چرا آنانی Ú©Ù‡ بامداد، میر غضّب استبداد Ù…ÛŒ شوند، شبانگاه، اسیر Ùˆ ذلیل خواهند شد؟.---آریو برØ
آریو برزن زاگرسی
از صالØین٠مÙØارب
[« چرا آنانی که بامداد، میر غضّب استبداد می شوند، شبانگاه، اسیر و ذلیل خواهند شد؟. » ]
پنجاه و شش سال پیش، زنده یاد، « مجتبی مینوی ( 1282 – 1355 ش. ) »، استدلال کرده بود که:
[ هر گاه بنا، بر این باشد Ú©Ù‡ Ú©ÙØ´ مرا بر خلا٠میل من، دیگری برای من، انتخاب کند Ùˆ آن را به زور به پای من
آریابرزن زاگرسیبکند، زندگی بر من، تلخ خواهد شد. وای به وقتی Ú©Ù‡ هم Ú©ÙØ´ Ùˆ کلاه Ùˆ لباس مرا، دیگری برای من، انتخاب کند، هم طرز راه رÙتن Ùˆ نشستن Ùˆ برخاستن مرا، دیگری مقرّر بکند، هم آنچه را باید بخوانم Ùˆ بنویسم Ùˆ بگویم Ùˆ بشنوم، دیگری به من، دستور دهد، از گرÙتن ناخنم گرÙته تا مناجات با خدایم، همه چیزم در اختیار دیگران باشد Ùˆ اجازه ÛŒ آن را نداشته باشم Ú©Ù‡ رای Ùˆ Ùکر Ùˆ عقل خود را Øتّی در امور مربوط به جسم Ùˆ جان خودم نیز به کار بیندازم!ØŒ چنین زندگی؛ ولو در بهشت باشد، بدتر از جهنّم است. ..... ]
کتاب: « آزادی Ùˆ آزاد Ùکری » - نشر نوید(آلمان) – ماه منیر مینوی – چاپ تازه - 1367 - صص. 43 - 44
من Ù…ÛŒ پرسم، در طول پنجاه Ùˆ شش سال گذشته تا امروز، Ú†Ù‡ چیزی ما ایرانیان از استدلال این انسان Ùرهیخته Ùˆ با شعور آموخته ایم؟. تاریخ معاصر اثبات کرد Ú©Ù‡ هیچ اندر هیچ!.
1- گهواره و کارگاه واقعیّتها.
در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ زییم، ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ بینش ما نیز، Ø¢Ùریده Ùˆ پروریده Ùˆ بالیده نیز Ù…ÛŒ شوند. واقعیّتها، گهواره ای هستند Ú©Ù‡ نهال وجود ما را در بطن خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ بدانسان Ùرم Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ عناصر وجود ما، امکانش را مهیّا Ù…ÛŒ کنند. در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما هیچ هستیم Ùˆ Ùقط پذیرنده ÛŒ قلم خرّاطگر واقعیّتها، در همان واقعیّتها نیز ما را بدانسان « Ù…ÛŒ تراشند » Ú©Ù‡ از پیش تعیین کرده اند. ولی در واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما، نقشی Ùعّال Ùˆ Øضوری تاثیر گذار داریم، بدانسان « تراشیده Ùˆ پروریده » Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ داریم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنیم. تاثیر پدیری از واقعیّتها بایستی بتواند هر کدام از ما را در مصوّر کردن واقعیّتهای ایده آلی خودمان مدد رسانند؛ نه اینکه بر ما غالب دائمی بمانند Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما را آش Ùˆ لاش کنند Ùˆ سپس لاشه ÛŒ ما را، پا به پای خودشان به هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند همچون پر کاه، کشان کشان ببرند.
2- ارجگزاری به Øقوق Ùردی انسانها، همان نیایشگری خداست.
« سعدی Ù…ÛŒ سÙراید Ú©Ù‡: [ « عبادت به جز، خدمت خلق نیست » ]. من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ Ùقط انسانهایی، خدا را ( Øالا هر نوع خدایی Ù…ÛŒ خواهد باشد ) دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به او مهر Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ ایمانی شورانگیز به او دارند Ú©Ù‡ در تمام عمرشان بر روی زمین در هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد از « ارجگزاری به انسانهای دگراندیش در تمامیّت وجود Ùیزیکی Ùˆ وجدانی شان »، هرگز دریغ نکنند Ùˆ در صدد آزار Ùˆ Ú©Ùشتن Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ غارت Øقوق Ùˆ Ù…Øروم کردن آنها از نقش داشتن در سرنوشت مردم Ùˆ میهن خود نیز بر نیایند. آن قشر Ùˆ طبقه Ùˆ امّت از جمیع انسانها Ú©Ù‡ تمام ذکر Ùˆ Ùکر خود را با « شعارهای خدا پرستی » Ùˆ تظاهر Ùˆ ریاکاری Ùˆ تزویرهای مومنامه به پایمالی Ùˆ سر به نیست کردن انسانهای دیگر اندیش Ùˆ دیگر اعتقادی صر٠می کنند، آن قشر جنگنده Ùˆ خونریز، هیچگاه « خدا » را نیایش نمی کنند؛ بلکه از بامداد تا شامگاه در مراسم قتل Ùˆ خونریزی برای « خدای خود » با کینه توزیهای Øریصانه سهیم Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا نیایشگری خدا؛ یعنی ارجگزاری به چهره های نامتعار٠و رنگارنگ Ùˆ ضدّ Ùˆ نقیض تمام Ø¢Ùرینشهای او. آنانی Ú©Ù‡ انسانها را « آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ جانستانی » Ù…ÛŒ کنند، همه بدون استثناء از قاتلان خدا Ùˆ دشمنان سر سخت جان Ùˆ زندگی هستند. هر مومنی از خودش بپرسد Ú©Ù‡ من کجا ایستاده ام؟. در صÙو٠قاتلان خدا؟ یا در کنار نیایشگران خدا؟.
3- عمق اجتماع و صورت اجتماع.
در اجتماع مردم هر سرزمینی بایستی گشت Ùˆ گشت Ùˆ گشت تا « عمق آن » را پیدا کرد Ùˆ سپس بتوان با اندیشیدن Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ ظراÙت بینی در باره ÛŒ چند Ùˆ چون ظواهر آن، قضاوت کرد. عمق اجتماع ایرانی را Ù…ÛŒ توان از همان ظواهر اجتماع ایرانی، رد یابی کرد Ùˆ به سرچشمه اش رسید. تدقیق شدن در ریزترین رÙتارهای معاشرتی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ جامعه شناختی Ùˆ همچنین روانکاوی رÙتارهای مردم ما در Øقّ یکدیگر نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ « عمق اجتماع ایرانی » در پیرامونی اÙتاده است Ú©Ù‡ کمتر کسانی Ù…ÛŒ توانند یا تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ دست Ú©Ù…ØŒ آن را ببینند Ùˆ بشناسند. از این رو، عمق هر ایرانی در « پیرامون » او ریخته است Ú©Ù‡ ظواهر Ù¾Ùر زرق Ùˆ برق Ùˆ مملوّ از زلم زیمبوهای عاریتی از اخلاقیّات گرÙته تا تجمّلات بر آن پیرامون، سایه ای سنگین اÙکنده اند Ùˆ انسان را از دیدن آنچه در تاریکی سایه گون Ù…ÛŒ باشد، ممانعت Ù…ÛŒ کنند. هنر دیدن دردهای جانسوز اجتماع ایرانی Ùˆ کوشش برای درمانگری آنها؛ ولو پروسه ÛŒ درمانگری، دهها سال طول بکشد، هنر کش٠« عمق اجتماع باهمستان انسانها » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به چشمانی مستقل بین Ùˆ بدون واسطه Ùˆ مغزی آزاد اندیش Ùˆ خواستی مسئولیّت پذیر Ùˆ رÙتاری Ùکور Ùˆ دلسوز Ù…Øتاج Ù…ÛŒ باشد. چند Ù†Ùر را در گرداگرد خود Ù…ÛŒ شناسیم Ú©Ù‡ چنین باشند؟. چند Ù†Ùر؟.
4- اÙسونگران تبعیدی.
در گستره ÛŒ مبانی مذاهب Ùˆ نظریّه ها Ùˆ عقاید Ùˆ خطاهای ÙاØØ´ برخاسته Ùˆ آمیخته به آنها Ù…ÛŒ توان « زندان Ùˆ اسارتگاه هر انسان مومنی » را با دقتّی سنجشگر دید. از این رو، اگر در دیوارهای سنگی « خطاها » نتوان روزنه ای را کش٠کرد Ú©Ù‡ بتوان از طریق آن به دیگران هشدار داد Ùˆ آنها را در به خود آمدن Ùˆ باز اندیشی Ùˆ بازبینی نظراتشان بیانگیزانیم، خطر آن هست Ú©Ù‡ انسان در همان « زندان خطاهای نظری Ùˆ عقیدتی خود، عابدی خیره سر » بماند. جایی Ú©Ù‡ راه Ú¯Ùت – Ùˆ – شنود با انواع Ùˆ اقسام توجیهات معذوری بر تÙکّر سنجشگر Ùˆ رادیکال بسته شود، بهانه تراشی برای مانده گار شدن در اشتباهات خود نیز، بی در Ùˆ پیکر Ùˆ بی شمار خواهند شد. گشوده Ùکری از این « پرنسیپ »، Øرکت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ هیچکس، « مالک طلق Øقیقت » نیست؛ بلکه هر انسانی در « گمانه هایی » Ù…ÛŒ زیید Ú©Ù‡ « صØت Ùˆ سقم » آنها را با « آزمودنشان در واقعیّت زیستی » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان تمییز Ùˆ تشخیص داد؛ نه در تایید Ùˆ تصدیق Ùˆ انکارهای نظری Ùˆ یا Øتّا ایمان مطلق Ùˆ خشک Ùˆ خالی داشتن به آنها. به همین دلیل، ایده ها Ùˆ اÙکاری را Ú©Ù‡ مجال آزمودن را از آنها Ù…ÛŒ گیرند، اÙکاری Ùˆ ایده هایی بسیار « جذّاب Ùˆ نیرومند Ùˆ Ù¾Ùر کشش » خواهند شد. خواه چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی، خطای ÙاØØ´ باشند. خواه صØت Ùˆ ارزشمندی آنها بسیار دلربا Ùˆ شایسته ÛŒ تامل. اÙکار Ùˆ ایده هایی را Ú©Ù‡ تبعید Ùˆ واپس برانند، ایده هایی ساØر Ùˆ اÙسونگر آدمیان از آب در خواهند آمد.
5- برچسب روشنگری برای تاریک گستری.
« ترمینوس روشنگری »، روزی، روزگاری در بستر دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ تاریخی Ùˆ Ùرهنگی کشورهای باختر زمینی از دامنه ÛŒ « تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدنهایی » برخاست Ú©Ù‡ « معنای ژر٠و بسیار پخته ای در آراء متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان آن سرزمینها » نیز داشت. همین ترمینوس در برهه ای از تاریخ جهانی بسان « ترمینوسها Ùˆ Ù…Ùاهیم Ùˆ اصطلاØات گوناگون دیگر » به سرزمین ما نیز سرازیر شد با این تÙاوت Ú©Ù‡ در « سرزمینهای مادر » از ضرورتهایی ریشه گرÙته بود Ú©Ù‡ پاسخ بایسته ÛŒ خودش را نیز طلب Ù…ÛŒ کرد. ولی در سرزمین ما Ùقط « برچسبی » شده است برای کثیری از « چیز نویسان » Ú©Ù‡ رسالت Ùˆ وظیÙÙ‡ Ùˆ تکلی٠خود را تا امروز این Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ بر « غلظت تاریکی صغارتی Ùˆ Øقارتی مردم ایرانزمین در سیطره ÛŒ Øکومت Ùقاهتی » با جدّیّتی توصی٠ناپذیر، شدّت بدهند Ùˆ نام چنین کژرویها را در Øقّ خودشان Ùˆ مردم ایرانزمین، « روشنگری » گذاشته اند. ذهنیّتی Ú©Ù‡ هنوز نمی تواند در باره ÛŒ « Ù…Øتویّات ذهن Ùˆ لایه های معمّایی روان » خودش روشن بیندیشد Ùˆ جزء جزء Ù…Øتویّات آن را از یکدیگر، تÙکیک Ùˆ سرند Ùˆ سنجشگری کند، هیچگاه نخواهد توانست مشعلی Ùروزان، Ùرا راه خودش Ùˆ مردم سرزمینش برپا کند. برای بسیاری از آدمها، « روشنگری » به معنای « اتاق بازرگانی » Ù…ÛŒ باشد. دیروز، کالای خاصّی را تبلیغ Ùˆ ترویج Ù…ÛŒ کردند. امروز، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ کالا Ùˆ تÙØÙÙ‡ ای دیگر را در ایرانزمین، تبلیغ Ùˆ ترویج کنند؛ یعنی کالایی Ú©Ù‡ مد روز است. اگر Ùردا Ùˆ Ùرداهایی نیز وجود داشته باشد، مدیران « اتاق بازرگانی ترجمه جات » Øتما چیزهای آلامدی Øکومت پسند Ùˆ قدرت مجیز را تبلیغ Ùˆ ترویج خواهند کرد. جامعه ÛŒ ایرانزمین در عصر مشروطیّت، « جرقه هایی درخشان Ùˆ ستودنی در عرصه ÛŒ Ùکر » داشت؛ ولی با شکست « مشروطیّت Ùˆ نابود شدن آوازه گران بزرگ Ùˆ نامدار آن »، تاریخ معاصر ایران در قیر جهالتها Ùˆ Øماقتها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ù†Ùهمیها Ùˆ ندانمکاریها Ùˆ دنباله رویها Ùˆ نوکر صÙتیها Ùˆ Ù…Ùتعه گیها Ùˆ خباثتهای عجیب Ùˆ غریب، روز به روز Ùرو چلیده تر شد Ùˆ همچنان به Ùرو رÙتن در باتلاق Øضیض ذلالت خود با شتابی سر سام آور غوطه ور Ù…ÛŒ باشد. روشنگری، رادمنش بودن با خود Ù…ÛŒ باشد؛ نه معلّم Ùˆ Ù…Øلّل نظراتی شدن Ú©Ù‡ هرگز آنها را نیندیشیده ایم. انسانی Ú©Ù‡ با مغز خودش Ùˆ در زبان Ùˆ بستر تجربیات Ùردی Ùˆ Ùرهنگی مردم سرزمینش نیندیشد، آن انسان، « اندیشیده Ù…ÛŒ شود »؛ ولی « اندیشنده » نمی شود.
6- اØکام جرقه ای برای آدمهای آنتی صلواتی:
- اگر وص٠جنّت به تعبیر Ùˆ تÙسیر آخوندها، واقعیّت داشت، مطمئن باشید Ú©Ù‡ خود آخوندها با آن سائقه ÛŒ Øریصی Ú©Ù‡ دارند، تا امروز، صد در صد به مصادره Ùˆ تملکّ مطلق آن، همّت الهی کرده بودند. « بهشت Ùˆ جهنّم » Ùقط دو Øالت روانی در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی انسانهاست. از این رو، جایی Ú©Ù‡ انسان، خوش باشد، « بهشت » همانجاست Ùˆ جایی Ú©Ù‡ ناشاد Ùˆ دلتنگ Ùˆ آزرده خاطر باشد، همانجا نیز « جهنّم » او برپاست.
- آهنگهایی، شادی Ø¢Ùرین است Ú©Ù‡ « دستها Ùˆ پاهای آدمی » را هماهنگ Ùˆ اÙشان Ùˆ کوبان کنند؛ نه اینکه دست Ùˆ پای آدمی را ببندند. Øکومت Ùˆ مردم بایستی « نقش دست Ùˆ پای » را داشته باشند تا آهنگ نظرات Ùˆ سنجشگریها Ùˆ دیدگاههای دگراندیشان بتوانند نقش واریاسیونی را در ارکستر نوازندگی برای انسانها ایÙا کنند. جامعه ای Ú©Ù‡ Ùاقد « آهنگ نوازان Ùکری » باشد، جامعه ایست غرق در عزا Ùˆ گریه Ùˆ زاری Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ Ùکری، مثل اجتماع امروز ایرانیان در سیطره ÛŒ Ùقاهتی.
- اعتماد کردن به دیگران از جسارتهای آدمی ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ ÙˆÙاداری از نیرومندی انسان.
- آتش در جایی سوزان Ùˆ ویرانگر Ù…ÛŒ ماند Ú©Ù‡ هنوز چیزی برای سوختن، وجود داشته باشد. آیا کسی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ خاکستر ما ایرانیان را، Øکومتگران بی لیاقت در کجا بر باد داده اند؟.
- در اوج خطر، ناگهان بیدار Ùˆ هوشیار شدن؛ یعنی نجات نص٠و نیمه ÛŒ جان خویش از مهلکه ÛŒ خطر. چرا ما ایرانیان در اوج خطرناک بودن Øکومت Ùقاهتی، هنوز پلک چشمانمان نیز باز نشده اند؟.
- قدرتپرستان و سارقان قدرت، هیچگاه نمی خوابند؛ ولی تلاشگران برای کسب قدرت، گاه، گداری چورت می زنند!.
- انسانها نه گرگ یکدیگر هستند، نه Ùرشته در Øقّ یکدیگر؛ بلکه انسانها با Ù†Ùهمیها Ùˆ Øماقتها Ùˆ ایمان کور به مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای جزمی Ùˆ قطعی Ù…ÛŒ توانند با گرگ صÙتی خود Ùقط پیکر Ùرشته ÛŒ وجود همدیگر را لت Ùˆ پار کنند.
- هنری، زیبا Ùˆ موثّر Ùˆ جاودان هست Ú©Ù‡ اÙشاننده ÛŒ وجود آدمی Ùˆ واتاب دهنده ÛŒ اشتیاقها Ùˆ Øسرتها Ùˆ امیدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانهای آدمی باشد؛ نه کالایی خریدنی Ùˆ Ùروختنی Ùˆ به نمایش گذاشتنی.
- عقل آدمی زمانی به سرØدّ کمال Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ از « دیوانه خطاب شدن »، بسیار خرسند Ùˆ دلشاد شود!. خوش به Øال اونایی Ú©Ù‡ مادر زاد، بی عقلند Ùˆ دوره ÛŒ کمال را Ø·ÛŒ نمی کنند!.
- آیا کسی Ù…ÛŒ داند چرا ما ایرانیها بلدیم الاغ « = ØÙکّام بی لیاÙت Ùˆ Ùرّ » را به پشت بام (= اقتدار Ùˆ Øکومت Ùˆ دولتمداری ) ببریم؛ ولی استعداد Ùˆ کلید Ùˆ رمز پایین آوردن آنها را نمی دانیم. ریشه ÛŒ این بلاهت خانمانسوز ما در چیست؟. کسی Ù…ÛŒ دونه؟.
- رکوع و سجود بر کوهان شتر :
- روزی « جÙØا » وضو گرÙت. آن قدر آب، Ú©Ùایت نداد Ú©Ù‡ بتواند یک پای دیگر خود را نیز بشوید. چون به صلاة ایستاد، آن یک پا را بالا گرÙت!. به او Ú¯Ùتند: « چرا چنین Ù…ÛŒ کنی؟ ». جواب داد: « این پایم وضو ندارد! ».
- جÙØا را غالبا با شیخ Ù…ØÙ„ØŒ Ù…Ùنازعه بود. اتّÙاقا شیخ را اجل رسید Ùˆ بمÙرد. جÙØا را Ú¯Ùتند: « بیا تلقین او بگو! ». جÙØا جواب داد: « این مرد در ایّام Øیات هرگز Øر٠مرا نمی شنید، Øال Ú©Ù‡ Ù…Ùرد، چگونه خواهد شنید!ØŸ ».
- روزی دلّاکی سر جÙØا را Ù…ÛŒ تراشید. هر موضع سر او را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بÙرید، پنبه Ù…ÛŒ نهاد تا نص٠سرش را تراشید. جÙØا Ú¯Ùت: « دیگر بس است!. نص٠سر مرا، تو، پنبه کاشتی، نص٠دیگرش را خودم Ù…ÛŒ خواهم کتان بکارم ».
- روزی جÙØا دید Ú©Ù‡ سگی در مسجدی رÙته Ùˆ مردم، او را Ù…ÛŒ زنند. Ú¯Ùت: « این بی چاره را نزنید؛ زیرا Ú©Ù‡ نمی Ùهمد Ùˆ بی عقل است. من Ú©Ù‡ عقل دارم، آیا هرگز داخل مسجد Ù…ÛŒ شوم!ØŸ ».
- شخصی، جÙØا را در بیت الخلا دید Ú©Ù‡ مشغول ریدن است Ùˆ چیزی Ù…ÛŒ خورد Ùˆ شپش هم Ù…ÛŒ Ú©Ùشد. آن کس پرسید: « Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ جÙØا ØŸ ». او جواب داد: « در آن٠واØد به سه شغل مشغولم: Ù…ÛŒ رینم Ùˆ Ù…ÛŒ خورم Ùˆ Ù…ÛŒ Ú©Ùشم! ».
- امیری از جÙØا پرسید: « نام Ùلان شاعر چیست؟ ». Ú¯Ùت: « Ø®Ùداش یا ØÙراش یا Ø®Ùراش یا جماش. ولی گمان دارم Ú©Ù‡ سیّد Ù‚Ùریشی باشد. پرسیدند: « به Ú†Ù‡ دلیل؟ ». جواب داد: « به دلیل اینکه در آخر اسم او، شین Ù…Ùعَجَّمه Ù…ÛŒ باشد! ».
- به جÙØا Ú¯Ùتند: « زنت Ù…Ùرد! ». جÙØا Ú¯Ùت: « اگر هم نمی Ù…Ùرد، قصد طلاقش را داشتم! ».
- روزی جÙØا با مادرش نان Ùˆ باقلوا Ù…ÛŒ خورد. به مادرش Ú¯Ùت: « ای مادر! جÙرجیر ( = ترتیزک ) نخور Ú©Ù‡ آلت را راست Ù…ÛŒ کند! ».
- دختر جÙØا به خانه آمد Ùˆ به زیر زمین رÙت Ùˆ دید Ú©Ù‡ پدرش رÙته پشت Ø®ÙÙ… بزرگی قایم شده Ùˆ دراز کشیده است. Ú¯Ùت: « پدر! این جا Ú†Ù‡ کار Ù…ÛŒ کنی؟ ». جÙØا جواب داد: « دخترم Ú†Ù‡ کنم!ØŸ. آمده ام این جا تا از دست مادرت، غریب وار بمیرم Ùˆ راØت شوم! ».
7- آزادی قطره چکانی.
وقتی مستبدّانی بتوانند آن امکان را به دست آورند Ú©Ù‡ بر « مردم یک سرزمین در معنای وسیع کلمه »، مسلّط Ùˆ Øاکم Ùˆ آمر شوند، تمام تلاششان را پس از Øاکم شدن به گرداگرد این « Ù…Øور Ùˆ مرکز » انباشت Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در بوق Ùˆ کرّنا بدمند « آزادی »، کالایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بایستی آن را « جیره بندی » کرد Ùˆ بسان قطره ÛŒ چشم، یواش یواش در موقعیّتها Ùˆ وضعیّتهای خطیر برای جلوگیری از امکانهای ساقط شدن از قدرت به مردم Ùˆ مخالÙان بی خطر برای سیستم Øاکم با هزاران منّت Ùˆ تکّبر Ùˆ شرط Ùˆ شروط، ارزانی کرد Ùˆ Øتّا با دادن چنان آزادی کالا شده، ادّعای « Øاتم طائی Ùˆ دادگزار بودن » نیز داشت. قرنهاست Ú©Ù‡ سلاطین بی لیاقت Ùˆ Ùرّ در کنار متشرّعان خبیث از موبدان گرÙته تا آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مجتهدان به ما تØمیل Ùˆ تلقین Ùˆ اماله کرده اند Ú©Ù‡ « آزادی » را بایستی با Øالتهای « التماسی » از مقتدران Ùˆ Øاکمان قاهر، گدائی کرد؛ زیرا هیچ انسانی، شایسته Ùˆ Ù…Øقّ « آزادی » نیست؛ بلکه « آزادی »، گنجیست Ú©Ù‡ برای به Ú†Ù†Ú¯ آوردن آن بایستی « قدرتمند شد Ùˆ در کنار خود، لشگری از میرغضّبان Ùˆ جلّادان » را گرد آورد؛ مبادا Ú©Ù‡ چنان گنجی را دیگران برÙبایند Ùˆ مالک طلق آن شوند. ملّتی Ú©Ù‡ به خود بقبولاند « آزادی »، تÙØÙÙ‡ ای التماسی Ùˆ خواستنی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تسلیم یاوه گوییهای مستبدّان Øاکم بر سرنوشتش شود، آن ملّت در Øسرت « هر دم Ùˆ بازدمی از هوای آزادی » بایستی دریاها خون بدهد Ùˆ قرنهای قرن، آزار Ùˆ شکنجه Ùˆ دربدری Ùˆ Øبس Ùˆ ذلالت Ùˆ Øقارت Ùˆ صغارت Ùˆ رذالت را تاب آورد Ùˆ عواقب هولناکشان را نیز بپردازد. هیچکس نمی تواند به دیگری، « آزادی » را بدهد یا ببخشاید یا از او بگیرد Ùˆ به غارت ببرد؛ زیرا « آزادی »، وجود خود انسان هست Ú©Ù‡ خود بودنش را با زایشش در « زیستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ú¯Ùتن توام با آزاد منشی » در گیتی پدیدار Ù…ÛŒ کند Ùˆ پاس Ù…ÛŒ دارد. چرا ما در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، گدایان التماسی آن آزادیی شده ایم Ú©Ù‡ اسارت Ù…Øض هست Ùˆ بس؟. چرا ما ØÙکّامی را برمی تابیم Ú©Ù‡ خاصم آزادی هستند؟. چرا؟.
8- نابهنگامان در کنار عقب مانده گان.
در هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان « نابهنگام بودن بعضی نسلها Ùˆ انسانها Ùˆ نوابغ Ùˆ شخصیّتها Ùˆ بزرگان را در کنار عقب مانده گان Ùکری Ùˆ Ùرهنگی در همان اجتماع » به عیان دید. کشمکشهای اجتماعی در وسیع ترین شکلهای خود از خشونت آمیز ترین گرÙته تا لطی٠ترینهایش نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Øضور Ùعّال Ùˆ کارگذار Ùˆ متعیّن کننده ÛŒ « اهرمهای درگیر شده ÛŒ بینشها Ùˆ جهاننگریهای نابهنگامان، چگونه با قالبها Ùˆ کلیشه های جا اÙتاده Ùˆ بدیهی شده ÛŒ عقب مانده گان Ùکری Ùˆ Ùرهنگی » در هر گوشه Ùˆ کنار اجتماع، با یکدیگر گلاویز Ùˆ درگیر هستند. نمی توان خوش Ùˆ خودی، اجتماعی را متصوّر شد Ú©Ù‡ Ø¢Øادّش بدون هیچ اکراهی بخواهند پا به پای دگرگشتهای کشوری Ùˆ جهانی به استقبال از « پوست اندازی اعتقادات کهنه Ùˆ متعÙّن شده ÛŒ خود » بروند. چنین انتظاری، خشت بر آب زدن است؛ بلکه باید تلاش کرد Ú©Ù‡ مردم میهن خود با آگاهی Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ بینش Ùراخبین Ùˆ گشوده Ùکری به گسستن از کهنه اعتقادات نخ نما Ùˆ بوگندوی خود رو آورند. تراژدی زندگی تمام آن « نوابغ نابهنگام Ùˆ نسلهای جوان Ùˆ نوگرا » دراجتماعات همگونه Ùˆ عقب مانده ÛŒ Ùکری Ùˆ Ùرهنگی در اینست Ú©Ù‡ تجمّع اعتقادات به تولید گازی داÙع در Ø³Ø·Ø Ù†Ùوذی پیکر تاثیر پذیر اجتماع، گسترده Ù…ÛŒ شوند؛ طوری Ú©Ù‡ « رخنه Ùˆ تاثیر هر گونه Ùکر Ùˆ ایده ÛŒ تØوّل دهنده » را دشوار رو Ùˆ گاهی اوقات، Øتّا ناممکن Ù…ÛŒ کنند. Ùاجعه ÛŒ ایرانزمین از یکصد سال پیش تا همین امروز در این Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « اسبهای جوان Ùˆ نیرومند ایده Ø¢Ùرینی Ùˆ نو اندیشی » را بایستی در کنار لاشه ÛŒ اسبان Ù…Ùرده Ùˆ Ú©Ù¾Ú© زده Ùˆ پیر Ùˆ Ùرتوت شده ÛŒ اعتقادات آبا Ùˆ اجدادی Ùˆ سنّتها Ùˆ رسوم Ùˆ آداب متØجّر Ùˆ مذهبجات خانه خراب Ú©Ù† به کالسکه ÛŒ « آرمان Ùˆ آرزو Ùˆ ایده آل پیشرÙتها Ùˆ دگرگشتهای اجتماعی » وصل کرد. نتیجه نیز، پیشاپیش، مشخّص است. هدر رÙتن نیروی تازه Ùˆ سرشار از زندگی جوانان برای نعش Ú©Ø´ÛŒ لاشه ÛŒ اعتقادات کهنه Ùˆ پوسیده ÛŒ آبا Ùˆ اجدادی.
9- جامعه ÛŒ Ù…Ùستعاری.
استعاره اگر از دامنه ÛŒ ادبیّات به معنای وسیع کلمه Ùرا گذرد Ùˆ به دامنه ÛŒ تنشهای Ùکری Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ پولیتیکی Ùˆ امثالهم در غلتد، نشانه ایست از « Ùقدان آزادی » در عرصه های مختل٠اجتماع انسانها Ú©Ù‡ Øکومتگران ذینÙع Ùˆ بی لیاقت Ùˆ Ùرّ از مسبّبان اصلی ترویج Ùˆ دوام آن Ù…ÛŒ باشند. اجتماعی Ú©Ù‡ اÙرادش در تاریک - روشنای « استعاره ها » به سنجشگری تصمیمها Ùˆ رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارهای Øکومتگران Ùˆ Ú¯Ùتن دردها Ùˆ Ù…Ùعضلات Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بÙغرنجهای باهمستان رو Ù…ÛŒ آورند، اجتماعیست Ú©Ù‡ به شدّت، آلوده ÛŒ ریاکاری Ùˆ تظاهر Ùˆ دروغ Ùˆ شیّادی Ùˆ ستم Ùˆ بیدادگری ØÙگّام Ùˆ ارگانهای ابزاری آنها Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا در سرزمینی Ú©Ù‡ کشور دارانش، نماینده گان برØقّ Ùˆ گزینشی مردم بدون هیچ استثنائی نباشند، وجود البسه ÛŒ استعاره ای در هر زمینه ای، ناگزیر Ùˆ ناگریز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، اÙراد آن جامعه ای Ú©Ù‡ به لاپوشانی کردن خود در قدیÙÙ‡ ÛŒ استعاره ها مجبور Ù…ÛŒ شوند، جامعه ایست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد، اÙراد نمی توانند در آزادی به Ú¯Ùتن دیدگاهها Ùردی Ùˆ سنجشگری نظرات Ùˆ رÙتارها Ùˆ تصمیمهای کشور داران بدون هیچ هراسی از جان Ùˆ Øقوق Ùˆ زندگی خود بکوشند. اجتماعی Ú©Ù‡ کثیری از اÙرادش به پرده های « Ù…Ùستعاری » پناه Ù…ÛŒ برند، آن جامعه تا خرخره در « دیکتاتوری Ùˆ Ùضای ارعاب Ùˆ ارهاب Ùˆ ترور Ùˆ ÙˆØشت Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ امریّه های زورگویی » Ù…Øکوم شده است، درست بسان مردم ایران در سیطره ÛŒ اقتدار Ùاقد Øقّانیّت داشتن ولایت الهی - Ùقاهتی در ایرانزمین. برای داشتن سرزمینی Ú©Ù‡ شایسته ÛŒ زیستن Ùˆ اÙتخار کردن به عنصر Ù…Ùید Ùˆ ارزشمند بودن را داشته باشد Ùˆ هر Ùردی بتواند از بهر سر بلندی تاریخ Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ مردم خود در کنار دیگران بکوشد، عریانی Ùˆ راد منشی در کردار Ùˆ اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯Ùتن را باید ستود Ùˆ ارج گزارد Ùˆ عریانی در Ú¯Ùتار Ùˆ اندیشه Ùˆ کردار، هرگز Ùˆ هرگز به معنای دریده Ú¯ÛŒ زبان Ùˆ قلم Ùˆ ÙØّاشیگری نیست Ú©Ù‡ نیست.
10- ادبیّات کودکان و نوجوانان.
دیروز Ùˆ امروز Ùˆ Ùردای اÙراد یک جامعه را Ù…ÛŒ توان از همان « ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانانش »، ارزشیابی کرد. سنجشگری Ùˆ بررسی کتابهای کودکان Ùˆ نوجوانان Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ ادبیّات آنها Ù…ÛŒ تواند به ما بگوید Ú©Ù‡ اÙراد اجتماع در کدامین رده های « آموزشی Ùˆ پرورشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکر » ایستاده اند. ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در سرزمین ما به آنچنان سرند کاری خروار - خرواری Ù…Øتاج است تا بتوان « ذرّه ای طلای ارزشمند » را از لابلای اینهمه تولیدات بی Ù…Øتوا Ùˆ بی مایه، بیرون کشید Ùˆ پیدا کرد. اگر قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ Øکایتها Ùˆ سرگذشت پهلوانان شاهنامه، روزی روزگاری « آموزگار Ùˆ پروردگار » کودکان Ùˆ نوجوانان ایرانزمین بودند Ùˆ سرمشقی برای « منش جوانمردی Ùˆ آدمیگری در اجتماع »، امروزه روز، ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در باتلاق اسلامیّت انتØاری Ùˆ شهید خواهی Ùˆ اØمق Ùˆ سÙله پروری دستگاه ربّانی Øکومت Ùقاهتی Ùˆ همچنین ایدئولوژیهای سوپر تØمیلی باختری Ùˆ شبیه سازی Ùرو تپیده است. به همین سبب، من با صدایی رسا Ùˆ Ùریادی جگر خراش بانگ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ سنجشگری ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان سرزمین ما، گامیست ارزشمند برای Ø¢Ùرینش Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ میهن Ùرهنگیده Ùˆ جهانی شایسته ÛŒ ارجمندی انسان Ùˆ زندگی منØصر به Ùردش.
11- واقعیّت ایرانزمین یا ایده ی ایران؟.
گویا یکصد Ùˆ اندی سال پیش، متÙکّر برجسته Ùˆ ژرÙاندیش Ùرانسوی، Øال Ùˆ روز کثیری از مردم ایران Ùˆ مردم بسیاری از نقاط جهان را در سیطره ÛŒ Øکومتهای توتالیتری، پیش بینی کرده بود:
[ ...... هر کسی را Ú©Ù‡ نگاه Ù…ÛŒ کنی، Ù…ÛŒ بینی سر در گریبان خویش Ùرو برده است Ùˆ طوری رÙتار Ù…ÛŒ کند؛ انگار Ú©Ù‡ سرنوشت تمام انسانهای دیگر، هیچ ربطی به زندگی او ندارند. برای هر کسی، بود Ùˆ نبود ابناء بشر بر روی کره زمین Ùˆ پیرامونش Ùقط همان Ùرزندان Ùˆ همسر Ùˆ بهترین دوستان صمیمی اش هستند. هر کسی یاد گرÙته Ú©Ù‡ برای Øلّ Ùˆ Ùصل Ùˆ چاره ÛŒ مسائل خودش به هر Ù†ØÙˆÛŒ از انØاء Ú©Ù‡ شده در بین اجتماع انسانها رخنه کند Ùˆ راه Ùˆ کار را پیدا کند؛ ولی هیچکس، دیگران را نه Ù…ÛŒ بیند، نه با آنها دمخور Ù…ÛŒ شود. هر کسی Øتّا اگر با دیگران نیز اÙت Ùˆ خیز کند؛ نه Øسّی Ùˆ گرایشی عاطÙÛŒ به آنها دارد، نه اصلا در Ùکر ایجاد پیوند با آنها Ù…ÛŒ اÙتد. هر کسی، زندگی Ùˆ هستی اش Ùقط Ùˆ Ùقط در کندو Ùˆ Ù‚Ùس خودساخته ÛŒ Ùردی Ùˆ مسائل شخصی خودش سپری Ù…ÛŒ شود. تنهای تنها. هر گاه نیز در چنین وضعیّت Ùˆ شرایطی، کسی بخواهد معنایی برای هستی خودش Ùˆ خانوده اش پیدا کند، خود به خود، همپای با چنان معنایابی برای زندگی Ùردی خودش، معنای « زندگی باهمستان در کنار دیگر همنوعان » از ذهن Ùˆ روانش، رخت برمی بندد....... ]
« آلکسیس توکویل ( 1805 – 1859 Ù…. ) » - مجموعه ÛŒ آثار – متن Ùرانسوی – نشر گالیمار - Ùرانسه - 1992
تمام وجودش شعله ور بود Ùˆ آغشته به دلزده Ú¯ÛŒ از همه چیز Ùˆ همه کس. با تØکّمی تکاندهنده Ùˆ مشتهای گره کرده Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « ...... ايران من. ايران تو. ايران او. ايران ما. ايران شما. ايران آنها. ايران ايشان. آري ايران. ايران « ما خوبترين خوبان جهان »، سرزمين معماها Ùˆ اسرارها Ùˆ كمپلكسها Ùˆ Ùلاكتها Ùˆ بدبختيها Ùˆ عقده هاي ÙˆØشتناك Ùˆ عجايب منØصر به Ùرد. سرزمين آدمهايي با صدها لايه ÙŠ رÙتاري Ùˆ Ú¯Ùتاري مملوّ از تناقضات هولناك. سرزمين مصرÙگرائي بنجلهاي دنيوي. سرزمين زنان Ùˆ دختران نجيب نماي روسپي Ùˆ جنده هاي نجيب Ùˆ Ù…Øجّبه. سرزمين تعارÙات شاه عبدالعظيمي Ùˆ زيارتگاههاي بوگندو. سرزمين آب Ùˆ هواي Øسرتبار Ùˆ دارنده ÙŠ آسمان Ø´Ùا٠و پر ستاره با دشتها Ùˆ كوهستانها Ùˆ كويرها Ùˆ مراتع Ùˆ مرغزارها Ùˆ جنگلهاي Ø´Ú¯Ùت انگيز. سرزمين مادران دلسوز Ùˆ غمخوار Ùˆ اميدوار Ùˆ چشم انتظار. سرزمين كشمكشها Ùˆ انقلابها Ùˆ قيامها Ùˆ كودتاها. سرزمين Øكومتهاي مستبد Ùˆ خونريز Ùˆ شكنجه گر Ùˆ غارتگر Ùˆ خبيث Ùˆ دزد Ùˆ عقده اي. سرزمين آدمهاي مظلوم نما Ùˆ ريشو Ùˆ اشك ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø±ÙŠØ². سرزمين عبادت Ùˆ نذري Ùˆ سÙره ÙŠ ابوالÙضل انداز Ùˆ ØªØ³Ø¨ÙŠØ Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† Ùˆ خرمقدس بازی Ùˆ ناموس پرستی مضØÚ©. سرزمين آدمهاي خراÙاتي Ùˆ هپلي هپو Ùˆ ماليخوليائي. سرزمين بازاريها Ùˆ انگشتر عقيق Ùˆ قليون Ùˆ چاي Ùˆ سماور Ùˆ ديزي. سرزمين رونق قبرستانها Ùˆ گوركنها Ùˆ مرده شورها Ùˆ تابوت كشان Ùˆ جوانيهاي در خاك Ø®Ùته. سرزمين ترياك Ùˆ اعتياد خانه خراب كن. سرزمین کودکان ویلان Ùˆ رها شده در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ خیابانها. سرزمين قسم خوردنها Ùˆ توكل كردنهاي تخمي. سرزمين مساجد Ùˆ اعياد مذهبي Ùˆ هيئتها Ùˆ دسته زنيها Ùˆ ادعيه Ùˆ جادو Ùˆ جنبل. سرزمين Ùقها Ùˆ مراجع تقليد Ùˆ آخوندها Ùˆ ملاها Ùˆ اسلام راستين سازان بي مايه Ùˆ هوچيگر Ùˆ شارلاتان. سرزمين ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ Ùˆ تعبير خواب Ùˆ استخاره. سرزمين بند Ùˆ بستهاي تجاري Ùˆ بساز Ùˆ بÙروش Ùˆ ماستمالي كن Ùˆ كلاهبرداريهاي نجومي. سرزمين Ùرار مغزهاي سرخورده از Øکومتگران خبیث Ùˆ ستمگر Ùˆ زورگو. سرزمين خريد Ù…Ùت Ùˆ Ùروش سرسام. سرزمين از چس، سود كلان گرÙتن Ùˆ از كه كه، سرمايه ساختن. سرزمين دختران Ùˆ پسران بي Ùردا Ùˆ نا اميد Ùˆ آرزو به دل. سرزمين رÙاقتها Ùˆ دوستيهاي Ù„Øظه اي Ùˆ قهر كردنها Ùˆ خصومتهاي ابدي. سرزمين نون قرض دادنها Ùˆ استاد بزرگوار خطاب كردنها Ùˆ تيمسارها Ùˆ ارتشبدها Ùˆ سرلشگرهاي چوبي Ùˆ Ú†Ùسكي.
سرزمين برادران Ùˆ خواهران Ùˆ برادر زاده ها Ùˆ خواهر زاده ها Ùˆ عموها Ùˆ دائيها Ùˆ خاله ها Ùˆ عمه ها Ùˆ وابستگان تاق Ùˆ جÙت آنها Ùˆ پسر خاله هاي دسته ديزي. سرزمين آدمهاي الكي خوش Ùˆ شكم گنده Ùˆ مغز كوچولو. سرزمين چلو كباب Ùˆ برنج Ùˆ قرمه سبزي Ùˆ شامي Ùˆ ته چين پلو Ùˆ سالاد شيرازي. سرزمين عزاداري Ùˆ مرده كشي Ùˆ قبرستانهاي آباد Ùˆ تÙريØÙŠ. سرزمین غارت Ùˆ چپاول Ùˆ بر باد دادن ثروتهای طبیعی Ùˆ هرگز باز نیامدنی. سرزمين قاچاق تریاک Ùˆ دختران Ùˆ مبارزان هل من یزید Ùˆ اعدام Ùˆ تير باران Ùˆ ترور Ùˆ قطع اعضاء بدن. سرزمين صيغه Ùˆ ختنه Ùˆ ازدواج Ùˆ طلاق Ùˆ زير آبي رÙتنهاي سكسي. سرزمين به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟. سرزمين ماشین بچه دار شدن Ùˆ سر خیابون رها کردن Ùˆ لا دادن Ùˆ بÙتون آرمه چيدن به گردارگرد پائين تنه ÙŠ آدمها براي ØÙاظت از نواميس مردم. سرزمين Ù†Ùرتها Ùˆ كينه توزيهاي هزاره اي. سرزمين روشنÙكران مطيع Ùˆ تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ بد قلق Ùˆ ÙÙمپÙزی. سرزمين آدمهاي من بميرم تو بميري. سرزمين آدمهاي به تخمم Ú¯Ùˆ. سرزمين مقامدارن بي لياقت Ùˆ باد به غبغب انداز Ùˆ هارت Ùˆ پورت كن Ùˆ ديكتاتور ماب. سرزمين آدمهاي كجا به Ù†Ùع ماست Ùˆ كلاهي از نمد باد آورده نصيبمان ميشه. سرزمين دكانداري Ùˆ Øجره نشيني Ùˆ بازار Ùˆ Ú†Ùƒ Ùˆ چونه زني. سرزمين واردات Ùˆ مصر٠هر كالاي مزخرÙÙŠ كه مارك خارجي داشته باشه. سرزمين آدمهاي شرمنده از ايراني بودن خود؛ ولي مغرور به تاريخ Ùˆ Ùرهنگي كه پيشينيانشان Ø¢Ùريدند Ùˆ ديروزيان Ùˆ امروزيان آن را به گا دادند. سرزمين قياÙÙ‡ هاي عبوس Ùˆ پير Ùˆ خمود Ùˆ در خود خزيده Ùˆ طلبكار Ùˆ گريان Ùˆ ننه من غريبم. سرزمين Ú†Ùƒ Ùˆ سÙته Ùˆ برات بي Ù…ØÙ„ صادر كردن Ùˆ Ùاقد پشتوانه ÙŠ مالي. سرزمين Ùقط در Ùكر ازدواج بودن Ùˆ جهاز Ùˆ شرط Ùˆ شروطهاي ميلياردي گذاشتن برا گاييدن صد گرم دوبرگيهاي دختران Ùˆ زنان. سرزمين ÙÙƒ Ùˆ Ùاميل دار خارج نشين Ùˆ مخصوصا گرين كارت دار در يو. اس. اي. سرزمين آدمهاي با خورجين خورجين اسكناسهاي بي پشتوانه Ùˆ Ùاقد ارزش بر دوش. سرزمين باج سبيل ده Ùˆ لوطي بازيهاي مضØÙƒ Ùˆ كوچه مردها Ùˆ نوچه هاي كاكا رستمي. سرزمين قومها Ùˆ لهجه ها براي تمسخر Ùˆ تØقير Ùˆ كير كردن همديگر. سرزمين مطبوعات دوزاري Ùˆ چيز نويسان كاغذ سياه كن Ùˆ مترجمان طوطي صÙت Ùˆ وارد كننده ÙŠ سرسام آور تØÙÙ‡ هاي Ù†Ùهمیده Ùˆ نجویده ÛŒ Ùرنگی. سرزمين تظاهر Ùˆ رياكاري Ùˆ تقيه Ùˆ دولا Ùˆ راست شدنهاي دروغكي. سرزمين منتظران مهدي موعود از آستين آسمان يا آنسوي مرزها. سرزمين به درك Ú¯Ùˆ Ùˆ زندگي Ùقط دو روزه Ùˆ بي خيالش باش Ùˆ بزن بر طبل بيعاري Ùˆ زير كار در روي Ùˆ كون گشادي ممتد. سرزمين دزدهاي عادل Ùˆ كلاهبرداران متقي Ùˆ آدمكشهاي جوانمرد Ùˆ زورگويان مردمدار. ايران، سرزمين ثروت Ùˆ Ùقر Ùˆ نكبت Ùˆ تضادهاي ÙˆØشتناك طبقاتي Ùˆ قشري.
سرزمين قربون صدقه ÙŠ هم رÙتنها Ùˆ اشك ريزيها Ùˆ زاريها Ùˆ Ù†Ùرينها Ùˆ دشنامها Ùˆ بد دهنيها Ùˆ Øرامزادگيها. سرزمين مساÙرت رÙتنهاي پزكي Ùˆ خرج كردنهاي شاخ در آور براي پستون Ùˆ كيرخايه جنباني در انظار يكديگر كه بله ديگه، دارندگي Ùˆ برازندگي. سرزمين ترشيجات Ùˆ مربا جات Ùˆ خشكبار Ùˆ هله هوله هاي رنگين. سرزمين ياØسين! Ùˆ سقاي دشت كربلا Ùˆ آدمهاي بد لباس Ùˆ Ùضول Ùˆ چشمچران Ùˆ تخم به Øرام انداز. سرزمين علي Ú¯Ùˆ Ùˆ علي خواه Ùˆ علي زا Ùˆ علي ياور Ùˆ علي عاشق Ùˆ علي مريد Ùˆ علي داد Ùˆ علي دوست. سرزمين Ùالگوش ايستادن Ùˆ زاغ همديگه را چوب زدن Ùˆ آتو گرÙتن Ùˆ رسواسازيهاي خونبار. سرزمين بي نظميها Ùˆ قاراشميش Ùˆ مناسبات خر تو خر. سرزمين Ùيس Ùˆ اÙاده Ùˆ تكبر Ùˆ منم منم Ùˆ پز دادن Ùˆ اÙاده هاي طبق طبق. سرزمين دكترها Ùˆ مهندسان Ùˆ متخصصان ناÙرهيخته Ùˆ دلال صÙت. سرزمين شخصيتهاي پايمال شده Ùˆ Øقير Ùˆ متوقع Ùˆ خود بزرگبين Ùˆ با كير ديگران داماد شدن. سرزمين Øاسدان Ùˆ كينه توزان Ùˆ در ظاهر، خير خواه هم بودن؛ ولي در باطن چشم ديدن همديگه را نداشتن. سرزمين مهاجرت اجباري یا دلبخواهي Ùˆ گاهی نیز تبعيدي. سرزمين آدمهايي كه در غربت، ناشادند Ùˆ در وطن غريب. سرزمين سرمايه گذاري در خريد Ùˆ Ùروش زمين Ùˆ يك شبه به ميلياردها تومان دست ياÙتن. سرزمين دار Ùˆ ندار خود را پاك باختن Ùˆ خانه خراب شدن در يك چشم بر هم زدن. سرزمين معامله گران در كشورهاي خليج Ùارس Ùˆ مخصوصا دوبی Ùˆ جزيره ÙŠ كيش Ùˆ ولنگ Ùˆ بازيهاي مدرن نما Ùˆ غربي مابي.
سرزمين اصراÙكاريهاي بي Øد Ùˆ Øساب Ùˆ خونريزيها Ùˆ قصاصها Ùˆ ØÙ‚ كشيها Ùˆ ستمهاي توصي٠ناپذير. سرزمين ساختمانها Ùˆ آپارتمانهای بی ریخت Ùˆ شمایل Ùˆ خانه هاي ناامن Ùˆ بي پرنسيپ. سرزمين Ù…Øله بندي Ùˆ منطقه بازي Ùˆ به كونمون بگو دنبالم نيا بو ميدي. سرزمين كاتالوگهاي كالاهاي تبليغاتي خارجي را خريد Ùˆ Ùروش كردن براي دوختن انواع لباسهاي هاليوودي در خودنمائيهاي سيرك سان در جشنهاي چشم همچشمي براي آب كردن دل از ما بهتران. سرزمين منت گذاريها Ùˆ منت كشيها Ùˆ جاكشيها Ùˆ كس كشيها Ùˆ خايه ماليها Ùˆ چاپلوسيها Ùˆ نوكر بازيها Ùˆ كون ليسيها Ùˆ Øقارتها Ùˆ دم بر نياوردنها. سرزمين كله شق بازيها Ùˆ خريتها Ùˆ بلاهتها Ùˆ Ù†Ùهميها. سرزمين آرزوها Ùˆ اميدها Ùˆ ايده آلها Ùˆ ناكجا آبادهاي سوخته Ùˆ خاكستر شده. سرزمين دود Ùˆ دم Ùˆ ماشينهاي قراضه Ùˆ جاده هاي بي تابلو. سرزمين مدعيان Ùˆ يسل كشان Ùˆ عربده كشان ميدان سياست Ùˆ قدرت. سرزمين شعارهاي توخالي Ùˆ دشمن تراشيهاي بي رويه. سرزمين ثروتهاي طبيعي Ùˆ منابع عالي براي جنگ Ùˆ جدالهاي خونين. سرزمين قلع Ùˆ قمع كننده ÙŠ متÙكر Ùˆ Ùيلسو٠و هنرمند Ùˆ ايده Ø¢Ùرين. سرزمين مارش عزا نواختن از زادروز تا مرگروز آدمها. سرزمين گداهاي ميليونر Ùˆ ميليونرهاي گدا صÙت. سرزمين تراÙيك مرسدس بنز Ùˆ گاو Ùˆ الاغ Ùˆ گوسÙند. سرزمين آدمهاي مقيم غرب Ùˆ مساÙر خوشگذرون با دلار Ùˆ پوند Ùˆ يورو در وطن. سرزمين پسته Ùˆ تنقلات Ùˆ گز Ùˆ سوهان Ùˆ تخمه جاپوني. سرزمين مرگهاي زود رس Ùˆ سكته Ùˆ سرطان Ùˆ بيماريهاي رواني با عواقب وخيم. سرزمين آدمهايي با عقده هاي خطرناك Ùˆ انتظارات Ùˆ گله گزاريها Ùˆ شكايتها Ùˆ دعواها Ùˆ كتك كاريهاي خانوادگي Ùˆ Ùاميلي Ùˆ خويشاوندي Ùˆ قومي.
سرزمين تيتلها Ùˆ القاب Ùˆ نامهاي استعاره اي Ùˆ زبان Ù…Øاوره اي Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ متلها Ùˆ اصطلاØات Ùˆ متلكها Ùˆ گوشه Ùˆ كنايه زدنها Ùˆ به در بگو ديوار يشنوه. سرزمين پيغوم Ùˆ پسغوم Ùˆ خط Ùˆ نشون كشيدنها Ùˆ تهديدها. سرزمين خدا بركت بده Ùˆ انشاءالله انشاءالله Ùˆ خدا بزرگه Ùˆ خدا اگه بخواد Ùˆ خدا را شكر Ùˆ خدا بد نده Ùˆ خدا به داد رس Ùˆ خدا داده Ùˆ خدا دوست Ùˆ خدا خواسته Ùˆ در نهايت همه ÙŠ اينها، خدا گايده. سرزمين آدمهاي همه ÙÙ† Øري٠و متخصص هر كاري Ùˆ هر Ùني Ùˆ هر ØرÙÙ‡ اي. سرزمين كاسب كارها Ùˆ طلا Ùروشها Ùˆ واسطه ها Ùˆ Ù…Øللها Ùˆ كار چاق كنها. سرزمين Øاجيها Ùˆ كربلائيها Ùˆ مشهديها Ùˆ سيدها. سرزمين دروغگويي Ùˆ دروغزني Ùˆ تهمت Ùˆ اÙترا Ùˆ غيبت Ùˆ سخن چيني. سرزمين قاچاق Ùˆ قاچاق كاري Ùˆ اØتكار Ùˆ دولا پهنا Ùروختن Ùˆ چسناله هاي شبانه روزي. سرزمين ترانه ها Ùˆ سرودهاي تكراري Ùˆ سوژه هاي هزار بار نوشته Ùˆ Ú¯Ùته Ùˆ اجرا شده. سرزمين ضد تنوع Ùˆ ابتكار Ùˆ نوآÙريني. سرزمين Øموم Ùˆ كيسه كشي Ùˆ لنگ Ùˆ قديÙÙ‡ Ùˆ سنگ پا Ùˆ سÙيدآب Ùˆ واجبي. سرزمين مانتو Ùˆ مقنعه Ùˆ چادر مشگي. سرزمين جنده Ú¯ÙŠ Ùˆ جاكشي به سبك Ùˆ سياق Ùˆ مرام اسلام پسند. سرزمين ماهواره Ùˆ كامپيوتر Ùˆ هندي Ùˆ چت روم Ùˆ تماشاي برنامه هاي مضØÙƒ Ùˆ تهوع آور لس آنجلسي. سرزمين صلوات Ùˆ سينه زني Ùˆ روضه خواني Ùˆ پا منبر رÙتن Ùˆ استخاره گرÙتن Ùˆ Ùال ØاÙظ Ùˆ اجنه. سرزمين كروات Ùˆ Ùكل Ùˆ برك دنس Ùˆ تايتانيك Ùˆ ماتريكس. سرزمين شلاق Ùˆ Øد زدن Ùˆ زندان Ùˆ Ù…Øاكمه هاي رشوه اي. سرزمين خر كريم را نعل كردن Ùˆ كدخدا را ديدن Ùˆ ده را چاپيدن. سرزمين ميهمانيهاي زرق Ùˆ برق دار Ùˆ لا٠و گزاÙگوئيهاي مزخر٠اندر مزخرÙ. سرزمين زلزله Ùˆ تصادÙات هولناك Ùˆ بي امنيهاي گسترده. سرزمين معجزه Ùˆ در انتظار Ù…Øشر كبرا بودن. سرزمين خوÙناك Øتا براي دشمنانش. آري ايران. سرزمين ایران ......... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه!. اي « آريا »!. اي آواره Ùˆ دربدر غربت!. تو در ايرانزمين، دلباخته ÙŠ Ú†Ù‡ چيزهائي بودي Ùˆ هنوز در جستجوي Ú†Ù‡ چيزهائي هستي؟. آيا در Ùكر واقعيت پذير كردن روياها Ùˆ آرزوهايت هستي يا نظاره گر Ùˆ تاب آور واقعيتي كه توصي٠آن را شنیدی؟. « آريا »، اي مردي كه ملعون Ùˆ منÙور شده ÙŠ عريانيها Ùˆ رادمنشيهايت هستي. تو در كدامين ايرانزمين مي زيي؟. « ايده ÙŠ ايران »؟. يا « واقعيّت ايران » ØŸ. )
12- چندر اعتقادات.
آنچه را برغم جویدنهای مکّرر نتوان در آسیاب Ùهم Ùˆ ظرÙیّتهای وجودی ما گنجاند Ùˆ گوارید Ùˆ دریاÙت، همان چیز را بایستی از نو در باره اش، دقیق Ùˆ ظری٠و عمیق اندیشید. بسیاری از اعتقادات Ùˆ باورها Ùˆ سنّتها Ùˆ شیوه های رÙتاری ما، بسان « چندر » Ù…ÛŒ باشند؛ ولی ما به خود، تØمیل Ùˆ تلقین کرده ایم Ú©Ù‡ « گوشت لخم Ùˆ کبابی » هستند. چقدر ما ملّت به جویدن « چندر سنتّهایمان » Ù…Ùتخر Ùˆ مغروریم به جای آنکه « هنر نوجویی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی » را بخواهیم. ناگÙته نیز نماند Ú©Ù‡ « نوجویی Ùˆ نوگرایی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی » هرگز به معنای کپیه برداری Ùˆ شبیه شدن Ùˆ ادا Ùˆ اطوار دیگران را در آوردن نیست؛ بلکه تلاشیست از بهر پوست انداختن Ùˆ زایاندن « خودی نو » از خاکستر آوار کهنه ارثیه های اعتقاداتی ملّت.
13- واقعیّت سازی.
یک ریز راه Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ ک٠بر لب آورده بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت: « .... واقعيتها را من ساختم؛ نه آنچه غاÙلگیرانه، Øادث مي شود یا بوده است. اون گوشه اي كه من اÙتادم بهتر از مخروبه اي نيست كه تو اÙتاده اي يا ديگران اÙكنده شده اند. لزومي نداره به موقعيت همديگه غبطه بخوريم. هر كدام از ما به Ù†Øوي در جايگاه خودمون تنها Ùˆ بي ياوريم. از اينهمه تلاشها Ùˆ سگدو زدنها، شايد صدها Ùˆ هزاران Ù†Ùر بتونن به هم برسند؛ ولي ميليونها Ù†Ùر در همون جايي كه اÙتاده اند، مي مانند Ùˆ مي پوسند. اخبار تقلاهاي اونايي كه به هم رسيده اند مرا آنقدر شاد مي كنه كه مصيبت تنها بودن خودم را Ùراموش مي كنم. مشكل من يا شايد صدها Ù†Ùر ديگه مثل من در اين نيست كه دوست داريم به مقام Ùˆ ارجمندی Ùˆ رÙاه ديگران برسيم؛ بلكه معضل زجر آور ما، « چرايي اÙكنده شدن Ùˆ چرايي Øركت است.». تو اگه تصور مي كني كه من، شخصيت ديگري نيز هستم، سواي آني كه مي بويم Ùˆ از خودم اÙشانده مي شوم، بايد Ùقط متاس٠شوم براي اون نگاه Øقير Ùˆ كوته بينانه ات. آخه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. چشمه اي كه آب زلال Ùˆ گوارا Ùˆ خنك داره، چطور مي تونه بوي Ùاضلاب بده؟. چرا به دماغ خودت بدبين نميشي؟. كي Ú¯Ùته كه هر انساني بايد بي چون Ùˆ چرا همانسان باشه كه من يا تو يا ديگران دوست داريم باشه؟. آيا اين زورگويي نيست؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم انسانها را بدانسان كه دوست مي دارند باشند Ùˆ در تلاش براي آنچه كه مي خواهند باشند بستائيم؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم كه مي توان Ùˆ بايد آن شعور را نيز داشت كه ايده آلها Ùˆ تصاوير دلپسند خودمون را از آدمها به كناري بنهيم Ùˆ اونا را همانطور ببينيم Ùˆ بپذيريم كه در زندگي Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ رÙتار Ùˆ علايق Ùˆ سائقه هاشون هستند؟. چرا بايد هر چيزي رنگ علايق تو را يا مرا يا ديگران را داشته باشه تا ايده آل Ùˆ دوست داشتني Ùˆ Ù…Øبوب وجود تو Ùˆ ديگران باشه؟. آخ كه چقدر خسته Ùˆ آزرده شده ام من از اين همه انتظارات Ùˆ بايد – نبايدها. برا همينه كه دوست ندارم از اون دخمه اي كه توش اÙتاده انم يه قدم اونطرÙتر برم. همش علائم است Ùˆ نشانه ها Ùˆ تابلوها Ùˆ مسيرها Ùˆ نمادها Ùˆ تصاوير عجيب Ùˆ غريب. من همين جا مي مانم؛ زيرا بي رنگ است Ùˆ ساده Ùˆ Ùاقد زمان Ùˆ قوانين Ùˆ اخلاقيات اسارت كننده. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ خودم نیز اونا را تاويل Ùˆ تÙسير مي كنم. قصه نباÙ!. دوران شهرزاد قصّه Ú¯Ùˆ Ùˆ هزار Ùˆ يك شب نیز، سپري شده عمو اوغلی!. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ تاريخ اÙكنده شدن Ùˆ جان کندنم را رقم Ù…ÛŒ زنم. »
14- دیدن خود در آیینه.
از همه، سر خورده شده بود Ùˆ با نگاهی عاقل اندر سÙیه Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « ..... Øکایت ایرانزمین Ùˆ کاراکتر رÙتاری مردمش در کلّ، Øکایتیست بسیار Ú¯Ùته شده Øتّا در Øدیث بیگانگان؛ ولی در باره اش از سوی خودیها « اندیشیده نشده ». اینکه ما ملّت در نوع خود، واقعا تØÙÙ‡ ای خاصّ هستیم، مسئله ایه Ú©Ù‡ تمام دنیا Ù…ÛŒ دونن. ولی اینکه چرا ما نمی تونیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم بدون هیچ تبعیضی Ùˆ ستمی در Øقّ یکدیگه، منشا آن برمی گرده به همان « چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ کثیرالّنبش » بودن ایرانیان Ú©Ù‡ درونمروزی Ùˆ بروزنمرزی اش را شامل میشه. Øالا نمی خواد غÙر Ùˆ لند Ú©Ù†ÛŒ!. Ùرق طی٠تØصیل کرده Ùˆ مثلا روشنÙکر اجتماع ایرانی در معنای وسیعش با مردم ایران در کلّ، اینه Ú©Ù‡ روشنÙکرش از Ù„Øاظ پراکتیکی در بستر ذهنیّت Ùˆ کاراکتر عوام، تنÙّس Ù…ÛŒ کنه Ùˆ همیشه خودش را از مردمش جدا کرده Ùˆ گسلانده؛ ولی با شعار برای مردم Ùˆ در کنار مردم بودن، هارت Ùˆ پورت کرده Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنه. از آنجا Ú©Ù‡ زندگی Ùرد، Ùرد انسانها نیز در جوامعی مثل ما، پدیده ای عاجل Ùˆ کنکرت Ùˆ دو روزه Ùˆ جزیره سان Ùˆ دم را بچسب Ùˆ بی خیالش Ùˆ کوبیدن بر طبل بیعاری Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ باشه، خود به خود، هر نوع، دور اندیشی Ùˆ Øساب Ùˆ کتاب داشتن برای کارها Ùˆ رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارها نیز، موضوعی پراگماتیستی؛ آنهم از نوع مبتذلش Ùˆ Øرکتی عاجل Ùˆ ابزار دم دست به Øساب میاد. وقتی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ آییم Øکومتها را از مردم، منÙصل Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ آنها را سوای مردم خودمون Ù…ÛŒ شماریم، متوجّه نیستیم Ú©Ù‡ با چنین کاری، نه Øکومتها را درست Ùˆ Øسابی شناخته ایم؛ نه مردم خود را. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ هیچکس خودش را مسئول هیچ چیزی نمی داند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ Øاکم هستند، نه آنهایی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù…ØŒ بر آنها اجرا میشه. در این معادله ÛŒ به قول خودت « کائوس / Chaos » وار، نه تنها چیزی به جایی بند نیست؛ بلکه هجوم نابسامانیهاست Ú©Ù‡ مثل شهابهای کهکشانی بر سر Ùˆ روی آدم، هوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ آمها نیز راه به جایی نمی برند. من کمتر ایرانی را دیده ام Ú©Ù‡ آن دلیری را داشته باشه، بخواد اخلاقیات ایرانی را در کلّ به گستره ÛŒ سنجشگری بخوند Ùˆ لابیرنت روان Ùˆ Ùرهنگ ایرانی را موضوع تÙکّرات Ùردی خودش بدوند. علّتش نیز برمی گرده به اینکه ما خودمون، هر چقدر نیز در هنر خودÙریبی، تبØّر داشته باشیم، باز دست آخر Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ یکی از آجرهای همان ساختمانی هستیم Ú©Ù‡ ازش Ù†Ùرت داریم Ùˆ قرار است ویرانش کنیم. کیست Ú©Ù‡ آن دلاوری را داشته باشه، لوله ÛŒ تÙÙ†Ú¯ را بر شقیقه ÛŒ خودش بگذارد؟. »
15- لنزگذاری در چشم بینشگر .
هر کتابی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خوانیم، لنزی در چشمان Ùهم ما Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ نه تنها واقعیّتها را دگرسان جلوه Ù…ÛŒ دهد؛ بلکه بینش ما را نیز ملوّن Ù…ÛŒ کند. شناختهایی Ú©Ù‡ ما از این راه به دست Ù…ÛŒ آوریم، به آگاهیهای تصنّعی نیز آغشته Ù…ÛŒ باشند. از این رو، برای تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از واقعیّتها بایستی سهم واسطه ای ابزارها را از سهم تجربه های عریان در « پروسه ÛŒ شناخت » تÙکیک Ùˆ متمایز کرد؛ زیرا ابزارهای شناخت، متدهای شناسائی هستند؛ نه شناخت ÙÛŒ Ù†Ùسه. ولی ما کمتر در این باره Ù…ÛŒ اندیشیم Ú©Ù‡ « ابزارهای شناخت » به ابهام Ùˆ تصنّعات آلوده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ شناختهای ما را تØت الشّعاع قرار Ù…ÛŒ دهند. منشاء خطاها Ùˆ Ùریبهای ما در همین معضل نهÙته است.
16- موسس Ùˆ مجری Ùˆ ارجگزار به قانون یا Øمّال اوامر؟
قوانینی را Ú©Ù‡ نمایندگان برگزیده ÛŒ مردم بدون هیچ تبعیضی تاسیس نکرده باشند Ùˆ مردم نیز به قانون بودن آنها رای نداده باشند، چنان قوانینی Ùاقد اعتبار هستند Ùˆ هیچ رسمیّت Øقوقی ندارند. از این رو، « قانون اساسی » بایستی موسسش، مردم باشند Ùˆ بتواند شیرازه ÛŒ یک ملّت را دوام دهد Ùˆ مستØÚ©Ù… کند؛ نه اینکه ابزاری باشد برای Ùروپاشیدن مناسبات اجتماعی. « قانون اساسی » هر کشوری نمایانگر Ùˆ آیینه ÛŒ تمام نمای « عصاره ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آموخته ها Ùˆ تجربیات » مردم یک سرزمین است. آیا آنچه ما به نام « قانون اساسی » در کشورمان داریم، واتاب دهنده ÛŒ میزان شعور جمعی ما Ù…ÛŒ باشد؟.
17- رویاهای رنگین من.
با قدØÛŒ شراب مرد اÙÚ©Ù† در دست Ùˆ چشمانی میگون Ùˆ لبخندی زیبا، Øکایت Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡: « ...... تمام آنچه را آرزو Ù…ÛŒ کنیم، دوست داریم اونایی بر آورده کنن Ú©Ù‡ اعتقاد سÙت Ùˆ سختی بهشون داریم. اینکه Øالا دیگرون نیز مثل ما، آدم هستن Ùˆ صدها خبط رÙتاری Ùˆ اخلاقی Ùˆ امراض جور واجور نیز Ù…ÛŒ تونن داشته باشن، در مدّ نظر ما نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ ما در اونا، قابله ÛŒ زاینده Ú¯ÛŒ آرزوهامون را کش٠کرده ایم. دردسر از آن جایی شروع میشه Ú©Ù‡ ما Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ بریم، اÙراد ایده آلی ما نه تنها با آرزوهای ما بیگانه اند؛ بلکه سترون نیز هستن Ùˆ استعداد بار دار شدن ندارن. همین جاست Ú©Ù‡ بلاÙاصله کاخ آرزوهایمان Ùرو Ù…ÛŒ پاشه Ùˆ ما تمام کاسه کوزه ها را بر سر آنانی Ù…ÛŒ شکنیم Ú©Ù‡ ایده آل ما بوده اند. نمی دانم Ú†Ù‡ جور میشه Ú©Ù‡ ما صدها بار داغ چنین سرخورده گیها را با گوشت Ùˆ پوست Ùˆ خونمان Øسّ Ù…ÛŒ کنیم؛ ولی بازم همون خطاها را به شیوه ای دیگه مرتکب میشیم. تراژدی قضیه Ùˆ مضØÚ©Ù‡ ÛŒ درد آور در اینه Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم خودمان تک، تک، مجری آن آرزوها Ùˆ خواستهایی بشویم Ú©Ù‡ در سر Ùˆ مغرمون Ù…ÛŒ پرورونیم. Ùقط متوقّعیم Ú©Ù‡ دیگرون برای ما چنان آرزوها Ùˆ آرمانهایی را برآورده کنن!. ما Øقّمونه Ú©Ù‡ داغون Ùˆ پریشیده Ùˆ ناامید شده باشیم؛ چونکه بار خودمون را به دوش دیگرونی Ù…ÛŒ اندازیم Ú©Ù‡ بار بر نیستند Ùˆ از بردن بار خود نیز Ø·Ùره Ù…ÛŒ روند.
آره جوانمرد عزیز!. دنیای دوستیهای آدمی، دنیای دلبستگیها Ùˆ شادمانیهای Ù„Øظه ای Ùˆ خنده های پریشیده در دهان آسیاب زمان است. اینکه من دلم Ù…ÛŒ خواد با آدمایی خاصّ، Ú¯Ùت Ùˆ شنود داشته باشم Ùˆ از Øضور اونا در گوشه ای از این جهان هزار Ùتنه، دلشاد بشم Ùˆ گاه گداری، نشانه ای از اونا ببینم؛ ولو به اندازه ÛŒ یه سر سوزن باشه، خودش بهترین آرزو Ùˆ هدیه Ùˆ سعادتیه Ú©Ù‡ ممکنه نصیبم بشه. باید قدرش را بدونم. آدمها به همون اندازه ÛŒ قیاÙÙ‡ هاشون، طبیعت Ùˆ علایق مختل٠و متÙاوتی دارن. شاید اصلا رمز آغاز Ùˆ دوام بسیاری از رÙاقتها در همین مختل٠بودن دوستان Ùˆ رÙیقان آدم باشه، نه در شباهتهای کارکتری Ú©Ù‡ ممکنه Øال آدم را بعضی وقتا به هم نیز بزنن. آدمی مثل من، عوضی بودنم را نوشته هام رسوا نمی کنن؛ بلکه خموشی Ùˆ گوشه گیری جوکیانه ای تابلو Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ طبیعتا به آن مبتلا هستم. این پوچی لعنتی Ú©Ù‡ مرا مابین دو لبه ÛŒ تیز تیغهای « بودن Ùˆ نبودن » معلّق Ù†Ú¯Ù‡ داشته، خیلی نیرو از من Ù…ÛŒ گیرن. نه برا اینکه پا در هوا مونده ام Ùˆ به جایی آویزون نیستم. نه به جان خودت قسم!. همش Øقیقت تلخ روزگار Ùˆ وضعیّت اس٠انگیز دنیای انسانهاست Ú©Ù‡ باعث میشه بÙهمم Ùˆ دریابم Ú©Ù‡ تمام تعلّقها Ùˆ تملّکها، هیچ Ùˆ پوچه؛ سوای همون شراب گوارای دوستیهائی Ú©Ù‡ شیشه های وجودشان ثانیه به ثانیه در Øال خورد Ùˆ خمیر شدن در آسیاب زمانند. آدمها بعضی ØرÙاشون را Øتّا اگه از زهر هلاهل نیز تلخ تر باشن، نباید به جدّ گرÙت Ùˆ از اونا کینه ای به دل داشت. یه چیزایی را تا میشه، باید ندید گرÙت. این به معنای باج دادن Ùˆ کوتاه اومدن Ùˆ خریّت نیست. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ دانائی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم ما در اینه Ú©Ù‡ خیلی چیزا را ندیده Ùˆ نشنیده بگیریم.
دنیا اینقدر وسیعه. زندگی اینقدر Ùراز Ùˆ نشیب داره. اینقدر رو Ùˆ نارو داره. اینقدر چزوندنها Ùˆ سوزوندنها Ùˆ Øسرت به دل گذاشتنا داره Ú©Ù‡ من یکی Øاضر نیستم، اون آدمایی
از صالØین٠مÙØارب
[« چرا آنانی که بامداد، میر غضّب استبداد می شوند، شبانگاه، اسیر و ذلیل خواهند شد؟. » ]
پنجاه و شش سال پیش، زنده یاد، « مجتبی مینوی ( 1282 – 1355 ش. ) »، استدلال کرده بود که:
[ هر گاه بنا، بر این باشد Ú©Ù‡ Ú©ÙØ´ مرا بر خلا٠میل من، دیگری برای من، انتخاب کند Ùˆ آن را به زور به پای من
آریابرزن زاگرسیبکند، زندگی بر من، تلخ خواهد شد. وای به وقتی Ú©Ù‡ هم Ú©ÙØ´ Ùˆ کلاه Ùˆ لباس مرا، دیگری برای من، انتخاب کند، هم طرز راه رÙتن Ùˆ نشستن Ùˆ برخاستن مرا، دیگری مقرّر بکند، هم آنچه را باید بخوانم Ùˆ بنویسم Ùˆ بگویم Ùˆ بشنوم، دیگری به من، دستور دهد، از گرÙتن ناخنم گرÙته تا مناجات با خدایم، همه چیزم در اختیار دیگران باشد Ùˆ اجازه ÛŒ آن را نداشته باشم Ú©Ù‡ رای Ùˆ Ùکر Ùˆ عقل خود را Øتّی در امور مربوط به جسم Ùˆ جان خودم نیز به کار بیندازم!ØŒ چنین زندگی؛ ولو در بهشت باشد، بدتر از جهنّم است. ..... ]
کتاب: « آزادی Ùˆ آزاد Ùکری » - نشر نوید(آلمان) – ماه منیر مینوی – چاپ تازه - 1367 - صص. 43 - 44
من Ù…ÛŒ پرسم، در طول پنجاه Ùˆ شش سال گذشته تا امروز، Ú†Ù‡ چیزی ما ایرانیان از استدلال این انسان Ùرهیخته Ùˆ با شعور آموخته ایم؟. تاریخ معاصر اثبات کرد Ú©Ù‡ هیچ اندر هیچ!.
1- گهواره و کارگاه واقعیّتها.
در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ زییم، ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ بینش ما نیز، Ø¢Ùریده Ùˆ پروریده Ùˆ بالیده نیز Ù…ÛŒ شوند. واقعیّتها، گهواره ای هستند Ú©Ù‡ نهال وجود ما را در بطن خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ بدانسان Ùرم Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ عناصر وجود ما، امکانش را مهیّا Ù…ÛŒ کنند. در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما هیچ هستیم Ùˆ Ùقط پذیرنده ÛŒ قلم خرّاطگر واقعیّتها، در همان واقعیّتها نیز ما را بدانسان « Ù…ÛŒ تراشند » Ú©Ù‡ از پیش تعیین کرده اند. ولی در واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما، نقشی Ùعّال Ùˆ Øضوری تاثیر گذار داریم، بدانسان « تراشیده Ùˆ پروریده » Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ داریم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنیم. تاثیر پدیری از واقعیّتها بایستی بتواند هر کدام از ما را در مصوّر کردن واقعیّتهای ایده آلی خودمان مدد رسانند؛ نه اینکه بر ما غالب دائمی بمانند Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما را آش Ùˆ لاش کنند Ùˆ سپس لاشه ÛŒ ما را، پا به پای خودشان به هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند همچون پر کاه، کشان کشان ببرند.
2- ارجگزاری به Øقوق Ùردی انسانها، همان نیایشگری خداست.
« سعدی Ù…ÛŒ سÙراید Ú©Ù‡: [ « عبادت به جز، خدمت خلق نیست » ]. من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ Ùقط انسانهایی، خدا را ( Øالا هر نوع خدایی Ù…ÛŒ خواهد باشد ) دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به او مهر Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ ایمانی شورانگیز به او دارند Ú©Ù‡ در تمام عمرشان بر روی زمین در هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد از « ارجگزاری به انسانهای دگراندیش در تمامیّت وجود Ùیزیکی Ùˆ وجدانی شان »، هرگز دریغ نکنند Ùˆ در صدد آزار Ùˆ Ú©Ùشتن Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ غارت Øقوق Ùˆ Ù…Øروم کردن آنها از نقش داشتن در سرنوشت مردم Ùˆ میهن خود نیز بر نیایند. آن قشر Ùˆ طبقه Ùˆ امّت از جمیع انسانها Ú©Ù‡ تمام ذکر Ùˆ Ùکر خود را با « شعارهای خدا پرستی » Ùˆ تظاهر Ùˆ ریاکاری Ùˆ تزویرهای مومنامه به پایمالی Ùˆ سر به نیست کردن انسانهای دیگر اندیش Ùˆ دیگر اعتقادی صر٠می کنند، آن قشر جنگنده Ùˆ خونریز، هیچگاه « خدا » را نیایش نمی کنند؛ بلکه از بامداد تا شامگاه در مراسم قتل Ùˆ خونریزی برای « خدای خود » با کینه توزیهای Øریصانه سهیم Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا نیایشگری خدا؛ یعنی ارجگزاری به چهره های نامتعار٠و رنگارنگ Ùˆ ضدّ Ùˆ نقیض تمام Ø¢Ùرینشهای او. آنانی Ú©Ù‡ انسانها را « آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ جانستانی » Ù…ÛŒ کنند، همه بدون استثناء از قاتلان خدا Ùˆ دشمنان سر سخت جان Ùˆ زندگی هستند. هر مومنی از خودش بپرسد Ú©Ù‡ من کجا ایستاده ام؟. در صÙو٠قاتلان خدا؟ یا در کنار نیایشگران خدا؟.
3- عمق اجتماع و صورت اجتماع.
در اجتماع مردم هر سرزمینی بایستی گشت Ùˆ گشت Ùˆ گشت تا « عمق آن » را پیدا کرد Ùˆ سپس بتوان با اندیشیدن Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ ظراÙت بینی در باره ÛŒ چند Ùˆ چون ظواهر آن، قضاوت کرد. عمق اجتماع ایرانی را Ù…ÛŒ توان از همان ظواهر اجتماع ایرانی، رد یابی کرد Ùˆ به سرچشمه اش رسید. تدقیق شدن در ریزترین رÙتارهای معاشرتی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ جامعه شناختی Ùˆ همچنین روانکاوی رÙتارهای مردم ما در Øقّ یکدیگر نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ « عمق اجتماع ایرانی » در پیرامونی اÙتاده است Ú©Ù‡ کمتر کسانی Ù…ÛŒ توانند یا تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ دست Ú©Ù…ØŒ آن را ببینند Ùˆ بشناسند. از این رو، عمق هر ایرانی در « پیرامون » او ریخته است Ú©Ù‡ ظواهر Ù¾Ùر زرق Ùˆ برق Ùˆ مملوّ از زلم زیمبوهای عاریتی از اخلاقیّات گرÙته تا تجمّلات بر آن پیرامون، سایه ای سنگین اÙکنده اند Ùˆ انسان را از دیدن آنچه در تاریکی سایه گون Ù…ÛŒ باشد، ممانعت Ù…ÛŒ کنند. هنر دیدن دردهای جانسوز اجتماع ایرانی Ùˆ کوشش برای درمانگری آنها؛ ولو پروسه ÛŒ درمانگری، دهها سال طول بکشد، هنر کش٠« عمق اجتماع باهمستان انسانها » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به چشمانی مستقل بین Ùˆ بدون واسطه Ùˆ مغزی آزاد اندیش Ùˆ خواستی مسئولیّت پذیر Ùˆ رÙتاری Ùکور Ùˆ دلسوز Ù…Øتاج Ù…ÛŒ باشد. چند Ù†Ùر را در گرداگرد خود Ù…ÛŒ شناسیم Ú©Ù‡ چنین باشند؟. چند Ù†Ùر؟.
4- اÙسونگران تبعیدی.
در گستره ÛŒ مبانی مذاهب Ùˆ نظریّه ها Ùˆ عقاید Ùˆ خطاهای ÙاØØ´ برخاسته Ùˆ آمیخته به آنها Ù…ÛŒ توان « زندان Ùˆ اسارتگاه هر انسان مومنی » را با دقتّی سنجشگر دید. از این رو، اگر در دیوارهای سنگی « خطاها » نتوان روزنه ای را کش٠کرد Ú©Ù‡ بتوان از طریق آن به دیگران هشدار داد Ùˆ آنها را در به خود آمدن Ùˆ باز اندیشی Ùˆ بازبینی نظراتشان بیانگیزانیم، خطر آن هست Ú©Ù‡ انسان در همان « زندان خطاهای نظری Ùˆ عقیدتی خود، عابدی خیره سر » بماند. جایی Ú©Ù‡ راه Ú¯Ùت – Ùˆ – شنود با انواع Ùˆ اقسام توجیهات معذوری بر تÙکّر سنجشگر Ùˆ رادیکال بسته شود، بهانه تراشی برای مانده گار شدن در اشتباهات خود نیز، بی در Ùˆ پیکر Ùˆ بی شمار خواهند شد. گشوده Ùکری از این « پرنسیپ »، Øرکت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ هیچکس، « مالک طلق Øقیقت » نیست؛ بلکه هر انسانی در « گمانه هایی » Ù…ÛŒ زیید Ú©Ù‡ « صØت Ùˆ سقم » آنها را با « آزمودنشان در واقعیّت زیستی » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان تمییز Ùˆ تشخیص داد؛ نه در تایید Ùˆ تصدیق Ùˆ انکارهای نظری Ùˆ یا Øتّا ایمان مطلق Ùˆ خشک Ùˆ خالی داشتن به آنها. به همین دلیل، ایده ها Ùˆ اÙکاری را Ú©Ù‡ مجال آزمودن را از آنها Ù…ÛŒ گیرند، اÙکاری Ùˆ ایده هایی بسیار « جذّاب Ùˆ نیرومند Ùˆ Ù¾Ùر کشش » خواهند شد. خواه چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی، خطای ÙاØØ´ باشند. خواه صØت Ùˆ ارزشمندی آنها بسیار دلربا Ùˆ شایسته ÛŒ تامل. اÙکار Ùˆ ایده هایی را Ú©Ù‡ تبعید Ùˆ واپس برانند، ایده هایی ساØر Ùˆ اÙسونگر آدمیان از آب در خواهند آمد.
5- برچسب روشنگری برای تاریک گستری.
« ترمینوس روشنگری »، روزی، روزگاری در بستر دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ تاریخی Ùˆ Ùرهنگی کشورهای باختر زمینی از دامنه ÛŒ « تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدنهایی » برخاست Ú©Ù‡ « معنای ژر٠و بسیار پخته ای در آراء متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان آن سرزمینها » نیز داشت. همین ترمینوس در برهه ای از تاریخ جهانی بسان « ترمینوسها Ùˆ Ù…Ùاهیم Ùˆ اصطلاØات گوناگون دیگر » به سرزمین ما نیز سرازیر شد با این تÙاوت Ú©Ù‡ در « سرزمینهای مادر » از ضرورتهایی ریشه گرÙته بود Ú©Ù‡ پاسخ بایسته ÛŒ خودش را نیز طلب Ù…ÛŒ کرد. ولی در سرزمین ما Ùقط « برچسبی » شده است برای کثیری از « چیز نویسان » Ú©Ù‡ رسالت Ùˆ وظیÙÙ‡ Ùˆ تکلی٠خود را تا امروز این Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ بر « غلظت تاریکی صغارتی Ùˆ Øقارتی مردم ایرانزمین در سیطره ÛŒ Øکومت Ùقاهتی » با جدّیّتی توصی٠ناپذیر، شدّت بدهند Ùˆ نام چنین کژرویها را در Øقّ خودشان Ùˆ مردم ایرانزمین، « روشنگری » گذاشته اند. ذهنیّتی Ú©Ù‡ هنوز نمی تواند در باره ÛŒ « Ù…Øتویّات ذهن Ùˆ لایه های معمّایی روان » خودش روشن بیندیشد Ùˆ جزء جزء Ù…Øتویّات آن را از یکدیگر، تÙکیک Ùˆ سرند Ùˆ سنجشگری کند، هیچگاه نخواهد توانست مشعلی Ùروزان، Ùرا راه خودش Ùˆ مردم سرزمینش برپا کند. برای بسیاری از آدمها، « روشنگری » به معنای « اتاق بازرگانی » Ù…ÛŒ باشد. دیروز، کالای خاصّی را تبلیغ Ùˆ ترویج Ù…ÛŒ کردند. امروز، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ کالا Ùˆ تÙØÙÙ‡ ای دیگر را در ایرانزمین، تبلیغ Ùˆ ترویج کنند؛ یعنی کالایی Ú©Ù‡ مد روز است. اگر Ùردا Ùˆ Ùرداهایی نیز وجود داشته باشد، مدیران « اتاق بازرگانی ترجمه جات » Øتما چیزهای آلامدی Øکومت پسند Ùˆ قدرت مجیز را تبلیغ Ùˆ ترویج خواهند کرد. جامعه ÛŒ ایرانزمین در عصر مشروطیّت، « جرقه هایی درخشان Ùˆ ستودنی در عرصه ÛŒ Ùکر » داشت؛ ولی با شکست « مشروطیّت Ùˆ نابود شدن آوازه گران بزرگ Ùˆ نامدار آن »، تاریخ معاصر ایران در قیر جهالتها Ùˆ Øماقتها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ù†Ùهمیها Ùˆ ندانمکاریها Ùˆ دنباله رویها Ùˆ نوکر صÙتیها Ùˆ Ù…Ùتعه گیها Ùˆ خباثتهای عجیب Ùˆ غریب، روز به روز Ùرو چلیده تر شد Ùˆ همچنان به Ùرو رÙتن در باتلاق Øضیض ذلالت خود با شتابی سر سام آور غوطه ور Ù…ÛŒ باشد. روشنگری، رادمنش بودن با خود Ù…ÛŒ باشد؛ نه معلّم Ùˆ Ù…Øلّل نظراتی شدن Ú©Ù‡ هرگز آنها را نیندیشیده ایم. انسانی Ú©Ù‡ با مغز خودش Ùˆ در زبان Ùˆ بستر تجربیات Ùردی Ùˆ Ùرهنگی مردم سرزمینش نیندیشد، آن انسان، « اندیشیده Ù…ÛŒ شود »؛ ولی « اندیشنده » نمی شود.
6- اØکام جرقه ای برای آدمهای آنتی صلواتی:
- اگر وص٠جنّت به تعبیر Ùˆ تÙسیر آخوندها، واقعیّت داشت، مطمئن باشید Ú©Ù‡ خود آخوندها با آن سائقه ÛŒ Øریصی Ú©Ù‡ دارند، تا امروز، صد در صد به مصادره Ùˆ تملکّ مطلق آن، همّت الهی کرده بودند. « بهشت Ùˆ جهنّم » Ùقط دو Øالت روانی در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی انسانهاست. از این رو، جایی Ú©Ù‡ انسان، خوش باشد، « بهشت » همانجاست Ùˆ جایی Ú©Ù‡ ناشاد Ùˆ دلتنگ Ùˆ آزرده خاطر باشد، همانجا نیز « جهنّم » او برپاست.
- آهنگهایی، شادی Ø¢Ùرین است Ú©Ù‡ « دستها Ùˆ پاهای آدمی » را هماهنگ Ùˆ اÙشان Ùˆ کوبان کنند؛ نه اینکه دست Ùˆ پای آدمی را ببندند. Øکومت Ùˆ مردم بایستی « نقش دست Ùˆ پای » را داشته باشند تا آهنگ نظرات Ùˆ سنجشگریها Ùˆ دیدگاههای دگراندیشان بتوانند نقش واریاسیونی را در ارکستر نوازندگی برای انسانها ایÙا کنند. جامعه ای Ú©Ù‡ Ùاقد « آهنگ نوازان Ùکری » باشد، جامعه ایست غرق در عزا Ùˆ گریه Ùˆ زاری Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ Ùکری، مثل اجتماع امروز ایرانیان در سیطره ÛŒ Ùقاهتی.
- اعتماد کردن به دیگران از جسارتهای آدمی ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ ÙˆÙاداری از نیرومندی انسان.
- آتش در جایی سوزان Ùˆ ویرانگر Ù…ÛŒ ماند Ú©Ù‡ هنوز چیزی برای سوختن، وجود داشته باشد. آیا کسی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ خاکستر ما ایرانیان را، Øکومتگران بی لیاقت در کجا بر باد داده اند؟.
- در اوج خطر، ناگهان بیدار Ùˆ هوشیار شدن؛ یعنی نجات نص٠و نیمه ÛŒ جان خویش از مهلکه ÛŒ خطر. چرا ما ایرانیان در اوج خطرناک بودن Øکومت Ùقاهتی، هنوز پلک چشمانمان نیز باز نشده اند؟.
- قدرتپرستان و سارقان قدرت، هیچگاه نمی خوابند؛ ولی تلاشگران برای کسب قدرت، گاه، گداری چورت می زنند!.
- انسانها نه گرگ یکدیگر هستند، نه Ùرشته در Øقّ یکدیگر؛ بلکه انسانها با Ù†Ùهمیها Ùˆ Øماقتها Ùˆ ایمان کور به مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای جزمی Ùˆ قطعی Ù…ÛŒ توانند با گرگ صÙتی خود Ùقط پیکر Ùرشته ÛŒ وجود همدیگر را لت Ùˆ پار کنند.
- هنری، زیبا Ùˆ موثّر Ùˆ جاودان هست Ú©Ù‡ اÙشاننده ÛŒ وجود آدمی Ùˆ واتاب دهنده ÛŒ اشتیاقها Ùˆ Øسرتها Ùˆ امیدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانهای آدمی باشد؛ نه کالایی خریدنی Ùˆ Ùروختنی Ùˆ به نمایش گذاشتنی.
- عقل آدمی زمانی به سرØدّ کمال Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ از « دیوانه خطاب شدن »، بسیار خرسند Ùˆ دلشاد شود!. خوش به Øال اونایی Ú©Ù‡ مادر زاد، بی عقلند Ùˆ دوره ÛŒ کمال را Ø·ÛŒ نمی کنند!.
- آیا کسی Ù…ÛŒ داند چرا ما ایرانیها بلدیم الاغ « = ØÙکّام بی لیاÙت Ùˆ Ùرّ » را به پشت بام (= اقتدار Ùˆ Øکومت Ùˆ دولتمداری ) ببریم؛ ولی استعداد Ùˆ کلید Ùˆ رمز پایین آوردن آنها را نمی دانیم. ریشه ÛŒ این بلاهت خانمانسوز ما در چیست؟. کسی Ù…ÛŒ دونه؟.
- رکوع و سجود بر کوهان شتر :
- روزی « جÙØا » وضو گرÙت. آن قدر آب، Ú©Ùایت نداد Ú©Ù‡ بتواند یک پای دیگر خود را نیز بشوید. چون به صلاة ایستاد، آن یک پا را بالا گرÙت!. به او Ú¯Ùتند: « چرا چنین Ù…ÛŒ کنی؟ ». جواب داد: « این پایم وضو ندارد! ».
- جÙØا را غالبا با شیخ Ù…ØÙ„ØŒ Ù…Ùنازعه بود. اتّÙاقا شیخ را اجل رسید Ùˆ بمÙرد. جÙØا را Ú¯Ùتند: « بیا تلقین او بگو! ». جÙØا جواب داد: « این مرد در ایّام Øیات هرگز Øر٠مرا نمی شنید، Øال Ú©Ù‡ Ù…Ùرد، چگونه خواهد شنید!ØŸ ».
- روزی دلّاکی سر جÙØا را Ù…ÛŒ تراشید. هر موضع سر او را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بÙرید، پنبه Ù…ÛŒ نهاد تا نص٠سرش را تراشید. جÙØا Ú¯Ùت: « دیگر بس است!. نص٠سر مرا، تو، پنبه کاشتی، نص٠دیگرش را خودم Ù…ÛŒ خواهم کتان بکارم ».
- روزی جÙØا دید Ú©Ù‡ سگی در مسجدی رÙته Ùˆ مردم، او را Ù…ÛŒ زنند. Ú¯Ùت: « این بی چاره را نزنید؛ زیرا Ú©Ù‡ نمی Ùهمد Ùˆ بی عقل است. من Ú©Ù‡ عقل دارم، آیا هرگز داخل مسجد Ù…ÛŒ شوم!ØŸ ».
- شخصی، جÙØا را در بیت الخلا دید Ú©Ù‡ مشغول ریدن است Ùˆ چیزی Ù…ÛŒ خورد Ùˆ شپش هم Ù…ÛŒ Ú©Ùشد. آن کس پرسید: « Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ جÙØا ØŸ ». او جواب داد: « در آن٠واØد به سه شغل مشغولم: Ù…ÛŒ رینم Ùˆ Ù…ÛŒ خورم Ùˆ Ù…ÛŒ Ú©Ùشم! ».
- امیری از جÙØا پرسید: « نام Ùلان شاعر چیست؟ ». Ú¯Ùت: « Ø®Ùداش یا ØÙراش یا Ø®Ùراش یا جماش. ولی گمان دارم Ú©Ù‡ سیّد Ù‚Ùریشی باشد. پرسیدند: « به Ú†Ù‡ دلیل؟ ». جواب داد: « به دلیل اینکه در آخر اسم او، شین Ù…Ùعَجَّمه Ù…ÛŒ باشد! ».
- به جÙØا Ú¯Ùتند: « زنت Ù…Ùرد! ». جÙØا Ú¯Ùت: « اگر هم نمی Ù…Ùرد، قصد طلاقش را داشتم! ».
- روزی جÙØا با مادرش نان Ùˆ باقلوا Ù…ÛŒ خورد. به مادرش Ú¯Ùت: « ای مادر! جÙرجیر ( = ترتیزک ) نخور Ú©Ù‡ آلت را راست Ù…ÛŒ کند! ».
- دختر جÙØا به خانه آمد Ùˆ به زیر زمین رÙت Ùˆ دید Ú©Ù‡ پدرش رÙته پشت Ø®ÙÙ… بزرگی قایم شده Ùˆ دراز کشیده است. Ú¯Ùت: « پدر! این جا Ú†Ù‡ کار Ù…ÛŒ کنی؟ ». جÙØا جواب داد: « دخترم Ú†Ù‡ کنم!ØŸ. آمده ام این جا تا از دست مادرت، غریب وار بمیرم Ùˆ راØت شوم! ».
7- آزادی قطره چکانی.
وقتی مستبدّانی بتوانند آن امکان را به دست آورند Ú©Ù‡ بر « مردم یک سرزمین در معنای وسیع کلمه »، مسلّط Ùˆ Øاکم Ùˆ آمر شوند، تمام تلاششان را پس از Øاکم شدن به گرداگرد این « Ù…Øور Ùˆ مرکز » انباشت Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در بوق Ùˆ کرّنا بدمند « آزادی »، کالایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بایستی آن را « جیره بندی » کرد Ùˆ بسان قطره ÛŒ چشم، یواش یواش در موقعیّتها Ùˆ وضعیّتهای خطیر برای جلوگیری از امکانهای ساقط شدن از قدرت به مردم Ùˆ مخالÙان بی خطر برای سیستم Øاکم با هزاران منّت Ùˆ تکّبر Ùˆ شرط Ùˆ شروط، ارزانی کرد Ùˆ Øتّا با دادن چنان آزادی کالا شده، ادّعای « Øاتم طائی Ùˆ دادگزار بودن » نیز داشت. قرنهاست Ú©Ù‡ سلاطین بی لیاقت Ùˆ Ùرّ در کنار متشرّعان خبیث از موبدان گرÙته تا آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مجتهدان به ما تØمیل Ùˆ تلقین Ùˆ اماله کرده اند Ú©Ù‡ « آزادی » را بایستی با Øالتهای « التماسی » از مقتدران Ùˆ Øاکمان قاهر، گدائی کرد؛ زیرا هیچ انسانی، شایسته Ùˆ Ù…Øقّ « آزادی » نیست؛ بلکه « آزادی »، گنجیست Ú©Ù‡ برای به Ú†Ù†Ú¯ آوردن آن بایستی « قدرتمند شد Ùˆ در کنار خود، لشگری از میرغضّبان Ùˆ جلّادان » را گرد آورد؛ مبادا Ú©Ù‡ چنان گنجی را دیگران برÙبایند Ùˆ مالک طلق آن شوند. ملّتی Ú©Ù‡ به خود بقبولاند « آزادی »، تÙØÙÙ‡ ای التماسی Ùˆ خواستنی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تسلیم یاوه گوییهای مستبدّان Øاکم بر سرنوشتش شود، آن ملّت در Øسرت « هر دم Ùˆ بازدمی از هوای آزادی » بایستی دریاها خون بدهد Ùˆ قرنهای قرن، آزار Ùˆ شکنجه Ùˆ دربدری Ùˆ Øبس Ùˆ ذلالت Ùˆ Øقارت Ùˆ صغارت Ùˆ رذالت را تاب آورد Ùˆ عواقب هولناکشان را نیز بپردازد. هیچکس نمی تواند به دیگری، « آزادی » را بدهد یا ببخشاید یا از او بگیرد Ùˆ به غارت ببرد؛ زیرا « آزادی »، وجود خود انسان هست Ú©Ù‡ خود بودنش را با زایشش در « زیستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ú¯Ùتن توام با آزاد منشی » در گیتی پدیدار Ù…ÛŒ کند Ùˆ پاس Ù…ÛŒ دارد. چرا ما در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، گدایان التماسی آن آزادیی شده ایم Ú©Ù‡ اسارت Ù…Øض هست Ùˆ بس؟. چرا ما ØÙکّامی را برمی تابیم Ú©Ù‡ خاصم آزادی هستند؟. چرا؟.
8- نابهنگامان در کنار عقب مانده گان.
در هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان « نابهنگام بودن بعضی نسلها Ùˆ انسانها Ùˆ نوابغ Ùˆ شخصیّتها Ùˆ بزرگان را در کنار عقب مانده گان Ùکری Ùˆ Ùرهنگی در همان اجتماع » به عیان دید. کشمکشهای اجتماعی در وسیع ترین شکلهای خود از خشونت آمیز ترین گرÙته تا لطی٠ترینهایش نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ Øضور Ùعّال Ùˆ کارگذار Ùˆ متعیّن کننده ÛŒ « اهرمهای درگیر شده ÛŒ بینشها Ùˆ جهاننگریهای نابهنگامان، چگونه با قالبها Ùˆ کلیشه های جا اÙتاده Ùˆ بدیهی شده ÛŒ عقب مانده گان Ùکری Ùˆ Ùرهنگی » در هر گوشه Ùˆ کنار اجتماع، با یکدیگر گلاویز Ùˆ درگیر هستند. نمی توان خوش Ùˆ خودی، اجتماعی را متصوّر شد Ú©Ù‡ Ø¢Øادّش بدون هیچ اکراهی بخواهند پا به پای دگرگشتهای کشوری Ùˆ جهانی به استقبال از « پوست اندازی اعتقادات کهنه Ùˆ متعÙّن شده ÛŒ خود » بروند. چنین انتظاری، خشت بر آب زدن است؛ بلکه باید تلاش کرد Ú©Ù‡ مردم میهن خود با آگاهی Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ بینش Ùراخبین Ùˆ گشوده Ùکری به گسستن از کهنه اعتقادات نخ نما Ùˆ بوگندوی خود رو آورند. تراژدی زندگی تمام آن « نوابغ نابهنگام Ùˆ نسلهای جوان Ùˆ نوگرا » دراجتماعات همگونه Ùˆ عقب مانده ÛŒ Ùکری Ùˆ Ùرهنگی در اینست Ú©Ù‡ تجمّع اعتقادات به تولید گازی داÙع در Ø³Ø·Ø Ù†Ùوذی پیکر تاثیر پذیر اجتماع، گسترده Ù…ÛŒ شوند؛ طوری Ú©Ù‡ « رخنه Ùˆ تاثیر هر گونه Ùکر Ùˆ ایده ÛŒ تØوّل دهنده » را دشوار رو Ùˆ گاهی اوقات، Øتّا ناممکن Ù…ÛŒ کنند. Ùاجعه ÛŒ ایرانزمین از یکصد سال پیش تا همین امروز در این Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « اسبهای جوان Ùˆ نیرومند ایده Ø¢Ùرینی Ùˆ نو اندیشی » را بایستی در کنار لاشه ÛŒ اسبان Ù…Ùرده Ùˆ Ú©Ù¾Ú© زده Ùˆ پیر Ùˆ Ùرتوت شده ÛŒ اعتقادات آبا Ùˆ اجدادی Ùˆ سنّتها Ùˆ رسوم Ùˆ آداب متØجّر Ùˆ مذهبجات خانه خراب Ú©Ù† به کالسکه ÛŒ « آرمان Ùˆ آرزو Ùˆ ایده آل پیشرÙتها Ùˆ دگرگشتهای اجتماعی » وصل کرد. نتیجه نیز، پیشاپیش، مشخّص است. هدر رÙتن نیروی تازه Ùˆ سرشار از زندگی جوانان برای نعش Ú©Ø´ÛŒ لاشه ÛŒ اعتقادات کهنه Ùˆ پوسیده ÛŒ آبا Ùˆ اجدادی.
9- جامعه ÛŒ Ù…Ùستعاری.
استعاره اگر از دامنه ÛŒ ادبیّات به معنای وسیع کلمه Ùرا گذرد Ùˆ به دامنه ÛŒ تنشهای Ùکری Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ پولیتیکی Ùˆ امثالهم در غلتد، نشانه ایست از « Ùقدان آزادی » در عرصه های مختل٠اجتماع انسانها Ú©Ù‡ Øکومتگران ذینÙع Ùˆ بی لیاقت Ùˆ Ùرّ از مسبّبان اصلی ترویج Ùˆ دوام آن Ù…ÛŒ باشند. اجتماعی Ú©Ù‡ اÙرادش در تاریک - روشنای « استعاره ها » به سنجشگری تصمیمها Ùˆ رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارهای Øکومتگران Ùˆ Ú¯Ùتن دردها Ùˆ Ù…Ùعضلات Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بÙغرنجهای باهمستان رو Ù…ÛŒ آورند، اجتماعیست Ú©Ù‡ به شدّت، آلوده ÛŒ ریاکاری Ùˆ تظاهر Ùˆ دروغ Ùˆ شیّادی Ùˆ ستم Ùˆ بیدادگری ØÙگّام Ùˆ ارگانهای ابزاری آنها Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا در سرزمینی Ú©Ù‡ کشور دارانش، نماینده گان برØقّ Ùˆ گزینشی مردم بدون هیچ استثنائی نباشند، وجود البسه ÛŒ استعاره ای در هر زمینه ای، ناگزیر Ùˆ ناگریز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، اÙراد آن جامعه ای Ú©Ù‡ به لاپوشانی کردن خود در قدیÙÙ‡ ÛŒ استعاره ها مجبور Ù…ÛŒ شوند، جامعه ایست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد، اÙراد نمی توانند در آزادی به Ú¯Ùتن دیدگاهها Ùردی Ùˆ سنجشگری نظرات Ùˆ رÙتارها Ùˆ تصمیمهای کشور داران بدون هیچ هراسی از جان Ùˆ Øقوق Ùˆ زندگی خود بکوشند. اجتماعی Ú©Ù‡ کثیری از اÙرادش به پرده های « Ù…Ùستعاری » پناه Ù…ÛŒ برند، آن جامعه تا خرخره در « دیکتاتوری Ùˆ Ùضای ارعاب Ùˆ ارهاب Ùˆ ترور Ùˆ ÙˆØشت Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ امریّه های زورگویی » Ù…Øکوم شده است، درست بسان مردم ایران در سیطره ÛŒ اقتدار Ùاقد Øقّانیّت داشتن ولایت الهی - Ùقاهتی در ایرانزمین. برای داشتن سرزمینی Ú©Ù‡ شایسته ÛŒ زیستن Ùˆ اÙتخار کردن به عنصر Ù…Ùید Ùˆ ارزشمند بودن را داشته باشد Ùˆ هر Ùردی بتواند از بهر سر بلندی تاریخ Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ مردم خود در کنار دیگران بکوشد، عریانی Ùˆ راد منشی در کردار Ùˆ اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯Ùتن را باید ستود Ùˆ ارج گزارد Ùˆ عریانی در Ú¯Ùتار Ùˆ اندیشه Ùˆ کردار، هرگز Ùˆ هرگز به معنای دریده Ú¯ÛŒ زبان Ùˆ قلم Ùˆ ÙØّاشیگری نیست Ú©Ù‡ نیست.
10- ادبیّات کودکان و نوجوانان.
دیروز Ùˆ امروز Ùˆ Ùردای اÙراد یک جامعه را Ù…ÛŒ توان از همان « ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانانش »، ارزشیابی کرد. سنجشگری Ùˆ بررسی کتابهای کودکان Ùˆ نوجوانان Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ ادبیّات آنها Ù…ÛŒ تواند به ما بگوید Ú©Ù‡ اÙراد اجتماع در کدامین رده های « آموزشی Ùˆ پرورشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکر » ایستاده اند. ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در سرزمین ما به آنچنان سرند کاری خروار - خرواری Ù…Øتاج است تا بتوان « ذرّه ای طلای ارزشمند » را از لابلای اینهمه تولیدات بی Ù…Øتوا Ùˆ بی مایه، بیرون کشید Ùˆ پیدا کرد. اگر قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ Øکایتها Ùˆ سرگذشت پهلوانان شاهنامه، روزی روزگاری « آموزگار Ùˆ پروردگار » کودکان Ùˆ نوجوانان ایرانزمین بودند Ùˆ سرمشقی برای « منش جوانمردی Ùˆ آدمیگری در اجتماع »، امروزه روز، ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در باتلاق اسلامیّت انتØاری Ùˆ شهید خواهی Ùˆ اØمق Ùˆ سÙله پروری دستگاه ربّانی Øکومت Ùقاهتی Ùˆ همچنین ایدئولوژیهای سوپر تØمیلی باختری Ùˆ شبیه سازی Ùرو تپیده است. به همین سبب، من با صدایی رسا Ùˆ Ùریادی جگر خراش بانگ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ سنجشگری ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان سرزمین ما، گامیست ارزشمند برای Ø¢Ùرینش Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ میهن Ùرهنگیده Ùˆ جهانی شایسته ÛŒ ارجمندی انسان Ùˆ زندگی منØصر به Ùردش.
11- واقعیّت ایرانزمین یا ایده ی ایران؟.
گویا یکصد Ùˆ اندی سال پیش، متÙکّر برجسته Ùˆ ژرÙاندیش Ùرانسوی، Øال Ùˆ روز کثیری از مردم ایران Ùˆ مردم بسیاری از نقاط جهان را در سیطره ÛŒ Øکومتهای توتالیتری، پیش بینی کرده بود:
[ ...... هر کسی را Ú©Ù‡ نگاه Ù…ÛŒ کنی، Ù…ÛŒ بینی سر در گریبان خویش Ùرو برده است Ùˆ طوری رÙتار Ù…ÛŒ کند؛ انگار Ú©Ù‡ سرنوشت تمام انسانهای دیگر، هیچ ربطی به زندگی او ندارند. برای هر کسی، بود Ùˆ نبود ابناء بشر بر روی کره زمین Ùˆ پیرامونش Ùقط همان Ùرزندان Ùˆ همسر Ùˆ بهترین دوستان صمیمی اش هستند. هر کسی یاد گرÙته Ú©Ù‡ برای Øلّ Ùˆ Ùصل Ùˆ چاره ÛŒ مسائل خودش به هر Ù†ØÙˆÛŒ از انØاء Ú©Ù‡ شده در بین اجتماع انسانها رخنه کند Ùˆ راه Ùˆ کار را پیدا کند؛ ولی هیچکس، دیگران را نه Ù…ÛŒ بیند، نه با آنها دمخور Ù…ÛŒ شود. هر کسی Øتّا اگر با دیگران نیز اÙت Ùˆ خیز کند؛ نه Øسّی Ùˆ گرایشی عاطÙÛŒ به آنها دارد، نه اصلا در Ùکر ایجاد پیوند با آنها Ù…ÛŒ اÙتد. هر کسی، زندگی Ùˆ هستی اش Ùقط Ùˆ Ùقط در کندو Ùˆ Ù‚Ùس خودساخته ÛŒ Ùردی Ùˆ مسائل شخصی خودش سپری Ù…ÛŒ شود. تنهای تنها. هر گاه نیز در چنین وضعیّت Ùˆ شرایطی، کسی بخواهد معنایی برای هستی خودش Ùˆ خانوده اش پیدا کند، خود به خود، همپای با چنان معنایابی برای زندگی Ùردی خودش، معنای « زندگی باهمستان در کنار دیگر همنوعان » از ذهن Ùˆ روانش، رخت برمی بندد....... ]
« آلکسیس توکویل ( 1805 – 1859 Ù…. ) » - مجموعه ÛŒ آثار – متن Ùرانسوی – نشر گالیمار - Ùرانسه - 1992
تمام وجودش شعله ور بود Ùˆ آغشته به دلزده Ú¯ÛŒ از همه چیز Ùˆ همه کس. با تØکّمی تکاندهنده Ùˆ مشتهای گره کرده Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « ...... ايران من. ايران تو. ايران او. ايران ما. ايران شما. ايران آنها. ايران ايشان. آري ايران. ايران « ما خوبترين خوبان جهان »، سرزمين معماها Ùˆ اسرارها Ùˆ كمپلكسها Ùˆ Ùلاكتها Ùˆ بدبختيها Ùˆ عقده هاي ÙˆØشتناك Ùˆ عجايب منØصر به Ùرد. سرزمين آدمهايي با صدها لايه ÙŠ رÙتاري Ùˆ Ú¯Ùتاري مملوّ از تناقضات هولناك. سرزمين مصرÙگرائي بنجلهاي دنيوي. سرزمين زنان Ùˆ دختران نجيب نماي روسپي Ùˆ جنده هاي نجيب Ùˆ Ù…Øجّبه. سرزمين تعارÙات شاه عبدالعظيمي Ùˆ زيارتگاههاي بوگندو. سرزمين آب Ùˆ هواي Øسرتبار Ùˆ دارنده ÙŠ آسمان Ø´Ùا٠و پر ستاره با دشتها Ùˆ كوهستانها Ùˆ كويرها Ùˆ مراتع Ùˆ مرغزارها Ùˆ جنگلهاي Ø´Ú¯Ùت انگيز. سرزمين مادران دلسوز Ùˆ غمخوار Ùˆ اميدوار Ùˆ چشم انتظار. سرزمين كشمكشها Ùˆ انقلابها Ùˆ قيامها Ùˆ كودتاها. سرزمين Øكومتهاي مستبد Ùˆ خونريز Ùˆ شكنجه گر Ùˆ غارتگر Ùˆ خبيث Ùˆ دزد Ùˆ عقده اي. سرزمين آدمهاي مظلوم نما Ùˆ ريشو Ùˆ اشك ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø±ÙŠØ². سرزمين عبادت Ùˆ نذري Ùˆ سÙره ÙŠ ابوالÙضل انداز Ùˆ ØªØ³Ø¨ÙŠØ Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† Ùˆ خرمقدس بازی Ùˆ ناموس پرستی مضØÚ©. سرزمين آدمهاي خراÙاتي Ùˆ هپلي هپو Ùˆ ماليخوليائي. سرزمين بازاريها Ùˆ انگشتر عقيق Ùˆ قليون Ùˆ چاي Ùˆ سماور Ùˆ ديزي. سرزمين رونق قبرستانها Ùˆ گوركنها Ùˆ مرده شورها Ùˆ تابوت كشان Ùˆ جوانيهاي در خاك Ø®Ùته. سرزمين ترياك Ùˆ اعتياد خانه خراب كن. سرزمین کودکان ویلان Ùˆ رها شده در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ خیابانها. سرزمين قسم خوردنها Ùˆ توكل كردنهاي تخمي. سرزمين مساجد Ùˆ اعياد مذهبي Ùˆ هيئتها Ùˆ دسته زنيها Ùˆ ادعيه Ùˆ جادو Ùˆ جنبل. سرزمين Ùقها Ùˆ مراجع تقليد Ùˆ آخوندها Ùˆ ملاها Ùˆ اسلام راستين سازان بي مايه Ùˆ هوچيگر Ùˆ شارلاتان. سرزمين ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ Ùˆ تعبير خواب Ùˆ استخاره. سرزمين بند Ùˆ بستهاي تجاري Ùˆ بساز Ùˆ بÙروش Ùˆ ماستمالي كن Ùˆ كلاهبرداريهاي نجومي. سرزمين Ùرار مغزهاي سرخورده از Øکومتگران خبیث Ùˆ ستمگر Ùˆ زورگو. سرزمين خريد Ù…Ùت Ùˆ Ùروش سرسام. سرزمين از چس، سود كلان گرÙتن Ùˆ از كه كه، سرمايه ساختن. سرزمين دختران Ùˆ پسران بي Ùردا Ùˆ نا اميد Ùˆ آرزو به دل. سرزمين رÙاقتها Ùˆ دوستيهاي Ù„Øظه اي Ùˆ قهر كردنها Ùˆ خصومتهاي ابدي. سرزمين نون قرض دادنها Ùˆ استاد بزرگوار خطاب كردنها Ùˆ تيمسارها Ùˆ ارتشبدها Ùˆ سرلشگرهاي چوبي Ùˆ Ú†Ùسكي.
سرزمين برادران Ùˆ خواهران Ùˆ برادر زاده ها Ùˆ خواهر زاده ها Ùˆ عموها Ùˆ دائيها Ùˆ خاله ها Ùˆ عمه ها Ùˆ وابستگان تاق Ùˆ جÙت آنها Ùˆ پسر خاله هاي دسته ديزي. سرزمين آدمهاي الكي خوش Ùˆ شكم گنده Ùˆ مغز كوچولو. سرزمين چلو كباب Ùˆ برنج Ùˆ قرمه سبزي Ùˆ شامي Ùˆ ته چين پلو Ùˆ سالاد شيرازي. سرزمين عزاداري Ùˆ مرده كشي Ùˆ قبرستانهاي آباد Ùˆ تÙريØÙŠ. سرزمین غارت Ùˆ چپاول Ùˆ بر باد دادن ثروتهای طبیعی Ùˆ هرگز باز نیامدنی. سرزمين قاچاق تریاک Ùˆ دختران Ùˆ مبارزان هل من یزید Ùˆ اعدام Ùˆ تير باران Ùˆ ترور Ùˆ قطع اعضاء بدن. سرزمين صيغه Ùˆ ختنه Ùˆ ازدواج Ùˆ طلاق Ùˆ زير آبي رÙتنهاي سكسي. سرزمين به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟. سرزمين ماشین بچه دار شدن Ùˆ سر خیابون رها کردن Ùˆ لا دادن Ùˆ بÙتون آرمه چيدن به گردارگرد پائين تنه ÙŠ آدمها براي ØÙاظت از نواميس مردم. سرزمين Ù†Ùرتها Ùˆ كينه توزيهاي هزاره اي. سرزمين روشنÙكران مطيع Ùˆ تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ بد قلق Ùˆ ÙÙمپÙزی. سرزمين آدمهاي من بميرم تو بميري. سرزمين آدمهاي به تخمم Ú¯Ùˆ. سرزمين مقامدارن بي لياقت Ùˆ باد به غبغب انداز Ùˆ هارت Ùˆ پورت كن Ùˆ ديكتاتور ماب. سرزمين آدمهاي كجا به Ù†Ùع ماست Ùˆ كلاهي از نمد باد آورده نصيبمان ميشه. سرزمين دكانداري Ùˆ Øجره نشيني Ùˆ بازار Ùˆ Ú†Ùƒ Ùˆ چونه زني. سرزمين واردات Ùˆ مصر٠هر كالاي مزخرÙÙŠ كه مارك خارجي داشته باشه. سرزمين آدمهاي شرمنده از ايراني بودن خود؛ ولي مغرور به تاريخ Ùˆ Ùرهنگي كه پيشينيانشان Ø¢Ùريدند Ùˆ ديروزيان Ùˆ امروزيان آن را به گا دادند. سرزمين قياÙÙ‡ هاي عبوس Ùˆ پير Ùˆ خمود Ùˆ در خود خزيده Ùˆ طلبكار Ùˆ گريان Ùˆ ننه من غريبم. سرزمين Ú†Ùƒ Ùˆ سÙته Ùˆ برات بي Ù…ØÙ„ صادر كردن Ùˆ Ùاقد پشتوانه ÙŠ مالي. سرزمين Ùقط در Ùكر ازدواج بودن Ùˆ جهاز Ùˆ شرط Ùˆ شروطهاي ميلياردي گذاشتن برا گاييدن صد گرم دوبرگيهاي دختران Ùˆ زنان. سرزمين ÙÙƒ Ùˆ Ùاميل دار خارج نشين Ùˆ مخصوصا گرين كارت دار در يو. اس. اي. سرزمين آدمهاي با خورجين خورجين اسكناسهاي بي پشتوانه Ùˆ Ùاقد ارزش بر دوش. سرزمين باج سبيل ده Ùˆ لوطي بازيهاي مضØÙƒ Ùˆ كوچه مردها Ùˆ نوچه هاي كاكا رستمي. سرزمين قومها Ùˆ لهجه ها براي تمسخر Ùˆ تØقير Ùˆ كير كردن همديگر. سرزمين مطبوعات دوزاري Ùˆ چيز نويسان كاغذ سياه كن Ùˆ مترجمان طوطي صÙت Ùˆ وارد كننده ÙŠ سرسام آور تØÙÙ‡ هاي Ù†Ùهمیده Ùˆ نجویده ÛŒ Ùرنگی. سرزمين تظاهر Ùˆ رياكاري Ùˆ تقيه Ùˆ دولا Ùˆ راست شدنهاي دروغكي. سرزمين منتظران مهدي موعود از آستين آسمان يا آنسوي مرزها. سرزمين به درك Ú¯Ùˆ Ùˆ زندگي Ùقط دو روزه Ùˆ بي خيالش باش Ùˆ بزن بر طبل بيعاري Ùˆ زير كار در روي Ùˆ كون گشادي ممتد. سرزمين دزدهاي عادل Ùˆ كلاهبرداران متقي Ùˆ آدمكشهاي جوانمرد Ùˆ زورگويان مردمدار. ايران، سرزمين ثروت Ùˆ Ùقر Ùˆ نكبت Ùˆ تضادهاي ÙˆØشتناك طبقاتي Ùˆ قشري.
سرزمين قربون صدقه ÙŠ هم رÙتنها Ùˆ اشك ريزيها Ùˆ زاريها Ùˆ Ù†Ùرينها Ùˆ دشنامها Ùˆ بد دهنيها Ùˆ Øرامزادگيها. سرزمين مساÙرت رÙتنهاي پزكي Ùˆ خرج كردنهاي شاخ در آور براي پستون Ùˆ كيرخايه جنباني در انظار يكديگر كه بله ديگه، دارندگي Ùˆ برازندگي. سرزمين ترشيجات Ùˆ مربا جات Ùˆ خشكبار Ùˆ هله هوله هاي رنگين. سرزمين ياØسين! Ùˆ سقاي دشت كربلا Ùˆ آدمهاي بد لباس Ùˆ Ùضول Ùˆ چشمچران Ùˆ تخم به Øرام انداز. سرزمين علي Ú¯Ùˆ Ùˆ علي خواه Ùˆ علي زا Ùˆ علي ياور Ùˆ علي عاشق Ùˆ علي مريد Ùˆ علي داد Ùˆ علي دوست. سرزمين Ùالگوش ايستادن Ùˆ زاغ همديگه را چوب زدن Ùˆ آتو گرÙتن Ùˆ رسواسازيهاي خونبار. سرزمين بي نظميها Ùˆ قاراشميش Ùˆ مناسبات خر تو خر. سرزمين Ùيس Ùˆ اÙاده Ùˆ تكبر Ùˆ منم منم Ùˆ پز دادن Ùˆ اÙاده هاي طبق طبق. سرزمين دكترها Ùˆ مهندسان Ùˆ متخصصان ناÙرهيخته Ùˆ دلال صÙت. سرزمين شخصيتهاي پايمال شده Ùˆ Øقير Ùˆ متوقع Ùˆ خود بزرگبين Ùˆ با كير ديگران داماد شدن. سرزمين Øاسدان Ùˆ كينه توزان Ùˆ در ظاهر، خير خواه هم بودن؛ ولي در باطن چشم ديدن همديگه را نداشتن. سرزمين مهاجرت اجباري یا دلبخواهي Ùˆ گاهی نیز تبعيدي. سرزمين آدمهايي كه در غربت، ناشادند Ùˆ در وطن غريب. سرزمين سرمايه گذاري در خريد Ùˆ Ùروش زمين Ùˆ يك شبه به ميلياردها تومان دست ياÙتن. سرزمين دار Ùˆ ندار خود را پاك باختن Ùˆ خانه خراب شدن در يك چشم بر هم زدن. سرزمين معامله گران در كشورهاي خليج Ùارس Ùˆ مخصوصا دوبی Ùˆ جزيره ÙŠ كيش Ùˆ ولنگ Ùˆ بازيهاي مدرن نما Ùˆ غربي مابي.
سرزمين اصراÙكاريهاي بي Øد Ùˆ Øساب Ùˆ خونريزيها Ùˆ قصاصها Ùˆ ØÙ‚ كشيها Ùˆ ستمهاي توصي٠ناپذير. سرزمين ساختمانها Ùˆ آپارتمانهای بی ریخت Ùˆ شمایل Ùˆ خانه هاي ناامن Ùˆ بي پرنسيپ. سرزمين Ù…Øله بندي Ùˆ منطقه بازي Ùˆ به كونمون بگو دنبالم نيا بو ميدي. سرزمين كاتالوگهاي كالاهاي تبليغاتي خارجي را خريد Ùˆ Ùروش كردن براي دوختن انواع لباسهاي هاليوودي در خودنمائيهاي سيرك سان در جشنهاي چشم همچشمي براي آب كردن دل از ما بهتران. سرزمين منت گذاريها Ùˆ منت كشيها Ùˆ جاكشيها Ùˆ كس كشيها Ùˆ خايه ماليها Ùˆ چاپلوسيها Ùˆ نوكر بازيها Ùˆ كون ليسيها Ùˆ Øقارتها Ùˆ دم بر نياوردنها. سرزمين كله شق بازيها Ùˆ خريتها Ùˆ بلاهتها Ùˆ Ù†Ùهميها. سرزمين آرزوها Ùˆ اميدها Ùˆ ايده آلها Ùˆ ناكجا آبادهاي سوخته Ùˆ خاكستر شده. سرزمين دود Ùˆ دم Ùˆ ماشينهاي قراضه Ùˆ جاده هاي بي تابلو. سرزمين مدعيان Ùˆ يسل كشان Ùˆ عربده كشان ميدان سياست Ùˆ قدرت. سرزمين شعارهاي توخالي Ùˆ دشمن تراشيهاي بي رويه. سرزمين ثروتهاي طبيعي Ùˆ منابع عالي براي جنگ Ùˆ جدالهاي خونين. سرزمين قلع Ùˆ قمع كننده ÙŠ متÙكر Ùˆ Ùيلسو٠و هنرمند Ùˆ ايده Ø¢Ùرين. سرزمين مارش عزا نواختن از زادروز تا مرگروز آدمها. سرزمين گداهاي ميليونر Ùˆ ميليونرهاي گدا صÙت. سرزمين تراÙيك مرسدس بنز Ùˆ گاو Ùˆ الاغ Ùˆ گوسÙند. سرزمين آدمهاي مقيم غرب Ùˆ مساÙر خوشگذرون با دلار Ùˆ پوند Ùˆ يورو در وطن. سرزمين پسته Ùˆ تنقلات Ùˆ گز Ùˆ سوهان Ùˆ تخمه جاپوني. سرزمين مرگهاي زود رس Ùˆ سكته Ùˆ سرطان Ùˆ بيماريهاي رواني با عواقب وخيم. سرزمين آدمهايي با عقده هاي خطرناك Ùˆ انتظارات Ùˆ گله گزاريها Ùˆ شكايتها Ùˆ دعواها Ùˆ كتك كاريهاي خانوادگي Ùˆ Ùاميلي Ùˆ خويشاوندي Ùˆ قومي.
سرزمين تيتلها Ùˆ القاب Ùˆ نامهاي استعاره اي Ùˆ زبان Ù…Øاوره اي Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ متلها Ùˆ اصطلاØات Ùˆ متلكها Ùˆ گوشه Ùˆ كنايه زدنها Ùˆ به در بگو ديوار يشنوه. سرزمين پيغوم Ùˆ پسغوم Ùˆ خط Ùˆ نشون كشيدنها Ùˆ تهديدها. سرزمين خدا بركت بده Ùˆ انشاءالله انشاءالله Ùˆ خدا بزرگه Ùˆ خدا اگه بخواد Ùˆ خدا را شكر Ùˆ خدا بد نده Ùˆ خدا به داد رس Ùˆ خدا داده Ùˆ خدا دوست Ùˆ خدا خواسته Ùˆ در نهايت همه ÙŠ اينها، خدا گايده. سرزمين آدمهاي همه ÙÙ† Øري٠و متخصص هر كاري Ùˆ هر Ùني Ùˆ هر ØرÙÙ‡ اي. سرزمين كاسب كارها Ùˆ طلا Ùروشها Ùˆ واسطه ها Ùˆ Ù…Øللها Ùˆ كار چاق كنها. سرزمين Øاجيها Ùˆ كربلائيها Ùˆ مشهديها Ùˆ سيدها. سرزمين دروغگويي Ùˆ دروغزني Ùˆ تهمت Ùˆ اÙترا Ùˆ غيبت Ùˆ سخن چيني. سرزمين قاچاق Ùˆ قاچاق كاري Ùˆ اØتكار Ùˆ دولا پهنا Ùروختن Ùˆ چسناله هاي شبانه روزي. سرزمين ترانه ها Ùˆ سرودهاي تكراري Ùˆ سوژه هاي هزار بار نوشته Ùˆ Ú¯Ùته Ùˆ اجرا شده. سرزمين ضد تنوع Ùˆ ابتكار Ùˆ نوآÙريني. سرزمين Øموم Ùˆ كيسه كشي Ùˆ لنگ Ùˆ قديÙÙ‡ Ùˆ سنگ پا Ùˆ سÙيدآب Ùˆ واجبي. سرزمين مانتو Ùˆ مقنعه Ùˆ چادر مشگي. سرزمين جنده Ú¯ÙŠ Ùˆ جاكشي به سبك Ùˆ سياق Ùˆ مرام اسلام پسند. سرزمين ماهواره Ùˆ كامپيوتر Ùˆ هندي Ùˆ چت روم Ùˆ تماشاي برنامه هاي مضØÙƒ Ùˆ تهوع آور لس آنجلسي. سرزمين صلوات Ùˆ سينه زني Ùˆ روضه خواني Ùˆ پا منبر رÙتن Ùˆ استخاره گرÙتن Ùˆ Ùال ØاÙظ Ùˆ اجنه. سرزمين كروات Ùˆ Ùكل Ùˆ برك دنس Ùˆ تايتانيك Ùˆ ماتريكس. سرزمين شلاق Ùˆ Øد زدن Ùˆ زندان Ùˆ Ù…Øاكمه هاي رشوه اي. سرزمين خر كريم را نعل كردن Ùˆ كدخدا را ديدن Ùˆ ده را چاپيدن. سرزمين ميهمانيهاي زرق Ùˆ برق دار Ùˆ لا٠و گزاÙگوئيهاي مزخر٠اندر مزخرÙ. سرزمين زلزله Ùˆ تصادÙات هولناك Ùˆ بي امنيهاي گسترده. سرزمين معجزه Ùˆ در انتظار Ù…Øشر كبرا بودن. سرزمين خوÙناك Øتا براي دشمنانش. آري ايران. سرزمين ایران ......... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه!. اي « آريا »!. اي آواره Ùˆ دربدر غربت!. تو در ايرانزمين، دلباخته ÙŠ Ú†Ù‡ چيزهائي بودي Ùˆ هنوز در جستجوي Ú†Ù‡ چيزهائي هستي؟. آيا در Ùكر واقعيت پذير كردن روياها Ùˆ آرزوهايت هستي يا نظاره گر Ùˆ تاب آور واقعيتي كه توصي٠آن را شنیدی؟. « آريا »، اي مردي كه ملعون Ùˆ منÙور شده ÙŠ عريانيها Ùˆ رادمنشيهايت هستي. تو در كدامين ايرانزمين مي زيي؟. « ايده ÙŠ ايران »؟. يا « واقعيّت ايران » ØŸ. )
12- چندر اعتقادات.
آنچه را برغم جویدنهای مکّرر نتوان در آسیاب Ùهم Ùˆ ظرÙیّتهای وجودی ما گنجاند Ùˆ گوارید Ùˆ دریاÙت، همان چیز را بایستی از نو در باره اش، دقیق Ùˆ ظری٠و عمیق اندیشید. بسیاری از اعتقادات Ùˆ باورها Ùˆ سنّتها Ùˆ شیوه های رÙتاری ما، بسان « چندر » Ù…ÛŒ باشند؛ ولی ما به خود، تØمیل Ùˆ تلقین کرده ایم Ú©Ù‡ « گوشت لخم Ùˆ کبابی » هستند. چقدر ما ملّت به جویدن « چندر سنتّهایمان » Ù…Ùتخر Ùˆ مغروریم به جای آنکه « هنر نوجویی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی » را بخواهیم. ناگÙته نیز نماند Ú©Ù‡ « نوجویی Ùˆ نوگرایی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی » هرگز به معنای کپیه برداری Ùˆ شبیه شدن Ùˆ ادا Ùˆ اطوار دیگران را در آوردن نیست؛ بلکه تلاشیست از بهر پوست انداختن Ùˆ زایاندن « خودی نو » از خاکستر آوار کهنه ارثیه های اعتقاداتی ملّت.
13- واقعیّت سازی.
یک ریز راه Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ ک٠بر لب آورده بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت: « .... واقعيتها را من ساختم؛ نه آنچه غاÙلگیرانه، Øادث مي شود یا بوده است. اون گوشه اي كه من اÙتادم بهتر از مخروبه اي نيست كه تو اÙتاده اي يا ديگران اÙكنده شده اند. لزومي نداره به موقعيت همديگه غبطه بخوريم. هر كدام از ما به Ù†Øوي در جايگاه خودمون تنها Ùˆ بي ياوريم. از اينهمه تلاشها Ùˆ سگدو زدنها، شايد صدها Ùˆ هزاران Ù†Ùر بتونن به هم برسند؛ ولي ميليونها Ù†Ùر در همون جايي كه اÙتاده اند، مي مانند Ùˆ مي پوسند. اخبار تقلاهاي اونايي كه به هم رسيده اند مرا آنقدر شاد مي كنه كه مصيبت تنها بودن خودم را Ùراموش مي كنم. مشكل من يا شايد صدها Ù†Ùر ديگه مثل من در اين نيست كه دوست داريم به مقام Ùˆ ارجمندی Ùˆ رÙاه ديگران برسيم؛ بلكه معضل زجر آور ما، « چرايي اÙكنده شدن Ùˆ چرايي Øركت است.». تو اگه تصور مي كني كه من، شخصيت ديگري نيز هستم، سواي آني كه مي بويم Ùˆ از خودم اÙشانده مي شوم، بايد Ùقط متاس٠شوم براي اون نگاه Øقير Ùˆ كوته بينانه ات. آخه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. چشمه اي كه آب زلال Ùˆ گوارا Ùˆ خنك داره، چطور مي تونه بوي Ùاضلاب بده؟. چرا به دماغ خودت بدبين نميشي؟. كي Ú¯Ùته كه هر انساني بايد بي چون Ùˆ چرا همانسان باشه كه من يا تو يا ديگران دوست داريم باشه؟. آيا اين زورگويي نيست؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم انسانها را بدانسان كه دوست مي دارند باشند Ùˆ در تلاش براي آنچه كه مي خواهند باشند بستائيم؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم كه مي توان Ùˆ بايد آن شعور را نيز داشت كه ايده آلها Ùˆ تصاوير دلپسند خودمون را از آدمها به كناري بنهيم Ùˆ اونا را همانطور ببينيم Ùˆ بپذيريم كه در زندگي Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ رÙتار Ùˆ علايق Ùˆ سائقه هاشون هستند؟. چرا بايد هر چيزي رنگ علايق تو را يا مرا يا ديگران را داشته باشه تا ايده آل Ùˆ دوست داشتني Ùˆ Ù…Øبوب وجود تو Ùˆ ديگران باشه؟. آخ كه چقدر خسته Ùˆ آزرده شده ام من از اين همه انتظارات Ùˆ بايد – نبايدها. برا همينه كه دوست ندارم از اون دخمه اي كه توش اÙتاده انم يه قدم اونطرÙتر برم. همش علائم است Ùˆ نشانه ها Ùˆ تابلوها Ùˆ مسيرها Ùˆ نمادها Ùˆ تصاوير عجيب Ùˆ غريب. من همين جا مي مانم؛ زيرا بي رنگ است Ùˆ ساده Ùˆ Ùاقد زمان Ùˆ قوانين Ùˆ اخلاقيات اسارت كننده. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ خودم نیز اونا را تاويل Ùˆ تÙسير مي كنم. قصه نباÙ!. دوران شهرزاد قصّه Ú¯Ùˆ Ùˆ هزار Ùˆ يك شب نیز، سپري شده عمو اوغلی!. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ تاريخ اÙكنده شدن Ùˆ جان کندنم را رقم Ù…ÛŒ زنم. »
14- دیدن خود در آیینه.
از همه، سر خورده شده بود Ùˆ با نگاهی عاقل اندر سÙیه Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « ..... Øکایت ایرانزمین Ùˆ کاراکتر رÙتاری مردمش در کلّ، Øکایتیست بسیار Ú¯Ùته شده Øتّا در Øدیث بیگانگان؛ ولی در باره اش از سوی خودیها « اندیشیده نشده ». اینکه ما ملّت در نوع خود، واقعا تØÙÙ‡ ای خاصّ هستیم، مسئله ایه Ú©Ù‡ تمام دنیا Ù…ÛŒ دونن. ولی اینکه چرا ما نمی تونیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم بدون هیچ تبعیضی Ùˆ ستمی در Øقّ یکدیگه، منشا آن برمی گرده به همان « چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ کثیرالّنبش » بودن ایرانیان Ú©Ù‡ درونمروزی Ùˆ بروزنمرزی اش را شامل میشه. Øالا نمی خواد غÙر Ùˆ لند Ú©Ù†ÛŒ!. Ùرق طی٠تØصیل کرده Ùˆ مثلا روشنÙکر اجتماع ایرانی در معنای وسیعش با مردم ایران در کلّ، اینه Ú©Ù‡ روشنÙکرش از Ù„Øاظ پراکتیکی در بستر ذهنیّت Ùˆ کاراکتر عوام، تنÙّس Ù…ÛŒ کنه Ùˆ همیشه خودش را از مردمش جدا کرده Ùˆ گسلانده؛ ولی با شعار برای مردم Ùˆ در کنار مردم بودن، هارت Ùˆ پورت کرده Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنه. از آنجا Ú©Ù‡ زندگی Ùرد، Ùرد انسانها نیز در جوامعی مثل ما، پدیده ای عاجل Ùˆ کنکرت Ùˆ دو روزه Ùˆ جزیره سان Ùˆ دم را بچسب Ùˆ بی خیالش Ùˆ کوبیدن بر طبل بیعاری Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ باشه، خود به خود، هر نوع، دور اندیشی Ùˆ Øساب Ùˆ کتاب داشتن برای کارها Ùˆ رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارها نیز، موضوعی پراگماتیستی؛ آنهم از نوع مبتذلش Ùˆ Øرکتی عاجل Ùˆ ابزار دم دست به Øساب میاد. وقتی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ آییم Øکومتها را از مردم، منÙصل Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ آنها را سوای مردم خودمون Ù…ÛŒ شماریم، متوجّه نیستیم Ú©Ù‡ با چنین کاری، نه Øکومتها را درست Ùˆ Øسابی شناخته ایم؛ نه مردم خود را. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ هیچکس خودش را مسئول هیچ چیزی نمی داند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ Øاکم هستند، نه آنهایی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù…ØŒ بر آنها اجرا میشه. در این معادله ÛŒ به قول خودت « کائوس / Chaos » وار، نه تنها چیزی به جایی بند نیست؛ بلکه هجوم نابسامانیهاست Ú©Ù‡ مثل شهابهای کهکشانی بر سر Ùˆ روی آدم، هوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ آمها نیز راه به جایی نمی برند. من کمتر ایرانی را دیده ام Ú©Ù‡ آن دلیری را داشته باشه، بخواد اخلاقیات ایرانی را در کلّ به گستره ÛŒ سنجشگری بخوند Ùˆ لابیرنت روان Ùˆ Ùرهنگ ایرانی را موضوع تÙکّرات Ùردی خودش بدوند. علّتش نیز برمی گرده به اینکه ما خودمون، هر چقدر نیز در هنر خودÙریبی، تبØّر داشته باشیم، باز دست آخر Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ یکی از آجرهای همان ساختمانی هستیم Ú©Ù‡ ازش Ù†Ùرت داریم Ùˆ قرار است ویرانش کنیم. کیست Ú©Ù‡ آن دلاوری را داشته باشه، لوله ÛŒ تÙÙ†Ú¯ را بر شقیقه ÛŒ خودش بگذارد؟. »
15- لنزگذاری در چشم بینشگر .
هر کتابی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خوانیم، لنزی در چشمان Ùهم ما Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ نه تنها واقعیّتها را دگرسان جلوه Ù…ÛŒ دهد؛ بلکه بینش ما را نیز ملوّن Ù…ÛŒ کند. شناختهایی Ú©Ù‡ ما از این راه به دست Ù…ÛŒ آوریم، به آگاهیهای تصنّعی نیز آغشته Ù…ÛŒ باشند. از این رو، برای تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از واقعیّتها بایستی سهم واسطه ای ابزارها را از سهم تجربه های عریان در « پروسه ÛŒ شناخت » تÙکیک Ùˆ متمایز کرد؛ زیرا ابزارهای شناخت، متدهای شناسائی هستند؛ نه شناخت ÙÛŒ Ù†Ùسه. ولی ما کمتر در این باره Ù…ÛŒ اندیشیم Ú©Ù‡ « ابزارهای شناخت » به ابهام Ùˆ تصنّعات آلوده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ شناختهای ما را تØت الشّعاع قرار Ù…ÛŒ دهند. منشاء خطاها Ùˆ Ùریبهای ما در همین معضل نهÙته است.
16- موسس Ùˆ مجری Ùˆ ارجگزار به قانون یا Øمّال اوامر؟
قوانینی را Ú©Ù‡ نمایندگان برگزیده ÛŒ مردم بدون هیچ تبعیضی تاسیس نکرده باشند Ùˆ مردم نیز به قانون بودن آنها رای نداده باشند، چنان قوانینی Ùاقد اعتبار هستند Ùˆ هیچ رسمیّت Øقوقی ندارند. از این رو، « قانون اساسی » بایستی موسسش، مردم باشند Ùˆ بتواند شیرازه ÛŒ یک ملّت را دوام دهد Ùˆ مستØÚ©Ù… کند؛ نه اینکه ابزاری باشد برای Ùروپاشیدن مناسبات اجتماعی. « قانون اساسی » هر کشوری نمایانگر Ùˆ آیینه ÛŒ تمام نمای « عصاره ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آموخته ها Ùˆ تجربیات » مردم یک سرزمین است. آیا آنچه ما به نام « قانون اساسی » در کشورمان داریم، واتاب دهنده ÛŒ میزان شعور جمعی ما Ù…ÛŒ باشد؟.
17- رویاهای رنگین من.
با قدØÛŒ شراب مرد اÙÚ©Ù† در دست Ùˆ چشمانی میگون Ùˆ لبخندی زیبا، Øکایت Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡: « ...... تمام آنچه را آرزو Ù…ÛŒ کنیم، دوست داریم اونایی بر آورده کنن Ú©Ù‡ اعتقاد سÙت Ùˆ سختی بهشون داریم. اینکه Øالا دیگرون نیز مثل ما، آدم هستن Ùˆ صدها خبط رÙتاری Ùˆ اخلاقی Ùˆ امراض جور واجور نیز Ù…ÛŒ تونن داشته باشن، در مدّ نظر ما نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ ما در اونا، قابله ÛŒ زاینده Ú¯ÛŒ آرزوهامون را کش٠کرده ایم. دردسر از آن جایی شروع میشه Ú©Ù‡ ما Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ بریم، اÙراد ایده آلی ما نه تنها با آرزوهای ما بیگانه اند؛ بلکه سترون نیز هستن Ùˆ استعداد بار دار شدن ندارن. همین جاست Ú©Ù‡ بلاÙاصله کاخ آرزوهایمان Ùرو Ù…ÛŒ پاشه Ùˆ ما تمام کاسه کوزه ها را بر سر آنانی Ù…ÛŒ شکنیم Ú©Ù‡ ایده آل ما بوده اند. نمی دانم Ú†Ù‡ جور میشه Ú©Ù‡ ما صدها بار داغ چنین سرخورده گیها را با گوشت Ùˆ پوست Ùˆ خونمان Øسّ Ù…ÛŒ کنیم؛ ولی بازم همون خطاها را به شیوه ای دیگه مرتکب میشیم. تراژدی قضیه Ùˆ مضØÚ©Ù‡ ÛŒ درد آور در اینه Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم خودمان تک، تک، مجری آن آرزوها Ùˆ خواستهایی بشویم Ú©Ù‡ در سر Ùˆ مغرمون Ù…ÛŒ پرورونیم. Ùقط متوقّعیم Ú©Ù‡ دیگرون برای ما چنان آرزوها Ùˆ آرمانهایی را برآورده کنن!. ما Øقّمونه Ú©Ù‡ داغون Ùˆ پریشیده Ùˆ ناامید شده باشیم؛ چونکه بار خودمون را به دوش دیگرونی Ù…ÛŒ اندازیم Ú©Ù‡ بار بر نیستند Ùˆ از بردن بار خود نیز Ø·Ùره Ù…ÛŒ روند.
آره جوانمرد عزیز!. دنیای دوستیهای آدمی، دنیای دلبستگیها Ùˆ شادمانیهای Ù„Øظه ای Ùˆ خنده های پریشیده در دهان آسیاب زمان است. اینکه من دلم Ù…ÛŒ خواد با آدمایی خاصّ، Ú¯Ùت Ùˆ شنود داشته باشم Ùˆ از Øضور اونا در گوشه ای از این جهان هزار Ùتنه، دلشاد بشم Ùˆ گاه گداری، نشانه ای از اونا ببینم؛ ولو به اندازه ÛŒ یه سر سوزن باشه، خودش بهترین آرزو Ùˆ هدیه Ùˆ سعادتیه Ú©Ù‡ ممکنه نصیبم بشه. باید قدرش را بدونم. آدمها به همون اندازه ÛŒ قیاÙÙ‡ هاشون، طبیعت Ùˆ علایق مختل٠و متÙاوتی دارن. شاید اصلا رمز آغاز Ùˆ دوام بسیاری از رÙاقتها در همین مختل٠بودن دوستان Ùˆ رÙیقان آدم باشه، نه در شباهتهای کارکتری Ú©Ù‡ ممکنه Øال آدم را بعضی وقتا به هم نیز بزنن. آدمی مثل من، عوضی بودنم را نوشته هام رسوا نمی کنن؛ بلکه خموشی Ùˆ گوشه گیری جوکیانه ای تابلو Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ طبیعتا به آن مبتلا هستم. این پوچی لعنتی Ú©Ù‡ مرا مابین دو لبه ÛŒ تیز تیغهای « بودن Ùˆ نبودن » معلّق Ù†Ú¯Ù‡ داشته، خیلی نیرو از من Ù…ÛŒ گیرن. نه برا اینکه پا در هوا مونده ام Ùˆ به جایی آویزون نیستم. نه به جان خودت قسم!. همش Øقیقت تلخ روزگار Ùˆ وضعیّت اس٠انگیز دنیای انسانهاست Ú©Ù‡ باعث میشه بÙهمم Ùˆ دریابم Ú©Ù‡ تمام تعلّقها Ùˆ تملّکها، هیچ Ùˆ پوچه؛ سوای همون شراب گوارای دوستیهائی Ú©Ù‡ شیشه های وجودشان ثانیه به ثانیه در Øال خورد Ùˆ خمیر شدن در آسیاب زمانند. آدمها بعضی ØرÙاشون را Øتّا اگه از زهر هلاهل نیز تلخ تر باشن، نباید به جدّ گرÙت Ùˆ از اونا کینه ای به دل داشت. یه چیزایی را تا میشه، باید ندید گرÙت. این به معنای باج دادن Ùˆ کوتاه اومدن Ùˆ خریّت نیست. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ دانائی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم ما در اینه Ú©Ù‡ خیلی چیزا را ندیده Ùˆ نشنیده بگیریم.
دنیا اینقدر وسیعه. زندگی اینقدر Ùراز Ùˆ نشیب داره. اینقدر رو Ùˆ نارو داره. اینقدر چزوندنها Ùˆ سوزوندنها Ùˆ Øسرت به دل گذاشتنا داره Ú©Ù‡ من یکی Øاضر نیستم، اون آدمایی