Ùرهاد عرÙانی - مزدک---رابطهء ادبیات با سیاست
رابطهء ادبیات با سیاست
- برخی مقولات ØŒ در عین Øال Ú©Ù‡ بسیار بدیهی Ùˆ روشن بنظر Ù…ÛŒ رسند ØŒ از پیچیدگیهایی برخوردارند ØŒ Ú©Ù‡ این بغرنجی ها ØŒ عموما ناشی از خلط مبØØ«ÛŒ ست Ú©Ù‡ بسیار کهنه است Ùˆ آنچنان در جان این مباØØ« نشسته ØŒ Ú©Ù‡ تÙکیک Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص خلوص هر مقوله را بسیار مشکل Ù…ÛŒ کند.
از جمله اینکه ØŒ هر گاه صØبت از رابطه ادبیات با سیاست Ù…ÛŒ شود ØŒ بلاÙاصله ØŒ در ذهن بسیاری از مخاطبان Ø› این ذهنیت Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ منظور از سیاست ØŒ علم سیاست ØŒ به عنوان مقوله ای تخصصی Ùˆ ÙÙ†ÛŒ Ùˆ آکادمیک است ØŒ یا آنچه آنان بشکل روزمره Ùˆ در ارتباط با Øکومتهایشان Ùˆ اØزاب Ùˆ گروهها Ùˆ عقایدشان ØŒ برخورد دارند ! یا از طر٠دیگر ØŒ وقتی صØبت از ادبیات Ù…ÛŒ شود ØŒ منظور، بیان ÙÙ†ÛŒ معنویت Ùˆ اخلاق انسانی ØŒ در گذر از Ù…Ùهوم زندگی Ùˆ خود زندگی ست.
این نوع نگاه ØŒ اگرچه در یک بیان تخصصی ØŒ کاملا صØÛŒØ Ùˆ قابل درک است ØŒ اما در نظام مند کردن Ù ( در قالب سیستم ریختن Ùˆ طبقه بندی کردن ) Ù…Ùاهیم ØŒ علاوه بر اینکه Ú©Ù…Ú©ÛŒ به درک رابطهء بین ادبیات Ùˆ سیاست نمی کند ØŒ Ú©Ù‡ به دلیل نگاه تجریدی ( Ùˆ استقرائی Ú©Ù‡ شاید در مرØلهء مقدمهء شناخت Ù…ÛŒ تواند کاربرد داشته باشد ) تنها ØŒ ما را از Ùاصله گرÙتن از منظر ØŒ Ùˆ دیدن Ú©Ù„ پدیده ØŒ باز Ù…ÛŒ دارد.
با چنین نگرشی ØŒ نه تنها بررسی مقولهء رابطهء ادبیات با سیاست ØŒ ممکن نیست ØŒ Ú©Ù‡ بررسی ØŒ Ùˆ ساختار بندی ٠هیچ مقولهء دیگری نیز امکانپذیر نیست ! بنا بر این ØŒ ما پیش از اینکه بخواهیم به بØØ« اصلی وارد شویم ØŒ لازم است متدولوژی خویش را ØŒ در تبیین اینگونه مسائل نظری ØŒ مشخص کرده ØŒ Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡ÛŒÙ….
مبنای Øرکت ما ØŒ در پدیدار شناسی مقولات معنوی ØŒ بر خلا٠نگرش ذهنی ØŒ مبانی مادی Ø´Ú©Ù„ دهی هر پدیده است. پس درهمین ابتدا ØŒ Øساب خود را از تمامی Ù†Øله های Ùکری Ú©Ù‡ ماهیت هر پدیده را در استقراء آن پدیده Ùˆ بررسی مجرد آن در Ùضای لامکان ØŒ Ù…ÛŒ جویند ØŒ جدا Ù…ÛŒ کنیم.
دلیلمان نیز، برای رجعت به مبانی مادی ØŒ این است Ú©Ù‡ معنویت را در مرØلهء Ùعلیت یاÙتن ØŒ غیر قابل تÙکیک از وجود مادی Ù…ÛŒ دانیم. اگر Ú†Ù‡ عنصر معنوی ØŒ به عنوان Øاصل یک Ùعالیت ØŒ شیء یت مستقل یاÙته ØŒ خود Øیات مستقل Ù…ÛŒ یابد ØŒ اما همین شیئی یت استقلال یاÙته ØŒ بدون درک ملزوماتی Ú©Ù‡ وجود آن را ایجاب کرده ØŒ قابل درک نیست! جالب تر اینکه بگویم همین استقلال Ù…Ùهومی نیز، به Ù…Øض اینکه در بده - بستان روابط انسانی قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ از Øوزهء معنویت صÙر٠خارج شده ØŒ به عنصری مادی ØŒ در Øوزهء عمل اجتماعی تبدیل Ù…ÛŒ شود.
نکته دوم در این متدولوژی ، تمیز انسان مجرد ، از انسان مشخص ، است ! یعنی چه ؟ ؛
انسان مجرد ØŒ انسانی ست Ú©Ù‡ بنابر درک هر یک از ما ØŒ Ù…ÛŒ تواند در ذهنمان دارای Øیات مستقل بوده ØŒ شامل تعریÙÛŒ خاص شود. تعداد این درک Ú©Ù„ÛŒ از انسان ØŒ Ù…ÛŒ تواند به تعداد آدمهائی باشد Ú©Ù‡ بر روی کرهء زمین زندگی Ù…ÛŒ کنند ! به زبان ساده تر ØŒ هر کدام از ما تعریÙÛŒ ذهنی ØŒ یا برداشتی شخصی از Ù…Ùهوم انسان داریم Ú©Ù‡ بسیار Ù…ÛŒ تواند متکثر شده ØŒ هیچ قرابتی با Ù…Ùاهیم تعری٠شده در اذهان دیگر نداشته باشد ( نگاه ادیان به انسان از این مقوله است ) ØŒ اما انسان مشخص ! همان است Ú©Ù‡ در یک نظام مشخص اقتصادی ØŒ اجتماعی ØŒ سیاسی Ùˆ Ùرهنگی Ù…ÛŒ زیید ØŒ دارای هویت مشخص است ØŒ جایگاه اجتماعی Ùˆ طبقاتی دارد. سن Ùˆ سالش مشخص است ØŒ مسئولیتها Ùˆ امکاناتش روشن است Ùˆ در یک تعری٠بیولوژیک Ùˆ Ùیزیولوژیک ØŒ وجود خارجی دارد !!
نکته سوم این است Ú©Ù‡ ØŒ روش ما متکی بر درک انسان ØŒ به عنوان موجودی دوسویه ØŒ یعنی متکی بر غرایز از یکسو ØŒ Ùˆ متکی بر تÙکر ØŒ از سوی دیگر است. منشاء غریزهء او ØŒ Øیات Ù Ùیزیولوژیک ØŒ Ùˆ منشاء تÙکر او را ØŒ Øیات اجتماعی ØŒ Ù…ÛŒ دانیم. بنابراین ØŒ انسان مورد نظر ما ØŒ موجودی مادی ØŒ مشخص ØŒ دارای نیازهای غریزی Ùˆ متÙکر است ØŒ Ú©Ù‡ وجه تمایز او از Øیوان ØŒ Øیات اجتماعی ست ØŒ Ú©Ù‡ این Øیات اجتماعی ØŒ البته بدنبال خود ØŒ تÙکر ØŒ تعقل ØŒ اخلاق ØŒ معنویت Ùˆ Ù…Ùهوم انسانیت را ØŒ ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند.
*********
با علم به نکات مذکور ØŒ اکنون Ù…ÛŒ توان به صراØت Ú¯Ùت Ø› جنس Ù…Ùاهیم سیاست Ùˆ ادبیات نیز ØŒ همانند خود انسان ØŒ دو سویه است ! یعنی از یکسو به درک Øیات اجتماعی ÙˆÛŒ باز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از سوی دیگر به Øیات طبیعی ÙˆÛŒ Ùˆ نظر به عدم تÙکیک این دو مقوله در متدولوژی مذکور ØŒ هر دو Ù…Ùهوم ( سیاست Ùˆ ادبیات ) ØŒ در Ù¾ÛŒ پاسخ به هر دوسویه این پدیده ( Øیات طبیعی Ùˆ اجتماعی - اØساسات Ùˆ روابط) ØŒ یعنی انسان ( به عنوان یک موجود مشخص ) هستند.
********
با این مقدمه ØŒ Ùˆ شناخت تلخیص شدهء متدولوژی ٠متکی بر دیالکتیک ØŒ اکنون راØت تر Ù…ÛŒ توان به تبیین رابطهء سیاست Ùˆ ادبیات پرداخت.
از یک منظر Ú©Ù„ÛŒ ØŒ هر نوع نگاه نوشتاری Ú©Ù‡ Øامل معرÙتی Øسی ØŒ تصویری ØŒ اخلاقی ØŒ معنوی Ùˆ اجتماعی ( جدا از کالبد آن (( ژانر )) ) باشد ØŒ یک نگاه ادبی ست Ùˆ آن نوشتار در زیر مجموعهء Ù…Ùهوم Ú©Ù„ÛŒ ادبیات قرار Ù…ÛŒ گیرد. یک Ù…Øصول ادبی ØŒ نتیجهء تاءمل ØŒ تÙکر ØŒ تعمق ØŒ تعقل ØŒ تجزیه Ùˆ تØلیل Ùˆ استنتاج ØŒ بر اساس یک متدولوژی مشخص است ØŒ Ú©Ù‡ خود ٠این متدولوژی ØŒ برخاسته از یک جهان بینی معلوم Ùˆ مشخص است. بنابراین ØŒ د رهمین ابتدا باید Ú¯Ùت ØŒ Ù…Øصول ادبی ØŒ Øاصل Ùعالیت دماغی انسان Ùˆ برگرÙته از دو جهان Øسی ( درونی Ùˆ بر مبنای غریزی یا به تعبیری ØŒ کارکرد ارگانیک اندامها Ùˆ باÙت عصبی Ùˆ ساختار هورمونیک ØŒ Ú©Ù‡ مادیت Ùیزیولوژیک را معنا Ù…ÛŒ دهد ) Ùˆ مادی ( بیرونی Ùˆ اجتماعی ØŒ Ú©Ù‡ مادیت بیولوژیک را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ بخشد ) اوست ØŒ Ú©Ù‡ بصورت نوشته ØŒ عینیت Ù…ÛŒ یابد. این عینیت Ùˆ شیء یت ØŒ منعکس کنندهء همان جهان بینی ای است Ú©Ù‡ ذکر آن رÙت Ùˆ در هر Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ø´Ú©Ù„ یاÙته باشد ØŒ در ماهیت ØŒ Øامل ٠یک نگرش خاص به جهان پیرامون Ùˆ انسان Ùˆ هستی طبیعی Ùˆ اجتماعی اوست.
Ùعالیت ادبی ØŒ شباهت بسیاری به Ùعالیت معده ØŒ در رابطه با غذائی Ú©Ù‡ به آن وارد Ù…ÛŒ شود ØŒ دارد ! یک ادیب ØŒ همانند معده ای عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ مواد غذائی ( مواد اولیه ) را جذب ØŒ آنها را با آنزیمها Ùˆ اسید ( عمل تÙکر Ùˆ قیاس Ùˆ تطابق Øسی ) در آمیخته ØŒ تجزیه ( تعقل Ùˆ تاءمل ) Ù…ÛŒ کند ØŒ مواد هضم شده ( Ù…Øصولات شخصی Ùˆ Ù…Øصول ادبی یا واقعیات بازیاÙت شده ) را به جریان خون ( اجتماع ) وارد Ù…ÛŒ کند. Øال اگر این سیستم ( نظام ) با مشکلی روبرو باشد ØŒ زوائد ( مدÙوع ) را دÙع نکرده ØŒ یا عمل جذب مجدد ØŒ صورت نپذیرد ØŒ Ùˆ چرخه کامل نباشد ØŒ Øاصل کار، مطلوب بدن ( جامعه ) نخواهد بود !!!
با چنین نگرشی Ù…ÛŒ توان دریاÙت Ú©Ù‡ چرا ادبیات ØŒ بصورت Ù…Øصول ادبی ØŒ گونه گون Ùˆ متÙاوت است Ùˆ از سوی دیگر ØŒ Ù…ÛŒ تواند دارای خلوص Ùˆ یا ناخالصی بوده ØŒ در Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ù…Øتوی ØŒ متناقض باشد! یا برعکس ØŒ در یک Ø·Ø±Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ بینانه، Øاصل کارکرد منظم برگزیدن ماده Ø¡ خام ØŒ گزینش عناصر مطابق با Øقیقت ØŒ درآمیختن این عناصر، Ùˆ در Ø·ÛŒ یک Ùرآیند برنامه ریزی شده ØŒ Ù…Øصولی مشخص ØŒ از یک کار مشخص دماغی باشد.
************
بر اساس آنچه آمد ØŒ این انتظار Ú©Ù‡ Ù…Øصولات ادبی ØŒ در یک ساختار متناقض اجتماعی ØŒ Ùˆ یک ساختار متعارض طبیعی ØŒ تبلوری همسان داشته باشند ØŒ البته Ú©Ù‡ انتظاری دور از واقع است !
آنچه به عنوان Ùعالیت ادبی برنامه ریزی شده آمد ØŒ البته Ú©Ù‡ ایده آل است Ùˆ به عنوان یک Ø·Ø±Ø Ø¹Ù„Ù…ÛŒ باید مدنظر هنروران قرار گیرد ØŒ اما این ایده آل ØŒ همانند بسیاری از آرمانهای دیگر ØŒ Ùاصله ای عمیق با واقعیت موجود دارد. در واقع ØŒ یک راهبرد ادبی ست Ú©Ù‡ عالی ترین تÙکر ØŒ در یک جهان بینی علمی ØŒ قادر به خلق آن است Ùˆ تا انسان از نظام اجتماعی پر تناقض کنونی رهائی نیابد ØŒ بجز درانگشت شمارانی خود آگاه ØŒ قابل Øصول نیست. ولی آنچه واقعیت دارد ØŒ همان است Ú©Ù‡ در بخش آخر Ú¯Ùتار اخیر بدان اشاره رÙت . یعنی گونه گونی همراه با تناقض !
در چنین شرائطی ØŒ ادبیات بمثابه Ù…Øصول ادبی ØŒ دقیقا آئینه همان تعارضات Ùˆ تناقضاتی ست Ú©Ù‡ یک سیاست Ú©Ù„ÛŒ Øاکم بر جامعه ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند. این بدان معنا نیست Ú©Ù‡ لزوما ØŒ Ù…Øصول ادبی ØŒ نقد موجودیت سیاست Øاکم است ØŒ Ú©Ù‡ همچنین ØŒ در راستای آنچه هست ØŒ Ù…ÛŒ تواند Ø´Ú©Ù„ یاÙته ØŒ تعارضی با واقعیت سیاسی نداشته باشد.
قطعا چنین رابطه ای ØŒ هم Ù…ÛŒ تواند مستقیم باشد ØŒ هم غیر مستقیم . این تاثیر Øتی Ù…ÛŒ تواند به Ù„Øاظ زمانی ØŒ با تاخیر همراه بوده ØŒ در Ù¾ÛŒ Øوادث ØŒ بوجود آید.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم ØŒ سیاست بمعنای دیپلماسی ØŒ سیاست به معنای روش شناسی Ùرهنگی ØŒ سیاست به معنای Ø´Ú©Ù„ نگرش اجتماعی ØŒ سیاست به معنای یک راهبرد Ùˆ مدیریت انسانی Ùˆ یا ضد انسانی Ùˆ سیاست Øتی به معنای یک نگرش ÙلسÙÛŒ به مساله Øیات ØŒ Ù…ÛŒ تواند نمود یابد Ùˆ نمادهای خاص خود را خلق کند. با چنین برداشتی ØŒ ادبیات ØŒ درهمهء عرصه ها ØŒ در یک کشمکش دائمی با سیاست موجود ØŒ به عنوان یک واقعیت است. Øال اینکه یک ادیب ØŒ چگونه رابطهء خود را با آن هماهنگ Ù…ÛŒ کند ØŒ مساله ای است Ú©Ù‡ به ساخت Ùˆ باÙت تÙکر ÙˆÛŒ ØŒ بمثابه جهان بینی ØŒ خاستگاه اجتماعی ØŒ خواستگاه طبقاتی او ØŒ Ùˆ همچنین درجهء خود آگاهی ÙˆÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ØŒ اما در اینکه او هرگز قادر نیست ØŒ در کنار پنجره ای رو به دریا ØŒ خود را Ùارغ از هیاهوی جهان خارج بداند ØŒ Ø´Ú©ÛŒ وجود ندارد !!!
در پایان ØŒ تنها Ù…ÛŒ توانم بگویم Ú©Ù‡ برای یک ادیب ØŒ سیاست همچون معشوقه ای ست Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ از او بیشتر گریزان باشد ØŒ ÙˆÛŒ بیشتر به دنبالش خواهد رÙت ! این جدال ØŒ نبض درونی Øیات اجتماعی ست Ùˆ ادبیات را گریزی از آن نیست. پس باید به سراغش رود Ùˆ رام Ùˆ آرام اش سازد ! یا اینکه تن به انزوا دهد ØŒ Ú©Ù‡ در آنصورت ،او با دسته Ú¯Ù„ÛŒ به روی سنگ قبر ØŒ برایش ØŒ آرامش ابدی آرزو خواهد کرد !!!
Ùرهاد عرÙانی - مزدک
* 16/4/1383 *
- برخی مقولات ØŒ در عین Øال Ú©Ù‡ بسیار بدیهی Ùˆ روشن بنظر Ù…ÛŒ رسند ØŒ از پیچیدگیهایی برخوردارند ØŒ Ú©Ù‡ این بغرنجی ها ØŒ عموما ناشی از خلط مبØØ«ÛŒ ست Ú©Ù‡ بسیار کهنه است Ùˆ آنچنان در جان این مباØØ« نشسته ØŒ Ú©Ù‡ تÙکیک Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص خلوص هر مقوله را بسیار مشکل Ù…ÛŒ کند.
از جمله اینکه ØŒ هر گاه صØبت از رابطه ادبیات با سیاست Ù…ÛŒ شود ØŒ بلاÙاصله ØŒ در ذهن بسیاری از مخاطبان Ø› این ذهنیت Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ منظور از سیاست ØŒ علم سیاست ØŒ به عنوان مقوله ای تخصصی Ùˆ ÙÙ†ÛŒ Ùˆ آکادمیک است ØŒ یا آنچه آنان بشکل روزمره Ùˆ در ارتباط با Øکومتهایشان Ùˆ اØزاب Ùˆ گروهها Ùˆ عقایدشان ØŒ برخورد دارند ! یا از طر٠دیگر ØŒ وقتی صØبت از ادبیات Ù…ÛŒ شود ØŒ منظور، بیان ÙÙ†ÛŒ معنویت Ùˆ اخلاق انسانی ØŒ در گذر از Ù…Ùهوم زندگی Ùˆ خود زندگی ست.
این نوع نگاه ØŒ اگرچه در یک بیان تخصصی ØŒ کاملا صØÛŒØ Ùˆ قابل درک است ØŒ اما در نظام مند کردن Ù ( در قالب سیستم ریختن Ùˆ طبقه بندی کردن ) Ù…Ùاهیم ØŒ علاوه بر اینکه Ú©Ù…Ú©ÛŒ به درک رابطهء بین ادبیات Ùˆ سیاست نمی کند ØŒ Ú©Ù‡ به دلیل نگاه تجریدی ( Ùˆ استقرائی Ú©Ù‡ شاید در مرØلهء مقدمهء شناخت Ù…ÛŒ تواند کاربرد داشته باشد ) تنها ØŒ ما را از Ùاصله گرÙتن از منظر ØŒ Ùˆ دیدن Ú©Ù„ پدیده ØŒ باز Ù…ÛŒ دارد.
با چنین نگرشی ØŒ نه تنها بررسی مقولهء رابطهء ادبیات با سیاست ØŒ ممکن نیست ØŒ Ú©Ù‡ بررسی ØŒ Ùˆ ساختار بندی ٠هیچ مقولهء دیگری نیز امکانپذیر نیست ! بنا بر این ØŒ ما پیش از اینکه بخواهیم به بØØ« اصلی وارد شویم ØŒ لازم است متدولوژی خویش را ØŒ در تبیین اینگونه مسائل نظری ØŒ مشخص کرده ØŒ Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡ÛŒÙ….
مبنای Øرکت ما ØŒ در پدیدار شناسی مقولات معنوی ØŒ بر خلا٠نگرش ذهنی ØŒ مبانی مادی Ø´Ú©Ù„ دهی هر پدیده است. پس درهمین ابتدا ØŒ Øساب خود را از تمامی Ù†Øله های Ùکری Ú©Ù‡ ماهیت هر پدیده را در استقراء آن پدیده Ùˆ بررسی مجرد آن در Ùضای لامکان ØŒ Ù…ÛŒ جویند ØŒ جدا Ù…ÛŒ کنیم.
دلیلمان نیز، برای رجعت به مبانی مادی ØŒ این است Ú©Ù‡ معنویت را در مرØلهء Ùعلیت یاÙتن ØŒ غیر قابل تÙکیک از وجود مادی Ù…ÛŒ دانیم. اگر Ú†Ù‡ عنصر معنوی ØŒ به عنوان Øاصل یک Ùعالیت ØŒ شیء یت مستقل یاÙته ØŒ خود Øیات مستقل Ù…ÛŒ یابد ØŒ اما همین شیئی یت استقلال یاÙته ØŒ بدون درک ملزوماتی Ú©Ù‡ وجود آن را ایجاب کرده ØŒ قابل درک نیست! جالب تر اینکه بگویم همین استقلال Ù…Ùهومی نیز، به Ù…Øض اینکه در بده - بستان روابط انسانی قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ از Øوزهء معنویت صÙر٠خارج شده ØŒ به عنصری مادی ØŒ در Øوزهء عمل اجتماعی تبدیل Ù…ÛŒ شود.
نکته دوم در این متدولوژی ، تمیز انسان مجرد ، از انسان مشخص ، است ! یعنی چه ؟ ؛
انسان مجرد ØŒ انسانی ست Ú©Ù‡ بنابر درک هر یک از ما ØŒ Ù…ÛŒ تواند در ذهنمان دارای Øیات مستقل بوده ØŒ شامل تعریÙÛŒ خاص شود. تعداد این درک Ú©Ù„ÛŒ از انسان ØŒ Ù…ÛŒ تواند به تعداد آدمهائی باشد Ú©Ù‡ بر روی کرهء زمین زندگی Ù…ÛŒ کنند ! به زبان ساده تر ØŒ هر کدام از ما تعریÙÛŒ ذهنی ØŒ یا برداشتی شخصی از Ù…Ùهوم انسان داریم Ú©Ù‡ بسیار Ù…ÛŒ تواند متکثر شده ØŒ هیچ قرابتی با Ù…Ùاهیم تعری٠شده در اذهان دیگر نداشته باشد ( نگاه ادیان به انسان از این مقوله است ) ØŒ اما انسان مشخص ! همان است Ú©Ù‡ در یک نظام مشخص اقتصادی ØŒ اجتماعی ØŒ سیاسی Ùˆ Ùرهنگی Ù…ÛŒ زیید ØŒ دارای هویت مشخص است ØŒ جایگاه اجتماعی Ùˆ طبقاتی دارد. سن Ùˆ سالش مشخص است ØŒ مسئولیتها Ùˆ امکاناتش روشن است Ùˆ در یک تعری٠بیولوژیک Ùˆ Ùیزیولوژیک ØŒ وجود خارجی دارد !!
نکته سوم این است Ú©Ù‡ ØŒ روش ما متکی بر درک انسان ØŒ به عنوان موجودی دوسویه ØŒ یعنی متکی بر غرایز از یکسو ØŒ Ùˆ متکی بر تÙکر ØŒ از سوی دیگر است. منشاء غریزهء او ØŒ Øیات Ù Ùیزیولوژیک ØŒ Ùˆ منشاء تÙکر او را ØŒ Øیات اجتماعی ØŒ Ù…ÛŒ دانیم. بنابراین ØŒ انسان مورد نظر ما ØŒ موجودی مادی ØŒ مشخص ØŒ دارای نیازهای غریزی Ùˆ متÙکر است ØŒ Ú©Ù‡ وجه تمایز او از Øیوان ØŒ Øیات اجتماعی ست ØŒ Ú©Ù‡ این Øیات اجتماعی ØŒ البته بدنبال خود ØŒ تÙکر ØŒ تعقل ØŒ اخلاق ØŒ معنویت Ùˆ Ù…Ùهوم انسانیت را ØŒ ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند.
*********
با علم به نکات مذکور ØŒ اکنون Ù…ÛŒ توان به صراØت Ú¯Ùت Ø› جنس Ù…Ùاهیم سیاست Ùˆ ادبیات نیز ØŒ همانند خود انسان ØŒ دو سویه است ! یعنی از یکسو به درک Øیات اجتماعی ÙˆÛŒ باز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از سوی دیگر به Øیات طبیعی ÙˆÛŒ Ùˆ نظر به عدم تÙکیک این دو مقوله در متدولوژی مذکور ØŒ هر دو Ù…Ùهوم ( سیاست Ùˆ ادبیات ) ØŒ در Ù¾ÛŒ پاسخ به هر دوسویه این پدیده ( Øیات طبیعی Ùˆ اجتماعی - اØساسات Ùˆ روابط) ØŒ یعنی انسان ( به عنوان یک موجود مشخص ) هستند.
********
با این مقدمه ØŒ Ùˆ شناخت تلخیص شدهء متدولوژی ٠متکی بر دیالکتیک ØŒ اکنون راØت تر Ù…ÛŒ توان به تبیین رابطهء سیاست Ùˆ ادبیات پرداخت.
از یک منظر Ú©Ù„ÛŒ ØŒ هر نوع نگاه نوشتاری Ú©Ù‡ Øامل معرÙتی Øسی ØŒ تصویری ØŒ اخلاقی ØŒ معنوی Ùˆ اجتماعی ( جدا از کالبد آن (( ژانر )) ) باشد ØŒ یک نگاه ادبی ست Ùˆ آن نوشتار در زیر مجموعهء Ù…Ùهوم Ú©Ù„ÛŒ ادبیات قرار Ù…ÛŒ گیرد. یک Ù…Øصول ادبی ØŒ نتیجهء تاءمل ØŒ تÙکر ØŒ تعمق ØŒ تعقل ØŒ تجزیه Ùˆ تØلیل Ùˆ استنتاج ØŒ بر اساس یک متدولوژی مشخص است ØŒ Ú©Ù‡ خود ٠این متدولوژی ØŒ برخاسته از یک جهان بینی معلوم Ùˆ مشخص است. بنابراین ØŒ د رهمین ابتدا باید Ú¯Ùت ØŒ Ù…Øصول ادبی ØŒ Øاصل Ùعالیت دماغی انسان Ùˆ برگرÙته از دو جهان Øسی ( درونی Ùˆ بر مبنای غریزی یا به تعبیری ØŒ کارکرد ارگانیک اندامها Ùˆ باÙت عصبی Ùˆ ساختار هورمونیک ØŒ Ú©Ù‡ مادیت Ùیزیولوژیک را معنا Ù…ÛŒ دهد ) Ùˆ مادی ( بیرونی Ùˆ اجتماعی ØŒ Ú©Ù‡ مادیت بیولوژیک را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ بخشد ) اوست ØŒ Ú©Ù‡ بصورت نوشته ØŒ عینیت Ù…ÛŒ یابد. این عینیت Ùˆ شیء یت ØŒ منعکس کنندهء همان جهان بینی ای است Ú©Ù‡ ذکر آن رÙت Ùˆ در هر Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ø´Ú©Ù„ یاÙته باشد ØŒ در ماهیت ØŒ Øامل ٠یک نگرش خاص به جهان پیرامون Ùˆ انسان Ùˆ هستی طبیعی Ùˆ اجتماعی اوست.
Ùعالیت ادبی ØŒ شباهت بسیاری به Ùعالیت معده ØŒ در رابطه با غذائی Ú©Ù‡ به آن وارد Ù…ÛŒ شود ØŒ دارد ! یک ادیب ØŒ همانند معده ای عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ مواد غذائی ( مواد اولیه ) را جذب ØŒ آنها را با آنزیمها Ùˆ اسید ( عمل تÙکر Ùˆ قیاس Ùˆ تطابق Øسی ) در آمیخته ØŒ تجزیه ( تعقل Ùˆ تاءمل ) Ù…ÛŒ کند ØŒ مواد هضم شده ( Ù…Øصولات شخصی Ùˆ Ù…Øصول ادبی یا واقعیات بازیاÙت شده ) را به جریان خون ( اجتماع ) وارد Ù…ÛŒ کند. Øال اگر این سیستم ( نظام ) با مشکلی روبرو باشد ØŒ زوائد ( مدÙوع ) را دÙع نکرده ØŒ یا عمل جذب مجدد ØŒ صورت نپذیرد ØŒ Ùˆ چرخه کامل نباشد ØŒ Øاصل کار، مطلوب بدن ( جامعه ) نخواهد بود !!!
با چنین نگرشی Ù…ÛŒ توان دریاÙت Ú©Ù‡ چرا ادبیات ØŒ بصورت Ù…Øصول ادبی ØŒ گونه گون Ùˆ متÙاوت است Ùˆ از سوی دیگر ØŒ Ù…ÛŒ تواند دارای خلوص Ùˆ یا ناخالصی بوده ØŒ در Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ù…Øتوی ØŒ متناقض باشد! یا برعکس ØŒ در یک Ø·Ø±Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ بینانه، Øاصل کارکرد منظم برگزیدن ماده Ø¡ خام ØŒ گزینش عناصر مطابق با Øقیقت ØŒ درآمیختن این عناصر، Ùˆ در Ø·ÛŒ یک Ùرآیند برنامه ریزی شده ØŒ Ù…Øصولی مشخص ØŒ از یک کار مشخص دماغی باشد.
************
بر اساس آنچه آمد ØŒ این انتظار Ú©Ù‡ Ù…Øصولات ادبی ØŒ در یک ساختار متناقض اجتماعی ØŒ Ùˆ یک ساختار متعارض طبیعی ØŒ تبلوری همسان داشته باشند ØŒ البته Ú©Ù‡ انتظاری دور از واقع است !
آنچه به عنوان Ùعالیت ادبی برنامه ریزی شده آمد ØŒ البته Ú©Ù‡ ایده آل است Ùˆ به عنوان یک Ø·Ø±Ø Ø¹Ù„Ù…ÛŒ باید مدنظر هنروران قرار گیرد ØŒ اما این ایده آل ØŒ همانند بسیاری از آرمانهای دیگر ØŒ Ùاصله ای عمیق با واقعیت موجود دارد. در واقع ØŒ یک راهبرد ادبی ست Ú©Ù‡ عالی ترین تÙکر ØŒ در یک جهان بینی علمی ØŒ قادر به خلق آن است Ùˆ تا انسان از نظام اجتماعی پر تناقض کنونی رهائی نیابد ØŒ بجز درانگشت شمارانی خود آگاه ØŒ قابل Øصول نیست. ولی آنچه واقعیت دارد ØŒ همان است Ú©Ù‡ در بخش آخر Ú¯Ùتار اخیر بدان اشاره رÙت . یعنی گونه گونی همراه با تناقض !
در چنین شرائطی ØŒ ادبیات بمثابه Ù…Øصول ادبی ØŒ دقیقا آئینه همان تعارضات Ùˆ تناقضاتی ست Ú©Ù‡ یک سیاست Ú©Ù„ÛŒ Øاکم بر جامعه ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند. این بدان معنا نیست Ú©Ù‡ لزوما ØŒ Ù…Øصول ادبی ØŒ نقد موجودیت سیاست Øاکم است ØŒ Ú©Ù‡ همچنین ØŒ در راستای آنچه هست ØŒ Ù…ÛŒ تواند Ø´Ú©Ù„ یاÙته ØŒ تعارضی با واقعیت سیاسی نداشته باشد.
قطعا چنین رابطه ای ØŒ هم Ù…ÛŒ تواند مستقیم باشد ØŒ هم غیر مستقیم . این تاثیر Øتی Ù…ÛŒ تواند به Ù„Øاظ زمانی ØŒ با تاخیر همراه بوده ØŒ در Ù¾ÛŒ Øوادث ØŒ بوجود آید.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم ØŒ سیاست بمعنای دیپلماسی ØŒ سیاست به معنای روش شناسی Ùرهنگی ØŒ سیاست به معنای Ø´Ú©Ù„ نگرش اجتماعی ØŒ سیاست به معنای یک راهبرد Ùˆ مدیریت انسانی Ùˆ یا ضد انسانی Ùˆ سیاست Øتی به معنای یک نگرش ÙلسÙÛŒ به مساله Øیات ØŒ Ù…ÛŒ تواند نمود یابد Ùˆ نمادهای خاص خود را خلق کند. با چنین برداشتی ØŒ ادبیات ØŒ درهمهء عرصه ها ØŒ در یک کشمکش دائمی با سیاست موجود ØŒ به عنوان یک واقعیت است. Øال اینکه یک ادیب ØŒ چگونه رابطهء خود را با آن هماهنگ Ù…ÛŒ کند ØŒ مساله ای است Ú©Ù‡ به ساخت Ùˆ باÙت تÙکر ÙˆÛŒ ØŒ بمثابه جهان بینی ØŒ خاستگاه اجتماعی ØŒ خواستگاه طبقاتی او ØŒ Ùˆ همچنین درجهء خود آگاهی ÙˆÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ØŒ اما در اینکه او هرگز قادر نیست ØŒ در کنار پنجره ای رو به دریا ØŒ خود را Ùارغ از هیاهوی جهان خارج بداند ØŒ Ø´Ú©ÛŒ وجود ندارد !!!
در پایان ØŒ تنها Ù…ÛŒ توانم بگویم Ú©Ù‡ برای یک ادیب ØŒ سیاست همچون معشوقه ای ست Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ از او بیشتر گریزان باشد ØŒ ÙˆÛŒ بیشتر به دنبالش خواهد رÙت ! این جدال ØŒ نبض درونی Øیات اجتماعی ست Ùˆ ادبیات را گریزی از آن نیست. پس باید به سراغش رود Ùˆ رام Ùˆ آرام اش سازد ! یا اینکه تن به انزوا دهد ØŒ Ú©Ù‡ در آنصورت ،او با دسته Ú¯Ù„ÛŒ به روی سنگ قبر ØŒ برایش ØŒ آرامش ابدی آرزو خواهد کرد !!!
Ùرهاد عرÙانی - مزدک
* 16/4/1383 *