یدالله موقن -------- Ùرم اندیشه اسطوره ای - 1
اگراین Ùرضیه را بپذیریم Ú©Ù‡ ذهن انسان دو ساختار اساسی دارد: یکی اسطوره ای ــ دینی Ùˆ دیگری منطقی ــ علمی ØŒÙقط بر اساس این Ùرضیه است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم مسئله ÛŒ "امتناع تÙکر Ù" منطقی ــ علمی را در قلمرو اندیشه ÛŒ اسطوره ای ــ دینی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†ÛŒÙ… Ø› یا این Ú©Ù‡ ØŒ ساختار ذهن انسان را یکی بدانیم ولی دو نوع کارکرد به آن نسبت دهیم : یکی کارکرد اسطوره ای ــ دینی Ùˆ دیگری کارکرد منطقی ــ علمی . بر پایه ÛŒ Ùرضیه ÛŒ اخیر نیز Ù…ÛŒ توان مسئله مذکور را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ Ø› اما ØŒ تا آنجا Ú©Ù‡ نگارنده با آثار آقای دکتر آرامش دوستدار آشنایی دارد، هیچ کدام از این دوÙرضیه اساس بØØ« ایشان قرار نگرÙته است . از این رو، بØØ« ایشان Ùاقد مقدمات تئوریک لازم است . آنچه در Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ آید ØŒ ارائه ÛŒ مقدمات تئوریک چنین بØØ«ÛŒ است . این نوشته Ù…ÛŒ کوشد تا Ùرم مقولات شناخت مانند " سوژه " Ùˆ "ابژه " ØŒ " علیت " ØŒ " Ùضا " ØŒ "زمان " Ùˆ...را در این دو نوع ساختار ( یا کارکرد ) نشان دهد .
1-(سوژه و ابژه (شناسنده وموضوع شناختنی
براي شناخت Ùرم انديشه â€ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠ بايد آن را با Ùرم انديشه علمي Ù€ تجربي مقابله Ùˆ مقايسه كرد. انسان براي دستيابي به علم ناگزير است ازâ€Ù…يان تاثرات Øسي ناپايدار Ùˆ سيال Ùˆ تÙكيك ناشدهâ€Ø§ÙŠ كه از طريق Øواس خود از جهان خارج درياÙت†ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ روابط يا نسبت هاي تغيرناپذيری را كش٠كند.â€Ø§ÙŠÙ† نسبت ها يا روابط پايدار، ساخت تغيير ناپذير "ابژه" Ùˆ چارچوب آن را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. انديشه علمي Ù€ انتقادي،مÙهوم"ابژه" را تا مبادي عقلاني آن دنبالâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا قطعيت وجود آن را به روابط تغيير ناپذير، Ùˆ بويژه به مقدار Ùˆ عدد ØŒ تØویل كند. زيرا همين دو نسبت،واقعيت اشياي تجربه شده را تبييينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. بنابراين هر ادراكي از شيي تجربي يا واقعهâ€Ø§ÙŠ تجربي مستلزم چنين ارزيابي انتقادي است. انديشه علمي ــ منطقی ،عناصر تغييرناپذير را از عناصر متغير، Ùˆ امور عرضي را از امور اساسي Ùˆ ضروري باز Ù…ÛŒ شناسد، وهر امر تجربي را نه به خودي خود يا آنچه بي واسطه ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ¨Ù„كه در ارتباط با تجربه،به منزله يك كل Ù…ÛŒ سنجد Ùˆ Ù…ÛŒ آزمايد.â€Ø§ÙŠÙ† امر تجربي چنانچه در ارتباط با كل تجربه تاييد شد، به قلمرو واقعيت پذيرÙته Ùˆ وجود عيني آن مشخصâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه علمي â€Ø§ÙŠÙ† شيوه ÛŒ انتقادي را در برابر تاثرات Øسي(Ùˆ نيز امور واقع اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ پديدارهاي Ùيزيكي همواره نگاهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯Ø› شايد بعدها روشن شود عناصري را كه پايدارâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªØŒ به طور نسبي پايدارند Ùˆ وجودشان به «عناصر پايدارتري» وابسته است. در انديشه علمي، با پيروي ازâ€Ø§ÙŠÙ† شيوه انتقادي،مرزâ€Ù…يان«سوژه» Ùˆ «ابژه» از همان آغاز شكل ثابتي نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ بلكه با تداوم تجربه Ùˆ دستيابي به اصول نظري علمي همواره دستخوش تغيير است. آنچه را واقعيت عيني â€Ù…ÙŠâ€Ù†Ø§Ù…يم تنها به دنبال Ùراگرد عقلاني گزينش Ùˆ سنجش تاثرات Øسي(يا رويدادهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ تØليل Ùˆ تركيب آنهاست كه شكل نهايي به خودâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بايد به ياد داشت كهâ€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد پيوسته تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ واقعيت عيني(خواه Ùيزيكي،خواه اجتماعي) مجدداً مورد سنجش Ùˆ ارزيابي قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. خصلت اساسيâ€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد عقلاني،شيوه انتقادي آن است. اما خصلت اساسي انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ شيوه عاطÙÙŠ اش است. برخورد انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ با جهان، در Øقيقت همچون برخورد «من» با«تو» است Ùˆ بنابراين، رويارويي Øيات است با Øيات. در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùرد جزء جداييâ€Ù†Ø§Ù¾Ø°ÙŠØ± اجتماع است Ùˆ اجتماع نيز در بستر طبيعت قرار دارد Ùˆ وابسته به نيروهاي آن است. برخي ازâ€Ø§ÙŠÙ† نيروها با انسان(يا اجتماع او) سر سازگاري دارند Ùˆ در موقع لزوم به ياري اوâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙˆØ¨Ø±Ø®ÙŠ ديگر، با او دشمنيâ€Ù…ÙŠâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯. بنابراين جهان از دو دسته نيروي دوست Ùˆ دشمن Ùراهم آمده است.
تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي وانديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ
از همين جا تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي Ùˆ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ آغازâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه ÛŒ علمي،هر شيء يا هر پد يدار طبيعي را جزئي از يك گروه يا مجموعه†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ كه خصلتي همانند اشيا يا پديدارهاي نظير خود دارد. بنابراين علم ØŒ اشيا يا رويدادها را اجزاييâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ كه از قوانين كلي تبعيت†ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به همين علت رÙتار آنها، تØت شرايط معلوم،قابل پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ است. اما انديشهâ€ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠ پديدارها را به منزله «تو» â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† « تو» بيâ€Ù‡Ù…تا Ùˆ يگانه است Ùˆ ويژگي غير قابل پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ هر Ùرد بيâ€Ù‡Ù…تا را داراست. وجودي است كه تا آنجا شناختي است كه خود را متجلي سازد.«تو» را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† درك كرد يا دربارهâ€Ø§Ø´ انديشيد، بلكه بايد در رابطهâ€Ø§ÙŠ Ùعال Ùˆ متقابل به طور عاطÙÙŠ تجربهâ€Ø§Ø´ كرد. در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ همه پديدارهاي طبيعي ØŒ همچون رعد Ùˆ برق ØŒ سقوط اجسام،خشكسالي، جزر Ùˆ مد Ùˆ جزâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§ به منزله «تو» هستند.â€Ø§ÙŠÙ† «تو» اين جا بر سر مهر است Ùˆ آن جا بر سر كين Ùˆ از همين روست كه انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ براي هميشه زنداني پديدارها†ميâ€Ù…اند Ùˆâ€Ù…يان بود Ùˆ نمود Ùˆ «ذهنيت» و«عينيت» تÙاوتي قائل نميâ€Ø´ÙˆØ¯ واز كش٠قوانين كلي Øاكم بر پديدارها ناتوان است.
در انديشه علمي نظم وترتيب يك پديدار Ùˆ ضرورت وجود آن، در ارتباط با كل نظام Ù…Ùهومي سنجيده â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ همين كل، معيار ارزيابي Øقيقت پديدار تجربي Ùˆ «واقعيتي» كه در بر دارد قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بدين ترتيب در سازمان Ùˆ آرايش تئوريك جهان تجربه،هر امر جزئي، بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ يا با واسطه، به يك امر كلي ارجاع†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ در ارتباط با كل ارزيابي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مثلاً انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ در برخورد با سقوط اجسام â€Ù…يان سقوط «اين» جسم در اين «جا» Ùˆ «اكنون» با سقوط «آن» جسم در آن «جا» Ùˆ «ديروز» ارتباطي نميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ وهررويدادي را بيâ€Ù‡Ù…تا†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اندیشه ÛŒ علمي، سقوط هر جسمي را رويدادي نوعي قلمدادâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ در پي كش٠قانوني برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه بر سقوط تمام اجسام Øاكم باشد. هد٠انديشه ÛŒ علمي دستيابي به همين تركيب كلي Ùˆ جهانشمول است تا در آن، همه امور جزئي يا پديدارها در يكانگي تجربه درك شوند. اما براي رسيدن بهâ€Ø§ÙŠÙ† تركیب كلي بايد از تجزيه Ùˆ تØليل آغاز كرد. يعني پيش از آنكه Ù…Øتويات تجربه، منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ به شكل ٠يك كل ٠منسجم درآيند بايد دگرگون شوند. برايâ€Ø§ÙŠÙ† كار نخست بايد آنها را تجزيه كرد تا به عناصر بسيط رسيد،عناصري كه تاثر Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ نمي تواند آنها را Ùرا Ú†Ù†Ú¯ آورد. آن Ù…Øتويات را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تØت قاعدهâ€Ø§ÙŠ كلي Ùˆ جهانشمول درآورد Ùˆ متعين ساخت؛ زيرا سيال Ùˆ تÙكيك ناشدهâ€Ø§Ù†Ø¯. براي ياÙتن نظمي پايدار درâ€Ù…يان پديدارها بايد به«شالوده»ی آنها راه ياÙت. مثلا Øس لامسه، گرمي جسمي را Øس â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما براي تبيين گرماي جسم†ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به قلمروي Ùراسوي پديدار گرâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ùت. Ùقط هنگامي كه جسم را متشكل از اتم Ùˆ گرمي آن را معلول Øركت اتم ها دانستيم، تبيين درستي از گرمي جسم ارائه دادهâ€Ø§ÙŠÙ…. بدون دستيابي به چنين عناصر اوليه Ùˆ بسيط(مثلاً در مثال بالا اتم ها)ØŒ علم Ùاقد شالوده خواهد بود؛ زيرا Ù…Øتويات Øسي تÙكيك ناشده Ùˆ تصاوير ادراك Øسي، شالوده Ùˆ اساسي براي انديشه ÛŒ علمي- تجربي ارائه نميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. تركيبي كه تÙكر تجربي براي Øصول آنâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒ هميشه مستلزم تØليل است Ùˆ Ùقط بر پايه تØليل،تركيب امكانâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. تركيب، تØليل ر اپيش Ùرضâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ وهد٠تØليل نيز هموار كردن راه براي تركيب است.
Ùرم مشخص جهان علم
از طريق دو عمل معكوس تØليل Ùˆ تركيب وهمبستگي متقابل آنهاست كه جهان علم، Ùرم مشخص خود راâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ لازم است با آوردن مثالي موضوع را روشن كنيم؛هنگامي كه گلولهâ€Ø§ÙŠ از دهانه ÛŒ توپي به سوي هد٠شليك†ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ†Ø®Ø³Øª سيري صعودي دارد Ùˆ سپس سيري نزولي. مشاهده صر٠از تعيين دقيق مسير گلوله ناتوان است. اما اگر مجموعه شرايطي را كه به طور همزمان Øركت گلوله را تØت تاثير قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒØ§Ø² يكديگر جدا كنيم Ùˆ سپس هر يك از آنها را، با در نظر گرÙتن قوانين Øاكم بر آن، جدا جدا بررسي نماييم، ميâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… مسير گلوله را تعيين كنيم. يعني بايد نشان دهيم كه مسير گلوله به دو نيروي مختل٠وابسته است.â€Ø§ÙŠÙ† دو نيرو، يكي ضربه اوليه Ùˆ ديگري نيروي جاذبه ÛŒ زمين است كه گلوله را به سوي مركز خودâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. پس از آنكه Øركت گلوله را بهâ€Ø§ÙŠÙ† دو مولÙÙ‡ تجزيه كرديم،ميâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… با تركيب مجدد آنها مسير گلوله را تعيين كنيم.
بدين ترتيب†ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در قلمرو انديشه ÛŒ علمي،مÙهوم«عينيت» به تØليل مداوم عناصر تجربه Ùˆ سپس تركيب مجدد آنها وابسته است. به هنگام تØليل،خرد، عناصر عرضي را از عناصر اساسي Ùˆ ضروري، Ùˆ عناصر تغيير پذير را از عناصر تغيير ناپذير Ùˆ پايدار تميزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد گزينش عناصر تجربه، از ابزارهاي اساسي تÙكر علمي است.
اما انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ در جهان تصاوير زندگي â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ جهاني كه آن را كاملاً عينيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا رابطه ÛŒ اسطوره باâ€Ø§ÙŠÙ† جهان از آن Øالت «بØراني»، كه سرآغاز تÙكر علمي- انتقادي به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ØŒ هيچ نشانهâ€Ø§ÙŠ در بر ندارد.
واقعيتي كه اسطوره را اشباع â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒÙˆØ§Ù‚عيتي تÙكيك ناشده است Ùˆ انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùاقد ابزارهايي همچون گزينش Ùˆ سنجش Ùˆ تØليل Ùˆ تركيب است تا بتواند«لØظه» را Ùرا ببرد،يعني آن را به گذشته يا†آينده مرتبط كند؛ يا آن را به منزله ÛŒ يك امر جزئي به كل عناصر واقعيت ارتباط دهد، Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† همان كاري است كه انديشه علمي بدان دست†ميâ€Ø²Ù†Ø¯ØŒ يعني هر امر جزئي داده شدهâ€Ø§ÙŠ را به ديگر امور جزئي ارتباط†ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ سرانجام همگي آنها را تØت يك قانون عمومي يا يك Ùراگرد كلي درâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ اسير تاثر Øسي Ùˆ وجود Ù„Øظهâ€Ø§ÙŠ آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ بدين ترتيب زنداني پديدار صرÙ†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯Ø› نه انگيزهâ€Ø§ÙŠ دارد Ùˆ نه ابزاري، كه آنچه را در اين «جا» Ùˆ «اكنون» ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بسنجد Ùˆ عينيت آن را با ارزيابي به وسيله ÛŒ آن چيزي كه در اين «جا» و«اكنون» ارائه نشده، يعني چيزي كه متعلق به گذشته Ùˆ آینده است Ù…Øدود کند Ùˆ متعین سازد. Ùˆ اگر این معیارکه آن را †ميانجيگرانه†ميâ€Ù†Ø§Ù…يم Ùˆ اساس انديشه علمي- انتقادي را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ در كار نباشد،تمامي«Øقيقت» Ùˆ واقعيت در«Øضور» تاثر Øسي Ù…Øض Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وهمه ÛŒ پدیدارها هم ارز Ùˆ هم Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒ گردند. در اینچا دیگرلایه ها Ùˆ درجات مختلÙÙŠ از واقعيت وجود ندارد. يعني عناصر اساسي Ùˆ ضروري از عناصر عَرَضي، وعناصر تغییرناپذیر Ùˆ پایداراز عناصرمتغیرو دگرگون شونده باز شناخته نميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› در نتيجه، تصوير Øاصل از واقعيت، سطØÙŠ Ùˆ Ùاقد عمق است؛ Ùˆâ€Ù…يان امر جزئي Ùˆ امر كلي،â€Ù…يان جزء Ùˆ كل، Ùˆâ€Ù…يان امر زودگذر Ùˆ امر پايدار Ùرقي نيست. بنابراين انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ â€Ù…يان«ذهنيت» Ùˆ «عينيت»، â€Ù…يان آرزو Ùˆ تØقق آن،ميان شيءو تصوير آن ØŒâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùˆâ€Ù…يان مرده Ùˆ زنده Ùرقي قائل شود.
پديدارهاي طبيعي به منزله رويدادهاي منÙرد
انديشه اسطوره اي پديدارهاي طبيعي يا اجتماعي را به منزله رويدادهايي منÙرد†ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. Ø´Ø±Ø Ùˆ گزارشâ€Ø§ÙŠÙ† رويدادها Ùˆ نيز تبيين آنها تنها در قالب عمل بعضي قدرت ها قابل تصور است Ùˆ ناگزير شكل يك داستان را به خود†ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي توضي؆ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه بعضي تغييرات جوي،خشكسالي را ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وسبب ريزش باران â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اما همين امر را بابليâ€Ù‡Ø§ â€Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ پرنده غول â€Ø¢Ø³Ø§ÙŠ "â€Ø§ÙŠÙ…دوگودا" را عامل ريزش باران به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ تصورâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كهâ€Ø§ÙŠÙ† پرنده، آسمان را با بال هاي سياه Ùˆ توÙانزاي خويشâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ گاو ٠آسمان را، كه Ù†Ùس داغ او کشتزارها راâ€Ù…ÙŠâ€Ø³ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯ØŒ ميâ€Ø¯Ø±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ù„عد. مردم باستان با ساختن چنين اسطورهâ€Ø§ÙŠ نه سر آن داشتند كه براي خويش سرگرمي درست كنند Ùˆ نه در پي ارائه ÛŒ تبيينâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ عقلاني براي رويدادهاي طبيعي بودند. وجود آنان به آن رويدادها وابسته بود Ùˆ آنان آن رويدادها را گزارش â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آنان به طور مستقيم نبرد†ميان قدرت هايي را كه يكي دشمن Øاصلخيزي Ùˆ ديگري قدرتي ترسناك اما دوست بود،تجربه†ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آذرخش به موقع، خشكسالي را شكست†ميâ€Ø¯Ø§Ø¯ Ùˆ ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ آنان را آسوده خاطرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø®Øª.â€Ø§ÙŠÙ† تصاوير Ø¢Ùريده تخيلâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اÙسانه باÙÙŠ Ù…Øض نيستند. تÙاوت اسطوره با اÙسانه درâ€Ø§ÙŠÙ† است كه اسطوره ÛŒ واقعي ØŒ تصاوير Ùˆ بازیگران خود را نه با خيالباÙÙŠ بلكه با مرجعيتي كه پذيرش آن اجباري است عرضه â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اسطوره،ظهور Ùˆ تجلي يك «تو» را تداومâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو، خيالâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ اسطوره به هيچ وجه استعارهâ€Ø§ÙŠ نيست. اسطوره ØŒ لباس ٠نوعي انديشه است. اماâ€Ø§ÙŠÙ† نوع انديشه ازتخيل جدايي ناپذير است Ùˆ Ùرمي را عرضهâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در آن، تجربه به آگاهي رسيده است. اسطوره،جامعيت Ùˆ روشني بيان يك نظريه ÛŒ علمي را ندارد Ùˆ هر چند ملموس است Ùˆ مدعي است كه اعتبارش خدشه ناپذيراست؛ اماâ€Ø§ÙŠÙ† اعتبار تنها از سوي معتقدان بدان شناخته Ùˆ پذيرÙته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وتاب وتØمل سنجش انتقادي را ندارد.
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ علمي†ميان ذهنيت وعينيت تمايز قائل است وبراي جدا كردنâ€Ø§ÙŠÙ† دو از يكديگر روشي انتقادي Ùˆ تØليلي بنا نهاده كه به ياري آن، پديدارهاي منÙرد را به رويدادهايي نوعي كه تابع قوانين كلي هستند،تØويلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي برآمدن Ùˆ ÙرورÙتن خورشيد را بر اثر چرخش زمين به دور Ù…Øورشâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› رنگ هاي گوناگون Ùˆ اختلا٠آنها را،اختلا٠طول موج آنها توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنانچه يكي از خويشاوندان خود را كه مرده است در خواب ببينيم،علم،اين رويا را Ø¢Ùريده ÛŒ ذهن نيمه آگاه ما†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. بدين ترتيب انديشه ÛŒ علمي ادراك Øسي ما را از پديدارها،از Ù…Ùاهيمي كه به ياري آنها پديدارها را درك†ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùاقد ابزارهاي تØليلي Ùˆ انتقادي است. بنابراين نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از زندان ٠پديدار پاي بيرون گذارد. در نظر انساني كه شيوه انديشيدن او اسطورهâ€Ø§ÙŠ است تمايزâ€Ù…يان ذهنيت خود او Ùˆ عينيت بي معني است؛ Ùˆ تقابلâ€Ù…يان پديدار Ùˆ واقعيت شناخته شده نيست. هر چيزي كه بتواند ذهن او را متاثر سازد يا اØساس Ùˆ اراده او را برانگيزد،واقعي است؛ بنابراين دليلي وجود ندارد كه او رويا را واقعي نداند. روياها اغلب او را بيش از رويدادهاي يكنواخت Ùˆ كسلâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگي روزانه متاثرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯. بنابراين روياها در نظر او اهميتي بيش از ادراك های عادي Øسي دارند. بابليâ€Ù‡Ø§ مانند يونانيâ€Ù‡Ø§ØŒ شب را در مكاني مقدس به روزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ تا رهنمود خدايان را در رويا درياÙت كنند. Ùرعون هاي مصر در اسناد خويش ثبت كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه رويا به آنان القاâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯ Ú†Ù‡ كارهايي انجام دهند.از نظر انسان ابتدايي وهم نيز واقعي است. در سالنامهâ€Ù‡Ø§ÙŠ آزرØادون آشوري â€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… Ú©Ù‡ آشوری ها مارهاي سبز دو سر Ùˆ جانداران خارق العاده بالدار را ديده بودند. مصريان دوران پادشاهي†ميانه نيز اژدها Ùˆ شيردال Ùˆ غول را دركنار آهو Ùˆ روباه Ùˆ جانوران ديگر صØرا توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ آنها را واقعيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯.
در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ همان گونه كهâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùرقي نيست، ميان مرده Ùˆ زنده نيز تÙاوتي وجود ندارد. بقاي مرده Ùˆ ادامه رابطه ÛŒ او با زندگان امري بديهي تصورâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› زيرا مرده در واقعيت انكارناپذير دلتنگيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ انتظارات Ùˆ رنج هاي زندگان درگير است. از نظر ذهنیت اسطورهâ€Ø§ÙŠÂ«Ù…وثر بودن» به معني«وجود داشتن»است.
درك Ù…Ùهوم از طريق تبديل آن به جوهر مادي
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠâ€ ميان تصویر يك شيء Ùˆ خود آن شيء Ùرقي نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› يعني انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ از درك امور معقول وانتزاعي ناتوان است ومقولهâ€Ø§ÙŠ به نام«ايدهâ€â€Ø¢Ù„» يا«Ùرم ناب» را نميâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯.
ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو براي درك مدلول يا Ù…Ùهوم†ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را به جوهري مادي Ùˆ ملموس تبديل كند.اين موضوع در همه مراØÙ„ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ صادق است، بويژه در عمل اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ در نمايش، Ùردي كه در نقش شيطان يا يكي از خدايان ظاهرâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¯Ø± عمل خود شيطان يا خود خداâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
مردم شناسان معتقدندكه مناسك مقدم بر اسطورهâ€Ù‡Ø§ هستند Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† نظر كاملاً درست است؛ زيرا مناسك يا شعائرصرÙاً رونوشت يا بازنمايي نيستند بلكه سراسر واقعيâ€Ø§Ù†Ø¯. آنها چنان در واقعيت عمل درگيرند كه جزء جدايي ناپذير آن شدهâ€Ø§Ù†Ø¯. در مراØÙ„ مختل٠تØول Ùرهنگي جوامع بشري اين اعتقاد را در صور بيâ€Ø´Ù…ارâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه ادامه Øيات بشر Ùˆ در واقع،نجات جهان به اجراي درست مراسم Ùˆ مناسك وابسته است. سرخ پوستان كورايي Ùˆ يوئيتوتو معقتدند كه Øاصلخيزي مزارع آنها بيشتر به اجراي دقيق مراسم Ùˆ مناسك وابسته است تا چگونگي شخم زدن Ùˆ بذر پاشيدن Ùˆ آبياري Ùˆ جزâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§.
از نظر انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙ…ناسک ابزارهايي واقعيâ€Ø§Ù†Ø¯ كه انسان به ياري آنها بر جهان تسلط â€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒØ§Ù…ا نه به معناي روØاني بلكه به معناي صرÙاً Ùيزيكي. خدايان،مناسك مختل٠را بدين منظور به انسان آموختند تا او به وسيله ÛŒ آنها جهان را منقاد خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم گردش منظم خود،بدون اجراي به موقع Ùˆ دقيق مناسك،هيچ Ù…Øصولي به بار نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ â€Ù…يان جزء Ùˆ كل تميز نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› تصوير يك شخص با خود آن شخص تÙاوتي ندارد. تصوير يك شخص،من ديگر اوست،هر بلايي بر سر آن تصوير بيايد بر سر او نيز خواهد آمد.نام يك شخص با خود آن شخص يكي است. به همين دليل در شاهنامه Ùردوسي اشكبوس كشاني به هنگام نبرد با رستم از اوâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯Ùت خندان كه نام تو چيست؟
تن بي سرت را كه خواهد گريست؟
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام
چه پرسي كزين پس نبيني تو كام
مرا مادرم نام مرگ تو كــرد
زمانه مرا پتك ترگ تو كـــرد
ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس بازگويد ÙˆØتي نام خود را «مرگ â€ØªÙˆÂ» اعلامâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ تابدين وسيله بر Øري٠چيره شود.
بنابراين اگر دشمن بر نام يا تصوير يا Øتي يك تار مو يا ناخن شخصي دست يابد، بر خود شخص دست ياÙته است. مثلاً اگر خنجري در تصوير او Ùرو رود، آن خنجر بر تن خود شخص نيز Ùرو رÙته است(منع نقاشي چهره اشخاص در جوامع ابتدايي بر اساس همين پندار است) Ùˆ يااگر تار مو يا ناخن شخص نابود شود،صاØب آن نيز نابود خواهد شد.سايه ÛŒ شخص نيز همين نقش رادارد. سايه نيز من ديگر اوست Ùˆ هر آسيبي كه به سايه ÛŒ شخص برسد به خود شخص نيز خواهد رسيد. هيچ كس نبايد بر سايه ÛŒ شخصي گام بگذارد؛ زيرا درآن صورت اØتمالاً صاØب سايه بيمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گاهي در Ø¢Ùريقاي غربي براي كشتن مخÙيانه Ùردي،خنجر يا نيزهâ€Ø§ÙŠ را در سايه ÛŒ او Ùروâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù†Ø¯. â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ بعضي اقوام ابتدايي از ديدن رنگینâ€ÙƒÙ…ان در آسمان دچار ÙˆØشت واضطراب†ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› زيرا آن را توري†ميâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ كه جادوگري براي گرÙتن سايه آنان اÙكنده است.
شاهنامه Ùˆ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ
در شاهنامه خواندهâ€Ø§ÙŠÙ… كه پس از تولد زال،او را به سبب موي سپيد در بيابان رها â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ تا طعمه ددان شود. سيمرغ او را برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ به لانه خود†مي â€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ بزرگ†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا آنكه پدر زال از كرده ÛŒ خويش پشيمان â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ شبي در خواب به او مژده â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Ùرزندش زنده است Ùˆ سيمرغ او را بزرگ كرده است. پس براي آوردن Ùرزند به جايگاه سيمرغ†ميâ€Ø±ÙˆØ¯. سيمرغ به زال â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
ابا خويشتن بر يكي پر من
خجـــسته بود سايه Ùر من
گرت هيچ سختي به روي آورند
وراز نيك Ùˆ بد Ú¯Ùت وگوي آورند
بـر آتش براÙكن يكي پـــر من
ببيني هم انـــدر زمان Ùر من
كه در زير پرت بپروردهâ€Ø§Ù…
ابا بچگانت بــــر آوردهâ€Ø§Ù…
همانگه بيايم چو ابر سياه
بي آزارت آرم بدين جايگاه
در اÙسانه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ زال Ùˆ سيمرغ چندين خصلت انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ نمايان است:
1-â€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùرقي نيست؛ زيرا در خواب به سام مژده†ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Ùرزندش زنده Ùˆ دايهâ€Ø§Ø´ سيمرغ است.
2- هيچ خط مميزي â€Ù…يان انسان Ùˆ جانوران نيست Ùˆ جانورâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دايه ÛŒ انسان شود واو را بزرگ كند.
3- از جانور اÙسانهâ€Ø§ÙŠ سيمرغ به گوناگون سخن†ميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه گويي وجودش همانند هر جانور ديگري واقعي است.
4- داشتن جزئي از يك موجود به معني در اختيار داشتن كل وجود اوست. زال با در دست داشتن پر سيمرغ، گويي، كل وجود او را در اختيار خود دارد.
همانگونه كه شناخت علمي براي ياÙتن سلسله مراتب قوانين Ùˆ استقرار شبكهâ€Ø§ÙŠ از روابط علت Ùˆ معلولي†ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒØ§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ نيزبراي استقرار سلسله مراتب نيروهای جادویی وخدايان تلاش†ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯.هر Ú†Ù‡ اسطوره،جهان را به بخش هاي مختل٠تقسيم كند Ùˆ آنها را به خدايان Ùˆ شیاطین گوناگون واگذار نمايد Ùˆ قلمروهاي واقعيت مادي Ùˆ Ùعاليت انساني را زير سلطه ÛŒ آنها قرار دهد،جهان برایش Ùهمâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ØªØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گرچه جهان اسطورهâ€Ø§ÙŠ بهâ€Ø§ÙŠÙ† شيوه در يك كل به هم تنبيده†ميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› اماâ€Ø§ÙŠÙ† كل شهودی، خصلتي متÙاوت با كل Ù…Ùهومي در شناخت علمي دارد. در كل اسطورهâ€Ø§ÙŠ نسبت ها (مانند نسبت هاي Ùرد به نوع يا Ùرد به جنس)،كه جهان عيني را به منزله جهانی كه قانون بر آن Øاكم است تشكيل â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وجود ندارند بلكه تمامي واقعيت در تصاوير متØد كننده ÛŒ مادي وملموس Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. در شناخت علمي،تنها پس از آنكه،بر اساس نگرشي انتقادي،عناصراز يكديگر تÙكيك Ùˆ تك تك آنها متعين شدند،به تركيب آنها پرداخته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما اسطوره هر چيزي را كه دردسترسش قرار گيرد- بدون ارزيابي انتقادي Ùˆ متعين كردن آن- با ديگر عناصر تركيب†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اشيا يا رويدادهايي كه به این شيوه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ با هم تركيبâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ خواه بر اثر مجاورت Ùضايي يا توالي زماني باشد خواه به سبب مشابهت ياعضويت در يك طبقه يا نوع، تÙاوت هاي ماهوي خود را از دست†ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وهمه، ذات Ùˆ سرشتي واØد†ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اين وضع در همه مقولات مشهود است. مثلاً در مقوله كميت،همانگونه كه قبلاً Ú¯Ùته شد،تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ â€Ù…يان كل Ùˆ اجزاي آن تمايزي قائل نيست. سايه ÛŒ يك شخص،لباس،ناخن يا يك تار موي او با خود شخص يكي است ونيز در مقوله ÛŒ كيÙيت،انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠâ€ ميان جوهر Ùˆ اعراض آن يا†ميان شيء Ùˆ خواص آن تÙاوتي نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. خاصيت يك شيء، تعري٠جنبهâ€Ø§ÙŠ از آن نيست،بلكه مبين كل شيء است. يك جسم خواص مختلÙÙŠ ندارد،به عكس،هر خاصيتي داراي وجود مادي است.انساني كه شجاع يا سخنور است،اين صÙات را به منزله جوهرهايي مادي دارست كه†ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را از او ربود Ùˆ به ديگران منتقل كرد. خصال Ùˆ اعتقادات نيز وجودی مادي دâ€Ø§Ø±Ù†Ø¯. در برخي قبایل،چنانچه اعتقادات Ùردي از نظر ديگر اÙراد قبيله مردود Ùˆ باطل شمرده شود، وجود آن اعتقادات باطل، سبب «نجسي» آن شخص†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ ÙˆØتي اگر اÙراد ديگري او را لمس كنند، آنان نيز «نجس» â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وبراي دÙع آن،انجام مناسك مخصوص ضروري است. در مصر قديم Ù…Ùهوم«عدالت» يا«انصاÙ»،«مآت» ناميدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ Ùˆ دهان پادشاه پرستشگاه مآت بود Ùˆ مآت به شكل خدايي ماده تجسمâ€Ù…ÛŒ â€ÙŠØ§Ùت،اما در عين Øال Ú¯Ùتهâ€Ù…ÛŒ شد كه خدايان « به وسیله ÛŒ مآت زندگی â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Â».
اين اعتقاد كاملاً به طور مادي Ùˆ ملموس نشان داده â€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ ؛يعنی در مناسك روزانه تصوير خدای ماده(مآت) را به همراه هداياي ديگر به خدايان تقديمâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. از نظر انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒØŒÙ…رگ يك رويداد نيست،بلكه واقعيتي مادی دارد. درمتون اهرام مصر توصيÙÙŠ از تكوين اشيا به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ±â€Ø¢Ù…ده است:
" آن هنگام كه آسمان هنوز به وجود نيامده بود،
آن هنگام كه انسان ها هنوز پا به عرصه وجودنگذاشته بودند،
آن هنگام كه خدايان هنوز متولد نشده بودند،
آن هنگام كه مرگ هنوز به وجود نيامده بود "
در متن Ùوق تاكيدâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي ÙÙŠ Ù†Ùسه جاودان است،تنها دخالت عنصری ديگر يعنی مرگ به آن پايانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
زندگی نيز واقعيتي مادي دارد. در Øماسه گيل گمش، "سي دوري" برای گيل گمش تاسÙâ€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÛŒâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
" گیل گمش، به كجا راه†می â€Ø³Ù¾Ø±ÛŒØŸ
زندگيی كه جستجوâ€Ù…ÛŒ â€ÙƒÙ†ÙŠ هرگز نمی â€ÙŠØ§Ø¨ÙŠ
زيرا آنگاه كه خدايان انسان را Ø¢Ùريدند
مرگ را به او بخشيدند و زندگی را
در دستهاي خود نگه داشتند."
درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ Ú¯Ùته â€Ù…ÛŒ â€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي چيزی مادی Ùˆ ملموس است وخدايان آن را «در دست های خود Ù†Ú¯Ù‡ داشتند». گيل گمش نيز در Ù¾ÛŒ ياÙتن «گياه زندگي» بود تا با خوردن آن زندگی جاويد يابد.
Ú¯Ùتیم كه نام شخص با خود شخص يكی است Ùˆ نيز Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒ â€Ù…يان شعائر ومناسك با واقعيت عينی تميز نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. كوزهâ€Ù‡Ø§ÙŠÛŒ گلي از دوران پادشاه مصرâ€Ù…يانه بر جای مانده اند كه مصريان نام قبایل دشمن خود را در Ùلسطين، ليبی،نوبيا ونيز نام Ùرمانروايان آنها Ùˆ همچنين نام بعضی از شورشيان را بر آنها نوشتهâ€Ø§Ù†Ø¯.مصريانâ€Ø§ÙŠÙ† كوزهâ€Ù‡Ø§ را با شكوهی خاص در مراسمي ويژه (شايد در تشييع جنازه ÛŒ پادشاه پيشين) Ø®Ùرد â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯.
قصد از برگزاری â€Ø§ÙŠÙ† مراسم آن بود كه دشمنانی كه آشكارا از دسترس Ùرعون به دور بودند از پای درآيند. اگر عمل شعائری شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§ را سمبليك بخوانيم،نكته اساسي آن مراسم را درك نكردهâ€Ø§ÙŠÙ…. مصريان اØساسâ€Ù…ÛŒâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كه با نابودی نام دشمنان خود به آنان آسيب واقعی رساندهâ€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† تشريÙات بدين منظور نيز انجام†می â€Ú¯Ø±Ùت تا طلسم Ùرخندگی را باâ€Ù…يدان كارايی بيشتری به كار اندازند. پس ازجاری كردن نام دشمنانی كه«می â€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بميرند»چنين عباراتی را†می خواندند:
"همه ÛŒ انديشهâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه ÛŒ سخنان زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه خوابâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ طرØâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ نزاعâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±"
Ùˆ آنگاه به شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§â€ Ù…ÛŒ پرداختند. مصريان اعتقاد داشتند كه با Ú¯Ùتنâ€Ø§ÙŠÙ† عبارات خطاب به كوزهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سپس Ø®Ùرد كردن آنها، قدرت واقعی دشمنان خود را برای آسيب رساندن به Ùرعون يا تضعي٠اقتدار او ازâ€Ù…يان â€Ù…ÛŒ â€Ø¨Ø±Ù†Ø¯.
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒ â€Ù…يان تصوير يك شخص Ùˆ خود آن شخص تÙاوتی نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› زيرا از درك «ايدهâ€Ø¢Ù„» يا Ùرم یعنی امور انتزاعی ناتوان است. مصريان قديم تصوير ماده خدای "نوت" را،كه جايگاهش در آسمان بود Ùˆ نقش گيرنده Øيات را داشت، در تابوت های خود نقاشی â€Ù…ÛŒ â€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. جسد بيجان درون تابوت در دست های " نوت" قرارâ€Ù…ÛŒ گرÙت ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو صعود مرده به آسمان Øتمی بود.
ادامۀمطلب : مباØØ« ( علیت ) در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.
1-(سوژه و ابژه (شناسنده وموضوع شناختنی
براي شناخت Ùرم انديشه â€ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠ بايد آن را با Ùرم انديشه علمي Ù€ تجربي مقابله Ùˆ مقايسه كرد. انسان براي دستيابي به علم ناگزير است ازâ€Ù…يان تاثرات Øسي ناپايدار Ùˆ سيال Ùˆ تÙكيك ناشدهâ€Ø§ÙŠ كه از طريق Øواس خود از جهان خارج درياÙت†ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ روابط يا نسبت هاي تغيرناپذيری را كش٠كند.â€Ø§ÙŠÙ† نسبت ها يا روابط پايدار، ساخت تغيير ناپذير "ابژه" Ùˆ چارچوب آن را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. انديشه علمي Ù€ انتقادي،مÙهوم"ابژه" را تا مبادي عقلاني آن دنبالâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا قطعيت وجود آن را به روابط تغيير ناپذير، Ùˆ بويژه به مقدار Ùˆ عدد ØŒ تØویل كند. زيرا همين دو نسبت،واقعيت اشياي تجربه شده را تبييينâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. بنابراين هر ادراكي از شيي تجربي يا واقعهâ€Ø§ÙŠ تجربي مستلزم چنين ارزيابي انتقادي است. انديشه علمي ــ منطقی ،عناصر تغييرناپذير را از عناصر متغير، Ùˆ امور عرضي را از امور اساسي Ùˆ ضروري باز Ù…ÛŒ شناسد، وهر امر تجربي را نه به خودي خود يا آنچه بي واسطه ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ¨Ù„كه در ارتباط با تجربه،به منزله يك كل Ù…ÛŒ سنجد Ùˆ Ù…ÛŒ آزمايد.â€Ø§ÙŠÙ† امر تجربي چنانچه در ارتباط با كل تجربه تاييد شد، به قلمرو واقعيت پذيرÙته Ùˆ وجود عيني آن مشخصâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه علمي â€Ø§ÙŠÙ† شيوه ÛŒ انتقادي را در برابر تاثرات Øسي(Ùˆ نيز امور واقع اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ پديدارهاي Ùيزيكي همواره نگاهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯Ø› شايد بعدها روشن شود عناصري را كه پايدارâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªØŒ به طور نسبي پايدارند Ùˆ وجودشان به «عناصر پايدارتري» وابسته است. در انديشه علمي، با پيروي ازâ€Ø§ÙŠÙ† شيوه انتقادي،مرزâ€Ù…يان«سوژه» Ùˆ «ابژه» از همان آغاز شكل ثابتي نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ بلكه با تداوم تجربه Ùˆ دستيابي به اصول نظري علمي همواره دستخوش تغيير است. آنچه را واقعيت عيني â€Ù…ÙŠâ€Ù†Ø§Ù…يم تنها به دنبال Ùراگرد عقلاني گزينش Ùˆ سنجش تاثرات Øسي(يا رويدادهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي) Ùˆ تØليل Ùˆ تركيب آنهاست كه شكل نهايي به خودâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بايد به ياد داشت كهâ€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد پيوسته تكرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ واقعيت عيني(خواه Ùيزيكي،خواه اجتماعي) مجدداً مورد سنجش Ùˆ ارزيابي قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. خصلت اساسيâ€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد عقلاني،شيوه انتقادي آن است. اما خصلت اساسي انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ شيوه عاطÙÙŠ اش است. برخورد انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ با جهان، در Øقيقت همچون برخورد «من» با«تو» است Ùˆ بنابراين، رويارويي Øيات است با Øيات. در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùرد جزء جداييâ€Ù†Ø§Ù¾Ø°ÙŠØ± اجتماع است Ùˆ اجتماع نيز در بستر طبيعت قرار دارد Ùˆ وابسته به نيروهاي آن است. برخي ازâ€Ø§ÙŠÙ† نيروها با انسان(يا اجتماع او) سر سازگاري دارند Ùˆ در موقع لزوم به ياري اوâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙˆØ¨Ø±Ø®ÙŠ ديگر، با او دشمنيâ€Ù…ÙŠâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯. بنابراين جهان از دو دسته نيروي دوست Ùˆ دشمن Ùراهم آمده است.
تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي وانديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ
از همين جا تمايزâ€Ù…يان انديشه ÛŒ علمي Ùˆ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ آغازâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. انديشه ÛŒ علمي،هر شيء يا هر پد يدار طبيعي را جزئي از يك گروه يا مجموعه†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ كه خصلتي همانند اشيا يا پديدارهاي نظير خود دارد. بنابراين علم ØŒ اشيا يا رويدادها را اجزاييâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ كه از قوانين كلي تبعيت†ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به همين علت رÙتار آنها، تØت شرايط معلوم،قابل پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ است. اما انديشهâ€ÙŠ اسطورهâ€Ø§ÙŠ پديدارها را به منزله «تو» â€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† « تو» بيâ€Ù‡Ù…تا Ùˆ يگانه است Ùˆ ويژگي غير قابل پيشâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ هر Ùرد بيâ€Ù‡Ù…تا را داراست. وجودي است كه تا آنجا شناختي است كه خود را متجلي سازد.«تو» را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† درك كرد يا دربارهâ€Ø§Ø´ انديشيد، بلكه بايد در رابطهâ€Ø§ÙŠ Ùعال Ùˆ متقابل به طور عاطÙÙŠ تجربهâ€Ø§Ø´ كرد. در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ همه پديدارهاي طبيعي ØŒ همچون رعد Ùˆ برق ØŒ سقوط اجسام،خشكسالي، جزر Ùˆ مد Ùˆ جزâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§ به منزله «تو» هستند.â€Ø§ÙŠÙ† «تو» اين جا بر سر مهر است Ùˆ آن جا بر سر كين Ùˆ از همين روست كه انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ براي هميشه زنداني پديدارها†ميâ€Ù…اند Ùˆâ€Ù…يان بود Ùˆ نمود Ùˆ «ذهنيت» و«عينيت» تÙاوتي قائل نميâ€Ø´ÙˆØ¯ واز كش٠قوانين كلي Øاكم بر پديدارها ناتوان است.
در انديشه علمي نظم وترتيب يك پديدار Ùˆ ضرورت وجود آن، در ارتباط با كل نظام Ù…Ùهومي سنجيده â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ همين كل، معيار ارزيابي Øقيقت پديدار تجربي Ùˆ «واقعيتي» كه در بر دارد قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. بدين ترتيب در سازمان Ùˆ آرايش تئوريك جهان تجربه،هر امر جزئي، بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ يا با واسطه، به يك امر كلي ارجاع†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ Ùˆ در ارتباط با كل ارزيابي â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ مثلاً انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ در برخورد با سقوط اجسام â€Ù…يان سقوط «اين» جسم در اين «جا» Ùˆ «اكنون» با سقوط «آن» جسم در آن «جا» Ùˆ «ديروز» ارتباطي نميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ وهررويدادي را بيâ€Ù‡Ù…تا†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اندیشه ÛŒ علمي، سقوط هر جسمي را رويدادي نوعي قلمدادâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ در پي كش٠قانوني برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه بر سقوط تمام اجسام Øاكم باشد. هد٠انديشه ÛŒ علمي دستيابي به همين تركيب كلي Ùˆ جهانشمول است تا در آن، همه امور جزئي يا پديدارها در يكانگي تجربه درك شوند. اما براي رسيدن بهâ€Ø§ÙŠÙ† تركیب كلي بايد از تجزيه Ùˆ تØليل آغاز كرد. يعني پيش از آنكه Ù…Øتويات تجربه، منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ به شكل ٠يك كل ٠منسجم درآيند بايد دگرگون شوند. برايâ€Ø§ÙŠÙ† كار نخست بايد آنها را تجزيه كرد تا به عناصر بسيط رسيد،عناصري كه تاثر Øسي بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ نمي تواند آنها را Ùرا Ú†Ù†Ú¯ آورد. آن Ù…Øتويات را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تØت قاعدهâ€Ø§ÙŠ كلي Ùˆ جهانشمول درآورد Ùˆ متعين ساخت؛ زيرا سيال Ùˆ تÙكيك ناشدهâ€Ø§Ù†Ø¯. براي ياÙتن نظمي پايدار درâ€Ù…يان پديدارها بايد به«شالوده»ی آنها راه ياÙت. مثلا Øس لامسه، گرمي جسمي را Øس â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما براي تبيين گرماي جسم†ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ به قلمروي Ùراسوي پديدار گرâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ùت. Ùقط هنگامي كه جسم را متشكل از اتم Ùˆ گرمي آن را معلول Øركت اتم ها دانستيم، تبيين درستي از گرمي جسم ارائه دادهâ€Ø§ÙŠÙ…. بدون دستيابي به چنين عناصر اوليه Ùˆ بسيط(مثلاً در مثال بالا اتم ها)ØŒ علم Ùاقد شالوده خواهد بود؛ زيرا Ù…Øتويات Øسي تÙكيك ناشده Ùˆ تصاوير ادراك Øسي، شالوده Ùˆ اساسي براي انديشه ÛŒ علمي- تجربي ارائه نميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. تركيبي كه تÙكر تجربي براي Øصول آنâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒ هميشه مستلزم تØليل است Ùˆ Ùقط بر پايه تØليل،تركيب امكانâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. تركيب، تØليل ر اپيش Ùرضâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ وهد٠تØليل نيز هموار كردن راه براي تركيب است.
Ùرم مشخص جهان علم
از طريق دو عمل معكوس تØليل Ùˆ تركيب وهمبستگي متقابل آنهاست كه جهان علم، Ùرم مشخص خود راâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ لازم است با آوردن مثالي موضوع را روشن كنيم؛هنگامي كه گلولهâ€Ø§ÙŠ از دهانه ÛŒ توپي به سوي هد٠شليك†ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ†Ø®Ø³Øª سيري صعودي دارد Ùˆ سپس سيري نزولي. مشاهده صر٠از تعيين دقيق مسير گلوله ناتوان است. اما اگر مجموعه شرايطي را كه به طور همزمان Øركت گلوله را تØت تاثير قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒØ§Ø² يكديگر جدا كنيم Ùˆ سپس هر يك از آنها را، با در نظر گرÙتن قوانين Øاكم بر آن، جدا جدا بررسي نماييم، ميâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… مسير گلوله را تعيين كنيم. يعني بايد نشان دهيم كه مسير گلوله به دو نيروي مختل٠وابسته است.â€Ø§ÙŠÙ† دو نيرو، يكي ضربه اوليه Ùˆ ديگري نيروي جاذبه ÛŒ زمين است كه گلوله را به سوي مركز خودâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. پس از آنكه Øركت گلوله را بهâ€Ø§ÙŠÙ† دو مولÙÙ‡ تجزيه كرديم،ميâ€ØªÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… با تركيب مجدد آنها مسير گلوله را تعيين كنيم.
بدين ترتيب†ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در قلمرو انديشه ÛŒ علمي،مÙهوم«عينيت» به تØليل مداوم عناصر تجربه Ùˆ سپس تركيب مجدد آنها وابسته است. به هنگام تØليل،خرد، عناصر عرضي را از عناصر اساسي Ùˆ ضروري، Ùˆ عناصر تغيير پذير را از عناصر تغيير ناپذير Ùˆ پايدار تميزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† Ùراگرد گزينش عناصر تجربه، از ابزارهاي اساسي تÙكر علمي است.
اما انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ در جهان تصاوير زندگي â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ جهاني كه آن را كاملاً عينيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا رابطه ÛŒ اسطوره باâ€Ø§ÙŠÙ† جهان از آن Øالت «بØراني»، كه سرآغاز تÙكر علمي- انتقادي به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯ØŒ هيچ نشانهâ€Ø§ÙŠ در بر ندارد.
واقعيتي كه اسطوره را اشباع â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒÙˆØ§Ù‚عيتي تÙكيك ناشده است Ùˆ انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùاقد ابزارهايي همچون گزينش Ùˆ سنجش Ùˆ تØليل Ùˆ تركيب است تا بتواند«لØظه» را Ùرا ببرد،يعني آن را به گذشته يا†آينده مرتبط كند؛ يا آن را به منزله ÛŒ يك امر جزئي به كل عناصر واقعيت ارتباط دهد، Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† همان كاري است كه انديشه علمي بدان دست†ميâ€Ø²Ù†Ø¯ØŒ يعني هر امر جزئي داده شدهâ€Ø§ÙŠ را به ديگر امور جزئي ارتباط†ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ سرانجام همگي آنها را تØت يك قانون عمومي يا يك Ùراگرد كلي درâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. آگاهي اسطورهâ€Ø§ÙŠ اسير تاثر Øسي Ùˆ وجود Ù„Øظهâ€Ø§ÙŠ آنâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ بدين ترتيب زنداني پديدار صرÙ†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯Ø› نه انگيزهâ€Ø§ÙŠ دارد Ùˆ نه ابزاري، كه آنچه را در اين «جا» Ùˆ «اكنون» ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ بسنجد Ùˆ عينيت آن را با ارزيابي به وسيله ÛŒ آن چيزي كه در اين «جا» و«اكنون» ارائه نشده، يعني چيزي كه متعلق به گذشته Ùˆ آینده است Ù…Øدود کند Ùˆ متعین سازد. Ùˆ اگر این معیارکه آن را †ميانجيگرانه†ميâ€Ù†Ø§Ù…يم Ùˆ اساس انديشه علمي- انتقادي را تشكيلâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ در كار نباشد،تمامي«Øقيقت» Ùˆ واقعيت در«Øضور» تاثر Øسي Ù…Øض Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وهمه ÛŒ پدیدارها هم ارز Ùˆ هم Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒ گردند. در اینچا دیگرلایه ها Ùˆ درجات مختلÙÙŠ از واقعيت وجود ندارد. يعني عناصر اساسي Ùˆ ضروري از عناصر عَرَضي، وعناصر تغییرناپذیر Ùˆ پایداراز عناصرمتغیرو دگرگون شونده باز شناخته نميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› در نتيجه، تصوير Øاصل از واقعيت، سطØÙŠ Ùˆ Ùاقد عمق است؛ Ùˆâ€Ù…يان امر جزئي Ùˆ امر كلي،â€Ù…يان جزء Ùˆ كل، Ùˆâ€Ù…يان امر زودگذر Ùˆ امر پايدار Ùرقي نيست. بنابراين انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ â€Ù…يان«ذهنيت» Ùˆ «عينيت»، â€Ù…يان آرزو Ùˆ تØقق آن،ميان شيءو تصوير آن ØŒâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùˆâ€Ù…يان مرده Ùˆ زنده Ùرقي قائل شود.
پديدارهاي طبيعي به منزله رويدادهاي منÙرد
انديشه اسطوره اي پديدارهاي طبيعي يا اجتماعي را به منزله رويدادهايي منÙرد†ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. Ø´Ø±Ø Ùˆ گزارشâ€Ø§ÙŠÙ† رويدادها Ùˆ نيز تبيين آنها تنها در قالب عمل بعضي قدرت ها قابل تصور است Ùˆ ناگزير شكل يك داستان را به خود†ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي توضي؆ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه چگونه بعضي تغييرات جوي،خشكسالي را ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وسبب ريزش باران â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ اما همين امر را بابليâ€Ù‡Ø§ â€Ù…ÙŠâ€Ø¯ÙŠØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ پرنده غول â€Ø¢Ø³Ø§ÙŠ "â€Ø§ÙŠÙ…دوگودا" را عامل ريزش باران به شمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ تصورâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كهâ€Ø§ÙŠÙ† پرنده، آسمان را با بال هاي سياه Ùˆ توÙانزاي خويشâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ گاو ٠آسمان را، كه Ù†Ùس داغ او کشتزارها راâ€Ù…ÙŠâ€Ø³ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯ØŒ ميâ€Ø¯Ø±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ù„عد. مردم باستان با ساختن چنين اسطورهâ€Ø§ÙŠ نه سر آن داشتند كه براي خويش سرگرمي درست كنند Ùˆ نه در پي ارائه ÛŒ تبيينâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ عقلاني براي رويدادهاي طبيعي بودند. وجود آنان به آن رويدادها وابسته بود Ùˆ آنان آن رويدادها را گزارش â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آنان به طور مستقيم نبرد†ميان قدرت هايي را كه يكي دشمن Øاصلخيزي Ùˆ ديگري قدرتي ترسناك اما دوست بود،تجربه†ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. آذرخش به موقع، خشكسالي را شكست†ميâ€Ø¯Ø§Ø¯ Ùˆ ازâ€Ù…يانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ آنان را آسوده خاطرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø®Øª.â€Ø§ÙŠÙ† تصاوير Ø¢Ùريده تخيلâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› اما اÙسانه باÙÙŠ Ù…Øض نيستند. تÙاوت اسطوره با اÙسانه درâ€Ø§ÙŠÙ† است كه اسطوره ÛŒ واقعي ØŒ تصاوير Ùˆ بازیگران خود را نه با خيالباÙÙŠ بلكه با مرجعيتي كه پذيرش آن اجباري است عرضه â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اسطوره،ظهور Ùˆ تجلي يك «تو» را تداومâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو، خيالâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ اسطوره به هيچ وجه استعارهâ€Ø§ÙŠ نيست. اسطوره ØŒ لباس ٠نوعي انديشه است. اماâ€Ø§ÙŠÙ† نوع انديشه ازتخيل جدايي ناپذير است Ùˆ Ùرمي را عرضهâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در آن، تجربه به آگاهي رسيده است. اسطوره،جامعيت Ùˆ روشني بيان يك نظريه ÛŒ علمي را ندارد Ùˆ هر چند ملموس است Ùˆ مدعي است كه اعتبارش خدشه ناپذيراست؛ اماâ€Ø§ÙŠÙ† اعتبار تنها از سوي معتقدان بدان شناخته Ùˆ پذيرÙته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وتاب وتØمل سنجش انتقادي را ندارد.
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ علمي†ميان ذهنيت وعينيت تمايز قائل است وبراي جدا كردنâ€Ø§ÙŠÙ† دو از يكديگر روشي انتقادي Ùˆ تØليلي بنا نهاده كه به ياري آن، پديدارهاي منÙرد را به رويدادهايي نوعي كه تابع قوانين كلي هستند،تØويلâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. مثلاً انديشه ÛŒ علمي برآمدن Ùˆ ÙرورÙتن خورشيد را بر اثر چرخش زمين به دور Ù…Øورشâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› رنگ هاي گوناگون Ùˆ اختلا٠آنها را،اختلا٠طول موج آنها توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. چنانچه يكي از خويشاوندان خود را كه مرده است در خواب ببينيم،علم،اين رويا را Ø¢Ùريده ÛŒ ذهن نيمه آگاه ما†ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. بدين ترتيب انديشه ÛŒ علمي ادراك Øسي ما را از پديدارها،از Ù…Ùاهيمي كه به ياري آنها پديدارها را درك†ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ… جداâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯. اما انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ Ùاقد ابزارهاي تØليلي Ùˆ انتقادي است. بنابراين نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از زندان ٠پديدار پاي بيرون گذارد. در نظر انساني كه شيوه انديشيدن او اسطورهâ€Ø§ÙŠ است تمايزâ€Ù…يان ذهنيت خود او Ùˆ عينيت بي معني است؛ Ùˆ تقابلâ€Ù…يان پديدار Ùˆ واقعيت شناخته شده نيست. هر چيزي كه بتواند ذهن او را متاثر سازد يا اØساس Ùˆ اراده او را برانگيزد،واقعي است؛ بنابراين دليلي وجود ندارد كه او رويا را واقعي نداند. روياها اغلب او را بيش از رويدادهاي يكنواخت Ùˆ كسلâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگي روزانه متاثرâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯. بنابراين روياها در نظر او اهميتي بيش از ادراك های عادي Øسي دارند. بابليâ€Ù‡Ø§ مانند يونانيâ€Ù‡Ø§ØŒ شب را در مكاني مقدس به روزâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù†Ø¯ تا رهنمود خدايان را در رويا درياÙت كنند. Ùرعون هاي مصر در اسناد خويش ثبت كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه رويا به آنان القاâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯ Ú†Ù‡ كارهايي انجام دهند.از نظر انسان ابتدايي وهم نيز واقعي است. در سالنامهâ€Ù‡Ø§ÙŠ آزرØادون آشوري â€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ… Ú©Ù‡ آشوری ها مارهاي سبز دو سر Ùˆ جانداران خارق العاده بالدار را ديده بودند. مصريان دوران پادشاهي†ميانه نيز اژدها Ùˆ شيردال Ùˆ غول را دركنار آهو Ùˆ روباه Ùˆ جانوران ديگر صØرا توصيÙâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ آنها را واقعيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯.
در انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠ همان گونه كهâ€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùرقي نيست، ميان مرده Ùˆ زنده نيز تÙاوتي وجود ندارد. بقاي مرده Ùˆ ادامه رابطه ÛŒ او با زندگان امري بديهي تصورâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› زيرا مرده در واقعيت انكارناپذير دلتنگيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ انتظارات Ùˆ رنج هاي زندگان درگير است. از نظر ذهنیت اسطورهâ€Ø§ÙŠÂ«Ù…وثر بودن» به معني«وجود داشتن»است.
درك Ù…Ùهوم از طريق تبديل آن به جوهر مادي
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠâ€ ميان تصویر يك شيء Ùˆ خود آن شيء Ùرقي نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› يعني انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ از درك امور معقول وانتزاعي ناتوان است ومقولهâ€Ø§ÙŠ به نام«ايدهâ€â€Ø¢Ù„» يا«Ùرم ناب» را نميâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯.
ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو براي درك مدلول يا Ù…Ùهوم†ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ آن را به جوهري مادي Ùˆ ملموس تبديل كند.اين موضوع در همه مراØÙ„ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ صادق است، بويژه در عمل اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒ در نمايش، Ùردي كه در نقش شيطان يا يكي از خدايان ظاهرâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¯Ø± عمل خود شيطان يا خود خداâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
مردم شناسان معتقدندكه مناسك مقدم بر اسطورهâ€Ù‡Ø§ هستند Ùˆâ€Ø§ÙŠÙ† نظر كاملاً درست است؛ زيرا مناسك يا شعائرصرÙاً رونوشت يا بازنمايي نيستند بلكه سراسر واقعيâ€Ø§Ù†Ø¯. آنها چنان در واقعيت عمل درگيرند كه جزء جدايي ناپذير آن شدهâ€Ø§Ù†Ø¯. در مراØÙ„ مختل٠تØول Ùرهنگي جوامع بشري اين اعتقاد را در صور بيâ€Ø´Ù…ارâ€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه ادامه Øيات بشر Ùˆ در واقع،نجات جهان به اجراي درست مراسم Ùˆ مناسك وابسته است. سرخ پوستان كورايي Ùˆ يوئيتوتو معقتدند كه Øاصلخيزي مزارع آنها بيشتر به اجراي دقيق مراسم Ùˆ مناسك وابسته است تا چگونگي شخم زدن Ùˆ بذر پاشيدن Ùˆ آبياري Ùˆ جزâ€Ø§ÙŠÙ†Ù‡Ø§.
از نظر انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠØŒÙ…ناسک ابزارهايي واقعيâ€Ø§Ù†Ø¯ كه انسان به ياري آنها بر جهان تسلط â€Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒØ§Ù…ا نه به معناي روØاني بلكه به معناي صرÙاً Ùيزيكي. خدايان،مناسك مختل٠را بدين منظور به انسان آموختند تا او به وسيله ÛŒ آنها جهان را منقاد خويش كند؛ زيرا طبيعت به رغم گردش منظم خود،بدون اجراي به موقع Ùˆ دقيق مناسك،هيچ Ù…Øصولي به بار نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ â€Ù…يان جزء Ùˆ كل تميز نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› تصوير يك شخص با خود آن شخص تÙاوتي ندارد. تصوير يك شخص،من ديگر اوست،هر بلايي بر سر آن تصوير بيايد بر سر او نيز خواهد آمد.نام يك شخص با خود آن شخص يكي است. به همين دليل در شاهنامه Ùردوسي اشكبوس كشاني به هنگام نبرد با رستم از اوâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ø±Ø³Ø¯:
بدو Ú¯Ùت خندان كه نام تو چيست؟
تن بي سرت را كه خواهد گريست؟
تهمتن چنين داد پاسخ كه نام
چه پرسي كزين پس نبيني تو كام
مرا مادرم نام مرگ تو كــرد
زمانه مرا پتك ترگ تو كـــرد
ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه رستم بيم دارد كه نام خود را به اشكبوس بازگويد ÙˆØتي نام خود را «مرگ â€ØªÙˆÂ» اعلامâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ تابدين وسيله بر Øري٠چيره شود.
بنابراين اگر دشمن بر نام يا تصوير يا Øتي يك تار مو يا ناخن شخصي دست يابد، بر خود شخص دست ياÙته است. مثلاً اگر خنجري در تصوير او Ùرو رود، آن خنجر بر تن خود شخص نيز Ùرو رÙته است(منع نقاشي چهره اشخاص در جوامع ابتدايي بر اساس همين پندار است) Ùˆ يااگر تار مو يا ناخن شخص نابود شود،صاØب آن نيز نابود خواهد شد.سايه ÛŒ شخص نيز همين نقش رادارد. سايه نيز من ديگر اوست Ùˆ هر آسيبي كه به سايه ÛŒ شخص برسد به خود شخص نيز خواهد رسيد. هيچ كس نبايد بر سايه ÛŒ شخصي گام بگذارد؛ زيرا درآن صورت اØتمالاً صاØب سايه بيمارâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گاهي در Ø¢Ùريقاي غربي براي كشتن مخÙيانه Ùردي،خنجر يا نيزهâ€Ø§ÙŠ را در سايه ÛŒ او Ùروâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù†Ø¯. â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ بعضي اقوام ابتدايي از ديدن رنگینâ€ÙƒÙ…ان در آسمان دچار ÙˆØشت واضطراب†ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› زيرا آن را توري†ميâ€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ كه جادوگري براي گرÙتن سايه آنان اÙكنده است.
شاهنامه Ùˆ انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ
در شاهنامه خواندهâ€Ø§ÙŠÙ… كه پس از تولد زال،او را به سبب موي سپيد در بيابان رها â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ تا طعمه ددان شود. سيمرغ او را برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ به لانه خود†مي â€Ø¨Ø±Ø¯ Ùˆ بزرگ†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا آنكه پدر زال از كرده ÛŒ خويش پشيمان â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ شبي در خواب به او مژده â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Ùرزندش زنده است Ùˆ سيمرغ او را بزرگ كرده است. پس براي آوردن Ùرزند به جايگاه سيمرغ†ميâ€Ø±ÙˆØ¯. سيمرغ به زال â€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
ابا خويشتن بر يكي پر من
خجـــسته بود سايه Ùر من
گرت هيچ سختي به روي آورند
وراز نيك Ùˆ بد Ú¯Ùت وگوي آورند
بـر آتش براÙكن يكي پـــر من
ببيني هم انـــدر زمان Ùر من
كه در زير پرت بپروردهâ€Ø§Ù…
ابا بچگانت بــــر آوردهâ€Ø§Ù…
همانگه بيايم چو ابر سياه
بي آزارت آرم بدين جايگاه
در اÙسانه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ زال Ùˆ سيمرغ چندين خصلت انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ نمايان است:
1-â€Ù…يان خواب Ùˆ بيداري Ùرقي نيست؛ زيرا در خواب به سام مژده†ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Ùرزندش زنده Ùˆ دايهâ€Ø§Ø´ سيمرغ است.
2- هيچ خط مميزي â€Ù…يان انسان Ùˆ جانوران نيست Ùˆ جانورâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دايه ÛŒ انسان شود واو را بزرگ كند.
3- از جانور اÙسانهâ€Ø§ÙŠ سيمرغ به گوناگون سخن†ميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه گويي وجودش همانند هر جانور ديگري واقعي است.
4- داشتن جزئي از يك موجود به معني در اختيار داشتن كل وجود اوست. زال با در دست داشتن پر سيمرغ، گويي، كل وجود او را در اختيار خود دارد.
همانگونه كه شناخت علمي براي ياÙتن سلسله مراتب قوانين Ùˆ استقرار شبكهâ€Ø§ÙŠ از روابط علت Ùˆ معلولي†ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ØŒØ§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ نيزبراي استقرار سلسله مراتب نيروهای جادویی وخدايان تلاش†ميâ€ÙˆØ±Ø²Ø¯.هر Ú†Ù‡ اسطوره،جهان را به بخش هاي مختل٠تقسيم كند Ùˆ آنها را به خدايان Ùˆ شیاطین گوناگون واگذار نمايد Ùˆ قلمروهاي واقعيت مادي Ùˆ Ùعاليت انساني را زير سلطه ÛŒ آنها قرار دهد،جهان برایش Ùهمâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±ØªØ±â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. گرچه جهان اسطورهâ€Ø§ÙŠ بهâ€Ø§ÙŠÙ† شيوه در يك كل به هم تنبيده†ميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› اماâ€Ø§ÙŠÙ† كل شهودی، خصلتي متÙاوت با كل Ù…Ùهومي در شناخت علمي دارد. در كل اسطورهâ€Ø§ÙŠ نسبت ها (مانند نسبت هاي Ùرد به نوع يا Ùرد به جنس)،كه جهان عيني را به منزله جهانی كه قانون بر آن Øاكم است تشكيل â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وجود ندارند بلكه تمامي واقعيت در تصاوير متØد كننده ÛŒ مادي وملموس Ù…ØÙˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. در شناخت علمي،تنها پس از آنكه،بر اساس نگرشي انتقادي،عناصراز يكديگر تÙكيك Ùˆ تك تك آنها متعين شدند،به تركيب آنها پرداخته â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اما اسطوره هر چيزي را كه دردسترسش قرار گيرد- بدون ارزيابي انتقادي Ùˆ متعين كردن آن- با ديگر عناصر تركيب†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. اشيا يا رويدادهايي كه به این شيوه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÙŠ با هم تركيبâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ خواه بر اثر مجاورت Ùضايي يا توالي زماني باشد خواه به سبب مشابهت ياعضويت در يك طبقه يا نوع، تÙاوت هاي ماهوي خود را از دست†ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ وهمه، ذات Ùˆ سرشتي واØد†ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯.
اين وضع در همه مقولات مشهود است. مثلاً در مقوله كميت،همانگونه كه قبلاً Ú¯Ùته شد،تÙكر اسطورهâ€Ø§ÙŠ â€Ù…يان كل Ùˆ اجزاي آن تمايزي قائل نيست. سايه ÛŒ يك شخص،لباس،ناخن يا يك تار موي او با خود شخص يكي است ونيز در مقوله ÛŒ كيÙيت،انديشه اسطورهâ€Ø§ÙŠâ€ ميان جوهر Ùˆ اعراض آن يا†ميان شيء Ùˆ خواص آن تÙاوتي نميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. خاصيت يك شيء، تعري٠جنبهâ€Ø§ÙŠ از آن نيست،بلكه مبين كل شيء است. يك جسم خواص مختلÙÙŠ ندارد،به عكس،هر خاصيتي داراي وجود مادي است.انساني كه شجاع يا سخنور است،اين صÙات را به منزله جوهرهايي مادي دارست كه†ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را از او ربود Ùˆ به ديگران منتقل كرد. خصال Ùˆ اعتقادات نيز وجودی مادي دâ€Ø§Ø±Ù†Ø¯. در برخي قبایل،چنانچه اعتقادات Ùردي از نظر ديگر اÙراد قبيله مردود Ùˆ باطل شمرده شود، وجود آن اعتقادات باطل، سبب «نجسي» آن شخص†ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ ÙˆØتي اگر اÙراد ديگري او را لمس كنند، آنان نيز «نجس» â€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ وبراي دÙع آن،انجام مناسك مخصوص ضروري است. در مصر قديم Ù…Ùهوم«عدالت» يا«انصاÙ»،«مآت» ناميدهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ Ùˆ دهان پادشاه پرستشگاه مآت بود Ùˆ مآت به شكل خدايي ماده تجسمâ€Ù…ÛŒ â€ÙŠØ§Ùت،اما در عين Øال Ú¯Ùتهâ€Ù…ÛŒ شد كه خدايان « به وسیله ÛŒ مآت زندگی â€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯Â».
اين اعتقاد كاملاً به طور مادي Ùˆ ملموس نشان داده â€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯ ؛يعنی در مناسك روزانه تصوير خدای ماده(مآت) را به همراه هداياي ديگر به خدايان تقديمâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. از نظر انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒØŒÙ…رگ يك رويداد نيست،بلكه واقعيتي مادی دارد. درمتون اهرام مصر توصيÙÙŠ از تكوين اشيا به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ±â€Ø¢Ù…ده است:
" آن هنگام كه آسمان هنوز به وجود نيامده بود،
آن هنگام كه انسان ها هنوز پا به عرصه وجودنگذاشته بودند،
آن هنگام كه خدايان هنوز متولد نشده بودند،
آن هنگام كه مرگ هنوز به وجود نيامده بود "
در متن Ùوق تاكيدâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي ÙÙŠ Ù†Ùسه جاودان است،تنها دخالت عنصری ديگر يعنی مرگ به آن پايانâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
زندگی نيز واقعيتي مادي دارد. در Øماسه گيل گمش، "سي دوري" برای گيل گمش تاسÙâ€Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ Ùˆâ€Ù…ÛŒâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
" گیل گمش، به كجا راه†می â€Ø³Ù¾Ø±ÛŒØŸ
زندگيی كه جستجوâ€Ù…ÛŒ â€ÙƒÙ†ÙŠ هرگز نمی â€ÙŠØ§Ø¨ÙŠ
زيرا آنگاه كه خدايان انسان را Ø¢Ùريدند
مرگ را به او بخشيدند و زندگی را
در دستهاي خود نگه داشتند."
درâ€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ Ú¯Ùته â€Ù…ÛŒ â€Ø´ÙˆØ¯ كه زندگي چيزی مادی Ùˆ ملموس است وخدايان آن را «در دست های خود Ù†Ú¯Ù‡ داشتند». گيل گمش نيز در Ù¾ÛŒ ياÙتن «گياه زندگي» بود تا با خوردن آن زندگی جاويد يابد.
Ú¯Ùتیم كه نام شخص با خود شخص يكی است Ùˆ نيز Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒ â€Ù…يان شعائر ومناسك با واقعيت عينی تميز نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯. كوزهâ€Ù‡Ø§ÙŠÛŒ گلي از دوران پادشاه مصرâ€Ù…يانه بر جای مانده اند كه مصريان نام قبایل دشمن خود را در Ùلسطين، ليبی،نوبيا ونيز نام Ùرمانروايان آنها Ùˆ همچنين نام بعضی از شورشيان را بر آنها نوشتهâ€Ø§Ù†Ø¯.مصريانâ€Ø§ÙŠÙ† كوزهâ€Ù‡Ø§ را با شكوهی خاص در مراسمي ويژه (شايد در تشييع جنازه ÛŒ پادشاه پيشين) Ø®Ùرد â€Ù…ÙŠâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯.
قصد از برگزاری â€Ø§ÙŠÙ† مراسم آن بود كه دشمنانی كه آشكارا از دسترس Ùرعون به دور بودند از پای درآيند. اگر عمل شعائری شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§ را سمبليك بخوانيم،نكته اساسي آن مراسم را درك نكردهâ€Ø§ÙŠÙ…. مصريان اØساسâ€Ù…ÛŒâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ كه با نابودی نام دشمنان خود به آنان آسيب واقعی رساندهâ€Ø§Ù†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† تشريÙات بدين منظور نيز انجام†می â€Ú¯Ø±Ùت تا طلسم Ùرخندگی را باâ€Ù…يدان كارايی بيشتری به كار اندازند. پس ازجاری كردن نام دشمنانی كه«می â€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بميرند»چنين عباراتی را†می خواندند:
"همه ÛŒ انديشهâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه ÛŒ سخنان زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒ همه خوابâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ طرØâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±ØŒÙ‡Ù…Ù‡ نزاعâ€Ù‡Ø§ÛŒ زيانâ€Ø¢ÙˆØ±"
Ùˆ آنگاه به شكستن كوزهâ€Ù‡Ø§â€ Ù…ÛŒ پرداختند. مصريان اعتقاد داشتند كه با Ú¯Ùتنâ€Ø§ÙŠÙ† عبارات خطاب به كوزهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سپس Ø®Ùرد كردن آنها، قدرت واقعی دشمنان خود را برای آسيب رساندن به Ùرعون يا تضعي٠اقتدار او ازâ€Ù…يان â€Ù…ÛŒ â€Ø¨Ø±Ù†Ø¯.
Ú¯Ùتيم كه انديشه ÛŒ اسطورهâ€Ø§ÛŒ â€Ù…يان تصوير يك شخص Ùˆ خود آن شخص تÙاوتی نمی â€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› زيرا از درك «ايدهâ€Ø¢Ù„» يا Ùرم یعنی امور انتزاعی ناتوان است. مصريان قديم تصوير ماده خدای "نوت" را،كه جايگاهش در آسمان بود Ùˆ نقش گيرنده Øيات را داشت، در تابوت های خود نقاشی â€Ù…ÛŒ â€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯. جسد بيجان درون تابوت در دست های " نوت" قرارâ€Ù…ÛŒ گرÙت ازâ€Ø§ÙŠÙ† رو صعود مرده به آسمان Øتمی بود.
ادامۀمطلب : مباØØ« ( علیت ) در قسمت های بعدی ارائه Ù…ÛŒ شود.