آریابرزن زاگرسی----« از دامگذاران و صیّادان بشر »
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: شانزدهم نوامبر سال 2007 میلادی
« از دامگذاران و صیّادان بشر »
[ چرا آزادی انسان در هیچ دامی، تامین و تضمین نمی شود؟. ]
1- پارادÙکس ایمان بشری.
بشر در پروسه ÛŒ به خود آیی Ùˆ پردازش Ùˆ بازگستری « تخمه ÛŒ وجود خودش » در کنار ایده آلهای انگیزشی Ùˆ آرمانخواهیهایش از کهنترین ایّام تا همین امروز، تلاش کرده است Ú©Ù‡ تا Ù…ÛŒ تواند Ùقط در مقام « انسان خودمختار Ùˆ قائم Ùˆ متّکی به ذات » بماند Ùˆ خودش را از تمام طنابها Ùˆ غÙÙ„ زنجیرهای اسارت کننده Ú©Ù‡ با خوشنامهای Ùریبنده ای ای نیز جلوه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به طور کلّی، تمام آنچه به نام « صراطهای آزادیبخش Ùˆ رستگار کننده » به شمار Ù…ÛŒ آیند، هر Ú†Ù‡ زودتر Ùˆ سریعتر آزاد کند Ùˆ بگسلاند Ùˆ مستقل از Ù†Ùوذ Ùˆ نقش آن نیروها به متعیّن کردن سرنوشت خود بر روی زمین بپردازد. دÙرÙست با همین اراده Ùˆ آرزوست Ú©Ù‡ « پارادÙکس ایمان بشری » نیز زاییده شده است؛ زیرا با Ù¾Ùشت کردن Ùˆ اهمیّت ندادن به آنچه Ú©Ù‡ « معمّایی Ùˆ اسرار آمیز Ùˆ انگیزشی Ùˆ بسیار شایسته ÛŒ Ù¾Ùرسش Ùˆ کنکاویدن » Ù…ÛŒ باشد؛ بلاÙاصله انسان به چنگال قدرتها Ùˆ اهرمهای سلطه خواه Ùˆ زورگو در عرصه ÛŒ اجتماع Ùˆ تاریخ Ùˆ Øکومت Ùˆ تمدّن Ùˆ اقتصاد Ùˆ تکنیک Ùˆ کذا Ùˆ کذا درمی غلتد. او با تمام کشمکشهای آزادیخواهانه ÛŒ خودش Ú©Ù‡ Øتّا به بهای « Ú©Ùشته شدن Ùˆ از خود بیگانه Ú¯ÛŒ اش » نیز مختوم Ù…ÛŒ شوند، مجبور است Ú©Ù‡ در تار – Ùˆ – پود مناسبات اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ قوانین Ùˆ شرایع Ùˆ غیره، اسیر Ùˆ در بند بماند؛ زیرا پارداÙکس انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد « قائم به ذات خودش » باشد با دو آلترناتیو به ظاهر متÙاوت؛ ولی در اصل، « همبسته »، روبرو Ù…ÛŒ شود: 1- زیستن در Ùضای اساطیری 2- زیستن در قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی. در چنین وضعیّتی هست Ú©Ù‡ بشر Ù…ÛŒ کوشد در برابر هر آن چیزی Ú©Ù‡ « رنگ Ùˆ بویی از تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی » دارند با شدّت تمام، موضعگیری راسیونالیستی / منطقی کند. ولی برغم تمام موضعگیریهای رادیکال Ùˆ شدید خود، باز Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در هر گوشه ای، رد پاها Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ عمیق Ùˆ ریشه ای Ùˆ کلیدی « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی »، بیشترین کاربÙرد را دارند Ùˆ بسیار با استØکام Ùˆ متدوام نیز در مغز Ùˆ روان Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ØŒ زنده Ùˆ جاودانه اند. همین مسئله، اثبات Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تمام کشمکشهای نظری Ùˆ پراکتیکی بشر برای به Ú©Ùرسی نشاندن Ùقط « Ú¯Ùزینش قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی » تا امروز با شکستهای Ù…ÙتضØانه ای روبرو شده اند؛ زیرا انسان نمی تواند بدون « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصص » بزیید Ùˆ معنایی را برای زندگی Ùˆ هستی خودش پیدا کند. ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ ایمان Ùقط به Øوزه ÛŒ « مذاهب Ùˆ ادیان » میخکوب نیست؛ بلکه دامنه ÛŒ مطلق دانش Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. پارادÙکس انسان در کائنات، « وجود انتولوژیکی » او نیست؛ بلکه Ù…Ùعضل مسئولیّت او در برابر « معمّای آشکار Ùˆ گویا Ùˆ مسلّم = زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « ایمان »، تنها کانال پیوند با اوست؛ ولو چنان ایمانی برای استتار خودش، به انواع Ùˆ اقسام کاغذ دیواریهای Ù…Ùد روز نیز همچون: آته ایسم، مدرنیسم، Ù¾ÙÙست مدرنیسم / سکولاریسم / روشنگری / رنسانس / Ùˆ غیره آراسته بشود.
2- کاروان Ùرهنگ در کجاوه ÛŒ خویشاندیشان رادمنش.
گرداننده گان هیچ سیستم Øکومتی؛ ولو دمکرات ترین نیز باشند، نمی آیند به مردم بگویند Ú©Ù‡ « معنای زندگی Ùˆ ارزش آزادیهای Ùردی » در چیست؟ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان چنان ارزشهایی را به دست آورد؟. Ùرد آدمیست Ú©Ù‡ بایستی خودش به تنهایی تصمیم بگیرد Ùˆ برای تصمیمهای خودش نیز، مسئولیّت بپذیرد. خیلی از آدمها، به دنیا Ù…ÛŒ آیند Ùˆ شیره ÛŒ وجودشان در همان قالبهایی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ از پیش در بستر سنن Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ùˆ شرایع غیره ØŒ Øاضر Ùˆ آماده شده اند؛ طوری Ú©Ù‡ انسانها به نوع Ø´Ú©Ù„ داده شده ها نیز، Ú©Ù… Ú©Ù…ØŒ خو Ù…ÛŒ گیرند. بØØ« من امّا در باره ÛŒ آن انسانهاییست Ú©Ù‡ از چنان قالبها Ùˆ خوگریها، ذلّه شده اند Ùˆ در سمت Ùˆ سوی تجربه ÛŒ اÙقهای دیگر Ùˆ چشم اندازهای بدیع، خیال انگیز Ùˆ آرمانجو هستند. خیلی از آدمهای عادتواره پذیرÙته اند Ú©Ù‡ به هر Ú†Ù‡ روزگار Ùˆ زندگی دورانشان هست، گردن بنهند Ùˆ با اوضاه روزگار، Ú©Ú˜ دار Ùˆ مریز رÙتار کنند تا جایی از پا در آیند Ùˆ بمیرند. ولی بسیاری از انسانها نیز هستند Ú©Ù‡ به این جهان Ù…ÛŒ آیند Ùˆ نه تنها چنان وضعیّتهای خوگرانه Ùˆ عادتخواره را Ù…ÛŒ بینند Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ خیلی خوب Ù…ÛŒ نیز شناسند Ùˆ از آنها به شدّت گریزانند؛ بلکه بر آنند Ú©Ù‡ « پرنسیپهای گوهری » خود را شالوده ÛŒ زایش Ùردیّت Ùˆ استقلال شخصیّت Ùˆ اندیشیدن Ùˆ نوع زیستن Ùˆ منش خود بکنند. چنین انسانهایی همواره درگیر با تمام آن چیزها Ùˆ سیستمها Ùˆ Øکومتها Ùˆ Ùضای Øاکم بر ذهنیّتها Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ « عادتواره Ú¯ÛŒ چشمهای Ùهم Ùˆ عادتخواره Ú¯ÛŒ مغزهای منجمد Ùˆ مقلّد » را Ù…ÛŒ ستایند Ùˆ مراقب Ùˆ Ù…ØاÙظ قراولی آن هستند. بالطّبع انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد بدانسان بزیید Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کند، بایستی دلیر باشد در پذیرش بسیاری از شکستها Ùˆ ناکامیها Ùˆ بد بیاریها Ùˆ Øسادتها Ùˆ آزارها Ùˆ غیره؛ زیرا بر آنست Ú©Ù‡ دیگر سان بزیید Ùˆ بر خلا٠جریان آب عادی Ùˆ معمول شده در بین انسانها، بزیید Ùˆ رÙتار کند. بدترین مرض Ùˆ Ø¢Ùت Ùرهنگ یک اجتماع، « عادتخواره Ú¯ÛŒ Ùˆ سنّتهای زنگار گرÙته Ùˆ تØجّری » Ù…ÛŒ باشند. از این رو، دوام Ùˆ Ù†Ùوذ مذاهب Ùˆ اقتدار متشرّعان در هر اجتماعی به این منوط است Ú©Ù‡ بÙهمیم اÙراد آن اجتماع، چقدر عادتخواره هستند. بدبختی ما ملّت در این است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعمان، سرشار از نیروی جوان Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر غالب بر اجتماع، از کهنسالی بسیار Ù…ØاÙظه کار رÙتارها Ùˆ پوسیده Ùˆ گندیده Ú¯ÛŒ اعتقادات خبر Ù…ÛŒ دهند؛ یعنی تضاد هول اÙÚ©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به بهای کشمکشهای خونین Ùˆ مالین Ùˆ قهقرایی Ùˆ لت Ùˆ پار شدن رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ مناسبات اجتماعی Ùˆ Ùرهنگی تا امروز تمام شده است. ما برای زایشی دیگر از مناسبات باهمستان ایرانی به انسانهایی Ù…Øتاجیم Ú©Ù‡ دلیر Ùˆ خویشاندیش باشند. قاÙله ÛŒ Ùرهنگ پویا Ùˆ نو زاینده را همواره، تکروها Ùˆ استثناها Ùˆ نامتعارÙها هستند Ú©Ù‡ به پیش Ù…ÛŒ برند.
3- توتالیتر خواهی به بهای نابودی ملّت.
« Øکومت »، یک ایده است Ùˆ من بارها به صراØت، استدلال آورده ام Ú©Ù‡ ایده ÛŒ « Øکومت ایرانی » بایستی « Ùراسوی مجموعه ÛŒ تضادها »، ملکه ÛŒ اذهان Ùˆ واقعیّت رÙتاری گرایشهای متنوّع باشد تا بتوان امیدی به همپذیری Ùˆ همکاری Ùˆ همآزمایی Ùˆ همعزمی Ùˆ همÙکری آنها در « دامنه ÛŒ دولت » داشت. این بدین معناست Ú©Ù‡ گرایشهای سیاسی مختل٠العقیده Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نگرش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک Ùقط Ù…ÛŒ توانند در دامنه ÛŒ دولت (= همایش ملّی = مجلس رایزنی ) به سهیم شدن در ساختار دولت از راه رقابتهای سالم Ùˆ انتخاباتی دخیل شوند Ùˆ اگر در بین گرایشهای مختلÙØŒ گروهی دارای بیشترین آرا شد، هرگز Ù…Øقّ Ùˆ مجاز نیست Ú©Ù‡ Øکومت ایرانزمین را متعیّن Ùˆ اتکیت بندی مطلق بکند؛ بلکه Ùقط Ù…ÛŒ تواند کرسیها Ùˆ وزارتهای بیشتری را به خودش در عرصه ÛŒ دولت Ùˆ ارگانهای دولتی Ùˆ کشور داری اختصاص دهد؛ آنهم برای مدّتی مشخص Ú©Ù‡ بتوانند برنامه های خود را بیازمایند. برای اینکه مسئله ÛŒ Øکومت Ùˆ دولت را گویاتر، روشن کنم، یک مثال ساده Ù…ÛŒ آورم. نیک Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ Øکومت آلمان را « جمهوری Ùدراتیو » Ù…ÛŒ نامند؛ ولی دولت Øاکم بر آن، Ùعلا در دست سوسیال مسیØیها Ù…ÛŒ باشد. قبلا نیز در دست سوسیال دمکراتها بود. یعنی چی؟. یعنی اینکه سوسیال دمکراتها، پس از کسب بیشترین آرا، هرگز نیامدند بگویند Ú©Ù‡ Øکومت آلمان، سوسیال دمکراتیک Ù…ÛŒ باشد. یا همین سوسیال مسیØیها هرگز Ù†Ú¯Ùته اند Ú©Ù‡ Øکومت آلمان، سوسیال مسیØÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اینها در دامنه ÛŒ دولت Ùقط برنامه ها Ùˆ روشهای خودشان را در گلاویز شدن با مسائل مردم برای دوره ای مشخّص به Ù…ØÚ© Ù…ÛŒ زنند. اگر روشها Ùˆ سیاستهایشان، موÙقیّت آمیز بود، این شانس را دارند Ú©Ù‡ در دور بعدی انتخابات، دوباره برگزیده شوند. اگر برنامه ها Ùˆ سیاستهایشان در جهت خوشیها Ùˆ خورسندیها Ùˆ مناÙع Ùˆ آسایش Ùˆ آرامش مردم نبود، در دور بعدی انتخابات، بسیاری از آرا مردم را از دست Ù…ÛŒ دهند.
در میهن ما Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ Øکومتها تا امروز، قیّم مطلق ملّت بوده اند Ùˆ آخوندها نیز اساسا خودشان را Øکومت مطلقه ÛŒ اینجهانی Ùˆ آنجهانی Ù…ÛŒ دانند؛ یعنی اینکه ما در ایرانزمین، نه دولت داریم. نه قانون اساسی داریم. نه مجلس رایزنی. نه انتخابات. ما در باتلاقی Ùرو اÙتاده ایم Ú©Ù‡ نامش « ولایت مطلقه ÛŒ Ùقیه » Ù…ÛŒ باشد به توان Ùˆ قوه ÛŒ گیوتین Ùˆ شمشیر الهی Ùˆ ترور Ùˆ شکنجه Ùˆ Ú©Ùشتارهای جمعی Ùˆ غارتگریهای ÙˆØشتناک Ùˆ توصی٠نشدنی Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ ستیز با هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از زندگی داشته باشد. ساختار Ùقاهتی را بایستی تمام آنانی Ú©Ù‡ از صمیم قلب، ایران Ùˆ ایرانی را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به تاریخ Ùˆ Ùرهنگ آن، عشق Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ خود را از سلاله ÛŒ Ùرزندان « Ùردوسیها Ùˆ خیّامها Ùˆ رازیها Ùˆ ØاÙظها Ùˆ مولویها Ùˆ سناییها Ùˆ عطّارها Ùˆ مزدکها Ùˆ بابکها Ùˆ نادر شاه اÙشارها Ùˆ امیر کبیره Ùˆ مصدّقها Ùˆ بختیارها Ùˆ Ùروهرها Ùˆ امثال این نامداران Ù…ÛŒ دانند » Ùˆ Ù…ÛŒ شمارند، دست در دست یکدیگر، برای متلاشی Ùˆ سر به نیست کردن این سیستم مخوÙØŒ پیکار کنند Ùˆ ایران را در یک همآزمایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همعزمی Ùˆ همدردی به آن جایگاه شایسته ای بنشانند Ú©Ù‡ « بÙنمایه های Ùرهنگ جهان آرایش ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی ) » Ù…ÛŒ باشد . ما تا نیاییم دست در دست همّتهای یکدیگر، Ù†Ùوذ Ùˆ اقتدار اشرار الهی را خنثا Ùˆ از کار نیندازیم، Ù…Øال است بتوانیم در آینده ای نزددیک به واقعیّت پذیری آن آرزوها Ùˆ آرمانهایی بپردازیم Ú©Ù‡ هزاره هاست در تبعید Ùˆ اسارت مانده اند. خواسته های آدمی با رویاهای آدمی، پیوند دارند. رویاهای انسان، رنگین کمان زندگی Ùˆ پرنسیپ گزند ناپذیری واقعیّت شکوهمند آن در تمام ابعادش Ù…ÛŒ باشند. برای من ایرانی، آنانی Ú©Ù‡ نگهبان Ùˆ پرورنده ÛŒ جان Ùˆ زندگی هستند، اینهمانی با آن خدایی( = سیمرغ گسترده پر ) دارند Ú©Ù‡ گوهرش Ùˆ واقعیّتش، « مهر ورزیدن Ùˆ نگاهبانی » از تمام جلوه های نامتعار٠هستی Ù…ÛŒ باشد.
4- گلیم تا شده.
« پای خود را به اندازه ÛŒ گلیم خویش دراز کردن »، مستلزم آنست Ú©Ù‡ ما گلیم Ùˆ درازی پاهای خود را بشناسیم Ùˆ بدانیم. ولی کثیری از ما ایرانیها تا امروز، گلیم خود را همواره تا کرده Ùˆ آن را در زیر بغلمان Øمل Ù…ÛŒ کنیم. به همین دلیل است Ú©Ù‡ پاهایمان را در گلیم گسترده ÛŒ دیگران، دراز Ùˆ به Øقوق آنها تجاوز Ù…ÛŒ کنیم. مسئله ÛŒ « گلیم Ùˆ اندازه ÛŒ پا » به سائقه ÛŒ خودخواهیهای آدمی بازنمی گردد؛ بلکه به میزان گسترده شدن گلیم Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آموخته های Ùردی انسانها منوط Ù…ÛŒ باشد. اجتماع ما ایرانیان به گره خوردن پاهایمان در Øریم یکدیگر مبتلاست؛ زیرا گلیمهایمان را هنوز نگسترده ایم تا اندازه ÛŒ پاها Ùˆ عرض Ùˆ طول گلیممان را بسنجیم Ùˆ برآورد کنیم، اینست Ú©Ù‡ پاهای دراز قدرت طلبی Ùˆ توتالیتر خواهی را بدون سنجش اندازه ÛŒ گلیممان به Øلقوم همدیگر آویخته ایم.
5- Øقیقتگویی Ùˆ دلاوری.
گاهی مواقع در Ú¯Ùتن بسیاری از Øقایق تلخ Ùˆ کارساز بایستی به دامن Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ به در Ú¯Ùتنها Ùˆ قصّه سازیها Ùˆ تئاتر بازیها Ùˆ امثالهم آویخت تا بتوان به نتایج مثمر ثمری نیز رسید. گاهی اوقات نیز بایستی دلیر بود Ùˆ Øقایق تلخ را مستقیم Ùˆ با رادمنشی بر زبان راند. اینکه ما کجا دلیر باشیم Ùˆ کجا بیراهه برویم، به این بازبسته است Ú©Ù‡ مخاطبان ما کیانند Ùˆ ما در Ùکر کدامین اهدا٠هستیم. گاهی آن جایی Ú©Ù‡ نباید مستقیم سخن بگوییم، سخنانی را بر زبان Ù…ÛŒ رانیم Ú©Ù‡ نتیجه ای کاملا معکوس از اهدا٠و نیّتهای ما Ù…ÛŒ دهند. گاهی نیز آن جایی Ú©Ù‡ مستقیم سخن Ù…ÛŒ گوییم، دلاوریهای ما، نتایج باژگونه دارند؛ نه سخنهای ما. دشواری « Øقیقتگویی » در گستره ÛŒ « Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ دلاوریها »، به زیرکی خاصّی نیاز دارد Ú©Ù‡ انسانهای معدودی، استعداد کاربست آن را دارند.
6- « خیر و شرّ » یا تار – و – پود مذاهب.
ما در جهانی Ù…ÛŒ زییم Ú©Ù‡ مملوّ از ناهمگونه گیها Ùˆ تضادها Ùˆ دگرسانیها Ùˆ پدیده های راز آمیز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، انسانها در گستره ÛŒ تجربیات بی واسطه ÛŒ خود از پدیده ها Ù…ÛŒ کوشند Ú©Ù‡ تصوّرات خویش را در یک رده بندی هماهنگ شده Ùˆ نتیجه بخش، همبسته Ùˆ در قالبی مشخّص، آنها را میخکوب Ùˆ متمرکز کنند. Ù…Ùعضل بزرگ Ùˆ رنج آور بسیاری از گرایشهای مذهب - ستیز اینست Ú©Ù‡ نمی دانند « مذهب » را نمی توان سر به نیست Ùˆ ریشه Ú©Ù† کرد؛ زیرا در تار – Ùˆ – پود مذاهب، تجربیّاتی بنیانی از ابناء بشر، نهÙته است Ú©Ù‡ انسانها Øاضر نیستند برغم گریز Ùˆ Ù†Ùرت از عارضه های آزارنده ÛŒ مذاهب به آن « تجربیات بی واسطه » نیز پشت کنند Ùˆ از آنها چشم بپوشند. به همین علّت نمی توان جامعه ای را متصوّر شد Ú©Ù‡ هیچ نشانه ای از مذاهب در آن نباشد Ùˆ انسانها با آگاهی Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ میل خاطر به تبعیّت Ùˆ تایید نظریّه ای آته ایستی یا راسیونال - ساینسی Ù…Øض رو آورند Ùˆ در تمام مجامع Ùˆ مناسبات باهمزیستی خود به وجود چنان نظریّه ای ابراز علاقه نیز کنند Ùˆ در زندگی پراکتیکی خود از آن، استقبال کنند. Ùراموش نباید کرد Ú©Ù‡ گردن نهادن به « آته ایسم Ùˆ ساینسگرایی » نیز Ù…ÛŒ تواند جایگزینی برای « مذاهب ایمانخواه » باشد. البته واقعیّت پذیری چنین چیزی، یک تصوّر Ù…Øال Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا آته ایسم، نوعی Ù†ÙÛŒ است Ùˆ « Ù†ÙÛŒ » نیز Ùاقد « بقاء Ùˆ گوهر پایدار » Ù…ÛŒ باشد. Ù†ÙÛŒ را زمانی Ù…ÛŒ توان معنا دار شمرد Ú©Ù‡ در موضع مقابل چیزی Ú©Ù‡ « بقاء Ùˆ هستی » دارد، در نظر گرÙته شود. آته ایسم را تنها در بÙعدی بسیار Ù…Øدود Ùˆ جزئی Ù…ÛŒ توان برایش معنا پیدا کرد؛ ولا غیر. ناگÙته نماند Ú©Ù‡ در جهان مذاهب، تمام سمبلها دارای معنا Ù…ÛŒ باشند Ùˆ چیزهای دروغی نیستند. Øتّا روایتها Ùˆ اÙسانه ها Ùˆ Øکایتها Ùˆ اØادیث نیز از « رد پاهای Øقیقت »، هرگز خالی نمی باشند؛ بلکه بایستی با چشمی بسیار ژرÙنگر Ùˆ تیز بین به کنکاش در خروارها آت Ùˆ اشغال چسبیده به پیکر مذاهب رو آورد تا « اÙکار Ùˆ ایده های اساسی » را از بطنآنها استخراج Ùˆ تصÙیه کرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند برای جنبش Ùراتر کاوی Ùˆ دانشهای مایه دار بشرس، بسیار بهره مند نیز باشند. از این رو، « معنویّات Ùˆ پرورشگاه منشهای ارزشمند اÙراد اجتماع » را Ùقط Ù…ÛŒ توان در کارگاه « سنجشگری مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای برآمده از آنها » تولید Ùˆ پرداخت کرد.
7- مالک Ùˆ صاØب زندگی من، خود من هستم Ùˆ بس.
پذیرÙتن Ùˆ زیر بار وعده Ùˆ وعیدهای دیگران رÙتن Ùˆ امید بستن به خوش قولیهای آنان به معنای آنست Ú©Ù‡ ما خویشتن را « وابسته Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطیع » آنان کرده ایم. هزاران موسسه تعلیم Ùˆ تدریسی Ùˆ دانشگاه Ùˆ دانشکده Ùˆ آموزشگاه Ùˆ Øوزه Ùˆ سمینار Ùˆ جلسه Ùˆ امثالهم ایجاد Ù…ÛŒ شوند تا از ما، چیزی را به غارت ببرند Ú©Ù‡ نامش « استقلال در اندیشیدن Ùˆ آزادزیستی Ùˆ تلاش برای واقعیّت پذیری Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙایی ایده آلهای زندگی Ùردی » Ù…ÛŒ باشد. هیچکس در Ùکر آن نیست Ú©Ù‡ تک، تک ما، انسانهایی مستقل باشیم؛ زیرا استقلال گرایی انسانها به معنای « تخته کردن دکّان غارتگران Ùˆ چپاولگران Ùˆ تØمیقگران » Ù…ÛŒ باشد. در اجتماع نیز هزاران چاه Ùˆ سدّ Ùˆ موانع آزارنده Ù…ÛŒ سازند تا Ùقط Ùˆ Ùقط « استقلال انسانها » را به غÙÙ„ Ùˆ زنجیر بکشند Ùˆ از آنان، انسانهایی مطیع Ùˆ وابسته Ùˆ Ù…Øتاج Ùˆ آویزونی Ùˆ التماسی بار آورند. هیچکس در Ùکر « آزادی Ùردی » ما نیست؛ سوای Ùردیّت اندیشنده Ùˆ گستاخ Ùˆ مسئولیّت پذیر تک، تک ما. بزرگترین ستمگران Ùˆ زور گویان را Ù…ÛŒ توان در آن مکانهایی دید Ú©Ù‡ عدّه ای شیّاد Ùˆ دغلباز Ù…ÛŒ خواهند به دیگران تÙهیم Ùˆ تلقین کنند Ú©Ù‡ « متخصّص Ùˆ Ø®Ùبره ÛŒ مشکل گشاینده ÛŒ مسائل ما » Ù…ÛŒ باشند. در Øالیکه تنها خود انسان هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر خوشیها Ùˆ آرامشها Ùˆ شادکامیهای او Ù…ÛŒ اÙزایند یا Ù…ÛŒ کاهند. تا زمانی Ú©Ù‡ بیشینه شمار ما ایرانیان نیاموخته ایم، سرنوشت زندگی Ùردی خود را با دستان Ùˆ مغز خویش، راهبر باشیم، بی گمان از انواع نجات دهنده گان خوش رقص Ùˆ خوش خط Ùˆ خال ما نیز هرگز کاسته نخواهد شد Ùˆ ما پیوسته، قربانی اغراض Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠پلید Ùˆ قدرتخواه Ùˆ منÙعت پرست آنها خواهیم ماند. از این رو، بیاموزیم Ùˆ یقین داشته باشیم Ú©Ù‡ تنها « مالک Ùˆ صاØب زندگی Ùردی تک، تک ما » Ùقط « خود تک، تک ما » هستیم Ùˆ لاغیر.
8- هَرویسپ٠ترا Ùرازنده با تنقیØ٠مناط Ùدویچمگوئیک٠پرتومی در Øسیّک٠ناموسان پیکاری:
[ .... در تعری٠امّت گویند: امّت، جماعتی هستند Ú©Ù‡ در Ù„Ùظ، واØد Ùˆ در معنی، جمع Ùˆ جنسی از Øیوان هم، جزوء امّت به شمار Ù…ÛŒ رود ..... ]
کتاب: « تاریخ انبیاء Ùˆ قصص قرآن از آدم تا خاتم » / Øسین عماد زاده / انتشارات اسلام / تهران / 1378 / ص. 61
Øاشیه ÛŒ آریا: « راستش را بخواهید من داشتم Ùکر Ù…ÛŒ کردم آن بخش از امّت مسلمین Ú©Ù‡ در توØّش Ùˆ بربریّت Ùˆ ددّخویی، مانند ندارند، بایستی بی Ø´Ú© از سلاله ÛŒ « Øیوانات درّنده » باشند Ú©Ù‡ قاطی امّت شده اند Ùˆ اسلامیّت آورده اند!. مثل: آخوندها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ Ùقها Ùˆ سپاه پاسداران Ùˆ اطّلاعاتچیها Ùˆ شکنجه گران Ùˆ Ù…Ùتّشان Ùˆ ماموران نهی از منکر Ùˆ امر به معرو٠و دیگر Øیوانات ریزی مثل اØمدی نژاد Ùˆ دÙرÙشتهایی مثل قرائتی Ùˆ از این دست. دیگه برای رسول الله، اÙتخاری بهتر از این نصیبش نمیشه Ú©Ù‡ Øیوانات نیز جزوء امّتش به Øساب آیند!. »
- ØÙکما گویند: « دولت جاهل ( = ولایت Ùقاهتی ) »، مایه ÛŒ عبرت عاقل است. [ من Ù…ÛŒ پرسم، Ú©ÛŒ ما عاقل میشیم!ØŸ. ]
- Øکیمی در Øال اØتضار بود. برادرش کنار او نشسته Ùˆ به شدّت Ù…ÛŒ گریست. Øکیم Ú¯Ùت: « ای برادر! آرام بگیر؛ زیرا به زودی در مجلسی Ú©Ù‡ از من، یاد آوری Ù…ÛŒ شود، خواهی خندید! ».
- بÙهلول Ùˆ علیان مجنون به اتّÙاق یکدیگر به در بار « هارون الرّشید » رÙتند. هارون با آنها سخن Ú¯Ùت. نامبرده گان در پاسخ او جواب غلط اظهار داشتند. هارون دستور داد Ú©Ù‡ شمشیر Ùˆ نطع (= پوستی Ú©Ù‡ زیر پای مقتول Ù…ÛŒ اندازند. ) Øاضر کنند. علیان، رو به بÙهلول کرد Ùˆ Ú¯Ùت: « ما تا به Øال، دو تَن دیوانه بودیم، اینک سوّمین دیوانه هم به ما پیوست! ».
- همه ی آدمها، یک زیر زمینی در مغز و روانشان دارند که مملوّ از خرت و پرتهای اسرار آمیز می باشند.
- در سرزمینی Ú©Ù‡ اØمقها Øاکم شوند، Ú©Ùّاره ÛŒ اقدامها Ùˆ کارها Ùˆ ØرÙهای ابلهانه ÛŒ آنها را بایستی مردم بپردازند!.
- عقب، عقب از پلکان بالا رÙتن:
- هر آخوندی، تمام لک و پیس اغراضش را زیر ریشهایش، پنهان می کند و شمشیرش را زیر عبایش!.
- قدرتخواهی Ùˆ سیّاسیگری: = کاربست اسب تروا برای ساقط کردن رقیب از Øکومت!.
- آدم عاقل: = دیوانه ی بی آزار!
- کهنه Ú¯ÛŒ Ù†Ùرت: = کینه توزی معصومانه!
- مبارزه ÛŒ سیاسی از طریق اینترنت: = نبرد گلادیاتورها در قرارگاه مایکروساÙت!
9- اعتماد در گستره ی کشور آرایی / سیاست / پولیتیک.
بدون اعتماد نمی توان در کنار یکدیگر ایستاد Ùˆ به روبرو شدن Ùˆ گلاویزی با مشکلها Ùˆ Ù…Ùعضلات باهمستان مردم سرزمین خود رو آورد. ولی اعتماد را زمانی Ù…ÛŒ توان به دست آورد Ú©Ù‡ بخشی گسترده از شیوه ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ کردار » آدمی برای دیگران، بدون هیچ نقابی، آشکار Ùˆ ملموس باشد تا دیگران بدانند Ú©Ù‡ چگونه « دنده های چرخ دگراندیشی Ùˆ دگر برنامه ای » خود را با چرخ دنده های آنانی، همسو Ùˆ همتراز کنند Ú©Ù‡ برای همزمان روبرو شدن Ùˆ Øلّ Ùˆ Ùصل کردن مسائل کشوری، عزمی راسخ دارند. معمّای ناگشوده Ùˆ پیچیده Ùˆ آزارنده ÛŒ کثیری از Ùعّالین گستره ÛŒ « پولیتیک » - ( مهم نیست کجا مقیم باشند ) - در اینست Ú©Ù‡ هیچ گرایشی در آنچه Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ùˆ رÙتار Ù…ÛŒ کند، نه تنها « صمیمی Ùˆ رادمنش » نیست Ùˆ چرخ دنده هایش نیز کلّا سابیده شده اند؛ بلکه Ùقط در جست – Ùˆ – جوی تاکتیکهای تخریبی Ùˆ از همپاشی هر نوع گردهمایی Ùˆ همایش Ùˆ تردیدگستری Ùˆ مسمومیّت اذهان مردم Ù…ÛŒ باشد برای تضعی٠و آسیب زدن به هر نوع شگلکیری « اپوزیسیونی ارزشمند Ùˆ کارساز » در سمت Ùˆ سوی متلاشی Ùˆ واژگون کردن ولایت کانیبالیستی Ùقها. تا زمانی Ú©Ù‡ ما در چنبره ÛŒ « تئوری توطئه Ùˆ تارهای عنکبوتی مظنون بودن Ùˆ تخریبکاری » نسبت به تلاشهای یکدیگر اسیریم، بی گمان نمی توان به پا گرÙتن ریشه ای Ùˆ کار Ø¢Ùرین « اپوزیسیون برØقّ » امیدوار بود. آنچه ما امروز به آن بیش از هر چیز دیگری Ù…Øتاجیم، همان اعتماد به یکدیگر در Øین « هوشیاری Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ دقّت سختگیر Ùˆ سنجشگر Ùˆ بیداری Ùˆ استواری Ùˆ پایبندی به پرنسیپها » Ù…ÛŒ باشد.
10- همه ی خوبیها برای من؛ ولی تمام رنجها و مصیبتها و بدیها برای تو.
خودخواهی را تا زمانی بایستی ستود Ùˆ شایان ارزش دانست Ú©Ù‡ هر انسانی، آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دانایی Ùˆ Ùرزانه Ú¯ÛŒ را داشته باشد Ú©Ù‡ « خوبی » را از پیامدهای کنترل Ùˆ خنثا کردن اهرمهای Ù†Ùوذی « سائقه ÛŒ شرّ » در وجود خودش بداند. نمی توان تمام « خوبیهای جهان » را برای خود آرزومند بود؛ ولی ولنگاری Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ سوائق شرّ گستر در وجود خویش را، هیچ اÙسار Ùˆ دهنه ای نبست Ú©Ù‡ نبست. دریاچه ÛŒ خوبیهای ما را در جایی Ù…ÛŒ توان تجربه کرد Ú©Ù‡ صخره های یخسان شرّ در وجود ما، آب شده باشند Ùˆ در کوره ÛŒ « Ùرزانه گیها Ùˆ دانشها Ùˆ ÙرهیØته گهای ما »، تÙته Ùˆ پرداخته Ùˆ زیبا آراسته شده باشند. در هیچ کجای جهان نمی توان، تمام خوبیها را یکجا مالک شد Ùˆ سراسر مصیبتها را به شانه ها Ùˆ دامن دیگران انداخت. ما « اجتماع بدیها Ùˆ شرّها » شده ایم؛ زیرا خوبیهایمان، یخ بسته اند Ùˆ در کوره ÛŒ آتشین آزمونها، روان Ùˆ پرداخته نمی شوند. « نیکی »، Ùروزه ایست Ùراعقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ برای پدیدار شدنش به هیچ امریّه ای Ù…Øتاج Ùˆ ملزوم نیست. چرا ما « پهلوان شاه » نمی شویم؟. چرا؟.
11- چرا اقتدار ØÙکّام مستبد Ùˆ خونریز Ùˆ جانستان Ùˆ بی لیاقت در ایرانزمین دوام Ù…ÛŒ آورد؟.
مسئله این نیست Ú©Ù‡ یکا یک ما در کجا ایستاده ایم Ùˆ خاستگاه خانواده Ú¯ÛŒ Ùˆ میزان تØصیلات Ùˆ وسعت خزانه ÛŒ ثروتها Ùˆ املاکمان Ùˆ سوابق Ùرهنگیمان چیست؛ بلکه مسئله اینست Ú©Ù‡ ما « چقدر Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ آن چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوییم Ùˆ در باره شان Ù…ÛŒ نویسیم، چقدر از گوهر وجودی Ùˆ تجربی Ùˆ تامّلاتی ما، ریشه گرÙته اند ». انسانی Ù…ÛŒ آید Ùˆ در باره ÛŒ چیزی نظر Ù…ÛŒ دهد. من Ù…ÛŒ آیم Ùˆ نظرات او را Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ دیدگاه Ùردی خودم را در باره ÛŒ نظرات او Ù…ÛŒ نویسم. من نه به شخصیّت آن انسان کار دارم. نه به شجره نامه ÛŒ او توجّه ای دارم. نه به اینکه زندگی خصوصی او، چیست Ùˆ چگونه روزگارش Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ شود. برای من، اصل اینست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ سخنهایی را بر زبان Ùˆ قلم، رانده است Ùˆ تکلی٠خود Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ Ùقط « Ú¯Ùتارهای او را » بر شالوده ÛŒ نیروی Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دریاÙتها Ùˆ تامّلات Ùردی ام، داوری کنم Ùˆ با داوری Ùˆ سنجشگری Ú¯Ùتارهای او هرگز بر آن نیستم Ú©Ù‡ بهانه ای به دست خاصمان او بدهم Ú©Ù‡ بخواهند بد پوزیها در Øقّ او روا دارند یا از ارزش خدمات Ùرهنگی / انسانی / کشوری / دانشگاهی او بکاهند Ùˆ به تمسخر او رو آورند. همچنین بر آن نیستم Ú©Ù‡ با سنجشگری به خوارداشت او رو آورم؛ بلکه Ùقط برآنم Ú©Ù‡ دیدگاه Ùˆ تجربیّات Ùردی خودم را در برابر نظرات او بگذارم Ùˆ نه تنها او را به بازاندیشی Ùˆ Ùراترکاوی بیانگیزانم؛ بلکه دیگرانی را نیز Ú©Ù‡ ممکن است هم، نظرات او را Ùˆ هم دیدگاه مرا بخوانند، به اندیشیدن در باره ÛŒ مسئله ÛŒ بØØ«ØŒ ترغیب Ùˆ تشویق کنم.
پرسش من اکنون اینست Ú©Ù‡ ما به راستی برای Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ نویسیم Ùˆ منظور Ùˆ اهداÙمان از نوشتن Ùˆ سنجشگری چیست؟. اگر من برخطا هستم، چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را پیشکسوت Ùرهنگ Ùˆ آگاهی Ùˆ شعور Ùˆ دانش Ùˆ سوابق عظیم Ùرهنگی Ù…ÛŒ دانند، منّت بر من نمی گذارند Ùˆ نمی کوشند Ú©Ù‡ مرا از « خطایی » Ú©Ù‡ به آن مبتلا هستم با استدلالهای ژر٠و تکاندهنده ÛŒ خود به در آورند؟. آیا نشانه ÛŒ Ùرهیخته Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùرزانه Ú¯ÛŒ Ùˆ شعور Ùˆ درایت Ùˆ زیرکی دیگران در این نیست Ú©Ù‡ با تمییز Ùˆ تشخیص دادن Øر٠Øساب به صØت آن، گواهی دهند Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ دلاوری خود را پاس بدارند Ùˆ به بازگستری دامنه ÛŒ Ùهم Ùˆ آگاهی دیگران از این راه بیÙزایند؟. آیا سنجشگری؛ سوای آن است Ú©Ù‡ ما بخواهیم به « آرایش منش Ùˆ ژرÙاروی Ùهم یکدیگر » بکوشیم از بهر Ø¢Ùرینش Ùˆ دوام مناسباتی زیبا Ùˆ خجسته در کنار یکدیگر؟. آیا سکوت به معنای « مغرض بودن » نمی باشد؟. آیا بی توجهی Ùˆ اهمیّت ندادن به معنای تایید Ùˆ تصدیق Øقّانیّت Ú¯Ùتارها Ùˆ استدلالهای آن شخص سنجشگری نیست Ú©Ù‡ در Ú¯Ùتارهایش به استدلالها Ùˆ برهانهای Ùردی خودش استناد کرده است؟. چرا ما به خود تØمیل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « سنجشگری »؛ یعنی توهین Ùˆ تØقیر Ùˆ آبرو ریزی دیگران؟. اشتباه نکنیم. من از « سنجشگری » سخن Ù…ÛŒ گویم؛ نه از آنانی Ú©Ù‡ به مرض بد پوزی Ùˆ لیچارباÙÛŒ Ùˆ بد دهنیهای مشمئز کننده Ùˆ چندش آور مبتلایند Ùˆ انسان، اگر هزاران سال نیز اراجی٠آنها را بشنود، هیچگاه چیزی از آنها نمی آموزد.
Ù…ÛŒ پرسم اگر من در نگرشها Ùˆ دیدگاههایم Ùˆ تامّلاتم بر خطا هستم، چرا سکوت Ù…ÛŒ کنید Ùˆ در Øقّم جنایت؟. آیا همین سکوت کردنها نبود Ú©Ù‡ Øماقتها Ùˆ نادانیها Ùˆ سطØÛŒ نگریهای ایرانیان را به شیوع تیÙوس Ùˆ طاعون 1357 تبدیل کرد؟. چرا ما بایستی اینهمه، رعایت انسانها Ùˆ چیزهایی را بکنیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « رعایت Ùˆ اØترامگزاری » ندارند؛ بلکه تØقیر Ùˆ توهین غیر مستقیم Ù…ÛŒ باشند. انسانها را با قصد Ùˆ عمد در خطاهای خود، مستدام گذاشتند، خیانت آشکار است به آدمیگری Ùˆ Ùرهنگ. آیا همین پشت گوش اندازیها نیست Ú©Ù‡ « استبدادگری ضØّاکان Ùقاهتی Ùˆ شمشیر خونریز الهی را » تا همین امروز بر شاهرگ Øیاتی ایرانزمین Ùˆ ایرانیان، Ùعّال مایشاء، میخکوب کرده است؟. ما با اینهمه دÙتر Ùˆ دستک رسانه های عجیب Ùˆ غریب خود Ú©Ù‡ بسان « جهیزه ÛŒ عروسهای خاورمیانه ای؛ آنهم از نوع ایرانی اش » Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ خواهیم به یکدیگر Ú†Ù‡ چیزهایی را تÙهیم کنیم Ùˆ آموزش دهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی را از یکدیگر بیاموزیم Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی نیز پرهیز کنیم؟. چرا نمی خواهیم بیاموزیم Ú©Ù‡ ارجمندی انسان را از کارمایه دار بودن اÙکار Ùˆ دیدگاههایش، تÙکیک کنیم Ùˆ Øرمت انسان را پاس بداریم؛ ولی اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ دیدگاههایش را برسنجیم؟. چرا؟. ما تا در این باره با دلیری نیندیشیم Ùˆ پاسخ Ùردی خود را با رادمنشی بر زبان نرانیم، مطمئن باشید Ú©Ù‡ گردش چرخ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ خباثتها Ùˆ جهالتها Ùˆ ویرانیها در ایرانزمین، هیچگاه به انتهای خود نخواهد رسید Ùˆ انواع Ùˆ اقسام « ولایت Ùقیها » بر ما Øاکم قهّار Ùˆ مستبد خواهند ماند.
12- سود خواهی و قدرتپرستی با لعاب مومن متّقی.
ایمان به هر چیزی، زمانی ایمان هست Ú©Ù‡ از « وارسته گیها Ùˆ شور Ùˆ اشتیاق جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ پرسنده Ú¯ÛŒ آدمی Ùˆ Øسرت آمیخته شدن به چیزی بسیار خجسته Ùˆ با شکوه Ùˆ ستودنی Ùˆ شایسته ÛŒ مهر ورزی » ریشه بگیرد. از این رو، ایمان اگر ایمانی اصیل Ùˆ زایشی Ùˆ پیدایشی باشد، هیچگاه به « قدرتگرایی Ùˆ منÙعتخواهی » متمایل نمی شود؛ زیرا « منÙعت Ùˆ قدرت » در تنش Ùˆ تضاد شدید با پرنسیپ ایمان جویشی Ù…ÛŒ باشند Ùˆ آن را از درون Ù…ÛŒ پوسانند Ùˆ تخریب Ù…ÛŒ کنند. تاریخ ایمان Øبل المتینی به الاهان Ùراکائناتی Ùˆ نوری را بایستی به کردار « تاریخ اضمØلال Ùˆ Ùساد ایمان جویشی بشری » دریاÙت Ùˆ Ùهمید؛ زیرا ایمانی Ú©Ù‡ بر دیگران، مقتدر Ùˆ آمر Ùˆ Ù…Ùتّش شود، ایمانیست منÙعتی Ùˆ قدرتپرست Ú©Ù‡ لعاب Ùˆ ماسک « Øقیقت الهی » را بر چهره ÛŒ کریه خود Ù…ÛŒ آویزد تا مردم را Ùریب دهد. سود پرسترین Ùˆ قدرت طلب ترین انسانها را Ùقط Ù…ÛŒ توان در میان مومنان به الاهان Ùراکائناتی Ùˆ نوری کش٠کرد Ùˆ شناخت.
13- « در آن شب .... »
در آن شبی که
تمام در و پیکر خانه ی مرا
طوÙان در هم شکست،
از میان آوار شده ها
« تو » بر من،
میهمان آمدی و
Øضور « تو » را
من اندر نیاÙتم؛
زیرا چراغ خانه ام خاموش بود،
و گرداگردم را
تاریکی Ùرو اوباریده بود.
میان تلی از گرد و غبار،
در آن تاریکی شب Ùˆ غرّش طوÙان،
استغاثه کنان،
به خاک اÙتاده بودم من.
با دستهایی به سوی آسمان،
Ùریاد رس خواستم.
انتظار و انتظار و انتظار می کشیدم؛
ولی نمی دانستم که
هجوم طوÙان،
درÙØ´ بر اÙراخته ÛŒ « تو » بود.
Ø¢Ùتاب Ú©Ù‡ بر آمد،
« تو » را دیدم،
بر Ùرار خانه ÛŒ ویران شده ام
ایستاده
در گستره ای تهی.
« رابیندرانات تاگور ( 1861 – 1941 م. ) / مجموعه ی اشعار / متن انگلیسی / چاپ لندن.
14- ستمی که آلامد می شود.
ستمگری در هیچ انسانی Ùˆ سیستمی Ùˆ نوع Øکومتی خاصّ، بیتوته ÛŒ ابدی ندارد؛ بلکه عارضه ایست Ú©Ù‡ شدّت Ùˆ ضع٠آن به تلاطمهای اجتماعی منوط است Ùˆ از کرد – Ùˆ - کار انسانهای دخیل در مسائل کشور داری Ùˆ جا به جایی Ùرد از موضعی به موضع دیگر، ریشه Ù…ÛŒ گیرد. اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان عده ای را « ستمگر تمام عیار » نامید Ùˆ عده ای را « Ùرشته ÛŒ مهر »، خطابینی خود را نبایستی از ستمی نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ قربانی آن شده ایم؛ بلکه از Ùقدان Ùˆ نداشتن « بینش Ùˆ دانش ژرÙنگر Ùˆ کاونده Ùˆ سنجشگر » در وجود خودمان. Ù…Øکوم کردن شرارت دیگران Ùˆ ستودن خوبیهای خود، ساده است؛ ولی « دادگزاری در Øقّ خود Ùˆ دیگران » کاریست پهلوانی. ستمگری، هیچگاه در جوامع بشری، ریشه Ú©Ù† نخواهد نشد؛ بلکه شدّت Ùˆ ضع٠پیدا خواهد کرد Ùˆ واریاسیونهای شدّت Ùˆ ضع٠ستمگری نیز به « جابجا شدن انسانها از موقعیّتهای تثبیتی Ùˆ Øاکمی در پروسه ÛŒ تØوّلات اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی » وابسته Ù…ÛŒ باشد.
15- Ùهمیدن انگیزشی.
...... زیر Ú©Ùرسی، لم داده بود Ùˆ کشمش داربستی را در سینی نقره ای، جلوی خودش گذاشته بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « بیا Ùˆ اگه دم دستت، « شاهنامه یا آثار عطّار یا مولوی یا نمیدونم دیوان شاعرانی مثه نظامی Ùˆ عبید زاکانی Ùˆ Ùخرالدّین اسعد گرگانی Ùˆ امثال اینا Ùˆ همینطور آثار نویسنده گان Ùˆ شاعران عصر مشروطه » هست، یه نگاه ساده بنداز ببین چقدر ساده Ùˆ گویا در زبان Øیوونات Ùˆ پرنده ها Ùˆ قصّه های ابتکاری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، تلاش کرده ان Ú©Ù‡ Øقیقتهایی سترگ را به ما ملّت، تÙهیم کنند. ولی من از تو Ù…ÛŒ پرسم، چرا آنهمه ساده نویسی بسیار پر مغز Ùˆ ژر٠نتونست بر ذهنیّت ما ملّت - مخصوصا طی٠تØصیل کرده گان - تاثیر گذار باشه؟. بذار دلیلش را برایت بگم. بØØ« بر سر ساده نویسی یا مثلا به قول خودت دشوار Ùهم نویسی نیست. ما در همین مملکت Ú¯Ù„ Ùˆ بلبل، اگه یه نگاهی به تولیدات کتاب در دنیای ایرانیهای عزیز ترگل Ùˆ ورگل بیندازی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ نه تنها « Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ کانت Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه » Ùˆ دیگران را Ùوت آبند Ùˆ آثار Ùˆ شیوه ÛŒ تÙکّرشون را مثل موم لای انگشتان دستای خودشون Ù…ÛŒ دونند؛ بلکه کسر٠شان خود Ù…ÛŒ دونند به « سطØیّات Ùˆ اراجیÙÛŒ!ØŸ مثل ادبیّات کلاسیک Ùارسی » رو کنند. من، صمیمانه به تو بگویم ای دوست عزیز!. بØØ« اصلا به گرداگرد « دشوار نویسی یا ساده نویسی » نمی چرخه بالام جان؛ بلکه بØØ« بر سر « Ùهمیدن » است. ما ملّت، - مخصوصا تØصیل کرده گانمان -ØŒ مشکل Ùهمیدن دارند؛ نه مشکل خواندن Ùˆ یاد نگرÙتن. انسانی Ú©Ù‡ بخواد تلاش کنه، چیزی را جدّا Ùˆ عمقا بÙهمه، در اجتماع ما بسیار نایابه. ما دوست داریم بر سر تمام مسائل Ùˆ مطالب بسÙریم؛ نه اینکه به عمق آنها وارد شویم. ما دوست داریم هر نوشته ای، ØÚ©Ù… سÙرسÙره بازی بچه ها را داشته باشه. برا همینم هست Ú©Ù‡ اگر صدها سال از ØµØ¨Ø ØªØ§ شب از اینگونه مطالب سَرسَری بخونیم Ùˆ بنویسیم Ùˆ منتشر کنیم به جایی نمی رسیم Ùˆ کاری را نیز از پیش نمی بریم Ùˆ به تریج قبای هیچ کدوممون نیز برنمی خوره، Øتّا گیوتین چیهای معمّم Ùˆ مالک الکائنات!. برا همینه Ú©Ù‡ مدام مثل شتر عصّار خونه به گرد خودمون Ù…ÛŒ چرخیم. من استدلالم اینه Ú©Ù‡ یه مطلبی چنانچه به نظر دشوار میاد، ولی دارای « Ù…Øتوا Ùˆ مغزه Ùˆ پیام » Ù…ÛŒ باشه، Øتّا اگر از Ù„Øاظ نگارشی، ایرادهای اساسی داشته باشه، ارزش بسیار زیادی دارد؛ زیرا ذهن ما را مشتعل Ù…ÛŒ کنه Ùˆ به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزونه. برا همینم، خدمت پسر خوبی Ú©Ù‡ تو باشی، باید عرض کنم در این کشمکشهای خروار خروار کاغذ سیاه کردن روزانه Ùˆ آلوده کردن Ùضای نت!ØŒ متوجّه شده ام Ú©Ù‡ بØØ« بر سر « دشواری میراث Ùرهنگی Ùˆ Ùکری ایرانزمین » نیست؛ بلکه بØØ« بر سر تلاش نکردن Ùˆ اØساس مسئولیّت نداشتن در جهت « Ùهمیدن Ùˆ انگیخته شدن از اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ مایه های Ùکری بزرگان Ùرهنگی » مردم سیاهبخت این آب Ùˆ خاک Ù…ÛŒ باشه جانم. » ///
تاریخ نگارش و ویرایش: شانزدهم نوامبر سال 2007 میلادی
« از دامگذاران و صیّادان بشر »
[ چرا آزادی انسان در هیچ دامی، تامین و تضمین نمی شود؟. ]
1- پارادÙکس ایمان بشری.
بشر در پروسه ÛŒ به خود آیی Ùˆ پردازش Ùˆ بازگستری « تخمه ÛŒ وجود خودش » در کنار ایده آلهای انگیزشی Ùˆ آرمانخواهیهایش از کهنترین ایّام تا همین امروز، تلاش کرده است Ú©Ù‡ تا Ù…ÛŒ تواند Ùقط در مقام « انسان خودمختار Ùˆ قائم Ùˆ متّکی به ذات » بماند Ùˆ خودش را از تمام طنابها Ùˆ غÙÙ„ زنجیرهای اسارت کننده Ú©Ù‡ با خوشنامهای Ùریبنده ای ای نیز جلوه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به طور کلّی، تمام آنچه به نام « صراطهای آزادیبخش Ùˆ رستگار کننده » به شمار Ù…ÛŒ آیند، هر Ú†Ù‡ زودتر Ùˆ سریعتر آزاد کند Ùˆ بگسلاند Ùˆ مستقل از Ù†Ùوذ Ùˆ نقش آن نیروها به متعیّن کردن سرنوشت خود بر روی زمین بپردازد. دÙرÙست با همین اراده Ùˆ آرزوست Ú©Ù‡ « پارادÙکس ایمان بشری » نیز زاییده شده است؛ زیرا با Ù¾Ùشت کردن Ùˆ اهمیّت ندادن به آنچه Ú©Ù‡ « معمّایی Ùˆ اسرار آمیز Ùˆ انگیزشی Ùˆ بسیار شایسته ÛŒ Ù¾Ùرسش Ùˆ کنکاویدن » Ù…ÛŒ باشد؛ بلاÙاصله انسان به چنگال قدرتها Ùˆ اهرمهای سلطه خواه Ùˆ زورگو در عرصه ÛŒ اجتماع Ùˆ تاریخ Ùˆ Øکومت Ùˆ تمدّن Ùˆ اقتصاد Ùˆ تکنیک Ùˆ کذا Ùˆ کذا درمی غلتد. او با تمام کشمکشهای آزادیخواهانه ÛŒ خودش Ú©Ù‡ Øتّا به بهای « Ú©Ùشته شدن Ùˆ از خود بیگانه Ú¯ÛŒ اش » نیز مختوم Ù…ÛŒ شوند، مجبور است Ú©Ù‡ در تار – Ùˆ – پود مناسبات اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ قوانین Ùˆ شرایع Ùˆ غیره، اسیر Ùˆ در بند بماند؛ زیرا پارداÙکس انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد « قائم به ذات خودش » باشد با دو آلترناتیو به ظاهر متÙاوت؛ ولی در اصل، « همبسته »، روبرو Ù…ÛŒ شود: 1- زیستن در Ùضای اساطیری 2- زیستن در قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی. در چنین وضعیّتی هست Ú©Ù‡ بشر Ù…ÛŒ کوشد در برابر هر آن چیزی Ú©Ù‡ « رنگ Ùˆ بویی از تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی » دارند با شدّت تمام، موضعگیری راسیونالیستی / منطقی کند. ولی برغم تمام موضعگیریهای رادیکال Ùˆ شدید خود، باز Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در هر گوشه ای، رد پاها Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ عمیق Ùˆ ریشه ای Ùˆ کلیدی « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی »، بیشترین کاربÙرد را دارند Ùˆ بسیار با استØکام Ùˆ متدوام نیز در مغز Ùˆ روان Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ØŒ زنده Ùˆ جاودانه اند. همین مسئله، اثبات Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تمام کشمکشهای نظری Ùˆ پراکتیکی بشر برای به Ú©Ùرسی نشاندن Ùقط « Ú¯Ùزینش قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی » تا امروز با شکستهای Ù…ÙتضØانه ای روبرو شده اند؛ زیرا انسان نمی تواند بدون « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصص » بزیید Ùˆ معنایی را برای زندگی Ùˆ هستی خودش پیدا کند. ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ ایمان Ùقط به Øوزه ÛŒ « مذاهب Ùˆ ادیان » میخکوب نیست؛ بلکه دامنه ÛŒ مطلق دانش Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. پارادÙکس انسان در کائنات، « وجود انتولوژیکی » او نیست؛ بلکه Ù…Ùعضل مسئولیّت او در برابر « معمّای آشکار Ùˆ گویا Ùˆ مسلّم = زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « ایمان »، تنها کانال پیوند با اوست؛ ولو چنان ایمانی برای استتار خودش، به انواع Ùˆ اقسام کاغذ دیواریهای Ù…Ùد روز نیز همچون: آته ایسم، مدرنیسم، Ù¾ÙÙست مدرنیسم / سکولاریسم / روشنگری / رنسانس / Ùˆ غیره آراسته بشود.
2- کاروان Ùرهنگ در کجاوه ÛŒ خویشاندیشان رادمنش.
گرداننده گان هیچ سیستم Øکومتی؛ ولو دمکرات ترین نیز باشند، نمی آیند به مردم بگویند Ú©Ù‡ « معنای زندگی Ùˆ ارزش آزادیهای Ùردی » در چیست؟ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان چنان ارزشهایی را به دست آورد؟. Ùرد آدمیست Ú©Ù‡ بایستی خودش به تنهایی تصمیم بگیرد Ùˆ برای تصمیمهای خودش نیز، مسئولیّت بپذیرد. خیلی از آدمها، به دنیا Ù…ÛŒ آیند Ùˆ شیره ÛŒ وجودشان در همان قالبهایی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ از پیش در بستر سنن Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ùˆ شرایع غیره ØŒ Øاضر Ùˆ آماده شده اند؛ طوری Ú©Ù‡ انسانها به نوع Ø´Ú©Ù„ داده شده ها نیز، Ú©Ù… Ú©Ù…ØŒ خو Ù…ÛŒ گیرند. بØØ« من امّا در باره ÛŒ آن انسانهاییست Ú©Ù‡ از چنان قالبها Ùˆ خوگریها، ذلّه شده اند Ùˆ در سمت Ùˆ سوی تجربه ÛŒ اÙقهای دیگر Ùˆ چشم اندازهای بدیع، خیال انگیز Ùˆ آرمانجو هستند. خیلی از آدمهای عادتواره پذیرÙته اند Ú©Ù‡ به هر Ú†Ù‡ روزگار Ùˆ زندگی دورانشان هست، گردن بنهند Ùˆ با اوضاه روزگار، Ú©Ú˜ دار Ùˆ مریز رÙتار کنند تا جایی از پا در آیند Ùˆ بمیرند. ولی بسیاری از انسانها نیز هستند Ú©Ù‡ به این جهان Ù…ÛŒ آیند Ùˆ نه تنها چنان وضعیّتهای خوگرانه Ùˆ عادتخواره را Ù…ÛŒ بینند Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ خیلی خوب Ù…ÛŒ نیز شناسند Ùˆ از آنها به شدّت گریزانند؛ بلکه بر آنند Ú©Ù‡ « پرنسیپهای گوهری » خود را شالوده ÛŒ زایش Ùردیّت Ùˆ استقلال شخصیّت Ùˆ اندیشیدن Ùˆ نوع زیستن Ùˆ منش خود بکنند. چنین انسانهایی همواره درگیر با تمام آن چیزها Ùˆ سیستمها Ùˆ Øکومتها Ùˆ Ùضای Øاکم بر ذهنیّتها Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ « عادتواره Ú¯ÛŒ چشمهای Ùهم Ùˆ عادتخواره Ú¯ÛŒ مغزهای منجمد Ùˆ مقلّد » را Ù…ÛŒ ستایند Ùˆ مراقب Ùˆ Ù…ØاÙظ قراولی آن هستند. بالطّبع انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد بدانسان بزیید Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کند، بایستی دلیر باشد در پذیرش بسیاری از شکستها Ùˆ ناکامیها Ùˆ بد بیاریها Ùˆ Øسادتها Ùˆ آزارها Ùˆ غیره؛ زیرا بر آنست Ú©Ù‡ دیگر سان بزیید Ùˆ بر خلا٠جریان آب عادی Ùˆ معمول شده در بین انسانها، بزیید Ùˆ رÙتار کند. بدترین مرض Ùˆ Ø¢Ùت Ùرهنگ یک اجتماع، « عادتخواره Ú¯ÛŒ Ùˆ سنّتهای زنگار گرÙته Ùˆ تØجّری » Ù…ÛŒ باشند. از این رو، دوام Ùˆ Ù†Ùوذ مذاهب Ùˆ اقتدار متشرّعان در هر اجتماعی به این منوط است Ú©Ù‡ بÙهمیم اÙراد آن اجتماع، چقدر عادتخواره هستند. بدبختی ما ملّت در این است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعمان، سرشار از نیروی جوان Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر غالب بر اجتماع، از کهنسالی بسیار Ù…ØاÙظه کار رÙتارها Ùˆ پوسیده Ùˆ گندیده Ú¯ÛŒ اعتقادات خبر Ù…ÛŒ دهند؛ یعنی تضاد هول اÙÚ©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به بهای کشمکشهای خونین Ùˆ مالین Ùˆ قهقرایی Ùˆ لت Ùˆ پار شدن رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ مناسبات اجتماعی Ùˆ Ùرهنگی تا امروز تمام شده است. ما برای زایشی دیگر از مناسبات باهمستان ایرانی به انسانهایی Ù…Øتاجیم Ú©Ù‡ دلیر Ùˆ خویشاندیش باشند. قاÙله ÛŒ Ùرهنگ پویا Ùˆ نو زاینده را همواره، تکروها Ùˆ استثناها Ùˆ نامتعارÙها هستند Ú©Ù‡ به پیش Ù…ÛŒ برند.
3- توتالیتر خواهی به بهای نابودی ملّت.
« Øکومت »، یک ایده است Ùˆ من بارها به صراØت، استدلال آورده ام Ú©Ù‡ ایده ÛŒ « Øکومت ایرانی » بایستی « Ùراسوی مجموعه ÛŒ تضادها »، ملکه ÛŒ اذهان Ùˆ واقعیّت رÙتاری گرایشهای متنوّع باشد تا بتوان امیدی به همپذیری Ùˆ همکاری Ùˆ همآزمایی Ùˆ همعزمی Ùˆ همÙکری آنها در « دامنه ÛŒ دولت » داشت. این بدین معناست Ú©Ù‡ گرایشهای سیاسی مختل٠العقیده Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نگرش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک Ùقط Ù…ÛŒ توانند در دامنه ÛŒ دولت (= همایش ملّی = مجلس رایزنی ) به سهیم شدن در ساختار دولت از راه رقابتهای سالم Ùˆ انتخاباتی دخیل شوند Ùˆ اگر در بین گرایشهای مختلÙØŒ گروهی دارای بیشترین آرا شد، هرگز Ù…Øقّ Ùˆ مجاز نیست Ú©Ù‡ Øکومت ایرانزمین را متعیّن Ùˆ اتکیت بندی مطلق بکند؛ بلکه Ùقط Ù…ÛŒ تواند کرسیها Ùˆ وزارتهای بیشتری را به خودش در عرصه ÛŒ دولت Ùˆ ارگانهای دولتی Ùˆ کشور داری اختصاص دهد؛ آنهم برای مدّتی مشخص Ú©Ù‡ بتوانند برنامه های خود را بیازمایند. برای اینکه مسئله ÛŒ Øکومت Ùˆ دولت را گویاتر، روشن کنم، یک مثال ساده Ù…ÛŒ آورم. نیک Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ Øکومت آلمان را « جمهوری Ùدراتیو » Ù…ÛŒ نامند؛ ولی دولت Øاکم بر آن، Ùعلا در دست سوسیال مسیØیها Ù…ÛŒ باشد. قبلا نیز در دست سوسیال دمکراتها بود. یعنی چی؟. یعنی اینکه سوسیال دمکراتها، پس از کسب بیشترین آرا، هرگز نیامدند بگویند Ú©Ù‡ Øکومت آلمان، سوسیال دمکراتیک Ù…ÛŒ باشد. یا همین سوسیال مسیØیها هرگز Ù†Ú¯Ùته اند Ú©Ù‡ Øکومت آلمان، سوسیال مسیØÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اینها در دامنه ÛŒ دولت Ùقط برنامه ها Ùˆ روشهای خودشان را در گلاویز شدن با مسائل مردم برای دوره ای مشخّص به Ù…ØÚ© Ù…ÛŒ زنند. اگر روشها Ùˆ سیاستهایشان، موÙقیّت آمیز بود، این شانس را دارند Ú©Ù‡ در دور بعدی انتخابات، دوباره برگزیده شوند. اگر برنامه ها Ùˆ سیاستهایشان در جهت خوشیها Ùˆ خورسندیها Ùˆ مناÙع Ùˆ آسایش Ùˆ آرامش مردم نبود، در دور بعدی انتخابات، بسیاری از آرا مردم را از دست Ù…ÛŒ دهند.
در میهن ما Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ Øکومتها تا امروز، قیّم مطلق ملّت بوده اند Ùˆ آخوندها نیز اساسا خودشان را Øکومت مطلقه ÛŒ اینجهانی Ùˆ آنجهانی Ù…ÛŒ دانند؛ یعنی اینکه ما در ایرانزمین، نه دولت داریم. نه قانون اساسی داریم. نه مجلس رایزنی. نه انتخابات. ما در باتلاقی Ùرو اÙتاده ایم Ú©Ù‡ نامش « ولایت مطلقه ÛŒ Ùقیه » Ù…ÛŒ باشد به توان Ùˆ قوه ÛŒ گیوتین Ùˆ شمشیر الهی Ùˆ ترور Ùˆ شکنجه Ùˆ Ú©Ùشتارهای جمعی Ùˆ غارتگریهای ÙˆØشتناک Ùˆ توصی٠نشدنی Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ ستیز با هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از زندگی داشته باشد. ساختار Ùقاهتی را بایستی تمام آنانی Ú©Ù‡ از صمیم قلب، ایران Ùˆ ایرانی را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به تاریخ Ùˆ Ùرهنگ آن، عشق Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ خود را از سلاله ÛŒ Ùرزندان « Ùردوسیها Ùˆ خیّامها Ùˆ رازیها Ùˆ ØاÙظها Ùˆ مولویها Ùˆ سناییها Ùˆ عطّارها Ùˆ مزدکها Ùˆ بابکها Ùˆ نادر شاه اÙشارها Ùˆ امیر کبیره Ùˆ مصدّقها Ùˆ بختیارها Ùˆ Ùروهرها Ùˆ امثال این نامداران Ù…ÛŒ دانند » Ùˆ Ù…ÛŒ شمارند، دست در دست یکدیگر، برای متلاشی Ùˆ سر به نیست کردن این سیستم مخوÙØŒ پیکار کنند Ùˆ ایران را در یک همآزمایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همعزمی Ùˆ همدردی به آن جایگاه شایسته ای بنشانند Ú©Ù‡ « بÙنمایه های Ùرهنگ جهان آرایش ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی ) » Ù…ÛŒ باشد . ما تا نیاییم دست در دست همّتهای یکدیگر، Ù†Ùوذ Ùˆ اقتدار اشرار الهی را خنثا Ùˆ از کار نیندازیم، Ù…Øال است بتوانیم در آینده ای نزددیک به واقعیّت پذیری آن آرزوها Ùˆ آرمانهایی بپردازیم Ú©Ù‡ هزاره هاست در تبعید Ùˆ اسارت مانده اند. خواسته های آدمی با رویاهای آدمی، پیوند دارند. رویاهای انسان، رنگین کمان زندگی Ùˆ پرنسیپ گزند ناپذیری واقعیّت شکوهمند آن در تمام ابعادش Ù…ÛŒ باشند. برای من ایرانی، آنانی Ú©Ù‡ نگهبان Ùˆ پرورنده ÛŒ جان Ùˆ زندگی هستند، اینهمانی با آن خدایی( = سیمرغ گسترده پر ) دارند Ú©Ù‡ گوهرش Ùˆ واقعیّتش، « مهر ورزیدن Ùˆ نگاهبانی » از تمام جلوه های نامتعار٠هستی Ù…ÛŒ باشد.
4- گلیم تا شده.
« پای خود را به اندازه ÛŒ گلیم خویش دراز کردن »، مستلزم آنست Ú©Ù‡ ما گلیم Ùˆ درازی پاهای خود را بشناسیم Ùˆ بدانیم. ولی کثیری از ما ایرانیها تا امروز، گلیم خود را همواره تا کرده Ùˆ آن را در زیر بغلمان Øمل Ù…ÛŒ کنیم. به همین دلیل است Ú©Ù‡ پاهایمان را در گلیم گسترده ÛŒ دیگران، دراز Ùˆ به Øقوق آنها تجاوز Ù…ÛŒ کنیم. مسئله ÛŒ « گلیم Ùˆ اندازه ÛŒ پا » به سائقه ÛŒ خودخواهیهای آدمی بازنمی گردد؛ بلکه به میزان گسترده شدن گلیم Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آموخته های Ùردی انسانها منوط Ù…ÛŒ باشد. اجتماع ما ایرانیان به گره خوردن پاهایمان در Øریم یکدیگر مبتلاست؛ زیرا گلیمهایمان را هنوز نگسترده ایم تا اندازه ÛŒ پاها Ùˆ عرض Ùˆ طول گلیممان را بسنجیم Ùˆ برآورد کنیم، اینست Ú©Ù‡ پاهای دراز قدرت طلبی Ùˆ توتالیتر خواهی را بدون سنجش اندازه ÛŒ گلیممان به Øلقوم همدیگر آویخته ایم.
5- Øقیقتگویی Ùˆ دلاوری.
گاهی مواقع در Ú¯Ùتن بسیاری از Øقایق تلخ Ùˆ کارساز بایستی به دامن Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ به در Ú¯Ùتنها Ùˆ قصّه سازیها Ùˆ تئاتر بازیها Ùˆ امثالهم آویخت تا بتوان به نتایج مثمر ثمری نیز رسید. گاهی اوقات نیز بایستی دلیر بود Ùˆ Øقایق تلخ را مستقیم Ùˆ با رادمنشی بر زبان راند. اینکه ما کجا دلیر باشیم Ùˆ کجا بیراهه برویم، به این بازبسته است Ú©Ù‡ مخاطبان ما کیانند Ùˆ ما در Ùکر کدامین اهدا٠هستیم. گاهی آن جایی Ú©Ù‡ نباید مستقیم سخن بگوییم، سخنانی را بر زبان Ù…ÛŒ رانیم Ú©Ù‡ نتیجه ای کاملا معکوس از اهدا٠و نیّتهای ما Ù…ÛŒ دهند. گاهی نیز آن جایی Ú©Ù‡ مستقیم سخن Ù…ÛŒ گوییم، دلاوریهای ما، نتایج باژگونه دارند؛ نه سخنهای ما. دشواری « Øقیقتگویی » در گستره ÛŒ « Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ دلاوریها »، به زیرکی خاصّی نیاز دارد Ú©Ù‡ انسانهای معدودی، استعداد کاربست آن را دارند.
6- « خیر و شرّ » یا تار – و – پود مذاهب.
ما در جهانی Ù…ÛŒ زییم Ú©Ù‡ مملوّ از ناهمگونه گیها Ùˆ تضادها Ùˆ دگرسانیها Ùˆ پدیده های راز آمیز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، انسانها در گستره ÛŒ تجربیات بی واسطه ÛŒ خود از پدیده ها Ù…ÛŒ کوشند Ú©Ù‡ تصوّرات خویش را در یک رده بندی هماهنگ شده Ùˆ نتیجه بخش، همبسته Ùˆ در قالبی مشخّص، آنها را میخکوب Ùˆ متمرکز کنند. Ù…Ùعضل بزرگ Ùˆ رنج آور بسیاری از گرایشهای مذهب - ستیز اینست Ú©Ù‡ نمی دانند « مذهب » را نمی توان سر به نیست Ùˆ ریشه Ú©Ù† کرد؛ زیرا در تار – Ùˆ – پود مذاهب، تجربیّاتی بنیانی از ابناء بشر، نهÙته است Ú©Ù‡ انسانها Øاضر نیستند برغم گریز Ùˆ Ù†Ùرت از عارضه های آزارنده ÛŒ مذاهب به آن « تجربیات بی واسطه » نیز پشت کنند Ùˆ از آنها چشم بپوشند. به همین علّت نمی توان جامعه ای را متصوّر شد Ú©Ù‡ هیچ نشانه ای از مذاهب در آن نباشد Ùˆ انسانها با آگاهی Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ میل خاطر به تبعیّت Ùˆ تایید نظریّه ای آته ایستی یا راسیونال - ساینسی Ù…Øض رو آورند Ùˆ در تمام مجامع Ùˆ مناسبات باهمزیستی خود به وجود چنان نظریّه ای ابراز علاقه نیز کنند Ùˆ در زندگی پراکتیکی خود از آن، استقبال کنند. Ùراموش نباید کرد Ú©Ù‡ گردن نهادن به « آته ایسم Ùˆ ساینسگرایی » نیز Ù…ÛŒ تواند جایگزینی برای « مذاهب ایمانخواه » باشد. البته واقعیّت پذیری چنین چیزی، یک تصوّر Ù…Øال Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا آته ایسم، نوعی Ù†ÙÛŒ است Ùˆ « Ù†ÙÛŒ » نیز Ùاقد « بقاء Ùˆ گوهر پایدار » Ù…ÛŒ باشد. Ù†ÙÛŒ را زمانی Ù…ÛŒ توان معنا دار شمرد Ú©Ù‡ در موضع مقابل چیزی Ú©Ù‡ « بقاء Ùˆ هستی » دارد، در نظر گرÙته شود. آته ایسم را تنها در بÙعدی بسیار Ù…Øدود Ùˆ جزئی Ù…ÛŒ توان برایش معنا پیدا کرد؛ ولا غیر. ناگÙته نماند Ú©Ù‡ در جهان مذاهب، تمام سمبلها دارای معنا Ù…ÛŒ باشند Ùˆ چیزهای دروغی نیستند. Øتّا روایتها Ùˆ اÙسانه ها Ùˆ Øکایتها Ùˆ اØادیث نیز از « رد پاهای Øقیقت »، هرگز خالی نمی باشند؛ بلکه بایستی با چشمی بسیار ژرÙنگر Ùˆ تیز بین به کنکاش در خروارها آت Ùˆ اشغال چسبیده به پیکر مذاهب رو آورد تا « اÙکار Ùˆ ایده های اساسی » را از بطنآنها استخراج Ùˆ تصÙیه کرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند برای جنبش Ùراتر کاوی Ùˆ دانشهای مایه دار بشرس، بسیار بهره مند نیز باشند. از این رو، « معنویّات Ùˆ پرورشگاه منشهای ارزشمند اÙراد اجتماع » را Ùقط Ù…ÛŒ توان در کارگاه « سنجشگری مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای برآمده از آنها » تولید Ùˆ پرداخت کرد.
7- مالک Ùˆ صاØب زندگی من، خود من هستم Ùˆ بس.
پذیرÙتن Ùˆ زیر بار وعده Ùˆ وعیدهای دیگران رÙتن Ùˆ امید بستن به خوش قولیهای آنان به معنای آنست Ú©Ù‡ ما خویشتن را « وابسته Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطیع » آنان کرده ایم. هزاران موسسه تعلیم Ùˆ تدریسی Ùˆ دانشگاه Ùˆ دانشکده Ùˆ آموزشگاه Ùˆ Øوزه Ùˆ سمینار Ùˆ جلسه Ùˆ امثالهم ایجاد Ù…ÛŒ شوند تا از ما، چیزی را به غارت ببرند Ú©Ù‡ نامش « استقلال در اندیشیدن Ùˆ آزادزیستی Ùˆ تلاش برای واقعیّت پذیری Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙایی ایده آلهای زندگی Ùردی » Ù…ÛŒ باشد. هیچکس در Ùکر آن نیست Ú©Ù‡ تک، تک ما، انسانهایی مستقل باشیم؛ زیرا استقلال گرایی انسانها به معنای « تخته کردن دکّان غارتگران Ùˆ چپاولگران Ùˆ تØمیقگران » Ù…ÛŒ باشد. در اجتماع نیز هزاران چاه Ùˆ سدّ Ùˆ موانع آزارنده Ù…ÛŒ سازند تا Ùقط Ùˆ Ùقط « استقلال انسانها » را به غÙÙ„ Ùˆ زنجیر بکشند Ùˆ از آنان، انسانهایی مطیع Ùˆ وابسته Ùˆ Ù…Øتاج Ùˆ آویزونی Ùˆ التماسی بار آورند. هیچکس در Ùکر « آزادی Ùردی » ما نیست؛ سوای Ùردیّت اندیشنده Ùˆ گستاخ Ùˆ مسئولیّت پذیر تک، تک ما. بزرگترین ستمگران Ùˆ زور گویان را Ù…ÛŒ توان در آن مکانهایی دید Ú©Ù‡ عدّه ای شیّاد Ùˆ دغلباز Ù…ÛŒ خواهند به دیگران تÙهیم Ùˆ تلقین کنند Ú©Ù‡ « متخصّص Ùˆ Ø®Ùبره ÛŒ مشکل گشاینده ÛŒ مسائل ما » Ù…ÛŒ باشند. در Øالیکه تنها خود انسان هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر خوشیها Ùˆ آرامشها Ùˆ شادکامیهای او Ù…ÛŒ اÙزایند یا Ù…ÛŒ کاهند. تا زمانی Ú©Ù‡ بیشینه شمار ما ایرانیان نیاموخته ایم، سرنوشت زندگی Ùردی خود را با دستان Ùˆ مغز خویش، راهبر باشیم، بی گمان از انواع نجات دهنده گان خوش رقص Ùˆ خوش خط Ùˆ خال ما نیز هرگز کاسته نخواهد شد Ùˆ ما پیوسته، قربانی اغراض Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠پلید Ùˆ قدرتخواه Ùˆ منÙعت پرست آنها خواهیم ماند. از این رو، بیاموزیم Ùˆ یقین داشته باشیم Ú©Ù‡ تنها « مالک Ùˆ صاØب زندگی Ùردی تک، تک ما » Ùقط « خود تک، تک ما » هستیم Ùˆ لاغیر.
8- هَرویسپ٠ترا Ùرازنده با تنقیØ٠مناط Ùدویچمگوئیک٠پرتومی در Øسیّک٠ناموسان پیکاری:
[ .... در تعری٠امّت گویند: امّت، جماعتی هستند Ú©Ù‡ در Ù„Ùظ، واØد Ùˆ در معنی، جمع Ùˆ جنسی از Øیوان هم، جزوء امّت به شمار Ù…ÛŒ رود ..... ]
کتاب: « تاریخ انبیاء Ùˆ قصص قرآن از آدم تا خاتم » / Øسین عماد زاده / انتشارات اسلام / تهران / 1378 / ص. 61
Øاشیه ÛŒ آریا: « راستش را بخواهید من داشتم Ùکر Ù…ÛŒ کردم آن بخش از امّت مسلمین Ú©Ù‡ در توØّش Ùˆ بربریّت Ùˆ ددّخویی، مانند ندارند، بایستی بی Ø´Ú© از سلاله ÛŒ « Øیوانات درّنده » باشند Ú©Ù‡ قاطی امّت شده اند Ùˆ اسلامیّت آورده اند!. مثل: آخوندها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ Ùقها Ùˆ سپاه پاسداران Ùˆ اطّلاعاتچیها Ùˆ شکنجه گران Ùˆ Ù…Ùتّشان Ùˆ ماموران نهی از منکر Ùˆ امر به معرو٠و دیگر Øیوانات ریزی مثل اØمدی نژاد Ùˆ دÙرÙشتهایی مثل قرائتی Ùˆ از این دست. دیگه برای رسول الله، اÙتخاری بهتر از این نصیبش نمیشه Ú©Ù‡ Øیوانات نیز جزوء امّتش به Øساب آیند!. »
- ØÙکما گویند: « دولت جاهل ( = ولایت Ùقاهتی ) »، مایه ÛŒ عبرت عاقل است. [ من Ù…ÛŒ پرسم، Ú©ÛŒ ما عاقل میشیم!ØŸ. ]
- Øکیمی در Øال اØتضار بود. برادرش کنار او نشسته Ùˆ به شدّت Ù…ÛŒ گریست. Øکیم Ú¯Ùت: « ای برادر! آرام بگیر؛ زیرا به زودی در مجلسی Ú©Ù‡ از من، یاد آوری Ù…ÛŒ شود، خواهی خندید! ».
- بÙهلول Ùˆ علیان مجنون به اتّÙاق یکدیگر به در بار « هارون الرّشید » رÙتند. هارون با آنها سخن Ú¯Ùت. نامبرده گان در پاسخ او جواب غلط اظهار داشتند. هارون دستور داد Ú©Ù‡ شمشیر Ùˆ نطع (= پوستی Ú©Ù‡ زیر پای مقتول Ù…ÛŒ اندازند. ) Øاضر کنند. علیان، رو به بÙهلول کرد Ùˆ Ú¯Ùت: « ما تا به Øال، دو تَن دیوانه بودیم، اینک سوّمین دیوانه هم به ما پیوست! ».
- همه ی آدمها، یک زیر زمینی در مغز و روانشان دارند که مملوّ از خرت و پرتهای اسرار آمیز می باشند.
- در سرزمینی Ú©Ù‡ اØمقها Øاکم شوند، Ú©Ùّاره ÛŒ اقدامها Ùˆ کارها Ùˆ ØرÙهای ابلهانه ÛŒ آنها را بایستی مردم بپردازند!.
- عقب، عقب از پلکان بالا رÙتن:
- هر آخوندی، تمام لک و پیس اغراضش را زیر ریشهایش، پنهان می کند و شمشیرش را زیر عبایش!.
- قدرتخواهی Ùˆ سیّاسیگری: = کاربست اسب تروا برای ساقط کردن رقیب از Øکومت!.
- آدم عاقل: = دیوانه ی بی آزار!
- کهنه Ú¯ÛŒ Ù†Ùرت: = کینه توزی معصومانه!
- مبارزه ÛŒ سیاسی از طریق اینترنت: = نبرد گلادیاتورها در قرارگاه مایکروساÙت!
9- اعتماد در گستره ی کشور آرایی / سیاست / پولیتیک.
بدون اعتماد نمی توان در کنار یکدیگر ایستاد Ùˆ به روبرو شدن Ùˆ گلاویزی با مشکلها Ùˆ Ù…Ùعضلات باهمستان مردم سرزمین خود رو آورد. ولی اعتماد را زمانی Ù…ÛŒ توان به دست آورد Ú©Ù‡ بخشی گسترده از شیوه ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ کردار » آدمی برای دیگران، بدون هیچ نقابی، آشکار Ùˆ ملموس باشد تا دیگران بدانند Ú©Ù‡ چگونه « دنده های چرخ دگراندیشی Ùˆ دگر برنامه ای » خود را با چرخ دنده های آنانی، همسو Ùˆ همتراز کنند Ú©Ù‡ برای همزمان روبرو شدن Ùˆ Øلّ Ùˆ Ùصل کردن مسائل کشوری، عزمی راسخ دارند. معمّای ناگشوده Ùˆ پیچیده Ùˆ آزارنده ÛŒ کثیری از Ùعّالین گستره ÛŒ « پولیتیک » - ( مهم نیست کجا مقیم باشند ) - در اینست Ú©Ù‡ هیچ گرایشی در آنچه Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ùˆ رÙتار Ù…ÛŒ کند، نه تنها « صمیمی Ùˆ رادمنش » نیست Ùˆ چرخ دنده هایش نیز کلّا سابیده شده اند؛ بلکه Ùقط در جست – Ùˆ – جوی تاکتیکهای تخریبی Ùˆ از همپاشی هر نوع گردهمایی Ùˆ همایش Ùˆ تردیدگستری Ùˆ مسمومیّت اذهان مردم Ù…ÛŒ باشد برای تضعی٠و آسیب زدن به هر نوع شگلکیری « اپوزیسیونی ارزشمند Ùˆ کارساز » در سمت Ùˆ سوی متلاشی Ùˆ واژگون کردن ولایت کانیبالیستی Ùقها. تا زمانی Ú©Ù‡ ما در چنبره ÛŒ « تئوری توطئه Ùˆ تارهای عنکبوتی مظنون بودن Ùˆ تخریبکاری » نسبت به تلاشهای یکدیگر اسیریم، بی گمان نمی توان به پا گرÙتن ریشه ای Ùˆ کار Ø¢Ùرین « اپوزیسیون برØقّ » امیدوار بود. آنچه ما امروز به آن بیش از هر چیز دیگری Ù…Øتاجیم، همان اعتماد به یکدیگر در Øین « هوشیاری Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ دقّت سختگیر Ùˆ سنجشگر Ùˆ بیداری Ùˆ استواری Ùˆ پایبندی به پرنسیپها » Ù…ÛŒ باشد.
10- همه ی خوبیها برای من؛ ولی تمام رنجها و مصیبتها و بدیها برای تو.
خودخواهی را تا زمانی بایستی ستود Ùˆ شایان ارزش دانست Ú©Ù‡ هر انسانی، آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دانایی Ùˆ Ùرزانه Ú¯ÛŒ را داشته باشد Ú©Ù‡ « خوبی » را از پیامدهای کنترل Ùˆ خنثا کردن اهرمهای Ù†Ùوذی « سائقه ÛŒ شرّ » در وجود خودش بداند. نمی توان تمام « خوبیهای جهان » را برای خود آرزومند بود؛ ولی ولنگاری Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ سوائق شرّ گستر در وجود خویش را، هیچ اÙسار Ùˆ دهنه ای نبست Ú©Ù‡ نبست. دریاچه ÛŒ خوبیهای ما را در جایی Ù…ÛŒ توان تجربه کرد Ú©Ù‡ صخره های یخسان شرّ در وجود ما، آب شده باشند Ùˆ در کوره ÛŒ « Ùرزانه گیها Ùˆ دانشها Ùˆ ÙرهیØته گهای ما »، تÙته Ùˆ پرداخته Ùˆ زیبا آراسته شده باشند. در هیچ کجای جهان نمی توان، تمام خوبیها را یکجا مالک شد Ùˆ سراسر مصیبتها را به شانه ها Ùˆ دامن دیگران انداخت. ما « اجتماع بدیها Ùˆ شرّها » شده ایم؛ زیرا خوبیهایمان، یخ بسته اند Ùˆ در کوره ÛŒ آتشین آزمونها، روان Ùˆ پرداخته نمی شوند. « نیکی »، Ùروزه ایست Ùراعقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ برای پدیدار شدنش به هیچ امریّه ای Ù…Øتاج Ùˆ ملزوم نیست. چرا ما « پهلوان شاه » نمی شویم؟. چرا؟.
11- چرا اقتدار ØÙکّام مستبد Ùˆ خونریز Ùˆ جانستان Ùˆ بی لیاقت در ایرانزمین دوام Ù…ÛŒ آورد؟.
مسئله این نیست Ú©Ù‡ یکا یک ما در کجا ایستاده ایم Ùˆ خاستگاه خانواده Ú¯ÛŒ Ùˆ میزان تØصیلات Ùˆ وسعت خزانه ÛŒ ثروتها Ùˆ املاکمان Ùˆ سوابق Ùرهنگیمان چیست؛ بلکه مسئله اینست Ú©Ù‡ ما « چقدر Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ آن چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوییم Ùˆ در باره شان Ù…ÛŒ نویسیم، چقدر از گوهر وجودی Ùˆ تجربی Ùˆ تامّلاتی ما، ریشه گرÙته اند ». انسانی Ù…ÛŒ آید Ùˆ در باره ÛŒ چیزی نظر Ù…ÛŒ دهد. من Ù…ÛŒ آیم Ùˆ نظرات او را Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ دیدگاه Ùردی خودم را در باره ÛŒ نظرات او Ù…ÛŒ نویسم. من نه به شخصیّت آن انسان کار دارم. نه به شجره نامه ÛŒ او توجّه ای دارم. نه به اینکه زندگی خصوصی او، چیست Ùˆ چگونه روزگارش Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ شود. برای من، اصل اینست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ سخنهایی را بر زبان Ùˆ قلم، رانده است Ùˆ تکلی٠خود Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ Ùقط « Ú¯Ùتارهای او را » بر شالوده ÛŒ نیروی Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دریاÙتها Ùˆ تامّلات Ùردی ام، داوری کنم Ùˆ با داوری Ùˆ سنجشگری Ú¯Ùتارهای او هرگز بر آن نیستم Ú©Ù‡ بهانه ای به دست خاصمان او بدهم Ú©Ù‡ بخواهند بد پوزیها در Øقّ او روا دارند یا از ارزش خدمات Ùرهنگی / انسانی / کشوری / دانشگاهی او بکاهند Ùˆ به تمسخر او رو آورند. همچنین بر آن نیستم Ú©Ù‡ با سنجشگری به خوارداشت او رو آورم؛ بلکه Ùقط برآنم Ú©Ù‡ دیدگاه Ùˆ تجربیّات Ùردی خودم را در برابر نظرات او بگذارم Ùˆ نه تنها او را به بازاندیشی Ùˆ Ùراترکاوی بیانگیزانم؛ بلکه دیگرانی را نیز Ú©Ù‡ ممکن است هم، نظرات او را Ùˆ هم دیدگاه مرا بخوانند، به اندیشیدن در باره ÛŒ مسئله ÛŒ بØØ«ØŒ ترغیب Ùˆ تشویق کنم.
پرسش من اکنون اینست Ú©Ù‡ ما به راستی برای Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ نویسیم Ùˆ منظور Ùˆ اهداÙمان از نوشتن Ùˆ سنجشگری چیست؟. اگر من برخطا هستم، چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را پیشکسوت Ùرهنگ Ùˆ آگاهی Ùˆ شعور Ùˆ دانش Ùˆ سوابق عظیم Ùرهنگی Ù…ÛŒ دانند، منّت بر من نمی گذارند Ùˆ نمی کوشند Ú©Ù‡ مرا از « خطایی » Ú©Ù‡ به آن مبتلا هستم با استدلالهای ژر٠و تکاندهنده ÛŒ خود به در آورند؟. آیا نشانه ÛŒ Ùرهیخته Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùرزانه Ú¯ÛŒ Ùˆ شعور Ùˆ درایت Ùˆ زیرکی دیگران در این نیست Ú©Ù‡ با تمییز Ùˆ تشخیص دادن Øر٠Øساب به صØت آن، گواهی دهند Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ دلاوری خود را پاس بدارند Ùˆ به بازگستری دامنه ÛŒ Ùهم Ùˆ آگاهی دیگران از این راه بیÙزایند؟. آیا سنجشگری؛ سوای آن است Ú©Ù‡ ما بخواهیم به « آرایش منش Ùˆ ژرÙاروی Ùهم یکدیگر » بکوشیم از بهر Ø¢Ùرینش Ùˆ دوام مناسباتی زیبا Ùˆ خجسته در کنار یکدیگر؟. آیا سکوت به معنای « مغرض بودن » نمی باشد؟. آیا بی توجهی Ùˆ اهمیّت ندادن به معنای تایید Ùˆ تصدیق Øقّانیّت Ú¯Ùتارها Ùˆ استدلالهای آن شخص سنجشگری نیست Ú©Ù‡ در Ú¯Ùتارهایش به استدلالها Ùˆ برهانهای Ùردی خودش استناد کرده است؟. چرا ما به خود تØمیل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « سنجشگری »؛ یعنی توهین Ùˆ تØقیر Ùˆ آبرو ریزی دیگران؟. اشتباه نکنیم. من از « سنجشگری » سخن Ù…ÛŒ گویم؛ نه از آنانی Ú©Ù‡ به مرض بد پوزی Ùˆ لیچارباÙÛŒ Ùˆ بد دهنیهای مشمئز کننده Ùˆ چندش آور مبتلایند Ùˆ انسان، اگر هزاران سال نیز اراجی٠آنها را بشنود، هیچگاه چیزی از آنها نمی آموزد.
Ù…ÛŒ پرسم اگر من در نگرشها Ùˆ دیدگاههایم Ùˆ تامّلاتم بر خطا هستم، چرا سکوت Ù…ÛŒ کنید Ùˆ در Øقّم جنایت؟. آیا همین سکوت کردنها نبود Ú©Ù‡ Øماقتها Ùˆ نادانیها Ùˆ سطØÛŒ نگریهای ایرانیان را به شیوع تیÙوس Ùˆ طاعون 1357 تبدیل کرد؟. چرا ما بایستی اینهمه، رعایت انسانها Ùˆ چیزهایی را بکنیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « رعایت Ùˆ اØترامگزاری » ندارند؛ بلکه تØقیر Ùˆ توهین غیر مستقیم Ù…ÛŒ باشند. انسانها را با قصد Ùˆ عمد در خطاهای خود، مستدام گذاشتند، خیانت آشکار است به آدمیگری Ùˆ Ùرهنگ. آیا همین پشت گوش اندازیها نیست Ú©Ù‡ « استبدادگری ضØّاکان Ùقاهتی Ùˆ شمشیر خونریز الهی را » تا همین امروز بر شاهرگ Øیاتی ایرانزمین Ùˆ ایرانیان، Ùعّال مایشاء، میخکوب کرده است؟. ما با اینهمه دÙتر Ùˆ دستک رسانه های عجیب Ùˆ غریب خود Ú©Ù‡ بسان « جهیزه ÛŒ عروسهای خاورمیانه ای؛ آنهم از نوع ایرانی اش » Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ خواهیم به یکدیگر Ú†Ù‡ چیزهایی را تÙهیم کنیم Ùˆ آموزش دهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی را از یکدیگر بیاموزیم Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی نیز پرهیز کنیم؟. چرا نمی خواهیم بیاموزیم Ú©Ù‡ ارجمندی انسان را از کارمایه دار بودن اÙکار Ùˆ دیدگاههایش، تÙکیک کنیم Ùˆ Øرمت انسان را پاس بداریم؛ ولی اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ دیدگاههایش را برسنجیم؟. چرا؟. ما تا در این باره با دلیری نیندیشیم Ùˆ پاسخ Ùردی خود را با رادمنشی بر زبان نرانیم، مطمئن باشید Ú©Ù‡ گردش چرخ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ خباثتها Ùˆ جهالتها Ùˆ ویرانیها در ایرانزمین، هیچگاه به انتهای خود نخواهد رسید Ùˆ انواع Ùˆ اقسام « ولایت Ùقیها » بر ما Øاکم قهّار Ùˆ مستبد خواهند ماند.
12- سود خواهی و قدرتپرستی با لعاب مومن متّقی.
ایمان به هر چیزی، زمانی ایمان هست Ú©Ù‡ از « وارسته گیها Ùˆ شور Ùˆ اشتیاق جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ پرسنده Ú¯ÛŒ آدمی Ùˆ Øسرت آمیخته شدن به چیزی بسیار خجسته Ùˆ با شکوه Ùˆ ستودنی Ùˆ شایسته ÛŒ مهر ورزی » ریشه بگیرد. از این رو، ایمان اگر ایمانی اصیل Ùˆ زایشی Ùˆ پیدایشی باشد، هیچگاه به « قدرتگرایی Ùˆ منÙعتخواهی » متمایل نمی شود؛ زیرا « منÙعت Ùˆ قدرت » در تنش Ùˆ تضاد شدید با پرنسیپ ایمان جویشی Ù…ÛŒ باشند Ùˆ آن را از درون Ù…ÛŒ پوسانند Ùˆ تخریب Ù…ÛŒ کنند. تاریخ ایمان Øبل المتینی به الاهان Ùراکائناتی Ùˆ نوری را بایستی به کردار « تاریخ اضمØلال Ùˆ Ùساد ایمان جویشی بشری » دریاÙت Ùˆ Ùهمید؛ زیرا ایمانی Ú©Ù‡ بر دیگران، مقتدر Ùˆ آمر Ùˆ Ù…Ùتّش شود، ایمانیست منÙعتی Ùˆ قدرتپرست Ú©Ù‡ لعاب Ùˆ ماسک « Øقیقت الهی » را بر چهره ÛŒ کریه خود Ù…ÛŒ آویزد تا مردم را Ùریب دهد. سود پرسترین Ùˆ قدرت طلب ترین انسانها را Ùقط Ù…ÛŒ توان در میان مومنان به الاهان Ùراکائناتی Ùˆ نوری کش٠کرد Ùˆ شناخت.
13- « در آن شب .... »
در آن شبی که
تمام در و پیکر خانه ی مرا
طوÙان در هم شکست،
از میان آوار شده ها
« تو » بر من،
میهمان آمدی و
Øضور « تو » را
من اندر نیاÙتم؛
زیرا چراغ خانه ام خاموش بود،
و گرداگردم را
تاریکی Ùرو اوباریده بود.
میان تلی از گرد و غبار،
در آن تاریکی شب Ùˆ غرّش طوÙان،
استغاثه کنان،
به خاک اÙتاده بودم من.
با دستهایی به سوی آسمان،
Ùریاد رس خواستم.
انتظار و انتظار و انتظار می کشیدم؛
ولی نمی دانستم که
هجوم طوÙان،
درÙØ´ بر اÙراخته ÛŒ « تو » بود.
Ø¢Ùتاب Ú©Ù‡ بر آمد،
« تو » را دیدم،
بر Ùرار خانه ÛŒ ویران شده ام
ایستاده
در گستره ای تهی.
« رابیندرانات تاگور ( 1861 – 1941 م. ) / مجموعه ی اشعار / متن انگلیسی / چاپ لندن.
14- ستمی که آلامد می شود.
ستمگری در هیچ انسانی Ùˆ سیستمی Ùˆ نوع Øکومتی خاصّ، بیتوته ÛŒ ابدی ندارد؛ بلکه عارضه ایست Ú©Ù‡ شدّت Ùˆ ضع٠آن به تلاطمهای اجتماعی منوط است Ùˆ از کرد – Ùˆ - کار انسانهای دخیل در مسائل کشور داری Ùˆ جا به جایی Ùرد از موضعی به موضع دیگر، ریشه Ù…ÛŒ گیرد. اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان عده ای را « ستمگر تمام عیار » نامید Ùˆ عده ای را « Ùرشته ÛŒ مهر »، خطابینی خود را نبایستی از ستمی نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ قربانی آن شده ایم؛ بلکه از Ùقدان Ùˆ نداشتن « بینش Ùˆ دانش ژرÙنگر Ùˆ کاونده Ùˆ سنجشگر » در وجود خودمان. Ù…Øکوم کردن شرارت دیگران Ùˆ ستودن خوبیهای خود، ساده است؛ ولی « دادگزاری در Øقّ خود Ùˆ دیگران » کاریست پهلوانی. ستمگری، هیچگاه در جوامع بشری، ریشه Ú©Ù† نخواهد نشد؛ بلکه شدّت Ùˆ ضع٠پیدا خواهد کرد Ùˆ واریاسیونهای شدّت Ùˆ ضع٠ستمگری نیز به « جابجا شدن انسانها از موقعیّتهای تثبیتی Ùˆ Øاکمی در پروسه ÛŒ تØوّلات اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی » وابسته Ù…ÛŒ باشد.
15- Ùهمیدن انگیزشی.
...... زیر Ú©Ùرسی، لم داده بود Ùˆ کشمش داربستی را در سینی نقره ای، جلوی خودش گذاشته بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « بیا Ùˆ اگه دم دستت، « شاهنامه یا آثار عطّار یا مولوی یا نمیدونم دیوان شاعرانی مثه نظامی Ùˆ عبید زاکانی Ùˆ Ùخرالدّین اسعد گرگانی Ùˆ امثال اینا Ùˆ همینطور آثار نویسنده گان Ùˆ شاعران عصر مشروطه » هست، یه نگاه ساده بنداز ببین چقدر ساده Ùˆ گویا در زبان Øیوونات Ùˆ پرنده ها Ùˆ قصّه های ابتکاری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، تلاش کرده ان Ú©Ù‡ Øقیقتهایی سترگ را به ما ملّت، تÙهیم کنند. ولی من از تو Ù…ÛŒ پرسم، چرا آنهمه ساده نویسی بسیار پر مغز Ùˆ ژر٠نتونست بر ذهنیّت ما ملّت - مخصوصا طی٠تØصیل کرده گان - تاثیر گذار باشه؟. بذار دلیلش را برایت بگم. بØØ« بر سر ساده نویسی یا مثلا به قول خودت دشوار Ùهم نویسی نیست. ما در همین مملکت Ú¯Ù„ Ùˆ بلبل، اگه یه نگاهی به تولیدات کتاب در دنیای ایرانیهای عزیز ترگل Ùˆ ورگل بیندازی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ نه تنها « Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ کانت Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه » Ùˆ دیگران را Ùوت آبند Ùˆ آثار Ùˆ شیوه ÛŒ تÙکّرشون را مثل موم لای انگشتان دستای خودشون Ù…ÛŒ دونند؛ بلکه کسر٠شان خود Ù…ÛŒ دونند به « سطØیّات Ùˆ اراجیÙÛŒ!ØŸ مثل ادبیّات کلاسیک Ùارسی » رو کنند. من، صمیمانه به تو بگویم ای دوست عزیز!. بØØ« اصلا به گرداگرد « دشوار نویسی یا ساده نویسی » نمی چرخه بالام جان؛ بلکه بØØ« بر سر « Ùهمیدن » است. ما ملّت، - مخصوصا تØصیل کرده گانمان -ØŒ مشکل Ùهمیدن دارند؛ نه مشکل خواندن Ùˆ یاد نگرÙتن. انسانی Ú©Ù‡ بخواد تلاش کنه، چیزی را جدّا Ùˆ عمقا بÙهمه، در اجتماع ما بسیار نایابه. ما دوست داریم بر سر تمام مسائل Ùˆ مطالب بسÙریم؛ نه اینکه به عمق آنها وارد شویم. ما دوست داریم هر نوشته ای، ØÚ©Ù… سÙرسÙره بازی بچه ها را داشته باشه. برا همینم هست Ú©Ù‡ اگر صدها سال از ØµØ¨Ø ØªØ§ شب از اینگونه مطالب سَرسَری بخونیم Ùˆ بنویسیم Ùˆ منتشر کنیم به جایی نمی رسیم Ùˆ کاری را نیز از پیش نمی بریم Ùˆ به تریج قبای هیچ کدوممون نیز برنمی خوره، Øتّا گیوتین چیهای معمّم Ùˆ مالک الکائنات!. برا همینه Ú©Ù‡ مدام مثل شتر عصّار خونه به گرد خودمون Ù…ÛŒ چرخیم. من استدلالم اینه Ú©Ù‡ یه مطلبی چنانچه به نظر دشوار میاد، ولی دارای « Ù…Øتوا Ùˆ مغزه Ùˆ پیام » Ù…ÛŒ باشه، Øتّا اگر از Ù„Øاظ نگارشی، ایرادهای اساسی داشته باشه، ارزش بسیار زیادی دارد؛ زیرا ذهن ما را مشتعل Ù…ÛŒ کنه Ùˆ به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزونه. برا همینم، خدمت پسر خوبی Ú©Ù‡ تو باشی، باید عرض کنم در این کشمکشهای خروار خروار کاغذ سیاه کردن روزانه Ùˆ آلوده کردن Ùضای نت!ØŒ متوجّه شده ام Ú©Ù‡ بØØ« بر سر « دشواری میراث Ùرهنگی Ùˆ Ùکری ایرانزمین » نیست؛ بلکه بØØ« بر سر تلاش نکردن Ùˆ اØساس مسئولیّت نداشتن در جهت « Ùهمیدن Ùˆ انگیخته شدن از اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ مایه های Ùکری بزرگان Ùرهنگی » مردم سیاهبخت این آب Ùˆ خاک Ù…ÛŒ باشه جانم. » ///
Ùرزین نوشت