یدالله موقن : ØªÙØ§ÙˆØª تمدنهای شرق Ùˆ غرب از دیدگاه ماکس وبر 1
Max Weber 's views on the Differences between Eastern and Western Civilizations by Yadollah Moughen
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین ÙØ±Ù‚ بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØÙˆÙ„ جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان ÛŒØ§ÙØª ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ÛŒ عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در ØÙˆØ²Ù‡ های ØÙ‚وق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان ÛŒØ§ÙØª
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین ÙØ±Ù‚ بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØÙˆÙ„ جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان ÛŒØ§ÙØª ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ÛŒ عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در ØÙˆØ²Ù‡ های ØÙ‚وق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان ÛŒØ§ÙØª. از این رو جامعه شناسی او نظریه ای دربارۀ تØÙˆÙ„ تمدن غرب Ùˆ کوششی برای درک تاریخ چند هزار سالۀ غرب است. بنابراین به هنگام مطالعۀ آثار وبر باید این نکته را در نظر داشت Ú©Ù‡ وبر گاهی در مقام تاریخ نگار سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ بعضی مواقع به عنوان جامعه شناس. اما وبر به جای آنکه تاریخ وقایع را دنبال کند دامنۀ تاریخ تØÙˆÙ„ات غرب را در سه قلمرو دین، ØÙ‚وق Ùˆ سلطه مطالعه Ù…ÛŒ کند. اما تØÙˆÙ„ات اجتماعی را Ù…ÛŒ توان از دو دیدگاه مطالعه کرد : یکی دیدگاه تکاملی Ùˆ دیگری دیدگاه تطبیقی. از دیدگاه تکاملی، تاریخ از چندین مرØÙ„Ù‡ گذر کرده است Ú©Ù‡ هر مرØÙ„Ù‡ از مرØÙ„Ù‡ پیش از خود سر بر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در مرتبۀ بالاتری قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در ضمن دستاوردهای مرØÙ„Û€ پیشین را نیز ØÙظ Ù…ÛŒ کند. بنابراین نظریه پردازان تکاملی از تØÙˆÙ„ اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ به نظر آنان ضروری ØŒ پیوسته Ùˆ انباشت شونده است. اما آنها در مورد ابعاد تØÙˆÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ انتخاب Ù…ÛŒ کنند یعنی در خصوص ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ در نظرشان ØØ§Ù…Ù„ تØÙˆÙ„ اند Ùˆ نیز تعداد مراØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند در روند تØÙˆÙ„ وجود دارند Ùˆ همچنین معیاری Ú©Ù‡ برای جهت یابی تØÙˆÙ„ این ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ در نظر Ù…ÛŒ گیرند اختلا٠نظر دارند . سایر اختلا٠نظرها Ù…ÛŒ تواند در این باره باشد Ú©Ù‡ آیا آنها تØÙˆÙ„ ساختاری را از تاریخ رویدادها جدا Ù…ÛŒ کنند ویا این Ú©Ù‡ آنها از دیدگاه پس نگری (retrospectvie) تØÙˆÙ„ات را بررسی Ù…ÛŒ کنندو یا آنکه در خصوص تØÙˆÙ„ات در پیشرو (prospective) ادعاهایی دارند. به این معنا نظریه های تکاملی را امروزه Ù…ÛŒ توان به ویژه در مارکسیسم، کارکردگرایی در زمانی (زمان سپار) (diachronic functionalism) Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± روان شناسانه از ساختار گرایی تکوینی ÛŒØ§ÙØª.
اما دیدگاه تطبیقی، تاریخ را با Ú©Ù…Ú© نظریۀ شقها (alternatives ) یا آلترناتیوها ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند. روش کار این است Ú©Ù‡ موردهای نوعی را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کنند بنابراین برعکس٠نظریۀ های تکاملی Ú©Ù‡ از یک تØÙˆÙ„ اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند، نظریه های تطبیقی از چندین سمت Ùˆ سو Ú©Ù‡ در برابر تØÙˆÙ„ات اجتماعی نهاده شده اند سخن Ù…ÛŒ رانند، Ùˆ این سمت Ùˆ سوها به طور نسبی از یکدیگر متمایز Ùˆ مستقل اند. نظریه پردازان تطبیقی معتقدند Ú©Ù‡ نمی توان هیچ اظهار نظر علمی در خصوص ارزش نسبی این موردها ابراز داشت.
تطبیق گرایان- Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه Ú†Ù‡ موردهایی را برای مقایسه برگزینند Ùˆ Ú†Ù‡ معیارهایی را به کار برند- از یکدیگر متمایز Ù…ÛŒ شوند. نظریه شقها (آلتروناتیوها) امروزه به ویژه در میان نمایندگان جامعه شناسی٠تاریخی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª.
میان دیدگاه تکاملی Ùˆ دیدگاه تطبیقی تنشهای زیادی وجود دارند. این تنشها Ùقط از تباعد Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª مورد بررسی Ùˆ نیز روشهای پژوهش ناشی نمی شوند بلکه از اختلا٠نظریه هایی سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ در خصوص هد٠جامعه شناسی وجود دارند. از دیدگاه نظریۀ تکاملی ØŒ جامعه شناسی تاریخی سرانجام به تاریخ گرایی٠جامعه شناختی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ این امر موجب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ جامعه شناسی از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…Ùهومی در نوع ذره ای کردن (atomism) قرار گیرد Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ ماهوی نیز به تعدادی توصیÙهای دلبخواه تجزیه گردد. از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی ØŒ نظریه های تکاملی سرانجام ماهیت خود را، Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ های تاریخ است، آشکار Ù…ÛŒ سازند. امروزه نظریۀ تکاملی تمایلات ضد تاریخی Ùˆ جامعه شناسی٠تاریخی تمایلات ضد تکاملی دارد.
بعضی از وبرشناسان، وبر را بنیانگذار جامعه شناسی٠تاریخی Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ اعتقاد به تکامل Ùˆ ÙلسÙÛ€ تاریخ را مردود Ù…ÛŒ داند. در واقع مقالۀ وبر «روان شناسی اجتماعی دینهای جهان» موید چنین ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ است. در آنجا وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد دینهای جهان را از Ù„ØØ§Ø¸ ÙØ±Ø¯ÛŒØªØ´Ø§Ù† مقایسه کند نه آنکه آنها را در زنجیره ای از انواع ] = تیپها[ قرار دهد Ú©Ù‡ هر دین بر «مرØÙ„ۀ» جدیدی دلالت کند. همۀ دینهای بزرگ جهان دارای ÙØ±Ø¯ÛŒØª تاریخی هستند Ùˆ این ÙØ±Ø¯ÛŒØªÙ‡Ø§ سرشت بسیار پیچیده ای دارند.
وینکلمان (Winckelmann) ویراستار اثر بزرگ وبر:" اقتصاد Ùˆ جامعه" معتقد است Ú©Ù‡ جامعه شناسی وبر «پدیدارشناسی٠ساختار٠تاریخ٠جهان است»؛ اما بعضی از وبرشناسان، جامعه شناسی او Ùˆ به ویژه جامعه شناسی٠دین او را تکاملی Ù…ÛŒ دانند، مثلاً ÙØ±Ø¯Ø±ÛŒØ´ تن بروک (Tenbruck) مدعی است Ú©Ù‡ هد٠وبر ØµØ±ÙØ§Ù‹ تعیین هویت ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلانی شدن Ú©Ù‡ تمامی تاریخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اروپا را اشباع کرده ØŒ نبوده است بلکه وبر Ù…ÛŒ خواسته Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ «عقلانیت» را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ کش٠کند. این عقلانیت در منطق خود بسامان جهان بینی های دینی وجود دارد Ú©Ù‡ نیروی Ù…ØØ±Ú© درونی آنها به سوی عقلانی شدن است . البته نمی توان انکار کرد Ú©Ù‡ از دیدگاه وبر نیروی تاریخی این منطق همیشه پایدار نیست ولی در درازمدت ØŒ لااقل در غرب، بر دیگر نیروهای تاریخی غلبه Ù…ÛŒ کند؛ Ùˆ نیروی٠تاریخی٠همین منطق٠جهان بینی های دینیاست Ú©Ù‡ عامل عقلانی شدن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غربی Ù…ÛŒ شود. این عقلانی شدن در دو مرØÙ„Ù‡ صورت Ù…ÛŒ گیرد:
1 – مرØÙ„Û€ جادوزدایی به وسیلۀ دین
2 – مرØÙ„Û€ مدرن شدن Ú©Ù‡ براساس علم Ùˆ اقتصاد Ùˆ سیاست انجام Ù…ÛŒ پذیرد.
وبر برای تØÙ„یل منشأ خردگرایی غرب Ùˆ بی همتا بودنش در تاریخ جهان، به بررسی اخلاقهای دینهای جهان به روش غیرتاریخی Ù…ÛŒ پردازد یعنی این اخلاقها را به طور سیستماتیک بررسی Ù…ÛŒ کند، بدین معنی Ú©Ù‡ آنها را بسیار منسجم تر از آنچه واقعاً در سیلان تØÙˆÙ„ تاریخی هستند Ù…ÛŒ بیند. او این اخلاقها را نه در قالب خودشان Ùˆ نه به خاطر خودشان بلکه از دیدگاه خردگرایی جدید اقتصادی بررسی Ù…ÛŒ کند به دیگر سخن وبر Ù…ÛŒ خواهد این موضوع را پژوهش کند Ú©Ù‡ پذیرش تکالی٠دینی Ú©Ù‡ ناشی از اعتقادات Ùˆ تصورات دینی هستند (Ùˆ البته این تکالی٠از دیدگاه هر دینی Ù…Ù€ØªÙØ§ÙˆØª اند) موجب اتخاذ Ú†Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÛŒ از سوی شخص مومن Ù…ÛŒ شوند. البته Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ کردارهایی Ú©Ù‡ به نوعی با امور اقتصادی ارتباط داشته باشند .
خردگرایی جدید غربی روزنه ای است Ú©Ù‡ ازآنجا وبر اخلاقهای دینهای جهان را بررسی Ùˆ آنها را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کند. زیرا ØÙ‚یقت تاریخی Ùقط از طریق همین مقایسه ها به دست Ù…ÛŒ آید ØØªÛŒ اگر از آغاز تا پایان این مقایسه ها با Ù…ØÚ© خردگرایی غربی صورت گیرد. بنابراین از دیدگاه وبر انواع مختلÙÛŒ از خردگرایی Ùˆ عقلانیت وجود دارند Ùˆ قلمروهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ از زندگی را Ù…ÛŒ توان عقلانی کرد Ùˆ برای این عقلانی کردن عوامل گوناگونی میتوان ÛŒØ§ÙØª.
اما بیش از همه پدیدۀ خاصی از عقلانی کردن Ùˆ عقلانیت وجود دارد Ú©Ù‡ باید هویت آن را مشخص Ùˆ آن را تبیین کرد. یعنی در این خصوص به «نظریۀ تاریخی» جامعی نیاز است البته این نظریه نمی تواند نظریه ای دربارۀ مراØÙ„ جهان شمول باشد Ùˆ نیز نمی تواند Ùقط به مقایسۀ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نوعها ] = تیپهای ایده آل [ بپردازد، بلکه باید نظریه ای در زمینۀ تاریخ تØÙˆÙ„ÛŒ باشد. چون این نظریه باید بی همتا بودن خردگرایی غربی Ùˆ عقلانی کردن نوع غربی را تبیین کند.
جامعه شناسی ØÙ‚وق
جامعه شناسی ØÙ‚وق شاید مهمترین اثر ماکس وبر باشد ØŒ زیرا کلید Ùهم تØÙ„یل وبر از پدیده های سیاسی Ùˆ اقتصادی در آن قرار دارد . وبر در جامعه شناسی ØÙ‚وق رابطۀ میان اخلاق، قانون Ùˆ مراجع٠قدرت Ùˆ بیش از همه، مرجع٠قدرت ØÚ©ÙˆÙ…ØªÙ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ] = تئوکراتیک [ Ùˆ پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) Ùˆ نیز ارتباط قلمروهای مختل٠قانون را بررسی Ù…ÛŒ کند. شاید مهمترین ØÙ„Ù‚Û€ رابط، Ù…Ùهوم سلطۀ عقلانی - قانونی باشد. سلطۀ عقلانی – قانونی، نظام قانونمند بسیار توسعه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ای را در خود متبلور کرده است ØŒ یعنی با سازمان٠قدرت٠ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مرجعیت٠سیاسی آن ارتباط دارد. در این نوع سلطه ØŒ رهبری سیاسی از Ù„ØØ§Ø¸ قانونی اختیاراتش در چارچوب قانون اساسی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است ØŒ اما بر اثر وجود همین چارچوب قانونی ØŒ رهبری سیاسی از بعضی جهات مستقل از نظارت اخلاقی Ùˆ دینی است Ú†Ù‡ این نظارت به Ø´Ú©Ù„ سنتی آن باشد Ú†Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ کاریزمایی آن . وبر Ù…ÛŒ پرسد چرا قانونگذاری منطقی – زمانی (یعنی قانونی Ú©Ù‡ اعتبار آن ابدی Ùˆ همیشگی نیست) Ùقط در بخشهایی از جامعۀ مدرن غربی امکان پذیر شده است؟
وبر برای آنکه انواع قانون راکه مورد نظرش است طبقه بندی کند میان قوانین تمایز قائل Ù…ÛŒ شود . این تمایز گرچه ظاهراً ساده است اما واقعاً پیچیده Ùˆ بغرنج است Ùˆ کاربردش خالی از ابهام نیست . وبر انواع قانون گذاری ها Ùˆ استخراج قانون را به این صورت طبقه بندی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آیا قوانین از Ù„ØØ§Ø¸ روش٠وضع شدن (procedural / formell) Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ØŒ عقلانی اند یا غیرعقلانی. از نظر وبر قانونی از Ù„ØØ§Ø¸ روش٠وضع٠قانون یا ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª قانونگذاری غیرعقلانی است Ú©Ù‡ به هنگام قانونگذاری یا استخراج قانون وسیله ای به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده Ú©Ù‡ عقل قادر به نظارت بر آن نبوده است؛ مانند قانونی Ú©Ù‡ بر ÙˆØÛŒ ØŒ الهامات غیبی یا سنت متکی باشد Ùˆ قانون وقتی از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…ØØªÙˆØ§ غیرعقلانی است Ú©Ù‡ در وضع آن عوامل اخلاقی ØŒ عاطÙÛŒ یا سیاسی دخیل بوده باشند نه آنکه طبق هنجارهای عمومی وضع شده باشد.
اما «قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ (formal law) لااقل از Ù„ØØ§Ø¸ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª وضع آن ØŒ نسبتاً عقلانی است . (565)
سنخ شناسی ]=تیپ شناسی[ وبر از قانون بر پایۀ دو ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ است:
1 – مؤلÙÙ‡ های٠روش٠قانونگذاری ،که معمولاً قانون٠شکلی، وضع Ù…ÛŒ کنند با قانون ماهوی ØŒ لااقل از Ù„ØØ§Ø¸ تاریخی، معادل هم نیستند. یا مؤلÙÙ‡ روش قانونگذاری وجه غالب است یا مولÙÙ‡ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ آن. البته نباید نتیجه Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ قانون شکلی، ÙØ§Ù‚د Ù…ØØªÙˆØ§Ø³Øª یا قانون ماهوی، ÙØ§Ù‚د Ø´Ú©Ù„ Ùˆ ÙØ±Ù… است.
2 – هم قانون شکلی (formal law) و هم قانون ماهوی (substantive law) می توانند عقلانی شوند.
وبر در جامعه شناسی ØÙ‚وق در وهلۀ نخست به عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ توجه دارد در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ عقلانی شدن قانون ماهوی را در ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ قرار Ù…ÛŒ دهد. وبر معتقد است Ú©Ù‡ میان عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن قانون ماهوی رابطۀ ØªÙ†Ø§ÙØ±ÛŒ وجود دارد . هر Ú†Ù‡ تØÙˆÙ„ قانون Ùˆ امور قضایی Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª بیشتری کنند رابطۀ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ با قانون ماهوی خصمانه تر Ù…ÛŒ شود. در قانون ابتدایی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قانونی ماهوی یکی هستند، اما در قانون مدرن غربی دوگانگی Ùˆ ØØªÛŒ تنازعی میان این دو گونه قانون به وجود آمده است.
هر Ú†Ù‡ ÙØ±Ù…الیسم قضایی منسجم تر Ùˆ بی تناقض تر باشد ØŒ عقلانیت٠روش وضع قانون ] Ú©Ù‡ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ وضع Ù…ÛŒ کند[ بیش از پیش عقلانی بودن قانون ماهوی را مردود Ù…ÛŒ داند. اما چرا ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ عقلانی شدن٠منطقی قانون بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ بوده است تا قانون ماهوی؟ اگر قانون Ùˆ اخلاق بتوانند به یکدیگر تبدیل شوند یا اخلاق بر قانون غالب باشد، آن قانون، قانون ماهوی است نه Ø´Ú©Ù„ÛŒ. نمونۀ قانون ماهوی، قوانین عرÙÛŒ Ùˆ استنتاجی هستند. قانونی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است Ú©Ù‡ روش وضع آن ØŒ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒØ´ را تشکیل دهد؛ مانند قوانین شرع ØŒ اگر قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ اخلاق از Ù„ØØ§Ø¸ کارکردی متمایز Ùˆ منÙÚ© از یکدیگر باشند ØŒ آن قانون ØŒ قانون موضوعه هست.

این موضوع درست است Ú©Ù‡ قانون مدرن غربی از Ù„ØØ§Ø¸ روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون مشابه قانون شرع است؛ اما Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ´ با قانون شرع در این است Ú©Ù‡ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª Ùˆ روشهای وضع قانون یا قانونگذاری، انتزاعی Ùˆ منطقی است. این روشها با Ù…ØØªÙˆØ§ عجین اند . بدون این روشها، قانون ÙØ§Ù‚د قدرت قانونی است. قانون مدرن تا ØØ¯ÙˆØ¯ زیادی خود را از مراجع٠خارجی مانند سنت ØŒ شرع Ùˆ اخلاق رها ساخته است Ùˆ به خاطر عقلانیت روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون، تا میزان زیادی منسجم Ùˆ بی تناقض شده است . تمایز کارکردی قانون Ùˆ اخلاق بر این پیش ÙØ±Ø¶ متکی است Ú©Ù‡ هر دوی آنها ساختار خودشان را دارند Ú©Ù‡ این ساختار، لااقل تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ ØŒ اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آنها آزادانه وابستگی خود را به یکدیگر برگزیند. اما چنین رابطه ای میان قانون Ùˆ اخلاق وقتی امکان پذیر است Ú©Ù‡ اخلاق، از اخلاق متکی بر اعتقادات دینی (ethic of conviction) به اخلاق مبتنی به مسئولیت شناسی) (ethic of responsibiltity Ùˆ قانون نیز از قانون شرع به قانون موضوعه تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد.
(البته چنین رابطه ای نمی تواند میان اخلاق مبتنی بر اعتقادات دینی Ùˆ قانون موضوعه به وجود آید) زیرا اخلاق مبتنی بر اعتقاد، آزادی عقیده را Ùقط برای خودش Ù…ÛŒ خواهد نه برای دگر اندیشان ØŒ به ویژه اگر دگر اندیشان در اقلیت یا ÙØ§Ù‚د قدرت باشند. اخلاق مبتنی بر اعتقاد خود را موظ٠می داند Ú©Ù‡ از اصل خود در برابر خطرات Ù…ØØ§Ùظت کند Ùˆ بزرگترین خطر را از سوی دگر اندیشان Ù…ÛŒ داند. برعکس، اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی باید آزادی عقیده را به طور نامشروط بپذیرد Ú©Ù‡ متضمن «آزادی عقیده برای دیگران» است (1209)
اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی نیاز به ساختار نهادینه شدۀ Ùوق العاده پیچیده ای دارد. جنبشهای کاریزمایی Ú©Ù‡ ناقل اخلاق متکی بر اعتقاد هستند به آسانی بر ساختار اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی آسیب Ù…ÛŒ رسانند Ùˆ به هیچ وجه نمی توانند به طور خلاق اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی را گسترش دهند.
بنا بر نظر ماکس وبر قوانین جدید غربی ØŒ تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ بر اثر Ù†Ùوذ قانون طبیعی ØŒ دیگر بر هنجارهای امور انضمامی (کانکریت) Ùˆ خاص متکی نیستند بلکه «نظامی منسجم Ùˆ بی تناقض از قواعد انتزاعی هستند Ú©Ù‡ آگاهانه وضع شده اند» (217)
اما برای آنکه چنین تØÙˆÙ„ÛŒ در قلمرو قانون صورت گیرد باید ÙØ±Ù…انهای ÙØ±Ù…انروا تبدیل شود به «دولت مدرن Ú©Ù‡ قدرت ØŒ میان ارگانهای مختل٠آن تقسیم شده است » (652) . Ù†ÙØ¹ مقامهای سیاسی Ùˆ اتباع در این است Ú©Ù‡ قوانین دقیق Ùˆ Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ پذیر Ùˆ قابل پیش بینی (calculable laws)باشند Ùˆ دستگاه قضایی عقلانی شده باشد.
به اعتقاد وبر سمت گیری اساسی عقلانی شدن به سوی قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است نه قانون ماهوی، یعنی اصل اساسی این است Ú©Ù‡ قانون باید «بدون Ø¯Ø±Ù†Ø¸Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† شخصی Ú©Ù‡ قانون در موردش اجرا Ù…ÛŒ شود» وضع شده باشد. Ùقط قاعدۀ عمومی Ùˆ انتزاعی اعتبار دارد؛ خواه این قاعده به طور ابزاری ØŒ عقلانی شده باشد خواه از Ù„ØØ§Ø¸ ارزش Ùˆ خواه هر دو. جای ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ به شخص ÙØ±Ù…انروا را اصل قانونی بودن مقام (office) Ùˆ جای سنت Ùˆ ÙØ±Ù…انروای انضمامی Ùˆ مشخص را قواعد انتزاعی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان بر سر این قواعد به تواÙÙ‚ رسید Ùˆ آنها را به اجرا گذاشت. بنابراین وبر Ù…ÛŒ توانست بگوید Ú©Ù‡ دولت مدرن غربی برخلا٠ØÚ©ÙˆÙ…ت شخصی ÙØ±Ù…انروا ØŒ «سلطه قانونی» را عرضه Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از طریق آن «اتباع از نظم قانونی مستقر Ú©Ù‡ خصلتش غیرشخصی بودن آن است اطاعت Ù…ÛŒ کنند. این ÙØ±Ù…انبرداری شامل مدیران نیز Ù…ÛŒ شود ØŒ زیرا گرچه دستورات آنان جنبۀ قانونی دارد اما از این دستورات Ùقط در Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Û€ همان اداره اطاعت Ù…ÛŒ شود» (215) اما دیگر این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ را ØÙ‚وق Ø´Ø®ØµÛŒÙ ØµØ§ØØ¨ منصب تعیین نمی کند بلکه قانون عمومی ØŒ ØÛŒØ·Û€ اطاعت از آن دستورات را تعیین Ù…ÛŒ نماید.
رابطۀ قانون با سلطه
توجه وبر در وهلۀ نخست بر اختلا٠اساسی ای معطو٠است Ú©Ù‡ میان سلطۀ شخصی با سلطۀ غیرشخصی ،و سلطۀ سنتی با سلطۀ عقلانی وجود دارد. Ùقط با پیدایش دستگاه قانون گذاری جدید Ùˆ دستگاه قضایی مدرن است Ú©Ù‡ دژ ÙØ±Ù…انروایی ÙØ±Ø¯ÛŒ ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ ریزد. این دژ هم در برگیرندۀ ÙØ±Ù…انروایی سنتی Ùˆ تئوکراتیک (= ØÚ©ÙˆÙ…ت Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ†) Ùˆ هم ÙØ±Ù…انروایی پاتریمونیال Ùˆ ØØ§Ú©Ù… شرع (کلانتر – قاضی) است همۀ این قدرتهای اقتدارطلب بر ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ بیعت اتکا دارند. اینها، شکلهای مختل٠یک Ø´Ú©Ù„ اجتماعی اساسی تری هستند یعنی سرسپردگی اشخاص به ÙØ±Ø¯ÛŒ ÙˆØ§ØØ¯Ø› با تØÙˆÙ„Ù Ø´Ú©Ù„Ù ÙØ±Ù…Ø§Ù†Ø±ÙˆØ§ÛŒÛŒÙ ÙØ±Ø¯ÛŒ به Ø´Ú©Ù„ دولت مدرن، این شکلهای ÙØ±Ù…انروایی از میان Ù…ÛŒ روند Ùˆ جای شان را دولت مبتنی بر قانون Ù…ÛŒ گیرد. یعنی به مرØÙ„Û€ تØÙˆÙ„ÛŒ رسیده ایم Ú©Ù‡ سلطه بر «اصول» انتزاعی Ùˆ جهان شمول متکی است Ùˆ چارچوب تازه ای برای تاثیر متقابل٠عقلانی شدن٠قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن٠قانون ماهوی ارائه Ù…ÛŒ دهد.
به نظر وبر عقلانی شدن قانون ماهوی نه تنها نمی تواند اصل٠راهنمایی کننده ای برای قانونی بودن رژیم باشد ØŒ بلکه برعکس، در جهت مخال٠آن عمل Ù…ÛŒ کند. زیرا عقلانی شدن قانون ماهوی به معنی رخنه یابی دستورات اخلاقی، Ù…ØµÙ„ØØª اندیشیهای بهره جویانه یا قواعد سیاسی به ØÙˆØ²Û€ استقلال قانون Ùˆ دستگاه قضایی است Ú©Ù‡ به مثابه یک «ماشین عقلانی» کار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از این طریق برای شهروندان Â«ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± آزادی نسبی را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… Ù…ÛŒ نماید Ùˆ امکان پیش بینی پیامدهای قانونی اعمالشان را به طور Ùوق العاده ای Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ Ù…ÛŒ دهد» (811) اما عقلانی شدن قانون ماهوی، این ماشین را از کار Ù…ÛŒ اندازد زیرا امکان Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ یا پیش بینی پیامدهای قانونی اعمال شهروندان را از میان Ù…ÛŒ برد Ùˆ سرانجام موجب سیر «قهقرایی» دستگاه قضایی Ù…ÛŒ شود.
سلطۀ سنتی / سلطۀ عقلانی
سلطۀ سنتی قلمرو دوگانه ای دارد: سنت مقدس Ùˆ اختیارات ÙØ±Ù…انروا ØŒ مرکز مداری Ùˆ عدم مرکز مداری . سلطۀ عقلانی نیز قلمرو دوگانه ای دارد ØŒ اصول قوانین مقدس Ùˆ قوانین موضوعه، ØÚ©ÙˆÙ…ت نخبگان Ùˆ دموکراتیک شدن ØÚ©ÙˆÙ…ت. سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی را Ù…ÛŒ توان از Ù„ØØ§Ø¸ اصول راهنمای شان در مورد مشروعیت یا قانونی بودن ØÚ©ÙˆÙ…ت از یکدیگر متمایز کرد Ùˆ نیز Ù…ÛŒ توان آن دو را از Ù„ØØ§Ø¸ سازمانهای اجتماعی، تقسیم قوا، رابطۀ میان ÙØ±Ù…انروا با دستگاه ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ اتباع Ùˆ همچنین Ù…ÛŒ توان آن دو را براساس رابطۀ میان نظام سیاسی با سازمان اقتصادی یا با سایر سازمانهای اجتماعی از یکدیگر تÙکیک کرد.
در قالب سلطۀ سنتی ØŒ چهار نوع سلطه را Ù…ÛŒ توان از یکدیگر تÙکیک کرد آیا عقلانی شدن بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است؟ یا در جهت قانون ماهوی است؟ آیا امور در جهت عدم تمرکز در مرکز است یا در جهت تمرکز در مرکز؟ البته این چهار Ø´Ú©Ù„ از سلطه با انواع سلطه Ú©Ù‡ وبر برمی شمارد یکی نیستند. وبر از سلطۀ پدرسالاری (patriarcal) ØŒ سلطۀ پاتریموینال، سلطۀ ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„یسم Ùˆ دولتشهر های (standestaat) مستقل Ú©Ù‡ در اواخر قرون وسطا Ùˆ اوایل عصر جدید در اروپا ظاهر شدند( مثل دولت سزار بورجیا در ایتالیا) سخن Ù…ÛŒ گوید : در سلطۀ پدرسالاری ØŒ نقش سیاسی رهبری از دیگر نقشها مستقل نیست Ùˆ سازمان پدرسالاری در پهنۀ یک سرزمین گسترده نشده است. اتکای آن به خویشاوندان است نه به دستگاه امپراتوری. مسئله سازمانی آن ØŒ تداوم عملش است نه تمرکز قدرت سیاسی. وبر Ù…Ùهوم پاتریمونیالیسم را در مورد همۀ آن شکلهای سلطۀ سنتی به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ بر پایۀ تمایز نقش سیاسی از سایر نقشها استور باشد Ùˆ نیز براساس سازمانی در پهنۀ سرزمینی با ØØ¯ÙˆØ¯ جغراÙیایی معلوم Ùˆ مشخص موجودیت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد.
برخلا٠سلطۀ پدرسالار، سلطۀ پاتریمونیال دارای دستگاه اجرایی Ùˆ کادر نظامی است Ú©Ù‡ سرسپردۀ شخص ÙØ±Ù…انروا هستند. پاتریمونیالیسم ،کم Ùˆ بیش، در چارچوب سنت عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ منقاد آن است. در نظر وبر جامعۀ سنتی پیوستاری است Ú©Ù‡ ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„یسم Ùˆ پاتریمونیالیسم دو قطب Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ آن هستند. البته پیداکردن نوع ایده آل پاتریمونیالیسم امری Ù…ØØ§Ù„ است. در هر نوع جامعۀ سنتی معمولاً انواع سلطۀ سنتی وجود دارند؛ اما Ùقط یک نوع سلطه ØŒ غالب تر از دیگر انواع سلطه هاست . نوع Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ پاتریمونیالیسم ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی است Ú©Ù‡ در آن اختیارات سلطان ÙØ²ÙˆÙ† از ØØ¯ است. برخلا٠آنچه در چند دهۀ اخیر گروهی از مارکسیست ها ،به پیروی از مورخان روسی ØŒ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ اند نظام ØØ§Ú©Ù… بر ایران نه ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§ÛŒØ³Ù… بلکه پاتریمونیالیسم Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ آن ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی ØŒ بوده است .
ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی ØÚ©ÙˆÙ…تی است Ú©Ù‡ قدرت در مرکز امپراتوری متمرکز است. ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ کمتر دست Ù…ÛŒ زند. از این رو ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی با دولتهای سلطنتی مطلقه ای Ú©Ù‡ در قرنهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم در اروپای غربی ظهور کردند Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. (البته شاید ذکر این نکته خالی از ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ نباشد Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تهای رضاشاه Ùˆ Ù…ØÙ…درضا شاه پهلوی بیشتر از نوع دولتهای سلطنتی مطلقۀ قرنهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم اروپا بوده اند) زیرا نظام سلطانی بیشتر به عقلانی کردن قانون ماهوی Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ مرکز مدار است اما دولتهای مطلقۀ اروپایی گرچه مرکز مدار بودند اما به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ù…ÛŒ پرداختند. نظام ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÛŒ به عقلانی کردن قانون ماهوی دست Ù…ÛŒ زند Ùˆ قدرت سیاسی در آن پراکنده است Ùˆ در مرکز کشور متمرکز نیست. قدرت سیاسی دولتشهرهای (standestaat) مستقل نیز نامتمرکز است ØŒ ولی این نظام به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ دست Ù…ÛŒ زند.
در قلمرو سلطۀ عقلانی نیز Ù…ÛŒ توان چهار نوع٠تاریخی آن را Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه آیا آنها به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ تمایل دارند یا به عقلانی کردن قانون ماهوی Ùˆ نیز آیا به ØÚ©ÙˆÙ…ت نخبگان باور دارند یا به دموکراسی از یکدیگر تÙکیک کرد.

اما جز سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی وبر از نوع دیگری از سلطه، یعنی از سلطۀ کاریزمایی (charismatic) 2 نیز سخن Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بر پایۀ «سرسپردگی غیرعادی به قداست یک شخص ØŒ به یک قهرمان یا به شخصی است Ú©Ù‡ خصائل نمونه ای دارد. این سرسپردگی Ù…ÛŒ تواند به Ù†Ø¸Ù…Ù Ù‡Ù†Ø¬Ø§Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ نیز باشد Ú©Ù‡ او وعده برپایی اش را Ù…ÛŒ دهد یا برپا کرده است ». (215)
سلطۀ کایزمایی را وبر نه در چارچوب Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…٠سلطۀ شخصی Ùˆ سلطۀ غیرشخصی بلکه در قالب امر غیرعادی در برابر امر عادی توصی٠می کند. برخلا٠سلطۀ عقلانی Ú©Ù‡ پدیده های زندگی روزمره را در بر Ù…ÛŒ گیرد ØŒ سلطۀ کاریزمایی خارج از امر معمول Ùˆ عادی قرار دارد . این نوع سلطه بر سنت وبر قانون موضوعه متکی نیست بلکه بر قانون ÙˆØÛŒ شده یا Ø§ØØªÙ…الاً بر قانون استنتاج شده اتکا دارد. سلطۀ کاریزمایی از روال سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی پیروی نمی کند بلکه شق (آلترناتیو) دیگری در برابر ما Ù…ÛŒ نهد.
ساختار سلطۀ کاریزمایی هم در چارچوب سلطۀ سنتی امکان ظهور دارد Ùˆ هم در چارچوب سلطۀ عقلانی. این خصوصیات سلطۀکاریزمایی مرتبط Ù…ÛŒ شود به اصلی Ú©Ù‡ مشروعیت اش بر آن استوار است. اتکای این مشروعیت بر نوعی ماموریت قرار دارد نه بر سرسپردگی شخصی یا قانونی. به طور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ این ماموریت پاسخی است به تنگناها Ùˆ انتظاراتی Ú©Ù‡ در شکلهای معمولی سلطه، Ø±ÙØ¹ شدنی نیستند. سلطۀ کاریزمایی روال عادی زندگی روزمره را با واژگون کردن نظام ارزشها ازمیان Ù…ÛŒ برد Ùˆ همه اشخاصی را Ú©Ù‡ به این ندا لبیک Ú¯ÙØªÙ‡ اند خارج از تعلقات معمولی دنیوی قرار Ù…ÛŒ دهد. این ماموریت متمایل به این است Ú©Ù‡ خود را به اشخاصی بچسابند Ú©Ù‡ خودشان را وسیلۀ تØÙ‚Ù‚ اهدا٠این ماموریت Ù…ÛŒ دانند. برخلا٠سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی، سلطۀ کاریزمایی Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ درونی را Ù…ÛŒ پذیرد نه Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ برونی را. رهبر کاریزمایی اختیارات Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ ندارد ØŒ برعکس، ØªØØª ÙØ´Ø§Ø± زیادی است Ú©Ù‡ وعده هایی را Ú©Ù‡ داده تØÙ‚Ù‚ ببخشد. او باید اثبات کند Ú©Ù‡ نه Ùقط ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Û€ خداست بلکه خدا همچنان با او است. او باید معجزه کند Ùˆ دست به اعمال Ù…ØÛŒØ±Ø§Ù„عقول بزند تا ادعاهای خود را توجیه کند. Ùˆ باید این اعمال را به گونه ای انجام دهد Ú©Ù‡ Ø±ÙØ§Ù‡ ØØ§Ù„ مریدانش را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… کند یا بیشتر نماید. چنانچه او بتواند به ادعاهای خود جامۀ عمل بپوشاند، Ù…ÛŒ تواند امیدوار باشد Ú©Ù‡ شهرۀ Ø¢ÙØ§Ù‚ گردد. بنابراین او نه تنها در پیشگاه خدا بلکه در چشم مریدان خود نیز مسئول است . گرچه در اوایل کارش Ú©Ù‡ مریدانی به دست آورده هنوز پایگاهی برای مشروعیت او ایجاد نشده است ولی Ú©Ù… Ú©Ù… با اعلان مأموریت خویش Ùˆ اینکه مردم مکل٠اند Ú©Ù‡ ماموریت او را بپذیرند، اساس مشروعیت او استØÚ©Ø§Ù… Ù…ÛŒ یابد زیرا این مشروعیت ناشی از ماموریتی است Ú©Ù‡ ادعاهایش را دارد. شاید بعداً از اصل٠مأموریت او بشود ØªÙØ³ÛŒØ± دیگری ارائه داد Ú©Ù‡ یا به برداشتی اقتدارطلب Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ از کاریزمای رهبر بینجامد یا به برداشتی دموکراتیک. سرشناس شدن رهبر کاریزمایی Ùˆ تصدیق امر او، ØØ§ØµÙ„ سلطۀ کاریزمایی نیست بلکه پایه Ùˆ اساس سلطۀ کاریزمایی است. در اینجا وبر یکی از منشأهای مشروعیت ÛŒØ§ÙØªÙ† نظام دموکراسی را Ù…ÛŒ بیند. چنین ØªÙØ³ÛŒØ± دموکراتیکی از ماموریت رهبر کاریزمایی وقتی ممکن Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ØÛŒØ§Øª انجمنهایی Ú©Ù‡ او یا مریدانش برپا داشته اند عقلانی شوند Ùˆ جهان بینی اسطوره ای به جهان بینی انسان مدار تبدیل شود.
این ØÙ‚یقت Ú©Ù‡ در سلطۀ کاریزمایی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ بیرونی وجود ندارد به این معنی نیست Ú©Ù‡ سلطۀ کاریزمایی ÙØ§Ù‚د ساختار است، برعکس ØŒ «ساختاری مشخص Ùˆ معین دارد با دستگاه خدماتی Ùˆ وسایل مادی Ú©Ù‡ همۀ این سازمانها خود را با مأموریت رهبر همسو کرده اند». (1119)
هد٠این ساختار این است Ú©Ù‡ سرشت غیرمعمولی این نوع سلطه را ØÙظ Ùˆ ØØ±Ø§Ø³Øª کند، زیرا اگر سلطۀ کاریزمایی نخواهد Ú©Ù‡ به امری عادی Ùˆ روزمره تبدیل شود باید دعوی ماموریت یا وظیÙÛ€ شرعی آن کاملاً متعصبانه Ùˆ سازش ناپذیر باشد. این وضع مستلزم دو پیش شرط است :
1 – سازمان رهبر کاریزمایی نباید سازمانی رسمی باشد بلکه باید متشکل از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ باشد Ú©Ù‡ شغل Ùˆ زندگی خانوادگی را ترک Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ آماده شده اند Ú©Ù‡ خود را در راه تØÙ‚Ù‚ هدÙهای رهبر ÙØ¯Ø§ کنند.
2 – رهبر کاریزمایی Ùˆ مریدانش نباید نیازهای خود را از طریق ÙØ¹Ø§Ù„یتهای معمولی اقتصادی برآورند. اگر آنها گروهی جنگجو هستند باید از طریق غارت Ùˆ تاراج اموال Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خارج از گروه، Ø§ØØªÛŒØ§Ø¬Ø§Øª خود را Ø±ÙØ¹ کنند Ùˆ غنائم جنگی را باید به صورت اشتراکی مصر٠نمایند، همچنان Ú©Ù‡ رسم اردوهای نظامی است. چنانچه گروهی مسالمت جو هستند باید از طریق تکدی Ùˆ پذیرش هدایا Ùˆ پیشکشیها نیازهای خود را برآورند. در این مورد نیز آنچه به دست آمده باید به صورت اشتراکی مصر٠شود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ اعضای یک صومعه همه مشترکاً به خدا عشق Ù…ÛŒ ورزند.(1119)
خصوصیات سلطۀ کاریزمایی:

بنابراین سلطۀ کاریزمایی نیز ساختدار است ØŒ اما ساختاری ناپایدار Ùˆ متزلزل دارد. این ساختار Ùقط در صورتی امید ماندگاری دارد Ú©Ù‡ بتواند ساختارهای سلطۀ سنتی یا سلطۀ عقلانی را به کار گیرد. سلطۀ کاریزمایی همواره در معرض این خطر قرار دارد Ú©Ù‡ یا ÙØ±Ùˆ ریزد یا به ساختاری عادی یعنی به سلطۀسنتی یا سلطۀ عقلانی تبدیل شود. برای چنین تبدیلی سه علت وجود دارد:
1 – معرÙÛŒ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ بیرونی در مورد مشروعت جانشین رهبر کاریزمایی
2 – پیدایش قیود خانوادگی در میان اعضای دستگاه اجرایی رهبر
3 – سود جستن از نعمت کاریزمایی رهبر به مثابه منبع درآمد ، یعنی تبدیل کاریزما به اقتصاد معمولی.
در مورد سلطۀ کاریزمایی نیز Ù…ÛŒ توان دو قلمرو را از یکدیگر تÙکیک کرد: یکی قلمرو موهبت کاریزمایی Ùˆ دیگری قلمرو عقل، یکی گسستن از وضع موجود Ùˆ دیگری تداوم آن. تا وقتی Ú©Ù‡ ماموریت کاریزمایی به شیوۀ اقتدارطلبانه Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ ØªÙØ³ÛŒØ± شود ØŒ انواع مختلÙÛŒ از کاریزمای موروثی Ù…ÛŒ توانند وجود پیدا شوند. اما چنانچه ماموریت کاریزمایی به شیوۀ ضد تØÚ©Ù…ÛŒ ØªÙØ³ÛŒØ± شود انواع مختلÙÛŒ از دموکراسی ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± پا خواهند Ú¯Ø±ÙØª به دیگر سخن سلطۀ کاریزمایی Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه چگونه به شیوه ای عادی تبدیل شود یا به سلطۀ سنتی Ù…ÛŒ انجامد یا به سلطۀ عقلانی.
نمایۀ سیستماتیک جامعه شناسی ØÙ‚وق Ùˆ جامعه شناسی سلطه در جدول زیر آمده است :

آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان ÛŒØ§ÙØª
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین ÙØ±Ù‚ بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØÙˆÙ„ جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان ÛŒØ§ÙØª ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ÛŒ عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در ØÙˆØ²Ù‡ های ØÙ‚وق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان ÛŒØ§ÙØª. از این رو جامعه شناسی او نظریه ای دربارۀ تØÙˆÙ„ تمدن غرب Ùˆ کوششی برای درک تاریخ چند هزار سالۀ غرب است. بنابراین به هنگام مطالعۀ آثار وبر باید این نکته را در نظر داشت Ú©Ù‡ وبر گاهی در مقام تاریخ نگار سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ بعضی مواقع به عنوان جامعه شناس. اما وبر به جای آنکه تاریخ وقایع را دنبال کند دامنۀ تاریخ تØÙˆÙ„ات غرب را در سه قلمرو دین، ØÙ‚وق Ùˆ سلطه مطالعه Ù…ÛŒ کند. اما تØÙˆÙ„ات اجتماعی را Ù…ÛŒ توان از دو دیدگاه مطالعه کرد : یکی دیدگاه تکاملی Ùˆ دیگری دیدگاه تطبیقی. از دیدگاه تکاملی، تاریخ از چندین مرØÙ„Ù‡ گذر کرده است Ú©Ù‡ هر مرØÙ„Ù‡ از مرØÙ„Ù‡ پیش از خود سر بر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در مرتبۀ بالاتری قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در ضمن دستاوردهای مرØÙ„Û€ پیشین را نیز ØÙظ Ù…ÛŒ کند. بنابراین نظریه پردازان تکاملی از تØÙˆÙ„ اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ به نظر آنان ضروری ØŒ پیوسته Ùˆ انباشت شونده است. اما آنها در مورد ابعاد تØÙˆÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ انتخاب Ù…ÛŒ کنند یعنی در خصوص ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ در نظرشان ØØ§Ù…Ù„ تØÙˆÙ„ اند Ùˆ نیز تعداد مراØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند در روند تØÙˆÙ„ وجود دارند Ùˆ همچنین معیاری Ú©Ù‡ برای جهت یابی تØÙˆÙ„ این ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ در نظر Ù…ÛŒ گیرند اختلا٠نظر دارند . سایر اختلا٠نظرها Ù…ÛŒ تواند در این باره باشد Ú©Ù‡ آیا آنها تØÙˆÙ„ ساختاری را از تاریخ رویدادها جدا Ù…ÛŒ کنند ویا این Ú©Ù‡ آنها از دیدگاه پس نگری (retrospectvie) تØÙˆÙ„ات را بررسی Ù…ÛŒ کنندو یا آنکه در خصوص تØÙˆÙ„ات در پیشرو (prospective) ادعاهایی دارند. به این معنا نظریه های تکاملی را امروزه Ù…ÛŒ توان به ویژه در مارکسیسم، کارکردگرایی در زمانی (زمان سپار) (diachronic functionalism) Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± روان شناسانه از ساختار گرایی تکوینی ÛŒØ§ÙØª.
اما دیدگاه تطبیقی، تاریخ را با Ú©Ù…Ú© نظریۀ شقها (alternatives ) یا آلترناتیوها ØªÙØ³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند. روش کار این است Ú©Ù‡ موردهای نوعی را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کنند بنابراین برعکس٠نظریۀ های تکاملی Ú©Ù‡ از یک تØÙˆÙ„ اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند، نظریه های تطبیقی از چندین سمت Ùˆ سو Ú©Ù‡ در برابر تØÙˆÙ„ات اجتماعی نهاده شده اند سخن Ù…ÛŒ رانند، Ùˆ این سمت Ùˆ سوها به طور نسبی از یکدیگر متمایز Ùˆ مستقل اند. نظریه پردازان تطبیقی معتقدند Ú©Ù‡ نمی توان هیچ اظهار نظر علمی در خصوص ارزش نسبی این موردها ابراز داشت.
تطبیق گرایان- Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه Ú†Ù‡ موردهایی را برای مقایسه برگزینند Ùˆ Ú†Ù‡ معیارهایی را به کار برند- از یکدیگر متمایز Ù…ÛŒ شوند. نظریه شقها (آلتروناتیوها) امروزه به ویژه در میان نمایندگان جامعه شناسی٠تاریخی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª.
میان دیدگاه تکاملی Ùˆ دیدگاه تطبیقی تنشهای زیادی وجود دارند. این تنشها Ùقط از تباعد Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª مورد بررسی Ùˆ نیز روشهای پژوهش ناشی نمی شوند بلکه از اختلا٠نظریه هایی سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ در خصوص هد٠جامعه شناسی وجود دارند. از دیدگاه نظریۀ تکاملی ØŒ جامعه شناسی تاریخی سرانجام به تاریخ گرایی٠جامعه شناختی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ این امر موجب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ جامعه شناسی از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…Ùهومی در نوع ذره ای کردن (atomism) قرار گیرد Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ ماهوی نیز به تعدادی توصیÙهای دلبخواه تجزیه گردد. از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی ØŒ نظریه های تکاملی سرانجام ماهیت خود را، Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ های تاریخ است، آشکار Ù…ÛŒ سازند. امروزه نظریۀ تکاملی تمایلات ضد تاریخی Ùˆ جامعه شناسی٠تاریخی تمایلات ضد تکاملی دارد.
بعضی از وبرشناسان، وبر را بنیانگذار جامعه شناسی٠تاریخی Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ اعتقاد به تکامل Ùˆ ÙلسÙÛ€ تاریخ را مردود Ù…ÛŒ داند. در واقع مقالۀ وبر «روان شناسی اجتماعی دینهای جهان» موید چنین ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ است. در آنجا وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد دینهای جهان را از Ù„ØØ§Ø¸ ÙØ±Ø¯ÛŒØªØ´Ø§Ù† مقایسه کند نه آنکه آنها را در زنجیره ای از انواع ] = تیپها[ قرار دهد Ú©Ù‡ هر دین بر «مرØÙ„ۀ» جدیدی دلالت کند. همۀ دینهای بزرگ جهان دارای ÙØ±Ø¯ÛŒØª تاریخی هستند Ùˆ این ÙØ±Ø¯ÛŒØªÙ‡Ø§ سرشت بسیار پیچیده ای دارند.
وینکلمان (Winckelmann) ویراستار اثر بزرگ وبر:" اقتصاد Ùˆ جامعه" معتقد است Ú©Ù‡ جامعه شناسی وبر «پدیدارشناسی٠ساختار٠تاریخ٠جهان است»؛ اما بعضی از وبرشناسان، جامعه شناسی او Ùˆ به ویژه جامعه شناسی٠دین او را تکاملی Ù…ÛŒ دانند، مثلاً ÙØ±Ø¯Ø±ÛŒØ´ تن بروک (Tenbruck) مدعی است Ú©Ù‡ هد٠وبر ØµØ±ÙØ§Ù‹ تعیین هویت ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ عقلانی شدن Ú©Ù‡ تمامی تاریخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اروپا را اشباع کرده ØŒ نبوده است بلکه وبر Ù…ÛŒ خواسته Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ «عقلانیت» را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ کش٠کند. این عقلانیت در منطق خود بسامان جهان بینی های دینی وجود دارد Ú©Ù‡ نیروی Ù…ØØ±Ú© درونی آنها به سوی عقلانی شدن است . البته نمی توان انکار کرد Ú©Ù‡ از دیدگاه وبر نیروی تاریخی این منطق همیشه پایدار نیست ولی در درازمدت ØŒ لااقل در غرب، بر دیگر نیروهای تاریخی غلبه Ù…ÛŒ کند؛ Ùˆ نیروی٠تاریخی٠همین منطق٠جهان بینی های دینیاست Ú©Ù‡ عامل عقلانی شدن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غربی Ù…ÛŒ شود. این عقلانی شدن در دو مرØÙ„Ù‡ صورت Ù…ÛŒ گیرد:
1 – مرØÙ„Û€ جادوزدایی به وسیلۀ دین
2 – مرØÙ„Û€ مدرن شدن Ú©Ù‡ براساس علم Ùˆ اقتصاد Ùˆ سیاست انجام Ù…ÛŒ پذیرد.
وبر برای تØÙ„یل منشأ خردگرایی غرب Ùˆ بی همتا بودنش در تاریخ جهان، به بررسی اخلاقهای دینهای جهان به روش غیرتاریخی Ù…ÛŒ پردازد یعنی این اخلاقها را به طور سیستماتیک بررسی Ù…ÛŒ کند، بدین معنی Ú©Ù‡ آنها را بسیار منسجم تر از آنچه واقعاً در سیلان تØÙˆÙ„ تاریخی هستند Ù…ÛŒ بیند. او این اخلاقها را نه در قالب خودشان Ùˆ نه به خاطر خودشان بلکه از دیدگاه خردگرایی جدید اقتصادی بررسی Ù…ÛŒ کند به دیگر سخن وبر Ù…ÛŒ خواهد این موضوع را پژوهش کند Ú©Ù‡ پذیرش تکالی٠دینی Ú©Ù‡ ناشی از اعتقادات Ùˆ تصورات دینی هستند (Ùˆ البته این تکالی٠از دیدگاه هر دینی Ù…Ù€ØªÙØ§ÙˆØª اند) موجب اتخاذ Ú†Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÛŒ از سوی شخص مومن Ù…ÛŒ شوند. البته Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ کردارهایی Ú©Ù‡ به نوعی با امور اقتصادی ارتباط داشته باشند .
خردگرایی جدید غربی روزنه ای است Ú©Ù‡ ازآنجا وبر اخلاقهای دینهای جهان را بررسی Ùˆ آنها را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کند. زیرا ØÙ‚یقت تاریخی Ùقط از طریق همین مقایسه ها به دست Ù…ÛŒ آید ØØªÛŒ اگر از آغاز تا پایان این مقایسه ها با Ù…ØÚ© خردگرایی غربی صورت گیرد. بنابراین از دیدگاه وبر انواع مختلÙÛŒ از خردگرایی Ùˆ عقلانیت وجود دارند Ùˆ قلمروهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ از زندگی را Ù…ÛŒ توان عقلانی کرد Ùˆ برای این عقلانی کردن عوامل گوناگونی میتوان ÛŒØ§ÙØª.
اما بیش از همه پدیدۀ خاصی از عقلانی کردن Ùˆ عقلانیت وجود دارد Ú©Ù‡ باید هویت آن را مشخص Ùˆ آن را تبیین کرد. یعنی در این خصوص به «نظریۀ تاریخی» جامعی نیاز است البته این نظریه نمی تواند نظریه ای دربارۀ مراØÙ„ جهان شمول باشد Ùˆ نیز نمی تواند Ùقط به مقایسۀ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نوعها ] = تیپهای ایده آل [ بپردازد، بلکه باید نظریه ای در زمینۀ تاریخ تØÙˆÙ„ÛŒ باشد. چون این نظریه باید بی همتا بودن خردگرایی غربی Ùˆ عقلانی کردن نوع غربی را تبیین کند.
جامعه شناسی ØÙ‚وق
جامعه شناسی ØÙ‚وق شاید مهمترین اثر ماکس وبر باشد ØŒ زیرا کلید Ùهم تØÙ„یل وبر از پدیده های سیاسی Ùˆ اقتصادی در آن قرار دارد . وبر در جامعه شناسی ØÙ‚وق رابطۀ میان اخلاق، قانون Ùˆ مراجع٠قدرت Ùˆ بیش از همه، مرجع٠قدرت ØÚ©ÙˆÙ…ØªÙ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ] = تئوکراتیک [ Ùˆ پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) Ùˆ نیز ارتباط قلمروهای مختل٠قانون را بررسی Ù…ÛŒ کند. شاید مهمترین ØÙ„Ù‚Û€ رابط، Ù…Ùهوم سلطۀ عقلانی - قانونی باشد. سلطۀ عقلانی – قانونی، نظام قانونمند بسیار توسعه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ای را در خود متبلور کرده است ØŒ یعنی با سازمان٠قدرت٠ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مرجعیت٠سیاسی آن ارتباط دارد. در این نوع سلطه ØŒ رهبری سیاسی از Ù„ØØ§Ø¸ قانونی اختیاراتش در چارچوب قانون اساسی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است ØŒ اما بر اثر وجود همین چارچوب قانونی ØŒ رهبری سیاسی از بعضی جهات مستقل از نظارت اخلاقی Ùˆ دینی است Ú†Ù‡ این نظارت به Ø´Ú©Ù„ سنتی آن باشد Ú†Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ کاریزمایی آن . وبر Ù…ÛŒ پرسد چرا قانونگذاری منطقی – زمانی (یعنی قانونی Ú©Ù‡ اعتبار آن ابدی Ùˆ همیشگی نیست) Ùقط در بخشهایی از جامعۀ مدرن غربی امکان پذیر شده است؟
وبر برای آنکه انواع قانون راکه مورد نظرش است طبقه بندی کند میان قوانین تمایز قائل Ù…ÛŒ شود . این تمایز گرچه ظاهراً ساده است اما واقعاً پیچیده Ùˆ بغرنج است Ùˆ کاربردش خالی از ابهام نیست . وبر انواع قانون گذاری ها Ùˆ استخراج قانون را به این صورت طبقه بندی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آیا قوانین از Ù„ØØ§Ø¸ روش٠وضع شدن (procedural / formell) Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ØŒ عقلانی اند یا غیرعقلانی. از نظر وبر قانونی از Ù„ØØ§Ø¸ روش٠وضع٠قانون یا ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª قانونگذاری غیرعقلانی است Ú©Ù‡ به هنگام قانونگذاری یا استخراج قانون وسیله ای به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده Ú©Ù‡ عقل قادر به نظارت بر آن نبوده است؛ مانند قانونی Ú©Ù‡ بر ÙˆØÛŒ ØŒ الهامات غیبی یا سنت متکی باشد Ùˆ قانون وقتی از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…ØØªÙˆØ§ غیرعقلانی است Ú©Ù‡ در وضع آن عوامل اخلاقی ØŒ عاطÙÛŒ یا سیاسی دخیل بوده باشند نه آنکه طبق هنجارهای عمومی وضع شده باشد.
اما «قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ (formal law) لااقل از Ù„ØØ§Ø¸ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª وضع آن ØŒ نسبتاً عقلانی است . (565)
سنخ شناسی ]=تیپ شناسی[ وبر از قانون بر پایۀ دو ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ است:
1 – مؤلÙÙ‡ های٠روش٠قانونگذاری ،که معمولاً قانون٠شکلی، وضع Ù…ÛŒ کنند با قانون ماهوی ØŒ لااقل از Ù„ØØ§Ø¸ تاریخی، معادل هم نیستند. یا مؤلÙÙ‡ روش قانونگذاری وجه غالب است یا مولÙÙ‡ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ آن. البته نباید نتیجه Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ قانون شکلی، ÙØ§Ù‚د Ù…ØØªÙˆØ§Ø³Øª یا قانون ماهوی، ÙØ§Ù‚د Ø´Ú©Ù„ Ùˆ ÙØ±Ù… است.
2 – هم قانون شکلی (formal law) و هم قانون ماهوی (substantive law) می توانند عقلانی شوند.
وبر در جامعه شناسی ØÙ‚وق در وهلۀ نخست به عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ توجه دارد در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ عقلانی شدن قانون ماهوی را در ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ قرار Ù…ÛŒ دهد. وبر معتقد است Ú©Ù‡ میان عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن قانون ماهوی رابطۀ ØªÙ†Ø§ÙØ±ÛŒ وجود دارد . هر Ú†Ù‡ تØÙˆÙ„ قانون Ùˆ امور قضایی Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª بیشتری کنند رابطۀ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ با قانون ماهوی خصمانه تر Ù…ÛŒ شود. در قانون ابتدایی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قانونی ماهوی یکی هستند، اما در قانون مدرن غربی دوگانگی Ùˆ ØØªÛŒ تنازعی میان این دو گونه قانون به وجود آمده است.
هر Ú†Ù‡ ÙØ±Ù…الیسم قضایی منسجم تر Ùˆ بی تناقض تر باشد ØŒ عقلانیت٠روش وضع قانون ] Ú©Ù‡ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ وضع Ù…ÛŒ کند[ بیش از پیش عقلانی بودن قانون ماهوی را مردود Ù…ÛŒ داند. اما چرا ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ عقلانی شدن٠منطقی قانون بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ بوده است تا قانون ماهوی؟ اگر قانون Ùˆ اخلاق بتوانند به یکدیگر تبدیل شوند یا اخلاق بر قانون غالب باشد، آن قانون، قانون ماهوی است نه Ø´Ú©Ù„ÛŒ. نمونۀ قانون ماهوی، قوانین عرÙÛŒ Ùˆ استنتاجی هستند. قانونی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است Ú©Ù‡ روش وضع آن ØŒ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒØ´ را تشکیل دهد؛ مانند قوانین شرع ØŒ اگر قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ اخلاق از Ù„ØØ§Ø¸ کارکردی متمایز Ùˆ منÙÚ© از یکدیگر باشند ØŒ آن قانون ØŒ قانون موضوعه هست.

این موضوع درست است Ú©Ù‡ قانون مدرن غربی از Ù„ØØ§Ø¸ روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون مشابه قانون شرع است؛ اما Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ´ با قانون شرع در این است Ú©Ù‡ ØªØ´Ø±ÛŒÙØ§Øª Ùˆ روشهای وضع قانون یا قانونگذاری، انتزاعی Ùˆ منطقی است. این روشها با Ù…ØØªÙˆØ§ عجین اند . بدون این روشها، قانون ÙØ§Ù‚د قدرت قانونی است. قانون مدرن تا ØØ¯ÙˆØ¯ زیادی خود را از مراجع٠خارجی مانند سنت ØŒ شرع Ùˆ اخلاق رها ساخته است Ùˆ به خاطر عقلانیت روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون، تا میزان زیادی منسجم Ùˆ بی تناقض شده است . تمایز کارکردی قانون Ùˆ اخلاق بر این پیش ÙØ±Ø¶ متکی است Ú©Ù‡ هر دوی آنها ساختار خودشان را دارند Ú©Ù‡ این ساختار، لااقل تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ ØŒ اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آنها آزادانه وابستگی خود را به یکدیگر برگزیند. اما چنین رابطه ای میان قانون Ùˆ اخلاق وقتی امکان پذیر است Ú©Ù‡ اخلاق، از اخلاق متکی بر اعتقادات دینی (ethic of conviction) به اخلاق مبتنی به مسئولیت شناسی) (ethic of responsibiltity Ùˆ قانون نیز از قانون شرع به قانون موضوعه تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد.
(البته چنین رابطه ای نمی تواند میان اخلاق مبتنی بر اعتقادات دینی Ùˆ قانون موضوعه به وجود آید) زیرا اخلاق مبتنی بر اعتقاد، آزادی عقیده را Ùقط برای خودش Ù…ÛŒ خواهد نه برای دگر اندیشان ØŒ به ویژه اگر دگر اندیشان در اقلیت یا ÙØ§Ù‚د قدرت باشند. اخلاق مبتنی بر اعتقاد خود را موظ٠می داند Ú©Ù‡ از اصل خود در برابر خطرات Ù…ØØ§Ùظت کند Ùˆ بزرگترین خطر را از سوی دگر اندیشان Ù…ÛŒ داند. برعکس، اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی باید آزادی عقیده را به طور نامشروط بپذیرد Ú©Ù‡ متضمن «آزادی عقیده برای دیگران» است (1209)
اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی نیاز به ساختار نهادینه شدۀ Ùوق العاده پیچیده ای دارد. جنبشهای کاریزمایی Ú©Ù‡ ناقل اخلاق متکی بر اعتقاد هستند به آسانی بر ساختار اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی آسیب Ù…ÛŒ رسانند Ùˆ به هیچ وجه نمی توانند به طور خلاق اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی را گسترش دهند.
بنا بر نظر ماکس وبر قوانین جدید غربی ØŒ تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ بر اثر Ù†Ùوذ قانون طبیعی ØŒ دیگر بر هنجارهای امور انضمامی (کانکریت) Ùˆ خاص متکی نیستند بلکه «نظامی منسجم Ùˆ بی تناقض از قواعد انتزاعی هستند Ú©Ù‡ آگاهانه وضع شده اند» (217)
اما برای آنکه چنین تØÙˆÙ„ÛŒ در قلمرو قانون صورت گیرد باید ÙØ±Ù…انهای ÙØ±Ù…انروا تبدیل شود به «دولت مدرن Ú©Ù‡ قدرت ØŒ میان ارگانهای مختل٠آن تقسیم شده است » (652) . Ù†ÙØ¹ مقامهای سیاسی Ùˆ اتباع در این است Ú©Ù‡ قوانین دقیق Ùˆ Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ پذیر Ùˆ قابل پیش بینی (calculable laws)باشند Ùˆ دستگاه قضایی عقلانی شده باشد.
به اعتقاد وبر سمت گیری اساسی عقلانی شدن به سوی قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است نه قانون ماهوی، یعنی اصل اساسی این است Ú©Ù‡ قانون باید «بدون Ø¯Ø±Ù†Ø¸Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† شخصی Ú©Ù‡ قانون در موردش اجرا Ù…ÛŒ شود» وضع شده باشد. Ùقط قاعدۀ عمومی Ùˆ انتزاعی اعتبار دارد؛ خواه این قاعده به طور ابزاری ØŒ عقلانی شده باشد خواه از Ù„ØØ§Ø¸ ارزش Ùˆ خواه هر دو. جای ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ به شخص ÙØ±Ù…انروا را اصل قانونی بودن مقام (office) Ùˆ جای سنت Ùˆ ÙØ±Ù…انروای انضمامی Ùˆ مشخص را قواعد انتزاعی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان بر سر این قواعد به تواÙÙ‚ رسید Ùˆ آنها را به اجرا گذاشت. بنابراین وبر Ù…ÛŒ توانست بگوید Ú©Ù‡ دولت مدرن غربی برخلا٠ØÚ©ÙˆÙ…ت شخصی ÙØ±Ù…انروا ØŒ «سلطه قانونی» را عرضه Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از طریق آن «اتباع از نظم قانونی مستقر Ú©Ù‡ خصلتش غیرشخصی بودن آن است اطاعت Ù…ÛŒ کنند. این ÙØ±Ù…انبرداری شامل مدیران نیز Ù…ÛŒ شود ØŒ زیرا گرچه دستورات آنان جنبۀ قانونی دارد اما از این دستورات Ùقط در Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Û€ همان اداره اطاعت Ù…ÛŒ شود» (215) اما دیگر این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ را ØÙ‚وق Ø´Ø®ØµÛŒÙ ØµØ§ØØ¨ منصب تعیین نمی کند بلکه قانون عمومی ØŒ ØÛŒØ·Û€ اطاعت از آن دستورات را تعیین Ù…ÛŒ نماید.
رابطۀ قانون با سلطه
توجه وبر در وهلۀ نخست بر اختلا٠اساسی ای معطو٠است Ú©Ù‡ میان سلطۀ شخصی با سلطۀ غیرشخصی ،و سلطۀ سنتی با سلطۀ عقلانی وجود دارد. Ùقط با پیدایش دستگاه قانون گذاری جدید Ùˆ دستگاه قضایی مدرن است Ú©Ù‡ دژ ÙØ±Ù…انروایی ÙØ±Ø¯ÛŒ ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ ریزد. این دژ هم در برگیرندۀ ÙØ±Ù…انروایی سنتی Ùˆ تئوکراتیک (= ØÚ©ÙˆÙ…ت Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ†) Ùˆ هم ÙØ±Ù…انروایی پاتریمونیال Ùˆ ØØ§Ú©Ù… شرع (کلانتر – قاضی) است همۀ این قدرتهای اقتدارطلب بر ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ بیعت اتکا دارند. اینها، شکلهای مختل٠یک Ø´Ú©Ù„ اجتماعی اساسی تری هستند یعنی سرسپردگی اشخاص به ÙØ±Ø¯ÛŒ ÙˆØ§ØØ¯Ø› با تØÙˆÙ„Ù Ø´Ú©Ù„Ù ÙØ±Ù…Ø§Ù†Ø±ÙˆØ§ÛŒÛŒÙ ÙØ±Ø¯ÛŒ به Ø´Ú©Ù„ دولت مدرن، این شکلهای ÙØ±Ù…انروایی از میان Ù…ÛŒ روند Ùˆ جای شان را دولت مبتنی بر قانون Ù…ÛŒ گیرد. یعنی به مرØÙ„Û€ تØÙˆÙ„ÛŒ رسیده ایم Ú©Ù‡ سلطه بر «اصول» انتزاعی Ùˆ جهان شمول متکی است Ùˆ چارچوب تازه ای برای تاثیر متقابل٠عقلانی شدن٠قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن٠قانون ماهوی ارائه Ù…ÛŒ دهد.
به نظر وبر عقلانی شدن قانون ماهوی نه تنها نمی تواند اصل٠راهنمایی کننده ای برای قانونی بودن رژیم باشد ØŒ بلکه برعکس، در جهت مخال٠آن عمل Ù…ÛŒ کند. زیرا عقلانی شدن قانون ماهوی به معنی رخنه یابی دستورات اخلاقی، Ù…ØµÙ„ØØª اندیشیهای بهره جویانه یا قواعد سیاسی به ØÙˆØ²Û€ استقلال قانون Ùˆ دستگاه قضایی است Ú©Ù‡ به مثابه یک «ماشین عقلانی» کار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از این طریق برای شهروندان Â«ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± آزادی نسبی را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… Ù…ÛŒ نماید Ùˆ امکان پیش بینی پیامدهای قانونی اعمالشان را به طور Ùوق العاده ای Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ Ù…ÛŒ دهد» (811) اما عقلانی شدن قانون ماهوی، این ماشین را از کار Ù…ÛŒ اندازد زیرا امکان Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ یا پیش بینی پیامدهای قانونی اعمال شهروندان را از میان Ù…ÛŒ برد Ùˆ سرانجام موجب سیر «قهقرایی» دستگاه قضایی Ù…ÛŒ شود.
سلطۀ سنتی / سلطۀ عقلانی
سلطۀ سنتی قلمرو دوگانه ای دارد: سنت مقدس Ùˆ اختیارات ÙØ±Ù…انروا ØŒ مرکز مداری Ùˆ عدم مرکز مداری . سلطۀ عقلانی نیز قلمرو دوگانه ای دارد ØŒ اصول قوانین مقدس Ùˆ قوانین موضوعه، ØÚ©ÙˆÙ…ت نخبگان Ùˆ دموکراتیک شدن ØÚ©ÙˆÙ…ت. سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی را Ù…ÛŒ توان از Ù„ØØ§Ø¸ اصول راهنمای شان در مورد مشروعیت یا قانونی بودن ØÚ©ÙˆÙ…ت از یکدیگر متمایز کرد Ùˆ نیز Ù…ÛŒ توان آن دو را از Ù„ØØ§Ø¸ سازمانهای اجتماعی، تقسیم قوا، رابطۀ میان ÙØ±Ù…انروا با دستگاه ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ اتباع Ùˆ همچنین Ù…ÛŒ توان آن دو را براساس رابطۀ میان نظام سیاسی با سازمان اقتصادی یا با سایر سازمانهای اجتماعی از یکدیگر تÙکیک کرد.
در قالب سلطۀ سنتی ØŒ چهار نوع سلطه را Ù…ÛŒ توان از یکدیگر تÙکیک کرد آیا عقلانی شدن بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است؟ یا در جهت قانون ماهوی است؟ آیا امور در جهت عدم تمرکز در مرکز است یا در جهت تمرکز در مرکز؟ البته این چهار Ø´Ú©Ù„ از سلطه با انواع سلطه Ú©Ù‡ وبر برمی شمارد یکی نیستند. وبر از سلطۀ پدرسالاری (patriarcal) ØŒ سلطۀ پاتریموینال، سلطۀ ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„یسم Ùˆ دولتشهر های (standestaat) مستقل Ú©Ù‡ در اواخر قرون وسطا Ùˆ اوایل عصر جدید در اروپا ظاهر شدند( مثل دولت سزار بورجیا در ایتالیا) سخن Ù…ÛŒ گوید : در سلطۀ پدرسالاری ØŒ نقش سیاسی رهبری از دیگر نقشها مستقل نیست Ùˆ سازمان پدرسالاری در پهنۀ یک سرزمین گسترده نشده است. اتکای آن به خویشاوندان است نه به دستگاه امپراتوری. مسئله سازمانی آن ØŒ تداوم عملش است نه تمرکز قدرت سیاسی. وبر Ù…Ùهوم پاتریمونیالیسم را در مورد همۀ آن شکلهای سلطۀ سنتی به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ بر پایۀ تمایز نقش سیاسی از سایر نقشها استور باشد Ùˆ نیز براساس سازمانی در پهنۀ سرزمینی با ØØ¯ÙˆØ¯ جغراÙیایی معلوم Ùˆ مشخص موجودیت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد.
برخلا٠سلطۀ پدرسالار، سلطۀ پاتریمونیال دارای دستگاه اجرایی Ùˆ کادر نظامی است Ú©Ù‡ سرسپردۀ شخص ÙØ±Ù…انروا هستند. پاتریمونیالیسم ،کم Ùˆ بیش، در چارچوب سنت عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ منقاد آن است. در نظر وبر جامعۀ سنتی پیوستاری است Ú©Ù‡ ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„یسم Ùˆ پاتریمونیالیسم دو قطب Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ آن هستند. البته پیداکردن نوع ایده آل پاتریمونیالیسم امری Ù…ØØ§Ù„ است. در هر نوع جامعۀ سنتی معمولاً انواع سلطۀ سنتی وجود دارند؛ اما Ùقط یک نوع سلطه ØŒ غالب تر از دیگر انواع سلطه هاست . نوع Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ پاتریمونیالیسم ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی است Ú©Ù‡ در آن اختیارات سلطان ÙØ²ÙˆÙ† از ØØ¯ است. برخلا٠آنچه در چند دهۀ اخیر گروهی از مارکسیست ها ،به پیروی از مورخان روسی ØŒ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ‡ اند نظام ØØ§Ú©Ù… بر ایران نه ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§ÛŒØ³Ù… بلکه پاتریمونیالیسم Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ آن ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی ØŒ بوده است .
ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی ØÚ©ÙˆÙ…تی است Ú©Ù‡ قدرت در مرکز امپراتوری متمرکز است. ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ کمتر دست Ù…ÛŒ زند. از این رو ØÚ©ÙˆÙ…ت سلطانی با دولتهای سلطنتی مطلقه ای Ú©Ù‡ در قرنهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم در اروپای غربی ظهور کردند Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. (البته شاید ذکر این نکته خالی از ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ نباشد Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تهای رضاشاه Ùˆ Ù…ØÙ…درضا شاه پهلوی بیشتر از نوع دولتهای سلطنتی مطلقۀ قرنهای Ù‡ÙØ¯Ù‡Ù… Ùˆ هجدهم اروپا بوده اند) زیرا نظام سلطانی بیشتر به عقلانی کردن قانون ماهوی Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ مرکز مدار است اما دولتهای مطلقۀ اروپایی گرچه مرکز مدار بودند اما به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ù…ÛŒ پرداختند. نظام ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÛŒ به عقلانی کردن قانون ماهوی دست Ù…ÛŒ زند Ùˆ قدرت سیاسی در آن پراکنده است Ùˆ در مرکز کشور متمرکز نیست. قدرت سیاسی دولتشهرهای (standestaat) مستقل نیز نامتمرکز است ØŒ ولی این نظام به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ دست Ù…ÛŒ زند.
در قلمرو سلطۀ عقلانی نیز Ù…ÛŒ توان چهار نوع٠تاریخی آن را Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه آیا آنها به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ تمایل دارند یا به عقلانی کردن قانون ماهوی Ùˆ نیز آیا به ØÚ©ÙˆÙ…ت نخبگان باور دارند یا به دموکراسی از یکدیگر تÙکیک کرد.

اما جز سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی وبر از نوع دیگری از سلطه، یعنی از سلطۀ کاریزمایی (charismatic) 2 نیز سخن Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بر پایۀ «سرسپردگی غیرعادی به قداست یک شخص ØŒ به یک قهرمان یا به شخصی است Ú©Ù‡ خصائل نمونه ای دارد. این سرسپردگی Ù…ÛŒ تواند به Ù†Ø¸Ù…Ù Ù‡Ù†Ø¬Ø§Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ نیز باشد Ú©Ù‡ او وعده برپایی اش را Ù…ÛŒ دهد یا برپا کرده است ». (215)
سلطۀ کایزمایی را وبر نه در چارچوب Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…٠سلطۀ شخصی Ùˆ سلطۀ غیرشخصی بلکه در قالب امر غیرعادی در برابر امر عادی توصی٠می کند. برخلا٠سلطۀ عقلانی Ú©Ù‡ پدیده های زندگی روزمره را در بر Ù…ÛŒ گیرد ØŒ سلطۀ کاریزمایی خارج از امر معمول Ùˆ عادی قرار دارد . این نوع سلطه بر سنت وبر قانون موضوعه متکی نیست بلکه بر قانون ÙˆØÛŒ شده یا Ø§ØØªÙ…الاً بر قانون استنتاج شده اتکا دارد. سلطۀ کاریزمایی از روال سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی پیروی نمی کند بلکه شق (آلترناتیو) دیگری در برابر ما Ù…ÛŒ نهد.
ساختار سلطۀ کاریزمایی هم در چارچوب سلطۀ سنتی امکان ظهور دارد Ùˆ هم در چارچوب سلطۀ عقلانی. این خصوصیات سلطۀکاریزمایی مرتبط Ù…ÛŒ شود به اصلی Ú©Ù‡ مشروعیت اش بر آن استوار است. اتکای این مشروعیت بر نوعی ماموریت قرار دارد نه بر سرسپردگی شخصی یا قانونی. به طور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ این ماموریت پاسخی است به تنگناها Ùˆ انتظاراتی Ú©Ù‡ در شکلهای معمولی سلطه، Ø±ÙØ¹ شدنی نیستند. سلطۀ کاریزمایی روال عادی زندگی روزمره را با واژگون کردن نظام ارزشها ازمیان Ù…ÛŒ برد Ùˆ همه اشخاصی را Ú©Ù‡ به این ندا لبیک Ú¯ÙØªÙ‡ اند خارج از تعلقات معمولی دنیوی قرار Ù…ÛŒ دهد. این ماموریت متمایل به این است Ú©Ù‡ خود را به اشخاصی بچسابند Ú©Ù‡ خودشان را وسیلۀ تØÙ‚Ù‚ اهدا٠این ماموریت Ù…ÛŒ دانند. برخلا٠سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی، سلطۀ کاریزمایی Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ درونی را Ù…ÛŒ پذیرد نه Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ برونی را. رهبر کاریزمایی اختیارات Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ ندارد ØŒ برعکس، ØªØØª ÙØ´Ø§Ø± زیادی است Ú©Ù‡ وعده هایی را Ú©Ù‡ داده تØÙ‚Ù‚ ببخشد. او باید اثبات کند Ú©Ù‡ نه Ùقط ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Û€ خداست بلکه خدا همچنان با او است. او باید معجزه کند Ùˆ دست به اعمال Ù…ØÛŒØ±Ø§Ù„عقول بزند تا ادعاهای خود را توجیه کند. Ùˆ باید این اعمال را به گونه ای انجام دهد Ú©Ù‡ Ø±ÙØ§Ù‡ ØØ§Ù„ مریدانش را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… کند یا بیشتر نماید. چنانچه او بتواند به ادعاهای خود جامۀ عمل بپوشاند، Ù…ÛŒ تواند امیدوار باشد Ú©Ù‡ شهرۀ Ø¢ÙØ§Ù‚ گردد. بنابراین او نه تنها در پیشگاه خدا بلکه در چشم مریدان خود نیز مسئول است . گرچه در اوایل کارش Ú©Ù‡ مریدانی به دست آورده هنوز پایگاهی برای مشروعیت او ایجاد نشده است ولی Ú©Ù… Ú©Ù… با اعلان مأموریت خویش Ùˆ اینکه مردم مکل٠اند Ú©Ù‡ ماموریت او را بپذیرند، اساس مشروعیت او استØÚ©Ø§Ù… Ù…ÛŒ یابد زیرا این مشروعیت ناشی از ماموریتی است Ú©Ù‡ ادعاهایش را دارد. شاید بعداً از اصل٠مأموریت او بشود ØªÙØ³ÛŒØ± دیگری ارائه داد Ú©Ù‡ یا به برداشتی اقتدارطلب Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ از کاریزمای رهبر بینجامد یا به برداشتی دموکراتیک. سرشناس شدن رهبر کاریزمایی Ùˆ تصدیق امر او، ØØ§ØµÙ„ سلطۀ کاریزمایی نیست بلکه پایه Ùˆ اساس سلطۀ کاریزمایی است. در اینجا وبر یکی از منشأهای مشروعیت ÛŒØ§ÙØªÙ† نظام دموکراسی را Ù…ÛŒ بیند. چنین ØªÙØ³ÛŒØ± دموکراتیکی از ماموریت رهبر کاریزمایی وقتی ممکن Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ØÛŒØ§Øª انجمنهایی Ú©Ù‡ او یا مریدانش برپا داشته اند عقلانی شوند Ùˆ جهان بینی اسطوره ای به جهان بینی انسان مدار تبدیل شود.
این ØÙ‚یقت Ú©Ù‡ در سلطۀ کاریزمایی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ بیرونی وجود ندارد به این معنی نیست Ú©Ù‡ سلطۀ کاریزمایی ÙØ§Ù‚د ساختار است، برعکس ØŒ «ساختاری مشخص Ùˆ معین دارد با دستگاه خدماتی Ùˆ وسایل مادی Ú©Ù‡ همۀ این سازمانها خود را با مأموریت رهبر همسو کرده اند». (1119)
هد٠این ساختار این است Ú©Ù‡ سرشت غیرمعمولی این نوع سلطه را ØÙظ Ùˆ ØØ±Ø§Ø³Øª کند، زیرا اگر سلطۀ کاریزمایی نخواهد Ú©Ù‡ به امری عادی Ùˆ روزمره تبدیل شود باید دعوی ماموریت یا وظیÙÛ€ شرعی آن کاملاً متعصبانه Ùˆ سازش ناپذیر باشد. این وضع مستلزم دو پیش شرط است :
1 – سازمان رهبر کاریزمایی نباید سازمانی رسمی باشد بلکه باید متشکل از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ باشد Ú©Ù‡ شغل Ùˆ زندگی خانوادگی را ترک Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ آماده شده اند Ú©Ù‡ خود را در راه تØÙ‚Ù‚ هدÙهای رهبر ÙØ¯Ø§ کنند.
2 – رهبر کاریزمایی Ùˆ مریدانش نباید نیازهای خود را از طریق ÙØ¹Ø§Ù„یتهای معمولی اقتصادی برآورند. اگر آنها گروهی جنگجو هستند باید از طریق غارت Ùˆ تاراج اموال Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خارج از گروه، Ø§ØØªÛŒØ§Ø¬Ø§Øª خود را Ø±ÙØ¹ کنند Ùˆ غنائم جنگی را باید به صورت اشتراکی مصر٠نمایند، همچنان Ú©Ù‡ رسم اردوهای نظامی است. چنانچه گروهی مسالمت جو هستند باید از طریق تکدی Ùˆ پذیرش هدایا Ùˆ پیشکشیها نیازهای خود را برآورند. در این مورد نیز آنچه به دست آمده باید به صورت اشتراکی مصر٠شود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ اعضای یک صومعه همه مشترکاً به خدا عشق Ù…ÛŒ ورزند.(1119)
خصوصیات سلطۀ کاریزمایی:

بنابراین سلطۀ کاریزمایی نیز ساختدار است ØŒ اما ساختاری ناپایدار Ùˆ متزلزل دارد. این ساختار Ùقط در صورتی امید ماندگاری دارد Ú©Ù‡ بتواند ساختارهای سلطۀ سنتی یا سلطۀ عقلانی را به کار گیرد. سلطۀ کاریزمایی همواره در معرض این خطر قرار دارد Ú©Ù‡ یا ÙØ±Ùˆ ریزد یا به ساختاری عادی یعنی به سلطۀسنتی یا سلطۀ عقلانی تبدیل شود. برای چنین تبدیلی سه علت وجود دارد:
1 – معرÙÛŒ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØªÙ‡Ø§ÛŒ بیرونی در مورد مشروعت جانشین رهبر کاریزمایی
2 – پیدایش قیود خانوادگی در میان اعضای دستگاه اجرایی رهبر
3 – سود جستن از نعمت کاریزمایی رهبر به مثابه منبع درآمد ، یعنی تبدیل کاریزما به اقتصاد معمولی.
در مورد سلطۀ کاریزمایی نیز Ù…ÛŒ توان دو قلمرو را از یکدیگر تÙکیک کرد: یکی قلمرو موهبت کاریزمایی Ùˆ دیگری قلمرو عقل، یکی گسستن از وضع موجود Ùˆ دیگری تداوم آن. تا وقتی Ú©Ù‡ ماموریت کاریزمایی به شیوۀ اقتدارطلبانه Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ ØªÙØ³ÛŒØ± شود ØŒ انواع مختلÙÛŒ از کاریزمای موروثی Ù…ÛŒ توانند وجود پیدا شوند. اما چنانچه ماموریت کاریزمایی به شیوۀ ضد تØÚ©Ù…ÛŒ ØªÙØ³ÛŒØ± شود انواع مختلÙÛŒ از دموکراسی ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± پا خواهند Ú¯Ø±ÙØª به دیگر سخن سلطۀ کاریزمایی Ø¨Ø±ØØ³Ø¨ اینکه چگونه به شیوه ای عادی تبدیل شود یا به سلطۀ سنتی Ù…ÛŒ انجامد یا به سلطۀ عقلانی.
نمایۀ سیستماتیک جامعه شناسی ØÙ‚وق Ùˆ جامعه شناسی سلطه در جدول زیر آمده است :

مهتاب نوشت
باآرزوی سلامتی وسعادت برای شما.