مبانی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ روشنگری

Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ ÛŒ ØØ§Ù…د يوسÙÙŠ با یدالله موقن
* در پاسخ به پرسش هاي پيشين شما Ú¯ÙØªÙ… كه گاليله علم Ùيزيك را از الهيات مستقل كرد. با نيوتن روش پژوهش علم Ùيزيك سرمشق Ùˆ الگوي ديگر علوم Ùˆ ØØªÙŠ ÙلسÙÙ‡ شد. Ù‡Ú¯Ù„ مدعي بود كه نيوتن، دائيست بوده Ùˆ Ùيزيكي بي خدا ساخته است. يعني Ù‡Ú¯Ù„ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ بود كه علم Ùيزيك، سكولار است. ديگر رشته ها مانند روانشناسي، زيست شناسي، ØÙ‚وق Ùˆ علوم اجتماعي نيز به دنبال Ùيزيك، سرشتي سكولار ÙŠØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ مستقل از الهيات شدند. اما Ú†Ù‡ ارتباطي ميان دموكراسي Ùˆ آزادي Ùˆ ØÙ‚وق بشر با سكولاريسم وجود دارد بايد عرض كنم كه جامعه ما Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ در مورد دموكراسي Ùˆ مباني نظري Ùˆ ÙلسÙÙŠ آن درك درستي ندارد. نخست اين كه دموكراسي يك ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است، پس براي استقرار دموكراسي در يك جامعه، بايد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دموكراسي را ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÚ¯Ø§Ù† جامعه خلق كنند.
كارنامه يدالله موقن ازاين قراراست:
تولد: اصÙهان، Û±Û³Û²Û·
ليسانس Ùيزيك (دانشگاه هال، انگلستان)
Ùوق ليسانس در تاريخ علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ علم (دانشگاه ليدز، انگلستان)
كتاب شناسي:
ترجمه و تالی٠:
1- ÙلسÙÙ‡ روشنگري، ارنست كاسيرر(چاپ اول Û±Û³Û·Û°ØŒ چاپ دوم Û±Û³Û¸Û²)
2-- اسطوره دولت، ارنست كاسيرر( چاپ اول۱۳۷۸ ، چاپ دوم 1382)
3) ( زبان، انديشه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ مجموعه مقالات تالي٠و ترجمه) چاپ اول (۱۳۷۸، نایاب)
4- ÙلسÙÙ‡ ÛŒ صورت هاي سمبليك :اندیشه اسطوره ای ØŒ ارنست كاسيرر (چاپ اول Û±Û³Û·Û¹)
5- عقلانيت و آزادي، مجموعه مقالات از ماكس وبر و درباره او (چاپ اول۱۳۸۰،چاپ دوم1384)
6- كاركردهاي ذهني در جوامع عقب مانده، لوسين لوي ـ برول (زيرچاپ )
7- لوسین لوی ـ برول و مسئله ی ذهنیت ها ( زیر چاپ)
8- ارنست کاسیرر ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ (زیر چاپ)
9- ( ÙØ±Ø¯ وکیهان در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ رنسانس ØŒ ارنست کاسیرر ( در دست ترجمه ØŒ ناشر نشر ماهی)
موقن به واسطه تقابلش با انديشه هاي رايج ماركسيستي - انديشه هايي كه او آنها را اسطوره اي مي داند - منازعات ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÙŠ Ø¨Ø± انگيخته است .
اين Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ به صورت مكتوب با اين روشنÙكر Ùˆ مترجم ساكن اصÙهان انجام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ تا ØØ¯ زيادي نظرات «روشنگرانه »او Ùˆ Ø¯ÙØ§Ø¹Ø´ از عقل مدرن را روشن مي كند .
ــ آقاي موقن براي خواننده ناآشنا با كتاب«ÙلسÙÙ‡ ÛŒ روشنگري» جالب است كه بداند موضوع این كتاب چيست؟ آيا تاريخ ÙلسÙÙ‡ ای است مانند ساير تاريخ ÙلسÙÙ‡ ها؟
* موضوع كتاب " مدرنيته " است. واژه مدرنيته بسيار شنيده شده اما اين كه مدرنيته چيست كمتر مورد Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. كتاب ØŒ انديشه قرن Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ به ويژه قرن هجدهم را مورد Ø¨ØØ« قرار مي دهد. آن چيزي كه امروزه جهان مدرن، مدرنيته، سكولاريسم، علم Ùˆ عقلانيت مي ناميم در همين عصر روشنگري پايه ريزي شده اند. ما Ú†Ù‡ مواÙÙ‚ مدرنيته باشيم Ú†Ù‡ مخال٠آن، بايد آن را بشناسيم Ùˆ يكي از مهمترين Ùˆ مستندترين منابع براي شناخت مدرنيته همين كتاب كاسيرر است. كتاب «ÙلسÙÙ‡ روشنگري» تاريخ ÙلسÙÙ‡ است اما ارائه مطلب در آن به صورت كتاب هاي معمول تاريخ ÙلسÙÙ‡ انجام Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡. در اينجا موضوع ها طبقه بندي شده اند Ùˆ نظر هر Ùيلسو٠درخصوص آن موضوع Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ Ùˆ مورد نقد Ùˆ بررسي قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡. هد٠كتاب مثل كتاب «پديدارشناسي روØÂ» Ù‡Ú¯Ù„ ارائه پديدارشناسي از Ø±ÙˆØ ÙلسÙÙŠ عصر روشنگري است.
ــ همان طور كه Ú¯ÙØªÙŠØ¯ شيوه كاسيرر بررسي روشنگري از دريچه شاخه هاي گوناگون Ù…Ø¹Ø±ÙØª بشري اعم از علوم طبيعي، تاريخ، دين، زيبايي شناسي Ùˆ... است. اما به نظر شما در يك جمع بندي كلي تعري٠كاسيرر از عصر روشنگري چيست؟
* عنوان كتاب كاسيرر به زبان آلماني هست : Die Philosophie der Aufklarung. واژه Aufklarung كه من آن را به روشنگري ترجمه كرده ام از ميانه سده هجدهم در زبان آلماني به اين معنا به كار مي رود كه انديشه انسان از طريق «نور طبيعي» خرد روشن مي شود. در اينجا «نور طبيعي» در تقابل با «نور Ùوق طبيعي» يا «نور الهي» ÙˆØÙŠ Ø§Ù†Ø¨ÙŠØ§ÙŠ بني اسرائيل يا ÙˆØÙŠ ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ Ø§Ø³Øª. پس روشنگري يعني روشن كردن يا روشن شدن امور Ùˆ مسائل از طريق نور طبيعي عقل بشر. كاسيرر در ØµÙØØ§Øª Û±Û°Ûµ تا Û±Û°Û· كتاب مي گويد: «در نظام ديني قرون وسطا، بدان گونه كه در ÙلسÙÙ‡ مدرسي تبلور ÙŠØ§ÙØªØŒ هر مرØÙ„Ù‡ از واقعيت جايي ويژه داشت Ùˆ بر مبناي اين جايگاه ويژه، ارزش آن نسبت به نزديكي يا دوري اش از علت نخستين تعيين مي شد. در اين نظام ديني براي شك جايي وجود نداشت.» پس وقتي دكارت مي گويد بايد در همه چيز شك كرد، به ÙلسÙÙ‡ مدرسي اعلان جنگ مي دهد. كاسيرر در دنباله مطلب مي گويد: «در همه تÙكرات قرون وسطايي اين آگاهي بود كه كائنات در پناه نظم Ùˆ ترتيبي نقض ناشدني قرار دارند Ùˆ كار انديشه Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ نيست بلكه پذيرش است. خدا، Ø±ÙˆØ Ùˆ جهان سه تكيه گاه بزرگ اند كه تمامي كائنات به آنها متكي اند Ùˆ نظام شناخت معطو٠به آنهاست. شناخت طبيعت به هيچ وجه از اين نظام جدا نيست بلكه از همان آغاز در دايره معين وجود Ù…ØØµÙˆØ± مي شود Ùˆ اگر از اين دايره بيرون رود سرگردان مي شود Ùˆ آن نوري كه ØÙˆØ²Ù‡ مقدرش را روشن مي كند خاموش مي شود.» يعني شناخت «طبيعت» متراد٠است با شناخت Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ Ùˆ شناخت Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ نيز از طريق ÙˆØÙŠ Ø§Ù†Ø¨ÙŠØ§ÙŠ بني اسرائيل Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ ÙƒÙ‡ در كتاب مقدس مندرج است برما مكشو٠شده است. كاسيرر اضاÙÙ‡ مي كند: «كمال واقعي طبيعت را نبايد در طبيعت ÙŠØ§ÙØª بلكه بايد آن را در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù‚Ù„Ù…Ø±Ùˆ طبيعت جست. علم، اخلاق، قانون Ùˆ دولت را نمي توان بر شالوده خود آنها مستقر Ùˆ استوار ساخت، كمكي Ùوق طبيعي همواره مورد نياز است تا آنها را به كمال ØÙ‚يقي شان برساند. زيرا «نور طبيعي» ديگر تكيه گاه هيچ ØÙ‚يقتي نيست، آن نور خاموش شده است Ùˆ نمي تواند با تلاش خود از اين تاريكي رهايي يابد Ùˆ دوباره روشن شود.» اما برعكس، روشنگري مدعي است كه قرون وسطا، عصر ظلمت وتاريك انديشي بود. «نور طبيعي» خرد انسان نه تنها خاموش نشده بلكه خودبسامان Ùˆ مستقل از ÙˆØÙŠ Ù Ù…Ù†Ø¯Ø±Ø¬ در كتاب مقدس است. Ùقط كاÙÙŠ است كه پيشداوري ها Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÙŠ ÙƒÙ‡ جلو چشم عقل را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند از ميان ببريم تا «نور طبيعي» عقل همه چيز را روشن كند. برپايه اين ادعا اكنون عقل بشر مي تواند مستقل از ÙˆØÙŠ Ù…Ù†Ø¯Ø±Ø¬ در كتاب مقدس علم Ùˆ اخلاق Ùˆ قانون Ùˆ دولت را ØµØ±ÙØ§Ù‹ با منابع خود بنا كند. بنابراين كاسيرر در هر ÙØµÙ„ كتاب اين موضوع را بررسي مي كند كه خرد چگونه ØµØ±ÙØ§Ù‹ بر پايه ابزارهاي خود كه تØÙ„يل Ùˆ تركيب اند توانست علوم طبيعي، اجتماعي، ØÙ‚وق Ùˆ زيبايي شناسي را بنا نهد. موضوع كتاب پايه ريزي سكولار شاخه هاي مختل٠دانش بشري است.
ــ آن طور كه شما در مقدمه خود آورده ايد كاسيرر نخستين كسي است كه نام هاي گاليله، كپلر، نيوتن Ùˆ... را وارد تاريخ ÙلسÙÙ‡ كرده. نظر او درباره تأثير علوم طبيعي Ùˆ خصوصاً Ùيزيك بر انديشه روشنگري چيست؟
*كاسيرر در Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± خود بر كتاب ÙلسÙÙ‡ روشنگري مي گويد كه جنبش روشنگري تنها يك بخش Ùˆ يك مرØÙ„Ù‡ خاص از كل تØÙˆÙ„ عقلي را تشكيل مي دهد كه به نيروي آن، انديشه ÙلسÙÙŠ نو از اعتماد به Ù†ÙØ³ Ùˆ خودآگاهي ماهوي خويش بهره مند شد. مراØÙ„ ديگر اين تØÙˆÙ„ را كاسيرر در كتاب هاي Â«ÙØ±Ø¯ Ùˆ كيهان در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ رنسانس» Ùˆ «رنسانس اÙلاطوني در انگلستان Ùˆ مكتب كمبريج» بررسي كرده. جنبش روشنگري در خود Ù…ØØµÙˆØ± نيست بلكه به گذشته Ùˆ آينده هم توجه مي كند. شاخص ترين متÙكر رنسانس گاليله است. گاليله Ù…Ùهومي تازه از ØÙ‚يقت يعني ØÙ‚يقت طبيعت را اعلام كرد كه بنيادهاي تعاليم كليسا را متزلزل كرد. آن چيزي كه تعاليم كليسا را مورد ترديد قرار مي داد نظريه خورشيد _ مركزي نبود كه كوپرنيكوس اعلام كرده بود بلكه همين Ù…Ùهوم تازه از ØÙ‚يقت بود. گاليله مي Ú¯ÙØª ØÙ‚يقت طبيعت همواره در برابر چشم هاي ماست. اين ØÙ‚يقت چيزي نيست كه يك بار به انبياي بني اسرائيل Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ ÙˆØÙŠ Ø´Ø¯Ù‡ باشد. ØÙ‚يقت طبيعت همواره در برابر ديدگان ماست. اما براي Ùهم اين ØÙ‚يقت بايد با زبان رياضي آشنا بود. زبان اين ØÙ‚يقت، شكل هاي هندسي يعني دايره Ùˆ بيضي Ùˆ مثلث Ùˆ امثالهم است. در كتاب مقدس كه سخني از رياضيات به ميان نيامده. پس شناخت طبيعت كه بر پايه به كار بردن رياضيات صورت مي گيرد شناختي مستقل از مندرجات كتاب مقدس است. با اعلام اين موضوع، گاليله علم Ùيزيك را سكولار كرد Ùˆ آن را از الهيات مستقل دانست. تكيه گاه علم Ùيزيك از اين پس خرد انسان بود. سكولارشدن ٠روش پژوهش طبيعت الگويي شد براي ديگر شاخه هاي شناخت. پس از گاليله نوبت به دكارت رسيد كه جهان بيني قرون وسطا را واژگون كند. دكارت اعلام كرد كه بايد در همه اعتقادات سنتي Ùˆ مراجع خارج از عقل مثل كتاب مقدس، سنت Ùˆ كليسا، پاپ Ùˆ ÙØ±Ù…انروا شك كرد Ùˆ هيچ عقيده اي را Ù†Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØª مگر اين كه عقل آن را تØÙ„يل كرده Ùˆ به اصول بديهي تØÙˆÙŠÙ„ كرده باشد. با شك دستوري دكارت، سوژه يا Ù†ÙØ³ درك كننده Ùˆ اراده كننده پا به عرصه وجود مي گذارد؛ یعنی ÙØ±Ø¯ÛŒØª Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد . اين سوژه مي تواند با عقل خود امور را تØÙ„يل كند Ùˆ ØÙ‚يقت را بيابد.اگر چنین سوژه یا ÙØ±Ø¯ÛŒ وجود نداشته باشد نمی توان از ØÙ‚وق بشر Ùˆ دموکراسی Ùˆ مشارکت در امور سیاسی سخن Ú¯ÙØª Ø› زیرا عقل ٠همین ÙØ±Ø¯ یا عقل سوژه پایه Ùˆ اساس همه ÛŒ امورقرار Ù…ÛŒ گیرد . پس نخستين انقلاب Ùكري، انقلاب كوپرنيكوس بود كه نظريه زمين ــ مركزي را مردود شمرد Ùˆ به جاي زمين، خورشيد را مركز قرار داد. با نظريه خورشيد ــ مركزي، زمين ديگر مركز جهان نبود Ùˆ انسان نيز ديگر اشر٠مخلوقات نبود. اين نخستين Ø¨ØØ±Ø§Ù† در وجدان انسان غربي بود، زيرا اين انقلاب Ùكري، بشر را از عرش پايين آورد Ùˆ در سياره اي ناچيز جاي داد، خانه اش ديگر مركز Ùˆ Ù…ØÙˆØ± كائنات نبود بلكه سياره بي مقداري بود در كيهان بي كران. دومين انقلاب Ùكري را گاليله كرد كه Ùيزيك را از الهيات مستقل ساخت. سومين انقلاب Ùكري با دكارت صورت Ú¯Ø±ÙØª كه عقل بشر را به جاي كتاب مقدس Ùˆ سنت Ùˆ پاپ Ùˆ كليسا Ùˆ ÙØ±Ù…انروا قرارداد. با اين كار دكارت، سوژه Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ شد. در اروپاي غربي ÙلسÙÙ‡ دكارت Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª را از ميان برد Ùˆ عصر «انديشه هاي روشن Ùˆ متمايز» آغاز گشت. اكنون همه چيز را با Ù…ØÙƒ عقل مي سنجيدند ØØªÙŠ Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª كتاب مقدس را. اعتقادات سنتي نيروي خود را بر اثر اين انقلاب هاي Ùكري از دست دادند. "عصر ايمان" جايش را به "عصر خرد" داد. اما هنوز در اين مورد كه آيا خرد بشري مي تواند جهان را بشناسد Ùˆ قوانين آن را كش٠كند جاي شك وجود داشت. روش دكارت براي پژوهش طبيعت روش قياسي Ùˆ استنتاجي بود. از نظر دكارت جوهر ماده، امتداد Ù…ØØ¶ است Ùˆ شناخت امتداد، موضوع هندسه است پس هندسه خدايگان Ùيزيك است، هندسه، طبيعت جهان مادي Ùˆ خواص اساسي كلي آن را با تعري٠هاي دقيق بيان مي كند Ùˆ با شروع از همين تعري٠ها Ùˆ از طريق زنجير انديشه به تعين امر جزيي Ùˆ امر واقع مي پردازد. اما نيوتن روش دكارت براي پژوهش طبيعت را مردود شمرد. به نظر نيوتن روش پژوهش در Ùيزيك از بالا به پايين يعني از اصول موضوعه Ùˆ مبادي به امور واقع نيست، بلكه از پايين به بالاست يعني از پديدارها به قوانين Ùˆ اصول Ùˆ مبادي است.
نيوتن وارث دستاوردهاي گاليله Ùˆ كپلر است. كپلر رصد پديدارهاي آسماني را به درجه اي از دقت رساند كه پيش از او هرگز صورت Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود. او به قوانيني دست ÙŠØ§ÙØª كه مدار سيارات را توصي٠مي كرد Ùˆ رابطه ميان زمان گردش هر سياره به دور خورشيد را با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ آن تا خورشيد تعيين مي كرد.
نيوتن قانون گاليله درخصوص سقوط آزاد اجسام Ùˆ قوانين كپلر را در قانون جاذبه عمومي يگانه كرد. او پديدارهاي طبيعي مانند سقوط آزاد اجسام، جزر Ùˆ مد، ØØ±ÙƒØª ماه به دور زمين Ùˆ ØØ±ÙƒØª سيارات به دور خورشيد را ØªØØª يك قانون درآورد يعني قانون جاذبه عمومي. اين قانون جهان شمول بود Ùˆ كش٠آن پيروزي روش جديد علمي بود. دشمنان علم ناگزير شدند قدرت خرد بشر را در شناخت طبيعت تصديق كنند. روش نيوتن تØÙ„يلي Ùˆ استقرايي است. اين روش كه نيوتن آن را ØªØØª عنوان «قواعد استدلال در ÙلسÙه» در كتابش «اصول رياضي ÙلسÙÙ‡ طبيعي» بيان كرده Ùˆ بنده آن را ترجمه كرده Ùˆ در مقدمه خودم بر كتاب ÙلسÙÙ‡ روشنگري آورده ام، انديشه روشنگري را زير سلطه خود دارد. در اينجا علم Ùيزيك، روش پژوه خود را نه تنها مستقل از ÙلسÙÙ‡ به دست مي آورد بلكه سرمشق انديشه ÙلسÙÙŠ Ùˆ ساير رشته هاي دانش نيز مي شود. از آن زمان به بعد نقش ÙلسÙÙ‡ در روش پژوهش علوم طبيعي Ùˆ اجتماعي رو به نقصان مي گذارد Ùˆ امروزه هيچ دانشمندي روش پژوهش رشته خود را از ÙلسÙÙ‡ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª نمي كند. علوم طبيعي Ùˆ اجتماعي مستقل از ÙلسÙÙ‡ شده اند Ùˆ ÙلسÙÙ‡ زير دست آنها قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
ــ شما در مقدمه اي كه بر كتاب نوشته ايد، روشنگري را عصر سكولارسازي دانسته ايد، سازوكارهاي اين ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ چيست Ùˆ آيا ÙØ§Ø±Øº از سكولاريزاسيون مي توان دستاوردهايي نظير دموكراسي، آزادي Ùˆ ØÙ‚وق بشر را به Ú†Ù†Ú¯ آورد؟
* در پاسخ به پرسش هاي پيشين شما Ú¯ÙØªÙ… كه گاليله علم Ùيزيك را از الهيات مستقل كرد. با نيوتن روش پژوهش علم Ùيزيك سرمشق Ùˆ الگوي ديگر علوم Ùˆ ØØªÙŠ ÙلسÙÙ‡ شد. Ù‡Ú¯Ù„ مدعي بود كه نيوتن، دائيست بوده Ùˆ Ùيزيكي بي خدا ساخته است. يعني Ù‡Ú¯Ù„ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ بود كه علم Ùيزيك، سكولار است. ديگر رشته ها مانند روانشناسي، زيست شناسي، ØÙ‚وق Ùˆ علوم اجتماعي نيز به دنبال Ùيزيك، سرشتي سكولار ÙŠØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ مستقل از الهيات شدند. اما Ú†Ù‡ ارتباطي ميان دموكراسي Ùˆ آزادي Ùˆ ØÙ‚وق بشر با سكولاريسم وجود دارد بايد عرض كنم كه جامعه ما Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ در مورد دموكراسي Ùˆ مباني نظري Ùˆ ÙلسÙÙŠ آن درك درستي ندارد. نخست اين كه دموكراسي يك ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است، پس براي استقرار دموكراسي در يك جامعه، بايد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دموكراسي را ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÚ¯Ø§Ù† جامعه خلق كنند.
بايد جامعه مدني كه يك جامعه سكولار است شكل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد. اما اگر شما به سخنان مريدان مرØÙˆÙ… دكتر مصدق گوش دهيد، مي گويند كه زمان مصدق در ايران دموكراسي بود. اما از ديدگاه علمي اين ادعا به قلمرو اوهام Ùˆ تخیلات تعلق دارد نه واقعيت سياسي ــ اجتماعي. آيا با ظهور يك سياستمدار، دموكراسي برقرار مي شود Ùˆ با Ø±ÙØªÙ† او از ميان مي رود؟ ماركسيست هاي ايراني كه بيشتر شبه ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª بوده اند تا دموكرات Ùˆ آزاديخواه ØŒ آنها دموكراسي Ùˆ آزادي را ترهات " بورژوايي " مي دانستند Ùˆ خواهان ديكتاتوري پرولتاريا بودند كه در ØÙ‚يقت، ديكتاتوري باند خودشان بود. روشنÙكران ايراني Ú†Ù‡ مصدقي، Ú†Ù‡ ماركسيست، آزادي طلب نبوده اند. خصلت اساسي دموكراسي، برخلا٠نظر مصدقي ها، غيرشخصي بودن آن است. ايجاد دموكراسي در دست يك شخص نيست بلكه مسئله اي اجتماعي است. تداوم دموكراسي نيز به هيچ سياستمدار يا رهبري وابسته نيست بلكه به Ù†Ùوذ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دموكراسي در Ø¢ØØ§Ø¯ ملت وابسته است. دموكراسي به اخلاق مدني Ùˆ ÙØ¶ÙŠÙ„ت مدني متكي است كه اين دو نيز متعلق به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سكولار هستند Ùˆ در جامعه ما شكل Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند. دموكراسي وقتي در يك جامعه برقرار مي شود كه نظام ØÙƒÙˆÙ…تي آن غيرشخصي Ùˆ عقلاني شده باشد. نظام قضايي آن عقلاني شده باشد Ùˆ نظام قانونگذاري آن نيز عقلاني شده باشد يعني ارگان هاي مختل٠جامعه عقلاني شده باشند.
در اين صورت در چنين جامعه اي تÙكيك قوا وجود خواهد داشت. تÙكيك قوا، لااقل از نظر منتسكيو، در يك جامعه سكولار معني دارد. نظريه پرداز ØÙ‚وق بشر گروتيوس است. او كشيش بود، اما نظريه ØÙ‚وق بشر را ناشي از اØÙƒØ§Ù… يهودي - مسيØÙŠ Ù†Ù…ÙŠ دانست. الگوي او براي ارائه نظريه ØÙ‚وق بشرنه اØÙƒØ§Ù… يهودي ــ مسيØÙŠ Ø¨Ù„ÙƒÙ‡ علم Ùيزيك بود. او ارج بسيار براي گاليله قائل بود. گروتيوس مي خواست گاليله علم ØÙ‚وق شود. يعني علم ØÙ‚وق را مستقل از الهيات كند Ùˆ آن را علمي سكولار نمايد. او نظريه ØÙ‚وق بشر را در قلمرو خرد نظري مستقر كرد. Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ما از مباني نظري Ùˆ ÙلسÙÙŠ نظريه ØÙ‚وق بشر درك درستي نداريم. نظريه ØÙ‚وق بشر يك نظريه سكولار است، همچنان كه آزادي Ùˆ دموكراسي مقوله هايي مدرن Ùˆ سكولار هستند. همچنان كه Ú¯ÙØªÙ… اين مقوله ها در جامعه مدني غربي شكل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ در جوامع سنتي شرقي، Ú†Ù‡ درگذشته Ùˆ Ú†Ù‡ ØØ§Ù„ØŒ پيشينه اي ندارند. Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ در زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ برای واژه سکولار یا لائیک معادلی وجود ندارد . بعضی از نویسندگان واژه " عرÙÛŒ " را به جای سکولار یا لائیک به کار Ù…ÛŒ برند Ú©Ù‡ به نظر من نه تنها اشتباه است بلکه زیانبار Ùˆ خطرناک نیز است . زیرا ØŒ واژه عر٠به معنای رسم Ùˆ سنت است . مثلا ØŒ میان قانون عرÙÛŒ Ú©Ù‡ معادل traditional law است با قانون سکولار ØªÙØ§ÙˆØª از زمین تا آسمان است . قانون عرÙÛŒ ØŒ قانونی ماهوی Ùˆ غیر عقلانی است Ùˆ کسی آن را وضع نکرده بلکه اززمان های گذشته وجود داشته است Ø› اما قانون سکولار قانونی Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی است Ùˆ آن را وضع Ù…ÛŒ کنند . وقتی واژه " عرÙÛŒ " را به جای سکولار به کار ببریم سرشت سکولار بودن را از میان برده ایم .
ــ قرائت شمار قابل توجهي از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† قرن بيستم از روشنگري قرائتي همدلانه نيست Ùˆ نسبت به آن انتقاداتي اساسي دارند. نيچه Ùˆ نسلي از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† موسوم به پست مدرن از اين دسته اند. ماكس هوركهايمر Ùˆ تئودور آدورنو در كتاب «ديالكتيك روشنگري» در ÙØµÙ„ÙŠ با عنوان Ù…Ùهوم روشنگري مي نويسند: «روشنگري به Ù…Ùهوم تÙكر مترقي در عام ترين شكل آن، همواره كوشيده است تا آدميان را از قيد وبند ترس رها Ùˆ ØØ§ÙƒÙ…يت Ùˆ سروري آنان را برقرار سازد با اين ØØ§Ù„ØŒ كره خاك كه اكنون به تمامي روشن گشته، از درخشش Ø¸ÙØ±Ù…ند ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ تابناك است.» جايگاه كاسيرر اين ميانه كجاست؟
* ÙلسÙÙ‡ روشنگري، ÙلسÙÙ‡ مدرنيته است. هد٠ÙلسÙÙ‡ روشنگري روشن كردن جهان Ùˆ از ميان بردن جهل Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª است. از اين رو به خرد Ùˆ علم مباهات مي كند Ùˆ هر چيزي را كه با عقل همخواني نداشته باشد متعلق به قلمرو پندار Ùˆ تخيل مي داند. روشنگري به گاليله Ùˆ نيوتن مي بالد يعني علم را برتر از اسطوره Ùˆ عقل را برتر از تخيل مي داند. پس اگر برعكس كسي اسطوره را برتر از علم Ùˆ تخيل را برتر از عقل دانست با روشنگري Ùˆ هد٠هايش مخال٠است. ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù†ÙŠ ÙƒÙ‡ زمينه تÙكرشان اسطوره اي ــ شعري است نه علم، دشمن سوگند خورده روشنگري هستند Ùˆ كساني كه شما نام برديد در زمره همين ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† اند. روشنگري قرن Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ به ويژه قرن هجدهم را در برمي گيرد. ولي در قرن نوزدهم ما در اروپا به ويژه در آلمان جنبش رومانتيك Ùˆ جنبش موسوم به Â«Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ ÙØ´Ø§Ø±Â» را داريم كه سخت مخال٠روشنگري اند. آنها روشنگري را متهم به اين مي كنند كه همه چيز را بر پايه عقل قرارداده Ùˆ همه چيز را با عقل مي سنجد Ùˆ اين وضع به زيان Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªØŒ رموز، امر ارگانيك Ùˆ امر تاريخي است. روشنگري عقل را پرورده Ùˆ تخيل اسطوره اي ــ شعري را از ميان برده است.
در ميان Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† روشنگري، مرتجعان، تاريك انديشان، Ù…ØØ§Ùظه كاران، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ كمونيست ها را مي توان نام برد. مثلاً نيچه جزو رومانتيك ها Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه كاران است. ÙلسÙÙ‡ نيچه Ùˆ به ويژه كتابش «اراده معطو٠به قدرت» را زمينه ساز ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم مي دانند. در آلمان نازي نيچه جزو ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ نازي ها بود. نيچه در كتاب «دانش شاد» اين عبارات را در دهان مرد شوريده اي مي گذارد كه «خدا مرده است، او مرده مي ماند، ما او را كشتيم.» «مرگ خدا» به خاطر اين نيست كه انسان معنويت زيادي كسب كرده است بلكه ØµØ±ÙØ§Ù‹ بر اثر اين است كه انسان خود را جاي خدا گذاشته است. انسان در يك نگاه در مي يابد كه جهان Ùوق Ù…ØØ³ÙˆØ³ كه تاكنون معيارها، هد٠ها Ùˆ ارزش هاي زندگي زميني اش را تعيين مي كرد بي توان Ùˆ بي جان شده است. از اين رو انسان اين وظيÙÙ‡ را برعهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است كه ÙØ±Ù…انرواي زمين شود. استقلال انسان، نوعي Ø¯ÙØ§Ø¹ از خود است. اكنون او در مقام سوژه يا شناسنده بايد جهان را موضوع شناخت قرار دهد Ùˆ براي آن برنامه ريزي كند. اكنون انسان بايد ارزش ها، معيارها Ùˆ هد٠ها را خودش تعيين كند Ùˆ آنها را روشن سازد.
اما آنها را قبلاً آسمان براي انسان تعيين مي كرد Ùˆ روشن مي ساخت Ùˆ اين كار به سكولار شدن كامل جهان مي انجامد. پس از نيچه «مرگ خدا»كانون متاÙيزيك جديد يا ÙلسÙÙ‡ ØÙŠØ§Øª مي شود كه ÙلسÙÙ‡ هاي وجودي هايدگر Ùˆ ژان پل سارتر نمونه هاي بارز آن هستند. ÙلسÙÙ‡ نيچه Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ØÙŠØ§Øª را ÙلسÙÙ‡ هاي غير عقلاني Ùˆ ØØªÙŠ Ø¶Ø¯ عقلاني مي دانند Ùˆ طبيعي است كه اين ÙلسÙÙ‡ ها دشمن سوگند خورده روشنگري باشند. در مورد كتاب «ديالكتيك روشنگر» نقدي در مقدمه خودم بر ترجمه كتاب ديگر كاسيرر «اسطوره دولت» نوشته ام كه علاقه مندان مي توانند به (صص Û²Û¶-Û²Û±) آن رجوع كنند. منظور هوركهايمر Ùˆ آدورنو از روشنگري، ÙلسÙÙ‡ قرن هاي Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم نيست. در اينجا روشنگري به معني هر آن چيزي است كه اين دو، دوست نمي داشته اند، مانند: ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ ليبراليسم، تقسيم كار، علم، منطق، تÙكر استدلالي، سرمايه داري Ùˆ غيره. هوركهايمر Ùˆ آدورنو به پيروي از لوكاچ مي گويند كه علم، نهاد بورژوايي است كه بايد ديكتاتوري پرولتاريا بساط آن را برچيند. علم را "عقل بورژوايي " ساخته است كه به اصل امتناع تناقض پاي بند است ولي ديالكتيك، عقل بورژوايي يا عقل ابزاري را مردود مي داند. ديالكتيك به جمع نقيضين اعتقاد دارد. يعني به هم هست Ùˆ هم نيست. ولي علم، موضوعي را كه مطالعه مي كند به شي تبديل مي كند يعني براي آن عينيت قائل مي شود Ùˆ عينيت قائل شدن براي جهان Ùيزيكي Ùˆ انساني نوعي شي شدگي است كه پديده اي بورژوايي است. ماركس، لوكاچ، هوركهايمر Ùˆ آدورنو يهودي بودند. آيا اينها واقعاً از خودشان نپرسيده اند كه اگر روشنگري، جامعه بازي Ù†ÙŠØ§ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ بود آنها به عنوان يهودي در گتوهاي خود غرق جهل Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª مانده بودند Ùˆ از طريق اشتغال به كارهاي پست امرار معاش مي كردند. ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ Ùˆ ÙØºØ§Ù† ماركس، لوكاچ، هوركهايمر Ùˆ آدورنو اين است كه چرا روشنگري آنان را از گتوها بيرون آورده است، آنان در آنجا آسوده خاطر بودند اما اكنون با خود Ùˆ با جامعه Ùˆ باجهان بيگانه شده اند. اين سخن هوركهايمر Ùˆ آدورنو كه «كره ÙŠ خاك (...) از درخشش Ø¸ÙØ±Ù…ند ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ تابناك است» بيشتر به خودشان بر مي گردد تا به روشنگري، زمين را ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ كمونيست ها به جهنم مبدل كردند Ùˆ آنان پيروان Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس بودند يعني دو متÙكري كه هوركهايمر Ùˆ آدورنو سر سپرده آنانند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… از درون ماركسيسم بيرون آمد Ùˆ شبه ماركسيسم بود.هورك هايمر Ùˆ آدورنو به عنوان ايدئولوگ ماركسيسم بايد جوابگوي «درخشش Ø¸ÙØ±Ù…ند ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ تابناك» باشند نه روشنگري.ماركس Ùˆ لوكاچ Ùˆ هوركهايمر Ùˆ آدورنو، بيشتر اÙكار يهوديان مقيم گتوها را دارند. آمديم بر سر پست مدرنيست ها، اينها وارث نيچه Ùˆ هايدگر Ùˆ ماركسيست ها شده اند Ùˆ غير عقلاني ترين نظرات آنان را در خود جمع كرده اند. نيچه مدعي بود كه قبلاً Ùقط خدا، سوژه يا شناسنده بود Ùˆ وظيÙÙ‡ انسان عبوديت Ùˆ ÙØ±Ù…انبرداري از ÙØ±Ø§Ù…ين خدا بود. اما در روشنگري، انسان جاي خدا را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ انسان، سوژه يا شناسنده شده است. پس خدا مرده است. ولي پست مدرنيست ها يك گام از نيچه ÙØ±Ø§ØªØ± نهاده اند Ùˆ مدعي اند نه تنها خدا بلكه انسان نيز مرده است. پست مدرنيست ها مي گويند انسان يا سوژه وجود ندارد بلكه Ùقط ساخت وجود دارد. يعني هيتلر Ùˆ استالين ميليون ها انسان بيگناه را به قتل نرسانده اند بلكه Ùقط ساخت را نابود كرده اند. اين ÙلسÙÙ‡ نه تنها جنايت را توجيه مي كند بلكه از آن بدتر اصلاً منكر جنايت مي شود. به راستي اگر سوژه اي وجود ندارد پس نويسنده آثار Ùوكو Ùˆ دريدا بايد ساخت باشند Ùˆ ناشر Ùˆ خواننده آثار آنها نيز ساخت ها باشند. مهملات پست مدرنيست ها دست كمي از مهملات مرتاض هاي هندي ندارد. پست مدرنيست ها، مرتاض هاي جهان غرب هستند Ùˆ شايد به همين علت در كشور ما Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± دارند، زيرا ذهن ايراني نيز هميشه دنبال جادوو جنبل است Ùˆ دنبال ØØ±Ù هاي Ù…ÙØª كه عقل باور نمي كند. مولوي مي Ú¯ÙØª «پاي استدلاليان چوبين است» Ùˆ پست مدرنيست ها نيز همين را مي گويند.
هد٠پست مدرنيست ها اØÙŠØ§ÙŠ Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡ اسطوره اي است، زيرا در انديشه اسطوره اي نمي توان از چيزي به نام سوژه يا شناسنده سخن Ú¯ÙØª Ùˆ انديشه اسطوره اي در تقابل با عقل است. پست مدرنيست ها مي خواهند با تخطئه عقل راه را براي اØÙŠØ§ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ Ùˆ جنبش هاي Ù…Ø³ÙŠØØ§ÙŠÙŠ Ù‡Ù…ÙˆØ§Ø± كنند. ولي پست مدرنيسم، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ اي است. علم چنان استØÙƒØ§Ù…ÙŠ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ كه با ØÙ…لات اسطوره پرستاني مانند Ùوكو Ùˆ دريدا Ùˆ امثالهم دچار خلل نمي شود. بودجه هاي عظيمي كه صر٠تØÙ‚يق در ÙØ¶Ø§Ù†ÙˆØ±Ø¯ÙŠØŒ نجوم، پزشكي، Ùيزيك ذرات بنيادي Ùˆ غيره مي شود كجا Ùˆ كتاب ها Ùˆ نوشته هاي Ù…ØÙ‚ر پست مدرنيست ها با تيراژ اندك كجا؟ ولي ما ايراني ها به خاطر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ùˆ عقل ستيزمان هميشه دنبال اÙكاري مي رويم كه علم را مردود بداند Ùˆ عقل را تØÙ‚ير كند. پست مدرنيست ها در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب آن مقامي را ندارند كه مترجمان آثارشان به ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠØ´Ø§Ù† قائل اند. ريچارد ÙØ§Ù„Ùƒ (Falk) در مقاله خود: «دين Ùˆ سياست: در لبه بست مدرنيسم» مي نويسد: «به رغم Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª مداوم علم Ùˆ تكنولوژي ما شاهد اØÙŠØ§ÙŠ Ùوق العاده شيوه هاي مذهبي Ùهم تجربه انسان هستيم (...) Ùˆ همزمان با اين جريان، ØØ³Ø§Ø³ÙŠØª «سياسي پست مدرنيسم» ظهور كرده است كه جهان بيني كاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯. اين جهان بيني نيز نوعي سياست مبتني بر دين يا نوعي دين سياسي است.»پست مدرنيسم، از Ù„ØØ§Ø¸ تئوريك، ØØ§Ù…ÙŠ جنبش هاي بنيادگراي يهودي، مسيØÙŠØŒ هندو Ùˆ غيره است. ØØªÙŠ Ù‡Ø§Ø¨Ø±Ù…Ø§Ø³ كه خود پيرو آدورنو است از اÙكار پست مدرنيست ها دچار ÙˆØØ´Øª شده است Ùˆ در كتابش Â«Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ ÙلسÙÙŠ درباره مدرنيته» در اين خصوص مي گويد: «نظريه پرداز پست مدرن (...) پايان روشنگري را اعلام مي كند. (...) اما ما نمي توانيم از همان آغاز اين موضوع را ناديده بگيريم كه او به نام گسست از مدرنيته مي خواهد طغيان بر ضد آن را دامن بزند.»
اما پرسش شما كه جايگاه كاسيرر در اين ميانه كجاست؟ يكي از Ø´Ø§Ø±ØØ§Ù† ÙلسÙÙ‡ كاسيرر به نام Ù„ÙˆÙØªØ³ (Lofts) كتابي نوشته ØªØØª عنوان «ارنست كاسيرر: تكرارمدرنيته» او مي گويد كه آثار كاسيرر را در موقعيتي خوانده است كه اين آگاهي ÙØ²ÙˆÙ†ÙŠ Ù…ÙŠ گيرد كه انديشه پست مدرن به بن بست رسيده است؛ زيرا پارادايم مدرنيته از انسان را، پست مدرنيته كاملاً كنار گذاشته است. اين پارادايم مدعي است كه انسان مي تواند از طريق قوه Ùهم خود از واقعيت ÙØ±Ø§ØªØ± رود Ùˆ به اين شيوه آن را بشناسد Ùˆ از طريق اين شناخت مي تواند خود Ùˆ واقعيت را تغيير دهد. با كنار نهادن اين پارادايم Ú¯ÙØªØ§Ø± پست مدرن در هزار توي نشانه هاي به همان اندازه معنادار Ùˆ به همان اندازه بي معنايش از ميان Ø±ÙØªÙ‡ است. پست مدرنيسم ناتوان از Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ در خصوص ÙØ±Ø¶ÙŠØ§Øª ضمني خود است Ùˆ نمي تواند پرسپكتيو خود را مورد نقد قرار دهد Ùˆ خود را ÙØ±Ø§ØªØ± ببرد Ùˆ بر وضع موجود ÙØ§Ø¦Ù‚ آيد. پست مدرنيسم با رد Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Â«Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÂ» Ùˆ « تغيير» نمي تواند خود را بازنگري كند Ùˆ وضع كنوني اش را كه بن بست Ùˆ ركود است تغيير دهد Ùˆ گامي به جلو بردارد، زيرا پست مدرن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… « تغيير» Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª را مردود دانسته است. برنامه مدرنيته Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ تغيير بود، اما برنامه پست مدرنيته بي اعتبار كردن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ تغيير است. يعني برنامه اش Ùقط «ضد برنامه » است Ùˆ نمي تواند وضعيتي بيش از Ù†ÙÙŠ اتخاذ كند Ùˆ نمي تواند جهت جديدي نشان دهد Ùˆ ايده آل مثبتي از تغيير Ùˆ دگرگوني ارائه دهد بي آنكه همزمان آن را در ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ØŒ شالوده شكني نكند Ùˆ واژگون نسازد. نظريه پست مدرن در Ú¯ÙØªØ§Ø± تخيلي خود Ù…ØØ¨ÙˆØ³ شده است Ùˆ جذب سرمايه داري مصرÙÙŠ گشته است. پست مدرن با مردود دانستن ريشه هاي تاريخي خود Ùˆ ناتواني در ديدن امكانات آينده، وضعش ركود Ùˆ درجا زدن در وضعيت موجود است. بنابراين با درنظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† بن بست پست مدرن، زمان آن رسيده است كه به آثار كاسيرر باز گرديم براي تكرار مدرنيته Ùˆ Ú†Ù‡ اثري از كاسيرر در خصوص مدرنيته مهم تر از «ÙلسÙÙ‡ روشنگري» است؟
y_moughen@yahoo.com
Ù„Ø·ÙØ§Ù‹ لغزشهاي چاپي زير را در چاپ دوم كتاب ÙلسÙÛ€ روشنگري تصØÙŠØ ÙØ±Ù…اييد.

صادق از شهر بهارستان ا نوشت