آریابرزن زاگرسی-----خزانه ای از دروغهای گرانبها
تاریخ نگارش: هشتم سپتامبر سال 2007 میلادی
« خزانه ای از دروغهای گرانبها »
[ چرا ØÙکّومتگران Ùقاهتی، خاصم « آزادی » هستند؟. ]
----
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و Ø¸Ø±ÛŒÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ در ØØ§Ù„ پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تش ÙØ±Ùˆ آبشارد
1- تکواره گی انسان.
در هر ضمیر جمعی Ú©Ù‡ تک، تک ما به کار Ù…ÛŒ بریم، یک مسئله ÛŒ اساسی را نیز از یاد Ù…ÛŒ بریم Ùˆ با همین ÙØ±Ø§Ù…وشی ناخواسته است Ú©Ù‡ خطرهای Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در بسیاری از Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ کردارها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ جمعی خود را نیز نمی بینیم. ما در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ از « ما »، پیوسته سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود، متوجّه نمی شویم Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا در یک جمع سه Ù†ÙØ±Ù‡ØŒ آنچه Ú©Ù‡ واقعیّت ندارد همانا « جمع ما » Ù…ÛŒ باشد. تک، تک ما با انسانها در مقام « تکواره / کنکرت » روبرو هستیم. بنابر این، آن انسانی Ú©Ù‡ تک، هست در یک پیوند مشخّصی Ù…ÛŒ تواند « ضمیر ما » را بÙهمد Ùˆ دریابد؛ ولی چنان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÛŒ به این معنا نیست Ú©Ù‡ « کنکرت / ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت / تکواره » بودن انسانها، ناپدید Ùˆ Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود. بذر هلاک آور خطری Ú©Ù‡ باعث ایجاد ØÚ©ÙˆÙ…تهای توده ای Ùˆ امّتی Ùˆ Ù…Ø³ØªØ¶Ø¹ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ پرولتری Ùˆ میلیتیاریستی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود در یک « توهّم زبانی » کاشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در تنور تبلیغ Ùˆ ترویج Ùˆ دماگوژی رشد Ù…ÛŒ کند Ùˆ بر سراسر اجتماع ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ تکواره ها مسلّط Ùˆ آمر Ù…ÛŒ شود. از این رو، تا تک، تک ما ایرانیان نیاموزیم Ú©Ù‡ در هر « جمعی » بایستی به « ØØ¶ÙˆØ± تکواره بودن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشتن Ùˆ دیگران »، آگاهی درخور Ùˆ توام با هوشیاری داشته باشیم، پروسه ÛŒ از همپاشی « امّت همگونه بودن Ùˆ ما شدنهای بی مغز » در اجتماع ایرانزمین، هیچگاه ریشه Ú©Ù† نخواهد شد Ùˆ همواره پیدا خواهند شد دغلبازانی Ú©Ù‡ ملّت را با نامها Ùˆ بهانه ها Ùˆ اتیکتهای خوشنما ÙØ±ÛŒØ¨ بدهند Ùˆ او را غارت کنند Ùˆ بیازارند Ùˆ بر سرنوشت Ùˆ تاریخش، ØØ§Ú©Ù… مستبد بمانند.
2- یک گام تا آزادی و دمکراسی.
ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای Ú©Ù‡ ما از « آزادی Ùˆ دمکراسی » داریم، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای تاریخی Ùˆ جغراÙیایی Ùˆ زمانی نیست؛ بلکه ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای پرده سان Ùˆ توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر گستره ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. ما « آزادی Ùˆ دمکراسی » را در وجود خودمان داریم؛ ولی چون پرده های توهّمی را نمی توانیم به کناری بزنیم، تصوّر Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « آزادی Ùˆ دمکراسی » را بایستی از جایی خرید یا به وام Ú¯Ø±ÙØª یا اینکه جزو واردات به ØØ³Ø§Ø¨ آورد Ùˆ به دنبال بازارهای ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø´ Ø±ÙØª. مردم هیچ سرزمینی به « آزادی Ùˆ دمکراسی » در مناسبات اجتماعی اشان نتوانستند واقعیّت بدهند؛ مگر موقعی Ú©Ù‡ مردم آغاز کردند با دستهای خود، « پرده ÛŒ توهّمات Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ » را از بستر Ùهم Ùˆ شعور خودشان به کناری بزنند. « آزادی Ùˆ دمکراسی » در یک قدمی ماست؛ ولی ما از برداشتن پاهای خود برای ØØ±Ú©ØªÛŒ بزرگ وامانده ایم.
3- صندوق جواهر آلات گرانبها.
ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ مانند ولایت Ùقاهتی، برگزیده ÛŒ Ø¢ØÙ‘اد یک ملّت بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی نباشد، ØÚ©ÙˆÙ…تگران غالب Ùˆ ØØ§Ú©Ù…Ø´ به « Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³ØªÛŒ » Ù…ÙØØªØ§Ø¬Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ با تکیه به آن بتوانند Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خود را در ØÙ‚Ù‘ ملّت، توجیه Ùˆ تبرئه کنند. « قرآن »، رسوانامه ÛŒ آن طی٠از دو پاهای انسان نمائیست Ú©Ù‡ برای تمام جنایتها Ùˆ تبهکاریها Ùˆ چپاولها Ùˆ غارتگریها Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر ØÙکّام معمّم Ùˆ بی عمّامه از انواع Ùˆ اقسام « دروغهای گرانبها »، انباشته Ù…ÛŒ باشد. بدون چنین « Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³ØªÛŒ » Ù…ØØ§Ù„ بود Ú©Ù‡ طی٠آخوند جماعت بتواند ØØªÙ‘ا ثانیه ای بر ایران Ùˆ مردمش، ØØ§Ú©Ù… کانیبالیست شود. ارزشمندی « قرآن Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالله » برای یسل کشان Ùˆ موکّلان تاق Ùˆ Ø¬ÙØªØ´ به زرق Ùˆ برق ظواهر Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘اّت تهی مغز آن نیست Ú©Ù‡ در صدها Ùˆ هزارها لایه ÛŒ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ شنیداری Ùˆ نوشتاری، پیچیده Ùˆ عرضه Ù…ÛŒ شوند؛ بلکه گرانبهایی قرآن را « دروغهای وعده Ùˆ وعیدی اش » هست Ú©Ù‡ دوام کوره ÛŒ بازار « تاجران الهی » را Ù¾ÙØ± ØØ±Ø§Ø±Øª Ùˆ سود آور Ùˆ Ø±Ù‚Ø§Ø¨ØªÚ©ÙØ´ کرده است.
4- واقعیّتها Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± سایه گون ØÙ…اقتهای انسان.
مابین آنچه Ú©Ù‡ انسان هست Ùˆ آنچه Ú©Ù‡ روبروی او Ù…ÛŒ ایستد، همواره « واقعیّتهایی » هست Ú©Ù‡ نگاه کنجکاو Ùˆ پرسشگر انسان را برمی انگیزند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز آدمی را به تماشا Ùˆ کنکاویدن خود Ù…ÛŒ ربایند. برغم پیوند تاثیر گذاری Ùˆ تاثیر پذیری انسان Ùˆ واقعیّتها بر یکدیگر نمی توان هرگز از « ازدواج واقعیّتها با انسانها » سخن Ú¯ÙØªØ› زیرا واقعیّتها، رخدادهایی هستند Ú©Ù‡ با هر انسانی Ùقط در « میعادگاهها » روبرو Ùˆ سپس ناپدید Ù…ÛŒ شوند. از این رو، در آن میعادگاههایی Ú©Ù‡ انسان با واقعیّتها روبرو Ù…ÛŒ شود، سایه ای سمج Ùˆ نامرئی Ùˆ آغشته به تار – Ùˆ – پود انسان نیز ØØ¶ÙˆØ± دائمی Ùˆ در بسیاری از مواقع، نقش کلیدی نیز در Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ نوشتارهای آدمی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کند. نام آن سایه، « ØÙ…اقت » است. انسانی Ú©Ù‡ در سپیده دم یکی از روزهای زندگی اش با « واقعیّت گلّه ÛŒ گوسÙندان » در مزرعه ÛŒ اطرا٠مØÙ„Ù‘ زندگی خود روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ همزمان با دیدن گلّه ÛŒ گوسÙندها در یک کیلومتری گلّه Ø› تعدادی گرگ نیز Ù…ÛŒ بیند، امّا نتواند تمییز Ùˆ تشخیص دهد Ú©Ù‡ « خطر ØÙ…له ÛŒ گرگها به گله ÛŒ گوسÙندان » دیر یا زود، Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ خواهد Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ آن انسان برغم زیستن در واقعیّتها Ùˆ تجربه ÛŒ عینی Ùˆ بی واسطه داشتن از آنها، یک انسان اØÙ…Ù‚ است؛ زیرا نتوانسته است از وجود « واقعیّتها » به علل وجودشان Ùˆ تلاش برای پیوند آنها با هم Ù¾ÛŒ ببرد Ùˆ « خطر » را از روابط متقابل واقعیّتها استنتاج کند Ùˆ به مقابله با خطرات Ø§ØØªÙ…الی در آید. از همین واقعیّت ساده Ù…ÛŒ توان ØªÙØ§ÙˆØª انسانهای اندیشنده Ùˆ انسانهای اØÙ…Ù‚ را باز شناخت. آن طی٠از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی Ú©Ù‡ نتوانند واقعیّت ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی را Ùˆ دوام سلطه ÛŒ خونریز Ùˆ کانیبالیستی آن را از « ساختارهای ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشت تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ لت Ùˆ پار شده ÛŒ ایرانزمین »، استنتاج Ùˆ به سنجشگری بی مهابای آن بر آیند، آن طی٠از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان را بایستی Ú¯ÙØ±Ø¯Ø§Ù† ابلهانی نامید Ú©Ù‡ در استمرار ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، مستقیم Ùˆ نامستقیم، همدست آنان هستند Ùˆ توسعه ÛŒ خطر ØÚ©ÙˆÙ…ت آنها را شدّت Ù…ÛŒ دهند.
5- وجود شیر Ø®ÙØªÙ‡ ÛŒ شرّ در مخÙیگاه روان آدمی.
در شبکه های اسرار آمیز روان Ùˆ مغز آدمی، مخÙیگاههایی وجود دارند Ú©Ù‡ در آن مکانها، سوائق ناشناخته Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ÛŒ آدمی، جا خوش کرده اند Ùˆ ناگهان در موقعیّتها Ùˆ ÙØ±ØµØªÙ‡Ø§ Ùˆ زمانها Ùˆ مکانهایی نامشخّص در وجود آدمی، ÙØ¹Ù‘ال مایشاء Ù…ÛŒ شوند Ùˆ چهره ای از انسان را آشکار Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شاید تصوّر وجود آن برای خود آدمی نیز هیچگاه امکانپذیر نبوده باشد. در وجود هر انسانی، مخÙیگاههایی مخو٠هست Ú©Ù‡ سوائق « شرّ آمیز » با Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ÛŒ مخرّب Ùˆ آزارنده، بیتوته کرده اند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند در لباس خشونتها Ùˆ ستمگریها Ùˆ ددّگریهای سÙّاکانه پدیدار شوند Ùˆ زندگی Ùˆ جان همنوعان را به سوی تباهی Ùˆ ویرانی سوق دهند. سوائق شرّ آمیز ØØªÙ‘ا به این سو متمایل هستند Ú©Ù‡ انسان را با آویزان شدن به نیّتها Ùˆ مقاصد خوب Ùˆ خیر Ùˆ نیکخواهی به انجام کارهایی وا دارند Ú©Ù‡ در خور انسان نیستند. در طول تاریخ دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ کشوری ابناء بشر Ù…ÛŒ توان ÙØµÙ„هایی را دید Ú©Ù‡ به جنایت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ هولناک آغشته اند؛ طوری Ú©Ù‡ به نام « نیکخواهی Ùˆ خوبی Ùˆ آزادی Ùˆ سعادت Ùˆ Ø±ÙØ§Ù‡ Ùˆ امنیّت Ùˆ دین Ùˆ خدا Ùˆ ایمان Ùˆ امثالهم برای بشر » در ØÙ‚Ù‘ انسانهای کره زمین، آنهمه تبهکاریها شده است Ùˆ توصی٠آنهمه خباثتها از عهده ÛŒ هیچکس به تنهایی بر نمی آید. به همین دلیل است Ú©Ù‡ هیچکس نیز نمی تواند ادّعا کند هر « واقعیّتی » در همان چهره ÛŒ تجربه ÛŒ اولیّه اش « مسکون Ùˆ میخکوب » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ امکان « رویداد مکرّرش » ناممکن خواهد بود.
Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ توانست باور کند Ú©Ù‡ یک چهره ÛŒ واقعیّت رخداده Ùˆ سپری شده ÛŒ صدر اسلام، آنهم در عصراینترنت، بازگشت ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار چهره ای دیگر از خود را در ایرانزمین، مکرّر کند؟. تجربه ای Ú©Ù‡ انسان امروز از واقعیّتهای زنده Ù…ÛŒ کند، نمی تواند آن را به تمام زمانها Ùˆ مکانهای مختل٠آمده Ùˆ نیامده Ùˆ اکنون، بسط بدهد؛ زیرا Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ بودن هر رویدادی، امکانهای پتانسیلی اش به قدری متنوّع هستند Ùˆ تا بی نهایت چهره های ناهمگون دارند Ú©Ù‡ دشوار بتوان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªØŒ واقعیّت رویدادی « امروز »، همسان همان رویدادیست Ú©Ù‡ « دیروز » Ø±ÙØ® داده است Ùˆ در « آینده » نیز همانسان Ø±ÙØ® خواهد داد. ما بایستی بتوانیم چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ اسرار آمیزی Ùˆ معمّایی Ùˆ نامنتظره Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز بودن رویدادها را در هر Ù„ØØ¸Ù‡ Ùˆ مکانی Ú©Ù‡ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ از نو، کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم تا امکانهای ÙØ±ÛŒØ¨ خوردن Ùˆ آلت ØÙکّام مستبد شدن Ùˆ شیّادان مدّعی رهبری را رسوا Ùˆ Ù†Ùوذ آنها را در تمام عرصه های زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی، خنثا کنیم. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی به این دلیل در ایرانزمین پا Ú¯Ø±ÙØªØ› زیرا مدّعیان عرصه ÛŒ کشور داری Ùˆ سیاست Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، « واقعیّتها » را در عمق چهره های اسرار آمیزشان نمی شناختند Ùˆ هنوز نیز نمی شناسند؛ وگر نه ولایت Ùقاهتی چگونه Ù…ÛŒ توانست با اینهمه مسائل Ùˆ مصیبتهای داخلی Ùˆ بین المللی Ùˆ منطقه ای، بیش از دو دهه Ùˆ شاید قرنها دوام آورد.
6- ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش بودن.
رویدادهایی Ú©Ù‡ در گستره ÛŒ « زمان Ùˆ تاریخ »، پدیدار Ù…ÛŒ شوند، این ÙˆÙیژه Ú¯ÛŒ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ را دارند Ú©Ù‡ « مملوّ از تناقضها Ùˆ تضادها Ùˆ لایه های رنگارنگ » هستند Ùˆ در پیچ Ùˆ خم لایه های گوناگون آنها Ù…ÛŒ توان Ø·ÛŒÙهایی از انسانها را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ هر کدام بسان « کندویی با اسلوبها Ùˆ معیارهای خود » به گرد یکدیگر آمده اند. از این رو، آن انسانهایی Ú©Ù‡ در یک « عصر مشخّص » در کنار یکدیگر به سر Ù…ÛŒ برند، واقعیّت در کنار هم زیستی آنها هرگز به این معنا نیست Ú©Ù‡ چنان انسانهایی، « Ù…ÙØ¹Ø§ØµØ± دوران خویش » نیز هستند؛ بلکه گروه گروه از چنان انسانهایی Ù…ÛŒ توانند هر کدام به تنهایی، « عصری از اعصار مختل٠تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ همان اجتماع » را واتاب دهند؛ آنهم در چارچوبهای زیستبومی Ùˆ تاریخی همان سرزمین. در نگرش به این واقعیّت Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ù…ÛŒ توان استدلال آورد Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش بودن » به آن « شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† خاصّی » Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ « ØØ¶ÙˆØ± عینی Ùˆ ملموس آنها با تمام ابعاد شخصیّتی شان » Ù…ÛŒ توانند « آینده ÛŒ میهن Ùˆ مردم » را از وجود « بینش Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ تصمیمهای خود » بزایانند؛ زیرا « آنچه Ú©Ù‡ نو » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ آینده را Ù…ÛŒ پروراند، Ùقط در ذهنیّت Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ چنان شخصیّتهائیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند روند « شدن Ùˆ نوزایی رااز بستر تضادها Ùˆ ناهمخوانیهای اجتماعی Ùˆ تاریخی » بپیماید Ùˆ طرØÛŒ نو را در اÙکند. منظور من از « نو »، در معنای « ارزشگذاری » نیست؛ بلکه در معنای « Ù…Ùهوم زمانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ پیش از « واقعیّت پذیر شدن اجتماعی » در گستره ای از تئوریها Ùˆ ایده ها Ùˆ اندیشه ها، شالوده های خود را Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ ریزد.
بنابر این، آنچه Ú©Ù‡ « نو » Ù…ÛŒ باشد از « عناصر گوناگونی » آمیخته است Ú©Ù‡ در آینده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ù…ÛŒ توانند نقشهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ را نیز Ø§ÛŒÙØ§ کنند. آنچه را Ú©Ù‡ « ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ آموزش » Ù…ÛŒ شمارند، از این منظر، به « آموختن Ùˆ پرورده شدن »، هیچ ربطی ندارد؛ بلکه دامنه ای وسیع از گرایشهای عاطÙÛŒ Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات Ùˆ چشم اندازها Ùˆ مقاصد Ùˆ امیدها Ùˆ ارزشها Ùˆ معیارهای راهنماینده Ùˆ بÙنمایه های مقولاتی اندیشیدن Ùˆ در کلّ، سراسر آن چیزهایی را در برمی گیرد Ú©Ù‡ « پدیده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ امکانهای زایش « ÙÙØ±Ù… نو زیستی باهمستان آینده » را پیکر Ù…ÛŒ دهند. در این دامنه است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان نقش Ùˆ سهم آنانی را تمییز Ùˆ تشخیص داد Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » هستند. کسانی Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور خویش را به Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چنان « آینده ای »، امیدوار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با درایت Ùˆ ذکاوت Ùˆ هوشیاری به زایش آن، Ú©Ù…Ú© Ùˆ همپایی Ù…ÛŒ کنند. چنان انسانهایی « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » هستند؛ ولو Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ « ساده Ùˆ عامی » باشند Ùˆ به هیچ نوع دانش Ùˆ تئوری Ùˆ تیتل خاصّی نیز مزیّن نباشند. آنانی نیز Ú©Ù‡ از تمییز Ùˆ تشخیص چنان آینده ای، ناتوانند Ùˆ ØØªÙ‘ا بی خبر از آن Ù…ÛŒ زییند، چنان انسانهایی، مرده گان متØÙ‘رکی هستند Ú©Ù‡ سدّی عظیم در برابر آینده Ù…ÛŒ شوند؛ ولو « عالی ترین مدارک ØªØØµÛŒÙ„اتی Ùˆ درجات Ùˆ مقامهای ممتاز » را نیز یدک نام خود داشته باشند. « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » بودن؛ یعنی آن شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ از « سکّوی اعماق تاریخ اساطیری Ùˆ بÙنمایه های Ú˜Ø±Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خویش » با « ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ تئوریهای Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » به مجهولزار آینده ای « نو زاییده برای مردم Ùˆ میهن خود » نیرو Ùˆ امید Ùˆ Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ بخشند. چرا کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، « هیچگاه » ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش نبودند Ùˆ هنوز نیز نیستند؟. چرا؟.
7- جوینده ÛŒ ØÙ‚یقت یا مالک ØÙ‚یقت؟.
یکی خود را به « ØØ¨Ù„ المتین ØÙ‚یقت مذهبی / ایدئولوژیی / نظریّه ای » آویزان Ù…ÛŒ کند Ùˆ تمام عÙمر خود را در Ù‚ÙØ³ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ Ùˆ مغرور Ùˆ ممتاز بودن Ùˆ آمر Ùˆ معلّم دیگران شدن Ùˆ همه جا، ØÙ‚ به جانب خود داشتن Ùˆ هرگز از دیگران، هیچ نیاموختن، زندانی Ù…ÛŒ کند. یکی نیز با کوچکترین « تلنگری » به جست – Ùˆ جوی « ØÙ‚یقت مجهول Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن »، انگیخته Ù…ÛŒ شود تا راز گاهها Ùˆ آزمونگاههای Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خویشتن Ùˆ جهان را ژر٠و ریشه ای بشناسد Ùˆ دریابد Ùˆ بÙهمد. انسانی Ú©Ù‡ آن Ùهم Ùˆ بصیرت Ùˆ شعور را دارد Ú©Ù‡ بتواند Ùˆ بکوشد از هر چیزی به « تÙکّر ÙØ±Ø¯ÛŒ با مغز خود » رو آورد Ùˆ در شناخت چند Ùˆ چونش، پرسشگر Ùˆ کاونده بشود، انسانیست Ú©Ù‡ اÙقهای نو به نو Ùˆ دیگرسانی را بازخواهد ÛŒØ§ÙØª Ùˆ به قوّه ÛŒ استعدادهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود، چیزهایی نو، خواهد Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯. ØªÙØ§ÙˆØª میزان آموزش پذیری Ùˆ زمینه ÛŒ مساعد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ شدن انسانها از یک طر٠در تلاشهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان Ùˆ از طر٠دیگر، در آموختن از دیگران ریشه دارد. « شاگرد شدن » همان « اَ- شاگرد شدن = اشه جو » بود؛ یعنی انسانی Ú©Ù‡ در انگیخته شدن از مغزه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های بار دار کننده ÛŒ دیگران به جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش ØÙ‚یقت ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، کوشا Ùˆ مشتاق Ù…ÛŒ شد. شاگرد، جوینده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ùقط در آرزوی ÛŒØ§ÙØªÙ† « انگیزنده گان » Ù…ÛŒ باشد؛ نه « معلّم Ùˆ استاد Ùˆ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ± Ùˆ امثالهم ». چرا کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، هنوز در طول بیش از یکصد سال مناسبات با « باختر زمینیان Ùˆ زیستن در دریای Ø´Ú¯ÙØª انگیز ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ شاعران سرزمین خودمان » نمی توانیم « Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ اشه = انگیخته شدن » را بÙهمیم Ùˆ دریابیم تا جوینده گانی ØÙ‚یقت زا شویم؟. چرا؟.
8- اثبات خدا با Ù†ÙÛŒ خدا.
تمام مومنان به مذاهب تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ایمان خود را در اثبات کردن « خدای خود » برای دیگران توجیه Ùˆ مستدل کنند. دین ( = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ )ØŒ پروسه ایست عاطÙÛŒ Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ تجربه ای بی واسطه Ú©Ù‡ به هیچ صغرا Ùˆ کبرای راسیونالیستی Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزم نیست؛ زیرا در Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ شیوه ÛŒ زیستن آدمی، پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. ولی مومنی Ú©Ù‡ دین را (= در معنای شهادت دادن Ùˆ اقرار Ùˆ اعترا٠کردن به نیرویی ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ ایمان Ø³ÙØª Ùˆ سخت به او آوردن ) Ù…ÛŒ داند، مومنی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مجبور است برای Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خود به اثبات کردن راسیونالیستی « نیروی ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ » رو آورد تا بتواند در انظار دیگران، ØÙ‚یقت بودن اعتقادات Ùˆ مستدل بودن Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خودش را به کرسی نشاند. مومن در تلاش برای اثبات خدایش ( مهم نیست Ú†Ù‡ نامی Ùˆ تصویری داشته باشد ) مجبور Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ به دامنه ÛŒ راسیونالیستی مغز خودش، بیشتر میدان بدهد Ùˆ بال Ùˆ پر آن را بگشاید. درست در همین تقلّاها Ùˆ دست Ùˆ پا زدنهاست Ú©Ù‡ سنگریزه های Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ پرسشهای هسته سوز بر ÙØ±Ø´ ایمان مومن، آوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ او را Ú©Ù… Ú©Ù… به گستره ÛŒ انکار خدا Ù…ÛŒ رانند. مومنی Ú©Ù‡ « دین Ùˆ خدایش » را راسیونالیستی توجیه Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند، مومنی Ù…ÛŒ باشد آته ایست Ùˆ خدا انکار با ایمان به اینکه بسیار مومن Ùˆ خدا پرست نیز Ù…ÛŒ باشد. اثبات راسیونالیستی خدا Ùˆ دین، انکار مومنانه ÛŒ دین Ùˆ خداست Ùˆ مسلمانان در چنین کاری، ید طولایی دارند!.
9- سرزمین قد کوتاهان.
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و Ø¸Ø±ÛŒÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ در ØØ§Ù„ پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تش ÙØ±Ùˆ آبشارد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین کوتوله های مادر زادی نیست Ú©Ù‡ هیچ Ø¬ÙØ±Ù…ÛŒ Ùˆ تقصیری Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ ندارند؛ بلکه سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آن طی٠رنگارنگ از انسانهاییست Ú©Ù‡ Ùقط « نص٠و نیمه مغز » Ù…ÛŒ باشند. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آدمهای « عقده ای Ùˆ Ú©Ùمپلکسی Ùˆ هزار لایه ÛŒ زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ » Ù…ÛŒ باشد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین خانمهای مادر زاد « نجیب Ùˆ سنگین Ùˆ رنگین Ùˆ با وقار Ùˆ Ù…ØØ¬Ù‘به Ùˆ مومن » Ù…ÛŒ باشد. همچنین با مردانی « بسیار متعصّب Ùˆ غیرتی Ùˆ Ø¢Ù‚Ø§ØµÙØª Ùˆ ناموس پرست ». « جنده Ùˆ جاکش » Ùقط بیگانه گان هستند؛ یعنی همانهایی Ú©Ù‡ در باتلاق Ùˆ خنجگاه Ùˆ طویله ÛŒ اعتقاداتی مومنان تازه به دوران رسیده نمی لولند Ùˆ بسان آنها، گوسÙند ØµÙØª نیستند Ùˆ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مرزهای طویله ÛŒ همگونه Ú¯ÛŒ مومنان هستند. سرزمین قد کوتان، سرزمین بی مغزان Ùˆ بی چهره ها Ùˆ بی هویّتیهاست.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ‡Ø§ » را Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´Ù†Ø¯ تا Ù…Ø¯Ù‘Ø§ØØ§Ù† Ùˆ مجیز گویان را صلّه بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ØØ³Ù†Ú© وزیرها » را بالای دار Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯ تا شهوت جانستانی خود را ترضیه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ناصر خسروها » را آواره ÛŒ یمگان Ù…ÛŒ کنند تا خودشان در بی دانشی Ùˆ بی مایه گی، علّامه ÛŒ دهر، خطاب شوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مسعود سعد سلمانها » را در ØØµØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ سیاهچالهای نای، Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ ذلیل Ù…ÛŒ کنند تا چاقوکشها Ùˆ دشنه به دستان Ùˆ لومپنها Ùˆ اوباش را در اجرای شنیع ترین Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ØŒ آزاد بگذارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « علیØÙ…ّد بابها » را تکه Ùˆ پاره Ù…ÛŒ کنند تا عادتواره گیهایشان ابدیّت داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « امیر کبیرها » را رگ Ù…ÛŒ زنند تا سنّت خونریزی سلاطین Ùˆ رسولان Ùˆ امامان خبیث خود را جاودانه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میرزاده عشقیها » را ترور Ù…ÛŒ کنند تا هر روز Ùˆ هر شب، Ùقط روضه ÛŒ رضوان را از منابر بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ لبهای « ÙØ±Ù‘خی یزدیها » را Ù…ÛŒ دوزند تا صدای شغالها Ùˆ Ú©ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ عقیدتی هم مسلکیهای خود را بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « اØÙ…د کسرویها » را با چاقو Ùˆ کارد Ùˆ دشنه، لت Ùˆ پار Ù…ÛŒ کنند تا ØÙ…اقتهای خود را سنگسان Ù†Ú¯Ù‡ دارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مصدّقها » را تنها Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ خانه خراب Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دار Ùˆ ندارشان را به غارت Ù…ÛŒ برند تا بی لیاقترینها را ØØ§Ú©Ù… جابر بر هستی Ùˆ نیستی خود کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « صادق هدایتها » را از وطن Ù…ÛŒ رانند Ùˆ به سوی خودکشی سوق Ù…ÛŒ دهند تا تباهگران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را بال Ùˆ پر بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ صدها Ùˆ دهها هنرمند Ùˆ پژوهشگر Ùˆ نامداران خدمتگزار Ùˆ میهندوست را آواره Ùˆ دربدر Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کنند تا ÙØ±ØµØªÛŒ برای درهم لولیدنهای نکبت بار خود داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میلیاردها ثروت Ùکری Ùˆ مالی » ایرانزمین را در سراسر جهان، پخش Ùˆ پلا Ùˆ ØÛŒÙ Ùˆ میل کرده Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ کنند تا بتوانند خودشان گرداگرد هیئتهای مضØÚ© Ùˆ چندش آور، هر روز در Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتهای خود بنالند Ùˆ بچزند.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ با شهوتی ولیع Ùˆ نگاههای ØØ±ÛŒØµ به برپایی میادین اعدام Ùˆ تیر باران Ùˆ شلّاق زنی Ùˆ سنگسار Ùˆ زورگویی Ùˆ عربده Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ توهین Ùˆ تو سری زدن، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ نازند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ زمینه های ØØ§Ú©Ù…یّت بی لیاقت ترین Ùˆ خبیث ترین Ùˆ جنایتکارترین Ùˆ تبهکارترین دو پاهای انسان نما را مهیّا Ù…ÛŒ کنند تا اراده ÛŒ جبّار Ùˆ قهّار آنها را بر خود، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر کنند Ùˆ تمام عمر در ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت خود خواسته ÛŒ به اوج ارگاسم الهی برسند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ هر روز Ùˆ هر شب، آب باتلاق اعتقادات Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم متعÙّن Ùˆ بوگندوی خود را بر سر Ùˆ روی یکدیگر Ù…ÛŒ ریزند Ùˆ در آن، طهارت Ù…ÛŒ کنند تا از استشمام کهنه Ú¯ÛŒ مکرّر به وجد آیند Ùˆ از شدّت ØÙ…اقت در ندبه Ùˆ زاری Ùˆ خودزنی Ùˆ عزا داری، غش Ùˆ ریسه بروند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را به خاک سیاه نشانده اند Ùˆ در عزایش نشئه ÛŒ ممتد Ù…ÛŒ باشند.
ایران، سرزمین انسانهای قد کوتاه به تعبیر « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » Ù…ÛŒ باشد. انسانهایی Ú©Ù‡ هنوز نتوانسته اند « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت خود » را کش٠کنند Ùˆ دریابند Ùˆ بÙهمند. سرزمین انسانهای قد کوتاهی Ú©Ù‡ هزاران « گالیور Ùکری » را در یک چشم بر هم زدن از پا در Ù…ÛŒ آورند Ùˆ به خاک Ù…ÛŒ سپارند. بر وجود ما، Ùقها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ آخوندها Ùˆ ملّاها، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر هستند؛ زیرا قد کوتاه ترین موجودات دو پایی شده ایم Ú©Ù‡ نه تنها نمی توانیم « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت خود را » کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم؛ بلکه در بی مغز بودن نیز آنقدر رسوا هستیم Ú©Ù‡ « نعلین داران » Ù…ÛŒ توانند به آسانی بر وجودمان، ترکتاز شوند. « ایران Ùقها »، سرزمین قد کوتاهان Ù…ÛŒ باشد.
10- گرانیگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان.
دیده ای خواهم که باشد شه شناس ..... تا شناسد، شاه را در هر لباس ( عطّار )
« بÙنمایه / بÙندهش / خمیرمایه = آرخه / Ursprung » برای همیشه Ùˆ ابد، در بستر ملموس Ùˆ Ù…ØØ³ÙˆØ³ « اکنون » وجود دارد Ùˆ ابدیّت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ آن » در تمام دورانهای بشری پایدار Ù…ÛŒ ماند. « بÙنمایه » هرگز « آغاز مکانی Ùˆ زمانی » نیست؛ زیرا هر نوع آغازی به « زمان Ùیزیکی Ùˆ شمارشی » آغشته Ù…ÛŒ باشد Ùˆ به مکانی مشخّص نیز، وابسته هست. مسئله ÛŒ « اکنون /Present – Gegenwart » به هیچ Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ زمانی « دیروز Ùˆ امروز Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ »، نیز تعلّقی ندارد. « بÙنمایه / بÙندهش » همچنین، بخشی از « زمان » به ØØ³Ø§Ø¨ نمی آید؛ بلکه « تمامیّت Ùˆ جهانشمولی » را در مدّ نظر دارد Ùˆ به همین دلیل نیز هست Ú©Ù‡ آن را « بÙنمایه / بÙندهش / آرخه » Ù…ÛŒ نامند Ùˆ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ هر نوع زمان قرار دادی Ù…ÛŒ باشد. برای چیره شدن بر « Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی Ùˆ کشوری » بایستی نخبه گان اندیشنده بتوانند با « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم خود Ú©Ù‡ ریشه در تصاویر اسطوره های ملّت » دارند، پیوند Ùکری ایجاد کنند؛ زیرا « مناسبات انسان با بÙندهشها، پیوندی بی واسطه » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند انسانهای Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø¯ را به ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ بیانگیزانند. برای روبرو شدن با Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی Ùˆ کشوری یا خواهیم توانست Ú©Ù‡ با رویکرد خود به « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستانمان = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » بر Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ Ùلاکت آور چیره شویم یا اینکه، Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ùلاکتها، آنقدر وسعت خواهند Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ ما را به عمق تعÙّن خود، سرانجام، ÙØ±Ùˆ خواهند بلعید Ùˆ سپس Ù…ØÙˆ خواهند کرد. Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت ریشه های « خودگستری Ùˆ تØÙˆÙ‘Ù„ پذیری ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ انسانهای یک سرزمین در طول تاریخ کهنسالشان » به معنای گام برداشتن به طر٠تاریکیهای ذهنیّت تاریخی / ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ باشد تا بتوان از اعماق وجود خویش برای Ù¾ÛŒ بردن به علل رویدادهای معاصر کشوری، چشم اندازی روشن Ùˆ گویا به دست آورد. چنین رویکردی، نه تنها گذشته های معمّایی Ùˆ تاریک را پرتوی روشنگر خواهد اÙکند؛ بلکه امکانهای زایش آینده ای نو را برای مردم، مشخّص Ùˆ متعیّن نیز خواهند کرد. از این رو، کسانی Ú©Ù‡ در پرداختن به مصیبتها Ùˆ ریشه یابی بدبختیهای میهنی Ùˆ کشور داری نتوانند از شاخه شاخه های متنوّع « درخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان مردم خود » به « مرکزیّت Ùˆ Ù…ØÙˆØ± Ùˆ گرانیگاه ریشه ای ÙˆØ§ØØ¯ » Ù¾ÛŒ ببرند، پیداست Ú©Ù‡ هیچ بویی از Ùهم Ùˆ نگرش پخته نبرده اند؛ ولو چنان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ با ادّعای شخصی Ùˆ در انظار دیگران، « صورتگر چین » باشند.
11- سلّاخی ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت در Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ امّت.
ÙØ±Ø¯ شدن در اجتماع امّت Ùˆ همعقیده گان Ùˆ همگونه گان ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای Ùˆ اعتقاد Ùˆ مسلکی به معنای اعلان کردن جنگ تن به تن با معتقدان Ùˆ مومنان Ù…ÛŒ باشد؛ آنهم یک ÙØ±Ø¯ در برابر لشگری از Ù…ØªÙ‘ØØ¯Ø§Ù† ØØ±ÛŒØµ به جنگ. ÙØ±Ø¯ شدن، خطریست بسیار تهدید کننده برای هر نوع جمعی Ú©Ù‡ همگونه Ùˆ هم مرام Ùˆ هم عقیده باشند. ÙØ±Ø¯ شدن، استقلالخواهی انسان در اندیشیدن Ùˆ گزینش شیوه های زیستی Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. ÙØ±Ø¯ شدن انسان؛ یعنی اینکه هیچ آتوریته ÛŒ ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù‘ را برنمی تابد Ùˆ به رسمیّت نمی شناسد؛ زیرا در تضاد با پرنسیپ استقلالخواهی اش Ù…ÛŒ باشد. ÙØ±Ø¯ شدن، گشوده Ùکری Ùˆ گریختن از قضاوتهای « ØØ¨Ù‘ Ùˆ بغضی » Ù…ÛŒ باشد. تکروی در موضعگیریهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ سنجشگریهای Ùکری Ùˆ مسئولیّت پذیری است. ÙØ±Ø¯ شدن در بدنه ÛŒ امّت گونه ها، ایجاد شکا٠می کند. به متزلزل شدن صÙÙˆÙ Ù…ØªÙ‘ØØ¯ Ùˆ درهمبسته ÛŒ جمع همعقیده گان، شدّت Ù…ÛŒ دهد. ÙØ±Ø¯ شدن برای اجتماع « قد کوتاهان » بسیار بد شگون Ùˆ منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا به گستاخی Ùˆ دلیری خاصّی منوط Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کمتر کسانی در وجود خویش، چنان ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هایی را Ú©Ø´Ù Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ کنند. به همین دلیل نیز وقتی کمتر کسانی بتوانند « ÙØ±Ø¯ بشوند »؛ در نتیجه بهترین Ùˆ Ø±Ø§ØØª ترین ابزار Ùˆ شیوه Ùˆ روش امّت گونه اینست Ú©Ù‡ به تØÙ‚یر Ùˆ توبیخ Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ مطرود Ùˆ منÙور کردن « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » رو آورند. جایی Ú©Ù‡ در کشمکشهای « جمع امّت ماندن Ùˆ استقلال ÙØ±Ø¯ شدن » نتوان به دامنه ÛŒ « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت »، پناه Ùˆ امنیّت Ùˆ آرامش Ùˆ Ú©Ù…Ú© رساند، آنجاست Ú©Ù‡ « امّت همعقیده گان » به ساختن « Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ ÙØ±Ø¯Ù‡Ø§ » ساعی Ùˆ راغب Ù…ÛŒ شوند. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در « Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ سازی از بهر سلّاخی کردن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت انسانها » تا امروز، بسیار سنگ تمام گذاشته است؛ زیرا « گستره ÛŒ ÙØ±Ø¯ شدن در اجتماع ما » ÙØ§Ù‚د امنیّت جانی Ùˆ مالی Ùˆ پشتیبانی Ùˆ کمکهای معنوی Ù…ÛŒ باشد. تراژدی درد آور این جاست Ú©Ù‡ Ùقط در جامعه ای Ù…ÛŒ توان به پدیدار شدن Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± دمکراسی Ùˆ قانونمندی مناسبات باهمزیستی امیدوار بود Ú©Ù‡ « گستره ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت انسانها »، امکانهای بالنده Ú¯ÛŒ را داشته باشد. چرا ما از « ÙØ±Ø¯ شدن Ùˆ نگاهبانی از ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت یکدیگر » Ù…ÛŒ ترسیم؛ ولی دائم شعار دمکراسیخواهی Ùˆ قانونگرایی Ù…ÛŒ دهیم؟. چرا؟.
12- چشمهای مغزی که نمی بینند.
دیدن، همان Ùهمیدن است. چیزی را Ù…ÛŒ توان دید Ú©Ù‡ آن را Ùهمیده باشیم. چیزی را Ú©Ù‡ ما هنوز Ù†Ùهمیده ایم یا نمی توانیم بÙهمیم، آن چیز را نیز نمی بینیم. چشمان طبیعی Ùˆ مادّی آدمی، ابزار Ø§ØØ³Ø§Ø³ بینایی هستند؛ نه اصل Ùهمیدن. چشمدار بودن، نشانه ÛŒ Ùهیم Ùˆ با شعور Ùˆ دانا Ùˆ زیرک بودن نیست. از این رو، چشمداران جامعه ایی Ú©Ù‡ « بینایی » Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ به « بینش ÙØ±Ø¯ÛŒ در راستای Ùهمیدن دیگران برای تصدیق Ùˆ پذیرش نامتعار٠بودن Ùˆ ناهمسان بودن Ùˆ دیگراندیش بودنشان » نیانجامد Ùˆ از آگاهی Ùˆ Ù‡ÙØ´ÛŒØ§Ø±ÛŒ آنها ØÚ©Ø§ÛŒØª نکند، آن جامعه، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ØŒ کور مغزان چشمداری هستند Ú©Ù‡ Ùقط Ù…ÛŒ بینند بدون آنکه چیزی را « بÙهمند Ùˆ دریابند ». دیدن بایستی دریچه ای باشد Ú©Ù‡ رودخانه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور آدمی بتواند از آن، آبشار سان بر زمین خشک Ùˆ لم یزرع دیگران ÙØ±Ùˆ ریزد Ùˆ شادابی ÙØ¶Ø§ÛŒ باهمستان انسانها را تازه کند. چرا ما ایرانیان در نابینا بودن چشمان مغز خود، ادّعای « Ùهمیدن Ùˆ بینشداری » Ù…ÛŒ کنیم؟.
13- ساعت شمّاطه دار.
تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی Ù…ÛŒ تواند دو نقش را برای هر نسلی از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ همان ملّت Ø§ÛŒÙØ§ کند. یکی نقش « ساعت شمّاطه دار » Ùˆ دیگری، نقش « ØºÙØ¯Ù‘ Ù‡ ای سنگسان در مغز آدمی ». مردمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند با تاریخ رویدادهای گذشته ÛŒ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی پویا Ùˆ انگیزنده Ùˆ نو به نو برای بیدار بودنها Ùˆ نو زاییهای آینده گرا ببینند Ùˆ تشخیص دهند، تاریخ برای آن ملّت، همواره، ساعتی شمّاطه دار Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ برای تمام نسلهای آن ملّت، نقش بیدار باشی را Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ نمی تواند یا تلاش نمی کند با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی انگیزشی Ùˆ زاینده Ùˆ بار آور داشته باشد، آن ملّت، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… است Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ تاریخ میهنی Ùˆ جهانی، Ùقط ØÙ…ّال تاریخ درگذشته گان خویش باشد. چرا ما ایرانیها، ØÙ…ّال تاریخ خود شده ایم Ùˆ نمی توانیم پیوند خودمان را با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمینمان به « ساعت شمّاطه دار » برای بیداری نسلها تبدیل کنیم؟. چرا؟.
14- آزادی و امکانها در تاریخ.
مسئله ÛŒ « آزادی » در اجتماعات بشری، مسئله ÛŒ « امکانهای آزماینده Ú¯ÛŒ Ùˆ شانسهای زندگی در گستره ÛŒ تاریخ » Ù…ÛŒ باشد. شانسهایی Ú©Ù‡ زندگی به انسانها Ù…ÛŒ دهد، راههایی هستند برای پروراندن Ùˆ ریختدهی وجود Ùˆ کاراکتر انسانها در اجتماع. چنان شانسهایی Ù…ÛŒ توانند نهال شخصیّت انسانها را متعیّن کنند. مسئله ÛŒ « آزادی »، همانا معمّای « امکانهای دیگر شدن » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ اÙÙ‚ امیدهای انسانها را چشمگیر Ùˆ جذّاب Ùˆ Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند. انسانها در نگرش Ùˆ تکیه به اÙÙ‚ امکانهای شانسی خود هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند سوسو امیدی برای بالیده Ùˆ پروریده شدن تخمه ÛŒ وجود ÙØ±Ø¯ÛŒ خود داشته باشند. از این رو، تاریخ، گذرگاه خطّی رویدادها نیست؛ بلکه بستریست اقیانوسوار Ú©Ù‡ « قایق شانسهای Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ بشر را در زندگی » Ù…ÛŒ تواند به سوی « سواØÙ„ دیگرسان » امدادگری کند. مسئله ÛŒ « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » دقیقا در راستای همین « جست – Ùˆ - جوی سواØÙ„ دیگرسان زندگی » است Ú©Ù‡ معنا Ùˆ ارزش پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ بیش از هر چیز بایستی آن را در دامنه ÛŒ « رگولاتیو = سامانمند » Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ùهمید؛ نه در دامنه ÛŒ تصنّعی / تاسیسی / خطّی؛ زیرا دامنه ÛŒ « سامانبندی »، گستره ایست Ú©Ù‡ دگرگشت را در ÙØ¶Ø§ÛŒ « منشها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ باهمستان » مدّ نظر دارد. شانسهای تازه به تازه در زندگی Ù…ÛŒ توانند ÙØ±Ù…هایی دیگرسان از طبیعت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ انسانها را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. به همین سبب، بازگشت در این گونه دامنه ها به همانسان برØÙ‚Ù‘ Ùˆ امکانپذیر است Ú©Ù‡ آرزوی Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªØŒ سزاوار Ù…ÛŒ باشد. « متØÙˆÙ‘Ù„ شدن Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ منش » در عرصه ÛŒ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی بر تغییراتی ارجØÛŒÙ‘ت دارد Ú©Ù‡ بخواهند به بهای از چاله ای در آمدن Ùˆ در چاهی ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر Ùˆ عمیق تر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† مختوم شوند.
انسانهای یک سرزمین، دارای « Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„هایی » Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ شناخت Ùˆ پرورش آنها Ù…ÛŒ توانند اÙقهای دیگرسان را در واقعیّت اجتماعی زندگی باهمستانشان آشکار Ùˆ پدیدار کنند. آن ØÚ©ÙˆÙ…تهایی Ú©Ù‡ با هر گونه « تØÙˆÙ‘Ù„ Ùˆ تغییر در عرصه ÛŒ باهمستان انسانها Ùˆ نوع سیستم کشور داری »، مخال٠و خاصم مردم تØÙˆÙ‘لخواه Ùˆ تØÙˆÙ‘لپذیر هستند، همه از سرکوبگران « شانسهای زندگی » Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا مزوّرانه Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ هر گونه « شانسی در زندگی » Ù…ÛŒ تواند برای Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ سواØÙ„ دیگری را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ سوای آن ساØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÙکّام، مالک Ùˆ قاهر Ùˆ آمر آن هستند. کینه توزی Ùˆ خصومت سر سختانه ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی با « آزادی » بر سر « پرنسیپ آزادی » به خودی خودش نیست Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا « شانسی برای خود ØÙکّام » نیز به شمار Ù…ÛŒ آید؛ بلکه خصومت آنها با آزادی بر سر « شانسهای دیگر سان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ سواØÙ„ زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ با اعتقادات Ùˆ سوائق قدرتپرستی ØÙکّام قدرتپرست نمی خواند Ùˆ متضاد Ù…ÛŒ باشد. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، پدیده ای، ضدّ آزادی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª سامانمند Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، اضمØÙ„ال Ùˆ متلاشی کردن رگهای Ùونکسیونالیستی آن برای تک، تک Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† سیستم Ùقاهتی، ØÙ‚ّانیّت آزادی Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† سواØÙ„ دیگرسان شدن زندگی را به ارمغان Ù…ÛŒ آورد. ///
« خزانه ای از دروغهای گرانبها »
[ چرا ØÙکّومتگران Ùقاهتی، خاصم « آزادی » هستند؟. ]
----
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و Ø¸Ø±ÛŒÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ در ØØ§Ù„ پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تش ÙØ±Ùˆ آبشارد
1- تکواره گی انسان.
در هر ضمیر جمعی Ú©Ù‡ تک، تک ما به کار Ù…ÛŒ بریم، یک مسئله ÛŒ اساسی را نیز از یاد Ù…ÛŒ بریم Ùˆ با همین ÙØ±Ø§Ù…وشی ناخواسته است Ú©Ù‡ خطرهای Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در بسیاری از Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ کردارها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ جمعی خود را نیز نمی بینیم. ما در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ از « ما »، پیوسته سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود، متوجّه نمی شویم Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا در یک جمع سه Ù†ÙØ±Ù‡ØŒ آنچه Ú©Ù‡ واقعیّت ندارد همانا « جمع ما » Ù…ÛŒ باشد. تک، تک ما با انسانها در مقام « تکواره / کنکرت » روبرو هستیم. بنابر این، آن انسانی Ú©Ù‡ تک، هست در یک پیوند مشخّصی Ù…ÛŒ تواند « ضمیر ما » را بÙهمد Ùˆ دریابد؛ ولی چنان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÛŒ به این معنا نیست Ú©Ù‡ « کنکرت / ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت / تکواره » بودن انسانها، ناپدید Ùˆ Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود. بذر هلاک آور خطری Ú©Ù‡ باعث ایجاد ØÚ©ÙˆÙ…تهای توده ای Ùˆ امّتی Ùˆ Ù…Ø³ØªØ¶Ø¹ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ پرولتری Ùˆ میلیتیاریستی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود در یک « توهّم زبانی » کاشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در تنور تبلیغ Ùˆ ترویج Ùˆ دماگوژی رشد Ù…ÛŒ کند Ùˆ بر سراسر اجتماع ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ تکواره ها مسلّط Ùˆ آمر Ù…ÛŒ شود. از این رو، تا تک، تک ما ایرانیان نیاموزیم Ú©Ù‡ در هر « جمعی » بایستی به « ØØ¶ÙˆØ± تکواره بودن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشتن Ùˆ دیگران »، آگاهی درخور Ùˆ توام با هوشیاری داشته باشیم، پروسه ÛŒ از همپاشی « امّت همگونه بودن Ùˆ ما شدنهای بی مغز » در اجتماع ایرانزمین، هیچگاه ریشه Ú©Ù† نخواهد شد Ùˆ همواره پیدا خواهند شد دغلبازانی Ú©Ù‡ ملّت را با نامها Ùˆ بهانه ها Ùˆ اتیکتهای خوشنما ÙØ±ÛŒØ¨ بدهند Ùˆ او را غارت کنند Ùˆ بیازارند Ùˆ بر سرنوشت Ùˆ تاریخش، ØØ§Ú©Ù… مستبد بمانند.
2- یک گام تا آزادی و دمکراسی.
ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای Ú©Ù‡ ما از « آزادی Ùˆ دمکراسی » داریم، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای تاریخی Ùˆ جغراÙیایی Ùˆ زمانی نیست؛ بلکه ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای پرده سان Ùˆ توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر گستره ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. ما « آزادی Ùˆ دمکراسی » را در وجود خودمان داریم؛ ولی چون پرده های توهّمی را نمی توانیم به کناری بزنیم، تصوّر Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « آزادی Ùˆ دمکراسی » را بایستی از جایی خرید یا به وام Ú¯Ø±ÙØª یا اینکه جزو واردات به ØØ³Ø§Ø¨ آورد Ùˆ به دنبال بازارهای ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø´ Ø±ÙØª. مردم هیچ سرزمینی به « آزادی Ùˆ دمکراسی » در مناسبات اجتماعی اشان نتوانستند واقعیّت بدهند؛ مگر موقعی Ú©Ù‡ مردم آغاز کردند با دستهای خود، « پرده ÛŒ توهّمات Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ » را از بستر Ùهم Ùˆ شعور خودشان به کناری بزنند. « آزادی Ùˆ دمکراسی » در یک قدمی ماست؛ ولی ما از برداشتن پاهای خود برای ØØ±Ú©ØªÛŒ بزرگ وامانده ایم.
3- صندوق جواهر آلات گرانبها.
ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ مانند ولایت Ùقاهتی، برگزیده ÛŒ Ø¢ØÙ‘اد یک ملّت بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی نباشد، ØÚ©ÙˆÙ…تگران غالب Ùˆ ØØ§Ú©Ù…Ø´ به « Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³ØªÛŒ » Ù…ÙØØªØ§Ø¬Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ با تکیه به آن بتوانند Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خود را در ØÙ‚Ù‘ ملّت، توجیه Ùˆ تبرئه کنند. « قرآن »، رسوانامه ÛŒ آن طی٠از دو پاهای انسان نمائیست Ú©Ù‡ برای تمام جنایتها Ùˆ تبهکاریها Ùˆ چپاولها Ùˆ غارتگریها Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر ØÙکّام معمّم Ùˆ بی عمّامه از انواع Ùˆ اقسام « دروغهای گرانبها »، انباشته Ù…ÛŒ باشد. بدون چنین « Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³ØªÛŒ » Ù…ØØ§Ù„ بود Ú©Ù‡ طی٠آخوند جماعت بتواند ØØªÙ‘ا ثانیه ای بر ایران Ùˆ مردمش، ØØ§Ú©Ù… کانیبالیست شود. ارزشمندی « قرآن Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالله » برای یسل کشان Ùˆ موکّلان تاق Ùˆ Ø¬ÙØªØ´ به زرق Ùˆ برق ظواهر Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘اّت تهی مغز آن نیست Ú©Ù‡ در صدها Ùˆ هزارها لایه ÛŒ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ شنیداری Ùˆ نوشتاری، پیچیده Ùˆ عرضه Ù…ÛŒ شوند؛ بلکه گرانبهایی قرآن را « دروغهای وعده Ùˆ وعیدی اش » هست Ú©Ù‡ دوام کوره ÛŒ بازار « تاجران الهی » را Ù¾ÙØ± ØØ±Ø§Ø±Øª Ùˆ سود آور Ùˆ Ø±Ù‚Ø§Ø¨ØªÚ©ÙØ´ کرده است.
4- واقعیّتها Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± سایه گون ØÙ…اقتهای انسان.
مابین آنچه Ú©Ù‡ انسان هست Ùˆ آنچه Ú©Ù‡ روبروی او Ù…ÛŒ ایستد، همواره « واقعیّتهایی » هست Ú©Ù‡ نگاه کنجکاو Ùˆ پرسشگر انسان را برمی انگیزند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز آدمی را به تماشا Ùˆ کنکاویدن خود Ù…ÛŒ ربایند. برغم پیوند تاثیر گذاری Ùˆ تاثیر پذیری انسان Ùˆ واقعیّتها بر یکدیگر نمی توان هرگز از « ازدواج واقعیّتها با انسانها » سخن Ú¯ÙØªØ› زیرا واقعیّتها، رخدادهایی هستند Ú©Ù‡ با هر انسانی Ùقط در « میعادگاهها » روبرو Ùˆ سپس ناپدید Ù…ÛŒ شوند. از این رو، در آن میعادگاههایی Ú©Ù‡ انسان با واقعیّتها روبرو Ù…ÛŒ شود، سایه ای سمج Ùˆ نامرئی Ùˆ آغشته به تار – Ùˆ – پود انسان نیز ØØ¶ÙˆØ± دائمی Ùˆ در بسیاری از مواقع، نقش کلیدی نیز در Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تصمیمها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ نوشتارهای آدمی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کند. نام آن سایه، « ØÙ…اقت » است. انسانی Ú©Ù‡ در سپیده دم یکی از روزهای زندگی اش با « واقعیّت گلّه ÛŒ گوسÙندان » در مزرعه ÛŒ اطرا٠مØÙ„Ù‘ زندگی خود روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ همزمان با دیدن گلّه ÛŒ گوسÙندها در یک کیلومتری گلّه Ø› تعدادی گرگ نیز Ù…ÛŒ بیند، امّا نتواند تمییز Ùˆ تشخیص دهد Ú©Ù‡ « خطر ØÙ…له ÛŒ گرگها به گله ÛŒ گوسÙندان » دیر یا زود، Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ خواهد Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ آن انسان برغم زیستن در واقعیّتها Ùˆ تجربه ÛŒ عینی Ùˆ بی واسطه داشتن از آنها، یک انسان اØÙ…Ù‚ است؛ زیرا نتوانسته است از وجود « واقعیّتها » به علل وجودشان Ùˆ تلاش برای پیوند آنها با هم Ù¾ÛŒ ببرد Ùˆ « خطر » را از روابط متقابل واقعیّتها استنتاج کند Ùˆ به مقابله با خطرات Ø§ØØªÙ…الی در آید. از همین واقعیّت ساده Ù…ÛŒ توان ØªÙØ§ÙˆØª انسانهای اندیشنده Ùˆ انسانهای اØÙ…Ù‚ را باز شناخت. آن طی٠از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی Ú©Ù‡ نتوانند واقعیّت ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی را Ùˆ دوام سلطه ÛŒ خونریز Ùˆ کانیبالیستی آن را از « ساختارهای ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشت تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ لت Ùˆ پار شده ÛŒ ایرانزمین »، استنتاج Ùˆ به سنجشگری بی مهابای آن بر آیند، آن طی٠از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان را بایستی Ú¯ÙØ±Ø¯Ø§Ù† ابلهانی نامید Ú©Ù‡ در استمرار ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، مستقیم Ùˆ نامستقیم، همدست آنان هستند Ùˆ توسعه ÛŒ خطر ØÚ©ÙˆÙ…ت آنها را شدّت Ù…ÛŒ دهند.
5- وجود شیر Ø®ÙØªÙ‡ ÛŒ شرّ در مخÙیگاه روان آدمی.
در شبکه های اسرار آمیز روان Ùˆ مغز آدمی، مخÙیگاههایی وجود دارند Ú©Ù‡ در آن مکانها، سوائق ناشناخته Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ÛŒ آدمی، جا خوش کرده اند Ùˆ ناگهان در موقعیّتها Ùˆ ÙØ±ØµØªÙ‡Ø§ Ùˆ زمانها Ùˆ مکانهایی نامشخّص در وجود آدمی، ÙØ¹Ù‘ال مایشاء Ù…ÛŒ شوند Ùˆ چهره ای از انسان را آشکار Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شاید تصوّر وجود آن برای خود آدمی نیز هیچگاه امکانپذیر نبوده باشد. در وجود هر انسانی، مخÙیگاههایی مخو٠هست Ú©Ù‡ سوائق « شرّ آمیز » با Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ÛŒ مخرّب Ùˆ آزارنده، بیتوته کرده اند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند در لباس خشونتها Ùˆ ستمگریها Ùˆ ددّگریهای سÙّاکانه پدیدار شوند Ùˆ زندگی Ùˆ جان همنوعان را به سوی تباهی Ùˆ ویرانی سوق دهند. سوائق شرّ آمیز ØØªÙ‘ا به این سو متمایل هستند Ú©Ù‡ انسان را با آویزان شدن به نیّتها Ùˆ مقاصد خوب Ùˆ خیر Ùˆ نیکخواهی به انجام کارهایی وا دارند Ú©Ù‡ در خور انسان نیستند. در طول تاریخ دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ کشوری ابناء بشر Ù…ÛŒ توان ÙØµÙ„هایی را دید Ú©Ù‡ به جنایت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ هولناک آغشته اند؛ طوری Ú©Ù‡ به نام « نیکخواهی Ùˆ خوبی Ùˆ آزادی Ùˆ سعادت Ùˆ Ø±ÙØ§Ù‡ Ùˆ امنیّت Ùˆ دین Ùˆ خدا Ùˆ ایمان Ùˆ امثالهم برای بشر » در ØÙ‚Ù‘ انسانهای کره زمین، آنهمه تبهکاریها شده است Ùˆ توصی٠آنهمه خباثتها از عهده ÛŒ هیچکس به تنهایی بر نمی آید. به همین دلیل است Ú©Ù‡ هیچکس نیز نمی تواند ادّعا کند هر « واقعیّتی » در همان چهره ÛŒ تجربه ÛŒ اولیّه اش « مسکون Ùˆ میخکوب » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ امکان « رویداد مکرّرش » ناممکن خواهد بود.
Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ توانست باور کند Ú©Ù‡ یک چهره ÛŒ واقعیّت رخداده Ùˆ سپری شده ÛŒ صدر اسلام، آنهم در عصراینترنت، بازگشت ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار چهره ای دیگر از خود را در ایرانزمین، مکرّر کند؟. تجربه ای Ú©Ù‡ انسان امروز از واقعیّتهای زنده Ù…ÛŒ کند، نمی تواند آن را به تمام زمانها Ùˆ مکانهای مختل٠آمده Ùˆ نیامده Ùˆ اکنون، بسط بدهد؛ زیرا Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ بودن هر رویدادی، امکانهای پتانسیلی اش به قدری متنوّع هستند Ùˆ تا بی نهایت چهره های ناهمگون دارند Ú©Ù‡ دشوار بتوان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªØŒ واقعیّت رویدادی « امروز »، همسان همان رویدادیست Ú©Ù‡ « دیروز » Ø±ÙØ® داده است Ùˆ در « آینده » نیز همانسان Ø±ÙØ® خواهد داد. ما بایستی بتوانیم چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ اسرار آمیزی Ùˆ معمّایی Ùˆ نامنتظره Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز بودن رویدادها را در هر Ù„ØØ¸Ù‡ Ùˆ مکانی Ú©Ù‡ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ از نو، کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم تا امکانهای ÙØ±ÛŒØ¨ خوردن Ùˆ آلت ØÙکّام مستبد شدن Ùˆ شیّادان مدّعی رهبری را رسوا Ùˆ Ù†Ùوذ آنها را در تمام عرصه های زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی، خنثا کنیم. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی به این دلیل در ایرانزمین پا Ú¯Ø±ÙØªØ› زیرا مدّعیان عرصه ÛŒ کشور داری Ùˆ سیاست Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، « واقعیّتها » را در عمق چهره های اسرار آمیزشان نمی شناختند Ùˆ هنوز نیز نمی شناسند؛ وگر نه ولایت Ùقاهتی چگونه Ù…ÛŒ توانست با اینهمه مسائل Ùˆ مصیبتهای داخلی Ùˆ بین المللی Ùˆ منطقه ای، بیش از دو دهه Ùˆ شاید قرنها دوام آورد.
6- ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش بودن.
رویدادهایی Ú©Ù‡ در گستره ÛŒ « زمان Ùˆ تاریخ »، پدیدار Ù…ÛŒ شوند، این ÙˆÙیژه Ú¯ÛŒ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ را دارند Ú©Ù‡ « مملوّ از تناقضها Ùˆ تضادها Ùˆ لایه های رنگارنگ » هستند Ùˆ در پیچ Ùˆ خم لایه های گوناگون آنها Ù…ÛŒ توان Ø·ÛŒÙهایی از انسانها را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ هر کدام بسان « کندویی با اسلوبها Ùˆ معیارهای خود » به گرد یکدیگر آمده اند. از این رو، آن انسانهایی Ú©Ù‡ در یک « عصر مشخّص » در کنار یکدیگر به سر Ù…ÛŒ برند، واقعیّت در کنار هم زیستی آنها هرگز به این معنا نیست Ú©Ù‡ چنان انسانهایی، « Ù…ÙØ¹Ø§ØµØ± دوران خویش » نیز هستند؛ بلکه گروه گروه از چنان انسانهایی Ù…ÛŒ توانند هر کدام به تنهایی، « عصری از اعصار مختل٠تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ همان اجتماع » را واتاب دهند؛ آنهم در چارچوبهای زیستبومی Ùˆ تاریخی همان سرزمین. در نگرش به این واقعیّت Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ù…ÛŒ توان استدلال آورد Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش بودن » به آن « شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† خاصّی » Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ « ØØ¶ÙˆØ± عینی Ùˆ ملموس آنها با تمام ابعاد شخصیّتی شان » Ù…ÛŒ توانند « آینده ÛŒ میهن Ùˆ مردم » را از وجود « بینش Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ تصمیمهای خود » بزایانند؛ زیرا « آنچه Ú©Ù‡ نو » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ آینده را Ù…ÛŒ پروراند، Ùقط در ذهنیّت Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ چنان شخصیّتهائیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند روند « شدن Ùˆ نوزایی رااز بستر تضادها Ùˆ ناهمخوانیهای اجتماعی Ùˆ تاریخی » بپیماید Ùˆ طرØÛŒ نو را در اÙکند. منظور من از « نو »، در معنای « ارزشگذاری » نیست؛ بلکه در معنای « Ù…Ùهوم زمانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ پیش از « واقعیّت پذیر شدن اجتماعی » در گستره ای از تئوریها Ùˆ ایده ها Ùˆ اندیشه ها، شالوده های خود را Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ ریزد.
بنابر این، آنچه Ú©Ù‡ « نو » Ù…ÛŒ باشد از « عناصر گوناگونی » آمیخته است Ú©Ù‡ در آینده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ù…ÛŒ توانند نقشهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ را نیز Ø§ÛŒÙØ§ کنند. آنچه را Ú©Ù‡ « ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ آموزش » Ù…ÛŒ شمارند، از این منظر، به « آموختن Ùˆ پرورده شدن »، هیچ ربطی ندارد؛ بلکه دامنه ای وسیع از گرایشهای عاطÙÛŒ Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات Ùˆ چشم اندازها Ùˆ مقاصد Ùˆ امیدها Ùˆ ارزشها Ùˆ معیارهای راهنماینده Ùˆ بÙنمایه های مقولاتی اندیشیدن Ùˆ در کلّ، سراسر آن چیزهایی را در برمی گیرد Ú©Ù‡ « پدیده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ امکانهای زایش « ÙÙØ±Ù… نو زیستی باهمستان آینده » را پیکر Ù…ÛŒ دهند. در این دامنه است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان نقش Ùˆ سهم آنانی را تمییز Ùˆ تشخیص داد Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » هستند. کسانی Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور خویش را به Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چنان « آینده ای »، امیدوار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با درایت Ùˆ ذکاوت Ùˆ هوشیاری به زایش آن، Ú©Ù…Ú© Ùˆ همپایی Ù…ÛŒ کنند. چنان انسانهایی « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » هستند؛ ولو Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ « ساده Ùˆ عامی » باشند Ùˆ به هیچ نوع دانش Ùˆ تئوری Ùˆ تیتل خاصّی نیز مزیّن نباشند. آنانی نیز Ú©Ù‡ از تمییز Ùˆ تشخیص چنان آینده ای، ناتوانند Ùˆ ØØªÙ‘ا بی خبر از آن Ù…ÛŒ زییند، چنان انسانهایی، مرده گان متØÙ‘رکی هستند Ú©Ù‡ سدّی عظیم در برابر آینده Ù…ÛŒ شوند؛ ولو « عالی ترین مدارک ØªØØµÛŒÙ„اتی Ùˆ درجات Ùˆ مقامهای ممتاز » را نیز یدک نام خود داشته باشند. « ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش » بودن؛ یعنی آن شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها Ùˆ Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ از « سکّوی اعماق تاریخ اساطیری Ùˆ بÙنمایه های Ú˜Ø±Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خویش » با « ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ تئوریهای Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » به مجهولزار آینده ای « نو زاییده برای مردم Ùˆ میهن خود » نیرو Ùˆ امید Ùˆ Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ بخشند. چرا کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، « هیچگاه » ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دوران خویش نبودند Ùˆ هنوز نیز نیستند؟. چرا؟.
7- جوینده ÛŒ ØÙ‚یقت یا مالک ØÙ‚یقت؟.
یکی خود را به « ØØ¨Ù„ المتین ØÙ‚یقت مذهبی / ایدئولوژیی / نظریّه ای » آویزان Ù…ÛŒ کند Ùˆ تمام عÙمر خود را در Ù‚ÙØ³ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ Ùˆ مغرور Ùˆ ممتاز بودن Ùˆ آمر Ùˆ معلّم دیگران شدن Ùˆ همه جا، ØÙ‚ به جانب خود داشتن Ùˆ هرگز از دیگران، هیچ نیاموختن، زندانی Ù…ÛŒ کند. یکی نیز با کوچکترین « تلنگری » به جست – Ùˆ جوی « ØÙ‚یقت مجهول Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن »، انگیخته Ù…ÛŒ شود تا راز گاهها Ùˆ آزمونگاههای Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خویشتن Ùˆ جهان را ژر٠و ریشه ای بشناسد Ùˆ دریابد Ùˆ بÙهمد. انسانی Ú©Ù‡ آن Ùهم Ùˆ بصیرت Ùˆ شعور را دارد Ú©Ù‡ بتواند Ùˆ بکوشد از هر چیزی به « تÙکّر ÙØ±Ø¯ÛŒ با مغز خود » رو آورد Ùˆ در شناخت چند Ùˆ چونش، پرسشگر Ùˆ کاونده بشود، انسانیست Ú©Ù‡ اÙقهای نو به نو Ùˆ دیگرسانی را بازخواهد ÛŒØ§ÙØª Ùˆ به قوّه ÛŒ استعدادهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود، چیزهایی نو، خواهد Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯. ØªÙØ§ÙˆØª میزان آموزش پذیری Ùˆ زمینه ÛŒ مساعد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ شدن انسانها از یک طر٠در تلاشهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان Ùˆ از طر٠دیگر، در آموختن از دیگران ریشه دارد. « شاگرد شدن » همان « اَ- شاگرد شدن = اشه جو » بود؛ یعنی انسانی Ú©Ù‡ در انگیخته شدن از مغزه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های بار دار کننده ÛŒ دیگران به جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش ØÙ‚یقت ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، کوشا Ùˆ مشتاق Ù…ÛŒ شد. شاگرد، جوینده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ùقط در آرزوی ÛŒØ§ÙØªÙ† « انگیزنده گان » Ù…ÛŒ باشد؛ نه « معلّم Ùˆ استاد Ùˆ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ± Ùˆ امثالهم ». چرا کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، هنوز در طول بیش از یکصد سال مناسبات با « باختر زمینیان Ùˆ زیستن در دریای Ø´Ú¯ÙØª انگیز ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ شاعران سرزمین خودمان » نمی توانیم « Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ اشه = انگیخته شدن » را بÙهمیم Ùˆ دریابیم تا جوینده گانی ØÙ‚یقت زا شویم؟. چرا؟.
8- اثبات خدا با Ù†ÙÛŒ خدا.
تمام مومنان به مذاهب تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ایمان خود را در اثبات کردن « خدای خود » برای دیگران توجیه Ùˆ مستدل کنند. دین ( = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ )ØŒ پروسه ایست عاطÙÛŒ Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ تجربه ای بی واسطه Ú©Ù‡ به هیچ صغرا Ùˆ کبرای راسیونالیستی Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزم نیست؛ زیرا در Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ شیوه ÛŒ زیستن آدمی، پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. ولی مومنی Ú©Ù‡ دین را (= در معنای شهادت دادن Ùˆ اقرار Ùˆ اعترا٠کردن به نیرویی ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ Ùˆ ایمان Ø³ÙØª Ùˆ سخت به او آوردن ) Ù…ÛŒ داند، مومنی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مجبور است برای Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خود به اثبات کردن راسیونالیستی « نیروی ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ » رو آورد تا بتواند در انظار دیگران، ØÙ‚یقت بودن اعتقادات Ùˆ مستدل بودن Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خودش را به کرسی نشاند. مومن در تلاش برای اثبات خدایش ( مهم نیست Ú†Ù‡ نامی Ùˆ تصویری داشته باشد ) مجبور Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ به دامنه ÛŒ راسیونالیستی مغز خودش، بیشتر میدان بدهد Ùˆ بال Ùˆ پر آن را بگشاید. درست در همین تقلّاها Ùˆ دست Ùˆ پا زدنهاست Ú©Ù‡ سنگریزه های Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ پرسشهای هسته سوز بر ÙØ±Ø´ ایمان مومن، آوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ او را Ú©Ù… Ú©Ù… به گستره ÛŒ انکار خدا Ù…ÛŒ رانند. مومنی Ú©Ù‡ « دین Ùˆ خدایش » را راسیونالیستی توجیه Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند، مومنی Ù…ÛŒ باشد آته ایست Ùˆ خدا انکار با ایمان به اینکه بسیار مومن Ùˆ خدا پرست نیز Ù…ÛŒ باشد. اثبات راسیونالیستی خدا Ùˆ دین، انکار مومنانه ÛŒ دین Ùˆ خداست Ùˆ مسلمانان در چنین کاری، ید طولایی دارند!.
9- سرزمین قد کوتاهان.
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و Ø¸Ø±ÛŒÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ در ØØ§Ù„ پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تش ÙØ±Ùˆ آبشارد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین کوتوله های مادر زادی نیست Ú©Ù‡ هیچ Ø¬ÙØ±Ù…ÛŒ Ùˆ تقصیری Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ ندارند؛ بلکه سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آن طی٠رنگارنگ از انسانهاییست Ú©Ù‡ Ùقط « نص٠و نیمه مغز » Ù…ÛŒ باشند. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آدمهای « عقده ای Ùˆ Ú©Ùمپلکسی Ùˆ هزار لایه ÛŒ زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ » Ù…ÛŒ باشد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین خانمهای مادر زاد « نجیب Ùˆ سنگین Ùˆ رنگین Ùˆ با وقار Ùˆ Ù…ØØ¬Ù‘به Ùˆ مومن » Ù…ÛŒ باشد. همچنین با مردانی « بسیار متعصّب Ùˆ غیرتی Ùˆ Ø¢Ù‚Ø§ØµÙØª Ùˆ ناموس پرست ». « جنده Ùˆ جاکش » Ùقط بیگانه گان هستند؛ یعنی همانهایی Ú©Ù‡ در باتلاق Ùˆ خنجگاه Ùˆ طویله ÛŒ اعتقاداتی مومنان تازه به دوران رسیده نمی لولند Ùˆ بسان آنها، گوسÙند ØµÙØª نیستند Ùˆ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مرزهای طویله ÛŒ همگونه Ú¯ÛŒ مومنان هستند. سرزمین قد کوتان، سرزمین بی مغزان Ùˆ بی چهره ها Ùˆ بی هویّتیهاست.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ‡Ø§ » را Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´Ù†Ø¯ تا Ù…Ø¯Ù‘Ø§ØØ§Ù† Ùˆ مجیز گویان را صلّه بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ØØ³Ù†Ú© وزیرها » را بالای دار Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯ تا شهوت جانستانی خود را ترضیه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ناصر خسروها » را آواره ÛŒ یمگان Ù…ÛŒ کنند تا خودشان در بی دانشی Ùˆ بی مایه گی، علّامه ÛŒ دهر، خطاب شوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مسعود سعد سلمانها » را در ØØµØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ سیاهچالهای نای، Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ ذلیل Ù…ÛŒ کنند تا چاقوکشها Ùˆ دشنه به دستان Ùˆ لومپنها Ùˆ اوباش را در اجرای شنیع ترین Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ØŒ آزاد بگذارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « علیØÙ…ّد بابها » را تکه Ùˆ پاره Ù…ÛŒ کنند تا عادتواره گیهایشان ابدیّت داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « امیر کبیرها » را رگ Ù…ÛŒ زنند تا سنّت خونریزی سلاطین Ùˆ رسولان Ùˆ امامان خبیث خود را جاودانه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میرزاده عشقیها » را ترور Ù…ÛŒ کنند تا هر روز Ùˆ هر شب، Ùقط روضه ÛŒ رضوان را از منابر بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ لبهای « ÙØ±Ù‘خی یزدیها » را Ù…ÛŒ دوزند تا صدای شغالها Ùˆ Ú©ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ عقیدتی هم مسلکیهای خود را بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « اØÙ…د کسرویها » را با چاقو Ùˆ کارد Ùˆ دشنه، لت Ùˆ پار Ù…ÛŒ کنند تا ØÙ…اقتهای خود را سنگسان Ù†Ú¯Ù‡ دارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مصدّقها » را تنها Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ خانه خراب Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دار Ùˆ ندارشان را به غارت Ù…ÛŒ برند تا بی لیاقترینها را ØØ§Ú©Ù… جابر بر هستی Ùˆ نیستی خود کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « صادق هدایتها » را از وطن Ù…ÛŒ رانند Ùˆ به سوی خودکشی سوق Ù…ÛŒ دهند تا تباهگران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را بال Ùˆ پر بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ صدها Ùˆ دهها هنرمند Ùˆ پژوهشگر Ùˆ نامداران خدمتگزار Ùˆ میهندوست را آواره Ùˆ دربدر Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کنند تا ÙØ±ØµØªÛŒ برای درهم لولیدنهای نکبت بار خود داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میلیاردها ثروت Ùکری Ùˆ مالی » ایرانزمین را در سراسر جهان، پخش Ùˆ پلا Ùˆ ØÛŒÙ Ùˆ میل کرده Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ کنند تا بتوانند خودشان گرداگرد هیئتهای مضØÚ© Ùˆ چندش آور، هر روز در Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتهای خود بنالند Ùˆ بچزند.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ با شهوتی ولیع Ùˆ نگاههای ØØ±ÛŒØµ به برپایی میادین اعدام Ùˆ تیر باران Ùˆ شلّاق زنی Ùˆ سنگسار Ùˆ زورگویی Ùˆ عربده Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ توهین Ùˆ تو سری زدن، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ نازند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ زمینه های ØØ§Ú©Ù…یّت بی لیاقت ترین Ùˆ خبیث ترین Ùˆ جنایتکارترین Ùˆ تبهکارترین دو پاهای انسان نما را مهیّا Ù…ÛŒ کنند تا اراده ÛŒ جبّار Ùˆ قهّار آنها را بر خود، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر کنند Ùˆ تمام عمر در ذلالت Ùˆ ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت خود خواسته ÛŒ به اوج ارگاسم الهی برسند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ هر روز Ùˆ هر شب، آب باتلاق اعتقادات Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم متعÙّن Ùˆ بوگندوی خود را بر سر Ùˆ روی یکدیگر Ù…ÛŒ ریزند Ùˆ در آن، طهارت Ù…ÛŒ کنند تا از استشمام کهنه Ú¯ÛŒ مکرّر به وجد آیند Ùˆ از شدّت ØÙ…اقت در ندبه Ùˆ زاری Ùˆ خودزنی Ùˆ عزا داری، غش Ùˆ ریسه بروند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را به خاک سیاه نشانده اند Ùˆ در عزایش نشئه ÛŒ ممتد Ù…ÛŒ باشند.
ایران، سرزمین انسانهای قد کوتاه به تعبیر « زنده یاد ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ » Ù…ÛŒ باشد. انسانهایی Ú©Ù‡ هنوز نتوانسته اند « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت خود » را کش٠کنند Ùˆ دریابند Ùˆ بÙهمند. سرزمین انسانهای قد کوتاهی Ú©Ù‡ هزاران « گالیور Ùکری » را در یک چشم بر هم زدن از پا در Ù…ÛŒ آورند Ùˆ به خاک Ù…ÛŒ سپارند. بر وجود ما، Ùقها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ آخوندها Ùˆ ملّاها، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر هستند؛ زیرا قد کوتاه ترین موجودات دو پایی شده ایم Ú©Ù‡ نه تنها نمی توانیم « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت خود را » کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم؛ بلکه در بی مغز بودن نیز آنقدر رسوا هستیم Ú©Ù‡ « نعلین داران » Ù…ÛŒ توانند به آسانی بر وجودمان، ترکتاز شوند. « ایران Ùقها »، سرزمین قد کوتاهان Ù…ÛŒ باشد.
10- گرانیگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان.
دیده ای خواهم که باشد شه شناس ..... تا شناسد، شاه را در هر لباس ( عطّار )
« بÙنمایه / بÙندهش / خمیرمایه = آرخه / Ursprung » برای همیشه Ùˆ ابد، در بستر ملموس Ùˆ Ù…ØØ³ÙˆØ³ « اکنون » وجود دارد Ùˆ ابدیّت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ آن » در تمام دورانهای بشری پایدار Ù…ÛŒ ماند. « بÙنمایه » هرگز « آغاز مکانی Ùˆ زمانی » نیست؛ زیرا هر نوع آغازی به « زمان Ùیزیکی Ùˆ شمارشی » آغشته Ù…ÛŒ باشد Ùˆ به مکانی مشخّص نیز، وابسته هست. مسئله ÛŒ « اکنون /Present – Gegenwart » به هیچ Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ زمانی « دیروز Ùˆ امروز Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ »، نیز تعلّقی ندارد. « بÙنمایه / بÙندهش » همچنین، بخشی از « زمان » به ØØ³Ø§Ø¨ نمی آید؛ بلکه « تمامیّت Ùˆ جهانشمولی » را در مدّ نظر دارد Ùˆ به همین دلیل نیز هست Ú©Ù‡ آن را « بÙنمایه / بÙندهش / آرخه » Ù…ÛŒ نامند Ùˆ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ هر نوع زمان قرار دادی Ù…ÛŒ باشد. برای چیره شدن بر « Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی Ùˆ کشوری » بایستی نخبه گان اندیشنده بتوانند با « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم خود Ú©Ù‡ ریشه در تصاویر اسطوره های ملّت » دارند، پیوند Ùکری ایجاد کنند؛ زیرا « مناسبات انسان با بÙندهشها، پیوندی بی واسطه » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند انسانهای Ù…ÙØ³ØªØ¹Ø¯ را به ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ بیانگیزانند. برای روبرو شدن با Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی Ùˆ کشوری یا خواهیم توانست Ú©Ù‡ با رویکرد خود به « بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستانمان = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » بر Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ Ùلاکت آور چیره شویم یا اینکه، Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùˆ Ùلاکتها، آنقدر وسعت خواهند Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ ما را به عمق تعÙّن خود، سرانجام، ÙØ±Ùˆ خواهند بلعید Ùˆ سپس Ù…ØÙˆ خواهند کرد. Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت ریشه های « خودگستری Ùˆ تØÙˆÙ‘Ù„ پذیری ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ انسانهای یک سرزمین در طول تاریخ کهنسالشان » به معنای گام برداشتن به طر٠تاریکیهای ذهنیّت تاریخی / ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ باشد تا بتوان از اعماق وجود خویش برای Ù¾ÛŒ بردن به علل رویدادهای معاصر کشوری، چشم اندازی روشن Ùˆ گویا به دست آورد. چنین رویکردی، نه تنها گذشته های معمّایی Ùˆ تاریک را پرتوی روشنگر خواهد اÙکند؛ بلکه امکانهای زایش آینده ای نو را برای مردم، مشخّص Ùˆ متعیّن نیز خواهند کرد. از این رو، کسانی Ú©Ù‡ در پرداختن به مصیبتها Ùˆ ریشه یابی بدبختیهای میهنی Ùˆ کشور داری نتوانند از شاخه شاخه های متنوّع « درخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان مردم خود » به « مرکزیّت Ùˆ Ù…ØÙˆØ± Ùˆ گرانیگاه ریشه ای ÙˆØ§ØØ¯ » Ù¾ÛŒ ببرند، پیداست Ú©Ù‡ هیچ بویی از Ùهم Ùˆ نگرش پخته نبرده اند؛ ولو چنان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ با ادّعای شخصی Ùˆ در انظار دیگران، « صورتگر چین » باشند.
11- سلّاخی ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت در Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ امّت.
ÙØ±Ø¯ شدن در اجتماع امّت Ùˆ همعقیده گان Ùˆ همگونه گان ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای Ùˆ اعتقاد Ùˆ مسلکی به معنای اعلان کردن جنگ تن به تن با معتقدان Ùˆ مومنان Ù…ÛŒ باشد؛ آنهم یک ÙØ±Ø¯ در برابر لشگری از Ù…ØªÙ‘ØØ¯Ø§Ù† ØØ±ÛŒØµ به جنگ. ÙØ±Ø¯ شدن، خطریست بسیار تهدید کننده برای هر نوع جمعی Ú©Ù‡ همگونه Ùˆ هم مرام Ùˆ هم عقیده باشند. ÙØ±Ø¯ شدن، استقلالخواهی انسان در اندیشیدن Ùˆ گزینش شیوه های زیستی Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. ÙØ±Ø¯ شدن انسان؛ یعنی اینکه هیچ آتوریته ÛŒ ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù‘ را برنمی تابد Ùˆ به رسمیّت نمی شناسد؛ زیرا در تضاد با پرنسیپ استقلالخواهی اش Ù…ÛŒ باشد. ÙØ±Ø¯ شدن، گشوده Ùکری Ùˆ گریختن از قضاوتهای « ØØ¨Ù‘ Ùˆ بغضی » Ù…ÛŒ باشد. تکروی در موضعگیریهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ سنجشگریهای Ùکری Ùˆ مسئولیّت پذیری است. ÙØ±Ø¯ شدن در بدنه ÛŒ امّت گونه ها، ایجاد شکا٠می کند. به متزلزل شدن صÙÙˆÙ Ù…ØªÙ‘ØØ¯ Ùˆ درهمبسته ÛŒ جمع همعقیده گان، شدّت Ù…ÛŒ دهد. ÙØ±Ø¯ شدن برای اجتماع « قد کوتاهان » بسیار بد شگون Ùˆ منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا به گستاخی Ùˆ دلیری خاصّی منوط Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کمتر کسانی در وجود خویش، چنان ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هایی را Ú©Ø´Ù Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ کنند. به همین دلیل نیز وقتی کمتر کسانی بتوانند « ÙØ±Ø¯ بشوند »؛ در نتیجه بهترین Ùˆ Ø±Ø§ØØª ترین ابزار Ùˆ شیوه Ùˆ روش امّت گونه اینست Ú©Ù‡ به تØÙ‚یر Ùˆ توبیخ Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ مطرود Ùˆ منÙور کردن « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » رو آورند. جایی Ú©Ù‡ در کشمکشهای « جمع امّت ماندن Ùˆ استقلال ÙØ±Ø¯ شدن » نتوان به دامنه ÛŒ « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت »، پناه Ùˆ امنیّت Ùˆ آرامش Ùˆ Ú©Ù…Ú© رساند، آنجاست Ú©Ù‡ « امّت همعقیده گان » به ساختن « Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ ÙØ±Ø¯Ù‡Ø§ » ساعی Ùˆ راغب Ù…ÛŒ شوند. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در « Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ سازی از بهر سلّاخی کردن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت انسانها » تا امروز، بسیار سنگ تمام گذاشته است؛ زیرا « گستره ÛŒ ÙØ±Ø¯ شدن در اجتماع ما » ÙØ§Ù‚د امنیّت جانی Ùˆ مالی Ùˆ پشتیبانی Ùˆ کمکهای معنوی Ù…ÛŒ باشد. تراژدی درد آور این جاست Ú©Ù‡ Ùقط در جامعه ای Ù…ÛŒ توان به پدیدار شدن Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± دمکراسی Ùˆ قانونمندی مناسبات باهمزیستی امیدوار بود Ú©Ù‡ « گستره ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت انسانها »، امکانهای بالنده Ú¯ÛŒ را داشته باشد. چرا ما از « ÙØ±Ø¯ شدن Ùˆ نگاهبانی از ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت یکدیگر » Ù…ÛŒ ترسیم؛ ولی دائم شعار دمکراسیخواهی Ùˆ قانونگرایی Ù…ÛŒ دهیم؟. چرا؟.
12- چشمهای مغزی که نمی بینند.
دیدن، همان Ùهمیدن است. چیزی را Ù…ÛŒ توان دید Ú©Ù‡ آن را Ùهمیده باشیم. چیزی را Ú©Ù‡ ما هنوز Ù†Ùهمیده ایم یا نمی توانیم بÙهمیم، آن چیز را نیز نمی بینیم. چشمان طبیعی Ùˆ مادّی آدمی، ابزار Ø§ØØ³Ø§Ø³ بینایی هستند؛ نه اصل Ùهمیدن. چشمدار بودن، نشانه ÛŒ Ùهیم Ùˆ با شعور Ùˆ دانا Ùˆ زیرک بودن نیست. از این رو، چشمداران جامعه ایی Ú©Ù‡ « بینایی » Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ به « بینش ÙØ±Ø¯ÛŒ در راستای Ùهمیدن دیگران برای تصدیق Ùˆ پذیرش نامتعار٠بودن Ùˆ ناهمسان بودن Ùˆ دیگراندیش بودنشان » نیانجامد Ùˆ از آگاهی Ùˆ Ù‡ÙØ´ÛŒØ§Ø±ÛŒ آنها ØÚ©Ø§ÛŒØª نکند، آن جامعه، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ØŒ کور مغزان چشمداری هستند Ú©Ù‡ Ùقط Ù…ÛŒ بینند بدون آنکه چیزی را « بÙهمند Ùˆ دریابند ». دیدن بایستی دریچه ای باشد Ú©Ù‡ رودخانه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور آدمی بتواند از آن، آبشار سان بر زمین خشک Ùˆ لم یزرع دیگران ÙØ±Ùˆ ریزد Ùˆ شادابی ÙØ¶Ø§ÛŒ باهمستان انسانها را تازه کند. چرا ما ایرانیان در نابینا بودن چشمان مغز خود، ادّعای « Ùهمیدن Ùˆ بینشداری » Ù…ÛŒ کنیم؟.
13- ساعت شمّاطه دار.
تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی Ù…ÛŒ تواند دو نقش را برای هر نسلی از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ همان ملّت Ø§ÛŒÙØ§ کند. یکی نقش « ساعت شمّاطه دار » Ùˆ دیگری، نقش « ØºÙØ¯Ù‘ Ù‡ ای سنگسان در مغز آدمی ». مردمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند با تاریخ رویدادهای گذشته ÛŒ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی پویا Ùˆ انگیزنده Ùˆ نو به نو برای بیدار بودنها Ùˆ نو زاییهای آینده گرا ببینند Ùˆ تشخیص دهند، تاریخ برای آن ملّت، همواره، ساعتی شمّاطه دار Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ برای تمام نسلهای آن ملّت، نقش بیدار باشی را Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ نمی تواند یا تلاش نمی کند با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی انگیزشی Ùˆ زاینده Ùˆ بار آور داشته باشد، آن ملّت، Ù…ØÚ©ÙˆÙ… است Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ تاریخ میهنی Ùˆ جهانی، Ùقط ØÙ…ّال تاریخ درگذشته گان خویش باشد. چرا ما ایرانیها، ØÙ…ّال تاریخ خود شده ایم Ùˆ نمی توانیم پیوند خودمان را با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمینمان به « ساعت شمّاطه دار » برای بیداری نسلها تبدیل کنیم؟. چرا؟.
14- آزادی و امکانها در تاریخ.
مسئله ÛŒ « آزادی » در اجتماعات بشری، مسئله ÛŒ « امکانهای آزماینده Ú¯ÛŒ Ùˆ شانسهای زندگی در گستره ÛŒ تاریخ » Ù…ÛŒ باشد. شانسهایی Ú©Ù‡ زندگی به انسانها Ù…ÛŒ دهد، راههایی هستند برای پروراندن Ùˆ ریختدهی وجود Ùˆ کاراکتر انسانها در اجتماع. چنان شانسهایی Ù…ÛŒ توانند نهال شخصیّت انسانها را متعیّن کنند. مسئله ÛŒ « آزادی »، همانا معمّای « امکانهای دیگر شدن » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ اÙÙ‚ امیدهای انسانها را چشمگیر Ùˆ جذّاب Ùˆ Ø±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند. انسانها در نگرش Ùˆ تکیه به اÙÙ‚ امکانهای شانسی خود هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند سوسو امیدی برای بالیده Ùˆ پروریده شدن تخمه ÛŒ وجود ÙØ±Ø¯ÛŒ خود داشته باشند. از این رو، تاریخ، گذرگاه خطّی رویدادها نیست؛ بلکه بستریست اقیانوسوار Ú©Ù‡ « قایق شانسهای Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ بشر را در زندگی » Ù…ÛŒ تواند به سوی « سواØÙ„ دیگرسان » امدادگری کند. مسئله ÛŒ « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » دقیقا در راستای همین « جست – Ùˆ - جوی سواØÙ„ دیگرسان زندگی » است Ú©Ù‡ معنا Ùˆ ارزش پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ بیش از هر چیز بایستی آن را در دامنه ÛŒ « رگولاتیو = سامانمند » Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ Ùهمید؛ نه در دامنه ÛŒ تصنّعی / تاسیسی / خطّی؛ زیرا دامنه ÛŒ « سامانبندی »، گستره ایست Ú©Ù‡ دگرگشت را در ÙØ¶Ø§ÛŒ « منشها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ باهمستان » مدّ نظر دارد. شانسهای تازه به تازه در زندگی Ù…ÛŒ توانند ÙØ±Ù…هایی دیگرسان از طبیعت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ انسانها را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. به همین سبب، بازگشت در این گونه دامنه ها به همانسان برØÙ‚Ù‘ Ùˆ امکانپذیر است Ú©Ù‡ آرزوی Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªØŒ سزاوار Ù…ÛŒ باشد. « متØÙˆÙ‘Ù„ شدن Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ منش » در عرصه ÛŒ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی بر تغییراتی ارجØÛŒÙ‘ت دارد Ú©Ù‡ بخواهند به بهای از چاله ای در آمدن Ùˆ در چاهی ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر Ùˆ عمیق تر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† مختوم شوند.
انسانهای یک سرزمین، دارای « Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„هایی » Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ شناخت Ùˆ پرورش آنها Ù…ÛŒ توانند اÙقهای دیگرسان را در واقعیّت اجتماعی زندگی باهمستانشان آشکار Ùˆ پدیدار کنند. آن ØÚ©ÙˆÙ…تهایی Ú©Ù‡ با هر گونه « تØÙˆÙ‘Ù„ Ùˆ تغییر در عرصه ÛŒ باهمستان انسانها Ùˆ نوع سیستم کشور داری »، مخال٠و خاصم مردم تØÙˆÙ‘لخواه Ùˆ تØÙˆÙ‘لپذیر هستند، همه از سرکوبگران « شانسهای زندگی » Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا مزوّرانه Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ هر گونه « شانسی در زندگی » Ù…ÛŒ تواند برای Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ سواØÙ„ دیگری را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ سوای آن ساØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÙکّام، مالک Ùˆ قاهر Ùˆ آمر آن هستند. کینه توزی Ùˆ خصومت سر سختانه ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی با « آزادی » بر سر « پرنسیپ آزادی » به خودی خودش نیست Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا « شانسی برای خود ØÙکّام » نیز به شمار Ù…ÛŒ آید؛ بلکه خصومت آنها با آزادی بر سر « شانسهای دیگر سان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ سواØÙ„ زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ با اعتقادات Ùˆ سوائق قدرتپرستی ØÙکّام قدرتپرست نمی خواند Ùˆ متضاد Ù…ÛŒ باشد. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی، پدیده ای، ضدّ آزادی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª سامانمند Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، اضمØÙ„ال Ùˆ متلاشی کردن رگهای Ùونکسیونالیستی آن برای تک، تک Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† سیستم Ùقاهتی، ØÙ‚ّانیّت آزادی Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† سواØÙ„ دیگرسان شدن زندگی را به ارمغان Ù…ÛŒ آورد. ///