یدالله موقن -------- Ùرم اندیشه اسطوره ای - 2
انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ همان اندازه با Ù…Ùهوم عينيت از انديشه ÛŒ علمي متمايزâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه با Ù…Ùهوم خود از علّيت؛ زيرا Ù…Ùهوم عينيت Ùˆ Ù…Ùهوم علّيت يكديگر را مشروط â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. Ùرم انديشه ÛŒ علّي Ùرم تÙكر عيني Ùˆ به عكس ØŒ Ùرم انديشه ÛŒ عيني Ùرم تÙكر علّي را معينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. علم درآميختگي Ùˆ درهم Ùˆ برهمي ادراك های Øسي را به نظم Ùˆ ترتيب تØويلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ در آن رويدادهاي همانند، طبق قوانين كلي رويâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. ابزارâ€Ø§ÙŠÙ† تØويل، علّيت است. انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ به طور طبيعي رابطۀ علت Ùˆ معلولي راâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯
ولي بينش ما را از نقش علّيت،به منزلۀ امري غير شخصي،مكانيكي وقانون مانند،درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. درواقع Ù…Ùهوم علّيت يكي ازاركان انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ است Ùˆ جهان Ù€ پيدايي هاي اسطورهâ€Ø§ÙŠ گواهي برâ€Ø§ÙŠÙ† مدعاست.اين جهان Ù€ پيداييâ€Ù‡Ø§ بر آنند تا از طريق اÙسانهâ€Ù‡Ø§ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙƒÙ‡ كلاًخصلتي تبیینی دارند، به پرسش منشا جهان Ùˆ زايش خدايان پاسخ گويند Ùˆ نيز بر آنند تا براي پيدايش بعضي چيزها مانند خورشيد، ماه، بشر Ùˆ برخي از انواع جانوران Ùˆ گياهان«تبييني» ارائه دهند. اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه درباره كش٠آتش،پيدايش خط Ùˆ آموزش Ùنون كشاورزي Ùˆ طرز تهيه پوشاك Ùˆ شيوه ساختن خانه Ùˆ نظايرâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³ØªØŒ به همين گروه از اساطير متعلقâ€Ø§Ù†Ø¯. زيراâ€ØŒØ§ÙŠÙ† اسطورهâ€Ù‡Ø§ نيزâ€Ù…يراث Ùرهنگي را دستاورد قهرمانان يا منجيان(مانند جمشيد،تهمورث، هوشنگ Ùˆ Ùريدون در اساطيرâ€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ÙŠ)†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. اما تÙاوتâ€Ù…يان علّيت اسطورهâ€Ø§ÙŠ وعلّيت علمي به تقابل Ù…Ùهوم عينيت در انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùˆ در انديشه ÛŒ علمي بازâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. بنابر نظر كانت،اصل علّيت اصلي تركيبي براي تهجي پديدارهاست كه از طريق آنâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† پديدارها را به صورت تجربه قرائت كرد. اماâ€Ø§ÙŠÙ† تركيب علّي، مانندتركيبي كه در Ù…Ùهوم عينيت ساختهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مستلزم تØليل خاصي است.درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ دوباره تركيب Ùˆ تØليل لازم Ùˆ ملزوم Ùˆ مكمل يكديگرند. نقص اساسي روانâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ هيوم Ùˆ انتقاد روانâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ او از Ù…Ùهوم علّيت، آن بودكهâ€Ø§ÙŠÙ† نقش تØليلي را (پيش از برقراري رابطه علي) نشناخت. بنابر نظر هيوم،علّيت از مجاورت دو شيء( يا دو رويداد) در يك مكان يا از توالي زماني پديدار شدن آن ها Øاصلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه دو رويداد يا دو شيء مكرراً با هم ظاهر شوند سرانجام، باâ€Ù…يانجيگري«تخيل»، رابطۀ مجاورت Ùضايي يا توالي زماني به رابطۀ علت Ùˆ معلول تبديلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. به سخن ديگر،اگر دو شيء يا دو رويداد در كنار هم در Ùضا،يا در پي هم در زمان، ظاهر شوند آگاهي ما اولي را «علّت» Ùˆ دومي را«معلول» آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. اماâ€Ø§ÙŠÙ† نوع عليت،كه هيوم منشا آن را كش٠كرده است،در واقع علّيت اسطورهâ€Ø§ÙŠ است نه علّيت علمي.(شايد ذكرâ€Ø§ÙŠÙ† نكته درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ بيâ€Ù…وردنباشد كه رابطه علّي كه ماركسâ€Ù…يان پديدارهاي اجتماعي برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ دقيقاً رابطه علّي اسطورهâ€Ø§ÙŠ است.)
شناخت علمي،مÙاهيم علّي Ùˆ اØكام خود را دقيقاً از طريق Ùراگردي متقابل با آنچه هيوم توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ به دستâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ù…Ùاهيم واØكام،مØتوياتي را كه در تاثر Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ مجاور يكديگرند،از هم جدا Ùˆ سپس آنها را تØليلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ به شرايط پيچيدۀ مختل٠ارتباط â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ادراك Øسي Ù…Øض،به دنبال Øالت خاصA در Ù„Øظه A1 Øالت B در Ù„Øظۀ A2â€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. اما،صرÙنظر ازâ€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† توالي اغلب چگونه تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ§ÙŠÙ† توالي زماني خود به خود بهâ€Ø§ÙŠÙ† تصور منجر نميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ A «علت» B است؛ مگر آنكه Ù…Ùهوم†ميانجيگرانهâ€Ø§ÙŠ مداخله كند. انديشه ÛŒ علمي از Øالت A عامل ويژه آلÙا را جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آن را به عامل بتا در B پيوندâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. â€Ø§ÙŠÙ† موضوع كه آلÙا Ùˆ بتا در رابطهâ€Ø§ÙŠ ضروري يعني رابطه علت Ùˆ معلول،رابطه«شرط» Ùˆ «مشروط»، نسبت به يكديگر قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ به طور انÙعالي از تعدادي ادراك های Øسي به دست نميâ€Ø¢ÙŠØ¯.علمâ€Ø§ÙŠÙ† Øكم را مجدداًâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢Ø²Ù…ايد؛ يعني باâ€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯Â« شرط» يا علت Ù…Ùروضâ€ØŒÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ معلول مرتبط با آن ظاهر شود. آزمايش Ùيزيكي،كه اØكام علّي در Ùيزيك نهايتاً بدان وابستهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ هميشه بر تØليل Ùˆ تجزيۀ يك پديدار به شرايط مختل٠و به لايهâ€Ù‡Ø§ÙŠ گوناگون نسبتها متكي است.Ùˆ يكي رويداد Ùضايي – زماني،كه در آغاز به صورت تاثرØسي Ù…Øض ارائه شده بود، از طريق تØليل مداوم،معنايي تازهâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه مهر Ùˆ نشان يك رويداد علي را با خود دارد. آن رويداد ويژه ديگر صرÙاً رويدادي جزئي نيست بلكه وسيلۀ انتقال Ùˆ بيانگر قانوني جامع Ùˆ جهانشمولâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انقباض پاي قورباغه در آزمايشگاه گالواني،خود به خود به منزله رويدادي تØليل نشده،نيروي جديد«گالوانيسم» را اثبات نميâ€ÙƒØ±Ø¯. گالوانيسم از طريق Ùراگرد تØليلي- منطقي، كه با انقباض پاي قورباغه ارتباط داشت، اثبات شد. روابط علت Ùˆ معلولي كه علمâ€Ù…يان پديدارها برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ ثبت Ùˆ تكرار دادهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Øسي Ùˆ تجربي نيست، بلكه برعكس،رابطه علّي، مجاورت صر٠تجربي عناصر را بر همâ€Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯Ø› يعني Ù…Øتوياتي را كه در وجود تجربي شان در كنار يكديگرند طبق «شالوده» Ùˆ «ذات» شان از يكديگر جدا Ùˆ تÙكيكâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ وعناصري را كه ازديدگاه تاثرات Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ از يكديگر دورند،براي ساخت Ù…Ùهومي واقعيت،به يكديگر نزديك Ùˆ مرتبط†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. نيوتن از همين طريق به كش٠قانون جاذبه عمومي توÙيق ياÙت. او سه گروه از پديدارهايي را كه از نظر مشاهدات Øسي كاملاً با يكديگر بيâ€Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø· بودند به هم مرتبط كرد:1) سقوط آزاد اجسام
2) Øركت سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد
3) تناوب جز و مد.
انديشۀ علمي به طور انتزاعي عاملي ويژه را از كليتي پيچيده به منزله«شرط» يا«علت» بيرونâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø¯ Ùˆ برايâ€Ø§ÙŠÙ† كار از جهان تاثرات Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ Ùاصلهâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯Ø› Øال آنكه انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ زنداني جهان پديدارها باقيâ€Ù…ÙŠâ€Ù…اند. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو چنانچه دو شيء يا دو پديدار در مكاني واØد در كنار هم ظاهر شوند يا از†لØاظ زماني به دنبال يكديگر قرار گيرند،انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ يكي را«علت» Ùˆ ديگري را«معلول»â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. مثلاً جانوراني را كه در Ùصل معينی ديدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ عموماً به منزله آورندگان» آن Ùصل و«علت» آن در نظرâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. در آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ اين پرستو است كه تابستان راâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. در تخيل اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙŠÙƒ كل پيچيده، متشكل از اجزا نيست بلكه يك كل تÙكيك ناشدني است.â€Ø§ÙŠÙ† كل را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† به عناصر يا عوامل جداي از يكديگر، بويژه به عينيت Ùˆ ذهنيت،تجزيه كرد.اما وظيÙÛ€ Ù…Ùهوم علمي علّيت صرÙاً «تركيب» يا مرتبط كردن عناصري كه در ادراك Øسي Øضور دارند نيست بلكه برعكس ،نخستين وظيÙÙ‡ آن متعين كردنâ€Ø§ÙŠÙ† عناصر است. تا هنگامي كهâ€Ø§ÙŠÙ† عناصر متعين نشده باشند، آگاهي علمي- تجربی Ùاقد لوازم لازم برای جدا کردن عناصر مختل٠و تÙکیک قلمرو اشیای گوناگون خواهد بود Ùˆ به دنبال آن هر گونه استنتاج علی ناممکن خواهد شد.
درØالی Ú©Ù‡ تÙکر علمی اساسا درپی استقراررابطه ای روشن وقطعی میان«علت های »خاص Ùˆ «معلول های» خاص است؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای اگر هم به جستجوی علت چیزی بر آید خود را آزاد Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ ازمیان علت های متعددی Ú©Ù‡ به نظرش Ù…ÛŒ رسد یکی را برگزیند؛ زیرا در این نوع اندیشه هر چیزی Ù…ÛŒ تواند از هرچیزی ناشی شود؛ چون هرچیزی Ù…ÛŒ تواند در ارتباط مکانی یا زمانی با هر چیز دیگری قرار گیرد. اندیشۀ علمی، امرواقع تغییر را بررسی Ù…ÛŒ کند؛ ولی اصولا با تبدیل یک Ø´ÛŒ به Ø´ÛŒ دیگر کاری ندارد Ùˆ این تبدیل را Ùقط در صورتی ممکن Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ بیانگر قانونی Ú©Ù„ÛŒ باشد Ùˆ بر نسبت های تابعی (Ùونکسیونل) Ùˆ دترمینان های (تعینگرهای) معینی استوار باشد.توابع ریاضی Ùˆ دترمینان هایی Ú©Ù‡ بتوان آنها را به گونه ای مستقل از این "جا" Ùˆ "اکنون" Ùˆ اشیای موجود در این "جا" Ùˆ "اکنون" معتبر دانست. برعکس، دگردیسی اسطوره ای همواره چیزی جز ثبت یک واقعۀ منØصر به Ùرد نیست، تبدیل یک مادۀ ملموس Ùˆ منØصر به Ùرد به مادۀ ملموس Ùˆ منØصر به Ùرد دیگر است. مثلا در بعضی اساطیر آمده است Ú©Ù‡ کیهان مانند ماهی از اعماق دریا بالا آمد یا از کالبد سنگ پشتی ساخته شد. زمین از لاشه جانوری عظیم Ùˆ خورشید از سنگی بزرگ Ø´Ú©Ù„ گرÙت. انسان از صخره یا از درخت Ø¢Ùریده شد. همه این تبیین های اسطوره ای Ú©Ù‡ نامتجانس، آشÙته Ùˆ Ùاقد قانون Ùˆ قاعده به نظر Ù…ÛŒ آیند، رهیاÙتی واØد را به جهان نشان Ù…ÛŒ دهند. در Øالی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù… علّی علمی، یک پدیدار را به عناصر پایدار تجزیه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا آن را از طریق ترکیب مجدد همین عناصر Ùˆ تاثیر متقابل آنها Ùˆ پیوند پایدارشان درک کند؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای به Ú©Ù„ تÙکیک نشده Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ خود را با تصویر کردن سیر آنچه اتÙاق اÙتاده است خرسند Ù…ÛŒ کند. شاید در این سیر بعضی جنبه ها تکرار شوند؛ اما در اندیشه ÛŒ اسطوره ای جایی برای جستجوی قاعده یا شرایط صوری Ù…Øدود کننده Ùˆ ممیزی کننده وجود ندارد.
شاید اظهار این مطلب تناقض آمیز باشد Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای بیش از اندیشۀ علمی پایبند اصل علّیت است. تÙکر اسطوره ای هرگز نمی پذیرد Ú©Ù‡ رویدادی ممکن است است بر Øسب اتÙاق رخ دهد. وقوع Ùاجعه ای طبیعی مانند زلزله، بیماری یا مرگ هرگز اتÙاقی نیست بلکه علل واقعی آنها جادوست؛ بویژه مرگ هرگز به خودی خود واقع نمی شود بلکه بر اثر جادوی دشمن پیش Ù…ÛŒ آید. مثلا اگر شخصی بر اثر اصابت نیزه کشته شد، علت واقعی مرگ او زخم نیزه نبوده بلکه علتش جادوی دشمن بوده است.
در اینجا دوباره مشاهده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ اساس اختلا٠و تباین علم واسطوره، Ùرم ویژۀ تبیین علّی است نه Ù…Ùهوم علّیت. آگاهی Ù…Ùهومی Ùˆ آگاهی اسطوره ای اهرم تبیین را در نقاط کاملا متÙاوتی قرار Ù…ÛŒ دهند. علم به این قانع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واقعه ای منÙرد در Ùضا Ùˆ زمان را به منزله موردی ازقانونی عمومی درک کند. اما دیگرنمی پرسد چرااین واقعه دراین «جا »و « اکنون » اتÙاق اÙتاده است؟ بر عکس،آگاهی اسطوره ای هرواقعه را منØصربه Ùرد Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را چنین تبیین Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ واقعه ÛŒ منØصر به Ùرد بر اثر ارادۀ یک شخص رخ داده است، یعنی هنگامی Ú©Ù‡ به جستجوی علت Ù…ÛŒ پردازد، در Ù¾ÛŒ یاÙتن چرا وچگونه نیست بلکه در جستجوی شخص است. چون در نظرش جهان پدیدارها به منزلۀ تو است؛ بنابراین انتظار ندارد Ú©Ù‡ قانونی غیر شخصی بیابد Ú©Ù‡ Ùراگرد را تØت قاعده Ùˆ انتظام قرار دهد. گرچه Ù…Ùاهیم علّی علمی در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ تعین امر ویژه هستند Ùˆ بدین منظور، هم متعددو متمایز از یکدیگرند Ùˆ هم مکمل یکدیگر، Ùˆ یک دیگر را نیز متعین Ù…ÛŒ کنند با این همه آنها همیشه برای نامتعین بودن جبنه هایی از امر ویژه قلمروی قائل اند. زیرا Ù…Ùاهیم به سبب سرشت انتزاعی Ùˆ ایده آل(یا صوری) خود نمی توانند همه جنبه های یک پدیدار یا شیء ملموس را بیان کنند. از این رو برای بررسی یک پدیدار یا یک شیء Ù…ÛŒ باید در وضعیت آن Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل هایی صورت گیرد تا موردی از یک قانون عمومی گردد. علم هر امر جزئی را تØت یک امر Ú©Ù„ÛŒ قرارمی دهد؛ اما نمی تواند صرÙا از این امر Ú©Ù„ÛŒ آن امر جزئی را استنتاج کند. Øتی «قوانین ویژه ÛŒ طبیعت» چیزی تازه Ùˆ خاص عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تقابل با اصل عمومی علیت است. گرچه آنها تابع اصل علیت هستند Ùˆ زیر دست آن قرار Ù…ÛŒ گیرند اما اصل علیت نمی تواند Ùرمول ملموس آنها را وضع کند ونیز نمی تواند آنها را متعین سازد.
در این جا اندیشۀ علمی Ùˆ علوم طبیعی با مسالۀ «امر تصادÙی» روبه رو Ù…ÛŒ شوند. در این ارتباط امر تصادÙÛŒ به معنی انØرا٠از قانون Ú©Ù„ÛŒ نیست بلکه بدین معنی است Ú©Ù‡ گرچه امر تصادÙÛŒ به Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل این قانون Ú©Ù„ÛŒ متکی است،اما صرÙا از آن قابل استنتاج نیست. اگر اندیشۀ تئوریک علمی بخواهد به طریقی این عنصر را Ú©Ù‡ از دیدگاه قانون عمومی علّیت، امر تصادÙÛŒ است، درک کند Ùˆ آن را متعین سازد، همانگونه Ú©Ù‡ کانت در اثر خویش "نقد قوه داوری" به تÙصیل بیان کرده است، Ù…ÛŒ باید به مقوله دیگری متوسل شود. اصل علّیت Ù…Øض اکنون جای خود را به اصل غایت(یا هدÙ) Ù…ÛŒ دهد. آنچه را دارای هد٠و غایت Ù…ÛŒ دانیم، در واقع تØت قانون در آوردن امر تصادÙÛŒ است.
اما اسطوره از همان آغاز، وقوع هر پدیداری را دارای غایت Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ براثرعمل ارادی یک ایزد یا یک دیو واقع Ù…ÛŒ شود ومعتقد است Ú©Ù‡ نیروهای طبیعت چیزی جز بیان ارادۀ خدایان یا شیاطین نیستند. این اصل برای تÙکر اسطوره ای منبع نوری است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ واقعیت پرتو Ù…ÛŒ اÙکند Ú©Ù‡ بی آن درک جهان برایش امکان پذیر نیست. برای اندیشۀ علمی درک یک واقعه چیزی نیست جز تØویل آن به برخی شرایط Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قرار دادن آن تØت مجموعه ای از قوانین Ùˆ شرایط پیچیده Ùˆ جهانشمول Ú©Ù‡ طبیعت نامیده Ù…ÛŒ شود. مثلا واقعۀ مرگ یک انسان هنگامی درک Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بتوان در این مجموعه شرایط Ùˆ قوانین بدان جایی داد؛ به سخن دیگر، بر اساس شرایط Ùیزیولوژیک Øیات،بتوان مرگ را امری ضروری Ùˆ ناگزیر دانست. اما اگراسطوره ضروری بودن Ùرآیند جهانشمول طبیعت را تصدیق کند باز هم آگاهی اسطوره ای، مرگ را امری تصادÙÛŒ Ù…ÛŒ شناسد. زیرا این تبیین علمی آنچه را مورد توجه Ùˆ علاقه ÛŒ اندیشه ÛŒ اسطوره ای است، ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ù…ÛŒ دهد، یعنی این نکته Ú©Ù‡ چرا این شخص باید در این «جا» Ùˆ «اکنون »بمیرد؟ بنابراین مرگ این شخص واقعه ای منØصر به Ùرد است Ùˆ Ùقط در صورتی Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به چیزی منØصر به Ùرد تØویل کنیم یعنی آن را عمل ارادی شخص دیگری بدانیم. شناخت علمی متمایل به این است Ú©Ù‡ آزادی عمل را تØت قانون علّیت درآورد. اما اسطوره برای متعین کردن رویدادها، آنها را به آزادی عمل یک شخص تØویل Ù…ÛŒ کند. اگر آب رودخانه بالا نمی آید،از نظر اندیشۀ اسطوره ای نباریدن باران در کوه های دوردست علت این مصیبت نیست بلکه علت این است Ú©Ù‡ آب رودخانه نمی خواهد بالا بیاید. رودخانه یا خدایان به یقین از دست مردمی Ú©Ù‡ زندگی آنان به طغیان آب رودخانه وابسته است خشمگین شده اند Ùˆ در Ù¾ÛŒ آنند Ú©Ù‡ به این طریق پیامی را به مردم برسانند. بنابراین به جای آوردن بعضی شعایر Ùˆ مناسک ضروری Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ دانیم هنگامی Ú©Ù‡ آب دجله بالا نمی آمد گودای پادشاه در پرسشتگاه Ù…ÛŒ خوابید تا در رویا دریابد Ú©Ù‡ معنی خشکسالی چیست. در مصر از زمان های بسیار قدیم ارتÙاع آب رودخانه نیل را هر ساله ثبت Ù…ÛŒ کردند. با این وص٠هر سال،هنگامی Ú©Ù‡ آب رودخانه Ù…ÛŒ بایست بالا بیاید، Ùرعون قربانی ها Ùˆ هدیه هایی به رودخانه تقدیم Ù…ÛŒ کرد. همراه با این قربانی ها Ùˆ هدیه ها Ú©Ù‡ به درون نیل پرتاب Ù…ÛŒ شد، سندی نیز بود Ú©Ù‡ در آن تعهدات نیل، یا به صورت Ùرمان یا به Ø´Ú©Ù„ پیمان، گنجانده شده بود.
اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین مسائل اجتماعی نیزهمین شیوه را به کار Ù…ÛŒ برد. Øتی وقتی Ú©Ù‡ مانند مارکسیسم به این جهانی بودن Ùˆ علمی بودن تظاهر Ù…ÛŒ کند، باز نمی تواند جز در قالب تصاویر Ùˆ مبارزه میان نیروهای نیک Ùˆ بد بیندیشد. در اینجا نیز اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین هر رویداد اجتماعی، در Ù¾ÛŒ چگونگی وقوع آن ووابستگی Ùˆ ارتباط آن با ساختار آن جامعه Ùˆ وضع گذشته Ùˆ Øال آن نیست، بلکه در جستجوی شخص بر Ù…ÛŒ آید: آیاارادۀ ابر قدرت خاور بر وقوع آن تعلق گرÙته است یا اراده ÛŒ جادوگر باختر؟ در این مورد نیز خصلت اسطوره ای تبیین های مارکسیستی – لنینیستی کاملا آشکار Ù…ÛŒ شود.
در ارتباط با Ùرم علّیت اسطوره ای، به خصلت دیگری از جهان بینی اسطوره ای بر Ù…ÛŒ خوریم Ú©Ù‡ همواره مورد تاکید قرار گرÙته است Ùˆ آن عبارت از رابطۀ ویژه ای است Ú©Ù‡ اسطوره میان Ú©Ù„ یک Ø´ÛŒ مادی Ùˆ اجزای آن تصور Ù…ÛŒ کند. اگر تاریخ اندیشۀ علمی را مطالعه کنیم در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم علّیت ومقوله Ú©Ù„ Ùˆ جزء همگام با هم رشد کرده اند؛ زیرا هر دو به Ùراگرد تØلیل تعلق دارند.اندیشۀ علمی Ú©Ù„ را متشکل از اجزا Ù…ÛŒ داند Ùˆ در واقع از طریق تعین همین اجزا به درک Ú©Ù„ نایل Ù…ÛŒ شود اما بینش اسطوره ای هم در اندیشه Ùˆ هم در عمل٠خود، میان Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن هیچ تÙاوتی قائل نمی شود. Ú©Ù„ اجزا ندارد Ùˆ به آن ها تقسیم نمی شود. جزء بی واسطه خود Ú©Ù„ است؛ Ùˆ اسطوره نیز بر همین اساس عمل Ù…ÛŒ کند. از دیدگاه علم، Ú©Ù„ تنها مجموع اجزایش نیست بلکه عبارت از ارتباط متقابل اجزا ونیز ارتباط هر جزء با Ú©Ù„ است. Ú©Ù„ به معنی ÙˆØدت همین ارتباط های دینامیک است Ú©Ù‡ هر جزء در آن مشارکت دارد Ùˆ در انجام دادن امور نیز سهیم است. در اینجا نیزاندیشۀ اسطوره ای در جهت متقابل Øرکت Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون Ùاقد Ùرم تØلیلی علّیت است نمی تواند میان Ú©Ù„ Ùˆ جزء Ùصل ممیزی رسم کند؛ از این رو Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن را در هم ادغام Ù…ÛŒ کند Ùˆ سرنوشت همه آنهارا به هم گره Ù…ÛŒ زند.
شیوۀ کارکرد اندیشۀ اسطوره ای را نسبت به Ùضا Ùˆ زمان نیز Ù…ÛŒ توان مطالعه کرد. اسطوره شهود توالی زمانی یا همزمانی را بر اساس شیوۀ تÙکر خود بازآÙرینی Ù…ÛŒ کند. در هر دو Øالت اندیشۀ اسطوره ای تجزیه Ùˆ تØلیل واقعیت را به عوامل جزئی Ùˆ مستقل از یکدیگر Ùˆ نیزتجزیه آن را به شرایط جزئی، Ú©Ù‡ مبدا Øرکت تÙکر علمی Ùˆ مشخصۀ شیوه نگرش آن است، به دور Ù…ÛŒ اÙکند. بنا بر بینشی Ú©Ù‡ اساس جادوی همدلانه به شمار Ù…ÛŒ آید، همۀ چیزهایی Ú©Ù‡ در Ùضامجاور یکدیگر بوده اند یا از ماده ای واØد به وجود آمده اند، یا میانشان پیوندی Ú©Ù„ÛŒ یا رابطه ای علّی وجود دارد. بنابراین اگر کسی ته ماندۀ غذا یا استخوان های گوشتی را Ú©Ù‡ خورده است به Øال خود رها کند در معرض خطراتی جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. زیرا هر اتÙاقی Ú©Ù‡ برای آنها رخ دهد برای غذایی Ú©Ù‡ جذب بدن او شده است نیز روی Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای، بی اعتنا به Ùاصله Ùیزیکی Ùˆ مکانی، رابطه ای همدلانه میان اجزای یک Ø´ÛŒ(در مثال بالا غذا) تصور Ù…ÛŒ کند. این رابطه همدلانه، تجزیه Ùˆ تقسیم ارگانیسم بدن را به اجزای مختل٠و تعیین نقش آنها را برای خود Ùˆ برای Ú©Ù„ بی مورد Ù…ÛŒ داند. هر جزئی از بدن مثلا ناخن یا یک تار مو با دیگر اعضای بدن Ùˆ نیز با Ú©Ù„ آن Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ùˆ همتراز است. کار اعضای بدن بر اساس شرایط آنها تعیین نمی شود Ùˆ نقش Ùˆ وظیÙÙ‡ آنها شناخته Ùˆ طبقه بندی نمی گردد. همانگونه Ú©Ù‡ اجزای بدن بر اساس کار Ùˆ اهمیت خود از یکدیگر متمایز نمی شوند؛همان طور نیز تعین زمانی یعنی Ù„Øظات ویژه زمان هرÙرآیند عینی نیز براساس اهمیت علّی آنها از یکدیگرمتمایز نمی گردند. گاهی نیزمیان علت ومعلول Ùرقی نیست Ùˆ این دو Ù…ÛŒ توانندجای یکدیگررا بگیرند. اگر جنگجویی به وسیله ÛŒ نیزه ای زخمی شد برای تسکین سوزش زخم، مرهم را بر نیزه Ù…ÛŒ مالند یا آنکه نیزه را در جایی خنک Ù…ÛŒ آویزند!
از دیدگاه علم، یک چیز هرگز به سادگی علت چیز دیگری شناخته نمی شود؛ بلکه تاثیر آن بر چیز دیگر تØت شرایط مشخص Ùˆ بویژه در Ù„Øظه زمانی کاملا معین صورت Ù…ÛŒ گیرد. رابطۀ علت Ùˆ معلول آن قدرها رابطۀ میان اشیاء شمرده نمی شود بلکه بیشتر رابطۀ میان تغییراتی به شمار Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ میان اشیای معینی در زمان هایی خاص به وجود Ù…ÛŒ آید. با پیشرÙت علم Ùˆ از طریق توجه به همین سیر زمانی، Ùرآیند تغییر وتجزیه آن به مراØÙ„ مختل٠و کاملا متمایز Ùˆ متعین کردن هر مرØله از Ùرآیند، روابط علت Ùˆ معلول بیش از پیش پیچیده Ùˆ میانجیگرانه Ù…ÛŒ شوند. نیزه ØŒ دیگر علت زخم شناخته نمی شود؛ آنچه اتÙاق Ù…ÛŒ اÙتد این است Ú©Ù‡ درلØظه معینی مانند t1 نیزه در بدن Ùرو Ù…ÛŒ رود Ùˆ تغییری مشخص در آن به وجود Ù…ÛŒ آورد. این تغییر در زمان های t2 Ùˆ t3 Ùˆ ... تغییرات معین دیگری را در ارگانیسم در Ù¾ÛŒ دارد Ú©Ù‡ همه آنها را Ù…ÛŒ باید به منزلۀ شرایط لازم Ùˆ ویژه برای ایجاد زخم در نظر گرÙت. از آنجا Ú©Ù‡ اسطوره Ùˆ جادو هیچ جا به چنین تجزیه Ùˆ تØلیلی دست نمی زنند، در نتیجه، هیچ گونه مانع خاصی میان اجزای یک Ú©Ù„ Ùضایی یا Ù„Øظات زمان نمی بینند. از این رو جادوی همدلانه از Ùراز همه تÙاوت های Ùضایی یا زمانی Ù…ÛŒ گذرد. مثلا جدایی Ùیزیکی یا Ùضایی جزء از Ú©Ù„(مانند جدایی ناخن یا تار مو از بدن) موجب نمی شود Ú©Ù‡ رابطۀ علت Ùˆ معلول را میان آنها از بین ببرد Ùˆ به همین شیوه «پیش از»و« پس از» و« زودتر» و« دیرتر» نیز با یکدیگر آمیخته Ù…ÛŒ شوند. تنش میان عناصری Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ Ùضایی Ùˆ زمانی از یکدیگر جدا هستند در هویت ساده علّیت جادویی Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود.
بینش مادی Ùˆ ملموس اندیشۀ اسطوره ای در خصوص عمل نیز در خور توجه است. تØلیل منطقی- علّی عمل اساسا به تجزیه آن به Ùرآیندهای بسیط Ùˆ جدا معطو٠است. اما Øتی جایی Ú©Ù‡ بینش اسطوره ای توجه خود را به Ùرآیند (= پروسه) معطو٠می کند در جستجوی منشا Ùˆ تکوین بر Ù…ÛŒ آید Ùˆ این« تکوین» را با ماده ای عادی وملموس ارتباط Ù…ÛŒ دهد . به سخن دیگر، اسطوره Ùرآیند عمل را تنها به منزله تبدیل یک ماده به ماده دیگر Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ در Ù…ÛŒ یابد. در تØلیل علمی، سیر همیشه از شیء به شرط Ùˆ از ادراک Øسی Ùˆ مادی به ادراک تابعی Ùˆ کارکردی(= Ùونکسیونل)است؛ اما در بینش اسطوره ای Ùˆ جادویی، تغییر درمØدودۀ ادراک مادۀ ساده Ù…Øصور Ù…ÛŒ ماند. شناخت علمی هر Ú†Ù‡ پیشتر رود، خود را بیش از پیش به تØقیق در چگونگی تغییر Ùˆ Ùرم ضروری آن Ù…Øدود Ù…ÛŒ کند. اما اسطوره صرÙا پیرامون« از کجا» و« به کجا» پژوهش Ù…ÛŒ کندو«از کجا» و« به کجا» را نیز به Ø´Ú©Ù„ اشیای مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند. در اینجا علیت، نسبتی میانجیگرانه یا هستی یی مستقل نیست Ú©Ù‡ با قرار دادن خود میان عناصر خاص، آنها را تجزیه یا ترکیب کند. اسطوره، تغییر را چیزی نمی داند جز دگردیسی شیء معمولی Ùˆ ملموس به شیء معمولی Ùˆ ملموس دیگر. درØالی Ú©Ù‡ اندیشۀ Ù…Ùهومی رشته ای پیوسته از رویدادها را به علت ها Ùˆ معلول ها تقسیم Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب شیوۀ تغییر Ùˆ قاعده این تغییر را مطالعه Ù…ÛŒ نماید. اسطوره چنانچه بتواند آغاز Ùˆ پایان Ùرآیند دگردیسی را به روشنی از هم تمیز دهد، نیاز خود را برآورده Ù…ÛŒ بیند. برای نمونه Ù…ÛŒ توان به این اعتقاد مصریان قدیم اشاره کرد Ú©Ù‡ آسمان در آغاز بر زمین خوابیده بود(وضعیت آغازین)تا اینکه شو، خدای هوا، آن دو را از یکدیگر جدا کرد Ùˆ اکنون نیز میان آنها Øایل است(وضعیت نهایی).مصریان آسمان را به Ø´Ú©Ù„ زنی نشان Ù…ÛŒ دادند Ú©Ù‡ دست های خود را گشوده Ùˆ به سوی زمین خم شده Ùˆ شو او را Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
خصلت در خور توجه دیگر اندیشۀ اسطوره ای سیال بودن آن است. بدین معنی Ú©Ù‡ برای رویدادی واØد علت هایی متناقض ارائه Ù…ÛŒ دهد. به دیگر سخن، اندیشۀ اسطوره ای پایبند اصل امتناع تناقض نیست Ùˆ تناقض گویی یکی از خصلت های اساسی آن است. (این موضوع مستلزم بØØ« جداگانه ای است) مثلا Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ در اساطیر مصر، خورشید نخستین پادشاه مصر به شمار Ù…ÛŒ آید(وضعیت آغازین) اما اکنون در آسمان جای گرÙته است(وضعیت نهایی). اندیشۀ اسطوره ای وضعیت آغازین Ùˆ نهایی را بدین گونه به هم متصل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ خورشید- خدا Ú©Ù‡ زمانی پادشاه مصر بود Ùˆ بر زمین جای داشت از دست بشر خسته شد، بنابراین، بر ماده خدای آسمان(یعنی نوت) نشست Ùˆ نوت خود را به Ø´Ú©Ù„ گاوی بزرگ در آورد Ùˆ بر Ùراز زمین قرار گرÙت. از آن هنگام خورشید در آسمان است. ولی پیش از آن دیدیم Ú©Ù‡ نوت، ماده خدای آسمان، به صورت زنی بود Ú©Ù‡ خدای هوا(شو) او را در آسمان Ù†Ú¯Ù‡ داشته بود.
در Øالی Ú©Ù‡ اندیشۀ علمی Ù…ÛŒ کوشد تا تمامی واقعیت را به نسبت های ریاضی تجزیه نماید Ùˆ از این راه آنها را درک کند؛ اندیشۀ اسطوره ای مسئله ÛŒ مربوط به منشاها را Øتی با تØویل نسبت های ناب، مانند گام های موسیقی یا سازمان کاست ها به جوهرهای مادی آغازین، ØÙ„ Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سبب همین Ùرم اساسی اندیشۀ اسطوره ای، همه خواص Ùˆ صÙات Ù…ÛŒ باید سرانجام هویتی مادی بیابند. مثلا Ùرق میان برهمن (نگهبان دانش مقدس) وسپاهی Ùˆ «سودرا»(=کشاورزان یا کارگران) تنها بر اساس این Ùرض Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آنان دارای جوهرهای مادی متÙاوتی هستند. یعنی برهمن از سر یا دهان برهما، سپاهی از بازوها وکشاورزان Ùˆ کارگران از پاهای او ساخته شده اند. در مارکسیسم نیز «بوژوازی»سرشت اهریمنی دارد Ùˆ «پرولتاریا» اهورایی. آن یک جهان را دوزخ کرده است Ùˆ این یک آن را بهشت خواهد کرد. اگر زنی نازا باشد علتش این است Ú©Ù‡ «کالبد بی Ùرزندی (تانو)» در درون اوست. درچنین تبیین های مادی وملموس تنش درونی اندیشۀ اسطوره ای آشکار Ù…ÛŒ شود؛ زیرا تخیل اسطوره ای از یک سو Ù…ÛŒ کوشد تا جهان را روØانی کند Ùˆ با آن نیز به منزلۀ تو برخورد Ù…ÛŒ نماید، ولی از سوی دیگر همه صÙات ÙˆÙعالیت ها Ùˆ Øتی همه Øالت ها ونسبت ها را به شالوده ای سخت ومادی منسوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ به نوعی مادی کردن Ù…Øتویات «اندیشه ها» Ùˆ «معنویات» Ù…ÛŒ پردازد.(Ùˆ این دقیقا همان کاری است Ú©Ù‡ مارکسیسم نیز انجام Ù…ÛŒ دهد. از این Ù„Øاظ نیز سرشت جادویی- اسطوره ای مارکسیسم آشکار Ù…ÛŒ شود.)
این سخن درست است Ú©Ù‡ اندیشه ÛŒ اسطوره ای Ù…ÛŒ کوشد تا با اÙزودن رشته ای از پیوندها میان Øالات آغازین ÙˆØالت Ùرجامین، نوعی پیوستگی میان علت Ùˆ معلول بیاÙریند، اما Øتی همین پیوندها نیز خصلتی مادی دارند. از دیدگاه علیت علمی- تØلیلی، Ùرآیندی پایدار شناخته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ رÙتار آن منطبق با قانونی واØد(یا منطبق با تابعی تØلیلی) باشد Ùˆ بتوان Ú©Ù„ Ùرآیند را به طور منطقی تØت آن قرار داد وسیر آن را از Ù„Øظه ای تا Ù„Øظه دیگر معین کرد. یعنی بتوان در هر Ù„Øظه Øالت خاص Ùرآیند را با مقادیر ریاضی نشان داد. همه این مقادیر مختل٠رشته ای را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ بیانگر تغییرات Ùرآیند است وهمه آنها تابع قاعده ای Ú©Ù„ÛŒ هستند Ùˆ به ضرورت از همین قاعده ناشی Ù…ÛŒ گردند. در همین قاعده، هم یگانگی وهم اختلاÙØŒ هم پیوستگی وهم گسستگی عوامل مجزای Ùرآیند باز نموده Ù…ÛŒ شوند. اما اندیشۀ اسطوره ای نه چنین یگانگی Øاصل از ترکیب مراØÙ„ مختل٠Ùرآیند را Ù…ÛŒ شناسد ونه یگانی مراØÙ„ مجزا Ùˆ جداگانۀ آن را. Øتی زمانی Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ آید عملی را به تعدادی مراØÙ„ مختل٠قسمت Ù…ÛŒ کند، این عمل را کاملا به Ø´Ú©Ù„ مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند Ùˆ آن را در چنین هیئتی بررسی Ù…ÛŒ کند. یعنی هر خاصیت یا صÙتی از عمل را به Ú©ÛŒÙیت ماده ای ویژه منسوب Ù…ÛŒ کند؛ ماده ای Ú©Ù‡ از یک شیء به شیء دیگر انتقال Ù…ÛŒ یابد. Øتی آنچه در تÙکر علمی صÙتی عرضی یا زودگذر به شمار Ù…ÛŒ آید در اندیشۀ اسطوره ای خصلتی کاملا مادی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ بدین طریق انتقال پذیر Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ گویند سرخ پوستان هوپا درد را جوهری مادی Ù…ÛŒ دانند. همچنان Ú©Ù‡ قبلا Ú¯Ùته شد، اندیشۀ اسطوره ای صÙات معنوی Ùˆ اخلاقی رانیز جوهرهای مادی انتقال پذیر Ù…ÛŒ داند. یک شینتوی ژاپنی Ú©Ù‡ آرزو دارد از بار گناهان خود رهایی یابد به کاهن رجوع Ù…ÛŒ کند Ùˆ تکه کاغذی را Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ لباس ،بریده شده است دریاÙت Ù…ÛŒ دارد Ùˆ نام ونام خانوادگی Ùˆ سال Ùˆ ماه تولد خویش را بر آن Ù…ÛŒ نویسد. سپس کاغذ را به بدن خود Ù…ÛŒ مالد Ùˆ پس از این کار بدان Ùوت Ù…ÛŒ کند تا بدین طریق همه گناهانش به کاغذ منتقل شوند.در پایان این مراسم تطهیر، کاغذ را Ú©Ù‡ نوعی بز بلاگردان است به داخل رودخانه یا دریا Ù…ÛŒ اندازد تا چهار خدای تطهیر آن را به جهان زیرین هدایت کنند Ùˆ در آنجا بی آنکه اثری از آن بر جای بماند Ù…ØÙˆ شود.
مراسم تاجگذاری Ùرعون های مصر با اجرای دقیق مناسکی ویژه Ùˆ آدابی خاص برگزار Ù…ÛŒ شد تا صÙات خدایی از طریق تاج Ùˆ چوبدست پادشاهی Ùˆ تازیانه Ùˆ شمشیر به Ùرعون انتقال یابند.اگر به این آلات صرÙا به منزله سمبل Ùˆ نشانه بنگریم معنای واقعی مراسم تاجگذاری را درنیاÙته ایم. آن آلات، طلسم های واقعی یعنی وسایل انتقال نیروهای خدایی ونگهبانان آن نیروها، بودند. در میان برخی قبایل شمال Ø¢Ùریقا، بر تخت نشستن Øاکم جدید عمل اصلی مناسک Ùˆ تشریÙات جانشینی است. اورنگ پادشاهی بتی است Ú©Ù‡ با نیروی اسرارآمیز پادشاهی باردار شده است. شاهزاده ای Ú©Ù‡ بر آن Ù…ÛŒ نشیند به سبب نیروی جادویی تخت به مقام پادشاهی نایل Ù…ÛŒ شود. با در نظر گرÙتن دو مثال بالا در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم اسطوره از «نیرو» با Ù…Ùهوم علمی آن متÙاوت است. اسطوره نیرو را رابطه ای دینامیک یا بیان مجموعه روابط علّی نمی داند بلکه همیشه آن را جوهری مادی Ù…ÛŒ پندارد. این جوهر در سراسر جهان توزیع شده اما در اشخاصی خاص تمرکز یاÙته است. جادوگر یا جنگجوی قبیله از جمله کسانی هستند Ú©Ù‡ از این نیرو برخوردارند. وجود این جوهر مادی را در جادوگر«مانا» گویند. جادوگر Ù…ÛŒ تواند با لمس کردن شخص دیگری تمامی این جوهر مادی یا بخشی از آن را بدو منتقل کند. در اندیشۀ اسطوره ای بیماری نیز Ùرایندی نیست Ú©Ù‡ تØت شراط شناخته شده تجربی Ùˆ عمومی در کالبد عمل کند، بلکه یا ماده ای بیگانه است Ú©Ù‡ وارد کالبد شده یا Ø±ÙˆØ Ø®Ø¨ÛŒØ«ÛŒ است Ú©Ù‡ جسم را تسخیر کرده است. این Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ² وجودی مادی دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد با اجرای مناسکی خاص یا با خواندن اوراد آن را از کالبد بیرون راند یا به جسم دیگری منتقل کرد. متون طبی قدیم تب را نتیجه ورود مواد گرم به بدن انسان Ù…ÛŒ دانند؛ گرمایی Ú©Ù‡ موجب تب Ù…ÛŒ شود Ùˆ نیز خود بیماری ممکن است یا بر اثر چشم زخم به وجود آید یا به وسیله ÛŒ جادوی دشمن اراده شود.
جیمز Ùریزر در اثر درخشان خود به نام شاخۀ زرین(بخش چهارم، بزبلاگردان،ص31) Ù…ÛŒ نویسد:
غالبا جانوران را به منزلۀ وسیله ای برای Øمل یا انتقال شر به کار Ù…ÛŒ گیرند. در گینه هنگامی Ú©Ù‡ کسی بیمار Ùˆ بستری Ù…ÛŒ شود مرغی زنده را Ú©Ù‡ به گردن او بسته اند بر سینه او قرار Ù…ÛŒ دهند. چنانچه مرغ بال های خود را بر هم زد یا قدقد کرد، بیمار آن را به Ùال نیک Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ امیدوار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درد از او به مرغ انتقال یاÙته است Ùˆ به زودی Ø´Ùا Ù…ÛŒ یابد؛ ولی چنانچه مرغ واکنشی نشان نداد درد ادامه خواهد یاÙت. همچنین هنگامی Ú©Ù‡ یکی از اهالی موریتانی به سردرد دچار Ù…ÛŒ شود،گوسÙندی یا بزی را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ آن قدر آن را Ù…ÛŒ زند تا Øیوان از پای درآید. در این هنگام Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ سردرد از او به Øیوان منتقل شده است.
ادامۀمطلب : مباØØ« ( Ùضا ØŒ زمان Ùˆ عدد)در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.
ولي بينش ما را از نقش علّيت،به منزلۀ امري غير شخصي،مكانيكي وقانون مانند،درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. درواقع Ù…Ùهوم علّيت يكي ازاركان انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ است Ùˆ جهان Ù€ پيدايي هاي اسطورهâ€Ø§ÙŠ گواهي برâ€Ø§ÙŠÙ† مدعاست.اين جهان Ù€ پيداييâ€Ù‡Ø§ بر آنند تا از طريق اÙسانهâ€Ù‡Ø§ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙƒÙ‡ كلاًخصلتي تبیینی دارند، به پرسش منشا جهان Ùˆ زايش خدايان پاسخ گويند Ùˆ نيز بر آنند تا براي پيدايش بعضي چيزها مانند خورشيد، ماه، بشر Ùˆ برخي از انواع جانوران Ùˆ گياهان«تبييني» ارائه دهند. اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه درباره كش٠آتش،پيدايش خط Ùˆ آموزش Ùنون كشاورزي Ùˆ طرز تهيه پوشاك Ùˆ شيوه ساختن خانه Ùˆ نظايرâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§Ø³ØªØŒ به همين گروه از اساطير متعلقâ€Ø§Ù†Ø¯. زيراâ€ØŒØ§ÙŠÙ† اسطورهâ€Ù‡Ø§ نيزâ€Ù…يراث Ùرهنگي را دستاورد قهرمانان يا منجيان(مانند جمشيد،تهمورث، هوشنگ Ùˆ Ùريدون در اساطيرâ€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù†ÙŠ)†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. اما تÙاوتâ€Ù…يان علّيت اسطورهâ€Ø§ÙŠ وعلّيت علمي به تقابل Ù…Ùهوم عينيت در انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùˆ در انديشه ÛŒ علمي بازâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. بنابر نظر كانت،اصل علّيت اصلي تركيبي براي تهجي پديدارهاست كه از طريق آنâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† پديدارها را به صورت تجربه قرائت كرد. اماâ€Ø§ÙŠÙ† تركيب علّي، مانندتركيبي كه در Ù…Ùهوم عينيت ساختهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مستلزم تØليل خاصي است.درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ دوباره تركيب Ùˆ تØليل لازم Ùˆ ملزوم Ùˆ مكمل يكديگرند. نقص اساسي روانâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ هيوم Ùˆ انتقاد روانâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ او از Ù…Ùهوم علّيت، آن بودكهâ€Ø§ÙŠÙ† نقش تØليلي را (پيش از برقراري رابطه علي) نشناخت. بنابر نظر هيوم،علّيت از مجاورت دو شيء( يا دو رويداد) در يك مكان يا از توالي زماني پديدار شدن آن ها Øاصلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه دو رويداد يا دو شيء مكرراً با هم ظاهر شوند سرانجام، باâ€Ù…يانجيگري«تخيل»، رابطۀ مجاورت Ùضايي يا توالي زماني به رابطۀ علت Ùˆ معلول تبديلâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. به سخن ديگر،اگر دو شيء يا دو رويداد در كنار هم در Ùضا،يا در پي هم در زمان، ظاهر شوند آگاهي ما اولي را «علّت» Ùˆ دومي را«معلول» آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. اماâ€Ø§ÙŠÙ† نوع عليت،كه هيوم منشا آن را كش٠كرده است،در واقع علّيت اسطورهâ€Ø§ÙŠ است نه علّيت علمي.(شايد ذكرâ€Ø§ÙŠÙ† نكته درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ بيâ€Ù…وردنباشد كه رابطه علّي كه ماركسâ€Ù…يان پديدارهاي اجتماعي برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ دقيقاً رابطه علّي اسطورهâ€Ø§ÙŠ است.)
شناخت علمي،مÙاهيم علّي Ùˆ اØكام خود را دقيقاً از طريق Ùراگردي متقابل با آنچه هيوم توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ به دستâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ù…Ùاهيم واØكام،مØتوياتي را كه در تاثر Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ مجاور يكديگرند،از هم جدا Ùˆ سپس آنها را تØليلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ùˆ به شرايط پيچيدۀ مختل٠ارتباط â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ادراك Øسي Ù…Øض،به دنبال Øالت خاصA در Ù„Øظه A1 Øالت B در Ù„Øظۀ A2â€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. اما،صرÙنظر ازâ€Ø§ÙŠÙ†ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† توالي اغلب چگونه تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ§ÙŠÙ† توالي زماني خود به خود بهâ€Ø§ÙŠÙ† تصور منجر نميâ€Ø´ÙˆØ¯ÙƒÙ‡ A «علت» B است؛ مگر آنكه Ù…Ùهوم†ميانجيگرانهâ€Ø§ÙŠ مداخله كند. انديشه ÛŒ علمي از Øالت A عامل ويژه آلÙا را جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آن را به عامل بتا در B پيوندâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. â€Ø§ÙŠÙ† موضوع كه آلÙا Ùˆ بتا در رابطهâ€Ø§ÙŠ ضروري يعني رابطه علت Ùˆ معلول،رابطه«شرط» Ùˆ «مشروط»، نسبت به يكديگر قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ù†Ø¯ØŒ به طور انÙعالي از تعدادي ادراك های Øسي به دست نميâ€Ø¢ÙŠØ¯.علمâ€Ø§ÙŠÙ† Øكم را مجدداًâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢Ø²Ù…ايد؛ يعني باâ€Ø§ÙŠØ¬Ø§Ø¯Â« شرط» يا علت Ù…Ùروضâ€ØŒÙ…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ معلول مرتبط با آن ظاهر شود. آزمايش Ùيزيكي،كه اØكام علّي در Ùيزيك نهايتاً بدان وابستهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ هميشه بر تØليل Ùˆ تجزيۀ يك پديدار به شرايط مختل٠و به لايهâ€Ù‡Ø§ÙŠ گوناگون نسبتها متكي است.Ùˆ يكي رويداد Ùضايي – زماني،كه در آغاز به صورت تاثرØسي Ù…Øض ارائه شده بود، از طريق تØليل مداوم،معنايي تازهâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه مهر Ùˆ نشان يك رويداد علي را با خود دارد. آن رويداد ويژه ديگر صرÙاً رويدادي جزئي نيست بلكه وسيلۀ انتقال Ùˆ بيانگر قانوني جامع Ùˆ جهانشمولâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انقباض پاي قورباغه در آزمايشگاه گالواني،خود به خود به منزله رويدادي تØليل نشده،نيروي جديد«گالوانيسم» را اثبات نميâ€ÙƒØ±Ø¯. گالوانيسم از طريق Ùراگرد تØليلي- منطقي، كه با انقباض پاي قورباغه ارتباط داشت، اثبات شد. روابط علت Ùˆ معلولي كه علمâ€Ù…يان پديدارها برقرارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ ثبت Ùˆ تكرار دادهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Øسي Ùˆ تجربي نيست، بلكه برعكس،رابطه علّي، مجاورت صر٠تجربي عناصر را بر همâ€Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯Ø› يعني Ù…Øتوياتي را كه در وجود تجربي شان در كنار يكديگرند طبق «شالوده» Ùˆ «ذات» شان از يكديگر جدا Ùˆ تÙكيكâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ وعناصري را كه ازديدگاه تاثرات Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ از يكديگر دورند،براي ساخت Ù…Ùهومي واقعيت،به يكديگر نزديك Ùˆ مرتبط†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. نيوتن از همين طريق به كش٠قانون جاذبه عمومي توÙيق ياÙت. او سه گروه از پديدارهايي را كه از نظر مشاهدات Øسي كاملاً با يكديگر بيâ€Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø· بودند به هم مرتبط كرد:1) سقوط آزاد اجسام
2) Øركت سيارات بر مدارهاي بيضي شكل به دور خورشيد
3) تناوب جز و مد.
انديشۀ علمي به طور انتزاعي عاملي ويژه را از كليتي پيچيده به منزله«شرط» يا«علت» بيرونâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø¯ Ùˆ برايâ€Ø§ÙŠÙ† كار از جهان تاثرات Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ Ùاصلهâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯Ø› Øال آنكه انديشۀ اسطورهâ€Ø§ÙŠ زنداني جهان پديدارها باقيâ€Ù…ÙŠâ€Ù…اند. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو چنانچه دو شيء يا دو پديدار در مكاني واØد در كنار هم ظاهر شوند يا از†لØاظ زماني به دنبال يكديگر قرار گيرند،انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ يكي را«علت» Ùˆ ديگري را«معلول»â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. مثلاً جانوراني را كه در Ùصل معينی ديدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ عموماً به منزله آورندگان» آن Ùصل و«علت» آن در نظرâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. در آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ اين پرستو است كه تابستان راâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. در تخيل اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙŠÙƒ كل پيچيده، متشكل از اجزا نيست بلكه يك كل تÙكيك ناشدني است.â€Ø§ÙŠÙ† كل را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† به عناصر يا عوامل جداي از يكديگر، بويژه به عينيت Ùˆ ذهنيت،تجزيه كرد.اما وظيÙÛ€ Ù…Ùهوم علمي علّيت صرÙاً «تركيب» يا مرتبط كردن عناصري كه در ادراك Øسي Øضور دارند نيست بلكه برعكس ،نخستين وظيÙÙ‡ آن متعين كردنâ€Ø§ÙŠÙ† عناصر است. تا هنگامي كهâ€Ø§ÙŠÙ† عناصر متعين نشده باشند، آگاهي علمي- تجربی Ùاقد لوازم لازم برای جدا کردن عناصر مختل٠و تÙکیک قلمرو اشیای گوناگون خواهد بود Ùˆ به دنبال آن هر گونه استنتاج علی ناممکن خواهد شد.
درØالی Ú©Ù‡ تÙکر علمی اساسا درپی استقراررابطه ای روشن وقطعی میان«علت های »خاص Ùˆ «معلول های» خاص است؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای اگر هم به جستجوی علت چیزی بر آید خود را آزاد Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ ازمیان علت های متعددی Ú©Ù‡ به نظرش Ù…ÛŒ رسد یکی را برگزیند؛ زیرا در این نوع اندیشه هر چیزی Ù…ÛŒ تواند از هرچیزی ناشی شود؛ چون هرچیزی Ù…ÛŒ تواند در ارتباط مکانی یا زمانی با هر چیز دیگری قرار گیرد. اندیشۀ علمی، امرواقع تغییر را بررسی Ù…ÛŒ کند؛ ولی اصولا با تبدیل یک Ø´ÛŒ به Ø´ÛŒ دیگر کاری ندارد Ùˆ این تبدیل را Ùقط در صورتی ممکن Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ بیانگر قانونی Ú©Ù„ÛŒ باشد Ùˆ بر نسبت های تابعی (Ùونکسیونل) Ùˆ دترمینان های (تعینگرهای) معینی استوار باشد.توابع ریاضی Ùˆ دترمینان هایی Ú©Ù‡ بتوان آنها را به گونه ای مستقل از این "جا" Ùˆ "اکنون" Ùˆ اشیای موجود در این "جا" Ùˆ "اکنون" معتبر دانست. برعکس، دگردیسی اسطوره ای همواره چیزی جز ثبت یک واقعۀ منØصر به Ùرد نیست، تبدیل یک مادۀ ملموس Ùˆ منØصر به Ùرد به مادۀ ملموس Ùˆ منØصر به Ùرد دیگر است. مثلا در بعضی اساطیر آمده است Ú©Ù‡ کیهان مانند ماهی از اعماق دریا بالا آمد یا از کالبد سنگ پشتی ساخته شد. زمین از لاشه جانوری عظیم Ùˆ خورشید از سنگی بزرگ Ø´Ú©Ù„ گرÙت. انسان از صخره یا از درخت Ø¢Ùریده شد. همه این تبیین های اسطوره ای Ú©Ù‡ نامتجانس، آشÙته Ùˆ Ùاقد قانون Ùˆ قاعده به نظر Ù…ÛŒ آیند، رهیاÙتی واØد را به جهان نشان Ù…ÛŒ دهند. در Øالی Ú©Ù‡ ØÚ©Ù… علّی علمی، یک پدیدار را به عناصر پایدار تجزیه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا آن را از طریق ترکیب مجدد همین عناصر Ùˆ تاثیر متقابل آنها Ùˆ پیوند پایدارشان درک کند؛ اندیشه ÛŒ اسطوره ای به Ú©Ù„ تÙکیک نشده Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ خود را با تصویر کردن سیر آنچه اتÙاق اÙتاده است خرسند Ù…ÛŒ کند. شاید در این سیر بعضی جنبه ها تکرار شوند؛ اما در اندیشه ÛŒ اسطوره ای جایی برای جستجوی قاعده یا شرایط صوری Ù…Øدود کننده Ùˆ ممیزی کننده وجود ندارد.
شاید اظهار این مطلب تناقض آمیز باشد Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای بیش از اندیشۀ علمی پایبند اصل علّیت است. تÙکر اسطوره ای هرگز نمی پذیرد Ú©Ù‡ رویدادی ممکن است است بر Øسب اتÙاق رخ دهد. وقوع Ùاجعه ای طبیعی مانند زلزله، بیماری یا مرگ هرگز اتÙاقی نیست بلکه علل واقعی آنها جادوست؛ بویژه مرگ هرگز به خودی خود واقع نمی شود بلکه بر اثر جادوی دشمن پیش Ù…ÛŒ آید. مثلا اگر شخصی بر اثر اصابت نیزه کشته شد، علت واقعی مرگ او زخم نیزه نبوده بلکه علتش جادوی دشمن بوده است.
در اینجا دوباره مشاهده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ اساس اختلا٠و تباین علم واسطوره، Ùرم ویژۀ تبیین علّی است نه Ù…Ùهوم علّیت. آگاهی Ù…Ùهومی Ùˆ آگاهی اسطوره ای اهرم تبیین را در نقاط کاملا متÙاوتی قرار Ù…ÛŒ دهند. علم به این قانع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واقعه ای منÙرد در Ùضا Ùˆ زمان را به منزله موردی ازقانونی عمومی درک کند. اما دیگرنمی پرسد چرااین واقعه دراین «جا »و « اکنون » اتÙاق اÙتاده است؟ بر عکس،آگاهی اسطوره ای هرواقعه را منØصربه Ùرد Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن را چنین تبیین Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ واقعه ÛŒ منØصر به Ùرد بر اثر ارادۀ یک شخص رخ داده است، یعنی هنگامی Ú©Ù‡ به جستجوی علت Ù…ÛŒ پردازد، در Ù¾ÛŒ یاÙتن چرا وچگونه نیست بلکه در جستجوی شخص است. چون در نظرش جهان پدیدارها به منزلۀ تو است؛ بنابراین انتظار ندارد Ú©Ù‡ قانونی غیر شخصی بیابد Ú©Ù‡ Ùراگرد را تØت قاعده Ùˆ انتظام قرار دهد. گرچه Ù…Ùاهیم علّی علمی در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ تعین امر ویژه هستند Ùˆ بدین منظور، هم متعددو متمایز از یکدیگرند Ùˆ هم مکمل یکدیگر، Ùˆ یک دیگر را نیز متعین Ù…ÛŒ کنند با این همه آنها همیشه برای نامتعین بودن جبنه هایی از امر ویژه قلمروی قائل اند. زیرا Ù…Ùاهیم به سبب سرشت انتزاعی Ùˆ ایده آل(یا صوری) خود نمی توانند همه جنبه های یک پدیدار یا شیء ملموس را بیان کنند. از این رو برای بررسی یک پدیدار یا یک شیء Ù…ÛŒ باید در وضعیت آن Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل هایی صورت گیرد تا موردی از یک قانون عمومی گردد. علم هر امر جزئی را تØت یک امر Ú©Ù„ÛŒ قرارمی دهد؛ اما نمی تواند صرÙا از این امر Ú©Ù„ÛŒ آن امر جزئی را استنتاج کند. Øتی «قوانین ویژه ÛŒ طبیعت» چیزی تازه Ùˆ خاص عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تقابل با اصل عمومی علیت است. گرچه آنها تابع اصل علیت هستند Ùˆ زیر دست آن قرار Ù…ÛŒ گیرند اما اصل علیت نمی تواند Ùرمول ملموس آنها را وضع کند ونیز نمی تواند آنها را متعین سازد.
در این جا اندیشۀ علمی Ùˆ علوم طبیعی با مسالۀ «امر تصادÙی» روبه رو Ù…ÛŒ شوند. در این ارتباط امر تصادÙÛŒ به معنی انØرا٠از قانون Ú©Ù„ÛŒ نیست بلکه بدین معنی است Ú©Ù‡ گرچه امر تصادÙÛŒ به Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل این قانون Ú©Ù„ÛŒ متکی است،اما صرÙا از آن قابل استنتاج نیست. اگر اندیشۀ تئوریک علمی بخواهد به طریقی این عنصر را Ú©Ù‡ از دیدگاه قانون عمومی علّیت، امر تصادÙÛŒ است، درک کند Ùˆ آن را متعین سازد، همانگونه Ú©Ù‡ کانت در اثر خویش "نقد قوه داوری" به تÙصیل بیان کرده است، Ù…ÛŒ باید به مقوله دیگری متوسل شود. اصل علّیت Ù…Øض اکنون جای خود را به اصل غایت(یا هدÙ) Ù…ÛŒ دهد. آنچه را دارای هد٠و غایت Ù…ÛŒ دانیم، در واقع تØت قانون در آوردن امر تصادÙÛŒ است.
اما اسطوره از همان آغاز، وقوع هر پدیداری را دارای غایت Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ براثرعمل ارادی یک ایزد یا یک دیو واقع Ù…ÛŒ شود ومعتقد است Ú©Ù‡ نیروهای طبیعت چیزی جز بیان ارادۀ خدایان یا شیاطین نیستند. این اصل برای تÙکر اسطوره ای منبع نوری است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ واقعیت پرتو Ù…ÛŒ اÙکند Ú©Ù‡ بی آن درک جهان برایش امکان پذیر نیست. برای اندیشۀ علمی درک یک واقعه چیزی نیست جز تØویل آن به برخی شرایط Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قرار دادن آن تØت مجموعه ای از قوانین Ùˆ شرایط پیچیده Ùˆ جهانشمول Ú©Ù‡ طبیعت نامیده Ù…ÛŒ شود. مثلا واقعۀ مرگ یک انسان هنگامی درک Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بتوان در این مجموعه شرایط Ùˆ قوانین بدان جایی داد؛ به سخن دیگر، بر اساس شرایط Ùیزیولوژیک Øیات،بتوان مرگ را امری ضروری Ùˆ ناگزیر دانست. اما اگراسطوره ضروری بودن Ùرآیند جهانشمول طبیعت را تصدیق کند باز هم آگاهی اسطوره ای، مرگ را امری تصادÙÛŒ Ù…ÛŒ شناسد. زیرا این تبیین علمی آنچه را مورد توجه Ùˆ علاقه ÛŒ اندیشه ÛŒ اسطوره ای است، ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ù…ÛŒ دهد، یعنی این نکته Ú©Ù‡ چرا این شخص باید در این «جا» Ùˆ «اکنون »بمیرد؟ بنابراین مرگ این شخص واقعه ای منØصر به Ùرد است Ùˆ Ùقط در صورتی Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به چیزی منØصر به Ùرد تØویل کنیم یعنی آن را عمل ارادی شخص دیگری بدانیم. شناخت علمی متمایل به این است Ú©Ù‡ آزادی عمل را تØت قانون علّیت درآورد. اما اسطوره برای متعین کردن رویدادها، آنها را به آزادی عمل یک شخص تØویل Ù…ÛŒ کند. اگر آب رودخانه بالا نمی آید،از نظر اندیشۀ اسطوره ای نباریدن باران در کوه های دوردست علت این مصیبت نیست بلکه علت این است Ú©Ù‡ آب رودخانه نمی خواهد بالا بیاید. رودخانه یا خدایان به یقین از دست مردمی Ú©Ù‡ زندگی آنان به طغیان آب رودخانه وابسته است خشمگین شده اند Ùˆ در Ù¾ÛŒ آنند Ú©Ù‡ به این طریق پیامی را به مردم برسانند. بنابراین به جای آوردن بعضی شعایر Ùˆ مناسک ضروری Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ دانیم هنگامی Ú©Ù‡ آب دجله بالا نمی آمد گودای پادشاه در پرسشتگاه Ù…ÛŒ خوابید تا در رویا دریابد Ú©Ù‡ معنی خشکسالی چیست. در مصر از زمان های بسیار قدیم ارتÙاع آب رودخانه نیل را هر ساله ثبت Ù…ÛŒ کردند. با این وص٠هر سال،هنگامی Ú©Ù‡ آب رودخانه Ù…ÛŒ بایست بالا بیاید، Ùرعون قربانی ها Ùˆ هدیه هایی به رودخانه تقدیم Ù…ÛŒ کرد. همراه با این قربانی ها Ùˆ هدیه ها Ú©Ù‡ به درون نیل پرتاب Ù…ÛŒ شد، سندی نیز بود Ú©Ù‡ در آن تعهدات نیل، یا به صورت Ùرمان یا به Ø´Ú©Ù„ پیمان، گنجانده شده بود.
اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین مسائل اجتماعی نیزهمین شیوه را به کار Ù…ÛŒ برد. Øتی وقتی Ú©Ù‡ مانند مارکسیسم به این جهانی بودن Ùˆ علمی بودن تظاهر Ù…ÛŒ کند، باز نمی تواند جز در قالب تصاویر Ùˆ مبارزه میان نیروهای نیک Ùˆ بد بیندیشد. در اینجا نیز اندیشۀ اسطوره ای برای تبیین هر رویداد اجتماعی، در Ù¾ÛŒ چگونگی وقوع آن ووابستگی Ùˆ ارتباط آن با ساختار آن جامعه Ùˆ وضع گذشته Ùˆ Øال آن نیست، بلکه در جستجوی شخص بر Ù…ÛŒ آید: آیاارادۀ ابر قدرت خاور بر وقوع آن تعلق گرÙته است یا اراده ÛŒ جادوگر باختر؟ در این مورد نیز خصلت اسطوره ای تبیین های مارکسیستی – لنینیستی کاملا آشکار Ù…ÛŒ شود.
در ارتباط با Ùرم علّیت اسطوره ای، به خصلت دیگری از جهان بینی اسطوره ای بر Ù…ÛŒ خوریم Ú©Ù‡ همواره مورد تاکید قرار گرÙته است Ùˆ آن عبارت از رابطۀ ویژه ای است Ú©Ù‡ اسطوره میان Ú©Ù„ یک Ø´ÛŒ مادی Ùˆ اجزای آن تصور Ù…ÛŒ کند. اگر تاریخ اندیشۀ علمی را مطالعه کنیم در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم علّیت ومقوله Ú©Ù„ Ùˆ جزء همگام با هم رشد کرده اند؛ زیرا هر دو به Ùراگرد تØلیل تعلق دارند.اندیشۀ علمی Ú©Ù„ را متشکل از اجزا Ù…ÛŒ داند Ùˆ در واقع از طریق تعین همین اجزا به درک Ú©Ù„ نایل Ù…ÛŒ شود اما بینش اسطوره ای هم در اندیشه Ùˆ هم در عمل٠خود، میان Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن هیچ تÙاوتی قائل نمی شود. Ú©Ù„ اجزا ندارد Ùˆ به آن ها تقسیم نمی شود. جزء بی واسطه خود Ú©Ù„ است؛ Ùˆ اسطوره نیز بر همین اساس عمل Ù…ÛŒ کند. از دیدگاه علم، Ú©Ù„ تنها مجموع اجزایش نیست بلکه عبارت از ارتباط متقابل اجزا ونیز ارتباط هر جزء با Ú©Ù„ است. Ú©Ù„ به معنی ÙˆØدت همین ارتباط های دینامیک است Ú©Ù‡ هر جزء در آن مشارکت دارد Ùˆ در انجام دادن امور نیز سهیم است. در اینجا نیزاندیشۀ اسطوره ای در جهت متقابل Øرکت Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون Ùاقد Ùرم تØلیلی علّیت است نمی تواند میان Ú©Ù„ Ùˆ جزء Ùصل ممیزی رسم کند؛ از این رو Ú©Ù„ Ùˆ اجزای آن را در هم ادغام Ù…ÛŒ کند Ùˆ سرنوشت همه آنهارا به هم گره Ù…ÛŒ زند.
شیوۀ کارکرد اندیشۀ اسطوره ای را نسبت به Ùضا Ùˆ زمان نیز Ù…ÛŒ توان مطالعه کرد. اسطوره شهود توالی زمانی یا همزمانی را بر اساس شیوۀ تÙکر خود بازآÙرینی Ù…ÛŒ کند. در هر دو Øالت اندیشۀ اسطوره ای تجزیه Ùˆ تØلیل واقعیت را به عوامل جزئی Ùˆ مستقل از یکدیگر Ùˆ نیزتجزیه آن را به شرایط جزئی، Ú©Ù‡ مبدا Øرکت تÙکر علمی Ùˆ مشخصۀ شیوه نگرش آن است، به دور Ù…ÛŒ اÙکند. بنا بر بینشی Ú©Ù‡ اساس جادوی همدلانه به شمار Ù…ÛŒ آید، همۀ چیزهایی Ú©Ù‡ در Ùضامجاور یکدیگر بوده اند یا از ماده ای واØد به وجود آمده اند، یا میانشان پیوندی Ú©Ù„ÛŒ یا رابطه ای علّی وجود دارد. بنابراین اگر کسی ته ماندۀ غذا یا استخوان های گوشتی را Ú©Ù‡ خورده است به Øال خود رها کند در معرض خطراتی جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. زیرا هر اتÙاقی Ú©Ù‡ برای آنها رخ دهد برای غذایی Ú©Ù‡ جذب بدن او شده است نیز روی Ù…ÛŒ دهد. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اندیشۀ اسطوره ای، بی اعتنا به Ùاصله Ùیزیکی Ùˆ مکانی، رابطه ای همدلانه میان اجزای یک Ø´ÛŒ(در مثال بالا غذا) تصور Ù…ÛŒ کند. این رابطه همدلانه، تجزیه Ùˆ تقسیم ارگانیسم بدن را به اجزای مختل٠و تعیین نقش آنها را برای خود Ùˆ برای Ú©Ù„ بی مورد Ù…ÛŒ داند. هر جزئی از بدن مثلا ناخن یا یک تار مو با دیگر اعضای بدن Ùˆ نیز با Ú©Ù„ آن Ù‡Ù…Ø³Ø·Ø Ùˆ همتراز است. کار اعضای بدن بر اساس شرایط آنها تعیین نمی شود Ùˆ نقش Ùˆ وظیÙÙ‡ آنها شناخته Ùˆ طبقه بندی نمی گردد. همانگونه Ú©Ù‡ اجزای بدن بر اساس کار Ùˆ اهمیت خود از یکدیگر متمایز نمی شوند؛همان طور نیز تعین زمانی یعنی Ù„Øظات ویژه زمان هرÙرآیند عینی نیز براساس اهمیت علّی آنها از یکدیگرمتمایز نمی گردند. گاهی نیزمیان علت ومعلول Ùرقی نیست Ùˆ این دو Ù…ÛŒ توانندجای یکدیگررا بگیرند. اگر جنگجویی به وسیله ÛŒ نیزه ای زخمی شد برای تسکین سوزش زخم، مرهم را بر نیزه Ù…ÛŒ مالند یا آنکه نیزه را در جایی خنک Ù…ÛŒ آویزند!
از دیدگاه علم، یک چیز هرگز به سادگی علت چیز دیگری شناخته نمی شود؛ بلکه تاثیر آن بر چیز دیگر تØت شرایط مشخص Ùˆ بویژه در Ù„Øظه زمانی کاملا معین صورت Ù…ÛŒ گیرد. رابطۀ علت Ùˆ معلول آن قدرها رابطۀ میان اشیاء شمرده نمی شود بلکه بیشتر رابطۀ میان تغییراتی به شمار Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ میان اشیای معینی در زمان هایی خاص به وجود Ù…ÛŒ آید. با پیشرÙت علم Ùˆ از طریق توجه به همین سیر زمانی، Ùرآیند تغییر وتجزیه آن به مراØÙ„ مختل٠و کاملا متمایز Ùˆ متعین کردن هر مرØله از Ùرآیند، روابط علت Ùˆ معلول بیش از پیش پیچیده Ùˆ میانجیگرانه Ù…ÛŒ شوند. نیزه ØŒ دیگر علت زخم شناخته نمی شود؛ آنچه اتÙاق Ù…ÛŒ اÙتد این است Ú©Ù‡ درلØظه معینی مانند t1 نیزه در بدن Ùرو Ù…ÛŒ رود Ùˆ تغییری مشخص در آن به وجود Ù…ÛŒ آورد. این تغییر در زمان های t2 Ùˆ t3 Ùˆ ... تغییرات معین دیگری را در ارگانیسم در Ù¾ÛŒ دارد Ú©Ù‡ همه آنها را Ù…ÛŒ باید به منزلۀ شرایط لازم Ùˆ ویژه برای ایجاد زخم در نظر گرÙت. از آنجا Ú©Ù‡ اسطوره Ùˆ جادو هیچ جا به چنین تجزیه Ùˆ تØلیلی دست نمی زنند، در نتیجه، هیچ گونه مانع خاصی میان اجزای یک Ú©Ù„ Ùضایی یا Ù„Øظات زمان نمی بینند. از این رو جادوی همدلانه از Ùراز همه تÙاوت های Ùضایی یا زمانی Ù…ÛŒ گذرد. مثلا جدایی Ùیزیکی یا Ùضایی جزء از Ú©Ù„(مانند جدایی ناخن یا تار مو از بدن) موجب نمی شود Ú©Ù‡ رابطۀ علت Ùˆ معلول را میان آنها از بین ببرد Ùˆ به همین شیوه «پیش از»و« پس از» و« زودتر» و« دیرتر» نیز با یکدیگر آمیخته Ù…ÛŒ شوند. تنش میان عناصری Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ Ùضایی Ùˆ زمانی از یکدیگر جدا هستند در هویت ساده علّیت جادویی Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شود.
بینش مادی Ùˆ ملموس اندیشۀ اسطوره ای در خصوص عمل نیز در خور توجه است. تØلیل منطقی- علّی عمل اساسا به تجزیه آن به Ùرآیندهای بسیط Ùˆ جدا معطو٠است. اما Øتی جایی Ú©Ù‡ بینش اسطوره ای توجه خود را به Ùرآیند (= پروسه) معطو٠می کند در جستجوی منشا Ùˆ تکوین بر Ù…ÛŒ آید Ùˆ این« تکوین» را با ماده ای عادی وملموس ارتباط Ù…ÛŒ دهد . به سخن دیگر، اسطوره Ùرآیند عمل را تنها به منزله تبدیل یک ماده به ماده دیگر Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ در Ù…ÛŒ یابد. در تØلیل علمی، سیر همیشه از شیء به شرط Ùˆ از ادراک Øسی Ùˆ مادی به ادراک تابعی Ùˆ کارکردی(= Ùونکسیونل)است؛ اما در بینش اسطوره ای Ùˆ جادویی، تغییر درمØدودۀ ادراک مادۀ ساده Ù…Øصور Ù…ÛŒ ماند. شناخت علمی هر Ú†Ù‡ پیشتر رود، خود را بیش از پیش به تØقیق در چگونگی تغییر Ùˆ Ùرم ضروری آن Ù…Øدود Ù…ÛŒ کند. اما اسطوره صرÙا پیرامون« از کجا» و« به کجا» پژوهش Ù…ÛŒ کندو«از کجا» و« به کجا» را نیز به Ø´Ú©Ù„ اشیای مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند. در اینجا علیت، نسبتی میانجیگرانه یا هستی یی مستقل نیست Ú©Ù‡ با قرار دادن خود میان عناصر خاص، آنها را تجزیه یا ترکیب کند. اسطوره، تغییر را چیزی نمی داند جز دگردیسی شیء معمولی Ùˆ ملموس به شیء معمولی Ùˆ ملموس دیگر. درØالی Ú©Ù‡ اندیشۀ Ù…Ùهومی رشته ای پیوسته از رویدادها را به علت ها Ùˆ معلول ها تقسیم Ù…ÛŒ کند Ùˆ بدین ترتیب شیوۀ تغییر Ùˆ قاعده این تغییر را مطالعه Ù…ÛŒ نماید. اسطوره چنانچه بتواند آغاز Ùˆ پایان Ùرآیند دگردیسی را به روشنی از هم تمیز دهد، نیاز خود را برآورده Ù…ÛŒ بیند. برای نمونه Ù…ÛŒ توان به این اعتقاد مصریان قدیم اشاره کرد Ú©Ù‡ آسمان در آغاز بر زمین خوابیده بود(وضعیت آغازین)تا اینکه شو، خدای هوا، آن دو را از یکدیگر جدا کرد Ùˆ اکنون نیز میان آنها Øایل است(وضعیت نهایی).مصریان آسمان را به Ø´Ú©Ù„ زنی نشان Ù…ÛŒ دادند Ú©Ù‡ دست های خود را گشوده Ùˆ به سوی زمین خم شده Ùˆ شو او را Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
خصلت در خور توجه دیگر اندیشۀ اسطوره ای سیال بودن آن است. بدین معنی Ú©Ù‡ برای رویدادی واØد علت هایی متناقض ارائه Ù…ÛŒ دهد. به دیگر سخن، اندیشۀ اسطوره ای پایبند اصل امتناع تناقض نیست Ùˆ تناقض گویی یکی از خصلت های اساسی آن است. (این موضوع مستلزم بØØ« جداگانه ای است) مثلا Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ در اساطیر مصر، خورشید نخستین پادشاه مصر به شمار Ù…ÛŒ آید(وضعیت آغازین) اما اکنون در آسمان جای گرÙته است(وضعیت نهایی). اندیشۀ اسطوره ای وضعیت آغازین Ùˆ نهایی را بدین گونه به هم متصل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ خورشید- خدا Ú©Ù‡ زمانی پادشاه مصر بود Ùˆ بر زمین جای داشت از دست بشر خسته شد، بنابراین، بر ماده خدای آسمان(یعنی نوت) نشست Ùˆ نوت خود را به Ø´Ú©Ù„ گاوی بزرگ در آورد Ùˆ بر Ùراز زمین قرار گرÙت. از آن هنگام خورشید در آسمان است. ولی پیش از آن دیدیم Ú©Ù‡ نوت، ماده خدای آسمان، به صورت زنی بود Ú©Ù‡ خدای هوا(شو) او را در آسمان Ù†Ú¯Ù‡ داشته بود.
در Øالی Ú©Ù‡ اندیشۀ علمی Ù…ÛŒ کوشد تا تمامی واقعیت را به نسبت های ریاضی تجزیه نماید Ùˆ از این راه آنها را درک کند؛ اندیشۀ اسطوره ای مسئله ÛŒ مربوط به منشاها را Øتی با تØویل نسبت های ناب، مانند گام های موسیقی یا سازمان کاست ها به جوهرهای مادی آغازین، ØÙ„ Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سبب همین Ùرم اساسی اندیشۀ اسطوره ای، همه خواص Ùˆ صÙات Ù…ÛŒ باید سرانجام هویتی مادی بیابند. مثلا Ùرق میان برهمن (نگهبان دانش مقدس) وسپاهی Ùˆ «سودرا»(=کشاورزان یا کارگران) تنها بر اساس این Ùرض Ùهم پذیر Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آنان دارای جوهرهای مادی متÙاوتی هستند. یعنی برهمن از سر یا دهان برهما، سپاهی از بازوها وکشاورزان Ùˆ کارگران از پاهای او ساخته شده اند. در مارکسیسم نیز «بوژوازی»سرشت اهریمنی دارد Ùˆ «پرولتاریا» اهورایی. آن یک جهان را دوزخ کرده است Ùˆ این یک آن را بهشت خواهد کرد. اگر زنی نازا باشد علتش این است Ú©Ù‡ «کالبد بی Ùرزندی (تانو)» در درون اوست. درچنین تبیین های مادی وملموس تنش درونی اندیشۀ اسطوره ای آشکار Ù…ÛŒ شود؛ زیرا تخیل اسطوره ای از یک سو Ù…ÛŒ کوشد تا جهان را روØانی کند Ùˆ با آن نیز به منزلۀ تو برخورد Ù…ÛŒ نماید، ولی از سوی دیگر همه صÙات ÙˆÙعالیت ها Ùˆ Øتی همه Øالت ها ونسبت ها را به شالوده ای سخت ومادی منسوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ به نوعی مادی کردن Ù…Øتویات «اندیشه ها» Ùˆ «معنویات» Ù…ÛŒ پردازد.(Ùˆ این دقیقا همان کاری است Ú©Ù‡ مارکسیسم نیز انجام Ù…ÛŒ دهد. از این Ù„Øاظ نیز سرشت جادویی- اسطوره ای مارکسیسم آشکار Ù…ÛŒ شود.)
این سخن درست است Ú©Ù‡ اندیشه ÛŒ اسطوره ای Ù…ÛŒ کوشد تا با اÙزودن رشته ای از پیوندها میان Øالات آغازین ÙˆØالت Ùرجامین، نوعی پیوستگی میان علت Ùˆ معلول بیاÙریند، اما Øتی همین پیوندها نیز خصلتی مادی دارند. از دیدگاه علیت علمی- تØلیلی، Ùرآیندی پایدار شناخته Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ رÙتار آن منطبق با قانونی واØد(یا منطبق با تابعی تØلیلی) باشد Ùˆ بتوان Ú©Ù„ Ùرآیند را به طور منطقی تØت آن قرار داد وسیر آن را از Ù„Øظه ای تا Ù„Øظه دیگر معین کرد. یعنی بتوان در هر Ù„Øظه Øالت خاص Ùرآیند را با مقادیر ریاضی نشان داد. همه این مقادیر مختل٠رشته ای را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ بیانگر تغییرات Ùرآیند است وهمه آنها تابع قاعده ای Ú©Ù„ÛŒ هستند Ùˆ به ضرورت از همین قاعده ناشی Ù…ÛŒ گردند. در همین قاعده، هم یگانگی وهم اختلاÙØŒ هم پیوستگی وهم گسستگی عوامل مجزای Ùرآیند باز نموده Ù…ÛŒ شوند. اما اندیشۀ اسطوره ای نه چنین یگانگی Øاصل از ترکیب مراØÙ„ مختل٠Ùرآیند را Ù…ÛŒ شناسد ونه یگانی مراØÙ„ مجزا Ùˆ جداگانۀ آن را. Øتی زمانی Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ آید عملی را به تعدادی مراØÙ„ مختل٠قسمت Ù…ÛŒ کند، این عمل را کاملا به Ø´Ú©Ù„ مادی Ùˆ ملموس Ù…ÛŒ بیند Ùˆ آن را در چنین هیئتی بررسی Ù…ÛŒ کند. یعنی هر خاصیت یا صÙتی از عمل را به Ú©ÛŒÙیت ماده ای ویژه منسوب Ù…ÛŒ کند؛ ماده ای Ú©Ù‡ از یک شیء به شیء دیگر انتقال Ù…ÛŒ یابد. Øتی آنچه در تÙکر علمی صÙتی عرضی یا زودگذر به شمار Ù…ÛŒ آید در اندیشۀ اسطوره ای خصلتی کاملا مادی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ بدین طریق انتقال پذیر Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ گویند سرخ پوستان هوپا درد را جوهری مادی Ù…ÛŒ دانند. همچنان Ú©Ù‡ قبلا Ú¯Ùته شد، اندیشۀ اسطوره ای صÙات معنوی Ùˆ اخلاقی رانیز جوهرهای مادی انتقال پذیر Ù…ÛŒ داند. یک شینتوی ژاپنی Ú©Ù‡ آرزو دارد از بار گناهان خود رهایی یابد به کاهن رجوع Ù…ÛŒ کند Ùˆ تکه کاغذی را Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ لباس ،بریده شده است دریاÙت Ù…ÛŒ دارد Ùˆ نام ونام خانوادگی Ùˆ سال Ùˆ ماه تولد خویش را بر آن Ù…ÛŒ نویسد. سپس کاغذ را به بدن خود Ù…ÛŒ مالد Ùˆ پس از این کار بدان Ùوت Ù…ÛŒ کند تا بدین طریق همه گناهانش به کاغذ منتقل شوند.در پایان این مراسم تطهیر، کاغذ را Ú©Ù‡ نوعی بز بلاگردان است به داخل رودخانه یا دریا Ù…ÛŒ اندازد تا چهار خدای تطهیر آن را به جهان زیرین هدایت کنند Ùˆ در آنجا بی آنکه اثری از آن بر جای بماند Ù…ØÙˆ شود.
مراسم تاجگذاری Ùرعون های مصر با اجرای دقیق مناسکی ویژه Ùˆ آدابی خاص برگزار Ù…ÛŒ شد تا صÙات خدایی از طریق تاج Ùˆ چوبدست پادشاهی Ùˆ تازیانه Ùˆ شمشیر به Ùرعون انتقال یابند.اگر به این آلات صرÙا به منزله سمبل Ùˆ نشانه بنگریم معنای واقعی مراسم تاجگذاری را درنیاÙته ایم. آن آلات، طلسم های واقعی یعنی وسایل انتقال نیروهای خدایی ونگهبانان آن نیروها، بودند. در میان برخی قبایل شمال Ø¢Ùریقا، بر تخت نشستن Øاکم جدید عمل اصلی مناسک Ùˆ تشریÙات جانشینی است. اورنگ پادشاهی بتی است Ú©Ù‡ با نیروی اسرارآمیز پادشاهی باردار شده است. شاهزاده ای Ú©Ù‡ بر آن Ù…ÛŒ نشیند به سبب نیروی جادویی تخت به مقام پادشاهی نایل Ù…ÛŒ شود. با در نظر گرÙتن دو مثال بالا در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم اسطوره از «نیرو» با Ù…Ùهوم علمی آن متÙاوت است. اسطوره نیرو را رابطه ای دینامیک یا بیان مجموعه روابط علّی نمی داند بلکه همیشه آن را جوهری مادی Ù…ÛŒ پندارد. این جوهر در سراسر جهان توزیع شده اما در اشخاصی خاص تمرکز یاÙته است. جادوگر یا جنگجوی قبیله از جمله کسانی هستند Ú©Ù‡ از این نیرو برخوردارند. وجود این جوهر مادی را در جادوگر«مانا» گویند. جادوگر Ù…ÛŒ تواند با لمس کردن شخص دیگری تمامی این جوهر مادی یا بخشی از آن را بدو منتقل کند. در اندیشۀ اسطوره ای بیماری نیز Ùرایندی نیست Ú©Ù‡ تØت شراط شناخته شده تجربی Ùˆ عمومی در کالبد عمل کند، بلکه یا ماده ای بیگانه است Ú©Ù‡ وارد کالبد شده یا Ø±ÙˆØ Ø®Ø¨ÛŒØ«ÛŒ است Ú©Ù‡ جسم را تسخیر کرده است. این Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ² وجودی مادی دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد با اجرای مناسکی خاص یا با خواندن اوراد آن را از کالبد بیرون راند یا به جسم دیگری منتقل کرد. متون طبی قدیم تب را نتیجه ورود مواد گرم به بدن انسان Ù…ÛŒ دانند؛ گرمایی Ú©Ù‡ موجب تب Ù…ÛŒ شود Ùˆ نیز خود بیماری ممکن است یا بر اثر چشم زخم به وجود آید یا به وسیله ÛŒ جادوی دشمن اراده شود.
جیمز Ùریزر در اثر درخشان خود به نام شاخۀ زرین(بخش چهارم، بزبلاگردان،ص31) Ù…ÛŒ نویسد:
غالبا جانوران را به منزلۀ وسیله ای برای Øمل یا انتقال شر به کار Ù…ÛŒ گیرند. در گینه هنگامی Ú©Ù‡ کسی بیمار Ùˆ بستری Ù…ÛŒ شود مرغی زنده را Ú©Ù‡ به گردن او بسته اند بر سینه او قرار Ù…ÛŒ دهند. چنانچه مرغ بال های خود را بر هم زد یا قدقد کرد، بیمار آن را به Ùال نیک Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ امیدوار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درد از او به مرغ انتقال یاÙته است Ùˆ به زودی Ø´Ùا Ù…ÛŒ یابد؛ ولی چنانچه مرغ واکنشی نشان نداد درد ادامه خواهد یاÙت. همچنین هنگامی Ú©Ù‡ یکی از اهالی موریتانی به سردرد دچار Ù…ÛŒ شود،گوسÙندی یا بزی را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ آن قدر آن را Ù…ÛŒ زند تا Øیوان از پای درآید. در این هنگام Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ سردرد از او به Øیوان منتقل شده است.
ادامۀمطلب : مباØØ« ( Ùضا ØŒ زمان Ùˆ عدد)در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.