آریابرزن زاگرسی---[ از الهیات ترمیناتور ساز ]
آریابرزن زاگرسی
MADE IN IRAN
1- آب در کوزه؛ ولی تشنه لب .
بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ ما به دنبالشان Ù…ÛŒ گردیم، در همین نزدیکیهای خود ما هستند Ú©Ù‡ هر روز از کنارشان برمی گذریم Ùˆ اعتنایی به آنها نمی کنیم. نخستین پایه هایی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ یک اجتماع را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ØŒ در وجود تک،
تک ما بالقوّه هست. Ùقط ما تلاش نمی کنیم Ú©Ù‡ چنان نیروها Ùˆ پایه های وجودی خویش را در واقعیّت زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی بزایانیم Ùˆ پدیدار کنیم تا امکانهای « بهزیستی Ùˆ باهمزیستی » را به سهم خویش مهیّا کنیم. نسلهای سرزمین ما هزاره هاست Ú©Ù‡ در « جست – Ùˆ – جوی » آن چیزهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در وجود خودشان، تعبیه Ù…ÛŒ باشند؛ ولی نا آگاهانه از کنار « گنجهای گهر بار یکدیگر » برمی گذرند Ùˆ هیچ ژرÙنگاهی به هستی خزانه Ùˆ معدن غنی یکدیگر نمی اÙکنند. وجود ما را آنانی تا امروز، Ú©Ø´Ù Ùˆ بهره برداری سودجویانه کرده اند Ú©Ù‡ از « گیجسریهای » ما، پیشاپیش اطمینان کسب کرده اند Ùˆ با شیّادی Ùˆ Ø®ÙØ¯Ø¹Ù‡ به دوام « پریشانÙکریها Ùˆ سر درگمیهای ما » میدان Ù…ÛŒ دهند. ما در یک قدمی خود به خاک سپرده شده ایم؛ ولی روØÙ…ان به دنبال « آرمانشهرها Ùˆ ناکجا آبادهای خیالی » دائم در ØØ§Ù„ کنکاش Ùˆ زیر Ùˆ رو کردن قبرستانهای دور Ùˆ دراز Ù…ÛŒ باشد. خاصمان ما، موجوداتی خانه Ú¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ بر ما، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر شده اند. ما Ùقط هنوز بیدار Ùˆ هوشیار نشده ایم تا بخواهیم در همعزمی با یکدیگر، آن خاصمان را « در بند » کنیم Ùˆ روند « ÙØ¹Ù‘ال مایشاء » شدنشان را خنثا Ùˆ از کار اندازیم. ما همچنان مسØÙˆØ± Ùˆ مهجور Ùˆ مات « ناکجا آبادهای خود » هستیم.
2- « یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به مردم ».
.... Ø§ÛŒÙ†Ø¯ÙØ¹Ù‡ در نامه اش نوشته Ú©Ù‡: « من معتقدم Ú©Ù‡ اگه روزی روزگاری اونایی Ú©Ù‡ رسالت ایمانی Ùˆ الهی خودشون را قصّابی مردم Ù…ÛŒ دونن، به اون مرØÙ„Ù‡ از تکامل Ùهم Ùˆ شعور بشری برسند Ú©Ù‡ بتونن « تجربه ÛŒ درد Ùˆ زخم عمیق روØÛŒ » دیگران را بÙهمند Ùˆ ØØ³Ù‘ کنند، اونوقت شاید از عمق جنایتهایی Ú©Ù‡ در ØÙ‚Ù‘ دیگرون مرتکب شده اند Ùˆ همچنان با ÙˆÙ‚Ø§ØØªÛŒ توصی٠ناپذیر Ùˆ تصوّر نشدنی مرتکب Ù…ÛŒ شوند، شاید اندک شرم Ùˆ رنج وجدانی کسب کنند. شاید!. من Ù…ÛŒ خوام بدونم آخه این Ú†Ù‡ مذهبیه Ú©Ù‡ خالق Ùˆ رسولش اینقدر قسی القلب Ùˆ خونریز هستن. آخه اگه آدم یه ارزن شعور داشته باشه، چطور ممکنه چنین الاه Ùˆ رسولی را به رسمیّت بشناسه؛ Ú†Ù‡ رسه به اینکه به اون امریّه های بی مغزش بخواد ایمان بیاره Ùˆ شبانه روز در برابرش، تعظیم Ùˆ تکریم نیز بکنه!. من ØØ±ÙÙ… اینه Ú©Ù‡ ای آدمای مدّعی!. بروید در خلوت خودتون در باره ÛŒ اعتقادات مذهب اسلام با رادمنشی بیندیشید Ùˆ ببینید آیا Ù…ÛŒ توان در جامعه ای با چنین مذهب مخرّب Ùˆ کثیرالنّبش، Ù„ØØ¸Ù‡ ای آرامش Ùˆ زندگی انسانی داشت؟. نه! جان آن کسانی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارید Ùˆ به آنها مهر Ù…ÛŒ ورزید، خوب در این باره بیندیشید Ùˆ یه تصمیم Ùˆ موضعی Ú©Ù‡ نشانگر میزان Ùهم Ùˆ شعور ÙØ±Ø¯ÛŒ شما باشد، در برابر این مذهب خونریز اتّخاذ کنید، ØØ¯Ù‘اقل برای پاسخ دقیق Ùˆ روشن دادن به وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ خودتون. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، مرتکبین اینهمه جنایت به نام « الله Ùˆ رسول Ùˆ دین » ØŒ Ú†Ù‡ چیزی را Ù…ÛŒ خواهند اثبات کنن Ùˆ استØÚ©Ø§Ù… دهند؟. اینکه مثلا « الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش »، ØØ±Ù اول Ùˆ آخر هستی Ù…ÛŒ باشن؟. آخه آدم چقدر بایستی به ØØ¶ÛŒØ¶ ذلّت درغلتیده باشه Ú©Ù‡ با بی شرمی بخواد چنین ادّعایی را آنهم با خونریزیهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© به دیگران تØÙ…یل Ùˆ تلقین بکنه؟.
خیلی دوست دارم بدونم Ùˆ بشنوم اگه روزی روزگاری، یه عده مسلمون زورگو Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ را Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ جلوی چشماشون به اونا Ú¯ÙØªÙ† Ú©Ù‡ ØØ¶Ø±Ø§Øª مومن، ما Ù…ÛŒ خواهیم برا آزمایشم Ú©Ù‡ شده شما را همونجور عذاب بدهیم Ú©Ù‡ شما دیگرون را. آن هم Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ به « الله Ùˆ رسولش » اعتقاد دارید. دلم Ù…ÛŒ خواد بشنوم واکنش اونا چیه؟. آیا مسلمونا Ù…ÛŒ پسندند Ú©Ù‡ اونا را Ùقط به دلیل اعتقاداتشون، سلّاخی کنند؟. آیا درد آور نیست چنین اقدام ضدّ بشری ØŸ. آخه آدم چقدر بایستی قسی القلب Ùˆ ماشین کاملا ابزاری Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ شده باشه Ú©Ù‡ بتونه اینقدر در ØÙ‚Ù‘ دیگرون، سÙّاک Ùˆ جبّار Ùˆ ستمگر باشه؟. آخه چطور میشه؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم اونایی Ú©Ù‡ اینقدر در باره ÛŒ اسلامیّت Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، به دروغ Ùˆ با ÙˆÙ‚Ø§ØØª تام به رتوشگری Ùˆ یابس Ùˆ طوبا باÙیهای توجیهی Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ Ùˆ ماستمالی Ú©Ù† مشغولن، چطور Ù…ÛŒ تونن چنین جنایتهایی را بپذیرند Ùˆ شب Ùˆ روز با وجدانی بی دغدغه در برابر اینهمه خباثت هولناک الهی سکوت کنند؟. چطور جانم؟. چطور؟. ای کسانی Ú©Ù‡ آنقدر ساده Ù„ÙˆØ Ùˆ خوش خیال تشری٠دارید Ùˆ تصوّر Ù…ÛŒ کنید Ú©Ù‡ با سرنگونی ولایت خونریز Ùقها خواهید تونست از پس این جنایتکاران Ùˆ قصّابان الهی برآیید، من همین جا ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ خشت بر آب زده اید. آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ ملّا را بایستی شبانه روز در قرنطینه ÛŒ « تعهد Ùˆ التزام » گذاشت Ùˆ دندون زهر آگینش را دم به دم کشید Ùˆ با کوچکترین ØØ±Ú©Øª خطا در تایید Ùˆ ÙØªÙˆØ§ برا خونریزی Ùˆ امثالهم، به آنها تÙهیم کرد Ú©Ù‡ اقدامات ضدّ زندگی Ùˆ جان برای اسلام Ùˆ مومنانش خیلی خیلی گران تمام خواهد شد. این مسئله را بایستی از Ù„ØØ§Ø¸ ØÙ‚وقی Ùˆ قانونی در « قانون اساسی ایران پس از ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندها » عبارت بندی Ùˆ اجرا کرد؛ یعنی منظورم اینه Ú©Ù‡ بدون موضعگیری ØµØ±ÛŒØ Ø¯Ø± برابر این طی٠الهی هرگز نخواهیم تونست خردلی از « ایده ÛŒ دمکراسی » را در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه واقعیّت پذیر کنیم. تا مسئله ÛŒ اسلام Ùˆ آخوندش در ایرانزمین، ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ نشود، در هیچ کجای جهان، آتش تروریسم Ùˆ کشتارهای خونی Ùˆ عقیدتی اسلامیستها ÙØ±Ùˆ Ú©Ø´ نخواهد کرد جانم!. از من Ú¯ÙØªÙ†. پس برو دنبال راه ØÙ„Ù‘ تا مسلمونها نوبت گردن زنی جنابعالی Ùˆ امثال شما را به تعویق انداخته اند !. برو جانم!. برو!. »
ØØ§Ù„ا برمی گردیم به یک مسئله ای به نام « اپوزیسیون ». آقا جان!. یا شما Ùˆ امثال جنابعالی مغزی دارید Ú©Ù‡ در آن، شعور تمییز Ùˆ تشخیص نیز شاید ÛŒØ§ÙØª شود شاید هم نه!. اپوزیسیون به کسانی نمی گویند Ú©Ù‡ در ینگه ÛŒ دنیا لم داده باشن Ùˆ Ùقط هنرشان برای مردم خود، جیغ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ لنگش Ú©Ù† لنگش Ú©Ù† باشه!. اپوزیسیون به اونایی Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ برخاسته از جنبشهای واقعی Ùˆ زنده Ùˆ ملموس اجتماع هستن Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø³ÛŒÙˆÙ†ÛŒ را برای واقعیّت پذیری خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ ایده آلهای بخشهای مختل٠مردم اجتماع خود، جانشینی Ùˆ Ø¯ÙØ§Ø¹ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در کنار مردم خود Ù…ÛŒ ایستند؛ ولو در اقلیّتی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ باشند. من نمی دونم اونایی Ú©Ù‡ سنگ « ایران Ùˆ مردمش » را به سینه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از خون آلودی سینه هاشون، تمام مسلمین عزادار Ùˆ قمه زن « ØØ³ÛŒÙ† ابن علی »، ÙØ¹Ù„ا شرمنده! هستند چقدر به ØØ±Ùهای خودشون اعتقاد دارند. ولی از قدیم Ùˆ ندیم Ú¯ÙØªÙ‡ اند: « انسان بی عمل به زنبور بی عسل ماند ». من میگم جنابعالی Ùˆ دیگرانی Ú©Ù‡ اینقدر کباده ÛŒ میهن Ùˆ مردم را به سر Ùˆ کول خود Ù…ÛŒ زنید Ùˆ اینهمه نیز امکانهای رسانه ای Ùˆ اینترنتی Ùˆ رادیویی Ùˆ تلویزیونی Ùˆ ماهواره ای Ùˆ روزنامه ای Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دارید، خب بیایید دست در دست هم بگذارید Ùˆ برای « همین مردم Ùˆ میهنی » Ú©Ù‡ اینقدر برایش عربده Ù…ÛŒ کشید، یه کار اساسی Ùˆ بنیانی کنید. بیایید مردانه Ùˆ پهلوانانه وارد کارزار با ØÚ©Ù‘ام شوید؛ اگه راستی راستی اعتقاد دارید Ú©Ù‡ مردم، شما را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ در کنارتان خواهند ایستاد.
استدلال من، همواره این بوده Ú©Ù‡ Ù…Ú¯Ù‡ میشه، یه ØÚ©ÙˆÙ…تی بیش از بیست Ùˆ هشت سال آزگار بدون وقÙه، Ùقط جنایت Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ùˆ ویرانگری Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ غارت ØÙ‚وق Ùˆ املاک Ùˆ دارائی مردم، برنامه ÛŒ عقیدتی Ùˆ پراکتیکی اش باشه Ùˆ با بر باد دادن ثروتها Ùˆ منابع ملّی این سرزمین بتونه با بی شرمی تمام اقدام کنه، آنگاه ما بپذیریم Ú©Ù‡ چنان ØÚ©ÙˆÙ…تی « مقبول Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ » مردم نیز Ù…ÛŒ باشه؟. آخه کدوم انسان با شعوری چنین چیزی را Ù…ÛŒ پذیره؟. کدوم؟. بیایید اگر خایه لای پاهایتان هست Ùˆ به پرنسیپهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای خودتون، اعتقاد دارید، کاری کنید Ú©Ù‡ اگر ایرانزمین به جایی نمی رسد، ØØ¯ اقل از شرّ این خبیثان الهی آسوده خاطر شود بالام جان!. شاه شدن در ایرانزمین؛ یعنی دلیر بودن در گلاویز شدن با شیرهای درّنده. اگه ریگی به Ú©ÙØ´ شماها نیست Ùˆ به راستی دلسوز Ùˆ دوستدار Ùˆ عاشق ملّت Ùˆ میهن خود هستید، پس تعلّل Ùˆ استخاره تا کی؟. ØØªÙ…ا منتظر نشسته اید Ú©Ù‡ خبر Ù…ØÙˆ شدن نقشه ÛŒ ایرانزمین را به شما « اپوزیسیونهای مدّعو » ابلاغ کنند Ùˆ سراسر ایرانزمین در قصّابگاه الهی مدÙون شود Ùˆ خون آنقدر بر خاک بریزد Ú©Ù‡ خاک، سیرخون شود Ùˆ سپس یه نیروی بیگانه ای بیاید دستان یه عدّه ای را بگیره Ùˆ بر ÙØ±Ø´ خونین Ùˆ مالین وطن به صدارت نوکری برساند؟. آیا این منطق Ùˆ شعور اپوزیسیون بودن است؟. ولی من همچنان Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ رستم دستان میدان نبردم آرزوست!. آقای خوش مرام! عزّت زیاد! ».
3- عمارتی به نام ØÚ©ÙˆÙ…ت.
...... تلÙÙ†ÛŒ با صدایی Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ خیلی جدّی Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « سیستم کشور داری نیز بسان ساختمونی Ù…ÛŒ مونه Ú©Ù‡ هر چیزی بایستی سر جای خودش باشد تا امکان سکونت کردن در آن وجود داشته باشه. وقتی آدم ندونه Ú©Ù‡ نقشه ÛŒ یک ساختمان را چگونه بایستی Ø·Ø±Ø Ùˆ ساختن آن را مهیّا کنه، خود به خود Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ آشپزخونه، توالته Ùˆ توالت، اتاق خوابه Ùˆ کریدور، کمد لباسه Ùˆ یخچال، Ú©ÙØ´Ø¯ÙˆÙ†ÛŒÙ‡ Ùˆ همینطور تا به آخر. وضعیّت ØµØØ±Ø§ÛŒ Ùقاهتی دقیقا همینه Ú©Ù‡ میگم. هیچ چیزی سر جای خودش نیست؛ زیرا اونایی Ú©Ù‡ شمشیر ذوالÙقار در دستشون Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ مردم را خانه به خانه از دم تیغ الهی گذروندند Ùˆ برای عقاید Ùˆ مذهب Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ جاه طلبیها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ ÙØ±ÙˆÚ©Ø´ کردن عقده های خود، هر دگراندیشی را Ø°Ø¨Ø Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯. خب! معلومه Ú©Ù‡ تمام زیر Ùˆ بم ساختمون اجتماع را با اون Ú©Ø«Ø§ÙØªÚ©Ø§Ø±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ خودشون، درهم ریختند Ùˆ یه عمارت مخروبه به جا گذاشتند Ú©Ù‡ هر گوشه ای از اون را نگاه میکنی، جانوری ÙˆØØ´ÛŒ اتراق کرده. بیچاره « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » Ú©Ù‡ بیش از هزار سال پیش سرود: « دریغ است ایران Ú©Ù‡ ویران شود ... Ú©Ùنام پلنگان Ùˆ شیران شود ». انگاری تاریخ هزار سال آینده ÛŒ ایران را با اون تلسکوپ بسیار نیرومند « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ استعداد خارق العاده اش »، زÙلال Ùˆ Ø´ÙÙ‘Ø§ÙØŒ پیشاپیش Ù…ÛŒ دیده Ú©Ù‡ اینچنین سروده بوده. میهن خود را آباد کردن Ùˆ نگهبان آن بودن Ùˆ مسئول تمام جزئیاتش بودن، مستلزم اینه Ú©Ù‡ ما همدیگه را دوست بداریم Ùˆ Ù…ØØªØ±Ù… بداریم Ùˆ رعایت کنیم آنهم در مقام انسانهایی بزرگی جو.
این نمیشه Ú©Ù‡ یه عدّه ای با ابزار سازی اعتقادات خود؛ ولو برچسب مسخره ÛŒ « الهی Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ » نیز به اونا آویزون کرده باشند، بیایند Ùˆ در یک ÙˆØØ¯Øª عقیده ای Ùˆ کینه توز، تمام همّ Ùˆ غم خودشون را صر٠این کنند Ú©Ù‡ سراسر میهن را به قصّابخانه تبدیل کنند Ùˆ اونوقت در بوق Ùˆ کرّنا نیز بدمند Ú©Ù‡ ما خیرخواهان بشر هستیم Ùˆ تمام اعمال Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ…ان، سند خیر خواهی Ùˆ مطلق نیک بودن ماست!. آدم چقدر بایستی اØÙ…Ù‚ باشه Ú©Ù‡ خودش را اینطور ÙØ±ÛŒØ¨ بدهد Ùˆ هیچ شرمی نداشته باشه از آنچه Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ùقط دروغ Ùˆ دروغ Ùˆ دروغ تØÙˆÛŒÙ„ مردم Ùˆ جهانیان بده. اختناق Ùقاهتی، آخر Ùˆ عاقبتی نداره جانم. من واقعا خیلی شادمان Ùˆ Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù… Ú©Ù‡ روند « بیداری تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » ایرانیان به ریشه Ú©Ù† شدن باتلاق استبداد از هر نوعش Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه، مختوم خواهد شد. در ضمن، یه چیز را نیز یادت نره جانم!. ما اگه در Ùکر « به سازی Ùˆ به گزینی Ùˆ به خواهی Ùˆ به گویی Ùˆ به اندیشی Ùˆ به Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ » خودمان Ùˆ دیگران هستیم، دست Ú©Ù… بایستی نم نم از خودمان شروع کنیم Ùˆ به سوی دیگرون رو آوریم. این نمیشه Ú©Ù‡ ما مدام در « جبهه ÛŒ جنگ » بمونیم Ùˆ دیگران را در ØØ§Ù„ت آماده باش جنگی Ù†Ú¯Ù‡ داریم. نیک است مقداری از « سوزن خشونت » خود بکاهیم Ùˆ سپس به « جوالدوز Ú©ÙØ´Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ » دیگران اشکال Ùˆ ایراد بگیریم. دیگه آنکه من ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم برای هر مسئله ÛŒ کشوری در باره ÛŒ چگونه Ú¯ÛŒ راههای Ø¨Ø±ÙˆÙ†Ø±ÙØªÙ† از آن بیندیشم؛ به جای آنکه Ùقط بر وجود مسئله Ùˆ چهره های وخیم آن، تاکید مبرم داشته باشم. هیزمی برای آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ گرم کردن دستان خود Ùˆ دیگران بر کوس Ùˆ دهل Ùلاکتهای اجتماعی زدن Ùˆ ساز Ùˆ نقّاره ÛŒ یخبندان بودن اوضاع اجتماعی را ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ کردن، ارجØÛŒÙ‘ت Ùˆ امتیاز داره ای مرد نیک!. هر کسی Ù…ÛŒ تونه به وسع ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش در روشنگری مغز خودش Ùˆ دیگرون سهیم باشه، اگر ما هنر اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† را بدانیم. بالام جان خوش ذوق!. عزّت زیاد!. »
4- اصلاØÚ¯Ø±ÛŒ ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ هرگز Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø°ÛŒØ± نیست.
...... در نامه ای دیگه، استدلال آورده Ú©Ù‡: « یک مثل آخوندی Ù…ÛŒ گوید: من از بهر ØØ³ÛŒÙ† در اضطرابم، تو از عبّاس Ù…ÛŒ گویی جوابم. » گور بابای هر Ú†ÛŒ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ùˆ Ù…ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨Ù‡. ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی، یه باتلاقیه Ú©Ù‡ باید خشکوندنش. Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ù‡ چیچیه؟. بعدشم من ØØ§Ø¬ÛŒ نشدم پدر سوخته!ØŒ مرا ØØ§Ø¬ÛŒ کردن!. Ù…ÛŒ پرسی Ú†Ù‡ جوری؟. خب معلومه! ممتیکته!. وقتی میمایی را به آدم، اماله بکنن، اونوقت اونجوریاست Ú©Ù‡ این جوریا میشه!. توی این مملکت آخوند اماله، اسم هر ننه من قمری، ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ÛŒ باشه!. ØØ§Ù„ا Ù…ÛŒ خواد مثه شتر عصّار خونه، دور اون بلوکای سیمانی، سگدو Ø±ÙØªÙ‡ باشه، Ù…ÛŒ خواد Ù†Ø±ÙØªÙ‡ باشه. مثه اون تیتلای دانشگاهی Ú©Ù‡ به سرگین مغزا میدن Ùˆ اون درجات سپاهیگری Ú©Ù‡ به قصّابای ØÚ©ÙˆÙ…ت آویزون Ù…ÛŒ کنن. کجای کاری مرد!. این مملکت، دیگه مملکته Ú¯ÙÙ„ Ùˆ بÙلبل نیست؛ چونکه بÙلبلاش، آواره Ùˆ دربدر شدن Ùˆ گلهاش نیز، پژمرده Ùˆ پرسوخته. این مملکت، اصلا شایسته ÛŒ نام طویله هم نیس!. عین خنج Ùˆ وزغ، همه توی همدیگه Ù…ÛŒ لولن Ùˆ از سر Ùˆ کول هم بالا میرن!. هیچ چیزی سر جای خودش نیس!. آدمها هزار تا قبا Ùˆ عبای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ دارن با ننه من غریبم بازیها Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ú©Ù‡ از اولاد رسول الله به ارث بردن. آقا جان!. این وطن Ùˆ این مردم با ØÙ„وا ØÙ„وا Ú¯ÙØªÙ† خوارج ( = ینگه ÛŒ دنیا نشسته ها )ØŒ عسل نمیشن. تو بیا Ùˆ ببین چقدر شیر تو شیره این مملکت Ú©Ù‡ منا هیچی هیچی ØØ§Ø¬ÛŒ کردن تا بگن مسلمونم!. ریدم تو اون مسلمونیشون Ú©Ù‡ معلوم نیس اصلا Ú†Ù‡ Ú¯Ùهیه!. ØØ§Ù„ا تو Ù…ÛŒ خوای همچین ØÙ‚ّه بازایی را آدم بکنی!. برو بابا!. تو خودت از آدمیگری، ور Ù†ÛŒÙØªÛŒØŒ شاهکار کرده ای!. اینجا آخوندا، یه جهنّمی درست کردن Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا امام زمونش میترسه ظهور کنه Ùˆ عطای غیبت هزاران ساله را به لقای استغاثه ÛŒ ØØ¬Ù‘تیّه ها Ùˆ رقیه خاتونها بخشیده Ùˆ از « عجّل علی ظهورا » توبه کرده!. خلاصه Ú©Ù‡ ولللش! به قول شاعر:
ملّتی، کو روز و شب بر خون خود، شد تشنه لب ... دشمنان را دعوت از بهر شبیخون می کند! »
5- قضیه ÛŒ مرغ Ùˆ ØªÙØ®Ù… مرغ در دو چشم انداز.
- ) چشم انداز اول:
الÙ: « تو Ú©ÙŠ هستي؟ »
ب: « من، منم! »
الÙ: « تو، من هستی يا منم Ú©Ù‡ خودم هستم؟ »
ب: « من، هم، تو هستم هم خودم! »
الÙ: « تو، کجا هستي اصلا؟ »
ب: « من، پشت درب هستم. »
الÙ: « عجبا!. بابا پشت درب Ú©Ù‡ منم! »
ب: « من Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… من، تو ØŒ هستم! »
الÙ: « تو، Ú©ÙŠØŒ من شدي؟ »
ب: « وقتي که من، تو، بودم! »
الÙ: « معرکه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ای جانم!. آخه تو، Ú©Ù‡ نمی تونی هم من باشی هم خودت! »
ب: « من می تونم هم تو، باشم هم خودم! »
الÙ: « مرتاض بازی در آورده ای!. من اگه تو، بودم، پس Ú©ÙŠ Ùˆ Ú†Ù‡ جوری شد Ú©Ù‡ من شدم؟ »
ب: « من و تو، يکي هستيم! »
الÙ: « پس چرا تقسيم شدیم؟ »
ب: « براي اينکه من، تنها بودم و همسخنی نداشتم! »
الÙ: « اسمت چيه؟ »
ب: « خدا! - اسم تو چیه؟. »
الÙ: « انسان! »
**************************
- ) چشم انداز دوم:
الÙ: کجا داري ميري؟
ب: هيچ جا!
الÙ: ولي تو، Ú©Ù‡ داري ØØ±Ú©Øª مي کني!.
ب: من وایسادم بابا.!
الÙ: پس اون کيه Ú©Ù‡ داره جا به جا میشه؟
ب: جسمم داره راه میره؛ ولي خودم یه جايي ديگه هستم!
الÙ: خودت کجايي؟.
ب: همونجايي که اول بودم!
6- چرا کثیری از مردم ایران، نا اميد و سرگردان هستند؟.
مردم ما مستاصل هستند؛ زيرا براي آناني كه از جان Ùˆ دل، مايه گذاشتند Ùˆ خونها دادند، از سوي آنها، نه پاداشي در خور كرامت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ آبرو Ùˆ ØÙŠØ«ÙŠØª خود ديدند نه روزهاي خوش Ùˆ شادمان. ملّتي كه در تجربه هاي بي واسطه ÙŠ خود با مدعيان كشورداري به بن بست استيصال برسد، خيلي سريع به ورطه ÙŠ نا اميدي در خواهد غلتيد. آنچه ملّت مستاصل را مي تواند مقطعي از عذاب سرگرداني Ùˆ نا اميدي تا اندازه اي آزاد كند Ùˆ تسكين دهد همانا Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÙŠØ³Øª كه از كهنترين ايّام با زندگي انسانها عجين بوده اند Ùˆ در مقاطع Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ نقشهاي متنوّع خود را در زندگیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها Ø§ÙŠÙØ§ كرده اند Ùˆ هنوز مي كنند. شيوع گسترده ÙŠ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ Ù†Ùوذ آن در ذهنيّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± مردم، نشانگر آنست كه ملّت به هيچ گرايشي از مدّعيان كشورداري، اعتقاد Ùˆ باوري ندارد؛ بلكه تنها امكان Ùˆ گريزراه آزادي خود را در توهّمي مي جويد كه ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÛŒÙ‘ØªÙ‡Ø§ÛŒ Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ÛŒ گيتي Ùˆ استعدادهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ø¢ØÙ‘اد جامعه مي باشد.
اينكه چگونه مي توان به ملّتي كه در قعر نااميدي Ùˆ بي ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ رسي ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است، خردمندانه Ùˆ با مسئوليّت Ùˆ آگاهي مدد رسانيد، معضليست كه « خوبترين خوبان » بايد در باره ÙŠ آن بينديشند Ùˆ به كاربست اقدامهايي راهگشاینده بكوشند. آناني كه خود را قيّم Ùˆ دلسوز Ùˆ خاكسار Ùˆ خدمتگزار ملّت مي دانند، اگر به راستي عشقي به مردم Ùˆ ميهن خود دارند، پس چگونه است كه هيچ طپشي Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„ÙŠ از خود به معشوق نشان نمي دهند؟. آيا عشق ادعايي آنها Ùقط شعار Ùˆ ØØ±Ù نيست؟. اگر « خوبترين خوبان »، دلباخته ÙŠ ميهن Ùˆ مردم خود هستند، چرا مهر خود را در واقعیّت پراکتیکی، آشكارا در برابر ملّت، ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ نمي زنند Ùˆ آن را اثبات نمي كنند؟. مگر « ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ كوهكن » نبود كه براي اثبات عشق خود به « شيرين »، ØØ§Ø¶Ø± شد بيستون را از هم ÙØ±Ùˆ Ø´ÙƒØ§ÙØ¯ØŸ. مگر « گاندي » نبود كه براي استقلال سرزمين هزار ملّت در كنار مردمش ايستاد؟. مگر « سالوادر آلنده » نبود كه تا آخرين Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ آنهم جايي كه امكان گريز در يك قدمي مقرّش وجود داشت، با رادمردي ايستاد؟. مگر « مارتين لوتر كينگ » نبود كه براي اØÙ‚اق ØÙ‚وق سياهان در كنار مردمش ايستاد Ùˆ پا به پاي آنها ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ دادخواهي سر داد Ùˆ از روياي عظيم بشر دوستي اش سخن Ú¯ÙØªØŸ. مگر « پاتريس لومومبا » نبود كه با تمام مصيبتها Ùˆ Ùلاكتها در كنار مردمش ايستاد Ùˆ براي آنها نبرد دادخواهي Ùˆ استقلال خواهي را به پيش برد؟. مگر زنده ياد « دكتر مصدّق » نبود كه در كنار ملّت ايستاد Ùˆ گام به گام با آنها براي ØÙ‚وق ØÙ‚ّه ÙŠ ملّت مبارزه كرد؟. مگر « امير كبير » نبود كه برغم خباثتهاي ناصرالدّين شاهي براي ملّت با جان Ùˆ دل از خودش مايه گذاشت؟.
ايران ميهن ماست Ùˆ اين ØÙ‚ ذاتي تك تك ماست كه در گزينش نوع نظام کشوری Ùˆ قانون اساسي Ùˆ سرنوشت آن سهيم باشيم. ما عرب نيستيم. ما ترك نيستيم. ما روس نيستيم. ما ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ùˆ آلماني Ùˆ آمريكائي Ùˆ انگليسي Ùˆ امثالهم نيستيم. ما ايراني هستيم Ùˆ تاريخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان خودمان را داريم. بنابر اين، ما براي باهمزيستي به نظارت مثلا سازمان ملل، هيچ نيازي نداريم. اساسا علم كردن « لولويي » به نام سازمان ملل، خودش از يك طر٠به معناي تØÙ‚ير كردن Ùˆ ذليل شمردن ملّت خود مي باشد Ùˆ از طر٠ديگر، نشانگر بي مايه بودن Ùˆ ناباوري به Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ خرد همآزماي خود ما مي باشد.
7- خواست قدرت و خصومتهاي پايدار.
در جامعه ÙŠ ما نمي توان به سطØÙŠ Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ مخر ج مشتركي از ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هاي انساني همديگر رسيد؛ زيرا براي ما ملّت يا هر چيزي در اوج معصوميتها Ùˆ پاكيها Ùˆ خوبيها Ùˆ بهترينها مي باشد يا در ØØ¶ÙŠØ¶ ذلّت Ùˆ تبهكاري Ùˆ خباثت Ùˆ پلشتي Ùˆ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ زشتي Ùˆ امثالهم. براي ما هيچگاه انسان ØŒ پديده اي نبوده است كه طيÙÙŠ از گرايشهاي گوناگون Ùˆ ØØªØ§ متضاد را از خود واتاباند. در جامعه اي كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ آن بینش عمیق Ùˆ گشوده Ùکری را ندارند تا انسان را در تماميتش ببينند Ùˆ بÙهمند Ùˆ تائيد Ùˆ تصديق Ùˆ به رسميت بشناسند، آن جامعه در كمپلكسهائي كه زائيده ÙŠ ØÙ…اقتها Ùˆ نينديشدنها Ùˆ گشوده Ùكر نبودنهايش مي باشد، دائم در كشمكش خواهد بود. بسياري از خصومتهاي اجتماعي Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…تي Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ امثالهم در اجتماع ما از سائقه ÙŠ « ØØ³Ø¯ » ريشه مي گيرند. ما تاب اينكه ديگري ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ها Ùˆ شايستگيها Ùˆ هنرها Ùˆ استعدادها Ùˆ توانائيهائيش بر آنچه ما هستيم، بچربد، هرگز نداريم. ما دوست داريم همه را يكسان در ØØ¯ مشخص Ùˆ متعيّن شده اي ببينيم؛ نه در ØØ§Ù„تي بسان بلندي Ùˆ كوتاهي سلسله كوهها. آنچه تاريخ اجتماعي ما را تا امروز، خونين Ùˆ زهر آلود كرده است همانا دوام خصومتهائيست كه از ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ÙŠ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ گروهي Ùˆ جمعي برمي خيزند. ما براي آنكه بتوانيم ÙØ±ØµØªÙŠ ÙØ±Ø§Ø¯Ø³Øª آوريم Ùˆ بتوانيم در باره ÙŠ معضلات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي Ùˆ كشوري خود بينديشيم، بايستي رادمنشانه از خصومت ورزيدن در ØÙ‚Ù‘ همديگر تا نيرو Ùˆ امكان در اختيار داريم، پرهيز كنيم. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ « سنجشگری » هرگز « خصومت کردن » نیست. اشتباه نکنیم.
گرايشهاي سياسي در جامعه ÙŠ ما به دليل درجات Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیشی ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ÙŠÛŒ كه تك تك ÙØ¹Ø§Ù„ين آنها دارند، در قهقرائي Ùˆ عقب ماندگي Ùˆ ويراني ايرانزمين Ùˆ متلاشي شدن مناسبات اجتماعي Ùˆ گسترش خشونتهاي توام با خونريزهاي هولناك، نقش اساسي داشته اند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما، اصل را همواره بر تصوّرات Ùˆ سمتگیریهای عقیدتی خود مي گذارند. آنها در اين باره اصلا Ùˆ ابدا نمي انديشند كه « پرنسيپ Ùˆ اصل Ùˆ Ø§ÙØ³ اساسي ØÙ‚انيت به قدرتورزي »، همان مردم يك سرزمين مي باشند كه Ù…ØÙ‚ Ùˆ مجاز هستند هر گرايشي را كه با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستانشان همخوان باشد Ùˆ در راستاي خوشبودي Ùˆ شادماني Ùˆ زدايش درد از مناسبات اجتماعي بكوشد، بر او Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† بگويند Ùˆ به سهيم بودن آنها در دولت رسميت بدهند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما Ùقط رقيبان قدرتگرای خود را مي بينند Ùˆ تمام ÙØ¹Ø§Ù„يتهاي خود را در جهت بدنام كردن Ùˆ كوبيدن Ùˆ تهمت Ùˆ Ø§ÙØªØ±Ø§ بستن Ùˆ خصومت بيمار گونه با رقيبان خود به پيش مي برند. براي هر گرايش سياسي، مهم آنست كه به ابزارهاي اقتدار دست يابد تا بتواند ØÙƒÙˆÙ…ت خود را مستقر كند. واقعيتهاي تلخ جامعه ÙŠ ما Ùˆ نزديك به دو دهه Ùˆ نيم مهاجرت طولاني Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÙŠ شديد Ùكري Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† مابين نسلها، آژير خطريست كه اگر Ùهم Ùˆ شعور « خوبترين خوبان » ما را – چنانچه داشته باشند!. - تكاني ندهد Ùˆ به خود نياورد، روند در جا زدنها Ùˆ مصيبت اندر مصيبتهاي ايرانزمين به روال تاريخ گذشته اش امتداد خود را ØÙظ خواهند كرد Ùˆ هيچ گرايش سياسي به تنهائي نخواهد توانست، اراده ÛŒ خود را بر ايرانزمين مستقر Ùˆ استØÙƒØ§Ù… دهد. ما يا به گستره ÛŒ پروراندن Ùˆ پدیدار کردن شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ Ú¯ÙŠ Ùˆ گشوده Ùكري Ùˆ باهمآزمائي Ùˆ همÙكري در كوتاهترين مدّت خواهيم رسيد يا به سراشيب ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ اي در خواهیم غلتید كه ØªÙˆØµÙŠÙØ´ ناممكن خواهد بود.
من Ù…ÛŒ پرسم ميدان همآوردي كجاست؟. در Ú†Ù‡ مكانيست كه رقيبان Ùˆ ØØ±ÙŠÙان Ùˆ مدّعيان با يكديگر رويارو مي شوند Ùˆ به آزمودن استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ها Ùˆ دانشها Ùˆ توانائيهاي خود مي كوشند؟. ÙØ±Ø¶ كنيد ميدان رقابتهاي سياسي، چيزي شبيه ميدان Ùوتبال باشد. پرسش اينست كه آيا مدعياني مي توانند با تسخير ميدان بدون رقابت با هماوردان خود، ادعاي برنده شدن بر هر رقيبي Ùˆ ØØ±ÙŠÙÙŠ را داشته باشند؟. ÙØ±Ø¶ كنيد آناني كه خود را خواسته يا از سر ناگزيري به كناري كشيده اند Ùˆ ادعا مي كنند كه گروه تسخير كننده ÙŠ زمين؛ نه تنها قواعد Ùˆ قوانين بازي را نمي داند؛ بلكه Ø±ÙˆÛŒÙ‡Ù…Ø±ÙØªÙ‡ در تضاد با قواعد Ùˆ قوانین هر نوع بازيي مي باشد. Ú¯Ø±ÙØªÙŠÙ… كه چنان شاكياني ØÙ‚ داشته باشند، اكنون مي پرسم چرا ايناني كه تصوّر مي كنند مثلا قواعد Ùˆ قوانين بازي را مي دانند Ùˆ آنقدر Ùهم Ùˆ شعور دارند كه نه تنها مي توانند در رقابتهايي سالم، استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ لياقتها Ùˆ شايستگيها Ùˆ دانشهاي خود را نشان دهند؛ بلكه در گسترش Ùˆ زيبا آرائي بازي نيز مي توانند نقشي درخور Ø§ÙŠÙØ§ كنند، من Ù…ÛŒ پرسم چرا همین مدّعیان دانستنیها نمی توانند به یک همگرایی Ùˆ همآزمایی خردمندانه دست یابند؟. چرا؟. معضل بزرگ Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار جامعه ÙŠ ما اينست كه مدعيان هماوردي به دليل سوائق خطا آمیز Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مستبدانه Ùˆ جاه طلبيها Ùˆ قدرت پرستيها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ دشمنیهای ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ جمعي خود، نه تنها نتوانسته اند تا امروز در باره ÛŒ قواعد Ùˆ قوانين بازي، ژر٠بیندیشند Ùˆ پرورنده ÛŒ آنها باشند؛ بلكه در رقابت با هماوردهاي خود نيز، دست كمي از گروه تسخير كننده ÙŠ زمين ندارند. Ø¨ØØ« « خوبترين خوبان » ما در اين نيست كه آنها به دليل خودمطلق بينيهاي خود با كوچكترين تغييرات اجتماعي، Ùوري ميدان همآوردي را ترك مي كنند Ùˆ پا به ÙØ±Ø§Ø± مي گذارند؛ بلكه بيش از هر چيز، خصلت انتقام خواهي Ùˆ امیال تمامیّتخواه آنهاست كه بر هر منطق Ùˆ استدلال Ùˆ برهان، غالب مي باشد.
Ú¯ÙØªÙ† ندارد كه انساني بزرگ منش Ùˆ دريا دل به نام « نلسون ماندلا » در مبارزه براي ÙØ±Ùˆ پاشي سيستم ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ آپارتايد، هيچگاه ميدان همآوردي را ترك نكرد. او بيش از سي سال از زندگيش را در زندانها به سر برد؛ زيرا به ملّتش Ùˆ آرمانهايش Ùˆ آرزوهايش يقين Ùˆ ايمان داشت. ايمان او به نيروئي ماوراء الطبيعه نبود. ايمان او به عظمت انسان Ùˆ كرامت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª او بود. او در كنار ملّتش ايستاد Ùˆ ملّتش نيز با تمام وجود خود، پيكار سر سختانه ÛŒ انساني را تجربه كردند كه با بينشي بسيار وسيع Ùˆ Ùهم Ùوق العاده ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ به گلاويزي با سيستم آپارتايد رو آورده بود. او هرگز نگريخت. او ايمان Ùˆ يقين داشت به آنچه در وجودش Ùˆ Ø±ÙˆØØ´ Ùˆ اÙكارش مي جوشيد. او آنقدر به مبارزه ÙŠ خود ايمان داشت كه سر انجام توانست هولناكترين سيستم آپارتايد جهان را به زانو در آورد Ùˆ آزادي را براي هم ميهنانش به ارمغان آورد ØØªÙ‘ا برای آناني كه از خاصمان سر سخت خود او بودند. او آزادي را Ùقط براي مردم سياه خود نمي خواست؛ بلكه براي نوع انسان بدون رنگ پوست Ùˆ اعتقادات Ùˆ گرايشهايش.
ايراني Ú†Ù‡ در تاريخ اساطيري اش Ú†Ù‡ در Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ متلها Ùˆ داستانهاي عاميانه اش، همواره بر انسانهائي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ آنان را ستوده Ùˆ از آنها در اشعار Ùˆ قصه هايش ياد كرده است كه در « ميدان همآوردي » با ØØ±ÙŠÙان خود گلاويز شده اند. آناني كه تصور مي كنند با در ينگه دنيا نشستن مي توانند مسائل Ùˆ معضلات ايران را بر طر٠كنند، همه بدون استثناء آب در هاون مي كوبند Ùˆ خشت بر آب مي زنند. اگر ØØªØ§ گروهي از خوبترين خوبان، آنقدر سابقه ÙŠ درخشان Ùˆ ارزنده اي داشته باشد، تا زماني كه بيرون از « ميدان همآوردي » مي باشد، تمام مبارزاتش، تیر انداختن در تاریکیست؛ گيرم كه سردمدار پيكار، خودش را « جمشيد جم » بداند. « ميدان همآوردي »، نامش « ايرانزمين » است. بيرون از مرزهای اين ميدان، هيچ نيرويي به جایی نخواهد رسید.
8- دشمنی در ØÙ‚Ù‘ همدیگر.
دوستان Ùˆ خاصمان ما آنانی نیستند Ú©Ù‡ با ما « Ø§ÙØª Ùˆ خیز یا از ما Ù†ÙØ±Øª Ùˆ پرهیز » دارند؛ بلکه « دوستی Ùˆ خصومت » از گنجینه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما چکیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان شیره ای چسبان، دیگران را به ما Ùˆ ما را به دیگران Ù…ÛŒ پیونداند یا Ù…ÛŒ گسلاند. هستند بسیاری از انسانها Ú©Ù‡ با همدیگر، « ØØ´Ø± Ùˆ نشرهای » مداوم دارند؛ ولی نه « دوست » یکدیگر هستند، نه خاصم هم. هر چقدر بر « Ùهمیده Ú¯ÛŒ Ùˆ وسعت شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ وجدان مسئولیّت پذیر » انسانها Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ شود، به همان میزان نیز از « خارهای خشونت Ùˆ ذلالت آور خصومت در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر » کاسته نیز خواهد شد. ما ایرانیان چقدر در سه دهه ÛŒ اخیر تاریخ معاصرمان از « Ùهم Ùˆ شعور »، تهی Ùˆ Ùقیر شده ایم Ú©Ù‡ « خصومتها Ùˆ کینه توزیهایمان » را نمی توان در هیچ منظومه ای گنجایش داد؛ سوای کهکشان هستی وجود تاریک Ùˆ خموش خودمان. ما ملّتی شده ایم مملوّ از خصومت Ùˆ ØÙ‚ارت مومنانه. ایمانی Ú©Ù‡ تولید خصومت Ùˆ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± کند، ایمانی کثی٠است.
9- ÙلسÙÙ‡ ÛŒ پول.
پول، ابزاريست براي آنكه بتوان با آن، مناسبات انساني را از پيچيده گيهاي دست – Ùˆ – پا گير دار Ùˆ مشكلات اضاÙÙŠ به در آورد Ùˆ بر سرعت كارها Ø§ÙØ²ÙˆØ¯. تراژدي انسان از Ù„ØØ¸Ù‡ اي آغاز مي شود كه ابزار به ايده آل Ùˆ هد٠و آرمان Ùˆ آرزوي انسان واگردانده شود. آنچه روزگاري بر سهولت مناسبات انسانها با يكديگر مي Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ùˆ نقشي بسيار مثبت داشت، امروز تنها « معيار سنجشگري انسان Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هايش » مي باشد. در اجتماعاتي كه پول بر وجدان انسانها سيطره يابد، آدميگري Ùˆ انساندوستي به ØØ¶ÙŠØ¶ Ùلاكت Ùˆ ÙØ¶Ø§Ø¦ÙŠ Ø§Ø«ÙŠØ±ÙŠ در ناكجا آبادهاي كيهاني تبعيد خواهد شد. انسان پول پرست Ùˆ پولگرا Ùˆ پول انبار كن Ùˆ پول ØØ±ÙŠØµØŒ انسانيست كه ابزار Ùلزي شده است Ùˆ آدميگري در منشهاي او Ù…ØÙˆ شده است. انسان هر آنچه را كه كش٠و اختراع كرد، از يك طر٠بر امكانهاي زيستي او Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ùˆ از طر٠ديگر بر مصيبت ÙØ±Ø³Ø§ÙŠØ´ آدميگري در وجود او، شدّت داد. اينكه آيا انسانها بتوانند ابزار را به عنوان ابزار ببينند؛ نه هد٠و آمال Ùˆ مقصد نهائي، به اين مشروط مي باشد كه ما آدميگري را در خود Ø¨Ø§Ø²ÙŠØ§ÙØªÙ‡ باشيم Ùˆ آن را بر ÙØ±Ø§Ø² تمامي ابزارهاي بشري بدانيم. جامعه اي كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ همديگر را بر شالوده ÙŠ « كيسه ÙŠ زر Ùˆ ثروت Ùˆ داشته هاي مادي »، رده بندي Ùˆ ارجگزاري كنند، آن جامعه، دير زمانيست كه به Ùلز سخت Ùˆ خارا سنگ تبديل شده است. در چنان جماعتهايي، انساندوستي Ùˆ مهر به نوع بشر Ùˆ آدميگري از گوهر شب چراغ نيز ناياب تر خواهد بود. ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÙŠ امروز جوامع بشري، ابزار شدن انسانهاست.
10- خیالهای رنگین کمانی.
ما با مناسبات اجتماعي خود به آن چيزهائي دوست داريم، دست يابيم كه در زندگيهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ امکانهای دم دست خود به ندرت مي توانيم آنها را به دست آوريم. روابط اجتماعي با ديگر انسانها، خود به خود به تصادم ارزشها Ùˆ تصورات Ùˆ ايده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ اراده ها Ùˆ خواستها Ùˆ نيازهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ با يكديگر مختوم مي شود. در تصادم Ùˆ گلاويز شدن ارزشهاست كه هر انساني تلاش مي كند جايگاه واقعي خود را بازيابد؛ ولي رقابتها Ùˆ چشم همچشميها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ كينه توزيها Ùˆ بد ذاتيها Ùˆ پلشتيهاي آدمي به تيره Ùˆ تار كردن ÙØ¶Ø§Ø¦ÙŠ Ù…ÙŠ Ø§ÙØ²Ø§ÙŠÙ†Ø¯ كه ما دوست داريم در آن به ÙŠØ§ÙØªÙ† جايگاه واقعي خود برسيم؛ ولي نمي توانيم. سماجتها Ùˆ پشتكارها Ùˆ سخت سريها Ùˆ خون دل خورنهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¯Ø± تضاد با آن چيزيست كه ما را همگونه Ùˆ همسان Ùˆ Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§ ديگران مي خواهد؛ نه بدانگونه كه ما هستيم Ùˆ مي توانيم بشويم. Ø¨ØØ« ناهنجاريهاي اجتماعي، Ø¨ØØ« كشمكش ارزشهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¯Ø± تخاصم Ùˆ تضاد با كليشه ها Ùˆ شابلونهاي عمومي مي باشد. جامعه اي كه نتواند امكانهاي Ø®ÙˆØ¯Ø´ÙƒÙˆÙØ§ÙŠÙŠ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ را در ارزيابي Ùˆ سنجشگری Ùˆ ويرايش شابلونهاي كليشه اي برتابد، آن جامعه دائم در Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ تنشهاي خون آلود، اسير خواهد ماند.
11- آستانه ی صبر ما.
آستانه ÛŒ لبریز شدن صبر ما را « مقاومتها Ùˆ سختجانیهای ما » متعیّّن نمی کنند؛ بلکه اندازه Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آن خراشهائی رقم Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ ما بر پوسته ÛŒ زمخت واقعیّتها Ù…ÛŒ کشیم Ùˆ آب از آب نیز تکان نمی خورد. گاهی سراسر آن چیزی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خراشیم Ùˆ به تخریبش مصمّم هستیم، همان چیزی نیست Ú©Ù‡ ما در تصوّرات Ùˆ خیالاتمان Ù…ÛŒ پروریم Ùˆ به وجودش یقین داریم؛ بلکه چیزیست Ú©Ù‡ اصل آن به وجود خود ما آغشته است Ùˆ ما Ùقط سایه اش را Ù…ÛŒ سابیم Ùˆ Ù…ÛŒ خراشیم. نشانه ها Ùˆ رد پاهای جهالت Ùˆ ØÙ…اقت را بایستی در ابتدا در خودمان کش٠کنیم؛ چنانچه از « جهل اجتماع » در عذابیم Ùˆ خواهان « مناسباتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ » هستیم.
12- قیمت گذاری « وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » .
بودن به هر قيمتي به اين معناست كه ما ارجمندی Ùˆ کرامت وجودي خود را در مقام انساني Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ø¯Ø±Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ايم. اگر هر بودني را بتوان قيمت گذاري كرد Ùˆ آن را خريد، آن بودن، بودني بي ارزش مي باشد؛ زيرا تهي از ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت Ùˆ كرامت آدمي مي باشد. انساني كه داراي « بود » مي باشد ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù‡Ø± قيمتي مي باشد Ùˆ هرگز در رده ÛŒ ارزشهاي اقتصادي قرار نمي گيرد. آيا بود ما، وجوديست همچون كالاهاي اقتصادي يا وجوديست ارجمند Ùˆ هرگز قیمت ناپذیر؟.
13- ØØ³Ø¯ خانمانسوز.
ØØ³Ø¯ از پيامدهاي مقايسه كردن خود ما با ديگريست Ùˆ از كمداشت ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هائي شعله ور مي شود كه ديگران دارند Ùˆ ما ÙØ§Ù‚د آنها هستيم. چنين سائقه اي را در وجود انسانها نمي توان با نق زنيهاي سرزنش آميز از Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´Ø§Ù† زدود؛ بلكه با برپا كردن جشنهاي ملّي Ùˆ عمومي كه توام با رقص Ùˆ پايكوبي Ùˆ شادخواري باشد، مي توان از شدت آزارنده ÙŠ آن كاست Ùˆ اهرمهاي مخرّب آن را تعديل كرد. ØØ³Ø¯ در هر دامنه اي كه راه پيدا كند، آن دامنه را به خصومتگاه خونين Ùˆ Ù†ÙØ±Øª بار انسانها از يكديگر تبديل مي كند.
14- هردمبیل بودن.
Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§Ø¦ÙŠ Ø±Ø§ كه ما از زواياي مختل٠و چشم اندازهاي ضد Ùˆ نقيض برانداز نكرده ايم Ùˆ در باره ÙŠ چند Ùˆ چون آنها نينديشيده ام، نبايستي چیزی در باره شان بر زبان Ùˆ قلم برانيم. انساني كه نمي تواند نيروي داوري مغز خودش را در ارزيابي داده هاي گوناگون به Ù…ØÙƒ بزند Ùˆ گزينشي نهايي را از آنچه برسنجيده است بر زبان Ùˆ قلم جاري كند، خواه ناخواه در هر جمله اي كه مي نويسد يا بر زبان مي راند، همانند پر كاهي خواهد بود كه اسير گرايشهاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª مي باشد Ùˆ از خود، هيچ اختياري ندارد. چنان انسانهائي دائم در تناقض Ùˆ تضاد Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ùˆ پريشانگوئي با خود مي باشند؛ زيرا روØÙŠ Ù…Ù†Ø³Ø¬Ù… Ùˆ آراسته Ùˆ آگاه ندارند.
15- مسئولیّت و آزادی.
آزادي را در جوامع انساني نمي توان بدون Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù† مسئله ÙŠ « مسئوليّت » در باره اش سخن Ú¯ÙØª. پديدار شدن آزاديهاي اجتماعي به اين بازبسته است كه ما Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئوليتهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ را در ابعادي كيهاني بÙهميم Ùˆ اجرا كنيم. آزاديهاي اجتماعي، مقوله ائيست كه ضرورت آن در اجتماع انسانها Ùˆ باهمزيستي آنها در كنار يكديگر، موضوع انديشيدن Ù…ÛŒ شود. آنانی كه در جزيره اي تك Ùˆ تنها Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ يا ساكن مي باشند از آزادي، هيچ تصوّري ندارند كه بخواهند در باره ÙŠ آن نیز بينديشند.
16- « خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو!. »
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ خود بودن Ùˆ بدانسان زيستن Ùˆ انديشيدن Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± كردن Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± ماندن به آنچه ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت Ùˆ گوهر وجودي آدميست، نوعی رسوا شدن مي باشد؛ آنهم در ميان جماعتي كه ايده آلش از زندگي اجتماعي، همرنگ Ùˆ همعقيده Ùˆ Ù‡Ù…ÙØ±Ù… Ùˆ همساني همه ÙŠ انسانها بدون استثناء مي باشد. در چنين جوامعي، ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت مستقل، تيريست كه به قلب تك، تك همرنگان مي خورد Ùˆ زجر Ùˆ عذاب طاقت ÙØ±Ø³Ø§ÙŠÙŠ Ø±Ø§ توليد مي كند. جامعه اي كه به همرنگي خو بگيرد، در يك پروسه ÙŠ بسيار كوتاه مدت مي تواند تمام نوابغ Ùˆ متÙكّران خود را قلع Ùˆ قمع كند Ùˆ براي هميشه Ùˆ ابد از ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ عيني آنها آزاد شود. ØØ¶ÙˆØ± انسان مستقل انديش در جماعت همرنگان، ØØ¶ÙˆØ±ÙŠØ³Øª ويرانگر براي آنچه همرنگي را دوام مي دهد. جماعت همرنگان، اجتماع انسانهايي مي باشد كه مخنث مزاج، هزار نبش، مختل٠الاخلاق، سطØÙŠ Ùˆ علّامه نما، ØØ§Ø³Ø¯ Ùˆ كينه توز Ùˆ مغرض هستند Ùˆ مي توانند صدها ÙØ±Ù… ديگر كه در گستره ÙŠ « همرنگي » بگنجد، از خود بروز دهند. هر انسان خويشانديشي كه در سرزمين ما، « خود » بود Ùˆ خواست « خود » بماند، تمام همرنگان، او را با تمام نيرو به بيرون ت٠كردند. خود بودن، رسوائيست. کیست Ú©Ù‡ دلیر باشد در جمع امّت گونه های همعقیده، « رسوای مطرود » شود؟.
17- خاصیّتهای دروغ.
تاریخ نگارش و ویرایش: هشتم اکتبر سال 2007 میلادی
دروغ را ما آگاهانه اختراع كرديم تا بتوانيم در پرده ÙŠ آن، اغراض Ùˆ نيّتها Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠خود را پنهان كنيم. ما در اختراع دروغ به چيزي پشت پا مي زنيم كه مسئوليّتش متوجّه ماست. ما با دروغ به Ø±Ø§ØØªÙŠ Ù…ÙŠ توانيم در مناسبات با يكديگر، ويراژها Ùˆ كژراهه ها Ùˆ بيراهه ها Ùˆ راه گربه روهاي متنوّعي را براي رسيدن به آنچه نيّت واقعيمان مي باشد، سريعتر بپيمائيم. ايراني با آگاهي، « منش پهلواني » را به خاك سپرد Ùˆ به « رند زرنگ شدن » با علاقه ÙŠ تام رو آورد؛ زيرا رند زرنگ شدن، امكانيست عالي براي انواع Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ùˆ دروغين از خود نشان دادن Ùˆ با وجداني آسوده، هر Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ كرداري از خود را توجيه Ùˆ تبرئه كردن. كاراكتر اجتماعی ما ملّت با سیطره ÛŒØ§ÙØªÙ† پدیده ÛŒ « رند زرنگ » بر ذهنیّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کثیری از انسانها، سلول به سلولش، ÙØ§Ø³Ø¯ شده است.
18- تئوری ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت کثرتمند.
ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت هرگز كالاهاي تكنيكي Ùˆ صنعتي Ùˆ خشكباري نيستند كه بتوان آنها را از جايي در كره ÙŠ زمين يا كائنات خرید کرد Ùˆ به سرزمين خود انتقال داد. ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت، ايده هائي هستند كه بايستي آنها را Ùقط بر شالوده ÙŠ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ يك ملّت » پرورانيد Ùˆ زاياند Ùˆ سپس در راستاي واقعيت پذيري Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÙŠ آنها تلاش كرد. هيچ گرايش سیاسی نمي تواند به صر٠اينكه با گرايشهای دیگر اندیش در رقابت خصمانه مي باشد از راه قبضه ÙŠ ارگانهاي كشوري، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از « ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت بودن » دم بزند؛ زیرا « ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت » را بايستي تئوريك انديشيد تا بتوان جايگاه تمام گرايشهاي سياسي را در راستاي پرنسيپهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ملّت با تكيه به قانون اساسي، متعيّن كرد. سيستمي كه با كاربست كشتار Ùˆ زور Ùˆ ترور Ùˆ شكنجه Ùˆ اعدام بر مردم، سلطه ÙŠ خود را ØÙظ بكند، هرگز هيچ ØÙ‚انيتي ندارد؛ ولو ادّعای کاذب الهی بودن را داشته باشد.
19- Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان.
انسانها با پیشآمدی یا جنبشی Ùˆ تکانی Ùˆ چیزکی، در چاه Ùˆ دریای « تÙکّر » یا Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ یا ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ روند یا غرق Ù…ÛŒ شوند. Ùکر، دامنه ÛŒ جاذبه هاست. میدانیست Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡ انسان، تمام ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را به گرداگرد خودش همچون گرداب ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ خواند تا بتواند چند – Ùˆ – چون سوائق ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را بشناسد Ùˆ بداند. در آنچه Ú©Ù‡ بسان گرداب به گرداگرد آدمی Ù…ÛŒ چرخد، « خود انسان » است Ú©Ù‡ ناپیداست؛ ولی ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ Ùهمآپذیر آن را Ù…ÛŒ توان Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرد Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª. انسان در همان ناپیداییهاست Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ سوائق خود را بایستی جست – Ùˆ – جو کند؛ ولی این کدام درخت است Ú©Ù‡ بتواند ریشه های دوانده شده اش را در تاریکی خاک بشناسد Ùˆ بداند؟. انسان، همیشه، Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان خواهد زیست؛ زیرا در هر چاه Ùˆ دریای « ناگهانیها » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود Ùˆ غرق Ù…ÛŒ شود، همواره، شاخه ÛŒ « استقامت دانش Ù…ØØ¶ داشتن از آن چیز را »، شکسته Ùˆ خورد شده بازمی یابد.
20- از Ù…Ùهوم به تصویر.
..... با قیاÙÙ‡ ای Ùکور Ùˆ زبانی سلیس Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ÙØ±Ø¶ Ú©Ù† اون کلمه ÛŒ نیمزاویه ای Ú©Ù‡ من میگم، مثلا « Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزی » باشه. خاستگاه چنین Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ای، شهر تبریز Ùˆ مردمی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ خود را تبریزی Ù…ÛŒ دونن. چنین غذایی در Ø³ÙØ±Ù‡ ÛŒ دیگر اقوام ایرانی Ùˆ چشیدن مزه ÛŒ آن، نم نم، جایگاه خود را در بین غذاهای ایرانی، باز Ù…ÛŒ کنه. بنابر این اگه در جایی Ú¯ÙØªÙ‡ شود Ú©Ù‡ Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزی چیه؟ بایست Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ از غذاهای ایرانی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ زادگاهش تبریزه. درست همین غذا Ùقط یک نیمزاویه از مجموعه ÛŒ غذاهای ایرانی به ØØ³Ø§Ø¨ Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ به همه ÛŒ مردم ایران، تعلق دارد Ùˆ مستقل از زایشگاه خودش Ù…ÛŒ باشد. ØØ§Ù„ اگر تبریزیها بیایند Ùˆ شمشیر بر سر مردم ایران بگیرند Ú©Ù‡ بالام جان. بویوک آگا!. گذای مردم ایران همون Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزیه ای آروات Ù‚ØØ¨Ù‡!. اونوقت میشه، نیمزاویه ای Ú©Ù‡ ادّعای جامعیّت داره؛ ولی در ØÙ‚یقت Ùˆ واقعیّـت اینطور نیست. ملّی Ùˆ ایرانی بودن چنان غذایی، موقعی ØÙ‚یقت ملّی دارد Ú©Ù‡ مستقل از زادگاهش باشه Ùˆ در خدمت همه. ØØ§Ù„ا همین ØÙ‚یقت ساده Ùˆ Ø´Ú©Ù…ÛŒ را به تمام غذاهای Ù…ØÙ„Ù‘ÛŒ Ùˆ قومی گسترش بده Ú©Ù‡ ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ اقوام Ùˆ اقلیّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک ایرانی Ù…ÛŒ باشه تا متوجّه منظور من بشی. بعدش نیز همین قضیه را ببریم در دامنه ÛŒ کشور داری: اینکه در جامعه ÛŒ ما کدامین گرایشهای اعتقاداتی وجود دارند، چندان مهم نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ اگه گرایش اعتقاداتی مثل ÙØ±Ø¶ کنیم همین اسلامگرایان در یک رقابت سالم به تشکیل دولت از سوی واجدین شرایط برگزیده شوند، آنگاه آنها Ù…ØÙ‚Ù‘ Ùˆ مجاز نیستند Ú©Ù‡ خود را به ØÚ©ÙˆÙ…ت واگردانند Ùˆ بگویند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایران؛ یعنی دولت مطلق اسلامی Ùˆ همه چیز بایستی در راستای ابدیّت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت اسلام Ùˆ آخوند Ùˆ اعوان Ùˆ انصارش ØØ±Ú©Øª کنه. این کار یعنی اینکه نیمزاویه ÛŒ اسلام Ù…ÛŒ خواهد با زور Ùˆ کشتار به مردم ایران Ùˆ جهانیان تØÙ…یل Ùˆ تلقین بکنه Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانی؛ یعنی اسلام Ùˆ بس. برای همین نیز؛ نیمزاویه Ù…ÛŒ مونه Ùˆ هرگز ایرانی نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا همعقیده گان خود را از تمام آنانی Ú©Ù‡ مسلمان نیستند Ùˆ دگر اندیش Ùˆ پیرو مذاهب Ùˆ ادیان Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دیگر Ù…ÛŒ باشند، متمایز Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ù…ÛŒ گسله Ùˆ بر آنها ØØ§Ú©Ù… قهار میشه.
ØØ§Ù„ا همین قضیه را بیاوریم در دامنه ÛŒ مثلا اپوزیسیون: ما برای ساختن ایران به تمام آنانی Ú©Ù‡ خود را ایرانی Ù…ÛŒ دانند، Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…. مهم نیست Ú†Ù‡ اعتقاداتی دارند Ùˆ کدام برنامه Ùˆ مرامنمامه ÛŒ سیاسی را تبلیغ Ù…ÛŒ کنند . اصل Ùˆ پرنسیپ اینه Ú©Ù‡ وقتی مثلا طی٠لیبرالها برگزیده شوند؛ مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیستند Ú©Ù‡ باریکادی بسازند برای قلع Ùˆ قمع دیگران Ùˆ یارگیری برای خودشون؛ بلکه آنها مسئول Ùˆ موظ٠و متعهد هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را با مردمش بدون هیچ تبعیضی Ùˆ استثنایی در مسائل باهمزیستیشان، یار Ùˆ یاور باشند Ùˆ هرگز مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیز نیستند Ú©Ù‡ معلم Ùˆ آمر ØÙ‚یقت ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ گروهی خودشون باشند. آنها Ùقط بایستی مسائل Ùˆ معضلات باهمستان ایرانی را در مدّت مشخصی Ú©Ù‡ قانون اساسی تعیین Ù…ÛŒ کنه، بر شالوده ÛŒ سیاستهای پراکتیکی Ùˆ آزمونگری خود به کار ببندند Ùˆ همواره، آماده ÛŒ پذیرش Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®Ø·Ø§Ù‡Ø§ Ùˆ بازنگری در برنامه های خود باشند Ùˆ خود را آماده برای رقابتهای دور بعد انتخابات کنند Ùˆ مردم مجازند Ú©Ù‡ سیاستهای آنها را انتقاد علنی بکنند Ùˆ هیچکس ØÙ‚ ندارد به Ø§ØØ¯ÛŒ آزار برساند Ùˆ جانش را بگیرد. جان Ùˆ زندگی، پرنسیپا، خدشه ناپذیر هستند. ما اگه این « مسئله ی، نیمزاویه بودن خودمون را Ùˆ آن تمام زاویه شدن باهمستان خود را در همکاری Ùˆ همگرایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همازمایی » بÙهمیم Ùˆ به واقعیّت پذیری اش بکوشیم، مطمئن باش Ú©Ù‡ پازل ØÙ‚یقت باهمستان ایرانی خود را ساخته ایم. اگر Ù†Ùهمیدیم. مطمئن باش Ú©Ù‡ ایران ما به جایی نخواهد رسید Ùˆ مردم ما، دائم غارت Ùˆ سرکوب خواهند شد ØØ§Ù„ا یا از سوی خودیها یا بیگانه گان Ùˆ مردم بیچاره نیز Ùقط Ùلاکت Ùˆ بدبختی را در طول تاریخ، تجربه خواهند کرد Ùˆ تمام گروههای سیاسی نیز بدون استثنا با این یکدنده گیها Ùˆ ØÙ…اقتهای توصی٠ناپذیر Ùˆ ایران ستیزی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ستیزی خود ØØªÙ‘ا نخواهند تونست Ú©Ù‡ بر تخم Ú†Ù¾ جنابعالی، ØÚ©ÙˆÙ…ت ابدی کنند؛ Ú†Ù‡ رسد بر ایران Ùˆ ایرانی. »
21- وضعیّتهای تشویشی.
آنانی را Ú©Ù‡ نمی شناسیم Ùˆ در باره شان چیزی نمی دانیم، خصومتی نیز در ØÙ‚ّشان نداریم؛ زیرا کینه توزی Ùˆ خصومت از پیامدهای « شناختن Ùˆ دانستن بی میانجی » Ù…ÛŒ باشند. بسیاری از انسانهایی را Ú©Ù‡ خصومت وار با آنها Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ در باره شان قضاوت کرده ایم، ناگهان در برهه ای از زندگیمان، تجربه ای دیگرسان از آنها کسب Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ سراسر آن چیزهائی را Ú©Ù‡ تا کنون در باره ÛŒ آنها Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ نوشته Ùˆ قضاوت کرده ایم، در یک چشم بر هم زدن، پوچ بودشان را Ù…ÛŒ Ùهمیم. آنگاه است Ú©Ù‡ ما در موقعیّتی تشویش آمیز قرار Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ نمی دانیم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تصمیمی باید بگیریم. آیا باید در آنچه ما پیشترها قضاوت کرده ایم، تجدید نظر کنیم یا اینکه سراسر آنچه را سپری شده است به خاک بسپاریم Ùˆ آغازی نو را رقم بزنیم. « وضعیّتهای تشویشی » از بهترین امکانهای زندگی هستند Ú©Ù‡ به ندرت پیش Ù…ÛŒ آیند؛ ولی Ù…ÛŒ توانند نقشی بزرگ Ùˆ سرنوشت ساز در زندگی Ùˆ آینده ÛŒ ما Ø§ÛŒÙØ§ کنند. Ùقط روش Ùˆ شیوه ÛŒ رویارویی ما با « وضعیّتهای تشویشی » است Ú©Ù‡ متعیّن کننده ÛŒ اکنون Ùˆ آینده ÛŒ ما Ù…ÛŒ باشد؛ نه آنچه ما از قبل Ù…ÛŒ دانیم Ùˆ Ù…ÛŒ شناسیم. ///
MADE IN IRAN
1- آب در کوزه؛ ولی تشنه لب .
بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ ما به دنبالشان Ù…ÛŒ گردیم، در همین نزدیکیهای خود ما هستند Ú©Ù‡ هر روز از کنارشان برمی گذریم Ùˆ اعتنایی به آنها نمی کنیم. نخستین پایه هایی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ یک اجتماع را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ØŒ در وجود تک،
تک ما بالقوّه هست. Ùقط ما تلاش نمی کنیم Ú©Ù‡ چنان نیروها Ùˆ پایه های وجودی خویش را در واقعیّت زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی بزایانیم Ùˆ پدیدار کنیم تا امکانهای « بهزیستی Ùˆ باهمزیستی » را به سهم خویش مهیّا کنیم. نسلهای سرزمین ما هزاره هاست Ú©Ù‡ در « جست – Ùˆ – جوی » آن چیزهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در وجود خودشان، تعبیه Ù…ÛŒ باشند؛ ولی نا آگاهانه از کنار « گنجهای گهر بار یکدیگر » برمی گذرند Ùˆ هیچ ژرÙنگاهی به هستی خزانه Ùˆ معدن غنی یکدیگر نمی اÙکنند. وجود ما را آنانی تا امروز، Ú©Ø´Ù Ùˆ بهره برداری سودجویانه کرده اند Ú©Ù‡ از « گیجسریهای » ما، پیشاپیش اطمینان کسب کرده اند Ùˆ با شیّادی Ùˆ Ø®ÙØ¯Ø¹Ù‡ به دوام « پریشانÙکریها Ùˆ سر درگمیهای ما » میدان Ù…ÛŒ دهند. ما در یک قدمی خود به خاک سپرده شده ایم؛ ولی روØÙ…ان به دنبال « آرمانشهرها Ùˆ ناکجا آبادهای خیالی » دائم در ØØ§Ù„ کنکاش Ùˆ زیر Ùˆ رو کردن قبرستانهای دور Ùˆ دراز Ù…ÛŒ باشد. خاصمان ما، موجوداتی خانه Ú¯ÛŒ هستند Ú©Ù‡ بر ما، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر شده اند. ما Ùقط هنوز بیدار Ùˆ هوشیار نشده ایم تا بخواهیم در همعزمی با یکدیگر، آن خاصمان را « در بند » کنیم Ùˆ روند « ÙØ¹Ù‘ال مایشاء » شدنشان را خنثا Ùˆ از کار اندازیم. ما همچنان مسØÙˆØ± Ùˆ مهجور Ùˆ مات « ناکجا آبادهای خود » هستیم.
2- « یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به مردم ».
.... Ø§ÛŒÙ†Ø¯ÙØ¹Ù‡ در نامه اش نوشته Ú©Ù‡: « من معتقدم Ú©Ù‡ اگه روزی روزگاری اونایی Ú©Ù‡ رسالت ایمانی Ùˆ الهی خودشون را قصّابی مردم Ù…ÛŒ دونن، به اون مرØÙ„Ù‡ از تکامل Ùهم Ùˆ شعور بشری برسند Ú©Ù‡ بتونن « تجربه ÛŒ درد Ùˆ زخم عمیق روØÛŒ » دیگران را بÙهمند Ùˆ ØØ³Ù‘ کنند، اونوقت شاید از عمق جنایتهایی Ú©Ù‡ در ØÙ‚Ù‘ دیگرون مرتکب شده اند Ùˆ همچنان با ÙˆÙ‚Ø§ØØªÛŒ توصی٠ناپذیر Ùˆ تصوّر نشدنی مرتکب Ù…ÛŒ شوند، شاید اندک شرم Ùˆ رنج وجدانی کسب کنند. شاید!. من Ù…ÛŒ خوام بدونم آخه این Ú†Ù‡ مذهبیه Ú©Ù‡ خالق Ùˆ رسولش اینقدر قسی القلب Ùˆ خونریز هستن. آخه اگه آدم یه ارزن شعور داشته باشه، چطور ممکنه چنین الاه Ùˆ رسولی را به رسمیّت بشناسه؛ Ú†Ù‡ رسه به اینکه به اون امریّه های بی مغزش بخواد ایمان بیاره Ùˆ شبانه روز در برابرش، تعظیم Ùˆ تکریم نیز بکنه!. من ØØ±ÙÙ… اینه Ú©Ù‡ ای آدمای مدّعی!. بروید در خلوت خودتون در باره ÛŒ اعتقادات مذهب اسلام با رادمنشی بیندیشید Ùˆ ببینید آیا Ù…ÛŒ توان در جامعه ای با چنین مذهب مخرّب Ùˆ کثیرالنّبش، Ù„ØØ¸Ù‡ ای آرامش Ùˆ زندگی انسانی داشت؟. نه! جان آن کسانی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارید Ùˆ به آنها مهر Ù…ÛŒ ورزید، خوب در این باره بیندیشید Ùˆ یه تصمیم Ùˆ موضعی Ú©Ù‡ نشانگر میزان Ùهم Ùˆ شعور ÙØ±Ø¯ÛŒ شما باشد، در برابر این مذهب خونریز اتّخاذ کنید، ØØ¯Ù‘اقل برای پاسخ دقیق Ùˆ روشن دادن به وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ خودتون. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، مرتکبین اینهمه جنایت به نام « الله Ùˆ رسول Ùˆ دین » ØŒ Ú†Ù‡ چیزی را Ù…ÛŒ خواهند اثبات کنن Ùˆ استØÚ©Ø§Ù… دهند؟. اینکه مثلا « الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش »، ØØ±Ù اول Ùˆ آخر هستی Ù…ÛŒ باشن؟. آخه آدم چقدر بایستی به ØØ¶ÛŒØ¶ ذلّت درغلتیده باشه Ú©Ù‡ با بی شرمی بخواد چنین ادّعایی را آنهم با خونریزیهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© به دیگران تØÙ…یل Ùˆ تلقین بکنه؟.
خیلی دوست دارم بدونم Ùˆ بشنوم اگه روزی روزگاری، یه عده مسلمون زورگو Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ را Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ جلوی چشماشون به اونا Ú¯ÙØªÙ† Ú©Ù‡ ØØ¶Ø±Ø§Øª مومن، ما Ù…ÛŒ خواهیم برا آزمایشم Ú©Ù‡ شده شما را همونجور عذاب بدهیم Ú©Ù‡ شما دیگرون را. آن هم Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ به « الله Ùˆ رسولش » اعتقاد دارید. دلم Ù…ÛŒ خواد بشنوم واکنش اونا چیه؟. آیا مسلمونا Ù…ÛŒ پسندند Ú©Ù‡ اونا را Ùقط به دلیل اعتقاداتشون، سلّاخی کنند؟. آیا درد آور نیست چنین اقدام ضدّ بشری ØŸ. آخه آدم چقدر بایستی قسی القلب Ùˆ ماشین کاملا ابزاری Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ شده باشه Ú©Ù‡ بتونه اینقدر در ØÙ‚Ù‘ دیگرون، سÙّاک Ùˆ جبّار Ùˆ ستمگر باشه؟. آخه چطور میشه؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم اونایی Ú©Ù‡ اینقدر در باره ÛŒ اسلامیّت Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، به دروغ Ùˆ با ÙˆÙ‚Ø§ØØª تام به رتوشگری Ùˆ یابس Ùˆ طوبا باÙیهای توجیهی Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ Ùˆ ماستمالی Ú©Ù† مشغولن، چطور Ù…ÛŒ تونن چنین جنایتهایی را بپذیرند Ùˆ شب Ùˆ روز با وجدانی بی دغدغه در برابر اینهمه خباثت هولناک الهی سکوت کنند؟. چطور جانم؟. چطور؟. ای کسانی Ú©Ù‡ آنقدر ساده Ù„ÙˆØ Ùˆ خوش خیال تشری٠دارید Ùˆ تصوّر Ù…ÛŒ کنید Ú©Ù‡ با سرنگونی ولایت خونریز Ùقها خواهید تونست از پس این جنایتکاران Ùˆ قصّابان الهی برآیید، من همین جا ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ خشت بر آب زده اید. آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ ملّا را بایستی شبانه روز در قرنطینه ÛŒ « تعهد Ùˆ التزام » گذاشت Ùˆ دندون زهر آگینش را دم به دم کشید Ùˆ با کوچکترین ØØ±Ú©Øª خطا در تایید Ùˆ ÙØªÙˆØ§ برا خونریزی Ùˆ امثالهم، به آنها تÙهیم کرد Ú©Ù‡ اقدامات ضدّ زندگی Ùˆ جان برای اسلام Ùˆ مومنانش خیلی خیلی گران تمام خواهد شد. این مسئله را بایستی از Ù„ØØ§Ø¸ ØÙ‚وقی Ùˆ قانونی در « قانون اساسی ایران پس از ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندها » عبارت بندی Ùˆ اجرا کرد؛ یعنی منظورم اینه Ú©Ù‡ بدون موضعگیری ØµØ±ÛŒØ Ø¯Ø± برابر این طی٠الهی هرگز نخواهیم تونست خردلی از « ایده ÛŒ دمکراسی » را در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه واقعیّت پذیر کنیم. تا مسئله ÛŒ اسلام Ùˆ آخوندش در ایرانزمین، ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ نشود، در هیچ کجای جهان، آتش تروریسم Ùˆ کشتارهای خونی Ùˆ عقیدتی اسلامیستها ÙØ±Ùˆ Ú©Ø´ نخواهد کرد جانم!. از من Ú¯ÙØªÙ†. پس برو دنبال راه ØÙ„Ù‘ تا مسلمونها نوبت گردن زنی جنابعالی Ùˆ امثال شما را به تعویق انداخته اند !. برو جانم!. برو!. »
ØØ§Ù„ا برمی گردیم به یک مسئله ای به نام « اپوزیسیون ». آقا جان!. یا شما Ùˆ امثال جنابعالی مغزی دارید Ú©Ù‡ در آن، شعور تمییز Ùˆ تشخیص نیز شاید ÛŒØ§ÙØª شود شاید هم نه!. اپوزیسیون به کسانی نمی گویند Ú©Ù‡ در ینگه ÛŒ دنیا لم داده باشن Ùˆ Ùقط هنرشان برای مردم خود، جیغ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ لنگش Ú©Ù† لنگش Ú©Ù† باشه!. اپوزیسیون به اونایی Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ برخاسته از جنبشهای واقعی Ùˆ زنده Ùˆ ملموس اجتماع هستن Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø³ÛŒÙˆÙ†ÛŒ را برای واقعیّت پذیری خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ ایده آلهای بخشهای مختل٠مردم اجتماع خود، جانشینی Ùˆ Ø¯ÙØ§Ø¹ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در کنار مردم خود Ù…ÛŒ ایستند؛ ولو در اقلیّتی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ باشند. من نمی دونم اونایی Ú©Ù‡ سنگ « ایران Ùˆ مردمش » را به سینه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از خون آلودی سینه هاشون، تمام مسلمین عزادار Ùˆ قمه زن « ØØ³ÛŒÙ† ابن علی »، ÙØ¹Ù„ا شرمنده! هستند چقدر به ØØ±Ùهای خودشون اعتقاد دارند. ولی از قدیم Ùˆ ندیم Ú¯ÙØªÙ‡ اند: « انسان بی عمل به زنبور بی عسل ماند ». من میگم جنابعالی Ùˆ دیگرانی Ú©Ù‡ اینقدر کباده ÛŒ میهن Ùˆ مردم را به سر Ùˆ کول خود Ù…ÛŒ زنید Ùˆ اینهمه نیز امکانهای رسانه ای Ùˆ اینترنتی Ùˆ رادیویی Ùˆ تلویزیونی Ùˆ ماهواره ای Ùˆ روزنامه ای Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دارید، خب بیایید دست در دست هم بگذارید Ùˆ برای « همین مردم Ùˆ میهنی » Ú©Ù‡ اینقدر برایش عربده Ù…ÛŒ کشید، یه کار اساسی Ùˆ بنیانی کنید. بیایید مردانه Ùˆ پهلوانانه وارد کارزار با ØÚ©Ù‘ام شوید؛ اگه راستی راستی اعتقاد دارید Ú©Ù‡ مردم، شما را دوست Ù…ÛŒ دارند Ùˆ در کنارتان خواهند ایستاد.
استدلال من، همواره این بوده Ú©Ù‡ Ù…Ú¯Ù‡ میشه، یه ØÚ©ÙˆÙ…تی بیش از بیست Ùˆ هشت سال آزگار بدون وقÙه، Ùقط جنایت Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ùˆ ویرانگری Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ غارت ØÙ‚وق Ùˆ املاک Ùˆ دارائی مردم، برنامه ÛŒ عقیدتی Ùˆ پراکتیکی اش باشه Ùˆ با بر باد دادن ثروتها Ùˆ منابع ملّی این سرزمین بتونه با بی شرمی تمام اقدام کنه، آنگاه ما بپذیریم Ú©Ù‡ چنان ØÚ©ÙˆÙ…تی « مقبول Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ » مردم نیز Ù…ÛŒ باشه؟. آخه کدوم انسان با شعوری چنین چیزی را Ù…ÛŒ پذیره؟. کدوم؟. بیایید اگر خایه لای پاهایتان هست Ùˆ به پرنسیپهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای خودتون، اعتقاد دارید، کاری کنید Ú©Ù‡ اگر ایرانزمین به جایی نمی رسد، ØØ¯ اقل از شرّ این خبیثان الهی آسوده خاطر شود بالام جان!. شاه شدن در ایرانزمین؛ یعنی دلیر بودن در گلاویز شدن با شیرهای درّنده. اگه ریگی به Ú©ÙØ´ شماها نیست Ùˆ به راستی دلسوز Ùˆ دوستدار Ùˆ عاشق ملّت Ùˆ میهن خود هستید، پس تعلّل Ùˆ استخاره تا کی؟. ØØªÙ…ا منتظر نشسته اید Ú©Ù‡ خبر Ù…ØÙˆ شدن نقشه ÛŒ ایرانزمین را به شما « اپوزیسیونهای مدّعو » ابلاغ کنند Ùˆ سراسر ایرانزمین در قصّابگاه الهی مدÙون شود Ùˆ خون آنقدر بر خاک بریزد Ú©Ù‡ خاک، سیرخون شود Ùˆ سپس یه نیروی بیگانه ای بیاید دستان یه عدّه ای را بگیره Ùˆ بر ÙØ±Ø´ خونین Ùˆ مالین وطن به صدارت نوکری برساند؟. آیا این منطق Ùˆ شعور اپوزیسیون بودن است؟. ولی من همچنان Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ رستم دستان میدان نبردم آرزوست!. آقای خوش مرام! عزّت زیاد! ».
3- عمارتی به نام ØÚ©ÙˆÙ…ت.
...... تلÙÙ†ÛŒ با صدایی Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ خیلی جدّی Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « سیستم کشور داری نیز بسان ساختمونی Ù…ÛŒ مونه Ú©Ù‡ هر چیزی بایستی سر جای خودش باشد تا امکان سکونت کردن در آن وجود داشته باشه. وقتی آدم ندونه Ú©Ù‡ نقشه ÛŒ یک ساختمان را چگونه بایستی Ø·Ø±Ø Ùˆ ساختن آن را مهیّا کنه، خود به خود Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ آشپزخونه، توالته Ùˆ توالت، اتاق خوابه Ùˆ کریدور، کمد لباسه Ùˆ یخچال، Ú©ÙØ´Ø¯ÙˆÙ†ÛŒÙ‡ Ùˆ همینطور تا به آخر. وضعیّت ØµØØ±Ø§ÛŒ Ùقاهتی دقیقا همینه Ú©Ù‡ میگم. هیچ چیزی سر جای خودش نیست؛ زیرا اونایی Ú©Ù‡ شمشیر ذوالÙقار در دستشون Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ مردم را خانه به خانه از دم تیغ الهی گذروندند Ùˆ برای عقاید Ùˆ مذهب Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ جاه طلبیها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ ÙØ±ÙˆÚ©Ø´ کردن عقده های خود، هر دگراندیشی را Ø°Ø¨Ø Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯. خب! معلومه Ú©Ù‡ تمام زیر Ùˆ بم ساختمون اجتماع را با اون Ú©Ø«Ø§ÙØªÚ©Ø§Ø±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ خودشون، درهم ریختند Ùˆ یه عمارت مخروبه به جا گذاشتند Ú©Ù‡ هر گوشه ای از اون را نگاه میکنی، جانوری ÙˆØØ´ÛŒ اتراق کرده. بیچاره « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » Ú©Ù‡ بیش از هزار سال پیش سرود: « دریغ است ایران Ú©Ù‡ ویران شود ... Ú©Ùنام پلنگان Ùˆ شیران شود ». انگاری تاریخ هزار سال آینده ÛŒ ایران را با اون تلسکوپ بسیار نیرومند « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ استعداد خارق العاده اش »، زÙلال Ùˆ Ø´ÙÙ‘Ø§ÙØŒ پیشاپیش Ù…ÛŒ دیده Ú©Ù‡ اینچنین سروده بوده. میهن خود را آباد کردن Ùˆ نگهبان آن بودن Ùˆ مسئول تمام جزئیاتش بودن، مستلزم اینه Ú©Ù‡ ما همدیگه را دوست بداریم Ùˆ Ù…ØØªØ±Ù… بداریم Ùˆ رعایت کنیم آنهم در مقام انسانهایی بزرگی جو.
این نمیشه Ú©Ù‡ یه عدّه ای با ابزار سازی اعتقادات خود؛ ولو برچسب مسخره ÛŒ « الهی Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ » نیز به اونا آویزون کرده باشند، بیایند Ùˆ در یک ÙˆØØ¯Øª عقیده ای Ùˆ کینه توز، تمام همّ Ùˆ غم خودشون را صر٠این کنند Ú©Ù‡ سراسر میهن را به قصّابخانه تبدیل کنند Ùˆ اونوقت در بوق Ùˆ کرّنا نیز بدمند Ú©Ù‡ ما خیرخواهان بشر هستیم Ùˆ تمام اعمال Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ…ان، سند خیر خواهی Ùˆ مطلق نیک بودن ماست!. آدم چقدر بایستی اØÙ…Ù‚ باشه Ú©Ù‡ خودش را اینطور ÙØ±ÛŒØ¨ بدهد Ùˆ هیچ شرمی نداشته باشه از آنچه Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ùقط دروغ Ùˆ دروغ Ùˆ دروغ تØÙˆÛŒÙ„ مردم Ùˆ جهانیان بده. اختناق Ùقاهتی، آخر Ùˆ عاقبتی نداره جانم. من واقعا خیلی شادمان Ùˆ Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù… Ú©Ù‡ روند « بیداری تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » ایرانیان به ریشه Ú©Ù† شدن باتلاق استبداد از هر نوعش Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه، مختوم خواهد شد. در ضمن، یه چیز را نیز یادت نره جانم!. ما اگه در Ùکر « به سازی Ùˆ به گزینی Ùˆ به خواهی Ùˆ به گویی Ùˆ به اندیشی Ùˆ به Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ » خودمان Ùˆ دیگران هستیم، دست Ú©Ù… بایستی نم نم از خودمان شروع کنیم Ùˆ به سوی دیگرون رو آوریم. این نمیشه Ú©Ù‡ ما مدام در « جبهه ÛŒ جنگ » بمونیم Ùˆ دیگران را در ØØ§Ù„ت آماده باش جنگی Ù†Ú¯Ù‡ داریم. نیک است مقداری از « سوزن خشونت » خود بکاهیم Ùˆ سپس به « جوالدوز Ú©ÙØ´Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ » دیگران اشکال Ùˆ ایراد بگیریم. دیگه آنکه من ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم برای هر مسئله ÛŒ کشوری در باره ÛŒ چگونه Ú¯ÛŒ راههای Ø¨Ø±ÙˆÙ†Ø±ÙØªÙ† از آن بیندیشم؛ به جای آنکه Ùقط بر وجود مسئله Ùˆ چهره های وخیم آن، تاکید مبرم داشته باشم. هیزمی برای آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† Ùˆ گرم کردن دستان خود Ùˆ دیگران بر کوس Ùˆ دهل Ùلاکتهای اجتماعی زدن Ùˆ ساز Ùˆ نقّاره ÛŒ یخبندان بودن اوضاع اجتماعی را ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ کردن، ارجØÛŒÙ‘ت Ùˆ امتیاز داره ای مرد نیک!. هر کسی Ù…ÛŒ تونه به وسع ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش در روشنگری مغز خودش Ùˆ دیگرون سهیم باشه، اگر ما هنر اندیشیدن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† را بدانیم. بالام جان خوش ذوق!. عزّت زیاد!. »
4- اصلاØÚ¯Ø±ÛŒ ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ هرگز Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø°ÛŒØ± نیست.
...... در نامه ای دیگه، استدلال آورده Ú©Ù‡: « یک مثل آخوندی Ù…ÛŒ گوید: من از بهر ØØ³ÛŒÙ† در اضطرابم، تو از عبّاس Ù…ÛŒ گویی جوابم. » گور بابای هر Ú†ÛŒ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ùˆ Ù…ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨Ù‡. ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی، یه باتلاقیه Ú©Ù‡ باید خشکوندنش. Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ù‡ چیچیه؟. بعدشم من ØØ§Ø¬ÛŒ نشدم پدر سوخته!ØŒ مرا ØØ§Ø¬ÛŒ کردن!. Ù…ÛŒ پرسی Ú†Ù‡ جوری؟. خب معلومه! ممتیکته!. وقتی میمایی را به آدم، اماله بکنن، اونوقت اونجوریاست Ú©Ù‡ این جوریا میشه!. توی این مملکت آخوند اماله، اسم هر ننه من قمری، ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ÛŒ باشه!. ØØ§Ù„ا Ù…ÛŒ خواد مثه شتر عصّار خونه، دور اون بلوکای سیمانی، سگدو Ø±ÙØªÙ‡ باشه، Ù…ÛŒ خواد Ù†Ø±ÙØªÙ‡ باشه. مثه اون تیتلای دانشگاهی Ú©Ù‡ به سرگین مغزا میدن Ùˆ اون درجات سپاهیگری Ú©Ù‡ به قصّابای ØÚ©ÙˆÙ…ت آویزون Ù…ÛŒ کنن. کجای کاری مرد!. این مملکت، دیگه مملکته Ú¯ÙÙ„ Ùˆ بÙلبل نیست؛ چونکه بÙلبلاش، آواره Ùˆ دربدر شدن Ùˆ گلهاش نیز، پژمرده Ùˆ پرسوخته. این مملکت، اصلا شایسته ÛŒ نام طویله هم نیس!. عین خنج Ùˆ وزغ، همه توی همدیگه Ù…ÛŒ لولن Ùˆ از سر Ùˆ کول هم بالا میرن!. هیچ چیزی سر جای خودش نیس!. آدمها هزار تا قبا Ùˆ عبای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ دارن با ننه من غریبم بازیها Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ú©Ù‡ از اولاد رسول الله به ارث بردن. آقا جان!. این وطن Ùˆ این مردم با ØÙ„وا ØÙ„وا Ú¯ÙØªÙ† خوارج ( = ینگه ÛŒ دنیا نشسته ها )ØŒ عسل نمیشن. تو بیا Ùˆ ببین چقدر شیر تو شیره این مملکت Ú©Ù‡ منا هیچی هیچی ØØ§Ø¬ÛŒ کردن تا بگن مسلمونم!. ریدم تو اون مسلمونیشون Ú©Ù‡ معلوم نیس اصلا Ú†Ù‡ Ú¯Ùهیه!. ØØ§Ù„ا تو Ù…ÛŒ خوای همچین ØÙ‚ّه بازایی را آدم بکنی!. برو بابا!. تو خودت از آدمیگری، ور Ù†ÛŒÙØªÛŒØŒ شاهکار کرده ای!. اینجا آخوندا، یه جهنّمی درست کردن Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا امام زمونش میترسه ظهور کنه Ùˆ عطای غیبت هزاران ساله را به لقای استغاثه ÛŒ ØØ¬Ù‘تیّه ها Ùˆ رقیه خاتونها بخشیده Ùˆ از « عجّل علی ظهورا » توبه کرده!. خلاصه Ú©Ù‡ ولللش! به قول شاعر:
ملّتی، کو روز و شب بر خون خود، شد تشنه لب ... دشمنان را دعوت از بهر شبیخون می کند! »
5- قضیه ÛŒ مرغ Ùˆ ØªÙØ®Ù… مرغ در دو چشم انداز.
- ) چشم انداز اول:
الÙ: « تو Ú©ÙŠ هستي؟ »
ب: « من، منم! »
الÙ: « تو، من هستی يا منم Ú©Ù‡ خودم هستم؟ »
ب: « من، هم، تو هستم هم خودم! »
الÙ: « تو، کجا هستي اصلا؟ »
ب: « من، پشت درب هستم. »
الÙ: « عجبا!. بابا پشت درب Ú©Ù‡ منم! »
ب: « من Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… من، تو ØŒ هستم! »
الÙ: « تو، Ú©ÙŠØŒ من شدي؟ »
ب: « وقتي که من، تو، بودم! »
الÙ: « معرکه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ای جانم!. آخه تو، Ú©Ù‡ نمی تونی هم من باشی هم خودت! »
ب: « من می تونم هم تو، باشم هم خودم! »
الÙ: « مرتاض بازی در آورده ای!. من اگه تو، بودم، پس Ú©ÙŠ Ùˆ Ú†Ù‡ جوری شد Ú©Ù‡ من شدم؟ »
ب: « من و تو، يکي هستيم! »
الÙ: « پس چرا تقسيم شدیم؟ »
ب: « براي اينکه من، تنها بودم و همسخنی نداشتم! »
الÙ: « اسمت چيه؟ »
ب: « خدا! - اسم تو چیه؟. »
الÙ: « انسان! »
**************************
- ) چشم انداز دوم:
الÙ: کجا داري ميري؟
ب: هيچ جا!
الÙ: ولي تو، Ú©Ù‡ داري ØØ±Ú©Øª مي کني!.
ب: من وایسادم بابا.!
الÙ: پس اون کيه Ú©Ù‡ داره جا به جا میشه؟
ب: جسمم داره راه میره؛ ولي خودم یه جايي ديگه هستم!
الÙ: خودت کجايي؟.
ب: همونجايي که اول بودم!
6- چرا کثیری از مردم ایران، نا اميد و سرگردان هستند؟.
مردم ما مستاصل هستند؛ زيرا براي آناني كه از جان Ùˆ دل، مايه گذاشتند Ùˆ خونها دادند، از سوي آنها، نه پاداشي در خور كرامت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ آبرو Ùˆ ØÙŠØ«ÙŠØª خود ديدند نه روزهاي خوش Ùˆ شادمان. ملّتي كه در تجربه هاي بي واسطه ÙŠ خود با مدعيان كشورداري به بن بست استيصال برسد، خيلي سريع به ورطه ÙŠ نا اميدي در خواهد غلتيد. آنچه ملّت مستاصل را مي تواند مقطعي از عذاب سرگرداني Ùˆ نا اميدي تا اندازه اي آزاد كند Ùˆ تسكين دهد همانا Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÙŠØ³Øª كه از كهنترين ايّام با زندگي انسانها عجين بوده اند Ùˆ در مقاطع Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ نقشهاي متنوّع خود را در زندگیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها Ø§ÙŠÙØ§ كرده اند Ùˆ هنوز مي كنند. شيوع گسترده ÙŠ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ Ù†Ùوذ آن در ذهنيّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± مردم، نشانگر آنست كه ملّت به هيچ گرايشي از مدّعيان كشورداري، اعتقاد Ùˆ باوري ندارد؛ بلكه تنها امكان Ùˆ گريزراه آزادي خود را در توهّمي مي جويد كه ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÛŒÙ‘ØªÙ‡Ø§ÛŒ Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ÛŒ گيتي Ùˆ استعدادهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ø¢ØÙ‘اد جامعه مي باشد.
اينكه چگونه مي توان به ملّتي كه در قعر نااميدي Ùˆ بي ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ رسي ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است، خردمندانه Ùˆ با مسئوليّت Ùˆ آگاهي مدد رسانيد، معضليست كه « خوبترين خوبان » بايد در باره ÙŠ آن بينديشند Ùˆ به كاربست اقدامهايي راهگشاینده بكوشند. آناني كه خود را قيّم Ùˆ دلسوز Ùˆ خاكسار Ùˆ خدمتگزار ملّت مي دانند، اگر به راستي عشقي به مردم Ùˆ ميهن خود دارند، پس چگونه است كه هيچ طپشي Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„ÙŠ از خود به معشوق نشان نمي دهند؟. آيا عشق ادعايي آنها Ùقط شعار Ùˆ ØØ±Ù نيست؟. اگر « خوبترين خوبان »، دلباخته ÙŠ ميهن Ùˆ مردم خود هستند، چرا مهر خود را در واقعیّت پراکتیکی، آشكارا در برابر ملّت، ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ نمي زنند Ùˆ آن را اثبات نمي كنند؟. مگر « ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ كوهكن » نبود كه براي اثبات عشق خود به « شيرين »، ØØ§Ø¶Ø± شد بيستون را از هم ÙØ±Ùˆ Ø´ÙƒØ§ÙØ¯ØŸ. مگر « گاندي » نبود كه براي استقلال سرزمين هزار ملّت در كنار مردمش ايستاد؟. مگر « سالوادر آلنده » نبود كه تا آخرين Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ آنهم جايي كه امكان گريز در يك قدمي مقرّش وجود داشت، با رادمردي ايستاد؟. مگر « مارتين لوتر كينگ » نبود كه براي اØÙ‚اق ØÙ‚وق سياهان در كنار مردمش ايستاد Ùˆ پا به پاي آنها ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ دادخواهي سر داد Ùˆ از روياي عظيم بشر دوستي اش سخن Ú¯ÙØªØŸ. مگر « پاتريس لومومبا » نبود كه با تمام مصيبتها Ùˆ Ùلاكتها در كنار مردمش ايستاد Ùˆ براي آنها نبرد دادخواهي Ùˆ استقلال خواهي را به پيش برد؟. مگر زنده ياد « دكتر مصدّق » نبود كه در كنار ملّت ايستاد Ùˆ گام به گام با آنها براي ØÙ‚وق ØÙ‚ّه ÙŠ ملّت مبارزه كرد؟. مگر « امير كبير » نبود كه برغم خباثتهاي ناصرالدّين شاهي براي ملّت با جان Ùˆ دل از خودش مايه گذاشت؟.
ايران ميهن ماست Ùˆ اين ØÙ‚ ذاتي تك تك ماست كه در گزينش نوع نظام کشوری Ùˆ قانون اساسي Ùˆ سرنوشت آن سهيم باشيم. ما عرب نيستيم. ما ترك نيستيم. ما روس نيستيم. ما ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ùˆ آلماني Ùˆ آمريكائي Ùˆ انگليسي Ùˆ امثالهم نيستيم. ما ايراني هستيم Ùˆ تاريخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان خودمان را داريم. بنابر اين، ما براي باهمزيستي به نظارت مثلا سازمان ملل، هيچ نيازي نداريم. اساسا علم كردن « لولويي » به نام سازمان ملل، خودش از يك طر٠به معناي تØÙ‚ير كردن Ùˆ ذليل شمردن ملّت خود مي باشد Ùˆ از طر٠ديگر، نشانگر بي مايه بودن Ùˆ ناباوري به Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ خرد همآزماي خود ما مي باشد.
7- خواست قدرت و خصومتهاي پايدار.
در جامعه ÙŠ ما نمي توان به سطØÙŠ Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ مخر ج مشتركي از ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هاي انساني همديگر رسيد؛ زيرا براي ما ملّت يا هر چيزي در اوج معصوميتها Ùˆ پاكيها Ùˆ خوبيها Ùˆ بهترينها مي باشد يا در ØØ¶ÙŠØ¶ ذلّت Ùˆ تبهكاري Ùˆ خباثت Ùˆ پلشتي Ùˆ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ زشتي Ùˆ امثالهم. براي ما هيچگاه انسان ØŒ پديده اي نبوده است كه طيÙÙŠ از گرايشهاي گوناگون Ùˆ ØØªØ§ متضاد را از خود واتاباند. در جامعه اي كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ آن بینش عمیق Ùˆ گشوده Ùکری را ندارند تا انسان را در تماميتش ببينند Ùˆ بÙهمند Ùˆ تائيد Ùˆ تصديق Ùˆ به رسميت بشناسند، آن جامعه در كمپلكسهائي كه زائيده ÙŠ ØÙ…اقتها Ùˆ نينديشدنها Ùˆ گشوده Ùكر نبودنهايش مي باشد، دائم در كشمكش خواهد بود. بسياري از خصومتهاي اجتماعي Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…تي Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ امثالهم در اجتماع ما از سائقه ÙŠ « ØØ³Ø¯ » ريشه مي گيرند. ما تاب اينكه ديگري ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ها Ùˆ شايستگيها Ùˆ هنرها Ùˆ استعدادها Ùˆ توانائيهائيش بر آنچه ما هستيم، بچربد، هرگز نداريم. ما دوست داريم همه را يكسان در ØØ¯ مشخص Ùˆ متعيّن شده اي ببينيم؛ نه در ØØ§Ù„تي بسان بلندي Ùˆ كوتاهي سلسله كوهها. آنچه تاريخ اجتماعي ما را تا امروز، خونين Ùˆ زهر آلود كرده است همانا دوام خصومتهائيست كه از ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ÙŠ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ گروهي Ùˆ جمعي برمي خيزند. ما براي آنكه بتوانيم ÙØ±ØµØªÙŠ ÙØ±Ø§Ø¯Ø³Øª آوريم Ùˆ بتوانيم در باره ÙŠ معضلات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي Ùˆ كشوري خود بينديشيم، بايستي رادمنشانه از خصومت ورزيدن در ØÙ‚Ù‘ همديگر تا نيرو Ùˆ امكان در اختيار داريم، پرهيز كنيم. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ « سنجشگری » هرگز « خصومت کردن » نیست. اشتباه نکنیم.
گرايشهاي سياسي در جامعه ÙŠ ما به دليل درجات Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیشی ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ÙŠÛŒ كه تك تك ÙØ¹Ø§Ù„ين آنها دارند، در قهقرائي Ùˆ عقب ماندگي Ùˆ ويراني ايرانزمين Ùˆ متلاشي شدن مناسبات اجتماعي Ùˆ گسترش خشونتهاي توام با خونريزهاي هولناك، نقش اساسي داشته اند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما، اصل را همواره بر تصوّرات Ùˆ سمتگیریهای عقیدتی خود مي گذارند. آنها در اين باره اصلا Ùˆ ابدا نمي انديشند كه « پرنسيپ Ùˆ اصل Ùˆ Ø§ÙØ³ اساسي ØÙ‚انيت به قدرتورزي »، همان مردم يك سرزمين مي باشند كه Ù…ØÙ‚ Ùˆ مجاز هستند هر گرايشي را كه با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستانشان همخوان باشد Ùˆ در راستاي خوشبودي Ùˆ شادماني Ùˆ زدايش درد از مناسبات اجتماعي بكوشد، بر او Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† بگويند Ùˆ به سهيم بودن آنها در دولت رسميت بدهند. گرايشهاي سياسي جامعه ÙŠ ما Ùقط رقيبان قدرتگرای خود را مي بينند Ùˆ تمام ÙØ¹Ø§Ù„يتهاي خود را در جهت بدنام كردن Ùˆ كوبيدن Ùˆ تهمت Ùˆ Ø§ÙØªØ±Ø§ بستن Ùˆ خصومت بيمار گونه با رقيبان خود به پيش مي برند. براي هر گرايش سياسي، مهم آنست كه به ابزارهاي اقتدار دست يابد تا بتواند ØÙƒÙˆÙ…ت خود را مستقر كند. واقعيتهاي تلخ جامعه ÙŠ ما Ùˆ نزديك به دو دهه Ùˆ نيم مهاجرت طولاني Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÙŠ شديد Ùكري Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† مابين نسلها، آژير خطريست كه اگر Ùهم Ùˆ شعور « خوبترين خوبان » ما را – چنانچه داشته باشند!. - تكاني ندهد Ùˆ به خود نياورد، روند در جا زدنها Ùˆ مصيبت اندر مصيبتهاي ايرانزمين به روال تاريخ گذشته اش امتداد خود را ØÙظ خواهند كرد Ùˆ هيچ گرايش سياسي به تنهائي نخواهد توانست، اراده ÛŒ خود را بر ايرانزمين مستقر Ùˆ استØÙƒØ§Ù… دهد. ما يا به گستره ÛŒ پروراندن Ùˆ پدیدار کردن شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ Ú¯ÙŠ Ùˆ گشوده Ùكري Ùˆ باهمآزمائي Ùˆ همÙكري در كوتاهترين مدّت خواهيم رسيد يا به سراشيب ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ اي در خواهیم غلتید كه ØªÙˆØµÙŠÙØ´ ناممكن خواهد بود.
من Ù…ÛŒ پرسم ميدان همآوردي كجاست؟. در Ú†Ù‡ مكانيست كه رقيبان Ùˆ ØØ±ÙŠÙان Ùˆ مدّعيان با يكديگر رويارو مي شوند Ùˆ به آزمودن استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ها Ùˆ دانشها Ùˆ توانائيهاي خود مي كوشند؟. ÙØ±Ø¶ كنيد ميدان رقابتهاي سياسي، چيزي شبيه ميدان Ùوتبال باشد. پرسش اينست كه آيا مدعياني مي توانند با تسخير ميدان بدون رقابت با هماوردان خود، ادعاي برنده شدن بر هر رقيبي Ùˆ ØØ±ÙŠÙÙŠ را داشته باشند؟. ÙØ±Ø¶ كنيد آناني كه خود را خواسته يا از سر ناگزيري به كناري كشيده اند Ùˆ ادعا مي كنند كه گروه تسخير كننده ÙŠ زمين؛ نه تنها قواعد Ùˆ قوانين بازي را نمي داند؛ بلكه Ø±ÙˆÛŒÙ‡Ù…Ø±ÙØªÙ‡ در تضاد با قواعد Ùˆ قوانین هر نوع بازيي مي باشد. Ú¯Ø±ÙØªÙŠÙ… كه چنان شاكياني ØÙ‚ داشته باشند، اكنون مي پرسم چرا ايناني كه تصوّر مي كنند مثلا قواعد Ùˆ قوانين بازي را مي دانند Ùˆ آنقدر Ùهم Ùˆ شعور دارند كه نه تنها مي توانند در رقابتهايي سالم، استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ لياقتها Ùˆ شايستگيها Ùˆ دانشهاي خود را نشان دهند؛ بلكه در گسترش Ùˆ زيبا آرائي بازي نيز مي توانند نقشي درخور Ø§ÙŠÙØ§ كنند، من Ù…ÛŒ پرسم چرا همین مدّعیان دانستنیها نمی توانند به یک همگرایی Ùˆ همآزمایی خردمندانه دست یابند؟. چرا؟. معضل بزرگ Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار جامعه ÙŠ ما اينست كه مدعيان هماوردي به دليل سوائق خطا آمیز Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ مستبدانه Ùˆ جاه طلبيها Ùˆ قدرت پرستيها Ùˆ كينه توزيها Ùˆ دشمنیهای ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ جمعي خود، نه تنها نتوانسته اند تا امروز در باره ÛŒ قواعد Ùˆ قوانين بازي، ژر٠بیندیشند Ùˆ پرورنده ÛŒ آنها باشند؛ بلكه در رقابت با هماوردهاي خود نيز، دست كمي از گروه تسخير كننده ÙŠ زمين ندارند. Ø¨ØØ« « خوبترين خوبان » ما در اين نيست كه آنها به دليل خودمطلق بينيهاي خود با كوچكترين تغييرات اجتماعي، Ùوري ميدان همآوردي را ترك مي كنند Ùˆ پا به ÙØ±Ø§Ø± مي گذارند؛ بلكه بيش از هر چيز، خصلت انتقام خواهي Ùˆ امیال تمامیّتخواه آنهاست كه بر هر منطق Ùˆ استدلال Ùˆ برهان، غالب مي باشد.
Ú¯ÙØªÙ† ندارد كه انساني بزرگ منش Ùˆ دريا دل به نام « نلسون ماندلا » در مبارزه براي ÙØ±Ùˆ پاشي سيستم ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ آپارتايد، هيچگاه ميدان همآوردي را ترك نكرد. او بيش از سي سال از زندگيش را در زندانها به سر برد؛ زيرا به ملّتش Ùˆ آرمانهايش Ùˆ آرزوهايش يقين Ùˆ ايمان داشت. ايمان او به نيروئي ماوراء الطبيعه نبود. ايمان او به عظمت انسان Ùˆ كرامت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª او بود. او در كنار ملّتش ايستاد Ùˆ ملّتش نيز با تمام وجود خود، پيكار سر سختانه ÛŒ انساني را تجربه كردند كه با بينشي بسيار وسيع Ùˆ Ùهم Ùوق العاده ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ به گلاويزي با سيستم آپارتايد رو آورده بود. او هرگز نگريخت. او ايمان Ùˆ يقين داشت به آنچه در وجودش Ùˆ Ø±ÙˆØØ´ Ùˆ اÙكارش مي جوشيد. او آنقدر به مبارزه ÙŠ خود ايمان داشت كه سر انجام توانست هولناكترين سيستم آپارتايد جهان را به زانو در آورد Ùˆ آزادي را براي هم ميهنانش به ارمغان آورد ØØªÙ‘ا برای آناني كه از خاصمان سر سخت خود او بودند. او آزادي را Ùقط براي مردم سياه خود نمي خواست؛ بلكه براي نوع انسان بدون رنگ پوست Ùˆ اعتقادات Ùˆ گرايشهايش.
ايراني Ú†Ù‡ در تاريخ اساطيري اش Ú†Ù‡ در Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ متلها Ùˆ داستانهاي عاميانه اش، همواره بر انسانهائي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ آنان را ستوده Ùˆ از آنها در اشعار Ùˆ قصه هايش ياد كرده است كه در « ميدان همآوردي » با ØØ±ÙŠÙان خود گلاويز شده اند. آناني كه تصور مي كنند با در ينگه دنيا نشستن مي توانند مسائل Ùˆ معضلات ايران را بر طر٠كنند، همه بدون استثناء آب در هاون مي كوبند Ùˆ خشت بر آب مي زنند. اگر ØØªØ§ گروهي از خوبترين خوبان، آنقدر سابقه ÙŠ درخشان Ùˆ ارزنده اي داشته باشد، تا زماني كه بيرون از « ميدان همآوردي » مي باشد، تمام مبارزاتش، تیر انداختن در تاریکیست؛ گيرم كه سردمدار پيكار، خودش را « جمشيد جم » بداند. « ميدان همآوردي »، نامش « ايرانزمين » است. بيرون از مرزهای اين ميدان، هيچ نيرويي به جایی نخواهد رسید.
8- دشمنی در ØÙ‚Ù‘ همدیگر.
دوستان Ùˆ خاصمان ما آنانی نیستند Ú©Ù‡ با ما « Ø§ÙØª Ùˆ خیز یا از ما Ù†ÙØ±Øª Ùˆ پرهیز » دارند؛ بلکه « دوستی Ùˆ خصومت » از گنجینه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما چکیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان شیره ای چسبان، دیگران را به ما Ùˆ ما را به دیگران Ù…ÛŒ پیونداند یا Ù…ÛŒ گسلاند. هستند بسیاری از انسانها Ú©Ù‡ با همدیگر، « ØØ´Ø± Ùˆ نشرهای » مداوم دارند؛ ولی نه « دوست » یکدیگر هستند، نه خاصم هم. هر چقدر بر « Ùهمیده Ú¯ÛŒ Ùˆ وسعت شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ وجدان مسئولیّت پذیر » انسانها Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ شود، به همان میزان نیز از « خارهای خشونت Ùˆ ذلالت آور خصومت در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر » کاسته نیز خواهد شد. ما ایرانیان چقدر در سه دهه ÛŒ اخیر تاریخ معاصرمان از « Ùهم Ùˆ شعور »، تهی Ùˆ Ùقیر شده ایم Ú©Ù‡ « خصومتها Ùˆ کینه توزیهایمان » را نمی توان در هیچ منظومه ای گنجایش داد؛ سوای کهکشان هستی وجود تاریک Ùˆ خموش خودمان. ما ملّتی شده ایم مملوّ از خصومت Ùˆ ØÙ‚ارت مومنانه. ایمانی Ú©Ù‡ تولید خصومت Ùˆ Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± کند، ایمانی کثی٠است.
9- ÙلسÙÙ‡ ÛŒ پول.
پول، ابزاريست براي آنكه بتوان با آن، مناسبات انساني را از پيچيده گيهاي دست – Ùˆ – پا گير دار Ùˆ مشكلات اضاÙÙŠ به در آورد Ùˆ بر سرعت كارها Ø§ÙØ²ÙˆØ¯. تراژدي انسان از Ù„ØØ¸Ù‡ اي آغاز مي شود كه ابزار به ايده آل Ùˆ هد٠و آرمان Ùˆ آرزوي انسان واگردانده شود. آنچه روزگاري بر سهولت مناسبات انسانها با يكديگر مي Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ùˆ نقشي بسيار مثبت داشت، امروز تنها « معيار سنجشگري انسان Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هايش » مي باشد. در اجتماعاتي كه پول بر وجدان انسانها سيطره يابد، آدميگري Ùˆ انساندوستي به ØØ¶ÙŠØ¶ Ùلاكت Ùˆ ÙØ¶Ø§Ø¦ÙŠ Ø§Ø«ÙŠØ±ÙŠ در ناكجا آبادهاي كيهاني تبعيد خواهد شد. انسان پول پرست Ùˆ پولگرا Ùˆ پول انبار كن Ùˆ پول ØØ±ÙŠØµØŒ انسانيست كه ابزار Ùلزي شده است Ùˆ آدميگري در منشهاي او Ù…ØÙˆ شده است. انسان هر آنچه را كه كش٠و اختراع كرد، از يك طر٠بر امكانهاي زيستي او Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ùˆ از طر٠ديگر بر مصيبت ÙØ±Ø³Ø§ÙŠØ´ آدميگري در وجود او، شدّت داد. اينكه آيا انسانها بتوانند ابزار را به عنوان ابزار ببينند؛ نه هد٠و آمال Ùˆ مقصد نهائي، به اين مشروط مي باشد كه ما آدميگري را در خود Ø¨Ø§Ø²ÙŠØ§ÙØªÙ‡ باشيم Ùˆ آن را بر ÙØ±Ø§Ø² تمامي ابزارهاي بشري بدانيم. جامعه اي كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ همديگر را بر شالوده ÙŠ « كيسه ÙŠ زر Ùˆ ثروت Ùˆ داشته هاي مادي »، رده بندي Ùˆ ارجگزاري كنند، آن جامعه، دير زمانيست كه به Ùلز سخت Ùˆ خارا سنگ تبديل شده است. در چنان جماعتهايي، انساندوستي Ùˆ مهر به نوع بشر Ùˆ آدميگري از گوهر شب چراغ نيز ناياب تر خواهد بود. ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÙŠ امروز جوامع بشري، ابزار شدن انسانهاست.
10- خیالهای رنگین کمانی.
ما با مناسبات اجتماعي خود به آن چيزهائي دوست داريم، دست يابيم كه در زندگيهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ امکانهای دم دست خود به ندرت مي توانيم آنها را به دست آوريم. روابط اجتماعي با ديگر انسانها، خود به خود به تصادم ارزشها Ùˆ تصورات Ùˆ ايده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ اراده ها Ùˆ خواستها Ùˆ نيازهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ با يكديگر مختوم مي شود. در تصادم Ùˆ گلاويز شدن ارزشهاست كه هر انساني تلاش مي كند جايگاه واقعي خود را بازيابد؛ ولي رقابتها Ùˆ چشم همچشميها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ كينه توزيها Ùˆ بد ذاتيها Ùˆ پلشتيهاي آدمي به تيره Ùˆ تار كردن ÙØ¶Ø§Ø¦ÙŠ Ù…ÙŠ Ø§ÙØ²Ø§ÙŠÙ†Ø¯ كه ما دوست داريم در آن به ÙŠØ§ÙØªÙ† جايگاه واقعي خود برسيم؛ ولي نمي توانيم. سماجتها Ùˆ پشتكارها Ùˆ سخت سريها Ùˆ خون دل خورنهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¯Ø± تضاد با آن چيزيست كه ما را همگونه Ùˆ همسان Ùˆ Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§ ديگران مي خواهد؛ نه بدانگونه كه ما هستيم Ùˆ مي توانيم بشويم. Ø¨ØØ« ناهنجاريهاي اجتماعي، Ø¨ØØ« كشمكش ارزشهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¯Ø± تخاصم Ùˆ تضاد با كليشه ها Ùˆ شابلونهاي عمومي مي باشد. جامعه اي كه نتواند امكانهاي Ø®ÙˆØ¯Ø´ÙƒÙˆÙØ§ÙŠÙŠ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ را در ارزيابي Ùˆ سنجشگری Ùˆ ويرايش شابلونهاي كليشه اي برتابد، آن جامعه دائم در Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ تنشهاي خون آلود، اسير خواهد ماند.
11- آستانه ی صبر ما.
آستانه ÛŒ لبریز شدن صبر ما را « مقاومتها Ùˆ سختجانیهای ما » متعیّّن نمی کنند؛ بلکه اندازه Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آن خراشهائی رقم Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ ما بر پوسته ÛŒ زمخت واقعیّتها Ù…ÛŒ کشیم Ùˆ آب از آب نیز تکان نمی خورد. گاهی سراسر آن چیزی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خراشیم Ùˆ به تخریبش مصمّم هستیم، همان چیزی نیست Ú©Ù‡ ما در تصوّرات Ùˆ خیالاتمان Ù…ÛŒ پروریم Ùˆ به وجودش یقین داریم؛ بلکه چیزیست Ú©Ù‡ اصل آن به وجود خود ما آغشته است Ùˆ ما Ùقط سایه اش را Ù…ÛŒ سابیم Ùˆ Ù…ÛŒ خراشیم. نشانه ها Ùˆ رد پاهای جهالت Ùˆ ØÙ…اقت را بایستی در ابتدا در خودمان کش٠کنیم؛ چنانچه از « جهل اجتماع » در عذابیم Ùˆ خواهان « مناسباتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ » هستیم.
12- قیمت گذاری « وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » .
بودن به هر قيمتي به اين معناست كه ما ارجمندی Ùˆ کرامت وجودي خود را در مقام انساني Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ø¯Ø±Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ايم. اگر هر بودني را بتوان قيمت گذاري كرد Ùˆ آن را خريد، آن بودن، بودني بي ارزش مي باشد؛ زيرا تهي از ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت Ùˆ كرامت آدمي مي باشد. انساني كه داراي « بود » مي باشد ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù‡Ø± قيمتي مي باشد Ùˆ هرگز در رده ÛŒ ارزشهاي اقتصادي قرار نمي گيرد. آيا بود ما، وجوديست همچون كالاهاي اقتصادي يا وجوديست ارجمند Ùˆ هرگز قیمت ناپذیر؟.
13- ØØ³Ø¯ خانمانسوز.
ØØ³Ø¯ از پيامدهاي مقايسه كردن خود ما با ديگريست Ùˆ از كمداشت ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هائي شعله ور مي شود كه ديگران دارند Ùˆ ما ÙØ§Ù‚د آنها هستيم. چنين سائقه اي را در وجود انسانها نمي توان با نق زنيهاي سرزنش آميز از Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´Ø§Ù† زدود؛ بلكه با برپا كردن جشنهاي ملّي Ùˆ عمومي كه توام با رقص Ùˆ پايكوبي Ùˆ شادخواري باشد، مي توان از شدت آزارنده ÙŠ آن كاست Ùˆ اهرمهاي مخرّب آن را تعديل كرد. ØØ³Ø¯ در هر دامنه اي كه راه پيدا كند، آن دامنه را به خصومتگاه خونين Ùˆ Ù†ÙØ±Øª بار انسانها از يكديگر تبديل مي كند.
14- هردمبیل بودن.
Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§Ø¦ÙŠ Ø±Ø§ كه ما از زواياي مختل٠و چشم اندازهاي ضد Ùˆ نقيض برانداز نكرده ايم Ùˆ در باره ÙŠ چند Ùˆ چون آنها نينديشيده ام، نبايستي چیزی در باره شان بر زبان Ùˆ قلم برانيم. انساني كه نمي تواند نيروي داوري مغز خودش را در ارزيابي داده هاي گوناگون به Ù…ØÙƒ بزند Ùˆ گزينشي نهايي را از آنچه برسنجيده است بر زبان Ùˆ قلم جاري كند، خواه ناخواه در هر جمله اي كه مي نويسد يا بر زبان مي راند، همانند پر كاهي خواهد بود كه اسير گرايشهاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª مي باشد Ùˆ از خود، هيچ اختياري ندارد. چنان انسانهائي دائم در تناقض Ùˆ تضاد Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ùˆ پريشانگوئي با خود مي باشند؛ زيرا روØÙŠ Ù…Ù†Ø³Ø¬Ù… Ùˆ آراسته Ùˆ آگاه ندارند.
15- مسئولیّت و آزادی.
آزادي را در جوامع انساني نمي توان بدون Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù† مسئله ÙŠ « مسئوليّت » در باره اش سخن Ú¯ÙØª. پديدار شدن آزاديهاي اجتماعي به اين بازبسته است كه ما Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئوليتهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ را در ابعادي كيهاني بÙهميم Ùˆ اجرا كنيم. آزاديهاي اجتماعي، مقوله ائيست كه ضرورت آن در اجتماع انسانها Ùˆ باهمزيستي آنها در كنار يكديگر، موضوع انديشيدن Ù…ÛŒ شود. آنانی كه در جزيره اي تك Ùˆ تنها Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ يا ساكن مي باشند از آزادي، هيچ تصوّري ندارند كه بخواهند در باره ÙŠ آن نیز بينديشند.
16- « خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو!. »
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ خود بودن Ùˆ بدانسان زيستن Ùˆ انديشيدن Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± كردن Ùˆ Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± ماندن به آنچه ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت Ùˆ گوهر وجودي آدميست، نوعی رسوا شدن مي باشد؛ آنهم در ميان جماعتي كه ايده آلش از زندگي اجتماعي، همرنگ Ùˆ همعقيده Ùˆ Ù‡Ù…ÙØ±Ù… Ùˆ همساني همه ÙŠ انسانها بدون استثناء مي باشد. در چنين جوامعي، ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت Ùˆ شخصيّت مستقل، تيريست كه به قلب تك، تك همرنگان مي خورد Ùˆ زجر Ùˆ عذاب طاقت ÙØ±Ø³Ø§ÙŠÙŠ Ø±Ø§ توليد مي كند. جامعه اي كه به همرنگي خو بگيرد، در يك پروسه ÙŠ بسيار كوتاه مدت مي تواند تمام نوابغ Ùˆ متÙكّران خود را قلع Ùˆ قمع كند Ùˆ براي هميشه Ùˆ ابد از ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ عيني آنها آزاد شود. ØØ¶ÙˆØ± انسان مستقل انديش در جماعت همرنگان، ØØ¶ÙˆØ±ÙŠØ³Øª ويرانگر براي آنچه همرنگي را دوام مي دهد. جماعت همرنگان، اجتماع انسانهايي مي باشد كه مخنث مزاج، هزار نبش، مختل٠الاخلاق، سطØÙŠ Ùˆ علّامه نما، ØØ§Ø³Ø¯ Ùˆ كينه توز Ùˆ مغرض هستند Ùˆ مي توانند صدها ÙØ±Ù… ديگر كه در گستره ÙŠ « همرنگي » بگنجد، از خود بروز دهند. هر انسان خويشانديشي كه در سرزمين ما، « خود » بود Ùˆ خواست « خود » بماند، تمام همرنگان، او را با تمام نيرو به بيرون ت٠كردند. خود بودن، رسوائيست. کیست Ú©Ù‡ دلیر باشد در جمع امّت گونه های همعقیده، « رسوای مطرود » شود؟.
17- خاصیّتهای دروغ.
تاریخ نگارش و ویرایش: هشتم اکتبر سال 2007 میلادی
دروغ را ما آگاهانه اختراع كرديم تا بتوانيم در پرده ÙŠ آن، اغراض Ùˆ نيّتها Ùˆ مقاصد Ùˆ اهدا٠خود را پنهان كنيم. ما در اختراع دروغ به چيزي پشت پا مي زنيم كه مسئوليّتش متوجّه ماست. ما با دروغ به Ø±Ø§ØØªÙŠ Ù…ÙŠ توانيم در مناسبات با يكديگر، ويراژها Ùˆ كژراهه ها Ùˆ بيراهه ها Ùˆ راه گربه روهاي متنوّعي را براي رسيدن به آنچه نيّت واقعيمان مي باشد، سريعتر بپيمائيم. ايراني با آگاهي، « منش پهلواني » را به خاك سپرد Ùˆ به « رند زرنگ شدن » با علاقه ÙŠ تام رو آورد؛ زيرا رند زرنگ شدن، امكانيست عالي براي انواع Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ùˆ دروغين از خود نشان دادن Ùˆ با وجداني آسوده، هر Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ كرداري از خود را توجيه Ùˆ تبرئه كردن. كاراكتر اجتماعی ما ملّت با سیطره ÛŒØ§ÙØªÙ† پدیده ÛŒ « رند زرنگ » بر ذهنیّت Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کثیری از انسانها، سلول به سلولش، ÙØ§Ø³Ø¯ شده است.
18- تئوری ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت کثرتمند.
ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت هرگز كالاهاي تكنيكي Ùˆ صنعتي Ùˆ خشكباري نيستند كه بتوان آنها را از جايي در كره ÙŠ زمين يا كائنات خرید کرد Ùˆ به سرزمين خود انتقال داد. ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت، ايده هائي هستند كه بايستي آنها را Ùقط بر شالوده ÙŠ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ يك ملّت » پرورانيد Ùˆ زاياند Ùˆ سپس در راستاي واقعيت پذيري Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÙŠ آنها تلاش كرد. هيچ گرايش سیاسی نمي تواند به صر٠اينكه با گرايشهای دیگر اندیش در رقابت خصمانه مي باشد از راه قبضه ÙŠ ارگانهاي كشوري، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از « ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت بودن » دم بزند؛ زیرا « ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت » را بايستي تئوريك انديشيد تا بتوان جايگاه تمام گرايشهاي سياسي را در راستاي پرنسيپهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ملّت با تكيه به قانون اساسي، متعيّن كرد. سيستمي كه با كاربست كشتار Ùˆ زور Ùˆ ترور Ùˆ شكنجه Ùˆ اعدام بر مردم، سلطه ÙŠ خود را ØÙظ بكند، هرگز هيچ ØÙ‚انيتي ندارد؛ ولو ادّعای کاذب الهی بودن را داشته باشد.
19- Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان.
انسانها با پیشآمدی یا جنبشی Ùˆ تکانی Ùˆ چیزکی، در چاه Ùˆ دریای « تÙکّر » یا Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ یا ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ روند یا غرق Ù…ÛŒ شوند. Ùکر، دامنه ÛŒ جاذبه هاست. میدانیست Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡ انسان، تمام ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را به گرداگرد خودش همچون گرداب ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ خواند تا بتواند چند – Ùˆ – چون سوائق ÙØ±Ø¯ÛŒ اش را بشناسد Ùˆ بداند. در آنچه Ú©Ù‡ بسان گرداب به گرداگرد آدمی Ù…ÛŒ چرخد، « خود انسان » است Ú©Ù‡ ناپیداست؛ ولی ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ Ùهمآپذیر آن را Ù…ÛŒ توان Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرد Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª. انسان در همان ناپیداییهاست Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ سوائق خود را بایستی جست – Ùˆ – جو کند؛ ولی این کدام درخت است Ú©Ù‡ بتواند ریشه های دوانده شده اش را در تاریکی خاک بشناسد Ùˆ بداند؟. انسان، همیشه، Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان خواهد زیست؛ زیرا در هر چاه Ùˆ دریای « ناگهانیها » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود Ùˆ غرق Ù…ÛŒ شود، همواره، شاخه ÛŒ « استقامت دانش Ù…ØØ¶ داشتن از آن چیز را »، شکسته Ùˆ خورد شده بازمی یابد.
20- از Ù…Ùهوم به تصویر.
..... با قیاÙÙ‡ ای Ùکور Ùˆ زبانی سلیس Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: « ÙØ±Ø¶ Ú©Ù† اون کلمه ÛŒ نیمزاویه ای Ú©Ù‡ من میگم، مثلا « Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزی » باشه. خاستگاه چنین Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ای، شهر تبریز Ùˆ مردمی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ خود را تبریزی Ù…ÛŒ دونن. چنین غذایی در Ø³ÙØ±Ù‡ ÛŒ دیگر اقوام ایرانی Ùˆ چشیدن مزه ÛŒ آن، نم نم، جایگاه خود را در بین غذاهای ایرانی، باز Ù…ÛŒ کنه. بنابر این اگه در جایی Ú¯ÙØªÙ‡ شود Ú©Ù‡ Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزی چیه؟ بایست Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ از غذاهای ایرانی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ زادگاهش تبریزه. درست همین غذا Ùقط یک نیمزاویه از مجموعه ÛŒ غذاهای ایرانی به ØØ³Ø§Ø¨ Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ به همه ÛŒ مردم ایران، تعلق دارد Ùˆ مستقل از زایشگاه خودش Ù…ÛŒ باشد. ØØ§Ù„ اگر تبریزیها بیایند Ùˆ شمشیر بر سر مردم ایران بگیرند Ú©Ù‡ بالام جان. بویوک آگا!. گذای مردم ایران همون Ú©ÙˆÙØªÙ‡ ÛŒ تبریزیه ای آروات Ù‚ØØ¨Ù‡!. اونوقت میشه، نیمزاویه ای Ú©Ù‡ ادّعای جامعیّت داره؛ ولی در ØÙ‚یقت Ùˆ واقعیّـت اینطور نیست. ملّی Ùˆ ایرانی بودن چنان غذایی، موقعی ØÙ‚یقت ملّی دارد Ú©Ù‡ مستقل از زادگاهش باشه Ùˆ در خدمت همه. ØØ§Ù„ا همین ØÙ‚یقت ساده Ùˆ Ø´Ú©Ù…ÛŒ را به تمام غذاهای Ù…ØÙ„Ù‘ÛŒ Ùˆ قومی گسترش بده Ú©Ù‡ ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ اقوام Ùˆ اقلیّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک ایرانی Ù…ÛŒ باشه تا متوجّه منظور من بشی. بعدش نیز همین قضیه را ببریم در دامنه ÛŒ کشور داری: اینکه در جامعه ÛŒ ما کدامین گرایشهای اعتقاداتی وجود دارند، چندان مهم نیست. اصل اینه Ú©Ù‡ اگه گرایش اعتقاداتی مثل ÙØ±Ø¶ کنیم همین اسلامگرایان در یک رقابت سالم به تشکیل دولت از سوی واجدین شرایط برگزیده شوند، آنگاه آنها Ù…ØÙ‚Ù‘ Ùˆ مجاز نیستند Ú©Ù‡ خود را به ØÚ©ÙˆÙ…ت واگردانند Ùˆ بگویند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایران؛ یعنی دولت مطلق اسلامی Ùˆ همه چیز بایستی در راستای ابدیّت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت اسلام Ùˆ آخوند Ùˆ اعوان Ùˆ انصارش ØØ±Ú©Øª کنه. این کار یعنی اینکه نیمزاویه ÛŒ اسلام Ù…ÛŒ خواهد با زور Ùˆ کشتار به مردم ایران Ùˆ جهانیان تØÙ…یل Ùˆ تلقین بکنه Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ایرانی؛ یعنی اسلام Ùˆ بس. برای همین نیز؛ نیمزاویه Ù…ÛŒ مونه Ùˆ هرگز ایرانی نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا همعقیده گان خود را از تمام آنانی Ú©Ù‡ مسلمان نیستند Ùˆ دگر اندیش Ùˆ پیرو مذاهب Ùˆ ادیان Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دیگر Ù…ÛŒ باشند، متمایز Ù…ÛŒ کنه Ùˆ Ù…ÛŒ گسله Ùˆ بر آنها ØØ§Ú©Ù… قهار میشه.
ØØ§Ù„ا همین قضیه را بیاوریم در دامنه ÛŒ مثلا اپوزیسیون: ما برای ساختن ایران به تمام آنانی Ú©Ù‡ خود را ایرانی Ù…ÛŒ دانند، Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…. مهم نیست Ú†Ù‡ اعتقاداتی دارند Ùˆ کدام برنامه Ùˆ مرامنمامه ÛŒ سیاسی را تبلیغ Ù…ÛŒ کنند . اصل Ùˆ پرنسیپ اینه Ú©Ù‡ وقتی مثلا طی٠لیبرالها برگزیده شوند؛ مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیستند Ú©Ù‡ باریکادی بسازند برای قلع Ùˆ قمع دیگران Ùˆ یارگیری برای خودشون؛ بلکه آنها مسئول Ùˆ موظ٠و متعهد هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را با مردمش بدون هیچ تبعیضی Ùˆ استثنایی در مسائل باهمزیستیشان، یار Ùˆ یاور باشند Ùˆ هرگز مجاز Ùˆ Ù…ØÙ‚ نیز نیستند Ú©Ù‡ معلم Ùˆ آمر ØÙ‚یقت ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ گروهی خودشون باشند. آنها Ùقط بایستی مسائل Ùˆ معضلات باهمستان ایرانی را در مدّت مشخصی Ú©Ù‡ قانون اساسی تعیین Ù…ÛŒ کنه، بر شالوده ÛŒ سیاستهای پراکتیکی Ùˆ آزمونگری خود به کار ببندند Ùˆ همواره، آماده ÛŒ پذیرش Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®Ø·Ø§Ù‡Ø§ Ùˆ بازنگری در برنامه های خود باشند Ùˆ خود را آماده برای رقابتهای دور بعد انتخابات کنند Ùˆ مردم مجازند Ú©Ù‡ سیاستهای آنها را انتقاد علنی بکنند Ùˆ هیچکس ØÙ‚ ندارد به Ø§ØØ¯ÛŒ آزار برساند Ùˆ جانش را بگیرد. جان Ùˆ زندگی، پرنسیپا، خدشه ناپذیر هستند. ما اگه این « مسئله ی، نیمزاویه بودن خودمون را Ùˆ آن تمام زاویه شدن باهمستان خود را در همکاری Ùˆ همگرایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همازمایی » بÙهمیم Ùˆ به واقعیّت پذیری اش بکوشیم، مطمئن باش Ú©Ù‡ پازل ØÙ‚یقت باهمستان ایرانی خود را ساخته ایم. اگر Ù†Ùهمیدیم. مطمئن باش Ú©Ù‡ ایران ما به جایی نخواهد رسید Ùˆ مردم ما، دائم غارت Ùˆ سرکوب خواهند شد ØØ§Ù„ا یا از سوی خودیها یا بیگانه گان Ùˆ مردم بیچاره نیز Ùقط Ùلاکت Ùˆ بدبختی را در طول تاریخ، تجربه خواهند کرد Ùˆ تمام گروههای سیاسی نیز بدون استثنا با این یکدنده گیها Ùˆ ØÙ…اقتهای توصی٠ناپذیر Ùˆ ایران ستیزی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ستیزی خود ØØªÙ‘ا نخواهند تونست Ú©Ù‡ بر تخم Ú†Ù¾ جنابعالی، ØÚ©ÙˆÙ…ت ابدی کنند؛ Ú†Ù‡ رسد بر ایران Ùˆ ایرانی. »
21- وضعیّتهای تشویشی.
آنانی را Ú©Ù‡ نمی شناسیم Ùˆ در باره شان چیزی نمی دانیم، خصومتی نیز در ØÙ‚ّشان نداریم؛ زیرا کینه توزی Ùˆ خصومت از پیامدهای « شناختن Ùˆ دانستن بی میانجی » Ù…ÛŒ باشند. بسیاری از انسانهایی را Ú©Ù‡ خصومت وار با آنها Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ در باره شان قضاوت کرده ایم، ناگهان در برهه ای از زندگیمان، تجربه ای دیگرسان از آنها کسب Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ سراسر آن چیزهائی را Ú©Ù‡ تا کنون در باره ÛŒ آنها Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ نوشته Ùˆ قضاوت کرده ایم، در یک چشم بر هم زدن، پوچ بودشان را Ù…ÛŒ Ùهمیم. آنگاه است Ú©Ù‡ ما در موقعیّتی تشویش آمیز قرار Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ نمی دانیم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تصمیمی باید بگیریم. آیا باید در آنچه ما پیشترها قضاوت کرده ایم، تجدید نظر کنیم یا اینکه سراسر آنچه را سپری شده است به خاک بسپاریم Ùˆ آغازی نو را رقم بزنیم. « وضعیّتهای تشویشی » از بهترین امکانهای زندگی هستند Ú©Ù‡ به ندرت پیش Ù…ÛŒ آیند؛ ولی Ù…ÛŒ توانند نقشی بزرگ Ùˆ سرنوشت ساز در زندگی Ùˆ آینده ÛŒ ما Ø§ÛŒÙØ§ کنند. Ùقط روش Ùˆ شیوه ÛŒ رویارویی ما با « وضعیّتهای تشویشی » است Ú©Ù‡ متعیّن کننده ÛŒ اکنون Ùˆ آینده ÛŒ ما Ù…ÛŒ باشد؛ نه آنچه ما از قبل Ù…ÛŒ دانیم Ùˆ Ù…ÛŒ شناسیم. ///