منوچهرجمالی -----Ø³Ù€Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ وسرکـشی ÙØ¢ØªÙ€Ø´ زادگاه ٠آزادیست
منوچهرجمالی
Ø³Ù€Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ وسرکـشی ÙØ¢ØªÙ€Ø´ زادگاه ٠آزادیست
---
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب، دردی و درمان هم زتو
1- نزد زال زر، انسان، تخم آتش است
تخم آتش، یعنی « تخم ارتای خوشه
یا تخم سیمرغست. انسان، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÙˆÙ‡Ù…گوهرخداست
گوهرانسان، شعله میکشد وگشتگاه٠به گرمی وروشنیست
2- زرتشت، تخم آتش را ازبهشت میآورد
آتش، مخلوق اهورامزدا میشود ، ودیگر،هم گوهرباخدانیست
و اهورامزدا ، دیگر، گوهر خوشه ای ندارد . روشنی ازاین پس
ازمتامورÙوز ٠گوهرانسان، پیدایش نمی یابد.
3- دریونان وغرب، پرومتئوس،
آتش را از زئـوس، خدای خدایان، میدزد د،
که از انسانها، دریغ میدارد
4- دراسلام ، الله ، آتش را که ابلیس است ، خلق میکند
ولی ازاو، برضد ÙØ·Ø±ØªØ´ØŒ خمیدن ( =اطاعت ) میخواهد
ÙØ·Ø±Øª انسان، « طینی، برضد آتش » است
ÙØ·Ø±Øª انسان، اطاعت کردن، برضدآزادی ÙÙØ·Ø±ÛŒØ´ هست
نام اردیبهشت Ú©Ù‡ دراصل ØŒ «ارتای خوشه = ارتای شعله » بوده است، Ú©Ù‡ همان سیمرغ باشد، سـرÙـراز( Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²) است، Ú©Ù‡ به معنای « سرکش Ùˆ یاغی » است. هنگامیکه سالک درمصیبت نامه عطار، به دیدارآتش میشتابد، به آتش چنین خطاب میکند :
Ú¯ÙØª ای مرّیخ طبع Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø² گرم سیر Ùˆ زودسوزو تیز تاز
مریخ،همان نام بهرامست. Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ Ú©Ù‡ به معنای سربلندو گردنکش ومغرورو متکبرئ بلندمرتبه Ùˆ باعزت Ùˆ سربلند است نام روزسوّمست Ú©Ù‡ درمتون زرتشتی، اردیبهشت نامیده میشود ولی دراصل، ارتای خوشه (= ارتای شعله آتش ) نامیده میشده است ØŒ Ùˆ ازآنجا که« بهرام وارتا = روزبه وصنم » ØŒ Ø¬ÙØª ناگسستنی ازهمند، Ø¯Ø±Ù‡Ø±ØµÙØªÛŒ نیز، باهم مشترکند . گرانیگاه Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی درشعله آتش ØŒ گرما Ùˆ روشنی ( بینش) بود ØŒ نه سوزندگی . درتبری ØŒ به گرما ÙˆÙ‡Ù€ÙØ±Ù… ØŒ « سـام » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ نام پدر زال میباشد . البته « سامان» نیز دراصل، معنای « Ù†ÛŒ » داشته است( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) Ùˆ نی، اصل آتش ( تشه = Ù†ÛŒ) میباشد . ودربندهش ( بخش نهم، پاره 140) میآید Ú©Ù‡ رنگهای رنگین کمان ( ازدید الهیات زرتشتی ØŒ اهریمنی هستند ) واخش دیوند ... Ú©Ù‡ ایشان را دیوان سامگان نیزخوانند ..» . البته « واخش ) ØŒ معنای « شعله » هم دارد . عطارادامه میدهد
هم شهاب Ùˆ برق، ازآثارتست گرم Ø±ÙØªÙ† ØŒ گرم بودن، کارتست
شهاب وبرق ، هم آتش شمرده وهم آتش نامیده میشدند . نام شهاب، شَوله است ( برهان قاطع ) که معربش« شعله » میباشد.
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب، دردی و درمان هم زتو
شهاب، تیرآتشی بود Ú©Ù‡ درتاریکی اÙکنده میشد . هم شیطان اسلام ØŒ طبع آتس پیدا میکند، Ùˆ هم رجم اوباشهاب Ú©Ù‡ راندن اوست ØŒ بازآتشست، Ùˆ این تضادیست Ú©Ù‡ نماد جمع دو دیدگاه متضاد ازآتش میباشد .
در درون سنگ Ùˆ آهن ØŒ ره ØªÙ€ÙØ±Ø§Ø³Øª
پـاکـبـازی در جهان ، بالله تراست
سنگ و آهن ( آسن = سنگ )، زهدان ٠آتش است
هیزمی ØŒ .... لعل بدخشانی Ú©Ù†ÛŒ آهنی، یاقوت رÙمانی Ú©Ù†ÛŒ
آتش (= گرما ) ØŒ اصل تØÙˆÙ„ دهنده Ùˆ متامورÙوز است.
« عنصرعالی » ، تو میآئی وبس
با ÙÙ„Ú© ØŒ پهلو تو میسائی وبس
تو عنصرعالی هستی ØŒ Ú©Ù‡ باÙÙ„Ú© پهلو میسائی . این همان اندیشه « یازان به چرخ » درویس ورامین است.
ازسبک روØÛŒØŒ Ø®Ùی٠مطلقی گربسوزی گربسازی ØŒ برØÙ‚ÛŒ
ازدرخت سبز، سربیرون Ú©Ù†ÛŒ موسی مشتاق را، Ù…ÙØªÙˆÙ† Ú©Ù†ÛŒ
موسی Ø§Ø²ØªÙˆÛŒØ§ÙØª راه ØŒ از دور جای
پس مرا درخورد من ، راهی نمای
سالک ØŒ درمصیبت نامه عطار ØŒ چنین گونه ØŒ آتش را تعری٠میکند Ú©Ù‡ درست دیدگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ازآتش میباشد .
در داستانهای بهرام گور( درشاهنامه )ØŒ این ویژگی« شعله آتش » را میتوان دید Ú©Ù‡ « اصل راه یابی ØŒ Ùˆ نشان رهنما » است . بهرام ØŒ دراثر دیدن آتش Ú©Ù‡ نماد جشن نیزهست ØŒ سوی ØØ±Ú©Øª خود را Ù…ÛŒ یابد. غایتش، در« شعله آتش Ùˆ جشنی هست Ú©Ù‡ گرد آتش » روی میدهد . این داستانهای بهرام گور، درواقع ØŒ به داستانهای دوخدای Ø¬ÙØª ایران، « بهرام وارتا » بازمیگردند ØŒ Ú©Ù‡ متضاد با الهیات زرتشتی بوده اند ØŒ Ùˆ بدین روش ØŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توانسته است آنها را برای آیندگان نجات بدهد .
دراین اشعارعطار، تجربه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی ازشعله آتش، به خوبی باقی مانده است . «عنصرعالی بودن» Ùˆ «پهلو با ÙÙ„Ú© سائیدن » Ùˆ « Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ùˆ سرکش Ùˆ بلندی خواه بودن » ØŒ Ùˆ پاکباز، و« اصل بینش بودن » ØŒ اینها ØŒ گوهر « خوشه ارتا = سیمرغ= شعله آتش » است Ú©Ù‡ در تخمهایش نیز Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ « بÙÙ† هرانسانی= تخم آتش» میباشند. انسان ØŒ دارای این ÙØ·Ø±Øª شعله ارتا ØŒ یا آتش است.
شعله آتش، زادگاه اندیشه سرکشی Ùˆ ایستادگی و« سرپیچی ازخمیدن درمقابل هر قدرتی » است ØŒ چون خمیدن، برضد ÙØ·Ø±Øª نیروی Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† Ùˆ یازیدن شعله آتشست . شعله آتش، بـÙÙ† ٠اندیشه ØÙ‚انیت ایستادگی وسرکشی انسان یا Jure resistendi است ØŒ Ú©Ù‡ هر قدرتی را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ومسئول میسازد ØŒ Ùˆ ازاین رو، پیکریابی « آزدیخواهی ÙØ·Ø±Øª یا طبیعت انسان » است. با شعله آتش (= البیس= ابلیس ) است Ú©Ù‡ ملت وانسان ØŒ ØÙ‚ ابدی خلع مقامات قدرتی را Ù…ÛŒ یابد . ØÙ‚ انقلاب ØŒ همیشه ØÙ‚ ملت است ØŒ واین ØÙ‚ Ø§Ø²ÙØ·Ø±Øª خود انسان ØŒ سرچشمه میگیرد .
هیچ خدائی ØÙ‚ ندارد، این ØÙ‚ سرکشی ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ را ازانسان، بگیرد . سلب این ØÙ‚ ازانسان، غصب وتجاوزبه گوهرانسانست. این « قدرت » هست Ú©Ù‡ ÙØ·Ø±ØªØ´ØŒ همیشه بی اندازگی، یا « تجاوزگری به طبیعت انسانها »است. اینست Ú©Ù‡ انسان، گوهر« یاغی گری » است ØŒ گوهر« گستاخی » است. یاغی بودن Ùˆ گستاخ بودن،به علت همان « شعله آتش » بودن گوهرانسانست . این Ø¯ÙˆØ§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯Ø±Ø³Øª ØŒ ازواژه « اخوaxv» ساخته شده اند، Ú©Ù‡ همان «huva تخم » میباشد، Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ 1- تخم « Ø¢Ú¯= هاگ » اینهمانی با 2- آتش « Ø¢Ú© » ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) Ùˆ با 3- خاک ( خاکینه ) دارد . انسان تخمیست Ú©Ù‡ اززمین( خاک) میروید Ùˆ شعله میکشد، Ùˆ آهنگ واراده سرکشیدن وآختن ( آختن Ùˆ یازیدن Ùˆ Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ÙˆØ³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²ØŒ همه از واژه اخو ساخته شده اند ) به آسمان را دارد ØŒ تا آسمان (یا ماه وخورشید وپروین ) بشود . انسان ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ زمین را به آسمان میکشاند Ùˆ Ù…ÛŒ پیوندد Ùˆ با آسمان ( سیمرغ = خدا ) ØŒ یکی میشود . زمین Ùˆ آسمان درتن انسان، سرو بیخ یک درختند، Ùˆ ازهم جدا ناپذیرند . انسان وجودیست گستاخ . معنای ژر٠گستاخ را از سخنی Ú©Ù‡ کیخسرو در روند وداعش ØŒ Ùˆ Ø±ÙØªÙ† به پیشوازمرگ میگوید، میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª :
مباشید گستاخ با این جهان که او دشمنی دارد اندر نهان
گستاخ یا vistaax ØŒ مرکب از دوواژه « aaxu+ vista » دراوستا Ùˆ درپارسی باستان « huva+ vista » است . بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ aaxu همان معنای huva را Ú©Ù‡ تخم باشد . پیشوند « ویستا » Ú©Ù‡ ویستردن باشد، همان واژه « گستردن » امروزیست . تخم یا اخو، یا هاگ یا Ø¢Ú¯ یا Ø¢Ú© یا خاک یا آخ ØŒ همزمان باهم، معانی1- خوشه Ùˆ2- تخم مرغ Ùˆ3- آتش را دارند . اینست Ú©Ù‡ گستاخی ØŒ گستردن Ùˆ گشودن Ùˆ پهن شدن تخم در رویش ØŒ Ùˆ همچنین آتش، درمشتعل شدن را دارد . غالبا درکتابهای لغت، این معنای « اخو» ØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش گردیده است ØŒ Ùˆ Ùقط پیآیندهای آن آمده است . بررسی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ زمینه بسیاری ازپدیده های اجتماعی وسیاسی Ùˆ دینی را Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ روشن میسازد. «اخو» ØŒ دارای معانی زیرین است:
اصل ØÛŒØ§Øª ( این معنا ØŒ بیان همان تخم Ùˆ آتش بودنست )
وجود ، جهان
شعورو وجدان و آگاهی
پشتکار
سرور
axvihبه معنای سروری است. سرورداشتن است .
Axvikih به معنای « ØØ¶ÙˆØ± ذهن، آرامش خاطر» است
axaastanبه معنای برخاستن (همان واژه خیزیدن )است
aaxezishبه معنای خیزش، بلندشدن، صعود ومعراج Ùˆ رستاخیراست ( ÙØ±Ù‡ وشی ) .
«تخم = Ø¢Ú¯= هاگ= اخو= اخ »، اینهمانی با« آتش= Ø¢Ú© » داده میشود( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ). « Ø¢Ú¯Ù†ÛŒ= آتش» درسانسکریت ØŒ ازهمین ریشه « Ø¢Ú¯ » برآمده است. اخو، اصل ØÛŒØ§ØªØŒ اصل جهان Ùˆ وجود شمرده میشود . ازگستردن وبرخاستن وبرجستن Ùˆ شعله ورشدن تخم= آتش، جهان Ùˆ موجودات ØŒ وجود Ù…ÛŒ یابند . همه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ Ú©Ù‡ با« خیزو خیزش » کار دارند ØŒ همه ازاین « اخزیتن axezitan» Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شده اند . پگاه خیز، Ùˆ ØØ§ØµÙ„خیز، Ùˆ گندم خیز، Ùˆ Ø·ÙˆÙØ§Ù† خیز، Ùˆ شب خیز، Ùˆ خیزابه ( موج ) و« خیز» Ú©Ù‡ اهرم باشد، وخیزان، Ú©Ù‡ هم موج وهم ریشه گیاهانست Ú©Ù‡ به هر طر٠پنجه میاندازند، وهم رستاخیز(Ú©Ù‡ درسغدی axazaamande است ØŒ Ùˆ هم به رستاخیرو هم به عروج Ù…Ø³ÛŒØ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است) وهم واژه آغاز= aagaazØŒ وهم ،« خیز »، به معنای بیدارشونده ØŒ انگیزنده ØŒ رقصنده ØŒ جهنده ØŒ روند پیدایش ٠« اخو،یا تخم ØŒ Ú©Ù‡ اصل جهان Ùˆ زندگی است» ØŒ میباشد.
بالاخره ØŒ تخم یا آتش، ویژگی آختن = یاختن ( یازیدن ) ØŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ( ÙØ±Ø§+ اختن ) را دارد Ú©Ù‡ معنای « سرور» را به اخوaxv داده است . اینست Ú©Ù‡ به شاه Ùˆ سرور اخشیدaxshed Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª «آخشیج » و« اخگر» و« اخترکاویان» ØŒ همه ازاین ریشه « اخ = اخو» ساخته شده اند. از این روند Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ جستن Ù ÙØ·Ø±ÛŒ تخم یا آتش انسان ØŒ هست ØŒ Ú©Ù‡ واژه « یاغی » نیز به وجود آمده است، Ú©Ù‡ درکردی « آخی = یاخی» هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . این واژه در سغدی yaaxe=yaaxi به معنای « دلیرو شجاع Ùˆ بی پروا»هست . من این گمان را دارم Ú©Ù‡ واژه « آخوند » نیز، ازهمین ریشه است Ùˆ سبکشده « آقا خوانده » نیست . آخوند( اخو+ اند ) ØŒ به معنای « تخم یا اصل ÙØ³Ø±ÙˆØ±ÛŒ خواهی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت طلبی » است . دلاوری Ùˆ شجاعت درسغدی ØŒ یا خاوه yaaaxaawe است . واژه «شعله ٠یازان آتش » Ú©Ù‡ درمقاله پیش آمد ØŒ همین واژه است . ناظم الاطباء ازجمله معانی یاغی ØŒ زمین وارض وخاک را میداند . آخ هم درکردی معنای « خاک» را داردکه دراصل به معنای « تخم » است. و« عاق کول» هم درپشتو Ú©Ù‡ همین واژه « یاغ = آخ = آغ » است ØŒ به معنای سرکشی کردن واظهارعدم اطاعت کردنست .
به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ ،« اخو»، دریک رویه اش، « کشش به سروری» ØŒ Ùˆ در رویه دیگرش، « کشش به سرپیچی Ùˆ سرکشی ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒÂ» است، ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ نام خود « ارتای خوشه یا سیمرغ » است . طبیعت ÙˆÙØ·Ø±ØªÙ « تخم آتش ØŒ Ú©Ù‡ انسان باشد »، سروری طلبی Ùˆ یاغیگریست . گستاخی نیز که« گسترش همان اخو » هست ØŒ بیان ویژگی « شعله آتش در به روی آوردن گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª خود» است . شعله آتش ØŒ آنچه در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ خود دارد، رو میکند ØŒ به رو میآورد . این را راستی Ùˆ یکرو بودن Ùˆ ØµÙØ§ Ùˆ صمیمیت Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . کیخسرو، Ú©Ù‡ رابطه اش با گیتی به هم خورده بود Ùˆ برای نخستین Ø¨Ø§Ø±Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به « جهان خاکی» ØŒ پشت میکند Ùˆ به پیشوازمرگ میشتابد، درشعربالا ØŒ میگوید Ú©Ù‡ جهان خاکی ØŒ دوستی است Ú©Ù‡ درنهان ØŒ دشمن است، Ùˆ نمیتوان با او « یک رو Ùˆ راست= گستاخ» بود.
انقلابی Ú©Ù‡ درروان وضمیرکیخسرو، روی داد ØŒ تاریخ ایران را دگرگون ساخت . با این تجربه کیخسرواز مرگ ØŒ اندیشه دوجهان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متضاد ازهم، درایران پیدایش ÛŒØ§ÙØª ÙˆÙ†ÛŒØ±ÙˆÚ¯Ø±ÙØª . درست اندیشه خاک یا Ø¢Ú¯ یا آخ ØŒ Ú©Ù‡ تخم آتش است، Ùˆ به آسمان شعله میکشد، تا اینهمانی با آسمان بیابد، Ùˆ بیان پیوستگی Ùˆ همگوهر خاک( زمین ) Ùˆ آسمانست ØŒ درانقلاب درونی کیخسرو ØŒ بهم خورد Ùˆ متلاشی شد ØŒ وراه ØŒ برای پیدایش زرتشت ØŒ واندیشه دوزخ وبهشت او، Ùˆ وجود دو جهان متضاد باهم او ØŒ بازگردید . کیخسرو، با تعیین لهراسب به جانشینی خود ØŒ بنیاد اختلا٠وتضاد شدید، میان دو جهان بینی درایران را نهاد.
زال زرو خانواده رستم ØŒ درست استواردراندیشه پیشین ماندند، Ùˆ کینه ورزی خانوداه لهراسب Ùˆ پسرش گشتاسپ با خانواده زال، Ú©Ù‡ به همین علت ØŒ بسختی برضد شاهی لهراسب بود ØŒ آغازگردید، Ùˆ Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ تراژدی هزاره های تاریخ ایران، ازاین Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØªØŒ شروع به برخاستن کرد.
دربهمن نامه ØŒ زال زر، به سرآغاز دشمنی خانواده گشتاسپ با خود وخانواده اش ØŒ اعترا٠میکند . زال زر، به کردارتاج بخش، به نمایندگی ازهمه پهلوانان وبزرگان ØŒ با پیشنهاد کیخسرو درگزینش لهراسب برای شاهی ØŒ ضدیت میکند Ùˆ اورا شایسته شاهی نمیداند . زال زر، ازشیوه تÙکرلهراسب درباره مسئله مرگ Ùˆ همانندیش با کیخسرو آگاه بود، Ùˆ ازاین رومخال٠سرسخت شاهی لهراسب بود Ùˆ با اکراه درونی ومهری Ú©Ù‡ به کیخسرو داشت ØŒ ناچار، تن به این گزینش میدهد ØŒ ولی بو میبرد Ú©Ù‡ این گزینش به ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ کشیده خواهد شد . زال زرمیگوید:
مرابخت ازآنگه به تاراج داد که لهراسب را خسرو این تاج داد
همی خاک خوردم درآن انجمن
نکوهش ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† رسیده به من
به شاهی نکردم براو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
روانم ، گمانی همی داد ازاین
این اندیشه مرگ Ú©Ù‡ کیخسرو ولهراسب داشتند، به جدائی دوجهان ازهم Ùˆ « ارجمند ناشمردن خاک Ùˆ زندگی درگیتی » کشیده میشد Ú©Ù‡ برضد اندیشه سیمرغ بود Ú©Ù‡ خوشه درآسمان شمرده میشد ØŒ Ùˆ جانها درگیتی دانه های Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ شده او بودند . خدا وگیتی، یک گوهر داشتند Ú©Ù‡ به هم پیوسته بودند وبا چنین اندیشه مرگی ناسازگاربود .
زمین ( خاک = آخو= هاگ) ، همان ارتای خوشه است که درآسمان ، باغست( سبزax-saena ) ودر زمین ، گنج است. زمین ( خاک ) و آسمان ، دوچیز مختل٠و ناهمگوهرباهم نبودند .
خاک( زمین ) بود ØŒ Ú©Ù‡ شعله میکشید وازآن ØŒ آسمان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª. زمین، آسمان میشد Ùˆ آسمان، زمین میشد . این اصل متامورÙوز( ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯= دگردیسی ) در« خاک » بود . درجهان بینی میترائیسم ØŒ زÙهره ( ونوس = Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª = سیمرغ ) اینهمانی با عنصرخاک Ùˆ با « مار» Ùˆ با کبوتر وبا نوزاد زنبورعسل وقتی پر درمیآورد ( پروانه میشود) Ùˆ چراغ دارد . اینها همه ØŒ نماد برای تØÙˆÙ„ ( گشتگاه= Transitos) هستند . مار، چون هرسالی پوست کهنه اش را میاندازد Ùˆ پوست تازه پیدا میکند، Ùˆ همیشه با جامه نواست، بیان همین اصل تØÙˆÙ„ بود . همچنین چراغ وشمع، مانند شعله آتش، اصل تØÙˆÙ„ شمرده میشدند، چنانچه دراشعار عطارآتش( گرما )ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ دگردیسی هیزم ØŒ به لعل بدخشان Ùˆ آهن به یا قوت رمانی شمرده میشود . خاک ( هاگ= آخ درکردی، Ùˆ یاغی = زمین )اصل متامورÙوزشمرده میشد ØŒ Ùˆ ربطی به اصل ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒÙ† بودن نداشت . ایرانی ØŒ خاک را( Erde= earth= ارض= ارتا) میبوسید ØŒ چون معشوقه اش ØŒ چون همان سیمرغ بود ØŒ ولی به او سجده، به معنای اسلامی Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ کردن Ùˆ خاضع ومطیع شدن باشد ØŒ نمیکرد . بوسیدن خاک ØŒ همبوسی وهمآغوشی انسان با خدا ( عشق ورزی عاشق Ùˆ معشوق ) بود ØŒ نه خمیدن پیش الله Ú©Ù‡ پیکر یابی قدرت مطلقست.
ازاین رو بود که خم شدن ، مسئله اصلی نبود، بلکه میشد انگشت
برخاک زد و لب را با آن آلود و بدینسان ، سوگند خورد . سوگند
یادکردن با بوسیدن خاک ، همارزش و همگوهر با سوگند رویارو
با شعله آتش بود . چنانکه زال زر که نقش تاج بخش را درایران
داشت، بنا برمرجعیتی Ú©Ù‡ « تاج بـخـشی » با خود میآورد ØŒ ØÙ‚
اعتراض Ùˆ سرکشی رویارو با شاه را داشت ØŒ وشاه ØŒ ØÙ‚ سلب چنین قدرتی را ازتاج بخش نداشت .مرجعیت تاج بخشی، قابل عزل ازطر٠شاه نبود . برغم اینکه موبدان زرتشتی
کوشیدند Ú©Ù‡ این ØÙ‚ را ازخانواده رستم Ùˆ پهلوانان، سلب کرده Ùˆ
ازآن خود سازند، Ùˆ طبعا درداستانهائی Ú©Ù‡ درشاهنامه مانده بود، Ùˆ وبا دستکاریها موبدان درعهد ساسانیان این مرجعیت ØŒ Ù…ØÙˆ ساخته شده است ØŒ ولی بازرد پای آن، بخوبی درشاهنامه باقی مانده است . سام نریمان ØŒ پدر زال ØŒ
1- درتجاوز نوذر Ø§Ø²Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ ÙˆØ¸Ø§ÛŒÙØ´ ØŒ وزال زر2- درمورد تجاوزخواهی کاوس ولشگرکشی به مازندران Ùˆ3- هم در تعیین جانشین کیخسرو ØŒ Ùˆ روی برگرداندن کیخسرو ازشاهی، Ú©Ù‡ برای زال زر ØŒ Ù†ÙÛŒ « ارجمندی خاک = ارجمندی گیتی » بود ØŒ از ØÙ‚ اعتراض ورایزنی Ùˆ تعیین جانشین Ú©Ù‡ در« مرجعیت تاج بخشی » موجود است ØŒ بهره میبرد، Ú©Ù‡ هیچ شاهی ØÙ‚ سلب این مرجعیت را ازآنها نداشت . « شاهی» درایران، وارونه نتیجه گیریها ئی Ú©Ù‡ ازمطالعات تاریخی شـده ØŒ وهمچنین وارونه Ù…Ùهوم شاهی Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی دردوره ساسانیان داشتند Ùˆ درشاهنامه نیز بازتابیده شده ØŒ استوار براصل« یوغ» بود . سراندیشه یوغ = گواز= امر= همزاد نیز، « بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ شاهی » بود. « شاه » اساسا ØŒ نام سیمرغ یا رام است ØŒ Ùˆ « پادشاه »، به معنای « Ø¬ÙØª سیمرغ یا رام »است Ú©Ù‡ « بهرام = روزبه » باشد . این اندیشه Ø¬ÙØª بودن دونیرو ،که اصل سه تا یکتائیست، شاهی را معین میساخت . نیروی میانی که، آن دونیرو را به هم Ø¬ÙØª میکند، « پیدایش بهمن ØŒ درمراسپند » است ØŒ Ú©Ù‡ نام سه روزپایان هرماهند . «همکاری سه نیروی برابر باهم ØŒ وجدا ناپذیرازهمدیگر » ØŒ شاهی را معین میساخت .
رام Ùˆ بهرام Ùˆ ماراسپند( Ú©Ù‡ درختش غار، یا ماه بهشتی، یا سنگ یا دهمست = دهم + است = تخم دهم = تخم آتش شعله ور ) Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø¯Ø±Ø®Øª هرماهی ØŒ وخوشه = شعله بودن در هرماهی Ùˆ یا زمان هستند. دهم ØŒ همان واژه « ده = داه = داگ »است Ú©Ù‡ درآلمانی تاگ ( روز)Tag ØŒ ÙˆØ¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ « داغ »، Ùˆ درانگلیسی « دی day» شده است . وواژه « تاج » Ùˆ « تاج بخش » نیز همین واژه است . پیش ازاینکه با دقت این موضوع بررسی شود ØŒ برجسته وچشمگیرساختن این نکته، اهمیت دارد Ú©Ù‡ این سه نیرو، دریک پایه باهم قرارمیگیرند . این« سه نیروباهم » هستند Ú©Ù‡ شاهی را معین میسازند . تا Ú†Ù‡ اندازه این اندیشه درتاریخ ایران ØŒ مراعات شده یا نشده است ØŒ مسئله دیگراست . ولی با این معیاربنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بود Ú©Ù‡ ØÙ‚انیت شاهی درایران ØŒ درضمیرها سنجیده میشد. اینکه تصورمیشود، زال زر Ùˆ رستم، همیشه برغم نگهبانی وپاسداری ایران، غلام وچاکرو غلام ØÙ„قه بگوش شاهان یا ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± بدانها بوده اند، یک خیال کودکانه است . این بستگی، مسئله ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ نبود ØŒ بلکه مسئله همکاری وهمپرسی سه نیروی برابرو همگوهربود . آنها نمیخواستند Ú©Ù‡ مقام شاهی را تصر٠کنند ØŒ وخودشان شاه بشوند ØŒ چون خودشان، جزو« سه پایه= سه خوشه= سه شعله= سه آتشدان » شاهی بودند ØŒ Ú©Ù‡ درآمیزششان باهم ØŒ « شاهی » معنا ÙˆÙ…ØØªÙˆØ§ داشت. آنها ضامن نگاهبانی ارزشهای سیمرغی درØÚ©ÙˆÙ…ت بودند، واین مرجعیت Ùوق العاده مهمی بود Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… آنرا ازاین داستانها زدوده اند، ولی با درک دقیق خود این داستانها، میتوان به وجود واهمیت Ùˆ اشکال گوناگون ٠چنین مرجعیتی، Ù¾ÛŒ برد . دربهمن نامه این اندیشه در« شاهی هما » ØŒ عبارت به خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است .دودختر رستم ØŒ یکی « پیشرو» Ùˆ دیگری « رایزن Ù» « هما » میشوند، واین سه باهم ØŒ بنیاد گذارداستانی، یا اسطوره ای سلسله هخامنشی میگردند . هما Ùˆ آذرگشسپ Ùˆ زربانو ØŒ هرسه نام یک خدایند.آذرگشسپ ،« آذرخوش» نیزنامیده میشود( مسعودی درکتاب التبیه والاشرا٠نام این آتشکده را آذرخوش نوشته است ØŒ Ù…ØÙ…دعلی امام شوشتری ) و« گیاه شاه اسپرم »، « خوش اسپرم »نیز نامیده میشود . Ùˆ خوش Ùˆ خوشه Ùˆ قوش(لوری قوش= هما ) بهترین گواه ØŒ بریکی بودن این سه چهره و« سه گوشه بودن٠شاهی» است.
تاج ، خوشه ای بود
که اینهمانی با شعله آتش داشت
تاج بخش، پهلوانان سیمرغی بودند
« تاج » ØŒ نماد سیمرغ بود، چون دربنیاد، خوشه ای بود Ú©Ù‡ اینهمانی با شعله آتش داشت .« تاج » دراصل ØŒ ازاسپرغمها وبستان Ø§ÙØ±ÙˆØ² ( تاج خروس= اردشیرجان = ارتا خشتره گان ) Ùˆ خوشه های گندم وجو وبرگ مورد(= مرسین= گیاه خدای خرّم ) Ùˆ برگ بو (= غار= ماه بهشتی= دهمست = دهم+ است= رندLaurel tree=Lorbeer baum ) ÙØ±Ø§Ù‡Ù… میشد، Ùˆ شاهان وبزرگان روزهای عید Ùˆ جشن، ومردمان ØŒ در زمان دامادی برسر میگذاردند ( برهان قاطع ) . ردپای این اندیشه، درادبیات باقی مانده است. ازجمله خاقانی گوید :
یا کلاهی کزگیا Ø¨Ø§ÙØ¯ شبان برسر تاج کیان خواهم ÙØ´Ø§Ù†Ø¯
باتاج خسروی ، چه کنی ازگیا ، کلاه
با ساز ٠باربد ، چه کنی پیشه (= نای ) شبان
نامهای « 1- تاج ØŒ 2- دیهیم ØŒ 3- بساک » همه بهترین گواه براین نکته اند . بساک ØŒ تاجی ازگلها وریاØÛŒÙ† Ùˆ اسپرغمها Ùˆ برگ مورد است ØŒ Ú©Ù‡ پادشاهان Ùˆ بزرگان روزهای عید برسرمیگذاردند . این واژه از « بسه » ساخته شده است، Ú©Ù‡ همان «واس= وسه » است Ú©Ù‡ خوشه باشد ØŒ وپیشوند واژه « باسـتـانی » است ØŒ Ú©Ù‡ به «اکلیل الملک» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بسه وبسک ØŒ به دسته گندم وجو دروکرده ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بسدک ØŒ دسته گندم Ùˆ جو دروکرده Ùˆ اکلیل الملک Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بساروب بنا بر رشیدی به خوشه چینی Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . درپشتو ØŒ « بسیا » به زمین کشت وزرع شده ØŒ Ùˆ آبادی مسکون Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . نام شهر« ÙØ³Ø§Â» ازهمینجا میآید . « خوشه وخرمن » ØŒ همیشه متلازم پدیده« جشن وسور» بود . برسرنهادن تاج خوشه = شعله ØŒ چند معنای جداناپذیرازهم داشت. یکی آنکه بیان اصل آبادکردن است ØŒ دوم آنکه بیان اصل جشن سازیست . سوم آنکه نشان « پیشرو خورشید Ùˆ روشنی بودن » است . پدیده « پیشروبودن » ØŒ مربوط به مقوله« گشتگاه = = مرØÙ„Ù‡ تØÙˆÙ„ ومتامورÙوز» است ØŒ Ú©Ù‡ یهوه Ùˆ اهورامزدا Ùˆ الله، آنرا ØŒ Ù†ÙÛŒ وطرد میکردند، چون آنها، روشنی را یکراست ØŒ خلق میکردند . این ØŒ تخم آتش بود، Ú©Ù‡ با گشتگاه یا جای متامورÙوزبه شعله ØŒ Ùˆ گشتگاه ازشعله ØŒ به گرمی Ùˆ روشنی کار داشت . این، « درخود ازچیزی به چیز دیگرگشتن » ØŒ بیان اصالت انسان ØŒ واصالت گیتی واصالت ماده( تن Ùˆ خاک ) بود . زرتشت ØŒ Ú©Ù‡ با خلق آتش از روشنی اهورامزدا ØŒ یا آوردن آتش ازبهشت کار داشت، این مرØÙ„Ù‡ گشت را ØŒ منتÙÛŒ Ùˆ نابود ساخت . درتورات ØŒ یهوه ØŒ یکراست ØŒ روشنی( درعبری به روشنی، ئور Or Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ همان هور= خورشید باشد ) را خلق میکند . روشنی ØŒ متامورÙوزشعله آتش نیست. اینها همه« مرØÙ„Ù‡ تØÙˆÙ„ یا گشتگاه » ØŒ وطبعا، اصالت گیتی وتن وخاک را، نابود Ùˆ انکار میکنند . ازاین پس، آخوند Ùˆ موبد Ùˆ کاهن Ùˆ کشیش این ادیان ØŒ ازمتامورÙوز گوهر انسانی خودشان به بینش، روی برمیگردانند ØŒ Ùˆ Ùقط بازتابنده روشنی Ù٠یهوه ویا پدرآسمانی ویا الله Ùˆ یا اهورامزدا هستند . درست همین ارث را در ممالک اسلامی به قشر« روشنÙکر» نیز واگذارده اند . روشنی وگرمی ØŒ از متامورÙوز گوهرورندگی خود ٠اینها ØŒ پیدایش نمی یابد ØŒ بلکه مانند آخوندها ØŒ وام گیرنده روشنی هستند.
آنها ازقرآن ØŒ روشنی قرض میکنند ØŒ اینها از متÙکران غرب . ازاین رو پدیده٠« Ø³ØØ±Ùˆ سپیده دم » ØŒ Ú©Ù‡ بیان « مرØÙ„Ù‡ گشت ازتاریکی به روشنائی » بود، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زنخدائی سیمرغی ØŒ ارزش Ùوق العاده داشت. اساسا « ابلیس = البیس » Ú©Ù‡ برق زدن ناگهانی بود ØŒ این Transitos را نشان میداد . دراروپا به شیطان ØŒ Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±Luzifer میگویند ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±ØŒ نام « زÙهره = ونوس» است، Ú©Ù‡ درآسمان، اینهمانی ستاره Ø³ØØ±ÛŒ دارد . چرا ونوس، خدای زیبائی وعشق ØŒ شیطان شد؟ همانسان Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ برق ناگهانی = البیس هست ØŒ «ابلیس « قرآن ومØÙ…د گردید . Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±( روشنی Lux+آوردن+ ØÙ…Ù„ کردن ferre ) به معنای « آورنده روشنائی= آبستن به روشنائی Ùˆ مامای روشنائی ازتاریکی » است. این توراتست Ú©Ù‡ نمیتوانسته است چنین گشتگاهی= متامورÙوزی= دگردیسی را تاب بیاورد . در اشعیاء خطاب به زÙهره = ونوس کرده میگوید ( 14/12 ) « ای زÙهره ØŒ Ø¯Ø®ØªØ±ØµØ¨Ø ØŒ چگونه ازآسمان ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ای Ú©Ù‡ امتها را ذلیل ساختی . چگونه به زمین اÙکنده شده ای وتو در دل خود Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ بآسمان صعود نموده کرسی خود را بالای ستارگان خواهم Ø§ÙØ±Ø§Ø´Øª وبرکوه اجتماع دراطرا٠شمال جلوس خواهم نمود. بالای بلندیهای ابر صعودکرده مثل ØØ¶Ø±Øª اعلی خواهم شد. Ù„Ú©Ù† به هاویه باسÙلهای ØÙره ÙØ±ÙˆØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ شد .... » .
بدینسان ØŒ Ø¯Ø®ØªØ±ØµØ¨Ø ØŒ ستاره Ø³ØØ±ÛŒ یا زÙهره ( درایران، زاور نامیده میشد ) Ú©Ù‡ پیشرو روشنی Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ø³Øª Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ را میآورد ØŒ همان « شیطان Ùˆ ابلیس » ملعون میشود . موبدان زرتشتی ØŒ راه دیگری برای برکنارکردن « زÙهره » درپیش Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ یهودیان . زÙهره ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « رام ØŒ دخترسیمرغ » بود . « رام » ØŒ زنخدای Ù†ÛŒ نوازی( موسیقی) وجشن وموسیقی نوازی ) وباده Ùˆ برهنگی بود . این زنخدا، Ú©Ù‡ نخستین تابش سیمرغ ( بغ= خدای مهر ) بود ØŒ گوهر سیمرغ را نشان میداد، نزد ایرانیان Ùوق العاده Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ بود . ازاین روموبدان زرتشتی « رام » را، مرد Ùˆ نرینه ساختند ØŒ Ùˆ « Ù†ÛŒ » را در رام یشت ØŒ تبدیل به « نیزه جنگ » کردند. ازدختر سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ اصل عشق Ùˆ موسیقی وجشن بود، خدای جنگ ساختند ! Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران به زÙهره ØŒ بیدخت وزاور Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯. بیدخت ØŒ سبکشده « بغ + دخت » است . این مشتبه سازی « رام » با «اناهیت » ازسوی موبدان زرتشتی، از شعرابونواس Ú©Ù‡ خودایرانی بوده است، بخوبی نمایان میگردد.ابونواس میگوید :
اذوجهت ناهیذ نجدیه Ùˆ ØØ§Ù† من بیذخت اعواز
ناهید ازسوی نجد برآمد Ùˆ بیدخت تزدیک ÙØ±ÙˆØ±Ùتن است ( ازمØÙ…دعلی امام شوشتری ) .
دراین نکته ØŒ جای هیچ Ø´Ú©ÛŒ نیست Ú©Ù‡ « مهر Ùˆ بغ » نام سیمرغ بوده است Ùˆ خدای مهر، زن بوده است . موبدان زرتشتی، نام خدای مهررا از سیمرغ ØŒ سلب، Ùˆ به میتراس = مهراس = مرداس داده اند Ú©Ù‡ همان Ø¶ØØ§Ú© درشاهنامه میباشد ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت بشدت با او مخال٠بوده است . بهترین گواه براینکه « بغ» و« مهر» ØŒ زن است ØŒ ازنام ماه مهرگان در سغدی ØŒ آشکارمیگردد . در سغدی به ماه مهرگان ( میترا گان ) =Baga-kaanich BagakaanchÚ¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ به معنای « بغ کنیز، زنخدای دوشیزه Ùˆ Ù†ÛŒ نواز» است . کانیا Ùˆ گانیا وگانا ØŒ هم Ù†ÛŒ است وهم زن ( معرب گانا ØŒ غنا ØŒ تغنی است ). « ببر بیان » رستم ØŒ همین بیور بغان ( سگ٠آبی سیمرغ یا خدایان ) میباشد . دو نکته مهم Ú©Ù‡ گوهر این خدا را مشخص میسازد ØŒ یکی Ù„Ù€ÙØ®ØªÛŒ Ùˆ برهنگیست، Ùˆ دیگری جشن است. در سغدی به برهنه Ùˆ لخت بغنه bagna Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ به پرستشگاه ومعبد این زنخدا بغن bagn=bagan Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . خدا، برهنه ولخت است. آنچه خدائیست ØŒ برهنه ولخت میباشد . همچنین به جشن عروسی « بغنه پیش کته» bagane-pish-kete Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . وبه بخشیدن bagd بغد Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ چون گوهراین خدا ØŒ خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† وخود تگاندن= تکاندن ( تاگ = تاج ) است.ازهمین واژه بخوبی میتوان اصل « تاج بخشی » را ØØ³ کرد . « امره = مره» نام سیمرغ ØŒ درمرØÙ„Ù‡ خود تکاندن وخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† است ( پیشوند مردم Ùˆ امرداد ) و« چمره » نام سیمرغ Ø¯Ø±ØØ§Ù„ت ÙØ®ÙˆØ¯ پراکندن وخود پخش کردن است ( تبدیل به جمره ØŒ یا به چمران، شمیران شده است ).
درتورات دیده میشود Ú©Ù‡ با روشنی وبینش ( با خوردن ازدرخت Ù…Ø¹Ø±ÙØª ) ØŒ انسان، اندام زایشی ( تن ) خود را میپوشاند . تن Ú©Ù‡ اندام زایشی باشد ØŒ تنها نشان اندام زایشی نبود ØŒ بلکه همه وجود انسان را Ø¯Ø±Ø¨Ø±Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . انسان درکل وجودش ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هست . آدم ÙˆØÙˆØ§ ØŒ با نخستین بینش وروشنی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابند، ازتن خود ØŒ شرمگین میشوند . این، بÙÙ† خوارشماری زندگانی درگیتی Ùˆ زندگانی خاکی ØŒ Ùˆ معنای تازه خاکست Ú©Ù‡ درپیش نداشت . اینست Ú©Ù‡ رام= زهره، دخترسیمرغ، لخت وبرهنه است، چون درست به خاک وتن Ùˆ به زندگانی درگیتی، ارج مینهد، چون « برهنیدن» Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† باشد، دراصل، زائیده شدن درگیتی است . رام دریک دستش، خوشه انگوراست، Ú©Ù‡ هم نماد انگور( باده= نماد متامورÙوز= مستی ) Ùˆ هم نماد « گوهرخوشه ای او » هست. واین خوشه انگوررا به سیمرغ ØŒ هدیه میدهد .
سکولاریته
بازگشت٠زÙهـره یا« رام »
در روان هاست
نه « ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡Ù Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… خشک پیچیده ازغرب»
رام،« مادر زندگی» Ùˆ « خدای زمان = زروان » است . با رام است Ú©Ù‡ در« گـَشـت زمان » ØŒ « جشن » ØŒ نقطه Ù…ØÙˆØ±ÛŒ زندگانی اجتماعی میگردد . اینست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ دین ØŒ « دین جشنی » بود . خویشکاری موبدان وهیربدان ØŒ سازمان دادن جشن ها دراجتماع بود . زمان ØŒ گشتگاه رام ØŒ روند٠جشن بود .« جشن»، گرانیگاه دین سیمرغی بود . جـشـن ØŒ اصل اجتماعساز بود ØŒ نه « ایمان به یک کتاب مقدس یا شخص مقدس». سکولاریته ØŒ هیچگاه درانتظاربهشت یا زمان آخرو ظهوریک منجی، نمی نشیند ØŒ Ùˆ به وعده های توخالی بهشت، گوش ÙØ±Ø§Ù†Ù…یدهد ØŒ بلکه در رندگی درگیتی ØŒ بهشت یا جشن را میخواهد. این، « زندگانی تهی ازجشن درگیتی» هست که، نیاز به وعده Ùˆ روءیای بهشت درآینده ØŒ یا در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ این جهان را دارد . زرتشت ØŒ آتش را ازبهشت میآورد . به عبارت دیگر، جایگاه جشن ØŒ درگیتی نیست. درست این ØŒ برضد جهان بینی زال زرو رستم بود . زÙهره یا رام ØŒ بنیاد گذار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جشن هستند . سکولاریته ØŒ با وارد کردن یک ماده درقانون اساسی ØŒ یا با ترجمه کتابهای گوناگون ازاندیشمندان غرب ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ نمیشود . این پیکر ٠لخت وبرهنه Ùˆ رقصان ÙÙˆ نوازنده Ùˆ ساقی ٠رام یا زÙهره است Ú©Ù‡ آگاهبود همگانی را ØŒ آگاهبود جشنی میسازد . خویشکاری ØÚ©ÙˆÙ…ت(شاهی)،جشن سازیست .
جشنگاه درهرشهری ØŒ باید میان شهرباشد وجایگزین مساجد ومعابد گردد . نیایشگاهها ØŒ باید جشنگاه ها باشند. غایت نیایش وگوهرنیایش، جشن است . معابد Ùˆ مساجد Ùˆ آتشکده ها وکلیساها، باید تبدیل به « جشن گاه زندگی درگیتی » گردند . جشن، نه تنها مرهم برای نابرابریهای اجتماعیست ØŒ بلکه درست برای « ایجاد برابری اجتماعی Ùˆ طبقاتی Ùˆ سیاسی Ùˆ دینی » است . گرانیگاه مسائل ایران ØŒ دوهزارسالست Ú©Ù‡ مسئله « امتیازطبقه موبدان Ùˆ آخوندها ÙˆÙقها Ùˆ علمای دین » ازهمگان است ØŒ نه مسئله تبعیض طبقات اقتصادی . این تبعیض بنیادیست Ú©Ù‡ بایستی نخست ازبین برده شود ØŒ تا « مای اجتماعی ویا مای ملی » ØŒ دراثر« جشن » ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شود . « دموکراسی » هم ØŒ «جامعه جشنی » است .
بازگشت٠زÙهره یا« رام » ØŒ بزرگترین یاغیگری Ùˆ طغیان وسرکشی دربرابر ادیان نوری ( Ú†Ù‡ مسیØÛŒØª ØŒ Ú†Ù‡ اسلام ØŒ Ú†Ù‡ زرتشتی ØŒ Ú†Ù‡ یهودیت ) میباشد. واین پرچم طغیان Ùˆ یاغیگری را مولوی بلخی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بازبا گستاخی بی نظیرش، Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªÙ‡ است . خدایان نوری ØŒ ازیهوه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا اهورامزدای زرتشت ØŒ ازپدرآسمانی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا الله ØŒ همه بزرگترین دشمن خود را در زهره = Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª = رام وسیمرغ میدیدند، Ùˆ اورا هست Ú©Ù‡ ابلیس ودجال Ùˆ شیطان Ùˆ اهریمن Ùˆ جمشید Ú©ÙØ´ Ùˆ زدارکامه Ùˆ زائوکش یا « لواط کننده با خود » یا« روسپی= جنده » دانسته اند. واژه « آسیب » Ú©Ù‡ ØØªØ§ درغزلیات مولوی به معنای « عشق » است ØŒ تبدیل به « گزند Ùˆ آزار» کرده اند . «عشق » ØŒ اصل آزاراست . همچنین« ویناس» Ú©Ù‡ تبدیل به واژه « گناه » امروزه ما شده است ØŒ به معنای قوناس وقوناخ ( عشق ومهمانی) است. همه اینها ØŒ بیان مسخسازی Ùˆ واژگونه سازی ارزشهای Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل نخستین است .
این مولوی بلخیست Ú©Ù‡ « زÙهره » را Ú©Ù‡ یهودیت ومسیØÛŒØª ØŒ تبدیل به شیطان کرده بودند ØŒ ودراسلام نام « ابلیس» بدو داده شده بود ØŒ پیکریابی اندیشه سکولاریته است، با دلیری Ùˆ گستاخی بی نظیری ØŒ از سر، در غزلیات خود ØŒ به کردار اصل عشق Ùˆ طرب Ùˆ زیبائی زنده ساخت . او خدا را، درغزلیات خود ØŒ باز ازنو به کردار « عاشق Ùˆ مطرب Ùˆ ساقی » تصویرکرد .
زÙهره عشق Ù‡Ø±Ø³ØØ±ØŒ بر درما Ú†Ù‡ میکند ØŸ
دشمن جان صدقمر، بر درما چه میکند ؟
هرکه بدید ازو نظر ، باخبراست وبی خبر
او ملکست یا بشر؟ بر درما چه میکند ؟
زیرجهان ، زبر شده . آب، مرا زسر شده
سنگ ازو، گهرشده ، بر درما چه میکند ؟
در زاهدی شکستم ØŒ به دعا نمود Ù†ÙØ±ÛŒÙ†
که برو که روزگارت ، همه بیقرار بادا
تن ما ، به ماه ( سیمرغ ) ماند، که زعشق میگدازد
دل ما ØŒ Ú†Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ زÙهره ØŒ Ú©Ù‡ گسسته تار بادا
به گداز ماه منگر، به گسستگی زÙهره
تو ØÙ„اوت غمش بین ØŒ Ú©Ù‡ بکش هزار بادا
چه عروسی است درجان، که جهان زعکس رویش
چو دو دست نو عروسان، تر و پرنگار بادا
بادا مبارک درجهان، سور و عروسیهای ما
سورو عروسی را خدا ، ببرید بر بالای ما
زÙهره ØŒ قرین شد با قمر، طوطی ØŒ قرین شد با شکر
هرشب، عروسی دگر، ازشاه خوش سیمای ما
این سرکشی Ùˆ سرپیچی Ùˆ یاغیگری ازخود٠گوهر رامی یا زهره ای مولوی بود، Ú©Ù‡ دراو، باز برانگیخته Ùˆ بسیج شده بود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ،« روان هرانسانی» ØŒ گوهر « رام = زهره ØŒ خدای عشق Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص وشعرو زیبائی Ùˆ شناخت » را دارد( رام = روان ØŒ آنندراج ) . Ùˆ این روان یا رام است Ú©Ù‡ « Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯Ù‡ آتش جان » هرانسانی است . این رام هست Ú©Ù‡ آراینده Ùˆ نظم موسیقائی به تن میدهد ( گزیده های زاد اسپرم ØŒ 29 ØŒ 7 ). در روز بیست ویکم ØŒ روز رام است، Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ø¨Ø±Ø¶ØØ§Ú© چیره میشود . دراین روزبود Ú©Ù‡ برای چیرگی بر« اصل زندگی آزاری ØŒ ضد قداست جان » ایرانیان ØŒ زنار،یا کمر بند Ú©Ù‡ دراصل، سی وسه رشته ( خدایان زمان) بود، به کمر Ù…ÛŒ بستند ( آثارالباقیه Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† )ØŒ تا سوگند ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ به این اصل بزرگ، یاد کنند . موبدان زرتشتی ØŒ اینهمانی رام با روان انسان را، دربن انسان ØŒ ØØ°Ù کرده ØŒ Ùˆ آن را جزو « بن جانوران » کردند ( بندهش ØŒ بخش چهارم، پاره 35 ) . دستانی یا Ù„ØÙ†ÛŒ را Ú©Ù‡ باربد برای « رام جید» Ú©Ù‡ روز 28 ماه باشد، ساخته است ،« نوشین باده یا باده نوشین » نام دارد . گوهرزنخدا رام ( درتصویربالا Ú©Ù‡ با خوشه انگوراست) ØŒ باده نوشین است . ساقی بودن Ùˆ مطرب بودن Ùˆ عشق Ùˆ عاشق Ùˆ معشوق بودن ØŒ گوهر خدای مولوی گردید ØŒ Ú©Ù‡ همه بازتاب تصویر ٠زهره (رام ) وماه ( = سیمرغ ) است .
مرده Ø¨ÙØ¯Ù… ØŒ زنده شدم ØŒ گریه Ø¨ÙØ¯Ù… ØŒ خنده شدم
دولت عشق آمد ومن ، دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا ، جان دلیر است مرا
زَهره شیر است مرا ØŒ زÙهره تابنده شدم
زÙهره Ø¨Ù€ÙØ¯Ù… ØŒ ماه شدم ØŒ چرخ دوصد تاه شدم
یوس٠بودم ( اصل زیبائی) زکنون ، « یوس٠زاینده » شدم
ازتوام ای Ø´Ùهره قمر، درمن Ùˆ درخو دبنگر
کز اثر خنده تو ( هلال ماه ، خندانست) گلشن خندنده شدم
مقبل ترین Ùˆ نیک پی، Ø¯Ø±Ø¨Ø±ÙØ¬ زهره ØŒ کیست؟ نـی .
زیرا نهد لب بر لبت ، تا ازتو آموزد ، نوا
نی ها وخاصه نیشکر، برطمع آن بسته کمر
رقصان شده درنیستان ، یعنی تعزّ من تشا
Ø¨Ù€ÙØ¯ بی تو، Ú†Ù†Ú¯ Ùˆ نی، ØØ²ÛŒÙ† . Ø¨ÙØ±Ø¯ آن کنارو، بوسه این
Ø¯Ù Ú¯ÙØª : میزن بر رخم ØŒ تا روی من یابد بها
دراینجا Ú©Ù‡ مولوی ØŒ دربرج زÙهره ØŒ Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ یابد ØŒ درست نشان بقای تصویر « رام » در ذهن اوست . این زÙهره یا رام است Ú©Ù‡ آرمان هستی یا زندگی انسان برای او میگردد
همیشه دامن شادی کشیدمی سوی خویش
کشد کنون ک٠شادی ، به خویش دامانم
زبامداد کسی غلملیج ( غلغلک= گل خوجه ) میکندم
گزا٠نیست که من ناشتاب ، خندانم
ترانه ها زمن آموزد این زمان ØŒ زÙهره
هزار زÙهره ØŒ غلام دماغ سکرانم
واو ازیاد نمی برد Ú©Ù‡ این شمس تبریزیست Ú©Ù‡ گوهر زÙهره را دروجود او، ازسر برانگیخته است :
شمس تبریز مرا ØŒ طالع زÙهـره داد است
تا Ú†Ùˆ زÙهـره ØŒ همه شب جز به بطرمی نروم
بطر، درشادی Ùˆ نشاط Ùˆ خرّمی به اوج Ø±ÙØªÙ† است . بطر، گردن Ú©Ø´ÛŒ کردن است . این ÙØ·Ø±Øª رامی یا زÙهره ای در مولوی، ازنو بسیج Ùˆ زنده میشود ØŒ Ùˆ این گوهر انسانیست Ú©Ù‡ زندگی را از ملول بودن میرهاند :
ازملولی هرکه گرداند سری درکشم درچرخش و گردان کنم
آن ملولی، دÙنبل « بی عشقی» است
جان اورا عاشق ایشان کنم
عاشـقـی چـبـود ؟ کمال تشنگی
پس بیان چشمه ØÛŒÙˆØ§Ù† کنم
صبرنماندست Ú©Ù‡ من ØŒ گوش سوی نسیه ( ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ بهشت) برم
عقل نماندست که من ، راه به هنجار روم
عقل مزورو Ù…ØµÙ„ØØª بین وسرد ØŒ Ú©Ù‡ دنبال راه همه میرود
Ú†Ù†Ú¯ زن ای زÙهره من ØŒ تاکه برین تن تن تن
گوش برین بانگ نهم ، دیده به دیدار برم
بادا مبارک درجهان ، سور و عروسیهای ما
سور وعروسی را خدا ، ببرید بر بالای ما
زÙهره ØŒ قرین شد با قمر، طوطی، قرین شد باشکر
هرشب ، عروسی دگر، از « شاه خوش سیمای ما »
این زÙهره ØŒ دخترصبØÛŒ Ú©Ù‡ تورات دراو، شیطان را میشناسد ØŒ واین زÙهره Ú©Ù‡ دراسلام ØŒ زنیست Ú©Ù‡ هاروت وماروت دل به او Ù…ÛŒ بازند وبدین علت، ازگستره ٠خدائی، طرد میگردند ØŒ ازسر، Ø¯Ø±ÙØ´ خود را برضد « Ø¶ØØ§Ú© زدارکامه Ú©Ù‡ در قربانیهای خونی ØŒ گوهر جشن را Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª » در غزلیات مولوی Ø¨Ø±Ù…ÛŒØ§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ .
آنگاه این روشنÙکرانی Ú©Ù‡ Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±( آورنده روشنائی = زÙهره = شیطان= خدای ماما ) ازمتامورÙوز وجود٠خود ٠آنها ØŒ آتش Ù†ÛŒÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ ØŒ به Ù…Ù€ÙØ´ØªÛŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª خشک Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ٠یخزده وزمهریری از ÙلسÙÙ‡ غرب چسبیده اند، تا ایرانیان را سکولار کنند . این پیکر زیبای زÙهره یا رام هست Ú©Ù‡ همه را از زیبائیهای گیتی ØŒ مست Ùˆ خرّم Ùˆ رقصان میکند ØŒ نه چند تا Ù…Ùهوم خشکیده وبی Ø±ÙˆØ Ùˆ یخ زده Ùˆ ترجمه شده ازغرب .
سکولاریته ØŒ عاشق « رام » شدنست Ú©Ù‡ خدای تØÙˆÙ„ دادن گوهرجشنی خود ØŒ درروند زمان ودرگوهرانسانها ودرگیتی Ùˆ طبیعت هست . Ø¯Ø±ÙØ´ سرکشی برضد خدایان نوری را، Ú©Ù‡ مولوی Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªØŒ هیچ روشنÙکری درایران، تاکنون بوئی هم ازآن نبرده است ØŒ تاچه رسد به اینکه گستاخی وتوانائی آن را داشته باشد Ú©Ù‡ این Ø¯Ø±ÙØ´ را Ø¨Ø§Ø²Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ .
خدایان آورنده روشنی از تاریکی
بÙÙ† ها جویندگی Ùˆ بینش ØÙ‚یقت درهرانسانی
چیست که هردمی چنین ، میکشدم به سوی او ؟
عنبر، نی . و مشگ ، نی . بوی ویست ، بوی او
چرا رام یا زÙهره ØŒ اینهمانی با« بـوی » دارد ØŸ
چرا، زÙهره ØŒ کسیست Ú©Ù‡ میخواهد
خـدا را ازتخت ، بیندازد ؟
چرا زÙهره، کسیست Ú©Ù‡ قدرتهارا
برروی زمین ، سرنگون میـسازد ؟
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا ØŒ Ù¾Ù€ÙØ± مشـغـله Ú©Ù†
ای زÙهره ومَـه ØŒ زان شعـله٠رو
دو چشم مرا ، دو مَـشـعـلـه کن
کجاست مطرب جان( رام ) تا زنعره های صلا
دراÙکند ØŒ دم او ØŒ در هزار سر ØŒ سو دا
اگر زمین بسراسر، بـرÙویـد از « تـوبه »
بیک دم ، آن همه را ، عشق بدرود ، چو گـیا
ازآنکه توبه ، چو بند است ، بـند نپـذیرد
علوّ ٠موج Ú†Ùˆ Ú©Ù€Ùهسار و، غـره دریا
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سه خدا بودند Ú©Ù‡ « آورنده روشنی ازتاریکی » بودند : 1- رام (= زهره ØŒ درایران، زاور، خوانده میشد) Ùˆ2- سروش Ùˆ3- رشن( رشنواد ØŒ کسیکه داراب، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ هما را برای نخستین بار، میشناسد- درشاهنامه ) . درتورات ØŒ یهوه Ø¯Ø±Ù‡ÙØª روز خلقت ØŒ اصلا آتش را هم خلق نمیکند ØŒ ÙˆØµØØ¨ØªÛŒ ازآتش نیزنمیکند، Ùˆ « روشنی Ùˆ گرمی » ،ازآتش برنمیخیزد ØŒ بلکه در آغاز، خود یهوه ØŒ « روشنائی » را خلق میکند . روشنائی یهوه Ùˆ الله ØŒ ازآتش برنخاسته اند . روشنائی Ùˆ گرمی ØŒ متامورÙوز « آتش = تخم » نیست . بدین سان ØŒ انسان وجان ØŒ ازاصالت بطورکلی، Ùˆ از« اصل بینش Ùˆ روشنی بودن » Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند. تورات با این عبارت آغازمیشود Ú©Ù‡ : « وخدا Ú¯ÙØª : روشنائی بشود Ùˆ روشنائی شد، Ùˆ خدا روشنائی را دید Ú©Ù‡ نیکوست ØŒ Ùˆ خدا روشنائی را از تاریکی، جداساخت » . با جداساختن روشنی ازتاریکی Ùˆ خلق روشنائی مستقیما در آغاز، سرنوشت زÙهره ØŒ معین میگردد، Ú©Ù‡ خدای « آورنده روشنی از تاریکی Lucifer» بود . همینسان این خدایان ) ( زÙهره + سروش + رشن = Ú©Ø§ÙˆØªÙØ³ ) ØŒ هم در میترائیسم ØŒ وهم دردین زرتشت ØŒ خویشکاری ٠نخستین ٠خود را از دست میدهند . دراین دو دین ØŒ هرچند رام Ùˆ سروش Ùˆ رشن ØŒ نگاه داشته میشوند ( زرتشت درگاتا ØŒ Ùقط یکبارنام سروش را میآورد Ùˆ یادی از رشن نمیکند ) ØŒ ولی ازاصالت، انداخته میشوند ØŒ یا نقشهای «وردستی » به آنها داده میشوند. اهورامزدائی Ú©Ù‡ جایگاهش، روشنائی بیکران است، وهمه چیز را از روشنائی خود( ازهمه آگاهی خود) Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ دیگر نمیتواند ØŒ رام ( زاوَر= زÙهره ) Ùˆ سروش Ùˆ رشن را ØŒ به کردار « آورنده روشنائی از بÙÙ† تاریک انسانها » تاب بیاورد . اینست Ú©Ù‡ این هرسه خدا ØŒ از « بÙÙ† انسان » ØŒ تبعید Ùˆ طرد میشوند، Ùˆ ارج روشنی Ùˆ بینشی Ú©Ù‡ درجستجوی مستقیم Ùˆ بلاواسطه خود انسان ودرمتاموروÙوزگوهرخود انسان، ÛŒØ§ÙØª میشود ØŒ ازبین میرود . درلاتین دیده میشود Ú©Ù‡ Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±Lucifer Ú©Ù‡ به معنای « آورنده روشنی است هم به 1-زنخدای ماه ØŒ وهم 2- به ستاره Ø³ØØ±ÛŒ Ú©Ù‡ زÙهره باشد، Ùˆ هم3- به دیانا DianaÚ¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ خدای ماما ست Ú©Ù‡ یاری دهنده در زائیدنست، مانند سیمرغ Ú©Ù‡ آل نامیده میشده است، Ùˆ دراصل مامای زائیدن رستم از رودابه بوده است . این معانی سه گانه ØŒ روند زاده شدن خورشید( روشنی روز) از ماه درشب، بوده است . Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±ØŒ یا آورنده روشنائی ازتاریکی ØŒ Ú©Ù‡ بیان پیدایش وزایش روشنی وبینش Ùˆ Ú©Ù„ هستی، ازبÙÙ† وتخم هرچیزیست، راه را برای « خدای خلق روشنی » بکلی Ù…ÛŒ بست. ازاین رو، Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±ØŒ ÙØ±Ø´ØªÙ‡ یاغی شد Ú©Ù‡ خدایان نوری را ازتخت میاندازد Ùˆ همچنین ØŒ قدرتهای زمینی را سرنگون میسازد.
این خدایان ) رام ØŒ سروش ØŒ رشن ) ØŒ درالهیات زرتشتی ØŒ نگاهداشته میشوند، ولی همه ØŒ گوهراصلی خود را Ú©Ù‡ در دین سیمرغی یا زال زری داشتند ØŒ از دست میدهند . تصاویرخدایان « رام» Ùˆ « سروش » و« رشن » ØŒ در الهیات زرتشتی، درست نابود سازنده ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران Ùˆ اصالت انسان Ùˆ اصالت گیتی Ùˆ خاک میگردند .
این هرسه ØŒ پیکریابی « آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒØŒ یا سپیده دمی، یا پگاهی » یا بسخنی دیگر، پیکریابی « اصل متامورÙوز مستقیم وبیواسطه ØÙˆØ§Ø³ ٠خود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ØŒ به آگاهی وبینش وروشنی » هستند . رام یا زÙهره ØŒ اینهمانی با « بوی » دارد، Ùˆ بوی ØŒ به « همه ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ اندام شناخت ÙˆÚ¯ÙØªØ§Ø± » ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . دربندهش( بخش چهارم، پاره 34 ) میآید « روان ØŒ آنکه با بوی درتن است : شنود، بیند Ùˆ گوید Ùˆ داند » . « بوی » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همانسان Ú©Ù‡ به « ØÙˆØ§Ø³ » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ به «آگاهبود Ùˆ شعور Ùˆ وجدان » نیز Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ØÙˆØ§Ø³ ØŒ از آگاهی Ùˆ بینش Ùˆ روشنی، جدا ساخته نمیشوند ØŒ بلکه انسان درهمان آن، Ú©Ù‡ ØØ³ میکند ØŒ روشن Ùˆ آگاه وبیننده نیز میشود . یا درهمان آن Ú©Ù‡ روشن Ùˆ آگاه میشود، ØØ³ نیز میکند . آگاهی وشعورووجدان ØŒ خویشکاری ٠نیروئی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « ØÙˆØ§Ø³Â» نیست . این اندیشه بسیار ژر٠، در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بوی = روان = رام = زÙهره » ریشه دوانیده است .
آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒ Ùˆ سپیده دمی ØŒ نه تنها آورنده روشنائی Ø§Ø²Ú˜Ø±ÙØ§ Ùˆ بÙÙ† تاریکست ØŒ بلکه هنر « پیش روی ØŒ پیش دوی ØŒ پیش تازی ØŒ پیش آهنگی » دارد . روان انسان ØŒ رام یا « بوی » بود . همه ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ نیروی شناخت انسان، هم آورنده روشنائی ازبÙÙ† تاریک بودند ØŒ Ùˆ هم پیش بین Ùˆ پیش یاب وپیشگام وپیشتاز بودند . Ø³ØØ± Ùˆ سپیده دم بینش Ùˆ آگاهی ØŒ ازبÙÙ† هرچیزی بودند . ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ خرد ØŒ بو میبرند . ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ نیروی شناخت انسان ØŒ در« کنـون » نمیایستد Ùˆ نمی ماند ØŒ بلکه در زمان ØŒ به پیش Ù…ÛŒ تازد . این بو بردن ازآینده وپیش آمدها ØŒ Ú©Ù‡ درخود٠گوهر اندام ØØ³ÛŒ Ùˆ شناختی » انسان، سرشته شده است، اورا راهبری میکند . آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒ یا پگاهی ØŒ نه تنها پیش بینی در دیدن هست ØŒ بلکه دیدن هم ØŒ یکی از بوی ها = ØÙˆØ§Ø³ هست . انسان درهمه ØÙˆØ§Ø³Ø´ ØŒ پیش بو ØŒ پیش بین Ùˆ پیش یاب وپیشتاز هست . خود جان ØŒ نوعی پیش آگاهی ازخطر Ùˆ آزار را درهمه ØÙˆØ§Ø³ پدید میآورد Ú©Ù‡ انسان را راهنمائی میکند . این « ازخود ØŒ درجستجو، راه را گشودن Ùˆ راه را بو بردن » در هرجانی هست.
سروش ØŒ Ú©Ù‡ دربÙÙ† هر انسانی است ØŒ در نخستین داستان شاهنامه ØŒ از توطئه اهریمن برای کشتن کیومرث( بÙÙ† همه انسانها در الهیات زرتشتی ) ØŒ زود آگاه میشود، Ùˆ این آگاهی را درگوش سیامک زمزمه میکند . این سروش دربÙÙ† ٠وجود Ù ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† هست Ú©Ù‡ اورا ازتوطئه برادرانش برای کشتن او ØŒ آگاه میسازد . او بو میبرد Ú©Ù‡ برادرانش میخواهند اورا بکشند . اینست Ú©Ù‡ ØÙˆØ§Ø³ ØŒ تنها مستقیم Ùˆ بلاواسطه ØŒ « آنچه درپیششان= ØØ¶ÙˆØ±Ø´Ø§Ù† هست » درنمی یابند ØŒ بلکه همانسان Ú©Ù‡ واژه « پیش » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نه تنها بیان « ØØ¶ÙˆØ±Â» است ØŒ بلکه بیان « بسوی آینده= Ùˆ آنچه پیش میآید » نیزهست ØŒ با Ù‡Ø±ØØ³ÛŒ ØŒ گونه ای « پیش ØØ³ÛŒ » ØŒ « پیش آگاهی » نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ « رازگونه ØŒ در گوش خرد، زمزمه » میشود . ØÙˆØ§Ø³ØŒ امتداد Ù…ÛŒ یابند ØŒ به آینده ØŒ کشیده میشوند .
این آگاهی ØŒ ویژگی آمیختگی سیاهی با سپیدی را دارد، دود Ùˆ شعله با همست،« سایه روشن » است. Ù‡Ø±ØØ³ÛŒØŒÙ‡Ø±Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÛŒ ØŒ پیشرو، پیش دو، پیش کشنده نیز هست . درست با همین ویژگی « بوی = رام » بود Ú©Ù‡ ادیان نوری ØŒ سرسازگاری ندارند ØŒ چون با چنین ویژگی، جان Ùˆ روان انسان ØŒ نیاز به راهنما Ùˆ پیشوا ومرجع تقلید Ùˆ پیامبر Ùˆ واسطه Ùˆ ØÙجـّت ندارند .
آشیانه سیمرغ ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø² « سه درخت خوشـبـو »
بÙÙ† هرجانی، « سه بوی به هم آمیخته» یا عشق است
سیمرغ، یا بÙÙ† هستی، یا خدا، اصل عشق است
درشاهنامه ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ البرز، سه درخت خوشبو هستند Ú©Ù‡ به هم پیوسته اند ØŒ Ùˆ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø§ÛŒÙ† سه درخت خوشبو هست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ آشیانه دارد . به عبارت دیگر، درخت Ú©Ù„ هستی ØŒ مرکب ازسه چوب = سه بوی = سه عشق است، Ú©Ù‡ باهم میآمیزند ØŒ ویک بو یا یک عشق میشوند . « ون van » هم درپهلوی « درخت وجنگل » است و« درخت بس تخمک » Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø²Ø´ سیمرغست، « ÙˆÙŽÙ† van» نامیده میشود ØŒ Ùˆ واژه « وندیدن vanditan» درپهلوی به معنای « دوست داشتن Ùˆ پرستیدن Ùˆ ستایش کردن » است . همچنین در سانسکریت « ون van » به معنای « عشق Ùˆ دوست داشتن » است Ùˆ هم « وان vaan» به معنای چوب ØŒ عشق ØŒ پرستش » وهم « ونه vana» به معنای « درختستان ØŒ Ùˆ خواهان ومشتاق » است وهم Ù†ÛŒ Ùˆ چوب Ùˆ چوب Ù†ÛŒ « ونسه » میباشد. زÙهره ،که درایران « زاور»، Ùˆ در روم ونوسVenus نامیده میشد از واژه ونس vanas مشتق شده است، Ú©Ù‡ به Ù
Ø³Ù€Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ وسرکـشی ÙØ¢ØªÙ€Ø´ زادگاه ٠آزادیست
---
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب، دردی و درمان هم زتو
1- نزد زال زر، انسان، تخم آتش است
تخم آتش، یعنی « تخم ارتای خوشه
یا تخم سیمرغست. انسان، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÙˆÙ‡Ù…گوهرخداست
گوهرانسان، شعله میکشد وگشتگاه٠به گرمی وروشنیست
2- زرتشت، تخم آتش را ازبهشت میآورد
آتش، مخلوق اهورامزدا میشود ، ودیگر،هم گوهرباخدانیست
و اهورامزدا ، دیگر، گوهر خوشه ای ندارد . روشنی ازاین پس
ازمتامورÙوز ٠گوهرانسان، پیدایش نمی یابد.
3- دریونان وغرب، پرومتئوس،
آتش را از زئـوس، خدای خدایان، میدزد د،
که از انسانها، دریغ میدارد
4- دراسلام ، الله ، آتش را که ابلیس است ، خلق میکند
ولی ازاو، برضد ÙØ·Ø±ØªØ´ØŒ خمیدن ( =اطاعت ) میخواهد
ÙØ·Ø±Øª انسان، « طینی، برضد آتش » است
ÙØ·Ø±Øª انسان، اطاعت کردن، برضدآزادی ÙÙØ·Ø±ÛŒØ´ هست
نام اردیبهشت Ú©Ù‡ دراصل ØŒ «ارتای خوشه = ارتای شعله » بوده است، Ú©Ù‡ همان سیمرغ باشد، سـرÙـراز( Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²) است، Ú©Ù‡ به معنای « سرکش Ùˆ یاغی » است. هنگامیکه سالک درمصیبت نامه عطار، به دیدارآتش میشتابد، به آتش چنین خطاب میکند :
Ú¯ÙØª ای مرّیخ طبع Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø² گرم سیر Ùˆ زودسوزو تیز تاز
مریخ،همان نام بهرامست. Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ Ú©Ù‡ به معنای سربلندو گردنکش ومغرورو متکبرئ بلندمرتبه Ùˆ باعزت Ùˆ سربلند است نام روزسوّمست Ú©Ù‡ درمتون زرتشتی، اردیبهشت نامیده میشود ولی دراصل، ارتای خوشه (= ارتای شعله آتش ) نامیده میشده است ØŒ Ùˆ ازآنجا که« بهرام وارتا = روزبه وصنم » ØŒ Ø¬ÙØª ناگسستنی ازهمند، Ø¯Ø±Ù‡Ø±ØµÙØªÛŒ نیز، باهم مشترکند . گرانیگاه Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی درشعله آتش ØŒ گرما Ùˆ روشنی ( بینش) بود ØŒ نه سوزندگی . درتبری ØŒ به گرما ÙˆÙ‡Ù€ÙØ±Ù… ØŒ « سـام » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ نام پدر زال میباشد . البته « سامان» نیز دراصل، معنای « Ù†ÛŒ » داشته است( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) Ùˆ نی، اصل آتش ( تشه = Ù†ÛŒ) میباشد . ودربندهش ( بخش نهم، پاره 140) میآید Ú©Ù‡ رنگهای رنگین کمان ( ازدید الهیات زرتشتی ØŒ اهریمنی هستند ) واخش دیوند ... Ú©Ù‡ ایشان را دیوان سامگان نیزخوانند ..» . البته « واخش ) ØŒ معنای « شعله » هم دارد . عطارادامه میدهد
هم شهاب Ùˆ برق، ازآثارتست گرم Ø±ÙØªÙ† ØŒ گرم بودن، کارتست
شهاب وبرق ، هم آتش شمرده وهم آتش نامیده میشدند . نام شهاب، شَوله است ( برهان قاطع ) که معربش« شعله » میباشد.
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب، دردی و درمان هم زتو
شهاب، تیرآتشی بود Ú©Ù‡ درتاریکی اÙکنده میشد . هم شیطان اسلام ØŒ طبع آتس پیدا میکند، Ùˆ هم رجم اوباشهاب Ú©Ù‡ راندن اوست ØŒ بازآتشست، Ùˆ این تضادیست Ú©Ù‡ نماد جمع دو دیدگاه متضاد ازآتش میباشد .
در درون سنگ Ùˆ آهن ØŒ ره ØªÙ€ÙØ±Ø§Ø³Øª
پـاکـبـازی در جهان ، بالله تراست
سنگ و آهن ( آسن = سنگ )، زهدان ٠آتش است
هیزمی ØŒ .... لعل بدخشانی Ú©Ù†ÛŒ آهنی، یاقوت رÙمانی Ú©Ù†ÛŒ
آتش (= گرما ) ØŒ اصل تØÙˆÙ„ دهنده Ùˆ متامورÙوز است.
« عنصرعالی » ، تو میآئی وبس
با ÙÙ„Ú© ØŒ پهلو تو میسائی وبس
تو عنصرعالی هستی ØŒ Ú©Ù‡ باÙÙ„Ú© پهلو میسائی . این همان اندیشه « یازان به چرخ » درویس ورامین است.
ازسبک روØÛŒØŒ Ø®Ùی٠مطلقی گربسوزی گربسازی ØŒ برØÙ‚ÛŒ
ازدرخت سبز، سربیرون Ú©Ù†ÛŒ موسی مشتاق را، Ù…ÙØªÙˆÙ† Ú©Ù†ÛŒ
موسی Ø§Ø²ØªÙˆÛŒØ§ÙØª راه ØŒ از دور جای
پس مرا درخورد من ، راهی نمای
سالک ØŒ درمصیبت نامه عطار ØŒ چنین گونه ØŒ آتش را تعری٠میکند Ú©Ù‡ درست دیدگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ازآتش میباشد .
در داستانهای بهرام گور( درشاهنامه )ØŒ این ویژگی« شعله آتش » را میتوان دید Ú©Ù‡ « اصل راه یابی ØŒ Ùˆ نشان رهنما » است . بهرام ØŒ دراثر دیدن آتش Ú©Ù‡ نماد جشن نیزهست ØŒ سوی ØØ±Ú©Øª خود را Ù…ÛŒ یابد. غایتش، در« شعله آتش Ùˆ جشنی هست Ú©Ù‡ گرد آتش » روی میدهد . این داستانهای بهرام گور، درواقع ØŒ به داستانهای دوخدای Ø¬ÙØª ایران، « بهرام وارتا » بازمیگردند ØŒ Ú©Ù‡ متضاد با الهیات زرتشتی بوده اند ØŒ Ùˆ بدین روش ØŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توانسته است آنها را برای آیندگان نجات بدهد .
دراین اشعارعطار، تجربه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی ازشعله آتش، به خوبی باقی مانده است . «عنصرعالی بودن» Ùˆ «پهلو با ÙÙ„Ú© سائیدن » Ùˆ « Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ùˆ سرکش Ùˆ بلندی خواه بودن » ØŒ Ùˆ پاکباز، و« اصل بینش بودن » ØŒ اینها ØŒ گوهر « خوشه ارتا = سیمرغ= شعله آتش » است Ú©Ù‡ در تخمهایش نیز Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ « بÙÙ† هرانسانی= تخم آتش» میباشند. انسان ØŒ دارای این ÙØ·Ø±Øª شعله ارتا ØŒ یا آتش است.
شعله آتش، زادگاه اندیشه سرکشی Ùˆ ایستادگی و« سرپیچی ازخمیدن درمقابل هر قدرتی » است ØŒ چون خمیدن، برضد ÙØ·Ø±Øª نیروی Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† Ùˆ یازیدن شعله آتشست . شعله آتش، بـÙÙ† ٠اندیشه ØÙ‚انیت ایستادگی وسرکشی انسان یا Jure resistendi است ØŒ Ú©Ù‡ هر قدرتی را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ومسئول میسازد ØŒ Ùˆ ازاین رو، پیکریابی « آزدیخواهی ÙØ·Ø±Øª یا طبیعت انسان » است. با شعله آتش (= البیس= ابلیس ) است Ú©Ù‡ ملت وانسان ØŒ ØÙ‚ ابدی خلع مقامات قدرتی را Ù…ÛŒ یابد . ØÙ‚ انقلاب ØŒ همیشه ØÙ‚ ملت است ØŒ واین ØÙ‚ Ø§Ø²ÙØ·Ø±Øª خود انسان ØŒ سرچشمه میگیرد .
هیچ خدائی ØÙ‚ ندارد، این ØÙ‚ سرکشی ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ را ازانسان، بگیرد . سلب این ØÙ‚ ازانسان، غصب وتجاوزبه گوهرانسانست. این « قدرت » هست Ú©Ù‡ ÙØ·Ø±ØªØ´ØŒ همیشه بی اندازگی، یا « تجاوزگری به طبیعت انسانها »است. اینست Ú©Ù‡ انسان، گوهر« یاغی گری » است ØŒ گوهر« گستاخی » است. یاغی بودن Ùˆ گستاخ بودن،به علت همان « شعله آتش » بودن گوهرانسانست . این Ø¯ÙˆØ§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯Ø±Ø³Øª ØŒ ازواژه « اخوaxv» ساخته شده اند، Ú©Ù‡ همان «huva تخم » میباشد، Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ 1- تخم « Ø¢Ú¯= هاگ » اینهمانی با 2- آتش « Ø¢Ú© » ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) Ùˆ با 3- خاک ( خاکینه ) دارد . انسان تخمیست Ú©Ù‡ اززمین( خاک) میروید Ùˆ شعله میکشد، Ùˆ آهنگ واراده سرکشیدن وآختن ( آختن Ùˆ یازیدن Ùˆ Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ÙˆØ³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²ØŒ همه از واژه اخو ساخته شده اند ) به آسمان را دارد ØŒ تا آسمان (یا ماه وخورشید وپروین ) بشود . انسان ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ زمین را به آسمان میکشاند Ùˆ Ù…ÛŒ پیوندد Ùˆ با آسمان ( سیمرغ = خدا ) ØŒ یکی میشود . زمین Ùˆ آسمان درتن انسان، سرو بیخ یک درختند، Ùˆ ازهم جدا ناپذیرند . انسان وجودیست گستاخ . معنای ژر٠گستاخ را از سخنی Ú©Ù‡ کیخسرو در روند وداعش ØŒ Ùˆ Ø±ÙØªÙ† به پیشوازمرگ میگوید، میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª :
مباشید گستاخ با این جهان که او دشمنی دارد اندر نهان
گستاخ یا vistaax ØŒ مرکب از دوواژه « aaxu+ vista » دراوستا Ùˆ درپارسی باستان « huva+ vista » است . بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ aaxu همان معنای huva را Ú©Ù‡ تخم باشد . پیشوند « ویستا » Ú©Ù‡ ویستردن باشد، همان واژه « گستردن » امروزیست . تخم یا اخو، یا هاگ یا Ø¢Ú¯ یا Ø¢Ú© یا خاک یا آخ ØŒ همزمان باهم، معانی1- خوشه Ùˆ2- تخم مرغ Ùˆ3- آتش را دارند . اینست Ú©Ù‡ گستاخی ØŒ گستردن Ùˆ گشودن Ùˆ پهن شدن تخم در رویش ØŒ Ùˆ همچنین آتش، درمشتعل شدن را دارد . غالبا درکتابهای لغت، این معنای « اخو» ØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش گردیده است ØŒ Ùˆ Ùقط پیآیندهای آن آمده است . بررسی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ زمینه بسیاری ازپدیده های اجتماعی وسیاسی Ùˆ دینی را Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ روشن میسازد. «اخو» ØŒ دارای معانی زیرین است:
اصل ØÛŒØ§Øª ( این معنا ØŒ بیان همان تخم Ùˆ آتش بودنست )
وجود ، جهان
شعورو وجدان و آگاهی
پشتکار
سرور
axvihبه معنای سروری است. سرورداشتن است .
Axvikih به معنای « ØØ¶ÙˆØ± ذهن، آرامش خاطر» است
axaastanبه معنای برخاستن (همان واژه خیزیدن )است
aaxezishبه معنای خیزش، بلندشدن، صعود ومعراج Ùˆ رستاخیراست ( ÙØ±Ù‡ وشی ) .
«تخم = Ø¢Ú¯= هاگ= اخو= اخ »، اینهمانی با« آتش= Ø¢Ú© » داده میشود( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ). « Ø¢Ú¯Ù†ÛŒ= آتش» درسانسکریت ØŒ ازهمین ریشه « Ø¢Ú¯ » برآمده است. اخو، اصل ØÛŒØ§ØªØŒ اصل جهان Ùˆ وجود شمرده میشود . ازگستردن وبرخاستن وبرجستن Ùˆ شعله ورشدن تخم= آتش، جهان Ùˆ موجودات ØŒ وجود Ù…ÛŒ یابند . همه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ Ú©Ù‡ با« خیزو خیزش » کار دارند ØŒ همه ازاین « اخزیتن axezitan» Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شده اند . پگاه خیز، Ùˆ ØØ§ØµÙ„خیز، Ùˆ گندم خیز، Ùˆ Ø·ÙˆÙØ§Ù† خیز، Ùˆ شب خیز، Ùˆ خیزابه ( موج ) و« خیز» Ú©Ù‡ اهرم باشد، وخیزان، Ú©Ù‡ هم موج وهم ریشه گیاهانست Ú©Ù‡ به هر طر٠پنجه میاندازند، وهم رستاخیز(Ú©Ù‡ درسغدی axazaamande است ØŒ Ùˆ هم به رستاخیرو هم به عروج Ù…Ø³ÛŒØ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است) وهم واژه آغاز= aagaazØŒ وهم ،« خیز »، به معنای بیدارشونده ØŒ انگیزنده ØŒ رقصنده ØŒ جهنده ØŒ روند پیدایش ٠« اخو،یا تخم ØŒ Ú©Ù‡ اصل جهان Ùˆ زندگی است» ØŒ میباشد.
بالاخره ØŒ تخم یا آتش، ویژگی آختن = یاختن ( یازیدن ) ØŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ( ÙØ±Ø§+ اختن ) را دارد Ú©Ù‡ معنای « سرور» را به اخوaxv داده است . اینست Ú©Ù‡ به شاه Ùˆ سرور اخشیدaxshed Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª «آخشیج » و« اخگر» و« اخترکاویان» ØŒ همه ازاین ریشه « اخ = اخو» ساخته شده اند. از این روند Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ جستن Ù ÙØ·Ø±ÛŒ تخم یا آتش انسان ØŒ هست ØŒ Ú©Ù‡ واژه « یاغی » نیز به وجود آمده است، Ú©Ù‡ درکردی « آخی = یاخی» هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . این واژه در سغدی yaaxe=yaaxi به معنای « دلیرو شجاع Ùˆ بی پروا»هست . من این گمان را دارم Ú©Ù‡ واژه « آخوند » نیز، ازهمین ریشه است Ùˆ سبکشده « آقا خوانده » نیست . آخوند( اخو+ اند ) ØŒ به معنای « تخم یا اصل ÙØ³Ø±ÙˆØ±ÛŒ خواهی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت طلبی » است . دلاوری Ùˆ شجاعت درسغدی ØŒ یا خاوه yaaaxaawe است . واژه «شعله ٠یازان آتش » Ú©Ù‡ درمقاله پیش آمد ØŒ همین واژه است . ناظم الاطباء ازجمله معانی یاغی ØŒ زمین وارض وخاک را میداند . آخ هم درکردی معنای « خاک» را داردکه دراصل به معنای « تخم » است. و« عاق کول» هم درپشتو Ú©Ù‡ همین واژه « یاغ = آخ = آغ » است ØŒ به معنای سرکشی کردن واظهارعدم اطاعت کردنست .
به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ ،« اخو»، دریک رویه اش، « کشش به سروری» ØŒ Ùˆ در رویه دیگرش، « کشش به سرپیچی Ùˆ سرکشی ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒÂ» است، ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ نام خود « ارتای خوشه یا سیمرغ » است . طبیعت ÙˆÙØ·Ø±ØªÙ « تخم آتش ØŒ Ú©Ù‡ انسان باشد »، سروری طلبی Ùˆ یاغیگریست . گستاخی نیز که« گسترش همان اخو » هست ØŒ بیان ویژگی « شعله آتش در به روی آوردن گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª خود» است . شعله آتش ØŒ آنچه در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ خود دارد، رو میکند ØŒ به رو میآورد . این را راستی Ùˆ یکرو بودن Ùˆ ØµÙØ§ Ùˆ صمیمیت Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . کیخسرو، Ú©Ù‡ رابطه اش با گیتی به هم خورده بود Ùˆ برای نخستین Ø¨Ø§Ø±Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به « جهان خاکی» ØŒ پشت میکند Ùˆ به پیشوازمرگ میشتابد، درشعربالا ØŒ میگوید Ú©Ù‡ جهان خاکی ØŒ دوستی است Ú©Ù‡ درنهان ØŒ دشمن است، Ùˆ نمیتوان با او « یک رو Ùˆ راست= گستاخ» بود.
انقلابی Ú©Ù‡ درروان وضمیرکیخسرو، روی داد ØŒ تاریخ ایران را دگرگون ساخت . با این تجربه کیخسرواز مرگ ØŒ اندیشه دوجهان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متضاد ازهم، درایران پیدایش ÛŒØ§ÙØª ÙˆÙ†ÛŒØ±ÙˆÚ¯Ø±ÙØª . درست اندیشه خاک یا Ø¢Ú¯ یا آخ ØŒ Ú©Ù‡ تخم آتش است، Ùˆ به آسمان شعله میکشد، تا اینهمانی با آسمان بیابد، Ùˆ بیان پیوستگی Ùˆ همگوهر خاک( زمین ) Ùˆ آسمانست ØŒ درانقلاب درونی کیخسرو ØŒ بهم خورد Ùˆ متلاشی شد ØŒ وراه ØŒ برای پیدایش زرتشت ØŒ واندیشه دوزخ وبهشت او، Ùˆ وجود دو جهان متضاد باهم او ØŒ بازگردید . کیخسرو، با تعیین لهراسب به جانشینی خود ØŒ بنیاد اختلا٠وتضاد شدید، میان دو جهان بینی درایران را نهاد.
زال زرو خانواده رستم ØŒ درست استواردراندیشه پیشین ماندند، Ùˆ کینه ورزی خانوداه لهراسب Ùˆ پسرش گشتاسپ با خانواده زال، Ú©Ù‡ به همین علت ØŒ بسختی برضد شاهی لهراسب بود ØŒ آغازگردید، Ùˆ Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ تراژدی هزاره های تاریخ ایران، ازاین Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØªØŒ شروع به برخاستن کرد.
دربهمن نامه ØŒ زال زر، به سرآغاز دشمنی خانواده گشتاسپ با خود وخانواده اش ØŒ اعترا٠میکند . زال زر، به کردارتاج بخش، به نمایندگی ازهمه پهلوانان وبزرگان ØŒ با پیشنهاد کیخسرو درگزینش لهراسب برای شاهی ØŒ ضدیت میکند Ùˆ اورا شایسته شاهی نمیداند . زال زر، ازشیوه تÙکرلهراسب درباره مسئله مرگ Ùˆ همانندیش با کیخسرو آگاه بود، Ùˆ ازاین رومخال٠سرسخت شاهی لهراسب بود Ùˆ با اکراه درونی ومهری Ú©Ù‡ به کیخسرو داشت ØŒ ناچار، تن به این گزینش میدهد ØŒ ولی بو میبرد Ú©Ù‡ این گزینش به ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ کشیده خواهد شد . زال زرمیگوید:
مرابخت ازآنگه به تاراج داد که لهراسب را خسرو این تاج داد
همی خاک خوردم درآن انجمن
نکوهش ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† رسیده به من
به شاهی نکردم براو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
روانم ، گمانی همی داد ازاین
این اندیشه مرگ Ú©Ù‡ کیخسرو ولهراسب داشتند، به جدائی دوجهان ازهم Ùˆ « ارجمند ناشمردن خاک Ùˆ زندگی درگیتی » کشیده میشد Ú©Ù‡ برضد اندیشه سیمرغ بود Ú©Ù‡ خوشه درآسمان شمرده میشد ØŒ Ùˆ جانها درگیتی دانه های Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ شده او بودند . خدا وگیتی، یک گوهر داشتند Ú©Ù‡ به هم پیوسته بودند وبا چنین اندیشه مرگی ناسازگاربود .
زمین ( خاک = آخو= هاگ) ، همان ارتای خوشه است که درآسمان ، باغست( سبزax-saena ) ودر زمین ، گنج است. زمین ( خاک ) و آسمان ، دوچیز مختل٠و ناهمگوهرباهم نبودند .
خاک( زمین ) بود ØŒ Ú©Ù‡ شعله میکشید وازآن ØŒ آسمان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª. زمین، آسمان میشد Ùˆ آسمان، زمین میشد . این اصل متامورÙوز( ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯= دگردیسی ) در« خاک » بود . درجهان بینی میترائیسم ØŒ زÙهره ( ونوس = Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª = سیمرغ ) اینهمانی با عنصرخاک Ùˆ با « مار» Ùˆ با کبوتر وبا نوزاد زنبورعسل وقتی پر درمیآورد ( پروانه میشود) Ùˆ چراغ دارد . اینها همه ØŒ نماد برای تØÙˆÙ„ ( گشتگاه= Transitos) هستند . مار، چون هرسالی پوست کهنه اش را میاندازد Ùˆ پوست تازه پیدا میکند، Ùˆ همیشه با جامه نواست، بیان همین اصل تØÙˆÙ„ بود . همچنین چراغ وشمع، مانند شعله آتش، اصل تØÙˆÙ„ شمرده میشدند، چنانچه دراشعار عطارآتش( گرما )ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ دگردیسی هیزم ØŒ به لعل بدخشان Ùˆ آهن به یا قوت رمانی شمرده میشود . خاک ( هاگ= آخ درکردی، Ùˆ یاغی = زمین )اصل متامورÙوزشمرده میشد ØŒ Ùˆ ربطی به اصل ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒÙ† بودن نداشت . ایرانی ØŒ خاک را( Erde= earth= ارض= ارتا) میبوسید ØŒ چون معشوقه اش ØŒ چون همان سیمرغ بود ØŒ ولی به او سجده، به معنای اسلامی Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ کردن Ùˆ خاضع ومطیع شدن باشد ØŒ نمیکرد . بوسیدن خاک ØŒ همبوسی وهمآغوشی انسان با خدا ( عشق ورزی عاشق Ùˆ معشوق ) بود ØŒ نه خمیدن پیش الله Ú©Ù‡ پیکر یابی قدرت مطلقست.
ازاین رو بود که خم شدن ، مسئله اصلی نبود، بلکه میشد انگشت
برخاک زد و لب را با آن آلود و بدینسان ، سوگند خورد . سوگند
یادکردن با بوسیدن خاک ، همارزش و همگوهر با سوگند رویارو
با شعله آتش بود . چنانکه زال زر که نقش تاج بخش را درایران
داشت، بنا برمرجعیتی Ú©Ù‡ « تاج بـخـشی » با خود میآورد ØŒ ØÙ‚
اعتراض Ùˆ سرکشی رویارو با شاه را داشت ØŒ وشاه ØŒ ØÙ‚ سلب چنین قدرتی را ازتاج بخش نداشت .مرجعیت تاج بخشی، قابل عزل ازطر٠شاه نبود . برغم اینکه موبدان زرتشتی
کوشیدند Ú©Ù‡ این ØÙ‚ را ازخانواده رستم Ùˆ پهلوانان، سلب کرده Ùˆ
ازآن خود سازند، Ùˆ طبعا درداستانهائی Ú©Ù‡ درشاهنامه مانده بود، Ùˆ وبا دستکاریها موبدان درعهد ساسانیان این مرجعیت ØŒ Ù…ØÙˆ ساخته شده است ØŒ ولی بازرد پای آن، بخوبی درشاهنامه باقی مانده است . سام نریمان ØŒ پدر زال ØŒ
1- درتجاوز نوذر Ø§Ø²Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ ÙˆØ¸Ø§ÛŒÙØ´ ØŒ وزال زر2- درمورد تجاوزخواهی کاوس ولشگرکشی به مازندران Ùˆ3- هم در تعیین جانشین کیخسرو ØŒ Ùˆ روی برگرداندن کیخسرو ازشاهی، Ú©Ù‡ برای زال زر ØŒ Ù†ÙÛŒ « ارجمندی خاک = ارجمندی گیتی » بود ØŒ از ØÙ‚ اعتراض ورایزنی Ùˆ تعیین جانشین Ú©Ù‡ در« مرجعیت تاج بخشی » موجود است ØŒ بهره میبرد، Ú©Ù‡ هیچ شاهی ØÙ‚ سلب این مرجعیت را ازآنها نداشت . « شاهی» درایران، وارونه نتیجه گیریها ئی Ú©Ù‡ ازمطالعات تاریخی شـده ØŒ وهمچنین وارونه Ù…Ùهوم شاهی Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی دردوره ساسانیان داشتند Ùˆ درشاهنامه نیز بازتابیده شده ØŒ استوار براصل« یوغ» بود . سراندیشه یوغ = گواز= امر= همزاد نیز، « بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ شاهی » بود. « شاه » اساسا ØŒ نام سیمرغ یا رام است ØŒ Ùˆ « پادشاه »، به معنای « Ø¬ÙØª سیمرغ یا رام »است Ú©Ù‡ « بهرام = روزبه » باشد . این اندیشه Ø¬ÙØª بودن دونیرو ،که اصل سه تا یکتائیست، شاهی را معین میساخت . نیروی میانی که، آن دونیرو را به هم Ø¬ÙØª میکند، « پیدایش بهمن ØŒ درمراسپند » است ØŒ Ú©Ù‡ نام سه روزپایان هرماهند . «همکاری سه نیروی برابر باهم ØŒ وجدا ناپذیرازهمدیگر » ØŒ شاهی را معین میساخت .
رام Ùˆ بهرام Ùˆ ماراسپند( Ú©Ù‡ درختش غار، یا ماه بهشتی، یا سنگ یا دهمست = دهم + است = تخم دهم = تخم آتش شعله ور ) Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø¯Ø±Ø®Øª هرماهی ØŒ وخوشه = شعله بودن در هرماهی Ùˆ یا زمان هستند. دهم ØŒ همان واژه « ده = داه = داگ »است Ú©Ù‡ درآلمانی تاگ ( روز)Tag ØŒ ÙˆØ¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ « داغ »، Ùˆ درانگلیسی « دی day» شده است . وواژه « تاج » Ùˆ « تاج بخش » نیز همین واژه است . پیش ازاینکه با دقت این موضوع بررسی شود ØŒ برجسته وچشمگیرساختن این نکته، اهمیت دارد Ú©Ù‡ این سه نیرو، دریک پایه باهم قرارمیگیرند . این« سه نیروباهم » هستند Ú©Ù‡ شاهی را معین میسازند . تا Ú†Ù‡ اندازه این اندیشه درتاریخ ایران ØŒ مراعات شده یا نشده است ØŒ مسئله دیگراست . ولی با این معیاربنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بود Ú©Ù‡ ØÙ‚انیت شاهی درایران ØŒ درضمیرها سنجیده میشد. اینکه تصورمیشود، زال زر Ùˆ رستم، همیشه برغم نگهبانی وپاسداری ایران، غلام وچاکرو غلام ØÙ„قه بگوش شاهان یا ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± بدانها بوده اند، یک خیال کودکانه است . این بستگی، مسئله ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ نبود ØŒ بلکه مسئله همکاری وهمپرسی سه نیروی برابرو همگوهربود . آنها نمیخواستند Ú©Ù‡ مقام شاهی را تصر٠کنند ØŒ وخودشان شاه بشوند ØŒ چون خودشان، جزو« سه پایه= سه خوشه= سه شعله= سه آتشدان » شاهی بودند ØŒ Ú©Ù‡ درآمیزششان باهم ØŒ « شاهی » معنا ÙˆÙ…ØØªÙˆØ§ داشت. آنها ضامن نگاهبانی ارزشهای سیمرغی درØÚ©ÙˆÙ…ت بودند، واین مرجعیت Ùوق العاده مهمی بود Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… آنرا ازاین داستانها زدوده اند، ولی با درک دقیق خود این داستانها، میتوان به وجود واهمیت Ùˆ اشکال گوناگون ٠چنین مرجعیتی، Ù¾ÛŒ برد . دربهمن نامه این اندیشه در« شاهی هما » ØŒ عبارت به خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است .دودختر رستم ØŒ یکی « پیشرو» Ùˆ دیگری « رایزن Ù» « هما » میشوند، واین سه باهم ØŒ بنیاد گذارداستانی، یا اسطوره ای سلسله هخامنشی میگردند . هما Ùˆ آذرگشسپ Ùˆ زربانو ØŒ هرسه نام یک خدایند.آذرگشسپ ،« آذرخوش» نیزنامیده میشود( مسعودی درکتاب التبیه والاشرا٠نام این آتشکده را آذرخوش نوشته است ØŒ Ù…ØÙ…دعلی امام شوشتری ) و« گیاه شاه اسپرم »، « خوش اسپرم »نیز نامیده میشود . Ùˆ خوش Ùˆ خوشه Ùˆ قوش(لوری قوش= هما ) بهترین گواه ØŒ بریکی بودن این سه چهره و« سه گوشه بودن٠شاهی» است.
تاج ، خوشه ای بود
که اینهمانی با شعله آتش داشت
تاج بخش، پهلوانان سیمرغی بودند
« تاج » ØŒ نماد سیمرغ بود، چون دربنیاد، خوشه ای بود Ú©Ù‡ اینهمانی با شعله آتش داشت .« تاج » دراصل ØŒ ازاسپرغمها وبستان Ø§ÙØ±ÙˆØ² ( تاج خروس= اردشیرجان = ارتا خشتره گان ) Ùˆ خوشه های گندم وجو وبرگ مورد(= مرسین= گیاه خدای خرّم ) Ùˆ برگ بو (= غار= ماه بهشتی= دهمست = دهم+ است= رندLaurel tree=Lorbeer baum ) ÙØ±Ø§Ù‡Ù… میشد، Ùˆ شاهان وبزرگان روزهای عید Ùˆ جشن، ومردمان ØŒ در زمان دامادی برسر میگذاردند ( برهان قاطع ) . ردپای این اندیشه، درادبیات باقی مانده است. ازجمله خاقانی گوید :
یا کلاهی کزگیا Ø¨Ø§ÙØ¯ شبان برسر تاج کیان خواهم ÙØ´Ø§Ù†Ø¯
باتاج خسروی ، چه کنی ازگیا ، کلاه
با ساز ٠باربد ، چه کنی پیشه (= نای ) شبان
نامهای « 1- تاج ØŒ 2- دیهیم ØŒ 3- بساک » همه بهترین گواه براین نکته اند . بساک ØŒ تاجی ازگلها وریاØÛŒÙ† Ùˆ اسپرغمها Ùˆ برگ مورد است ØŒ Ú©Ù‡ پادشاهان Ùˆ بزرگان روزهای عید برسرمیگذاردند . این واژه از « بسه » ساخته شده است، Ú©Ù‡ همان «واس= وسه » است Ú©Ù‡ خوشه باشد ØŒ وپیشوند واژه « باسـتـانی » است ØŒ Ú©Ù‡ به «اکلیل الملک» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بسه وبسک ØŒ به دسته گندم وجو دروکرده ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بسدک ØŒ دسته گندم Ùˆ جو دروکرده Ùˆ اکلیل الملک Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . بساروب بنا بر رشیدی به خوشه چینی Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . درپشتو ØŒ « بسیا » به زمین کشت وزرع شده ØŒ Ùˆ آبادی مسکون Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . نام شهر« ÙØ³Ø§Â» ازهمینجا میآید . « خوشه وخرمن » ØŒ همیشه متلازم پدیده« جشن وسور» بود . برسرنهادن تاج خوشه = شعله ØŒ چند معنای جداناپذیرازهم داشت. یکی آنکه بیان اصل آبادکردن است ØŒ دوم آنکه بیان اصل جشن سازیست . سوم آنکه نشان « پیشرو خورشید Ùˆ روشنی بودن » است . پدیده « پیشروبودن » ØŒ مربوط به مقوله« گشتگاه = = مرØÙ„Ù‡ تØÙˆÙ„ ومتامورÙوز» است ØŒ Ú©Ù‡ یهوه Ùˆ اهورامزدا Ùˆ الله، آنرا ØŒ Ù†ÙÛŒ وطرد میکردند، چون آنها، روشنی را یکراست ØŒ خلق میکردند . این ØŒ تخم آتش بود، Ú©Ù‡ با گشتگاه یا جای متامورÙوزبه شعله ØŒ Ùˆ گشتگاه ازشعله ØŒ به گرمی Ùˆ روشنی کار داشت . این، « درخود ازچیزی به چیز دیگرگشتن » ØŒ بیان اصالت انسان ØŒ واصالت گیتی واصالت ماده( تن Ùˆ خاک ) بود . زرتشت ØŒ Ú©Ù‡ با خلق آتش از روشنی اهورامزدا ØŒ یا آوردن آتش ازبهشت کار داشت، این مرØÙ„Ù‡ گشت را ØŒ منتÙÛŒ Ùˆ نابود ساخت . درتورات ØŒ یهوه ØŒ یکراست ØŒ روشنی( درعبری به روشنی، ئور Or Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ همان هور= خورشید باشد ) را خلق میکند . روشنی ØŒ متامورÙوزشعله آتش نیست. اینها همه« مرØÙ„Ù‡ تØÙˆÙ„ یا گشتگاه » ØŒ وطبعا، اصالت گیتی وتن وخاک را، نابود Ùˆ انکار میکنند . ازاین پس، آخوند Ùˆ موبد Ùˆ کاهن Ùˆ کشیش این ادیان ØŒ ازمتامورÙوز گوهر انسانی خودشان به بینش، روی برمیگردانند ØŒ Ùˆ Ùقط بازتابنده روشنی Ù٠یهوه ویا پدرآسمانی ویا الله Ùˆ یا اهورامزدا هستند . درست همین ارث را در ممالک اسلامی به قشر« روشنÙکر» نیز واگذارده اند . روشنی وگرمی ØŒ از متامورÙوز گوهرورندگی خود ٠اینها ØŒ پیدایش نمی یابد ØŒ بلکه مانند آخوندها ØŒ وام گیرنده روشنی هستند.
آنها ازقرآن ØŒ روشنی قرض میکنند ØŒ اینها از متÙکران غرب . ازاین رو پدیده٠« Ø³ØØ±Ùˆ سپیده دم » ØŒ Ú©Ù‡ بیان « مرØÙ„Ù‡ گشت ازتاریکی به روشنائی » بود، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زنخدائی سیمرغی ØŒ ارزش Ùوق العاده داشت. اساسا « ابلیس = البیس » Ú©Ù‡ برق زدن ناگهانی بود ØŒ این Transitos را نشان میداد . دراروپا به شیطان ØŒ Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±Luzifer میگویند ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±ØŒ نام « زÙهره = ونوس» است، Ú©Ù‡ درآسمان، اینهمانی ستاره Ø³ØØ±ÛŒ دارد . چرا ونوس، خدای زیبائی وعشق ØŒ شیطان شد؟ همانسان Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ برق ناگهانی = البیس هست ØŒ «ابلیس « قرآن ومØÙ…د گردید . Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±( روشنی Lux+آوردن+ ØÙ…Ù„ کردن ferre ) به معنای « آورنده روشنائی= آبستن به روشنائی Ùˆ مامای روشنائی ازتاریکی » است. این توراتست Ú©Ù‡ نمیتوانسته است چنین گشتگاهی= متامورÙوزی= دگردیسی را تاب بیاورد . در اشعیاء خطاب به زÙهره = ونوس کرده میگوید ( 14/12 ) « ای زÙهره ØŒ Ø¯Ø®ØªØ±ØµØ¨Ø ØŒ چگونه ازآسمان ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ای Ú©Ù‡ امتها را ذلیل ساختی . چگونه به زمین اÙکنده شده ای وتو در دل خود Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ بآسمان صعود نموده کرسی خود را بالای ستارگان خواهم Ø§ÙØ±Ø§Ø´Øª وبرکوه اجتماع دراطرا٠شمال جلوس خواهم نمود. بالای بلندیهای ابر صعودکرده مثل ØØ¶Ø±Øª اعلی خواهم شد. Ù„Ú©Ù† به هاویه باسÙلهای ØÙره ÙØ±ÙˆØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ شد .... » .
بدینسان ØŒ Ø¯Ø®ØªØ±ØµØ¨Ø ØŒ ستاره Ø³ØØ±ÛŒ یا زÙهره ( درایران، زاور نامیده میشد ) Ú©Ù‡ پیشرو روشنی Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ø³Øª Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ را میآورد ØŒ همان « شیطان Ùˆ ابلیس » ملعون میشود . موبدان زرتشتی ØŒ راه دیگری برای برکنارکردن « زÙهره » درپیش Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ یهودیان . زÙهره ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « رام ØŒ دخترسیمرغ » بود . « رام » ØŒ زنخدای Ù†ÛŒ نوازی( موسیقی) وجشن وموسیقی نوازی ) وباده Ùˆ برهنگی بود . این زنخدا، Ú©Ù‡ نخستین تابش سیمرغ ( بغ= خدای مهر ) بود ØŒ گوهر سیمرغ را نشان میداد، نزد ایرانیان Ùوق العاده Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ بود . ازاین روموبدان زرتشتی « رام » را، مرد Ùˆ نرینه ساختند ØŒ Ùˆ « Ù†ÛŒ » را در رام یشت ØŒ تبدیل به « نیزه جنگ » کردند. ازدختر سیمرغ ØŒ Ú©Ù‡ اصل عشق Ùˆ موسیقی وجشن بود، خدای جنگ ساختند ! Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران به زÙهره ØŒ بیدخت وزاور Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯. بیدخت ØŒ سبکشده « بغ + دخت » است . این مشتبه سازی « رام » با «اناهیت » ازسوی موبدان زرتشتی، از شعرابونواس Ú©Ù‡ خودایرانی بوده است، بخوبی نمایان میگردد.ابونواس میگوید :
اذوجهت ناهیذ نجدیه Ùˆ ØØ§Ù† من بیذخت اعواز
ناهید ازسوی نجد برآمد Ùˆ بیدخت تزدیک ÙØ±ÙˆØ±Ùتن است ( ازمØÙ…دعلی امام شوشتری ) .
دراین نکته ØŒ جای هیچ Ø´Ú©ÛŒ نیست Ú©Ù‡ « مهر Ùˆ بغ » نام سیمرغ بوده است Ùˆ خدای مهر، زن بوده است . موبدان زرتشتی، نام خدای مهررا از سیمرغ ØŒ سلب، Ùˆ به میتراس = مهراس = مرداس داده اند Ú©Ù‡ همان Ø¶ØØ§Ú© درشاهنامه میباشد ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت بشدت با او مخال٠بوده است . بهترین گواه براینکه « بغ» و« مهر» ØŒ زن است ØŒ ازنام ماه مهرگان در سغدی ØŒ آشکارمیگردد . در سغدی به ماه مهرگان ( میترا گان ) =Baga-kaanich BagakaanchÚ¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ به معنای « بغ کنیز، زنخدای دوشیزه Ùˆ Ù†ÛŒ نواز» است . کانیا Ùˆ گانیا وگانا ØŒ هم Ù†ÛŒ است وهم زن ( معرب گانا ØŒ غنا ØŒ تغنی است ). « ببر بیان » رستم ØŒ همین بیور بغان ( سگ٠آبی سیمرغ یا خدایان ) میباشد . دو نکته مهم Ú©Ù‡ گوهر این خدا را مشخص میسازد ØŒ یکی Ù„Ù€ÙØ®ØªÛŒ Ùˆ برهنگیست، Ùˆ دیگری جشن است. در سغدی به برهنه Ùˆ لخت بغنه bagna Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ به پرستشگاه ومعبد این زنخدا بغن bagn=bagan Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . خدا، برهنه ولخت است. آنچه خدائیست ØŒ برهنه ولخت میباشد . همچنین به جشن عروسی « بغنه پیش کته» bagane-pish-kete Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . وبه بخشیدن bagd بغد Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ چون گوهراین خدا ØŒ خود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† وخود تگاندن= تکاندن ( تاگ = تاج ) است.ازهمین واژه بخوبی میتوان اصل « تاج بخشی » را ØØ³ کرد . « امره = مره» نام سیمرغ ØŒ درمرØÙ„Ù‡ خود تکاندن وخود Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† است ( پیشوند مردم Ùˆ امرداد ) و« چمره » نام سیمرغ Ø¯Ø±ØØ§Ù„ت ÙØ®ÙˆØ¯ پراکندن وخود پخش کردن است ( تبدیل به جمره ØŒ یا به چمران، شمیران شده است ).
درتورات دیده میشود Ú©Ù‡ با روشنی وبینش ( با خوردن ازدرخت Ù…Ø¹Ø±ÙØª ) ØŒ انسان، اندام زایشی ( تن ) خود را میپوشاند . تن Ú©Ù‡ اندام زایشی باشد ØŒ تنها نشان اندام زایشی نبود ØŒ بلکه همه وجود انسان را Ø¯Ø±Ø¨Ø±Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . انسان درکل وجودش ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هست . آدم ÙˆØÙˆØ§ ØŒ با نخستین بینش وروشنی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابند، ازتن خود ØŒ شرمگین میشوند . این، بÙÙ† خوارشماری زندگانی درگیتی Ùˆ زندگانی خاکی ØŒ Ùˆ معنای تازه خاکست Ú©Ù‡ درپیش نداشت . اینست Ú©Ù‡ رام= زهره، دخترسیمرغ، لخت وبرهنه است، چون درست به خاک وتن Ùˆ به زندگانی درگیتی، ارج مینهد، چون « برهنیدن» Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† باشد، دراصل، زائیده شدن درگیتی است . رام دریک دستش، خوشه انگوراست، Ú©Ù‡ هم نماد انگور( باده= نماد متامورÙوز= مستی ) Ùˆ هم نماد « گوهرخوشه ای او » هست. واین خوشه انگوررا به سیمرغ ØŒ هدیه میدهد .
سکولاریته
بازگشت٠زÙهـره یا« رام »
در روان هاست
نه « ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡Ù Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… خشک پیچیده ازغرب»
رام،« مادر زندگی» Ùˆ « خدای زمان = زروان » است . با رام است Ú©Ù‡ در« گـَشـت زمان » ØŒ « جشن » ØŒ نقطه Ù…ØÙˆØ±ÛŒ زندگانی اجتماعی میگردد . اینست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ دین ØŒ « دین جشنی » بود . خویشکاری موبدان وهیربدان ØŒ سازمان دادن جشن ها دراجتماع بود . زمان ØŒ گشتگاه رام ØŒ روند٠جشن بود .« جشن»، گرانیگاه دین سیمرغی بود . جـشـن ØŒ اصل اجتماعساز بود ØŒ نه « ایمان به یک کتاب مقدس یا شخص مقدس». سکولاریته ØŒ هیچگاه درانتظاربهشت یا زمان آخرو ظهوریک منجی، نمی نشیند ØŒ Ùˆ به وعده های توخالی بهشت، گوش ÙØ±Ø§Ù†Ù…یدهد ØŒ بلکه در رندگی درگیتی ØŒ بهشت یا جشن را میخواهد. این، « زندگانی تهی ازجشن درگیتی» هست که، نیاز به وعده Ùˆ روءیای بهشت درآینده ØŒ یا در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ این جهان را دارد . زرتشت ØŒ آتش را ازبهشت میآورد . به عبارت دیگر، جایگاه جشن ØŒ درگیتی نیست. درست این ØŒ برضد جهان بینی زال زرو رستم بود . زÙهره یا رام ØŒ بنیاد گذار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جشن هستند . سکولاریته ØŒ با وارد کردن یک ماده درقانون اساسی ØŒ یا با ترجمه کتابهای گوناگون ازاندیشمندان غرب ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ نمیشود . این پیکر ٠لخت وبرهنه Ùˆ رقصان ÙÙˆ نوازنده Ùˆ ساقی ٠رام یا زÙهره است Ú©Ù‡ آگاهبود همگانی را ØŒ آگاهبود جشنی میسازد . خویشکاری ØÚ©ÙˆÙ…ت(شاهی)،جشن سازیست .
جشنگاه درهرشهری ØŒ باید میان شهرباشد وجایگزین مساجد ومعابد گردد . نیایشگاهها ØŒ باید جشنگاه ها باشند. غایت نیایش وگوهرنیایش، جشن است . معابد Ùˆ مساجد Ùˆ آتشکده ها وکلیساها، باید تبدیل به « جشن گاه زندگی درگیتی » گردند . جشن، نه تنها مرهم برای نابرابریهای اجتماعیست ØŒ بلکه درست برای « ایجاد برابری اجتماعی Ùˆ طبقاتی Ùˆ سیاسی Ùˆ دینی » است . گرانیگاه مسائل ایران ØŒ دوهزارسالست Ú©Ù‡ مسئله « امتیازطبقه موبدان Ùˆ آخوندها ÙˆÙقها Ùˆ علمای دین » ازهمگان است ØŒ نه مسئله تبعیض طبقات اقتصادی . این تبعیض بنیادیست Ú©Ù‡ بایستی نخست ازبین برده شود ØŒ تا « مای اجتماعی ویا مای ملی » ØŒ دراثر« جشن » ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شود . « دموکراسی » هم ØŒ «جامعه جشنی » است .
بازگشت٠زÙهره یا« رام » ØŒ بزرگترین یاغیگری Ùˆ طغیان وسرکشی دربرابر ادیان نوری ( Ú†Ù‡ مسیØÛŒØª ØŒ Ú†Ù‡ اسلام ØŒ Ú†Ù‡ زرتشتی ØŒ Ú†Ù‡ یهودیت ) میباشد. واین پرچم طغیان Ùˆ یاغیگری را مولوی بلخی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بازبا گستاخی بی نظیرش، Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªÙ‡ است . خدایان نوری ØŒ ازیهوه Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا اهورامزدای زرتشت ØŒ ازپدرآسمانی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا الله ØŒ همه بزرگترین دشمن خود را در زهره = Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª = رام وسیمرغ میدیدند، Ùˆ اورا هست Ú©Ù‡ ابلیس ودجال Ùˆ شیطان Ùˆ اهریمن Ùˆ جمشید Ú©ÙØ´ Ùˆ زدارکامه Ùˆ زائوکش یا « لواط کننده با خود » یا« روسپی= جنده » دانسته اند. واژه « آسیب » Ú©Ù‡ ØØªØ§ درغزلیات مولوی به معنای « عشق » است ØŒ تبدیل به « گزند Ùˆ آزار» کرده اند . «عشق » ØŒ اصل آزاراست . همچنین« ویناس» Ú©Ù‡ تبدیل به واژه « گناه » امروزه ما شده است ØŒ به معنای قوناس وقوناخ ( عشق ومهمانی) است. همه اینها ØŒ بیان مسخسازی Ùˆ واژگونه سازی ارزشهای Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل نخستین است .
این مولوی بلخیست Ú©Ù‡ « زÙهره » را Ú©Ù‡ یهودیت ومسیØÛŒØª ØŒ تبدیل به شیطان کرده بودند ØŒ ودراسلام نام « ابلیس» بدو داده شده بود ØŒ پیکریابی اندیشه سکولاریته است، با دلیری Ùˆ گستاخی بی نظیری ØŒ از سر، در غزلیات خود ØŒ به کردار اصل عشق Ùˆ طرب Ùˆ زیبائی زنده ساخت . او خدا را، درغزلیات خود ØŒ باز ازنو به کردار « عاشق Ùˆ مطرب Ùˆ ساقی » تصویرکرد .
زÙهره عشق Ù‡Ø±Ø³ØØ±ØŒ بر درما Ú†Ù‡ میکند ØŸ
دشمن جان صدقمر، بر درما چه میکند ؟
هرکه بدید ازو نظر ، باخبراست وبی خبر
او ملکست یا بشر؟ بر درما چه میکند ؟
زیرجهان ، زبر شده . آب، مرا زسر شده
سنگ ازو، گهرشده ، بر درما چه میکند ؟
در زاهدی شکستم ØŒ به دعا نمود Ù†ÙØ±ÛŒÙ†
که برو که روزگارت ، همه بیقرار بادا
تن ما ، به ماه ( سیمرغ ) ماند، که زعشق میگدازد
دل ما ØŒ Ú†Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ زÙهره ØŒ Ú©Ù‡ گسسته تار بادا
به گداز ماه منگر، به گسستگی زÙهره
تو ØÙ„اوت غمش بین ØŒ Ú©Ù‡ بکش هزار بادا
چه عروسی است درجان، که جهان زعکس رویش
چو دو دست نو عروسان، تر و پرنگار بادا
بادا مبارک درجهان، سور و عروسیهای ما
سورو عروسی را خدا ، ببرید بر بالای ما
زÙهره ØŒ قرین شد با قمر، طوطی ØŒ قرین شد با شکر
هرشب، عروسی دگر، ازشاه خوش سیمای ما
این سرکشی Ùˆ سرپیچی Ùˆ یاغیگری ازخود٠گوهر رامی یا زهره ای مولوی بود، Ú©Ù‡ دراو، باز برانگیخته Ùˆ بسیج شده بود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ،« روان هرانسانی» ØŒ گوهر « رام = زهره ØŒ خدای عشق Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص وشعرو زیبائی Ùˆ شناخت » را دارد( رام = روان ØŒ آنندراج ) . Ùˆ این روان یا رام است Ú©Ù‡ « Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯Ù‡ آتش جان » هرانسانی است . این رام هست Ú©Ù‡ آراینده Ùˆ نظم موسیقائی به تن میدهد ( گزیده های زاد اسپرم ØŒ 29 ØŒ 7 ). در روز بیست ویکم ØŒ روز رام است، Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ø¨Ø±Ø¶ØØ§Ú© چیره میشود . دراین روزبود Ú©Ù‡ برای چیرگی بر« اصل زندگی آزاری ØŒ ضد قداست جان » ایرانیان ØŒ زنار،یا کمر بند Ú©Ù‡ دراصل، سی وسه رشته ( خدایان زمان) بود، به کمر Ù…ÛŒ بستند ( آثارالباقیه Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† )ØŒ تا سوگند ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ به این اصل بزرگ، یاد کنند . موبدان زرتشتی ØŒ اینهمانی رام با روان انسان را، دربن انسان ØŒ ØØ°Ù کرده ØŒ Ùˆ آن را جزو « بن جانوران » کردند ( بندهش ØŒ بخش چهارم، پاره 35 ) . دستانی یا Ù„ØÙ†ÛŒ را Ú©Ù‡ باربد برای « رام جید» Ú©Ù‡ روز 28 ماه باشد، ساخته است ،« نوشین باده یا باده نوشین » نام دارد . گوهرزنخدا رام ( درتصویربالا Ú©Ù‡ با خوشه انگوراست) ØŒ باده نوشین است . ساقی بودن Ùˆ مطرب بودن Ùˆ عشق Ùˆ عاشق Ùˆ معشوق بودن ØŒ گوهر خدای مولوی گردید ØŒ Ú©Ù‡ همه بازتاب تصویر ٠زهره (رام ) وماه ( = سیمرغ ) است .
مرده Ø¨ÙØ¯Ù… ØŒ زنده شدم ØŒ گریه Ø¨ÙØ¯Ù… ØŒ خنده شدم
دولت عشق آمد ومن ، دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا ، جان دلیر است مرا
زَهره شیر است مرا ØŒ زÙهره تابنده شدم
زÙهره Ø¨Ù€ÙØ¯Ù… ØŒ ماه شدم ØŒ چرخ دوصد تاه شدم
یوس٠بودم ( اصل زیبائی) زکنون ، « یوس٠زاینده » شدم
ازتوام ای Ø´Ùهره قمر، درمن Ùˆ درخو دبنگر
کز اثر خنده تو ( هلال ماه ، خندانست) گلشن خندنده شدم
مقبل ترین Ùˆ نیک پی، Ø¯Ø±Ø¨Ø±ÙØ¬ زهره ØŒ کیست؟ نـی .
زیرا نهد لب بر لبت ، تا ازتو آموزد ، نوا
نی ها وخاصه نیشکر، برطمع آن بسته کمر
رقصان شده درنیستان ، یعنی تعزّ من تشا
Ø¨Ù€ÙØ¯ بی تو، Ú†Ù†Ú¯ Ùˆ نی، ØØ²ÛŒÙ† . Ø¨ÙØ±Ø¯ آن کنارو، بوسه این
Ø¯Ù Ú¯ÙØª : میزن بر رخم ØŒ تا روی من یابد بها
دراینجا Ú©Ù‡ مولوی ØŒ دربرج زÙهره ØŒ Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ یابد ØŒ درست نشان بقای تصویر « رام » در ذهن اوست . این زÙهره یا رام است Ú©Ù‡ آرمان هستی یا زندگی انسان برای او میگردد
همیشه دامن شادی کشیدمی سوی خویش
کشد کنون ک٠شادی ، به خویش دامانم
زبامداد کسی غلملیج ( غلغلک= گل خوجه ) میکندم
گزا٠نیست که من ناشتاب ، خندانم
ترانه ها زمن آموزد این زمان ØŒ زÙهره
هزار زÙهره ØŒ غلام دماغ سکرانم
واو ازیاد نمی برد Ú©Ù‡ این شمس تبریزیست Ú©Ù‡ گوهر زÙهره را دروجود او، ازسر برانگیخته است :
شمس تبریز مرا ØŒ طالع زÙهـره داد است
تا Ú†Ùˆ زÙهـره ØŒ همه شب جز به بطرمی نروم
بطر، درشادی Ùˆ نشاط Ùˆ خرّمی به اوج Ø±ÙØªÙ† است . بطر، گردن Ú©Ø´ÛŒ کردن است . این ÙØ·Ø±Øª رامی یا زÙهره ای در مولوی، ازنو بسیج Ùˆ زنده میشود ØŒ Ùˆ این گوهر انسانیست Ú©Ù‡ زندگی را از ملول بودن میرهاند :
ازملولی هرکه گرداند سری درکشم درچرخش و گردان کنم
آن ملولی، دÙنبل « بی عشقی» است
جان اورا عاشق ایشان کنم
عاشـقـی چـبـود ؟ کمال تشنگی
پس بیان چشمه ØÛŒÙˆØ§Ù† کنم
صبرنماندست Ú©Ù‡ من ØŒ گوش سوی نسیه ( ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ بهشت) برم
عقل نماندست که من ، راه به هنجار روم
عقل مزورو Ù…ØµÙ„ØØª بین وسرد ØŒ Ú©Ù‡ دنبال راه همه میرود
Ú†Ù†Ú¯ زن ای زÙهره من ØŒ تاکه برین تن تن تن
گوش برین بانگ نهم ، دیده به دیدار برم
بادا مبارک درجهان ، سور و عروسیهای ما
سور وعروسی را خدا ، ببرید بر بالای ما
زÙهره ØŒ قرین شد با قمر، طوطی، قرین شد باشکر
هرشب ، عروسی دگر، از « شاه خوش سیمای ما »
این زÙهره ØŒ دخترصبØÛŒ Ú©Ù‡ تورات دراو، شیطان را میشناسد ØŒ واین زÙهره Ú©Ù‡ دراسلام ØŒ زنیست Ú©Ù‡ هاروت وماروت دل به او Ù…ÛŒ بازند وبدین علت، ازگستره ٠خدائی، طرد میگردند ØŒ ازسر، Ø¯Ø±ÙØ´ خود را برضد « Ø¶ØØ§Ú© زدارکامه Ú©Ù‡ در قربانیهای خونی ØŒ گوهر جشن را Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª » در غزلیات مولوی Ø¨Ø±Ù…ÛŒØ§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ .
آنگاه این روشنÙکرانی Ú©Ù‡ Ù„ÙˆØ²ÛŒÙØ±( آورنده روشنائی = زÙهره = شیطان= خدای ماما ) ازمتامورÙوز وجود٠خود ٠آنها ØŒ آتش Ù†ÛŒÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ ØŒ به Ù…Ù€ÙØ´ØªÛŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª خشک Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ٠یخزده وزمهریری از ÙلسÙÙ‡ غرب چسبیده اند، تا ایرانیان را سکولار کنند . این پیکر زیبای زÙهره یا رام هست Ú©Ù‡ همه را از زیبائیهای گیتی ØŒ مست Ùˆ خرّم Ùˆ رقصان میکند ØŒ نه چند تا Ù…Ùهوم خشکیده وبی Ø±ÙˆØ Ùˆ یخ زده Ùˆ ترجمه شده ازغرب .
سکولاریته ØŒ عاشق « رام » شدنست Ú©Ù‡ خدای تØÙˆÙ„ دادن گوهرجشنی خود ØŒ درروند زمان ودرگوهرانسانها ودرگیتی Ùˆ طبیعت هست . Ø¯Ø±ÙØ´ سرکشی برضد خدایان نوری را، Ú©Ù‡ مولوی Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªØŒ هیچ روشنÙکری درایران، تاکنون بوئی هم ازآن نبرده است ØŒ تاچه رسد به اینکه گستاخی وتوانائی آن را داشته باشد Ú©Ù‡ این Ø¯Ø±ÙØ´ را Ø¨Ø§Ø²Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ .
خدایان آورنده روشنی از تاریکی
بÙÙ† ها جویندگی Ùˆ بینش ØÙ‚یقت درهرانسانی
چیست که هردمی چنین ، میکشدم به سوی او ؟
عنبر، نی . و مشگ ، نی . بوی ویست ، بوی او
چرا رام یا زÙهره ØŒ اینهمانی با« بـوی » دارد ØŸ
چرا، زÙهره ØŒ کسیست Ú©Ù‡ میخواهد
خـدا را ازتخت ، بیندازد ؟
چرا زÙهره، کسیست Ú©Ù‡ قدرتهارا
برروی زمین ، سرنگون میـسازد ؟
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا ØŒ Ù¾Ù€ÙØ± مشـغـله Ú©Ù†
ای زÙهره ومَـه ØŒ زان شعـله٠رو
دو چشم مرا ، دو مَـشـعـلـه کن
کجاست مطرب جان( رام ) تا زنعره های صلا
دراÙکند ØŒ دم او ØŒ در هزار سر ØŒ سو دا
اگر زمین بسراسر، بـرÙویـد از « تـوبه »
بیک دم ، آن همه را ، عشق بدرود ، چو گـیا
ازآنکه توبه ، چو بند است ، بـند نپـذیرد
علوّ ٠موج Ú†Ùˆ Ú©Ù€Ùهسار و، غـره دریا
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سه خدا بودند Ú©Ù‡ « آورنده روشنی ازتاریکی » بودند : 1- رام (= زهره ØŒ درایران، زاور، خوانده میشد) Ùˆ2- سروش Ùˆ3- رشن( رشنواد ØŒ کسیکه داراب، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ هما را برای نخستین بار، میشناسد- درشاهنامه ) . درتورات ØŒ یهوه Ø¯Ø±Ù‡ÙØª روز خلقت ØŒ اصلا آتش را هم خلق نمیکند ØŒ ÙˆØµØØ¨ØªÛŒ ازآتش نیزنمیکند، Ùˆ « روشنی Ùˆ گرمی » ،ازآتش برنمیخیزد ØŒ بلکه در آغاز، خود یهوه ØŒ « روشنائی » را خلق میکند . روشنائی یهوه Ùˆ الله ØŒ ازآتش برنخاسته اند . روشنائی Ùˆ گرمی ØŒ متامورÙوز « آتش = تخم » نیست . بدین سان ØŒ انسان وجان ØŒ ازاصالت بطورکلی، Ùˆ از« اصل بینش Ùˆ روشنی بودن » Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند. تورات با این عبارت آغازمیشود Ú©Ù‡ : « وخدا Ú¯ÙØª : روشنائی بشود Ùˆ روشنائی شد، Ùˆ خدا روشنائی را دید Ú©Ù‡ نیکوست ØŒ Ùˆ خدا روشنائی را از تاریکی، جداساخت » . با جداساختن روشنی ازتاریکی Ùˆ خلق روشنائی مستقیما در آغاز، سرنوشت زÙهره ØŒ معین میگردد، Ú©Ù‡ خدای « آورنده روشنی از تاریکی Lucifer» بود . همینسان این خدایان ) ( زÙهره + سروش + رشن = Ú©Ø§ÙˆØªÙØ³ ) ØŒ هم در میترائیسم ØŒ وهم دردین زرتشت ØŒ خویشکاری ٠نخستین ٠خود را از دست میدهند . دراین دو دین ØŒ هرچند رام Ùˆ سروش Ùˆ رشن ØŒ نگاه داشته میشوند ( زرتشت درگاتا ØŒ Ùقط یکبارنام سروش را میآورد Ùˆ یادی از رشن نمیکند ) ØŒ ولی ازاصالت، انداخته میشوند ØŒ یا نقشهای «وردستی » به آنها داده میشوند. اهورامزدائی Ú©Ù‡ جایگاهش، روشنائی بیکران است، وهمه چیز را از روشنائی خود( ازهمه آگاهی خود) Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ دیگر نمیتواند ØŒ رام ( زاوَر= زÙهره ) Ùˆ سروش Ùˆ رشن را ØŒ به کردار « آورنده روشنائی از بÙÙ† تاریک انسانها » تاب بیاورد . اینست Ú©Ù‡ این هرسه خدا ØŒ از « بÙÙ† انسان » ØŒ تبعید Ùˆ طرد میشوند، Ùˆ ارج روشنی Ùˆ بینشی Ú©Ù‡ درجستجوی مستقیم Ùˆ بلاواسطه خود انسان ودرمتاموروÙوزگوهرخود انسان، ÛŒØ§ÙØª میشود ØŒ ازبین میرود . درلاتین دیده میشود Ú©Ù‡ Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±Lucifer Ú©Ù‡ به معنای « آورنده روشنی است هم به 1-زنخدای ماه ØŒ وهم 2- به ستاره Ø³ØØ±ÛŒ Ú©Ù‡ زÙهره باشد، Ùˆ هم3- به دیانا DianaÚ¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ خدای ماما ست Ú©Ù‡ یاری دهنده در زائیدنست، مانند سیمرغ Ú©Ù‡ آل نامیده میشده است، Ùˆ دراصل مامای زائیدن رستم از رودابه بوده است . این معانی سه گانه ØŒ روند زاده شدن خورشید( روشنی روز) از ماه درشب، بوده است . Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±ØŒ یا آورنده روشنائی ازتاریکی ØŒ Ú©Ù‡ بیان پیدایش وزایش روشنی وبینش Ùˆ Ú©Ù„ هستی، ازبÙÙ† وتخم هرچیزیست، راه را برای « خدای خلق روشنی » بکلی Ù…ÛŒ بست. ازاین رو، Ù„ÙˆØ³ÛŒÙØ±ØŒ ÙØ±Ø´ØªÙ‡ یاغی شد Ú©Ù‡ خدایان نوری را ازتخت میاندازد Ùˆ همچنین ØŒ قدرتهای زمینی را سرنگون میسازد.
این خدایان ) رام ØŒ سروش ØŒ رشن ) ØŒ درالهیات زرتشتی ØŒ نگاهداشته میشوند، ولی همه ØŒ گوهراصلی خود را Ú©Ù‡ در دین سیمرغی یا زال زری داشتند ØŒ از دست میدهند . تصاویرخدایان « رام» Ùˆ « سروش » و« رشن » ØŒ در الهیات زرتشتی، درست نابود سازنده ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران Ùˆ اصالت انسان Ùˆ اصالت گیتی Ùˆ خاک میگردند .
این هرسه ØŒ پیکریابی « آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒØŒ یا سپیده دمی، یا پگاهی » یا بسخنی دیگر، پیکریابی « اصل متامورÙوز مستقیم وبیواسطه ØÙˆØ§Ø³ ٠خود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ØŒ به آگاهی وبینش وروشنی » هستند . رام یا زÙهره ØŒ اینهمانی با « بوی » دارد، Ùˆ بوی ØŒ به « همه ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ اندام شناخت ÙˆÚ¯ÙØªØ§Ø± » ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . دربندهش( بخش چهارم، پاره 34 ) میآید « روان ØŒ آنکه با بوی درتن است : شنود، بیند Ùˆ گوید Ùˆ داند » . « بوی » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همانسان Ú©Ù‡ به « ØÙˆØ§Ø³ » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ به «آگاهبود Ùˆ شعور Ùˆ وجدان » نیز Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ØÙˆØ§Ø³ ØŒ از آگاهی Ùˆ بینش Ùˆ روشنی، جدا ساخته نمیشوند ØŒ بلکه انسان درهمان آن، Ú©Ù‡ ØØ³ میکند ØŒ روشن Ùˆ آگاه وبیننده نیز میشود . یا درهمان آن Ú©Ù‡ روشن Ùˆ آگاه میشود، ØØ³ نیز میکند . آگاهی وشعورووجدان ØŒ خویشکاری ٠نیروئی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « ØÙˆØ§Ø³Â» نیست . این اندیشه بسیار ژر٠، در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بوی = روان = رام = زÙهره » ریشه دوانیده است .
آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒ Ùˆ سپیده دمی ØŒ نه تنها آورنده روشنائی Ø§Ø²Ú˜Ø±ÙØ§ Ùˆ بÙÙ† تاریکست ØŒ بلکه هنر « پیش روی ØŒ پیش دوی ØŒ پیش تازی ØŒ پیش آهنگی » دارد . روان انسان ØŒ رام یا « بوی » بود . همه ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ نیروی شناخت انسان، هم آورنده روشنائی ازبÙÙ† تاریک بودند ØŒ Ùˆ هم پیش بین Ùˆ پیش یاب وپیشگام وپیشتاز بودند . Ø³ØØ± Ùˆ سپیده دم بینش Ùˆ آگاهی ØŒ ازبÙÙ† هرچیزی بودند . ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ خرد ØŒ بو میبرند . ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ نیروی شناخت انسان ØŒ در« کنـون » نمیایستد Ùˆ نمی ماند ØŒ بلکه در زمان ØŒ به پیش Ù…ÛŒ تازد . این بو بردن ازآینده وپیش آمدها ØŒ Ú©Ù‡ درخود٠گوهر اندام ØØ³ÛŒ Ùˆ شناختی » انسان، سرشته شده است، اورا راهبری میکند . آگاهبود Ø³ØØ±ÛŒ یا پگاهی ØŒ نه تنها پیش بینی در دیدن هست ØŒ بلکه دیدن هم ØŒ یکی از بوی ها = ØÙˆØ§Ø³ هست . انسان درهمه ØÙˆØ§Ø³Ø´ ØŒ پیش بو ØŒ پیش بین Ùˆ پیش یاب وپیشتاز هست . خود جان ØŒ نوعی پیش آگاهی ازخطر Ùˆ آزار را درهمه ØÙˆØ§Ø³ پدید میآورد Ú©Ù‡ انسان را راهنمائی میکند . این « ازخود ØŒ درجستجو، راه را گشودن Ùˆ راه را بو بردن » در هرجانی هست.
سروش ØŒ Ú©Ù‡ دربÙÙ† هر انسانی است ØŒ در نخستین داستان شاهنامه ØŒ از توطئه اهریمن برای کشتن کیومرث( بÙÙ† همه انسانها در الهیات زرتشتی ) ØŒ زود آگاه میشود، Ùˆ این آگاهی را درگوش سیامک زمزمه میکند . این سروش دربÙÙ† ٠وجود Ù ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† هست Ú©Ù‡ اورا ازتوطئه برادرانش برای کشتن او ØŒ آگاه میسازد . او بو میبرد Ú©Ù‡ برادرانش میخواهند اورا بکشند . اینست Ú©Ù‡ ØÙˆØ§Ø³ ØŒ تنها مستقیم Ùˆ بلاواسطه ØŒ « آنچه درپیششان= ØØ¶ÙˆØ±Ø´Ø§Ù† هست » درنمی یابند ØŒ بلکه همانسان Ú©Ù‡ واژه « پیش » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نه تنها بیان « ØØ¶ÙˆØ±Â» است ØŒ بلکه بیان « بسوی آینده= Ùˆ آنچه پیش میآید » نیزهست ØŒ با Ù‡Ø±ØØ³ÛŒ ØŒ گونه ای « پیش ØØ³ÛŒ » ØŒ « پیش آگاهی » نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ « رازگونه ØŒ در گوش خرد، زمزمه » میشود . ØÙˆØ§Ø³ØŒ امتداد Ù…ÛŒ یابند ØŒ به آینده ØŒ کشیده میشوند .
این آگاهی ØŒ ویژگی آمیختگی سیاهی با سپیدی را دارد، دود Ùˆ شعله با همست،« سایه روشن » است. Ù‡Ø±ØØ³ÛŒØŒÙ‡Ø±Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÛŒ ØŒ پیشرو، پیش دو، پیش کشنده نیز هست . درست با همین ویژگی « بوی = رام » بود Ú©Ù‡ ادیان نوری ØŒ سرسازگاری ندارند ØŒ چون با چنین ویژگی، جان Ùˆ روان انسان ØŒ نیاز به راهنما Ùˆ پیشوا ومرجع تقلید Ùˆ پیامبر Ùˆ واسطه Ùˆ ØÙجـّت ندارند .
آشیانه سیمرغ ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø² « سه درخت خوشـبـو »
بÙÙ† هرجانی، « سه بوی به هم آمیخته» یا عشق است
سیمرغ، یا بÙÙ† هستی، یا خدا، اصل عشق است
درشاهنامه ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ البرز، سه درخت خوشبو هستند Ú©Ù‡ به هم پیوسته اند ØŒ Ùˆ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø§ÛŒÙ† سه درخت خوشبو هست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ آشیانه دارد . به عبارت دیگر، درخت Ú©Ù„ هستی ØŒ مرکب ازسه چوب = سه بوی = سه عشق است، Ú©Ù‡ باهم میآمیزند ØŒ ویک بو یا یک عشق میشوند . « ون van » هم درپهلوی « درخت وجنگل » است و« درخت بس تخمک » Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø²Ø´ سیمرغست، « ÙˆÙŽÙ† van» نامیده میشود ØŒ Ùˆ واژه « وندیدن vanditan» درپهلوی به معنای « دوست داشتن Ùˆ پرستیدن Ùˆ ستایش کردن » است . همچنین در سانسکریت « ون van » به معنای « عشق Ùˆ دوست داشتن » است Ùˆ هم « وان vaan» به معنای چوب ØŒ عشق ØŒ پرستش » وهم « ونه vana» به معنای « درختستان ØŒ Ùˆ خواهان ومشتاق » است وهم Ù†ÛŒ Ùˆ چوب Ùˆ چوب Ù†ÛŒ « ونسه » میباشد. زÙهره ،که درایران « زاور»، Ùˆ در روم ونوسVenus نامیده میشد از واژه ونس vanas مشتق شده است، Ú©Ù‡ به Ù