منوچهرجمالی ---
ماهنوز، ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ وعطارومولوی..... را نشناخته ایم وکش٠هم نکرده ایم ØŒ چون هنوز ازآن بیخبریم Ú©Ù‡ چگونه با Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª دینی ØŒ میتوان درست از درون دین ØŒ برضد دین برخاست .
.......
خـرد، اصـل ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ
تـاج ØŒ نـمـاد Ù
«مرجعـیت ومعـیاروبهم بستگی»
درنظام اجتماع واخلاق بود
تاج ØŒ درتاریخ ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± ÙØªØ¶Ø§Ø¯
« ایمان » با « جـوانمردی » شـد
مسئله تاج ØŒ درپیکاربهمن ÙØ²Ø±ØªØ´ØªÛŒ
با ÙØ±Ø§Ù…رزسیمرغی، Ù¾Ø³Ø±Ø±ÙØ³ØªÙ…
جوانمردی ÙØ±Ø§Ù…رز ØŒ وناجوانمردی بهمن
گوهر ÙØ§ÛŒÙ€Ù…ان، ناجـوانمردیـسـت
اخلاص ÙØ¹Ù€Ù…Ù„ ÙØ¹Ù€Ù„ÛŒ ØŒ به بهای ناجـوانمـردیـش
Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
ماهنوز، ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ وعطارومولوی..... را نشناخته ایم وکش٠هم نکرده ایم ØŒ چون هنوز ازآن بیخبریم Ú©Ù‡ چگونه با Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª دینی ØŒ میتوان درست از درون دین ØŒ برضد دین برخاست . همیشه قدرتمندان دینی ( علماء Ùˆ Ùقها ÙˆØ±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ) ازمهماجمان درون دین به دین ØŒ Ø¯Ú†Ø§Ø±ÙˆØØ´Øª واضطراب میشوند، نه ازتازندگان بیرون ازدین به دین . هراندیشمند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ای ØŒ میتواند به Ù‡Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ یا ایدئولوژیکی، معنای ضد آن دین، وضد آن ایدئولوژی را بـدهد . با کاربرد Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª قرآن ویا مارکس ØŒ میتوان قرآن یا مارکس را از درون، درهم ریخت ÙˆÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒØ¯ . این کاریست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ به گونه ای ØŒ Ùˆ ØØ§Ùظ وعطارومولوی .. به گونه ای دیگر، با کمال استادی ÙˆÙ„Ø·Ø§ÙØª وگستاخی کرده اند . جوانمردی یا رادی( ارتا) Ú©Ù‡ گرانیگاه دین سیمرغی هست، بنیاد ارزشهای اخلاقی Ùˆ سیاسی Ùˆ اجتماعی ایران پایدارماند ØŒ هرچند نیز Ú©Ù‡ این ارزشها، به گستره روءیا Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ خیال، تبعید شده باشند . این دین جوانمردیست Ú©Ù‡ همیشه دین ایمانی را مضطرب Ùˆ متزلزل میسازد . این دین جوانمردی Ú©Ù‡ گوهر دین Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست، همیشه رویارو با ادیان نوری ( زرتشتیگری Ùˆ اسلام ) میایستد . ارزشهای جوانمردی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همیشه درتضاد با ارزشهای ایمانی ØŒ میمانند . این دین گوهریست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø¢Ø«Ø§Ø±ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ Ùˆ عطارومولوی ØŒ اضداد Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان را در ادیان نوری ( زرتشتیگری Ùˆ اسلام .. ) درهم Ù…ÛŒ پیچد . هراندیشه Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± وعمل ایمانی ØŒ تبدیل به یک عمل ناجوانمردانه برپایه دین سیمرغی ایران Ú©Ù‡ گوهرایرانیست ØŒ میشود .
ما ازآن بیخبریم Ú©Ù‡ ارزشهای والا ØŒ Ú©Ù‡ به نظر، روءیا Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ وخیالات خام میرسند ØŒ میتوانند ناآگاهانه ازسوئی، میزان یا معیار داوری گردند Ùˆ با دید انتقادی به واقعیات بنگرند ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، اعتبارو ØÙ‚انیت واقعیات موجود را نا آگاهانه متزلزل سازند ØŒ Ùˆ بالاخره همین ارزشهای Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ای Ùˆ روءیائی، مردمان را سرانجام متوجه میسازند Ú©Ù‡ آنها Ùقط به علت کمبود گستاخی ودلیری ØŒ روءیا Ùˆ خیال ÙˆØ§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اند .
ازپدیده جوانـمـردی یا رادی
امروزه پدیده « جوانمردیGrossmut – magnanimity » Ú©Ù‡ دراصل « رادی وبـغـی» نامیده میشده است ØŒ دراثرتصویری Ú©Ù‡ غرب ازطبیعت انسان، درهمه اذهان وروانها جا انداخته است، به گستره اسطوره ها، یا خیالات خام Ùˆ روءیاهای باورناکردنی، تبعید شده است،وردپایش دراخلاق که«ازخود گذشتگیaltruism » باشد، جزو پدیده های ریا کاری ÙˆÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ مکاری درآمده است.
« جوانمردی= رادی = بَـغــی » ØŒ چنانچه پنداشته میشود ØŒ نه تنها با « مردی ØŒ به معنای نرینگی » هیچ کاری ندارد ØŒ بلکه درست ØŒ گوهر Ùهستی ÙØ²Ù†Ø®Ø¯Ø§ÛŒ ایران « سیمرغ یا رام » بوده است ØŒ واین واژه ازنام او « مـر = َامَـر= َامرÙو» Ú©Ù‡ معربش « عمرو» هست، برآمده است، ویکی ازنامهای ابلیس درعربی، Ú©Ù‡ نام این زنخدا ( شاه پریان ) بوده است « ابو مـره » میباشد . اعراب به Muse یا ÙØ±Ø´ØªÙ‡ الهام بخش ٠هرشاعری ØŒ عمرو Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ( شیطان ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ . ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ØŒ مرکب ازدوبخش پـرژ + داک است ØŒ پرژ، به معنای Ø§ÙØ´Ø§Ù† وپراکنده است ØŒ Ùˆ داک ØŒ مادراست ØŒ پس ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ = اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ است ). خویشکاری « سیمرغ » ØŒ یکی 1- Ø®ÙˆØ¯Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ اش میباشد ØŒ Ú©Ù‡ امروamru نامیده میشد ØŒ Ùˆ 2- دیگر پراکندن این Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù‡ ها به سراسر گیتی میباشد Ú©Ù‡ ØŒ چمرو chamru نامیده میشد (جمره Ùˆ چمران وشمیران همین نامند ) .
جوانمردی ( مـر+ دی ØŒ مر + دایتی ) ØŒ این گوهر « خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒØ´Â» هست ØŒ Ú©Ù‡ واژه « مـروّت » درعربی، Ùˆ نام زن، « مرء » نیز هردو، ازاین ریشه برآمده اند .
واژه انسان ØŒ Ú©Ù‡ « مردم » باشد، دراصل ØŒ وارونه روایات زرتشتی Ú©Ù‡ «مردم = مرت + تخم = تخم میرا » شمرده میشود ØŒ همین « مره + تخمه » بوده است، Ú©Ù‡ به معنای « تخم، یا ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ، یا اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وجوانمردی » است . بهترین گواه براین ØŒ « مه رو = مرو = مه ری » است Ú©Ù‡ درکردی ØŒ به انسان وآدم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ùˆ درکردی « مه ر دایتی » ØŒ جوانمردیست، Ú©Ù‡ سبکشده آن « مــر+ دی = مردی » Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ میباشد . « خویشتن Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ » ØŒ روند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ سیمرغ ( ارتای خوشه ) است، Ùˆ طبعا گوهر آنچه Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ گوهرانسان، مانند او ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ است. او خود را Ú©Ù‡ خوشه است Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ وازتخمهای خوشه اش ØŒ جانها وانسانها وگیتی میشوند .
نام دیگرسیمرغ ØŒ « لـَن بَـغ » بوده است، Ú©Ù‡ درشاهنامه به Ø´Ú©Ù„ « لنبک آبکش » درآمده است . لاندن ولانیدن، به معنای « تکان دادن ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » است . لنبغ ØŒ خدای خود جنبان وخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø³Øª. این داستان لنبک آبکش ( ابرسیاه Ú©Ù‡ سیمرغست، آبکش است ) Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ برای ما نگاه داشته است، پیکریابی آرمان جوانمردی Ùˆ رادی درایران بوده است Ú©Ù‡ از ادبیات ایران، ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ØŒ Ùˆ ابراهیم Ùˆ ØØ§ØªÙ… طائی Ùˆ علی ØŒ سرمشقهای جانشینش شده اند . لنبک آبکش، ازهرچه دارد میگذرد تا سپنج ØŒ یا جشن به هرغریبی وتازه واردی بدهد. البته « آرش کمانگیر» نیز ØŒ Ú©Ù‡ کسی جز همین خدا نیست ØŒ جانش را تبدیل به تیری میکند Ú©Ù‡ تیر عشق میباشد . او با انداختن یک تیر، مرزی را معین میسازد ØŒ تا ایران ØŒ ازگزند Ùˆ آزارتهاجم وتاخت ØŒ ایمن بماند، ولی خودش، به Ù…ØØ¶ انداختن تیر، Ù…ØÙˆ میگردد .
برپایه ØµÙØª گوهری این زنخدا ØŒ درویشان، خانقاه را، « لنگر» میخوانده اند ØŒ چون لنگر، جائیست Ú©Ù‡ طعام به همه ØŒ بدون استثناء Ùˆ تبعیض داده میشده است .« لـنـگـر»، جای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† وجوانمردی Ùˆ رادیست. « لانه سیمرغ » ØŒ جایگاه Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† Ùˆ رادیست . در ٠لنگر، درب ٠لانه سیمرغ ØŒ به روی همه باز بوده است( نه تنها به موءمنان یک شریعت ومذهب ØŒ Ùˆ نه تنها به همقومیها ÙˆÙ‡Ù…ØØ²Ø¨ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ نه تنها به یک ملت ) ازاین رو خود واژه «dwar ØŒ در، یا دروازه » ØŒ معنای دهنده Ùˆ بخشنده داشته است ودارد .
Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† ØŒ Ú©Ù‡ ازریشه « ÙØ´ = وش = وه Ø´ÛŒ » برآمده است ØŒ به معنای « خوشه » است ØŒ وپسوند واژه « ÙØ±Ù‡ وشی = ÙØ±ÙˆÙŽØ±Ø¯= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± » است ØŒ Ú©Ù‡ نام « سیمرغ = Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » میباشد ونام گوهربالنده Ùˆ بیننده هرانسانیست . سیمرغ ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ یا جوانمرد( مر+ امر) Ùˆ راد ( ارتا = رته ) Ùˆ بغ ( Ú©Ù‡ ریشه واژه بخش شدن است ) میباشد . همچنین ارتا خوشت ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت آنرا تبدیل به اردیبهشت کرده است ØŒ ارتای خوشه میباشد.
جوانمردی، سده هاست Ú©Ù‡ درغرب ØŒ بکلی درتضاد با واقعیات سیاسی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت واقتصاد Ù‚Ø±Ø§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . تنها چیزی Ú©Ù‡ درطبیعت انسان،« واقعی » است ØŒ درÙکرسود٠خود بودن ØŒ برغم زیان رسانیدن به همه جهانست ØŒ ولو اینکه این نیمه ضروریش، پوشیده Ùˆ Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ میماند ØŒ یا آنکه تبدیل به ÙØ¶ÛŒÙ„ت « سودخواهی برای همه » میگردد . انسانی Ú©Ù‡ Ùقط درÙکرسود خودش هست، ناآگاهبودانه وناخواسته ØŒ برای « سود همگانی » تلاش میکند! این البته ازمعجزات ÙˆØ®Ø±Ø§ÙØ§Øª جدید است Ú©Ù‡ عقل ØŒ اختراع کرده است . ولی « اصل رقابت ورشک ØŒ ومÙهوم ÙØ±Ø¯ÛŒØª براصل رقابت » Ú©Ù‡ از« سائقه اگونال agonalØ¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان » برخاسته ØŒ « Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù† وغلبه کردن به هرقیمتی » است . Ù…Ùهوم « ÙØ±Ø¯ÛŒØª » درغرب ØŒ استوار بر سائقه تصر٠و مالکیت ( داشتن ) یا قدرت میباشد . کسی به« ÙØ±Ø¯ÛŒØªÂ» خود میرسد ÙˆÙـرد میشود ØŒ هنگامیکه درمسابقه با دیگران ØŒ Ú©Ù‡ ازاو بـریده اند ØŒ به بَـرَد Ùˆ مالک Ùˆ مقتدر بشود . خود ØŒ نه تنها « داشتن چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خود » است ØŒ بلکه خود، آنگاه ØŒ « خود» میشود ØŒ که« خودش را هم دارد » ØŒ خود دار خویشتن داراست ØŒ چیره برخود است . داشتن یا مالکیت چیزها، به داشتن ومالک خود بودن میکشد . خود داری ØŒ یا مالک خود بودن ØŒ هنگامی ممکن میشود Ú©Ù‡ انسان، نگذارد مقصد Ùˆ نیت Ùˆ غایت Ùˆ خواست واقعی او، آشکارو پیدا شود .
واین کار، درست برضد « اصل راستی » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست Ú©Ù‡ « خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒÂ» باشد . خود داری ØŒ برضد راستی ( ارتا = رته ) است . من هنگامی به خواستهایم میرسم ØŒ Ú©Ù‡ دیگران آن را ندانند . ازاینجاست Ú©Ù‡ شکا٠و پارگی درانسان ایجاد میشود ØŒ چون خواست پنهانی او، در زیر خواست آشکارش ØŒ پوشانیده شده است. آنچه را انسان « میگوید » ØŒ برای Ù†Ù‡ÙØªÙ† وپوشاندن چیزیست Ú©Ù‡ میخواهد، Ùˆ غایت ÙˆÙ‡Ø¯ÙØ´ هست، ولی نمیگوید . بدینسان، انسان برضد Ø´Ú©ÙˆÙØ§Ø¦ÛŒ وراستی خود ØŒ تلاش Ùˆ زندگی میکند . خود (= تخم = uva = xva=خوا) تخمیست که« ازخود»، پخش میشود . انسان باید هستی اش را درپخش شدن دریابد . راستی ( ارتا ) آنست Ú©Ù‡ من هستم ØŒ هنگامیکه Ø§ØØ³Ø§ÛŒ Ø´Ú©ÙØªÙ† وبازشدن خود را میکنم . ولی ØŒ وقتی « داشـتـن » ØŒ گرانیگاه وجود من شد، من ØŒ آن گاه « هستم » ØŒ Ú©Ù‡ « دارم ØŒ مالکم ØŒ قدرتمندم » . تلاش برای داشتن Ùˆ دارنده شدن ØŒ باید Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù« کمبودی ØŒ بی بودی » رادر وجود انسان، همیشه به شدت انگیخت Ùˆ بسیج ساخت . « خواستن » ØŒ همیشه ØŒ انگیختن بیش ازاندازه Ù Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùقرو Ùقدان Ùˆ عدم درانسانست . ازاین پس، انسان، وجودش را از خواستن درمی یابد . من هستم ØŒ چون چیزی را میخواهم . ولی خواستن ØŒ نشان درک شدید کمبود یا نقص یا نیازانسانست .
انسانها درخواستهایشان ØŒ در درک کمبودشان ØŒ باهمدیگر روبرو میشوند . گرانیگاه درک ٠« خود » ØŒ ازاین پس ،« اراده Ùˆ خواست واختیار »، یعنی کمبودی Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی انسان میشود . ازخود بودن ØŒ « با اراده Ùˆ با اختیارخود بودن » میشود . به خود بودن ØŒ به اختیارخود بودن میشود . انسان میخواهد سرخود ØŒ به اختیار Ùˆ اراده خود باشد ØŒ خود سر باشد ØŒ خود مختار باشد ØŒ خود رای باشد ØŒ خود کام ØŒ خود بها ØŒ خود ساز باشد . درست اراده Ùˆ اختیارو خواست ØŒ Ú©Ù‡ گرانیگاه دوست داشتنی Ùˆ ÙØ®Ø±Ø¢Ù…یز« خود » میگردد ØŒ بیان ØŒ دردیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ از کمبود Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی وخواری خود میبرد .
درک کمبود Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی وخواری انسان ØŒ درک Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ هنرو بزرگی Ùˆ نیکی وزیبائی انسان را، سرکوب Ùˆ تاریک Ùˆ پنهان میکند . درست همین تصویر انسان ØŒ در تصویر خدایش بازتابیده میشود . « خدای خواهنده Ùˆ اراده کننده » ØŒ جانشین « خدای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ » میگردد .
نظام اجتماعی،چنانچه درتئوریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی پنداشته میشود ØŒ یکراست برای رسیدن به « خواستهای انسانها یا Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یا گروهها ...» ØŒ پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است ØŒ بلکه برای شوق Ùˆ کشش رسیدن به آرمان بلند « ازخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ انسانها » به وجود آمده است . این سائقه است Ú©Ù‡ بذر آرمان پهلوانی درایران بوده است . چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « سود خواهیها » هست Ú©Ù‡ همه انسانها را دراجتماع ØŒ میکشد Ùˆ میکشاند . مردم، در شاه ØŒ دررهبرو پیشوا ØŒ درمدیر، در رئیس جمهور... میخواهند « آرمان خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ برای اعتلاء اجتماع به خدا » را ببینند ØŒ نه « مرکز قدرت Ùˆ خدعه برای کسب قدرت ومال خودش یا گروهش وخانواده اش Ùˆ طبقه اش » . مسئله بنیادی رهبریا مدیر یا رئیس Ùˆ رد ØŒ آنست Ú©Ù‡ سائقه خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ را درهمه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ برانگیزد ØŒ نه به کردار وسیله وآلت، برای قدرتیابی ØØ²Ø¨ Ùˆ امت وقوم خودش ØŒ بلکه برای شاه شدن ØŒ یا خداشدن همه اجتماع با هم . مسئله آنست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ØŒ غنای خود را Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ گوهرش ØŒ درهرعملی Ùˆ اندیشه ای ØŒ درک کند ØŒ نه درسود خواهی در رقابت با دیگران ØŒ Ú©Ù‡ از درد ٠کمبود Ùˆ نقص Ùˆ خواری اش ØŒ سرچشمه میگیرد .
کسیکه دچار« بیماری Ø§ØØ³Ø§Ø³ ٠کمبود ونقص » شد، هرچه نیزکمبودش ØŒ ارضاء گردد ØŒ Ø¨Ø±Ø§ØØ³Ø§Ø³ درد کمبودش Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ØŒ وخواستش ØŒ بیشتر میگردد .
Ùــرد، درشیوه تÙکر غرب ØŒ دررقابت هست Ú©Ù‡ ØŒ Ùـرد میشود . البته « رقابت » ØŒ نام مثبت « رشک » است. امروزه کسی دردموکراسی وسوسیالیسم ØŒ دم از« رشک » نمیزند ØŒ بلکه ØŒ « رشک » ØŒ درپوشش « رقابت» ØŒ دلپسند Ùˆ هنرو ÙØ¶ÛŒÙ„ت شده است . بدینسان ØŒ با چنین Ù…Ùهومی از « Ùـردیت» ØŒ ÙØ·Ø±Øª « ÙØ±Ø¯ انسان » درجهان اقتصاد وسیاست Ùˆ ورزش Ùˆ... ØŒ ناجوانمردی شده است . Ùˆ این تصویر انسان، Ú©Ù‡ در تصویرخود ٠خدایان نوری بازتابیده شده است، سائقه ای ØŒ مقد س وپاک Ùˆ ÙØ¶ÛŒÙ„ت ساخته شده است . بدینسان، رشک وخشم Ùˆ مکر، دراین خدایان، مطهرومقدس ساخته شده،وبه گستره انسانی درپاکیش بازمیگردد .
تصاویر خدایان نوری ØŒ براین اصل، نهاده میشوند Ú©Ù‡ هیچ رقیبی را نمی پذیرند . آنچه درادبیات ما به نام « غیرت » مشهوراست ØŒ همین رشک ÙˆØØ³Ø¯ میباشد . الله ØŒ نه تنها درگستره قدرت ومالکیت ØŒ بلکه درگستره عشق نیز، Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± همین رشک ÙˆØØ³Ø¯ یا غیرت است. چانچه عطار میگوید :
تو ÙØ§Ø±Øº از دوعالم ØŒ معشوق خویش دایم
وزغیرت تو هرگز، کس درتو نارسیده
درست « رشک » یعنی « رقابت » ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ گوهر اهریمن است وشاهنامه درنخستین داستانش، همین رشک اهریمن را ØŒ بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ سیاسی Ùˆ اجتماعی وبÙÙ† « زدارکامگی = تجاوز= اژی » میداند
برشک ، اندر اهریمن بد سگال همی رای زد ، تا ببالید بال
و با رشک است ، که براهریمن ، جهان، سیاه میشود
جهان شد برآن دیو بچه سیاه زبخت سیامک، هم ازبخت شاه
ودرست واژه « ره Ø´ » درکردی به معنای « سیاه » است Ùˆ « ره Ø´Ú© » ØŒ به معنای مردمک چشم Ùˆ دوده است . ره شینه ØŒ مردمک چشم است . « رشک = رقابت = غیرت » ØŒ از این بینش برمیخیزد Ú©Ù‡ دیدن خوبی Ùˆ نیکی وبزرگی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ... را در دیگری نمیتواند تاب بیاورد . اهریمن ØŒ نمیتواند « مهر» را در وجود نخستین انسان، کیومرث، تاب بیاورد ØŒ بجای آنکه بکوشد خودش اصل مهربشود، میکوشد Ú©Ù‡ بازدارکامگی ØŒ کیومرث را ازبین ببرد . با این رشک است Ú©Ù‡ « نخبه کشی» دراجتماع شروع میشود . نخبه Ú©Ø´ÛŒ ØŒ همیشه همعنان با « بزرگی ونیکی Ùˆ هنر وخرد وبدعت » Ú©Ù€ÙØ´ÛŒ میباشد .انسانها ØŒ نمیتوانند ØŒ نیکی Ùˆ بزرگی Ùˆ جوانمردی Ùˆ زیبائی را در دیگران ØŒ تاب بیاورند ØŒ ازاین رو نه تنها ØŒ دیگری را نابود میسازند ØŒ بلکه درست نیکی Ùˆ بزرگی Ùˆ جوانمردی Ùˆ زیبائی را در اجتماع ببینند ØŒ ازبین میبرند . دررقابت یا « همچشمی» ØŒ کوشیده میشود Ú©Ù‡ رقابت ØŒ مسابقه دررسیدن بیشتر یا بهتر یا زودتر به نیکی Ùˆ سودمندی وبزرگی ÙˆØØªØ§ ÙØ¶Ù„ت وتقوا بشود ØŒ وبرآیند « زدارکامگی Ùˆ اژی آن = ضد زندگی آن » ØŒ بکاهد . سائقه رقابت دردموکراسی بدین گونه ØŒ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ وپرورده میشود ØŒ Ú©Ù‡ در رقابت ØŒ « نـبـایـستی » ØŒ رقبا ازبین برده شوند . البته پدیده رقابت ØŒ هنگامی در دموکراسی ØŒ به ازبین بردن رقیب نمیکشد، Ú©Ù‡ ØÙ‚ایق گوناگون ØŒ در رقابت باهم ØŒ درÙکرنابود ساختن همدیگر نباشند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درادیان نوری ØŒ این خدایان یا ØÙ‚ایق Ùˆ آموزه هایشان ØŒ درست درÙکرازبین بردن رقبای خود هستند.
نه تنها خدایان دیگر را ازمعابدشان بیرون میاندازند ویا نابود میسازند ØŒ بلکه ØÙ‚ایق Ùˆ ادیان Ùˆ آموزه هایشان نیز همیشه Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نابود ساختن ادیان Ùˆ آموزه ها Ùˆ اÙکار ÙˆØÙ‚ایق دیگراست .
این « تصویرازانسان » ØŒ ادامه تصویر ادیان نوری ازانسانست ØŒ Ú©Ù‡ « دراثرگناه ØŒ ازبهشت ØŒ تبعید میگردد» . انسان در طبیعت ÙˆÙØ·Ø±ØªØ´ « بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ » است، ولی تبعیت ازاØÚ©Ø§Ù… واوامرو آموزه خدایان نوری، میتوانند اورا بهشتی خو بسازند. انسان، بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ است، چون Ùقط Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود درخود میکـنـد. درست ØŒ همین « طبیعت٠ملعون شده ÙˆÙØ§Ø³Ø¯ شمرده » را ØŒ ÙلسÙÙ‡ غرب، غسل تطهیرکرد ØŒ و« طبیعت واقعی ÙˆØÙ‚یقی وستودنی » نمود . انسان نیازبه آن آموزه ها Ùˆ مربی ها ومعلم ها ندارد ØŒ بلکه خود٠آنچه ÙØ§Ø³Ø¯ شمرده شده Ùˆ لعن گردیده ( یعنی Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود ) ØŒ میتواند بهشت سازو جامعه بهشتی ساز بشود . Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود، میتواند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ شود .این تصویر، چنان بر دنیای اقتصاد وسیاست چیره شده است، Ú©Ù‡ داروها ئی نیزکه برای چاره آن اندیشه میشوند ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ خودشان ازهمان اجزاء ترکیب شده اند .
ازخود میپرسیم Ú©Ù‡ چرا یکی ازاندیشه های برجسته Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ØŒ آنست Ú©Ù‡ :
1- خـرد اجتماعی( رای زدن باهم )
2- جوانمردی ( رادی، بـخـشـنـدگـی، نـثـار، غــنـای ÙØ¨Ù€ÙˆØ¯) Ùˆ
3- نظم ( آراسـتگی اجتـماع= جهـان آرائی )
4- پیـشـرÙـت Ùˆ تـØÙ€Ø±Ù‘Ú© ( راه وگـردونـه )
چهاررویه جداناپذیرازهم بودند.
سه واژه « رادنیتنraadhenitan » Ùˆ « راینیتنraayenitan » و« راتنیتنraatenitan »، هرسه یک واژه هستند . راتینین ØŒ جوانمرد بودن Ùˆ رادی کردن Ùˆ بخشیدن Ùˆ آزاد منش بودنست . راتraat ØŒ همان واژه ایست Ú©Ù‡ امروزه تبدیل به « را د Ùˆ رادی » شده است. راتraat درسغدی Ùˆ راتهraata دراوستا به معنای هدیه است. البته واژه « بخشیدن Ùˆ پخش کردن » ØŒ از خود واژه « بـغ » Ú©Ù‡ نام زنخدا باشد، برآمده است . این اندیشه Ú©Ù‡ خدا ØŒ « بخشنده = آنکه تقسیم Ùˆ توزیع میکند » هست ØŒ اندیشه ایست Ú©Ù‡ با خدایان نوری آمده است . خدا Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ØŒ تقسیم کننده بخت وشانس Ùˆ ... نیست ØŒ بلکه بغ یا خدا ØŒ ویژگی گوهریش، پخش شوندگیست . بغ، ازخودش ØŒ Ù…ÛŒ پـخـشــد، وازاین پخش شوی گوهر خودش ØŒ جهان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ جهان آراسته میگردد ØŒ Ùˆ به ØØ±Ú©Øª میآید Ùˆ میچرخد ØŒ Ùˆ همه ØŒ بهره مند ازخرد (= رای ) میشوند . خدا ØŒ گوهر« پخش شوندگی » است. او، تقسیم کننده چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خودش نیست Ú©Ù‡ مالکش هست ØŒ ÙˆØØªØ§ خودش را نیز، با قصد وخواست واراده ØŒ پخش نمیکند، بلکه خدائی او، درهمین ویژگی ØŒ خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ پخش شوندگیش آشکارمیشود . چون گوهرخودش، به خودی خودش ØŒ پخش شده Ùˆ تبدیل به گیتی Ùˆ انسانها میگردد ØŒ وبدینسان ØŒ هم اصل نظم ( آراستن ) Ùˆ هم اصل ØØ±Ú©Øª کردن ( راد درآلمانی چرخست ØŒ درایران به راه وگردونه ØŒ رته Ú¯ÙØªÙ‡ میشد ) Ùˆ هم در باهم رای زدن ( باهم اندیشیدن با خرد ) ØŒ جهان، آراسته میگردد ØŒ Ùˆ سیاست درایران ،« جهان آرائی ØŒ کشور آرائی » خوانده میشد .
1-خرد ( رای) ØŒ Ùˆ 2- رادی ( جوانمردی ) ØŒ Ùˆ3- آرایش ( نظم ) ØŒ Ùˆ4- ØØ±Ú©Øª Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ( راه وگردونه Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ) ØŒ برآیندهای متامورÙوز خدا ØŒ به جهان Ùˆ جامعه انسانی بودند . چون خدا( بغ ) ØŒ بÙÙ† جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ بود، نه خالق آن ØŒ طبعا گوهر آراینده( سامان دهنده ) Ùˆ بخشنده ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اندیشنده اونیز ØŒ درهرانسانی بود .
« رام » ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « مادرزندگی» Ùˆ خدای زمان ( زرون ) بود، رام ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ بغ raam- raatux-baghi خوانده میشد . رام، خدای راد ( جوانمرد ) Ùˆ پخش شوند Ù‡ ( بغ = پخش= بخت = بخش) هست . ازاین رو بود Ú©Ù‡ به ØØ§Ú©Ù… Ùˆ شاه Ùˆ راهبرو مدیر، « رامیار، یا رامشاه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . هنوز درکردی ØŒ « رامیاری » ØŒ به معنای « چوپانی » Ùˆ « سیاست » است .
با آمدن اهورامزدا Ùˆ خدایان نوری ØŒ خدا ØŒ ویژگی خوشه بودنش را از دست داد، Ùˆ دیگر، وجود « پخش ناشونده » میگردد ØŒ هرچند نقش « تقسیم کنندگی با اراده Ùˆ همه دانیش » را برای خود نگاه میدارد . او میخواهد تقسیم کننده باشد، ولی Ú©Ù… Ú©Ù… یا یکجا، ازÙکر« تقسیم کردن خود ش» منصر٠میگردد ØŒ Ùˆ اصلا گوهرخود را « پخش ناشونده » میکند . اندیشه مالکیت وقدرت، با پخش شدن خود ØŒ درتضاد هستند . این Ú©ÙØ± وشرک ÙˆØ§Ù„ØØ§Ø¯ Ù…ØØ¶Ø³Øª Ú©Ù‡ الله ØŒ درچیزها یا درگیتی ØŒ ØÙ„ شود. البته این اندیشه برای سیمرغیان، درست به معنای « بی خدا کردن Ùˆ تبعید کرد خدا، Ùˆ طرد کردن خدا ازجانها Ùˆ ازانسانها » بود . با چنین تصویری ازخدا ØŒ انسان، بی خدا میشد .
ازاین پس، « ایمان به خدا ئی » ØŒ جانشین « انسانی Ú©Ù‡ خدا به آن تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ » ØŒ شد. « ایمان » ØŒ درست ویژگیهای خدا را Ú©Ù‡ 1- جوانمردی Ùˆ2- Ø§Ø¨ØªÚ©Ø§Ø±ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ3- نیروی آراستن اجتماع Ùˆ 4- هم رائی درساماندهی اجتماع باشد، دروجود انسان باشد ØŒ ازوجود انسانها ØŒ زدود Ùˆ نابودساخت . رابطه با خدا ØŒ Ùقط از راه واسطه ØŒ Ùˆ ایمان به اوو آموزه اش ØŒ ممکن میگردید .
با چیرگی چنین تصویری ازخدا ، ما دیگر توانائی پیوستگی چهارویژگی بالا را به هم ، از دست داده ایم .
این « خود ØŒ پخش شوی بÙÙ† جهان هستی » ØŒ بنیاد 1- نظم ( آرایش) Ùˆ2- همرائی ( رایزنی با خرد) Ùˆ3- تقسیم ( داد ) Ùˆ4- ØØ±Ú©Øª ( عمل ) Ùˆ ابتکار بود . پس اصل نظم ( = جهان آرائی ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ) همین « خـود پخشی= رادی » بود . بکار بستن این سراندیشه دراجتماع Ùˆ سیاست Ùˆ اقتصاد Ùˆ اخلاق ØŒ گرانیگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود . خدائی Ú©Ù‡ خود، درجهان ØŒ پخش شده است ØŒ ازآن پس درجامعه ØŒ در تک تک Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در تک تک خردهاهست . پس آنکه خود را شاه یا ØØ§Ú©Ù… یا رهبریا مدیر یا « جهان آرا » میداند ØŒ به هیچ روی نمیتواند خود را با خدا ( آنکه خودش درهمه پخش میشود ) بدهد ØŒ یا خودش را خلیÙÙ‡ یا نماینده یا مباشریا وکیل یا واسطه او بداند.
ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ جهان آراینده ØŒ Ùقط میتواند همان نقش « هد هد = هو توتک » را در داستان عطاربازی کند . هدهد ØŒ بÙÙ† یا اصل گرد هم آوردن Ùˆ انگیختن همه مرغان ØŒ برای ØØ±Ú©Øª دادن آنها بسوی سیمرغشدن ØŒ بسوی شاه شدن ØŒ بسوی خداشدن باشد . ØØ§Ú©Ù… ومدیرو راهگشا ØŒ همه را بدان میانگیرد Ú©Ù‡ باهم، میتوان سیمرغ= شاه = خدا شد . ØÚ©ÙˆÙ…ت ونظام ØŒ بÙÙ† انگیختن به همآرائی ( باهم آراستن ) ØŒ همرائی ( با هم برای سامان دادن اندیشیدن ) ØŒ همروشی ( با هم ØØ±Ú©Øª به پیش کردن ) وانبازی ( همبغی = باهم Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ) ØŒ Ùˆ همدادی ( تقسیم کردنی Ú©Ù‡ ازهم نبرد ) میباشد .
با چیرگی تصویرخدایان نوری ( اهورامزدا Ùˆ... ) این چهاربرآیند Ú©Ù‡ شمرده شد ØŒ ازهم پاره گردید . خدا ØŒ با خواست Ùˆ همه آگاهیش ( روشنی بیکرانه اش ) ØŒ بخش ( تقسیم = داد ) میکند ØŒ Ù…Ùیآراید . این بود Ú©Ù‡ مسئله « ایمان به این روشنی بیکران وخواستش » ØŒ پدیده « جوانمردی = پخش شوی = رادی = بغی » را مغشوش Ùˆ پریشان ساخت . « ایمان »، درتضاد کامل با اندیشه« جوانمردی، رادی ØŒ بغی یا همبغی » بود .
جوانمردی یا رادی ØŒ براین پا یه قرار دارد Ú©Ù‡ در گوهر انسان ØŒ سرچشمه غنا وسرشاری هم ØŒ وجود دارد ØŒ ولوآنکه همیشه، پوشیده Ùˆ تاریک Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ساخته میشود . انسان، وارونه ادعای این ادیان نوری ،که بدون « بینش Ùˆ خلود » دروجودش ØŒ دربهشتی Ú©Ù‡ خداساخته ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده است. انسان ØŒ خودش ØŒ درختیست Ú©Ù‡ بÙـنـش ØŒ خلود، Ùˆ شاخ وبرگ وبـرش، بینش است . انسان درختیست Ú©Ù‡ خوشه وبرش را نیز ازخود Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯. انسان ØŒ در وجود خودش ØŒ بهشت است . جوانمردی ØŒ برقبول گوهرو ÙØ·Ø±Øª غنی انسان ØŒ بنا شده است، Ú©Ù‡ درعمل واندیشه اش، ازسرشاری ØŒ شاد وسعادتمند میشود ØŒ وتنها Ù…ÙØ´ØªÛŒ Ø³ÙØ§Ø±Ø´ Ùˆ اندرزو موعظه برای انگیختن اراده انسان به سخی شدن برضدکمبود طبیعتش نیست .انسان ØŒ درخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ ØŒ « ازخود نمیگذرد = خود را قربانی نمیکند » ØŒ بلکه « ازخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒØŒ شاد میشود » . انسان درجوانمرد بودن ØŒ گوهر خدائی خود را درمی یابد، وچنین درکی، اورا به اوج شادی وسعادت میرساند .
Ø¨Ø§Ø²Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ « جوانمردی » ØŒ چنانچه ازقیاÙÙ‡ واژه پیداست ØŒ با « مردی ØŒ یا جنس نرینه بودن » ربطی ندارد ØŒ بلکه دراصل، واژه « مردی » ØŒ « مـر+ دی » یا « مه ر+ دایتی » بوده است . مر+ دی ØŒ « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ازمهر» میباشد .« مـر= امـر»، مجموعه سی وسه خدای ایرانند، Ú©Ù‡ باهم دربÙÙ† انسانند ØŒ وازتخم وجود انسان ØŒ Ùوران میکنند . زنخدای روز بیست ونهم نیز، « مرسپنتا=amahra+spent » است Ú©Ù‡ رام جید( روز 28 ) را با بهرام ( روز30 ) پیوند میدهد) سنگ میکند ØŒ درخت غاریا برگ بود Ú©Ù‡ اینهمانی با این خدا دارد ØŒ سنگ نیز نامیده میشود )ØŒ Ùˆ ازاین آمیزش، جهان وزمان ازنو، Ùوران میکند Ùˆ ÙØ±Ø§ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . این ÙØ±Ø§Ø§Ùشانی، « جوان + مر+ دی » هست . این سه باهم ØŒ بÙÙ† هرجانی وهرانسانی شمرده میشدند .« جوان » Ú©Ù‡ درسانسکریت جیوانه jivana Ùˆ جیوانjivan است ØŒ به معنای « زندگی بخش Ùˆ زنده کننده ØŒ Ùˆ «اوراد جادوهست Ú©Ù‡ موجب ØÛŒØ§Øª بخشی است » . باد Ùˆ آب وشـیر(Ú©Ù‡ هرسه اینهمانی باسیمرغ دارند ) جوان ( jivana ) نامیده میشوند . درسغدی « ژوان = zhwaan » به معنای زندگی است. جوانمرد، وجودیست Ú©Ù‡ بÙنش، اصل زندگی بخشی وزنده کنندگی است .جوانمرد، وجودی نیست Ú©Ù‡ برای بقای زندگی خودش، با همه میجنگد، Ùˆ با همه رقابت میکند ØŒ Ùˆ ازهمه ØŒ زندگی را میرباید ومیگیرد ØŒ بلکه درست وارونه « تنازع بقا » ØŒ درÙکرزندگی بخشی به همه است . زیستن، زندگی بخشیست. باهم زیستن ØŒ زندگی بخشیدن به همدیگر است .
جوانمردی، برپایه وعظ Ùˆ دستور Ùˆ اندرز یک آموزه Ùˆ شریعت Ùˆ.. Ú©Ù‡ بدان ایمان آورده ØŒ عمل نمیکند ØŒ بلکه برپایه درک ٠وجود « گوهر Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ لبریز درخود انسان » Ø±ÙØªØ§Ø±Ù…یکند . Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اینکه درانسان، سرچشمه غنائی هست Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ است، Ø±ÙØªØ§Ø±Ø±Ø§ جوانمردانه Ùˆ راد میکند . این سرچشمه غنا و« اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ÙØ±Ø§Ø§Ùشاننده » Ú©Ù‡ بنیاد اصالت انسان ( = همگوهربودن انسان با خدا ) ØŒ همیشه با تلقین آموزه های « کمبود ÙˆÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ ناداشتی انسان » تاریک وپوشانیده میشود . درهرعمل واندیشه ÙˆÚ¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ این Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ هست ØŒ درک همگوهری خودرا با خدا، یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ گیتی میکند . Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†ØŒ تبعیض Ùˆ استثناء Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª نمیشناسد . جوانمردی ØŒ یک وعظ Ùˆ اندرزو دستورو Ø³ÙØ§Ø±Ø´ اخلاقی ( یک آموزه اخلاقی ) نیست ØŒ بلکه بیان شناخت گوهرانسان ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ø¨Ø±Ù¾Ø§ÛŒÙ‡ این گوهر Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ وجود ٠اصیل خود انسان هست. درجوانمردی ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی ØŒ یا خدا ØŒ ازآن عمل وازآن اندیشه وازآن Ú¯ÙØªØ§Ø±ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . طبعا ØŒ تبعیض Ùˆ تمایزو بیگانگی Ùˆ تضاد ØŒ میان Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان ØŒ زن ومرد ØŒ میان پیروان ادیان Ùˆ عقاید Ùˆ مکاتب گوناگون ØŒ میان نژادها Ùˆ ملل Ùˆ اقوام ØŒ میان طبقات Ùˆ اقشاررا، نمی شناسد . ولی گوهر « ایمان » ØŒ در تضاد یا تمایز با Ú©ÙØ±( جهان بینی Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئوژی Ùˆ اندیشه دیگر ) پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ایمان ØŒ بر پایه « روشنی در بریدگی » قرار دارد .
خـرد،اصل رادی یا جوانمردی هست
xratu = خـرد
xra+ratu= hra+ratu
بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØØ±Ú©Øª وروشنی ونظم ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، سراندیشه « یوغ = Ø¬ÙØª= سپنتا = سپنج = امـر= کوات = پات= مهر» بود . « نای » ØŒ دراثر داشتن گره وبند Ùˆ Ù‚Ù ØŒ یکی ازبهترین پیکریابی های این سراندیشه یوغ، یا « دوتائی Ú©Ù‡ با اصل سومی به هم میپوندد ویکی میشود » ØŒ بود . Ù†ÛŒ ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نامهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ داشته است Ú©Ù‡ میترائیسم Ùˆ زرتشتیگری ØŒ تا توانسته اند آنها را پوشانیده یا مسخ ساخته یا ØØ°Ù کرده اند، ولی درزبانهای گوناگون ایرانی Ú©Ù‡ خارج ازگستره Ù†Ùوذ آنها بوده است ØŒ باقی مانده اند . ازجمله نامها ÛŒ Ù†ÛŒ :
1- ئوستره میباشد، Ú©Ù‡ سه Ù†ÛŒ هست ( ئوس+ تره ) Ú©Ù‡ باهم« یک نای » هستند . چون نام Ù†ÛŒ به بانگ Ù†ÛŒ یا ترانه وسرود وآوازو بینش هم داده میشد، معربش « اسطوره » گردیده است . ئوستره یا اسطوره ØŒ سرودهای زنخدایان بوده اند . ئوچ ( درکردی به معنای Ù†ÛŒ است ) Ùˆ ئوس Ùˆ نوز Ùˆ هوز وخوز وعزی ØŒ همه ØªÙ„ÙØ¸ های گوناگون یک واژه اند .
2- سـئـنـا ØŒ Ú©Ù‡ سه Ù†ÛŒ میباشند Ùˆ به سیمرغ ( سین مورو) Ú¯ÙØªÙ‡ میشوند ØŒ وسبکشده اش ØŒ سـن (= معربش صنم ) درسانسکریت به Ù†ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
3- «خره» و« هره » یک واژه اند .« خرتو» که خرد باشد، مرکب ازدوواژه ( خره + راتو ) میباشد . درهزوارش ( یونکر) دیده میشود که هرhar= kenaa=kani = kanaaاست که به معنای نای و دختر هستند . ازهمین واژه « بهار = ون+ هره = ون+ غره » ساخته شده است که به معنای « نای به » است . شهر« بردع» نیز بنا برنظامی درآغاز، « هروم » خوانده میشده است .
هرومش لقب بود ازآغازکار کنون بردعش خواند آموزگار
«هروم یا هرو» همان « بردع » میباشد، Ú©Ù‡ « بردی = Ù†ÛŒ Ùˆ سنگ ÙˆÚ©Ú†Ù‡ » میباشد. واژه « خره » درشکلهای « خاروخاره » درواژه نامه ها ØŒ باقیمانده است Ú©Ù‡ دارای معانی 1- زن 2- ماه چاردهم 3- سنگ میباشند . درلغت ÙØ±Ø³ØŒ «هره » به معنای کون است . کین= قین= غیم Ú©Ù‡ اندام زایش زن باشد همیشه درشکل کون ØŒ خواروزشت ساخته میشد . دربندهش ØŒ این اصل یوغ Ú©Ù‡ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ به Ø´Ú©Ù„ « خرسه پا » درآمده است Ú©Ù‡ با بانگ شاخ پرازنایش، همه ماهیان دریا را آبستن میسازد . بدینسان روشن میگردد Ú©Ù‡ خرد یا خرتو، « هره + راتو » ØŒ نای Ù Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ نای راد، نای جوانمرد است. خرد، اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است چون بینش Ùˆ روشنی را Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ میزاید . ما امروزه هنگامی دم از نای میزنیم ØŒ نیاز به یک نائی داریم تا آن Ù†ÛŒ رابزند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درشیوه تÙکرآغازین ØŒ چون نای ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بود ØŒ درخود ØŒ هم Ù†ÛŒ Ùˆ هم Ù†ÛŒ نواز بود . مثلا مولوی درآغاز مثنوی میگوید :
بشنو « این Ù†ÛŒ = مولوی» ØŒ چون ØÚ©Ø§ÛŒØª میکند
از جدائیها شکایت میکند
ازنیستان تا مرا ببریده اند از Ù†Ùیرم مرد وزن، نالیده اند
« نای به » ØŒ یا سئنا ( سه نای ) یا ئوستره ( ئوز+ تره ) ØŒ یا « خره + راتو = خرد » ØŒ خودش هم Ù†ÛŒ وهم نائیست، ودراثر این Ø¬ÙØªÛŒØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ آوازوسرود Ùˆ بینش Ùˆ روشنی ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† هسست . همین اندیشه درغزلیات مولوی باقی مانده است :
ای نای ، بس خوشست ، کز اسرار آگهی
کاراو کند که دارد ازکار، آگهی
Ú¯ÙØªÙ… به نای : همدم یاری ØŒ مدزد راز
Ú¯ÙØªØ§ هلاک تست ØŒ به یکبار Ø¢Ú¯Ù‡ÛŒ
به همین علت « صو٠یا سو٠» Ú©Ù‡ درایران به نای Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، هم نای است Ùˆ هم سرود Ùˆ بینش وهم راز نای است . صوÙی، به معنای نائیست Ú©Ù‡ ازخود ØŒ میسراید ØŒ مینوازد ØŒ آگاهست ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ میاندیشد . سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ نای به یا سئنا، یا نوستره ( اسطوره ) یا ئوز، یا صوÙÛŒ هست،« Ø¬ÙØª نای Ùˆ نائی» وبدین سان، اصل سرود Ùˆ بینش Ùˆ سرّ Ùˆ آگاهی Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª . ازاین رو« خرد = خره + راتو » ØŒ اصل وسرچشمه Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ سرود Ùˆ بینش Ùˆ روشنی Ùˆ ساماندهیست Ú©Ù‡ دربررسی Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«raatenitan را تنیتن Ùˆ raayenitanراینیتن Ùˆraadenitan رادنیتن » دربالا آمد . ازاین رو بود Ú©Ù‡ آموزگار شدن ØŒ زیر مقوله « رادی = Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » میآمد . آموزگار، به علت اینکه با بینش خرد خود ØŒ دیگری را آبستن میسازد Ùˆ میانگیزد ØŒ ØÙ‚انیت به برتری Ùˆ قدرت ÙˆØØ§Ú©Ù…یت پیدانمیکند.
درست درمورد Ø¶ØØ§Ú© (Ú©Ù‡ میتراس باشد، وبا خدای مهرکه سیمرغست ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª دارد ) Ùˆ همه ادیان نوری Ú©Ù‡ پس ازآن آمده اند ØŒ نه تنها این اصل ØŒ منتÙÛŒ میگردد ØŒ بلکه آموزگاربودن یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله Ùˆ اهورامزدای زرتشت ØŒ ایجاب ØÙ‚ ØØ§Ú©Ù…یت میکند . طبعا بکار بردن واژه « آموزگار» درمورد اهورامزدا Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله ØŒ غلط است . همه سازمانهای آموزشی تا به امروز، براین اصل استوارند Ú©Ù‡ درآموزش ÙˆØ§Ù…ØªØØ§Ù†Ø§Øª ØŒ ØÙ‚انیت به قدرت ØØ§Ú©Ù… را در اذهان ØŒ استوارمیسازند .
درالهیات زرتشتی میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ « زرتشت ØŒ دین را از اهورامزدا Ù…ÛŒ پذیرد تا دین بÙـر دارباشد » . دین ØŒ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§ØªÛŒ ازبینش، نزد اهورامزداست Ú©Ù‡ او Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª میکند Ùˆ تسلیم Ùˆ مطیع آن میگردد . اهورامزدا، دین را به Ø´Ú©Ù„ Ù…ØØªÙˆØ§Ø¦ÛŒ آماده ØŒ بدو ÙØ±Ø§Ø² مینماید Ùˆ او آن بسته را تØÙˆÛŒÙ„ میگیرد. دین، پیآیند « همپرسی او با اهورامزدا» نیست . دین Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ باخود Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ نیست. همپرسی ØŒ جستجوکردن خدا وانسان باهمست . خدا، با یک Ù†ÙØ±ÙˆÛŒÚ˜Ù‡ Ùˆ استثنائی ØŒ همپرسی نمیکند ØŒ بلکه با هرانسانی باهم میجویند . باهم جستن خدا وانسان، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ گرانیگاه بینش Ùˆ دین هست. بدینسان ØŒ معنای Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« همپرسگی » ØŒ Ùˆ « دین Ú©Ù‡ بینش زایشی ازخود « بود ØŒ نزد زرتشت ØŒ بکلی تهی Ø§Ø²Ù…ØØªÙˆØ§ ساخته میشود . این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود . ازاینرودر ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ دوم وندیداد، برغم آنکه اهورامزدا نخستین بار با جم ØŒ همپرسی میکند ØŒ ولی این شیوه « دین برداری » ØŒ برضد Ù…Ùهوم جمشید، از بینش دینی وخرد ورزی بوده است .
ارتا، خوشه ای از تخمهای خرد (= چشم ) است، Ú©Ù‡ درانسانها Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ وپراکنده است . ارتا ØŒ بطور زهشی Ùˆ انبثاقی درهرانسانی هست. دین، نیروی زایندگی بینش ازخود هرانسانیست . دین ØŒ بینشی Ùˆ آموزه ای نیست Ú©Ù‡ به انسان، عرضه شود Ùˆ انسان آن را بپذیرد یا نپذیرد، تابعش بشود یا تابعش نشود . خرد ØŒ اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ایست Ú©Ù‡ درهرانسانی، Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ شده هست . اینست Ú©Ù‡ خرد درالهیات زرتشتی ØŒ Ùقط به نیروی برگزیننده میان Ú˜ÛŒ واژی(زندگی= نیکی Ùˆ بدی = ضد زندگی) کاسته میگردد .
البته خرد، نه تنها باید یکی را برگزیند، بلکه با Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† آن ØŒ ملتزم Ùˆ متعهد پیکار با دیگری نیز میگردد . بدینسان ØŒ خرد ØŒ Ùقط نقش پذیریش یکی را ندارد ØŒ بلکه نقش ستیزندگی با دیگری را نیز Ù…ÛŒ پذیرد. این نقشی را Ú©Ù‡ زرتشت Ùˆ سپس الهیات زرتشتی به خرد میسپارند، با پدیده خرد در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ ÙØ±Ù‚ Ú©Ù„ÛŒ دارد .
خـرد، مایه ایست . خرد ، میآمیزد
خـرد ، اصل یوغست
خرد ØŒ Ø¨Ø§Ø¬ÙØª شدن ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشود
درادبیات ایران ØŒ سخن از« مایه خرد» و« سـر ٠مایه خرد» میرود . ولی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ به گستره تشبیهات وکنایات تبعید میشود. درپهلوی ØŒ مایشنmaayishn به معنای مجامعت ومقاربت Ùˆ همخوابگیست . همچنین مایوتmaayut ØŒ به معنای مجامعت Ùˆ Ø¬ÙØª گیری Ùˆ آبستنی است( مایوت ØŒ باید مای + یوت = جوت = Ø¬ÙØª باشد ). خرد، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، اصل یوغست، Ùˆ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª شدن با هرپدیده ایست Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشود . خرد ØŒ درهمبوسی Ùˆ در همآغوشی ( درکردی آمیز= میز= آغوش) با پدیده ها ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنی Ùˆ جنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وساماندهی( آراستن ) میگردد . ازاین رو درشاهنامه ØŒ خرد ØŒ کلید شمرده میشود . کلید Ùˆ Ù‚ÙÙ„ØŒ هنگامی باهم یوغ ÙˆØ¬ÙØª شدند، آنگاه میتوان بست یا گشود . خرد با یوغشدن با هرچیزی ØŒ آنرا آبستن میکند . خرد، به عبارت امروزه ØŒ با هرپدیده ای عشق میورزد. اندیشیدن ØŒ مهرورزیدن با گیتی هست . درشاهنامه این رد پا به ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ مانده است :
Ú†Ùˆ بشنید Ø§Ø²Ø§ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ† کرد ÙˆÚ¯ÙØª Ú©Ù‡ باجان پاکت، خردباد Ø¬ÙØª
مرا داد ایزد، همه هرچ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ با این هنرها، خرد باد Ø¬ÙØª
چوبیژن، سخن Ø¨Ø§ÙØ±ÛŒØ¨Ø±Ø² Ú¯ÙØª نکرداو خرد، با دل Ø®ÙˆÛŒØ´ØŒØ¬ÙØª
Ú†Ùˆ بشنید رستم Ø¨Ú¯ÙˆØ¯Ø±Ø²Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªØ§Ø±ØªÙˆ با خرد باد Ø¬ÙØª
Ù†Ø®ÙØª او وروشن روانش، Ù†Ø®ÙØª Ú©Ù‡ اندرجهان با خردبود Ø¬ÙØª
هنگامی روان با خرد، Ø¬ÙØª است، روان همیشه بیداروروشنست. انسان میتواند بگوید هنربه ورزد ØŒ بی آنکه Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø´ وهنرش را با خرد، Ø¬ÙØª کرده باشد .
جان وهنرها Ùˆ دل Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø¨Ø§ÛŒØ¯ با خرد، Ø¬ÙØª بشوند ØŒ تا آبستن گردند ØŒ تا تخمیرگردند . به این علت به خمیرمایه Ùˆ یا مایه ØŒ درکردی ØŒ آمیژه یا « ها وین » ØŒ Ùˆ به نماز، « میژ» میگویند . چون دوچیزهمدیگررا درآغوش میگیرند Ùˆ Ø¬ÙØª میشوند Ùˆ بدینسان ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ میگردند Ùˆ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابند . ازاین رو آموختن Ùˆ ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ† نیز، آمیختن وهمآغوشی ØŒ یا یوغ شدن است. آموزگاربا شاگرد، باید یوغ شود تا بینش پیدایش یابد . نماز نیز، همآغوشی Ùˆ آمیخته شدن انسان با خداهست . درکردی به آموختن ویاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† ،« ها ووتن » میگویند و« هاوین » به معنای مایه وخمیرمایه است . درست خود واژه « آموزگار= آموژگار» Ùˆ « آموختن Ú©Ù‡ دراصل هاموختن است » ØŒ همین معنای همآغوشی Ùˆ یوغ شدن را دارد .hamoxtan آموختن ØŒ با هم آمیختن یاد دهنده با یاد گیرنده است . استاد وشاگرد، هنگامی باهم یوغ شدند، آنگاه بینش پیدایش Ù…ÛŒ یابد . بینش ودانش، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ÛŒ است Ú©Ù‡ دوعنصر، دو شخص ØŒ باهم همپرسی Ùˆ همبوسی میکنند . خدا نیزباید با انسان ØŒ باهم یوغ شوند، تا بینش Ùˆ روشنی ÙˆØÙ‚یقت ØŒ پیدایش یابد. Ù…Ùهوم آموختن وآموزگارو آموزنده ØŒ برپایه رابطه یوغی قراردارد ØŒ نه برپایه ØØ§Ú©Ù…یت وتابعیت . آموختن ØŒ سپردن Ùˆ دادن چیزی ازیکی ØŒ به دیگری ØŒ Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ قبول کردن Ùˆ شنیدن Ùˆ اطاعت کردن دیگری نیست . یکی ØŒ ماده پذیرا ( هیولی ) نیست Ú©Ù‡ دیگری به اوصورت بدهد، Ùˆ اورا خلق کند . این روند ØŒ همپرسی( همپرسگی ) Ùˆ همبغی ( انبازی )ØŒ خوانده میشد . درست Ø¯Ø±ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ دوم وندیداد ØŒ این تضاد ØŒ نموداروبرجسته میگردد .
جمشید ØŒ بینش Ùˆ روشنی را، پیآیند همپرسگی خدا وانسان میدانست Ú©Ù‡ همان یوغ شدن خدا وانسان باهم باشند ØŒ ولی زرتشت ØŒ بینش را Ú©Ù‡ دین باشد ØŒ Ùقط از اهورامزدا، Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ میدانست . بینش( دین ) نزد زرتشت ØŒ چیزی Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ وامکردنی Ùˆ سپردنی Ùˆ ستاندنی ÙˆØ¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ شده است . زرتشت، همپرسگی را به معنای « یوغ شدن خدا وانسان را درجستجوکردن یا پرسیدن » ØŒ رد Ùˆ Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد میکند . بینش، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ زناشوئی خدا با انسان نیست . درپهلوی،patiruftak Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÚ© ØŒ به معنای پسرخوانده Ùˆ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده است . درست بینش ازاین پس ØŒ ØÚ©Ù… « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده »، یا« Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡Â» را دارد . انسان، دین Ùˆ بینش Ùˆ آموزه را از خدا ØŒ Ù…ÛŒ پذیرد . این همان پدیده « امانت » درقرآن است . بینش، سپرده Ùˆ امانتی است . اینست Ú©Ù‡ معنا ÙˆÙ…ØØªÙˆØ§ÛŒ « همپرسگی وهمپرسی» ØŒ Ùˆ همچنین « خرد » ØŒ در دین زرتشت ØŒ بکلی از اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ´ØŒ دور Ù…ÛŒØ§ÙØªØ¯ . ازآنجا Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ با تصویر« همزاد٠ازهم بریده Ùˆ متضادش » ØŒ بنیاد اندیشه « یوغ = Ø¬ÙØª = کواد = امر= سنگ = ... » را ازبن کنده بود ØŒ خواه ناخواه، این ویژگی گوهری « خرد» نیزدرمتون مذهبی تا آنجا Ú©Ù‡ ممکن بوده است، ØØ°Ù وطرد گردیده Ùˆ نامعلوم ساخته شده است .
همپرسگی، Ùقط اصطلاØÛŒ برای دیدارو قبول کردن یک بینش ØŒ Ùˆ اقرارواعترا٠کردن به آن ØŒ واطاعت کردن ازآن میشود . این برداشت زرتشت از همپرسی ØŒ بکلی با برداشت زال زر ازهمپرسگی ÙØ±Ù‚ داشت . زال زر، درآغوش سیمرع یا ارتای خوشه ØŒ بزرگ شده بود Ùˆ به آواز سیمرغ ØŒ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØª . زال زر، با آهنگ موسیقی ونای ØŒ همانند سیمرغ ØŒ میسرود ØŒ واین سرود ØŒ چنان جاذبه ای داشت Ú©Ù‡ هوش انسانها ازشنیدن آن ØŒ میرمید ØŒ وهمه ازشادی، خندان وگریان میشدند . همین مست شدن ازسرودهای دینی بود Ú©Ù‡ yutmast= یوت مست نامیده میشد Ú©Ù‡ مستی ازیوغ ÙˆØ¬ÙØª شدن با خدا وبÙÙ† جان وهستی میباشد . نام دیگر زال زر Ú©Ù‡ « دستان زند » باشد براین گواهی میدهد . زال زر، نغمه وترانه وسرودیست Ú©Ù‡ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ø³Øª. مقصود از نهادن تاج برسر نیز، همین Ø¬ÙØª ویوغ وکواد شدن خرد، با مرجعیت ونیروی همبستگی Ùˆ زیبائی Ùˆ روشنی چشم Ùˆ قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ² اخلاقی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ بود . چنانکه ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ میگوید :
Ù†Ú¯Ù‡ Ú©Ù† Ú©Ù‡ خود، تاج ØŒ با سر Ú†Ù‡ Ú¯ÙØª
Ú©Ù‡ با مغزای سر، خرد باد Ø¬ÙØª
تاج ( تجن tejana,tejas) Ú©Ù‡ به معنای مرجعیت ØŒ سنگ Ù…ØÚ© ( معیار) Ùˆ بسته گیاه ( همبستگی ) Ùˆ آتش Ùˆ روشنی Ùˆ روشنی چشم Ùˆ زیبائی Ùˆ جوهر ونیروی زنده Ùˆ قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ²Ø§Ø®Ù„اقی Ùˆ جلال وعظمت Ùˆ شخصیت Ù…ØØªØ±Ù… Ùˆ خورشید بود، Ùˆ تجن ØŒ خودش دراصل ØŒ به معنای « نای » میباشد ØŒ ÙˆÙØ±Ø§Ø²Ø³Ø±Ú©Ù‡ موی وگیسو باشد، اینهمانی با ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ( روایات ØŒ هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز ) دارد، ÙˆØØªØ§ «سن = سیمرغ » نامیده میشود . ومعنای « مو » دراصل ØŒ نای بوده است ØŒ چنانکه « موئیدن » ØŒ همان نالیدن Ù†ÛŒ است . وچنانکه آمد ØŒ نای Ú©Ù‡ ئوز uz=usیا هوز.. نیز نامیده میشد با« سرود نای » Ú©Ù‡ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ بینش شمرده میشد ØŒ اینهمانی داشت . ازاینرو درپهلوی uskaritan ئوس کریتن به معنای اندیشیدن Ùˆ سگالیدن Ùˆ مشاوره کردن Ùˆ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ کردنست Ùˆuskaar ئوس کار به معنای توجه Ùˆ Ùکرو بررسی Ùˆ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ ÙˆØ¨ØØ« ومشاوره است . همچنین ئوزمایشنuz+maayishn ØŒ Ú©Ù‡ آزمایش باشد با همین ئوز= نای = خرد کار دارد . « هوزان » درکردی به معنای شاعرو علامه Ùˆ قصیده شعر است . هوژان وهوژین ØŒ ÛŒØ§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ آموختن است . « هوزان وان » ØŒ شاعرو سراینده اشعارمردم است . Ùˆ سیمرغ Ú©Ù‡ « ئوزUz= عزّی » بود ØŒ چون نای Ùˆ « نای به » بود ØŒ خودش نیز، سرود بینشی وشادی انگیزبود . بینش سیمرغ ØŒ درسرودهای آهنگین وشادی زا Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø± ØŒ چهره Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª. ازاین رو نیز « دستان زند یا زال زر » Ú©Ù‡ نزد سیمرغ ØŒ پرورده شده بود ØŒ به آوازسیمرغ ØŒ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ØŒ یا به عبارت دیگر، با سرودهای آهنگین خود ØŒ مردمان را Ø§ÙØ³ÙˆÙ† میکرد . انسان هم ØŒ ئوز نامیده میشد . ازاین رو ØŒ سرچشمه بینش Ùˆ سرود های شادی انگیزبود .
نه تنها وجود خود انسان ( انسان= ئوز= ئوس= هوز) ØŒ Ø¯Ø±Ø§Ø«Ø±Ø¬ÙØª ویوغ بودن ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ آرایندگی Ùˆ جنبش ورایزنی باهمست، بلکه به همانسان « تن = توان = Ù†ÛŒ » ØŒ همین اصالت را دارد ØŒ وبالاخره خرد ( = خره + راتو ) Ø¯Ø±Ø§Ø«Ø±Ø¬ÙØª بودن « هره = خره = سنگ = Ù†ÛŒ = ماه »، راد Ùˆ سرچشمه رایزنی Ùˆ آرایندگی Ùˆ جنبندگی باهمست . بالاخره Ø¯Ø±Ø¬ÙØª شدن تاج با سر، همه این یوغها ØŒ نماد ٠آشکارا به خود میگیرند .
وصل Ú©Ù†ÛŒ درخت را ØŒ ØØ§Ù„ت او بدل شود
( پیوند زدن به درخت)
چون نشود مها بدل، جان و دل از وصال تو
پیوند زنی درخت ØŒ یکی از بزرگترین پیکریابیهای سراندیشه « یوغ شدن Ùˆ Ø¬ÙØª شدن » Ø¨Ø´Ù…Ø§Ø±Ù…ÛŒØ±ÙØª . ازاین روبود Ú©Ù‡ درخت به و« به» Ú©Ù‡ درخت پیوندی Ø¨Ø´Ù…Ø§Ø±Ù…ÛŒØ±ÙØª ( بندهش، بخش نهم، پاره 119) ØŒ نام خود سیمرغ( به = weh) را داشت .
این ارزشهای چهارگانه باهم ( 1- جوانمردی یا رادی ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ + 2- رای = ساماندهی با مشورت +3- آراستن ونظم وسامان دادن 4- ØØ±Ú©Øª دادن Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ورقص وسماع = زَما ) ارزشهای بنیادی سیمرغی درØÚ©ÙˆÙ…ترانی یا جهان آرائی Ùˆ شاهی بودند . ازاین رو این تاج را خانواده سام Ùˆ زال زر Ú©Ù‡ سیمرغی بودند ØŒ Ù…ÛŒ بخشیدند( بخشیدن = جوانمردی میکردند ) . بخشیدن یا رادی خانواده سام وزال زر ØŒ درتاج بخشی ØŒ داشتن قدرت به معنای امروزه نبود ØŒ ولی یک مرجعیت اخلاقی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ ارزشی اجتماعی بود Ú©Ù‡ نمیشد آن را نادیده Ú¯Ø±ÙØª .
بهمن زرتشتی، دیگرنمیداند جوانمردی چیست
ولی رادی وجوانمردی ØŒ گرانیگاه دین Ù
ÙØ±Ø§Ù…رزسیمرغی، پسر رستمست
داستانهای گلاویزی بهمن پسراسÙندیار، Ú©Ù‡ برای تبلیغ وتØÚ©ÛŒÙ… دین زرتشت با خانواده رستم وپسرش، ÙØ±Ø§Ù…رز میجنگد ØŒ دو پدیده «1- ایمان Ú©Ù‡ ناگزیر تØÙˆÙ„ به تعصب Ù…ÛŒ یابد » Ùˆ2- رادی وجوانمردی ØŒ همیشه برجسته وچشمگیر میشوند . هرچند این داستانها، سپس به Ù…ØµÙ„ØØª زمان ØŒ گرد Ù…ØÙˆØ± اندیشه انتقام گیری خصوصی وخانوادگی، روایت شده اند ØŒ ولی جنگهای کامل عیار مذهبی ( میان زرتشتیان وسیمرغیان ) Ùˆ برای نخستین بار، دین زرتشتی ØŒ گوهر جهادی خود را آشکارمیسازد . مرجعیت اخلاقی Ùˆ ارزشی ØØ§Ú©Ù…یت درایران ØŒ درخانواده سام Ùˆ زال زر Ùˆ رستم بوده است، Ùˆ این با پیدایش زرتشت ØŒ ناسازگار با ØØ§Ú©Ù…یت خانواده گشتاسپ میگردد . این مرجعیت اخلاقی Ùˆ ارزشی درØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ میبایستی به هرگونه ای هست ØŒ به اندیشه های زرتشت Ùˆ اهورامزدای زرتشت انتقال یابد . اینست Ú©Ù‡ دراین گلاویزی بهمن با ÙØ±Ø§Ù…رز( پسر رستم ØŒ Ú©Ù‡ تاج شاهی را به همین بهمن بخشیده است Ùˆ عملا شاهیش را مرهون رستمست )ØŒ مسئله تاج بخشی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ¯Ø±Ø¯Ø¯ . بهمن ØŒ درگلاویزی با بهمن، ودرگیری با سام ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن درنبردی ØŒ کلاه کیانی را به کسی میخواهد ببخشد Ú©Ù‡ سرسام پسر بهمن را بیاورد . وکوهیارکه پهلوانیست Ú©Ù‡ برای Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª چنین کلاهی، به میدان میرود ØŒ ودرنبرد تن به تن با سام ØŒ دراثر زانوزدن ناگهانی اسب سام ØŒ سرسام را میبرد، Ùˆ بهمن ØŒ این سر ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن را، برایش درطبقی به هدیه Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯ . بهمن، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده٠رستم ØŒ Ùˆ درعمل ØŒ Ø¨Ø±Ø§Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ù…رز میباشد. ولی ÙØ±Ø§Ù…رز، کوهیار را Ø¯Ø±ÙØ±ØµØªÛŒ Ú©Ù‡ ناگهان Ù…ÛŒ یابد Ùˆ براوچیره میگردد ØŒ تاج کوهیاررا با خود میآورد . بهمن ØŒ درباخبرشدن ازاین شکست، بدون کوچکترین Ø§ØØ³Ø§Ø³ شرمی ØŒ از بهمن میخواهد Ú©Ù‡ این تاج گرانبها را Ú©Ù‡ قیمت سرپسربهمن بوده است ØŒ برای او پس Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ . برغم این بیشرمی Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± ننگ آور، ÙØ±Ø§Ù…رز، بدون کوچکترین درنگی این تاج را به بهمن هدیه میدهد ØŒ وبدینسان ØŒ اوج جوانمردی گوهری خانواده زال Ùˆ رستم ØŒ پدیدار میگردد . دربهمن ØŒ ایمان به زرتشت Ùˆ اهورامزدا ØŒ به همه اعمال Ùˆ اندیشه های او چیره است . ازاین رو، جوانمردی ØŒ ارزشی ØŒ ÙØ±Ø¹ ایمان گردیده است ØŒ Ùˆ دربرابر ایمان، Ù…ØÙˆ Ùˆ نابود گردیده است . اینست Ú©Ù‡ درواخواست تاجی Ú©Ù‡ بهای کشتن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن بوده است، Ø§ØØ³Ø§Ø³ کوچکترین شرمی نمیکند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ø§Ù…رز، درپس ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù† تاج ØŒ Ú©Ù‡ ازدید غنیمت جنگی، ØÙ‚ مسلم اوست ØŒ عظمت وجلال اخلاقی خود را Ú©Ù‡ استوار بر جوانمردی ØŒ به کردار، برترین ارزش است ( نه ایمان ) نشان میدهد . هدیه دادن این تاج به بهمن، بدان معنا هست Ú©Ù‡ من، ازکین ورزی Ùˆ کین توزی با قاتل پسرم Ú©Ù‡ توهستی، دست میکشم .
ÙØ±Ø§Ù…رز، تاجی را Ú©Ù‡ بهای جان ÙÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ هست
به قاتـلـش ( = بهمن زرتشتی) ، هـدیه میدهد
بهمنی Ú©Ù‡ رستم ØŒ تاج شاهی به او بخشیده است، Ùˆ اورا به کردار ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود پرورده است، به پهلوانی Ú©Ù‡ پسر دلیر ÙØ±Ø§Ù…رز( ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ رستم ) را Ú©Ù‡ سام نام دارد، میکشد، کلاه کیانی میدهد
میان سپه، بهمن آواز داد Ú©Ù‡ ای نامداران ÙØ±Ù‘Ø® نژاد
کدامست کامروز، جنگ آورد
سر « سام جنگی»، به چنگ آورد
به یزدان ( اهورامزدا) که چون جان خویش آیدم
اگر با سر سام ، پیش آیدم
به سر برنهمش این « کـیـانـی کــلاه »
که ننهاده برسرچنین ، هیچ شـــاه
کلاهش، همه درّ خوشاب بود کزآن هریکی، قطره آب بود
Ø³Ø±Ø§Ø³Ø±ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ بدو، زرّ زرد براÙکنده برکارش از لاجورد
یکی سرخ یاقوت ، بر گوی ( ترنج ) اوی
Ú©Ù‡ رخشان Ø¨ÙØ¯ÛŒ زان ØŒ همه روی اوی
زتابش ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ÙØ±ÙˆØº ØŒ Ø¢ÙØªØ§Ø¨
شب تیره تابان تر از ماهتاب
ØªÙˆÚ¯ÙØªÛŒØŒ سهیل است با اختران به جوزا درون کردخو
.......
خـرد، اصـل ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ
تـاج ØŒ نـمـاد Ù
«مرجعـیت ومعـیاروبهم بستگی»
درنظام اجتماع واخلاق بود
تاج ØŒ درتاریخ ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± ÙØªØ¶Ø§Ø¯
« ایمان » با « جـوانمردی » شـد
مسئله تاج ØŒ درپیکاربهمن ÙØ²Ø±ØªØ´ØªÛŒ
با ÙØ±Ø§Ù…رزسیمرغی، Ù¾Ø³Ø±Ø±ÙØ³ØªÙ…
جوانمردی ÙØ±Ø§Ù…رز ØŒ وناجوانمردی بهمن
گوهر ÙØ§ÛŒÙ€Ù…ان، ناجـوانمردیـسـت
اخلاص ÙØ¹Ù€Ù…Ù„ ÙØ¹Ù€Ù„ÛŒ ØŒ به بهای ناجـوانمـردیـش
Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
ماهنوز، ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ وعطارومولوی..... را نشناخته ایم وکش٠هم نکرده ایم ØŒ چون هنوز ازآن بیخبریم Ú©Ù‡ چگونه با Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª دینی ØŒ میتوان درست از درون دین ØŒ برضد دین برخاست . همیشه قدرتمندان دینی ( علماء Ùˆ Ùقها ÙˆØ±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ) ازمهماجمان درون دین به دین ØŒ Ø¯Ú†Ø§Ø±ÙˆØØ´Øª واضطراب میشوند، نه ازتازندگان بیرون ازدین به دین . هراندیشمند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ای ØŒ میتواند به Ù‡Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ یا ایدئولوژیکی، معنای ضد آن دین، وضد آن ایدئولوژی را بـدهد . با کاربرد Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª قرآن ویا مارکس ØŒ میتوان قرآن یا مارکس را از درون، درهم ریخت ÙˆÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒØ¯ . این کاریست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ به گونه ای ØŒ Ùˆ ØØ§Ùظ وعطارومولوی .. به گونه ای دیگر، با کمال استادی ÙˆÙ„Ø·Ø§ÙØª وگستاخی کرده اند . جوانمردی یا رادی( ارتا) Ú©Ù‡ گرانیگاه دین سیمرغی هست، بنیاد ارزشهای اخلاقی Ùˆ سیاسی Ùˆ اجتماعی ایران پایدارماند ØŒ هرچند نیز Ú©Ù‡ این ارزشها، به گستره روءیا Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ خیال، تبعید شده باشند . این دین جوانمردیست Ú©Ù‡ همیشه دین ایمانی را مضطرب Ùˆ متزلزل میسازد . این دین جوانمردی Ú©Ù‡ گوهر دین Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست، همیشه رویارو با ادیان نوری ( زرتشتیگری Ùˆ اسلام ) میایستد . ارزشهای جوانمردی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همیشه درتضاد با ارزشهای ایمانی ØŒ میمانند . این دین گوهریست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø¢Ø«Ø§Ø±ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ ØØ§Ùظ Ùˆ عطارومولوی ØŒ اضداد Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان را در ادیان نوری ( زرتشتیگری Ùˆ اسلام .. ) درهم Ù…ÛŒ پیچد . هراندیشه Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± وعمل ایمانی ØŒ تبدیل به یک عمل ناجوانمردانه برپایه دین سیمرغی ایران Ú©Ù‡ گوهرایرانیست ØŒ میشود .
ما ازآن بیخبریم Ú©Ù‡ ارزشهای والا ØŒ Ú©Ù‡ به نظر، روءیا Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ وخیالات خام میرسند ØŒ میتوانند ناآگاهانه ازسوئی، میزان یا معیار داوری گردند Ùˆ با دید انتقادی به واقعیات بنگرند ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، اعتبارو ØÙ‚انیت واقعیات موجود را نا آگاهانه متزلزل سازند ØŒ Ùˆ بالاخره همین ارزشهای Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ای Ùˆ روءیائی، مردمان را سرانجام متوجه میسازند Ú©Ù‡ آنها Ùقط به علت کمبود گستاخی ودلیری ØŒ روءیا Ùˆ خیال ÙˆØ§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اند .
ازپدیده جوانـمـردی یا رادی
امروزه پدیده « جوانمردیGrossmut – magnanimity » Ú©Ù‡ دراصل « رادی وبـغـی» نامیده میشده است ØŒ دراثرتصویری Ú©Ù‡ غرب ازطبیعت انسان، درهمه اذهان وروانها جا انداخته است، به گستره اسطوره ها، یا خیالات خام Ùˆ روءیاهای باورناکردنی، تبعید شده است،وردپایش دراخلاق که«ازخود گذشتگیaltruism » باشد، جزو پدیده های ریا کاری ÙˆÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ مکاری درآمده است.
« جوانمردی= رادی = بَـغــی » ØŒ چنانچه پنداشته میشود ØŒ نه تنها با « مردی ØŒ به معنای نرینگی » هیچ کاری ندارد ØŒ بلکه درست ØŒ گوهر Ùهستی ÙØ²Ù†Ø®Ø¯Ø§ÛŒ ایران « سیمرغ یا رام » بوده است ØŒ واین واژه ازنام او « مـر = َامَـر= َامرÙو» Ú©Ù‡ معربش « عمرو» هست، برآمده است، ویکی ازنامهای ابلیس درعربی، Ú©Ù‡ نام این زنخدا ( شاه پریان ) بوده است « ابو مـره » میباشد . اعراب به Muse یا ÙØ±Ø´ØªÙ‡ الهام بخش ٠هرشاعری ØŒ عمرو Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ( شیطان ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ . ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ØŒ مرکب ازدوبخش پـرژ + داک است ØŒ پرژ، به معنای Ø§ÙØ´Ø§Ù† وپراکنده است ØŒ Ùˆ داک ØŒ مادراست ØŒ پس ÙØ±Ø²Ø¯Ù‚ = اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ است ). خویشکاری « سیمرغ » ØŒ یکی 1- Ø®ÙˆØ¯Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ اش میباشد ØŒ Ú©Ù‡ امروamru نامیده میشد ØŒ Ùˆ 2- دیگر پراکندن این Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù‡ ها به سراسر گیتی میباشد Ú©Ù‡ ØŒ چمرو chamru نامیده میشد (جمره Ùˆ چمران وشمیران همین نامند ) .
جوانمردی ( مـر+ دی ØŒ مر + دایتی ) ØŒ این گوهر « خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒØ´Â» هست ØŒ Ú©Ù‡ واژه « مـروّت » درعربی، Ùˆ نام زن، « مرء » نیز هردو، ازاین ریشه برآمده اند .
واژه انسان ØŒ Ú©Ù‡ « مردم » باشد، دراصل ØŒ وارونه روایات زرتشتی Ú©Ù‡ «مردم = مرت + تخم = تخم میرا » شمرده میشود ØŒ همین « مره + تخمه » بوده است، Ú©Ù‡ به معنای « تخم، یا ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ، یا اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وجوانمردی » است . بهترین گواه براین ØŒ « مه رو = مرو = مه ری » است Ú©Ù‡ درکردی ØŒ به انسان وآدم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ùˆ درکردی « مه ر دایتی » ØŒ جوانمردیست، Ú©Ù‡ سبکشده آن « مــر+ دی = مردی » Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ میباشد . « خویشتن Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ » ØŒ روند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ سیمرغ ( ارتای خوشه ) است، Ùˆ طبعا گوهر آنچه Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ گوهرانسان، مانند او ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ است. او خود را Ú©Ù‡ خوشه است Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ وازتخمهای خوشه اش ØŒ جانها وانسانها وگیتی میشوند .
نام دیگرسیمرغ ØŒ « لـَن بَـغ » بوده است، Ú©Ù‡ درشاهنامه به Ø´Ú©Ù„ « لنبک آبکش » درآمده است . لاندن ولانیدن، به معنای « تکان دادن ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » است . لنبغ ØŒ خدای خود جنبان وخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø³Øª. این داستان لنبک آبکش ( ابرسیاه Ú©Ù‡ سیمرغست، آبکش است ) Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ برای ما نگاه داشته است، پیکریابی آرمان جوانمردی Ùˆ رادی درایران بوده است Ú©Ù‡ از ادبیات ایران، ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ØŒ Ùˆ ابراهیم Ùˆ ØØ§ØªÙ… طائی Ùˆ علی ØŒ سرمشقهای جانشینش شده اند . لنبک آبکش، ازهرچه دارد میگذرد تا سپنج ØŒ یا جشن به هرغریبی وتازه واردی بدهد. البته « آرش کمانگیر» نیز ØŒ Ú©Ù‡ کسی جز همین خدا نیست ØŒ جانش را تبدیل به تیری میکند Ú©Ù‡ تیر عشق میباشد . او با انداختن یک تیر، مرزی را معین میسازد ØŒ تا ایران ØŒ ازگزند Ùˆ آزارتهاجم وتاخت ØŒ ایمن بماند، ولی خودش، به Ù…ØØ¶ انداختن تیر، Ù…ØÙˆ میگردد .
برپایه ØµÙØª گوهری این زنخدا ØŒ درویشان، خانقاه را، « لنگر» میخوانده اند ØŒ چون لنگر، جائیست Ú©Ù‡ طعام به همه ØŒ بدون استثناء Ùˆ تبعیض داده میشده است .« لـنـگـر»، جای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† وجوانمردی Ùˆ رادیست. « لانه سیمرغ » ØŒ جایگاه Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† Ùˆ رادیست . در ٠لنگر، درب ٠لانه سیمرغ ØŒ به روی همه باز بوده است( نه تنها به موءمنان یک شریعت ومذهب ØŒ Ùˆ نه تنها به همقومیها ÙˆÙ‡Ù…ØØ²Ø¨ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ نه تنها به یک ملت ) ازاین رو خود واژه «dwar ØŒ در، یا دروازه » ØŒ معنای دهنده Ùˆ بخشنده داشته است ودارد .
Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† ØŒ Ú©Ù‡ ازریشه « ÙØ´ = وش = وه Ø´ÛŒ » برآمده است ØŒ به معنای « خوشه » است ØŒ وپسوند واژه « ÙØ±Ù‡ وشی = ÙØ±ÙˆÙŽØ±Ø¯= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± » است ØŒ Ú©Ù‡ نام « سیمرغ = Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » میباشد ونام گوهربالنده Ùˆ بیننده هرانسانیست . سیمرغ ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ یا جوانمرد( مر+ امر) Ùˆ راد ( ارتا = رته ) Ùˆ بغ ( Ú©Ù‡ ریشه واژه بخش شدن است ) میباشد . همچنین ارتا خوشت ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت آنرا تبدیل به اردیبهشت کرده است ØŒ ارتای خوشه میباشد.
جوانمردی، سده هاست Ú©Ù‡ درغرب ØŒ بکلی درتضاد با واقعیات سیاسی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت واقتصاد Ù‚Ø±Ø§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . تنها چیزی Ú©Ù‡ درطبیعت انسان،« واقعی » است ØŒ درÙکرسود٠خود بودن ØŒ برغم زیان رسانیدن به همه جهانست ØŒ ولو اینکه این نیمه ضروریش، پوشیده Ùˆ Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ میماند ØŒ یا آنکه تبدیل به ÙØ¶ÛŒÙ„ت « سودخواهی برای همه » میگردد . انسانی Ú©Ù‡ Ùقط درÙکرسود خودش هست، ناآگاهبودانه وناخواسته ØŒ برای « سود همگانی » تلاش میکند! این البته ازمعجزات ÙˆØ®Ø±Ø§ÙØ§Øª جدید است Ú©Ù‡ عقل ØŒ اختراع کرده است . ولی « اصل رقابت ورشک ØŒ ومÙهوم ÙØ±Ø¯ÛŒØª براصل رقابت » Ú©Ù‡ از« سائقه اگونال agonalØ¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان » برخاسته ØŒ « Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù† وغلبه کردن به هرقیمتی » است . Ù…Ùهوم « ÙØ±Ø¯ÛŒØª » درغرب ØŒ استوار بر سائقه تصر٠و مالکیت ( داشتن ) یا قدرت میباشد . کسی به« ÙØ±Ø¯ÛŒØªÂ» خود میرسد ÙˆÙـرد میشود ØŒ هنگامیکه درمسابقه با دیگران ØŒ Ú©Ù‡ ازاو بـریده اند ØŒ به بَـرَد Ùˆ مالک Ùˆ مقتدر بشود . خود ØŒ نه تنها « داشتن چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خود » است ØŒ بلکه خود، آنگاه ØŒ « خود» میشود ØŒ که« خودش را هم دارد » ØŒ خود دار خویشتن داراست ØŒ چیره برخود است . داشتن یا مالکیت چیزها، به داشتن ومالک خود بودن میکشد . خود داری ØŒ یا مالک خود بودن ØŒ هنگامی ممکن میشود Ú©Ù‡ انسان، نگذارد مقصد Ùˆ نیت Ùˆ غایت Ùˆ خواست واقعی او، آشکارو پیدا شود .
واین کار، درست برضد « اصل راستی » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست Ú©Ù‡ « خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒÂ» باشد . خود داری ØŒ برضد راستی ( ارتا = رته ) است . من هنگامی به خواستهایم میرسم ØŒ Ú©Ù‡ دیگران آن را ندانند . ازاینجاست Ú©Ù‡ شکا٠و پارگی درانسان ایجاد میشود ØŒ چون خواست پنهانی او، در زیر خواست آشکارش ØŒ پوشانیده شده است. آنچه را انسان « میگوید » ØŒ برای Ù†Ù‡ÙØªÙ† وپوشاندن چیزیست Ú©Ù‡ میخواهد، Ùˆ غایت ÙˆÙ‡Ø¯ÙØ´ هست، ولی نمیگوید . بدینسان، انسان برضد Ø´Ú©ÙˆÙØ§Ø¦ÛŒ وراستی خود ØŒ تلاش Ùˆ زندگی میکند . خود (= تخم = uva = xva=خوا) تخمیست که« ازخود»، پخش میشود . انسان باید هستی اش را درپخش شدن دریابد . راستی ( ارتا ) آنست Ú©Ù‡ من هستم ØŒ هنگامیکه Ø§ØØ³Ø§ÛŒ Ø´Ú©ÙØªÙ† وبازشدن خود را میکنم . ولی ØŒ وقتی « داشـتـن » ØŒ گرانیگاه وجود من شد، من ØŒ آن گاه « هستم » ØŒ Ú©Ù‡ « دارم ØŒ مالکم ØŒ قدرتمندم » . تلاش برای داشتن Ùˆ دارنده شدن ØŒ باید Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù« کمبودی ØŒ بی بودی » رادر وجود انسان، همیشه به شدت انگیخت Ùˆ بسیج ساخت . « خواستن » ØŒ همیشه ØŒ انگیختن بیش ازاندازه Ù Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùقرو Ùقدان Ùˆ عدم درانسانست . ازاین پس، انسان، وجودش را از خواستن درمی یابد . من هستم ØŒ چون چیزی را میخواهم . ولی خواستن ØŒ نشان درک شدید کمبود یا نقص یا نیازانسانست .
انسانها درخواستهایشان ØŒ در درک کمبودشان ØŒ باهمدیگر روبرو میشوند . گرانیگاه درک ٠« خود » ØŒ ازاین پس ،« اراده Ùˆ خواست واختیار »، یعنی کمبودی Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی انسان میشود . ازخود بودن ØŒ « با اراده Ùˆ با اختیارخود بودن » میشود . به خود بودن ØŒ به اختیارخود بودن میشود . انسان میخواهد سرخود ØŒ به اختیار Ùˆ اراده خود باشد ØŒ خود سر باشد ØŒ خود مختار باشد ØŒ خود رای باشد ØŒ خود کام ØŒ خود بها ØŒ خود ساز باشد . درست اراده Ùˆ اختیارو خواست ØŒ Ú©Ù‡ گرانیگاه دوست داشتنی Ùˆ ÙØ®Ø±Ø¢Ù…یز« خود » میگردد ØŒ بیان ØŒ دردیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ از کمبود Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی وخواری خود میبرد .
درک کمبود Ùˆ نقص Ùˆ ناچیزی وخواری انسان ØŒ درک Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ هنرو بزرگی Ùˆ نیکی وزیبائی انسان را، سرکوب Ùˆ تاریک Ùˆ پنهان میکند . درست همین تصویر انسان ØŒ در تصویر خدایش بازتابیده میشود . « خدای خواهنده Ùˆ اراده کننده » ØŒ جانشین « خدای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ » میگردد .
نظام اجتماعی،چنانچه درتئوریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی پنداشته میشود ØŒ یکراست برای رسیدن به « خواستهای انسانها یا Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یا گروهها ...» ØŒ پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است ØŒ بلکه برای شوق Ùˆ کشش رسیدن به آرمان بلند « ازخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ انسانها » به وجود آمده است . این سائقه است Ú©Ù‡ بذر آرمان پهلوانی درایران بوده است . چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « سود خواهیها » هست Ú©Ù‡ همه انسانها را دراجتماع ØŒ میکشد Ùˆ میکشاند . مردم، در شاه ØŒ دررهبرو پیشوا ØŒ درمدیر، در رئیس جمهور... میخواهند « آرمان خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ برای اعتلاء اجتماع به خدا » را ببینند ØŒ نه « مرکز قدرت Ùˆ خدعه برای کسب قدرت ومال خودش یا گروهش وخانواده اش Ùˆ طبقه اش » . مسئله بنیادی رهبریا مدیر یا رئیس Ùˆ رد ØŒ آنست Ú©Ù‡ سائقه خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ را درهمه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ برانگیزد ØŒ نه به کردار وسیله وآلت، برای قدرتیابی ØØ²Ø¨ Ùˆ امت وقوم خودش ØŒ بلکه برای شاه شدن ØŒ یا خداشدن همه اجتماع با هم . مسئله آنست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ØŒ غنای خود را Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ گوهرش ØŒ درهرعملی Ùˆ اندیشه ای ØŒ درک کند ØŒ نه درسود خواهی در رقابت با دیگران ØŒ Ú©Ù‡ از درد ٠کمبود Ùˆ نقص Ùˆ خواری اش ØŒ سرچشمه میگیرد .
کسیکه دچار« بیماری Ø§ØØ³Ø§Ø³ ٠کمبود ونقص » شد، هرچه نیزکمبودش ØŒ ارضاء گردد ØŒ Ø¨Ø±Ø§ØØ³Ø§Ø³ درد کمبودش Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ØŒ وخواستش ØŒ بیشتر میگردد .
Ùــرد، درشیوه تÙکر غرب ØŒ دررقابت هست Ú©Ù‡ ØŒ Ùـرد میشود . البته « رقابت » ØŒ نام مثبت « رشک » است. امروزه کسی دردموکراسی وسوسیالیسم ØŒ دم از« رشک » نمیزند ØŒ بلکه ØŒ « رشک » ØŒ درپوشش « رقابت» ØŒ دلپسند Ùˆ هنرو ÙØ¶ÛŒÙ„ت شده است . بدینسان ØŒ با چنین Ù…Ùهومی از « Ùـردیت» ØŒ ÙØ·Ø±Øª « ÙØ±Ø¯ انسان » درجهان اقتصاد وسیاست Ùˆ ورزش Ùˆ... ØŒ ناجوانمردی شده است . Ùˆ این تصویر انسان، Ú©Ù‡ در تصویرخود ٠خدایان نوری بازتابیده شده است، سائقه ای ØŒ مقد س وپاک Ùˆ ÙØ¶ÛŒÙ„ت ساخته شده است . بدینسان، رشک وخشم Ùˆ مکر، دراین خدایان، مطهرومقدس ساخته شده،وبه گستره انسانی درپاکیش بازمیگردد .
تصاویر خدایان نوری ØŒ براین اصل، نهاده میشوند Ú©Ù‡ هیچ رقیبی را نمی پذیرند . آنچه درادبیات ما به نام « غیرت » مشهوراست ØŒ همین رشک ÙˆØØ³Ø¯ میباشد . الله ØŒ نه تنها درگستره قدرت ومالکیت ØŒ بلکه درگستره عشق نیز، Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± همین رشک ÙˆØØ³Ø¯ یا غیرت است. چانچه عطار میگوید :
تو ÙØ§Ø±Øº از دوعالم ØŒ معشوق خویش دایم
وزغیرت تو هرگز، کس درتو نارسیده
درست « رشک » یعنی « رقابت » ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ گوهر اهریمن است وشاهنامه درنخستین داستانش، همین رشک اهریمن را ØŒ بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ سیاسی Ùˆ اجتماعی وبÙÙ† « زدارکامگی = تجاوز= اژی » میداند
برشک ، اندر اهریمن بد سگال همی رای زد ، تا ببالید بال
و با رشک است ، که براهریمن ، جهان، سیاه میشود
جهان شد برآن دیو بچه سیاه زبخت سیامک، هم ازبخت شاه
ودرست واژه « ره Ø´ » درکردی به معنای « سیاه » است Ùˆ « ره Ø´Ú© » ØŒ به معنای مردمک چشم Ùˆ دوده است . ره شینه ØŒ مردمک چشم است . « رشک = رقابت = غیرت » ØŒ از این بینش برمیخیزد Ú©Ù‡ دیدن خوبی Ùˆ نیکی وبزرگی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ... را در دیگری نمیتواند تاب بیاورد . اهریمن ØŒ نمیتواند « مهر» را در وجود نخستین انسان، کیومرث، تاب بیاورد ØŒ بجای آنکه بکوشد خودش اصل مهربشود، میکوشد Ú©Ù‡ بازدارکامگی ØŒ کیومرث را ازبین ببرد . با این رشک است Ú©Ù‡ « نخبه کشی» دراجتماع شروع میشود . نخبه Ú©Ø´ÛŒ ØŒ همیشه همعنان با « بزرگی ونیکی Ùˆ هنر وخرد وبدعت » Ú©Ù€ÙØ´ÛŒ میباشد .انسانها ØŒ نمیتوانند ØŒ نیکی Ùˆ بزرگی Ùˆ جوانمردی Ùˆ زیبائی را در دیگران ØŒ تاب بیاورند ØŒ ازاین رو نه تنها ØŒ دیگری را نابود میسازند ØŒ بلکه درست نیکی Ùˆ بزرگی Ùˆ جوانمردی Ùˆ زیبائی را در اجتماع ببینند ØŒ ازبین میبرند . دررقابت یا « همچشمی» ØŒ کوشیده میشود Ú©Ù‡ رقابت ØŒ مسابقه دررسیدن بیشتر یا بهتر یا زودتر به نیکی Ùˆ سودمندی وبزرگی ÙˆØØªØ§ ÙØ¶Ù„ت وتقوا بشود ØŒ وبرآیند « زدارکامگی Ùˆ اژی آن = ضد زندگی آن » ØŒ بکاهد . سائقه رقابت دردموکراسی بدین گونه ØŒ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ وپرورده میشود ØŒ Ú©Ù‡ در رقابت ØŒ « نـبـایـستی » ØŒ رقبا ازبین برده شوند . البته پدیده رقابت ØŒ هنگامی در دموکراسی ØŒ به ازبین بردن رقیب نمیکشد، Ú©Ù‡ ØÙ‚ایق گوناگون ØŒ در رقابت باهم ØŒ درÙکرنابود ساختن همدیگر نباشند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درادیان نوری ØŒ این خدایان یا ØÙ‚ایق Ùˆ آموزه هایشان ØŒ درست درÙکرازبین بردن رقبای خود هستند.
نه تنها خدایان دیگر را ازمعابدشان بیرون میاندازند ویا نابود میسازند ØŒ بلکه ØÙ‚ایق Ùˆ ادیان Ùˆ آموزه هایشان نیز همیشه Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نابود ساختن ادیان Ùˆ آموزه ها Ùˆ اÙکار ÙˆØÙ‚ایق دیگراست .
این « تصویرازانسان » ØŒ ادامه تصویر ادیان نوری ازانسانست ØŒ Ú©Ù‡ « دراثرگناه ØŒ ازبهشت ØŒ تبعید میگردد» . انسان در طبیعت ÙˆÙØ·Ø±ØªØ´ « بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ » است، ولی تبعیت ازاØÚ©Ø§Ù… واوامرو آموزه خدایان نوری، میتوانند اورا بهشتی خو بسازند. انسان، بÙÙ† ÙØ³Ø§Ø¯ است، چون Ùقط Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود درخود میکـنـد. درست ØŒ همین « طبیعت٠ملعون شده ÙˆÙØ§Ø³Ø¯ شمرده » را ØŒ ÙلسÙÙ‡ غرب، غسل تطهیرکرد ØŒ و« طبیعت واقعی ÙˆØÙ‚یقی وستودنی » نمود . انسان نیازبه آن آموزه ها Ùˆ مربی ها ومعلم ها ندارد ØŒ بلکه خود٠آنچه ÙØ§Ø³Ø¯ شمرده شده Ùˆ لعن گردیده ( یعنی Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود ) ØŒ میتواند بهشت سازو جامعه بهشتی ساز بشود . Ø§ØØ³Ø§Ø³ کمبود، میتواند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ شود .این تصویر، چنان بر دنیای اقتصاد وسیاست چیره شده است، Ú©Ù‡ داروها ئی نیزکه برای چاره آن اندیشه میشوند ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ خودشان ازهمان اجزاء ترکیب شده اند .
ازخود میپرسیم Ú©Ù‡ چرا یکی ازاندیشه های برجسته Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ØŒ آنست Ú©Ù‡ :
1- خـرد اجتماعی( رای زدن باهم )
2- جوانمردی ( رادی، بـخـشـنـدگـی، نـثـار، غــنـای ÙØ¨Ù€ÙˆØ¯) Ùˆ
3- نظم ( آراسـتگی اجتـماع= جهـان آرائی )
4- پیـشـرÙـت Ùˆ تـØÙ€Ø±Ù‘Ú© ( راه وگـردونـه )
چهاررویه جداناپذیرازهم بودند.
سه واژه « رادنیتنraadhenitan » Ùˆ « راینیتنraayenitan » و« راتنیتنraatenitan »، هرسه یک واژه هستند . راتینین ØŒ جوانمرد بودن Ùˆ رادی کردن Ùˆ بخشیدن Ùˆ آزاد منش بودنست . راتraat ØŒ همان واژه ایست Ú©Ù‡ امروزه تبدیل به « را د Ùˆ رادی » شده است. راتraat درسغدی Ùˆ راتهraata دراوستا به معنای هدیه است. البته واژه « بخشیدن Ùˆ پخش کردن » ØŒ از خود واژه « بـغ » Ú©Ù‡ نام زنخدا باشد، برآمده است . این اندیشه Ú©Ù‡ خدا ØŒ « بخشنده = آنکه تقسیم Ùˆ توزیع میکند » هست ØŒ اندیشه ایست Ú©Ù‡ با خدایان نوری آمده است . خدا Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ØŒ تقسیم کننده بخت وشانس Ùˆ ... نیست ØŒ بلکه بغ یا خدا ØŒ ویژگی گوهریش، پخش شوندگیست . بغ، ازخودش ØŒ Ù…ÛŒ پـخـشــد، وازاین پخش شوی گوهر خودش ØŒ جهان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ جهان آراسته میگردد ØŒ Ùˆ به ØØ±Ú©Øª میآید Ùˆ میچرخد ØŒ Ùˆ همه ØŒ بهره مند ازخرد (= رای ) میشوند . خدا ØŒ گوهر« پخش شوندگی » است. او، تقسیم کننده چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خودش نیست Ú©Ù‡ مالکش هست ØŒ ÙˆØØªØ§ خودش را نیز، با قصد وخواست واراده ØŒ پخش نمیکند، بلکه خدائی او، درهمین ویژگی ØŒ خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ پخش شوندگیش آشکارمیشود . چون گوهرخودش، به خودی خودش ØŒ پخش شده Ùˆ تبدیل به گیتی Ùˆ انسانها میگردد ØŒ وبدینسان ØŒ هم اصل نظم ( آراستن ) Ùˆ هم اصل ØØ±Ú©Øª کردن ( راد درآلمانی چرخست ØŒ درایران به راه وگردونه ØŒ رته Ú¯ÙØªÙ‡ میشد ) Ùˆ هم در باهم رای زدن ( باهم اندیشیدن با خرد ) ØŒ جهان، آراسته میگردد ØŒ Ùˆ سیاست درایران ،« جهان آرائی ØŒ کشور آرائی » خوانده میشد .
1-خرد ( رای) ØŒ Ùˆ 2- رادی ( جوانمردی ) ØŒ Ùˆ3- آرایش ( نظم ) ØŒ Ùˆ4- ØØ±Ú©Øª Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ( راه وگردونه Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ) ØŒ برآیندهای متامورÙوز خدا ØŒ به جهان Ùˆ جامعه انسانی بودند . چون خدا( بغ ) ØŒ بÙÙ† جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ بود، نه خالق آن ØŒ طبعا گوهر آراینده( سامان دهنده ) Ùˆ بخشنده ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اندیشنده اونیز ØŒ درهرانسانی بود .
« رام » ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « مادرزندگی» Ùˆ خدای زمان ( زرون ) بود، رام ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ بغ raam- raatux-baghi خوانده میشد . رام، خدای راد ( جوانمرد ) Ùˆ پخش شوند Ù‡ ( بغ = پخش= بخت = بخش) هست . ازاین رو بود Ú©Ù‡ به ØØ§Ú©Ù… Ùˆ شاه Ùˆ راهبرو مدیر، « رامیار، یا رامشاه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . هنوز درکردی ØŒ « رامیاری » ØŒ به معنای « چوپانی » Ùˆ « سیاست » است .
با آمدن اهورامزدا Ùˆ خدایان نوری ØŒ خدا ØŒ ویژگی خوشه بودنش را از دست داد، Ùˆ دیگر، وجود « پخش ناشونده » میگردد ØŒ هرچند نقش « تقسیم کنندگی با اراده Ùˆ همه دانیش » را برای خود نگاه میدارد . او میخواهد تقسیم کننده باشد، ولی Ú©Ù… Ú©Ù… یا یکجا، ازÙکر« تقسیم کردن خود ش» منصر٠میگردد ØŒ Ùˆ اصلا گوهرخود را « پخش ناشونده » میکند . اندیشه مالکیت وقدرت، با پخش شدن خود ØŒ درتضاد هستند . این Ú©ÙØ± وشرک ÙˆØ§Ù„ØØ§Ø¯ Ù…ØØ¶Ø³Øª Ú©Ù‡ الله ØŒ درچیزها یا درگیتی ØŒ ØÙ„ شود. البته این اندیشه برای سیمرغیان، درست به معنای « بی خدا کردن Ùˆ تبعید کرد خدا، Ùˆ طرد کردن خدا ازجانها Ùˆ ازانسانها » بود . با چنین تصویری ازخدا ØŒ انسان، بی خدا میشد .
ازاین پس، « ایمان به خدا ئی » ØŒ جانشین « انسانی Ú©Ù‡ خدا به آن تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ » ØŒ شد. « ایمان » ØŒ درست ویژگیهای خدا را Ú©Ù‡ 1- جوانمردی Ùˆ2- Ø§Ø¨ØªÚ©Ø§Ø±ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ3- نیروی آراستن اجتماع Ùˆ 4- هم رائی درساماندهی اجتماع باشد، دروجود انسان باشد ØŒ ازوجود انسانها ØŒ زدود Ùˆ نابودساخت . رابطه با خدا ØŒ Ùقط از راه واسطه ØŒ Ùˆ ایمان به اوو آموزه اش ØŒ ممکن میگردید .
با چیرگی چنین تصویری ازخدا ، ما دیگر توانائی پیوستگی چهارویژگی بالا را به هم ، از دست داده ایم .
این « خود ØŒ پخش شوی بÙÙ† جهان هستی » ØŒ بنیاد 1- نظم ( آرایش) Ùˆ2- همرائی ( رایزنی با خرد) Ùˆ3- تقسیم ( داد ) Ùˆ4- ØØ±Ú©Øª ( عمل ) Ùˆ ابتکار بود . پس اصل نظم ( = جهان آرائی ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ) همین « خـود پخشی= رادی » بود . بکار بستن این سراندیشه دراجتماع Ùˆ سیاست Ùˆ اقتصاد Ùˆ اخلاق ØŒ گرانیگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود . خدائی Ú©Ù‡ خود، درجهان ØŒ پخش شده است ØŒ ازآن پس درجامعه ØŒ در تک تک Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در تک تک خردهاهست . پس آنکه خود را شاه یا ØØ§Ú©Ù… یا رهبریا مدیر یا « جهان آرا » میداند ØŒ به هیچ روی نمیتواند خود را با خدا ( آنکه خودش درهمه پخش میشود ) بدهد ØŒ یا خودش را خلیÙÙ‡ یا نماینده یا مباشریا وکیل یا واسطه او بداند.
ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ جهان آراینده ØŒ Ùقط میتواند همان نقش « هد هد = هو توتک » را در داستان عطاربازی کند . هدهد ØŒ بÙÙ† یا اصل گرد هم آوردن Ùˆ انگیختن همه مرغان ØŒ برای ØØ±Ú©Øª دادن آنها بسوی سیمرغشدن ØŒ بسوی شاه شدن ØŒ بسوی خداشدن باشد . ØØ§Ú©Ù… ومدیرو راهگشا ØŒ همه را بدان میانگیرد Ú©Ù‡ باهم، میتوان سیمرغ= شاه = خدا شد . ØÚ©ÙˆÙ…ت ونظام ØŒ بÙÙ† انگیختن به همآرائی ( باهم آراستن ) ØŒ همرائی ( با هم برای سامان دادن اندیشیدن ) ØŒ همروشی ( با هم ØØ±Ú©Øª به پیش کردن ) وانبازی ( همبغی = باهم Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ) ØŒ Ùˆ همدادی ( تقسیم کردنی Ú©Ù‡ ازهم نبرد ) میباشد .
با چیرگی تصویرخدایان نوری ( اهورامزدا Ùˆ... ) این چهاربرآیند Ú©Ù‡ شمرده شد ØŒ ازهم پاره گردید . خدا ØŒ با خواست Ùˆ همه آگاهیش ( روشنی بیکرانه اش ) ØŒ بخش ( تقسیم = داد ) میکند ØŒ Ù…Ùیآراید . این بود Ú©Ù‡ مسئله « ایمان به این روشنی بیکران وخواستش » ØŒ پدیده « جوانمردی = پخش شوی = رادی = بغی » را مغشوش Ùˆ پریشان ساخت . « ایمان »، درتضاد کامل با اندیشه« جوانمردی، رادی ØŒ بغی یا همبغی » بود .
جوانمردی یا رادی ØŒ براین پا یه قرار دارد Ú©Ù‡ در گوهر انسان ØŒ سرچشمه غنا وسرشاری هم ØŒ وجود دارد ØŒ ولوآنکه همیشه، پوشیده Ùˆ تاریک Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ساخته میشود . انسان، وارونه ادعای این ادیان نوری ،که بدون « بینش Ùˆ خلود » دروجودش ØŒ دربهشتی Ú©Ù‡ خداساخته ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده است. انسان ØŒ خودش ØŒ درختیست Ú©Ù‡ بÙـنـش ØŒ خلود، Ùˆ شاخ وبرگ وبـرش، بینش است . انسان درختیست Ú©Ù‡ خوشه وبرش را نیز ازخود Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯. انسان ØŒ در وجود خودش ØŒ بهشت است . جوانمردی ØŒ برقبول گوهرو ÙØ·Ø±Øª غنی انسان ØŒ بنا شده است، Ú©Ù‡ درعمل واندیشه اش، ازسرشاری ØŒ شاد وسعادتمند میشود ØŒ وتنها Ù…ÙØ´ØªÛŒ Ø³ÙØ§Ø±Ø´ Ùˆ اندرزو موعظه برای انگیختن اراده انسان به سخی شدن برضدکمبود طبیعتش نیست .انسان ØŒ درخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ ØŒ « ازخود نمیگذرد = خود را قربانی نمیکند » ØŒ بلکه « ازخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒØŒ شاد میشود » . انسان درجوانمرد بودن ØŒ گوهر خدائی خود را درمی یابد، وچنین درکی، اورا به اوج شادی وسعادت میرساند .
Ø¨Ø§Ø²Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ « جوانمردی » ØŒ چنانچه ازقیاÙÙ‡ واژه پیداست ØŒ با « مردی ØŒ یا جنس نرینه بودن » ربطی ندارد ØŒ بلکه دراصل، واژه « مردی » ØŒ « مـر+ دی » یا « مه ر+ دایتی » بوده است . مر+ دی ØŒ « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ازمهر» میباشد .« مـر= امـر»، مجموعه سی وسه خدای ایرانند، Ú©Ù‡ باهم دربÙÙ† انسانند ØŒ وازتخم وجود انسان ØŒ Ùوران میکنند . زنخدای روز بیست ونهم نیز، « مرسپنتا=amahra+spent » است Ú©Ù‡ رام جید( روز 28 ) را با بهرام ( روز30 ) پیوند میدهد) سنگ میکند ØŒ درخت غاریا برگ بود Ú©Ù‡ اینهمانی با این خدا دارد ØŒ سنگ نیز نامیده میشود )ØŒ Ùˆ ازاین آمیزش، جهان وزمان ازنو، Ùوران میکند Ùˆ ÙØ±Ø§ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . این ÙØ±Ø§Ø§Ùشانی، « جوان + مر+ دی » هست . این سه باهم ØŒ بÙÙ† هرجانی وهرانسانی شمرده میشدند .« جوان » Ú©Ù‡ درسانسکریت جیوانه jivana Ùˆ جیوانjivan است ØŒ به معنای « زندگی بخش Ùˆ زنده کننده ØŒ Ùˆ «اوراد جادوهست Ú©Ù‡ موجب ØÛŒØ§Øª بخشی است » . باد Ùˆ آب وشـیر(Ú©Ù‡ هرسه اینهمانی باسیمرغ دارند ) جوان ( jivana ) نامیده میشوند . درسغدی « ژوان = zhwaan » به معنای زندگی است. جوانمرد، وجودیست Ú©Ù‡ بÙنش، اصل زندگی بخشی وزنده کنندگی است .جوانمرد، وجودی نیست Ú©Ù‡ برای بقای زندگی خودش، با همه میجنگد، Ùˆ با همه رقابت میکند ØŒ Ùˆ ازهمه ØŒ زندگی را میرباید ومیگیرد ØŒ بلکه درست وارونه « تنازع بقا » ØŒ درÙکرزندگی بخشی به همه است . زیستن، زندگی بخشیست. باهم زیستن ØŒ زندگی بخشیدن به همدیگر است .
جوانمردی، برپایه وعظ Ùˆ دستور Ùˆ اندرز یک آموزه Ùˆ شریعت Ùˆ.. Ú©Ù‡ بدان ایمان آورده ØŒ عمل نمیکند ØŒ بلکه برپایه درک ٠وجود « گوهر Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ لبریز درخود انسان » Ø±ÙØªØ§Ø±Ù…یکند . Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اینکه درانسان، سرچشمه غنائی هست Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ است، Ø±ÙØªØ§Ø±Ø±Ø§ جوانمردانه Ùˆ راد میکند . این سرچشمه غنا و« اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ÙØ±Ø§Ø§Ùشاننده » Ú©Ù‡ بنیاد اصالت انسان ( = همگوهربودن انسان با خدا ) ØŒ همیشه با تلقین آموزه های « کمبود ÙˆÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ ناداشتی انسان » تاریک وپوشانیده میشود . درهرعمل واندیشه ÙˆÚ¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ این Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ هست ØŒ درک همگوهری خودرا با خدا، یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ گیتی میکند . Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†ØŒ تبعیض Ùˆ استثناء Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª نمیشناسد . جوانمردی ØŒ یک وعظ Ùˆ اندرزو دستورو Ø³ÙØ§Ø±Ø´ اخلاقی ( یک آموزه اخلاقی ) نیست ØŒ بلکه بیان شناخت گوهرانسان ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ø¨Ø±Ù¾Ø§ÛŒÙ‡ این گوهر Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ وجود ٠اصیل خود انسان هست. درجوانمردی ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی ØŒ یا خدا ØŒ ازآن عمل وازآن اندیشه وازآن Ú¯ÙØªØ§Ø±ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . طبعا ØŒ تبعیض Ùˆ تمایزو بیگانگی Ùˆ تضاد ØŒ میان Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان ØŒ زن ومرد ØŒ میان پیروان ادیان Ùˆ عقاید Ùˆ مکاتب گوناگون ØŒ میان نژادها Ùˆ ملل Ùˆ اقوام ØŒ میان طبقات Ùˆ اقشاررا، نمی شناسد . ولی گوهر « ایمان » ØŒ در تضاد یا تمایز با Ú©ÙØ±( جهان بینی Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئوژی Ùˆ اندیشه دیگر ) پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ایمان ØŒ بر پایه « روشنی در بریدگی » قرار دارد .
خـرد،اصل رادی یا جوانمردی هست
xratu = خـرد
xra+ratu= hra+ratu
بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØØ±Ú©Øª وروشنی ونظم ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، سراندیشه « یوغ = Ø¬ÙØª= سپنتا = سپنج = امـر= کوات = پات= مهر» بود . « نای » ØŒ دراثر داشتن گره وبند Ùˆ Ù‚Ù ØŒ یکی ازبهترین پیکریابی های این سراندیشه یوغ، یا « دوتائی Ú©Ù‡ با اصل سومی به هم میپوندد ویکی میشود » ØŒ بود . Ù†ÛŒ ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نامهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ داشته است Ú©Ù‡ میترائیسم Ùˆ زرتشتیگری ØŒ تا توانسته اند آنها را پوشانیده یا مسخ ساخته یا ØØ°Ù کرده اند، ولی درزبانهای گوناگون ایرانی Ú©Ù‡ خارج ازگستره Ù†Ùوذ آنها بوده است ØŒ باقی مانده اند . ازجمله نامها ÛŒ Ù†ÛŒ :
1- ئوستره میباشد، Ú©Ù‡ سه Ù†ÛŒ هست ( ئوس+ تره ) Ú©Ù‡ باهم« یک نای » هستند . چون نام Ù†ÛŒ به بانگ Ù†ÛŒ یا ترانه وسرود وآوازو بینش هم داده میشد، معربش « اسطوره » گردیده است . ئوستره یا اسطوره ØŒ سرودهای زنخدایان بوده اند . ئوچ ( درکردی به معنای Ù†ÛŒ است ) Ùˆ ئوس Ùˆ نوز Ùˆ هوز وخوز وعزی ØŒ همه ØªÙ„ÙØ¸ های گوناگون یک واژه اند .
2- سـئـنـا ØŒ Ú©Ù‡ سه Ù†ÛŒ میباشند Ùˆ به سیمرغ ( سین مورو) Ú¯ÙØªÙ‡ میشوند ØŒ وسبکشده اش ØŒ سـن (= معربش صنم ) درسانسکریت به Ù†ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
3- «خره» و« هره » یک واژه اند .« خرتو» که خرد باشد، مرکب ازدوواژه ( خره + راتو ) میباشد . درهزوارش ( یونکر) دیده میشود که هرhar= kenaa=kani = kanaaاست که به معنای نای و دختر هستند . ازهمین واژه « بهار = ون+ هره = ون+ غره » ساخته شده است که به معنای « نای به » است . شهر« بردع» نیز بنا برنظامی درآغاز، « هروم » خوانده میشده است .
هرومش لقب بود ازآغازکار کنون بردعش خواند آموزگار
«هروم یا هرو» همان « بردع » میباشد، Ú©Ù‡ « بردی = Ù†ÛŒ Ùˆ سنگ ÙˆÚ©Ú†Ù‡ » میباشد. واژه « خره » درشکلهای « خاروخاره » درواژه نامه ها ØŒ باقیمانده است Ú©Ù‡ دارای معانی 1- زن 2- ماه چاردهم 3- سنگ میباشند . درلغت ÙØ±Ø³ØŒ «هره » به معنای کون است . کین= قین= غیم Ú©Ù‡ اندام زایش زن باشد همیشه درشکل کون ØŒ خواروزشت ساخته میشد . دربندهش ØŒ این اصل یوغ Ú©Ù‡ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ به Ø´Ú©Ù„ « خرسه پا » درآمده است Ú©Ù‡ با بانگ شاخ پرازنایش، همه ماهیان دریا را آبستن میسازد . بدینسان روشن میگردد Ú©Ù‡ خرد یا خرتو، « هره + راتو » ØŒ نای Ù Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ نای راد، نای جوانمرد است. خرد، اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است چون بینش Ùˆ روشنی را Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ میزاید . ما امروزه هنگامی دم از نای میزنیم ØŒ نیاز به یک نائی داریم تا آن Ù†ÛŒ رابزند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درشیوه تÙکرآغازین ØŒ چون نای ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بود ØŒ درخود ØŒ هم Ù†ÛŒ Ùˆ هم Ù†ÛŒ نواز بود . مثلا مولوی درآغاز مثنوی میگوید :
بشنو « این Ù†ÛŒ = مولوی» ØŒ چون ØÚ©Ø§ÛŒØª میکند
از جدائیها شکایت میکند
ازنیستان تا مرا ببریده اند از Ù†Ùیرم مرد وزن، نالیده اند
« نای به » ØŒ یا سئنا ( سه نای ) یا ئوستره ( ئوز+ تره ) ØŒ یا « خره + راتو = خرد » ØŒ خودش هم Ù†ÛŒ وهم نائیست، ودراثر این Ø¬ÙØªÛŒØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ آوازوسرود Ùˆ بینش Ùˆ روشنی ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† هسست . همین اندیشه درغزلیات مولوی باقی مانده است :
ای نای ، بس خوشست ، کز اسرار آگهی
کاراو کند که دارد ازکار، آگهی
Ú¯ÙØªÙ… به نای : همدم یاری ØŒ مدزد راز
Ú¯ÙØªØ§ هلاک تست ØŒ به یکبار Ø¢Ú¯Ù‡ÛŒ
به همین علت « صو٠یا سو٠» Ú©Ù‡ درایران به نای Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، هم نای است Ùˆ هم سرود Ùˆ بینش وهم راز نای است . صوÙی، به معنای نائیست Ú©Ù‡ ازخود ØŒ میسراید ØŒ مینوازد ØŒ آگاهست ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ میاندیشد . سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ نای به یا سئنا، یا نوستره ( اسطوره ) یا ئوز، یا صوÙÛŒ هست،« Ø¬ÙØª نای Ùˆ نائی» وبدین سان، اصل سرود Ùˆ بینش Ùˆ سرّ Ùˆ آگاهی Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª . ازاین رو« خرد = خره + راتو » ØŒ اصل وسرچشمه Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ سرود Ùˆ بینش Ùˆ روشنی Ùˆ ساماندهیست Ú©Ù‡ دربررسی Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«raatenitan را تنیتن Ùˆ raayenitanراینیتن Ùˆraadenitan رادنیتن » دربالا آمد . ازاین رو بود Ú©Ù‡ آموزگار شدن ØŒ زیر مقوله « رادی = Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » میآمد . آموزگار، به علت اینکه با بینش خرد خود ØŒ دیگری را آبستن میسازد Ùˆ میانگیزد ØŒ ØÙ‚انیت به برتری Ùˆ قدرت ÙˆØØ§Ú©Ù…یت پیدانمیکند.
درست درمورد Ø¶ØØ§Ú© (Ú©Ù‡ میتراس باشد، وبا خدای مهرکه سیمرغست ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª دارد ) Ùˆ همه ادیان نوری Ú©Ù‡ پس ازآن آمده اند ØŒ نه تنها این اصل ØŒ منتÙÛŒ میگردد ØŒ بلکه آموزگاربودن یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله Ùˆ اهورامزدای زرتشت ØŒ ایجاب ØÙ‚ ØØ§Ú©Ù…یت میکند . طبعا بکار بردن واژه « آموزگار» درمورد اهورامزدا Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله ØŒ غلط است . همه سازمانهای آموزشی تا به امروز، براین اصل استوارند Ú©Ù‡ درآموزش ÙˆØ§Ù…ØªØØ§Ù†Ø§Øª ØŒ ØÙ‚انیت به قدرت ØØ§Ú©Ù… را در اذهان ØŒ استوارمیسازند .
درالهیات زرتشتی میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ « زرتشت ØŒ دین را از اهورامزدا Ù…ÛŒ پذیرد تا دین بÙـر دارباشد » . دین ØŒ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§ØªÛŒ ازبینش، نزد اهورامزداست Ú©Ù‡ او Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª میکند Ùˆ تسلیم Ùˆ مطیع آن میگردد . اهورامزدا، دین را به Ø´Ú©Ù„ Ù…ØØªÙˆØ§Ø¦ÛŒ آماده ØŒ بدو ÙØ±Ø§Ø² مینماید Ùˆ او آن بسته را تØÙˆÛŒÙ„ میگیرد. دین، پیآیند « همپرسی او با اهورامزدا» نیست . دین Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ باخود Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ نیست. همپرسی ØŒ جستجوکردن خدا وانسان باهمست . خدا، با یک Ù†ÙØ±ÙˆÛŒÚ˜Ù‡ Ùˆ استثنائی ØŒ همپرسی نمیکند ØŒ بلکه با هرانسانی باهم میجویند . باهم جستن خدا وانسان، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ گرانیگاه بینش Ùˆ دین هست. بدینسان ØŒ معنای Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« همپرسگی » ØŒ Ùˆ « دین Ú©Ù‡ بینش زایشی ازخود « بود ØŒ نزد زرتشت ØŒ بکلی تهی Ø§Ø²Ù…ØØªÙˆØ§ ساخته میشود . این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود . ازاینرودر ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ دوم وندیداد، برغم آنکه اهورامزدا نخستین بار با جم ØŒ همپرسی میکند ØŒ ولی این شیوه « دین برداری » ØŒ برضد Ù…Ùهوم جمشید، از بینش دینی وخرد ورزی بوده است .
ارتا، خوشه ای از تخمهای خرد (= چشم ) است، Ú©Ù‡ درانسانها Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ وپراکنده است . ارتا ØŒ بطور زهشی Ùˆ انبثاقی درهرانسانی هست. دین، نیروی زایندگی بینش ازخود هرانسانیست . دین ØŒ بینشی Ùˆ آموزه ای نیست Ú©Ù‡ به انسان، عرضه شود Ùˆ انسان آن را بپذیرد یا نپذیرد، تابعش بشود یا تابعش نشود . خرد ØŒ اصل Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ایست Ú©Ù‡ درهرانسانی، Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ شده هست . اینست Ú©Ù‡ خرد درالهیات زرتشتی ØŒ Ùقط به نیروی برگزیننده میان Ú˜ÛŒ واژی(زندگی= نیکی Ùˆ بدی = ضد زندگی) کاسته میگردد .
البته خرد، نه تنها باید یکی را برگزیند، بلکه با Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† آن ØŒ ملتزم Ùˆ متعهد پیکار با دیگری نیز میگردد . بدینسان ØŒ خرد ØŒ Ùقط نقش پذیریش یکی را ندارد ØŒ بلکه نقش ستیزندگی با دیگری را نیز Ù…ÛŒ پذیرد. این نقشی را Ú©Ù‡ زرتشت Ùˆ سپس الهیات زرتشتی به خرد میسپارند، با پدیده خرد در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ ÙØ±Ù‚ Ú©Ù„ÛŒ دارد .
خـرد، مایه ایست . خرد ، میآمیزد
خـرد ، اصل یوغست
خرد ØŒ Ø¨Ø§Ø¬ÙØª شدن ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشود
درادبیات ایران ØŒ سخن از« مایه خرد» و« سـر ٠مایه خرد» میرود . ولی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ به گستره تشبیهات وکنایات تبعید میشود. درپهلوی ØŒ مایشنmaayishn به معنای مجامعت ومقاربت Ùˆ همخوابگیست . همچنین مایوتmaayut ØŒ به معنای مجامعت Ùˆ Ø¬ÙØª گیری Ùˆ آبستنی است( مایوت ØŒ باید مای + یوت = جوت = Ø¬ÙØª باشد ). خرد، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، اصل یوغست، Ùˆ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª شدن با هرپدیده ایست Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشود . خرد ØŒ درهمبوسی Ùˆ در همآغوشی ( درکردی آمیز= میز= آغوش) با پدیده ها ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنی Ùˆ جنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وساماندهی( آراستن ) میگردد . ازاین رو درشاهنامه ØŒ خرد ØŒ کلید شمرده میشود . کلید Ùˆ Ù‚ÙÙ„ØŒ هنگامی باهم یوغ ÙˆØ¬ÙØª شدند، آنگاه میتوان بست یا گشود . خرد با یوغشدن با هرچیزی ØŒ آنرا آبستن میکند . خرد، به عبارت امروزه ØŒ با هرپدیده ای عشق میورزد. اندیشیدن ØŒ مهرورزیدن با گیتی هست . درشاهنامه این رد پا به ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ مانده است :
Ú†Ùˆ بشنید Ø§Ø²Ø§ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ† کرد ÙˆÚ¯ÙØª Ú©Ù‡ باجان پاکت، خردباد Ø¬ÙØª
مرا داد ایزد، همه هرچ Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ با این هنرها، خرد باد Ø¬ÙØª
چوبیژن، سخن Ø¨Ø§ÙØ±ÛŒØ¨Ø±Ø² Ú¯ÙØª نکرداو خرد، با دل Ø®ÙˆÛŒØ´ØŒØ¬ÙØª
Ú†Ùˆ بشنید رستم Ø¨Ú¯ÙˆØ¯Ø±Ø²Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªØ§Ø±ØªÙˆ با خرد باد Ø¬ÙØª
Ù†Ø®ÙØª او وروشن روانش، Ù†Ø®ÙØª Ú©Ù‡ اندرجهان با خردبود Ø¬ÙØª
هنگامی روان با خرد، Ø¬ÙØª است، روان همیشه بیداروروشنست. انسان میتواند بگوید هنربه ورزد ØŒ بی آنکه Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø´ وهنرش را با خرد، Ø¬ÙØª کرده باشد .
جان وهنرها Ùˆ دل Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø¨Ø§ÛŒØ¯ با خرد، Ø¬ÙØª بشوند ØŒ تا آبستن گردند ØŒ تا تخمیرگردند . به این علت به خمیرمایه Ùˆ یا مایه ØŒ درکردی ØŒ آمیژه یا « ها وین » ØŒ Ùˆ به نماز، « میژ» میگویند . چون دوچیزهمدیگررا درآغوش میگیرند Ùˆ Ø¬ÙØª میشوند Ùˆ بدینسان ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ میگردند Ùˆ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابند . ازاین رو آموختن Ùˆ ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ† نیز، آمیختن وهمآغوشی ØŒ یا یوغ شدن است. آموزگاربا شاگرد، باید یوغ شود تا بینش پیدایش یابد . نماز نیز، همآغوشی Ùˆ آمیخته شدن انسان با خداهست . درکردی به آموختن ویاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† ،« ها ووتن » میگویند و« هاوین » به معنای مایه وخمیرمایه است . درست خود واژه « آموزگار= آموژگار» Ùˆ « آموختن Ú©Ù‡ دراصل هاموختن است » ØŒ همین معنای همآغوشی Ùˆ یوغ شدن را دارد .hamoxtan آموختن ØŒ با هم آمیختن یاد دهنده با یاد گیرنده است . استاد وشاگرد، هنگامی باهم یوغ شدند، آنگاه بینش پیدایش Ù…ÛŒ یابد . بینش ودانش، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ÛŒ است Ú©Ù‡ دوعنصر، دو شخص ØŒ باهم همپرسی Ùˆ همبوسی میکنند . خدا نیزباید با انسان ØŒ باهم یوغ شوند، تا بینش Ùˆ روشنی ÙˆØÙ‚یقت ØŒ پیدایش یابد. Ù…Ùهوم آموختن وآموزگارو آموزنده ØŒ برپایه رابطه یوغی قراردارد ØŒ نه برپایه ØØ§Ú©Ù…یت وتابعیت . آموختن ØŒ سپردن Ùˆ دادن چیزی ازیکی ØŒ به دیگری ØŒ Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ قبول کردن Ùˆ شنیدن Ùˆ اطاعت کردن دیگری نیست . یکی ØŒ ماده پذیرا ( هیولی ) نیست Ú©Ù‡ دیگری به اوصورت بدهد، Ùˆ اورا خلق کند . این روند ØŒ همپرسی( همپرسگی ) Ùˆ همبغی ( انبازی )ØŒ خوانده میشد . درست Ø¯Ø±ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ دوم وندیداد ØŒ این تضاد ØŒ نموداروبرجسته میگردد .
جمشید ØŒ بینش Ùˆ روشنی را، پیآیند همپرسگی خدا وانسان میدانست Ú©Ù‡ همان یوغ شدن خدا وانسان باهم باشند ØŒ ولی زرتشت ØŒ بینش را Ú©Ù‡ دین باشد ØŒ Ùقط از اهورامزدا، Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ میدانست . بینش( دین ) نزد زرتشت ØŒ چیزی Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ وامکردنی Ùˆ سپردنی Ùˆ ستاندنی ÙˆØ¨Ù€ÙØ±Ø¯Ù†ÛŒ شده است . زرتشت، همپرسگی را به معنای « یوغ شدن خدا وانسان را درجستجوکردن یا پرسیدن » ØŒ رد Ùˆ Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد میکند . بینش، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ زناشوئی خدا با انسان نیست . درپهلوی،patiruftak Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÚ© ØŒ به معنای پسرخوانده Ùˆ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده است . درست بینش ازاین پس ØŒ ØÚ©Ù… « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده »، یا« Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡Â» را دارد . انسان، دین Ùˆ بینش Ùˆ آموزه را از خدا ØŒ Ù…ÛŒ پذیرد . این همان پدیده « امانت » درقرآن است . بینش، سپرده Ùˆ امانتی است . اینست Ú©Ù‡ معنا ÙˆÙ…ØØªÙˆØ§ÛŒ « همپرسگی وهمپرسی» ØŒ Ùˆ همچنین « خرد » ØŒ در دین زرتشت ØŒ بکلی از اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ´ØŒ دور Ù…ÛŒØ§ÙØªØ¯ . ازآنجا Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ با تصویر« همزاد٠ازهم بریده Ùˆ متضادش » ØŒ بنیاد اندیشه « یوغ = Ø¬ÙØª = کواد = امر= سنگ = ... » را ازبن کنده بود ØŒ خواه ناخواه، این ویژگی گوهری « خرد» نیزدرمتون مذهبی تا آنجا Ú©Ù‡ ممکن بوده است، ØØ°Ù وطرد گردیده Ùˆ نامعلوم ساخته شده است .
همپرسگی، Ùقط اصطلاØÛŒ برای دیدارو قبول کردن یک بینش ØŒ Ùˆ اقرارواعترا٠کردن به آن ØŒ واطاعت کردن ازآن میشود . این برداشت زرتشت از همپرسی ØŒ بکلی با برداشت زال زر ازهمپرسگی ÙØ±Ù‚ داشت . زال زر، درآغوش سیمرع یا ارتای خوشه ØŒ بزرگ شده بود Ùˆ به آواز سیمرغ ØŒ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØª . زال زر، با آهنگ موسیقی ونای ØŒ همانند سیمرغ ØŒ میسرود ØŒ واین سرود ØŒ چنان جاذبه ای داشت Ú©Ù‡ هوش انسانها ازشنیدن آن ØŒ میرمید ØŒ وهمه ازشادی، خندان وگریان میشدند . همین مست شدن ازسرودهای دینی بود Ú©Ù‡ yutmast= یوت مست نامیده میشد Ú©Ù‡ مستی ازیوغ ÙˆØ¬ÙØª شدن با خدا وبÙÙ† جان وهستی میباشد . نام دیگر زال زر Ú©Ù‡ « دستان زند » باشد براین گواهی میدهد . زال زر، نغمه وترانه وسرودیست Ú©Ù‡ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ø³Øª. مقصود از نهادن تاج برسر نیز، همین Ø¬ÙØª ویوغ وکواد شدن خرد، با مرجعیت ونیروی همبستگی Ùˆ زیبائی Ùˆ روشنی چشم Ùˆ قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ² اخلاقی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ بود . چنانکه ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ میگوید :
Ù†Ú¯Ù‡ Ú©Ù† Ú©Ù‡ خود، تاج ØŒ با سر Ú†Ù‡ Ú¯ÙØª
Ú©Ù‡ با مغزای سر، خرد باد Ø¬ÙØª
تاج ( تجن tejana,tejas) Ú©Ù‡ به معنای مرجعیت ØŒ سنگ Ù…ØÚ© ( معیار) Ùˆ بسته گیاه ( همبستگی ) Ùˆ آتش Ùˆ روشنی Ùˆ روشنی چشم Ùˆ زیبائی Ùˆ جوهر ونیروی زنده Ùˆ قدرت Ø³ØØ±Ø§Ù†Ú¯ÛŒØ²Ø§Ø®Ù„اقی Ùˆ جلال وعظمت Ùˆ شخصیت Ù…ØØªØ±Ù… Ùˆ خورشید بود، Ùˆ تجن ØŒ خودش دراصل ØŒ به معنای « نای » میباشد ØŒ ÙˆÙØ±Ø§Ø²Ø³Ø±Ú©Ù‡ موی وگیسو باشد، اینهمانی با ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ( روایات ØŒ هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز ) دارد، ÙˆØØªØ§ «سن = سیمرغ » نامیده میشود . ومعنای « مو » دراصل ØŒ نای بوده است ØŒ چنانکه « موئیدن » ØŒ همان نالیدن Ù†ÛŒ است . وچنانکه آمد ØŒ نای Ú©Ù‡ ئوز uz=usیا هوز.. نیز نامیده میشد با« سرود نای » Ú©Ù‡ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ بینش شمرده میشد ØŒ اینهمانی داشت . ازاینرو درپهلوی uskaritan ئوس کریتن به معنای اندیشیدن Ùˆ سگالیدن Ùˆ مشاوره کردن Ùˆ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ کردنست Ùˆuskaar ئوس کار به معنای توجه Ùˆ Ùکرو بررسی Ùˆ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ ÙˆØ¨ØØ« ومشاوره است . همچنین ئوزمایشنuz+maayishn ØŒ Ú©Ù‡ آزمایش باشد با همین ئوز= نای = خرد کار دارد . « هوزان » درکردی به معنای شاعرو علامه Ùˆ قصیده شعر است . هوژان وهوژین ØŒ ÛŒØ§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ آموختن است . « هوزان وان » ØŒ شاعرو سراینده اشعارمردم است . Ùˆ سیمرغ Ú©Ù‡ « ئوزUz= عزّی » بود ØŒ چون نای Ùˆ « نای به » بود ØŒ خودش نیز، سرود بینشی وشادی انگیزبود . بینش سیمرغ ØŒ درسرودهای آهنگین وشادی زا Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø± ØŒ چهره Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª. ازاین رو نیز « دستان زند یا زال زر » Ú©Ù‡ نزد سیمرغ ØŒ پرورده شده بود ØŒ به آوازسیمرغ ØŒ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ØŒ یا به عبارت دیگر، با سرودهای آهنگین خود ØŒ مردمان را Ø§ÙØ³ÙˆÙ† میکرد . انسان هم ØŒ ئوز نامیده میشد . ازاین رو ØŒ سرچشمه بینش Ùˆ سرود های شادی انگیزبود .
نه تنها وجود خود انسان ( انسان= ئوز= ئوس= هوز) ØŒ Ø¯Ø±Ø§Ø«Ø±Ø¬ÙØª ویوغ بودن ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ آرایندگی Ùˆ جنبش ورایزنی باهمست، بلکه به همانسان « تن = توان = Ù†ÛŒ » ØŒ همین اصالت را دارد ØŒ وبالاخره خرد ( = خره + راتو ) Ø¯Ø±Ø§Ø«Ø±Ø¬ÙØª بودن « هره = خره = سنگ = Ù†ÛŒ = ماه »، راد Ùˆ سرچشمه رایزنی Ùˆ آرایندگی Ùˆ جنبندگی باهمست . بالاخره Ø¯Ø±Ø¬ÙØª شدن تاج با سر، همه این یوغها ØŒ نماد ٠آشکارا به خود میگیرند .
وصل Ú©Ù†ÛŒ درخت را ØŒ ØØ§Ù„ت او بدل شود
( پیوند زدن به درخت)
چون نشود مها بدل، جان و دل از وصال تو
پیوند زنی درخت ØŒ یکی از بزرگترین پیکریابیهای سراندیشه « یوغ شدن Ùˆ Ø¬ÙØª شدن » Ø¨Ø´Ù…Ø§Ø±Ù…ÛŒØ±ÙØª . ازاین روبود Ú©Ù‡ درخت به و« به» Ú©Ù‡ درخت پیوندی Ø¨Ø´Ù…Ø§Ø±Ù…ÛŒØ±ÙØª ( بندهش، بخش نهم، پاره 119) ØŒ نام خود سیمرغ( به = weh) را داشت .
این ارزشهای چهارگانه باهم ( 1- جوانمردی یا رادی ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ + 2- رای = ساماندهی با مشورت +3- آراستن ونظم وسامان دادن 4- ØØ±Ú©Øª دادن Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ورقص وسماع = زَما ) ارزشهای بنیادی سیمرغی درØÚ©ÙˆÙ…ترانی یا جهان آرائی Ùˆ شاهی بودند . ازاین رو این تاج را خانواده سام Ùˆ زال زر Ú©Ù‡ سیمرغی بودند ØŒ Ù…ÛŒ بخشیدند( بخشیدن = جوانمردی میکردند ) . بخشیدن یا رادی خانواده سام وزال زر ØŒ درتاج بخشی ØŒ داشتن قدرت به معنای امروزه نبود ØŒ ولی یک مرجعیت اخلاقی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ ارزشی اجتماعی بود Ú©Ù‡ نمیشد آن را نادیده Ú¯Ø±ÙØª .
بهمن زرتشتی، دیگرنمیداند جوانمردی چیست
ولی رادی وجوانمردی ØŒ گرانیگاه دین Ù
ÙØ±Ø§Ù…رزسیمرغی، پسر رستمست
داستانهای گلاویزی بهمن پسراسÙندیار، Ú©Ù‡ برای تبلیغ وتØÚ©ÛŒÙ… دین زرتشت با خانواده رستم وپسرش، ÙØ±Ø§Ù…رز میجنگد ØŒ دو پدیده «1- ایمان Ú©Ù‡ ناگزیر تØÙˆÙ„ به تعصب Ù…ÛŒ یابد » Ùˆ2- رادی وجوانمردی ØŒ همیشه برجسته وچشمگیر میشوند . هرچند این داستانها، سپس به Ù…ØµÙ„ØØª زمان ØŒ گرد Ù…ØÙˆØ± اندیشه انتقام گیری خصوصی وخانوادگی، روایت شده اند ØŒ ولی جنگهای کامل عیار مذهبی ( میان زرتشتیان وسیمرغیان ) Ùˆ برای نخستین بار، دین زرتشتی ØŒ گوهر جهادی خود را آشکارمیسازد . مرجعیت اخلاقی Ùˆ ارزشی ØØ§Ú©Ù…یت درایران ØŒ درخانواده سام Ùˆ زال زر Ùˆ رستم بوده است، Ùˆ این با پیدایش زرتشت ØŒ ناسازگار با ØØ§Ú©Ù…یت خانواده گشتاسپ میگردد . این مرجعیت اخلاقی Ùˆ ارزشی درØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ میبایستی به هرگونه ای هست ØŒ به اندیشه های زرتشت Ùˆ اهورامزدای زرتشت انتقال یابد . اینست Ú©Ù‡ دراین گلاویزی بهمن با ÙØ±Ø§Ù…رز( پسر رستم ØŒ Ú©Ù‡ تاج شاهی را به همین بهمن بخشیده است Ùˆ عملا شاهیش را مرهون رستمست )ØŒ مسئله تاج بخشی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ¯Ø±Ø¯Ø¯ . بهمن ØŒ درگلاویزی با بهمن، ودرگیری با سام ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن درنبردی ØŒ کلاه کیانی را به کسی میخواهد ببخشد Ú©Ù‡ سرسام پسر بهمن را بیاورد . وکوهیارکه پهلوانیست Ú©Ù‡ برای Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª چنین کلاهی، به میدان میرود ØŒ ودرنبرد تن به تن با سام ØŒ دراثر زانوزدن ناگهانی اسب سام ØŒ سرسام را میبرد، Ùˆ بهمن ØŒ این سر ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن را، برایش درطبقی به هدیه Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯ . بهمن، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خوانده٠رستم ØŒ Ùˆ درعمل ØŒ Ø¨Ø±Ø§Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ù…رز میباشد. ولی ÙØ±Ø§Ù…رز، کوهیار را Ø¯Ø±ÙØ±ØµØªÛŒ Ú©Ù‡ ناگهان Ù…ÛŒ یابد Ùˆ براوچیره میگردد ØŒ تاج کوهیاررا با خود میآورد . بهمن ØŒ درباخبرشدن ازاین شکست، بدون کوچکترین Ø§ØØ³Ø§Ø³ شرمی ØŒ از بهمن میخواهد Ú©Ù‡ این تاج گرانبها را Ú©Ù‡ قیمت سرپسربهمن بوده است ØŒ برای او پس Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ . برغم این بیشرمی Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± ننگ آور، ÙØ±Ø§Ù…رز، بدون کوچکترین درنگی این تاج را به بهمن هدیه میدهد ØŒ وبدینسان ØŒ اوج جوانمردی گوهری خانواده زال Ùˆ رستم ØŒ پدیدار میگردد . دربهمن ØŒ ایمان به زرتشت Ùˆ اهورامزدا ØŒ به همه اعمال Ùˆ اندیشه های او چیره است . ازاین رو، جوانمردی ØŒ ارزشی ØŒ ÙØ±Ø¹ ایمان گردیده است ØŒ Ùˆ دربرابر ایمان، Ù…ØÙˆ Ùˆ نابود گردیده است . اینست Ú©Ù‡ درواخواست تاجی Ú©Ù‡ بهای کشتن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بهمن بوده است، Ø§ØØ³Ø§Ø³ کوچکترین شرمی نمیکند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ø§Ù…رز، درپس ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù† تاج ØŒ Ú©Ù‡ ازدید غنیمت جنگی، ØÙ‚ مسلم اوست ØŒ عظمت وجلال اخلاقی خود را Ú©Ù‡ استوار بر جوانمردی ØŒ به کردار، برترین ارزش است ( نه ایمان ) نشان میدهد . هدیه دادن این تاج به بهمن، بدان معنا هست Ú©Ù‡ من، ازکین ورزی Ùˆ کین توزی با قاتل پسرم Ú©Ù‡ توهستی، دست میکشم .
ÙØ±Ø§Ù…رز، تاجی را Ú©Ù‡ بهای جان ÙÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ هست
به قاتـلـش ( = بهمن زرتشتی) ، هـدیه میدهد
بهمنی Ú©Ù‡ رستم ØŒ تاج شاهی به او بخشیده است، Ùˆ اورا به کردار ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود پرورده است، به پهلوانی Ú©Ù‡ پسر دلیر ÙØ±Ø§Ù…رز( ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ رستم ) را Ú©Ù‡ سام نام دارد، میکشد، کلاه کیانی میدهد
میان سپه، بهمن آواز داد Ú©Ù‡ ای نامداران ÙØ±Ù‘Ø® نژاد
کدامست کامروز، جنگ آورد
سر « سام جنگی»، به چنگ آورد
به یزدان ( اهورامزدا) که چون جان خویش آیدم
اگر با سر سام ، پیش آیدم
به سر برنهمش این « کـیـانـی کــلاه »
که ننهاده برسرچنین ، هیچ شـــاه
کلاهش، همه درّ خوشاب بود کزآن هریکی، قطره آب بود
Ø³Ø±Ø§Ø³Ø±ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ بدو، زرّ زرد براÙکنده برکارش از لاجورد
یکی سرخ یاقوت ، بر گوی ( ترنج ) اوی
Ú©Ù‡ رخشان Ø¨ÙØ¯ÛŒ زان ØŒ همه روی اوی
زتابش ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ÙØ±ÙˆØº ØŒ Ø¢ÙØªØ§Ø¨
شب تیره تابان تر از ماهتاب
ØªÙˆÚ¯ÙØªÛŒØŒ سهیل است با اختران به جوزا درون کردخو
کیوان نوشت