اسطوره، â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ روشنÙكري ما
Ú¯Ùتگو با يدالله موقن(1)
Ú¯Ùتگو کننده Ù…Øمد رضا ارشاد
*به نظر كاسيرر اسطوره چگونه بهâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ سياست بدل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ به عبارت ديگر پيوند اسطوره با سياست Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ چيست؟
-اسطوره در زمانهاي بØراني Ùˆ در موقعيتهاي غير عادي Ùˆ خطرناك خود را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. اسطوره در مواقعي كه اØساسی شديد، نيازي مبرم يا خطري عظيم وجود داشته باشد به جامعه رخنه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنين وضعي هنگاميâ€Ù¾ÙŠØ´ ميâ€â€Ø¢ÙŠØ¯ كه نيروهاي پيوند دهندۀ Øيات اجتماعي، به هر دليلي، توان خويش را از دست داده باشند. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ به نظر رسد Ú©Ù‡ شيرازۀ جامعه در Øال از هم گسيختن است، نياز به وجود يك پيشوا Ùرا رسيده است. Ùرا خواندن يك پيشوا از آرزوي جمعي براي تجديد Øیات اجتماعي ناشي ميâ€Ø´ÙˆØ¯.
*آقاي موقن- تا آنجايي كه من ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù…- علاقۀ شما بيشتر به Ùيزيك Ùˆ ÙلسÙÙ‡ بوده است؛ ولي به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ كه براي رسيدن به ساØت علميâ€Ùˆ ÙلسÙÙŠØŒ بØØ« Ùˆ بررسي شناخت بينش اسطورهâ€Ø§ÙŠ را مد نظر قرار دادهâ€Ø§ÙŠØ¯ به طوري كه كتابها Ùˆ مقالهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ درâ€Ø§ÙŠÙ† زمينه ترجمه Ùˆ نگاشتهâ€Ø§ÙŠØ¯. نخست بÙرماييد كه چرا براي ورود به بØØ« علم Ùˆ ÙلسÙه، بويژه درâ€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ØŒ به بØØ« اسطوره پرداختهâ€Ø§ÙŠØ¯ Ùˆâ€Ø¢ÛŒØ§Ø§ اصولاً شناخت بينش اسطورهâ€Ø§ÙŠ براي ما ضروري است؟
- بنده معتقدم كه ظهور دانشمنداني مانند گاليله،كپلر، دكارت Ùˆ نيوتن Ùˆ رياضي شدن شناخت طبيعت يعني غلبۀ â€Ø§ÙŠÙ† انديشه كه زبان طبيعت، زبان رياضي است Ùˆ براي شناخت طبيعت ناگزير از به كارگيري رياضيات هستيم، اعلام پايان متاÙيزيك بود. در قرن بيستم با پيدايش نظريه â€Ù‡Ø§ÙŠ نسبيت خاص Ùˆ عامâ€Ø§ÙŠÙ†Ø´ØªÙŠÙ† Ùˆ مكانيك كوآنتوم، Ùرآيند رياضي شدن طبيعت، سرعت بيشتري گرÙت Ùˆ Ùيزيك نظري يا Ùيزيك رياضي استØكام بيشتري ياÙت Ùˆ با استعدادترين ذهن ها مجذوب تØقيق Ùˆ تÙØص در Ùيزيك شدند. پيشرÙت علوم طبيعي از Ùيزيك گرÙته تا مهندسی ژنتيك نشان دادهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه ادعاهاي متاÙيزيك پوچ Ùˆ باطلâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از دست ÙلسÙÙ‡ براي شناخت جهان به تنهايي كاري ساخته نيست. اكنون هر علميâ€Ø±ÙˆØ´ پژوهش خودش را خود معين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ براي راهنمايي Ùˆ ارائه طريق نيازي به ÙلسÙÙ‡ ندارد. تنها كاري كه از دست ÙلسÙÙ‡ بر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯â€Ø§ÙŠÙ† است كه از دستاوردهاي علميâ€ÙŠÙƒ جمعâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ ارائه دهد Ùˆ Ù…Ùاهيم علميâ€Ø±Ø§ نيز تØليل كند. اگر ما خواستار شناخت طبيعت هستيم بايد يكي از رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ علوم طبيعي را تØصيل كنيم Ùˆ چنانچه خواهان شناخت اجتماع هستيم در يكي از رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ علوم اجتماعي به تØصيل بپردازيم.ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو خود من نخست Ùيزيك تØصيل كردم تا در خصوص مكانيك كوانتوم Ùˆ نسبيت اطلاعات Ùني به دست آورم، سپس به تØصيل در رشتۀ تاريخ Ùˆ ÙلسÙÛ€ علم پرداختم. علاقۀ من به كاسيرر نيز بيشتر به خاطر آن است كه به Ùيزيك Ùˆ ديگر رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ علوم طبيعي ارج بسيار ميâ€Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ Ùˆ علم Ù†Ùروخته است تا عرÙان بخرد. بنده شخصاً ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù… كه به جاي آثار بعضي ÙيلسوÙان مانند هايدگر، Ùوكو Ùˆ ژاك دريدا،كتابهايâ€Ø§ÙŠÙ†Ø´ØªØ§ÙŠÙ† Ùˆ نيوتن Ùˆ داروين را در علوم طبيعي Ùˆ كتابهاي ماكس وبر، لوي برول Ùˆ دوركم را در علوم انساني Ùˆ اجتماعي بخوانم. زمان Ù„Ùّاظي Ùˆ بØثهاي بي سر Ùˆ ته گذشته است. به قول دكارت«بايد با Ù…Ùاهيم ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز انديشید نه با Ù…Ùاهيم مبهم Ùˆ نامتمايز.» اما روشنÙكران ما ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه به متÙكراني سر بسپرند كه ØرÙهاي مبهم وبي سر Ùˆ ته ميâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯.
اما در پاسخ بهâ€Ø§ÙŠÙ† پرسش كه چرا بينش اسطورهâ€Ø§ÙŠ را مد نظر داشتهâ€Ø§Ù… بايد بگويم كه به نظر من شيوۀ تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ شيوۀ تÙكر غالب برجوامع غير غربي از جمله جامعۀ خود ما است. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو شناخت تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ به واقع، شناخت شيوۀ تÙكر خود ماست؛ Ùˆ خودشناسي مقدم بر شناخت ديگران است. من علّت عقب ماندگي كشورهاي غير غربي را در سطۀ تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ بر آنها ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù…. تا آنجا كه اطلاع دارم كسي پيش از بنده علت عقب ماندگي جامعۀ ما را در ساختار تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ Øاكم بر آن ندانسته است. وقتي كه علت عقب ماندگي رادر ساختار تÙكرمان دانستيم، پرخاشگري نسبت به بيگانگان جايش را به نقد تÙكر Ùˆ Ùرهنگمان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ يعني ما نيز همان كاري را آغاز ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه متÙكران غربي چندين قرن است انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. علت توجه من به شيوۀ تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ به همين موضوع باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯.
*تاآنجا كه به بØØ« ما مربوط ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ تاثير كاسيرر بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ شما بيشتر بوده است. اگر مواÙÙ‚ باشيد، جهت Ùراهم ساختن پشتوانهâ€Ø§ÙŠ نظري براي Ú¯Ùتگويمان كميâ€Ø¨Ø±Ø¢Ø±Ø§ÙŠ كاسيرر در باب Ùرهنگ واسطوره درنگ كنيم Ùˆ آن گاه به ساير بØثهاي مربوطه بپردازيم.
شما در مقدمۀ ترجمۀ خودتان از جلد دوم ÙلسÙÙ‡ صورتهاي سمبليك: انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ (تهران، انتشارات هرمس، 1378).
نوشتهâ€Ø§ÙŠØ¯ كه«ارنست كاسيرر Ùيلسو٠Ùرهنگ است». ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ چيست Ùˆ نوع نگرش آن به مقولۀ Ùرهنگ بر Ú†Ù‡ مبنايي استوار است؟
- ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ مانند ÙلسÙÛ€ تاريخ در قرن هجدهم پا به عرصۀ وجود گذاشت Ùˆ متÙكراني مانند ويكو، هردر، ولتر Ùˆ روسو از بنيانگذاران آن هستند. در اواخر قرن نوزدهم Ùˆ اوايل قرن بيستم،ÙيلسوÙان نوكانتي ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ خودشان را پروردند. از نظر كانت Ù…Ùهوم Ùرهنگ در ÙلسÙÛ€ تاريخ جاي داشت. بهâ€Ø§ÙŠÙ† معني كه كانت تاريخ را داراي غايت وهد٠ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª.او برâ€Ø§ÙŠÙ† عقيده بود كه Øتي اگر اÙرادي كه تاريخ را ميâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯ØŒ هيچگونه Ø·Ø±Ø ÙˆÙ†Ù‚Ø´Ù‡â€Ø§ÙŠ در سر نداشته باشند، باز هم تاريخ هد٠دارد.â€Ø§ÙŠÙ† هد٠درâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ اخلاق است Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ اخلاقي مقولهâ€Ø§ÙŠ متعلق به Ùرهنگ است. بنابراين Ùرهنگ صرÙاً به معناي پرورش تواناييها Ùˆ استعدادهاي بشري است.Ù…Ùوم Ùرهنگ مانند Ù…Ùهوم تاريخ تا جايي كه به اخلاق ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ùت براي كانت مهم بود. اما نوكانتيâ€Ù‡Ø§ بسيار بيشتر رÙتند Ùˆ سرانجام ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ را در بر گيرندۀ تماميâ€ÙلسÙÙ‡ دانستند.
در مكتب ماربورگ Ùرهنگ به مثابۀ «كوشش مشترك نوع بشر» دانسته ميâ€Ø´Ø¯Ø› اماâ€Ø§ÙŠÙ† كوشش را اساساً امري مربوط به شناخت ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯Ø› ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو توجهâ€Ø´Ø§Ù† به علم Ùˆ كاري كه علم ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ متمركز بود.اما در مكتب نوكانتي بادن ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ با ÙلسÙÛ€ تاريخ متراد٠بود. ويندلباند ادعا ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه ÙلسÙÛ€ انتقادي كانت اساساً ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ است؛ زيرا Ùرهنگ عبارت است از:«تماميت آنچه آگاهي انسان، بر پايۀ سرشت عقلاني خود، از امر ارائه شده ميâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯Â».
ويندلباند اعلام ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ «تاريخ، ارغنون ÙلسÙÙ‡ است» برداشت كاسيرر از ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ به نظر ويندلباند بسيار نزديكتر است تا به نظريۀ مكتب ماربورگ كه اساساً بر مباØØ« شناخت تاكيد ميâ€ÙˆØ±Ø²ÙŠØ¯. كاسيرر ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ را به منزلۀ ÙلسÙÛ€ تاريخ عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كاسيرر مدعي است كه Ùرهنگ اساساً چيزي تئوريك يا پيكرهâ€Ø§ÙŠ از دانش نيست، بلكه «سيستم اعمال» يا«سيستم Ùعاليتهاي بشر» است. Ùرهنگ عبارت از مجموعۀ آن Ùعاليتهايي است كه تاريخ را به وجود ميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.
اما پرسشي اساسي كه ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯â€Ø§ÙŠÙ† است كه هد٠Ùعاليت بشر چيست؟ پاسخ كاسیرر به برداشت او از معنا Ùˆ از سمبل متكي است وهمين برداشت، ÙلسÙÛ€ او را ميâ€Ø¢Ùريند. نخستين Ù…Ùهوم در ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ كاسيرر معناست ونه«آگاهي به طور عام»، كاسيرر ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا اساس Ùرهنگ را با طرØâ€Ø§ÙŠÙ† پرسش بÙهمد كه Ùرمهاي سمبلك كدامâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ پاسخ اوâ€Ø§ÙŠÙ† است كه «اسطوره، زبان Ùˆ Ùعاليت تكنيكي اوليۀ بشرâ€Ø§ÙŠÙ† Ùرمها را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯.» شكلهاي سمبليك مهم ديگري نيز وجود دارند مانند هنر، علم وتاريخ؛ اماâ€Ø§ÙŠÙ† شكلها، به معناي واقعي شكلهاي«بدوي» Ùˆ آغازين Ùرهنگ نيستند بلكه ازâ€Ø¢Ù† شكلهاي اساسيâ€ØªØ± سر بر كشيدهâ€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† موضوع در خصوص خود ÙلسÙÙ‡ نيز صادق است. ÙلسÙه،تØول متاخرتري در تاريخ Ùرهنگ است. كاسيرر مانند Ù‡Ú¯Ù„ ازâ€Ø§ÙŠÙ† موضوع آگاه است Ùˆ بويژه از جا Ùˆ مكان خود در تاريخ ÙلسÙÙ‡ غرب آگاهي دارد. براي كاسیرر ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ واسطهâ€Ø§ÙŠ است براي تÙكر Ùˆ تامل دربارۀ ÙلسÙÙ‡. ازâ€Ø§ÙŠÙ† Ù„Øاظ ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ براي كاسيرر همان نقشي راâ€Ø§ÙŠÙاميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„. يعني ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ،كاسيرر را قادر ميâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯ كه گزارشي از منشا ÙلسÙÙ‡ Ùˆ سرانجام از منشا ÙلسÙÛ€ صورتهاي سمبليك ارائه دهد.â€Ø§ÙŠÙ† منشا از نظر كاسيرر، زبا Ù† است. كاسيرر در قلمرو ÙلسÙÛ€ زبان، پژوهشگري پيشگام بود. او تاكيد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه آگاهي ÙلسÙÙŠ Ùقط در زبان Ùˆ از طريق زبان سر بر ميâ€ÙƒØ´Ø¯ØŒ بدين معنا كه بدون زبان، اسطوره Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ ÙلسÙÙ‡â€Ø§ÙŠ وجود نميâ€Ø¯Ø§Ø´Øª ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو،او بويژهâ€Ø§ÙŠÙ† موضوع را مهم تلقي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ بايد با ÙلسÙÛ€ زبان آغاز شود.
*شما Ú¯Ùتيد كه از ديدگاه مكتب نوكانتي- بادن ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ عبارت بود از ÙلسÙÛ€ تاريخ. ÙلسÙÛ€ تاريخ چيست؟
- Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙلسÙÛ€ تاريخ رانخستين بار ولتر در كتاب خود، رسالهâ€Ø§ÙŠ درباره آداب Ùˆ رسوم ملل به كار برد. در پايان قرن Ù‡Ùدهم Ùˆ آغاز قرن هجدهم Ùˆ به دنبال انقلاب كوپرنيك كه زمين راديگر مركز جهان ندانست، بØران ديگري در آگاهي انسان اروپايي رخ داد.â€Ø§ÙŠÙ† بØران بر اثر تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ لائيك به وجود آمد. بهâ€Ø§ÙŠÙ† معني كه ولتر به جاي آنكه تاريخ را طبق روايتي كه«سÙر پيدایش» در تورات از پيدايش جهان Ùˆ انسان وشجرۀ â€Ù†Ø§Ù…Ù‡â€Ø§ÙŠ كه از نژادهاي بشر ارائه مي دهد، بنويسد كتاب خود را با چين آغاز كرد.â€Ø§ÙŠÙ† روش لائيك در تاريخ نويسي را، ولتر ÙلسÙÛ€ تاريخ ناميد. از آن به بعد به جاي آنكه تاريخ با هبوط آدم Ùˆ Øوا Ùˆ سپس طوÙان Ù†ÙˆØ Ø¢ØºØ§Ø² شود، با تاريخ ملل باستاني خاور مانند چين وهند شروع ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ Ù…Ùهوم ترقي نوع بشر Ùˆ پيشرÙت او را به سوي تمدن،Øاكم بر سير تاريخ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ ولتر گسست كاملي با سنت تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ ديني Ùˆ كلاميâ€Ø§Ø³Øª. مثلاً بوسوئه در اثر خود: Ú¯Ùتاري درباره تاريخ جهان، مبناي كار خود را سنت ديني Ùˆ كلاميâ€Ù‚رار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. به نظر بوسوئه اعتبار همۀ رويدادهاي تاريخي بر مرجعيت كليسا استوار است. امامرجعيت كليسا بر سنت تكيه دارد. بدين ترتيب در تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ به شيوۀ ديني، سنت شالودۀ تماميâ€ÙŠÙ‚ين تاريخي ميâ€Ø´ÙˆØ¯. اما Ùقط بر پايۀ اسناد Ùˆ مدارك تاريخي ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ù…Øتواي سنت Ùˆ اعتبار آن را اثبات كرد. چيزي را كه بايد اثبات نمود نميâ€ØªÙˆØ§Ù† دليل درستي چيز ديگري قرار داد. بنابراين روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ از نوع بوسوئه بر دور Ùˆ تسلسل باطل متكي است. روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ ولتر، شيوۀ تاريخ â€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ بوسوئه را منسوخ كرد. براي نمونه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخ تمدن تالي٠ويل دورانت را مثال زد كه به پيروي ازولتر نوشته شده است نه بوسوئه. ولتر ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯Â«Ø±ÙˆØ زمان» Ùˆ Â«Ø±ÙˆØ Ù…Ù„ØªÙ‡Ø§Â» را دريابد. چيزي كه مورد توجه اوست سير رويدادها نيست بلكه پيشرÙت Ùرهنگ Ùˆ ارتباط دروني عناصر گوناگون آن با يكديگر است. اما پيشرÙت نوع بشر Ùقط هنگاميâ€Ø¯Ø±Ùƒ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ تØول دين، هنر، علم ÙˆÙلسÙÙ‡ را مد نظر گيريم. ولتر پرچمدار انديشۀ ترقي است. او در تاريخ ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ وضع جامعه،شكل زندگي خانوادگي Ùˆ وضع هنرها Ùˆ كارهاي دستي را در دورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ مختل٠بداند Ùˆ پيشرÙت آنها را دريابد. ولي از ديدگاه ديني بوسوئه، Øقايق مسيØÙŠ Ùˆ بويژه Øقيقت جزميات مذهب كاتوليك، سرمدي Ùˆ ابديâ€Ø§Ù†Ø¯.اين Øقايق با گذشت زمان تغيير نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ اگر كسي مدعي شد كه Øقايق ديني به زمان ومكان وابستهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ با تغيير زمان Ùˆ مكان آنها نيز تغيير ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ ملØد است Ùˆ مستوجب عقوبت. ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙلسÙÛ€ تاريخ كه ولتر در تقابل با ديدگاه بوسوئه به كار ميâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ú†Ù‡ بار متØولي داشته است. ولتر وظيÙÛ€ مورخ را بررسي تØول دين،هنر، علم Ùˆ اخلاق مي داند. يعني در نظر ولتر، مورخ بايد در پي كش٠تغيير Ùˆ تØول باشد. البته Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس نيز برداشت خاص خودشان را از ÙلسÙÛ€ تاريخ دارند. به نظر Ù‡Ú¯Ù„ØŒ تاريخ از Ø·Ø±Ø Ø§Ø² پيش دانستهâ€Ø§ÙŠ پيروي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. ماركس نيز براي تاريخ Øركت ديالكتيكي قائل است وهر دوي آنها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه در زمان آنها تاريخ به Ùرجام خودش رسيده است.
* اشاره كرديد كه بدون زبان، Ùرهنگي وجود نميâ€Ø¯Ø§Ø´Øª Ùˆ تاكيد كرديد كه ÙلسÙÛ€ Ùرهنگ بايد با ÙلسÙÛ€ زبان آغاز شود؛ Ùˆ منشا ÙلسÙÙ‡ صورتهاي سمبليك را نيز زبان دانستيد Ùˆ مقدماتي ترين Ùˆ اساسيâ€ØªØ±ÙŠÙ† Ùرمهاي سمبليك را زبان، اسطوره Ùˆ تكنيك اوليه بشر بر شمرديد نه علم،هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡. بنابراين ميان زبان Ùˆ اسطوره Ú†Ù‡ نسبتي برقرار است؟
-كاسيرر مانند ويكو Ùˆ هر در معتقد است كه زبان اوليۀ بشر بيشتر به صورت Øالت نمايي وشعر گونه بوده است نه به شكل زبان معمولي كه Øس مشترك براي Ú¯Ùتگو دربارۀ اشياء به كار ميâ€Ø¨Ø±Ø¯. زبان معمولي بر اثرتامل عقلاني از زبان اوليه تØول ياÙته است. اما هرچه به عقبتر ميâ€Ø±ÙˆÙŠÙ… جنبۀ شعري زبان بر جنبۀ نثري آن ميâ€Ú†Ø±Ø¨Ø¯ Ùˆ آميختگي زبان باتÙكر جادويي- اسطورهâ€Ø§ÙŠ نمايانتر ميâ€Ø´ÙˆØ¯.
زبان در آغاز سخنگويي بشر، بيشتر نيرويي جادويي شناخته ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. در انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ خدايان سخنگويي را به انسان آموختهâ€Ø§Ù†Ø¯ تا او از طريق آن با خدايان سخن گويد ونیز بر نيروهاي طبيعي Ùرمان براند. مثلاً جادوگر ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ با كمك نيروي جادويي كلمات با Øوادث مقابله كند؛ ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو جادوگر ورد ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯. انسانهاي ابتدايي براي دور راندن طوÙان Ùرياد ميâ€ÙƒØ´Ù†Ø¯ يا به هنگام خورشيد گرÙتگي يا ماه گرÙتگي نعره بر ميâ€Ø¢ÙˆØ±Ù†Ø¯ يا ورد ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ تا نيروي جادويي واژهâ€Ù‡Ø§ اهريمن را كه ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ خورشيد يا ماه را ببلعد، دور برانند. مصريان باستان اعتقاد داشتند كه سخن خدا، جهان را Ø¢Ùریده است Ùˆ نخستين خدا اعتقاد داشته كه بر اثر نيروي نامش پابه عرصه وجود گذاشته است.
«در آغاز نام بودكه همۀ هستي Ùˆ از جمله خود خدارا خلق كرد.هر كس كه نام يك خدا يا يك شيطان را بداند قدرت نامØدودي بر صاØب آن نام دارد. قدرت هر خدايي در نام اوست.» در يك اÙسانۀ مشهور مصري آمده است كهâ€Ø§ÙŠØ³ÛŒØ³ØŒ ساØرۀ چيره دست، ماري ميâ€Ø¢Ùريند تا خورشيد- خدا، را بگزد. ساØره به خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه«نامت را به من بگو تا از درد نيش زهرآگين مار رهايي يابي.» خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«اين منم با نامهاي بسيار وشكلهاي گوناگون، پدر Ùˆ مادرم نام مرا به من Ú¯Ùتند Ùˆ از بدو تولدâ€Ø§ÙŠÙ† نام در تنم نهÙته مانده است تا مبادا جادوگري با پي بردن به آن بر من قدرت جادويي به دست آورد.»ساØره به خورشید- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نامت را به من بگوâ€Ø§ÙŠ پدر خدايان تا زهر از تن تو خارج شود؛ زيرا هر كه نامش بر سر زبانها باشد، زنده است.» خورشيد- خدا براي آنكه از درد رهايي يابد ناچار ميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ نامش را Ùاش كند. خورشدي- خدا به ساØره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نام من از تنم بيرون ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ به تن توÙرو ميâ€Ø±ÙˆØ¯. تو ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ نام مرا پنهان بداري ولي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠ آن را به پسرت هوروس بياموزي تا آن را به منزلۀ باطل السØري موثر براي بي اثر كردن هر گونه زهري به كار برد.» درâ€Ø§ÙŠÙ† اÙسانۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ علاوه برâ€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡ به نيروي جادويي نام خدا واق٠ميâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… پي ميâ€Ø¨Ø±ÙŠÙ… كه نام، جسميت دارد؛ زيرا خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نامم از تنم بيرون ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ به تن تو Ùرو ميâ€Ø±ÙˆØ¯Â».
اين موضوع كه قدرت هر خدايي در نامش است در مورد نام اشخاص نيز صادق است. اگر كسي نام دشمن را بداند بر او پيروز ميâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين روست كه اشكبوس كشاني به هنگام نبرد با رستم از او ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯Ùت خندان كه نام تو چيست تن بي سرت را كه خواهد گريست
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام چه پرسي كزين پس نبيني توكام
مرا مادرم نام مرگ تو كرد زمانه مرا پتك ترك تو كرد
ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس كشاني باز گويد ÙˆØتي نام خود را«مرگ تو» اعلام ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا بهâ€Ø§ÙŠÙ† وسيله بر Øري٠پيروز شود.
* آيا ميان تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ وتÙكر تاريخي تقابل وجود دارد؟
- آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ به رغم اهميتي كه زمان در شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ آن دارد اساساً آگاهي بيâ€Ø²Ù…ان است. آگاهي تاريخي هر رويدادي را در زمان ومكان خودش قرار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ آن را در چارچوب زماني Ùˆ مكانيâ€Ø§Ø´ بررسي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً Ùلان رسم يا بهمان مجازات در شرايط مكاني Ùˆ زماني خاصي اجرا ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. بنابراين اگر شرايط مكان Ùˆ زمان تغيير كردند ديگر آن رسم يا آن مجازات قابل اجرا نيستند. يعني امور نسبيâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ وابسته به زمان Ùˆ مكانâ€Ø§Ù†Ø¯. هر Øقيقتي Ùقط در زمان Ùˆ مكان خودش اعتبار دارد Ùˆ Ùرازماني Ùˆ Ùرامكاني نيست. اما در آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ Øقايق مقدسâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو مطلق وجاودانهâ€Ø§Ù†Ø¯. اسطوره براي توجيه امور Ùˆ تقديس آنها، به گذشتۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ ارجاع ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً اگر بپرسند چرا چنين اØكاميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اجرا شوند؟ پاسخ اسطورهâ€â€Ø§ÙŠÙ† است كهâ€Ø§ÙŠÙ† اØكام در گذشتۀ مقدس Ùˆ جاودان اجرا ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند. پس بايد تا ابد اجرا شوند. گذشتۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ ديروز مقدس Ùˆ جاويداني است كه بايد تا ابد تداوم يابد.
آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ براي مشروعيت بخشيدن به هر رسم Ùˆ قانوني بايد براي آن رسم Ùˆ آن قانون منشا اسطورهâ€Ø§ÙŠ بيابد.â€Ø§ÙŠÙ† منشا اسطورهâ€Ø§ÙŠ را در گذشتۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ مثلاً در زمان يكي از منجيان يا قهرمانان Ùرهنگي قرار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. آنچه زمان اسطورهâ€Ø§ÙŠ را از زمان تاريخي متمايز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒâ€Ø§ÙŠÙ† است كه براي زمان اسطورهâ€Ø§ÙŠ گذشتۀ مطلقی وجود دارد كه نه نيازي به تبيين دارد ونه پذيراي تبيين بيشتري است. تاريخ، بر خلا٠اسطوره، هستي را به رشتۀ بيâ€Ø§Ù†ØªÙ‡Ø§ÙŠÙŠ از شدن يا تغيير تجزيه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ در آن هيچ Ù„Øظهâ€Ø§ÙŠ از زمان به عنوان تبيين كنندۀ همۀ امور برگزيده نميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› بلكه هر Ù„Øظه، Ù„Øظۀ پيش از خود را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ واين سير به گذشته ادامه ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. اما زمان در اسطوره به شكل نسبت Ù…Øض نيست كه در آن، گذشته ÙˆØال Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ جاي يكديگر را بگيرند؛ يعني زمان Øال، گذشته شود Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ØŒ زمان Øال گردد.
در انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ سد Ùˆ مانع عبور ناپذيري زمان Øال تجربي را از منشاء اسطورهâ€Ø§ÙŠ جدا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما از Ù„Øاظی، تاريخ، هنر Ùˆ روزنامهâ€Ù†Ú¯Ø§Ø±ÙŠ Ùˆ خبر رساني در قلمرو اسطوره قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ Ùˆ در آن قلمرو باقي ميâ€Ù…انند. اسطوره زنداني Ù…Øسوسات است. مخصوصاً هر رويدادي را منÙرد ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. رويدادي كه Ùقط در «اينجا»و «اكنون» وجود دارد. هنر نيز هدÙØ´ Øسي كردن واقعيت است؛ يعني Ù…Øسوس كردن واقعيت؛ پس ازâ€Ø§ÙŠÙ† Ù„Øاظ در قلمرو اسطوره†است. خبر رساني Ùˆ روزنامهâ€Ù†Ú¯Ø§Ø±ÙŠ نيز چون در Ù…Øسوسات Ùˆ ظواهر امور Ù…Øبوس ميâ€Ù…انند Ùˆ همه چيز را بايد در «اينجا» Ùˆ در«اكنون» نشان دهند Ùˆ به كنه Øوادث نميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯ در قلمرو اسطوره باقي ميâ€Ù…انند. Ùˆ تاريخ نيز اگر صرÙاً شخصيت ها را تاريخ ساز بداند Ùˆ از آنان اسطورهâ€Ø³Ø§Ø²ÙŠ كنددر قلمرو اسطوره باقي مانده است. عليت در اسطوره، شخص است. اگر تاريخ نيز علت وقايع تاريخي را اشخاص بداند ونه شرايط زماني Ùˆ مكاني، در قلمرو اسطوره قرار گرÙته است.
*اگر اسطوره، Ùرم سمبليك اساسيâ€ØªØ±ÙŠ است تا هنر ÙˆÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم Ùˆ تاريخ، پس،اسطوره Ú†Ù‡ جايگاهي در Ùرهنگ انساني دارد؟ اسطوره چگونه آغازگاه Ùرهنگ است Ùˆ كاسيرر اسطوره را چگونه تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ
-ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ ÙلسÙÙ‡ مادر علوم است؛ اما ÙلسÙÙ‡ خود از اسطوره سر بر كشيده است. پس بهتر است Ú¯Ùته شودكه اسطوره مادر ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم است. هيچ رشتهâ€Ø§ÙŠ از دانش بشري را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† سراغ گرÙت كه در آغاز پيدايش خود با اسطوره مزوج نبوده باشد. شيميâ€Ø§Ø² كيمياگري پديد آمد. نجوم Ùˆ ستارهâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ از طالعâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ناشي شد. Ø¢Ùرينش هاي هنري مانند مجسمهâ€Ø³Ø§Ø²ÙŠØŒ نقاشي، شعر Ùˆ نمايشنامه، اخلاق، قانون، زبان Ùˆ تكنيك همه از دل اسطوره بيرون آمدهâ€Ø§Ù†Ø¯.
مسئله منشا زبان از مسئله منشا اسطوره جدا ناشدني است. هيچ يك ازâ€Ø§ÙŠÙ† دو را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ديگري Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯. همين طور مسئله پيدايش هنر،خط،Øقوق Ùˆ علم،ما را به مرØلهâ€Ø§ÙŠ راهبري ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه در آنجا همه آنها با آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ ÙˆØدتي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ داشتهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ از آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ متمايز Ùˆ منÙÙƒ نبودهâ€Ø§Ù†Ø¯. Ù…Ùاهيم اساسي شناخت(مانند Ùضا، زمان، عدد)ØŒ Ù…Ùهوم قانون Ùˆ Ù…Ùاهيم اجتماعي(مثلاً Ù…Ùهوم مالكيت) يامÙاهيم گوناگون علم اقتصاد،هنر Ùˆ تكنولوژي خود را به تدريج Ùˆ به كندي ازâ€Ø§ÙŠÙ† آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ منÙÙƒ كرده Ùˆ رها ساختهâ€Ø§Ù†Ø¯. بعضي معتقدند كه اساطير را مثلاً شاعران ساختهâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› يعني اسطوره را چيزي كاملاً تصنعي Ùˆ ابداع شده ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯.اما كاسيرر به ما ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«آنچه در مطالعۀ اسطوره مهم است Ù…Øتواي آن نيست بلكه معنايي است كه اسطوره براي آگاهي انسان دارد وقدرتي است كه بر آگاهي انسان اعمال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. وقتي كه قدرت اسطوره را Ù…Ø·Ù…Ø Ù†Ø¸Ø± قرار دهيم ديگر ادعاي تصنعي بودن آن باطل ميâ€Ø´ÙˆØ¯.»
چنانچه نظري به تاريخ اديان بيÙكنيم، نه ضرورتاً اديان توØيدي،به نيروي اسطوره واق٠ميâ€Ø´ÙˆÙŠÙ….â€Ø§ÙŠÙ† نيرو امپراتوريهاي زيادي را مضمØÙ„ كرده Ùˆ امپراتوريهاي بسياري را بر پا داشته است. مسئلهâ€Ø§ÙŠ كه بايد مورد توجه قرار داد Ù…Øتواي اسطورهâ€Ø§ÙŠ نيست بلكه شدتي است كه با آن، اسطوره تجربه ميâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ به آن اعتقاد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› مثلاً عصبيتي را در نظر بگيريد كه اسطوره در پيروانشâ€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† عصبيت تاج Ùˆ تختها را سرنگون Ùˆ جوامع را زير Ùˆ زبر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در قرن بيستم Ùاشيسم Ùˆ كمونيسم Ùˆ تاØدودي ناسيوناليسم نيز همين نقش راâ€Ø§ÙŠÙا كردهâ€Ø§Ù†Ø¯. ازâ€Ø§ÙŠÙ† روâ€Ø§ÙŠÙ† â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠâ€Ù‡Ø§ را جنبشâ€Ù‡Ø§ÙŠ شبه ديني Ù…ÛŒ دâ€Ø§Ù†Ù†Ø¯Ùˆ به همين خاطر نيز آنها را اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ سياسي Ù…ÛŒ نامند.
شلينگ معتقد بود كه اسطوره را اÙراد يا شاعران نياÙريدهâ€Ø§Ù†Ø¯ بلكه اسطوره از آگاهي انسان سر بر ميâ€ÙƒØ´Ø¯. از نظر شلينگ اسطوره داراي Øقيقت ÙلسÙÙŠ است؛ زيرا در اسطوره نه Ùقط ارتباطي Ùكري بلكه ارتباطي واقعي ميان آگاهي انسان با خدا وجود دارد. از ديدگاه متقابل يعني تكوين انسان،كه Ùوئرباخ Ùˆ جانشينانش هوادار آن هستند، ÙˆØدت تجربي طبيعت انسان را بايد نقطۀ شروع يا عامل عّلی اصلي، در Ùراگرد شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ اسطوره دانست. به نظر Ùوئر باخ Ùˆ پيروانش همين ÙˆØدت تجربي طبيعت انسان، ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چرا تØت شرايط بسيار متÙاوت Ùˆ در مكانهاي مختل٠و در دورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ متÙاوت اساطير اساساً به شيوهâ€Ø§ÙŠ يكسان پديدار ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ تØول ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اما رهياÙت كاسيرر در تقابل باâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³Øª. پديدارشناسي انتقادي او از آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ نه الوهيت را به منزله امر واقع اوليۀ متاÙيزيكي مبدا پژوهش خود بر ميâ€Ú¯Ø²ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ نه نوع بشر را به منزله امر واقع اوليۀ تجربي مبدا قرار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بلكه تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ تا سوژۀ Ùراگرد Ùرهنگي، يعني Ø±ÙˆØ Ù…Ø¬Ø±Ø¯ را صرÙاً در Ùعليتش Ùˆ در هيئتهاي گوناگوني كه به خود ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ درك كند؛ Ùˆ آن موازين درون باشي را متعين سازد كهâ€Ø§ÙŠÙ† Ùعليتها طبق آن تØقق مي یابند. Ùقط در چنين Ùعليتهاي Ùرهنگي به منزله يك كل است كه نوع بشر خود را طبق Ù…Ùهومâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ خويش ووجود تاريخي Ùˆ مادي خود شكل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. تنها درâ€Ø§ÙŠÙ† Ùعاليتها به منزلۀ يك كل است كه سوژه Ùˆ ابژه،من Ùˆ جهان به طور Ùزايندهâ€Ø§ÙŠ از هم متمايز ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ بدين طريق آگاهي از Øالت گيجي به در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ از زندان تاثرات Øسي Ùˆ عاطÙÙŠ Ùˆ وجود مادي، پاي بيرون ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ آگاهي Ùرهنگي ميâ€Ø´ÙˆØ¯.
پديدار شناسی انتقادي، Øقيقت نسبي اسطوره را ديگر مورد ترديد قرار نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ديگر تلاش نميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ كه اسطوره را به مثابۀ بيان Ùˆ بازتاب Ùراگردي Ùراباش تبيين كند Ùˆ نيز آن را بيان Ùˆ بازتاب برخي نيروهاي لاتغير نميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. از ديدگاه ÙلسÙÛ€ انتقادی،عینیت اسطوره Ùˆ همین طور همۀ عینیت های Ùرهنگی راباید نه Ø´ÛŒ گونه بلكه از Ù„Øاظ كاركردشان تعري٠كرد. عينيت اسطوره در «واقعيت» متاÙيزيكي Ùˆ در«واقعيت» تجربي- روانâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ كه در پس Ùˆ پشت آن است قرار ندارد؛ بلكه عينيت آن در آنچه خود اسطوره هست Ùˆ انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ قرار دارد؛ يعني در شيوۀ عيني شدنش Ùˆ در Ùرمâ€Ø§ÙŠÙ† عيني شدن قرار دارد. هر گاه اسطوره، به منزلۀ يكي از عوامل تعيين كنندهâ€Ø§ÙŠ شناخته شود كه آگاهي از طريق آنها خود را از زندان تاثرات Øسي Ùˆ منÙعل بودن در مقابل آنها خلاص ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ طبق اصلي روØÙŠØŒ جهاني از آن خود ميâ€Ø¢Ùريند، دراين صورت اسطوره،عيني است. عينيت اسطوره، شيوۀ خاصي از شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ آگاهي است، درâ€Ø§ÙŠÙ† شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠØŒ آگاهي خود را از Øالت انÙعالي كه در برابر تاثرات Øسي داشت خلاص ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ روياروي آنها ميâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯.
*اما گويا تعري٠كاسيرر از اسطوره در كتاب اسطورۀ دولت كميâ€Ù…تÙاوت به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ØŸ
-تعري٠كاسيرر از اسطوره در كتاب اسطورۀ دولت مبتني بر كاركرد اسطوره يا نقش اسطوره در Ùرهنگ Ùˆ در Øيات اجتماعی Ùˆ سیاسی بشر است، ولي در كتاب به اسطورۀ شخصيت نيز پرداخته شده است. كاسيرر درâ€Ø§ÙŠÙ† باره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«اسطوره، شخصيت ياÙتن آرزوهاي جمعي است.»â€Ø§ÙŠÙ† تعري٠را بايد موجزترين Ùˆ برندهâ€ØªØ±ÙŠÙ† بيان براي Ù…Ùهوم جديد رهبری يا ديكتاتوري متكي بر تودهâ€Ù‡Ø§ دانست. نياز به Ùراخواني رهبر تنها زماني ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ آرزوي جمعي قوتي مقاومت ناپذير ياÙته باشد Ùˆ همه اميدها نيز در تØقق آن به شيوهâ€Ø§ÙŠ عادي Ùˆ مرسوم به نوميدي انجاميده باشد. در چنين دوراني نه تنهاâ€Ø§ÙŠÙ† آرزو با شدت اØساس ميâ€Ø´ÙˆØ¯ بلكه در Ùˆ جود يك شخص تبلور پيدا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› بهâ€Ø§ÙŠÙ† معني كهâ€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي در برابر چشم انسان به شكل ملموس، تجسم ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ به صورت يك شخص ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯. شدتâ€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي در وجود رهبر متبلور ميâ€Ø´ÙˆØ¯. پيوندهاي پيشين اجتماعي مانند قانون،عدالت، قانون اساسي Ùˆ نهادهاي اجتماعي بي ارزش Ùˆ بي اعتبار اعلام ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. تنها آنچه بر جاي ميâ€Ù…اند قدرت Ùˆ مرجعيت عرÙانی رهبراست Ùˆ ارادۀ او بالاترين قانون است.
*ارتباط اسطوره باâ€Ø¢ÙŠÙŠÙ†Ù‡Ø§ ومناسك چيست؟ برخي از پژوهشگران قائل به تقدم يكي بر ديگري شده است، نظر كاسيرر چيست؟
-ويليام روبرتسون- سميت يكي از برجسته ترين مورخان دين Ùˆ ÙيلسوÙان دين بود. او چندين كتاب درباره انبياي بنيâ€Ø§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÙŠÙ„ Ùˆ دين اقوام ساميâ€Ù†ÙˆØ´Øª. او اعتقاد داشت كه دين هر Ú†Ù‡ قديمي تر باشد جنبۀ عملي آن بيشتر است. به نظر سميت دينهاي باستاني از جمله دين يهود عبارت بوده است از چند دستور العمل ساده Ùˆ اجراي بعضي شعائر. به عقيدۀ او دين، ÙلسÙÙ‡ يا نظريۀ سياسي نيست،Øتي كلام هم نيست زيرا كلام عبارت است از رسوخ ÙلسÙÙ‡ به دين. به اعتقاد او دين راستين عبارت بوده است از اجراي بعضی اعمال ساده. طبقâ€Ø§ÙŠÙ† نظريه، مناسك يا اعمال ديني مقدم بر اعتقادات نظري ديني هستند. به سخن ديگر مناسك، مقدم بر اساطيراند. يكي از انسانشناسان نامدار به نام جيمز تا آنجا پيش ميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«انسان ابتدايي اØساسات ديني خود را بيشتر با رقصهاي دسته جمعي بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. انسان ÙˆØشي نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به آساني انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خود رادر قالب واژهâ€Ù‡Ø§ بريزد.» بنابراين او به زبان ديدني يعني با رقص Ùˆ اجراي مناسك،اØساسات ديني خود را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در Øقيقت نواختن آلات موسيقي Ùˆ زدن طبل Ùˆ برگزاري رقصهاي دسته جمعي جزيي از عبادات Ùˆ مناسك دینی اقوام قديم بوده اند. همچنين اجراي نمايشنامهâ€Ù‡Ø§ جنبۀ هنري يا سرگرم كننده نداشته بلكه بخشي از مناسك ديني بوده اند.
در متÙاوت ترین مراØÙ„ تØول Ùرهنگي بهâ€Ø§ÙŠÙ† اعتقاد،كه درشكلهاي بي شمار تكرار ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بر ميâ€Ø®ÙˆØ±ÙŠÙ… كه ادامۀ Øيات بشر Ùˆ در واقع بقاي خود جهان به اجراي درست مناسك دینی وابسته است. مثلاً سرخ پوستان كورايي Ùˆ يويي توتو به اجراي مناسك مقدس Ùˆ برگزاري اعياد اهميت بيشتري ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ تا به كشت، داشت Ùˆ برداشت Ù…Øصول. زيرا باروري Ùˆ رشد گياهان به تماميâ€Ø¨Ù‡ انجام مناسك دینی وابسته است. شعائر وآيين ها، ابزار واقعيâ€Ø§Ù†Ø¯ كه به وسيلۀ آنها بشر جهان را منقاد خويش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما بيشتر به معناي Ùيزيكي Ùˆ نه معنوي. آنان معقتدند كه رØمت الهي به بشرâ€Ø§ÙŠÙ† بودكه او را به شعائر Ùˆ مناسك دینی گوناگون مجهز ساخت تا بتواند به وسيله آنها نيروهاي طبيعت را مطيع خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم سير در مدار منظم خود هيچ ثمري به بار نمي Ø¢â€ÙˆØ±Ø¯ مگر با انجام به موقع مناسك. Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† جابجايي واقعيت با عمل جادويي- اسطورهâ€Ø§ÙŠ ونيز عكس العمل بي واسطۀ â€Ø§ÙŠÙ† عمل جادويي- اسطورهâ€Ø§ÙŠ بر واقعيت، هم به معناي ذهني Ùˆ هم به معناي عيني صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.
در يك نمايش اسطورهâ€Ø§ÙŠ ØŒ رقصنده صرÙاً بازيگر نيست بلكه او ØŒ Ùرشته يا شيطان ميâ€Ø´ÙˆØ¯ .â€Ø§ÙŠÙ† هم هويت شدن به بهترين وجه در مناسك باروري متجلي ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه مرگ Ùˆ رستاخيز خدا را جشن ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯Ø› كه اسطورۀ سياوش نيز شبيه به همين اسطورۀ مرگ Ùˆ رستاخيز خدا است. در نظامهاي توتاليتر كه اسطوره بر آنها Ùرمان ميâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ مناسك Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙŠÙ† ها در Øيات Ùردي Ùˆ اجتماعي نقش بارزي پيدا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. همچنان كه قبايل ÙˆØشي با رقصهاي عجيب Ùˆ غريب خود، يگانگي خويش را در برابر دشمن ØÙظ ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ كل يكپارچهâ€Ø§ÙŠ ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ با Øمل طلسمات گوناگون Ùˆ Ùرياد كشيدن ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ù†Ø¯ دشمن را بترسانند Ùˆ براو چيره شوند. همين طور نیردر نظامهای توتاليتر، با انجام راه پيماييها Ùˆ تظاهرات Ùˆ سر دادن شعار ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ù†Ø¯ بر دشمن چيره شوند Ùˆ مخالÙان را منكوب كنند.
*سمبل يا نماد چيست و چه ارتباطي با اسطوره دارد؟
-كاسيرر انسان را جانور سمبل ساز تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› بهâ€Ø§ÙŠÙ† معني كه انسان براي درك جهان Ùˆ دادن معنا به آن، جهانهاي سمبليكي ميâ€Ø¢Ùريند، مانند: زبان،اسطوره، هنر، علم Ùˆ تكنيك؛ مثلاً با Ø¢Ùرينش زبان، انسان جهان را از طريق زبان درك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. زبان ميان او Ùˆ جهان Øايل ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هر زباني نيز نوعي جهان بيني خاص خود را عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. يعني هر زباني جهان را متÙاوت با زبان ديگري نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. پس درك هر شخص از جهان به وساطت زبان صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ هر زبان نيز جهان را به طور متÙاوتي نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراین درك ما از جهان در چارچوب خاصي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اسطوره نيز مانند زبان، جهاني سمبليك است كه بشر براي درك جهان آن را ميâ€Ø¢Ùريند. پس ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ùرم سمبليك يا شكل نمادين را بهâ€Ø§ÙŠÙ† صورت تعري٠كرد كه «Ùرم سمبليك به هر گونه انرژي Ø±ÙˆØ Ø§Ø·Ù„Ø§Ù‚ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه از طريق آن،مØتواي ذهني معنا با نشانهâ€Ø§ÙŠ Ù…Øسوس Ùˆ ملموس مرتبط Ù…ÛŒ گردد».
*آگاهي Ùˆ شناخت اسطورهâ€Ø§ÙŠ از نظر كاسيرر Ú†Ù‡ Ùرآيندي داشته ÙˆÚ†Ù‡ تÙاوتي با شناخت علميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŸ
-هد٠علم،مخصوصاً Ùيزيك،اين است كه نخست امور واقع يا(facts) متقني بيابد، سپس بكوشد تاâ€Ø§ÙŠÙ† امور واقع يا امور جزئي را تØت قانوني كلي قرار دهد؛ در مرØÙ„Û€ نهايي، علم تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ تا دستهâ€Ø§ÙŠ از قوانين راتØت يك اصل قرار دهد. علم، پديدارهايي را كه ظاهراً يعني از ديدگاه تاثرات Øسي هيچ ارتباطي به هم ندارند به هم مرتبط ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً نيوتن پديدارهايي را به هم مرتبط ساخت كه از نظر مشاهدات Øسي كاملاً با يكديگر بي ارتباط بودند؛ مانند:
1- سقوط آزاد اجسام 2- Øركت سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد 3- تناوب جزر Ùˆ مد. نيوتن بهâ€Ø§ÙŠÙ† پديدارها ÙˆØدت ساختاري بخشيد Ùˆ آنها را تØت قانون جاذبۀ عموميâ€Ù‚رار داد. اسطوره با چنين روشي بيگانه است. اسطوره، امور واقع را منÙرد وبي ارتباط با يكديگر ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. سقوطâ€Ø§ÙŠÙ† سنگ در«â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§Â» Ùˆ درâ€Ø§ÙŠÙ†Â« Ù„Øظه» با سقوط آن سنگ در« آنجا» Ùˆ مثلاً« ديروز» هيچ ارتباطي ندارد.
علت سقوط سنگ در«â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§Â» Ùˆ دراين« Ù„Øظه» بر اثر مشيت الهي يا ارادۀ شياطين است. جهان علم، جهان قوانين است كه در Ùيزيكâ€Ø§ÙŠÙ† قوانين به صورت توابع رياضي بيان ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. شناخت علميâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ استقرار سلسله مراتبي از قوانين Ùˆ سلسله مراتب سيستماتيكي از علتها Ùˆ معلولها تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما اسطوره براي استقرار سلسله مراتب نيروهاي جادويي وخدايان Ùˆ شياطين ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯. اسطوره، جهان ر اÙقط از طريق اعمال خدايان Ùˆ شياطين درك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.
*بØØ« درباره اسطوره از ديدگاه كاسيرر بدون ملاØظه كتاب اسطورۀ دولت كامل نيست. پيش از هر چيز نخست بÙرماييد كه جايگاه كتاب اسطورۀ دولت در ÙلسÙÛ€ سياسي غرب كجاست؟
-كتاب اسطورۀ دولت ارنست كاسيرر درباره منشاء، ساختار، روشها ÙˆÙÙ† اسطوره هاي سياسي كاوشي ژر٠انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. درضمنâ€Ø§ÙŠÙ† كتاب در متون اصلي انديشۀ سياسي، پژوهشي عميق به عمل ميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. كاسيرر نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ÙƒÙ‡ چگونه نيروهاي خردستيز در اسطوره سمبل Ùˆ براي دولت دست آويز ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ تا استقلال ذهن انسان Ùرهيخته را دائماً به نابودي تهديد كنند. كاسيرر معتقد بود كه در قرن بيستم در قلمرو سياست قدرت تازهâ€Ø§ÙŠ سر برکشیده است كه انديشۀ علميâ€Ùˆ عقلاني توانايي رويارويي با آن را ندارند.â€Ø§ÙŠÙ† قدرت تازه، قدرت انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ است. عنوان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دولت،بت شده است؛ كه بايد آن را پرستيد. اسطورۀ دولت يعني پرستش قدرت سياسي. در ضمن،كتاب اسطورۀ دولت ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا نقش اسطوره را در انديشۀ سياسي بررسی كند Ùˆ پيامدهاي وخيم آن را براي Ùرهنگ Ùˆ اخلاق Ùˆ استقلال Ùرد مورد تامل قرار دهد.â€Ø§ÙŠÙ† كتاب براي نخستين بار نقش اسطوره را در Øيات سياسي Ùˆ اجتماعي بشر به بØØ« ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو در بخش يكم كتاب، اسطوره را از جنبه هاي گوناگون بررسي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا بهâ€Ø§ÙŠÙ† پرسش پاسخ گويد كه «اسطوره چيست؟»
در بخش دوم كتاب، كاسيرر به موضوع نبرد با اسطوره در تاريخ نظريات سياسي ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه منطق (لوگوس) Ùˆ اسطوره(ميتوس) در انديشۀ يوناني روياروي يكديگر قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ Ùˆ براي نخستين بار در ÙلسÙÛ€ يونان نظريهâ€Ø§ÙŠ عقلاني در بارۀ دولت ارائه ميâ€Ø´ÙˆØ¯. كاسيرر معتقد است كه اÙلاطون در كتاب جمهوري نظريۀ دولت مبتني بر قانون را عرضه كرده است. بنابر عقيده وي در قرون وسطاي مسيØÙŠ ميان انديشۀ يوناني Ùˆ انديشۀ يهودي تنش وجود داشت.او بويژه به برداشت انديشۀ يوناني از قانون Ùˆ تÙاوتش با برداشت يهودي از قانون اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ زيرا اولي برعقل تكيه دارد Ùˆ دوميâ€Ø¨Ø± ارادۀ موجودي نا شناختنی. در دورۀ رنسانس، ماكياولي ظهور ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه برداشتش از سياست، سبب گسست كامل با انديشۀ سياسي قرون وسطايي ميâ€Ø´ÙˆØ¯. كاسيرر در زمينۀ Ùرهنگ رنسانس پژوهشگري پيشگام بود Ùˆ تÙسير او از انديشۀ سياسي ماكياولي هنوز هم موضوع بØØ« مورخان سياسي است.
بخش سوم كتاب اسطورۀ دولت به بررسی اسطوره هاي قرن بيستم ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ عقايد كارلايل دربارۀ قهرمان پرستي،نظريۀ گوبينو درباره برتري نژاد آريايي Ùˆ نيز نظريۀ دولت در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ را تØليل Ùˆ تاثير آنها را بر جنبش نازيسم گوشزد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.اين سه Ùصل در موضوع مورد بØØ« از منابع اساسي در كارلايل شناسي،گوبينو شناسي Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شناسي به Øساب ميâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯.
كاسيرر در Ùصل پاياني كتاب به ÙÙ† اسطوره هاي جديد سياسي پرداخته است. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه در زمانهاي قديم اسطوره ها را نيروي نااگاه اقوام ميâ€Ø³Ø§Ø®ØªØ› اما امروزه اسطوره ها راâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ¯ ها ميâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ اسطوره سازي Ùني شده است مانند اسلØÙ‡ سازي Ùˆ ماشين سازي. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه اسطوره هاي سياسي همچون ماري عمل ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه قرباني خود را پيش از Øمله Ùلج ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مردمان قرباني اسطوره هاي سياسي ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ بي آنكه در برابر آنها مقاومتي جدي نشان دهند. آنان پيش از آنكه دريابند واقعاً Ú†Ù‡ اتÙاقي اÙتاده است مغلوب ومنقاد شده اند. بنابر نظر كاسيرر سازندگان اسطوره هاي سياسي كش٠كردند كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† سرچشمۀ تÙكر انتقادي را در ذهن Ùرد خشكاند. آنان پي بردند كه چگونه نوعي آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ را با وسايل Ùني به وجود آورند تا ازâ€Ø§ÙŠÙ† طريق بتوانند مردمان را به گونهâ€Ø§ÙŠ تغيير دهندكه شخصيت Ùرد،مطيع Ùˆ منقاد Ùرمانهاي شخص ديگري شود. Ø´Ú¯Ùتي كاسيرر در مورد توÙيق نازي ها بهâ€Ø§ÙŠÙ† سبب نبود كه در قرن بيستم روشن انديش رژيميâ€Ø³Ø±ÙƒÙˆØ¨Ú¯Ø± بر سر كار آمده بود، بلكه Øيرت او بيشتر از آنجا ناشي ميâ€Ø´Ø¯ كه ميâ€Ø¯ÙŠØ¯ به كارگيري تكنيك اسطوره تا Ú†Ù‡ Øد موÙقيت آميز بوده است. كاسيرر استدلال Ù…ÛŒ كرد كهâ€Ø§ÙŠÙ† تكنيك در تاريخ سياست كاملاً جديد است؛ زيرا تكنيك اسطوره سازي به تكنولوژي مدرن نياز داشت Ùˆ بويژه به تكنولوژي در قلمرو رسانه هاي گروهي متكي بود. اما تكنيك اسطوره سازي بهâ€Ø§ÙŠÙ† علت پديده جديدي بود كه رسانه هاي گروهي مانند راديو، Ùيلم، مجلات Ùˆ روزنامه ها را به كار ميâ€Ú¯Ø±Ùت تا تكنيك جديد يعني تكنيك اسطوره سازي را به منزلۀ ابزاري براي كنترل انديشه به وجود آورد.
*ايدئولوژيهاي سياسي با رويكرد مستبدانه چگونه به اسطوره سازي هاي سياسي دست ميâ€ÙŠØ§Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ با Ú†Ù‡ روشها Ùˆ تكنيكهايي از اسطوره براي Ù†ÙÙŠ سوژۀ عقلاني بهره ميâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯ØŸ
-تكنيك اسطوره شامل چهار بخش است كه همۀ آنها در خدمتâ€Ø§ÙŠÙ† هد٠قرار دارند كه Ùرد نتواند انديشهâ€Ø§ÙŠ مستقل داشته باشد Ùˆ از بØØ« انتقادي ممانعت به عمل آيد.اين تكنيكها عبارت اند از:
1- دستكاري زبان به گونه â€Ø§ÙŠ كه مانع تÙاهم Ùˆ ارتباط شود يا لااقل ارتباط را Ù…Øدود كند. زبان هم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ عواط٠را تØريك كند وهم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ معنا را انتقال دهد. با دستكاري زبان ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آن را براي برانگيختن اØساس تنÙر Ùˆ انزجار Ùˆ تØقير Ùˆ بدگماني به كار گرÙت. برايâ€Ø§ÙŠÙ† منظور به رسانه هاي جمعي Ùˆ تكنولوژي مدرن نياز است تا دستكاري زبان در مقياس قوميâ€ØµÙˆØ±Øª پذيرد. با به كارگيري دقيق Ùˆ مداوم زبان دستكاري شده،كم كم ØŒ بØØ« بي طرÙانه Ùˆ Ùارغ از Øب Ùˆ بغض امكان پذير نخواهد شد.
2- مناسكي كردن اعمال، تا مرز ميان زندگي خصوصي Ùˆ عموميâ€Ø§Ø² ميان برود.â€Ø§ÙŠÙ† نيز، بخش تكميلي دستكاري زبان است. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه تاثير مناسكي كردن زندگيâ€Ø§ÙŠÙ† است كه اØساس خلاقيت Ùˆ خود جوشي انسان راكاهش دهند.هيچ چيز بيش از اجراي يكنواخت شعائر Ùˆ مناسك سياسي نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نيروهاي Ùعال، قدرت قضاوت Ùˆ قوۀ تميز انتقادي ما را از كار بيندازد واØساس شخصيت Ùˆ مسئوليت Ùردي ما را از بين ببرد.
3- از ميان بردن همۀ ارزشهايâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡ â€Ø¢Ù„ Ùˆ نشاندن تصاویر ملموس نيك Ùˆ بد به جايشان، تا در مورد همۀ تصميم گيريها پيشداوري وجود داشته باشد. در آلمان زير سلطۀ نازيسم، براي متØد كردن همۀ اعضاي جامعه، ارزشي ساده Ùˆ واØد به عنوان ارزشي عالي اعلام ميâ€Ø´Ø¯ Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† ارزش هيچ ارزش ديگري را در كنار خودتØمل نميâ€ÙƒØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ارزش، اسطورۀ نژاد بود. طبقâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ نژاد برتر، شخص بر پايۀ اعمالي كه انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ شري٠و با Ùضيلت شناخته نميâ€Ø´ÙˆØ¯ بلكه بر عكس، طبق تعري٠نژاد برتر، آنچه را يك شخص متعلق به نژاد شري٠و والا انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ بايد خوب دانست.
اين نوع تÙكر، جهان را به شيوه ای خاص تصوير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø›Ø§ÙŠÙ† تصوير، مطلق گرايانه است Ùˆ جز خود، ديگران را قبول ندارد Ùˆ تØمل نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بر پایۀ چنين نظري،هيچ اميدي نميâ€ØªÙˆØ§Ù† داشت كه مثلاً Ùردي از نژاد غير آريايي، Ùردي شري٠و والا شناخته شود. از ديدگاه چنين تÙكري، تغيير Ùˆ تØول امري Ù…Øال است. منطق اسطوره همين است. امور همين طور كه اكنون هستند هميشه بوده اند وهميشه نيز خواهند بود. ذهن هر كس كه منقاد چنين تصويري از امور شده باشد از انتقاد كردن از عقايد خويش ناتوان خواهد بود؛ زيرا ذهن چنين شخصي آمادۀ â€Ø§ÙŠÙ† است كه هر نوع انتقاد را نوعي توطئه بداند.چنين كسي ناتوان از درك ديدگاهي است كه اجازه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ معيار ديگري براي انتقاد از اعتقاداتش به كار گرÙته شود. زيرا چنين شخصي اعتقادات خود را برترين ديدگاه ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.
4- سرانجام آنكه تكنيك اسطوره به برداشت اسطورهâ€Ø§ÙŠ از زمان ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د Ùˆ تاريخ را به منزله «تقدير» ميâ€Ù¾Ø±ÙˆØ±Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† كار با وسايل گوناگون صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. ولي در ميانâ€Ø§ÙŠÙ† وسايل از همه مهمتر امر پیشگويي در امور سياسي است(درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ پيشگويي به معناي غيبگويي جادوگر است).كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه «سياستمداران جديد به درستي درياÙته اند كه توده هاي عظيم مردم را با نيروي تخيل آسانتر ميâ€ØªÙˆØ§Ù† به جنبش درآورد تا با نيروي صرÙاً مادي.» سياستمداران ازâ€Ø§ÙŠÙ† موضوع استÙاده بسيار كرده اند. سياستمدار نوعي جادوگر يا غيبگوي عموميâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. غيبگويي عنصر اساسي در ÙÙ† جديد رهبري سياسي است. در تÙسير كاسيرر،تكنيك اسطوره، تكنيك به معناي واقعي آن است؛ يعني چيزي است كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آن را در مكانها Ùˆ زمانهاي مختل٠و براي هدÙهاي متÙاوت به كار برد. بنابراين كتاب اسطورۀ دولت Ùقط اثري دربارۀ نازيسم آلمان نيست بلكه كتابي درباره شكل جديدي از سياست است كه نازي ها مبدع آن بودند Ùˆ آن را به كار Ù…ÛŒ بستند؛ Ùˆ پس از آنان ØŒâ€Ø§ÙŠÙ† تكنيك در كشورهاي جهان سوم به طور گسترده به کار گرÙته شد.کاسیرر این موضوع را روشن Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ این Ø´Ú©Ù„ از سیاست، خود نوعي تكنيك است Ùˆ Ù…Øصول«عصر تكنولوژيكي» ما است؛ بهâ€Ø§ÙŠÙ† معني كه تكنيك اسطوره سازي به ساير تكنيكها نياز دارد كه مقدم بر همه آنها، وسايل تكنولوژيكي مدرن ارتباط جمعي اند.
*به نظر كاسيرر اسطوره چگونه بهâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ سياست بدل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ به عبارت ديگر پيوند اسطوره با سياست Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ چيست؟
-اسطوره در زمانهاي بØراني Ùˆ در موقعيتهاي غير عادي Ùˆ خطرناك خود را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. اسطوره در مواقعي كه اØساسی شديد، نيازي مبرم يا خطري عظيم وجود داشته باشد به جامعه رخنه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنين وضعي هنگاميâ€Ù¾ÙŠØ´ ميâ€â€Ø¢ÙŠØ¯ كه نيروهاي پيوند دهندۀ Øيات اجتماعي، به هر دليلي، توان خويش را از دست داده باشند. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ به نظر رسد Ú©Ù‡ شيرازۀ جامعه در Øال از هم گسيختن است، نياز به وجود يك پيشوا Ùرا رسيده است. Ùرا خواندن يك پيشوا از آرزوي جمعي براي تجديد Øیات اجتماعي ناشي ميâ€Ø´ÙˆØ¯. گروهي كه برâ€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي Ú†Ù†Ú¯ ميâ€Ø§Ù†Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯ ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯â€Ø§ÙŠÙ† اØساسات را به طريقي به كار گيرند كه جامعه را دوباره متØد كنند. نيروهاي پيوند دهندۀ Øيات اجتماعي يعني نيروهاي عقلاني، اخلاقي Ùˆ هنري هنگاميâ€Ù‚درت خود را از دست ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه اعتقاد به آنها سست شده باشد. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ اعتقاد بهâ€Ø§ÙŠÙ† نيروها،نقصان یابد نتيجه اش از ميان رÙتن اعتماد به Ù†Ùس اÙراد خواهد بود كهâ€Ø§ÙŠÙ† نيز به اØساس زبوني Ùˆ ناتواني ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د Ùˆ همين اØساس زبوني وناتواني، علت عموميâ€Ø±ÙˆÙŠ آوردن به انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ است. اسطوره نيروهايي را تصوير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه از نيروهايي كه بشر را تهديد ميâ€Ù†Ù…ايند قويترند وبنابراين ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ انسان را در پناه خود بگيرند Ùˆ او را Ù…ØاÙظت كنند.
در همين هنگام اسطوره وارد Øيات اجتماعي ميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› Ùˆ درâ€Ø§ÙŠÙ† موقع يك رهبر سياسي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ با نشان دادن تصوير دشمن اهريمني كه مسبب همه بدبختيها Ùˆ نابساماني هاست نيروي سياسي عظيميâ€Ø¨ÙŠØ§Ùريند Ùˆ به كمك آن، جامعه را زير Ùˆ زبر كند.
پایان y_moughen@yahoo.com