اسطوره، â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ روشنÙكري ما

Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با يدالله موقن(1)
Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ کننده Ù…ØÙ…د رضا ارشاد
*به نظر كاسيرر اسطوره چگونه Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ سياست بدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ به عبارت ديگر پيوند اسطوره با سياست Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ چيست؟
-اسطوره در زمانهاي Ø¨ØØ±Ø§Ù†ÙŠ Ùˆ در موقعيتهاي غير عادي Ùˆ خطرناك خود را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. اسطوره در مواقعي كه Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ شديد، نيازي مبرم يا خطري عظيم وجود داشته باشد به جامعه رخنه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنين وضعي هنگاميâ€Ù¾ÙŠØ´ ميâ€â€Ø¢ÙŠØ¯ كه نيروهاي پيوند دهندۀ ØÙŠØ§Øª اجتماعي، به هر دليلي، توان خويش را از دست داده باشند. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ به نظر رسد Ú©Ù‡ شيرازۀ جامعه در ØØ§Ù„ از هم گسيختن است، نياز به وجود يك پيشوا ÙØ±Ø§ رسيده است. ÙØ±Ø§ خواندن يك پيشوا از آرزوي جمعي براي تجديد ØÛŒØ§Øª اجتماعي ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
*آقاي موقن- تا آنجايي كه من Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù…- علاقۀ شما بيشتر به Ùيزيك Ùˆ ÙلسÙÙ‡ بوده است؛ ولي به نظر Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ كه براي رسيدن به Ø³Ø§ØØª علميâ€Ùˆ ÙلسÙÙŠØŒ Ø¨ØØ« Ùˆ بررسي شناخت بينش Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ مد نظر قرار Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠØ¯ به طوري كه كتابها Ùˆ مقالهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† زمينه ترجمه Ùˆ Ù†Ú¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§ÙŠØ¯. نخست Ø¨ÙØ±Ù…اييد كه چرا براي ورود به Ø¨ØØ« علم Ùˆ ÙلسÙه، بويژه Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ØŒ به Ø¨ØØ« اسطوره Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø®ØªÙ‡â€Ø§ÙŠØ¯ Ùˆâ€Ø¢ÛŒØ§Ø§ اصولاً شناخت بينش Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ ما ضروري است؟
- بنده معتقدم كه ظهور دانشمنداني مانند گاليله،كپلر، دكارت Ùˆ نيوتن Ùˆ رياضي شدن شناخت طبيعت يعني غلبۀ â€Ø§ÙŠÙ† انديشه كه زبان طبيعت، زبان رياضي است Ùˆ براي شناخت طبيعت ناگزير از به كارگيري رياضيات هستيم، اعلام پايان متاÙيزيك بود. در قرن بيستم با پيدايش نظريه â€Ù‡Ø§ÙŠ Ù†Ø³Ø¨ÙŠØª خاص Ùˆ Ø¹Ø§Ù…â€Ø§ÙŠÙ†Ø´ØªÙŠÙ† Ùˆ مكانيك كوآنتوم، ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ رياضي شدن طبيعت، سرعت بيشتري Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ Ùيزيك نظري يا Ùيزيك رياضي استØÙƒØ§Ù… بيشتري ÙŠØ§ÙØª Ùˆ با استعدادترين ذهن ها مجذوب تØÙ‚يق Ùˆ ØªÙØØµ در Ùيزيك شدند. Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª علوم طبيعي از Ùيزيك Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا مهندسی ژنتيك نشان Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه ادعاهاي متاÙيزيك پوچ Ùˆ Ø¨Ø§Ø·Ù„â€Ø§Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از دست ÙلسÙÙ‡ براي شناخت جهان به تنهايي كاري ساخته نيست. اكنون هر Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ´ پژوهش خودش را خود معين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ براي راهنمايي Ùˆ ارائه طريق نيازي به ÙلسÙÙ‡ ندارد. تنها كاري كه از دست ÙلسÙÙ‡ بر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯â€Ø§ÙŠÙ† است كه از دستاوردهاي علميâ€ÙŠÙƒ Ø¬Ù…Ø¹â€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ Ø§Ø±Ø§Ø¦Ù‡ دهد Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§ نيز تØÙ„يل كند. اگر ما خواستار شناخت طبيعت هستيم بايد يكي از رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¹Ù„ÙˆÙ… طبيعي را ØªØØµÙŠÙ„ كنيم Ùˆ چنانچه خواهان شناخت اجتماع هستيم در يكي از رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¹Ù„ÙˆÙ… اجتماعي به ØªØØµÙŠÙ„ بپردازيم.Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو خود من نخست Ùيزيك ØªØØµÙŠÙ„ كردم تا در خصوص مكانيك كوانتوم Ùˆ نسبيت اطلاعات Ùني به دست آورم، سپس به ØªØØµÙŠÙ„ در رشتۀ تاريخ Ùˆ ÙلسÙÛ€ علم پرداختم. علاقۀ من به كاسيرر نيز بيشتر به خاطر آن است كه به Ùيزيك Ùˆ ديگر رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¹Ù„ÙˆÙ… طبيعي ارج بسيار ميâ€Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ Ùˆ علم Ù†ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ است تا Ø¹Ø±ÙØ§Ù† بخرد. بنده شخصاً ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù… كه به جاي آثار بعضي ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مانند هايدگر، Ùوكو Ùˆ ژاك Ø¯Ø±ÙŠØ¯Ø§ØŒÙƒØªØ§Ø¨Ù‡Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ†Ø´ØªØ§ÙŠÙ† Ùˆ نيوتن Ùˆ داروين را در علوم طبيعي Ùˆ كتابهاي ماكس وبر، لوي برول Ùˆ دوركم را در علوم انساني Ùˆ اجتماعي بخوانم. زمان Ù„Ùّاظي Ùˆ Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÙŠ Ø¨ÙŠ سر Ùˆ ته گذشته است. به قول دكارت«بايد با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز انديشید نه با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… مبهم Ùˆ نامتمايز.» اما روشنÙكران ما ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه به متÙكراني سر بسپرند كه ØØ±Ùهاي مبهم وبي سر Ùˆ ته Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯.
اما در پاسخ Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† پرسش كه چرا بينش Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ مد نظر Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù… بايد بگويم كه به نظر من شيوۀ تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø´ÙŠÙˆÛ€ تÙكر غالب برجوامع غير غربي از جمله جامعۀ خود ما است. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو شناخت تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ به واقع، شناخت شيوۀ تÙكر خود ماست؛ Ùˆ خودشناسي مقدم بر شناخت ديگران است. من علّت عقب ماندگي كشورهاي غير غربي را در سطۀ تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø± آنها Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù…. تا آنجا كه اطلاع دارم كسي پيش از بنده علت عقب ماندگي جامعۀ ما را در ساختار تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ØØ§ÙƒÙ… بر آن ندانسته است. وقتي كه علت عقب ماندگي رادر ساختار تÙكرمان دانستيم، پرخاشگري نسبت به بيگانگان جايش را به نقد تÙكر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù…ان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ يعني ما نيز همان كاري را آغاز ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه متÙكران غربي چندين قرن است انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. علت توجه من به شيوۀ تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ همين موضوع باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯.
*تاآنجا كه به Ø¨ØØ« ما مربوط Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ تاثير كاسيرر بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø´Ù…Ø§ بيشتر بوده است. اگر مواÙÙ‚ باشيد، جهت ÙØ±Ø§Ù‡Ù… ساختن Ù¾Ø´ØªÙˆØ§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ø¸Ø±ÙŠ براي Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÙŠÙ…ان ÙƒÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¢Ø±Ø§ÙŠ ÙƒØ§Ø³ÙŠØ±Ø± در باب ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ واسطوره درنگ كنيم Ùˆ آن گاه به ساير Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø±Ø¨ÙˆØ·Ù‡ بپردازيم.
شما در مقدمۀ ترجمۀ خودتان از جلد دوم ÙلسÙÙ‡ صورتهاي سمبليك: انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ (تهران، انتشارات هرمس، 1378).
Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡â€Ø§ÙŠØ¯ كه«ارنست كاسيرر ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است». ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ چيست Ùˆ نوع نگرش آن به مقولۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بر Ú†Ù‡ مبنايي استوار است؟
- ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مانند ÙلسÙÛ€ تاريخ در قرن هجدهم پا به عرصۀ وجود گذاشت Ùˆ متÙكراني مانند ويكو، هردر، ولتر Ùˆ روسو از بنيانگذاران آن هستند. در اواخر قرن نوزدهم Ùˆ اوايل قرن بيستم،ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† نوكانتي ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خودشان را پروردند. از نظر كانت Ù…Ùهوم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ در ÙلسÙÛ€ تاريخ جاي داشت. Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† معني كه كانت تاريخ را داراي غايت ÙˆÙ‡Ø¯Ù Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª.او Ø¨Ø±â€Ø§ÙŠÙ† عقيده بود كه ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ تاريخ را Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯ØŒ هيچگونه Ø·Ø±Ø ÙˆÙ†Ù‚Ø´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± سر نداشته باشند، باز هم تاريخ هد٠دارد.â€Ø§ÙŠÙ† Ù‡Ø¯Ù Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ اخلاق است Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ اخلاقي Ù…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ØªØ¹Ù„Ù‚ به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است. بنابراين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØµØ±ÙØ§Ù‹ به معناي پرورش تواناييها Ùˆ استعدادهاي بشري است.Ù…Ùوم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مانند Ù…Ùهوم تاريخ تا جايي كه به اخلاق ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ùت براي كانت مهم بود. اما نوكانتيâ€Ù‡Ø§ بسيار بيشتر Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ سرانجام ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را در بر گيرندۀ تماميâ€ÙلسÙÙ‡ دانستند.
در مكتب ماربورگ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ به مثابۀ «كوشش مشترك نوع بشر» دانسته Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ø› Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† كوشش را اساساً امري مربوط به شناخت Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯Ø› Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو ØªÙˆØ¬Ù‡â€Ø´Ø§Ù† به علم Ùˆ كاري كه علم ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ متمركز بود.اما در مكتب نوكانتي بادن ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ با ÙلسÙÛ€ تاريخ متراد٠بود. ويندلباند ادعا ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه ÙلسÙÛ€ انتقادي كانت اساساً ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است؛ زيرا ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عبارت است از:«تماميت آنچه آگاهي انسان، بر پايۀ سرشت عقلاني خود، از امر ارائه شده Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯Â».
ويندلباند اعلام ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ «تاريخ، ارغنون ÙلسÙÙ‡ است» برداشت كاسيرر از ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ به نظر ويندلباند بسيار نزديكتر است تا به نظريۀ مكتب ماربورگ كه اساساً بر Ù…Ø¨Ø§ØØ« شناخت تاكيد ميâ€ÙˆØ±Ø²ÙŠØ¯. كاسيرر ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را به منزلۀ ÙلسÙÛ€ تاريخ عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كاسيرر مدعي است كه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اساساً چيزي تئوريك يا Ù¾ÙŠÙƒØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² دانش نيست، بلكه «سيستم اعمال» يا«سيستم ÙØ¹Ø§Ù„يتهاي بشر» است. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عبارت از مجموعۀ آن ÙØ¹Ø§Ù„يتهايي است كه تاريخ را به وجود Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.
اما پرسشي اساسي كه ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯â€Ø§ÙŠÙ† است كه Ù‡Ø¯Ù ÙØ¹Ø§Ù„يت بشر چيست؟ پاسخ كاسیرر به برداشت او از معنا Ùˆ از سمبل متكي است وهمين برداشت، ÙلسÙÛ€ او را Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند. نخستين Ù…Ùهوم در ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ كاسيرر معناست ونه«آگاهي به طور عام»، كاسيرر ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا اساس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را با طرØâ€Ø§ÙŠÙ† پرسش بÙهمد كه ÙØ±Ù…هاي سمبلك ÙƒØ¯Ø§Ù…â€Ø§Ù†Ø¯ØŸ پاسخ Ø§Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† است كه «اسطوره، زبان Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يت تكنيكي اوليۀ Ø¨Ø´Ø±â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ù…ها را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯.» شكلهاي سمبليك مهم ديگري نيز وجود دارند مانند هنر، علم وتاريخ؛ Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† شكلها، به معناي واقعي شكلهاي«بدوي» Ùˆ آغازين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نيستند بلكه Ø§Ø²â€Ø¢Ù† شكلهاي Ø§Ø³Ø§Ø³ÙŠâ€ØªØ± سر بر ÙƒØ´ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† موضوع در خصوص خود ÙلسÙÙ‡ نيز صادق است. ÙلسÙه،تØÙˆÙ„ متاخرتري در تاريخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است. كاسيرر مانند Ù‡Ú¯Ù„ Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† موضوع آگاه است Ùˆ بويژه از جا Ùˆ مكان خود در تاريخ ÙلسÙÙ‡ غرب آگاهي دارد. براي كاسیرر ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª براي تÙكر Ùˆ تامل دربارۀ ÙلسÙÙ‡. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† Ù„ØØ§Ø¸ ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ براي كاسيرر همان نقشي Ø±Ø§â€Ø§ÙŠÙاميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„. يعني ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒÙƒØ§Ø³ÙŠØ±Ø± را قادر Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯ كه گزارشي از منشا ÙلسÙÙ‡ Ùˆ سرانجام از منشا ÙلسÙÛ€ صورتهاي سمبليك ارائه دهد.â€Ø§ÙŠÙ† منشا از نظر كاسيرر، زبا Ù† است. كاسيرر در قلمرو ÙلسÙÛ€ زبان، پژوهشگري پيشگام بود. او تاكيد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه آگاهي ÙلسÙÙŠ Ùقط در زبان Ùˆ از طريق زبان سر بر ميâ€ÙƒØ´Ø¯ØŒ بدين معنا كه بدون زبان، اسطوره Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ÙلسÙÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ¬ÙˆØ¯ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø´Øª Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو،او Ø¨ÙˆÙŠÚ˜Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† موضوع را مهم تلقي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بايد با ÙلسÙÛ€ زبان آغاز شود.
*شما Ú¯ÙØªÙŠØ¯ كه از ديدگاه مكتب نوكانتي- بادن ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عبارت بود از ÙلسÙÛ€ تاريخ. ÙلسÙÛ€ تاريخ چيست؟
- Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙلسÙÛ€ تاريخ رانخستين بار ولتر در كتاب خود، Ø±Ø³Ø§Ù„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡ آداب Ùˆ رسوم ملل به كار برد. در پايان قرن Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ آغاز قرن هجدهم Ùˆ به دنبال انقلاب كوپرنيك كه زمين راديگر مركز جهان ندانست، Ø¨ØØ±Ø§Ù† ديگري در آگاهي انسان اروپايي رخ داد.â€Ø§ÙŠÙ† Ø¨ØØ±Ø§Ù† بر اثر تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ Ù„Ø§Ø¦ÙŠÙƒ به وجود آمد. Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† معني كه ولتر به جاي آنكه تاريخ را طبق روايتي ÙƒÙ‡Â«Ø³ÙØ± پيدایش» در تورات از پيدايش جهان Ùˆ انسان وشجرۀ â€Ù†Ø§Ù…Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ از نژادهاي بشر ارائه مي دهد، بنويسد كتاب خود را با چين آغاز كرد.â€Ø§ÙŠÙ† روش لائيك در تاريخ نويسي را، ولتر ÙلسÙÛ€ تاريخ ناميد. از آن به بعد به جاي آنكه تاريخ با هبوط آدم Ùˆ ØÙˆØ§ Ùˆ سپس Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ù†ÙˆØ Ø¢ØºØ§Ø² شود، با تاريخ ملل باستاني خاور مانند چين وهند شروع ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ Ù…Ùهوم ترقي نوع بشر Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª او را به سوي ØªÙ…Ø¯Ù†ØŒØØ§ÙƒÙ… بر سير تاريخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ ÙˆÙ„ØªØ± گسست كاملي با سنت تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ Ø¯ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ ÙƒÙ„Ø§Ù…ÙŠâ€Ø§Ø³Øª. مثلاً بوسوئه در اثر خود: Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ø¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡ تاريخ جهان، مبناي كار خود را سنت ديني Ùˆ كلاميâ€Ù‚رار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. به نظر بوسوئه اعتبار همۀ رويدادهاي تاريخي بر مرجعيت كليسا استوار است. امامرجعيت كليسا بر سنت تكيه دارد. بدين ترتيب در تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ Ø¨Ù‡ شيوۀ ديني، سنت شالودۀ تماميâ€ÙŠÙ‚ين تاريخي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما Ùقط بر پايۀ اسناد Ùˆ مدارك تاريخي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø³Ù†Øª Ùˆ اعتبار آن را اثبات كرد. چيزي را كه بايد اثبات نمود Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† دليل درستي چيز ديگري قرار داد. بنابراين روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ Ø§Ø² نوع بوسوئه بر دور Ùˆ تسلسل باطل متكي است. روش تاريخâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ ÙˆÙ„ØªØ±ØŒ شيوۀ تاريخ â€Ù†ÙˆÙŠØ³ÙŠ Ø¨ÙˆØ³ÙˆØ¦Ù‡ را منسوخ كرد. براي نمونه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخ تمدن تالي٠ويل دورانت را مثال زد كه به پيروي ازولتر نوشته شده است نه بوسوئه. ولتر Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯Â«Ø±ÙˆØ زمان» Ùˆ Â«Ø±ÙˆØ Ù…Ù„ØªÙ‡Ø§Â» را دريابد. چيزي كه مورد توجه اوست سير رويدادها نيست بلكه Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ارتباط دروني عناصر گوناگون آن با يكديگر است. اما Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª نوع بشر Ùقط Ù‡Ù†Ú¯Ø§Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø±Ùƒ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ تØÙˆÙ„ دين، هنر، علم ÙˆÙلسÙÙ‡ را مد نظر گيريم. ولتر پرچمدار انديشۀ ترقي است. او در تاريخ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ وضع جامعه،شكل زندگي خانوادگي Ùˆ وضع هنرها Ùˆ كارهاي دستي را در دورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ø¨Ø¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª آنها را دريابد. ولي از ديدگاه ديني بوسوئه، ØÙ‚ايق مسيØÙŠ Ùˆ بويژه ØÙ‚يقت جزميات مذهب كاتوليك، سرمدي Ùˆ Ø§Ø¨Ø¯ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯.اين ØÙ‚ايق با گذشت زمان تغيير نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ اگر كسي مدعي شد كه ØÙ‚ايق ديني به زمان ومكان ÙˆØ§Ø¨Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ با تغيير زمان Ùˆ مكان آنها نيز تغيير ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ Ù…Ù„ØØ¯ است Ùˆ مستوجب عقوبت. Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙلسÙÛ€ تاريخ كه ولتر در تقابل با ديدگاه بوسوئه به كار Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ú†Ù‡ بار متØÙˆÙ„ÙŠ داشته است. ولتر وظيÙÛ€ مورخ را بررسي تØÙˆÙ„ دين،هنر، علم Ùˆ اخلاق مي داند. يعني در نظر ولتر، مورخ بايد در پي كش٠تغيير Ùˆ تØÙˆÙ„ باشد. البته Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس نيز برداشت خاص خودشان را از ÙلسÙÛ€ تاريخ دارند. به نظر Ù‡Ú¯Ù„ØŒ تاريخ از Ø·Ø±Ø Ø§Ø² پيش Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§ÙŠ Ù¾ÙŠØ±ÙˆÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. ماركس نيز براي تاريخ ØØ±ÙƒØª ديالكتيكي قائل است وهر دوي آنها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه در زمان آنها تاريخ به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… خودش رسيده است.
* اشاره كرديد كه بدون زبان، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ÙˆØ¬ÙˆØ¯ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø´Øª Ùˆ تاكيد كرديد كه ÙلسÙÛ€ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بايد با ÙلسÙÛ€ زبان آغاز شود؛ Ùˆ منشا ÙلسÙÙ‡ صورتهاي سمبليك را نيز زبان دانستيد Ùˆ مقدماتي ترين Ùˆ Ø§Ø³Ø§Ø³ÙŠâ€ØªØ±ÙŠÙ† ÙØ±Ù…هاي سمبليك را زبان، اسطوره Ùˆ تكنيك اوليه بشر بر شمرديد نه علم،هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡. بنابراين ميان زبان Ùˆ اسطوره Ú†Ù‡ نسبتي برقرار است؟
-كاسيرر مانند ويكو Ùˆ هر در معتقد است كه زبان اوليۀ بشر بيشتر به صورت ØØ§Ù„ت نمايي وشعر گونه بوده است نه به شكل زبان معمولي كه ØØ³ مشترك براي Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ دربارۀ اشياء به كار Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯. زبان معمولي بر اثرتامل عقلاني از زبان اوليه تØÙˆÙ„ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. اما هرچه به عقبتر Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙŠÙ… جنبۀ شعري زبان بر جنبۀ نثري آن ميâ€Ú†Ø±Ø¨Ø¯ Ùˆ آميختگي زبان باتÙكر جادويي- Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…Ø§ÙŠØ§Ù†ØªØ± Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
زبان در آغاز سخنگويي بشر، بيشتر نيرويي جادويي شناخته Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. در انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ خدايان سخنگويي را به انسان Ø¢Ù…ÙˆØ®ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ تا او از طريق آن با خدايان سخن گويد ونیز بر نيروهاي طبيعي ÙØ±Ù…ان براند. مثلاً جادوگر Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ با كمك نيروي جادويي كلمات با ØÙˆØ§Ø¯Ø« مقابله كند؛ Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو جادوگر ورد Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯. انسانهاي ابتدايي براي دور راندن Ø·ÙˆÙØ§Ù† ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ ميâ€ÙƒØ´Ù†Ø¯ يا به هنگام خورشيد Ú¯Ø±ÙØªÚ¯ÙŠ ÙŠØ§ ماه Ú¯Ø±ÙØªÚ¯ÙŠ Ù†Ø¹Ø±Ù‡ بر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ù†Ø¯ يا ورد Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ تا نيروي جادويي واژهâ€Ù‡Ø§ اهريمن را كه Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ خورشيد يا ماه را ببلعد، دور برانند. مصريان باستان اعتقاد داشتند كه سخن خدا، جهان را Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ است Ùˆ نخستين خدا اعتقاد داشته كه بر اثر نيروي نامش پابه عرصه وجود گذاشته است.
«در آغاز نام بودكه همۀ هستي Ùˆ از جمله خود خدارا خلق كرد.هر كس كه نام يك خدا يا يك شيطان را بداند قدرت Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨Ø± ØµØ§ØØ¨ آن نام دارد. قدرت هر خدايي در نام اوست.» در يك Ø§ÙØ³Ø§Ù†Û€ مشهور مصري آمده است ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠØ³ÛŒØ³ØŒ Ø³Ø§ØØ±Û€ چيره دست، ماري Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند تا خورشيد- خدا، را بگزد. Ø³Ø§ØØ±Ù‡ به خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه«نامت را به من بگو تا از درد نيش زهرآگين مار رهايي يابي.» خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«اين منم با نامهاي بسيار وشكلهاي گوناگون، پدر Ùˆ مادرم نام مرا به من Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ از بدو ØªÙˆÙ„Ø¯â€Ø§ÙŠÙ† نام در تنم Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ مانده است تا مبادا جادوگري با پي بردن به آن بر من قدرت جادويي به دست آورد.Â»Ø³Ø§ØØ±Ù‡ به خورشید- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نامت را به من Ø¨Ú¯Ùˆâ€Ø§ÙŠ Ù¾Ø¯Ø± خدايان تا زهر از تن تو خارج شود؛ زيرا هر كه نامش بر سر زبانها باشد، زنده است.» خورشيد- خدا براي آنكه از درد رهايي يابد ناچار Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ نامش را ÙØ§Ø´ كند. خورشدي- خدا به Ø³Ø§ØØ±Ù‡ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نام من از تنم بيرون Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ به تن ØªÙˆÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. تو Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ نام مرا پنهان بداري ولي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠ Ø¢Ù† را به پسرت هوروس بياموزي تا آن را به منزلۀ باطل Ø§Ù„Ø³ØØ±ÙŠ Ù…ÙˆØ«Ø± براي بي اثر كردن هر گونه زهري به كار برد.» Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† Ø§ÙØ³Ø§Ù†Û€ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¹Ù„Ø§ÙˆÙ‡ Ø¨Ø±â€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡ به نيروي جادويي نام خدا ÙˆØ§Ù‚Ù Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… پي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±ÙŠÙ… كه نام، جسميت دارد؛ زيرا خورشيد- خدا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«نامم از تنم بيرون Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ به تن تو ÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯Â».
اين موضوع كه قدرت هر خدايي در نامش است در مورد نام اشخاص نيز صادق است. اگر كسي نام دشمن را بداند بر او پيروز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين روست كه اشكبوس كشاني به هنگام نبرد با رستم از او ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯ÙØª خندان كه نام تو چيست تن بي سرت را كه خواهد گريست
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام چه پرسي كزين پس نبيني توكام
مرا مادرم نام مرگ تو كرد زمانه مرا پتك ترك تو كرد
Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس كشاني باز گويد ÙˆØØªÙŠ Ù†Ø§Ù… خود را«مرگ تو» اعلام ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† وسيله بر ØØ±ÙŠÙ پيروز شود.
* آيا ميان تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØªÙكر تاريخي تقابل وجود دارد؟
- آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ رغم اهميتي كه زمان در شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø¢Ù† دارد اساساً آگاهي Ø¨ÙŠâ€Ø²Ù…ان است. آگاهي تاريخي هر رويدادي را در زمان ومكان خودش قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ آن را در چارچوب زماني Ùˆ Ù…ÙƒØ§Ù†ÙŠâ€Ø§Ø´ بررسي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً Ùلان رسم يا بهمان مجازات در شرايط مكاني Ùˆ زماني خاصي اجرا Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. بنابراين اگر شرايط مكان Ùˆ زمان تغيير كردند ديگر آن رسم يا آن مجازات قابل اجرا نيستند. يعني امور Ù†Ø³Ø¨ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ وابسته به زمان Ùˆ Ù…ÙƒØ§Ù†â€Ø§Ù†Ø¯. هر ØÙ‚يقتي Ùقط در زمان Ùˆ مكان خودش اعتبار دارد Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²Ù…اني Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…كاني نيست. اما در آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ØÙ‚ايق Ù…Ù‚Ø¯Ø³â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو مطلق ÙˆØ¬Ø§ÙˆØ¯Ø§Ù†Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. اسطوره براي توجيه امور Ùˆ تقديس آنها، به گذشتۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø±Ø¬Ø§Ø¹ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً اگر بپرسند چرا چنين اØÙƒØ§Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اجرا شوند؟ پاسخ اسطورهâ€â€Ø§ÙŠÙ† است ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† اØÙƒØ§Ù… در گذشتۀ مقدس Ùˆ جاودان اجرا Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند. پس بايد تا ابد اجرا شوند. گذشتۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ ديروز مقدس Ùˆ جاويداني است كه بايد تا ابد تداوم يابد.
آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ مشروعيت بخشيدن به هر رسم Ùˆ قانوني بايد براي آن رسم Ùˆ آن قانون منشا Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨ÙŠØ§Ø¨Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† منشا Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ در گذشتۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ مثلاً در زمان يكي از منجيان يا قهرمانان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ù‚Ø±Ø§Ø± Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. آنچه زمان Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ از زمان تاريخي متمايز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒâ€Ø§ÙŠÙ† است كه براي زمان Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ú¯Ø°Ø´ØªÛ€ مطلقی وجود دارد كه نه نيازي به تبيين دارد ونه پذيراي تبيين بيشتري است. تاريخ، بر خلا٠اسطوره، هستي را به رشتۀ Ø¨ÙŠâ€Ø§Ù†ØªÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø² شدن يا تغيير تجزيه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ در آن هيچ Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² زمان به عنوان تبيين كنندۀ همۀ امور برگزيده Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› بلكه هر Ù„ØØ¸Ù‡ØŒ Ù„ØØ¸Û€ پيش از خود را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ واين سير به گذشته ادامه ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. اما زمان در اسطوره به شكل نسبت Ù…ØØ¶ نيست كه در آن، گذشته ÙˆØØ§Ù„ Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ جاي يكديگر را بگيرند؛ يعني زمان ØØ§Ù„ØŒ گذشته شود Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ØŒ زمان ØØ§Ù„ گردد.
در انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø³Ø¯ Ùˆ مانع عبور ناپذيري زمان ØØ§Ù„ تجربي را از منشاء Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¬Ø¯Ø§ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما از Ù„ØØ§Ø¸ÛŒØŒ تاريخ، هنر Ùˆ روزنامهâ€Ù†Ú¯Ø§Ø±ÙŠ Ùˆ خبر رساني در قلمرو اسطوره قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ Ùˆ در آن قلمرو باقي ميâ€Ù…انند. اسطوره زنداني Ù…ØØ³ÙˆØ³Ø§Øª است. مخصوصاً هر رويدادي را Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. رويدادي كه Ùقط در «اينجا»و «اكنون» وجود دارد. هنر نيز Ù‡Ø¯ÙØ´ ØØ³ÙŠ ÙƒØ±Ø¯Ù† واقعيت است؛ يعني Ù…ØØ³ÙˆØ³ كردن واقعيت؛ پس Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† Ù„ØØ§Ø¸ در قلمرو اسطوره†است. خبر رساني Ùˆ روزنامهâ€Ù†Ú¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†ÙŠØ² چون در Ù…ØØ³ÙˆØ³Ø§Øª Ùˆ ظواهر امور Ù…ØØ¨ÙˆØ³ ميâ€Ù…انند Ùˆ همه چيز را بايد در «اينجا» Ùˆ در«اكنون» نشان دهند Ùˆ به كنه ØÙˆØ§Ø¯Ø« نميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯ در قلمرو اسطوره باقي ميâ€Ù…انند. Ùˆ تاريخ نيز اگر ØµØ±ÙØ§Ù‹ شخصيت ها را تاريخ ساز بداند Ùˆ از آنان Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø³Ø§Ø²ÙŠ ÙƒÙ†Ø¯Ø¯Ø± قلمرو اسطوره باقي مانده است. عليت در اسطوره، شخص است. اگر تاريخ نيز علت وقايع تاريخي را اشخاص بداند ونه شرايط زماني Ùˆ مكاني، در قلمرو اسطوره قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
*اگر اسطوره، ÙØ±Ù… سمبليك Ø§Ø³Ø§Ø³ÙŠâ€ØªØ±ÙŠ Ø§Ø³Øª تا هنر ÙˆÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم Ùˆ تاريخ، پس،اسطوره Ú†Ù‡ جايگاهي در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ انساني دارد؟ اسطوره چگونه آغازگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است Ùˆ كاسيرر اسطوره را چگونه تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ
-ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ ÙلسÙÙ‡ مادر علوم است؛ اما ÙلسÙÙ‡ خود از اسطوره سر بر كشيده است. پس بهتر است Ú¯ÙØªÙ‡ شودكه اسطوره مادر ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم است. هيچ Ø±Ø´ØªÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² دانش بشري را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† سراغ Ú¯Ø±ÙØª كه در آغاز پيدايش خود با اسطوره مزوج نبوده باشد. Ø´ÙŠÙ…ÙŠâ€Ø§Ø² كيمياگري پديد آمد. نجوم Ùˆ Ø³ØªØ§Ø±Ù‡â€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ Ø§Ø² Ø·Ø§Ù„Ø¹â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ù†Ø§Ø´ÙŠ شد. Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ هاي هنري مانند Ù…Ø¬Ø³Ù…Ù‡â€Ø³Ø§Ø²ÙŠØŒ نقاشي، شعر Ùˆ نمايشنامه، اخلاق، قانون، زبان Ùˆ تكنيك همه از دل اسطوره بيرون Ø¢Ù…Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.
مسئله منشا زبان از مسئله منشا اسطوره جدا ناشدني است. هيچ يك Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† دو را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ديگري Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯. همين طور مسئله پيدايش هنر،خط،ØÙ‚وق Ùˆ علم،ما را به مرØÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§Ù‡Ø¨Ø±ÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه در آنجا همه آنها با آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØØ¯ØªÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ از آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ØªÙ…Ø§ÙŠØ² Ùˆ منÙÙƒ Ù†Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اساسي شناخت(مانند ÙØ¶Ø§ØŒ زمان، عدد)ØŒ Ù…Ùهوم قانون Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اجتماعي(مثلاً Ù…Ùهوم مالكيت) ÙŠØ§Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… گوناگون علم اقتصاد،هنر Ùˆ تكنولوژي خود را به تدريج Ùˆ به كندي Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…Ù†ÙÙƒ كرده Ùˆ رها Ø³Ø§Ø®ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯. بعضي معتقدند كه اساطير را مثلاً شاعران Ø³Ø§Ø®ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯Ø› يعني اسطوره را چيزي كاملاً تصنعي Ùˆ ابداع شده Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯.اما كاسيرر به ما ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«آنچه در مطالعۀ اسطوره مهم است Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¢Ù† نيست بلكه معنايي است كه اسطوره براي آگاهي انسان دارد وقدرتي است كه بر آگاهي انسان اعمال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. وقتي كه قدرت اسطوره را Ù…Ø·Ù…Ø Ù†Ø¸Ø± قرار دهيم ديگر ادعاي تصنعي بودن آن باطل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.»
چنانچه نظري به تاريخ اديان بيÙكنيم، نه ضرورتاً اديان توØÙŠØ¯ÙŠØŒØ¨Ù‡ نيروي اسطوره ÙˆØ§Ù‚Ù Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙŠÙ….â€Ø§ÙŠÙ† نيرو امپراتوريهاي زيادي را مضمØÙ„ كرده Ùˆ امپراتوريهاي بسياري را بر پا داشته است. Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ بايد مورد توجه قرار داد Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª بلكه شدتي است كه با آن، اسطوره تجربه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ به آن اعتقاد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› مثلاً عصبيتي را در نظر بگيريد كه اسطوره در Ù¾ÙŠØ±ÙˆØ§Ù†Ø´â€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† عصبيت تاج Ùˆ تختها را سرنگون Ùˆ جوامع را زير Ùˆ زبر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در قرن بيستم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ كمونيسم Ùˆ ØªØ§ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ù†Ø§Ø³ÙŠÙˆÙ†Ø§Ù„ÙŠØ³Ù… نيز همين نقش Ø±Ø§â€Ø§ÙŠÙا ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† Ø±Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠâ€Ù‡Ø§ را جنبشâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø´Ø¨Ù‡ ديني Ù…ÛŒ Ø¯â€Ø§Ù†Ù†Ø¯Ùˆ به همين خاطر نيز آنها را اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø³ÙŠØ§Ø³ÙŠ Ù…ÛŒ نامند.
شلينگ معتقد بود كه اسطوره را Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ يا شاعران Ù†ÙŠØ§ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ بلكه اسطوره از آگاهي انسان سر بر ميâ€ÙƒØ´Ø¯. از نظر شلينگ اسطوره داراي ØÙ‚يقت ÙلسÙÙŠ است؛ زيرا در اسطوره نه Ùقط ارتباطي Ùكري بلكه ارتباطي واقعي ميان آگاهي انسان با خدا وجود دارد. از ديدگاه متقابل يعني تكوين انسان،كه Ùوئرباخ Ùˆ جانشينانش هوادار آن هستند، ÙˆØØ¯Øª تجربي طبيعت انسان را بايد نقطۀ شروع يا عامل عّلی اصلي، در ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ دانست. به نظر Ùوئر باخ Ùˆ پيروانش همين ÙˆØØ¯Øª تجربي طبيعت انسان، ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چرا ØªØØª شرايط بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ در مكانهاي مختل٠و در دورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª اساطير اساساً به Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙŠÙƒØ³Ø§Ù† پديدار Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ تØÙˆÙ„ ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اما Ø±Ù‡ÙŠØ§ÙØª كاسيرر در تقابل Ø¨Ø§â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³Øª. پديدارشناسي انتقادي او از آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ نه الوهيت را به منزله امر واقع اوليۀ متاÙيزيكي مبدا پژوهش خود بر ميâ€Ú¯Ø²ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ نه نوع بشر را به منزله امر واقع اوليۀ تجربي مبدا قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بلكه تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ تا سوژۀ ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠØŒ يعني Ø±ÙˆØ Ù…Ø¬Ø±Ø¯ را ØµØ±ÙØ§Ù‹ در ÙØ¹Ù„يتش Ùˆ در هيئتهاي گوناگوني كه به خود ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ درك كند؛ Ùˆ آن موازين درون باشي را متعين سازد ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ¹Ù„يتها طبق آن تØÙ‚Ù‚ مي یابند. Ùقط در چنين ÙØ¹Ù„يتهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¨Ù‡ منزله يك كل است كه نوع بشر خود را طبق Ù…ÙÙ‡ÙˆÙ…â€Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„ خويش ووجود تاريخي Ùˆ مادي خود شكل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. تنها Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ¹Ø§Ù„يتها به منزلۀ يك كل است كه سوژه Ùˆ ابژه،من Ùˆ جهان به طور ÙØ²Ø§ÙŠÙ†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² هم متمايز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ بدين طريق آگاهي از ØØ§Ù„ت گيجي به در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ùˆ از زندان تاثرات ØØ³ÙŠ Ùˆ عاطÙÙŠ Ùˆ وجود مادي، پاي بيرون ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ آگاهي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
پديدار شناسی انتقادي، ØÙ‚يقت نسبي اسطوره را ديگر مورد ترديد قرار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ديگر تلاش نميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ كه اسطوره را به مثابۀ بيان Ùˆ بازتاب ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ÙŠ ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ تبيين كند Ùˆ نيز آن را بيان Ùˆ بازتاب برخي نيروهاي لاتغير Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. از ديدگاه ÙلسÙÛ€ انتقادی،عینیت اسطوره Ùˆ همین طور همۀ عینیت های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ راباید نه Ø´ÛŒ گونه بلكه از Ù„ØØ§Ø¸ كاركردشان تعري٠كرد. عينيت اسطوره در «واقعيت» متاÙيزيكي Ùˆ در«واقعيت» تجربي- Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ ÙƒÙ‡ در پس Ùˆ پشت آن است قرار ندارد؛ بلكه عينيت آن در آنچه خود اسطوره هست Ùˆ انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ قرار دارد؛ يعني در شيوۀ عيني شدنش Ùˆ در ÙØ±Ù…â€Ø§ÙŠÙ† عيني شدن قرار دارد. هر گاه اسطوره، به منزلۀ يكي از عوامل تعيين ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙ‡ شود كه آگاهي از طريق آنها خود را از زندان تاثرات ØØ³ÙŠ Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Ù„ بودن در مقابل آنها خلاص ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ طبق اصلي روØÙŠØŒ جهاني از آن خود Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند، دراين صورت اسطوره،عيني است. عينيت اسطوره، شيوۀ خاصي از شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø¢Ú¯Ø§Ù‡ÙŠ است، Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠØŒ آگاهي خود را از ØØ§Ù„ت Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ÙŠ كه در برابر تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¯Ø§Ø´Øª خلاص ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ روياروي آنها Ù…ÙŠâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯.
*اما گويا تعري٠كاسيرر از اسطوره در كتاب اسطورۀ دولت كميâ€Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به نظر Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ØŸ
-تعري٠كاسيرر از اسطوره در كتاب اسطورۀ دولت مبتني بر كاركرد اسطوره يا نقش اسطوره در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ در ØÙŠØ§Øª اجتماعی Ùˆ سیاسی بشر است، ولي در كتاب به اسطورۀ شخصيت نيز پرداخته شده است. كاسيرر Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† باره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«اسطوره، شخصيت ÙŠØ§ÙØªÙ† آرزوهاي جمعي است.Â»â€Ø§ÙŠÙ† تعري٠را بايد موجزترين Ùˆ Ø¨Ø±Ù†Ø¯Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† بيان براي Ù…Ùهوم جديد رهبری يا ديكتاتوري متكي بر تودهâ€Ù‡Ø§ دانست. نياز به ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†ÙŠ Ø±Ù‡Ø¨Ø± تنها زماني ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ آرزوي جمعي قوتي مقاومت ناپذير ÙŠØ§ÙØªÙ‡ باشد Ùˆ همه اميدها نيز در تØÙ‚Ù‚ آن به Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¹Ø§Ø¯ÙŠ Ùˆ مرسوم به نوميدي انجاميده باشد. در چنين دوراني نه ØªÙ†Ù‡Ø§â€Ø§ÙŠÙ† آرزو با شدت Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بلكه در Ùˆ جود يك شخص تبلور پيدا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† معني ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي در برابر چشم انسان به شكل ملموس، تجسم ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ به صورت يك شخص ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. Ø´Ø¯Øªâ€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي در وجود رهبر متبلور Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. پيوندهاي پيشين اجتماعي مانند قانون،عدالت، قانون اساسي Ùˆ نهادهاي اجتماعي بي ارزش Ùˆ بي اعتبار اعلام Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. تنها آنچه بر جاي ميâ€Ù…اند قدرت Ùˆ مرجعيت Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ رهبراست Ùˆ ارادۀ او بالاترين قانون است.
*ارتباط اسطوره Ø¨Ø§â€Ø¢ÙŠÙŠÙ†Ù‡Ø§ ومناسك چيست؟ برخي از پژوهشگران قائل به تقدم يكي بر ديگري شده است، نظر كاسيرر چيست؟
-ويليام روبرتسون- سميت يكي از برجسته ترين مورخان دين Ùˆ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† دين بود. او چندين كتاب درباره انبياي Ø¨Ù†ÙŠâ€Ø§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÙŠÙ„ Ùˆ دين اقوام ساميâ€Ù†ÙˆØ´Øª. او اعتقاد داشت كه دين هر Ú†Ù‡ قديمي تر باشد جنبۀ عملي آن بيشتر است. به نظر سميت دينهاي باستاني از جمله دين يهود عبارت بوده است از چند دستور العمل ساده Ùˆ اجراي بعضي شعائر. به عقيدۀ او دين، ÙلسÙÙ‡ يا نظريۀ سياسي Ù†ÙŠØ³ØªØŒØØªÙŠ ÙƒÙ„Ø§Ù… هم نيست زيرا كلام عبارت است از رسوخ ÙلسÙÙ‡ به دين. به اعتقاد او دين راستين عبارت بوده است از اجراي بعضی اعمال ساده. Ø·Ø¨Ù‚â€Ø§ÙŠÙ† نظريه، مناسك يا اعمال ديني مقدم بر اعتقادات نظري ديني هستند. به سخن ديگر مناسك، مقدم بر اساطيراند. يكي از انسانشناسان نامدار به نام جيمز تا آنجا پيش Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ كه ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«انسان ابتدايي Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª ديني خود را بيشتر با رقصهاي دسته جمعي بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. انسان ÙˆØØ´ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به آساني انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ رادر قالب واژهâ€Ù‡Ø§ بريزد.» بنابراين او به زبان ديدني يعني با رقص Ùˆ اجراي Ù…Ù†Ø§Ø³ÙƒØŒØ§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª ديني خود را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در ØÙ‚يقت نواختن آلات موسيقي Ùˆ زدن طبل Ùˆ برگزاري رقصهاي دسته جمعي جزيي از عبادات Ùˆ مناسك دینی اقوام قديم بوده اند. همچنين اجراي نمايشنامهâ€Ù‡Ø§ جنبۀ هنري يا سرگرم كننده نداشته بلكه بخشي از مناسك ديني بوده اند.
در Ù…ØªÙØ§ÙˆØª ترین مراØÙ„ تØÙˆÙ„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† اعتقاد،كه درشكلهاي بي شمار تكرار Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بر Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±ÙŠÙ… كه ادامۀ ØÙŠØ§Øª بشر Ùˆ در واقع بقاي خود جهان به اجراي درست مناسك دینی وابسته است. مثلاً سرخ پوستان كورايي Ùˆ يويي توتو به اجراي مناسك مقدس Ùˆ برگزاري اعياد اهميت بيشتري Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ تا به كشت، داشت Ùˆ برداشت Ù…ØØµÙˆÙ„. زيرا باروري Ùˆ رشد گياهان به ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø¨Ù‡ انجام مناسك دینی وابسته است. شعائر وآيين ها، ابزار ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ كه به وسيلۀ آنها بشر جهان را منقاد خويش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما بيشتر به معناي Ùيزيكي Ùˆ نه معنوي. آنان معقتدند كه رØÙ…ت الهي به Ø¨Ø´Ø±â€Ø§ÙŠÙ† بودكه او را به شعائر Ùˆ مناسك دینی گوناگون مجهز ساخت تا بتواند به وسيله آنها نيروهاي طبيعت را مطيع خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم سير در مدار منظم خود هيچ ثمري به بار نمي Ø¢â€ÙˆØ±Ø¯ مگر با انجام به موقع مناسك. Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† جابجايي واقعيت با عمل جادويي- Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆÙ†ÙŠØ² عكس العمل بي واسطۀ â€Ø§ÙŠÙ† عمل جادويي- Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø± واقعيت، هم به معناي ذهني Ùˆ هم به معناي عيني صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.
در يك نمايش Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ØŒ رقصنده ØµØ±ÙØ§Ù‹ بازيگر نيست بلكه او ØŒ ÙØ±Ø´ØªÙ‡ يا شيطان Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ .â€Ø§ÙŠÙ† هم هويت شدن به بهترين وجه در مناسك باروري متجلي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه مرگ Ùˆ رستاخيز خدا را جشن ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯Ø› كه اسطورۀ سياوش نيز شبيه به همين اسطورۀ مرگ Ùˆ رستاخيز خدا است. در نظامهاي توتاليتر كه اسطوره بر آنها ÙØ±Ù…ان Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ مناسك Ùˆâ€Ø¢ÙŠÙŠÙ† ها در ØÙŠØ§Øª ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي نقش بارزي پيدا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. همچنان كه قبايل ÙˆØØ´ÙŠ Ø¨Ø§ رقصهاي عجيب Ùˆ غريب خود، يگانگي خويش را در برابر دشمن ØÙظ ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ كل ÙŠÙƒÙ¾Ø§Ø±Ú†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ با ØÙ…Ù„ طلسمات گوناگون Ùˆ ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ كشيدن Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ù†Ø¯ دشمن را بترسانند Ùˆ براو چيره شوند. همين طور نیردر نظامهای توتاليتر، با انجام راه پيماييها Ùˆ تظاهرات Ùˆ سر دادن شعار Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ù†Ø¯ بر دشمن چيره شوند Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† را منكوب كنند.
*سمبل يا نماد چيست و چه ارتباطي با اسطوره دارد؟
-كاسيرر انسان را جانور سمبل ساز تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† معني كه انسان براي درك جهان Ùˆ دادن معنا به آن، جهانهاي سمبليكي Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند، مانند: زبان،اسطوره، هنر، علم Ùˆ تكنيك؛ مثلاً با Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ زبان، انسان جهان را از طريق زبان درك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. زبان ميان او Ùˆ جهان ØØ§ÙŠÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هر زباني نيز نوعي جهان بيني خاص خود را عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. يعني هر زباني جهان را Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با زبان ديگري نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. پس درك هر شخص از جهان به وساطت زبان صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ هر زبان نيز جهان را به طور Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø´Ø§Ù† Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراین درك ما از جهان در چارچوب خاصي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اسطوره نيز مانند زبان، جهاني سمبليك است كه بشر براي درك جهان آن را Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند. پس Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ÙØ±Ù… سمبليك يا شكل نمادين را Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† صورت تعري٠كرد كه Â«ÙØ±Ù… سمبليك به هر گونه انرژي Ø±ÙˆØ Ø§Ø·Ù„Ø§Ù‚ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه از طريق Ø¢Ù†ØŒÙ…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠ معنا با Ù†Ø´Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ØØ³ÙˆØ³ Ùˆ ملموس مرتبط Ù…ÛŒ گردد».
*آگاهي Ùˆ شناخت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² نظر كاسيرر Ú†Ù‡ ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ ÙˆÚ†Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø¨Ø§ شناخت Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŸ
-هد٠علم،مخصوصاً Ùيزيك،اين است كه نخست امور واقع يا(facts) متقني بيابد، سپس بكوشد ØªØ§â€Ø§ÙŠÙ† امور واقع يا امور جزئي را ØªØØª قانوني كلي قرار دهد؛ در مرØÙ„Û€ نهايي، علم تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯ تا Ø¯Ø³ØªÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² قوانين Ø±Ø§ØªØØª يك اصل قرار دهد. علم، پديدارهايي را كه ظاهراً يعني از ديدگاه تاثرات ØØ³ÙŠ Ù‡ÙŠÚ† ارتباطي به هم ندارند به هم مرتبط ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً نيوتن پديدارهايي را به هم مرتبط ساخت كه از نظر مشاهدات ØØ³ÙŠ ÙƒØ§Ù…Ù„Ø§Ù‹ با يكديگر بي ارتباط بودند؛ مانند:
1- سقوط آزاد اجسام 2- ØØ±ÙƒØª سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد 3- تناوب جزر Ùˆ مد. نيوتن Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† پديدارها ÙˆØØ¯Øª ساختاري بخشيد Ùˆ آنها را ØªØØª قانون جاذبۀ عموميâ€Ù‚رار داد. اسطوره با چنين روشي بيگانه است. اسطوره، امور واقع را Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ وبي ارتباط با يكديگر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ø³Ù‚ÙˆØ·â€Ø§ÙŠÙ† سنگ Ø¯Ø±Â«â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§Â» Ùˆ Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Â« Ù„ØØ¸Ù‡Â» با سقوط آن سنگ در« آنجا» Ùˆ مثلاً« ديروز» هيچ ارتباطي ندارد.
علت سقوط سنگ Ø¯Ø±Â«â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§Â» Ùˆ دراين« Ù„ØØ¸Ù‡Â» بر اثر مشيت الهي يا ارادۀ شياطين است. جهان علم، جهان قوانين است كه در ÙÙŠØ²ÙŠÙƒâ€Ø§ÙŠÙ† قوانين به صورت توابع رياضي بيان Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. شناخت Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ Ø§Ø³ØªÙ‚Ø±Ø§Ø± سلسله مراتبي از قوانين Ùˆ سلسله مراتب سيستماتيكي از علتها Ùˆ معلولها تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما اسطوره براي استقرار سلسله مراتب نيروهاي جادويي وخدايان Ùˆ شياطين ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯. اسطوره، جهان ر اÙقط از طريق اعمال خدايان Ùˆ شياطين درك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.
*Ø¨ØØ« درباره اسطوره از ديدگاه كاسيرر بدون Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ كتاب اسطورۀ دولت كامل نيست. پيش از هر چيز نخست Ø¨ÙØ±Ù…اييد كه جايگاه كتاب اسطورۀ دولت در ÙلسÙÛ€ سياسي غرب كجاست؟
-كتاب اسطورۀ دولت ارنست كاسيرر درباره منشاء، ساختار، روشها ÙˆÙÙ† اسطوره هاي سياسي كاوشي ژر٠انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. Ø¯Ø±Ø¶Ù…Ù†â€Ø§ÙŠÙ† كتاب در متون اصلي انديشۀ سياسي، پژوهشي عميق به عمل Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. كاسيرر نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ÙƒÙ‡ چگونه نيروهاي خردستيز در اسطوره سمبل Ùˆ براي دولت دست آويز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ تا استقلال ذهن انسان ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ را دائماً به نابودي تهديد كنند. كاسيرر معتقد بود كه در قرن بيستم در قلمرو سياست قدرت ØªØ§Ø²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø³Ø± برکشیده است كه انديشۀ علميâ€Ùˆ عقلاني توانايي رويارويي با آن را ندارند.â€Ø§ÙŠÙ† قدرت تازه، قدرت انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª. عنوان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دولت،بت شده است؛ كه بايد آن را پرستيد. اسطورۀ دولت يعني پرستش قدرت سياسي. در ضمن،كتاب اسطورۀ دولت ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا نقش اسطوره را در انديشۀ سياسي بررسی كند Ùˆ پيامدهاي وخيم آن را براي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اخلاق Ùˆ استقلال ÙØ±Ø¯ مورد تامل قرار دهد.â€Ø§ÙŠÙ† كتاب براي نخستين بار نقش اسطوره را در ØÙŠØ§Øª سياسي Ùˆ اجتماعي بشر به Ø¨ØØ« ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو در بخش يكم كتاب، اسطوره را از جنبه هاي گوناگون بررسي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† پرسش پاسخ گويد كه «اسطوره چيست؟»
در بخش دوم كتاب، كاسيرر به موضوع نبرد با اسطوره در تاريخ نظريات سياسي ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه منطق (لوگوس) Ùˆ اسطوره(ميتوس) در انديشۀ يوناني روياروي يكديگر قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ Ùˆ براي نخستين بار در ÙلسÙÛ€ يونان Ù†Ø¸Ø±ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¹Ù‚Ù„Ø§Ù†ÙŠ در بارۀ دولت ارائه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. كاسيرر معتقد است كه اÙلاطون در كتاب جمهوري نظريۀ دولت مبتني بر قانون را عرضه كرده است. بنابر عقيده وي در قرون وسطاي مسيØÙŠ Ù…ÙŠØ§Ù† انديشۀ يوناني Ùˆ انديشۀ يهودي تنش وجود داشت.او بويژه به برداشت انديشۀ يوناني از قانون Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªØ´ با برداشت يهودي از قانون اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ زيرا اولي برعقل تكيه دارد Ùˆ Ø¯ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø± ارادۀ موجودي نا شناختنی. در دورۀ رنسانس، ماكياولي ظهور ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه برداشتش از سياست، سبب گسست كامل با انديشۀ سياسي قرون وسطايي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. كاسيرر در زمينۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ رنسانس پژوهشگري پيشگام بود Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± او از انديشۀ سياسي ماكياولي هنوز هم موضوع Ø¨ØØ« مورخان سياسي است.
بخش سوم كتاب اسطورۀ دولت به بررسی اسطوره هاي قرن بيستم ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ عقايد كارلايل دربارۀ قهرمان پرستي،نظريۀ گوبينو درباره برتري نژاد آريايي Ùˆ نيز نظريۀ دولت در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ را تØÙ„يل Ùˆ تاثير آنها را بر جنبش نازيسم گوشزد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.اين سه ÙØµÙ„ در موضوع مورد Ø¨ØØ« از منابع اساسي در كارلايل شناسي،گوبينو شناسي Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شناسي به ØØ³Ø§Ø¨ Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯.
كاسيرر در ÙØµÙ„ پاياني كتاب به ÙÙ† اسطوره هاي جديد سياسي پرداخته است. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه در زمانهاي قديم اسطوره ها را نيروي نااگاه اقوام Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø®ØªØ› اما امروزه اسطوره ها Ø±Ø§â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ¯ ها Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ اسطوره سازي Ùني شده است مانند اسلØÙ‡ سازي Ùˆ ماشين سازي. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه اسطوره هاي سياسي همچون ماري عمل ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه قرباني خود را پيش از ØÙ…له Ùلج ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مردمان قرباني اسطوره هاي سياسي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ بي آنكه در برابر آنها مقاومتي جدي نشان دهند. آنان پيش از آنكه دريابند واقعاً Ú†Ù‡ Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است مغلوب ومنقاد شده اند. بنابر نظر كاسيرر سازندگان اسطوره هاي سياسي كش٠كردند كه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† سرچشمۀ تÙكر انتقادي را در ذهن ÙØ±Ø¯ خشكاند. آنان پي بردند كه چگونه نوعي آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ با وسايل Ùني به وجود آورند تا Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† طريق بتوانند مردمان را به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ ØªØºÙŠÙŠØ± دهندكه شخصيت ÙØ±Ø¯ØŒÙ…طيع Ùˆ منقاد ÙØ±Ù…انهاي شخص ديگري شود. Ø´Ú¯ÙØªÙŠ ÙƒØ§Ø³ÙŠØ±Ø± در مورد توÙيق نازي ها Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† سبب نبود كه در قرن بيستم روشن انديش Ø±Ú˜ÙŠÙ…ÙŠâ€Ø³Ø±ÙƒÙˆØ¨Ú¯Ø± بر سر كار آمده بود، بلكه ØÙŠØ±Øª او بيشتر از آنجا ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ كه Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯ به كارگيري تكنيك اسطوره تا Ú†Ù‡ ØØ¯ موÙقيت آميز بوده است. كاسيرر استدلال Ù…ÛŒ كرد ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† تكنيك در تاريخ سياست كاملاً جديد است؛ زيرا تكنيك اسطوره سازي به تكنولوژي مدرن نياز داشت Ùˆ بويژه به تكنولوژي در قلمرو رسانه هاي گروهي متكي بود. اما تكنيك اسطوره سازي Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† علت پديده جديدي بود كه رسانه هاي گروهي مانند راديو، Ùيلم، مجلات Ùˆ روزنامه ها را به كار ميâ€Ú¯Ø±Ùت تا تكنيك جديد يعني تكنيك اسطوره سازي را به منزلۀ ابزاري براي كنترل انديشه به وجود آورد.
*ايدئولوژيهاي سياسي با رويكرد مستبدانه چگونه به اسطوره سازي هاي سياسي دست ميâ€ÙŠØ§Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ با Ú†Ù‡ روشها Ùˆ تكنيكهايي از اسطوره براي Ù†ÙÙŠ سوژۀ عقلاني بهره Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯ØŸ
-تكنيك اسطوره شامل چهار بخش است كه همۀ آنها در Ø®Ø¯Ù…Øªâ€Ø§ÙŠÙ† هد٠قرار دارند كه ÙØ±Ø¯ نتواند Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…Ø³ØªÙ‚Ù„ داشته باشد Ùˆ از Ø¨ØØ« انتقادي ممانعت به عمل آيد.اين تكنيكها عبارت اند از:
1- دستكاري زبان به گونه â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ مانع ØªÙØ§Ù‡Ù… Ùˆ ارتباط شود يا لااقل ارتباط را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ كند. زبان هم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ عواط٠را ØªØØ±ÙŠÙƒ كند وهم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ معنا را انتقال دهد. با دستكاري زبان Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آن را براي برانگيختن Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØªÙ†ÙØ± Ùˆ انزجار Ùˆ تØÙ‚ير Ùˆ بدگماني به كار Ú¯Ø±ÙØª. Ø¨Ø±Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† منظور به رسانه هاي جمعي Ùˆ تكنولوژي مدرن نياز است تا دستكاري زبان در مقياس Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€ØµÙˆØ±Øª پذيرد. با به كارگيري دقيق Ùˆ مداوم زبان دستكاري شده،كم كم ØŒ Ø¨ØØ« بي Ø·Ø±ÙØ§Ù†Ù‡ Ùˆ ÙØ§Ø±Øº از ØØ¨ Ùˆ بغض امكان پذير نخواهد شد.
2- مناسكي كردن اعمال، تا مرز ميان زندگي خصوصي Ùˆ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø² ميان برود.â€Ø§ÙŠÙ† نيز، بخش تكميلي دستكاري زبان است. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه تاثير مناسكي كردن Ø²Ù†Ø¯Ú¯ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† است كه Ø§ØØ³Ø§Ø³ خلاقيت Ùˆ خود جوشي انسان راكاهش دهند.هيچ چيز بيش از اجراي يكنواخت شعائر Ùˆ مناسك سياسي Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نيروهاي ÙØ¹Ø§Ù„ØŒ قدرت قضاوت Ùˆ قوۀ تميز انتقادي ما را از كار بيندازد ÙˆØ§ØØ³Ø§Ø³ شخصيت Ùˆ مسئوليت ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù…Ø§ را از بين ببرد.
3- از ميان بردن همۀ Ø§Ø±Ø²Ø´Ù‡Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠØ¯Ù‡ â€Ø¢Ù„ Ùˆ نشاندن تصاویر ملموس نيك Ùˆ بد به جايشان، تا در مورد همۀ تصميم گيريها پيشداوري وجود داشته باشد. در آلمان زير سلطۀ نازيسم، براي Ù…ØªØØ¯ كردن همۀ اعضاي جامعه، ارزشي ساده Ùˆ ÙˆØ§ØØ¯ به عنوان ارزشي عالي اعلام Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† ارزش هيچ ارزش ديگري را در كنار خودتØÙ…Ù„ نميâ€ÙƒØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ارزش، اسطورۀ نژاد بود. Ø·Ø¨Ù‚â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ نژاد برتر، شخص بر پايۀ اعمالي كه انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ شري٠و با ÙØ¶ÙŠÙ„ت شناخته Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بلكه بر عكس، طبق تعري٠نژاد برتر، آنچه را يك شخص متعلق به نژاد شري٠و والا انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ بايد خوب دانست.
اين نوع تÙكر، جهان را به شيوه ای خاص تصوير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø›Ø§ÙŠÙ† تصوير، مطلق گرايانه است Ùˆ جز خود، ديگران را قبول ندارد Ùˆ تØÙ…Ù„ نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بر پایۀ چنين نظري،هيچ اميدي Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† داشت كه مثلاً ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ø² نژاد غير آريايي، ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø´Ø±ÙŠÙ Ùˆ والا شناخته شود. از ديدگاه چنين تÙكري، تغيير Ùˆ تØÙˆÙ„ امري Ù…ØØ§Ù„ است. منطق اسطوره همين است. امور همين طور كه اكنون هستند هميشه بوده اند وهميشه نيز خواهند بود. ذهن هر كس كه منقاد چنين تصويري از امور شده باشد از انتقاد كردن از عقايد خويش ناتوان خواهد بود؛ زيرا ذهن چنين شخصي آمادۀ â€Ø§ÙŠÙ† است كه هر نوع انتقاد را نوعي توطئه بداند.چنين كسي ناتوان از درك ديدگاهي است كه اجازه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ معيار ديگري براي انتقاد از اعتقاداتش به كار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شود. زيرا چنين شخصي اعتقادات خود را برترين ديدگاه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.
4- سرانجام آنكه تكنيك اسطوره به برداشت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² زمان Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د Ùˆ تاريخ را به منزله «تقدير» ميâ€Ù¾Ø±ÙˆØ±Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† كار با وسايل گوناگون صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. ولي در Ù…ÙŠØ§Ù†â€Ø§ÙŠÙ† وسايل از همه مهمتر امر پیشگويي در امور سياسي است(Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ پيشگويي به معناي غيبگويي جادوگر است).كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه «سياستمداران جديد به درستي Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند كه توده هاي عظيم مردم را با نيروي تخيل آسانتر Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† به جنبش درآورد تا با نيروي ØµØ±ÙØ§Ù‹ مادي.» سياستمداران Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† موضوع Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ بسيار كرده اند. سياستمدار نوعي جادوگر يا غيبگوي Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ است. غيبگويي عنصر اساسي در ÙÙ† جديد رهبري سياسي است. در ØªÙØ³ÙŠØ± كاسيرر،تكنيك اسطوره، تكنيك به معناي واقعي آن است؛ يعني چيزي است كه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آن را در مكانها Ùˆ زمانهاي مختل٠و براي هدÙهاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به كار برد. بنابراين كتاب اسطورۀ دولت Ùقط اثري دربارۀ نازيسم آلمان نيست بلكه كتابي درباره شكل جديدي از سياست است كه نازي ها مبدع آن بودند Ùˆ آن را به كار Ù…ÛŒ بستند؛ Ùˆ پس از آنان ØŒâ€Ø§ÙŠÙ† تكنيك در كشورهاي جهان سوم به طور گسترده به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شد.کاسیرر این موضوع را روشن Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ این Ø´Ú©Ù„ از سیاست، خود نوعي تكنيك است Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„«عصر تكنولوژيكي» ما است؛ Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† معني كه تكنيك اسطوره سازي به ساير تكنيكها نياز دارد كه مقدم بر همه آنها، وسايل تكنولوژيكي مدرن ارتباط جمعي اند.
*به نظر كاسيرر اسطوره چگونه Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ Ùˆ سياست بدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ به عبارت ديگر پيوند اسطوره با سياست Ùˆâ€Ø§ÙŠØ¯Ø¦ÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÙŠ چيست؟
-اسطوره در زمانهاي Ø¨ØØ±Ø§Ù†ÙŠ Ùˆ در موقعيتهاي غير عادي Ùˆ خطرناك خود را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. اسطوره در مواقعي كه Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ شديد، نيازي مبرم يا خطري عظيم وجود داشته باشد به جامعه رخنه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنين وضعي هنگاميâ€Ù¾ÙŠØ´ ميâ€â€Ø¢ÙŠØ¯ كه نيروهاي پيوند دهندۀ ØÙŠØ§Øª اجتماعي، به هر دليلي، توان خويش را از دست داده باشند. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ به نظر رسد Ú©Ù‡ شيرازۀ جامعه در ØØ§Ù„ از هم گسيختن است، نياز به وجود يك پيشوا ÙØ±Ø§ رسيده است. ÙØ±Ø§ خواندن يك پيشوا از آرزوي جمعي براي تجديد ØÛŒØ§Øª اجتماعي ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گروهي كه Ø¨Ø±â€Ø§ÙŠÙ† آرزوي جمعي Ú†Ù†Ú¯ Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯â€Ø§ÙŠÙ† Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را به طريقي به كار گيرند كه جامعه را دوباره Ù…ØªØØ¯ كنند. نيروهاي پيوند دهندۀ ØÙŠØ§Øª اجتماعي يعني نيروهاي عقلاني، اخلاقي Ùˆ هنري هنگاميâ€Ù‚درت خود را از دست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه اعتقاد به آنها سست شده باشد. هنگاميâ€ÙƒÙ‡ اعتقاد Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† نيروها،نقصان یابد نتيجه اش از ميان Ø±ÙØªÙ† اعتماد به Ù†ÙØ³ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خواهد بود ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† نيز به Ø§ØØ³Ø§Ø³ زبوني Ùˆ ناتواني Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د Ùˆ همين Ø§ØØ³Ø§Ø³ زبوني وناتواني، علت Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙŠ Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù† به انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª. اسطوره نيروهايي را تصوير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه از نيروهايي كه بشر را تهديد ميâ€Ù†Ù…ايند قويترند وبنابراين Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ انسان را در پناه خود بگيرند Ùˆ او را Ù…ØØ§Ùظت كنند.
در همين هنگام اسطوره وارد ØÙŠØ§Øª اجتماعي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› Ùˆ Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† موقع يك رهبر سياسي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ با نشان دادن تصوير دشمن اهريمني كه مسبب همه بدبختيها Ùˆ نابساماني هاست نيروي سياسي Ø¹Ø¸ÙŠÙ…ÙŠâ€Ø¨ÙŠØ§Ùريند Ùˆ به كمك آن، جامعه را زير Ùˆ زبر كند.
پایان y_moughen@yahoo.com