آریابرزن زاگرسی---[ از الهیات ترمیناتور ساز ]
آریابرزن زاگرسی
MADE IN IRAN
1- آب در کوزه؛ ولی تشنه لب .
بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ ما به دنبالشان Ù…ÛŒ گردیم، در همین نزدیکیهای خود ما هستند Ú©Ù‡ هر روز از کنارشان برمی گذریم Ùˆ اعتنایی به آنها نمی کنیم. نخستین پایه هایی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ یک اجتماع را Ù…ÛŒ Ø¢Ùرینند، در وجود تک،
تک ما بالقوّه هست. Ùقط ما تلاش نمی کنیم Ú©Ù‡ چنان نیروها Ùˆ پایه های وجودی خویش را در واقعیّت زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بزایانیم Ùˆ پدیدار کنیم تا امکانهای « بهزیستی Ùˆ باهمزیستی » را به سهم خویش مهیّا کنیم. نسلهای سرزمین ما هزاره هاست Ú©Ù‡ در « جست – Ùˆ – جوی » آن چیزهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در وجود خودشان، تعبیه Ù…ÛŒ باشند؛ ولی نا آگاهانه از کنار « گنجهای گهر بار یکدیگر » برمی گذرند Ùˆ هیچ ژرÙنگاهی به هستی خزانه Ùˆ معدن غنی یکدیگر نمی اÙکنند. وجود ما را آنانی تا امروز، Ú©Ø´Ù Ùˆ بهره برداری سودجویانه کرده اند Ú©Ù‡ از « گیجسریهای » ما، پیشاپیش اطمینان کسب کرده اند Ùˆ با شیّادی Ùˆ Ø®Ùدعه به دوام « پریشانÙکریها Ùˆ سر درگمیهای ما » میدان Ù…ÛŒ دهند. ما در یک قدمی خود به خاک سپرده شده ایم؛ ولی روØمان به دنبال « آرمانشهرها Ùˆ ناکجا آبادهای خیالی » دائم در Øال کنکاش Ùˆ زیر Ùˆ رو کردن قبرستانهای دور Ùˆ دراز Ù…ÛŒ باشد. خاصمان ما، موجوداتی خانه Ú¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ بر ما، Øاکم Ùˆ آمر شده اند. ما Ùقط هنوز بیدار Ùˆ هوشیار نشده ایم تا بخواهیم در همعزمی با یکدیگر، آن خاصمان را « در بند » کنیم Ùˆ روند « Ùعّال مایشاء » شدنشان را خنثا Ùˆ از کار اندازیم. ما همچنان مسØور Ùˆ مهجور Ùˆ مات « ناکجا آبادهای خود » هستیم.
2- « یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به مردم ».
.... ایندÙعه در نامه اش نوشته Ú©Ù‡: « من معتقدم Ú©Ù‡ اگه روزی روزگاری اونایی Ú©Ù‡ رسالت ایمانی Ùˆ الهی خودشون را قصّابی مردم Ù…ÛŒ دونن، به اون مرØله از تکامل Ùهم Ùˆ شعور بشری برسند Ú©Ù‡ بتونن « تجربه ÛŒ درد Ùˆ زخم عمیق روØÛŒ » دیگران را بÙهمند Ùˆ Øسّ کنند، اونوقت شاید از عمق جنایتهایی Ú©Ù‡ در Øقّ دیگرون مرتکب شده اند Ùˆ همچنان با وقاØتی توصی٠ناپذیر Ùˆ تصوّر نشدنی مرتکب Ù…ÛŒ شوند، شاید اندک شرم Ùˆ رنج وجدانی کسب کنند. شاید!. من Ù…ÛŒ خوام بدونم آخه این Ú†Ù‡ مذهبیه Ú©Ù‡ خالق Ùˆ رسولش اینقدر قسی القلب Ùˆ خونریز هستن. آخه اگه آدم یه ارزن شعور داشته باشه، چطور ممکنه چنین الاه Ùˆ رسولی را به رسمیّت بشناسه؛ Ú†Ù‡ رسه به اینکه به اون امریّه های بی مغزش بخواد ایمان بیاره Ùˆ شبانه روز در برابرش، تعظیم Ùˆ تکریم نیز بکنه!. من ØرÙÙ… اینه Ú©Ù‡ ای آدمای مدّعی!. بروید در خلوت خودتون در باره ÛŒ اعتقادات مذهب اسلام با رادمنشی بیندیشید Ùˆ ببینید آیا Ù…ÛŒ توان در جامعه ای با چنین مذهب مخرّب Ùˆ کثیرالنّبش، Ù„Øظه ای آرامش Ùˆ زندگی انسانی داشت؟. نه! جان آن کسانی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارید Ùˆ به آنها مهر Ù…ÛŒ ورزید، خوب در این باره بیندیشید Ùˆ یه تصمیم Ùˆ موضعی Ú©Ù‡ نشانگر میزان Ùهم Ùˆ شعور Ùردی شما باشد، در برابر این مذهب خونریز اتّخاذ کنید، Øدّاقل برای پاسخ دقیق Ùˆ روشن دادن به وجدان Ùردی خودتون. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، مرتکبین اینهمه جنایت به نام « الله Ùˆ رسول Ùˆ دین » ØŒ Ú†Ù‡ چیزی را Ù…ÛŒ خواهند اثبات کنن Ùˆ استØکام دهند؟. اینکه مثلا « الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش »، Øر٠اول Ùˆ آخر هستی Ù…ÛŒ باشن؟. آخه آدم چقدر بایستی به Øضیض ذلّت درغلتیده باشه Ú©Ù‡ با بی شرمی بخواد چنین ادّعایی را آنهم با خونریزیهای ÙˆØشتناک به دیگران تØمیل Ùˆ تلقین بکنه؟.
خیلی دوست دارم بدونم Ùˆ بشنوم اگه روزی روزگاری، یه عده مسلمون زورگو Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ را گرÙتن Ùˆ جلوی چشماشون به اونا Ú¯Ùتن Ú©Ù‡ Øضرات مومن، ما Ù…ÛŒ خواهیم برا آزمایشم Ú©Ù‡ شده شما را همونجور عذاب بدهیم Ú©Ù‡ شما دیگرون را. آن هم Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ به « الله Ùˆ رسولش » اعتقاد دارید. دلم Ù…ÛŒ خواد بشنوم واکنش اونا چیه؟. آیا مسلمونا Ù…ÛŒ پسندند Ú©Ù‡ اونا را Ùقط به دلیل اعتقاداتشون، سلّاخی کنند؟. آیا درد آور نیست چنین اقدام ضدّ بشری ØŸ. آخه آدم چقدر بایستی قسی القلب Ùˆ ماشین کاملا ابزاری Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ اØساس شده باشه Ú©Ù‡ بتونه اینقدر در Øقّ دیگرون، سÙّاک Ùˆ جبّار Ùˆ ستمگر باشه؟. آخه چطور میشه؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم اونایی Ú©Ù‡ اینقدر در باره ÛŒ اسلامیّت Ùˆ Øکومت Ùقاهتی، به دروغ Ùˆ با وقاØت تام به رتوشگری Ùˆ یابس Ùˆ طوبا باÙیهای توجیهی Ùˆ تÙسیری Ùˆ ماستمالی Ú©Ù† مشغولن، چطور Ù…ÛŒ تونن چنین جنایتهایی را بپذیرند Ùˆ شب Ùˆ روز با وجدانی بی دغدغه در برابر اینهمه خباثت هولناک الهی سکوت کنند؟. چطور جانم؟. چطور؟. ای کسانی Ú©Ù‡ آنقدر ساده Ù„ÙˆØ Ùˆ خوش خیال تشری٠دارید Ùˆ تصوّر Ù…ÛŒ کنید Ú©Ù‡ با سرنگونی ولایت خونریز Ùقها خواهید تونست از پس این جنایتکاران Ùˆ قصّابان الهی برآیید، من همین جا Ùریاد Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ خشت بر آب زده اید. آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ ملّا را بایستی شبانه روز در قرنطینه ÛŒ « تعهد Ùˆ التزام » گذاشت Ùˆ دندون زهر آگینش را دم به دم کشید Ùˆ با کوچکترین Øرکت خطا در تایید Ùˆ Ùتوا برا خونریزی Ùˆ امثالهم، به آنها تÙهیم کرد Ú©Ù‡ اقدامات ضدّ زندگی Ùˆ جان برای اسلام Ùˆ مومنانش خیلی خیلی گران تمام خواهد شد. این مسئله را بایستی از Ù„Øاظ Øقوقی Ùˆ قانونی در « قانون اساسی ایران پس از Øکومت آخوندها » عبارت بندی Ùˆ اجرا کرد؛ یعنی منظورم اینه Ú©Ù‡ بدون موضعگیری ØµØ±ÛŒØ Ø¯Ø± برابر این طی٠الهی هرگز نخواهیم تونست خردلی از « ایده ÛŒ دمکراسی » را در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه واقعیّت پذیر کنیم. تا مسئله ÛŒ اسلام Ùˆ آخوندش در ایرانزمین، ØÙ„ Ùˆ Ùصل نشود، در هیچ کجای جهان، آتش تروریسم Ùˆ کشتارهای خونی Ùˆ عقیدتی اسلامیستها Ùرو Ú©Ø´ نخواهد کرد جانم!. از من Ú¯Ùتن. پس برو دنبال راه Øلّ تا مسلمونها نوبت گردن زنی جنابعالی Ùˆ امثال شما را به تعویق انداخته اند !. برو جانم!. برو!. »
Øالا برمی گردیم به یک مسئله ای به نام « اپوزیسیون ». آقا جان!. یا شما Ùˆ امثال جنابعالی مغزی دارید Ú©Ù‡ در آن، شعور تمییز Ùˆ تشخیص نیز شاید یاÙت شود شاید هم نه!. اپوزیسیون به کسانی نمی گویند Ú©Ù‡ در ینگه ÛŒ دنیا لم داده باشن Ùˆ Ùقط هنرشان برای مردم خود، جیغ Ùˆ Ùریاد لنگش Ú©Ù† لنگش Ú©Ù† باشه!. اپوزیسیون به اونایی Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ برخاسته از جنبشهای واقعی Ùˆ زنده Ùˆ ملموس اجتماع هستن Ùˆ Ùراکسیونی را برای واقعیّت پذیری خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ ایده آلهای بخشهای مختل٠مردم اجتماع خود، جانشینی Ùˆ دÙاع Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در کنار مردم خود Ù…ÛŒ ایستند؛ ولو در اقلیّتی Ù…Øدود باشند. من نمی دونم اونایی Ú©Ù‡ سنگ « ایران Ùˆ مردمش » را به سینه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از خون آلودی سینه هاشون، تمام مسلمین عزادار Ùˆ قمه زن « Øسین ابن علی »، Ùعلا شرمنده! هستند چقدر به ØرÙهای خودشون اعتقاد دارند. ولی از قدیم Ùˆ ندیم Ú¯Ùته اند: « انسان بی عمل به زنبور بی عسل ماند ». من میگم جنابعالی Ùˆ دیگرانی Ú©Ù‡ اینقدر کباده ÛŒ میهن Ùˆ مردم را به سر Ùˆ کول خود Ù…ÛŒ زنید Ùˆ اینهمه نیز امکانهای رسانه ای Ùˆ اینترنتی Ùˆ رادیویی Ùˆ تلویزیونی Ùˆ ماهواره ای Ùˆ روزنامه ای Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دارید، خب بیایید دست در دست هم بگذارید Ùˆ برای « همین مردم Ùˆ میهنی » Ú©Ù‡ اینقدر برایش عربده Ù…ÛŒ کشید، یه کار اساسی Ùˆ بنیانی کنید. بیایید مردانه Ùˆ پهلوانانه وارد کارزار با Øکّام شوید؛ اگه راستی راستی اعتقاد دارید Ú©Ù‡ مردم، شما را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ در کنارتان خواهند ایستاد.
استدلال من، همواره این بوده Ú©Ù‡ Ù…Ú¯Ù‡ میشه، یه Øکومتی بیش از بیست Ùˆ هشت سال آزگار بدون وقÙه، Ùقط جنایت Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ùˆ ویرانگری Ùˆ تØقیر Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ غارت Øقوق Ùˆ املاک Ùˆ دارائی مردم، برنامه ÛŒ عقیدتی Ùˆ پراکتیکی اش باشه Ùˆ با بر باد دادن ثروتها Ùˆ منابع ملّی این سرزمین بتونه با بی شرمی تمام اقدام کنه، آنگاه ما بپذیریم Ú©Ù‡ چنان Øکومتی « مقبول Ùˆ Ù…Øبوب » مردم نیز Ù…ÛŒ باشه؟. آخه کدوم انسان با شعوری چنین چیزی را Ù…ÛŒ پذیره؟. کدوم؟. بیایید اگر خایه لای پاهایتان هست Ùˆ به پرنسیپهای Ùردی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای خودتون، اعتقاد دارید، کاری کنید Ú©Ù‡ اگر ایرانزمین به جایی نمی رسد، Øد اقل از شرّ این خبیثان الهی آسوده خاطر شود بالام جان!. شاه شدن در ایرانزمین؛ یعنی دلیر بودن در گلاویز شدن با شیرهای درّنده. اگه ریگی به Ú©ÙØ´ شماها نیست Ùˆ به راستی دلسوز Ùˆ دوستدار Ùˆ عاشق ملّت Ùˆ میهن خود هستید، پس تعلّل Ùˆ استخاره تا کی؟. Øتما منتظر نشسته اید Ú©Ù‡ خبر Ù…ØÙˆ شدن نقشه ÛŒ ایرانزمین را به شما « اپوزیسیونهای مدّعو » ابلاغ کنند Ùˆ سراسر ایرانزمین در قصّابگاه الهی مدÙون شود Ùˆ خون آنقدر بر خاک بریزد Ú©Ù‡ خاک، سیرخون شود Ùˆ سپس یه نیروی بیگانه ای بیاید دستان یه عدّه ای را بگیره Ùˆ بر Ùرش خونین Ùˆ مالین وطن به صدارت نوکری برساند؟. آیا این منطق Ùˆ شعور اپوزیسیون بودن است؟. ولی من همچنان Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ رستم دستان میدان نبردم آرزوست!. آقای خوش مرام! عزّت زیاد! ».
3- عمارتی به نام Øکومت.
...... تلÙÙ†ÛŒ با صدایی Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ خیلی جدّی Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « سیستم کشور داری نیز بسان ساختمونی Ù…ÛŒ مونه Ú©Ù‡ هر چیزی بایستی سر جای خودش باشد تا امکان سکونت کردن در آن وجود داشته باشه. وقتی آدم ندونه Ú©Ù‡ نقشه ÛŒ یک ساختمان را چگونه بایستی Ø·Ø±Ø Ùˆ ساختن آن را مهیّا کنه، خود به خود Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ آشپزخونه، توالته Ùˆ توالت، اتاق خوابه Ùˆ کریدور، کمد لباسه Ùˆ یخچال، Ú©Ùشدونیه Ùˆ همینطور تا به آخر. وضعیّت صØرای Ùقاهتی دقیقا همینه Ú©Ù‡ میگم. هیچ چیزی سر جای خودش نیست؛ زیرا اونایی Ú©Ù‡ شمشیر ذوالÙقار در دستشون گرÙتن Ùˆ مردم را خانه به خانه از دم تیغ الهی گذروندند Ùˆ برای عقاید Ùˆ مذهب Ùˆ مناÙع Ùˆ جاه طلبیها Ùˆ Øسادتها Ùˆ Ùروکش کردن عقده های خود، هر دگراندیشی را Ø°Ø¨Ø Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯. خب! معلومه Ú©Ù‡ تمام زیر Ùˆ بم ساختمون اجتماع را با اون کثاÙتکاریهای خودشون، درهم ریختند Ùˆ یه عمارت مخروبه به جا گذاشتند Ú©Ù‡ هر گوشه ای از اون را نگاه میکنی، جانوری ÙˆØØ´ÛŒ اتراق کرده. بیچاره « Ùردوسی توسی » Ú©Ù‡ بیش از هزار سال پیش سرود: « دریغ است ایران Ú©Ù‡ ویران شود ... Ú©Ùنام پلنگان Ùˆ شیران شود ». انگاری تاریخ هزار سال آینده ÛŒ ایران را با اون تلسکوپ بسیار نیرومند « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ استعداد خارق العاده اش »، زÙلال Ùˆ Ø´ÙّاÙØŒ پیشاپیش Ù…ÛŒ دیده Ú©Ù‡ اینچنین سروده بوده. میهن خود را آباد کردن Ùˆ نگهبان آن بودن Ùˆ مسئول تمام جزئیاتش بودن، مستلزم اینه Ú©Ù‡ ما همدیگه را دوست بداریم Ùˆ Ù…Øترم بداریم Ùˆ رعایت کنیم آنهم در مقام انسانهایی بزرگی جو.
این نمیشه Ú©Ù‡ یه عدّه ای با ابزار سازی اعتقادات خود؛ ولو برچسب مسخره ÛŒ « الهی Ùˆ Ùراکائناتی » نیز به اونا آویزون کرده باشند، بیایند Ùˆ در یک ÙˆØدت عقیده ای Ùˆ کینه توز، تمام همّ Ùˆ غم خودشون را صر٠این کنند Ú©Ù‡ سراسر میهن را به قصّابخانه تبدیل کنند Ùˆ اونوقت در بوق Ùˆ کرّنا نیز بدمند Ú©Ù‡ ما خیرخواهان بشر هستیم Ùˆ تمام اعمال Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯Ùتارهایمان، سند خیر خواهی Ùˆ مطلق نیک بودن ماست!. آدم چقدر بایستی اØمق باشه Ú©Ù‡ خودش را اینطور Ùریب بدهد Ùˆ هیچ شرمی نداشته باشه از آنچه Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ùقط دروغ Ùˆ دروغ Ùˆ دروغ تØویل مردم Ùˆ جهانیان بده. اختناق Ùقاهتی، آخر Ùˆ عاقبتی نداره جانم. من واقعا خیلی شادمان Ùˆ خوشØالم Ú©Ù‡ روند « بیداری تاریخی Ùˆ Ùرهنگی » ایرانیان به ریشه Ú©Ù† شدن باتلاق استبداد از هر نوعش Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه، مختوم خواهد شد. در ضمن، یه چیز را نیز یادت نره جانم!. ما اگه در Ùکر « به سازی Ùˆ به گزینی Ùˆ به خواهی Ùˆ به گویی Ùˆ به اندیشی Ùˆ به رÙتاری » خودمان Ùˆ دیگران هستیم، دست Ú©Ù… بایستی نم نم از خودمان شروع کنیم Ùˆ به سوی دیگرون رو آوریم. این نمیشه Ú©Ù‡ ما مدام در « جبهه ÛŒ جنگ » بمونیم Ùˆ دیگران را در Øالت آماده باش جنگی Ù†Ú¯Ù‡ داریم. نیک است مقداری از « سوزن خشونت » خود بکاهیم Ùˆ سپس به « جوالدوز Ú©Ùشنده ÛŒ » دیگران اشکال Ùˆ ایراد بگیریم. دیگه آنکه من ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم برای هر مسئله ÛŒ کشوری در باره ÛŒ چگونه Ú¯ÛŒ راههای برونرÙتن از آن بیندیشم؛ به جای آنکه Ùقط بر وجود مسئله Ùˆ چهره های وخیم آن، تاکید مبرم داشته باشم. هیزمی برای آتش اÙروختن Ùˆ گرم کردن دستان خود Ùˆ دیگران بر کوس Ùˆ دهل Ùلاکتهای اجتماعی زدن Ùˆ ساز Ùˆ نقّاره ÛŒ یخبندان بودن اوضاع اجتماعی را Ùریاد کردن، ارجØیّت Ùˆ امتیاز داره ای مرد نیک!. هر کسی Ù…ÛŒ تونه به وسع Ùردی خودش در روشنگری مغز خودش Ùˆ دیگرون سهیم باشه، اگر ما هنر اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯Ùتن را بدانیم. بالام جان خوش ذوق!. عزّت زیاد!. »
4- اصلاØگری Øقیقتی Ú©Ù‡ هرگز Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø°ÛŒØ± نیست.
...... در نامه ای دیگه، استدلال آورده Ú©Ù‡: « یک مثل آخوندی Ù…ÛŒ گوید: من از بهر Øسین در اضطرابم، تو از عبّاس Ù…ÛŒ گویی جوابم. » گور بابای هر Ú†ÛŒ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ùˆ Ù…ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨Ù‡. Øکومت آخوندی، یه باتلاقیه Ú©Ù‡ باید خشکوندنش. Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ù‡ چیچیه؟. بعدشم من Øاجی نشدم پدر سوخته!ØŒ مرا Øاجی کردن!. Ù…ÛŒ پرسی Ú†Ù‡ جوری؟. خب معلومه! ممتیکته!. وقتی میمایی را به آدم، اماله بکنن، اونوقت اونجوریاست Ú©Ù‡ این جوریا میشه!. توی این مملکت آخوند اماله، اسم هر ننه من قمری، Øاجی Ù…ÛŒ باشه!. Øالا Ù…ÛŒ خواد مثه شتر عصّار خونه، دور اون بلوکای سیمانی، سگدو رÙته باشه، Ù…ÛŒ خواد نرÙته باشه. مثه اون تیتلای دانشگاهی Ú©Ù‡ به سرگین مغزا میدن Ùˆ اون درجات سپاهیگری Ú©Ù‡ به قصّابای Øکومت آویزون Ù…ÛŒ کنن. کجای کاری مرد!. این مملکت، دیگه مملکته Ú¯ÙÙ„ Ùˆ بÙلبل نیست؛ چونکه بÙلبلاش، آواره Ùˆ دربدر شدن Ùˆ گلهاش نیز، پژمرده Ùˆ پرسوخته. این مملکت، اصلا شایسته ÛŒ نام طویله هم نیس!. عین خنج Ùˆ وزغ، همه توی همدیگه Ù…ÛŒ لولن Ùˆ از سر Ùˆ کول هم بالا میرن!. هیچ چیزی سر جای خودش نیس!. آدمها هزار تا قبا Ùˆ عبای رÙتاری دارن با ننه من غریبم بازیها Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ú©Ù‡ از اولاد رسول الله به ارث بردن. آقا جان!. این وطن Ùˆ این مردم با Øلوا Øلوا Ú¯Ùتن خوارج ( = ینگه ÛŒ دنیا نشسته ها )ØŒ عسل نمیشن. تو بیا Ùˆ ببین چقدر شیر تو شیره این مملکت Ú©Ù‡ منا هیچی هیچی Øاجی کردن تا بگن مسلمونم!. ریدم تو اون مسلمونیشون Ú©Ù‡ معلوم نیس اصلا Ú†Ù‡ Ú¯Ùهیه!. Øالا تو Ù…ÛŒ خوای همچین Øقّه بازایی را آدم بکنی!. برو بابا!. تو خودت از آدمیگری، ور Ù†ÛŒÙتی، شاهکار کرده ای!. اینجا آخوندا، یه جهنّمی درست کردن Ú©Ù‡ Øتّا امام زمونش میترسه ظهور کنه Ùˆ عطای غیبت هزاران ساله را به لقای استغاثه ÛŒ Øجّتیّه ها Ùˆ رقیه خاتونها بخشیده Ùˆ از « عجّل علی ظهورا » توبه کرده!. خلاصه Ú©Ù‡ ولللش! به قول شاعر:
ملّتی، کو روز و شب بر خون خود، شد تشنه لب ... دشمنان را دعوت از بهر شبیخون می کند! »
5- قضیه ÛŒ مرغ Ùˆ تÙخم مرغ در دو چشم انداز.
- ) چشم انداز اول:
الÙ: « تو Ú©ÙŠ هستي؟ »
ب: « من، منم! »
الÙ: « تو، من هستی يا منم Ú©Ù‡ خودم هستم؟ »
ب: « من، هم، تو هستم هم خودم! »
الÙ: « تو، کجا هستي اصلا؟ »
ب: « من، پشت درب هستم. »
الÙ: « عجبا!. بابا پشت درب Ú©Ù‡ منم! »
ب: « من Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم من، تو ØŒ هستم! »
الÙ: « تو، Ú©ÙŠØŒ من شدي؟ »
ب: « وقتي که من، تو، بودم! »
الÙ: « معرکه گرÙته ای جانم!. آخه تو، Ú©Ù‡ نمی تونی هم من باشی هم خودت! »
ب: « من می تونم هم تو، باشم هم خودم! »
الÙ: « مرتاض بازی در آورده ای!. من اگه تو، بودم، پس Ú©ÙŠ Ùˆ Ú†Ù‡ جوری شد Ú©Ù‡ من شدم؟ »
ب: « من و تو، يکي هستيم! »
الÙ: « پس چرا تقسيم شدیم؟ »
ب: « براي اينکه من، تنها بودم و همسخنی نداشتم! »
الÙ: « اسمت چيه؟ »
ب: « خدا! - اسم تو چیه؟. »
الÙ: « انسان! »
**************************
- ) چشم انداز دوم:
الÙ: کجا داري ميري؟
ب: هيچ جا!
الÙ: ولي تو، Ú©Ù‡ داري Øرکت مي کني!.
ب: من وایسادم بابا.!
الÙ: پس اون کيه Ú©Ù‡ داره جا به جا میشه؟
ب: جسمم داره راه میره؛ ولي خودم یه جايي ديگه هستم!
الÙ: خودت کجايي؟.
ب: همونجايي که اول بودم!
6- چرا کثیری از مردم ایران، نا اميد و سرگردان هستند؟.
مردم ما مستاصل هستند؛ زيرا براي آناني كه از جان Ùˆ دل، مايه گذاشتند Ùˆ خونها دادند، از سوي آنها، نه پاداشي در خور كرامت Ùˆ شراÙت Ùˆ آبرو Ùˆ Øيثيت خود ديدند نه روزهاي خوش Ùˆ شادمان. ملّتي كه در تجربه هاي بي واسطه ÙŠ خود با مدعيان كشورداري به بن بست استيصال برسد، خيلي سريع به ورطه ÙŠ نا اميدي در خواهد غلتيد. آنچه ملّت مستاصل را مي تواند مقطعي از عذاب سرگرداني Ùˆ نا اميدي تا اندازه اي آزاد كند Ùˆ تسكين دهد همانا خراÙاتيست كه از كهنترين ايّام با زندگي انسانها عجين بوده اند Ùˆ در مقاطع مختلÙØŒ نقشهاي متنوّع خود را در زندگیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی آنها ايÙا كرده اند Ùˆ هنوز مي كنند. شيوع گسترده ÙŠ خراÙات Ùˆ Ù†Ùوذ آن در ذهنيّت Ùˆ رÙتار مردم، نشانگر آنست كه ملّت به هيچ گرايشي از مدّعيان كشورداري، اعتقاد Ùˆ باوري ندارد؛ بلكه تنها امكان Ùˆ گريزراه آزادي خود را در توهّمي مي جويد كه Ùراسوي واقعیّتهای Ù¾Ùتانسیلی گيتي Ùˆ استعدادهای Ùردی Ø¢Øّاد جامعه مي باشد.
اينكه چگونه مي توان به ملّتي كه در قعر نااميدي Ùˆ بي Ùرياد رسي Ùرو اÙتاده است، خردمندانه Ùˆ با مسئوليّت Ùˆ آگاهي مدد رسانيد، معضليست كه « خوبترين خوبان » بايد در باره ÙŠ آن بينديشند Ùˆ به كاربست اقدامهايي راهگشاینده بكوشند. آناني كه خود را قيّم Ùˆ دلسوز Ùˆ خاكسار Ùˆ خدمتگزار ملّت مي دانند، اگر به راستي عشقي به مردم Ùˆ ميهن خود دارند، پس چگونه است كه هيچ طپشي Ùˆ شور Ùˆ Øالي از خود به معشوق نشان نمي دهند؟. آيا عشق ادعايي آنها Ùقط شعار Ùˆ Øر٠نيست؟. اگر « خوبترين خوبان »، دلباخته ÙŠ ميهن Ùˆ مردم خود هستند، چرا مهر خود را در واقعیّت پراکتیکی، آشكارا در برابر ملّت، Ùرياد نمي زنند Ùˆ آن را اثبات نمي كنند؟. مگر « Ùرهاد كوهكن » نبود كه براي اثبات عشق خود به « شيرين »، Øاضر شد بيستون را از هم Ùرو شكاÙد؟. مگر « گاندي » نبود كه براي استقلال سرزمين هزار ملّت در كنار مردمش ايستاد؟. مگر « سالوادر آلنده » نبود كه تا آخرين Ù†Ùسها آنهم جايي كه امكان گريز در يك قدمي مقرّش وجود داشت، با رادمردي ايستاد؟. مگر « مارتين لوتر كينگ » نبود كه براي اØقاق Øقوق سياهان در كنار مردمش ايستاد Ùˆ پا به پاي آنها Ùرياد دادخواهي سر داد Ùˆ از روياي عظيم بشر دوستي اش سخن Ú¯Ùت؟. مگر « پاتريس لومومبا » نبود كه با تمام مصيبتها Ùˆ Ùلاكتها در كنار مردمش ايستاد Ùˆ براي آنها نبرد دادخواهي Ùˆ استقلال خواهي را به پيش برد؟. مگر زنده ياد « دكتر مصدّق » نبود كه در كنار ملّت ايستاد Ùˆ گام به گام با آنها براي Øقوق Øقّه ÙŠ ملّت مبارزه كرد؟. مگر « امير كبير » نبود كه برغم خباثتهاي ناصرالدّين شاهي براي ملّت با جان Ùˆ دل از خودش مايه گذاشت؟.
ايران ميهن ماست Ùˆ اين ØÙ‚ ذاتي تك تك ماست كه در گزينش نوع نظام کشوری Ùˆ قانون اساسي Ùˆ سرنوشت آن سهيم باشيم. ما عرب نيستيم. ما ترك نيستيم. ما روس نيستيم. ما Ùرانسوي Ùˆ آلماني Ùˆ آمريكائي Ùˆ انگليسي Ùˆ امثالهم نيستيم. ما ايراني هستيم Ùˆ تاريخ Ùˆ Ùرهنگ باهمستان خودمان را داريم. بنابر اين، ما براي باهمزيستي به نظارت مثلا سازمان ملل، هيچ نيازي نداريم. اساسا علم كردن « لولويي » به نام سازمان ملل، خودش از يك طر٠به معناي تØقير كردن Ùˆ ذليل شمردن ملّت خود مي باشد Ùˆ از طر٠ديگر، نشانگر بي مايه بودن Ùˆ ناباوري به Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ خرد همآزماي خود ما مي باشد.
7- خواست قدرت و خصومتهاي پايدار.
در جامعه ÙŠ ما نمي توان به سطØÙŠ منطقي Ùˆ مخر ج مشتركي از Ùروزه هاي انساني همديگر رسيد؛ زيرا براي ما ملّت يا هر چيزي در اوج معصوميتها Ùˆ پاكيها Ùˆ خوبيها Ùˆ بهترينها مي باشد يا در Øضيض ذلّت Ùˆ تبهكاري Ùˆ خباثت Ùˆ پلشتي Ùˆ Ù†Ùرت Ùˆ زشتي Ùˆ امثالهم. براي ما هيچگاه انسان ØŒ پديده اي نبوده است كه طيÙÙŠ از گرايشهاي گوناگون Ùˆ Øتا متضاد را از خود واتاباند. در جامعه اي كه اÙرادش آن بینش عمیق Ùˆ گشوده Ùکری را ندارند تا انسان را در تماميتش ببينند Ùˆ بÙهمند Ùˆ تائيد Ùˆ تصديق Ùˆ به رسميت بشناسند، آن جامعه در كمپلكسهائي كه زائيده ÙŠ Øماقتها Ùˆ نينديشدنها Ùˆ گشوده Ùكر نبودنهايش مي باشد، دائم در كشمكش خواهد بود. بسياري از خصومتهاي اجتماعي Ùˆ Øكومتي Ùˆ Ùرهنگي Ùˆ امثالهم در اجتماع ما از سائقه ÙŠ « Øسد » ريشه مي گيرند. ما تاب اينكه ديگري Ùروزه ها Ùˆ شايستگيها Ùˆ هنرها Ùˆ استعدادها Ùˆ توانائيهائيش بر آنچه ما هستيم، بچربد، هرگز نداريم. ما دوست داريم همه را يكسان در Øد مشخص Ùˆ متعيّن شده اي ببينيم؛ نه در Øالتي بسان بلندي Ùˆ كوتاهي سلسله كوهها. آنچه تاريخ اجتماعي ما را تا امروز، خونين Ùˆ زهر آلود كرده است همانا دوام خصومتهائيست كه از Øسادتهاي Ùردي Ùˆ گروهي Ùˆ جمعي برمي خيزند. ما براي آنكه بتوانيم Ùرصتي Ùرادست آوريم Ùˆ بتوانيم در باره ÙŠ معضلات Ùرهنگي Ùˆ اجتماعي Ùˆ كشوري خود بينديشيم، بايستي رادمنشانه از خصومت ورزيدن در Øقّ همديگر تا نيرو Ùˆ امكان در اختيار داريم، پرهيز كنيم. ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ « سنجشگری » هرگز « خصومت کردن » نیست. اشتباه نکنیم.
گرايشهاي سياسي در جامعه ÙŠ ما به دليل درجات متÙاوت Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیشی Øسادتهايی كه تك تك Ùعالين آنها دارند، در قهقرائي Ùˆ عقب ماندگي Ùˆ ويراني ايرانزمين Ùˆ متلاشي شدن مناسبات اجتماعي Ùˆ گسترش خشونتهاي توام با خونريزهاي هولناك، نقش اساسي داشته اند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما، اصل را همواره بر تصوّرات Ùˆ سمتگیریهای عقیدتی خود مي گذارند. آنها در اين باره اصلا Ùˆ ابدا نمي انديشند كه « پرنسيپ Ùˆ اصل Ùˆ اÙس اساسي Øقانيت به قدرتورزي »، همان مردم يك سرزمين مي باشند كه Ù…ØÙ‚ Ùˆ مجاز هستند هر گرايشي را كه با Ùرهنگ باهمستانشان همخوان باشد Ùˆ در راستاي خوشبودي Ùˆ شادماني Ùˆ زدايش درد از مناسبات اجتماعي بكوشد، بر او Ø¢Ùرين بگويند Ùˆ به سهيم بودن آنها در دولت رسميت بدهند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما Ùقط رقيبان قدرتگرای خود را مي بينند Ùˆ تمام Ùعاليتهاي خود را در جهت بدنام كردن Ùˆ كوبيدن Ùˆ تهمت Ùˆ اÙترا بستن Ùˆ خصومت بيمار گونه با رقيبان خود به پيش مي برند. براي هر گرايش سياسي، مهم آنست كه به ابزارهاي اقتدار دست يابد تا بتواند Øكومت خود را مستقر كند. واقعيتهاي تلخ جامعه ÙŠ ما Ùˆ نزديك به دو دهه Ùˆ نيم مهاجرت طولاني Ùˆ Ùاصله ÙŠ شديد Ùكري اÙتادن مابين نسلها، آژير خطريست كه اگر Ùهم Ùˆ شعور « خوبترين خوبان » ما را – چنانچه داشته باشند!. - تكاني ندهد Ùˆ به خود نياورد، روند در جا زدنها Ùˆ مصيبت اندر مصيبتهاي ايرانزمين به روال تاريخ گذشته اش امتداد خود را ØÙظ خواهند كرد Ùˆ هيچ گرايش سياسي به تنهائي نخواهد توانست، اراده ÛŒ خود را بر ايرانزمين مستقر Ùˆ استØكام دهد. ما يا به گستره ÛŒ پروراندن Ùˆ پدیدار کردن شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ Ùرهيخته Ú¯ÙŠ Ùˆ گشوده Ùكري Ùˆ باهمآزمائي Ùˆ همÙكري در كوتاهترين مدّت خواهيم رسيد يا به سراشيب Ùاجعه اي در خواهیم غلتید كه توصيÙØ´ ناممكن خواهد بود.
من Ù…ÛŒ پرسم ميدان همآوردي كجاست؟. در Ú†Ù‡ مكانيست كه رقيبان Ùˆ ØريÙان Ùˆ مدّعيان با يكديگر رويارو مي شوند Ùˆ به آزمودن استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ Ùروزه ها Ùˆ دانشها Ùˆ توانائيهاي خود مي كوشند؟. Ùرض كنيد ميدان رقابتهاي سياسي، چيزي شبيه ميدان Ùوتبال باشد. پرسش اينست كه آيا مدعياني مي توانند با تسخير ميدان بدون رقابت با هماوردان خود، ادعاي برنده شدن بر هر رقيبي Ùˆ ØريÙÙŠ را داشته باشند؟. Ùرض كنيد آناني كه خود را خواسته يا از سر ناگزيري به كناري كشيده اند Ùˆ ادعا مي كنند كه گروه تسخير كننده ÙŠ زمين؛ نه تنها قواعد Ùˆ قوانين بازي را نمي داند؛ بلكه رویهمرÙته در تضاد با قواعد Ùˆ قوانین هر نوع بازيي مي باشد. گرÙتيم كه چنان شاكياني ØÙ‚ داشته باشند، اكنون مي پرسم چرا ايناني كه تصوّر مي كنند مثلا قواعد Ùˆ قوانين بازي را مي دانند Ùˆ آنقدر Ùهم Ùˆ شعور دارند كه نه تنها مي توانند در رقابتهايي سالم، استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ لياقتها Ùˆ شايستگيها Ùˆ دانشهاي خود را نشان دهند؛ بلكه در گسترش Ùˆ زيبا آرائي بازي نيز مي توانند نقشي درخور ايÙا كنند، من Ù…ÛŒ پرسم چرا همین مدّعیان دانستنیها نمی توانند به یک همگرایی Ùˆ همآزمایی خردمندانه دست یابند؟. چرا؟. معضل بزرگ Ùˆ Ùاجعه بار جامعه ÙŠ ما اينست كه مدعيان هماوردي به دليل سوائق خطا آمیز Ùˆ رÙتارهای مستبدانه Ùˆ جاه طلبيها Ùˆ قدرت پرستيها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ دشمنیهای Ùردي Ùˆ جمعي خود، نه تنها نتوانسته اند تا امروز در باره ÛŒ قواعد Ùˆ قوانين بازي، ژر٠بیندیشند Ùˆ پرورنده ÛŒ آنها باشند؛ بلكه در رقابت با هماوردهاي خود نيز، دست كمي از گروه تسخير كننده ÙŠ زمين ندارند. بØØ« « خوبترين خوبان » ما در اين نيست كه آنها به دليل خودمطلق بينيهاي خود با كوچكترين تغييرات اجتماعي، Ùوري ميدان همآوردي را ترك مي كنند Ùˆ پا به Ùرار مي گذارند؛ بلكه بيش از هر چيز، خصلت انتقام خواهي Ùˆ امیال تمامیّتخواه آنهاست كه بر هر منطق Ùˆ استدلال Ùˆ برهان، غالب مي باشد.
Ú¯Ùتن ندارد كه انساني بزرگ منش Ùˆ دريا دل به نام « نلسون ماندلا » در مبارزه براي Ùرو پاشي سيستم ÙˆØشتناك آپارتايد، هيچگاه ميدان همآوردي را ترك نكرد. او بيش از سي سال از زندگيش را در زندانها به سر برد؛ زيرا به ملّتش Ùˆ آرمانهايش Ùˆ آرزوهايش يقين Ùˆ ايمان داشت. ايمان او به نيروئي ماوراء الطبيعه نبود. ايمان او به عظمت انسان Ùˆ كرامت Ùˆ شراÙت او بود. او در كنار ملّتش ايستاد Ùˆ ملّتش نيز با تمام وجود خود، پيكار سر سختانه ÛŒ انساني را تجربه كردند كه با بينشي بسيار وسيع Ùˆ Ùهم Ùوق العاده Ùرهيخته به گلاويزي با سيستم آپارتايد رو آورده بود. او هرگز نگريخت. او ايمان Ùˆ يقين داشت به آنچه در وجودش Ùˆ روØØ´ Ùˆ اÙكارش مي جوشيد. او آنقدر به مبارزه ÙŠ خود ايمان داشت كه سر انجام توانست هولناكترين سيستم آپارتايد جهان را به زانو در آورد Ùˆ آزادي را براي هم ميهنانش به ارمغان آورد Øتّا برای آناني كه از خاصمان سر سخت خود او بودند. او آزادي را Ùقط براي مردم سياه خود نمي خواست؛ بلكه براي نوع انسان بدون رنگ پوست Ùˆ اعتقادات Ùˆ گرايشهايش.
ايراني Ú†Ù‡ در تاريخ اساطيري اش Ú†Ù‡ در اÙسانه ها Ùˆ متلها Ùˆ داستانهاي عاميانه اش، همواره بر انسانهائي Ø¢Ùرين Ú¯Ùته Ùˆ آنان را ستوده Ùˆ از آنها در اشعار Ùˆ قصه هايش ياد كرده است كه در « ميدان همآوردي » با ØريÙان خود گلاويز شده اند. آناني كه تصور مي كنند با در ينگه دنيا نشستن مي توانند مسائل Ùˆ معضلات ايران را بر طر٠كنند، همه بدون استثناء آب در هاون مي كوبند Ùˆ خشت بر آب مي زنند. اگر Øتا گروهي از خوبترين خوبان، آنقدر سابقه ÙŠ درخشان Ùˆ ارزنده اي داشته باشد، تا زماني كه بيرون از « ميدان همآوردي » مي باشد، تمام مبارزاتش، تیر انداختن در تاریکیست؛ گيرم كه سردمدار پيكار، خودش را « جمشيد جم » بداند. « ميدان همآوردي »، نامش « ايرانزمين » است. بيرون از مرزهای اين ميدان، هيچ نيرويي به جایی نخواهد رسید.
8- دشمنی در Øقّ همدیگر.
دوستان Ùˆ خاصمان ما آنانی نیستند Ú©Ù‡ با ما « اÙت Ùˆ خیز یا از ما Ù†Ùرت Ùˆ پرهیز » دارند؛ بلکه « دوستی Ùˆ خصومت » از گنجینه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما چکیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان شیره ای چسبان، دیگران را به ما Ùˆ ما را به دیگران Ù…ÛŒ پیونداند یا Ù…ÛŒ گسلاند. هستند بسیاری از انسانها Ú©Ù‡ با همدیگر، « Øشر Ùˆ نشرهای » مداوم دارند؛ ولی نه « دوست » یکدیگر هستند، نه خاصم هم. هر چقدر بر « Ùهمیده Ú¯ÛŒ Ùˆ وسعت شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ وجدان مسئولیّت پذیر » انسانها اÙزوده شود، به همان میزان نیز از « خارهای خشونت Ùˆ ذلالت آور خصومت در Øقّ یکدیگر » کاسته نیز خواهد شد. ما ایرانیان چقدر در سه دهه ÛŒ اخیر تاریخ معاصرمان از « Ùهم Ùˆ شعور »، تهی Ùˆ Ùقیر شده ایم Ú©Ù‡ « خصومتها Ùˆ کینه توزیهایمان » را نمی توان در هیچ منظومه ای گنجایش داد؛ سوای کهکشان هستی وجود تاریک Ùˆ خموش خودمان. ما ملّتی شده ایم مملوّ از خصومت Ùˆ Øقارت مومنانه. ایمانی Ú©Ù‡ تولید خصومت Ùˆ Ù†Ùرت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتار کند، ایمانی کثی٠است.
9- ÙلسÙÙ‡ ÛŒ پول.
پول، ابزاريست براي آنكه بتوان با آن، مناسبات انساني را از پيچيده گيهاي دست – Ùˆ – پا گير دار Ùˆ مشكلات اضاÙÙŠ به در آورد Ùˆ بر سرعت كارها اÙزود. تراژدي انسان از Ù„Øظه اي آغاز مي شود كه ابزار به ايده آل Ùˆ هد٠و آرمان Ùˆ آرزوي انسان واگردانده شود. آنچه روزگاري بر سهولت مناسبات انسانها با يكديگر مي اÙزود Ùˆ نقشي بسيار مثبت داشت، امروز تنها « معيار سنجشگري انسان Ùˆ Ùروزه هايش » مي باشد. در اجتماعاتي كه پول بر وجدان انسانها سيطره يابد، آدميگري Ùˆ انساندوستي به Øضيض Ùلاكت Ùˆ Ùضائي اثيري در ناكجا آبادهاي كيهاني تبعيد خواهد شد. انسان پول پرست Ùˆ پولگرا Ùˆ پول انبار كن Ùˆ پول Øريص، انسانيست كه ابزار Ùلزي شده است Ùˆ آدميگري در منشهاي او Ù…ØÙˆ شده است. انسان هر آنچه را كه كش٠و اختراع كرد، از يك طر٠بر امكانهاي زيستي او اÙزود Ùˆ از طر٠ديگر بر مصيبت Ùرسايش آدميگري در وجود او، شدّت داد. اينكه آيا انسانها بتوانند ابزار را به عنوان ابزار ببينند؛ نه هد٠و آمال Ùˆ مقصد نهائي، به اين مشروط مي باشد كه ما آدميگري را در خود بازياÙته باشيم Ùˆ آن را بر Ùراز تمامي ابزارهاي بشري بدانيم. جامعه اي كه اÙرادش همديگر را بر شالوده ÙŠ « كيسه ÙŠ زر Ùˆ ثروت Ùˆ داشته هاي مادي »، رده بندي Ùˆ ارجگزاري كنند، آن جامعه، دير زمانيست كه به Ùلز سخت Ùˆ خارا سنگ تبديل شده است. در چنان جماعتهايي، انساندوستي Ùˆ مهر به نوع بشر Ùˆ آدميگري از گوهر شب چراغ نيز ناياب تر خواهد بود. Ùاجعه ÙŠ امروز جوامع بشري، ابزار شدن انسانهاست.
10- خیالهای رنگین کمانی.
ما با مناسبات اجتماعي خود به آن چيزهائي دوست داريم، دست يابيم كه در زندگيهاي Ùردي Ùˆ امکانهای دم دست خود به ندرت مي توانيم آنها را به دست آوريم. روابط اجتماعي با ديگر انسانها، خود به خود به تصادم ارزشها Ùˆ تصورات Ùˆ ايده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ اراده ها Ùˆ خواستها Ùˆ نيازهاي Ùردي انسانها با يكديگر مختوم مي شود. در تصادم Ùˆ گلاويز شدن ارزشهاست كه هر انساني تلاش مي كند جايگاه واقعي خود را بازيابد؛ ولي رقابتها Ùˆ چشم همچشميها Ùˆ Øسادتها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ بد ذاتيها Ùˆ پلشتيهاي آدمي به تيره Ùˆ تار كردن Ùضائي مي اÙزايند كه ما دوست داريم در آن به ياÙتن جايگاه واقعي خود برسيم؛ ولي نمي توانيم. سماجتها Ùˆ پشتكارها Ùˆ سخت سريها Ùˆ خون دل خورنهاي Ùردي در تضاد با آن چيزيست كه ما را همگونه Ùˆ همسان Ùˆ Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§ ديگران مي خواهد؛ نه بدانگونه كه ما هستيم Ùˆ مي توانيم بشويم. بØØ« ناهنجاريهاي اجتماعي، بØØ« كشمكش ارزشهاي Ùردي در تخاصم Ùˆ تضاد با كليشه ها Ùˆ شابلونهاي عمومي مي باشد. جامعه اي كه نتواند امكانهاي خودشكوÙايي اÙرادش را در ارزيابي Ùˆ سنجشگری Ùˆ ويرايش شابلونهاي كليشه اي برتابد، آن جامعه دائم در بØرانها Ùˆ تنشهاي خون آلود، اسير خواهد ماند.
11- آستانه ی صبر ما.
آستانه ÛŒ لبریز شدن صبر ما را « مقاومتها Ùˆ سختجانیهای ما » متعیّّن نمی کنند؛ بلکه اندازه Ùˆ ژرÙای آن خراشهائی رقم Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ ما بر پوسته ÛŒ زمخت واقعیّتها Ù…ÛŒ کشیم Ùˆ آب از آب نیز تکان نمی خورد. گاهی سراسر آن چیزی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خراشیم Ùˆ به تخریبش مصمّم هستیم، همان چیزی نیست Ú©Ù‡ ما در تصوّرات Ùˆ خیالاتمان Ù…ÛŒ پروریم Ùˆ به وجودش یقین داریم؛ بلکه چیزیست Ú©Ù‡ اصل آن به وجود خود ما آغشته است Ùˆ ما Ùقط سایه اش را Ù…ÛŒ سابیم Ùˆ Ù…ÛŒ خراشیم. نشانه ها Ùˆ رد پاهای جهالت Ùˆ Øماقت را بایستی در ابتدا در خودمان کش٠کنیم؛ چنانچه از « جهل اجتماع » در عذابیم Ùˆ خواهان « مناسباتی Ùرهنگیده » هستیم.
12- قیمت گذاری « وجدان Ùردی » .
بودن به هر قيمتي به اين معناست كه ما ارجمندی Ùˆ کرامت وجودي خود را در مقام انساني منØصر به Ùرد درنياÙته ايم. اگر هر بودني را بتوان قيمت گذاري كرد Ùˆ آن را خريد، آن بودن، بودني بي ارزش مي باشد؛ زيرا تهي از Ùرديّت Ùˆ شخصيّت Ùˆ كرامت آدمي مي باشد. انساني كه داراي « بود » مي باشد Ùراسوي هر قيمتي مي باشد Ùˆ هرگز در رده ÛŒ ارزشهاي اقتصادي قرار نمي گيرد. آيا بود ما، وجوديست همچون كالاهاي اقتصادي يا وجوديست ارجمند Ùˆ هرگز قیمت ناپذیر؟.
13- Øسد خانمانسوز.
Øسد از پيامدهاي مقايسه كردن خود ما با ديگريست Ùˆ از كمداشت Ùروزه هائي شعله ور مي شود كه ديگران دارند Ùˆ ما Ùاقد آنها هستيم. چنين سائقه اي را در وجود انسانها نمي توان با نق زنيهاي سرزنش آميز از Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´Ø§Ù† زدود؛ بلكه با برپا كردن جشنهاي ملّي Ùˆ عمومي كه توام با رقص Ùˆ پايكوبي Ùˆ شادخواري باشد، مي توان از شدت آزارنده ÙŠ آن كاست Ùˆ اهرمهاي مخرّب آن را تعديل كرد. Øسد در هر دامنه اي كه راه پيدا كند، آن دامنه را به خصومتگاه خونين Ùˆ Ù†Ùرت بار انسانها از يكديگر تبديل مي كند.
14- هردمبیل بودن.
Ú¯Ùتارهائي را كه ما از زواياي مختل٠و چشم اندازهاي ضد Ùˆ نقيض برانداز نكرده ايم Ùˆ در باره ÙŠ چند Ùˆ چون آنها نينديشيده ام، نبايستي چیزی در باره شان بر زبان Ùˆ قلم برانيم. انساني كه نمي تواند نيروي داوري مغز خودش را در ارزيابي داده هاي گوناگون به Ù…ØÙƒ بزند Ùˆ گزينشي نهايي را از آنچه برسنجيده است بر زبان Ùˆ قلم جاري كند، خواه ناخواه در هر جمله اي كه مي نويسد يا بر زبان مي راند، همانند پر كاهي خواهد بود كه اسير گرايشهاي متÙاوت مي باشد Ùˆ از خود، هيچ اختياري ندارد. چنان انسانهائي دائم در تناقض Ùˆ تضاد Ú¯Ùتاري Ùˆ پريشانگوئي با خود مي باشند؛ زيرا روØÙŠ منسجم Ùˆ آراسته Ùˆ آگاه ندارند.
15- مسئولیّت و آزادی.
آزادي را در جوامع انساني نمي توان بدون Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù† مسئله ÙŠ « مسئوليّت » در باره اش سخن Ú¯Ùت. پديدار شدن آزاديهاي اجتماعي به اين بازبسته است كه ما اØساس مسئوليتهاي Ùردي خود را در ابعادي كيهاني بÙهميم Ùˆ اجرا كنيم. آزاديهاي اجتماعي، مقوله ائيست كه ضرورت آن در اجتماع انسانها Ùˆ باهمزيستي آنها در كنار يكديگر، موضوع انديشيدن Ù…ÛŒ شود. آنانی كه در جزيره اي تك Ùˆ تنها اÙتاده يا ساكن مي باشند از آزادي، هيچ تصوّري ندارند كه بخواهند در باره ÙŠ آن نیز بينديشند.
16- « خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو!. »
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ خود بودن Ùˆ بدانسان زيستن Ùˆ انديشيدن Ùˆ رÙتار كردن Ùˆ Ú¯Ùتن Ùˆ ÙˆÙادار ماندن به آنچه Ùرديّت Ùˆ شخصيّت Ùˆ گوهر وجودي آدميست، نوعی رسوا شدن مي باشد؛ آنهم در ميان جماعتي كه ايده آلش از زندگي اجتماعي، همرنگ Ùˆ همعقيده Ùˆ همÙرم Ùˆ همساني همه ÙŠ انسانها بدون استثناء مي باشد. در چنين جوامعي، Ùرديّت Ùˆ شخصيّت مستقل، تيريست كه به قلب تك، تك همرنگان مي خورد Ùˆ زجر Ùˆ عذاب طاقت Ùرسايي را توليد مي كند. جامعه اي كه به همرنگي خو بگيرد، در يك پروسه ÙŠ بسيار كوتاه مدت مي تواند تمام نوابغ Ùˆ متÙكّران خود را قلع Ùˆ قمع كند Ùˆ براي هميشه Ùˆ ابد از Øضور ملموس Ùˆ عيني آنها آزاد شود. Øضور انسان مستقل انديش در جماعت همرنگان، Øضوريست ويرانگر براي آنچه همرنگي را دوام مي دهد. جماعت همرنگان، اجتماع انسانهايي مي باشد كه مخنث مزاج، هزار نبش، مختل٠الاخلاق، سطØÙŠ Ùˆ علّامه نما، Øاسد Ùˆ كينه توز Ùˆ مغرض هستند Ùˆ مي توانند صدها Ùرم ديگر كه در گستره ÙŠ « همرنگي » بگنجد، از خود بروز دهند. هر انسان خويشانديشي كه در سرزمين ما، « خود » بود Ùˆ خواست « خود » بماند، تمام همرنگان، او را با تمام نيرو به بيرون ت٠كردند. خود بودن، رسوائيست. کیست Ú©Ù‡ دلیر باشد در جمع امّت گونه های همعقیده، « رسوای مطرود » شود؟.
17- خاصیّتهای دروغ.
تاریخ نگارش و ویرایش: هشتم اکتبر سال 2007 میلادی
دروغ را ما آگاهانه اختراع كرديم تا بتوانيم در پرده ÙŠ آن، اغراض Ùˆ نيّتها Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠خود را پنهان كنيم. ما در اختراع دروغ به چيزي پشت پا مي زنيم كه مسئوليّتش متوجّه ماست. ما با دروغ به راØتي مي توانيم در مناسبات با يكديگر، ويراژها Ùˆ كژراهه ها Ùˆ بيراهه ها Ùˆ راه گربه روهاي متنوّعي را براي رسيدن به آنچه نيّت واقعيمان مي باشد، سريعتر بپيمائيم. ايراني با آگاهي، « منش پهلواني » را به خاك سپرد Ùˆ به « رند زرنگ شدن » با علاقه ÙŠ تام رو آورد؛ زيرا رند زرنگ شدن، امكانيست عالي براي انواع رÙتارهاي مختل٠و دروغين از خود نشان دادن Ùˆ با وجداني آسوده، هر رÙتار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ كرداري از خود را توجيه Ùˆ تبرئه كردن. كاراكتر اجتماعی ما ملّت با سیطره یاÙتن پدیده ÛŒ « رند زرنگ » بر ذهنیّت Ùˆ رÙتار کثیری از انسانها، سلول به سلولش، Ùاسد شده است.
18- تئوری Øکومت Ùˆ دولت کثرتمند.
Øكومت Ùˆ دولت هرگز كالاهاي تكنيكي Ùˆ صنعتي Ùˆ خشكباري نيستند كه بتوان آنها را از جايي در كره ÙŠ زمين يا كائنات خرید کرد Ùˆ به سرزمين خود انتقال داد. Øكومت Ùˆ دولت، ايده هائي هستند كه بايستي آنها را Ùقط بر شالوده ÙŠ « Ùرهنگ يك ملّت » پرورانيد Ùˆ زاياند Ùˆ سپس در راستاي واقعيت پذيري Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÙŠ آنها تلاش كرد. هيچ گرايش سیاسی نمي تواند به صر٠اينكه با گرايشهای دیگر اندیش در رقابت خصمانه مي باشد از راه قبضه ÙŠ ارگانهاي كشوري، بلاÙاصله از « Øكومت Ùˆ دولت بودن » دم بزند؛ زیرا « Øكومت Ùˆ دولت » را بايستي تئوريك انديشيد تا بتوان جايگاه تمام گرايشهاي سياسي را در راستاي پرنسيپهاي Ùرهنگ ملّت با تكيه به قانون اساسي، متعيّن كرد. سيستمي كه با كاربست كشتار Ùˆ زور Ùˆ ترور Ùˆ شكنجه Ùˆ اعدام بر مردم، سلطه ÙŠ خود را ØÙظ بكند، هرگز هيچ Øقانيتي ندارد؛ ولو ادّعای کاذب الهی بودن را داشته باشد.
19- اÙتان Ùˆ خیزان.
انسانها با پیشآمدی یا جنبشی Ùˆ تکانی Ùˆ چیزکی، در چاه Ùˆ دریای « تÙکّر » یا Ù…ÛŒ اÙتند یا Ùرو Ù…ÛŒ روند یا غرق Ù…ÛŒ شوند. Ùکر، دامنه ÛŒ جاذبه هاست. میدانیست رÙباینده Ú©Ù‡ انسان، تمام Øسیّات Ùردی اش را به گرداگرد خودش همچون گرداب Ùرامی خواند تا بتواند چند – Ùˆ – چون سوائق Ùردی اش را بشناسد Ùˆ بداند. در آنچه Ú©Ù‡ بسان گرداب به گرداگرد آدمی Ù…ÛŒ چرخد، « خود انسان » است Ú©Ù‡ ناپیداست؛ ولی Øضور ملموس Ùˆ Ùهمآپذیر آن را Ù…ÛŒ توان اØساس کرد Ùˆ دریاÙت. انسان در همان ناپیداییهاست Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ سوائق خود را بایستی جست – Ùˆ – جو کند؛ ولی این کدام درخت است Ú©Ù‡ بتواند ریشه های دوانده شده اش را در تاریکی خاک بشناسد Ùˆ بداند؟. انسان، همیشه، اÙتان Ùˆ خیزان خواهد زیست؛ زیرا در هر چاه Ùˆ دریای « ناگهانیها » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ Ùرو Ù…ÛŒ رود Ùˆ غرق Ù…ÛŒ شود، همواره، شاخه ÛŒ « استقامت دانش Ù…Øض داشتن از آن چیز را »، شکسته Ùˆ خورد شده بازمی یابد.
20- از Ù…Ùهوم به تصویر.
..... با قیاÙÙ‡ ای Ùکور Ùˆ زبانی سلیس Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « Ùرض Ú©Ù† اون کلمه ÛŒ نیمزاویه ای Ú©Ù‡ من میگم، مثلا « Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزی » باشه. خاستگاه چنین Ú©ÙˆÙته ای، شهر تبریز Ùˆ مردمی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ خود را تبریزی Ù…ÛŒ دونن. چنین غذایی در سÙره ÛŒ دیگر اقوام ایرانی Ùˆ چشیدن مزه ÛŒ آن، نم نم، جایگاه خود را در بین غذاهای ایرانی، باز Ù…ÛŒ کنه. بنابر این اگه در جایی Ú¯Ùته شود Ú©Ù‡ Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزی چیه؟ بایست Ú¯Ùت Ú©Ù‡ از غذاهای ایرانی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ زادگاهش تبریزه. درست همین غذا Ùقط یک نیمزاویه از مجموعه ÛŒ غذاهای ایرانی به Øساب Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ به همه ÛŒ مردم ایران، تعلق دارد Ùˆ مستقل از زایشگاه خودش Ù…ÛŒ باشد. Øال اگر تبریزیها بیایند Ùˆ شمشیر بر سر مردم ایران بگیرند Ú©Ù‡ بالام جان. بویوک آگا!. گذای مردم ایران همون Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزیه ای آروات Ù‚Øبه!. اونوقت میشه، نیمزاویه ای Ú©Ù‡ ادّعای جامعیّت داره؛ ولی در Øقیقت Ùˆ واقعیّـت اینطور نیست. ملّی Ùˆ ایرانی بودن چنان غذایی، موقعی Øقیقت ملّی دارد Ú©Ù‡ مستقل از زادگاهش باشه Ùˆ در خدمت همه. Øالا همین Øقیقت ساده Ùˆ Ø´Ú©Ù…ÛŒ را به تمام غذاهای Ù…Øلّی Ùˆ قومی گسترش بده Ú©Ù‡ ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ اقوام Ùˆ اقلیّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک ایرانی Ù…ÛŒ باشه تا متوجّه منظور من بشی. بعدش نیز همین قضیه را ببریم در دامنه ÛŒ کشور داری: اینکه در جامعه ÛŒ ما کدامین گرایشهای اعتقاداتی وجود دارند، چندان مهم نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ اگه گرایش اعتقاداتی مثل Ùرض کنیم همین اسلامگرایان در یک رقابت سالم به تشکیل دولت از سوی واجدین شرایط برگزیده شوند، آنگاه آنها Ù…Øقّ Ùˆ مجاز نیستند Ú©Ù‡ خود را به Øکومت واگردانند Ùˆ بگویند Ú©Ù‡ Øکومت ایران؛ یعنی دولت مطلق اسلامی Ùˆ همه چیز بایستی در راستای ابدیّت Ùˆ Øاکمیّت اسلام Ùˆ آخوند Ùˆ اعوان Ùˆ انصارش Øرکت کنه. این کار یعنی اینکه نیمزاویه ÛŒ اسلام Ù…ÛŒ خواهد با زور Ùˆ کشتار به مردم ایران Ùˆ جهانیان تØمیل Ùˆ تلقین بکنه Ú©Ù‡ Øکومت ایرانی؛ یعنی اسلام Ùˆ بس. برای همین نیز؛ نیمزاویه Ù…ÛŒ مونه Ùˆ هرگز ایرانی نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا همعقیده گان خود را از تمام آنانی Ú©Ù‡ مسلمان نیستند Ùˆ دگر اندیش Ùˆ پیرو مذاهب Ùˆ ادیان Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دیگر Ù…ÛŒ باشند، متمایز Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ù…ÛŒ گسله Ùˆ بر آنها Øاکم قهار میشه.
Øالا همین قضیه را بیاوریم در دامنه ÛŒ مثلا اپوزیسیون: ما برای ساختن ایران به تمام آنانی Ú©Ù‡ خود را ایرانی Ù…ÛŒ دانند، Ù…Øتاجیم. مهم نیست Ú†Ù‡ اعتقاداتی دارند Ùˆ کدام برنامه Ùˆ مرامنمامه ÛŒ سیاسی را تبلیغ Ù…ÛŒ کنند . اصل Ùˆ پرنسیپ اینه Ú©Ù‡ وقتی مثلا طی٠لیبرالها برگزیده شوند؛ مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیستند Ú©Ù‡ باریکادی بسازند برای قلع Ùˆ قمع دیگران Ùˆ یارگیری برای خودشون؛ بلکه آنها مسئول Ùˆ موظ٠و متعهد هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را با مردمش بدون هیچ تبعیضی Ùˆ استثنایی در مسائل باهمزیستیشان، یار Ùˆ یاور باشند Ùˆ هرگز مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیز نیستند Ú©Ù‡ معلم Ùˆ آمر Øقیقت Øزبی Ùˆ گروهی خودشون باشند. آنها Ùقط بایستی مسائل Ùˆ معضلات باهمستان ایرانی را در مدّت مشخصی Ú©Ù‡ قانون اساسی تعیین Ù…ÛŒ کنه، بر شالوده ÛŒ سیاستهای پراکتیکی Ùˆ آزمونگری خود به کار ببندند Ùˆ همواره، آماده ÛŒ پذیرش Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®Ø·Ø§Ù‡Ø§ Ùˆ بازنگری در برنامه های خود باشند Ùˆ خود را آماده برای رقابتهای دور بعد انتخابات کنند Ùˆ مردم مجازند Ú©Ù‡ سیاستهای آنها را انتقاد علنی بکنند Ùˆ هیچکس ØÙ‚ ندارد به اØدی آزار برساند Ùˆ جانش را بگیرد. جان Ùˆ زندگی، پرنسیپا، خدشه ناپذیر هستند. ما اگه این « مسئله ی، نیمزاویه بودن خودمون را Ùˆ آن تمام زاویه شدن باهمستان خود را در همکاری Ùˆ همگرایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همازمایی » بÙهمیم Ùˆ به واقعیّت پذیری اش بکوشیم، مطمئن باش Ú©Ù‡ پازل Øقیقت باهمستان ایرانی خود را ساخته ایم. اگر Ù†Ùهمیدیم. مطمئن باش Ú©Ù‡ ایران ما به جایی نخواهد رسید Ùˆ مردم ما، دائم غارت Ùˆ سرکوب خواهند شد Øالا یا از سوی خودیها یا بیگانه گان Ùˆ مردم بیچاره نیز Ùقط Ùلاکت Ùˆ بدبختی را در طول تاریخ، تجربه خواهند کرد Ùˆ تمام گروههای سیاسی نیز بدون استثنا با این یکدنده گیها Ùˆ Øماقتهای توصی٠ناپذیر Ùˆ ایران ستیزی Ùˆ Ùرهنگ ستیزی خود Øتّا نخواهند تونست Ú©Ù‡ بر تخم Ú†Ù¾ جنابعالی، Øکومت ابدی کنند؛ Ú†Ù‡ رسد بر ایران Ùˆ ایرانی. »
21- وضعیّتهای تشویشی.
آنانی را Ú©Ù‡ نمی شناسیم Ùˆ در باره شان چیزی نمی دانیم، خصومتی نیز در Øقّشان نداریم؛ زیرا کینه توزی Ùˆ خصومت از پیامدهای « شناختن Ùˆ دانستن بی میانجی » Ù…ÛŒ باشند. بسیاری از انسانهایی را Ú©Ù‡ خصومت وار با آنها رÙتار Ùˆ در باره شان قضاوت کرده ایم، ناگهان در برهه ای از زندگیمان، تجربه ای دیگرسان از آنها کسب Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ سراسر آن چیزهائی را Ú©Ù‡ تا کنون در باره ÛŒ آنها Ú¯Ùته Ùˆ نوشته Ùˆ قضاوت کرده ایم، در یک چشم بر هم زدن، پوچ بودشان را Ù…ÛŒ Ùهمیم. آنگاه است Ú©Ù‡ ما در موقعیّتی تشویش آمیز قرار Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ نمی دانیم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تصمیمی باید بگیریم. آیا باید در آنچه ما پیشترها قضاوت کرده ایم، تجدید نظر کنیم یا اینکه سراسر آنچه را سپری شده است به خاک بسپاریم Ùˆ آغازی نو را رقم بزنیم. « وضعیّتهای تشویشی » از بهترین امکانهای زندگی هستند Ú©Ù‡ به ندرت پیش Ù…ÛŒ آیند؛ ولی Ù…ÛŒ توانند نقشی بزرگ Ùˆ سرنوشت ساز در زندگی Ùˆ آینده ÛŒ ما ایÙا کنند. Ùقط روش Ùˆ شیوه ÛŒ رویارویی ما با « وضعیّتهای تشویشی » است Ú©Ù‡ متعیّن کننده ÛŒ اکنون Ùˆ آینده ÛŒ ما Ù…ÛŒ باشد؛ نه آنچه ما از قبل Ù…ÛŒ دانیم Ùˆ Ù…ÛŒ شناسیم. ///
MADE IN IRAN
1- آب در کوزه؛ ولی تشنه لب .
بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ ما به دنبالشان Ù…ÛŒ گردیم، در همین نزدیکیهای خود ما هستند Ú©Ù‡ هر روز از کنارشان برمی گذریم Ùˆ اعتنایی به آنها نمی کنیم. نخستین پایه هایی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ یک اجتماع را Ù…ÛŒ Ø¢Ùرینند، در وجود تک،
تک ما بالقوّه هست. Ùقط ما تلاش نمی کنیم Ú©Ù‡ چنان نیروها Ùˆ پایه های وجودی خویش را در واقعیّت زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بزایانیم Ùˆ پدیدار کنیم تا امکانهای « بهزیستی Ùˆ باهمزیستی » را به سهم خویش مهیّا کنیم. نسلهای سرزمین ما هزاره هاست Ú©Ù‡ در « جست – Ùˆ – جوی » آن چیزهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در وجود خودشان، تعبیه Ù…ÛŒ باشند؛ ولی نا آگاهانه از کنار « گنجهای گهر بار یکدیگر » برمی گذرند Ùˆ هیچ ژرÙنگاهی به هستی خزانه Ùˆ معدن غنی یکدیگر نمی اÙکنند. وجود ما را آنانی تا امروز، Ú©Ø´Ù Ùˆ بهره برداری سودجویانه کرده اند Ú©Ù‡ از « گیجسریهای » ما، پیشاپیش اطمینان کسب کرده اند Ùˆ با شیّادی Ùˆ Ø®Ùدعه به دوام « پریشانÙکریها Ùˆ سر درگمیهای ما » میدان Ù…ÛŒ دهند. ما در یک قدمی خود به خاک سپرده شده ایم؛ ولی روØمان به دنبال « آرمانشهرها Ùˆ ناکجا آبادهای خیالی » دائم در Øال کنکاش Ùˆ زیر Ùˆ رو کردن قبرستانهای دور Ùˆ دراز Ù…ÛŒ باشد. خاصمان ما، موجوداتی خانه Ú¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ بر ما، Øاکم Ùˆ آمر شده اند. ما Ùقط هنوز بیدار Ùˆ هوشیار نشده ایم تا بخواهیم در همعزمی با یکدیگر، آن خاصمان را « در بند » کنیم Ùˆ روند « Ùعّال مایشاء » شدنشان را خنثا Ùˆ از کار اندازیم. ما همچنان مسØور Ùˆ مهجور Ùˆ مات « ناکجا آبادهای خود » هستیم.
2- « یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به مردم ».
.... ایندÙعه در نامه اش نوشته Ú©Ù‡: « من معتقدم Ú©Ù‡ اگه روزی روزگاری اونایی Ú©Ù‡ رسالت ایمانی Ùˆ الهی خودشون را قصّابی مردم Ù…ÛŒ دونن، به اون مرØله از تکامل Ùهم Ùˆ شعور بشری برسند Ú©Ù‡ بتونن « تجربه ÛŒ درد Ùˆ زخم عمیق روØÛŒ » دیگران را بÙهمند Ùˆ Øسّ کنند، اونوقت شاید از عمق جنایتهایی Ú©Ù‡ در Øقّ دیگرون مرتکب شده اند Ùˆ همچنان با وقاØتی توصی٠ناپذیر Ùˆ تصوّر نشدنی مرتکب Ù…ÛŒ شوند، شاید اندک شرم Ùˆ رنج وجدانی کسب کنند. شاید!. من Ù…ÛŒ خوام بدونم آخه این Ú†Ù‡ مذهبیه Ú©Ù‡ خالق Ùˆ رسولش اینقدر قسی القلب Ùˆ خونریز هستن. آخه اگه آدم یه ارزن شعور داشته باشه، چطور ممکنه چنین الاه Ùˆ رسولی را به رسمیّت بشناسه؛ Ú†Ù‡ رسه به اینکه به اون امریّه های بی مغزش بخواد ایمان بیاره Ùˆ شبانه روز در برابرش، تعظیم Ùˆ تکریم نیز بکنه!. من ØرÙÙ… اینه Ú©Ù‡ ای آدمای مدّعی!. بروید در خلوت خودتون در باره ÛŒ اعتقادات مذهب اسلام با رادمنشی بیندیشید Ùˆ ببینید آیا Ù…ÛŒ توان در جامعه ای با چنین مذهب مخرّب Ùˆ کثیرالنّبش، Ù„Øظه ای آرامش Ùˆ زندگی انسانی داشت؟. نه! جان آن کسانی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارید Ùˆ به آنها مهر Ù…ÛŒ ورزید، خوب در این باره بیندیشید Ùˆ یه تصمیم Ùˆ موضعی Ú©Ù‡ نشانگر میزان Ùهم Ùˆ شعور Ùردی شما باشد، در برابر این مذهب خونریز اتّخاذ کنید، Øدّاقل برای پاسخ دقیق Ùˆ روشن دادن به وجدان Ùردی خودتون. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، مرتکبین اینهمه جنایت به نام « الله Ùˆ رسول Ùˆ دین » ØŒ Ú†Ù‡ چیزی را Ù…ÛŒ خواهند اثبات کنن Ùˆ استØکام دهند؟. اینکه مثلا « الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش »، Øر٠اول Ùˆ آخر هستی Ù…ÛŒ باشن؟. آخه آدم چقدر بایستی به Øضیض ذلّت درغلتیده باشه Ú©Ù‡ با بی شرمی بخواد چنین ادّعایی را آنهم با خونریزیهای ÙˆØشتناک به دیگران تØمیل Ùˆ تلقین بکنه؟.
خیلی دوست دارم بدونم Ùˆ بشنوم اگه روزی روزگاری، یه عده مسلمون زورگو Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ را گرÙتن Ùˆ جلوی چشماشون به اونا Ú¯Ùتن Ú©Ù‡ Øضرات مومن، ما Ù…ÛŒ خواهیم برا آزمایشم Ú©Ù‡ شده شما را همونجور عذاب بدهیم Ú©Ù‡ شما دیگرون را. آن هم Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ به « الله Ùˆ رسولش » اعتقاد دارید. دلم Ù…ÛŒ خواد بشنوم واکنش اونا چیه؟. آیا مسلمونا Ù…ÛŒ پسندند Ú©Ù‡ اونا را Ùقط به دلیل اعتقاداتشون، سلّاخی کنند؟. آیا درد آور نیست چنین اقدام ضدّ بشری ØŸ. آخه آدم چقدر بایستی قسی القلب Ùˆ ماشین کاملا ابزاری Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ اØساس شده باشه Ú©Ù‡ بتونه اینقدر در Øقّ دیگرون، سÙّاک Ùˆ جبّار Ùˆ ستمگر باشه؟. آخه چطور میشه؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم اونایی Ú©Ù‡ اینقدر در باره ÛŒ اسلامیّت Ùˆ Øکومت Ùقاهتی، به دروغ Ùˆ با وقاØت تام به رتوشگری Ùˆ یابس Ùˆ طوبا باÙیهای توجیهی Ùˆ تÙسیری Ùˆ ماستمالی Ú©Ù† مشغولن، چطور Ù…ÛŒ تونن چنین جنایتهایی را بپذیرند Ùˆ شب Ùˆ روز با وجدانی بی دغدغه در برابر اینهمه خباثت هولناک الهی سکوت کنند؟. چطور جانم؟. چطور؟. ای کسانی Ú©Ù‡ آنقدر ساده Ù„ÙˆØ Ùˆ خوش خیال تشری٠دارید Ùˆ تصوّر Ù…ÛŒ کنید Ú©Ù‡ با سرنگونی ولایت خونریز Ùقها خواهید تونست از پس این جنایتکاران Ùˆ قصّابان الهی برآیید، من همین جا Ùریاد Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ خشت بر آب زده اید. آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ ملّا را بایستی شبانه روز در قرنطینه ÛŒ « تعهد Ùˆ التزام » گذاشت Ùˆ دندون زهر آگینش را دم به دم کشید Ùˆ با کوچکترین Øرکت خطا در تایید Ùˆ Ùتوا برا خونریزی Ùˆ امثالهم، به آنها تÙهیم کرد Ú©Ù‡ اقدامات ضدّ زندگی Ùˆ جان برای اسلام Ùˆ مومنانش خیلی خیلی گران تمام خواهد شد. این مسئله را بایستی از Ù„Øاظ Øقوقی Ùˆ قانونی در « قانون اساسی ایران پس از Øکومت آخوندها » عبارت بندی Ùˆ اجرا کرد؛ یعنی منظورم اینه Ú©Ù‡ بدون موضعگیری ØµØ±ÛŒØ Ø¯Ø± برابر این طی٠الهی هرگز نخواهیم تونست خردلی از « ایده ÛŒ دمکراسی » را در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه واقعیّت پذیر کنیم. تا مسئله ÛŒ اسلام Ùˆ آخوندش در ایرانزمین، ØÙ„ Ùˆ Ùصل نشود، در هیچ کجای جهان، آتش تروریسم Ùˆ کشتارهای خونی Ùˆ عقیدتی اسلامیستها Ùرو Ú©Ø´ نخواهد کرد جانم!. از من Ú¯Ùتن. پس برو دنبال راه Øلّ تا مسلمونها نوبت گردن زنی جنابعالی Ùˆ امثال شما را به تعویق انداخته اند !. برو جانم!. برو!. »
Øالا برمی گردیم به یک مسئله ای به نام « اپوزیسیون ». آقا جان!. یا شما Ùˆ امثال جنابعالی مغزی دارید Ú©Ù‡ در آن، شعور تمییز Ùˆ تشخیص نیز شاید یاÙت شود شاید هم نه!. اپوزیسیون به کسانی نمی گویند Ú©Ù‡ در ینگه ÛŒ دنیا لم داده باشن Ùˆ Ùقط هنرشان برای مردم خود، جیغ Ùˆ Ùریاد لنگش Ú©Ù† لنگش Ú©Ù† باشه!. اپوزیسیون به اونایی Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ برخاسته از جنبشهای واقعی Ùˆ زنده Ùˆ ملموس اجتماع هستن Ùˆ Ùراکسیونی را برای واقعیّت پذیری خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ ایده آلهای بخشهای مختل٠مردم اجتماع خود، جانشینی Ùˆ دÙاع Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در کنار مردم خود Ù…ÛŒ ایستند؛ ولو در اقلیّتی Ù…Øدود باشند. من نمی دونم اونایی Ú©Ù‡ سنگ « ایران Ùˆ مردمش » را به سینه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از خون آلودی سینه هاشون، تمام مسلمین عزادار Ùˆ قمه زن « Øسین ابن علی »، Ùعلا شرمنده! هستند چقدر به ØرÙهای خودشون اعتقاد دارند. ولی از قدیم Ùˆ ندیم Ú¯Ùته اند: « انسان بی عمل به زنبور بی عسل ماند ». من میگم جنابعالی Ùˆ دیگرانی Ú©Ù‡ اینقدر کباده ÛŒ میهن Ùˆ مردم را به سر Ùˆ کول خود Ù…ÛŒ زنید Ùˆ اینهمه نیز امکانهای رسانه ای Ùˆ اینترنتی Ùˆ رادیویی Ùˆ تلویزیونی Ùˆ ماهواره ای Ùˆ روزنامه ای Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دارید، خب بیایید دست در دست هم بگذارید Ùˆ برای « همین مردم Ùˆ میهنی » Ú©Ù‡ اینقدر برایش عربده Ù…ÛŒ کشید، یه کار اساسی Ùˆ بنیانی کنید. بیایید مردانه Ùˆ پهلوانانه وارد کارزار با Øکّام شوید؛ اگه راستی راستی اعتقاد دارید Ú©Ù‡ مردم، شما را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ در کنارتان خواهند ایستاد.
استدلال من، همواره این بوده Ú©Ù‡ Ù…Ú¯Ù‡ میشه، یه Øکومتی بیش از بیست Ùˆ هشت سال آزگار بدون وقÙه، Ùقط جنایت Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ùˆ ویرانگری Ùˆ تØقیر Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ غارت Øقوق Ùˆ املاک Ùˆ دارائی مردم، برنامه ÛŒ عقیدتی Ùˆ پراکتیکی اش باشه Ùˆ با بر باد دادن ثروتها Ùˆ منابع ملّی این سرزمین بتونه با بی شرمی تمام اقدام کنه، آنگاه ما بپذیریم Ú©Ù‡ چنان Øکومتی « مقبول Ùˆ Ù…Øبوب » مردم نیز Ù…ÛŒ باشه؟. آخه کدوم انسان با شعوری چنین چیزی را Ù…ÛŒ پذیره؟. کدوم؟. بیایید اگر خایه لای پاهایتان هست Ùˆ به پرنسیپهای Ùردی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای خودتون، اعتقاد دارید، کاری کنید Ú©Ù‡ اگر ایرانزمین به جایی نمی رسد، Øد اقل از شرّ این خبیثان الهی آسوده خاطر شود بالام جان!. شاه شدن در ایرانزمین؛ یعنی دلیر بودن در گلاویز شدن با شیرهای درّنده. اگه ریگی به Ú©ÙØ´ شماها نیست Ùˆ به راستی دلسوز Ùˆ دوستدار Ùˆ عاشق ملّت Ùˆ میهن خود هستید، پس تعلّل Ùˆ استخاره تا کی؟. Øتما منتظر نشسته اید Ú©Ù‡ خبر Ù…ØÙˆ شدن نقشه ÛŒ ایرانزمین را به شما « اپوزیسیونهای مدّعو » ابلاغ کنند Ùˆ سراسر ایرانزمین در قصّابگاه الهی مدÙون شود Ùˆ خون آنقدر بر خاک بریزد Ú©Ù‡ خاک، سیرخون شود Ùˆ سپس یه نیروی بیگانه ای بیاید دستان یه عدّه ای را بگیره Ùˆ بر Ùرش خونین Ùˆ مالین وطن به صدارت نوکری برساند؟. آیا این منطق Ùˆ شعور اپوزیسیون بودن است؟. ولی من همچنان Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ رستم دستان میدان نبردم آرزوست!. آقای خوش مرام! عزّت زیاد! ».
3- عمارتی به نام Øکومت.
...... تلÙÙ†ÛŒ با صدایی Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ خیلی جدّی Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « سیستم کشور داری نیز بسان ساختمونی Ù…ÛŒ مونه Ú©Ù‡ هر چیزی بایستی سر جای خودش باشد تا امکان سکونت کردن در آن وجود داشته باشه. وقتی آدم ندونه Ú©Ù‡ نقشه ÛŒ یک ساختمان را چگونه بایستی Ø·Ø±Ø Ùˆ ساختن آن را مهیّا کنه، خود به خود Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ آشپزخونه، توالته Ùˆ توالت، اتاق خوابه Ùˆ کریدور، کمد لباسه Ùˆ یخچال، Ú©Ùشدونیه Ùˆ همینطور تا به آخر. وضعیّت صØرای Ùقاهتی دقیقا همینه Ú©Ù‡ میگم. هیچ چیزی سر جای خودش نیست؛ زیرا اونایی Ú©Ù‡ شمشیر ذوالÙقار در دستشون گرÙتن Ùˆ مردم را خانه به خانه از دم تیغ الهی گذروندند Ùˆ برای عقاید Ùˆ مذهب Ùˆ مناÙع Ùˆ جاه طلبیها Ùˆ Øسادتها Ùˆ Ùروکش کردن عقده های خود، هر دگراندیشی را Ø°Ø¨Ø Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯. خب! معلومه Ú©Ù‡ تمام زیر Ùˆ بم ساختمون اجتماع را با اون کثاÙتکاریهای خودشون، درهم ریختند Ùˆ یه عمارت مخروبه به جا گذاشتند Ú©Ù‡ هر گوشه ای از اون را نگاه میکنی، جانوری ÙˆØØ´ÛŒ اتراق کرده. بیچاره « Ùردوسی توسی » Ú©Ù‡ بیش از هزار سال پیش سرود: « دریغ است ایران Ú©Ù‡ ویران شود ... Ú©Ùنام پلنگان Ùˆ شیران شود ». انگاری تاریخ هزار سال آینده ÛŒ ایران را با اون تلسکوپ بسیار نیرومند « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ استعداد خارق العاده اش »، زÙلال Ùˆ Ø´ÙّاÙØŒ پیشاپیش Ù…ÛŒ دیده Ú©Ù‡ اینچنین سروده بوده. میهن خود را آباد کردن Ùˆ نگهبان آن بودن Ùˆ مسئول تمام جزئیاتش بودن، مستلزم اینه Ú©Ù‡ ما همدیگه را دوست بداریم Ùˆ Ù…Øترم بداریم Ùˆ رعایت کنیم آنهم در مقام انسانهایی بزرگی جو.
این نمیشه Ú©Ù‡ یه عدّه ای با ابزار سازی اعتقادات خود؛ ولو برچسب مسخره ÛŒ « الهی Ùˆ Ùراکائناتی » نیز به اونا آویزون کرده باشند، بیایند Ùˆ در یک ÙˆØدت عقیده ای Ùˆ کینه توز، تمام همّ Ùˆ غم خودشون را صر٠این کنند Ú©Ù‡ سراسر میهن را به قصّابخانه تبدیل کنند Ùˆ اونوقت در بوق Ùˆ کرّنا نیز بدمند Ú©Ù‡ ما خیرخواهان بشر هستیم Ùˆ تمام اعمال Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯Ùتارهایمان، سند خیر خواهی Ùˆ مطلق نیک بودن ماست!. آدم چقدر بایستی اØمق باشه Ú©Ù‡ خودش را اینطور Ùریب بدهد Ùˆ هیچ شرمی نداشته باشه از آنچه Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ùقط دروغ Ùˆ دروغ Ùˆ دروغ تØویل مردم Ùˆ جهانیان بده. اختناق Ùقاهتی، آخر Ùˆ عاقبتی نداره جانم. من واقعا خیلی شادمان Ùˆ خوشØالم Ú©Ù‡ روند « بیداری تاریخی Ùˆ Ùرهنگی » ایرانیان به ریشه Ú©Ù† شدن باتلاق استبداد از هر نوعش Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه، مختوم خواهد شد. در ضمن، یه چیز را نیز یادت نره جانم!. ما اگه در Ùکر « به سازی Ùˆ به گزینی Ùˆ به خواهی Ùˆ به گویی Ùˆ به اندیشی Ùˆ به رÙتاری » خودمان Ùˆ دیگران هستیم، دست Ú©Ù… بایستی نم نم از خودمان شروع کنیم Ùˆ به سوی دیگرون رو آوریم. این نمیشه Ú©Ù‡ ما مدام در « جبهه ÛŒ جنگ » بمونیم Ùˆ دیگران را در Øالت آماده باش جنگی Ù†Ú¯Ù‡ داریم. نیک است مقداری از « سوزن خشونت » خود بکاهیم Ùˆ سپس به « جوالدوز Ú©Ùشنده ÛŒ » دیگران اشکال Ùˆ ایراد بگیریم. دیگه آنکه من ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم برای هر مسئله ÛŒ کشوری در باره ÛŒ چگونه Ú¯ÛŒ راههای برونرÙتن از آن بیندیشم؛ به جای آنکه Ùقط بر وجود مسئله Ùˆ چهره های وخیم آن، تاکید مبرم داشته باشم. هیزمی برای آتش اÙروختن Ùˆ گرم کردن دستان خود Ùˆ دیگران بر کوس Ùˆ دهل Ùلاکتهای اجتماعی زدن Ùˆ ساز Ùˆ نقّاره ÛŒ یخبندان بودن اوضاع اجتماعی را Ùریاد کردن، ارجØیّت Ùˆ امتیاز داره ای مرد نیک!. هر کسی Ù…ÛŒ تونه به وسع Ùردی خودش در روشنگری مغز خودش Ùˆ دیگرون سهیم باشه، اگر ما هنر اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯Ùتن را بدانیم. بالام جان خوش ذوق!. عزّت زیاد!. »
4- اصلاØگری Øقیقتی Ú©Ù‡ هرگز Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø°ÛŒØ± نیست.
...... در نامه ای دیگه، استدلال آورده Ú©Ù‡: « یک مثل آخوندی Ù…ÛŒ گوید: من از بهر Øسین در اضطرابم، تو از عبّاس Ù…ÛŒ گویی جوابم. » گور بابای هر Ú†ÛŒ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ùˆ Ù…ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨Ù‡. Øکومت آخوندی، یه باتلاقیه Ú©Ù‡ باید خشکوندنش. Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ù‡ چیچیه؟. بعدشم من Øاجی نشدم پدر سوخته!ØŒ مرا Øاجی کردن!. Ù…ÛŒ پرسی Ú†Ù‡ جوری؟. خب معلومه! ممتیکته!. وقتی میمایی را به آدم، اماله بکنن، اونوقت اونجوریاست Ú©Ù‡ این جوریا میشه!. توی این مملکت آخوند اماله، اسم هر ننه من قمری، Øاجی Ù…ÛŒ باشه!. Øالا Ù…ÛŒ خواد مثه شتر عصّار خونه، دور اون بلوکای سیمانی، سگدو رÙته باشه، Ù…ÛŒ خواد نرÙته باشه. مثه اون تیتلای دانشگاهی Ú©Ù‡ به سرگین مغزا میدن Ùˆ اون درجات سپاهیگری Ú©Ù‡ به قصّابای Øکومت آویزون Ù…ÛŒ کنن. کجای کاری مرد!. این مملکت، دیگه مملکته Ú¯ÙÙ„ Ùˆ بÙلبل نیست؛ چونکه بÙلبلاش، آواره Ùˆ دربدر شدن Ùˆ گلهاش نیز، پژمرده Ùˆ پرسوخته. این مملکت، اصلا شایسته ÛŒ نام طویله هم نیس!. عین خنج Ùˆ وزغ، همه توی همدیگه Ù…ÛŒ لولن Ùˆ از سر Ùˆ کول هم بالا میرن!. هیچ چیزی سر جای خودش نیس!. آدمها هزار تا قبا Ùˆ عبای رÙتاری دارن با ننه من غریبم بازیها Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ú©Ù‡ از اولاد رسول الله به ارث بردن. آقا جان!. این وطن Ùˆ این مردم با Øلوا Øلوا Ú¯Ùتن خوارج ( = ینگه ÛŒ دنیا نشسته ها )ØŒ عسل نمیشن. تو بیا Ùˆ ببین چقدر شیر تو شیره این مملکت Ú©Ù‡ منا هیچی هیچی Øاجی کردن تا بگن مسلمونم!. ریدم تو اون مسلمونیشون Ú©Ù‡ معلوم نیس اصلا Ú†Ù‡ Ú¯Ùهیه!. Øالا تو Ù…ÛŒ خوای همچین Øقّه بازایی را آدم بکنی!. برو بابا!. تو خودت از آدمیگری، ور Ù†ÛŒÙتی، شاهکار کرده ای!. اینجا آخوندا، یه جهنّمی درست کردن Ú©Ù‡ Øتّا امام زمونش میترسه ظهور کنه Ùˆ عطای غیبت هزاران ساله را به لقای استغاثه ÛŒ Øجّتیّه ها Ùˆ رقیه خاتونها بخشیده Ùˆ از « عجّل علی ظهورا » توبه کرده!. خلاصه Ú©Ù‡ ولللش! به قول شاعر:
ملّتی، کو روز و شب بر خون خود، شد تشنه لب ... دشمنان را دعوت از بهر شبیخون می کند! »
5- قضیه ÛŒ مرغ Ùˆ تÙخم مرغ در دو چشم انداز.
- ) چشم انداز اول:
الÙ: « تو Ú©ÙŠ هستي؟ »
ب: « من، منم! »
الÙ: « تو، من هستی يا منم Ú©Ù‡ خودم هستم؟ »
ب: « من، هم، تو هستم هم خودم! »
الÙ: « تو، کجا هستي اصلا؟ »
ب: « من، پشت درب هستم. »
الÙ: « عجبا!. بابا پشت درب Ú©Ù‡ منم! »
ب: « من Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم من، تو ØŒ هستم! »
الÙ: « تو، Ú©ÙŠØŒ من شدي؟ »
ب: « وقتي که من، تو، بودم! »
الÙ: « معرکه گرÙته ای جانم!. آخه تو، Ú©Ù‡ نمی تونی هم من باشی هم خودت! »
ب: « من می تونم هم تو، باشم هم خودم! »
الÙ: « مرتاض بازی در آورده ای!. من اگه تو، بودم، پس Ú©ÙŠ Ùˆ Ú†Ù‡ جوری شد Ú©Ù‡ من شدم؟ »
ب: « من و تو، يکي هستيم! »
الÙ: « پس چرا تقسيم شدیم؟ »
ب: « براي اينکه من، تنها بودم و همسخنی نداشتم! »
الÙ: « اسمت چيه؟ »
ب: « خدا! - اسم تو چیه؟. »
الÙ: « انسان! »
**************************
- ) چشم انداز دوم:
الÙ: کجا داري ميري؟
ب: هيچ جا!
الÙ: ولي تو، Ú©Ù‡ داري Øرکت مي کني!.
ب: من وایسادم بابا.!
الÙ: پس اون کيه Ú©Ù‡ داره جا به جا میشه؟
ب: جسمم داره راه میره؛ ولي خودم یه جايي ديگه هستم!
الÙ: خودت کجايي؟.
ب: همونجايي که اول بودم!
6- چرا کثیری از مردم ایران، نا اميد و سرگردان هستند؟.
مردم ما مستاصل هستند؛ زيرا براي آناني كه از جان Ùˆ دل، مايه گذاشتند Ùˆ خونها دادند، از سوي آنها، نه پاداشي در خور كرامت Ùˆ شراÙت Ùˆ آبرو Ùˆ Øيثيت خود ديدند نه روزهاي خوش Ùˆ شادمان. ملّتي كه در تجربه هاي بي واسطه ÙŠ خود با مدعيان كشورداري به بن بست استيصال برسد، خيلي سريع به ورطه ÙŠ نا اميدي در خواهد غلتيد. آنچه ملّت مستاصل را مي تواند مقطعي از عذاب سرگرداني Ùˆ نا اميدي تا اندازه اي آزاد كند Ùˆ تسكين دهد همانا خراÙاتيست كه از كهنترين ايّام با زندگي انسانها عجين بوده اند Ùˆ در مقاطع مختلÙØŒ نقشهاي متنوّع خود را در زندگیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی آنها ايÙا كرده اند Ùˆ هنوز مي كنند. شيوع گسترده ÙŠ خراÙات Ùˆ Ù†Ùوذ آن در ذهنيّت Ùˆ رÙتار مردم، نشانگر آنست كه ملّت به هيچ گرايشي از مدّعيان كشورداري، اعتقاد Ùˆ باوري ندارد؛ بلكه تنها امكان Ùˆ گريزراه آزادي خود را در توهّمي مي جويد كه Ùراسوي واقعیّتهای Ù¾Ùتانسیلی گيتي Ùˆ استعدادهای Ùردی Ø¢Øّاد جامعه مي باشد.
اينكه چگونه مي توان به ملّتي كه در قعر نااميدي Ùˆ بي Ùرياد رسي Ùرو اÙتاده است، خردمندانه Ùˆ با مسئوليّت Ùˆ آگاهي مدد رسانيد، معضليست كه « خوبترين خوبان » بايد در باره ÙŠ آن بينديشند Ùˆ به كاربست اقدامهايي راهگشاینده بكوشند. آناني كه خود را قيّم Ùˆ دلسوز Ùˆ خاكسار Ùˆ خدمتگزار ملّت مي دانند، اگر به راستي عشقي به مردم Ùˆ ميهن خود دارند، پس چگونه است كه هيچ طپشي Ùˆ شور Ùˆ Øالي از خود به معشوق نشان نمي دهند؟. آيا عشق ادعايي آنها Ùقط شعار Ùˆ Øر٠نيست؟. اگر « خوبترين خوبان »، دلباخته ÙŠ ميهن Ùˆ مردم خود هستند، چرا مهر خود را در واقعیّت پراکتیکی، آشكارا در برابر ملّت، Ùرياد نمي زنند Ùˆ آن را اثبات نمي كنند؟. مگر « Ùرهاد كوهكن » نبود كه براي اثبات عشق خود به « شيرين »، Øاضر شد بيستون را از هم Ùرو شكاÙد؟. مگر « گاندي » نبود كه براي استقلال سرزمين هزار ملّت در كنار مردمش ايستاد؟. مگر « سالوادر آلنده » نبود كه تا آخرين Ù†Ùسها آنهم جايي كه امكان گريز در يك قدمي مقرّش وجود داشت، با رادمردي ايستاد؟. مگر « مارتين لوتر كينگ » نبود كه براي اØقاق Øقوق سياهان در كنار مردمش ايستاد Ùˆ پا به پاي آنها Ùرياد دادخواهي سر داد Ùˆ از روياي عظيم بشر دوستي اش سخن Ú¯Ùت؟. مگر « پاتريس لومومبا » نبود كه با تمام مصيبتها Ùˆ Ùلاكتها در كنار مردمش ايستاد Ùˆ براي آنها نبرد دادخواهي Ùˆ استقلال خواهي را به پيش برد؟. مگر زنده ياد « دكتر مصدّق » نبود كه در كنار ملّت ايستاد Ùˆ گام به گام با آنها براي Øقوق Øقّه ÙŠ ملّت مبارزه كرد؟. مگر « امير كبير » نبود كه برغم خباثتهاي ناصرالدّين شاهي براي ملّت با جان Ùˆ دل از خودش مايه گذاشت؟.
ايران ميهن ماست Ùˆ اين ØÙ‚ ذاتي تك تك ماست كه در گزينش نوع نظام کشوری Ùˆ قانون اساسي Ùˆ سرنوشت آن سهيم باشيم. ما عرب نيستيم. ما ترك نيستيم. ما روس نيستيم. ما Ùرانسوي Ùˆ آلماني Ùˆ آمريكائي Ùˆ انگليسي Ùˆ امثالهم نيستيم. ما ايراني هستيم Ùˆ تاريخ Ùˆ Ùرهنگ باهمستان خودمان را داريم. بنابر اين، ما براي باهمزيستي به نظارت مثلا سازمان ملل، هيچ نيازي نداريم. اساسا علم كردن « لولويي » به نام سازمان ملل، خودش از يك طر٠به معناي تØقير كردن Ùˆ ذليل شمردن ملّت خود مي باشد Ùˆ از طر٠ديگر، نشانگر بي مايه بودن Ùˆ ناباوري به Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ خرد همآزماي خود ما مي باشد.
7- خواست قدرت و خصومتهاي پايدار.
در جامعه ÙŠ ما نمي توان به سطØÙŠ منطقي Ùˆ مخر ج مشتركي از Ùروزه هاي انساني همديگر رسيد؛ زيرا براي ما ملّت يا هر چيزي در اوج معصوميتها Ùˆ پاكيها Ùˆ خوبيها Ùˆ بهترينها مي باشد يا در Øضيض ذلّت Ùˆ تبهكاري Ùˆ خباثت Ùˆ پلشتي Ùˆ Ù†Ùرت Ùˆ زشتي Ùˆ امثالهم. براي ما هيچگاه انسان ØŒ پديده اي نبوده است كه طيÙÙŠ از گرايشهاي گوناگون Ùˆ Øتا متضاد را از خود واتاباند. در جامعه اي كه اÙرادش آن بینش عمیق Ùˆ گشوده Ùکری را ندارند تا انسان را در تماميتش ببينند Ùˆ بÙهمند Ùˆ تائيد Ùˆ تصديق Ùˆ به رسميت بشناسند، آن جامعه در كمپلكسهائي كه زائيده ÙŠ Øماقتها Ùˆ نينديشدنها Ùˆ گشوده Ùكر نبودنهايش مي باشد، دائم در كشمكش خواهد بود. بسياري از خصومتهاي اجتماعي Ùˆ Øكومتي Ùˆ Ùرهنگي Ùˆ امثالهم در اجتماع ما از سائقه ÙŠ « Øسد » ريشه مي گيرند. ما تاب اينكه ديگري Ùروزه ها Ùˆ شايستگيها Ùˆ هنرها Ùˆ استعدادها Ùˆ توانائيهائيش بر آنچه ما هستيم، بچربد، هرگز نداريم. ما دوست داريم همه را يكسان در Øد مشخص Ùˆ متعيّن شده اي ببينيم؛ نه در Øالتي بسان بلندي Ùˆ كوتاهي سلسله كوهها. آنچه تاريخ اجتماعي ما را تا امروز، خونين Ùˆ زهر آلود كرده است همانا دوام خصومتهائيست كه از Øسادتهاي Ùردي Ùˆ گروهي Ùˆ جمعي برمي خيزند. ما براي آنكه بتوانيم Ùرصتي Ùرادست آوريم Ùˆ بتوانيم در باره ÙŠ معضلات Ùرهنگي Ùˆ اجتماعي Ùˆ كشوري خود بينديشيم، بايستي رادمنشانه از خصومت ورزيدن در Øقّ همديگر تا نيرو Ùˆ امكان در اختيار داريم، پرهيز كنيم. ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ « سنجشگری » هرگز « خصومت کردن » نیست. اشتباه نکنیم.
گرايشهاي سياسي در جامعه ÙŠ ما به دليل درجات متÙاوت Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیشی Øسادتهايی كه تك تك Ùعالين آنها دارند، در قهقرائي Ùˆ عقب ماندگي Ùˆ ويراني ايرانزمين Ùˆ متلاشي شدن مناسبات اجتماعي Ùˆ گسترش خشونتهاي توام با خونريزهاي هولناك، نقش اساسي داشته اند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما، اصل را همواره بر تصوّرات Ùˆ سمتگیریهای عقیدتی خود مي گذارند. آنها در اين باره اصلا Ùˆ ابدا نمي انديشند كه « پرنسيپ Ùˆ اصل Ùˆ اÙس اساسي Øقانيت به قدرتورزي »، همان مردم يك سرزمين مي باشند كه Ù…ØÙ‚ Ùˆ مجاز هستند هر گرايشي را كه با Ùرهنگ باهمستانشان همخوان باشد Ùˆ در راستاي خوشبودي Ùˆ شادماني Ùˆ زدايش درد از مناسبات اجتماعي بكوشد، بر او Ø¢Ùرين بگويند Ùˆ به سهيم بودن آنها در دولت رسميت بدهند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما Ùقط رقيبان قدرتگرای خود را مي بينند Ùˆ تمام Ùعاليتهاي خود را در جهت بدنام كردن Ùˆ كوبيدن Ùˆ تهمت Ùˆ اÙترا بستن Ùˆ خصومت بيمار گونه با رقيبان خود به پيش مي برند. براي هر گرايش سياسي، مهم آنست كه به ابزارهاي اقتدار دست يابد تا بتواند Øكومت خود را مستقر كند. واقعيتهاي تلخ جامعه ÙŠ ما Ùˆ نزديك به دو دهه Ùˆ نيم مهاجرت طولاني Ùˆ Ùاصله ÙŠ شديد Ùكري اÙتادن مابين نسلها، آژير خطريست كه اگر Ùهم Ùˆ شعور « خوبترين خوبان » ما را – چنانچه داشته باشند!. - تكاني ندهد Ùˆ به خود نياورد، روند در جا زدنها Ùˆ مصيبت اندر مصيبتهاي ايرانزمين به روال تاريخ گذشته اش امتداد خود را ØÙظ خواهند كرد Ùˆ هيچ گرايش سياسي به تنهائي نخواهد توانست، اراده ÛŒ خود را بر ايرانزمين مستقر Ùˆ استØكام دهد. ما يا به گستره ÛŒ پروراندن Ùˆ پدیدار کردن شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ Ùرهيخته Ú¯ÙŠ Ùˆ گشوده Ùكري Ùˆ باهمآزمائي Ùˆ همÙكري در كوتاهترين مدّت خواهيم رسيد يا به سراشيب Ùاجعه اي در خواهیم غلتید كه توصيÙØ´ ناممكن خواهد بود.
من Ù…ÛŒ پرسم ميدان همآوردي كجاست؟. در Ú†Ù‡ مكانيست كه رقيبان Ùˆ ØريÙان Ùˆ مدّعيان با يكديگر رويارو مي شوند Ùˆ به آزمودن استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ Ùروزه ها Ùˆ دانشها Ùˆ توانائيهاي خود مي كوشند؟. Ùرض كنيد ميدان رقابتهاي سياسي، چيزي شبيه ميدان Ùوتبال باشد. پرسش اينست كه آيا مدعياني مي توانند با تسخير ميدان بدون رقابت با هماوردان خود، ادعاي برنده شدن بر هر رقيبي Ùˆ ØريÙÙŠ را داشته باشند؟. Ùرض كنيد آناني كه خود را خواسته يا از سر ناگزيري به كناري كشيده اند Ùˆ ادعا مي كنند كه گروه تسخير كننده ÙŠ زمين؛ نه تنها قواعد Ùˆ قوانين بازي را نمي داند؛ بلكه رویهمرÙته در تضاد با قواعد Ùˆ قوانین هر نوع بازيي مي باشد. گرÙتيم كه چنان شاكياني ØÙ‚ داشته باشند، اكنون مي پرسم چرا ايناني كه تصوّر مي كنند مثلا قواعد Ùˆ قوانين بازي را مي دانند Ùˆ آنقدر Ùهم Ùˆ شعور دارند كه نه تنها مي توانند در رقابتهايي سالم، استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ لياقتها Ùˆ شايستگيها Ùˆ دانشهاي خود را نشان دهند؛ بلكه در گسترش Ùˆ زيبا آرائي بازي نيز مي توانند نقشي درخور ايÙا كنند، من Ù…ÛŒ پرسم چرا همین مدّعیان دانستنیها نمی توانند به یک همگرایی Ùˆ همآزمایی خردمندانه دست یابند؟. چرا؟. معضل بزرگ Ùˆ Ùاجعه بار جامعه ÙŠ ما اينست كه مدعيان هماوردي به دليل سوائق خطا آمیز Ùˆ رÙتارهای مستبدانه Ùˆ جاه طلبيها Ùˆ قدرت پرستيها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ دشمنیهای Ùردي Ùˆ جمعي خود، نه تنها نتوانسته اند تا امروز در باره ÛŒ قواعد Ùˆ قوانين بازي، ژر٠بیندیشند Ùˆ پرورنده ÛŒ آنها باشند؛ بلكه در رقابت با هماوردهاي خود نيز، دست كمي از گروه تسخير كننده ÙŠ زمين ندارند. بØØ« « خوبترين خوبان » ما در اين نيست كه آنها به دليل خودمطلق بينيهاي خود با كوچكترين تغييرات اجتماعي، Ùوري ميدان همآوردي را ترك مي كنند Ùˆ پا به Ùرار مي گذارند؛ بلكه بيش از هر چيز، خصلت انتقام خواهي Ùˆ امیال تمامیّتخواه آنهاست كه بر هر منطق Ùˆ استدلال Ùˆ برهان، غالب مي باشد.
Ú¯Ùتن ندارد كه انساني بزرگ منش Ùˆ دريا دل به نام « نلسون ماندلا » در مبارزه براي Ùرو پاشي سيستم ÙˆØشتناك آپارتايد، هيچگاه ميدان همآوردي را ترك نكرد. او بيش از سي سال از زندگيش را در زندانها به سر برد؛ زيرا به ملّتش Ùˆ آرمانهايش Ùˆ آرزوهايش يقين Ùˆ ايمان داشت. ايمان او به نيروئي ماوراء الطبيعه نبود. ايمان او به عظمت انسان Ùˆ كرامت Ùˆ شراÙت او بود. او در كنار ملّتش ايستاد Ùˆ ملّتش نيز با تمام وجود خود، پيكار سر سختانه ÛŒ انساني را تجربه كردند كه با بينشي بسيار وسيع Ùˆ Ùهم Ùوق العاده Ùرهيخته به گلاويزي با سيستم آپارتايد رو آورده بود. او هرگز نگريخت. او ايمان Ùˆ يقين داشت به آنچه در وجودش Ùˆ روØØ´ Ùˆ اÙكارش مي جوشيد. او آنقدر به مبارزه ÙŠ خود ايمان داشت كه سر انجام توانست هولناكترين سيستم آپارتايد جهان را به زانو در آورد Ùˆ آزادي را براي هم ميهنانش به ارمغان آورد Øتّا برای آناني كه از خاصمان سر سخت خود او بودند. او آزادي را Ùقط براي مردم سياه خود نمي خواست؛ بلكه براي نوع انسان بدون رنگ پوست Ùˆ اعتقادات Ùˆ گرايشهايش.
ايراني Ú†Ù‡ در تاريخ اساطيري اش Ú†Ù‡ در اÙسانه ها Ùˆ متلها Ùˆ داستانهاي عاميانه اش، همواره بر انسانهائي Ø¢Ùرين Ú¯Ùته Ùˆ آنان را ستوده Ùˆ از آنها در اشعار Ùˆ قصه هايش ياد كرده است كه در « ميدان همآوردي » با ØريÙان خود گلاويز شده اند. آناني كه تصور مي كنند با در ينگه دنيا نشستن مي توانند مسائل Ùˆ معضلات ايران را بر طر٠كنند، همه بدون استثناء آب در هاون مي كوبند Ùˆ خشت بر آب مي زنند. اگر Øتا گروهي از خوبترين خوبان، آنقدر سابقه ÙŠ درخشان Ùˆ ارزنده اي داشته باشد، تا زماني كه بيرون از « ميدان همآوردي » مي باشد، تمام مبارزاتش، تیر انداختن در تاریکیست؛ گيرم كه سردمدار پيكار، خودش را « جمشيد جم » بداند. « ميدان همآوردي »، نامش « ايرانزمين » است. بيرون از مرزهای اين ميدان، هيچ نيرويي به جایی نخواهد رسید.
8- دشمنی در Øقّ همدیگر.
دوستان Ùˆ خاصمان ما آنانی نیستند Ú©Ù‡ با ما « اÙت Ùˆ خیز یا از ما Ù†Ùرت Ùˆ پرهیز » دارند؛ بلکه « دوستی Ùˆ خصومت » از گنجینه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما چکیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان شیره ای چسبان، دیگران را به ما Ùˆ ما را به دیگران Ù…ÛŒ پیونداند یا Ù…ÛŒ گسلاند. هستند بسیاری از انسانها Ú©Ù‡ با همدیگر، « Øشر Ùˆ نشرهای » مداوم دارند؛ ولی نه « دوست » یکدیگر هستند، نه خاصم هم. هر چقدر بر « Ùهمیده Ú¯ÛŒ Ùˆ وسعت شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ وجدان مسئولیّت پذیر » انسانها اÙزوده شود، به همان میزان نیز از « خارهای خشونت Ùˆ ذلالت آور خصومت در Øقّ یکدیگر » کاسته نیز خواهد شد. ما ایرانیان چقدر در سه دهه ÛŒ اخیر تاریخ معاصرمان از « Ùهم Ùˆ شعور »، تهی Ùˆ Ùقیر شده ایم Ú©Ù‡ « خصومتها Ùˆ کینه توزیهایمان » را نمی توان در هیچ منظومه ای گنجایش داد؛ سوای کهکشان هستی وجود تاریک Ùˆ خموش خودمان. ما ملّتی شده ایم مملوّ از خصومت Ùˆ Øقارت مومنانه. ایمانی Ú©Ù‡ تولید خصومت Ùˆ Ù†Ùرت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتار کند، ایمانی کثی٠است.
9- ÙلسÙÙ‡ ÛŒ پول.
پول، ابزاريست براي آنكه بتوان با آن، مناسبات انساني را از پيچيده گيهاي دست – Ùˆ – پا گير دار Ùˆ مشكلات اضاÙÙŠ به در آورد Ùˆ بر سرعت كارها اÙزود. تراژدي انسان از Ù„Øظه اي آغاز مي شود كه ابزار به ايده آل Ùˆ هد٠و آرمان Ùˆ آرزوي انسان واگردانده شود. آنچه روزگاري بر سهولت مناسبات انسانها با يكديگر مي اÙزود Ùˆ نقشي بسيار مثبت داشت، امروز تنها « معيار سنجشگري انسان Ùˆ Ùروزه هايش » مي باشد. در اجتماعاتي كه پول بر وجدان انسانها سيطره يابد، آدميگري Ùˆ انساندوستي به Øضيض Ùلاكت Ùˆ Ùضائي اثيري در ناكجا آبادهاي كيهاني تبعيد خواهد شد. انسان پول پرست Ùˆ پولگرا Ùˆ پول انبار كن Ùˆ پول Øريص، انسانيست كه ابزار Ùلزي شده است Ùˆ آدميگري در منشهاي او Ù…ØÙˆ شده است. انسان هر آنچه را كه كش٠و اختراع كرد، از يك طر٠بر امكانهاي زيستي او اÙزود Ùˆ از طر٠ديگر بر مصيبت Ùرسايش آدميگري در وجود او، شدّت داد. اينكه آيا انسانها بتوانند ابزار را به عنوان ابزار ببينند؛ نه هد٠و آمال Ùˆ مقصد نهائي، به اين مشروط مي باشد كه ما آدميگري را در خود بازياÙته باشيم Ùˆ آن را بر Ùراز تمامي ابزارهاي بشري بدانيم. جامعه اي كه اÙرادش همديگر را بر شالوده ÙŠ « كيسه ÙŠ زر Ùˆ ثروت Ùˆ داشته هاي مادي »، رده بندي Ùˆ ارجگزاري كنند، آن جامعه، دير زمانيست كه به Ùلز سخت Ùˆ خارا سنگ تبديل شده است. در چنان جماعتهايي، انساندوستي Ùˆ مهر به نوع بشر Ùˆ آدميگري از گوهر شب چراغ نيز ناياب تر خواهد بود. Ùاجعه ÙŠ امروز جوامع بشري، ابزار شدن انسانهاست.
10- خیالهای رنگین کمانی.
ما با مناسبات اجتماعي خود به آن چيزهائي دوست داريم، دست يابيم كه در زندگيهاي Ùردي Ùˆ امکانهای دم دست خود به ندرت مي توانيم آنها را به دست آوريم. روابط اجتماعي با ديگر انسانها، خود به خود به تصادم ارزشها Ùˆ تصورات Ùˆ ايده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ اراده ها Ùˆ خواستها Ùˆ نيازهاي Ùردي انسانها با يكديگر مختوم مي شود. در تصادم Ùˆ گلاويز شدن ارزشهاست كه هر انساني تلاش مي كند جايگاه واقعي خود را بازيابد؛ ولي رقابتها Ùˆ چشم همچشميها Ùˆ Øسادتها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ بد ذاتيها Ùˆ پلشتيهاي آدمي به تيره Ùˆ تار كردن Ùضائي مي اÙزايند كه ما دوست داريم در آن به ياÙتن جايگاه واقعي خود برسيم؛ ولي نمي توانيم. سماجتها Ùˆ پشتكارها Ùˆ سخت سريها Ùˆ خون دل خورنهاي Ùردي در تضاد با آن چيزيست كه ما را همگونه Ùˆ همسان Ùˆ Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§ ديگران مي خواهد؛ نه بدانگونه كه ما هستيم Ùˆ مي توانيم بشويم. بØØ« ناهنجاريهاي اجتماعي، بØØ« كشمكش ارزشهاي Ùردي در تخاصم Ùˆ تضاد با كليشه ها Ùˆ شابلونهاي عمومي مي باشد. جامعه اي كه نتواند امكانهاي خودشكوÙايي اÙرادش را در ارزيابي Ùˆ سنجشگری Ùˆ ويرايش شابلونهاي كليشه اي برتابد، آن جامعه دائم در بØرانها Ùˆ تنشهاي خون آلود، اسير خواهد ماند.
11- آستانه ی صبر ما.
آستانه ÛŒ لبریز شدن صبر ما را « مقاومتها Ùˆ سختجانیهای ما » متعیّّن نمی کنند؛ بلکه اندازه Ùˆ ژرÙای آن خراشهائی رقم Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ ما بر پوسته ÛŒ زمخت واقعیّتها Ù…ÛŒ کشیم Ùˆ آب از آب نیز تکان نمی خورد. گاهی سراسر آن چیزی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خراشیم Ùˆ به تخریبش مصمّم هستیم، همان چیزی نیست Ú©Ù‡ ما در تصوّرات Ùˆ خیالاتمان Ù…ÛŒ پروریم Ùˆ به وجودش یقین داریم؛ بلکه چیزیست Ú©Ù‡ اصل آن به وجود خود ما آغشته است Ùˆ ما Ùقط سایه اش را Ù…ÛŒ سابیم Ùˆ Ù…ÛŒ خراشیم. نشانه ها Ùˆ رد پاهای جهالت Ùˆ Øماقت را بایستی در ابتدا در خودمان کش٠کنیم؛ چنانچه از « جهل اجتماع » در عذابیم Ùˆ خواهان « مناسباتی Ùرهنگیده » هستیم.
12- قیمت گذاری « وجدان Ùردی » .
بودن به هر قيمتي به اين معناست كه ما ارجمندی Ùˆ کرامت وجودي خود را در مقام انساني منØصر به Ùرد درنياÙته ايم. اگر هر بودني را بتوان قيمت گذاري كرد Ùˆ آن را خريد، آن بودن، بودني بي ارزش مي باشد؛ زيرا تهي از Ùرديّت Ùˆ شخصيّت Ùˆ كرامت آدمي مي باشد. انساني كه داراي « بود » مي باشد Ùراسوي هر قيمتي مي باشد Ùˆ هرگز در رده ÛŒ ارزشهاي اقتصادي قرار نمي گيرد. آيا بود ما، وجوديست همچون كالاهاي اقتصادي يا وجوديست ارجمند Ùˆ هرگز قیمت ناپذیر؟.
13- Øسد خانمانسوز.
Øسد از پيامدهاي مقايسه كردن خود ما با ديگريست Ùˆ از كمداشت Ùروزه هائي شعله ور مي شود كه ديگران دارند Ùˆ ما Ùاقد آنها هستيم. چنين سائقه اي را در وجود انسانها نمي توان با نق زنيهاي سرزنش آميز از Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´Ø§Ù† زدود؛ بلكه با برپا كردن جشنهاي ملّي Ùˆ عمومي كه توام با رقص Ùˆ پايكوبي Ùˆ شادخواري باشد، مي توان از شدت آزارنده ÙŠ آن كاست Ùˆ اهرمهاي مخرّب آن را تعديل كرد. Øسد در هر دامنه اي كه راه پيدا كند، آن دامنه را به خصومتگاه خونين Ùˆ Ù†Ùرت بار انسانها از يكديگر تبديل مي كند.
14- هردمبیل بودن.
Ú¯Ùتارهائي را كه ما از زواياي مختل٠و چشم اندازهاي ضد Ùˆ نقيض برانداز نكرده ايم Ùˆ در باره ÙŠ چند Ùˆ چون آنها نينديشيده ام، نبايستي چیزی در باره شان بر زبان Ùˆ قلم برانيم. انساني كه نمي تواند نيروي داوري مغز خودش را در ارزيابي داده هاي گوناگون به Ù…ØÙƒ بزند Ùˆ گزينشي نهايي را از آنچه برسنجيده است بر زبان Ùˆ قلم جاري كند، خواه ناخواه در هر جمله اي كه مي نويسد يا بر زبان مي راند، همانند پر كاهي خواهد بود كه اسير گرايشهاي متÙاوت مي باشد Ùˆ از خود، هيچ اختياري ندارد. چنان انسانهائي دائم در تناقض Ùˆ تضاد Ú¯Ùتاري Ùˆ پريشانگوئي با خود مي باشند؛ زيرا روØÙŠ منسجم Ùˆ آراسته Ùˆ آگاه ندارند.
15- مسئولیّت و آزادی.
آزادي را در جوامع انساني نمي توان بدون Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù† مسئله ÙŠ « مسئوليّت » در باره اش سخن Ú¯Ùت. پديدار شدن آزاديهاي اجتماعي به اين بازبسته است كه ما اØساس مسئوليتهاي Ùردي خود را در ابعادي كيهاني بÙهميم Ùˆ اجرا كنيم. آزاديهاي اجتماعي، مقوله ائيست كه ضرورت آن در اجتماع انسانها Ùˆ باهمزيستي آنها در كنار يكديگر، موضوع انديشيدن Ù…ÛŒ شود. آنانی كه در جزيره اي تك Ùˆ تنها اÙتاده يا ساكن مي باشند از آزادي، هيچ تصوّري ندارند كه بخواهند در باره ÙŠ آن نیز بينديشند.
16- « خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو!. »
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ خود بودن Ùˆ بدانسان زيستن Ùˆ انديشيدن Ùˆ رÙتار كردن Ùˆ Ú¯Ùتن Ùˆ ÙˆÙادار ماندن به آنچه Ùرديّت Ùˆ شخصيّت Ùˆ گوهر وجودي آدميست، نوعی رسوا شدن مي باشد؛ آنهم در ميان جماعتي كه ايده آلش از زندگي اجتماعي، همرنگ Ùˆ همعقيده Ùˆ همÙرم Ùˆ همساني همه ÙŠ انسانها بدون استثناء مي باشد. در چنين جوامعي، Ùرديّت Ùˆ شخصيّت مستقل، تيريست كه به قلب تك، تك همرنگان مي خورد Ùˆ زجر Ùˆ عذاب طاقت Ùرسايي را توليد مي كند. جامعه اي كه به همرنگي خو بگيرد، در يك پروسه ÙŠ بسيار كوتاه مدت مي تواند تمام نوابغ Ùˆ متÙكّران خود را قلع Ùˆ قمع كند Ùˆ براي هميشه Ùˆ ابد از Øضور ملموس Ùˆ عيني آنها آزاد شود. Øضور انسان مستقل انديش در جماعت همرنگان، Øضوريست ويرانگر براي آنچه همرنگي را دوام مي دهد. جماعت همرنگان، اجتماع انسانهايي مي باشد كه مخنث مزاج، هزار نبش، مختل٠الاخلاق، سطØÙŠ Ùˆ علّامه نما، Øاسد Ùˆ كينه توز Ùˆ مغرض هستند Ùˆ مي توانند صدها Ùرم ديگر كه در گستره ÙŠ « همرنگي » بگنجد، از خود بروز دهند. هر انسان خويشانديشي كه در سرزمين ما، « خود » بود Ùˆ خواست « خود » بماند، تمام همرنگان، او را با تمام نيرو به بيرون ت٠كردند. خود بودن، رسوائيست. کیست Ú©Ù‡ دلیر باشد در جمع امّت گونه های همعقیده، « رسوای مطرود » شود؟.
17- خاصیّتهای دروغ.
تاریخ نگارش و ویرایش: هشتم اکتبر سال 2007 میلادی
دروغ را ما آگاهانه اختراع كرديم تا بتوانيم در پرده ÙŠ آن، اغراض Ùˆ نيّتها Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠خود را پنهان كنيم. ما در اختراع دروغ به چيزي پشت پا مي زنيم كه مسئوليّتش متوجّه ماست. ما با دروغ به راØتي مي توانيم در مناسبات با يكديگر، ويراژها Ùˆ كژراهه ها Ùˆ بيراهه ها Ùˆ راه گربه روهاي متنوّعي را براي رسيدن به آنچه نيّت واقعيمان مي باشد، سريعتر بپيمائيم. ايراني با آگاهي، « منش پهلواني » را به خاك سپرد Ùˆ به « رند زرنگ شدن » با علاقه ÙŠ تام رو آورد؛ زيرا رند زرنگ شدن، امكانيست عالي براي انواع رÙتارهاي مختل٠و دروغين از خود نشان دادن Ùˆ با وجداني آسوده، هر رÙتار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ كرداري از خود را توجيه Ùˆ تبرئه كردن. كاراكتر اجتماعی ما ملّت با سیطره یاÙتن پدیده ÛŒ « رند زرنگ » بر ذهنیّت Ùˆ رÙتار کثیری از انسانها، سلول به سلولش، Ùاسد شده است.
18- تئوری Øکومت Ùˆ دولت کثرتمند.
Øكومت Ùˆ دولت هرگز كالاهاي تكنيكي Ùˆ صنعتي Ùˆ خشكباري نيستند كه بتوان آنها را از جايي در كره ÙŠ زمين يا كائنات خرید کرد Ùˆ به سرزمين خود انتقال داد. Øكومت Ùˆ دولت، ايده هائي هستند كه بايستي آنها را Ùقط بر شالوده ÙŠ « Ùرهنگ يك ملّت » پرورانيد Ùˆ زاياند Ùˆ سپس در راستاي واقعيت پذيري Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÙŠ آنها تلاش كرد. هيچ گرايش سیاسی نمي تواند به صر٠اينكه با گرايشهای دیگر اندیش در رقابت خصمانه مي باشد از راه قبضه ÙŠ ارگانهاي كشوري، بلاÙاصله از « Øكومت Ùˆ دولت بودن » دم بزند؛ زیرا « Øكومت Ùˆ دولت » را بايستي تئوريك انديشيد تا بتوان جايگاه تمام گرايشهاي سياسي را در راستاي پرنسيپهاي Ùرهنگ ملّت با تكيه به قانون اساسي، متعيّن كرد. سيستمي كه با كاربست كشتار Ùˆ زور Ùˆ ترور Ùˆ شكنجه Ùˆ اعدام بر مردم، سلطه ÙŠ خود را ØÙظ بكند، هرگز هيچ Øقانيتي ندارد؛ ولو ادّعای کاذب الهی بودن را داشته باشد.
19- اÙتان Ùˆ خیزان.
انسانها با پیشآمدی یا جنبشی Ùˆ تکانی Ùˆ چیزکی، در چاه Ùˆ دریای « تÙکّر » یا Ù…ÛŒ اÙتند یا Ùرو Ù…ÛŒ روند یا غرق Ù…ÛŒ شوند. Ùکر، دامنه ÛŒ جاذبه هاست. میدانیست رÙباینده Ú©Ù‡ انسان، تمام Øسیّات Ùردی اش را به گرداگرد خودش همچون گرداب Ùرامی خواند تا بتواند چند – Ùˆ – چون سوائق Ùردی اش را بشناسد Ùˆ بداند. در آنچه Ú©Ù‡ بسان گرداب به گرداگرد آدمی Ù…ÛŒ چرخد، « خود انسان » است Ú©Ù‡ ناپیداست؛ ولی Øضور ملموس Ùˆ Ùهمآپذیر آن را Ù…ÛŒ توان اØساس کرد Ùˆ دریاÙت. انسان در همان ناپیداییهاست Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ سوائق خود را بایستی جست – Ùˆ – جو کند؛ ولی این کدام درخت است Ú©Ù‡ بتواند ریشه های دوانده شده اش را در تاریکی خاک بشناسد Ùˆ بداند؟. انسان، همیشه، اÙتان Ùˆ خیزان خواهد زیست؛ زیرا در هر چاه Ùˆ دریای « ناگهانیها » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ Ùرو Ù…ÛŒ رود Ùˆ غرق Ù…ÛŒ شود، همواره، شاخه ÛŒ « استقامت دانش Ù…Øض داشتن از آن چیز را »، شکسته Ùˆ خورد شده بازمی یابد.
20- از Ù…Ùهوم به تصویر.
..... با قیاÙÙ‡ ای Ùکور Ùˆ زبانی سلیس Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡: « Ùرض Ú©Ù† اون کلمه ÛŒ نیمزاویه ای Ú©Ù‡ من میگم، مثلا « Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزی » باشه. خاستگاه چنین Ú©ÙˆÙته ای، شهر تبریز Ùˆ مردمی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ خود را تبریزی Ù…ÛŒ دونن. چنین غذایی در سÙره ÛŒ دیگر اقوام ایرانی Ùˆ چشیدن مزه ÛŒ آن، نم نم، جایگاه خود را در بین غذاهای ایرانی، باز Ù…ÛŒ کنه. بنابر این اگه در جایی Ú¯Ùته شود Ú©Ù‡ Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزی چیه؟ بایست Ú¯Ùت Ú©Ù‡ از غذاهای ایرانی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ زادگاهش تبریزه. درست همین غذا Ùقط یک نیمزاویه از مجموعه ÛŒ غذاهای ایرانی به Øساب Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ به همه ÛŒ مردم ایران، تعلق دارد Ùˆ مستقل از زایشگاه خودش Ù…ÛŒ باشد. Øال اگر تبریزیها بیایند Ùˆ شمشیر بر سر مردم ایران بگیرند Ú©Ù‡ بالام جان. بویوک آگا!. گذای مردم ایران همون Ú©ÙˆÙته ÛŒ تبریزیه ای آروات Ù‚Øبه!. اونوقت میشه، نیمزاویه ای Ú©Ù‡ ادّعای جامعیّت داره؛ ولی در Øقیقت Ùˆ واقعیّـت اینطور نیست. ملّی Ùˆ ایرانی بودن چنان غذایی، موقعی Øقیقت ملّی دارد Ú©Ù‡ مستقل از زادگاهش باشه Ùˆ در خدمت همه. Øالا همین Øقیقت ساده Ùˆ Ø´Ú©Ù…ÛŒ را به تمام غذاهای Ù…Øلّی Ùˆ قومی گسترش بده Ú©Ù‡ ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ اقوام Ùˆ اقلیّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک ایرانی Ù…ÛŒ باشه تا متوجّه منظور من بشی. بعدش نیز همین قضیه را ببریم در دامنه ÛŒ کشور داری: اینکه در جامعه ÛŒ ما کدامین گرایشهای اعتقاداتی وجود دارند، چندان مهم نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ اگه گرایش اعتقاداتی مثل Ùرض کنیم همین اسلامگرایان در یک رقابت سالم به تشکیل دولت از سوی واجدین شرایط برگزیده شوند، آنگاه آنها Ù…Øقّ Ùˆ مجاز نیستند Ú©Ù‡ خود را به Øکومت واگردانند Ùˆ بگویند Ú©Ù‡ Øکومت ایران؛ یعنی دولت مطلق اسلامی Ùˆ همه چیز بایستی در راستای ابدیّت Ùˆ Øاکمیّت اسلام Ùˆ آخوند Ùˆ اعوان Ùˆ انصارش Øرکت کنه. این کار یعنی اینکه نیمزاویه ÛŒ اسلام Ù…ÛŒ خواهد با زور Ùˆ کشتار به مردم ایران Ùˆ جهانیان تØمیل Ùˆ تلقین بکنه Ú©Ù‡ Øکومت ایرانی؛ یعنی اسلام Ùˆ بس. برای همین نیز؛ نیمزاویه Ù…ÛŒ مونه Ùˆ هرگز ایرانی نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا همعقیده گان خود را از تمام آنانی Ú©Ù‡ مسلمان نیستند Ùˆ دگر اندیش Ùˆ پیرو مذاهب Ùˆ ادیان Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دیگر Ù…ÛŒ باشند، متمایز Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ù…ÛŒ گسله Ùˆ بر آنها Øاکم قهار میشه.
Øالا همین قضیه را بیاوریم در دامنه ÛŒ مثلا اپوزیسیون: ما برای ساختن ایران به تمام آنانی Ú©Ù‡ خود را ایرانی Ù…ÛŒ دانند، Ù…Øتاجیم. مهم نیست Ú†Ù‡ اعتقاداتی دارند Ùˆ کدام برنامه Ùˆ مرامنمامه ÛŒ سیاسی را تبلیغ Ù…ÛŒ کنند . اصل Ùˆ پرنسیپ اینه Ú©Ù‡ وقتی مثلا طی٠لیبرالها برگزیده شوند؛ مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیستند Ú©Ù‡ باریکادی بسازند برای قلع Ùˆ قمع دیگران Ùˆ یارگیری برای خودشون؛ بلکه آنها مسئول Ùˆ موظ٠و متعهد هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را با مردمش بدون هیچ تبعیضی Ùˆ استثنایی در مسائل باهمزیستیشان، یار Ùˆ یاور باشند Ùˆ هرگز مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیز نیستند Ú©Ù‡ معلم Ùˆ آمر Øقیقت Øزبی Ùˆ گروهی خودشون باشند. آنها Ùقط بایستی مسائل Ùˆ معضلات باهمستان ایرانی را در مدّت مشخصی Ú©Ù‡ قانون اساسی تعیین Ù…ÛŒ کنه، بر شالوده ÛŒ سیاستهای پراکتیکی Ùˆ آزمونگری خود به کار ببندند Ùˆ همواره، آماده ÛŒ پذیرش Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®Ø·Ø§Ù‡Ø§ Ùˆ بازنگری در برنامه های خود باشند Ùˆ خود را آماده برای رقابتهای دور بعد انتخابات کنند Ùˆ مردم مجازند Ú©Ù‡ سیاستهای آنها را انتقاد علنی بکنند Ùˆ هیچکس ØÙ‚ ندارد به اØدی آزار برساند Ùˆ جانش را بگیرد. جان Ùˆ زندگی، پرنسیپا، خدشه ناپذیر هستند. ما اگه این « مسئله ی، نیمزاویه بودن خودمون را Ùˆ آن تمام زاویه شدن باهمستان خود را در همکاری Ùˆ همگرایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همازمایی » بÙهمیم Ùˆ به واقعیّت پذیری اش بکوشیم، مطمئن باش Ú©Ù‡ پازل Øقیقت باهمستان ایرانی خود را ساخته ایم. اگر Ù†Ùهمیدیم. مطمئن باش Ú©Ù‡ ایران ما به جایی نخواهد رسید Ùˆ مردم ما، دائم غارت Ùˆ سرکوب خواهند شد Øالا یا از سوی خودیها یا بیگانه گان Ùˆ مردم بیچاره نیز Ùقط Ùلاکت Ùˆ بدبختی را در طول تاریخ، تجربه خواهند کرد Ùˆ تمام گروههای سیاسی نیز بدون استثنا با این یکدنده گیها Ùˆ Øماقتهای توصی٠ناپذیر Ùˆ ایران ستیزی Ùˆ Ùرهنگ ستیزی خود Øتّا نخواهند تونست Ú©Ù‡ بر تخم Ú†Ù¾ جنابعالی، Øکومت ابدی کنند؛ Ú†Ù‡ رسد بر ایران Ùˆ ایرانی. »
21- وضعیّتهای تشویشی.
آنانی را Ú©Ù‡ نمی شناسیم Ùˆ در باره شان چیزی نمی دانیم، خصومتی نیز در Øقّشان نداریم؛ زیرا کینه توزی Ùˆ خصومت از پیامدهای « شناختن Ùˆ دانستن بی میانجی » Ù…ÛŒ باشند. بسیاری از انسانهایی را Ú©Ù‡ خصومت وار با آنها رÙتار Ùˆ در باره شان قضاوت کرده ایم، ناگهان در برهه ای از زندگیمان، تجربه ای دیگرسان از آنها کسب Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ سراسر آن چیزهائی را Ú©Ù‡ تا کنون در باره ÛŒ آنها Ú¯Ùته Ùˆ نوشته Ùˆ قضاوت کرده ایم، در یک چشم بر هم زدن، پوچ بودشان را Ù…ÛŒ Ùهمیم. آنگاه است Ú©Ù‡ ما در موقعیّتی تشویش آمیز قرار Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ نمی دانیم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تصمیمی باید بگیریم. آیا باید در آنچه ما پیشترها قضاوت کرده ایم، تجدید نظر کنیم یا اینکه سراسر آنچه را سپری شده است به خاک بسپاریم Ùˆ آغازی نو را رقم بزنیم. « وضعیّتهای تشویشی » از بهترین امکانهای زندگی هستند Ú©Ù‡ به ندرت پیش Ù…ÛŒ آیند؛ ولی Ù…ÛŒ توانند نقشی بزرگ Ùˆ سرنوشت ساز در زندگی Ùˆ آینده ÛŒ ما ایÙا کنند. Ùقط روش Ùˆ شیوه ÛŒ رویارویی ما با « وضعیّتهای تشویشی » است Ú©Ù‡ متعیّن کننده ÛŒ اکنون Ùˆ آینده ÛŒ ما Ù…ÛŒ باشد؛ نه آنچه ما از قبل Ù…ÛŒ دانیم Ùˆ Ù…ÛŒ شناسیم. ///