ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل 1
Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با یدالله موقن--قسمت اول
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل

Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با یدالله موقن
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل
پرسشگر: آقای دكتر از شما تشكر Ù…ÛŒÂكنم كه به ما ÙØ±ØµØª دادید تا Ø·ÛŒ یك Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ از نظراتتان كه جای Ø¨ØØ« بسیاری را Ø¨Ù‡ÂØ®ØµÙˆØµ در بین نیروهای Ú†Ù¾ بالاخص Ú†Ù¾ غیرمذهبی بهÂوجود آورده است Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± آشنا شویم. اولین سئوال من هم برمیÂگردد به پلمیكی كه بعداز چاپ مقدمه كتاب اسطورهÂÛŒ دولت بین شما Ùˆ منتقدین آثار شما بهÂوجود آمده است، نظرتان دربارهÂÛŒ نقد منتقدین چیست به نظر Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯ بسیاری از منتقدین، شما را دشمن ماركس Ùˆ ماركسیسم در ایران Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯.
موقن: برخورد دوستان ماركسیست Ùˆ غیرماركسیست نسبت به مقالهÂهایی كه درباره ÛŒ ماركسیسم Ùˆ اندیشهÂÛŒ ماركس Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… كاملاً مأیوس كننده بوده است. مثلاً در مقالهÂÛŒ نقد ÛŒ بر ماركسیسم كه در كتابم: زبان، اندیشه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯1 به چاپ رسیده است نظریهÂÛŒ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ (srafa) را Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… كه منسوخ كنندهÂÛŒ نظریهÂهای ماركس دربارهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش٠اضاÙÛŒ است.
Ø³Ø±Ø§ÙØ§ كه به مكتب اقتصادی مارâ€Ú˜ÛŒÙ†Ø§Ù„یستÂها یا مشتقÂگرایان تعلق دارد Ù…ÛŒÂگوید كه تبدیل ارزش به قیمت، یعنی Ø±Ø§Ù‡ÂØÙ„ ماركس راه ØÙ„ یك مسئلهÂÛŒ واهی است. ماركس كلید Ùهم كاركردهای اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را تØÙ„یل نرخ سود Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را نخستین تظاهر كار اضاÙÛŒ Ù…ÛŒÂØ¯ÛŒØ¯ كه ویژهÂÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ است. ماركس Ù…ÛŒÂكوشید تا نرخ سود را به مقادیر ارزش ارتباط دهد. بنابراین وقتی نظریه ÛŒ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نرخ سود Ùˆ قیمتÂهای تولید Ùˆ نیز تخصیص اجتماعی نیروی كار را بدون رجوع به مقادیر ارزش تعیین كند، كل Ø·Ø±Ø Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ÛŒ ماركس مردود شناخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. یعنی نظریهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش اضاÙÛŒ در نظریهÂÛŒ اقتصادی مارکس Ø¨ÛŒÂØ§Ø¹ØªØ¨Ø§Ø± Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯. مباهات ماركسیستÂها همیشه این بوده است كه ماركس ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ²ÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را از Ù„ØØ§Ø¸ علمی اثبات كرده است Ùˆ به همین دلیل ماركسیسم، علم است نه اتوپیا. ولی وقتی نظریهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش اضاÙی، Ø¨ÛŒÂØ§Ø¹ØªØ¨Ø§Ø± شوند. نظریه ÛŒ ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ²ÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ نیز مردود شناخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ اساس ماركسیسم متزلزل Ù…ÛŒÂگردد.
چنان Ú†Ù‡ ماكسیستÂهای اقتصاددان ایرانی در این موضوع نظری دارند بیان كنند تاهم منتقدان ماركسیسم Ùˆ هم هواداران آن از نظر آنان مطلع شوند. موضوع دیگری كه در مقالهÂÛŒ نقدی بر ماركسیسم Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ ام ارتباط ماركسیسم Ùˆ بهÂویژه كتاب سرمایه ÛŒ ماركس با دیالكتیك Ù‡Ú¯Ù„ است. طبق تعری٠هگل در كتاب علم منطق، دیالكتیك بازنمایی خداست، بدانÂگونه كه ذات جاودانش پیش از Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ù طبیعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÛŒ بوده است. این سخن به این معنا است كه دیالكتیك همان میتوس- لوگوس (اسطوره Ù€ منطق) یا كلمه ÛŒ مسیØÛŒ است كه به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÛŒ آید . ØØ±ÙƒØª دیالكتیكی تاریخ كه ماركس Ùˆ پس از او پیروانش از آن سخن Ù…ÛŒÂگویند در ØÙ‚یقت، ØØ±ÙƒØª خدا در زمان است. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود كه ØØ±ÙƒØªÙ خدا در ÙØ¶Ø§ØŒ طبیعت است Ùˆ ØØ±ÙƒØªÙ خدا در زمان، تاریخ است. Ùˆ هر دوی این ØØ±ÙƒØªÂها، Ø¯ÛŒØ§Ù„ÙƒØªÛŒÙƒÛŒÂØ§Ù†Ø¯ . پس این دیالكتیك را Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† ازسیر خدا در زمان جدا كرد. این سیر از آن رو، سیری منطقی یعنی دیالكتیكی است، چون خدا یعنی موجودی معقول یا آنÂچنان كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂگوید، عقل در زمان سیر Ù…ÛŒÂكند. وقتی Ù‡Ú¯Ù„ از عقل در تاریخ سخن Ù…ÛŒÂگوید منظورش سیر دیالكتیكی خدا در زمان است. ولی اگر خدا را كه همان عقل٠كل است ØØ°Ù كنیم دیگر دلیلی وجود ندارد مبنی بر این كه تاریخ طبق منطق دیالكتیكی سیر كند.
اما اگر به Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ كه بر ترجمهÂÛŒ خودم از كتاب اسطورهÂÛŒ دولت كاسیرر Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… برگردیم من در آنجا دربارهÂÛŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ ریشهÂهای اجتماعی آن Ø¨ØØ« ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… اما نه آقای Ù†ÛŒÙƒÙØ± (مجله نگاه نو، بهار 1378ØŒ شمارهÂÛŒ 40ØŒ ØµÙØØ§Øª 45-75) Ùˆ نه آقای هوشنگ ماهرویان (مجلهÂÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ توسعه، مهر 1378ØŒ شمارهÂÛŒ 39ØŒ 40ØŒ 41 ØµÙØØ§Øª 92 � 94) هیچÂكدام به این موضوع Ø§Ø´Ø§Ø±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. اما آقای ماهرویان كمی Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡Âتر با آراء Ùˆ عقاید بنده برخورد ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. ایشان Ù…ÛŒÂنویسند،
�آقای موقن ØØªØ§ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ ماركس، هایدگر، لوكاچ Ùˆ هوركهایمر Ùˆ آدورنو Ùˆ ماركوزه را در مكتب رمانتیك قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به این ترتیب خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± پر Ùˆ پا قرص روشنگری Ùˆ مدرنیته Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ï¿½ (همان، 93). آقای ماهرویان بنده را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± پر Ùˆ پا قرص روشنگری Ùˆ مدرنیته Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ به نظر من این Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡Âترین اظهارنظر دربارهÂÛŒ مطالبی است كه بنده Ø·ÛŒ یك دههÂÛŒ گذشته Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù…. اگر به مطالب Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ كه بر كتاب اسطورهÂÛŒ دولت Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… بازگردیم باید بگویم كه در مقدمه مطالبی دربارهÂÛŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… كه در تقابل كامل با برداشتÂهای Ú†Ù¾ از ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… است. ماركسیستÂها معمولاً ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را دیكتاتوری Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ آن را ناشی از Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ Ùˆ رهبری جنبش ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را در دست بورژوازی كمپرادور Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. ولی من در مقدمهÂÛŒ خود Ú¯ÙØªÙ‡Âام كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… یك جنبش انقلابی Ù€ ارتجاعی است كه Ù…Ù‡Ù…ÂØªØ±ÛŒÙ† خصلت آن این است كه Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دست به بسیج ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ بزند Ùˆ میلیونÂها Ù†ÙØ± را در ØÙ…ایت از برنامهÂهای ارتجاعی Ùˆ واپسÂگرایانهÂÛŒ خودبه كوچه Ùˆ خیابان بكشد. نهضتÂهای سوسیالیستی همیشه بر این نكته تأكید Ù…ÛŒÂÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه آنÂها جنبشÂهای مردمی Ùˆ خلقی هستند؛ ولی با ظهور ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù…ØŒ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ شد كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها نیز جنبش خود را خلقی ومردمی قلمداد Ù…ÛŒÂكنند Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…ت خود را متكی بر تودهÂهای ØªÙ‡ÛŒÂØ¯Ø³Øª Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. Ùˆ این Ù¾Ø¯ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ بود ناآشنا برای سوسیالیستÂها. از این رو ØØªØ§ بعضی ماركسیستÂها جنبش نازی در آلمان را جنبشی شبه ماركسیستی Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. توماس مان دیكتاتوری ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂهای آلمانی را دیكتاتوری ÙˆØØ´ÛŒ خلق Ù…ÛŒÂنامید .در مقدمه نقل ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها، Ù…ØØ§ÙظهÂكاران Ùˆ سنتÂپرستانی هستند كه از جهان مدرن Ùˆ ارزشÂهای مدرن ÙˆØØ´Øª دارند. آنان در Ù¾ÛŒ آنند كه جامعه را به عقب برگردانند Ùˆ بهÂویژه به قرون وسطا رجعت كنند.
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… یك جنبش انقلابی ولی ارتجاعی است. اگر چنین است پس واژهÂÛŒ انقلاب كه برای ماركسیستÂها واژهÂÛŒ مقدسی است تقدس خود را از دست Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. انقلابی مانند انقلاب ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ جامعه را به جلو براند Ùˆ جهشی در امور ایجاد كند Ùˆ اعلامیهÂÛŒ ØÙ‚وق بشر Ùˆ شهروند را به كرسی قدرت بنشاند، اما انقلاب ملی ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها در آلمان Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯Ø¬Ø§ معه را به عقب براند Ùˆ جهشی در امور در جهت ارتجاعی Ùˆ رجعت به گذشته ایجاد كند. این شعار موسولینی كه من یك انقلابی Ùˆ یك مرجعم، تعری٠رسایی برای ÙØ§Ø´ÛŒØ³Øª بودن است. دربار همین یك جملهÂÛŒ موسولینی Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† كتابÂها نوشت. نه Ùقط ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها انقلابیون Ù…Ø±ØªØ¬Ø¹ÂØ§Ù†Ø¯ بلكه بسیاری از كمونیستÂهای وطنی نیز در زمرهÂÛŒ انقلابیون مرتجع قرار Ù…ÛŒÂگیرند. بنده به این نتیجه Ø±Ø³ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù… كه زد Ùˆ بند نیروهای Ú†Ù¾ با ارتجاع در Ù‡ÙØªØ§Ø¯ØŒ هشتاد ساله گذشته بر اثر اشتباه نبوده است بلكه بر Ú†Ù¾ ایران تمایلات شدیداً ارتجاعی ØØ§ÙƒÙ… است. اصلاً بگذارید مسئلهÂÛŒ مهمتری را در همین خصوص Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù… كه مربوط Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ به مسخ شدن ماركسیسم پس از انقلاب اكتبر روسیه. ماركسیسم تا زمان انقلاب بلشویكی در روسیه، یك ایدئولوژی كارگری اما غربی بود. اما پس از انقلاب بلشویكی در روسیه Ùˆ مداخله كشورهای غربی در جنگ داخلی روسیه Ùˆ ØÙ…ایت آنان از ارتش سÙید در برابر ارتش سرخ Ùˆ انزوای روسیه، كمÂكم بلشویكÂها این سیاست را اتخاذ كردند كه مستعمرات را علیه كشورهای متروپلیتن بشورانند. با اتخاذ این سیاست كه آن را ØÙ…ایت از جنبشÂهای ملی Ùˆ رهایی بخش Ù…ÛŒ نامیدند، بلشویكÂها، ماركسیسم را مسخ كردند Ùˆ آن را به یك ایدئولوژی ار تجاعی، ناسیونالیستی، ضد غربی Ùˆ جهان سومی تنزل دادند. با ظهور مائوئیسم Ùˆ كاستروئیسم بیش از پیش ماركسیسم به یك ایدئولوژی ارتجاعی جهان سومی تنزل ÛŒØ§ÙØª.
ماركسیستÂهای ایرانی در چنین ماركسیسمی پرورش ÛŒØ§ÙØªÙ‡Âاند، از این رو آنان در ماركسیسم، پشتیبانی برا ÛŒ اعتقادات سنتی Ùˆ ارتجاعی خودمیÂیابند. برای آنان معضل عمدهÂÛŒ كشورهای جهان سوم از جمله ایران این است كه غرب آنÂها را عقب نگاه داشته است. پس غرب دشمن ماست. البته ماركسیست ایرانی به خاطر ساخت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ø§Ù†Ø¯ÛŒØ´Ù‡ÂØ§Ø´ غرب را یك شخص Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. انگلیس برای ایرانی اعم از مصدقی Ùˆ ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ یك شخص است. امریكا یك شخص است. مثلاً‌وقتی Ù…ÛŒÂگوید مرگ بر امریكا، یعنی با جاری كردن واژهÂÛŒ مرگ كه نام Ù…Ù„ÙƒÂØ§Ù„موت است، او ØØ¶ÙˆØ± یابد Ùˆ برود جان شخصی را كه امریكا نامیده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ بگیرد. شیوهÂÛŒ تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ یعنی همین. این شیوهÂÛŒ تÙكر، هم طرز تÙكر نیروهای راست Ùˆ سنتی است Ùˆ هم طرز تÙكر مصدقی Ùˆ ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ. ØØ§Ù„ برداشت لنینیستÂها یا ما ئوئیستÂها را با نظر ماركس دربارهÂÛŒ نقش استعمار غرب در تØÙˆÙ„ كشورهای آسیایی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ‚ایی مقایسه كنید تا دریابید ماركسیسم در دست لنین، استالین، مائو Ùˆ كاسترو چگونه مسخ شده Ùˆ به Ú†Ù‡ چیز ضد ماركسیستی بدل گشته است. من برای نخستین بار Ú¯Ø²ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ از مقالهÂهای ماركس Ùˆ انگلس دربارهÂÛŒ استعمار را ترجمه كردم تا ØªÙ„ÙˆÛŒØØ§Ù‹ نشان دهم كه ماركسیستÂهای ایران تا Ú†Ù‡ ØØ¯ از عقاید ماركس Ø¨ÛŒÂØ§Ø·Ù„اع اند؛ Ùˆ آنÂÚ†Ù‡ آنها دربارهÂÛŒ مبارزات ضد امپریالیستی خلقÂها Ù…ÛŒÂگویند در ØÙ‚یقت همان جنگ علیه ÙƒÙØ§Ø± Ùˆ اجنبی است كه لباس ØªØ§Ø²Ù‡ÂØ§ÛŒ بر آن Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. ماینكه (Meinecke) Ù…ÛŒÂگوید كه تبلیغات كلكتیویستی Ú†Ù¾ آلمان مانند ارجØÛŒØª مالكیت جمعی بر ماكیت خصوصی، ارجØÛŒØª جمع بر ÙØ±Ø¯ Ùˆ نظیر اینÂها زمینه را برای ظهور یك ØÙƒÙˆÙ…ت توتالیتاریستی یا ØªÙ…Ø§Ù…ØªÂØ®ÙˆØ§Ù‡ در آلمان ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كرده بود Ùˆ هیتلر از میراث Ú†Ù¾ آلمان سود ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† برد.ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… از درون مارکسیسم بیرون آمد Ùˆ شبه مارکسیسم بود.موسولینی مرید ژرژ سورل مارکسیست ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒ بود.
ماركسیسم Ù€ لنینیسم نیز در ایران ØØ±Ø¨Ù‡ ای شد برای جنگ با تجدد، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب Ùˆ تخطئه دموكراسی. یعنی Ú†Ù¾ ایران آب به آسیاب نیروهای ارتجاعی ریخت Ùˆ برای آنÂها ایدئولوژی ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كرد. روشنÙكر ایرانی كه از متن سنت Ùˆ اعتقادات خراÙÛŒ سر بر كشیده بود برای آنÂكه از این اعتقادات دست نكشد Ùˆ برایشان پشتوانهÂÛŒ علمی نیز ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد ماركسیست Ù…ÛŒÂØ´Ø¯Ø› زیرا در ماركسیسم، به خیال خود، تأییدی بر اعتقادات سنتی، ضد دموكراتیك، ضد غربی Ùˆ غیرعقلانی خود Ù…ÛŒÂÛŒØ§ÙØª. مارکسیسم عبارت بود از بازگشت به كمون اولیه، Ù…ØÙˆ تقسیم كار، Ù…ØÙˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ Ùˆ بهÂویژه علم Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غربی، Ù…ØÙˆ دموكراسی Ùˆ عقلانیت Ùˆ اعادهÂÛŒ بربریت Ùˆ بدویÂگرایی، خلاصهÂÛŒ كلام آنÂكه ماركسیسم در ایران معجونی شد از عقب Ù…Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØªØ±ÛŒÙ† اعتقادات خراÙÛŒ Ùˆ سنتی، عقاید ضد غربی Ùˆ ضد عقلانی؛ Ùˆ نیز التقاطی از ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ بلشویسم Ùˆ مائوئیسم Ùˆ كاستروئیسم Ùˆ عقاید ÙØ§Ù†ÙˆÙ†.
پرسشگر: آقای موقن اجازه دهید كه به Ø¨ØØ« اصلی برگردیم. شما مدعی شدید كه مادر ماركسیسم، الهیات Ù‡Ú¯Ù„ است. آیا Ø§ÛŒÙ†ÂØ·ÙˆØ± هست؟
موقن: هد٠كانت نشان دادن Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÂهای متاÙیزیك بود. ولی كانت ضمن نقد متاÙیزیك، آن را از Ù…Ùهوم شیء ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ آزاد ساخت Ùˆ همین سبب شد كه به متاÙیزیك جان ØªØ§Ø²Ù‡ÂØ§ÛŒ دمیده شود Ùˆ سه نظام متاÙیزیكی بر پایه ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ انتقادی كانت ظهور كنند. یكی ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ شلینگ كه مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب كانت، نقد قوهÂÛŒ داوری است، دوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ùیخته كه ÙلسÙÙ‡ÂØ§ÛŒ شخص بنیاد است یعنی بر پایهÂÛŒ ارادهÂÛŒ سوژه یا ادارهÂÛŒ من برپا شده Ùˆ مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب نقد عملی كانت است Ùˆ سوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ كه مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب كانت، دین در Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ÂÛŒ Ùقط عقل است. Ù‡Ú¯Ù„ از همان آغاز جوانی به الهیات Ùˆ Ù…Ø¨Ø§ØØ« دینی علاقه داشت Ùˆ Ù‡Ø¯ÙØ´ این بود كه شرّ Ùˆ بدی موجود در جهان را توجیه كند. بنابراین ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ تئود یسه یا اثبات عدل الهی است. Ù‡Ú¯Ù„ در آثار خود از تاریخ در قالب Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª دینی Ùˆ از دین در قالب Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª تاریخ سخن Ù…ÛŒÂگوید. او به جای دین، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ دین Ùˆ به جای خدای تورات Ùˆ انجیلÂها كه به نظر او با تصورات انسان گونه پنداری آمیخته است، Ù…Ùهومی انتزاعی از خدا یعنی ایده، عقل یا Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ را Ù…ÛŒÂگذارد. Ù‡Ú¯Ù„ برای چنین تبدلاتی Ùˆ نیز برای بیان نظریات خود به یك دستگاه منطقی خاص نیاز داشت كه آن را بنا نهاد. او از اینÂكه متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ وجود خدا را از طریق وجود جهان اثبات كنند ناخرسند بود؛ زیرا معتقد بود كه نه جهان بلكه خدا، اصل است. ما باید خدا را اصل بدانیم Ùˆ جهان را مخلوق او. ما باید وجود جهان را از خدا استنتاج كنیم نه برعكس یعنی نه آنÂكه وجود خالق را از مخلوق Ø¨Ù‡ÂØ¯Ø³Øª آوریم. بنابراین كار متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ كه Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ وجود خدا را از طریق وجود جهان اثبات Ùˆ استنتاج كنند كار نادرستی بوده است. Ù‡Ú¯Ù„ در كتابش علم منطق Ù…ÛŒÂگوید كه امر متناهی، Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ است یعنی انگاره Ùˆ تصور است؛ یعنی جهان كه امر متناهی است چیزی است كه وجودش، مطلق Ùˆ غایی Ùˆ جاودان Ùˆ نامخلوق نیست. Ù‡Ú¯Ù„ این كار را نخستین گزارهÂÛŒ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ این گزاره در ضمن Ù…ÛŒÂگوید كه امر نامتناهی، ایده است، لوگوس یا كلمهÂÛŒ مسیØÛŒ است كه امر متناهی برای وجودخود بدان نیاز دارد. یعنی اصل٠امر متناهی، در خودش نیست، بیرون از خودش است، در امر نامتناهی یا در خداست. دومین گزارهÂÛŒ ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ این است كه مسئله ÙلسÙÙ‡ تØÙ‚Ù‚ همین اصل Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم است؛ یعنی ÙلسÙÙ‡ باید نشان دهد كه همه چیز تØÙ‚Ù‚ كلمه ÛŒ مسیØÛŒ است Ùˆ همه چیز، Ø¯Ø±ÙˆÙ†ÂØ¨Ø§Ø´ÛŒ خداست یعنی همه چیز درون خدا Ù…ÛŒÂگذرد. گزارهÂÛŒ سوم ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ این است كه باید وجود امر متناهی را از میان برد؛ یعنی باید جهان را در ایده یا در Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ Ù…ØÙˆ كرد. Ùهم گزارهÂÛŒ سوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ دشوارتر است یعنی باید ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯ كه:
1) چرا باید Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم، امر متناهی Ùˆ جهان را از میان ببرد تا خود را متØÙ‚Ù‚ سازد؟
2) Ù…ØÙˆ جهان Ùˆ امر متناهی چگونه صورت Ù…ÛŒÂگیرد؟ پاسخ پرسش نخست: اگر امر متناهی برجای بماند، تصور امر نامتناهی Ù…ØØ§Ù„ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود كه Ùهم، مقید به اصل امتناع تناقض است؛ بنابراین امر متناهی را از امر نامتناهی جدا Ùˆ مجزا Ù…ÛŒÂكند. اما خرد كه البته منظور او خرد دیالكتیكی است Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض نیست بلكه برعكس به اصل جمع نقیضین یا انطباق تقابل های دیالكتیكی معتقد است. Ùهم، مقید به امر كلی منطقی است Ùˆ موضوعش بیرون از خودش قرار دارد، اما خرد دیالكتیكی، ÙˆØØ¯Øª امر متناهی با امر نامتناهی در درون امر نامتناهی است؛ یا یگانگی ایده یا هستی در درون٠ایده است. Ù‡Ú¯Ù„ در كتاب خود Ø¯Ø§ÛŒØ±Ù‡ÂØ§Ù„معار٠ÙلسÙÛŒ نقایصی را كه به Ùهم، نسبت Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ برÂÙ…ÛŒÂØ´Ù…ارد. مثلاً Ù…ÛŒÂگوید:
1) ‌Ùهم اجازه Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ كه امرمتناهی بر جای بماند؛ Ùهم، نه تنها امر متناهی را Ù…ØÙˆ نمیكند بلكه آن را به هستیÂیی پابرجا، تبدیل Ù…ÛŒÂنماید.
2) Ùهم امر نامتناهی را به امر متناهی تقلیل Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯.
3) Ùهم، امر متناهی را واقعی وامر نامتناهی را ØµØ±ÙØ§Ù‹ انتزاغی Ùˆ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„ [= صوری] Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. یعنی به نظر Ù‡Ú¯Ù„ Ùهم، كه Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض است، علوم طبیعی را بنا Ù…ÛŒÂنهد Ùˆ همهÂÛŒ ادعاهای ÙلسÙÙ‡ یا Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم را وارونه Ù…ÛŒÂكند. مثلاً‌بنا بر عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم Ù…ÛŒÂگوید كه امر متناهی نیست اما امر نامتناهی هست، اما برعكس Ùهم، مدعی است كه امر متناهی هست Ùˆ امر نامتناهی را باید از طریق امر متناهی استنتاج كرد Ùهم، به وجود جهان مادی یعنی به ماتریالیسم Ùˆ ØØ³ مشترك اعتقاد دارد Ùˆ علم را بر همین اساس بنا Ù…ÛŒÂنهد. بنابراین به نظر Ù‡Ú¯Ù„ ماتریالیسم Ùˆ علم Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² ÙلسÙÙ‡ یا Ù†ÙÛŒ آنند.
Ù‡Ú¯Ù„ به متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ ایراد Ù…ÛŒÂگیرد كه آنان Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡Âاند وجود خدا را از طریق وجود جهان به اثبات برسانند؛ اما آنان در Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بودند كه جهان را كه هیچ است اساس اثبات خدا، كه همه چیز است، قرار Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯Ø› یعنی امر مخلوق Ùˆ مشتق را در مرتبهÂÛŒ نخست Ùˆ خدا یا خالق را در مرتبهÂÛŒ دوم جای Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ به دو نوع منطق قائل است؛ یكی منطق Ùهم، كه Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض است، Ùˆ پایهÂÛŒ علم است Ùˆ دیگری منطق خرد، كه آن را دیالكتیك Ù…ÛŒÂنامد؛ این منطق بر خلا٠منطق Ùهم، بر پایهÂÛŒ انطباق تقابلÂهای دیالكتیكی یا جمع نقضین دیالتیكی است.
این مطلب را در پرانتز بگویم كه همهÂÛŒ این مطالبی كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂگوید در آثار اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت پژواك ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند. ØÙ…لهÂÛŒ آنها به Ùهم Ùˆ منطق Ùˆ علم همه بر پایهÂÛŒ همین اظهارات Ù‡Ú¯Ù„ است.
بنابر عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ منطق Ùهم Ù…ÛŒÂگوید ØŒ كه امر متناهی هست Ùˆ از این طریق Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ امر نامتناهی را به دست آورد؛ در ØØ§Ù„ÛŒ كه منطق دیالكتیكی Ù…ÛŒ گوید امر متناهی وجودی مستقل ندارد Ùˆ وجودش وابسته به امر نامتناهی است. یعنی جهان امری مشتق Ùˆ ÙØ±Ø¹ÛŒ است كه اصلش در خودش نیست Ùˆ در Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ²Ø´ است؛ یعنی در امر نامتناهی است. از سوی دیگر امر نامتناهی نیز برای تعیین خودش به امر متناهی وابسته است. امر نامتناهی نیز Ù†ÙÛŒ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ²Ø´ یعنی Ù†ÙÛŒ امر متناهی است. به سخن دیگر امر متناهی Ùˆ امر نامتناهی دو قطب Ø¯ÛŒØ§Ù„ÙƒØªÛŒÙƒÛŒÂØ§Ù†Ø¯. در ØÙ‚یقت منشأ منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ عبارت از خدایی است كه از اعماق تاریكی بیرون Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒØ¯. این خدا یا هستی Ù…ØØ¶ برای آنÂكه به وجود خودآگاه شود Ùˆ متعین گردد دو پاره Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯: هستی Ùˆ نیستی. هستی Ù†ÙÛŒ نیستی است Ùˆ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² آن است، نیستی نیز Ù†ÙÛŒ هستی Ùˆ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² آن است. اكنون این دو، مجدداً‌در یك رابطهÂÛŒ دیالكتیكی یگانه Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ این میتوس Ù€ لوگوس یعنی اسطوره Ù€ منطق یا كلمهÂÛŒ مسیØÛŒ به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒØ¯Ø› Ùˆ سپس Ø¨Ø§ØØ±ÙƒØª همین اسطوره Ù€ منطق دیگر مقولات منطقی به دست Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒÙ†Ø¯. Ù…ÛŒÂØ¨ÛŒÙ†ÛŒÙ… كه Ù‡Ú¯Ù„ جهان مادی را نه با ماده بلكه با مقولات منطقی كه سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند بنا Ù…ÛŒÂنهد.
ماركس نیز جامعه را با مقولات اقتصادی بنا Ù…ÛŒÂنهد. اما مقولات اقتصادی ماركس نیز مانند مقولات منطقی Ù‡Ú¯Ù„ØŒ سرشتی اسطورهÂیی دارند چون از روی كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ ساخته Ùˆ پرداخته Ø´Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ از هستی Ùˆ نیستی سخن Ù…ÛŒÂگوید؛ ماركس از تولید Ùˆ مصرÙ. یعنی هستی = تولید، Ùˆ نیستی = مصرÙ. Ù‡Ú¯Ù„ از تقابل هستی Ùˆ نیستی مقولهÂÛŒ شدن را خلق Ù…ÛŒÂكند؛ ماركس نیز از تقابل تولید Ùˆ مصر٠مقولهÂÛŒ گردش كالا را به دست Ù…ÛŒÂØ¢ÙˆØ±Ø¯. پس شدن Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ گردش كالا در اقتصاد ماركس شده است. Ùˆ به همین طریق ماركس مقولات Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù€ اقتصادی خود را طبق الگوی علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂØ¢Ùریند. درست است كه Ù‡Ú¯Ù„ از مقولات منطقی سخن Ù…ÛŒÂگوید اما این مقولات سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند . Ù‡Ù…ÛŒÙ†ÂØ·ÙˆØ± نیز مقولات اقتصادی ماركس سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند. وقتی Ù‡Ú¯Ù„ از انطباق تقابلÂها یعنی یگانگی سوژه [Ù†ÙØ³ دركÂكننده، شناسنده] Ùˆ ابژه [موضوع شناختی، عین] سخن Ù…ÛŒÂگوید در ØÙ‚یقت منظورش این است كه جهان مادی را در ایده یا Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ØŒ عین را در ذهن، هستی را در اندیشه مستØÛŒÙ„ كرده است.
از سوی دیگر در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ طبیعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ طبیعت، ایدهÂÛŒ با خود بیگانه؛ است یعنی ایده، Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ یا خدا به صورت طبیعت متجسد شده است؛ پس طبیعت، روØÛŒ است كه متجسد شده است. بنابراین در درون ماده، تناقض وجود دارد. علاوه بر این چون جهان مادی اصلش در ایده است Ùˆ وجودی مستقل ندارد پس وجودی است در تناقض با خود. از سوی دیگر چون انسان، روØÛŒ است كه كالبد Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ØŒ پس موجودی با خود بیگانه است. یا طبق اعتقادات مسیØÛŒ چون آدم Ùˆ ØÙˆØ§ از امر خدا سرپیچی كردند Ùˆ از میوهÂÛŒ درخت ممنوعه بخوردند، گناهكار شدندو از بهشت رانده شدند Ùˆ به زمین هبوط كردند.
گناه نخستین انسان سبب شد كه او با ذاتش بیگانه شود Ùˆ به زمین هبوط كند. همهÂÛŒ این مطالب هم به آثار كمونیستÂهایی چون لوكاچ Ùˆ اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت راه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند وهم به آثار ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† دست راستی مانند مارتین هایدگر.
ر
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل

Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با یدالله موقن
ارتباط ماركسیسم با الهیات هگل
پرسشگر: آقای دكتر از شما تشكر Ù…ÛŒÂكنم كه به ما ÙØ±ØµØª دادید تا Ø·ÛŒ یك Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ از نظراتتان كه جای Ø¨ØØ« بسیاری را Ø¨Ù‡ÂØ®ØµÙˆØµ در بین نیروهای Ú†Ù¾ بالاخص Ú†Ù¾ غیرمذهبی بهÂوجود آورده است Ø¨ÛŒØ´ÂØªØ± آشنا شویم. اولین سئوال من هم برمیÂگردد به پلمیكی كه بعداز چاپ مقدمه كتاب اسطورهÂÛŒ دولت بین شما Ùˆ منتقدین آثار شما بهÂوجود آمده است، نظرتان دربارهÂÛŒ نقد منتقدین چیست به نظر Ù…ÛŒÂØ±Ø³Ø¯ بسیاری از منتقدین، شما را دشمن ماركس Ùˆ ماركسیسم در ایران Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯.
موقن: برخورد دوستان ماركسیست Ùˆ غیرماركسیست نسبت به مقالهÂهایی كه درباره ÛŒ ماركسیسم Ùˆ اندیشهÂÛŒ ماركس Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… كاملاً مأیوس كننده بوده است. مثلاً در مقالهÂÛŒ نقد ÛŒ بر ماركسیسم كه در كتابم: زبان، اندیشه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯1 به چاپ رسیده است نظریهÂÛŒ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ (srafa) را Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… كه منسوخ كنندهÂÛŒ نظریهÂهای ماركس دربارهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش٠اضاÙÛŒ است.
Ø³Ø±Ø§ÙØ§ كه به مكتب اقتصادی مارâ€Ú˜ÛŒÙ†Ø§Ù„یستÂها یا مشتقÂگرایان تعلق دارد Ù…ÛŒÂگوید كه تبدیل ارزش به قیمت، یعنی Ø±Ø§Ù‡ÂØÙ„ ماركس راه ØÙ„ یك مسئلهÂÛŒ واهی است. ماركس كلید Ùهم كاركردهای اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را تØÙ„یل نرخ سود Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø³Øª Ùˆ نرخ سود را نخستین تظاهر كار اضاÙÛŒ Ù…ÛŒÂØ¯ÛŒØ¯ كه ویژهÂÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ است. ماركس Ù…ÛŒÂكوشید تا نرخ سود را به مقادیر ارزش ارتباط دهد. بنابراین وقتی نظریه ÛŒ Ø³Ø±Ø§ÙØ§ Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نرخ سود Ùˆ قیمتÂهای تولید Ùˆ نیز تخصیص اجتماعی نیروی كار را بدون رجوع به مقادیر ارزش تعیین كند، كل Ø·Ø±Ø Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ÛŒ ماركس مردود شناخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. یعنی نظریهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش اضاÙÛŒ در نظریهÂÛŒ اقتصادی مارکس Ø¨ÛŒÂØ§Ø¹ØªØ¨Ø§Ø± Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯. مباهات ماركسیستÂها همیشه این بوده است كه ماركس ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ²ÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ را از Ù„ØØ§Ø¸ علمی اثبات كرده است Ùˆ به همین دلیل ماركسیسم، علم است نه اتوپیا. ولی وقتی نظریهÂÛŒ ارزش Ùˆ ارزش اضاÙی، Ø¨ÛŒÂØ§Ø¹ØªØ¨Ø§Ø± شوند. نظریه ÛŒ ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ²ÛŒ اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ نیز مردود شناخته Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ Ùˆ اساس ماركسیسم متزلزل Ù…ÛŒÂگردد.
چنان Ú†Ù‡ ماكسیستÂهای اقتصاددان ایرانی در این موضوع نظری دارند بیان كنند تاهم منتقدان ماركسیسم Ùˆ هم هواداران آن از نظر آنان مطلع شوند. موضوع دیگری كه در مقالهÂÛŒ نقدی بر ماركسیسم Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ ام ارتباط ماركسیسم Ùˆ بهÂویژه كتاب سرمایه ÛŒ ماركس با دیالكتیك Ù‡Ú¯Ù„ است. طبق تعری٠هگل در كتاب علم منطق، دیالكتیك بازنمایی خداست، بدانÂگونه كه ذات جاودانش پیش از Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ù طبیعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÛŒ بوده است. این سخن به این معنا است كه دیالكتیك همان میتوس- لوگوس (اسطوره Ù€ منطق) یا كلمه ÛŒ مسیØÛŒ است كه به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÛŒ آید . ØØ±ÙƒØª دیالكتیكی تاریخ كه ماركس Ùˆ پس از او پیروانش از آن سخن Ù…ÛŒÂگویند در ØÙ‚یقت، ØØ±ÙƒØª خدا در زمان است. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود كه ØØ±ÙƒØªÙ خدا در ÙØ¶Ø§ØŒ طبیعت است Ùˆ ØØ±ÙƒØªÙ خدا در زمان، تاریخ است. Ùˆ هر دوی این ØØ±ÙƒØªÂها، Ø¯ÛŒØ§Ù„ÙƒØªÛŒÙƒÛŒÂØ§Ù†Ø¯ . پس این دیالكتیك را Ù†Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† ازسیر خدا در زمان جدا كرد. این سیر از آن رو، سیری منطقی یعنی دیالكتیكی است، چون خدا یعنی موجودی معقول یا آنÂچنان كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂگوید، عقل در زمان سیر Ù…ÛŒÂكند. وقتی Ù‡Ú¯Ù„ از عقل در تاریخ سخن Ù…ÛŒÂگوید منظورش سیر دیالكتیكی خدا در زمان است. ولی اگر خدا را كه همان عقل٠كل است ØØ°Ù كنیم دیگر دلیلی وجود ندارد مبنی بر این كه تاریخ طبق منطق دیالكتیكی سیر كند.
اما اگر به Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ كه بر ترجمهÂÛŒ خودم از كتاب اسطورهÂÛŒ دولت كاسیرر Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… برگردیم من در آنجا دربارهÂÛŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ ریشهÂهای اجتماعی آن Ø¨ØØ« ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… اما نه آقای Ù†ÛŒÙƒÙØ± (مجله نگاه نو، بهار 1378ØŒ شمارهÂÛŒ 40ØŒ ØµÙØØ§Øª 45-75) Ùˆ نه آقای هوشنگ ماهرویان (مجلهÂÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ توسعه، مهر 1378ØŒ شمارهÂÛŒ 39ØŒ 40ØŒ 41 ØµÙØØ§Øª 92 � 94) هیچÂكدام به این موضوع Ø§Ø´Ø§Ø±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. اما آقای ماهرویان كمی Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡Âتر با آراء Ùˆ عقاید بنده برخورد ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. ایشان Ù…ÛŒÂنویسند،
�آقای موقن ØØªØ§ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ ماركس، هایدگر، لوكاچ Ùˆ هوركهایمر Ùˆ آدورنو Ùˆ ماركوزه را در مكتب رمانتیك قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به این ترتیب خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± پر Ùˆ پا قرص روشنگری Ùˆ مدرنیته Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯ï¿½ (همان، 93). آقای ماهرویان بنده را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± پر Ùˆ پا قرص روشنگری Ùˆ مدرنیته Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡ÂØ§Ù†Ø¯ Ùˆ به نظر من این Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡Âترین اظهارنظر دربارهÂÛŒ مطالبی است كه بنده Ø·ÛŒ یك دههÂÛŒ گذشته Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù…. اگر به مطالب Ù…Ù‚Ø¯Ù…Ù‡ÂØ§ÛŒ كه بر كتاب اسطورهÂÛŒ دولت Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… بازگردیم باید بگویم كه در مقدمه مطالبی دربارهÂÛŒ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها Ù†ÙˆØ´ØªÙ‡ÂØ§Ù… كه در تقابل كامل با برداشتÂهای Ú†Ù¾ از ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… است. ماركسیستÂها معمولاً ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را دیكتاتوری Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ آن را ناشی از Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصاد Ø³Ø±Ù…Ø§ÛŒÙ‡ÂØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒÂØ´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ Ùˆ رهبری جنبش ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را در دست بورژوازی كمپرادور Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. ولی من در مقدمهÂÛŒ خود Ú¯ÙØªÙ‡Âام كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… یك جنبش انقلابی Ù€ ارتجاعی است كه Ù…Ù‡Ù…ÂØªØ±ÛŒÙ† خصلت آن این است كه Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù†Ø¯ دست به بسیج ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ بزند Ùˆ میلیونÂها Ù†ÙØ± را در ØÙ…ایت از برنامهÂهای ارتجاعی Ùˆ واپسÂگرایانهÂÛŒ خودبه كوچه Ùˆ خیابان بكشد. نهضتÂهای سوسیالیستی همیشه بر این نكته تأكید Ù…ÛŒÂÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯ كه آنÂها جنبشÂهای مردمی Ùˆ خلقی هستند؛ ولی با ظهور ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù…ØŒ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ شد كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها نیز جنبش خود را خلقی ومردمی قلمداد Ù…ÛŒÂكنند Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…ت خود را متكی بر تودهÂهای ØªÙ‡ÛŒÂØ¯Ø³Øª Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. Ùˆ این Ù¾Ø¯ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ بود ناآشنا برای سوسیالیستÂها. از این رو ØØªØ§ بعضی ماركسیستÂها جنبش نازی در آلمان را جنبشی شبه ماركسیستی Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ù†Ø¯. توماس مان دیكتاتوری ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂهای آلمانی را دیكتاتوری ÙˆØØ´ÛŒ خلق Ù…ÛŒÂنامید .در مقدمه نقل ÙƒØ±Ø¯Ù‡ÂØ§Ù… كه ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها، Ù…ØØ§ÙظهÂكاران Ùˆ سنتÂپرستانی هستند كه از جهان مدرن Ùˆ ارزشÂهای مدرن ÙˆØØ´Øª دارند. آنان در Ù¾ÛŒ آنند كه جامعه را به عقب برگردانند Ùˆ بهÂویژه به قرون وسطا رجعت كنند.
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… یك جنبش انقلابی ولی ارتجاعی است. اگر چنین است پس واژهÂÛŒ انقلاب كه برای ماركسیستÂها واژهÂÛŒ مقدسی است تقدس خود را از دست Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯. انقلابی مانند انقلاب ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ جامعه را به جلو براند Ùˆ جهشی در امور ایجاد كند Ùˆ اعلامیهÂÛŒ ØÙ‚وق بشر Ùˆ شهروند را به كرسی قدرت بنشاند، اما انقلاب ملی ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها در آلمان Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯Ø¬Ø§ معه را به عقب براند Ùˆ جهشی در امور در جهت ارتجاعی Ùˆ رجعت به گذشته ایجاد كند. این شعار موسولینی كه من یك انقلابی Ùˆ یك مرجعم، تعری٠رسایی برای ÙØ§Ø´ÛŒØ³Øª بودن است. دربار همین یك جملهÂÛŒ موسولینی Ù…ÛŒÂØªÙˆØ§Ù† كتابÂها نوشت. نه Ùقط ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÂها انقلابیون Ù…Ø±ØªØ¬Ø¹ÂØ§Ù†Ø¯ بلكه بسیاری از كمونیستÂهای وطنی نیز در زمرهÂÛŒ انقلابیون مرتجع قرار Ù…ÛŒÂگیرند. بنده به این نتیجه Ø±Ø³ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù… كه زد Ùˆ بند نیروهای Ú†Ù¾ با ارتجاع در Ù‡ÙØªØ§Ø¯ØŒ هشتاد ساله گذشته بر اثر اشتباه نبوده است بلكه بر Ú†Ù¾ ایران تمایلات شدیداً ارتجاعی ØØ§ÙƒÙ… است. اصلاً بگذارید مسئلهÂÛŒ مهمتری را در همین خصوص Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù… كه مربوط Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ به مسخ شدن ماركسیسم پس از انقلاب اكتبر روسیه. ماركسیسم تا زمان انقلاب بلشویكی در روسیه، یك ایدئولوژی كارگری اما غربی بود. اما پس از انقلاب بلشویكی در روسیه Ùˆ مداخله كشورهای غربی در جنگ داخلی روسیه Ùˆ ØÙ…ایت آنان از ارتش سÙید در برابر ارتش سرخ Ùˆ انزوای روسیه، كمÂكم بلشویكÂها این سیاست را اتخاذ كردند كه مستعمرات را علیه كشورهای متروپلیتن بشورانند. با اتخاذ این سیاست كه آن را ØÙ…ایت از جنبشÂهای ملی Ùˆ رهایی بخش Ù…ÛŒ نامیدند، بلشویكÂها، ماركسیسم را مسخ كردند Ùˆ آن را به یك ایدئولوژی ار تجاعی، ناسیونالیستی، ضد غربی Ùˆ جهان سومی تنزل دادند. با ظهور مائوئیسم Ùˆ كاستروئیسم بیش از پیش ماركسیسم به یك ایدئولوژی ارتجاعی جهان سومی تنزل ÛŒØ§ÙØª.
ماركسیستÂهای ایرانی در چنین ماركسیسمی پرورش ÛŒØ§ÙØªÙ‡Âاند، از این رو آنان در ماركسیسم، پشتیبانی برا ÛŒ اعتقادات سنتی Ùˆ ارتجاعی خودمیÂیابند. برای آنان معضل عمدهÂÛŒ كشورهای جهان سوم از جمله ایران این است كه غرب آنÂها را عقب نگاه داشته است. پس غرب دشمن ماست. البته ماركسیست ایرانی به خاطر ساخت Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ø§Ù†Ø¯ÛŒØ´Ù‡ÂØ§Ø´ غرب را یك شخص Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. انگلیس برای ایرانی اعم از مصدقی Ùˆ ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ یك شخص است. امریكا یك شخص است. مثلاً‌وقتی Ù…ÛŒÂگوید مرگ بر امریكا، یعنی با جاری كردن واژهÂÛŒ مرگ كه نام Ù…Ù„ÙƒÂØ§Ù„موت است، او ØØ¶ÙˆØ± یابد Ùˆ برود جان شخصی را كه امریكا نامیده Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ بگیرد. شیوهÂÛŒ تÙكر Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ یعنی همین. این شیوهÂÛŒ تÙكر، هم طرز تÙكر نیروهای راست Ùˆ سنتی است Ùˆ هم طرز تÙكر مصدقی Ùˆ ØªÙˆØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ. ØØ§Ù„ برداشت لنینیستÂها یا ما ئوئیستÂها را با نظر ماركس دربارهÂÛŒ نقش استعمار غرب در تØÙˆÙ„ كشورهای آسیایی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ‚ایی مقایسه كنید تا دریابید ماركسیسم در دست لنین، استالین، مائو Ùˆ كاسترو چگونه مسخ شده Ùˆ به Ú†Ù‡ چیز ضد ماركسیستی بدل گشته است. من برای نخستین بار Ú¯Ø²ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§ÛŒ از مقالهÂهای ماركس Ùˆ انگلس دربارهÂÛŒ استعمار را ترجمه كردم تا ØªÙ„ÙˆÛŒØØ§Ù‹ نشان دهم كه ماركسیستÂهای ایران تا Ú†Ù‡ ØØ¯ از عقاید ماركس Ø¨ÛŒÂØ§Ø·Ù„اع اند؛ Ùˆ آنÂÚ†Ù‡ آنها دربارهÂÛŒ مبارزات ضد امپریالیستی خلقÂها Ù…ÛŒÂگویند در ØÙ‚یقت همان جنگ علیه ÙƒÙØ§Ø± Ùˆ اجنبی است كه لباس ØªØ§Ø²Ù‡ÂØ§ÛŒ بر آن Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. ماینكه (Meinecke) Ù…ÛŒÂگوید كه تبلیغات كلكتیویستی Ú†Ù¾ آلمان مانند ارجØÛŒØª مالكیت جمعی بر ماكیت خصوصی، ارجØÛŒØª جمع بر ÙØ±Ø¯ Ùˆ نظیر اینÂها زمینه را برای ظهور یك ØÙƒÙˆÙ…ت توتالیتاریستی یا ØªÙ…Ø§Ù…ØªÂØ®ÙˆØ§Ù‡ در آلمان ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كرده بود Ùˆ هیتلر از میراث Ú†Ù¾ آلمان سود ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† برد.ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… از درون مارکسیسم بیرون آمد Ùˆ شبه مارکسیسم بود.موسولینی مرید ژرژ سورل مارکسیست ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒ بود.
ماركسیسم Ù€ لنینیسم نیز در ایران ØØ±Ø¨Ù‡ ای شد برای جنگ با تجدد، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب Ùˆ تخطئه دموكراسی. یعنی Ú†Ù¾ ایران آب به آسیاب نیروهای ارتجاعی ریخت Ùˆ برای آنÂها ایدئولوژی ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كرد. روشنÙكر ایرانی كه از متن سنت Ùˆ اعتقادات خراÙÛŒ سر بر كشیده بود برای آنÂكه از این اعتقادات دست نكشد Ùˆ برایشان پشتوانهÂÛŒ علمی نیز ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد ماركسیست Ù…ÛŒÂØ´Ø¯Ø› زیرا در ماركسیسم، به خیال خود، تأییدی بر اعتقادات سنتی، ضد دموكراتیك، ضد غربی Ùˆ غیرعقلانی خود Ù…ÛŒÂÛŒØ§ÙØª. مارکسیسم عبارت بود از بازگشت به كمون اولیه، Ù…ØÙˆ تقسیم كار، Ù…ØÙˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ Ùˆ بهÂویژه علم Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غربی، Ù…ØÙˆ دموكراسی Ùˆ عقلانیت Ùˆ اعادهÂÛŒ بربریت Ùˆ بدویÂگرایی، خلاصهÂÛŒ كلام آنÂكه ماركسیسم در ایران معجونی شد از عقب Ù…Ø§Ù†Ø¯Ù‡ÂØªØ±ÛŒÙ† اعتقادات خراÙÛŒ Ùˆ سنتی، عقاید ضد غربی Ùˆ ضد عقلانی؛ Ùˆ نیز التقاطی از ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ بلشویسم Ùˆ مائوئیسم Ùˆ كاستروئیسم Ùˆ عقاید ÙØ§Ù†ÙˆÙ†.
پرسشگر: آقای موقن اجازه دهید كه به Ø¨ØØ« اصلی برگردیم. شما مدعی شدید كه مادر ماركسیسم، الهیات Ù‡Ú¯Ù„ است. آیا Ø§ÛŒÙ†ÂØ·ÙˆØ± هست؟
موقن: هد٠كانت نشان دادن Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÂهای متاÙیزیك بود. ولی كانت ضمن نقد متاÙیزیك، آن را از Ù…Ùهوم شیء ÙÛŒÂÙ†ÙØ³Ù‡ آزاد ساخت Ùˆ همین سبب شد كه به متاÙیزیك جان ØªØ§Ø²Ù‡ÂØ§ÛŒ دمیده شود Ùˆ سه نظام متاÙیزیكی بر پایه ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ انتقادی كانت ظهور كنند. یكی ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ شلینگ كه مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب كانت، نقد قوهÂÛŒ داوری است، دوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ùیخته كه ÙلسÙÙ‡ÂØ§ÛŒ شخص بنیاد است یعنی بر پایهÂÛŒ ارادهÂÛŒ سوژه یا ادارهÂÛŒ من برپا شده Ùˆ مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب نقد عملی كانت است Ùˆ سوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ كه مبدأ ØØ±ÙƒØªØ´ كتاب كانت، دین در Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ÂÛŒ Ùقط عقل است. Ù‡Ú¯Ù„ از همان آغاز جوانی به الهیات Ùˆ Ù…Ø¨Ø§ØØ« دینی علاقه داشت Ùˆ Ù‡Ø¯ÙØ´ این بود كه شرّ Ùˆ بدی موجود در جهان را توجیه كند. بنابراین ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ تئود یسه یا اثبات عدل الهی است. Ù‡Ú¯Ù„ در آثار خود از تاریخ در قالب Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª دینی Ùˆ از دین در قالب Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª تاریخ سخن Ù…ÛŒÂگوید. او به جای دین، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ دین Ùˆ به جای خدای تورات Ùˆ انجیلÂها كه به نظر او با تصورات انسان گونه پنداری آمیخته است، Ù…Ùهومی انتزاعی از خدا یعنی ایده، عقل یا Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ را Ù…ÛŒÂگذارد. Ù‡Ú¯Ù„ برای چنین تبدلاتی Ùˆ نیز برای بیان نظریات خود به یك دستگاه منطقی خاص نیاز داشت كه آن را بنا نهاد. او از اینÂكه متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ وجود خدا را از طریق وجود جهان اثبات كنند ناخرسند بود؛ زیرا معتقد بود كه نه جهان بلكه خدا، اصل است. ما باید خدا را اصل بدانیم Ùˆ جهان را مخلوق او. ما باید وجود جهان را از خدا استنتاج كنیم نه برعكس یعنی نه آنÂكه وجود خالق را از مخلوق Ø¨Ù‡ÂØ¯Ø³Øª آوریم. بنابراین كار متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ كه Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ وجود خدا را از طریق وجود جهان اثبات Ùˆ استنتاج كنند كار نادرستی بوده است. Ù‡Ú¯Ù„ در كتابش علم منطق Ù…ÛŒÂگوید كه امر متناهی، Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„ است یعنی انگاره Ùˆ تصور است؛ یعنی جهان كه امر متناهی است چیزی است كه وجودش، مطلق Ùˆ غایی Ùˆ جاودان Ùˆ نامخلوق نیست. Ù‡Ú¯Ù„ این كار را نخستین گزارهÂÛŒ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم قرار Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ این گزاره در ضمن Ù…ÛŒÂگوید كه امر نامتناهی، ایده است، لوگوس یا كلمهÂÛŒ مسیØÛŒ است كه امر متناهی برای وجودخود بدان نیاز دارد. یعنی اصل٠امر متناهی، در خودش نیست، بیرون از خودش است، در امر نامتناهی یا در خداست. دومین گزارهÂÛŒ ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ این است كه مسئله ÙلسÙÙ‡ تØÙ‚Ù‚ همین اصل Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم است؛ یعنی ÙلسÙÙ‡ باید نشان دهد كه همه چیز تØÙ‚Ù‚ كلمه ÛŒ مسیØÛŒ است Ùˆ همه چیز، Ø¯Ø±ÙˆÙ†ÂØ¨Ø§Ø´ÛŒ خداست یعنی همه چیز درون خدا Ù…ÛŒÂگذرد. گزارهÂÛŒ سوم ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ این است كه باید وجود امر متناهی را از میان برد؛ یعنی باید جهان را در ایده یا در Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ Ù…ØÙˆ كرد. Ùهم گزارهÂÛŒ سوم ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ دشوارتر است یعنی باید ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯ كه:
1) چرا باید Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ¢Ù„یسم، امر متناهی Ùˆ جهان را از میان ببرد تا خود را متØÙ‚Ù‚ سازد؟
2) Ù…ØÙˆ جهان Ùˆ امر متناهی چگونه صورت Ù…ÛŒÂگیرد؟ پاسخ پرسش نخست: اگر امر متناهی برجای بماند، تصور امر نامتناهی Ù…ØØ§Ù„ Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود كه Ùهم، مقید به اصل امتناع تناقض است؛ بنابراین امر متناهی را از امر نامتناهی جدا Ùˆ مجزا Ù…ÛŒÂكند. اما خرد كه البته منظور او خرد دیالكتیكی است Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض نیست بلكه برعكس به اصل جمع نقیضین یا انطباق تقابل های دیالكتیكی معتقد است. Ùهم، مقید به امر كلی منطقی است Ùˆ موضوعش بیرون از خودش قرار دارد، اما خرد دیالكتیكی، ÙˆØØ¯Øª امر متناهی با امر نامتناهی در درون امر نامتناهی است؛ یا یگانگی ایده یا هستی در درون٠ایده است. Ù‡Ú¯Ù„ در كتاب خود Ø¯Ø§ÛŒØ±Ù‡ÂØ§Ù„معار٠ÙلسÙÛŒ نقایصی را كه به Ùهم، نسبت Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ برÂÙ…ÛŒÂØ´Ù…ارد. مثلاً Ù…ÛŒÂگوید:
1) ‌Ùهم اجازه Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯ كه امرمتناهی بر جای بماند؛ Ùهم، نه تنها امر متناهی را Ù…ØÙˆ نمیكند بلكه آن را به هستیÂیی پابرجا، تبدیل Ù…ÛŒÂنماید.
2) Ùهم امر نامتناهی را به امر متناهی تقلیل Ù…ÛŒÂØ¯Ù‡Ø¯.
3) Ùهم، امر متناهی را واقعی وامر نامتناهی را ØµØ±ÙØ§Ù‹ انتزاغی Ùˆ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„ [= صوری] Ù…ÛŒÂØ¯Ø§Ù†Ø¯. یعنی به نظر Ù‡Ú¯Ù„ Ùهم، كه Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض است، علوم طبیعی را بنا Ù…ÛŒÂنهد Ùˆ همهÂÛŒ ادعاهای ÙلسÙÙ‡ یا Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم را وارونه Ù…ÛŒÂكند. مثلاً‌بنا بر عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ø§ÛŒØ¯Ù‡ÂØ§Ù„یسم Ù…ÛŒÂگوید كه امر متناهی نیست اما امر نامتناهی هست، اما برعكس Ùهم، مدعی است كه امر متناهی هست Ùˆ امر نامتناهی را باید از طریق امر متناهی استنتاج كرد Ùهم، به وجود جهان مادی یعنی به ماتریالیسم Ùˆ ØØ³ مشترك اعتقاد دارد Ùˆ علم را بر همین اساس بنا Ù…ÛŒÂنهد. بنابراین به نظر Ù‡Ú¯Ù„ ماتریالیسم Ùˆ علم Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² ÙلسÙÙ‡ یا Ù†ÙÛŒ آنند.
Ù‡Ú¯Ù„ به متكلمان Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مسیØÛŒ ایراد Ù…ÛŒÂگیرد كه آنان Ù…ÛŒÂØ®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡Âاند وجود خدا را از طریق وجود جهان به اثبات برسانند؛ اما آنان در Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بودند كه جهان را كه هیچ است اساس اثبات خدا، كه همه چیز است، قرار Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯Ø› یعنی امر مخلوق Ùˆ مشتق را در مرتبهÂÛŒ نخست Ùˆ خدا یا خالق را در مرتبهÂÛŒ دوم جای Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ به دو نوع منطق قائل است؛ یكی منطق Ùهم، كه Ù¾Ø§ÛŒÂØ¨Ù†Ø¯ اصل امتناع تناقض است، Ùˆ پایهÂÛŒ علم است Ùˆ دیگری منطق خرد، كه آن را دیالكتیك Ù…ÛŒÂنامد؛ این منطق بر خلا٠منطق Ùهم، بر پایهÂÛŒ انطباق تقابلÂهای دیالكتیكی یا جمع نقضین دیالتیكی است.
این مطلب را در پرانتز بگویم كه همهÂÛŒ این مطالبی كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂگوید در آثار اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت پژواك ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند. ØÙ…لهÂÛŒ آنها به Ùهم Ùˆ منطق Ùˆ علم همه بر پایهÂÛŒ همین اظهارات Ù‡Ú¯Ù„ است.
بنابر عقیدهÂÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ منطق Ùهم Ù…ÛŒÂگوید ØŒ كه امر متناهی هست Ùˆ از این طریق Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯ امر نامتناهی را به دست آورد؛ در ØØ§Ù„ÛŒ كه منطق دیالكتیكی Ù…ÛŒ گوید امر متناهی وجودی مستقل ندارد Ùˆ وجودش وابسته به امر نامتناهی است. یعنی جهان امری مشتق Ùˆ ÙØ±Ø¹ÛŒ است كه اصلش در خودش نیست Ùˆ در Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ²Ø´ است؛ یعنی در امر نامتناهی است. از سوی دیگر امر نامتناهی نیز برای تعیین خودش به امر متناهی وابسته است. امر نامتناهی نیز Ù†ÙÛŒ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ²Ø´ یعنی Ù†ÙÛŒ امر متناهی است. به سخن دیگر امر متناهی Ùˆ امر نامتناهی دو قطب Ø¯ÛŒØ§Ù„ÙƒØªÛŒÙƒÛŒÂØ§Ù†Ø¯. در ØÙ‚یقت منشأ منطق دیالكتیكی Ù‡Ú¯Ù„ عبارت از خدایی است كه از اعماق تاریكی بیرون Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒØ¯. این خدا یا هستی Ù…ØØ¶ برای آنÂكه به وجود خودآگاه شود Ùˆ متعین گردد دو پاره Ù…ÛŒÂØ´ÙˆØ¯: هستی Ùˆ نیستی. هستی Ù†ÙÛŒ نیستی است Ùˆ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² آن است، نیستی نیز Ù†ÙÛŒ هستی Ùˆ Ø¢Ù†ØªÛŒÂØªØ² آن است. اكنون این دو، مجدداً‌در یك رابطهÂÛŒ دیالكتیكی یگانه Ù…ÛŒÂØ´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ این میتوس Ù€ لوگوس یعنی اسطوره Ù€ منطق یا كلمهÂÛŒ مسیØÛŒ به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒØ¯Ø› Ùˆ سپس Ø¨Ø§ØØ±ÙƒØª همین اسطوره Ù€ منطق دیگر مقولات منطقی به دست Ù…ÛŒÂØ¢ÛŒÙ†Ø¯. Ù…ÛŒÂØ¨ÛŒÙ†ÛŒÙ… كه Ù‡Ú¯Ù„ جهان مادی را نه با ماده بلكه با مقولات منطقی كه سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند بنا Ù…ÛŒÂنهد.
ماركس نیز جامعه را با مقولات اقتصادی بنا Ù…ÛŒÂنهد. اما مقولات اقتصادی ماركس نیز مانند مقولات منطقی Ù‡Ú¯Ù„ØŒ سرشتی اسطورهÂیی دارند چون از روی كتاب علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ ساخته Ùˆ پرداخته Ø´Ø¯Ù‡ÂØ§Ù†Ø¯. Ù‡Ú¯Ù„ از هستی Ùˆ نیستی سخن Ù…ÛŒÂگوید؛ ماركس از تولید Ùˆ مصرÙ. یعنی هستی = تولید، Ùˆ نیستی = مصرÙ. Ù‡Ú¯Ù„ از تقابل هستی Ùˆ نیستی مقولهÂÛŒ شدن را خلق Ù…ÛŒÂكند؛ ماركس نیز از تقابل تولید Ùˆ مصر٠مقولهÂÛŒ گردش كالا را به دست Ù…ÛŒÂØ¢ÙˆØ±Ø¯. پس شدن Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ گردش كالا در اقتصاد ماركس شده است. Ùˆ به همین طریق ماركس مقولات Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ Ù€ اقتصادی خود را طبق الگوی علم منطق Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒÂØ¢Ùریند. درست است كه Ù‡Ú¯Ù„ از مقولات منطقی سخن Ù…ÛŒÂگوید اما این مقولات سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند . Ù‡Ù…ÛŒÙ†ÂØ·ÙˆØ± نیز مقولات اقتصادی ماركس سرشتی Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ÂØ§ÛŒ دارند. وقتی Ù‡Ú¯Ù„ از انطباق تقابلÂها یعنی یگانگی سوژه [Ù†ÙØ³ دركÂكننده، شناسنده] Ùˆ ابژه [موضوع شناختی، عین] سخن Ù…ÛŒÂگوید در ØÙ‚یقت منظورش این است كه جهان مادی را در ایده یا Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ØŒ عین را در ذهن، هستی را در اندیشه مستØÛŒÙ„ كرده است.
از سوی دیگر در ÙلسÙÙ‡ÂÛŒ طبیعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ طبیعت، ایدهÂÛŒ با خود بیگانه؛ است یعنی ایده، Ø±ÙˆØ Ù…Ø·Ù„Ù‚ یا خدا به صورت طبیعت متجسد شده است؛ پس طبیعت، روØÛŒ است كه متجسد شده است. بنابراین در درون ماده، تناقض وجود دارد. علاوه بر این چون جهان مادی اصلش در ایده است Ùˆ وجودی مستقل ندارد پس وجودی است در تناقض با خود. از سوی دیگر چون انسان، روØÛŒ است كه كالبد Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ØŒ پس موجودی با خود بیگانه است. یا طبق اعتقادات مسیØÛŒ چون آدم Ùˆ ØÙˆØ§ از امر خدا سرپیچی كردند Ùˆ از میوهÂÛŒ درخت ممنوعه بخوردند، گناهكار شدندو از بهشت رانده شدند Ùˆ به زمین هبوط كردند.
گناه نخستین انسان سبب شد كه او با ذاتش بیگانه شود Ùˆ به زمین هبوط كند. همهÂÛŒ این مطالب هم به آثار كمونیستÂهایی چون لوكاچ Ùˆ اعضای مكتب ÙØ±Ø§Ù†ÙƒÙورت راه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند وهم به آثار ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† دست راستی مانند مارتین هایدگر.
ر