ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ - مزدک---ره آورد نیما در زمینهء انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³
ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ - مزدک
-... اگر قرار باشد شعری سروده شود Ùˆ آن شعر، Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª ما را ØªØØª الشعاع تصاویر Ùˆ کلام Ùˆ موسیقی خویش قرار ندهد، همان به Ú©Ù‡ هیچگاه سروده نشود!
ره آورد نیما در زمینهء انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø¯Ø± تنگنای اندیشهء خشک ØŒ این طراوت Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª است Ú©Ù‡ ما را بر آن Ù…ÛŒ دارد، رو به سوی شعر آوریم - بی پرده Ùˆ صادقانه Ùˆ عریان - Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ را ØŒ به روی کلامی Ú©Ù‡ هم آوا با اندوه Ùˆ یا شع٠ما جاری شده Ùˆ برای ØØªÛŒ Ù„ØØ¸Ø§ØªÛŒ جدایمان Ù…ÛŒ سازد - از هر Ú†Ù‡ دست Ùˆ پای بند است...
شعر همراهمان Ù…ÛŒ کند، همآوایمان Ù…ÛŒ سازد، عصیانمان میدهد، آراممان Ù…ÛŒ کند، اندیشه را تکان Ù…ÛŒ دهد... پر Ù…ÛŒ کند، تهی Ù…ÛŒ سازد، پروازمان میدهد. وادارمان Ù…ÛŒ کند به گریستن، به خندیدن، به اندیشیدن... Ùˆ ضربان قلبمان را با تپش خویش، هم آنگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد به تپش در Ù…ÛŒ آورد... چرا Ú©Ù‡ کلامی عاطÙÛŒ ست. Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را دستمایه قرار داده است تا کاری را Ú©Ù‡ از عهدهء انواع کلام دیگر ساخته نیست ØŒ به انجام رساند. عمق ٠دیدن Ùˆ به اعماق دید Ø±ÙØªÙ† Ùˆ به زعم روانشناسی جدید ØŒ دستیابی به موضوع ØÙ‚یقی هر سخن در ورای معنا Ùˆ ساختار ظاهری آن ØŒ جز از طریق نگاه ØØ³Ø§Ø³ عاطÙÛŒ غیرممکن است. اینچنین است Ú©Ù‡ شعر ØŒ شعور ٠عاطÙÛŒ ٠اندیشهء ریتمیک Ù…ÛŒ شود. تصویر Ùˆ ضرب آهنگ Ùˆ اندیشه را به خدمت Ù…ÛŒ گیرد، تا ما را به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ نگاهی ببرد، Ú©Ù‡ جز از طریق ØØ³ØŒ قابل Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª نیست.
بی تردید، خمیر مایهء اصلی تمامی اشعار بزرگ عالم، میزان پشتوانهء ØØ³ÛŒ Ùˆ عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ سرشارشان Ù…ÛŒ سازد. هیچ اندیشهء قدرتمندی، بدون یک نگاه عمیق ØØ³ÛŒØŒ قابل ØØµÙˆÙ„ نیست Ùˆ همچنین هیچ پرداخت شاعرانه ای، بدون انعکاس این نگاه عمیق ! Ø¢ÙØªØ§Ø¨ سخن تنها در انتشار انوار عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ درخشش شاعرانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ سیارهء سرد منطق Ùˆ ایده را به تکاپویی وا Ù…ÛŒ دارد Ú©Ù‡ منجر به خلق موجود زنده ای بنام شعر Ù…ÛŒ گردد !...
- نیما Ùˆ شعرش را بزرگ Ù…ÛŒ دانم ØŒ نه تنها بدان جهت Ú©Ù‡ ساختار زبان کهن شعر را در هم ریخت Ùˆ ما را متوجه زبانی ساخت که؛ پویایی اندیشه Ùˆ راه بیان آنرا، در اختیارمان Ù…ÛŒ گذارد ... نه تنها بدانجهت Ú©Ù‡ آغازگری شجاع Ùˆ اندیشمند بود، Ú©Ù‡ هر کس دیگری جز او نیز، برای چنین گامی بزرگ، به چنان شهامتی، نیاز داشت ...ØŒ بلکه همچنین بدان جهت که؛ نشان داد Ú©Ù‡ هستی را به گونه ای دیگر نیز Ù…ÛŒ توان نگریست. میتوان ØØ³ÛŒ داشت Ú©Ù‡ تا اعماق هر چیز Ù†Ùوذ کرد. ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ آن را با ØØ³ÛŒ قویتر، در آئینهء قلب دیگران منعکس ساخت.
او Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را از کلیشهء کلام Ùˆ واژه های تکراری بیرون کشید. نقاب ظاهری طبیعت Ùˆ وجود انسانی را کنار زد ... به آب زد، جزئی از آب شد... رود شد - رودخانه شد، از آبشار سرازیر شد، به دریا پیوست...ØŒ در لابلای شاخه های درختان Ùˆ گیاهان در ÙØµÙˆÙ„ مختل٠ظاهر شد...ØŒ پرنده شد - به آسمان Ø±ÙØª. در ابرها تنید...ØŒ با باران Ùˆ رگبار ÙØ±Ùˆ ریخت. خویش را به وجدان Ùˆ اندیشهء انسانها نزدیک ساخت. Ù†Ùوذ کرد، آنها را به خودشان نمایاند...ØŒ سرباز Ùˆ زندانی Ùˆ کودک Ùˆ قایقران شد. قوقولی قوقو کرد...ØŒ خبر از روزهای بارانی داد. به کشتزار Ø±ÙØª - سر در کار شب پا کرد...ØŒ در جاده ها براه Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ در شبان دم کرده Ù†ÙØ³ کشید، تنگی Ù†ÙØ³ را در این شبها ØØ³ کرد...ØŒ خندید Ùˆ گریست با خنده ها Ùˆ گریه های ما...ØŒ در ورای هر واژه Ù…Ùهومی را به عاریت Ú¯Ø±ÙØªØŒ آنچنان Ú©Ù‡ گویی با کلمات جادو میکند. هنوز Ú©Ù‡ هنوز است، نگاه او دیده Ù…ÛŒ شود - به گامهای پدرش ØŒ Ø³ÙØ¨Ù„ّت آویخته... مسلØ... با نقش لبخندی بر لب، هر چند با تنی خسته! او آنچنان تاس٠و Ø§ÙØ³ÙˆØ³ را در قالب کلمات Ù…ÛŒ ریزد، Ú©Ù‡ تو گویی، از تو Ù…ÛŒ گوید، Ùˆ درد، درد تو است، نه او...ØŒ در ÙØ±Ø§Ù‚ عزیزترینش : (( من ولی چشم بر این ره بسته / هر زمانیش زره Ù…ÛŒ جویم / تا Ù…ÛŒ آیی تو به سویم خسته / با دل غمزده ام Ù…ÛŒ گویم / کاش Ù…ÛŒ آمد / از این پنجره من / بانگ Ù…ÛŒ دادمش از دور بیا / با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… زن / پدرم آمده ØŒ در را بگشا ! ))
Ø§ØØ³Ø§Ø³ لطیÙÛŒ را هر کدام از ما، بارها در طول عمر خویش، با پدر تجربه کرده ایم، گشودن در به روی پدر! در باز کرده ایم... به استقبال کسی Ø±ÙØªÙ‡ ایم، Ú©Ù‡ خود را از او، Ùˆ او را، از خود Ù…ÛŒ دانسته ایم. تکیه گاهمان، نقطهء امیدمان، راهنمای راهمان، هدایتگر کار Ùˆ اندیشه مان... Ùˆ نیما با این ØªØØ³Ø±: با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… زن / پدرم آمده / در را بگشا / به زیباترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، چنان اندوهی را در جانمان Ù…ÛŒ اÙکند، Ú©Ù‡ گویی کلام او، آئینهء Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØØ³Ø±Øª همهء ماست، در ÙØ±Ø§Ù‚...ØŒ Ùˆ از دست دادن پدر...
او Ø§ØØ³Ø§Ø³ را بکار Ù…ÛŒ گیرد، مثل ÙØ´Ù†Ú¯ در تÙÙ†Ú¯ - مثل آب در رودخانه - مثل ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ در کوه - مثل آتش در نیستان...! تصاویر او تصاویری کنایی ست. ساخته Ù…ÛŒ شوند، برای اینکه Ø§ØØ³Ø§Ø³ را صیقل دهند Ùˆ مضمون را عمق بخشند. او بی جهت نقش نمی زند. هر نقش، منظرهء او را تکمیل تر Ùˆ عریانتر Ù…ÛŒ کند Ùˆ ØØ³ÛŒ جدید را بر ØØ³ قبلی Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. آن چنان Ú©Ù‡ گویی شما را برای دیدن یک Ùیلم آماده Ù…ÛŒ کند. ØØ±ÙØ´ را نگاه Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آن زمان Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرد، Ø§ØØ³Ø§Ø³ شما، به مرØÙ„هء انطباق با Ø§ØØ³Ø§Ø³ خود او رسیده است، کلامش را چون ضربتی ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آورد، بنگرید: (( با تنش گرم، بیابان دراز / مرده را مانده در گورش تنگ. / به دل سوختهء من ماند / به تنم خسته Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد از هیبت تب ! / هست شب / آری شب. )) (2)
در جای دیگر، زشتی Ùˆ زیبائی را در کنار هم قرار Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ خواهد ذهن شما را به اندیشه وادارد. غربت را به مدد Ù…ÛŒ گیرد. تنهایی را به طلب...ØŒ همهء زندگی مردی را بر دوشش Ù…ÛŒ گذارد. از تصویر تکیه دادن دست بر در Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ گیرد، آنگاه Ø§ØØ³Ø§Ø³ پریشانی Ùˆ نگرانی خویش را از خواب شما به شما Ù…ÛŒ نمایاند. با هم بخوانیم: (( Ù…ÛŒ تراود مهتاب / Ù…ÛŒ درخشد شب تاب / مانده پای آبله از راه دراز / بر دّم ٠دهکده مردی تنها / کوله بارش بر دوش / دست ٠او بر در / Ù…ÛŒ گوید با خود : غم این Ø®ÙØªÙ‡Ø¡ چند / خواب در چشم ترم Ù…ÛŒ شکند ! ... (3)
از انجا Ú©Ù‡ هد٠او، انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ همراه با اندیشه ژر٠است، از هر وسیله ای سود Ù…ÛŒ جوید. برای او، کلمات، وسیله اند، هد٠نیستند! هر واژه را، بسته به اینکه در کجا از آن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کند، Ø´Ú©Ù„ شاعرانه میدهد. ØØªÛŒ اگر ØµØ±Ø§ØØª کلام، در آشکارترین Ø´Ú©Ù„ ممکن باشد. Ú†Ù‡ باک... در هنر هیچ باید Ùˆ نبایدی، از خارج تØÙ…یل نمی شود. اگر ØÚ©Ù…ÛŒ وجود دارد، زائیدهء شرایط خاص خلق ٠اثر هنری است.
نیما به واژه ها ØØ³ Ù…ÛŒ بخشد؛
چگونه؟ آنها را، در جایی Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، به کار Ù…ÛŒ گیرد: (( Ø¢ÛŒ آدمها Ú©Ù‡ بر ساØÙ„ نشسته، شاد Ùˆ خندانید، یک Ù†ÙØ± در آب دارد Ù…ÛŒ سپارد جان / یک Ù†ÙØ± دارد Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای دائم Ù…ÛŒ زند / روی این دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید ... )) (4)
او از دریا Ùˆ ساØÙ„ Ù…ÛŒ گوید، Ù…ÛŒ خواهد آسودگی Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ رنج زا را، در برابر شما نقش زند. Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª شما را در جهت بیان اندیشهء خود، به ØØ±Ú©Øª وادار کند. عده ای در ØØ§Ù„ نابود شدن هستند. چگونه Ù…ÛŒ تواند عصیان درونش را، از آرامش چندش آور نشان دهد؟ دست بکار Ù…ÛŒ شود؛ شما را شاد Ùˆ خندان بر ساØÙ„ Ù…ÛŒ نشاند. Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± شدگان را به دریا، با تمام خصوصیاتش Ù…ÛŒ اÙکند ( دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین )ØŒ آنگاه ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند : Ø¢ÛŒ آدمها...!
بازی با Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªØŒ وسیلهء تاثیر گذاری است، Ùˆ تاثیر گذاری، جز از طریق اشباع تاثیر پذیری، غیر ممکن است: (( Ù„Ú© ابری Ú©Ù‡ دور Ù…ÛŒ ماند / موجهایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کنند صدا / Ùˆ اندر آنجا کسی نمی داند / Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اشکال Ù…ÛŒ شوند جدا / لیک مرغ جزیره های کبود / در همین Ú©Ù‡ او به تنهایی - سینه خالی ز Ùکر بود Ùˆ نبود / میکند Ùکرهای دریایی / - نظر انداخته سوی خورشید / نظری سوی رنگهای رقیق / با تکانی به بالهای سÙید / بجهیدست روی آب عمیق / بر خلا٠تصور همه، او / شاد Ùˆ خرم به دیدن آب است / اگر کسی هست یا نه ØŒ ناظر قو / قو در آغوش موجها خواب است. )) (5)
انگیزه، مهمترین عامل، برای ارائه تصویر است. اما انگیزه، خود، Ù…ØØµÙˆÙ„ برخورد است Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ در برخورد است Ú©Ù‡ خلق Ù…ÛŒ شود. شاعر، متاثر از دو برخورد بیرونی Ùˆ درونی ست. برون از خود، Ùˆ با خود Ùˆ در خود!ØŒ قدرت نیما در ارائهء تصاویر بدیع، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در برخورد Ùˆ دید عمیقی است، Ú©Ù‡ ایجاد انگیزه Ù…ÛŒ کند. در این گاه، وقتی او قلم بدست Ù…ÛŒ گیرد، پس از تجزیه Ùˆ ترکیب Ùˆ هضم ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ها ØŒ آنها را برای برخورد، در معرض دید ما قرار Ù…ÛŒ دهد. با همان قدرتی Ú©Ù‡ برخورد کرده Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است:
(( آوازهای آدمیان را شنیده ام / در گردش شبانی سنگین / ز اندوه های من سنگینتر / Ùˆ آوازهای آدمیان را یکسر / من دارم ازبر / یکشب درون قایق دلتنگ / خواندند آنچنان / Ú©Ù‡ من هنوز هیبت دریا را / در خواب Ù…ÛŒ بینم . (( ری را )) . (( ری را )) - دارد هوا Ú©Ù‡ بخواند، در این شب سیاه / او نیست با خودش / او Ø±ÙØªÙ‡ با صدایش اما / خواندن نمی تواند... (6)
نیما (( خود )) در مورد (( دیدی )) Ú©Ù‡ ØµØØ¨Øª شد، چنین Ù…ÛŒ گوید: (( ... شعر، با زندگی آغاز کرده Ùˆ با زندگی انسان تمام Ù…ÛŒ شود... به نظر من، شعر دیدی است... Ú©Ù‡ اندیشهء ما را با قوت Ùˆ لط٠بیشتر ادا Ù…ÛŒ کند... دید شعری، پرزورتر از Ø§ØØ³Ø§Ø³ ما تولید شده، بعدا با Ø§ØØ³Ø§Ø³ ما دمساز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ آن را با نیروی خود ادا کند... شاعرترین شاعران، برای خود، جهانی دارد به هم پیچیده Ùˆ مرموز، از آنجا Ú©Ù‡ او با پیچیدگی Ø§ØØ³Ø§Ø³ خود به سوی آن Ø±ÙØªÙ‡ است... )) Ùˆ در جای دیگری Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯: (( شعر باید... Ù…ØØ±Ú© درون ما واقع شود... شاعر باید بسازد... شعر باید جان بدهد. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ باید Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ جان بدهد. در این ØØ§Ù„ شاعر، عواط٠و تمایلات Ùˆ خصایص مختلÙهء انسان زنده را ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ توصی٠دقیق Ù…ÛŒ کند... )).
با توجه به آنچه ذکر شد، در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ نیما، بین اندیشه Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ جهان پیرامون شاعر، معتقد به رابطهء متقابل است. Ø§ØØ³Ø§Ø³ در دید او، کاتالیزوری ست Ú©Ù‡ اندیشه را شاعرانه Ù…ÛŒ کند، اما جای آن را پر نمی کند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه جای Ø§ØØ³Ø§Ø³ را... تصویر Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ بدون اندیشه، راه به جایی نمی برند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه بدون تصویر Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³! بر این اساس، نیما، نه تنها در تئوری، Ú©Ù‡ به بهترین وجه در عمل ٠شاعرانهء خویش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ مکانیزم عمل آن را Ù…ÛŒ نمایاند:
...من چراغم را، در آمد Ø±ÙØªÙ† همسایه ام Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ…ØŒ در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او، از من جدا، زین جادهء باریک
و هنوزم قصه بر یادست
وین سخن آویزهء لب:
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ØŸ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد؟
چه کسی، این قصه را در دل، می اندوزد؟
در یک شب سرد زمستانی،
کورهء خورشید هم، چون کورهء گرم چراغ من، نمی سوزد. (8)
در میانهء سخن Ú¯ÙØªÛŒÙ…ØŒ نیما از واژه ها در آنجا Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب، ترکیبات خویش را ØØ³ Ù…ÛŒ بخشد. در یکسوی این عمل، اراده Ùˆ انگیزه Ùˆ شناخت است Ùˆ در سوی دیگر ماهیت خود واژه ها. Ú†Ù‡ ویژگی هایی در یک واژه ØŒ آن را دارای شرائط انتخاب، به عنوان عامل برانگیزانندهء ØØ³ Ù…ÛŒ کند؟ از این دیدگاه، در درجه اول، واژه های مأنوس قرار دارند. واژه هائی Ú©Ù‡ قابلیت معنایی Ùˆ سپس موضوعی بیشتری دارند Ùˆ این واژه ها، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مخاطب، بار خاصی را به Ù„ØØ§Ø¸ سنتی Ùˆ عاطÙی، به دوش Ù…ÛŒ کشند. در نگاه دوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ به Ù„ØØ§Ø¸ آوایی Ùˆ Ùونتیک بر سیستم اعصاب اثر تخدیر Ùˆ یا ØªØØ±ÛŒÚ© کنندگی دارند. در وهلهء سوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ طول موج Ùˆ ÙØ±Ú©Ø§Ù†Ø³ ( امتداد Ùیزیکی Ùˆ تکیه ) ادای آنها ØŒ مخاطب را در جهت مقاومت Ùˆ یا بازتاب عصبی سوق Ù…ÛŒ دهد.
اینچنین است Ú©Ù‡ ØØ±ÙˆÙ Ùˆ سپس واژه ها در یکسو، Ùˆ انتخاب Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ترکیب، Ú©Ù‡ توسط شاعر به کار بسته Ù…ÛŒ شود، در سوی دیگر، مجموعهء کاملی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند منجر به عمل Ø§ØØ³Ø§Ø³ بخشی Ùˆ انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØªØØ±ÛŒÚ© شدهء شاعر به مخاطب شوند.
نیما همچون شاعران دیگر به تجربه در این زمینه پرداخت. اما زمینهء عمل او گسترده تر بود. چرا Ú©Ù‡ قالب های سخن گذشته نمی توانستند مانع ادامهء عمل Ù Ø§ØØ³Ø§Ø³ برانگیزی او، تا آنجا Ú©Ù‡ به واقع نیاز هست، شوند. شاعران کهن مجبور بودند، همواره در جایی Ú©Ù‡ هنوز Ø§ØØ³Ø§Ø³ آنها چهار اسبه Ù…ÛŒ تاخت، به Ù„ØØ§Ø¸ رعایت اندازه به کار گیری کلام، Ø§ÙØ³Ø§Ø± آنرا بکشند. آن را در جایی متوق٠کنند، Ú©Ù‡ به Ù„ØØ§Ø¸ طبیعی، هنوز لازم بود به ØØ±Ú©Øª ادامه دهد Ùˆ یا بالعکس. اما دست نیما باز بود Ùˆ او تا جای ممکن، به عنوان یک آغازگر، از این امکان Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرد، بنگرید: ... ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم، من چهره ام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ØŒ من قایقم نشسته به خشکی، مقصود من ز ØØ±ÙÙ… معلوم بر شماست؛ یکدست، بی صداست. من، دست من، Ú©Ù…Ú© ز دست شما، Ù…ÛŒ کند طلب. ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ من، شکسته اگر در گلو، Ùˆ گر، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ من رسا - من از برای راه خلاص خود Ùˆ شما، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم ! (9)
Ùˆ در جای دیگر: ... بسیار شد به خواب / این Ø®ÙØªÙ‡Ø¡ Ùلج / در انتظار یک روز خوش ÙØ±Ø¬ / پیوندهای او، گشتند سرد/ از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / بیم است کاو نخیزد از رخوت بدن، او را صدا بزن! ( 10)
دلتنگی Ùˆ تنهایی Ùˆ غربت Ùˆ اضطراب Ùˆ نگرانی او از Ù…ØÛŒØ·ÛŒ Ú©Ù‡ در آن زندگی Ù…ÛŒ کند، با واژه هایی معمول Ùˆ رسا، Ùˆ در عین ØØ§Ù„ دارای بار معنایی ویژهء عامه Ùهم، چنان اندیشه را متاثر Ù…ÛŒ کند، Ú©Ù‡ همراه با شاعر، خویش را در تنگنا Ùˆ مچاله شده Ù…ÛŒ بینی Ùˆ آنگاه، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنی! ... شما با ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ روبرو Ù…ÛŒ شوید، نه با روایت، در بطن موضوع Ùˆ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ ها واقع Ù…ÛŒ شوید Ùˆ آنگاه واژه ها چونان پتکی به سر Ù…ÛŒ خورند: از بس Ú©Ù‡ خواب کرد ... از بس Ú©Ù‡ خواب کرد... (11)
زیرنویس :
1- مجموعهء شعر نیما از دکتر عطائی - ص 192 - شعر پدرم.
2- همانجا - ص 202 - شعر هست شب .
3- همانجا - ص 201 - شعر می تراود مهتاب .
4- همانجا - ص 178 - شعر آی آدمها .
5- همانجا - ص 294 -شعر قو .
6- همانجا - ص 236 -شعر ری را.
7- در بارهء شعر و شاعری - گرد آورنده سیروس طاهباز - ص 428 -429 و 432 .
8 - مجموعهء شعر نیما - ص 333 - شعر در شب سرد زمستانی .
9 - همانجا - ص 346 - شعر ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم .
10 - همانجا - ص 280 - شعر او را صدا بزن .
11 - از این دیدگاه پدیدهء روانشناختی Ùˆ زبان شناسی رسیدن به انگیزه از معنا، یا به عبارتی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تبدیل معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، بر مبنای تجزیه Ùˆ تØÙ„یل ارتباط تصویری ذهن، به مثابه دستگاهی Ù…ØØ±Ú©ØŒ بازدارنده، Ùˆ یک بایگانی زنده Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„ØŒ میسر است.
دستور زبان نتیجهء نیاز به انطباق گرایش های درونی Ùˆ برونی انسان، در پاسخ به ÙØ¹Ø§Ù„یت های ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ به عنوان موجود زندهء اندیشمند است Ùˆ مطابق با همین نیاز Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. علت ØªÙØ§ÙˆØª مسایل Ù†ØÙˆÛŒ در بین ملت های گوناگون نیز، همین گرایشها Ùˆ نیاز موضوعی - منطقه ای Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خاص است. نتیجه کارکرد طبیعی دستور زبان ( در Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ نوشتار ) Ùˆ یا در هم ریزی آن به مثابه هنر ( طبق قوانین Ùˆ اصول هر رشته هنری )ØŒ ساماندهی Ùˆ سازماندهی تصاویر عینی Ùˆ ذهنی انسان Ùˆ قابلیت تبدیل (( این )) هر (( دو )) به هم است.
در پدیدهء معنا ( در واژه، جمله، متن،... )، ما با تصاویر مجزا، در مضمون، با تصاویر مرتبط، و در انگیزه، با تاثیرگذاری و تاثیر پذیری سینمایی تصاویر، روبرو هستیم.
در نمودهای خارجی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، ذهنیت انسان به عنوان سیستمی Ù…ØØ±Ú© عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ مرØÙ„Ù‡ به مرØÙ„Ù‡ برای رسیدن به Ø´Ú©Ù„ÛŒ کاملتر، تصاویر، مرتبط - منتزع Ùˆ سپس قابلیت برانگیزانندگی Ù…ÛŒ یابند. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: آنها را Ù…ÛŒ بینم ( پایهء معنایی - تک تصویری ). سپس با توجه به ذخائر تصویری از بایگانی ذهن ( ØØ§Ùظه )ØŒ پدیدهء ارتباط دخالت Ù…ÛŒ کند: ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ دیدم Ú†Ù‡ باید بکنم؟ با توجه به برداشت ذهنی از تصاویر گذشته، پاسخ به این سوال داده Ù…ÛŒ شود Ùˆ پاسخ، عمل ارتباط Ùˆ انتزاع موضوعی را صورت Ù…ÛŒ دهد : ( دیدن - زدن ) یا ( دیدن - به استقبال Ø±ÙØªÙ† ) یا ( دیدن - ÙØ±Ø§Ø± کردن ) Ùˆ ...
توق٠ذهنی برای رسیدن به استنتاج، درست پس از تجزیه موضوعی، صورت Ù…ÛŒ پذیرد . در اینجاست Ú©Ù‡ تصویرها، مرتبط، Ùˆ نوع ØªØØ±ÛŒÚ© Ùˆ یا باز دارندگی Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ آنها تولید انگیزه Ù…ÛŒ کند. انگیزه به مثابه شارژ برای عمل است، ( ذهنی یا عینی ).
بازتاب عمل نمودهای خارجی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ در زبان نوشتار، به صورت های درونی ظاهر Ù…ÛŒ شود. غیر از این است Ú©Ù‡ تمامی کارکردهای ذهنی، به هنگام نوشتن، دوباره تکرار Ù…ÛŒ شوند؟ درست است Ú©Ù‡ در نمودهای خارجی هم (( تمامی عمل ٠تصویری )) ذهنی Ù…ÛŒ باشد، اما در یکسوی این ذهنیت ØŒ برخورد Ùˆ عینیتی مادی وجود دارد، Ú©Ù‡ عمل را Ù…ÛŒ تواند ØªØØª تاثیر قرار دهد. در زبان نوشتار، تمامی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ نتیجه عمل ذهنی ست. بنابراین ØŒ آن شرائط مادی در ذهن دوباره بازپروری شده ØŒ تمامی بازتاب ها بازسازی Ù…ÛŒ شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، اکنون Ù…ÛŒ توان، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تبدیل معنا به مضمون Ùˆ مضمون به انگیزه را، اینچنین ÙØ±Ù…وله کرد:
- ( تصاویر مرتبط ذهنی ): موضوع - ( تصاویر مجزای عینی و ذهنی ): معنا
( عبور سینمایی تصاویر از ØØ§Ùظه به جهت تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری ): انگیزه
در عمل پیگیری انگیزه از طریق معنا Ùˆ موضوع ØŒ ما با ÙØ±Ù…ول بالا روبرو هستیم. اما در خلق آثار هنری با عکس این ÙØ±Ù…ول ØŒ به تعبیر دیگر : ( معنا - موضوع - انگیزه ).
(( پایان ))
(( 29/10/72 ))

ره آورد نیما در زمینهء انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø¯Ø± تنگنای اندیشهء خشک ØŒ این طراوت Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª است Ú©Ù‡ ما را بر آن Ù…ÛŒ دارد، رو به سوی شعر آوریم - بی پرده Ùˆ صادقانه Ùˆ عریان - Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ را ØŒ به روی کلامی Ú©Ù‡ هم آوا با اندوه Ùˆ یا شع٠ما جاری شده Ùˆ برای ØØªÛŒ Ù„ØØ¸Ø§ØªÛŒ جدایمان Ù…ÛŒ سازد - از هر Ú†Ù‡ دست Ùˆ پای بند است...
شعر همراهمان Ù…ÛŒ کند، همآوایمان Ù…ÛŒ سازد، عصیانمان میدهد، آراممان Ù…ÛŒ کند، اندیشه را تکان Ù…ÛŒ دهد... پر Ù…ÛŒ کند، تهی Ù…ÛŒ سازد، پروازمان میدهد. وادارمان Ù…ÛŒ کند به گریستن، به خندیدن، به اندیشیدن... Ùˆ ضربان قلبمان را با تپش خویش، هم آنگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد به تپش در Ù…ÛŒ آورد... چرا Ú©Ù‡ کلامی عاطÙÛŒ ست. Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را دستمایه قرار داده است تا کاری را Ú©Ù‡ از عهدهء انواع کلام دیگر ساخته نیست ØŒ به انجام رساند. عمق ٠دیدن Ùˆ به اعماق دید Ø±ÙØªÙ† Ùˆ به زعم روانشناسی جدید ØŒ دستیابی به موضوع ØÙ‚یقی هر سخن در ورای معنا Ùˆ ساختار ظاهری آن ØŒ جز از طریق نگاه ØØ³Ø§Ø³ عاطÙÛŒ غیرممکن است. اینچنین است Ú©Ù‡ شعر ØŒ شعور ٠عاطÙÛŒ ٠اندیشهء ریتمیک Ù…ÛŒ شود. تصویر Ùˆ ضرب آهنگ Ùˆ اندیشه را به خدمت Ù…ÛŒ گیرد، تا ما را به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ نگاهی ببرد، Ú©Ù‡ جز از طریق ØØ³ØŒ قابل Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª نیست.
بی تردید، خمیر مایهء اصلی تمامی اشعار بزرگ عالم، میزان پشتوانهء ØØ³ÛŒ Ùˆ عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ سرشارشان Ù…ÛŒ سازد. هیچ اندیشهء قدرتمندی، بدون یک نگاه عمیق ØØ³ÛŒØŒ قابل ØØµÙˆÙ„ نیست Ùˆ همچنین هیچ پرداخت شاعرانه ای، بدون انعکاس این نگاه عمیق ! Ø¢ÙØªØ§Ø¨ سخن تنها در انتشار انوار عاطÙÛŒ ست Ú©Ù‡ درخشش شاعرانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ سیارهء سرد منطق Ùˆ ایده را به تکاپویی وا Ù…ÛŒ دارد Ú©Ù‡ منجر به خلق موجود زنده ای بنام شعر Ù…ÛŒ گردد !...
- نیما Ùˆ شعرش را بزرگ Ù…ÛŒ دانم ØŒ نه تنها بدان جهت Ú©Ù‡ ساختار زبان کهن شعر را در هم ریخت Ùˆ ما را متوجه زبانی ساخت که؛ پویایی اندیشه Ùˆ راه بیان آنرا، در اختیارمان Ù…ÛŒ گذارد ... نه تنها بدانجهت Ú©Ù‡ آغازگری شجاع Ùˆ اندیشمند بود، Ú©Ù‡ هر کس دیگری جز او نیز، برای چنین گامی بزرگ، به چنان شهامتی، نیاز داشت ...ØŒ بلکه همچنین بدان جهت که؛ نشان داد Ú©Ù‡ هستی را به گونه ای دیگر نیز Ù…ÛŒ توان نگریست. میتوان ØØ³ÛŒ داشت Ú©Ù‡ تا اعماق هر چیز Ù†Ùوذ کرد. ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ آن را با ØØ³ÛŒ قویتر، در آئینهء قلب دیگران منعکس ساخت.
او Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را از کلیشهء کلام Ùˆ واژه های تکراری بیرون کشید. نقاب ظاهری طبیعت Ùˆ وجود انسانی را کنار زد ... به آب زد، جزئی از آب شد... رود شد - رودخانه شد، از آبشار سرازیر شد، به دریا پیوست...ØŒ در لابلای شاخه های درختان Ùˆ گیاهان در ÙØµÙˆÙ„ مختل٠ظاهر شد...ØŒ پرنده شد - به آسمان Ø±ÙØª. در ابرها تنید...ØŒ با باران Ùˆ رگبار ÙØ±Ùˆ ریخت. خویش را به وجدان Ùˆ اندیشهء انسانها نزدیک ساخت. Ù†Ùوذ کرد، آنها را به خودشان نمایاند...ØŒ سرباز Ùˆ زندانی Ùˆ کودک Ùˆ قایقران شد. قوقولی قوقو کرد...ØŒ خبر از روزهای بارانی داد. به کشتزار Ø±ÙØª - سر در کار شب پا کرد...ØŒ در جاده ها براه Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ در شبان دم کرده Ù†ÙØ³ کشید، تنگی Ù†ÙØ³ را در این شبها ØØ³ کرد...ØŒ خندید Ùˆ گریست با خنده ها Ùˆ گریه های ما...ØŒ در ورای هر واژه Ù…Ùهومی را به عاریت Ú¯Ø±ÙØªØŒ آنچنان Ú©Ù‡ گویی با کلمات جادو میکند. هنوز Ú©Ù‡ هنوز است، نگاه او دیده Ù…ÛŒ شود - به گامهای پدرش ØŒ Ø³ÙØ¨Ù„ّت آویخته... مسلØ... با نقش لبخندی بر لب، هر چند با تنی خسته! او آنچنان تاس٠و Ø§ÙØ³ÙˆØ³ را در قالب کلمات Ù…ÛŒ ریزد، Ú©Ù‡ تو گویی، از تو Ù…ÛŒ گوید، Ùˆ درد، درد تو است، نه او...ØŒ در ÙØ±Ø§Ù‚ عزیزترینش : (( من ولی چشم بر این ره بسته / هر زمانیش زره Ù…ÛŒ جویم / تا Ù…ÛŒ آیی تو به سویم خسته / با دل غمزده ام Ù…ÛŒ گویم / کاش Ù…ÛŒ آمد / از این پنجره من / بانگ Ù…ÛŒ دادمش از دور بیا / با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… زن / پدرم آمده ØŒ در را بگشا ! ))
Ø§ØØ³Ø§Ø³ لطیÙÛŒ را هر کدام از ما، بارها در طول عمر خویش، با پدر تجربه کرده ایم، گشودن در به روی پدر! در باز کرده ایم... به استقبال کسی Ø±ÙØªÙ‡ ایم، Ú©Ù‡ خود را از او، Ùˆ او را، از خود Ù…ÛŒ دانسته ایم. تکیه گاهمان، نقطهء امیدمان، راهنمای راهمان، هدایتگر کار Ùˆ اندیشه مان... Ùˆ نیما با این ØªØØ³Ø±: با زنم (( عالیه )) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… زن / پدرم آمده / در را بگشا / به زیباترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، چنان اندوهی را در جانمان Ù…ÛŒ اÙکند، Ú©Ù‡ گویی کلام او، آئینهء Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØØ³Ø±Øª همهء ماست، در ÙØ±Ø§Ù‚...ØŒ Ùˆ از دست دادن پدر...
او Ø§ØØ³Ø§Ø³ را بکار Ù…ÛŒ گیرد، مثل ÙØ´Ù†Ú¯ در تÙÙ†Ú¯ - مثل آب در رودخانه - مثل ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ در کوه - مثل آتش در نیستان...! تصاویر او تصاویری کنایی ست. ساخته Ù…ÛŒ شوند، برای اینکه Ø§ØØ³Ø§Ø³ را صیقل دهند Ùˆ مضمون را عمق بخشند. او بی جهت نقش نمی زند. هر نقش، منظرهء او را تکمیل تر Ùˆ عریانتر Ù…ÛŒ کند Ùˆ ØØ³ÛŒ جدید را بر ØØ³ قبلی Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. آن چنان Ú©Ù‡ گویی شما را برای دیدن یک Ùیلم آماده Ù…ÛŒ کند. ØØ±ÙØ´ را نگاه Ù…ÛŒ دارد Ùˆ آن زمان Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرد، Ø§ØØ³Ø§Ø³ شما، به مرØÙ„هء انطباق با Ø§ØØ³Ø§Ø³ خود او رسیده است، کلامش را چون ضربتی ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آورد، بنگرید: (( با تنش گرم، بیابان دراز / مرده را مانده در گورش تنگ. / به دل سوختهء من ماند / به تنم خسته Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد از هیبت تب ! / هست شب / آری شب. )) (2)
در جای دیگر، زشتی Ùˆ زیبائی را در کنار هم قرار Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ خواهد ذهن شما را به اندیشه وادارد. غربت را به مدد Ù…ÛŒ گیرد. تنهایی را به طلب...ØŒ همهء زندگی مردی را بر دوشش Ù…ÛŒ گذارد. از تصویر تکیه دادن دست بر در Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ گیرد، آنگاه Ø§ØØ³Ø§Ø³ پریشانی Ùˆ نگرانی خویش را از خواب شما به شما Ù…ÛŒ نمایاند. با هم بخوانیم: (( Ù…ÛŒ تراود مهتاب / Ù…ÛŒ درخشد شب تاب / مانده پای آبله از راه دراز / بر دّم ٠دهکده مردی تنها / کوله بارش بر دوش / دست ٠او بر در / Ù…ÛŒ گوید با خود : غم این Ø®ÙØªÙ‡Ø¡ چند / خواب در چشم ترم Ù…ÛŒ شکند ! ... (3)
از انجا Ú©Ù‡ هد٠او، انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ همراه با اندیشه ژر٠است، از هر وسیله ای سود Ù…ÛŒ جوید. برای او، کلمات، وسیله اند، هد٠نیستند! هر واژه را، بسته به اینکه در کجا از آن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کند، Ø´Ú©Ù„ شاعرانه میدهد. ØØªÛŒ اگر ØµØ±Ø§ØØª کلام، در آشکارترین Ø´Ú©Ù„ ممکن باشد. Ú†Ù‡ باک... در هنر هیچ باید Ùˆ نبایدی، از خارج تØÙ…یل نمی شود. اگر ØÚ©Ù…ÛŒ وجود دارد، زائیدهء شرایط خاص خلق ٠اثر هنری است.
نیما به واژه ها ØØ³ Ù…ÛŒ بخشد؛
چگونه؟ آنها را، در جایی Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، به کار Ù…ÛŒ گیرد: (( Ø¢ÛŒ آدمها Ú©Ù‡ بر ساØÙ„ نشسته، شاد Ùˆ خندانید، یک Ù†ÙØ± در آب دارد Ù…ÛŒ سپارد جان / یک Ù†ÙØ± دارد Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای دائم Ù…ÛŒ زند / روی این دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید ... )) (4)
او از دریا Ùˆ ساØÙ„ Ù…ÛŒ گوید، Ù…ÛŒ خواهد آسودگی Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ رنج زا را، در برابر شما نقش زند. Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª شما را در جهت بیان اندیشهء خود، به ØØ±Ú©Øª وادار کند. عده ای در ØØ§Ù„ نابود شدن هستند. چگونه Ù…ÛŒ تواند عصیان درونش را، از آرامش چندش آور نشان دهد؟ دست بکار Ù…ÛŒ شود؛ شما را شاد Ùˆ خندان بر ساØÙ„ Ù…ÛŒ نشاند. Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± شدگان را به دریا، با تمام خصوصیاتش Ù…ÛŒ اÙکند ( دریای تند Ùˆ تیره Ùˆ سنگین )ØŒ آنگاه ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند : Ø¢ÛŒ آدمها...!
بازی با Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªØŒ وسیلهء تاثیر گذاری است، Ùˆ تاثیر گذاری، جز از طریق اشباع تاثیر پذیری، غیر ممکن است: (( Ù„Ú© ابری Ú©Ù‡ دور Ù…ÛŒ ماند / موجهایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کنند صدا / Ùˆ اندر آنجا کسی نمی داند / Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اشکال Ù…ÛŒ شوند جدا / لیک مرغ جزیره های کبود / در همین Ú©Ù‡ او به تنهایی - سینه خالی ز Ùکر بود Ùˆ نبود / میکند Ùکرهای دریایی / - نظر انداخته سوی خورشید / نظری سوی رنگهای رقیق / با تکانی به بالهای سÙید / بجهیدست روی آب عمیق / بر خلا٠تصور همه، او / شاد Ùˆ خرم به دیدن آب است / اگر کسی هست یا نه ØŒ ناظر قو / قو در آغوش موجها خواب است. )) (5)
انگیزه، مهمترین عامل، برای ارائه تصویر است. اما انگیزه، خود، Ù…ØØµÙˆÙ„ برخورد است Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ در برخورد است Ú©Ù‡ خلق Ù…ÛŒ شود. شاعر، متاثر از دو برخورد بیرونی Ùˆ درونی ست. برون از خود، Ùˆ با خود Ùˆ در خود!ØŒ قدرت نیما در ارائهء تصاویر بدیع، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در برخورد Ùˆ دید عمیقی است، Ú©Ù‡ ایجاد انگیزه Ù…ÛŒ کند. در این گاه، وقتی او قلم بدست Ù…ÛŒ گیرد، پس از تجزیه Ùˆ ترکیب Ùˆ هضم ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ها ØŒ آنها را برای برخورد، در معرض دید ما قرار Ù…ÛŒ دهد. با همان قدرتی Ú©Ù‡ برخورد کرده Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است:
(( آوازهای آدمیان را شنیده ام / در گردش شبانی سنگین / ز اندوه های من سنگینتر / Ùˆ آوازهای آدمیان را یکسر / من دارم ازبر / یکشب درون قایق دلتنگ / خواندند آنچنان / Ú©Ù‡ من هنوز هیبت دریا را / در خواب Ù…ÛŒ بینم . (( ری را )) . (( ری را )) - دارد هوا Ú©Ù‡ بخواند، در این شب سیاه / او نیست با خودش / او Ø±ÙØªÙ‡ با صدایش اما / خواندن نمی تواند... (6)
نیما (( خود )) در مورد (( دیدی )) Ú©Ù‡ ØµØØ¨Øª شد، چنین Ù…ÛŒ گوید: (( ... شعر، با زندگی آغاز کرده Ùˆ با زندگی انسان تمام Ù…ÛŒ شود... به نظر من، شعر دیدی است... Ú©Ù‡ اندیشهء ما را با قوت Ùˆ لط٠بیشتر ادا Ù…ÛŒ کند... دید شعری، پرزورتر از Ø§ØØ³Ø§Ø³ ما تولید شده، بعدا با Ø§ØØ³Ø§Ø³ ما دمساز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ آن را با نیروی خود ادا کند... شاعرترین شاعران، برای خود، جهانی دارد به هم پیچیده Ùˆ مرموز، از آنجا Ú©Ù‡ او با پیچیدگی Ø§ØØ³Ø§Ø³ خود به سوی آن Ø±ÙØªÙ‡ است... )) Ùˆ در جای دیگری Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯: (( شعر باید... Ù…ØØ±Ú© درون ما واقع شود... شاعر باید بسازد... شعر باید جان بدهد. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ باید Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ جان بدهد. در این ØØ§Ù„ شاعر، عواط٠و تمایلات Ùˆ خصایص مختلÙهء انسان زنده را ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ توصی٠دقیق Ù…ÛŒ کند... )).
با توجه به آنچه ذکر شد، در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ نیما، بین اندیشه Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ جهان پیرامون شاعر، معتقد به رابطهء متقابل است. Ø§ØØ³Ø§Ø³ در دید او، کاتالیزوری ست Ú©Ù‡ اندیشه را شاعرانه Ù…ÛŒ کند، اما جای آن را پر نمی کند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه جای Ø§ØØ³Ø§Ø³ را... تصویر Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ بدون اندیشه، راه به جایی نمی برند، همانگونه Ú©Ù‡ اندیشه بدون تصویر Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³! بر این اساس، نیما، نه تنها در تئوری، Ú©Ù‡ به بهترین وجه در عمل ٠شاعرانهء خویش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ مکانیزم عمل آن را Ù…ÛŒ نمایاند:
...من چراغم را، در آمد Ø±ÙØªÙ† همسایه ام Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ…ØŒ در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او، از من جدا، زین جادهء باریک
و هنوزم قصه بر یادست
وین سخن آویزهء لب:
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ØŸ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزد؟
چه کسی، این قصه را در دل، می اندوزد؟
در یک شب سرد زمستانی،
کورهء خورشید هم، چون کورهء گرم چراغ من، نمی سوزد. (8)
در میانهء سخن Ú¯ÙØªÛŒÙ…ØŒ نیما از واژه ها در آنجا Ú©Ù‡ کاری از آنها ساخته است، Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب، ترکیبات خویش را ØØ³ Ù…ÛŒ بخشد. در یکسوی این عمل، اراده Ùˆ انگیزه Ùˆ شناخت است Ùˆ در سوی دیگر ماهیت خود واژه ها. Ú†Ù‡ ویژگی هایی در یک واژه ØŒ آن را دارای شرائط انتخاب، به عنوان عامل برانگیزانندهء ØØ³ Ù…ÛŒ کند؟ از این دیدگاه، در درجه اول، واژه های مأنوس قرار دارند. واژه هائی Ú©Ù‡ قابلیت معنایی Ùˆ سپس موضوعی بیشتری دارند Ùˆ این واژه ها، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مخاطب، بار خاصی را به Ù„ØØ§Ø¸ سنتی Ùˆ عاطÙی، به دوش Ù…ÛŒ کشند. در نگاه دوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ به Ù„ØØ§Ø¸ آوایی Ùˆ Ùونتیک بر سیستم اعصاب اثر تخدیر Ùˆ یا ØªØØ±ÛŒÚ© کنندگی دارند. در وهلهء سوم واژه هایی قرار دارند Ú©Ù‡ طول موج Ùˆ ÙØ±Ú©Ø§Ù†Ø³ ( امتداد Ùیزیکی Ùˆ تکیه ) ادای آنها ØŒ مخاطب را در جهت مقاومت Ùˆ یا بازتاب عصبی سوق Ù…ÛŒ دهد.
اینچنین است Ú©Ù‡ ØØ±ÙˆÙ Ùˆ سپس واژه ها در یکسو، Ùˆ انتخاب Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ترکیب، Ú©Ù‡ توسط شاعر به کار بسته Ù…ÛŒ شود، در سوی دیگر، مجموعهء کاملی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند منجر به عمل Ø§ØØ³Ø§Ø³ بخشی Ùˆ انتقال Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØªØØ±ÛŒÚ© شدهء شاعر به مخاطب شوند.
نیما همچون شاعران دیگر به تجربه در این زمینه پرداخت. اما زمینهء عمل او گسترده تر بود. چرا Ú©Ù‡ قالب های سخن گذشته نمی توانستند مانع ادامهء عمل Ù Ø§ØØ³Ø§Ø³ برانگیزی او، تا آنجا Ú©Ù‡ به واقع نیاز هست، شوند. شاعران کهن مجبور بودند، همواره در جایی Ú©Ù‡ هنوز Ø§ØØ³Ø§Ø³ آنها چهار اسبه Ù…ÛŒ تاخت، به Ù„ØØ§Ø¸ رعایت اندازه به کار گیری کلام، Ø§ÙØ³Ø§Ø± آنرا بکشند. آن را در جایی متوق٠کنند، Ú©Ù‡ به Ù„ØØ§Ø¸ طبیعی، هنوز لازم بود به ØØ±Ú©Øª ادامه دهد Ùˆ یا بالعکس. اما دست نیما باز بود Ùˆ او تا جای ممکن، به عنوان یک آغازگر، از این امکان Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرد، بنگرید: ... ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم، من چهره ام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ØŒ من قایقم نشسته به خشکی، مقصود من ز ØØ±ÙÙ… معلوم بر شماست؛ یکدست، بی صداست. من، دست من، Ú©Ù…Ú© ز دست شما، Ù…ÛŒ کند طلب. ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ من، شکسته اگر در گلو، Ùˆ گر، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ من رسا - من از برای راه خلاص خود Ùˆ شما، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم ! (9)
Ùˆ در جای دیگر: ... بسیار شد به خواب / این Ø®ÙØªÙ‡Ø¡ Ùلج / در انتظار یک روز خوش ÙØ±Ø¬ / پیوندهای او، گشتند سرد/ از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / از بس Ú©Ù‡ خواب کرد / بیم است کاو نخیزد از رخوت بدن، او را صدا بزن! ( 10)
دلتنگی Ùˆ تنهایی Ùˆ غربت Ùˆ اضطراب Ùˆ نگرانی او از Ù…ØÛŒØ·ÛŒ Ú©Ù‡ در آن زندگی Ù…ÛŒ کند، با واژه هایی معمول Ùˆ رسا، Ùˆ در عین ØØ§Ù„ دارای بار معنایی ویژهء عامه Ùهم، چنان اندیشه را متاثر Ù…ÛŒ کند، Ú©Ù‡ همراه با شاعر، خویش را در تنگنا Ùˆ مچاله شده Ù…ÛŒ بینی Ùˆ آنگاه، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنی! ... شما با ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ روبرو Ù…ÛŒ شوید، نه با روایت، در بطن موضوع Ùˆ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ ها واقع Ù…ÛŒ شوید Ùˆ آنگاه واژه ها چونان پتکی به سر Ù…ÛŒ خورند: از بس Ú©Ù‡ خواب کرد ... از بس Ú©Ù‡ خواب کرد... (11)
زیرنویس :
1- مجموعهء شعر نیما از دکتر عطائی - ص 192 - شعر پدرم.
2- همانجا - ص 202 - شعر هست شب .
3- همانجا - ص 201 - شعر می تراود مهتاب .
4- همانجا - ص 178 - شعر آی آدمها .
5- همانجا - ص 294 -شعر قو .
6- همانجا - ص 236 -شعر ری را.
7- در بارهء شعر و شاعری - گرد آورنده سیروس طاهباز - ص 428 -429 و 432 .
8 - مجموعهء شعر نیما - ص 333 - شعر در شب سرد زمستانی .
9 - همانجا - ص 346 - شعر ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم .
10 - همانجا - ص 280 - شعر او را صدا بزن .
11 - از این دیدگاه پدیدهء روانشناختی Ùˆ زبان شناسی رسیدن به انگیزه از معنا، یا به عبارتی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تبدیل معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، بر مبنای تجزیه Ùˆ تØÙ„یل ارتباط تصویری ذهن، به مثابه دستگاهی Ù…ØØ±Ú©ØŒ بازدارنده، Ùˆ یک بایگانی زنده Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„ØŒ میسر است.
دستور زبان نتیجهء نیاز به انطباق گرایش های درونی Ùˆ برونی انسان، در پاسخ به ÙØ¹Ø§Ù„یت های ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ به عنوان موجود زندهء اندیشمند است Ùˆ مطابق با همین نیاز Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. علت ØªÙØ§ÙˆØª مسایل Ù†ØÙˆÛŒ در بین ملت های گوناگون نیز، همین گرایشها Ùˆ نیاز موضوعی - منطقه ای Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خاص است. نتیجه کارکرد طبیعی دستور زبان ( در Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ نوشتار ) Ùˆ یا در هم ریزی آن به مثابه هنر ( طبق قوانین Ùˆ اصول هر رشته هنری )ØŒ ساماندهی Ùˆ سازماندهی تصاویر عینی Ùˆ ذهنی انسان Ùˆ قابلیت تبدیل (( این )) هر (( دو )) به هم است.
در پدیدهء معنا ( در واژه، جمله، متن،... )، ما با تصاویر مجزا، در مضمون، با تصاویر مرتبط، و در انگیزه، با تاثیرگذاری و تاثیر پذیری سینمایی تصاویر، روبرو هستیم.
در نمودهای خارجی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ معنا به مضمون، Ùˆ مضمون به انگیزه، ذهنیت انسان به عنوان سیستمی Ù…ØØ±Ú© عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ مرØÙ„Ù‡ به مرØÙ„Ù‡ برای رسیدن به Ø´Ú©Ù„ÛŒ کاملتر، تصاویر، مرتبط - منتزع Ùˆ سپس قابلیت برانگیزانندگی Ù…ÛŒ یابند. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: آنها را Ù…ÛŒ بینم ( پایهء معنایی - تک تصویری ). سپس با توجه به ذخائر تصویری از بایگانی ذهن ( ØØ§Ùظه )ØŒ پدیدهء ارتباط دخالت Ù…ÛŒ کند: ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ دیدم Ú†Ù‡ باید بکنم؟ با توجه به برداشت ذهنی از تصاویر گذشته، پاسخ به این سوال داده Ù…ÛŒ شود Ùˆ پاسخ، عمل ارتباط Ùˆ انتزاع موضوعی را صورت Ù…ÛŒ دهد : ( دیدن - زدن ) یا ( دیدن - به استقبال Ø±ÙØªÙ† ) یا ( دیدن - ÙØ±Ø§Ø± کردن ) Ùˆ ...
توق٠ذهنی برای رسیدن به استنتاج، درست پس از تجزیه موضوعی، صورت Ù…ÛŒ پذیرد . در اینجاست Ú©Ù‡ تصویرها، مرتبط، Ùˆ نوع ØªØØ±ÛŒÚ© Ùˆ یا باز دارندگی Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ آنها تولید انگیزه Ù…ÛŒ کند. انگیزه به مثابه شارژ برای عمل است، ( ذهنی یا عینی ).
بازتاب عمل نمودهای خارجی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ در زبان نوشتار، به صورت های درونی ظاهر Ù…ÛŒ شود. غیر از این است Ú©Ù‡ تمامی کارکردهای ذهنی، به هنگام نوشتن، دوباره تکرار Ù…ÛŒ شوند؟ درست است Ú©Ù‡ در نمودهای خارجی هم (( تمامی عمل ٠تصویری )) ذهنی Ù…ÛŒ باشد، اما در یکسوی این ذهنیت ØŒ برخورد Ùˆ عینیتی مادی وجود دارد، Ú©Ù‡ عمل را Ù…ÛŒ تواند ØªØØª تاثیر قرار دهد. در زبان نوشتار، تمامی ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ نتیجه عمل ذهنی ست. بنابراین ØŒ آن شرائط مادی در ذهن دوباره بازپروری شده ØŒ تمامی بازتاب ها بازسازی Ù…ÛŒ شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، اکنون Ù…ÛŒ توان، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تبدیل معنا به مضمون Ùˆ مضمون به انگیزه را، اینچنین ÙØ±Ù…وله کرد:
- ( تصاویر مرتبط ذهنی ): موضوع - ( تصاویر مجزای عینی و ذهنی ): معنا
( عبور سینمایی تصاویر از ØØ§Ùظه به جهت تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری ): انگیزه
در عمل پیگیری انگیزه از طریق معنا Ùˆ موضوع ØŒ ما با ÙØ±Ù…ول بالا روبرو هستیم. اما در خلق آثار هنری با عکس این ÙØ±Ù…ول ØŒ به تعبیر دیگر : ( معنا - موضوع - انگیزه ).
(( پایان ))
(( 29/10/72 ))