شعر ØÙ…اسي - ' گءورگ ویلهلم ÙØ±Ø¯Ø±ÛŒØ´ Ù‡Ú¯Ù„ ...... یدالله موقن

يادداشت مترجم
زيبايي شناسي جزو درسهايي بوده كه Ù‡Ú¯Ù„ در دانشگاه تدريس ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ است. پس از مرگ Ù‡Ú¯Ù„ مجموعۀ اين درسها را هوتو از روي يادداشتهاي Ù‡Ú¯Ù„ ونيز يادداشتهاي دانشجويان وي ويرايش كرد Ùˆ در سه جلد جزو مجموعه آثار Ù‡Ú¯Ù„ به سال 1835 به چاپ رساند.
البته Ù‡Ú¯Ù„ پيشتر، در اواخر كتاب پديدارشناسي Ø±ÙˆØ ÙˆÙ†ÙŠØ² دردايره المعار٠علوم ÙلسÙÙŠ: ÙلسÙÙ‡ Ø±ÙˆØ Ø¨Ù†Ø¯Ù‡Ø§ÛŒ 556 تا563 به اختصار دربارۀ ÙلسÙÛ€ هنر سخن Ú¯ÙØªÙ‡ بود. اما در درسهاي خود دربارۀ زيباشناسي Ù…Ø´Ø±ÙˆØØªØ± Ùˆ ملموستر سخن Ú¯ÙØªÙ‡ است ونظر خويش را با مثالهاي متعدد Ùˆ متنوع از آثار هنري مصريان، هنديان، ايرانيان Ùˆ يونانيان مستدل تر كرده است.
هد٠نظام ÙلسÙÙŠ Ù‡Ú¯Ù„ Ùقط اين نبودكه در كنار علم جايي شايسته براي تاريخ به دست آورد بلكه تØÙ‚Ù‚ Ùˆ بيان واقعي هر گونه شناختي رادر تاريخ Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯. بر پايه همين اعتقاد Ù‡Ú¯Ù„ هنر را به سه نوع اساسي بخش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:1) سمبليك؛2) كلاسيك؛3) رمانتيك. او با اعترا٠به اينكه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† معنا را از اثر هنري جدا كرد،ناگزير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ نتيجه بگيرد كه هنر غير ضروري Ùˆ زائد است. مثلاً او معتقد است كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ù‡Ù†Ø± رمانتيك تعاليم مسيØÙŠ Ø§Ø³ØªØ› ولي چون اين تعاليم مستقل از آثار هنري نيز وجود دارند پس بيان آنها به وسيلۀ هنر غير ضروري Ùˆ زائد است.اما بر عكس شعر وهنر يوناني Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ ارائه Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه قبلاً به صورت انتزاعي يا در قالب تعاليم ديني بيان شده باشد،. شاعران يوناني آنچه را از درونشان Ù…ÙŠâ€Ø¬ÙˆØ´ÙŠØ¯ØŒ بيان كرده اند. از اين رو Ùقط هنر يوناني اصيل است؛ Ùˆ به دنبال آن،هگل نتيجه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه عصر هنر به سر آمده است؛« به نظر ما هنر چيزي است متعلق به دوران گذشته»
گرچه درسهاي Ù‡Ú¯Ù„ درباره زيبايي شناسي به آثار ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† زيبايي شناس Ùˆ مورخان هنر Ùˆ منتقدان پيش از اوو معاصر او وابسته است،با اين وص٠هگل Ùقط بر اساس پژوهشهاي مستقل خويش درباره آثار هنري داوري مي كند.
Ù‡Ú¯Ù„ تØÙ‚Ù‚ هر نوع هنري را وابسته به شرايط تاريخي خاص Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. مثلاً براي سرايش شعر ØÙ…اسي، شرايط تاريخي ويژه â€Ø§ÙŠ Ù‚Ø§Ø¦Ù„ است. ولي اگر آن شرايط به تمامي â€Ù…وجود نباشند، شعري كه Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ ديگر به معناي اخص ØÙ…اسي نيست. در مقالۀ بعدی« لوكاچ Ùˆ ØÙ…اسه»،خواهيم ديدكه Ù‡Ú¯Ù„ بر پايۀ همين نظر دربارۀ شاهنامۀ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø¯Ø§ÙˆØ±ÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ نيز خواهيم ديدكه چگونه لوكاچ در كتاب خود تئوري رمان، در به كار بردن روش تاريخگرايي در قلمرو مقولات زيبايي شناسي ØØªÙŠ Ø§Ø² Ù‡Ú¯Ù„ ÙØ±Ø§ØªØ± Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. مقالۀ زير تلخيص Ùˆ ترجمۀ بخش «شعر ØÙ…اسي» از مجموعه درسهاي Ù‡Ú¯Ù„ است.
G. W. Hegel , Werke ,(Suhrkamp Verlag ,1970 ) Bd. 15 , S. 325-95.
و ترجمۀ انگلیسی آن با مشخصات زیر :
G. W. Hegel ,Aesthetics ( Translated by T. M. Knox , Oxford U. P. ,1975) pp.1040-90
شعر ØÙ…اسي
گئورگ ويلهلم ÙØ±ÙŠØ¯Ø±ÙŠØ´ Ù‡Ú¯Ù„
ترجمه وتلخیص از یدالله موقن
1- خصلت كلي ØÙ…اسه
اثر ØÙ…اسي،«كتاب» يك قوم است. هر يك از اقوام بزرگ كتابهاي بسيار كهني دارند كه Ø±ÙˆØ Ø¢ØºØ§Ø²ÙŠÙ† آن قوم را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ شالوده هاي آگاهي قومي â€Ø¢Ù†Ø§Ù† را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. همۀ آثار ØÙ…اسي كتابهاي ديني نيستند Ùˆ همۀ كتابهاي ديني نيز در قالب شعر ØÙ…اسي بيان نشده اند. يونانيان ايلياد واوديسه دارند؛ اما همچون هنديان يا پارسيان كتاب ديني ندارند. ØÙ…اسه†هاي كهن،تمامي â€Ø±ÙˆØ يك قوم را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ø› اما آثار متاخر كلاسيك تنها برخي گرايشهاي خاص Ø±ÙˆØ Ø¢Ù† قوم را باز ميâ€Ù†Ù…ايند. مثلاً تراژديهاي سوÙوكلس يا شعر دراماتيك هندي تصوير جامع Ø±ÙˆØ ÙŠÙˆÙ†Ø§Ù†ÙŠ يا هندي را همچون ايلياد واوديسه يا رامايانا Ùˆ مهابهارات منعكس نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.
در ØÙ…اسه،به معناي اخص آن، براي نخستين بار آگاهي دورۀ كودكي يك قوم به صورت شعر بيان Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين شعر ØÙ…اسي واقعي در دوره اي خلق Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø² ØØ§Ù„ت ناآگاهي بيرون آمده Ùˆ به وجود خود وخصايص خويش آگاه شده باشد. دوره اي كه Ø±ÙˆØ Ø¢Ù† قوم چنان قوت ÙŠØ§ÙØªÙ‡ باشد كه بتواند جهان خاص خود را Ø¨ÙŠØ§ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯ تا درآن زندگي كند. در عصر ØÙ…اسي، ÙØ±Ø¯ خود رااز چيزهايي كه بعداً دگم هاي ديني وقانون مدني يا اخلاق شناخته Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ جدا Ø§ØØ³Ø§Ø³ نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ بلكه اينها از درون او سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯Ùˆ ميان Ø§ØØ³Ø§Ø³ ÙØ±Ø¯ وارادۀ او جدايي نيست.
هنگاميâ€ÙƒÙ‡ Ø±ÙˆØ ÙØ±Ø¯ از كليت انضمامي â€Ù‚وم خود، يعني موقعيتها وكردار Ùˆ سرنوشت Ùˆ علايق ذهني آن جدا شده باشد، شعري كه Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند ديگر ØÙ…اسي نيست بلكه دراماتيك است؛ Ùˆ هنگاميâ€ÙƒÙ‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ ÙØ±Ø¯ از ارادۀ او جدا باشد،شعري كه پديد Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ شعر غنايي(ليريك) است.
اين مرØÙ„Ù‡ در دوره هاي بعدي ØÙŠØ§Øª يك قوم پيش Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯Ø› يعني هنگاميâ€ÙƒÙ‡ اصول كلي یی كه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ خرد انسان را راهنمايي كنند ديگر جزئي جداييâ€Ù†Ø§Ù¾Ø°ÙŠØ± از جان Ùˆ دل یا تمايل ذهني آن قوم نباشند؛ بلكه خود را به صورت Ù†Ø¸Ù…ÙŠâ€Ø¹ÙŠÙ†ÙŠØŒ قائم به ذات ومشروع يا به شكل قانون اساسي يا تكالي٠اخلاقي عرضه â€â€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. نتيجۀ چنين وضعي اين است كه وظاي٠اساسي انسان نه به صورت وظايÙÙŠ كه از درون او سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ بلكه به شكل تكالي٠اجباري در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ كه از بيرون بر او تØÙ…يل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ذهن ÙØ±Ø¯ در مقابله با اين وضع،كه ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ ثغوري كاملاً مشخص ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است، جهان ذهني مستقلی از اشراق وتعلق خاطر Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند، بي آنكه براي تغيير اين وضع دست به عمل بزند.اساسي ترين خصيصۀ شعر غنایي همين است؛ يعني شعر غنايي بيانگر اين موضوع است كه ÙØ±Ø¯ با زندگي خصوصي Ùˆ دروني خويش دل مشغول است Ùˆ جهان ذهني او خود Ù…ØÙˆØ± است.
اگر موضوع اصلي شعر، شور ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯ كه هدÙÙŠ عملي در سر دارد Ùˆ ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯Ø¨Ø§ از ميان برداشتن موانع خارجي Ùˆ غلبه بر رويدادها ÙˆØÙˆØ§Ø¯Ø« ،استقلال خود را تØÙ‚Ù‚ ببخشد واستواري خصلت او Ùˆ هدÙهايش نيز از درون خود او مايه بگيرد،شعر دراماتيك پديد خواهد آمد.
اما ØÙ…اسه ÙˆØØ¯Øª بي واسطۀ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ عمل ونيز ÙˆØØ¯Øª هدÙهاي دروني را Ù…ÙŠâ€Ø·Ù„بد كه از Ù„ØØ§Ø¸ منطقي پابه پاي ØÙˆØ§Ø¯Ø« خارجي Ùˆ رويدادها دنبال شوند. ÙˆØØ¯ØªÙŠ ÙƒÙ‡ به دليل خصلت آغازين Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ نشدۀ خويش،تنها در دوره هاي ابتدايي شعر ÙˆØÙŠØ§Øª قوميâ€ÙˆØ¬ÙˆØ¯ دارد. گاه ممكن است Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø¯Ø±Ø¹ØµØ± قهرماني،كه گهواره ØÙ…اسه است، به سر برد،اما نتواند خود را با بيان شعري توصي٠كند. زيرا بودن در وضعيت ØÙ…اسي يك چيز است، Ùˆ داشتن قوۀ خيال Ùˆ آگاهي از Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø´Ø¹Ø±ÙŠ براي توصي٠جهان ØÙ…اسه،چيزي ديگر. به كار Ú¯Ø±ÙØªÙ† تصورات نيروي خيال در ارائه اثر هنري Ùˆ تØÙˆÙ„ هنر، ضرورتاً پس از عصر ØÙ…اسه پيش Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. هومر قرنها پس از جنگ تروا پابه عرصه وجود گذاشت، اما،به رغم اين ÙØ§ØµÙ„Û€ زماني، Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ ميان شاعر Ùˆ موضوع شعرش ارتباطي نزديك وجود داشته باشد. شاعر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ هم چنان به تماميâ€Ù…جذوب اوضاع قديم باشد وشيوۀ نگرش او به جهان همانند Ù†ØÙˆÛ€ نگاه قهرمانان ØÙ…اسي، واعتقاداتش همانند اعتقادات آنان باشد.در چنين وضعي آنچه شاعر نياز دارد اين است كه به موضوع خود، آگاهي شعري Ùˆ تصوير هنري ببخشد.اما اگر ميان رويدادهايي كه شاعر در ØÙ…اسۀ خويش توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ نگرش او به جهان،تشابه Ùˆ همانندي نباشد، شعر او ضرورتا ÙØ§Ù‚د شيرازه Ùˆ انتظام خواهد بود. هم موضوع شعر،يعني جهان ØÙ…اسه كه ØªÙˆØµÙŠÙ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ùˆ هم آگاهي شاعر Ùˆ شيوۀنگرش او به جهان، هر كدام داراي خصوصيت روØÙŠ Ø®ÙˆØ¯ واصل خويش است.
بنابراين،اگر Ø±ÙˆØ Ù‡Ù†Ø±Ù…Ù†Ø¯ØŒÙƒÙ‡ از طريق آن Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ زندگي Ùˆ كردار ØÙ…اسي يك قوم توصي٠شود، با Ø±ÙˆØ Ø¹ØµØ± قهرماني يا ØÙ…اسي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª باشد،در شعر او ناهماهنگي ايجاد ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. زیرا از يك سو صØÙ†Ù‡ هايي متعلق به عصر سپري شدۀ ØÙ…اسي وجود دارد Ùˆ از ديگر سو نگرش Ùˆ تÙكري كه متعلق به آن عصر نيست. اين ناموزوني باعث Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه آیين ها Ùˆ باورهاي عصر ØÙ…اسي ÙØ§Ù‚د Ø±ÙˆØ Ø§ØµÙŠÙ„ Ùˆ ØÙŠØ§Øª واقعي باشند Ùˆ به صورت خراÙÙ‡ Ùˆ اموري مهمل جلوه كنند كه صناعت شعري آنها را آراسته Ùˆ پرداخته است.
اين نكته اهميت موقعيت شاعر رادر ارتباط با شعر ØÙ…اسي نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. گرچه ØÙ…اسه ظاهراً رويدادي واقعي را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ يعني جهاني قائم به ذات Ùˆ عيني را عرضه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ وبر اثر همانندي نگرش شاعر با قهرمانان ØÙ…اسي، شاعر Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ خود را با آنان يكي بداند، با اين ÙˆØµÙØŒØÙ…اسه، به منزلۀ يك اثر هنري، Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Û€ يك شاعر است. همان گونه كه هرودت ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«هومر Ùˆ هزيود خدايان يوناني را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù†Ø¯.» اين خلاقيت آزاد كه هرودت به هومر Ùˆ هزيود منتسب ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒØ´Ø§Ù‡Ø¯ÙŠ Ø¨Ø± اين مدعاست كه ØÙ…اسه متعلق به دوره هاي ابتدايي تاريخ يك قوم است.Ø¯ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡- پيش از سرايش ØÙ…اسه- توصي٠نشده است. تقريباً هر Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø¯Ø± آغاز پيدايش خود با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¨ÙŠÚ¯Ø§Ù†Ù‡ وپرستش خداياني بيگانه رو به رو شده Ùˆ ØªØØª تاثير يا ØØªÙŠ Ø²ÙŠØ± سيطره آنها قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. زيرا دقيقاً بندگي، خراÙÙ‡ پرستي Ùˆ بربريت Ø±ÙˆØ Ø¯Ø±Ø§ÙŠÙ† است كه آن هستي برين را نه به منزلۀ چيزي بوميâ€Ùˆ خودي كه از آگاهي قوميâ€ÙŠØ§ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø²Ø§ÙŠÙŠØ¯Ù‡ شده است، بلكه به منزلۀ چيزي بيگانه با خود â€â€Ø¨Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯. براي مثال، در اعتقادات ديني Ùˆ ديگر اوضاع Ùˆ اØÙˆØ§Ù„ هنديان- پيش از سرايش ØÙ…اسه هاي بزرگ هندي- قطعاً انقلابهايي بايد رخ داده باشند. يونانيان نيز Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بسياري از چيزهارا از مصر، ÙØ±ÙŠÚ¯ÙŠÙ‡ Ùˆ آسياي صغير اقتباس كرده وآنها را تغيير داده باشند. روميان نيز با عناصر يوناني Ùˆ مهاجمان بربر نیز با عناصر روميâ€Ùˆ مسيØÙŠ Ø±ÙˆØ¨Ù‡â€Ø±Ùˆ شدند. تنها هنگاميâ€ÙƒÙ‡ شاعربتواند با روØÙŠ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ اين يوغ را دور â€â€Ø§Ùكند Ùˆ نيروهاي خود را ارزيابي â€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÙŠØ´ را نيرومند â€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒ در آن هنگام ابرهايي كه آگاهي او را تاريك كرده بودند از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ سپيده دم عصر ØÙ…اسه پديدار Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
در اينجا اين پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ خصلت وضع كلي جهان Ú†Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ باشدتا زمينه را براي توصي٠يك واقعۀ ØÙ…اسي هموار كند؟ سپس Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ كيÙيت اين واقعۀ Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ را بررسي Ùˆ نوع آن را معين كرد. همچنين Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ وضعيتي را بازشناخت كه اين واقعه Ùˆ وضع كلي جهان در يكديگر ادغام Ù…ÛŒ شوند تا به قالب يك اثر هنري درآيند.
2- وضعيت كلي جهان ØÙ…اسه
بهترين وضع زندگي اجتماعي براي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ ØÙ…اسه، وضعي است كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن رابه منزلۀ واقعيتي موجود Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± بيابند Ùˆ از طريق پيوندهاي زندگي مشترك ابتدايي خويش به طور ارگانيك با آن در ارتباط باشند. زيرا اگر قهرماناني كه در راس امور قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ مجبور باشند نخست نوعي نظم اجتماعي برقرار كنند،تعيين آنچه Ùˆ جود دارد Ùˆ آنچه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به وجود آيد، باري را بر خصلت ذهني آنان ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯ كه به هيچ وجه مناسب ØØ§Ù„ Ùˆ هواي ØÙ…اسه نيست. در چنان ØØ§Ù„تي،وضع موجود ديگر Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به منزلۀ واقعيتي عيني نمودار شود. موازين اخلاقي Ùˆ پيوندهاي خانوادگي Ùˆ نيز قومي،، Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به منزلۀ پيوند كل يك قوم كش٠شده Ùˆ شكل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ رشد كرده باشند؛ اما نه تا آن ØØ¯ كه به شكل نهادهاي عمومي،تكالي٠عموميâ€Ùˆ قوانيني درآمده باشندكه بدون تصويب Ùˆ تصديق ÙØ±Ø¯ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ داراي اعتبار باشند. در واقع، اين موازين Ùˆ پيوندها نبايد هنوز از چنان قدرتي برخودار باشند كه بقا Ùˆ تداوم آنها، ØØªÙŠ Ø¯Ø± تقابل با ارادۀ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒØªØ¶Ù…ين شده باشد.
بر عكس، درجهان ØÙ…اسه،تنها منشا Ùˆ ØØ§Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ§Ø¨Ø· خانوادگي ÙˆØÙŠØ§Øª اخلاقي Ùˆ پيوندهاي خانوادگي Ùˆ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠØŒØØ³ÙŠ Ø§Ø² عدالت Ùˆ دادخواهي است كه با آيينها Ùˆ رسوم Ùˆ عادات Ùˆ خصايل كلي درآميخته است. بنابراين هيچâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ عقلگرايي به شكل واقعيتي سرد Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø±ÙˆØØŒÙƒÙ‡ روياروي شور وخواستهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ø¨Ø§ÙŠØ³ØªØ¯ØŒÙ†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ وجود داشته باشد. پس بايد اين انديشه را از همان آغاز مردود دانست كه عمل ØÙ…اسي واقعي بر اساس موقعيتي سياسي صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. موقعيتي كه سرانجام به استقرار قانون اساسي با قوانين مشخص Ùˆ ÙˆØ§Ø¶ØØŒÙˆ قانون دادرسي عموميâ€Ùˆ تشكيلات سياسي با هيئت وزيران Ùˆ كارمندان اداري Ùˆ نيروهاي انتظاميâ€Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د.
موازين اخلاق عيني Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ درخواست شده Ùˆ رشد ÙŠØ§ÙØªÙ‡ باشند، اما اين موازين Ùقط از طريق اعمال Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ وخصلت آنان پا به عرصه وجود ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ù†Ø¯ØŒ نه آنكه مستقل از اعمال Ùˆ خصلت آنان، از قبل اعتباري كلي داشته Ùˆ توجيه شده باشند. بنابراين در ØÙ…اسه، شالودۀ اجتماعي زندگي عيني وعمل را ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ…. با اين همه در همين زندگي وعمل،نوعي آزادي وجود دارد كه به نظر Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ كاملاً از ارادۀ ذهني Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.
همين موضوع در مورد رابطۀ بشر با Ù…ØÙŠØ· طبيعي، كه وسايل ارضاي نيازهاي خويش را از آن به دست Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ØŒÙ†ÙŠØ² صادق است. بشر براي زندگي بيروني خويش به خانه، باغ، سرپناه، زيرانداز، بستري براي خواب، شمشير Ùˆ مانند آن نيازمنداست؛ Ùˆ براي دريانوردي به كشتي، براي ورود به ميدان رزم به ارابه، براي تهيه خوراك به Ø°Ø¨Ø Ø¬Ø§Ù†ÙˆØ±Ø§Ù† Ùˆ اسباب طبخ Ùˆ نظاير آنها نياز دارد. ولي همۀ اينها، وسايلي Ø¨ÙŠâ€Ø¬Ø§Ù† براي ادامۀ زندگي هستند. اما بشر بايد در ميان اين وسايل Ø¨ÙŠâ€Ø¬Ø§Ù†ØŒ با تمام وجود Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ Ø§ØØ³Ø§Ø³ زنده بودن كند. بنابراين Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به اين وسايل جان ببخشد Ùˆ به آنها خصلتي بدهد كه در ارتباط نزديك با ÙØ±Ø¯ÙŠØª انساني او قرار بگيرند. ماشينهاي مدرن Ùˆ كارخانهâ€Ù‡Ø§ با Ù…ØØµÙˆÙ„ات خود Ùˆ نيز شيوۀ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø±Ø¶Ø§ÙŠ Ù†ÙŠØ§Ø²Ù‡Ø§ÙŠ زندگي جسماني ما، همان اندازه براي شعر ØÙ…اسي Ù†Ø§Ù…Ù†Ø§Ø³Ø¨â€Ø§Ù†Ø¯ كه سازمانهاي سياسي مدرن ما براي ارائه زمينه اجتماعي زندگي ابتدايي درØÙ…اسه Ù†Ø§Ù…Ù†Ø§Ø³Ø¨â€Ø§Ù†Ø¯.
در ØÙ…اسه، به معناي اخص آن، بشر بايد ارتباطي زنده با طبيعت داشته باشد، ارتباطي نيرومند Ùˆ تازه؛ خواه اين ارتباط دوستانه باشد خواه خصمانه.
آنچه تا كنون دربارۀ ØÙ…اسه، به معناي اخص آن، Ú¯ÙØªÙ‡ شد، در آثار هومر در قالب زيباترين اشعار Ùˆ به شكل غناي شخصيتهاي انساني منعكس شده است. در اشعار او، زندگي خصوصي وعموميâ€Ù†Ù‡ به صورت بر بريت انعكاس ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است ونه به شكل روايتي عقلاني از زندگي منظم خانوادگي Ùˆ نظم سياسي؛ بلكه در قالب شعري اصيل با خصوصياتي كه بر شمرديم؛ يعني ØØ§Ù„تي از ØÙŠØ§Øª خصوصي Ùˆ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø±Ø§ نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه ميان بربريت Ùˆ عقلانيت است. Ù†ÙƒØªÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ در آثار هومر شايستۀ ذکر است، ÙØ±Ø¯ÙŠØª آزاد همۀ شخصتيهاست. مثلاً در ايلياد آگاممنون شاه شاهان است وديگر شاهزادگان ØªØØª ÙØ±Ù…ان اويند. اما رابطۀ اين شاهزادگان با او، رابطۀ بنده با ارباب يا خادم با مخدوم نيست. بر عكس آگاممنون Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ Ù…ØØªØ§Ø· Ùˆ هوشيار باشد تا بتواند با شاهزادگان كنار آيد. زيرا آنها سر هنگان يا گماشتگان او نيستند كه بتواند آنها را به ميل خود ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ØŒ بلكه آنها نيز به اندازۀ خود او استقلال رای دارند Ùˆ بنا بر ارادۀ آزاد Ùˆ تصميم خودشان يا به خاطر مسائلي ديگر دور آگاممنون گرد Ø¢Ù…Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ تا وارد نبرد شوند. آگاممنون Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ با آنها مشورت كند Ùˆ اگر آنها ØØ§Ø¶Ø± به نبرد نشدند Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ خود را از صØÙ†Û€ جنگ كنار بكشند؛ همچنان كه آشيل خود را كنار كشيد. اين مشاركت آزادانه در نبرد يا كنار كشيدن از آن، استقلال ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¢Ù†Ø§Ù† را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. همين آزادي Ùˆ استقلال ÙØ±Ø¯ÙŠØŒ به رابطۀ ميان شخصيتها خصلتي ØÙ…اسي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. رابطۀ ميان شاهزادگان با مردم خود،همانند رابطۀ آگاممنون با شاهزادگان است. مردم نيز از ارادۀ خود پيروي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ نه از قانوني تØÙ…يلي. اساس اطاعت آنان، Ø´Ø±ÙØŒØ§ØØªØ±Ø§Ù… Ùˆ – در رويارويي با شاهزاده اي مقتدر كه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بر ضد آنان به زور متوسل شود Ùˆ سرشت پهلواني خود را بر آنان تØÙ…يل كند- ترس است. گرچه سازماني از خدمتگزاران وجود ندارد، اما بر اثر وجود آيينها Ùˆ رسوم،نظم در همه جا ØÙƒÙ…ÙØ±Ù…است؛ گويي همه چيز به طور طبيعي رشد كرده است. مثلاً هومر درباره يونانيان ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه گرچه آنها در نبرد با ترواييâ€Ù‡Ø§ جنگجويان بزرگي را از دست دادند،اما ØªÙ„ÙØ§Øª آنان در مقايسه با ØªÙ„ÙØ§Øª تراوييâ€Ù‡Ø§ كمتر بود. زيرا آنها در Ùكر يكديگر بودند Ùˆ به كمك همديگر Ù…ÙŠâ€Ø´ØªØ§Ùتند Ùˆ مرگ را پس Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯Ù†Ø¯. امروزه اگر بخواهيم مزيت ارتشي مدرن را بر ارتشي بربر بر شمريم، به همين همبستگي ميان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آن Ùˆ آگاهي متقابل آنان از اينكه با يكديگر يك ÙˆØ§ØØ¯ بشري را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ اشاره خواهيم كرد. اما بربر ها مانند رمه اند وهيچ كس Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از ديگري انتظار ØÙ…ايت داشته باشد. آنچه در جهان امروز انضباط رادر ارتش برقرار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ آموزش سخت نظاميâ€Ùˆ ÙØ±Ù…اندهي Ùˆ سلطۀ سازماني است. اما در ØÙ…اسه هاي هومر اين انضباط از طريق رسوم Ùˆ عادات كه در درون Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ به منزلۀ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ زنده است خود به خود به وجود آمده است.
همين موضوع در مورد توصيÙهاي بي شمار هومر از اشيا Ùˆ موقعيتها نيز صادق است. او ØŒ برخلا٠نويسندگان رمانهاي امروزين چندان به توصي٠مناظر طبيعي نميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ØŒ بلكه بر عكس بيشتر به توصي٠چوبدست، بستر خواب، جنگ Ø§ÙØ²Ø§Ø±ØŒ ريسمان Ùˆ لوØÙ‡ اي كه نام ØµØ§ØØ¨Ø®Ø§Ù†Ù‡ بر آن نقر شده است،ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯. او ØØªÙŠ ØªÙˆØµÙŠÙ Ù¾Ø§Ø´Ù†Û€ در را نيز از ياد Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯. در نظر ما اين گونه اشيا اهميتي ندارند، زيرا در جهان نو راههاي ديگري براي تشخص بخشيدن به Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ وجود دارد. امروزه وسايل مورد نياز ما در كارخانه ها Ùˆ كارگاههاي مختل٠توليد Ùˆ تهيه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ به عناصري چنان بي اهميتی تنزل ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند كه ديگر در خور توجه نيستند، زيرا تشخصي به ÙØ±Ø¯ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ù†Ø¯. اما جهان قهرمانان با جهان نو Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. در جهان ØÙ…اسه اشيا چنان ساده Ùˆ ابتدايي اند كه شاعر Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بر تك تك آنها درنگ كند Ùˆ به ØªÙˆØµÙŠÙØ´Ø§Ù† بپردازد. زيرا همۀ اشيادر یك Ø³Ø·Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± دارند Ùˆ در ضمن چيزهايي هستند كه باعث مباهات سازنده يا ØµØ§ØØ¨ آن Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ يا به نوعي موقعيت اجتماعی Ùˆ مرتبۀ او را مشخص ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. علاوه بر اين، قهرمان ØÙ…اسي همواره با آن اشيا دمخور است Ùˆ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از آنها دل بكند Ùˆ چون قلمرو امور عقلي هنوز Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ نشده است،توجه قهرمانان به همين امور Ù…ØØ³ÙˆØ³ØŒ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است. چون هد٠هنري شاعر، شكل دادن به جهاني ويژه است Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ همه جنبه هاي خاص اين جهان را تعين ببخشد؛ Ùˆ چون اين جهان Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ باشد، بنابراين جهاني كه در آينۀ شعر ØÙ…اسي منعكس Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ متعلق به Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø®Ø§Øµ است.
همه ØÙ…اسهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡Ù†ØŒ بينشي در مورد Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø±Ø§Ø¦Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ Ùˆ جنبه هاي مختل٠آن مانند آگاهي ديني ،مناسك، اخلاق خانوادگي،خلق Ùˆ خوي آن قوم به هنگام جنگ Ùˆ ØµÙ„ØØŒ نيازها، هنر، علايق، رسوم وعادات، Ùˆ خلاصه تصويري از شيوۀ تÙكر آن قوم ومرØÙ„Û€ تمدنش را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. بنابراين مطالعه دقيق ØÙ…اسهâ€Ù‡Ø§ Ø±ÙˆØ Ø§Ù‚ÙˆØ§Ù… را در برابر ما زنده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مجموعه ØÙ…اسه هاي همۀ اقوام، تاريخ جهان را عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در آن زيباترين Ùˆ آزادترين جنبه هاي زندگي خاص هر قوم، دستاوردها Ùˆ وقايع آن، نشان داده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ما Ùقط از طريق آثار هومر است كه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… به ساده ترين وجه، سرشت Ø±ÙˆØ ÙŠÙˆÙ†Ø§Ù†ÙŠ Ùˆ تاريخ يونانيان را بشناسيم يا لااقل جوهر آنچه يونانيان در آغاز بوده اند Ùˆ آنچه را براي Ø±ÙØ¹ ستيزه هاي دوره هاي مختل٠تاريخ خود انجام داده اند، دريابيم.
مناسبترين موضوع براي شعر ØÙ…اسي جنگ ميان دو قوم است. زيرا جنگهاي داخلي، يا جنگ بر سر تاج Ùˆ تخت يا آشوبهاي درون قومي ،موضوعي مناسب براي درام است نه ØÙ…اسه. از اين رو ارسطو به تراژدي سرايان توصيه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه جنگ برادر با برادر را موضوع تراژدي قرار دهند. زيرا پيوند طبيعي ميان دو برادر ÙˆÙØ§Ù‚ Ùˆ هماهنگي است؛ اما تمايلات آنان به جاي آنكه اين يگانگي را تØÙƒÙŠÙ… ببخشد، آن را از ميان مي برد. تراژديهاي شكسپير گواهي بر اين مدعاست؛ زيرا آنچه در تراژديهاي شكسپير واقعاً توجيه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ هماهنگي Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ذي ربط است، اما انگيزه هاي دروني شخصيتها Ùˆ شورآنان موجب Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه هر يك از آنان راه خود را، بي اعتنا به امور ديگر،دنبال كند؛ Ùˆ همين امر به برخورد وجنگ ميان آنان Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د.
در جنگ آنچه مورد توجه قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ دلاوري است. دلاوري ØØ§Ù„تي از Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يتي است كه نه براي شعر غنايي مناسب است Ùˆ نه براي عمل دراماتيك، بلكه بيش از همه براي شعر ØÙ…اسي مناسب است، زيرا موضوع اصلي درام، قدرت يا ضع٠روØÙŠ Ø´Ø®ØµÙŠØªÙ‡Ø§ Ùˆ نيز شور آنان است كه از Ù„ØØ§Ø¸ اخلاقي توجيه شدني يا توجيه ناشدني است؛ امادر ØÙ…اسه جنبۀ طبيعي Ø±ÙˆØØŒ يعني خصلت آن Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. بنابراين، دلاوري جاي راستين خود را در جنگهاي ميهني ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. زيرا دلاوري نه Ø§Ù„Ø²Ø§Ù…ÙŠâ€Ø§Ø®Ù„اقي است كه اراده، خود به منزلۀ اراده، آن را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ باشد Ùˆ نه آگاهي روØÙŠ Ø§Ø³ØªØ› بر عكس، اساس آن ÙØ·Ø±Øª است، ولي با جنبۀ معنوي درآميخته است تا ÙˆØ²Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø´ÙˆØ¯ براي اجراي مقاصد عملي.
آنچه در مورد دلاوري در جنگ صادق است در مورد اعمال Ùˆ نتايج ØØ§ØµÙ„ از آنها نيز صادق است. ميان ØÙˆØ§Ø¯Ø« Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ Ùˆ آنچه اراده انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ نيز موازنه اي وجود دارد. ØÙˆØ§Ø¯Ø« Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ ونيز موانعي كه بر اثر آنها ايجاد Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ از درام ØØ°Ù شده اند زيرا در درام هيچ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ اي، ÙØ§Ø±Øº از شورها Ùˆ انگيزه هاي شخصيتهاي درام، ØÙ‚ مداخله ندارد. بنابراين، اگر به نظر رسد كه در درام ØÙˆØ§Ø¯Ø«ÙŠ Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ سير رويدادها را تغيير Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ به رغم ظاهر قضيه، اساس واقعي آن ØÙˆØ§Ø¯Ø« را Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ در سرشت دروني شخصيتها وهدÙهاي آنان Ùˆ نيز در سرشت ستيزه ها Ùˆ ÙØ±Ø¬Ø§Ù… آنها دانست.
همچنان كه Ú¯ÙØªÙ‡ شد جنگ خانگي موضوع مناسبي براي شعر ØÙ…اسي نيست، اما جنگ ميان دو قوم،موضوع اساسي ØÙ…اسه است. زيرا هر قوم بنابر عقيدۀ خود،كل Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø§Ø³Øª كه با ديگر اقوام در تقابل است. بنابراين، اگر اقوام دشمن يكديگر شوند، چون پيوند اخلاقي ميان آنان وجود ندارد، بر اثر جنگ هيچ پيوند اخلاقی يي گسسته Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وهيچ معيار ،به طور مطلق معتبري ØŒ نقض نميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ هيچ كل ضروريیی تجزيه Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بلكه بر عكس، جنگ موجب Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ اين كل،منسجم تر شود Ùˆ از ØÙ‚ ØÙŠØ§Øª خود Ø¯ÙØ§Ø¹ كند. از اين رو براي خصلت اساسي ØÙ…اسه وقوع جنگي از اين نوع كاملاً مناسب است. ولي هر گونه جنگي ميان اقوام،ØÙ…اسي شناخته Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين چنين جنگي بايد خصوصيتي داشته باشد كه آن را از ديگر جنگها متمايز كند. خصوصيت رزم ØÙ…اسي اين است كه يك طر٠درگير در آن، بتواند در دادگاه تاريخ از مشروع بودن آن جنگ Ø¯ÙØ§Ø¹ كند ونيز اثبات نمايد، آن طرÙÙŠ است كه ØØ§Ù…Ù„ اصل برتر است،اما نه به شيوه اي ذهني يا با تزوير Ùˆ رياكاري Ùˆ به منظور سرپوش نهادن بر مقاصد توسعه طلبانۀ خود؛ بلكه بر عكس اين مشروعيت Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بر ضرورتي برتر يعني بر چيزي ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ مطلق متكي Ø¨Ø§Ø´Ø¯Ø›ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± واقعه اي ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ همچون اهانت يا تجاوزي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ يا كين خواهي موجب آن جنگ شده باشد. چنين وضعيتي در راماياناو بويژه در ايلياد مشهود است. در ايلياد يونانيان با اقوام آسيايي Ù…ÙŠâ€Ø¬Ù†Ú¯Ù†Ø¯Ø› Ùˆ بدين سان نخستين رزمهاي ØÙ…اسي يونانيان به وقوع ميâ€Ù¾ÙŠÙˆÙ†Ø¯Ø¯ كه هم براي تاريخ يونان Ùˆ هم برای تاريخ جهان نقطۀ Ø¹Ø·Ù Ù…Ù‡Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…رده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. تقريباً در همۀ ØÙ…اسه هاي Ø¨Ø²Ø±Ú¯ØŒØ§Ù‚ÙˆØ§Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه از Ù„ØØ§Ø¸ اخلاق،دين، زبان، ساخت انديشه Ùˆ ذهنيت Ùˆ Ù…ØÙŠØ· جغراÙيايي با يكديگر Ù…ØªÙØ§ÙˆØª اند.گرچه قوميâ€ÙƒÙ‡ ØØ§Ù…Ù„ اصل ÙØ±ÙˆØªØ± است اينجا Ùˆ آنجا دلاوريهايي از خود نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ ولي از آن دلاوريها سودي عايدش Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ سرانجام از قوميâ€ÙƒÙ‡ ØØ§Ù…Ù„ اصل برتر است(Ùˆ پيروزيش از Ù„ØØ§Ø¸ تاريخ جهان نيز بØÙ‚ Ùˆ مشروع است) شكست Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯.
3- عمل ØÙ…اسي ÙØ±Ø¯( يا قهرمان)
واقعۀ ØÙ…اسي بر زمينۀ جنگ ميان دو قوم پديد Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. خصلتهاي كلي اين واقعه بدين Ø´Ø±Ø Ø§Ø³Øª:
هر اندازه هم، هد٠يك ØÙ…اسه بر شالوده اي كلي متكي باشد باز هم Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ ÙØ±Ø¯ÙŠØª شخصيتها در آن زنده Ùˆ مشخص باشد. چون اعمال Ùقط از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ سر Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯Ø› پس مسئلۀ سرشت كلي شخصيتهاي ØÙ…اسي Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. Ùˆ سرانجام وقوع واقعۀ ØÙ…اسي ØµØ±ÙØ§ به صورت ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ اي Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ نمايانده Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بلكه در عين ØØ§Ù„ به صورت واقعه اي ضروري واساسي نشان داده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين واقعۀ ØÙ…اسي بايد شكلي پيدا كند كه سرشت اساسي آن(يعني ضرورت واقع شدنش) به طور موثر نشان داده شود. از اين رو در ØÙ…اسه ØÙˆØ§Ø¯Ø« بر اثر ضرورتي دروني، ولي پنهان، يا بر اثر مداخلۀ آشكار نيروهاي جاودان Ùˆ ارادۀ خدايان روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯.
شالودۀ جهان ØÙ…اسه تقبل امري Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø³Øª كه در آن، ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø¯Ø± تازگي Ùˆ طراوت آغازين خود Ùˆ در موقعيتهاي قهرماني نمايانده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما بر اين شالوده Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ هدÙÙŠ خاص استوار شود كه تØÙ‚Ù‚ آن، چنان با ØÙŠØ§Øª تماميâ€Ù‚وم عجين شده باشد كه همۀجنبه هاي خصايل قومي Ùˆ دين Ùˆ كردار را نشان دهد.
براي تØÙ‚Ù‚ كامل اين Ù‡Ø¯ÙØŒØªÙ…اميâ€Ù‚وم به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ØŒØ§Ù…ا تØÙ‚Ù‚ اين Ù‡Ø¯ÙØŒ برعهدۀ قهرمانان است. بنابراين وصول به اين Ù‡Ø¯ÙØŒ به صورت يك واقعه نشان داده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. زيرا در ØÙ‚یقت ØŒ Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ ÙØ±Ù… ØÙ…اسه، به معناي اخص آن، جهان بيني Ùˆ تجلي عيني Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø§Ø³Øª كه روند عيني شدن آن به صورت يك رويداد واقعي عرضه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.اما واقعۀ ØÙ…اسي در صورتي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ درشعر عاملي ØÙŠØ§ØªÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯ كه تنها با يك ÙØ±Ø¯ ارتباط يابد. همچنان كه Ú¯ÙØªÙ‡ شد سرايندۀ اشعار ØÙ…اسي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ Ùقط يك تن باشد. در اينجا نيز در راس واقعه Ù…ÛŒ بايد يك تن قرار گيرد كه واقعه را هدايت كند Ùˆ به انجام رساند، اما در اينجا Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اصول ديگري را نيز در نظر Ú¯Ø±ÙØª.مثلاً شايد به نظر رسد كه نقل زندگي واقعي شخصيتي تاريخي بهترين منبع براي سرايش ØÙ…اسه باشد؛ اما چنين نيست، زيرا زندگينامۀ يك ÙØ±Ø¯ همواره Ø´Ø±Ø ØØ§Ù„ اوست ووقايعي كه وي با آنها درگير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ شايد با هم ارتباطي نداشته باشند يا ارتباط او با ÙˆÙ‚Ø§ÙŠØ¹ØŒØ§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ Ùˆ تصادÙÙŠ باشد. اما اگر ØÙ…اسه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÛŒØ¯ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ ،يك كل ÙˆØ§ØØ¯ باشد، پس واقعه اي كه ØÙ…اسه به نقل آن ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ نيز Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ يك كل ÙˆØ§ØØ¯ باشد. هم يگانگي ÙØ±Ø¯ Ùˆ هم يگانگي واقعه بايد وجود داشته باشند Ùˆ به يكديگر بپيوندند تا ØÙ…اسه پديد آيد. اين اصول در ايلياد Ùˆ اوديسه كاملاً تØÙ‚Ù‚ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند. در ايلياد، آشيل شخصيت اصلي است ودر راس واقعه قرار دارد Ùˆ در اوديسه،اوليس.
در شعر ØÙ…اسي به طور كلي آنچه هست Ùˆ آنچه روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ نقل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اما آنچه روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ از جلو چشم ما ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø¯ØŒ عمل است. پس دقيقاً Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ كردار ها Ùˆ رنجهايشان است كه در ØÙ…اسه ØªÙˆØµÙŠÙ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.زيرا Ùقط Ø§ÙØ±Ø§Ø¯- خواه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ انساني باشند خواه خدايان- Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ دست به عمل زنند. نكته مهمتر اينكه آنان بايد با آنچه روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كاملاً درگير باشند. هر Ú†Ù‡ درگیري آنها با واقعه بيشتر باشد، بيشتر جلب نظر خواهند كرد. از اين نظر ØÙ…اسه با شعر غنايي Ùˆ شعر دراماتيك، بريك شالوده قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. پس بجاست كه شيوۀ ØªÙˆØµÙŠÙ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ رادر ØÙ…اسه مشخصتر كنيم.
عينيت شخصيتهاي ØÙ…اسي، Ùˆ بويژه شخصيتهاي اصلي آن، بيانگر اين است كه آنها تجلي تمام خصال Ùˆ ØµÙØ§Øª وخلاصه، تجسم انسانهاي كامل اند. بنابراين بايد همۀ خصوصيتهاي روØÙŠ Ùˆ عاطÙÙŠ Ùˆ بويژه خلق وخوي قوميâ€ÙˆØ´ÙŠÙˆÙ‡ كردار آن را نمودار سازند.
يك جنبۀ بسيار مهم در تصوير شخصيتهاي ØÙ…اسي اين است كه آنها به منزلۀ انسانهايي كامل در موقعيتهاي گوناگون سرشت خود را به ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø¢Ø´ÙƒØ§Ø± ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. البته ممكن است شخصيتهاي تراژيك Ùˆ كميک نمايشنامه نيز زندگي دروني غنی يي داشته باشند،اما مسئله اصلي در موقعيت آنان،تعارض شديد ميان«شور» يك طرÙÛ€ آنان با شور مخال٠است، آنهم در قلمروهايي كاملاً Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ به خاطر هدÙهايي كاملاً مشخص. بنابراين چند جانبه بودن شخصيت نمايشنامه اگر بي مورد نباشد، تصادÙÙŠ است وشور Ùˆ انگيزه اي ديگر- كه مثلاً بر پايۀ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ø§Øª اخلاقي است- آن را خنثي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ چند جانبه بودن خصلت او ØªØØª الشعاع مسائل ديگر قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.
اما ØÙ…اسه يك كليت است وهمه جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¢Ù†ØŒØ§ÙŠÙ† شايستگي را دارند كه به طور مستقل رشدكنند وتوسع يابند. زيرا اصل ÙØ±Ù… ØÙ…اسه مستلزم همين توسع وگسترش است Ùˆ قهرمان ØÙ…اسي نيز طبق موقعيت جهاني خود از اين ØÙ‚ برخوردار است كه وجود Ùˆ سرشت او Ùˆ آنچه هست كاملاً آشكار شود. چون او در عصري زندگي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ وجود او Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙŠØª بي واسطۀ او به تماميâ€Ù…تعلق به آن عصر است.البته در مورد خشم آشيل، معلمان اخلاق شايد از ما بخواهند كه دردسرها Ùˆ دشواريهايي را كه خشم آشيل به بار آورد Ùˆ زيانهايي را كه رساند، به ياد آوريم.
سپس نتيجه اي كه خواهيم Ú¯Ø±ÙØª از قدر Ùˆ منزلت او خوهد كاست Ùˆ او را ديگر نه قهرماني كامل خواهيم دانست ونه انساني كامل؛ زيرا او نتوانسته است خشم خود را ÙØ±Ùˆ خورد Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ تند خود را ÙØ±Ùˆ نشاند،اما Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آشيل را متهم كرد Ùˆ نيازي نيز براي عذرخواهي از خشم او نيست، چون آشيل همان است كه هست. چنين ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù‡Ù…Ù‡ ØµÙØ§Øª خود را آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ از ديدگاه ØÙ…اسه موضوع ديگر خاتمه ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. همين امر در مورد جاه طلبي ونامجويي او نيز صادق است. زيرا قهرمانان در خصلت ويژۀ Ø®ÙˆØ¯ØØ§Ù…Ù„ امركلي هستند.اما اخلاق رايج، شخصيتهاي استثنايي را Ù…ØØªØ±Ù… Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…رد Ùˆ همۀ هم خود را به خوار كردن آنان Ù…ØµØ±ÙˆÙ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯. مگر خود Ù…ØÙˆØ±ÙŠ Ø¹Ø¸ÙŠÙ… اسكندر نبودكه او را سرور هزاران تن كرد؟ انتقامجويي Ùˆ سنگدلي نيز درعصر قهرماني جزئي از همين نيروي كامل قهرمان است. از اين Ù„ØØ§Ø¸ نيز به آشيل، به منزلۀ شخصيت ØÙ…اسي، نبايد درس اخلاق داد.
اما چون شخصيتهاي اصلي ØÙ…اسه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ ÙƒØ§Ù…Ù„ اند كه در خود همۀ ØµÙØ§Øª ويژه Ùˆ خصلت Ù‚ÙˆÙ…ÙŠâ€Ø±Ø§ متمركز كرده اند Ùˆ بر همين اساس شخصيتهايي بزرگ Ùˆ آزاد Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ انساني زيبايند اين ØÙ‚ را به دست Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ù†Ø¯ كه در راس امور قرار گيرند Ùˆ واقعۀ اصلي را با هستي خود عجين شده ببينند.از اين روست كه قوم، در وجود آنان متمركز شده Ùˆ به صورت شخصي زنده در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. بنابراين، شخصيتهاي ØÙ…اسي براي هدÙÙŠ قومي Ù…ÛŒ رزمند تا آن را تØÙ‚Ù‚ ببخشند Ùˆ به سرنوشتي كه ØÙˆØ§Ø¯Ø« براي آنان در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ø§Ø³ØªØŒÚ¯Ø±ÙØªØ§Ø± شوند. براي نمونه كاÙÙŠ است به ياد آوريم كه يونانيان تا هنگاميâ€ÙƒÙ‡ آشيل از جنگ كناره Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ø¨ÙˆØ¯ØŒÙ†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ پيروز شوند. آشيل، به خاطر مغلوب كردن هكتور، درواقع، يگانه ÙØ§ØªØ ترواست. Ùˆ در بازگشت اوليس به زادبوم خود نيز، بازگشت همه يونانيان از تروا منعكس شده است. تنها با اين ØªÙØ§ÙˆØª كه در آنچه بر اوليس ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø¯ همه رنجهاو موقعيتها ونيز نكته سنجيها دربارۀ زندگي،نشان داده شده اند امادر درام، شخصيتها به منزلۀ تجسم ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø®ØµØ§Ù„ قوميâ€Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø± Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ بلكه، برعكس،تمام هّم Ùˆ غم آنها هدÙÙŠ است كه خود برگزيده اند. گزينش اين هد٠يا به خاطر شخصيت خودآنان است يا بر اساس اصول خاصي كه در شخصيت انزواجوي آنان پرورش ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است.
جنبۀ ديگري از خصلت شخصيتهاي ØÙ…اسي را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† از اين ØÙ‚يقت Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª كه آنچه را ØÙ…اسه توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ انجام عملي نيست بلكه وقوع رويدادي است. در درام، آنچه بيش از همه مهم است تلاش ÙØ±Ø¯ براي رسيدن به هد٠خويش است؛ Ùˆ درام دقيقاً همين ÙØ¹Ø§Ù„يت ونتايج ØØ§ØµÙ„ از آن را ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما در ØÙ…اسه براي دنبال كردن مداوم مقاصد ØµØ±ÙØ§Ù‹ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¬Ø§ÙŠÙŠ نيست. در اينجا قهرمانان Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ آرزوها Ùˆ هدÙهايي از آن خود داشته باشند؛ اما موضوع اصلي ØÙ…اسه، ÙØ¹Ø§Ù„يت پيگير قهرمانان براي دستيابي به آرزوها وهدÙهاي خويش نيست، بلكه ØÙˆØ§Ø¯Ø«ÙŠ Ø§Ø³Øª كه در راه وصول بدانها پيش Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. شرايط Ùˆ اوضاع Ùˆ اØÙˆØ§Ù„ همان قدر موثرند- Ùˆ اغلب موثرترند- تا ÙØ¹Ø§Ù„يت قهرمان. مثلاً هد٠واقعي اوليس بازگشتنش به ايتكاست. اوديسه نه تنها او رادر رسيدن به Ù‡Ø¯ÙØ´ نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› بلكه همچنين رنج هاي او را ميâ€Ù†Ù…اياند Ùˆ موانعي را كه سر راهش قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ خطرهايي را كه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ Ø¯ÙØ¹ نمايد Ùˆ عوامل خارجي را كه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ مغلوب كند، نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ØÙ…اسه، همه اين تجارت Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« نتيجه يك عمل نيستند، بلكه به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠØŒ در جريان Ø³ÙØ±Ù‚هرمان- Ùˆ اغلب بي آن كه او در وقوع آنها نقشي داشته باشد- رخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. اوليس، پس از ماجراهاي بسيار، در خواب Ùˆ ناآگاه به سواØÙ„ زادگاه خود Ù…ÛŒ رسد.اين شيوۀ رسيدن به Ù‡Ø¯ÙØŒ مناسب درام نيست؛ در ايلياد نيز خشم آشيل واقعه اي است براي پيامدهاي بعدي كه موضوع خاص ØÙ…اسه است. ولي اين خشم مقصود يا هدÙ(يا ØØªÙŠ Ø¹Ù…Ù„) نيست، بلكه يك وضعیت است. آشيل از توهين آگاممنون خشمگين Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ùˆ از جنگ كناره ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ در ساØÙ„ØŒ كنار كشتيها اقامت ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.(چنين چيزي در درام روي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.) سپس نتايج اين كناره گيري به وقوع ميâ€Ù¾ÙŠÙˆÙ†Ø¯Ù†Ø¯. آشيل Ùقط وقتي وارد جنگ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ دوستش به دست هكتور كشته شده است.
اكنون جنبه مهم ديگري از ÙØ±Ù… واقعۀ ØÙ…اسي Ø´Ø±Ø Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯:
بيشتر Ú¯ÙØªÙ‡ شد كه در درام ارادۀ دروني ÙØ±Ø¯ØŒ يعني خواسته ها Ùˆ هدÙهايش،عامل تعيين كننده Ùˆ شالودۀ هر Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠ است. هر آنچه روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ به تماميâ€Ù†ØªÙŠØ¬Û€ خصوصيات يك ÙØ±Ø¯ Ùˆ هدÙهاي اوست.از اين رو علاقۀ اصلي به توجيه كردن يا مردود شمردن عملي Ù…Ø¹Ø·ÙˆÙ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه در چارچوب شرايط Ù…ÙØ±ÙˆØ¶ انجام ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ به نبرد Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د. گرچه در درام شرايط خارجي نيز موثرند؛ اما اين شرايط تنها Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ از طريق آنچه اراده Ùˆ ذهنيت شخصيت درام از آنها استنباط ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ ونيز از طريق شيوه اي كه او در مقابلشان واكنش نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØªØ§Ø«ÙŠØ± كنند. ولي در ØÙ…اسه، شرايط Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« خارجي به همان اندازۀ ارادۀ قهرمان موثرند؛ Ùˆ آنچه قهرمان انجام Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ همان گونه بازنمايانده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ ØÙˆØ§Ø¯Ø« خارجي. ØÙ…اسه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ نشان دهدكه عمل قهرمان به همان اندازه كه درگير شرايط Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« خارجي Ù…ÛŒ شود مشروط ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. زيرا در ØÙ…اسه،قهرمان آزادانه Ùˆ به خاطر خود Ùˆ يا Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ خويش عمل نميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› بر عكس او در ميان تماميâ€Ù‚وم جای دارد وهد٠و وجود آن قوم، در ارتباط تنگاتنگ جهان درون Ùˆ جهان برون، شالوده اي خلل ناپذير براي او ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.در ØÙ…اسه همواره بايد اين نوع شخصيت با همه شورها،تصميمها Ùˆ دستاوردهايش ارائه شود. اكنون كه به شرايط خارجي ÙˆØÙˆØ§Ø¯Ø« تصادÙÙŠ ارزشي برابر با عمل قهرمان داديم،راه براي تاثير امور تصادÙÙŠ باز شده است. اما ØÙ…اسه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آنچه را به طور اصيل عيني است،يعني جوهر اساسي وجود را ارائه دهد.
اين تناقض را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدين گونه ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ø§Ø¯ÙƒÙ‡ در قلب ØÙˆØ§Ø¯Ø« ورويدادها «ضرورت» Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است. براساس اين تلقي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† متقاعد شد كه آنچه در ØÙ…اسه ØÙƒÙˆÙ…ت ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ سرنوشت است.البته اين عقيده رايج كه در درام،سرنوشت ÙØ±Ù…ان Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ نادرست است؛ زيرا در درام به واسطۀ نوع هدÙÙŠ كه يك شخصيت در شرايط موجود Ùˆ معلوم- Ùˆ به رغم همۀ ستيزهايي كه بر اثر آن ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯- دنبال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒØ§ÙŠÙ† نتيجه به دست Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه او خود سرنوشت خويش را Ù…ÙŠâ€Ø¢Ùريند. اما سرنوشت شخصيت ØÙ…اسي براي او ساخته Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› بدين معني كه نيروي شرايطي كه به اعمال او،شكل ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ بخت او را تعيين Ùˆ نتيجه اعمال او را معين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ قلمرو خاص سرنوشت است. آنچه در ØÙ…اسه روي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ بر اثر ضرورت است. در شعر غنايي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† صداي Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒØªØ¹Ù‚Ù„ Ùˆ علاقه Ùˆ آرزوي شخصي را شنيد؛ Ùˆ درام،موضوع دروني عمل را وارونه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آن را به طور عيني ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما در شعر ØÙ…اسي بر وقايع، ضرورتي باطني ØØ§ÙƒÙ…â€Ø§Ø³Øª Ùˆ هيچ چيز به ميل ÙØ±Ø¯ واگذار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بلكه ÙØ±Ø¯ بايد تسليم اين موقعيت اساسي شود، Ùˆ در برابر آنچه «هست»- Ú†Ù‡ ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ± او باشد Ú†Ù‡ نباشد- سر تسليم ÙØ±ÙˆØ¯ آورد. آنچه را Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ سرنوشت معين كرده است وآنچه را Ø§ØªÙØ§Ù‚ خواهد Ø§ÙØªØ§Ø¯ نيز سرنوشت معين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. همان گونه كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ مقهور سرنوشت اند، پيروزي يا شكست قهرمان Ùˆ زندگي ومرگ اونيز در دست تقدير است. زيرا آنچه واقعاً ارائه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وضعيت كلي Ø¹Ø¸ÙŠÙ…ÙŠâ€Ø§Ø³Øª كه در آن، اعمال Ùˆ سرنوشت قهرمانان به منزلۀ اموري ناپايدار Ùˆ گذرا جلوه Ù…ÛŒ کند. اموري كه Ùقط متعلق به آنها،به منزلۀ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ است. اين تقدير،عادلانه Ùˆ در عين ØØ§Ù„ تراژيك است،اما نه به معنای دراماتيك واژه،كه در آن ÙØ±Ø¯ به منزلۀ يك شخص داوري Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بلكه به معناي ØÙ…اسي تراژيك است. چون در آن، ÙØ±Ø¯ در كل وضعيت خود داوري Ù…ÛŒ شود وانتقاميâ€ÙƒÙ‡ از Ø§ÙˆÚ¯Ø±ÙØªÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ از اين Ù„ØØ§Ø¸ تراژيك است كه عظمت وضعيتي كه قهرمان در آن قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ با آن مقابله كند ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ ØªÙˆØ§Ù† اوست. از اين رو در سراسر ØÙ…اسه Ù†Ø³ÙŠÙ…ÙŠâ€Ø³ÙˆÚ¯Ù†Ø§Ùƒ ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯. در ايلياد قهرمانان زود نقاب مرگ بر چهره ميâ€ÙƒØ´Ù†Ø¯. آشيل ØØªÙŠ Ø§Ø² مرگ پيشرس خويش آگاه است Ùˆ بر سرنوشت Ù…ØØªÙˆÙ… خود ماتم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. در اوديسه،او Ùˆ آگاممنون ديگر زنده نبوده در جهان مردگان Ø³Ø§ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¨ÙŠØ´ نيستند Ùˆ خود آنان نيز از اين وضع آگاه اند. تروا نابود ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ØŒ پريام پير در خانه خويش Ùˆ در قربانگاه به قتل Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ Ùˆ زنان Ùˆ دخترانش اسير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
4- ØÙ…اسه به منزلۀ يك كل كاملاًً منسجم
تا اينجا دربارۀ دوموضوع سخن Ø±ÙØªÙ‡ است:
الÙ) وضعيت كلي عصر ØÙ…اسي؛
ب) واقعه ÙØ±Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ بر زمينۀ اين وضعيت قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ Ùˆ عمل قهرمانان بر اثر راهنمايي خدايان يا سرنوشت.
اين دو خصلت اصلي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ تركيب شوند تا يك كل منسجم ØÙ…اسي را بسازند. در اينجا بايد ميان يك رويداد صر٠وعمل خاصي كه در ØÙ…اسه به شكل يك واقعه نقل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ ÙØ±Ù‚ گذاشت. آنچه را يك رويداد Ù…ØØ¶ ميâ€Ù†Ø§Ù…ند جنبۀ خارجی وعيني هر عملي است كه از انسان سر Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ØŒ بي آنكه عمل براي وصول به هدÙÙŠ انجام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد. همچنين به هر گونه تغيير خارجي كه در شكل وظاهر عيني چیزی به وجود آید، رويداد Ù…ØØ¶ گويند. مثلاً اگر آذرخش، موجب مرگ انساني شد، اين رويدادي Ù…ØØ¶ يا ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ اي خارجي به شمار Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. اما اگر شخصي در جريان ÙØªØ شهر به دست دشمن كشته شد،كشته شدن او ديگر رويدادي خارجي نيست، زيرا او در راه نيل به هد٠از پاي درآمده است.هدÙÙŠ معين(مانند بازگشت اوليس به زادبوم خود در اوديسه) يا ارضاي شوري خاص (مانند خشم آشيل كه در ايلياد به شكل واقعه در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯) Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ ÙˆØØ¯Øª Ù…Ù†Ø³Ø¬Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø± ØÙ…اسه بوجود آورد. زيرا شاعر آنچه را معلولهاي ويژۀ اين هد٠خود آگاه يا آن شور خاص است،نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. بنابراين آنچه به همراه دنبال كردن اين هد٠يا در پي آن شور خاص Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ ÙˆØØ¯Øª كاملاً Ù…Ù†Ø³Ø¬Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§ در ØÙ…اسه بوجود Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.
اما Ùقط انسان Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دست به عمل زند وهد٠خويش را دنبال كند. از اين رو در راس عمل، يك ÙØ±Ø¯ قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه با هد٠يا شور خويش يگانه است.علاوه بر اين،عمل Ùˆ ارضاي خاطر شخصيت ØÙ…اسي كه هد٠يا شور از او ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ùقط در موقعيتهاي كاملا بخصوص Ùˆ به علل ويژه اي رخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ زنجيره اي از پيوندهاي گسترده اي را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه به گذشته باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ واز سوي ديگر دنبال كردن هد٠يا ارضاي شور نيز پيامدهاي خاص خود را دارد. Ù†ØªÙŠØ¬Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اين است كه براي هر عمل خاص، علل قبلي Ùˆ نيز معلولهاي بعدي وجود دارند؛ اما اينها هیچ گونه ارتباط شعري با شخصيت خاصي كه اين هد٠را دنبال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ در شعر تصوير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ ندارند. از اين رو خشم آشيل ارتباطي با ربوده شدن هلن يا مجازات پاريس ندارد. گرچه هر يك از اين وقايع متضمن وجودواقعه اي پيش از خود است ونيز در ارتباط با تسخير ترواست؛ اما آنچه در ايلياد سروده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ خشم آشيل است.(ايلياد با اين جمله آغاز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯:«اي الهۀ شعر،خشم آشيل ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ پله را بسراي».) Ùˆ همين خشم، ÙˆØØ¯Øª ØÙ…اسه را ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اگر تصوير آشيل Ùˆ خشمگين شدن او را از دست آگاممنون- كه كل ØÙ…اسه را به هم مرتبط Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯- در نظر آوريم، درخواهيم ÙŠØ§ÙØª كه آغاز Ùˆ پاياني بهتر از اين Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† براي ØÙ…اسۀ ايلياد ابداع كرد؛ زيرا پديدار شدن بي درنگ خشم آشيل در سرآغاز، Ùˆ پيامدهاي آن، سير وقايع را موجب Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما كساني كه با اين نظر مخالÙâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ ميâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ ÙØµÙ„ هاي پاياني ايلياد زائدند Ùˆ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را ØØ°Ù ÙƒØ±Ø¯ØŒØØ§Ù„ انكه اگر كل شعر را در نظر بگيريم، اين پندار زايل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› زيرا هنگاميâ€ÙƒÙ‡ آشيل در كنار كشتيها اقامت ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ واز جنگ دوري ميâ€Ú¯Ø²ÙŠÙ†Ø¯ØŒØ§ÙŠÙ† پيامدخشم تلخ اوست. بر اثر كنارهâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø§Ùˆ از جنگ، ترواييâ€Ù‡Ø§ بر ارتش يونان پيروز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ پاتروكلس دوست آشيل نيز كشته Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. آشيل بر مرگ دوست خود سوگواري ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ به ميدان رزم باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ تا انتقام او را بگيرد؛ Ùˆ سرانجام هكتور را از پاي در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. ما اگر چنين بپنداريم كه با مرگ هكتور، ØÙ…اسه پايان ميâ€â€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ يونانيان Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ به كشورشان باز گردند، در اشتباه خواهيم بود، با مرگ، طبيعت پايان ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ اما نه انسانيت،نه نظام اخلاقي كه تشييع جنازه با شكوهي را براي قهرمانان درخواست ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› بنابراين آشيل براي تجليل از پاتروكلس، بر سر گور او مسابقه هايي ترتيب Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. پس از كشته شدن هكتور، پدرش، پريام، به پيش آشيل Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ Ùˆ دست Ùˆ پاي قاتل پسر خود را Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙˆØ³Ø¯ Ùˆ ملتمسانه از او Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ كه جنازۀ پسرش را به او باز گرداند، آشيل نيز ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ø¯ ØŒ تا هكتور هم با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±ÙŠ ÙƒÙ‡ در خور اوست به جهان ديگر رود. همۀ اينها پاياني زيبا وارضا كننده به ØÙ…اسه Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ù†Ø¯.
پایان