یدالله موقن ------------ نقدي بر ماركسيسم - 1
ژرژ سورل در اثر مشهور خود به نام تاملاتي دربارۀ خشونت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«دردهان اين نمايندگان خود خواندۀ پرولتاريا، همه ÙØ±Ù…ول هاي سوسياليستي معناي خود را از دست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. مبارزۀ طبقاتي هنوز هم اصل بزرگي باقي ميâ€Ù…اند،اما بايد تابع همبستگي ملي قرار گيرد.انترناسيوناليسم باوري است كه ØØªÙŠ Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ روترين سوسياليست اعلام آمادگي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه بدان سوگند ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø¨Ø®ÙˆØ±Ø¯Ø› اما ميهن پرستي نيز تكالي٠مقدسي را بر دوش او ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. رهايي كارگران بايد به دست خود كارگران صورت پذيرد Ùˆ روزنامه هاي سوسياليستي نيز هر روز آن راتكرار ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ø› اما رهايي واقعي كارگران در اين است كه به سياستمداري ØØ±ÙÙ‡ اي راي بدهندتا او از اين طريق جاي Ø±Ø§ØØªÙŠ Ø¯Ø± جهان به دست آورد Ùˆ كارگران را رهبري كند. سرانجام دولت بايد ناپديد شود Ùˆ سوسياليست ها مواظب اند كه در مورد آنچه ا نگلس در اين باره نوشته است مشاجره نكنند؛ اما چون ناپديد شدن دولت در آينده اي بسياردور صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ پس تا آن موقع بايد خود را براي بهره گيري از دولت آماده كرد تا لقمه هاي چرب ÙˆÙ†Ø±Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ Ø³ÙŠØ§Ø³ØªÙ…Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† تهيه كند؛ Ùˆ بهترين راه براي ناپديد شدن دولت اين است كه ÙØ¹Ù„اً ماشين ØÙƒÙˆÙ…تي را قويتر كنند. اين روش استدلال مشابه روش استدلال گريبوي( Gribouille) است كه چون Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³Øª زير باران خيس نشود خود رابه درون آب اÙكند.Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€ØµÙØØ§Øª را با استدلالهاي متناقض، خنده دار Ùˆ ياوه اي پر كرد كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø±Ø¬Ø² خوانيهاي سوسياليستهاي برجسته را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. هيچ چيز آنها را سراسيمه نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. آنان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ چگونه در سخنرانيهاي مطنطن،غرا Ùˆ بي سر Ùˆ ته خود تقابلهاي مطلقا سازش ناپذير را با انعطا٠پذيرترين ÙØ±ØµØª طلبي تركيب كنند. يكي ازنمايندگان ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÛ€Ø³ÙˆØ³ÙŠØ§Ù„يسم Ú¯ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ آشكارترين نتيجه اي كه از مطالعه آثار ماركس Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اين است:هنر سازش دادن تقابلها از طريق به هم Ø¨Ø§ÙØªÙ† اباطيل.»(1)
كولتي در مقاله مشهور خود به نام «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك »(2)ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دو ماركس وجود دارند:ماركس دانشمند Ùˆ مارکس طبيعت پرست Ùˆ خيالباÙ. ÙØ±Ø¶ Ù…ØØ§Ù„ØŒÙ…ØØ§Ù„ نيست. ما نظر كولتي را به منزلۀ يك ÙØ±Ø¶ ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙŠÙ…. پس نخست وضع ماركس«دانشمند» را بررسي ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… تا دريابيم آيا Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª علم اقتصاد در جهت تاييد نظريات او بوده يا برعكس در جهت ابطال آنها سير كرده است؟
يان ستيدمن در كتاب خود به نام ماركس پس از Ø³Ø±Ø§ÙØ§ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«كتاب Ø³Ø±Ø§ÙØ§ØŒ توليد كالاها به وسيلۀ كالاها(3)كه نخست در سال 1960 انتشار ÙŠØ§ÙØªØŒ هدÙÙŠ كاملاً دقيق مد نظر داشت كه در زير عنوان آن مشهود است: درآمدي بر نقد اقتصاد سياسي. هد٠كتاب او اين بودكه براي نقد نظريۀ مارژيناليست ها(مشتق گرایان) دربارۀ دستمزد سود،اجاره Ùˆ قيمت شالوده اي بريزد. نقد Ø³Ø±Ø§ÙØ§ موÙÙ‚ از كار در آمد. او توجه ما را به روابط ميان دستمزد،سود، قيمت Ùˆ شرايط توليد متمركز مي كند. كتاب Ø³Ø±Ø§ÙØ§ نه تنها براي نظريۀ مارژيناليست ها شالوده اي Ù…ÙŠâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯ بلكه همچنين براي موضوعهايي كه مورد Ø¨ØØ« طولاني ماركسيست ها بوده است راه ØÙ„ÙŠ ساده وقاطع ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»
ستيدمن موضوعهاي مورد Ø¨ØØ« را چنين خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«1- شرايط توليد Ùˆ دستمزد واقعي پرداخت شده به كارگران (كه هر دو در مقاديرÙيزيكي كالاها مشخص شده ا ند). براي تعيين نرخ سود( ونيز همه قيمتهاي توليد) كاÙÙŠ اند.
2- مقادير كار متبلور در كالا هاي مختل٠را هنگامي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تعيين كرد كه شرايط توليد شناخته شده باشند؛ اما آنها ديگر در تعيين نرخ سود يا تعيين قيمتهاي توليد نقشي اساسي ندارند.
3- راه ØÙ„ ماركسي يعني«تبديل مسئله» ] = تبديل ارزش به قيمت [ نه Ùقط در مورد قيمتهاي توليد بلكه مهمتر از آن در مورد نرخ سود profit نيز نادرست است. نرخ سود در Ø§ÙØªØµØ§Ø¯ سرمایه داری رقابتی به طور Ú©Ù„ÛŒ باS/(C+V) برابر نيست (S= كل ارزش اضاÙÙŠØŒC= سرمايه ثابت،V= سرمايه متغير). در واقع چون نرخ سود وهمه قيمتهاي توليد را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقدار ارزش تعيين كرد، « تبديل مسئله »،مسئله اي دروغين Ùˆ واهي است. يعني اين مسئله ديگر وجود ندارد كه سودها را از طريق ارزش اضاÙÙŠØŒ Ùˆ قيمتهاي توليد را از طريق ارزش ها به دست آورند (بنابراين راه ØÙ„ ماركس، راه ØÙ„ Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ§Ù‡ÙŠ است).
4- تخصيص اجتماعي نيروي كار را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ارجاع به مقدار ارزش تعيين كرد.
5- Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† كاملاً مستقل از Ù…Ùهوم ماركس درباره ارزش، رابطه ميان كار اضاÙÙŠ Ùˆ وجود سودها را برقرار كرد.
6- هيچ اساس از پيشي[ a priori= پيش از تجربه ومستقل از آن] براي Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ØªØºÙŠÙŠØ± دراز مدت نرخ سود وجود ندارد.»
ستيدمن در خصوص اهميت اين موضوعها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«ماركس مانند ديگر نظريهâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø§Ù† بزرگ،تØÙ„يل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را به منزلۀ نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯ÙƒÙ‡ ويژۀ نظام سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª. ناگزیر او هّم خود را به نقد نظريه هاي پيشين نرخ سود ونيز پروراندن نظريۀ خويش مصرو٠داشت. او در پروراندن نظريۀ خود همواره ميâ€ÙƒÙˆØ´ÙŠØ¯ تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد.در نتيجه، نشان دادن اين موضوع كه نرخ سود Ùˆ قيمتهاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقادير ارزش تعیين كرد،پرسشهايي را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در ارزيابي كل Ø·Ø±Ø Ù…Ø§Ø±ÙƒØ³ اساسي اند»(4 )
براي سنجش نظريۀ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ Ùˆ پيامدهاي آن برای نظريۀ ارزش Ùˆ نطریۀ ارزش اضاÙÙŠ در آثار«علمي» ماركس نه به نظريات Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† ماركس بلكه به اظهار نظر لوچو كولتي رجوع ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه از معدود ماركسيستâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø³Øª كه بويي از علم به مشامش رسيده است. پري اندرسن سر دبير وقت مجلۀ Ù†ÙŠÙˆÙ„ÙØª ري ويو (5 ) از كولتي ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
«در كتاب تازه اي كه منتشر كرده ايد(6 ) به نظر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ باشید كه در كتاب سرمايه Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€Â«ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠÂ»[ اقتصاد سرمايه داري] وجود دارد، ولي تØÙ„يل شما چنان Ù…ØØªØ§Ø·Ø§Ù†Ù‡ است كه وجود عناصر مقابل را نيز در اثر ماركس پيشنهاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شما موضوع اصلي نظريۀ Â«ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠ Â»Ø±Ø§ به منزلۀ اصل موضوعۀ نزول نرخ سود مشخص ميâ€ÙƒÙ†ÛŒØ¯Ø¢ÙŠØ§ نظريۀ نزول نرخ سود را به منزلۀ يك قانون علميâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠØ¯ كه سير تاريخ [ سرمايه داري] آن را به اثبات رسانده است؟»
كولتي پاسخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
«ابداً. در واقع معتقدم كه در بارۀ Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه در كتاب سرمايه شده است بايد سخنان Ø¯Ø±Ø´Øªâ€ØªØ±ÙŠ Ú¯ÙØª. نه تنها نزول نرخ سود به طور تجربي به اثبات نرسيده بلكه آزمون اصلي خود كتاب سرمايه يعني انقلاب سوسياليستي در كشورهاي Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÛ€ غربي نيز متØÙ‚Ù‚ نشده است. نتيجه اينكه امروز ماركسيسم در Ø¨ØØ±Ø§Ù† است؛ Ùˆ Ù‡Ù†Ú¯Ø§Ù…ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† Ø¨ØØ±Ø§Ù† Ø±ÙØ¹ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه وجود آن را تصديق كنند.اما ماركسيست ها، Ú†Ù‡ كوچك Ùˆ Ú†Ù‡ بزرگ، از تصديق وجود Ø¨ØØ±Ø§Ù† در ماركسيسم سر باز Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯Ø› Ùˆ موضعگيري بسياري از روشنÙكران غير سياسي Ùˆ عذرتراش در Ø§ØØ²Ø§Ø¨ كمونيست غرب نيز همين است. آنان وظيÙÛ€ خود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه به سياستهاي مطلقاً غير ماركسيستي Ø§ØØ²Ø§Ø¨ خود رنگ ماركسيستي بدهند. اما آنچه در اين ميان وخيم تر است رويۀ متÙکران بلند Ù¾Ø§ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه در آثار خود، به طور سيستماتيك، Ø¨ØØ±Ø§Ù† ماركسيسم را پنهان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از اين طريق به طولاني تر شدن Ùلج ماركسيسم به منزلۀ علم اجتماع كمك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. براي روشن شدن موضوع دونمونه از چنين متÙكراني را نام Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ù…. باران Ùˆ سويزي در ديباچه اي كه بر اثر خويش به نام سرمايۀ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ به خوانندگان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ نه Ù…Ùهوم «ارزش اضاÙي» بلكه Ù…Ùهوم«اضاÙي» ونه Ù…Ùهوم«كار مزدي» بلكه Ù…Ùهوم «كار وابسته» را به كار Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯. معناي اين سخن واقعاً چيست؟ اين سخن بدين معني است كه باران Ùˆ سويزي به اين نتيجه رسيده اند كه در تØÙ„يل خود از Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§ÙŠØ§Ù„Ø§Øª Ù…ØªØØ¯Ù‡ آمريكا پس از جنگ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ نظريۀ ارزش Ùˆ نظريۀ ارزش اضاÙÙŠ را به كار ببرند. آنها آزادند كه چنين كنند؛ شايد هم راه درستي Ø±ÙØªÙ‡ باشند. در اينجا نيازي نيست كه وارد اين مسئله شويم، اما آنچه مهم است شيوۀ اعلام اين موضوع است.آنها در واقع شالودۀ ساختمان ماركس را ويران كرده اند(زيرا بدون نظريۀ ارزش ونظريۀارزش اضاÙÙŠ كتاب سرمايه ÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯Ø›) اما آنها بر اÙكندن اساس تئوريك ماركسيسم را Ùقط در يك يادداشت اعلام Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ ( 7 )Ø› Ùˆ سپس سهل انگارانه به پيش Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. گويي چيزي Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù†ÙŠØ§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùقط تصØÙŠØ كوچكي صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ كتاب ماركس امن تر Ùˆ Ù…ØÙƒÙ… تر از هميشه سرجايش ايستاده است.
نمونه ديگر متÙكر بزرگ موريس داب است كه براي او Ø§ØØªØ±Ø§Ù… زيادي قائلم. او بر چاپ ايتاليايي كتاب سرمايه كه يك قرن بعد از چاپ نخست آن صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ( 8 )ØŒ Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ است كه در آن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«در كتاب سرمايه همه چیز سرجايش است. Ùقط خطايي كوچك يا تركي ريز در ستون آن هست. اين خطاي كوچك عبارت از شيوه اي است كه ماركس در جلد سوم كتاب سرمايه ارزشها را به قيمتها تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. خوشبختانه اين خطا را Ø³Ø±Ø§ÙØ§ تصØÙŠØ كرده Ùˆ دوباره همه چيز بسامان است.»شايد موريس داب ØÙ‚ داشته باشد كه با راه ØÙ„ ماركس يعني«تبديل مسئله» خرسند نباشد Ùˆ شايد سويزي نيز براي مردود دانستن نظريۀ ارزش دلايل Ù…ØÙƒÙ…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. ÙØ¹Ù„اً داوري درباره اين موضوعها را كنار ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠÙ…]چون منظور نشان دادن[ جايي است كه آنان قطعاً در Ø§Ø´ØªØ¨Ø§Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. آنان معتقدند يا وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه معتقدند، ميتوان ستونهاي اصليي را كه كاخ تئوريك ماركس بر آنها متكي است برداشت، بي آنكه خللي در ساختمان آن پديد آيد. چنين Ø¹Ù‚ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø± Ù…ØØ¶ است. آنان نميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ آنچه رادر ماركسيسم مردود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ نه امري ÙØ±Ø¹ÙŠ Ø¨Ù„ÙƒÙ‡ امري اساسي است. اين رويه، Ø¨ØØ±Ø§Ù† ماركسيسم را، به منزلۀ يك كل، پوشيده نگاه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ از اين طريق آن را ØØ§Ø¯ØªØ± نيز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اين تجاهل روشنÙكرانه Ùقط ركود انديشۀ سوسياليستي را كه همه جا در اروپا مشهود است عميق تر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. همين وضع در مورد اقتصاددانان جوان ماركسيست ايتاليايي كه بخش اعظم انديشه هاي Ø³Ø±Ø§ÙØ§ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ اند نيز صادق است. من نميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ… كه عقايد Ø³Ø±Ø§ÙØ§ نادرست اند . من آماده ام تابه عنوان يك ÙØ±Ø¶ بپذيرم كه ممكن است نظريۀ او درست باشد؛ اما آنچه مطلقاً پوچ Ùˆ بي معني است اين است كه نظريۀ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ را كه به معني از ميان بردن ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø´Ø§Ù„ودۀ تØÙ„يل ماركس است بپذيريم Ùˆ در عين ØØ§Ù„ وانمود كنيم كه بهترين راه براي ØÙظ ماركسيسم همين است.»( 5 ).
اين از وضع ماركس«دانشمند». Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه مدتها پيش از ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠ ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù… در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين،ماركسيسم در ØÙˆØ²Û€Ø¹Ù„Ù… Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ØŒØØªÙŠ Ø¯Ø± چشم خود ماركسيست ها نيز، بي اعتبار شده بود.
اكنون به جنبۀ ديگر انديشۀ ماركس ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠÙ…Ø› يعني ارتباط انديشۀ او با Ù‡Ú¯Ù„. مشكل ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ماركسيستي مانند لويي آلتوسر Ùˆ لوچو كولتي اين بوده است كه آنان در آغاز سرسختانه منكر هر گونه ارتباطي ميان ماركسيسم Ùˆ هگليانيسم Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند ÙˆØØªÙŠ Ø§Ø¯Ø¹Ø§ ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند كه ماركس مخال٠و منتقد سرسخت Ù‡Ú¯Ù„ بوده است. ولي آنان بتدريج ناگزير شده اندكه بپذيرند ميان انديشۀ ماركس Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ ارتباطي ارگانيك وجود دارد. البته بسياري از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ماركسيست آلماني زبان از همان آغاز پيوند انديشۀ ماركس را با Ù‡Ú¯Ù„ تصديق Ùˆ تاييد ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند. رومان روزدولزكي در اثر خود شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ ÙƒØªØ§Ø¨ سرمايۀ ماركس ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«اين ØÙ‚يقت [يعني ارتباط انديشۀ ماركس با Ù‡Ú¯Ù„] براي معاصران ماركس كه آموزش ÙلسÙÙŠ داشتند كاملاً روشن بود. به همين دليل لاسال كتاب ماركس درآمدي بر انتقاد از اقتصاد سياسي را با پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø§Ø«Ø± Ù‡Ú¯Ù„ مقايسه ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ ماركس را«ريكاردويي كه سوسياليست وهگلي كه اقتصاددان شده است» Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø®Øª Ùˆ او را Ù…ÙŠâ€Ø³ØªÙˆØ¯. ماركس در يكي از نامه هاي خود ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«انديشۀ من دچار تØÙˆÙ„ات نيكويي شده است؛ تماميâ€Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€ سود را(به صورتي كه قبلاً تصور Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ است) به دور ريخته ام. از ØØ³Ù† Ø§ØªÙØ§Ù‚ در روش بررسي نظریۀ سود،در كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ تورقي كرده ام.»( 9 )
اگر تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بر كتاب سرمايۀ ماركس را Ùقط Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† در چند پانوشت مشاهده كرد؛ بر عكس گروندريسه را بايد اثري شناخت كه ارجاع به Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ بويژه به كتاب علم منطق او بسيار است.(صر٠نظر از اينكه Ù‡Ú¯Ù„ چگونه به طور راديكال واژگونه Ùˆ ماترياليستي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.) انتشار گروندريسه به اين معني است كه منتقدان آكادميك ماركس ديگر Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ درباره او سخن گويند مگر آنكه نخست درباره روش او Ùˆ ارتباط اين روش با Ù‡Ú¯Ù„ پژوهش كنند.» (10 )
پس نخست در مورد نظام Ù‡Ú¯Ù„ Ú†Ù†Ø¯ÙƒÙ„Ù…Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ú¯ÙˆÙŠÙŠÙ…. ارنست كاسيرر در جلد چهارم كتاب مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«نظام Ù‡Ú¯Ù„... در تاريخ،تØÙ‚Ù‚ Ùˆ بيان ØÙ‚يقي ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ Ø±Ø§ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ كه Ø±ÙˆØ Ø§Ø² سرشت Ùˆ منابع خويش داراست. Ù‡Ú¯Ù„ در اينجا خواستۀ مثبتي را عرضه Ù…ÛŒ كند كه بر اثر آن به منطق«علوم انساني» ØªØØ±ÙƒÙŠ Ø¨Ø³ÙŠØ§Ø± نيرومند Ùˆ پايدار بخشيده شد. اما نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو علوم طبيعي نه تنها چنين ثمراتي را به بار نياورد بلكه بر عكس، او Ùˆ پيروان Ùˆ جانشيانش را به چنان اشتباهاتي انداخت Ùˆ موجب چنان ادعاهايي شد كه ÙلسÙÛ€ انگارشی را در چشم پژوهشگران تجربي بي ارج كرد، Ùˆ در همين نقطه نخستين ØÙ…لات تØÙ‚ير كننده به ÙلسÙÛ€ انگارشی صورت Ú¯Ø±ÙØª.»(11 )
Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ كاربرد نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو اقتصاد نيز ماركس را به دام خطاهايي انداخت كه براي بسياري از ملتها شوربختي به بار آورد. ولي چرا ÙيلسوÙÙŠ مانند لوچو كولتي از Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ† منشا هگلي ماركسيسم سراسيمه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ بهتر است پاسخ آن را از بند تو كروچه،Ùيلسو٠ايتاليايي(1866-1952) بشنويم. وي در مقاله اي با عنوان«ماترياليسم تاريخي ماركس Ùˆ ادعاي او در مورد ارتقاي كمونيسم از اتوپيا به علم»(سال انتشار1947) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«ماركس بخش كهنه Ùˆ ناز Ù„ تر نظام Ù‡Ú¯Ù„ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªØ› يعني بخشي كه از الهيات نشئت ÙŠØ§ÙØªÙ‡ بود. وي عملاً بقيۀ نظام Ù‡Ú¯Ù„ را كنار گذاشت. به سخن ديگر ماركس دقيقاً آن بخش از نظام Ù‡Ú¯Ù„ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØª كه انتقاد ÙلسÙÙŠ مدرن بر اساس بيش از يك قرن Ø¨ØØ« Ùˆ كنكاش عقلي آن را مردود شمره بود.»(12 )
پس علت سراسيمگي لوچو كولتي Ùˆ امثال او كه خود را ماترياليست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ اين است كه مادر ماركسيسم، الهيات Ù‡Ú¯Ù„ است. ديالكتيك تاريخ از ديدگاه Ù‡Ú¯Ù„ سير خدا در زمان است. اين ديالكتيك را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† از سير خدا جدا كرد؛ يعني ايدۀ مطلق Ù‡Ú¯Ù„ را به هيچ وجه Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† به شيوۀ توليد اقتصادي تبديل كرد. بنابراين ادعاي ماركس كه ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ماترياليستي كرده ادعاي باطلي است. منطق ديالكتيكي Ù‡Ú¯Ù„ به اعترا٠خود Ù‡Ú¯Ù„ در Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± علم منطق«نمايش خدا» در ذات جاودانش است(13 ). درباره سرشت منطق Ù‡Ú¯Ù„ در زير بيشتر سخن خواهيم Ú¯ÙØª. كروچه در مقاله ياد شده ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«من ميâ€ÙƒÙˆØ´Ù… تا نشان دهم كه مباهات ماركس به اينكه كمونيسم را«از اتوپيابه علم» ارتقا داده است، Ùˆ اين ادعا را تعداد بي شماري از پژوهشگران پيرو او نيز تكرار كرده اند، ØªÙˆÙ‡Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠØ´ نيست؛ Ùˆ همچنان كه Ú¯ÙØªÙ‡ شد از پذيرش غير انتقادي Ø·Ø±Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ تاريخي Ù‡Ú¯Ù„ از سوي او ناشي شده است. من نشان خواهم دادكه ادعاي] Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù† ماركسيسم[ بي پايه است زيرا ماركس تا اعماق ذهن خود يك اتوپيايي بود Ùˆ يك اتوپيايي باقي ماند. اتوپيا دقيقاً چيست؟ Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ اتوپياي امروز تاريخ ÙØ±Ø¯Ø§Ø³ØªØ› پس اتوپيا به اين معني ØµØ±ÙØ§Ù‹ امكان Ø¨Ø§Ù„Ù‚ÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه تØÙ‚Ù‚ آن مستلزم وجود شرايطي است كه شايد در آينده به وجود آيند. اتوپيا به طور اخص به معني ناكجا(nowhere) است؛ به سخن ديگر چيزي است كه در هر تاريخي Ùˆ در هر گونه شرايط تاريخي«بيرون از تاريخ» قرار دارد. اتوپيا تاريخ را،كه عبارت از ØØ±ÙƒØª Ùˆ ديالكتيك تقابلهاست. با متمايل كردن آن به سوي هدÙÙŠ ثابت وايستا Ù†ÙÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هر گونه تلاشي براي بيرون راندن تقابلها از تاريخ بيهوده است وهر نوع Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙŠ Ø§Ø² تاريخ كه تقابلها را سركوب كند، Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙŠ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‚Ø¶ Ùˆ درون تهي يا اتوپيايي است.
ادامۀ مطلب در بخش بعدی ارائه می شود
«دردهان اين نمايندگان خود خواندۀ پرولتاريا، همه ÙØ±Ù…ول هاي سوسياليستي معناي خود را از دست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. مبارزۀ طبقاتي هنوز هم اصل بزرگي باقي ميâ€Ù…اند،اما بايد تابع همبستگي ملي قرار گيرد.انترناسيوناليسم باوري است كه ØØªÙŠ Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ روترين سوسياليست اعلام آمادگي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه بدان سوگند ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø¨Ø®ÙˆØ±Ø¯Ø› اما ميهن پرستي نيز تكالي٠مقدسي را بر دوش او ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. رهايي كارگران بايد به دست خود كارگران صورت پذيرد Ùˆ روزنامه هاي سوسياليستي نيز هر روز آن راتكرار ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ø› اما رهايي واقعي كارگران در اين است كه به سياستمداري ØØ±ÙÙ‡ اي راي بدهندتا او از اين طريق جاي Ø±Ø§ØØªÙŠ Ø¯Ø± جهان به دست آورد Ùˆ كارگران را رهبري كند. سرانجام دولت بايد ناپديد شود Ùˆ سوسياليست ها مواظب اند كه در مورد آنچه ا نگلس در اين باره نوشته است مشاجره نكنند؛ اما چون ناپديد شدن دولت در آينده اي بسياردور صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ پس تا آن موقع بايد خود را براي بهره گيري از دولت آماده كرد تا لقمه هاي چرب ÙˆÙ†Ø±Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø§ÙŠ Ø³ÙŠØ§Ø³ØªÙ…Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† تهيه كند؛ Ùˆ بهترين راه براي ناپديد شدن دولت اين است كه ÙØ¹Ù„اً ماشين ØÙƒÙˆÙ…تي را قويتر كنند. اين روش استدلال مشابه روش استدلال گريبوي( Gribouille) است كه چون Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³Øª زير باران خيس نشود خود رابه درون آب اÙكند.Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€ØµÙØØ§Øª را با استدلالهاي متناقض، خنده دار Ùˆ ياوه اي پر كرد كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø±Ø¬Ø² خوانيهاي سوسياليستهاي برجسته را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. هيچ چيز آنها را سراسيمه نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. آنان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ چگونه در سخنرانيهاي مطنطن،غرا Ùˆ بي سر Ùˆ ته خود تقابلهاي مطلقا سازش ناپذير را با انعطا٠پذيرترين ÙØ±ØµØª طلبي تركيب كنند. يكي ازنمايندگان ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÛ€Ø³ÙˆØ³ÙŠØ§Ù„يسم Ú¯ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ آشكارترين نتيجه اي كه از مطالعه آثار ماركس Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اين است:هنر سازش دادن تقابلها از طريق به هم Ø¨Ø§ÙØªÙ† اباطيل.»(1)
كولتي در مقاله مشهور خود به نام «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك »(2)ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه دو ماركس وجود دارند:ماركس دانشمند Ùˆ مارکس طبيعت پرست Ùˆ خيالباÙ. ÙØ±Ø¶ Ù…ØØ§Ù„ØŒÙ…ØØ§Ù„ نيست. ما نظر كولتي را به منزلۀ يك ÙØ±Ø¶ ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙŠÙ…. پس نخست وضع ماركس«دانشمند» را بررسي ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… تا دريابيم آيا Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª علم اقتصاد در جهت تاييد نظريات او بوده يا برعكس در جهت ابطال آنها سير كرده است؟
يان ستيدمن در كتاب خود به نام ماركس پس از Ø³Ø±Ø§ÙØ§ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«كتاب Ø³Ø±Ø§ÙØ§ØŒ توليد كالاها به وسيلۀ كالاها(3)كه نخست در سال 1960 انتشار ÙŠØ§ÙØªØŒ هدÙÙŠ كاملاً دقيق مد نظر داشت كه در زير عنوان آن مشهود است: درآمدي بر نقد اقتصاد سياسي. هد٠كتاب او اين بودكه براي نقد نظريۀ مارژيناليست ها(مشتق گرایان) دربارۀ دستمزد سود،اجاره Ùˆ قيمت شالوده اي بريزد. نقد Ø³Ø±Ø§ÙØ§ موÙÙ‚ از كار در آمد. او توجه ما را به روابط ميان دستمزد،سود، قيمت Ùˆ شرايط توليد متمركز مي كند. كتاب Ø³Ø±Ø§ÙØ§ نه تنها براي نظريۀ مارژيناليست ها شالوده اي Ù…ÙŠâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯ بلكه همچنين براي موضوعهايي كه مورد Ø¨ØØ« طولاني ماركسيست ها بوده است راه ØÙ„ÙŠ ساده وقاطع ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»
ستيدمن موضوعهاي مورد Ø¨ØØ« را چنين خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«1- شرايط توليد Ùˆ دستمزد واقعي پرداخت شده به كارگران (كه هر دو در مقاديرÙيزيكي كالاها مشخص شده ا ند). براي تعيين نرخ سود( ونيز همه قيمتهاي توليد) كاÙÙŠ اند.
2- مقادير كار متبلور در كالا هاي مختل٠را هنگامي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تعيين كرد كه شرايط توليد شناخته شده باشند؛ اما آنها ديگر در تعيين نرخ سود يا تعيين قيمتهاي توليد نقشي اساسي ندارند.
3- راه ØÙ„ ماركسي يعني«تبديل مسئله» ] = تبديل ارزش به قيمت [ نه Ùقط در مورد قيمتهاي توليد بلكه مهمتر از آن در مورد نرخ سود profit نيز نادرست است. نرخ سود در Ø§ÙØªØµØ§Ø¯ سرمایه داری رقابتی به طور Ú©Ù„ÛŒ باS/(C+V) برابر نيست (S= كل ارزش اضاÙÙŠØŒC= سرمايه ثابت،V= سرمايه متغير). در واقع چون نرخ سود وهمه قيمتهاي توليد را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقدار ارزش تعيين كرد، « تبديل مسئله »،مسئله اي دروغين Ùˆ واهي است. يعني اين مسئله ديگر وجود ندارد كه سودها را از طريق ارزش اضاÙÙŠØŒ Ùˆ قيمتهاي توليد را از طريق ارزش ها به دست آورند (بنابراين راه ØÙ„ ماركس، راه ØÙ„ Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ§Ù‡ÙŠ است).
4- تخصيص اجتماعي نيروي كار را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون ارجاع به مقدار ارزش تعيين كرد.
5- Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† كاملاً مستقل از Ù…Ùهوم ماركس درباره ارزش، رابطه ميان كار اضاÙÙŠ Ùˆ وجود سودها را برقرار كرد.
6- هيچ اساس از پيشي[ a priori= پيش از تجربه ومستقل از آن] براي Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ØªØºÙŠÙŠØ± دراز مدت نرخ سود وجود ندارد.»
ستيدمن در خصوص اهميت اين موضوعها ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«ماركس مانند ديگر نظريهâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø§Ù† بزرگ،تØÙ„يل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را به منزلۀ نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯ÙƒÙ‡ ويژۀ نظام سرمايه â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª. ناگزیر او هّم خود را به نقد نظريه هاي پيشين نرخ سود ونيز پروراندن نظريۀ خويش مصرو٠داشت. او در پروراندن نظريۀ خود همواره ميâ€ÙƒÙˆØ´ÙŠØ¯ تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد.در نتيجه، نشان دادن اين موضوع كه نرخ سود Ùˆ قيمتهاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون رجوع به مقادير ارزش تعیين كرد،پرسشهايي را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در ارزيابي كل Ø·Ø±Ø Ù…Ø§Ø±ÙƒØ³ اساسي اند»(4 )
براي سنجش نظريۀ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ Ùˆ پيامدهاي آن برای نظريۀ ارزش Ùˆ نطریۀ ارزش اضاÙÙŠ در آثار«علمي» ماركس نه به نظريات Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† ماركس بلكه به اظهار نظر لوچو كولتي رجوع ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… كه از معدود ماركسيستâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø³Øª كه بويي از علم به مشامش رسيده است. پري اندرسن سر دبير وقت مجلۀ Ù†ÙŠÙˆÙ„ÙØª ري ويو (5 ) از كولتي ميâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
«در كتاب تازه اي كه منتشر كرده ايد(6 ) به نظر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ باشید كه در كتاب سرمايه Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€Â«ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠÂ»[ اقتصاد سرمايه داري] وجود دارد، ولي تØÙ„يل شما چنان Ù…ØØªØ§Ø·Ø§Ù†Ù‡ است كه وجود عناصر مقابل را نيز در اثر ماركس پيشنهاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شما موضوع اصلي نظريۀ Â«ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠ Â»Ø±Ø§ به منزلۀ اصل موضوعۀ نزول نرخ سود مشخص ميâ€ÙƒÙ†ÛŒØ¯Ø¢ÙŠØ§ نظريۀ نزول نرخ سود را به منزلۀ يك قانون علميâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠØ¯ كه سير تاريخ [ سرمايه داري] آن را به اثبات رسانده است؟»
كولتي پاسخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
«ابداً. در واقع معتقدم كه در بارۀ Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه در كتاب سرمايه شده است بايد سخنان Ø¯Ø±Ø´Øªâ€ØªØ±ÙŠ Ú¯ÙØª. نه تنها نزول نرخ سود به طور تجربي به اثبات نرسيده بلكه آزمون اصلي خود كتاب سرمايه يعني انقلاب سوسياليستي در كشورهاي Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÛ€ غربي نيز متØÙ‚Ù‚ نشده است. نتيجه اينكه امروز ماركسيسم در Ø¨ØØ±Ø§Ù† است؛ Ùˆ Ù‡Ù†Ú¯Ø§Ù…ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† Ø¨ØØ±Ø§Ù† Ø±ÙØ¹ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه وجود آن را تصديق كنند.اما ماركسيست ها، Ú†Ù‡ كوچك Ùˆ Ú†Ù‡ بزرگ، از تصديق وجود Ø¨ØØ±Ø§Ù† در ماركسيسم سر باز Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ù†Ø¯Ø› Ùˆ موضعگيري بسياري از روشنÙكران غير سياسي Ùˆ عذرتراش در Ø§ØØ²Ø§Ø¨ كمونيست غرب نيز همين است. آنان وظيÙÛ€ خود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه به سياستهاي مطلقاً غير ماركسيستي Ø§ØØ²Ø§Ø¨ خود رنگ ماركسيستي بدهند. اما آنچه در اين ميان وخيم تر است رويۀ متÙکران بلند Ù¾Ø§ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه در آثار خود، به طور سيستماتيك، Ø¨ØØ±Ø§Ù† ماركسيسم را پنهان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯Ø› Ùˆ از اين طريق به طولاني تر شدن Ùلج ماركسيسم به منزلۀ علم اجتماع كمك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. براي روشن شدن موضوع دونمونه از چنين متÙكراني را نام Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ù…. باران Ùˆ سويزي در ديباچه اي كه بر اثر خويش به نام سرمايۀ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ به خوانندگان كتاب ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ نه Ù…Ùهوم «ارزش اضاÙي» بلكه Ù…Ùهوم«اضاÙي» ونه Ù…Ùهوم«كار مزدي» بلكه Ù…Ùهوم «كار وابسته» را به كار Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ù†Ø¯. معناي اين سخن واقعاً چيست؟ اين سخن بدين معني است كه باران Ùˆ سويزي به اين نتيجه رسيده اند كه در تØÙ„يل خود از Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§ÙŠØ§Ù„Ø§Øª Ù…ØªØØ¯Ù‡ آمريكا پس از جنگ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ نظريۀ ارزش Ùˆ نظريۀ ارزش اضاÙÙŠ را به كار ببرند. آنها آزادند كه چنين كنند؛ شايد هم راه درستي Ø±ÙØªÙ‡ باشند. در اينجا نيازي نيست كه وارد اين مسئله شويم، اما آنچه مهم است شيوۀ اعلام اين موضوع است.آنها در واقع شالودۀ ساختمان ماركس را ويران كرده اند(زيرا بدون نظريۀ ارزش ونظريۀارزش اضاÙÙŠ كتاب سرمايه ÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯Ø›) اما آنها بر اÙكندن اساس تئوريك ماركسيسم را Ùقط در يك يادداشت اعلام Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ ( 7 )Ø› Ùˆ سپس سهل انگارانه به پيش Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. گويي چيزي Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù†ÙŠØ§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùقط تصØÙŠØ كوچكي صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ كتاب ماركس امن تر Ùˆ Ù…ØÙƒÙ… تر از هميشه سرجايش ايستاده است.
نمونه ديگر متÙكر بزرگ موريس داب است كه براي او Ø§ØØªØ±Ø§Ù… زيادي قائلم. او بر چاپ ايتاليايي كتاب سرمايه كه يك قرن بعد از چاپ نخست آن صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ( 8 )ØŒ Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ است كه در آن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«در كتاب سرمايه همه چیز سرجايش است. Ùقط خطايي كوچك يا تركي ريز در ستون آن هست. اين خطاي كوچك عبارت از شيوه اي است كه ماركس در جلد سوم كتاب سرمايه ارزشها را به قيمتها تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. خوشبختانه اين خطا را Ø³Ø±Ø§ÙØ§ تصØÙŠØ كرده Ùˆ دوباره همه چيز بسامان است.»شايد موريس داب ØÙ‚ داشته باشد كه با راه ØÙ„ ماركس يعني«تبديل مسئله» خرسند نباشد Ùˆ شايد سويزي نيز براي مردود دانستن نظريۀ ارزش دلايل Ù…ØÙƒÙ…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. ÙØ¹Ù„اً داوري درباره اين موضوعها را كنار ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠÙ…]چون منظور نشان دادن[ جايي است كه آنان قطعاً در Ø§Ø´ØªØ¨Ø§Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. آنان معتقدند يا وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه معتقدند، ميتوان ستونهاي اصليي را كه كاخ تئوريك ماركس بر آنها متكي است برداشت، بي آنكه خللي در ساختمان آن پديد آيد. چنين Ø¹Ù‚ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø± Ù…ØØ¶ است. آنان نميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ آنچه رادر ماركسيسم مردود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ نه امري ÙØ±Ø¹ÙŠ Ø¨Ù„ÙƒÙ‡ امري اساسي است. اين رويه، Ø¨ØØ±Ø§Ù† ماركسيسم را، به منزلۀ يك كل، پوشيده نگاه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ از اين طريق آن را ØØ§Ø¯ØªØ± نيز ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اين تجاهل روشنÙكرانه Ùقط ركود انديشۀ سوسياليستي را كه همه جا در اروپا مشهود است عميق تر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. همين وضع در مورد اقتصاددانان جوان ماركسيست ايتاليايي كه بخش اعظم انديشه هاي Ø³Ø±Ø§ÙØ§ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ اند نيز صادق است. من نميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ… كه عقايد Ø³Ø±Ø§ÙØ§ نادرست اند . من آماده ام تابه عنوان يك ÙØ±Ø¶ بپذيرم كه ممكن است نظريۀ او درست باشد؛ اما آنچه مطلقاً پوچ Ùˆ بي معني است اين است كه نظريۀ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ را كه به معني از ميان بردن ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø´Ø§Ù„ودۀ تØÙ„يل ماركس است بپذيريم Ùˆ در عين ØØ§Ù„ وانمود كنيم كه بهترين راه براي ØÙظ ماركسيسم همين است.»( 5 ).
اين از وضع ماركس«دانشمند». Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه مدتها پيش از ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠ ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù… در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين،ماركسيسم در ØÙˆØ²Û€Ø¹Ù„Ù… Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ØŒØØªÙŠ Ø¯Ø± چشم خود ماركسيست ها نيز، بي اعتبار شده بود.
اكنون به جنبۀ ديگر انديشۀ ماركس ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠÙ…Ø› يعني ارتباط انديشۀ او با Ù‡Ú¯Ù„. مشكل ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ماركسيستي مانند لويي آلتوسر Ùˆ لوچو كولتي اين بوده است كه آنان در آغاز سرسختانه منكر هر گونه ارتباطي ميان ماركسيسم Ùˆ هگليانيسم Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ اند ÙˆØØªÙŠ Ø§Ø¯Ø¹Ø§ ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند كه ماركس مخال٠و منتقد سرسخت Ù‡Ú¯Ù„ بوده است. ولي آنان بتدريج ناگزير شده اندكه بپذيرند ميان انديشۀ ماركس Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ ارتباطي ارگانيك وجود دارد. البته بسياري از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ماركسيست آلماني زبان از همان آغاز پيوند انديشۀ ماركس را با Ù‡Ú¯Ù„ تصديق Ùˆ تاييد ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ اند. رومان روزدولزكي در اثر خود شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ ÙƒØªØ§Ø¨ سرمايۀ ماركس ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«اين ØÙ‚يقت [يعني ارتباط انديشۀ ماركس با Ù‡Ú¯Ù„] براي معاصران ماركس كه آموزش ÙلسÙÙŠ داشتند كاملاً روشن بود. به همين دليل لاسال كتاب ماركس درآمدي بر انتقاد از اقتصاد سياسي را با پديدار شناسي Ø±ÙˆØ Ø§Ø«Ø± Ù‡Ú¯Ù„ مقايسه ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ ماركس را«ريكاردويي كه سوسياليست وهگلي كه اقتصاددان شده است» Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø®Øª Ùˆ او را Ù…ÙŠâ€Ø³ØªÙˆØ¯. ماركس در يكي از نامه هاي خود ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«انديشۀ من دچار تØÙˆÙ„ات نيكويي شده است؛ تماميâ€Ù†Ø¸Ø±ÙŠÛ€ سود را(به صورتي كه قبلاً تصور Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù‡ است) به دور ريخته ام. از ØØ³Ù† Ø§ØªÙØ§Ù‚ در روش بررسي نظریۀ سود،در كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ تورقي كرده ام.»( 9 )
اگر تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بر كتاب سرمايۀ ماركس را Ùقط Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† در چند پانوشت مشاهده كرد؛ بر عكس گروندريسه را بايد اثري شناخت كه ارجاع به Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ بويژه به كتاب علم منطق او بسيار است.(صر٠نظر از اينكه Ù‡Ú¯Ù„ چگونه به طور راديكال واژگونه Ùˆ ماترياليستي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.) انتشار گروندريسه به اين معني است كه منتقدان آكادميك ماركس ديگر Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ درباره او سخن گويند مگر آنكه نخست درباره روش او Ùˆ ارتباط اين روش با Ù‡Ú¯Ù„ پژوهش كنند.» (10 )
پس نخست در مورد نظام Ù‡Ú¯Ù„ Ú†Ù†Ø¯ÙƒÙ„Ù…Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ú¯ÙˆÙŠÙŠÙ…. ارنست كاسيرر در جلد چهارم كتاب مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«نظام Ù‡Ú¯Ù„... در تاريخ،تØÙ‚Ù‚ Ùˆ بيان ØÙ‚يقي ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ Ø±Ø§ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ كه Ø±ÙˆØ Ø§Ø² سرشت Ùˆ منابع خويش داراست. Ù‡Ú¯Ù„ در اينجا خواستۀ مثبتي را عرضه Ù…ÛŒ كند كه بر اثر آن به منطق«علوم انساني» ØªØØ±ÙƒÙŠ Ø¨Ø³ÙŠØ§Ø± نيرومند Ùˆ پايدار بخشيده شد. اما نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو علوم طبيعي نه تنها چنين ثمراتي را به بار نياورد بلكه بر عكس، او Ùˆ پيروان Ùˆ جانشيانش را به چنان اشتباهاتي انداخت Ùˆ موجب چنان ادعاهايي شد كه ÙلسÙÛ€ انگارشی را در چشم پژوهشگران تجربي بي ارج كرد، Ùˆ در همين نقطه نخستين ØÙ…لات تØÙ‚ير كننده به ÙلسÙÛ€ انگارشی صورت Ú¯Ø±ÙØª.»(11 )
Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ كاربرد نظام Ù‡Ú¯Ù„ در قلمرو اقتصاد نيز ماركس را به دام خطاهايي انداخت كه براي بسياري از ملتها شوربختي به بار آورد. ولي چرا ÙيلسوÙÙŠ مانند لوچو كولتي از Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ† منشا هگلي ماركسيسم سراسيمه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŸ بهتر است پاسخ آن را از بند تو كروچه،Ùيلسو٠ايتاليايي(1866-1952) بشنويم. وي در مقاله اي با عنوان«ماترياليسم تاريخي ماركس Ùˆ ادعاي او در مورد ارتقاي كمونيسم از اتوپيا به علم»(سال انتشار1947) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«ماركس بخش كهنه Ùˆ ناز Ù„ تر نظام Ù‡Ú¯Ù„ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªØ› يعني بخشي كه از الهيات نشئت ÙŠØ§ÙØªÙ‡ بود. وي عملاً بقيۀ نظام Ù‡Ú¯Ù„ را كنار گذاشت. به سخن ديگر ماركس دقيقاً آن بخش از نظام Ù‡Ú¯Ù„ را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØª كه انتقاد ÙلسÙÙŠ مدرن بر اساس بيش از يك قرن Ø¨ØØ« Ùˆ كنكاش عقلي آن را مردود شمره بود.»(12 )
پس علت سراسيمگي لوچو كولتي Ùˆ امثال او كه خود را ماترياليست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ اين است كه مادر ماركسيسم، الهيات Ù‡Ú¯Ù„ است. ديالكتيك تاريخ از ديدگاه Ù‡Ú¯Ù„ سير خدا در زمان است. اين ديالكتيك را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† از سير خدا جدا كرد؛ يعني ايدۀ مطلق Ù‡Ú¯Ù„ را به هيچ وجه Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† به شيوۀ توليد اقتصادي تبديل كرد. بنابراين ادعاي ماركس كه ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ماترياليستي كرده ادعاي باطلي است. منطق ديالكتيكي Ù‡Ú¯Ù„ به اعترا٠خود Ù‡Ú¯Ù„ در Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± علم منطق«نمايش خدا» در ذات جاودانش است(13 ). درباره سرشت منطق Ù‡Ú¯Ù„ در زير بيشتر سخن خواهيم Ú¯ÙØª. كروچه در مقاله ياد شده ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«من ميâ€ÙƒÙˆØ´Ù… تا نشان دهم كه مباهات ماركس به اينكه كمونيسم را«از اتوپيابه علم» ارتقا داده است، Ùˆ اين ادعا را تعداد بي شماري از پژوهشگران پيرو او نيز تكرار كرده اند، ØªÙˆÙ‡Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠØ´ نيست؛ Ùˆ همچنان كه Ú¯ÙØªÙ‡ شد از پذيرش غير انتقادي Ø·Ø±Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚ÙŠ Ùˆ تاريخي Ù‡Ú¯Ù„ از سوي او ناشي شده است. من نشان خواهم دادكه ادعاي] Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù† ماركسيسم[ بي پايه است زيرا ماركس تا اعماق ذهن خود يك اتوپيايي بود Ùˆ يك اتوپيايي باقي ماند. اتوپيا دقيقاً چيست؟ Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ اتوپياي امروز تاريخ ÙØ±Ø¯Ø§Ø³ØªØ› پس اتوپيا به اين معني ØµØ±ÙØ§Ù‹ امكان Ø¨Ø§Ù„Ù‚ÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه تØÙ‚Ù‚ آن مستلزم وجود شرايطي است كه شايد در آينده به وجود آيند. اتوپيا به طور اخص به معني ناكجا(nowhere) است؛ به سخن ديگر چيزي است كه در هر تاريخي Ùˆ در هر گونه شرايط تاريخي«بيرون از تاريخ» قرار دارد. اتوپيا تاريخ را،كه عبارت از ØØ±ÙƒØª Ùˆ ديالكتيك تقابلهاست. با متمايل كردن آن به سوي هدÙÙŠ ثابت وايستا Ù†ÙÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هر گونه تلاشي براي بيرون راندن تقابلها از تاريخ بيهوده است وهر نوع Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙŠ Ø§Ø² تاريخ كه تقابلها را سركوب كند، Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙŠ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‚Ø¶ Ùˆ درون تهي يا اتوپيايي است.
ادامۀ مطلب در بخش بعدی ارائه می شود