ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ - مزدک---رابطهء ادبیات با سیاست
رابطهء ادبیات با سیاست
- برخی مقولات ØŒ در عین ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ بسیار بدیهی Ùˆ روشن بنظر Ù…ÛŒ رسند ØŒ از پیچیدگیهایی برخوردارند ØŒ Ú©Ù‡ این بغرنجی ها ØŒ عموما ناشی از خلط Ù…Ø¨ØØ«ÛŒ ست Ú©Ù‡ بسیار کهنه است Ùˆ آنچنان در جان این Ù…Ø¨Ø§ØØ« نشسته ØŒ Ú©Ù‡ تÙکیک Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص خلوص هر مقوله را بسیار مشکل Ù…ÛŒ کند.
از جمله اینکه ØŒ هر گاه ØµØØ¨Øª از رابطه ادبیات با سیاست Ù…ÛŒ شود ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ در ذهن بسیاری از مخاطبان Ø› این ذهنیت Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ منظور از سیاست ØŒ علم سیاست ØŒ به عنوان مقوله ای تخصصی Ùˆ ÙÙ†ÛŒ Ùˆ آکادمیک است ØŒ یا آنچه آنان بشکل روزمره Ùˆ در ارتباط با ØÚ©ÙˆÙ…تهایشان Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ گروهها Ùˆ عقایدشان ØŒ برخورد دارند ! یا از طر٠دیگر ØŒ وقتی ØµØØ¨Øª از ادبیات Ù…ÛŒ شود ØŒ منظور، بیان ÙÙ†ÛŒ معنویت Ùˆ اخلاق انسانی ØŒ در گذر از Ù…Ùهوم زندگی Ùˆ خود زندگی ست.
این نوع نگاه ØŒ اگرچه در یک بیان تخصصی ØŒ کاملا صØÛŒØ Ùˆ قابل درک است ØŒ اما در نظام مند کردن Ù ( در قالب سیستم ریختن Ùˆ طبقه بندی کردن ) Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ØŒ علاوه بر اینکه Ú©Ù…Ú©ÛŒ به درک رابطهء بین ادبیات Ùˆ سیاست نمی کند ØŒ Ú©Ù‡ به دلیل نگاه تجریدی ( Ùˆ استقرائی Ú©Ù‡ شاید در مرØÙ„هء مقدمهء شناخت Ù…ÛŒ تواند کاربرد داشته باشد ) تنها ØŒ ما را از ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از منظر ØŒ Ùˆ دیدن Ú©Ù„ پدیده ØŒ باز Ù…ÛŒ دارد.
با چنین نگرشی ØŒ نه تنها بررسی مقولهء رابطهء ادبیات با سیاست ØŒ ممکن نیست ØŒ Ú©Ù‡ بررسی ØŒ Ùˆ ساختار بندی ٠هیچ مقولهء دیگری نیز امکانپذیر نیست ! بنا بر این ØŒ ما پیش از اینکه بخواهیم به Ø¨ØØ« اصلی وارد شویم ØŒ لازم است متدولوژی خویش را ØŒ در تبیین اینگونه مسائل نظری ØŒ مشخص کرده ØŒ Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡ÛŒÙ….
مبنای ØØ±Ú©Øª ما ØŒ در پدیدار شناسی مقولات معنوی ØŒ بر خلا٠نگرش ذهنی ØŒ مبانی مادی Ø´Ú©Ù„ دهی هر پدیده است. پس درهمین ابتدا ØŒ ØØ³Ø§Ø¨ خود را از تمامی Ù†ØÙ„Ù‡ های Ùکری Ú©Ù‡ ماهیت هر پدیده را در استقراء آن پدیده Ùˆ بررسی مجرد آن در ÙØ¶Ø§ÛŒ لامکان ØŒ Ù…ÛŒ جویند ØŒ جدا Ù…ÛŒ کنیم.
دلیلمان نیز، برای رجعت به مبانی مادی ØŒ این است Ú©Ù‡ معنویت را در مرØÙ„هء ÙØ¹Ù„یت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ غیر قابل تÙکیک از وجود مادی Ù…ÛŒ دانیم. اگر Ú†Ù‡ عنصر معنوی ØŒ به عنوان ØØ§ØµÙ„ یک ÙØ¹Ø§Ù„یت ØŒ شیء یت مستقل ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ خود ØÛŒØ§Øª مستقل Ù…ÛŒ یابد ØŒ اما همین شیئی یت استقلال ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ بدون درک ملزوماتی Ú©Ù‡ وجود آن را ایجاب کرده ØŒ قابل درک نیست! جالب تر اینکه بگویم همین استقلال Ù…Ùهومی نیز، به Ù…ØØ¶ اینکه در بده - بستان روابط انسانی قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ از ØÙˆØ²Ù‡Ø¡ معنویت ØµÙØ±Ù خارج شده ØŒ به عنصری مادی ØŒ در ØÙˆØ²Ù‡Ø¡ عمل اجتماعی تبدیل Ù…ÛŒ شود.
نکته دوم در این متدولوژی ، تمیز انسان مجرد ، از انسان مشخص ، است ! یعنی چه ؟ ؛
انسان مجرد ØŒ انسانی ست Ú©Ù‡ بنابر درک هر یک از ما ØŒ Ù…ÛŒ تواند در ذهنمان دارای ØÛŒØ§Øª مستقل بوده ØŒ شامل تعریÙÛŒ خاص شود. تعداد این درک Ú©Ù„ÛŒ از انسان ØŒ Ù…ÛŒ تواند به تعداد آدمهائی باشد Ú©Ù‡ بر روی کرهء زمین زندگی Ù…ÛŒ کنند ! به زبان ساده تر ØŒ هر کدام از ما تعریÙÛŒ ذهنی ØŒ یا برداشتی شخصی از Ù…Ùهوم انسان داریم Ú©Ù‡ بسیار Ù…ÛŒ تواند متکثر شده ØŒ هیچ قرابتی با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… تعری٠شده در اذهان دیگر نداشته باشد ( نگاه ادیان به انسان از این مقوله است ) ØŒ اما انسان مشخص ! همان است Ú©Ù‡ در یک نظام مشخص اقتصادی ØŒ اجتماعی ØŒ سیاسی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ زیید ØŒ دارای هویت مشخص است ØŒ جایگاه اجتماعی Ùˆ طبقاتی دارد. سن Ùˆ سالش مشخص است ØŒ مسئولیتها Ùˆ امکاناتش روشن است Ùˆ در یک تعری٠بیولوژیک Ùˆ Ùیزیولوژیک ØŒ وجود خارجی دارد !!
نکته سوم این است Ú©Ù‡ ØŒ روش ما متکی بر درک انسان ØŒ به عنوان موجودی دوسویه ØŒ یعنی متکی بر غرایز از یکسو ØŒ Ùˆ متکی بر تÙکر ØŒ از سوی دیگر است. منشاء غریزهء او ØŒ ØÛŒØ§Øª Ù Ùیزیولوژیک ØŒ Ùˆ منشاء تÙکر او را ØŒ ØÛŒØ§Øª اجتماعی ØŒ Ù…ÛŒ دانیم. بنابراین ØŒ انسان مورد نظر ما ØŒ موجودی مادی ØŒ مشخص ØŒ دارای نیازهای غریزی Ùˆ متÙکر است ØŒ Ú©Ù‡ وجه تمایز او از ØÛŒÙˆØ§Ù† ØŒ ØÛŒØ§Øª اجتماعی ست ØŒ Ú©Ù‡ این ØÛŒØ§Øª اجتماعی ØŒ البته بدنبال خود ØŒ تÙکر ØŒ تعقل ØŒ اخلاق ØŒ معنویت Ùˆ Ù…Ùهوم انسانیت را ØŒ ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند.
*********
با علم به نکات مذکور ØŒ اکنون Ù…ÛŒ توان به ØµØ±Ø§ØØª Ú¯ÙØª Ø› جنس Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… سیاست Ùˆ ادبیات نیز ØŒ همانند خود انسان ØŒ دو سویه است ! یعنی از یکسو به درک ØÛŒØ§Øª اجتماعی ÙˆÛŒ باز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از سوی دیگر به ØÛŒØ§Øª طبیعی ÙˆÛŒ Ùˆ نظر به عدم تÙکیک این دو مقوله در متدولوژی مذکور ØŒ هر دو Ù…Ùهوم ( سیاست Ùˆ ادبیات ) ØŒ در Ù¾ÛŒ پاسخ به هر دوسویه این پدیده ( ØÛŒØ§Øª طبیعی Ùˆ اجتماعی - Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ روابط) ØŒ یعنی انسان ( به عنوان یک موجود مشخص ) هستند.
********
با این مقدمه ØŒ Ùˆ شناخت تلخیص شدهء متدولوژی ٠متکی بر دیالکتیک ØŒ اکنون Ø±Ø§ØØª تر Ù…ÛŒ توان به تبیین رابطهء سیاست Ùˆ ادبیات پرداخت.
از یک منظر Ú©Ù„ÛŒ ØŒ هر نوع نگاه نوشتاری Ú©Ù‡ ØØ§Ù…Ù„ Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ ØØ³ÛŒ ØŒ تصویری ØŒ اخلاقی ØŒ معنوی Ùˆ اجتماعی ( جدا از کالبد آن (( ژانر )) ) باشد ØŒ یک نگاه ادبی ست Ùˆ آن نوشتار در زیر مجموعهء Ù…Ùهوم Ú©Ù„ÛŒ ادبیات قرار Ù…ÛŒ گیرد. یک Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ نتیجهء تاءمل ØŒ تÙکر ØŒ تعمق ØŒ تعقل ØŒ تجزیه Ùˆ تØÙ„یل Ùˆ استنتاج ØŒ بر اساس یک متدولوژی مشخص است ØŒ Ú©Ù‡ خود ٠این متدولوژی ØŒ برخاسته از یک جهان بینی معلوم Ùˆ مشخص است. بنابراین ØŒ د رهمین ابتدا باید Ú¯ÙØª ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ ØØ§ØµÙ„ ÙØ¹Ø§Ù„یت دماغی انسان Ùˆ Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از دو جهان ØØ³ÛŒ ( درونی Ùˆ بر مبنای غریزی یا به تعبیری ØŒ کارکرد ارگانیک اندامها Ùˆ Ø¨Ø§ÙØª عصبی Ùˆ ساختار هورمونیک ØŒ Ú©Ù‡ مادیت Ùیزیولوژیک را معنا Ù…ÛŒ دهد ) Ùˆ مادی ( بیرونی Ùˆ اجتماعی ØŒ Ú©Ù‡ مادیت بیولوژیک را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ بخشد ) اوست ØŒ Ú©Ù‡ بصورت نوشته ØŒ عینیت Ù…ÛŒ یابد. این عینیت Ùˆ شیء یت ØŒ منعکس کنندهء همان جهان بینی ای است Ú©Ù‡ ذکر آن Ø±ÙØª Ùˆ در هر Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد ØŒ در ماهیت ØŒ ØØ§Ù…Ù„ ٠یک نگرش خاص به جهان پیرامون Ùˆ انسان Ùˆ هستی طبیعی Ùˆ اجتماعی اوست.
ÙØ¹Ø§Ù„یت ادبی ØŒ شباهت بسیاری به ÙØ¹Ø§Ù„یت معده ØŒ در رابطه با غذائی Ú©Ù‡ به آن وارد Ù…ÛŒ شود ØŒ دارد ! یک ادیب ØŒ همانند معده ای عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ مواد غذائی ( مواد اولیه ) را جذب ØŒ آنها را با آنزیمها Ùˆ اسید ( عمل تÙکر Ùˆ قیاس Ùˆ تطابق ØØ³ÛŒ ) در آمیخته ØŒ تجزیه ( تعقل Ùˆ تاءمل ) Ù…ÛŒ کند ØŒ مواد هضم شده ( Ù…ØØµÙˆÙ„ات شخصی Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی یا واقعیات Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª شده ) را به جریان خون ( اجتماع ) وارد Ù…ÛŒ کند. ØØ§Ù„ اگر این سیستم ( نظام ) با مشکلی روبرو باشد ØŒ زوائد ( مدÙوع ) را Ø¯ÙØ¹ نکرده ØŒ یا عمل جذب مجدد ØŒ صورت نپذیرد ØŒ Ùˆ چرخه کامل نباشد ØŒ ØØ§ØµÙ„ کار، مطلوب بدن ( جامعه ) نخواهد بود !!!
با چنین نگرشی Ù…ÛŒ توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ چرا ادبیات ØŒ بصورت Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ گونه گون Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ از سوی دیگر ØŒ Ù…ÛŒ تواند دارای خلوص Ùˆ یا ناخالصی بوده ØŒ در Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒ ØŒ متناقض باشد! یا برعکس ØŒ در یک Ø·Ø±Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ بینانه، ØØ§ØµÙ„ کارکرد منظم برگزیدن ماده Ø¡ خام ØŒ گزینش عناصر مطابق با ØÙ‚یقت ØŒ درآمیختن این عناصر، Ùˆ در Ø·ÛŒ یک ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ برنامه ریزی شده ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ÛŒ مشخص ØŒ از یک کار مشخص دماغی باشد.
************
بر اساس آنچه آمد ØŒ این انتظار Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ات ادبی ØŒ در یک ساختار متناقض اجتماعی ØŒ Ùˆ یک ساختار متعارض طبیعی ØŒ تبلوری همسان داشته باشند ØŒ البته Ú©Ù‡ انتظاری دور از واقع است !
آنچه به عنوان ÙØ¹Ø§Ù„یت ادبی برنامه ریزی شده آمد ØŒ البته Ú©Ù‡ ایده آل است Ùˆ به عنوان یک Ø·Ø±Ø Ø¹Ù„Ù…ÛŒ باید مدنظر هنروران قرار گیرد ØŒ اما این ایده آل ØŒ همانند بسیاری از آرمانهای دیگر ØŒ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای عمیق با واقعیت موجود دارد. در واقع ØŒ یک راهبرد ادبی ست Ú©Ù‡ عالی ترین تÙکر ØŒ در یک جهان بینی علمی ØŒ قادر به خلق آن است Ùˆ تا انسان از نظام اجتماعی پر تناقض کنونی رهائی نیابد ØŒ بجز درانگشت شمارانی خود آگاه ØŒ قابل ØØµÙˆÙ„ نیست. ولی آنچه واقعیت دارد ØŒ همان است Ú©Ù‡ در بخش آخر Ú¯ÙØªØ§Ø± اخیر بدان اشاره Ø±ÙØª . یعنی گونه گونی همراه با تناقض !
در چنین شرائطی ØŒ ادبیات بمثابه Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ دقیقا آئینه همان تعارضات Ùˆ تناقضاتی ست Ú©Ù‡ یک سیاست Ú©Ù„ÛŒ ØØ§Ú©Ù… بر جامعه ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند. این بدان معنا نیست Ú©Ù‡ لزوما ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ نقد موجودیت سیاست ØØ§Ú©Ù… است ØŒ Ú©Ù‡ همچنین ØŒ در راستای آنچه هست ØŒ Ù…ÛŒ تواند Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ تعارضی با واقعیت سیاسی نداشته باشد.
قطعا چنین رابطه ای ØŒ هم Ù…ÛŒ تواند مستقیم باشد ØŒ هم غیر مستقیم . این تاثیر ØØªÛŒ Ù…ÛŒ تواند به Ù„ØØ§Ø¸ زمانی ØŒ با تاخیر همراه بوده ØŒ در Ù¾ÛŒ ØÙˆØ§Ø¯Ø« ØŒ بوجود آید.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم ØŒ سیاست بمعنای دیپلماسی ØŒ سیاست به معنای روش شناسی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ سیاست به معنای Ø´Ú©Ù„ نگرش اجتماعی ØŒ سیاست به معنای یک راهبرد Ùˆ مدیریت انسانی Ùˆ یا ضد انسانی Ùˆ سیاست ØØªÛŒ به معنای یک نگرش ÙلسÙÛŒ به مساله ØÛŒØ§Øª ØŒ Ù…ÛŒ تواند نمود یابد Ùˆ نمادهای خاص خود را خلق کند. با چنین برداشتی ØŒ ادبیات ØŒ درهمهء عرصه ها ØŒ در یک کشمکش دائمی با سیاست موجود ØŒ به عنوان یک واقعیت است. ØØ§Ù„ اینکه یک ادیب ØŒ چگونه رابطهء خود را با آن هماهنگ Ù…ÛŒ کند ØŒ مساله ای است Ú©Ù‡ به ساخت Ùˆ Ø¨Ø§ÙØª تÙکر ÙˆÛŒ ØŒ بمثابه جهان بینی ØŒ خاستگاه اجتماعی ØŒ خواستگاه طبقاتی او ØŒ Ùˆ همچنین درجهء خود آگاهی ÙˆÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ØŒ اما در اینکه او هرگز قادر نیست ØŒ در کنار پنجره ای رو به دریا ØŒ خود را ÙØ§Ø±Øº از هیاهوی جهان خارج بداند ØŒ Ø´Ú©ÛŒ وجود ندارد !!!
در پایان ØŒ تنها Ù…ÛŒ توانم بگویم Ú©Ù‡ برای یک ادیب ØŒ سیاست همچون معشوقه ای ست Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ از او بیشتر گریزان باشد ØŒ ÙˆÛŒ بیشتر به دنبالش خواهد Ø±ÙØª ! این جدال ØŒ نبض درونی ØÛŒØ§Øª اجتماعی ست Ùˆ ادبیات را گریزی از آن نیست. پس باید به سراغش رود Ùˆ رام Ùˆ آرام اش سازد ! یا اینکه تن به انزوا دهد ØŒ Ú©Ù‡ در آنصورت ،او با دسته Ú¯Ù„ÛŒ به روی سنگ قبر ØŒ برایش ØŒ آرامش ابدی آرزو خواهد کرد !!!
ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ - مزدک
* 16/4/1383 *
- برخی مقولات ØŒ در عین ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ بسیار بدیهی Ùˆ روشن بنظر Ù…ÛŒ رسند ØŒ از پیچیدگیهایی برخوردارند ØŒ Ú©Ù‡ این بغرنجی ها ØŒ عموما ناشی از خلط Ù…Ø¨ØØ«ÛŒ ست Ú©Ù‡ بسیار کهنه است Ùˆ آنچنان در جان این Ù…Ø¨Ø§ØØ« نشسته ØŒ Ú©Ù‡ تÙکیک Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص خلوص هر مقوله را بسیار مشکل Ù…ÛŒ کند.
از جمله اینکه ØŒ هر گاه ØµØØ¨Øª از رابطه ادبیات با سیاست Ù…ÛŒ شود ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ در ذهن بسیاری از مخاطبان Ø› این ذهنیت Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ منظور از سیاست ØŒ علم سیاست ØŒ به عنوان مقوله ای تخصصی Ùˆ ÙÙ†ÛŒ Ùˆ آکادمیک است ØŒ یا آنچه آنان بشکل روزمره Ùˆ در ارتباط با ØÚ©ÙˆÙ…تهایشان Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ گروهها Ùˆ عقایدشان ØŒ برخورد دارند ! یا از طر٠دیگر ØŒ وقتی ØµØØ¨Øª از ادبیات Ù…ÛŒ شود ØŒ منظور، بیان ÙÙ†ÛŒ معنویت Ùˆ اخلاق انسانی ØŒ در گذر از Ù…Ùهوم زندگی Ùˆ خود زندگی ست.
این نوع نگاه ØŒ اگرچه در یک بیان تخصصی ØŒ کاملا صØÛŒØ Ùˆ قابل درک است ØŒ اما در نظام مند کردن Ù ( در قالب سیستم ریختن Ùˆ طبقه بندی کردن ) Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ØŒ علاوه بر اینکه Ú©Ù…Ú©ÛŒ به درک رابطهء بین ادبیات Ùˆ سیاست نمی کند ØŒ Ú©Ù‡ به دلیل نگاه تجریدی ( Ùˆ استقرائی Ú©Ù‡ شاید در مرØÙ„هء مقدمهء شناخت Ù…ÛŒ تواند کاربرد داشته باشد ) تنها ØŒ ما را از ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از منظر ØŒ Ùˆ دیدن Ú©Ù„ پدیده ØŒ باز Ù…ÛŒ دارد.
با چنین نگرشی ØŒ نه تنها بررسی مقولهء رابطهء ادبیات با سیاست ØŒ ممکن نیست ØŒ Ú©Ù‡ بررسی ØŒ Ùˆ ساختار بندی ٠هیچ مقولهء دیگری نیز امکانپذیر نیست ! بنا بر این ØŒ ما پیش از اینکه بخواهیم به Ø¨ØØ« اصلی وارد شویم ØŒ لازم است متدولوژی خویش را ØŒ در تبیین اینگونه مسائل نظری ØŒ مشخص کرده ØŒ Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡ÛŒÙ….
مبنای ØØ±Ú©Øª ما ØŒ در پدیدار شناسی مقولات معنوی ØŒ بر خلا٠نگرش ذهنی ØŒ مبانی مادی Ø´Ú©Ù„ دهی هر پدیده است. پس درهمین ابتدا ØŒ ØØ³Ø§Ø¨ خود را از تمامی Ù†ØÙ„Ù‡ های Ùکری Ú©Ù‡ ماهیت هر پدیده را در استقراء آن پدیده Ùˆ بررسی مجرد آن در ÙØ¶Ø§ÛŒ لامکان ØŒ Ù…ÛŒ جویند ØŒ جدا Ù…ÛŒ کنیم.
دلیلمان نیز، برای رجعت به مبانی مادی ØŒ این است Ú©Ù‡ معنویت را در مرØÙ„هء ÙØ¹Ù„یت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ غیر قابل تÙکیک از وجود مادی Ù…ÛŒ دانیم. اگر Ú†Ù‡ عنصر معنوی ØŒ به عنوان ØØ§ØµÙ„ یک ÙØ¹Ø§Ù„یت ØŒ شیء یت مستقل ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ خود ØÛŒØ§Øª مستقل Ù…ÛŒ یابد ØŒ اما همین شیئی یت استقلال ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ بدون درک ملزوماتی Ú©Ù‡ وجود آن را ایجاب کرده ØŒ قابل درک نیست! جالب تر اینکه بگویم همین استقلال Ù…Ùهومی نیز، به Ù…ØØ¶ اینکه در بده - بستان روابط انسانی قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ از ØÙˆØ²Ù‡Ø¡ معنویت ØµÙØ±Ù خارج شده ØŒ به عنصری مادی ØŒ در ØÙˆØ²Ù‡Ø¡ عمل اجتماعی تبدیل Ù…ÛŒ شود.
نکته دوم در این متدولوژی ، تمیز انسان مجرد ، از انسان مشخص ، است ! یعنی چه ؟ ؛
انسان مجرد ØŒ انسانی ست Ú©Ù‡ بنابر درک هر یک از ما ØŒ Ù…ÛŒ تواند در ذهنمان دارای ØÛŒØ§Øª مستقل بوده ØŒ شامل تعریÙÛŒ خاص شود. تعداد این درک Ú©Ù„ÛŒ از انسان ØŒ Ù…ÛŒ تواند به تعداد آدمهائی باشد Ú©Ù‡ بر روی کرهء زمین زندگی Ù…ÛŒ کنند ! به زبان ساده تر ØŒ هر کدام از ما تعریÙÛŒ ذهنی ØŒ یا برداشتی شخصی از Ù…Ùهوم انسان داریم Ú©Ù‡ بسیار Ù…ÛŒ تواند متکثر شده ØŒ هیچ قرابتی با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… تعری٠شده در اذهان دیگر نداشته باشد ( نگاه ادیان به انسان از این مقوله است ) ØŒ اما انسان مشخص ! همان است Ú©Ù‡ در یک نظام مشخص اقتصادی ØŒ اجتماعی ØŒ سیاسی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ زیید ØŒ دارای هویت مشخص است ØŒ جایگاه اجتماعی Ùˆ طبقاتی دارد. سن Ùˆ سالش مشخص است ØŒ مسئولیتها Ùˆ امکاناتش روشن است Ùˆ در یک تعری٠بیولوژیک Ùˆ Ùیزیولوژیک ØŒ وجود خارجی دارد !!
نکته سوم این است Ú©Ù‡ ØŒ روش ما متکی بر درک انسان ØŒ به عنوان موجودی دوسویه ØŒ یعنی متکی بر غرایز از یکسو ØŒ Ùˆ متکی بر تÙکر ØŒ از سوی دیگر است. منشاء غریزهء او ØŒ ØÛŒØ§Øª Ù Ùیزیولوژیک ØŒ Ùˆ منشاء تÙکر او را ØŒ ØÛŒØ§Øª اجتماعی ØŒ Ù…ÛŒ دانیم. بنابراین ØŒ انسان مورد نظر ما ØŒ موجودی مادی ØŒ مشخص ØŒ دارای نیازهای غریزی Ùˆ متÙکر است ØŒ Ú©Ù‡ وجه تمایز او از ØÛŒÙˆØ§Ù† ØŒ ØÛŒØ§Øª اجتماعی ست ØŒ Ú©Ù‡ این ØÛŒØ§Øª اجتماعی ØŒ البته بدنبال خود ØŒ تÙکر ØŒ تعقل ØŒ اخلاق ØŒ معنویت Ùˆ Ù…Ùهوم انسانیت را ØŒ ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند.
*********
با علم به نکات مذکور ØŒ اکنون Ù…ÛŒ توان به ØµØ±Ø§ØØª Ú¯ÙØª Ø› جنس Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… سیاست Ùˆ ادبیات نیز ØŒ همانند خود انسان ØŒ دو سویه است ! یعنی از یکسو به درک ØÛŒØ§Øª اجتماعی ÙˆÛŒ باز Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از سوی دیگر به ØÛŒØ§Øª طبیعی ÙˆÛŒ Ùˆ نظر به عدم تÙکیک این دو مقوله در متدولوژی مذکور ØŒ هر دو Ù…Ùهوم ( سیاست Ùˆ ادبیات ) ØŒ در Ù¾ÛŒ پاسخ به هر دوسویه این پدیده ( ØÛŒØ§Øª طبیعی Ùˆ اجتماعی - Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ روابط) ØŒ یعنی انسان ( به عنوان یک موجود مشخص ) هستند.
********
با این مقدمه ØŒ Ùˆ شناخت تلخیص شدهء متدولوژی ٠متکی بر دیالکتیک ØŒ اکنون Ø±Ø§ØØª تر Ù…ÛŒ توان به تبیین رابطهء سیاست Ùˆ ادبیات پرداخت.
از یک منظر Ú©Ù„ÛŒ ØŒ هر نوع نگاه نوشتاری Ú©Ù‡ ØØ§Ù…Ù„ Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ ØØ³ÛŒ ØŒ تصویری ØŒ اخلاقی ØŒ معنوی Ùˆ اجتماعی ( جدا از کالبد آن (( ژانر )) ) باشد ØŒ یک نگاه ادبی ست Ùˆ آن نوشتار در زیر مجموعهء Ù…Ùهوم Ú©Ù„ÛŒ ادبیات قرار Ù…ÛŒ گیرد. یک Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ نتیجهء تاءمل ØŒ تÙکر ØŒ تعمق ØŒ تعقل ØŒ تجزیه Ùˆ تØÙ„یل Ùˆ استنتاج ØŒ بر اساس یک متدولوژی مشخص است ØŒ Ú©Ù‡ خود ٠این متدولوژی ØŒ برخاسته از یک جهان بینی معلوم Ùˆ مشخص است. بنابراین ØŒ د رهمین ابتدا باید Ú¯ÙØª ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ ØØ§ØµÙ„ ÙØ¹Ø§Ù„یت دماغی انسان Ùˆ Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از دو جهان ØØ³ÛŒ ( درونی Ùˆ بر مبنای غریزی یا به تعبیری ØŒ کارکرد ارگانیک اندامها Ùˆ Ø¨Ø§ÙØª عصبی Ùˆ ساختار هورمونیک ØŒ Ú©Ù‡ مادیت Ùیزیولوژیک را معنا Ù…ÛŒ دهد ) Ùˆ مادی ( بیرونی Ùˆ اجتماعی ØŒ Ú©Ù‡ مادیت بیولوژیک را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ بخشد ) اوست ØŒ Ú©Ù‡ بصورت نوشته ØŒ عینیت Ù…ÛŒ یابد. این عینیت Ùˆ شیء یت ØŒ منعکس کنندهء همان جهان بینی ای است Ú©Ù‡ ذکر آن Ø±ÙØª Ùˆ در هر Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد ØŒ در ماهیت ØŒ ØØ§Ù…Ù„ ٠یک نگرش خاص به جهان پیرامون Ùˆ انسان Ùˆ هستی طبیعی Ùˆ اجتماعی اوست.
ÙØ¹Ø§Ù„یت ادبی ØŒ شباهت بسیاری به ÙØ¹Ø§Ù„یت معده ØŒ در رابطه با غذائی Ú©Ù‡ به آن وارد Ù…ÛŒ شود ØŒ دارد ! یک ادیب ØŒ همانند معده ای عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ مواد غذائی ( مواد اولیه ) را جذب ØŒ آنها را با آنزیمها Ùˆ اسید ( عمل تÙکر Ùˆ قیاس Ùˆ تطابق ØØ³ÛŒ ) در آمیخته ØŒ تجزیه ( تعقل Ùˆ تاءمل ) Ù…ÛŒ کند ØŒ مواد هضم شده ( Ù…ØØµÙˆÙ„ات شخصی Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی یا واقعیات Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª شده ) را به جریان خون ( اجتماع ) وارد Ù…ÛŒ کند. ØØ§Ù„ اگر این سیستم ( نظام ) با مشکلی روبرو باشد ØŒ زوائد ( مدÙوع ) را Ø¯ÙØ¹ نکرده ØŒ یا عمل جذب مجدد ØŒ صورت نپذیرد ØŒ Ùˆ چرخه کامل نباشد ØŒ ØØ§ØµÙ„ کار، مطلوب بدن ( جامعه ) نخواهد بود !!!
با چنین نگرشی Ù…ÛŒ توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ چرا ادبیات ØŒ بصورت Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ گونه گون Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ از سوی دیگر ØŒ Ù…ÛŒ تواند دارای خلوص Ùˆ یا ناخالصی بوده ØŒ در Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒ ØŒ متناقض باشد! یا برعکس ØŒ در یک Ø·Ø±Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ بینانه، ØØ§ØµÙ„ کارکرد منظم برگزیدن ماده Ø¡ خام ØŒ گزینش عناصر مطابق با ØÙ‚یقت ØŒ درآمیختن این عناصر، Ùˆ در Ø·ÛŒ یک ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ برنامه ریزی شده ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ÛŒ مشخص ØŒ از یک کار مشخص دماغی باشد.
************
بر اساس آنچه آمد ØŒ این انتظار Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ات ادبی ØŒ در یک ساختار متناقض اجتماعی ØŒ Ùˆ یک ساختار متعارض طبیعی ØŒ تبلوری همسان داشته باشند ØŒ البته Ú©Ù‡ انتظاری دور از واقع است !
آنچه به عنوان ÙØ¹Ø§Ù„یت ادبی برنامه ریزی شده آمد ØŒ البته Ú©Ù‡ ایده آل است Ùˆ به عنوان یک Ø·Ø±Ø Ø¹Ù„Ù…ÛŒ باید مدنظر هنروران قرار گیرد ØŒ اما این ایده آل ØŒ همانند بسیاری از آرمانهای دیگر ØŒ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای عمیق با واقعیت موجود دارد. در واقع ØŒ یک راهبرد ادبی ست Ú©Ù‡ عالی ترین تÙکر ØŒ در یک جهان بینی علمی ØŒ قادر به خلق آن است Ùˆ تا انسان از نظام اجتماعی پر تناقض کنونی رهائی نیابد ØŒ بجز درانگشت شمارانی خود آگاه ØŒ قابل ØØµÙˆÙ„ نیست. ولی آنچه واقعیت دارد ØŒ همان است Ú©Ù‡ در بخش آخر Ú¯ÙØªØ§Ø± اخیر بدان اشاره Ø±ÙØª . یعنی گونه گونی همراه با تناقض !
در چنین شرائطی ØŒ ادبیات بمثابه Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ دقیقا آئینه همان تعارضات Ùˆ تناقضاتی ست Ú©Ù‡ یک سیاست Ú©Ù„ÛŒ ØØ§Ú©Ù… بر جامعه ایجاب Ùˆ توجیه Ù…ÛŒ کند. این بدان معنا نیست Ú©Ù‡ لزوما ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ ادبی ØŒ نقد موجودیت سیاست ØØ§Ú©Ù… است ØŒ Ú©Ù‡ همچنین ØŒ در راستای آنچه هست ØŒ Ù…ÛŒ تواند Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ تعارضی با واقعیت سیاسی نداشته باشد.
قطعا چنین رابطه ای ØŒ هم Ù…ÛŒ تواند مستقیم باشد ØŒ هم غیر مستقیم . این تاثیر ØØªÛŒ Ù…ÛŒ تواند به Ù„ØØ§Ø¸ زمانی ØŒ با تاخیر همراه بوده ØŒ در Ù¾ÛŒ ØÙˆØ§Ø¯Ø« ØŒ بوجود آید.
همانگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم ØŒ سیاست بمعنای دیپلماسی ØŒ سیاست به معنای روش شناسی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ سیاست به معنای Ø´Ú©Ù„ نگرش اجتماعی ØŒ سیاست به معنای یک راهبرد Ùˆ مدیریت انسانی Ùˆ یا ضد انسانی Ùˆ سیاست ØØªÛŒ به معنای یک نگرش ÙلسÙÛŒ به مساله ØÛŒØ§Øª ØŒ Ù…ÛŒ تواند نمود یابد Ùˆ نمادهای خاص خود را خلق کند. با چنین برداشتی ØŒ ادبیات ØŒ درهمهء عرصه ها ØŒ در یک کشمکش دائمی با سیاست موجود ØŒ به عنوان یک واقعیت است. ØØ§Ù„ اینکه یک ادیب ØŒ چگونه رابطهء خود را با آن هماهنگ Ù…ÛŒ کند ØŒ مساله ای است Ú©Ù‡ به ساخت Ùˆ Ø¨Ø§ÙØª تÙکر ÙˆÛŒ ØŒ بمثابه جهان بینی ØŒ خاستگاه اجتماعی ØŒ خواستگاه طبقاتی او ØŒ Ùˆ همچنین درجهء خود آگاهی ÙˆÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ØŒ اما در اینکه او هرگز قادر نیست ØŒ در کنار پنجره ای رو به دریا ØŒ خود را ÙØ§Ø±Øº از هیاهوی جهان خارج بداند ØŒ Ø´Ú©ÛŒ وجود ندارد !!!
در پایان ØŒ تنها Ù…ÛŒ توانم بگویم Ú©Ù‡ برای یک ادیب ØŒ سیاست همچون معشوقه ای ست Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ از او بیشتر گریزان باشد ØŒ ÙˆÛŒ بیشتر به دنبالش خواهد Ø±ÙØª ! این جدال ØŒ نبض درونی ØÛŒØ§Øª اجتماعی ست Ùˆ ادبیات را گریزی از آن نیست. پس باید به سراغش رود Ùˆ رام Ùˆ آرام اش سازد ! یا اینکه تن به انزوا دهد ØŒ Ú©Ù‡ در آنصورت ،او با دسته Ú¯Ù„ÛŒ به روی سنگ قبر ØŒ برایش ØŒ آرامش ابدی آرزو خواهد کرد !!!
ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ - مزدک
* 16/4/1383 *