ارتباط ماركسیسم با الهیات Ù‡Ú¯Ù„ (2) --Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با ید الله موقن
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل (2)
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با ید الله موقن
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل (2)
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با ید الله موقن
روشنÙكران ما هم كه سرچشمهÂهای تاریخی ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ هایدگر Ùˆ لوكاچ Ùˆ اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت را Ù†Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ Ùˆ قدرت Ùهم آنÂها را ندارند طوطیÂوار الهیات مسیØÛŒ را به عنوان آخرین دستاوردهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ روشنÙكری تكرار Ù…ÛŒÂكنند.
اساطیر یهودی Ù€ مسیØÛŒ Ùˆ الهیات Ù‡Ú¯Ù„ به آثار خود ماركس Ùˆ انگلس راه Ù…ÛŒÂیابند Ùˆ آنÂها را اشباع Ù…ÛŒÂكنند. مثلاً ماتریالیسم دیالكتیكی ØŒ تناقض درون ماده را یك اصل قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ماتریالیسم تاریخی نیز Ù‡Ù…Ù‡ÂØ¬Ø§ از تناقض سخن Ù…ÛŒÂگوید. ولی تناقض Ùقط میان گزارهÂهای منطقی Ùˆ اØÙƒØ§Ù… وجود دارد نه در اشیاء Ùˆ میان گروهÂهای اجتماعی، ولی چنانÂÚ†Ù‡ به یاد آوریم كه Ù‡Ú¯Ù„ جهان را با مقولات Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù€ منطقی بنا Ù…ÛŒÂنهد نه با ماده، پس او Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از تناقض سخن گوید چون منظورش تناقض منطقی است. اما بنده شخصاً‌ نمیÂÙهمم چرا ماركس Ùˆ ماركسیستÂها نیز از تناقض سخن Ù…ÛŒÂگویند در ØØ§Ù„ÛŒ كه باید از تقابل واقعی یا تضاد سخن بگویند.
نكتهÂÛŒ در خور توجه این است كه ماركسیستÂهای ایرانی چون با ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ آشنا Ù†Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ تعلیم ÙلسÙÛŒ نیز Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ÂØ§Ù†Ø¯ØŒ تناقض یعنی Contradictionرا، تضاد یعنی Contraryترجمه ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه از دیدگاه هگلیانیسم Ùˆ ماركسیسم اشتباه ÙØ§ØØ´ÛŒ است. مثلاً Ø¨ØØ« از خودبیگانگی یا Ø¨ØØ« پرستش بتÂوار كالاها در آثار ماركس را در نظر بگیرید؛ آیا این Ù…Ø¨Ø§ØØ« خود ØØ§ÙƒÛŒ از این نیست كه ماركسیسم، الهیات Ù‡Ú¯Ù„ است Ùˆ دشمن آشتیÂناپذیر علم Ùˆ ماتریالیسم؟ به نظر من ماركسیسم به تاریخ اساطیر Ùˆ ادیان تعلق دارد Ùˆ جنبش كمونیسم یك جنبش دینی است Ùˆ Ù†Ùوذ خودماركس نیز Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± Ù†Ùوذ یك پیامبر است تا یك دانشمند ÙˆÙیلسوÙ.
پرسشگر: آقای دكتر همهÂÛŒ ما Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†ÛŒÙ… Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم آلمان به دو صورت از كانت شروع شده است. خود كانت معتقد است كه انقلابی كوپرنیكی در ÙلسÙÙ‡ انجام داده است. به نظر Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯ در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ مدرن كانت سنگ بنای خوبی Ù¾ÛŒÂØ±ÛŒØ®ØªÙ‡ باشد.
موقن: آنÂÚ†Ù‡ كانت دربارهÂÛŒ شیء ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ Ù…ÛŒÂگوید این است كه Ø´ÛŒÂØ¡ ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ كه ØÙƒÛŒÙ…ان مابعدالطبیعی از آن سخن Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ Ø´ÛŒ شناختی نیست چون علم ما Ùقط به عوارض Ùˆ امور تجربی تعلق Ù…ÛŒÂگیرد نه به ذوات. من در مقالهÂÛŒ " نقدی بر ماركسیسم " Ú¯ÙØªÙ‡ ام كه منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ منطق Ùهم شهودی است كه البته Ù‡Ú¯Ù„ آن را خرد دیالكتیكی Ù…ÛŒ نامد. ولی این خرد، همان شهود اسطوره ای است. زیرا این خرد، Ùقط آن چیزی را كه خودش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ØŒ برون خویش دارد. چنین خردی با معضلاتی كه Ùهم، برای شناخت جهان Ù…ØØ³ÙˆØ³ با آنÂها روبروست ناآشناست. در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم٠شهودی، هر چیزی را از پس پرده بیرون شدن خودش Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. متعین شدن هر شیئی را به معنای متعین شدن یگانگی آغازینی Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ø¯ كه Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¯Ø§Ø±Ø§ بوده است.
در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ هر شیء با Ù…Ùهومش این همان است یعنی یكی است. دقیقاً مانند وضعی كه شیء Ùˆ Ù…Ùهومش در اسطوره دارند. در ØÙ‚یقت Ùهم شهودی، همان Ùهم اسطورهÂÂØ§ÛŒ است. Ùˆ منطق Ù‡Ú¯Ù„ چون سرشتی دینی دارد باید در آن Ø´ÛŒÂØ¡ با Ù…Ùهومش هم هویت باشد. شاید به همین سبب است كه كاسیرر در جلد دوم " ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ صورتÂهای سمبلیك: اندیشهÂÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ "ØŒ دیالكتیك آگاهی را به كار Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯Ø› چون اندیشهÂÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ همان خصوصیاتی را دارد كه منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ داراست. اما در نظریهÂÛŒ شناخت كانت در برابر Ùهم، امر Ù…ØØ³ÙˆØ³ قرا ر Ù…ÛŒÂگیرد كه Ùهم به تدریج با كمك مقولات Ùهم آن را متعین Ù…ÛŒÂØ³Ø§Ø²Ø¯Ø› اما هرگز Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ø´ÛŒÂØ¡ را در مقولات مستØÛŒÙ„ كند؛ یعنی بر خلا٠منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ كانت Ø´ÛŒÂØ¡ Ùˆ Ù…Ùهومش این همان یا هم هویت نیستند. در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ کانت برای Ùهم تجربی، میان امر واقعی Ùˆ امر ØµØ±ÙØ§Ù‹â€ŒÙ…مكن ØØ§ÛŒÙ„ وجود دارد اما در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ اندیشه Ùˆ موضوع اندیشه، شناسنده (سوژه) Ùˆ موضوع شناخت (ابژه)ØŒ چیزی ÙˆØ§ØØ¯Ù†Ø¯. بدین معنی كه ذهن، عین را در خود ØÙ„ Ù…ÛŒÂكند Ùˆ Ø´ÛŒÂØ¡ به Ù…Ùهوم تبدیل Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ یا Ù‡Ù…Ø§Ù†ÂØ·ÙˆØ± كه Ù‚Ø¨Ù„Ø§Ù‹â€ŒÚ¯ÙØªÛŒÙ… ØŒ جهان در خدا یا در ایده مستØÛŒÙ„ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯.
پرسشگر: از انقلاب كوپرنیكی كانت چیزی Ù†Ú¯ÙØªÛŒØ¯.
موقن: انقلاب كوپرنیكی كانت عبارت از این بود كه ÙˆÛŒ Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª كه ذهن از همان مراØÙ„ بسیار مقدماتی٠در شناخت دخیل است. آگاهی در ایجاد تصویری كه از Ø´ÛŒÂØ¡ یا از ابژه در ذهن نقش Ù…ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯Ø¯ از همان آغاز دخالت دارد تصویر Ø´ÛŒÂØ¡ كه در آگاهی ساخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ پیش از این ÙˆØØ¯ØªÙ تركیبی Ùˆ نیز خارج از آن، وجود ندارد؛ بلكه Ùقط بر اثر این ÙˆØØ¯ØªÙ تركیبی شكل Ù…ÛŒÂگیرد یعنی ذهن در تنظیم Ùˆ تشكیل تصویر Ø´ÛŒÂØ¡ÙÙØŒ نقش اساسی دارد مثلاً ‌آگاهی، تأثرات ØØ³ÛŒ را در ظر٠مكان Ùˆ زمان Ù…ÛŒ ریزد، یا میانشان رابطهÂÛŒ علت Ùˆ معلولی برقرار Ù…ÛŒÂكند Ùˆ كارهایی مانند اینÂها. چنانÂÚ†Ù‡ آگاهی دست به چنین كارهایی Ù†Ù…ÛŒÂØ²Ø¯ØŒ ما از شناخت پدیدارها ناتوان بودیم. بااین همه اگر تأثرات ØØ³ÛŒ Ùˆ امور تجربی نیز نبودند از دست ذهن بشر به تنهایی كاری ساخته نبود شناخت ما منوط به وجود امور تجربی Ùˆ Ù…ØØµÙˆØ± در آنÂهاست. پس چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ امور تجربی، مانند Ù‹â€ŒØ´ÛŒÂØ¡ ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ØŒ برای ما ناشناختنی است.
ÙلسÙÙ‡ انتقادی كانت دربارهÂÛŒ شرایط امكان امور واقع تØÙ‚یق Ù…ÛŒÂكند یعنی Ú†Ù‡ عللی سبب Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ كه پدیداری رخ دهد. اما ÙلسÙÙ‡ این پدیدار را ایجاد نمیÂكند. هد٠كانت در كتاب نقد خرد ناب ارائه مبانی ÙلسÙÛŒ برای Ùیزیك نیوتنی بود. كانت Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª كه Ùهم انسان، قوانین طبیعت را كش٠نمیÂكند بلكه Ùهم انسان منبع آن قوانین است. «Ùهم، قوانین (از پیشی) خود را از طبیعت نمیÂگیرد بلكه آن قوانین رابه طبیعت تجویز Ù…ÛŒÂكند.» كانت همین اصل را به ØÙˆØ²Ù‡ÂÛŒ اخلاق نیز تعمیم Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ نیز انسان قوانینی را كه ارادهÂÛŒ خدا یا هر مرجع مذهبی یا سیاسی بر ÙˆÛŒ تØÙ…یل كرده باشد، نمیÂپذیرد. به عقیدهÂÛŒ كانت ارادهÂÛŒ هر انسانی كه بخرد باشد Ø¨Ù‡ÂØ·ÙˆØ± كلی ارادهÂÛŒ قانونÂگذاری است. یك انسان بخرد از هیچ قانونی اطاعت نمیÂكند مگر آنÂكه خود او همان قانون را وضع كرده باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ به كانت Ùˆ Ùیخته این ایراد را Ù…ÛŒÂگیرد كه آن دو، Ù…Ùهومی از آزادی را اعلام كرده Ùˆ به كرسی Ù†Ø´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه Ù…Ùهومی ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ یا صوری است. به این معنی كه اندیشه در ØÛŒÙ† ÛŒØ§ÙØªÙ† خودو اظهار وجود، تماس خویش را با جهان واقعی از دست Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. ترسیم یك تصویر Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ÛŒ از امور یعنی گذاشتن یك باید باشد در برابر وضع تاریخی امور، وظیÙÙ‡ÂÛŒ ÙلسÙÙ‡ نیست. به نظر Ù‡Ú¯Ù„ چنین Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسمی باطل است. بنابراین Ù‡Ú¯Ù„ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم خود را Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم عینی Ù…ÛŒÂنامد؛ یعنی امور جهان را معقول Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ مدعی است آنÂÚ†Ù‡ وجود دارد عقلانی است. Ù¾ÛŒÂØ¢Ù…د این Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم ارتجاعی این بود كه Ù‡Ú¯Ù„ دولت پروس را دولت مبتنی بر عقل خواند. در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ طبیعت،ایده در دیگر بودگی خویش است .طبیعت ØŒ ایده ÛŒ با خود بیگانه است .اما تاریخ ØŒ خود خدا ست .ولی تاریخ وقتی تØÙ‚Ù‚ Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ دولت تشکیل شده با شد. Ù‡Ú¯Ù„ دولت را تجسد Ø±ÙˆØ Ø¬Ù‡Ø§Ù† یعنی تجسد خدا بر زمین Ù…ÛŒÂنامید. ÙØ±Ø¯ در برابر دولت یعنی در برابر خدای متجسد از هیچ ØÙ‚ÛŒ برخوردار نیست. از این رو Ù‡Ú¯Ù„ به جنگ نظریهÂÛŒ ØÙ‚وق طبیعی بشر Ùˆ به جنگ نظریهÂÛŒ دولت مبتنی بر قرارداد Ø±ÙØª. این ضدیت با ØÙ‚وق بشر Ùˆ شهروند Ùˆ یا نظریهÂÛŒ دولت مبتنی بر قرارداد میراثی بود كه از Ù‡Ú¯Ù„ به ماركس رسید. برای ماركس پرولتاریا، خدای متجسد برزمین است. بنابراین دیكتاتوری پرولتاریا، تجسد Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ است، یعنی یك دولت٠تئوكراتیك ازنوع قرون وسطایی است كه ÙØ±Ø¯ دربرابرش از هیچ ØÙ‚ÛŒ برخوردار نیست. عقاید Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس ØªÙØ§Ù„Ù‡Âهای قرون وسطا هستند. كانت Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª: «Ùقط یك ÙØ±Ù…ان Ù„Ø§Ø²Ù…ÂØ§Ù„اطاع وجود دارد: بنابر آن دستوری عمل كن كه در عین ØØ§Ù„ بتوانی بخواهی كه آن دستور یك قانون كلی گردد» به عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ این ÙØ±Ù…ان Ù„Ø§Ø²Ù…ÂØ§Ù„اطاع كانت Ùقط یك قانون انتزاعی Ùˆ صوری است كه ارادهÂÛŒ ÙØ±Ø¯ را مقید Ù…ÛŒÂكند اما در برابر واقعیت امور كاملاً ناتوان است.
در نظام ÙلسÙÛŒ كانت جهان اخلاق یا قلمرو غایات در تقابل با جهان طبیعی یعنی جهان علت ها Ùˆ معلولÂها قرار دارد. Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† ÙˆØØ¯Øª این دو جهان را اصل موضوعه قرار داد؛ اما هرگز Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† یگانگی این دو را اثبات كرد. آن دوگانگی (Dualism) كه آقای ماهرویان از آن سخن Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± به این موضوع باز Ù…ÛŒÂگردد. به عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ كانت یك باید باشد، دربرابرآنÂÚ†Ù‡ هست، گذاشته است. Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد است آنÂÚ†Ù‡ هست همان باید باشد، است. Ú¯ÙØªÛŒÙ… كه ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ نوعی توجیه عدل الهی است. یعنی توجیه شرّ Ùˆ بدی در جهان. بنابراین به نظر Ù‡Ú¯Ù„ وضع امور، عقلانی است. آنÂÚ†Ù‡ هست Ùˆ آنÂÚ†Ù‡ باید باشد، بر هم Ù…Ù†Ø·Ù‚ÂØ§Ù†Ø¯. امورجامعه از آن رو عقلانی است چون امور، درون با Ø´ÛŒ خدا هستند، آنÂها درون خدا رخ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ù†Ø¯. كانت Ù…ÛŒÂگوید: آزادی یا اختیار به این معنی است كه قانونی كه ما در اعمال خود از آن اطاعت Ù…ÛŒÂكنیم از بیرون یعنی از طریق كتاب مقدس، پاپ یا ÙØ±Ù…انروا بر ما تØÙ…یل نشده باشد؛ بلكه شخص اخلاقی، این قانون را خود برای خویش وضع كرده باشد. به راستی اگر روشنÙكران ما Ø·ÛŒ Ù‡ÙØªØ§Ø¯- هشتاد ساله گذشته به جای اینÂكه سنگ ماركسیسم Ù€ لنینیسم را به سینه بزنند پیرو كانت شده بودند Ú†Ù‡ تØÙˆÙ„ عظیمی در شیوهÂÛŒ تÙكر Ùˆ نگرش ما به وجود Ù…ÛŒÂØ¢Ù…د؟ هد٠روشنÙكران ماركسیست Ù€ لنینیست نه Ùقط در كشور ما بلكه در دیگر كشورها نیز همیشه این بوده است كه اوضاع اجتماعی را به هم بریزند Ùˆ در Ø¨ØØ¨ÙˆØÙ‡ÂÛŒ ناامنی Ùˆ هرج Ùˆ مرج، قدرت سیاسی را به دست بگیرند Ùˆ دیكتاتوری پرولتاریا را بر پا دارند تا معجزاتی را كه ماركس برای دیكتاتوری پرولتاریا بر شمرده بود، به منصهÂÛŒ ظهور رسانند یعنی آسمان بر زمین جلوس ÙØ±Ù…اید Ùˆ بهشت برین بر ÙØ±Ø´Ù‌زمین گسترده شود.
هد٠روشنÙكر ماركسیست، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â سازی نبوده بلكه انقلاب بوده است. یعنی هد٠ماركسیستÂها این بوده است كه تودهÂها را سیاسی Ùˆ تا Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ رادیكال كنند Ùˆ با این كار آنÂها را به صØÙ†Ù‡ÂÛŒ مبارزه بكشانند Ùˆ وضع مستقر Ùˆ موجود را واژگون كنند؛ یعنی دقیقاً همان هدÙÛŒ را دنبال Ù…ÛŒÂكنند كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها دنبال Ù…ÛŒ کرده اند . درواقع ØŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها از كمونیستÂها یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ كه تودهÂها را به صØÙ†Ù‡ آورند Ùˆ با نیروی لگام گسیخته ÛŒ آنان، تجدد Ùˆ مدرنیته را از ریشه در آورند Ùˆ بدویت را جایگزین آن كنند. همÂچنان كه قبلاً Ú¯ÙØªÙ… به نظر من كمونیسم یك جنبش دینی است Ùˆ ماركس نیز نقش پیامبر را در این دین دارد.
پرسشگر: من خیلی متشكرم كه Ø¨ØØ« بسیار خوبی را شروع كردید. ولی Ùكر Ù…ÛŒÂكنم كه این Ø¨ØØ« ÙÙ†ÛŒ است وخواننده برای Ùهم مطالب مشكل داشته باشد. چنانÂÚ†Ù‡ Ø¨ØØ« روی زمینهÂهای آشناتری باشد برای خوانندهÂÛŒ مجله Ù…Ùیدتر خواهد بود. شما ضمن ØµØØ¨ØªÂهای خود اشاره كردید به این كه كارل ماركس پیامبر بوده، Ù…ÛŒ خواستم اگر ممكن است در این زمینه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ±ÛŒ بدهید.
موقن: برداشت ما از پیامبری معمولاً ØªØØª تأثیر برداشت ما از پیامبرانی چون ØØ¶Ø±Øª موسی، ØØ¶Ø±Øª عیسی Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…ØÙ…د (ص) است. اما در Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ÛŒ دین Ù…Ùهوم پیامبری دامنهÂÛŒ Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡ÂØªØ±ÛŒ دارد. ماكس وبر پیامبری را دو نوع Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. البته Ù…Ø´Ø±ÙˆØ Ø¨ØØ« پیامبری در كتاب Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ÛŒ دین ماكس وبر آمده است Ùˆ تالكوت پارسونز بر ترجمهÂÛŒ انگلیسی آن Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ نوشته است كه من آن را به ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ø¨Ø±Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… Ùˆ در كتاب عقلانیت Ùˆ آزادی، چاپ شده است.(2)
یكی پیامبر اسوه Ùˆ دیگری پیامبر اخلاقی، پیامبر اسوه كسی است كه طریقتی را برای زندگی ارائه Ù…ÛŒ دهد وهركس كه مایل بود به دلخواه خویش Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به طریقت او سر بسپرد Ùˆ زندگی پیامبر اسوه را سرمشق زندگی خود قرار دهد. این نوع پیامبری به وضع موجود Ùˆ مستقر اجتماعی كاری ندارد Ùˆ بدان اعلان جنگ Ù†Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ خواهان از میان بردن هنجارهای معمول در اجتماع نیست. هركس خواست پیرو پیر طریقت Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯Ø› ولی پذیرش رهبری او اجباری نیست. اما برعكس، پیامبر اخلاقی به وضع موجود كه آن را ناراست Ùˆ ÙƒÚ˜ Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ اعلان جنگ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ رسالت خود را درواژگونی وضع موجود Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ تا بر ویرانهÂهای آن وضعی جدید كه بشارت بر Ù¾Ø§ÛŒÛŒÂØ§Ø´ را داده است تأسیس کند. ماكس وبر پیامبران Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ØŒ ØØ¶Ø±Øª عیسی Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…ØÙ…د(ص) را نمونه اعلای این نوع پیامبری Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. برخلا٠پیامبر اسوه، رهبری پیامبراخلاقی بر جامعه استوار Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ پذیرش رهبری او اجباری است. . ولی وبر پیامبری اخلاقی را Ùقط به انبیای مذكور Ù…Ù†ØØµØ± نمیÂكند Ùˆ هر كسی را كه به وضع موجود Ùˆ مستقر اجتماعی اعلان جنگ دهد Ùˆ خواهان برقراری وضع دیگری باشد، پیامبر اخلاقی Ù…ÛŒ داند. در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ وبر پیامبران اخلاقی را به دو نوع تقسیم Ù…ÛŒÂكند. یكی آنانی كه با اعلان جنگ به وضع موجود باعث گسست در امور Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ موجبات Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª اجتماعی را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… Ù…ÛŒÂØ¢ÙˆØ±Ù†Ø¯. دوم آن پیامبرانی كه به وضع موجود اعلان جنگ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ù†Ø¯ Ùˆ باعث گسست در امور Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ ولی جامعه را به عقب Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ù†Ø¯. پیامبران اخلاقی ÙØ±Ù…انÂهایی را برای مردم صادر Ù…ÛŒÂكنند Ùˆ پیروان مكلÙند كه دستورات آنان را اجرا كنند. برخلا٠پیامبر اسوه، پیامبر اخلاقی از مردم Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ كه نه از زندگی شخص او بلكه از دستورات Ùˆ اØÙƒØ§Ù… او تبعیت كنند Ùˆ خود را با نظم هنجار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ كه او برپا داشته انطباق دهند. البته ذكر این نكته در این جا ضروری است كه Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس Ùˆ ماكس وبر Ø¢Ù„Ù…Ø§Ù†ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ شاید آلمانیÂها Ù…Ø°Ù‡Ø¨ÛŒÂØªØ±ÛŒÙ† مردم اروپا باشند. آلمان سرزمین پروتستانیسم است ولوتر در میان آلمانیÂها ظهور كرده است. از این رو در میان آلمانیÂها Ùˆ بهÂویژه سه متÙكر مذكور نوعی برداشت دینی Ùˆ پیامبرگونه از تاریخ مشاهده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. ماكس وبر Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ØŒ كه در قرن بیستم یعنی عصر سكولاریسم رشد Ùˆ نمو ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است، هنوزهم درپس اÙکارلائیک خود مذهبی Ù…ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´Ø¯ Ùˆ تاریخ را صØÙ†Ù‡ÂÛŒ ظهور پیامبران Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ كه با ظهور هر یك از آنان جامعه گامی به جلو یا به عقب برداشته است. به سخن دیگر وبر تاریخ لائیك را نیز به شیوهÂÛŒ خاص خودش به تاریخ دینی تبدیل Ù…ÛŒÂكند. اهمیتی را كه وبر برای پروتستانیسم قائل است باید در همین برداشت دینی او از تاریخ دانست. Ù‡Ú¯Ù„ مدعی است كه خدا در او تجسد ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ خدا یعنی خود او؛ در نظام ÙلسÙÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ به آگاهی رسیده Ùˆ به گذشته ÛŒ خود Ù…ÛŒÂنگرد Ùˆ مراØÙ„ÛŒ را كه پیموده است Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. از این رو Ù‡Ú¯Ù„ ادعا Ù…ÛŒÂكند كه از طرØÂهای غیبی خدا آگاه است. او Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÂهایی را كه بر اثر لائیك شدن اندیشه به دست آمده اند به پای دستاوردهای مسیØÛŒØª Ù…ÛŒÂگذارد Ùˆ بدین گونه امور دنیوی Ùˆ لائیك را تقدس دینی Ù…ÛŒÂØ¨Ø®Ø´Ø¯. اما ماركس هم آلمانی است Ùˆ هم یهودی؛ Ùˆ سنت پیامبری در میان قوم یهود سابقهÂÛŒ چند هزار ساله دارد. ماركس طبق سنت انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ چماق تكÙیر را بلند Ù…ÛŒÂكند Ùˆ بر سر طاغوتیان زمان Ù…ÛŒÂكوبد. طبق تعری٠ماكس وبر، پیامبر اخلاقی كسی است كه به وضع موجود اجتماعی اعلان جنگ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ وضع دیگری را جایگزین وضع كنونی كند. طبق این ØªØ¹Ø±ÛŒÙØŒ ماركس پیامبراست. ماركس نیز برای خود رسالت پیامبری از نوع انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ قائل بود. همÂچنان كه آنان با بتÂپرستی Ùˆ تجمل Ù…ÛŒÂØ¬Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ماركس نیز به پرسش بتÂوار كالاها ØÙ…له Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯ Ùˆ با نوع جدید بتÂپرستی (fetishism) نبرد Ù…ÛŒÂكند.
ماركس این بار اساطیر یهودی را نه به منزلهÂÂÛŒ اساطیر یا تاریخ مقدس بلكه به عنوان آخرین دستاوردهای علمی قالب Ù…ÛŒÂکند. اساطیر یهودی Ù…ÛŒÂگوید كه با ظهور Ù…Ø³ÛŒØØŒ زمین بهشت Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ØŒ گرگ ومیش در کنار هم در یک چراگاه به سر Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ù†Ø¯ØŒ در جویبارهای زمین شیروعسل روان خواهد شد. مارکس همین ØªØµØ§ÙˆÛŒØ±Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ را ارائه Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ Ù…ÛŒÂگوید Ù…Ø³ÛŒØ Ø¸Ù‡ÙˆØ± کرده یعنی پرولتاریا در تاریخ ظاهر شده Ùˆ مقدر است Ú©Ù‡ دجال یعنی بورژوازی را نابود نماید Ùˆ زمین را بهشت کند. Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ هر ÙˆØ§Ù‚Ø¹Ù‡ÂØ§ÛŒØŒ هر اندازه هم پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشد، چنانÂÚ†Ù‡ در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی گذاشته شود عظیم Ùˆ Ù…Ø¹Ø¬Ø²Ù‡ÂØ¢Ø³Ø§ Ù…ÛŒÂنماید؛ مثلاً پرولتاریا چنانÂÚ†Ù‡ در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی یعنی Ø¯Ø±Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² مارکسیسم گذاشته شود دیگر قشری از اقشار جامعه نخواهد بود؛ بلکه تقدس دینی Ù…ÛŒÂیابد وبه مقام خدایی Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯. پرولتاریا درمارکسیسم یعنی در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی مارکسیسم Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ رستگاری بشر به دست اوست. یکی از Ú©Ù‡Ù†ÂØªØ±ÛŒÙ† مضامین اسطوره ای نبرد روشنایی با تاریکی، Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø§ دجال Ùˆ امثال اینÂهاست. مارکس همین مضمون Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ را به صورت نبرد طبقاتی در آورده است. در یک سو اهورا، خدا، Ù…Ø³ÛŒØ ÙˆØ±ÙˆØ´Ù†Ø§ÛŒÛŒ قرار دارد Ú©Ù‡ تجسم Ø¹ÛŒÙ†ÛŒÂØ§Ø´ پرولتاریاست Ùˆ در دیگر سو اهریمن، شیطان ØŒ دجال Ùˆ تاریکی قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ تجّسم Ø¹ÛŒÙ†ÛŒÂØ§Ø´ بورژوازی است.نبرد میان این دو نیرو یا به زبان مارکسیسم مبارزهÂÛŒ میان پرولتاریا Ùˆ بورژوازی سرنوشت بشر را رقم Ù…ÛŒ زند.ایا براستی پرولتاریا Ùˆ بورژوازی دو طبقهÂÛŒ اجتماعی هستند؟ متون مارکسیستی این نظر را القاء Ù…ÛŒÂکنند Ú©Ù‡ این دو، دو Ø´Ø®ØµÂØ§Ù†Ø¯ نه دو طبقهÂÛŒ اجتماعی. شاید بگویند Ú©Ù‡ مارکس دیالکتیک خدایگان Ùˆ بنده را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ در پدیدارشناسی Ø±ÙˆØ Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡ به تمامی تاریخ تعمیم داده است. ولی آگر چنین باشد باز هم مارکس پرولتاریا Ùˆ بورژوازی را هم چون دو شخص در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. در این صورت هم، ما با تصاویر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ انسان گونه پندارانه روبرو هستیم. وقتی Ú©Ù‡ ما از نوع انسان سخن Ù…ÛŒÂگوییم از Ù…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡ÂØ§ÛŒ کاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با ÙØ±Ø¯ انسان سخن Ù…ÛŒÂگوییم. مثلاً هر شخصی باید پدر Ùˆ مادر داشته باشد. اما سخن Ú¯ÙØªÙ† از پدر Ùˆ مادر نوع بشر از Ù„ØØ§Ø¸ علمی بیÂمعناست. مارکس از پرولتاریا Ùˆ بورژوازی به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ÂØ§ÛŒ سخن Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ هر کدام از اینÂها شخص ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ است Ùˆ ما با دو شخص Ø±ÙˆØ¨Ù‡ÂØ±ÙˆÙ‡Ø³ØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ یکی پرولتاریا نامیده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ دیگری بورژوازی؛ یعنی مارکس میان ÙØ±Ø¯ Ùˆ طبقهÂÛŒ اجتماعی تمایز قائل نیست. در آثار Ø§ÙˆÙØ±Ø¯ Ùˆ طبقه یعنی جزء Ùˆ Ú©Ù„ این همانند Ùˆ این از خصوصیات اندیشهÂÛŒ اسطوره ای است. مارکس از نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ÂØ§ÛŒ سخن Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ گویی از یک موجود جاندار Ø¨ØØ« Ù…ÛŒÂکند، یعنی همه چیز را همانند انسان Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ مارکس دقیقاً درتوصی٠خود از Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒØŒ پرولتاریا Ùˆ بورژوازی همین تصورات انسان گونه Âپندارانه را به کار Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯. مارکسیستÂها Ù…Ø¯Ø¹ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تاریخ Ùˆ جامعه را درک کند. دقت کنید! در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ بورژوازی یک طبقهÂÛŒ اجتماعی نیست بلکه یک شخص است! اما این پرسش اساسی بی درنگ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ چرا بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تاریخ Ùˆ جامعه را درک کند اما پرولتاریا Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ØŸ مگر مارکسیستÂها ادعا نمیÂکنند Ú©Ù‡ همهÂÛŒ امکانات مادی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ سیاسی Ùˆ اقتصادی جامعه در دست بورژوازی است، پس چرا بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بÙهمد؟ پاسخ این است Ú©Ù‡ جوهر مادی بورژوازی اهریمنی است ولی از آن پرولتاریا اهورایی است. آیا اظهار این مطلب Ú©Ù‡ پرولتاریا سیر تاریخ Ùˆ جامعه را Ù…ÛŒÂÙهمد ولی بورژوازی نمیÂÙهمد ارائه نظریهÂÛŒ طبقهÂÛŒ توتالیتر نیست؟ مگرگوبینو همین اظهارات را درمورد نژاد آریایی نمیÂکرد وبا بیان این مطلب متهم به ارائه ÛŒ نظریه ÛŒ نژاد توتالیتر نشده است؟ آیا نباید مارکس را متهم کرد Ú©Ù‡ نظریهÂÛŒ طبقهÂÛŒ توتالیتر را ارائه داده است؟
بعضیÂها Ú¯ÙØªÙ‡Âاند چون بورژوازی، پرولتاریا را استثمارمی کند نمی تواند سیر تاریخی جامعه را درک کند. در Ø§ÛŒÙ†ÂØµÙˆØ±Øª استثمار همان گناه نخستین در اساطیر مسیØÛŒ است. مگر انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ØŒ غیبÂگویی نمیÂکردند Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« آینده را پیشÂگویی نمی نمودند مگر مارکس آینده را پیشÂگویی ونکرده است؟ مگر ÛŒØÛŒÛŒ مبشر ظهور ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÛŒØ Ù†Ø¨ÙˆØ¯ØŸ مگر ÛŒØÛŒÛŒ ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ غسل تعمید نداد؟ مگر مارکس مبشر ظهور پرولتاریا نیست؟ مگر مارکس نمیÂگوید Ú©Ù‡ Ù…Ø³ÛŒØ Ø¸Ù‡ÙˆØ± کرده Ùˆ نبرد Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø§ دجال یعنی پرولتاریا با بورژوازی نبرد ÛŒ سهمگین خواهد بود Ùˆ در این نبرد پرولتاریا خود را قربانی Ù…ÛŒÂکند تا بشر رستگار شود؟ مگر در اساطیر مسیØÛŒØŒ خدا به صورت Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ØªØ¬Ø³Ø¯ Ù†Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ بر صلیب جان Ù†Ù…ÛŒÂØ³Ù¾Ø§Ø±Ø¯ تا گناه نخستین بشر بخشیده وبشر رستگار شود؟ آیا اسطورهÂÂÛŒ پرولتاریا طبق الگوی اسطوره ÛŒ Ù…Ø³ÛŒØ Ù…Ù†Ø¬ÛŒ ساخته Ùˆ پرداخته نشده است؟ مگر اقشار پایین اجتماع از Ù„ØØ§Ø¸ اجتماعی Ùˆ Ùکری، سنتÂپرست نیستند؟ چگونه Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ÂØ§ÛŒ Ú©Ù‡ در قید Ùˆ بند سنت است Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ عامل جهش اجتماعی شود Ùˆ با عث رستگاری گردد؟ البته Ùقط در خیالات شیرین Ùˆ اوهام مارکسیست ها رستگاری بشر به دست پرولتاریا صورت Ù…ÛŒÂگیرد. درØÙ‚یقت این برداشت از رستگاری، برداشتی ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ است. مگر روز به روز از نقش کارگران در صنعت کاسته Ù†Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ØŸ مگر با پیدایش رباتÂها ((robat ماشینÂهای خودکار Ùˆ آغاز عصر الکترونیک از نقش کارگران در تولید کاسته نگردیده است؟ ولی باید همیشه به یاد داشته باشیم Ú©Ù‡ بورژوازی Ùˆ پرولتاریا موجوداتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ هستند نه تجربی- Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø®ØªÛŒ. اعتقاد به ظهور منجی در پایان جهان اعتقاد ایرانیان بوده است Ú©Ù‡ از طریق امپراطوری هخامنشی به دیگر ادیان از جمله یهودیت نیز راه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÙˆØ¹ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ منجی بشریت است اقتباسی است از اسطوره ی شوشیانت Ú©Ù‡ مارکس آن را به این صورت در آورده است Ú©Ù‡ آخر زمان ÙØ±Ø§ رسیده Ùˆ پرولتاریا = Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÙˆØ¹ÙˆØ¯ ظهور کرده است، نبرد او با بورژوازی = دجال عنقریب رخ خواهد داد Ùˆ عصر مشقت Ùˆ درد به پایان خواهد رسید Ùˆ عصر آزادی Ùˆ خوشبختی آغاز خواهد شد. همین اعتقاد به منجی یا اعتقاد به اسطوره ÛŒ شوشیانت سبب شده است Ú©Ù‡ روشنÙکر ایرانی اسطورهÂهای مارکسیستی را بی چون Ùˆ چرا بپذیرد. زیرا اسطورهÂهایی Ú©Ù‡ مارکس بیان کرده است علاوه بر آن Ú©Ù‡ ریشه در اساطیر یهودی دارند، ریشه در اساطیر ایرانی نیز دارند.
پرسشگر: شما دارید به Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ø¨ØØ«Âهای Ù‚Ø¯ÛŒÙ…ÛŒÂØªØ§Ù† را تکرار Ù…ÛŒÂکنید. در اینÂÚ©Ù‡ پردهÂÛŒ تقدس را باید از روی مارکس کنار کشید Ùˆ آثارش را به نقد کشید من هم با شما مواÙقم. به نظر من ایراد اساسی مارکسیسم Ø¨ÛŒÂØªÙˆØ¬Ù‡ÛŒ به نقش ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در تØÙˆÙ„ات تاریخی بود. هم ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ شوروی Ùˆ هم انقلاب ایران Ùکر Ù…ÛŒÂکنم به درستی، نقش تعیینÂکننده ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را در بسیاری از تØÙˆÙ„ات تاریخی نشان Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯.
موقن: شما روی نکتهÂÛŒ بسیار مهمی انگشت گذاشتید Ùˆ آن Ùقدان چیزی به نام شناخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ در مارکسیسم است. مارکسیسم بهای چندانی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ از جمله دین Ù†Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. دین شناسی ٠مارکسیسم Ù…Ù†ØØµØ± Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ به این جملهÂÛŒ مارکس: دین اÙیون تودهÂهاست. مارکس جوامع را بر ØØ³Ø¨ شیوهÂÛŒ تولیدشان ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒÂکند: این جامعه ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÛŒ است، آن جامعه Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ است. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ برای مارکس خود به خود Ùˆ به طور مکانیکی از شیوهÂÛŒ تولید سر بر Ù…ÛŒÂکشد. این هم نمونهÂÛŒ دیگری از شیوه ÛŒ تÙکر جادویی مارکس است. همین Ùقدان Ù†Ø¸Ø±ÛŒÙ‡ÂØ§ÛŒ دربارهÂÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ سبب شد Ú©Ù‡ مارکسیستÂها نتوانند روند تØÙˆÙ„ات را در ایران درک کنند Ùˆ ازهمان روزهای نخست انقلاب جذب نیروهای مذهبی شدند Ùˆ شعارهای آنان را تکرار کردند.
اکنون بخشی از نیروهای مذهبی Ú©Ù‡ خود را روشنÙکران دینی Ù…ÛŒÂنامند، Ø¨ØØ« سکولاریسم یا لائیسیته را پیش Ú©Ø´ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. در میان مارکسیستÂهای ایرانی متÙکری وجود ندارد Ú©Ù‡ بتواند این Ø¨ØØ« را Ø¹Ù…ÛŒÙ‚ÂØªØ± کند. تازه اگر هم وجود Ù…ÛŒ داشت Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª در چنین Ù…Ø¨Ø§ØØ«ÛŒ شرکت کند.
زیرا مارکسیستÂها به پیروی از مارکس جوامع را بر ØØ³Ø¨ شیوه ÛŒ تولید، ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒÂکنند نه بر ØØ³Ø¨ Ø´Ú©Ù„ ØÚ©ÙˆÙ…ت یا دین. بنابراین در آثار مارکسیستی Ø¨ØØ« بر سر اینÂÚ©Ù‡ قانون شرع چیست Ùˆ ÙØ±Ù‚Ø´ با قانون موضوعه کدام است، قانونی عرÙÛŒ چیست یا قانون طبیعی چیست Ùˆ ÙØ±Ù‚شان کدام است مطلبی وجود ندارد. زیرا همÂچنان Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… مارکس رسالت خود را پیامبری Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª یعنی اعلان جنگ به جامعه ÛŒ بورژوایی، Ùˆ اعلام ÙØ±Ø§ رسیدن سوسیالیسم. او با این کار، رسالت خود را تمام شده Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª. بنابراین Ø·Ø±Ø Ø§ÛŒÙ† سوال Ú©Ù‡ آیا این ØÚ©ÙˆÙ…ت تئوکراتیک است یا لائیسیته یا قوانین ØØ§Ú©Ù… بر جامعه، قوانین شرع هستند یا قوانین موضوعه از نظر مارکسیستÂها بیÂمعنی است. زیرا مارکسیسم همه چیز از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا دین Ùˆ دولت را به تاریخ اقتصادی ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ù…ÛŒ کاهد ÙˆÚ©Ù„ تاریخ را تاریخ اقتصادی Ù…ÛŒ داندتاریخ از نظر مارکسیسم ،تاریخ مبارزه ÛŒ طبقاتی است..آنان درپی برپایی دیکتاتوری پرولتاریا بودند. ØÚ©ÙˆÙ…ت از نظر مارکسیستÂهای استالینیست یا مائوئیست دو نوع بودند: ØÚ©ÙˆÙ…تÂهای دستÂنشاندهÂÛŒ امپریالیست Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تÂهای ضد امپریالیست Ø› یعنی آن دسته از کشورهایی Ú©Ù‡ از غرب اسلØÙ‡ Ù…ÛŒ خریدند Ùˆ با غرب روابط گسترده ÛŒ اقتصادی داشتند دست نشانده ÛŒ امپریالیست شناخته Ù…ÛŒ شدند Ùˆ برعکس، اگر با روسیه Ùˆ چین چنین مناسباتی داشتند ضد امپریالیست بودند . یعنی ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ مارکسیستÂهای جهان سومی از ØÚ©ÙˆÙ…تÂها، ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ منطقی نبود بلکه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ بود. اما مورخ Ø¨Ø±Ø¬Ø³ØªÙ‡ÂØ§ÛŒ به نام یاکوب بورکهارت بر خلا٠مارکس، در سیر تØÙˆÙ„ات جامعه سه نیرو را عظیم Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. دولت، دین Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. بورکهارت، دین Ùˆ دولت را دوعامل ثابت Ù…ÛŒÂگیرد Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را همیشه مورد هجوم Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± آن دو Ù…ÛŒ داند. ولی تأثیر متقابل این سه عامل است Ú©Ù‡ خصوصیات یک جامعه را Ù…ÛŒÂØ³Ø§Ø²Ø¯. مثلاً در یونان چون کاست (cast) Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† وجود نداشت Ú©Ù‡ جلو تÙکر آزاد را بگیرد Ùˆ چون کتاب مقدسی وجود نداشت Ú©Ù‡ تÙکر در همان چارچوب بماند، ÙلسÙÙ‡ رشد کرد. بر اثر این دگرگونی، Ùقط در جامعهÂÛŒ یونان است Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ از همان آغازجای دین را Ù…ÛŒÂگیرد. چیزی Ú©Ù‡ بعداً در قرنÂهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم در اروپای غربی رخ داد. بر عکس ØŒ در مصر باستان Ùˆ اسرائیل باستان Ùˆ ایران Ú©Ø§Ø³ØªÙ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† جلو تÙکر آزاد را Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ چون متون مقدس وجود داشتند اندیشه را در چارچوب آن Ù…ØØµÙˆØ± کردند. بنابراین مثلاً در جامعهÂÛŒ اسرائیل باستان دین یگانه عامل بود Ú©Ù‡ هم Ø´Ú©Ù„ دولت را معین Ù…ÛŒÂکرد Ùˆ هم Ø´Ú©Ù„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را. زیرا در یهودیت این اعتقاد ØØ§Ú©Ù… بود Ú©Ù‡ همه چیز از آسمان نشأت Ù…ÛŒÂگیرد. از این رو، دولت یهود، دولتی تئوکراتیک بود یعنی خاخامÂها در آن همه کاره بودند Ùˆ بر اثر آن میان تشکیلات دینی Ùˆ تشکیلات دولتی تمایزی وجود نداشت. جامعه Ùˆ دولت تئوکراتیک Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ هنوزهم در بعضی کشورهای اسلامی ØÚ©ÙˆÙ…تÂها ØªØ¦ÙˆÚ©Ø±Ø§ØªÛŒÚ©ÂØ§Ù†Ø¯. ولی به نظر بورکهارت در مسیØÛŒØª وضع Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بوده است. کلیسا خارج از دولت بوده Ùˆ میان تشکیلات دینی Ùˆ تشکیلات دولتی تمایز وجود داشته است. ÙØ±Ù…انروا بر اموردنیوی ØØ§Ú©Ù… بوده است وپاپ برامور دینی. قلمرواقتدار ÙˆØÚ©Ù…یت هرکدام متمایز بوده است. چنین Ø¨ØØ«Âهایی در چارچوب مارکسیسم امکانÂپذیر نیست. Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ بورکهارت دین را در جامعهÂÛŒ یهود Ùˆ در جوامع اسلامی یگانه عامل تعیینÂکننده Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. دین، دولت Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را در چارچوب هنجارهای خود قرار داده Ùˆ تخطی از آنÂها را به شدت سرکوب کرده است.
مثلاً در جوامع اسلامی کمدی نوشته نشده است؛ زیرا کمدی مستلزم آمیختگی مردان Ùˆ زنان در Ù…ØÛŒØ· است؛ Ùˆ چون در جوامع اسلامی مردان Ùˆ زنان ØØªÛŒ در مهمانیÂها از یکدیگر جدایند، امکان خلق کمدی نیست Ùˆ هزلیات Ùˆ لطیÙÙ‡ جای ادبیات کمیک را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. در اسلام چون سرنوشت هر کس را خدا تعیین کرده Ùˆ همه چیز از پیش مقدر شده است، امکان نوشتن تراژدی نیست.
چون در تراژدی شخص به خاطر هدÙÛŒ Ú©Ù‡ دنبال Ù…ÛŒÂکند، ستیزهÂهایی را دامن Ù…ÛŒÂØ²Ù†Ø¯ Ùˆ سرنوشت او درگیر Ùˆ دار همین ستیزهÂها رقم زده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ نه به وسیلهÂÛŒ خدا. سرایش ØÙ…اسه نیز در اسلام ناممکن بوده است؛ زیرا این ترس وجود داشته است (البته طبق اعتقادات جادویی- Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ) Ú©Ù‡ با جاری کردن نام اشخاص در ØÙ…اسه آنان زنده ÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ ÙˆØÙˆØ§Ø¯Ø« شومی Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. الـبته ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با شاهنامه اش ازاین قاعده مستثناست. بارها شنیده ام Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گویند ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با سرودن شاهنامه برای ایرانی شناسنامه درست کرده است. ولی باید Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ این شناسنامه Ù…Ùهر اسلامی دارد. به این معنی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خدایان ایرانی را مانند سیاوش Ú©Ù‡ خدای برزگری Ùˆ رویش گیاهان است به مقام یک شاه یا شاهزاده تنزل داده تا برای جامعهÂÛŒ اسلامی Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ شود. بورکهارت Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ اسلام، به مسلمانان این Ø§ØØ³Ø§Ø³ را القاء Ù…ÛŒÂکند Ú©Ù‡ از گذشتهÂÛŒ غیراسلامی خود سراÙکنده Ùˆ شرمسار باشند. بنابراین ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ‡ است در زمان ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ØÙ…ود غزنوی از خدایان متعدد ایرانی Ú©Ù‡ در زمان باستان درایران پرستیده Ù…ÛŒÂØ´Ø¯Ù†Ø¯ نام ببرد. بنابراین ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ú†Ø§Ø±Ù‡ÂØ§ÛŒ نداشته است Ú©Ù‡ چهرهÂÛŒ خدایان ایرانی را مسخ کند Ùˆ آنان را به صورت پادشاه Ùˆ شاهزاده در آورد. در اسلام نقاشی Ùˆ Ù…Ø¬Ø³Ù…Ù‡ÂØ³Ø§Ø²ÛŒ نیز ØØ±Ø§Ù… است چون Ø´Ø¨ÛŒÙ‡ÂØ³Ø§Ø²ÛŒ ØØ±Ø§Ù… است. موسیقی نیز ØØ±Ø§Ù… است. Ù…ÛŒÂØ¨ÛŒÙ†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ دین Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ú†Ù‡ تأثیر عمیقی بر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بگذارد. مارکسیستÂها Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ در چارچوب مارکسیسم دست به چنین تØÙ„یلÂهایی بزنند. همÂچنان Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… مارکس برای خود رسالت پیامبری قائل بود. او معتقد بود دین، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ دولت، هنر Ùˆ علم از جمله علم اقتصاد روبنای نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ هستند Ùˆ مظاهر از خود بیگانگی بشر درجامعهÂÛŒ Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒÂاند. او انتظار داشت Ú©Ù‡ با براÙکنده شدن نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒØŒ Ú©Ù‡ آن را قریب الوقوع Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³ØªØŒ دین، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ دولت، هنر Ùˆ علم نیز از میان بروند. مارکس سرنگونی نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را نزدیک Ù…ÛŒÂØ¯ÛŒØ¯Ø› اما در این خصوص Ú©Ù‡ سوسیالیسمی Ú©Ù‡ جانشین Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú†Ù‡ نوع چیزی است Ùˆ جامعهÂÛŒ سوسیالیستی Ú†Ù‡ مشخصاتی دارد چیزی نمیÂگوید.
ادامه مطلب در قسمت (3)
-----
برای خواندن بخش سوم به لینک زیر مراجعه کنید.
https://www.mahmag.org/farsi/?itemid=571#more
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با ید الله موقن
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل (2)
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با ید الله موقن
روشنÙكران ما هم كه سرچشمهÂهای تاریخی ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ هایدگر Ùˆ لوكاچ Ùˆ اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت را Ù†Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ Ùˆ قدرت Ùهم آنÂها را ندارند طوطیÂوار الهیات مسیØÛŒ را به عنوان آخرین دستاوردهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ روشنÙكری تكرار Ù…ÛŒÂكنند.
اساطیر یهودی Ù€ مسیØÛŒ Ùˆ الهیات Ù‡Ú¯Ù„ به آثار خود ماركس Ùˆ انگلس راه Ù…ÛŒÂیابند Ùˆ آنÂها را اشباع Ù…ÛŒÂكنند. مثلاً ماتریالیسم دیالكتیكی ØŒ تناقض درون ماده را یك اصل قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ماتریالیسم تاریخی نیز Ù‡Ù…Ù‡ÂØ¬Ø§ از تناقض سخن Ù…ÛŒÂگوید. ولی تناقض Ùقط میان گزارهÂهای منطقی Ùˆ اØÙƒØ§Ù… وجود دارد نه در اشیاء Ùˆ میان گروهÂهای اجتماعی، ولی چنانÂÚ†Ù‡ به یاد آوریم كه Ù‡Ú¯Ù„ جهان را با مقولات Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù€ منطقی بنا Ù…ÛŒÂنهد نه با ماده، پس او Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ از تناقض سخن گوید چون منظورش تناقض منطقی است. اما بنده شخصاً‌ نمیÂÙهمم چرا ماركس Ùˆ ماركسیستÂها نیز از تناقض سخن Ù…ÛŒÂگویند در ØØ§Ù„ÛŒ كه باید از تقابل واقعی یا تضاد سخن بگویند.
نكتهÂÛŒ در خور توجه این است كه ماركسیستÂهای ایرانی چون با ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ آشنا Ù†Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ تعلیم ÙلسÙÛŒ نیز Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ÂØ§Ù†Ø¯ØŒ تناقض یعنی Contradictionرا، تضاد یعنی Contraryترجمه ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه از دیدگاه هگلیانیسم Ùˆ ماركسیسم اشتباه ÙØ§ØØ´ÛŒ است. مثلاً Ø¨ØØ« از خودبیگانگی یا Ø¨ØØ« پرستش بتÂوار كالاها در آثار ماركس را در نظر بگیرید؛ آیا این Ù…Ø¨Ø§ØØ« خود ØØ§ÙƒÛŒ از این نیست كه ماركسیسم، الهیات Ù‡Ú¯Ù„ است Ùˆ دشمن آشتیÂناپذیر علم Ùˆ ماتریالیسم؟ به نظر من ماركسیسم به تاریخ اساطیر Ùˆ ادیان تعلق دارد Ùˆ جنبش كمونیسم یك جنبش دینی است Ùˆ Ù†Ùوذ خودماركس نیز Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± Ù†Ùوذ یك پیامبر است تا یك دانشمند ÙˆÙیلسوÙ.
پرسشگر: آقای دكتر همهÂÛŒ ما Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†ÛŒÙ… Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم آلمان به دو صورت از كانت شروع شده است. خود كانت معتقد است كه انقلابی كوپرنیكی در ÙلسÙÙ‡ انجام داده است. به نظر Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯ در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ مدرن كانت سنگ بنای خوبی Ù¾ÛŒÂØ±ÛŒØ®ØªÙ‡ باشد.
موقن: آنÂÚ†Ù‡ كانت دربارهÂÛŒ شیء ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ Ù…ÛŒÂگوید این است كه Ø´ÛŒÂØ¡ ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ كه ØÙƒÛŒÙ…ان مابعدالطبیعی از آن سخن Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ Ø´ÛŒ شناختی نیست چون علم ما Ùقط به عوارض Ùˆ امور تجربی تعلق Ù…ÛŒÂگیرد نه به ذوات. من در مقالهÂÛŒ " نقدی بر ماركسیسم " Ú¯ÙØªÙ‡ ام كه منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ منطق Ùهم شهودی است كه البته Ù‡Ú¯Ù„ آن را خرد دیالكتیكی Ù…ÛŒ نامد. ولی این خرد، همان شهود اسطوره ای است. زیرا این خرد، Ùقط آن چیزی را كه خودش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ØŒ برون خویش دارد. چنین خردی با معضلاتی كه Ùهم، برای شناخت جهان Ù…ØØ³ÙˆØ³ با آنÂها روبروست ناآشناست. در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم٠شهودی، هر چیزی را از پس پرده بیرون شدن خودش Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. متعین شدن هر شیئی را به معنای متعین شدن یگانگی آغازینی Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ø¯ كه Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¯Ø§Ø±Ø§ بوده است.
در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ هر شیء با Ù…Ùهومش این همان است یعنی یكی است. دقیقاً مانند وضعی كه شیء Ùˆ Ù…Ùهومش در اسطوره دارند. در ØÙ‚یقت Ùهم شهودی، همان Ùهم اسطورهÂÂØ§ÛŒ است. Ùˆ منطق Ù‡Ú¯Ù„ چون سرشتی دینی دارد باید در آن Ø´ÛŒÂØ¡ با Ù…Ùهومش هم هویت باشد. شاید به همین سبب است كه كاسیرر در جلد دوم " ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ صورتÂهای سمبلیك: اندیشهÂÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ "ØŒ دیالكتیك آگاهی را به كار Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯Ø› چون اندیشهÂÛŒ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ همان خصوصیاتی را دارد كه منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ داراست. اما در نظریهÂÛŒ شناخت كانت در برابر Ùهم، امر Ù…ØØ³ÙˆØ³ قرا ر Ù…ÛŒÂگیرد كه Ùهم به تدریج با كمك مقولات Ùهم آن را متعین Ù…ÛŒÂØ³Ø§Ø²Ø¯Ø› اما هرگز Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ø´ÛŒÂØ¡ را در مقولات مستØÛŒÙ„ كند؛ یعنی بر خلا٠منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ كانت Ø´ÛŒÂØ¡ Ùˆ Ù…Ùهومش این همان یا هم هویت نیستند. در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ کانت برای Ùهم تجربی، میان امر واقعی Ùˆ امر ØµØ±ÙØ§Ù‹â€ŒÙ…مكن ØØ§ÛŒÙ„ وجود دارد اما در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ اندیشه Ùˆ موضوع اندیشه، شناسنده (سوژه) Ùˆ موضوع شناخت (ابژه)ØŒ چیزی ÙˆØ§ØØ¯Ù†Ø¯. بدین معنی كه ذهن، عین را در خود ØÙ„ Ù…ÛŒÂكند Ùˆ Ø´ÛŒÂØ¡ به Ù…Ùهوم تبدیل Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ یا Ù‡Ù…Ø§Ù†ÂØ·ÙˆØ± كه Ù‚Ø¨Ù„Ø§Ù‹â€ŒÚ¯ÙØªÛŒÙ… ØŒ جهان در خدا یا در ایده مستØÛŒÙ„ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯.
پرسشگر: از انقلاب كوپرنیكی كانت چیزی Ù†Ú¯ÙØªÛŒØ¯.
موقن: انقلاب كوپرنیكی كانت عبارت از این بود كه ÙˆÛŒ Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª كه ذهن از همان مراØÙ„ بسیار مقدماتی٠در شناخت دخیل است. آگاهی در ایجاد تصویری كه از Ø´ÛŒÂØ¡ یا از ابژه در ذهن نقش Ù…ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯Ø¯ از همان آغاز دخالت دارد تصویر Ø´ÛŒÂØ¡ كه در آگاهی ساخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ پیش از این ÙˆØØ¯ØªÙ تركیبی Ùˆ نیز خارج از آن، وجود ندارد؛ بلكه Ùقط بر اثر این ÙˆØØ¯ØªÙ تركیبی شكل Ù…ÛŒÂگیرد یعنی ذهن در تنظیم Ùˆ تشكیل تصویر Ø´ÛŒÂØ¡ÙÙØŒ نقش اساسی دارد مثلاً ‌آگاهی، تأثرات ØØ³ÛŒ را در ظر٠مكان Ùˆ زمان Ù…ÛŒ ریزد، یا میانشان رابطهÂÛŒ علت Ùˆ معلولی برقرار Ù…ÛŒÂكند Ùˆ كارهایی مانند اینÂها. چنانÂÚ†Ù‡ آگاهی دست به چنین كارهایی Ù†Ù…ÛŒÂØ²Ø¯ØŒ ما از شناخت پدیدارها ناتوان بودیم. بااین همه اگر تأثرات ØØ³ÛŒ Ùˆ امور تجربی نیز نبودند از دست ذهن بشر به تنهایی كاری ساخته نبود شناخت ما منوط به وجود امور تجربی Ùˆ Ù…ØØµÙˆØ± در آنÂهاست. پس چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ امور تجربی، مانند Ù‹â€ŒØ´ÛŒÂØ¡ ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ØŒ برای ما ناشناختنی است.
ÙلسÙÙ‡ انتقادی كانت دربارهÂÛŒ شرایط امكان امور واقع تØÙ‚یق Ù…ÛŒÂكند یعنی Ú†Ù‡ عللی سبب Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ كه پدیداری رخ دهد. اما ÙلسÙÙ‡ این پدیدار را ایجاد نمیÂكند. هد٠كانت در كتاب نقد خرد ناب ارائه مبانی ÙلسÙÛŒ برای Ùیزیك نیوتنی بود. كانت Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª كه Ùهم انسان، قوانین طبیعت را كش٠نمیÂكند بلكه Ùهم انسان منبع آن قوانین است. «Ùهم، قوانین (از پیشی) خود را از طبیعت نمیÂگیرد بلكه آن قوانین رابه طبیعت تجویز Ù…ÛŒÂكند.» كانت همین اصل را به ØÙˆØ²Ù‡ÂÛŒ اخلاق نیز تعمیم Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ نیز انسان قوانینی را كه ارادهÂÛŒ خدا یا هر مرجع مذهبی یا سیاسی بر ÙˆÛŒ تØÙ…یل كرده باشد، نمیÂپذیرد. به عقیدهÂÛŒ كانت ارادهÂÛŒ هر انسانی كه بخرد باشد Ø¨Ù‡ÂØ·ÙˆØ± كلی ارادهÂÛŒ قانونÂگذاری است. یك انسان بخرد از هیچ قانونی اطاعت نمیÂكند مگر آنÂكه خود او همان قانون را وضع كرده باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ به كانت Ùˆ Ùیخته این ایراد را Ù…ÛŒÂگیرد كه آن دو، Ù…Ùهومی از آزادی را اعلام كرده Ùˆ به كرسی Ù†Ø´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه Ù…Ùهومی ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ یا صوری است. به این معنی كه اندیشه در ØÛŒÙ† ÛŒØ§ÙØªÙ† خودو اظهار وجود، تماس خویش را با جهان واقعی از دست Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. ترسیم یك تصویر Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ÛŒ از امور یعنی گذاشتن یك باید باشد در برابر وضع تاریخی امور، وظیÙÙ‡ÂÛŒ ÙلسÙÙ‡ نیست. به نظر Ù‡Ú¯Ù„ چنین Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسمی باطل است. بنابراین Ù‡Ú¯Ù„ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم خود را Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم عینی Ù…ÛŒÂنامد؛ یعنی امور جهان را معقول Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ مدعی است آنÂÚ†Ù‡ وجود دارد عقلانی است. Ù¾ÛŒÂØ¢Ù…د این Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم ارتجاعی این بود كه Ù‡Ú¯Ù„ دولت پروس را دولت مبتنی بر عقل خواند. در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ طبیعت،ایده در دیگر بودگی خویش است .طبیعت ØŒ ایده ÛŒ با خود بیگانه است .اما تاریخ ØŒ خود خدا ست .ولی تاریخ وقتی تØÙ‚Ù‚ Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ دولت تشکیل شده با شد. Ù‡Ú¯Ù„ دولت را تجسد Ø±ÙˆØ Ø¬Ù‡Ø§Ù† یعنی تجسد خدا بر زمین Ù…ÛŒÂنامید. ÙØ±Ø¯ در برابر دولت یعنی در برابر خدای متجسد از هیچ ØÙ‚ÛŒ برخوردار نیست. از این رو Ù‡Ú¯Ù„ به جنگ نظریهÂÛŒ ØÙ‚وق طبیعی بشر Ùˆ به جنگ نظریهÂÛŒ دولت مبتنی بر قرارداد Ø±ÙØª. این ضدیت با ØÙ‚وق بشر Ùˆ شهروند Ùˆ یا نظریهÂÛŒ دولت مبتنی بر قرارداد میراثی بود كه از Ù‡Ú¯Ù„ به ماركس رسید. برای ماركس پرولتاریا، خدای متجسد برزمین است. بنابراین دیكتاتوری پرولتاریا، تجسد Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ است، یعنی یك دولت٠تئوكراتیك ازنوع قرون وسطایی است كه ÙØ±Ø¯ دربرابرش از هیچ ØÙ‚ÛŒ برخوردار نیست. عقاید Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس ØªÙØ§Ù„Ù‡Âهای قرون وسطا هستند. كانت Ù…ÛŒÂÚ¯ÙØª: «Ùقط یك ÙØ±Ù…ان Ù„Ø§Ø²Ù…ÂØ§Ù„اطاع وجود دارد: بنابر آن دستوری عمل كن كه در عین ØØ§Ù„ بتوانی بخواهی كه آن دستور یك قانون كلی گردد» به عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ این ÙØ±Ù…ان Ù„Ø§Ø²Ù…ÂØ§Ù„اطاع كانت Ùقط یك قانون انتزاعی Ùˆ صوری است كه ارادهÂÛŒ ÙØ±Ø¯ را مقید Ù…ÛŒÂكند اما در برابر واقعیت امور كاملاً ناتوان است.
در نظام ÙلسÙÛŒ كانت جهان اخلاق یا قلمرو غایات در تقابل با جهان طبیعی یعنی جهان علت ها Ùˆ معلولÂها قرار دارد. Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† ÙˆØØ¯Øª این دو جهان را اصل موضوعه قرار داد؛ اما هرگز Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† یگانگی این دو را اثبات كرد. آن دوگانگی (Dualism) كه آقای ماهرویان از آن سخن Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± به این موضوع باز Ù…ÛŒÂگردد. به عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ كانت یك باید باشد، دربرابرآنÂÚ†Ù‡ هست، گذاشته است. Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد است آنÂÚ†Ù‡ هست همان باید باشد، است. Ú¯ÙØªÛŒÙ… كه ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ نوعی توجیه عدل الهی است. یعنی توجیه شرّ Ùˆ بدی در جهان. بنابراین به نظر Ù‡Ú¯Ù„ وضع امور، عقلانی است. آنÂÚ†Ù‡ هست Ùˆ آنÂÚ†Ù‡ باید باشد، بر هم Ù…Ù†Ø·Ù‚ÂØ§Ù†Ø¯. امورجامعه از آن رو عقلانی است چون امور، درون با Ø´ÛŒ خدا هستند، آنÂها درون خدا رخ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ù†Ø¯. كانت Ù…ÛŒÂگوید: آزادی یا اختیار به این معنی است كه قانونی كه ما در اعمال خود از آن اطاعت Ù…ÛŒÂكنیم از بیرون یعنی از طریق كتاب مقدس، پاپ یا ÙØ±Ù…انروا بر ما تØÙ…یل نشده باشد؛ بلكه شخص اخلاقی، این قانون را خود برای خویش وضع كرده باشد. به راستی اگر روشنÙكران ما Ø·ÛŒ Ù‡ÙØªØ§Ø¯- هشتاد ساله گذشته به جای اینÂكه سنگ ماركسیسم Ù€ لنینیسم را به سینه بزنند پیرو كانت شده بودند Ú†Ù‡ تØÙˆÙ„ عظیمی در شیوهÂÛŒ تÙكر Ùˆ نگرش ما به وجود Ù…ÛŒÂØ¢Ù…د؟ هد٠روشنÙكران ماركسیست Ù€ لنینیست نه Ùقط در كشور ما بلكه در دیگر كشورها نیز همیشه این بوده است كه اوضاع اجتماعی را به هم بریزند Ùˆ در Ø¨ØØ¨ÙˆØÙ‡ÂÛŒ ناامنی Ùˆ هرج Ùˆ مرج، قدرت سیاسی را به دست بگیرند Ùˆ دیكتاتوری پرولتاریا را بر پا دارند تا معجزاتی را كه ماركس برای دیكتاتوری پرولتاریا بر شمرده بود، به منصهÂÛŒ ظهور رسانند یعنی آسمان بر زمین جلوس ÙØ±Ù…اید Ùˆ بهشت برین بر ÙØ±Ø´Ù‌زمین گسترده شود.
هد٠روشنÙكر ماركسیست، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â سازی نبوده بلكه انقلاب بوده است. یعنی هد٠ماركسیستÂها این بوده است كه تودهÂها را سیاسی Ùˆ تا Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ رادیكال كنند Ùˆ با این كار آنÂها را به صØÙ†Ù‡ÂÛŒ مبارزه بكشانند Ùˆ وضع مستقر Ùˆ موجود را واژگون كنند؛ یعنی دقیقاً همان هدÙÛŒ را دنبال Ù…ÛŒÂكنند كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها دنبال Ù…ÛŒ کرده اند . درواقع ØŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها از كمونیستÂها یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ كه تودهÂها را به صØÙ†Ù‡ آورند Ùˆ با نیروی لگام گسیخته ÛŒ آنان، تجدد Ùˆ مدرنیته را از ریشه در آورند Ùˆ بدویت را جایگزین آن كنند. همÂچنان كه قبلاً Ú¯ÙØªÙ… به نظر من كمونیسم یك جنبش دینی است Ùˆ ماركس نیز نقش پیامبر را در این دین دارد.
پرسشگر: من خیلی متشكرم كه Ø¨ØØ« بسیار خوبی را شروع كردید. ولی Ùكر Ù…ÛŒÂكنم كه این Ø¨ØØ« ÙÙ†ÛŒ است وخواننده برای Ùهم مطالب مشكل داشته باشد. چنانÂÚ†Ù‡ Ø¨ØØ« روی زمینهÂهای آشناتری باشد برای خوانندهÂÛŒ مجله Ù…Ùیدتر خواهد بود. شما ضمن ØµØØ¨ØªÂهای خود اشاره كردید به این كه كارل ماركس پیامبر بوده، Ù…ÛŒ خواستم اگر ممكن است در این زمینه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ±ÛŒ بدهید.
موقن: برداشت ما از پیامبری معمولاً ØªØØª تأثیر برداشت ما از پیامبرانی چون ØØ¶Ø±Øª موسی، ØØ¶Ø±Øª عیسی Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…ØÙ…د (ص) است. اما در Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ÛŒ دین Ù…Ùهوم پیامبری دامنهÂÛŒ Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡ÂØªØ±ÛŒ دارد. ماكس وبر پیامبری را دو نوع Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. البته Ù…Ø´Ø±ÙˆØ Ø¨ØØ« پیامبری در كتاب Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ÛŒ دین ماكس وبر آمده است Ùˆ تالكوت پارسونز بر ترجمهÂÛŒ انگلیسی آن Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ نوشته است كه من آن را به ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ø¨Ø±Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… Ùˆ در كتاب عقلانیت Ùˆ آزادی، چاپ شده است.(2)
یكی پیامبر اسوه Ùˆ دیگری پیامبر اخلاقی، پیامبر اسوه كسی است كه طریقتی را برای زندگی ارائه Ù…ÛŒ دهد وهركس كه مایل بود به دلخواه خویش Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ به طریقت او سر بسپرد Ùˆ زندگی پیامبر اسوه را سرمشق زندگی خود قرار دهد. این نوع پیامبری به وضع موجود Ùˆ مستقر اجتماعی كاری ندارد Ùˆ بدان اعلان جنگ Ù†Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ خواهان از میان بردن هنجارهای معمول در اجتماع نیست. هركس خواست پیرو پیر طریقت Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯Ø› ولی پذیرش رهبری او اجباری نیست. اما برعكس، پیامبر اخلاقی به وضع موجود كه آن را ناراست Ùˆ ÙƒÚ˜ Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ اعلان جنگ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ رسالت خود را درواژگونی وضع موجود Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ تا بر ویرانهÂهای آن وضعی جدید كه بشارت بر Ù¾Ø§ÛŒÛŒÂØ§Ø´ را داده است تأسیس کند. ماكس وبر پیامبران Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ØŒ ØØ¶Ø±Øª عیسی Ùˆ ØØ¶Ø±Øª Ù…ØÙ…د(ص) را نمونه اعلای این نوع پیامبری Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. برخلا٠پیامبر اسوه، رهبری پیامبراخلاقی بر جامعه استوار Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ پذیرش رهبری او اجباری است. . ولی وبر پیامبری اخلاقی را Ùقط به انبیای مذكور Ù…Ù†ØØµØ± نمیÂكند Ùˆ هر كسی را كه به وضع موجود Ùˆ مستقر اجتماعی اعلان جنگ دهد Ùˆ خواهان برقراری وضع دیگری باشد، پیامبر اخلاقی Ù…ÛŒ داند. در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ وبر پیامبران اخلاقی را به دو نوع تقسیم Ù…ÛŒÂكند. یكی آنانی كه با اعلان جنگ به وضع موجود باعث گسست در امور Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ موجبات Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª اجتماعی را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… Ù…ÛŒÂØ¢ÙˆØ±Ù†Ø¯. دوم آن پیامبرانی كه به وضع موجود اعلان جنگ Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ù†Ø¯ Ùˆ باعث گسست در امور Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ ولی جامعه را به عقب Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ù†Ø¯. پیامبران اخلاقی ÙØ±Ù…انÂهایی را برای مردم صادر Ù…ÛŒÂكنند Ùˆ پیروان مكلÙند كه دستورات آنان را اجرا كنند. برخلا٠پیامبر اسوه، پیامبر اخلاقی از مردم Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ كه نه از زندگی شخص او بلكه از دستورات Ùˆ اØÙƒØ§Ù… او تبعیت كنند Ùˆ خود را با نظم هنجار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ كه او برپا داشته انطباق دهند. البته ذكر این نكته در این جا ضروری است كه Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ماركس Ùˆ ماكس وبر Ø¢Ù„Ù…Ø§Ù†ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ شاید آلمانیÂها Ù…Ø°Ù‡Ø¨ÛŒÂØªØ±ÛŒÙ† مردم اروپا باشند. آلمان سرزمین پروتستانیسم است ولوتر در میان آلمانیÂها ظهور كرده است. از این رو در میان آلمانیÂها Ùˆ بهÂویژه سه متÙكر مذكور نوعی برداشت دینی Ùˆ پیامبرگونه از تاریخ مشاهده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. ماكس وبر Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø³ØŒ كه در قرن بیستم یعنی عصر سكولاریسم رشد Ùˆ نمو ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است، هنوزهم درپس اÙکارلائیک خود مذهبی Ù…ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´Ø¯ Ùˆ تاریخ را صØÙ†Ù‡ÂÛŒ ظهور پیامبران Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ كه با ظهور هر یك از آنان جامعه گامی به جلو یا به عقب برداشته است. به سخن دیگر وبر تاریخ لائیك را نیز به شیوهÂÛŒ خاص خودش به تاریخ دینی تبدیل Ù…ÛŒÂكند. اهمیتی را كه وبر برای پروتستانیسم قائل است باید در همین برداشت دینی او از تاریخ دانست. Ù‡Ú¯Ù„ مدعی است كه خدا در او تجسد ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ خدا یعنی خود او؛ در نظام ÙلسÙÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ به آگاهی رسیده Ùˆ به گذشته ÛŒ خود Ù…ÛŒÂنگرد Ùˆ مراØÙ„ÛŒ را كه پیموده است Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. از این رو Ù‡Ú¯Ù„ ادعا Ù…ÛŒÂكند كه از طرØÂهای غیبی خدا آگاه است. او Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÂهایی را كه بر اثر لائیك شدن اندیشه به دست آمده اند به پای دستاوردهای مسیØÛŒØª Ù…ÛŒÂگذارد Ùˆ بدین گونه امور دنیوی Ùˆ لائیك را تقدس دینی Ù…ÛŒÂØ¨Ø®Ø´Ø¯. اما ماركس هم آلمانی است Ùˆ هم یهودی؛ Ùˆ سنت پیامبری در میان قوم یهود سابقهÂÛŒ چند هزار ساله دارد. ماركس طبق سنت انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ چماق تكÙیر را بلند Ù…ÛŒÂكند Ùˆ بر سر طاغوتیان زمان Ù…ÛŒÂكوبد. طبق تعری٠ماكس وبر، پیامبر اخلاقی كسی است كه به وضع موجود اجتماعی اعلان جنگ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ وضع دیگری را جایگزین وضع كنونی كند. طبق این ØªØ¹Ø±ÛŒÙØŒ ماركس پیامبراست. ماركس نیز برای خود رسالت پیامبری از نوع انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ قائل بود. همÂچنان كه آنان با بتÂپرستی Ùˆ تجمل Ù…ÛŒÂØ¬Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ماركس نیز به پرسش بتÂوار كالاها ØÙ…له Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯ Ùˆ با نوع جدید بتÂپرستی (fetishism) نبرد Ù…ÛŒÂكند.
ماركس این بار اساطیر یهودی را نه به منزلهÂÂÛŒ اساطیر یا تاریخ مقدس بلكه به عنوان آخرین دستاوردهای علمی قالب Ù…ÛŒÂکند. اساطیر یهودی Ù…ÛŒÂگوید كه با ظهور Ù…Ø³ÛŒØØŒ زمین بهشت Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ØŒ گرگ ومیش در کنار هم در یک چراگاه به سر Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ù†Ø¯ØŒ در جویبارهای زمین شیروعسل روان خواهد شد. مارکس همین ØªØµØ§ÙˆÛŒØ±Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ را ارائه Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ Ù…ÛŒÂگوید Ù…Ø³ÛŒØ Ø¸Ù‡ÙˆØ± کرده یعنی پرولتاریا در تاریخ ظاهر شده Ùˆ مقدر است Ú©Ù‡ دجال یعنی بورژوازی را نابود نماید Ùˆ زمین را بهشت کند. Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ هر ÙˆØ§Ù‚Ø¹Ù‡ÂØ§ÛŒØŒ هر اندازه هم پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشد، چنانÂÚ†Ù‡ در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی گذاشته شود عظیم Ùˆ Ù…Ø¹Ø¬Ø²Ù‡ÂØ¢Ø³Ø§ Ù…ÛŒÂنماید؛ مثلاً پرولتاریا چنانÂÚ†Ù‡ در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی یعنی Ø¯Ø±Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² مارکسیسم گذاشته شود دیگر قشری از اقشار جامعه نخواهد بود؛ بلکه تقدس دینی Ù…ÛŒÂیابد وبه مقام خدایی Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯. پرولتاریا درمارکسیسم یعنی در Ú†Ø´Ù…ÂØ§Ù†Ø¯Ø§Ø² دینی مارکسیسم Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ رستگاری بشر به دست اوست. یکی از Ú©Ù‡Ù†ÂØªØ±ÛŒÙ† مضامین اسطوره ای نبرد روشنایی با تاریکی، Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø§ دجال Ùˆ امثال اینÂهاست. مارکس همین مضمون Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ را به صورت نبرد طبقاتی در آورده است. در یک سو اهورا، خدا، Ù…Ø³ÛŒØ ÙˆØ±ÙˆØ´Ù†Ø§ÛŒÛŒ قرار دارد Ú©Ù‡ تجسم Ø¹ÛŒÙ†ÛŒÂØ§Ø´ پرولتاریاست Ùˆ در دیگر سو اهریمن، شیطان ØŒ دجال Ùˆ تاریکی قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ تجّسم Ø¹ÛŒÙ†ÛŒÂØ§Ø´ بورژوازی است.نبرد میان این دو نیرو یا به زبان مارکسیسم مبارزهÂÛŒ میان پرولتاریا Ùˆ بورژوازی سرنوشت بشر را رقم Ù…ÛŒ زند.ایا براستی پرولتاریا Ùˆ بورژوازی دو طبقهÂÛŒ اجتماعی هستند؟ متون مارکسیستی این نظر را القاء Ù…ÛŒÂکنند Ú©Ù‡ این دو، دو Ø´Ø®ØµÂØ§Ù†Ø¯ نه دو طبقهÂÛŒ اجتماعی. شاید بگویند Ú©Ù‡ مارکس دیالکتیک خدایگان Ùˆ بنده را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ در پدیدارشناسی Ø±ÙˆØ Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡ به تمامی تاریخ تعمیم داده است. ولی آگر چنین باشد باز هم مارکس پرولتاریا Ùˆ بورژوازی را هم چون دو شخص در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. در این صورت هم، ما با تصاویر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ انسان گونه پندارانه روبرو هستیم. وقتی Ú©Ù‡ ما از نوع انسان سخن Ù…ÛŒÂگوییم از Ù…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡ÂØ§ÛŒ کاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با ÙØ±Ø¯ انسان سخن Ù…ÛŒÂگوییم. مثلاً هر شخصی باید پدر Ùˆ مادر داشته باشد. اما سخن Ú¯ÙØªÙ† از پدر Ùˆ مادر نوع بشر از Ù„ØØ§Ø¸ علمی بیÂمعناست. مارکس از پرولتاریا Ùˆ بورژوازی به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ÂØ§ÛŒ سخن Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ هر کدام از اینÂها شخص ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ است Ùˆ ما با دو شخص Ø±ÙˆØ¨Ù‡ÂØ±ÙˆÙ‡Ø³ØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ یکی پرولتاریا نامیده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ دیگری بورژوازی؛ یعنی مارکس میان ÙØ±Ø¯ Ùˆ طبقهÂÛŒ اجتماعی تمایز قائل نیست. در آثار Ø§ÙˆÙØ±Ø¯ Ùˆ طبقه یعنی جزء Ùˆ Ú©Ù„ این همانند Ùˆ این از خصوصیات اندیشهÂÛŒ اسطوره ای است. مارکس از نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ÂØ§ÛŒ سخن Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ گویی از یک موجود جاندار Ø¨ØØ« Ù…ÛŒÂکند، یعنی همه چیز را همانند انسان Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ مارکس دقیقاً درتوصی٠خود از Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒØŒ پرولتاریا Ùˆ بورژوازی همین تصورات انسان گونه Âپندارانه را به کار Ù…ÛŒÂØ¨Ø±Ø¯. مارکسیستÂها Ù…Ø¯Ø¹ÛŒÂØ§Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تاریخ Ùˆ جامعه را درک کند. دقت کنید! در Ø§ÛŒÙ†ÂØ¬Ø§ بورژوازی یک طبقهÂÛŒ اجتماعی نیست بلکه یک شخص است! اما این پرسش اساسی بی درنگ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ چرا بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تاریخ Ùˆ جامعه را درک کند اما پرولتاریا Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ØŸ مگر مارکسیستÂها ادعا نمیÂکنند Ú©Ù‡ همهÂÛŒ امکانات مادی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ سیاسی Ùˆ اقتصادی جامعه در دست بورژوازی است، پس چرا بورژوازی Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بÙهمد؟ پاسخ این است Ú©Ù‡ جوهر مادی بورژوازی اهریمنی است ولی از آن پرولتاریا اهورایی است. آیا اظهار این مطلب Ú©Ù‡ پرولتاریا سیر تاریخ Ùˆ جامعه را Ù…ÛŒÂÙهمد ولی بورژوازی نمیÂÙهمد ارائه نظریهÂÛŒ طبقهÂÛŒ توتالیتر نیست؟ مگرگوبینو همین اظهارات را درمورد نژاد آریایی نمیÂکرد وبا بیان این مطلب متهم به ارائه ÛŒ نظریه ÛŒ نژاد توتالیتر نشده است؟ آیا نباید مارکس را متهم کرد Ú©Ù‡ نظریهÂÛŒ طبقهÂÛŒ توتالیتر را ارائه داده است؟
بعضیÂها Ú¯ÙØªÙ‡Âاند چون بورژوازی، پرولتاریا را استثمارمی کند نمی تواند سیر تاریخی جامعه را درک کند. در Ø§ÛŒÙ†ÂØµÙˆØ±Øª استثمار همان گناه نخستین در اساطیر مسیØÛŒ است. مگر انبیای Ø¨Ù†ÛŒÂØ§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÛŒÙ„ØŒ غیبÂگویی نمیÂکردند Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« آینده را پیشÂگویی نمی نمودند مگر مارکس آینده را پیشÂگویی ونکرده است؟ مگر ÛŒØÛŒÛŒ مبشر ظهور ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÛŒØ Ù†Ø¨ÙˆØ¯ØŸ مگر ÛŒØÛŒÛŒ ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ غسل تعمید نداد؟ مگر مارکس مبشر ظهور پرولتاریا نیست؟ مگر مارکس نمیÂگوید Ú©Ù‡ Ù…Ø³ÛŒØ Ø¸Ù‡ÙˆØ± کرده Ùˆ نبرد Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø§ دجال یعنی پرولتاریا با بورژوازی نبرد ÛŒ سهمگین خواهد بود Ùˆ در این نبرد پرولتاریا خود را قربانی Ù…ÛŒÂکند تا بشر رستگار شود؟ مگر در اساطیر مسیØÛŒØŒ خدا به صورت Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ØªØ¬Ø³Ø¯ Ù†Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ بر صلیب جان Ù†Ù…ÛŒÂØ³Ù¾Ø§Ø±Ø¯ تا گناه نخستین بشر بخشیده وبشر رستگار شود؟ آیا اسطورهÂÂÛŒ پرولتاریا طبق الگوی اسطوره ÛŒ Ù…Ø³ÛŒØ Ù…Ù†Ø¬ÛŒ ساخته Ùˆ پرداخته نشده است؟ مگر اقشار پایین اجتماع از Ù„ØØ§Ø¸ اجتماعی Ùˆ Ùکری، سنتÂپرست نیستند؟ چگونه Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ÂØ§ÛŒ Ú©Ù‡ در قید Ùˆ بند سنت است Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ عامل جهش اجتماعی شود Ùˆ با عث رستگاری گردد؟ البته Ùقط در خیالات شیرین Ùˆ اوهام مارکسیست ها رستگاری بشر به دست پرولتاریا صورت Ù…ÛŒÂگیرد. درØÙ‚یقت این برداشت از رستگاری، برداشتی ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ است. مگر روز به روز از نقش کارگران در صنعت کاسته Ù†Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ØŸ مگر با پیدایش رباتÂها ((robat ماشینÂهای خودکار Ùˆ آغاز عصر الکترونیک از نقش کارگران در تولید کاسته نگردیده است؟ ولی باید همیشه به یاد داشته باشیم Ú©Ù‡ بورژوازی Ùˆ پرولتاریا موجوداتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ هستند نه تجربی- Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ÂØ´Ù†Ø§Ø®ØªÛŒ. اعتقاد به ظهور منجی در پایان جهان اعتقاد ایرانیان بوده است Ú©Ù‡ از طریق امپراطوری هخامنشی به دیگر ادیان از جمله یهودیت نیز راه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÙˆØ¹ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ منجی بشریت است اقتباسی است از اسطوره ی شوشیانت Ú©Ù‡ مارکس آن را به این صورت در آورده است Ú©Ù‡ آخر زمان ÙØ±Ø§ رسیده Ùˆ پرولتاریا = Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÙˆØ¹ÙˆØ¯ ظهور کرده است، نبرد او با بورژوازی = دجال عنقریب رخ خواهد داد Ùˆ عصر مشقت Ùˆ درد به پایان خواهد رسید Ùˆ عصر آزادی Ùˆ خوشبختی آغاز خواهد شد. همین اعتقاد به منجی یا اعتقاد به اسطوره ÛŒ شوشیانت سبب شده است Ú©Ù‡ روشنÙکر ایرانی اسطورهÂهای مارکسیستی را بی چون Ùˆ چرا بپذیرد. زیرا اسطورهÂهایی Ú©Ù‡ مارکس بیان کرده است علاوه بر آن Ú©Ù‡ ریشه در اساطیر یهودی دارند، ریشه در اساطیر ایرانی نیز دارند.
پرسشگر: شما دارید به Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ø¨ØØ«Âهای Ù‚Ø¯ÛŒÙ…ÛŒÂØªØ§Ù† را تکرار Ù…ÛŒÂکنید. در اینÂÚ©Ù‡ پردهÂÛŒ تقدس را باید از روی مارکس کنار کشید Ùˆ آثارش را به نقد کشید من هم با شما مواÙقم. به نظر من ایراد اساسی مارکسیسم Ø¨ÛŒÂØªÙˆØ¬Ù‡ÛŒ به نقش ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در تØÙˆÙ„ات تاریخی بود. هم ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ شوروی Ùˆ هم انقلاب ایران Ùکر Ù…ÛŒÂکنم به درستی، نقش تعیینÂکننده ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را در بسیاری از تØÙˆÙ„ات تاریخی نشان Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯.
موقن: شما روی نکتهÂÛŒ بسیار مهمی انگشت گذاشتید Ùˆ آن Ùقدان چیزی به نام شناخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ در مارکسیسم است. مارکسیسم بهای چندانی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ از جمله دین Ù†Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. دین شناسی ٠مارکسیسم Ù…Ù†ØØµØ± Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ به این جملهÂÛŒ مارکس: دین اÙیون تودهÂهاست. مارکس جوامع را بر ØØ³Ø¨ شیوهÂÛŒ تولیدشان ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒÂکند: این جامعه ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÛŒ است، آن جامعه Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ است. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ برای مارکس خود به خود Ùˆ به طور مکانیکی از شیوهÂÛŒ تولید سر بر Ù…ÛŒÂکشد. این هم نمونهÂÛŒ دیگری از شیوه ÛŒ تÙکر جادویی مارکس است. همین Ùقدان Ù†Ø¸Ø±ÛŒÙ‡ÂØ§ÛŒ دربارهÂÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ سبب شد Ú©Ù‡ مارکسیستÂها نتوانند روند تØÙˆÙ„ات را در ایران درک کنند Ùˆ ازهمان روزهای نخست انقلاب جذب نیروهای مذهبی شدند Ùˆ شعارهای آنان را تکرار کردند.
اکنون بخشی از نیروهای مذهبی Ú©Ù‡ خود را روشنÙکران دینی Ù…ÛŒÂنامند، Ø¨ØØ« سکولاریسم یا لائیسیته را پیش Ú©Ø´ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. در میان مارکسیستÂهای ایرانی متÙکری وجود ندارد Ú©Ù‡ بتواند این Ø¨ØØ« را Ø¹Ù…ÛŒÙ‚ÂØªØ± کند. تازه اگر هم وجود Ù…ÛŒ داشت Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª در چنین Ù…Ø¨Ø§ØØ«ÛŒ شرکت کند.
زیرا مارکسیستÂها به پیروی از مارکس جوامع را بر ØØ³Ø¨ شیوه ÛŒ تولید، ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒÂکنند نه بر ØØ³Ø¨ Ø´Ú©Ù„ ØÚ©ÙˆÙ…ت یا دین. بنابراین در آثار مارکسیستی Ø¨ØØ« بر سر اینÂÚ©Ù‡ قانون شرع چیست Ùˆ ÙØ±Ù‚Ø´ با قانون موضوعه کدام است، قانونی عرÙÛŒ چیست یا قانون طبیعی چیست Ùˆ ÙØ±Ù‚شان کدام است مطلبی وجود ندارد. زیرا همÂچنان Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… مارکس رسالت خود را پیامبری Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª یعنی اعلان جنگ به جامعه ÛŒ بورژوایی، Ùˆ اعلام ÙØ±Ø§ رسیدن سوسیالیسم. او با این کار، رسالت خود را تمام شده Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª. بنابراین Ø·Ø±Ø Ø§ÛŒÙ† سوال Ú©Ù‡ آیا این ØÚ©ÙˆÙ…ت تئوکراتیک است یا لائیسیته یا قوانین ØØ§Ú©Ù… بر جامعه، قوانین شرع هستند یا قوانین موضوعه از نظر مارکسیستÂها بیÂمعنی است. زیرا مارکسیسم همه چیز از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا دین Ùˆ دولت را به تاریخ اقتصادی ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ù…ÛŒ کاهد ÙˆÚ©Ù„ تاریخ را تاریخ اقتصادی Ù…ÛŒ داندتاریخ از نظر مارکسیسم ،تاریخ مبارزه ÛŒ طبقاتی است..آنان درپی برپایی دیکتاتوری پرولتاریا بودند. ØÚ©ÙˆÙ…ت از نظر مارکسیستÂهای استالینیست یا مائوئیست دو نوع بودند: ØÚ©ÙˆÙ…تÂهای دستÂنشاندهÂÛŒ امپریالیست Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تÂهای ضد امپریالیست Ø› یعنی آن دسته از کشورهایی Ú©Ù‡ از غرب اسلØÙ‡ Ù…ÛŒ خریدند Ùˆ با غرب روابط گسترده ÛŒ اقتصادی داشتند دست نشانده ÛŒ امپریالیست شناخته Ù…ÛŒ شدند Ùˆ برعکس، اگر با روسیه Ùˆ چین چنین مناسباتی داشتند ضد امپریالیست بودند . یعنی ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ مارکسیستÂهای جهان سومی از ØÚ©ÙˆÙ…تÂها، ØªÙ‚Ø³ÛŒÙ…ÂØ¨Ù†Ø¯ÛŒ منطقی نبود بلکه Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ بود. اما مورخ Ø¨Ø±Ø¬Ø³ØªÙ‡ÂØ§ÛŒ به نام یاکوب بورکهارت بر خلا٠مارکس، در سیر تØÙˆÙ„ات جامعه سه نیرو را عظیم Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. دولت، دین Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. بورکهارت، دین Ùˆ دولت را دوعامل ثابت Ù…ÛŒÂگیرد Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را همیشه مورد هجوم Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± آن دو Ù…ÛŒ داند. ولی تأثیر متقابل این سه عامل است Ú©Ù‡ خصوصیات یک جامعه را Ù…ÛŒÂØ³Ø§Ø²Ø¯. مثلاً در یونان چون کاست (cast) Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† وجود نداشت Ú©Ù‡ جلو تÙکر آزاد را بگیرد Ùˆ چون کتاب مقدسی وجود نداشت Ú©Ù‡ تÙکر در همان چارچوب بماند، ÙلسÙÙ‡ رشد کرد. بر اثر این دگرگونی، Ùقط در جامعهÂÛŒ یونان است Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ از همان آغازجای دین را Ù…ÛŒÂگیرد. چیزی Ú©Ù‡ بعداً در قرنÂهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم در اروپای غربی رخ داد. بر عکس ØŒ در مصر باستان Ùˆ اسرائیل باستان Ùˆ ایران Ú©Ø§Ø³ØªÙ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† جلو تÙکر آزاد را Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ چون متون مقدس وجود داشتند اندیشه را در چارچوب آن Ù…ØØµÙˆØ± کردند. بنابراین مثلاً در جامعهÂÛŒ اسرائیل باستان دین یگانه عامل بود Ú©Ù‡ هم Ø´Ú©Ù„ دولت را معین Ù…ÛŒÂکرد Ùˆ هم Ø´Ú©Ù„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را. زیرا در یهودیت این اعتقاد ØØ§Ú©Ù… بود Ú©Ù‡ همه چیز از آسمان نشأت Ù…ÛŒÂگیرد. از این رو، دولت یهود، دولتی تئوکراتیک بود یعنی خاخامÂها در آن همه کاره بودند Ùˆ بر اثر آن میان تشکیلات دینی Ùˆ تشکیلات دولتی تمایزی وجود نداشت. جامعه Ùˆ دولت تئوکراتیک Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ هنوزهم در بعضی کشورهای اسلامی ØÚ©ÙˆÙ…تÂها ØªØ¦ÙˆÚ©Ø±Ø§ØªÛŒÚ©ÂØ§Ù†Ø¯. ولی به نظر بورکهارت در مسیØÛŒØª وضع Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بوده است. کلیسا خارج از دولت بوده Ùˆ میان تشکیلات دینی Ùˆ تشکیلات دولتی تمایز وجود داشته است. ÙØ±Ù…انروا بر اموردنیوی ØØ§Ú©Ù… بوده است وپاپ برامور دینی. قلمرواقتدار ÙˆØÚ©Ù…یت هرکدام متمایز بوده است. چنین Ø¨ØØ«Âهایی در چارچوب مارکسیسم امکانÂپذیر نیست. Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ بورکهارت دین را در جامعهÂÛŒ یهود Ùˆ در جوامع اسلامی یگانه عامل تعیینÂکننده Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. دین، دولت Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را در چارچوب هنجارهای خود قرار داده Ùˆ تخطی از آنÂها را به شدت سرکوب کرده است.
مثلاً در جوامع اسلامی کمدی نوشته نشده است؛ زیرا کمدی مستلزم آمیختگی مردان Ùˆ زنان در Ù…ØÛŒØ· است؛ Ùˆ چون در جوامع اسلامی مردان Ùˆ زنان ØØªÛŒ در مهمانیÂها از یکدیگر جدایند، امکان خلق کمدی نیست Ùˆ هزلیات Ùˆ لطیÙÙ‡ جای ادبیات کمیک را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. در اسلام چون سرنوشت هر کس را خدا تعیین کرده Ùˆ همه چیز از پیش مقدر شده است، امکان نوشتن تراژدی نیست.
چون در تراژدی شخص به خاطر هدÙÛŒ Ú©Ù‡ دنبال Ù…ÛŒÂکند، ستیزهÂهایی را دامن Ù…ÛŒÂØ²Ù†Ø¯ Ùˆ سرنوشت او درگیر Ùˆ دار همین ستیزهÂها رقم زده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ نه به وسیلهÂÛŒ خدا. سرایش ØÙ…اسه نیز در اسلام ناممکن بوده است؛ زیرا این ترس وجود داشته است (البته طبق اعتقادات جادویی- Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ) Ú©Ù‡ با جاری کردن نام اشخاص در ØÙ…اسه آنان زنده ÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ ÙˆØÙˆØ§Ø¯Ø« شومی Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. الـبته ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با شاهنامه اش ازاین قاعده مستثناست. بارها شنیده ام Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گویند ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با سرودن شاهنامه برای ایرانی شناسنامه درست کرده است. ولی باید Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ این شناسنامه Ù…Ùهر اسلامی دارد. به این معنی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خدایان ایرانی را مانند سیاوش Ú©Ù‡ خدای برزگری Ùˆ رویش گیاهان است به مقام یک شاه یا شاهزاده تنزل داده تا برای جامعهÂÛŒ اسلامی Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ شود. بورکهارت Ù…ÛŒÂگوید Ú©Ù‡ اسلام، به مسلمانان این Ø§ØØ³Ø§Ø³ را القاء Ù…ÛŒÂکند Ú©Ù‡ از گذشتهÂÛŒ غیراسلامی خود سراÙکنده Ùˆ شرمسار باشند. بنابراین ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ‡ است در زمان ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ØÙ…ود غزنوی از خدایان متعدد ایرانی Ú©Ù‡ در زمان باستان درایران پرستیده Ù…ÛŒÂØ´Ø¯Ù†Ø¯ نام ببرد. بنابراین ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ú†Ø§Ø±Ù‡ÂØ§ÛŒ نداشته است Ú©Ù‡ چهرهÂÛŒ خدایان ایرانی را مسخ کند Ùˆ آنان را به صورت پادشاه Ùˆ شاهزاده در آورد. در اسلام نقاشی Ùˆ Ù…Ø¬Ø³Ù…Ù‡ÂØ³Ø§Ø²ÛŒ نیز ØØ±Ø§Ù… است چون Ø´Ø¨ÛŒÙ‡ÂØ³Ø§Ø²ÛŒ ØØ±Ø§Ù… است. موسیقی نیز ØØ±Ø§Ù… است. Ù…ÛŒÂØ¨ÛŒÙ†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ دین Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ú†Ù‡ تأثیر عمیقی بر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بگذارد. مارکسیستÂها Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ در چارچوب مارکسیسم دست به چنین تØÙ„یلÂهایی بزنند. همÂچنان Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… مارکس برای خود رسالت پیامبری قائل بود. او معتقد بود دین، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ دولت، هنر Ùˆ علم از جمله علم اقتصاد روبنای نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ هستند Ùˆ مظاهر از خود بیگانگی بشر درجامعهÂÛŒ Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒÂاند. او انتظار داشت Ú©Ù‡ با براÙکنده شدن نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒØŒ Ú©Ù‡ آن را قریب الوقوع Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³ØªØŒ دین، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ دولت، هنر Ùˆ علم نیز از میان بروند. مارکس سرنگونی نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را نزدیک Ù…ÛŒÂØ¯ÛŒØ¯Ø› اما در این خصوص Ú©Ù‡ سوسیالیسمی Ú©Ù‡ جانشین Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ú†Ù‡ نوع چیزی است Ùˆ جامعهÂÛŒ سوسیالیستی Ú†Ù‡ مشخصاتی دارد چیزی نمیÂگوید.
ادامه مطلب در قسمت (3)
-----
برای خواندن بخش سوم به لینک زیر مراجعه کنید.
https://www.mahmag.org/farsi/?itemid=571#more
علیخانی نوشت