Ùرهاد عرÙانی - مزدک---ره آورد نیما در زمینهء انتقال اØساس
Ùرهاد عرÙانی - مزدک
-... اگر قرار باشد شعری سروده شود Ùˆ آن شعر، اØساسات ما را تØت الشعاع تصاویر Ùˆ کلام Ùˆ موسیقی خویش قرار ندهد، همان به Ú©Ù‡ هیچگاه سروده نشود!
ره آورد نیما در زمینهء انتقال اØساسدر تنگنای اندیشهء خشک ØŒ این طراوت اØساسات است Ú©Ù‡ ما را بر آن Ù…ÛŒ دارد، رو به سوی شعر آوریم - بی پرده Ùˆ صادقانه Ùˆ عریان - Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ را ØŒ به روی کلامی Ú©Ù‡ هم آوا با اندوه Ùˆ یا شع٠ما جاری شده Ùˆ برای Øتی Ù„Øظاتی جدایمان Ù…ÛŒ سازد - از هر Ú†Ù‡ دست Ùˆ پای بند است...
شعر همراهمان Ù…ÛŒ کند، همآوایمان Ù…ÛŒ سازد، عصیانمان میدهد، آراممان Ù…ÛŒ کند، اندیشه را تکان Ù…ÛŒ دهد... پر Ù…ÛŒ کند، تهی Ù…ÛŒ سازد، پروازمان میدهد. وادارمان Ù…ÛŒ کند به گریستن، به خندیدن، به اندیشیدن... Ùˆ ضربان قلبمان را با تپش خویش، هم آنگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد به تپش در Ù…ÛŒ آورد... چرا Ú©Ù‡ کلامی عاطÙÛŒ ست. اØساسات را دستمایه قرار داده است تا کاری را Ú©Ù‡ از عهدهء انواع کلام دیگر ساخته نیست ØŒ به انجام رساند. عمق ٠دیدن Ùˆ به اعماق دید رÙتن Ùˆ به زعم روانشناسی جدید ØŒ دستیابی به موضوع Øقیقی هر سخن در ورای معنا Ùˆ ساختار ظاهری آن ØŒ جز از طریق نگاه Øساس عاطÙÛŒ غیرممکن است. اینچنین است Ú©Ù‡ شعر ØŒ شعور ٠عاطÙÛŒ ٠اندیشهء ریتمیک Ù…ÛŒ شود. تصویر Ùˆ ضرب آهنگ Ùˆ اندیشه را به خدمت Ù…ÛŒ گیرد، تا ما را به ژرÙای نگاهی ببرد، Ú©Ù‡ جز از طریق Øس، قابل دریاÙت نیست.
بی تردید، خمیر مایهء اصلی تمامی اشعار بزرگ عالم، میزان پشتوانهء Øسی Ùˆ عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ سرشارشان Ù…ÛŒ سازد. هیچ اندیشهء قدرتمندی، بدون یک نگاه عمیق Øسی، قابل Øصول نیست Ùˆ همچنین هیچ پرداخت شاعرانه ای، بدون انعکاس این نگاه عمیق ! Ø¢Ùتاب سخن تنها در انتشار انوار عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ درخشش شاعرانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ سیارهء سرد منطق Ùˆ ایده را به تکاپویی وا Ù…ÛŒ دارد Ú©Ù‡ منجر به خلق موجود زنده ای بنام شعر Ù…ÛŒ گردد !...
- نیما Ùˆ شعرش را بزرگ Ù…ÛŒ دانم ØŒ نه تنها بدان جهت Ú©Ù‡ ساختار زبان کهن شعر را در هم ریخت Ùˆ ما را متوجه زبانی ساخت که؛ پویایی اندیشه Ùˆ راه بیان آنرا، در اختیارمان Ù…ÛŒ گذارد ... نه تنها بدانجهت Ú©Ù‡ آغازگری شجاع Ùˆ اندیشمند بود، Ú©Ù‡ هر کس دیگری جز او نیز، برای چنین گامی بزرگ، به چنان شهامتی، نیاز داشت ...ØŒ بلکه همچنین بدان جهت که؛ نشان داد Ú©Ù‡ هستی را به گونه ای دیگر نیز Ù…ÛŒ توان نگریست. میتوان Øسی داشت Ú©Ù‡ تا اعماق هر چیز Ù†Ùوذ کرد. یاÙت Ùˆ دریاÙت Ùˆ آن را با Øسی قویتر، در آئینهء قلب دیگران منعکس ساخت.
او اØساسات را از کلیشهء کلام Ùˆ واژه های تکراری بیرون کشید. نقاب ظاهری طبیعت Ùˆ وجود انسانی را کنار زد ... به آب زد، جزئی از آب شد... رود شد - رودخانه شد، از آبشار سرازیر شد، به دریا پیوست...ØŒ در لابلای شاخه های درختان Ùˆ گیاهان در Ùصول مختل٠ظاهر شد...ØŒ پرنده شد - به آسمان رÙت. در ابرها تنید...ØŒ با باران Ùˆ رگبار Ùرو ریخت. خویش را به وجدان Ùˆ اندیشهء انسانها نزدیک ساخت. Ù†Ùوذ کرد، آنها را به خودشان نمایاند...ØŒ سرباز Ùˆ زندانی Ùˆ کودک Ùˆ قایقران شد. قوقولی قوقو کرد...ØŒ خبر از روزهای بارانی داد. به کشتزار رÙت - سر در کار شب پا کرد...ØŒ در جاده ها براه اÙتاد، در شبان دم کرده Ù†Ùس کشید، تنگی Ù†Ùس را در این شبها Øس کرد...ØŒ خندید Ùˆ گریست با خنده ها Ùˆ گریه های ما...ØŒ در ورای هر واژه Ù…Ùهومی را به عاریت گرÙت، آنچنان Ú©Ù‡ گویی با کلمات جادو میکند. هنوز Ú©Ù‡ هنوز است، نگاه او دیده Ù…ÛŒ شود - به گامهای پدرش ØŒ سÙبلّت آویخته... مسلØ... با نقش لبخندی بر لب، هر چند با تنی خسته! او آنچنان تاس٠و اÙسوس را در قالب کلمات Ù…ÛŒ ریزد، Ú©Ù‡ تو گویی، از تو Ù…ÛŒ گوید، Ùˆ درد، درد تو است، نه او...ØŒ در Ùراق عزیزترینش : (( من ولی چشم بر این ره بسته / هر زمانیش زره Ù…ÛŒ جویم / تا Ù…ÛŒ آیی تو به سویم خسته / با دل غمزده ام Ù…ÛŒ گویم / کاش Ù…ÛŒ آمد / از این پنجره من / بانگ Ù…ÛŒ دادمش از دور بیا / با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم زن / پدرم آمده ØŒ در را بگشا ! ))
اØساس لطیÙÛŒ را هر کدام از ما، بارها در طول عمر خویش، با پدر تجربه کرده ایم، گشودن در به روی پدر! در باز کرده ایم... به استقبال کسی رÙته ایم، Ú©Ù‡ خود را از او، Ùˆ او را، از خود Ù…ÛŒ دانسته ایم. تکیه گاهمان، نقطهء امیدمان، راهنمای راهمان، هدایتگر کار Ùˆ اندیشه مان... Ùˆ نیما با این تØسر: با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم زن / پدرم آمده / در را بگشا / به زیباترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، چنان اندوهی را در جانمان Ù…ÛŒ اÙکند، Ú©Ù‡ گویی کلام او، آئینهء اØساس Øسرت همهء ماست، در Ùراق...ØŒ Ùˆ از دست دادن پدر...
او اØساس را بکار Ù…ÛŒ گیرد، مثل Ùشنگ در تÙÙ†Ú¯ - مثل آب در رودخانه - مثل Ùریاد در کوه - مثل آتش در نیستان...! تصاویر او تصاویری کنایی ست. ساخته Ù…ÛŒ شوند، برای اینکه اØساس را صیقل دهند Ùˆ مضمون را عمق بخشند. او بی جهت نقش نمی زند. هر نقش، منظرهء او را تکمیل تر Ùˆ عریانتر Ù…ÛŒ کند Ùˆ Øسی جدید را بر Øس قبلی Ù…ÛŒ اÙزاید. آن چنان Ú©Ù‡ گویی شما را برای دیدن یک Ùیلم آماده Ù…ÛŒ کند. ØرÙØ´ را نگاه Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آن زمان Ú©Ù‡ اØساس کرد، اØساس شما، به مرØلهء انطباق با اØساس خود او رسیده است، کلامش را چون ضربتی Ùرود Ù…ÛŒ آورد، بنگرید: (( با تنش گرم، بیابان دراز / مرده را مانده در گورش تنگ. / به دل سوختهء من ماند / به تنم خسته Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد از هیبت تب ! / هست شب / آری شب. )) (2)
در جای دیگر، زشتی Ùˆ زیبائی را در کنار هم قرار Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ خواهد ذهن شما را به اندیشه وادارد. غربت را به مدد Ù…ÛŒ گیرد. تنهایی را به طلب...ØŒ همهء زندگی مردی را بر دوشش Ù…ÛŒ گذارد. از تصویر تکیه دادن دست بر در Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ گیرد، آنگاه اØساس پریشانی Ùˆ نگرانی خویش را از خواب شما به شما Ù…ÛŒ نمایاند. با هم بخوانیم: (( Ù…ÛŒ تراود مهتاب / Ù…ÛŒ درخشد شب تاب / مانده پای آبله از راه دراز / بر دّم ٠دهکده مردی تنها / کوله بارش بر دوش / دست ٠او بر در / Ù…ÛŒ گوید با خود : غم این Ø®Ùتهء چند / خواب در چشم ترم Ù…ÛŒ شکند ! ... (3)
از انجا Ú©Ù‡ هد٠او، انتقال اØساس، همراه با اندیشه ژر٠است، از هر وسیله ای سود Ù…ÛŒ جوید. برای او، کلمات، وسیله اند، هد٠نیستند! هر واژه را، بسته به اینکه در کجا از آن استÙاده کند، Ø´Ú©Ù„ شاعرانه میدهد. Øتی اگر صراØت کلام، در آشکارترین Ø´Ú©Ù„ ممکن باشد. Ú†Ù‡ باک... در هنر هیچ باید Ùˆ نبایدی، از خارج تØمیل نمی شود. اگر ØÚ©Ù…ÛŒ وجود دارد، زائیدهء شرایط خاص خلق ٠اثر هنری است.
نیما به واژه ها Øس Ù…ÛŒ بخشد؛
چگونه؟ آنها را، در جایی Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، به کار Ù…ÛŒ گیرد: (( Ø¢ÛŒ آدمها Ú©Ù‡ بر ساØÙ„ نشسته، شاد Ùˆ خندانید، یک Ù†Ùر در آب دارد Ù…ÛŒ سپارد جان / یک Ù†Ùر دارد Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای دائم Ù…ÛŒ زند / روی این دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید ... )) (4)
او از دریا Ùˆ ساØÙ„ Ù…ÛŒ گوید، Ù…ÛŒ خواهد آسودگی Ùˆ آشÙتگی رنج زا را، در برابر شما نقش زند. اØساسات شما را در جهت بیان اندیشهء خود، به Øرکت وادار کند. عده ای در Øال نابود شدن هستند. چگونه Ù…ÛŒ تواند عصیان درونش را، از آرامش چندش آور نشان دهد؟ دست بکار Ù…ÛŒ شود؛ شما را شاد Ùˆ خندان بر ساØÙ„ Ù…ÛŒ نشاند. گرÙتار شدگان را به دریا، با تمام خصوصیاتش Ù…ÛŒ اÙکند ( دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین )ØŒ آنگاه Ùریاد Ù…ÛŒ زند : Ø¢ÛŒ آدمها...!
بازی با اØساسات، وسیلهء تاثیر گذاری است، Ùˆ تاثیر گذاری، جز از طریق اشباع تاثیر پذیری، غیر ممکن است: (( Ù„Ú© ابری Ú©Ù‡ دور Ù…ÛŒ ماند / موجهایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کنند صدا / Ùˆ اندر آنجا کسی نمی داند / Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اشکال Ù…ÛŒ شوند جدا / لیک مرغ جزیره های کبود / در همین Ú©Ù‡ او به تنهایی - سینه خالی ز Ùکر بود Ùˆ نبود / میکند Ùکرهای دریایی / - نظر انداخته سوی خورشید / نظری سوی رنگهای رقیق / با تکانی به بالهای سÙید / بجهیدست روی آب عمیق / بر خلا٠تصور همه، او / شاد Ùˆ خرم به دیدن آب است / اگر کسی هست یا نه ØŒ ناظر قو / قو در آغوش موجها خواب است. )) (5)
انگیزه، مهمترین عامل، برای ارائه تصویر است. اما انگیزه، خود، Ù…Øصول برخورد است Ùˆ اØساس، در برخورد است Ú©Ù‡ خلق Ù…ÛŒ شود. شاعر، متاثر از دو برخورد بیرونی Ùˆ درونی ست. برون از خود، Ùˆ با خود Ùˆ در خود!ØŒ قدرت نیما در ارائهء تصاویر بدیع، نهÙته در برخورد Ùˆ دید عمیقی است، Ú©Ù‡ ایجاد انگیزه Ù…ÛŒ کند. در این گاه، وقتی او قلم بدست Ù…ÛŒ گیرد، پس از تجزیه Ùˆ ترکیب Ùˆ هضم یاÙته ها ØŒ آنها را برای برخورد، در معرض دید ما قرار Ù…ÛŒ دهد. با همان قدرتی Ú©Ù‡ برخورد کرده Ùˆ دریاÙته است:
(( آوازهای آدمیان را شنیده ام / در گردش شبانی سنگین / ز اندوه های من سنگینتر / Ùˆ آوازهای آدمیان را یکسر / من دارم ازبر / یکشب درون قایق دلتنگ / خواندند آنچنان / Ú©Ù‡ من هنوز هیبت دریا را / در خواب Ù…ÛŒ بینم . (( ری را )) . (( ری را )) - دارد هوا Ú©Ù‡ بخواند، در این شب سیاه / او نیست با خودش / او رÙته با صدایش اما / خواندن نمی تواند... (6)
نیما (( خود )) در مورد (( دیدی )) Ú©Ù‡ صØبت شد، چنین Ù…ÛŒ گوید: (( ... شعر، با زندگی آغاز کرده Ùˆ با زندگی انسان تمام Ù…ÛŒ شود... به نظر من، شعر دیدی است... Ú©Ù‡ اندیشهء ما را با قوت Ùˆ لط٠بیشتر ادا Ù…ÛŒ کند... دید شعری، پرزورتر از اØساس ما تولید شده، بعدا با اØساس ما دمساز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ آن را با نیروی خود ادا کند... شاعرترین شاعران، برای خود، جهانی دارد به هم پیچیده Ùˆ مرموز، از آنجا Ú©Ù‡ او با پیچیدگی اØساس خود به سوی آن رÙته است... )) Ùˆ در جای دیگری Ù…ÛŒ اÙزاید: (( شعر باید... Ù…Øرک درون ما واقع شود... شاعر باید بسازد... شعر باید جان بدهد. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ باید بیاÙریند Ùˆ جان بدهد. در این Øال شاعر، عواط٠و تمایلات Ùˆ خصایص مختلÙهء انسان زنده را تÙسیر Ùˆ توصی٠دقیق Ù…ÛŒ کند... )).
با توجه به آنچه ذکر شد، در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ نیما، بین اندیشه Ùˆ اØساسات Ùˆ جهان پیرامون شاعر، معتقد به رابطهء متقابل است. اØساس در دید او، کاتالیزوری ست Ú©Ù‡ اندیشه را شاعرانه Ù…ÛŒ کند، اما جای آن را پر نمی کند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه جای اØساس را... تصویر Ùˆ اØساس، بدون اندیشه، راه به جایی نمی برند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه بدون تصویر Ùˆ اØساس! بر این اساس، نیما، نه تنها در تئوری، Ú©Ù‡ به بهترین وجه در عمل ٠شاعرانهء خویش، اØساس Ùˆ مکانیزم عمل آن را Ù…ÛŒ نمایاند:
...من چراغم را، در آمد رÙتن همسایه ام اÙروختم، در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او، از من جدا، زین جادهء باریک
و هنوزم قصه بر یادست
وین سخن آویزهء لب:
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اÙروزد؟ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد؟
چه کسی، این قصه را در دل، می اندوزد؟
در یک شب سرد زمستانی،
کورهء خورشید هم، چون کورهء گرم چراغ من، نمی سوزد. (8)
در میانهء سخن Ú¯Ùتیم، نیما از واژه ها در آنجا Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، استÙاده Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب، ترکیبات خویش را Øس Ù…ÛŒ بخشد. در یکسوی این عمل، اراده Ùˆ انگیزه Ùˆ شناخت است Ùˆ در سوی دیگر ماهیت خود واژه ها. Ú†Ù‡ ویژگی هایی در یک واژه ØŒ آن را دارای شرائط انتخاب، به عنوان عامل برانگیزانندهء Øس Ù…ÛŒ کند؟ از این دیدگاه، در درجه اول، واژه های مأنوس قرار دارند. واژه هائی Ú©Ù‡ قابلیت معنایی Ùˆ سپس موضوعی بیشتری دارند Ùˆ این واژه ها، در Ùرهنگ مخاطب، بار خاصی را به Ù„Øاظ سنتی Ùˆ عاطÙی، به دوش Ù…ÛŒ کشند. در نگاه دوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ به Ù„Øاظ آوایی Ùˆ Ùونتیک بر سیستم اعصاب اثر تخدیر Ùˆ یا تØریک کنندگی دارند. در وهلهء سوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ طول موج Ùˆ Ùرکانس ( امتداد Ùیزیکی Ùˆ تکیه ) ادای آنها ØŒ مخاطب را در جهت مقاومت Ùˆ یا بازتاب عصبی سوق Ù…ÛŒ دهد.
اینچنین است Ú©Ù‡ Øرو٠و سپس واژه ها در یکسو، Ùˆ انتخاب Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ترکیب، Ú©Ù‡ توسط شاعر به کار بسته Ù…ÛŒ شود، در سوی دیگر، مجموعهء کاملی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند منجر به عمل اØساس بخشی Ùˆ انتقال اØساس تØریک شدهء شاعر به مخاطب شوند.
نیما همچون شاعران دیگر به تجربه در این زمینه پرداخت. اما زمینهء عمل او گسترده تر بود. چرا Ú©Ù‡ قالب های سخن گذشته نمی توانستند مانع ادامهء عمل ٠اØساس برانگیزی او، تا آنجا Ú©Ù‡ به واقع نیاز هست، شوند. شاعران کهن مجبور بودند، همواره در جایی Ú©Ù‡ هنوز اØساس آنها چهار اسبه Ù…ÛŒ تاخت، به Ù„Øاظ رعایت اندازه به کار گیری کلام، اÙسار آنرا بکشند. آن را در جایی متوق٠کنند، Ú©Ù‡ به Ù„Øاظ طبیعی، هنوز لازم بود به Øرکت ادامه دهد Ùˆ یا بالعکس. اما دست نیما باز بود Ùˆ او تا جای ممکن، به عنوان یک آغازگر، از این امکان استÙاده کرد، بنگرید: ... Ùریاد Ù…ÛŒ زنم، من چهره ام گرÙته، من قایقم نشسته به خشکی، مقصود من ز ØرÙÙ… معلوم بر شماست؛ یکدست، بی صداست. من، دست من، Ú©Ù…Ú© ز دست شما، Ù…ÛŒ کند طلب. Ùریاد من، شکسته اگر در گلو، Ùˆ گر، Ùریاد من رسا - من از برای راه خلاص خود Ùˆ شما، Ùریاد Ù…ÛŒ زنم، Ùریاد Ù…ÛŒ زنم ! (9)
Ùˆ در جای دیگر: ... بسیار شد به خواب / این Ø®Ùتهء Ùلج / در انتظار یک روز خوش Ùرج / پیوندهای او، گشتند سرد/ از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / بیم است کاو نخیزد از رخوت بدن، او را صدا بزن! ( 10)
دلتنگی Ùˆ تنهایی Ùˆ غربت Ùˆ اضطراب Ùˆ نگرانی او از Ù…Øیطی Ú©Ù‡ در آن زندگی Ù…ÛŒ کند، با واژه هایی معمول Ùˆ رسا، Ùˆ در عین Øال دارای بار معنایی ویژهء عامه Ùهم، چنان اندیشه را متاثر Ù…ÛŒ کند، Ú©Ù‡ همراه با شاعر، خویش را در تنگنا Ùˆ مچاله شده Ù…ÛŒ بینی Ùˆ آنگاه، Ùریاد Ù…ÛŒ زنی! ... شما با Øادثه روبرو Ù…ÛŒ شوید، نه با روایت، در بطن موضوع Ùˆ Øادثه ها واقع Ù…ÛŒ شوید Ùˆ آنگاه واژه ها چونان پتکی به سر Ù…ÛŒ خورند: از بس Ú©Ù‡ خواب کرد ... از بس Ú©Ù‡ خواب کرد... (11)
زیرنویس :
1- مجموعهء شعر نیما از دکتر عطائی - ص 192 - شعر پدرم.
2- همانجا - ص 202 - شعر هست شب .
3- همانجا - ص 201 - شعر می تراود مهتاب .
4- همانجا - ص 178 - شعر آی آدمها .
5- همانجا - ص 294 -شعر قو .
6- همانجا - ص 236 -شعر ری را.
7- در بارهء شعر و شاعری - گرد آورنده سیروس طاهباز - ص 428 -429 و 432 .
8 - مجموعهء شعر نیما - ص 333 - شعر در شب سرد زمستانی .
9 - همانجا - ص 346 - شعر Ùریاد Ù…ÛŒ زنم .
10 - همانجا - ص 280 - شعر او را صدا بزن .
11 - از این دیدگاه پدیدهء روانشناختی Ùˆ زبان شناسی رسیدن به انگیزه از معنا، یا به عبارتی، Ùرآیند تبدیل معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، بر مبنای تجزیه Ùˆ تØلیل ارتباط تصویری ذهن، به مثابه دستگاهی Ù…Øرک، بازدارنده، Ùˆ یک بایگانی زنده Ùˆ Ùعال، میسر است.
دستور زبان نتیجهء نیاز به انطباق گرایش های درونی Ùˆ برونی انسان، در پاسخ به Ùعالیت های Øیاتی Ùˆ به عنوان موجود زندهء اندیشمند است Ùˆ مطابق با همین نیاز Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. علت تÙاوت مسایل Ù†ØÙˆÛŒ در بین ملت های گوناگون نیز، همین گرایشها Ùˆ نیاز موضوعی - منطقه ای Ùˆ Ùرهنگی خاص است. نتیجه کارکرد طبیعی دستور زبان ( در Ú¯Ùتار Ùˆ نوشتار ) Ùˆ یا در هم ریزی آن به مثابه هنر ( طبق قوانین Ùˆ اصول هر رشته هنری )ØŒ ساماندهی Ùˆ سازماندهی تصاویر عینی Ùˆ ذهنی انسان Ùˆ قابلیت تبدیل (( این )) هر (( دو )) به هم است.
در پدیدهء معنا ( در واژه، جمله، متن،... )، ما با تصاویر مجزا، در مضمون، با تصاویر مرتبط، و در انگیزه، با تاثیرگذاری و تاثیر پذیری سینمایی تصاویر، روبرو هستیم.
در نمودهای خارجی Ùرآیند معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، ذهنیت انسان به عنوان سیستمی Ù…Øرک عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ مرØله به مرØله برای رسیدن به Ø´Ú©Ù„ÛŒ کاملتر، تصاویر، مرتبط - منتزع Ùˆ سپس قابلیت برانگیزانندگی Ù…ÛŒ یابند. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: آنها را Ù…ÛŒ بینم ( پایهء معنایی - تک تصویری ). سپس با توجه به ذخائر تصویری از بایگانی ذهن ( ØاÙظه )ØŒ پدیدهء ارتباط دخالت Ù…ÛŒ کند: Øال Ú©Ù‡ دیدم Ú†Ù‡ باید بکنم؟ با توجه به برداشت ذهنی از تصاویر گذشته، پاسخ به این سوال داده Ù…ÛŒ شود Ùˆ پاسخ، عمل ارتباط Ùˆ انتزاع موضوعی را صورت Ù…ÛŒ دهد : ( دیدن - زدن ) یا ( دیدن - به استقبال رÙتن ) یا ( دیدن - Ùرار کردن ) Ùˆ ...
توق٠ذهنی برای رسیدن به استنتاج، درست پس از تجزیه موضوعی، صورت Ù…ÛŒ پذیرد . در اینجاست Ú©Ù‡ تصویرها، مرتبط، Ùˆ نوع تØریک Ùˆ یا باز دارندگی اØساسی آنها تولید انگیزه Ù…ÛŒ کند. انگیزه به مثابه شارژ برای عمل است، ( ذهنی یا عینی ).
بازتاب عمل نمودهای خارجی Ùرآیند، در زبان نوشتار، به صورت های درونی ظاهر Ù…ÛŒ شود. غیر از این است Ú©Ù‡ تمامی کارکردهای ذهنی، به هنگام نوشتن، دوباره تکرار Ù…ÛŒ شوند؟ درست است Ú©Ù‡ در نمودهای خارجی هم (( تمامی عمل ٠تصویری )) ذهنی Ù…ÛŒ باشد، اما در یکسوی این ذهنیت ØŒ برخورد Ùˆ عینیتی مادی وجود دارد، Ú©Ù‡ عمل را Ù…ÛŒ تواند تØت تاثیر قرار دهد. در زبان نوشتار، تمامی Ùرآیند، نتیجه عمل ذهنی ست. بنابراین ØŒ آن شرائط مادی در ذهن دوباره بازپروری شده ØŒ تمامی بازتاب ها بازسازی Ù…ÛŒ شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، اکنون Ù…ÛŒ توان، Ùرآیند تبدیل معنا به مضمون Ùˆ مضمون به انگیزه را، اینچنین Ùرموله کرد:
- ( تصاویر مرتبط ذهنی ): موضوع - ( تصاویر مجزای عینی و ذهنی ): معنا
( عبور سینمایی تصاویر از ØاÙظه به جهت تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری ): انگیزه
در عمل پیگیری انگیزه از طریق معنا Ùˆ موضوع ØŒ ما با Ùرمول بالا روبرو هستیم. اما در خلق آثار هنری با عکس این Ùرمول ØŒ به تعبیر دیگر : ( معنا - موضوع - انگیزه ).
(( پایان ))
(( 29/10/72 ))
-... اگر قرار باشد شعری سروده شود Ùˆ آن شعر، اØساسات ما را تØت الشعاع تصاویر Ùˆ کلام Ùˆ موسیقی خویش قرار ندهد، همان به Ú©Ù‡ هیچگاه سروده نشود!
ره آورد نیما در زمینهء انتقال اØساسدر تنگنای اندیشهء خشک ØŒ این طراوت اØساسات است Ú©Ù‡ ما را بر آن Ù…ÛŒ دارد، رو به سوی شعر آوریم - بی پرده Ùˆ صادقانه Ùˆ عریان - Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ را ØŒ به روی کلامی Ú©Ù‡ هم آوا با اندوه Ùˆ یا شع٠ما جاری شده Ùˆ برای Øتی Ù„Øظاتی جدایمان Ù…ÛŒ سازد - از هر Ú†Ù‡ دست Ùˆ پای بند است...
شعر همراهمان Ù…ÛŒ کند، همآوایمان Ù…ÛŒ سازد، عصیانمان میدهد، آراممان Ù…ÛŒ کند، اندیشه را تکان Ù…ÛŒ دهد... پر Ù…ÛŒ کند، تهی Ù…ÛŒ سازد، پروازمان میدهد. وادارمان Ù…ÛŒ کند به گریستن، به خندیدن، به اندیشیدن... Ùˆ ضربان قلبمان را با تپش خویش، هم آنگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد به تپش در Ù…ÛŒ آورد... چرا Ú©Ù‡ کلامی عاطÙÛŒ ست. اØساسات را دستمایه قرار داده است تا کاری را Ú©Ù‡ از عهدهء انواع کلام دیگر ساخته نیست ØŒ به انجام رساند. عمق ٠دیدن Ùˆ به اعماق دید رÙتن Ùˆ به زعم روانشناسی جدید ØŒ دستیابی به موضوع Øقیقی هر سخن در ورای معنا Ùˆ ساختار ظاهری آن ØŒ جز از طریق نگاه Øساس عاطÙÛŒ غیرممکن است. اینچنین است Ú©Ù‡ شعر ØŒ شعور ٠عاطÙÛŒ ٠اندیشهء ریتمیک Ù…ÛŒ شود. تصویر Ùˆ ضرب آهنگ Ùˆ اندیشه را به خدمت Ù…ÛŒ گیرد، تا ما را به ژرÙای نگاهی ببرد، Ú©Ù‡ جز از طریق Øس، قابل دریاÙت نیست.
بی تردید، خمیر مایهء اصلی تمامی اشعار بزرگ عالم، میزان پشتوانهء Øسی Ùˆ عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ سرشارشان Ù…ÛŒ سازد. هیچ اندیشهء قدرتمندی، بدون یک نگاه عمیق Øسی، قابل Øصول نیست Ùˆ همچنین هیچ پرداخت شاعرانه ای، بدون انعکاس این نگاه عمیق ! Ø¢Ùتاب سخن تنها در انتشار انوار عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ درخشش شاعرانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ سیارهء سرد منطق Ùˆ ایده را به تکاپویی وا Ù…ÛŒ دارد Ú©Ù‡ منجر به خلق موجود زنده ای بنام شعر Ù…ÛŒ گردد !...
- نیما Ùˆ شعرش را بزرگ Ù…ÛŒ دانم ØŒ نه تنها بدان جهت Ú©Ù‡ ساختار زبان کهن شعر را در هم ریخت Ùˆ ما را متوجه زبانی ساخت که؛ پویایی اندیشه Ùˆ راه بیان آنرا، در اختیارمان Ù…ÛŒ گذارد ... نه تنها بدانجهت Ú©Ù‡ آغازگری شجاع Ùˆ اندیشمند بود، Ú©Ù‡ هر کس دیگری جز او نیز، برای چنین گامی بزرگ، به چنان شهامتی، نیاز داشت ...ØŒ بلکه همچنین بدان جهت که؛ نشان داد Ú©Ù‡ هستی را به گونه ای دیگر نیز Ù…ÛŒ توان نگریست. میتوان Øسی داشت Ú©Ù‡ تا اعماق هر چیز Ù†Ùوذ کرد. یاÙت Ùˆ دریاÙت Ùˆ آن را با Øسی قویتر، در آئینهء قلب دیگران منعکس ساخت.
او اØساسات را از کلیشهء کلام Ùˆ واژه های تکراری بیرون کشید. نقاب ظاهری طبیعت Ùˆ وجود انسانی را کنار زد ... به آب زد، جزئی از آب شد... رود شد - رودخانه شد، از آبشار سرازیر شد، به دریا پیوست...ØŒ در لابلای شاخه های درختان Ùˆ گیاهان در Ùصول مختل٠ظاهر شد...ØŒ پرنده شد - به آسمان رÙت. در ابرها تنید...ØŒ با باران Ùˆ رگبار Ùرو ریخت. خویش را به وجدان Ùˆ اندیشهء انسانها نزدیک ساخت. Ù†Ùوذ کرد، آنها را به خودشان نمایاند...ØŒ سرباز Ùˆ زندانی Ùˆ کودک Ùˆ قایقران شد. قوقولی قوقو کرد...ØŒ خبر از روزهای بارانی داد. به کشتزار رÙت - سر در کار شب پا کرد...ØŒ در جاده ها براه اÙتاد، در شبان دم کرده Ù†Ùس کشید، تنگی Ù†Ùس را در این شبها Øس کرد...ØŒ خندید Ùˆ گریست با خنده ها Ùˆ گریه های ما...ØŒ در ورای هر واژه Ù…Ùهومی را به عاریت گرÙت، آنچنان Ú©Ù‡ گویی با کلمات جادو میکند. هنوز Ú©Ù‡ هنوز است، نگاه او دیده Ù…ÛŒ شود - به گامهای پدرش ØŒ سÙبلّت آویخته... مسلØ... با نقش لبخندی بر لب، هر چند با تنی خسته! او آنچنان تاس٠و اÙسوس را در قالب کلمات Ù…ÛŒ ریزد، Ú©Ù‡ تو گویی، از تو Ù…ÛŒ گوید، Ùˆ درد، درد تو است، نه او...ØŒ در Ùراق عزیزترینش : (( من ولی چشم بر این ره بسته / هر زمانیش زره Ù…ÛŒ جویم / تا Ù…ÛŒ آیی تو به سویم خسته / با دل غمزده ام Ù…ÛŒ گویم / کاش Ù…ÛŒ آمد / از این پنجره من / بانگ Ù…ÛŒ دادمش از دور بیا / با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم زن / پدرم آمده ØŒ در را بگشا ! ))
اØساس لطیÙÛŒ را هر کدام از ما، بارها در طول عمر خویش، با پدر تجربه کرده ایم، گشودن در به روی پدر! در باز کرده ایم... به استقبال کسی رÙته ایم، Ú©Ù‡ خود را از او، Ùˆ او را، از خود Ù…ÛŒ دانسته ایم. تکیه گاهمان، نقطهء امیدمان، راهنمای راهمان، هدایتگر کار Ùˆ اندیشه مان... Ùˆ نیما با این تØسر: با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم زن / پدرم آمده / در را بگشا / به زیباترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، چنان اندوهی را در جانمان Ù…ÛŒ اÙکند، Ú©Ù‡ گویی کلام او، آئینهء اØساس Øسرت همهء ماست، در Ùراق...ØŒ Ùˆ از دست دادن پدر...
او اØساس را بکار Ù…ÛŒ گیرد، مثل Ùشنگ در تÙÙ†Ú¯ - مثل آب در رودخانه - مثل Ùریاد در کوه - مثل آتش در نیستان...! تصاویر او تصاویری کنایی ست. ساخته Ù…ÛŒ شوند، برای اینکه اØساس را صیقل دهند Ùˆ مضمون را عمق بخشند. او بی جهت نقش نمی زند. هر نقش، منظرهء او را تکمیل تر Ùˆ عریانتر Ù…ÛŒ کند Ùˆ Øسی جدید را بر Øس قبلی Ù…ÛŒ اÙزاید. آن چنان Ú©Ù‡ گویی شما را برای دیدن یک Ùیلم آماده Ù…ÛŒ کند. ØرÙØ´ را نگاه Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آن زمان Ú©Ù‡ اØساس کرد، اØساس شما، به مرØلهء انطباق با اØساس خود او رسیده است، کلامش را چون ضربتی Ùرود Ù…ÛŒ آورد، بنگرید: (( با تنش گرم، بیابان دراز / مرده را مانده در گورش تنگ. / به دل سوختهء من ماند / به تنم خسته Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد از هیبت تب ! / هست شب / آری شب. )) (2)
در جای دیگر، زشتی Ùˆ زیبائی را در کنار هم قرار Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ خواهد ذهن شما را به اندیشه وادارد. غربت را به مدد Ù…ÛŒ گیرد. تنهایی را به طلب...ØŒ همهء زندگی مردی را بر دوشش Ù…ÛŒ گذارد. از تصویر تکیه دادن دست بر در Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ گیرد، آنگاه اØساس پریشانی Ùˆ نگرانی خویش را از خواب شما به شما Ù…ÛŒ نمایاند. با هم بخوانیم: (( Ù…ÛŒ تراود مهتاب / Ù…ÛŒ درخشد شب تاب / مانده پای آبله از راه دراز / بر دّم ٠دهکده مردی تنها / کوله بارش بر دوش / دست ٠او بر در / Ù…ÛŒ گوید با خود : غم این Ø®Ùتهء چند / خواب در چشم ترم Ù…ÛŒ شکند ! ... (3)
از انجا Ú©Ù‡ هد٠او، انتقال اØساس، همراه با اندیشه ژر٠است، از هر وسیله ای سود Ù…ÛŒ جوید. برای او، کلمات، وسیله اند، هد٠نیستند! هر واژه را، بسته به اینکه در کجا از آن استÙاده کند، Ø´Ú©Ù„ شاعرانه میدهد. Øتی اگر صراØت کلام، در آشکارترین Ø´Ú©Ù„ ممکن باشد. Ú†Ù‡ باک... در هنر هیچ باید Ùˆ نبایدی، از خارج تØمیل نمی شود. اگر ØÚ©Ù…ÛŒ وجود دارد، زائیدهء شرایط خاص خلق ٠اثر هنری است.
نیما به واژه ها Øس Ù…ÛŒ بخشد؛
چگونه؟ آنها را، در جایی Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، به کار Ù…ÛŒ گیرد: (( Ø¢ÛŒ آدمها Ú©Ù‡ بر ساØÙ„ نشسته، شاد Ùˆ خندانید، یک Ù†Ùر در آب دارد Ù…ÛŒ سپارد جان / یک Ù†Ùر دارد Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای دائم Ù…ÛŒ زند / روی این دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید ... )) (4)
او از دریا Ùˆ ساØÙ„ Ù…ÛŒ گوید، Ù…ÛŒ خواهد آسودگی Ùˆ آشÙتگی رنج زا را، در برابر شما نقش زند. اØساسات شما را در جهت بیان اندیشهء خود، به Øرکت وادار کند. عده ای در Øال نابود شدن هستند. چگونه Ù…ÛŒ تواند عصیان درونش را، از آرامش چندش آور نشان دهد؟ دست بکار Ù…ÛŒ شود؛ شما را شاد Ùˆ خندان بر ساØÙ„ Ù…ÛŒ نشاند. گرÙتار شدگان را به دریا، با تمام خصوصیاتش Ù…ÛŒ اÙکند ( دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین )ØŒ آنگاه Ùریاد Ù…ÛŒ زند : Ø¢ÛŒ آدمها...!
بازی با اØساسات، وسیلهء تاثیر گذاری است، Ùˆ تاثیر گذاری، جز از طریق اشباع تاثیر پذیری، غیر ممکن است: (( Ù„Ú© ابری Ú©Ù‡ دور Ù…ÛŒ ماند / موجهایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کنند صدا / Ùˆ اندر آنجا کسی نمی داند / Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اشکال Ù…ÛŒ شوند جدا / لیک مرغ جزیره های کبود / در همین Ú©Ù‡ او به تنهایی - سینه خالی ز Ùکر بود Ùˆ نبود / میکند Ùکرهای دریایی / - نظر انداخته سوی خورشید / نظری سوی رنگهای رقیق / با تکانی به بالهای سÙید / بجهیدست روی آب عمیق / بر خلا٠تصور همه، او / شاد Ùˆ خرم به دیدن آب است / اگر کسی هست یا نه ØŒ ناظر قو / قو در آغوش موجها خواب است. )) (5)
انگیزه، مهمترین عامل، برای ارائه تصویر است. اما انگیزه، خود، Ù…Øصول برخورد است Ùˆ اØساس، در برخورد است Ú©Ù‡ خلق Ù…ÛŒ شود. شاعر، متاثر از دو برخورد بیرونی Ùˆ درونی ست. برون از خود، Ùˆ با خود Ùˆ در خود!ØŒ قدرت نیما در ارائهء تصاویر بدیع، نهÙته در برخورد Ùˆ دید عمیقی است، Ú©Ù‡ ایجاد انگیزه Ù…ÛŒ کند. در این گاه، وقتی او قلم بدست Ù…ÛŒ گیرد، پس از تجزیه Ùˆ ترکیب Ùˆ هضم یاÙته ها ØŒ آنها را برای برخورد، در معرض دید ما قرار Ù…ÛŒ دهد. با همان قدرتی Ú©Ù‡ برخورد کرده Ùˆ دریاÙته است:
(( آوازهای آدمیان را شنیده ام / در گردش شبانی سنگین / ز اندوه های من سنگینتر / Ùˆ آوازهای آدمیان را یکسر / من دارم ازبر / یکشب درون قایق دلتنگ / خواندند آنچنان / Ú©Ù‡ من هنوز هیبت دریا را / در خواب Ù…ÛŒ بینم . (( ری را )) . (( ری را )) - دارد هوا Ú©Ù‡ بخواند، در این شب سیاه / او نیست با خودش / او رÙته با صدایش اما / خواندن نمی تواند... (6)
نیما (( خود )) در مورد (( دیدی )) Ú©Ù‡ صØبت شد، چنین Ù…ÛŒ گوید: (( ... شعر، با زندگی آغاز کرده Ùˆ با زندگی انسان تمام Ù…ÛŒ شود... به نظر من، شعر دیدی است... Ú©Ù‡ اندیشهء ما را با قوت Ùˆ لط٠بیشتر ادا Ù…ÛŒ کند... دید شعری، پرزورتر از اØساس ما تولید شده، بعدا با اØساس ما دمساز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ آن را با نیروی خود ادا کند... شاعرترین شاعران، برای خود، جهانی دارد به هم پیچیده Ùˆ مرموز، از آنجا Ú©Ù‡ او با پیچیدگی اØساس خود به سوی آن رÙته است... )) Ùˆ در جای دیگری Ù…ÛŒ اÙزاید: (( شعر باید... Ù…Øرک درون ما واقع شود... شاعر باید بسازد... شعر باید جان بدهد. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ باید بیاÙریند Ùˆ جان بدهد. در این Øال شاعر، عواط٠و تمایلات Ùˆ خصایص مختلÙهء انسان زنده را تÙسیر Ùˆ توصی٠دقیق Ù…ÛŒ کند... )).
با توجه به آنچه ذکر شد، در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ نیما، بین اندیشه Ùˆ اØساسات Ùˆ جهان پیرامون شاعر، معتقد به رابطهء متقابل است. اØساس در دید او، کاتالیزوری ست Ú©Ù‡ اندیشه را شاعرانه Ù…ÛŒ کند، اما جای آن را پر نمی کند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه جای اØساس را... تصویر Ùˆ اØساس، بدون اندیشه، راه به جایی نمی برند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه بدون تصویر Ùˆ اØساس! بر این اساس، نیما، نه تنها در تئوری، Ú©Ù‡ به بهترین وجه در عمل ٠شاعرانهء خویش، اØساس Ùˆ مکانیزم عمل آن را Ù…ÛŒ نمایاند:
...من چراغم را، در آمد رÙتن همسایه ام اÙروختم، در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او، از من جدا، زین جادهء باریک
و هنوزم قصه بر یادست
وین سخن آویزهء لب:
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اÙروزد؟ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد؟
چه کسی، این قصه را در دل، می اندوزد؟
در یک شب سرد زمستانی،
کورهء خورشید هم، چون کورهء گرم چراغ من، نمی سوزد. (8)
در میانهء سخن Ú¯Ùتیم، نیما از واژه ها در آنجا Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، استÙاده Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب، ترکیبات خویش را Øس Ù…ÛŒ بخشد. در یکسوی این عمل، اراده Ùˆ انگیزه Ùˆ شناخت است Ùˆ در سوی دیگر ماهیت خود واژه ها. Ú†Ù‡ ویژگی هایی در یک واژه ØŒ آن را دارای شرائط انتخاب، به عنوان عامل برانگیزانندهء Øس Ù…ÛŒ کند؟ از این دیدگاه، در درجه اول، واژه های مأنوس قرار دارند. واژه هائی Ú©Ù‡ قابلیت معنایی Ùˆ سپس موضوعی بیشتری دارند Ùˆ این واژه ها، در Ùرهنگ مخاطب، بار خاصی را به Ù„Øاظ سنتی Ùˆ عاطÙی، به دوش Ù…ÛŒ کشند. در نگاه دوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ به Ù„Øاظ آوایی Ùˆ Ùونتیک بر سیستم اعصاب اثر تخدیر Ùˆ یا تØریک کنندگی دارند. در وهلهء سوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ طول موج Ùˆ Ùرکانس ( امتداد Ùیزیکی Ùˆ تکیه ) ادای آنها ØŒ مخاطب را در جهت مقاومت Ùˆ یا بازتاب عصبی سوق Ù…ÛŒ دهد.
اینچنین است Ú©Ù‡ Øرو٠و سپس واژه ها در یکسو، Ùˆ انتخاب Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ترکیب، Ú©Ù‡ توسط شاعر به کار بسته Ù…ÛŒ شود، در سوی دیگر، مجموعهء کاملی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند منجر به عمل اØساس بخشی Ùˆ انتقال اØساس تØریک شدهء شاعر به مخاطب شوند.
نیما همچون شاعران دیگر به تجربه در این زمینه پرداخت. اما زمینهء عمل او گسترده تر بود. چرا Ú©Ù‡ قالب های سخن گذشته نمی توانستند مانع ادامهء عمل ٠اØساس برانگیزی او، تا آنجا Ú©Ù‡ به واقع نیاز هست، شوند. شاعران کهن مجبور بودند، همواره در جایی Ú©Ù‡ هنوز اØساس آنها چهار اسبه Ù…ÛŒ تاخت، به Ù„Øاظ رعایت اندازه به کار گیری کلام، اÙسار آنرا بکشند. آن را در جایی متوق٠کنند، Ú©Ù‡ به Ù„Øاظ طبیعی، هنوز لازم بود به Øرکت ادامه دهد Ùˆ یا بالعکس. اما دست نیما باز بود Ùˆ او تا جای ممکن، به عنوان یک آغازگر، از این امکان استÙاده کرد، بنگرید: ... Ùریاد Ù…ÛŒ زنم، من چهره ام گرÙته، من قایقم نشسته به خشکی، مقصود من ز ØرÙÙ… معلوم بر شماست؛ یکدست، بی صداست. من، دست من، Ú©Ù…Ú© ز دست شما، Ù…ÛŒ کند طلب. Ùریاد من، شکسته اگر در گلو، Ùˆ گر، Ùریاد من رسا - من از برای راه خلاص خود Ùˆ شما، Ùریاد Ù…ÛŒ زنم، Ùریاد Ù…ÛŒ زنم ! (9)
Ùˆ در جای دیگر: ... بسیار شد به خواب / این Ø®Ùتهء Ùلج / در انتظار یک روز خوش Ùرج / پیوندهای او، گشتند سرد/ از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / بیم است کاو نخیزد از رخوت بدن، او را صدا بزن! ( 10)
دلتنگی Ùˆ تنهایی Ùˆ غربت Ùˆ اضطراب Ùˆ نگرانی او از Ù…Øیطی Ú©Ù‡ در آن زندگی Ù…ÛŒ کند، با واژه هایی معمول Ùˆ رسا، Ùˆ در عین Øال دارای بار معنایی ویژهء عامه Ùهم، چنان اندیشه را متاثر Ù…ÛŒ کند، Ú©Ù‡ همراه با شاعر، خویش را در تنگنا Ùˆ مچاله شده Ù…ÛŒ بینی Ùˆ آنگاه، Ùریاد Ù…ÛŒ زنی! ... شما با Øادثه روبرو Ù…ÛŒ شوید، نه با روایت، در بطن موضوع Ùˆ Øادثه ها واقع Ù…ÛŒ شوید Ùˆ آنگاه واژه ها چونان پتکی به سر Ù…ÛŒ خورند: از بس Ú©Ù‡ خواب کرد ... از بس Ú©Ù‡ خواب کرد... (11)
زیرنویس :
1- مجموعهء شعر نیما از دکتر عطائی - ص 192 - شعر پدرم.
2- همانجا - ص 202 - شعر هست شب .
3- همانجا - ص 201 - شعر می تراود مهتاب .
4- همانجا - ص 178 - شعر آی آدمها .
5- همانجا - ص 294 -شعر قو .
6- همانجا - ص 236 -شعر ری را.
7- در بارهء شعر و شاعری - گرد آورنده سیروس طاهباز - ص 428 -429 و 432 .
8 - مجموعهء شعر نیما - ص 333 - شعر در شب سرد زمستانی .
9 - همانجا - ص 346 - شعر Ùریاد Ù…ÛŒ زنم .
10 - همانجا - ص 280 - شعر او را صدا بزن .
11 - از این دیدگاه پدیدهء روانشناختی Ùˆ زبان شناسی رسیدن به انگیزه از معنا، یا به عبارتی، Ùرآیند تبدیل معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، بر مبنای تجزیه Ùˆ تØلیل ارتباط تصویری ذهن، به مثابه دستگاهی Ù…Øرک، بازدارنده، Ùˆ یک بایگانی زنده Ùˆ Ùعال، میسر است.
دستور زبان نتیجهء نیاز به انطباق گرایش های درونی Ùˆ برونی انسان، در پاسخ به Ùعالیت های Øیاتی Ùˆ به عنوان موجود زندهء اندیشمند است Ùˆ مطابق با همین نیاز Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. علت تÙاوت مسایل Ù†ØÙˆÛŒ در بین ملت های گوناگون نیز، همین گرایشها Ùˆ نیاز موضوعی - منطقه ای Ùˆ Ùرهنگی خاص است. نتیجه کارکرد طبیعی دستور زبان ( در Ú¯Ùتار Ùˆ نوشتار ) Ùˆ یا در هم ریزی آن به مثابه هنر ( طبق قوانین Ùˆ اصول هر رشته هنری )ØŒ ساماندهی Ùˆ سازماندهی تصاویر عینی Ùˆ ذهنی انسان Ùˆ قابلیت تبدیل (( این )) هر (( دو )) به هم است.
در پدیدهء معنا ( در واژه، جمله، متن،... )، ما با تصاویر مجزا، در مضمون، با تصاویر مرتبط، و در انگیزه، با تاثیرگذاری و تاثیر پذیری سینمایی تصاویر، روبرو هستیم.
در نمودهای خارجی Ùرآیند معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، ذهنیت انسان به عنوان سیستمی Ù…Øرک عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ مرØله به مرØله برای رسیدن به Ø´Ú©Ù„ÛŒ کاملتر، تصاویر، مرتبط - منتزع Ùˆ سپس قابلیت برانگیزانندگی Ù…ÛŒ یابند. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: آنها را Ù…ÛŒ بینم ( پایهء معنایی - تک تصویری ). سپس با توجه به ذخائر تصویری از بایگانی ذهن ( ØاÙظه )ØŒ پدیدهء ارتباط دخالت Ù…ÛŒ کند: Øال Ú©Ù‡ دیدم Ú†Ù‡ باید بکنم؟ با توجه به برداشت ذهنی از تصاویر گذشته، پاسخ به این سوال داده Ù…ÛŒ شود Ùˆ پاسخ، عمل ارتباط Ùˆ انتزاع موضوعی را صورت Ù…ÛŒ دهد : ( دیدن - زدن ) یا ( دیدن - به استقبال رÙتن ) یا ( دیدن - Ùرار کردن ) Ùˆ ...
توق٠ذهنی برای رسیدن به استنتاج، درست پس از تجزیه موضوعی، صورت Ù…ÛŒ پذیرد . در اینجاست Ú©Ù‡ تصویرها، مرتبط، Ùˆ نوع تØریک Ùˆ یا باز دارندگی اØساسی آنها تولید انگیزه Ù…ÛŒ کند. انگیزه به مثابه شارژ برای عمل است، ( ذهنی یا عینی ).
بازتاب عمل نمودهای خارجی Ùرآیند، در زبان نوشتار، به صورت های درونی ظاهر Ù…ÛŒ شود. غیر از این است Ú©Ù‡ تمامی کارکردهای ذهنی، به هنگام نوشتن، دوباره تکرار Ù…ÛŒ شوند؟ درست است Ú©Ù‡ در نمودهای خارجی هم (( تمامی عمل ٠تصویری )) ذهنی Ù…ÛŒ باشد، اما در یکسوی این ذهنیت ØŒ برخورد Ùˆ عینیتی مادی وجود دارد، Ú©Ù‡ عمل را Ù…ÛŒ تواند تØت تاثیر قرار دهد. در زبان نوشتار، تمامی Ùرآیند، نتیجه عمل ذهنی ست. بنابراین ØŒ آن شرائط مادی در ذهن دوباره بازپروری شده ØŒ تمامی بازتاب ها بازسازی Ù…ÛŒ شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، اکنون Ù…ÛŒ توان، Ùرآیند تبدیل معنا به مضمون Ùˆ مضمون به انگیزه را، اینچنین Ùرموله کرد:
- ( تصاویر مرتبط ذهنی ): موضوع - ( تصاویر مجزای عینی و ذهنی ): معنا
( عبور سینمایی تصاویر از ØاÙظه به جهت تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری ): انگیزه
در عمل پیگیری انگیزه از طریق معنا Ùˆ موضوع ØŒ ما با Ùرمول بالا روبرو هستیم. اما در خلق آثار هنری با عکس این Ùرمول ØŒ به تعبیر دیگر : ( معنا - موضوع - انگیزه ).
(( پایان ))
(( 29/10/72 ))