چرا آنانی Ú©Ù‡ بامداد، میر غضّب استبداد Ù…ÛŒ شوند، شبانگاه، اسیر Ùˆ ذلیل خواهند شد؟.---آریو برØ
آریو برزن زاگرسی
از صالØÛŒÙ†Ù Ù…ÙØØ§Ø±Ø¨
[« چرا آنانی که بامداد، میر غضّب استبداد می شوند، شبانگاه، اسیر و ذلیل خواهند شد؟. » ]
پنجاه و شش سال پیش، زنده یاد، « مجتبی مینوی ( 1282 – 1355 ش. ) »، استدلال کرده بود که:
[ هر گاه بنا، بر این باشد Ú©Ù‡ Ú©ÙØ´ مرا بر خلا٠میل من، دیگری برای من، انتخاب کند Ùˆ آن را به زور به پای من
آریابرزن زاگرسیبکند، زندگی بر من، تلخ خواهد شد. وای به وقتی Ú©Ù‡ هم Ú©ÙØ´ Ùˆ کلاه Ùˆ لباس مرا، دیگری برای من، انتخاب کند، هم طرز راه Ø±ÙØªÙ† Ùˆ نشستن Ùˆ برخاستن مرا، دیگری مقرّر بکند، هم آنچه را باید بخوانم Ùˆ بنویسم Ùˆ بگویم Ùˆ بشنوم، دیگری به من، دستور دهد، از Ú¯Ø±ÙØªÙ† ناخنم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا مناجات با خدایم، همه چیزم در اختیار دیگران باشد Ùˆ اجازه ÛŒ آن را نداشته باشم Ú©Ù‡ رای Ùˆ Ùکر Ùˆ عقل خود را ØØªÙ‘ÛŒ در امور مربوط به جسم Ùˆ جان خودم نیز به کار بیندازم!ØŒ چنین زندگی؛ ولو در بهشت باشد، بدتر از جهنّم است. ..... ]
کتاب: « آزادی Ùˆ آزاد Ùکری » - نشر نوید(آلمان) – ماه منیر مینوی – چاپ تازه - 1367 - صص. 43 - 44
من Ù…ÛŒ پرسم، در طول پنجاه Ùˆ شش سال گذشته تا امروز، Ú†Ù‡ چیزی ما ایرانیان از استدلال این انسان ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ با شعور آموخته ایم؟. تاریخ معاصر اثبات کرد Ú©Ù‡ هیچ اندر هیچ!.
1- گهواره و کارگاه واقعیّتها.
در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ زییم، ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ بینش ما نیز، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ پروریده Ùˆ بالیده نیز Ù…ÛŒ شوند. واقعیّتها، گهواره ای هستند Ú©Ù‡ نهال وجود ما را در بطن خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ بدانسان ÙØ±Ù… Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ عناصر وجود ما، امکانش را مهیّا Ù…ÛŒ کنند. در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما هیچ هستیم Ùˆ Ùقط پذیرنده ÛŒ قلم خرّاطگر واقعیّتها، در همان واقعیّتها نیز ما را بدانسان « Ù…ÛŒ تراشند » Ú©Ù‡ از پیش تعیین کرده اند. ولی در واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما، نقشی ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ تاثیر گذار داریم، بدانسان « تراشیده Ùˆ پروریده » Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ داریم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنیم. تاثیر پدیری از واقعیّتها بایستی بتواند هر کدام از ما را در مصوّر کردن واقعیّتهای ایده آلی خودمان مدد رسانند؛ نه اینکه بر ما غالب دائمی بمانند Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما را آش Ùˆ لاش کنند Ùˆ سپس لاشه ÛŒ ما را، پا به پای خودشان به هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند همچون پر کاه، کشان کشان ببرند.
2- ارجگزاری به ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها، همان نیایشگری خداست.
« سعدی Ù…ÛŒ Ø³ÙØ±Ø§ÛŒØ¯ Ú©Ù‡: [ « عبادت به جز، خدمت خلق نیست » ]. من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ Ùقط انسانهایی، خدا را ( ØØ§Ù„ا هر نوع خدایی Ù…ÛŒ خواهد باشد ) دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به او مهر Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ ایمانی شورانگیز به او دارند Ú©Ù‡ در تمام عمرشان بر روی زمین در هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد از « ارجگزاری به انسانهای دگراندیش در تمامیّت وجود Ùیزیکی Ùˆ وجدانی شان »، هرگز دریغ نکنند Ùˆ در صدد آزار Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ غارت ØÙ‚وق Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ… کردن آنها از نقش داشتن در سرنوشت مردم Ùˆ میهن خود نیز بر نیایند. آن قشر Ùˆ طبقه Ùˆ امّت از جمیع انسانها Ú©Ù‡ تمام ذکر Ùˆ Ùکر خود را با « شعارهای خدا پرستی » Ùˆ تظاهر Ùˆ ریاکاری Ùˆ تزویرهای مومنامه به پایمالی Ùˆ سر به نیست کردن انسانهای دیگر اندیش Ùˆ دیگر اعتقادی صر٠می کنند، آن قشر جنگنده Ùˆ خونریز، هیچگاه « خدا » را نیایش نمی کنند؛ بلکه از بامداد تا شامگاه در مراسم قتل Ùˆ خونریزی برای « خدای خود » با کینه توزیهای ØØ±ÛŒØµØ§Ù†Ù‡ سهیم Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا نیایشگری خدا؛ یعنی ارجگزاری به چهره های نامتعار٠و رنگارنگ Ùˆ ضدّ Ùˆ نقیض تمام Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ او. آنانی Ú©Ù‡ انسانها را « آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ جانستانی » Ù…ÛŒ کنند، همه بدون استثناء از قاتلان خدا Ùˆ دشمنان سر سخت جان Ùˆ زندگی هستند. هر مومنی از خودش بپرسد Ú©Ù‡ من کجا ایستاده ام؟. در صÙو٠قاتلان خدا؟ یا در کنار نیایشگران خدا؟.
3- عمق اجتماع و صورت اجتماع.
در اجتماع مردم هر سرزمینی بایستی گشت Ùˆ گشت Ùˆ گشت تا « عمق آن » را پیدا کرد Ùˆ سپس بتوان با اندیشیدن Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØª بینی در باره ÛŒ چند Ùˆ چون ظواهر آن، قضاوت کرد. عمق اجتماع ایرانی را Ù…ÛŒ توان از همان ظواهر اجتماع ایرانی، رد یابی کرد Ùˆ به سرچشمه اش رسید. تدقیق شدن در ریزترین Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ معاشرتی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ جامعه شناختی Ùˆ همچنین روانکاوی Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مردم ما در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ « عمق اجتماع ایرانی » در پیرامونی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ کمتر کسانی Ù…ÛŒ توانند یا تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ دست Ú©Ù…ØŒ آن را ببینند Ùˆ بشناسند. از این رو، عمق هر ایرانی در « پیرامون » او ریخته است Ú©Ù‡ ظواهر Ù¾ÙØ± زرق Ùˆ برق Ùˆ مملوّ از زلم زیمبوهای عاریتی از اخلاقیّات Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا تجمّلات بر آن پیرامون، سایه ای سنگین اÙکنده اند Ùˆ انسان را از دیدن آنچه در تاریکی سایه گون Ù…ÛŒ باشد، ممانعت Ù…ÛŒ کنند. هنر دیدن دردهای جانسوز اجتماع ایرانی Ùˆ کوشش برای درمانگری آنها؛ ولو پروسه ÛŒ درمانگری، دهها سال طول بکشد، هنر کش٠« عمق اجتماع باهمستان انسانها » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به چشمانی مستقل بین Ùˆ بدون واسطه Ùˆ مغزی آزاد اندیش Ùˆ خواستی مسئولیّت پذیر Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùکور Ùˆ دلسوز Ù…ØØªØ§Ø¬ Ù…ÛŒ باشد. چند Ù†ÙØ± را در گرداگرد خود Ù…ÛŒ شناسیم Ú©Ù‡ چنین باشند؟. چند Ù†ÙØ±ØŸ.
4- Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø±Ø§Ù† تبعیدی.
در گستره ÛŒ مبانی مذاهب Ùˆ نظریّه ها Ùˆ عقاید Ùˆ خطاهای ÙØ§ØØ´ برخاسته Ùˆ آمیخته به آنها Ù…ÛŒ توان « زندان Ùˆ اسارتگاه هر انسان مومنی » را با دقتّی سنجشگر دید. از این رو، اگر در دیوارهای سنگی « خطاها » نتوان روزنه ای را کش٠کرد Ú©Ù‡ بتوان از طریق آن به دیگران هشدار داد Ùˆ آنها را در به خود آمدن Ùˆ باز اندیشی Ùˆ بازبینی نظراتشان بیانگیزانیم، خطر آن هست Ú©Ù‡ انسان در همان « زندان خطاهای نظری Ùˆ عقیدتی خود، عابدی خیره سر » بماند. جایی Ú©Ù‡ راه Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود با انواع Ùˆ اقسام توجیهات معذوری بر تÙکّر سنجشگر Ùˆ رادیکال بسته شود، بهانه تراشی برای مانده گار شدن در اشتباهات خود نیز، بی در Ùˆ پیکر Ùˆ بی شمار خواهند شد. گشوده Ùکری از این « پرنسیپ »، ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ هیچکس، « مالک طلق ØÙ‚یقت » نیست؛ بلکه هر انسانی در « گمانه هایی » Ù…ÛŒ زیید Ú©Ù‡ « ØµØØª Ùˆ سقم » آنها را با « آزمودنشان در واقعیّت زیستی » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان تمییز Ùˆ تشخیص داد؛ نه در تایید Ùˆ تصدیق Ùˆ انکارهای نظری Ùˆ یا ØØªÙ‘ا ایمان مطلق Ùˆ خشک Ùˆ خالی داشتن به آنها. به همین دلیل، ایده ها Ùˆ اÙکاری را Ú©Ù‡ مجال آزمودن را از آنها Ù…ÛŒ گیرند، اÙکاری Ùˆ ایده هایی بسیار « جذّاب Ùˆ نیرومند Ùˆ Ù¾ÙØ± کشش » خواهند شد. خواه چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی، خطای ÙØ§ØØ´ باشند. خواه ØµØØª Ùˆ ارزشمندی آنها بسیار دلربا Ùˆ شایسته ÛŒ تامل. اÙکار Ùˆ ایده هایی را Ú©Ù‡ تبعید Ùˆ واپس برانند، ایده هایی Ø³Ø§ØØ± Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø± آدمیان از آب در خواهند آمد.
5- برچسب روشنگری برای تاریک گستری.
« ترمینوس روشنگری »، روزی، روزگاری در بستر دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ کشورهای باختر زمینی از دامنه ÛŒ « تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدنهایی » برخاست Ú©Ù‡ « معنای ژر٠و بسیار پخته ای در آراء متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† آن سرزمینها » نیز داشت. همین ترمینوس در برهه ای از تاریخ جهانی بسان « ترمینوسها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª گوناگون دیگر » به سرزمین ما نیز سرازیر شد با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ در « سرزمینهای مادر » از ضرورتهایی ریشه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ پاسخ بایسته ÛŒ خودش را نیز طلب Ù…ÛŒ کرد. ولی در سرزمین ما Ùقط « برچسبی » شده است برای کثیری از « چیز نویسان » Ú©Ù‡ رسالت Ùˆ وظیÙÙ‡ Ùˆ تکلی٠خود را تا امروز این Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ بر « غلظت تاریکی صغارتی Ùˆ ØÙ‚ارتی مردم ایرانزمین در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی » با جدّیّتی توصی٠ناپذیر، شدّت بدهند Ùˆ نام چنین کژرویها را در ØÙ‚Ù‘ خودشان Ùˆ مردم ایرانزمین، « روشنگری » گذاشته اند. ذهنیّتی Ú©Ù‡ هنوز نمی تواند در باره ÛŒ « Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهن Ùˆ لایه های معمّایی روان » خودش روشن بیندیشد Ùˆ جزء جزء Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات آن را از یکدیگر، تÙکیک Ùˆ سرند Ùˆ سنجشگری کند، هیچگاه نخواهد توانست مشعلی ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù†ØŒ ÙØ±Ø§ راه خودش Ùˆ مردم سرزمینش برپا کند. برای بسیاری از آدمها، « روشنگری » به معنای « اتاق بازرگانی » Ù…ÛŒ باشد. دیروز، کالای خاصّی را تبلیغ Ùˆ ترویج Ù…ÛŒ کردند. امروز، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ کالا Ùˆ ØªÙØÙÙ‡ ای دیگر را در ایرانزمین، تبلیغ Ùˆ ترویج کنند؛ یعنی کالایی Ú©Ù‡ مد روز است. اگر ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§Ù‡Ø§ÛŒÛŒ نیز وجود داشته باشد، مدیران « اتاق بازرگانی ترجمه جات » ØØªÙ…ا چیزهای آلامدی ØÚ©ÙˆÙ…ت پسند Ùˆ قدرت مجیز را تبلیغ Ùˆ ترویج خواهند کرد. جامعه ÛŒ ایرانزمین در عصر مشروطیّت، « جرقه هایی درخشان Ùˆ ستودنی در عرصه ÛŒ Ùکر » داشت؛ ولی با شکست « مشروطیّت Ùˆ نابود شدن آوازه گران بزرگ Ùˆ نامدار آن »، تاریخ معاصر ایران در قیر جهالتها Ùˆ ØÙ…اقتها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ù†Ùهمیها Ùˆ ندانمکاریها Ùˆ دنباله رویها Ùˆ نوکر ØµÙØªÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گیها Ùˆ خباثتهای عجیب Ùˆ غریب، روز به روز ÙØ±Ùˆ چلیده تر شد Ùˆ همچنان به ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ† در باتلاق ØØ¶ÛŒØ¶ ذلالت خود با شتابی سر سام آور غوطه ور Ù…ÛŒ باشد. روشنگری، رادمنش بودن با خود Ù…ÛŒ باشد؛ نه معلّم Ùˆ Ù…ØÙ„ّل نظراتی شدن Ú©Ù‡ هرگز آنها را نیندیشیده ایم. انسانی Ú©Ù‡ با مغز خودش Ùˆ در زبان Ùˆ بستر تجربیات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمینش نیندیشد، آن انسان، « اندیشیده Ù…ÛŒ شود »؛ ولی « اندیشنده » نمی شود.
6- اØÚ©Ø§Ù… جرقه ای برای آدمهای آنتی صلواتی:
- اگر وص٠جنّت به تعبیر Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± آخوندها، واقعیّت داشت، مطمئن باشید Ú©Ù‡ خود آخوندها با آن سائقه ÛŒ ØØ±ÛŒØµÛŒ Ú©Ù‡ دارند، تا امروز، صد در صد به مصادره Ùˆ تملکّ مطلق آن، همّت الهی کرده بودند. « بهشت Ùˆ جهنّم » Ùقط دو ØØ§Ù„ت روانی در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی انسانهاست. از این رو، جایی Ú©Ù‡ انسان، خوش باشد، « بهشت » همانجاست Ùˆ جایی Ú©Ù‡ ناشاد Ùˆ دلتنگ Ùˆ آزرده خاطر باشد، همانجا نیز « جهنّم » او برپاست.
- آهنگهایی، شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† است Ú©Ù‡ « دستها Ùˆ پاهای آدمی » را هماهنگ Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ùˆ کوبان کنند؛ نه اینکه دست Ùˆ پای آدمی را ببندند. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مردم بایستی « نقش دست Ùˆ پای » را داشته باشند تا آهنگ نظرات Ùˆ سنجشگریها Ùˆ دیدگاههای دگراندیشان بتوانند نقش واریاسیونی را در ارکستر نوازندگی برای انسانها Ø§ÛŒÙØ§ کنند. جامعه ای Ú©Ù‡ ÙØ§Ù‚د « آهنگ نوازان Ùکری » باشد، جامعه ایست غرق در عزا Ùˆ گریه Ùˆ زاری Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ Ùکری، مثل اجتماع امروز ایرانیان در سیطره ÛŒ Ùقاهتی.
- اعتماد کردن به دیگران از جسارتهای آدمی ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ از نیرومندی انسان.
- آتش در جایی سوزان Ùˆ ویرانگر Ù…ÛŒ ماند Ú©Ù‡ هنوز چیزی برای سوختن، وجود داشته باشد. آیا کسی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ خاکستر ما ایرانیان را، ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت در کجا بر باد داده اند؟.
- در اوج خطر، ناگهان بیدار Ùˆ هوشیار شدن؛ یعنی نجات نص٠و نیمه ÛŒ جان خویش از مهلکه ÛŒ خطر. چرا ما ایرانیان در اوج خطرناک بودن ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، هنوز پلک چشمانمان نیز باز نشده اند؟.
- قدرتپرستان و سارقان قدرت، هیچگاه نمی خوابند؛ ولی تلاشگران برای کسب قدرت، گاه، گداری چورت می زنند!.
- انسانها نه گرگ یکدیگر هستند، نه ÙØ±Ø´ØªÙ‡ در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر؛ بلکه انسانها با Ù†Ùهمیها Ùˆ ØÙ…اقتها Ùˆ ایمان کور به مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای جزمی Ùˆ قطعی Ù…ÛŒ توانند با گرگ ØµÙØªÛŒ خود Ùقط پیکر ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ وجود همدیگر را لت Ùˆ پار کنند.
- هنری، زیبا Ùˆ موثّر Ùˆ جاودان هست Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ وجود آدمی Ùˆ واتاب دهنده ÛŒ اشتیاقها Ùˆ ØØ³Ø±ØªÙ‡Ø§ Ùˆ امیدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانهای آدمی باشد؛ نه کالایی خریدنی Ùˆ ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†ÛŒ Ùˆ به نمایش گذاشتنی.
- عقل آدمی زمانی به Ø³Ø±ØØ¯Ù‘ کمال Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ از « دیوانه خطاب شدن »، بسیار خرسند Ùˆ دلشاد شود!. خوش به ØØ§Ù„ اونایی Ú©Ù‡ مادر زاد، بی عقلند Ùˆ دوره ÛŒ کمال را Ø·ÛŒ نمی کنند!.
- آیا کسی Ù…ÛŒ داند چرا ما ایرانیها بلدیم الاغ « = ØÙکّام بی Ù„ÛŒØ§ÙØª Ùˆ ÙØ±Ù‘ » را به پشت بام (= اقتدار Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولتمداری ) ببریم؛ ولی استعداد Ùˆ کلید Ùˆ رمز پایین آوردن آنها را نمی دانیم. ریشه ÛŒ این بلاهت خانمانسوز ما در چیست؟. کسی Ù…ÛŒ دونه؟.
- رکوع و سجود بر کوهان شتر :
- روزی « Ø¬ÙØØ§ » وضو Ú¯Ø±ÙØª. آن قدر آب، Ú©ÙØ§ÛŒØª نداد Ú©Ù‡ بتواند یک پای دیگر خود را نیز بشوید. چون به صلاة ایستاد، آن یک پا را بالا Ú¯Ø±ÙØª!. به او Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « چرا چنین Ù…ÛŒ کنی؟ ». جواب داد: « این پایم وضو ندارد! ».
- Ø¬ÙØØ§ را غالبا با شیخ Ù…ØÙ„ØŒ Ù…Ùنازعه بود. Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا شیخ را اجل رسید Ùˆ Ø¨Ù…ÙØ±Ø¯. Ø¬ÙØØ§ را Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « بیا تلقین او بگو! ». Ø¬ÙØØ§ جواب داد: « این مرد در ایّام ØÛŒØ§Øª هرگز ØØ±Ù مرا نمی شنید، ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ Ù…ÙØ±Ø¯ØŒ چگونه خواهد شنید!ØŸ ».
- روزی دلّاکی سر Ø¬ÙØØ§ را Ù…ÛŒ تراشید. هر موضع سر او را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø¨ÙØ±ÛŒØ¯ØŒ پنبه Ù…ÛŒ نهاد تا نص٠سرش را تراشید. Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØª: « دیگر بس است!. نص٠سر مرا، تو، پنبه کاشتی، نص٠دیگرش را خودم Ù…ÛŒ خواهم کتان بکارم ».
- روزی Ø¬ÙØØ§ دید Ú©Ù‡ سگی در مسجدی Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ مردم، او را Ù…ÛŒ زنند. Ú¯ÙØª: « این بی چاره را نزنید؛ زیرا Ú©Ù‡ نمی Ùهمد Ùˆ بی عقل است. من Ú©Ù‡ عقل دارم، آیا هرگز داخل مسجد Ù…ÛŒ شوم!ØŸ ».
- شخصی، Ø¬ÙØØ§ را در بیت الخلا دید Ú©Ù‡ مشغول ریدن است Ùˆ چیزی Ù…ÛŒ خورد Ùˆ شپش هم Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ø¯. آن کس پرسید: « Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ø¬ÙØØ§ ØŸ ». او جواب داد: « در Ø¢Ù†Ù ÙˆØ§ØØ¯ به سه شغل مشغولم: Ù…ÛŒ رینم Ùˆ Ù…ÛŒ خورم Ùˆ Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ù…! ».
- امیری از Ø¬ÙØØ§ پرسید: « نام Ùلان شاعر چیست؟ ». Ú¯ÙØª: « Ø®ÙØ¯Ø§Ø´ یا ØÙراش یا Ø®ÙØ±Ø§Ø´ یا جماش. ولی گمان دارم Ú©Ù‡ سیّد Ù‚ÙØ±ÛŒØ´ÛŒ باشد. پرسیدند: « به Ú†Ù‡ دلیل؟ ». جواب داد: « به دلیل اینکه در آخر اسم او، شین Ù…ÙØ¹ÙŽØ¬Ù‘َمه Ù…ÛŒ باشد! ».
- به Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « زنت Ù…ÙØ±Ø¯! ». Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØª: « اگر هم نمی Ù…ÙØ±Ø¯ØŒ قصد طلاقش را داشتم! ».
- روزی Ø¬ÙØØ§ با مادرش نان Ùˆ باقلوا Ù…ÛŒ خورد. به مادرش Ú¯ÙØª: « ای مادر! Ø¬ÙØ±Ø¬ÛŒØ± ( = ترتیزک ) نخور Ú©Ù‡ آلت را راست Ù…ÛŒ کند! ».
- دختر Ø¬ÙØØ§ به خانه آمد Ùˆ به زیر زمین Ø±ÙØª Ùˆ دید Ú©Ù‡ پدرش Ø±ÙØªÙ‡ پشت Ø®ÙÙ… بزرگی قایم شده Ùˆ دراز کشیده است. Ú¯ÙØª: « پدر! این جا Ú†Ù‡ کار Ù…ÛŒ کنی؟ ». Ø¬ÙØØ§ جواب داد: « دخترم Ú†Ù‡ کنم!ØŸ. آمده ام این جا تا از دست مادرت، غریب وار بمیرم Ùˆ Ø±Ø§ØØª شوم! ».
7- آزادی قطره چکانی.
وقتی مستبدّانی بتوانند آن امکان را به دست آورند Ú©Ù‡ بر « مردم یک سرزمین در معنای وسیع کلمه »، مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر شوند، تمام تلاششان را پس از ØØ§Ú©Ù… شدن به گرداگرد این « Ù…ØÙˆØ± Ùˆ مرکز » انباشت Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در بوق Ùˆ کرّنا بدمند « آزادی »، کالایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بایستی آن را « جیره بندی » کرد Ùˆ بسان قطره ÛŒ چشم، یواش یواش در موقعیّتها Ùˆ وضعیّتهای خطیر برای جلوگیری از امکانهای ساقط شدن از قدرت به مردم Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† بی خطر برای سیستم ØØ§Ú©Ù… با هزاران منّت Ùˆ تکّبر Ùˆ شرط Ùˆ شروط، ارزانی کرد Ùˆ ØØªÙ‘ا با دادن چنان آزادی کالا شده، ادّعای « ØØ§ØªÙ… طائی Ùˆ دادگزار بودن » نیز داشت. قرنهاست Ú©Ù‡ سلاطین بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ در کنار متشرّعان خبیث از موبدان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مجتهدان به ما تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ùˆ اماله کرده اند Ú©Ù‡ « آزادی » را بایستی با ØØ§Ù„تهای « التماسی » از مقتدران Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ان قاهر، گدائی کرد؛ زیرا هیچ انسانی، شایسته Ùˆ Ù…ØÙ‚Ù‘ « آزادی » نیست؛ بلکه « آزادی »، گنجیست Ú©Ù‡ برای به Ú†Ù†Ú¯ آوردن آن بایستی « قدرتمند شد Ùˆ در کنار خود، لشگری از میرغضّبان Ùˆ جلّادان » را گرد آورد؛ مبادا Ú©Ù‡ چنان گنجی را دیگران Ø¨Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ مالک طلق آن شوند. ملّتی Ú©Ù‡ به خود بقبولاند « آزادی »، ØªÙØÙÙ‡ ای التماسی Ùˆ خواستنی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تسلیم یاوه گوییهای مستبدّان ØØ§Ú©Ù… بر سرنوشتش شود، آن ملّت در ØØ³Ø±Øª « هر دم Ùˆ بازدمی از هوای آزادی » بایستی دریاها خون بدهد Ùˆ قرنهای قرن، آزار Ùˆ شکنجه Ùˆ دربدری Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت Ùˆ رذالت را تاب آورد Ùˆ عواقب هولناکشان را نیز بپردازد. هیچکس نمی تواند به دیگری، « آزادی » را بدهد یا ببخشاید یا از او بگیرد Ùˆ به غارت ببرد؛ زیرا « آزادی »، وجود خود انسان هست Ú©Ù‡ خود بودنش را با زایشش در « زیستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† توام با آزاد منشی » در گیتی پدیدار Ù…ÛŒ کند Ùˆ پاس Ù…ÛŒ دارد. چرا ما در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، گدایان التماسی آن آزادیی شده ایم Ú©Ù‡ اسارت Ù…ØØ¶ هست Ùˆ بس؟. چرا ما ØÙکّامی را برمی تابیم Ú©Ù‡ خاصم آزادی هستند؟. چرا؟.
8- نابهنگامان در کنار عقب مانده گان.
در هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان « نابهنگام بودن بعضی نسلها Ùˆ انسانها Ùˆ نوابغ Ùˆ شخصیّتها Ùˆ بزرگان را در کنار عقب مانده گان Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در همان اجتماع » به عیان دید. کشمکشهای اجتماعی در وسیع ترین شکلهای خود از خشونت آمیز ترین Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا لطی٠ترینهایش نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ØØ¶ÙˆØ± ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ کارگذار Ùˆ متعیّن کننده ÛŒ « اهرمهای درگیر شده ÛŒ بینشها Ùˆ جهاننگریهای نابهنگامان، چگونه با قالبها Ùˆ کلیشه های جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ بدیهی شده ÛŒ عقب مانده گان Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » در هر گوشه Ùˆ کنار اجتماع، با یکدیگر گلاویز Ùˆ درگیر هستند. نمی توان خوش Ùˆ خودی، اجتماعی را متصوّر شد Ú©Ù‡ Ø¢ØØ§Ø¯Ù‘Ø´ بدون هیچ اکراهی بخواهند پا به پای دگرگشتهای کشوری Ùˆ جهانی به استقبال از « پوست اندازی اعتقادات کهنه Ùˆ متعÙّن شده ÛŒ خود » بروند. چنین انتظاری، خشت بر آب زدن است؛ بلکه باید تلاش کرد Ú©Ù‡ مردم میهن خود با آگاهی Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ بینش ÙØ±Ø§Ø®Ø¨ÛŒÙ† Ùˆ گشوده Ùکری به گسستن از کهنه اعتقادات نخ نما Ùˆ بوگندوی خود رو آورند. تراژدی زندگی تمام آن « نوابغ نابهنگام Ùˆ نسلهای جوان Ùˆ نوگرا » دراجتماعات همگونه Ùˆ عقب مانده ÛŒ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در اینست Ú©Ù‡ تجمّع اعتقادات به تولید گازی Ø¯Ø§ÙØ¹ در Ø³Ø·Ø Ù†Ùوذی پیکر تاثیر پذیر اجتماع، گسترده Ù…ÛŒ شوند؛ طوری Ú©Ù‡ « رخنه Ùˆ تاثیر هر گونه Ùکر Ùˆ ایده ÛŒ تØÙˆÙ‘Ù„ دهنده » را دشوار رو Ùˆ گاهی اوقات، ØØªÙ‘ا ناممکن Ù…ÛŒ کنند. ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ ایرانزمین از یکصد سال پیش تا همین امروز در این Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « اسبهای جوان Ùˆ نیرومند ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو اندیشی » را بایستی در کنار لاشه ÛŒ اسبان Ù…ÙØ±Ø¯Ù‡ Ùˆ Ú©Ù¾Ú© زده Ùˆ پیر Ùˆ ÙØ±ØªÙˆØª شده ÛŒ اعتقادات آبا Ùˆ اجدادی Ùˆ سنّتها Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ مذهبجات خانه خراب Ú©Ù† به کالسکه ÛŒ « آرمان Ùˆ آرزو Ùˆ ایده آل Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ دگرگشتهای اجتماعی » وصل کرد. نتیجه نیز، پیشاپیش، مشخّص است. هدر Ø±ÙØªÙ† نیروی تازه Ùˆ سرشار از زندگی جوانان برای نعش Ú©Ø´ÛŒ لاشه ÛŒ اعتقادات کهنه Ùˆ پوسیده ÛŒ آبا Ùˆ اجدادی.
9- جامعه ÛŒ Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø§Ø±ÛŒ.
استعاره اگر از دامنه ÛŒ ادبیّات به معنای وسیع کلمه ÙØ±Ø§ گذرد Ùˆ به دامنه ÛŒ تنشهای Ùکری Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ پولیتیکی Ùˆ امثالهم در غلتد، نشانه ایست از « Ùقدان آزادی » در عرصه های مختل٠اجتماع انسانها Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ø°ÛŒÙ†ÙØ¹ Ùˆ بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ از مسبّبان اصلی ترویج Ùˆ دوام آن Ù…ÛŒ باشند. اجتماعی Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ در تاریک - روشنای « استعاره ها » به سنجشگری تصمیمها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† دردها Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ø¨ÙØºØ±Ù†Ø¬Ù‡Ø§ÛŒ باهمستان رو Ù…ÛŒ آورند، اجتماعیست Ú©Ù‡ به شدّت، آلوده ÛŒ ریاکاری Ùˆ تظاهر Ùˆ دروغ Ùˆ شیّادی Ùˆ ستم Ùˆ بیدادگری ØÙگّام Ùˆ ارگانهای ابزاری آنها Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا در سرزمینی Ú©Ù‡ کشور دارانش، نماینده گان برØÙ‚Ù‘ Ùˆ گزینشی مردم بدون هیچ استثنائی نباشند، وجود البسه ÛŒ استعاره ای در هر زمینه ای، ناگزیر Ùˆ ناگریز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن جامعه ای Ú©Ù‡ به لاپوشانی کردن خود در قدیÙÙ‡ ÛŒ استعاره ها مجبور Ù…ÛŒ شوند، جامعه ایست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ نمی توانند در آزادی به Ú¯ÙØªÙ† دیدگاهها ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ سنجشگری نظرات Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمهای کشور داران بدون هیچ هراسی از جان Ùˆ ØÙ‚وق Ùˆ زندگی خود بکوشند. اجتماعی Ú©Ù‡ کثیری از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ به پرده های « Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø§Ø±ÛŒ » پناه Ù…ÛŒ برند، آن جامعه تا خرخره در « دیکتاتوری Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ ارعاب Ùˆ ارهاب Ùˆ ترور Ùˆ ÙˆØØ´Øª Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ امریّه های زورگویی » Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شده است، درست بسان مردم ایران در سیطره ÛŒ اقتدار ÙØ§Ù‚د ØÙ‚ّانیّت داشتن ولایت الهی - Ùقاهتی در ایرانزمین. برای داشتن سرزمینی Ú©Ù‡ شایسته ÛŒ زیستن Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± کردن به عنصر Ù…Ùید Ùˆ ارزشمند بودن را داشته باشد Ùˆ هر ÙØ±Ø¯ÛŒ بتواند از بهر سر بلندی تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ مردم خود در کنار دیگران بکوشد، عریانی Ùˆ راد منشی در کردار Ùˆ اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† را باید ستود Ùˆ ارج گزارد Ùˆ عریانی در Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه Ùˆ کردار، هرگز Ùˆ هرگز به معنای دریده Ú¯ÛŒ زبان Ùˆ قلم Ùˆ ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ نیست Ú©Ù‡ نیست.
10- ادبیّات کودکان و نوجوانان.
دیروز Ùˆ امروز Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یک جامعه را Ù…ÛŒ توان از همان « ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانانش »، ارزشیابی کرد. سنجشگری Ùˆ بررسی کتابهای کودکان Ùˆ نوجوانان Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ ادبیّات آنها Ù…ÛŒ تواند به ما بگوید Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع در کدامین رده های « آموزشی Ùˆ پرورشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکر » ایستاده اند. ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در سرزمین ما به آنچنان سرند کاری خروار - خرواری Ù…ØØªØ§Ø¬ است تا بتوان « ذرّه ای طلای ارزشمند » را از لابلای اینهمه تولیدات بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ بی مایه، بیرون کشید Ùˆ پیدا کرد. اگر قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ سرگذشت پهلوانان شاهنامه، روزی روزگاری « آموزگار Ùˆ پروردگار » کودکان Ùˆ نوجوانان ایرانزمین بودند Ùˆ سرمشقی برای « منش جوانمردی Ùˆ آدمیگری در اجتماع »، امروزه روز، ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در باتلاق اسلامیّت Ø§Ù†ØªØØ§Ø±ÛŒ Ùˆ شهید خواهی Ùˆ اØÙ…Ù‚ Ùˆ سÙله پروری دستگاه ربّانی ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ùˆ همچنین ایدئولوژیهای سوپر تØÙ…یلی باختری Ùˆ شبیه سازی ÙØ±Ùˆ تپیده است. به همین سبب، من با صدایی رسا Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ÛŒ جگر خراش بانگ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ سنجشگری ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان سرزمین ما، گامیست ارزشمند برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ میهن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ جهانی شایسته ÛŒ ارجمندی انسان Ùˆ زندگی Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯Ø´.
11- واقعیّت ایرانزمین یا ایده ی ایران؟.
گویا یکصد Ùˆ اندی سال پیش، متÙکّر برجسته Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒØŒ ØØ§Ù„ Ùˆ روز کثیری از مردم ایران Ùˆ مردم بسیاری از نقاط جهان را در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تهای توتالیتری، پیش بینی کرده بود:
[ ...... هر کسی را Ú©Ù‡ نگاه Ù…ÛŒ کنی، Ù…ÛŒ بینی سر در گریبان خویش ÙØ±Ùˆ برده است Ùˆ طوری Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند؛ انگار Ú©Ù‡ سرنوشت تمام انسانهای دیگر، هیچ ربطی به زندگی او ندارند. برای هر کسی، بود Ùˆ نبود ابناء بشر بر روی کره زمین Ùˆ پیرامونش Ùقط همان ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† Ùˆ همسر Ùˆ بهترین دوستان صمیمی اش هستند. هر کسی یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ برای ØÙ„Ù‘ Ùˆ ÙØµÙ„ Ùˆ چاره ÛŒ مسائل خودش به هر Ù†ØÙˆÛŒ از Ø§Ù†ØØ§Ø¡ Ú©Ù‡ شده در بین اجتماع انسانها رخنه کند Ùˆ راه Ùˆ کار را پیدا کند؛ ولی هیچکس، دیگران را نه Ù…ÛŒ بیند، نه با آنها دمخور Ù…ÛŒ شود. هر کسی ØØªÙ‘ا اگر با دیگران نیز Ø§ÙØª Ùˆ خیز کند؛ نه ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ گرایشی عاطÙÛŒ به آنها دارد، نه اصلا در Ùکر ایجاد پیوند با آنها Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯. هر کسی، زندگی Ùˆ هستی اش Ùقط Ùˆ Ùقط در کندو Ùˆ Ù‚ÙØ³ خودساخته ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ مسائل شخصی خودش سپری Ù…ÛŒ شود. تنهای تنها. هر گاه نیز در چنین وضعیّت Ùˆ شرایطی، کسی بخواهد معنایی برای هستی خودش Ùˆ خانوده اش پیدا کند، خود به خود، همپای با چنان معنایابی برای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، معنای « زندگی باهمستان در کنار دیگر همنوعان » از ذهن Ùˆ روانش، رخت برمی بندد....... ]
« آلکسیس توکویل ( 1805 – 1859 Ù…. ) » - مجموعه ÛŒ آثار – متن ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒ – نشر گالیمار - ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ - 1992
تمام وجودش شعله ور بود Ùˆ آغشته به دلزده Ú¯ÛŒ از همه چیز Ùˆ همه کس. با تØÚ©Ù‘Ù…ÛŒ تکاندهنده Ùˆ مشتهای گره کرده Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ...... ايران من. ايران تو. ايران او. ايران ما. ايران شما. ايران آنها. ايران ايشان. آري ايران. ايران « ما خوبترين خوبان جهان »، سرزمين معماها Ùˆ اسرارها Ùˆ كمپلكسها Ùˆ Ùلاكتها Ùˆ بدبختيها Ùˆ عقده هاي ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ Ùˆ عجايب Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯. سرزمين آدمهايي با صدها لايه ÙŠ Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ù…Ù…Ù„ÙˆÙ‘ از تناقضات هولناك. سرزمين مصرÙگرائي بنجلهاي دنيوي. سرزمين زنان Ùˆ دختران نجيب نماي روسپي Ùˆ جنده هاي نجيب Ùˆ Ù…ØØ¬Ù‘به. سرزمين ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Øª شاه عبدالعظيمي Ùˆ زيارتگاههاي بوگندو. سرزمين آب Ùˆ هواي ØØ³Ø±ØªØ¨Ø§Ø± Ùˆ دارنده ÙŠ آسمان Ø´ÙØ§Ù Ùˆ پر ستاره با دشتها Ùˆ كوهستانها Ùˆ كويرها Ùˆ مراتع Ùˆ مرغزارها Ùˆ جنگلهاي Ø´Ú¯ÙØª انگيز. سرزمين مادران دلسوز Ùˆ غمخوار Ùˆ اميدوار Ùˆ چشم انتظار. سرزمين كشمكشها Ùˆ انقلابها Ùˆ قيامها Ùˆ كودتاها. سرزمين ØÙƒÙˆÙ…تهاي مستبد Ùˆ خونريز Ùˆ شكنجه گر Ùˆ غارتگر Ùˆ خبيث Ùˆ دزد Ùˆ عقده اي. سرزمين آدمهاي مظلوم نما Ùˆ ريشو Ùˆ اشك ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø±ÙŠØ². سرزمين عبادت Ùˆ نذري Ùˆ Ø³ÙØ±Ù‡ ÙŠ Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ÙØ¶Ù„ انداز Ùˆ ØªØ³Ø¨ÙŠØ Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† Ùˆ خرمقدس بازی Ùˆ ناموس پرستی مضØÚ©. سرزمين آدمهاي Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÙŠ Ùˆ هپلي هپو Ùˆ ماليخوليائي. سرزمين بازاريها Ùˆ انگشتر عقيق Ùˆ قليون Ùˆ چاي Ùˆ سماور Ùˆ ديزي. سرزمين رونق قبرستانها Ùˆ گوركنها Ùˆ مرده شورها Ùˆ تابوت كشان Ùˆ جوانيهاي در خاك Ø®ÙØªÙ‡. سرزمين ترياك Ùˆ اعتياد خانه خراب كن. سرزمین کودکان ویلان Ùˆ رها شده در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ خیابانها. سرزمين قسم خوردنها Ùˆ توكل كردنهاي تخمي. سرزمين مساجد Ùˆ اعياد مذهبي Ùˆ هيئتها Ùˆ دسته زنيها Ùˆ ادعيه Ùˆ جادو Ùˆ جنبل. سرزمين Ùقها Ùˆ مراجع تقليد Ùˆ آخوندها Ùˆ ملاها Ùˆ اسلام راستين سازان بي مايه Ùˆ هوچيگر Ùˆ شارلاتان. سرزمين ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ Ùˆ تعبير خواب Ùˆ استخاره. سرزمين بند Ùˆ بستهاي تجاري Ùˆ بساز Ùˆ Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ Ùˆ ماستمالي كن Ùˆ كلاهبرداريهاي نجومي. سرزمين ÙØ±Ø§Ø± مغزهاي سرخورده از ØÚ©ÙˆÙ…تگران خبیث Ùˆ ستمگر Ùˆ زورگو. سرزمين خريد Ù…ÙØª Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ سرسام. سرزمين از چس، سود كلان Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ از كه كه، سرمايه ساختن. سرزمين دختران Ùˆ پسران بي ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ نا اميد Ùˆ آرزو به دل. سرزمين Ø±ÙØ§Ù‚تها Ùˆ دوستيهاي Ù„ØØ¸Ù‡ اي Ùˆ قهر كردنها Ùˆ خصومتهاي ابدي. سرزمين نون قرض دادنها Ùˆ استاد بزرگوار خطاب كردنها Ùˆ تيمسارها Ùˆ ارتشبدها Ùˆ سرلشگرهاي چوبي Ùˆ Ú†ÙØ³ÙƒÙŠ.
سرزمين برادران Ùˆ خواهران Ùˆ برادر زاده ها Ùˆ خواهر زاده ها Ùˆ عموها Ùˆ دائيها Ùˆ خاله ها Ùˆ عمه ها Ùˆ وابستگان تاق Ùˆ Ø¬ÙØª آنها Ùˆ پسر خاله هاي دسته ديزي. سرزمين آدمهاي الكي خوش Ùˆ شكم گنده Ùˆ مغز كوچولو. سرزمين چلو كباب Ùˆ برنج Ùˆ قرمه سبزي Ùˆ شامي Ùˆ ته چين پلو Ùˆ سالاد شيرازي. سرزمين عزاداري Ùˆ مرده كشي Ùˆ قبرستانهاي آباد Ùˆ ØªÙØ±ÙŠØÙŠ. سرزمین غارت Ùˆ چپاول Ùˆ بر باد دادن ثروتهای طبیعی Ùˆ هرگز باز نیامدنی. سرزمين قاچاق تریاک Ùˆ دختران Ùˆ مبارزان هل من یزید Ùˆ اعدام Ùˆ تير باران Ùˆ ترور Ùˆ قطع اعضاء بدن. سرزمين صيغه Ùˆ ختنه Ùˆ ازدواج Ùˆ طلاق Ùˆ زير آبي Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÙŠ Ø³ÙƒØ³ÙŠ. سرزمين به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟. سرزمين ماشین بچه دار شدن Ùˆ سر خیابون رها کردن Ùˆ لا دادن Ùˆ Ø¨ÙØªÙˆÙ† آرمه چيدن به گردارگرد پائين تنه ÙŠ آدمها براي ØÙاظت از نواميس مردم. سرزمين Ù†ÙØ±ØªÙ‡Ø§ Ùˆ كينه توزيهاي هزاره اي. سرزمين روشنÙكران مطيع Ùˆ تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ بد قلق Ùˆ ÙÙÙ…Ù¾ÙØ²ÛŒ. سرزمين آدمهاي من بميرم تو بميري. سرزمين آدمهاي به تخمم Ú¯Ùˆ. سرزمين مقامدارن بي لياقت Ùˆ باد به غبغب انداز Ùˆ هارت Ùˆ پورت كن Ùˆ ديكتاتور ماب. سرزمين آدمهاي كجا به Ù†ÙØ¹ ماست Ùˆ كلاهي از نمد باد آورده نصيبمان ميشه. سرزمين دكانداري Ùˆ ØØ¬Ø±Ù‡ نشيني Ùˆ بازار Ùˆ Ú†Ùƒ Ùˆ چونه زني. سرزمين واردات Ùˆ مصر٠هر كالاي مزخرÙÙŠ كه مارك خارجي داشته باشه. سرزمين آدمهاي شرمنده از ايراني بودن خود؛ ولي مغرور به تاريخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ÙƒÙ‡ پيشينيانشان Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ ديروزيان Ùˆ امروزيان آن را به گا دادند. سرزمين قياÙÙ‡ هاي عبوس Ùˆ پير Ùˆ خمود Ùˆ در خود خزيده Ùˆ طلبكار Ùˆ گريان Ùˆ ننه من غريبم. سرزمين Ú†Ùƒ Ùˆ Ø³ÙØªÙ‡ Ùˆ برات بي Ù…ØÙ„ صادر كردن Ùˆ ÙØ§Ù‚د پشتوانه ÙŠ مالي. سرزمين Ùقط در Ùكر ازدواج بودن Ùˆ جهاز Ùˆ شرط Ùˆ شروطهاي ميلياردي گذاشتن برا گاييدن صد گرم دوبرگيهاي دختران Ùˆ زنان. سرزمين ÙÙƒ Ùˆ ÙØ§Ù…يل دار خارج نشين Ùˆ مخصوصا گرين كارت دار در يو. اس. اي. سرزمين آدمهاي با خورجين خورجين اسكناسهاي بي پشتوانه Ùˆ ÙØ§Ù‚د ارزش بر دوش. سرزمين باج سبيل ده Ùˆ لوطي بازيهاي مضØÙƒ Ùˆ كوچه مردها Ùˆ نوچه هاي كاكا رستمي. سرزمين قومها Ùˆ لهجه ها براي تمسخر Ùˆ تØÙ‚ير Ùˆ كير كردن همديگر. سرزمين مطبوعات دوزاري Ùˆ چيز نويسان كاغذ سياه كن Ùˆ مترجمان طوطي ØµÙØª Ùˆ وارد كننده ÙŠ سرسام آور تØÙÙ‡ هاي Ù†Ùهمیده Ùˆ نجویده ÛŒ ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ. سرزمين تظاهر Ùˆ رياكاري Ùˆ تقيه Ùˆ دولا Ùˆ راست شدنهاي دروغكي. سرزمين منتظران مهدي موعود از آستين آسمان يا آنسوي مرزها. سرزمين به درك Ú¯Ùˆ Ùˆ زندگي Ùقط دو روزه Ùˆ بي خيالش باش Ùˆ بزن بر طبل بيعاري Ùˆ زير كار در روي Ùˆ كون گشادي ممتد. سرزمين دزدهاي عادل Ùˆ كلاهبرداران متقي Ùˆ آدمكشهاي جوانمرد Ùˆ زورگويان مردمدار. ايران، سرزمين ثروت Ùˆ Ùقر Ùˆ نكبت Ùˆ تضادهاي ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ طبقاتي Ùˆ قشري.
سرزمين قربون صدقه ÙŠ هم Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ اشك ريزيها Ùˆ زاريها Ùˆ Ù†ÙØ±ÙŠÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ دشنامها Ùˆ بد دهنيها Ùˆ ØØ±Ø§Ù…زادگيها. سرزمين Ù…Ø³Ø§ÙØ±Øª Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÙŠ Ù¾Ø²ÙƒÙŠ Ùˆ خرج كردنهاي شاخ در آور براي پستون Ùˆ كيرخايه جنباني در انظار يكديگر كه بله ديگه، دارندگي Ùˆ برازندگي. سرزمين ترشيجات Ùˆ مربا جات Ùˆ خشكبار Ùˆ هله هوله هاي رنگين. سرزمين ÙŠØ§ØØ³ÙŠÙ†! Ùˆ سقاي دشت كربلا Ùˆ آدمهاي بد لباس Ùˆ ÙØ¶ÙˆÙ„ Ùˆ چشمچران Ùˆ تخم به ØØ±Ø§Ù… انداز. سرزمين علي Ú¯Ùˆ Ùˆ علي خواه Ùˆ علي زا Ùˆ علي ياور Ùˆ علي عاشق Ùˆ علي مريد Ùˆ علي داد Ùˆ علي دوست. سرزمين ÙØ§Ù„گوش ايستادن Ùˆ زاغ همديگه را چوب زدن Ùˆ آتو Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ رسواسازيهاي خونبار. سرزمين بي نظميها Ùˆ قاراشميش Ùˆ مناسبات خر تو خر. سرزمين Ùيس Ùˆ Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ تكبر Ùˆ منم منم Ùˆ پز دادن Ùˆ Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ هاي طبق طبق. سرزمين دكترها Ùˆ مهندسان Ùˆ متخصصان Ù†Ø§ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ Ùˆ دلال ØµÙØª. سرزمين شخصيتهاي پايمال شده Ùˆ ØÙ‚ير Ùˆ متوقع Ùˆ خود بزرگبين Ùˆ با كير ديگران داماد شدن. سرزمين ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ كينه توزان Ùˆ در ظاهر، خير خواه هم بودن؛ ولي در باطن چشم ديدن همديگه را نداشتن. سرزمين مهاجرت اجباري یا دلبخواهي Ùˆ گاهی نیز تبعيدي. سرزمين آدمهايي كه در غربت، ناشادند Ùˆ در وطن غريب. سرزمين سرمايه گذاري در خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ زمين Ùˆ يك شبه به ميلياردها تومان دست ÙŠØ§ÙØªÙ†. سرزمين دار Ùˆ ندار خود را پاك باختن Ùˆ خانه خراب شدن در يك چشم بر هم زدن. سرزمين معامله گران در كشورهاي خليج ÙØ§Ø±Ø³ Ùˆ مخصوصا دوبی Ùˆ جزيره ÙŠ كيش Ùˆ ولنگ Ùˆ بازيهاي مدرن نما Ùˆ غربي مابي.
سرزمين اصراÙكاريهاي بي ØØ¯ Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ خونريزيها Ùˆ قصاصها Ùˆ ØÙ‚ كشيها Ùˆ ستمهاي توصي٠ناپذير. سرزمين ساختمانها Ùˆ آپارتمانهای بی ریخت Ùˆ شمایل Ùˆ خانه هاي ناامن Ùˆ بي پرنسيپ. سرزمين Ù…ØÙ„Ù‡ بندي Ùˆ منطقه بازي Ùˆ به كونمون بگو دنبالم نيا بو ميدي. سرزمين كاتالوگهاي كالاهاي تبليغاتي خارجي را خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ كردن براي دوختن انواع لباسهاي هاليوودي در خودنمائيهاي سيرك سان در جشنهاي چشم همچشمي براي آب كردن دل از ما بهتران. سرزمين منت گذاريها Ùˆ منت كشيها Ùˆ جاكشيها Ùˆ كس كشيها Ùˆ خايه ماليها Ùˆ چاپلوسيها Ùˆ نوكر بازيها Ùˆ كون ليسيها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ دم بر نياوردنها. سرزمين كله شق بازيها Ùˆ خريتها Ùˆ بلاهتها Ùˆ Ù†Ùهميها. سرزمين آرزوها Ùˆ اميدها Ùˆ ايده آلها Ùˆ ناكجا آبادهاي سوخته Ùˆ خاكستر شده. سرزمين دود Ùˆ دم Ùˆ ماشينهاي قراضه Ùˆ جاده هاي بي تابلو. سرزمين مدعيان Ùˆ يسل كشان Ùˆ عربده كشان ميدان سياست Ùˆ قدرت. سرزمين شعارهاي توخالي Ùˆ دشمن تراشيهاي بي رويه. سرزمين ثروتهاي طبيعي Ùˆ منابع عالي براي جنگ Ùˆ جدالهاي خونين. سرزمين قلع Ùˆ قمع كننده ÙŠ متÙكر Ùˆ Ùيلسو٠و هنرمند Ùˆ ايده Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†. سرزمين مارش عزا نواختن از زادروز تا مرگروز آدمها. سرزمين گداهاي ميليونر Ùˆ ميليونرهاي گدا ØµÙØª. سرزمين تراÙيك مرسدس بنز Ùˆ گاو Ùˆ الاغ Ùˆ گوسÙند. سرزمين آدمهاي مقيم غرب Ùˆ Ù…Ø³Ø§ÙØ± خوشگذرون با دلار Ùˆ پوند Ùˆ يورو در وطن. سرزمين پسته Ùˆ تنقلات Ùˆ گز Ùˆ سوهان Ùˆ تخمه جاپوني. سرزمين مرگهاي زود رس Ùˆ سكته Ùˆ سرطان Ùˆ بيماريهاي رواني با عواقب وخيم. سرزمين آدمهايي با عقده هاي خطرناك Ùˆ انتظارات Ùˆ گله گزاريها Ùˆ شكايتها Ùˆ دعواها Ùˆ كتك كاريهاي خانوادگي Ùˆ ÙØ§Ù…يلي Ùˆ خويشاوندي Ùˆ قومي.
سرزمين تيتلها Ùˆ القاب Ùˆ نامهاي استعاره اي Ùˆ زبان Ù…ØØ§ÙˆØ±Ù‡ اي Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ متلها Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ متلكها Ùˆ گوشه Ùˆ كنايه زدنها Ùˆ به در بگو ديوار يشنوه. سرزمين پيغوم Ùˆ پسغوم Ùˆ خط Ùˆ نشون كشيدنها Ùˆ تهديدها. سرزمين خدا بركت بده Ùˆ انشاءالله انشاءالله Ùˆ خدا بزرگه Ùˆ خدا اگه بخواد Ùˆ خدا را شكر Ùˆ خدا بد نده Ùˆ خدا به داد رس Ùˆ خدا داده Ùˆ خدا دوست Ùˆ خدا خواسته Ùˆ در نهايت همه ÙŠ اينها، خدا گايده. سرزمين آدمهاي همه ÙÙ† ØØ±ÙŠÙ Ùˆ متخصص هر كاري Ùˆ هر Ùني Ùˆ هر ØØ±ÙÙ‡ اي. سرزمين كاسب كارها Ùˆ طلا ÙØ±ÙˆØ´Ù‡Ø§ Ùˆ واسطه ها Ùˆ Ù…ØÙ„لها Ùˆ كار چاق كنها. سرزمين ØØ§Ø¬ÙŠÙ‡Ø§ Ùˆ كربلائيها Ùˆ مشهديها Ùˆ سيدها. سرزمين دروغگويي Ùˆ دروغزني Ùˆ تهمت Ùˆ Ø§ÙØªØ±Ø§ Ùˆ غيبت Ùˆ سخن چيني. سرزمين قاچاق Ùˆ قاچاق كاري Ùˆ Ø§ØØªÙƒØ§Ø± Ùˆ دولا پهنا ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ چسناله هاي شبانه روزي. سرزمين ترانه ها Ùˆ سرودهاي تكراري Ùˆ سوژه هاي هزار بار نوشته Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ اجرا شده. سرزمين ضد تنوع Ùˆ ابتكار Ùˆ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ. سرزمين ØÙ…وم Ùˆ كيسه كشي Ùˆ لنگ Ùˆ قديÙÙ‡ Ùˆ سنگ پا Ùˆ سÙيدآب Ùˆ واجبي. سرزمين مانتو Ùˆ مقنعه Ùˆ چادر مشگي. سرزمين جنده Ú¯ÙŠ Ùˆ جاكشي به سبك Ùˆ سياق Ùˆ مرام اسلام پسند. سرزمين ماهواره Ùˆ كامپيوتر Ùˆ هندي Ùˆ چت روم Ùˆ تماشاي برنامه هاي مضØÙƒ Ùˆ تهوع آور لس آنجلسي. سرزمين صلوات Ùˆ سينه زني Ùˆ روضه خواني Ùˆ پا منبر Ø±ÙØªÙ† Ùˆ استخاره Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ÙØ§Ù„ ØØ§Ùظ Ùˆ اجنه. سرزمين كروات Ùˆ Ùكل Ùˆ برك دنس Ùˆ تايتانيك Ùˆ ماتريكس. سرزمين شلاق Ùˆ ØØ¯ زدن Ùˆ زندان Ùˆ Ù…ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ هاي رشوه اي. سرزمين خر كريم را نعل كردن Ùˆ كدخدا را ديدن Ùˆ ده را چاپيدن. سرزمين ميهمانيهاي زرق Ùˆ برق دار Ùˆ لا٠و گزاÙگوئيهاي مزخر٠اندر مزخرÙ. سرزمين زلزله Ùˆ ØªØµØ§Ø¯ÙØ§Øª هولناك Ùˆ بي امنيهاي گسترده. سرزمين معجزه Ùˆ در انتظار Ù…ØØ´Ø± كبرا بودن. سرزمين خوÙناك ØØªØ§ براي دشمنانش. آري ايران. سرزمين ایران ......... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه!. اي « آريا »!. اي آواره Ùˆ دربدر غربت!. تو در ايرانزمين، دلباخته ÙŠ Ú†Ù‡ چيزهائي بودي Ùˆ هنوز در جستجوي Ú†Ù‡ چيزهائي هستي؟. آيا در Ùكر واقعيت پذير كردن روياها Ùˆ آرزوهايت هستي يا نظاره گر Ùˆ تاب آور واقعيتي كه توصي٠آن را شنیدی؟. « آريا »، اي مردي كه ملعون Ùˆ منÙور شده ÙŠ عريانيها Ùˆ رادمنشيهايت هستي. تو در كدامين ايرانزمين مي زيي؟. « ايده ÙŠ ايران »؟. يا « واقعيّت ايران » ØŸ. )
12- چندر اعتقادات.
آنچه را برغم جویدنهای مکّرر نتوان در آسیاب Ùهم Ùˆ ظرÙیّتهای وجودی ما گنجاند Ùˆ گوارید Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªØŒ همان چیز را بایستی از نو در باره اش، دقیق Ùˆ ظری٠و عمیق اندیشید. بسیاری از اعتقادات Ùˆ باورها Ùˆ سنّتها Ùˆ شیوه های Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ ما، بسان « چندر » Ù…ÛŒ باشند؛ ولی ما به خود، تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده ایم Ú©Ù‡ « گوشت لخم Ùˆ کبابی » هستند. چقدر ما ملّت به جویدن « چندر سنتّهایمان » Ù…ÙØªØ®Ø± Ùˆ مغروریم به جای آنکه « هنر نوجویی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » را بخواهیم. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نیز نماند Ú©Ù‡ « نوجویی Ùˆ نوگرایی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » هرگز به معنای کپیه برداری Ùˆ شبیه شدن Ùˆ ادا Ùˆ اطوار دیگران را در آوردن نیست؛ بلکه تلاشیست از بهر پوست انداختن Ùˆ زایاندن « خودی نو » از خاکستر آوار کهنه ارثیه های اعتقاداتی ملّت.
13- واقعیّت سازی.
یک ریز راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª Ùˆ ک٠بر لب آورده بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª: « .... واقعيتها را من ساختم؛ نه آنچه غاÙلگیرانه، ØØ§Ø¯Ø« مي شود یا بوده است. اون گوشه اي كه من Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù… بهتر از مخروبه اي نيست كه تو Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اي يا ديگران اÙكنده شده اند. لزومي نداره به موقعيت همديگه غبطه بخوريم. هر كدام از ما به Ù†ØÙˆÙŠ Ø¯Ø± جايگاه خودمون تنها Ùˆ بي ياوريم. از اينهمه تلاشها Ùˆ سگدو زدنها، شايد صدها Ùˆ هزاران Ù†ÙØ± بتونن به هم برسند؛ ولي ميليونها Ù†ÙØ± در همون جايي كه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند، مي مانند Ùˆ مي پوسند. اخبار تقلاهاي اونايي كه به هم رسيده اند مرا آنقدر شاد مي كنه كه مصيبت تنها بودن خودم را ÙØ±Ø§Ù…وش مي كنم. مشكل من يا شايد صدها Ù†ÙØ± ديگه مثل من در اين نيست كه دوست داريم به مقام Ùˆ ارجمندی Ùˆ Ø±ÙØ§Ù‡ ديگران برسيم؛ بلكه معضل زجر آور ما، « چرايي اÙكنده شدن Ùˆ چرايي ØØ±ÙƒØª است.». تو اگه تصور مي كني كه من، شخصيت ديگري نيز هستم، سواي آني كه مي بويم Ùˆ از خودم Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شوم، بايد Ùقط متاس٠شوم براي اون نگاه ØÙ‚ير Ùˆ كوته بينانه ات. آخه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. چشمه اي كه آب زلال Ùˆ گوارا Ùˆ خنك داره، چطور مي تونه بوي ÙØ§Ø¶Ù„اب بده؟. چرا به دماغ خودت بدبين نميشي؟. كي Ú¯ÙØªÙ‡ كه هر انساني بايد بي چون Ùˆ چرا همانسان باشه كه من يا تو يا ديگران دوست داريم باشه؟. آيا اين زورگويي نيست؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم انسانها را بدانسان كه دوست مي دارند باشند Ùˆ در تلاش براي آنچه كه مي خواهند باشند بستائيم؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم كه مي توان Ùˆ بايد آن شعور را نيز داشت كه ايده آلها Ùˆ تصاوير دلپسند خودمون را از آدمها به كناري بنهيم Ùˆ اونا را همانطور ببينيم Ùˆ بپذيريم كه در زندگي Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ علايق Ùˆ سائقه هاشون هستند؟. چرا بايد هر چيزي رنگ علايق تو را يا مرا يا ديگران را داشته باشه تا ايده آل Ùˆ دوست داشتني Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ وجود تو Ùˆ ديگران باشه؟. آخ كه چقدر خسته Ùˆ آزرده شده ام من از اين همه انتظارات Ùˆ بايد – نبايدها. برا همينه كه دوست ندارم از اون دخمه اي كه توش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ انم يه قدم Ø§ÙˆÙ†Ø·Ø±ÙØªØ± برم. همش علائم است Ùˆ نشانه ها Ùˆ تابلوها Ùˆ مسيرها Ùˆ نمادها Ùˆ تصاوير عجيب Ùˆ غريب. من همين جا مي مانم؛ زيرا بي رنگ است Ùˆ ساده Ùˆ ÙØ§Ù‚د زمان Ùˆ قوانين Ùˆ اخلاقيات اسارت كننده. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ خودم نیز اونا را تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± مي كنم. قصه نباÙ!. دوران شهرزاد قصّه Ú¯Ùˆ Ùˆ هزار Ùˆ يك شب نیز، سپري شده عمو اوغلی!. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ تاريخ اÙكنده شدن Ùˆ جان کندنم را رقم Ù…ÛŒ زنم. »
14- دیدن خود در آیینه.
از همه، سر خورده شده بود Ùˆ با نگاهی عاقل اندر سÙیه Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ..... ØÚ©Ø§ÛŒØª ایرانزمین Ùˆ کاراکتر Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ مردمش در کلّ، ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒØ³Øª بسیار Ú¯ÙØªÙ‡ شده ØØªÙ‘ا در ØØ¯ÛŒØ« بیگانگان؛ ولی در باره اش از سوی خودیها « اندیشیده نشده ». اینکه ما ملّت در نوع خود، واقعا تØÙÙ‡ ای خاصّ هستیم، مسئله ایه Ú©Ù‡ تمام دنیا Ù…ÛŒ دونن. ولی اینکه چرا ما نمی تونیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم بدون هیچ تبعیضی Ùˆ ستمی در ØÙ‚Ù‘ یکدیگه، منشا آن برمی گرده به همان « چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ کثیرالّنبش » بودن ایرانیان Ú©Ù‡ درونمروزی Ùˆ بروزنمرزی اش را شامل میشه. ØØ§Ù„ا نمی خواد ØºÙØ± Ùˆ لند Ú©Ù†ÛŒ!. ÙØ±Ù‚ Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده Ùˆ مثلا روشنÙکر اجتماع ایرانی در معنای وسیعش با مردم ایران در کلّ، اینه Ú©Ù‡ روشنÙکرش از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیکی در بستر ذهنیّت Ùˆ کاراکتر عوام، تنÙّس Ù…ÛŒ کنه Ùˆ همیشه خودش را از مردمش جدا کرده Ùˆ گسلانده؛ ولی با شعار برای مردم Ùˆ در کنار مردم بودن، هارت Ùˆ پورت کرده Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنه. از آنجا Ú©Ù‡ زندگی ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ انسانها نیز در جوامعی مثل ما، پدیده ای عاجل Ùˆ کنکرت Ùˆ دو روزه Ùˆ جزیره سان Ùˆ دم را بچسب Ùˆ بی خیالش Ùˆ کوبیدن بر طبل بیعاری Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ باشه، خود به خود، هر نوع، دور اندیشی Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب داشتن برای کارها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ نیز، موضوعی پراگماتیستی؛ آنهم از نوع مبتذلش Ùˆ ØØ±Ú©ØªÛŒ عاجل Ùˆ ابزار دم دست به ØØ³Ø§Ø¨ میاد. وقتی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ آییم ØÚ©ÙˆÙ…تها را از مردم، Ù…Ù†ÙØµÙ„ Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ آنها را سوای مردم خودمون Ù…ÛŒ شماریم، متوجّه نیستیم Ú©Ù‡ با چنین کاری، نه ØÚ©ÙˆÙ…تها را درست Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ شناخته ایم؛ نه مردم خود را. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ هیچکس خودش را مسئول هیچ چیزی نمی داند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ ØØ§Ú©Ù… هستند، نه آنهایی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù…ØŒ بر آنها اجرا میشه. در این معادله ÛŒ به قول خودت « کائوس / Chaos » وار، نه تنها چیزی به جایی بند نیست؛ بلکه هجوم نابسامانیهاست Ú©Ù‡ مثل شهابهای کهکشانی بر سر Ùˆ روی آدم، هوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ آمها نیز راه به جایی نمی برند. من کمتر ایرانی را دیده ام Ú©Ù‡ آن دلیری را داشته باشه، بخواد اخلاقیات ایرانی را در کلّ به گستره ÛŒ سنجشگری بخوند Ùˆ لابیرنت روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را موضوع تÙکّرات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش بدوند. علّتش نیز برمی گرده به اینکه ما خودمون، هر چقدر نیز در هنر Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒØŒ تبØÙ‘ر داشته باشیم، باز دست آخر Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ یکی از آجرهای همان ساختمانی هستیم Ú©Ù‡ ازش Ù†ÙØ±Øª داریم Ùˆ قرار است ویرانش کنیم. کیست Ú©Ù‡ آن دلاوری را داشته باشه، لوله ÛŒ تÙÙ†Ú¯ را بر شقیقه ÛŒ خودش بگذارد؟. »
15- لنزگذاری در چشم بینشگر .
هر کتابی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خوانیم، لنزی در چشمان Ùهم ما Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ نه تنها واقعیّتها را دگرسان جلوه Ù…ÛŒ دهد؛ بلکه بینش ما را نیز ملوّن Ù…ÛŒ کند. شناختهایی Ú©Ù‡ ما از این راه به دست Ù…ÛŒ آوریم، به آگاهیهای تصنّعی نیز آغشته Ù…ÛŒ باشند. از این رو، برای تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از واقعیّتها بایستی سهم واسطه ای ابزارها را از سهم تجربه های عریان در « پروسه ÛŒ شناخت » تÙکیک Ùˆ متمایز کرد؛ زیرا ابزارهای شناخت، متدهای شناسائی هستند؛ نه شناخت ÙÛŒ Ù†ÙØ³Ù‡. ولی ما کمتر در این باره Ù…ÛŒ اندیشیم Ú©Ù‡ « ابزارهای شناخت » به ابهام Ùˆ تصنّعات آلوده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ شناختهای ما را ØªØØª الشّعاع قرار Ù…ÛŒ دهند. منشاء خطاها Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ÛŒ ما در همین معضل Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است.
16- موسس Ùˆ مجری Ùˆ ارجگزار به قانون یا ØÙ…ّال اوامر؟
قوانینی را Ú©Ù‡ نمایندگان برگزیده ÛŒ مردم بدون هیچ تبعیضی تاسیس نکرده باشند Ùˆ مردم نیز به قانون بودن آنها رای نداده باشند، چنان قوانینی ÙØ§Ù‚د اعتبار هستند Ùˆ هیچ رسمیّت ØÙ‚وقی ندارند. از این رو، « قانون اساسی » بایستی موسسش، مردم باشند Ùˆ بتواند شیرازه ÛŒ یک ملّت را دوام دهد Ùˆ مستØÚ©Ù… کند؛ نه اینکه ابزاری باشد برای ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒØ¯Ù† مناسبات اجتماعی. « قانون اساسی » هر کشوری نمایانگر Ùˆ آیینه ÛŒ تمام نمای « عصاره ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آموخته ها Ùˆ تجربیات » مردم یک سرزمین است. آیا آنچه ما به نام « قانون اساسی » در کشورمان داریم، واتاب دهنده ÛŒ میزان شعور جمعی ما Ù…ÛŒ باشد؟.
17- رویاهای رنگین من.
با قدØÛŒ شراب مرد اÙÚ©Ù† در دست Ùˆ چشمانی میگون Ùˆ لبخندی زیبا، ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡: « ...... تمام آنچه را آرزو Ù…ÛŒ کنیم، دوست داریم اونایی بر آورده کنن Ú©Ù‡ اعتقاد Ø³ÙØª Ùˆ سختی بهشون داریم. اینکه ØØ§Ù„ا دیگرون نیز مثل ما، آدم هستن Ùˆ صدها خبط Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ اخلاقی Ùˆ امراض جور واجور نیز Ù…ÛŒ تونن داشته باشن، در مدّ نظر ما نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ ما در اونا، قابله ÛŒ زاینده Ú¯ÛŒ آرزوهامون را کش٠کرده ایم. دردسر از آن جایی شروع میشه Ú©Ù‡ ما Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ بریم، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ایده آلی ما نه تنها با آرزوهای ما بیگانه اند؛ بلکه سترون نیز هستن Ùˆ استعداد بار دار شدن ندارن. همین جاست Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ کاخ آرزوهایمان ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشه Ùˆ ما تمام کاسه کوزه ها را بر سر آنانی Ù…ÛŒ شکنیم Ú©Ù‡ ایده آل ما بوده اند. نمی دانم Ú†Ù‡ جور میشه Ú©Ù‡ ما صدها بار داغ چنین سرخورده گیها را با گوشت Ùˆ پوست Ùˆ خونمان ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنیم؛ ولی بازم همون خطاها را به شیوه ای دیگه مرتکب میشیم. تراژدی قضیه Ùˆ مضØÚ©Ù‡ ÛŒ درد آور در اینه Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم خودمان تک، تک، مجری آن آرزوها Ùˆ خواستهایی بشویم Ú©Ù‡ در سر Ùˆ مغرمون Ù…ÛŒ پرورونیم. Ùقط متوقّعیم Ú©Ù‡ دیگرون برای ما چنان آرزوها Ùˆ آرمانهایی را برآورده کنن!. ما ØÙ‚ّمونه Ú©Ù‡ داغون Ùˆ پریشیده Ùˆ ناامید شده باشیم؛ چونکه بار خودمون را به دوش دیگرونی Ù…ÛŒ اندازیم Ú©Ù‡ بار بر نیستند Ùˆ از بردن بار خود نیز Ø·ÙØ±Ù‡ Ù…ÛŒ روند.
آره جوانمرد عزیز!. دنیای دوستیهای آدمی، دنیای دلبستگیها Ùˆ شادمانیهای Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ùˆ خنده های پریشیده در دهان آسیاب زمان است. اینکه من دلم Ù…ÛŒ خواد با آدمایی خاصّ، Ú¯ÙØª Ùˆ شنود داشته باشم Ùˆ از ØØ¶ÙˆØ± اونا در گوشه ای از این جهان هزار ÙØªÙ†Ù‡ØŒ دلشاد بشم Ùˆ گاه گداری، نشانه ای از اونا ببینم؛ ولو به اندازه ÛŒ یه سر سوزن باشه، خودش بهترین آرزو Ùˆ هدیه Ùˆ سعادتیه Ú©Ù‡ ممکنه نصیبم بشه. باید قدرش را بدونم. آدمها به همون اندازه ÛŒ قیاÙÙ‡ هاشون، طبیعت Ùˆ علایق مختل٠و Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ دارن. شاید اصلا رمز آغاز Ùˆ دوام بسیاری از Ø±ÙØ§Ù‚تها در همین مختل٠بودن دوستان Ùˆ رÙیقان آدم باشه، نه در شباهتهای کارکتری Ú©Ù‡ ممکنه ØØ§Ù„ آدم را بعضی وقتا به هم نیز بزنن. آدمی مثل من، عوضی بودنم را نوشته هام رسوا نمی کنن؛ بلکه خموشی Ùˆ گوشه گیری جوکیانه ای تابلو Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ طبیعتا به آن مبتلا هستم. این پوچی لعنتی Ú©Ù‡ مرا مابین دو لبه ÛŒ تیز تیغهای « بودن Ùˆ نبودن » معلّق Ù†Ú¯Ù‡ داشته، خیلی نیرو از من Ù…ÛŒ گیرن. نه برا اینکه پا در هوا مونده ام Ùˆ به جایی آویزون نیستم. نه به جان خودت قسم!. همش ØÙ‚یقت تلخ روزگار Ùˆ وضعیّت اس٠انگیز دنیای انسانهاست Ú©Ù‡ باعث میشه بÙهمم Ùˆ دریابم Ú©Ù‡ تمام تعلّقها Ùˆ تملّکها، هیچ Ùˆ پوچه؛ سوای همون شراب گوارای دوستیهائی Ú©Ù‡ شیشه های وجودشان ثانیه به ثانیه در ØØ§Ù„ خورد Ùˆ خمیر شدن در آسیاب زمانند. آدمها بعضی ØØ±Ùاشون را ØØªÙ‘ا اگه از زهر هلاهل نیز تلخ تر باشن، نباید به جدّ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ از اونا کینه ای به دل داشت. یه چیزایی را تا میشه، باید ندید Ú¯Ø±ÙØª. این به معنای باج دادن Ùˆ کوتاه اومدن Ùˆ خریّت نیست. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ دانائی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم ما در اینه Ú©Ù‡ خیلی چیزا را ندیده Ùˆ نشنیده بگیریم.
دنیا اینقدر وسیعه. زندگی اینقدر ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشیب داره. اینقدر رو Ùˆ نارو داره. اینقدر چزوندنها Ùˆ سوزوندنها Ùˆ ØØ³Ø±Øª به دل گذاشتنا داره Ú©Ù‡ من یکی ØØ§Ø¶Ø± نیستم، اون آدمایی
از صالØÛŒÙ†Ù Ù…ÙØØ§Ø±Ø¨
[« چرا آنانی که بامداد، میر غضّب استبداد می شوند، شبانگاه، اسیر و ذلیل خواهند شد؟. » ]
پنجاه و شش سال پیش، زنده یاد، « مجتبی مینوی ( 1282 – 1355 ش. ) »، استدلال کرده بود که:
[ هر گاه بنا، بر این باشد Ú©Ù‡ Ú©ÙØ´ مرا بر خلا٠میل من، دیگری برای من، انتخاب کند Ùˆ آن را به زور به پای من
آریابرزن زاگرسیبکند، زندگی بر من، تلخ خواهد شد. وای به وقتی Ú©Ù‡ هم Ú©ÙØ´ Ùˆ کلاه Ùˆ لباس مرا، دیگری برای من، انتخاب کند، هم طرز راه Ø±ÙØªÙ† Ùˆ نشستن Ùˆ برخاستن مرا، دیگری مقرّر بکند، هم آنچه را باید بخوانم Ùˆ بنویسم Ùˆ بگویم Ùˆ بشنوم، دیگری به من، دستور دهد، از Ú¯Ø±ÙØªÙ† ناخنم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا مناجات با خدایم، همه چیزم در اختیار دیگران باشد Ùˆ اجازه ÛŒ آن را نداشته باشم Ú©Ù‡ رای Ùˆ Ùکر Ùˆ عقل خود را ØØªÙ‘ÛŒ در امور مربوط به جسم Ùˆ جان خودم نیز به کار بیندازم!ØŒ چنین زندگی؛ ولو در بهشت باشد، بدتر از جهنّم است. ..... ]
کتاب: « آزادی Ùˆ آزاد Ùکری » - نشر نوید(آلمان) – ماه منیر مینوی – چاپ تازه - 1367 - صص. 43 - 44
من Ù…ÛŒ پرسم، در طول پنجاه Ùˆ شش سال گذشته تا امروز، Ú†Ù‡ چیزی ما ایرانیان از استدلال این انسان ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ با شعور آموخته ایم؟. تاریخ معاصر اثبات کرد Ú©Ù‡ هیچ اندر هیچ!.
1- گهواره و کارگاه واقعیّتها.
در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ زییم، ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ بینش ما نیز، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ پروریده Ùˆ بالیده نیز Ù…ÛŒ شوند. واقعیّتها، گهواره ای هستند Ú©Ù‡ نهال وجود ما را در بطن خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ بدانسان ÙØ±Ù… Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ عناصر وجود ما، امکانش را مهیّا Ù…ÛŒ کنند. در آن واقعیّتهایی Ú©Ù‡ ما هیچ هستیم Ùˆ Ùقط پذیرنده ÛŒ قلم خرّاطگر واقعیّتها، در همان واقعیّتها نیز ما را بدانسان « Ù…ÛŒ تراشند » Ú©Ù‡ از پیش تعیین کرده اند. ولی در واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما، نقشی ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ تاثیر گذار داریم، بدانسان « تراشیده Ùˆ پروریده » Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ داریم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنیم. تاثیر پدیری از واقعیّتها بایستی بتواند هر کدام از ما را در مصوّر کردن واقعیّتهای ایده آلی خودمان مدد رسانند؛ نه اینکه بر ما غالب دائمی بمانند Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما را آش Ùˆ لاش کنند Ùˆ سپس لاشه ÛŒ ما را، پا به پای خودشان به هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند همچون پر کاه، کشان کشان ببرند.
2- ارجگزاری به ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها، همان نیایشگری خداست.
« سعدی Ù…ÛŒ Ø³ÙØ±Ø§ÛŒØ¯ Ú©Ù‡: [ « عبادت به جز، خدمت خلق نیست » ]. من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ Ùقط انسانهایی، خدا را ( ØØ§Ù„ا هر نوع خدایی Ù…ÛŒ خواهد باشد ) دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ به او مهر Ù…ÛŒ ورزند Ùˆ ایمانی شورانگیز به او دارند Ú©Ù‡ در تمام عمرشان بر روی زمین در هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد از « ارجگزاری به انسانهای دگراندیش در تمامیّت وجود Ùیزیکی Ùˆ وجدانی شان »، هرگز دریغ نکنند Ùˆ در صدد آزار Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ غارت ØÙ‚وق Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ… کردن آنها از نقش داشتن در سرنوشت مردم Ùˆ میهن خود نیز بر نیایند. آن قشر Ùˆ طبقه Ùˆ امّت از جمیع انسانها Ú©Ù‡ تمام ذکر Ùˆ Ùکر خود را با « شعارهای خدا پرستی » Ùˆ تظاهر Ùˆ ریاکاری Ùˆ تزویرهای مومنامه به پایمالی Ùˆ سر به نیست کردن انسانهای دیگر اندیش Ùˆ دیگر اعتقادی صر٠می کنند، آن قشر جنگنده Ùˆ خونریز، هیچگاه « خدا » را نیایش نمی کنند؛ بلکه از بامداد تا شامگاه در مراسم قتل Ùˆ خونریزی برای « خدای خود » با کینه توزیهای ØØ±ÛŒØµØ§Ù†Ù‡ سهیم Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا نیایشگری خدا؛ یعنی ارجگزاری به چهره های نامتعار٠و رنگارنگ Ùˆ ضدّ Ùˆ نقیض تمام Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ او. آنانی Ú©Ù‡ انسانها را « آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ جانستانی » Ù…ÛŒ کنند، همه بدون استثناء از قاتلان خدا Ùˆ دشمنان سر سخت جان Ùˆ زندگی هستند. هر مومنی از خودش بپرسد Ú©Ù‡ من کجا ایستاده ام؟. در صÙو٠قاتلان خدا؟ یا در کنار نیایشگران خدا؟.
3- عمق اجتماع و صورت اجتماع.
در اجتماع مردم هر سرزمینی بایستی گشت Ùˆ گشت Ùˆ گشت تا « عمق آن » را پیدا کرد Ùˆ سپس بتوان با اندیشیدن Ùˆ ژرÙنگری Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØª بینی در باره ÛŒ چند Ùˆ چون ظواهر آن، قضاوت کرد. عمق اجتماع ایرانی را Ù…ÛŒ توان از همان ظواهر اجتماع ایرانی، رد یابی کرد Ùˆ به سرچشمه اش رسید. تدقیق شدن در ریزترین Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ معاشرتی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ جامعه شناختی Ùˆ همچنین روانکاوی Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مردم ما در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ « عمق اجتماع ایرانی » در پیرامونی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ کمتر کسانی Ù…ÛŒ توانند یا تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ دست Ú©Ù…ØŒ آن را ببینند Ùˆ بشناسند. از این رو، عمق هر ایرانی در « پیرامون » او ریخته است Ú©Ù‡ ظواهر Ù¾ÙØ± زرق Ùˆ برق Ùˆ مملوّ از زلم زیمبوهای عاریتی از اخلاقیّات Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا تجمّلات بر آن پیرامون، سایه ای سنگین اÙکنده اند Ùˆ انسان را از دیدن آنچه در تاریکی سایه گون Ù…ÛŒ باشد، ممانعت Ù…ÛŒ کنند. هنر دیدن دردهای جانسوز اجتماع ایرانی Ùˆ کوشش برای درمانگری آنها؛ ولو پروسه ÛŒ درمانگری، دهها سال طول بکشد، هنر کش٠« عمق اجتماع باهمستان انسانها » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به چشمانی مستقل بین Ùˆ بدون واسطه Ùˆ مغزی آزاد اندیش Ùˆ خواستی مسئولیّت پذیر Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùکور Ùˆ دلسوز Ù…ØØªØ§Ø¬ Ù…ÛŒ باشد. چند Ù†ÙØ± را در گرداگرد خود Ù…ÛŒ شناسیم Ú©Ù‡ چنین باشند؟. چند Ù†ÙØ±ØŸ.
4- Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø±Ø§Ù† تبعیدی.
در گستره ÛŒ مبانی مذاهب Ùˆ نظریّه ها Ùˆ عقاید Ùˆ خطاهای ÙØ§ØØ´ برخاسته Ùˆ آمیخته به آنها Ù…ÛŒ توان « زندان Ùˆ اسارتگاه هر انسان مومنی » را با دقتّی سنجشگر دید. از این رو، اگر در دیوارهای سنگی « خطاها » نتوان روزنه ای را کش٠کرد Ú©Ù‡ بتوان از طریق آن به دیگران هشدار داد Ùˆ آنها را در به خود آمدن Ùˆ باز اندیشی Ùˆ بازبینی نظراتشان بیانگیزانیم، خطر آن هست Ú©Ù‡ انسان در همان « زندان خطاهای نظری Ùˆ عقیدتی خود، عابدی خیره سر » بماند. جایی Ú©Ù‡ راه Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود با انواع Ùˆ اقسام توجیهات معذوری بر تÙکّر سنجشگر Ùˆ رادیکال بسته شود، بهانه تراشی برای مانده گار شدن در اشتباهات خود نیز، بی در Ùˆ پیکر Ùˆ بی شمار خواهند شد. گشوده Ùکری از این « پرنسیپ »، ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ هیچکس، « مالک طلق ØÙ‚یقت » نیست؛ بلکه هر انسانی در « گمانه هایی » Ù…ÛŒ زیید Ú©Ù‡ « ØµØØª Ùˆ سقم » آنها را با « آزمودنشان در واقعیّت زیستی » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان تمییز Ùˆ تشخیص داد؛ نه در تایید Ùˆ تصدیق Ùˆ انکارهای نظری Ùˆ یا ØØªÙ‘ا ایمان مطلق Ùˆ خشک Ùˆ خالی داشتن به آنها. به همین دلیل، ایده ها Ùˆ اÙکاری را Ú©Ù‡ مجال آزمودن را از آنها Ù…ÛŒ گیرند، اÙکاری Ùˆ ایده هایی بسیار « جذّاب Ùˆ نیرومند Ùˆ Ù¾ÙØ± کشش » خواهند شد. خواه چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی، خطای ÙØ§ØØ´ باشند. خواه ØµØØª Ùˆ ارزشمندی آنها بسیار دلربا Ùˆ شایسته ÛŒ تامل. اÙکار Ùˆ ایده هایی را Ú©Ù‡ تبعید Ùˆ واپس برانند، ایده هایی Ø³Ø§ØØ± Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø± آدمیان از آب در خواهند آمد.
5- برچسب روشنگری برای تاریک گستری.
« ترمینوس روشنگری »، روزی، روزگاری در بستر دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ کشورهای باختر زمینی از دامنه ÛŒ « تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدنهایی » برخاست Ú©Ù‡ « معنای ژر٠و بسیار پخته ای در آراء متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† آن سرزمینها » نیز داشت. همین ترمینوس در برهه ای از تاریخ جهانی بسان « ترمینوسها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª گوناگون دیگر » به سرزمین ما نیز سرازیر شد با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ در « سرزمینهای مادر » از ضرورتهایی ریشه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ پاسخ بایسته ÛŒ خودش را نیز طلب Ù…ÛŒ کرد. ولی در سرزمین ما Ùقط « برچسبی » شده است برای کثیری از « چیز نویسان » Ú©Ù‡ رسالت Ùˆ وظیÙÙ‡ Ùˆ تکلی٠خود را تا امروز این Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ بر « غلظت تاریکی صغارتی Ùˆ ØÙ‚ارتی مردم ایرانزمین در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی » با جدّیّتی توصی٠ناپذیر، شدّت بدهند Ùˆ نام چنین کژرویها را در ØÙ‚Ù‘ خودشان Ùˆ مردم ایرانزمین، « روشنگری » گذاشته اند. ذهنیّتی Ú©Ù‡ هنوز نمی تواند در باره ÛŒ « Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهن Ùˆ لایه های معمّایی روان » خودش روشن بیندیشد Ùˆ جزء جزء Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات آن را از یکدیگر، تÙکیک Ùˆ سرند Ùˆ سنجشگری کند، هیچگاه نخواهد توانست مشعلی ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù†ØŒ ÙØ±Ø§ راه خودش Ùˆ مردم سرزمینش برپا کند. برای بسیاری از آدمها، « روشنگری » به معنای « اتاق بازرگانی » Ù…ÛŒ باشد. دیروز، کالای خاصّی را تبلیغ Ùˆ ترویج Ù…ÛŒ کردند. امروز، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ کالا Ùˆ ØªÙØÙÙ‡ ای دیگر را در ایرانزمین، تبلیغ Ùˆ ترویج کنند؛ یعنی کالایی Ú©Ù‡ مد روز است. اگر ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§Ù‡Ø§ÛŒÛŒ نیز وجود داشته باشد، مدیران « اتاق بازرگانی ترجمه جات » ØØªÙ…ا چیزهای آلامدی ØÚ©ÙˆÙ…ت پسند Ùˆ قدرت مجیز را تبلیغ Ùˆ ترویج خواهند کرد. جامعه ÛŒ ایرانزمین در عصر مشروطیّت، « جرقه هایی درخشان Ùˆ ستودنی در عرصه ÛŒ Ùکر » داشت؛ ولی با شکست « مشروطیّت Ùˆ نابود شدن آوازه گران بزرگ Ùˆ نامدار آن »، تاریخ معاصر ایران در قیر جهالتها Ùˆ ØÙ…اقتها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ù†Ùهمیها Ùˆ ندانمکاریها Ùˆ دنباله رویها Ùˆ نوکر ØµÙØªÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گیها Ùˆ خباثتهای عجیب Ùˆ غریب، روز به روز ÙØ±Ùˆ چلیده تر شد Ùˆ همچنان به ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ† در باتلاق ØØ¶ÛŒØ¶ ذلالت خود با شتابی سر سام آور غوطه ور Ù…ÛŒ باشد. روشنگری، رادمنش بودن با خود Ù…ÛŒ باشد؛ نه معلّم Ùˆ Ù…ØÙ„ّل نظراتی شدن Ú©Ù‡ هرگز آنها را نیندیشیده ایم. انسانی Ú©Ù‡ با مغز خودش Ùˆ در زبان Ùˆ بستر تجربیات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمینش نیندیشد، آن انسان، « اندیشیده Ù…ÛŒ شود »؛ ولی « اندیشنده » نمی شود.
6- اØÚ©Ø§Ù… جرقه ای برای آدمهای آنتی صلواتی:
- اگر وص٠جنّت به تعبیر Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± آخوندها، واقعیّت داشت، مطمئن باشید Ú©Ù‡ خود آخوندها با آن سائقه ÛŒ ØØ±ÛŒØµÛŒ Ú©Ù‡ دارند، تا امروز، صد در صد به مصادره Ùˆ تملکّ مطلق آن، همّت الهی کرده بودند. « بهشت Ùˆ جهنّم » Ùقط دو ØØ§Ù„ت روانی در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی انسانهاست. از این رو، جایی Ú©Ù‡ انسان، خوش باشد، « بهشت » همانجاست Ùˆ جایی Ú©Ù‡ ناشاد Ùˆ دلتنگ Ùˆ آزرده خاطر باشد، همانجا نیز « جهنّم » او برپاست.
- آهنگهایی، شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† است Ú©Ù‡ « دستها Ùˆ پاهای آدمی » را هماهنگ Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ùˆ کوبان کنند؛ نه اینکه دست Ùˆ پای آدمی را ببندند. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مردم بایستی « نقش دست Ùˆ پای » را داشته باشند تا آهنگ نظرات Ùˆ سنجشگریها Ùˆ دیدگاههای دگراندیشان بتوانند نقش واریاسیونی را در ارکستر نوازندگی برای انسانها Ø§ÛŒÙØ§ کنند. جامعه ای Ú©Ù‡ ÙØ§Ù‚د « آهنگ نوازان Ùکری » باشد، جامعه ایست غرق در عزا Ùˆ گریه Ùˆ زاری Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ Ùکری، مثل اجتماع امروز ایرانیان در سیطره ÛŒ Ùقاهتی.
- اعتماد کردن به دیگران از جسارتهای آدمی ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ از نیرومندی انسان.
- آتش در جایی سوزان Ùˆ ویرانگر Ù…ÛŒ ماند Ú©Ù‡ هنوز چیزی برای سوختن، وجود داشته باشد. آیا کسی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ خاکستر ما ایرانیان را، ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت در کجا بر باد داده اند؟.
- در اوج خطر، ناگهان بیدار Ùˆ هوشیار شدن؛ یعنی نجات نص٠و نیمه ÛŒ جان خویش از مهلکه ÛŒ خطر. چرا ما ایرانیان در اوج خطرناک بودن ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، هنوز پلک چشمانمان نیز باز نشده اند؟.
- قدرتپرستان و سارقان قدرت، هیچگاه نمی خوابند؛ ولی تلاشگران برای کسب قدرت، گاه، گداری چورت می زنند!.
- انسانها نه گرگ یکدیگر هستند، نه ÙØ±Ø´ØªÙ‡ در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر؛ بلکه انسانها با Ù†Ùهمیها Ùˆ ØÙ…اقتها Ùˆ ایمان کور به مذاهب Ùˆ ایدئولوژیهای جزمی Ùˆ قطعی Ù…ÛŒ توانند با گرگ ØµÙØªÛŒ خود Ùقط پیکر ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ وجود همدیگر را لت Ùˆ پار کنند.
- هنری، زیبا Ùˆ موثّر Ùˆ جاودان هست Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ وجود آدمی Ùˆ واتاب دهنده ÛŒ اشتیاقها Ùˆ ØØ³Ø±ØªÙ‡Ø§ Ùˆ امیدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانهای آدمی باشد؛ نه کالایی خریدنی Ùˆ ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†ÛŒ Ùˆ به نمایش گذاشتنی.
- عقل آدمی زمانی به Ø³Ø±ØØ¯Ù‘ کمال Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ از « دیوانه خطاب شدن »، بسیار خرسند Ùˆ دلشاد شود!. خوش به ØØ§Ù„ اونایی Ú©Ù‡ مادر زاد، بی عقلند Ùˆ دوره ÛŒ کمال را Ø·ÛŒ نمی کنند!.
- آیا کسی Ù…ÛŒ داند چرا ما ایرانیها بلدیم الاغ « = ØÙکّام بی Ù„ÛŒØ§ÙØª Ùˆ ÙØ±Ù‘ » را به پشت بام (= اقتدار Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولتمداری ) ببریم؛ ولی استعداد Ùˆ کلید Ùˆ رمز پایین آوردن آنها را نمی دانیم. ریشه ÛŒ این بلاهت خانمانسوز ما در چیست؟. کسی Ù…ÛŒ دونه؟.
- رکوع و سجود بر کوهان شتر :
- روزی « Ø¬ÙØØ§ » وضو Ú¯Ø±ÙØª. آن قدر آب، Ú©ÙØ§ÛŒØª نداد Ú©Ù‡ بتواند یک پای دیگر خود را نیز بشوید. چون به صلاة ایستاد، آن یک پا را بالا Ú¯Ø±ÙØª!. به او Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « چرا چنین Ù…ÛŒ کنی؟ ». جواب داد: « این پایم وضو ندارد! ».
- Ø¬ÙØØ§ را غالبا با شیخ Ù…ØÙ„ØŒ Ù…Ùنازعه بود. Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا شیخ را اجل رسید Ùˆ Ø¨Ù…ÙØ±Ø¯. Ø¬ÙØØ§ را Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « بیا تلقین او بگو! ». Ø¬ÙØØ§ جواب داد: « این مرد در ایّام ØÛŒØ§Øª هرگز ØØ±Ù مرا نمی شنید، ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ Ù…ÙØ±Ø¯ØŒ چگونه خواهد شنید!ØŸ ».
- روزی دلّاکی سر Ø¬ÙØØ§ را Ù…ÛŒ تراشید. هر موضع سر او را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø¨ÙØ±ÛŒØ¯ØŒ پنبه Ù…ÛŒ نهاد تا نص٠سرش را تراشید. Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØª: « دیگر بس است!. نص٠سر مرا، تو، پنبه کاشتی، نص٠دیگرش را خودم Ù…ÛŒ خواهم کتان بکارم ».
- روزی Ø¬ÙØØ§ دید Ú©Ù‡ سگی در مسجدی Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ مردم، او را Ù…ÛŒ زنند. Ú¯ÙØª: « این بی چاره را نزنید؛ زیرا Ú©Ù‡ نمی Ùهمد Ùˆ بی عقل است. من Ú©Ù‡ عقل دارم، آیا هرگز داخل مسجد Ù…ÛŒ شوم!ØŸ ».
- شخصی، Ø¬ÙØØ§ را در بیت الخلا دید Ú©Ù‡ مشغول ریدن است Ùˆ چیزی Ù…ÛŒ خورد Ùˆ شپش هم Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ø¯. آن کس پرسید: « Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ø¬ÙØØ§ ØŸ ». او جواب داد: « در Ø¢Ù†Ù ÙˆØ§ØØ¯ به سه شغل مشغولم: Ù…ÛŒ رینم Ùˆ Ù…ÛŒ خورم Ùˆ Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ù…! ».
- امیری از Ø¬ÙØØ§ پرسید: « نام Ùلان شاعر چیست؟ ». Ú¯ÙØª: « Ø®ÙØ¯Ø§Ø´ یا ØÙراش یا Ø®ÙØ±Ø§Ø´ یا جماش. ولی گمان دارم Ú©Ù‡ سیّد Ù‚ÙØ±ÛŒØ´ÛŒ باشد. پرسیدند: « به Ú†Ù‡ دلیل؟ ». جواب داد: « به دلیل اینکه در آخر اسم او، شین Ù…ÙØ¹ÙŽØ¬Ù‘َمه Ù…ÛŒ باشد! ».
- به Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯: « زنت Ù…ÙØ±Ø¯! ». Ø¬ÙØØ§ Ú¯ÙØª: « اگر هم نمی Ù…ÙØ±Ø¯ØŒ قصد طلاقش را داشتم! ».
- روزی Ø¬ÙØØ§ با مادرش نان Ùˆ باقلوا Ù…ÛŒ خورد. به مادرش Ú¯ÙØª: « ای مادر! Ø¬ÙØ±Ø¬ÛŒØ± ( = ترتیزک ) نخور Ú©Ù‡ آلت را راست Ù…ÛŒ کند! ».
- دختر Ø¬ÙØØ§ به خانه آمد Ùˆ به زیر زمین Ø±ÙØª Ùˆ دید Ú©Ù‡ پدرش Ø±ÙØªÙ‡ پشت Ø®ÙÙ… بزرگی قایم شده Ùˆ دراز کشیده است. Ú¯ÙØª: « پدر! این جا Ú†Ù‡ کار Ù…ÛŒ کنی؟ ». Ø¬ÙØØ§ جواب داد: « دخترم Ú†Ù‡ کنم!ØŸ. آمده ام این جا تا از دست مادرت، غریب وار بمیرم Ùˆ Ø±Ø§ØØª شوم! ».
7- آزادی قطره چکانی.
وقتی مستبدّانی بتوانند آن امکان را به دست آورند Ú©Ù‡ بر « مردم یک سرزمین در معنای وسیع کلمه »، مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر شوند، تمام تلاششان را پس از ØØ§Ú©Ù… شدن به گرداگرد این « Ù…ØÙˆØ± Ùˆ مرکز » انباشت Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در بوق Ùˆ کرّنا بدمند « آزادی »، کالایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بایستی آن را « جیره بندی » کرد Ùˆ بسان قطره ÛŒ چشم، یواش یواش در موقعیّتها Ùˆ وضعیّتهای خطیر برای جلوگیری از امکانهای ساقط شدن از قدرت به مردم Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† بی خطر برای سیستم ØØ§Ú©Ù… با هزاران منّت Ùˆ تکّبر Ùˆ شرط Ùˆ شروط، ارزانی کرد Ùˆ ØØªÙ‘ا با دادن چنان آزادی کالا شده، ادّعای « ØØ§ØªÙ… طائی Ùˆ دادگزار بودن » نیز داشت. قرنهاست Ú©Ù‡ سلاطین بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ در کنار متشرّعان خبیث از موبدان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مجتهدان به ما تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ùˆ اماله کرده اند Ú©Ù‡ « آزادی » را بایستی با ØØ§Ù„تهای « التماسی » از مقتدران Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ان قاهر، گدائی کرد؛ زیرا هیچ انسانی، شایسته Ùˆ Ù…ØÙ‚Ù‘ « آزادی » نیست؛ بلکه « آزادی »، گنجیست Ú©Ù‡ برای به Ú†Ù†Ú¯ آوردن آن بایستی « قدرتمند شد Ùˆ در کنار خود، لشگری از میرغضّبان Ùˆ جلّادان » را گرد آورد؛ مبادا Ú©Ù‡ چنان گنجی را دیگران Ø¨Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ مالک طلق آن شوند. ملّتی Ú©Ù‡ به خود بقبولاند « آزادی »، ØªÙØÙÙ‡ ای التماسی Ùˆ خواستنی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تسلیم یاوه گوییهای مستبدّان ØØ§Ú©Ù… بر سرنوشتش شود، آن ملّت در ØØ³Ø±Øª « هر دم Ùˆ بازدمی از هوای آزادی » بایستی دریاها خون بدهد Ùˆ قرنهای قرن، آزار Ùˆ شکنجه Ùˆ دربدری Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت Ùˆ رذالت را تاب آورد Ùˆ عواقب هولناکشان را نیز بپردازد. هیچکس نمی تواند به دیگری، « آزادی » را بدهد یا ببخشاید یا از او بگیرد Ùˆ به غارت ببرد؛ زیرا « آزادی »، وجود خود انسان هست Ú©Ù‡ خود بودنش را با زایشش در « زیستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† توام با آزاد منشی » در گیتی پدیدار Ù…ÛŒ کند Ùˆ پاس Ù…ÛŒ دارد. چرا ما در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، گدایان التماسی آن آزادیی شده ایم Ú©Ù‡ اسارت Ù…ØØ¶ هست Ùˆ بس؟. چرا ما ØÙکّامی را برمی تابیم Ú©Ù‡ خاصم آزادی هستند؟. چرا؟.
8- نابهنگامان در کنار عقب مانده گان.
در هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان « نابهنگام بودن بعضی نسلها Ùˆ انسانها Ùˆ نوابغ Ùˆ شخصیّتها Ùˆ بزرگان را در کنار عقب مانده گان Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در همان اجتماع » به عیان دید. کشمکشهای اجتماعی در وسیع ترین شکلهای خود از خشونت آمیز ترین Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا لطی٠ترینهایش نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ØØ¶ÙˆØ± ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ کارگذار Ùˆ متعیّن کننده ÛŒ « اهرمهای درگیر شده ÛŒ بینشها Ùˆ جهاننگریهای نابهنگامان، چگونه با قالبها Ùˆ کلیشه های جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ بدیهی شده ÛŒ عقب مانده گان Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » در هر گوشه Ùˆ کنار اجتماع، با یکدیگر گلاویز Ùˆ درگیر هستند. نمی توان خوش Ùˆ خودی، اجتماعی را متصوّر شد Ú©Ù‡ Ø¢ØØ§Ø¯Ù‘Ø´ بدون هیچ اکراهی بخواهند پا به پای دگرگشتهای کشوری Ùˆ جهانی به استقبال از « پوست اندازی اعتقادات کهنه Ùˆ متعÙّن شده ÛŒ خود » بروند. چنین انتظاری، خشت بر آب زدن است؛ بلکه باید تلاش کرد Ú©Ù‡ مردم میهن خود با آگاهی Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ بینش ÙØ±Ø§Ø®Ø¨ÛŒÙ† Ùˆ گشوده Ùکری به گسستن از کهنه اعتقادات نخ نما Ùˆ بوگندوی خود رو آورند. تراژدی زندگی تمام آن « نوابغ نابهنگام Ùˆ نسلهای جوان Ùˆ نوگرا » دراجتماعات همگونه Ùˆ عقب مانده ÛŒ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در اینست Ú©Ù‡ تجمّع اعتقادات به تولید گازی Ø¯Ø§ÙØ¹ در Ø³Ø·Ø Ù†Ùوذی پیکر تاثیر پذیر اجتماع، گسترده Ù…ÛŒ شوند؛ طوری Ú©Ù‡ « رخنه Ùˆ تاثیر هر گونه Ùکر Ùˆ ایده ÛŒ تØÙˆÙ‘Ù„ دهنده » را دشوار رو Ùˆ گاهی اوقات، ØØªÙ‘ا ناممکن Ù…ÛŒ کنند. ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ ایرانزمین از یکصد سال پیش تا همین امروز در این Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « اسبهای جوان Ùˆ نیرومند ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو اندیشی » را بایستی در کنار لاشه ÛŒ اسبان Ù…ÙØ±Ø¯Ù‡ Ùˆ Ú©Ù¾Ú© زده Ùˆ پیر Ùˆ ÙØ±ØªÙˆØª شده ÛŒ اعتقادات آبا Ùˆ اجدادی Ùˆ سنّتها Ùˆ رسوم Ùˆ آداب Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ مذهبجات خانه خراب Ú©Ù† به کالسکه ÛŒ « آرمان Ùˆ آرزو Ùˆ ایده آل Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ دگرگشتهای اجتماعی » وصل کرد. نتیجه نیز، پیشاپیش، مشخّص است. هدر Ø±ÙØªÙ† نیروی تازه Ùˆ سرشار از زندگی جوانان برای نعش Ú©Ø´ÛŒ لاشه ÛŒ اعتقادات کهنه Ùˆ پوسیده ÛŒ آبا Ùˆ اجدادی.
9- جامعه ÛŒ Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø§Ø±ÛŒ.
استعاره اگر از دامنه ÛŒ ادبیّات به معنای وسیع کلمه ÙØ±Ø§ گذرد Ùˆ به دامنه ÛŒ تنشهای Ùکری Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ پولیتیکی Ùˆ امثالهم در غلتد، نشانه ایست از « Ùقدان آزادی » در عرصه های مختل٠اجتماع انسانها Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ø°ÛŒÙ†ÙØ¹ Ùˆ بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ از مسبّبان اصلی ترویج Ùˆ دوام آن Ù…ÛŒ باشند. اجتماعی Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ در تاریک - روشنای « استعاره ها » به سنجشگری تصمیمها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† دردها Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ Ø¨ÙØºØ±Ù†Ø¬Ù‡Ø§ÛŒ باهمستان رو Ù…ÛŒ آورند، اجتماعیست Ú©Ù‡ به شدّت، آلوده ÛŒ ریاکاری Ùˆ تظاهر Ùˆ دروغ Ùˆ شیّادی Ùˆ ستم Ùˆ بیدادگری ØÙگّام Ùˆ ارگانهای ابزاری آنها Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا در سرزمینی Ú©Ù‡ کشور دارانش، نماینده گان برØÙ‚Ù‘ Ùˆ گزینشی مردم بدون هیچ استثنائی نباشند، وجود البسه ÛŒ استعاره ای در هر زمینه ای، ناگزیر Ùˆ ناگریز Ù…ÛŒ باشد. از این رو، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن جامعه ای Ú©Ù‡ به لاپوشانی کردن خود در قدیÙÙ‡ ÛŒ استعاره ها مجبور Ù…ÛŒ شوند، جامعه ایست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ نمی توانند در آزادی به Ú¯ÙØªÙ† دیدگاهها ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ سنجشگری نظرات Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمهای کشور داران بدون هیچ هراسی از جان Ùˆ ØÙ‚وق Ùˆ زندگی خود بکوشند. اجتماعی Ú©Ù‡ کثیری از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ به پرده های « Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø§Ø±ÛŒ » پناه Ù…ÛŒ برند، آن جامعه تا خرخره در « دیکتاتوری Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ ارعاب Ùˆ ارهاب Ùˆ ترور Ùˆ ÙˆØØ´Øª Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ امریّه های زورگویی » Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شده است، درست بسان مردم ایران در سیطره ÛŒ اقتدار ÙØ§Ù‚د ØÙ‚ّانیّت داشتن ولایت الهی - Ùقاهتی در ایرانزمین. برای داشتن سرزمینی Ú©Ù‡ شایسته ÛŒ زیستن Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± کردن به عنصر Ù…Ùید Ùˆ ارزشمند بودن را داشته باشد Ùˆ هر ÙØ±Ø¯ÛŒ بتواند از بهر سر بلندی تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ مردم خود در کنار دیگران بکوشد، عریانی Ùˆ راد منشی در کردار Ùˆ اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† را باید ستود Ùˆ ارج گزارد Ùˆ عریانی در Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه Ùˆ کردار، هرگز Ùˆ هرگز به معنای دریده Ú¯ÛŒ زبان Ùˆ قلم Ùˆ ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ نیست Ú©Ù‡ نیست.
10- ادبیّات کودکان و نوجوانان.
دیروز Ùˆ امروز Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یک جامعه را Ù…ÛŒ توان از همان « ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانانش »، ارزشیابی کرد. سنجشگری Ùˆ بررسی کتابهای کودکان Ùˆ نوجوانان Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ ادبیّات آنها Ù…ÛŒ تواند به ما بگوید Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع در کدامین رده های « آموزشی Ùˆ پرورشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکر » ایستاده اند. ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در سرزمین ما به آنچنان سرند کاری خروار - خرواری Ù…ØØªØ§Ø¬ است تا بتوان « ذرّه ای طلای ارزشمند » را از لابلای اینهمه تولیدات بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ بی مایه، بیرون کشید Ùˆ پیدا کرد. اگر قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ سرگذشت پهلوانان شاهنامه، روزی روزگاری « آموزگار Ùˆ پروردگار » کودکان Ùˆ نوجوانان ایرانزمین بودند Ùˆ سرمشقی برای « منش جوانمردی Ùˆ آدمیگری در اجتماع »، امروزه روز، ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان در باتلاق اسلامیّت Ø§Ù†ØªØØ§Ø±ÛŒ Ùˆ شهید خواهی Ùˆ اØÙ…Ù‚ Ùˆ سÙله پروری دستگاه ربّانی ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ùˆ همچنین ایدئولوژیهای سوپر تØÙ…یلی باختری Ùˆ شبیه سازی ÙØ±Ùˆ تپیده است. به همین سبب، من با صدایی رسا Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ÛŒ جگر خراش بانگ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ سنجشگری ادبیّات کودکان Ùˆ نوجوانان سرزمین ما، گامیست ارزشمند برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ میهن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ جهانی شایسته ÛŒ ارجمندی انسان Ùˆ زندگی Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯Ø´.
11- واقعیّت ایرانزمین یا ایده ی ایران؟.
گویا یکصد Ùˆ اندی سال پیش، متÙکّر برجسته Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒØŒ ØØ§Ù„ Ùˆ روز کثیری از مردم ایران Ùˆ مردم بسیاری از نقاط جهان را در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تهای توتالیتری، پیش بینی کرده بود:
[ ...... هر کسی را Ú©Ù‡ نگاه Ù…ÛŒ کنی، Ù…ÛŒ بینی سر در گریبان خویش ÙØ±Ùˆ برده است Ùˆ طوری Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند؛ انگار Ú©Ù‡ سرنوشت تمام انسانهای دیگر، هیچ ربطی به زندگی او ندارند. برای هر کسی، بود Ùˆ نبود ابناء بشر بر روی کره زمین Ùˆ پیرامونش Ùقط همان ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† Ùˆ همسر Ùˆ بهترین دوستان صمیمی اش هستند. هر کسی یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ برای ØÙ„Ù‘ Ùˆ ÙØµÙ„ Ùˆ چاره ÛŒ مسائل خودش به هر Ù†ØÙˆÛŒ از Ø§Ù†ØØ§Ø¡ Ú©Ù‡ شده در بین اجتماع انسانها رخنه کند Ùˆ راه Ùˆ کار را پیدا کند؛ ولی هیچکس، دیگران را نه Ù…ÛŒ بیند، نه با آنها دمخور Ù…ÛŒ شود. هر کسی ØØªÙ‘ا اگر با دیگران نیز Ø§ÙØª Ùˆ خیز کند؛ نه ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ گرایشی عاطÙÛŒ به آنها دارد، نه اصلا در Ùکر ایجاد پیوند با آنها Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯. هر کسی، زندگی Ùˆ هستی اش Ùقط Ùˆ Ùقط در کندو Ùˆ Ù‚ÙØ³ خودساخته ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ مسائل شخصی خودش سپری Ù…ÛŒ شود. تنهای تنها. هر گاه نیز در چنین وضعیّت Ùˆ شرایطی، کسی بخواهد معنایی برای هستی خودش Ùˆ خانوده اش پیدا کند، خود به خود، همپای با چنان معنایابی برای زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، معنای « زندگی باهمستان در کنار دیگر همنوعان » از ذهن Ùˆ روانش، رخت برمی بندد....... ]
« آلکسیس توکویل ( 1805 – 1859 Ù…. ) » - مجموعه ÛŒ آثار – متن ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒ – نشر گالیمار - ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ - 1992
تمام وجودش شعله ور بود Ùˆ آغشته به دلزده Ú¯ÛŒ از همه چیز Ùˆ همه کس. با تØÚ©Ù‘Ù…ÛŒ تکاندهنده Ùˆ مشتهای گره کرده Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ...... ايران من. ايران تو. ايران او. ايران ما. ايران شما. ايران آنها. ايران ايشان. آري ايران. ايران « ما خوبترين خوبان جهان »، سرزمين معماها Ùˆ اسرارها Ùˆ كمپلكسها Ùˆ Ùلاكتها Ùˆ بدبختيها Ùˆ عقده هاي ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ Ùˆ عجايب Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯. سرزمين آدمهايي با صدها لايه ÙŠ Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ù…Ù…Ù„ÙˆÙ‘ از تناقضات هولناك. سرزمين مصرÙگرائي بنجلهاي دنيوي. سرزمين زنان Ùˆ دختران نجيب نماي روسپي Ùˆ جنده هاي نجيب Ùˆ Ù…ØØ¬Ù‘به. سرزمين ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Øª شاه عبدالعظيمي Ùˆ زيارتگاههاي بوگندو. سرزمين آب Ùˆ هواي ØØ³Ø±ØªØ¨Ø§Ø± Ùˆ دارنده ÙŠ آسمان Ø´ÙØ§Ù Ùˆ پر ستاره با دشتها Ùˆ كوهستانها Ùˆ كويرها Ùˆ مراتع Ùˆ مرغزارها Ùˆ جنگلهاي Ø´Ú¯ÙØª انگيز. سرزمين مادران دلسوز Ùˆ غمخوار Ùˆ اميدوار Ùˆ چشم انتظار. سرزمين كشمكشها Ùˆ انقلابها Ùˆ قيامها Ùˆ كودتاها. سرزمين ØÙƒÙˆÙ…تهاي مستبد Ùˆ خونريز Ùˆ شكنجه گر Ùˆ غارتگر Ùˆ خبيث Ùˆ دزد Ùˆ عقده اي. سرزمين آدمهاي مظلوم نما Ùˆ ريشو Ùˆ اشك ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø±ÙŠØ². سرزمين عبادت Ùˆ نذري Ùˆ Ø³ÙØ±Ù‡ ÙŠ Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ÙØ¶Ù„ انداز Ùˆ ØªØ³Ø¨ÙŠØ Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† Ùˆ خرمقدس بازی Ùˆ ناموس پرستی مضØÚ©. سرزمين آدمهاي Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÙŠ Ùˆ هپلي هپو Ùˆ ماليخوليائي. سرزمين بازاريها Ùˆ انگشتر عقيق Ùˆ قليون Ùˆ چاي Ùˆ سماور Ùˆ ديزي. سرزمين رونق قبرستانها Ùˆ گوركنها Ùˆ مرده شورها Ùˆ تابوت كشان Ùˆ جوانيهاي در خاك Ø®ÙØªÙ‡. سرزمين ترياك Ùˆ اعتياد خانه خراب كن. سرزمین کودکان ویلان Ùˆ رها شده در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ خیابانها. سرزمين قسم خوردنها Ùˆ توكل كردنهاي تخمي. سرزمين مساجد Ùˆ اعياد مذهبي Ùˆ هيئتها Ùˆ دسته زنيها Ùˆ ادعيه Ùˆ جادو Ùˆ جنبل. سرزمين Ùقها Ùˆ مراجع تقليد Ùˆ آخوندها Ùˆ ملاها Ùˆ اسلام راستين سازان بي مايه Ùˆ هوچيگر Ùˆ شارلاتان. سرزمين ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ Ùˆ تعبير خواب Ùˆ استخاره. سرزمين بند Ùˆ بستهاي تجاري Ùˆ بساز Ùˆ Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ Ùˆ ماستمالي كن Ùˆ كلاهبرداريهاي نجومي. سرزمين ÙØ±Ø§Ø± مغزهاي سرخورده از ØÚ©ÙˆÙ…تگران خبیث Ùˆ ستمگر Ùˆ زورگو. سرزمين خريد Ù…ÙØª Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ سرسام. سرزمين از چس، سود كلان Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ از كه كه، سرمايه ساختن. سرزمين دختران Ùˆ پسران بي ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ نا اميد Ùˆ آرزو به دل. سرزمين Ø±ÙØ§Ù‚تها Ùˆ دوستيهاي Ù„ØØ¸Ù‡ اي Ùˆ قهر كردنها Ùˆ خصومتهاي ابدي. سرزمين نون قرض دادنها Ùˆ استاد بزرگوار خطاب كردنها Ùˆ تيمسارها Ùˆ ارتشبدها Ùˆ سرلشگرهاي چوبي Ùˆ Ú†ÙØ³ÙƒÙŠ.
سرزمين برادران Ùˆ خواهران Ùˆ برادر زاده ها Ùˆ خواهر زاده ها Ùˆ عموها Ùˆ دائيها Ùˆ خاله ها Ùˆ عمه ها Ùˆ وابستگان تاق Ùˆ Ø¬ÙØª آنها Ùˆ پسر خاله هاي دسته ديزي. سرزمين آدمهاي الكي خوش Ùˆ شكم گنده Ùˆ مغز كوچولو. سرزمين چلو كباب Ùˆ برنج Ùˆ قرمه سبزي Ùˆ شامي Ùˆ ته چين پلو Ùˆ سالاد شيرازي. سرزمين عزاداري Ùˆ مرده كشي Ùˆ قبرستانهاي آباد Ùˆ ØªÙØ±ÙŠØÙŠ. سرزمین غارت Ùˆ چپاول Ùˆ بر باد دادن ثروتهای طبیعی Ùˆ هرگز باز نیامدنی. سرزمين قاچاق تریاک Ùˆ دختران Ùˆ مبارزان هل من یزید Ùˆ اعدام Ùˆ تير باران Ùˆ ترور Ùˆ قطع اعضاء بدن. سرزمين صيغه Ùˆ ختنه Ùˆ ازدواج Ùˆ طلاق Ùˆ زير آبي Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÙŠ Ø³ÙƒØ³ÙŠ. سرزمين به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟. سرزمين ماشین بچه دار شدن Ùˆ سر خیابون رها کردن Ùˆ لا دادن Ùˆ Ø¨ÙØªÙˆÙ† آرمه چيدن به گردارگرد پائين تنه ÙŠ آدمها براي ØÙاظت از نواميس مردم. سرزمين Ù†ÙØ±ØªÙ‡Ø§ Ùˆ كينه توزيهاي هزاره اي. سرزمين روشنÙكران مطيع Ùˆ تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ بد قلق Ùˆ ÙÙÙ…Ù¾ÙØ²ÛŒ. سرزمين آدمهاي من بميرم تو بميري. سرزمين آدمهاي به تخمم Ú¯Ùˆ. سرزمين مقامدارن بي لياقت Ùˆ باد به غبغب انداز Ùˆ هارت Ùˆ پورت كن Ùˆ ديكتاتور ماب. سرزمين آدمهاي كجا به Ù†ÙØ¹ ماست Ùˆ كلاهي از نمد باد آورده نصيبمان ميشه. سرزمين دكانداري Ùˆ ØØ¬Ø±Ù‡ نشيني Ùˆ بازار Ùˆ Ú†Ùƒ Ùˆ چونه زني. سرزمين واردات Ùˆ مصر٠هر كالاي مزخرÙÙŠ كه مارك خارجي داشته باشه. سرزمين آدمهاي شرمنده از ايراني بودن خود؛ ولي مغرور به تاريخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ÙƒÙ‡ پيشينيانشان Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ ديروزيان Ùˆ امروزيان آن را به گا دادند. سرزمين قياÙÙ‡ هاي عبوس Ùˆ پير Ùˆ خمود Ùˆ در خود خزيده Ùˆ طلبكار Ùˆ گريان Ùˆ ننه من غريبم. سرزمين Ú†Ùƒ Ùˆ Ø³ÙØªÙ‡ Ùˆ برات بي Ù…ØÙ„ صادر كردن Ùˆ ÙØ§Ù‚د پشتوانه ÙŠ مالي. سرزمين Ùقط در Ùكر ازدواج بودن Ùˆ جهاز Ùˆ شرط Ùˆ شروطهاي ميلياردي گذاشتن برا گاييدن صد گرم دوبرگيهاي دختران Ùˆ زنان. سرزمين ÙÙƒ Ùˆ ÙØ§Ù…يل دار خارج نشين Ùˆ مخصوصا گرين كارت دار در يو. اس. اي. سرزمين آدمهاي با خورجين خورجين اسكناسهاي بي پشتوانه Ùˆ ÙØ§Ù‚د ارزش بر دوش. سرزمين باج سبيل ده Ùˆ لوطي بازيهاي مضØÙƒ Ùˆ كوچه مردها Ùˆ نوچه هاي كاكا رستمي. سرزمين قومها Ùˆ لهجه ها براي تمسخر Ùˆ تØÙ‚ير Ùˆ كير كردن همديگر. سرزمين مطبوعات دوزاري Ùˆ چيز نويسان كاغذ سياه كن Ùˆ مترجمان طوطي ØµÙØª Ùˆ وارد كننده ÙŠ سرسام آور تØÙÙ‡ هاي Ù†Ùهمیده Ùˆ نجویده ÛŒ ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ. سرزمين تظاهر Ùˆ رياكاري Ùˆ تقيه Ùˆ دولا Ùˆ راست شدنهاي دروغكي. سرزمين منتظران مهدي موعود از آستين آسمان يا آنسوي مرزها. سرزمين به درك Ú¯Ùˆ Ùˆ زندگي Ùقط دو روزه Ùˆ بي خيالش باش Ùˆ بزن بر طبل بيعاري Ùˆ زير كار در روي Ùˆ كون گشادي ممتد. سرزمين دزدهاي عادل Ùˆ كلاهبرداران متقي Ùˆ آدمكشهاي جوانمرد Ùˆ زورگويان مردمدار. ايران، سرزمين ثروت Ùˆ Ùقر Ùˆ نكبت Ùˆ تضادهاي ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ طبقاتي Ùˆ قشري.
سرزمين قربون صدقه ÙŠ هم Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ اشك ريزيها Ùˆ زاريها Ùˆ Ù†ÙØ±ÙŠÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ دشنامها Ùˆ بد دهنيها Ùˆ ØØ±Ø§Ù…زادگيها. سرزمين Ù…Ø³Ø§ÙØ±Øª Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ÙŠ Ù¾Ø²ÙƒÙŠ Ùˆ خرج كردنهاي شاخ در آور براي پستون Ùˆ كيرخايه جنباني در انظار يكديگر كه بله ديگه، دارندگي Ùˆ برازندگي. سرزمين ترشيجات Ùˆ مربا جات Ùˆ خشكبار Ùˆ هله هوله هاي رنگين. سرزمين ÙŠØ§ØØ³ÙŠÙ†! Ùˆ سقاي دشت كربلا Ùˆ آدمهاي بد لباس Ùˆ ÙØ¶ÙˆÙ„ Ùˆ چشمچران Ùˆ تخم به ØØ±Ø§Ù… انداز. سرزمين علي Ú¯Ùˆ Ùˆ علي خواه Ùˆ علي زا Ùˆ علي ياور Ùˆ علي عاشق Ùˆ علي مريد Ùˆ علي داد Ùˆ علي دوست. سرزمين ÙØ§Ù„گوش ايستادن Ùˆ زاغ همديگه را چوب زدن Ùˆ آتو Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ رسواسازيهاي خونبار. سرزمين بي نظميها Ùˆ قاراشميش Ùˆ مناسبات خر تو خر. سرزمين Ùيس Ùˆ Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ تكبر Ùˆ منم منم Ùˆ پز دادن Ùˆ Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ هاي طبق طبق. سرزمين دكترها Ùˆ مهندسان Ùˆ متخصصان Ù†Ø§ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ Ùˆ دلال ØµÙØª. سرزمين شخصيتهاي پايمال شده Ùˆ ØÙ‚ير Ùˆ متوقع Ùˆ خود بزرگبين Ùˆ با كير ديگران داماد شدن. سرزمين ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ كينه توزان Ùˆ در ظاهر، خير خواه هم بودن؛ ولي در باطن چشم ديدن همديگه را نداشتن. سرزمين مهاجرت اجباري یا دلبخواهي Ùˆ گاهی نیز تبعيدي. سرزمين آدمهايي كه در غربت، ناشادند Ùˆ در وطن غريب. سرزمين سرمايه گذاري در خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ زمين Ùˆ يك شبه به ميلياردها تومان دست ÙŠØ§ÙØªÙ†. سرزمين دار Ùˆ ندار خود را پاك باختن Ùˆ خانه خراب شدن در يك چشم بر هم زدن. سرزمين معامله گران در كشورهاي خليج ÙØ§Ø±Ø³ Ùˆ مخصوصا دوبی Ùˆ جزيره ÙŠ كيش Ùˆ ولنگ Ùˆ بازيهاي مدرن نما Ùˆ غربي مابي.
سرزمين اصراÙكاريهاي بي ØØ¯ Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ خونريزيها Ùˆ قصاصها Ùˆ ØÙ‚ كشيها Ùˆ ستمهاي توصي٠ناپذير. سرزمين ساختمانها Ùˆ آپارتمانهای بی ریخت Ùˆ شمایل Ùˆ خانه هاي ناامن Ùˆ بي پرنسيپ. سرزمين Ù…ØÙ„Ù‡ بندي Ùˆ منطقه بازي Ùˆ به كونمون بگو دنبالم نيا بو ميدي. سرزمين كاتالوگهاي كالاهاي تبليغاتي خارجي را خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ كردن براي دوختن انواع لباسهاي هاليوودي در خودنمائيهاي سيرك سان در جشنهاي چشم همچشمي براي آب كردن دل از ما بهتران. سرزمين منت گذاريها Ùˆ منت كشيها Ùˆ جاكشيها Ùˆ كس كشيها Ùˆ خايه ماليها Ùˆ چاپلوسيها Ùˆ نوكر بازيها Ùˆ كون ليسيها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ دم بر نياوردنها. سرزمين كله شق بازيها Ùˆ خريتها Ùˆ بلاهتها Ùˆ Ù†Ùهميها. سرزمين آرزوها Ùˆ اميدها Ùˆ ايده آلها Ùˆ ناكجا آبادهاي سوخته Ùˆ خاكستر شده. سرزمين دود Ùˆ دم Ùˆ ماشينهاي قراضه Ùˆ جاده هاي بي تابلو. سرزمين مدعيان Ùˆ يسل كشان Ùˆ عربده كشان ميدان سياست Ùˆ قدرت. سرزمين شعارهاي توخالي Ùˆ دشمن تراشيهاي بي رويه. سرزمين ثروتهاي طبيعي Ùˆ منابع عالي براي جنگ Ùˆ جدالهاي خونين. سرزمين قلع Ùˆ قمع كننده ÙŠ متÙكر Ùˆ Ùيلسو٠و هنرمند Ùˆ ايده Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†. سرزمين مارش عزا نواختن از زادروز تا مرگروز آدمها. سرزمين گداهاي ميليونر Ùˆ ميليونرهاي گدا ØµÙØª. سرزمين تراÙيك مرسدس بنز Ùˆ گاو Ùˆ الاغ Ùˆ گوسÙند. سرزمين آدمهاي مقيم غرب Ùˆ Ù…Ø³Ø§ÙØ± خوشگذرون با دلار Ùˆ پوند Ùˆ يورو در وطن. سرزمين پسته Ùˆ تنقلات Ùˆ گز Ùˆ سوهان Ùˆ تخمه جاپوني. سرزمين مرگهاي زود رس Ùˆ سكته Ùˆ سرطان Ùˆ بيماريهاي رواني با عواقب وخيم. سرزمين آدمهايي با عقده هاي خطرناك Ùˆ انتظارات Ùˆ گله گزاريها Ùˆ شكايتها Ùˆ دعواها Ùˆ كتك كاريهاي خانوادگي Ùˆ ÙØ§Ù…يلي Ùˆ خويشاوندي Ùˆ قومي.
سرزمين تيتلها Ùˆ القاب Ùˆ نامهاي استعاره اي Ùˆ زبان Ù…ØØ§ÙˆØ±Ù‡ اي Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ متلها Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ متلكها Ùˆ گوشه Ùˆ كنايه زدنها Ùˆ به در بگو ديوار يشنوه. سرزمين پيغوم Ùˆ پسغوم Ùˆ خط Ùˆ نشون كشيدنها Ùˆ تهديدها. سرزمين خدا بركت بده Ùˆ انشاءالله انشاءالله Ùˆ خدا بزرگه Ùˆ خدا اگه بخواد Ùˆ خدا را شكر Ùˆ خدا بد نده Ùˆ خدا به داد رس Ùˆ خدا داده Ùˆ خدا دوست Ùˆ خدا خواسته Ùˆ در نهايت همه ÙŠ اينها، خدا گايده. سرزمين آدمهاي همه ÙÙ† ØØ±ÙŠÙ Ùˆ متخصص هر كاري Ùˆ هر Ùني Ùˆ هر ØØ±ÙÙ‡ اي. سرزمين كاسب كارها Ùˆ طلا ÙØ±ÙˆØ´Ù‡Ø§ Ùˆ واسطه ها Ùˆ Ù…ØÙ„لها Ùˆ كار چاق كنها. سرزمين ØØ§Ø¬ÙŠÙ‡Ø§ Ùˆ كربلائيها Ùˆ مشهديها Ùˆ سيدها. سرزمين دروغگويي Ùˆ دروغزني Ùˆ تهمت Ùˆ Ø§ÙØªØ±Ø§ Ùˆ غيبت Ùˆ سخن چيني. سرزمين قاچاق Ùˆ قاچاق كاري Ùˆ Ø§ØØªÙƒØ§Ø± Ùˆ دولا پهنا ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ چسناله هاي شبانه روزي. سرزمين ترانه ها Ùˆ سرودهاي تكراري Ùˆ سوژه هاي هزار بار نوشته Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ اجرا شده. سرزمين ضد تنوع Ùˆ ابتكار Ùˆ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ. سرزمين ØÙ…وم Ùˆ كيسه كشي Ùˆ لنگ Ùˆ قديÙÙ‡ Ùˆ سنگ پا Ùˆ سÙيدآب Ùˆ واجبي. سرزمين مانتو Ùˆ مقنعه Ùˆ چادر مشگي. سرزمين جنده Ú¯ÙŠ Ùˆ جاكشي به سبك Ùˆ سياق Ùˆ مرام اسلام پسند. سرزمين ماهواره Ùˆ كامپيوتر Ùˆ هندي Ùˆ چت روم Ùˆ تماشاي برنامه هاي مضØÙƒ Ùˆ تهوع آور لس آنجلسي. سرزمين صلوات Ùˆ سينه زني Ùˆ روضه خواني Ùˆ پا منبر Ø±ÙØªÙ† Ùˆ استخاره Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ÙØ§Ù„ ØØ§Ùظ Ùˆ اجنه. سرزمين كروات Ùˆ Ùكل Ùˆ برك دنس Ùˆ تايتانيك Ùˆ ماتريكس. سرزمين شلاق Ùˆ ØØ¯ زدن Ùˆ زندان Ùˆ Ù…ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ هاي رشوه اي. سرزمين خر كريم را نعل كردن Ùˆ كدخدا را ديدن Ùˆ ده را چاپيدن. سرزمين ميهمانيهاي زرق Ùˆ برق دار Ùˆ لا٠و گزاÙگوئيهاي مزخر٠اندر مزخرÙ. سرزمين زلزله Ùˆ ØªØµØ§Ø¯ÙØ§Øª هولناك Ùˆ بي امنيهاي گسترده. سرزمين معجزه Ùˆ در انتظار Ù…ØØ´Ø± كبرا بودن. سرزمين خوÙناك ØØªØ§ براي دشمنانش. آري ايران. سرزمين ایران ......... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه!. اي « آريا »!. اي آواره Ùˆ دربدر غربت!. تو در ايرانزمين، دلباخته ÙŠ Ú†Ù‡ چيزهائي بودي Ùˆ هنوز در جستجوي Ú†Ù‡ چيزهائي هستي؟. آيا در Ùكر واقعيت پذير كردن روياها Ùˆ آرزوهايت هستي يا نظاره گر Ùˆ تاب آور واقعيتي كه توصي٠آن را شنیدی؟. « آريا »، اي مردي كه ملعون Ùˆ منÙور شده ÙŠ عريانيها Ùˆ رادمنشيهايت هستي. تو در كدامين ايرانزمين مي زيي؟. « ايده ÙŠ ايران »؟. يا « واقعيّت ايران » ØŸ. )
12- چندر اعتقادات.
آنچه را برغم جویدنهای مکّرر نتوان در آسیاب Ùهم Ùˆ ظرÙیّتهای وجودی ما گنجاند Ùˆ گوارید Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªØŒ همان چیز را بایستی از نو در باره اش، دقیق Ùˆ ظری٠و عمیق اندیشید. بسیاری از اعتقادات Ùˆ باورها Ùˆ سنّتها Ùˆ شیوه های Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ ما، بسان « چندر » Ù…ÛŒ باشند؛ ولی ما به خود، تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده ایم Ú©Ù‡ « گوشت لخم Ùˆ کبابی » هستند. چقدر ما ملّت به جویدن « چندر سنتّهایمان » Ù…ÙØªØ®Ø± Ùˆ مغروریم به جای آنکه « هنر نوجویی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » را بخواهیم. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نیز نماند Ú©Ù‡ « نوجویی Ùˆ نوگرایی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » هرگز به معنای کپیه برداری Ùˆ شبیه شدن Ùˆ ادا Ùˆ اطوار دیگران را در آوردن نیست؛ بلکه تلاشیست از بهر پوست انداختن Ùˆ زایاندن « خودی نو » از خاکستر آوار کهنه ارثیه های اعتقاداتی ملّت.
13- واقعیّت سازی.
یک ریز راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª Ùˆ ک٠بر لب آورده بود Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª: « .... واقعيتها را من ساختم؛ نه آنچه غاÙلگیرانه، ØØ§Ø¯Ø« مي شود یا بوده است. اون گوشه اي كه من Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù… بهتر از مخروبه اي نيست كه تو Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اي يا ديگران اÙكنده شده اند. لزومي نداره به موقعيت همديگه غبطه بخوريم. هر كدام از ما به Ù†ØÙˆÙŠ Ø¯Ø± جايگاه خودمون تنها Ùˆ بي ياوريم. از اينهمه تلاشها Ùˆ سگدو زدنها، شايد صدها Ùˆ هزاران Ù†ÙØ± بتونن به هم برسند؛ ولي ميليونها Ù†ÙØ± در همون جايي كه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند، مي مانند Ùˆ مي پوسند. اخبار تقلاهاي اونايي كه به هم رسيده اند مرا آنقدر شاد مي كنه كه مصيبت تنها بودن خودم را ÙØ±Ø§Ù…وش مي كنم. مشكل من يا شايد صدها Ù†ÙØ± ديگه مثل من در اين نيست كه دوست داريم به مقام Ùˆ ارجمندی Ùˆ Ø±ÙØ§Ù‡ ديگران برسيم؛ بلكه معضل زجر آور ما، « چرايي اÙكنده شدن Ùˆ چرايي ØØ±ÙƒØª است.». تو اگه تصور مي كني كه من، شخصيت ديگري نيز هستم، سواي آني كه مي بويم Ùˆ از خودم Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شوم، بايد Ùقط متاس٠شوم براي اون نگاه ØÙ‚ير Ùˆ كوته بينانه ات. آخه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. چشمه اي كه آب زلال Ùˆ گوارا Ùˆ خنك داره، چطور مي تونه بوي ÙØ§Ø¶Ù„اب بده؟. چرا به دماغ خودت بدبين نميشي؟. كي Ú¯ÙØªÙ‡ كه هر انساني بايد بي چون Ùˆ چرا همانسان باشه كه من يا تو يا ديگران دوست داريم باشه؟. آيا اين زورگويي نيست؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم انسانها را بدانسان كه دوست مي دارند باشند Ùˆ در تلاش براي آنچه كه مي خواهند باشند بستائيم؟. چرا ما نميخواهيم بپذيريم كه مي توان Ùˆ بايد آن شعور را نيز داشت كه ايده آلها Ùˆ تصاوير دلپسند خودمون را از آدمها به كناري بنهيم Ùˆ اونا را همانطور ببينيم Ùˆ بپذيريم كه در زندگي Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ علايق Ùˆ سائقه هاشون هستند؟. چرا بايد هر چيزي رنگ علايق تو را يا مرا يا ديگران را داشته باشه تا ايده آل Ùˆ دوست داشتني Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ وجود تو Ùˆ ديگران باشه؟. آخ كه چقدر خسته Ùˆ آزرده شده ام من از اين همه انتظارات Ùˆ بايد – نبايدها. برا همينه كه دوست ندارم از اون دخمه اي كه توش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ انم يه قدم Ø§ÙˆÙ†Ø·Ø±ÙØªØ± برم. همش علائم است Ùˆ نشانه ها Ùˆ تابلوها Ùˆ مسيرها Ùˆ نمادها Ùˆ تصاوير عجيب Ùˆ غريب. من همين جا مي مانم؛ زيرا بي رنگ است Ùˆ ساده Ùˆ ÙØ§Ù‚د زمان Ùˆ قوانين Ùˆ اخلاقيات اسارت كننده. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ خودم نیز اونا را تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± مي كنم. قصه نباÙ!. دوران شهرزاد قصّه Ú¯Ùˆ Ùˆ هزار Ùˆ يك شب نیز، سپري شده عمو اوغلی!. واقعيتها را من Ù…ÛŒ سازم Ùˆ تاريخ اÙكنده شدن Ùˆ جان کندنم را رقم Ù…ÛŒ زنم. »
14- دیدن خود در آیینه.
از همه، سر خورده شده بود Ùˆ با نگاهی عاقل اندر سÙیه Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ..... ØÚ©Ø§ÛŒØª ایرانزمین Ùˆ کاراکتر Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ مردمش در کلّ، ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒØ³Øª بسیار Ú¯ÙØªÙ‡ شده ØØªÙ‘ا در ØØ¯ÛŒØ« بیگانگان؛ ولی در باره اش از سوی خودیها « اندیشیده نشده ». اینکه ما ملّت در نوع خود، واقعا تØÙÙ‡ ای خاصّ هستیم، مسئله ایه Ú©Ù‡ تمام دنیا Ù…ÛŒ دونن. ولی اینکه چرا ما نمی تونیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم بدون هیچ تبعیضی Ùˆ ستمی در ØÙ‚Ù‘ یکدیگه، منشا آن برمی گرده به همان « چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ کثیرالّنبش » بودن ایرانیان Ú©Ù‡ درونمروزی Ùˆ بروزنمرزی اش را شامل میشه. ØØ§Ù„ا نمی خواد ØºÙØ± Ùˆ لند Ú©Ù†ÛŒ!. ÙØ±Ù‚ Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده Ùˆ مثلا روشنÙکر اجتماع ایرانی در معنای وسیعش با مردم ایران در کلّ، اینه Ú©Ù‡ روشنÙکرش از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیکی در بستر ذهنیّت Ùˆ کاراکتر عوام، تنÙّس Ù…ÛŒ کنه Ùˆ همیشه خودش را از مردمش جدا کرده Ùˆ گسلانده؛ ولی با شعار برای مردم Ùˆ در کنار مردم بودن، هارت Ùˆ پورت کرده Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنه. از آنجا Ú©Ù‡ زندگی ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ انسانها نیز در جوامعی مثل ما، پدیده ای عاجل Ùˆ کنکرت Ùˆ دو روزه Ùˆ جزیره سان Ùˆ دم را بچسب Ùˆ بی خیالش Ùˆ کوبیدن بر طبل بیعاری Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ باشه، خود به خود، هر نوع، دور اندیشی Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب داشتن برای کارها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ نیز، موضوعی پراگماتیستی؛ آنهم از نوع مبتذلش Ùˆ ØØ±Ú©ØªÛŒ عاجل Ùˆ ابزار دم دست به ØØ³Ø§Ø¨ میاد. وقتی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ آییم ØÚ©ÙˆÙ…تها را از مردم، Ù…Ù†ÙØµÙ„ Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ آنها را سوای مردم خودمون Ù…ÛŒ شماریم، متوجّه نیستیم Ú©Ù‡ با چنین کاری، نه ØÚ©ÙˆÙ…تها را درست Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ شناخته ایم؛ نه مردم خود را. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ هیچکس خودش را مسئول هیچ چیزی نمی داند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ ØØ§Ú©Ù… هستند، نه آنهایی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù…ØŒ بر آنها اجرا میشه. در این معادله ÛŒ به قول خودت « کائوس / Chaos » وار، نه تنها چیزی به جایی بند نیست؛ بلکه هجوم نابسامانیهاست Ú©Ù‡ مثل شهابهای کهکشانی بر سر Ùˆ روی آدم، هوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ آمها نیز راه به جایی نمی برند. من کمتر ایرانی را دیده ام Ú©Ù‡ آن دلیری را داشته باشه، بخواد اخلاقیات ایرانی را در کلّ به گستره ÛŒ سنجشگری بخوند Ùˆ لابیرنت روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را موضوع تÙکّرات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش بدوند. علّتش نیز برمی گرده به اینکه ما خودمون، هر چقدر نیز در هنر Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒØŒ تبØÙ‘ر داشته باشیم، باز دست آخر Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ یکی از آجرهای همان ساختمانی هستیم Ú©Ù‡ ازش Ù†ÙØ±Øª داریم Ùˆ قرار است ویرانش کنیم. کیست Ú©Ù‡ آن دلاوری را داشته باشه، لوله ÛŒ تÙÙ†Ú¯ را بر شقیقه ÛŒ خودش بگذارد؟. »
15- لنزگذاری در چشم بینشگر .
هر کتابی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خوانیم، لنزی در چشمان Ùهم ما Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ نه تنها واقعیّتها را دگرسان جلوه Ù…ÛŒ دهد؛ بلکه بینش ما را نیز ملوّن Ù…ÛŒ کند. شناختهایی Ú©Ù‡ ما از این راه به دست Ù…ÛŒ آوریم، به آگاهیهای تصنّعی نیز آغشته Ù…ÛŒ باشند. از این رو، برای تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از واقعیّتها بایستی سهم واسطه ای ابزارها را از سهم تجربه های عریان در « پروسه ÛŒ شناخت » تÙکیک Ùˆ متمایز کرد؛ زیرا ابزارهای شناخت، متدهای شناسائی هستند؛ نه شناخت ÙÛŒ Ù†ÙØ³Ù‡. ولی ما کمتر در این باره Ù…ÛŒ اندیشیم Ú©Ù‡ « ابزارهای شناخت » به ابهام Ùˆ تصنّعات آلوده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ شناختهای ما را ØªØØª الشّعاع قرار Ù…ÛŒ دهند. منشاء خطاها Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ÛŒ ما در همین معضل Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است.
16- موسس Ùˆ مجری Ùˆ ارجگزار به قانون یا ØÙ…ّال اوامر؟
قوانینی را Ú©Ù‡ نمایندگان برگزیده ÛŒ مردم بدون هیچ تبعیضی تاسیس نکرده باشند Ùˆ مردم نیز به قانون بودن آنها رای نداده باشند، چنان قوانینی ÙØ§Ù‚د اعتبار هستند Ùˆ هیچ رسمیّت ØÙ‚وقی ندارند. از این رو، « قانون اساسی » بایستی موسسش، مردم باشند Ùˆ بتواند شیرازه ÛŒ یک ملّت را دوام دهد Ùˆ مستØÚ©Ù… کند؛ نه اینکه ابزاری باشد برای ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒØ¯Ù† مناسبات اجتماعی. « قانون اساسی » هر کشوری نمایانگر Ùˆ آیینه ÛŒ تمام نمای « عصاره ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آموخته ها Ùˆ تجربیات » مردم یک سرزمین است. آیا آنچه ما به نام « قانون اساسی » در کشورمان داریم، واتاب دهنده ÛŒ میزان شعور جمعی ما Ù…ÛŒ باشد؟.
17- رویاهای رنگین من.
با قدØÛŒ شراب مرد اÙÚ©Ù† در دست Ùˆ چشمانی میگون Ùˆ لبخندی زیبا، ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡: « ...... تمام آنچه را آرزو Ù…ÛŒ کنیم، دوست داریم اونایی بر آورده کنن Ú©Ù‡ اعتقاد Ø³ÙØª Ùˆ سختی بهشون داریم. اینکه ØØ§Ù„ا دیگرون نیز مثل ما، آدم هستن Ùˆ صدها خبط Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ اخلاقی Ùˆ امراض جور واجور نیز Ù…ÛŒ تونن داشته باشن، در مدّ نظر ما نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ ما در اونا، قابله ÛŒ زاینده Ú¯ÛŒ آرزوهامون را کش٠کرده ایم. دردسر از آن جایی شروع میشه Ú©Ù‡ ما Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ بریم، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ایده آلی ما نه تنها با آرزوهای ما بیگانه اند؛ بلکه سترون نیز هستن Ùˆ استعداد بار دار شدن ندارن. همین جاست Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ کاخ آرزوهایمان ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشه Ùˆ ما تمام کاسه کوزه ها را بر سر آنانی Ù…ÛŒ شکنیم Ú©Ù‡ ایده آل ما بوده اند. نمی دانم Ú†Ù‡ جور میشه Ú©Ù‡ ما صدها بار داغ چنین سرخورده گیها را با گوشت Ùˆ پوست Ùˆ خونمان ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنیم؛ ولی بازم همون خطاها را به شیوه ای دیگه مرتکب میشیم. تراژدی قضیه Ùˆ مضØÚ©Ù‡ ÛŒ درد آور در اینه Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم خودمان تک، تک، مجری آن آرزوها Ùˆ خواستهایی بشویم Ú©Ù‡ در سر Ùˆ مغرمون Ù…ÛŒ پرورونیم. Ùقط متوقّعیم Ú©Ù‡ دیگرون برای ما چنان آرزوها Ùˆ آرمانهایی را برآورده کنن!. ما ØÙ‚ّمونه Ú©Ù‡ داغون Ùˆ پریشیده Ùˆ ناامید شده باشیم؛ چونکه بار خودمون را به دوش دیگرونی Ù…ÛŒ اندازیم Ú©Ù‡ بار بر نیستند Ùˆ از بردن بار خود نیز Ø·ÙØ±Ù‡ Ù…ÛŒ روند.
آره جوانمرد عزیز!. دنیای دوستیهای آدمی، دنیای دلبستگیها Ùˆ شادمانیهای Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ùˆ خنده های پریشیده در دهان آسیاب زمان است. اینکه من دلم Ù…ÛŒ خواد با آدمایی خاصّ، Ú¯ÙØª Ùˆ شنود داشته باشم Ùˆ از ØØ¶ÙˆØ± اونا در گوشه ای از این جهان هزار ÙØªÙ†Ù‡ØŒ دلشاد بشم Ùˆ گاه گداری، نشانه ای از اونا ببینم؛ ولو به اندازه ÛŒ یه سر سوزن باشه، خودش بهترین آرزو Ùˆ هدیه Ùˆ سعادتیه Ú©Ù‡ ممکنه نصیبم بشه. باید قدرش را بدونم. آدمها به همون اندازه ÛŒ قیاÙÙ‡ هاشون، طبیعت Ùˆ علایق مختل٠و Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ دارن. شاید اصلا رمز آغاز Ùˆ دوام بسیاری از Ø±ÙØ§Ù‚تها در همین مختل٠بودن دوستان Ùˆ رÙیقان آدم باشه، نه در شباهتهای کارکتری Ú©Ù‡ ممکنه ØØ§Ù„ آدم را بعضی وقتا به هم نیز بزنن. آدمی مثل من، عوضی بودنم را نوشته هام رسوا نمی کنن؛ بلکه خموشی Ùˆ گوشه گیری جوکیانه ای تابلو Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ طبیعتا به آن مبتلا هستم. این پوچی لعنتی Ú©Ù‡ مرا مابین دو لبه ÛŒ تیز تیغهای « بودن Ùˆ نبودن » معلّق Ù†Ú¯Ù‡ داشته، خیلی نیرو از من Ù…ÛŒ گیرن. نه برا اینکه پا در هوا مونده ام Ùˆ به جایی آویزون نیستم. نه به جان خودت قسم!. همش ØÙ‚یقت تلخ روزگار Ùˆ وضعیّت اس٠انگیز دنیای انسانهاست Ú©Ù‡ باعث میشه بÙهمم Ùˆ دریابم Ú©Ù‡ تمام تعلّقها Ùˆ تملّکها، هیچ Ùˆ پوچه؛ سوای همون شراب گوارای دوستیهائی Ú©Ù‡ شیشه های وجودشان ثانیه به ثانیه در ØØ§Ù„ خورد Ùˆ خمیر شدن در آسیاب زمانند. آدمها بعضی ØØ±Ùاشون را ØØªÙ‘ا اگه از زهر هلاهل نیز تلخ تر باشن، نباید به جدّ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ از اونا کینه ای به دل داشت. یه چیزایی را تا میشه، باید ندید Ú¯Ø±ÙØª. این به معنای باج دادن Ùˆ کوتاه اومدن Ùˆ خریّت نیست. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ دانائی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم ما در اینه Ú©Ù‡ خیلی چیزا را ندیده Ùˆ نشنیده بگیریم.
دنیا اینقدر وسیعه. زندگی اینقدر ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشیب داره. اینقدر رو Ùˆ نارو داره. اینقدر چزوندنها Ùˆ سوزوندنها Ùˆ ØØ³Ø±Øª به دل گذاشتنا داره Ú©Ù‡ من یکی ØØ§Ø¶Ø± نیستم، اون آدمایی