آریابرزن زاگرسی-----خزانه ای از دروغهای گرانبها
تاریخ نگارش: هشتم سپتامبر سال 2007 میلادی
« خزانه ای از دروغهای گرانبها »
[ چرا ØÙکّومتگران Ùقاهتی، خاصم « آزادی » هستند؟. ]
----
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù Ùردیّت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و ظریÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان گرÙته در Øال پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢Ùرینشگر Ùردیّتش Ùرو آبشارد
1- تکواره گی انسان.
در هر ضمیر جمعی Ú©Ù‡ تک، تک ما به کار Ù…ÛŒ بریم، یک مسئله ÛŒ اساسی را نیز از یاد Ù…ÛŒ بریم Ùˆ با همین Ùراموشی ناخواسته است Ú©Ù‡ خطرهای نهÙته در بسیاری از Ú¯Ùتارها Ùˆ کردارها Ùˆ رÙتارها Ùˆ تصمیمهای Ùردی Ùˆ جمعی خود را نیز نمی بینیم. ما در Ùضایی Ú©Ù‡ از « ما »، پیوسته سخن Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود، متوجّه نمی شویم Ú©Ù‡ Øتّا در یک جمع سه Ù†Ùره، آنچه Ú©Ù‡ واقعیّت ندارد همانا « جمع ما » Ù…ÛŒ باشد. تک، تک ما با انسانها در مقام « تکواره / کنکرت » روبرو هستیم. بنابر این، آن انسانی Ú©Ù‡ تک، هست در یک پیوند مشخّصی Ù…ÛŒ تواند « ضمیر ما » را بÙهمد Ùˆ دریابد؛ ولی چنان دریاÙتی به این معنا نیست Ú©Ù‡ « کنکرت / Ùردیّت / تکواره » بودن انسانها، ناپدید Ùˆ Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود. بذر هلاک آور خطری Ú©Ù‡ باعث ایجاد Øکومتهای توده ای Ùˆ امّتی Ùˆ مستضعÙانی Ùˆ پرولتری Ùˆ میلیتیاریستی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود در یک « توهّم زبانی » کاشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در تنور تبلیغ Ùˆ ترویج Ùˆ دماگوژی رشد Ù…ÛŒ کند Ùˆ بر سراسر اجتماع Ùردیّتها Ùˆ تکواره ها مسلّط Ùˆ آمر Ù…ÛŒ شود. از این رو، تا تک، تک ما ایرانیان نیاموزیم Ú©Ù‡ در هر « جمعی » بایستی به « Øضور تکواره بودن Ùردیّت خویشتن Ùˆ دیگران »، آگاهی درخور Ùˆ توام با هوشیاری داشته باشیم، پروسه ÛŒ از همپاشی « امّت همگونه بودن Ùˆ ما شدنهای بی مغز » در اجتماع ایرانزمین، هیچگاه ریشه Ú©Ù† نخواهد شد Ùˆ همواره پیدا خواهند شد دغلبازانی Ú©Ù‡ ملّت را با نامها Ùˆ بهانه ها Ùˆ اتیکتهای خوشنما Ùریب بدهند Ùˆ او را غارت کنند Ùˆ بیازارند Ùˆ بر سرنوشت Ùˆ تاریخش، Øاکم مستبد بمانند.
2- یک گام تا آزادی و دمکراسی.
Ùاصله ای Ú©Ù‡ ما از « آزادی Ùˆ دمکراسی » داریم، Ùاصله ای تاریخی Ùˆ جغراÙیایی Ùˆ زمانی نیست؛ بلکه Ùاصله ای پرده سان Ùˆ توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر گستره ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما Ùرو اÙتاده است. ما « آزادی Ùˆ دمکراسی » را در وجود خودمان داریم؛ ولی چون پرده های توهّمی را نمی توانیم به کناری بزنیم، تصوّر Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « آزادی Ùˆ دمکراسی » را بایستی از جایی خرید یا به وام گرÙت یا اینکه جزو واردات به Øساب آورد Ùˆ به دنبال بازارهای یاÙتنش رÙت. مردم هیچ سرزمینی به « آزادی Ùˆ دمکراسی » در مناسبات اجتماعی اشان نتوانستند واقعیّت بدهند؛ مگر موقعی Ú©Ù‡ مردم آغاز کردند با دستهای خود، « پرده ÛŒ توهّمات Ùˆ خود Ùریبیها » را از بستر Ùهم Ùˆ شعور خودشان به کناری بزنند. « آزادی Ùˆ دمکراسی » در یک قدمی ماست؛ ولی ما از برداشتن پاهای خود برای Øرکتی بزرگ وامانده ایم.
3- صندوق جواهر آلات گرانبها.
Øکومتی Ú©Ù‡ مانند ولایت Ùقاهتی، برگزیده ÛŒ Ø¢Øّاد یک ملّت بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی نباشد، Øکومتگران غالب Ùˆ Øاکمش به « مانیÙستی » Ù…ÙØتاجند Ú©Ù‡ با تکیه به آن بتوانند رÙتارهای خود را در Øقّ ملّت، توجیه Ùˆ تبرئه کنند. « قرآن »، رسوانامه ÛŒ آن طی٠از دو پاهای انسان نمائیست Ú©Ù‡ برای تمام جنایتها Ùˆ تبهکاریها Ùˆ چپاولها Ùˆ غارتگریها Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر ØÙکّام معمّم Ùˆ بی عمّامه از انواع Ùˆ اقسام « دروغهای گرانبها »، انباشته Ù…ÛŒ باشد. بدون چنین « مانیÙستی » Ù…Øال بود Ú©Ù‡ طی٠آخوند جماعت بتواند Øتّا ثانیه ای بر ایران Ùˆ مردمش، Øاکم کانیبالیست شود. ارزشمندی « قرآن Ù…Øمّد ابن عبدالله » برای یسل کشان Ùˆ موکّلان تاق Ùˆ جÙتش به زرق Ùˆ برق ظواهر Ùˆ Ù…Øتویّاّت تهی مغز آن نیست Ú©Ù‡ در صدها Ùˆ هزارها لایه ÛŒ Ú¯Ùتاری Ùˆ شنیداری Ùˆ نوشتاری، پیچیده Ùˆ عرضه Ù…ÛŒ شوند؛ بلکه گرانبهایی قرآن را « دروغهای وعده Ùˆ وعیدی اش » هست Ú©Ù‡ دوام کوره ÛŒ بازار « تاجران الهی » را Ù¾Ùر Øرارت Ùˆ سود آور Ùˆ رقابتکÙØ´ کرده است.
4- واقعیّتها Ùˆ Øضور سایه گون Øماقتهای انسان.
مابین آنچه Ú©Ù‡ انسان هست Ùˆ آنچه Ú©Ù‡ روبروی او Ù…ÛŒ ایستد، همواره « واقعیّتهایی » هست Ú©Ù‡ نگاه کنجکاو Ùˆ پرسشگر انسان را برمی انگیزند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز آدمی را به تماشا Ùˆ کنکاویدن خود Ù…ÛŒ ربایند. برغم پیوند تاثیر گذاری Ùˆ تاثیر پذیری انسان Ùˆ واقعیّتها بر یکدیگر نمی توان هرگز از « ازدواج واقعیّتها با انسانها » سخن Ú¯Ùت؛ زیرا واقعیّتها، رخدادهایی هستند Ú©Ù‡ با هر انسانی Ùقط در « میعادگاهها » روبرو Ùˆ سپس ناپدید Ù…ÛŒ شوند. از این رو، در آن میعادگاههایی Ú©Ù‡ انسان با واقعیّتها روبرو Ù…ÛŒ شود، سایه ای سمج Ùˆ نامرئی Ùˆ آغشته به تار – Ùˆ – پود انسان نیز Øضور دائمی Ùˆ در بسیاری از مواقع، نقش کلیدی نیز در رÙتارها Ùˆ تصمیمها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ نوشتارهای آدمی ایÙا Ù…ÛŒ کند. نام آن سایه، « Øماقت » است. انسانی Ú©Ù‡ در سپیده دم یکی از روزهای زندگی اش با « واقعیّت گلّه ÛŒ گوسÙندان » در مزرعه ÛŒ اطرا٠مØلّ زندگی خود روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ همزمان با دیدن گلّه ÛŒ گوسÙندها در یک کیلومتری گلّه Ø› تعدادی گرگ نیز Ù…ÛŒ بیند، امّا نتواند تمییز Ùˆ تشخیص دهد Ú©Ù‡ « خطر Øمله ÛŒ گرگها به گله ÛŒ گوسÙندان » دیر یا زود، اتّÙاق خواهد اÙتاد، آن انسان برغم زیستن در واقعیّتها Ùˆ تجربه ÛŒ عینی Ùˆ بی واسطه داشتن از آنها، یک انسان اØمق است؛ زیرا نتوانسته است از وجود « واقعیّتها » به علل وجودشان Ùˆ تلاش برای پیوند آنها با هم Ù¾ÛŒ ببرد Ùˆ « خطر » را از روابط متقابل واقعیّتها استنتاج کند Ùˆ به مقابله با خطرات اØتمالی در آید. از همین واقعیّت ساده Ù…ÛŒ توان تÙاوت انسانهای اندیشنده Ùˆ انسانهای اØمق را باز شناخت. آن طی٠از تØصیل کرده گان ایرانی Ú©Ù‡ نتوانند واقعیّت Øکومت آخوندی را Ùˆ دوام سلطه ÛŒ خونریز Ùˆ کانیبالیستی آن را از « ساختارهای ریز Ùˆ دÙرÙشت تاریخ Ùˆ Ùرهنگ لت Ùˆ پار شده ÛŒ ایرانزمین »، استنتاج Ùˆ به سنجشگری بی مهابای آن بر آیند، آن طی٠از تØصیل کرده گان را بایستی Ú¯Ùردان ابلهانی نامید Ú©Ù‡ در استمرار Øکومت Ùقاهتی، مستقیم Ùˆ نامستقیم، همدست آنان هستند Ùˆ توسعه ÛŒ خطر Øکومت آنها را شدّت Ù…ÛŒ دهند.
5- وجود شیر Ø®Ùته ÛŒ شرّ در مخÙیگاه روان آدمی.
در شبکه های اسرار آمیز روان Ùˆ مغز آدمی، مخÙیگاههایی وجود دارند Ú©Ù‡ در آن مکانها، سوائق ناشناخته Ùˆ Ø®Ùته ÛŒ آدمی، جا خوش کرده اند Ùˆ ناگهان در موقعیّتها Ùˆ Ùرصتها Ùˆ زمانها Ùˆ مکانهایی نامشخّص در وجود آدمی، Ùعّال مایشاء Ù…ÛŒ شوند Ùˆ چهره ای از انسان را آشکار Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شاید تصوّر وجود آن برای خود آدمی نیز هیچگاه امکانپذیر نبوده باشد. در وجود هر انسانی، مخÙیگاههایی مخو٠هست Ú©Ù‡ سوائق « شرّ آمیز » با Ù¾Ùتانسیلی مخرّب Ùˆ آزارنده، بیتوته کرده اند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند در لباس خشونتها Ùˆ ستمگریها Ùˆ ددّگریهای سÙّاکانه پدیدار شوند Ùˆ زندگی Ùˆ جان همنوعان را به سوی تباهی Ùˆ ویرانی سوق دهند. سوائق شرّ آمیز Øتّا به این سو متمایل هستند Ú©Ù‡ انسان را با آویزان شدن به نیّتها Ùˆ مقاصد خوب Ùˆ خیر Ùˆ نیکخواهی به انجام کارهایی وا دارند Ú©Ù‡ در خور انسان نیستند. در طول تاریخ دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ Ùرهنگی Ùˆ کشوری ابناء بشر Ù…ÛŒ توان Ùصلهایی را دید Ú©Ù‡ به جنایت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتارهای هولناک آغشته اند؛ طوری Ú©Ù‡ به نام « نیکخواهی Ùˆ خوبی Ùˆ آزادی Ùˆ سعادت Ùˆ رÙاه Ùˆ امنیّت Ùˆ دین Ùˆ خدا Ùˆ ایمان Ùˆ امثالهم برای بشر » در Øقّ انسانهای کره زمین، آنهمه تبهکاریها شده است Ùˆ توصی٠آنهمه خباثتها از عهده ÛŒ هیچکس به تنهایی بر نمی آید. به همین دلیل است Ú©Ù‡ هیچکس نیز نمی تواند ادّعا کند هر « واقعیّتی » در همان چهره ÛŒ تجربه ÛŒ اولیّه اش « مسکون Ùˆ میخکوب » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ امکان « رویداد مکرّرش » ناممکن خواهد بود.
Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ توانست باور کند Ú©Ù‡ یک چهره ÛŒ واقعیّت رخداده Ùˆ سپری شده ÛŒ صدر اسلام، آنهم در عصراینترنت، بازگشت Ùاجعه بار چهره ای دیگر از خود را در ایرانزمین، مکرّر کند؟. تجربه ای Ú©Ù‡ انسان امروز از واقعیّتهای زنده Ù…ÛŒ کند، نمی تواند آن را به تمام زمانها Ùˆ مکانهای مختل٠آمده Ùˆ نیامده Ùˆ اکنون، بسط بدهد؛ زیرا منØصر به Ùرد بودن هر رویدادی، امکانهای پتانسیلی اش به قدری متنوّع هستند Ùˆ تا بی نهایت چهره های ناهمگون دارند Ú©Ù‡ دشوار بتوان پذیرÙت، واقعیّت رویدادی « امروز »، همسان همان رویدادیست Ú©Ù‡ « دیروز » رÙØ® داده است Ùˆ در « آینده » نیز همانسان رÙØ® خواهد داد. ما بایستی بتوانیم چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ اسرار آمیزی Ùˆ معمّایی Ùˆ نامنتظره Ùˆ Ø´Ú¯Ùت انگیز بودن رویدادها را در هر Ù„Øظه Ùˆ مکانی Ú©Ù‡ اتّÙاق Ù…ÛŒ اÙتند از نو، کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم تا امکانهای Ùریب خوردن Ùˆ آلت ØÙکّام مستبد شدن Ùˆ شیّادان مدّعی رهبری را رسوا Ùˆ Ù†Ùوذ آنها را در تمام عرصه های زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی، خنثا کنیم. Øکومت Ùقاهتی به این دلیل در ایرانزمین پا گرÙت؛ زیرا مدّعیان عرصه ÛŒ کشور داری Ùˆ سیاست Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، « واقعیّتها » را در عمق چهره های اسرار آمیزشان نمی شناختند Ùˆ هنوز نیز نمی شناسند؛ وگر نه ولایت Ùقاهتی چگونه Ù…ÛŒ توانست با اینهمه مسائل Ùˆ مصیبتهای داخلی Ùˆ بین المللی Ùˆ منطقه ای، بیش از دو دهه Ùˆ شاید قرنها دوام آورد.
6- Ùرزند دوران خویش بودن.
رویدادهایی Ú©Ù‡ در گستره ÛŒ « زمان Ùˆ تاریخ »، پدیدار Ù…ÛŒ شوند، این ÙˆÙیژه Ú¯ÛŒ منØصر به Ùرد را دارند Ú©Ù‡ « مملوّ از تناقضها Ùˆ تضادها Ùˆ لایه های رنگارنگ » هستند Ùˆ در پیچ Ùˆ خم لایه های گوناگون آنها Ù…ÛŒ توان Ø·ÛŒÙهایی از انسانها را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ هر کدام بسان « کندویی با اسلوبها Ùˆ معیارهای خود » به گرد یکدیگر آمده اند. از این رو، آن انسانهایی Ú©Ù‡ در یک « عصر مشخّص » در کنار یکدیگر به سر Ù…ÛŒ برند، واقعیّت در کنار هم زیستی آنها هرگز به این معنا نیست Ú©Ù‡ چنان انسانهایی، « Ù…Ùعاصر دوران خویش » نیز هستند؛ بلکه گروه گروه از چنان انسانهایی Ù…ÛŒ توانند هر کدام به تنهایی، « عصری از اعصار مختل٠تاریخ Ùˆ Ùرهنگ همان اجتماع » را واتاب دهند؛ آنهم در چارچوبهای زیستبومی Ùˆ تاریخی همان سرزمین. در نگرش به این واقعیّت Ø´Ú¯Ùت انگیز Ù…ÛŒ توان استدلال آورد Ú©Ù‡ « Ùرزند دوران خویش بودن » به آن « شخصیّتها Ùˆ Ùردیّتها Ùˆ نامتعارÙان خاصّی » Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ « Øضور عینی Ùˆ ملموس آنها با تمام ابعاد شخصیّتی شان » Ù…ÛŒ توانند « آینده ÛŒ میهن Ùˆ مردم » را از وجود « بینش Ùˆ رÙتار Ùˆ تصمیمهای خود » بزایانند؛ زیرا « آنچه Ú©Ù‡ نو » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ آینده را Ù…ÛŒ پروراند، Ùقط در ذهنیّت ژرÙاندیش چنان شخصیّتهائیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند روند « شدن Ùˆ نوزایی رااز بستر تضادها Ùˆ ناهمخوانیهای اجتماعی Ùˆ تاریخی » بپیماید Ùˆ طرØÛŒ نو را در اÙکند. منظور من از « نو »، در معنای « ارزشگذاری » نیست؛ بلکه در معنای « Ù…Ùهوم زمانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ پیش از « واقعیّت پذیر شدن اجتماعی » در گستره ای از تئوریها Ùˆ ایده ها Ùˆ اندیشه ها، شالوده های خود را Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ ریزد.
بنابر این، آنچه Ú©Ù‡ « نو » Ù…ÛŒ باشد از « عناصر گوناگونی » آمیخته است Ú©Ù‡ در آینده Ø¢Ùرینی Ù…ÛŒ توانند نقشهای متÙاوتی را نیز ایÙا کنند. آنچه را Ú©Ù‡ « تØصیل Ùˆ آموزش » Ù…ÛŒ شمارند، از این منظر، به « آموختن Ùˆ پرورده شدن »، هیچ ربطی ندارد؛ بلکه دامنه ای وسیع از گرایشهای عاطÙÛŒ Ùˆ Øسیّات Ùˆ چشم اندازها Ùˆ مقاصد Ùˆ امیدها Ùˆ ارزشها Ùˆ معیارهای راهنماینده Ùˆ بÙنمایه های مقولاتی اندیشیدن Ùˆ در کلّ، سراسر آن چیزهایی را در برمی گیرد Ú©Ù‡ « پدیده ÛŒ Ùرهنگ » را Ù…ÛŒ Ø¢Ùرینند Ùˆ امکانهای زایش « ÙÙرم نو زیستی باهمستان آینده » را پیکر Ù…ÛŒ دهند. در این دامنه است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان نقش Ùˆ سهم آنانی را تمییز Ùˆ تشخیص داد Ú©Ù‡ « Ùرزند دوران خویش » هستند. کسانی Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور خویش را به Ø¢Ùرینش چنان « آینده ای »، امیدوار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با درایت Ùˆ ذکاوت Ùˆ هوشیاری به زایش آن، Ú©Ù…Ú© Ùˆ همپایی Ù…ÛŒ کنند. چنان انسانهایی « Ùرزند دوران خویش » هستند؛ ولو اÙراد « ساده Ùˆ عامی » باشند Ùˆ به هیچ نوع دانش Ùˆ تئوری Ùˆ تیتل خاصّی نیز مزیّن نباشند. آنانی نیز Ú©Ù‡ از تمییز Ùˆ تشخیص چنان آینده ای، ناتوانند Ùˆ Øتّا بی خبر از آن Ù…ÛŒ زییند، چنان انسانهایی، مرده گان متØّرکی هستند Ú©Ù‡ سدّی عظیم در برابر آینده Ù…ÛŒ شوند؛ ولو « عالی ترین مدارک تØصیلاتی Ùˆ درجات Ùˆ مقامهای ممتاز » را نیز یدک نام خود داشته باشند. « Ùرزند دوران خویش » بودن؛ یعنی آن شخصیّتها Ùˆ Ùردیّتها Ùˆ نامتعارÙانی Ú©Ù‡ از « سکّوی اعماق تاریخ اساطیری Ùˆ بÙنمایه های ژر٠Ùرهنگ مردم سرزمین خویش » با « ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ تئوریهای خویشآÙریده » به مجهولزار آینده ای « نو زاییده برای مردم Ùˆ میهن خود » نیرو Ùˆ امید Ùˆ Ù¾Ùتانسیل شادی Ø¢Ùرین Ù…ÛŒ بخشند. چرا کثیری از تØصیل کرده گان سرزمین ما، « هیچگاه » Ùرزند دوران خویش نبودند Ùˆ هنوز نیز نیستند؟. چرا؟.
7- جوینده ÛŒ Øقیقت یا مالک Øقیقت؟.
یکی خود را به « Øبل المتین Øقیقت مذهبی / ایدئولوژیی / نظریّه ای » آویزان Ù…ÛŒ کند Ùˆ تمام عÙمر خود را در Ù‚Ùس خود Ùریبی Ùˆ مغرور Ùˆ ممتاز بودن Ùˆ آمر Ùˆ معلّم دیگران شدن Ùˆ همه جا، ØÙ‚ به جانب خود داشتن Ùˆ هرگز از دیگران، هیچ نیاموختن، زندانی Ù…ÛŒ کند. یکی نیز با کوچکترین « تلنگری » به جست – Ùˆ جوی « Øقیقت مجهول Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن »، انگیخته Ù…ÛŒ شود تا راز گاهها Ùˆ آزمونگاههای Ù‡Ùتخوان خویشتن Ùˆ جهان را ژر٠و ریشه ای بشناسد Ùˆ دریابد Ùˆ بÙهمد. انسانی Ú©Ù‡ آن Ùهم Ùˆ بصیرت Ùˆ شعور را دارد Ú©Ù‡ بتواند Ùˆ بکوشد از هر چیزی به « تÙکّر Ùردی با مغز خود » رو آورد Ùˆ در شناخت چند Ùˆ چونش، پرسشگر Ùˆ کاونده بشود، انسانیست Ú©Ù‡ اÙقهای نو به نو Ùˆ دیگرسانی را بازخواهد یاÙت Ùˆ به قوّه ÛŒ استعدادهای Ùردی خود، چیزهایی نو، خواهد Ø¢Ùرید. تÙاوت میزان آموزش پذیری Ùˆ زمینه ÛŒ مساعد Ùرهنگیده شدن انسانها از یک طر٠در تلاشهای Ùردی خودشان Ùˆ از طر٠دیگر، در آموختن از دیگران ریشه دارد. « شاگرد شدن » همان « اَ- شاگرد شدن = اشه جو » بود؛ یعنی انسانی Ú©Ù‡ در انگیخته شدن از مغزه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های بار دار کننده ÛŒ دیگران به جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش Øقیقت Ùردی خودش، کوشا Ùˆ مشتاق Ù…ÛŒ شد. شاگرد، جوینده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ùقط در آرزوی یاÙتن « انگیزنده گان » Ù…ÛŒ باشد؛ نه « معلّم Ùˆ استاد Ùˆ پروÙسور Ùˆ امثالهم ». چرا کثیری از تØصیل کرده گان سرزمین ما، هنوز در طول بیش از یکصد سال مناسبات با « باختر زمینیان Ùˆ زیستن در دریای Ø´Ú¯Ùت انگیز ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ شاعران سرزمین خودمان » نمی توانیم « ژرÙای اشه = انگیخته شدن » را بÙهمیم Ùˆ دریابیم تا جوینده گانی Øقیقت زا شویم؟. چرا؟.
8- اثبات خدا با Ù†ÙÛŒ خدا.
تمام مومنان به مذاهب تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ایمان خود را در اثبات کردن « خدای خود » برای دیگران توجیه Ùˆ مستدل کنند. دین ( = وجدان خویشآÙریده )ØŒ پروسه ایست عاطÙÛŒ Ùˆ Øسّی Ùˆ تجربه ای بی واسطه Ú©Ù‡ به هیچ صغرا Ùˆ کبرای راسیونالیستی Ù…Øتاج Ùˆ ملزم نیست؛ زیرا در رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ شیوه ÛŒ زیستن آدمی، پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. ولی مومنی Ú©Ù‡ دین را (= در معنای شهادت دادن Ùˆ اقرار Ùˆ اعترا٠کردن به نیرویی Ùراکائناتی Ùˆ ایمان سÙت Ùˆ سخت به او آوردن ) Ù…ÛŒ داند، مومنی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مجبور است برای رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارهای خود به اثبات کردن راسیونالیستی « نیروی Ùراکائناتی » رو آورد تا بتواند در انظار دیگران، Øقیقت بودن اعتقادات Ùˆ مستدل بودن رÙتارهای خودش را به کرسی نشاند. مومن در تلاش برای اثبات خدایش ( مهم نیست Ú†Ù‡ نامی Ùˆ تصویری داشته باشد ) مجبور Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ به دامنه ÛŒ راسیونالیستی مغز خودش، بیشتر میدان بدهد Ùˆ بال Ùˆ پر آن را بگشاید. درست در همین تقلّاها Ùˆ دست Ùˆ پا زدنهاست Ú©Ù‡ سنگریزه های Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ پرسشهای هسته سوز بر Ùرش ایمان مومن، آوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ او را Ú©Ù… Ú©Ù… به گستره ÛŒ انکار خدا Ù…ÛŒ رانند. مومنی Ú©Ù‡ « دین Ùˆ خدایش » را راسیونالیستی توجیه Ùˆ تÙسیر Ù…ÛŒ کند، مومنی Ù…ÛŒ باشد آته ایست Ùˆ خدا انکار با ایمان به اینکه بسیار مومن Ùˆ خدا پرست نیز Ù…ÛŒ باشد. اثبات راسیونالیستی خدا Ùˆ دین، انکار مومنانه ÛŒ دین Ùˆ خداست Ùˆ مسلمانان در چنین کاری، ید طولایی دارند!.
9- سرزمین قد کوتاهان.
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù Ùردیّت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و ظریÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان گرÙته در Øال پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢Ùرینشگر Ùردیّتش Ùرو آبشارد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین کوتوله های مادر زادی نیست Ú©Ù‡ هیچ جÙرمی Ùˆ تقصیری بالÙطره ندارند؛ بلکه سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آن طی٠رنگارنگ از انسانهاییست Ú©Ù‡ Ùقط « نص٠و نیمه مغز » Ù…ÛŒ باشند. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آدمهای « عقده ای Ùˆ Ú©Ùمپلکسی Ùˆ هزار لایه ÛŒ زنگار گرÙته » Ù…ÛŒ باشد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین خانمهای مادر زاد « نجیب Ùˆ سنگین Ùˆ رنگین Ùˆ با وقار Ùˆ Ù…Øجّبه Ùˆ مومن » Ù…ÛŒ باشد. همچنین با مردانی « بسیار متعصّب Ùˆ غیرتی Ùˆ آقاصÙت Ùˆ ناموس پرست ». « جنده Ùˆ جاکش » Ùقط بیگانه گان هستند؛ یعنی همانهایی Ú©Ù‡ در باتلاق Ùˆ خنجگاه Ùˆ طویله ÛŒ اعتقاداتی مومنان تازه به دوران رسیده نمی لولند Ùˆ بسان آنها، گوسÙند صÙت نیستند Ùˆ Ùراسوی مرزهای طویله ÛŒ همگونه Ú¯ÛŒ مومنان هستند. سرزمین قد کوتان، سرزمین بی مغزان Ùˆ بی چهره ها Ùˆ بی هویّتیهاست.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « Ùردوسیها » را Ù…ÛŒ Ùروشند تا مدّاØان Ùˆ مجیز گویان را صلّه بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « Øسنک وزیرها » را بالای دار Ù…ÛŒ Ùرستند تا شهوت جانستانی خود را ترضیه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ناصر خسروها » را آواره ÛŒ یمگان Ù…ÛŒ کنند تا خودشان در بی دانشی Ùˆ بی مایه گی، علّامه ÛŒ دهر، خطاب شوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مسعود سعد سلمانها » را در Øصارها Ùˆ سیاهچالهای نای، Ù…Øبوس Ùˆ ذلیل Ù…ÛŒ کنند تا چاقوکشها Ùˆ دشنه به دستان Ùˆ لومپنها Ùˆ اوباش را در اجرای شنیع ترین رÙتارها، آزاد بگذارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « علیØمّد بابها » را تکه Ùˆ پاره Ù…ÛŒ کنند تا عادتواره گیهایشان ابدیّت داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « امیر کبیرها » را رگ Ù…ÛŒ زنند تا سنّت خونریزی سلاطین Ùˆ رسولان Ùˆ امامان خبیث خود را جاودانه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میرزاده عشقیها » را ترور Ù…ÛŒ کنند تا هر روز Ùˆ هر شب، Ùقط روضه ÛŒ رضوان را از منابر بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ لبهای « Ùرّخی یزدیها » را Ù…ÛŒ دوزند تا صدای شغالها Ùˆ Ú©Ùتارهای عقیدتی هم مسلکیهای خود را بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « اØمد کسرویها » را با چاقو Ùˆ کارد Ùˆ دشنه، لت Ùˆ پار Ù…ÛŒ کنند تا Øماقتهای خود را سنگسان Ù†Ú¯Ù‡ دارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مصدّقها » را تنها Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ خانه خراب Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دار Ùˆ ندارشان را به غارت Ù…ÛŒ برند تا بی لیاقترینها را Øاکم جابر بر هستی Ùˆ نیستی خود کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « صادق هدایتها » را از وطن Ù…ÛŒ رانند Ùˆ به سوی خودکشی سوق Ù…ÛŒ دهند تا تباهگران Ùرهنگ را بال Ùˆ پر بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ صدها Ùˆ دهها هنرمند Ùˆ پژوهشگر Ùˆ نامداران خدمتگزار Ùˆ میهندوست را آواره Ùˆ دربدر Ùˆ Ú©Ùشتار Ù…ÛŒ کنند تا Ùرصتی برای درهم لولیدنهای نکبت بار خود داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میلیاردها ثروت Ùکری Ùˆ مالی » ایرانزمین را در سراسر جهان، پخش Ùˆ پلا Ùˆ Øی٠و میل کرده Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ کنند تا بتوانند خودشان گرداگرد هیئتهای مضØÚ© Ùˆ چندش آور، هر روز در Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Øقارتهای خود بنالند Ùˆ بچزند.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ با شهوتی ولیع Ùˆ نگاههای Øریص به برپایی میادین اعدام Ùˆ تیر باران Ùˆ شلّاق زنی Ùˆ سنگسار Ùˆ زورگویی Ùˆ عربده Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ توهین Ùˆ تو سری زدن، اÙتخار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ نازند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ زمینه های Øاکمیّت بی لیاقت ترین Ùˆ خبیث ترین Ùˆ جنایتکارترین Ùˆ تبهکارترین دو پاهای انسان نما را مهیّا Ù…ÛŒ کنند تا اراده ÛŒ جبّار Ùˆ قهّار آنها را بر خود، Øاکم Ùˆ آمر کنند Ùˆ تمام عمر در ذلالت Ùˆ Øقارت Ùˆ صغارت خود خواسته ÛŒ به اوج ارگاسم الهی برسند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ هر روز Ùˆ هر شب، آب باتلاق اعتقادات Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم متعÙّن Ùˆ بوگندوی خود را بر سر Ùˆ روی یکدیگر Ù…ÛŒ ریزند Ùˆ در آن، طهارت Ù…ÛŒ کنند تا از استشمام کهنه Ú¯ÛŒ مکرّر به وجد آیند Ùˆ از شدّت Øماقت در ندبه Ùˆ زاری Ùˆ خودزنی Ùˆ عزا داری، غش Ùˆ ریسه بروند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را به خاک سیاه نشانده اند Ùˆ در عزایش نشئه ÛŒ ممتد Ù…ÛŒ باشند.
ایران، سرزمین انسانهای قد کوتاه به تعبیر « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » Ù…ÛŒ باشد. انسانهایی Ú©Ù‡ هنوز نتوانسته اند « Ùردیّت Ùˆ شخصیّت خود » را کش٠کنند Ùˆ دریابند Ùˆ بÙهمند. سرزمین انسانهای قد کوتاهی Ú©Ù‡ هزاران « گالیور Ùکری » را در یک چشم بر هم زدن از پا در Ù…ÛŒ آورند Ùˆ به خاک Ù…ÛŒ سپارند. بر وجود ما، Ùقها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ آخوندها Ùˆ ملّاها، Øاکم Ùˆ آمر هستند؛ زیرا قد کوتاه ترین موجودات دو پایی شده ایم Ú©Ù‡ نه تنها نمی توانیم « Ùردیّت Ùˆ شخصیّت خود را » کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم؛ بلکه در بی مغز بودن نیز آنقدر رسوا هستیم Ú©Ù‡ « نعلین داران » Ù…ÛŒ توانند به آسانی بر وجودمان، ترکتاز شوند. « ایران Ùقها »، سرزمین قد کوتاهان Ù…ÛŒ باشد.
10- گرانیگاه Ùرهنگ باهمستان.
دیده ای خواهم که باشد شه شناس ..... تا شناسد، شاه را در هر لباس ( عطّار )
« بÙنمایه / بÙندهش / خمیرمایه = آرخه / Ursprung » برای همیشه Ùˆ ابد، در بستر ملموس Ùˆ Ù…Øسوس « اکنون » وجود دارد Ùˆ ابدیّت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ آن » در تمام دورانهای بشری پایدار Ù…ÛŒ ماند. « بÙنمایه » هرگز « آغاز مکانی Ùˆ زمانی » نیست؛ زیرا هر نوع آغازی به « زمان Ùیزیکی Ùˆ شمارشی » آغشته Ù…ÛŒ باشد Ùˆ به مکانی مشخّص نیز، وابسته هست. مسئله ÛŒ « اکنون /Present – Gegenwart » به هیچ Ù„Øظه ÛŒ زمانی « دیروز Ùˆ امروز Ùˆ Ùردا »، نیز تعلّقی ندارد. « بÙنمایه / بÙندهش » همچنین، بخشی از « زمان » به Øساب نمی آید؛ بلکه « تمامیّت Ùˆ جهانشمولی » را در مدّ نظر دارد Ùˆ به همین دلیل نیز هست Ú©Ù‡ آن را « بÙنمایه / بÙندهش / آرخه » Ù…ÛŒ نامند Ùˆ Ùراسوی هر نوع زمان قرار دادی Ù…ÛŒ باشد. برای چیره شدن بر « بØرانهای اجتماعی Ùˆ کشوری » بایستی نخبه گان اندیشنده بتوانند با « بÙنمایه های Ùرهنگی مردم خود Ú©Ù‡ ریشه در تصاویر اسطوره های ملّت » دارند، پیوند Ùکری ایجاد کنند؛ زیرا « مناسبات انسان با بÙندهشها، پیوندی بی واسطه » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند انسانهای Ù…Ùستعد را به ایده Ø¢Ùرینی بیانگیزانند. برای روبرو شدن با Ù…Ùعضلات Ùˆ بØرانهای اجتماعی Ùˆ کشوری یا خواهیم توانست Ú©Ù‡ با رویکرد خود به « بÙنمایه های Ùرهنگ باهمستانمان = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » بر بØرانهای Ùلاکت آور چیره شویم یا اینکه، بØرانها Ùˆ Ù…Ùعضلات Ùˆ Ùلاکتها، آنقدر وسعت خواهند گرÙت Ú©Ù‡ ما را به عمق تعÙّن خود، سرانجام، Ùرو خواهند بلعید Ùˆ سپس Ù…ØÙˆ خواهند کرد. Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت ریشه های « خودگستری Ùˆ تØوّل پذیری Ùرهنگ انسانهای یک سرزمین در طول تاریخ کهنسالشان » به معنای گام برداشتن به طر٠تاریکیهای ذهنیّت تاریخی / Ùرهنگی خود Ù…ÛŒ باشد تا بتوان از اعماق وجود خویش برای Ù¾ÛŒ بردن به علل رویدادهای معاصر کشوری، چشم اندازی روشن Ùˆ گویا به دست آورد. چنین رویکردی، نه تنها گذشته های معمّایی Ùˆ تاریک را پرتوی روشنگر خواهد اÙکند؛ بلکه امکانهای زایش آینده ای نو را برای مردم، مشخّص Ùˆ متعیّن نیز خواهند کرد. از این رو، کسانی Ú©Ù‡ در پرداختن به مصیبتها Ùˆ ریشه یابی بدبختیهای میهنی Ùˆ کشور داری نتوانند از شاخه شاخه های متنوّع « درخت Ùرهنگ باهمستان مردم خود » به « مرکزیّت Ùˆ Ù…Øور Ùˆ گرانیگاه ریشه ای واØد » Ù¾ÛŒ ببرند، پیداست Ú©Ù‡ هیچ بویی از Ùهم Ùˆ نگرش پخته نبرده اند؛ ولو چنان اÙرادی با ادّعای شخصی Ùˆ در انظار دیگران، « صورتگر چین » باشند.
11- سلّاخی Ùردیّت در Ú©Ùشتارگاه امّت.
Ùرد شدن در اجتماع امّت Ùˆ همعقیده گان Ùˆ همگونه گان ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای Ùˆ اعتقاد Ùˆ مسلکی به معنای اعلان کردن جنگ تن به تن با معتقدان Ùˆ مومنان Ù…ÛŒ باشد؛ آنهم یک Ùرد در برابر لشگری از متّØدان Øریص به جنگ. Ùرد شدن، خطریست بسیار تهدید کننده برای هر نوع جمعی Ú©Ù‡ همگونه Ùˆ هم مرام Ùˆ هم عقیده باشند. Ùرد شدن، استقلالخواهی انسان در اندیشیدن Ùˆ گزینش شیوه های زیستی Ùˆ رÙتاری Ùˆ Ú¯Ùتاری Ù…ÛŒ باشد. Ùرد شدن انسان؛ یعنی اینکه هیچ آتوریته ÛŒ Ùاقد Ùرّ را برنمی تابد Ùˆ به رسمیّت نمی شناسد؛ زیرا در تضاد با پرنسیپ استقلالخواهی اش Ù…ÛŒ باشد. Ùرد شدن، گشوده Ùکری Ùˆ گریختن از قضاوتهای « Øبّ Ùˆ بغضی » Ù…ÛŒ باشد. تکروی در موضعگیریهای Ùردی Ùˆ سنجشگریهای Ùکری Ùˆ مسئولیّت پذیری است. Ùرد شدن در بدنه ÛŒ امّت گونه ها، ایجاد شکا٠می کند. به متزلزل شدن صÙو٠متّØد Ùˆ درهمبسته ÛŒ جمع همعقیده گان، شدّت Ù…ÛŒ دهد. Ùرد شدن برای اجتماع « قد کوتاهان » بسیار بد شگون Ùˆ منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا به گستاخی Ùˆ دلیری خاصّی منوط Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کمتر کسانی در وجود خویش، چنان Ùروزه هایی را Ú©Ø´Ù Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ کنند. به همین دلیل نیز وقتی کمتر کسانی بتوانند « Ùرد بشوند »؛ در نتیجه بهترین Ùˆ راØت ترین ابزار Ùˆ شیوه Ùˆ روش امّت گونه اینست Ú©Ù‡ به تØقیر Ùˆ توبیخ Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ مطرود Ùˆ منÙور کردن « Ùردیّتها » رو آورند. جایی Ú©Ù‡ در کشمکشهای « جمع امّت ماندن Ùˆ استقلال Ùرد شدن » نتوان به دامنه ÛŒ « Ùردیّت »، پناه Ùˆ امنیّت Ùˆ آرامش Ùˆ Ú©Ù…Ú© رساند، آنجاست Ú©Ù‡ « امّت همعقیده گان » به ساختن « Ú©Ùشتارگاه Ùردها » ساعی Ùˆ راغب Ù…ÛŒ شوند. Øکومت Ùقاهتی در « Ú©Ùشتارگاه سازی از بهر سلّاخی کردن Ùردیّت انسانها » تا امروز، بسیار سنگ تمام گذاشته است؛ زیرا « گستره ÛŒ Ùرد شدن در اجتماع ما » Ùاقد امنیّت جانی Ùˆ مالی Ùˆ پشتیبانی Ùˆ کمکهای معنوی Ù…ÛŒ باشد. تراژدی درد آور این جاست Ú©Ù‡ Ùقط در جامعه ای Ù…ÛŒ توان به پدیدار شدن آتمسÙر دمکراسی Ùˆ قانونمندی مناسبات باهمزیستی امیدوار بود Ú©Ù‡ « گستره ÛŒ Ùردیّت انسانها »، امکانهای بالنده Ú¯ÛŒ را داشته باشد. چرا ما از « Ùرد شدن Ùˆ نگاهبانی از Ùردیّت یکدیگر » Ù…ÛŒ ترسیم؛ ولی دائم شعار دمکراسیخواهی Ùˆ قانونگرایی Ù…ÛŒ دهیم؟. چرا؟.
12- چشمهای مغزی که نمی بینند.
دیدن، همان Ùهمیدن است. چیزی را Ù…ÛŒ توان دید Ú©Ù‡ آن را Ùهمیده باشیم. چیزی را Ú©Ù‡ ما هنوز Ù†Ùهمیده ایم یا نمی توانیم بÙهمیم، آن چیز را نیز نمی بینیم. چشمان طبیعی Ùˆ مادّی آدمی، ابزار اØساس بینایی هستند؛ نه اصل Ùهمیدن. چشمدار بودن، نشانه ÛŒ Ùهیم Ùˆ با شعور Ùˆ دانا Ùˆ زیرک بودن نیست. از این رو، چشمداران جامعه ایی Ú©Ù‡ « بینایی » اÙرادش به « بینش Ùردی در راستای Ùهمیدن دیگران برای تصدیق Ùˆ پذیرش نامتعار٠بودن Ùˆ ناهمسان بودن Ùˆ دیگراندیش بودنشان » نیانجامد Ùˆ از آگاهی Ùˆ Ù‡Ùشیاری آنها Øکایت نکند، آن جامعه، اÙرادش، کور مغزان چشمداری هستند Ú©Ù‡ Ùقط Ù…ÛŒ بینند بدون آنکه چیزی را « بÙهمند Ùˆ دریابند ». دیدن بایستی دریچه ای باشد Ú©Ù‡ رودخانه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور آدمی بتواند از آن، آبشار سان بر زمین خشک Ùˆ لم یزرع دیگران Ùرو ریزد Ùˆ شادابی Ùضای باهمستان انسانها را تازه کند. چرا ما ایرانیان در نابینا بودن چشمان مغز خود، ادّعای « Ùهمیدن Ùˆ بینشداری » Ù…ÛŒ کنیم؟.
13- ساعت شمّاطه دار.
تاریخ Ùˆ Ùرهنگ هر ملّتی Ù…ÛŒ تواند دو نقش را برای هر نسلی از اÙراد همان ملّت ایÙا کند. یکی نقش « ساعت شمّاطه دار » Ùˆ دیگری، نقش « غÙدّ Ù‡ ای سنگسان در مغز آدمی ». مردمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند با تاریخ رویدادهای گذشته ÛŒ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی پویا Ùˆ انگیزنده Ùˆ نو به نو برای بیدار بودنها Ùˆ نو زاییهای آینده گرا ببینند Ùˆ تشخیص دهند، تاریخ برای آن ملّت، همواره، ساعتی شمّاطه دار Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ برای تمام نسلهای آن ملّت، نقش بیدار باشی را ایÙا Ù…ÛŒ کند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ نمی تواند یا تلاش نمی کند با تاریخ Ùˆ Ùرهنگ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی انگیزشی Ùˆ زاینده Ùˆ بار آور داشته باشد، آن ملّت، Ù…Øکوم است Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ تاریخ میهنی Ùˆ جهانی، Ùقط Øمّال تاریخ درگذشته گان خویش باشد. چرا ما ایرانیها، Øمّال تاریخ خود شده ایم Ùˆ نمی توانیم پیوند خودمان را با تاریخ Ùˆ Ùرهنگ سرزمینمان به « ساعت شمّاطه دار » برای بیداری نسلها تبدیل کنیم؟. چرا؟.
14- آزادی و امکانها در تاریخ.
مسئله ÛŒ « آزادی » در اجتماعات بشری، مسئله ÛŒ « امکانهای آزماینده Ú¯ÛŒ Ùˆ شانسهای زندگی در گستره ÛŒ تاریخ » Ù…ÛŒ باشد. شانسهایی Ú©Ù‡ زندگی به انسانها Ù…ÛŒ دهد، راههایی هستند برای پروراندن Ùˆ ریختدهی وجود Ùˆ کاراکتر انسانها در اجتماع. چنان شانسهایی Ù…ÛŒ توانند نهال شخصیّت انسانها را متعیّن کنند. مسئله ÛŒ « آزادی »، همانا معمّای « امکانهای دیگر شدن » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ اÙÙ‚ امیدهای انسانها را چشمگیر Ùˆ جذّاب Ùˆ رÙباینده Ù…ÛŒ کنند. انسانها در نگرش Ùˆ تکیه به اÙÙ‚ امکانهای شانسی خود هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند سوسو امیدی برای بالیده Ùˆ پروریده شدن تخمه ÛŒ وجود Ùردی خود داشته باشند. از این رو، تاریخ، گذرگاه خطّی رویدادها نیست؛ بلکه بستریست اقیانوسوار Ú©Ù‡ « قایق شانسهای اÙراد بشر را در زندگی » Ù…ÛŒ تواند به سوی « سواØÙ„ دیگرسان » امدادگری کند. مسئله ÛŒ « پیشرÙت » دقیقا در راستای همین « جست – Ùˆ - جوی سواØÙ„ دیگرسان زندگی » است Ú©Ù‡ معنا Ùˆ ارزش پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ بیش از هر چیز بایستی آن را در دامنه ÛŒ « رگولاتیو = سامانمند » دریاÙت Ùˆ Ùهمید؛ نه در دامنه ÛŒ تصنّعی / تاسیسی / خطّی؛ زیرا دامنه ÛŒ « سامانبندی »، گستره ایست Ú©Ù‡ دگرگشت را در Ùضای « منشها Ùˆ Ùرهنگ رÙتاری باهمستان » مدّ نظر دارد. شانسهای تازه به تازه در زندگی Ù…ÛŒ توانند Ùرمهایی دیگرسان از طبیعت رÙتاری انسانها را بیاÙرینند. به همین سبب، بازگشت در این گونه دامنه ها به همانسان برØقّ Ùˆ امکانپذیر است Ú©Ù‡ آرزوی پیشرÙت، سزاوار Ù…ÛŒ باشد. « متØوّل شدن رÙتار Ùˆ منش » در عرصه ÛŒ زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بر تغییراتی ارجØیّت دارد Ú©Ù‡ بخواهند به بهای از چاله ای در آمدن Ùˆ در چاهی Ùاجعه بارتر Ùˆ عمیق تر اÙتادن مختوم شوند.
انسانهای یک سرزمین، دارای « Ù¾Ùتانسیلهایی » Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ شناخت Ùˆ پرورش آنها Ù…ÛŒ توانند اÙقهای دیگرسان را در واقعیّت اجتماعی زندگی باهمستانشان آشکار Ùˆ پدیدار کنند. آن Øکومتهایی Ú©Ù‡ با هر گونه « تØوّل Ùˆ تغییر در عرصه ÛŒ باهمستان انسانها Ùˆ نوع سیستم کشور داری »، مخال٠و خاصم مردم تØوّلخواه Ùˆ تØوّلپذیر هستند، همه از سرکوبگران « شانسهای زندگی » Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا مزوّرانه Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ هر گونه « شانسی در زندگی » Ù…ÛŒ تواند برای اÙراد مختلÙØŒ سواØÙ„ دیگری را بیاÙریند سوای آن ساØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÙکّام، مالک Ùˆ قاهر Ùˆ آمر آن هستند. کینه توزی Ùˆ خصومت سر سختانه ÛŒ Øکومت Ùقاهتی با « آزادی » بر سر « پرنسیپ آزادی » به خودی خودش نیست Ú©Ù‡ Øتّا « شانسی برای خود ØÙکّام » نیز به شمار Ù…ÛŒ آید؛ بلکه خصومت آنها با آزادی بر سر « شانسهای دیگر سان Ø¢Ùرینی سواØÙ„ زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ با اعتقادات Ùˆ سوائق قدرتپرستی ØÙکّام قدرتپرست نمی خواند Ùˆ متضاد Ù…ÛŒ باشد. Øکومت Ùقاهتی، پدیده ای، ضدّ آزادی Ùˆ پیشرÙت سامانمند Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، اضمØلال Ùˆ متلاشی کردن رگهای Ùونکسیونالیستی آن برای تک، تک مخالÙان سیستم Ùقاهتی، Øقّانیّت آزادی Ùˆ یاÙتن Ùˆ Ø¢Ùریدن سواØÙ„ دیگرسان شدن زندگی را به ارمغان Ù…ÛŒ آورد. ///
« خزانه ای از دروغهای گرانبها »
[ چرا ØÙکّومتگران Ùقاهتی، خاصم « آزادی » هستند؟. ]
----
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù Ùردیّت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و ظریÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان گرÙته در Øال پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢Ùرینشگر Ùردیّتش Ùرو آبشارد
1- تکواره گی انسان.
در هر ضمیر جمعی Ú©Ù‡ تک، تک ما به کار Ù…ÛŒ بریم، یک مسئله ÛŒ اساسی را نیز از یاد Ù…ÛŒ بریم Ùˆ با همین Ùراموشی ناخواسته است Ú©Ù‡ خطرهای نهÙته در بسیاری از Ú¯Ùتارها Ùˆ کردارها Ùˆ رÙتارها Ùˆ تصمیمهای Ùردی Ùˆ جمعی خود را نیز نمی بینیم. ما در Ùضایی Ú©Ù‡ از « ما »، پیوسته سخن Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود، متوجّه نمی شویم Ú©Ù‡ Øتّا در یک جمع سه Ù†Ùره، آنچه Ú©Ù‡ واقعیّت ندارد همانا « جمع ما » Ù…ÛŒ باشد. تک، تک ما با انسانها در مقام « تکواره / کنکرت » روبرو هستیم. بنابر این، آن انسانی Ú©Ù‡ تک، هست در یک پیوند مشخّصی Ù…ÛŒ تواند « ضمیر ما » را بÙهمد Ùˆ دریابد؛ ولی چنان دریاÙتی به این معنا نیست Ú©Ù‡ « کنکرت / Ùردیّت / تکواره » بودن انسانها، ناپدید Ùˆ Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود. بذر هلاک آور خطری Ú©Ù‡ باعث ایجاد Øکومتهای توده ای Ùˆ امّتی Ùˆ مستضعÙانی Ùˆ پرولتری Ùˆ میلیتیاریستی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود در یک « توهّم زبانی » کاشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در تنور تبلیغ Ùˆ ترویج Ùˆ دماگوژی رشد Ù…ÛŒ کند Ùˆ بر سراسر اجتماع Ùردیّتها Ùˆ تکواره ها مسلّط Ùˆ آمر Ù…ÛŒ شود. از این رو، تا تک، تک ما ایرانیان نیاموزیم Ú©Ù‡ در هر « جمعی » بایستی به « Øضور تکواره بودن Ùردیّت خویشتن Ùˆ دیگران »، آگاهی درخور Ùˆ توام با هوشیاری داشته باشیم، پروسه ÛŒ از همپاشی « امّت همگونه بودن Ùˆ ما شدنهای بی مغز » در اجتماع ایرانزمین، هیچگاه ریشه Ú©Ù† نخواهد شد Ùˆ همواره پیدا خواهند شد دغلبازانی Ú©Ù‡ ملّت را با نامها Ùˆ بهانه ها Ùˆ اتیکتهای خوشنما Ùریب بدهند Ùˆ او را غارت کنند Ùˆ بیازارند Ùˆ بر سرنوشت Ùˆ تاریخش، Øاکم مستبد بمانند.
2- یک گام تا آزادی و دمکراسی.
Ùاصله ای Ú©Ù‡ ما از « آزادی Ùˆ دمکراسی » داریم، Ùاصله ای تاریخی Ùˆ جغراÙیایی Ùˆ زمانی نیست؛ بلکه Ùاصله ای پرده سان Ùˆ توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر گستره ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور ما Ùرو اÙتاده است. ما « آزادی Ùˆ دمکراسی » را در وجود خودمان داریم؛ ولی چون پرده های توهّمی را نمی توانیم به کناری بزنیم، تصوّر Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ « آزادی Ùˆ دمکراسی » را بایستی از جایی خرید یا به وام گرÙت یا اینکه جزو واردات به Øساب آورد Ùˆ به دنبال بازارهای یاÙتنش رÙت. مردم هیچ سرزمینی به « آزادی Ùˆ دمکراسی » در مناسبات اجتماعی اشان نتوانستند واقعیّت بدهند؛ مگر موقعی Ú©Ù‡ مردم آغاز کردند با دستهای خود، « پرده ÛŒ توهّمات Ùˆ خود Ùریبیها » را از بستر Ùهم Ùˆ شعور خودشان به کناری بزنند. « آزادی Ùˆ دمکراسی » در یک قدمی ماست؛ ولی ما از برداشتن پاهای خود برای Øرکتی بزرگ وامانده ایم.
3- صندوق جواهر آلات گرانبها.
Øکومتی Ú©Ù‡ مانند ولایت Ùقاهتی، برگزیده ÛŒ Ø¢Øّاد یک ملّت بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی نباشد، Øکومتگران غالب Ùˆ Øاکمش به « مانیÙستی » Ù…ÙØتاجند Ú©Ù‡ با تکیه به آن بتوانند رÙتارهای خود را در Øقّ ملّت، توجیه Ùˆ تبرئه کنند. « قرآن »، رسوانامه ÛŒ آن طی٠از دو پاهای انسان نمائیست Ú©Ù‡ برای تمام جنایتها Ùˆ تبهکاریها Ùˆ چپاولها Ùˆ غارتگریها Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر ØÙکّام معمّم Ùˆ بی عمّامه از انواع Ùˆ اقسام « دروغهای گرانبها »، انباشته Ù…ÛŒ باشد. بدون چنین « مانیÙستی » Ù…Øال بود Ú©Ù‡ طی٠آخوند جماعت بتواند Øتّا ثانیه ای بر ایران Ùˆ مردمش، Øاکم کانیبالیست شود. ارزشمندی « قرآن Ù…Øمّد ابن عبدالله » برای یسل کشان Ùˆ موکّلان تاق Ùˆ جÙتش به زرق Ùˆ برق ظواهر Ùˆ Ù…Øتویّاّت تهی مغز آن نیست Ú©Ù‡ در صدها Ùˆ هزارها لایه ÛŒ Ú¯Ùتاری Ùˆ شنیداری Ùˆ نوشتاری، پیچیده Ùˆ عرضه Ù…ÛŒ شوند؛ بلکه گرانبهایی قرآن را « دروغهای وعده Ùˆ وعیدی اش » هست Ú©Ù‡ دوام کوره ÛŒ بازار « تاجران الهی » را Ù¾Ùر Øرارت Ùˆ سود آور Ùˆ رقابتکÙØ´ کرده است.
4- واقعیّتها Ùˆ Øضور سایه گون Øماقتهای انسان.
مابین آنچه Ú©Ù‡ انسان هست Ùˆ آنچه Ú©Ù‡ روبروی او Ù…ÛŒ ایستد، همواره « واقعیّتهایی » هست Ú©Ù‡ نگاه کنجکاو Ùˆ پرسشگر انسان را برمی انگیزند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز آدمی را به تماشا Ùˆ کنکاویدن خود Ù…ÛŒ ربایند. برغم پیوند تاثیر گذاری Ùˆ تاثیر پذیری انسان Ùˆ واقعیّتها بر یکدیگر نمی توان هرگز از « ازدواج واقعیّتها با انسانها » سخن Ú¯Ùت؛ زیرا واقعیّتها، رخدادهایی هستند Ú©Ù‡ با هر انسانی Ùقط در « میعادگاهها » روبرو Ùˆ سپس ناپدید Ù…ÛŒ شوند. از این رو، در آن میعادگاههایی Ú©Ù‡ انسان با واقعیّتها روبرو Ù…ÛŒ شود، سایه ای سمج Ùˆ نامرئی Ùˆ آغشته به تار – Ùˆ – پود انسان نیز Øضور دائمی Ùˆ در بسیاری از مواقع، نقش کلیدی نیز در رÙتارها Ùˆ تصمیمها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ نوشتارهای آدمی ایÙا Ù…ÛŒ کند. نام آن سایه، « Øماقت » است. انسانی Ú©Ù‡ در سپیده دم یکی از روزهای زندگی اش با « واقعیّت گلّه ÛŒ گوسÙندان » در مزرعه ÛŒ اطرا٠مØلّ زندگی خود روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ همزمان با دیدن گلّه ÛŒ گوسÙندها در یک کیلومتری گلّه Ø› تعدادی گرگ نیز Ù…ÛŒ بیند، امّا نتواند تمییز Ùˆ تشخیص دهد Ú©Ù‡ « خطر Øمله ÛŒ گرگها به گله ÛŒ گوسÙندان » دیر یا زود، اتّÙاق خواهد اÙتاد، آن انسان برغم زیستن در واقعیّتها Ùˆ تجربه ÛŒ عینی Ùˆ بی واسطه داشتن از آنها، یک انسان اØمق است؛ زیرا نتوانسته است از وجود « واقعیّتها » به علل وجودشان Ùˆ تلاش برای پیوند آنها با هم Ù¾ÛŒ ببرد Ùˆ « خطر » را از روابط متقابل واقعیّتها استنتاج کند Ùˆ به مقابله با خطرات اØتمالی در آید. از همین واقعیّت ساده Ù…ÛŒ توان تÙاوت انسانهای اندیشنده Ùˆ انسانهای اØمق را باز شناخت. آن طی٠از تØصیل کرده گان ایرانی Ú©Ù‡ نتوانند واقعیّت Øکومت آخوندی را Ùˆ دوام سلطه ÛŒ خونریز Ùˆ کانیبالیستی آن را از « ساختارهای ریز Ùˆ دÙرÙشت تاریخ Ùˆ Ùرهنگ لت Ùˆ پار شده ÛŒ ایرانزمین »، استنتاج Ùˆ به سنجشگری بی مهابای آن بر آیند، آن طی٠از تØصیل کرده گان را بایستی Ú¯Ùردان ابلهانی نامید Ú©Ù‡ در استمرار Øکومت Ùقاهتی، مستقیم Ùˆ نامستقیم، همدست آنان هستند Ùˆ توسعه ÛŒ خطر Øکومت آنها را شدّت Ù…ÛŒ دهند.
5- وجود شیر Ø®Ùته ÛŒ شرّ در مخÙیگاه روان آدمی.
در شبکه های اسرار آمیز روان Ùˆ مغز آدمی، مخÙیگاههایی وجود دارند Ú©Ù‡ در آن مکانها، سوائق ناشناخته Ùˆ Ø®Ùته ÛŒ آدمی، جا خوش کرده اند Ùˆ ناگهان در موقعیّتها Ùˆ Ùرصتها Ùˆ زمانها Ùˆ مکانهایی نامشخّص در وجود آدمی، Ùعّال مایشاء Ù…ÛŒ شوند Ùˆ چهره ای از انسان را آشکار Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شاید تصوّر وجود آن برای خود آدمی نیز هیچگاه امکانپذیر نبوده باشد. در وجود هر انسانی، مخÙیگاههایی مخو٠هست Ú©Ù‡ سوائق « شرّ آمیز » با Ù¾Ùتانسیلی مخرّب Ùˆ آزارنده، بیتوته کرده اند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند در لباس خشونتها Ùˆ ستمگریها Ùˆ ددّگریهای سÙّاکانه پدیدار شوند Ùˆ زندگی Ùˆ جان همنوعان را به سوی تباهی Ùˆ ویرانی سوق دهند. سوائق شرّ آمیز Øتّا به این سو متمایل هستند Ú©Ù‡ انسان را با آویزان شدن به نیّتها Ùˆ مقاصد خوب Ùˆ خیر Ùˆ نیکخواهی به انجام کارهایی وا دارند Ú©Ù‡ در خور انسان نیستند. در طول تاریخ دگرگشتهای اجتماعی Ùˆ Ùرهنگی Ùˆ کشوری ابناء بشر Ù…ÛŒ توان Ùصلهایی را دید Ú©Ù‡ به جنایت Ùˆ خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتارهای هولناک آغشته اند؛ طوری Ú©Ù‡ به نام « نیکخواهی Ùˆ خوبی Ùˆ آزادی Ùˆ سعادت Ùˆ رÙاه Ùˆ امنیّت Ùˆ دین Ùˆ خدا Ùˆ ایمان Ùˆ امثالهم برای بشر » در Øقّ انسانهای کره زمین، آنهمه تبهکاریها شده است Ùˆ توصی٠آنهمه خباثتها از عهده ÛŒ هیچکس به تنهایی بر نمی آید. به همین دلیل است Ú©Ù‡ هیچکس نیز نمی تواند ادّعا کند هر « واقعیّتی » در همان چهره ÛŒ تجربه ÛŒ اولیّه اش « مسکون Ùˆ میخکوب » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ امکان « رویداد مکرّرش » ناممکن خواهد بود.
Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ توانست باور کند Ú©Ù‡ یک چهره ÛŒ واقعیّت رخداده Ùˆ سپری شده ÛŒ صدر اسلام، آنهم در عصراینترنت، بازگشت Ùاجعه بار چهره ای دیگر از خود را در ایرانزمین، مکرّر کند؟. تجربه ای Ú©Ù‡ انسان امروز از واقعیّتهای زنده Ù…ÛŒ کند، نمی تواند آن را به تمام زمانها Ùˆ مکانهای مختل٠آمده Ùˆ نیامده Ùˆ اکنون، بسط بدهد؛ زیرا منØصر به Ùرد بودن هر رویدادی، امکانهای پتانسیلی اش به قدری متنوّع هستند Ùˆ تا بی نهایت چهره های ناهمگون دارند Ú©Ù‡ دشوار بتوان پذیرÙت، واقعیّت رویدادی « امروز »، همسان همان رویدادیست Ú©Ù‡ « دیروز » رÙØ® داده است Ùˆ در « آینده » نیز همانسان رÙØ® خواهد داد. ما بایستی بتوانیم چند چهره Ú¯ÛŒ Ùˆ اسرار آمیزی Ùˆ معمّایی Ùˆ نامنتظره Ùˆ Ø´Ú¯Ùت انگیز بودن رویدادها را در هر Ù„Øظه Ùˆ مکانی Ú©Ù‡ اتّÙاق Ù…ÛŒ اÙتند از نو، کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم تا امکانهای Ùریب خوردن Ùˆ آلت ØÙکّام مستبد شدن Ùˆ شیّادان مدّعی رهبری را رسوا Ùˆ Ù†Ùوذ آنها را در تمام عرصه های زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی، خنثا کنیم. Øکومت Ùقاهتی به این دلیل در ایرانزمین پا گرÙت؛ زیرا مدّعیان عرصه ÛŒ کشور داری Ùˆ سیاست Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، « واقعیّتها » را در عمق چهره های اسرار آمیزشان نمی شناختند Ùˆ هنوز نیز نمی شناسند؛ وگر نه ولایت Ùقاهتی چگونه Ù…ÛŒ توانست با اینهمه مسائل Ùˆ مصیبتهای داخلی Ùˆ بین المللی Ùˆ منطقه ای، بیش از دو دهه Ùˆ شاید قرنها دوام آورد.
6- Ùرزند دوران خویش بودن.
رویدادهایی Ú©Ù‡ در گستره ÛŒ « زمان Ùˆ تاریخ »، پدیدار Ù…ÛŒ شوند، این ÙˆÙیژه Ú¯ÛŒ منØصر به Ùرد را دارند Ú©Ù‡ « مملوّ از تناقضها Ùˆ تضادها Ùˆ لایه های رنگارنگ » هستند Ùˆ در پیچ Ùˆ خم لایه های گوناگون آنها Ù…ÛŒ توان Ø·ÛŒÙهایی از انسانها را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ هر کدام بسان « کندویی با اسلوبها Ùˆ معیارهای خود » به گرد یکدیگر آمده اند. از این رو، آن انسانهایی Ú©Ù‡ در یک « عصر مشخّص » در کنار یکدیگر به سر Ù…ÛŒ برند، واقعیّت در کنار هم زیستی آنها هرگز به این معنا نیست Ú©Ù‡ چنان انسانهایی، « Ù…Ùعاصر دوران خویش » نیز هستند؛ بلکه گروه گروه از چنان انسانهایی Ù…ÛŒ توانند هر کدام به تنهایی، « عصری از اعصار مختل٠تاریخ Ùˆ Ùرهنگ همان اجتماع » را واتاب دهند؛ آنهم در چارچوبهای زیستبومی Ùˆ تاریخی همان سرزمین. در نگرش به این واقعیّت Ø´Ú¯Ùت انگیز Ù…ÛŒ توان استدلال آورد Ú©Ù‡ « Ùرزند دوران خویش بودن » به آن « شخصیّتها Ùˆ Ùردیّتها Ùˆ نامتعارÙان خاصّی » Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ « Øضور عینی Ùˆ ملموس آنها با تمام ابعاد شخصیّتی شان » Ù…ÛŒ توانند « آینده ÛŒ میهن Ùˆ مردم » را از وجود « بینش Ùˆ رÙتار Ùˆ تصمیمهای خود » بزایانند؛ زیرا « آنچه Ú©Ù‡ نو » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ آینده را Ù…ÛŒ پروراند، Ùقط در ذهنیّت ژرÙاندیش چنان شخصیّتهائیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند روند « شدن Ùˆ نوزایی رااز بستر تضادها Ùˆ ناهمخوانیهای اجتماعی Ùˆ تاریخی » بپیماید Ùˆ طرØÛŒ نو را در اÙکند. منظور من از « نو »، در معنای « ارزشگذاری » نیست؛ بلکه در معنای « Ù…Ùهوم زمانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ پیش از « واقعیّت پذیر شدن اجتماعی » در گستره ای از تئوریها Ùˆ ایده ها Ùˆ اندیشه ها، شالوده های خود را Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ ریزد.
بنابر این، آنچه Ú©Ù‡ « نو » Ù…ÛŒ باشد از « عناصر گوناگونی » آمیخته است Ú©Ù‡ در آینده Ø¢Ùرینی Ù…ÛŒ توانند نقشهای متÙاوتی را نیز ایÙا کنند. آنچه را Ú©Ù‡ « تØصیل Ùˆ آموزش » Ù…ÛŒ شمارند، از این منظر، به « آموختن Ùˆ پرورده شدن »، هیچ ربطی ندارد؛ بلکه دامنه ای وسیع از گرایشهای عاطÙÛŒ Ùˆ Øسیّات Ùˆ چشم اندازها Ùˆ مقاصد Ùˆ امیدها Ùˆ ارزشها Ùˆ معیارهای راهنماینده Ùˆ بÙنمایه های مقولاتی اندیشیدن Ùˆ در کلّ، سراسر آن چیزهایی را در برمی گیرد Ú©Ù‡ « پدیده ÛŒ Ùرهنگ » را Ù…ÛŒ Ø¢Ùرینند Ùˆ امکانهای زایش « ÙÙرم نو زیستی باهمستان آینده » را پیکر Ù…ÛŒ دهند. در این دامنه است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان نقش Ùˆ سهم آنانی را تمییز Ùˆ تشخیص داد Ú©Ù‡ « Ùرزند دوران خویش » هستند. کسانی Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ùˆ Ùهم Ùˆ شعور خویش را به Ø¢Ùرینش چنان « آینده ای »، امیدوار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با درایت Ùˆ ذکاوت Ùˆ هوشیاری به زایش آن، Ú©Ù…Ú© Ùˆ همپایی Ù…ÛŒ کنند. چنان انسانهایی « Ùرزند دوران خویش » هستند؛ ولو اÙراد « ساده Ùˆ عامی » باشند Ùˆ به هیچ نوع دانش Ùˆ تئوری Ùˆ تیتل خاصّی نیز مزیّن نباشند. آنانی نیز Ú©Ù‡ از تمییز Ùˆ تشخیص چنان آینده ای، ناتوانند Ùˆ Øتّا بی خبر از آن Ù…ÛŒ زییند، چنان انسانهایی، مرده گان متØّرکی هستند Ú©Ù‡ سدّی عظیم در برابر آینده Ù…ÛŒ شوند؛ ولو « عالی ترین مدارک تØصیلاتی Ùˆ درجات Ùˆ مقامهای ممتاز » را نیز یدک نام خود داشته باشند. « Ùرزند دوران خویش » بودن؛ یعنی آن شخصیّتها Ùˆ Ùردیّتها Ùˆ نامتعارÙانی Ú©Ù‡ از « سکّوی اعماق تاریخ اساطیری Ùˆ بÙنمایه های ژر٠Ùرهنگ مردم سرزمین خویش » با « ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ تئوریهای خویشآÙریده » به مجهولزار آینده ای « نو زاییده برای مردم Ùˆ میهن خود » نیرو Ùˆ امید Ùˆ Ù¾Ùتانسیل شادی Ø¢Ùرین Ù…ÛŒ بخشند. چرا کثیری از تØصیل کرده گان سرزمین ما، « هیچگاه » Ùرزند دوران خویش نبودند Ùˆ هنوز نیز نیستند؟. چرا؟.
7- جوینده ÛŒ Øقیقت یا مالک Øقیقت؟.
یکی خود را به « Øبل المتین Øقیقت مذهبی / ایدئولوژیی / نظریّه ای » آویزان Ù…ÛŒ کند Ùˆ تمام عÙمر خود را در Ù‚Ùس خود Ùریبی Ùˆ مغرور Ùˆ ممتاز بودن Ùˆ آمر Ùˆ معلّم دیگران شدن Ùˆ همه جا، ØÙ‚ به جانب خود داشتن Ùˆ هرگز از دیگران، هیچ نیاموختن، زندانی Ù…ÛŒ کند. یکی نیز با کوچکترین « تلنگری » به جست – Ùˆ جوی « Øقیقت مجهول Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن »، انگیخته Ù…ÛŒ شود تا راز گاهها Ùˆ آزمونگاههای Ù‡Ùتخوان خویشتن Ùˆ جهان را ژر٠و ریشه ای بشناسد Ùˆ دریابد Ùˆ بÙهمد. انسانی Ú©Ù‡ آن Ùهم Ùˆ بصیرت Ùˆ شعور را دارد Ú©Ù‡ بتواند Ùˆ بکوشد از هر چیزی به « تÙکّر Ùردی با مغز خود » رو آورد Ùˆ در شناخت چند Ùˆ چونش، پرسشگر Ùˆ کاونده بشود، انسانیست Ú©Ù‡ اÙقهای نو به نو Ùˆ دیگرسانی را بازخواهد یاÙت Ùˆ به قوّه ÛŒ استعدادهای Ùردی خود، چیزهایی نو، خواهد Ø¢Ùرید. تÙاوت میزان آموزش پذیری Ùˆ زمینه ÛŒ مساعد Ùرهنگیده شدن انسانها از یک طر٠در تلاشهای Ùردی خودشان Ùˆ از طر٠دیگر، در آموختن از دیگران ریشه دارد. « شاگرد شدن » همان « اَ- شاگرد شدن = اشه جو » بود؛ یعنی انسانی Ú©Ù‡ در انگیخته شدن از مغزه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های بار دار کننده ÛŒ دیگران به جوینده Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش Øقیقت Ùردی خودش، کوشا Ùˆ مشتاق Ù…ÛŒ شد. شاگرد، جوینده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ùقط در آرزوی یاÙتن « انگیزنده گان » Ù…ÛŒ باشد؛ نه « معلّم Ùˆ استاد Ùˆ پروÙسور Ùˆ امثالهم ». چرا کثیری از تØصیل کرده گان سرزمین ما، هنوز در طول بیش از یکصد سال مناسبات با « باختر زمینیان Ùˆ زیستن در دریای Ø´Ú¯Ùت انگیز ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ شاعران سرزمین خودمان » نمی توانیم « ژرÙای اشه = انگیخته شدن » را بÙهمیم Ùˆ دریابیم تا جوینده گانی Øقیقت زا شویم؟. چرا؟.
8- اثبات خدا با Ù†ÙÛŒ خدا.
تمام مومنان به مذاهب تلاش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ایمان خود را در اثبات کردن « خدای خود » برای دیگران توجیه Ùˆ مستدل کنند. دین ( = وجدان خویشآÙریده )ØŒ پروسه ایست عاطÙÛŒ Ùˆ Øسّی Ùˆ تجربه ای بی واسطه Ú©Ù‡ به هیچ صغرا Ùˆ کبرای راسیونالیستی Ù…Øتاج Ùˆ ملزم نیست؛ زیرا در رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ شیوه ÛŒ زیستن آدمی، پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. ولی مومنی Ú©Ù‡ دین را (= در معنای شهادت دادن Ùˆ اقرار Ùˆ اعترا٠کردن به نیرویی Ùراکائناتی Ùˆ ایمان سÙت Ùˆ سخت به او آوردن ) Ù…ÛŒ داند، مومنی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مجبور است برای رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارهای خود به اثبات کردن راسیونالیستی « نیروی Ùراکائناتی » رو آورد تا بتواند در انظار دیگران، Øقیقت بودن اعتقادات Ùˆ مستدل بودن رÙتارهای خودش را به کرسی نشاند. مومن در تلاش برای اثبات خدایش ( مهم نیست Ú†Ù‡ نامی Ùˆ تصویری داشته باشد ) مجبور Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ به دامنه ÛŒ راسیونالیستی مغز خودش، بیشتر میدان بدهد Ùˆ بال Ùˆ پر آن را بگشاید. درست در همین تقلّاها Ùˆ دست Ùˆ پا زدنهاست Ú©Ù‡ سنگریزه های Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ پرسشهای هسته سوز بر Ùرش ایمان مومن، آوار Ù…ÛŒ شوند Ùˆ او را Ú©Ù… Ú©Ù… به گستره ÛŒ انکار خدا Ù…ÛŒ رانند. مومنی Ú©Ù‡ « دین Ùˆ خدایش » را راسیونالیستی توجیه Ùˆ تÙسیر Ù…ÛŒ کند، مومنی Ù…ÛŒ باشد آته ایست Ùˆ خدا انکار با ایمان به اینکه بسیار مومن Ùˆ خدا پرست نیز Ù…ÛŒ باشد. اثبات راسیونالیستی خدا Ùˆ دین، انکار مومنانه ÛŒ دین Ùˆ خداست Ùˆ مسلمانان در چنین کاری، ید طولایی دارند!.
9- سرزمین قد کوتاهان.
آن روزهایی Ú©Ù‡ « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » از بختک « قد کوتاهان » Ù…ÛŒ نالید Ùˆ در عذاب بود، روزهای « Ú©Ø´Ù Ùردیّت Ùˆ شخصیّت Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی Ùˆ Ùهم بسیار لطی٠و ظریÙØ´ » بود Ú©Ù‡ داشت در باتلاقی مسموم Ùˆ Ø®Ùقان گرÙته در Øال پژمردن Ùˆ سوختن Ù…ÛŒ بود Ùˆ هیچ کجا، گریز راهی نبود Ú©Ù‡ لختی در آن جا بیاساید Ùˆ رایØÙ‡ ای دلنواز را به رگهای Ø¢Ùرینشگر Ùردیّتش Ùرو آبشارد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین کوتوله های مادر زادی نیست Ú©Ù‡ هیچ جÙرمی Ùˆ تقصیری بالÙطره ندارند؛ بلکه سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آن طی٠رنگارنگ از انسانهاییست Ú©Ù‡ Ùقط « نص٠و نیمه مغز » Ù…ÛŒ باشند. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین آدمهای « عقده ای Ùˆ Ú©Ùمپلکسی Ùˆ هزار لایه ÛŒ زنگار گرÙته » Ù…ÛŒ باشد. سرزمین قد کوتاهان، سرزمین خانمهای مادر زاد « نجیب Ùˆ سنگین Ùˆ رنگین Ùˆ با وقار Ùˆ Ù…Øجّبه Ùˆ مومن » Ù…ÛŒ باشد. همچنین با مردانی « بسیار متعصّب Ùˆ غیرتی Ùˆ آقاصÙت Ùˆ ناموس پرست ». « جنده Ùˆ جاکش » Ùقط بیگانه گان هستند؛ یعنی همانهایی Ú©Ù‡ در باتلاق Ùˆ خنجگاه Ùˆ طویله ÛŒ اعتقاداتی مومنان تازه به دوران رسیده نمی لولند Ùˆ بسان آنها، گوسÙند صÙت نیستند Ùˆ Ùراسوی مرزهای طویله ÛŒ همگونه Ú¯ÛŒ مومنان هستند. سرزمین قد کوتان، سرزمین بی مغزان Ùˆ بی چهره ها Ùˆ بی هویّتیهاست.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « Ùردوسیها » را Ù…ÛŒ Ùروشند تا مدّاØان Ùˆ مجیز گویان را صلّه بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « Øسنک وزیرها » را بالای دار Ù…ÛŒ Ùرستند تا شهوت جانستانی خود را ترضیه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « ناصر خسروها » را آواره ÛŒ یمگان Ù…ÛŒ کنند تا خودشان در بی دانشی Ùˆ بی مایه گی، علّامه ÛŒ دهر، خطاب شوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مسعود سعد سلمانها » را در Øصارها Ùˆ سیاهچالهای نای، Ù…Øبوس Ùˆ ذلیل Ù…ÛŒ کنند تا چاقوکشها Ùˆ دشنه به دستان Ùˆ لومپنها Ùˆ اوباش را در اجرای شنیع ترین رÙتارها، آزاد بگذارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « علیØمّد بابها » را تکه Ùˆ پاره Ù…ÛŒ کنند تا عادتواره گیهایشان ابدیّت داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « امیر کبیرها » را رگ Ù…ÛŒ زنند تا سنّت خونریزی سلاطین Ùˆ رسولان Ùˆ امامان خبیث خود را جاودانه کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میرزاده عشقیها » را ترور Ù…ÛŒ کنند تا هر روز Ùˆ هر شب، Ùقط روضه ÛŒ رضوان را از منابر بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ لبهای « Ùرّخی یزدیها » را Ù…ÛŒ دوزند تا صدای شغالها Ùˆ Ú©Ùتارهای عقیدتی هم مسلکیهای خود را بشنوند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « اØمد کسرویها » را با چاقو Ùˆ کارد Ùˆ دشنه، لت Ùˆ پار Ù…ÛŒ کنند تا Øماقتهای خود را سنگسان Ù†Ú¯Ù‡ دارند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « مصدّقها » را تنها Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ خانه خراب Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دار Ùˆ ندارشان را به غارت Ù…ÛŒ برند تا بی لیاقترینها را Øاکم جابر بر هستی Ùˆ نیستی خود کنند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « صادق هدایتها » را از وطن Ù…ÛŒ رانند Ùˆ به سوی خودکشی سوق Ù…ÛŒ دهند تا تباهگران Ùرهنگ را بال Ùˆ پر بدهند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ صدها Ùˆ دهها هنرمند Ùˆ پژوهشگر Ùˆ نامداران خدمتگزار Ùˆ میهندوست را آواره Ùˆ دربدر Ùˆ Ú©Ùشتار Ù…ÛŒ کنند تا Ùرصتی برای درهم لولیدنهای نکبت بار خود داشته باشند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ « میلیاردها ثروت Ùکری Ùˆ مالی » ایرانزمین را در سراسر جهان، پخش Ùˆ پلا Ùˆ Øی٠و میل کرده Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ کنند تا بتوانند خودشان گرداگرد هیئتهای مضØÚ© Ùˆ چندش آور، هر روز در Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Øقارتهای خود بنالند Ùˆ بچزند.
همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ با شهوتی ولیع Ùˆ نگاههای Øریص به برپایی میادین اعدام Ùˆ تیر باران Ùˆ شلّاق زنی Ùˆ سنگسار Ùˆ زورگویی Ùˆ عربده Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ توهین Ùˆ تو سری زدن، اÙتخار Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ نازند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ زمینه های Øاکمیّت بی لیاقت ترین Ùˆ خبیث ترین Ùˆ جنایتکارترین Ùˆ تبهکارترین دو پاهای انسان نما را مهیّا Ù…ÛŒ کنند تا اراده ÛŒ جبّار Ùˆ قهّار آنها را بر خود، Øاکم Ùˆ آمر کنند Ùˆ تمام عمر در ذلالت Ùˆ Øقارت Ùˆ صغارت خود خواسته ÛŒ به اوج ارگاسم الهی برسند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ هر روز Ùˆ هر شب، آب باتلاق اعتقادات Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم متعÙّن Ùˆ بوگندوی خود را بر سر Ùˆ روی یکدیگر Ù…ÛŒ ریزند Ùˆ در آن، طهارت Ù…ÛŒ کنند تا از استشمام کهنه Ú¯ÛŒ مکرّر به وجد آیند Ùˆ از شدّت Øماقت در ندبه Ùˆ زاری Ùˆ خودزنی Ùˆ عزا داری، غش Ùˆ ریسه بروند. همین قد کوتاهان هستند Ú©Ù‡ ایرانزمین را به خاک سیاه نشانده اند Ùˆ در عزایش نشئه ÛŒ ممتد Ù…ÛŒ باشند.
ایران، سرزمین انسانهای قد کوتاه به تعبیر « زنده یاد Ùروغ Ùرخزاد » Ù…ÛŒ باشد. انسانهایی Ú©Ù‡ هنوز نتوانسته اند « Ùردیّت Ùˆ شخصیّت خود » را کش٠کنند Ùˆ دریابند Ùˆ بÙهمند. سرزمین انسانهای قد کوتاهی Ú©Ù‡ هزاران « گالیور Ùکری » را در یک چشم بر هم زدن از پا در Ù…ÛŒ آورند Ùˆ به خاک Ù…ÛŒ سپارند. بر وجود ما، Ùقها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ آخوندها Ùˆ ملّاها، Øاکم Ùˆ آمر هستند؛ زیرا قد کوتاه ترین موجودات دو پایی شده ایم Ú©Ù‡ نه تنها نمی توانیم « Ùردیّت Ùˆ شخصیّت خود را » کش٠کنیم Ùˆ بشناسیم؛ بلکه در بی مغز بودن نیز آنقدر رسوا هستیم Ú©Ù‡ « نعلین داران » Ù…ÛŒ توانند به آسانی بر وجودمان، ترکتاز شوند. « ایران Ùقها »، سرزمین قد کوتاهان Ù…ÛŒ باشد.
10- گرانیگاه Ùرهنگ باهمستان.
دیده ای خواهم که باشد شه شناس ..... تا شناسد، شاه را در هر لباس ( عطّار )
« بÙنمایه / بÙندهش / خمیرمایه = آرخه / Ursprung » برای همیشه Ùˆ ابد، در بستر ملموس Ùˆ Ù…Øسوس « اکنون » وجود دارد Ùˆ ابدیّت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ آن » در تمام دورانهای بشری پایدار Ù…ÛŒ ماند. « بÙنمایه » هرگز « آغاز مکانی Ùˆ زمانی » نیست؛ زیرا هر نوع آغازی به « زمان Ùیزیکی Ùˆ شمارشی » آغشته Ù…ÛŒ باشد Ùˆ به مکانی مشخّص نیز، وابسته هست. مسئله ÛŒ « اکنون /Present – Gegenwart » به هیچ Ù„Øظه ÛŒ زمانی « دیروز Ùˆ امروز Ùˆ Ùردا »، نیز تعلّقی ندارد. « بÙنمایه / بÙندهش » همچنین، بخشی از « زمان » به Øساب نمی آید؛ بلکه « تمامیّت Ùˆ جهانشمولی » را در مدّ نظر دارد Ùˆ به همین دلیل نیز هست Ú©Ù‡ آن را « بÙنمایه / بÙندهش / آرخه » Ù…ÛŒ نامند Ùˆ Ùراسوی هر نوع زمان قرار دادی Ù…ÛŒ باشد. برای چیره شدن بر « بØرانهای اجتماعی Ùˆ کشوری » بایستی نخبه گان اندیشنده بتوانند با « بÙنمایه های Ùرهنگی مردم خود Ú©Ù‡ ریشه در تصاویر اسطوره های ملّت » دارند، پیوند Ùکری ایجاد کنند؛ زیرا « مناسبات انسان با بÙندهشها، پیوندی بی واسطه » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند انسانهای Ù…Ùستعد را به ایده Ø¢Ùرینی بیانگیزانند. برای روبرو شدن با Ù…Ùعضلات Ùˆ بØرانهای اجتماعی Ùˆ کشوری یا خواهیم توانست Ú©Ù‡ با رویکرد خود به « بÙنمایه های Ùرهنگ باهمستانمان = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » بر بØرانهای Ùلاکت آور چیره شویم یا اینکه، بØرانها Ùˆ Ù…Ùعضلات Ùˆ Ùلاکتها، آنقدر وسعت خواهند گرÙت Ú©Ù‡ ما را به عمق تعÙّن خود، سرانجام، Ùرو خواهند بلعید Ùˆ سپس Ù…ØÙˆ خواهند کرد. Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت ریشه های « خودگستری Ùˆ تØوّل پذیری Ùرهنگ انسانهای یک سرزمین در طول تاریخ کهنسالشان » به معنای گام برداشتن به طر٠تاریکیهای ذهنیّت تاریخی / Ùرهنگی خود Ù…ÛŒ باشد تا بتوان از اعماق وجود خویش برای Ù¾ÛŒ بردن به علل رویدادهای معاصر کشوری، چشم اندازی روشن Ùˆ گویا به دست آورد. چنین رویکردی، نه تنها گذشته های معمّایی Ùˆ تاریک را پرتوی روشنگر خواهد اÙکند؛ بلکه امکانهای زایش آینده ای نو را برای مردم، مشخّص Ùˆ متعیّن نیز خواهند کرد. از این رو، کسانی Ú©Ù‡ در پرداختن به مصیبتها Ùˆ ریشه یابی بدبختیهای میهنی Ùˆ کشور داری نتوانند از شاخه شاخه های متنوّع « درخت Ùرهنگ باهمستان مردم خود » به « مرکزیّت Ùˆ Ù…Øور Ùˆ گرانیگاه ریشه ای واØد » Ù¾ÛŒ ببرند، پیداست Ú©Ù‡ هیچ بویی از Ùهم Ùˆ نگرش پخته نبرده اند؛ ولو چنان اÙرادی با ادّعای شخصی Ùˆ در انظار دیگران، « صورتگر چین » باشند.
11- سلّاخی Ùردیّت در Ú©Ùشتارگاه امّت.
Ùرد شدن در اجتماع امّت Ùˆ همعقیده گان Ùˆ همگونه گان ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای Ùˆ اعتقاد Ùˆ مسلکی به معنای اعلان کردن جنگ تن به تن با معتقدان Ùˆ مومنان Ù…ÛŒ باشد؛ آنهم یک Ùرد در برابر لشگری از متّØدان Øریص به جنگ. Ùرد شدن، خطریست بسیار تهدید کننده برای هر نوع جمعی Ú©Ù‡ همگونه Ùˆ هم مرام Ùˆ هم عقیده باشند. Ùرد شدن، استقلالخواهی انسان در اندیشیدن Ùˆ گزینش شیوه های زیستی Ùˆ رÙتاری Ùˆ Ú¯Ùتاری Ù…ÛŒ باشد. Ùرد شدن انسان؛ یعنی اینکه هیچ آتوریته ÛŒ Ùاقد Ùرّ را برنمی تابد Ùˆ به رسمیّت نمی شناسد؛ زیرا در تضاد با پرنسیپ استقلالخواهی اش Ù…ÛŒ باشد. Ùرد شدن، گشوده Ùکری Ùˆ گریختن از قضاوتهای « Øبّ Ùˆ بغضی » Ù…ÛŒ باشد. تکروی در موضعگیریهای Ùردی Ùˆ سنجشگریهای Ùکری Ùˆ مسئولیّت پذیری است. Ùرد شدن در بدنه ÛŒ امّت گونه ها، ایجاد شکا٠می کند. به متزلزل شدن صÙو٠متّØد Ùˆ درهمبسته ÛŒ جمع همعقیده گان، شدّت Ù…ÛŒ دهد. Ùرد شدن برای اجتماع « قد کوتاهان » بسیار بد شگون Ùˆ منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا به گستاخی Ùˆ دلیری خاصّی منوط Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کمتر کسانی در وجود خویش، چنان Ùروزه هایی را Ú©Ø´Ù Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ کنند. به همین دلیل نیز وقتی کمتر کسانی بتوانند « Ùرد بشوند »؛ در نتیجه بهترین Ùˆ راØت ترین ابزار Ùˆ شیوه Ùˆ روش امّت گونه اینست Ú©Ù‡ به تØقیر Ùˆ توبیخ Ùˆ سرکوب Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ مطرود Ùˆ منÙور کردن « Ùردیّتها » رو آورند. جایی Ú©Ù‡ در کشمکشهای « جمع امّت ماندن Ùˆ استقلال Ùرد شدن » نتوان به دامنه ÛŒ « Ùردیّت »، پناه Ùˆ امنیّت Ùˆ آرامش Ùˆ Ú©Ù…Ú© رساند، آنجاست Ú©Ù‡ « امّت همعقیده گان » به ساختن « Ú©Ùشتارگاه Ùردها » ساعی Ùˆ راغب Ù…ÛŒ شوند. Øکومت Ùقاهتی در « Ú©Ùشتارگاه سازی از بهر سلّاخی کردن Ùردیّت انسانها » تا امروز، بسیار سنگ تمام گذاشته است؛ زیرا « گستره ÛŒ Ùرد شدن در اجتماع ما » Ùاقد امنیّت جانی Ùˆ مالی Ùˆ پشتیبانی Ùˆ کمکهای معنوی Ù…ÛŒ باشد. تراژدی درد آور این جاست Ú©Ù‡ Ùقط در جامعه ای Ù…ÛŒ توان به پدیدار شدن آتمسÙر دمکراسی Ùˆ قانونمندی مناسبات باهمزیستی امیدوار بود Ú©Ù‡ « گستره ÛŒ Ùردیّت انسانها »، امکانهای بالنده Ú¯ÛŒ را داشته باشد. چرا ما از « Ùرد شدن Ùˆ نگاهبانی از Ùردیّت یکدیگر » Ù…ÛŒ ترسیم؛ ولی دائم شعار دمکراسیخواهی Ùˆ قانونگرایی Ù…ÛŒ دهیم؟. چرا؟.
12- چشمهای مغزی که نمی بینند.
دیدن، همان Ùهمیدن است. چیزی را Ù…ÛŒ توان دید Ú©Ù‡ آن را Ùهمیده باشیم. چیزی را Ú©Ù‡ ما هنوز Ù†Ùهمیده ایم یا نمی توانیم بÙهمیم، آن چیز را نیز نمی بینیم. چشمان طبیعی Ùˆ مادّی آدمی، ابزار اØساس بینایی هستند؛ نه اصل Ùهمیدن. چشمدار بودن، نشانه ÛŒ Ùهیم Ùˆ با شعور Ùˆ دانا Ùˆ زیرک بودن نیست. از این رو، چشمداران جامعه ایی Ú©Ù‡ « بینایی » اÙرادش به « بینش Ùردی در راستای Ùهمیدن دیگران برای تصدیق Ùˆ پذیرش نامتعار٠بودن Ùˆ ناهمسان بودن Ùˆ دیگراندیش بودنشان » نیانجامد Ùˆ از آگاهی Ùˆ Ù‡Ùشیاری آنها Øکایت نکند، آن جامعه، اÙرادش، کور مغزان چشمداری هستند Ú©Ù‡ Ùقط Ù…ÛŒ بینند بدون آنکه چیزی را « بÙهمند Ùˆ دریابند ». دیدن بایستی دریچه ای باشد Ú©Ù‡ رودخانه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور آدمی بتواند از آن، آبشار سان بر زمین خشک Ùˆ لم یزرع دیگران Ùرو ریزد Ùˆ شادابی Ùضای باهمستان انسانها را تازه کند. چرا ما ایرانیان در نابینا بودن چشمان مغز خود، ادّعای « Ùهمیدن Ùˆ بینشداری » Ù…ÛŒ کنیم؟.
13- ساعت شمّاطه دار.
تاریخ Ùˆ Ùرهنگ هر ملّتی Ù…ÛŒ تواند دو نقش را برای هر نسلی از اÙراد همان ملّت ایÙا کند. یکی نقش « ساعت شمّاطه دار » Ùˆ دیگری، نقش « غÙدّ Ù‡ ای سنگسان در مغز آدمی ». مردمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند با تاریخ رویدادهای گذشته ÛŒ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی پویا Ùˆ انگیزنده Ùˆ نو به نو برای بیدار بودنها Ùˆ نو زاییهای آینده گرا ببینند Ùˆ تشخیص دهند، تاریخ برای آن ملّت، همواره، ساعتی شمّاطه دار Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ برای تمام نسلهای آن ملّت، نقش بیدار باشی را ایÙا Ù…ÛŒ کند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ نمی تواند یا تلاش نمی کند با تاریخ Ùˆ Ùرهنگ نیاکان Ùˆ اجداد خود، پیوندی انگیزشی Ùˆ زاینده Ùˆ بار آور داشته باشد، آن ملّت، Ù…Øکوم است Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ تاریخ میهنی Ùˆ جهانی، Ùقط Øمّال تاریخ درگذشته گان خویش باشد. چرا ما ایرانیها، Øمّال تاریخ خود شده ایم Ùˆ نمی توانیم پیوند خودمان را با تاریخ Ùˆ Ùرهنگ سرزمینمان به « ساعت شمّاطه دار » برای بیداری نسلها تبدیل کنیم؟. چرا؟.
14- آزادی و امکانها در تاریخ.
مسئله ÛŒ « آزادی » در اجتماعات بشری، مسئله ÛŒ « امکانهای آزماینده Ú¯ÛŒ Ùˆ شانسهای زندگی در گستره ÛŒ تاریخ » Ù…ÛŒ باشد. شانسهایی Ú©Ù‡ زندگی به انسانها Ù…ÛŒ دهد، راههایی هستند برای پروراندن Ùˆ ریختدهی وجود Ùˆ کاراکتر انسانها در اجتماع. چنان شانسهایی Ù…ÛŒ توانند نهال شخصیّت انسانها را متعیّن کنند. مسئله ÛŒ « آزادی »، همانا معمّای « امکانهای دیگر شدن » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ اÙÙ‚ امیدهای انسانها را چشمگیر Ùˆ جذّاب Ùˆ رÙباینده Ù…ÛŒ کنند. انسانها در نگرش Ùˆ تکیه به اÙÙ‚ امکانهای شانسی خود هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند سوسو امیدی برای بالیده Ùˆ پروریده شدن تخمه ÛŒ وجود Ùردی خود داشته باشند. از این رو، تاریخ، گذرگاه خطّی رویدادها نیست؛ بلکه بستریست اقیانوسوار Ú©Ù‡ « قایق شانسهای اÙراد بشر را در زندگی » Ù…ÛŒ تواند به سوی « سواØÙ„ دیگرسان » امدادگری کند. مسئله ÛŒ « پیشرÙت » دقیقا در راستای همین « جست – Ùˆ - جوی سواØÙ„ دیگرسان زندگی » است Ú©Ù‡ معنا Ùˆ ارزش پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ بیش از هر چیز بایستی آن را در دامنه ÛŒ « رگولاتیو = سامانمند » دریاÙت Ùˆ Ùهمید؛ نه در دامنه ÛŒ تصنّعی / تاسیسی / خطّی؛ زیرا دامنه ÛŒ « سامانبندی »، گستره ایست Ú©Ù‡ دگرگشت را در Ùضای « منشها Ùˆ Ùرهنگ رÙتاری باهمستان » مدّ نظر دارد. شانسهای تازه به تازه در زندگی Ù…ÛŒ توانند Ùرمهایی دیگرسان از طبیعت رÙتاری انسانها را بیاÙرینند. به همین سبب، بازگشت در این گونه دامنه ها به همانسان برØقّ Ùˆ امکانپذیر است Ú©Ù‡ آرزوی پیشرÙت، سزاوار Ù…ÛŒ باشد. « متØوّل شدن رÙتار Ùˆ منش » در عرصه ÛŒ زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بر تغییراتی ارجØیّت دارد Ú©Ù‡ بخواهند به بهای از چاله ای در آمدن Ùˆ در چاهی Ùاجعه بارتر Ùˆ عمیق تر اÙتادن مختوم شوند.
انسانهای یک سرزمین، دارای « Ù¾Ùتانسیلهایی » Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ شناخت Ùˆ پرورش آنها Ù…ÛŒ توانند اÙقهای دیگرسان را در واقعیّت اجتماعی زندگی باهمستانشان آشکار Ùˆ پدیدار کنند. آن Øکومتهایی Ú©Ù‡ با هر گونه « تØوّل Ùˆ تغییر در عرصه ÛŒ باهمستان انسانها Ùˆ نوع سیستم کشور داری »، مخال٠و خاصم مردم تØوّلخواه Ùˆ تØوّلپذیر هستند، همه از سرکوبگران « شانسهای زندگی » Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا مزوّرانه Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ هر گونه « شانسی در زندگی » Ù…ÛŒ تواند برای اÙراد مختلÙØŒ سواØÙ„ دیگری را بیاÙریند سوای آن ساØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÙکّام، مالک Ùˆ قاهر Ùˆ آمر آن هستند. کینه توزی Ùˆ خصومت سر سختانه ÛŒ Øکومت Ùقاهتی با « آزادی » بر سر « پرنسیپ آزادی » به خودی خودش نیست Ú©Ù‡ Øتّا « شانسی برای خود ØÙکّام » نیز به شمار Ù…ÛŒ آید؛ بلکه خصومت آنها با آزادی بر سر « شانسهای دیگر سان Ø¢Ùرینی سواØÙ„ زندگی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ با اعتقادات Ùˆ سوائق قدرتپرستی ØÙکّام قدرتپرست نمی خواند Ùˆ متضاد Ù…ÛŒ باشد. Øکومت Ùقاهتی، پدیده ای، ضدّ آزادی Ùˆ پیشرÙت سامانمند Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، اضمØلال Ùˆ متلاشی کردن رگهای Ùونکسیونالیستی آن برای تک، تک مخالÙان سیستم Ùقاهتی، Øقّانیّت آزادی Ùˆ یاÙتن Ùˆ Ø¢Ùریدن سواØÙ„ دیگرسان شدن زندگی را به ارمغان Ù…ÛŒ آورد. ///