لوكاچ در كوه جادو : یدالله موقن
لوكاچ در كوه جادو ( همسویی و تضاد لوکاچ و توماس مان)
Georg Lukacs In the Magic Mountain byYadollah Moughen
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز ناÙتا دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم Ùاشيسم را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در شيوهâ€Ø§ÙŠ است كه اين پديده را به Ùرجام تناقض آميزش ميâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
ناÙتا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد Ùردي راز Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØشت(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
Ùˆ نیز Ù…ÛŒ گوید: «ما ÙˆØشت مقدس را Øاکم خواهیم کرد .»
ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه انديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار Øيات بخش را تÙتيش كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را طرÙدار انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† هدÙØ´ Ù…ØÙˆ آزادي،Ùرهنگ Ùˆ دموكراسي،و استقرار توØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
ناÙتا پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ چيزي كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØرÙهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش نميâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
Georg Lukacs In the Magic Mountain by Yadollah Moughen
لوكاچ دربارۀ توماس مان ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« توماس مان به قلمرو Ùراباش گريز نميâ€Ø²Ù†Ø¯ در آثار او مكان Ùˆ زمان Ùˆ جزئيات در موقعيت اجتماعي Ùˆ تاريخي ريشه دارند. او بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ موقعيت بورژوايي خود را ترك گويد Ùˆ جامعهâ€Ù‡Ø§ÙŠ نوخاستۀ سوسياليستي را- يا Øتي نيروهايي را كه براي استقرار سوسياليسم تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯- تصوير كند، پرسپكتيو سوسياليسم را مد نظر دارد... با اين وصÙØŒ در آثار توماس مان همين پرسپكتيو به ظاهر Ù…Øدود اهميتي اساسي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ موجب هماهنگ اجزاي آثار او ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هر بخش از تماميت تصوير شده در Ù…Øتواي اجتماعي ملموسي جاي ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ اهميت آن براي تØول جامعه بروشني تعري٠ميâ€Ø´ÙˆØ¯. توماس مان جهان ما را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› جهاني كه در شكل بخشيدن بدان نقش داريم Ùˆ آن نيز به نوبۀ خود ما را شكل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. توماس مان هر Ú†Ù‡ پيچيدگي واقعيت كنوني ما را ژر٠تر ميâ€ÙƒØ§ÙˆØ¯ ما موقعيت خود را در تكامل پيچيدۀ نوع بشر روشن تر درك ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. از اينرو، به رغم توجه پر شورش او به جزئيات هرگز به قلمرو ناتوراليسم در نميâ€Ù„غزد Ùˆ باآنكه Ù…Ùتون قلمروهاي تاريك وضع مدرن است انØرا٠را همواره انØرا٠نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ريشهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سرچشمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ملموس آن را در جامعه پيگيري ميâ€ÙƒÙ†Ø¯...
نويسندۀ معاصر بورژوا ملزم نيست با گزينش سلامت اجتماعي Ùˆ سنت هاي عظيم Ùˆ مترقي ادبيات رئاليسم،به جاي بيماري Ùˆ آزمايشگرايي Ùرماليستي،به شيوۀ زندگي بورژوايي خويش پشت پا بزند... مسئلۀ اساسي اين است: آيا بينش نويسنده ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تÙسيري ديناميك،تØليلي Ùˆ پيچيده از روابط اجتماعي ارائه دهد ØŒ یا به بيان دقيق تر، ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ خواهان چنين تÙسيري باشد؛ Ùˆ يا بر عكس،بينش او به Ùقدان پرسپكتيو Ùˆ تاريخ گرايي ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؟ ما بايد يا دلهره را به منزلۀ وضع بشر بپذيريم يا آن را رد كنيم Ùˆ پاي همۀ پيامدهايي كه از قبول يا رد آن Øاصل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ø§ÙŠØ³ØªÙŠÙ…. قبول يا رد دلهره كليد ارزيابي ادبيات مدرن است.
منتقد ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اين موضوع را بررسي كند كه آيا بينش نويسنده از جهان بر اساس پذيرش دلهره است يا رد آن؟ آيا جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ او مستلزم Ùرار از واقعيت است يا رويارويي با آن؟ »1
Ùˆ اين همان انتخاب Ùرانتس كاÙكا يا توماس مان است. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«توماس مان،نوع اÙراطي نويسندهâ€Ø§ÙŠ است كه عظمت او در اين است كه «آيينۀ جهان» است. او ÙيلسوÙÙŠ آماتور يا متÙكري آشÙته انديش نيست بلكه برعكس،عاليترين Ùرهنگ عقلي بورژوايي آلمان زمان خود را كسب كرده است... تعداد كمي از نويسندگان توانستهâ€Ø§Ù†Ø¯... با كوشش بسيار به ديدگاهي ÙلسÙÙŠ دست يابند Ùˆ آن را جزئي از Ø¢Ùرينشهاي هنري خود كنند... توماس مان مانند بالزاك Ùˆ استاندال،مورخ بزرگ زندگي در جامعۀ بورژوايي است. نسلهاي بعدي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ چگونگي شخصيت هاي نوعي جامعۀ بوروژوايي امروز را در آثار او به طور زنده ببينند Ùˆ دريابند كه آنها با Ú†Ù‡ مسائلي درگير بودهâ€Ø§Ù†Ø¯.»2
متÙكران آلماني مانند هگل،ماركس، ماكس وبر Ùˆ ماينكه ،ليبراليسم را ÙلسÙÛ€ مكانيكي انگليسيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ Ùرانسويâ€Ù‡Ø§ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ همۀ آنها ضد دموكراتيك بودهâ€Ø§Ù†Ø¯ ولي ماينكه Ùˆ توماس مان پس از جنگ جهاني اول هوادار دموكراسي شدند. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«روي آوردن توماس مان به دموكراسي،در سالهاي پس از جنگ]جهانی اول[ØŒ نتيجۀ بØران عظيم ملي بود. گرچه اين تغيير نقطۀ عط٠و تØولي قاطع در رشد Ùكري او بود اما نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª ناگهاني Ùˆ بدون زمينۀ قبلي باشد. مان نه تنها با تمام وجود از امپرياليسم آلمان جدا شد واهميت دموكراسي را براي زايش دوبارۀ Ùرهنگ آلماني درك كرد (او تا پايان جنگ جهاني اول دموكراسي را به منزلۀ پديدهâ€Ø§ÙŠ غير آلماني تØقير ميâ€ÙƒØ±Ø¯) بلكه از آن پس نبرد به خاطر دموكراسي را مبارزه با انØطاط دانست.
هد٠اصلي نوشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ توماس مان آموزش دادن است. اما او از آن نوع آموزگاراني نيست كه بخواهد درسي را از بيرون به دانشâ€Ø¢Ù…وز خود بقبولاند بلكه آموزگار به معناي اÙلاطوني آن است. دانشâ€Ø¢Ù…وز،خود بايد انديشۀ تازه را در درون خويش كش٠كند Ùˆ بدان Øيات ببخشد. مان اكنون در مقام آموزگار مردم آلمان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا دانشâ€Ø¢Ù…وز خود يعني بورژوا را بيابد. او ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ Ø±ÙˆØ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§Ø³ÙŠ را در ذهن بورژواي آلمان بدمد Ùˆ آن را بپروراند. از اينرو در پي ياÙتن تازهâ€ØªØ±ÙŠÙ† نشانهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ علائم دموكراسي بر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آنها را به شكل داستان در ذهن بورژواي آلماني القا كند Ùˆ پرورش دهد. او ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا آنها را،نه به شكل انديشهâ€Ø§ÙŠ بيگانه با Ùرهنگ Ùˆ سنتهاي اجتماعي خواننده،بلكه به منزلۀ چيزي كه خواننده در درون خود كش٠كرده،چيزي كه در جستجوي آن بوده Ùˆ سرانجام آن را ياÙته است،بيان كند. همين موضوع،كم Ùˆ بيش،علت تنهايي توماس مان در جمهوري وايمار بود.اصلاØات اشتاين Ùˆ شارن هورست در پروس از جنبشي تودهâ€Ø§ÙŠ الهام نميâ€Ú¯Ø±Ùت بلكه به دليل شكست پروس در جنگ ينا بود. بنابراين، دموكراسي پس از 1918 چيزي نبود كه آلمانيâ€Ù‡Ø§ براي استقرار آن تلاش يا نبرد كرده باشند بلكه آن را رويدادي ناخجسته Ùˆ هديۀ سرنوشت شوم ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯. نهال دموكراسي هيچâ€Ú¯Ø§Ù‡ در جامعۀ آلمان ريشه ندوانيد ودشمنان بسيار Ùˆ Øاميان اندك داشت. اين Øاميان نيز آن را به منزلۀ هديهâ€Ø§ÙŠ آسماني پذيرÙتند؛ ولي نکوشیدند تا آن را با تاریخ آلمان –که بهر جهت در آن تجدید نظر کرده بودند- پيوند دهند. تنهايي Ùˆ انزوايي توماس مان در دوران دموكراسي وايمار به خاطر جستجوي همين پيوندها بود.او در مقام آموزگار مردم آلمان در جستجوي Øس دموكراسي ای بود كه از خلقيات آلماني نشئت بگيرد. به همين دليل او تنها نويسندۀ بورژواي اين دوره از تاريخ آلمان است كه دموكراسي براي او موضوع جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ بويژه جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ آلماني ميâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين رو نبرد براي استقرار دموكراسي در آلمان در چارچوب ÙلسÙÙŠ گستردهâ€Ø§ÙŠ قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اين نبرد،جنگ ميان روشنايي Ùˆ تاريكي،روز Ùˆ شب،تندرستي Ùˆ بيماري، زندگي Ùˆ مرگ است.توماس مان در مقام هنرمندي آگاه به گذشتۀ آلمان در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه نبرد كهن ايدئولوژي آلماني را از سر گرÙته است. كاÙÛŒ است كه رويۀ گوته را نسبت به رمانتيكها در نظر آوريم. گوته ميâ€Ú¯Ùت:«من آنچه را سالم باشد، كلاسيك Ùˆ آنچه را بيمار باشد،رمانتيك ميâ€Ù†Ø§Ù…Ù….» او با مردود شمردن کلایست ميâ€Ú¯Ùت: « كالبدي است كه طبيعت، آن را خوب Ø¢Ùريده اما بيماري درمان†ناپذيري بدان راه ياÙته است.»در رمان كوه جادو، ناÙتاي يسوعي،سخنگوي جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ارتجاع- Ùاشيست Ùˆ ضد دموكراتيك عقايد خود را تقريباً در قالب سخنان نوÙاليس بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯: «ناÙتا Ùوراً پاسخ داد: بيماري عالي ترين مرتبۀ انسان بودن است؛ زيرا انسان بودن بيمار بودن است. انسان ذاتاً بيمار است. بيماري او، آن چيزي است كه او را انسان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كساني بودند كه ميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ او را با«بازگرداندن به طبيعت» سالم كنند. Øال آنكه انسان هرگز طبيعي نبوده است... هر نوع گرايش روسويي،هدÙÙŠ جز غير انسان كردن انسان Ùˆ Øيوان كردن او ندارد... شراÙت Øقيقي انسان Ùˆ امتياز او بر ديگر موجودات در Ø±ÙˆØ Ø§ÙˆØ³Øª... انسان هر Ú†Ù‡ بيمارتر باشد،انسان تر است.نبوغ بيماري انساني†تر است تا نبوغ Ùسلامت.»3 (ترجمۀ Ùارسي كوه جادو،ص596) ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در ديدگاه توماس مان تغييري اساسي رخ داده است. گرچه او در نبرد ميان دموكراسي Ùˆ انØطاط ØŒ كه از عقبâ€Ø§Ùتادگي اجتماعي- ارتجاعي آلمان ØŒ سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ هواخواه دموكراسي است Ùˆ گرچه Ùرمهاي ادبي موثري براي بيان ديدگاه تازۀ خود ياÙته است با اين همه او در مقام يك متÙكر از درياÙت عيني اين موضوع قاصر است كه اين مرØÙ„Û€ تازه در تØول انديشۀ او نشانۀ گسستن از آموزگاران دورۀ جواني خويش، شوپنهاور Ùˆ نيچه است. رمان كوه جادو به مبارزۀ ايدئولوژيك ميان زندگي Ùˆ مرگ،سلامت Ùˆ بيماري، ارتجاع Ùˆ دموكراسي اختصاص ياÙته است. توماس مان با ذائقه سمبليك معمول خود اين مبارزات را در آسايشگاهي مجلل در سوئيس قرار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراين، در چنين Ù…Øيطي، بيماري Ùˆ تندرستي ونيز پيامد های رواني Ùˆ اخلاقي آنها ديگر Ùرضياتي انتزاعي نخواهند بود؛ آنها در معناي تنگ واژۀ «سمبليك» نميâ€Ú¯Ù†Ø¬Ù†Ø¯ بلكه از زندگي جسماني، ذهني Ùˆ عاطÙÙŠ اÙرادي كه در آنجا زندگي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ به طور ارگانيك رشد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. مسائل سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ ای كه شالودۀ تصاوير غني Ùˆ اÙسون كنندۀ بيماری جسماني است تنها از نظر كسي به دور مانده است كه كتاب را سطØÙŠ مطالعه كرده باشد. نگاهي دقيق تر به كتاب نشان مي دâ€Ù‡Ø¯ كه تنها در چنين Ù…Øيطي است كه همۀ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ديالكتيكي مسئله را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† ارائه داد. اما Ù…Øصور كردن زندگي در آسايشگاه نقش هنري بس مهمتري دارد. مان،مانند هر داستانâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ خوب،دربارۀ جزئيات شخصيتâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ مشكلي ندارد. او بندرت آنها را«ابداع» ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.او غريزۀ خطاناپذيري براي نوع درست داستان Ùˆ Ùضا ÙŠ آن دارد كه به روشن ترين وجه،موضوع خاص او را ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. يعني گستردهâ€ØªØ±ÙŠÙ† ميدان را براي تاثيربخشي Ùˆ كشش داستان Ùˆ طنز ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در آثار او همواره تركيبي دلچسب از يك كل خيالي يا نيمه خيالي با جزئيات معمولي وجود دارد. توماس مان زماني Ú¯Ùته است:«ما [داستان نويسان] امور روزمره را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…ØŒ اما امور روزمره نيز، اگر بر شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ غريب بنا شوند، غريب ميâ€Ù†Ù…ايند.» آسايشگاه(مسلولين) در كوه جادو همين شالودۀ غريب است. شخصيتها «تعطيلات» خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ از رتق Ùˆ Ùتق امور روزمره Ùˆ تنازع بقا آسودهâ€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين Ùرصتي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯ تا انديشهâ€Ù‡Ø§ØŒ عواط٠و باورهاي اخلاقي خود را آزادانه متمركز كنند Ùˆ بروز دهند ودربارۀ زندگي پرسشهايي اساسي Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù†Ø¯. آنچه Øاصل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ تصويري كاملاً رئاليستي از بورژواي معاصر است كه انØراÙهاي تراژيك- كميك ولØظهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خيالي خاص خود را دارد. خلا دروني Ùˆ Ùقدان تعادل اخلاقي، Øد Ùˆ مرزي ندارد Ùˆ اغلب به شكلهاي نامتعار٠ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯. از سوي ديگر، شخصيهاي برتر داستان از معناي آن نوع زندگي ای آگاه ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه در جهان روزمرۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ùرصتي نياÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه دربارۀ آن بينديشند. اين همان شرايط لازم براي«رمان آموزنده» است كه به بررسي يك آلماني ميان مايه، هانس كاستورپ، پيش از جنگ ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯. مضمون عقلي داستان، جنگ تن به تن سمبليكي است ميان نمايندگان روشنايي Ùˆ تاريكي، ستمبريني دموكرات Ùˆ اومانيست ايتاليايي با ناÙتا،يهودي يسوعي شدهâ€Ø§ÙŠ كه سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي Ùˆ پيش Ù€ Ùاشيستي است. اين دو براي تØت تأثیرقرار دادن هانس كاستورپ، يك بورژواي میان مایۀ آلماني، به مشاجره ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯. اين مشاجرات از Ù„Øاظ عقلانی، انساني، عاطÙÙŠØŒ سياسي، اخلاقي Ùˆ ÙلسÙÙŠ بسيار غنيâ€Ø§Ù†Ø¯. اما اين نكته را بايد متذكر شد كه اين مشاجرات به Ùرجامي نميâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯. هانس كاستورپ كه بر اثر تلاش هاي خود براي رسيدن به انديشۀ سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ روشني از پاي درآمده است براي Ùرار از اين وضع به امور پست زندگي Ùرو مي لغزد. زيرا«تعطيلي»و آسودگي از گرÙتاريهاي مادي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ انسان را به دو سوي متقابل سوق دهد: يكي انسان را از نظر Ùكري بالا ميâ€Ø¨Ø±Ø¯ وديگري او را Øتي بيشتر به منجلاب غرايزي كه معمولاً در زندگي روزمره، در آن«پايين»، امكان ارضاي آنها نيست ميâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. شخصيتها درچنين Ù…Øيط نادر Ùˆ نيمۀ خيالي، قواي ذهني Ùˆ جسمي تازه Ùˆ برتري كسب نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ اما قوايي كه در اختيار آنان است ميدان تظاهر وسيع تري ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. از Ù„Øاظ عيني ØŒ قواي دروني بالقوه اÙزايش نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› اما ما به طور غير مصنوعي Ùˆ با ذرهâ€Ø¨ÙŠÙ† آنها را در Øركتي ÙƒÙند ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ…. گرچه در پايان داستان كاستورپ با پيوستن به ارتش آلمان در اوت1914ØŒ خود را از سقوط كامل «نجات»ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما از ديدگاه روشنÙكران Ùˆ بورژوازي آلمان Ùˆ همۀ كساني كه در تقاطع راهها ايستاده بودند- Ùˆ به دليل«نيروي Ù…ØاÙظ دروني» خود نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ تصميم بگيرند- شركت در جنگ،چه در Øر٠وچه در عمل- همانâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه ارنست بلوخ به طنز Ú¯Ùته بود- دقيقاً «تعطيلي طولانيâ€ØªØ±Â» بود. بنابراين، توماس مان به ØÙ‚ از تأثير جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ تازۀ خود بر ذهن بورژوازي آلمان نامطمئن است،ولي انتقاد او از ايدئولوژي ضد دموكراتيك قاطع است. كاستورپ دربارۀ ستمبريني٠دموكرات ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«.... انديشه Ùˆ نيت تو خوب است،از انديشۀ آن يسوعي كوچك Ùˆ تندخو Ùˆ تروريست بهتر است. من از تو بيشتر خوشم ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آن مداÙع انكيزيسيون Ùˆ شكنجه Ùˆ چوب Ùˆ Ùلك؛ با آن برق عينكش. گرچه وقتي تو Ùˆ او،مانند خدا Ùˆ شيطان، براي تسخير Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠÚ†Ø§Ø±Û€ من با هم جدال ميâ€ÙƒÙ†ÙŠØ¯ØŒØªÙ‚ريباً هميشه ØÙ‚ با اوست»4 (همان،ص611)
چرا ناÙتا ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ستمبريني را در بØØ« مغلوب كند؟ در داستان، به اين پرسش، پاسخي روشن داده ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه كاستورپ بیمار است،او با معلم خود]ستمبريني[ دربارۀ دموكراسي در جهان سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(«آن پايين») Ú¯Ùتگويي دارد. كاستورپ،تجربۀ اخلاقي دلتنگ كنندۀ خود را با اين كلمات خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«آنجا آدم بايد ثروتمند باشد... اگر ثروتمند نباشد يا ديگر ثروتمند نباشد واي به Øالش!... Øالا كه در اينجا در بستر دراز كشيدهâ€Ø§Ù… واز دور نگاه ميâ€ÙƒÙ†Ù…ØŒ] زندگي در آن پايين[ به نظرم بسيار سخت Ùˆ تØمل ناپذير ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. شما Ú†Ù‡ كلماتي به كار برديد؛ بيâ€Ø§Øساس؟ پر كار؟! بسيار خوب، ولي اينها يعني چه؟ يعني سخت، سرد؛ Ùˆ سخت Ùˆ سرد يعني چه؟ يعني ÙˆØشتâ€Ø¢ÙˆØ±. آن پايين هوا ] يعني زندگي كردن[ ÙˆØشت آور Ùˆ دشوار است. آدم وقتي اينجا دراز كشيده Ùˆ بدانجا ميâ€Ù†Ú¯Ø±Ø¯ از ÙˆØشت ]زندگي كردن در«آن پايين»[ به خود ميâ€Ù„رزد» 5 ؛اما ستمبريني واقعاً اعتقاد دارد كه منشأ اين اØساسات «تنبلي» است. او منادي ترقي است، نه از خود انتقاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ نه به باورهاي خودشك راه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ ونه قيد Ùˆ شرطي براي درستيشان قائل است. از اين رو،گرچه هيچ Ù†Ùع شخصي در دÙاع از نظام سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ندارد،معيار انتقاد ناپذير او نظام سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ است. به همين دليل،واقعاً Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù‚Ù„ÙŠ موثري در اختيار ندارد كه با آن بر ضد عوام Ùريبيâ€Ù‡Ø§ÙŠ ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ناÙتا به نبرد برخيزد. همين امر،ضع٠اساسي رويۀ دموكراتيك بورژوازي متوسط مدرن را در رويارويي با عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ارتجاع كاملاً آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ درعين Øال، بي تصميمي Ùˆ بيâ€Ø§Ø±Ø§Ø¯Ú¯ÙŠ خود كاستورپ را براي اقدامي عملي نيز نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
توماس مان،در شخصيت قهرمان داستانش،مكانيسم اجتماعي دروني Ø±ÙˆØ Ø¨ÙˆØ±Ú˜ÙˆØ§ÙŠ مدرن آلماني را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. او دربارۀ هانس كاستورپ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«بشر به منزلۀ Ùرد نه تنها زندگي شخصي خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ø¯ بلكه همچنين آگاهانه يا ناآگاهانه در زندگي عصر خويش Ùˆ معاصران خود نيز سهيم است. Øال اگر شالوده â€Ù‡Ø§ÙŠ عمومي وغير شخصي وجود خود را با نگاهي از سر يقين بنگرد Ùˆ آنها را بديهي بپندارد واز تصور اينكه ايرادي وانتقادي بدانها رواست چنان دور باشد،همچنان كه هانس كاستورپ خوب ما بود، باز اين امكان وجود دارد كه از كمبودهاي آن،كاستي هاي سلامت اخلاقي خويش را به شكلي مبهم دريابد. Ùرد ممكن است مقاصد، هدÙها،اميدها Ùˆ آرزوهاي شخصي چندي در سر بپروراند Ùˆ از اين راه انگيزهâ€Ø§ÙŠ براي انجام كارهاي بزرگ بيابد اما چنانچه آن كل غير شخصي پيرامون او Ùˆ زمانه،با همۀ تØرك ظاهريش،در اصل اميد وانتظاري را بر نياورند،شخصيت او Ùلج ميâ€Ø´ÙˆØ¯. همچنين اگر Ùرد به طور خصوصي، زمانه Ùˆ پيرامون خويش را نوميد كننده، عبث Ùˆ بيâ€Ø³Ø±Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù… تشخيص دهد Ùˆ در برابر همه پرسشهايي كه براي بشر Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ همچون هد٠غايي تمام تلاش ها Ùˆ Ùعاليت هايش جز سكوت پاسخي نشود در اين صورت شخصيت او دستخوش پريشاني ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هر Ú†Ù‡ خصلت Ùرد Ù…Ùروض والاتر باشد، پريشاني شخصيت او اجتناب ناپذيرتر است. اين پريشاني Øتي ممكن است از بخش روان Ùˆ اخلاق او به كالبد Ùˆ اندام هاي او نيز سرايت كند. در جايي كه زمانه به اين پرسش هميشگي: «چرا؟»،«براي كدام هدÙ؟» هيچ پاسخ قانع كنندهâ€Ø§ÙŠ نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ÙŠ كه لياقت انجام دادن كارهايي بالاتر از Øد ميانه را دارد، يا بايد از شهامت اخلاقي Ùˆ ذهني مستقلي(كه براستي نادر است Ùˆ جوهري قهرماني ميâ€Ø·Ù„بد) برخوردار بوده،يا از نيروي Øياتي Ùوقâ€Ø§Ù„عادهâ€Ø§ÙŠ بهرهâ€Ù…ند باشد. هانس كاستورپ ما هيچ يك از اينها را نداشت. بنابراين او را بايد انساني ميانه مايه به شمار آورد؛ البته به معناي كاملاً Ù…Øترمانه آن».6(همان،ص67)
]اين روايت[... رشد قبلي مهندس كاستورپ را،كه تازه Ùارغâ€Ø§Ù„تØصيل شده است،نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. گرچه ميان مايه بودن كاستورپ كه از Ùقدان هدÙهايي با ارزش در زندگي او ناشي ميâ€Ø´ÙˆØ¯ ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ù…Øترمانهâ€ØªØ±ÙŠÙ† جنبۀ شخصيت او باشد،Øتي با كمي طنز، اما هنگامي كه آدمي مانند او با مسائل مرگ Ùˆ زندگي كشور خويش روبهâ€Ø±Ùˆ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ بايد او را به گونهâ€Ø§ÙŠ ديگر داوري كرد. همانطور كه وضعيت او متÙاوت است،ميان مايه بودن Ù…Øترمانۀ او، بيâ€Øسي،بيâ€ØªØµÙ…يمي Ùˆ ناتواني او در برابر عوام Ùريبي های ناÙتا،به رغم همدردي او با ستمبريني،همه به گناهي تاريخي مبدل ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
در كوه جادو ستمبريني در برابر ايدئولوژي ناÙتا ميâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯Ø› Øتي اگر در مقابل سÙسطه های او ناتوان باشد. اما ستمبريني آلماني نيست] او ايتاليايي است[ Ùˆ به اومانيسم بورژوايي(كه بر اساس آن از سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ پشتيباني ميâ€ÙƒÙ†Ø¯) هيچ شكي ندارد.
توماس مان از نخستين كساني بود كه خطر ظهور نوع جديدي از ارتجاع Ùاشيسم را درياÙت Ùˆ شجاعانه در عاليترين Ø³Ø·Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ به مقابلۀ با آن برخاست. اين نبرد ايدئولوژيك،مØور كوه جادو را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»7
لوكاچ معتقد است كه Ù…Øور داستان كوه جادو نبرد ايدئولوژيك ميان دو جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ است كه يكي از Ùرهنگ اومانيسم رنسانس Ùˆ روشنگري نشئت گرÙته Ùˆ ديگري جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ارتجاع٠Ùاشيستي است كه بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ قرون وسطی Ùˆ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ متكي است. از نظر لوكاچ، توماس مان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا به «بورژوازي» آلمان نشان دهد كه دو را Ù‡ بيشتر در پيش رو ندارد؛ يا بايد به دنبال «بورژوازي»انگليس Ùˆ Ùرانسه برود؛ كه ستمبريني سخنگوي آن است،يا به پندارهاي رمانتيكهاي آلماني كه تداوم انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ قرون وسطايي است دل بسپارد؛ سخنگوي جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ اخیر ناÙتاست.
مترجم Ùارسي كوه جادو دربارۀ شخصيت هاي ياد شده، چنين ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«قهرمان سادۀ رمان] كاستورپ[در Øالي كه مربيانش ستمبريني Ùˆ ناÙتا،يكي سنگ زندگي Ùˆ پيشرÙت Ùˆ ارزشهاي وابسته بدان را به سينه ميâ€Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ ديگري از قرون وسطي Ùˆ دنياي مرگ آلود گذشته دم ميâ€Ø²Ù†Ø¯ وسعي در تبليغ اÙكار Ùˆ آرمانهاي وابسته به آن را دارد...»
و نيز:
«.. در پايان ناÙتاي تندخو به Ùرجام دلخراش خود ميâ€Ø±Ø³Ø¯( نمايش سمبليك شكست ارتجاع قرون وسطي!)...» (همان،ص22 Ùˆ26)
تÙسير مترجم Ùارسي كوه جادو در تقابل با تÙسیر لوكاچ است. زيرا لوكاچ ايدئولوژي ناÙتا را با ايدئولوژي رايج در جامعۀ آلمان پيش از جنگ مرتبط ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ آن را Ùقط ارتجاعي نميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ بلكه با رمانتيسيسم Ùˆ Ùاشيسم نيز پيوند ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› Ùˆ برخلا٠مترجم Ùارسي،خودكشي ناÙتا را شكست ايدئولوژيك او Ùˆ پايان قرون وسطي به شمار نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ بلكه داستان را بي Ùرجام ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Øال ببينيم ديگر منتقدان دربارۀ شخصيت ناÙتا Ú†Ù‡ نظري دارند. ميشل لووي در كتاب خود: گئورگ لوكاچ- از رمانتيسيسم تا بلشويسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بندرت شخصيتي در يك داستان چنين بØØ« سياسي Ùˆ ادبي داغي را دامن زده است.. آيا همان گونه كه لوكاچ مدعي است، لئو ناÙتا يك Ùاشيست است؟ يا همچنان كه موريس كوليوي، پيير – پل سگو Ùˆ نيكلا بودي Ùˆ اخيراً يوان بورده معتقدند، او خود لوكاچ است؟ طبق نظر لوكاچ، ناÙتاي يسوعي آشکارا «سخنگوی جهان بینی ارتجاعی ØŒÙاشیستی Ùˆ ضد دموکراتیک است » يا «سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي٠پيش- Ùاشيستي» است.
لوكاچ در تكرار شعارهاي آتشين انقلابي- پرولتاريايي كه ناÙتا،متÙكر يهودي، بر زبان ميâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùقط عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ- ارتجاعي٠مشخصۀ Ùاشیسم را Ù…ÛŒ بیند.او Øتی تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ توماس مان بينش«پیشگویی » داشته است، زيرا«ده سال پيش از پيروزي Ùاشيسم با Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ نشان داد كه عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒÙ†ÙŠØ±ÙˆÙ…ندترين Ø³Ù„Ø§Ø ØªØ¨Ù„ÙŠØºØ§ØªÙŠ در دست Ùاشيسم است».
اما لوكاچ اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه داستان«بي Ùرجام ميâ€Ù…اند». او براي اين بي Ùرجامي دو دليل ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:1) توماس مان از تناسب نيروها] در جامعۀ آلمان[بلاÙاصله پس از جنگ]جهاني اول[ دركي غريزي داشت. اين دليل سست است؛ زيرا دورۀ مورد نظر،«عصر طلايي»جمهوري وايمار بود. يعني هنگامي كه سوسيال دموكراسي درØكومت مشاركت داشت.2) توماس مان هرگز نميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡ است داستاني با گرايشي خاص بنويسد. او نقاط قوت Ùˆ ضع٠هر دو طر٠را كاملاً نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بويژه مشتاق است كه ضع٠جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ دموكراتيك قديم را در برابر Øملۀ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ بر ملاكند.
بنابراين لوكاچ ناگزير ميâ€Ø´ÙˆØ¯ بپذيرد كه مان شخصيت ناÙتا را به كار برده تا «خصلت Ùريبندۀ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ را(Øتي از Ù„Øاظ معنوي Ùˆ اخلاقي نيز) Ùˆ درستي بعضي از عناصر انتقادي آن را در زندگي اجتماعي امروز» نشان دهد. اما او در Ùريبندگي عقايد ناÙتا، چيزي بيش از«عوام Ùريبي های ارتجاعي»، كه منادي ظهور Ùاشيسم است، نميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ در اين نظر خود پابرجاست. بايد اضاÙÙ‡ كرد كه Ùقط در سال1942(كمي پس از Øملۀ نازيâ€Ù‡Ø§ به اتØاد شوروي) بود كه لوكاچ در پشت نقاب مهذب Ùˆ طعنهâ€Ø¢Ù…يز ناÙتا،Ùاشيست مخÙÙŠ شده را «كش٠كرد». اما آيا واقعاً ايدئولوژي ناÙتا تØت مقولۀ «Ùاشيسم» يا «منادي Ùاشيسم» قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŸÂ»8
براي شناختن ايدئولوژي ناÙتا بهتر است يكي از سخنرانيهاي تند Ùˆ تيز او را كه Øاوي Ø·Ø±Ø Ùˆ برنامۀ ايدئولوژيکی اوست در اينجا بياوريم.(ترجمۀ Ùارسي تعديل شده Ùˆ عبارات داخل كروشه از نگارنده است.)
«... پدران كليسا،«مال من» Ùˆ «مال تو» را عباراتي Ù…Ùسده انگيز ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ Ùˆ مالكيت خصوصي را غصب Ùˆ دزدي ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù†Ø¯.
... شراÙتمند در نظر آنان، كشاورز Ùˆ صنعتگر بود، نه تاجر Ùˆ كارخانهâ€Ø¯Ø§Ø±Ø› چرا كه توليد را تابع اØتياج ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ وتوليد انبوه را مردود ميâ€Ø´Ù…ردند. اكنون همۀ اين اصول Ùˆ موازين اقتصادي، پس از قرنها مردود بودن،در جنبش مدرن كمونيسم Øياتي دوباره ياÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯. ميان عقايد پدران كليسا Ùˆ هدÙهاي جنبش مدرن كمونيسم،Øتي در جزئيات،تطابق كامل وجود دارد؛ مانند ØÙ‚ Øكومت كردن كه جنبش جهاني كارگري از آن خود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ نه از آن كارخانهâ€Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† Ùˆ رباخواران جهاني. پرولتارياي جهان امروز ايدهâ€â€Ø¢Ù„هاي اومانيسم Ùˆ معيارهاي Øكومت الهي را در تقابل با معيارهاي بي اعتبار Ùˆ Ùاسد بورژوايي- سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ نهاده است. ديكتاتوري پرولتاريا- كه عامل سياسي- اقتصادي ] آن نوع[ رستگاري ای است كه عصر ما ميâ€Ø·Ù„بد- Øكومت كردن را نه به خاطر Øكومت كردن بلكه به خاطر رÙع زماني] در تقابل با جادوان Ùˆ بيâ€Ø²Ù…ان[ تناقض ميان Ø±ÙˆØ Ùˆ قدرت،تØت لواي صليب]= ديالكتيك[ پذيرÙته است. ديكتاتوري پرولتاريا يعني غلبۀ بر جهان از طريق رام كردن آن. ديكتاتوري پرولتاريا به معناي Ùراباش] ترانساندان[ است Ùˆ مرØلهâ€Ø§ÙŠ انتقالي است براي برپايي امپراتوري]مقدس[ ]= انترناسيونال كمونيسم[. پرولتاريا وظيÙÛ€ گريگوري كبير را بر عهده گرÙته است،عصبيت خدايي او در اين يك نيز زبانه ميâ€ÙƒØ´Ø¯. پرولتاريا همچون گريگوري كبير از خونريزي هراسي به دل راه نخواهد داد. وظيÙÙ‡â€Ø§Ø´ اين است كه براي Ø´Ùاي جهان در آن تخم ÙˆØشت بپراكند. شايد سرانجام بشر بدين طريق رستگار شود Ùˆ پس از زماني چنين طولاني به جامعۀ بي طبقه Ùˆ بي دولت برسد Ùˆ به وضع معصوميت نخستين خود، پيش از هبوط]=بهشت = كمونيسم[ØŒ باز گردد». 9(همان،ص52-522)
این نکته مهم است Ú©Ù‡ به یاد آوریم قرون وسطی، کمونیست بود. توماس مان ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بگويد كه ماركسيسم تداوم سنتهاي قرون وسطاست. بنابراين به نظر او ماركس را نبايد دانشمندي از نوع آدام سميت،مالتوس يا ريكاردو دانست بلكه او را بايد متÙكري از سنخ سنت آگوستين Ùˆ توماس آكويناس به شمار آورد.
اما اكنون اين پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه آيا شواهد Ùˆ مدارك تاريخي اين نظر را تاييد ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŸ Ùردريش انگلس در مقالۀ خود«دربارۀ تاريخ صدر مسيØيت» ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«تاريخ صدر مسيØيت از بسياري جهات،مشابه جنبش مدرن طبقۀ كارگر است.»10
مورخان متخصص در تاريخ مسيØيت معتقدند كه Øضرت Ù…Ø³ÙŠØ Ù¾ÙŠØ´ از مبعوث شدن به پيامبري در ميان Ùرقهâ€Ø§ÙŠ به نام اسنه ،كه به شيوه اشتراكي زندگي ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ØŒ به سر ميâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù‡ است.11
كارل كائوتسكي در كتاب خويش: "بنياد مسيØيت" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« ما]ماركسيستâ€Ù‡Ø§[ بيش از پيش اين ØÙ‚ را براي خود قائل ميâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… كه جماعت صدر مسيØيت را مشابه سازمانهاي سوسياليستي بدانيم. سرشت سازمان آنان]اسنهâ€Ù‡Ø§[ مشخص شده است. شكل آن كمونيستي بوده است... اسنهâ€Ù‡Ø§ منشا پرولتاريابي داشتهâ€Ø§Ù†Ø¯.»12
Ùˆ لوسين گلدمن، يكي از پيروان لوكاچ، در اثر خويش" ÙلسÙÛ€ روشنگري" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در جهان بورژوايي، مسيØيت امري خصوصي Ùˆ اكثراً كاذب است. به نظر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه سوسياليسم]= ماركسيسم[ØŒ تنها اميد براي رستگاري اقتصادي Ùˆ معنوي باشد.»13
گلدمن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ چون مسيØيت نيرو Ùˆ توان خود را از دست داده است،ماركسيسم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ جاي خالي آن را پر كند.
بنا بر اظهارات Ùوق در ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه توماس مان نه تنها به بيراهه نرÙته بلكه سرشت واقعي ماركسيسم را Ú©Ù‡ دینی است به خوبي شناخته است. Øتي شمايل ماركس وانگلس نيز به اعضاي Ùرقۀ اسنه ميâ€Ù…انند.
Øال به سخنراني ناÙتا باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯ÙŠÙ…. راوي اين سخنراني را «كوبنده» توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در واقع تركيب غريبي از كاتوليسيسم Ùˆ بلشويسم است. اما اگر تÙسير لوكاچ درست باشد، پس Ùاشيسم در كجاست؟ Ú†Ù‡ وقت Ùاشيستâ€Ù‡Ø§ نام پرولتارياي جهان را بردهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ از كي هد٠سياسي Ùاشيسم برقراري ديكتاتوري پرولتاريا،به منزلۀ مرØÙ„Û€ انتقالي برای رسیدن به جامعۀ بيâ€Ø¯ÙˆÙ„ت Ùˆ بيâ€Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ بوده است؟ لوكاچ با يكي دانستن آموزۀ عجيب Ùˆ «Ùريبندۀ» ناÙتا با Ùاشيسم نه تنها موضوع را بيش از Øد ساده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بلكه تبييني كه ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ با كل موضوع هيچ مناسبتي ندارد. براي روشن تر شدن موضوع يكي از بØØ« هاي ناÙتا را با ستمبريني ذكر ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه ا نديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار Øيات بخش را تÙتيش كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را طرÙدار انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† هدÙØ´ Ù…ØÙˆ آزادي،Ùرهنگ Ùˆ دموكراسي،و استقرار توØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
ناÙتا پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ چيزي كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØرÙهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش نميâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
مطالعۀ بيâ€ØºØ±Ø¶Ø§Ù†Û€ سخنراني هاي ناÙتاي يهودي- يسوعي استدلال غرضâ€Ø¢Ù„ود لوكاچ را بر ملا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. البته تÙسير لوكاچ را بايد با پيروزي Ùاشيسم در آلمان مرتبط دانست. او آبشخور Ùاشيسم را ايدئولوژي رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› ولي به روي خود نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ كه او خود زماني رمانتيك بوده Ùˆ از همين راه به ماركسيسم رسيده است. پاركينسون در كتاب خويش" گئورگ لوكاچ" با استناد به كتاب بورده" سيماهاي لوكاچ"ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«اين نظر را عموماً پذيرÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه ناÙتاي يسوعي در رمان كوه جادو بر اساس شخصيت لوكاچ Ø¢Ùريده شده است.»14
يوان بورده در كتاب خود سيماهاي لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سخنرانيهاي ناÙتا به ما اجازه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ تا كل زندگي لوكاچ را تا آخرين روزهاي Øيات وي درك كنيم. اصول انديشۀ لوكاچ با ناÙتا يكي است.» Ùˆ بورده بØØ« خود را چنين ادامه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه:«توماس مان در قالب شخصيت ناÙتا نه تنها تصوير زندگي لوكاچ را ارائه داده بلكه تصوير ناÙتا بيانگر همۀ خصوصيات اساسي يك Ù…Ùبلغ لنينيست است.»
بنابراين،از نظر بورده،ناÙتا هيچ وجه مشتركي با يك نازي يا يك رمانتيك ندارد ناÙتا به رغم آنكه وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ يسوعي است،«ذاتاً كمونيست به معناي لنينيستي آن است.» بورده مدعي است:«توماس مان با طنزي پیشگویانه Ùˆ بصيرتي نبوغ آسا توانست در وجود Ù…Ùبلغ بلشويك، كشيش را كش٠كند.» Ùˆ ميâ€Ø§Ùزايد:«بنا بر نظر ما ناÙتا به منزلۀ نمايندۀ ماركسيسم٠بلشويك نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه استالينيسم ادامۀ خطي لنينيسم بود؛ Ùˆ شخصيت ناÙتا هم ذات بلشويسم را آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ هم عواقب آن را.»15
ميشل لووي كه خود ماركسيست- لنينيست – تروتسكيست است ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«چگونه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† اين تÙسير را،كه البته در تقابل كامل با تØليل خود لوكاچ است،ارزيابي كرد؟ به نظر ما بيâ€Ø´Ùƒ توماس مان، لوكاچ را تا Øدودي به منزله الگوي خود در Ø¢Ùرينش ناÙتا به كار برده است. كاÙÙŠ است كه شباهت جسماني اين دو را متذكر شويم. نام صاØبخانۀ ناÙتا،خياط لباسهاي زنانه، لوكاچك است كه توماس مان آن را رندانه در متن گنجانده است.]ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± اينكه[ مان Ùˆ لوكاچ نخست در سال1922 با يكديگر ديدار كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ يعني همان سالي كه شخصيت تازه] ناÙتا[ وارد متن شده است.(Ùصل ششم، پاره دوم:«كسي ديگر») Ùˆ نيز بيانيه â€Ù‡Ø§ÙŠ مختل٠و نامه â€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه به نويسنده كوه جادو نسبت ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ همه مويد اين نظرند كه ميان]لوكاچ[ماركسيست در جهان واقعي Ùˆ]ناÙتاي[يسوعي در داستان ارتباطي هست.»16
طبق شهادت ارنست بلوخ،لوكاچ پيش از ماركسيست شدن،ميان سالهاي 1912-1914ØŒ به كاتوليسيسم گرايش داشته است(گرچه بعيد است كه توماس مان از اين موضوع مطلع بوده است). بنابراين يهودي- يسوعي- بلشويك بودن ناÙتا،مراØÙ„ گوناگون تØول ايدئولوژيك لوكاچ را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.
همچنان كه ديديم ناÙتا از نظر لوكاچ، يك مرتجع ÙÙاشيست است،و از نظر بورده يك ماركسيست- لنينيست Ùˆ به واقع خود لوكاچ است، آيا اين نتيجه Øاصل نميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه ارتجاع٠Ùاشيسم Ùˆ كمونيسم دو روي يك سكه يا دو قلوهاي همسانâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ
ميشل لوي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز ناÙتا دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم Ùاشيسم را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در شيوهâ€Ø§ÙŠ است كه اين پديده را به Ùرجام تناقض آميزش ميâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
لووي نيز مانند لوكاچ،متوجه اعتراÙات دردناك خود نيست. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ ميان ارتجاع٠Ùاشيسم وكمونيسم وجوه مشترك بسياري وجود دارند. لوكاچ در شخصيت Ùˆ سخنان ناÙتا،مرتجع٠Ùاشيست را كش٠كرده است Ùˆ بورده، ماركسيست- لنينيست را. آیا با اين Ùرضيه نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخچۀ ننگین زد Ùˆ بند كمونيسم با ارتجاع، Ùˆ بلشويسم با Ùاشيسم را تبيين كرد؟ لوكاچ Ùقط در اينجا نيست كه متوجه هجو مارکسیسم نمی شود. او سخن هجو آمیز کویستلر را پس از ترک Øزب كمونيست نيز درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. ناÙتا،نمونۀ نوعي متÙكران رمانتيك آلماني از شلينگ Ùˆ شلگل گرÙته تا ماركس Ùˆ لوكاچ Ùˆ هايدگر است Ùˆ به طریق اولی نمونۀ نوعی روشنÙکران Ú†Ù¾ جهان سومی است. Ú¯Ùتنی است Ú©Ù‡ بØØ« ارنست کاسیرر با مارتین هایدگر در داووس سویس را با بØØ« ستمبرینی با ناÙتا همانند دانسته اند.
انديشۀ لوكاچ، پيش از ماركسيست شدن،طبق شهادت هونيگزهايم:«به شدت ضد بورژوايي،ضد ليبرالي، ضد دولت مشروطه، ضد دولت پارلماني، ضد سوسياليسم تجديد نظر طلب،ضد روشنگري، ضد نسبيâ€Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ùˆ ضد Ùردگرايي بوده است.»18 Ùˆ اينها وجوه مشترك ماركسيسم با ارتجاع٠Ùاشيسم است. بنابراين، چندان Ø´Ú¯Ùتی â€Ø¢ÙˆØ± نيست كه لوكاچ، بزرگترين Ùيلسو٠ماركسيست،خود را در آيينۀ كوه جادو مرتجع Ùˆ Ùاشيست ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. توماس مان، هنگام نگارش كوه جادو تØت تاثير داستايوسكي،تولستوي، نوÙاليس،شوپنهاور،نيچه،برگسون Ùˆ ژرژ سورل، بود. Ú†Ù‡ بسا،مان بر اثر خواندن آثار سورل موÙÙ‚ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه سرشت «ناÙتائيسم»،يعني سرشت اسطورۀ ويرانگر ارتجاع Ù Ùاشيسم- كمونيسم را در يابد. زيرا سورل هم ماركسيست بود Ùˆ هم Ùاشيست. وي اعتقاد داشت كه ماركسيسم،اسطورۀ پرولتارياست.اسطوره، نوعي اتوپيا نيست بلكه Ùرا خوان به نبردي سهمگين است. ارزش اسطوره در نيروي الهام بخش Ùˆ سازمانâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯Û€ آن است. گروهي جنگجو با اعتقاد به يك اسطوره ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ متشكل شود ودست به عمليات قهرماني بزند Ùˆ خود را براي Ùدا شدن آماده كند. اسطوره به ذهن Øالتي ميâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯ كه Ùرد يا گروه آمادگي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ تا وضع موجود را، بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ بهشتي Øاضر Ùˆ آماده داشته باشد كه جايگزين آن کند، در يك چشم به هم زدن نابود كند.اهميت اسطوره در همین ويرانگری است.19
بنابراين،نتيجه ميâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ… كه نيروي Ù…Øركه ÛŒ تاريخ،اسطوره است. توماس مان بØÙ‚ نگران تسلط«ناÙتائيسم»بر جامعۀ آلمان است. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه قرن بيستم،( Ùˆ قرن بیست Ùˆ یکم نیز )عصر اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ويرانگر Ùˆ قرن تروريسم است. ناÙتا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد Ùردي راز Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØشت(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
و نیز می گوید:
«ما ÙˆØشت مقدس را Øاکم خواهیم کرد .»
بله ØŒ برای Ø´Ùای جهان «وØشت مقدس» را Øاکم کردند Ùˆ کرده اند Ùˆ خواهند کرد.
توماس مان در كوه جادو ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا مردم آلمان را از خطر «ناÙتائيسم»،يعني ارتجاع٠Ùاشيسم- كمونيسم بر Øذر دارد. ولي اÙسوس كه تلاش او ثمري نداشت. اسطوره زنجيرهاي خود را پاره كرد Ùˆ آن Ùجايع را به بار آورد. ولي براستي چرا ناÙتا خودكشي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ شاید پاسخ اين باشد كه اسطوره ÛŒ ارتجاع٠Ùاشيسم- كمونيسم، پس از آنكه همه چيز را نابود كرد، به پايان راه خود ميâ€Ø±Ø³Ø¯Ø› Ùˆ تنها چيزي كه باقي گذاشته وجود خودش است اما نيروي ويرانگرش اين را نيز از ميان بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯.
پانوشت ها :
1-G.Lukacs ,The Meaning of Contemporary Realism (English translation,London,1963),pp.78-80,82-83.
2-G.Lukacs ,Essays On Thomas Mann (English translation,london ,1964),pp.16,163
3- براي يكدست بودن Ù…Ùاهيم Ùˆ اصطلاØات Ùˆ هماهنگي در شيوۀ بيان، در سراسر اين مقاله،نقل قولهايي كه از ترجمۀ Ùارسي كوه جادو(ترجمۀ دكتر Øسين نكوروØØŒ تهران،انتشارات نگاه 1368) آورده ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعد يل شده اند. از اين گذشته نگارنده علاوه بر متن آلماني كوه جادو از ترجمۀ انگليسي آن نيز سود بسيار برده است. مشخصات متن آلماني Ùˆ ترجمۀ انگليسي كوه جادو:
T.Mann:Der Zauberberg(Fischer Taschenbuch 1967),S.489-490
T.Mann : The Magic Mountain(Penguin Books 1960),PP.465-466.
4 - متن آلماني، ص21،ترجمه انگليسي،ص198.
5-همان
6- متن آلماني، ص36-37، ترجمه انگليسي،ص32
7 - گئورگ لوكاچ، مقالاتي دربارۀ توماس مان(ترجمه انگليسي آن، لندن1964)،ص161 و91 ، 43 و30-40.
8-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism( English translation ,London,1979),pp.56-58.
9- متن آلماني،ص425-426، ترجمۀ انگليسي،ص403-404.
10-F. Engels ,On the History of Early Christianity(Die Neue Zeite ,Bd.1,1894-95 )S.4.
11- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ Ùرقۀ يهودي اسنه رجوع كنيد به: مجموعه آثار ژوزÙوس (Josephus)ØŒ مورخ يهودي(تولد: سي Ùˆ Ù‡Ùت پس از ميلاد- مرگ: Øدود صد سال پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد1927)ØŒ جلد دوم،ص369-385 Ùˆ نيز مجموعه آثار Ùيلون (Philo) يهودي،(تولد: بيست سال پيش از ميلاد- مرگ: اواخر قرن پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد)ØŒ جلد نهم،ص55-61.
12-Karl Kautsky ,The Foundation of Christianity (English translation,New York,1972)pp.307-8
13-L.Goldmann,The Philosophy of The Enlightenment (English translation,London ,1973),p.89.
14-G.H.Parkinson,Georg Lukacs (London,1977),p.186
15-(Yvon Bourdet ,Figures de Lukacs,Paris 1972 ,pp.101-116 ,128, 130, 151, 163.
16-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism ( English translation,London,1979),p.186.
17- ماخذ پیشین ،صÙØÛ€63.
18- به نقل از كتاب لووي، ص95.
19- ژرژ سورل،تاملاتي درباره خشونت، Ùصل چهارم.
20 - متن آلماني،ص422، ترجمه انگليسي،ص400.
. Ù¾
Georg Lukacs In the Magic Mountain byYadollah Moughen
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز ناÙتا دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم Ùاشيسم را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در شيوهâ€Ø§ÙŠ است كه اين پديده را به Ùرجام تناقض آميزش ميâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
ناÙتا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد Ùردي راز Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØشت(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
Ùˆ نیز Ù…ÛŒ گوید: «ما ÙˆØشت مقدس را Øاکم خواهیم کرد .»
ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه انديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار Øيات بخش را تÙتيش كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را طرÙدار انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† هدÙØ´ Ù…ØÙˆ آزادي،Ùرهنگ Ùˆ دموكراسي،و استقرار توØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
ناÙتا پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ چيزي كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØرÙهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش نميâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
Georg Lukacs In the Magic Mountain by Yadollah Moughen
لوكاچ دربارۀ توماس مان ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« توماس مان به قلمرو Ùراباش گريز نميâ€Ø²Ù†Ø¯ در آثار او مكان Ùˆ زمان Ùˆ جزئيات در موقعيت اجتماعي Ùˆ تاريخي ريشه دارند. او بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ موقعيت بورژوايي خود را ترك گويد Ùˆ جامعهâ€Ù‡Ø§ÙŠ نوخاستۀ سوسياليستي را- يا Øتي نيروهايي را كه براي استقرار سوسياليسم تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯- تصوير كند، پرسپكتيو سوسياليسم را مد نظر دارد... با اين وصÙØŒ در آثار توماس مان همين پرسپكتيو به ظاهر Ù…Øدود اهميتي اساسي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ موجب هماهنگ اجزاي آثار او ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هر بخش از تماميت تصوير شده در Ù…Øتواي اجتماعي ملموسي جاي ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ اهميت آن براي تØول جامعه بروشني تعري٠ميâ€Ø´ÙˆØ¯. توماس مان جهان ما را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› جهاني كه در شكل بخشيدن بدان نقش داريم Ùˆ آن نيز به نوبۀ خود ما را شكل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. توماس مان هر Ú†Ù‡ پيچيدگي واقعيت كنوني ما را ژر٠تر ميâ€ÙƒØ§ÙˆØ¯ ما موقعيت خود را در تكامل پيچيدۀ نوع بشر روشن تر درك ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. از اينرو، به رغم توجه پر شورش او به جزئيات هرگز به قلمرو ناتوراليسم در نميâ€Ù„غزد Ùˆ باآنكه Ù…Ùتون قلمروهاي تاريك وضع مدرن است انØرا٠را همواره انØرا٠نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ريشهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سرچشمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ملموس آن را در جامعه پيگيري ميâ€ÙƒÙ†Ø¯...
نويسندۀ معاصر بورژوا ملزم نيست با گزينش سلامت اجتماعي Ùˆ سنت هاي عظيم Ùˆ مترقي ادبيات رئاليسم،به جاي بيماري Ùˆ آزمايشگرايي Ùرماليستي،به شيوۀ زندگي بورژوايي خويش پشت پا بزند... مسئلۀ اساسي اين است: آيا بينش نويسنده ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ تÙسيري ديناميك،تØليلي Ùˆ پيچيده از روابط اجتماعي ارائه دهد ØŒ یا به بيان دقيق تر، ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ خواهان چنين تÙسيري باشد؛ Ùˆ يا بر عكس،بينش او به Ùقدان پرسپكتيو Ùˆ تاريخ گرايي ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؟ ما بايد يا دلهره را به منزلۀ وضع بشر بپذيريم يا آن را رد كنيم Ùˆ پاي همۀ پيامدهايي كه از قبول يا رد آن Øاصل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ø§ÙŠØ³ØªÙŠÙ…. قبول يا رد دلهره كليد ارزيابي ادبيات مدرن است.
منتقد ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اين موضوع را بررسي كند كه آيا بينش نويسنده از جهان بر اساس پذيرش دلهره است يا رد آن؟ آيا جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ او مستلزم Ùرار از واقعيت است يا رويارويي با آن؟ »1
Ùˆ اين همان انتخاب Ùرانتس كاÙكا يا توماس مان است. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«توماس مان،نوع اÙراطي نويسندهâ€Ø§ÙŠ است كه عظمت او در اين است كه «آيينۀ جهان» است. او ÙيلسوÙÙŠ آماتور يا متÙكري آشÙته انديش نيست بلكه برعكس،عاليترين Ùرهنگ عقلي بورژوايي آلمان زمان خود را كسب كرده است... تعداد كمي از نويسندگان توانستهâ€Ø§Ù†Ø¯... با كوشش بسيار به ديدگاهي ÙلسÙÙŠ دست يابند Ùˆ آن را جزئي از Ø¢Ùرينشهاي هنري خود كنند... توماس مان مانند بالزاك Ùˆ استاندال،مورخ بزرگ زندگي در جامعۀ بورژوايي است. نسلهاي بعدي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ چگونگي شخصيت هاي نوعي جامعۀ بوروژوايي امروز را در آثار او به طور زنده ببينند Ùˆ دريابند كه آنها با Ú†Ù‡ مسائلي درگير بودهâ€Ø§Ù†Ø¯.»2
متÙكران آلماني مانند هگل،ماركس، ماكس وبر Ùˆ ماينكه ،ليبراليسم را ÙلسÙÛ€ مكانيكي انگليسيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ Ùرانسويâ€Ù‡Ø§ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ همۀ آنها ضد دموكراتيك بودهâ€Ø§Ù†Ø¯ ولي ماينكه Ùˆ توماس مان پس از جنگ جهاني اول هوادار دموكراسي شدند. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«روي آوردن توماس مان به دموكراسي،در سالهاي پس از جنگ]جهانی اول[ØŒ نتيجۀ بØران عظيم ملي بود. گرچه اين تغيير نقطۀ عط٠و تØولي قاطع در رشد Ùكري او بود اما نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª ناگهاني Ùˆ بدون زمينۀ قبلي باشد. مان نه تنها با تمام وجود از امپرياليسم آلمان جدا شد واهميت دموكراسي را براي زايش دوبارۀ Ùرهنگ آلماني درك كرد (او تا پايان جنگ جهاني اول دموكراسي را به منزلۀ پديدهâ€Ø§ÙŠ غير آلماني تØقير ميâ€ÙƒØ±Ø¯) بلكه از آن پس نبرد به خاطر دموكراسي را مبارزه با انØطاط دانست.
هد٠اصلي نوشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ توماس مان آموزش دادن است. اما او از آن نوع آموزگاراني نيست كه بخواهد درسي را از بيرون به دانشâ€Ø¢Ù…وز خود بقبولاند بلكه آموزگار به معناي اÙلاطوني آن است. دانشâ€Ø¢Ù…وز،خود بايد انديشۀ تازه را در درون خويش كش٠كند Ùˆ بدان Øيات ببخشد. مان اكنون در مقام آموزگار مردم آلمان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا دانشâ€Ø¢Ù…وز خود يعني بورژوا را بيابد. او ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ Ø±ÙˆØ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§Ø³ÙŠ را در ذهن بورژواي آلمان بدمد Ùˆ آن را بپروراند. از اينرو در پي ياÙتن تازهâ€ØªØ±ÙŠÙ† نشانهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ علائم دموكراسي بر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آنها را به شكل داستان در ذهن بورژواي آلماني القا كند Ùˆ پرورش دهد. او ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا آنها را،نه به شكل انديشهâ€Ø§ÙŠ بيگانه با Ùرهنگ Ùˆ سنتهاي اجتماعي خواننده،بلكه به منزلۀ چيزي كه خواننده در درون خود كش٠كرده،چيزي كه در جستجوي آن بوده Ùˆ سرانجام آن را ياÙته است،بيان كند. همين موضوع،كم Ùˆ بيش،علت تنهايي توماس مان در جمهوري وايمار بود.اصلاØات اشتاين Ùˆ شارن هورست در پروس از جنبشي تودهâ€Ø§ÙŠ الهام نميâ€Ú¯Ø±Ùت بلكه به دليل شكست پروس در جنگ ينا بود. بنابراين، دموكراسي پس از 1918 چيزي نبود كه آلمانيâ€Ù‡Ø§ براي استقرار آن تلاش يا نبرد كرده باشند بلكه آن را رويدادي ناخجسته Ùˆ هديۀ سرنوشت شوم ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯. نهال دموكراسي هيچâ€Ú¯Ø§Ù‡ در جامعۀ آلمان ريشه ندوانيد ودشمنان بسيار Ùˆ Øاميان اندك داشت. اين Øاميان نيز آن را به منزلۀ هديهâ€Ø§ÙŠ آسماني پذيرÙتند؛ ولي نکوشیدند تا آن را با تاریخ آلمان –که بهر جهت در آن تجدید نظر کرده بودند- پيوند دهند. تنهايي Ùˆ انزوايي توماس مان در دوران دموكراسي وايمار به خاطر جستجوي همين پيوندها بود.او در مقام آموزگار مردم آلمان در جستجوي Øس دموكراسي ای بود كه از خلقيات آلماني نشئت بگيرد. به همين دليل او تنها نويسندۀ بورژواي اين دوره از تاريخ آلمان است كه دموكراسي براي او موضوع جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ بويژه جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ آلماني ميâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين رو نبرد براي استقرار دموكراسي در آلمان در چارچوب ÙلسÙÙŠ گستردهâ€Ø§ÙŠ قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اين نبرد،جنگ ميان روشنايي Ùˆ تاريكي،روز Ùˆ شب،تندرستي Ùˆ بيماري، زندگي Ùˆ مرگ است.توماس مان در مقام هنرمندي آگاه به گذشتۀ آلمان در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه نبرد كهن ايدئولوژي آلماني را از سر گرÙته است. كاÙÛŒ است كه رويۀ گوته را نسبت به رمانتيكها در نظر آوريم. گوته ميâ€Ú¯Ùت:«من آنچه را سالم باشد، كلاسيك Ùˆ آنچه را بيمار باشد،رمانتيك ميâ€Ù†Ø§Ù…Ù….» او با مردود شمردن کلایست ميâ€Ú¯Ùت: « كالبدي است كه طبيعت، آن را خوب Ø¢Ùريده اما بيماري درمان†ناپذيري بدان راه ياÙته است.»در رمان كوه جادو، ناÙتاي يسوعي،سخنگوي جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ارتجاع- Ùاشيست Ùˆ ضد دموكراتيك عقايد خود را تقريباً در قالب سخنان نوÙاليس بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯: «ناÙتا Ùوراً پاسخ داد: بيماري عالي ترين مرتبۀ انسان بودن است؛ زيرا انسان بودن بيمار بودن است. انسان ذاتاً بيمار است. بيماري او، آن چيزي است كه او را انسان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كساني بودند كه ميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ او را با«بازگرداندن به طبيعت» سالم كنند. Øال آنكه انسان هرگز طبيعي نبوده است... هر نوع گرايش روسويي،هدÙÙŠ جز غير انسان كردن انسان Ùˆ Øيوان كردن او ندارد... شراÙت Øقيقي انسان Ùˆ امتياز او بر ديگر موجودات در Ø±ÙˆØ Ø§ÙˆØ³Øª... انسان هر Ú†Ù‡ بيمارتر باشد،انسان تر است.نبوغ بيماري انساني†تر است تا نبوغ Ùسلامت.»3 (ترجمۀ Ùارسي كوه جادو،ص596) ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در ديدگاه توماس مان تغييري اساسي رخ داده است. گرچه او در نبرد ميان دموكراسي Ùˆ انØطاط ØŒ كه از عقبâ€Ø§Ùتادگي اجتماعي- ارتجاعي آلمان ØŒ سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ هواخواه دموكراسي است Ùˆ گرچه Ùرمهاي ادبي موثري براي بيان ديدگاه تازۀ خود ياÙته است با اين همه او در مقام يك متÙكر از درياÙت عيني اين موضوع قاصر است كه اين مرØÙ„Û€ تازه در تØول انديشۀ او نشانۀ گسستن از آموزگاران دورۀ جواني خويش، شوپنهاور Ùˆ نيچه است. رمان كوه جادو به مبارزۀ ايدئولوژيك ميان زندگي Ùˆ مرگ،سلامت Ùˆ بيماري، ارتجاع Ùˆ دموكراسي اختصاص ياÙته است. توماس مان با ذائقه سمبليك معمول خود اين مبارزات را در آسايشگاهي مجلل در سوئيس قرار ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراين، در چنين Ù…Øيطي، بيماري Ùˆ تندرستي ونيز پيامد های رواني Ùˆ اخلاقي آنها ديگر Ùرضياتي انتزاعي نخواهند بود؛ آنها در معناي تنگ واژۀ «سمبليك» نميâ€Ú¯Ù†Ø¬Ù†Ø¯ بلكه از زندگي جسماني، ذهني Ùˆ عاطÙÙŠ اÙرادي كه در آنجا زندگي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ به طور ارگانيك رشد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. مسائل سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ ای كه شالودۀ تصاوير غني Ùˆ اÙسون كنندۀ بيماری جسماني است تنها از نظر كسي به دور مانده است كه كتاب را سطØÙŠ مطالعه كرده باشد. نگاهي دقيق تر به كتاب نشان مي دâ€Ù‡Ø¯ كه تنها در چنين Ù…Øيطي است كه همۀ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ديالكتيكي مسئله را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† ارائه داد. اما Ù…Øصور كردن زندگي در آسايشگاه نقش هنري بس مهمتري دارد. مان،مانند هر داستانâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ خوب،دربارۀ جزئيات شخصيتâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ مشكلي ندارد. او بندرت آنها را«ابداع» ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.او غريزۀ خطاناپذيري براي نوع درست داستان Ùˆ Ùضا ÙŠ آن دارد كه به روشن ترين وجه،موضوع خاص او را ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. يعني گستردهâ€ØªØ±ÙŠÙ† ميدان را براي تاثيربخشي Ùˆ كشش داستان Ùˆ طنز ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در آثار او همواره تركيبي دلچسب از يك كل خيالي يا نيمه خيالي با جزئيات معمولي وجود دارد. توماس مان زماني Ú¯Ùته است:«ما [داستان نويسان] امور روزمره را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…ØŒ اما امور روزمره نيز، اگر بر شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ غريب بنا شوند، غريب ميâ€Ù†Ù…ايند.» آسايشگاه(مسلولين) در كوه جادو همين شالودۀ غريب است. شخصيتها «تعطيلات» خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ از رتق Ùˆ Ùتق امور روزمره Ùˆ تنازع بقا آسودهâ€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين Ùرصتي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯ تا انديشهâ€Ù‡Ø§ØŒ عواط٠و باورهاي اخلاقي خود را آزادانه متمركز كنند Ùˆ بروز دهند ودربارۀ زندگي پرسشهايي اساسي Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù†Ø¯. آنچه Øاصل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ تصويري كاملاً رئاليستي از بورژواي معاصر است كه انØراÙهاي تراژيك- كميك ولØظهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خيالي خاص خود را دارد. خلا دروني Ùˆ Ùقدان تعادل اخلاقي، Øد Ùˆ مرزي ندارد Ùˆ اغلب به شكلهاي نامتعار٠ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯. از سوي ديگر، شخصيهاي برتر داستان از معناي آن نوع زندگي ای آگاه ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه در جهان روزمرۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ùرصتي نياÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه دربارۀ آن بينديشند. اين همان شرايط لازم براي«رمان آموزنده» است كه به بررسي يك آلماني ميان مايه، هانس كاستورپ، پيش از جنگ ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯. مضمون عقلي داستان، جنگ تن به تن سمبليكي است ميان نمايندگان روشنايي Ùˆ تاريكي، ستمبريني دموكرات Ùˆ اومانيست ايتاليايي با ناÙتا،يهودي يسوعي شدهâ€Ø§ÙŠ كه سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي Ùˆ پيش Ù€ Ùاشيستي است. اين دو براي تØت تأثیرقرار دادن هانس كاستورپ، يك بورژواي میان مایۀ آلماني، به مشاجره ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯. اين مشاجرات از Ù„Øاظ عقلانی، انساني، عاطÙÙŠØŒ سياسي، اخلاقي Ùˆ ÙلسÙÙŠ بسيار غنيâ€Ø§Ù†Ø¯. اما اين نكته را بايد متذكر شد كه اين مشاجرات به Ùرجامي نميâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯. هانس كاستورپ كه بر اثر تلاش هاي خود براي رسيدن به انديشۀ سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ روشني از پاي درآمده است براي Ùرار از اين وضع به امور پست زندگي Ùرو مي لغزد. زيرا«تعطيلي»و آسودگي از گرÙتاريهاي مادي ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ انسان را به دو سوي متقابل سوق دهد: يكي انسان را از نظر Ùكري بالا ميâ€Ø¨Ø±Ø¯ وديگري او را Øتي بيشتر به منجلاب غرايزي كه معمولاً در زندگي روزمره، در آن«پايين»، امكان ارضاي آنها نيست ميâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. شخصيتها درچنين Ù…Øيط نادر Ùˆ نيمۀ خيالي، قواي ذهني Ùˆ جسمي تازه Ùˆ برتري كسب نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ اما قوايي كه در اختيار آنان است ميدان تظاهر وسيع تري ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. از Ù„Øاظ عيني ØŒ قواي دروني بالقوه اÙزايش نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› اما ما به طور غير مصنوعي Ùˆ با ذرهâ€Ø¨ÙŠÙ† آنها را در Øركتي ÙƒÙند ميâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ…. گرچه در پايان داستان كاستورپ با پيوستن به ارتش آلمان در اوت1914ØŒ خود را از سقوط كامل «نجات»ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما از ديدگاه روشنÙكران Ùˆ بورژوازي آلمان Ùˆ همۀ كساني كه در تقاطع راهها ايستاده بودند- Ùˆ به دليل«نيروي Ù…ØاÙظ دروني» خود نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ تصميم بگيرند- شركت در جنگ،چه در Øر٠وچه در عمل- همانâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه ارنست بلوخ به طنز Ú¯Ùته بود- دقيقاً «تعطيلي طولانيâ€ØªØ±Â» بود. بنابراين، توماس مان به ØÙ‚ از تأثير جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ تازۀ خود بر ذهن بورژوازي آلمان نامطمئن است،ولي انتقاد او از ايدئولوژي ضد دموكراتيك قاطع است. كاستورپ دربارۀ ستمبريني٠دموكرات ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«.... انديشه Ùˆ نيت تو خوب است،از انديشۀ آن يسوعي كوچك Ùˆ تندخو Ùˆ تروريست بهتر است. من از تو بيشتر خوشم ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آن مداÙع انكيزيسيون Ùˆ شكنجه Ùˆ چوب Ùˆ Ùلك؛ با آن برق عينكش. گرچه وقتي تو Ùˆ او،مانند خدا Ùˆ شيطان، براي تسخير Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠÚ†Ø§Ø±Û€ من با هم جدال ميâ€ÙƒÙ†ÙŠØ¯ØŒØªÙ‚ريباً هميشه ØÙ‚ با اوست»4 (همان،ص611)
چرا ناÙتا ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ستمبريني را در بØØ« مغلوب كند؟ در داستان، به اين پرسش، پاسخي روشن داده ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه كاستورپ بیمار است،او با معلم خود]ستمبريني[ دربارۀ دموكراسي در جهان سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(«آن پايين») Ú¯Ùتگويي دارد. كاستورپ،تجربۀ اخلاقي دلتنگ كنندۀ خود را با اين كلمات خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«آنجا آدم بايد ثروتمند باشد... اگر ثروتمند نباشد يا ديگر ثروتمند نباشد واي به Øالش!... Øالا كه در اينجا در بستر دراز كشيدهâ€Ø§Ù… واز دور نگاه ميâ€ÙƒÙ†Ù…ØŒ] زندگي در آن پايين[ به نظرم بسيار سخت Ùˆ تØمل ناپذير ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. شما Ú†Ù‡ كلماتي به كار برديد؛ بيâ€Ø§Øساس؟ پر كار؟! بسيار خوب، ولي اينها يعني چه؟ يعني سخت، سرد؛ Ùˆ سخت Ùˆ سرد يعني چه؟ يعني ÙˆØشتâ€Ø¢ÙˆØ±. آن پايين هوا ] يعني زندگي كردن[ ÙˆØشت آور Ùˆ دشوار است. آدم وقتي اينجا دراز كشيده Ùˆ بدانجا ميâ€Ù†Ú¯Ø±Ø¯ از ÙˆØشت ]زندگي كردن در«آن پايين»[ به خود ميâ€Ù„رزد» 5 ؛اما ستمبريني واقعاً اعتقاد دارد كه منشأ اين اØساسات «تنبلي» است. او منادي ترقي است، نه از خود انتقاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ نه به باورهاي خودشك راه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ ونه قيد Ùˆ شرطي براي درستيشان قائل است. از اين رو،گرچه هيچ Ù†Ùع شخصي در دÙاع از نظام سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ندارد،معيار انتقاد ناپذير او نظام سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ است. به همين دليل،واقعاً Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù‚Ù„ÙŠ موثري در اختيار ندارد كه با آن بر ضد عوام Ùريبيâ€Ù‡Ø§ÙŠ ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ناÙتا به نبرد برخيزد. همين امر،ضع٠اساسي رويۀ دموكراتيك بورژوازي متوسط مدرن را در رويارويي با عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ارتجاع كاملاً آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ درعين Øال، بي تصميمي Ùˆ بيâ€Ø§Ø±Ø§Ø¯Ú¯ÙŠ خود كاستورپ را براي اقدامي عملي نيز نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
توماس مان،در شخصيت قهرمان داستانش،مكانيسم اجتماعي دروني Ø±ÙˆØ Ø¨ÙˆØ±Ú˜ÙˆØ§ÙŠ مدرن آلماني را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. او دربارۀ هانس كاستورپ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«بشر به منزلۀ Ùرد نه تنها زندگي شخصي خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ø¯ بلكه همچنين آگاهانه يا ناآگاهانه در زندگي عصر خويش Ùˆ معاصران خود نيز سهيم است. Øال اگر شالوده â€Ù‡Ø§ÙŠ عمومي وغير شخصي وجود خود را با نگاهي از سر يقين بنگرد Ùˆ آنها را بديهي بپندارد واز تصور اينكه ايرادي وانتقادي بدانها رواست چنان دور باشد،همچنان كه هانس كاستورپ خوب ما بود، باز اين امكان وجود دارد كه از كمبودهاي آن،كاستي هاي سلامت اخلاقي خويش را به شكلي مبهم دريابد. Ùرد ممكن است مقاصد، هدÙها،اميدها Ùˆ آرزوهاي شخصي چندي در سر بپروراند Ùˆ از اين راه انگيزهâ€Ø§ÙŠ براي انجام كارهاي بزرگ بيابد اما چنانچه آن كل غير شخصي پيرامون او Ùˆ زمانه،با همۀ تØرك ظاهريش،در اصل اميد وانتظاري را بر نياورند،شخصيت او Ùلج ميâ€Ø´ÙˆØ¯. همچنين اگر Ùرد به طور خصوصي، زمانه Ùˆ پيرامون خويش را نوميد كننده، عبث Ùˆ بيâ€Ø³Ø±Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù… تشخيص دهد Ùˆ در برابر همه پرسشهايي كه براي بشر Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ همچون هد٠غايي تمام تلاش ها Ùˆ Ùعاليت هايش جز سكوت پاسخي نشود در اين صورت شخصيت او دستخوش پريشاني ميâ€Ø´ÙˆØ¯. هر Ú†Ù‡ خصلت Ùرد Ù…Ùروض والاتر باشد، پريشاني شخصيت او اجتناب ناپذيرتر است. اين پريشاني Øتي ممكن است از بخش روان Ùˆ اخلاق او به كالبد Ùˆ اندام هاي او نيز سرايت كند. در جايي كه زمانه به اين پرسش هميشگي: «چرا؟»،«براي كدام هدÙ؟» هيچ پاسخ قانع كنندهâ€Ø§ÙŠ نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ÙŠ كه لياقت انجام دادن كارهايي بالاتر از Øد ميانه را دارد، يا بايد از شهامت اخلاقي Ùˆ ذهني مستقلي(كه براستي نادر است Ùˆ جوهري قهرماني ميâ€Ø·Ù„بد) برخوردار بوده،يا از نيروي Øياتي Ùوقâ€Ø§Ù„عادهâ€Ø§ÙŠ بهرهâ€Ù…ند باشد. هانس كاستورپ ما هيچ يك از اينها را نداشت. بنابراين او را بايد انساني ميانه مايه به شمار آورد؛ البته به معناي كاملاً Ù…Øترمانه آن».6(همان،ص67)
]اين روايت[... رشد قبلي مهندس كاستورپ را،كه تازه Ùارغâ€Ø§Ù„تØصيل شده است،نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. گرچه ميان مايه بودن كاستورپ كه از Ùقدان هدÙهايي با ارزش در زندگي او ناشي ميâ€Ø´ÙˆØ¯ ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ù…Øترمانهâ€ØªØ±ÙŠÙ† جنبۀ شخصيت او باشد،Øتي با كمي طنز، اما هنگامي كه آدمي مانند او با مسائل مرگ Ùˆ زندگي كشور خويش روبهâ€Ø±Ùˆ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ بايد او را به گونهâ€Ø§ÙŠ ديگر داوري كرد. همانطور كه وضعيت او متÙاوت است،ميان مايه بودن Ù…Øترمانۀ او، بيâ€Øسي،بيâ€ØªØµÙ…يمي Ùˆ ناتواني او در برابر عوام Ùريبي های ناÙتا،به رغم همدردي او با ستمبريني،همه به گناهي تاريخي مبدل ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
در كوه جادو ستمبريني در برابر ايدئولوژي ناÙتا ميâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯Ø› Øتي اگر در مقابل سÙسطه های او ناتوان باشد. اما ستمبريني آلماني نيست] او ايتاليايي است[ Ùˆ به اومانيسم بورژوايي(كه بر اساس آن از سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ پشتيباني ميâ€ÙƒÙ†Ø¯) هيچ شكي ندارد.
توماس مان از نخستين كساني بود كه خطر ظهور نوع جديدي از ارتجاع Ùاشيسم را درياÙت Ùˆ شجاعانه در عاليترين Ø³Ø·Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ به مقابلۀ با آن برخاست. اين نبرد ايدئولوژيك،مØور كوه جادو را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»7
لوكاچ معتقد است كه Ù…Øور داستان كوه جادو نبرد ايدئولوژيك ميان دو جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ است كه يكي از Ùرهنگ اومانيسم رنسانس Ùˆ روشنگري نشئت گرÙته Ùˆ ديگري جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ارتجاع٠Ùاشيستي است كه بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ قرون وسطی Ùˆ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ متكي است. از نظر لوكاچ، توماس مان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا به «بورژوازي» آلمان نشان دهد كه دو را Ù‡ بيشتر در پيش رو ندارد؛ يا بايد به دنبال «بورژوازي»انگليس Ùˆ Ùرانسه برود؛ كه ستمبريني سخنگوي آن است،يا به پندارهاي رمانتيكهاي آلماني كه تداوم انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ قرون وسطايي است دل بسپارد؛ سخنگوي جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ اخیر ناÙتاست.
مترجم Ùارسي كوه جادو دربارۀ شخصيت هاي ياد شده، چنين ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«قهرمان سادۀ رمان] كاستورپ[در Øالي كه مربيانش ستمبريني Ùˆ ناÙتا،يكي سنگ زندگي Ùˆ پيشرÙت Ùˆ ارزشهاي وابسته بدان را به سينه ميâ€Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ ديگري از قرون وسطي Ùˆ دنياي مرگ آلود گذشته دم ميâ€Ø²Ù†Ø¯ وسعي در تبليغ اÙكار Ùˆ آرمانهاي وابسته به آن را دارد...»
و نيز:
«.. در پايان ناÙتاي تندخو به Ùرجام دلخراش خود ميâ€Ø±Ø³Ø¯( نمايش سمبليك شكست ارتجاع قرون وسطي!)...» (همان،ص22 Ùˆ26)
تÙسير مترجم Ùارسي كوه جادو در تقابل با تÙسیر لوكاچ است. زيرا لوكاچ ايدئولوژي ناÙتا را با ايدئولوژي رايج در جامعۀ آلمان پيش از جنگ مرتبط ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ آن را Ùقط ارتجاعي نميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ بلكه با رمانتيسيسم Ùˆ Ùاشيسم نيز پيوند ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› Ùˆ برخلا٠مترجم Ùارسي،خودكشي ناÙتا را شكست ايدئولوژيك او Ùˆ پايان قرون وسطي به شمار نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ بلكه داستان را بي Ùرجام ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Øال ببينيم ديگر منتقدان دربارۀ شخصيت ناÙتا Ú†Ù‡ نظري دارند. ميشل لووي در كتاب خود: گئورگ لوكاچ- از رمانتيسيسم تا بلشويسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بندرت شخصيتي در يك داستان چنين بØØ« سياسي Ùˆ ادبي داغي را دامن زده است.. آيا همان گونه كه لوكاچ مدعي است، لئو ناÙتا يك Ùاشيست است؟ يا همچنان كه موريس كوليوي، پيير – پل سگو Ùˆ نيكلا بودي Ùˆ اخيراً يوان بورده معتقدند، او خود لوكاچ است؟ طبق نظر لوكاچ، ناÙتاي يسوعي آشکارا «سخنگوی جهان بینی ارتجاعی ØŒÙاشیستی Ùˆ ضد دموکراتیک است » يا «سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي٠پيش- Ùاشيستي» است.
لوكاچ در تكرار شعارهاي آتشين انقلابي- پرولتاريايي كه ناÙتا،متÙكر يهودي، بر زبان ميâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùقط عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ- ارتجاعي٠مشخصۀ Ùاشیسم را Ù…ÛŒ بیند.او Øتی تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ توماس مان بينش«پیشگویی » داشته است، زيرا«ده سال پيش از پيروزي Ùاشيسم با Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ نشان داد كه عوام Ùريبي های ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒÙ†ÙŠØ±ÙˆÙ…ندترين Ø³Ù„Ø§Ø ØªØ¨Ù„ÙŠØºØ§ØªÙŠ در دست Ùاشيسم است».
اما لوكاچ اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه داستان«بي Ùرجام ميâ€Ù…اند». او براي اين بي Ùرجامي دو دليل ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:1) توماس مان از تناسب نيروها] در جامعۀ آلمان[بلاÙاصله پس از جنگ]جهاني اول[ دركي غريزي داشت. اين دليل سست است؛ زيرا دورۀ مورد نظر،«عصر طلايي»جمهوري وايمار بود. يعني هنگامي كه سوسيال دموكراسي درØكومت مشاركت داشت.2) توماس مان هرگز نميâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡ است داستاني با گرايشي خاص بنويسد. او نقاط قوت Ùˆ ضع٠هر دو طر٠را كاملاً نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بويژه مشتاق است كه ضع٠جهانâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ دموكراتيك قديم را در برابر Øملۀ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ بر ملاكند.
بنابراين لوكاچ ناگزير ميâ€Ø´ÙˆØ¯ بپذيرد كه مان شخصيت ناÙتا را به كار برده تا «خصلت Ùريبندۀ رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ را(Øتي از Ù„Øاظ معنوي Ùˆ اخلاقي نيز) Ùˆ درستي بعضي از عناصر انتقادي آن را در زندگي اجتماعي امروز» نشان دهد. اما او در Ùريبندگي عقايد ناÙتا، چيزي بيش از«عوام Ùريبي های ارتجاعي»، كه منادي ظهور Ùاشيسم است، نميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ در اين نظر خود پابرجاست. بايد اضاÙÙ‡ كرد كه Ùقط در سال1942(كمي پس از Øملۀ نازيâ€Ù‡Ø§ به اتØاد شوروي) بود كه لوكاچ در پشت نقاب مهذب Ùˆ طعنهâ€Ø¢Ù…يز ناÙتا،Ùاشيست مخÙÙŠ شده را «كش٠كرد». اما آيا واقعاً ايدئولوژي ناÙتا تØت مقولۀ «Ùاشيسم» يا «منادي Ùاشيسم» قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŸÂ»8
براي شناختن ايدئولوژي ناÙتا بهتر است يكي از سخنرانيهاي تند Ùˆ تيز او را كه Øاوي Ø·Ø±Ø Ùˆ برنامۀ ايدئولوژيکی اوست در اينجا بياوريم.(ترجمۀ Ùارسي تعديل شده Ùˆ عبارات داخل كروشه از نگارنده است.)
«... پدران كليسا،«مال من» Ùˆ «مال تو» را عباراتي Ù…Ùسده انگيز ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ Ùˆ مالكيت خصوصي را غصب Ùˆ دزدي ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù†Ø¯.
... شراÙتمند در نظر آنان، كشاورز Ùˆ صنعتگر بود، نه تاجر Ùˆ كارخانهâ€Ø¯Ø§Ø±Ø› چرا كه توليد را تابع اØتياج ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ وتوليد انبوه را مردود ميâ€Ø´Ù…ردند. اكنون همۀ اين اصول Ùˆ موازين اقتصادي، پس از قرنها مردود بودن،در جنبش مدرن كمونيسم Øياتي دوباره ياÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯. ميان عقايد پدران كليسا Ùˆ هدÙهاي جنبش مدرن كمونيسم،Øتي در جزئيات،تطابق كامل وجود دارد؛ مانند ØÙ‚ Øكومت كردن كه جنبش جهاني كارگري از آن خود ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ نه از آن كارخانهâ€Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† Ùˆ رباخواران جهاني. پرولتارياي جهان امروز ايدهâ€â€Ø¢Ù„هاي اومانيسم Ùˆ معيارهاي Øكومت الهي را در تقابل با معيارهاي بي اعتبار Ùˆ Ùاسد بورژوايي- سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ نهاده است. ديكتاتوري پرولتاريا- كه عامل سياسي- اقتصادي ] آن نوع[ رستگاري ای است كه عصر ما ميâ€Ø·Ù„بد- Øكومت كردن را نه به خاطر Øكومت كردن بلكه به خاطر رÙع زماني] در تقابل با جادوان Ùˆ بيâ€Ø²Ù…ان[ تناقض ميان Ø±ÙˆØ Ùˆ قدرت،تØت لواي صليب]= ديالكتيك[ پذيرÙته است. ديكتاتوري پرولتاريا يعني غلبۀ بر جهان از طريق رام كردن آن. ديكتاتوري پرولتاريا به معناي Ùراباش] ترانساندان[ است Ùˆ مرØلهâ€Ø§ÙŠ انتقالي است براي برپايي امپراتوري]مقدس[ ]= انترناسيونال كمونيسم[. پرولتاريا وظيÙÛ€ گريگوري كبير را بر عهده گرÙته است،عصبيت خدايي او در اين يك نيز زبانه ميâ€ÙƒØ´Ø¯. پرولتاريا همچون گريگوري كبير از خونريزي هراسي به دل راه نخواهد داد. وظيÙÙ‡â€Ø§Ø´ اين است كه براي Ø´Ùاي جهان در آن تخم ÙˆØشت بپراكند. شايد سرانجام بشر بدين طريق رستگار شود Ùˆ پس از زماني چنين طولاني به جامعۀ بي طبقه Ùˆ بي دولت برسد Ùˆ به وضع معصوميت نخستين خود، پيش از هبوط]=بهشت = كمونيسم[ØŒ باز گردد». 9(همان،ص52-522)
این نکته مهم است Ú©Ù‡ به یاد آوریم قرون وسطی، کمونیست بود. توماس مان ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بگويد كه ماركسيسم تداوم سنتهاي قرون وسطاست. بنابراين به نظر او ماركس را نبايد دانشمندي از نوع آدام سميت،مالتوس يا ريكاردو دانست بلكه او را بايد متÙكري از سنخ سنت آگوستين Ùˆ توماس آكويناس به شمار آورد.
اما اكنون اين پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه آيا شواهد Ùˆ مدارك تاريخي اين نظر را تاييد ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŸ Ùردريش انگلس در مقالۀ خود«دربارۀ تاريخ صدر مسيØيت» ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«تاريخ صدر مسيØيت از بسياري جهات،مشابه جنبش مدرن طبقۀ كارگر است.»10
مورخان متخصص در تاريخ مسيØيت معتقدند كه Øضرت Ù…Ø³ÙŠØ Ù¾ÙŠØ´ از مبعوث شدن به پيامبري در ميان Ùرقهâ€Ø§ÙŠ به نام اسنه ،كه به شيوه اشتراكي زندگي ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ØŒ به سر ميâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù‡ است.11
كارل كائوتسكي در كتاب خويش: "بنياد مسيØيت" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« ما]ماركسيستâ€Ù‡Ø§[ بيش از پيش اين ØÙ‚ را براي خود قائل ميâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… كه جماعت صدر مسيØيت را مشابه سازمانهاي سوسياليستي بدانيم. سرشت سازمان آنان]اسنهâ€Ù‡Ø§[ مشخص شده است. شكل آن كمونيستي بوده است... اسنهâ€Ù‡Ø§ منشا پرولتاريابي داشتهâ€Ø§Ù†Ø¯.»12
Ùˆ لوسين گلدمن، يكي از پيروان لوكاچ، در اثر خويش" ÙلسÙÛ€ روشنگري" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در جهان بورژوايي، مسيØيت امري خصوصي Ùˆ اكثراً كاذب است. به نظر ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه سوسياليسم]= ماركسيسم[ØŒ تنها اميد براي رستگاري اقتصادي Ùˆ معنوي باشد.»13
گلدمن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ چون مسيØيت نيرو Ùˆ توان خود را از دست داده است،ماركسيسم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ ميâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ جاي خالي آن را پر كند.
بنا بر اظهارات Ùوق در ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه توماس مان نه تنها به بيراهه نرÙته بلكه سرشت واقعي ماركسيسم را Ú©Ù‡ دینی است به خوبي شناخته است. Øتي شمايل ماركس وانگلس نيز به اعضاي Ùرقۀ اسنه ميâ€Ù…انند.
Øال به سخنراني ناÙتا باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯ÙŠÙ…. راوي اين سخنراني را «كوبنده» توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در واقع تركيب غريبي از كاتوليسيسم Ùˆ بلشويسم است. اما اگر تÙسير لوكاچ درست باشد، پس Ùاشيسم در كجاست؟ Ú†Ù‡ وقت Ùاشيستâ€Ù‡Ø§ نام پرولتارياي جهان را بردهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ از كي هد٠سياسي Ùاشيسم برقراري ديكتاتوري پرولتاريا،به منزلۀ مرØÙ„Û€ انتقالي برای رسیدن به جامعۀ بيâ€Ø¯ÙˆÙ„ت Ùˆ بيâ€Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ بوده است؟ لوكاچ با يكي دانستن آموزۀ عجيب Ùˆ «Ùريبندۀ» ناÙتا با Ùاشيسم نه تنها موضوع را بيش از Øد ساده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بلكه تبييني كه ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ با كل موضوع هيچ مناسبتي ندارد. براي روشن تر شدن موضوع يكي از بØØ« هاي ناÙتا را با ستمبريني ذكر ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه ا نديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار Øيات بخش را تÙتيش كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را طرÙدار انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† هدÙØ´ Ù…ØÙˆ آزادي،Ùرهنگ Ùˆ دموكراسي،و استقرار توØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
ناÙتا پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ چيزي كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØرÙهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش نميâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
مطالعۀ بيâ€ØºØ±Ø¶Ø§Ù†Û€ سخنراني هاي ناÙتاي يهودي- يسوعي استدلال غرضâ€Ø¢Ù„ود لوكاچ را بر ملا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. البته تÙسير لوكاچ را بايد با پيروزي Ùاشيسم در آلمان مرتبط دانست. او آبشخور Ùاشيسم را ايدئولوژي رمانتيسيسم ضد سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› ولي به روي خود نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ كه او خود زماني رمانتيك بوده Ùˆ از همين راه به ماركسيسم رسيده است. پاركينسون در كتاب خويش" گئورگ لوكاچ" با استناد به كتاب بورده" سيماهاي لوكاچ"ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«اين نظر را عموماً پذيرÙتهâ€Ø§Ù†Ø¯ كه ناÙتاي يسوعي در رمان كوه جادو بر اساس شخصيت لوكاچ Ø¢Ùريده شده است.»14
يوان بورده در كتاب خود سيماهاي لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سخنرانيهاي ناÙتا به ما اجازه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ تا كل زندگي لوكاچ را تا آخرين روزهاي Øيات وي درك كنيم. اصول انديشۀ لوكاچ با ناÙتا يكي است.» Ùˆ بورده بØØ« خود را چنين ادامه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه:«توماس مان در قالب شخصيت ناÙتا نه تنها تصوير زندگي لوكاچ را ارائه داده بلكه تصوير ناÙتا بيانگر همۀ خصوصيات اساسي يك Ù…Ùبلغ لنينيست است.»
بنابراين،از نظر بورده،ناÙتا هيچ وجه مشتركي با يك نازي يا يك رمانتيك ندارد ناÙتا به رغم آنكه وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ يسوعي است،«ذاتاً كمونيست به معناي لنينيستي آن است.» بورده مدعي است:«توماس مان با طنزي پیشگویانه Ùˆ بصيرتي نبوغ آسا توانست در وجود Ù…Ùبلغ بلشويك، كشيش را كش٠كند.» Ùˆ ميâ€Ø§Ùزايد:«بنا بر نظر ما ناÙتا به منزلۀ نمايندۀ ماركسيسم٠بلشويك نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه استالينيسم ادامۀ خطي لنينيسم بود؛ Ùˆ شخصيت ناÙتا هم ذات بلشويسم را آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ هم عواقب آن را.»15
ميشل لووي كه خود ماركسيست- لنينيست – تروتسكيست است ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«چگونه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† اين تÙسير را،كه البته در تقابل كامل با تØليل خود لوكاچ است،ارزيابي كرد؟ به نظر ما بيâ€Ø´Ùƒ توماس مان، لوكاچ را تا Øدودي به منزله الگوي خود در Ø¢Ùرينش ناÙتا به كار برده است. كاÙÙŠ است كه شباهت جسماني اين دو را متذكر شويم. نام صاØبخانۀ ناÙتا،خياط لباسهاي زنانه، لوكاچك است كه توماس مان آن را رندانه در متن گنجانده است.]ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± اينكه[ مان Ùˆ لوكاچ نخست در سال1922 با يكديگر ديدار كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ يعني همان سالي كه شخصيت تازه] ناÙتا[ وارد متن شده است.(Ùصل ششم، پاره دوم:«كسي ديگر») Ùˆ نيز بيانيه â€Ù‡Ø§ÙŠ مختل٠و نامه â€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه به نويسنده كوه جادو نسبت ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ همه مويد اين نظرند كه ميان]لوكاچ[ماركسيست در جهان واقعي Ùˆ]ناÙتاي[يسوعي در داستان ارتباطي هست.»16
طبق شهادت ارنست بلوخ،لوكاچ پيش از ماركسيست شدن،ميان سالهاي 1912-1914ØŒ به كاتوليسيسم گرايش داشته است(گرچه بعيد است كه توماس مان از اين موضوع مطلع بوده است). بنابراين يهودي- يسوعي- بلشويك بودن ناÙتا،مراØÙ„ گوناگون تØول ايدئولوژيك لوكاچ را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.
همچنان كه ديديم ناÙتا از نظر لوكاچ، يك مرتجع ÙÙاشيست است،و از نظر بورده يك ماركسيست- لنينيست Ùˆ به واقع خود لوكاچ است، آيا اين نتيجه Øاصل نميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه ارتجاع٠Ùاشيسم Ùˆ كمونيسم دو روي يك سكه يا دو قلوهاي همسانâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ
ميشل لوي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز ناÙتا دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم Ùاشيسم را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در شيوهâ€Ø§ÙŠ است كه اين پديده را به Ùرجام تناقض آميزش ميâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
لووي نيز مانند لوكاچ،متوجه اعتراÙات دردناك خود نيست. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ ميان ارتجاع٠Ùاشيسم وكمونيسم وجوه مشترك بسياري وجود دارند. لوكاچ در شخصيت Ùˆ سخنان ناÙتا،مرتجع٠Ùاشيست را كش٠كرده است Ùˆ بورده، ماركسيست- لنينيست را. آیا با اين Ùرضيه نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخچۀ ننگین زد Ùˆ بند كمونيسم با ارتجاع، Ùˆ بلشويسم با Ùاشيسم را تبيين كرد؟ لوكاچ Ùقط در اينجا نيست كه متوجه هجو مارکسیسم نمی شود. او سخن هجو آمیز کویستلر را پس از ترک Øزب كمونيست نيز درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. ناÙتا،نمونۀ نوعي متÙكران رمانتيك آلماني از شلينگ Ùˆ شلگل گرÙته تا ماركس Ùˆ لوكاچ Ùˆ هايدگر است Ùˆ به طریق اولی نمونۀ نوعی روشنÙکران Ú†Ù¾ جهان سومی است. Ú¯Ùتنی است Ú©Ù‡ بØØ« ارنست کاسیرر با مارتین هایدگر در داووس سویس را با بØØ« ستمبرینی با ناÙتا همانند دانسته اند.
انديشۀ لوكاچ، پيش از ماركسيست شدن،طبق شهادت هونيگزهايم:«به شدت ضد بورژوايي،ضد ليبرالي، ضد دولت مشروطه، ضد دولت پارلماني، ضد سوسياليسم تجديد نظر طلب،ضد روشنگري، ضد نسبيâ€Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ùˆ ضد Ùردگرايي بوده است.»18 Ùˆ اينها وجوه مشترك ماركسيسم با ارتجاع٠Ùاشيسم است. بنابراين، چندان Ø´Ú¯Ùتی â€Ø¢ÙˆØ± نيست كه لوكاچ، بزرگترين Ùيلسو٠ماركسيست،خود را در آيينۀ كوه جادو مرتجع Ùˆ Ùاشيست ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. توماس مان، هنگام نگارش كوه جادو تØت تاثير داستايوسكي،تولستوي، نوÙاليس،شوپنهاور،نيچه،برگسون Ùˆ ژرژ سورل، بود. Ú†Ù‡ بسا،مان بر اثر خواندن آثار سورل موÙÙ‚ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه سرشت «ناÙتائيسم»،يعني سرشت اسطورۀ ويرانگر ارتجاع Ù Ùاشيسم- كمونيسم را در يابد. زيرا سورل هم ماركسيست بود Ùˆ هم Ùاشيست. وي اعتقاد داشت كه ماركسيسم،اسطورۀ پرولتارياست.اسطوره، نوعي اتوپيا نيست بلكه Ùرا خوان به نبردي سهمگين است. ارزش اسطوره در نيروي الهام بخش Ùˆ سازمانâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯Û€ آن است. گروهي جنگجو با اعتقاد به يك اسطوره ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ متشكل شود ودست به عمليات قهرماني بزند Ùˆ خود را براي Ùدا شدن آماده كند. اسطوره به ذهن Øالتي ميâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯ كه Ùرد يا گروه آمادگي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ تا وضع موجود را، بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ بهشتي Øاضر Ùˆ آماده داشته باشد كه جايگزين آن کند، در يك چشم به هم زدن نابود كند.اهميت اسطوره در همین ويرانگری است.19
بنابراين،نتيجه ميâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ… كه نيروي Ù…Øركه ÛŒ تاريخ،اسطوره است. توماس مان بØÙ‚ نگران تسلط«ناÙتائيسم»بر جامعۀ آلمان است. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه قرن بيستم،( Ùˆ قرن بیست Ùˆ یکم نیز )عصر اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ويرانگر Ùˆ قرن تروريسم است. ناÙتا ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد Ùردي راز Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØشت(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
و نیز می گوید:
«ما ÙˆØشت مقدس را Øاکم خواهیم کرد .»
بله ØŒ برای Ø´Ùای جهان «وØشت مقدس» را Øاکم کردند Ùˆ کرده اند Ùˆ خواهند کرد.
توماس مان در كوه جادو ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا مردم آلمان را از خطر «ناÙتائيسم»،يعني ارتجاع٠Ùاشيسم- كمونيسم بر Øذر دارد. ولي اÙسوس كه تلاش او ثمري نداشت. اسطوره زنجيرهاي خود را پاره كرد Ùˆ آن Ùجايع را به بار آورد. ولي براستي چرا ناÙتا خودكشي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ شاید پاسخ اين باشد كه اسطوره ÛŒ ارتجاع٠Ùاشيسم- كمونيسم، پس از آنكه همه چيز را نابود كرد، به پايان راه خود ميâ€Ø±Ø³Ø¯Ø› Ùˆ تنها چيزي كه باقي گذاشته وجود خودش است اما نيروي ويرانگرش اين را نيز از ميان بر ميâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯.
پانوشت ها :
1-G.Lukacs ,The Meaning of Contemporary Realism (English translation,London,1963),pp.78-80,82-83.
2-G.Lukacs ,Essays On Thomas Mann (English translation,london ,1964),pp.16,163
3- براي يكدست بودن Ù…Ùاهيم Ùˆ اصطلاØات Ùˆ هماهنگي در شيوۀ بيان، در سراسر اين مقاله،نقل قولهايي كه از ترجمۀ Ùارسي كوه جادو(ترجمۀ دكتر Øسين نكوروØØŒ تهران،انتشارات نگاه 1368) آورده ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعد يل شده اند. از اين گذشته نگارنده علاوه بر متن آلماني كوه جادو از ترجمۀ انگليسي آن نيز سود بسيار برده است. مشخصات متن آلماني Ùˆ ترجمۀ انگليسي كوه جادو:
T.Mann:Der Zauberberg(Fischer Taschenbuch 1967),S.489-490
T.Mann : The Magic Mountain(Penguin Books 1960),PP.465-466.
4 - متن آلماني، ص21،ترجمه انگليسي،ص198.
5-همان
6- متن آلماني، ص36-37، ترجمه انگليسي،ص32
7 - گئورگ لوكاچ، مقالاتي دربارۀ توماس مان(ترجمه انگليسي آن، لندن1964)،ص161 و91 ، 43 و30-40.
8-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism( English translation ,London,1979),pp.56-58.
9- متن آلماني،ص425-426، ترجمۀ انگليسي،ص403-404.
10-F. Engels ,On the History of Early Christianity(Die Neue Zeite ,Bd.1,1894-95 )S.4.
11- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ Ùرقۀ يهودي اسنه رجوع كنيد به: مجموعه آثار ژوزÙوس (Josephus)ØŒ مورخ يهودي(تولد: سي Ùˆ Ù‡Ùت پس از ميلاد- مرگ: Øدود صد سال پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد1927)ØŒ جلد دوم،ص369-385 Ùˆ نيز مجموعه آثار Ùيلون (Philo) يهودي،(تولد: بيست سال پيش از ميلاد- مرگ: اواخر قرن پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد)ØŒ جلد نهم،ص55-61.
12-Karl Kautsky ,The Foundation of Christianity (English translation,New York,1972)pp.307-8
13-L.Goldmann,The Philosophy of The Enlightenment (English translation,London ,1973),p.89.
14-G.H.Parkinson,Georg Lukacs (London,1977),p.186
15-(Yvon Bourdet ,Figures de Lukacs,Paris 1972 ,pp.101-116 ,128, 130, 151, 163.
16-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism ( English translation,London,1979),p.186.
17- ماخذ پیشین ،صÙØÛ€63.
18- به نقل از كتاب لووي، ص95.
19- ژرژ سورل،تاملاتي درباره خشونت، Ùصل چهارم.
20 - متن آلماني،ص422، ترجمه انگليسي،ص400.
. Ù¾