یدالله موقن ------------ نقدي بر ماركسيسم - 1
ژرژ سورل در اثر مشهور خود به نام تاملاتي دربارۀ خشونت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«دردهان اين نمايندگان خود خواندۀ پرولتاريا، همه Ùرمول هاي سوسياليستي معناي خود را از دست ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. مبارزۀ طبقاتي هنوز هم اصل بزرگي باقي ميâ€Ù…اند،اما بايد تابع همبستگي ملي قرار گيرد.انترناسيوناليسم باوري است كه Øتي ميانه روترين سوسياليست اعلام آمادگي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه بدان سوگند ÙˆÙاداري بخورد؛ اما ميهن پرستي نيز تكالي٠مقدسي را بر دوش او ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. رهايي كارگران بايد به دست خود كارگران صورت پذيرد Ùˆ روزنامه هاي سوسياليستي نيز هر روز آن راتكرار ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ø› اما رهايي واقعي كارگران در اين است كه به سياستمداري ØرÙÙ‡ اي راي بدهندتا او از اين طريق جاي راØتي در جهان به دست آورد Ùˆ كارگران را رهبري كند. سرانجام دولت بايد ناپديد شود Ùˆ سوسياليست ها مواظب اند كه در مورد آنچه ا نگلس در اين باره نوشته است مشاجره نكنند؛ اما چون ناپديد شدن دولت در آينده اي بسياردور صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ پس تا آن موقع بايد خود را براي بهره گيري از دولت آماده كرد تا لقمه هاي چرب ونرميâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ سياستمداران تهيه كند؛ Ùˆ بهترين راه براي ناپديد شدن دولت اين است كه Ùعلاً ماشين Øكومتي را قويتر كنند. اين روش استدلال مشابه روش استدلال گريبوي( Gribouille) است كه چون ميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³Øª زير باران خيس نشود خود رابه درون آب اÙكند.ميâ€ØªÙˆØ§Ù† تماميâ€ØµÙØات را با استدلالهاي متناقض، خنده دار Ùˆ ياوه اي پر كرد كه Ù…Øتواي رجز خوانيهاي سوسياليستهاي برجسته را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. هيچ چيز آنها را سراسيمه نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. آنان ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ چگونه در سخنرانيهاي مطنطن،غرا Ùˆ بي سر Ùˆ ته خود تقابلهاي مطلقا سازش ناپذير را با انعطا٠پذيرترين Ùرصت طلبي تركيب كنند. يكي ازنمايندگان Ùرهيختۀسوسياليسم Ú¯Ùته است Ú©Ù‡ آشكارترين نتيجه اي كه از مطالعه آثار ماركس گرÙته اين است:هنر سازش دادن تقابلها از طريق به هم باÙتن اباطيل.»(1)
كولتي در مقاله مشهور خود به نام «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك »(2)ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دو ماركس وجود دارند:ماركس دانشمند Ùˆ مارکس طبيعت پرست Ùˆ خيالباÙ. Ùرض Ù…Øال،مØال نيست. ما نظر كولتي را به منزلۀ يك Ùرض ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙŠÙ…. پس نخست وضع ماركس«دانشمند» را بررسي ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… تا دريابيم آيا پيشرÙت علم اقتصاد در جهت تاييد نظريات او بوده يا برعكس در جهت ابطال آنها سير كرده است؟
يان ستيدمن در كتاب خود به نام ماركس پس از سراÙا ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«كتاب سراÙا، توليد كالاها به وسيلۀ كالاها(3)كه نخست در سال 1960 انتشار ياÙت، هدÙÙŠ كاملاً دقيق مد نظر داشت كه در زير عنوان آن مشهود است: درآمدي بر نقد اقتصاد سياسي. هد٠كتاب او اين بودكه براي نقد نظريۀ مارژيناليست ها(مشتق گرایان) دربارۀ دستمزد سود،اجاره Ùˆ قيمت شالوده اي بريزد. نقد سراÙا موÙÙ‚ از كار در آمد. او توجه ما را به روابط ميان دستمزد،سود، قيمت Ùˆ شرايط توليد متمركز مي كند. كتاب سراÙا نه تنها براي نظريۀ مارژيناليست ها شالوده اي ميâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯ بلكه همچنين براي موضوعهايي كه مورد بØØ« طولاني ماركسيست ها بوده است راه Øلي ساده وقاطع ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»
ستيدمن موضوعهاي مورد بØØ« را چنين خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«1- شرايط توليد Ùˆ دستمزد واقعي پرداخت شده به كارگران (كه هر دو در مقاديرÙيزيكي كالاها مشخص شده ا ند). براي تعيين نرخ سود( ونيز همه قيمتهاي توليد) كاÙÙŠ اند.
2- مقادير كار متبلور در كالا هاي مختل٠را هنگامي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تعيين كرد كه شرايط توليد شناخته شده باشند؛ اما آنها ديگر در تعيين نرخ سود يا تعيين قيمتهاي توليد نقشي اساسي ندارند.
3- راه ØÙ„ ماركسي يعني«تبديل مسئله» ] = تبديل ارزش به قيمت [ نه Ùقط در مورد قيمتهاي توليد بلكه مهمتر از آن در مورد نرخ سود profit نيز نادرست است. نرخ سود در اÙتصاد سرمایه داری رقابتی به طور Ú©Ù„ÛŒ باS/(C+V) برابر نيست (S= كل ارزش اضاÙÙŠØŒC= سرمايه ثابت،V= سرمايه متغير). در واقع چون نرخ سود وهمه قيمتهاي توليد را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقدار ارزش تعيين كرد، « تبديل مسئله »،مسئله اي دروغين Ùˆ واهي است. يعني اين مسئله ديگر وجود ندارد كه سودها را از طريق ارزش اضاÙÙŠØŒ Ùˆ قيمتهاي توليد را از طريق ارزش ها به دست آورند (بنابراين راه ØÙ„ ماركس، راه ØÙ„ مسئلهâ€Ø§ÙŠ واهي است).
4- تخصيص اجتماعي نيروي كار را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ارجاع به مقدار ارزش تعيين كرد.
5- ميâ€ØªÙˆØ§Ù† كاملاً مستقل از Ù…Ùهوم ماركس درباره ارزش، رابطه ميان كار اضاÙÙŠ Ùˆ وجود سودها را برقرار كرد.
6- هيچ اساس از پيشي[ a priori= پيش از تجربه ومستقل از آن] براي پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ تغيير دراز مدت نرخ سود وجود ندارد.»
ستيدمن در خصوص اهميت اين موضوعها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«ماركس مانند ديگر نظريهâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø§Ù† بزرگ،تØليل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را به منزلۀ نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ ميâ€Ø¯ÙŠØ¯ÙƒÙ‡ ويژۀ نظام سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ است. ناگزیر او هّم خود را به نقد نظريه هاي پيشين نرخ سود ونيز پروراندن نظريۀ خويش مصرو٠داشت. او در پروراندن نظريۀ خود همواره ميâ€ÙƒÙˆØ´ÙŠØ¯ تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد.در نتيجه، نشان دادن اين موضوع كه نرخ سود Ùˆ قيمتهاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقادير ارزش تعیين كرد،پرسشهايي را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در ارزيابي كل Ø·Ø±Ø Ù…Ø§Ø±ÙƒØ³ اساسي اند»(4 )
براي سنجش نظريۀ سراÙا Ùˆ پيامدهاي آن برای نظريۀ ارزش Ùˆ نطریۀ ارزش اضاÙÙŠ در آثار«علمي» ماركس نه به نظريات مخالÙان ماركس بلكه به اظهار نظر لوچو كولتي رجوع ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه از معدود ماركسيستâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ است كه بويي از علم به مشامش رسيده است. پري اندرسن سر دبير وقت مجلۀ نيولÙت ري ويو (5 ) از كولتي ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
«در كتاب تازه اي كه منتشر كرده ايد(6 ) به نظر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ پذيرÙته باشید كه در كتاب سرمايه نظريۀ«Ùروريزي»[ اقتصاد سرمايه داري] وجود دارد، ولي تØليل شما چنان Ù…Øتاطانه است كه وجود عناصر مقابل را نيز در اثر ماركس پيشنهاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شما موضوع اصلي نظريۀ «Ùروريزي »را به منزلۀ اصل موضوعۀ نزول نرخ سود مشخص ميâ€ÙƒÙ†ÛŒØ¯Ø¢ÙŠØ§ نظريۀ نزول نرخ سود را به منزلۀ يك قانون علميâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠØ¯ كه سير تاريخ [ سرمايه داري] آن را به اثبات رسانده است؟»
كولتي پاسخ ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
«ابداً. در واقع معتقدم كه در بارۀ پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ هايي كه در كتاب سرمايه شده است بايد سخنان درشتâ€ØªØ±ÙŠ Ú¯Ùت. نه تنها نزول نرخ سود به طور تجربي به اثبات نرسيده بلكه آزمون اصلي خود كتاب سرمايه يعني انقلاب سوسياليستي در كشورهاي پيشرÙتۀ غربي نيز متØقق نشده است. نتيجه اينكه امروز ماركسيسم در بØران است؛ Ùˆ هنگاميâ€Ø§ÙŠÙ† بØران رÙع ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه وجود آن را تصديق كنند.اما ماركسيست ها، Ú†Ù‡ كوچك Ùˆ Ú†Ù‡ بزرگ، از تصديق وجود بØران در ماركسيسم سر باز ميâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯Ø› Ùˆ موضعگيري بسياري از روشنÙكران غير سياسي Ùˆ عذرتراش در اØزاب كمونيست غرب نيز همين است. آنان وظيÙÛ€ خود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه به سياستهاي مطلقاً غير ماركسيستي اØزاب خود رنگ ماركسيستي بدهند. اما آنچه در اين ميان وخيم تر است رويۀ متÙکران بلند پايهâ€Ø§ÙŠ است كه در آثار خود، به طور سيستماتيك، بØران ماركسيسم را پنهان ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از اين طريق به طولاني تر شدن Ùلج ماركسيسم به منزلۀ علم اجتماع كمك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. براي روشن شدن موضوع دونمونه از چنين متÙكراني را نام ميâ€Ø¨Ø±Ù…. باران Ùˆ سويزي در ديباچه اي كه بر اثر خويش به نام سرمايۀ انØصاري نوشتهâ€Ø§Ù†Ø¯ به خوانندگان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ نه Ù…Ùهوم «ارزش اضاÙي» بلكه Ù…Ùهوم«اضاÙي» ونه Ù…Ùهوم«كار مزدي» بلكه Ù…Ùهوم «كار وابسته» را به كار ميâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯. معناي اين سخن واقعاً چيست؟ اين سخن بدين معني است كه باران Ùˆ سويزي به اين نتيجه رسيده اند كه در تØليل خود از سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ايالات متØده آمريكا پس از جنگ نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ نظريۀ ارزش Ùˆ نظريۀ ارزش اضاÙÙŠ را به كار ببرند. آنها آزادند كه چنين كنند؛ شايد هم راه درستي رÙته باشند. در اينجا نيازي نيست كه وارد اين مسئله شويم، اما آنچه مهم است شيوۀ اعلام اين موضوع است.آنها در واقع شالودۀ ساختمان ماركس را ويران كرده اند(زيرا بدون نظريۀ ارزش ونظريۀارزش اضاÙÙŠ كتاب سرمايه Ùرو ميâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯Ø›) اما آنها بر اÙكندن اساس تئوريك ماركسيسم را Ùقط در يك يادداشت اعلام داشتهâ€Ø§Ù†Ø¯ ( 7 )Ø› Ùˆ سپس سهل انگارانه به پيش ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. گويي چيزي اتÙاق نياÙتاده Ùقط تصØÙŠØ ÙƒÙˆÚ†ÙƒÙŠ صورت گرÙته Ùˆ كتاب ماركس امن تر Ùˆ Ù…Øكم تر از هميشه سرجايش ايستاده است.
نمونه ديگر متÙكر بزرگ موريس داب است كه براي او اØترام زيادي قائلم. او بر چاپ ايتاليايي كتاب سرمايه كه يك قرن بعد از چاپ نخست آن صورت گرÙته ( 8 )ØŒ پيشگÙتاري نوشته است كه در آن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«در كتاب سرمايه همه چیز سرجايش است. Ùقط خطايي كوچك يا تركي ريز در ستون آن هست. اين خطاي كوچك عبارت از شيوه اي است كه ماركس در جلد سوم كتاب سرمايه ارزشها را به قيمتها تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. خوشبختانه اين خطا را سراÙا تصØÙŠØ ÙƒØ±Ø¯Ù‡ Ùˆ دوباره همه چيز بسامان است.»شايد موريس داب ØÙ‚ داشته باشد كه با راه ØÙ„ ماركس يعني«تبديل مسئله» خرسند نباشد Ùˆ شايد سويزي نيز براي مردود دانستن نظريۀ ارزش دلايل Ù…Øكميâ€Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. Ùعلاً داوري درباره اين موضوعها را كنار ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠÙ…]چون منظور نشان دادن[ جايي است كه آنان قطعاً در اشتباهâ€Ø§Ù†Ø¯. آنان معتقدند يا وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه معتقدند، ميتوان ستونهاي اصليي را كه كاخ تئوريك ماركس بر آنها متكي است برداشت، بي آنكه خللي در ساختمان آن پديد آيد. چنين عقيدهâ€Ø§ÙŠ پندار Ù…Øض است. آنان نميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ آنچه رادر ماركسيسم مردود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ نه امري Ùرعي بلكه امري اساسي است. اين رويه، بØران ماركسيسم را، به منزلۀ يك كل، پوشيده نگاه ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ از اين طريق آن را Øادتر نيز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اين تجاهل روشنÙكرانه Ùقط ركود انديشۀ سوسياليستي را كه همه جا در اروپا مشهود است عميق تر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. همين وضع در مورد اقتصاددانان جوان ماركسيست ايتاليايي كه بخش اعظم انديشه هاي سراÙا را پذيرÙته اند نيز صادق است. من نميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ… كه عقايد سراÙا نادرست اند . من آماده ام تابه عنوان يك Ùرض بپذيرم كه ممكن است نظريۀ او درست باشد؛ اما آنچه مطلقاً پوچ Ùˆ بي معني است اين است كه نظريۀ سراÙا را كه به معني از ميان بردن تماميâ€Ø´Ø§Ù„ودۀ تØليل ماركس است بپذيريم Ùˆ در عين Øال وانمود كنيم كه بهترين راه براي ØÙظ ماركسيسم همين است.»( 5 ).
اين از وضع ماركس«دانشمند». ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه مدتها پيش از Ùروريزي كمونيسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين،ماركسيسم در Øوزۀعلم اقتصاد،Øتي در چشم خود ماركسيست ها نيز، بي اعتبار شده بود.
اكنون به جنبۀ ديگر انديشۀ ماركس ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠÙ…Ø› يعني ارتباط انديشۀ او با Ù‡Ú¯Ù„. مشكل ÙيلسوÙان ماركسيستي مانند لويي آلتوسر Ùˆ لوچو كولتي اين بوده است كه آنان در آغاز سرسختانه منكر هر گونه ارتباطي ميان ماركسيسم Ùˆ هگليانيسم ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند ÙˆØتي ادعا ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند كه ماركس مخال٠و منتقد سرسخت Ù‡Ú¯Ù„ بوده است. ولي آنان بتدريج ناگزير شده اندكه بپذيرند ميان انديشۀ ماركس Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ ارتباطي ارگانيك وجود دارد. البته بسياري از ÙيلسوÙان ماركسيست آلماني زبان از همان آغاز پيوند انديشۀ ماركس را با Ù‡Ú¯Ù„ تصديق Ùˆ تاييد ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند. رومان روزدولزكي در اثر خود شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ كتاب سرمايۀ ماركس ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«اين Øقيقت [يعني ارتباط انديشۀ ماركس با Ù‡Ú¯Ù„] براي معاصران ماركس كه آموزش ÙلسÙÙŠ داشتند كاملاً روشن بود. به همين دليل لاسال كتاب ماركس درآمدي بر انتقاد از اقتصاد سياسي را با پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø§Ø«Ø± Ù‡Ú¯Ù„ مقايسه ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ ماركس را«ريكاردويي كه سوسياليست وهگلي كه اقتصاددان شده است» ميâ€Ø´Ù†Ø§Ø®Øª Ùˆ او را ميâ€Ø³ØªÙˆØ¯. ماركس در يكي از نامه هاي خود ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«انديشۀ من دچار تØولات نيكويي شده است؛ تماميâ€Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€ سود را(به صورتي كه قبلاً تصور ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ است) به دور ريخته ام. از Øسن اتÙاق در روش بررسي نظریۀ سود،در كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ تورقي كرده ام.»( 9 )
اگر تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بر كتاب سرمايۀ ماركس را Ùقط ميâ€ØªÙˆØ§Ù† در چند پانوشت مشاهده كرد؛ بر عكس گروندريسه را بايد اثري شناخت كه ارجاع به Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ بويژه به كتاب علم منطق او بسيار است.(صر٠نظر از اينكه Ù‡Ú¯Ù„ چگونه به طور راديكال واژگونه Ùˆ ماترياليستي ميâ€Ø´ÙˆØ¯.) انتشار گروندريسه به اين معني است كه منتقدان آكادميك ماركس ديگر نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ درباره او سخن گويند مگر آنكه نخست درباره روش او Ùˆ ارتباط اين روش با Ù‡Ú¯Ù„ پژوهش كنند.» (10 )
پس نخست در مورد نظام Ù‡Ú¯Ù„ چندكلمهâ€Ø§ÙŠ بگوييم. ارنست كاسيرر در جلد چهارم كتاب مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«نظام Ù‡Ú¯Ù„... در تاريخ،تØقق Ùˆ بيان Øقيقي تماميâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ را ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ كه Ø±ÙˆØ Ø§Ø² سرشت Ùˆ منابع خويش داراست. Ù‡Ú¯Ù„ در اينجا خواستۀ مثبتي را عرضه Ù…ÛŒ كند كه بر اثر آن به منطق«علوم انساني» تØركي بسيار نيرومند Ùˆ پايدار بخشيده شد. اما نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو علوم طبيعي نه تنها چنين ثمراتي را به بار نياورد بلكه بر عكس، او Ùˆ پيروان Ùˆ جانشيانش را به چنان اشتباهاتي انداخت Ùˆ موجب چنان ادعاهايي شد كه ÙلسÙÛ€ انگارشی را در چشم پژوهشگران تجربي بي ارج كرد، Ùˆ در همين نقطه نخستين Øملات تØقير كننده به ÙلسÙÛ€ انگارشی صورت گرÙت.»(11 )
متاسÙانه كاربرد نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو اقتصاد نيز ماركس را به دام خطاهايي انداخت كه براي بسياري از ملتها شوربختي به بار آورد. ولي چرا ÙيلسوÙÙŠ مانند لوچو كولتي از پذيرÙتن منشا هگلي ماركسيسم سراسيمه ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ بهتر است پاسخ آن را از بند تو كروچه،Ùيلسو٠ايتاليايي(1866-1952) بشنويم. وي در مقاله اي با عنوان«ماترياليسم تاريخي ماركس Ùˆ ادعاي او در مورد ارتقاي كمونيسم از اتوپيا به علم»(سال انتشار1947) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«ماركس بخش كهنه Ùˆ ناز Ù„ تر نظام Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت؛ يعني بخشي كه از الهيات نشئت ياÙته بود. وي عملاً بقيۀ نظام Ù‡Ú¯Ù„ را كنار گذاشت. به سخن ديگر ماركس دقيقاً آن بخش از نظام Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت كه انتقاد ÙلسÙÙŠ مدرن بر اساس بيش از يك قرن بØØ« Ùˆ كنكاش عقلي آن را مردود شمره بود.»(12 )
پس علت سراسيمگي لوچو كولتي Ùˆ امثال او كه خود را ماترياليست ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ اين است كه مادر ماركسيسم، الهيات Ù‡Ú¯Ù„ است. ديالكتيك تاريخ از ديدگاه Ù‡Ú¯Ù„ سير خدا در زمان است. اين ديالكتيك را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† از سير خدا جدا كرد؛ يعني ايدۀ مطلق Ù‡Ú¯Ù„ را به هيچ وجه نميâ€ØªÙˆØ§Ù† به شيوۀ توليد اقتصادي تبديل كرد. بنابراين ادعاي ماركس كه ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ماترياليستي كرده ادعاي باطلي است. منطق ديالكتيكي Ù‡Ú¯Ù„ به اعترا٠خود Ù‡Ú¯Ù„ در پيشگÙتار علم منطق«نمايش خدا» در ذات جاودانش است(13 ). درباره سرشت منطق Ù‡Ú¯Ù„ در زير بيشتر سخن خواهيم Ú¯Ùت. كروچه در مقاله ياد شده ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«من ميâ€ÙƒÙˆØ´Ù… تا نشان دهم كه مباهات ماركس به اينكه كمونيسم را«از اتوپيابه علم» ارتقا داده است، Ùˆ اين ادعا را تعداد بي شماري از پژوهشگران پيرو او نيز تكرار كرده اند، توهميâ€Ø¨ÙŠØ´ نيست؛ Ùˆ همچنان كه Ú¯Ùته شد از پذيرش غير انتقادي Ø·Ø±Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ تاريخي Ù‡Ú¯Ù„ از سوي او ناشي شده است. من نشان خواهم دادكه ادعاي] علميâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù† ماركسيسم[ بي پايه است زيرا ماركس تا اعماق ذهن خود يك اتوپيايي بود Ùˆ يك اتوپيايي باقي ماند. اتوپيا دقيقاً چيست؟ Ú¯Ùته ميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ اتوپياي امروز تاريخ Ùرداست؛ پس اتوپيا به اين معني صرÙاً امكان بالقوهâ€Ø§ÙŠ است كه تØقق آن مستلزم وجود شرايطي است كه شايد در آينده به وجود آيند. اتوپيا به طور اخص به معني ناكجا(nowhere) است؛ به سخن ديگر چيزي است كه در هر تاريخي Ùˆ در هر گونه شرايط تاريخي«بيرون از تاريخ» قرار دارد. اتوپيا تاريخ را،كه عبارت از Øركت Ùˆ ديالكتيك تقابلهاست. با متمايل كردن آن به سوي هدÙÙŠ ثابت وايستا Ù†ÙÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هر گونه تلاشي براي بيرون راندن تقابلها از تاريخ بيهوده است وهر نوع درياÙتي از تاريخ كه تقابلها را سركوب كند، درياÙتي متناقض Ùˆ درون تهي يا اتوپيايي است.
ادامۀ مطلب در بخش بعدی ارائه می شود
«دردهان اين نمايندگان خود خواندۀ پرولتاريا، همه Ùرمول هاي سوسياليستي معناي خود را از دست ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. مبارزۀ طبقاتي هنوز هم اصل بزرگي باقي ميâ€Ù…اند،اما بايد تابع همبستگي ملي قرار گيرد.انترناسيوناليسم باوري است كه Øتي ميانه روترين سوسياليست اعلام آمادگي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه بدان سوگند ÙˆÙاداري بخورد؛ اما ميهن پرستي نيز تكالي٠مقدسي را بر دوش او ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. رهايي كارگران بايد به دست خود كارگران صورت پذيرد Ùˆ روزنامه هاي سوسياليستي نيز هر روز آن راتكرار ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ø› اما رهايي واقعي كارگران در اين است كه به سياستمداري ØرÙÙ‡ اي راي بدهندتا او از اين طريق جاي راØتي در جهان به دست آورد Ùˆ كارگران را رهبري كند. سرانجام دولت بايد ناپديد شود Ùˆ سوسياليست ها مواظب اند كه در مورد آنچه ا نگلس در اين باره نوشته است مشاجره نكنند؛ اما چون ناپديد شدن دولت در آينده اي بسياردور صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ پس تا آن موقع بايد خود را براي بهره گيري از دولت آماده كرد تا لقمه هاي چرب ونرميâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ سياستمداران تهيه كند؛ Ùˆ بهترين راه براي ناپديد شدن دولت اين است كه Ùعلاً ماشين Øكومتي را قويتر كنند. اين روش استدلال مشابه روش استدلال گريبوي( Gribouille) است كه چون ميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³Øª زير باران خيس نشود خود رابه درون آب اÙكند.ميâ€ØªÙˆØ§Ù† تماميâ€ØµÙØات را با استدلالهاي متناقض، خنده دار Ùˆ ياوه اي پر كرد كه Ù…Øتواي رجز خوانيهاي سوسياليستهاي برجسته را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. هيچ چيز آنها را سراسيمه نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. آنان ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ چگونه در سخنرانيهاي مطنطن،غرا Ùˆ بي سر Ùˆ ته خود تقابلهاي مطلقا سازش ناپذير را با انعطا٠پذيرترين Ùرصت طلبي تركيب كنند. يكي ازنمايندگان Ùرهيختۀسوسياليسم Ú¯Ùته است Ú©Ù‡ آشكارترين نتيجه اي كه از مطالعه آثار ماركس گرÙته اين است:هنر سازش دادن تقابلها از طريق به هم باÙتن اباطيل.»(1)
كولتي در مقاله مشهور خود به نام «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك »(2)ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دو ماركس وجود دارند:ماركس دانشمند Ùˆ مارکس طبيعت پرست Ùˆ خيالباÙ. Ùرض Ù…Øال،مØال نيست. ما نظر كولتي را به منزلۀ يك Ùرض ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙŠÙ…. پس نخست وضع ماركس«دانشمند» را بررسي ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… تا دريابيم آيا پيشرÙت علم اقتصاد در جهت تاييد نظريات او بوده يا برعكس در جهت ابطال آنها سير كرده است؟
يان ستيدمن در كتاب خود به نام ماركس پس از سراÙا ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«كتاب سراÙا، توليد كالاها به وسيلۀ كالاها(3)كه نخست در سال 1960 انتشار ياÙت، هدÙÙŠ كاملاً دقيق مد نظر داشت كه در زير عنوان آن مشهود است: درآمدي بر نقد اقتصاد سياسي. هد٠كتاب او اين بودكه براي نقد نظريۀ مارژيناليست ها(مشتق گرایان) دربارۀ دستمزد سود،اجاره Ùˆ قيمت شالوده اي بريزد. نقد سراÙا موÙÙ‚ از كار در آمد. او توجه ما را به روابط ميان دستمزد،سود، قيمت Ùˆ شرايط توليد متمركز مي كند. كتاب سراÙا نه تنها براي نظريۀ مارژيناليست ها شالوده اي ميâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯ بلكه همچنين براي موضوعهايي كه مورد بØØ« طولاني ماركسيست ها بوده است راه Øلي ساده وقاطع ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»
ستيدمن موضوعهاي مورد بØØ« را چنين خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«1- شرايط توليد Ùˆ دستمزد واقعي پرداخت شده به كارگران (كه هر دو در مقاديرÙيزيكي كالاها مشخص شده ا ند). براي تعيين نرخ سود( ونيز همه قيمتهاي توليد) كاÙÙŠ اند.
2- مقادير كار متبلور در كالا هاي مختل٠را هنگامي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تعيين كرد كه شرايط توليد شناخته شده باشند؛ اما آنها ديگر در تعيين نرخ سود يا تعيين قيمتهاي توليد نقشي اساسي ندارند.
3- راه ØÙ„ ماركسي يعني«تبديل مسئله» ] = تبديل ارزش به قيمت [ نه Ùقط در مورد قيمتهاي توليد بلكه مهمتر از آن در مورد نرخ سود profit نيز نادرست است. نرخ سود در اÙتصاد سرمایه داری رقابتی به طور Ú©Ù„ÛŒ باS/(C+V) برابر نيست (S= كل ارزش اضاÙÙŠØŒC= سرمايه ثابت،V= سرمايه متغير). در واقع چون نرخ سود وهمه قيمتهاي توليد را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقدار ارزش تعيين كرد، « تبديل مسئله »،مسئله اي دروغين Ùˆ واهي است. يعني اين مسئله ديگر وجود ندارد كه سودها را از طريق ارزش اضاÙÙŠØŒ Ùˆ قيمتهاي توليد را از طريق ارزش ها به دست آورند (بنابراين راه ØÙ„ ماركس، راه ØÙ„ مسئلهâ€Ø§ÙŠ واهي است).
4- تخصيص اجتماعي نيروي كار را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ارجاع به مقدار ارزش تعيين كرد.
5- ميâ€ØªÙˆØ§Ù† كاملاً مستقل از Ù…Ùهوم ماركس درباره ارزش، رابطه ميان كار اضاÙÙŠ Ùˆ وجود سودها را برقرار كرد.
6- هيچ اساس از پيشي[ a priori= پيش از تجربه ومستقل از آن] براي پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ تغيير دراز مدت نرخ سود وجود ندارد.»
ستيدمن در خصوص اهميت اين موضوعها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«ماركس مانند ديگر نظريهâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø§Ù† بزرگ،تØليل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را به منزلۀ نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ ميâ€Ø¯ÙŠØ¯ÙƒÙ‡ ويژۀ نظام سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ است. ناگزیر او هّم خود را به نقد نظريه هاي پيشين نرخ سود ونيز پروراندن نظريۀ خويش مصرو٠داشت. او در پروراندن نظريۀ خود همواره ميâ€ÙƒÙˆØ´ÙŠØ¯ تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد.در نتيجه، نشان دادن اين موضوع كه نرخ سود Ùˆ قيمتهاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقادير ارزش تعیين كرد،پرسشهايي را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در ارزيابي كل Ø·Ø±Ø Ù…Ø§Ø±ÙƒØ³ اساسي اند»(4 )
براي سنجش نظريۀ سراÙا Ùˆ پيامدهاي آن برای نظريۀ ارزش Ùˆ نطریۀ ارزش اضاÙÙŠ در آثار«علمي» ماركس نه به نظريات مخالÙان ماركس بلكه به اظهار نظر لوچو كولتي رجوع ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه از معدود ماركسيستâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ است كه بويي از علم به مشامش رسيده است. پري اندرسن سر دبير وقت مجلۀ نيولÙت ري ويو (5 ) از كولتي ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
«در كتاب تازه اي كه منتشر كرده ايد(6 ) به نظر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ پذيرÙته باشید كه در كتاب سرمايه نظريۀ«Ùروريزي»[ اقتصاد سرمايه داري] وجود دارد، ولي تØليل شما چنان Ù…Øتاطانه است كه وجود عناصر مقابل را نيز در اثر ماركس پيشنهاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شما موضوع اصلي نظريۀ «Ùروريزي »را به منزلۀ اصل موضوعۀ نزول نرخ سود مشخص ميâ€ÙƒÙ†ÛŒØ¯Ø¢ÙŠØ§ نظريۀ نزول نرخ سود را به منزلۀ يك قانون علميâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠØ¯ كه سير تاريخ [ سرمايه داري] آن را به اثبات رسانده است؟»
كولتي پاسخ ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
«ابداً. در واقع معتقدم كه در بارۀ پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ هايي كه در كتاب سرمايه شده است بايد سخنان درشتâ€ØªØ±ÙŠ Ú¯Ùت. نه تنها نزول نرخ سود به طور تجربي به اثبات نرسيده بلكه آزمون اصلي خود كتاب سرمايه يعني انقلاب سوسياليستي در كشورهاي پيشرÙتۀ غربي نيز متØقق نشده است. نتيجه اينكه امروز ماركسيسم در بØران است؛ Ùˆ هنگاميâ€Ø§ÙŠÙ† بØران رÙع ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه وجود آن را تصديق كنند.اما ماركسيست ها، Ú†Ù‡ كوچك Ùˆ Ú†Ù‡ بزرگ، از تصديق وجود بØران در ماركسيسم سر باز ميâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯Ø› Ùˆ موضعگيري بسياري از روشنÙكران غير سياسي Ùˆ عذرتراش در اØزاب كمونيست غرب نيز همين است. آنان وظيÙÛ€ خود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه به سياستهاي مطلقاً غير ماركسيستي اØزاب خود رنگ ماركسيستي بدهند. اما آنچه در اين ميان وخيم تر است رويۀ متÙکران بلند پايهâ€Ø§ÙŠ است كه در آثار خود، به طور سيستماتيك، بØران ماركسيسم را پنهان ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از اين طريق به طولاني تر شدن Ùلج ماركسيسم به منزلۀ علم اجتماع كمك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. براي روشن شدن موضوع دونمونه از چنين متÙكراني را نام ميâ€Ø¨Ø±Ù…. باران Ùˆ سويزي در ديباچه اي كه بر اثر خويش به نام سرمايۀ انØصاري نوشتهâ€Ø§Ù†Ø¯ به خوانندگان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ نه Ù…Ùهوم «ارزش اضاÙي» بلكه Ù…Ùهوم«اضاÙي» ونه Ù…Ùهوم«كار مزدي» بلكه Ù…Ùهوم «كار وابسته» را به كار ميâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯. معناي اين سخن واقعاً چيست؟ اين سخن بدين معني است كه باران Ùˆ سويزي به اين نتيجه رسيده اند كه در تØليل خود از سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ايالات متØده آمريكا پس از جنگ نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ نظريۀ ارزش Ùˆ نظريۀ ارزش اضاÙÙŠ را به كار ببرند. آنها آزادند كه چنين كنند؛ شايد هم راه درستي رÙته باشند. در اينجا نيازي نيست كه وارد اين مسئله شويم، اما آنچه مهم است شيوۀ اعلام اين موضوع است.آنها در واقع شالودۀ ساختمان ماركس را ويران كرده اند(زيرا بدون نظريۀ ارزش ونظريۀارزش اضاÙÙŠ كتاب سرمايه Ùرو ميâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯Ø›) اما آنها بر اÙكندن اساس تئوريك ماركسيسم را Ùقط در يك يادداشت اعلام داشتهâ€Ø§Ù†Ø¯ ( 7 )Ø› Ùˆ سپس سهل انگارانه به پيش ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. گويي چيزي اتÙاق نياÙتاده Ùقط تصØÙŠØ ÙƒÙˆÚ†ÙƒÙŠ صورت گرÙته Ùˆ كتاب ماركس امن تر Ùˆ Ù…Øكم تر از هميشه سرجايش ايستاده است.
نمونه ديگر متÙكر بزرگ موريس داب است كه براي او اØترام زيادي قائلم. او بر چاپ ايتاليايي كتاب سرمايه كه يك قرن بعد از چاپ نخست آن صورت گرÙته ( 8 )ØŒ پيشگÙتاري نوشته است كه در آن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«در كتاب سرمايه همه چیز سرجايش است. Ùقط خطايي كوچك يا تركي ريز در ستون آن هست. اين خطاي كوچك عبارت از شيوه اي است كه ماركس در جلد سوم كتاب سرمايه ارزشها را به قيمتها تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. خوشبختانه اين خطا را سراÙا تصØÙŠØ ÙƒØ±Ø¯Ù‡ Ùˆ دوباره همه چيز بسامان است.»شايد موريس داب ØÙ‚ داشته باشد كه با راه ØÙ„ ماركس يعني«تبديل مسئله» خرسند نباشد Ùˆ شايد سويزي نيز براي مردود دانستن نظريۀ ارزش دلايل Ù…Øكميâ€Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. Ùعلاً داوري درباره اين موضوعها را كنار ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠÙ…]چون منظور نشان دادن[ جايي است كه آنان قطعاً در اشتباهâ€Ø§Ù†Ø¯. آنان معتقدند يا وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه معتقدند، ميتوان ستونهاي اصليي را كه كاخ تئوريك ماركس بر آنها متكي است برداشت، بي آنكه خللي در ساختمان آن پديد آيد. چنين عقيدهâ€Ø§ÙŠ پندار Ù…Øض است. آنان نميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ آنچه رادر ماركسيسم مردود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ نه امري Ùرعي بلكه امري اساسي است. اين رويه، بØران ماركسيسم را، به منزلۀ يك كل، پوشيده نگاه ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ از اين طريق آن را Øادتر نيز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اين تجاهل روشنÙكرانه Ùقط ركود انديشۀ سوسياليستي را كه همه جا در اروپا مشهود است عميق تر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. همين وضع در مورد اقتصاددانان جوان ماركسيست ايتاليايي كه بخش اعظم انديشه هاي سراÙا را پذيرÙته اند نيز صادق است. من نميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ… كه عقايد سراÙا نادرست اند . من آماده ام تابه عنوان يك Ùرض بپذيرم كه ممكن است نظريۀ او درست باشد؛ اما آنچه مطلقاً پوچ Ùˆ بي معني است اين است كه نظريۀ سراÙا را كه به معني از ميان بردن تماميâ€Ø´Ø§Ù„ودۀ تØليل ماركس است بپذيريم Ùˆ در عين Øال وانمود كنيم كه بهترين راه براي ØÙظ ماركسيسم همين است.»( 5 ).
اين از وضع ماركس«دانشمند». ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه مدتها پيش از Ùروريزي كمونيسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين،ماركسيسم در Øوزۀعلم اقتصاد،Øتي در چشم خود ماركسيست ها نيز، بي اعتبار شده بود.
اكنون به جنبۀ ديگر انديشۀ ماركس ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠÙ…Ø› يعني ارتباط انديشۀ او با Ù‡Ú¯Ù„. مشكل ÙيلسوÙان ماركسيستي مانند لويي آلتوسر Ùˆ لوچو كولتي اين بوده است كه آنان در آغاز سرسختانه منكر هر گونه ارتباطي ميان ماركسيسم Ùˆ هگليانيسم ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند ÙˆØتي ادعا ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند كه ماركس مخال٠و منتقد سرسخت Ù‡Ú¯Ù„ بوده است. ولي آنان بتدريج ناگزير شده اندكه بپذيرند ميان انديشۀ ماركس Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ ارتباطي ارگانيك وجود دارد. البته بسياري از ÙيلسوÙان ماركسيست آلماني زبان از همان آغاز پيوند انديشۀ ماركس را با Ù‡Ú¯Ù„ تصديق Ùˆ تاييد ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند. رومان روزدولزكي در اثر خود شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ كتاب سرمايۀ ماركس ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«اين Øقيقت [يعني ارتباط انديشۀ ماركس با Ù‡Ú¯Ù„] براي معاصران ماركس كه آموزش ÙلسÙÙŠ داشتند كاملاً روشن بود. به همين دليل لاسال كتاب ماركس درآمدي بر انتقاد از اقتصاد سياسي را با پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø§Ø«Ø± Ù‡Ú¯Ù„ مقايسه ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ ماركس را«ريكاردويي كه سوسياليست وهگلي كه اقتصاددان شده است» ميâ€Ø´Ù†Ø§Ø®Øª Ùˆ او را ميâ€Ø³ØªÙˆØ¯. ماركس در يكي از نامه هاي خود ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«انديشۀ من دچار تØولات نيكويي شده است؛ تماميâ€Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€ سود را(به صورتي كه قبلاً تصور ميâ€Ø´Ø¯Ù‡ است) به دور ريخته ام. از Øسن اتÙاق در روش بررسي نظریۀ سود،در كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ تورقي كرده ام.»( 9 )
اگر تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بر كتاب سرمايۀ ماركس را Ùقط ميâ€ØªÙˆØ§Ù† در چند پانوشت مشاهده كرد؛ بر عكس گروندريسه را بايد اثري شناخت كه ارجاع به Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ بويژه به كتاب علم منطق او بسيار است.(صر٠نظر از اينكه Ù‡Ú¯Ù„ چگونه به طور راديكال واژگونه Ùˆ ماترياليستي ميâ€Ø´ÙˆØ¯.) انتشار گروندريسه به اين معني است كه منتقدان آكادميك ماركس ديگر نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ درباره او سخن گويند مگر آنكه نخست درباره روش او Ùˆ ارتباط اين روش با Ù‡Ú¯Ù„ پژوهش كنند.» (10 )
پس نخست در مورد نظام Ù‡Ú¯Ù„ چندكلمهâ€Ø§ÙŠ بگوييم. ارنست كاسيرر در جلد چهارم كتاب مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«نظام Ù‡Ú¯Ù„... در تاريخ،تØقق Ùˆ بيان Øقيقي تماميâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ را ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ كه Ø±ÙˆØ Ø§Ø² سرشت Ùˆ منابع خويش داراست. Ù‡Ú¯Ù„ در اينجا خواستۀ مثبتي را عرضه Ù…ÛŒ كند كه بر اثر آن به منطق«علوم انساني» تØركي بسيار نيرومند Ùˆ پايدار بخشيده شد. اما نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو علوم طبيعي نه تنها چنين ثمراتي را به بار نياورد بلكه بر عكس، او Ùˆ پيروان Ùˆ جانشيانش را به چنان اشتباهاتي انداخت Ùˆ موجب چنان ادعاهايي شد كه ÙلسÙÛ€ انگارشی را در چشم پژوهشگران تجربي بي ارج كرد، Ùˆ در همين نقطه نخستين Øملات تØقير كننده به ÙلسÙÛ€ انگارشی صورت گرÙت.»(11 )
متاسÙانه كاربرد نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو اقتصاد نيز ماركس را به دام خطاهايي انداخت كه براي بسياري از ملتها شوربختي به بار آورد. ولي چرا ÙيلسوÙÙŠ مانند لوچو كولتي از پذيرÙتن منشا هگلي ماركسيسم سراسيمه ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ بهتر است پاسخ آن را از بند تو كروچه،Ùيلسو٠ايتاليايي(1866-1952) بشنويم. وي در مقاله اي با عنوان«ماترياليسم تاريخي ماركس Ùˆ ادعاي او در مورد ارتقاي كمونيسم از اتوپيا به علم»(سال انتشار1947) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«ماركس بخش كهنه Ùˆ ناز Ù„ تر نظام Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت؛ يعني بخشي كه از الهيات نشئت ياÙته بود. وي عملاً بقيۀ نظام Ù‡Ú¯Ù„ را كنار گذاشت. به سخن ديگر ماركس دقيقاً آن بخش از نظام Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت كه انتقاد ÙلسÙÙŠ مدرن بر اساس بيش از يك قرن بØØ« Ùˆ كنكاش عقلي آن را مردود شمره بود.»(12 )
پس علت سراسيمگي لوچو كولتي Ùˆ امثال او كه خود را ماترياليست ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ اين است كه مادر ماركسيسم، الهيات Ù‡Ú¯Ù„ است. ديالكتيك تاريخ از ديدگاه Ù‡Ú¯Ù„ سير خدا در زمان است. اين ديالكتيك را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† از سير خدا جدا كرد؛ يعني ايدۀ مطلق Ù‡Ú¯Ù„ را به هيچ وجه نميâ€ØªÙˆØ§Ù† به شيوۀ توليد اقتصادي تبديل كرد. بنابراين ادعاي ماركس كه ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ماترياليستي كرده ادعاي باطلي است. منطق ديالكتيكي Ù‡Ú¯Ù„ به اعترا٠خود Ù‡Ú¯Ù„ در پيشگÙتار علم منطق«نمايش خدا» در ذات جاودانش است(13 ). درباره سرشت منطق Ù‡Ú¯Ù„ در زير بيشتر سخن خواهيم Ú¯Ùت. كروچه در مقاله ياد شده ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«من ميâ€ÙƒÙˆØ´Ù… تا نشان دهم كه مباهات ماركس به اينكه كمونيسم را«از اتوپيابه علم» ارتقا داده است، Ùˆ اين ادعا را تعداد بي شماري از پژوهشگران پيرو او نيز تكرار كرده اند، توهميâ€Ø¨ÙŠØ´ نيست؛ Ùˆ همچنان كه Ú¯Ùته شد از پذيرش غير انتقادي Ø·Ø±Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ تاريخي Ù‡Ú¯Ù„ از سوي او ناشي شده است. من نشان خواهم دادكه ادعاي] علميâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù† ماركسيسم[ بي پايه است زيرا ماركس تا اعماق ذهن خود يك اتوپيايي بود Ùˆ يك اتوپيايي باقي ماند. اتوپيا دقيقاً چيست؟ Ú¯Ùته ميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ اتوپياي امروز تاريخ Ùرداست؛ پس اتوپيا به اين معني صرÙاً امكان بالقوهâ€Ø§ÙŠ است كه تØقق آن مستلزم وجود شرايطي است كه شايد در آينده به وجود آيند. اتوپيا به طور اخص به معني ناكجا(nowhere) است؛ به سخن ديگر چيزي است كه در هر تاريخي Ùˆ در هر گونه شرايط تاريخي«بيرون از تاريخ» قرار دارد. اتوپيا تاريخ را،كه عبارت از Øركت Ùˆ ديالكتيك تقابلهاست. با متمايل كردن آن به سوي هدÙÙŠ ثابت وايستا Ù†ÙÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هر گونه تلاشي براي بيرون راندن تقابلها از تاريخ بيهوده است وهر نوع درياÙتي از تاريخ كه تقابلها را سركوب كند، درياÙتي متناقض Ùˆ درون تهي يا اتوپيايي است.
ادامۀ مطلب در بخش بعدی ارائه می شود