لوكاچ در كوه جادو : یدالله موقن
لوكاچ در كوه جادو ( همسویی و تضاد لوکاچ و توماس مان)
Georg Lukacs In the Magic Mountain byYadollah Moughen
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز Ù†Ø§ÙØªØ§ دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه اين پديده را به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… تناقض آميزش Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
Ù†Ø§ÙØªØ§ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø±Ø§Ø² Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØØ´Øª(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
Ùˆ نیز Ù…ÛŒ گوید: «ما ÙˆØØ´Øª مقدس را ØØ§Ú©Ù… خواهیم کرد .»
ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه انديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار ØÙŠØ§Øª بخش را ØªÙØªÙŠØ´ كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† Ù‡Ø¯ÙØ´ Ù…ØÙˆ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ÙŠØŒÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ دموكراسي،و استقرار ØªÙˆØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
Ù†Ø§ÙØªØ§ پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ Ú†ÙŠØ²ÙŠ كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØØ±Ùهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
Georg Lukacs In the Magic Mountain by Yadollah Moughen
لوكاچ دربارۀ توماس مان ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« توماس مان به قلمرو ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ گريز Ù†Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ در آثار او مكان Ùˆ زمان Ùˆ جزئيات در موقعيت اجتماعي Ùˆ تاريخي ريشه دارند. او Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ موقعيت بورژوايي خود را ترك گويد Ùˆ جامعهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù†ÙˆØ®Ø§Ø³ØªÛ€ سوسياليستي را- يا ØØªÙŠ Ù†ÙŠØ±ÙˆÙ‡Ø§ÙŠÙŠ را كه براي استقرار سوسياليسم تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯- تصوير كند، پرسپكتيو سوسياليسم را مد نظر دارد... با اين ÙˆØµÙØŒ در آثار توماس مان همين پرسپكتيو به ظاهر Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ اهميتي اساسي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ موجب هماهنگ اجزاي آثار او Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هر بخش از تماميت تصوير شده در Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø§Ø¬ØªÙ…Ø§Ø¹ÙŠ ملموسي جاي ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ اهميت آن براي تØÙˆÙ„ جامعه بروشني ØªØ¹Ø±ÙŠÙ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. توماس مان جهان ما را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› جهاني كه در شكل بخشيدن بدان نقش داريم Ùˆ آن نيز به نوبۀ خود ما را شكل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. توماس مان هر Ú†Ù‡ پيچيدگي واقعيت كنوني ما را ژر٠تر ميâ€ÙƒØ§ÙˆØ¯ ما موقعيت خود را در تكامل پيچيدۀ نوع بشر روشن تر درك ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. از اينرو، به رغم توجه پر شورش او به جزئيات هرگز به قلمرو ناتوراليسم در نميâ€Ù„غزد Ùˆ باآنكه Ù…ÙØªÙˆÙ† قلمروهاي تاريك وضع مدرن است Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù را همواره Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ريشهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سرچشمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ù„Ù…ÙˆØ³ آن را در جامعه پيگيري ميâ€ÙƒÙ†Ø¯...
نويسندۀ معاصر بورژوا ملزم نيست با گزينش سلامت اجتماعي Ùˆ سنت هاي عظيم Ùˆ مترقي ادبيات رئاليسم،به جاي بيماري Ùˆ آزمايشگرايي ÙØ±Ù…اليستي،به شيوۀ زندگي بورژوايي خويش پشت پا بزند... مسئلۀ اساسي اين است: آيا بينش نويسنده Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø¯ÙŠÙ†Ø§Ù…ÙŠÙƒØŒØªØÙ„يلي Ùˆ پيچيده از روابط اجتماعي ارائه دهد ØŒ یا به بيان دقيق تر، Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ خواهان چنين ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯Ø› Ùˆ يا بر عكس،بينش او به Ùقدان پرسپكتيو Ùˆ تاريخ گرايي Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؟ ما بايد يا دلهره را به منزلۀ وضع بشر بپذيريم يا آن را رد كنيم Ùˆ پاي همۀ پيامدهايي كه از قبول يا رد آن ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ø§ÙŠØ³ØªÙŠÙ…. قبول يا رد دلهره كليد ارزيابي ادبيات مدرن است.
منتقد Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اين موضوع را بررسي كند كه آيا بينش نويسنده از جهان بر اساس پذيرش دلهره است يا رد آن؟ آيا Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ùˆ مستلزم ÙØ±Ø§Ø± از واقعيت است يا رويارويي با آن؟ »1
Ùˆ اين همان انتخاب ÙØ±Ø§Ù†ØªØ³ كاÙكا يا توماس مان است. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«توماس مان،نوع Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ù†ÙˆÙŠØ³Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه عظمت او در اين است كه «آيينۀ جهان» است. او ÙيلسوÙÙŠ آماتور يا متÙكري Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ انديش نيست بلكه برعكس،عاليترين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عقلي بورژوايي آلمان زمان خود را كسب كرده است... تعداد كمي از نويسندگان ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯... با كوشش بسيار به ديدگاهي ÙلسÙÙŠ دست يابند Ùˆ آن را جزئي از Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´Ù‡Ø§ÙŠ Ù‡Ù†Ø±ÙŠ خود كنند... توماس مان مانند بالزاك Ùˆ استاندال،مورخ بزرگ زندگي در جامعۀ بورژوايي است. نسلهاي بعدي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ چگونگي شخصيت هاي نوعي جامعۀ بوروژوايي امروز را در آثار او به طور زنده ببينند Ùˆ دريابند كه آنها با Ú†Ù‡ مسائلي درگير Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.»2
متÙكران آلماني مانند هگل،ماركس، ماكس وبر Ùˆ ماينكه ،ليبراليسم را ÙلسÙÛ€ مكانيكي انگليسيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠâ€Ù‡Ø§ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ همۀ آنها ضد دموكراتيك Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ ولي ماينكه Ùˆ توماس مان پس از جنگ جهاني اول هوادار دموكراسي شدند. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«روي آوردن توماس مان به دموكراسي،در سالهاي پس از جنگ]جهانی اول[ØŒ نتيجۀ Ø¨ØØ±Ø§Ù† عظيم ملي بود. گرچه اين تغيير نقطۀ عط٠و تØÙˆÙ„ÙŠ قاطع در رشد Ùكري او بود اما Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª ناگهاني Ùˆ بدون زمينۀ قبلي باشد. مان نه تنها با تمام وجود از امپرياليسم آلمان جدا شد واهميت دموكراسي را براي زايش دوبارۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلماني درك كرد (او تا پايان جنگ جهاني اول دموكراسي را به منزلۀ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ØºÙŠØ± آلماني تØÙ‚ير ميâ€ÙƒØ±Ø¯) بلكه از آن پس نبرد به خاطر دموكراسي را مبارزه با Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø· دانست.
هد٠اصلي نوشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ØªÙˆÙ…Ø§Ø³ مان آموزش دادن است. اما او از آن نوع آموزگاراني نيست كه بخواهد درسي را از بيرون به Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز خود بقبولاند بلكه آموزگار به معناي اÙلاطوني آن است. Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز،خود بايد انديشۀ تازه را در درون خويش كش٠كند Ùˆ بدان ØÙŠØ§Øª ببخشد. مان اكنون در مقام آموزگار مردم آلمان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز خود يعني بورژوا را بيابد. او Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ Ø±ÙˆØ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§Ø³ÙŠ را در ذهن بورژواي آلمان بدمد Ùˆ آن را بپروراند. از اينرو در پي ÙŠØ§ÙØªÙ† ØªØ§Ø²Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† نشانهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ علائم دموكراسي بر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آنها را به شكل داستان در ذهن بورژواي آلماني القا كند Ùˆ پرورش دهد. او ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا آنها را،نه به شكل Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨ÙŠÚ¯Ø§Ù†Ù‡ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ سنتهاي اجتماعي خواننده،بلكه به منزلۀ چيزي كه خواننده در درون خود كش٠كرده،چيزي كه در جستجوي آن بوده Ùˆ سرانجام آن را ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است،بيان كند. همين موضوع،كم Ùˆ بيش،علت تنهايي توماس مان در جمهوري وايمار بود.Ø§ØµÙ„Ø§ØØ§Øª اشتاين Ùˆ شارن هورست در پروس از جنبشي ØªÙˆØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ù„Ù‡Ø§Ù… نميâ€Ú¯Ø±Ùت بلكه به دليل شكست پروس در جنگ ينا بود. بنابراين، دموكراسي پس از 1918 چيزي نبود كه آلمانيâ€Ù‡Ø§ براي استقرار آن تلاش يا نبرد كرده باشند بلكه آن را رويدادي ناخجسته Ùˆ هديۀ سرنوشت شوم Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯. نهال دموكراسي هيچâ€Ú¯Ø§Ù‡ در جامعۀ آلمان ريشه ندوانيد ودشمنان بسيار Ùˆ ØØ§Ù…يان اندك داشت. اين ØØ§Ù…يان نيز آن را به منزلۀ Ù‡Ø¯ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¢Ø³Ù…Ø§Ù†ÙŠ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ†Ø¯Ø› ولي نکوشیدند تا آن را با تاریخ آلمان –که بهر جهت در آن تجدید نظر کرده بودند- پيوند دهند. تنهايي Ùˆ انزوايي توماس مان در دوران دموكراسي وايمار به خاطر جستجوي همين پيوندها بود.او در مقام آموزگار مردم آلمان در جستجوي ØØ³ دموكراسي ای بود كه از خلقيات آلماني نشئت بگيرد. به همين دليل او تنها نويسندۀ بورژواي اين دوره از تاريخ آلمان است كه دموكراسي براي او موضوع Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ بويژه Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø¢Ù„Ù…Ø§Ù†ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين رو نبرد براي استقرار دموكراسي در آلمان در چارچوب ÙلسÙÙŠ Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‚Ø±Ø§Ø± ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اين نبرد،جنگ ميان روشنايي Ùˆ تاريكي،روز Ùˆ شب،تندرستي Ùˆ بيماري، زندگي Ùˆ مرگ است.توماس مان در مقام هنرمندي آگاه به گذشتۀ آلمان در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه نبرد كهن ايدئولوژي آلماني را از سر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. كاÙÛŒ است كه رويۀ گوته را نسبت به رمانتيكها در نظر آوريم. گوته ميâ€Ú¯Ùت:«من آنچه را سالم باشد، كلاسيك Ùˆ آنچه را بيمار باشد،رمانتيك ميâ€Ù†Ø§Ù…Ù….» او با مردود شمردن کلایست ميâ€Ú¯Ùت: « كالبدي است كه طبيعت، آن را خوب Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ اما بيماري درمان†ناپذيري بدان راه ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است.»در رمان كوه جادو، Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠØŒØ³Ø®Ù†Ú¯ÙˆÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹- ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ùˆ ضد دموكراتيك عقايد خود را تقريباً در قالب سخنان Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯: Â«Ù†Ø§ÙØªØ§ Ùوراً پاسخ داد: بيماري عالي ترين مرتبۀ انسان بودن است؛ زيرا انسان بودن بيمار بودن است. انسان ذاتاً بيمار است. بيماري او، آن چيزي است كه او را انسان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كساني بودند كه Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ او را با«بازگرداندن به طبيعت» سالم كنند. ØØ§Ù„ آنكه انسان هرگز طبيعي نبوده است... هر نوع گرايش روسويي،هدÙÙŠ جز غير انسان كردن انسان Ùˆ ØÙŠÙˆØ§Ù† كردن او ندارد... Ø´Ø±Ø§ÙØª ØÙ‚يقي انسان Ùˆ امتياز او بر ديگر موجودات در Ø±ÙˆØ Ø§ÙˆØ³Øª... انسان هر Ú†Ù‡ بيمارتر باشد،انسان تر است.نبوغ بيماري انساني†تر است تا نبوغ ÙØ³Ù„امت.»3 (ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو،ص596) Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در ديدگاه توماس مان تغييري اساسي رخ داده است. گرچه او در نبرد ميان دموكراسي Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø· ØŒ كه از Ø¹Ù‚Ø¨â€Ø§Ùتادگي اجتماعي- ارتجاعي آلمان ØŒ سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ هواخواه دموكراسي است Ùˆ گرچه ÙØ±Ù…هاي ادبي موثري براي بيان ديدگاه تازۀ خود ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است با اين همه او در مقام يك متÙكر از Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª عيني اين موضوع قاصر است كه اين مرØÙ„Û€ تازه در تØÙˆÙ„ انديشۀ او نشانۀ گسستن از آموزگاران دورۀ جواني خويش، شوپنهاور Ùˆ نيچه است. رمان كوه جادو به مبارزۀ ايدئولوژيك ميان زندگي Ùˆ مرگ،سلامت Ùˆ بيماري، ارتجاع Ùˆ دموكراسي اختصاص ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. توماس مان با ذائقه سمبليك معمول خود اين مبارزات را در آسايشگاهي مجلل در سوئيس قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراين، در چنين Ù…ØÙŠØ·ÙŠØŒ بيماري Ùˆ تندرستي ونيز پيامد های رواني Ùˆ اخلاقي آنها ديگر ÙØ±Ø¶ÙŠØ§ØªÙŠ Ø§Ù†ØªØ²Ø§Ø¹ÙŠ نخواهند بود؛ آنها در معناي تنگ واژۀ «سمبليك» نميâ€Ú¯Ù†Ø¬Ù†Ø¯ بلكه از زندگي جسماني، ذهني Ùˆ عاطÙÙŠ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ در آنجا زندگي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ به طور ارگانيك رشد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. مسائل سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ ای كه شالودۀ تصاوير غني Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ† كنندۀ بيماری جسماني است تنها از نظر كسي به دور مانده است كه كتاب را سطØÙŠ Ù…Ø·Ø§Ù„Ø¹Ù‡ كرده باشد. نگاهي دقيق تر به كتاب نشان مي دâ€Ù‡Ø¯ كه تنها در چنين Ù…ØÙŠØ·ÙŠ Ø§Ø³Øª كه همۀ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¯ÙŠØ§Ù„ÙƒØªÙŠÙƒÙŠ مسئله را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ارائه داد. اما Ù…ØØµÙˆØ± كردن زندگي در آسايشگاه نقش هنري بس مهمتري دارد. مان،مانند هر داستانâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ خوب،دربارۀ جزئيات شخصيتâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ Ù…Ø´ÙƒÙ„ÙŠ ندارد. او بندرت آنها را«ابداع» ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.او غريزۀ خطاناپذيري براي نوع درست داستان Ùˆ ÙØ¶Ø§ ÙŠ آن دارد كه به روشن ترين وجه،موضوع خاص او را ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. يعني Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† ميدان را براي تاثيربخشي Ùˆ كشش داستان Ùˆ طنز ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در آثار او همواره تركيبي دلچسب از يك كل خيالي يا نيمه خيالي با جزئيات معمولي وجود دارد. توماس مان زماني Ú¯ÙØªÙ‡ است:«ما [داستان نويسان] امور روزمره را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…ØŒ اما امور روزمره نيز، اگر بر شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ØºØ±ÙŠØ¨ بنا شوند، غريب ميâ€Ù†Ù…ايند.» آسايشگاه(مسلولين) در كوه جادو همين شالودۀ غريب است. شخصيتها «تعطيلات» خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ از رتق Ùˆ ÙØªÙ‚ امور روزمره Ùˆ تنازع بقا Ø¢Ø³ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين ÙØ±ØµØªÙŠ Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯ تا انديشهâ€Ù‡Ø§ØŒ عواط٠و باورهاي اخلاقي خود را آزادانه متمركز كنند Ùˆ بروز دهند ودربارۀ زندگي پرسشهايي اساسي Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù†Ø¯. آنچه ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تصويري كاملاً رئاليستي از بورژواي معاصر است كه Ø§Ù†ØØ±Ø§Ùهاي تراژيك- كميك ÙˆÙ„ØØ¸Ù‡â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø®ÙŠØ§Ù„ÙŠ خاص خود را دارد. خلا دروني Ùˆ Ùقدان تعادل اخلاقي، ØØ¯ Ùˆ مرزي ندارد Ùˆ اغلب به شكلهاي نامتعار٠ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. از سوي ديگر، شخصيهاي برتر داستان از معناي آن نوع زندگي ای آگاه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه در جهان روزمرۀ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ÙØ±ØµØªÙŠ Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه دربارۀ آن بينديشند. اين همان شرايط لازم براي«رمان آموزنده» است كه به بررسي يك آلماني ميان مايه، هانس كاستورپ، پيش از جنگ ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯. مضمون عقلي داستان، جنگ تن به تن سمبليكي است ميان نمايندگان روشنايي Ùˆ تاريكي، ستمبريني دموكرات Ùˆ اومانيست ايتاليايي با Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙŠÙ‡ÙˆØ¯ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي Ùˆ پيش Ù€ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø§Ø³Øª. اين دو براي ØªØØª تأثیرقرار دادن هانس كاستورپ، يك بورژواي میان مایۀ آلماني، به مشاجره ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯. اين مشاجرات از Ù„ØØ§Ø¸ عقلانی، انساني، عاطÙÙŠØŒ سياسي، اخلاقي Ùˆ ÙلسÙÙŠ بسيار ØºÙ†ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯. اما اين نكته را بايد متذكر شد كه اين مشاجرات به ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯. هانس كاستورپ كه بر اثر تلاش هاي خود براي رسيدن به انديشۀ سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ روشني از پاي درآمده است براي ÙØ±Ø§Ø± از اين وضع به امور پست زندگي ÙØ±Ùˆ مي لغزد. زيرا«تعطيلي»و آسودگي از Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠÙ‡Ø§ÙŠ Ù…Ø§Ø¯ÙŠ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ انسان را به دو سوي متقابل سوق دهد: يكي انسان را از نظر Ùكري بالا Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وديگري او را ØØªÙŠ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± به منجلاب غرايزي كه معمولاً در زندگي روزمره، در آن«پايين»، امكان ارضاي آنها نيست ميâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. شخصيتها درچنين Ù…ØÙŠØ· نادر Ùˆ نيمۀ خيالي، قواي ذهني Ùˆ جسمي تازه Ùˆ برتري كسب نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ اما قوايي كه در اختيار آنان است ميدان تظاهر وسيع تري ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. از Ù„ØØ§Ø¸ عيني ØŒ قواي دروني بالقوه Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ´ نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› اما ما به طور غير مصنوعي Ùˆ با Ø°Ø±Ù‡â€Ø¨ÙŠÙ† آنها را در ØØ±ÙƒØªÙŠ ÙƒÙند Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ…. گرچه در پايان داستان كاستورپ با پيوستن به ارتش آلمان در اوت1914ØŒ خود را از سقوط كامل Â«Ù†Ø¬Ø§ØªÂ»Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما از ديدگاه روشنÙكران Ùˆ بورژوازي آلمان Ùˆ همۀ كساني كه در تقاطع راهها ايستاده بودند- Ùˆ به دليل«نيروي Ù…ØØ§Ùظ دروني» خود Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ تصميم بگيرند- شركت در جنگ،چه در ØØ±Ù ÙˆÚ†Ù‡ در عمل- همانâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه ارنست بلوخ به طنز Ú¯ÙØªÙ‡ بود- دقيقاً «تعطيلي Ø·ÙˆÙ„Ø§Ù†ÙŠâ€ØªØ±Â» بود. بنابراين، توماس مان به ØÙ‚ از تأثير Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ØªØ§Ø²Û€ خود بر ذهن بورژوازي آلمان نامطمئن است،ولي انتقاد او از ايدئولوژي ضد دموكراتيك قاطع است. كاستورپ دربارۀ ستمبريني٠دموكرات ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«.... انديشه Ùˆ نيت تو خوب است،از انديشۀ آن يسوعي كوچك Ùˆ تندخو Ùˆ تروريست بهتر است. من از تو بيشتر خوشم Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آن Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ انكيزيسيون Ùˆ شكنجه Ùˆ چوب Ùˆ Ùلك؛ با آن برق عينكش. گرچه وقتي تو Ùˆ او،مانند خدا Ùˆ شيطان، براي تسخير Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠÚ†Ø§Ø±Û€ من با هم جدال ميâ€ÙƒÙ†ÙŠØ¯ØŒØªÙ‚ريباً هميشه ØÙ‚ با اوست»4 (همان،ص611)
چرا Ù†Ø§ÙØªØ§ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ستمبريني را در Ø¨ØØ« مغلوب كند؟ در داستان، به اين پرسش، پاسخي روشن داده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه كاستورپ بیمار است،او با معلم خود]ستمبريني[ دربارۀ دموكراسي در جهان Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(«آن پايين») Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÙŠÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯. كاستورپ،تجربۀ اخلاقي دلتنگ كنندۀ خود را با اين كلمات خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«آنجا آدم بايد ثروتمند باشد... اگر ثروتمند نباشد يا ديگر ثروتمند نباشد واي به ØØ§Ù„Ø´!... ØØ§Ù„ا كه در اينجا در بستر دراز ÙƒØ´ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§Ù… واز دور نگاه ميâ€ÙƒÙ†Ù…ØŒ] زندگي در آن پايين[ به نظرم بسيار سخت Ùˆ تØÙ…Ù„ ناپذير Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. شما Ú†Ù‡ كلماتي به كار برديد؛ Ø¨ÙŠâ€Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŸ پر كار؟! بسيار خوب، ولي اينها يعني چه؟ يعني سخت، سرد؛ Ùˆ سخت Ùˆ سرد يعني چه؟ يعني ÙˆØØ´Øªâ€Ø¢ÙˆØ±. آن پايين هوا ] يعني زندگي كردن[ ÙˆØØ´Øª آور Ùˆ دشوار است. آدم وقتي اينجا دراز كشيده Ùˆ بدانجا ميâ€Ù†Ú¯Ø±Ø¯ از ÙˆØØ´Øª ]زندگي كردن در«آن پايين»[ به خود ميâ€Ù„رزد» 5 ؛اما ستمبريني واقعاً اعتقاد دارد كه منشأ اين Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª «تنبلي» است. او منادي ترقي است، نه از خود انتقاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ نه به باورهاي خودشك راه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ ونه قيد Ùˆ شرطي براي درستيشان قائل است. از اين رو،گرچه هيچ Ù†ÙØ¹ شخصي در Ø¯ÙØ§Ø¹ از نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒÙ…Ø¹ÙŠØ§Ø± انتقاد ناپذير او نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª. به همين دليل،واقعاً Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù‚Ù„ÙŠ موثري در اختيار ندارد كه با آن بر ضد عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¶Ø¯ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ø§ÙØªØ§ به نبرد برخيزد. همين امر،ضع٠اساسي رويۀ دموكراتيك بورژوازي متوسط مدرن را در رويارويي با عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹ كاملاً آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ درعين ØØ§Ù„ØŒ بي تصميمي Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø§Ø±Ø§Ø¯Ú¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ كاستورپ را براي اقدامي عملي نيز نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
توماس مان،در شخصيت قهرمان داستانش،مكانيسم اجتماعي دروني Ø±ÙˆØ Ø¨ÙˆØ±Ú˜ÙˆØ§ÙŠ مدرن آلماني را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. او دربارۀ هانس كاستورپ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«بشر به منزلۀ ÙØ±Ø¯ نه تنها زندگي شخصي خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ø¯ بلكه همچنين آگاهانه يا ناآگاهانه در زندگي عصر خويش Ùˆ معاصران خود نيز سهيم است. ØØ§Ù„ اگر شالوده â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠ وغير شخصي وجود خود را با نگاهي از سر يقين بنگرد Ùˆ آنها را بديهي بپندارد واز تصور اينكه ايرادي وانتقادي بدانها رواست چنان دور باشد،همچنان كه هانس كاستورپ خوب ما بود، باز اين امكان وجود دارد كه از كمبودهاي آن،كاستي هاي سلامت اخلاقي خويش را به شكلي مبهم دريابد. ÙØ±Ø¯ ممكن است مقاصد، هدÙها،اميدها Ùˆ آرزوهاي شخصي چندي در سر بپروراند Ùˆ از اين راه Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ انجام كارهاي بزرگ بيابد اما چنانچه آن كل غير شخصي پيرامون او Ùˆ زمانه،با همۀ ØªØØ±Ùƒ ظاهريش،در اصل اميد وانتظاري را بر نياورند،شخصيت او Ùلج Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. همچنين اگر ÙØ±Ø¯ به طور خصوصي، زمانه Ùˆ پيرامون خويش را نوميد كننده، عبث Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø³Ø±Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù… تشخيص دهد Ùˆ در برابر همه پرسشهايي كه براي بشر Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ همچون هد٠غايي تمام تلاش ها Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يت هايش جز سكوت پاسخي نشود در اين صورت شخصيت او دستخوش پريشاني Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هر Ú†Ù‡ خصلت ÙØ±Ø¯ Ù…ÙØ±ÙˆØ¶ والاتر باشد، پريشاني شخصيت او اجتناب ناپذيرتر است. اين پريشاني ØØªÙŠ Ù…Ù…ÙƒÙ† است از بخش روان Ùˆ اخلاق او به كالبد Ùˆ اندام هاي او نيز سرايت كند. در جايي كه زمانه به اين پرسش هميشگي: «چرا؟»،«براي كدام Ù‡Ø¯ÙØŸÂ» هيچ پاسخ قانع ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ÙŠ ÙƒÙ‡ لياقت انجام دادن كارهايي بالاتر از ØØ¯ ميانه را دارد، يا بايد از شهامت اخلاقي Ùˆ ذهني مستقلي(كه براستي نادر است Ùˆ جوهري قهرماني Ù…ÙŠâ€Ø·Ù„بد) برخوردار بوده،يا از نيروي ØÙŠØ§ØªÙŠ ÙÙˆÙ‚â€Ø§Ù„Ø¹Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡Ø±Ù‡â€Ù…ند باشد. هانس كاستورپ ما هيچ يك از اينها را نداشت. بنابراين او را بايد انساني ميانه مايه به شمار آورد؛ البته به معناي كاملاً Ù…ØØªØ±Ù…انه آن».6(همان،ص67)
]اين روايت[... رشد قبلي مهندس كاستورپ را،كه تازه ÙØ§Ø±Øºâ€Ø§Ù„ØªØØµÙŠÙ„ شده است،نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. گرچه ميان مايه بودن كاستورپ كه از Ùقدان هدÙهايي با ارزش در زندگي او ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ù…ØØªØ±Ù…Ø§Ù†Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† جنبۀ شخصيت او Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒØØªÙŠ Ø¨Ø§ كمي طنز، اما هنگامي كه آدمي مانند او با مسائل مرگ Ùˆ زندگي كشور خويش Ø±ÙˆØ¨Ù‡â€Ø±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بايد او را به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯ÙŠÚ¯Ø± داوري كرد. همانطور كه وضعيت او Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است،ميان مايه بودن Ù…ØØªØ±Ù…انۀ او، Ø¨ÙŠâ€ØØ³ÙŠØŒØ¨ÙŠâ€ØªØµÙ…يمي Ùˆ ناتواني او در برابر عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒØ¨Ù‡ رغم همدردي او با ستمبريني،همه به گناهي تاريخي مبدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
در كوه جادو ستمبريني در برابر ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ Ù…ÙŠâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯Ø› ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± در مقابل Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ های او ناتوان باشد. اما ستمبريني آلماني نيست] او ايتاليايي است[ Ùˆ به اومانيسم بورژوايي(كه بر اساس آن از Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù¾Ø´ØªÙŠØ¨Ø§Ù†ÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯) هيچ شكي ندارد.
توماس مان از نخستين كساني بود كه خطر ظهور نوع جديدي از ارتجاع ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª Ùˆ شجاعانه در عاليترين Ø³Ø·Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ به مقابلۀ با آن برخاست. اين نبرد ايدئولوژيك،مØÙˆØ± كوه جادو را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»7
لوكاچ معتقد است كه Ù…ØÙˆØ± داستان كوه جادو نبرد ايدئولوژيك ميان دو Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª كه يكي از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اومانيسم رنسانس Ùˆ روشنگري نشئت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ديگري Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø§Ø³Øª كه بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚Ø±ÙˆÙ† وسطی Ùˆ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ØªÙƒÙŠ است. از نظر لوكاچ، توماس مان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا به «بورژوازي» آلمان نشان دهد كه دو را Ù‡ بيشتر در پيش رو ندارد؛ يا بايد به دنبال «بورژوازي»انگليس Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ برود؛ كه ستمبريني سخنگوي آن است،يا به پندارهاي رمانتيكهاي آلماني كه تداوم انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚Ø±ÙˆÙ† وسطايي است دل بسپارد؛ سخنگوي Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø®ÛŒØ± Ù†Ø§ÙØªØ§Ø³Øª.
مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو دربارۀ شخصيت هاي ياد شده، چنين ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«قهرمان سادۀ رمان] كاستورپ[در ØØ§Ù„ÙŠ كه مربيانش ستمبريني Ùˆ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙŠÙƒÙŠ Ø³Ù†Ú¯ زندگي Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ ارزشهاي وابسته بدان را به سينه Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ ديگري از قرون وسطي Ùˆ دنياي مرگ آلود گذشته دم Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ وسعي در تبليغ اÙكار Ùˆ آرمانهاي وابسته به آن را دارد...»
و نيز:
«.. در پايان Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ØªÙ†Ø¯Ø®Ùˆ به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… دلخراش خود Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯( نمايش سمبليك شكست ارتجاع قرون وسطي!)...» (همان،ص22 Ùˆ26)
ØªÙØ³ÙŠØ± مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو در تقابل با ØªÙØ³ÛŒØ± لوكاچ است. زيرا لوكاچ ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ را با ايدئولوژي رايج در جامعۀ آلمان پيش از جنگ مرتبط Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ آن را Ùقط ارتجاعي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ بلكه با رمانتيسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نيز پيوند Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› Ùˆ برخلا٠مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒØ®ÙˆØ¯ÙƒØ´ÙŠ Ù†Ø§ÙØªØ§ را شكست ايدئولوژيك او Ùˆ پايان قرون وسطي به شمار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ بلكه داستان را بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù… Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. ØØ§Ù„ ببينيم ديگر منتقدان دربارۀ شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ Ú†Ù‡ نظري دارند. ميشل لووي در كتاب خود: گئورگ لوكاچ- از رمانتيسيسم تا بلشويسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بندرت شخصيتي در يك داستان چنين Ø¨ØØ« سياسي Ùˆ ادبي داغي را دامن زده است.. آيا همان گونه كه لوكاچ مدعي است، لئو Ù†Ø§ÙØªØ§ يك ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª است؟ يا همچنان كه موريس كوليوي، پيير – پل سگو Ùˆ نيكلا بودي Ùˆ اخيراً يوان بورده معتقدند، او خود لوكاچ است؟ طبق نظر لوكاچ، Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ آشکارا «سخنگوی جهان بینی ارتجاعی ØŒÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÛŒ Ùˆ ضد دموکراتیک است » يا «سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي٠پيش- ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠÂ» است.
لوكاچ در تكرار شعارهاي آتشين انقلابي- پرولتاريايي كه Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…تÙكر يهودي، بر زبان Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùقط عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ- ارتجاعي٠مشخصۀ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را Ù…ÛŒ بیند.او ØØªÛŒ تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ توماس مان بينش«پیشگویی » داشته است، زيرا«ده سال پيش از پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… با Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ نشان داد كه عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒÙ†ÙŠØ±ÙˆÙ…ندترين Ø³Ù„Ø§Ø ØªØ¨Ù„ÙŠØºØ§ØªÙŠ در دست ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است».
اما لوكاچ اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه داستان«بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù… ميâ€Ù…اند». او براي اين بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ÙŠ دو دليل ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:1) توماس مان از تناسب نيروها] در جامعۀ آلمان[Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ پس از جنگ]جهاني اول[ دركي غريزي داشت. اين دليل سست است؛ زيرا دورۀ مورد نظر،«عصر طلايي»جمهوري وايمار بود. يعني هنگامي كه سوسيال دموكراسي درØÙƒÙˆÙ…ت مشاركت داشت.2) توماس مان هرگز Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡ است داستاني با گرايشي خاص بنويسد. او نقاط قوت Ùˆ ضع٠هر دو طر٠را كاملاً نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بويژه مشتاق است كه Ø¶Ø¹Ù Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§ØªÙŠÙƒ قديم را در برابر ØÙ…Ù„Û€ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø¨Ø± ملاكند.
بنابراين لوكاچ ناگزير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بپذيرد كه مان شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ را به كار برده تا «خصلت ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Û€ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø±Ø§(ØØªÙŠ Ø§Ø² Ù„ØØ§Ø¸ معنوي Ùˆ اخلاقي نيز) Ùˆ درستي بعضي از عناصر انتقادي آن را در زندگي اجتماعي امروز» نشان دهد. اما او در ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Ú¯ÙŠ Ø¹Ù‚Ø§ÙŠØ¯ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒ چيزي بيش از«عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ارتجاعي»، كه منادي ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است، Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ در اين نظر خود پابرجاست. بايد اضاÙÙ‡ كرد كه Ùقط در سال1942(كمي پس از ØÙ…Ù„Û€ نازيâ€Ù‡Ø§ به Ø§ØªØØ§Ø¯ شوروي) بود كه لوكاچ در پشت نقاب مهذب Ùˆ Ø·Ø¹Ù†Ù‡â€Ø¢Ù…يز Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙاشيست مخÙÙŠ شده را «كش٠كرد». اما آيا واقعاً ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ ØªØØª مقولۀ Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…» يا «منادي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…» قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŸÂ»8
براي شناختن ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ بهتر است يكي از سخنرانيهاي تند Ùˆ تيز او را كه ØØ§ÙˆÙŠ Ø·Ø±Ø Ùˆ برنامۀ ايدئولوژيکی اوست در اينجا بياوريم.(ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ¹Ø¯ÙŠÙ„ شده Ùˆ عبارات داخل كروشه از نگارنده است.)
«... پدران كليسا،«مال من» Ùˆ «مال تو» را عباراتي Ù…ÙØ³Ø¯Ù‡ انگيز Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ Ùˆ مالكيت خصوصي را غصب Ùˆ دزدي Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù†Ø¯.
... Ø´Ø±Ø§ÙØªÙ…ند در نظر آنان، كشاورز Ùˆ صنعتگر بود، نه تاجر Ùˆ ÙƒØ§Ø±Ø®Ø§Ù†Ù‡â€Ø¯Ø§Ø±Ø› چرا كه توليد را تابع Ø§ØØªÙŠØ§Ø¬ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ وتوليد انبوه را مردود Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…ردند. اكنون همۀ اين اصول Ùˆ موازين اقتصادي، پس از قرنها مردود بودن،در جنبش مدرن كمونيسم ØÙŠØ§ØªÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ ÙŠØ§ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯. ميان عقايد پدران كليسا Ùˆ هدÙهاي جنبش مدرن ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…ØŒØØªÙŠ Ø¯Ø± جزئيات،تطابق كامل وجود دارد؛ مانند ØÙ‚ ØÙƒÙˆÙ…ت كردن كه جنبش جهاني كارگري از آن خود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ نه از آن ÙƒØ§Ø±Ø®Ø§Ù†Ù‡â€Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† Ùˆ رباخواران جهاني. پرولتارياي جهان امروز ايدهâ€â€Ø¢Ù„هاي اومانيسم Ùˆ معيارهاي ØÙƒÙˆÙ…ت الهي را در تقابل با معيارهاي بي اعتبار Ùˆ ÙØ§Ø³Ø¯ بورژوايي- Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ است. ديكتاتوري پرولتاريا- كه عامل سياسي- اقتصادي ] آن نوع[ رستگاري ای است كه عصر ما Ù…ÙŠâ€Ø·Ù„بد- ØÙƒÙˆÙ…ت كردن را نه به خاطر ØÙƒÙˆÙ…ت كردن بلكه به خاطر Ø±ÙØ¹ زماني] در تقابل با جادوان Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø²Ù…ان[ تناقض ميان Ø±ÙˆØ Ùˆ Ù‚Ø¯Ø±ØªØŒØªØØª لواي صليب]= ديالكتيك[ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ است. ديكتاتوري پرولتاريا يعني غلبۀ بر جهان از طريق رام كردن آن. ديكتاتوري پرولتاريا به معناي ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´] ترانساندان[ است Ùˆ مرØÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ù†ØªÙ‚Ø§Ù„ÙŠ است براي برپايي امپراتوري]مقدس[ ]= انترناسيونال كمونيسم[. پرولتاريا وظيÙÛ€ گريگوري كبير را بر عهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است،عصبيت خدايي او در اين يك نيز زبانه ميâ€ÙƒØ´Ø¯. پرولتاريا همچون گريگوري كبير از خونريزي هراسي به دل راه نخواهد داد. وظيÙÙ‡â€Ø§Ø´ اين است كه براي Ø´ÙØ§ÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù† در آن تخم ÙˆØØ´Øª بپراكند. شايد سرانجام بشر بدين طريق رستگار شود Ùˆ پس از زماني چنين طولاني به جامعۀ بي طبقه Ùˆ بي دولت برسد Ùˆ به وضع معصوميت نخستين خود، پيش از هبوط]=بهشت = كمونيسم[ØŒ باز گردد». 9(همان،ص52-522)
این نکته مهم است Ú©Ù‡ به یاد آوریم قرون وسطی، کمونیست بود. توماس مان Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بگويد كه ماركسيسم تداوم سنتهاي قرون وسطاست. بنابراين به نظر او ماركس را نبايد دانشمندي از نوع آدام سميت،مالتوس يا ريكاردو دانست بلكه او را بايد متÙكري از سنخ سنت آگوستين Ùˆ توماس آكويناس به شمار آورد.
اما اكنون اين پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه آيا شواهد Ùˆ مدارك تاريخي اين نظر را تاييد ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŸ ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ انگلس در مقالۀ خود«دربارۀ تاريخ صدر مسيØÙŠØªÂ» ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«تاريخ صدر مسيØÙŠØª از بسياري جهات،مشابه جنبش مدرن طبقۀ كارگر است.»10
مورخان متخصص در تاريخ مسيØÙŠØª معتقدند كه ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ Ù¾ÙŠØ´ از مبعوث شدن به پيامبري در ميان ÙØ±Ù‚Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ نام اسنه ،كه به شيوه اشتراكي زندگي ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ØŒ به سر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù‡ است.11
كارل كائوتسكي در كتاب خويش: "بنياد مسيØÙŠØª" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« ما]ماركسيستâ€Ù‡Ø§[ بيش از پيش اين ØÙ‚ را براي خود قائل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… كه جماعت صدر مسيØÙŠØª را مشابه سازمانهاي سوسياليستي بدانيم. سرشت سازمان آنان]اسنهâ€Ù‡Ø§[ مشخص شده است. شكل آن كمونيستي بوده است... اسنهâ€Ù‡Ø§ منشا پرولتاريابي Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯.»12
Ùˆ لوسين گلدمن، يكي از پيروان لوكاچ، در اثر خويش" ÙلسÙÛ€ روشنگري" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در جهان بورژوايي، مسيØÙŠØª امري خصوصي Ùˆ اكثراً كاذب است. به نظر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه سوسياليسم]= ماركسيسم[ØŒ تنها اميد براي رستگاري اقتصادي Ùˆ معنوي باشد.»13
گلدمن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ چون مسيØÙŠØª نيرو Ùˆ توان خود را از دست داده است،ماركسيسم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ جاي خالي آن را پر كند.
بنا بر اظهارات Ùوق در ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه توماس مان نه تنها به بيراهه Ù†Ø±ÙØªÙ‡ بلكه سرشت واقعي ماركسيسم را Ú©Ù‡ دینی است به خوبي شناخته است. ØØªÙŠ Ø´Ù…Ø§ÙŠÙ„ ماركس وانگلس نيز به اعضاي ÙØ±Ù‚Û€ اسنه ميâ€Ù…انند.
ØØ§Ù„ به سخنراني Ù†Ø§ÙØªØ§ باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯ÙŠÙ…. راوي اين سخنراني را «كوبنده» توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در واقع تركيب غريبي از كاتوليسيسم Ùˆ بلشويسم است. اما اگر ØªÙØ³ÙŠØ± لوكاچ درست باشد، پس ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در كجاست؟ Ú†Ù‡ وقت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øªâ€Ù‡Ø§ نام پرولتارياي جهان را Ø¨Ø±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŸ از كي هد٠سياسي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… برقراري ديكتاتوري پرولتاريا،به منزلۀ مرØÙ„Û€ انتقالي برای رسیدن به جامعۀ Ø¨ÙŠâ€Ø¯ÙˆÙ„ت Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ بوده است؟ لوكاچ با يكي دانستن آموزۀ عجيب Ùˆ Â«ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Û€Â» Ù†Ø§ÙØªØ§ با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نه تنها موضوع را بيش از ØØ¯ ساده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بلكه تبييني كه ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ با كل موضوع هيچ مناسبتي ندارد. براي روشن تر شدن موضوع يكي از Ø¨ØØ« هاي Ù†Ø§ÙØªØ§ را با ستمبريني ذكر ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه ا نديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار ØÙŠØ§Øª بخش را ØªÙØªÙŠØ´ كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† Ù‡Ø¯ÙØ´ Ù…ØÙˆ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ÙŠØŒÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ دموكراسي،و استقرار ØªÙˆØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
Ù†Ø§ÙØªØ§ پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ Ú†ÙŠØ²ÙŠ كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØØ±Ùهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
مطالعۀ Ø¨ÙŠâ€ØºØ±Ø¶Ø§Ù†Û€ سخنراني هاي Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠÙ‡ÙˆØ¯ÙŠ- يسوعي استدلال ØºØ±Ø¶â€Ø¢Ù„ود لوكاچ را بر ملا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. البته ØªÙØ³ÙŠØ± لوكاچ را بايد با پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در آلمان مرتبط دانست. او آبشخور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ايدئولوژي رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› ولي به روي خود Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ كه او خود زماني رمانتيك بوده Ùˆ از همين راه به ماركسيسم رسيده است. پاركينسون در كتاب خويش" گئورگ لوكاچ" با استناد به كتاب بورده" سيماهاي لوكاچ"ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«اين نظر را عموماً Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ در رمان كوه جادو بر اساس شخصيت لوكاچ Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ شده است.»14
يوان بورده در كتاب خود سيماهاي لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سخنرانيهاي Ù†Ø§ÙØªØ§ به ما اجازه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ تا كل زندگي لوكاچ را تا آخرين روزهاي ØÙŠØ§Øª وي درك كنيم. اصول انديشۀ لوكاچ با Ù†Ø§ÙØªØ§ يكي است.» Ùˆ بورده Ø¨ØØ« خود را چنين ادامه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه:«توماس مان در قالب شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ نه تنها تصوير زندگي لوكاچ را ارائه داده بلكه تصوير Ù†Ø§ÙØªØ§ بيانگر همۀ خصوصيات اساسي يك Ù…ÙØ¨Ù„غ لنينيست است.»
بنابراين،از نظر Ø¨ÙˆØ±Ø¯Ù‡ØŒÙ†Ø§ÙØªØ§ هيچ وجه مشتركي با يك نازي يا يك رمانتيك ندارد Ù†Ø§ÙØªØ§ به رغم آنكه وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ يسوعي است،«ذاتاً كمونيست به معناي لنينيستي آن است.» بورده مدعي است:«توماس مان با طنزي پیشگویانه Ùˆ بصيرتي نبوغ آسا توانست در وجود Ù…ÙØ¨Ù„غ بلشويك، كشيش را كش٠كند.» Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø§Ùزايد:«بنا بر نظر ما Ù†Ø§ÙØªØ§ به منزلۀ نمايندۀ ماركسيسم٠بلشويك نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه استالينيسم ادامۀ خطي لنينيسم بود؛ Ùˆ شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ هم ذات بلشويسم را آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ هم عواقب آن را.»15
ميشل لووي كه خود ماركسيست- لنينيست – تروتسكيست است ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«چگونه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† اين ØªÙØ³ÙŠØ± را،كه البته در تقابل كامل با تØÙ„يل خود لوكاچ است،ارزيابي كرد؟ به نظر ما Ø¨ÙŠâ€Ø´Ùƒ توماس مان، لوكاچ را تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨Ù‡ منزله الگوي خود در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ Ù†Ø§ÙØªØ§ به كار برده است. كاÙÙŠ است كه شباهت جسماني اين دو را متذكر شويم. نام ØµØ§ØØ¨Ø®Ø§Ù†Û€ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒØ®ÙŠØ§Ø· لباسهاي زنانه، لوكاچك است كه توماس مان آن را رندانه در متن گنجانده است.]ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± اينكه[ مان Ùˆ لوكاچ نخست در سال1922 با يكديگر ديدار ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ يعني همان سالي كه شخصيت تازه] Ù†Ø§ÙØªØ§[ وارد متن شده است.(ÙØµÙ„ ششم، پاره دوم:«كسي ديگر») Ùˆ نيز بيانيه â€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ùˆ نامه â€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ÙƒÙ‡ به نويسنده كوه جادو نسبت Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ همه مويد اين نظرند كه ميان]لوكاچ[ماركسيست در جهان واقعي Ùˆ]Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ[يسوعي در داستان ارتباطي هست.»16
طبق شهادت ارنست بلوخ،لوكاچ پيش از ماركسيست شدن،ميان سالهاي 1912-1914ØŒ به كاتوليسيسم گرايش داشته است(گرچه بعيد است كه توماس مان از اين موضوع مطلع بوده است). بنابراين يهودي- يسوعي- بلشويك بودن Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…راØÙ„ گوناگون تØÙˆÙ„ ايدئولوژيك لوكاچ را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.
همچنان كه ديديم Ù†Ø§ÙØªØ§ از نظر لوكاچ، يك مرتجع ÙÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª است،و از نظر بورده يك ماركسيست- لنينيست Ùˆ به واقع خود لوكاچ است، آيا اين نتيجه ØØ§ØµÙ„ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ كمونيسم دو روي يك سكه يا دو قلوهاي Ù‡Ù…Ø³Ø§Ù†â€Ø§Ù†Ø¯ØŸ
ميشل لوي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز Ù†Ø§ÙØªØ§ دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه اين پديده را به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… تناقض آميزش Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
لووي نيز مانند لوكاچ،متوجه Ø§Ø¹ØªØ±Ø§ÙØ§Øª دردناك خود نيست. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ ميان Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… وكمونيسم وجوه مشترك بسياري وجود دارند. لوكاچ در شخصيت Ùˆ سخنان Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…Ø±ØªØ¬Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª را كش٠كرده است Ùˆ بورده، ماركسيست- لنينيست را. آیا با اين ÙØ±Ø¶ÙŠÙ‡ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخچۀ ننگین زد Ùˆ بند كمونيسم با ارتجاع، Ùˆ بلشويسم با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را تبيين كرد؟ لوكاچ Ùقط در اينجا نيست كه متوجه هجو مارکسیسم نمی شود. او سخن هجو آمیز کویستلر را پس از ترک ØØ²Ø¨ كمونيست نيز درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ†Ù…ونۀ نوعي متÙكران رمانتيك آلماني از شلينگ Ùˆ شلگل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا ماركس Ùˆ لوكاچ Ùˆ هايدگر است Ùˆ به طریق اولی نمونۀ نوعی روشنÙکران Ú†Ù¾ جهان سومی است. Ú¯ÙØªÙ†ÛŒ است Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« ارنست کاسیرر با مارتین هایدگر در داووس سویس را با Ø¨ØØ« ستمبرینی با Ù†Ø§ÙØªØ§ همانند دانسته اند.
انديشۀ لوكاچ، پيش از ماركسيست شدن،طبق شهادت هونيگزهايم:«به شدت ضد بورژوايي،ضد ليبرالي، ضد دولت مشروطه، ضد دولت پارلماني، ضد سوسياليسم تجديد نظر طلب،ضد روشنگري، ضد نسبيâ€Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ùˆ ضد ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است.»18 Ùˆ اينها وجوه مشترك ماركسيسم با Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است. بنابراين، چندان Ø´Ú¯ÙØªÛŒ â€Ø¢ÙˆØ± نيست كه لوكاچ، بزرگترين Ùيلسو٠ماركسيست،خود را در آيينۀ كوه جادو مرتجع Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. توماس مان، هنگام نگارش كوه جادو ØªØØª تاثير داستايوسكي،تولستوي، Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس،شوپنهاور،نيچه،برگسون Ùˆ ژرژ سورل، بود. Ú†Ù‡ بسا،مان بر اثر خواندن آثار سورل موÙÙ‚ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه سرشت Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»،يعني سرشت اسطورۀ ويرانگر ارتجاع Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم را در يابد. زيرا سورل هم ماركسيست بود Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª. وي اعتقاد داشت كه ماركسيسم،اسطورۀ پرولتارياست.اسطوره، نوعي اتوپيا نيست بلكه ÙØ±Ø§ خوان به نبردي سهمگين است. ارزش اسطوره در نيروي الهام بخش Ùˆ Ø³Ø§Ø²Ù…Ø§Ù†â€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯Û€ آن است. گروهي جنگجو با اعتقاد به يك اسطوره Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ متشكل شود ودست به عمليات قهرماني بزند Ùˆ خود را براي ÙØ¯Ø§ شدن آماده كند. اسطوره به ذهن ØØ§Ù„تي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯ كه ÙØ±Ø¯ يا گروه آمادگي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ تا وضع موجود را، Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ بهشتي ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده داشته باشد كه جايگزين آن کند، در يك چشم به هم زدن نابود كند.اهميت اسطوره در همین ويرانگری است.19
بنابراين،نتيجه ميâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ… كه نيروي Ù…ØØ±ÙƒÙ‡ ÛŒ تاريخ،اسطوره است. توماس مان بØÙ‚ نگران ØªØ³Ù„Ø·Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»بر جامعۀ آلمان است. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه قرن بيستم،( Ùˆ قرن بیست Ùˆ یکم نیز )عصر اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ÙˆÙŠØ±Ø§Ù†Ú¯Ø± Ùˆ قرن تروريسم است. Ù†Ø§ÙØªØ§ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø±Ø§Ø² Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØØ´Øª(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
و نیز می گوید:
«ما ÙˆØØ´Øª مقدس را ØØ§Ú©Ù… خواهیم کرد .»
بله ØŒ برای Ø´ÙØ§ÛŒ جهان Â«ÙˆØØ´Øª مقدس» را ØØ§Ú©Ù… کردند Ùˆ کرده اند Ùˆ خواهند کرد.
توماس مان در كوه جادو ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا مردم آلمان را از خطر Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»،يعني Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم بر ØØ°Ø± دارد. ولي Ø§ÙØ³ÙˆØ³ كه تلاش او ثمري نداشت. اسطوره زنجيرهاي خود را پاره كرد Ùˆ آن ÙØ¬Ø§ÙŠØ¹ را به بار آورد. ولي براستي چرا Ù†Ø§ÙØªØ§ خودكشي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ شاید پاسخ اين باشد كه اسطوره ÛŒ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم، پس از آنكه همه چيز را نابود كرد، به پايان راه خود Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯Ø› Ùˆ تنها چيزي كه باقي گذاشته وجود خودش است اما نيروي ويرانگرش اين را نيز از ميان بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯.
پانوشت ها :
1-G.Lukacs ,The Meaning of Contemporary Realism (English translation,London,1963),pp.78-80,82-83.
2-G.Lukacs ,Essays On Thomas Mann (English translation,london ,1964),pp.16,163
3- براي يكدست بودن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ هماهنگي در شيوۀ بيان، در سراسر اين مقاله،نقل قولهايي كه از ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو(ترجمۀ دكتر ØØ³ÙŠÙ† Ù†ÙƒÙˆØ±ÙˆØØŒ تهران،انتشارات نگاه 1368) آورده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعد يل شده اند. از اين گذشته نگارنده علاوه بر متن آلماني كوه جادو از ترجمۀ انگليسي آن نيز سود بسيار برده است. مشخصات متن آلماني Ùˆ ترجمۀ انگليسي كوه جادو:
T.Mann:Der Zauberberg(Fischer Taschenbuch 1967),S.489-490
T.Mann : The Magic Mountain(Penguin Books 1960),PP.465-466.
4 - متن آلماني، ص21،ترجمه انگليسي،ص198.
5-همان
6- متن آلماني، ص36-37، ترجمه انگليسي،ص32
7 - گئورگ لوكاچ، مقالاتي دربارۀ توماس مان(ترجمه انگليسي آن، لندن1964)،ص161 و91 ، 43 و30-40.
8-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism( English translation ,London,1979),pp.56-58.
9- متن آلماني،ص425-426، ترجمۀ انگليسي،ص403-404.
10-F. Engels ,On the History of Early Christianity(Die Neue Zeite ,Bd.1,1894-95 )S.4.
11- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ ÙØ±Ù‚Û€ يهودي اسنه رجوع كنيد به: مجموعه آثار ژوزÙوس (Josephus)ØŒ مورخ يهودي(تولد: سي Ùˆ Ù‡ÙØª پس از ميلاد- مرگ: ØØ¯ÙˆØ¯ صد سال پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد1927)ØŒ جلد دوم،ص369-385 Ùˆ نيز مجموعه آثار Ùيلون (Philo) يهودي،(تولد: بيست سال پيش از ميلاد- مرگ: اواخر قرن پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد)ØŒ جلد نهم،ص55-61.
12-Karl Kautsky ,The Foundation of Christianity (English translation,New York,1972)pp.307-8
13-L.Goldmann,The Philosophy of The Enlightenment (English translation,London ,1973),p.89.
14-G.H.Parkinson,Georg Lukacs (London,1977),p.186
15-(Yvon Bourdet ,Figures de Lukacs,Paris 1972 ,pp.101-116 ,128, 130, 151, 163.
16-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism ( English translation,London,1979),p.186.
17- ماخذ پیشین ØŒØµÙØÛ€63.
18- به نقل از كتاب لووي، ص95.
19- ژرژ سورل،تاملاتي درباره خشونت، ÙØµÙ„ چهارم.
20 - متن آلماني،ص422، ترجمه انگليسي،ص400.
. Ù¾
Georg Lukacs In the Magic Mountain byYadollah Moughen
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز Ù†Ø§ÙØªØ§ دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه اين پديده را به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… تناقض آميزش Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
Ù†Ø§ÙØªØ§ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø±Ø§Ø² Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØØ´Øª(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
Ùˆ نیز Ù…ÛŒ گوید: «ما ÙˆØØ´Øª مقدس را ØØ§Ú©Ù… خواهیم کرد .»
ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه انديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار ØÙŠØ§Øª بخش را ØªÙØªÙŠØ´ كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† Ù‡Ø¯ÙØ´ Ù…ØÙˆ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ÙŠØŒÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ دموكراسي،و استقرار ØªÙˆØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
Ù†Ø§ÙØªØ§ پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ Ú†ÙŠØ²ÙŠ كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØØ±Ùهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
Georg Lukacs In the Magic Mountain by Yadollah Moughen
لوكاچ دربارۀ توماس مان ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« توماس مان به قلمرو ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ گريز Ù†Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ در آثار او مكان Ùˆ زمان Ùˆ جزئيات در موقعيت اجتماعي Ùˆ تاريخي ريشه دارند. او Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ موقعيت بورژوايي خود را ترك گويد Ùˆ جامعهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù†ÙˆØ®Ø§Ø³ØªÛ€ سوسياليستي را- يا ØØªÙŠ Ù†ÙŠØ±ÙˆÙ‡Ø§ÙŠÙŠ را كه براي استقرار سوسياليسم تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯- تصوير كند، پرسپكتيو سوسياليسم را مد نظر دارد... با اين ÙˆØµÙØŒ در آثار توماس مان همين پرسپكتيو به ظاهر Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ اهميتي اساسي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ موجب هماهنگ اجزاي آثار او Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هر بخش از تماميت تصوير شده در Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø§Ø¬ØªÙ…Ø§Ø¹ÙŠ ملموسي جاي ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ Ùˆ اهميت آن براي تØÙˆÙ„ جامعه بروشني ØªØ¹Ø±ÙŠÙ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. توماس مان جهان ما را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› جهاني كه در شكل بخشيدن بدان نقش داريم Ùˆ آن نيز به نوبۀ خود ما را شكل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. توماس مان هر Ú†Ù‡ پيچيدگي واقعيت كنوني ما را ژر٠تر ميâ€ÙƒØ§ÙˆØ¯ ما موقعيت خود را در تكامل پيچيدۀ نوع بشر روشن تر درك ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. از اينرو، به رغم توجه پر شورش او به جزئيات هرگز به قلمرو ناتوراليسم در نميâ€Ù„غزد Ùˆ باآنكه Ù…ÙØªÙˆÙ† قلمروهاي تاريك وضع مدرن است Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù را همواره Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ ريشهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سرچشمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ù„Ù…ÙˆØ³ آن را در جامعه پيگيري ميâ€ÙƒÙ†Ø¯...
نويسندۀ معاصر بورژوا ملزم نيست با گزينش سلامت اجتماعي Ùˆ سنت هاي عظيم Ùˆ مترقي ادبيات رئاليسم،به جاي بيماري Ùˆ آزمايشگرايي ÙØ±Ù…اليستي،به شيوۀ زندگي بورژوايي خويش پشت پا بزند... مسئلۀ اساسي اين است: آيا بينش نويسنده Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø¯ÙŠÙ†Ø§Ù…ÙŠÙƒØŒØªØÙ„يلي Ùˆ پيچيده از روابط اجتماعي ارائه دهد ØŒ یا به بيان دقيق تر، Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ خواهان چنين ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯Ø› Ùˆ يا بر عكس،بينش او به Ùقدان پرسپكتيو Ùˆ تاريخ گرايي Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؟ ما بايد يا دلهره را به منزلۀ وضع بشر بپذيريم يا آن را رد كنيم Ùˆ پاي همۀ پيامدهايي كه از قبول يا رد آن ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ø§ÙŠØ³ØªÙŠÙ…. قبول يا رد دلهره كليد ارزيابي ادبيات مدرن است.
منتقد Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ اين موضوع را بررسي كند كه آيا بينش نويسنده از جهان بر اساس پذيرش دلهره است يا رد آن؟ آيا Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ùˆ مستلزم ÙØ±Ø§Ø± از واقعيت است يا رويارويي با آن؟ »1
Ùˆ اين همان انتخاب ÙØ±Ø§Ù†ØªØ³ كاÙكا يا توماس مان است. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«توماس مان،نوع Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ù†ÙˆÙŠØ³Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه عظمت او در اين است كه «آيينۀ جهان» است. او ÙيلسوÙÙŠ آماتور يا متÙكري Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ انديش نيست بلكه برعكس،عاليترين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عقلي بورژوايي آلمان زمان خود را كسب كرده است... تعداد كمي از نويسندگان ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯... با كوشش بسيار به ديدگاهي ÙلسÙÙŠ دست يابند Ùˆ آن را جزئي از Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´Ù‡Ø§ÙŠ Ù‡Ù†Ø±ÙŠ خود كنند... توماس مان مانند بالزاك Ùˆ استاندال،مورخ بزرگ زندگي در جامعۀ بورژوايي است. نسلهاي بعدي Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ چگونگي شخصيت هاي نوعي جامعۀ بوروژوايي امروز را در آثار او به طور زنده ببينند Ùˆ دريابند كه آنها با Ú†Ù‡ مسائلي درگير Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯.»2
متÙكران آلماني مانند هگل،ماركس، ماكس وبر Ùˆ ماينكه ،ليبراليسم را ÙلسÙÛ€ مكانيكي انگليسيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠâ€Ù‡Ø§ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ همۀ آنها ضد دموكراتيك Ø¨ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ ولي ماينكه Ùˆ توماس مان پس از جنگ جهاني اول هوادار دموكراسي شدند. لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«روي آوردن توماس مان به دموكراسي،در سالهاي پس از جنگ]جهانی اول[ØŒ نتيجۀ Ø¨ØØ±Ø§Ù† عظيم ملي بود. گرچه اين تغيير نقطۀ عط٠و تØÙˆÙ„ÙŠ قاطع در رشد Ùكري او بود اما Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª ناگهاني Ùˆ بدون زمينۀ قبلي باشد. مان نه تنها با تمام وجود از امپرياليسم آلمان جدا شد واهميت دموكراسي را براي زايش دوبارۀ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلماني درك كرد (او تا پايان جنگ جهاني اول دموكراسي را به منزلۀ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ØºÙŠØ± آلماني تØÙ‚ير ميâ€ÙƒØ±Ø¯) بلكه از آن پس نبرد به خاطر دموكراسي را مبارزه با Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø· دانست.
هد٠اصلي نوشتهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ØªÙˆÙ…Ø§Ø³ مان آموزش دادن است. اما او از آن نوع آموزگاراني نيست كه بخواهد درسي را از بيرون به Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز خود بقبولاند بلكه آموزگار به معناي اÙلاطوني آن است. Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز،خود بايد انديشۀ تازه را در درون خويش كش٠كند Ùˆ بدان ØÙŠØ§Øª ببخشد. مان اكنون در مقام آموزگار مردم آلمان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا Ø¯Ø§Ù†Ø´â€Ø¢Ù…وز خود يعني بورژوا را بيابد. او Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ Ø±ÙˆØ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§Ø³ÙŠ را در ذهن بورژواي آلمان بدمد Ùˆ آن را بپروراند. از اينرو در پي ÙŠØ§ÙØªÙ† ØªØ§Ø²Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† نشانهâ€Ù‡Ø§ Ùˆ علائم دموكراسي بر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آنها را به شكل داستان در ذهن بورژواي آلماني القا كند Ùˆ پرورش دهد. او ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا آنها را،نه به شكل Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨ÙŠÚ¯Ø§Ù†Ù‡ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ سنتهاي اجتماعي خواننده،بلكه به منزلۀ چيزي كه خواننده در درون خود كش٠كرده،چيزي كه در جستجوي آن بوده Ùˆ سرانجام آن را ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است،بيان كند. همين موضوع،كم Ùˆ بيش،علت تنهايي توماس مان در جمهوري وايمار بود.Ø§ØµÙ„Ø§ØØ§Øª اشتاين Ùˆ شارن هورست در پروس از جنبشي ØªÙˆØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ù„Ù‡Ø§Ù… نميâ€Ú¯Ø±Ùت بلكه به دليل شكست پروس در جنگ ينا بود. بنابراين، دموكراسي پس از 1918 چيزي نبود كه آلمانيâ€Ù‡Ø§ براي استقرار آن تلاش يا نبرد كرده باشند بلكه آن را رويدادي ناخجسته Ùˆ هديۀ سرنوشت شوم Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯. نهال دموكراسي هيچâ€Ú¯Ø§Ù‡ در جامعۀ آلمان ريشه ندوانيد ودشمنان بسيار Ùˆ ØØ§Ù…يان اندك داشت. اين ØØ§Ù…يان نيز آن را به منزلۀ Ù‡Ø¯ÙŠÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø¢Ø³Ù…Ø§Ù†ÙŠ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ†Ø¯Ø› ولي نکوشیدند تا آن را با تاریخ آلمان –که بهر جهت در آن تجدید نظر کرده بودند- پيوند دهند. تنهايي Ùˆ انزوايي توماس مان در دوران دموكراسي وايمار به خاطر جستجوي همين پيوندها بود.او در مقام آموزگار مردم آلمان در جستجوي ØØ³ دموكراسي ای بود كه از خلقيات آلماني نشئت بگيرد. به همين دليل او تنها نويسندۀ بورژواي اين دوره از تاريخ آلمان است كه دموكراسي براي او موضوع Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ بويژه Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø¢Ù„Ù…Ø§Ù†ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. از همين رو نبرد براي استقرار دموكراسي در آلمان در چارچوب ÙلسÙÙŠ Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù‚Ø±Ø§Ø± ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اين نبرد،جنگ ميان روشنايي Ùˆ تاريكي،روز Ùˆ شب،تندرستي Ùˆ بيماري، زندگي Ùˆ مرگ است.توماس مان در مقام هنرمندي آگاه به گذشتۀ آلمان در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه نبرد كهن ايدئولوژي آلماني را از سر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. كاÙÛŒ است كه رويۀ گوته را نسبت به رمانتيكها در نظر آوريم. گوته ميâ€Ú¯Ùت:«من آنچه را سالم باشد، كلاسيك Ùˆ آنچه را بيمار باشد،رمانتيك ميâ€Ù†Ø§Ù…Ù….» او با مردود شمردن کلایست ميâ€Ú¯Ùت: « كالبدي است كه طبيعت، آن را خوب Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ اما بيماري درمان†ناپذيري بدان راه ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است.»در رمان كوه جادو، Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠØŒØ³Ø®Ù†Ú¯ÙˆÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹- ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ùˆ ضد دموكراتيك عقايد خود را تقريباً در قالب سخنان Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯: Â«Ù†Ø§ÙØªØ§ Ùوراً پاسخ داد: بيماري عالي ترين مرتبۀ انسان بودن است؛ زيرا انسان بودن بيمار بودن است. انسان ذاتاً بيمار است. بيماري او، آن چيزي است كه او را انسان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. كساني بودند كه Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ†Ø¯ او را با«بازگرداندن به طبيعت» سالم كنند. ØØ§Ù„ آنكه انسان هرگز طبيعي نبوده است... هر نوع گرايش روسويي،هدÙÙŠ جز غير انسان كردن انسان Ùˆ ØÙŠÙˆØ§Ù† كردن او ندارد... Ø´Ø±Ø§ÙØª ØÙ‚يقي انسان Ùˆ امتياز او بر ديگر موجودات در Ø±ÙˆØ Ø§ÙˆØ³Øª... انسان هر Ú†Ù‡ بيمارتر باشد،انسان تر است.نبوغ بيماري انساني†تر است تا نبوغ ÙØ³Ù„امت.»3 (ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو،ص596) Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ… كه در ديدگاه توماس مان تغييري اساسي رخ داده است. گرچه او در نبرد ميان دموكراسي Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø· ØŒ كه از Ø¹Ù‚Ø¨â€Ø§Ùتادگي اجتماعي- ارتجاعي آلمان ØŒ سرچشمه ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ هواخواه دموكراسي است Ùˆ گرچه ÙØ±Ù…هاي ادبي موثري براي بيان ديدگاه تازۀ خود ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است با اين همه او در مقام يك متÙكر از Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª عيني اين موضوع قاصر است كه اين مرØÙ„Û€ تازه در تØÙˆÙ„ انديشۀ او نشانۀ گسستن از آموزگاران دورۀ جواني خويش، شوپنهاور Ùˆ نيچه است. رمان كوه جادو به مبارزۀ ايدئولوژيك ميان زندگي Ùˆ مرگ،سلامت Ùˆ بيماري، ارتجاع Ùˆ دموكراسي اختصاص ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. توماس مان با ذائقه سمبليك معمول خود اين مبارزات را در آسايشگاهي مجلل در سوئيس قرار Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بنابراين، در چنين Ù…ØÙŠØ·ÙŠØŒ بيماري Ùˆ تندرستي ونيز پيامد های رواني Ùˆ اخلاقي آنها ديگر ÙØ±Ø¶ÙŠØ§ØªÙŠ Ø§Ù†ØªØ²Ø§Ø¹ÙŠ نخواهند بود؛ آنها در معناي تنگ واژۀ «سمبليك» نميâ€Ú¯Ù†Ø¬Ù†Ø¯ بلكه از زندگي جسماني، ذهني Ùˆ عاطÙÙŠ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ ÙƒÙ‡ در آنجا زندگي ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ به طور ارگانيك رشد ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. مسائل سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ ای كه شالودۀ تصاوير غني Ùˆ Ø§ÙØ³ÙˆÙ† كنندۀ بيماری جسماني است تنها از نظر كسي به دور مانده است كه كتاب را سطØÙŠ Ù…Ø·Ø§Ù„Ø¹Ù‡ كرده باشد. نگاهي دقيق تر به كتاب نشان مي دâ€Ù‡Ø¯ كه تنها در چنين Ù…ØÙŠØ·ÙŠ Ø§Ø³Øª كه همۀ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¯ÙŠØ§Ù„ÙƒØªÙŠÙƒÙŠ مسئله را Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† ارائه داد. اما Ù…ØØµÙˆØ± كردن زندگي در آسايشگاه نقش هنري بس مهمتري دارد. مان،مانند هر داستانâ€Ù†ÙˆÙŠØ³ خوب،دربارۀ جزئيات شخصيتâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ Ù…Ø´ÙƒÙ„ÙŠ ندارد. او بندرت آنها را«ابداع» ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.او غريزۀ خطاناپذيري براي نوع درست داستان Ùˆ ÙØ¶Ø§ ÙŠ آن دارد كه به روشن ترين وجه،موضوع خاص او را ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. يعني Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† ميدان را براي تاثيربخشي Ùˆ كشش داستان Ùˆ طنز ايجاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. در آثار او همواره تركيبي دلچسب از يك كل خيالي يا نيمه خيالي با جزئيات معمولي وجود دارد. توماس مان زماني Ú¯ÙØªÙ‡ است:«ما [داستان نويسان] امور روزمره را توصي٠ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…ØŒ اما امور روزمره نيز، اگر بر شالودهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ØºØ±ÙŠØ¨ بنا شوند، غريب ميâ€Ù†Ù…ايند.» آسايشگاه(مسلولين) در كوه جادو همين شالودۀ غريب است. شخصيتها «تعطيلات» خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ù†Ø¯ Ùˆ از رتق Ùˆ ÙØªÙ‚ امور روزمره Ùˆ تنازع بقا Ø¢Ø³ÙˆØ¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯. بنابراين ÙØ±ØµØªÙŠ Ù…ÙŠâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯ تا انديشهâ€Ù‡Ø§ØŒ عواط٠و باورهاي اخلاقي خود را آزادانه متمركز كنند Ùˆ بروز دهند ودربارۀ زندگي پرسشهايي اساسي Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒÙ†Ù†Ø¯. آنچه ØØ§ØµÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ تصويري كاملاً رئاليستي از بورژواي معاصر است كه Ø§Ù†ØØ±Ø§Ùهاي تراژيك- كميك ÙˆÙ„ØØ¸Ù‡â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø®ÙŠØ§Ù„ÙŠ خاص خود را دارد. خلا دروني Ùˆ Ùقدان تعادل اخلاقي، ØØ¯ Ùˆ مرزي ندارد Ùˆ اغلب به شكلهاي نامتعار٠ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. از سوي ديگر، شخصيهاي برتر داستان از معناي آن نوع زندگي ای آگاه Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه در جهان روزمرۀ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ ÙØ±ØµØªÙŠ Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه دربارۀ آن بينديشند. اين همان شرايط لازم براي«رمان آموزنده» است كه به بررسي يك آلماني ميان مايه، هانس كاستورپ، پيش از جنگ ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ø¯. مضمون عقلي داستان، جنگ تن به تن سمبليكي است ميان نمايندگان روشنايي Ùˆ تاريكي، ستمبريني دموكرات Ùˆ اومانيست ايتاليايي با Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙŠÙ‡ÙˆØ¯ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ Ø´Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ ÙƒÙ‡ سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي Ùˆ پيش Ù€ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø§Ø³Øª. اين دو براي ØªØØª تأثیرقرار دادن هانس كاستورپ، يك بورژواي میان مایۀ آلماني، به مشاجره ميâ€Ù¾Ø±Ø¯Ø§Ø²Ù†Ø¯. اين مشاجرات از Ù„ØØ§Ø¸ عقلانی، انساني، عاطÙÙŠØŒ سياسي، اخلاقي Ùˆ ÙلسÙÙŠ بسيار ØºÙ†ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¯. اما اين نكته را بايد متذكر شد كه اين مشاجرات به ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ù†Ø¯. هانس كاستورپ كه بر اثر تلاش هاي خود براي رسيدن به انديشۀ سياسي Ùˆ ÙلسÙÙŠ روشني از پاي درآمده است براي ÙØ±Ø§Ø± از اين وضع به امور پست زندگي ÙØ±Ùˆ مي لغزد. زيرا«تعطيلي»و آسودگي از Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠÙ‡Ø§ÙŠ Ù…Ø§Ø¯ÙŠ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ انسان را به دو سوي متقابل سوق دهد: يكي انسان را از نظر Ùكري بالا Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯ وديگري او را ØØªÙŠ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± به منجلاب غرايزي كه معمولاً در زندگي روزمره، در آن«پايين»، امكان ارضاي آنها نيست ميâ€ÙƒØ´Ø§Ù†Ø¯. شخصيتها درچنين Ù…ØÙŠØ· نادر Ùˆ نيمۀ خيالي، قواي ذهني Ùˆ جسمي تازه Ùˆ برتري كسب نميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ اما قوايي كه در اختيار آنان است ميدان تظاهر وسيع تري ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. از Ù„ØØ§Ø¸ عيني ØŒ قواي دروني بالقوه Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ´ نميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯Ø› اما ما به طور غير مصنوعي Ùˆ با Ø°Ø±Ù‡â€Ø¨ÙŠÙ† آنها را در ØØ±ÙƒØªÙŠ ÙƒÙند Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠÙ…. گرچه در پايان داستان كاستورپ با پيوستن به ارتش آلمان در اوت1914ØŒ خود را از سقوط كامل Â«Ù†Ø¬Ø§ØªÂ»Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› اما از ديدگاه روشنÙكران Ùˆ بورژوازي آلمان Ùˆ همۀ كساني كه در تقاطع راهها ايستاده بودند- Ùˆ به دليل«نيروي Ù…ØØ§Ùظ دروني» خود Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ تصميم بگيرند- شركت در جنگ،چه در ØØ±Ù ÙˆÚ†Ù‡ در عمل- همانâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه ارنست بلوخ به طنز Ú¯ÙØªÙ‡ بود- دقيقاً «تعطيلي Ø·ÙˆÙ„Ø§Ù†ÙŠâ€ØªØ±Â» بود. بنابراين، توماس مان به ØÙ‚ از تأثير Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ ØªØ§Ø²Û€ خود بر ذهن بورژوازي آلمان نامطمئن است،ولي انتقاد او از ايدئولوژي ضد دموكراتيك قاطع است. كاستورپ دربارۀ ستمبريني٠دموكرات ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«.... انديشه Ùˆ نيت تو خوب است،از انديشۀ آن يسوعي كوچك Ùˆ تندخو Ùˆ تروريست بهتر است. من از تو بيشتر خوشم Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ تا آن Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ انكيزيسيون Ùˆ شكنجه Ùˆ چوب Ùˆ Ùلك؛ با آن برق عينكش. گرچه وقتي تو Ùˆ او،مانند خدا Ùˆ شيطان، براي تسخير Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠÚ†Ø§Ø±Û€ من با هم جدال ميâ€ÙƒÙ†ÙŠØ¯ØŒØªÙ‚ريباً هميشه ØÙ‚ با اوست»4 (همان،ص611)
چرا Ù†Ø§ÙØªØ§ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ ستمبريني را در Ø¨ØØ« مغلوب كند؟ در داستان، به اين پرسش، پاسخي روشن داده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هنگامي كه كاستورپ بیمار است،او با معلم خود]ستمبريني[ دربارۀ دموكراسي در جهان Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(«آن پايين») Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÙŠÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯. كاستورپ،تجربۀ اخلاقي دلتنگ كنندۀ خود را با اين كلمات خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«آنجا آدم بايد ثروتمند باشد... اگر ثروتمند نباشد يا ديگر ثروتمند نباشد واي به ØØ§Ù„Ø´!... ØØ§Ù„ا كه در اينجا در بستر دراز ÙƒØ´ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§Ù… واز دور نگاه ميâ€ÙƒÙ†Ù…ØŒ] زندگي در آن پايين[ به نظرم بسيار سخت Ùˆ تØÙ…Ù„ ناپذير Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. شما Ú†Ù‡ كلماتي به كار برديد؛ Ø¨ÙŠâ€Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŸ پر كار؟! بسيار خوب، ولي اينها يعني چه؟ يعني سخت، سرد؛ Ùˆ سخت Ùˆ سرد يعني چه؟ يعني ÙˆØØ´Øªâ€Ø¢ÙˆØ±. آن پايين هوا ] يعني زندگي كردن[ ÙˆØØ´Øª آور Ùˆ دشوار است. آدم وقتي اينجا دراز كشيده Ùˆ بدانجا ميâ€Ù†Ú¯Ø±Ø¯ از ÙˆØØ´Øª ]زندگي كردن در«آن پايين»[ به خود ميâ€Ù„رزد» 5 ؛اما ستمبريني واقعاً اعتقاد دارد كه منشأ اين Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª «تنبلي» است. او منادي ترقي است، نه از خود انتقاد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ نه به باورهاي خودشك راه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ ونه قيد Ùˆ شرطي براي درستيشان قائل است. از اين رو،گرچه هيچ Ù†ÙØ¹ شخصي در Ø¯ÙØ§Ø¹ از نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒÙ…Ø¹ÙŠØ§Ø± انتقاد ناپذير او نظام Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª. به همين دليل،واقعاً Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù‚Ù„ÙŠ موثري در اختيار ندارد كه با آن بر ضد عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¶Ø¯ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ø§ÙØªØ§ به نبرد برخيزد. همين امر،ضع٠اساسي رويۀ دموكراتيك بورژوازي متوسط مدرن را در رويارويي با عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹ كاملاً آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ درعين ØØ§Ù„ØŒ بي تصميمي Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø§Ø±Ø§Ø¯Ú¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ كاستورپ را براي اقدامي عملي نيز نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.
توماس مان،در شخصيت قهرمان داستانش،مكانيسم اجتماعي دروني Ø±ÙˆØ Ø¨ÙˆØ±Ú˜ÙˆØ§ÙŠ مدرن آلماني را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. او دربارۀ هانس كاستورپ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«بشر به منزلۀ ÙØ±Ø¯ نه تنها زندگي شخصي خود را ميâ€Ú¯Ø°Ø±Ø§Ù†Ø¯ بلكه همچنين آگاهانه يا ناآگاهانه در زندگي عصر خويش Ùˆ معاصران خود نيز سهيم است. ØØ§Ù„ اگر شالوده â€Ù‡Ø§ÙŠ Ø¹Ù…ÙˆÙ…ÙŠ وغير شخصي وجود خود را با نگاهي از سر يقين بنگرد Ùˆ آنها را بديهي بپندارد واز تصور اينكه ايرادي وانتقادي بدانها رواست چنان دور باشد،همچنان كه هانس كاستورپ خوب ما بود، باز اين امكان وجود دارد كه از كمبودهاي آن،كاستي هاي سلامت اخلاقي خويش را به شكلي مبهم دريابد. ÙØ±Ø¯ ممكن است مقاصد، هدÙها،اميدها Ùˆ آرزوهاي شخصي چندي در سر بپروراند Ùˆ از اين راه Ø§Ù†Ú¯ÙŠØ²Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ انجام كارهاي بزرگ بيابد اما چنانچه آن كل غير شخصي پيرامون او Ùˆ زمانه،با همۀ ØªØØ±Ùƒ ظاهريش،در اصل اميد وانتظاري را بر نياورند،شخصيت او Ùلج Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. همچنين اگر ÙØ±Ø¯ به طور خصوصي، زمانه Ùˆ پيرامون خويش را نوميد كننده، عبث Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø³Ø±Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù… تشخيص دهد Ùˆ در برابر همه پرسشهايي كه براي بشر Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ همچون هد٠غايي تمام تلاش ها Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„يت هايش جز سكوت پاسخي نشود در اين صورت شخصيت او دستخوش پريشاني Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. هر Ú†Ù‡ خصلت ÙØ±Ø¯ Ù…ÙØ±ÙˆØ¶ والاتر باشد، پريشاني شخصيت او اجتناب ناپذيرتر است. اين پريشاني ØØªÙŠ Ù…Ù…ÙƒÙ† است از بخش روان Ùˆ اخلاق او به كالبد Ùˆ اندام هاي او نيز سرايت كند. در جايي كه زمانه به اين پرسش هميشگي: «چرا؟»،«براي كدام Ù‡Ø¯ÙØŸÂ» هيچ پاسخ قانع ÙƒÙ†Ù†Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒØ§Ù†Ø³Ø§Ù†ÙŠ ÙƒÙ‡ لياقت انجام دادن كارهايي بالاتر از ØØ¯ ميانه را دارد، يا بايد از شهامت اخلاقي Ùˆ ذهني مستقلي(كه براستي نادر است Ùˆ جوهري قهرماني Ù…ÙŠâ€Ø·Ù„بد) برخوردار بوده،يا از نيروي ØÙŠØ§ØªÙŠ ÙÙˆÙ‚â€Ø§Ù„Ø¹Ø§Ø¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡Ø±Ù‡â€Ù…ند باشد. هانس كاستورپ ما هيچ يك از اينها را نداشت. بنابراين او را بايد انساني ميانه مايه به شمار آورد؛ البته به معناي كاملاً Ù…ØØªØ±Ù…انه آن».6(همان،ص67)
]اين روايت[... رشد قبلي مهندس كاستورپ را،كه تازه ÙØ§Ø±Øºâ€Ø§Ù„ØªØØµÙŠÙ„ شده است،نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. گرچه ميان مايه بودن كاستورپ كه از Ùقدان هدÙهايي با ارزش در زندگي او ناشي Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ù…ØØªØ±Ù…Ø§Ù†Ù‡â€ØªØ±ÙŠÙ† جنبۀ شخصيت او Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒØØªÙŠ Ø¨Ø§ كمي طنز، اما هنگامي كه آدمي مانند او با مسائل مرگ Ùˆ زندگي كشور خويش Ø±ÙˆØ¨Ù‡â€Ø±Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بايد او را به Ú¯ÙˆÙ†Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¯ÙŠÚ¯Ø± داوري كرد. همانطور كه وضعيت او Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است،ميان مايه بودن Ù…ØØªØ±Ù…انۀ او، Ø¨ÙŠâ€ØØ³ÙŠØŒØ¨ÙŠâ€ØªØµÙ…يمي Ùˆ ناتواني او در برابر عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒØ¨Ù‡ رغم همدردي او با ستمبريني،همه به گناهي تاريخي مبدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
در كوه جادو ستمبريني در برابر ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ Ù…ÙŠâ€Ø§ÙŠØ³ØªØ¯Ø› ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± در مقابل Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ های او ناتوان باشد. اما ستمبريني آلماني نيست] او ايتاليايي است[ Ùˆ به اومانيسم بورژوايي(كه بر اساس آن از Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù¾Ø´ØªÙŠØ¨Ø§Ù†ÙŠ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯) هيچ شكي ندارد.
توماس مان از نخستين كساني بود كه خطر ظهور نوع جديدي از ارتجاع ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª Ùˆ شجاعانه در عاليترين Ø³Ø·Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ به مقابلۀ با آن برخاست. اين نبرد ايدئولوژيك،مØÙˆØ± كوه جادو را تشكيل Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯.»7
لوكاچ معتقد است كه Ù…ØÙˆØ± داستان كوه جادو نبرد ايدئولوژيك ميان دو Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª كه يكي از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اومانيسم رنسانس Ùˆ روشنگري نشئت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ديگري Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø§Ø³Øª كه بر انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚Ø±ÙˆÙ† وسطی Ùˆ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ØªÙƒÙŠ است. از نظر لوكاچ، توماس مان ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا به «بورژوازي» آلمان نشان دهد كه دو را Ù‡ بيشتر در پيش رو ندارد؛ يا بايد به دنبال «بورژوازي»انگليس Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ برود؛ كه ستمبريني سخنگوي آن است،يا به پندارهاي رمانتيكهاي آلماني كه تداوم انديشهâ€Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚Ø±ÙˆÙ† وسطايي است دل بسپارد؛ سخنگوي Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø®ÛŒØ± Ù†Ø§ÙØªØ§Ø³Øª.
مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو دربارۀ شخصيت هاي ياد شده، چنين ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«قهرمان سادۀ رمان] كاستورپ[در ØØ§Ù„ÙŠ كه مربيانش ستمبريني Ùˆ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙŠÙƒÙŠ Ø³Ù†Ú¯ زندگي Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª Ùˆ ارزشهاي وابسته بدان را به سينه Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ ديگري از قرون وسطي Ùˆ دنياي مرگ آلود گذشته دم Ù…ÙŠâ€Ø²Ù†Ø¯ وسعي در تبليغ اÙكار Ùˆ آرمانهاي وابسته به آن را دارد...»
و نيز:
«.. در پايان Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ØªÙ†Ø¯Ø®Ùˆ به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… دلخراش خود Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯( نمايش سمبليك شكست ارتجاع قرون وسطي!)...» (همان،ص22 Ùˆ26)
ØªÙØ³ÙŠØ± مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو در تقابل با ØªÙØ³ÛŒØ± لوكاچ است. زيرا لوكاچ ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ را با ايدئولوژي رايج در جامعۀ آلمان پيش از جنگ مرتبط Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ آن را Ùقط ارتجاعي Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ بلكه با رمانتيسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نيز پيوند Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯Ø› Ùˆ برخلا٠مترجم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒØ®ÙˆØ¯ÙƒØ´ÙŠ Ù†Ø§ÙØªØ§ را شكست ايدئولوژيك او Ùˆ پايان قرون وسطي به شمار Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ بلكه داستان را بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù… Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. ØØ§Ù„ ببينيم ديگر منتقدان دربارۀ شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ Ú†Ù‡ نظري دارند. ميشل لووي در كتاب خود: گئورگ لوكاچ- از رمانتيسيسم تا بلشويسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«بندرت شخصيتي در يك داستان چنين Ø¨ØØ« سياسي Ùˆ ادبي داغي را دامن زده است.. آيا همان گونه كه لوكاچ مدعي است، لئو Ù†Ø§ÙØªØ§ يك ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª است؟ يا همچنان كه موريس كوليوي، پيير – پل سگو Ùˆ نيكلا بودي Ùˆ اخيراً يوان بورده معتقدند، او خود لوكاچ است؟ طبق نظر لوكاچ، Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ آشکارا «سخنگوی جهان بینی ارتجاعی ØŒÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÛŒ Ùˆ ضد دموکراتیک است » يا «سخنگوي ايدئولوژي كاتوليكي٠پيش- ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠÂ» است.
لوكاچ در تكرار شعارهاي آتشين انقلابي- پرولتاريايي كه Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…تÙكر يهودي، بر زبان Ù…ÙŠâ€Ø±Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùقط عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ- ارتجاعي٠مشخصۀ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… را Ù…ÛŒ بیند.او ØØªÛŒ تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ توماس مان بينش«پیشگویی » داشته است، زيرا«ده سال پيش از پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… با Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø§Ø¯Ø¨ÙŠ نشان داد كه عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒÙ†ÙŠØ±ÙˆÙ…ندترين Ø³Ù„Ø§Ø ØªØ¨Ù„ÙŠØºØ§ØªÙŠ در دست ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است».
اما لوكاچ اشاره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه داستان«بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù… ميâ€Ù…اند». او براي اين بي ÙØ±Ø¬Ø§Ù…ÙŠ دو دليل ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:1) توماس مان از تناسب نيروها] در جامعۀ آلمان[Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ پس از جنگ]جهاني اول[ دركي غريزي داشت. اين دليل سست است؛ زيرا دورۀ مورد نظر،«عصر طلايي»جمهوري وايمار بود. يعني هنگامي كه سوسيال دموكراسي درØÙƒÙˆÙ…ت مشاركت داشت.2) توماس مان هرگز Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ‡ است داستاني با گرايشي خاص بنويسد. او نقاط قوت Ùˆ ضع٠هر دو طر٠را كاملاً نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. بويژه مشتاق است كه Ø¶Ø¹Ù Ø¬Ù‡Ø§Ù†â€Ø¨ÙŠÙ†ÙŠ Ø¯Ù…ÙˆÙƒØ±Ø§ØªÙŠÙƒ قديم را در برابر ØÙ…Ù„Û€ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø¨Ø± ملاكند.
بنابراين لوكاچ ناگزير Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ بپذيرد كه مان شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ را به كار برده تا «خصلت ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Û€ رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø±Ø§(ØØªÙŠ Ø§Ø² Ù„ØØ§Ø¸ معنوي Ùˆ اخلاقي نيز) Ùˆ درستي بعضي از عناصر انتقادي آن را در زندگي اجتماعي امروز» نشان دهد. اما او در ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Ú¯ÙŠ Ø¹Ù‚Ø§ÙŠØ¯ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒ چيزي بيش از«عوام ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠ Ù‡Ø§ÛŒ ارتجاعي»، كه منادي ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است، Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ در اين نظر خود پابرجاست. بايد اضاÙÙ‡ كرد كه Ùقط در سال1942(كمي پس از ØÙ…Ù„Û€ نازيâ€Ù‡Ø§ به Ø§ØªØØ§Ø¯ شوروي) بود كه لوكاچ در پشت نقاب مهذب Ùˆ Ø·Ø¹Ù†Ù‡â€Ø¢Ù…يز Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙاشيست مخÙÙŠ شده را «كش٠كرد». اما آيا واقعاً ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ ØªØØª مقولۀ Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…» يا «منادي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…» قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŸÂ»8
براي شناختن ايدئولوژي Ù†Ø§ÙØªØ§ بهتر است يكي از سخنرانيهاي تند Ùˆ تيز او را كه ØØ§ÙˆÙŠ Ø·Ø±Ø Ùˆ برنامۀ ايدئولوژيکی اوست در اينجا بياوريم.(ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ¹Ø¯ÙŠÙ„ شده Ùˆ عبارات داخل كروشه از نگارنده است.)
«... پدران كليسا،«مال من» Ùˆ «مال تو» را عباراتي Ù…ÙØ³Ø¯Ù‡ انگيز Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ Ùˆ مالكيت خصوصي را غصب Ùˆ دزدي Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù†Ø¯.
... Ø´Ø±Ø§ÙØªÙ…ند در نظر آنان، كشاورز Ùˆ صنعتگر بود، نه تاجر Ùˆ ÙƒØ§Ø±Ø®Ø§Ù†Ù‡â€Ø¯Ø§Ø±Ø› چرا كه توليد را تابع Ø§ØØªÙŠØ§Ø¬ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ†Ø¯ وتوليد انبوه را مردود Ù…ÙŠâ€Ø´Ù…ردند. اكنون همۀ اين اصول Ùˆ موازين اقتصادي، پس از قرنها مردود بودن،در جنبش مدرن كمونيسم ØÙŠØ§ØªÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ ÙŠØ§ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯. ميان عقايد پدران كليسا Ùˆ هدÙهاي جنبش مدرن ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…ØŒØØªÙŠ Ø¯Ø± جزئيات،تطابق كامل وجود دارد؛ مانند ØÙ‚ ØÙƒÙˆÙ…ت كردن كه جنبش جهاني كارگري از آن خود Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯ نه از آن ÙƒØ§Ø±Ø®Ø§Ù†Ù‡â€Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† Ùˆ رباخواران جهاني. پرولتارياي جهان امروز ايدهâ€â€Ø¢Ù„هاي اومانيسم Ùˆ معيارهاي ØÙƒÙˆÙ…ت الهي را در تقابل با معيارهاي بي اعتبار Ùˆ ÙØ§Ø³Ø¯ بورژوايي- Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ است. ديكتاتوري پرولتاريا- كه عامل سياسي- اقتصادي ] آن نوع[ رستگاري ای است كه عصر ما Ù…ÙŠâ€Ø·Ù„بد- ØÙƒÙˆÙ…ت كردن را نه به خاطر ØÙƒÙˆÙ…ت كردن بلكه به خاطر Ø±ÙØ¹ زماني] در تقابل با جادوان Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø²Ù…ان[ تناقض ميان Ø±ÙˆØ Ùˆ Ù‚Ø¯Ø±ØªØŒØªØØª لواي صليب]= ديالكتيك[ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ است. ديكتاتوري پرولتاريا يعني غلبۀ بر جهان از طريق رام كردن آن. ديكتاتوري پرولتاريا به معناي ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´] ترانساندان[ است Ùˆ مرØÙ„Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ù†ØªÙ‚Ø§Ù„ÙŠ است براي برپايي امپراتوري]مقدس[ ]= انترناسيونال كمونيسم[. پرولتاريا وظيÙÛ€ گريگوري كبير را بر عهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است،عصبيت خدايي او در اين يك نيز زبانه ميâ€ÙƒØ´Ø¯. پرولتاريا همچون گريگوري كبير از خونريزي هراسي به دل راه نخواهد داد. وظيÙÙ‡â€Ø§Ø´ اين است كه براي Ø´ÙØ§ÙŠ Ø¬Ù‡Ø§Ù† در آن تخم ÙˆØØ´Øª بپراكند. شايد سرانجام بشر بدين طريق رستگار شود Ùˆ پس از زماني چنين طولاني به جامعۀ بي طبقه Ùˆ بي دولت برسد Ùˆ به وضع معصوميت نخستين خود، پيش از هبوط]=بهشت = كمونيسم[ØŒ باز گردد». 9(همان،ص52-522)
این نکته مهم است Ú©Ù‡ به یاد آوریم قرون وسطی، کمونیست بود. توماس مان Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بگويد كه ماركسيسم تداوم سنتهاي قرون وسطاست. بنابراين به نظر او ماركس را نبايد دانشمندي از نوع آدام سميت،مالتوس يا ريكاردو دانست بلكه او را بايد متÙكري از سنخ سنت آگوستين Ùˆ توماس آكويناس به شمار آورد.
اما اكنون اين پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه آيا شواهد Ùˆ مدارك تاريخي اين نظر را تاييد ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŸ ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ انگلس در مقالۀ خود«دربارۀ تاريخ صدر مسيØÙŠØªÂ» ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«تاريخ صدر مسيØÙŠØª از بسياري جهات،مشابه جنبش مدرن طبقۀ كارگر است.»10
مورخان متخصص در تاريخ مسيØÙŠØª معتقدند كه ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ Ù¾ÙŠØ´ از مبعوث شدن به پيامبري در ميان ÙØ±Ù‚Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø¨Ù‡ نام اسنه ،كه به شيوه اشتراكي زندگي ميâ€ÙƒØ±Ø¯Ù†Ø¯ØŒ به سر Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø±Ø¯Ù‡ است.11
كارل كائوتسكي در كتاب خويش: "بنياد مسيØÙŠØª" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« ما]ماركسيستâ€Ù‡Ø§[ بيش از پيش اين ØÙ‚ را براي خود قائل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙŠÙ… كه جماعت صدر مسيØÙŠØª را مشابه سازمانهاي سوسياليستي بدانيم. سرشت سازمان آنان]اسنهâ€Ù‡Ø§[ مشخص شده است. شكل آن كمونيستي بوده است... اسنهâ€Ù‡Ø§ منشا پرولتاريابي Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯.»12
Ùˆ لوسين گلدمن، يكي از پيروان لوكاچ، در اثر خويش" ÙلسÙÛ€ روشنگري" ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در جهان بورژوايي، مسيØÙŠØª امري خصوصي Ùˆ اكثراً كاذب است. به نظر Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ كه سوسياليسم]= ماركسيسم[ØŒ تنها اميد براي رستگاري اقتصادي Ùˆ معنوي باشد.»13
گلدمن ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ چون مسيØÙŠØª نيرو Ùˆ توان خود را از دست داده است،ماركسيسم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø§ÙŠØ¯ جاي خالي آن را پر كند.
بنا بر اظهارات Ùوق در ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ… كه توماس مان نه تنها به بيراهه Ù†Ø±ÙØªÙ‡ بلكه سرشت واقعي ماركسيسم را Ú©Ù‡ دینی است به خوبي شناخته است. ØØªÙŠ Ø´Ù…Ø§ÙŠÙ„ ماركس وانگلس نيز به اعضاي ÙØ±Ù‚Û€ اسنه ميâ€Ù…انند.
ØØ§Ù„ به سخنراني Ù†Ø§ÙØªØ§ باز ميâ€Ú¯Ø±Ø¯ÙŠÙ…. راوي اين سخنراني را «كوبنده» توصي٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در واقع تركيب غريبي از كاتوليسيسم Ùˆ بلشويسم است. اما اگر ØªÙØ³ÙŠØ± لوكاچ درست باشد، پس ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در كجاست؟ Ú†Ù‡ وقت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øªâ€Ù‡Ø§ نام پرولتارياي جهان را Ø¨Ø±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ØŸ از كي هد٠سياسي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… برقراري ديكتاتوري پرولتاريا،به منزلۀ مرØÙ„Û€ انتقالي برای رسیدن به جامعۀ Ø¨ÙŠâ€Ø¯ÙˆÙ„ت Ùˆ Ø¨ÙŠâ€Ø·Ø¨Ù‚Ù‡ بوده است؟ لوكاچ با يكي دانستن آموزۀ عجيب Ùˆ Â«ÙØ±ÙŠØ¨Ù†Ø¯Û€Â» Ù†Ø§ÙØªØ§ با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نه تنها موضوع را بيش از ØØ¯ ساده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ بلكه تبييني كه ارائه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ با كل موضوع هيچ مناسبتي ندارد. براي روشن تر شدن موضوع يكي از Ø¨ØØ« هاي Ù†Ø§ÙØªØ§ را با ستمبريني ذكر ميâ€ÙƒÙ†ÙŠÙ…. ستمبريني ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:« جاي بسي تاس٠است كه ا نديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه اÙكار ØÙŠØ§Øª بخش را ØªÙØªÙŠØ´ كند،در بند بكشد ودر نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ كند؛ Ùˆ امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± انقلاب قلمداد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ú†ÙˆÙ† Ù‡Ø¯ÙØ´ Ù…ØÙˆ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ÙŠØŒÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ دموكراسي،و استقرار ØªÙˆØØ´ Ùˆ ديكتاتوري اوباش است.
Ù†Ø§ÙØªØ§ پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقضâ€Ú¯ÙˆÙŠÙŠ Ú†ÙŠØ²ÙŠ كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از ØØ±Ùهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش Ù†Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ±Ø¯ØŒ برعكس ØŒ اين نشانۀ كبريايي اشرا٠منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯ØŒ اوباش Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.»(همان، ص521-522)
مطالعۀ Ø¨ÙŠâ€ØºØ±Ø¶Ø§Ù†Û€ سخنراني هاي Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠÙ‡ÙˆØ¯ÙŠ- يسوعي استدلال ØºØ±Ø¶â€Ø¢Ù„ود لوكاچ را بر ملا ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. البته ØªÙØ³ÙŠØ± لوكاچ را بايد با پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در آلمان مرتبط دانست. او آبشخور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ايدئولوژي رمانتيسيسم ضد Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯Ø› ولي به روي خود Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯ كه او خود زماني رمانتيك بوده Ùˆ از همين راه به ماركسيسم رسيده است. پاركينسون در كتاب خويش" گئورگ لوكاچ" با استناد به كتاب بورده" سيماهاي لوكاچ"ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«اين نظر را عموماً Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡â€Ø§Ù†Ø¯ كه Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ ÙŠØ³ÙˆØ¹ÙŠ در رمان كوه جادو بر اساس شخصيت لوكاچ Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ شده است.»14
يوان بورده در كتاب خود سيماهاي لوكاچ ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سخنرانيهاي Ù†Ø§ÙØªØ§ به ما اجازه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ تا كل زندگي لوكاچ را تا آخرين روزهاي ØÙŠØ§Øª وي درك كنيم. اصول انديشۀ لوكاچ با Ù†Ø§ÙØªØ§ يكي است.» Ùˆ بورده Ø¨ØØ« خود را چنين ادامه Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه:«توماس مان در قالب شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ نه تنها تصوير زندگي لوكاچ را ارائه داده بلكه تصوير Ù†Ø§ÙØªØ§ بيانگر همۀ خصوصيات اساسي يك Ù…ÙØ¨Ù„غ لنينيست است.»
بنابراين،از نظر Ø¨ÙˆØ±Ø¯Ù‡ØŒÙ†Ø§ÙØªØ§ هيچ وجه مشتركي با يك نازي يا يك رمانتيك ندارد Ù†Ø§ÙØªØ§ به رغم آنكه وانمود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ يسوعي است،«ذاتاً كمونيست به معناي لنينيستي آن است.» بورده مدعي است:«توماس مان با طنزي پیشگویانه Ùˆ بصيرتي نبوغ آسا توانست در وجود Ù…ÙØ¨Ù„غ بلشويك، كشيش را كش٠كند.» Ùˆ Ù…ÙŠâ€Ø§Ùزايد:«بنا بر نظر ما Ù†Ø§ÙØªØ§ به منزلۀ نمايندۀ ماركسيسم٠بلشويك نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه استالينيسم ادامۀ خطي لنينيسم بود؛ Ùˆ شخصيت Ù†Ø§ÙØªØ§ هم ذات بلشويسم را آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ هم عواقب آن را.»15
ميشل لووي كه خود ماركسيست- لنينيست – تروتسكيست است ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«چگونه Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† اين ØªÙØ³ÙŠØ± را،كه البته در تقابل كامل با تØÙ„يل خود لوكاچ است،ارزيابي كرد؟ به نظر ما Ø¨ÙŠâ€Ø´Ùƒ توماس مان، لوكاچ را تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨Ù‡ منزله الگوي خود در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ Ù†Ø§ÙØªØ§ به كار برده است. كاÙÙŠ است كه شباهت جسماني اين دو را متذكر شويم. نام ØµØ§ØØ¨Ø®Ø§Ù†Û€ Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒØ®ÙŠØ§Ø· لباسهاي زنانه، لوكاچك است كه توماس مان آن را رندانه در متن گنجانده است.]ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨ÙŠØ´ØªØ± اينكه[ مان Ùˆ لوكاچ نخست در سال1922 با يكديگر ديدار ÙƒØ±Ø¯Ù‡â€Ø§Ù†Ø¯ يعني همان سالي كه شخصيت تازه] Ù†Ø§ÙØªØ§[ وارد متن شده است.(ÙØµÙ„ ششم، پاره دوم:«كسي ديگر») Ùˆ نيز بيانيه â€Ù‡Ø§ÙŠ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ùˆ نامه â€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ ÙƒÙ‡ به نويسنده كوه جادو نسبت Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ همه مويد اين نظرند كه ميان]لوكاچ[ماركسيست در جهان واقعي Ùˆ]Ù†Ø§ÙØªØ§ÙŠ[يسوعي در داستان ارتباطي هست.»16
طبق شهادت ارنست بلوخ،لوكاچ پيش از ماركسيست شدن،ميان سالهاي 1912-1914ØŒ به كاتوليسيسم گرايش داشته است(گرچه بعيد است كه توماس مان از اين موضوع مطلع بوده است). بنابراين يهودي- يسوعي- بلشويك بودن Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…راØÙ„ گوناگون تØÙˆÙ„ ايدئولوژيك لوكاچ را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯.
همچنان كه ديديم Ù†Ø§ÙØªØ§ از نظر لوكاچ، يك مرتجع ÙÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª است،و از نظر بورده يك ماركسيست- لنينيست Ùˆ به واقع خود لوكاچ است، آيا اين نتيجه ØØ§ØµÙ„ Ù†Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ كمونيسم دو روي يك سكه يا دو قلوهاي Ù‡Ù…Ø³Ø§Ù†â€Ø§Ù†Ø¯ØŸ
ميشل لوي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده Ùˆ مبهم Ùˆ تناقض آميز Ù†Ø§ÙØªØ§ دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم Ùˆ هم ارتجاع،هم بلشويسم Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصي٠ظري٠طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ Ùˆ نيز در Ø´ÙŠÙˆÙ‡â€Ø§ÙŠ Ø§Ø³Øª كه اين پديده را به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… تناقض آميزش Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯.»17
لووي نيز مانند لوكاچ،متوجه Ø§Ø¹ØªØ±Ø§ÙØ§Øª دردناك خود نيست. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ ميان Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… وكمونيسم وجوه مشترك بسياري وجود دارند. لوكاچ در شخصيت Ùˆ سخنان Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ…Ø±ØªØ¬Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª را كش٠كرده است Ùˆ بورده، ماركسيست- لنينيست را. آیا با اين ÙØ±Ø¶ÙŠÙ‡ Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† تاريخچۀ ننگین زد Ùˆ بند كمونيسم با ارتجاع، Ùˆ بلشويسم با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را تبيين كرد؟ لوكاچ Ùقط در اينجا نيست كه متوجه هجو مارکسیسم نمی شود. او سخن هجو آمیز کویستلر را پس از ترک ØØ²Ø¨ كمونيست نيز درك نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. Ù†Ø§ÙØªØ§ØŒÙ†Ù…ونۀ نوعي متÙكران رمانتيك آلماني از شلينگ Ùˆ شلگل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا ماركس Ùˆ لوكاچ Ùˆ هايدگر است Ùˆ به طریق اولی نمونۀ نوعی روشنÙکران Ú†Ù¾ جهان سومی است. Ú¯ÙØªÙ†ÛŒ است Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« ارنست کاسیرر با مارتین هایدگر در داووس سویس را با Ø¨ØØ« ستمبرینی با Ù†Ø§ÙØªØ§ همانند دانسته اند.
انديشۀ لوكاچ، پيش از ماركسيست شدن،طبق شهادت هونيگزهايم:«به شدت ضد بورژوايي،ضد ليبرالي، ضد دولت مشروطه، ضد دولت پارلماني، ضد سوسياليسم تجديد نظر طلب،ضد روشنگري، ضد نسبيâ€Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ùˆ ضد ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است.»18 Ùˆ اينها وجوه مشترك ماركسيسم با Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است. بنابراين، چندان Ø´Ú¯ÙØªÛŒ â€Ø¢ÙˆØ± نيست كه لوكاچ، بزرگترين Ùيلسو٠ماركسيست،خود را در آيينۀ كوه جادو مرتجع Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. توماس مان، هنگام نگارش كوه جادو ØªØØª تاثير داستايوسكي،تولستوي، Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس،شوپنهاور،نيچه،برگسون Ùˆ ژرژ سورل، بود. Ú†Ù‡ بسا،مان بر اثر خواندن آثار سورل موÙÙ‚ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه سرشت Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»،يعني سرشت اسطورۀ ويرانگر ارتجاع Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم را در يابد. زيرا سورل هم ماركسيست بود Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª. وي اعتقاد داشت كه ماركسيسم،اسطورۀ پرولتارياست.اسطوره، نوعي اتوپيا نيست بلكه ÙØ±Ø§ خوان به نبردي سهمگين است. ارزش اسطوره در نيروي الهام بخش Ùˆ Ø³Ø§Ø²Ù…Ø§Ù†â€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯Û€ آن است. گروهي جنگجو با اعتقاد به يك اسطوره Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ متشكل شود ودست به عمليات قهرماني بزند Ùˆ خود را براي ÙØ¯Ø§ شدن آماده كند. اسطوره به ذهن ØØ§Ù„تي Ù…ÙŠâ€Ø¨Ø®Ø´Ø¯ كه ÙØ±Ø¯ يا گروه آمادگي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ تا وضع موجود را، Ø¨ÙŠâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ بهشتي ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده داشته باشد كه جايگزين آن کند، در يك چشم به هم زدن نابود كند.اهميت اسطوره در همین ويرانگری است.19
بنابراين،نتيجه ميâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ… كه نيروي Ù…ØØ±ÙƒÙ‡ ÛŒ تاريخ،اسطوره است. توماس مان بØÙ‚ نگران ØªØ³Ù„Ø·Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»بر جامعۀ آلمان است. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه قرن بيستم،( Ùˆ قرن بیست Ùˆ یکم نیز )عصر اسطورهâ€Ù‡Ø§ÙŠ ÙˆÙŠØ±Ø§Ù†Ú¯Ø± Ùˆ قرن تروريسم است. Ù†Ø§ÙØªØ§ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«... آزادي Ùˆ رشد ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø±Ø§Ø² Ùˆ دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است Ùˆ آن را ايجاد خواهد كرد،رعب Ùˆ ÙˆØØ´Øª(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
و نیز می گوید:
«ما ÙˆØØ´Øª مقدس را ØØ§Ú©Ù… خواهیم کرد .»
بله ØŒ برای Ø´ÙØ§ÛŒ جهان Â«ÙˆØØ´Øª مقدس» را ØØ§Ú©Ù… کردند Ùˆ کرده اند Ùˆ خواهند کرد.
توماس مان در كوه جادو ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا مردم آلمان را از خطر Â«Ù†Ø§ÙØªØ§Ø¦ÙŠØ³Ù…»،يعني Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم بر ØØ°Ø± دارد. ولي Ø§ÙØ³ÙˆØ³ كه تلاش او ثمري نداشت. اسطوره زنجيرهاي خود را پاره كرد Ùˆ آن ÙØ¬Ø§ÙŠØ¹ را به بار آورد. ولي براستي چرا Ù†Ø§ÙØªØ§ خودكشي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŸ شاید پاسخ اين باشد كه اسطوره ÛŒ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…- كمونيسم، پس از آنكه همه چيز را نابود كرد، به پايان راه خود Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯Ø› Ùˆ تنها چيزي كه باقي گذاشته وجود خودش است اما نيروي ويرانگرش اين را نيز از ميان بر Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ø±Ø¯.
پانوشت ها :
1-G.Lukacs ,The Meaning of Contemporary Realism (English translation,London,1963),pp.78-80,82-83.
2-G.Lukacs ,Essays On Thomas Mann (English translation,london ,1964),pp.16,163
3- براي يكدست بودن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ هماهنگي در شيوۀ بيان، در سراسر اين مقاله،نقل قولهايي كه از ترجمۀ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒÙˆÙ‡ جادو(ترجمۀ دكتر ØØ³ÙŠÙ† Ù†ÙƒÙˆØ±ÙˆØØŒ تهران،انتشارات نگاه 1368) آورده Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعد يل شده اند. از اين گذشته نگارنده علاوه بر متن آلماني كوه جادو از ترجمۀ انگليسي آن نيز سود بسيار برده است. مشخصات متن آلماني Ùˆ ترجمۀ انگليسي كوه جادو:
T.Mann:Der Zauberberg(Fischer Taschenbuch 1967),S.489-490
T.Mann : The Magic Mountain(Penguin Books 1960),PP.465-466.
4 - متن آلماني، ص21،ترجمه انگليسي،ص198.
5-همان
6- متن آلماني، ص36-37، ترجمه انگليسي،ص32
7 - گئورگ لوكاچ، مقالاتي دربارۀ توماس مان(ترجمه انگليسي آن، لندن1964)،ص161 و91 ، 43 و30-40.
8-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism( English translation ,London,1979),pp.56-58.
9- متن آلماني،ص425-426، ترجمۀ انگليسي،ص403-404.
10-F. Engels ,On the History of Early Christianity(Die Neue Zeite ,Bd.1,1894-95 )S.4.
11- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ ÙØ±Ù‚Û€ يهودي اسنه رجوع كنيد به: مجموعه آثار ژوزÙوس (Josephus)ØŒ مورخ يهودي(تولد: سي Ùˆ Ù‡ÙØª پس از ميلاد- مرگ: ØØ¯ÙˆØ¯ صد سال پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد1927)ØŒ جلد دوم،ص369-385 Ùˆ نيز مجموعه آثار Ùيلون (Philo) يهودي،(تولد: بيست سال پيش از ميلاد- مرگ: اواخر قرن پس از ميلاد)ØŒ(چاپ دانشگاه هاروارد)ØŒ جلد نهم،ص55-61.
12-Karl Kautsky ,The Foundation of Christianity (English translation,New York,1972)pp.307-8
13-L.Goldmann,The Philosophy of The Enlightenment (English translation,London ,1973),p.89.
14-G.H.Parkinson,Georg Lukacs (London,1977),p.186
15-(Yvon Bourdet ,Figures de Lukacs,Paris 1972 ,pp.101-116 ,128, 130, 151, 163.
16-Michael Lowy, Lukacs-From Romanticism to Bolshevism ( English translation,London,1979),p.186.
17- ماخذ پیشین ØŒØµÙØÛ€63.
18- به نقل از كتاب لووي، ص95.
19- ژرژ سورل،تاملاتي درباره خشونت، ÙØµÙ„ چهارم.
20 - متن آلماني،ص422، ترجمه انگليسي،ص400.
. Ù¾