گامی دیگرگونه از پرÙسور جمالی--Øمزه مشگین Ù†Ùس
از مولوی شناسی رایج ما
Ùˆ گامی دیگرگونه از پرÙسور جمالی
مقاله از ایران
در طول دهه ها Ùˆ Øتی سده ها Ú©Ù‡ مولوی پژوهی در عرصه Ùکر Ùˆ ادب ایرانی جایی چشمگیر برای خود باز کرده است،همگان Ú¯Ùتند Ùˆ نیز
همگان پذیرÙتند Ú©Ù‡ مولوی در کنار شاعران دیگری همچون Ùردوسی Ùˆ ØاÙظ از ارکان ادب Ùارسی است.اما به راستی در Øیطه مولوی شناسی Ú†Ù‡ کردیم؟ کدام یک از مولوی شناسان ما به عمق اندیشه های مولوی راه برده Ùˆ بر اساس یاÙته های خویش از مثنوی Ùˆ دیوان کبیرش ØŒ زیربنایی Ùکری ارائه دادند؟ مولوی شناسی ما Ù…Øدود شد به تØلیل سطØÛŒ اÙکار مولوی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…Ú©Ø±Ø± ابیات مثنوی. به گونه ای Ú©Ù‡ Øتی در مورد غزلیاتش – Ú©Ù‡ اساسی ترین بنمایه های Ùرهنگی ایران را در خود دارد- هیچ Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیر Ù…Ùصلی نوشته نشد.تاس٠بارتر این Ú©Ù‡ Ø´Ø±Ø Ù…Ø«Ù†ÙˆÛŒ هم نه در Ù…ØاÙÙ„ جدی Ùکری یا توسط اÙرادی Ú©Ù‡ اهل ÙلسÙیدن باشند Ùˆ با ارائه مضامین Ùˆ اÙکاری بر اساس یاÙته های خویش، چارچوب Ùکری جامعه را تØت تاثیر قرار دهند، بلکه این کار Ù…Øدود شد به اساتید دانشکده های ادبیات Ú©Ù‡ اغلب دچار تنبلی Ùکری Ùˆ نشخوار اندیشه ها Ùˆ Ú¯Ùته های دیگران Ùˆ Ùیش برداری تخصصی! Ùˆ سر هم کردن آنها هستند Ùˆ بØثهای بلاغی Ùˆ لغوی برایشان جذابتر از بØثهای اندیشگیست Ùˆ مشغول نوشتن کتابهایی از این قماشند تا لیست کتابهای تالیÙÛŒ خود را بالا ببرند Ùˆ هم در سایه نام مولوی به نامی Ùˆ نانی برسند. Ùˆ دانشجویانی Ú©Ù‡ با ØÙظ معانی لغات Ùˆ ترکیبات Ùˆ اØادیث مرتبط با برخی ابیات از این کتابها واØدهایی پاس Ù…ÛŒ کنند.
Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیرهای متواتر چندین دهه ای ØŒ با تکرار Ùˆ اصرار، تبدیل به مسلمات Ùˆ بدیهیات روشنی شده اند Ú©Ù‡ تردید در آنها در ØÚ©Ù… گسستن از تمامی آموزه های مسلم Ùˆ آورندگانشان تلقی شده است. اما واقعیت این است Ú©Ù‡ در این Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیرها از ریشه یابی Ùˆ بن یابی اندیشه های ژر٠مولوی غÙلت شده است Ùˆ بابی ارجمند از ابواب Ùکر Ùˆ ذهن مولوی Ú©Ù‡ همانا ریشه های آن در Ùرهنگ سیمرغی است نا شناخته مانده است.
کاستن تصاویر Ùˆ اشعار مولوی به تشبیهات خاص Ú©Ù‡ زاده خیال ساØر مولوی است، در Øقیقت تهی کردن این تصاویر از بنمایه های اساطیری ÙˆÙرهنگی غنی آنهاست. اینکه معتقد باشیم Ú©Ù‡ مولوی انسان را به "Ù†ÛŒ" تشبیه کرده است Ùˆ با این قضاوت خود مومن به قدرت سØرانگیز خیال مولوی بشویم Ú©Ù‡ تخیل توانمندش تصاویری از این گونه استثنایی Ø¢Ùریده است چیزی است Ùˆ باور به این معنا Ú©Ù‡ مولوی اینهمانی "Ù†ÛŒ" Ùˆ انسان Ùˆ نیز جان Ùˆ رام Ùرزند سیمرغ را از منابع Ùرهنگی هزاره های گذشته ایران به میراث برده است ØŒ بØØ«ÛŒ دیگر. به یقین چنین شناختی Ùˆ چنین قضاوتی ما را از بØثهای تکراری به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ شناسی رایج Ú©Ù‡ تنها به همین Øبابهای دریای مثنوی Ùˆ دیوان Ú©Ù‡ عبارت از بر آوردن لغات مشکل Ùˆ Ø´Ø±Ø ØªØ±Ú©ÛŒØ¨Ø§Øª Ùˆ آرایه های ادبی باشد رهانده Ùˆ به اÙقهای تازه ای از مایه ها Ùˆ بنمایه ها Ùˆ درونمایه ها Ù…ÛŒ کشاند. جمالی دست به چنین کار کارستانی زده، یقه پاره پاره مولوی را از دست این مدعیان ادب Ùˆ ادبیاتی Ù…ÛŒ رهاند Ú©Ù‡ Ú†Ù†Ú¯ در دامن مولوی زده اند تا از همراهی او بادی در غبغب اندازند Ùˆ اÙتخاری نصیب خود کنند. جمالی با اندیشه توانای خود درد Ùˆ خطر راهی را به جان Ù…ÛŒ خرد Ú©Ù‡ کسی پیش از او گام در آن ننهاده است. او از جوشیدنگاه آب قناتی وارد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در قرن Ù‡Ùتم از ذهن Ùˆ زبان مولوی بر جوشیده است. او بر خلا٠مسیر آب به راه Ù…ÛŒ اÙتد، روشنا Ùˆ زهش آب چاههایی را در سر راه Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در قرون پیش از مولوی از ذهن Ùˆ زبان کسانی چون عطار، سنایی Ùˆ Ùردوسی Ùˆ از زمین Ùرهنگ ایران بر جوشیده Ùˆ به این جریان ملØÙ‚ Ù…ÛŒ شود. او ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ از موانع Ú¯Ù„ آلود Ùˆ تاریک سده ها Ùˆ وقایع تاریک Ù…ÛŒ گذرد تا به لا به لای صخره هایی Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زهدان ابتدایی این آب جاری هزاره هاست. اگر مولوی را به گونه ای دیگر Ù…ÛŒ بیند بدان خاطر است Ú©Ù‡ سرچشمه های اصیل آثار او را Ú©Ù‡ همانااساطیر Ùˆ تصویرهای هزاره های گمگشته ایرانیست در یاÙته است.
مثنوی مولوی با ناله Ù†ÛŒ آغاز شده است. غیر از جمالی Ú†Ù‡ کسی تا Øال به این درک از تصاویر Ù†ÛŒ در مثنوی دست یاÙته است Ú©Ù‡: بنیاد Ùرهنگ ایران بر این اساس نهاده شده است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ این همانی با انسان دارد Ùˆ این نشانی از باور Ùرهنگ ایران به اصالت Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان است. کانیا هم به معنای نای بود Ùˆ هم به معنای دختر جوان. گذشته از این Ú©Ù‡ در این تصویر بندهای Ù†ÛŒ Øاوی Ù…Ùهوم Ùرشگرد Ùˆ نو شوی مداوم انسان است، نشانه ای دیگر از زایندگی انسان است Ùˆ زایندگی نیز بنیاد اصالت انسان است.چنین تصویری از انسان Ùˆ این همانی اش با Ù†ÛŒ – Ú©Ù‡ بن همه سازهاست Ùˆ ساز نمادی از شادی Ùˆ جشن است- بنیاد دیدگاه ایرانی را در مورد انسان Ùˆ زندگی متØول Ù…ÛŒ کند.
Ù…Ùاهیمی Ú©Ù‡ مکاتب انسانگرایانه عصر Øاضر به آنها رسیده اند اما در قرن ÙلسÙÙ‡. Ø´Ú¯Ùتا غنی ترین بنمایه های ÙلسÙÛŒ عصر Øاضر در اساطیر ایرانی منعکس شده اند.
یاÙتن بنیادهای Ùکری مولوی یاÙتن بن وجودی انسان ایرانی به طور Ú©Ù„ÛŒ است. آگاه کردن انسان ایرانی است به این Ú©Ù‡ ØŒ بن بن وجودی خویش یعنی بهمن، آن خرد خندان Ùˆ اصل ساماندهی Ùˆ بینش شاد است Ú©Ù‡ گرد تغاÙÙ„ Ùˆ نسیان بر رویش نشسته Ùˆ انسان ایرانی را از اصالت انداخته است. انسان ایرانی Ùˆ انسان به طور Ú©Ù„ÛŒ آبستن آن به آن به این بهمن است Ú©Ù‡ در Ù„Øظه تولدش با او در آمیخته است. بهمن همان گنج پنهان درون آدمی است Ú©Ù‡ در صورت بازیابی Ùˆ باز زایی آن پندار Ùˆ کردار آدمی متØول Ù…ÛŒ شود.در بیداری Ùˆ بازیابی بهمن Ú©Ù‡ ارکه وجود آدمی Ùˆ نقطه ثقل Ùˆ مرکزیت مملکت وجود است، اصالت هر آنچه چهره Ùˆ قیاÙÙ‡ زایندگی Ùˆ Ø¢Ùرینندگی Ùˆ اصالت به خود گرÙته Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان را به ظاهر از او دزدیده، از اصالت Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ انسان خود سرچشمه Ùˆ رستنگاه وجود خویش Ùˆ اندیشه Ùˆ باورهایش Ù…ÛŒ شود. آمیزش خدا Ùˆ خود معنی پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ جان Ùˆ جانان Ú©Ù‡ همان خدا یا Ú©Ù„ جانهای هستی یا سیمرغ باشد، اینهمانی پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ اینهمانی دارند Ùˆ داشته اند.
گذشته از وجه غالب مولوی شناسی در ایران، Ú©Ù‡ همان Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیر نکات لغوی Ùˆ بلاغی باشد، مولوی شناسان ما یا در Ú†Ù… Ùˆ خم زندگی روزمره مولوی در Ú¯Ù„ مانده اند Ú©Ù‡ به عنوان مثال آیا شمس تبریزی مدت چهار ماه پیش مولوی زیست یا چهار سال؟ Ùˆ یا اینکه شمس در اولین ملاقات خویش، از مولوی در مورد جایگاه معنوی بایزید Ùˆ رسول اسلام پرسید یا اینکه کتابهای مولوی را Ú©Ù‡ در علم قال بود، با علم Øال خشک از Øوض بیرون آورد ØŸ Ùˆ مباØØ« خراÙÛŒ Ùˆ بی پایه ای چون این. دیگر این Ú©Ù‡ همگان پذیرÙتند Ú©Ù‡ عرÙان ایران در دامن اسلام پرورده شده است Ùˆ مولوی هم در دامن عرÙان Ø› Ùلذا دامنۀ Ùکری مولوی را دوختند به دامنۀ زمانی Ùˆ Ù…Øتوایی عرÙان، آن هم قرائتی از عرÙان ایران Ú©Ù‡ هیچ گونه تداخل Ùˆ تعارضی با اسلام نداشته باشد. Ùˆ مولوی را کردندمبلغی شوریده در جهت ترویج آیین اسلام. بدین گونه بود Ú©Ù‡ – Ú†Ù‡ آگاهانه Ùˆ Ú†Ù‡ نا آگاهانه ریشه های اندیشگی مولویث را به Ú©Ù„ÛŒ از زمین Ùکر Ùˆ Ùرهنگ پیش از اسلام بریدند؛ Ùˆ تاریخ اسلام سد معبری شد در مقابل جریان Ùکری مولوی Ùˆ مولوی شناسی تا پاکی Ùˆ قداست مولوی با آلودن به مایه های Ùرهنگی پیش از اسلام آلوده نگردد.
دیگر دریچه ای Ú©Ù‡ مولوی شناسان ایرانی از آن به Ùکر Ùˆ شعر مولوی نگریستند، نوشته های مستشرقین غربی در خصوص مولوی بود؛ بخصوص Ú©Ù‡ در قرن اخیر صنعت ترجمه رونق گرÙته بود Ùˆ درهای ذهن Ùˆ Ùکر ایرانیان به سوی کالاهای Ùکری غرب تماما با گرسنگی Ùˆ ولع گشوده مانده بود. صنعت ترجمه اگر Ú†Ù‡ در ابتدا دروازه ای بودبرای Ùراخی بینش ایرانی، اما به مرور زمان، زیباییهای آن سوی دروازه ما را نا خود آگاه به سوی خود کشید Ùˆ درواز در پشت سرمان بسته شد Ùˆ ما از گذشته خویش بریده Ùˆ کنده شدیم. پشت دروازه اگر Ú†Ù‡ عرصه ای Ùراغ Ùˆ مرتعی غنی برای پرورده Ùˆ Ùربه تر شدن گوسÙند Ùکر وجود داشت، اما دریغ Ú©Ù‡ آن همه نه در زمین Ùˆ نه در Ùضای خودمان روییده بود. از جنسی دیگر بود Ùˆ ما گوشت عاریتی بر خویشتن بستیم.
ÙیلسوÙان Ùˆ متÙکران غرب بنای اندیشگی خود را بر بنیاد Ùرهنگ Ùˆ اساطیر کهن خویش بنیان نهاده بودند. تکیۀ ما بر این بنا تکیه بر Ùرهنگ Ùˆ اساطیر یونان Ùˆ روم باستان بود. آیا ما نمی توانستیم مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ Ù†Øله های Ùکری بر اساس Ùرهنگ Ùˆ اساطیر باستانی خویشتن داشته باشیم؟ آیا اساطیر Ùˆ Ùرهنگ ما Ú†Ù‡ آثار مکتوب Ùˆ بازمانده همچون اوستا Ùˆ متون پهلوی Ùˆ Ú†Ù‡ Ùرهنگ Ùˆ تجزبیات نا نوشته Ùˆ جاری در Ùکر Ùˆ Ùرهنگ ایرانی غنایی کمتر از اساطیر Ùˆ Ùرهنگ یونان باستان داشت؟ اروپا بر بنیاد اندیشه های هومر، اÙلاطون، سقراط Ùˆ ارسطو بالید Ùˆ سیر تØول Ùکری Ùˆ Ùرهنگی اش را تجربه کرد. ایلیاد Ùˆ اودیسه از کهن ترین دوران(قرن شش پیش از میلاد) مورد واکاوی Ùˆ نقد Ùˆ بررسی قرار گرÙت. سقراط Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون در طول هزاره ها با تولد اندیشمندان Ùˆ متÙکران زایش دوباره یاÙتند با تجربیات Ùˆ ایده هایی بیشتر Ùˆ پخته تر. اما دریغ اوستای ما همچون اثری سÙالی وباز هم به دست همان مستشرقین کش٠شد!ØŸ.
Ùرهنگ Ùˆ اساطیر قبل از اسلام به دلیل Øاکمیت اسلام Ú©Ù‡ نوعی کینه به آنها داشت به دلیل تغییر مذهب Øاکمان Ùˆ غÙلت مردم در ورطۀ تغاÙÙ„ Ùˆ Ùراموشی اÙتاد. ما تاریخ Ùˆ اساطیر گذشته خویشتن را ترک کرده دست به دامن Ùرهنگ غرب شدیم.
ذهن مرجعیت گرای ایرانی Ú©Ù‡ مدام منتظر بود صاØب نظری Ùکری ارائه کند تا او در بوقش بدمد Ùˆ به تبلیغش بپردازد، به او اجازه نداد با تکیه بر توانمندی Ùکری Ùˆ اصالت وجودی خویش پا به میدان گذاشته Ùˆ با جسارت Ùˆ گستاخی بنیادهای Ùکری جهت ساختمان Ùکری جامعه ارائه کند؛ اساطیر خویش را به کند Ùˆ کاو بنشیند Ùˆ با سرانگشت استدلالهای خود یاÙته ØŒ به واکاوی بنداده های Ùرهنگ دیرسال خویش Ú©Ù‡ ریشه در Ùطرت طبیعی- نه تØمیلی- انسان دارد مشغول شود. چرا Ú©Ù‡ آن خود باوری Ùˆ اصالتش را در او کشته بودند.
با همه اینها Ùرهنگ کاریزی است Ú©Ù‡ به صورت پنهان در جان ایرانی روان بود Ùˆ در نا آگاهبودش زنده بود Ùˆ Ù…ÛŒ تپید Ùˆ اکنون اندیشمندی تمام عیار از میان ایرانیان بر آمده است Ú©Ù‡ وجود خویش را دهانه ای برای این کاریز قرار داده Ùˆ متوجه بن وجودی Ùˆ اصالت زایندگی خویش گشته است . با سخت کوشی بی نظیر خود Ú©Ù‡ باعث Øیرت آدمی Ù…ÛŒ شود راه به سرچشمه های این Ùرهنگ کهن برده است. جمالی با چشم خورشیدگونۀ خویش Ú©Ù‡ روشناییش را از هیچ منبع نوری به وام نگرÙته است، به واکاوی هزاره های تاریک برخاسته Ùˆ با کش٠بنیادهای بهمنی خویش Ú©Ù‡ این همانی با بنیادهای کیهانی دارد، کورمال کورمال در Øال کش٠ریشه های Ùرهنگی قوم ایرانی است.او با Ú†Ù†Ú¯ اندازی در واژه های گویشها Ùˆ شاخه های متÙاوت زبانهای هند Ùˆ ایرانی Ú©Ù‡ همچون سنگریزه هایی Ùرسوده Ùˆ ساییده از سیل Ùˆ بادهای هزاره ها هر کدام در گوشه ای اÙتاده اما نشان از صخره Ùˆ کوهستانی دارند Ú©Ù‡ زمانی سر به آسمان ساییده بوده است، Ùˆ با کنار هم نشاندن این پازلهای پراکنده Ùˆ کش٠معانی خوشه ای آنها در Øال بر انگیختن دوبارۀ Ùرهنگی است Ú©Ù‡ چون سام گرشاسپ در Ù¾ÛŒ خوردن تیرهایی زمینگیر شده Ùˆ در Øال نزاری روزاÙزون بوده است. این داستان همان Øکایتی است کهمی توان "رستاخیز سیمرغ"Ø´ نامید.
جمالی منتظر آن نیست Ú©Ù‡ رینولد الین نیکلسون زبان Ùارسی را یاد بگیرد، بیاید مولوی را بخواند Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø¨Ù†ÙˆÛŒØ³Ø¯ Ùˆ او نیز همچون کران Ùˆ شلان به دستیاریش مولوی را بÙهمد؛ Ùˆ با اÙتخاری پوشالی باد در کتابها Ùˆ مقالاتش بنویسد:مرØوم نیکلسون چنین Ùرمودند Ùˆ چنان Ùرمودند. از آنجا Ú©Ù‡ جمالی باور دارد Ú©Ù‡ هر انسانی به خودی خودش توانایی آن را دارد Ú©Ù‡ تجربیات نو ومستقلی از جلوه های گوناگون هستی داشته باشد، با تکیه بر خرد خودزای خویش Ú©Ù‡ با بنیانهای آشکار Ùˆ پنهان Ùرهنگ ایرانی پرورده شده است، Ùˆ پس از مطالعه Ùˆ تØقیقات شبانه روزی Øول Ù…Øور اساطیر Ùˆ Ùرهنگ گذشته ایران به مطالعه مولوی Ù…ÛŒ نشیند Ùˆ با تکیه بر اصالت اندیشگی خویش Ùˆ استواری ذهن Ùˆ Ùکر خویش – Ú©Ù‡ ÙیلسوÙÛŒ به تمام معنا هستند- اشعارش را تأویل Ùˆ تÙسیر Ù…ÛŒ کند.
جمالی به دو شیوه متمایز از دیگر متÙکران ایرانی به Ùرهنگ Ùˆ اساطیر این مرز Ùˆ بوم نگریسته Ùˆ به نتایج متÙاوت Ùˆ عمیق وپرباری دست Ù…ÛŒ یابد. نخست ØŒ او به جای تکیه بر Ù…Ùاهیم انتزاعی Ù…Øض، با نگرشی تصویر Ù…Øور به سراغ تصاویر Ùˆ اساطیر ایرانی Ú©Ù‡ تجربه های ناب گذشته های ایران است، Ù…ÛŒ رود. . دیگر با پرداختن به نوعی از زبانشناسی مختص خویش Ú©Ù‡ بی گمان تا Øالا کسی Øد اقل در ایران Ùˆ زبان Ùارسی رواج نداشته ØŒ از طریق واؤه های اصیل Ùˆ ریشه دار اما رایج یا نیمه رایج در زبانها Ùˆ گویشهای مختل٠خانواده زبانی هند Ùˆ اروپایی راه به Ùرهنگ اصیل اما مغÙول ایران Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ در پس هزاره ها در نا آگاهبود ایرانی زنده اما مدÙون مانده است.
به اعتقاد پرÙسور جمالی اگر Ú†Ù‡ ÙلسÙه، بیان تجربیات اصیل Ùˆ مایه ای انسان در Ù…Ùاهیم است اما اسطوره نیز بیان تجربیات اصیل ایران در چهره تصویرهاست. اولی به دستیاری عقل در غنای Ùکر Ùˆ Ùرهنگ Ù…ÛŒ کوشد Ùˆ دومی به دستیاری خیال. زبانشناسی مختص جمالی نیز در Ùرهنگ Ùˆ اساطیر ایران به همان سان به کار Ù…ÛŒ آید کهشیوه مارتین هایدگر در آلمان. در این شیوه جمالی با شناسایی واژه های کلیدی Ùرهنگ کهن ایران Ú©Ù‡ گاه در واژه نامه ها هر کدام از اینها معنیهایی متÙاوت Ùˆ گاه ناجور دارند، با نگرش تصویری روشن Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ این واژه ها دارای خوشه ای از Ù…Ùاهیم گوناگون هستند Ú©Ù‡ در یک تصویر باهم مرتبط هستند. به عنوان مثال جمالی معتقد است Ú©Ù‡ بنیان Ùرهنگ Ùˆ مدنیت ایران مهرورزی است Ùˆ کسی ØÙ‚ Øکومت کردن بر مردم را دارد Ú©Ù‡ آنان را شاد سازد Ùˆ همچون جمشید با تکیه بر خرد خویش بهشت را بر روی زمین برای آنان مهیا سازد. به چنین خردی در Ùرهنگ ایران خرد کاربند یا "گیتی خرد" Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند. بن مدنیت خشت بود Ú©Ù‡ به دست جمشید نخستین انسان Ùرهنگ زنخدایی- Ú©Ù‡ اینهمانی با هر انسانی دارد- ساخته Ù…ÛŒ شود.Ùˆ دیوار Ú©Ù‡ همان " دی+ وار" باشد به معنای زهدان سیمرغ است Ùˆ از آمیزش خشتها Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ پناهگاه هر جانی است؛ Ùˆ اساسا در این Ùرهنگ جان Ùˆ خرد مردمان بدون توجه به کیش Ùˆ آیینشان مقدس است. "خشت" نماد آمیزش خاک Ùˆ آب یعنی "عشق" است. در کردی به "خشت" "کارپوچگ Ùˆ در ترکی "کرپیج" Ù…ÛŒ گویند Ùˆ بوچ همان زهدان است Ú©Ù‡ ـبگاه نیز خوانده Ù…ÛŒ شود. زهدان اصل آمیزش Ùˆ پیدایش است.
"خشت" تنها به معنای آجر خام Ùˆ پخته نیست. در برهان قاطع در مقابل کلمه خشت Ù…ÛŒ آید :" نوعی از Øلوا[یعنی ماده چسبنده] هم هست Ú©Ù‡ در مشکها Ùˆ جاها ریزندتا یک پارچه Ùˆ قرص شود." خشت هم به معنای به هم چسبیده Ùˆ هم به هم چسباننده دارد.خشت اصل به هم پیوستگی Ùˆ آمیزش است.این Ú©Ù‡ خشت Ùˆ "خشتره"(Øکومت) از یک ریشه آمده اند به این معناست Ú©Ù‡ گوهر Øکومترانی در ایران ØŒ آمیزش Ùˆ کشش Ùˆ مهرورزی است نه قدرت ورزی.
خشت از ریشۀ خشه= اخشه= اشق= اشگ= عشق آمده است.خشه Ùˆ خشا در اصل به معنای "Ù†ÛŒ Ùˆ اÙشره Ùˆ شیرۀنی" بوده است. چنانچه به عصای سلطنتی خشت Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شده است. Ùˆ هخامنشیها به Øکومترانی "نییدن" (نواختن Ù†ÛŒ) Ù…ÛŒ Ú¯Ùته اند. یعنی Øاکم Ùˆ Øکومت باید با کشش نوای Ù†ÛŒ Ùˆ موسیقی مردمان رابه هم بپیوندد. "خشتره" Ú©Ù‡ امروز به Ùرمانروایی خوب ترجمه Ù…ÛŒ شوددر اصل به معنی سیمرغ بوده است. خشتره یعنی "خشه + تره" . خشه Ú©Ù‡ به معنی Ù†ÛŒ بود Ùˆ تره همان تری یا سه است. پس خشتره یعنی سه Ù†ÛŒ = سئنا = سیمرغ.
همانگونه Ú©Ù‡ ملاØظه Ù…ÛŒ شود جمالی بر اساس اساطیر ایرانی بنیانهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ اندیشگی ایران را بنیان Ù…ÛŒ نهد. کاری Ú©Ù‡ سده ها کسی بدان دست نبرده است. آینده زندگی مردم ایران بر پایه این ÙلسÙÙ‡ Ú©Ù‡ زاییده از زهدان اساطیر Ùˆ Ùرهنگ خود ایرانیان است، بنا نهاده خواهد شد نه بر اساس پایه های عاریتی از مذاهب ومکتبهای Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ ملل دیگر.
Ùˆ گامی دیگرگونه از پرÙسور جمالی
مقاله از ایران
در طول دهه ها Ùˆ Øتی سده ها Ú©Ù‡ مولوی پژوهی در عرصه Ùکر Ùˆ ادب ایرانی جایی چشمگیر برای خود باز کرده است،همگان Ú¯Ùتند Ùˆ نیز
همگان پذیرÙتند Ú©Ù‡ مولوی در کنار شاعران دیگری همچون Ùردوسی Ùˆ ØاÙظ از ارکان ادب Ùارسی است.اما به راستی در Øیطه مولوی شناسی Ú†Ù‡ کردیم؟ کدام یک از مولوی شناسان ما به عمق اندیشه های مولوی راه برده Ùˆ بر اساس یاÙته های خویش از مثنوی Ùˆ دیوان کبیرش ØŒ زیربنایی Ùکری ارائه دادند؟ مولوی شناسی ما Ù…Øدود شد به تØلیل سطØÛŒ اÙکار مولوی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…Ú©Ø±Ø± ابیات مثنوی. به گونه ای Ú©Ù‡ Øتی در مورد غزلیاتش – Ú©Ù‡ اساسی ترین بنمایه های Ùرهنگی ایران را در خود دارد- هیچ Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیر Ù…Ùصلی نوشته نشد.تاس٠بارتر این Ú©Ù‡ Ø´Ø±Ø Ù…Ø«Ù†ÙˆÛŒ هم نه در Ù…ØاÙÙ„ جدی Ùکری یا توسط اÙرادی Ú©Ù‡ اهل ÙلسÙیدن باشند Ùˆ با ارائه مضامین Ùˆ اÙکاری بر اساس یاÙته های خویش، چارچوب Ùکری جامعه را تØت تاثیر قرار دهند، بلکه این کار Ù…Øدود شد به اساتید دانشکده های ادبیات Ú©Ù‡ اغلب دچار تنبلی Ùکری Ùˆ نشخوار اندیشه ها Ùˆ Ú¯Ùته های دیگران Ùˆ Ùیش برداری تخصصی! Ùˆ سر هم کردن آنها هستند Ùˆ بØثهای بلاغی Ùˆ لغوی برایشان جذابتر از بØثهای اندیشگیست Ùˆ مشغول نوشتن کتابهایی از این قماشند تا لیست کتابهای تالیÙÛŒ خود را بالا ببرند Ùˆ هم در سایه نام مولوی به نامی Ùˆ نانی برسند. Ùˆ دانشجویانی Ú©Ù‡ با ØÙظ معانی لغات Ùˆ ترکیبات Ùˆ اØادیث مرتبط با برخی ابیات از این کتابها واØدهایی پاس Ù…ÛŒ کنند.
Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیرهای متواتر چندین دهه ای ØŒ با تکرار Ùˆ اصرار، تبدیل به مسلمات Ùˆ بدیهیات روشنی شده اند Ú©Ù‡ تردید در آنها در ØÚ©Ù… گسستن از تمامی آموزه های مسلم Ùˆ آورندگانشان تلقی شده است. اما واقعیت این است Ú©Ù‡ در این Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیرها از ریشه یابی Ùˆ بن یابی اندیشه های ژر٠مولوی غÙلت شده است Ùˆ بابی ارجمند از ابواب Ùکر Ùˆ ذهن مولوی Ú©Ù‡ همانا ریشه های آن در Ùرهنگ سیمرغی است نا شناخته مانده است.
کاستن تصاویر Ùˆ اشعار مولوی به تشبیهات خاص Ú©Ù‡ زاده خیال ساØر مولوی است، در Øقیقت تهی کردن این تصاویر از بنمایه های اساطیری ÙˆÙرهنگی غنی آنهاست. اینکه معتقد باشیم Ú©Ù‡ مولوی انسان را به "Ù†ÛŒ" تشبیه کرده است Ùˆ با این قضاوت خود مومن به قدرت سØرانگیز خیال مولوی بشویم Ú©Ù‡ تخیل توانمندش تصاویری از این گونه استثنایی Ø¢Ùریده است چیزی است Ùˆ باور به این معنا Ú©Ù‡ مولوی اینهمانی "Ù†ÛŒ" Ùˆ انسان Ùˆ نیز جان Ùˆ رام Ùرزند سیمرغ را از منابع Ùرهنگی هزاره های گذشته ایران به میراث برده است ØŒ بØØ«ÛŒ دیگر. به یقین چنین شناختی Ùˆ چنین قضاوتی ما را از بØثهای تکراری به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ شناسی رایج Ú©Ù‡ تنها به همین Øبابهای دریای مثنوی Ùˆ دیوان Ú©Ù‡ عبارت از بر آوردن لغات مشکل Ùˆ Ø´Ø±Ø ØªØ±Ú©ÛŒØ¨Ø§Øª Ùˆ آرایه های ادبی باشد رهانده Ùˆ به اÙقهای تازه ای از مایه ها Ùˆ بنمایه ها Ùˆ درونمایه ها Ù…ÛŒ کشاند. جمالی دست به چنین کار کارستانی زده، یقه پاره پاره مولوی را از دست این مدعیان ادب Ùˆ ادبیاتی Ù…ÛŒ رهاند Ú©Ù‡ Ú†Ù†Ú¯ در دامن مولوی زده اند تا از همراهی او بادی در غبغب اندازند Ùˆ اÙتخاری نصیب خود کنند. جمالی با اندیشه توانای خود درد Ùˆ خطر راهی را به جان Ù…ÛŒ خرد Ú©Ù‡ کسی پیش از او گام در آن ننهاده است. او از جوشیدنگاه آب قناتی وارد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در قرن Ù‡Ùتم از ذهن Ùˆ زبان مولوی بر جوشیده است. او بر خلا٠مسیر آب به راه Ù…ÛŒ اÙتد، روشنا Ùˆ زهش آب چاههایی را در سر راه Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در قرون پیش از مولوی از ذهن Ùˆ زبان کسانی چون عطار، سنایی Ùˆ Ùردوسی Ùˆ از زمین Ùرهنگ ایران بر جوشیده Ùˆ به این جریان ملØÙ‚ Ù…ÛŒ شود. او ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ از موانع Ú¯Ù„ آلود Ùˆ تاریک سده ها Ùˆ وقایع تاریک Ù…ÛŒ گذرد تا به لا به لای صخره هایی Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زهدان ابتدایی این آب جاری هزاره هاست. اگر مولوی را به گونه ای دیگر Ù…ÛŒ بیند بدان خاطر است Ú©Ù‡ سرچشمه های اصیل آثار او را Ú©Ù‡ همانااساطیر Ùˆ تصویرهای هزاره های گمگشته ایرانیست در یاÙته است.
مثنوی مولوی با ناله Ù†ÛŒ آغاز شده است. غیر از جمالی Ú†Ù‡ کسی تا Øال به این درک از تصاویر Ù†ÛŒ در مثنوی دست یاÙته است Ú©Ù‡: بنیاد Ùرهنگ ایران بر این اساس نهاده شده است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ این همانی با انسان دارد Ùˆ این نشانی از باور Ùرهنگ ایران به اصالت Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان است. کانیا هم به معنای نای بود Ùˆ هم به معنای دختر جوان. گذشته از این Ú©Ù‡ در این تصویر بندهای Ù†ÛŒ Øاوی Ù…Ùهوم Ùرشگرد Ùˆ نو شوی مداوم انسان است، نشانه ای دیگر از زایندگی انسان است Ùˆ زایندگی نیز بنیاد اصالت انسان است.چنین تصویری از انسان Ùˆ این همانی اش با Ù†ÛŒ – Ú©Ù‡ بن همه سازهاست Ùˆ ساز نمادی از شادی Ùˆ جشن است- بنیاد دیدگاه ایرانی را در مورد انسان Ùˆ زندگی متØول Ù…ÛŒ کند.
Ù…Ùاهیمی Ú©Ù‡ مکاتب انسانگرایانه عصر Øاضر به آنها رسیده اند اما در قرن ÙلسÙÙ‡. Ø´Ú¯Ùتا غنی ترین بنمایه های ÙلسÙÛŒ عصر Øاضر در اساطیر ایرانی منعکس شده اند.
یاÙتن بنیادهای Ùکری مولوی یاÙتن بن وجودی انسان ایرانی به طور Ú©Ù„ÛŒ است. آگاه کردن انسان ایرانی است به این Ú©Ù‡ ØŒ بن بن وجودی خویش یعنی بهمن، آن خرد خندان Ùˆ اصل ساماندهی Ùˆ بینش شاد است Ú©Ù‡ گرد تغاÙÙ„ Ùˆ نسیان بر رویش نشسته Ùˆ انسان ایرانی را از اصالت انداخته است. انسان ایرانی Ùˆ انسان به طور Ú©Ù„ÛŒ آبستن آن به آن به این بهمن است Ú©Ù‡ در Ù„Øظه تولدش با او در آمیخته است. بهمن همان گنج پنهان درون آدمی است Ú©Ù‡ در صورت بازیابی Ùˆ باز زایی آن پندار Ùˆ کردار آدمی متØول Ù…ÛŒ شود.در بیداری Ùˆ بازیابی بهمن Ú©Ù‡ ارکه وجود آدمی Ùˆ نقطه ثقل Ùˆ مرکزیت مملکت وجود است، اصالت هر آنچه چهره Ùˆ قیاÙÙ‡ زایندگی Ùˆ Ø¢Ùرینندگی Ùˆ اصالت به خود گرÙته Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان را به ظاهر از او دزدیده، از اصالت Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ انسان خود سرچشمه Ùˆ رستنگاه وجود خویش Ùˆ اندیشه Ùˆ باورهایش Ù…ÛŒ شود. آمیزش خدا Ùˆ خود معنی پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ جان Ùˆ جانان Ú©Ù‡ همان خدا یا Ú©Ù„ جانهای هستی یا سیمرغ باشد، اینهمانی پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ اینهمانی دارند Ùˆ داشته اند.
گذشته از وجه غالب مولوی شناسی در ایران، Ú©Ù‡ همان Ø´Ø±Ø Ùˆ تÙسیر نکات لغوی Ùˆ بلاغی باشد، مولوی شناسان ما یا در Ú†Ù… Ùˆ خم زندگی روزمره مولوی در Ú¯Ù„ مانده اند Ú©Ù‡ به عنوان مثال آیا شمس تبریزی مدت چهار ماه پیش مولوی زیست یا چهار سال؟ Ùˆ یا اینکه شمس در اولین ملاقات خویش، از مولوی در مورد جایگاه معنوی بایزید Ùˆ رسول اسلام پرسید یا اینکه کتابهای مولوی را Ú©Ù‡ در علم قال بود، با علم Øال خشک از Øوض بیرون آورد ØŸ Ùˆ مباØØ« خراÙÛŒ Ùˆ بی پایه ای چون این. دیگر این Ú©Ù‡ همگان پذیرÙتند Ú©Ù‡ عرÙان ایران در دامن اسلام پرورده شده است Ùˆ مولوی هم در دامن عرÙان Ø› Ùلذا دامنۀ Ùکری مولوی را دوختند به دامنۀ زمانی Ùˆ Ù…Øتوایی عرÙان، آن هم قرائتی از عرÙان ایران Ú©Ù‡ هیچ گونه تداخل Ùˆ تعارضی با اسلام نداشته باشد. Ùˆ مولوی را کردندمبلغی شوریده در جهت ترویج آیین اسلام. بدین گونه بود Ú©Ù‡ – Ú†Ù‡ آگاهانه Ùˆ Ú†Ù‡ نا آگاهانه ریشه های اندیشگی مولویث را به Ú©Ù„ÛŒ از زمین Ùکر Ùˆ Ùرهنگ پیش از اسلام بریدند؛ Ùˆ تاریخ اسلام سد معبری شد در مقابل جریان Ùکری مولوی Ùˆ مولوی شناسی تا پاکی Ùˆ قداست مولوی با آلودن به مایه های Ùرهنگی پیش از اسلام آلوده نگردد.
دیگر دریچه ای Ú©Ù‡ مولوی شناسان ایرانی از آن به Ùکر Ùˆ شعر مولوی نگریستند، نوشته های مستشرقین غربی در خصوص مولوی بود؛ بخصوص Ú©Ù‡ در قرن اخیر صنعت ترجمه رونق گرÙته بود Ùˆ درهای ذهن Ùˆ Ùکر ایرانیان به سوی کالاهای Ùکری غرب تماما با گرسنگی Ùˆ ولع گشوده مانده بود. صنعت ترجمه اگر Ú†Ù‡ در ابتدا دروازه ای بودبرای Ùراخی بینش ایرانی، اما به مرور زمان، زیباییهای آن سوی دروازه ما را نا خود آگاه به سوی خود کشید Ùˆ درواز در پشت سرمان بسته شد Ùˆ ما از گذشته خویش بریده Ùˆ کنده شدیم. پشت دروازه اگر Ú†Ù‡ عرصه ای Ùراغ Ùˆ مرتعی غنی برای پرورده Ùˆ Ùربه تر شدن گوسÙند Ùکر وجود داشت، اما دریغ Ú©Ù‡ آن همه نه در زمین Ùˆ نه در Ùضای خودمان روییده بود. از جنسی دیگر بود Ùˆ ما گوشت عاریتی بر خویشتن بستیم.
ÙیلسوÙان Ùˆ متÙکران غرب بنای اندیشگی خود را بر بنیاد Ùرهنگ Ùˆ اساطیر کهن خویش بنیان نهاده بودند. تکیۀ ما بر این بنا تکیه بر Ùرهنگ Ùˆ اساطیر یونان Ùˆ روم باستان بود. آیا ما نمی توانستیم مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ Ù†Øله های Ùکری بر اساس Ùرهنگ Ùˆ اساطیر باستانی خویشتن داشته باشیم؟ آیا اساطیر Ùˆ Ùرهنگ ما Ú†Ù‡ آثار مکتوب Ùˆ بازمانده همچون اوستا Ùˆ متون پهلوی Ùˆ Ú†Ù‡ Ùرهنگ Ùˆ تجزبیات نا نوشته Ùˆ جاری در Ùکر Ùˆ Ùرهنگ ایرانی غنایی کمتر از اساطیر Ùˆ Ùرهنگ یونان باستان داشت؟ اروپا بر بنیاد اندیشه های هومر، اÙلاطون، سقراط Ùˆ ارسطو بالید Ùˆ سیر تØول Ùکری Ùˆ Ùرهنگی اش را تجربه کرد. ایلیاد Ùˆ اودیسه از کهن ترین دوران(قرن شش پیش از میلاد) مورد واکاوی Ùˆ نقد Ùˆ بررسی قرار گرÙت. سقراط Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون در طول هزاره ها با تولد اندیشمندان Ùˆ متÙکران زایش دوباره یاÙتند با تجربیات Ùˆ ایده هایی بیشتر Ùˆ پخته تر. اما دریغ اوستای ما همچون اثری سÙالی وباز هم به دست همان مستشرقین کش٠شد!ØŸ.
Ùرهنگ Ùˆ اساطیر قبل از اسلام به دلیل Øاکمیت اسلام Ú©Ù‡ نوعی کینه به آنها داشت به دلیل تغییر مذهب Øاکمان Ùˆ غÙلت مردم در ورطۀ تغاÙÙ„ Ùˆ Ùراموشی اÙتاد. ما تاریخ Ùˆ اساطیر گذشته خویشتن را ترک کرده دست به دامن Ùرهنگ غرب شدیم.
ذهن مرجعیت گرای ایرانی Ú©Ù‡ مدام منتظر بود صاØب نظری Ùکری ارائه کند تا او در بوقش بدمد Ùˆ به تبلیغش بپردازد، به او اجازه نداد با تکیه بر توانمندی Ùکری Ùˆ اصالت وجودی خویش پا به میدان گذاشته Ùˆ با جسارت Ùˆ گستاخی بنیادهای Ùکری جهت ساختمان Ùکری جامعه ارائه کند؛ اساطیر خویش را به کند Ùˆ کاو بنشیند Ùˆ با سرانگشت استدلالهای خود یاÙته ØŒ به واکاوی بنداده های Ùرهنگ دیرسال خویش Ú©Ù‡ ریشه در Ùطرت طبیعی- نه تØمیلی- انسان دارد مشغول شود. چرا Ú©Ù‡ آن خود باوری Ùˆ اصالتش را در او کشته بودند.
با همه اینها Ùرهنگ کاریزی است Ú©Ù‡ به صورت پنهان در جان ایرانی روان بود Ùˆ در نا آگاهبودش زنده بود Ùˆ Ù…ÛŒ تپید Ùˆ اکنون اندیشمندی تمام عیار از میان ایرانیان بر آمده است Ú©Ù‡ وجود خویش را دهانه ای برای این کاریز قرار داده Ùˆ متوجه بن وجودی Ùˆ اصالت زایندگی خویش گشته است . با سخت کوشی بی نظیر خود Ú©Ù‡ باعث Øیرت آدمی Ù…ÛŒ شود راه به سرچشمه های این Ùرهنگ کهن برده است. جمالی با چشم خورشیدگونۀ خویش Ú©Ù‡ روشناییش را از هیچ منبع نوری به وام نگرÙته است، به واکاوی هزاره های تاریک برخاسته Ùˆ با کش٠بنیادهای بهمنی خویش Ú©Ù‡ این همانی با بنیادهای کیهانی دارد، کورمال کورمال در Øال کش٠ریشه های Ùرهنگی قوم ایرانی است.او با Ú†Ù†Ú¯ اندازی در واژه های گویشها Ùˆ شاخه های متÙاوت زبانهای هند Ùˆ ایرانی Ú©Ù‡ همچون سنگریزه هایی Ùرسوده Ùˆ ساییده از سیل Ùˆ بادهای هزاره ها هر کدام در گوشه ای اÙتاده اما نشان از صخره Ùˆ کوهستانی دارند Ú©Ù‡ زمانی سر به آسمان ساییده بوده است، Ùˆ با کنار هم نشاندن این پازلهای پراکنده Ùˆ کش٠معانی خوشه ای آنها در Øال بر انگیختن دوبارۀ Ùرهنگی است Ú©Ù‡ چون سام گرشاسپ در Ù¾ÛŒ خوردن تیرهایی زمینگیر شده Ùˆ در Øال نزاری روزاÙزون بوده است. این داستان همان Øکایتی است کهمی توان "رستاخیز سیمرغ"Ø´ نامید.
جمالی منتظر آن نیست Ú©Ù‡ رینولد الین نیکلسون زبان Ùارسی را یاد بگیرد، بیاید مولوی را بخواند Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø¨Ù†ÙˆÛŒØ³Ø¯ Ùˆ او نیز همچون کران Ùˆ شلان به دستیاریش مولوی را بÙهمد؛ Ùˆ با اÙتخاری پوشالی باد در کتابها Ùˆ مقالاتش بنویسد:مرØوم نیکلسون چنین Ùرمودند Ùˆ چنان Ùرمودند. از آنجا Ú©Ù‡ جمالی باور دارد Ú©Ù‡ هر انسانی به خودی خودش توانایی آن را دارد Ú©Ù‡ تجربیات نو ومستقلی از جلوه های گوناگون هستی داشته باشد، با تکیه بر خرد خودزای خویش Ú©Ù‡ با بنیانهای آشکار Ùˆ پنهان Ùرهنگ ایرانی پرورده شده است، Ùˆ پس از مطالعه Ùˆ تØقیقات شبانه روزی Øول Ù…Øور اساطیر Ùˆ Ùرهنگ گذشته ایران به مطالعه مولوی Ù…ÛŒ نشیند Ùˆ با تکیه بر اصالت اندیشگی خویش Ùˆ استواری ذهن Ùˆ Ùکر خویش – Ú©Ù‡ ÙیلسوÙÛŒ به تمام معنا هستند- اشعارش را تأویل Ùˆ تÙسیر Ù…ÛŒ کند.
جمالی به دو شیوه متمایز از دیگر متÙکران ایرانی به Ùرهنگ Ùˆ اساطیر این مرز Ùˆ بوم نگریسته Ùˆ به نتایج متÙاوت Ùˆ عمیق وپرباری دست Ù…ÛŒ یابد. نخست ØŒ او به جای تکیه بر Ù…Ùاهیم انتزاعی Ù…Øض، با نگرشی تصویر Ù…Øور به سراغ تصاویر Ùˆ اساطیر ایرانی Ú©Ù‡ تجربه های ناب گذشته های ایران است، Ù…ÛŒ رود. . دیگر با پرداختن به نوعی از زبانشناسی مختص خویش Ú©Ù‡ بی گمان تا Øالا کسی Øد اقل در ایران Ùˆ زبان Ùارسی رواج نداشته ØŒ از طریق واؤه های اصیل Ùˆ ریشه دار اما رایج یا نیمه رایج در زبانها Ùˆ گویشهای مختل٠خانواده زبانی هند Ùˆ اروپایی راه به Ùرهنگ اصیل اما مغÙول ایران Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ در پس هزاره ها در نا آگاهبود ایرانی زنده اما مدÙون مانده است.
به اعتقاد پرÙسور جمالی اگر Ú†Ù‡ ÙلسÙه، بیان تجربیات اصیل Ùˆ مایه ای انسان در Ù…Ùاهیم است اما اسطوره نیز بیان تجربیات اصیل ایران در چهره تصویرهاست. اولی به دستیاری عقل در غنای Ùکر Ùˆ Ùرهنگ Ù…ÛŒ کوشد Ùˆ دومی به دستیاری خیال. زبانشناسی مختص جمالی نیز در Ùرهنگ Ùˆ اساطیر ایران به همان سان به کار Ù…ÛŒ آید کهشیوه مارتین هایدگر در آلمان. در این شیوه جمالی با شناسایی واژه های کلیدی Ùرهنگ کهن ایران Ú©Ù‡ گاه در واژه نامه ها هر کدام از اینها معنیهایی متÙاوت Ùˆ گاه ناجور دارند، با نگرش تصویری روشن Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ این واژه ها دارای خوشه ای از Ù…Ùاهیم گوناگون هستند Ú©Ù‡ در یک تصویر باهم مرتبط هستند. به عنوان مثال جمالی معتقد است Ú©Ù‡ بنیان Ùرهنگ Ùˆ مدنیت ایران مهرورزی است Ùˆ کسی ØÙ‚ Øکومت کردن بر مردم را دارد Ú©Ù‡ آنان را شاد سازد Ùˆ همچون جمشید با تکیه بر خرد خویش بهشت را بر روی زمین برای آنان مهیا سازد. به چنین خردی در Ùرهنگ ایران خرد کاربند یا "گیتی خرد" Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند. بن مدنیت خشت بود Ú©Ù‡ به دست جمشید نخستین انسان Ùرهنگ زنخدایی- Ú©Ù‡ اینهمانی با هر انسانی دارد- ساخته Ù…ÛŒ شود.Ùˆ دیوار Ú©Ù‡ همان " دی+ وار" باشد به معنای زهدان سیمرغ است Ùˆ از آمیزش خشتها Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ پناهگاه هر جانی است؛ Ùˆ اساسا در این Ùرهنگ جان Ùˆ خرد مردمان بدون توجه به کیش Ùˆ آیینشان مقدس است. "خشت" نماد آمیزش خاک Ùˆ آب یعنی "عشق" است. در کردی به "خشت" "کارپوچگ Ùˆ در ترکی "کرپیج" Ù…ÛŒ گویند Ùˆ بوچ همان زهدان است Ú©Ù‡ ـبگاه نیز خوانده Ù…ÛŒ شود. زهدان اصل آمیزش Ùˆ پیدایش است.
"خشت" تنها به معنای آجر خام Ùˆ پخته نیست. در برهان قاطع در مقابل کلمه خشت Ù…ÛŒ آید :" نوعی از Øلوا[یعنی ماده چسبنده] هم هست Ú©Ù‡ در مشکها Ùˆ جاها ریزندتا یک پارچه Ùˆ قرص شود." خشت هم به معنای به هم چسبیده Ùˆ هم به هم چسباننده دارد.خشت اصل به هم پیوستگی Ùˆ آمیزش است.این Ú©Ù‡ خشت Ùˆ "خشتره"(Øکومت) از یک ریشه آمده اند به این معناست Ú©Ù‡ گوهر Øکومترانی در ایران ØŒ آمیزش Ùˆ کشش Ùˆ مهرورزی است نه قدرت ورزی.
خشت از ریشۀ خشه= اخشه= اشق= اشگ= عشق آمده است.خشه Ùˆ خشا در اصل به معنای "Ù†ÛŒ Ùˆ اÙشره Ùˆ شیرۀنی" بوده است. چنانچه به عصای سلطنتی خشت Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شده است. Ùˆ هخامنشیها به Øکومترانی "نییدن" (نواختن Ù†ÛŒ) Ù…ÛŒ Ú¯Ùته اند. یعنی Øاکم Ùˆ Øکومت باید با کشش نوای Ù†ÛŒ Ùˆ موسیقی مردمان رابه هم بپیوندد. "خشتره" Ú©Ù‡ امروز به Ùرمانروایی خوب ترجمه Ù…ÛŒ شوددر اصل به معنی سیمرغ بوده است. خشتره یعنی "خشه + تره" . خشه Ú©Ù‡ به معنی Ù†ÛŒ بود Ùˆ تره همان تری یا سه است. پس خشتره یعنی سه Ù†ÛŒ = سئنا = سیمرغ.
همانگونه Ú©Ù‡ ملاØظه Ù…ÛŒ شود جمالی بر اساس اساطیر ایرانی بنیانهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ اندیشگی ایران را بنیان Ù…ÛŒ نهد. کاری Ú©Ù‡ سده ها کسی بدان دست نبرده است. آینده زندگی مردم ایران بر پایه این ÙلسÙÙ‡ Ú©Ù‡ زاییده از زهدان اساطیر Ùˆ Ùرهنگ خود ایرانیان است، بنا نهاده خواهد شد نه بر اساس پایه های عاریتی از مذاهب ومکتبهای Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ ملل دیگر.
دوشیزه اÙغان نوشت