تاريخچۀ Ù…Ùهوم٠استبداد شرقي--یدالله موقن ----Yadolah Moughen

نكته مهمي كه باقي ميâ€Ù…اند اين است كه مستبد شرقي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ هر زمان ميل نمايد اموال اشخاص را مصادره كند Ùˆ كم Ùˆ بيش بر تجارت خارجي Ùˆ توليد Ùˆ توزيع Ù…ØØµÙˆÙ„ات نظارت داشته باشد. سوسياليسمي كه ماركس تبليغ ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ وظايÙÙŠ كه براي ديكتاتوري پرولتاريا بر Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…رد با خصلتهاي جامعۀ شرقي Ùˆ استبداد شرقي هماننديهايي داشت.
تاريخچۀ Ù…Ùهوم٠استبداد شرقي
یدالله موقن
كارل ويتÙÙˆÚ¯Ù„ در اثر مشهور خود استبداد شرقي†ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« هنگامي كه در سدهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø´Ø§Ù†Ø²Ø¯Ù‡Ù… Ùˆ Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù…ØŒ بر اثر انقلاب بازرگاني Ùˆ صنعتي، قدرت اروپا Ùˆ تجارت آن به سراسر جهان گسترش ÙŠØ§ÙØªØŒØªØ¹Ø¯Ø§Ø¯ÙŠ Ø§Ø² Ø³ÙŠØ§ØØ§Ù† Ùˆ پژوهشگران غربي كه ذهني باريك بين داشتند به كش٠عقلي مهمي دست ÙŠØ§ÙØªÙ†Ø¯ كه همرديÙ٠كشÙيات بزرگ جغراÙيايي عصر بود. آنان پس از تامل دربارۀ تمدنهاي خاور نزديك،چين Ùˆ هند Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† نكته پي بردند كه آنچه Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† تمدنها چشمگير است تركيب خصوصيات نهادي است كه نه در يونان Ùˆ روم وجود داشته است ونه در اروپاي سدهâ€Ù‡Ø§ÙŠâ€Ù…يانه Ùˆ نو . اقتصاددانان كلاسيك سرانجام Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª Ù…Ùهومي خود را از â€Ø§ÙŠÙ† كش٠با عبارت جامعۀ خاص«شرقي» يا «آسيايي» بیان كردند .
جوهر Ù…Ø´ØªØ±Ùƒâ€Ø§ÙŠÙ† جوامع از همه جا آشكارتر در قدرت استبدادي مرجع سياسي آنها نمايانâ€Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯. البته ØÙƒÙˆÙ…تهاي بيدادگر در اروپا ناشناخته نبودند. ظهور نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø¨Ø§ ظهور دولتهاي مطلقه همراه بود. اما ناظران نقاد Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ†Ø¯ كه ØÙƒÙˆÙ…ت مطلقۀ شرقي قطعاً ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ±ØªØ± Ùˆ سركوبگرتر از ØÙƒÙˆÙ…ت غربي نظير خود است. در نظر آنان استبداد«شرقي» بيرØÙ… ترين شكل قدرت توتاليتر (total power) را ارائه â€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø¯.
دانشâ€Ù¾Ú˜ÙˆÙ‡Ø§Ù† رشتۀ سياست،مانند منتسكيو،بيش ازهر چيز به بررسي تاثيرات دردناكي علاقهâ€Ù…ند بودند كه استبداد شرقي بر شخصâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ø¯Ø› پژوهشگران رشتۀ اقتصاد به مطالعۀ دامنۀ مديريت Ùˆ مالكيت چنين ØÙƒÙˆÙ…تي تمايل داشتند. اقتصاددانان ÙƒÙ„Ø§Ø³ÛŒÚ©ØŒØ¨ÙˆÙŠÚ˜Ù‡ØŒØªØØª تاثير اقدامات وسيعي قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ ØÙƒÙˆÙ…ت شرقي براي شبكۀ آبرساني به منظور كشت Ùˆ زرع â€ÙˆØ¨Ø±Ù‚راری ارتباط انجامâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø¯. سرانجام آنها Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† نكته پي بردند كه در خاور زمين ØŒ ØÙƒÙˆÙ…ت بزرگترين مالك زمين است.»1
امامÙهوم استبدادشرقی از زمان ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† يونان باستان براي توصي٠ØÙƒÙˆÙ…تهاي آسيايي به كارâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ùته است. مثلاً ارسطو در كتاب سياست â€Ù…ÙŠâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«منش بربرها بيشتر به بردگي متمایل است تا منش٠يونانيان؛ Ùˆ منش آسياييان بيشتر به بردگي تمايل دارد تا منش٠اروپاييان. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو،آسياييان ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي را بدون اعتراضâ€Ù…ÙŠâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ù†Ø¯.»2
در دوران جديد درâ€Ù…يان ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† سياسي غرب، ماكياولي نخستين كسي است كه دولت عثماني را نقطه مقابل رژيمهاي سلطنتي اروپا قرارâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. او در اثر مشهور خود شهريارâ€Ù…ÙŠâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بر مملكت ØªÙØ±Ú©Ø§Ù† يك تن ÙØ±Ù…انâ€Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ ديگران همه بندگان اويند. وي كشور خود را به سنجاقها( sandjak) بخش بندي†ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ به هر يك ÙØ±Ù…انرواييâ€Ù…ÙŠâ€Ùرستد Ùˆ بهâ€Ù…يل خويش آنها را عزل Ùˆ نصبâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯.].... [â€Ø§ÙŠÙ†Ø§Ù† بندگان سر سپردۀ خدايگان Ø®ÙˆÙŠØ´â€Ø§Ù†Ø¯.»3
Ùˆ در جاي ديگري از همان كتابâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«امروز، بجز پادشاه ترك Ùˆ سلطان مصر،بر هر شهرياري ÙØ±Ø¶ است كه بيشتر در پي خرسندي مردم باشد تا خرسندي سپاهيان؛ زيرا از دست مردم كاري بيش از سپاهيان برâ€Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. ØªÙØ±ÙƒØ§Ù† را بدان سبب كنارâ€Ù…ÙŠâ€Ù†Ù‡ÙŠÙ… كه ÙØ±Ù…Ø§Ù†Ø±ÙˆØ§ÙŠâ€Ø§ÙŠØ´Ø§Ù† سپاهي از دوازده هزار پياده Ùˆ پانزده هزار سواره دارد كه امنيت Ùˆ قدرت پادشاه وابسته به آنهاست.Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو، پادشاه ØªÙØ±Ùƒâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ بيش از هر چيز در پي Ø¯Ù„Ø¬ÙˆÙŠÙŠâ€Ø§ÙŠØ´Ø§Ù† باشد. در مورد سلطان مصر نيز همين گونه است كه پادشاهي وي نيزمتكي به سپاهيان است Ùˆâ€Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ با چشم پوشيدن از مردم Ø¯Ù„â€Ø§ÙŠØ´Ø§Ù† را به دست آورد؛ Ùˆ بايد يادآور شد ÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† سلطنت با پادشاهي ممالك ديگر همانند نيست Ùˆ به ØÙƒÙˆÙ…ت پاپ همانندتر است؛ زيرا نهâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آن را پادشاهي موروثي شمرد نه پادشاهي نوبنياد. در آن كشور ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† پادشاه پيشين به سلطنت Ù†Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯ بلكه كساني كه شايستگي گزينش سلطنت را دارند،كسي را Ø¨Ù‡â€Ø§ÙŠÙ† مقام برâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø²ÙŠÙ†Ù†Ø¯.»4
پژوهشگران انديشۀ سياسي معتقدندكه تاملات ماكياولي در مورد ØªÙØ§ÙˆØª ماهوي دولت عثماني با دولتهاي اروپايي نخستين تلاش براي تعري٠هويت«اروپايي» Ùˆ Ù†Ø´Ø§Ù†â€Ø¯Ø§Ø¯Ù† تمايز آن از «غيراروپايي» است. شصت سال پس از ماكياولي، بودَن Bodin).J) (1530-1596ØŒ Ùيلسو٠سياسي Ùˆ اجتماعي ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡) در گيرودار جنگهاي مذهبي در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ وجه تمايز دولتهاي اروپايي با دولت عثماني را Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ† دانست كه در اولي، ØÙŠØ«ÙŠØª اشخاص Ù…ØØªØ±Ù… شمردهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ دارايي اتباع Ù…ØÙوظâ€Ù…ÙŠâ€Ù…اند، در ØØ§Ù„ÙŠ كه در دومي، سلطۀ سلطان بر جان Ùˆ مال اتباعش Ø¨ÙŠâ€ØØ¯ ÙˆØØµØ± است.
ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙŠØ³ بيكن(Ùيلسو٠و دولتمرد بريتانيايي؛1561-1626) نيز تمايز اصلي دولت عثماني را با دولتهاي اروپايي در Ùقدان طبقۀ اشرا٠در ØÙƒÙˆÙ…ت عثمانيâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ معتقد بود، هر كجا اشرا٠نباشند كه جلو تعديات ÙØ±Ù…انروا را نسبت به جان Ùˆ مال اتباعش بگيرند در آنجا ØÙƒÙˆÙ…ت، ستمگر tyranny) ) خواهد بود. اما هارينگتون(1611-1677Ø› جمهوريخواه Ùˆ نظريهâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø² سياسي انگليس) نخستين پژوهشگري بود كه بر ØªÙØ§ÙˆØªâ€Ù…يان بنيادهاي اقتصادي در دولت عثماني با دولتâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø§Ø±ÙˆÙ¾Ø§ÙŠÙŠ تاكيد كرد. زيرا وي معتقد بود كه در تركيۀ عثماني هيچ كس جز سلطان، ØÙ‚ مالكيت بر زمين را ندارد. برنيه( Bernier )پزشك ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ ÙƒÙ‡ به تركيه Ùˆâ€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† Ùˆ هند Ø³ÙØ± كرده بود Ùˆ پزشك شخصي اورنگ Ø²ÙŠØ¨ØŒÙØ±Ù…انرواي هند نيز شده بود، â€Ø§ÙŠÙ† خصوصیات را نه تنها به دولت عثماني بلكه به Ø¯ÙˆÙ„ØªÙ‡Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† وهند نيز نسبتâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø¯. توصي٠برنيه از كشورهاي آسيایي تاثيری ژر٠بر متÙكران دوره روشنگري Ùˆ بويژه بر منتسكيو(ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠØ›1689-17755) داشت. پيیر بل( P. Bayle ) (1647-1706) ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ùˆ پيشگام عصر روشنگري براي نخستين بار در سال1704 واژۀ «استبداد» را به معناي جديد آن به كار برد.
در اوايل سده هجدهم، منتسكيو به هنگام توصي٠دولت تركيه خصايصي را براي آن بر شمرد كه برنيه در مورد دولتهاي آسيايي ذكر كرده بود. مثلاً منتسكيو در Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†(كتاب Ù¾Ù†Ø¬Ù…ØŒÙØµÙ„ چهاردهم)â€Ù…ÙŠâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در تركيه سلطان با Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª سه درصد از ارثيۀ متوÙÙŠ راضيâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. او بيشتر اراضي را به سپاهيان خود]به طور اقطاع[ واگذارâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› يعني هر Ù„ØØ¸Ù‡â€Ù…يل كندâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن اراضي را پس بگيرد. همه اموال ÙØ±Ù…اندهان در سراسر امپراتوري پس از مرگشان به سلطان تعلقâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯Ø› Ùˆ هرگاه كسي ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ذكور نداشته باشد سلطان وارث اموال اوâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÚ†ÙˆÙ† دختران متوÙÙŠ Ùقط ØÙ‚ Ø§Ù†ØªÙØ§Ø¹ از دارايي پدر خود را دارند نه ØÙ‚ مالكيت آن را.]...[ درâ€Ù…يان ØÙƒÙˆÙ…تهاي استبدادي از همه بدتر ØÙƒÙˆÙ…تي است كه در آن سلطان خود را مالك همۀ املاك Ùˆ وارث همۀ اتباع بداند كه بر اثر آن، زراعت اراضي متروكâ€Ù…ÙŠâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯ØŒÙˆ چنانچه سلطان در تجارت هم دخالت كند â€Ø§ÙŠÙ† امر نيز موجب نابودي همۀ انواع صنايعâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.»
منتسكيو در Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† براي نخستين بار Ù†Ø¸Ø±ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ ØªØ·Ø¨ÙŠÙ‚ÙŠ در مورد آنچه او «استبداد»â€Ù…ÙŠâ€Ù†Ø§Ù…د ارائهâ€Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ آن را به منزلۀ شكل ØÙƒÙˆÙ…ت غيراروپايي معرÙÙŠâ€Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه Ø¨Ø§Â«ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„يسم» اروپايي در تقابل است. وي در Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† (كتاب Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù…ØŒÙØµÙ„ ششم)â€Ù…ÙŠâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«آسيا هميشه امپراتوريهاي بزرگي داشته است. در اروپا امكان وجود چنين امپراتوريهايي هرگز نبوده است]...[ بنابراين در آسيا قدرت سياسي هميشه بايد استبدادي باشد. زيرا اگر يوغ تعبد Ùˆ بردگي قوي نباشد امپراتوري تجزيهâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙƒÙ‡â€Ø§ÙŠÙ† امر با طبيعت جغراÙيايي كشورهاي آسيايي ناسازگار است. برعكس،تقسيمات جغراÙيايي اروپا باعث شده است كه ÙƒØ´ÙˆØ±Ù‡Ø§ÙŠâ€Ø§ÙŠÙ† قاره وسعت خاك متوسطي داشته باشند. بنابراين ØÙƒÙˆÙ…ت متكي بر قوانين،نه تنها با تداوم Ùˆ بقاي دولتهاي اروپايي سرناسازگاري ندارد بلكه چنان به ØØ§Ù„ آنان مساعد است كه بدون قانون،اين دولتها راه زوالâ€Ù…ÙŠâ€Ø³Ù¾Ø±Ù†Ø¯ Ùˆ طعمۀ همسايگان خودâ€Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.â€Ø§ÙŠÙ† خصوصيت سبب پيدايش قريØÛ€ آزادي شده است. Ø§Ø²â€Ø§ÙŠÙ† رو انقياد هر بخش از خاك اروپا به دولتي بيگانه امري بسيار دشوار است؛ Ùقط قوانين Ùˆ مزاياي اقتصاديâ€Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بخشي از اروپا را مطيع دولتي ديگر گرداند. برعكس، در آسيا Ø±ÙˆØ ØªØ¹Ø¨Ø¯ Ùˆ بردگي ØØ§ÙƒÙ… است Ùˆ ملتهاي آسيايي هرگز Ù†ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ يوغ بردگي را به دور اÙكند. در تاريخ آسياييان ØµÙØÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙˆØ¬ÙˆØ¯ ندارد كه بيانگر آزادي Ø±ÙˆØ Ø¢Ù†Ø§Ù† باشد، در تاريخ آنان چيزي جز رقيت Ùˆ بردگي Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ديد.»
منتسكيو كه عميقاً متاثير از بودن Ùˆ برنيه بود بيش از هر كس ديگري Ù…Ùهوم «استبداد شرقي» را رايج كرد. Ø¯Ø±â€Ø§ÙŠÙ†Ø¬Ø§ بهتر است كه عنان قلم را به دست لويي آلتوسر(ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠØ›(1989-1918)بسپاريم تا او نظريات منتسكيو را به شيوۀ خاص خود بازگو كند:
«نخستين خصوصيت استبداد â€Ø§ÙŠÙ† است كه یک رژيم سياسي ÙØ§Ù‚د ساختار است؛ نه ساخت سياسي- قضايي دارد Ùˆ نه ساخت اجتماعي. منتسكيو به كرات ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه استبداد ÙØ§Ù‚د قانون است،كه البته منظور او بيش از همه قوانين اساسي fundamental laws)) است. اما منتسكيو در عين ØØ§Ù„ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه مستبد همۀ قدرت خويش را به وزير اعظم واگذار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒ كتاب دوم، ÙØµÙ„ پنجم) كه اين انتقال قدرت به ظاهر قانون سياسي است؛ ولي در واقع قانون هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÛŒ است.(قانون Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ Ø§Ø³Øª كه خوي بهيمي مستبد را نشان مي دهد).]...[ اين قانون دروغين كه به طور نامشروع هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø±Ø§ به سياست تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بيانگر اين است كه در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادی هميشه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† تمامي سياست را به هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ ØªØÙˆÙŠÙ„ كرد. هنوز ساختي در ميان نيست. گرچه در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي دين نقش یک قانون اساسي( fundamental law) را Ø§ÙŠÙØ§ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ مرجعي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه ماÙوق مرجع سياسي قرار دارد، Ùˆ در مواقعي هم از بيرØÙ…ÙŠ شديد سلطان Ùˆ هم از ترس اتباع ميâ€ÙƒØ§Ù‡Ø¯ØŒØ¨Ø§ اين وص٠جوهر اين يك نيز عاطÙÙ‡ است؛ چون در رژيم استبدادي،دين خود نيز مستبد است؛ Ùˆ ترسي است كه به ترس پيشين Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ پنجم، ÙØµÙ„ چهاردهم).
بنابراين نه در وزارت ونه در دين چيزي همانند شرايط يك نظام سياسي يایک نظام قضايي وجود ندارد كه از عواط٠بشري ÙØ±Ø§ØªØ± رود. در ØÙ‚يقت استبداد هيچ قانوني براي ادارۀ امور كشور Ùˆ تداوم آنها Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯. يعني در نظر مستبد چيزي وجود نداردكه ÙØ±Ø¯Ø§ÙŠ Ø§Ùˆ را با ديروز اتباعش به هم پيوند دهد. استبداد ØØªÙŠ ÙØ±Ù…ان دلخواستۀ خود مستبد را نيز قبول ندارد. ÙØ±Ù…اني كه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ با شورشي در كاخ سلطان، يا ØªÙˆØ·Ø¦Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± ØØ±Ù…سراي وي يا با قيامي عمومي منسوخ شود. استبداد هيچ قانون سياسي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯Ø¬Ø² قانوني كه بر انتقال عجيب Ùˆ غريب قدرت سلطان ØØ§ÙƒÙ… است Ùˆ اين قدرت همواره قدرت مطلق است. اين قدرت مطلق از شخص سلطان آغاز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ به رئيس هر خاندان در اقصي نقاط كشور انتقال ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. منطق هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø§Ø² طريق وزير اعظم،پاشاها، Ùˆ ÙØ±Ù…انداران در سرتاسر قلمرو مستبد گسترده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. اين منطق هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø§Ø² يك سو تنبلي است Ùˆ از ديگر سو لذت بردن از سلطۀ بر ديگران. استبداد ÙØ§Ù‚د قوانين قضايي است. يگانه ضابطۀ قاضي به هنگام دادرسي،خلق Ùˆ خوي اوست Ùˆ تنها آيين دادرسي، ناشكيبايي اوست. قاضي كه هنوز به ØØ±Ùهاي Ø§ØµØØ§Ø¨ دعوا كاملاً گوش نسپرده است ØÙƒÙ… خود را صادر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ دستور Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه Ù‡Ù…Ø§Ù†â€Ø¬Ø§ØŒÙŠØ§ Ù…ØÙƒÙˆÙ… را Ùلك كنند يا سرش را از تن جدا سازند. سرانجام آنكه اين رژيم عجيب Ùˆ غريب با تشكيل ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ نيروي انتظامي كه شايد امور مبادله Ùˆ تجارت را سامان ببخشند خود را به دردسر Ù†Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯Ø§Ø²Ø¯. در رژيم استبدادي ØØªÙŠ Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† ناآگاه بر«جامعۀ نيازها» كه تشكيل دهندۀ بازار اقتصادي است،ØÙƒÙˆÙ…ت نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. يعني نظام اقتصادي كه از زندگي عملي Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ÙØ±Ø§ØªØ± رود وجود ندارد. در چنين رژيمي منطق اقتصاد، بي منطقي است. منطق اقتصاد نيز به هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ù…ØØ¶ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ تقليل ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. زندگي تاجر Ùقط از امروز به ÙØ±Ø¯Ø§ موكول Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. زيرا همواره اين ترس وجود دارد كه هر آنچه را امروز گرد آورده است ÙØ±Ø¯Ø§ از او بگيرند. تاجر در رژيم استبدادي مانند انسان ÙˆØØ´ÙŠ Ø¯Ø± قارۀ آمريكاست كه ژان ژاك روسو نقل كرده است. اين انسان ÙˆØØ´ÙŠ Ø¨Ø³ØªØ±ÙŠ را كه شب پيش در آن Ø®ÙØªÙ‡ است ميâ€Ùروشد Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ به Ùكر امشب خود باشد.]...[ استبداد ÙØ§Ù‚د قوانين سياسي Ùˆ قضايي است؛ نه گذشته را به ياد Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ Ùˆ نه به Ùكر آينده است. استبداد رژيمي است كه Ùقط در Ù„ØØ¸Ù‡ به سر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯. اين Ø¨ÙŠâ€Ø«Ø¨Ø§ØªÙŠ Ø±Ø§ Ùقدان هر گونه ساختار اجتماعي تداوم Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯ Ùˆ بقايش را تضمين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در دموكراسي، قضات ملزم به پیروی از قوانین اند Ø› ØØªÙŠ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ† ثروت را قانون ضمانت كرده است.بنابر این ØŒ قضات دارای مال Ùˆ مكنت اند. در اروپا ØÙƒÙˆÙ…تهاي سلطنتي امتيازات اشرا٠و Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠØ§Ù† را به رسميت Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯. اما در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي هيچ چيز وجود ندارد كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ را از يكديگر متمايز كند. استبداد قلمرو برابري Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø§Ø³Øª. چون زير سيطرۀ استبداد همه اتباع به يك Ø³Ø·Ø Ùˆ مرتبه تقليل ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ Ù¾Ù†Ø¬Ù…ØŒÙØµÙ„ چهاردهم). در اينجا منتسكيو ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي همه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ برابرند؛ اما نه به اين علت كه داراي ØÙŠØ«ÙŠØª Ùˆ منش Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ يعني مانند وضعي كه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ در دموكراسي دارند، بلكه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ از آن رو در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي برابرند چون همۀ آنان Ù‡ÙŠÚ†â€Ø§Ù†Ø¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ ششم، ÙØµÙ„ دوم). اين تساوي بر اثر سركوب همۀ مراتب اجتماعي ÙˆÙ‡Ù…Ø³Ø·Ø ÙƒØ±Ø¯Ù† Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ايجاد شده است. اين رژيم قهار نه به منزلت موروثي Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ وقعي ميâ€Ù†Ù‡Ø¯ ونه به مرتبۀ اشراÙÙŠ آنها. استبداد وجود خاندانهاي اصيل را تØÙ…Ù„ نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ آدم ثروتمند را به چيزي نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.
مستبد تاب ديدن بقاي«خاندانهايي» را ندارد كه طي اعصار مال Ø§Ù†Ø¯ÙˆØ®ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ موÙقيت نسلهايي را برتابد كه جامعۀ انساني را تعالي Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. مستبد ØØªÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ جاه Ùˆ مقامي را تØÙ…Ù„ كند كه خود به اتباعش بخشيده است. گرچه سرانجام به وزيران، ÙØ±Ù…انداران، پاشاها Ùˆ قضات نياز دارد،اما اين مقامها ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§ØªÙØ§Ù‚ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ اين كسان بايد از مقامهاي خود خلع شوند ÙØ±Ø§ خواهد رسيد. اين مقامها Ù…ÙˆÙ‚ØªÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯Ùˆ همين كه Ù„ØØ¸Ù‡ خلع آنها رسيد، هيچ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. هر منشي شايد تمامي قدرت مستبد را در اختيار گيرد؛ اما زندگي او، زندگي شخص مغضوبي است كه مغضوبيتش به تاخير Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است يا زندگي او مانندمØÙƒÙˆÙ… به اعدامي است كه اجراي ØÙƒÙ… اعدام وي به تعويق اÙكنده شده است. همۀ آزادي چنين شخصي همين است؛ تمامي امنيت او همين است. در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي هيچ كس بر جان Ùˆ مال خويش ايمن نيست. منتسكيو ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ همان قدر آسان است Ú©Ù‡ سلطاني،آشپزشودكه آشپزي،سلطان گردد.(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ پنجم، ÙØµÙ„ نوزدهم).]...[ ØØªÙŠ Ø¢Ù† دستگاهي كه براي ايجاد نظم يا ترساندن مردم وجودش آن همه ضروري است، يعني ارتش،در چنين رژيمي جايي ندارد. زيرا ارتش دستگاهي است بسيار باثبات Ùˆ براي Ø¨ÙŠâ€Ø«Ø¨Ø§ØªÙŠ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠ كه مشخصۀ اصلي ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي است بسيار خطرناك است. ØØ¯Ø§ÙƒØ«Ø± چيزي كه مورد نياز چنين ØÙƒÙˆÙ…تي است گارد «جان نثاران» است كه وابسته به شخص سلطان است واو آنان را براي دستبردهاي برق آسا به سر وقت اشخاص ميâ€Ùرستد Ùˆ پس از اتمام كار، آنها را ÙØ±Ø§ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ در تاريكي كاخ نگاهشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯.]...[ در چنين رژيمي چيزي نيست كه ميان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ تمايز اجتماعي برقرار كند يا Ù†Ø´Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø² مراتب Ùˆ منزلتهاي اجتماعي در بر داشته باشد. هيچâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ سازمان اجتماعي وجود ندارد كه به اعقاب، راه آينده را نشان دهد Ùˆ مقام Ùˆ منزلت اجتماعي در خور آنها را تضمين كند،]...[ همچنان كه استبداد ÙØ§Ù‚د ساختار سياسي Ùˆ قضايي است، همين طور نيز ÙØ§Ù‚د ساختار اجتماعي است.
همين خصلت به ØÙŠØ§Øª اين رژيم آهنگي غريب Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯. گرچه ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي بر ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÙŠ ÙˆØ³ÙŠØ¹ÙŠ ÙØ±Ù…انروايي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› ولي به معنايي ÙØ§Ù‚د هر گونه ÙØ¶Ø§ÙŠ Ø§Ø¬ØªÙ…Ø§Ø¹ÙŠ است. مثلاً اين رژيم در چين هزاران سال ادامه داشته است؛ اما به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ گويي ÙØ§Ù‚د مدت( duration) است. Â«ÙØ¶Ø§ÙŠÂ» اجتماعي Ùˆ «زمان» سياسي رژيم استبدادي خنثي Ùˆ يكنواخت است. يعني ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø³Øª بدون مكان Ùˆ زماني است بدون مدت. منتسكيو ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه پادشاهان اروپا اختلاÙهاي ميان استانها را Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ Ùˆ به آنها ارج ميâ€Ù†Ù‡Ù†Ø¯Ø› اما مستبد شرقي نه تنها به چنين اختلاÙهايي پي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ بلكه در صورت شناختن آنها در صدد نابوديشان بر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. مستبد Ùقط بر يكنواختي خالي وتهي Ùˆ بر خلايي ÙØ±Ù…ان Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ كه از عدم اطمينان به ÙØ±Ø¯Ø§ به وجود آمده است. او بر زمينهاي متروك Ùˆ بر تجارتي كه سر زا Ø±ÙØªÙ‡ است وبر بيابانهاي برهوت ØÙƒÙˆÙ…ت ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. مستبد همين بيابانهاي برهوت را مرزهاي خود با كشورهاي همسايه قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› Ùˆ بدين منظور زمينها ØØªÙŠ Ø²Ù…ÙŠÙ† قلمرو ÙØ±Ù…انروايي خويش را Ù…ÙŠâ€Ø³ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯ تا در برابر بيماريهاي مسري Ùˆ ØÙ…لات اقوام بيگانه در امان بماند. زيرا تنها راه نجات خود را همين Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ Ù†Ù‡Ù…ØŒÙØµÙ„هاي چهارم Ùˆ ششم)
اما زمان از نظر مستبد،نقطۀ مقابل مدت است؛ يعني Ùقط Ù„ØØ¸Ù‡ است. استبداد نه تنها ÙØ§Ù‚د نهادهاومراتب اجتماعي Ùˆ خاندانهايي است كه در زمان تداوم دارند، بلكه خود اعمال رژيم نيز در يك Ù„ØØ¸Ù‡ بروز ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. مستبد در جهان خيالي خود به سر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯. او Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ بينديشد ودلايل مواÙÙ‚ Ùˆ مخال٠را بسنجد،بدون آنكه«ميانجيگراني»وجود داشته باشندو Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ درتصميمâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø®ÙˆØ¯Â«Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØªÙ‡Ø§ÙŠÙŠÂ» داشته باشد،Ùقط در يك Ù„ØØ¸Ù‡ تصميم†ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯( Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ سوم، ÙØµÙ„ دهم) زيرا انديشيدن وقت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ مستلزم داشتن تصوري از آينده است. اما مستبد هيچ Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Û€ آينده بيش از آن تاجري ندارد كه سود Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ تا امروز خود را به ÙØ±Ø¯Ø§ برساند. همۀ تاملات مستبد به تصميمâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø®ØªÙ… Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ وخيل عظيم كارگزاران موقت او همين تصميمâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¬ÙŠØ¯Ù‡ را تا اقصي نقاط كشور منتقل ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. در واقع آنان Ú†Ù‡ تصميمي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ بگيرند؟ آنان مانند قضاتي هستندكه ÙØ§Ù‚د آيين Ø¯Ø§Ø¯Ø±Ø³ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯. آنان دلايل مستبد را براي اتخاذ چنان تصميمي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯.
از اين گذشته مگر مستبد خود براي اخذ چنان تصميمي دليلي داشته است؟ كاگزاران بايد تصميم بگيرند! از اين رو آنان نيز «از شيوۀ تصميمâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ù†Ø§Ú¯Ù‡Ø§Ù†ÙŠÂ» پيروي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ همينطور كه آنها به طور«ناگهاني» مغضوب Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ يا به قتل Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒ كتاب پنجم، ÙØµÙ„ شانزدهم).
كارگزاراني گويي از هر Ù„ØØ§Ø¸ در وضع ÙØ±Ù…انرواي خود هستند، ÙØ±Ù…انروايي كه از آيندۀ خويش Ùقط از طريق مرگ با خبر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯: تازه اگر هم اکنون در ØØ§Ù„ Ø§ØØªØ¶Ø§Ø± نباشد. با اين همه،اين منطق بيدرنگي Ù…ØØ¶ØŒØÙ‚يقت Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯.]...[ ØÙŠØ§Øª رژيم استبدادي،ØÙŠØ§Øª شهوت يا خشم آني است.
شايد اين موضوع به ØØ¯ كاÙÙŠ درك نشده باشد كه در نظريۀ منتسكيو عواط٠مشهوري كه اصل ØÙƒÙˆÙ…تهاي مختل٠را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ همه از يك سنخ نيستند. مثلاً Ø´Ø±ÙØŒ عاطÙÛ€ Ø³Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª(يا بهتر است Ú¯ÙØªÙ‡ شود) عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Â«Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠÂ» نيست. گرچه شر٠مانند عواط٠ديگر دمدمي است؛ اما دمدمي بودن آن با قاعده است؛ يعني قوانين Ùˆ ضوابط خود را دارد. براي منتسكيو چندان دشوار نبوده است كه دريابد در اروپا ذات سلطنت، Ù†Ø§ÙØ±Ù…اني است. اما اين Ù†Ø§ÙØ±Ù…اني طبق قاعده است. بدين ترتيب Ø´Ø±Ù ØØªÙŠ Ø¨Ù‡ شكل سرپيچي Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ù…اني طبق قاعده است. بدين ترتيب Ø´Ø±Ù ØØªÙŠ Ø¨Ù‡ شكل سرپيچي Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ù…اني،عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ù…ØªÙƒÙŠ بر تامل است. هر قدر هم Ø´Ø±ÙØŒ Â«Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠÂ» وبيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ باشد، با اين همه، عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه جامعه آن را تا ØØ¯ عالي آموزش داده است. Ø´Ø±ÙØŒ عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ Ø§Ø¬ØªÙ…Ø§Ø¹ÙŠâ€Ø§Ø³Øª.
همين مطلب در مورد عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ ØµØ¯Ù‚ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اصل ØÙƒÙˆÙ…ت جمهوري است. اين يك نيز عاطÙÙ‡ عجيبي است Ùˆ شخص در مورد آن Ø§ØØ³Ø§Ø³ بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ ندارد؛ بلكه اين عاطÙÙ‡ آرزوهاي او را قرباني ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا خير عمومي را به منزله غايت زندگي او به وي ببخشد. ÙØ¶ÙŠÙ„ت را عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ خير عامه تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.]...[ ÙØ¶ÙŠÙ„ت نيز،مانند Ø´Ø±ÙØŒ ضوابط Ùˆ قوانين خود را دارد. يا دقيقتر، قانون خود را دارد؛ يعني قانون عشق به سرزمين پدري. اين عاطÙÙ‡ كه خصلت امري كلي را ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است،نيازمند آموزش كلي است. مكتبي كه شخص Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ اين آموزش را در آن ببيند همه عمر او را در بر ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. به اين پرسش كهن سقراط كه آيا ÙØ¶ÙŠÙ„ت را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† آموخت؟ منتسكيو چنين پاسخ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه ÙØ¶ÙŠÙ„ت را بايد آموخت Ùˆ سرنوشت ÙØ¶ÙŠÙ„ت دقيقاً به همين امر وابسته است. اما عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ استبداد را پابرجا نگاه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒÚ†Ù†ÙŠÙ† نيست. ترس آموختني نيست. بنابراين در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي آموزش Ùˆ پرورش«تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨ÙŠâ€Ù…ورد» است(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ Ú†Ù‡Ø§Ø±Ù…ØŒÙØµÙ„ سوم). ترس نه عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ù…Ø±ÙƒØ¨ است نه عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡. ترس نه Ø¶Ø§Ø¨Ø·Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø´Ù†Ø§Ø³Ø¯ ونه قانوني. ترس عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه نه Ù¾ÙŠØ´ÙŠÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯ نه لقبي. ترس عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه بدو تولد خود همواره Ø¨ÙŠâ€ØªØºÙŠÙŠØ± ميâ€Ù…اند. ترس عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ Ùقط همواره خود را تكرار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در ميان عواطÙ«سياسي»، ترس يگانه عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه سياسي نيست بلكه Â«Ø±ÙˆØ§Ù†â€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠÂ» است، به اين دليل كه عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª بيâ€ÙˆØ§Ø³Ø·Ù‡ Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡â€Ø§ÙŠ. با اين وص٠ترس عاطÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه اصل ØÙŠØ§Øª رژيم عجيب Ùˆ غريب استبداد را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
اگر مستبد امور ØÙƒÙˆÙ…ت را بر اثر تنبلي Ùˆ Ø¨ÙŠâ€ØÙˆØµÙ„Ú¯ÙŠ به شخص ديگري واگذار كند به اين علت است كه او Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ آدمي باشد كه در انظار عمومي ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ به صورت ÙØ±Ø¯ÙŠ ØºÙŠØ± متشخص درآيد كه لازمۀ يك دولتمرد است. نيروي هوس يا Ø¨ÙŠâ€ØÙˆØµÙ„Ú¯ÙŠ مستبد به يال Ùˆ يراق ابهت ملبس Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. مستبد خود را از شر اينكه آدمي در انظار عمومي باشد خلاص ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ اختيارات خويش را به شخص ديگري تÙويض ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا خود را به لذات Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø¨Ø³Ù¾Ø§Ø±Ø¯. مستبد چيزي جز هواهاي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø®ÙˆÙŠØ´ نيست، بنابراين به سوي ØØ±Ù…سرا Ù…ÙŠâ€Ø´ØªØ§Ø¨Ø¯. پس چندان Ø´Ú¯ÙØªâ€Ø¢ÙˆØ± نيست اگر ببينيم همين الگو در همه مرداني كه جزء امپراتوري هستند به طور Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ ØªÙƒØ±Ø§Ø± Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. ØÙ‚يرترين تبعه نيز لااقل بر زنان خود مستبد است Ùˆ در عين ØØ§Ù„ زنداني آنهاست،چون او زنداني شهوات خويش است. هنگامي كه او خانۀ خود را ترك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اين هواهاي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ø§ÙˆØ³Øª كه او را Ø¨Ø±Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ù†Ø¯. اين امر نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه در ØÙƒÙˆÙ…ت استبدادي يگانه Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ باقي ميâ€Ù…اند خواستۀ«ØÙˆØ§ÙŠØ¬ زندگي» است. منتسكيو ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه استبداد، ÙØ±Ù…انروايي Â«Ù†ÙØ¹ خصوصي» است(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ†ØŒÙƒØªØ§Ø¨ نهم ÙØµÙ„ ششم). هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ù†ÙŠØ² مدت يا تداوم ندارد تا بتواند براي خود Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø³Ø§Ø²Ø¯.]...[ منشا استبداد همان قدر كه ترس است هواي Ù†ÙØ³Ø§Ù†ÙŠ Ù†ÙŠØ² هست.»5
نظريۀ منتسكيو دربارۀ«استبداد شرقي»(اگر نظر چند منتقد را ناديده بگيريم) پذيرش عام ÙŠØ§ÙØª Ùˆ هم براي ÙلسÙÙ‡ Ùˆ هم براي اقتصاد سياسي ميراث گرانبهايي شد. در همين راستا گام بعدي را آدام سميت(Ùيلسو٠و اقتصاد دان اسكاتلندي؛1723-1790)برداشت. او براي نخستين بار اروپا Ùˆ آسيا را از Ù„ØØ§Ø¸ رشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù ØªÙˆÙ„ÙŠØ¯ اقتصادي در مقابل يكديگر نهاد. آدام اسميت در كتاب مشهور خود ثروت ملل ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«همان گونه كه اقتصاد سياسي ملتهاي اروپاي مدرن بيشتر به ØØ§Ù„ توليدات صنعتي Ùˆ تجارت خارجي Ùˆ توسعۀ صنايع در شهرها مساعد بوده است تا به ØØ§Ù„ كشاورزي Ùˆ صنايع دستي روستايي؛همين طور نيز ساير ملتها از برنامه Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù¾ÙŠØ±ÙˆÙŠ ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. اقتصاد آنها بيشتر به ØØ§Ù„ كشاورزي مساعد بوده است تا صنعت Ùˆ بازرگاني خارجي.سياست چين كار كشاورزي را بر ساير مشاغل ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. Ú¯ÙØªÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه در چين، برعكس اروپا، وضع كشاورزان خيلي بهتر از صنعتگران است.»6
Ù‡Ú¯Ù„(Ùيلسو٠آلماني؛1770-1831) نيز در زمينۀ «استبداد شرقي» سخنان بديعي Ú¯ÙØªÙ‡ است. او آثار منتسكيو Ùˆ آدام سميت را به دقت مطالعه كرده Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… منتسكيو درباره«استبداد آسيايي» را در قالب Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ويژه خود ريخته بود.
Ù‡Ú¯Ù„ در درسهاي خود دربارۀ ÙلسÙÛ€ تاريخ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«چين، ايران،تركيه Ùˆ به طور كلي آسيا، سرزمين استبداد است. آسيا صØÙ†Û€ خصلت بد رژيمهاي ستمگر است.»7
منتسکیو در Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ† (کتاب چهاردهم ØŒ ÙØµÙ„ چهارم ) Ù…ÛŒ گوید :
«اندامهاي ØØ³ÙŠ Ø§Ù‚ÙˆØ§Ù… خاور زمين نسبت به Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª تاثرات ØØ³ÙŠ Ø¨Ø³ÙŠØ§Ø± ØØ³Ø§Ø³â€Ø§Ù†Ø¯. اگر به اين ØØ³Ø§Ø³ÙŠØª ØØ³ÙŠ Ù†ÙˆØ¹ÙŠ تنبلي ذهني را نيز Ø¨ÙŠÙØ²Ø§ÙŠÙŠÙ… كه به طور طبيعي با جسم مرتبط است، آنگاه درك اين موضوع آسان Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه چرا اين اقوام از تلاش Ùˆ كنكاش ذهني Ù†Ø§ØªÙˆØ§Ù†â€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين هنگامی كه Ø±ÙˆØ Ø´Ø±Ù‚ÙŠ عقيده يا رسمي را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØª ديگر Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن را رها كند. به همين سبب در كشورهاي آسيايي قوانين، آداب Ùˆ رسوم، ØØªÙŠ Ø¢Ù† دسته كه كاملاً Ø¨ÙŠâ€Ø§Ù‡Ù…ÙŠØªâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ مانند طرز لباس پوشيدن، همانطور كه هزار سال پيش Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ هنوز هم هستند.»
Ù‡Ú¯Ù„ اين نظر منتسكيو را ميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ جوامع آسيايي را ايستا ميâ€Ù†Ø§Ù…د. وي ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«چين Ùˆ هند وضعي ايستا دارند ÙˆØØªÙŠ ØªØ§ زمان ما زندگيشان به Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø·Ø¨ÙŠØ¹ÙŠ Ùˆ گياهي ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø¯.»8
Ùˆ نيز ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« از نظر يك هندي عامي همه انقلابهاي سياسي اموري Ø¨ÙŠâ€Ø§Ù‡Ù…ÙŠØªâ€Ø§Ù†Ø¯. زيرا سرنوشت او تغيير ناكردني است.»9
Ù‡Ú¯Ù„ نوع ØÙƒÙˆÙ…ت كشورهاي آسيايي را چنين توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«ØÙƒÙˆÙ…ت كشورهاي آسيايي را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† تئوكراسي توصي٠كرد. خدا، ÙØ±Ù…انرواي زميني است Ùˆ ÙØ±Ù…انرواي زميني،خداست. ÙØ±Ù…انروا همزمان هر دو اينهاست. خدا]كه به شكل ÙØ±Ù…انروا[ تجسد ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است بر دولت ØØ§ÙƒÙ… است.
اما اين اصل، سه شكل متمايز ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است كه به بررسي آنها ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠÙ…. امپراتوري چين Ùˆ مغولستان قلمرو استبداد تئوكراتيك است. دولت اساساً پدرشاهي است. ÙØ±Ù…انروا پدري است كه بر امور وجداني اتباع كشور نيز نظارت دارد.]...[ ØØªÙŠ Ø§Ù…ÙˆØ± مذهبي Ùˆ خانوادگي را قوانين دولت تنظيم ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ ÙØ±Ø¯ هيچگونه هويت اخلاقي]مستقل ازØÙƒÙˆÙ…ت تئوكراتيك[ ندارد.
]...[ در هند كاستâ€Ù‡Ø§ هستند كه ØÙ‚وق Ùˆ وظاي٠هر كس را معين ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.]...[ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† اين نظام را اريستوكراسي تئوكراتيك توصي٠كرد.]...[ در ايران شكل ØÙƒÙˆÙ…ت را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† پادشاهي تئوكراتيك ناميد.»10
ماركس Ùˆ انگلس با آثار متÙكران ياد شده آشنايي داشتند ودر آثار خود نه تنها نظريات آنان را مورد تاييد قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ بلكه در بيان مجدد آنها Ù„ØÙ† Ú¯Ø²Ù†Ø¯Ù‡â€ØªØ±ÙŠ Ø¨Ø± ميâ€Ú¯Ø²ÙŠÙ†Ù†Ø¯. ماركس در مقالۀ خود با عنوان«پيامدهاي آتي ØØ§ÙƒÙ…يت انگلستان در هند» كه در روزنامۀ نيويورك ديلي تريبيون(شمارۀ 3840،مورخ 8 اوت1853) به چاپ رسيده است ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«من در اين مقاله مشاهدات خود را دربارۀ هند Ø¬Ù…Ø¹â€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ Ù…ÙŠâ€ÙƒÙ†Ù….]..[ هند كشوري است كه نه Ùقط ميان مسلمانان Ùˆ هندوهابلكه ميان اين قبيله Ùˆ آن قبيله،ميان اين كاست Ùˆ آن كاست تقسيم شده است. چارچوب جامعۀ هند بر اساس نوعي توازن است؛ Ùˆ اين توازن بر اثر انزجار اعضاي آن از يكديگر Ùˆ بر اساس قانون جامعۀ هند كه يگانگي اعضاي آن را با همديگر منع ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ به وجود آمده است. آيا سرنوشت چنين كشور Ùˆ چنين Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§ÙŠÙ† نيست كه مسخر ديگران شود؟]...[ بنابراين هند Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از اين سرنوشت كه منقاد ديگران شود بگريزد. تمامي تاريخ گذشته آن،البته اگر تاريخي داشته باشد، تاريخ تسخير پياپي آن است. جامعۀ هند به هيچ وجه تاريخ ندارد،يا لااقل تاريخ شناخته Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯. آنچه را تاريخ هند ميâ€Ù†Ø§Ù…ند Ùقط تاريخ مهاجماني است كه از پي يكديگر هند را تسخير ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ وامپراتوري خود را بر پايۀ اين جامعۀ غير قابل Ø¯ÙØ§Ø¹ Ùˆ تغيير ناپذير بنا Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين پرسش اين نيست كه آيا انگلستان ØÙ‚ داشته است كه هند را تسخير كند، بلكه سوال بايد اين باشد كه آيا ما ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡ÙŠÙ… هند را تركâ€Ù‡Ø§ØŒ ايرانيها Ùˆ روسâ€Ù‡Ø§ تسخير ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ يا انگليسيâ€Ù‡Ø§ØŸ
انگلستان در هند ماموريت دو Ú¯Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯. يكي ويران كردن Ùˆ ديگري ساختن. بدين معني كه در وهلۀ نخست بايد جامعۀ كهن آسيايي را نابود كند سپس شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø§Ø¯ÙŠ ايجاد Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡â€Ø§ÙŠ ØºØ±Ø¨ÙŠ را در آسيا بريزد.
عربâ€Ù‡Ø§ØŒØªØ±Ùƒâ€Ù‡Ø§ØŒØªØ§ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ مغولâ€Ù‡Ø§ كه از پي يكديگر هند را تسخير كردند پس از مدت كوتاهي خود هندي شدند. طبق قانون جاودان تاريخ، بربرهاي ÙØ§ØªØ خود مغلوب تمدن برتر زيردستان خود شدند. اما انگليسيâ€Ù‡Ø§ نخستين ÙØ§ØªØØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ÙƒÙ‡ تمدنشان از تمدن هنديان برتر بود. بنابراين ØªØØª تاثير تمدن هند قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯. انگليسيâ€Ù‡Ø§ با در هم شكستن جماعتهاي بومي Ùˆ انهدام صنایع دستي آنان Ùˆ با خاك يكسان كردن آنچه در جامعۀ هند عظمت داشت Ùˆ والا بود،تمدن هند را نابود كردند. ØµÙØØ§Øª تاريخ ØØ§ÙƒÙ…يت انگليسيâ€Ù‡Ø§ در هند به دشواري چيزي ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ø§ÙŠÙ† انهدام را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. در ميان تل ويرانهâ€Ù‡Ø§ به سختي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† كار ساختن راتشخيص داد. اما با اين همه، كار ساختن هند آغاز شده است.
ÙˆØØ¯Øª سياسي هند استØÙƒØ§Ù… بيشتري ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است واين ÙˆØØ¯Øª كه نخستين شرط بازسازي هند است ØØªÙŠ Ø§Ø² ÙˆØØ¯ØªÙŠ ÙƒÙ‡ هند ØªØØª ÙØ±Ù…انروايي مغولان كبير به دست آورده بود انسجام بيشتري دارد. اين ÙˆØØ¯Øª سياسي را شمشير انگليسيâ€Ù‡Ø§ بر هنديان تØÙ…يل كرده Ùˆ اكنون تلگرا٠نيز بدان استØÙƒØ§Ù… Ùˆ تداوم بيشتري بخشيده است. ارتش بومي را گروهبانهاي انگليسي سازمان Ùˆ تعلیم Ø¯Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه بي†آن†رهايي هند ممكن نخواهد بود Ùˆ ديگر اينكه از اين پس به سبب وجود همين ارتش،هند به آساني طمعۀ مهاجمان بيگانه نخواهد شد. براي نخستين بار انگليسيâ€Ù‡Ø§ مطبوعات آزاد را به Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¢Ø³ÙŠØ§ÙŠÙŠ وارد كردند Ùˆ سرپرستي آن را ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† مشترك هندوها Ùˆ اروپاييان Ø¹Ù‡Ø¯Ù‡â€Ø¯Ø§Ø± شدند Ùˆ همين مطبوعات آزاد عاملي نو Ùˆ قدرتمند براي ساختن جامعۀ مدرن هند اند.در هندوستان براي نخستين بار انگليسيâ€Ù‡Ø§ مالكيت خصوصي زمين را برقرار كردند، يعني زمينداري Ùˆ رعيت واري را. گرچه اين دو Ù†ÙØ±Øª آورند اما در بردارندۀ دو نوع متمايز از مالكيت خصوصي Ø²Ù…ÙŠÙ†â€Ø§Ù†Ø¯Ø› Ùˆ در جامعۀ آسيايي داشتن زمين آرزوي بزرگي بوده است. از ميان بوميان هند كه با بيâ€Ù…يلي Ùˆ اكراه زير نظر انگليسيâ€Ù‡Ø§ درس Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ طبقۀ جديدي به وجود آمده است كه با Ùنون مدرن ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ باعلم اروپايي آشنا شده است. نيروي بخار، باعث ارتباط سريع Ùˆ منظم هند با اروپا شده Ùˆ بندرهاي مهم آن را به بنادر جنوب شرقي اقيانوس مرتبط ساخته است Ùˆ هند را از انزوايي كه عامل اصلي ركود ÙˆØªØØ¬Ø± آن بود بيرون آورده است. آن روز چندان دور نيست كه با Ø§ØªØØ§Ø¯ Ø±Ø§Ù‡â€Ø¢Ù‡Ù† Ùˆ كشتي بخار ÙØ§ØµÙ„Û€ ميان انگلستان Ùˆ هند به هشت روز تقليل يابد؛ Ùˆ بدين ترتيب اين كشور Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ جهان غرب منضم شود.]...[
صنعت مدرن كه از سيستم Ø±Ø§Ù‡â€Ø¢Ù‡Ù† ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ تقسيم كار موروثي را از ميان خواهد برد. كاستâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù‡Ù†Ø¯ÙŠ بر همين تقسيم كار Ù…ØªÙƒÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ مانع اصلي در راه Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ توانمندي هند هستند.
]...{ عصر تاريخي بورژوايي بايد شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù† نو را Ø¨ÙŠØ§ÙØ²ÙŠÙ†Ø¯. بدين معني كه از يك سو ارتباط جهاني را خلق كند كه اساس وابستگي متقابل نوع بشر است؛ ونيز وسايل ايجاد اين ارتباط را به وجود آورد. Ùˆ از سوي ديگر بايد باعث توسعۀ نيروهاي مولد شود ونيز تولید مادي را به سلطۀ علمي بر عوامل طبيعي تبديل كند.»11
ماركس در مقالۀ ديگری با عنوان« ØØ§ÙƒÙ…يت انگلستان در هند» كه آن نيز در روزنامۀ نيويورك ديلي تريبيون(شمارۀ 3804ØŒ مورخ 25 ژوئن 1853) به چاپ رسيده است،ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در ØÙƒÙˆÙ…تهاي آسيايي از زمانهاي قديم سه ديوان وجود داشته است: ديوان Ø§Ø³ØªÙŠÙØ§Ø¡]= وزارت ماليه[ براي چپاول اتباع،ديوان َعَرض]= وزارت جنگ[ براي غارت بيگانگان Ùˆ سرانجام ديوان Ùوايد عامه.»
ماركس سپس به توصي٠روستاهاي خود بسندۀ هندي ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بيشتر اين شكلهاي قالبي Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ø± ارگانيسم اجتماعي تجزيه شده Ùˆ در ØØ§Ù„ Ù…ØÙˆ شدن هستند، اما نه بر اثر مداخلۀ مامور ماليات انگليسي يا سرباز انگليسي، بلكه بر اثر نيروي بخار Ùˆ تجارت آزاد انگليسي. در هند جماعتهاي خانوادگي بر پايۀ صنایع دستي تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø´Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ اين صنايع كه عبارت از تركيب خاص دوك Ùˆ چرخ نخريسي Ùˆ ماشين دستبا٠وكشت Ùˆ زرع دستي بودند] از Ù„ØØ§Ø¸ اقتصادي[ به اين جماعتها، نيروي خود Ø¨Ø³Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´ÙŠØ¯Ù†Ø¯. مداخلۀ انگلستان باعث شده كه نخريس در بنگال Ùˆ باÙنده در لانكا شاير قرار گيرند؛ Ùˆ هم نخ ريس Ùˆ هم باÙندۀ هندي در روستاي خود بسنده از ميان بروند Ùˆ به دنبال آن، اين جماعتهاي كوچك نيمه بربر- نيمه متمدن متلاشي شوند Ùˆ با انهدام اساس اقتصادي آنها، عظيمترين Ùˆ اگر بخواهيم ØÙ‚يقت را بگوييم يگانه انقلاب اجتماعي كه آسيا به خود ديده است روي دهد.
گرچه بايد براي Ø§ØØ³Ø§Ø³ انساني ما ناخوشايند باشد كه ببينيم اين هزاران سازمان پدرشاهي سختكوش Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø¯Ùاع اجتماعي از هم ميâ€Ù¾Ø§Ø´Ù†Ø¯ Ùˆ به تك تك اجزايشان تجزيه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ بر سر هر يك از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اين جماعتها كوهي از غم Ùˆ اندوه ÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø±ÙŠØ²Ø¯ وهر يك از آنان هم تمدن سنتي خود را از دست Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ هم وسيلۀ موروثي امرار معاش خويش را؛ اما نبايد ÙØ±Ø§Ù…وش كنيم كه گرچه اين جماعتهاي روستايي، Ø¨ÙŠâ€Ø¯Ùاع به نظر Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯ØŒÙˆÙ„ÛŒ هميشه شالودۀ Ù…ØÙƒÙ…ÙŠ براي استبداد شرقي Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ ذهن بشر را در دايرۀ بسيار تنگي زنداني ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ آن را در برابر Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª ابزاري Ù…Ù†ÙØ¹Ù„ ساخته Ùˆ بردۀ رسوم سنتي نموده Ùˆ از انرژيهاي عظيم Ùˆ تاريخي Ù…ØØ±ÙˆÙ… ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. بنابراین نبايد بربريت خود پرستي را ناديده بگيريم كه در قطعه زمين كوچكي متمركز شده است. اين بربريت به آرامي شاهد زوال امپراتوريها Ùˆ ارتكاب قساوتهاي وص٠ناشدني Ùˆ قتل عام سكنۀ شهرهاي بزرگ بوده است Ùˆ همۀ اين وقايع را،كه بر سرش ÙØ±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§Ø±ÙŠØ¯Ù‡ØŒ ØÙˆØ§Ø¯Ø«ÙŠ Ø·Ø¨ÙŠØ¹ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡ است. اين بربريت خودپرست خود طعمۀ بيچارۀ مهاجمي بوده كه ØØªÙŠ Ø§Ø² سر لط٠نيز به او اعتنايي نميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù‡ است. نبايد ÙØ±Ø§Ù…وش كنيم كه ØÙŠØ§Øª اين جماعتهاي كوچك عبارت از زندگي Ù…ØÙ‚ر، راكد Ùˆ گياهوار بوده است. ولي همين ØÙŠØ§Øª Ù…Ù†ÙØ¹Ù„انه در جاي ديگري ÙØ¹Ø§Ù„ Ùˆ پر جنب Ùˆ جوش Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ يعني در نيروهاي ويرانگر، معارض، ÙˆØØ´ÙŠØŒ بيâ€Ù‡Ø¯Ù Ùˆ لگام گسيخته. در هندوستان همين شيوۀ زندگي Ù…Ù†ÙØ¹Ù„انه، آدمكشي را از مناسك ديني Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. نبايد ÙØ±Ø§Ù…وش كنيم كه اين جماعتهاي كوچك با تمايزاتي از نوع كاست Ùˆ Ø¨Ø±Ø¯Ù‡â€Ø¯Ø§Ø± ÙŠ آلوده Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯Ø› Ùˆ به جاي اينكه انسان را سرور Ù…ØÙŠØ· كنند او را منقاد آن ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. اين جماعتها، وضع اجتماعي را كه بايد متØÙˆÙ„ باشد به سرنوشتي طبيعي تبديل ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه هرگز تغيير نميâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±Ø¯Ø› Ùˆ بدين ترتيب پرستش قساوت گونه طبيعت را پيش Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ واين پرستش به Ø¯Ø±Ø¬Ù‡â€Ø§ÙŠ ØªÙ†Ø²Ù„ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است كه انسان يعني سرور كائنات در برابر ميمون Ùˆ گاو زانو Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ آنها را ميâ€Ù¾Ø±Ø³ØªØ¯.
درست است كه انگلستان در ايجاد انقلاب اجتماعي در هندوستان ØµØ±ÙØ§Ù‹ به خاطر Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ù¾Ø³ØªØŒØªØØ±ÙŠÙƒ شده، Ùˆ در عملي كردن مقاصد خود نيز ØÙ…اقت نشان داده است، اما مسئله اين نيست؛ بلكه مسئله اين است كه آيا نوع بشر Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به هد٠خود برسد Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ انقلابي اساسي در وضع اجتماعي آسيا رخ دهد؟ اگر پاسخ منÙÙŠ است، پس جنايات انگلستان هر Ú†Ù‡ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بوده باشد،انگلستان ابزار ناآگاه تاريخ براي تØÙ‚Ù‚ انقلاب اجتماعي در آسيا بوده است.
هر قدر منظرۀ ÙØ±ÙˆØ±ÙŠØ²ÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù† كهن براي Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª ماناخوشايند باشد باز هم از ديدگاه تاريخ اين ØÙ‚ را داريم كه به همراه گوته بانگ برآوريم:
آيا بايد اين عذاب
كه خشنودي بيشتري براي ما Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯
مايۀ Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÙŠ Ù…Ø§ شود؟
مگر در ØÙƒÙˆÙ…ت تيمور
تعداد Ø¨ÙŠâ€Ø´Ù…اري از انسانها قتل عام نشدند؟»12
ماركس Ùˆ انگلس روسيه را نيز كشوري نيمه آسيايي Ùˆ رژيم آن را از نوع استبداد شرقي Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯. ماركس شخصاً نسبت به كشورهاي شرقي نظر خوبي نداشت. پري اندرسن در اثر خويش: دودمانهاي دولت مطلقه 13 نظريات ماركس را دربارۀ چين چنين خلاصه مي كند:«هم ماركس Ùˆ هم انگلس به كرات آن خصوصيات عمومي را كه دربارۀ خاور زمين بر شمرده بودند به چين نيز تعميم Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯.» در واقع اشارات آنان Ùني Ùˆ تخصصي نيست. ماركس درباره چين ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« نقطه مقابل اروپاست.» چين«بربروار Ùˆ Ù…Ø¹ØªÙƒÙØ§Ù†Ù‡ØŒ جداي از جهان متمدن به سر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Â».«اين نيمه تمدن پوسيده» Ùˆ «كهنترين امپراتوري جهان» در سكنۀ خود«ØÙ…اقت موروثي »را تلقين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ و«بر خلا٠عقربه هاي زمان به زندگي گياهي خود ادامه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Â». چين«نمايندۀ جهان منسوخ شده است»؛ اماتلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه «خود را با اين توهم ÙØ±ÙŠØ¨ دهد كه كمال آسماني است». ماركس در مقالۀ مهمي كه در سال1862 نوشته است ÙØ±Ù…ول استاندارد خود از استبداد شرقي Ùˆ شيوۀ توليد آسيايي را يك بار ديگر در مورد امپراتوري چين به كار Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯. وي درباره قيام تاي پينگ چنين اظهار نظر مي كند كه چين«اين ÙØ³ÙŠÙ„ زنده» بر اثر انقلاب متشنج شده است. سپس Ù…ÙŠâ€Ø§Ùزايد: «هيچ چيز Ùوق Ø§Ù„Ø¹Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯Ø± اين قيام نيست. چون شالوده هاي اجتماعي امپراتوريهاي خاور زمين همواره بي ØªØØ±Ùƒ Ùˆ ايستايند،(اين امر موجب مي â€Ø´ÙˆØ¯ به جاي آنكه نيروي اتباع آنها در راه سازندگي جامعه به كار Ø§ÙØªØ¯) در اتباع Ùˆ قبايل آنها ناآرامي بيâ€ÙˆÙ‚ÙÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ وجود آید كه آنان را برمی â€Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ø¯ كه كنترل رو ساخت سياسي را به دست گيرند». پيامدهاي عقلاني چنين برداشتي در داوري ماركس دربارۀ قيام تاي پينگ به طور تكان دهنده اي آشكار Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.(به نظر پري اندرسن) قيام تاي پينگ عظيمترين Ùˆ يگانه شورش توده هاي استثمار شده Ùˆ سركوب شده اي بود كه طي قرن نوزدهم به وقوع پيوست. اما داوري ماركس در مورد انقلابيون تاي پينگ به طور غريبي تند Ùˆ خصمانه است. او آنان را چنين توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:«اين انقلابيان در نظر توده هاي مردم Ù†ÙØ±Øª انگيزترند تا ÙØ±Ù…انروايان قديم. به نظر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه سرنوشت آنان چيزي جز اين نبوده كه با ويرانگري عظيمي كه شكل Ù†ÙØ±Øª آوري ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است به مقابله باركود Ùˆ ØªØØ¬Ø± Ù…ØØ§Ùظه كاران برخاسته باشند. اما ويرانگري آنان بدون ذره اي از سازندگي Ùˆ نوآوري است». اين انقلابيان كه از ميان«اراذل Ùˆ اوباش Ùˆ عناصر ÙØ±ÙˆÙ…ايه Ùˆ ولگرد»دستچين Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ اختيار تام Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه هر اهانت قابل تصوري را نسبت به زنان Ùˆ دختران روا دارند».انقلابيان تاي پينگ«پس از ده سال شبه ÙØ¹Ø§Ù„يت پر سر Ùˆ صدا همه چيز را ويران كردند Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ چيزي به وجود آورند.»14
Ú¯ÙØªÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª كه نظريات ماركس Ùˆ انگلس دربارۀ كشورهاي آسيايي Ùˆ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ‚ايي Ùˆ نقش استعمار غرب در آنها در تقابل شديد بانظريات لنين، استالين،مائو، سميرامين Ùˆ آندره گوندر ÙØ±Ø§Ù†Ùƒ است. بيل وارن اقتصاددان ماركسيست انگليسي در كتاب خود امپرياليسم پيشگام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ15 نظريات كلاسيك ماركس Ùˆ انگلس دربارۀ امپرياليسم را اØÙŠØ§ كرده Ùˆ كتاب لنين به نام امپرياليسم آخرین مرØÙ„Ù‡ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø±Ø§ به باد انتقاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
اما نظر ماركس درباره نقش استعمار براي تØÙˆÙ„ Ùˆ مدرنيزه كردن جوامع آسيايي بيش از ØØ¯ ماترياليستي Ùˆ پوزيتيويستي است، Ùˆ همين ماترياليسم خام لاجرم به Ø§ÙŠØ¯Ù‡â€Ø¢Ù„يسم سطØÙŠ Ø®ÙˆØ´Ø¨ÙŠÙ†Ø§Ù†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د. البته مستعمرات انگلستان(مانند ايالات Ù…ØªØØ¯Û€ آمريكا،كانادا،استراليا Ùˆ نيوزیلند) جزء كشورهاي Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÛ€ Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø§Ù†Ø¯. پيروان ماركس علت اين وضع را چنين توجيه ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ كه مهاجرت وسيعي از كشور های استعمارگر به مستعمرات ياد شده صورت Ú¯Ø±ÙØªØ› ولي چنين مهاجرت وسيعي به علت تراكم جمعيت كشورهاي آسيايي امكان پذير نبود.
نكته مهمي كه باقي ميâ€Ù…اند اين است كه مستبد شرقي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ هر زمان ميل نمايد اموال اشخاص را مصادره كند Ùˆ كم Ùˆ بيش بر تجارت خارجي Ùˆ توليد Ùˆ توزيع Ù…ØØµÙˆÙ„ات نظارت داشته باشد. سوسياليسمي كه ماركس تبليغ ميâ€ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ وظايÙÙŠ كه براي ديكتاتوري پرولتاريا بر Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…رد با خصلتهاي جامعۀ شرقي Ùˆ استبداد شرقي هماننديهايي داشت. ماركس خود به اين هماننديها پي برد Ùˆ در اواخر عمر خويش در مورد «استبداد شرقي» و«شيوۀ توليد آسيايي» سكوت اختيار كرد. اما Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† او، Ùˆ در راس آنها ميخائيل باكونين(انقلابي روس؛ 1814-1876) نیز به شباهت موجود ميان برنامۀ سوسياليستي ماركس Ùˆ استبداد شرقي Ù¾ÛŒ بردند، Ùˆ به همين دليل باكونين ماركس را متهم كرد كه Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ با سوسياليسم دولتي خود نه وسايل رهايي بشر بلكه اسباب بردگي او را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد16. تجربۀ تلخ كشورهاي سوسياليستي مؤيد درستي اين Ù¾ÙŠØ´â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯.
پانوشت ها :
1-Karl Wittfogel,Oriental Despotism ,Yale U. P. 1957,P.1
2-The Politics of Aristotle (traslated by Ernest Barker),Oxford U. P.1948,(III,IX,3),p.138.
3- ماكياولي، شهريار،ترجمه داريوش آشوري(ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙ…ÙŠ تغيير داده شده است)ØŒ تهران ØŒ نشر پرواز، 1366(ÙØµÙ„ چهارم)،ص40.
4- پيشين(ÙØµÙ„ نوزدهم)،ص 80- 79.
5-Louis Althusser, Montesquieu , La Politique et l'histoire, Presses Universitaire de France, 1959, pp.88-91.
(Ùˆ در ترجمۀ انگلیسی آن ØµÙØØ§Øª 81-76)
6-Adam Smith ,The Wealth of Nations ,London ,Dent Pub. 1957 ,vol. II,p.173.
7-G.W. F. Hegel, Werke,Suhrkamp,1970,Bd.12,S.202.
8-Ibid.,S.215.
9-Ibid.,S. 194.
10- Ibid.,S. 145.
11-K. Marx,"The future results of the British rule in India ",K. Marx & F. Engels ,On Colonialism.pp.81-87.
12-K. Marx," The British rule in India ",K. Marx & F. Engels ,On Colonialism,pp37-41.
13-Perry Anderson , Lineages of the Absolutist State(London , NL B , 1976),P.493
14- مآخذ اندرسن براي نقل قولهاي Ùوق:
Marx-Engels ,Werke ,Bd.15,S.514-5.
15-Bill Warren,Imperialism :Pioneer of Capitalism ,London,New Left Books.1980.
16-cf. Karl Wittfogel,Oriental Despotism ,Yale U. P. 1957,pp.372-412,especially,p.388
(Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از کتاب: یدالله موقن ،زبان ØŒÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اندیشه،(مجموعه مقالات) تهران،1378ØŒØµÙØØ§Øª200- 181)