جشن ٠طراوتباران ٠آبانگان، شاداب باد! ----دکتر اØمد پناهنده
جشن ٠طراوتباران ٠آبانگان، شاداب باد!
دکتر اØمد پناهنده
در یسنا، هات ٠38، بند ٠3 چنین می خوانیم:
" اینک آب ها را Ù…ÛŒ ستاییم، آب های Ù Ùرو چکیده، گرد آمده Ùˆ روان شده Ùˆ خوب Ú©Ùنش ٠اهورایی را . . ."
Ùˆ Ú†Ù‡ ستایشی است دلپذیر، از این عنصر ٠زندگی بخش Ù Øیات ٠زندگان
Ùˆ Ú†Ù‡ شاداب است، نسیمی طراوت اÙزا، بر خاسته از آب ٠چشمه سارها، جویبارها، دریاها Ùˆ . . .
آه
ای پرندگان!
Ùرود آیید! در کنار ٠چشمه سارها
پرهایتان را، در آب برکه ها، بشویید
آب را، در جان خود Ùرو دهید
بتکانید! اندام ٠خیسابتان را در Ø¢Ùتاب
مهیمان کنید! منقار بوسه ای یکدیگر را
پر پرواز بگشایید! بر شاخسارها
بَسَرورید در آشیانه و لانه ها
ای پرندگان!
سالها ست که از آب ٠آبان ماه، نصیبی نبردم
برکه های ٠پر آب ٠لنگرود ٠جانم را، چشمان ندیدم
رودخانه ی شهرم را، سلام نکردم
دریای ٠همیشه زیبای ٠چمخاله را، تن ٠خود، خیس نکردم
آبشار ٠لیلا کو را، طراوت نچیدم
جویبار ٠همیشه بیدار ٠دره ها را، آواز نشینیدم
باران ٠جوان ٠گیلان ٠جان را، موها نشستم
مرداب ٠شاداب ٠دیار را، قایقی پارو نزدم
نهر های ٠خروشان ٠زادگاهم را، انتظارها کشیدم
شبنم ٠گلبرگ ٠گلهای ٠صØبگاهان ٠باغمان را، مشتاقانه منتظر ماندم
مه ٠سØرگه هان Ùرود آمده بر سق٠٠دیارم را، Ú†Ù‡ دل تنگ گشتم
گریه ی دوری ٠پاره های تن ٠لنگرود ٠جانم را، جگرسوز آه کشیدم
رطوبت ٠دل آزار ٠گیلان ٠جانان را، هی بو کشیدم
سیلاب ٠سرکش ٠سرازیر، از کوه ٠لیلا را، سالهاست از تماشا Ù…Øرومم
اشک ٠شادی ٠شادابم، در دریاچه چشمانم خشک شده است
اما هنوز عاشقم
عاشق ٠آن روزهای ٠جوانم
و می دانم
روزی پر ٠پرواز، در می آرم
و در آبهای ٠زلال ٠دیارم
عشق می کارم
آری:
اگر تا دیروز در بی خبری از آنچه Ú©Ù‡ نیاکانمان، در دوران ٠درخشان ٠تمدن ٠ایران ٠باستان، برای غلبه بر هرچه غم Ùˆ اندوه، Ú©Ù‡ آن روی سکه ÛŒ شادی Ùˆ شادمانی است، جشن Ùˆ سرور برگزار Ù…ÛŒ کردند، امروز اما این بی خبری، به همت زلالپندار زنان Ùˆ عاشق کردار مردان Ù Ùرهنگ ٠شادی سالار ٠نیاکانمان، از انجماد Ù Ùرو رÙتگی در عزا Ùˆ ماتم Ùˆ شیون Ùˆ زاری Ùˆ جÙر دادن ٠خود، با گرمای ٠نیرو Ø¢Ùرین ٠شادمانی Ùˆ سرور، ذوب شدند Ùˆ هر روز بیشتر از روز قبل، قطرات Ù Ùرو چکیده از این گرمای ٠خشنود کننده ÛŒ دلها، چون رودخانه ای روان، نشاط ٠شادمانی ٠شاداب ٠شور Ùˆ شراب را، به هرسو Ù…ÛŒ برد Ùˆ چون نسیمی زنده کننده ÛŒ جان Ùˆ دل، بر چهره ها Ù…ÛŒ وزد Ùˆ دلها را به طپش ٠عشق ٠شادمانی وا Ù…ÛŒ دارد.
غم و اندوه را گویی نیاکانمان را دشمن بود. از این جهت برای ٠در تنگنا قرار دادن آنها، به مناسبت های گوناگون، جشن و سرور برگزار می کردند و شادی و شادمانی می کردند.
یک روز دور آتش Øلقه Ù…ÛŒ زدند Ùˆ گونه ها را چون انار، ارغوان Ù…ÛŒ کردند Ùˆ خون ٠رگ ٠تاک را در کام، شیرن Ù…ÛŒ نمودند Ùˆ به رقص Ùˆ پایکوبی Ù…ÛŒ پرداختند، دیگر روز به باغ Ùˆ دشت وصØرا بیرون Ù…ÛŒ زدند Ùˆ در چمن زاران، همسایه ÛŒ لاله زاران Ù…ÛŒ شدند Ùˆ بوی ٠خوش ٠تازه خوشه ÛŒ برنج را، در برنجزاران، با عطر ٠جوانبرگ ٠چای ٠بهاره، در چا ÛŒ زاران Ù…ÛŒ آمیختند Ùˆ در دَمی، در جان Ùˆ دل، نوش Ù…ÛŒ کردند.
یک روز به عشق زمین Ùˆ خاک Ú©Ù‡ سمبل زایش Ùˆ زن است تØت عنوان ٠سپندارمذ Ùˆ یا عشق به زمین Ùˆ زن، جشن Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ زن را گرامی Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ روز دیگر، در کنار ٠جویبارها، رودخانه ها، قناتها Ùˆ دریاها جمع Ù…ÛŒ شد ند Ùˆ آب، این مایع ٠زندگی بخش ٠طبیعت Ùˆ جاندار را Ù…ÛŒ ستودند Ùˆ شاداب Ù…ÛŒ شدند.
Ùˆ Ú†Ù‡ زیبا اندیشه ای، در ذهن نیاکانمان Ù…ÛŒ جوشید Ùˆ Ú†Ù‡ رعنا سنتی، پر از عشق Ùˆ صÙا Ùˆ سور Ùˆ سرور از خود جاری کردند تا ما امروز، با چنین میراثی، بر غم واندوه هجوم ببریم Ùˆ هر روز از سال را شادمانی کنیم.
آری:
همانگونه Ú©Ù‡ تاریخ ٠باستان ٠ایرانیان گواهی Ù…ÛŒ دهد، سراسر ٠زندگی ٠مردم ٠پهن دشت ٠ایرانزمین، بر بستر ٠شاد خوانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی، سÙره ÛŒ شادمانی پهن کرده بود Ùˆ غم را در سرسرای ٠کاشانه ÛŒ نیاکانمان، مکانی نبوده است Ùˆ Øتی در مرگ ٠عزیزان ٠خود، لباس سÙید Ù…ÛŒ پوشیدند Ùˆ باور داشتند Ú©Ù‡ شادمانی Ù ÙروخÙته در عزیز ٠از دست رÙته را باید در زنده گان Ø´Ú©ÙˆÙا کرد. به همین مناسبت سراسر ایام ٠سال را با جشن Ùˆ سرور بدرقه Ù…ÛŒ کردند.
بطوریکه داریوش بزرگ در کتیبه یبیستون می نویسد:
" اهورامزدا جهان را Ø¢Ùرید، مردمان را Ø¢Ùرید، شادی را Ø¢Ùرید Ùˆ شادی را برای ٠مردمان Ø¢Ùرید."
جشن ٠طراواتباران ٠آبانگان
آبانگان، آبان روز از ماه ٠آبان است که در روز دهم ٠آبان ماه بر گزار می شود.
آبانگان
جشنی شاداب، از ستایش ٠آب است
آب ØŒ مظهر Ù Øیات Ùˆ Øیات یعنی آب
آه . . .
ای آب
که در دوران ٠شباب
در زیر ٠چراغ ٠مهتاب
با نسمیت
عاشقان را
عاشقانه
می کردی خواب
Ùˆ
مستی ٠شب ٠شراب ٠ارغوانرا
در جان ٠جانان
ناب
Ùˆ
بی قراران را
بی تاب
ابوریØان در آثارالباقیه Ù…ÛŒ نویسد:
" آبان روز دهم آبان ماه است Ùˆ آن را عید میدانند Ú©Ù‡ به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان میگویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسلهی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قناتها Ùˆ نهرها Ùˆ بازسازی آنها Ùرمان داد، در این روز به کشورهای Ù‡Ùتگانه خبر رسید Ú©Ù‡ Ùریدون ØŒ بیوراسب (ضØاک - Ø¢Ú˜ÛŒ دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده Ùˆ به مردم دستور داده است Ú©Ù‡ خانه Ùˆ زندگی خود را دارا شوند. "
در روایت دیگرى آمده است كه پس از هشت سال خشكسالى در ماه آبان، باران آغاز به باریدن كرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشنها به آدریانها (آتشكدهها) مىروند Ùˆ پس از آن براى گرامیداشت مقام Ùرشتهی آبها، به كنار جوىها Ùˆ نهرها Ùˆ قناتها رÙته Ùˆ با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا كه به آب Ùˆ آبان تعلق دارد) كه توسط موبد خوانده مىشود، اهورامزدا را ستایش كرده Ùˆ درخواست Ùراوانى آب Ùˆ نگهدارى آن را كرده Ùˆ پس از آن به شادى مىپردازند.
این جشن ٠شاداب، همانگونه که از نامش پیداست، در ستایش از آب است.
Ùˆ آب در پندار ٠نیاکانمان، یکی از عناصر چهارگانه است Ú©Ù‡ مورد اØترام Ùˆ ستایش ٠پدران Ùˆ مادران ٠زرتشتی ٠ما در گذشته ÛŒ دور Ùˆ هم اکنون بوده است Ùˆ هست.
Ùˆ باور داشتند Ú©Ù‡ این چهار عنصر ٠تشکیل دهنده ÛŒ طبیعت Ùˆ Ù…Øیط ٠زیست، نباید از ناپاکی ها آلوده گردند.
بطوریکه هرودوت Ùˆ گزنÙون Ù…ÛŒ نویسند:
" ایرانیان در میان آب ادرار نمیکنند، آب دهان و بینی در آن نمیاندازند و در آن دست و روی نمیشویند "
استرابون جغراÙیادان یونانی Ù…ÛŒ گوید:
" ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمیدهند و در آن لاشه، مردار و آنچه که نا پاک است نمیاندازند "
از این رو نیاکانمان به ایزدانی باور داشتند Ú©Ù‡ وظای٠آنها جلوگیری از آلودگی Ù Ù…Øیط ٠زیست بود.
از این ایزدان، آناهیتا Ùˆ آبان، Ùرشتگان ٠پاسدار آب، آذر Ùˆ نیریوسنگ، Ùرشته های ٠آتش، زامیاد Ùرشته ÛŒ پاسدار زمین Ùˆ خاک Ùˆ وَیو Ùرشته ÛŒ پاسدار باد Ùˆ هوا است.
در پایان مایل هستم خوشه ای از در خت ٠باغ ٠پر دانش ٠استاد ٠بی همتای اوستا، دکتر جلیل دوستخواه بچینم و با شما آن را در کام ٠جان، نوش کنم.
با هم می خوانیم:
" در گاه شمار ٠ايرانيان روزگار باستان، آبان روز ٠آبان ماه (دهمين روز ٠ماه ٠هشتم) آبانگان خوانده شده Ùˆ ويژه ÙŠ ستايش Ùˆ بزرگداشت ٠آبان (نام ٠ديگر ٠ارÙدْوي سورَ اَنَهيتَه/اَناهيتا) ايزدْبانوي ٠آبهاي روي زمين Ùˆ نگاهبان ٠پاكي Ùˆ بي آلايشي در جهان Ùهستي است. اناهيتا در اسطوره هاي ايراني، يكي از تابناك ترين چهره ها Ùˆ يكي از كارآمد ترين نقشْ وَرزان است Ùˆ در اوستا، سرود بلند Ùˆ زيبايي به نام آبانْ يَشت با خيالْ نقش هايي دل پذير، ويژه ÙŠ نيايش Ùˆ ستايش اوست:
"... اوست بَرومندي كه در همه جا بلندْ آوازه است.
اوست كه در بسيار Ùَرّه مَندي، همچند ٠همه ÙŠ ٠آبهاي روي زمين است.
اوست زورمندي كه از كوه Ù Ù‡Ùكَر به درياي Ù Ùراخْ كرت ريزد.
*
بدان هنگام كه ارÙدْوي سورَ اناهيتا -- آن دارنده ÙŠ ٠هزار درياچه Ùˆ هزار رود، هريك به درازاي ٠چهل روز راه ٠مردي چابك سوار --
به سوي ٠درياي Ùراخْ كرت روان شود، سراسر ٠كرانه هاي آن دريا به جوش دراÙتد Ùˆ ميانه ÙŠ آن برآيد.
*
از اين آبي كه از آن ٠من (اهوره مَزدا) ست، به هريك از Ù‡Ùت كشور، رودي روان شود؛ رودي از آبي كه از آن ٠من است Ùˆ در زمستان Ùˆ تابستان، يكسان روان است.
او براي من، آب را Ùˆ تخمه ÙŠ مردان را Ùˆ زÙهدان Ùˆ شير ٠زنان را پاك كند.
*
من -- اهوره مَزدا -- او را به نيروي خويش، هستي بخشيدم تا خانه و روستا و شهر و كشور را بپرورم و پشتيبان و پناه بخش و نگاهبان باشم ..."
(آبانْ يَشت، بندهاي 3- 6 در اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، چاپ نهم، جلد يكم، ص 298).
* * *
در دوره اي از تاريخ ايران باستان، ايزدبانو اَناهيتا، يكي از مينَويان ٠سرآمد و پرستيدني به شمار مي آمده و پرستشگاههاي ويژه ي خود را داشته است. پيشكشي هايي كه پهلوانان و شهرياران به نزد ٠او مي برده اند -- و گزارش ٠آنها را در بندهاي 21 تا 83 آبان يشت مي خوانيم -- گواه ٠پايگاه والاي ٠ايزدينه ي اوست
Ú¯Ù„ ٠نيلوÙر آبي (لوتس) ويژه ÙŠ اين ايزدْبانوست Ùˆ دليل اين همه سنگ نگاره از اين Ú¯Ù„ در تخت جمشيد Ùˆ جاهاي ديگر، چيزي جز بزرگداشت او Ùˆ نمايش Ù Øضور Ù Ùراگيرش در زندگي ÙŠ ايرانيان نمي تواند باشد."
جشن پر طراوت ٠آبانگان بر ملت ٠با Ùرهنگ ٠ایران، خجسته باد!