گامی دیگرگونه از Ù¾Ø±ÙØ³ÙˆØ± جمالی--ØÙ…زه مشگین Ù†ÙØ³
از مولوی شناسی رایج ما
Ùˆ گامی دیگرگونه از Ù¾Ø±ÙØ³ÙˆØ± جمالی
مقاله از ایران
در طول دهه ها Ùˆ ØØªÛŒ سده ها Ú©Ù‡ مولوی پژوهی در عرصه Ùکر Ùˆ ادب ایرانی جایی چشمگیر برای خود باز کرده است،همگان Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نیز
همگان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ مولوی در کنار شاعران دیگری همچون ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ از ارکان ادب ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ است.اما به راستی در ØÛŒØ·Ù‡ مولوی شناسی Ú†Ù‡ کردیم؟ کدام یک از مولوی شناسان ما به عمق اندیشه های مولوی راه برده Ùˆ بر اساس ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خویش از مثنوی Ùˆ دیوان کبیرش ØŒ زیربنایی Ùکری ارائه دادند؟ مولوی شناسی ما Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شد به تØÙ„یل سطØÛŒ اÙکار مولوی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…Ú©Ø±Ø± ابیات مثنوی. به گونه ای Ú©Ù‡ ØØªÛŒ در مورد غزلیاتش – Ú©Ù‡ اساسی ترین بنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایران را در خود دارد- هیچ Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÙØµÙ„ÛŒ نوشته نشد.تاس٠بارتر این Ú©Ù‡ Ø´Ø±Ø Ù…Ø«Ù†ÙˆÛŒ هم نه در Ù…ØØ§ÙÙ„ جدی Ùکری یا توسط Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ú©Ù‡ اهل ÙلسÙیدن باشند Ùˆ با ارائه مضامین Ùˆ اÙکاری بر اساس ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خویش، چارچوب Ùکری جامعه را ØªØØª تاثیر قرار دهند، بلکه این کار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شد به اساتید دانشکده های ادبیات Ú©Ù‡ اغلب دچار تنبلی Ùکری Ùˆ نشخوار اندیشه ها Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ های دیگران Ùˆ Ùیش برداری تخصصی! Ùˆ سر هم کردن آنها هستند Ùˆ Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ بلاغی Ùˆ لغوی برایشان جذابتر از Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ اندیشگیست Ùˆ مشغول نوشتن کتابهایی از این قماشند تا لیست کتابهای تالیÙÛŒ خود را بالا ببرند Ùˆ هم در سایه نام مولوی به نامی Ùˆ نانی برسند. Ùˆ دانشجویانی Ú©Ù‡ با ØÙظ معانی لغات Ùˆ ترکیبات Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« مرتبط با برخی ابیات از این کتابها ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ÛŒÛŒ پاس Ù…ÛŒ کنند.
Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ÛŒ متواتر چندین دهه ای ØŒ با تکرار Ùˆ اصرار، تبدیل به مسلمات Ùˆ بدیهیات روشنی شده اند Ú©Ù‡ تردید در آنها در ØÚ©Ù… گسستن از تمامی آموزه های مسلم Ùˆ آورندگانشان تلقی شده است. اما واقعیت این است Ú©Ù‡ در این Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ از ریشه یابی Ùˆ بن یابی اندیشه های ژر٠مولوی غÙلت شده است Ùˆ بابی ارجمند از ابواب Ùکر Ùˆ ذهن مولوی Ú©Ù‡ همانا ریشه های آن در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی است نا شناخته مانده است.
کاستن تصاویر Ùˆ اشعار مولوی به تشبیهات خاص Ú©Ù‡ زاده خیال Ø³Ø§ØØ± مولوی است، در ØÙ‚یقت تهی کردن این تصاویر از بنمایه های اساطیری ÙˆÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ غنی آنهاست. اینکه معتقد باشیم Ú©Ù‡ مولوی انسان را به "Ù†ÛŒ" تشبیه کرده است Ùˆ با این قضاوت خود مومن به قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ² خیال مولوی بشویم Ú©Ù‡ تخیل توانمندش تصاویری از این گونه استثنایی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ است چیزی است Ùˆ باور به این معنا Ú©Ù‡ مولوی اینهمانی "Ù†ÛŒ" Ùˆ انسان Ùˆ نیز جان Ùˆ رام ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ را از منابع ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ هزاره های گذشته ایران به میراث برده است ØŒ Ø¨ØØ«ÛŒ دیگر. به یقین چنین شناختی Ùˆ چنین قضاوتی ما را از Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ تکراری به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ شناسی رایج Ú©Ù‡ تنها به همین ØØ¨Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÛŒ دریای مثنوی Ùˆ دیوان Ú©Ù‡ عبارت از بر آوردن لغات مشکل Ùˆ Ø´Ø±Ø ØªØ±Ú©ÛŒØ¨Ø§Øª Ùˆ آرایه های ادبی باشد رهانده Ùˆ به اÙقهای تازه ای از مایه ها Ùˆ بنمایه ها Ùˆ درونمایه ها Ù…ÛŒ کشاند. جمالی دست به چنین کار کارستانی زده، یقه پاره پاره مولوی را از دست این مدعیان ادب Ùˆ ادبیاتی Ù…ÛŒ رهاند Ú©Ù‡ Ú†Ù†Ú¯ در دامن مولوی زده اند تا از همراهی او بادی در غبغب اندازند Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ نصیب خود کنند. جمالی با اندیشه توانای خود درد Ùˆ خطر راهی را به جان Ù…ÛŒ خرد Ú©Ù‡ کسی پیش از او گام در آن ننهاده است. او از جوشیدنگاه آب قناتی وارد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در قرن Ù‡ÙØªÙ… از ذهن Ùˆ زبان مولوی بر جوشیده است. او بر خلا٠مسیر آب به راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ØŒ روشنا Ùˆ زهش آب چاههایی را در سر راه Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در قرون پیش از مولوی از ذهن Ùˆ زبان کسانی چون عطار، سنایی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ از زمین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر جوشیده Ùˆ به این جریان ملØÙ‚ Ù…ÛŒ شود. او ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ از موانع Ú¯Ù„ آلود Ùˆ تاریک سده ها Ùˆ وقایع تاریک Ù…ÛŒ گذرد تا به لا به لای صخره هایی Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زهدان ابتدایی این آب جاری هزاره هاست. اگر مولوی را به گونه ای دیگر Ù…ÛŒ بیند بدان خاطر است Ú©Ù‡ سرچشمه های اصیل آثار او را Ú©Ù‡ همانااساطیر Ùˆ تصویرهای هزاره های گمگشته ایرانیست در ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است.
مثنوی مولوی با ناله Ù†ÛŒ آغاز شده است. غیر از جمالی Ú†Ù‡ کسی تا ØØ§Ù„ به این درک از تصاویر Ù†ÛŒ در مثنوی دست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡: بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر این اساس نهاده شده است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ این همانی با انسان دارد Ùˆ این نشانی از باور ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران به اصالت Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان است. کانیا هم به معنای نای بود Ùˆ هم به معنای دختر جوان. گذشته از این Ú©Ù‡ در این تصویر بندهای Ù†ÛŒ ØØ§ÙˆÛŒ Ù…Ùهوم ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نو شوی مداوم انسان است، نشانه ای دیگر از زایندگی انسان است Ùˆ زایندگی نیز بنیاد اصالت انسان است.چنین تصویری از انسان Ùˆ این همانی اش با Ù†ÛŒ – Ú©Ù‡ بن همه سازهاست Ùˆ ساز نمادی از شادی Ùˆ جشن است- بنیاد دیدگاه ایرانی را در مورد انسان Ùˆ زندگی متØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ کند.
Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ Ú©Ù‡ مکاتب انسانگرایانه عصر ØØ§Ø¶Ø± به آنها رسیده اند اما در قرن ÙلسÙÙ‡. Ø´Ú¯ÙØªØ§ غنی ترین بنمایه های ÙلسÙÛŒ عصر ØØ§Ø¶Ø± در اساطیر ایرانی منعکس شده اند.
ÛŒØ§ÙØªÙ† بنیادهای Ùکری مولوی ÛŒØ§ÙØªÙ† بن وجودی انسان ایرانی به طور Ú©Ù„ÛŒ است. آگاه کردن انسان ایرانی است به این Ú©Ù‡ ØŒ بن بن وجودی خویش یعنی بهمن، آن خرد خندان Ùˆ اصل ساماندهی Ùˆ بینش شاد است Ú©Ù‡ گرد تغاÙÙ„ Ùˆ نسیان بر رویش نشسته Ùˆ انسان ایرانی را از اصالت انداخته است. انسان ایرانی Ùˆ انسان به طور Ú©Ù„ÛŒ آبستن آن به آن به این بهمن است Ú©Ù‡ در Ù„ØØ¸Ù‡ تولدش با او در آمیخته است. بهمن همان گنج پنهان درون آدمی است Ú©Ù‡ در صورت بازیابی Ùˆ باز زایی آن پندار Ùˆ کردار آدمی متØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ شود.در بیداری Ùˆ بازیابی بهمن Ú©Ù‡ ارکه وجود آدمی Ùˆ نقطه ثقل Ùˆ مرکزیت مملکت وجود است، اصالت هر آنچه چهره Ùˆ قیاÙÙ‡ زایندگی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ اصالت به خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان را به ظاهر از او دزدیده، از اصالت Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ انسان خود سرچشمه Ùˆ رستنگاه وجود خویش Ùˆ اندیشه Ùˆ باورهایش Ù…ÛŒ شود. آمیزش خدا Ùˆ خود معنی پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ جان Ùˆ جانان Ú©Ù‡ همان خدا یا Ú©Ù„ جانهای هستی یا سیمرغ باشد، اینهمانی پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ اینهمانی دارند Ùˆ داشته اند.
گذشته از وجه غالب مولوی شناسی در ایران، Ú©Ù‡ همان Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± نکات لغوی Ùˆ بلاغی باشد، مولوی شناسان ما یا در Ú†Ù… Ùˆ خم زندگی روزمره مولوی در Ú¯Ù„ مانده اند Ú©Ù‡ به عنوان مثال آیا شمس تبریزی مدت چهار ماه پیش مولوی زیست یا چهار سال؟ Ùˆ یا اینکه شمس در اولین ملاقات خویش، از مولوی در مورد جایگاه معنوی بایزید Ùˆ رسول اسلام پرسید یا اینکه کتابهای مولوی را Ú©Ù‡ در علم قال بود، با علم ØØ§Ù„ خشک از ØÙˆØ¶ بیرون آورد ØŸ Ùˆ Ù…Ø¨Ø§ØØ« خراÙÛŒ Ùˆ بی پایه ای چون این. دیگر این Ú©Ù‡ همگان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ایران در دامن اسلام پرورده شده است Ùˆ مولوی هم در دامن Ø¹Ø±ÙØ§Ù† Ø› Ùلذا دامنۀ Ùکری مولوی را دوختند به دامنۀ زمانی Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ØŒ آن هم قرائتی از Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ایران Ú©Ù‡ هیچ گونه تداخل Ùˆ تعارضی با اسلام نداشته باشد. Ùˆ مولوی را کردندمبلغی شوریده در جهت ترویج آیین اسلام. بدین گونه بود Ú©Ù‡ – Ú†Ù‡ آگاهانه Ùˆ Ú†Ù‡ نا آگاهانه ریشه های اندیشگی مولویث را به Ú©Ù„ÛŒ از زمین Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پیش از اسلام بریدند؛ Ùˆ تاریخ اسلام سد معبری شد در مقابل جریان Ùکری مولوی Ùˆ مولوی شناسی تا پاکی Ùˆ قداست مولوی با آلودن به مایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ پیش از اسلام آلوده نگردد.
دیگر دریچه ای Ú©Ù‡ مولوی شناسان ایرانی از آن به Ùکر Ùˆ شعر مولوی نگریستند، نوشته های مستشرقین غربی در خصوص مولوی بود؛ بخصوص Ú©Ù‡ در قرن اخیر صنعت ترجمه رونق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ùˆ درهای ذهن Ùˆ Ùکر ایرانیان به سوی کالاهای Ùکری غرب تماما با گرسنگی Ùˆ ولع گشوده مانده بود. صنعت ترجمه اگر Ú†Ù‡ در ابتدا دروازه ای بودبرای ÙØ±Ø§Ø®ÛŒ بینش ایرانی، اما به مرور زمان، زیباییهای آن سوی دروازه ما را نا خود آگاه به سوی خود کشید Ùˆ درواز در پشت سرمان بسته شد Ùˆ ما از گذشته خویش بریده Ùˆ کنده شدیم. پشت دروازه اگر Ú†Ù‡ عرصه ای ÙØ±Ø§Øº Ùˆ مرتعی غنی برای پرورده Ùˆ ÙØ±Ø¨Ù‡ تر شدن گوسÙند Ùکر وجود داشت، اما دریغ Ú©Ù‡ آن همه نه در زمین Ùˆ نه در ÙØ¶Ø§ÛŒ خودمان روییده بود. از جنسی دیگر بود Ùˆ ما گوشت عاریتی بر خویشتن بستیم.
ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ متÙکران غرب بنای اندیشگی خود را بر بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر کهن خویش بنیان نهاده بودند. تکیۀ ما بر این بنا تکیه بر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر یونان Ùˆ روم باستان بود. آیا ما نمی توانستیم مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ های Ùکری بر اساس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر باستانی خویشتن داشته باشیم؟ آیا اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما Ú†Ù‡ آثار مکتوب Ùˆ بازمانده همچون اوستا Ùˆ متون پهلوی Ùˆ Ú†Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تجزبیات نا نوشته Ùˆ جاری در Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی غنایی کمتر از اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان باستان داشت؟ اروپا بر بنیاد اندیشه های هومر، اÙلاطون، سقراط Ùˆ ارسطو بالید Ùˆ سیر تØÙˆÙ„ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اش را تجربه کرد. ایلیاد Ùˆ اودیسه از کهن ترین دوران(قرن شش پیش از میلاد) مورد واکاوی Ùˆ نقد Ùˆ بررسی قرار Ú¯Ø±ÙØª. سقراط Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون در طول هزاره ها با تولد اندیشمندان Ùˆ متÙکران زایش دوباره ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ با تجربیات Ùˆ ایده هایی بیشتر Ùˆ پخته تر. اما دریغ اوستای ما همچون اثری Ø³ÙØ§Ù„ÛŒ وباز هم به دست همان مستشرقین کش٠شد!ØŸ.
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر قبل از اسلام به دلیل ØØ§Ú©Ù…یت اسلام Ú©Ù‡ نوعی کینه به آنها داشت به دلیل تغییر مذهب ØØ§Ú©Ù…ان Ùˆ غÙلت مردم در ورطۀ تغاÙÙ„ Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…وشی Ø§ÙØªØ§Ø¯. ما تاریخ Ùˆ اساطیر گذشته خویشتن را ترک کرده دست به دامن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب شدیم.
ذهن مرجعیت گرای ایرانی Ú©Ù‡ مدام منتظر بود ØµØ§ØØ¨ نظری Ùکری ارائه کند تا او در بوقش بدمد Ùˆ به تبلیغش بپردازد، به او اجازه نداد با تکیه بر توانمندی Ùکری Ùˆ اصالت وجودی خویش پا به میدان گذاشته Ùˆ با جسارت Ùˆ گستاخی بنیادهای Ùکری جهت ساختمان Ùکری جامعه ارائه کند؛ اساطیر خویش را به کند Ùˆ کاو بنشیند Ùˆ با سرانگشت استدلالهای خود ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ به واکاوی بنداده های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دیرسال خویش Ú©Ù‡ ریشه در ÙØ·Ø±Øª طبیعی- نه تØÙ…یلی- انسان دارد مشغول شود. چرا Ú©Ù‡ آن خود باوری Ùˆ اصالتش را در او کشته بودند.
با همه اینها ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کاریزی است Ú©Ù‡ به صورت پنهان در جان ایرانی روان بود Ùˆ در نا آگاهبودش زنده بود Ùˆ Ù…ÛŒ تپید Ùˆ اکنون اندیشمندی تمام عیار از میان ایرانیان بر آمده است Ú©Ù‡ وجود خویش را دهانه ای برای این کاریز قرار داده Ùˆ متوجه بن وجودی Ùˆ اصالت زایندگی خویش گشته است . با سخت کوشی بی نظیر خود Ú©Ù‡ باعث ØÛŒØ±Øª آدمی Ù…ÛŒ شود راه به سرچشمه های این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کهن برده است. جمالی با چشم خورشیدگونۀ خویش Ú©Ù‡ روشناییش را از هیچ منبع نوری به وام Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است، به واکاوی هزاره های تاریک برخاسته Ùˆ با کش٠بنیادهای بهمنی خویش Ú©Ù‡ این همانی با بنیادهای کیهانی دارد، کورمال کورمال در ØØ§Ù„ کش٠ریشه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ قوم ایرانی است.او با Ú†Ù†Ú¯ اندازی در واژه های گویشها Ùˆ شاخه های Ù…ØªÙØ§ÙˆØª زبانهای هند Ùˆ ایرانی Ú©Ù‡ همچون سنگریزه هایی ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ ساییده از سیل Ùˆ بادهای هزاره ها هر کدام در گوشه ای Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اما نشان از صخره Ùˆ کوهستانی دارند Ú©Ù‡ زمانی سر به آسمان ساییده بوده است، Ùˆ با کنار هم نشاندن این پازلهای پراکنده Ùˆ کش٠معانی خوشه ای آنها در ØØ§Ù„ بر انگیختن دوبارۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ است Ú©Ù‡ چون سام گرشاسپ در Ù¾ÛŒ خوردن تیرهایی زمینگیر شده Ùˆ در ØØ§Ù„ نزاری Ø±ÙˆØ²Ø§ÙØ²ÙˆÙ† بوده است. این داستان همان ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ است کهمی توان "رستاخیز سیمرغ"Ø´ نامید.
جمالی منتظر آن نیست Ú©Ù‡ رینولد الین نیکلسون زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ را یاد بگیرد، بیاید مولوی را بخواند Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø¨Ù†ÙˆÛŒØ³Ø¯ Ùˆ او نیز همچون کران Ùˆ شلان به دستیاریش مولوی را بÙهمد؛ Ùˆ با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ پوشالی باد در کتابها Ùˆ مقالاتش بنویسد:مرØÙˆÙ… نیکلسون چنین ÙØ±Ù…ودند Ùˆ چنان ÙØ±Ù…ودند. از آنجا Ú©Ù‡ جمالی باور دارد Ú©Ù‡ هر انسانی به خودی خودش توانایی آن را دارد Ú©Ù‡ تجربیات نو ومستقلی از جلوه های گوناگون هستی داشته باشد، با تکیه بر خرد خودزای خویش Ú©Ù‡ با بنیانهای آشکار Ùˆ پنهان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی پرورده شده است، Ùˆ پس از مطالعه Ùˆ تØÙ‚یقات شبانه روزی ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ± اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ گذشته ایران به مطالعه مولوی Ù…ÛŒ نشیند Ùˆ با تکیه بر اصالت اندیشگی خویش Ùˆ استواری ذهن Ùˆ Ùکر خویش – Ú©Ù‡ ÙیلسوÙÛŒ به تمام معنا هستند- اشعارش را تأویل Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند.
جمالی به دو شیوه متمایز از دیگر متÙکران ایرانی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر این مرز Ùˆ بوم نگریسته Ùˆ به نتایج Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ عمیق وپرباری دست Ù…ÛŒ یابد. نخست ØŒ او به جای تکیه بر Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… انتزاعی Ù…ØØ¶ØŒ با نگرشی تصویر Ù…ØÙˆØ± به سراغ تصاویر Ùˆ اساطیر ایرانی Ú©Ù‡ تجربه های ناب گذشته های ایران است، Ù…ÛŒ رود. . دیگر با پرداختن به نوعی از زبانشناسی مختص خویش Ú©Ù‡ بی گمان تا ØØ§Ù„ا کسی ØØ¯ اقل در ایران Ùˆ زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ رواج نداشته ØŒ از طریق واؤه های اصیل Ùˆ ریشه دار اما رایج یا نیمه رایج در زبانها Ùˆ گویشهای مختل٠خانواده زبانی هند Ùˆ اروپایی راه به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل اما مغÙول ایران Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ در پس هزاره ها در نا آگاهبود ایرانی زنده اما مدÙون مانده است.
به اعتقاد Ù¾Ø±ÙØ³ÙˆØ± جمالی اگر Ú†Ù‡ ÙلسÙه، بیان تجربیات اصیل Ùˆ مایه ای انسان در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… است اما اسطوره نیز بیان تجربیات اصیل ایران در چهره تصویرهاست. اولی به دستیاری عقل در غنای Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ù…ÛŒ کوشد Ùˆ دومی به دستیاری خیال. زبانشناسی مختص جمالی نیز در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر ایران به همان سان به کار Ù…ÛŒ آید کهشیوه مارتین هایدگر در آلمان. در این شیوه جمالی با شناسایی واژه های کلیدی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کهن ایران Ú©Ù‡ گاه در واژه نامه ها هر کدام از اینها معنیهایی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ گاه ناجور دارند، با نگرش تصویری روشن Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ این واژه ها دارای خوشه ای از Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… گوناگون هستند Ú©Ù‡ در یک تصویر باهم مرتبط هستند. به عنوان مثال جمالی معتقد است Ú©Ù‡ بنیان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ مدنیت ایران مهرورزی است Ùˆ کسی ØÙ‚ ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر مردم را دارد Ú©Ù‡ آنان را شاد سازد Ùˆ همچون جمشید با تکیه بر خرد خویش بهشت را بر روی زمین برای آنان مهیا سازد. به چنین خردی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران خرد کاربند یا "گیتی خرد" Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯. بن مدنیت خشت بود Ú©Ù‡ به دست جمشید نخستین انسان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زنخدایی- Ú©Ù‡ اینهمانی با هر انسانی دارد- ساخته Ù…ÛŒ شود.Ùˆ دیوار Ú©Ù‡ همان " دی+ وار" باشد به معنای زهدان سیمرغ است Ùˆ از آمیزش خشتها Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ پناهگاه هر جانی است؛ Ùˆ اساسا در این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جان Ùˆ خرد مردمان بدون توجه به کیش Ùˆ آیینشان مقدس است. "خشت" نماد آمیزش خاک Ùˆ آب یعنی "عشق" است. در کردی به "خشت" "کارپوچگ Ùˆ در ترکی "کرپیج" Ù…ÛŒ گویند Ùˆ بوچ همان زهدان است Ú©Ù‡ ـبگاه نیز خوانده Ù…ÛŒ شود. زهدان اصل آمیزش Ùˆ پیدایش است.
"خشت" تنها به معنای آجر خام Ùˆ پخته نیست. در برهان قاطع در مقابل کلمه خشت Ù…ÛŒ آید :" نوعی از ØÙ„وا[یعنی ماده چسبنده] هم هست Ú©Ù‡ در مشکها Ùˆ جاها ریزندتا یک پارچه Ùˆ قرص شود." خشت هم به معنای به هم چسبیده Ùˆ هم به هم چسباننده دارد.خشت اصل به هم پیوستگی Ùˆ آمیزش است.این Ú©Ù‡ خشت Ùˆ "خشتره"(ØÚ©ÙˆÙ…ت) از یک ریشه آمده اند به این معناست Ú©Ù‡ گوهر ØÚ©ÙˆÙ…ترانی در ایران ØŒ آمیزش Ùˆ کشش Ùˆ مهرورزی است نه قدرت ورزی.
خشت از ریشۀ خشه= اخشه= اشق= اشگ= عشق آمده است.خشه Ùˆ خشا در اصل به معنای "Ù†ÛŒ Ùˆ Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ Ùˆ شیرۀنی" بوده است. چنانچه به عصای سلطنتی خشت Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شده است. Ùˆ هخامنشیها به ØÚ©ÙˆÙ…ترانی "نییدن" (نواختن Ù†ÛŒ) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ اند. یعنی ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت باید با کشش نوای Ù†ÛŒ Ùˆ موسیقی مردمان رابه هم بپیوندد. "خشتره" Ú©Ù‡ امروز به ÙØ±Ù…انروایی خوب ترجمه Ù…ÛŒ شوددر اصل به معنی سیمرغ بوده است. خشتره یعنی "خشه + تره" . خشه Ú©Ù‡ به معنی Ù†ÛŒ بود Ùˆ تره همان تری یا سه است. پس خشتره یعنی سه Ù†ÛŒ = سئنا = سیمرغ.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ شود جمالی بر اساس اساطیر ایرانی بنیانهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ اندیشگی ایران را بنیان Ù…ÛŒ نهد. کاری Ú©Ù‡ سده ها کسی بدان دست نبرده است. آینده زندگی مردم ایران بر پایه این ÙلسÙÙ‡ Ú©Ù‡ زاییده از زهدان اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خود ایرانیان است، بنا نهاده خواهد شد نه بر اساس پایه های عاریتی از مذاهب ومکتبهای Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ ملل دیگر.
Ùˆ گامی دیگرگونه از Ù¾Ø±ÙØ³ÙˆØ± جمالی
مقاله از ایران
در طول دهه ها Ùˆ ØØªÛŒ سده ها Ú©Ù‡ مولوی پژوهی در عرصه Ùکر Ùˆ ادب ایرانی جایی چشمگیر برای خود باز کرده است،همگان Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نیز
همگان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ مولوی در کنار شاعران دیگری همچون ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ از ارکان ادب ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ است.اما به راستی در ØÛŒØ·Ù‡ مولوی شناسی Ú†Ù‡ کردیم؟ کدام یک از مولوی شناسان ما به عمق اندیشه های مولوی راه برده Ùˆ بر اساس ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خویش از مثنوی Ùˆ دیوان کبیرش ØŒ زیربنایی Ùکری ارائه دادند؟ مولوی شناسی ما Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شد به تØÙ„یل سطØÛŒ اÙکار مولوی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…Ú©Ø±Ø± ابیات مثنوی. به گونه ای Ú©Ù‡ ØØªÛŒ در مورد غزلیاتش – Ú©Ù‡ اساسی ترین بنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایران را در خود دارد- هیچ Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÙØµÙ„ÛŒ نوشته نشد.تاس٠بارتر این Ú©Ù‡ Ø´Ø±Ø Ù…Ø«Ù†ÙˆÛŒ هم نه در Ù…ØØ§ÙÙ„ جدی Ùکری یا توسط Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ú©Ù‡ اهل ÙلسÙیدن باشند Ùˆ با ارائه مضامین Ùˆ اÙکاری بر اساس ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خویش، چارچوب Ùکری جامعه را ØªØØª تاثیر قرار دهند، بلکه این کار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شد به اساتید دانشکده های ادبیات Ú©Ù‡ اغلب دچار تنبلی Ùکری Ùˆ نشخوار اندیشه ها Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ های دیگران Ùˆ Ùیش برداری تخصصی! Ùˆ سر هم کردن آنها هستند Ùˆ Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ بلاغی Ùˆ لغوی برایشان جذابتر از Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ اندیشگیست Ùˆ مشغول نوشتن کتابهایی از این قماشند تا لیست کتابهای تالیÙÛŒ خود را بالا ببرند Ùˆ هم در سایه نام مولوی به نامی Ùˆ نانی برسند. Ùˆ دانشجویانی Ú©Ù‡ با ØÙظ معانی لغات Ùˆ ترکیبات Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« مرتبط با برخی ابیات از این کتابها ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ÛŒÛŒ پاس Ù…ÛŒ کنند.
Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ÛŒ متواتر چندین دهه ای ØŒ با تکرار Ùˆ اصرار، تبدیل به مسلمات Ùˆ بدیهیات روشنی شده اند Ú©Ù‡ تردید در آنها در ØÚ©Ù… گسستن از تمامی آموزه های مسلم Ùˆ آورندگانشان تلقی شده است. اما واقعیت این است Ú©Ù‡ در این Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ از ریشه یابی Ùˆ بن یابی اندیشه های ژر٠مولوی غÙلت شده است Ùˆ بابی ارجمند از ابواب Ùکر Ùˆ ذهن مولوی Ú©Ù‡ همانا ریشه های آن در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی است نا شناخته مانده است.
کاستن تصاویر Ùˆ اشعار مولوی به تشبیهات خاص Ú©Ù‡ زاده خیال Ø³Ø§ØØ± مولوی است، در ØÙ‚یقت تهی کردن این تصاویر از بنمایه های اساطیری ÙˆÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ غنی آنهاست. اینکه معتقد باشیم Ú©Ù‡ مولوی انسان را به "Ù†ÛŒ" تشبیه کرده است Ùˆ با این قضاوت خود مومن به قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ² خیال مولوی بشویم Ú©Ù‡ تخیل توانمندش تصاویری از این گونه استثنایی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ است چیزی است Ùˆ باور به این معنا Ú©Ù‡ مولوی اینهمانی "Ù†ÛŒ" Ùˆ انسان Ùˆ نیز جان Ùˆ رام ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ را از منابع ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ هزاره های گذشته ایران به میراث برده است ØŒ Ø¨ØØ«ÛŒ دیگر. به یقین چنین شناختی Ùˆ چنین قضاوتی ما را از Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ تکراری به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ شناسی رایج Ú©Ù‡ تنها به همین ØØ¨Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÛŒ دریای مثنوی Ùˆ دیوان Ú©Ù‡ عبارت از بر آوردن لغات مشکل Ùˆ Ø´Ø±Ø ØªØ±Ú©ÛŒØ¨Ø§Øª Ùˆ آرایه های ادبی باشد رهانده Ùˆ به اÙقهای تازه ای از مایه ها Ùˆ بنمایه ها Ùˆ درونمایه ها Ù…ÛŒ کشاند. جمالی دست به چنین کار کارستانی زده، یقه پاره پاره مولوی را از دست این مدعیان ادب Ùˆ ادبیاتی Ù…ÛŒ رهاند Ú©Ù‡ Ú†Ù†Ú¯ در دامن مولوی زده اند تا از همراهی او بادی در غبغب اندازند Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ نصیب خود کنند. جمالی با اندیشه توانای خود درد Ùˆ خطر راهی را به جان Ù…ÛŒ خرد Ú©Ù‡ کسی پیش از او گام در آن ننهاده است. او از جوشیدنگاه آب قناتی وارد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در قرن Ù‡ÙØªÙ… از ذهن Ùˆ زبان مولوی بر جوشیده است. او بر خلا٠مسیر آب به راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ØŒ روشنا Ùˆ زهش آب چاههایی را در سر راه Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ در قرون پیش از مولوی از ذهن Ùˆ زبان کسانی چون عطار، سنایی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ از زمین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر جوشیده Ùˆ به این جریان ملØÙ‚ Ù…ÛŒ شود. او ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ از موانع Ú¯Ù„ آلود Ùˆ تاریک سده ها Ùˆ وقایع تاریک Ù…ÛŒ گذرد تا به لا به لای صخره هایی Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زهدان ابتدایی این آب جاری هزاره هاست. اگر مولوی را به گونه ای دیگر Ù…ÛŒ بیند بدان خاطر است Ú©Ù‡ سرچشمه های اصیل آثار او را Ú©Ù‡ همانااساطیر Ùˆ تصویرهای هزاره های گمگشته ایرانیست در ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است.
مثنوی مولوی با ناله Ù†ÛŒ آغاز شده است. غیر از جمالی Ú†Ù‡ کسی تا ØØ§Ù„ به این درک از تصاویر Ù†ÛŒ در مثنوی دست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡: بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر این اساس نهاده شده است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ این همانی با انسان دارد Ùˆ این نشانی از باور ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران به اصالت Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان است. کانیا هم به معنای نای بود Ùˆ هم به معنای دختر جوان. گذشته از این Ú©Ù‡ در این تصویر بندهای Ù†ÛŒ ØØ§ÙˆÛŒ Ù…Ùهوم ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نو شوی مداوم انسان است، نشانه ای دیگر از زایندگی انسان است Ùˆ زایندگی نیز بنیاد اصالت انسان است.چنین تصویری از انسان Ùˆ این همانی اش با Ù†ÛŒ – Ú©Ù‡ بن همه سازهاست Ùˆ ساز نمادی از شادی Ùˆ جشن است- بنیاد دیدگاه ایرانی را در مورد انسان Ùˆ زندگی متØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ کند.
Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ Ú©Ù‡ مکاتب انسانگرایانه عصر ØØ§Ø¶Ø± به آنها رسیده اند اما در قرن ÙلسÙÙ‡. Ø´Ú¯ÙØªØ§ غنی ترین بنمایه های ÙلسÙÛŒ عصر ØØ§Ø¶Ø± در اساطیر ایرانی منعکس شده اند.
ÛŒØ§ÙØªÙ† بنیادهای Ùکری مولوی ÛŒØ§ÙØªÙ† بن وجودی انسان ایرانی به طور Ú©Ù„ÛŒ است. آگاه کردن انسان ایرانی است به این Ú©Ù‡ ØŒ بن بن وجودی خویش یعنی بهمن، آن خرد خندان Ùˆ اصل ساماندهی Ùˆ بینش شاد است Ú©Ù‡ گرد تغاÙÙ„ Ùˆ نسیان بر رویش نشسته Ùˆ انسان ایرانی را از اصالت انداخته است. انسان ایرانی Ùˆ انسان به طور Ú©Ù„ÛŒ آبستن آن به آن به این بهمن است Ú©Ù‡ در Ù„ØØ¸Ù‡ تولدش با او در آمیخته است. بهمن همان گنج پنهان درون آدمی است Ú©Ù‡ در صورت بازیابی Ùˆ باز زایی آن پندار Ùˆ کردار آدمی متØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ شود.در بیداری Ùˆ بازیابی بهمن Ú©Ù‡ ارکه وجود آدمی Ùˆ نقطه ثقل Ùˆ مرکزیت مملکت وجود است، اصالت هر آنچه چهره Ùˆ قیاÙÙ‡ زایندگی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ اصالت به خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ سر چشمه Ùˆ زاینده بودن انسان را به ظاهر از او دزدیده، از اصالت Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ انسان خود سرچشمه Ùˆ رستنگاه وجود خویش Ùˆ اندیشه Ùˆ باورهایش Ù…ÛŒ شود. آمیزش خدا Ùˆ خود معنی پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ جان Ùˆ جانان Ú©Ù‡ همان خدا یا Ú©Ù„ جانهای هستی یا سیمرغ باشد، اینهمانی پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ اینهمانی دارند Ùˆ داشته اند.
گذشته از وجه غالب مولوی شناسی در ایران، Ú©Ù‡ همان Ø´Ø±Ø Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± نکات لغوی Ùˆ بلاغی باشد، مولوی شناسان ما یا در Ú†Ù… Ùˆ خم زندگی روزمره مولوی در Ú¯Ù„ مانده اند Ú©Ù‡ به عنوان مثال آیا شمس تبریزی مدت چهار ماه پیش مولوی زیست یا چهار سال؟ Ùˆ یا اینکه شمس در اولین ملاقات خویش، از مولوی در مورد جایگاه معنوی بایزید Ùˆ رسول اسلام پرسید یا اینکه کتابهای مولوی را Ú©Ù‡ در علم قال بود، با علم ØØ§Ù„ خشک از ØÙˆØ¶ بیرون آورد ØŸ Ùˆ Ù…Ø¨Ø§ØØ« خراÙÛŒ Ùˆ بی پایه ای چون این. دیگر این Ú©Ù‡ همگان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ایران در دامن اسلام پرورده شده است Ùˆ مولوی هم در دامن Ø¹Ø±ÙØ§Ù† Ø› Ùلذا دامنۀ Ùکری مولوی را دوختند به دامنۀ زمانی Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ØŒ آن هم قرائتی از Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ایران Ú©Ù‡ هیچ گونه تداخل Ùˆ تعارضی با اسلام نداشته باشد. Ùˆ مولوی را کردندمبلغی شوریده در جهت ترویج آیین اسلام. بدین گونه بود Ú©Ù‡ – Ú†Ù‡ آگاهانه Ùˆ Ú†Ù‡ نا آگاهانه ریشه های اندیشگی مولویث را به Ú©Ù„ÛŒ از زمین Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پیش از اسلام بریدند؛ Ùˆ تاریخ اسلام سد معبری شد در مقابل جریان Ùکری مولوی Ùˆ مولوی شناسی تا پاکی Ùˆ قداست مولوی با آلودن به مایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ پیش از اسلام آلوده نگردد.
دیگر دریچه ای Ú©Ù‡ مولوی شناسان ایرانی از آن به Ùکر Ùˆ شعر مولوی نگریستند، نوشته های مستشرقین غربی در خصوص مولوی بود؛ بخصوص Ú©Ù‡ در قرن اخیر صنعت ترجمه رونق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ùˆ درهای ذهن Ùˆ Ùکر ایرانیان به سوی کالاهای Ùکری غرب تماما با گرسنگی Ùˆ ولع گشوده مانده بود. صنعت ترجمه اگر Ú†Ù‡ در ابتدا دروازه ای بودبرای ÙØ±Ø§Ø®ÛŒ بینش ایرانی، اما به مرور زمان، زیباییهای آن سوی دروازه ما را نا خود آگاه به سوی خود کشید Ùˆ درواز در پشت سرمان بسته شد Ùˆ ما از گذشته خویش بریده Ùˆ کنده شدیم. پشت دروازه اگر Ú†Ù‡ عرصه ای ÙØ±Ø§Øº Ùˆ مرتعی غنی برای پرورده Ùˆ ÙØ±Ø¨Ù‡ تر شدن گوسÙند Ùکر وجود داشت، اما دریغ Ú©Ù‡ آن همه نه در زمین Ùˆ نه در ÙØ¶Ø§ÛŒ خودمان روییده بود. از جنسی دیگر بود Ùˆ ما گوشت عاریتی بر خویشتن بستیم.
ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ متÙکران غرب بنای اندیشگی خود را بر بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر کهن خویش بنیان نهاده بودند. تکیۀ ما بر این بنا تکیه بر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر یونان Ùˆ روم باستان بود. آیا ما نمی توانستیم مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ های Ùکری بر اساس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر باستانی خویشتن داشته باشیم؟ آیا اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما Ú†Ù‡ آثار مکتوب Ùˆ بازمانده همچون اوستا Ùˆ متون پهلوی Ùˆ Ú†Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تجزبیات نا نوشته Ùˆ جاری در Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی غنایی کمتر از اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان باستان داشت؟ اروپا بر بنیاد اندیشه های هومر، اÙلاطون، سقراط Ùˆ ارسطو بالید Ùˆ سیر تØÙˆÙ„ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اش را تجربه کرد. ایلیاد Ùˆ اودیسه از کهن ترین دوران(قرن شش پیش از میلاد) مورد واکاوی Ùˆ نقد Ùˆ بررسی قرار Ú¯Ø±ÙØª. سقراط Ùˆ ارسطو Ùˆ اÙلاطون در طول هزاره ها با تولد اندیشمندان Ùˆ متÙکران زایش دوباره ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ با تجربیات Ùˆ ایده هایی بیشتر Ùˆ پخته تر. اما دریغ اوستای ما همچون اثری Ø³ÙØ§Ù„ÛŒ وباز هم به دست همان مستشرقین کش٠شد!ØŸ.
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر قبل از اسلام به دلیل ØØ§Ú©Ù…یت اسلام Ú©Ù‡ نوعی کینه به آنها داشت به دلیل تغییر مذهب ØØ§Ú©Ù…ان Ùˆ غÙلت مردم در ورطۀ تغاÙÙ„ Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…وشی Ø§ÙØªØ§Ø¯. ما تاریخ Ùˆ اساطیر گذشته خویشتن را ترک کرده دست به دامن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب شدیم.
ذهن مرجعیت گرای ایرانی Ú©Ù‡ مدام منتظر بود ØµØ§ØØ¨ نظری Ùکری ارائه کند تا او در بوقش بدمد Ùˆ به تبلیغش بپردازد، به او اجازه نداد با تکیه بر توانمندی Ùکری Ùˆ اصالت وجودی خویش پا به میدان گذاشته Ùˆ با جسارت Ùˆ گستاخی بنیادهای Ùکری جهت ساختمان Ùکری جامعه ارائه کند؛ اساطیر خویش را به کند Ùˆ کاو بنشیند Ùˆ با سرانگشت استدلالهای خود ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ به واکاوی بنداده های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دیرسال خویش Ú©Ù‡ ریشه در ÙØ·Ø±Øª طبیعی- نه تØÙ…یلی- انسان دارد مشغول شود. چرا Ú©Ù‡ آن خود باوری Ùˆ اصالتش را در او کشته بودند.
با همه اینها ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کاریزی است Ú©Ù‡ به صورت پنهان در جان ایرانی روان بود Ùˆ در نا آگاهبودش زنده بود Ùˆ Ù…ÛŒ تپید Ùˆ اکنون اندیشمندی تمام عیار از میان ایرانیان بر آمده است Ú©Ù‡ وجود خویش را دهانه ای برای این کاریز قرار داده Ùˆ متوجه بن وجودی Ùˆ اصالت زایندگی خویش گشته است . با سخت کوشی بی نظیر خود Ú©Ù‡ باعث ØÛŒØ±Øª آدمی Ù…ÛŒ شود راه به سرچشمه های این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کهن برده است. جمالی با چشم خورشیدگونۀ خویش Ú©Ù‡ روشناییش را از هیچ منبع نوری به وام Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است، به واکاوی هزاره های تاریک برخاسته Ùˆ با کش٠بنیادهای بهمنی خویش Ú©Ù‡ این همانی با بنیادهای کیهانی دارد، کورمال کورمال در ØØ§Ù„ کش٠ریشه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ قوم ایرانی است.او با Ú†Ù†Ú¯ اندازی در واژه های گویشها Ùˆ شاخه های Ù…ØªÙØ§ÙˆØª زبانهای هند Ùˆ ایرانی Ú©Ù‡ همچون سنگریزه هایی ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ ساییده از سیل Ùˆ بادهای هزاره ها هر کدام در گوشه ای Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اما نشان از صخره Ùˆ کوهستانی دارند Ú©Ù‡ زمانی سر به آسمان ساییده بوده است، Ùˆ با کنار هم نشاندن این پازلهای پراکنده Ùˆ کش٠معانی خوشه ای آنها در ØØ§Ù„ بر انگیختن دوبارۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ است Ú©Ù‡ چون سام گرشاسپ در Ù¾ÛŒ خوردن تیرهایی زمینگیر شده Ùˆ در ØØ§Ù„ نزاری Ø±ÙˆØ²Ø§ÙØ²ÙˆÙ† بوده است. این داستان همان ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ است کهمی توان "رستاخیز سیمرغ"Ø´ نامید.
جمالی منتظر آن نیست Ú©Ù‡ رینولد الین نیکلسون زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ را یاد بگیرد، بیاید مولوی را بخواند Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø¨Ù†ÙˆÛŒØ³Ø¯ Ùˆ او نیز همچون کران Ùˆ شلان به دستیاریش مولوی را بÙهمد؛ Ùˆ با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÛŒ پوشالی باد در کتابها Ùˆ مقالاتش بنویسد:مرØÙˆÙ… نیکلسون چنین ÙØ±Ù…ودند Ùˆ چنان ÙØ±Ù…ودند. از آنجا Ú©Ù‡ جمالی باور دارد Ú©Ù‡ هر انسانی به خودی خودش توانایی آن را دارد Ú©Ù‡ تجربیات نو ومستقلی از جلوه های گوناگون هستی داشته باشد، با تکیه بر خرد خودزای خویش Ú©Ù‡ با بنیانهای آشکار Ùˆ پنهان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی پرورده شده است، Ùˆ پس از مطالعه Ùˆ تØÙ‚یقات شبانه روزی ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ± اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ گذشته ایران به مطالعه مولوی Ù…ÛŒ نشیند Ùˆ با تکیه بر اصالت اندیشگی خویش Ùˆ استواری ذهن Ùˆ Ùکر خویش – Ú©Ù‡ ÙیلسوÙÛŒ به تمام معنا هستند- اشعارش را تأویل Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند.
جمالی به دو شیوه متمایز از دیگر متÙکران ایرانی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر این مرز Ùˆ بوم نگریسته Ùˆ به نتایج Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ عمیق وپرباری دست Ù…ÛŒ یابد. نخست ØŒ او به جای تکیه بر Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… انتزاعی Ù…ØØ¶ØŒ با نگرشی تصویر Ù…ØÙˆØ± به سراغ تصاویر Ùˆ اساطیر ایرانی Ú©Ù‡ تجربه های ناب گذشته های ایران است، Ù…ÛŒ رود. . دیگر با پرداختن به نوعی از زبانشناسی مختص خویش Ú©Ù‡ بی گمان تا ØØ§Ù„ا کسی ØØ¯ اقل در ایران Ùˆ زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ رواج نداشته ØŒ از طریق واؤه های اصیل Ùˆ ریشه دار اما رایج یا نیمه رایج در زبانها Ùˆ گویشهای مختل٠خانواده زبانی هند Ùˆ اروپایی راه به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل اما مغÙول ایران Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ در پس هزاره ها در نا آگاهبود ایرانی زنده اما مدÙون مانده است.
به اعتقاد Ù¾Ø±ÙØ³ÙˆØ± جمالی اگر Ú†Ù‡ ÙلسÙه، بیان تجربیات اصیل Ùˆ مایه ای انسان در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… است اما اسطوره نیز بیان تجربیات اصیل ایران در چهره تصویرهاست. اولی به دستیاری عقل در غنای Ùکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ù…ÛŒ کوشد Ùˆ دومی به دستیاری خیال. زبانشناسی مختص جمالی نیز در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اساطیر ایران به همان سان به کار Ù…ÛŒ آید کهشیوه مارتین هایدگر در آلمان. در این شیوه جمالی با شناسایی واژه های کلیدی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ کهن ایران Ú©Ù‡ گاه در واژه نامه ها هر کدام از اینها معنیهایی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ گاه ناجور دارند، با نگرش تصویری روشن Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ این واژه ها دارای خوشه ای از Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… گوناگون هستند Ú©Ù‡ در یک تصویر باهم مرتبط هستند. به عنوان مثال جمالی معتقد است Ú©Ù‡ بنیان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ مدنیت ایران مهرورزی است Ùˆ کسی ØÙ‚ ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر مردم را دارد Ú©Ù‡ آنان را شاد سازد Ùˆ همچون جمشید با تکیه بر خرد خویش بهشت را بر روی زمین برای آنان مهیا سازد. به چنین خردی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران خرد کاربند یا "گیتی خرد" Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯. بن مدنیت خشت بود Ú©Ù‡ به دست جمشید نخستین انسان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زنخدایی- Ú©Ù‡ اینهمانی با هر انسانی دارد- ساخته Ù…ÛŒ شود.Ùˆ دیوار Ú©Ù‡ همان " دی+ وار" باشد به معنای زهدان سیمرغ است Ùˆ از آمیزش خشتها Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ پناهگاه هر جانی است؛ Ùˆ اساسا در این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جان Ùˆ خرد مردمان بدون توجه به کیش Ùˆ آیینشان مقدس است. "خشت" نماد آمیزش خاک Ùˆ آب یعنی "عشق" است. در کردی به "خشت" "کارپوچگ Ùˆ در ترکی "کرپیج" Ù…ÛŒ گویند Ùˆ بوچ همان زهدان است Ú©Ù‡ ـبگاه نیز خوانده Ù…ÛŒ شود. زهدان اصل آمیزش Ùˆ پیدایش است.
"خشت" تنها به معنای آجر خام Ùˆ پخته نیست. در برهان قاطع در مقابل کلمه خشت Ù…ÛŒ آید :" نوعی از ØÙ„وا[یعنی ماده چسبنده] هم هست Ú©Ù‡ در مشکها Ùˆ جاها ریزندتا یک پارچه Ùˆ قرص شود." خشت هم به معنای به هم چسبیده Ùˆ هم به هم چسباننده دارد.خشت اصل به هم پیوستگی Ùˆ آمیزش است.این Ú©Ù‡ خشت Ùˆ "خشتره"(ØÚ©ÙˆÙ…ت) از یک ریشه آمده اند به این معناست Ú©Ù‡ گوهر ØÚ©ÙˆÙ…ترانی در ایران ØŒ آمیزش Ùˆ کشش Ùˆ مهرورزی است نه قدرت ورزی.
خشت از ریشۀ خشه= اخشه= اشق= اشگ= عشق آمده است.خشه Ùˆ خشا در اصل به معنای "Ù†ÛŒ Ùˆ Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ Ùˆ شیرۀنی" بوده است. چنانچه به عصای سلطنتی خشت Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شده است. Ùˆ هخامنشیها به ØÚ©ÙˆÙ…ترانی "نییدن" (نواختن Ù†ÛŒ) Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ اند. یعنی ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت باید با کشش نوای Ù†ÛŒ Ùˆ موسیقی مردمان رابه هم بپیوندد. "خشتره" Ú©Ù‡ امروز به ÙØ±Ù…انروایی خوب ترجمه Ù…ÛŒ شوددر اصل به معنی سیمرغ بوده است. خشتره یعنی "خشه + تره" . خشه Ú©Ù‡ به معنی Ù†ÛŒ بود Ùˆ تره همان تری یا سه است. پس خشتره یعنی سه Ù†ÛŒ = سئنا = سیمرغ.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ شود جمالی بر اساس اساطیر ایرانی بنیانهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ اندیشگی ایران را بنیان Ù…ÛŒ نهد. کاری Ú©Ù‡ سده ها کسی بدان دست نبرده است. آینده زندگی مردم ایران بر پایه این ÙلسÙÙ‡ Ú©Ù‡ زاییده از زهدان اساطیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خود ایرانیان است، بنا نهاده خواهد شد نه بر اساس پایه های عاریتی از مذاهب ومکتبهای Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ ملل دیگر.
دوشیزه Ø§ÙØºØ§Ù† نوشت