آریابرزن زاگرسی ---از گردابهای ناگزیر

ØØ³Ù‘ÙŠ را كه ما نسبت به ميهن داريم همان ØØ³Ù‘ÙŠ نمي دانيم كه به هم ميهنانمان داريم. ما از همديگر مي گريزيم Ùˆ ØØªØ§ بيزاريم بدون آنكه خردلي از مهر خود، نسبت به ميهن بكاهيم. وطن براي تك، تك ما، درختي بوده است كه ما بسان پيچك به تنه Ùˆ ساقه ها ÙŠ آن، خود را پيچانده ايم Ùˆ به بالا كشيده ايم
( مضØÚ©Ù‡ ÛŒ اقتدار Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت مصیبت زای دلقکهای الهی = ..... چون تیمور لنگ بر بایزید، پادشاه عثمانی غلبه کرد، او را در Ù‚ÙØ³ آهنین Ù…ØØ¨ÙˆØ³ کرد. به Ù…ØØ¶ اینکه تیمور، بایزید را در Ù‚ÙØ³ دید، به خنده در آمد. بایزید به تیمور Ú¯ÙØª: « از این پیروزی سرمست مشو! ». تیمور جواب داد: « بر ناپایداری اØÙˆØ§Ù„ جهان واقÙÙ… Ùˆ خنده ÛŒ من بر تو از سر خود خواهی Ùˆ غرور نیست؛ بلکه بخت Ùˆ اقبال با برگزیدن دو مرد ناقص مثل من Ùˆ شما برای تقسیم کردن تمام امپراتوری آسیا، واقعا انتخاب عجیبی کرده است؛ زیرا شما از یک چشم، کور Ùˆ من از یک پا، لنگم! ». )
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و پنجم سپتامبر سال 2007 میلادی
از گردابهای ناگزیر
گام به گام تا Ù…ØØ´Ø± کبرا
( Ø³ÙØ± نامه ÛŒ سانسون / ص. 27 )
1- تراژدي ديالكتيك عشق Ùˆ Ù†ÙØ±Øª.
ØØ³Ù‘ÙŠ را كه ما نسبت به ميهن داريم همان ØØ³Ù‘ÙŠ نمي دانيم كه به هم ميهنانمان داريم. ما از همديگر مي گريزيم Ùˆ ØØªØ§ بيزاريم بدون آنكه خردلي از مهر خود، نسبت به ميهن بكاهيم. وطن براي تك، تك ما، درختي بوده است كه ما بسان پيچك به تنه Ùˆ ساقه ها ÙŠ آن، خود را پيچانده ايم Ùˆ به بالا كشيده ايم. از اين رو، مهر ما به ميهن، مهر به ايده ÙŠ ميهن يا تكه اي خاك در منطقه اي جغراÙيائي نيست؛ بلكه مهر به آن تكيه گاهيست كه ما به آن از كودكي آويخته شده Ùˆ بزرگ شده ايم Ùˆ اكنون نمي دانيم آن تنه Ùˆ ساقه ها چيستند Ùˆ كجايند. مهر سرگشته ÙŠ ما به همان چيزيست كه در تنه Ùˆ ساقه هاي درخت ميهن پیجیده اند Ùˆ ياد از آنها، دلتنگيهاي ما را وسعت مي دهند. دريغا كه ما هنوز نمي دانيم مردم ما، همان تنه Ùˆ ساقه هاي درخت ميهن هستند؛ يعني ما به چيزي مهر مي ورزيم كه با شتابي باور نكردني از آن گريزانيم Ùˆ رو Ø¨Ø±ØªØ§ÙØªÙ‡ ايم!.
2- انسانها چقدر به « پولیتیک » Ù…ØØªØ§Ø¬Ù†Ø¯ØŸ.
نیازهای آدمی را نبایستی با خواسته های آدمی اینهمانی داد. ما در مسئله ÛŒ باهمزیستی به بسیاری چیزها نیاز نداریم Ùˆ نبایستی چنان چیزهایی را « نیاز خود » به ØØ³Ø§Ø¨ آورد. « پولیتیک / کشور داری / سیاست / » در اجتماعات بشری از خواسته هاییست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان از نقش Ùˆ Ù†Ùوذ آن در مسائل میهنی بسیار کاست؛ چنانچه انسانها، « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø± کردن در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر » را پرنسیپ زندگی باهمستان خود بدانند. جامعه ای Ú©Ù‡ مناسبات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اش بسیار آسیب ببینند Ùˆ لطمه بردار باشند، جامعه ایست Ú©Ù‡ سراسر آن، سیاسی خواهد شد، خواه چنان سیاستی، بدشگون Ùˆ منØÙˆØ³ Ùˆ آزارنده باشد، خواه سیاستی، امریّه ای Ùˆ قانونتراش Ùˆ بند Ùˆ بست Ùˆ لجام زننده به بسیاری از چیزها باشد. در هر دو صورت، آسیب رسان Ù…ÛŒ باشد Ùˆ بر دشواریهای زندگی انسانها با یکدیگر، دو چندان Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. غامض Ùˆ لاینØÙ„ شدن مسئله ÛŒ سیاست Ùقاهتی در ایرانزمین، نشانگر آنست Ú©Ù‡ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانیان » از دو دهه قبل تا همین امروز، به شدّت آسیب دیده است. ما آنقدرها Ú©Ù‡ مطبوعات Ùˆ رسانه های متنوّع از بامداد تا شامگاه در گوشمان ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ کنند به « پولیتیک » Ù…ØØªØ§Ø¬ نیستیم Ú©Ù‡ جزو خواسته های ماست Ùˆ Ù…ÛŒ توان از آن، چشم پوشید؛ زیرا وجود آن اثبات کرده است Ú©Ù‡ بر ضدّ پرنسیپ باهمستان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ماست. سیاست Ùقاهتی در ایرانزمین، ضدّ « نیازهای اساسی Ùˆ ØÛŒØ§ØªÛŒ ایرانیان » Ù…ÛŒ باشد.
3- ØØ§Ú©Ù…انی Ú©Ù‡ به ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… هستند.
چیزی را Ú©Ù‡ انسانها یک بار، آگاهانه یا ناآگاهانه Ùˆ توام با هیجانها Ùˆ التهابهای روØÛŒ Ùˆ روانی برمی گزینند Ùˆ Ù…ÛŒ آزمایند Ùˆ سپس در باره ÛŒ پیامدها Ùˆ عواقب آزمونگرایی خود Ù…ÛŒ اندیشند Ùˆ در صدد تجدید نظر برمی آیند، اگر آن چیز یک بار برگزیده شده در موقعیّتی قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد Ú©Ù‡ بتواند بر تمام ارگانها Ùˆ تار – Ùˆ – پود Ùونکسیونالیستی کشور، Ù†Ùوذ Ùˆ دخیل Ùˆ آمر شود، آنگاه است Ú©Ù‡ بایستی Ùکر « واژگونی ØØ§Ú©Ù…ان Ùˆ ساقط کردن آنها را از قدرت » ØŒ ریشه ای طرّاØÛŒ کرد. ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان اجتماع ایرانزمین تا امروز نتوانسته اند سیستمی را از Ù„ØØ§Ø¸ تئوریک برای اداره کردن ایرانزمین در سر بپرورانند؛ طوری Ú©Ù‡ اگر عدّه ای خواسته Ùˆ ناخواسته به قدرت دست یابند، هرگز نتوانند در مدّت اقتدار خود، آنچنان بر Ú©Ùنج Ùˆ کنار Ùˆ ساختار Ùونکسیونالیستی ارگانهای کشوری Ùˆ روان Ùˆ ذهنیّت ملّت بسان سرطان، Ú†Ù†Ú¯ اندازند Ú©Ù‡ هیچ امیدی به ساقط کردن ØÚ©Ù‘ام نباشد. ایده ÛŒ کشور داری را طوری بایستی اندیشید Ùˆ قوانین Ùˆ قوای ذینÙوذ Ùˆ دخیل را به گونه ای باید ساختمانبندی کرد Ú©Ù‡ هیچ گرایشی نتواند پس از به قدرت رسیدن به طور کامل Ùˆ تمام عیار بر سراسر ساختمان کشور داری Ùˆ ذهنیّت Ùˆ روان مردم چیره شود Ùˆ استیلا یابد. « ولایت Ùقاهتی » در ایرانزمین به « ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن »، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده ÛŒ ایرانی از « اندیشیدن در باره ÛŒ ایده ÛŒ کشور داری بر شالوده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان »، ناتوان Ùˆ ناجسور است.
4- سناریوی زندگی.
زندگي، كتابيست كه نمي توان آن را پيشاپيش خواند، بدون آنكه آن را نزيسته باشيم. انديشيدن در باره ÙŠ زندگي، یادآوری Ùˆ بازخوانی همان چيزهائيست كه بر سر ما Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ تجربه كرده ايم. آناني كه مي خواهند كتاب زندگي را ØµÙØÙ‡ به ØµÙØÙ‡ بخوانند، همه بدون استثناء با جدّيتي خاصّ به آن رو مي آورند. ولي آناني كه در باره ÙŠ « زندگي » مي انديشند، مجبورند كه ياد - آشوبهاي خود را از نو بزييند Ùˆ يادآوري كنند. همين انديشيدن در باره ÙŠ زندگي زيسته شده، سراسر جدّي بودن آن را رسوا مي كند. تÙكّر در باره ÙŠ « زندگي زیسته شده » به خنده دار Ùˆ مضØÙƒ بودن Ùˆ تراژيك بودن زندگي مي انجامد؛ زيرا انسان در انتهاي جمعبندی ØÙ…اقتها Ùˆ اميدها Ùˆ تلاشها Ùˆ سرخورده گيها Ùˆ جانبازيها Ùˆ ÙˆØØ´ØªÙ‡Ø§ Ùˆ خنده ها Ùˆ شادمانيها Ùˆ گريستنها Ùˆ خباثتها Ùˆ تبهکاریهایش مي باشد كه مي تواند به معنائي براي زندگي؛ ولو پوچ باشد دست يابد. قصّه ÙŠ زندگيهای تلخ در بازخواني Ùˆ يادآوري همهمه ÙŠ خاطره هاست كه به سناريويي خنده دار واگردانده مي شود.
5- گریختن ایرانیها از یکدیگر.
ما از یکدیگر Ù…ÛŒ گریزیم؛ زیرا پای Ø±ÙØªÙ† Ùˆ آمدن به سوی یکدیگر را نداریم. ما گلوله ای شده ایم Ú©Ù‡ در ØØ§Ù„ت دوّار بودن Ù…ÛŒ باشیم Ùˆ در هیچ ÙØ±Ù…ÛŒ نیز نمی توانیم در کنار یکدیگر بایستیم. ما را باید به یکدیگر ببندند Ùˆ در چارچوبهایی Ù…ØÙوظ Ùˆ دربند کنند تا امکان « گرد آمد » ما امکانپذیر باشد. ملّتی Ú©Ù‡ « اشتیاق Ùˆ درد Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ دست Ùˆ پای Ø±ÙØªÙ† به سوی همدیگر » را ندارد یا به عمد Ùˆ قصد، دست Ùˆ پای خود را از کار انداخته است، ملّتیست Ú©Ù‡ دائم، « بسته Ùˆ اسیر » خواهد ماند؛ ولو عالیترین Ùˆ بهترین امکانها Ùˆ مغزها Ùˆ استعدادها Ùˆ هنرها Ùˆ تواناییها را نیز داشته باشد. ملّت بی دست Ùˆ پا، ملّت صغیر Ùˆ ØÙ‚یر Ùˆ ØØ§Ø¬ØªÙ…ند است؛ نه ملّتی Ú©Ù‡ خودش آقای خودش Ù…ÛŒ باشد. چرا ما ایرانیها، اینقدر بی دست Ùˆ پا شده ایم؟.
6- از اخلاقیّات Cash Value تا منش پهلوانی.
زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ جمعی در اجتماع را نمی توان بدون اندیشیدن توام با سنجشگری در باره ÛŒ « اخلاقیّات ØØ§Ú©Ù… Ùˆ Ù†Ø§ÙØ° Ùˆ تعیین کننده » در مناسبات انسانها برتابید. بسیاری از آن چیزهایی را Ú©Ù‡ ما برای ترضیه ÛŒ سوائق Ùˆ نیازها Ùˆ خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ رویاها Ùˆ خیالات متنوّع خود به دنبالشان هستیم با « بینش Ùˆ اعتقادات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ جمعی » ما، عجین Ù…ÛŒ باشند. اینکه هر انسانی در کدامین موقعیّتها Ùˆ Ù„ØØ¸Ø§ØªØŒ کدامین نیازها Ùˆ سوائق عاجل را داشته باشد، در همان ØØ§Ù„تها نیز برای کسب Ùˆ برآوردن چنان سوائقی، مبانی اعتقاداتی خود را کارساز Ù…ÛŒ داند. اگر انسانی برای رسیدن به Ù¾ÙØ³Øª Ùˆ مقامی در یک « Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ ÛŒ اداری » بداند Ú©Ù‡ با Ú¯ÙØªÙ† بعضی دروغهای Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ یا جعل اسناد ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ø´Øª Ù…ÛŒ تواند به آن چیزی دست یابد Ú©Ù‡ به Ù†ØÙˆÛŒ پاسخگوی همان نیازها Ùˆ خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ سوائقش باشد، بی گمان با روشهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ نوشتاری خود در ÙØ¶Ø§ÛŒ « اخلاقیّات Ù…ØµÙ„ØØªÛŒ Ùˆ Cash Value » Ù…ÛŒ زیید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند « دلایل توجیهی Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ » برای دروغگوییها Ùˆ تبهکاریهای خودش بتراشد. ولی « منش پهلوانی » در ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± ماندن به آن چیزهاییست Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت » انسان را رقم Ù…ÛŒ زند Ùˆ ØØªÙ‘ا از مرزهای « خویشتنپایی » نیز برمی گذرد Ùˆ در برابر چیزهایی ص٠آرایی Ù…ÛŒ کند Ùˆ در تضاد با آنها Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « ÙØ§Ù‚د شایسته Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‘ » هستند Ùˆ به دروغ Ù…ÛŒ خواهند به چیزهایی دست یابند Ú©Ù‡ لیاقت آن را ندارند. اجتماع ایرانزمین در طول تاریخ پر ÙØ±Ø§Ø² نشیب خود، بارها Ùˆ بارها در « ÙØ¶Ø§ÛŒØŒ گاهی اخلاقیّات Cash Value Ùˆ گاهی، منش پهلوانی » نوسانهای کوتاه Ùˆ بلند داشته است؛ ولی هیچ دوره ای از تاریخ ایران را نمی توان شناخت Ú©Ù‡ Ùقط یک Ø¨ÙØ¹Ø¯ توانسته باشد بر سراسر ذهنیّت Ùˆ روان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع، استیلا یابد Ùˆ مناسبات انسانها را متعیّن کند. Ùقط با به قدرت رسیدن « ولایت Ùقاهتی » بود Ú©Ù‡ اجتماع ایرانیان، بیش از دو دهه است در « اخلاقیّات پراگماتیست زده ÛŒ Cash Value » غوطه ور است؛ زیرا بی لیاقترینها Ùˆ تبهکارترین جنایتکاران بر سرنوشت آنها، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر شده اند. ملّتی Ú©Ù‡ بخواهد Ùˆ بتواند در کنار قاتلان Ùˆ ویرانگران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ خود بایستد، ملّتیست Ú©Ù‡ « یاقوت منش پهلوانی خود » را در بورس تجارت اخلاق به « مناقصه » گذاشته است. بر ما Ú†Ù‡ Ø±ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ « خود ÙØ±ÙˆØ´ » شده ایم؟.
7- ÙˆØØ´Øª از مرگ، ضامن استمرار ØØ§Ú©Ù…یّت آخوندی.
زندگی Ùˆ مرگ آدمی در جهان، بسان تمام پرسشهای معمّایی بشر، جزوء رازهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ برای همیشه، مکتوم خواهند ماند. در آن Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ú©Ù‡ انسانها در برابر مرگ Ùˆ مردن، ÙˆØØ´Øª کنند، مسئله ÛŒ آنها، دیگر، مسئله ÛŒ چگونه زیستن Ùˆ دشواریهای زیستی Ùˆ Ø±ÙØ¹ نیازهای مادّی نیست؛ بلکه ÛŒØ§ÙØªÙ† راه مقابله با ÙˆØØ´Øª از مرگ Ù…ÛŒ باشد. درست در همین هول Ùˆ ولا Ùˆ اضطرابهای درونی Ùˆ روانی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ آخوندها Ùˆ Ù…Ùلّایان Ùˆ Ùقها Ùˆ کاردینالها Ùˆ پاپها Ùˆ اسقÙها Ùˆ شیّادانی از این دست Ú©Ù‡ بزرگترین Ùˆ کلیدیترین منشاء توسعه ÛŒ « ÙˆØØ´Øª از مرگ » Ù…ÛŒ باشند به چاره سازی نیز رو Ù…ÛŒ آورند. آنها با تبلیغ Ùˆ ترویج Ùˆ تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ùˆ اماله کردن هجویّاتی Ú©Ù‡ Ùهم Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ø´ را Ùقط Ù…Ù†ØØµØ± به اقتدار Ùˆ Ø¯ÙØªØ± Ùˆ دستک خود Ù…ÛŒ دانند، اراده ÛŒ مستبد Ùˆ قدرتپرست Ùˆ جاه طلب خود را بر ذهنیّت Ùˆ روان انسانها غالب Ù…ÛŒ کنند تا مردم با تابعیّت کردن از ÙØªØ§ÙˆÛŒ آخوندی به چگونه مقابله کردن با Ù…ÙØ±Ø¯Ù† Ùˆ چیره شدن بر ÙˆØØ´ØªÙ‡Ø§ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ رو آورند Ùˆ دست آخر به سعادت دنیوی Ùˆ اخروی برسند. به عبارت دیگر؛ با تن در دادن به اقتدار Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت آمرانه ÛŒ آخوندی Ù…ÛŒ توان هم از ÙˆØØ´Øª اخروی آزاد شد هم از رنج دنیوی!. ( برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به آثار آیت الله دستغیب Ùˆ امثال او بویژه کتاب: قیامت در قرآن ). پیکار Ùکری « عمر ابن خیّام » با چنین شیّادیها Ùˆ شیّادان بود Ú©Ù‡ امکانهای ØÚ©ÙˆÙ…ت ابدی آخوند Ùˆ Ùقیه را در ذهنیّت Ùˆ روان انسانها متزلزل کرد. او با پادزهر استدلالهای توام با طعنه Ùˆ طنز Ùˆ تمسخر خود به خنثا کردن لاطائلات باÙیهایی رو آورد Ú©Ù‡ آخوند جماعت نیز از وجودشان هیچ اطّلاعی نداشت Ùˆ هنوز ندارد Ú©Ù‡ ندارد. با تزلزل انداختن در ماشین تبلیغاتی Ùقها Ùˆ رشد آگاهیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانهاست Ú©Ù‡ پایه های دوام ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی در ذهنیّت Ùˆ روان انسانها Ùˆ اجتماع، سست تر Ùˆ متزلزل تر Ù…ÛŒ شوند. هر چقدر انسانها از مرگ نهراسند Ùˆ به خوشزیستی بیندیشند Ùˆ به دنبال شاد خواری Ùˆ شاد زیستی بروند به همان میزان نیز Ùˆ توام با ØØ§Ù„تی کاملا تصاعدی از دوام Ùˆ Ù†Ùوذ اقتدار آخوندی در جوامع بشری کاسته خواهد شد.
8- ØÙ‚یقت ملموس ما.
جامعه ÙŠ ما در ØÙ‚يقتي مي زييد كه بيرون آمدن از آن ØÙ‚يقت به منش پهلواني انسانهائي بازبسته است كه مي خواهند خود باشند Ùˆ راه خود را Ø¨ÙŠØ§ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ بدانسان بزييند كه آرزو مي كنند باشند. ØÙ‚يقت ØØ§Ú©Ù… Ùˆ غالب شده بر ذهنیّت ما، دروغها Ùˆ رياكاريها Ùˆ تظاهر كردنها Ùˆ مسئوليت گريزيها Ùˆ Ú©Ù… مايگيهاي هولناك Ùˆ ماسكهاي رنگارنگ Ùˆ ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Øª تهي Ùˆ خودنمائيهاي بي شرمانه ÛŒ ماست. ØÙ‚يقت ما، ستمها Ùˆ كلاهبرداريها Ùˆ ØÙ‚ّه بازيها Ùˆ تØÙ‚ير كردنها Ùˆ نيش زدنها Ùˆ آزار دادنها Ùˆ بي اعتنائيهائيست كه هر روز در ØÙ‚Ù‘ يكديگر روا مي داريم. ØÙ‚يقت ما، جانبداريهای ÙØ±Ù‚Ù‡ ای Ùˆ عقیدتی Ùˆ سكوتهاي مغرضانه Ùˆ نديد Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ù‡Ø§ Ùˆ پايمالي هر آن چيزيست كه بويی از آدميگري Ùˆ هنرهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù…ÙŠ دهد. ØÙ‚يقت ما، خانه ÙŠ زاد Ùˆ ولد بيمار گونه Ùˆ تكرار سنّت نياكان Ùˆ اجداد Ùˆ پدران Ùˆ ØØ§ÙƒÙ…ان ماست. ØÙ‚يقت ما، ØÙ‚يقيست كه بسان قير به سراپايمان ماليده شده است Ùˆ ما خودمان را با او اينهماني داده ايم. ØÙ‚يقت ما، متعÙÙ† ترين ØÙ‚يقتيست كه ما را در اسارت خودش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÙŠ ØªÙˆØ§Ù… با ØÙ…اقتي وص٠نشدني به داشتنش مي نازيم Ùˆ مي باليم. ØÙ‚يقت ما، ØÙ‚يقتي دروغين هست كه از شدّت آغشتگي به دروغ، ØÙ‚يقت مي نمايد. ما، دروغ ØÙ‚يقت نما هستيم.
9- « سواره از پیاده خبر ندارد. ».
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ مغزه ÛŒ این ضرب المثل به تجربه ای باز Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ایرانیان از دو « واقعیّت Ù…ØªÙØ§ÙˆØª » داشته اند. یکی آنکه بر دوش چیزی آویخته Ùˆ ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ شود Ùˆ دیگری بر چیزی Ú©Ù‡ به دوشش آویخته است Ùˆ آن را ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ کند. سهیم بودن Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ… شدن در قدرت سیاسی همانا ØÚ©Ø§ÛŒØª « سواره Ùˆ پیاده » Ù…ÛŒ باشد. از این رو، آنان Ú©Ù‡ در برون مرزها بر آنند « درونمرزیها » را متعیّن بکنند، خشت بر آب Ù…ÛŒ زنند؛ زیرا آنانی Ú©Ù‡ ØµØ§ØØ¨ Ùˆ مالک قدرت هستند هرگز از Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ ØØ§Ù„تهای آنانی Ú©Ù‡ ÙØ§Ù‚د قدرت هستند، هیچ خبری ندارند. بنابر این، « متعیّن کردن شروط انتخاباتی برای آنانی Ú©Ù‡ در قدرت هستند »، آنهم از برون مرزها، نشانگر عدم بینش ژر٠پولیتیکی Ù…ÛŒ باشد. آنانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند به چیزی برسند، بایستی « شرایط را » Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ø› نه آنکه از « ملغی کننده گان شرایط »، خواهان « شرط Ùˆ شروط » باشند. « خوبترین خوبان » ما، بعد از دهه ها مبارزه ÛŒ دونکیشوتوار خود، هنور ÙØ±Ù‚ « سواره را از پیاده » نمی دانند.
10- بر باد Ø±ÙØªÙ† عÙمر در گاه Ùˆ بی گاه.
با ديگران بودن آسان نيست. بدون ديگران زيستن نيز آسان نيست. گاهي با آناني بودن كه دوستشان مي داريم يا Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ با آنها آشنا مي شويم، گاهي گريختن از آناني كه برايمان عزيز هستند، گاهي جستجوي آرامش خود Ùˆ خيره شدن به تصوير خويش در آيينه، گاهي گريستن به ØØ§Ù„ Ùˆ بيچارگي خود، گاهي هم ديوانه بازيها Ùˆ قهقهه هاي كودكي زدن، گاهي تامل كردن در معناي آنچه هستيم يا آرزو مي كنيم كه باشيم، گاهي خنديدن به بلاهتهاي خود، گاهي نيز سكوت در باره ÙŠ هر چيزي كه گرداگرد ما گسترده شده است، گاهي هوس خودكشي كردن از سر كنجكاوي، گاهي هم اميدوار شدن به Ù„ØØ¸Ù‡ هاي شيرين تر Ùˆ دلچسب تر، گاهي سرخورده گيهاي شديد Ùˆ Ù†ÙØ±Øª آور از هر چيزي كه تجربه كرده ايم، گاهي به تخم خود نيز ØØ³Ø§Ø¨ نكردن هر رويدادي Ùˆ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ اي، گاهي دلداري دادن Ùˆ غمخوار ديگران شدن، گاهي رها كردن همه چيز Ùˆ سر به بيابان تنهائي خود گذاشتن، گاهي مصمّم شدن براي انجام دادن كاري كارستان، گاهي پشت پا زدن به هر چيزي كه تهوّع آور باشه ØØªØ§ ديدنش Ùˆ شنيدنش، گاهي مات Ùˆ مبهوت شدن از همه چيز. عمر ما در همين گاه به گاه شدنهاست كه به گايدن مي رود Ùˆ اسمش را به دروغ، زندگي Ù…ÛŒ گذاریم!.
11- ایمان تعلیمی، ضدّ یقین ÙØ±Ø¯ÛŒ است.
به هر گوشه ای از جهان Ú©Ù‡ بنگریم، Ù…ÛŒ توان میلیاردها انسان مذهبی Ùˆ معتقد را دید Ú©Ù‡ Ø³ÙØª Ùˆ سخت به تمام اصول Ùˆ مبانی اعتقاداتی خود، آویزان هستند. ولی هیچ جهانی را نیز نمی توان در منظومه ÛŒ شمسی شناخت Ú©Ù‡ به اندازه ÛŒ مردم کره زمین در « بی اعتقادی Ùˆ بی دینی » ممتاز نباشند. ایمان اکتسابی Ùˆ تعلیمی هیچگاه، شناخت Ùˆ یقین ÙØ±Ø¯ÛŒ نیست. خطای عظیم Ùˆ ویرانگر تمام اجتماعات بشری در « تعلیم Ùˆ تربیت مذهبی » همین است Ú©Ù‡ « ایمان » را تدریس Ùˆ تلقین Ùˆ تØÙ…یل Ùˆ ØÙ‚نه Ù…ÛŒ کنند. ایمانی Ú©Ù‡ در « تجربیات Ùˆ شناختها Ùˆ تاملات ÙØ±Ø¯ÛŒ آدمی »، هیچ ریشه ای نداشته باشد Ùˆ به « یقین زاییده از گوهر آدمی » متّصل نباشد، پوسته ایست Ú©Ù‡ به پیکر آدمی آویخته Ù…ÛŒ باشد Ùˆ بر ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ مناسبات اجتماعی، تاثیر هلاک کننده ای نیز خواهد داشت؛ زیرا از گوهر آدمی، سرچشمه نمی گیرد Ùˆ هیچ کارکردی ندارد؛ سوای تظاهر نمایی. ایمان تعلیمی Ùˆ اجباری، پدیده ای امّتی Ùˆ اعترا٠به همعقیده Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد، در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ « یقین »، آزمون Ùˆ باور ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. آن Ú©Ù‡ « یقین دارد » به هیچ ایمان تعلیمی Ùˆ امریّه ای، Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزوم نیست؛ زیرا باور داشتهایش از تجربیّات Ùˆ آزمونهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ شناختها Ùˆ پرسشها Ùˆ کنکاشهای خودش، انگیخته شده اند. ایمان امّتگرا Ùˆ توده ای، ضدّ یقین ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. مردم اجتماع ما در « بی یقینی مومن نما »، اسیر Ùˆ وامانده شده اند. به همین دلیل است Ú©Ù‡ معلّمان Ùˆ مدرّسان ایمان هنوز بر آنها، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر مانده اند. برای رسیدن به « یقین ÙØ±Ø¯ÛŒ » بایستی از ایمان تعلیمی Ùˆ امریّه ای Ùˆ روضه ای گسست Ùˆ به آزمونهای ÙØ±Ø¯ÛŒ رو آورد. چرا ما برای رسیدن به یقین ÙØ±Ø¯ÛŒ از « تاریکی نامنتظره ها Ùˆ اسرار آمیزها Ùˆ اÙقهای ناشناخته » Ù…ÛŒ هراسیم؟. چرا؟.
12- جامعه شناسی دم دست.
..... Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡: « سخترين Ù„ØØ¸Ø§Øª هر انساني اون موقعيّه Ú©Ù‡ تمام اعتقاداتش ÙØ±Ùˆ مي ريزه. من ديگه به چيزي Ùˆ کسي، اعتقادي ندارم. قبلا هم Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ اين ØØ±Ùاي من، ديدگاهه. چشم اندازيست به آنچه من مي بينم Ùˆ مي Ùهمم Ùˆ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª مي کنم. برداشتهائيست از آنچه تجربه مي کنم. استنباط مي کنم. من نه رهنمودي براي کسي مي نويسم. نه اساسا راه Ùˆ نشاني متعيّن مي کنم. هر انساني به ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ± Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ نياز خودش مي تونه از اين نگرشها به Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ چيزي انگيخته بشه. ÙلسÙيدن برايم گونه اي به خود آمدنه. گسستن از روزمره Ú¯ÙŠ خسته کننده. پوست انداختن Ùˆ عادت گريزي. شستشوي Ø±ÙˆØ Ùˆ روان Ùˆ ذهنيّت ÙØ±Ø¯ÙŠØ³Øª. تکنوازيه. براي انساني Ú©Ù‡ دائم در گشت Ùˆ گذاره Ùˆ از هر چيزي به Ø´Ú¯ÙØªÙŠ Ù…ÙŠ رسه. زمزمه خواني Ùˆ سوت زدن در تنهائي Ùˆ خلوت خودمه.
ايران براي من، ÙŠÚ© روياست. رويايي Ú©Ù‡ در تاريکيهاي زندگي ام مثل شمعي رو به باد در ØØ§Ù„ سو سو زدنه. بدبخت اونايي هستن Ú©Ù‡ تصوّر مي کنن با سيستمي درگير Ùˆ گلاويزند. اونا خبر ندارن Ú©Ù‡ اقتدار آخوندها Ùˆ Ùقها از Ù„ØØ§Ø¸ ابژکتيو، هيچ واقعيّتي نداره. جامعه ÙŠ ايراني، جامعه ÙŠ کاسبکارها Ùˆ معامله گران Ùˆ بساز Ùˆ Ø¨ÙØ±ÙˆØ´Ù‡Ø§ شده. از آخوندش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا گدايش، همه Ùˆ همه اهل ساخت Ùˆ پاختند. البته هر کس نيز با روش Ùˆ متاع خودش به کاسبکاري اش مشغوله. تغيير، یه آرمانه Ùˆ ایده آل. تغيير در جايي صورت مي گيره Ú©Ù‡ « پرنسيپها Ùˆ اصلهايي »، جوهر خودشون را ØÙظ کنن. امروز، اقتدار Ùˆ ولايت آخوندها با آنچه Ú©Ù‡ مردم هستند، اينهماني Ù…Ù†ÙØ¹ØªÛŒ Ùˆ کاسبکاری داره جانم!. Ù…Ú¯Ù‡ ميشه در جامعه اي Ú©Ù‡ هر کس، ÙŠÚ© شبه به ميلياردها تومن پول مي رسه، Ø¨ØØ« تغيير Ùˆ سرنگونی را هم انتظار داشت؟. بله مردم ما از عاداتشون شده Ú©Ù‡ به همه چيز Ùˆ همه کس Ùقط ÙØØ´ بدهند. يارو از ننه اش قهر مي کنه، ÙØØ´ به آخوند Ùˆ خدا Ùˆ دين مي ده. مي خواد تو رختخواب با همسرش بخوابه، ÙØØ´ به آخوند Ùˆ خدا Ùˆ دين مي ده. مي خواد لاستيک ماشينش را عوض کنه، ÙØØ´ به خدا Ùˆ دين Ùˆ آخوند مي ده. مي خواد شلوارش را وصله کنه، ÙØØ´ به خدا Ùˆ دين Ùˆ آخوند مي ده. ولي همين آدمها، امروز ÙØØ´ مي دن، ÙØ±Ø¯Ø§ دو دستي بر سر خود مي زنند Ùˆ با سينه هاي خونين Ùˆ مالين برا ØØ³ÙŠÙ†ØŒ عزاداري مي کنن. دو روز بعدش هم در مجلس ميهماني، ويسکي آنچناني مي نوشند Ùˆ روز بعدش نيز، اهل معامله Ùˆ ساخت Ùˆ پاخت هستن. توی ايران امروز، استاد دانشگاهش، هم درس مي ده. هم رمّالي مي کنه. هم شريک دزده. هم رÙيق قاÙله. هم اهل خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø³Ø§Ø®ØªÙ…Ø§Ù†Ù‡. هم تزهاي آنچناني در باره ÙŠ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ توسعه Ùˆ اقتصاد Ù…ØØ´Ø± مي نويسه. هم قمار باز ØØ±ÙÙ‡ ايه. هم مومن Ùˆ متّقيه. هم Ú©Ø§ÙØ± درجه ÙŠÚ©.
جامعه ÙŠ ما، جامعه ÙŠ کاسبکارها Ùˆ دزدهاي راضي Ùˆ نق زن Ùˆ خدا را شکر Ú©Ù† مي باشه. جامعه آدمايی Ú©Ù‡ مي دونن Ú†Ù‡ جوري ميشه نون را به نرخ روز خورد. برا همينه Ú©Ù‡ آخوند Ùˆ Ùقيه Ùˆ ملّايش نيز اهل معامله Ùˆ بده بستون هستن. آخوند با متاع الله Ùˆ Ù…ØÙ…ّد Ùˆ دين Ùˆ غيره به کاسبي مشغوله Ùˆ ديگران نيز با متاع بنجل خود. در اين جامعه، هستند آدمهايي نيز Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ø§ÙŠÙ† بساز Ùˆ Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ÙŠÙ‡Ø§ÙŠ ØÚ©ÙˆÙ…تها Ùˆ مردم هستن. ولي خب! اينان نادران Ùˆ کميابان هستن. آدمهايي Ú©Ù‡ ميشه بگي از تب Ùˆ تابهاي خود بيشتر مي سوزند تا از واقعيّتهاي اجتماعي. انساني مثله من از اشتياقهايي شعله وره Ú©Ù‡ تار Ùˆ پودم را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ اند. من به گونه اي ديگر نيستم؛ زيرا اين گونه بودنم را خودم رقم زده ام Ùˆ پروريده ام. بنابر اين، من همينيم Ú©Ù‡ هستم. جامعه ÙŠ ما در کلاÙÙŠ ويرانگر از مناسبات بازاريها Ùˆ دلّهالها Ùˆ Ù…ØÙ„ّلها Ùˆ صد نبشه های اعجوبه به هم Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ شده است Ú©Ù‡ خيلي خوب در باهمسازي، کير Ùˆ کون آشنا مي باشن. آخه Ù…Ú¯Ù‡ ميشه در جامعه اي، قيمت يه خونه صد متر مربعي از مرز ميلياردها بگذره!ØŸ. تو، اسم اين ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ را Ú†ÙŠ ميذاري؟. ما با يه سري آدمها در سرزمينمون روبروئيم Ú©Ù‡ Ùقط « خر پول » هستن. الاغهائي، مملوّ از خورجين خورØÛŒÙ† اسکناسهاي بي پشتوانه. آدمهايي با مغزهاي Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ بسيار گنديده. جامعه ÙŠ ما، از درون، پوسيده Ùˆ متعÙÙ† شده Ùˆ بوي گندش، سراسر دنيا را جا ورداشته. ايرانزمين، باتلاقيه Ú©Ù‡ هر کسي به سهم خودش در ريده مالي کردن آن، نقش داشته. اگه مي خواي سرزميني بسازي Ú©Ù‡ ارزش زندگي برا تک، تک Ø¢ØØ§Ø¯Ø´ داشته باشه Ùˆ در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÙŠØŒ معتبر باشه!. به تک، تک همونايي Ú©Ù‡ تصوّر مي کني، شق القمر خواهند کرد Ùˆ زير پاي سيستم Ùقاهتی/ کاسبکاری / الهی را خواهند زد، اول بايد ياد بدهي Ú©Ù‡ Ú¯Ù‡ خود را با دستهاي خود بخورند تا Ú©Ù… Ú©Ù… بÙهمند Ú©Ù‡ پايمالي « پرنسيپها Ùˆ اصلها Ùˆ بنمايه ها »، Ú†Ù‡ عواقب Ùلاکت باري مي تونه داشته باشه. نه!. من ديگه هيچ آرزو Ùˆ آرمان Ùˆ رويا Ùˆ ايده آلي ندارم Ú©Ù‡ بخوام خودم را براشون به آب Ùˆ آتيش بزنم. روياهاي من، زماني دود شدن Ùˆ به هوا Ø±ÙØªÙ† Ú©Ù‡ مدّعيان ايراندوستي با علاقه ÙŠ تام بر سراسر ايران، پا گذاشتن Ùˆ « مام وطن » را‌ در بازار برده ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù† ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†Ø¯. اون مادري Ú©Ù‡ تو دنبالش مي گردي، الان، روسپي خاور ميانه است. »
13- برج عاج نشینان.
..... نوشته Ú©Ù‡: « تو، گمون مي كني همين ØØ¶Ø±Ø§Øª روشنÙكر، كيا هستن؟. بابا جون!. اينا هم، بر Ùˆ بچّه هاي همين ملّتند ديگه. نيگاه نكن كه شش يا Ù‡ÙØª ترم مثلا در دانشگاهاي ÙØ±Ù†Ú¯ÙŠ ÙŠØ§ داخلي درس خوندن. ØØ§Ù„ا خوبه خودت دائم ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ مي زني كه خرخوني سواي انديشيدنه. مدرک داشت، ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ بودن نیس!. به اينا از همون بچگي ياد ندادن توی خونواده كه با مغز خودشون Ùكر كنن Ùˆ مسائل Ùˆ مشكلات ÙØ±Ø¯ÙŠØ´ÙˆÙ† را ياد بگيرن با تكيه به توانائيها Ùˆ استعدادها Ùˆ دلاوريها Ùˆ ريسكها Ùˆ اميدها Ùˆ تلاشهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯Ø´ÙˆÙ† ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ كنن. هميشه اگه كسي كه كه توی كونش گير مي كرده، خانواده Ùˆ ÙØ§Ù…يل Ùˆ خويشان، ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده بودن. خب معلومه كه اين جور آدمها وقتي هم بزرگ بشن به يه عده اي نياز دارن كه درب كونشون را بگيرن. ØØ§Ù„ا تو اومدي توقع داري كه ØØ¶Ø±Ø§Øª با مغز خودشون Ùكر كنن. اونم آدمايي كه Ùكر كردن براشون مثل زهر هلاهل مي مونه. ما مصرÙگرا هستيم. هر چقدر مردم عادي در بنجل خریدن Ùˆ كالاهاي ÙØ±Ù†Ú¯ÙŠ ØØ±ÙŠØµ هستن به همون اندازه، Ø·ÙŠÙ ØªØØµÙŠÙ„ كرده در نشخوار توليد قلمي Ùˆ Ùكري بيگانه ها نيز خشتك پاره مي كنن. ØØ§Ù„ا كو تا گوساله گاو بشه Ùˆ يكي دو تا متÙكّر جسور Ùˆ مستقل مثل اون بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø²ÛŒØ± خاک Ø®ÙØªÙ‡Ø› اونهم در عصر اينترنت پا به عرصه بذاره ØŸ. آخه بالام جان. ما هنوز نمي تونيم يه جمع پنج Ù†ÙØ±Ù‡ Ùˆ منسجم درست كنيم برا رسيدگي به مثلا Ù†Ø¸Ø§ÙØª Ù…ØÙ„Ù‘ØŒ اونوقت انتظار داري كه كشور وسيعي مثل ايران را اداره كنيم. اي بابا! دلت خوشه. ما ملّت، وقتي امروز سه Ù†ÙØ± ميشيم، ÙØ±Ø¯Ø§ انشعاب مي كنيم Ùˆ پس ÙØ±Ø¯Ø§Ø´ Ù…ØªÙ‘ØØ¯ مي شيم با انشعابيون از گروه سه Ù†ÙØ±Ù‡ ديگه برا جنگيدن با Ø§ØªÙ‘ØØ§Ø¯ÙŠÙˆÙ† اول Ùˆ بازم منشعب مي شيم Ùˆ همينطور تا به آخر ØŒ عليه هم مي جنگيم Ùˆ اسمش را مي ذاريم مبارزه برا آزادي Ùˆ دمکراسی Ùˆ استقلال Ùˆ آباداني مملكتمون!. »
14- روضه ی قهوه خانه ای برای توی ذوق آدمها زدن.
..... پیغوم Ùˆ پسغوم ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡: « ما اگه Ù…ÛŒ خواستیم خدمتگزار همدیگه Ùˆ خاک لم یزرع وطن باشیم Ú©Ù‡ دیگه مرض شمشیر کشیدنمون Ú†ÛŒ بود؟. Ø¨ØØ« سر این نیست Ú©Ù‡ عدّه ای خادم ملّتن Ùˆ عدّه ای خاصم وطن. مسئله اینه Ú©Ù‡ هیچکس Ù…Ù†ÙØ¹Øª Ùˆ خوشی خودش را تمییز Ùˆ تشخیص نمیده. هر کسی تصوّر میکنه زندگی یعنی به آلا٠و اولو٠رسیدن Ùˆ کولی Ú¯Ø±ÙØªÙ† از دیگری. برا همین هست Ú©Ù‡ هیچکس دوست نداره اگه کولی نمیگیره، ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ کولی هم نده. اینه Ú©Ù‡ همه به همدیگه ØŒ مظنون Ùˆ Ù…ÙØªÙ‘Ø´ هستن. تو مملکتی هم Ú©Ù‡ آدماش، کج قلب Ùˆ مستنطق کون Ùˆ پیزی همدیگه باشن، هیچی بر مدار خودش نمی چرخه. بعدش هم بالام جان!. مخاطبای تو، کدوم آدما هستن؟. اگه مردمت را میگی Ú©Ù‡ باید عرض کنم، این مردم در درجات « شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آگاهی » کاملا متناقض Ùˆ قمر در عقربی هستن. بعدم هیچکس به دلیل همین شلم شوربا بودن Ø³Ø·Ø Ø´Ø¹ÙˆØ±ØŒ سر جای خودش نیست. یارو وزیر مثلا یه وزارتخونه ای میشه، نه برا اینکه از صناعت Ùˆ Ú†Ù… Ùˆ خم اون وزارتخونه مطّلعه Ùˆ چیزی Ù…ÛŒ Ùهمه Ùˆ لیاقت Ùˆ شعور چنان Ù¾ÙØ³Øª Ùˆ مقامی را داره، نه به جان تو؛ بلکه به دلیل اون پشم بوگندو Ùˆ درازی Ú©Ù‡ داره Ùˆ شیپیش اسلام توی اون، لونه کرده Ùˆ ØØ±ÛŒÙØŒ در رکاب وارثان رسول الله، ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ قصّابی مومنانه کرده. اینکه ÙلسÙÙ‡ ÛŒ وزارت چیه؟. گور باباش!. مهم اینه Ú©Ù‡ منتصب شده Ùˆ بنده Ú¯ÛŒ خودش را اثبات الهی کرده.
ØØ§Ù„ا تو با چنین آدمایی Ú©Ù‡ اصلا لیاقت Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ù‡ شوری را نیز نداشتن، بعد یه دÙÙ‡ به مقام وزارت میرسن، Ù…ÛŒ خوای مملکتی درست Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ تمام نقشه ها Ùˆ برنامه ها Ùˆ سیاستهاش از روی Ùکر Ùˆ دور اندیشی Ùˆ شعور Ùˆ دانش پا بگیره؟. دلت خوشه به Ú†Ù„ گیسو قسم!. یارو Ù…ÛŒ دونه Ú©Ù‡ اصلا لیاقت نداره Ùˆ به اون Ù¾ÙØ³Øª Ùˆ وزارت، منتصب شده. اونوقت اجازه بده Ú©Ù‡ آدمای با پرنسیپ، جاش بشینن. خب میره توی خلوت خودش، میگه اگه بشه با خونریزی Ùˆ چار تا صلوات Ùˆ یه توبره ریش عنی به وزارت Ùˆ ریاست جمهوری Ùˆ کذا Ùˆ کذا رسید، Ù…Ú¯Ù‡ Ø®Ùلم Ú©Ù‡ بشینم شبانه روز دود چراغ بخورم Ùˆ بیست سالی مته به خشخاش دروس دانشگاها بذارم Ùˆ مواظب باشم Ú©Ù‡ بعدش توی زندگیم، ØØ±Ú©Ø§ØªÙ… اØÙ…قانه Ùˆ ابلهانه Ùˆ آزارنده نباشند. ولللش!. همین Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ توجیه وجدانی اش به قوه Ùˆ نصّ الهی، زودتر ما را به Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ‡Ø§ÛŒ نجومی Ù…ÛŒ رسونه تا اونهمه آداب Ùˆ معاشرت آدمیگری. به قول شاعر: « تا زر Ùˆ سیم، راهزن خلقند ..... ÙØ¶Ù„ را هیچ قدر Ùˆ قیمت نیست ». ØØ§Ù„ا Ùهمیدی رمز Ùˆ راز اون اقلیّتی Ú©Ù‡ قصّاب شدن Ùˆ ملّت Ú©Ø§ÙØ± کیش مسلمون نمای جنابعالی را توی مخمصه گذاشتن، در چیه!ØŸ. ما مشکلمون اینه Ú©Ù‡ آدما نمی دونن، چطوری میشه با رعایت پرنسیپها به Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ‡Ø§ÛŒ خود رسید؛ گیرم نجومی نیز باشن. مشکل، عزیز جان، Ù†Ùهمی آدماست. تو بیا توی همین جماعت ØªØØµÛŒÙ„ کرده Ùˆ مدّعی روشنÙکری Ú©Ù‡ خودتم جزوشون هستی، ببین Ù…ÛŒ تونی یه گردهمایی ساده ازشون درست Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ Ùقط جشن بگیرن Ùˆ ØØ§Ù„ کنن. نه جون من!. ببین Ù…ÛŒ تونی؟. یادتم نره Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« ØØ§Ù„ کردن Ùˆ خوش بودنه. Ø¨ØØ« ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت Ùˆ Ù¾ÙØ³Øª Ùˆ مقام Ùˆ Ùلان Ùˆ بیسار نیس.
بابا جون. ما مشکل Ùهم داریم. چرا اینقدر راه دور Ùˆ دراز میری. این جماعت، آخوندش اØÙ…قه. استادش اØÙ…قه. سیاستمدارش اØÙ…قه. چریکش اØÙ…قه. هنرمندش اØÙ…قه. دانشمندش اØÙ…قه. متخصّصش اØÙ…قه. پژوهشگرش اØÙ…قه. مترجمش اØÙ…قه. مهاجرش اØÙ…قه. سازمان سیاسیش اØÙ…قه. نویسنده اش اØÙ…قه Ùˆ میره از قصّابای روباه ØµÙØª ØÙ…ایت Ù…ÛŒ کنه. همین سر نخ را بگیر Ùˆ برو تا آخر. در ضمن، اØÙ…Ù‚ نبودن نیز به این مدرکا دارم Ùˆ اون دکترا را دارم، هیچ ربطی نداره. ما خیلی چیزا داریم Ú©Ù‡ هیچ ملّتی روی کره زمین نداره. ولی آیا ما اون شعور را داریم Ú©Ù‡ ارزش Ùˆ شیوه ÛŒ کاربست داشته های خودمون را بدونیم؟. Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ ØÙ‚Ù‘ با منه. ما اگه در تمام این رده ها، بهره ای کت Ùˆ Ú©Ù„ÙØª از ØÙ…اقت در وجودمون نبود، امکان نداشت بی لیاقتا بر Ú¯ÙØ±Ø¯Ù…ون سوار بشن Ùˆ تمام دار Ùˆ ندارمون را به کیر گا بزنن. ØØ§Ù„ا تو Ù‡ÛŒ بیا Ùˆ قنطور Ú©Ù† Ùˆ قصّه Ùˆ ØÙ…اسه بسرا. والله! ما اØÙ…قیم Ùˆ به ØÙ…اقت خودمون واق٠نیستیم. بیا در این باره Ùکر Ú©Ù† Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ جوری میشه از قیر تاریک ØÙ…اقت، بیرون جهید؟. Ù‡ÛŒ میگه میشه میشه میشه میشه!. اگه شدنی بود Ú©Ù‡ تا ØØ§Ù„ا یه پخی شده بودیم. Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ نمیشه به دلیل همون « ØÙ…اقته » Ú©Ù‡ میگم. ». ///