یدالله موقن -------- ÙØ±Ù… اندیشه اسطوره ای - 1
اگراین ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ را بپذیریم Ú©Ù‡ ذهن انسان دو ساختار اساسی دارد: یکی اسطوره ای ــ دینی Ùˆ دیگری منطقی ــ علمی ØŒÙقط بر اساس این ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم مسئله ÛŒ "امتناع تÙکر Ù" منطقی ــ علمی را در قلمرو اندیشه ÛŒ اسطوره ای ــ دینی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†ÛŒÙ… Ø› یا این Ú©Ù‡ ØŒ ساختار ذهن انسان را یکی بدانیم ولی دو نوع کارکرد به آن نسبت دهیم : یکی کارکرد اسطوره ای ــ دینی Ùˆ دیگری کارکرد منطقی ــ علمی . بر پایه ÛŒ ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ ÛŒ اخیر نیز Ù…ÛŒ توان مسئله مذکور را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ Ø› اما ØŒ تا آنجا Ú©Ù‡ نگارنده با آثار آقای دکتر آرامش دوستدار آشنایی دارد، هیچ کدام از این Ø¯ÙˆÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ اساس Ø¨ØØ« ایشان قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . از این رو، Ø¨ØØ« ایشان ÙØ§Ù‚د مقدمات تئوریک لازم است . آنچه در Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ آید ØŒ ارائه ÛŒ مقدمات تئوریک چنین Ø¨ØØ«ÛŒ است . این نوشته Ù…ÛŒ کوشد تا ÙØ±Ù… مقولات شناخت مانند " سوژه " Ùˆ "ابژه " ØŒ " علیت " ØŒ " ÙØ¶Ø§ " ØŒ "زمان " Ùˆ...را در این دو نوع ساختار ( یا کارکرد ) نشان دهد .
1-(سوژه و ابژه (شناسنده وموضوع شناختنی
براي شناخت ÙØ±Ù… انديشه â€ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را با ÙØ±Ù… انديشه علمي Ù€ تجربي مقابله Ùˆ مقايسه كرد. انسان براي دستيابي به علم ناگزير است ازâ€Ù…يان تاثرات ØØ³ÙŠ Ù†Ø§Ù¾Ø§ÙŠØ¯Ø§Ø± Ùˆ سيال Ùˆ تÙكيك Ù†Ø§Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ از طريق ØÙˆØ§Ø³ خود از جهان خارج Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ روابط يا نسبت هاي تغيرناپذيری را كش٠كند.â€Ø§ÙŠÙ† نسبت ها يا روابط پايدار، ساخت تغيير ناپذير "ابژه" Ùˆ چارچوب آن را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. انديشه علمي Ù€ انتقادي،مÙهوم"ابژه" را تا مبادي عقلاني آن دنبالâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا قطعيت وجود آن را به روابط تغيير ناپذير، Ùˆ بويژه به مقدار Ùˆ عدد ØŒ تØÙˆÛŒÙ„ كند. زيرا همين دو نسبت،واقعيت اشياي تجربه شده را تبييينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. بنابراين هر ادراكي از شيي تجربي يا ÙˆØ§Ù‚Ø¹Ù‡â€Ø§ÙŠ ØªØ¬Ø±Ø¨ÙŠ مستلزم چنين ارزيابي انتقادي است. انديشه علمي ــ منطقی ،عناصر تغييرناپذير را از عناصر متغير، Ùˆ امور عرضي را از امور اساسي Ùˆ ضروري باز Ù…ÛŒ شناسد، وهر امر تجربي را نه به خودي خود يا آنچه بي واسطه ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ¨Ù„كه در ارتباط با تجربه،به منزله يك كل Ù…ÛŒ سنجد Ùˆ Ù…ÛŒ آزمايد.â€Ø§ÙŠÙ† امر تجربي چنانچه در ارتباط با كل تجربه تاييد شد، به قلمرو واقعيت Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ Ùˆ وجود عيني آن مشخصâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه علمي â€Ø§ÙŠÙ† شيوه ÛŒ انتقادي را در برابر تاثرات ØØ³ÙŠ(Ùˆ نيز امور واقع اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ پديدارهاي Ùيزيكي همواره نگاهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯Ø› شايد بعدها روشن شود عناصري را كه پايدارâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªØŒ به طور نسبي پايدارند Ùˆ وجودشان به «عناصر پايدارتري» وابسته است. در انديشه علمي، با پيروي Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† شيوه انتقادي،مرزâ€Ù…يان«سوژه» Ùˆ «ابژه» از همان آغاز شكل ثابتي نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ بلكه با تداوم تجربه Ùˆ دستيابي به اصول نظري علمي همواره دستخوش تغيير است. آنچه را واقعيت عيني â€Ù…ÙŠâ€Ù†Ø§Ù…يم تنها به دنبال ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلاني گزينش Ùˆ سنجش تاثرات ØØ³ÙŠ(يا رويدادهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ تØÙ„يل Ùˆ تركيب آنهاست كه شكل نهايي به خودâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بايد به ياد داشت ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ پيوسته تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ واقعيت عيني(خواه Ùيزيكي،خواه اجتماعي) مجدداً مورد سنجش Ùˆ ارزيابي قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. خصلت Ø§Ø³Ø§Ø³ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلاني،شيوه انتقادي آن است. اما خصلت اساسي انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ شيوه عاطÙÙŠ اش است. برخورد انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ جهان، در ØÙ‚يقت همچون برخورد «من» با«تو» است Ùˆ بنابراين، رويارويي ØÙŠØ§Øª است با ØÙŠØ§Øª. در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ±Ø¯ جزء جداييâ€Ù†Ø§Ù¾Ø°ÙŠØ± اجتماع است Ùˆ اجتماع نيز در بستر طبيعت قرار دارد Ùˆ وابسته به نيروهاي آن است. برخي Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† نيروها با انسان(يا اجتماع او) سر سازگاري دارند Ùˆ در موقع لزوم به ياري اوâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙˆØ¨Ø±Ø®ÙŠ Ø¯ÙŠÚ¯Ø±ØŒ با او دشمنيâ€Ù…ÙŠâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯. بنابراين جهان از دو دسته نيروي دوست Ùˆ دشمن ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آمده است.
تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي وانديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ
از همين جا تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي Ùˆ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¢ØºØ§Ø²â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه ÛŒ علمي،هر شيء يا هر پد يدار طبيعي را جزئي از يك گروه يا Ù…Ø¬Ù…ÙˆØ¹Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ كه خصلتي همانند اشيا يا پديدارهاي نظير خود دارد. بنابراين علم ØŒ اشيا يا رويدادها را اجزاييâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ كه از قوانين كلي تبعيت†ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به همين علت Ø±ÙØªØ§Ø± آنها، ØªØØª شرايط معلوم،قابل Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª. اما انديشهâ€ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø±Ù‡Ø§ را به منزله «تو» â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† « تو» بيâ€Ù‡Ù…تا Ùˆ يگانه است Ùˆ ويژگي غير قابل Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ø± ÙØ±Ø¯ بيâ€Ù‡Ù…تا را داراست. وجودي است كه تا آنجا شناختي است كه خود را متجلي سازد.«تو» را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† درك كرد يا Ø¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡â€Ø§Ø´ انديشيد، بلكه بايد در Ø±Ø§Ø¨Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ¹Ø§Ù„ Ùˆ متقابل به طور عاطÙÙŠ ØªØ¬Ø±Ø¨Ù‡â€Ø§Ø´ كرد. در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‡Ù…Ù‡ پديدارهاي طبيعي ØŒ همچون رعد Ùˆ برق ØŒ سقوط اجسام،خشكسالي، جزر Ùˆ مد Ùˆ Ø¬Ø²â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§ به منزله «تو» هستند.â€Ø§ÙŠÙ† «تو» اين جا بر سر مهر است Ùˆ آن جا بر سر كين Ùˆ از همين روست كه انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ هميشه زنداني پديدارها†ميâ€Ù…اند Ùˆâ€Ù…يان بود Ùˆ نمود Ùˆ «ذهنيت» و«عينيت» ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù‚Ø§Ø¦Ù„ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ واز كش٠قوانين كلي ØØ§ÙƒÙ… بر پديدارها ناتوان است.
در انديشه علمي نظم وترتيب يك پديدار Ùˆ ضرورت وجود آن، در ارتباط با كل نظام Ù…Ùهومي سنجيده â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ همين كل، معيار ارزيابي ØÙ‚يقت پديدار تجربي Ùˆ «واقعيتي» كه در بر دارد قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بدين ترتيب در سازمان Ùˆ آرايش تئوريك جهان تجربه،هر امر جزئي، بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ يا با واسطه، به يك امر كلي ارجاع†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ در ارتباط با كل ارزيابي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مثلاً انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± برخورد با سقوط اجسام â€Ù…يان سقوط «اين» جسم در اين «جا» Ùˆ «اكنون» با سقوط «آن» جسم در آن «جا» Ùˆ «ديروز» ارتباطي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ وهررويدادي را بيâ€Ù‡Ù…ØªØ§â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اندیشه ÛŒ علمي، سقوط هر جسمي را رويدادي نوعي قلمدادâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ در پي كش٠قانوني برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه بر سقوط تمام اجسام ØØ§ÙƒÙ… باشد. هد٠انديشه ÛŒ علمي دستيابي به همين تركيب كلي Ùˆ جهانشمول است تا در آن، همه امور جزئي يا پديدارها در يكانگي تجربه درك شوند. اما براي رسيدن Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† تركیب كلي بايد از تجزيه Ùˆ تØÙ„يل آغاز كرد. يعني پيش از آنكه Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª تجربه، منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ به شكل ٠يك كل ٠منسجم درآيند بايد دگرگون شوند. Ø¨Ø±Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† كار نخست بايد آنها را تجزيه كرد تا به عناصر بسيط رسيد،عناصري كه تاثر ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ نمي تواند آنها را ÙØ±Ø§ Ú†Ù†Ú¯ آورد. آن Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ØªØØª Ù‚Ø§Ø¹Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ„ÙŠ Ùˆ جهانشمول درآورد Ùˆ متعين ساخت؛ زيرا سيال Ùˆ تÙكيك Ù†Ø§Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. براي ÙŠØ§ÙØªÙ† نظمي پايدار درâ€Ù…يان پديدارها بايد به«شالوده»ی آنها راه ÙŠØ§ÙØª. مثلا ØØ³ لامسه، گرمي جسمي را ØØ³ â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما براي تبيين گرماي Ø¬Ø³Ù…â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به قلمروي ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø± گرâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ùت. Ùقط هنگامي كه جسم را متشكل از اتم Ùˆ گرمي آن را معلول ØØ±ÙƒØª اتم ها دانستيم، تبيين درستي از گرمي جسم ارائه Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ…. بدون دستيابي به چنين عناصر اوليه Ùˆ بسيط(مثلاً در مثال بالا اتم ها)ØŒ علم ÙØ§Ù‚د شالوده خواهد بود؛ زيرا Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª ØØ³ÙŠ ØªÙكيك ناشده Ùˆ تصاوير ادراك ØØ³ÙŠØŒ شالوده Ùˆ اساسي براي انديشه ÛŒ علمي- تجربي ارائه Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. تركيبي كه تÙكر تجربي براي ØØµÙˆÙ„ آنâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒ هميشه مستلزم تØÙ„يل است Ùˆ Ùقط بر پايه تØÙ„يل،تركيب امكانâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. تركيب، تØÙ„يل ر اپيش ÙØ±Ø¶â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ وهد٠تØÙ„يل نيز هموار كردن راه براي تركيب است.
ÙØ±Ù… مشخص جهان علم
از طريق دو عمل معكوس تØÙ„يل Ùˆ تركيب وهمبستگي متقابل آنهاست كه جهان علم، ÙØ±Ù… مشخص خود راâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ لازم است با آوردن مثالي موضوع را روشن كنيم؛هنگامي كه Ú¯Ù„ÙˆÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² دهانه ÛŒ توپي به سوي Ù‡Ø¯Ù Ø´Ù„ÙŠÙƒâ€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ†Ø®Ø³Øª سيري صعودي دارد Ùˆ سپس سيري نزولي. مشاهده صر٠از تعيين دقيق مسير گلوله ناتوان است. اما اگر مجموعه شرايطي را كه به طور همزمان ØØ±ÙƒØª گلوله را ØªØØª تاثير قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒØ§Ø² يكديگر جدا كنيم Ùˆ سپس هر يك از آنها را، با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† قوانين ØØ§ÙƒÙ… بر آن، جدا جدا بررسي نماييم، Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… مسير گلوله را تعيين كنيم. يعني بايد نشان دهيم كه مسير گلوله به دو نيروي مختل٠وابسته است.â€Ø§ÙŠÙ† دو نيرو، يكي ضربه اوليه Ùˆ ديگري نيروي جاذبه ÛŒ زمين است كه گلوله را به سوي مركز خودâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. پس از آنكه ØØ±ÙƒØª گلوله را Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† دو مولÙÙ‡ تجزيه ÙƒØ±Ø¯ÙŠÙ…ØŒÙ…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… با تركيب مجدد آنها مسير گلوله را تعيين كنيم.
بدين ØªØ±ØªÙŠØ¨â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در قلمرو انديشه ÛŒ علمي،مÙهوم«عينيت» به تØÙ„يل مداوم عناصر تجربه Ùˆ سپس تركيب مجدد آنها وابسته است. به هنگام تØÙ„يل،خرد، عناصر عرضي را از عناصر اساسي Ùˆ ضروري، Ùˆ عناصر تغيير پذير را از عناصر تغيير ناپذير Ùˆ پايدار تميزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ گزينش عناصر تجربه، از ابزارهاي اساسي تÙكر علمي است.
اما انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± جهان تصاوير زندگي â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ جهاني كه آن را كاملاً عينيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا رابطه ÛŒ اسطوره Ø¨Ø§â€Ø§ÙŠÙ† جهان از آن ØØ§Ù„ت Â«Ø¨ØØ±Ø§Ù†ÙŠÂ»ØŒ كه سرآغاز تÙكر علمي- انتقادي به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ØŒ هيچ Ù†Ø´Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± بر ندارد.
واقعيتي كه اسطوره را اشباع â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒÙˆØ§Ù‚عيتي تÙكيك ناشده است Ùˆ انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ§Ù‚د ابزارهايي همچون گزينش Ùˆ سنجش Ùˆ تØÙ„يل Ùˆ تركيب است تا Ø¨ØªÙˆØ§Ù†Ø¯Â«Ù„ØØ¸Ù‡Â» را ÙØ±Ø§ ببرد،يعني آن را به گذشته يا†آينده مرتبط كند؛ يا آن را به منزله ÛŒ يك امر جزئي به كل عناصر واقعيت ارتباط دهد، Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† همان كاري است كه انديشه علمي بدان Ø¯Ø³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ØŒ يعني هر امر جزئي داده Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ به ديگر امور جزئي Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø·â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ سرانجام همگي آنها را ØªØØª يك قانون عمومي يا يك ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ كلي درâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³ÙŠØ± تاثر ØØ³ÙŠ Ùˆ وجود Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¢Ù†â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ بدين ترتيب زنداني پديدار صرÙ†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯Ø› نه Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ نه ابزاري، كه آنچه را در اين «جا» Ùˆ «اكنون» ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بسنجد Ùˆ عينيت آن را با ارزيابي به وسيله ÛŒ آن چيزي كه در اين «جا» و«اكنون» ارائه نشده، يعني چيزي كه متعلق به گذشته Ùˆ آینده است Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ کند Ùˆ متعین سازد. Ùˆ اگر این معیارکه آن را †ميانجيگرانه†ميâ€Ù†Ø§Ù…يم Ùˆ اساس انديشه علمي- انتقادي را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ در كار نباشد،تمامي«ØÙ‚يقت» Ùˆ واقعيت Ø¯Ø±Â«ØØ¶ÙˆØ±Â» تاثر ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وهمه ÛŒ پدیدارها هم ارز Ùˆ هم Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒ گردند. در اینچا دیگرلایه ها Ùˆ درجات مختلÙÙŠ از واقعيت وجود ندارد. يعني عناصر اساسي Ùˆ ضروري از عناصر عَرَضي، وعناصر تغییرناپذیر Ùˆ پایداراز عناصرمتغیرو دگرگون شونده باز شناخته Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› در نتيجه، تصوير ØØ§ØµÙ„ از واقعيت، سطØÙŠ Ùˆ ÙØ§Ù‚د عمق است؛ Ùˆâ€Ù…يان امر جزئي Ùˆ امر كلي،â€Ù…يان جزء Ùˆ كل، Ùˆâ€Ù…يان امر زودگذر Ùˆ امر پايدار ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست. بنابراين انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ â€Ù…يان«ذهنيت» Ùˆ «عينيت»، â€Ù…يان آرزو Ùˆ تØÙ‚Ù‚ آن،ميان شيءو تصوير آن ØŒâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùˆâ€Ù…يان مرده Ùˆ زنده ÙØ±Ù‚ÙŠ قائل شود.
پديدارهاي طبيعي به منزله رويدادهاي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯
انديشه اسطوره اي پديدارهاي طبيعي يا اجتماعي را به منزله رويدادهايي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. Ø´Ø±Ø Ùˆ Ú¯Ø²Ø§Ø±Ø´â€Ø§ÙŠÙ† رويدادها Ùˆ نيز تبيين آنها تنها در قالب عمل بعضي قدرت ها قابل تصور است Ùˆ ناگزير شكل يك داستان را به خود†ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي توضيØâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه بعضي تغييرات جوي،خشكسالي را ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وسبب ريزش باران â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اما همين امر را بابليâ€Ù‡Ø§ â€Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ پرنده غول â€Ø¢Ø³Ø§ÙŠ "â€Ø§ÙŠÙ…دوگودا" را عامل ريزش باران به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ تصورâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† پرنده، آسمان را با بال هاي سياه Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù†Ø²Ø§ÙŠ Ø®ÙˆÙŠØ´â€Ù…ÙŠâ€Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ گاو ٠آسمان را، كه Ù†ÙØ³ داغ او کشتزارها راâ€Ù…ÙŠâ€Ø³ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ù„عد. مردم باستان با ساختن چنين Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù‡ سر آن داشتند كه براي خويش سرگرمي درست كنند Ùˆ نه در پي ارائه ÛŒ تبيينâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø¹Ù‚Ù„Ø§Ù†ÙŠ براي رويدادهاي طبيعي بودند. وجود آنان به آن رويدادها وابسته بود Ùˆ آنان آن رويدادها را گزارش â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آنان به طور مستقيم نبرد†ميان قدرت هايي را كه يكي دشمن ØØ§ØµÙ„خيزي Ùˆ ديگري قدرتي ترسناك اما دوست بود،تجربه†ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آذرخش به موقع، خشكسالي را Ø´ÙƒØ³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø¯ Ùˆ ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ آنان را آسوده خاطرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø®Øª.â€Ø§ÙŠÙ† تصاوير Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ØªØ®ÙŠÙ„â€Ø§Ù†Ø¯Ø› اما Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ باÙÙŠ Ù…ØØ¶ نيستند. ØªÙØ§ÙˆØª اسطوره با Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† است كه اسطوره ÛŒ واقعي ØŒ تصاوير Ùˆ بازیگران خود را نه با خيالباÙÙŠ بلكه با مرجعيتي كه پذيرش آن اجباري است عرضه â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اسطوره،ظهور Ùˆ تجلي يك «تو» را تداومâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو، خيالâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ به هيچ وجه Ø§Ø³ØªØ¹Ø§Ø±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª. اسطوره ØŒ لباس ٠نوعي انديشه است. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† نوع انديشه ازتخيل جدايي ناپذير است Ùˆ ÙØ±Ù…ÙŠ را عرضهâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در آن، تجربه به آگاهي رسيده است. اسطوره،جامعيت Ùˆ روشني بيان يك نظريه ÛŒ علمي را ندارد Ùˆ هر چند ملموس است Ùˆ مدعي است كه اعتبارش خدشه ناپذيراست؛ Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† اعتبار تنها از سوي معتقدان بدان شناخته Ùˆ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وتاب وتØÙ…Ù„ سنجش انتقادي را ندارد.
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ علمي†ميان ذهنيت وعينيت تمايز قائل است وبراي جدا ÙƒØ±Ø¯Ù†â€Ø§ÙŠÙ† دو از يكديگر روشي انتقادي Ùˆ تØÙ„يلي بنا نهاده كه به ياري آن، پديدارهاي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ را به رويدادهايي نوعي كه تابع قوانين كلي هستند،تØÙˆÙŠÙ„â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي برآمدن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ±Ùتن خورشيد را بر اثر چرخش زمين به دور Ù…ØÙˆØ±Ø´â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› رنگ هاي گوناگون Ùˆ اختلا٠آنها را،اختلا٠طول موج آنها توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنانچه يكي از خويشاوندان خود را كه مرده است در خواب ببينيم،علم،اين رويا را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÛŒ ذهن نيمه آگاه Ù…Ø§â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. بدين ترتيب انديشه ÛŒ علمي ادراك ØØ³ÙŠ Ù…Ø§ را از پديدارها،از Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ…ÙŠ كه به ياري آنها پديدارها را درك†ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ§Ù‚د ابزارهاي تØÙ„يلي Ùˆ انتقادي است. بنابراين Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از زندان ٠پديدار پاي بيرون گذارد. در نظر انساني كه شيوه انديشيدن او Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª تمايزâ€Ù…يان ذهنيت خود او Ùˆ عينيت بي معني است؛ Ùˆ تقابلâ€Ù…يان پديدار Ùˆ واقعيت شناخته شده نيست. هر چيزي كه بتواند ذهن او را متاثر سازد يا Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ اراده او را برانگيزد،واقعي است؛ بنابراين دليلي وجود ندارد كه او رويا را واقعي نداند. روياها اغلب او را بيش از رويدادهاي يكنواخت Ùˆ كسلâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگي روزانه متاثرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯. بنابراين روياها در نظر او اهميتي بيش از ادراك های عادي ØØ³ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯. بابليâ€Ù‡Ø§ مانند يونانيâ€Ù‡Ø§ØŒ شب را در مكاني مقدس به روزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ تا رهنمود خدايان را در رويا Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª كنند. ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† هاي مصر در اسناد خويش ثبت ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه رويا به آنان القاâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯ Ú†Ù‡ كارهايي انجام دهند.از نظر انسان ابتدايي وهم نيز واقعي است. در سالنامهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¢Ø²Ø±ØØ§Ø¯ÙˆÙ† آشوري â€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… Ú©Ù‡ آشوری ها مارهاي سبز دو سر Ùˆ جانداران خارق العاده بالدار را ديده بودند. مصريان دوران پادشاهي†ميانه نيز اژدها Ùˆ شيردال Ùˆ غول را دركنار آهو Ùˆ روباه Ùˆ جانوران ديگر ØµØØ±Ø§ توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ آنها را واقعيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯.
در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‡Ù…Ø§Ù† گونه كهâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست، ميان مرده Ùˆ زنده نيز ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ ÙˆØ¬ÙˆØ¯ ندارد. بقاي مرده Ùˆ ادامه رابطه ÛŒ او با زندگان امري بديهي تصورâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› زيرا مرده در واقعيت انكارناپذير دلتنگيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ انتظارات Ùˆ رنج هاي زندگان درگير است. از نظر ذهنیت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠÂ«Ù…وثر بودن» به معني«وجود داشتن»است.
درك Ù…Ùهوم از طريق تبديل آن به جوهر مادي
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠâ€ ميان تصویر يك شيء Ùˆ خود آن شيء ÙØ±Ù‚ÙŠ نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› يعني انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² درك امور معقول وانتزاعي ناتوان است ÙˆÙ…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ نام«ايدهâ€â€Ø¢Ù„» ÙŠØ§Â«ÙØ±Ù… ناب» را Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯.
Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو براي درك مدلول يا Ù…ÙÙ‡ÙˆÙ…â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را به جوهري مادي Ùˆ ملموس تبديل كند.اين موضوع در همه مراØÙ„ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ØµØ§Ø¯Ù‚ است، بويژه در عمل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ در نمايش، ÙØ±Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ در نقش شيطان يا يكي از خدايان ظاهرâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¯Ø± عمل خود شيطان يا خود خداâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
مردم شناسان معتقدندكه مناسك مقدم بر اسطورهâ€Ù‡Ø§ هستند Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† نظر كاملاً درست است؛ زيرا مناسك يا Ø´Ø¹Ø§Ø¦Ø±ØµØ±ÙØ§Ù‹ رونوشت يا بازنمايي نيستند بلكه سراسر ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯. آنها چنان در واقعيت عمل درگيرند كه جزء جدايي ناپذير آن Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. در مراØÙ„ مختل٠تØÙˆÙ„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¬ÙˆØ§Ù…Ø¹ بشري اين اعتقاد را در صور Ø¨ÙŠâ€Ø´Ù…ارâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه ادامه ØÙŠØ§Øª بشر Ùˆ در واقع،نجات جهان به اجراي درست مراسم Ùˆ مناسك وابسته است. سرخ پوستان كورايي Ùˆ يوئيتوتو معقتدند كه ØØ§ØµÙ„خيزي مزارع آنها بيشتر به اجراي دقيق مراسم Ùˆ مناسك وابسته است تا چگونگي شخم زدن Ùˆ بذر پاشيدن Ùˆ آبياري Ùˆ Ø¬Ø²â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§.
از نظر انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙ…ناسک ابزارهايي ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ كه انسان به ياري آنها بر جهان تسلط â€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒØ§Ù…ا نه به معناي Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠ Ø¨Ù„ÙƒÙ‡ به معناي ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ùيزيكي. خدايان،مناسك مختل٠را بدين منظور به انسان آموختند تا او به وسيله ÛŒ آنها جهان را منقاد خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم گردش منظم خود،بدون اجراي به موقع Ùˆ دقيق مناسك،هيچ Ù…ØØµÙˆÙ„ÙŠ به بار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ â€Ù…يان جزء Ùˆ كل تميز نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› تصوير يك شخص با خود آن شخص ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. تصوير يك شخص،من ديگر اوست،هر بلايي بر سر آن تصوير بيايد بر سر او نيز خواهد آمد.نام يك شخص با خود آن شخص يكي است. به همين دليل در شاهنامه ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø§Ø´ÙƒØ¨ÙˆØ³ كشاني به هنگام نبرد با رستم از اوâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯ÙØª خندان كه نام تو چيست؟
تن بي سرت را كه خواهد گريست؟
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام
چه پرسي كزين پس نبيني تو كام
مرا مادرم نام مرگ تو كــرد
زمانه مرا پتك ترگ تو كـــرد
Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس بازگويد ÙˆØØªÙŠ Ù†Ø§Ù… خود را «مرگ â€ØªÙˆÂ» اعلامâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ تابدين وسيله بر ØØ±ÙŠÙ چيره شود.
بنابراين اگر دشمن بر نام يا تصوير يا ØØªÙŠ ÙŠÙƒ تار مو يا ناخن شخصي دست يابد، بر خود شخص دست ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. مثلاً اگر خنجري در تصوير او ÙØ±Ùˆ رود، آن خنجر بر تن خود شخص نيز ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ است(منع نقاشي چهره اشخاص در جوامع ابتدايي بر اساس همين پندار است) Ùˆ يااگر تار مو يا ناخن شخص نابود Ø´ÙˆØ¯ØŒØµØ§ØØ¨ آن نيز نابود خواهد شد.سايه ÛŒ شخص نيز همين نقش رادارد. سايه نيز من ديگر اوست Ùˆ هر آسيبي كه به سايه ÛŒ شخص برسد به خود شخص نيز خواهد رسيد. هيچ كس نبايد بر سايه ÛŒ شخصي گام بگذارد؛ زيرا درآن صورت Ø§ØØªÙ…الاً ØµØ§ØØ¨ سايه بيمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گاهي در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ‚اي غربي براي كشتن مخÙيانه ÙØ±Ø¯ÙŠØŒØ®Ù†Ø¬Ø± يا Ù†ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ در سايه ÛŒ او ÙØ±Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù†Ø¯. â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ بعضي اقوام ابتدايي از ديدن رنگینâ€ÙƒÙ…ان در آسمان دچار ÙˆØØ´Øª ÙˆØ§Ø¶Ø·Ø±Ø§Ø¨â€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› زيرا آن را توري†ميâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ كه جادوگري براي Ú¯Ø±ÙØªÙ† سايه آنان اÙكنده است.
شاهنامه Ùˆ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ
در شاهنامه Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ… كه پس از تولد زال،او را به سبب موي سپيد در بيابان رها â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ تا طعمه ددان شود. سيمرغ او را برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ به لانه خود†مي â€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ بزرگ†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا آنكه پدر زال از كرده ÛŒ خويش پشيمان â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ شبي در خواب به او مژده â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ زنده است Ùˆ سيمرغ او را بزرگ كرده است. پس براي آوردن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ به جايگاه Ø³ÙŠÙ…Ø±Øºâ€ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. سيمرغ به زال â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
ابا خويشتن بر يكي پر من
خجـــسته بود سايه ÙØ± من
گرت هيچ سختي به روي آورند
وراز نيك Ùˆ بد Ú¯ÙØª وگوي آورند
بـر آتش براÙكن يكي پـــر من
ببيني هم انـــدر زمان ÙØ± من
كه در زير پرت Ø¨Ù¾Ø±ÙˆØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù…
ابا بچگانت بــــر Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù…
همانگه بيايم چو ابر سياه
بي آزارت آرم بدين جايگاه
در Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø²Ø§Ù„ Ùˆ سيمرغ چندين خصلت انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…Ø§ÙŠØ§Ù† است:
1-â€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست؛ زيرا در خواب به سام Ù…Ú˜Ø¯Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ زنده Ùˆ Ø¯Ø§ÙŠÙ‡â€Ø§Ø´ سيمرغ است.
2- هيچ خط مميزي â€Ù…يان انسان Ùˆ جانوران نيست Ùˆ جانورâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دايه ÛŒ انسان شود واو را بزرگ كند.
3- از جانور Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø³ÙŠÙ…Ø±Øº به گوناگون Ø³Ø®Ù†â€ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ كه گويي وجودش همانند هر جانور ديگري واقعي است.
4- داشتن جزئي از يك موجود به معني در اختيار داشتن كل وجود اوست. زال با در دست داشتن پر سيمرغ، گويي، كل وجود او را در اختيار خود دارد.
همانگونه كه شناخت علمي براي ÙŠØ§ÙØªÙ† سلسله مراتب قوانين Ùˆ استقرار Ø´Ø¨ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² روابط علت Ùˆ معلولي†ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒØ§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ نيزبراي استقرار سلسله مراتب نيروهای جادویی وخدايان تلاش†ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯.هر Ú†Ù‡ اسطوره،جهان را به بخش هاي مختل٠تقسيم كند Ùˆ آنها را به خدايان Ùˆ شیاطین گوناگون واگذار نمايد Ùˆ قلمروهاي واقعيت مادي Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يت انساني را زير سلطه ÛŒ آنها قرار دهد،جهان برایش Ùهمâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ØªØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گرچه جهان Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† شيوه در يك كل به هم ØªÙ†Ø¨ÙŠØ¯Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† كل شهودی، خصلتي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با كل Ù…Ùهومي در شناخت علمي دارد. در كل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ø³Ø¨Øª ها (مانند نسبت هاي ÙØ±Ø¯ به نوع يا ÙØ±Ø¯ به جنس)،كه جهان عيني را به منزله جهانی كه قانون بر آن ØØ§ÙƒÙ… است تشكيل â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وجود ندارند بلكه تمامي واقعيت در تصاوير Ù…ØªØØ¯ كننده ÛŒ مادي وملموس Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. در شناخت علمي،تنها پس از آنكه،بر اساس نگرشي انتقادي،عناصراز يكديگر تÙكيك Ùˆ تك تك آنها متعين شدند،به تركيب آنها پرداخته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما اسطوره هر چيزي را كه دردسترسش قرار گيرد- بدون ارزيابي انتقادي Ùˆ متعين كردن آن- با ديگر عناصر تركيب†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اشيا يا رويدادهايي كه به این شيوه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ هم تركيبâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ خواه بر اثر مجاورت ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ ÙŠØ§ توالي زماني باشد خواه به سبب مشابهت ياعضويت در يك طبقه يا نوع، ØªÙØ§ÙˆØª هاي ماهوي خود را از Ø¯Ø³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وهمه، ذات Ùˆ سرشتي ÙˆØ§ØØ¯â€ ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اين وضع در همه مقولات مشهود است. مثلاً در مقوله كميت،همانگونه كه قبلاً Ú¯ÙØªÙ‡ شد،تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ â€Ù…يان كل Ùˆ اجزاي آن تمايزي قائل نيست. سايه ÛŒ يك شخص،لباس،ناخن يا يك تار موي او با خود شخص يكي است ونيز در مقوله ÛŒ كيÙيت،انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠâ€ ميان جوهر Ùˆ اعراض آن يا†ميان شيء Ùˆ خواص آن ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. خاصيت يك شيء، ØªØ¹Ø±ÙŠÙ Ø¬Ù†Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² آن نيست،بلكه مبين كل شيء است. يك جسم خواص مختلÙÙŠ ندارد،به عكس،هر خاصيتي داراي وجود مادي است.انساني كه شجاع يا سخنور است،اين ØµÙØ§Øª را به منزله جوهرهايي مادي دارست ÙƒÙ‡â€ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را از او ربود Ùˆ به ديگران منتقل كرد. خصال Ùˆ اعتقادات نيز وجودی مادي Ø¯â€Ø§Ø±Ù†Ø¯. در برخي قبایل،چنانچه اعتقادات ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ø² نظر ديگر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ قبيله مردود Ùˆ باطل شمرده شود، وجود آن اعتقادات باطل، سبب «نجسي» آن شخص†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ ÙˆØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ديگري او را لمس كنند، آنان نيز «نجس» â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وبراي Ø¯ÙØ¹ آن،انجام مناسك مخصوص ضروري است. در مصر قديم Ù…Ùهوم«عدالت» يا«انصاÙ»،«مآت» ناميدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ Ùˆ دهان پادشاه پرستشگاه مآت بود Ùˆ مآت به شكل خدايي ماده تجسمâ€Ù…ÛŒ â€ÙŠØ§Ùت،اما در عين ØØ§Ù„ Ú¯ÙØªÙ‡â€Ù…ÛŒ شد كه خدايان « به وسیله ÛŒ مآت زندگی â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Â».
اين اعتقاد كاملاً به طور مادي Ùˆ ملموس نشان داده â€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ ؛يعنی در مناسك روزانه تصوير خدای ماده(مآت) را به همراه هداياي ديگر به خدايان تقديمâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. از نظر انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒØŒÙ…رگ يك رويداد نيست،بلكه واقعيتي مادی دارد. درمتون اهرام مصر توصيÙÙŠ از تكوين اشيا به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ±â€Ø¢Ù…ده است:
" آن هنگام كه آسمان هنوز به وجود نيامده بود،
آن هنگام كه انسان ها هنوز پا به عرصه وجودنگذاشته بودند،
آن هنگام كه خدايان هنوز متولد نشده بودند،
آن هنگام كه مرگ هنوز به وجود نيامده بود "
در متن Ùوق تاكيدâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ جاودان است،تنها دخالت عنصری ديگر يعنی مرگ به آن پايانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
زندگی نيز واقعيتي مادي دارد. در ØÙ…اسه گيل گمش، "سي دوري" برای گيل گمش تاسÙâ€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÛŒâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
" گیل گمش، به كجا راه†می â€Ø³Ù¾Ø±ÛŒØŸ
زندگيی كه جستجوâ€Ù…ÛŒ â€ÙƒÙ†ÙŠ Ù‡Ø±Ú¯Ø² نمی â€ÙŠØ§Ø¨ÙŠ
زيرا آنگاه كه خدايان انسان را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù†Ø¯
مرگ را به او بخشيدند و زندگی را
در دستهاي خود نگه داشتند."
Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ Ú¯ÙØªÙ‡ â€Ù…ÛŒ â€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي چيزی مادی Ùˆ ملموس است وخدايان آن را «در دست های خود Ù†Ú¯Ù‡ داشتند». گيل گمش نيز در Ù¾ÛŒ ÙŠØ§ÙØªÙ† «گياه زندگي» بود تا با خوردن آن زندگی جاويد يابد.
Ú¯ÙØªÛŒÙ… كه نام شخص با خود شخص يكی است Ùˆ نيز Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒ â€Ù…يان شعائر ومناسك با واقعيت عينی تميز نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. كوزهâ€Ù‡Ø§ÙŠÛŒ گلي از دوران پادشاه مصرâ€Ù…يانه بر جای مانده اند كه مصريان نام قبایل دشمن خود را در Ùلسطين، ليبی،نوبيا ونيز نام ÙØ±Ù…انروايان آنها Ùˆ همچنين نام بعضی از شورشيان را بر آنها Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯.Ù…ØµØ±ÙŠØ§Ù†â€Ø§ÙŠÙ† كوزهâ€Ù‡Ø§ را با شكوهی خاص در مراسمي ويژه (شايد در تشييع جنازه ÛŒ پادشاه پيشين) Ø®ÙØ±Ø¯ â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯.
قصد از برگزاری â€Ø§ÙŠÙ† مراسم آن بود كه دشمنانی كه آشكارا از دسترس ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† به دور بودند از پای درآيند. اگر عمل شعائری شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§ را سمبليك بخوانيم،نكته اساسي آن مراسم را درك Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ…. مصريان Ø§ØØ³Ø§Ø³â€Ù…ÛŒâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كه با نابودی نام دشمنان خود به آنان آسيب واقعی Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ØªØ´Ø±ÙŠÙØ§Øª بدين منظور نيز انجام†می â€Ú¯Ø±Ùت تا طلسم ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ را باâ€Ù…يدان كارايی بيشتری به كار اندازند. پس ازجاری كردن نام دشمنانی كه«می â€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بميرند»چنين عباراتی را†می خواندند:
"همه ÛŒ انديشهâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه ÛŒ سخنان Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه خوابâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ طرØâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ نزاعâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±"
Ùˆ آنگاه به شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§â€ Ù…ÛŒ پرداختند. مصريان اعتقاد داشتند كه با Ú¯ÙØªÙ†â€Ø§ÙŠÙ† عبارات خطاب به كوزهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سپس Ø®ÙØ±Ø¯ كردن آنها، قدرت واقعی دشمنان خود را برای آسيب رساندن به ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† يا تضعي٠اقتدار او ازâ€Ù…يان â€Ù…ÛŒ â€Ø¨Ø±Ù†Ø¯.
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒ â€Ù…يان تصوير يك شخص Ùˆ خود آن شخص ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› زيرا از درك Â«Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„» يا ÙØ±Ù… یعنی امور انتزاعی ناتوان است. مصريان قديم تصوير ماده خدای "نوت" را،كه جايگاهش در آسمان بود Ùˆ نقش گيرنده ØÙŠØ§Øª را داشت، در تابوت های خود نقاشی â€Ù…ÛŒ â€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. جسد بيجان درون تابوت در دست های " نوت" قرارâ€Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو صعود مرده به آسمان ØØªÙ…ÛŒ بود.
ادامۀمطلب : Ù…Ø¨Ø§ØØ« ( علیت ) در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.
1-(سوژه و ابژه (شناسنده وموضوع شناختنی
براي شناخت ÙØ±Ù… انديشه â€ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را با ÙØ±Ù… انديشه علمي Ù€ تجربي مقابله Ùˆ مقايسه كرد. انسان براي دستيابي به علم ناگزير است ازâ€Ù…يان تاثرات ØØ³ÙŠ Ù†Ø§Ù¾Ø§ÙŠØ¯Ø§Ø± Ùˆ سيال Ùˆ تÙكيك Ù†Ø§Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ از طريق ØÙˆØ§Ø³ خود از جهان خارج Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ روابط يا نسبت هاي تغيرناپذيری را كش٠كند.â€Ø§ÙŠÙ† نسبت ها يا روابط پايدار، ساخت تغيير ناپذير "ابژه" Ùˆ چارچوب آن را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. انديشه علمي Ù€ انتقادي،مÙهوم"ابژه" را تا مبادي عقلاني آن دنبالâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا قطعيت وجود آن را به روابط تغيير ناپذير، Ùˆ بويژه به مقدار Ùˆ عدد ØŒ تØÙˆÛŒÙ„ كند. زيرا همين دو نسبت،واقعيت اشياي تجربه شده را تبييينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. بنابراين هر ادراكي از شيي تجربي يا ÙˆØ§Ù‚Ø¹Ù‡â€Ø§ÙŠ ØªØ¬Ø±Ø¨ÙŠ مستلزم چنين ارزيابي انتقادي است. انديشه علمي ــ منطقی ،عناصر تغييرناپذير را از عناصر متغير، Ùˆ امور عرضي را از امور اساسي Ùˆ ضروري باز Ù…ÛŒ شناسد، وهر امر تجربي را نه به خودي خود يا آنچه بي واسطه ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ¨Ù„كه در ارتباط با تجربه،به منزله يك كل Ù…ÛŒ سنجد Ùˆ Ù…ÛŒ آزمايد.â€Ø§ÙŠÙ† امر تجربي چنانچه در ارتباط با كل تجربه تاييد شد، به قلمرو واقعيت Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ Ùˆ وجود عيني آن مشخصâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه علمي â€Ø§ÙŠÙ† شيوه ÛŒ انتقادي را در برابر تاثرات ØØ³ÙŠ(Ùˆ نيز امور واقع اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ پديدارهاي Ùيزيكي همواره نگاهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯Ø› شايد بعدها روشن شود عناصري را كه پايدارâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªØŒ به طور نسبي پايدارند Ùˆ وجودشان به «عناصر پايدارتري» وابسته است. در انديشه علمي، با پيروي Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† شيوه انتقادي،مرزâ€Ù…يان«سوژه» Ùˆ «ابژه» از همان آغاز شكل ثابتي نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ بلكه با تداوم تجربه Ùˆ دستيابي به اصول نظري علمي همواره دستخوش تغيير است. آنچه را واقعيت عيني â€Ù…ÙŠâ€Ù†Ø§Ù…يم تنها به دنبال ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلاني گزينش Ùˆ سنجش تاثرات ØØ³ÙŠ(يا رويدادهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ تØÙ„يل Ùˆ تركيب آنهاست كه شكل نهايي به خودâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بايد به ياد داشت ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ پيوسته تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ واقعيت عيني(خواه Ùيزيكي،خواه اجتماعي) مجدداً مورد سنجش Ùˆ ارزيابي قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. خصلت Ø§Ø³Ø§Ø³ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلاني،شيوه انتقادي آن است. اما خصلت اساسي انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ شيوه عاطÙÙŠ اش است. برخورد انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ جهان، در ØÙ‚يقت همچون برخورد «من» با«تو» است Ùˆ بنابراين، رويارويي ØÙŠØ§Øª است با ØÙŠØ§Øª. در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ±Ø¯ جزء جداييâ€Ù†Ø§Ù¾Ø°ÙŠØ± اجتماع است Ùˆ اجتماع نيز در بستر طبيعت قرار دارد Ùˆ وابسته به نيروهاي آن است. برخي Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† نيروها با انسان(يا اجتماع او) سر سازگاري دارند Ùˆ در موقع لزوم به ياري اوâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙˆØ¨Ø±Ø®ÙŠ Ø¯ÙŠÚ¯Ø±ØŒ با او دشمنيâ€Ù…ÙŠâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯. بنابراين جهان از دو دسته نيروي دوست Ùˆ دشمن ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آمده است.
تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي وانديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ
از همين جا تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي Ùˆ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¢ØºØ§Ø²â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه ÛŒ علمي،هر شيء يا هر پد يدار طبيعي را جزئي از يك گروه يا Ù…Ø¬Ù…ÙˆØ¹Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ كه خصلتي همانند اشيا يا پديدارهاي نظير خود دارد. بنابراين علم ØŒ اشيا يا رويدادها را اجزاييâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ كه از قوانين كلي تبعيت†ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به همين علت Ø±ÙØªØ§Ø± آنها، ØªØØª شرايط معلوم،قابل Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª. اما انديشهâ€ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø±Ù‡Ø§ را به منزله «تو» â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† « تو» بيâ€Ù‡Ù…تا Ùˆ يگانه است Ùˆ ويژگي غير قابل Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ø± ÙØ±Ø¯ بيâ€Ù‡Ù…تا را داراست. وجودي است كه تا آنجا شناختي است كه خود را متجلي سازد.«تو» را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† درك كرد يا Ø¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡â€Ø§Ø´ انديشيد، بلكه بايد در Ø±Ø§Ø¨Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ¹Ø§Ù„ Ùˆ متقابل به طور عاطÙÙŠ ØªØ¬Ø±Ø¨Ù‡â€Ø§Ø´ كرد. در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‡Ù…Ù‡ پديدارهاي طبيعي ØŒ همچون رعد Ùˆ برق ØŒ سقوط اجسام،خشكسالي، جزر Ùˆ مد Ùˆ Ø¬Ø²â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§ به منزله «تو» هستند.â€Ø§ÙŠÙ† «تو» اين جا بر سر مهر است Ùˆ آن جا بر سر كين Ùˆ از همين روست كه انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ هميشه زنداني پديدارها†ميâ€Ù…اند Ùˆâ€Ù…يان بود Ùˆ نمود Ùˆ «ذهنيت» و«عينيت» ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù‚Ø§Ø¦Ù„ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ واز كش٠قوانين كلي ØØ§ÙƒÙ… بر پديدارها ناتوان است.
در انديشه علمي نظم وترتيب يك پديدار Ùˆ ضرورت وجود آن، در ارتباط با كل نظام Ù…Ùهومي سنجيده â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ همين كل، معيار ارزيابي ØÙ‚يقت پديدار تجربي Ùˆ «واقعيتي» كه در بر دارد قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بدين ترتيب در سازمان Ùˆ آرايش تئوريك جهان تجربه،هر امر جزئي، بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ يا با واسطه، به يك امر كلي ارجاع†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ در ارتباط با كل ارزيابي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مثلاً انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± برخورد با سقوط اجسام â€Ù…يان سقوط «اين» جسم در اين «جا» Ùˆ «اكنون» با سقوط «آن» جسم در آن «جا» Ùˆ «ديروز» ارتباطي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ وهررويدادي را بيâ€Ù‡Ù…ØªØ§â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اندیشه ÛŒ علمي، سقوط هر جسمي را رويدادي نوعي قلمدادâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ در پي كش٠قانوني برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه بر سقوط تمام اجسام ØØ§ÙƒÙ… باشد. هد٠انديشه ÛŒ علمي دستيابي به همين تركيب كلي Ùˆ جهانشمول است تا در آن، همه امور جزئي يا پديدارها در يكانگي تجربه درك شوند. اما براي رسيدن Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† تركیب كلي بايد از تجزيه Ùˆ تØÙ„يل آغاز كرد. يعني پيش از آنكه Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª تجربه، منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ به شكل ٠يك كل ٠منسجم درآيند بايد دگرگون شوند. Ø¨Ø±Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† كار نخست بايد آنها را تجزيه كرد تا به عناصر بسيط رسيد،عناصري كه تاثر ØØ³ÙŠ Ø¨ÙŠâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ نمي تواند آنها را ÙØ±Ø§ Ú†Ù†Ú¯ آورد. آن Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ØªØØª Ù‚Ø§Ø¹Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ„ÙŠ Ùˆ جهانشمول درآورد Ùˆ متعين ساخت؛ زيرا سيال Ùˆ تÙكيك Ù†Ø§Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. براي ÙŠØ§ÙØªÙ† نظمي پايدار درâ€Ù…يان پديدارها بايد به«شالوده»ی آنها راه ÙŠØ§ÙØª. مثلا ØØ³ لامسه، گرمي جسمي را ØØ³ â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما براي تبيين گرماي Ø¬Ø³Ù…â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به قلمروي ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø± گرâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ùت. Ùقط هنگامي كه جسم را متشكل از اتم Ùˆ گرمي آن را معلول ØØ±ÙƒØª اتم ها دانستيم، تبيين درستي از گرمي جسم ارائه Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ…. بدون دستيابي به چنين عناصر اوليه Ùˆ بسيط(مثلاً در مثال بالا اتم ها)ØŒ علم ÙØ§Ù‚د شالوده خواهد بود؛ زيرا Ù…ØØªÙˆÙŠØ§Øª ØØ³ÙŠ ØªÙكيك ناشده Ùˆ تصاوير ادراك ØØ³ÙŠØŒ شالوده Ùˆ اساسي براي انديشه ÛŒ علمي- تجربي ارائه Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. تركيبي كه تÙكر تجربي براي ØØµÙˆÙ„ آنâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒ هميشه مستلزم تØÙ„يل است Ùˆ Ùقط بر پايه تØÙ„يل،تركيب امكانâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. تركيب، تØÙ„يل ر اپيش ÙØ±Ø¶â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ وهد٠تØÙ„يل نيز هموار كردن راه براي تركيب است.
ÙØ±Ù… مشخص جهان علم
از طريق دو عمل معكوس تØÙ„يل Ùˆ تركيب وهمبستگي متقابل آنهاست كه جهان علم، ÙØ±Ù… مشخص خود راâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ لازم است با آوردن مثالي موضوع را روشن كنيم؛هنگامي كه Ú¯Ù„ÙˆÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² دهانه ÛŒ توپي به سوي Ù‡Ø¯Ù Ø´Ù„ÙŠÙƒâ€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ†Ø®Ø³Øª سيري صعودي دارد Ùˆ سپس سيري نزولي. مشاهده صر٠از تعيين دقيق مسير گلوله ناتوان است. اما اگر مجموعه شرايطي را كه به طور همزمان ØØ±ÙƒØª گلوله را ØªØØª تاثير قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒØ§Ø² يكديگر جدا كنيم Ùˆ سپس هر يك از آنها را، با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† قوانين ØØ§ÙƒÙ… بر آن، جدا جدا بررسي نماييم، Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… مسير گلوله را تعيين كنيم. يعني بايد نشان دهيم كه مسير گلوله به دو نيروي مختل٠وابسته است.â€Ø§ÙŠÙ† دو نيرو، يكي ضربه اوليه Ùˆ ديگري نيروي جاذبه ÛŒ زمين است كه گلوله را به سوي مركز خودâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. پس از آنكه ØØ±ÙƒØª گلوله را Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† دو مولÙÙ‡ تجزيه ÙƒØ±Ø¯ÙŠÙ…ØŒÙ…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… با تركيب مجدد آنها مسير گلوله را تعيين كنيم.
بدين ØªØ±ØªÙŠØ¨â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در قلمرو انديشه ÛŒ علمي،مÙهوم«عينيت» به تØÙ„يل مداوم عناصر تجربه Ùˆ سپس تركيب مجدد آنها وابسته است. به هنگام تØÙ„يل،خرد، عناصر عرضي را از عناصر اساسي Ùˆ ضروري، Ùˆ عناصر تغيير پذير را از عناصر تغيير ناپذير Ùˆ پايدار تميزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ گزينش عناصر تجربه، از ابزارهاي اساسي تÙكر علمي است.
اما انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± جهان تصاوير زندگي â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ جهاني كه آن را كاملاً عينيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا رابطه ÛŒ اسطوره Ø¨Ø§â€Ø§ÙŠÙ† جهان از آن ØØ§Ù„ت Â«Ø¨ØØ±Ø§Ù†ÙŠÂ»ØŒ كه سرآغاز تÙكر علمي- انتقادي به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ØŒ هيچ Ù†Ø´Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± بر ندارد.
واقعيتي كه اسطوره را اشباع â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒÙˆØ§Ù‚عيتي تÙكيك ناشده است Ùˆ انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ§Ù‚د ابزارهايي همچون گزينش Ùˆ سنجش Ùˆ تØÙ„يل Ùˆ تركيب است تا Ø¨ØªÙˆØ§Ù†Ø¯Â«Ù„ØØ¸Ù‡Â» را ÙØ±Ø§ ببرد،يعني آن را به گذشته يا†آينده مرتبط كند؛ يا آن را به منزله ÛŒ يك امر جزئي به كل عناصر واقعيت ارتباط دهد، Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† همان كاري است كه انديشه علمي بدان Ø¯Ø³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ØŒ يعني هر امر جزئي داده Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ به ديگر امور جزئي Ø§Ø±ØªØ¨Ø§Ø·â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ سرانجام همگي آنها را ØªØØª يك قانون عمومي يا يك ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ كلي درâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. آگاهي Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³ÙŠØ± تاثر ØØ³ÙŠ Ùˆ وجود Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¢Ù†â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ بدين ترتيب زنداني پديدار صرÙ†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯Ø› نه Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ نه ابزاري، كه آنچه را در اين «جا» Ùˆ «اكنون» ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بسنجد Ùˆ عينيت آن را با ارزيابي به وسيله ÛŒ آن چيزي كه در اين «جا» و«اكنون» ارائه نشده، يعني چيزي كه متعلق به گذشته Ùˆ آینده است Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ کند Ùˆ متعین سازد. Ùˆ اگر این معیارکه آن را †ميانجيگرانه†ميâ€Ù†Ø§Ù…يم Ùˆ اساس انديشه علمي- انتقادي را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ در كار نباشد،تمامي«ØÙ‚يقت» Ùˆ واقعيت Ø¯Ø±Â«ØØ¶ÙˆØ±Â» تاثر ØØ³ÙŠ Ù…ØØ¶ Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وهمه ÛŒ پدیدارها هم ارز Ùˆ هم Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒ گردند. در اینچا دیگرلایه ها Ùˆ درجات مختلÙÙŠ از واقعيت وجود ندارد. يعني عناصر اساسي Ùˆ ضروري از عناصر عَرَضي، وعناصر تغییرناپذیر Ùˆ پایداراز عناصرمتغیرو دگرگون شونده باز شناخته Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› در نتيجه، تصوير ØØ§ØµÙ„ از واقعيت، سطØÙŠ Ùˆ ÙØ§Ù‚د عمق است؛ Ùˆâ€Ù…يان امر جزئي Ùˆ امر كلي،â€Ù…يان جزء Ùˆ كل، Ùˆâ€Ù…يان امر زودگذر Ùˆ امر پايدار ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست. بنابراين انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ â€Ù…يان«ذهنيت» Ùˆ «عينيت»، â€Ù…يان آرزو Ùˆ تØÙ‚Ù‚ آن،ميان شيءو تصوير آن ØŒâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùˆâ€Ù…يان مرده Ùˆ زنده ÙØ±Ù‚ÙŠ قائل شود.
پديدارهاي طبيعي به منزله رويدادهاي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯
انديشه اسطوره اي پديدارهاي طبيعي يا اجتماعي را به منزله رويدادهايي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. Ø´Ø±Ø Ùˆ Ú¯Ø²Ø§Ø±Ø´â€Ø§ÙŠÙ† رويدادها Ùˆ نيز تبيين آنها تنها در قالب عمل بعضي قدرت ها قابل تصور است Ùˆ ناگزير شكل يك داستان را به خود†ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي توضيØâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه بعضي تغييرات جوي،خشكسالي را ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وسبب ريزش باران â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اما همين امر را بابليâ€Ù‡Ø§ â€Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ پرنده غول â€Ø¢Ø³Ø§ÙŠ "â€Ø§ÙŠÙ…دوگودا" را عامل ريزش باران به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ تصورâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† پرنده، آسمان را با بال هاي سياه Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù†Ø²Ø§ÙŠ Ø®ÙˆÙŠØ´â€Ù…ÙŠâ€Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ گاو ٠آسمان را، كه Ù†ÙØ³ داغ او کشتزارها راâ€Ù…ÙŠâ€Ø³ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ù„عد. مردم باستان با ساختن چنين Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù‡ سر آن داشتند كه براي خويش سرگرمي درست كنند Ùˆ نه در پي ارائه ÛŒ تبيينâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø¹Ù‚Ù„Ø§Ù†ÙŠ براي رويدادهاي طبيعي بودند. وجود آنان به آن رويدادها وابسته بود Ùˆ آنان آن رويدادها را گزارش â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آنان به طور مستقيم نبرد†ميان قدرت هايي را كه يكي دشمن ØØ§ØµÙ„خيزي Ùˆ ديگري قدرتي ترسناك اما دوست بود،تجربه†ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آذرخش به موقع، خشكسالي را Ø´ÙƒØ³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø¯ Ùˆ ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ آنان را آسوده خاطرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø®Øª.â€Ø§ÙŠÙ† تصاوير Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ØªØ®ÙŠÙ„â€Ø§Ù†Ø¯Ø› اما Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ باÙÙŠ Ù…ØØ¶ نيستند. ØªÙØ§ÙˆØª اسطوره با Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† است كه اسطوره ÛŒ واقعي ØŒ تصاوير Ùˆ بازیگران خود را نه با خيالباÙÙŠ بلكه با مرجعيتي كه پذيرش آن اجباري است عرضه â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اسطوره،ظهور Ùˆ تجلي يك «تو» را تداومâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو، خيالâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ به هيچ وجه Ø§Ø³ØªØ¹Ø§Ø±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª. اسطوره ØŒ لباس ٠نوعي انديشه است. Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† نوع انديشه ازتخيل جدايي ناپذير است Ùˆ ÙØ±Ù…ÙŠ را عرضهâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در آن، تجربه به آگاهي رسيده است. اسطوره،جامعيت Ùˆ روشني بيان يك نظريه ÛŒ علمي را ندارد Ùˆ هر چند ملموس است Ùˆ مدعي است كه اعتبارش خدشه ناپذيراست؛ Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† اعتبار تنها از سوي معتقدان بدان شناخته Ùˆ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وتاب وتØÙ…Ù„ سنجش انتقادي را ندارد.
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ علمي†ميان ذهنيت وعينيت تمايز قائل است وبراي جدا ÙƒØ±Ø¯Ù†â€Ø§ÙŠÙ† دو از يكديگر روشي انتقادي Ùˆ تØÙ„يلي بنا نهاده كه به ياري آن، پديدارهاي Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ را به رويدادهايي نوعي كه تابع قوانين كلي هستند،تØÙˆÙŠÙ„â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي برآمدن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ±Ùتن خورشيد را بر اثر چرخش زمين به دور Ù…ØÙˆØ±Ø´â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› رنگ هاي گوناگون Ùˆ اختلا٠آنها را،اختلا٠طول موج آنها توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنانچه يكي از خويشاوندان خود را كه مرده است در خواب ببينيم،علم،اين رويا را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÛŒ ذهن نيمه آگاه Ù…Ø§â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. بدين ترتيب انديشه ÛŒ علمي ادراك ØØ³ÙŠ Ù…Ø§ را از پديدارها،از Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ…ÙŠ كه به ياري آنها پديدارها را درك†ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙØ§Ù‚د ابزارهاي تØÙ„يلي Ùˆ انتقادي است. بنابراين Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از زندان ٠پديدار پاي بيرون گذارد. در نظر انساني كه شيوه انديشيدن او Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª تمايزâ€Ù…يان ذهنيت خود او Ùˆ عينيت بي معني است؛ Ùˆ تقابلâ€Ù…يان پديدار Ùˆ واقعيت شناخته شده نيست. هر چيزي كه بتواند ذهن او را متاثر سازد يا Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ اراده او را برانگيزد،واقعي است؛ بنابراين دليلي وجود ندارد كه او رويا را واقعي نداند. روياها اغلب او را بيش از رويدادهاي يكنواخت Ùˆ كسلâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگي روزانه متاثرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯. بنابراين روياها در نظر او اهميتي بيش از ادراك های عادي ØØ³ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯. بابليâ€Ù‡Ø§ مانند يونانيâ€Ù‡Ø§ØŒ شب را در مكاني مقدس به روزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ تا رهنمود خدايان را در رويا Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª كنند. ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† هاي مصر در اسناد خويش ثبت ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه رويا به آنان القاâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯ Ú†Ù‡ كارهايي انجام دهند.از نظر انسان ابتدايي وهم نيز واقعي است. در سالنامهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¢Ø²Ø±ØØ§Ø¯ÙˆÙ† آشوري â€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… Ú©Ù‡ آشوری ها مارهاي سبز دو سر Ùˆ جانداران خارق العاده بالدار را ديده بودند. مصريان دوران پادشاهي†ميانه نيز اژدها Ùˆ شيردال Ùˆ غول را دركنار آهو Ùˆ روباه Ùˆ جانوران ديگر ØµØØ±Ø§ توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ آنها را واقعيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯.
در انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‡Ù…Ø§Ù† گونه كهâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست، ميان مرده Ùˆ زنده نيز ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ ÙˆØ¬ÙˆØ¯ ندارد. بقاي مرده Ùˆ ادامه رابطه ÛŒ او با زندگان امري بديهي تصورâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› زيرا مرده در واقعيت انكارناپذير دلتنگيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ انتظارات Ùˆ رنج هاي زندگان درگير است. از نظر ذهنیت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠÂ«Ù…وثر بودن» به معني«وجود داشتن»است.
درك Ù…Ùهوم از طريق تبديل آن به جوهر مادي
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠâ€ ميان تصویر يك شيء Ùˆ خود آن شيء ÙØ±Ù‚ÙŠ نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› يعني انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² درك امور معقول وانتزاعي ناتوان است ÙˆÙ…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ نام«ايدهâ€â€Ø¢Ù„» ÙŠØ§Â«ÙØ±Ù… ناب» را Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯.
Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو براي درك مدلول يا Ù…ÙÙ‡ÙˆÙ…â€ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را به جوهري مادي Ùˆ ملموس تبديل كند.اين موضوع در همه مراØÙ„ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ ØµØ§Ø¯Ù‚ است، بويژه در عمل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒ در نمايش، ÙØ±Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ در نقش شيطان يا يكي از خدايان ظاهرâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¯Ø± عمل خود شيطان يا خود خداâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
مردم شناسان معتقدندكه مناسك مقدم بر اسطورهâ€Ù‡Ø§ هستند Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† نظر كاملاً درست است؛ زيرا مناسك يا Ø´Ø¹Ø§Ø¦Ø±ØµØ±ÙØ§Ù‹ رونوشت يا بازنمايي نيستند بلكه سراسر ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯. آنها چنان در واقعيت عمل درگيرند كه جزء جدايي ناپذير آن Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. در مراØÙ„ مختل٠تØÙˆÙ„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¬ÙˆØ§Ù…Ø¹ بشري اين اعتقاد را در صور Ø¨ÙŠâ€Ø´Ù…ارâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه ادامه ØÙŠØ§Øª بشر Ùˆ در واقع،نجات جهان به اجراي درست مراسم Ùˆ مناسك وابسته است. سرخ پوستان كورايي Ùˆ يوئيتوتو معقتدند كه ØØ§ØµÙ„خيزي مزارع آنها بيشتر به اجراي دقيق مراسم Ùˆ مناسك وابسته است تا چگونگي شخم زدن Ùˆ بذر پاشيدن Ùˆ آبياري Ùˆ Ø¬Ø²â€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§.
از نظر انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠØŒÙ…ناسک ابزارهايي ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ كه انسان به ياري آنها بر جهان تسلط â€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒØ§Ù…ا نه به معناي Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠ Ø¨Ù„ÙƒÙ‡ به معناي ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ùيزيكي. خدايان،مناسك مختل٠را بدين منظور به انسان آموختند تا او به وسيله ÛŒ آنها جهان را منقاد خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم گردش منظم خود،بدون اجراي به موقع Ùˆ دقيق مناسك،هيچ Ù…ØØµÙˆÙ„ÙŠ به بار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ â€Ù…يان جزء Ùˆ كل تميز نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› تصوير يك شخص با خود آن شخص ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. تصوير يك شخص،من ديگر اوست،هر بلايي بر سر آن تصوير بيايد بر سر او نيز خواهد آمد.نام يك شخص با خود آن شخص يكي است. به همين دليل در شاهنامه ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø§Ø´ÙƒØ¨ÙˆØ³ كشاني به هنگام نبرد با رستم از اوâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯ÙØª خندان كه نام تو چيست؟
تن بي سرت را كه خواهد گريست؟
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام
چه پرسي كزين پس نبيني تو كام
مرا مادرم نام مرگ تو كــرد
زمانه مرا پتك ترگ تو كـــرد
Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس بازگويد ÙˆØØªÙŠ Ù†Ø§Ù… خود را «مرگ â€ØªÙˆÂ» اعلامâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ تابدين وسيله بر ØØ±ÙŠÙ چيره شود.
بنابراين اگر دشمن بر نام يا تصوير يا ØØªÙŠ ÙŠÙƒ تار مو يا ناخن شخصي دست يابد، بر خود شخص دست ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. مثلاً اگر خنجري در تصوير او ÙØ±Ùˆ رود، آن خنجر بر تن خود شخص نيز ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ است(منع نقاشي چهره اشخاص در جوامع ابتدايي بر اساس همين پندار است) Ùˆ يااگر تار مو يا ناخن شخص نابود Ø´ÙˆØ¯ØŒØµØ§ØØ¨ آن نيز نابود خواهد شد.سايه ÛŒ شخص نيز همين نقش رادارد. سايه نيز من ديگر اوست Ùˆ هر آسيبي كه به سايه ÛŒ شخص برسد به خود شخص نيز خواهد رسيد. هيچ كس نبايد بر سايه ÛŒ شخصي گام بگذارد؛ زيرا درآن صورت Ø§ØØªÙ…الاً ØµØ§ØØ¨ سايه بيمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گاهي در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ‚اي غربي براي كشتن مخÙيانه ÙØ±Ø¯ÙŠØŒØ®Ù†Ø¬Ø± يا Ù†ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ در سايه ÛŒ او ÙØ±Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù†Ø¯. â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ بعضي اقوام ابتدايي از ديدن رنگینâ€ÙƒÙ…ان در آسمان دچار ÙˆØØ´Øª ÙˆØ§Ø¶Ø·Ø±Ø§Ø¨â€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› زيرا آن را توري†ميâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ كه جادوگري براي Ú¯Ø±ÙØªÙ† سايه آنان اÙكنده است.
شاهنامه Ùˆ انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ
در شاهنامه Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ… كه پس از تولد زال،او را به سبب موي سپيد در بيابان رها â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ تا طعمه ددان شود. سيمرغ او را برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ به لانه خود†مي â€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ بزرگ†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا آنكه پدر زال از كرده ÛŒ خويش پشيمان â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ شبي در خواب به او مژده â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ زنده است Ùˆ سيمرغ او را بزرگ كرده است. پس براي آوردن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ به جايگاه Ø³ÙŠÙ…Ø±Øºâ€ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. سيمرغ به زال â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
ابا خويشتن بر يكي پر من
خجـــسته بود سايه ÙØ± من
گرت هيچ سختي به روي آورند
وراز نيك Ùˆ بد Ú¯ÙØª وگوي آورند
بـر آتش براÙكن يكي پـــر من
ببيني هم انـــدر زمان ÙØ± من
كه در زير پرت Ø¨Ù¾Ø±ÙˆØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù…
ابا بچگانت بــــر Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù…
همانگه بيايم چو ابر سياه
بي آزارت آرم بدين جايگاه
در Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø²Ø§Ù„ Ùˆ سيمرغ چندين خصلت انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…Ø§ÙŠØ§Ù† است:
1-â€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري ÙØ±Ù‚ÙŠ نيست؛ زيرا در خواب به سام Ù…Ú˜Ø¯Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ زنده Ùˆ Ø¯Ø§ÙŠÙ‡â€Ø§Ø´ سيمرغ است.
2- هيچ خط مميزي â€Ù…يان انسان Ùˆ جانوران نيست Ùˆ جانورâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دايه ÛŒ انسان شود واو را بزرگ كند.
3- از جانور Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø³ÙŠÙ…Ø±Øº به گوناگون Ø³Ø®Ù†â€ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ كه گويي وجودش همانند هر جانور ديگري واقعي است.
4- داشتن جزئي از يك موجود به معني در اختيار داشتن كل وجود اوست. زال با در دست داشتن پر سيمرغ، گويي، كل وجود او را در اختيار خود دارد.
همانگونه كه شناخت علمي براي ÙŠØ§ÙØªÙ† سلسله مراتب قوانين Ùˆ استقرار Ø´Ø¨ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² روابط علت Ùˆ معلولي†ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒØ§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ نيزبراي استقرار سلسله مراتب نيروهای جادویی وخدايان تلاش†ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯.هر Ú†Ù‡ اسطوره،جهان را به بخش هاي مختل٠تقسيم كند Ùˆ آنها را به خدايان Ùˆ شیاطین گوناگون واگذار نمايد Ùˆ قلمروهاي واقعيت مادي Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يت انساني را زير سلطه ÛŒ آنها قرار دهد،جهان برایش Ùهمâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ØªØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گرچه جهان Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† شيوه در يك كل به هم ØªÙ†Ø¨ÙŠØ¯Ù‡â€ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› Ø§Ù…Ø§â€Ø§ÙŠÙ† كل شهودی، خصلتي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با كل Ù…Ùهومي در شناخت علمي دارد. در كل Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ø³Ø¨Øª ها (مانند نسبت هاي ÙØ±Ø¯ به نوع يا ÙØ±Ø¯ به جنس)،كه جهان عيني را به منزله جهانی كه قانون بر آن ØØ§ÙƒÙ… است تشكيل â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وجود ندارند بلكه تمامي واقعيت در تصاوير Ù…ØªØØ¯ كننده ÛŒ مادي وملموس Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. در شناخت علمي،تنها پس از آنكه،بر اساس نگرشي انتقادي،عناصراز يكديگر تÙكيك Ùˆ تك تك آنها متعين شدند،به تركيب آنها پرداخته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما اسطوره هر چيزي را كه دردسترسش قرار گيرد- بدون ارزيابي انتقادي Ùˆ متعين كردن آن- با ديگر عناصر تركيب†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اشيا يا رويدادهايي كه به این شيوه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø§ هم تركيبâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ خواه بر اثر مجاورت ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ ÙŠØ§ توالي زماني باشد خواه به سبب مشابهت ياعضويت در يك طبقه يا نوع، ØªÙØ§ÙˆØª هاي ماهوي خود را از Ø¯Ø³Øªâ€ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وهمه، ذات Ùˆ سرشتي ÙˆØ§ØØ¯â€ ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اين وضع در همه مقولات مشهود است. مثلاً در مقوله كميت،همانگونه كه قبلاً Ú¯ÙØªÙ‡ شد،تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ â€Ù…يان كل Ùˆ اجزاي آن تمايزي قائل نيست. سايه ÛŒ يك شخص،لباس،ناخن يا يك تار موي او با خود شخص يكي است ونيز در مقوله ÛŒ كيÙيت،انديشه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠâ€ ميان جوهر Ùˆ اعراض آن يا†ميان شيء Ùˆ خواص آن ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. خاصيت يك شيء، ØªØ¹Ø±ÙŠÙ Ø¬Ù†Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² آن نيست،بلكه مبين كل شيء است. يك جسم خواص مختلÙÙŠ ندارد،به عكس،هر خاصيتي داراي وجود مادي است.انساني كه شجاع يا سخنور است،اين ØµÙØ§Øª را به منزله جوهرهايي مادي دارست ÙƒÙ‡â€ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را از او ربود Ùˆ به ديگران منتقل كرد. خصال Ùˆ اعتقادات نيز وجودی مادي Ø¯â€Ø§Ø±Ù†Ø¯. در برخي قبایل،چنانچه اعتقادات ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ø² نظر ديگر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ قبيله مردود Ùˆ باطل شمرده شود، وجود آن اعتقادات باطل، سبب «نجسي» آن شخص†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ ÙˆØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ديگري او را لمس كنند، آنان نيز «نجس» â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وبراي Ø¯ÙØ¹ آن،انجام مناسك مخصوص ضروري است. در مصر قديم Ù…Ùهوم«عدالت» يا«انصاÙ»،«مآت» ناميدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ Ùˆ دهان پادشاه پرستشگاه مآت بود Ùˆ مآت به شكل خدايي ماده تجسمâ€Ù…ÛŒ â€ÙŠØ§Ùت،اما در عين ØØ§Ù„ Ú¯ÙØªÙ‡â€Ù…ÛŒ شد كه خدايان « به وسیله ÛŒ مآت زندگی â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Â».
اين اعتقاد كاملاً به طور مادي Ùˆ ملموس نشان داده â€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ ؛يعنی در مناسك روزانه تصوير خدای ماده(مآت) را به همراه هداياي ديگر به خدايان تقديمâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. از نظر انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒØŒÙ…رگ يك رويداد نيست،بلكه واقعيتي مادی دارد. درمتون اهرام مصر توصيÙÙŠ از تكوين اشيا به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ±â€Ø¢Ù…ده است:
" آن هنگام كه آسمان هنوز به وجود نيامده بود،
آن هنگام كه انسان ها هنوز پا به عرصه وجودنگذاشته بودند،
آن هنگام كه خدايان هنوز متولد نشده بودند،
آن هنگام كه مرگ هنوز به وجود نيامده بود "
در متن Ùوق تاكيدâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ جاودان است،تنها دخالت عنصری ديگر يعنی مرگ به آن پايانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
زندگی نيز واقعيتي مادي دارد. در ØÙ…اسه گيل گمش، "سي دوري" برای گيل گمش تاسÙâ€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÛŒâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
" گیل گمش، به كجا راه†می â€Ø³Ù¾Ø±ÛŒØŸ
زندگيی كه جستجوâ€Ù…ÛŒ â€ÙƒÙ†ÙŠ Ù‡Ø±Ú¯Ø² نمی â€ÙŠØ§Ø¨ÙŠ
زيرا آنگاه كه خدايان انسان را Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù†Ø¯
مرگ را به او بخشيدند و زندگی را
در دستهاي خود نگه داشتند."
Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ Ú¯ÙØªÙ‡ â€Ù…ÛŒ â€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي چيزی مادی Ùˆ ملموس است وخدايان آن را «در دست های خود Ù†Ú¯Ù‡ داشتند». گيل گمش نيز در Ù¾ÛŒ ÙŠØ§ÙØªÙ† «گياه زندگي» بود تا با خوردن آن زندگی جاويد يابد.
Ú¯ÙØªÛŒÙ… كه نام شخص با خود شخص يكی است Ùˆ نيز Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒ â€Ù…يان شعائر ومناسك با واقعيت عينی تميز نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. كوزهâ€Ù‡Ø§ÙŠÛŒ گلي از دوران پادشاه مصرâ€Ù…يانه بر جای مانده اند كه مصريان نام قبایل دشمن خود را در Ùلسطين، ليبی،نوبيا ونيز نام ÙØ±Ù…انروايان آنها Ùˆ همچنين نام بعضی از شورشيان را بر آنها Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯.Ù…ØµØ±ÙŠØ§Ù†â€Ø§ÙŠÙ† كوزهâ€Ù‡Ø§ را با شكوهی خاص در مراسمي ويژه (شايد در تشييع جنازه ÛŒ پادشاه پيشين) Ø®ÙØ±Ø¯ â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯.
قصد از برگزاری â€Ø§ÙŠÙ† مراسم آن بود كه دشمنانی كه آشكارا از دسترس ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† به دور بودند از پای درآيند. اگر عمل شعائری شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§ را سمبليك بخوانيم،نكته اساسي آن مراسم را درك Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠÙ…. مصريان Ø§ØØ³Ø§Ø³â€Ù…ÛŒâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كه با نابودی نام دشمنان خود به آنان آسيب واقعی Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† ØªØ´Ø±ÙŠÙØ§Øª بدين منظور نيز انجام†می â€Ú¯Ø±Ùت تا طلسم ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ را باâ€Ù…يدان كارايی بيشتری به كار اندازند. پس ازجاری كردن نام دشمنانی كه«می â€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بميرند»چنين عباراتی را†می خواندند:
"همه ÛŒ انديشهâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه ÛŒ سخنان Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه خوابâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ طرØâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ نزاعâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ø²ÙŠØ§Ù†â€Ø¢ÙˆØ±"
Ùˆ آنگاه به شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§â€ Ù…ÛŒ پرداختند. مصريان اعتقاد داشتند كه با Ú¯ÙØªÙ†â€Ø§ÙŠÙ† عبارات خطاب به كوزهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سپس Ø®ÙØ±Ø¯ كردن آنها، قدرت واقعی دشمنان خود را برای آسيب رساندن به ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† يا تضعي٠اقتدار او ازâ€Ù…يان â€Ù…ÛŒ â€Ø¨Ø±Ù†Ø¯.
Ú¯ÙØªÙŠÙ… كه انديشه ÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÛŒ â€Ù…يان تصوير يك شخص Ùˆ خود آن شخص ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› زيرا از درك Â«Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„» يا ÙØ±Ù… یعنی امور انتزاعی ناتوان است. مصريان قديم تصوير ماده خدای "نوت" را،كه جايگاهش در آسمان بود Ùˆ نقش گيرنده ØÙŠØ§Øª را داشت، در تابوت های خود نقاشی â€Ù…ÛŒ â€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. جسد بيجان درون تابوت در دست های " نوت" قرارâ€Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو صعود مرده به آسمان ØØªÙ…ÛŒ بود.
ادامۀمطلب : Ù…Ø¨Ø§ØØ« ( علیت ) در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.