آریابرزن زاگرسی----« از دامگذاران و صیّادان بشر »
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: شانزدهم نوامبر سال 2007 میلادی
« از دامگذاران و صیّادان بشر »
[ چرا آزادی انسان در هیچ دامی، تامین و تضمین نمی شود؟. ]
1- پارادÙکس ایمان بشری.
بشر در پروسه ÛŒ به خود آیی Ùˆ پردازش Ùˆ بازگستری « تخمه ÛŒ وجود خودش » در کنار ایده آلهای انگیزشی Ùˆ آرمانخواهیهایش از کهنترین ایّام تا همین امروز، تلاش کرده است Ú©Ù‡ تا Ù…ÛŒ تواند Ùقط در مقام « انسان خودمختار Ùˆ قائم Ùˆ متّکی به ذات » بماند Ùˆ خودش را از تمام طنابها Ùˆ غÙÙ„ زنجیرهای اسارت کننده Ú©Ù‡ با خوشنامهای ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ای ای نیز جلوه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به طور کلّی، تمام آنچه به نام « صراطهای آزادیبخش Ùˆ رستگار کننده » به شمار Ù…ÛŒ آیند، هر Ú†Ù‡ زودتر Ùˆ سریعتر آزاد کند Ùˆ بگسلاند Ùˆ مستقل از Ù†Ùوذ Ùˆ نقش آن نیروها به متعیّن کردن سرنوشت خود بر روی زمین بپردازد. Ø¯ÙØ±Ùست با همین اراده Ùˆ آرزوست Ú©Ù‡ « پارادÙکس ایمان بشری » نیز زاییده شده است؛ زیرا با Ù¾ÙØ´Øª کردن Ùˆ اهمیّت ندادن به آنچه Ú©Ù‡ « معمّایی Ùˆ اسرار آمیز Ùˆ انگیزشی Ùˆ بسیار شایسته ÛŒ Ù¾ÙØ±Ø³Ø´ Ùˆ کنکاویدن » Ù…ÛŒ باشد؛ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ انسان به چنگال قدرتها Ùˆ اهرمهای سلطه خواه Ùˆ زورگو در عرصه ÛŒ اجتماع Ùˆ تاریخ Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ تمدّن Ùˆ اقتصاد Ùˆ تکنیک Ùˆ کذا Ùˆ کذا درمی غلتد. او با تمام کشمکشهای آزادیخواهانه ÛŒ خودش Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا به بهای « Ú©ÙØ´ØªÙ‡ شدن Ùˆ از خود بیگانه Ú¯ÛŒ اش » نیز مختوم Ù…ÛŒ شوند، مجبور است Ú©Ù‡ در تار – Ùˆ – پود مناسبات اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ قوانین Ùˆ شرایع Ùˆ غیره، اسیر Ùˆ در بند بماند؛ زیرا پارداÙکس انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد « قائم به ذات خودش » باشد با دو آلترناتیو به ظاهر Ù…ØªÙØ§ÙˆØªØ› ولی در اصل، « همبسته »، روبرو Ù…ÛŒ شود: 1- زیستن در ÙØ¶Ø§ÛŒ اساطیری 2- زیستن در قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی. در چنین وضعیّتی هست Ú©Ù‡ بشر Ù…ÛŒ کوشد در برابر هر آن چیزی Ú©Ù‡ « رنگ Ùˆ بویی از تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی » دارند با شدّت تمام، موضعگیری راسیونالیستی / منطقی کند. ولی برغم تمام موضعگیریهای رادیکال Ùˆ شدید خود، باز Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در هر گوشه ای، رد پاها Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ عمیق Ùˆ ریشه ای Ùˆ کلیدی « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی »، بیشترین Ú©Ø§Ø±Ø¨ÙØ±Ø¯ را دارند Ùˆ بسیار با استØÚ©Ø§Ù… Ùˆ متدوام نیز در مغز Ùˆ روان Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ØŒ زنده Ùˆ جاودانه اند. همین مسئله، اثبات Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تمام کشمکشهای نظری Ùˆ پراکتیکی بشر برای به Ú©ÙØ±Ø³ÛŒ نشاندن Ùقط « Ú¯ÙØ²ÛŒÙ†Ø´ قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی » تا امروز با شکستهای Ù…ÙØªØ¶ØØ§Ù†Ù‡ ای روبرو شده اند؛ زیرا انسان نمی تواند بدون « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصص » بزیید Ùˆ معنایی را برای زندگی Ùˆ هستی خودش پیدا کند. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ ایمان Ùقط به ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ « مذاهب Ùˆ ادیان » میخکوب نیست؛ بلکه دامنه ÛŒ مطلق دانش Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. پارادÙکس انسان در کائنات، « وجود انتولوژیکی » او نیست؛ بلکه Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ مسئولیّت او در برابر « معمّای آشکار Ùˆ گویا Ùˆ مسلّم = زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « ایمان »، تنها کانال پیوند با اوست؛ ولو چنان ایمانی برای استتار خودش، به انواع Ùˆ اقسام کاغذ دیواریهای Ù…ÙØ¯ روز نیز همچون: آته ایسم، مدرنیسم، Ù¾ÙÙØ³Øª مدرنیسم / سکولاریسم / روشنگری / رنسانس / Ùˆ غیره آراسته بشود.
2- کاروان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ در کجاوه ÛŒ خویشاندیشان رادمنش.
گرداننده گان هیچ سیستم ØÚ©ÙˆÙ…تی؛ ولو دمکرات ترین نیز باشند، نمی آیند به مردم بگویند Ú©Ù‡ « معنای زندگی Ùˆ ارزش آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ » در چیست؟ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان چنان ارزشهایی را به دست آورد؟. ÙØ±Ø¯ آدمیست Ú©Ù‡ بایستی خودش به تنهایی تصمیم بگیرد Ùˆ برای تصمیمهای خودش نیز، مسئولیّت بپذیرد. خیلی از آدمها، به دنیا Ù…ÛŒ آیند Ùˆ شیره ÛŒ وجودشان در همان قالبهایی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ از پیش در بستر سنن Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ùˆ شرایع غیره ØŒ ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده شده اند؛ طوری Ú©Ù‡ انسانها به نوع Ø´Ú©Ù„ داده شده ها نیز، Ú©Ù… Ú©Ù…ØŒ خو Ù…ÛŒ گیرند. Ø¨ØØ« من امّا در باره ÛŒ آن انسانهاییست Ú©Ù‡ از چنان قالبها Ùˆ خوگریها، ذلّه شده اند Ùˆ در سمت Ùˆ سوی تجربه ÛŒ اÙقهای دیگر Ùˆ چشم اندازهای بدیع، خیال انگیز Ùˆ آرمانجو هستند. خیلی از آدمهای عادتواره Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ به هر Ú†Ù‡ روزگار Ùˆ زندگی دورانشان هست، گردن بنهند Ùˆ با اوضاه روزگار، Ú©Ú˜ دار Ùˆ مریز Ø±ÙØªØ§Ø± کنند تا جایی از پا در آیند Ùˆ بمیرند. ولی بسیاری از انسانها نیز هستند Ú©Ù‡ به این جهان Ù…ÛŒ آیند Ùˆ نه تنها چنان وضعیّتهای خوگرانه Ùˆ عادتخواره را Ù…ÛŒ بینند Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ خیلی خوب Ù…ÛŒ نیز شناسند Ùˆ از آنها به شدّت گریزانند؛ بلکه بر آنند Ú©Ù‡ « پرنسیپهای گوهری » خود را شالوده ÛŒ زایش ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ استقلال شخصیّت Ùˆ اندیشیدن Ùˆ نوع زیستن Ùˆ منش خود بکنند. چنین انسانهایی همواره درگیر با تمام آن چیزها Ùˆ سیستمها Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تها Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ ØØ§Ú©Ù… بر ذهنیّتها Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ « عادتواره Ú¯ÛŒ چشمهای Ùهم Ùˆ عادتخواره Ú¯ÛŒ مغزهای منجمد Ùˆ مقلّد » را Ù…ÛŒ ستایند Ùˆ مراقب Ùˆ Ù…ØØ§Ùظ قراولی آن هستند. بالطّبع انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد بدانسان بزیید Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کند، بایستی دلیر باشد در پذیرش بسیاری از شکستها Ùˆ ناکامیها Ùˆ بد بیاریها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ آزارها Ùˆ غیره؛ زیرا بر آنست Ú©Ù‡ دیگر سان بزیید Ùˆ بر خلا٠جریان آب عادی Ùˆ معمول شده در بین انسانها، بزیید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کند. بدترین مرض Ùˆ Ø¢ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک اجتماع، « عادتخواره Ú¯ÛŒ Ùˆ سنّتهای زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØªØØ¬Ù‘ری » Ù…ÛŒ باشند. از این رو، دوام Ùˆ Ù†Ùوذ مذاهب Ùˆ اقتدار متشرّعان در هر اجتماعی به این منوط است Ú©Ù‡ بÙهمیم Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن اجتماع، چقدر عادتخواره هستند. بدبختی ما ملّت در این است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعمان، سرشار از نیروی جوان Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر غالب بر اجتماع، از کهنسالی بسیار Ù…ØØ§Ùظه کار Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ پوسیده Ùˆ گندیده Ú¯ÛŒ اعتقادات خبر Ù…ÛŒ دهند؛ یعنی تضاد هول اÙÚ©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به بهای کشمکشهای خونین Ùˆ مالین Ùˆ قهقرایی Ùˆ لت Ùˆ پار شدن رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ مناسبات اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تا امروز تمام شده است. ما برای زایشی دیگر از مناسبات باهمستان ایرانی به انسانهایی Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ… Ú©Ù‡ دلیر Ùˆ خویشاندیش باشند. قاÙله ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پویا Ùˆ نو زاینده را همواره، تکروها Ùˆ استثناها Ùˆ نامتعارÙها هستند Ú©Ù‡ به پیش Ù…ÛŒ برند.
3- توتالیتر خواهی به بهای نابودی ملّت.
« ØÚ©ÙˆÙ…ت »، یک ایده است Ùˆ من بارها به ØµØ±Ø§ØØªØŒ استدلال آورده ام Ú©Ù‡ ایده ÛŒ « ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانی » بایستی « ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مجموعه ÛŒ تضادها »، ملکه ÛŒ اذهان Ùˆ واقعیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ گرایشهای متنوّع باشد تا بتوان امیدی به همپذیری Ùˆ همکاری Ùˆ همآزمایی Ùˆ همعزمی Ùˆ همÙکری آنها در « دامنه ÛŒ دولت » داشت. این بدین معناست Ú©Ù‡ گرایشهای سیاسی مختل٠العقیده Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نگرش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک Ùقط Ù…ÛŒ توانند در دامنه ÛŒ دولت (= همایش ملّی = مجلس رایزنی ) به سهیم شدن در ساختار دولت از راه رقابتهای سالم Ùˆ انتخاباتی دخیل شوند Ùˆ اگر در بین گرایشهای Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ گروهی دارای بیشترین آرا شد، هرگز Ù…ØÙ‚Ù‘ Ùˆ مجاز نیست Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانزمین را متعیّن Ùˆ اتکیت بندی مطلق بکند؛ بلکه Ùقط Ù…ÛŒ تواند کرسیها Ùˆ وزارتهای بیشتری را به خودش در عرصه ÛŒ دولت Ùˆ ارگانهای دولتی Ùˆ کشور داری اختصاص دهد؛ آنهم برای مدّتی مشخص Ú©Ù‡ بتوانند برنامه های خود را بیازمایند. برای اینکه مسئله ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت را گویاتر، روشن کنم، یک مثال ساده Ù…ÛŒ آورم. نیک Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان را « جمهوری ÙØ¯Ø±Ø§ØªÛŒÙˆ » Ù…ÛŒ نامند؛ ولی دولت ØØ§Ú©Ù… بر آن، ÙØ¹Ù„ا در دست سوسیال مسیØÛŒÙ‡Ø§ Ù…ÛŒ باشد. قبلا نیز در دست سوسیال دمکراتها بود. یعنی چی؟. یعنی اینکه سوسیال دمکراتها، پس از کسب بیشترین آرا، هرگز نیامدند بگویند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان، سوسیال دمکراتیک Ù…ÛŒ باشد. یا همین سوسیال مسیØÛŒÙ‡Ø§ هرگز Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان، سوسیال مسیØÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اینها در دامنه ÛŒ دولت Ùقط برنامه ها Ùˆ روشهای خودشان را در گلاویز شدن با مسائل مردم برای دوره ای مشخّص به Ù…ØÚ© Ù…ÛŒ زنند. اگر روشها Ùˆ سیاستهایشان، موÙقیّت آمیز بود، این شانس را دارند Ú©Ù‡ در دور بعدی انتخابات، دوباره برگزیده شوند. اگر برنامه ها Ùˆ سیاستهایشان در جهت خوشیها Ùˆ خورسندیها Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ آسایش Ùˆ آرامش مردم نبود، در دور بعدی انتخابات، بسیاری از آرا مردم را از دست Ù…ÛŒ دهند.
در میهن ما Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تها تا امروز، قیّم مطلق ملّت بوده اند Ùˆ آخوندها نیز اساسا خودشان را ØÚ©ÙˆÙ…ت مطلقه ÛŒ اینجهانی Ùˆ آنجهانی Ù…ÛŒ دانند؛ یعنی اینکه ما در ایرانزمین، نه دولت داریم. نه قانون اساسی داریم. نه مجلس رایزنی. نه انتخابات. ما در باتلاقی ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ایم Ú©Ù‡ نامش « ولایت مطلقه ÛŒ Ùقیه » Ù…ÛŒ باشد به توان Ùˆ قوه ÛŒ گیوتین Ùˆ شمشیر الهی Ùˆ ترور Ùˆ شکنجه Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ جمعی Ùˆ غارتگریهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© Ùˆ توصی٠نشدنی Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ ستیز با هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از زندگی داشته باشد. ساختار Ùقاهتی را بایستی تمام آنانی Ú©Ù‡ از صمیم قلب، ایران Ùˆ ایرانی را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آن، عشق Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ خود را از سلاله ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ خیّامها Ùˆ رازیها Ùˆ ØØ§Ùظها Ùˆ مولویها Ùˆ سناییها Ùˆ عطّارها Ùˆ مزدکها Ùˆ بابکها Ùˆ نادر شاه Ø§ÙØ´Ø§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ امیر کبیره Ùˆ مصدّقها Ùˆ بختیارها Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ امثال این نامداران Ù…ÛŒ دانند » Ùˆ Ù…ÛŒ شمارند، دست در دست یکدیگر، برای متلاشی Ùˆ سر به نیست کردن این سیستم Ù…Ø®ÙˆÙØŒ پیکار کنند Ùˆ ایران را در یک همآزمایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همعزمی Ùˆ همدردی به آن جایگاه شایسته ای بنشانند Ú©Ù‡ « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جهان آرایش ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی ) » Ù…ÛŒ باشد . ما تا نیاییم دست در دست همّتهای یکدیگر، Ù†Ùوذ Ùˆ اقتدار اشرار الهی را خنثا Ùˆ از کار نیندازیم، Ù…ØØ§Ù„ است بتوانیم در آینده ای نزددیک به واقعیّت پذیری آن آرزوها Ùˆ آرمانهایی بپردازیم Ú©Ù‡ هزاره هاست در تبعید Ùˆ اسارت مانده اند. خواسته های آدمی با رویاهای آدمی، پیوند دارند. رویاهای انسان، رنگین کمان زندگی Ùˆ پرنسیپ گزند ناپذیری واقعیّت شکوهمند آن در تمام ابعادش Ù…ÛŒ باشند. برای من ایرانی، آنانی Ú©Ù‡ نگهبان Ùˆ پرورنده ÛŒ جان Ùˆ زندگی هستند، اینهمانی با آن خدایی( = سیمرغ گسترده پر ) دارند Ú©Ù‡ گوهرش Ùˆ واقعیّتش، « مهر ورزیدن Ùˆ نگاهبانی » از تمام جلوه های نامتعار٠هستی Ù…ÛŒ باشد.
4- گلیم تا شده.
« پای خود را به اندازه ÛŒ گلیم خویش دراز کردن »، مستلزم آنست Ú©Ù‡ ما گلیم Ùˆ درازی پاهای خود را بشناسیم Ùˆ بدانیم. ولی کثیری از ما ایرانیها تا امروز، گلیم خود را همواره تا کرده Ùˆ آن را در زیر بغلمان ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ کنیم. به همین دلیل است Ú©Ù‡ پاهایمان را در گلیم گسترده ÛŒ دیگران، دراز Ùˆ به ØÙ‚وق آنها تجاوز Ù…ÛŒ کنیم. مسئله ÛŒ « گلیم Ùˆ اندازه ÛŒ پا » به سائقه ÛŒ خودخواهیهای آدمی بازنمی گردد؛ بلکه به میزان گسترده شدن گلیم Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آموخته های ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها منوط Ù…ÛŒ باشد. اجتماع ما ایرانیان به گره خوردن پاهایمان در ØØ±ÛŒÙ… یکدیگر مبتلاست؛ زیرا گلیمهایمان را هنوز نگسترده ایم تا اندازه ÛŒ پاها Ùˆ عرض Ùˆ طول گلیممان را بسنجیم Ùˆ برآورد کنیم، اینست Ú©Ù‡ پاهای دراز قدرت طلبی Ùˆ توتالیتر خواهی را بدون سنجش اندازه ÛŒ گلیممان به ØÙ„قوم همدیگر آویخته ایم.
5- ØÙ‚یقتگویی Ùˆ دلاوری.
گاهی مواقع در Ú¯ÙØªÙ† بسیاری از ØÙ‚ایق تلخ Ùˆ کارساز بایستی به دامن Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ به در Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ قصّه سازیها Ùˆ تئاتر بازیها Ùˆ امثالهم آویخت تا بتوان به نتایج مثمر ثمری نیز رسید. گاهی اوقات نیز بایستی دلیر بود Ùˆ ØÙ‚ایق تلخ را مستقیم Ùˆ با رادمنشی بر زبان راند. اینکه ما کجا دلیر باشیم Ùˆ کجا بیراهه برویم، به این بازبسته است Ú©Ù‡ مخاطبان ما کیانند Ùˆ ما در Ùکر کدامین اهدا٠هستیم. گاهی آن جایی Ú©Ù‡ نباید مستقیم سخن بگوییم، سخنانی را بر زبان Ù…ÛŒ رانیم Ú©Ù‡ نتیجه ای کاملا معکوس از اهدا٠و نیّتهای ما Ù…ÛŒ دهند. گاهی نیز آن جایی Ú©Ù‡ مستقیم سخن Ù…ÛŒ گوییم، دلاوریهای ما، نتایج باژگونه دارند؛ نه سخنهای ما. دشواری « ØÙ‚یقتگویی » در گستره ÛŒ « Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ دلاوریها »، به زیرکی خاصّی نیاز دارد Ú©Ù‡ انسانهای معدودی، استعداد کاربست آن را دارند.
6- « خیر و شرّ » یا تار – و – پود مذاهب.
ما در جهانی Ù…ÛŒ زییم Ú©Ù‡ مملوّ از ناهمگونه گیها Ùˆ تضادها Ùˆ دگرسانیها Ùˆ پدیده های راز آمیز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، انسانها در گستره ÛŒ تجربیات بی واسطه ÛŒ خود از پدیده ها Ù…ÛŒ کوشند Ú©Ù‡ تصوّرات خویش را در یک رده بندی هماهنگ شده Ùˆ نتیجه بخش، همبسته Ùˆ در قالبی مشخّص، آنها را میخکوب Ùˆ متمرکز کنند. Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ بزرگ Ùˆ رنج آور بسیاری از گرایشهای مذهب - ستیز اینست Ú©Ù‡ نمی دانند « مذهب » را نمی توان سر به نیست Ùˆ ریشه Ú©Ù† کرد؛ زیرا در تار – Ùˆ – پود مذاهب، تجربیّاتی بنیانی از ابناء بشر، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ انسانها ØØ§Ø¶Ø± نیستند برغم گریز Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از عارضه های آزارنده ÛŒ مذاهب به آن « تجربیات بی واسطه » نیز پشت کنند Ùˆ از آنها چشم بپوشند. به همین علّت نمی توان جامعه ای را متصوّر شد Ú©Ù‡ هیچ نشانه ای از مذاهب در آن نباشد Ùˆ انسانها با آگاهی Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ میل خاطر به تبعیّت Ùˆ تایید نظریّه ای آته ایستی یا راسیونال - ساینسی Ù…ØØ¶ رو آورند Ùˆ در تمام مجامع Ùˆ مناسبات باهمزیستی خود به وجود چنان نظریّه ای ابراز علاقه نیز کنند Ùˆ در زندگی پراکتیکی خود از آن، استقبال کنند. ÙØ±Ø§Ù…وش نباید کرد Ú©Ù‡ گردن نهادن به « آته ایسم Ùˆ ساینسگرایی » نیز Ù…ÛŒ تواند جایگزینی برای « مذاهب ایمانخواه » باشد. البته واقعیّت پذیری چنین چیزی، یک تصوّر Ù…ØØ§Ù„ Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا آته ایسم، نوعی Ù†ÙÛŒ است Ùˆ « Ù†ÙÛŒ » نیز ÙØ§Ù‚د « بقاء Ùˆ گوهر پایدار » Ù…ÛŒ باشد. Ù†ÙÛŒ را زمانی Ù…ÛŒ توان معنا دار شمرد Ú©Ù‡ در موضع مقابل چیزی Ú©Ù‡ « بقاء Ùˆ هستی » دارد، در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شود. آته ایسم را تنها در Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ بسیار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ جزئی Ù…ÛŒ توان برایش معنا پیدا کرد؛ ولا غیر. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نماند Ú©Ù‡ در جهان مذاهب، تمام سمبلها دارای معنا Ù…ÛŒ باشند Ùˆ چیزهای دروغی نیستند. ØØªÙ‘ا روایتها Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« نیز از « رد پاهای ØÙ‚یقت »، هرگز خالی نمی باشند؛ بلکه بایستی با چشمی بسیار ژرÙنگر Ùˆ تیز بین به کنکاش در خروارها آت Ùˆ اشغال چسبیده به پیکر مذاهب رو آورد تا « اÙکار Ùˆ ایده های اساسی » را از بطنآنها استخراج Ùˆ تصÙیه کرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند برای جنبش ÙØ±Ø§ØªØ± کاوی Ùˆ دانشهای مایه دار بشرس، بسیار بهره مند نیز باشند. از این رو، « معنویّات Ùˆ پرورشگاه منشهای ارزشمند Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع » را Ùقط Ù…ÛŒ توان در کارگاه « سنجشگری مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای برآمده از آنها » تولید Ùˆ پرداخت کرد.
7- مالک Ùˆ ØµØ§ØØ¨ زندگی من، خود من هستم Ùˆ بس.
Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ زیر بار وعده Ùˆ وعیدهای دیگران Ø±ÙØªÙ† Ùˆ امید بستن به خوش قولیهای آنان به معنای آنست Ú©Ù‡ ما خویشتن را « وابسته Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطیع » آنان کرده ایم. هزاران موسسه تعلیم Ùˆ تدریسی Ùˆ دانشگاه Ùˆ دانشکده Ùˆ آموزشگاه Ùˆ ØÙˆØ²Ù‡ Ùˆ سمینار Ùˆ جلسه Ùˆ امثالهم ایجاد Ù…ÛŒ شوند تا از ما، چیزی را به غارت ببرند Ú©Ù‡ نامش « استقلال در اندیشیدن Ùˆ آزادزیستی Ùˆ تلاش برای واقعیّت پذیری Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒÛŒ ایده آلهای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد. هیچکس در Ùکر آن نیست Ú©Ù‡ تک، تک ما، انسانهایی مستقل باشیم؛ زیرا استقلال گرایی انسانها به معنای « تخته کردن دکّان غارتگران Ùˆ چپاولگران Ùˆ تØÙ…یقگران » Ù…ÛŒ باشد. در اجتماع نیز هزاران چاه Ùˆ سدّ Ùˆ موانع آزارنده Ù…ÛŒ سازند تا Ùقط Ùˆ Ùقط « استقلال انسانها » را به غÙÙ„ Ùˆ زنجیر بکشند Ùˆ از آنان، انسانهایی مطیع Ùˆ وابسته Ùˆ Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ آویزونی Ùˆ التماسی بار آورند. هیچکس در Ùکر « آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ » ما نیست؛ سوای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت اندیشنده Ùˆ گستاخ Ùˆ مسئولیّت پذیر تک، تک ما. بزرگترین ستمگران Ùˆ زور گویان را Ù…ÛŒ توان در آن مکانهایی دید Ú©Ù‡ عدّه ای شیّاد Ùˆ دغلباز Ù…ÛŒ خواهند به دیگران تÙهیم Ùˆ تلقین کنند Ú©Ù‡ « متخصّص Ùˆ Ø®ÙØ¨Ø±Ù‡ ÛŒ مشکل گشاینده ÛŒ مسائل ما » Ù…ÛŒ باشند. در ØØ§Ù„یکه تنها خود انسان هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر خوشیها Ùˆ آرامشها Ùˆ شادکامیهای او Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ یا Ù…ÛŒ کاهند. تا زمانی Ú©Ù‡ بیشینه شمار ما ایرانیان نیاموخته ایم، سرنوشت زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با دستان Ùˆ مغز خویش، راهبر باشیم، بی گمان از انواع نجات دهنده گان خوش رقص Ùˆ خوش خط Ùˆ خال ما نیز هرگز کاسته نخواهد شد Ùˆ ما پیوسته، قربانی اغراض Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠پلید Ùˆ قدرتخواه Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرست آنها خواهیم ماند. از این رو، بیاموزیم Ùˆ یقین داشته باشیم Ú©Ù‡ تنها « مالک Ùˆ ØµØ§ØØ¨ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ تک، تک ما » Ùقط « خود تک، تک ما » هستیم Ùˆ لاغیر.
8- هَرویسپ٠ترا ÙØ±Ø§Ø²Ù†Ø¯Ù‡ با تنقیØÙ مناط ÙØ¯ÙˆÛŒÚ†Ù…گوئیک٠پرتومی در ØØ³ÛŒÙ‘ک٠ناموسان پیکاری:
[ .... در تعری٠امّت گویند: امّت، جماعتی هستند Ú©Ù‡ در Ù„ÙØ¸ØŒ ÙˆØ§ØØ¯ Ùˆ در معنی، جمع Ùˆ جنسی از ØÛŒÙˆØ§Ù† هم، جزوء امّت به شمار Ù…ÛŒ رود ..... ]
کتاب: « تاریخ انبیاء Ùˆ قصص قرآن از آدم تا خاتم » / ØØ³ÛŒÙ† عماد زاده / انتشارات اسلام / تهران / 1378 / ص. 61
ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ ÛŒ آریا: « راستش را بخواهید من داشتم Ùکر Ù…ÛŒ کردم آن بخش از امّت مسلمین Ú©Ù‡ در توØÙ‘Ø´ Ùˆ بربریّت Ùˆ ددّخویی، مانند ندارند، بایستی بی Ø´Ú© از سلاله ÛŒ « ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª درّنده » باشند Ú©Ù‡ قاطی امّت شده اند Ùˆ اسلامیّت آورده اند!. مثل: آخوندها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ Ùقها Ùˆ سپاه پاسداران Ùˆ اطّلاعاتچیها Ùˆ شکنجه گران Ùˆ Ù…ÙØªÙ‘شان Ùˆ ماموران نهی از منکر Ùˆ امر به معرو٠و دیگر ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª ریزی مثل اØÙ…دی نژاد Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشتهایی مثل قرائتی Ùˆ از این دست. دیگه برای رسول الله، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ بهتر از این نصیبش نمیشه Ú©Ù‡ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª نیز جزوء امّتش به ØØ³Ø§Ø¨ آیند!. »
- ØÙکما گویند: « دولت جاهل ( = ولایت Ùقاهتی ) »، مایه ÛŒ عبرت عاقل است. [ من Ù…ÛŒ پرسم، Ú©ÛŒ ما عاقل میشیم!ØŸ. ]
- ØÚ©ÛŒÙ…ÛŒ در ØØ§Ù„ Ø§ØØªØ¶Ø§Ø± بود. برادرش کنار او نشسته Ùˆ به شدّت Ù…ÛŒ گریست. ØÚ©ÛŒÙ… Ú¯ÙØª: « ای برادر! آرام بگیر؛ زیرا به زودی در مجلسی Ú©Ù‡ از من، یاد آوری Ù…ÛŒ شود، خواهی خندید! ».
- بÙهلول Ùˆ علیان مجنون به Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ یکدیگر به در بار « هارون الرّشید » Ø±ÙØªÙ†Ø¯. هارون با آنها سخن Ú¯ÙØª. نامبرده گان در پاسخ او جواب غلط اظهار داشتند. هارون دستور داد Ú©Ù‡ شمشیر Ùˆ نطع (= پوستی Ú©Ù‡ زیر پای مقتول Ù…ÛŒ اندازند. ) ØØ§Ø¶Ø± کنند. علیان، رو به بÙهلول کرد Ùˆ Ú¯ÙØª: « ما تا به ØØ§Ù„ØŒ دو تَن دیوانه بودیم، اینک سوّمین دیوانه هم به ما پیوست! ».
- همه ی آدمها، یک زیر زمینی در مغز و روانشان دارند که مملوّ از خرت و پرتهای اسرار آمیز می باشند.
- در سرزمینی Ú©Ù‡ اØÙ…قها ØØ§Ú©Ù… شوند، Ú©Ùّاره ÛŒ اقدامها Ùˆ کارها Ùˆ ØØ±Ùهای ابلهانه ÛŒ آنها را بایستی مردم بپردازند!.
- عقب، عقب از پلکان بالا Ø±ÙØªÙ†:
- هر آخوندی، تمام لک و پیس اغراضش را زیر ریشهایش، پنهان می کند و شمشیرش را زیر عبایش!.
- قدرتخواهی Ùˆ سیّاسیگری: = کاربست اسب تروا برای ساقط کردن رقیب از ØÚ©ÙˆÙ…ت!.
- آدم عاقل: = دیوانه ی بی آزار!
- کهنه Ú¯ÛŒ Ù†ÙØ±Øª: = کینه توزی معصومانه!
- مبارزه ÛŒ سیاسی از طریق اینترنت: = نبرد گلادیاتورها در قرارگاه Ù…Ø§ÛŒÚ©Ø±ÙˆØ³Ø§ÙØª!
9- اعتماد در گستره ی کشور آرایی / سیاست / پولیتیک.
بدون اعتماد نمی توان در کنار یکدیگر ایستاد Ùˆ به روبرو شدن Ùˆ گلاویزی با مشکلها Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات باهمستان مردم سرزمین خود رو آورد. ولی اعتماد را زمانی Ù…ÛŒ توان به دست آورد Ú©Ù‡ بخشی گسترده از شیوه ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار » آدمی برای دیگران، بدون هیچ نقابی، آشکار Ùˆ ملموس باشد تا دیگران بدانند Ú©Ù‡ چگونه « دنده های چرخ دگراندیشی Ùˆ دگر برنامه ای » خود را با چرخ دنده های آنانی، همسو Ùˆ همتراز کنند Ú©Ù‡ برای همزمان روبرو شدن Ùˆ ØÙ„Ù‘ Ùˆ ÙØµÙ„ کردن مسائل کشوری، عزمی راسخ دارند. معمّای ناگشوده Ùˆ پیچیده Ùˆ آزارنده ÛŒ کثیری از ÙØ¹Ù‘الین گستره ÛŒ « پولیتیک » - ( مهم نیست کجا مقیم باشند ) - در اینست Ú©Ù‡ هیچ گرایشی در آنچه Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند، نه تنها « صمیمی Ùˆ رادمنش » نیست Ùˆ چرخ دنده هایش نیز کلّا سابیده شده اند؛ بلکه Ùقط در جست – Ùˆ – جوی تاکتیکهای تخریبی Ùˆ از همپاشی هر نوع گردهمایی Ùˆ همایش Ùˆ تردیدگستری Ùˆ مسمومیّت اذهان مردم Ù…ÛŒ باشد برای تضعی٠و آسیب زدن به هر نوع شگلکیری « اپوزیسیونی ارزشمند Ùˆ کارساز » در سمت Ùˆ سوی متلاشی Ùˆ واژگون کردن ولایت کانیبالیستی Ùقها. تا زمانی Ú©Ù‡ ما در چنبره ÛŒ « تئوری توطئه Ùˆ تارهای عنکبوتی مظنون بودن Ùˆ تخریبکاری » نسبت به تلاشهای یکدیگر اسیریم، بی گمان نمی توان به پا Ú¯Ø±ÙØªÙ† ریشه ای Ùˆ کار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† « اپوزیسیون برØÙ‚Ù‘ » امیدوار بود. آنچه ما امروز به آن بیش از هر چیز دیگری Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…ØŒ همان اعتماد به یکدیگر در ØÛŒÙ† « هوشیاری Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ دقّت سختگیر Ùˆ سنجشگر Ùˆ بیداری Ùˆ استواری Ùˆ پایبندی به پرنسیپها » Ù…ÛŒ باشد.
10- همه ی خوبیها برای من؛ ولی تمام رنجها و مصیبتها و بدیها برای تو.
خودخواهی را تا زمانی بایستی ستود Ùˆ شایان ارزش دانست Ú©Ù‡ هر انسانی، آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دانایی Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ú¯ÛŒ را داشته باشد Ú©Ù‡ « خوبی » را از پیامدهای کنترل Ùˆ خنثا کردن اهرمهای Ù†Ùوذی « سائقه ÛŒ شرّ » در وجود خودش بداند. نمی توان تمام « خوبیهای جهان » را برای خود آرزومند بود؛ ولی ولنگاری Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ سوائق شرّ گستر در وجود خویش را، هیچ Ø§ÙØ³Ø§Ø± Ùˆ دهنه ای نبست Ú©Ù‡ نبست. دریاچه ÛŒ خوبیهای ما را در جایی Ù…ÛŒ توان تجربه کرد Ú©Ù‡ صخره های یخسان شرّ در وجود ما، آب شده باشند Ùˆ در کوره ÛŒ « ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ گیها Ùˆ دانشها Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØØªÙ‡ گهای ما »، ØªÙØªÙ‡ Ùˆ پرداخته Ùˆ زیبا آراسته شده باشند. در هیچ کجای جهان نمی توان، تمام خوبیها را یکجا مالک شد Ùˆ سراسر مصیبتها را به شانه ها Ùˆ دامن دیگران انداخت. ما « اجتماع بدیها Ùˆ شرّها » شده ایم؛ زیرا خوبیهایمان، یخ بسته اند Ùˆ در کوره ÛŒ آتشین آزمونها، روان Ùˆ پرداخته نمی شوند. « نیکی »، ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ایست ÙØ±Ø§Ø¹Ù‚یدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ برای پدیدار شدنش به هیچ امریّه ای Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزوم نیست. چرا ما « پهلوان شاه » نمی شویم؟. چرا؟.
11- چرا اقتدار ØÙکّام مستبد Ùˆ خونریز Ùˆ جانستان Ùˆ بی لیاقت در ایرانزمین دوام Ù…ÛŒ آورد؟.
مسئله این نیست Ú©Ù‡ یکا یک ما در کجا ایستاده ایم Ùˆ خاستگاه خانواده Ú¯ÛŒ Ùˆ میزان ØªØØµÛŒÙ„ات Ùˆ وسعت خزانه ÛŒ ثروتها Ùˆ املاکمان Ùˆ سوابق ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒÙ…ان چیست؛ بلکه مسئله اینست Ú©Ù‡ ما « چقدر Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ آن چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوییم Ùˆ در باره شان Ù…ÛŒ نویسیم، چقدر از گوهر وجودی Ùˆ تجربی Ùˆ تامّلاتی ما، ریشه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند ». انسانی Ù…ÛŒ آید Ùˆ در باره ÛŒ چیزی نظر Ù…ÛŒ دهد. من Ù…ÛŒ آیم Ùˆ نظرات او را Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ دیدگاه ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم را در باره ÛŒ نظرات او Ù…ÛŒ نویسم. من نه به شخصیّت آن انسان کار دارم. نه به شجره نامه ÛŒ او توجّه ای دارم. نه به اینکه زندگی خصوصی او، چیست Ùˆ چگونه روزگارش Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ شود. برای من، اصل اینست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ سخنهایی را بر زبان Ùˆ قلم، رانده است Ùˆ تکلی٠خود Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ Ùقط « Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ او را » بر شالوده ÛŒ نیروی Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ تامّلات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، داوری کنم Ùˆ با داوری Ùˆ سنجشگری Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ او هرگز بر آن نیستم Ú©Ù‡ بهانه ای به دست خاصمان او بدهم Ú©Ù‡ بخواهند بد پوزیها در ØÙ‚Ù‘ او روا دارند یا از ارزش خدمات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ / انسانی / کشوری / دانشگاهی او بکاهند Ùˆ به تمسخر او رو آورند. همچنین بر آن نیستم Ú©Ù‡ با سنجشگری به خوارداشت او رو آورم؛ بلکه Ùقط برآنم Ú©Ù‡ دیدگاه Ùˆ تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم را در برابر نظرات او بگذارم Ùˆ نه تنها او را به بازاندیشی Ùˆ ÙØ±Ø§ØªØ±Ú©Ø§ÙˆÛŒ بیانگیزانم؛ بلکه دیگرانی را نیز Ú©Ù‡ ممکن است هم، نظرات او را Ùˆ هم دیدگاه مرا بخوانند، به اندیشیدن در باره ÛŒ مسئله ÛŒ Ø¨ØØ«ØŒ ترغیب Ùˆ تشویق کنم.
پرسش من اکنون اینست Ú©Ù‡ ما به راستی برای Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ نویسیم Ùˆ منظور Ùˆ اهداÙمان از نوشتن Ùˆ سنجشگری چیست؟. اگر من برخطا هستم، چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را پیشکسوت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ آگاهی Ùˆ شعور Ùˆ دانش Ùˆ سوابق عظیم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ دانند، منّت بر من نمی گذارند Ùˆ نمی کوشند Ú©Ù‡ مرا از « خطایی » Ú©Ù‡ به آن مبتلا هستم با استدلالهای ژر٠و تکاندهنده ÛŒ خود به در آورند؟. آیا نشانه ÛŒ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ شعور Ùˆ درایت Ùˆ زیرکی دیگران در این نیست Ú©Ù‡ با تمییز Ùˆ تشخیص دادن ØØ±Ù ØØ³Ø§Ø¨ به ØµØØª آن، گواهی دهند Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ دلاوری خود را پاس بدارند Ùˆ به بازگستری دامنه ÛŒ Ùهم Ùˆ آگاهی دیگران از این راه Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ØŸ. آیا سنجشگری؛ سوای آن است Ú©Ù‡ ما بخواهیم به « آرایش منش Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ø±ÙˆÛŒ Ùهم یکدیگر » بکوشیم از بهر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ دوام مناسباتی زیبا Ùˆ خجسته در کنار یکدیگر؟. آیا سکوت به معنای « مغرض بودن » نمی باشد؟. آیا بی توجهی Ùˆ اهمیّت ندادن به معنای تایید Ùˆ تصدیق ØÙ‚ّانیّت Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ استدلالهای آن شخص سنجشگری نیست Ú©Ù‡ در Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒØ´ به استدلالها Ùˆ برهانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش استناد کرده است؟. چرا ما به خود تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « سنجشگری »؛ یعنی توهین Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ آبرو ریزی دیگران؟. اشتباه نکنیم. من از « سنجشگری » سخن Ù…ÛŒ گویم؛ نه از آنانی Ú©Ù‡ به مرض بد پوزی Ùˆ لیچارباÙÛŒ Ùˆ بد دهنیهای مشمئز کننده Ùˆ چندش آور مبتلایند Ùˆ انسان، اگر هزاران سال نیز اراجی٠آنها را بشنود، هیچگاه چیزی از آنها نمی آموزد.
Ù…ÛŒ پرسم اگر من در نگرشها Ùˆ دیدگاههایم Ùˆ تامّلاتم بر خطا هستم، چرا سکوت Ù…ÛŒ کنید Ùˆ در ØÙ‚ّم جنایت؟. آیا همین سکوت کردنها نبود Ú©Ù‡ ØÙ…اقتها Ùˆ نادانیها Ùˆ سطØÛŒ نگریهای ایرانیان را به شیوع تیÙوس Ùˆ طاعون 1357 تبدیل کرد؟. چرا ما بایستی اینهمه، رعایت انسانها Ùˆ چیزهایی را بکنیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « رعایت Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…گزاری » ندارند؛ بلکه تØÙ‚یر Ùˆ توهین غیر مستقیم Ù…ÛŒ باشند. انسانها را با قصد Ùˆ عمد در خطاهای خود، مستدام گذاشتند، خیانت آشکار است به آدمیگری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. آیا همین پشت گوش اندازیها نیست Ú©Ù‡ « استبدادگری ضØÙ‘اکان Ùقاهتی Ùˆ شمشیر خونریز الهی را » تا همین امروز بر شاهرگ ØÛŒØ§ØªÛŒ ایرانزمین Ùˆ ایرانیان، ÙØ¹Ù‘ال مایشاء، میخکوب کرده است؟. ما با اینهمه Ø¯ÙØªØ± Ùˆ دستک رسانه های عجیب Ùˆ غریب خود Ú©Ù‡ بسان « جهیزه ÛŒ عروسهای خاورمیانه ای؛ آنهم از نوع ایرانی اش » Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ خواهیم به یکدیگر Ú†Ù‡ چیزهایی را تÙهیم کنیم Ùˆ آموزش دهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی را از یکدیگر بیاموزیم Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی نیز پرهیز کنیم؟. چرا نمی خواهیم بیاموزیم Ú©Ù‡ ارجمندی انسان را از کارمایه دار بودن اÙکار Ùˆ دیدگاههایش، تÙکیک کنیم Ùˆ ØØ±Ù…ت انسان را پاس بداریم؛ ولی اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ دیدگاههایش را برسنجیم؟. چرا؟. ما تا در این باره با دلیری نیندیشیم Ùˆ پاسخ ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با رادمنشی بر زبان نرانیم، مطمئن باشید Ú©Ù‡ گردش چرخ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ خباثتها Ùˆ جهالتها Ùˆ ویرانیها در ایرانزمین، هیچگاه به انتهای خود نخواهد رسید Ùˆ انواع Ùˆ اقسام « ولایت Ùقیها » بر ما ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ مستبد خواهند ماند.
12- سود خواهی و قدرتپرستی با لعاب مومن متّقی.
ایمان به هر چیزی، زمانی ایمان هست Ú©Ù‡ از « وارسته گیها Ùˆ شور Ùˆ اشتیاق جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ پرسنده Ú¯ÛŒ آدمی Ùˆ ØØ³Ø±Øª آمیخته شدن به چیزی بسیار خجسته Ùˆ با شکوه Ùˆ ستودنی Ùˆ شایسته ÛŒ مهر ورزی » ریشه بگیرد. از این رو، ایمان اگر ایمانی اصیل Ùˆ زایشی Ùˆ پیدایشی باشد، هیچگاه به « قدرتگرایی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ » متمایل نمی شود؛ زیرا « Ù…Ù†ÙØ¹Øª Ùˆ قدرت » در تنش Ùˆ تضاد شدید با پرنسیپ ایمان جویشی Ù…ÛŒ باشند Ùˆ آن را از درون Ù…ÛŒ پوسانند Ùˆ تخریب Ù…ÛŒ کنند. تاریخ ایمان ØØ¨Ù„ المتینی به الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ نوری را بایستی به کردار « تاریخ اضمØÙ„ال Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯ ایمان جویشی بشری » Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ùهمید؛ زیرا ایمانی Ú©Ù‡ بر دیگران، مقتدر Ùˆ آمر Ùˆ Ù…ÙØªÙ‘Ø´ شود، ایمانیست Ù…Ù†ÙØ¹ØªÛŒ Ùˆ قدرتپرست Ú©Ù‡ لعاب Ùˆ ماسک « ØÙ‚یقت الهی » را بر چهره ÛŒ کریه خود Ù…ÛŒ آویزد تا مردم را ÙØ±ÛŒØ¨ دهد. سود پرسترین Ùˆ قدرت طلب ترین انسانها را Ùقط Ù…ÛŒ توان در میان مومنان به الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ نوری کش٠کرد Ùˆ شناخت.
13- « در آن شب .... »
در آن شبی که
تمام در و پیکر خانه ی مرا
Ø·ÙˆÙØ§Ù† در هم شکست،
از میان آوار شده ها
« تو » بر من،
میهمان آمدی و
ØØ¶ÙˆØ± « تو » را
من اندر Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ…Ø›
زیرا چراغ خانه ام خاموش بود،
و گرداگردم را
تاریکی ÙØ±Ùˆ اوباریده بود.
میان تلی از گرد و غبار،
در آن تاریکی شب Ùˆ غرّش Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ
استغاثه کنان،
به خاک Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بودم من.
با دستهایی به سوی آسمان،
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ رس خواستم.
انتظار و انتظار و انتظار می کشیدم؛
ولی نمی دانستم که
هجوم Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ
Ø¯Ø±ÙØ´ بر Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ‡ ÛŒ « تو » بود.
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ Ú©Ù‡ بر آمد،
« تو » را دیدم،
بر ÙØ±Ø§Ø± خانه ÛŒ ویران شده ام
ایستاده
در گستره ای تهی.
« رابیندرانات تاگور ( 1861 – 1941 م. ) / مجموعه ی اشعار / متن انگلیسی / چاپ لندن.
14- ستمی که آلامد می شود.
ستمگری در هیچ انسانی Ùˆ سیستمی Ùˆ نوع ØÚ©ÙˆÙ…تی خاصّ، بیتوته ÛŒ ابدی ندارد؛ بلکه عارضه ایست Ú©Ù‡ شدّت Ùˆ ضع٠آن به تلاطمهای اجتماعی منوط است Ùˆ از کرد – Ùˆ - کار انسانهای دخیل در مسائل کشور داری Ùˆ جا به جایی ÙØ±Ø¯ از موضعی به موضع دیگر، ریشه Ù…ÛŒ گیرد. اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان عده ای را « ستمگر تمام عیار » نامید Ùˆ عده ای را « ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ مهر »، خطابینی خود را نبایستی از ستمی نتیجه Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ قربانی آن شده ایم؛ بلکه از Ùقدان Ùˆ نداشتن « بینش Ùˆ دانش ژرÙنگر Ùˆ کاونده Ùˆ سنجشگر » در وجود خودمان. Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کردن شرارت دیگران Ùˆ ستودن خوبیهای خود، ساده است؛ ولی « دادگزاری در ØÙ‚Ù‘ خود Ùˆ دیگران » کاریست پهلوانی. ستمگری، هیچگاه در جوامع بشری، ریشه Ú©Ù† نخواهد نشد؛ بلکه شدّت Ùˆ ضع٠پیدا خواهد کرد Ùˆ واریاسیونهای شدّت Ùˆ ضع٠ستمگری نیز به « جابجا شدن انسانها از موقعیّتهای تثبیتی Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ÛŒ در پروسه ÛŒ تØÙˆÙ‘لات اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی » وابسته Ù…ÛŒ باشد.
15- Ùهمیدن انگیزشی.
...... زیر Ú©ÙØ±Ø³ÛŒØŒ لم داده بود Ùˆ کشمش داربستی را در سینی نقره ای، جلوی خودش گذاشته بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « بیا Ùˆ اگه دم دستت، « شاهنامه یا آثار عطّار یا مولوی یا نمیدونم دیوان شاعرانی مثه نظامی Ùˆ عبید زاکانی Ùˆ ÙØ®Ø±Ø§Ù„دّین اسعد گرگانی Ùˆ امثال اینا Ùˆ همینطور آثار نویسنده گان Ùˆ شاعران عصر مشروطه » هست، یه نگاه ساده بنداز ببین چقدر ساده Ùˆ گویا در زبان ØÛŒÙˆÙˆÙ†Ø§Øª Ùˆ پرنده ها Ùˆ قصّه های ابتکاری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، تلاش کرده ان Ú©Ù‡ ØÙ‚یقتهایی سترگ را به ما ملّت، تÙهیم کنند. ولی من از تو Ù…ÛŒ پرسم، چرا آنهمه ساده نویسی بسیار پر مغز Ùˆ ژر٠نتونست بر ذهنیّت ما ملّت - مخصوصا Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان - تاثیر گذار باشه؟. بذار دلیلش را برایت بگم. Ø¨ØØ« بر سر ساده نویسی یا مثلا به قول خودت دشوار Ùهم نویسی نیست. ما در همین مملکت Ú¯Ù„ Ùˆ بلبل، اگه یه نگاهی به تولیدات کتاب در دنیای ایرانیهای عزیز ترگل Ùˆ ورگل بیندازی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ نه تنها « Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ کانت Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه » Ùˆ دیگران را Ùوت آبند Ùˆ آثار Ùˆ شیوه ÛŒ تÙکّرشون را مثل موم لای انگشتان دستای خودشون Ù…ÛŒ دونند؛ بلکه کسر٠شان خود Ù…ÛŒ دونند به « سطØÛŒÙ‘ات Ùˆ اراجیÙÛŒ!ØŸ مثل ادبیّات کلاسیک ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ » رو کنند. من، صمیمانه به تو بگویم ای دوست عزیز!. Ø¨ØØ« اصلا به گرداگرد « دشوار نویسی یا ساده نویسی » نمی چرخه بالام جان؛ بلکه Ø¨ØØ« بر سر « Ùهمیدن » است. ما ملّت، - مخصوصا ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانمان -ØŒ مشکل Ùهمیدن دارند؛ نه مشکل خواندن Ùˆ یاد Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ†. انسانی Ú©Ù‡ بخواد تلاش کنه، چیزی را جدّا Ùˆ عمقا بÙهمه، در اجتماع ما بسیار نایابه. ما دوست داریم بر سر تمام مسائل Ùˆ مطالب Ø¨Ø³ÙØ±ÛŒÙ…Ø› نه اینکه به عمق آنها وارد شویم. ما دوست داریم هر نوشته ای، ØÚ©Ù… Ø³ÙØ±Ø³Ùره بازی بچه ها را داشته باشه. برا همینم هست Ú©Ù‡ اگر صدها سال از ØµØ¨Ø ØªØ§ شب از اینگونه مطالب سَرسَری بخونیم Ùˆ بنویسیم Ùˆ منتشر کنیم به جایی نمی رسیم Ùˆ کاری را نیز از پیش نمی بریم Ùˆ به تریج قبای هیچ کدوممون نیز برنمی خوره، ØØªÙ‘ا گیوتین چیهای معمّم Ùˆ مالک الکائنات!. برا همینه Ú©Ù‡ مدام مثل شتر عصّار خونه به گرد خودمون Ù…ÛŒ چرخیم. من استدلالم اینه Ú©Ù‡ یه مطلبی چنانچه به نظر دشوار میاد، ولی دارای « Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغزه Ùˆ پیام » Ù…ÛŒ باشه، ØØªÙ‘ا اگر از Ù„ØØ§Ø¸ نگارشی، ایرادهای اساسی داشته باشه، ارزش بسیار زیادی دارد؛ زیرا ذهن ما را مشتعل Ù…ÛŒ کنه Ùˆ به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزونه. برا همینم، خدمت پسر خوبی Ú©Ù‡ تو باشی، باید عرض کنم در این کشمکشهای خروار خروار کاغذ سیاه کردن روزانه Ùˆ آلوده کردن ÙØ¶Ø§ÛŒ نت!ØŒ متوجّه شده ام Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« بر سر « دشواری میراث ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùکری ایرانزمین » نیست؛ بلکه Ø¨ØØ« بر سر تلاش نکردن Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئولیّت نداشتن در جهت « Ùهمیدن Ùˆ انگیخته شدن از اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ مایه های Ùکری بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » مردم سیاهبخت این آب Ùˆ خاک Ù…ÛŒ باشه جانم. » ///
تاریخ نگارش و ویرایش: شانزدهم نوامبر سال 2007 میلادی
« از دامگذاران و صیّادان بشر »
[ چرا آزادی انسان در هیچ دامی، تامین و تضمین نمی شود؟. ]
1- پارادÙکس ایمان بشری.
بشر در پروسه ÛŒ به خود آیی Ùˆ پردازش Ùˆ بازگستری « تخمه ÛŒ وجود خودش » در کنار ایده آلهای انگیزشی Ùˆ آرمانخواهیهایش از کهنترین ایّام تا همین امروز، تلاش کرده است Ú©Ù‡ تا Ù…ÛŒ تواند Ùقط در مقام « انسان خودمختار Ùˆ قائم Ùˆ متّکی به ذات » بماند Ùˆ خودش را از تمام طنابها Ùˆ غÙÙ„ زنجیرهای اسارت کننده Ú©Ù‡ با خوشنامهای ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ای ای نیز جلوه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به طور کلّی، تمام آنچه به نام « صراطهای آزادیبخش Ùˆ رستگار کننده » به شمار Ù…ÛŒ آیند، هر Ú†Ù‡ زودتر Ùˆ سریعتر آزاد کند Ùˆ بگسلاند Ùˆ مستقل از Ù†Ùوذ Ùˆ نقش آن نیروها به متعیّن کردن سرنوشت خود بر روی زمین بپردازد. Ø¯ÙØ±Ùست با همین اراده Ùˆ آرزوست Ú©Ù‡ « پارادÙکس ایمان بشری » نیز زاییده شده است؛ زیرا با Ù¾ÙØ´Øª کردن Ùˆ اهمیّت ندادن به آنچه Ú©Ù‡ « معمّایی Ùˆ اسرار آمیز Ùˆ انگیزشی Ùˆ بسیار شایسته ÛŒ Ù¾ÙØ±Ø³Ø´ Ùˆ کنکاویدن » Ù…ÛŒ باشد؛ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ انسان به چنگال قدرتها Ùˆ اهرمهای سلطه خواه Ùˆ زورگو در عرصه ÛŒ اجتماع Ùˆ تاریخ Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ تمدّن Ùˆ اقتصاد Ùˆ تکنیک Ùˆ کذا Ùˆ کذا درمی غلتد. او با تمام کشمکشهای آزادیخواهانه ÛŒ خودش Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا به بهای « Ú©ÙØ´ØªÙ‡ شدن Ùˆ از خود بیگانه Ú¯ÛŒ اش » نیز مختوم Ù…ÛŒ شوند، مجبور است Ú©Ù‡ در تار – Ùˆ – پود مناسبات اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ قوانین Ùˆ شرایع Ùˆ غیره، اسیر Ùˆ در بند بماند؛ زیرا پارداÙکس انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد « قائم به ذات خودش » باشد با دو آلترناتیو به ظاهر Ù…ØªÙØ§ÙˆØªØ› ولی در اصل، « همبسته »، روبرو Ù…ÛŒ شود: 1- زیستن در ÙØ¶Ø§ÛŒ اساطیری 2- زیستن در قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی. در چنین وضعیّتی هست Ú©Ù‡ بشر Ù…ÛŒ کوشد در برابر هر آن چیزی Ú©Ù‡ « رنگ Ùˆ بویی از تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی » دارند با شدّت تمام، موضعگیری راسیونالیستی / منطقی کند. ولی برغم تمام موضعگیریهای رادیکال Ùˆ شدید خود، باز Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در هر گوشه ای، رد پاها Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ عمیق Ùˆ ریشه ای Ùˆ کلیدی « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصصی »، بیشترین Ú©Ø§Ø±Ø¨ÙØ±Ø¯ را دارند Ùˆ بسیار با استØÚ©Ø§Ù… Ùˆ متدوام نیز در مغز Ùˆ روان Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ØŒ زنده Ùˆ جاودانه اند. همین مسئله، اثبات Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تمام کشمکشهای نظری Ùˆ پراکتیکی بشر برای به Ú©ÙØ±Ø³ÛŒ نشاندن Ùقط « Ú¯ÙØ²ÛŒÙ†Ø´ قانونمندیهای راسیونالیستی / منطقی » تا امروز با شکستهای Ù…ÙØªØ¶ØØ§Ù†Ù‡ ای روبرو شده اند؛ زیرا انسان نمی تواند بدون « تصاویر اسطوره ای Ùˆ قصص » بزیید Ùˆ معنایی را برای زندگی Ùˆ هستی خودش پیدا کند. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ ایمان Ùقط به ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ « مذاهب Ùˆ ادیان » میخکوب نیست؛ بلکه دامنه ÛŒ مطلق دانش Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. پارادÙکس انسان در کائنات، « وجود انتولوژیکی » او نیست؛ بلکه Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ مسئولیّت او در برابر « معمّای آشکار Ùˆ گویا Ùˆ مسلّم = زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « ایمان »، تنها کانال پیوند با اوست؛ ولو چنان ایمانی برای استتار خودش، به انواع Ùˆ اقسام کاغذ دیواریهای Ù…ÙØ¯ روز نیز همچون: آته ایسم، مدرنیسم، Ù¾ÙÙØ³Øª مدرنیسم / سکولاریسم / روشنگری / رنسانس / Ùˆ غیره آراسته بشود.
2- کاروان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ در کجاوه ÛŒ خویشاندیشان رادمنش.
گرداننده گان هیچ سیستم ØÚ©ÙˆÙ…تی؛ ولو دمکرات ترین نیز باشند، نمی آیند به مردم بگویند Ú©Ù‡ « معنای زندگی Ùˆ ارزش آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ » در چیست؟ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان چنان ارزشهایی را به دست آورد؟. ÙØ±Ø¯ آدمیست Ú©Ù‡ بایستی خودش به تنهایی تصمیم بگیرد Ùˆ برای تصمیمهای خودش نیز، مسئولیّت بپذیرد. خیلی از آدمها، به دنیا Ù…ÛŒ آیند Ùˆ شیره ÛŒ وجودشان در همان قالبهایی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ از پیش در بستر سنن Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ùˆ شرایع غیره ØŒ ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده شده اند؛ طوری Ú©Ù‡ انسانها به نوع Ø´Ú©Ù„ داده شده ها نیز، Ú©Ù… Ú©Ù…ØŒ خو Ù…ÛŒ گیرند. Ø¨ØØ« من امّا در باره ÛŒ آن انسانهاییست Ú©Ù‡ از چنان قالبها Ùˆ خوگریها، ذلّه شده اند Ùˆ در سمت Ùˆ سوی تجربه ÛŒ اÙقهای دیگر Ùˆ چشم اندازهای بدیع، خیال انگیز Ùˆ آرمانجو هستند. خیلی از آدمهای عادتواره Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ به هر Ú†Ù‡ روزگار Ùˆ زندگی دورانشان هست، گردن بنهند Ùˆ با اوضاه روزگار، Ú©Ú˜ دار Ùˆ مریز Ø±ÙØªØ§Ø± کنند تا جایی از پا در آیند Ùˆ بمیرند. ولی بسیاری از انسانها نیز هستند Ú©Ù‡ به این جهان Ù…ÛŒ آیند Ùˆ نه تنها چنان وضعیّتهای خوگرانه Ùˆ عادتخواره را Ù…ÛŒ بینند Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ خیلی خوب Ù…ÛŒ نیز شناسند Ùˆ از آنها به شدّت گریزانند؛ بلکه بر آنند Ú©Ù‡ « پرنسیپهای گوهری » خود را شالوده ÛŒ زایش ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ استقلال شخصیّت Ùˆ اندیشیدن Ùˆ نوع زیستن Ùˆ منش خود بکنند. چنین انسانهایی همواره درگیر با تمام آن چیزها Ùˆ سیستمها Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تها Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ ØØ§Ú©Ù… بر ذهنیّتها Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ « عادتواره Ú¯ÛŒ چشمهای Ùهم Ùˆ عادتخواره Ú¯ÛŒ مغزهای منجمد Ùˆ مقلّد » را Ù…ÛŒ ستایند Ùˆ مراقب Ùˆ Ù…ØØ§Ùظ قراولی آن هستند. بالطّبع انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد بدانسان بزیید Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کند، بایستی دلیر باشد در پذیرش بسیاری از شکستها Ùˆ ناکامیها Ùˆ بد بیاریها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ آزارها Ùˆ غیره؛ زیرا بر آنست Ú©Ù‡ دیگر سان بزیید Ùˆ بر خلا٠جریان آب عادی Ùˆ معمول شده در بین انسانها، بزیید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کند. بدترین مرض Ùˆ Ø¢ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک اجتماع، « عادتخواره Ú¯ÛŒ Ùˆ سنّتهای زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØªØØ¬Ù‘ری » Ù…ÛŒ باشند. از این رو، دوام Ùˆ Ù†Ùوذ مذاهب Ùˆ اقتدار متشرّعان در هر اجتماعی به این منوط است Ú©Ù‡ بÙهمیم Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن اجتماع، چقدر عادتخواره هستند. بدبختی ما ملّت در این است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعمان، سرشار از نیروی جوان Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر غالب بر اجتماع، از کهنسالی بسیار Ù…ØØ§Ùظه کار Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ پوسیده Ùˆ گندیده Ú¯ÛŒ اعتقادات خبر Ù…ÛŒ دهند؛ یعنی تضاد هول اÙÚ©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به بهای کشمکشهای خونین Ùˆ مالین Ùˆ قهقرایی Ùˆ لت Ùˆ پار شدن رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ مناسبات اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تا امروز تمام شده است. ما برای زایشی دیگر از مناسبات باهمستان ایرانی به انسانهایی Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ… Ú©Ù‡ دلیر Ùˆ خویشاندیش باشند. قاÙله ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پویا Ùˆ نو زاینده را همواره، تکروها Ùˆ استثناها Ùˆ نامتعارÙها هستند Ú©Ù‡ به پیش Ù…ÛŒ برند.
3- توتالیتر خواهی به بهای نابودی ملّت.
« ØÚ©ÙˆÙ…ت »، یک ایده است Ùˆ من بارها به ØµØ±Ø§ØØªØŒ استدلال آورده ام Ú©Ù‡ ایده ÛŒ « ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانی » بایستی « ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مجموعه ÛŒ تضادها »، ملکه ÛŒ اذهان Ùˆ واقعیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ گرایشهای متنوّع باشد تا بتوان امیدی به همپذیری Ùˆ همکاری Ùˆ همآزمایی Ùˆ همعزمی Ùˆ همÙکری آنها در « دامنه ÛŒ دولت » داشت. این بدین معناست Ú©Ù‡ گرایشهای سیاسی مختل٠العقیده Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نگرش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک Ùقط Ù…ÛŒ توانند در دامنه ÛŒ دولت (= همایش ملّی = مجلس رایزنی ) به سهیم شدن در ساختار دولت از راه رقابتهای سالم Ùˆ انتخاباتی دخیل شوند Ùˆ اگر در بین گرایشهای Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ گروهی دارای بیشترین آرا شد، هرگز Ù…ØÙ‚Ù‘ Ùˆ مجاز نیست Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانزمین را متعیّن Ùˆ اتکیت بندی مطلق بکند؛ بلکه Ùقط Ù…ÛŒ تواند کرسیها Ùˆ وزارتهای بیشتری را به خودش در عرصه ÛŒ دولت Ùˆ ارگانهای دولتی Ùˆ کشور داری اختصاص دهد؛ آنهم برای مدّتی مشخص Ú©Ù‡ بتوانند برنامه های خود را بیازمایند. برای اینکه مسئله ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت را گویاتر، روشن کنم، یک مثال ساده Ù…ÛŒ آورم. نیک Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان را « جمهوری ÙØ¯Ø±Ø§ØªÛŒÙˆ » Ù…ÛŒ نامند؛ ولی دولت ØØ§Ú©Ù… بر آن، ÙØ¹Ù„ا در دست سوسیال مسیØÛŒÙ‡Ø§ Ù…ÛŒ باشد. قبلا نیز در دست سوسیال دمکراتها بود. یعنی چی؟. یعنی اینکه سوسیال دمکراتها، پس از کسب بیشترین آرا، هرگز نیامدند بگویند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان، سوسیال دمکراتیک Ù…ÛŒ باشد. یا همین سوسیال مسیØÛŒÙ‡Ø§ هرگز Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آلمان، سوسیال مسیØÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اینها در دامنه ÛŒ دولت Ùقط برنامه ها Ùˆ روشهای خودشان را در گلاویز شدن با مسائل مردم برای دوره ای مشخّص به Ù…ØÚ© Ù…ÛŒ زنند. اگر روشها Ùˆ سیاستهایشان، موÙقیّت آمیز بود، این شانس را دارند Ú©Ù‡ در دور بعدی انتخابات، دوباره برگزیده شوند. اگر برنامه ها Ùˆ سیاستهایشان در جهت خوشیها Ùˆ خورسندیها Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ آسایش Ùˆ آرامش مردم نبود، در دور بعدی انتخابات، بسیاری از آرا مردم را از دست Ù…ÛŒ دهند.
در میهن ما Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تها تا امروز، قیّم مطلق ملّت بوده اند Ùˆ آخوندها نیز اساسا خودشان را ØÚ©ÙˆÙ…ت مطلقه ÛŒ اینجهانی Ùˆ آنجهانی Ù…ÛŒ دانند؛ یعنی اینکه ما در ایرانزمین، نه دولت داریم. نه قانون اساسی داریم. نه مجلس رایزنی. نه انتخابات. ما در باتلاقی ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ایم Ú©Ù‡ نامش « ولایت مطلقه ÛŒ Ùقیه » Ù…ÛŒ باشد به توان Ùˆ قوه ÛŒ گیوتین Ùˆ شمشیر الهی Ùˆ ترور Ùˆ شکنجه Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ جمعی Ùˆ غارتگریهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© Ùˆ توصی٠نشدنی Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ آزار Ùˆ ستیز با هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از زندگی داشته باشد. ساختار Ùقاهتی را بایستی تمام آنانی Ú©Ù‡ از صمیم قلب، ایران Ùˆ ایرانی را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آن، عشق Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ خود را از سلاله ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ خیّامها Ùˆ رازیها Ùˆ ØØ§Ùظها Ùˆ مولویها Ùˆ سناییها Ùˆ عطّارها Ùˆ مزدکها Ùˆ بابکها Ùˆ نادر شاه Ø§ÙØ´Ø§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ امیر کبیره Ùˆ مصدّقها Ùˆ بختیارها Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ امثال این نامداران Ù…ÛŒ دانند » Ùˆ Ù…ÛŒ شمارند، دست در دست یکدیگر، برای متلاشی Ùˆ سر به نیست کردن این سیستم Ù…Ø®ÙˆÙØŒ پیکار کنند Ùˆ ایران را در یک همآزمایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همعزمی Ùˆ همدردی به آن جایگاه شایسته ای بنشانند Ú©Ù‡ « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جهان آرایش ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی ) » Ù…ÛŒ باشد . ما تا نیاییم دست در دست همّتهای یکدیگر، Ù†Ùوذ Ùˆ اقتدار اشرار الهی را خنثا Ùˆ از کار نیندازیم، Ù…ØØ§Ù„ است بتوانیم در آینده ای نزددیک به واقعیّت پذیری آن آرزوها Ùˆ آرمانهایی بپردازیم Ú©Ù‡ هزاره هاست در تبعید Ùˆ اسارت مانده اند. خواسته های آدمی با رویاهای آدمی، پیوند دارند. رویاهای انسان، رنگین کمان زندگی Ùˆ پرنسیپ گزند ناپذیری واقعیّت شکوهمند آن در تمام ابعادش Ù…ÛŒ باشند. برای من ایرانی، آنانی Ú©Ù‡ نگهبان Ùˆ پرورنده ÛŒ جان Ùˆ زندگی هستند، اینهمانی با آن خدایی( = سیمرغ گسترده پر ) دارند Ú©Ù‡ گوهرش Ùˆ واقعیّتش، « مهر ورزیدن Ùˆ نگاهبانی » از تمام جلوه های نامتعار٠هستی Ù…ÛŒ باشد.
4- گلیم تا شده.
« پای خود را به اندازه ÛŒ گلیم خویش دراز کردن »، مستلزم آنست Ú©Ù‡ ما گلیم Ùˆ درازی پاهای خود را بشناسیم Ùˆ بدانیم. ولی کثیری از ما ایرانیها تا امروز، گلیم خود را همواره تا کرده Ùˆ آن را در زیر بغلمان ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ کنیم. به همین دلیل است Ú©Ù‡ پاهایمان را در گلیم گسترده ÛŒ دیگران، دراز Ùˆ به ØÙ‚وق آنها تجاوز Ù…ÛŒ کنیم. مسئله ÛŒ « گلیم Ùˆ اندازه ÛŒ پا » به سائقه ÛŒ خودخواهیهای آدمی بازنمی گردد؛ بلکه به میزان گسترده شدن گلیم Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آموخته های ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها منوط Ù…ÛŒ باشد. اجتماع ما ایرانیان به گره خوردن پاهایمان در ØØ±ÛŒÙ… یکدیگر مبتلاست؛ زیرا گلیمهایمان را هنوز نگسترده ایم تا اندازه ÛŒ پاها Ùˆ عرض Ùˆ طول گلیممان را بسنجیم Ùˆ برآورد کنیم، اینست Ú©Ù‡ پاهای دراز قدرت طلبی Ùˆ توتالیتر خواهی را بدون سنجش اندازه ÛŒ گلیممان به ØÙ„قوم همدیگر آویخته ایم.
5- ØÙ‚یقتگویی Ùˆ دلاوری.
گاهی مواقع در Ú¯ÙØªÙ† بسیاری از ØÙ‚ایق تلخ Ùˆ کارساز بایستی به دامن Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ به در Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ قصّه سازیها Ùˆ تئاتر بازیها Ùˆ امثالهم آویخت تا بتوان به نتایج مثمر ثمری نیز رسید. گاهی اوقات نیز بایستی دلیر بود Ùˆ ØÙ‚ایق تلخ را مستقیم Ùˆ با رادمنشی بر زبان راند. اینکه ما کجا دلیر باشیم Ùˆ کجا بیراهه برویم، به این بازبسته است Ú©Ù‡ مخاطبان ما کیانند Ùˆ ما در Ùکر کدامین اهدا٠هستیم. گاهی آن جایی Ú©Ù‡ نباید مستقیم سخن بگوییم، سخنانی را بر زبان Ù…ÛŒ رانیم Ú©Ù‡ نتیجه ای کاملا معکوس از اهدا٠و نیّتهای ما Ù…ÛŒ دهند. گاهی نیز آن جایی Ú©Ù‡ مستقیم سخن Ù…ÛŒ گوییم، دلاوریهای ما، نتایج باژگونه دارند؛ نه سخنهای ما. دشواری « ØÙ‚یقتگویی » در گستره ÛŒ « Ú©Ú˜ راهه ها Ùˆ دلاوریها »، به زیرکی خاصّی نیاز دارد Ú©Ù‡ انسانهای معدودی، استعداد کاربست آن را دارند.
6- « خیر و شرّ » یا تار – و – پود مذاهب.
ما در جهانی Ù…ÛŒ زییم Ú©Ù‡ مملوّ از ناهمگونه گیها Ùˆ تضادها Ùˆ دگرسانیها Ùˆ پدیده های راز آمیز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، انسانها در گستره ÛŒ تجربیات بی واسطه ÛŒ خود از پدیده ها Ù…ÛŒ کوشند Ú©Ù‡ تصوّرات خویش را در یک رده بندی هماهنگ شده Ùˆ نتیجه بخش، همبسته Ùˆ در قالبی مشخّص، آنها را میخکوب Ùˆ متمرکز کنند. Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ بزرگ Ùˆ رنج آور بسیاری از گرایشهای مذهب - ستیز اینست Ú©Ù‡ نمی دانند « مذهب » را نمی توان سر به نیست Ùˆ ریشه Ú©Ù† کرد؛ زیرا در تار – Ùˆ – پود مذاهب، تجربیّاتی بنیانی از ابناء بشر، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ انسانها ØØ§Ø¶Ø± نیستند برغم گریز Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از عارضه های آزارنده ÛŒ مذاهب به آن « تجربیات بی واسطه » نیز پشت کنند Ùˆ از آنها چشم بپوشند. به همین علّت نمی توان جامعه ای را متصوّر شد Ú©Ù‡ هیچ نشانه ای از مذاهب در آن نباشد Ùˆ انسانها با آگاهی Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ میل خاطر به تبعیّت Ùˆ تایید نظریّه ای آته ایستی یا راسیونال - ساینسی Ù…ØØ¶ رو آورند Ùˆ در تمام مجامع Ùˆ مناسبات باهمزیستی خود به وجود چنان نظریّه ای ابراز علاقه نیز کنند Ùˆ در زندگی پراکتیکی خود از آن، استقبال کنند. ÙØ±Ø§Ù…وش نباید کرد Ú©Ù‡ گردن نهادن به « آته ایسم Ùˆ ساینسگرایی » نیز Ù…ÛŒ تواند جایگزینی برای « مذاهب ایمانخواه » باشد. البته واقعیّت پذیری چنین چیزی، یک تصوّر Ù…ØØ§Ù„ Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا آته ایسم، نوعی Ù†ÙÛŒ است Ùˆ « Ù†ÙÛŒ » نیز ÙØ§Ù‚د « بقاء Ùˆ گوهر پایدار » Ù…ÛŒ باشد. Ù†ÙÛŒ را زمانی Ù…ÛŒ توان معنا دار شمرد Ú©Ù‡ در موضع مقابل چیزی Ú©Ù‡ « بقاء Ùˆ هستی » دارد، در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شود. آته ایسم را تنها در Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ بسیار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ جزئی Ù…ÛŒ توان برایش معنا پیدا کرد؛ ولا غیر. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نماند Ú©Ù‡ در جهان مذاهب، تمام سمبلها دارای معنا Ù…ÛŒ باشند Ùˆ چیزهای دروغی نیستند. ØØªÙ‘ا روایتها Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« نیز از « رد پاهای ØÙ‚یقت »، هرگز خالی نمی باشند؛ بلکه بایستی با چشمی بسیار ژرÙنگر Ùˆ تیز بین به کنکاش در خروارها آت Ùˆ اشغال چسبیده به پیکر مذاهب رو آورد تا « اÙکار Ùˆ ایده های اساسی » را از بطنآنها استخراج Ùˆ تصÙیه کرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند برای جنبش ÙØ±Ø§ØªØ± کاوی Ùˆ دانشهای مایه دار بشرس، بسیار بهره مند نیز باشند. از این رو، « معنویّات Ùˆ پرورشگاه منشهای ارزشمند Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع » را Ùقط Ù…ÛŒ توان در کارگاه « سنجشگری مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای برآمده از آنها » تولید Ùˆ پرداخت کرد.
7- مالک Ùˆ ØµØ§ØØ¨ زندگی من، خود من هستم Ùˆ بس.
Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ زیر بار وعده Ùˆ وعیدهای دیگران Ø±ÙØªÙ† Ùˆ امید بستن به خوش قولیهای آنان به معنای آنست Ú©Ù‡ ما خویشتن را « وابسته Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطیع » آنان کرده ایم. هزاران موسسه تعلیم Ùˆ تدریسی Ùˆ دانشگاه Ùˆ دانشکده Ùˆ آموزشگاه Ùˆ ØÙˆØ²Ù‡ Ùˆ سمینار Ùˆ جلسه Ùˆ امثالهم ایجاد Ù…ÛŒ شوند تا از ما، چیزی را به غارت ببرند Ú©Ù‡ نامش « استقلال در اندیشیدن Ùˆ آزادزیستی Ùˆ تلاش برای واقعیّت پذیری Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒÛŒ ایده آلهای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد. هیچکس در Ùکر آن نیست Ú©Ù‡ تک، تک ما، انسانهایی مستقل باشیم؛ زیرا استقلال گرایی انسانها به معنای « تخته کردن دکّان غارتگران Ùˆ چپاولگران Ùˆ تØÙ…یقگران » Ù…ÛŒ باشد. در اجتماع نیز هزاران چاه Ùˆ سدّ Ùˆ موانع آزارنده Ù…ÛŒ سازند تا Ùقط Ùˆ Ùقط « استقلال انسانها » را به غÙÙ„ Ùˆ زنجیر بکشند Ùˆ از آنان، انسانهایی مطیع Ùˆ وابسته Ùˆ Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ آویزونی Ùˆ التماسی بار آورند. هیچکس در Ùکر « آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ » ما نیست؛ سوای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت اندیشنده Ùˆ گستاخ Ùˆ مسئولیّت پذیر تک، تک ما. بزرگترین ستمگران Ùˆ زور گویان را Ù…ÛŒ توان در آن مکانهایی دید Ú©Ù‡ عدّه ای شیّاد Ùˆ دغلباز Ù…ÛŒ خواهند به دیگران تÙهیم Ùˆ تلقین کنند Ú©Ù‡ « متخصّص Ùˆ Ø®ÙØ¨Ø±Ù‡ ÛŒ مشکل گشاینده ÛŒ مسائل ما » Ù…ÛŒ باشند. در ØØ§Ù„یکه تنها خود انسان هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر خوشیها Ùˆ آرامشها Ùˆ شادکامیهای او Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ یا Ù…ÛŒ کاهند. تا زمانی Ú©Ù‡ بیشینه شمار ما ایرانیان نیاموخته ایم، سرنوشت زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با دستان Ùˆ مغز خویش، راهبر باشیم، بی گمان از انواع نجات دهنده گان خوش رقص Ùˆ خوش خط Ùˆ خال ما نیز هرگز کاسته نخواهد شد Ùˆ ما پیوسته، قربانی اغراض Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠پلید Ùˆ قدرتخواه Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرست آنها خواهیم ماند. از این رو، بیاموزیم Ùˆ یقین داشته باشیم Ú©Ù‡ تنها « مالک Ùˆ ØµØ§ØØ¨ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ تک، تک ما » Ùقط « خود تک، تک ما » هستیم Ùˆ لاغیر.
8- هَرویسپ٠ترا ÙØ±Ø§Ø²Ù†Ø¯Ù‡ با تنقیØÙ مناط ÙØ¯ÙˆÛŒÚ†Ù…گوئیک٠پرتومی در ØØ³ÛŒÙ‘ک٠ناموسان پیکاری:
[ .... در تعری٠امّت گویند: امّت، جماعتی هستند Ú©Ù‡ در Ù„ÙØ¸ØŒ ÙˆØ§ØØ¯ Ùˆ در معنی، جمع Ùˆ جنسی از ØÛŒÙˆØ§Ù† هم، جزوء امّت به شمار Ù…ÛŒ رود ..... ]
کتاب: « تاریخ انبیاء Ùˆ قصص قرآن از آدم تا خاتم » / ØØ³ÛŒÙ† عماد زاده / انتشارات اسلام / تهران / 1378 / ص. 61
ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ ÛŒ آریا: « راستش را بخواهید من داشتم Ùکر Ù…ÛŒ کردم آن بخش از امّت مسلمین Ú©Ù‡ در توØÙ‘Ø´ Ùˆ بربریّت Ùˆ ددّخویی، مانند ندارند، بایستی بی Ø´Ú© از سلاله ÛŒ « ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª درّنده » باشند Ú©Ù‡ قاطی امّت شده اند Ùˆ اسلامیّت آورده اند!. مثل: آخوندها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ Ùقها Ùˆ سپاه پاسداران Ùˆ اطّلاعاتچیها Ùˆ شکنجه گران Ùˆ Ù…ÙØªÙ‘شان Ùˆ ماموران نهی از منکر Ùˆ امر به معرو٠و دیگر ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª ریزی مثل اØÙ…دی نژاد Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشتهایی مثل قرائتی Ùˆ از این دست. دیگه برای رسول الله، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ بهتر از این نصیبش نمیشه Ú©Ù‡ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª نیز جزوء امّتش به ØØ³Ø§Ø¨ آیند!. »
- ØÙکما گویند: « دولت جاهل ( = ولایت Ùقاهتی ) »، مایه ÛŒ عبرت عاقل است. [ من Ù…ÛŒ پرسم، Ú©ÛŒ ما عاقل میشیم!ØŸ. ]
- ØÚ©ÛŒÙ…ÛŒ در ØØ§Ù„ Ø§ØØªØ¶Ø§Ø± بود. برادرش کنار او نشسته Ùˆ به شدّت Ù…ÛŒ گریست. ØÚ©ÛŒÙ… Ú¯ÙØª: « ای برادر! آرام بگیر؛ زیرا به زودی در مجلسی Ú©Ù‡ از من، یاد آوری Ù…ÛŒ شود، خواهی خندید! ».
- بÙهلول Ùˆ علیان مجنون به Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ یکدیگر به در بار « هارون الرّشید » Ø±ÙØªÙ†Ø¯. هارون با آنها سخن Ú¯ÙØª. نامبرده گان در پاسخ او جواب غلط اظهار داشتند. هارون دستور داد Ú©Ù‡ شمشیر Ùˆ نطع (= پوستی Ú©Ù‡ زیر پای مقتول Ù…ÛŒ اندازند. ) ØØ§Ø¶Ø± کنند. علیان، رو به بÙهلول کرد Ùˆ Ú¯ÙØª: « ما تا به ØØ§Ù„ØŒ دو تَن دیوانه بودیم، اینک سوّمین دیوانه هم به ما پیوست! ».
- همه ی آدمها، یک زیر زمینی در مغز و روانشان دارند که مملوّ از خرت و پرتهای اسرار آمیز می باشند.
- در سرزمینی Ú©Ù‡ اØÙ…قها ØØ§Ú©Ù… شوند، Ú©Ùّاره ÛŒ اقدامها Ùˆ کارها Ùˆ ØØ±Ùهای ابلهانه ÛŒ آنها را بایستی مردم بپردازند!.
- عقب، عقب از پلکان بالا Ø±ÙØªÙ†:
- هر آخوندی، تمام لک و پیس اغراضش را زیر ریشهایش، پنهان می کند و شمشیرش را زیر عبایش!.
- قدرتخواهی Ùˆ سیّاسیگری: = کاربست اسب تروا برای ساقط کردن رقیب از ØÚ©ÙˆÙ…ت!.
- آدم عاقل: = دیوانه ی بی آزار!
- کهنه Ú¯ÛŒ Ù†ÙØ±Øª: = کینه توزی معصومانه!
- مبارزه ÛŒ سیاسی از طریق اینترنت: = نبرد گلادیاتورها در قرارگاه Ù…Ø§ÛŒÚ©Ø±ÙˆØ³Ø§ÙØª!
9- اعتماد در گستره ی کشور آرایی / سیاست / پولیتیک.
بدون اعتماد نمی توان در کنار یکدیگر ایستاد Ùˆ به روبرو شدن Ùˆ گلاویزی با مشکلها Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات باهمستان مردم سرزمین خود رو آورد. ولی اعتماد را زمانی Ù…ÛŒ توان به دست آورد Ú©Ù‡ بخشی گسترده از شیوه ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار » آدمی برای دیگران، بدون هیچ نقابی، آشکار Ùˆ ملموس باشد تا دیگران بدانند Ú©Ù‡ چگونه « دنده های چرخ دگراندیشی Ùˆ دگر برنامه ای » خود را با چرخ دنده های آنانی، همسو Ùˆ همتراز کنند Ú©Ù‡ برای همزمان روبرو شدن Ùˆ ØÙ„Ù‘ Ùˆ ÙØµÙ„ کردن مسائل کشوری، عزمی راسخ دارند. معمّای ناگشوده Ùˆ پیچیده Ùˆ آزارنده ÛŒ کثیری از ÙØ¹Ù‘الین گستره ÛŒ « پولیتیک » - ( مهم نیست کجا مقیم باشند ) - در اینست Ú©Ù‡ هیچ گرایشی در آنچه Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند، نه تنها « صمیمی Ùˆ رادمنش » نیست Ùˆ چرخ دنده هایش نیز کلّا سابیده شده اند؛ بلکه Ùقط در جست – Ùˆ – جوی تاکتیکهای تخریبی Ùˆ از همپاشی هر نوع گردهمایی Ùˆ همایش Ùˆ تردیدگستری Ùˆ مسمومیّت اذهان مردم Ù…ÛŒ باشد برای تضعی٠و آسیب زدن به هر نوع شگلکیری « اپوزیسیونی ارزشمند Ùˆ کارساز » در سمت Ùˆ سوی متلاشی Ùˆ واژگون کردن ولایت کانیبالیستی Ùقها. تا زمانی Ú©Ù‡ ما در چنبره ÛŒ « تئوری توطئه Ùˆ تارهای عنکبوتی مظنون بودن Ùˆ تخریبکاری » نسبت به تلاشهای یکدیگر اسیریم، بی گمان نمی توان به پا Ú¯Ø±ÙØªÙ† ریشه ای Ùˆ کار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† « اپوزیسیون برØÙ‚Ù‘ » امیدوار بود. آنچه ما امروز به آن بیش از هر چیز دیگری Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…ØŒ همان اعتماد به یکدیگر در ØÛŒÙ† « هوشیاری Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ دقّت سختگیر Ùˆ سنجشگر Ùˆ بیداری Ùˆ استواری Ùˆ پایبندی به پرنسیپها » Ù…ÛŒ باشد.
10- همه ی خوبیها برای من؛ ولی تمام رنجها و مصیبتها و بدیها برای تو.
خودخواهی را تا زمانی بایستی ستود Ùˆ شایان ارزش دانست Ú©Ù‡ هر انسانی، آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ دانایی Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ú¯ÛŒ را داشته باشد Ú©Ù‡ « خوبی » را از پیامدهای کنترل Ùˆ خنثا کردن اهرمهای Ù†Ùوذی « سائقه ÛŒ شرّ » در وجود خودش بداند. نمی توان تمام « خوبیهای جهان » را برای خود آرزومند بود؛ ولی ولنگاری Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ سوائق شرّ گستر در وجود خویش را، هیچ Ø§ÙØ³Ø§Ø± Ùˆ دهنه ای نبست Ú©Ù‡ نبست. دریاچه ÛŒ خوبیهای ما را در جایی Ù…ÛŒ توان تجربه کرد Ú©Ù‡ صخره های یخسان شرّ در وجود ما، آب شده باشند Ùˆ در کوره ÛŒ « ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ گیها Ùˆ دانشها Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØØªÙ‡ گهای ما »، ØªÙØªÙ‡ Ùˆ پرداخته Ùˆ زیبا آراسته شده باشند. در هیچ کجای جهان نمی توان، تمام خوبیها را یکجا مالک شد Ùˆ سراسر مصیبتها را به شانه ها Ùˆ دامن دیگران انداخت. ما « اجتماع بدیها Ùˆ شرّها » شده ایم؛ زیرا خوبیهایمان، یخ بسته اند Ùˆ در کوره ÛŒ آتشین آزمونها، روان Ùˆ پرداخته نمی شوند. « نیکی »، ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ایست ÙØ±Ø§Ø¹Ù‚یدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ برای پدیدار شدنش به هیچ امریّه ای Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزوم نیست. چرا ما « پهلوان شاه » نمی شویم؟. چرا؟.
11- چرا اقتدار ØÙکّام مستبد Ùˆ خونریز Ùˆ جانستان Ùˆ بی لیاقت در ایرانزمین دوام Ù…ÛŒ آورد؟.
مسئله این نیست Ú©Ù‡ یکا یک ما در کجا ایستاده ایم Ùˆ خاستگاه خانواده Ú¯ÛŒ Ùˆ میزان ØªØØµÛŒÙ„ات Ùˆ وسعت خزانه ÛŒ ثروتها Ùˆ املاکمان Ùˆ سوابق ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒÙ…ان چیست؛ بلکه مسئله اینست Ú©Ù‡ ما « چقدر Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ آن چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوییم Ùˆ در باره شان Ù…ÛŒ نویسیم، چقدر از گوهر وجودی Ùˆ تجربی Ùˆ تامّلاتی ما، ریشه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند ». انسانی Ù…ÛŒ آید Ùˆ در باره ÛŒ چیزی نظر Ù…ÛŒ دهد. من Ù…ÛŒ آیم Ùˆ نظرات او را Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ دیدگاه ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم را در باره ÛŒ نظرات او Ù…ÛŒ نویسم. من نه به شخصیّت آن انسان کار دارم. نه به شجره نامه ÛŒ او توجّه ای دارم. نه به اینکه زندگی خصوصی او، چیست Ùˆ چگونه روزگارش Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ شود. برای من، اصل اینست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ سخنهایی را بر زبان Ùˆ قلم، رانده است Ùˆ تکلی٠خود Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ Ùقط « Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ او را » بر شالوده ÛŒ نیروی Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ تامّلات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، داوری کنم Ùˆ با داوری Ùˆ سنجشگری Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ او هرگز بر آن نیستم Ú©Ù‡ بهانه ای به دست خاصمان او بدهم Ú©Ù‡ بخواهند بد پوزیها در ØÙ‚Ù‘ او روا دارند یا از ارزش خدمات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ / انسانی / کشوری / دانشگاهی او بکاهند Ùˆ به تمسخر او رو آورند. همچنین بر آن نیستم Ú©Ù‡ با سنجشگری به خوارداشت او رو آورم؛ بلکه Ùقط برآنم Ú©Ù‡ دیدگاه Ùˆ تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم را در برابر نظرات او بگذارم Ùˆ نه تنها او را به بازاندیشی Ùˆ ÙØ±Ø§ØªØ±Ú©Ø§ÙˆÛŒ بیانگیزانم؛ بلکه دیگرانی را نیز Ú©Ù‡ ممکن است هم، نظرات او را Ùˆ هم دیدگاه مرا بخوانند، به اندیشیدن در باره ÛŒ مسئله ÛŒ Ø¨ØØ«ØŒ ترغیب Ùˆ تشویق کنم.
پرسش من اکنون اینست Ú©Ù‡ ما به راستی برای Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ نویسیم Ùˆ منظور Ùˆ اهداÙمان از نوشتن Ùˆ سنجشگری چیست؟. اگر من برخطا هستم، چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را پیشکسوت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ آگاهی Ùˆ شعور Ùˆ دانش Ùˆ سوابق عظیم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ دانند، منّت بر من نمی گذارند Ùˆ نمی کوشند Ú©Ù‡ مرا از « خطایی » Ú©Ù‡ به آن مبتلا هستم با استدلالهای ژر٠و تکاندهنده ÛŒ خود به در آورند؟. آیا نشانه ÛŒ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ شعور Ùˆ درایت Ùˆ زیرکی دیگران در این نیست Ú©Ù‡ با تمییز Ùˆ تشخیص دادن ØØ±Ù ØØ³Ø§Ø¨ به ØµØØª آن، گواهی دهند Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ دلاوری خود را پاس بدارند Ùˆ به بازگستری دامنه ÛŒ Ùهم Ùˆ آگاهی دیگران از این راه Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ØŸ. آیا سنجشگری؛ سوای آن است Ú©Ù‡ ما بخواهیم به « آرایش منش Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ø±ÙˆÛŒ Ùهم یکدیگر » بکوشیم از بهر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ دوام مناسباتی زیبا Ùˆ خجسته در کنار یکدیگر؟. آیا سکوت به معنای « مغرض بودن » نمی باشد؟. آیا بی توجهی Ùˆ اهمیّت ندادن به معنای تایید Ùˆ تصدیق ØÙ‚ّانیّت Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ استدلالهای آن شخص سنجشگری نیست Ú©Ù‡ در Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒØ´ به استدلالها Ùˆ برهانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش استناد کرده است؟. چرا ما به خود تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « سنجشگری »؛ یعنی توهین Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ آبرو ریزی دیگران؟. اشتباه نکنیم. من از « سنجشگری » سخن Ù…ÛŒ گویم؛ نه از آنانی Ú©Ù‡ به مرض بد پوزی Ùˆ لیچارباÙÛŒ Ùˆ بد دهنیهای مشمئز کننده Ùˆ چندش آور مبتلایند Ùˆ انسان، اگر هزاران سال نیز اراجی٠آنها را بشنود، هیچگاه چیزی از آنها نمی آموزد.
Ù…ÛŒ پرسم اگر من در نگرشها Ùˆ دیدگاههایم Ùˆ تامّلاتم بر خطا هستم، چرا سکوت Ù…ÛŒ کنید Ùˆ در ØÙ‚ّم جنایت؟. آیا همین سکوت کردنها نبود Ú©Ù‡ ØÙ…اقتها Ùˆ نادانیها Ùˆ سطØÛŒ نگریهای ایرانیان را به شیوع تیÙوس Ùˆ طاعون 1357 تبدیل کرد؟. چرا ما بایستی اینهمه، رعایت انسانها Ùˆ چیزهایی را بکنیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « رعایت Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…گزاری » ندارند؛ بلکه تØÙ‚یر Ùˆ توهین غیر مستقیم Ù…ÛŒ باشند. انسانها را با قصد Ùˆ عمد در خطاهای خود، مستدام گذاشتند، خیانت آشکار است به آدمیگری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. آیا همین پشت گوش اندازیها نیست Ú©Ù‡ « استبدادگری ضØÙ‘اکان Ùقاهتی Ùˆ شمشیر خونریز الهی را » تا همین امروز بر شاهرگ ØÛŒØ§ØªÛŒ ایرانزمین Ùˆ ایرانیان، ÙØ¹Ù‘ال مایشاء، میخکوب کرده است؟. ما با اینهمه Ø¯ÙØªØ± Ùˆ دستک رسانه های عجیب Ùˆ غریب خود Ú©Ù‡ بسان « جهیزه ÛŒ عروسهای خاورمیانه ای؛ آنهم از نوع ایرانی اش » Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ خواهیم به یکدیگر Ú†Ù‡ چیزهایی را تÙهیم کنیم Ùˆ آموزش دهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی را از یکدیگر بیاموزیم Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی نیز پرهیز کنیم؟. چرا نمی خواهیم بیاموزیم Ú©Ù‡ ارجمندی انسان را از کارمایه دار بودن اÙکار Ùˆ دیدگاههایش، تÙکیک کنیم Ùˆ ØØ±Ù…ت انسان را پاس بداریم؛ ولی اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ دیدگاههایش را برسنجیم؟. چرا؟. ما تا در این باره با دلیری نیندیشیم Ùˆ پاسخ ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با رادمنشی بر زبان نرانیم، مطمئن باشید Ú©Ù‡ گردش چرخ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ خباثتها Ùˆ جهالتها Ùˆ ویرانیها در ایرانزمین، هیچگاه به انتهای خود نخواهد رسید Ùˆ انواع Ùˆ اقسام « ولایت Ùقیها » بر ما ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ مستبد خواهند ماند.
12- سود خواهی و قدرتپرستی با لعاب مومن متّقی.
ایمان به هر چیزی، زمانی ایمان هست Ú©Ù‡ از « وارسته گیها Ùˆ شور Ùˆ اشتیاق جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ پرسنده Ú¯ÛŒ آدمی Ùˆ ØØ³Ø±Øª آمیخته شدن به چیزی بسیار خجسته Ùˆ با شکوه Ùˆ ستودنی Ùˆ شایسته ÛŒ مهر ورزی » ریشه بگیرد. از این رو، ایمان اگر ایمانی اصیل Ùˆ زایشی Ùˆ پیدایشی باشد، هیچگاه به « قدرتگرایی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ » متمایل نمی شود؛ زیرا « Ù…Ù†ÙØ¹Øª Ùˆ قدرت » در تنش Ùˆ تضاد شدید با پرنسیپ ایمان جویشی Ù…ÛŒ باشند Ùˆ آن را از درون Ù…ÛŒ پوسانند Ùˆ تخریب Ù…ÛŒ کنند. تاریخ ایمان ØØ¨Ù„ المتینی به الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ نوری را بایستی به کردار « تاریخ اضمØÙ„ال Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯ ایمان جویشی بشری » Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ùهمید؛ زیرا ایمانی Ú©Ù‡ بر دیگران، مقتدر Ùˆ آمر Ùˆ Ù…ÙØªÙ‘Ø´ شود، ایمانیست Ù…Ù†ÙØ¹ØªÛŒ Ùˆ قدرتپرست Ú©Ù‡ لعاب Ùˆ ماسک « ØÙ‚یقت الهی » را بر چهره ÛŒ کریه خود Ù…ÛŒ آویزد تا مردم را ÙØ±ÛŒØ¨ دهد. سود پرسترین Ùˆ قدرت طلب ترین انسانها را Ùقط Ù…ÛŒ توان در میان مومنان به الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ نوری کش٠کرد Ùˆ شناخت.
13- « در آن شب .... »
در آن شبی که
تمام در و پیکر خانه ی مرا
Ø·ÙˆÙØ§Ù† در هم شکست،
از میان آوار شده ها
« تو » بر من،
میهمان آمدی و
ØØ¶ÙˆØ± « تو » را
من اندر Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ…Ø›
زیرا چراغ خانه ام خاموش بود،
و گرداگردم را
تاریکی ÙØ±Ùˆ اوباریده بود.
میان تلی از گرد و غبار،
در آن تاریکی شب Ùˆ غرّش Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ
استغاثه کنان،
به خاک Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بودم من.
با دستهایی به سوی آسمان،
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ رس خواستم.
انتظار و انتظار و انتظار می کشیدم؛
ولی نمی دانستم که
هجوم Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ
Ø¯Ø±ÙØ´ بر Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ‡ ÛŒ « تو » بود.
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ Ú©Ù‡ بر آمد،
« تو » را دیدم،
بر ÙØ±Ø§Ø± خانه ÛŒ ویران شده ام
ایستاده
در گستره ای تهی.
« رابیندرانات تاگور ( 1861 – 1941 م. ) / مجموعه ی اشعار / متن انگلیسی / چاپ لندن.
14- ستمی که آلامد می شود.
ستمگری در هیچ انسانی Ùˆ سیستمی Ùˆ نوع ØÚ©ÙˆÙ…تی خاصّ، بیتوته ÛŒ ابدی ندارد؛ بلکه عارضه ایست Ú©Ù‡ شدّت Ùˆ ضع٠آن به تلاطمهای اجتماعی منوط است Ùˆ از کرد – Ùˆ - کار انسانهای دخیل در مسائل کشور داری Ùˆ جا به جایی ÙØ±Ø¯ از موضعی به موضع دیگر، ریشه Ù…ÛŒ گیرد. اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان عده ای را « ستمگر تمام عیار » نامید Ùˆ عده ای را « ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ مهر »، خطابینی خود را نبایستی از ستمی نتیجه Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ قربانی آن شده ایم؛ بلکه از Ùقدان Ùˆ نداشتن « بینش Ùˆ دانش ژرÙنگر Ùˆ کاونده Ùˆ سنجشگر » در وجود خودمان. Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کردن شرارت دیگران Ùˆ ستودن خوبیهای خود، ساده است؛ ولی « دادگزاری در ØÙ‚Ù‘ خود Ùˆ دیگران » کاریست پهلوانی. ستمگری، هیچگاه در جوامع بشری، ریشه Ú©Ù† نخواهد نشد؛ بلکه شدّت Ùˆ ضع٠پیدا خواهد کرد Ùˆ واریاسیونهای شدّت Ùˆ ضع٠ستمگری نیز به « جابجا شدن انسانها از موقعیّتهای تثبیتی Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ÛŒ در پروسه ÛŒ تØÙˆÙ‘لات اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی » وابسته Ù…ÛŒ باشد.
15- Ùهمیدن انگیزشی.
...... زیر Ú©ÙØ±Ø³ÛŒØŒ لم داده بود Ùˆ کشمش داربستی را در سینی نقره ای، جلوی خودش گذاشته بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « بیا Ùˆ اگه دم دستت، « شاهنامه یا آثار عطّار یا مولوی یا نمیدونم دیوان شاعرانی مثه نظامی Ùˆ عبید زاکانی Ùˆ ÙØ®Ø±Ø§Ù„دّین اسعد گرگانی Ùˆ امثال اینا Ùˆ همینطور آثار نویسنده گان Ùˆ شاعران عصر مشروطه » هست، یه نگاه ساده بنداز ببین چقدر ساده Ùˆ گویا در زبان ØÛŒÙˆÙˆÙ†Ø§Øª Ùˆ پرنده ها Ùˆ قصّه های ابتکاری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، تلاش کرده ان Ú©Ù‡ ØÙ‚یقتهایی سترگ را به ما ملّت، تÙهیم کنند. ولی من از تو Ù…ÛŒ پرسم، چرا آنهمه ساده نویسی بسیار پر مغز Ùˆ ژر٠نتونست بر ذهنیّت ما ملّت - مخصوصا Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان - تاثیر گذار باشه؟. بذار دلیلش را برایت بگم. Ø¨ØØ« بر سر ساده نویسی یا مثلا به قول خودت دشوار Ùهم نویسی نیست. ما در همین مملکت Ú¯Ù„ Ùˆ بلبل، اگه یه نگاهی به تولیدات کتاب در دنیای ایرانیهای عزیز ترگل Ùˆ ورگل بیندازی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ نه تنها « Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ کانت Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه » Ùˆ دیگران را Ùوت آبند Ùˆ آثار Ùˆ شیوه ÛŒ تÙکّرشون را مثل موم لای انگشتان دستای خودشون Ù…ÛŒ دونند؛ بلکه کسر٠شان خود Ù…ÛŒ دونند به « سطØÛŒÙ‘ات Ùˆ اراجیÙÛŒ!ØŸ مثل ادبیّات کلاسیک ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ » رو کنند. من، صمیمانه به تو بگویم ای دوست عزیز!. Ø¨ØØ« اصلا به گرداگرد « دشوار نویسی یا ساده نویسی » نمی چرخه بالام جان؛ بلکه Ø¨ØØ« بر سر « Ùهمیدن » است. ما ملّت، - مخصوصا ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانمان -ØŒ مشکل Ùهمیدن دارند؛ نه مشکل خواندن Ùˆ یاد Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ†. انسانی Ú©Ù‡ بخواد تلاش کنه، چیزی را جدّا Ùˆ عمقا بÙهمه، در اجتماع ما بسیار نایابه. ما دوست داریم بر سر تمام مسائل Ùˆ مطالب Ø¨Ø³ÙØ±ÛŒÙ…Ø› نه اینکه به عمق آنها وارد شویم. ما دوست داریم هر نوشته ای، ØÚ©Ù… Ø³ÙØ±Ø³Ùره بازی بچه ها را داشته باشه. برا همینم هست Ú©Ù‡ اگر صدها سال از ØµØ¨Ø ØªØ§ شب از اینگونه مطالب سَرسَری بخونیم Ùˆ بنویسیم Ùˆ منتشر کنیم به جایی نمی رسیم Ùˆ کاری را نیز از پیش نمی بریم Ùˆ به تریج قبای هیچ کدوممون نیز برنمی خوره، ØØªÙ‘ا گیوتین چیهای معمّم Ùˆ مالک الکائنات!. برا همینه Ú©Ù‡ مدام مثل شتر عصّار خونه به گرد خودمون Ù…ÛŒ چرخیم. من استدلالم اینه Ú©Ù‡ یه مطلبی چنانچه به نظر دشوار میاد، ولی دارای « Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغزه Ùˆ پیام » Ù…ÛŒ باشه، ØØªÙ‘ا اگر از Ù„ØØ§Ø¸ نگارشی، ایرادهای اساسی داشته باشه، ارزش بسیار زیادی دارد؛ زیرا ذهن ما را مشتعل Ù…ÛŒ کنه Ùˆ به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزونه. برا همینم، خدمت پسر خوبی Ú©Ù‡ تو باشی، باید عرض کنم در این کشمکشهای خروار خروار کاغذ سیاه کردن روزانه Ùˆ آلوده کردن ÙØ¶Ø§ÛŒ نت!ØŒ متوجّه شده ام Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« بر سر « دشواری میراث ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùکری ایرانزمین » نیست؛ بلکه Ø¨ØØ« بر سر تلاش نکردن Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئولیّت نداشتن در جهت « Ùهمیدن Ùˆ انگیخته شدن از اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ مایه های Ùکری بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » مردم سیاهبخت این آب Ùˆ خاک Ù…ÛŒ باشه جانم. » ///
ÙØ±Ø²ÛŒÙ† نوشت