یدالله موقن -------- ÙØ±Ù… اندیشه اسطوره ای - 2
انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‡Ù…Ø§Ù† اندازه با Ù…Ùهوم عينيت از انديشه ÛŒ علمي متمايزâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه با Ù…Ùهوم خود از علّيت؛ زيرا Ù…Ùهوم عينيت Ùˆ Ù…Ùهوم علّيت يكديگر را مشروط â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. ÙØ±Ù… انديشه ÛŒ علّي ÙØ±Ù… تÙكر عيني Ùˆ به عكس ØŒ ÙØ±Ù… انديشه ÛŒ عيني ÙØ±Ù… تÙكر علّي را معينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. علم درآميختگي Ùˆ درهم Ùˆ برهمي ادراك های ØØ³ÙŠ Ø±Ø§ به نظم Ùˆ ترتيب تØÙˆÙŠÙ„â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ در آن رويدادهاي همانند، طبق قوانين كلي رويâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. Ø§Ø¨Ø²Ø§Ø±â€Ø§ÙŠÙ† تØÙˆÙŠÙ„ØŒ علّيت است. انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ طور طبيعي رابطۀ علت Ùˆ معلولي راâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯
ولي بينش ما را از نقش علّيت،به منزلۀ امري غير شخصي،مكانيكي وقانون مانند،درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. درواقع Ù…Ùهوم علّيت يكي ازاركان انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª Ùˆ جهان Ù€ پيدايي هاي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ú¯ÙˆØ§Ù‡ÙŠ Ø¨Ø±â€Ø§ÙŠÙ† مدعاست.اين جهان Ù€ پيداييâ€Ù‡Ø§ بر آنند تا از طريق Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙƒÙ‡ كلاًخصلتي تبیینی دارند، به پرسش منشا جهان Ùˆ زايش خدايان پاسخ گويند Ùˆ نيز بر آنند تا براي پيدايش بعضي چيزها مانند خورشيد، ماه، بشر Ùˆ برخي از انواع جانوران Ùˆ گياهان«تبييني» ارائه دهند. اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ÙƒÙ‡ درباره كش٠آتش،پيدايش خط Ùˆ آموزش Ùنون كشاورزي Ùˆ طرز تهيه پوشاك Ùˆ شيوه ساختن خانه Ùˆ Ù†Ø¸Ø§ÙŠØ±â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³ØªØŒ به همين گروه از اساطير Ù…ØªØ¹Ù„Ù‚â€Ø§Ù†Ø¯. Ø²ÙŠØ±Ø§â€ØŒØ§ÙŠÙ† اسطورهâ€Ù‡Ø§ نيزâ€Ù…يراث ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø±Ø§ دستاورد قهرمانان يا منجيان(مانند جمشيد،تهمورث، هوشنگ Ùˆ ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† در Ø§Ø³Ø§Ø·ÙŠØ±â€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ÙŠ)â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. اما ØªÙØ§ÙˆØªâ€Ù…يان علّيت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ¹Ù„Ù‘ÙŠØª علمي به تقابل Ù…Ùهوم عينيت در انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ùˆ در انديشه ÛŒ علمي بازâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. بنابر نظر كانت،اصل علّيت اصلي تركيبي براي تهجي پديدارهاست كه از طريق آنâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† پديدارها را به صورت تجربه قرائت كرد. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† تركيب علّي، مانندتركيبي كه در Ù…Ùهوم عينيت ساختهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مستلزم تØÙ„يل خاصي است.Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ دوباره تركيب Ùˆ تØÙ„يل لازم Ùˆ ملزوم Ùˆ مكمل يكديگرند. نقص اساسي Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ Ù‡ÙŠÙˆÙ… Ùˆ انتقاد Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ Ø§Ùˆ از Ù…Ùهوم علّيت، آن Ø¨ÙˆØ¯ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† نقش تØÙ„يلي را (پيش از برقراري رابطه علي) نشناخت. بنابر نظر هيوم،علّيت از مجاورت دو شيء( يا دو رويداد) در يك مكان يا از توالي زماني پديدار شدن آن ها ØØ§ØµÙ„â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه دو رويداد يا دو شيء مكرراً با هم ظاهر شوند سرانجام، باâ€Ù…يانجيگري«تخيل»، رابطۀ مجاورت ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ ÙŠØ§ توالي زماني به رابطۀ علت Ùˆ معلول تبديلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. به سخن ديگر،اگر دو شيء يا دو رويداد در كنار هم در ÙØ¶Ø§ØŒÙŠØ§ در پي هم در زمان، ظاهر شوند آگاهي ما اولي را «علّت» Ùˆ دومي را«معلول» آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† نوع عليت،كه هيوم منشا آن را كش٠كرده است،در واقع علّيت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª نه علّيت علمي.(شايد Ø°ÙƒØ±â€Ø§ÙŠÙ† نكته Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ بيâ€Ù…وردنباشد كه رابطه علّي كه ماركسâ€Ù…يان پديدارهاي اجتماعي برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ دقيقاً رابطه علّي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª.)
شناخت Ø¹Ù„Ù…ÙŠØŒÙ…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… علّي Ùˆ اØÙƒØ§Ù… خود را دقيقاً از طريق ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ÙŠ Ù…ØªÙ‚Ø§Ø¨Ù„ با آنچه هيوم توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ به دستâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… واØÙƒØ§Ù…ØŒÙ…ØØªÙˆÙŠØ§ØªÙŠ Ø±Ø§ كه در تاثر ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ مجاور يكديگرند،از هم جدا Ùˆ سپس آنها را تØÙ„يلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ به شرايط پيچيدۀ مختل٠ارتباط â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ادراك ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ØŒØ¨Ù‡ دنبال ØØ§Ù„ت خاصA در Ù„ØØ¸Ù‡ A1 ØØ§Ù„ت B در Ù„ØØ¸Û€ A2â€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. اما،صرÙنظر Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† توالي اغلب چگونه تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ§ÙŠÙ† توالي زماني خود به خود Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† تصور منجر Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ A «علت» B است؛ مگر آنكه Ù…ÙÙ‡ÙˆÙ…â€ Ù…ÙŠØ§Ù†Ø¬ÙŠÚ¯Ø±Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…Ø¯Ø§Ø®Ù„Ù‡ كند. انديشه ÛŒ علمي از ØØ§Ù„ت A عامل ويژه Ø¢Ù„ÙØ§ را جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آن را به عامل بتا در B پيوندâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. â€Ø§ÙŠÙ† موضوع كه Ø¢Ù„ÙØ§ Ùˆ بتا در Ø±Ø§Ø¨Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¶Ø±ÙˆØ±ÙŠ يعني رابطه علت Ùˆ معلول،رابطه«شرط» Ùˆ «مشروط»، نسبت به يكديگر قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ به طور Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ÙŠ از تعدادي ادراك های ØØ³ÙŠ Ø¨Ù‡ دست Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯.Ø¹Ù„Ù…â€Ø§ÙŠÙ† ØÙƒÙ… را مجدداًâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢Ø²Ù…ايد؛ يعني Ø¨Ø§â€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯Â« شرط» يا علت Ù…ÙØ±ÙˆØ¶â€ØŒÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ معلول مرتبط با آن ظاهر شود. آزمايش Ùيزيكي،كه اØÙƒØ§Ù… علّي در Ùيزيك نهايتاً بدان ÙˆØ§Ø¨Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ هميشه بر تØÙ„يل Ùˆ تجزيۀ يك پديدار به شرايط مختل٠و به لايهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ú¯ÙˆÙ†Ø§Ú¯ÙˆÙ† نسبتها متكي است.Ùˆ يكي رويداد ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ â€“ زماني،كه در آغاز به صورت ØªØ§Ø«Ø±ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ ارائه شده بود، از طريق تØÙ„يل مداوم،معنايي تازهâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه مهر Ùˆ نشان يك رويداد علي را با خود دارد. آن رويداد ويژه ديگر ØµØ±ÙØ§Ù‹ رويدادي جزئي نيست بلكه وسيلۀ انتقال Ùˆ بيانگر قانوني جامع Ùˆ جهانشمولâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انقباض پاي قورباغه در آزمايشگاه گالواني،خود به خود به منزله رويدادي تØÙ„يل نشده،نيروي جديد«گالوانيسم» را اثبات نميâ€ÙƒØ±Ø¯. گالوانيسم از طريق ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ تØÙ„يلي- منطقي، كه با انقباض پاي قورباغه ارتباط داشت، اثبات شد. روابط علت Ùˆ معلولي كه علمâ€Ù…يان پديدارها برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ ثبت Ùˆ تكرار دادهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ØØ³ÙŠ Ùˆ تجربي نيست، بلكه برعكس،رابطه علّي، مجاورت صر٠تجربي عناصر را بر همâ€Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯Ø› يعني Ù…ØØªÙˆÙŠØ§ØªÙŠ Ø±Ø§ كه در وجود تجربي شان در كنار يكديگرند طبق «شالوده» Ùˆ «ذات» شان از يكديگر جدا Ùˆ تÙكيكâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ وعناصري را كه ازديدگاه تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ از يكديگر دورند،براي ساخت Ù…Ùهومي واقعيت،به يكديگر نزديك Ùˆ مرتبط†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. نيوتن از همين طريق به كش٠قانون جاذبه عمومي توÙيق ÙŠØ§ÙØª. او سه گروه از پديدارهايي را كه از نظر مشاهدات ØØ³ÙŠ ÙƒØ§Ù…Ù„Ø§Ù‹ با يكديگر Ø¨ÙŠâ€Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø· بودند به هم مرتبط كرد:1) سقوط آزاد اجسام
2) ØØ±ÙƒØª سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد
3) تناوب جز و مد.
انديشۀ علمي به طور انتزاعي عاملي ويژه را از كليتي پيچيده به منزله«شرط» يا«علت» بيرونâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø¯ Ùˆ Ø¨Ø±Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† كار از جهان تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ ÙØ§ØµÙ„Ù‡â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯Ø› ØØ§Ù„ آنكه انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†ÙŠ جهان پديدارها باقيâ€Ù…ÙŠâ€Ù…اند. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو چنانچه دو شيء يا دو پديدار در مكاني ÙˆØ§ØØ¯ در كنار هم ظاهر شوند يا Ø§Ø²â€ Ù„ØØ§Ø¸ زماني به دنبال يكديگر قرار گيرند،انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙŠÙƒÙŠ را«علت» Ùˆ ديگري را«معلول»â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. مثلاً جانوراني را كه در ÙØµÙ„ معينی ديدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ عموماً به منزله آورندگان» آن ÙØµÙ„ و«علت» آن در نظرâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. در آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ اين پرستو است كه تابستان راâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. در تخيل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙŠÙƒ كل پيچيده، متشكل از اجزا نيست بلكه يك كل تÙكيك ناشدني است.â€Ø§ÙŠÙ† كل را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† به عناصر يا عوامل جداي از يكديگر، بويژه به عينيت Ùˆ ذهنيت،تجزيه كرد.اما وظيÙÛ€ Ù…Ùهوم علمي علّيت ØµØ±ÙØ§Ù‹ «تركيب» يا مرتبط كردن عناصري كه در ادراك ØØ³ÙŠ ØØ¶ÙˆØ± دارند نيست بلكه برعكس ،نخستين وظيÙÙ‡ آن متعين ÙƒØ±Ø¯Ù†â€Ø§ÙŠÙ† عناصر است. تا هنگامي ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† عناصر متعين نشده باشند، آگاهي علمي- تجربی ÙØ§Ù‚د لوازم لازم برای جدا کردن عناصر مختل٠و تÙکیک قلمرو اشیای گوناگون خواهد بود Ùˆ به دنبال آن هر گونه استنتاج علی ناممکن خواهد شد.
Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ تÙکر علمی اساسا درپی استقراررابطه ای روشن وقطعی میان«علت های »خاص Ùˆ «معلول های» خاص است؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای اگر هم به جستجوی علت چیزی بر آید خود را آزاد Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ ازمیان علت های متعددی Ú©Ù‡ به نظرش Ù…ÛŒ رسد یکی را برگزیند؛ زیرا در این نوع اندیشه هر چیزی Ù…ÛŒ تواند از هرچیزی ناشی شود؛ چون هرچیزی Ù…ÛŒ تواند در ارتباط مکانی یا زمانی با هر چیز دیگری قرار گیرد. اندیشۀ علمی، امرواقع تغییر را بررسی Ù…ÛŒ کند؛ ولی اصولا با تبدیل یک Ø´ÛŒ به Ø´ÛŒ دیگر کاری ندارد Ùˆ این تبدیل را Ùقط در صورتی ممکن Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ بیانگر قانونی Ú©Ù„ÛŒ باشد Ùˆ بر نسبت های تابعی (Ùونکسیونل) Ùˆ دترمینان های (تعینگرهای) معینی استوار باشد.توابع ریاضی Ùˆ دترمینان هایی Ú©Ù‡ بتوان آنها را به گونه ای مستقل از این "جا" Ùˆ "اکنون" Ùˆ اشیای موجود در این "جا" Ùˆ "اکنون" معتبر دانست. برعکس، دگردیسی اسطوره ای همواره چیزی جز ثبت یک واقعۀ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ نیست، تبدیل یک مادۀ ملموس Ùˆ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ به مادۀ ملموس Ùˆ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ دیگر است. مثلا در بعضی اساطیر آمده است Ú©Ù‡ کیهان مانند ماهی از اعماق دریا بالا آمد یا از کالبد سنگ پشتی ساخته شد. زمین از لاشه جانوری عظیم Ùˆ خورشید از سنگی بزرگ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØª. انسان از صخره یا از درخت Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شد. همه این تبیین های اسطوره ای Ú©Ù‡ نامتجانس، Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùˆ ÙØ§Ù‚د قانون Ùˆ قاعده به نظر Ù…ÛŒ آیند، Ø±Ù‡ÛŒØ§ÙØªÛŒ ÙˆØ§ØØ¯ را به جهان نشان Ù…ÛŒ دهند. در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÚ©Ù… علّی علمی، یک پدیدار را به عناصر پایدار تجزیه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا آن را از طریق ترکیب مجدد همین عناصر Ùˆ تاثیر متقابل آنها Ùˆ پیوند پایدارشان درک کند؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای به Ú©Ù„ تÙکیک نشده Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ خود را با تصویر کردن سیر آنچه Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است خرسند Ù…ÛŒ کند. شاید در این سیر بعضی جنبه ها تکرار شوند؛ اما در اندیشه ÛŒ اسطوره ای جایی برای جستجوی قاعده یا شرایط صوری Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ کننده Ùˆ ممیزی کننده وجود ندارد.
شاید اظهار این مطلب تناقض آمیز باشد Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای بیش از اندیشۀ علمی پایبند اصل علّیت است. تÙکر اسطوره ای هرگز نمی پذیرد Ú©Ù‡ رویدادی ممکن است است بر ØØ³Ø¨ Ø§ØªÙØ§Ù‚ رخ دهد. وقوع ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای طبیعی مانند زلزله، بیماری یا مرگ هرگز Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ نیست بلکه علل واقعی آنها جادوست؛ بویژه مرگ هرگز به خودی خود واقع نمی شود بلکه بر اثر جادوی دشمن پیش Ù…ÛŒ آید. مثلا اگر شخصی بر اثر اصابت نیزه کشته شد، علت واقعی مرگ او زخم نیزه نبوده بلکه علتش جادوی دشمن بوده است.
در اینجا دوباره مشاهده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ اساس اختلا٠و تباین علم واسطوره، ÙØ±Ù… ویژۀ تبیین علّی است نه Ù…Ùهوم علّیت. آگاهی Ù…Ùهومی Ùˆ آگاهی اسطوره ای اهرم تبیین را در نقاط کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ قرار Ù…ÛŒ دهند. علم به این قانع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واقعه ای Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ در ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان را به منزله موردی ازقانونی عمومی درک کند. اما دیگرنمی پرسد چرااین واقعه دراین «جا »و « اکنون » Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است؟ بر عکس،آگاهی اسطوره ای هرواقعه را Ù…Ù†ØØµØ±Ø¨Ù‡ ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را چنین تبیین Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ واقعه ÛŒ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ بر اثر ارادۀ یک شخص رخ داده است، یعنی هنگامی Ú©Ù‡ به جستجوی علت Ù…ÛŒ پردازد، در Ù¾ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† چرا وچگونه نیست بلکه در جستجوی شخص است. چون در نظرش جهان پدیدارها به منزلۀ تو است؛ بنابراین انتظار ندارد Ú©Ù‡ قانونی غیر شخصی بیابد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ را ØªØØª قاعده Ùˆ انتظام قرار دهد. گرچه Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… علّی علمی در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ تعین امر ویژه هستند Ùˆ بدین منظور، هم متعددو متمایز از یکدیگرند Ùˆ هم مکمل یکدیگر، Ùˆ یک دیگر را نیز متعین Ù…ÛŒ کنند با این همه آنها همیشه برای نامتعین بودن جبنه هایی از امر ویژه قلمروی قائل اند. زیرا Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… به سبب سرشت انتزاعی Ùˆ ایده آل(یا صوری) خود نمی توانند همه جنبه های یک پدیدار یا شیء ملموس را بیان کنند. از این رو برای بررسی یک پدیدار یا یک شیء Ù…ÛŒ باید در وضعیت آن Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل هایی صورت گیرد تا موردی از یک قانون عمومی گردد. علم هر امر جزئی را ØªØØª یک امر Ú©Ù„ÛŒ قرارمی دهد؛ اما نمی تواند ØµØ±ÙØ§ از این امر Ú©Ù„ÛŒ آن امر جزئی را استنتاج کند. ØØªÛŒ «قوانین ویژه ÛŒ طبیعت» چیزی تازه Ùˆ خاص عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تقابل با اصل عمومی علیت است. گرچه آنها تابع اصل علیت هستند Ùˆ زیر دست آن قرار Ù…ÛŒ گیرند اما اصل علیت نمی تواند ÙØ±Ù…ول ملموس آنها را وضع کند ونیز نمی تواند آنها را متعین سازد.
در این جا اندیشۀ علمی Ùˆ علوم طبیعی با مسالۀ «امر تصادÙی» روبه رو Ù…ÛŒ شوند. در این ارتباط امر تصادÙÛŒ به معنی Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù از قانون Ú©Ù„ÛŒ نیست بلکه بدین معنی است Ú©Ù‡ گرچه امر تصادÙÛŒ به Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل این قانون Ú©Ù„ÛŒ متکی است،اما ØµØ±ÙØ§ از آن قابل استنتاج نیست. اگر اندیشۀ تئوریک علمی بخواهد به طریقی این عنصر را Ú©Ù‡ از دیدگاه قانون عمومی علّیت، امر تصادÙÛŒ است، درک کند Ùˆ آن را متعین سازد، همانگونه Ú©Ù‡ کانت در اثر خویش "نقد قوه داوری" به ØªÙØµÛŒÙ„ بیان کرده است، Ù…ÛŒ باید به مقوله دیگری متوسل شود. اصل علّیت Ù…ØØ¶ اکنون جای خود را به اصل غایت(یا هدÙ) Ù…ÛŒ دهد. آنچه را دارای هد٠و غایت Ù…ÛŒ دانیم، در واقع ØªØØª قانون در آوردن امر تصادÙÛŒ است.
اما اسطوره از همان آغاز، وقوع هر پدیداری را دارای غایت Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ براثرعمل ارادی یک ایزد یا یک دیو واقع Ù…ÛŒ شود ومعتقد است Ú©Ù‡ نیروهای طبیعت چیزی جز بیان ارادۀ خدایان یا شیاطین نیستند. این اصل برای تÙکر اسطوره ای منبع نوری است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ واقعیت پرتو Ù…ÛŒ اÙکند Ú©Ù‡ بی آن درک جهان برایش امکان پذیر نیست. برای اندیشۀ علمی درک یک واقعه چیزی نیست جز تØÙˆÛŒÙ„ آن به برخی شرایط Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قرار دادن آن ØªØØª مجموعه ای از قوانین Ùˆ شرایط پیچیده Ùˆ جهانشمول Ú©Ù‡ طبیعت نامیده Ù…ÛŒ شود. مثلا واقعۀ مرگ یک انسان هنگامی درک Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بتوان در این مجموعه شرایط Ùˆ قوانین بدان جایی داد؛ به سخن دیگر، بر اساس شرایط Ùیزیولوژیک ØÛŒØ§ØªØŒØ¨ØªÙˆØ§Ù† مرگ را امری ضروری Ùˆ ناگزیر دانست. اما اگراسطوره ضروری بودن ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ جهانشمول طبیعت را تصدیق کند باز هم آگاهی اسطوره ای، مرگ را امری تصادÙÛŒ Ù…ÛŒ شناسد. زیرا این تبیین علمی آنچه را مورد توجه Ùˆ علاقه ÛŒ اندیشه ÛŒ اسطوره ای است، ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ù…ÛŒ دهد، یعنی این نکته Ú©Ù‡ چرا این شخص باید در این «جا» Ùˆ «اکنون »بمیرد؟ بنابراین مرگ این شخص واقعه ای Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ است Ùˆ Ùقط در صورتی Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به چیزی Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ تØÙˆÛŒÙ„ کنیم یعنی آن را عمل ارادی شخص دیگری بدانیم. شناخت علمی متمایل به این است Ú©Ù‡ آزادی عمل را ØªØØª قانون علّیت درآورد. اما اسطوره برای متعین کردن رویدادها، آنها را به آزادی عمل یک شخص تØÙˆÛŒÙ„ Ù…ÛŒ کند. اگر آب رودخانه بالا نمی آید،از نظر اندیشۀ اسطوره ای نباریدن باران در کوه های دوردست علت این مصیبت نیست بلکه علت این است Ú©Ù‡ آب رودخانه نمی خواهد بالا بیاید. رودخانه یا خدایان به یقین از دست مردمی Ú©Ù‡ زندگی آنان به طغیان آب رودخانه وابسته است خشمگین شده اند Ùˆ در Ù¾ÛŒ آنند Ú©Ù‡ به این طریق پیامی را به مردم برسانند. بنابراین به جای آوردن بعضی شعایر Ùˆ مناسک ضروری Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ دانیم هنگامی Ú©Ù‡ آب دجله بالا نمی آمد گودای پادشاه در پرسشتگاه Ù…ÛŒ خوابید تا در رویا دریابد Ú©Ù‡ معنی خشکسالی چیست. در مصر از زمان های بسیار قدیم Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹ آب رودخانه نیل را هر ساله ثبت Ù…ÛŒ کردند. با این وص٠هر سال،هنگامی Ú©Ù‡ آب رودخانه Ù…ÛŒ بایست بالا بیاید، ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† قربانی ها Ùˆ هدیه هایی به رودخانه تقدیم Ù…ÛŒ کرد. همراه با این قربانی ها Ùˆ هدیه ها Ú©Ù‡ به درون نیل پرتاب Ù…ÛŒ شد، سندی نیز بود Ú©Ù‡ در آن تعهدات نیل، یا به صورت ÙØ±Ù…ان یا به Ø´Ú©Ù„ پیمان، گنجانده شده بود.
اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین مسائل اجتماعی نیزهمین شیوه را به کار Ù…ÛŒ برد. ØØªÛŒ وقتی Ú©Ù‡ مانند مارکسیسم به این جهانی بودن Ùˆ علمی بودن تظاهر Ù…ÛŒ کند، باز نمی تواند جز در قالب تصاویر Ùˆ مبارزه میان نیروهای نیک Ùˆ بد بیندیشد. در اینجا نیز اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین هر رویداد اجتماعی، در Ù¾ÛŒ چگونگی وقوع آن ووابستگی Ùˆ ارتباط آن با ساختار آن جامعه Ùˆ وضع گذشته Ùˆ ØØ§Ù„ آن نیست، بلکه در جستجوی شخص بر Ù…ÛŒ آید: آیاارادۀ ابر قدرت خاور بر وقوع آن تعلق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است یا اراده ÛŒ جادوگر باختر؟ در این مورد نیز خصلت اسطوره ای تبیین های مارکسیستی – لنینیستی کاملا آشکار Ù…ÛŒ شود.
در ارتباط با ÙØ±Ù… علّیت اسطوره ای، به خصلت دیگری از جهان بینی اسطوره ای بر Ù…ÛŒ خوریم Ú©Ù‡ همواره مورد تاکید قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ آن عبارت از رابطۀ ویژه ای است Ú©Ù‡ اسطوره میان Ú©Ù„ یک Ø´ÛŒ مادی Ùˆ اجزای آن تصور Ù…ÛŒ کند. اگر تاریخ اندیشۀ علمی را مطالعه کنیم در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم علّیت ومقوله Ú©Ù„ Ùˆ جزء همگام با هم رشد کرده اند؛ زیرا هر دو به ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ تØÙ„یل تعلق دارند.اندیشۀ علمی Ú©Ù„ را متشکل از اجزا Ù…ÛŒ داند Ùˆ در واقع از طریق تعین همین اجزا به درک Ú©Ù„ نایل Ù…ÛŒ شود اما بینش اسطوره ای هم در اندیشه Ùˆ هم در عمل٠خود، میان Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ قائل نمی شود. Ú©Ù„ اجزا ندارد Ùˆ به آن ها تقسیم نمی شود. جزء بی واسطه خود Ú©Ù„ است؛ Ùˆ اسطوره نیز بر همین اساس عمل Ù…ÛŒ کند. از دیدگاه علم، Ú©Ù„ تنها مجموع اجزایش نیست بلکه عبارت از ارتباط متقابل اجزا ونیز ارتباط هر جزء با Ú©Ù„ است. Ú©Ù„ به معنی ÙˆØØ¯Øª همین ارتباط های دینامیک است Ú©Ù‡ هر جزء در آن مشارکت دارد Ùˆ در انجام دادن امور نیز سهیم است. در اینجا نیزاندیشۀ اسطوره ای در جهت متقابل ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù… تØÙ„یلی علّیت است نمی تواند میان Ú©Ù„ Ùˆ جزء ÙØµÙ„ ممیزی رسم کند؛ از این رو Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن را در هم ادغام Ù…ÛŒ کند Ùˆ سرنوشت همه آنهارا به هم گره Ù…ÛŒ زند.
شیوۀ کارکرد اندیشۀ اسطوره ای را نسبت به ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان نیز Ù…ÛŒ توان مطالعه کرد. اسطوره شهود توالی زمانی یا همزمانی را بر اساس شیوۀ تÙکر خود Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ù…ÛŒ کند. در هر دو ØØ§Ù„ت اندیشۀ اسطوره ای تجزیه Ùˆ تØÙ„یل واقعیت را به عوامل جزئی Ùˆ مستقل از یکدیگر Ùˆ نیزتجزیه آن را به شرایط جزئی، Ú©Ù‡ مبدا ØØ±Ú©Øª تÙکر علمی Ùˆ مشخصۀ شیوه نگرش آن است، به دور Ù…ÛŒ اÙکند. بنا بر بینشی Ú©Ù‡ اساس جادوی همدلانه به شمار Ù…ÛŒ آید، همۀ چیزهایی Ú©Ù‡ در ÙØ¶Ø§Ù…جاور یکدیگر بوده اند یا از ماده ای ÙˆØ§ØØ¯ به وجود آمده اند، یا میانشان پیوندی Ú©Ù„ÛŒ یا رابطه ای علّی وجود دارد. بنابراین اگر کسی ته ماندۀ غذا یا استخوان های گوشتی را Ú©Ù‡ خورده است به ØØ§Ù„ خود رها کند در معرض خطراتی جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. زیرا هر Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ú©Ù‡ برای آنها رخ دهد برای غذایی Ú©Ù‡ جذب بدن او شده است نیز روی Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای، بی اعتنا به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùیزیکی Ùˆ مکانی، رابطه ای همدلانه میان اجزای یک Ø´ÛŒ(در مثال بالا غذا) تصور Ù…ÛŒ کند. این رابطه همدلانه، تجزیه Ùˆ تقسیم ارگانیسم بدن را به اجزای مختل٠و تعیین نقش آنها را برای خود Ùˆ برای Ú©Ù„ بی مورد Ù…ÛŒ داند. هر جزئی از بدن مثلا ناخن یا یک تار مو با دیگر اعضای بدن Ùˆ نیز با Ú©Ù„ آن Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ùˆ همتراز است. کار اعضای بدن بر اساس شرایط آنها تعیین نمی شود Ùˆ نقش Ùˆ وظیÙÙ‡ آنها شناخته Ùˆ طبقه بندی نمی گردد. همانگونه Ú©Ù‡ اجزای بدن بر اساس کار Ùˆ اهمیت خود از یکدیگر متمایز نمی شوند؛همان طور نیز تعین زمانی یعنی Ù„ØØ¸Ø§Øª ویژه زمان Ù‡Ø±ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ عینی نیز براساس اهمیت علّی آنها از یکدیگرمتمایز نمی گردند. گاهی نیزمیان علت ومعلول ÙØ±Ù‚ÛŒ نیست Ùˆ این دو Ù…ÛŒ توانندجای یکدیگررا بگیرند. اگر جنگجویی به وسیله ÛŒ نیزه ای زخمی شد برای تسکین سوزش زخم، مرهم را بر نیزه Ù…ÛŒ مالند یا آنکه نیزه را در جایی خنک Ù…ÛŒ آویزند!
از دیدگاه علم، یک چیز هرگز به سادگی علت چیز دیگری شناخته نمی شود؛ بلکه تاثیر آن بر چیز دیگر ØªØØª شرایط مشخص Ùˆ بویژه در Ù„ØØ¸Ù‡ زمانی کاملا معین صورت Ù…ÛŒ گیرد. رابطۀ علت Ùˆ معلول آن قدرها رابطۀ میان اشیاء شمرده نمی شود بلکه بیشتر رابطۀ میان تغییراتی به شمار Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ میان اشیای معینی در زمان هایی خاص به وجود Ù…ÛŒ آید. با Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª علم Ùˆ از طریق توجه به همین سیر زمانی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تغییر وتجزیه آن به مراØÙ„ مختل٠و کاملا متمایز Ùˆ متعین کردن هر مرØÙ„Ù‡ از ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ روابط علت Ùˆ معلول بیش از پیش پیچیده Ùˆ میانجیگرانه Ù…ÛŒ شوند. نیزه ØŒ دیگر علت زخم شناخته نمی شود؛ آنچه Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ این است Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ معینی مانند t1 نیزه در بدن ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود Ùˆ تغییری مشخص در آن به وجود Ù…ÛŒ آورد. این تغییر در زمان های t2 Ùˆ t3 Ùˆ ... تغییرات معین دیگری را در ارگانیسم در Ù¾ÛŒ دارد Ú©Ù‡ همه آنها را Ù…ÛŒ باید به منزلۀ شرایط لازم Ùˆ ویژه برای ایجاد زخم در نظر Ú¯Ø±ÙØª. از آنجا Ú©Ù‡ اسطوره Ùˆ جادو هیچ جا به چنین تجزیه Ùˆ تØÙ„یلی دست نمی زنند، در نتیجه، هیچ گونه مانع خاصی میان اجزای یک Ú©Ù„ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ یا Ù„ØØ¸Ø§Øª زمان نمی بینند. از این رو جادوی همدلانه از ÙØ±Ø§Ø² همه ØªÙØ§ÙˆØª های ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ یا زمانی Ù…ÛŒ گذرد. مثلا جدایی Ùیزیکی یا ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ جزء از Ú©Ù„(مانند جدایی ناخن یا تار مو از بدن) موجب نمی شود Ú©Ù‡ رابطۀ علت Ùˆ معلول را میان آنها از بین ببرد Ùˆ به همین شیوه «پیش از»و« پس از» و« زودتر» و« دیرتر» نیز با یکدیگر آمیخته Ù…ÛŒ شوند. تنش میان عناصری Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ùˆ زمانی از یکدیگر جدا هستند در هویت ساده علّیت جادویی Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود.
بینش مادی Ùˆ ملموس اندیشۀ اسطوره ای در خصوص عمل نیز در خور توجه است. تØÙ„یل منطقی- علّی عمل اساسا به تجزیه آن به ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯Ù‡Ø§ÛŒ بسیط Ùˆ جدا معطو٠است. اما ØØªÛŒ جایی Ú©Ù‡ بینش اسطوره ای توجه خود را به ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ (= پروسه) معطو٠می کند در جستجوی منشا Ùˆ تکوین بر Ù…ÛŒ آید Ùˆ این« تکوین» را با ماده ای عادی وملموس ارتباط Ù…ÛŒ دهد . به سخن دیگر، اسطوره ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ عمل را تنها به منزله تبدیل یک ماده به ماده دیگر Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ در Ù…ÛŒ یابد. در تØÙ„یل علمی، سیر همیشه از شیء به شرط Ùˆ از ادراک ØØ³ÛŒ Ùˆ مادی به ادراک تابعی Ùˆ کارکردی(= Ùونکسیونل)است؛ اما در بینش اسطوره ای Ùˆ جادویی، تغییر Ø¯Ø±Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Û€ ادراک مادۀ ساده Ù…ØØµÙˆØ± Ù…ÛŒ ماند. شناخت علمی هر Ú†Ù‡ پیشتر رود، خود را بیش از پیش به تØÙ‚یق در چگونگی تغییر Ùˆ ÙØ±Ù… ضروری آن Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ کند. اما اسطوره ØµØ±ÙØ§ پیرامون« از کجا» و« به کجا» پژوهش Ù…ÛŒ کندو«از کجا» و« به کجا» را نیز به Ø´Ú©Ù„ اشیای مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند. در اینجا علیت، نسبتی میانجیگرانه یا هستی یی مستقل نیست Ú©Ù‡ با قرار دادن خود میان عناصر خاص، آنها را تجزیه یا ترکیب کند. اسطوره، تغییر را چیزی نمی داند جز دگردیسی شیء معمولی Ùˆ ملموس به شیء معمولی Ùˆ ملموس دیگر. Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ اندیشۀ Ù…Ùهومی رشته ای پیوسته از رویدادها را به علت ها Ùˆ معلول ها تقسیم Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب شیوۀ تغییر Ùˆ قاعده این تغییر را مطالعه Ù…ÛŒ نماید. اسطوره چنانچه بتواند آغاز Ùˆ پایان ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ دگردیسی را به روشنی از هم تمیز دهد، نیاز خود را برآورده Ù…ÛŒ بیند. برای نمونه Ù…ÛŒ توان به این اعتقاد مصریان قدیم اشاره کرد Ú©Ù‡ آسمان در آغاز بر زمین خوابیده بود(وضعیت آغازین)تا اینکه شو، خدای هوا، آن دو را از یکدیگر جدا کرد Ùˆ اکنون نیز میان آنها ØØ§ÛŒÙ„ است(وضعیت نهایی).مصریان آسمان را به Ø´Ú©Ù„ زنی نشان Ù…ÛŒ دادند Ú©Ù‡ دست های خود را گشوده Ùˆ به سوی زمین خم شده Ùˆ شو او را Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
خصلت در خور توجه دیگر اندیشۀ اسطوره ای سیال بودن آن است. بدین معنی Ú©Ù‡ برای رویدادی ÙˆØ§ØØ¯ علت هایی متناقض ارائه Ù…ÛŒ دهد. به دیگر سخن، اندیشۀ اسطوره ای پایبند اصل امتناع تناقض نیست Ùˆ تناقض گویی یکی از خصلت های اساسی آن است. (این موضوع مستلزم Ø¨ØØ« جداگانه ای است) مثلا Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ در اساطیر مصر، خورشید نخستین پادشاه مصر به شمار Ù…ÛŒ آید(وضعیت آغازین) اما اکنون در آسمان جای Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است(وضعیت نهایی). اندیشۀ اسطوره ای وضعیت آغازین Ùˆ نهایی را بدین گونه به هم متصل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ خورشید- خدا Ú©Ù‡ زمانی پادشاه مصر بود Ùˆ بر زمین جای داشت از دست بشر خسته شد، بنابراین، بر ماده خدای آسمان(یعنی نوت) نشست Ùˆ نوت خود را به Ø´Ú©Ù„ گاوی بزرگ در آورد Ùˆ بر ÙØ±Ø§Ø² زمین قرار Ú¯Ø±ÙØª. از آن هنگام خورشید در آسمان است. ولی پیش از آن دیدیم Ú©Ù‡ نوت، ماده خدای آسمان، به صورت زنی بود Ú©Ù‡ خدای هوا(شو) او را در آسمان Ù†Ú¯Ù‡ داشته بود.
در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ اندیشۀ علمی Ù…ÛŒ کوشد تا تمامی واقعیت را به نسبت های ریاضی تجزیه نماید Ùˆ از این راه آنها را درک کند؛ اندیشۀ اسطوره ای مسئله ÛŒ مربوط به منشاها را ØØªÛŒ با تØÙˆÛŒÙ„ نسبت های ناب، مانند گام های موسیقی یا سازمان کاست ها به جوهرهای مادی آغازین، ØÙ„ Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سبب همین ÙØ±Ù… اساسی اندیشۀ اسطوره ای، همه خواص Ùˆ ØµÙØ§Øª Ù…ÛŒ باید سرانجام هویتی مادی بیابند. مثلا ÙØ±Ù‚ میان برهمن (نگهبان دانش مقدس) وسپاهی Ùˆ «سودرا»(=کشاورزان یا کارگران) تنها بر اساس این ÙØ±Ø¶ Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آنان دارای جوهرهای مادی Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ هستند. یعنی برهمن از سر یا دهان برهما، سپاهی از بازوها وکشاورزان Ùˆ کارگران از پاهای او ساخته شده اند. در مارکسیسم نیز «بوژوازی»سرشت اهریمنی دارد Ùˆ «پرولتاریا» اهورایی. آن یک جهان را دوزخ کرده است Ùˆ این یک آن را بهشت خواهد کرد. اگر زنی نازا باشد علتش این است Ú©Ù‡ «کالبد بی ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ (تانو)» در درون اوست. درچنین تبیین های مادی وملموس تنش درونی اندیشۀ اسطوره ای آشکار Ù…ÛŒ شود؛ زیرا تخیل اسطوره ای از یک سو Ù…ÛŒ کوشد تا جهان را Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ کند Ùˆ با آن نیز به منزلۀ تو برخورد Ù…ÛŒ نماید، ولی از سوی دیگر همه ØµÙØ§Øª ÙˆÙØ¹Ø§Ù„یت ها Ùˆ ØØªÛŒ همه ØØ§Ù„ت ها ونسبت ها را به شالوده ای سخت ومادی منسوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ به نوعی مادی کردن Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª «اندیشه ها» Ùˆ «معنویات» Ù…ÛŒ پردازد.(Ùˆ این دقیقا همان کاری است Ú©Ù‡ مارکسیسم نیز انجام Ù…ÛŒ دهد. از این Ù„ØØ§Ø¸ نیز سرشت جادویی- اسطوره ای مارکسیسم آشکار Ù…ÛŒ شود.)
این سخن درست است Ú©Ù‡ اندیشه ÛŒ اسطوره ای Ù…ÛŒ کوشد تا با Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† رشته ای از پیوندها میان ØØ§Ù„ات آغازین ÙˆØØ§Ù„ت ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ین، نوعی پیوستگی میان علت Ùˆ معلول Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ اما ØØªÛŒ همین پیوندها نیز خصلتی مادی دارند. از دیدگاه علیت علمی- تØÙ„یلی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ÛŒ پایدار شناخته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø± آن منطبق با قانونی ÙˆØ§ØØ¯(یا منطبق با تابعی تØÙ„یلی) باشد Ùˆ بتوان Ú©Ù„ ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را به طور منطقی ØªØØª آن قرار داد وسیر آن را از Ù„ØØ¸Ù‡ ای تا Ù„ØØ¸Ù‡ دیگر معین کرد. یعنی بتوان در هر Ù„ØØ¸Ù‡ ØØ§Ù„ت خاص ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را با مقادیر ریاضی نشان داد. همه این مقادیر مختل٠رشته ای را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ بیانگر تغییرات ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ است وهمه آنها تابع قاعده ای Ú©Ù„ÛŒ هستند Ùˆ به ضرورت از همین قاعده ناشی Ù…ÛŒ گردند. در همین قاعده، هم یگانگی وهم Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØŒ هم پیوستگی وهم گسستگی عوامل مجزای ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ باز نموده Ù…ÛŒ شوند. اما اندیشۀ اسطوره ای نه چنین یگانگی ØØ§ØµÙ„ از ترکیب مراØÙ„ Ù…Ø®ØªÙ„Ù ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را Ù…ÛŒ شناسد ونه یگانی مراØÙ„ مجزا Ùˆ جداگانۀ آن را. ØØªÛŒ زمانی Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ آید عملی را به تعدادی مراØÙ„ مختل٠قسمت Ù…ÛŒ کند، این عمل را کاملا به Ø´Ú©Ù„ مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند Ùˆ آن را در چنین هیئتی بررسی Ù…ÛŒ کند. یعنی هر خاصیت یا ØµÙØªÛŒ از عمل را به Ú©ÛŒÙیت ماده ای ویژه منسوب Ù…ÛŒ کند؛ ماده ای Ú©Ù‡ از یک شیء به شیء دیگر انتقال Ù…ÛŒ یابد. ØØªÛŒ آنچه در تÙکر علمی ØµÙØªÛŒ عرضی یا زودگذر به شمار Ù…ÛŒ آید در اندیشۀ اسطوره ای خصلتی کاملا مادی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ بدین طریق انتقال پذیر Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ گویند سرخ پوستان هوپا درد را جوهری مادی Ù…ÛŒ دانند. همچنان Ú©Ù‡ قبلا Ú¯ÙØªÙ‡ شد، اندیشۀ اسطوره ای ØµÙØ§Øª معنوی Ùˆ اخلاقی رانیز جوهرهای مادی انتقال پذیر Ù…ÛŒ داند. یک شینتوی ژاپنی Ú©Ù‡ آرزو دارد از بار گناهان خود رهایی یابد به کاهن رجوع Ù…ÛŒ کند Ùˆ تکه کاغذی را Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ لباس ،بریده شده است Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ù…ÛŒ دارد Ùˆ نام ونام خانوادگی Ùˆ سال Ùˆ ماه تولد خویش را بر آن Ù…ÛŒ نویسد. سپس کاغذ را به بدن خود Ù…ÛŒ مالد Ùˆ پس از این کار بدان Ùوت Ù…ÛŒ کند تا بدین طریق همه گناهانش به کاغذ منتقل شوند.در پایان این مراسم تطهیر، کاغذ را Ú©Ù‡ نوعی بز بلاگردان است به داخل رودخانه یا دریا Ù…ÛŒ اندازد تا چهار خدای تطهیر آن را به جهان زیرین هدایت کنند Ùˆ در آنجا بی آنکه اثری از آن بر جای بماند Ù…ØÙˆ شود.
مراسم تاجگذاری ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† های مصر با اجرای دقیق مناسکی ویژه Ùˆ آدابی خاص برگزار Ù…ÛŒ شد تا ØµÙØ§Øª خدایی از طریق تاج Ùˆ چوبدست پادشاهی Ùˆ تازیانه Ùˆ شمشیر به ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† انتقال یابند.اگر به این آلات ØµØ±ÙØ§ به منزله سمبل Ùˆ نشانه بنگریم معنای واقعی مراسم تاجگذاری را Ø¯Ø±Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ایم. آن آلات، طلسم های واقعی یعنی وسایل انتقال نیروهای خدایی ونگهبانان آن نیروها، بودند. در میان برخی قبایل شمال Ø¢ÙØ±ÛŒÙ‚ا، بر تخت نشستن ØØ§Ú©Ù… جدید عمل اصلی مناسک Ùˆ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª جانشینی است. اورنگ پادشاهی بتی است Ú©Ù‡ با نیروی اسرارآمیز پادشاهی باردار شده است. شاهزاده ای Ú©Ù‡ بر آن Ù…ÛŒ نشیند به سبب نیروی جادویی تخت به مقام پادشاهی نایل Ù…ÛŒ شود. با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† دو مثال بالا در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم اسطوره از «نیرو» با Ù…Ùهوم علمی آن Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. اسطوره نیرو را رابطه ای دینامیک یا بیان مجموعه روابط علّی نمی داند بلکه همیشه آن را جوهری مادی Ù…ÛŒ پندارد. این جوهر در سراسر جهان توزیع شده اما در اشخاصی خاص تمرکز ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. جادوگر یا جنگجوی قبیله از جمله کسانی هستند Ú©Ù‡ از این نیرو برخوردارند. وجود این جوهر مادی را در جادوگر«مانا» گویند. جادوگر Ù…ÛŒ تواند با لمس کردن شخص دیگری تمامی این جوهر مادی یا بخشی از آن را بدو منتقل کند. در اندیشۀ اسطوره ای بیماری نیز ÙØ±Ø§ÛŒÙ†Ø¯ÛŒ نیست Ú©Ù‡ ØªØØª شراط شناخته شده تجربی Ùˆ عمومی در کالبد عمل کند، بلکه یا ماده ای بیگانه است Ú©Ù‡ وارد کالبد شده یا Ø±ÙˆØ Ø®Ø¨ÛŒØ«ÛŒ است Ú©Ù‡ جسم را تسخیر کرده است. این Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ² وجودی مادی دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد با اجرای مناسکی خاص یا با خواندن اوراد آن را از کالبد بیرون راند یا به جسم دیگری منتقل کرد. متون طبی قدیم تب را نتیجه ورود مواد گرم به بدن انسان Ù…ÛŒ دانند؛ گرمایی Ú©Ù‡ موجب تب Ù…ÛŒ شود Ùˆ نیز خود بیماری ممکن است یا بر اثر چشم زخم به وجود آید یا به وسیله ÛŒ جادوی دشمن اراده شود.
جیمز ÙØ±ÛŒØ²Ø± در اثر درخشان خود به نام شاخۀ زرین(بخش چهارم، بزبلاگردان،ص31) Ù…ÛŒ نویسد:
غالبا جانوران را به منزلۀ وسیله ای برای ØÙ…Ù„ یا انتقال شر به کار Ù…ÛŒ گیرند. در گینه هنگامی Ú©Ù‡ کسی بیمار Ùˆ بستری Ù…ÛŒ شود مرغی زنده را Ú©Ù‡ به گردن او بسته اند بر سینه او قرار Ù…ÛŒ دهند. چنانچه مرغ بال های خود را بر هم زد یا قدقد کرد، بیمار آن را به ÙØ§Ù„ نیک Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ امیدوار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درد از او به مرغ انتقال ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ به زودی Ø´ÙØ§ Ù…ÛŒ یابد؛ ولی چنانچه مرغ واکنشی نشان نداد درد ادامه خواهد ÛŒØ§ÙØª. همچنین هنگامی Ú©Ù‡ یکی از اهالی موریتانی به سردرد دچار Ù…ÛŒ شود،گوسÙندی یا بزی را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ آن قدر آن را Ù…ÛŒ زند تا ØÛŒÙˆØ§Ù† از پای درآید. در این هنگام Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ سردرد از او به ØÛŒÙˆØ§Ù† منتقل شده است.
ادامۀمطلب : Ù…Ø¨Ø§ØØ« ( ÙØ¶Ø§ ØŒ زمان Ùˆ عدد)در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.
ولي بينش ما را از نقش علّيت،به منزلۀ امري غير شخصي،مكانيكي وقانون مانند،درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. درواقع Ù…Ùهوم علّيت يكي ازاركان انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª Ùˆ جهان Ù€ پيدايي هاي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ú¯ÙˆØ§Ù‡ÙŠ Ø¨Ø±â€Ø§ÙŠÙ† مدعاست.اين جهان Ù€ پيداييâ€Ù‡Ø§ بر آنند تا از طريق Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙƒÙ‡ كلاًخصلتي تبیینی دارند، به پرسش منشا جهان Ùˆ زايش خدايان پاسخ گويند Ùˆ نيز بر آنند تا براي پيدايش بعضي چيزها مانند خورشيد، ماه، بشر Ùˆ برخي از انواع جانوران Ùˆ گياهان«تبييني» ارائه دهند. اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ÙƒÙ‡ درباره كش٠آتش،پيدايش خط Ùˆ آموزش Ùنون كشاورزي Ùˆ طرز تهيه پوشاك Ùˆ شيوه ساختن خانه Ùˆ Ù†Ø¸Ø§ÙŠØ±â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³ØªØŒ به همين گروه از اساطير Ù…ØªØ¹Ù„Ù‚â€Ø§Ù†Ø¯. Ø²ÙŠØ±Ø§â€ØŒØ§ÙŠÙ† اسطورهâ€Ù‡Ø§ نيزâ€Ù…يراث ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø±Ø§ دستاورد قهرمانان يا منجيان(مانند جمشيد،تهمورث، هوشنگ Ùˆ ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† در Ø§Ø³Ø§Ø·ÙŠØ±â€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ÙŠ)â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. اما ØªÙØ§ÙˆØªâ€Ù…يان علّيت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ¹Ù„Ù‘ÙŠØª علمي به تقابل Ù…Ùهوم عينيت در انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ùˆ در انديشه ÛŒ علمي بازâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. بنابر نظر كانت،اصل علّيت اصلي تركيبي براي تهجي پديدارهاست كه از طريق آنâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† پديدارها را به صورت تجربه قرائت كرد. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† تركيب علّي، مانندتركيبي كه در Ù…Ùهوم عينيت ساختهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مستلزم تØÙ„يل خاصي است.Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ دوباره تركيب Ùˆ تØÙ„يل لازم Ùˆ ملزوم Ùˆ مكمل يكديگرند. نقص اساسي Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ Ù‡ÙŠÙˆÙ… Ùˆ انتقاد Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ Ø§Ùˆ از Ù…Ùهوم علّيت، آن Ø¨ÙˆØ¯ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† نقش تØÙ„يلي را (پيش از برقراري رابطه علي) نشناخت. بنابر نظر هيوم،علّيت از مجاورت دو شيء( يا دو رويداد) در يك مكان يا از توالي زماني پديدار شدن آن ها ØØ§ØµÙ„â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه دو رويداد يا دو شيء مكرراً با هم ظاهر شوند سرانجام، باâ€Ù…يانجيگري«تخيل»، رابطۀ مجاورت ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ ÙŠØ§ توالي زماني به رابطۀ علت Ùˆ معلول تبديلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. به سخن ديگر،اگر دو شيء يا دو رويداد در كنار هم در ÙØ¶Ø§ØŒÙŠØ§ در پي هم در زمان، ظاهر شوند آگاهي ما اولي را «علّت» Ùˆ دومي را«معلول» آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† نوع عليت،كه هيوم منشا آن را كش٠كرده است،در واقع علّيت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª نه علّيت علمي.(شايد Ø°ÙƒØ±â€Ø§ÙŠÙ† نكته Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ بيâ€Ù…وردنباشد كه رابطه علّي كه ماركسâ€Ù…يان پديدارهاي اجتماعي برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ دقيقاً رابطه علّي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª.)
شناخت Ø¹Ù„Ù…ÙŠØŒÙ…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… علّي Ùˆ اØÙƒØ§Ù… خود را دقيقاً از طريق ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ÙŠ Ù…ØªÙ‚Ø§Ø¨Ù„ با آنچه هيوم توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ به دستâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… واØÙƒØ§Ù…ØŒÙ…ØØªÙˆÙŠØ§ØªÙŠ Ø±Ø§ كه در تاثر ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ مجاور يكديگرند،از هم جدا Ùˆ سپس آنها را تØÙ„يلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ به شرايط پيچيدۀ مختل٠ارتباط â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ادراك ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ØŒØ¨Ù‡ دنبال ØØ§Ù„ت خاصA در Ù„ØØ¸Ù‡ A1 ØØ§Ù„ت B در Ù„ØØ¸Û€ A2â€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. اما،صرÙنظر Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† توالي اغلب چگونه تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ§ÙŠÙ† توالي زماني خود به خود Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† تصور منجر Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ A «علت» B است؛ مگر آنكه Ù…ÙÙ‡ÙˆÙ…â€ Ù…ÙŠØ§Ù†Ø¬ÙŠÚ¯Ø±Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…Ø¯Ø§Ø®Ù„Ù‡ كند. انديشه ÛŒ علمي از ØØ§Ù„ت A عامل ويژه Ø¢Ù„ÙØ§ را جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آن را به عامل بتا در B پيوندâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. â€Ø§ÙŠÙ† موضوع كه Ø¢Ù„ÙØ§ Ùˆ بتا در Ø±Ø§Ø¨Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¶Ø±ÙˆØ±ÙŠ يعني رابطه علت Ùˆ معلول،رابطه«شرط» Ùˆ «مشروط»، نسبت به يكديگر قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ به طور Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ÙŠ از تعدادي ادراك های ØØ³ÙŠ Ø¨Ù‡ دست Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯.Ø¹Ù„Ù…â€Ø§ÙŠÙ† ØÙƒÙ… را مجدداًâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢Ø²Ù…ايد؛ يعني Ø¨Ø§â€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯Â« شرط» يا علت Ù…ÙØ±ÙˆØ¶â€ØŒÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ معلول مرتبط با آن ظاهر شود. آزمايش Ùيزيكي،كه اØÙƒØ§Ù… علّي در Ùيزيك نهايتاً بدان ÙˆØ§Ø¨Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ هميشه بر تØÙ„يل Ùˆ تجزيۀ يك پديدار به شرايط مختل٠و به لايهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ú¯ÙˆÙ†Ø§Ú¯ÙˆÙ† نسبتها متكي است.Ùˆ يكي رويداد ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ â€“ زماني،كه در آغاز به صورت ØªØ§Ø«Ø±ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ ارائه شده بود، از طريق تØÙ„يل مداوم،معنايي تازهâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه مهر Ùˆ نشان يك رويداد علي را با خود دارد. آن رويداد ويژه ديگر ØµØ±ÙØ§Ù‹ رويدادي جزئي نيست بلكه وسيلۀ انتقال Ùˆ بيانگر قانوني جامع Ùˆ جهانشمولâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انقباض پاي قورباغه در آزمايشگاه گالواني،خود به خود به منزله رويدادي تØÙ„يل نشده،نيروي جديد«گالوانيسم» را اثبات نميâ€ÙƒØ±Ø¯. گالوانيسم از طريق ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ تØÙ„يلي- منطقي، كه با انقباض پاي قورباغه ارتباط داشت، اثبات شد. روابط علت Ùˆ معلولي كه علمâ€Ù…يان پديدارها برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ ثبت Ùˆ تكرار دادهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ØØ³ÙŠ Ùˆ تجربي نيست، بلكه برعكس،رابطه علّي، مجاورت صر٠تجربي عناصر را بر همâ€Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯Ø› يعني Ù…ØØªÙˆÙŠØ§ØªÙŠ Ø±Ø§ كه در وجود تجربي شان در كنار يكديگرند طبق «شالوده» Ùˆ «ذات» شان از يكديگر جدا Ùˆ تÙكيكâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ وعناصري را كه ازديدگاه تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ از يكديگر دورند،براي ساخت Ù…Ùهومي واقعيت،به يكديگر نزديك Ùˆ مرتبط†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. نيوتن از همين طريق به كش٠قانون جاذبه عمومي توÙيق ÙŠØ§ÙØª. او سه گروه از پديدارهايي را كه از نظر مشاهدات ØØ³ÙŠ ÙƒØ§Ù…Ù„Ø§Ù‹ با يكديگر Ø¨ÙŠâ€Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø· بودند به هم مرتبط كرد:1) سقوط آزاد اجسام
2) ØØ±ÙƒØª سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد
3) تناوب جز و مد.
انديشۀ علمي به طور انتزاعي عاملي ويژه را از كليتي پيچيده به منزله«شرط» يا«علت» بيرونâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø¯ Ùˆ Ø¨Ø±Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† كار از جهان تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ ÙØ§ØµÙ„Ù‡â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯Ø› ØØ§Ù„ آنكه انديشۀ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†ÙŠ جهان پديدارها باقيâ€Ù…ÙŠâ€Ù…اند. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو چنانچه دو شيء يا دو پديدار در مكاني ÙˆØ§ØØ¯ در كنار هم ظاهر شوند يا Ø§Ø²â€ Ù„ØØ§Ø¸ زماني به دنبال يكديگر قرار گيرند،انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙŠÙƒÙŠ را«علت» Ùˆ ديگري را«معلول»â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. مثلاً جانوراني را كه در ÙØµÙ„ معينی ديدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ عموماً به منزله آورندگان» آن ÙØµÙ„ و«علت» آن در نظرâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. در آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ اين پرستو است كه تابستان راâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. در تخيل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙŠÙƒ كل پيچيده، متشكل از اجزا نيست بلكه يك كل تÙكيك ناشدني است.â€Ø§ÙŠÙ† كل را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† به عناصر يا عوامل جداي از يكديگر، بويژه به عينيت Ùˆ ذهنيت،تجزيه كرد.اما وظيÙÛ€ Ù…Ùهوم علمي علّيت ØµØ±ÙØ§Ù‹ «تركيب» يا مرتبط كردن عناصري كه در ادراك ØØ³ÙŠ ØØ¶ÙˆØ± دارند نيست بلكه برعكس ،نخستين وظيÙÙ‡ آن متعين ÙƒØ±Ø¯Ù†â€Ø§ÙŠÙ† عناصر است. تا هنگامي ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† عناصر متعين نشده باشند، آگاهي علمي- تجربی ÙØ§Ù‚د لوازم لازم برای جدا کردن عناصر مختل٠و تÙکیک قلمرو اشیای گوناگون خواهد بود Ùˆ به دنبال آن هر گونه استنتاج علی ناممکن خواهد شد.
Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ تÙکر علمی اساسا درپی استقراررابطه ای روشن وقطعی میان«علت های »خاص Ùˆ «معلول های» خاص است؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای اگر هم به جستجوی علت چیزی بر آید خود را آزاد Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ ازمیان علت های متعددی Ú©Ù‡ به نظرش Ù…ÛŒ رسد یکی را برگزیند؛ زیرا در این نوع اندیشه هر چیزی Ù…ÛŒ تواند از هرچیزی ناشی شود؛ چون هرچیزی Ù…ÛŒ تواند در ارتباط مکانی یا زمانی با هر چیز دیگری قرار گیرد. اندیشۀ علمی، امرواقع تغییر را بررسی Ù…ÛŒ کند؛ ولی اصولا با تبدیل یک Ø´ÛŒ به Ø´ÛŒ دیگر کاری ندارد Ùˆ این تبدیل را Ùقط در صورتی ممکن Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ بیانگر قانونی Ú©Ù„ÛŒ باشد Ùˆ بر نسبت های تابعی (Ùونکسیونل) Ùˆ دترمینان های (تعینگرهای) معینی استوار باشد.توابع ریاضی Ùˆ دترمینان هایی Ú©Ù‡ بتوان آنها را به گونه ای مستقل از این "جا" Ùˆ "اکنون" Ùˆ اشیای موجود در این "جا" Ùˆ "اکنون" معتبر دانست. برعکس، دگردیسی اسطوره ای همواره چیزی جز ثبت یک واقعۀ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ نیست، تبدیل یک مادۀ ملموس Ùˆ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ به مادۀ ملموس Ùˆ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ دیگر است. مثلا در بعضی اساطیر آمده است Ú©Ù‡ کیهان مانند ماهی از اعماق دریا بالا آمد یا از کالبد سنگ پشتی ساخته شد. زمین از لاشه جانوری عظیم Ùˆ خورشید از سنگی بزرگ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØª. انسان از صخره یا از درخت Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شد. همه این تبیین های اسطوره ای Ú©Ù‡ نامتجانس، Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùˆ ÙØ§Ù‚د قانون Ùˆ قاعده به نظر Ù…ÛŒ آیند، Ø±Ù‡ÛŒØ§ÙØªÛŒ ÙˆØ§ØØ¯ را به جهان نشان Ù…ÛŒ دهند. در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ØÚ©Ù… علّی علمی، یک پدیدار را به عناصر پایدار تجزیه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا آن را از طریق ترکیب مجدد همین عناصر Ùˆ تاثیر متقابل آنها Ùˆ پیوند پایدارشان درک کند؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای به Ú©Ù„ تÙکیک نشده Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ خود را با تصویر کردن سیر آنچه Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است خرسند Ù…ÛŒ کند. شاید در این سیر بعضی جنبه ها تکرار شوند؛ اما در اندیشه ÛŒ اسطوره ای جایی برای جستجوی قاعده یا شرایط صوری Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ کننده Ùˆ ممیزی کننده وجود ندارد.
شاید اظهار این مطلب تناقض آمیز باشد Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای بیش از اندیشۀ علمی پایبند اصل علّیت است. تÙکر اسطوره ای هرگز نمی پذیرد Ú©Ù‡ رویدادی ممکن است است بر ØØ³Ø¨ Ø§ØªÙØ§Ù‚ رخ دهد. وقوع ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای طبیعی مانند زلزله، بیماری یا مرگ هرگز Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ نیست بلکه علل واقعی آنها جادوست؛ بویژه مرگ هرگز به خودی خود واقع نمی شود بلکه بر اثر جادوی دشمن پیش Ù…ÛŒ آید. مثلا اگر شخصی بر اثر اصابت نیزه کشته شد، علت واقعی مرگ او زخم نیزه نبوده بلکه علتش جادوی دشمن بوده است.
در اینجا دوباره مشاهده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ اساس اختلا٠و تباین علم واسطوره، ÙØ±Ù… ویژۀ تبیین علّی است نه Ù…Ùهوم علّیت. آگاهی Ù…Ùهومی Ùˆ آگاهی اسطوره ای اهرم تبیین را در نقاط کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ قرار Ù…ÛŒ دهند. علم به این قانع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واقعه ای Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ در ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان را به منزله موردی ازقانونی عمومی درک کند. اما دیگرنمی پرسد چرااین واقعه دراین «جا »و « اکنون » Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است؟ بر عکس،آگاهی اسطوره ای هرواقعه را Ù…Ù†ØØµØ±Ø¨Ù‡ ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را چنین تبیین Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ واقعه ÛŒ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ بر اثر ارادۀ یک شخص رخ داده است، یعنی هنگامی Ú©Ù‡ به جستجوی علت Ù…ÛŒ پردازد، در Ù¾ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† چرا وچگونه نیست بلکه در جستجوی شخص است. چون در نظرش جهان پدیدارها به منزلۀ تو است؛ بنابراین انتظار ندارد Ú©Ù‡ قانونی غیر شخصی بیابد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ را ØªØØª قاعده Ùˆ انتظام قرار دهد. گرچه Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… علّی علمی در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ تعین امر ویژه هستند Ùˆ بدین منظور، هم متعددو متمایز از یکدیگرند Ùˆ هم مکمل یکدیگر، Ùˆ یک دیگر را نیز متعین Ù…ÛŒ کنند با این همه آنها همیشه برای نامتعین بودن جبنه هایی از امر ویژه قلمروی قائل اند. زیرا Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… به سبب سرشت انتزاعی Ùˆ ایده آل(یا صوری) خود نمی توانند همه جنبه های یک پدیدار یا شیء ملموس را بیان کنند. از این رو برای بررسی یک پدیدار یا یک شیء Ù…ÛŒ باید در وضعیت آن Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل هایی صورت گیرد تا موردی از یک قانون عمومی گردد. علم هر امر جزئی را ØªØØª یک امر Ú©Ù„ÛŒ قرارمی دهد؛ اما نمی تواند ØµØ±ÙØ§ از این امر Ú©Ù„ÛŒ آن امر جزئی را استنتاج کند. ØØªÛŒ «قوانین ویژه ÛŒ طبیعت» چیزی تازه Ùˆ خاص عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تقابل با اصل عمومی علیت است. گرچه آنها تابع اصل علیت هستند Ùˆ زیر دست آن قرار Ù…ÛŒ گیرند اما اصل علیت نمی تواند ÙØ±Ù…ول ملموس آنها را وضع کند ونیز نمی تواند آنها را متعین سازد.
در این جا اندیشۀ علمی Ùˆ علوم طبیعی با مسالۀ «امر تصادÙی» روبه رو Ù…ÛŒ شوند. در این ارتباط امر تصادÙÛŒ به معنی Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù از قانون Ú©Ù„ÛŒ نیست بلکه بدین معنی است Ú©Ù‡ گرچه امر تصادÙÛŒ به Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل این قانون Ú©Ù„ÛŒ متکی است،اما ØµØ±ÙØ§ از آن قابل استنتاج نیست. اگر اندیشۀ تئوریک علمی بخواهد به طریقی این عنصر را Ú©Ù‡ از دیدگاه قانون عمومی علّیت، امر تصادÙÛŒ است، درک کند Ùˆ آن را متعین سازد، همانگونه Ú©Ù‡ کانت در اثر خویش "نقد قوه داوری" به ØªÙØµÛŒÙ„ بیان کرده است، Ù…ÛŒ باید به مقوله دیگری متوسل شود. اصل علّیت Ù…ØØ¶ اکنون جای خود را به اصل غایت(یا هدÙ) Ù…ÛŒ دهد. آنچه را دارای هد٠و غایت Ù…ÛŒ دانیم، در واقع ØªØØª قانون در آوردن امر تصادÙÛŒ است.
اما اسطوره از همان آغاز، وقوع هر پدیداری را دارای غایت Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ براثرعمل ارادی یک ایزد یا یک دیو واقع Ù…ÛŒ شود ومعتقد است Ú©Ù‡ نیروهای طبیعت چیزی جز بیان ارادۀ خدایان یا شیاطین نیستند. این اصل برای تÙکر اسطوره ای منبع نوری است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ واقعیت پرتو Ù…ÛŒ اÙکند Ú©Ù‡ بی آن درک جهان برایش امکان پذیر نیست. برای اندیشۀ علمی درک یک واقعه چیزی نیست جز تØÙˆÛŒÙ„ آن به برخی شرایط Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قرار دادن آن ØªØØª مجموعه ای از قوانین Ùˆ شرایط پیچیده Ùˆ جهانشمول Ú©Ù‡ طبیعت نامیده Ù…ÛŒ شود. مثلا واقعۀ مرگ یک انسان هنگامی درک Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بتوان در این مجموعه شرایط Ùˆ قوانین بدان جایی داد؛ به سخن دیگر، بر اساس شرایط Ùیزیولوژیک ØÛŒØ§ØªØŒØ¨ØªÙˆØ§Ù† مرگ را امری ضروری Ùˆ ناگزیر دانست. اما اگراسطوره ضروری بودن ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ جهانشمول طبیعت را تصدیق کند باز هم آگاهی اسطوره ای، مرگ را امری تصادÙÛŒ Ù…ÛŒ شناسد. زیرا این تبیین علمی آنچه را مورد توجه Ùˆ علاقه ÛŒ اندیشه ÛŒ اسطوره ای است، ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ù…ÛŒ دهد، یعنی این نکته Ú©Ù‡ چرا این شخص باید در این «جا» Ùˆ «اکنون »بمیرد؟ بنابراین مرگ این شخص واقعه ای Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ است Ùˆ Ùقط در صورتی Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به چیزی Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ تØÙˆÛŒÙ„ کنیم یعنی آن را عمل ارادی شخص دیگری بدانیم. شناخت علمی متمایل به این است Ú©Ù‡ آزادی عمل را ØªØØª قانون علّیت درآورد. اما اسطوره برای متعین کردن رویدادها، آنها را به آزادی عمل یک شخص تØÙˆÛŒÙ„ Ù…ÛŒ کند. اگر آب رودخانه بالا نمی آید،از نظر اندیشۀ اسطوره ای نباریدن باران در کوه های دوردست علت این مصیبت نیست بلکه علت این است Ú©Ù‡ آب رودخانه نمی خواهد بالا بیاید. رودخانه یا خدایان به یقین از دست مردمی Ú©Ù‡ زندگی آنان به طغیان آب رودخانه وابسته است خشمگین شده اند Ùˆ در Ù¾ÛŒ آنند Ú©Ù‡ به این طریق پیامی را به مردم برسانند. بنابراین به جای آوردن بعضی شعایر Ùˆ مناسک ضروری Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ دانیم هنگامی Ú©Ù‡ آب دجله بالا نمی آمد گودای پادشاه در پرسشتگاه Ù…ÛŒ خوابید تا در رویا دریابد Ú©Ù‡ معنی خشکسالی چیست. در مصر از زمان های بسیار قدیم Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹ آب رودخانه نیل را هر ساله ثبت Ù…ÛŒ کردند. با این وص٠هر سال،هنگامی Ú©Ù‡ آب رودخانه Ù…ÛŒ بایست بالا بیاید، ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† قربانی ها Ùˆ هدیه هایی به رودخانه تقدیم Ù…ÛŒ کرد. همراه با این قربانی ها Ùˆ هدیه ها Ú©Ù‡ به درون نیل پرتاب Ù…ÛŒ شد، سندی نیز بود Ú©Ù‡ در آن تعهدات نیل، یا به صورت ÙØ±Ù…ان یا به Ø´Ú©Ù„ پیمان، گنجانده شده بود.
اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین مسائل اجتماعی نیزهمین شیوه را به کار Ù…ÛŒ برد. ØØªÛŒ وقتی Ú©Ù‡ مانند مارکسیسم به این جهانی بودن Ùˆ علمی بودن تظاهر Ù…ÛŒ کند، باز نمی تواند جز در قالب تصاویر Ùˆ مبارزه میان نیروهای نیک Ùˆ بد بیندیشد. در اینجا نیز اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین هر رویداد اجتماعی، در Ù¾ÛŒ چگونگی وقوع آن ووابستگی Ùˆ ارتباط آن با ساختار آن جامعه Ùˆ وضع گذشته Ùˆ ØØ§Ù„ آن نیست، بلکه در جستجوی شخص بر Ù…ÛŒ آید: آیاارادۀ ابر قدرت خاور بر وقوع آن تعلق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است یا اراده ÛŒ جادوگر باختر؟ در این مورد نیز خصلت اسطوره ای تبیین های مارکسیستی – لنینیستی کاملا آشکار Ù…ÛŒ شود.
در ارتباط با ÙØ±Ù… علّیت اسطوره ای، به خصلت دیگری از جهان بینی اسطوره ای بر Ù…ÛŒ خوریم Ú©Ù‡ همواره مورد تاکید قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ آن عبارت از رابطۀ ویژه ای است Ú©Ù‡ اسطوره میان Ú©Ù„ یک Ø´ÛŒ مادی Ùˆ اجزای آن تصور Ù…ÛŒ کند. اگر تاریخ اندیشۀ علمی را مطالعه کنیم در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم علّیت ومقوله Ú©Ù„ Ùˆ جزء همگام با هم رشد کرده اند؛ زیرا هر دو به ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ تØÙ„یل تعلق دارند.اندیشۀ علمی Ú©Ù„ را متشکل از اجزا Ù…ÛŒ داند Ùˆ در واقع از طریق تعین همین اجزا به درک Ú©Ù„ نایل Ù…ÛŒ شود اما بینش اسطوره ای هم در اندیشه Ùˆ هم در عمل٠خود، میان Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ قائل نمی شود. Ú©Ù„ اجزا ندارد Ùˆ به آن ها تقسیم نمی شود. جزء بی واسطه خود Ú©Ù„ است؛ Ùˆ اسطوره نیز بر همین اساس عمل Ù…ÛŒ کند. از دیدگاه علم، Ú©Ù„ تنها مجموع اجزایش نیست بلکه عبارت از ارتباط متقابل اجزا ونیز ارتباط هر جزء با Ú©Ù„ است. Ú©Ù„ به معنی ÙˆØØ¯Øª همین ارتباط های دینامیک است Ú©Ù‡ هر جزء در آن مشارکت دارد Ùˆ در انجام دادن امور نیز سهیم است. در اینجا نیزاندیشۀ اسطوره ای در جهت متقابل ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù… تØÙ„یلی علّیت است نمی تواند میان Ú©Ù„ Ùˆ جزء ÙØµÙ„ ممیزی رسم کند؛ از این رو Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن را در هم ادغام Ù…ÛŒ کند Ùˆ سرنوشت همه آنهارا به هم گره Ù…ÛŒ زند.
شیوۀ کارکرد اندیشۀ اسطوره ای را نسبت به ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان نیز Ù…ÛŒ توان مطالعه کرد. اسطوره شهود توالی زمانی یا همزمانی را بر اساس شیوۀ تÙکر خود Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ù…ÛŒ کند. در هر دو ØØ§Ù„ت اندیشۀ اسطوره ای تجزیه Ùˆ تØÙ„یل واقعیت را به عوامل جزئی Ùˆ مستقل از یکدیگر Ùˆ نیزتجزیه آن را به شرایط جزئی، Ú©Ù‡ مبدا ØØ±Ú©Øª تÙکر علمی Ùˆ مشخصۀ شیوه نگرش آن است، به دور Ù…ÛŒ اÙکند. بنا بر بینشی Ú©Ù‡ اساس جادوی همدلانه به شمار Ù…ÛŒ آید، همۀ چیزهایی Ú©Ù‡ در ÙØ¶Ø§Ù…جاور یکدیگر بوده اند یا از ماده ای ÙˆØ§ØØ¯ به وجود آمده اند، یا میانشان پیوندی Ú©Ù„ÛŒ یا رابطه ای علّی وجود دارد. بنابراین اگر کسی ته ماندۀ غذا یا استخوان های گوشتی را Ú©Ù‡ خورده است به ØØ§Ù„ خود رها کند در معرض خطراتی جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. زیرا هر Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ú©Ù‡ برای آنها رخ دهد برای غذایی Ú©Ù‡ جذب بدن او شده است نیز روی Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای، بی اعتنا به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùیزیکی Ùˆ مکانی، رابطه ای همدلانه میان اجزای یک Ø´ÛŒ(در مثال بالا غذا) تصور Ù…ÛŒ کند. این رابطه همدلانه، تجزیه Ùˆ تقسیم ارگانیسم بدن را به اجزای مختل٠و تعیین نقش آنها را برای خود Ùˆ برای Ú©Ù„ بی مورد Ù…ÛŒ داند. هر جزئی از بدن مثلا ناخن یا یک تار مو با دیگر اعضای بدن Ùˆ نیز با Ú©Ù„ آن Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ùˆ همتراز است. کار اعضای بدن بر اساس شرایط آنها تعیین نمی شود Ùˆ نقش Ùˆ وظیÙÙ‡ آنها شناخته Ùˆ طبقه بندی نمی گردد. همانگونه Ú©Ù‡ اجزای بدن بر اساس کار Ùˆ اهمیت خود از یکدیگر متمایز نمی شوند؛همان طور نیز تعین زمانی یعنی Ù„ØØ¸Ø§Øª ویژه زمان Ù‡Ø±ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ عینی نیز براساس اهمیت علّی آنها از یکدیگرمتمایز نمی گردند. گاهی نیزمیان علت ومعلول ÙØ±Ù‚ÛŒ نیست Ùˆ این دو Ù…ÛŒ توانندجای یکدیگررا بگیرند. اگر جنگجویی به وسیله ÛŒ نیزه ای زخمی شد برای تسکین سوزش زخم، مرهم را بر نیزه Ù…ÛŒ مالند یا آنکه نیزه را در جایی خنک Ù…ÛŒ آویزند!
از دیدگاه علم، یک چیز هرگز به سادگی علت چیز دیگری شناخته نمی شود؛ بلکه تاثیر آن بر چیز دیگر ØªØØª شرایط مشخص Ùˆ بویژه در Ù„ØØ¸Ù‡ زمانی کاملا معین صورت Ù…ÛŒ گیرد. رابطۀ علت Ùˆ معلول آن قدرها رابطۀ میان اشیاء شمرده نمی شود بلکه بیشتر رابطۀ میان تغییراتی به شمار Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ میان اشیای معینی در زمان هایی خاص به وجود Ù…ÛŒ آید. با Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª علم Ùˆ از طریق توجه به همین سیر زمانی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ تغییر وتجزیه آن به مراØÙ„ مختل٠و کاملا متمایز Ùˆ متعین کردن هر مرØÙ„Ù‡ از ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ØŒ روابط علت Ùˆ معلول بیش از پیش پیچیده Ùˆ میانجیگرانه Ù…ÛŒ شوند. نیزه ØŒ دیگر علت زخم شناخته نمی شود؛ آنچه Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ این است Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ معینی مانند t1 نیزه در بدن ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود Ùˆ تغییری مشخص در آن به وجود Ù…ÛŒ آورد. این تغییر در زمان های t2 Ùˆ t3 Ùˆ ... تغییرات معین دیگری را در ارگانیسم در Ù¾ÛŒ دارد Ú©Ù‡ همه آنها را Ù…ÛŒ باید به منزلۀ شرایط لازم Ùˆ ویژه برای ایجاد زخم در نظر Ú¯Ø±ÙØª. از آنجا Ú©Ù‡ اسطوره Ùˆ جادو هیچ جا به چنین تجزیه Ùˆ تØÙ„یلی دست نمی زنند، در نتیجه، هیچ گونه مانع خاصی میان اجزای یک Ú©Ù„ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ یا Ù„ØØ¸Ø§Øª زمان نمی بینند. از این رو جادوی همدلانه از ÙØ±Ø§Ø² همه ØªÙØ§ÙˆØª های ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ یا زمانی Ù…ÛŒ گذرد. مثلا جدایی Ùیزیکی یا ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ جزء از Ú©Ù„(مانند جدایی ناخن یا تار مو از بدن) موجب نمی شود Ú©Ù‡ رابطۀ علت Ùˆ معلول را میان آنها از بین ببرد Ùˆ به همین شیوه «پیش از»و« پس از» و« زودتر» و« دیرتر» نیز با یکدیگر آمیخته Ù…ÛŒ شوند. تنش میان عناصری Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ùˆ زمانی از یکدیگر جدا هستند در هویت ساده علّیت جادویی Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود.
بینش مادی Ùˆ ملموس اندیشۀ اسطوره ای در خصوص عمل نیز در خور توجه است. تØÙ„یل منطقی- علّی عمل اساسا به تجزیه آن به ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯Ù‡Ø§ÛŒ بسیط Ùˆ جدا معطو٠است. اما ØØªÛŒ جایی Ú©Ù‡ بینش اسطوره ای توجه خود را به ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ (= پروسه) معطو٠می کند در جستجوی منشا Ùˆ تکوین بر Ù…ÛŒ آید Ùˆ این« تکوین» را با ماده ای عادی وملموس ارتباط Ù…ÛŒ دهد . به سخن دیگر، اسطوره ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ عمل را تنها به منزله تبدیل یک ماده به ماده دیگر Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ در Ù…ÛŒ یابد. در تØÙ„یل علمی، سیر همیشه از شیء به شرط Ùˆ از ادراک ØØ³ÛŒ Ùˆ مادی به ادراک تابعی Ùˆ کارکردی(= Ùونکسیونل)است؛ اما در بینش اسطوره ای Ùˆ جادویی، تغییر Ø¯Ø±Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Û€ ادراک مادۀ ساده Ù…ØØµÙˆØ± Ù…ÛŒ ماند. شناخت علمی هر Ú†Ù‡ پیشتر رود، خود را بیش از پیش به تØÙ‚یق در چگونگی تغییر Ùˆ ÙØ±Ù… ضروری آن Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ کند. اما اسطوره ØµØ±ÙØ§ پیرامون« از کجا» و« به کجا» پژوهش Ù…ÛŒ کندو«از کجا» و« به کجا» را نیز به Ø´Ú©Ù„ اشیای مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند. در اینجا علیت، نسبتی میانجیگرانه یا هستی یی مستقل نیست Ú©Ù‡ با قرار دادن خود میان عناصر خاص، آنها را تجزیه یا ترکیب کند. اسطوره، تغییر را چیزی نمی داند جز دگردیسی شیء معمولی Ùˆ ملموس به شیء معمولی Ùˆ ملموس دیگر. Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ اندیشۀ Ù…Ùهومی رشته ای پیوسته از رویدادها را به علت ها Ùˆ معلول ها تقسیم Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب شیوۀ تغییر Ùˆ قاعده این تغییر را مطالعه Ù…ÛŒ نماید. اسطوره چنانچه بتواند آغاز Ùˆ پایان ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ دگردیسی را به روشنی از هم تمیز دهد، نیاز خود را برآورده Ù…ÛŒ بیند. برای نمونه Ù…ÛŒ توان به این اعتقاد مصریان قدیم اشاره کرد Ú©Ù‡ آسمان در آغاز بر زمین خوابیده بود(وضعیت آغازین)تا اینکه شو، خدای هوا، آن دو را از یکدیگر جدا کرد Ùˆ اکنون نیز میان آنها ØØ§ÛŒÙ„ است(وضعیت نهایی).مصریان آسمان را به Ø´Ú©Ù„ زنی نشان Ù…ÛŒ دادند Ú©Ù‡ دست های خود را گشوده Ùˆ به سوی زمین خم شده Ùˆ شو او را Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
خصلت در خور توجه دیگر اندیشۀ اسطوره ای سیال بودن آن است. بدین معنی Ú©Ù‡ برای رویدادی ÙˆØ§ØØ¯ علت هایی متناقض ارائه Ù…ÛŒ دهد. به دیگر سخن، اندیشۀ اسطوره ای پایبند اصل امتناع تناقض نیست Ùˆ تناقض گویی یکی از خصلت های اساسی آن است. (این موضوع مستلزم Ø¨ØØ« جداگانه ای است) مثلا Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ در اساطیر مصر، خورشید نخستین پادشاه مصر به شمار Ù…ÛŒ آید(وضعیت آغازین) اما اکنون در آسمان جای Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است(وضعیت نهایی). اندیشۀ اسطوره ای وضعیت آغازین Ùˆ نهایی را بدین گونه به هم متصل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ خورشید- خدا Ú©Ù‡ زمانی پادشاه مصر بود Ùˆ بر زمین جای داشت از دست بشر خسته شد، بنابراین، بر ماده خدای آسمان(یعنی نوت) نشست Ùˆ نوت خود را به Ø´Ú©Ù„ گاوی بزرگ در آورد Ùˆ بر ÙØ±Ø§Ø² زمین قرار Ú¯Ø±ÙØª. از آن هنگام خورشید در آسمان است. ولی پیش از آن دیدیم Ú©Ù‡ نوت، ماده خدای آسمان، به صورت زنی بود Ú©Ù‡ خدای هوا(شو) او را در آسمان Ù†Ú¯Ù‡ داشته بود.
در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ اندیشۀ علمی Ù…ÛŒ کوشد تا تمامی واقعیت را به نسبت های ریاضی تجزیه نماید Ùˆ از این راه آنها را درک کند؛ اندیشۀ اسطوره ای مسئله ÛŒ مربوط به منشاها را ØØªÛŒ با تØÙˆÛŒÙ„ نسبت های ناب، مانند گام های موسیقی یا سازمان کاست ها به جوهرهای مادی آغازین، ØÙ„ Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سبب همین ÙØ±Ù… اساسی اندیشۀ اسطوره ای، همه خواص Ùˆ ØµÙØ§Øª Ù…ÛŒ باید سرانجام هویتی مادی بیابند. مثلا ÙØ±Ù‚ میان برهمن (نگهبان دانش مقدس) وسپاهی Ùˆ «سودرا»(=کشاورزان یا کارگران) تنها بر اساس این ÙØ±Ø¶ Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آنان دارای جوهرهای مادی Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ هستند. یعنی برهمن از سر یا دهان برهما، سپاهی از بازوها وکشاورزان Ùˆ کارگران از پاهای او ساخته شده اند. در مارکسیسم نیز «بوژوازی»سرشت اهریمنی دارد Ùˆ «پرولتاریا» اهورایی. آن یک جهان را دوزخ کرده است Ùˆ این یک آن را بهشت خواهد کرد. اگر زنی نازا باشد علتش این است Ú©Ù‡ «کالبد بی ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ (تانو)» در درون اوست. درچنین تبیین های مادی وملموس تنش درونی اندیشۀ اسطوره ای آشکار Ù…ÛŒ شود؛ زیرا تخیل اسطوره ای از یک سو Ù…ÛŒ کوشد تا جهان را Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ کند Ùˆ با آن نیز به منزلۀ تو برخورد Ù…ÛŒ نماید، ولی از سوی دیگر همه ØµÙØ§Øª ÙˆÙØ¹Ø§Ù„یت ها Ùˆ ØØªÛŒ همه ØØ§Ù„ت ها ونسبت ها را به شالوده ای سخت ومادی منسوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ به نوعی مادی کردن Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª «اندیشه ها» Ùˆ «معنویات» Ù…ÛŒ پردازد.(Ùˆ این دقیقا همان کاری است Ú©Ù‡ مارکسیسم نیز انجام Ù…ÛŒ دهد. از این Ù„ØØ§Ø¸ نیز سرشت جادویی- اسطوره ای مارکسیسم آشکار Ù…ÛŒ شود.)
این سخن درست است Ú©Ù‡ اندیشه ÛŒ اسطوره ای Ù…ÛŒ کوشد تا با Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† رشته ای از پیوندها میان ØØ§Ù„ات آغازین ÙˆØØ§Ù„ت ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ین، نوعی پیوستگی میان علت Ùˆ معلول Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ اما ØØªÛŒ همین پیوندها نیز خصلتی مادی دارند. از دیدگاه علیت علمی- تØÙ„یلی، ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ÛŒ پایدار شناخته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø± آن منطبق با قانونی ÙˆØ§ØØ¯(یا منطبق با تابعی تØÙ„یلی) باشد Ùˆ بتوان Ú©Ù„ ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را به طور منطقی ØªØØª آن قرار داد وسیر آن را از Ù„ØØ¸Ù‡ ای تا Ù„ØØ¸Ù‡ دیگر معین کرد. یعنی بتوان در هر Ù„ØØ¸Ù‡ ØØ§Ù„ت خاص ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را با مقادیر ریاضی نشان داد. همه این مقادیر مختل٠رشته ای را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ بیانگر تغییرات ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ است وهمه آنها تابع قاعده ای Ú©Ù„ÛŒ هستند Ùˆ به ضرورت از همین قاعده ناشی Ù…ÛŒ گردند. در همین قاعده، هم یگانگی وهم Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØŒ هم پیوستگی وهم گسستگی عوامل مجزای ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ باز نموده Ù…ÛŒ شوند. اما اندیشۀ اسطوره ای نه چنین یگانگی ØØ§ØµÙ„ از ترکیب مراØÙ„ Ù…Ø®ØªÙ„Ù ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ را Ù…ÛŒ شناسد ونه یگانی مراØÙ„ مجزا Ùˆ جداگانۀ آن را. ØØªÛŒ زمانی Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ آید عملی را به تعدادی مراØÙ„ مختل٠قسمت Ù…ÛŒ کند، این عمل را کاملا به Ø´Ú©Ù„ مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند Ùˆ آن را در چنین هیئتی بررسی Ù…ÛŒ کند. یعنی هر خاصیت یا ØµÙØªÛŒ از عمل را به Ú©ÛŒÙیت ماده ای ویژه منسوب Ù…ÛŒ کند؛ ماده ای Ú©Ù‡ از یک شیء به شیء دیگر انتقال Ù…ÛŒ یابد. ØØªÛŒ آنچه در تÙکر علمی ØµÙØªÛŒ عرضی یا زودگذر به شمار Ù…ÛŒ آید در اندیشۀ اسطوره ای خصلتی کاملا مادی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ بدین طریق انتقال پذیر Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ گویند سرخ پوستان هوپا درد را جوهری مادی Ù…ÛŒ دانند. همچنان Ú©Ù‡ قبلا Ú¯ÙØªÙ‡ شد، اندیشۀ اسطوره ای ØµÙØ§Øª معنوی Ùˆ اخلاقی رانیز جوهرهای مادی انتقال پذیر Ù…ÛŒ داند. یک شینتوی ژاپنی Ú©Ù‡ آرزو دارد از بار گناهان خود رهایی یابد به کاهن رجوع Ù…ÛŒ کند Ùˆ تکه کاغذی را Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ لباس ،بریده شده است Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ù…ÛŒ دارد Ùˆ نام ونام خانوادگی Ùˆ سال Ùˆ ماه تولد خویش را بر آن Ù…ÛŒ نویسد. سپس کاغذ را به بدن خود Ù…ÛŒ مالد Ùˆ پس از این کار بدان Ùوت Ù…ÛŒ کند تا بدین طریق همه گناهانش به کاغذ منتقل شوند.در پایان این مراسم تطهیر، کاغذ را Ú©Ù‡ نوعی بز بلاگردان است به داخل رودخانه یا دریا Ù…ÛŒ اندازد تا چهار خدای تطهیر آن را به جهان زیرین هدایت کنند Ùˆ در آنجا بی آنکه اثری از آن بر جای بماند Ù…ØÙˆ شود.
مراسم تاجگذاری ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† های مصر با اجرای دقیق مناسکی ویژه Ùˆ آدابی خاص برگزار Ù…ÛŒ شد تا ØµÙØ§Øª خدایی از طریق تاج Ùˆ چوبدست پادشاهی Ùˆ تازیانه Ùˆ شمشیر به ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† انتقال یابند.اگر به این آلات ØµØ±ÙØ§ به منزله سمبل Ùˆ نشانه بنگریم معنای واقعی مراسم تاجگذاری را Ø¯Ø±Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ایم. آن آلات، طلسم های واقعی یعنی وسایل انتقال نیروهای خدایی ونگهبانان آن نیروها، بودند. در میان برخی قبایل شمال Ø¢ÙØ±ÛŒÙ‚ا، بر تخت نشستن ØØ§Ú©Ù… جدید عمل اصلی مناسک Ùˆ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª جانشینی است. اورنگ پادشاهی بتی است Ú©Ù‡ با نیروی اسرارآمیز پادشاهی باردار شده است. شاهزاده ای Ú©Ù‡ بر آن Ù…ÛŒ نشیند به سبب نیروی جادویی تخت به مقام پادشاهی نایل Ù…ÛŒ شود. با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† دو مثال بالا در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم اسطوره از «نیرو» با Ù…Ùهوم علمی آن Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. اسطوره نیرو را رابطه ای دینامیک یا بیان مجموعه روابط علّی نمی داند بلکه همیشه آن را جوهری مادی Ù…ÛŒ پندارد. این جوهر در سراسر جهان توزیع شده اما در اشخاصی خاص تمرکز ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. جادوگر یا جنگجوی قبیله از جمله کسانی هستند Ú©Ù‡ از این نیرو برخوردارند. وجود این جوهر مادی را در جادوگر«مانا» گویند. جادوگر Ù…ÛŒ تواند با لمس کردن شخص دیگری تمامی این جوهر مادی یا بخشی از آن را بدو منتقل کند. در اندیشۀ اسطوره ای بیماری نیز ÙØ±Ø§ÛŒÙ†Ø¯ÛŒ نیست Ú©Ù‡ ØªØØª شراط شناخته شده تجربی Ùˆ عمومی در کالبد عمل کند، بلکه یا ماده ای بیگانه است Ú©Ù‡ وارد کالبد شده یا Ø±ÙˆØ Ø®Ø¨ÛŒØ«ÛŒ است Ú©Ù‡ جسم را تسخیر کرده است. این Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ² وجودی مادی دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد با اجرای مناسکی خاص یا با خواندن اوراد آن را از کالبد بیرون راند یا به جسم دیگری منتقل کرد. متون طبی قدیم تب را نتیجه ورود مواد گرم به بدن انسان Ù…ÛŒ دانند؛ گرمایی Ú©Ù‡ موجب تب Ù…ÛŒ شود Ùˆ نیز خود بیماری ممکن است یا بر اثر چشم زخم به وجود آید یا به وسیله ÛŒ جادوی دشمن اراده شود.
جیمز ÙØ±ÛŒØ²Ø± در اثر درخشان خود به نام شاخۀ زرین(بخش چهارم، بزبلاگردان،ص31) Ù…ÛŒ نویسد:
غالبا جانوران را به منزلۀ وسیله ای برای ØÙ…Ù„ یا انتقال شر به کار Ù…ÛŒ گیرند. در گینه هنگامی Ú©Ù‡ کسی بیمار Ùˆ بستری Ù…ÛŒ شود مرغی زنده را Ú©Ù‡ به گردن او بسته اند بر سینه او قرار Ù…ÛŒ دهند. چنانچه مرغ بال های خود را بر هم زد یا قدقد کرد، بیمار آن را به ÙØ§Ù„ نیک Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ امیدوار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درد از او به مرغ انتقال ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ به زودی Ø´ÙØ§ Ù…ÛŒ یابد؛ ولی چنانچه مرغ واکنشی نشان نداد درد ادامه خواهد ÛŒØ§ÙØª. همچنین هنگامی Ú©Ù‡ یکی از اهالی موریتانی به سردرد دچار Ù…ÛŒ شود،گوسÙندی یا بزی را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ آن قدر آن را Ù…ÛŒ زند تا ØÛŒÙˆØ§Ù† از پای درآید. در این هنگام Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ سردرد از او به ØÛŒÙˆØ§Ù† منتقل شده است.
ادامۀمطلب : Ù…Ø¨Ø§ØØ« ( ÙØ¶Ø§ ØŒ زمان Ùˆ عدد)در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.