Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر ----قسمت نخست
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کننده: « Ù…. ساقی »
"
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد "Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯ÙØªÙ† آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است "
Ø›
Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر
[ قسمت نخست ]
- با درود ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† به شما Ú©Ù‡ دعوت ما را Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÛŒØ¯.
*آقای زاگرسی کمی از خودتان بگویید.
وقتی Ù…ÛŒ خوام در باره ÛŒ خودم، سخن بگویم، Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ باید Ú¯ÙØªØŸ Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی باید ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ کرد؟. Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی اصلا ارزش Ú¯ÙØªÙ† دارند؟. معمولا انسانها یا از روی عادت یا از روی آنچه Ú©Ù‡ معمول Ùˆ مرسوم است در باره ÛŒ خودشون ØØ±Ùهایی را بر زبان Ù…ÛŒ رانند. من امّا نمی دانم کدام یک از ابعاد خودم را به دیگران معرÙÛŒ کنم. چونکه هر Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ Ùˆ گوشه ای را Ú©Ù‡ بخواهم در کلماتم بر زبان برانم، خود به خود، ابعاد دیگرم در تاریکی Ù…ÛŒ مانند Ùˆ نمی توانم چهره ای تمام عیار از خودم عرضه کنم. اگه خودم را « تمام Ø±ÙØ® Ùˆ عریان » نیز جلوه دهم، آخرش بخشی از من ØŒ پنهان از انظار دیگران Ù…ÛŒ ماند. انسان دوست داره، زیباترین ابعاد شخصیّت وجودی خودش را در معرض دیگران بگذارد. مثل میوه ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ برای ÙØ±ÙˆØ´ میوه های خود، دستمالی به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ تلاش Ù…ÛŒ کنند تمام ظواهر میوه ها را بسابند Ùˆ بسابند Ùˆ برّاق کنند Ùˆ سپس در زیر نورهای مخصوص، آنها را عرضه کنند تا هم، آب از دهان مشتریها بریزند، هم مارک اعلاء بودن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ میوه های دکّان خود را تضمین کرده باشند. ولی من ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان را باید بدانگونه Ú©Ù‡ هست در تمام ابعاد وجودیش دید Ùˆ شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد. ØØªÙ‘ا معتقدم اگر قرار است انسانی را Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ ÛŒ قضایی کنند، ØØ§Ù„ به هر Ø¬ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد، نیک است Ù‚ÙØ¶Ø§Øª Ùˆ داوران در تصمیمگیری Ùˆ اجرای ØÙÚ©Ù…ØŒ مجموعه ÛŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ نیک Ùˆ ستودنی انسان Ù…ÙØ¬Ø±Ù… را نیز مدّ نظر بگیرند؛ ولو چنان Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÛŒØŒ ریختن یک سطل آب به پای درختی در بیابانها بوده باشد.
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯ÙØªÙ† آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است؛ بلکه Ùقط به دلیل زجر آور Ùˆ آزارنده بودن Ù†ÙØ³ کار Ù…ÛŒ باشد. منظورم سخن Ú¯ÙØªÙ† در باره ÛŒ تجربیاتیست Ú©Ù‡ آدم دوست داره Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد آنها را در قبرستانهای متروک « روان Ùˆ ذهنیّت خودش » بدون هیچ ردّ Ùˆ نشانی، Ú¯Ù… Ùˆ گور کنه؛ به جای آنکه بر زبان Ùˆ قلم جاری کنه. من بر اساس ØÚ©Ø§ÛŒØª مادرم، در یک شب بسیار سرد زمستانی Ùˆ یخبندان استخوان ترکاننده در بهمن ماه به دنیا اومدم. اونم در مطّب پزشک Ùˆ به روش سزارین!. در خانواده ای شلوغ Ùˆ Ù¾ÙØ± جمعیّت Ùˆ بسیار Ùقیر از Ù„ØØ§Ø¸ امکانهای معیشتی Ùˆ مادّی. با زاییده شدنم به جمع دوازده Ù†ÙØ±Ù‡ ÛŒ خواهران Ùˆ برادرانم پیوستم!. چهار تا از خواهر Ùˆ برادرانم در همان اوان کودکی به دلیل امراض عجیب Ùˆ غریب، جان باختند. من ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ù‡ÙØªÙ… خانواده هستم. شناسنامه ام را شش ماه بعد از تولّدم از « اداره ÛŒ سجل اØÙˆØ§Ù„ات مرکز استان » برایم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودند. طبق ØÚ©Ø§ÛŒØª مادرم، من 45 سالم Ù…ÛŒ باشه Ùˆ طبق شناسنامه ÛŒ رسمی ام، چهل Ùˆ چهار ساله هستم.
نخستین قصّه Ú¯Ùˆ در زندگی ام، مادرم بود Ú©Ù‡ با ØØ§Ù„تی جادویی Ùˆ اسرار آمیز، قصّه های جور واجور را برای خواب کردنم نجوا Ù…ÛŒ کرد. از قصّه ÛŒ « خورشید Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ ÙÙ„Ú© ناز » Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا « امیر ارسلان نامدار Ùˆ داستان جمشید جم Ùˆ ضØÙ‘اک ماردوش Ùˆ رستم Ùˆ سهراب » Ùˆ دهها داستان Ùˆ قصّه های شیوا Ùˆ تاثیر گذار دیگر. مادرم با قصّه گویی هایش مرا به ناکجا آبادهایی Ù…ÛŒ Ø¨ÙØ±Ø¯ Ú©Ù‡ از هر واقعیّتی، ملموس تر Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ تر بودند. Ø³ÙØ± به جهان رویاها Ùˆ خیالات انگیزشی. ØªØØµÛŒÙ‘لات ابتدائی ام را تا دیپلم متوسطه در همون زادگاهم گذراندم تا اینکه طاعون نکبت بار انقلاب، دامنگیر من نیز شد Ùˆ راهی برایم نمانده بود؛ سوای گریز از تیغ خونریز ØÚ©ÙˆÙ…تگران ستمگر Ùˆ جلّاد ØØ§Ú©Ù… بر آن وطنی Ú©Ù‡ با تمام تار Ùˆ پودم، آن را دوست Ù…ÛŒ دارم؛ ولو در دست بی لیاقترینها به خرابه ای ملعون Ùˆ زشت سیما، تبدیل شده باشد. با اقامت ناخواسته Ùˆ اجباری در غربت، تلاش کردم Ú©Ù‡ خودم را در مقام « یک ایرانی » بشناسم. این بود Ú©Ù‡ برغم تمام آن خاموشیها Ùˆ گوشه نشینیهایی Ú©Ù‡ از کودکی به آنها خو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودم، این بار بر آن شدم Ú©Ù‡ با جدّیت Ùˆ پشتکار به کند Ùˆ کاو در باره ÛŒ چیزی رو آورم Ú©Ù‡ « چیستی ایرانی بودن مرا » رقم Ù…ÛŒ زد. عطش آموختن Ùˆ جستجو Ùˆ ÙØ±Ùˆ ریختن سیلاب پرسشها در اعماق وجودم باعث شدند Ú©Ù‡ به هر گوشه ای برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ، سر بزنم. دریغا Ú©Ù‡ هیچ کجا، پاسخی در خور Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ…Ø› زیرا آنچه مرا بی قرار Ùˆ نا آرام Ùˆ شعله ور Ù…ÛŒ کرد، پاسخها نبودند؛ بلکه خود پرسشها بودند Ú©Ù‡ وجودم را دم به دم، ملتهب Ùˆ ØÛŒØ±Ø§Ù† Ùˆ شکّاک نگاه Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ ØØ³Ø±Øª ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ را Ù…ÛŒ طلبیدند Ùˆ خواب Ùˆ آرامش را از من Ù…ÛŒ ربودند.
برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخهایم به دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ ادبیّات Ùˆ تاریخ Ùˆ هنر Ùˆ ØÙ‚وق Ùˆ زبانهای بیگانه Ø±ÙØªÙ…Ø› ولی هر بار، سرخورده Ùˆ نا امید بازگشتم به سوی خودم Ùˆ غرق در انجماد سردسیر پاسخهای نارسا ماندم. چیزی در من بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ از اعماق وجودم Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† وار، خودش را بر Ø³Ø·Ø Ø°Ù‡Ù†ÛŒÙ‘Øª Ùˆ آگاهبودم با شور Ùˆ اشتیاق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ در تار Ùˆ پود رگهای وجودم، مثل خون، پیچ Ùˆ تاب Ù…ÛŒ خورد. تصوّر Ù…ÛŒ کردم Ú©Ù‡ در دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ توانم پاسخ پرسشهایم را بیابم؛ ولی Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ آنچه تجربه کردم، « اصول خشک مدرّسی Ùˆ تعلیمی » بود Ú©Ù‡ مرا از هر نوع درس تعلیمی Ùˆ آتوریته ای Ùˆ بی Ø±ÙˆØØŒ دلزده کرد Ùˆ گسلاند. من آرزومند انگیزنده گانی بودم Ú©Ù‡ « اهریمن وار، بسان سقراط »، مرا در ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخهایم به سعی Ùˆ کوشش خودم Ùˆ به قوّه ÛŒ مغز Ùˆ شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، یاور Ùˆ مددکار باشند؛ نه اینکه باری بر دوش ذهنیّت Ùˆ روانم شوند. بعد از پشت کردن به دروس تعلیمی / تدریسی دانشکده ها، وقتی زندگینامه ÛŒ متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† نامدار Ùˆ تاثیر گذار را مطالعه Ù…ÛŒ کردم Ùˆ Ù…ÛŒ دیدم کثیری از آنها، همین تجربه ÛŒ مرا از دروس دانشکده ها داشته اند، Ùهمیدم Ú©Ù‡ گریختنم از « کلاسهای مدرّسی دانشکده ها »، کار بسیار خردمندانه ای بوده است، هر چند تا همین امروز، مجبور بوده ام Ú©Ùّاره ÛŒ سرزنشها Ùˆ نکوهشهای خانواده Ùˆ اطراÙیانم را برایم چنان کاری تاب آورم. ولی Ø®ÙØ¨! من در جستجوی چیز دیگری بودم Ùˆ هنوز نیز هستم.
1- Ø¨ÙØ±Ù…ایید از Ú†Ù‡ زمانی کار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ ادبی را آغاز کردید؟ آیا اولین نوشته هایتان را هنوز بیاد دارید؟
نخستین نوشته ام، توصیÙÛŒ بود از مناظر روستای زادگاهم. با اشتیاقی خاصّ Ùˆ مهری Ú©Ù‡ به طبیعت داشتم. کلاس پنجم دبستان بودم. ولی دیگه چیزی ننوشتم تا یک سال قبل از انقلاب Ú©Ù‡ به نمایشنامه نویسی علاقه پیدا کردم Ùˆ نمایشنامه ای به اسم « مش ØØ³Ù† قهوه Ú†ÛŒ » نوشتم Ùˆ با همین نمایشنامه در Ø³Ø·Ø Ø§Ø³ØªØ§Ù†ØŒ مقام اول را نصیب خودم کردم Ùˆ پاداشمم نیز، Ø±ÙØªÙ† به اردوهای رامسر بود. بعدش Ú©Ù‡ دیگه دوران سیاه انقلاب بود Ùˆ ØØ¯ÛŒØ« سوختنهایی Ú©Ù‡ هنوز پایانی برای آنها نیست. در آن سالهای سیاه تا Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ خروجم از میهن، هیچ چیزی ننوشتم Ùˆ Ùقط مطالعه به دنبال مطالعه بود Ú©Ù‡ اوقات مرا ØµÙØ§ آمیز Ù…ÛŒ آراست.
2- مشوّقان شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
من، هیچ وقت، مشوّقی نداشتم. کاشÙین استعداد داشتم، ولی مشوّق Ùˆ راهنما Ùˆ سنجشگر Ùˆ پرورنده ÛŒ استعدادهایم، اصلا Ùˆ ابدا. شاید علّتش به این برمی گرده Ú©Ù‡ من، انسانی تکرو Ùˆ جمع گریز Ùˆ ضدّ آتوریته Ùˆ تلخگو Ùˆ گوشه نشین Ùˆ خیلی Ú©Ù… ØØ±Ù هستم. همینطور مجیز هیچکس را Ù†Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ در مجامع Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ شرکت نکردن Ùˆ اهل ساخت Ùˆ پاختهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù‡ ای Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ سازمانی نبودن. شاید!. نمی دانم. یادم نمی رود اون شب زمستانی را Ú©Ù‡ داشتم کتاب « ربه کا »، نوشته ÛŒ « داÙنه دوموریه » را با ولع Ùˆ کنجکاوی Ù…ÛŒ خواندم Ùˆ آنچنان غرق در کتاب شده بودم Ú©Ù‡ Ùقط مشت Ùˆ لگد Ùˆ ÙØØ´ Ùˆ ÙØØ´Ú©Ø§Ø±ÛŒ برادرم، مرا به خود آورد. یه Ø¯ÙØ¹Ù‡ متوجّه شدم Ú©Ù‡ ساعت سه نیمه شب Ù…ÛŒ باشه Ùˆ من از شوق مطالعه، اصلا خواب به چشمانم راه Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود. Ú†Ù‡ کتک Ù…ÙØµÙ‘Ù„ÛŒ خوردم!. ولی هیچوقت شور Ùˆ اشتیاق Ùˆ مهر به کتاب Ùˆ مطالعه تا همین امروز از وجودم، رخت بر نبست Ú©Ù‡ نبست. Ú†Ù‡ غذاهایی Ú©Ù‡ به دلیل غرق شدن در Ø¨ØØ± مطالعه ÛŒ کتابها سوزوندم Ùˆ Ø´Ú©Ù… گشنه سر به بالین گذاشتم. Ú†Ù‡ مسیرهای عوضی Ùˆ طول Ùˆ دراز Ùˆ سرگردانی Ú©Ù‡ با قطارها Ùˆ اتوبوسها پیمودم Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ پیمایم. Ú†Ù‡ خریدهای اشتباهی Ú©Ù‡ کردم Ùˆ هنوز Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± چنین خریدهایی هستم. امان از غرق مطالعه شدن Ùˆ سیر Ùˆ Ø³ÛŒØ§ØØª در اÙکار Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡!. هر پولی Ú©Ù‡ اجرت کارهایم Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ…ØŒ Ùقط خرج خرید کتاب Ù…ÛŒ کردم Ùˆ کتاب Ùˆ کتاب Ùˆ نشریه. یه دبیر تاریخ داشتم در دوران دبیرستان Ú©Ù‡ خیلی انسان شریÙÛŒ بود. یه روز مرا به تصاد٠که دنبال کاری Ø±ÙØªÙ‡ بودم در چهارباغ اصÙهان دید. به زور، دستم را Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ Ú¯ÙØª همراه من بیا!. هر چقدر Ú¯ÙØªÙ… کجا Ù…ÛŒ خواهی مرا ببری، Ú¯ÙØª ÙØ¶ÙˆÙ„ÛŒ Ù†Ú©Ù†!. Ùقط همراه من بیا!. مرا برد به یه Ú©ØªØ§Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ بزرگ Ùˆ یازده جلد کتاب قطور در باره ÛŒ تاریخ ایران Ùˆ جهان برایم خرید. هر چقدر خواهش Ùˆ التماس Ú©Ù‡ من نمی تونم اینها را قبول کنم، Ú¯ÙØª اگه نگیری. پدرت را Ù…ÛŒ سوزونم!. من Ù…ØØ¨ÙˆØ± بودم سالها از ترس برادرانم، کتابهایم را مخÙÛŒ بخرم Ùˆ مخÙÛŒ بخونم Ùˆ مخÙÛŒ نیز بکنم. انگار Ú©Ù‡ مخÙیکاری، یه سنّت دیر پایی در جامعه ÛŒ ایرانی باشه! Ùˆ Ùقط ØµÙØª بارز ØÚ©ÙˆÙ…تهای مستبد Ùˆ زورگو Ùˆ ستمگر نیست. تنها کسی Ú©Ù‡ استعداد های مرا تمییز Ùˆ تشخیص داد Ùˆ همچون ستاره ای نورانی در آسمان زندگی ام درخشید Ùˆ ناگهان، ناپدید شد، آموزگار زبان انگلیسی بود Ú©Ù‡ وص٠ماجرایش را در Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø± « جویباری از دردهای شعله ور » نوشته ام. شاید از کژبختی یا شاید هم، خوشبختی سرنوشتم باشد Ú©Ù‡ هیچ مشوّقی ندارم. البته لعن Ùˆ Ù†ÙØ±ÛŒÙ† کنها Ú©Ù… نیستند! Ùˆ وجودشان با این زبانی Ú©Ù‡ من دارم، اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ باشد. ولی اینها نیز در ردی٠همان نامشوّقان متکلّم به شمار Ù…ÛŒ آیند. بگذریم. آنقدرها Ú©Ù‡ از مطالعه، لذّت Ù…ÛŒ برم با نوشتن، چندان میانه ای ندارم Ùˆ تمام آرزویم اینه Ú©Ù‡ وقت برای مطالعه، بیشتر Ùˆ بیشتر داشته باشم. چنین آرزویی نیز در این دنیای شتاب آمیز Ù„ØØ¸Ù‡ ها Ùˆ مسائل « بقاء Ùˆ روزمره Ú¯ÛŒ »، باور کنید در ØÙÚ©Ù… ÛŒØ§ÙØªÙ† گنج رایگان Ùˆ باد آورده Ù…ÛŒ باشه.
3- شما با نوشتن بدنبال چه هستید؟
با نوشتن به دنبال واقعیّت پذیر کردن مطلق هیچ چیز خاصّی نیستم. نوشتن برایم، تÙنّن نیز نیست. منبع درآمد Ùˆ شهرت نیز به ØØ³Ø§Ø¨ نمی آید. اساسا نوشتن در سرزمین ما، گونه ای Ø±ÙØªÙ† به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمونهای مملوّ از خطر Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ ناممکنها Ùˆ ملعونیّتها Ùˆ ذلیل شدنها Ùˆ تنهائیهاست. گونه ای نوشتن سناریو برای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود با سرانجامی نامعلوم Ùˆ غاÙلگیر کننده است؛ بویژه اگر در دامنه ÛŒ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگری سراسر آن گستره ای باشد Ú©Ù‡ تمام هم وطنان انسان در آن Ù…ÛŒ زییند Ùˆ تنÙّس Ù…ÛŒ کنند. کسی Ú©Ù‡ به ÙلسÙیدن رو Ù…ÛŒ آورد، تراژدی زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش را نیز رقم Ù…ÛŒ زند. من با نوشته هایم در آرزوی ساختن جهانی هستم Ú©Ù‡ روز به روز، تمام موکّلان Ùˆ مروّجان مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ امثالهم دارند خشت به خشت آن را رو به ویرانی Ùˆ نیستی سوق Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ خواهم جهانی را با نوشته های خودم Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù… Ùˆ بیارایم Ú©Ù‡ نه تنها شایسته ÛŒ زیستن برای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودم باشم؛ بلکه اگر تنابنده ای گذرش به « جهانخانه ÛŒ من » Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ امنیّت Ùˆ آسوده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادمانی Ùˆ آزادی Ùˆ خوشی داشته باشد. نوشتن برایم، آهنگسازی پر شور Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ رامشگری در جهانیست Ú©Ù‡ آلوده ÛŒ مارش عزا Ùˆ جنگ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جانهای آزاده ای همچون من در این بینابین، هیچ Ù…Ù†ÙØ°Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ به سوی « آزاد زیستی Ùˆ آزاد اندیشی » نمی بینند Ú©Ù‡ نمی بینند.
4 - آقای زاگرسی از آخرین کتاب در دست انتشارتان برای خوانندگان بگویید.
در طول سالهای غربت – Ù…ØÚ©ÙˆÙ…ی، موÙقّ شدم Ùقط یکی از کتابهایم را با سرمایه ÛŒ خودم منتشر کنم Ùˆ در ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ بسیار معدودی از خوانندگان علاقه مند، پخش کنم. تا امروز نیز یادداشتهای مختل٠و پراکنده Ùˆ نص٠و نیمه داشته ام Ú©Ù‡ روی هم تلنبار شده اند Ùˆ الان مدّتیه، همّت کرده ام Ùˆ دارم نم نم، آنها را جمع آوری Ùˆ ویراسته Ùˆ مرّتب Ù…ÛŒ کنم. چاپ Ùˆ پخش آنها از عهده ام بیرون است؛ زیرا نه هزینه اش را دارم نه امکاناتش را نه روابط آنچنانی با لابیرنت انتشار. ولی اگر روزی روزگاری، وطن، وطن شد Ùˆ ناشران دلسوز Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù¾Ø±ÙˆØ±ÛŒ وجود داشته باشند، شاید کسی یا کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ به انتشار آنها ساعی Ùˆ راغب شوند؛ Ùˆ گر نه اینها نیز بسان « طعمه ÛŒ غزواتی Ú©Ù‡ ایرانزمین باشد »، به آسیاب زمان خواهند ریخت Ùˆ جزء کتابهای سوخته به ØØ³Ø§Ø¨ خواهند آمد. گردآوری همین یادداشتها Ùˆ پیرایش آنها در این هول Ùˆ ولای ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ÛŒ غربت Ùˆ زنده بودنهای تعجیلی / اضطراری، خودش بسیار وقت Ù…ÛŒ برد Ùˆ باور کنید، نوشته ای Ú©Ù‡ ارزش مانده گاری Ùˆ خواندن داشته باشه، نوشتنش در چنین وضعیّتهایی، شقّ القمر کردنه!. ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم اگه تمام نوشته هایم را با ØØ°Ù Ùˆ ØÚ© Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨ØªÙˆÙ†Ù… مرتّب Ùˆ منظّم بکنم، چیزی در ØØ¯ÙˆØ¯ پانزده الی Ù‡ÙØ¯Ù‡ جلد کتاب دویست Ùˆ پنجاه ØµÙØÙ‡ ای بشوند. بسیاری از آنچه را Ú©Ù‡ نوشته ام نیز ØØ°Ù Ùˆ به دور خواهم ریخت. با Ù¾ÙØ±Ú¯ÙˆÛŒÛŒ Ùˆ تکرار نویسی، چندان میانه ÛŒ خوبی ندارم. ممکن است ناخودآگاه، در نوشته هایم، بسیاری جاها، مطلبی را تکرار کرده باشم. برای همین نیز، ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم به جای Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† بر ÙØ¶Ø§ÛŒ اغتشاش Ùˆ هرج Ùˆ مرج نویسی، بکوشم آن Ú†Ù‡ را نوشته ام، پاکیزه Ùˆ سلیس Ùˆ روان Ùˆ دلچسب در اختیار دیگران بگذارم. به قول معروÙ: « در خانه، اگر کس هست، یک ØØ±ÙØŒ بس است!. ».
5- چه انگیزه ای باعث شد تا نوشتن را جدّی بگیرید؟
تاریخ Ùلاکتبار Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ آمیز ایران Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگرانی Ú©Ù‡ تمام همّ Ùˆ غمشون Ùقط سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ تجاوز Ùˆ زورگویی Ùˆ ستم Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ùˆ ساختن اسارتگاه Ùˆ زندان Ùˆ Ù…ØØ¨Ø³ Ùˆ شکنجه گاه Ùˆ امثالهم در ØÙ‚Ù‘ ایرانیان بوده است Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ باشد. نوعی Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئولیّت Ùˆ مدیونی به مام وطن Ú©Ù‡ اینقدر مهربان Ùˆ با گذشت Ùˆ شایسته ÛŒ درودها Ù…ÛŒ باشد؛ ولی نود Ùˆ نه درصد ØØ§Ú©Ù…ان بر آن، هیچگاه شعور قدر دانی Ùˆ پروررش آن را نداشتند Ùˆ هنوز نیز ندارند. البته این را بگویم Ú©Ù‡ برای من، هیچ چیزی در جهان آدمیان، شاید جدّی تر از خود آدمها نباشند. من دوست داشتم، چنین جدیّتی را در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم آزمایش کنم Ùˆ به Ù…ØÚ© بزنم. نتیجه این شد Ú©Ù‡ داستان « جدیّتهای من »، ØÚ©Ø§ÛŒØª قمار باخته ای هستند Ú©Ù‡ شوق بازی را در وجودم، سوزان Ùˆ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² Ù†Ú¯Ù‡ داشته اند؛ نه ØØ³Ø±Øª بازپس Ú¯Ø±ÙØªÙ† تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ تا امروز باخته ام. نوشتنهای جدّی ام همانا « شوخکاریهای شادخوارانه Ùˆ بازیگوشهای طنز آمیز » با تمام « جدیّتهای جبری روزگار » Ù…ÛŒ باشند.
6- کتاب جدید شما با کتابهای دیگر شما Ú†Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ دارد؟ (اگر در دست انتشار دارید)
ØªÙØ§ÙˆØª کتابهای یک نویسنده مثل ØªÙØ§ÙˆØª ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† همان نویسنده Ù…ÛŒ باشند. بهره ای از او را دارند؛ ولی هر کدام نیز خصوصیّات خود را دارند. کتابهای ناتمام من، هیچ ØªÙØ§ÙˆØª چشمگیر Ùˆ ضدّ پرنسیپی وجودم در آنها نیست؛ زیرا در هر کدام از آنها، بخشی از تامّلاتم را عبارت بندی کرده ام . شاید با کنار هم گذاشتن پازل کتابهایم بتوان سیمای مسائل Ùکری نویسنده ÛŒ آنها را Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ شناخت. با پاره اندیشه ها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… Ù…ÛŒ خواهم آن چیزی را بر زبان Ùˆ کلام، پدیدار کنم Ùˆ بشناسم Ú©Ù‡ هزاره ها در وجود « من تاریخی / ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ام »، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ اسیر مانده بود. ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ اگر هست، ØªÙØ§ÙˆØª تجربیّات من نوعی در مقام ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ سپس در مقام « انسان ایرانی » با دیگر هموطنانم Ùˆ دیگر انسانهای کره زمین Ù…ÛŒ باشد. همین.
7- چه زمان وارد بازار خواهد شد؟
کدام بازار؟. Ùˆ کدام خواننده؟. Ùˆ کدام ناشر مسئول Ùˆ دلسوز Ùˆ دلیر؟. من وقتی برای مثال Ù…ÛŒ بینم « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ تمام دار Ùˆ ندار خودش را به پای درخت « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مدام در ØØ§Ù„ لت Ùˆ پار Ùˆ کوبیده Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ پایمال شده ÛŒ ایرانی » Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ با غمخواری Ùˆ بیدار وجدانی Ùˆ مسئولیّت تام به پای بار Ùˆ بر دادن این درخت دائم بریده Ùˆ قطع شده Ùˆ هرگز مجال بالنده Ú¯ÛŒ نداشتن، صر٠می کنه Ùˆ آثارش را در بسیاری از کشورهای باختری، ØªØØ±ÛŒÙ… Ù…ÛŒ کنند یا زیر میزی، رد Ùˆ بدل Ù…ÛŒ کنند، اونوقت از هر چیزی Ú©Ù‡ اسمش، بازار کتاب است Ùˆ Ú©ØªØ§Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ Ùˆ کتاب عرضه Ú©Ù† Ùˆ کتابنویس Ùˆ کتابگزار، جدا خنده ام Ù…ÛŒ گیرد. خنده ای از سر دردی جانسوز Ùˆ التیام ناپذیر. نزدیک به سی سال سپری شدن از انتشار « خون دل خوردنها Ùˆ پژوهشها Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های تکاندهنده ÛŒ این متÙکّر بی همتا »؛ آنهم با هزینه کردن تمام دار Ùˆ ندار خودش، هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از میان اینهمه مدّعیان هارت Ùˆ پروت دار عرصه ÛŒ مثلا « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شناسی Ùˆ شاهنامه شناسی Ùˆ ایرانشناسی » نمی توانید یک Ù†ÙØ± را در سراسر کره زمین پیدا کنید Ú©Ù‡ بر وجود این انسان دلیر Ùˆ آگاه Ùˆ بیدار وجدان، یک « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† خشک Ùˆ خالی » Ú¯ÙØªÙ‡ باشد. وقتی Ú©Ù‡ « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ هزاران بار بر یکی از « پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانیان = خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » در اÙکار Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒØ´ØŒ تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هرگز « هیچ انسان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » به صدا در نمی آید؛ آنهم جایی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی همچون مور Ùˆ ملخ Ùˆ پشه، ایرانیان را یک به یک از دم تیغ الهی Ù…ÛŒ گذراند، من در قعر ناباوریهای تاس٠آلوده ÛŒ خودم Ùقط Ù…ÛŒ توانم بخندم Ùˆ بخندم Ùˆ بخندم. چونکه دیگه، هیچ اشکهایی برای گریستن ندارم Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ Ùˆ دل Ùˆ دماغی نیر برای سرزنش کردن نیست Ú©Ù‡ نیست. جدا Ú©Ù‡ تÙ٠به Ùهم Ùˆ شعور چنان مدّعیانی؛ چنانچه به راستی، Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ وجدانی داشته باشند البته.
من Ù…ÛŒ پرسم آیا ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ سکوت مغرضانه Ùˆ سی ساله ÛŒ چنان مدّعیانی، نشانگر قهقرائی Ùˆ نابودی آن چیزی نیست Ú©Ù‡ « عنصر ایرانی » خطاب Ù…ÛŒ شود Ùˆ در هیچ کجای جهان نمی توان نشانه ای از آن را دید؛ غیر از Ù„Ùّاظیهای یک عده کوتوله مغز چیز نویس Ú©Ù‡ با بند Ùˆ بستهای ماÙیایی « مرید Ùˆ مرید بازی Ùˆ دستمال یزدی در دست Ú¯Ø±ÙØªÙ† » به یکدیگر زنجیر شده اند Ùˆ از ترس همدیگه، جرات ندارند ØØªÙ‘ا نخستین درس کلیدی « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » را Ú©Ù‡ همان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » Ù…ÛŒ باشد در ØÙ‚Ù‘ « متÙکّران دلیر Ùˆ رادمنش Ùˆ گشود Ùکری همچون استاد منوچهر جمالی » با جان Ùˆ دل، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بزنند؟. ØØ§Ù„ اگر چنان استادان مدّعو، استعداد اندیشیدن Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرندکاری Ùˆ ایده پروری Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین را ندارند، دست Ú©Ù…ØŒ شعور Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند داشته باشند؟. یا چگونه است؟. ولی کو؟. کجا؟. Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی؟. نه! در چنین وضعیّت اس٠بار، باید تصوّر وجود هر گونه « بازاری » را برای کتابهایم، Ú†Ù‡ امروز، Ú†Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§Ù‡Ø§ ÙØ±Ø§Ù…وش کنم Ùˆ با Ù…ÙØ±Ø¯Ù†Ù…ØŒ همه چیز را به گور ببرم. اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانی Ú©Ù‡ ظرÙیّت Ùˆ درایت Ùˆ هوشیاری Ùˆ مسئولیّت شناخت Ùˆ انگیخته شدن Ùˆ نیوشیدن اÙکار Ùˆ ایده های « متÙکّری همچون استاد جمالی » را ندارند، من یکی، هیچوقت، Ù…ØÙ„Ù‘ÛŒ از اعراب برای آنها نخواهم داشت Ú©Ù‡ نخواهم داشت. این جماعتهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ همیشه دنبال مجیز Ú¯Ùˆ Ùˆ نون قرض ده Ùˆ به به Ùˆ Ú†Ù‡Ú†Ù‡ Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ گردند؛ طرÙÛŒ نیستند Ú©Ù‡ آدم بخواد امیدی به جیرجیر کردنشون داشته باشد. منم آدمی هستم Ú©Ù‡ با تمام وجودم از سرسخت ترین سنجشگران هر گونه سراÙکنده Ú¯ÛŒ Ùˆ خوشامد دیگران سخن Ú¯ÙØªÙ† Ù…ÛŒ باشم. بهتر Ùˆ پسندیده تر است Ú©Ù‡ آدم برای رادمنشیها Ùˆ گستاخیها Ùˆ سلیس Ùˆ ØµØ±ÛŒØ Ø³Ø®Ù† Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÛŒØ´ØŒ قرنهای قرن در گمنامی Ùˆ ملعونیّت بماند؛ ولی هیچگاه برای دو روز، شهرتهای آبکی Ùˆ Ù…ØÙلی، مجیز هیچ مستبد Ùˆ ابلهی را نگوید Ùˆ آب بیار هیچ « ØÙ…اقت جمعی Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù‡ ای Ùˆ گروهی Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ آکادمیکی Ùˆ امثالهم » نیز نباشد Ú©Ù‡ نباشد.
8- چرا کتابهایتان را به زبانهای دیگر ترجمه نمی کنید؟ اگر تصمیم به اینکار بگیرید کدامیک از آنها را پیشنهاد می کنید؟
به « ترجمه»، هیچ اعتقادی ندارم. اساسا ترجمه؛ یعنی تقلیب Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ مسخ متن اوریژینال. من Ù…ÛŒ توانم ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± تلاش خودم را بکنم Ú©Ù‡ خیلی ظری٠و عمیق به ساختمایه های یک متن اوریژینال Ùˆ بینش نویسنده نزدیک شوم؛ ولی هیچوقت نمی تونم تمامیّت آن تجربیّاتی را در بر بگیرم Ùˆ بگوارم Ùˆ بخشی از هستی ام کنم Ú©Ù‡ نویسنده را تسخیر Ùˆ سرشار کرده اند. Ù…ÛŒ توان خورشید را Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†Ù‡Ø§ را از ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای بسیار نزدیک، تجربه کرد؛ امّا هیچگاه نخواهیم توانست، خورشید Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† را در آغوش بگیریم Ùˆ همانند آنها شویم. Ù…ØØ§Ù„ است. انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند « اوریژینالیته ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودش » را بزیید Ùˆ ابعاد خودگستری اش را در کلام Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± پدیدار کند. ØØ§Ù„ در هر عرصه ای Ú©Ù‡ استعداد Ùˆ توانمندی Ùˆ تجربه اش را داشته باشد. از شعر Ùˆ شاعری Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا نویسنده Ú¯ÛŒ Ùˆ سینما Ùˆ تئاتر Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص Ùˆ پیکر تراشی Ùˆ غیره Ùˆ غیره. ترجمه ØØªÙ‘ا اگر استادانه نیز صورت پذیرد، باز آن لط٠و تاثیر Ùˆ عمق Ùˆ سر زنده بودن Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ اصالت را ندارد. در ترجمه، بسیاری از ابعاد متن، ناپدید Ù…ÛŒ شوند Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùست با غیبت Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ مویگونه است Ú©Ù‡ « درخت سر سبز Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒ متن اوریژینال » از اصالت Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ در زبان مقصد به یک تیر خشک Ùˆ خالی چراغ برق تبدیل Ù…ÛŒ شود. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند سرایشهای « ØØ§Ùظ Ùˆ مولوی Ùˆ عطّار » را به یکی از زبانهای بیگانه، ترجمه کند با همان Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ عمق Ùˆ آهنگهای وجودیشان؟. Ú†Ù‡ کسی؟. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند به من بگوید Ú©Ù‡ « رند Ùˆ رندی » را در کدام یک از زبانهای اروپایی یا آسیایی Ù…ÛŒ توان ترجمه کرد؟. Ú†Ù‡ کسی؟. اینها تجربیّات Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ مختص ملّت ایران Ù…ÛŒ باشند Ùˆ نمی توان با هیچ کلامی به زبانهای دیگر، پسزمینه ها ÛŒ تاریخی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای آنها را به زور Ùˆ ضرب کلامهای مصنوعی Ùˆ لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مکانیکی انتقال داد. همینطور برعکسش، تجربیات دیگران را از زبانهای بیگانه به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ با لغت پرانیهای سخی٠و مزخر٠و مکانیکی Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ جان.
من تجربه ÛŒ ترجمه کردن را داشته ام Ùˆ خیلی هم با Ùوت Ùˆ Ùنّ، ترجمه کرده ام؛ ولی هیچگاه منتشر نکردم. ترجمه هایم Ùقط برای آزمایش Ùˆ تÙنّن Ùˆ ذوق آزمایی بودند. یه بار، چکیده ÛŒ یکی از Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… را در باره ÛŒ « آزاد اندیشی » به زبان آلمانی نوشتم Ùˆ برای آنکه از تبØÙ‘ر خودم Ùˆ میزان انتقال Ùˆ تاثیر گذار بودن، مطّلع شوم، متن خودم را به یکی از استادان آلمانی دادم Ú©Ù‡ آدم استخوانداری نیز بود. البته به او Ù†Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ نویسنده ÛŒ این متن، کیه؟؛ چونکه Ù…ÛŒ خواستم، بدون رو در بایستی، نظرش را Ø´Ùّا٠و ØµØ±ÛŒØ Ø¨Ú¯ÙˆÛŒØ¯. وقتی مطلب مرا خواند. به من Ú¯ÙØª. « این متن از Ù„ØØ§Ø¸ ساختمان دستور زبانی Ùˆ رعایت بسیاری از نکات Ùˆ شیوه ÛŒ ÙØ±Ù…ولبندی، هیچ عیب Ùˆ نقصی ندارد Ùˆ خیلی نیز منسجم Ùˆ خوب، پروریده شده است. ولی یک کلمه از آن را نمی Ùهمم؛ نه برای اینکه، کلمات یا جملات ثقیل در آن به کار Ø±ÙØªÙ‡ است؛ بلکه به این دلیل Ú©Ù‡ نمی توانم بÙهمم در پسزمینه ÛŒ این کلمات، کدامین تجربیّات انسان جانسوخته ای، اتراق کرده اند؛ یعنی منظورم تجربیّاتیست Ú©Ù‡ من، هیچ پیوندی با آنها ندارم ». درست همین استدلال آن استاد بود Ú©Ù‡ مرا به خود آورد Ùˆ متوجّه شدم تجربیّات انسانها Ùˆ ملّتها از یکدیگر Ù…ØªÙØ§ÙˆØª هستند؛ برغم آنکه Ù…ÛŒ توانند از Ù„ØØ§Ø¸ ظاهری، شبیه همدیگر نیز جلوه کنند؛ ولی در عمق Ùˆ اصالت، Ùقط Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هرگز انتقال پذیر به Ø±ÙˆØ Ùˆ روان دیگر ملّتها نیستند. هر ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ملّتی Ù…ÛŒ تواند از راه پیوندهای متقابل Ùˆ داد Ùˆ ستدهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ با ملّتهای دیگر Ùقط به خویشاندیشی انگیخته شود Ùˆ تجربیّات دیگران را از « بستر تجربیات اوریژینال Ùˆ ملموس Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ » خودش Ùˆ مردمش استنتاج Ùˆ نتیجه گیری کند. ترجمه، هرگز نمی تواند کار تÙکّر اوریژینال را بکند. هرگز!. با انتقال صدها Ùˆ میلیونها آثار از متÙکّران باختری، هیچ ایرانی، نه « سقراط Ùˆ اÙلاطون Ùˆ ارسطو » خواهد شد. نه « کانت Ùˆ شلینگ Ùˆ Ùیشته Ùˆ شوپنهائور Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ نیچه ». نه « دکارت Ùˆ برگسون Ùˆ امثالهم ». نه « دیوید هیوم Ùˆ جان لاک » Ùˆ غیره. هر ایرانی Ùقط با انگیخته شدن از شیوه های اندیشیدن دیگر متÙکّران اروپایی Ùˆ یونانی Ù…ÛŒ تواند اگر خردلی استعداد ÙØ±Ø¯ÛŒ داشته باشد به اندیشیدن در زبان Ùˆ بستر تجربیات تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خودش، کوشا Ùˆ ساعی شود. با آویزان شدن به صدها گلادیاتور Ùکری در باختر زمین Ùˆ ترجمه ÛŒ الکن آثار Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آنان نمی توان متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠اوریژینال وطنی شد Ùˆ همان تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذی را بر ذهنیّت Ùˆ روان مردم خود داشت Ú©Ù‡ متÙکّران اوریژینال با اÙکار Ùˆ ایده هایشان بر مردم Ùˆ سرزمین خود داشته اند Ùˆ هنوز دارند. هرگز!. Ùقط با Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ شعله ور کردن هیزم تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ عمیق شدن به لایه های تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خود Ùˆ وجود خویشتن است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان متÙکّری تاثیر گذار Ùˆ « اوریژینال اندیش » شد. هم برای مردم خود، هم برای ابناء بشر در هر گوشه ای از این کره خاکی.
9- چه چیزی باعث شد تا این سبک نویسندگی را آغاز کنید و چرا اینقدر از دین و خدا و... خرده گیری می کنید؟
انسان وقتی به جهان Ù…ÛŒ آید، در پروسه ای پاره پاره Ùˆ تکه تکه شده Ú©Ù‡ ناتمام نیز هست، پرتاب Ù…ÛŒ شود. در چنین جهانی Ú©Ù‡ نمی توان از آن، دانش مطلق داشت Ùˆ آن را به هر نامی Ú©Ù‡ بنامیم، همچنان ناگویا Ùˆ معمّایی Ùˆ مملوّ از اسرار Ù…ÛŒ باشد، آنقدر ÙØ±ØµØª Ú©Ù… برای زیستن Ùˆ به خود آمدن هست Ú©Ù‡ مجالی نیست تا اندیشه ای Ùˆ ایده ای را بتوان به Ø´Ú©Ù„ Ù…ÙØµÙ‘Ù„ØŒ بازگسترد Ùˆ عبارت بندی Ùکری کرد؛ ولو آرزویم چنین باشد. از این رو، سبک نویسنده Ú¯ÛŒ ام، شکار کردن آن بخش از تجربیات آذرخشی ام Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در تاریکیهای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، زده Ù…ÛŒ شوند Ùˆ من Ù…ÛŒ کوشم در چکیده ترین ÙØ±Ù… ممکن، آن Ú†Ù‡ را Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرده Ùˆ Ùهمیده Ùˆ پروریده Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ام بر زبان برانم. سبک من، اگر بتوان آن را سبک در معنای کلاسیک آن نامید، نوعی « نامتعارÙÛŒ در به خود آمدن » Ù…ÛŒ باشد. این ÙØ±Ù… نوشتن را از تابلوهای هنری Ùˆ آثار نقّاشان Ùˆ عکّاسان Ùˆ سینماگران برجسته ÛŒ جهانی انگیخته شده ام. من بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان اگر ØØ±ÙÛŒ برای Ú¯ÙØªÙ† دارد، در این دوران « شتاب Ùˆ هجوم سر سام آور ژورنالیسم خبری Ùˆ توسعه ÛŒ شدید ابزارهای تکنیکی Ùˆ دیجیتالی شدن ØØªÙ‘ا Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز Ùˆ مناسبات Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات کثیری از انسانها » بایستی بکوشد Ùکرش را در شیواترین Ùˆ مختصر ترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، عبارت بندی کند.
Ùˆ امّا گلاویز شدن من با مسئله ای به نام خدا Ùˆ دین. بارها نوشته ام Ùˆ مستدل Ú¯ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ بین « تصاویر خدا » Ùˆ « ایده ÛŒ خدا »، ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ گذارم. همچنین بین تجربه ÛŒ ایرانیان از « دین Ùˆ خدا در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان Ùˆ تجربیّات بی واسطه ÛŒ ایرانی » با برچسب دین به مذاهب ابراهیمی Ùˆ نوری Ùˆ امثالهم. آنچه را Ú©Ù‡ من به سنجشگری اش رو آورده ام « تصویر الله » Ù…ÛŒ باشد. یعنی تصویری Ú©Ù‡ واتاب دهنده ÛŒ بدویّت Ùˆ ØªÙˆØØ´ Ùˆ بی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تمام عیار Ù…ÛŒ باشد. تصویری Ú©Ù‡ هیچ زیبائیهای Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ùˆ ارزشهای انسانی Ùˆ پرورشی Ùˆ آموزشی ندارد Ùˆ بسان پرچم دزدان دریایی، نشانگر مرام Ùˆ مسلک تمام غارتگران Ùˆ خونریزان Ùˆ ستمگران Ù…ÛŒ باشد. مسئله اینست Ú©Ù‡ چشمه ÛŒ اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„هایی Ú©Ù‡ در درون انسانها، غوغا Ùˆ ÙØºØ§Ù† Ù…ÛŒ کنند، همان خلجانها Ù…ÛŒ توانند تلنگری باشند از بهر جست - Ùˆ - جوی آن « مجهول معمّایی » Ú©Ù‡ در واقعیّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ پراکتیکی اش ممکن است به کلّی، متضاد Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با تصاویری باشند Ú©Ù‡ انسانها به آنها گرایش پیدا Ù…ÛŒ کنند. انسان در خیالاتش، خدا را اÙÙ‚ Ùˆ سپیده دم با خجسته ای Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ او را در تاریکیهای زندگی، امید Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ همچون ستاره ÛŒ شمال، قطب نما Ùˆ راهنما Ùˆ یار Ùˆ یاورش در تمام پیچ Ùˆ خمهای زندگی Ù…ÛŒ باشد. Ú†Ù‡ بسا اشتیاق Ùˆ ØØ³Ø±ØªÛŒ را Ú©Ù‡ انسان برای رسیدن Ùˆ پیوستن Ùˆ عجین شدن به آن اÙÙ‚ امید بخش دارد، هیچ گاه واقعیّت ماتریالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس نداشته باشد؛ ولی خیال Ùˆ رویای خدا، هر گاه با تصویرهای هولناکی همچون الله، خلط Ùˆ اینهمانی داده شود، خطر نابودی Ùˆ ویرانگری تمام بهمنشیهای آدمی Ùˆ آلوده کردن تمام مناسبات انسانها را شدّت نیز Ù…ÛŒ دهد؛ زیرا انسان، طبیعت وجودی Ùˆ ذهنیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ کرداری خودش را همواره بدانسان Ù…ÛŒ تراشد Ùˆ Ùورم Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از تجسّم « تصویر خدای ایده آلی اش » دارد. بنابر این، الاهی Ú©Ù‡ هیچگاه خدای ایرانیان نبوده Ùˆ نیست Ùˆ هرگز نیز نخواهد بود، نه تنها با آن « تصویر هولناک Ùˆ میر غضّبی اش »، واقعیّت زیستی Ùˆ زندگی باهمستان انسانها را از درون Ùˆ بیرون متلاشی Ùˆ معیوب Ùˆ هزار نبشه خواهد کرد؛ بلکه در ذلالت Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال کردن ددّخویی Ø±ÙØªØ§Ø± بشری نیز Ù…ÛŒ تواند نقشی به غایت مخرّب Ùˆ کلیدی Ø§ÛŒÙØ§ کند. الله، تصویر گرد آمدن اقوام عرب Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بیش از هزار Ùˆ اندی سال است به زور شمشیر Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر Ù…ÛŒ خواهد خودش را « خدای ایرانیان » غالب کند.
تبعید Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور کردن تصاویر مختل٠خدایان Ùˆ الاهان از جوامع بشری Ùˆ تلاش برای ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ مطلق کردن یکی از آنها، شنیع ترین جنایتی است Ú©Ù‡ در ØÙ‚Ù‘ ابناء بشر تا امروز اجرا شده است. انسان در مرغزار تصاویر عریان خدایان متنوّع Ùˆ رنگ آمیزیهای دلربای آنها بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست ابعاد وجود خودش Ùˆ سوائق ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را Ú©Ø´Ù Ùˆ تجربه کند Ùˆ اÙقهای رنگارنگی را ÙØ±Ø§ راه زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش Ùˆ اجتماع ببیند Ùˆ بجوید. « ØÚ©ÙˆÙ…ت تک خدایی / الهی » باعث شد Ú©Ù‡ استبداد Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ Ùکری در تمام دامنه های زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی انسانها، رخنه کند Ùˆ Ù†Ø§ÙØ° شود؛ بوÙیژه جایی Ú©Ù‡ از ØØ¶ÙˆØ± مداوم او نیز سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود. اگر Ø¨ØØ« ØµØØª مزاج Ùˆ دماغ Ùˆ تندرستی Ø±ÙˆØ Ùˆ روان بشری Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒ بایستی صمیمانه بگویم Ú©Ù‡ انسان Ùقط در « گلستان چند خدایی Ùˆ بسیار الاهان » است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند از تندرست ترین Ùˆ شادخوارترین موجودات روی زمین باشد. با ØØ§Ú©Ù…یّت ÛŒØ§ÙØªÙ† جبری تک الهی / خدایی در جوامع بشری، تمام آن انرژی وجود آدمی در یک مسیر مملوّ از خشونت Ùˆ خطر به نام « ایمان سمنتی Ùˆ اسارتی Ùˆ عبودیّتی Ùˆ ØÙ‚ارتی »، تمرکز داده Ù…ÛŒ شود؛ طوری Ú©Ù‡ امکان مهار آن، ناممکن Ù…ÛŒ باشد. Ùقط آن ادیانی را Ù…ÛŒ توان « دین اوریژینال Ùˆ اصیل » نامید Ú©Ù‡ بشر دوستی اشان، دامنه ای باشد برای « آزادی گزینش خدایان Ùˆ الاهان دلخواه تک، تک انسانها » Ùˆ هیچ جبر Ùˆ امر Ùˆ زور Ùˆ آزاری در اصول Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¹ آنها نباشد Ú©Ù‡ نباشد. آیا چنین دینی در میان اینهمه « ادیان هارت Ùˆ پورت Ú©Ù† جهانی » در جایی سراغ دارید تا من، مومن به آن شوم؟. انسانی Ú©Ù‡ به تک خدایی، مومن عابد Ù…ÛŒ شود، تمام ترسها Ùˆ دلهره های وجودش را به چنان خدا / الاهی، زنجیر Ùˆ میخکوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ در قعر توهّم چنان خدایی، سراسر وجود خودش را برده وار تسلیم Ù…ÛŒ کند. چنین خشونت هول اÙÚ©Ù†ÛŒ را انسان در ØÙ‚Ù‘ خودش روا Ù…ÛŒ دارد با این امید کذّایی Ú©Ù‡ ناجی او از سنگینی زنجیرهای اسارت Ùˆ برده گی، همان توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ او خودش را Ø³ÙØª Ùˆ سخت به آن قیراندود، زنجیر بند کرده است. ØÚ©ÙˆÙ…ت تک خدایی / الهی، زندگی را ناممکن Ùˆ بسیار تلخ تر از زهر کشنده ÛŒ هلاهل Ù…ÛŒ کند. درست در چاه تاریک Ùˆ دلهره آور تک خدایان / الاهان Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯Ù…Ù†Ø´ Ùˆ جوینده ÛŒ انسانها نیز برای رها شدن از ظلمات استبداد الهی به « معراج سیر Ùˆ سلوک Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ » رو Ù…ÛŒ آورد تا بتواند Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ را از شرّ نظارت Ù…ÙØªÙ‘Ø´ÛŒ Ùˆ زورگویانه ÛŒ الاهان Ùˆ خدایانی آسوده خاطر کند Ú©Ù‡ غارتگر آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ او شده اند. Ú†Ù‡ ØÚ©Ø§ÛŒØª تلخ Ùˆ گزنده ای دارد انسان مومن به تک الاهی.
هنوز در جامعه ما به ندرت Ù…ÛŒ توان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ را ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ با دلیری به این پرنسیپ Ùˆ اصل رسیده باشند Ùˆ تصدیق کنند Ú©Ù‡ انسان Ùقط در سایه سار آن خدایان Ùˆ الاهانی Ù…ÛŒ تواند آزاد بزیید Ùˆ Ù†ÙØ³ Ø±Ø§ØØª بکشد Ùˆ خوش Ù„ØØ¸Ù‡ های شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† داشته باشد Ú©Ù‡ هرگز مقتدر Ùˆ جبّار نباشند Ùˆ هیچ کتاب Ùˆ موکّلان Ùˆ رسولان Ùˆ مروّجانی نیز نداشته باشند. خدایان Ùˆ الاهانی Ú©Ù‡ قادر جبّار Ùˆ آمر قهّار Ùˆ قاضی Ø§Ù„Ù‚ÙØ¶Ø§Øª « خیر Ùˆ شرّ برای آدمیان » باشند Ùˆ شبانه روز نیز در بوق Ùˆ کرّنا، ØØ¯ÛŒØ« مزخر٠آنها را بیخ گوش آدمها روضه بخوانند، همه بدون استثناء، مستبد Ùˆ دیکتاتور Ùˆ جانستان هستند Ùˆ باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ø®Ùقان آور Ùˆ هلاک کننده ÛŒ Ù†Ùوس بشری در اجتماعات ایجاد کنند. از این رو، در اجتماعات امروزی Ú©Ù‡ زیر سیطره ÛŒ ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری Ù…ÛŒ باشند از دامنه ÛŒ مومن متّقی برگذشتن Ùˆ به دامنه ÛŒ Ú©Ø§ÙØ± طغیانگر پیوستن، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای مویگونه Ù…ÛŒ باشد Ùˆ کاری بسیار پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. همینطور برعکس. از دامنه ÛŒ Ú©Ø§ÙØ±ÛŒ سرکش بودن واپس نشستن Ùˆ به دامنه ÛŒ مومنی عابد شدن در غلتیدن. امّا اینکه در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ « ایمان Ùˆ بی ایمانی » بتوان به آن چنان « بینش ÙØ±Ø¯ÛŒ » دست ÛŒØ§ÙØª Ùˆ تلاش کرد Ú©Ù‡ جایگاه ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت نامتعار٠و Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ خود را پایدار Ùˆ استوار نگاه داشت، همه اش در گرو این است Ú©Ù‡ انسان، « برای ÙØ±Ùˆ Ù†ÛŒÙØªØ§Ø¯Ù† در گرداب بی معنایی زندگی Ùˆ مجهولات اسرار آمیز آن »، پیوسته بیندیشد Ùˆ با اÙکار Ùˆ ایده های جور واجور، سنگبنای کاخی با شکوه را دست Ú©Ù…ØŒ برای خودش Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ Ù¾ÛŒ بریزد. ایمان آوردن به ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری از تنبلی Ùˆ بی مسئولیّتی Ùˆ نیندیشیدن انسانها ریشه Ù…ÛŒ گیرد؛ زیرا « Ùکر کردن » نه تنها کوششی زØÙ…ت آور Ùˆ دردسر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اندیشنده Ùˆ متÙکّر را در اجتماع میلیونها انسان مومن Ùˆ عابد مقلّد، تنها Ùˆ گوشه گیر نیز Ù…ÛŒ کند.
باید بگویم هر مذهب Ùˆ دینی Ú©Ù‡ در خاستگاه خودش پا Ù…ÛŒ گیرد، Ù…ÛŒ تواند Ø§ØØªÙ…الا برای بومیان همان Ù…ØÙ„ خاستگاهش Ú†Ù‡ بسا راهساز Ùˆ کار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† نیز باشد. ولی وقتی به زور شمشیر Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ù…ÛŒ خواهد بر ملّتها Ùˆ سرزمینهای دیگر، استیلا یابد، آنگاه مسئله اینه Ú©Ù‡ اگر دین مهاجم به زور بر وجدان Ùˆ سرنوشت یک ملّت، غالب قهّار شود، من Ù…ÛŒ پرسم با آویختن به کدامین اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ شوقهاست Ú©Ù‡ بومیان یک سرزمین در رویارویی با « دین غالب » Ùˆ در این جا، « مردم ایرانزمین در مقابله با اسلامیّت شمشیر اقتلویی » Ù…ÛŒ توانند تغییر دین را برتابند Ùˆ تØÙ…ّل کنند Ùˆ خود را ÙØ±ÛŒØ¨ بدهند؟. بر خلا٠سرنوشت مردم مومن در خاستگاه هر مذهب Ùˆ دینی باید Ú¯ÙØª برای « مغلوبان » Ùقط یک راه وجود دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند دین غالب را تاب آورند؛ آنهم از راه Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خوارخویشتنی Ùˆ ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت ÙØ±Ø³Ø§ÛŒØ´ÛŒ خود. تنها با آماج قرار دادن خویشتن Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از هر چیزی Ú©Ù‡ بویی از خویشتن را داشته باشد، دین غالب Ù…ÛŒ تواند نم نم در رگهای وجدان Ùˆ روان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ملّت مغلوب، Ù†Ùوذ داشته باشد. برای بومیان مغلوب، Ø±ÙØªØ§Ø± ØÙ‚ارت آلود نسبت به خویشتن اگر Ú†Ù‡ در مراØÙ„ آغازین Ù…ÛŒ تواند در انظار همدیگر، غیر عادی Ùˆ مضØÚ© جلوه کند؛ ولی به مرور زمان Ùˆ با گذشت دهه ها Ùˆ قرنها Ùˆ هزاره ها، همچون امراض واگیر دار به ذهنیّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ کلام Ùˆ ØØ±Ú©Ø§Øª Ø¢ØÙ‘اد یک ملّت، آغشته Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… خوی انسانها Ù…ÛŒ شود. تنش شدید Ùˆ خون آلود « پاکستان » با « هندوستان »، دقیقا ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ Ù…ØÙˆØ± « Ù†ÙØ±Øª از خویشتن » است Ú©Ù‡ اینگونه شعله ور مانده است؛ زیرا پاکستانیها نیک Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ خاستگاه ریشه ای Ùˆ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ به سرزمینی « متعلّق » هستند Ú©Ù‡ نامش هندوستان Ù…ÛŒ باشد Ùˆ مادر زاینده ÛŒ Ùˆ پرورنده ÛŒ آنهاست. ولی پاکستانیها با گزینش نام « پاکستان برای کشور خود » نه تنها Ù…ÛŒ خواستند در ایمان آوردن Ùˆ تسلیم اسلامیّت شدن، خود را ØªØ§ÙØªÙ‡ ای جدا Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ از هندوستان بدانند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواستند مادر خود را نیز بدنام Ùˆ منشاء نجاستها قلمداد کنند؛ یعنی Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ موضعگیریی Ú©Ù‡ ایده آل اسلامیّت در روبرو شدن با دیگر ادیان Ùˆ مذاهب بشری Ù…ÛŒ باشد. همینطور خاکسپاری Ùˆ Ù†ÙØ±Øª ایرانی از خودش Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنارها در بوق Ùˆ کرّنای کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سطØÛŒ بین Ùˆ کوتوله مغز میهنی شیوع دارد با این شعار خانمانسوز Ú©Ù‡ « ما ایرانیان هیچ نداریم Ùˆ هیچ بوده ایم Ùˆ هیچ هستیم »، همه Ùˆ همه تا همین امروز، ØÚ©Ø§ÛŒØª از پاکباخته Ú¯ÛŒ تمام عیار ایرانی در مقابل « دین غالب اسلامیّت به قوّه ÛŒ گیوتین اقتلوئی اش » Ù…ÛŒ کند.
سنجشگریهای گسترده Ùˆ رادیکال Ùˆ بی پرده ÛŒ من از تصویر « خدا Ùˆ انسان » در ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری؛ بویژه اسلامیّت، دقیقا ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ همین « پرنسیپ آزادمنشی Ùˆ گوهر جوینده Ùˆ مشتاقم برای اÙقهای ناشناخته Ùˆ دیگر سان »، ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ نمی توانم ÙØ¶Ø§ÛŒ Ø®Ùقان آور ستمگری Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… اجباری Ùˆ اوامر Ùˆ سنّتهای خشک Ùˆ بی مغز چنان مذاهبی را برتابم Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± الاهان Ùˆ خدایانی را تØÙ…ّل کنم Ú©Ù‡ مطلق مستبدند Ùˆ خونریز Ùˆ جان آزار Ùˆ ضدّ هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از خوشی Ùˆ زیبایی داشته باشد. خدایی Ú©Ù‡ برهنه Ùˆ عریان Ùˆ پدیدار نباشد Ùˆ با من، رقص شورانگیز زندگی سرشار از خوشی Ùˆ خنده Ùˆ مستی را همپایی نکند، هرگز چنان خدایی، ارزش نام بردن نیز ندارد؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهم عابد Ùˆ خادم آن نیز باشم. هرگز!. خدایی Ú©Ù‡ تمام پیامش Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± رسولش Ùˆ مومنان Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù†Ø´ Ùقط در Ùکر « خونریزی Ùˆ قتل Ùˆ ترور Ùˆ چپاول Ùˆ ریاکاری Ùˆ کثی٠ترین اخلاقیّات » باشند، چگونه Ù…ÛŒ توان آن را برتابید Ùˆ به رسمیّت شناخت Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گذاشت؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی Ùˆ خالقی، نسخه ÛŒ درمانگرش را برای ابناء بشر با « اقتلو اقتلو » بپیچاند Ùˆ در جو٠سوائق اقتدار خواهی رسول Ùˆ مومنانش وصله دوزی کند، چگونه Ù…ÛŒ توان به باهمستانی شایسته ÛŒ زندگی Ùˆ زیستن بدون خشونت Ùˆ جانستانی Ùˆ آزار یکدیگر، امیدوار بود؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی به « قتل Ùˆ ریختن خون » انسانها ØÙÚ©Ù… کند Ùˆ امر دهد، چگونه Ù…ÛŒ توان انسانی را Ú©Ù‡ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ است Ùˆ هرگز هیچ جایگزینی ندارد، وجودش را دوباره، جبران کرد؟. چگونه؟. من Ù…ÛŒ توانم در این کره وسیع خاکی، نان Ùˆ ثروت Ùˆ خانه Ùˆ لباس Ùˆ کاشانه Ùˆ امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ ام را با دیگران در ØØ¯Ù‘ وسع خودم، تقسیم کنم Ùˆ در کنار دیگران بزییم؛ ولی وقتی جان انسانی را قبضه کنند Ùˆ خون انسانها را بریزند؛ آنگاه هیچکس نمی تواند جان قبضه Ùˆ خون ریخته شده را بازپس گرداند. هیچکس. من چگونه بیایم الاهی را به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا مومنانش Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± خود Ù…ÛŒ دانند، شبانه روز به نام او، قصّاب خونریز جان Ùˆ زندگی باشند؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم دینی را Ù…ØØªØ±Ù… شمارم Ú©Ù‡ سراپای آن رذالت Ùˆ خباثت Ùˆ جهالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم عدّه ای تبهکار را برتابم Ùˆ به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ در برابر چشمانم به نام خالق Ùˆ رسول Ùˆ کتابش Ù…ÛŒ آیند قتل Ùˆ اعدام Ùˆ سنگسار Ùˆ شلّاق Ùˆ قطع اعضاء بدن Ùˆ شکنجه Ùˆ زور گویی Ùˆ امر Ù…ÛŒ کنند؟. چگونه؟. آیا تصویر چنین الاه مخو٠و کتاب مملوّ از لاطائلات بی مغز Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ رسول عقده ای Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان بی شعورش را نبایستی سنجشگری رادیکال کرد؟. چرا Ùˆ به Ú†Ù‡ دلیل نبایستی کرد؟.
مسئله اینست Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ØŒ طغیانگر Ùˆ Ú©Ø§ÙØ± مسلک است Ùˆ با کاربست هیچ نوع اجبار Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ ستم Ùˆ شکنجه ای نمی توان آن را « اسیر Ùˆ ذلیل ابدی » کرد. Ù…ØØ§Ù„ است. معمولا ØÚ©ÙˆÙ…تهای ناØÙ‚Ù‘ Ùˆ مستبد مثل ولایت Ùقاهتی، زمانی Ù…ÛŒ توانند « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت را متلاشی Ùˆ نابود کنند » Ú©Ù‡ در آغاز، « خدایان Ùˆ الاهان Ùˆ اصنام متنوّع همان ملّت را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ بدنام Ùˆ ملعون Ùˆ مدÙون Ùˆ تبعید Ùˆ زشت کنند »؛ یعنی رسالتی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در روبرو شدن با ایران Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ به قوّه ÛŒ شمشیر الهی بر عهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. زندگی، زمانی Ù…ÛŒ تواند چابک ØØ§Ù„ Ùˆ سبکبال شود Ú©Ù‡ انسانها بتوانند آزادانه از خدایی به خدایی دیگر، بگروند Ùˆ سپس از او ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگیرند Ùˆ خدایانی تازه Ùˆ دیگر سان را جستجو کنند Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. گوهر آزادی از تنوّع Ùˆ بسیار چهره های نامتعار٠است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعی Ùˆ ملموس پیدا Ù…ÛŒ کند. ولی به Ù…ØØ¶ اینکه، سایه Ùˆ رگ Ùˆ ریشه ÛŒ تک خدایی / تک الهی، بر ذهنیّت Ùˆ ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø§ØªÙ…Ø³ÙØ± ØÛŒØ§ØªÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یک اجتماع، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ جبّار شود، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی در خطر منهدم شدن قرار Ù…ÛŒ گیرند. خدایی Ú©Ù‡ Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª پیامهایش، قساوت Ùˆ خشونت Ùˆ Ø§Ù†ÙØ§Ù„ باشد ØŒ چنان خدا Ùˆ الاهی را هیچکس در پروسه ÛŒ زمان، نه دیگر، ارج Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ برایش قائل خواهد شد، نه هیچ، ترس Ùˆ دلهره ای از او خواهد داشت؛ زیرا چنان خدا Ùˆ الهی، بی لیاقتی Ùˆ ØÙ‚یر مایه Ú¯ÛŒ خودش را با Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª امریّه هایش، پیشا پیش رسوا کرده است.
مسئله ÛŒ مذاهب هر چقدر نیز ادّعای نجاتبخشی Ùˆ راهنمایی پرهیزگاران Ùˆ امثال این شعارهای بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغز را بر پرچم تبلیغاتی خودشان رژه دهند، مسئله ÛŒ به زنجیر کشیدن Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ شمارش پذیر کردن پرسشها Ùˆ کنجکاویها Ùˆ دگرخواهیهای بشر Ù…ÛŒ باشد. انسانی Ú©Ù‡ « پرسشهایش »، شمارش پذیر Ùˆ از تعداد انگشتان دست نیز برنگذرند، چنان انسانی، هیچ اÙÙ‚ دیگرسان Ùˆ تØÙˆÙ‘لات نو به نو را در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی اش نخواهد داشت؛ زیرا هیچ اÙÙ‚ÛŒ را ÙØ±Ø§ راه اعتقادات شابلونی / کلیشه ای / قالبی خودش نمی بیند Ú©Ù‡ بخواهد به جنب Ùˆ جوش Ùˆ تکاپو Ø§ÙØªØ¯. از تمام آن خسته گیها Ùˆ تنشهای گوناگون روØÛŒ Ùˆ جسمانیست Ú©Ù‡ سر انجام انسانها، واپس Ù…ÛŒ نشینند Ùˆ بر سطØÛŒ از واقعیّتهای ماسیده اتراق Ù…ÛŒ کنند. یعنی جایی Ú©Ù‡ راه به هیچ مقصد Ùˆ امنیتگاهی نمی برد Ú©Ù‡ نمی برد. مذاهب Ùˆ ادیانی Ú©Ù‡ داعیه ÛŒ جهانی بودن دارند از جمله اسلامیّت از نخستین روزهای برآمدن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ گیری خود به هر کجا Ú©Ù‡ پا گذاشتند، معابد Ùˆ خدایان Ùˆ میراثهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ملل را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ غارت کردند Ùˆ به وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها نیز تجاوز آشکار. تازه الاهی Ú©Ù‡ با قدرت Ùˆ ØØ±Øµ Ùˆ اشتها Ùˆ ولع توصی٠ناپذیر به ویرانگری متمایل است اگر هزاران هزار بار نیز ملعون Ùˆ به صلیب کشیده شود، هرگز Ùˆ هیچگاه، Ø§ØØ³Ø§Ø³ همدردی با ابناء بشر نخواهد داشت Ú©Ù‡ نخواهد داشت. او هر چیزی را Ú©Ù‡ بر سر راه به کرسی نشاندن اراده ÛŒ توتالیتر خواه خودش ببیند، متلاشی خواهد کرد تا برای ØØ§Ú©Ù… کردن خودش، میدانی ÙØ±Ø§Ø® Ùˆ بی مانع بسازد. خاصیت Ùˆ پیام Ùˆ رسالت اسلامیّت، همان ویرانگری Ùˆ برهوت بر پا کردن Ù…ÛŒ باشد؛ نه آبادانی Ùˆ پروراندن Ùˆ نگاهبانی Ùˆ مراقبت Ùˆ مسئولیّت Ùˆ هوشیاری Ùˆ غمخواری.
از این رو، انتقاد وسیع Ùˆ سر راست Ùˆ بدون پرده از سراسر جلوه های چنین الاه Ùˆ مذهب Ùˆ رسول Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مومنانش به معنای تن در ندادن Ùˆ تسلیم نشدن به زنجیرهای ØÙ‚ارت آمیز عبودیّتخواهی او Ù…ÛŒ باشد. در آزادی Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ Ùˆ بی خدایی Ù…ÙØ±Ø¯Ù†ØŒ زیباتر از زیستن نکبت آلود Ùˆ توام با ØÙ‚ارت در سیطره ÛŒ الاهان Ùˆ خدایان زشت سیما Ùˆ زشت گوهر Ùˆ زشت Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ مستبد Ùˆ زورگو Ù…ÛŒ باشد. خدایان Ùˆ الاهانی را دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ ارج Ù…ÛŒ گزارم Ú©Ù‡ هیچ کتاب Ùˆ رسول Ùˆ معبد Ùˆ موکّلان Ùˆ موذّنان Ùˆ شمشیر کشان خونریز نداشته باشند. در جست – Ùˆ جوی چنین خدایان Ùˆ الاهان تبعیدی Ùˆ گمنام Ùˆ ملعون Ùˆ رانده شده است Ú©Ù‡ مشتاق Ùˆ مهجور برای ÛŒØ§ÙØªÙ† هر نشانه ای خردل وار از آنها، همچون « داستان آن شبان در مثنوی مولوی بلخی »، آواز خوان Ùˆ دست Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ùˆ پایکوبانم؛ آنهم در جهانی Ú©Ù‡ تمام زیبائیهایش، روز به روز در کوره ÛŒ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خشونت کورمغزان مومن، در ØØ§Ù„ رنگ باختن Ùˆ Ù…ØÙˆ شدن Ù…ÛŒ باشند.
10- آیا کتابهایتان در ایران هم به دست مردم می رسند؟
شاید بتوان بسیاری از جستارهایم را در گوشه Ùˆ کنار ایران در زیر زمینها Ùˆ تاریکخانه ها Ùˆ صندوقهای اسرار آمیز Ùˆ پنهانی اشخاص گوناگون پیدا کرد. ولی اینکه کتابها Ùˆ جستارهایم، رسما در جایی عرضه شوند Ùˆ امکان انتشار داشته باشند، تا زمانی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تهای مقتدر Ùˆ زورگو Ùˆ ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ جنایتکاری همچون ولایت Ùقاهتی بر مسند شمشیر اقتلویی تکیه دارند، Ùقط رویائیست Ú©Ù‡ هرگز لباس واقعیّت به تن نخواهد کرد Ú©Ù‡ نخواهد کرد؛ زیرا اÙکاری Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ هر مقتدر Ùˆ جاه طلبی را Ù…ÛŒ زنند، مقبول Ùˆ خوشآمد نیستند؛ بلکه ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ خطرناک Ù…ÛŒ باشند Ùˆ وجود Ùˆ شیوع Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ چنین اÙکاری، مشکل تراشند برای هر ÙØ±Ø¯ مستبد Ùˆ نظام اقتدار گرا. گمون نمی کنم روزی روزگاری ÙØ±Ø§ رسد Ú©Ù‡ آثارم؛ ولو مجموعه شان، یک جزوه ÛŒ صد ØµÙØÙ‡ ای بشود، در ایران بدون هیچ دردسری برای ناشر Ùˆ خواننده، منتشر Ùˆ توزیع Ùˆ در باره اش Ú¯ÙØª Ùˆ شنود سنجشی شود. من گمون نمی کنم.
....
دنباله ÛŒ این Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ را در آینده در ماه Ù…Ú¯ خواهید خواند......
"
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد "Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯ÙØªÙ† آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است "
Ø›
Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر
[ قسمت نخست ]
- با درود ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† به شما Ú©Ù‡ دعوت ما را Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÛŒØ¯.
*آقای زاگرسی کمی از خودتان بگویید.
وقتی Ù…ÛŒ خوام در باره ÛŒ خودم، سخن بگویم، Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ باید Ú¯ÙØªØŸ Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی باید ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ کرد؟. Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی اصلا ارزش Ú¯ÙØªÙ† دارند؟. معمولا انسانها یا از روی عادت یا از روی آنچه Ú©Ù‡ معمول Ùˆ مرسوم است در باره ÛŒ خودشون ØØ±Ùهایی را بر زبان Ù…ÛŒ رانند. من امّا نمی دانم کدام یک از ابعاد خودم را به دیگران معرÙÛŒ کنم. چونکه هر Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ Ùˆ گوشه ای را Ú©Ù‡ بخواهم در کلماتم بر زبان برانم، خود به خود، ابعاد دیگرم در تاریکی Ù…ÛŒ مانند Ùˆ نمی توانم چهره ای تمام عیار از خودم عرضه کنم. اگه خودم را « تمام Ø±ÙØ® Ùˆ عریان » نیز جلوه دهم، آخرش بخشی از من ØŒ پنهان از انظار دیگران Ù…ÛŒ ماند. انسان دوست داره، زیباترین ابعاد شخصیّت وجودی خودش را در معرض دیگران بگذارد. مثل میوه ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ برای ÙØ±ÙˆØ´ میوه های خود، دستمالی به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ تلاش Ù…ÛŒ کنند تمام ظواهر میوه ها را بسابند Ùˆ بسابند Ùˆ برّاق کنند Ùˆ سپس در زیر نورهای مخصوص، آنها را عرضه کنند تا هم، آب از دهان مشتریها بریزند، هم مارک اعلاء بودن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ میوه های دکّان خود را تضمین کرده باشند. ولی من ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان را باید بدانگونه Ú©Ù‡ هست در تمام ابعاد وجودیش دید Ùˆ شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد. ØØªÙ‘ا معتقدم اگر قرار است انسانی را Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ ÛŒ قضایی کنند، ØØ§Ù„ به هر Ø¬ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد، نیک است Ù‚ÙØ¶Ø§Øª Ùˆ داوران در تصمیمگیری Ùˆ اجرای ØÙÚ©Ù…ØŒ مجموعه ÛŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ نیک Ùˆ ستودنی انسان Ù…ÙØ¬Ø±Ù… را نیز مدّ نظر بگیرند؛ ولو چنان Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÛŒØŒ ریختن یک سطل آب به پای درختی در بیابانها بوده باشد.
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯ÙØªÙ† آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است؛ بلکه Ùقط به دلیل زجر آور Ùˆ آزارنده بودن Ù†ÙØ³ کار Ù…ÛŒ باشد. منظورم سخن Ú¯ÙØªÙ† در باره ÛŒ تجربیاتیست Ú©Ù‡ آدم دوست داره Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد آنها را در قبرستانهای متروک « روان Ùˆ ذهنیّت خودش » بدون هیچ ردّ Ùˆ نشانی، Ú¯Ù… Ùˆ گور کنه؛ به جای آنکه بر زبان Ùˆ قلم جاری کنه. من بر اساس ØÚ©Ø§ÛŒØª مادرم، در یک شب بسیار سرد زمستانی Ùˆ یخبندان استخوان ترکاننده در بهمن ماه به دنیا اومدم. اونم در مطّب پزشک Ùˆ به روش سزارین!. در خانواده ای شلوغ Ùˆ Ù¾ÙØ± جمعیّت Ùˆ بسیار Ùقیر از Ù„ØØ§Ø¸ امکانهای معیشتی Ùˆ مادّی. با زاییده شدنم به جمع دوازده Ù†ÙØ±Ù‡ ÛŒ خواهران Ùˆ برادرانم پیوستم!. چهار تا از خواهر Ùˆ برادرانم در همان اوان کودکی به دلیل امراض عجیب Ùˆ غریب، جان باختند. من ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ù‡ÙØªÙ… خانواده هستم. شناسنامه ام را شش ماه بعد از تولّدم از « اداره ÛŒ سجل اØÙˆØ§Ù„ات مرکز استان » برایم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودند. طبق ØÚ©Ø§ÛŒØª مادرم، من 45 سالم Ù…ÛŒ باشه Ùˆ طبق شناسنامه ÛŒ رسمی ام، چهل Ùˆ چهار ساله هستم.
نخستین قصّه Ú¯Ùˆ در زندگی ام، مادرم بود Ú©Ù‡ با ØØ§Ù„تی جادویی Ùˆ اسرار آمیز، قصّه های جور واجور را برای خواب کردنم نجوا Ù…ÛŒ کرد. از قصّه ÛŒ « خورشید Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ ÙÙ„Ú© ناز » Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا « امیر ارسلان نامدار Ùˆ داستان جمشید جم Ùˆ ضØÙ‘اک ماردوش Ùˆ رستم Ùˆ سهراب » Ùˆ دهها داستان Ùˆ قصّه های شیوا Ùˆ تاثیر گذار دیگر. مادرم با قصّه گویی هایش مرا به ناکجا آبادهایی Ù…ÛŒ Ø¨ÙØ±Ø¯ Ú©Ù‡ از هر واقعیّتی، ملموس تر Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ تر بودند. Ø³ÙØ± به جهان رویاها Ùˆ خیالات انگیزشی. ØªØØµÛŒÙ‘لات ابتدائی ام را تا دیپلم متوسطه در همون زادگاهم گذراندم تا اینکه طاعون نکبت بار انقلاب، دامنگیر من نیز شد Ùˆ راهی برایم نمانده بود؛ سوای گریز از تیغ خونریز ØÚ©ÙˆÙ…تگران ستمگر Ùˆ جلّاد ØØ§Ú©Ù… بر آن وطنی Ú©Ù‡ با تمام تار Ùˆ پودم، آن را دوست Ù…ÛŒ دارم؛ ولو در دست بی لیاقترینها به خرابه ای ملعون Ùˆ زشت سیما، تبدیل شده باشد. با اقامت ناخواسته Ùˆ اجباری در غربت، تلاش کردم Ú©Ù‡ خودم را در مقام « یک ایرانی » بشناسم. این بود Ú©Ù‡ برغم تمام آن خاموشیها Ùˆ گوشه نشینیهایی Ú©Ù‡ از کودکی به آنها خو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودم، این بار بر آن شدم Ú©Ù‡ با جدّیت Ùˆ پشتکار به کند Ùˆ کاو در باره ÛŒ چیزی رو آورم Ú©Ù‡ « چیستی ایرانی بودن مرا » رقم Ù…ÛŒ زد. عطش آموختن Ùˆ جستجو Ùˆ ÙØ±Ùˆ ریختن سیلاب پرسشها در اعماق وجودم باعث شدند Ú©Ù‡ به هر گوشه ای برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ، سر بزنم. دریغا Ú©Ù‡ هیچ کجا، پاسخی در خور Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ…Ø› زیرا آنچه مرا بی قرار Ùˆ نا آرام Ùˆ شعله ور Ù…ÛŒ کرد، پاسخها نبودند؛ بلکه خود پرسشها بودند Ú©Ù‡ وجودم را دم به دم، ملتهب Ùˆ ØÛŒØ±Ø§Ù† Ùˆ شکّاک نگاه Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ ØØ³Ø±Øª ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ را Ù…ÛŒ طلبیدند Ùˆ خواب Ùˆ آرامش را از من Ù…ÛŒ ربودند.
برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخهایم به دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ ادبیّات Ùˆ تاریخ Ùˆ هنر Ùˆ ØÙ‚وق Ùˆ زبانهای بیگانه Ø±ÙØªÙ…Ø› ولی هر بار، سرخورده Ùˆ نا امید بازگشتم به سوی خودم Ùˆ غرق در انجماد سردسیر پاسخهای نارسا ماندم. چیزی در من بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ از اعماق وجودم Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† وار، خودش را بر Ø³Ø·Ø Ø°Ù‡Ù†ÛŒÙ‘Øª Ùˆ آگاهبودم با شور Ùˆ اشتیاق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ در تار Ùˆ پود رگهای وجودم، مثل خون، پیچ Ùˆ تاب Ù…ÛŒ خورد. تصوّر Ù…ÛŒ کردم Ú©Ù‡ در دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ توانم پاسخ پرسشهایم را بیابم؛ ولی Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ آنچه تجربه کردم، « اصول خشک مدرّسی Ùˆ تعلیمی » بود Ú©Ù‡ مرا از هر نوع درس تعلیمی Ùˆ آتوریته ای Ùˆ بی Ø±ÙˆØØŒ دلزده کرد Ùˆ گسلاند. من آرزومند انگیزنده گانی بودم Ú©Ù‡ « اهریمن وار، بسان سقراط »، مرا در ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخهایم به سعی Ùˆ کوشش خودم Ùˆ به قوّه ÛŒ مغز Ùˆ شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، یاور Ùˆ مددکار باشند؛ نه اینکه باری بر دوش ذهنیّت Ùˆ روانم شوند. بعد از پشت کردن به دروس تعلیمی / تدریسی دانشکده ها، وقتی زندگینامه ÛŒ متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† نامدار Ùˆ تاثیر گذار را مطالعه Ù…ÛŒ کردم Ùˆ Ù…ÛŒ دیدم کثیری از آنها، همین تجربه ÛŒ مرا از دروس دانشکده ها داشته اند، Ùهمیدم Ú©Ù‡ گریختنم از « کلاسهای مدرّسی دانشکده ها »، کار بسیار خردمندانه ای بوده است، هر چند تا همین امروز، مجبور بوده ام Ú©Ùّاره ÛŒ سرزنشها Ùˆ نکوهشهای خانواده Ùˆ اطراÙیانم را برایم چنان کاری تاب آورم. ولی Ø®ÙØ¨! من در جستجوی چیز دیگری بودم Ùˆ هنوز نیز هستم.
1- Ø¨ÙØ±Ù…ایید از Ú†Ù‡ زمانی کار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ ادبی را آغاز کردید؟ آیا اولین نوشته هایتان را هنوز بیاد دارید؟
نخستین نوشته ام، توصیÙÛŒ بود از مناظر روستای زادگاهم. با اشتیاقی خاصّ Ùˆ مهری Ú©Ù‡ به طبیعت داشتم. کلاس پنجم دبستان بودم. ولی دیگه چیزی ننوشتم تا یک سال قبل از انقلاب Ú©Ù‡ به نمایشنامه نویسی علاقه پیدا کردم Ùˆ نمایشنامه ای به اسم « مش ØØ³Ù† قهوه Ú†ÛŒ » نوشتم Ùˆ با همین نمایشنامه در Ø³Ø·Ø Ø§Ø³ØªØ§Ù†ØŒ مقام اول را نصیب خودم کردم Ùˆ پاداشمم نیز، Ø±ÙØªÙ† به اردوهای رامسر بود. بعدش Ú©Ù‡ دیگه دوران سیاه انقلاب بود Ùˆ ØØ¯ÛŒØ« سوختنهایی Ú©Ù‡ هنوز پایانی برای آنها نیست. در آن سالهای سیاه تا Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ خروجم از میهن، هیچ چیزی ننوشتم Ùˆ Ùقط مطالعه به دنبال مطالعه بود Ú©Ù‡ اوقات مرا ØµÙØ§ آمیز Ù…ÛŒ آراست.
2- مشوّقان شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
من، هیچ وقت، مشوّقی نداشتم. کاشÙین استعداد داشتم، ولی مشوّق Ùˆ راهنما Ùˆ سنجشگر Ùˆ پرورنده ÛŒ استعدادهایم، اصلا Ùˆ ابدا. شاید علّتش به این برمی گرده Ú©Ù‡ من، انسانی تکرو Ùˆ جمع گریز Ùˆ ضدّ آتوریته Ùˆ تلخگو Ùˆ گوشه نشین Ùˆ خیلی Ú©Ù… ØØ±Ù هستم. همینطور مجیز هیچکس را Ù†Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ در مجامع Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ شرکت نکردن Ùˆ اهل ساخت Ùˆ پاختهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù‡ ای Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ سازمانی نبودن. شاید!. نمی دانم. یادم نمی رود اون شب زمستانی را Ú©Ù‡ داشتم کتاب « ربه کا »، نوشته ÛŒ « داÙنه دوموریه » را با ولع Ùˆ کنجکاوی Ù…ÛŒ خواندم Ùˆ آنچنان غرق در کتاب شده بودم Ú©Ù‡ Ùقط مشت Ùˆ لگد Ùˆ ÙØØ´ Ùˆ ÙØØ´Ú©Ø§Ø±ÛŒ برادرم، مرا به خود آورد. یه Ø¯ÙØ¹Ù‡ متوجّه شدم Ú©Ù‡ ساعت سه نیمه شب Ù…ÛŒ باشه Ùˆ من از شوق مطالعه، اصلا خواب به چشمانم راه Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود. Ú†Ù‡ کتک Ù…ÙØµÙ‘Ù„ÛŒ خوردم!. ولی هیچوقت شور Ùˆ اشتیاق Ùˆ مهر به کتاب Ùˆ مطالعه تا همین امروز از وجودم، رخت بر نبست Ú©Ù‡ نبست. Ú†Ù‡ غذاهایی Ú©Ù‡ به دلیل غرق شدن در Ø¨ØØ± مطالعه ÛŒ کتابها سوزوندم Ùˆ Ø´Ú©Ù… گشنه سر به بالین گذاشتم. Ú†Ù‡ مسیرهای عوضی Ùˆ طول Ùˆ دراز Ùˆ سرگردانی Ú©Ù‡ با قطارها Ùˆ اتوبوسها پیمودم Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ پیمایم. Ú†Ù‡ خریدهای اشتباهی Ú©Ù‡ کردم Ùˆ هنوز Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± چنین خریدهایی هستم. امان از غرق مطالعه شدن Ùˆ سیر Ùˆ Ø³ÛŒØ§ØØª در اÙکار Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡!. هر پولی Ú©Ù‡ اجرت کارهایم Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ…ØŒ Ùقط خرج خرید کتاب Ù…ÛŒ کردم Ùˆ کتاب Ùˆ کتاب Ùˆ نشریه. یه دبیر تاریخ داشتم در دوران دبیرستان Ú©Ù‡ خیلی انسان شریÙÛŒ بود. یه روز مرا به تصاد٠که دنبال کاری Ø±ÙØªÙ‡ بودم در چهارباغ اصÙهان دید. به زور، دستم را Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ Ú¯ÙØª همراه من بیا!. هر چقدر Ú¯ÙØªÙ… کجا Ù…ÛŒ خواهی مرا ببری، Ú¯ÙØª ÙØ¶ÙˆÙ„ÛŒ Ù†Ú©Ù†!. Ùقط همراه من بیا!. مرا برد به یه Ú©ØªØ§Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ بزرگ Ùˆ یازده جلد کتاب قطور در باره ÛŒ تاریخ ایران Ùˆ جهان برایم خرید. هر چقدر خواهش Ùˆ التماس Ú©Ù‡ من نمی تونم اینها را قبول کنم، Ú¯ÙØª اگه نگیری. پدرت را Ù…ÛŒ سوزونم!. من Ù…ØØ¨ÙˆØ± بودم سالها از ترس برادرانم، کتابهایم را مخÙÛŒ بخرم Ùˆ مخÙÛŒ بخونم Ùˆ مخÙÛŒ نیز بکنم. انگار Ú©Ù‡ مخÙیکاری، یه سنّت دیر پایی در جامعه ÛŒ ایرانی باشه! Ùˆ Ùقط ØµÙØª بارز ØÚ©ÙˆÙ…تهای مستبد Ùˆ زورگو Ùˆ ستمگر نیست. تنها کسی Ú©Ù‡ استعداد های مرا تمییز Ùˆ تشخیص داد Ùˆ همچون ستاره ای نورانی در آسمان زندگی ام درخشید Ùˆ ناگهان، ناپدید شد، آموزگار زبان انگلیسی بود Ú©Ù‡ وص٠ماجرایش را در Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø± « جویباری از دردهای شعله ور » نوشته ام. شاید از کژبختی یا شاید هم، خوشبختی سرنوشتم باشد Ú©Ù‡ هیچ مشوّقی ندارم. البته لعن Ùˆ Ù†ÙØ±ÛŒÙ† کنها Ú©Ù… نیستند! Ùˆ وجودشان با این زبانی Ú©Ù‡ من دارم، اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ باشد. ولی اینها نیز در ردی٠همان نامشوّقان متکلّم به شمار Ù…ÛŒ آیند. بگذریم. آنقدرها Ú©Ù‡ از مطالعه، لذّت Ù…ÛŒ برم با نوشتن، چندان میانه ای ندارم Ùˆ تمام آرزویم اینه Ú©Ù‡ وقت برای مطالعه، بیشتر Ùˆ بیشتر داشته باشم. چنین آرزویی نیز در این دنیای شتاب آمیز Ù„ØØ¸Ù‡ ها Ùˆ مسائل « بقاء Ùˆ روزمره Ú¯ÛŒ »، باور کنید در ØÙÚ©Ù… ÛŒØ§ÙØªÙ† گنج رایگان Ùˆ باد آورده Ù…ÛŒ باشه.
3- شما با نوشتن بدنبال چه هستید؟
با نوشتن به دنبال واقعیّت پذیر کردن مطلق هیچ چیز خاصّی نیستم. نوشتن برایم، تÙنّن نیز نیست. منبع درآمد Ùˆ شهرت نیز به ØØ³Ø§Ø¨ نمی آید. اساسا نوشتن در سرزمین ما، گونه ای Ø±ÙØªÙ† به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمونهای مملوّ از خطر Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ ناممکنها Ùˆ ملعونیّتها Ùˆ ذلیل شدنها Ùˆ تنهائیهاست. گونه ای نوشتن سناریو برای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود با سرانجامی نامعلوم Ùˆ غاÙلگیر کننده است؛ بویژه اگر در دامنه ÛŒ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگری سراسر آن گستره ای باشد Ú©Ù‡ تمام هم وطنان انسان در آن Ù…ÛŒ زییند Ùˆ تنÙّس Ù…ÛŒ کنند. کسی Ú©Ù‡ به ÙلسÙیدن رو Ù…ÛŒ آورد، تراژدی زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش را نیز رقم Ù…ÛŒ زند. من با نوشته هایم در آرزوی ساختن جهانی هستم Ú©Ù‡ روز به روز، تمام موکّلان Ùˆ مروّجان مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ امثالهم دارند خشت به خشت آن را رو به ویرانی Ùˆ نیستی سوق Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ خواهم جهانی را با نوشته های خودم Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù… Ùˆ بیارایم Ú©Ù‡ نه تنها شایسته ÛŒ زیستن برای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودم باشم؛ بلکه اگر تنابنده ای گذرش به « جهانخانه ÛŒ من » Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ امنیّت Ùˆ آسوده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادمانی Ùˆ آزادی Ùˆ خوشی داشته باشد. نوشتن برایم، آهنگسازی پر شور Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ رامشگری در جهانیست Ú©Ù‡ آلوده ÛŒ مارش عزا Ùˆ جنگ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جانهای آزاده ای همچون من در این بینابین، هیچ Ù…Ù†ÙØ°Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ به سوی « آزاد زیستی Ùˆ آزاد اندیشی » نمی بینند Ú©Ù‡ نمی بینند.
4 - آقای زاگرسی از آخرین کتاب در دست انتشارتان برای خوانندگان بگویید.
در طول سالهای غربت – Ù…ØÚ©ÙˆÙ…ی، موÙقّ شدم Ùقط یکی از کتابهایم را با سرمایه ÛŒ خودم منتشر کنم Ùˆ در ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ بسیار معدودی از خوانندگان علاقه مند، پخش کنم. تا امروز نیز یادداشتهای مختل٠و پراکنده Ùˆ نص٠و نیمه داشته ام Ú©Ù‡ روی هم تلنبار شده اند Ùˆ الان مدّتیه، همّت کرده ام Ùˆ دارم نم نم، آنها را جمع آوری Ùˆ ویراسته Ùˆ مرّتب Ù…ÛŒ کنم. چاپ Ùˆ پخش آنها از عهده ام بیرون است؛ زیرا نه هزینه اش را دارم نه امکاناتش را نه روابط آنچنانی با لابیرنت انتشار. ولی اگر روزی روزگاری، وطن، وطن شد Ùˆ ناشران دلسوز Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù¾Ø±ÙˆØ±ÛŒ وجود داشته باشند، شاید کسی یا کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ به انتشار آنها ساعی Ùˆ راغب شوند؛ Ùˆ گر نه اینها نیز بسان « طعمه ÛŒ غزواتی Ú©Ù‡ ایرانزمین باشد »، به آسیاب زمان خواهند ریخت Ùˆ جزء کتابهای سوخته به ØØ³Ø§Ø¨ خواهند آمد. گردآوری همین یادداشتها Ùˆ پیرایش آنها در این هول Ùˆ ولای ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ÛŒ غربت Ùˆ زنده بودنهای تعجیلی / اضطراری، خودش بسیار وقت Ù…ÛŒ برد Ùˆ باور کنید، نوشته ای Ú©Ù‡ ارزش مانده گاری Ùˆ خواندن داشته باشه، نوشتنش در چنین وضعیّتهایی، شقّ القمر کردنه!. ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم اگه تمام نوشته هایم را با ØØ°Ù Ùˆ ØÚ© Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨ØªÙˆÙ†Ù… مرتّب Ùˆ منظّم بکنم، چیزی در ØØ¯ÙˆØ¯ پانزده الی Ù‡ÙØ¯Ù‡ جلد کتاب دویست Ùˆ پنجاه ØµÙØÙ‡ ای بشوند. بسیاری از آنچه را Ú©Ù‡ نوشته ام نیز ØØ°Ù Ùˆ به دور خواهم ریخت. با Ù¾ÙØ±Ú¯ÙˆÛŒÛŒ Ùˆ تکرار نویسی، چندان میانه ÛŒ خوبی ندارم. ممکن است ناخودآگاه، در نوشته هایم، بسیاری جاها، مطلبی را تکرار کرده باشم. برای همین نیز، ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم به جای Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† بر ÙØ¶Ø§ÛŒ اغتشاش Ùˆ هرج Ùˆ مرج نویسی، بکوشم آن Ú†Ù‡ را نوشته ام، پاکیزه Ùˆ سلیس Ùˆ روان Ùˆ دلچسب در اختیار دیگران بگذارم. به قول معروÙ: « در خانه، اگر کس هست، یک ØØ±ÙØŒ بس است!. ».
5- چه انگیزه ای باعث شد تا نوشتن را جدّی بگیرید؟
تاریخ Ùلاکتبار Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ آمیز ایران Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگرانی Ú©Ù‡ تمام همّ Ùˆ غمشون Ùقط سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ تجاوز Ùˆ زورگویی Ùˆ ستم Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ùˆ ساختن اسارتگاه Ùˆ زندان Ùˆ Ù…ØØ¨Ø³ Ùˆ شکنجه گاه Ùˆ امثالهم در ØÙ‚Ù‘ ایرانیان بوده است Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ باشد. نوعی Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئولیّت Ùˆ مدیونی به مام وطن Ú©Ù‡ اینقدر مهربان Ùˆ با گذشت Ùˆ شایسته ÛŒ درودها Ù…ÛŒ باشد؛ ولی نود Ùˆ نه درصد ØØ§Ú©Ù…ان بر آن، هیچگاه شعور قدر دانی Ùˆ پروررش آن را نداشتند Ùˆ هنوز نیز ندارند. البته این را بگویم Ú©Ù‡ برای من، هیچ چیزی در جهان آدمیان، شاید جدّی تر از خود آدمها نباشند. من دوست داشتم، چنین جدیّتی را در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم آزمایش کنم Ùˆ به Ù…ØÚ© بزنم. نتیجه این شد Ú©Ù‡ داستان « جدیّتهای من »، ØÚ©Ø§ÛŒØª قمار باخته ای هستند Ú©Ù‡ شوق بازی را در وجودم، سوزان Ùˆ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² Ù†Ú¯Ù‡ داشته اند؛ نه ØØ³Ø±Øª بازپس Ú¯Ø±ÙØªÙ† تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ تا امروز باخته ام. نوشتنهای جدّی ام همانا « شوخکاریهای شادخوارانه Ùˆ بازیگوشهای طنز آمیز » با تمام « جدیّتهای جبری روزگار » Ù…ÛŒ باشند.
6- کتاب جدید شما با کتابهای دیگر شما Ú†Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ دارد؟ (اگر در دست انتشار دارید)
ØªÙØ§ÙˆØª کتابهای یک نویسنده مثل ØªÙØ§ÙˆØª ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† همان نویسنده Ù…ÛŒ باشند. بهره ای از او را دارند؛ ولی هر کدام نیز خصوصیّات خود را دارند. کتابهای ناتمام من، هیچ ØªÙØ§ÙˆØª چشمگیر Ùˆ ضدّ پرنسیپی وجودم در آنها نیست؛ زیرا در هر کدام از آنها، بخشی از تامّلاتم را عبارت بندی کرده ام . شاید با کنار هم گذاشتن پازل کتابهایم بتوان سیمای مسائل Ùکری نویسنده ÛŒ آنها را Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ شناخت. با پاره اندیشه ها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… Ù…ÛŒ خواهم آن چیزی را بر زبان Ùˆ کلام، پدیدار کنم Ùˆ بشناسم Ú©Ù‡ هزاره ها در وجود « من تاریخی / ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ام »، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ اسیر مانده بود. ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ اگر هست، ØªÙØ§ÙˆØª تجربیّات من نوعی در مقام ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ سپس در مقام « انسان ایرانی » با دیگر هموطنانم Ùˆ دیگر انسانهای کره زمین Ù…ÛŒ باشد. همین.
7- چه زمان وارد بازار خواهد شد؟
کدام بازار؟. Ùˆ کدام خواننده؟. Ùˆ کدام ناشر مسئول Ùˆ دلسوز Ùˆ دلیر؟. من وقتی برای مثال Ù…ÛŒ بینم « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ تمام دار Ùˆ ندار خودش را به پای درخت « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مدام در ØØ§Ù„ لت Ùˆ پار Ùˆ کوبیده Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ پایمال شده ÛŒ ایرانی » Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ با غمخواری Ùˆ بیدار وجدانی Ùˆ مسئولیّت تام به پای بار Ùˆ بر دادن این درخت دائم بریده Ùˆ قطع شده Ùˆ هرگز مجال بالنده Ú¯ÛŒ نداشتن، صر٠می کنه Ùˆ آثارش را در بسیاری از کشورهای باختری، ØªØØ±ÛŒÙ… Ù…ÛŒ کنند یا زیر میزی، رد Ùˆ بدل Ù…ÛŒ کنند، اونوقت از هر چیزی Ú©Ù‡ اسمش، بازار کتاب است Ùˆ Ú©ØªØ§Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ Ùˆ کتاب عرضه Ú©Ù† Ùˆ کتابنویس Ùˆ کتابگزار، جدا خنده ام Ù…ÛŒ گیرد. خنده ای از سر دردی جانسوز Ùˆ التیام ناپذیر. نزدیک به سی سال سپری شدن از انتشار « خون دل خوردنها Ùˆ پژوهشها Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های تکاندهنده ÛŒ این متÙکّر بی همتا »؛ آنهم با هزینه کردن تمام دار Ùˆ ندار خودش، هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از میان اینهمه مدّعیان هارت Ùˆ پروت دار عرصه ÛŒ مثلا « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شناسی Ùˆ شاهنامه شناسی Ùˆ ایرانشناسی » نمی توانید یک Ù†ÙØ± را در سراسر کره زمین پیدا کنید Ú©Ù‡ بر وجود این انسان دلیر Ùˆ آگاه Ùˆ بیدار وجدان، یک « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† خشک Ùˆ خالی » Ú¯ÙØªÙ‡ باشد. وقتی Ú©Ù‡ « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ هزاران بار بر یکی از « پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانیان = خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » در اÙکار Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒØ´ØŒ تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هرگز « هیچ انسان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » به صدا در نمی آید؛ آنهم جایی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی همچون مور Ùˆ ملخ Ùˆ پشه، ایرانیان را یک به یک از دم تیغ الهی Ù…ÛŒ گذراند، من در قعر ناباوریهای تاس٠آلوده ÛŒ خودم Ùقط Ù…ÛŒ توانم بخندم Ùˆ بخندم Ùˆ بخندم. چونکه دیگه، هیچ اشکهایی برای گریستن ندارم Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ Ùˆ دل Ùˆ دماغی نیر برای سرزنش کردن نیست Ú©Ù‡ نیست. جدا Ú©Ù‡ تÙ٠به Ùهم Ùˆ شعور چنان مدّعیانی؛ چنانچه به راستی، Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ وجدانی داشته باشند البته.
من Ù…ÛŒ پرسم آیا ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ سکوت مغرضانه Ùˆ سی ساله ÛŒ چنان مدّعیانی، نشانگر قهقرائی Ùˆ نابودی آن چیزی نیست Ú©Ù‡ « عنصر ایرانی » خطاب Ù…ÛŒ شود Ùˆ در هیچ کجای جهان نمی توان نشانه ای از آن را دید؛ غیر از Ù„Ùّاظیهای یک عده کوتوله مغز چیز نویس Ú©Ù‡ با بند Ùˆ بستهای ماÙیایی « مرید Ùˆ مرید بازی Ùˆ دستمال یزدی در دست Ú¯Ø±ÙØªÙ† » به یکدیگر زنجیر شده اند Ùˆ از ترس همدیگه، جرات ندارند ØØªÙ‘ا نخستین درس کلیدی « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » را Ú©Ù‡ همان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » Ù…ÛŒ باشد در ØÙ‚Ù‘ « متÙکّران دلیر Ùˆ رادمنش Ùˆ گشود Ùکری همچون استاد منوچهر جمالی » با جان Ùˆ دل، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بزنند؟. ØØ§Ù„ اگر چنان استادان مدّعو، استعداد اندیشیدن Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرندکاری Ùˆ ایده پروری Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین را ندارند، دست Ú©Ù…ØŒ شعور Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند داشته باشند؟. یا چگونه است؟. ولی کو؟. کجا؟. Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی؟. نه! در چنین وضعیّت اس٠بار، باید تصوّر وجود هر گونه « بازاری » را برای کتابهایم، Ú†Ù‡ امروز، Ú†Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§Ù‡Ø§ ÙØ±Ø§Ù…وش کنم Ùˆ با Ù…ÙØ±Ø¯Ù†Ù…ØŒ همه چیز را به گور ببرم. اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانی Ú©Ù‡ ظرÙیّت Ùˆ درایت Ùˆ هوشیاری Ùˆ مسئولیّت شناخت Ùˆ انگیخته شدن Ùˆ نیوشیدن اÙکار Ùˆ ایده های « متÙکّری همچون استاد جمالی » را ندارند، من یکی، هیچوقت، Ù…ØÙ„Ù‘ÛŒ از اعراب برای آنها نخواهم داشت Ú©Ù‡ نخواهم داشت. این جماعتهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ همیشه دنبال مجیز Ú¯Ùˆ Ùˆ نون قرض ده Ùˆ به به Ùˆ Ú†Ù‡Ú†Ù‡ Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ گردند؛ طرÙÛŒ نیستند Ú©Ù‡ آدم بخواد امیدی به جیرجیر کردنشون داشته باشد. منم آدمی هستم Ú©Ù‡ با تمام وجودم از سرسخت ترین سنجشگران هر گونه سراÙکنده Ú¯ÛŒ Ùˆ خوشامد دیگران سخن Ú¯ÙØªÙ† Ù…ÛŒ باشم. بهتر Ùˆ پسندیده تر است Ú©Ù‡ آدم برای رادمنشیها Ùˆ گستاخیها Ùˆ سلیس Ùˆ ØµØ±ÛŒØ Ø³Ø®Ù† Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÛŒØ´ØŒ قرنهای قرن در گمنامی Ùˆ ملعونیّت بماند؛ ولی هیچگاه برای دو روز، شهرتهای آبکی Ùˆ Ù…ØÙلی، مجیز هیچ مستبد Ùˆ ابلهی را نگوید Ùˆ آب بیار هیچ « ØÙ…اقت جمعی Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù‡ ای Ùˆ گروهی Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ آکادمیکی Ùˆ امثالهم » نیز نباشد Ú©Ù‡ نباشد.
8- چرا کتابهایتان را به زبانهای دیگر ترجمه نمی کنید؟ اگر تصمیم به اینکار بگیرید کدامیک از آنها را پیشنهاد می کنید؟
به « ترجمه»، هیچ اعتقادی ندارم. اساسا ترجمه؛ یعنی تقلیب Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ مسخ متن اوریژینال. من Ù…ÛŒ توانم ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± تلاش خودم را بکنم Ú©Ù‡ خیلی ظری٠و عمیق به ساختمایه های یک متن اوریژینال Ùˆ بینش نویسنده نزدیک شوم؛ ولی هیچوقت نمی تونم تمامیّت آن تجربیّاتی را در بر بگیرم Ùˆ بگوارم Ùˆ بخشی از هستی ام کنم Ú©Ù‡ نویسنده را تسخیر Ùˆ سرشار کرده اند. Ù…ÛŒ توان خورشید را Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†Ù‡Ø§ را از ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای بسیار نزدیک، تجربه کرد؛ امّا هیچگاه نخواهیم توانست، خورشید Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† را در آغوش بگیریم Ùˆ همانند آنها شویم. Ù…ØØ§Ù„ است. انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند « اوریژینالیته ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودش » را بزیید Ùˆ ابعاد خودگستری اش را در کلام Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± پدیدار کند. ØØ§Ù„ در هر عرصه ای Ú©Ù‡ استعداد Ùˆ توانمندی Ùˆ تجربه اش را داشته باشد. از شعر Ùˆ شاعری Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا نویسنده Ú¯ÛŒ Ùˆ سینما Ùˆ تئاتر Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص Ùˆ پیکر تراشی Ùˆ غیره Ùˆ غیره. ترجمه ØØªÙ‘ا اگر استادانه نیز صورت پذیرد، باز آن لط٠و تاثیر Ùˆ عمق Ùˆ سر زنده بودن Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ اصالت را ندارد. در ترجمه، بسیاری از ابعاد متن، ناپدید Ù…ÛŒ شوند Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùست با غیبت Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ مویگونه است Ú©Ù‡ « درخت سر سبز Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒ متن اوریژینال » از اصالت Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ در زبان مقصد به یک تیر خشک Ùˆ خالی چراغ برق تبدیل Ù…ÛŒ شود. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند سرایشهای « ØØ§Ùظ Ùˆ مولوی Ùˆ عطّار » را به یکی از زبانهای بیگانه، ترجمه کند با همان Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ عمق Ùˆ آهنگهای وجودیشان؟. Ú†Ù‡ کسی؟. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند به من بگوید Ú©Ù‡ « رند Ùˆ رندی » را در کدام یک از زبانهای اروپایی یا آسیایی Ù…ÛŒ توان ترجمه کرد؟. Ú†Ù‡ کسی؟. اینها تجربیّات Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ مختص ملّت ایران Ù…ÛŒ باشند Ùˆ نمی توان با هیچ کلامی به زبانهای دیگر، پسزمینه ها ÛŒ تاریخی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای آنها را به زور Ùˆ ضرب کلامهای مصنوعی Ùˆ لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مکانیکی انتقال داد. همینطور برعکسش، تجربیات دیگران را از زبانهای بیگانه به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ با لغت پرانیهای سخی٠و مزخر٠و مکانیکی Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ جان.
من تجربه ÛŒ ترجمه کردن را داشته ام Ùˆ خیلی هم با Ùوت Ùˆ Ùنّ، ترجمه کرده ام؛ ولی هیچگاه منتشر نکردم. ترجمه هایم Ùقط برای آزمایش Ùˆ تÙنّن Ùˆ ذوق آزمایی بودند. یه بار، چکیده ÛŒ یکی از Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… را در باره ÛŒ « آزاد اندیشی » به زبان آلمانی نوشتم Ùˆ برای آنکه از تبØÙ‘ر خودم Ùˆ میزان انتقال Ùˆ تاثیر گذار بودن، مطّلع شوم، متن خودم را به یکی از استادان آلمانی دادم Ú©Ù‡ آدم استخوانداری نیز بود. البته به او Ù†Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ نویسنده ÛŒ این متن، کیه؟؛ چونکه Ù…ÛŒ خواستم، بدون رو در بایستی، نظرش را Ø´Ùّا٠و ØµØ±ÛŒØ Ø¨Ú¯ÙˆÛŒØ¯. وقتی مطلب مرا خواند. به من Ú¯ÙØª. « این متن از Ù„ØØ§Ø¸ ساختمان دستور زبانی Ùˆ رعایت بسیاری از نکات Ùˆ شیوه ÛŒ ÙØ±Ù…ولبندی، هیچ عیب Ùˆ نقصی ندارد Ùˆ خیلی نیز منسجم Ùˆ خوب، پروریده شده است. ولی یک کلمه از آن را نمی Ùهمم؛ نه برای اینکه، کلمات یا جملات ثقیل در آن به کار Ø±ÙØªÙ‡ است؛ بلکه به این دلیل Ú©Ù‡ نمی توانم بÙهمم در پسزمینه ÛŒ این کلمات، کدامین تجربیّات انسان جانسوخته ای، اتراق کرده اند؛ یعنی منظورم تجربیّاتیست Ú©Ù‡ من، هیچ پیوندی با آنها ندارم ». درست همین استدلال آن استاد بود Ú©Ù‡ مرا به خود آورد Ùˆ متوجّه شدم تجربیّات انسانها Ùˆ ملّتها از یکدیگر Ù…ØªÙØ§ÙˆØª هستند؛ برغم آنکه Ù…ÛŒ توانند از Ù„ØØ§Ø¸ ظاهری، شبیه همدیگر نیز جلوه کنند؛ ولی در عمق Ùˆ اصالت، Ùقط Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هرگز انتقال پذیر به Ø±ÙˆØ Ùˆ روان دیگر ملّتها نیستند. هر ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ملّتی Ù…ÛŒ تواند از راه پیوندهای متقابل Ùˆ داد Ùˆ ستدهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ با ملّتهای دیگر Ùقط به خویشاندیشی انگیخته شود Ùˆ تجربیّات دیگران را از « بستر تجربیات اوریژینال Ùˆ ملموس Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ » خودش Ùˆ مردمش استنتاج Ùˆ نتیجه گیری کند. ترجمه، هرگز نمی تواند کار تÙکّر اوریژینال را بکند. هرگز!. با انتقال صدها Ùˆ میلیونها آثار از متÙکّران باختری، هیچ ایرانی، نه « سقراط Ùˆ اÙلاطون Ùˆ ارسطو » خواهد شد. نه « کانت Ùˆ شلینگ Ùˆ Ùیشته Ùˆ شوپنهائور Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ نیچه ». نه « دکارت Ùˆ برگسون Ùˆ امثالهم ». نه « دیوید هیوم Ùˆ جان لاک » Ùˆ غیره. هر ایرانی Ùقط با انگیخته شدن از شیوه های اندیشیدن دیگر متÙکّران اروپایی Ùˆ یونانی Ù…ÛŒ تواند اگر خردلی استعداد ÙØ±Ø¯ÛŒ داشته باشد به اندیشیدن در زبان Ùˆ بستر تجربیات تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خودش، کوشا Ùˆ ساعی شود. با آویزان شدن به صدها گلادیاتور Ùکری در باختر زمین Ùˆ ترجمه ÛŒ الکن آثار Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آنان نمی توان متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠اوریژینال وطنی شد Ùˆ همان تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذی را بر ذهنیّت Ùˆ روان مردم خود داشت Ú©Ù‡ متÙکّران اوریژینال با اÙکار Ùˆ ایده هایشان بر مردم Ùˆ سرزمین خود داشته اند Ùˆ هنوز دارند. هرگز!. Ùقط با Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ شعله ور کردن هیزم تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ عمیق شدن به لایه های تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خود Ùˆ وجود خویشتن است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان متÙکّری تاثیر گذار Ùˆ « اوریژینال اندیش » شد. هم برای مردم خود، هم برای ابناء بشر در هر گوشه ای از این کره خاکی.
9- چه چیزی باعث شد تا این سبک نویسندگی را آغاز کنید و چرا اینقدر از دین و خدا و... خرده گیری می کنید؟
انسان وقتی به جهان Ù…ÛŒ آید، در پروسه ای پاره پاره Ùˆ تکه تکه شده Ú©Ù‡ ناتمام نیز هست، پرتاب Ù…ÛŒ شود. در چنین جهانی Ú©Ù‡ نمی توان از آن، دانش مطلق داشت Ùˆ آن را به هر نامی Ú©Ù‡ بنامیم، همچنان ناگویا Ùˆ معمّایی Ùˆ مملوّ از اسرار Ù…ÛŒ باشد، آنقدر ÙØ±ØµØª Ú©Ù… برای زیستن Ùˆ به خود آمدن هست Ú©Ù‡ مجالی نیست تا اندیشه ای Ùˆ ایده ای را بتوان به Ø´Ú©Ù„ Ù…ÙØµÙ‘Ù„ØŒ بازگسترد Ùˆ عبارت بندی Ùکری کرد؛ ولو آرزویم چنین باشد. از این رو، سبک نویسنده Ú¯ÛŒ ام، شکار کردن آن بخش از تجربیات آذرخشی ام Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در تاریکیهای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ ام، زده Ù…ÛŒ شوند Ùˆ من Ù…ÛŒ کوشم در چکیده ترین ÙØ±Ù… ممکن، آن Ú†Ù‡ را Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرده Ùˆ Ùهمیده Ùˆ پروریده Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ام بر زبان برانم. سبک من، اگر بتوان آن را سبک در معنای کلاسیک آن نامید، نوعی « نامتعارÙÛŒ در به خود آمدن » Ù…ÛŒ باشد. این ÙØ±Ù… نوشتن را از تابلوهای هنری Ùˆ آثار نقّاشان Ùˆ عکّاسان Ùˆ سینماگران برجسته ÛŒ جهانی انگیخته شده ام. من بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان اگر ØØ±ÙÛŒ برای Ú¯ÙØªÙ† دارد، در این دوران « شتاب Ùˆ هجوم سر سام آور ژورنالیسم خبری Ùˆ توسعه ÛŒ شدید ابزارهای تکنیکی Ùˆ دیجیتالی شدن ØØªÙ‘ا Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز Ùˆ مناسبات Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات کثیری از انسانها » بایستی بکوشد Ùکرش را در شیواترین Ùˆ مختصر ترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، عبارت بندی کند.
Ùˆ امّا گلاویز شدن من با مسئله ای به نام خدا Ùˆ دین. بارها نوشته ام Ùˆ مستدل Ú¯ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ بین « تصاویر خدا » Ùˆ « ایده ÛŒ خدا »، ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ گذارم. همچنین بین تجربه ÛŒ ایرانیان از « دین Ùˆ خدا در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان Ùˆ تجربیّات بی واسطه ÛŒ ایرانی » با برچسب دین به مذاهب ابراهیمی Ùˆ نوری Ùˆ امثالهم. آنچه را Ú©Ù‡ من به سنجشگری اش رو آورده ام « تصویر الله » Ù…ÛŒ باشد. یعنی تصویری Ú©Ù‡ واتاب دهنده ÛŒ بدویّت Ùˆ ØªÙˆØØ´ Ùˆ بی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تمام عیار Ù…ÛŒ باشد. تصویری Ú©Ù‡ هیچ زیبائیهای Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ùˆ ارزشهای انسانی Ùˆ پرورشی Ùˆ آموزشی ندارد Ùˆ بسان پرچم دزدان دریایی، نشانگر مرام Ùˆ مسلک تمام غارتگران Ùˆ خونریزان Ùˆ ستمگران Ù…ÛŒ باشد. مسئله اینست Ú©Ù‡ چشمه ÛŒ اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„هایی Ú©Ù‡ در درون انسانها، غوغا Ùˆ ÙØºØ§Ù† Ù…ÛŒ کنند، همان خلجانها Ù…ÛŒ توانند تلنگری باشند از بهر جست - Ùˆ - جوی آن « مجهول معمّایی » Ú©Ù‡ در واقعیّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ پراکتیکی اش ممکن است به کلّی، متضاد Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با تصاویری باشند Ú©Ù‡ انسانها به آنها گرایش پیدا Ù…ÛŒ کنند. انسان در خیالاتش، خدا را اÙÙ‚ Ùˆ سپیده دم با خجسته ای Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ او را در تاریکیهای زندگی، امید Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ همچون ستاره ÛŒ شمال، قطب نما Ùˆ راهنما Ùˆ یار Ùˆ یاورش در تمام پیچ Ùˆ خمهای زندگی Ù…ÛŒ باشد. Ú†Ù‡ بسا اشتیاق Ùˆ ØØ³Ø±ØªÛŒ را Ú©Ù‡ انسان برای رسیدن Ùˆ پیوستن Ùˆ عجین شدن به آن اÙÙ‚ امید بخش دارد، هیچ گاه واقعیّت ماتریالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس نداشته باشد؛ ولی خیال Ùˆ رویای خدا، هر گاه با تصویرهای هولناکی همچون الله، خلط Ùˆ اینهمانی داده شود، خطر نابودی Ùˆ ویرانگری تمام بهمنشیهای آدمی Ùˆ آلوده کردن تمام مناسبات انسانها را شدّت نیز Ù…ÛŒ دهد؛ زیرا انسان، طبیعت وجودی Ùˆ ذهنیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ کرداری خودش را همواره بدانسان Ù…ÛŒ تراشد Ùˆ Ùورم Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از تجسّم « تصویر خدای ایده آلی اش » دارد. بنابر این، الاهی Ú©Ù‡ هیچگاه خدای ایرانیان نبوده Ùˆ نیست Ùˆ هرگز نیز نخواهد بود، نه تنها با آن « تصویر هولناک Ùˆ میر غضّبی اش »، واقعیّت زیستی Ùˆ زندگی باهمستان انسانها را از درون Ùˆ بیرون متلاشی Ùˆ معیوب Ùˆ هزار نبشه خواهد کرد؛ بلکه در ذلالت Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال کردن ددّخویی Ø±ÙØªØ§Ø± بشری نیز Ù…ÛŒ تواند نقشی به غایت مخرّب Ùˆ کلیدی Ø§ÛŒÙØ§ کند. الله، تصویر گرد آمدن اقوام عرب Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بیش از هزار Ùˆ اندی سال است به زور شمشیر Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر Ù…ÛŒ خواهد خودش را « خدای ایرانیان » غالب کند.
تبعید Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور کردن تصاویر مختل٠خدایان Ùˆ الاهان از جوامع بشری Ùˆ تلاش برای ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ مطلق کردن یکی از آنها، شنیع ترین جنایتی است Ú©Ù‡ در ØÙ‚Ù‘ ابناء بشر تا امروز اجرا شده است. انسان در مرغزار تصاویر عریان خدایان متنوّع Ùˆ رنگ آمیزیهای دلربای آنها بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست ابعاد وجود خودش Ùˆ سوائق ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را Ú©Ø´Ù Ùˆ تجربه کند Ùˆ اÙقهای رنگارنگی را ÙØ±Ø§ راه زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش Ùˆ اجتماع ببیند Ùˆ بجوید. « ØÚ©ÙˆÙ…ت تک خدایی / الهی » باعث شد Ú©Ù‡ استبداد Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ Ùکری در تمام دامنه های زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی انسانها، رخنه کند Ùˆ Ù†Ø§ÙØ° شود؛ بوÙیژه جایی Ú©Ù‡ از ØØ¶ÙˆØ± مداوم او نیز سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود. اگر Ø¨ØØ« ØµØØª مزاج Ùˆ دماغ Ùˆ تندرستی Ø±ÙˆØ Ùˆ روان بشری Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒ بایستی صمیمانه بگویم Ú©Ù‡ انسان Ùقط در « گلستان چند خدایی Ùˆ بسیار الاهان » است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند از تندرست ترین Ùˆ شادخوارترین موجودات روی زمین باشد. با ØØ§Ú©Ù…یّت ÛŒØ§ÙØªÙ† جبری تک الهی / خدایی در جوامع بشری، تمام آن انرژی وجود آدمی در یک مسیر مملوّ از خشونت Ùˆ خطر به نام « ایمان سمنتی Ùˆ اسارتی Ùˆ عبودیّتی Ùˆ ØÙ‚ارتی »، تمرکز داده Ù…ÛŒ شود؛ طوری Ú©Ù‡ امکان مهار آن، ناممکن Ù…ÛŒ باشد. Ùقط آن ادیانی را Ù…ÛŒ توان « دین اوریژینال Ùˆ اصیل » نامید Ú©Ù‡ بشر دوستی اشان، دامنه ای باشد برای « آزادی گزینش خدایان Ùˆ الاهان دلخواه تک، تک انسانها » Ùˆ هیچ جبر Ùˆ امر Ùˆ زور Ùˆ آزاری در اصول Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¹ آنها نباشد Ú©Ù‡ نباشد. آیا چنین دینی در میان اینهمه « ادیان هارت Ùˆ پورت Ú©Ù† جهانی » در جایی سراغ دارید تا من، مومن به آن شوم؟. انسانی Ú©Ù‡ به تک خدایی، مومن عابد Ù…ÛŒ شود، تمام ترسها Ùˆ دلهره های وجودش را به چنان خدا / الاهی، زنجیر Ùˆ میخکوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ در قعر توهّم چنان خدایی، سراسر وجود خودش را برده وار تسلیم Ù…ÛŒ کند. چنین خشونت هول اÙÚ©Ù†ÛŒ را انسان در ØÙ‚Ù‘ خودش روا Ù…ÛŒ دارد با این امید کذّایی Ú©Ù‡ ناجی او از سنگینی زنجیرهای اسارت Ùˆ برده گی، همان توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ او خودش را Ø³ÙØª Ùˆ سخت به آن قیراندود، زنجیر بند کرده است. ØÚ©ÙˆÙ…ت تک خدایی / الهی، زندگی را ناممکن Ùˆ بسیار تلخ تر از زهر کشنده ÛŒ هلاهل Ù…ÛŒ کند. درست در چاه تاریک Ùˆ دلهره آور تک خدایان / الاهان Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯Ù…Ù†Ø´ Ùˆ جوینده ÛŒ انسانها نیز برای رها شدن از ظلمات استبداد الهی به « معراج سیر Ùˆ سلوک Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ » رو Ù…ÛŒ آورد تا بتواند Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ را از شرّ نظارت Ù…ÙØªÙ‘Ø´ÛŒ Ùˆ زورگویانه ÛŒ الاهان Ùˆ خدایانی آسوده خاطر کند Ú©Ù‡ غارتگر آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ او شده اند. Ú†Ù‡ ØÚ©Ø§ÛŒØª تلخ Ùˆ گزنده ای دارد انسان مومن به تک الاهی.
هنوز در جامعه ما به ندرت Ù…ÛŒ توان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ را ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ با دلیری به این پرنسیپ Ùˆ اصل رسیده باشند Ùˆ تصدیق کنند Ú©Ù‡ انسان Ùقط در سایه سار آن خدایان Ùˆ الاهانی Ù…ÛŒ تواند آزاد بزیید Ùˆ Ù†ÙØ³ Ø±Ø§ØØª بکشد Ùˆ خوش Ù„ØØ¸Ù‡ های شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† داشته باشد Ú©Ù‡ هرگز مقتدر Ùˆ جبّار نباشند Ùˆ هیچ کتاب Ùˆ موکّلان Ùˆ رسولان Ùˆ مروّجانی نیز نداشته باشند. خدایان Ùˆ الاهانی Ú©Ù‡ قادر جبّار Ùˆ آمر قهّار Ùˆ قاضی Ø§Ù„Ù‚ÙØ¶Ø§Øª « خیر Ùˆ شرّ برای آدمیان » باشند Ùˆ شبانه روز نیز در بوق Ùˆ کرّنا، ØØ¯ÛŒØ« مزخر٠آنها را بیخ گوش آدمها روضه بخوانند، همه بدون استثناء، مستبد Ùˆ دیکتاتور Ùˆ جانستان هستند Ùˆ باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ø®Ùقان آور Ùˆ هلاک کننده ÛŒ Ù†Ùوس بشری در اجتماعات ایجاد کنند. از این رو، در اجتماعات امروزی Ú©Ù‡ زیر سیطره ÛŒ ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری Ù…ÛŒ باشند از دامنه ÛŒ مومن متّقی برگذشتن Ùˆ به دامنه ÛŒ Ú©Ø§ÙØ± طغیانگر پیوستن، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای مویگونه Ù…ÛŒ باشد Ùˆ کاری بسیار پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. همینطور برعکس. از دامنه ÛŒ Ú©Ø§ÙØ±ÛŒ سرکش بودن واپس نشستن Ùˆ به دامنه ÛŒ مومنی عابد شدن در غلتیدن. امّا اینکه در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ « ایمان Ùˆ بی ایمانی » بتوان به آن چنان « بینش ÙØ±Ø¯ÛŒ » دست ÛŒØ§ÙØª Ùˆ تلاش کرد Ú©Ù‡ جایگاه ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت نامتعار٠و Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ خود را پایدار Ùˆ استوار نگاه داشت، همه اش در گرو این است Ú©Ù‡ انسان، « برای ÙØ±Ùˆ Ù†ÛŒÙØªØ§Ø¯Ù† در گرداب بی معنایی زندگی Ùˆ مجهولات اسرار آمیز آن »، پیوسته بیندیشد Ùˆ با اÙکار Ùˆ ایده های جور واجور، سنگبنای کاخی با شکوه را دست Ú©Ù…ØŒ برای خودش Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ Ù¾ÛŒ بریزد. ایمان آوردن به ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری از تنبلی Ùˆ بی مسئولیّتی Ùˆ نیندیشیدن انسانها ریشه Ù…ÛŒ گیرد؛ زیرا « Ùکر کردن » نه تنها کوششی زØÙ…ت آور Ùˆ دردسر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اندیشنده Ùˆ متÙکّر را در اجتماع میلیونها انسان مومن Ùˆ عابد مقلّد، تنها Ùˆ گوشه گیر نیز Ù…ÛŒ کند.
باید بگویم هر مذهب Ùˆ دینی Ú©Ù‡ در خاستگاه خودش پا Ù…ÛŒ گیرد، Ù…ÛŒ تواند Ø§ØØªÙ…الا برای بومیان همان Ù…ØÙ„ خاستگاهش Ú†Ù‡ بسا راهساز Ùˆ کار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† نیز باشد. ولی وقتی به زور شمشیر Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ù…ÛŒ خواهد بر ملّتها Ùˆ سرزمینهای دیگر، استیلا یابد، آنگاه مسئله اینه Ú©Ù‡ اگر دین مهاجم به زور بر وجدان Ùˆ سرنوشت یک ملّت، غالب قهّار شود، من Ù…ÛŒ پرسم با آویختن به کدامین اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ شوقهاست Ú©Ù‡ بومیان یک سرزمین در رویارویی با « دین غالب » Ùˆ در این جا، « مردم ایرانزمین در مقابله با اسلامیّت شمشیر اقتلویی » Ù…ÛŒ توانند تغییر دین را برتابند Ùˆ تØÙ…ّل کنند Ùˆ خود را ÙØ±ÛŒØ¨ بدهند؟. بر خلا٠سرنوشت مردم مومن در خاستگاه هر مذهب Ùˆ دینی باید Ú¯ÙØª برای « مغلوبان » Ùقط یک راه وجود دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند دین غالب را تاب آورند؛ آنهم از راه Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خوارخویشتنی Ùˆ ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت ÙØ±Ø³Ø§ÛŒØ´ÛŒ خود. تنها با آماج قرار دادن خویشتن Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از هر چیزی Ú©Ù‡ بویی از خویشتن را داشته باشد، دین غالب Ù…ÛŒ تواند نم نم در رگهای وجدان Ùˆ روان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ملّت مغلوب، Ù†Ùوذ داشته باشد. برای بومیان مغلوب، Ø±ÙØªØ§Ø± ØÙ‚ارت آلود نسبت به خویشتن اگر Ú†Ù‡ در مراØÙ„ آغازین Ù…ÛŒ تواند در انظار همدیگر، غیر عادی Ùˆ مضØÚ© جلوه کند؛ ولی به مرور زمان Ùˆ با گذشت دهه ها Ùˆ قرنها Ùˆ هزاره ها، همچون امراض واگیر دار به ذهنیّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ کلام Ùˆ ØØ±Ú©Ø§Øª Ø¢ØÙ‘اد یک ملّت، آغشته Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… خوی انسانها Ù…ÛŒ شود. تنش شدید Ùˆ خون آلود « پاکستان » با « هندوستان »، دقیقا ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ Ù…ØÙˆØ± « Ù†ÙØ±Øª از خویشتن » است Ú©Ù‡ اینگونه شعله ور مانده است؛ زیرا پاکستانیها نیک Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ خاستگاه ریشه ای Ùˆ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ به سرزمینی « متعلّق » هستند Ú©Ù‡ نامش هندوستان Ù…ÛŒ باشد Ùˆ مادر زاینده ÛŒ Ùˆ پرورنده ÛŒ آنهاست. ولی پاکستانیها با گزینش نام « پاکستان برای کشور خود » نه تنها Ù…ÛŒ خواستند در ایمان آوردن Ùˆ تسلیم اسلامیّت شدن، خود را ØªØ§ÙØªÙ‡ ای جدا Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ از هندوستان بدانند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواستند مادر خود را نیز بدنام Ùˆ منشاء نجاستها قلمداد کنند؛ یعنی Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ موضعگیریی Ú©Ù‡ ایده آل اسلامیّت در روبرو شدن با دیگر ادیان Ùˆ مذاهب بشری Ù…ÛŒ باشد. همینطور خاکسپاری Ùˆ Ù†ÙØ±Øª ایرانی از خودش Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنارها در بوق Ùˆ کرّنای کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سطØÛŒ بین Ùˆ کوتوله مغز میهنی شیوع دارد با این شعار خانمانسوز Ú©Ù‡ « ما ایرانیان هیچ نداریم Ùˆ هیچ بوده ایم Ùˆ هیچ هستیم »، همه Ùˆ همه تا همین امروز، ØÚ©Ø§ÛŒØª از پاکباخته Ú¯ÛŒ تمام عیار ایرانی در مقابل « دین غالب اسلامیّت به قوّه ÛŒ گیوتین اقتلوئی اش » Ù…ÛŒ کند.
سنجشگریهای گسترده Ùˆ رادیکال Ùˆ بی پرده ÛŒ من از تصویر « خدا Ùˆ انسان » در ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری؛ بویژه اسلامیّت، دقیقا ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ همین « پرنسیپ آزادمنشی Ùˆ گوهر جوینده Ùˆ مشتاقم برای اÙقهای ناشناخته Ùˆ دیگر سان »، ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ نمی توانم ÙØ¶Ø§ÛŒ Ø®Ùقان آور ستمگری Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… اجباری Ùˆ اوامر Ùˆ سنّتهای خشک Ùˆ بی مغز چنان مذاهبی را برتابم Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± الاهان Ùˆ خدایانی را تØÙ…ّل کنم Ú©Ù‡ مطلق مستبدند Ùˆ خونریز Ùˆ جان آزار Ùˆ ضدّ هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از خوشی Ùˆ زیبایی داشته باشد. خدایی Ú©Ù‡ برهنه Ùˆ عریان Ùˆ پدیدار نباشد Ùˆ با من، رقص شورانگیز زندگی سرشار از خوشی Ùˆ خنده Ùˆ مستی را همپایی نکند، هرگز چنان خدایی، ارزش نام بردن نیز ندارد؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهم عابد Ùˆ خادم آن نیز باشم. هرگز!. خدایی Ú©Ù‡ تمام پیامش Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± رسولش Ùˆ مومنان Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù†Ø´ Ùقط در Ùکر « خونریزی Ùˆ قتل Ùˆ ترور Ùˆ چپاول Ùˆ ریاکاری Ùˆ کثی٠ترین اخلاقیّات » باشند، چگونه Ù…ÛŒ توان آن را برتابید Ùˆ به رسمیّت شناخت Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گذاشت؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی Ùˆ خالقی، نسخه ÛŒ درمانگرش را برای ابناء بشر با « اقتلو اقتلو » بپیچاند Ùˆ در جو٠سوائق اقتدار خواهی رسول Ùˆ مومنانش وصله دوزی کند، چگونه Ù…ÛŒ توان به باهمستانی شایسته ÛŒ زندگی Ùˆ زیستن بدون خشونت Ùˆ جانستانی Ùˆ آزار یکدیگر، امیدوار بود؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی به « قتل Ùˆ ریختن خون » انسانها ØÙÚ©Ù… کند Ùˆ امر دهد، چگونه Ù…ÛŒ توان انسانی را Ú©Ù‡ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ است Ùˆ هرگز هیچ جایگزینی ندارد، وجودش را دوباره، جبران کرد؟. چگونه؟. من Ù…ÛŒ توانم در این کره وسیع خاکی، نان Ùˆ ثروت Ùˆ خانه Ùˆ لباس Ùˆ کاشانه Ùˆ امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ ام را با دیگران در ØØ¯Ù‘ وسع خودم، تقسیم کنم Ùˆ در کنار دیگران بزییم؛ ولی وقتی جان انسانی را قبضه کنند Ùˆ خون انسانها را بریزند؛ آنگاه هیچکس نمی تواند جان قبضه Ùˆ خون ریخته شده را بازپس گرداند. هیچکس. من چگونه بیایم الاهی را به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا مومنانش Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± خود Ù…ÛŒ دانند، شبانه روز به نام او، قصّاب خونریز جان Ùˆ زندگی باشند؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم دینی را Ù…ØØªØ±Ù… شمارم Ú©Ù‡ سراپای آن رذالت Ùˆ خباثت Ùˆ جهالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم عدّه ای تبهکار را برتابم Ùˆ به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ در برابر چشمانم به نام خالق Ùˆ رسول Ùˆ کتابش Ù…ÛŒ آیند قتل Ùˆ اعدام Ùˆ سنگسار Ùˆ شلّاق Ùˆ قطع اعضاء بدن Ùˆ شکنجه Ùˆ زور گویی Ùˆ امر Ù…ÛŒ کنند؟. چگونه؟. آیا تصویر چنین الاه مخو٠و کتاب مملوّ از لاطائلات بی مغز Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ رسول عقده ای Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان بی شعورش را نبایستی سنجشگری رادیکال کرد؟. چرا Ùˆ به Ú†Ù‡ دلیل نبایستی کرد؟.
مسئله اینست Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ØŒ طغیانگر Ùˆ Ú©Ø§ÙØ± مسلک است Ùˆ با کاربست هیچ نوع اجبار Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ ستم Ùˆ شکنجه ای نمی توان آن را « اسیر Ùˆ ذلیل ابدی » کرد. Ù…ØØ§Ù„ است. معمولا ØÚ©ÙˆÙ…تهای ناØÙ‚Ù‘ Ùˆ مستبد مثل ولایت Ùقاهتی، زمانی Ù…ÛŒ توانند « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت را متلاشی Ùˆ نابود کنند » Ú©Ù‡ در آغاز، « خدایان Ùˆ الاهان Ùˆ اصنام متنوّع همان ملّت را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ بدنام Ùˆ ملعون Ùˆ مدÙون Ùˆ تبعید Ùˆ زشت کنند »؛ یعنی رسالتی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در روبرو شدن با ایران Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ به قوّه ÛŒ شمشیر الهی بر عهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. زندگی، زمانی Ù…ÛŒ تواند چابک ØØ§Ù„ Ùˆ سبکبال شود Ú©Ù‡ انسانها بتوانند آزادانه از خدایی به خدایی دیگر، بگروند Ùˆ سپس از او ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگیرند Ùˆ خدایانی تازه Ùˆ دیگر سان را جستجو کنند Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. گوهر آزادی از تنوّع Ùˆ بسیار چهره های نامتعار٠است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعی Ùˆ ملموس پیدا Ù…ÛŒ کند. ولی به Ù…ØØ¶ اینکه، سایه Ùˆ رگ Ùˆ ریشه ÛŒ تک خدایی / تک الهی، بر ذهنیّت Ùˆ ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø§ØªÙ…Ø³ÙØ± ØÛŒØ§ØªÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یک اجتماع، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ جبّار شود، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی در خطر منهدم شدن قرار Ù…ÛŒ گیرند. خدایی Ú©Ù‡ Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª پیامهایش، قساوت Ùˆ خشونت Ùˆ Ø§Ù†ÙØ§Ù„ باشد ØŒ چنان خدا Ùˆ الاهی را هیچکس در پروسه ÛŒ زمان، نه دیگر، ارج Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ برایش قائل خواهد شد، نه هیچ، ترس Ùˆ دلهره ای از او خواهد داشت؛ زیرا چنان خدا Ùˆ الهی، بی لیاقتی Ùˆ ØÙ‚یر مایه Ú¯ÛŒ خودش را با Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª امریّه هایش، پیشا پیش رسوا کرده است.
مسئله ÛŒ مذاهب هر چقدر نیز ادّعای نجاتبخشی Ùˆ راهنمایی پرهیزگاران Ùˆ امثال این شعارهای بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغز را بر پرچم تبلیغاتی خودشان رژه دهند، مسئله ÛŒ به زنجیر کشیدن Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ شمارش پذیر کردن پرسشها Ùˆ کنجکاویها Ùˆ دگرخواهیهای بشر Ù…ÛŒ باشد. انسانی Ú©Ù‡ « پرسشهایش »، شمارش پذیر Ùˆ از تعداد انگشتان دست نیز برنگذرند، چنان انسانی، هیچ اÙÙ‚ دیگرسان Ùˆ تØÙˆÙ‘لات نو به نو را در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی اش نخواهد داشت؛ زیرا هیچ اÙÙ‚ÛŒ را ÙØ±Ø§ راه اعتقادات شابلونی / کلیشه ای / قالبی خودش نمی بیند Ú©Ù‡ بخواهد به جنب Ùˆ جوش Ùˆ تکاپو Ø§ÙØªØ¯. از تمام آن خسته گیها Ùˆ تنشهای گوناگون روØÛŒ Ùˆ جسمانیست Ú©Ù‡ سر انجام انسانها، واپس Ù…ÛŒ نشینند Ùˆ بر سطØÛŒ از واقعیّتهای ماسیده اتراق Ù…ÛŒ کنند. یعنی جایی Ú©Ù‡ راه به هیچ مقصد Ùˆ امنیتگاهی نمی برد Ú©Ù‡ نمی برد. مذاهب Ùˆ ادیانی Ú©Ù‡ داعیه ÛŒ جهانی بودن دارند از جمله اسلامیّت از نخستین روزهای برآمدن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ گیری خود به هر کجا Ú©Ù‡ پا گذاشتند، معابد Ùˆ خدایان Ùˆ میراثهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ملل را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ غارت کردند Ùˆ به وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها نیز تجاوز آشکار. تازه الاهی Ú©Ù‡ با قدرت Ùˆ ØØ±Øµ Ùˆ اشتها Ùˆ ولع توصی٠ناپذیر به ویرانگری متمایل است اگر هزاران هزار بار نیز ملعون Ùˆ به صلیب کشیده شود، هرگز Ùˆ هیچگاه، Ø§ØØ³Ø§Ø³ همدردی با ابناء بشر نخواهد داشت Ú©Ù‡ نخواهد داشت. او هر چیزی را Ú©Ù‡ بر سر راه به کرسی نشاندن اراده ÛŒ توتالیتر خواه خودش ببیند، متلاشی خواهد کرد تا برای ØØ§Ú©Ù… کردن خودش، میدانی ÙØ±Ø§Ø® Ùˆ بی مانع بسازد. خاصیت Ùˆ پیام Ùˆ رسالت اسلامیّت، همان ویرانگری Ùˆ برهوت بر پا کردن Ù…ÛŒ باشد؛ نه آبادانی Ùˆ پروراندن Ùˆ نگاهبانی Ùˆ مراقبت Ùˆ مسئولیّت Ùˆ هوشیاری Ùˆ غمخواری.
از این رو، انتقاد وسیع Ùˆ سر راست Ùˆ بدون پرده از سراسر جلوه های چنین الاه Ùˆ مذهب Ùˆ رسول Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مومنانش به معنای تن در ندادن Ùˆ تسلیم نشدن به زنجیرهای ØÙ‚ارت آمیز عبودیّتخواهی او Ù…ÛŒ باشد. در آزادی Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ Ùˆ بی خدایی Ù…ÙØ±Ø¯Ù†ØŒ زیباتر از زیستن نکبت آلود Ùˆ توام با ØÙ‚ارت در سیطره ÛŒ الاهان Ùˆ خدایان زشت سیما Ùˆ زشت گوهر Ùˆ زشت Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ مستبد Ùˆ زورگو Ù…ÛŒ باشد. خدایان Ùˆ الاهانی را دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ ارج Ù…ÛŒ گزارم Ú©Ù‡ هیچ کتاب Ùˆ رسول Ùˆ معبد Ùˆ موکّلان Ùˆ موذّنان Ùˆ شمشیر کشان خونریز نداشته باشند. در جست – Ùˆ جوی چنین خدایان Ùˆ الاهان تبعیدی Ùˆ گمنام Ùˆ ملعون Ùˆ رانده شده است Ú©Ù‡ مشتاق Ùˆ مهجور برای ÛŒØ§ÙØªÙ† هر نشانه ای خردل وار از آنها، همچون « داستان آن شبان در مثنوی مولوی بلخی »، آواز خوان Ùˆ دست Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ùˆ پایکوبانم؛ آنهم در جهانی Ú©Ù‡ تمام زیبائیهایش، روز به روز در کوره ÛŒ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خشونت کورمغزان مومن، در ØØ§Ù„ رنگ باختن Ùˆ Ù…ØÙˆ شدن Ù…ÛŒ باشند.
10- آیا کتابهایتان در ایران هم به دست مردم می رسند؟
شاید بتوان بسیاری از جستارهایم را در گوشه Ùˆ کنار ایران در زیر زمینها Ùˆ تاریکخانه ها Ùˆ صندوقهای اسرار آمیز Ùˆ پنهانی اشخاص گوناگون پیدا کرد. ولی اینکه کتابها Ùˆ جستارهایم، رسما در جایی عرضه شوند Ùˆ امکان انتشار داشته باشند، تا زمانی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تهای مقتدر Ùˆ زورگو Ùˆ ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ جنایتکاری همچون ولایت Ùقاهتی بر مسند شمشیر اقتلویی تکیه دارند، Ùقط رویائیست Ú©Ù‡ هرگز لباس واقعیّت به تن نخواهد کرد Ú©Ù‡ نخواهد کرد؛ زیرا اÙکاری Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ هر مقتدر Ùˆ جاه طلبی را Ù…ÛŒ زنند، مقبول Ùˆ خوشآمد نیستند؛ بلکه ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ خطرناک Ù…ÛŒ باشند Ùˆ وجود Ùˆ شیوع Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ چنین اÙکاری، مشکل تراشند برای هر ÙØ±Ø¯ مستبد Ùˆ نظام اقتدار گرا. گمون نمی کنم روزی روزگاری ÙØ±Ø§ رسد Ú©Ù‡ آثارم؛ ولو مجموعه شان، یک جزوه ÛŒ صد ØµÙØÙ‡ ای بشود، در ایران بدون هیچ دردسری برای ناشر Ùˆ خواننده، منتشر Ùˆ توزیع Ùˆ در باره اش Ú¯ÙØª Ùˆ شنود سنجشی شود. من گمون نمی کنم.
....
دنباله ÛŒ این Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ را در آینده در ماه Ù…Ú¯ خواهید خواند......