( 2)ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ یدالله موقن
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 2
تا اینجا نظریات مختل٠را درباره سرشت ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نیز پایگاه اجتماعیش بیان کرده ایم . در آغاز Ú¯ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ اومانیست های Ù…ØØ§Ùظه کار Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ صنعتی شدن ØŒ علم، خردگرایی، دموکراسی Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهای روشنگری نامیده Ù…ÛŒ شوند تهدیدی جدی برای بقای تمدن Ùˆ ادامه ÛŒ ØÛŒØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه پیش – صنعتی تصویری خیال انگیز Ùˆ غیرواقعی ارایه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سر Ù…ÛŒ بردند، روابط اجتماعی ساده Ùˆ مستقیم بود، طبیعت پاس داشته Ù…ÛŒ شد Ùˆ مانند اینها. اما در زیر خواهیم دید Ú©Ù‡ مارکسیست های رادیکال نیز با اومانیست های Ù…ØØ§Ùظه کار هم آوازند. هورکهایمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : دیالکتیک روشنگری مدعی اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قیاسی علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بیان Ù…ÛŒ کند! ØØ³ مشترک، «ارتجاعی» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزیتیویستی است. به نظر این دو رومانتیک آلمانی، روشنگری چیزی جز اردوگاه کار نیست!
یدالله موقن: ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟What Is Fascism? by Yadollah Moughen
تا اينجا نظريات مختل٠را دربارة سرشت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نيز پايگاه اجتماعيش بيان کرده ايم . در آغاز Ú¯ÙØªÙŠÙ… Ú©Ù‡ اومانيست هاي Ù…ØØ§Ùظه کار مي گويند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم، خردگرايي، دموکراسي Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهاي روشنگري ناميده مي شوند تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ ØÙŠØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه پيش – صنعتي تصويري خيال انگيز Ùˆ غيرواقعي ارايه مي دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با يکديگر به سر مي بردند، روابط اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد Ùˆ مانند اينها. اما در زير خواهيم ديد Ú©Ù‡ مارکسيست هاي راديکال نيز با اومانيست هاي Ù…ØØ§Ùظه کار هم عقيده اند. هورکهايمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : ديالکتيک روشنگري مدعي اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قياسي علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بيان مي کند! ØØ³ مشترک، «ارتجاعي» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزيتيويستي. به نظر اين دو رومانتيک آلماني، روشنگري چيزي جز اردوگاه کار نيست!
روشنگري، توتاليتاريستي است بدان ØØ¯ Ú©Ù‡ هيچ سيستمي تاکنون نبوده است . تا آنجا Ú©Ù‡ به شيء شدگي ارتباط مي يابد ØŒ مسئول رياضيات است. «آن شيوه اي Ú©Ù‡ گاليله طبيعت را به صورت٠شکل هاي هندسي Ùˆ رقم Ùˆ عدد درآورد، موجب شد Ú©Ù‡ انديشه خود را به Ø´Ú©Ù„ [...] ÙŠÚ© ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ اتوماتيک، شيء کند»؛ يعني انديشه به صورت اعداد Ùˆ ØØ±ÙˆÙ Ùˆ اشکال هندسي در آيد . «صنعت، Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ها را به صورت شيء در مي آورد» . علم به وجود خويش آگاهي ندارد ØŒ ØµØ±ÙØ§Ù‹ ابزار است .« اما روشنگري ÙلسÙÙ‡ اي است Ú©Ù‡ ØÙ‚يقت را با سيستم علمي ÙŠÚ©ÙŠ مي داند» اين دو عار٠آلماني – يهودي به پيروي از لوکاچ معتقدند Ú©Ù‡ «علم، نهاد٠جهان بورژوايي است » Ú©Ù‡ بايد بر اÙکنده شود. اما کمونيستي به نام گوران تربورن در مقاله ÙŠ خود به نام : «مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت» درباره ÙŠ کتاب ديالکتيک روشنگري چنين اظهار نظر مي کند :
هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي پرسند «چرا به جاي اين Ú©Ù‡ به شرايط واقعاً انساني وارد شويم ØŒ بشريت به ورطه ÙŠ نوع جديدي از بربريت سقوط کرد ØŸ [يعني به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم]» .تربورن مي Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ¯ Ú©Ù‡ پاسخ کارل پوپر به همين پرسش در کتاب جامعه ÙŠ باز Ùˆ دشمنان آن، اين است:
مارکسيسم، تاريخ گرايي و اتوپياپرستي را به جاي «مهندسي گام به گام اجتماعي ارايه داد و همين ها موجب ظهور توتاليتاريسم شدند». و هايک در کتاب خود به نام راه بردگي، سوسياليسم و اقتصاد برنامه ريزي شده و دخالت دولت در امور اقتصادي را بر کرسي اتهام مي نشاند.
اما پاسخ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به پرسش Ùوق کاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با پاسخ پوپروهايک Ùˆ ماينکه Ùˆ هانا آرنت است . از نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… خود تباهي٠روشنگري ليبرال است! ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùقط به اين معنا ØÙ‚يقت٠ليبراليسم نيست Ú©Ù‡ نابرابري هاي واقعي Ùˆ سرکوب شده Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در مبادله ÙŠ ظاهراً آزاد در بازار سرمايه داري را بر ملا مي کند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ ØÙ‚يقت٠کل هد٠روشنگري٠بورژوا از بيکن به بعد را نشان مي دهد Ú©Ù‡ مي خواهد بشر را از زنجيرهاي Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª برهاند. [ يعني جنبش ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي کوشيد بشر را از قيد Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª رهايي بخشد! ] هد٠اصلي ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو بازار اقتصادآزاد Ùˆ مناسبات توليد سرمايه داري نيست بلکه علوم طبيعي Ùˆ همتاي تجربي اش در شناخت شناسي است!
در کتاب ديالکتيک روشنگري کل٠معناي٠علم Ùˆ منطق مورد ترديد قرار مي گيرند ! [....] تبيين هاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نهايتاً نمونه اي از ناتواني Ùˆ Ùقر تئوريک مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت است.
موضوع کتاب ديالکتيک روشنگري خود تباهي خرد بورژوايي است. اما نظريه ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو خود نمونه اي از خود – تباهي راديکاليسم روشنÙکرانه است. دقيقاً همين راديکاليسم Ù…Ø¤Ù„ÙØ§Ù† کتاب در مورد رد جامعه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بورژوايي است Ú©Ù‡ جنگ Ø§ÙØ²Ø§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ù†Ø¸Ø±ÙŠÙ‡ ÙŠ سوسياليستي (علم) را از دست آنان بيرون مي آورد Ùˆ آنها را وادار مي سازد Ú©Ù‡ به مقطع نويسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ا نگارشي (يا نظري) عقب نشيني کنند.
بدين ترتيب ÙØ±Ùˆ کاستن علم به ÙلسÙÙ‡ در نظريه ÙŠ مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت، Ú©Ù‡ کتاب ديالکتيک روشنگري نمونه ÙŠ آن است، خصلت Ù…Ø¶Ø§Ø¹Ù Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù† (mystification) آن را برملا مي کند.
Ù…ØÚ©ÙˆÙ…يت مستقيم منطق علوم به عنوان مسئول ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… سبب مي شود Ú©Ù‡ مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت نتواند نظريه اي ارايه دهد Ú©Ù‡ ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بر اثر به هم پيوستن چندين عامل بداند Ùˆ با اتکاي به چنين نظريه اي بتوان با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به طور موثرتر نبرد کرد. عقب نشيني از Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… علمي مارکسيستي به انتقاد ÙلسÙÙŠ (ايد ئولوژيک ) از جامعه ÙŠ سرمايه داري، مي کوشد تا Ùقدان نظريه اي دربارة جامعة سرمايه داري در مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت را پرده پوشي کند»۲۱ البته مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… هم چون ديگر موضوع ها انديشه اي تازه Ùˆ اصيل ندارد ØŒ بلکه Ùقط ØØ±Ùهاي ششمين کنگره ÙŠ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست را در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تکرار مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مرØÙ„Ø© اجتناب ناپذير Ùˆ نهايي سرمايه داري است».
کتابي Ú©Ù‡ مظهر ناتواني مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در ارايه ÙŠ نظريه اي درباره ÙŠ جامعه ÙŠ مدرن، يا به قول مارکسيست ها ØŒ جامعه ÙŠ سرمايه داري است Ùˆ نمونه ÙŠ بارز Ùقر تئوريک در مورد دولت Ùˆ به خصوص ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم در ميان مارکسيست ها از جمله اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت است در ميان بعضي از متÙÙ„Ø³ÙØ§Ù† ايراني ÙŠÚ© شاهکار ÙلسÙÙŠ شناخته شده است ! هورکهايمر Ùˆ آدورنو با برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان روشنگري Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ ميان خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري Ùˆ ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ بدين معني Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تØÙ‚Ù‚ کامل خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري است ØŒ ميان Ø´Ú©Ù„ استنتاجي علم Ùˆ خشونت به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده در رژيم نازي ØŒ ميان روشنگري Ùˆ توتاليتاريسم Ùˆ برپايي اردوگاه هاي کار اجباري نشان مي دهند Ú©Ù‡ نه درک درستي از عليت علمي دارند نه درک درستي از روشنگري Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù….
ورشکستگي مارکسيسم در Ùهم جهان مدرن Ùˆ تبيين جنبش هاي پاپيوليستي قرن بيستم را مي توان از همين کتاب ديالکتيک روشنگري Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª. ايتاليا هيچ گاه پرچم دار ايده آلهاي روشنگري نشد (ايتاليا مهد رنسانس بود نه گهواره روشنگري) Ùˆ آلمان پرچم دار جنگ با روشنگري بود، يعني آلمان سرزمين رومانتيک ها بود Ùˆ رومانتيک ها (Ú©Ù‡ شلينگ ØŒ Ù‡Ú¯Ù„ ØŒ مارکس،لوکاچ، هايدگر، هورکهايمر ØŒ آدرونو، مارکوزه، Ùˆ ديگر اعضاي آن مکتب در ميان آنان هستند) دشمنان سوگند خورده ÙŠ ايده آلهاي روشنگري بودندو هستند.
در واقع هورکهايمر Ùˆ آدورنو نه Ùقط قصد نبرد با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ندارند بلکه مانند ديگر مارکسيست ها در جنگ با روشنگري به ياري نازيها Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ø´ØªØ§ÙØªÙ‡ اند . ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيستها) يا به ديگر سخن Ø¬Ù†Ø§Ø Ú†Ù¾ رومانتيسيسم به ياري Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª رومانتيسيسم يا ارتجاع راست (ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ Ùˆ نازي ها ) برخاسته است.
اگر کتاب ديالکتيک روشنگري در ميان روشنÙکران ايراني آوازه اي نداشت Ùˆ بعضي از نويسندگان ايراني اتهاماتي را Ú©Ù‡ اين دو ايد ئولوگ مارکسيست بر علم Ùˆ عقل Ùˆ روشنگري وارد کرده اند طوطي وار تکرار نمي کردند در اينجا به بررسي Ùˆ نقد آن نمي پرداختيم.مثلا در ÙŠÚ©ÙŠ از مجله هاي وزين مي خوانيم: « کتاب ساده دل ولتر به کوره ÙŠ آدم سوزي آشويتس انجاميد، وکتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو به کوره ÛŒ آدم سوزي داخائو»! هر خواننده اي Ú©Ù‡ از عليّت علمي اندک درکي داشته باشد از برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان کتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو Ùˆ کتاب ساده دل ولتر با کوره هاي آدم سوزي نازي ها ØÙŠØ±Øª مي کند Ùˆ از خود مي پرسد آيا رهبران نازي پيروان متعصب ولتر Ùˆ هولباخ ولومتري Ùˆ ديدرو بود ند؟ مگر هيتلر Ùˆ ديگر رهبران نازي ØŒ به پيروي از رومانتيک ها ØŒ ليبراليسم Ùˆ دموکراسي را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مکانيکي انگليسي ها Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ù‡Ø§ نمي دانستند؟ مگر نازي ها با ليبراليسم Ùˆ دموکراسي به منزله ÙŠ مظاهر «غربزدگي » نبرد نمي کردند؟ مگر به هنگام اشغال پاريس ØŒ نازيها مجسمة ولتر را پايين نکشيدند؟ آيا ايده آل روشنگري بازگشت به وضع قبايل ابتدايي Ùˆ Ù…ØÙˆ ÙØ±Ø¯ در جمع بود؟ مگر مبدأ ØØ±Ú©Øª جنبش روشنگري مداراي ديني Ùˆ تØÙ…Ù„ عقايد مخال٠نبود؟
مگر نقطة اتکاي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، سوژه [ذهن Ùˆ عقل ÙØ±Ø¯] نيست؟ مگر جهان Ùˆ جامعه از ديدگاه Ùˆ به اتکاي خرد همين سوژه ØŒ همين ÙØ±Ø¯ÙŠ Ú©Ù‡ از عقل برخوردار است ساخته Ùˆ پرداخته نمي شود؟ مگر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري به اين سوژه ØŒ به اين ÙØ±Ø¯ بخرد نمي گويد Ú©Ù‡ تو آزادي همه چيز را مورد پرسش قرار دهي Ùˆ هيچ عقيدة تعبدي را نپذيري Ùˆ همه ÙŠ مراجع را مردود بداني؟ مگر در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ نخستين بار بر پاي خود نمي ايستد؟ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل ÙØ±Ø¯ يا به قول روشنÙکران به ظاهر تجددخواه ولي باطناً تاريک انديش ما ØŒ عقل جزيي را به جاي عقل کلي مي نشاند. Ùˆ علم يا باز به قول روشنÙکران مذکور علم جزيي نگر را به جاي ØÚ©Ù…ت قديم مي گذارد. جهان مدرن ما را همين عقل جزيي نيوتن ها، گاليله ها ØŒ دکارت ها Ùˆ اينشتاين ها Ø´Ú©Ù„ داده است ØŒ Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ به وضع کيهان در ميلياردها سال پيش پي برده است Ùˆ نيز وضع آن را در ميلياردها سال آينده پيش بيني مي کند. همين عقل جزيي Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ مسئله اي به نام Ùواصل مکاني را از ميان برده است.
همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمي را Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ آنها را مطالعه کرده است . همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ در زمينه ÙŠ پزشکي ØŒ بيوشيمي ØŒ بيوÙيزيک به دستاوردهاي Ù…ØÙŠØ±Ø§Ù„عقولي نايل شده است .روشنÙکران ما پيش از آن Ú©Ù‡ چنين سخنان بي مايه اي بگويند بهتر است کمي بينديشند Ùˆ چشم هاي خود را باز کنند تا پي ببرند در Ú†Ù‡ جهاني به سر مي برند، جهاني Ú©Ù‡ ديگر Ù„ÙØ§Ø¸ÙŠ Ùˆ رجز خواني خريداري ندارد Ùˆ علم بر آن ØÚ©ÙˆÙ…ت مي کند. هر ملتي Ú©Ù‡ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… مجهز باشد مي تواند در تنازع بقاي ØØ§Ú©Ù… بر جهان جان به در برد Ùˆ الا از ميان خواهد Ø±ÙØª. هورکهايمر Ùˆ آدونو مي گويند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ به علم ارج مي نهاد پس علم مورد Ø§ØØªØ±Ø§Ù… ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها بايد ذاتاً چيز بدي باشد. اگر ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ظاهراً به علم ارج مي نهند از سر ناچاري است؛ زيرا بقاي هر گروهي منوط به اين است Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اندازه به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ تکنولوژي مجهز شده Ùˆ از اين ØÙŠØ« تا Ú†Ù‡ ميزان بر رقباي خود پيشي Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . هورکهايمر Ùˆ آدونو درست به خصلت علم پي نبرده اند. علم با نظام ارزشي ارتباط پيدا نمي کند. علوم طبيعي مستقل از ارزش داوريها هستند. در اينجا نيز هورکهايمر Ùˆ آدورنو ميان پديدة ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ علم رابطه ÙŠ علّي٠علمي برقرار نمي کنند. نه مارکس درک درستي از عليت علمي داشت نه پيروان او درک درستي از آن دارند.. رابطه ÙŠ علّي Ú©Ù‡ مارکس ميان پديدارهاي اجتماعي برقرار مي کند از نوع رابطه ÙŠ علّي جادويي- اسطوره اي است.
ماترياليسم مارکس نيز از نوع جادويي- اسطوره اي است. براي درک ساختار انديشه ÙŠ مارکس Ùˆ پيروانش بايد آثار لوسين لوي – برول در مورد ساختار ذهن انسان ابتدايي يا Ù…Ø¨ØØ« عليت را در جلد دوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک ارنست کاسيرر با عنوان : انديشه ÙŠ اسطوره اي را بخوانيم تا دريابيم چرا مارکس Ùˆ پيروانش ميان پديدارهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي Ú©Ù‡ هيچ گونه ارتباط علّي علمي ندارند رابطه ÙŠ علّي قايل مي شوند.
مثلاً مارکس ميان مالکيت وسايل توليد Ùˆ آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي رابطه ÙŠ علّي برقرار مي کند Ùˆ معتقد است با دولتي شدن مالکيت وسايل توليد ØŒ آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي به طور Ú©ÙŠÙÙŠ گسترش مي يابند.
با تجربه ÙŠ سوسياليسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين بطلان چنين رابطه ÙŠ علّي معلوم شد. زيرا در آن کشورها گرچه مالکيت خصوصي بر وسايل توليد وجود نداشت، اما برخلا٠تصور مارکس، اثري از آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي نيز موجود نبود . براي درک آنچه هورکهايمر Ùˆ آدرونو بر ضد علم Ùˆ خرد Ùˆ روشنگري مي گويند بايد آثار رومانتيک هاي علم ستيز Ùˆ خرد ستيز اروپايي Ùˆ از جمله آثار Ù‡Ú¯Ù„ را مطالعه کنيم. هورکهايمر Ùˆ آدورنو معتقدند Ú©Ù‡ خرد، نوع بورژوايي Ùˆ نوع پرولتاريايي دارد ØŒ علم اصلاً ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ خرد عليل بورژوايي است Ú©Ù‡ بايد براÙکنده شود. مقصر اصلي گاليله است.
در ØÙ‚يقت هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي خواهند کاري را انجام دهند Ú©Ù‡ کليسا از انجامش عاجز شد ØŒ يعني Ù…ØÚ©ÙˆÙ…يت گاليله Ùˆ علم را! Ùˆ نيز شناختن علم به نام پديده اي اهريمني Ú©Ù‡ ايدئولوگهاي بورژوا يعني کساني چون گاليله آن را ساخته اند!
بندتو کروچه در بررسي انتقاد برگسون از علم مي نويسد:
«همه اين انتقادهايي Ú©Ù‡ به سوي علم هد٠گيري شده اند براي کساني Ú©Ù‡ قبلاً انتقادهاي ياکوبي ØŒ شلينگ ØŒ Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس Ùˆ ديگر رومانتيک ها Ùˆ به ويژه انتقادهاي Ùوق العاده اي را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعي (يعني Ùهم تجربي Ùˆ Ùهم رياضي [Ùˆ به قول هورکهايمر وآدورنو عقل ابزاري] مي کند خوانده باشند ،تازگي ندارد. انتقادهاي Ù‡Ú¯Ù„ سراسر کتاب هاي او را ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند از کتاب پديدارشناسي Ø±ÙˆØ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا علم منطق او. Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ اين انتقادها را با مثالهايي Ú©Ù‡ زده است Ùˆ شرØÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ú©Ù‡ بر عبارات کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت نگاشته تقويت کرده است»۲۲.
[از اين رو انتقادهاي برگسون تکرار همان ØØ±Ù هاي رومانتيک ها است.]
کساني Ú©Ù‡ مي پندارند انتقاد لوکاچ، اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت ØŒ هايدگر Ùˆ پست مدرنيست ها از علم Ùˆ عقل چيزي تازه Ùˆ Ùوق العاده در بر دارد خوب است نوشته ÙŠ ويلهلم ديلتاي Ùيلسو٠بزرگ آلماني (۱۹۱۱–۱۸۳۳) را ØªØØª عنوان: سرگذشت Ù‡Ú¯Ù„ جوان بخوانند Ùˆ از انتقادات کوبنده ÙŠ او از علم ستيزي Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ادعاهاي نظام ديالکتيکي او آگاه شوند. ديلتاي مي نويسد:
Â«ØØªÙŠ Ø´Ú©Ù„ خود – Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ بسته ÙŠ نظام مطلق Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ مي خواهد Ú©Ù„ جهان را درک کند با انديشه ÛŒ تکامل تدريجي Ú©Ù‡ در زمان صورت مي گيرد در تناقض آشکار است Ùˆ نيز با واقعياتي Ú©Ù‡ بر آنها متکي است ناسازگار. چگونه مي توان در ميان سيستم هاي متعدد از جهان Ú©Ù‡ برپايه ÙŠ نظريه هاي متعدد تØÙˆÙ„ Ùˆ تکامل Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ نيز آينده ÙŠ بي کراني Ú©Ù‡ در زهدان جهان پنهان است Ùˆ مدام ساختارهايي تازه را به نمايش مي گذارد ادعاهاي Ù‡Ú¯Ù„ را باور کرد.
اگر Ø±ÙˆØ Ø¨Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بر زمين به شناخت مطلق دست يابد بايد مجدداً مرکز کاينات شود ØŒ Ùˆ در ØÙ‚يقت تمامي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ از اين ديدگاه ساخته شده است ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ تØÙˆÙ„ Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± زمين نيز بايد اصولاً در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مطلق کش٠شود Ùˆ به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… خويش برسد در اين مورد نيز تمامي تاريخ جهان Ùˆ تاريخ ÙلسÙÙ‡ [ در نظام Ù‡Ú¯Ù„] از همين ديدگاه ساخته شده است. انديشه ÙŠ تØÙˆÙ„ اØÙ…قانه بودن ادعاهاي نظام هاي متاÙيزيکي را Ú©Ù‡ مي خواهند براي معماهاي جهان راه ØÙ„ قطعي ارايه دهند برملا مي کند. [ ...] از اين رو [Ù‡Ú¯Ù„ ناگزير بود به] علوم اثباتي – تجربي اعلان جنگ دهد. در همة نوشته هاي Ù‡Ú¯Ù„ نبردي نوميدانه بر ضد علوم طبيعي ØŒ علوم انساني Ùˆ تاريخ به چشم مي خورد».Û²Û³
ديلتاي معتقد است Ú©Ù‡ اصل تکامل Ú©Ù‡ در قرن نوزدهم کش٠شد نه Ùقط از آن Ù‡Ú¯Ù„ نيست بلکه ناقض ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„ است. نظام مند کردن نهايي طبيعت Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ Ø´Ú©Ù„ پيش – ÙØ±Ø¶ هاي قياس منطقي Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ انجام داده است ديگر متعلق به جهان مدرن ما نيست. عصر چنين ÙلسÙÙ‡ هاي انگارشي به سر آمده است.
زيرا اکنون «واقعيت» را با ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ها Ùˆ امور واقع تجربي Ú©Ù‡ علوم اثباتي به دست آورده اند مي سنجند نه با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… مابعد الطبيعي؛ Ùˆ در ØÙ‚يقت مارکسيسم نيز کوشش عبث Ùˆ نوميدانه ÙŠ هگليانيسم در قلمرو اقتصاد Ùˆ سياست است. اما از اينها گذشته، هم هگليانيسم مرده است Ùˆ هم مارکسيسم! اما گويي Ú©Ù‡ خبر مرگ مارکسيسم هنوز به گوش روشنÙکران ايراني نرسيده است Ùˆ اگر هم رسيده باشد آن را باور نکرده اند! وقتي تنه ÙŠ مارکسيسم مرده باشد، به طريق اولي ØŒ نظريه هاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت Ú©Ù‡ شاخه Ùˆ برگ آن تنه اند نيز ÙØ±Ùˆ ريخته اند ! برخلا٠نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ تØÙ‚Ù‚ ايده آلهاي روشنگري نبود، بلکه پي آمد هگليانيسم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ به طور عام تر ثمره ÙŠ رومانتيسيسم بود.
لسک Ú©ÙˆÙ„Ø§Ú©ÙˆÙØ³Ú©ÙŠ Ø¯Ø± جلد سوم کتاب خود به نام: جريان هاي اصلي مارکسيسم : ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÙŠ ØŒØ¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡ ÙŠ ديالکتيک روشنگري مي نويسد :
«به طور کلي Ù…Ùهوم آنان [يعني هورکهايمر Ùˆ آدورنو] از «روشنگري» Ù…Ùهومي خيالي ØŒ غيرتاريخي Ùˆ نامتجانس است Ùˆ مرکب از هرآن چيزي است Ú©Ù‡ آنها دوست نمي داشته اند مانند:
پوزيتيويسم، منطق، علوم قياسي Ùˆ علوم تجربي ØŒ سرمايه داري ØŒ قدرت٠پول، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù توده اي ØŒ ليبراليسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…. انتقاد آنان از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ به غير از چند نکته ÙŠ مهم Ú©Ù‡ اکنون همه کس آنها را مي داند مثل زيان بخش بودن تجارتي کردن هنر ØŒ اشباع شده از نوستالژي (ØØ³Ø±Øª) براي روزهايي است Ú©Ù‡ Ù…ØØ¸ÙˆØ¸ شدن از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مختص نخبگان بود. کتاب ديالکتيک روشنگري با روØÙŠÙ‡ اي ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ توده ها را تØÙ‚ير مي کند به «عصر انسان ميان مايه» ØÙ…له مي برد. جامعه ÙŠ توده اي شده از جهات مختل٠مورد ØÙ…له قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ ØØªÙŠ Ø¯Ø± قرن گذشته کساني زيادي از جمله : توکويل ØŒ رنان، بورکهارت Ùˆ نيچه از آن انتقاد کرده بودند. ولي آنچه در ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ جامعه ÙŠ توده اي، جديد است اين است Ú©Ù‡ اين ØÙ…له با ØÙ…له ÙŠ به پوزيتيويسم Ùˆ علم ترکيب شده است ØŒ Ùˆ به پيروي از مارکس آنان نيز ريشه ÙŠ شّر را در تقسيم کار، «شيء شدگي» (reification) Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش مبادله مي دانند. اما آن دو از مارکس بسيار ÙØ±Ø§ØªØ± مي روند Ùˆ گناه نخستين روشنگري را در اين مي دانند Ú©Ù‡ بشر را از طبيعت جد اکرده است Ùˆ طبيعت را به منزله ÙŠ شيء براي بهره کشي در نظر مي گيرد Ùˆ بر اثر آن انسان نيز به صورت نظم طبيعي درآمده است Ùˆ مانند طبيعت از او بهره کشي مي شود. اين ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ØŒ انعکاس ايد ئولوژيک خود را در علم مي يابد Ú©Ù‡ به Ú©ÙŠÙيات علاقه Ùˆ توجهي ندارد بلکه Ùقط آن چيزي نظرش را جلب مي کند Ú©Ù‡ بتواند به Ø´Ú©Ù„ مقادير کمّي درآيد Ùˆ در خدمت مقاصد تکنولوژيکي قرار گيرد. هم چنان Ú©Ù‡ مي توان ديد ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو اساساً منطبق با سنت رومانتيک است. اما Ù…ÙˆÙ„ÙØ§Ù† کتاب ديالکتيک روشنگري هيچ راه ÙØ±Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø² اين وضع Ù…Ù†ØØ· ارايه نمي دهند Ùˆ نمي گويند چگونه مي توان دوباره با طبيعت دوست شد يا چگونه از شّر ارزش مبادله خلاص گشت Ùˆ چگونه بي پول Ùˆ بي ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب در جهان مدرن زندگي کرد! تنها درماني Ú©Ù‡ آنها پيشنهاد مي کنند استدلال تئوريک است! Ùˆ ما مي توانيم انتظار داشته باشيم Ú©Ù‡ در چشم آنان امتياز اصلي استدلال تئوريک اين باشد Ú©Ù‡ از سلطه جويي منطق Ùˆ رياضيات رها باشد! (آنها مي گويند [چون منطق با امور کلي Ùˆ عام سر Ùˆ کار دارد] امر Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ را تØÙ‚ير مي کند).Û²Û´
Ú©ÙˆÙ„Ø§Ú©ÙˆÙØ³Ú©ÙŠ Ø¯Ø± اينجا هورکهايمر Ùˆ آدورنو را به ياوه گويي متهم مي کند؛ زيرا اگر منطق به معني سلطه جويي Ùˆ زورگويي باشد Ùˆ مردود شناخته شود پس چگونه خواننده ÙŠ کتاب آن دو مي تواند استدلال تئوريک شان را درک کند؟ اگر او ذهن منطقي Ùˆ استدلالي نداشته باشد چگونه پي به درستي عقايد آنان مي برد؟ هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùˆ مارکوزه مي گويند چرا علم مستقل از ارزش – داوري است؟
آنان در Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ اگر علم چنين نبود با تبليغات سياسي Ùˆ هوچي گري ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø´Øª. اگر علم نسبت به موضوعي Ú©Ù‡ بررسي مي نمايد بي ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ از ارزش – داوري ØØ°Ø± مي کند بدين معني نيست Ú©Ù‡ علم Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± وضع موجود است . اگر پزشکي مرضي را بررسي نمايد Ùˆ درباره اش داوري ارزشي نکند آيا بدين معني است Ú©Ù‡ او نمي خواهد مرض را درمان کند؟
مارکسيست ها سرمايه داري را متهم مي کردند Ú©Ù‡ Ùقر را گسترش مي دهد Ùˆ بدين طريق مانع Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مي شود؛ ولي کتاب ديالکتيک روشنگري مدعي است Ú©Ù‡ سرمايه داري Ø±ÙØ§Ù‡ ايجاد کرده Ùˆ نيازهاي بسياري را برآورده است Ùˆ همين امر مانع Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شده است. در عصر کنوني توده هاي وسيعي از مردم مي توانند از ديدن آثار هنري Ùˆ شنيدن موسيقي Ù…ØØ¸ÙˆØ¸ شوند چيزي Ú©Ù‡ در تاريخ بشر بي سابقه است. ولي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت همه ÙŠ اين دستاوردهاي مثبت را منÙÙŠ نشان مي دهد Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… مي کند.
مارکس Ùˆ انگلس Ùˆ لوکاچ Ùˆ اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت به پيروي از Ù‡Ú¯Ù„ مي گويند Ú©Ù‡ Ùهم [ Ú©Ù‡ اين اواخر آن را خرد ابزاري ناميده اند] ØŒ علم را بنا مي نهدو پاي بند اصل امتناع تناقض است؛ ولي ديالکتيک را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ نظري کش٠کرده است Ùˆ به جمع نقيضين اعتقاد دارد. جمع نقيضين را Ùقط خرد، يا دقيقترخرد٠ديالکتيکي، درک مي کند. اکنون نمونه اي از تراوش هاي اين خرد ديالکتيکي را مطالعه مي کنيم:
مارکس مي خواهد علت بروز Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي را در نظام سرمايه داري Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡Ø¯ ببينيم چگونه:
«اين دو ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ [يعني خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ Ú©Ù‡ از ديدگاه خرد ديالکتيکي مارکس، تز Ùˆ آنتي تزند] هر ÙŠÚ© ÙØ§Ù‚د استقلال دروني است به اين علت Ú©Ù‡ مکمل ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ ديگرست». [چون تقابل هاي ديالکتيکي، تقابل هاي مجامع اند] پس جدايي يا هجر ميان اين دو عنصر٠مجامع خود را با خشونت به صورت Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي نشان مي دهد».Û²Ûµ
شنيده بوديم Ú©Ù‡ مرغان هوا وماهيان دريا به ØØ§Ù„ زار عاشقان مي گريند، اما نشنيده بوديم Ú©Ù‡ ناله Ùˆ ÙØºØ§Ù†ÙŠ Ú©Ù‡ اين دو دلدادة ديالکتيکي سر مي دهند خود را با خشونت به صورت Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي نشان مي دهند Ùˆ موجب ÙØ±Ùˆ ريزي نظام سرمايه داري مي شوند. مارکس غزلسرايي را با اراية نظرية علمي عوضي Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.بيچاره کمونيست ها Ú©Ù‡ انتظار داشته اند طبق اين اباطيل نظام سرمايه داري سقوط کند Ùˆ بر ويرانه هايش نظام سوسياليستي بر پا شود. اين اباطيل ارزاني خرد ديالکتيکي لوکاچ، هورکهايمر، آدورنو Ùˆ ديگر اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت باد.اسطوره هاي مارکسيستي نيروي خود را از دست داده اند Ùˆ به Ùکاهيات تنزل ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند. مارکسيسم از آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي متØÙ‚Ù‚ در جامعه ÙŠ مدرن ØŒ يا به قول مارکسيست ها بورژوايي، انتقاد مي کرد Ùˆ آنها را کاريکاتور آزادي واقعي مي دانست. مارکسيسم وعده ÙŠ ايجاد بهشت بر زمين مي داد Ùˆ مي خواست جامعه ÙŠ بي طبقه Ùˆ بي دولت به وجود آورد. ولي وقتي مارکسيست ها قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ده ها ميليون انسان بي گناه را به قتل رساندند، اردوگاههاي کار اجباري برپا کردند، منتقدان رژيم خود را به عنوان ديوانه راهي تيمارستان ها کردند Ùˆ موجبات عقب Ø§ÙØªØ§Ø¯Ú¯ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ØŒ اجتماعي Ùˆ اقتصادي جوامع زير سلطه ÙŠ خود را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آوردند.
آيا بهتر نيست Ú©Ù‡ به جاي ديالکتيک روشنگري از ديالکتيک مارکسيسم Ùˆ با توجه به جناياتي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مرتکب شده است ØŒ به طور عام تر، از ديالکتيک رومانتيسيسم سخن گوييم؟!
اما ارتباط ميان این دوقلوهاي همسان يعني مارکسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر Ú†Ù‡ منوال بوده است؟ مي دانيم Ú©Ù‡ ژرژسورل هم مارکسيست بود Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª. در واقع موسوليني مريد ژرژسورل بود Ùˆ ژرژسورل هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù„Ù†ÙŠÙ† بود Ùˆ هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù…ÙˆØ³ÙˆÙ„ÙŠÙ†ÙŠ. Ùˆ باز مي دانيم Ú©Ù‡ دلاولپه Ùيلسو٠کمونيست ايتاليايي در آغاز پيرو جنتيله ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ايتاليايي بود ØŒ پس مسلم است Ú©Ù‡ بعضي از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مارکسيست در عين ØØ§Ù„ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª نيز بوده اند! پيمان عدم تعرض Ú©Ù‡ ميان رژيم هيتلر Ùˆ رژيم استالين بسته شد Ùˆ به پيمان ريبن تروپ – مولوت٠(Û±Û¹Û³Û¹) معرو٠است نيز در خور ذکر است. طبق Ù…ÙØ§Ø¯ اين پيمان شوروي متعهد مي شود Ú©Ù‡ مواد خام در اختيار رژيم نازي قرار دهد تا ماشين آدم کشي آن رژيم از کار باز نايستد Ùˆ بتواند آرزوي ديرينه مارکس Ùˆ پيروانش را تØÙ‚Ù‚ ببخشد؛ يعني طومار دموکراسي Ùˆ ليبراليسم را در اروپا در هم بپيچد. طبق Ù…ÙØ§Ø¯ پيمان مذکور اگر مواد خامي را Ú©Ù‡ رژيم نازي نياز دارد روسيه خود در اختيار نداشته باشد روسيه متعهد مي شود Ú©Ù‡ آنها را از جاهاي ديگر تهيه کند تا ماشين جنگي نازيها سرپا بماند Ùˆ بتواند به ويرانگري Ùˆ جنايات خود ادامه دهد.
طبق Ù…ÙØ§Ø¯ سري اين پيمان رژيم نازي Ùˆ رژيم بلشويک کشورهاي اروپايي را ميان خود تقسيم مي کنند.
ÙØ±Ø§Ù†ØªØ³ نويمان Ú©Ù‡ از اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت بود در کتاب خود به نام : بهيموت (ساختار Ùˆ عمل کرد ناسيونال سوسياليسم) مي نويسد:
«ايد ئولوژي جديد ناسيونال سوسياليست به روشني ØªØØ±ÙŠÙ ايد ئولوژي مارکسيستي به منظور به دام انداختن طبقه ÙŠ کارگر مارکسيست است.
[ ....] مثلاً سرمقاله ÙŠ ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورتر تسايتونگ (ÙŠÚ©ÙŠ از مجلات نازيها) زير عنوان : «جهاني Ú©Ù‡ غرق مي شود» در واقع نقدي مارکسيستي از بريتانياي کبير است.
گرچه در اين مقاله آمده است Ú©Ù‡ در آلمان نيز اشخاص ثروتمند وجود دارند، اما Ú¯ÙØªÙ‡ مي شود Ú©Ù‡ آنها برخلا٠انگلستان Ú©Ù‡ «سرزمين بورژوازي رو به زوال جهاني است» «نقشي در کارها ندارند» . «نظام اجتماعي بورژوايي براي نابودکردن ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„يسم اساسي بود» . Ùˆ بدين سان داراي نقش تاريخي بزرگي بود ØŒ اما اکنون ديگر اين نقش را از دست داده است . «در دنياي کنوني ... بيش از ÙŠÚ© قرن است Ú©Ù‡ غرشي عظيم طنين اÙÚ©Ù† است ØŒ غرشي Ú©Ù‡ هر زمان رساتر مي شود Ùˆ هر قدر اشخاص گوش هاي خود را Ù…ØÚ©Ù… تر مي بندند، بلندتر Ùˆ تهديدآميزتر مي شود، اين همان غرش توده ها است».
[ ...] اين مقاله بر طبق سنت مارکس، انگلس Ùˆ لنين نوشته شده است ØŒ Ùˆ با نقد معرو٠نظام اجتماعي Ùˆ سياسي بريتانيا ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯Â». نويمان سپس به سخنراني ÙŠÚ©ÙŠ از نازي ها به نام دکتر ديتريش، رئيس مطبوعات رايش، اشاره مي کند Ú©Ù‡ او در آن ØŒ نظريه ÙŠ ارزش کار را از ديدگاه مارکس ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠ دهد. نويمان سپس مي Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ¯ : «اين Ú¯ÙØªÙ‡ØŒ Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ هاي مشابهي Ú©Ù‡ Ø¢Ù„ÙØ±Ø¯ روزنبرگ در گشايش موسسه ÙŠ ØØ²Ø¨ÙŠ Ù¾Ú˜ÙˆÙ‡Ø´ هاي يهودي ايراد کرده است ØŒ پژواکي است از نظريه ÙŠ مارکسيستي خصلت کالا پرستانه ÙŠ جامعة بورژوايي، اما در ØÙ‚يقت نه تØÙ„يلي مارکسيستي Ú©Ù‡ شبه مارکسيستي است. [ ...]
نمونه هاي زير ممکن است براي روشن شدن مسئله کاÙÙŠ باشند [ ...]

بدين سان ÙØ±Ù…ول بندي جديد [= نازيسم] با پذيرش سمبل هاي مارکسيستي همراه است. مانند پرچم سرخ (گر Ú†Ù‡ به صليب شکسته زينت ÙŠØ§ÙØªÙ‡) ØŒ تبديل روز اول ماه مه مارکسيستي به جشن ملي Ùˆ پذيرش بسياري از سرودهاي پرولتاريايي، البته با مضامين جديد.»۲۶
نويمان در ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û²ÛµÛ¶ کتاب ياد شده مي گويد Ú©Ù‡ گروهي از کمونيست ها (بلشويک هاي ملي) جذب پيراهن قهوه اي ها Ùˆ پيراهن سياهان شدند.
مي بينيم Ú©Ù‡ مارکسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… دو روي ÙŠÚ© سکه يا دوقلوهاي همسان اند. با در Ù†Ø¸Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† ÙØ¶Ø§ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلمان دهه هاي بيست Ùˆ سي اين قرن Ú©Ù‡ مرتجعان Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) Ùˆ مرتجعان راست (از جمله شپنگلر Ùˆ هايدگر) به وجود آورده بودند در مي يابيم Ú©Ù‡ ارنست کاسيرر براي نوشتن کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري Ú†Ù‡ تهوري از خود نشان داده Ùˆ تا Ú†Ù‡ اندازه در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلمان آن زمان Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت مي کرده است.
کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري در سال Û±Û¹Û³Û² انتشار ÙŠØ§ÙØª يعني در آستانه ÙŠ پيروزي نازيسم. هنگامي Ú©Ù‡ Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± مول٠را بر کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري مي خوانيم اين Ù…ØÙŠØ· خصمانه را تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ ØØ³ مي کنيم. کاسيرر مي نويسد : «مي بايد دوره اي [ = عصر روشنگري] را به يادآورد Ú©Ù‡ استقلال خرد را کش٠کرد Ùˆ با شور Ùˆ شوق از آن Ø¯ÙØ§Ø¹ نمود Ùˆ استقلال خرد را در همه ÙŠ قلمروهاي امور عقلي اعلام کرد Ùˆ به طور استوار برقرار ساخت [ ...]
شعار «براي دانستن شهامت داشته باش» که کانت آن را شعار روشنگري مي ناميد ، درباره ي رابطه ي تاريخي خود ما با آن دوره نيز صدق مي کند [ ...]
آن قرني Ú©Ù‡ براي خرد Ùˆ علم به عنوان عالي ترين قواي شناخت انساني، ØØ±Ù…ت قايل بود نمي تواند Ùˆ نمي بايد ØØªÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ ما به دست ÙØ±Ø§Ù…وشي سپرده شود. ما بايد شيوه اي بيابيم Ú©Ù‡ نه تنها آن عصر را در Ø´Ú©Ù„ ويژه اش ببينيم بلکه بايد دوباره آن نيروهاي اصيلي را آزاد کنيم Ú©Ù‡ آن عصر را Ø´Ú©Ù„ بخشيدند Ùˆ به پيش راندند»۲۷
تاکنون به ØªÙØµÙŠÙ„ درباره ÙŠ نظريه هايي Ú©Ù‡ درباره ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ارايه شده Ùˆ نيز هم صدايي Ùˆ هم دستي ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) با ارتجاع راست (= ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها) سخن Ú¯ÙØªÙ‡ ايم، اکنون جا داردکه به طور اجمالي به معرÙÙŠ ÙÙ„Ø³ÙØ© ÙيلسوÙÙŠ بپردازيم Ú©Ù‡ به قول کاسيرر از جمله ÙلسÙÙ‡ هايي است Ú©Ù‡ «همه ÙŠ اميد خود را در داشتن سهمي ÙØ¹Ø§Ù„ براي ساختن Ùˆ بازسازي ØÙŠØ§Øª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ انساني از دست داده است». چنين ÙلسÙÙ‡ اي آرمان هاي اساسي تئوريک Ùˆ اخلاقي را انکار مي کند. بنابراين مي تواند آلت دست رهبران سياسي شود» (اسطوره ÙŠ دولت، ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·). ÙلسÙÙ‡ ÙŠ جديد آلماني آن نيروهايي را متزلزل Ùˆ تضعي٠کرد Ú©Ù‡ مي توانستند در برابر اسطوره هاي سياسي جديد ايستادگي کنند (اسطوره ÙŠ دولت ØŒ ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·)
در ØÙ‚يقت ØŒÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک ارنست کاسيرر پاسخي به ÙÙ„Ø³ÙØ© ØÙŠØ§Øª است . ÙلسÙÙ‡ ÙŠ کاسيرر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ امر غيرعقلاني يعني ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª يا اگزيستانسياليسم قرار دارد. ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠ سنت دکارت است Ú©Ù‡ مي کوشد در جهان Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز (نه در تصاوير شاعرانه Ùˆ عبارات ابهام آميز) ØØ±Ú©Øª کند. اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª بيشتر با تصاوير شاعرانه ØŒ عبارات مبهم Ú©Ù‡ هيچکس معناي آنها را به تمامي در نمي يابد Ùˆ در جهان ايماها Ùˆ اشاره ها به سر مي برد Ùˆ مي خواهد با امر بي واسطه يا با هستي [ØŸ!] تماس ØØ§ØµÙ„ کند . نيچه، Ú©ÙŠ يرکه گور Ùˆ ماکس شلر Ùˆ هايدگر از جمله نمايندگان ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª هستند. خستگي ذهني بعضي از متÙÙ„Ø³ÙØ§Ù† با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… عقلاني، ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª را Ú©Ù‡ بيشتر زباني شعر گونه دارد برايشان جذاب ساخته است. به نظر کاسيرر هستي يا در قلمرو زبان Ø´Ú©Ù„ مي گيرد يا در قلمرو اسطوره Ùˆ دين Ùˆ هنر يا در قلمرو علم. هستي يي Ú©Ù‡ خارج از اين قلمروها وجود داشته باشد Ùˆ بتوان با آن تماس ØØ§ØµÙ„ کرد پندار Ù…ØØ¶ است. بنابراين به نظر کاسيرر اگر بخواهيم Ø´Ú©Ù„ گيري هستي را در زبان بشناسيم بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ زبان بخوانيم Ùˆ در واقع جلد ÙŠÚ©Ù… کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک به همين موضوع اختصاص دارد. اگر علاقمند به شناخت Ø´Ú©Ù„ گيري هستي در اسطوره ودين هستيم بايد به پژوهش در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ اسطوره Ùˆ دين بپردازيم Ú©Ù‡ موضوع جلد دوم کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک است.
Ùˆ اگر بخواهيم بدانيم Ú©Ù‡ علم چگونه هستي را مي شناسد بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ علم بخوانيم Ú©Ù‡ موضوع جلد سوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک است. هستي، ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است ØŒ اين Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ هستي را به سخن وا مي دارد. بنابراين ايرادهاي Ú©ÙŠ يرکه گور ØŒ شلر Ùˆ هايدگر به ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠ پايه اند. کاسيرر قصد داشته است Ú©Ù‡ موضوع جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک را به بررسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª يا اگزيستانسياليسم Ú©Ù‡ به نظر او جديدترين Ø´Ú©Ù„ متاÙيزيک است اختصاص دهد ولي ظاهراً موضوع را دنبال نکرده است. کاسيرر شناسان در ميان دست نوشته هاي او Ú©Ù‡ در دانشگاه ييل امريکا نگاهداري مي شوند به يادداشت هايي دست ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ مربوط به اين جلد چهارم مي شوند. بخشي از اين يادداشت ها دنباله ÙŠ جلد سوم اند Ú©Ù‡ به علت قطور شدن بيش از ØØ¯ جلد سوم کاسيرر از چاپ آنها در جلد سوم صرÙنظر کرده است ولي بقيه آنها مختص جلد چهارم اند. در اين يادداشت ها،که درسال 1995 متن آلماني آنها Ùˆ درسال 1996 ترجمة انگليسي شان انتشار ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند28ØŒ کاسيرر درباره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ ايرادهاي اساسي به آن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. کاسيرر در بخشي از جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù… هاي سمبليک : متاÙيزيک ÙØ±Ù…هاي سمبليک ØªØØª عنوان «روØÂ» Ùˆ «زندگي» مي نويسد:
«براي هايدگر Ú©Ù‡ نه از زيست شناسي بلکه از طريق ÙلسÙÙ‡ ÙŠ دين [وارد Ø¨ØØ« هستي] شده است، مسئله ÙŠ «زندگي» Ùˆ «روØÂ» (geist) طور ديگري Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ شود. مبناي نظر او درباره ÙŠ «وجود» (existence) Ùˆ «زماني بودن» (temporality) - برخلا٠برگسون Ú©Ù‡ نظرش از طريق تأمل در پديدارهاي طبيعي ØÙŠØ§ØªØŒ يعني پديدارهاي طبيعي٠«پا به عرصة وجود گذاشتن» Ùˆ سپس «از ميان Ø±ÙØªÙ†Â» Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است - «زماني بودن» در Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» است Ú©Ù‡ اين Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» به معناي ديني درک مي شود؛ زيرا Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» از طريق «دغدغة خاطر» (Sorge آلماني، Care انگليسي) Ùˆ از طريق پديده ÙŠ ديني٠مرگ Ùˆ «اضطراب » (angst ) Ø´Ú©Ù„ مي گيرد (رجوع کنيد به آثار Ú©ÙŠ يرکه گور)
هايدگر نمي کوشد Ú©Ù‡ قلمرو Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ از «طبيعت» به دست آورد يعني آنتولوژي (هستي شناسي) وجود را از هستي «اشياء» يا از هستي٠واقعيت، به دست آورد. برعکس، اومعتقد است Ú©Ù‡ Ú©Ù„ جهان اشياء ØŒ Ú©Ù„ جهان واقعيت، پديداري ثانوي Ùˆ ÙØ±Ø¹ÙŠ Ø§Ø³Øª. ريشه ÙŠ «ايده آليسم» هايدگر همين جاست. «جهان، نه چيزي ØØ§Ø¶Ø± در دست است نه چيزي آماده ÙŠ دست ÙŠØ§ÙØªÙ† ØŒ بلکه جهان خود را در زمان، زماني مي کند. جهان، با «خارج از خودش» Ú©Ù‡ ناشي از خود بي خود شدن است، آنجا «هست».
اگر دازين (Dasein) [= هستي در آنجا] نباشد، جهاني نيز «آنجا» نيست. [کاسيرر در پي نويس مي گويد که اين موضوع سخت مورد ترديد است] . [...]
در اينجا اساساً راه من Ùˆ هايدگر از ÙŠÚ© ديگر جدا مي شوند. زيرا به نظر من امر آنتولوژيک نمي تواند از امر آنتيک (ontic)ØŒ Ùˆ امر Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ نمي تواند از امر «کلي» بدان شيوه اي جدا باشد Ú©Ù‡ هايدگر مي کوشد آنها را از ÙŠÚ© ديگر جدا کند، بلکه اين دو همبستة هم اند.
ما امر کلي را به منزله ÙŠ «آنها» ÙŠ صر٠نمي شناسيم بلکه آن را به مثابه ÙŠ Â«Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عيني» مي دانيم. اما از نظر هايدگر انديشه به چنين عينيتي دسترسي ندارد. بنابراين ØØªÙŠ Ù„ÙˆÚ¯ÙˆØ³LogosØŒ زبان ØŒ اکنون ØµØ±ÙØ§Ù‹ پديده اي اجتماعي مي شود Ú©Ù‡ در اين مقام، مانند نظر برگسون در مورد زبان، هيچ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¹Ù‚Ù„Ø§Ù†ÙŠ ندارد. Ú¯ÙØªØ§Ø± استدلالي Discoure به منزله ÙŠ «نوموس» nomos به مثابه ÙŠ در بردارنده ÙŠ خرد ØŒ درک نمي شود بلکه ØµØ±ÙØ§Ù‹ «سخن Ú¯ÙØªÙ†Â» درباره ÙŠ امور عادي يا «سخن Ú¯ÙØªÙ† درباره ÙŠ امور پيش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡Â» شناخته مي شود. در اينجا تسليم شدن به جهان «امر کلي» دوباره به منزله ÙŠ نگريستن به دور از وجود خويشتن شناخته مي گردد يا نوعي «هبوط از بهشت» دانسته مي شود. در اينجا اساساً جايي است Ú©Ù‡ ما از او جدا مي شويم. زيرا از نظر ما Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ نه با ساختار امور روزمره به پايان مي رسد نه در اين ساختار تباه مي شود. امر «غيرشخصي» ØµØ±ÙØ§Ù‹ در Ø´Ú©Ù„ اجتماعي بي رنگ Ùˆ بي رمق امور روزمره ÙŠ «آنها» خلاصه نمي شود بلکه معناي ÙØ±Ø§Ø´Ø®ØµÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯.اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر به اين معناي ÙØ±Ø§Ø´Ø®ØµÙŠ Ø¯Ø³ØªØ±Ø³ÙŠ ندارد.
مسلماً ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر معنايي براي ØÙŠØ§Øª تاريخي قايل است. اما از نظر اين ÙلسÙÙ‡ همه ÙŠ Ùهم تاريخي ØµØ±ÙØ§Ù‹ تکرار سرنوشت٠هستي هاي [= دازين] شخصي، يا سرنوشت هاي شخصي اند.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اين جنبه از تاريخ را عميق Ùˆ بسيار خوب درک کرده است [ ...] اراده ÙŠ آزاد شده Ú©Ù‡ به سوي خود باز مي گردد به تکرار امکان ارايه شده ÙŠ وجود مبدل مي شود. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر جنبه اي از تاريخي بودن٠[ وجود] historicality به طور عميق Ùˆ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø´Ù†Ø§Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شود. اما در اين ÙلسÙÙ‡ هميشه با درک Ø¯ÙŠÙ†ÙŠÙ ÙØ±Ø¯ گرايانه از تاريخ روبرو مي شويم . از نظر هايدگر تاريخ به منزله ÙŠ تاريخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ تاريخ معنا، Ùˆ تاريخ به منزله ÙŠ زندگي روØÙ عيني وجود ندارد . به نظر او تاريخ از اين طريق تجلي پيدا نمي کند [ ...] هايدگر در قلمرو زندگي ØØ±Ú©Øª مي کند Ùˆ در اين قلمرو به وجود شخصي مي رسد Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از آن ØŒ براي هدÙÙŠ ديني سود مي جويد؛ اما از سوي ديگر او در همين قلمروي وجود٠شخصي متوق٠مي شود Ùˆ Ù…ØØµÙˆØ± مي گردد. دين او توان Ùˆ عمق خود را از گرايش ÙØ±Ø¯ گرايانه اي به دست مي آورد Ú©Ù‡ از آثار لوتر Ùˆ Ú©ÙŠ يرکه گور Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ ما به رغم هر چيز ديگري، به معناي ايده آليستي Ùˆ کلي تري از دين Ùˆ به معناي ايده آليستي از تاريخ اعتقاد داريم . در چنين معنايي، آزادي Ùˆ رهايي از اضطراب را مي جوييم Ú©Ù‡ از «وضع اساسي ذهن» موجود متناهي ناشي مي شود. اما اين اضطراب Ùقط بر آغاز دلالت مي کند نه بر پايان، نه بر ÙØ´Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø¬ØªÙ†Ø§Ø¨ ناپذير بر وجود متناهي ما [ ...] ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ سرانجام ØŒ تاريخ را به اين معنا مي شناسد : کليت سرنوشت هاي ديني – ÙØ±Ø¯ÙŠ Ú©Ù‡ هر ÙŠÚ© از آن ها، خود به خود، به طور غيرعقلاني هبوط کرده Ùˆ خود به خود، پراکنده شده اند .
ايده ÙŠ انسانيت( humanitas) را هايدگر به عنوان «مÙهوم» صر٠مردود مي داند . [ ...] Ú©Ù„ Ø¨ØØ« هايدگر بر مسئله ÙŠ مرگ متمرکز است. تØÙ„يل وجود نقطه ÙŠ اتکاي خود را در مسئله ÙŠ مرگ مي يابد، زيرا مسئله ÙŠ مرگ در معنا Ùˆ ذات وجود بشر قرار دارد، اين وجود پاياني دارد، انسان ها مي ميرند.
مردن سرنوشت عارضي بشر نيست بلکه بايد آن را از طريق سرشت اساسي وجود بشر درک کرد. بشر [ به جريان زمان] پرتاب شده است. [ ...] سخن اصلي هايدگر همين است. زيرا براي وجودي Ú©Ù‡ در زمان است Ùˆ در زمان نيز ناپديد مي شود ØÙ‚ايق سرمدي نمي توانند وجود داشته باشند.
بر هر چيز انساني Ùˆ هر چيزي Ú©Ù‡ بشر بدان مي پردازد داغ مرگ زده شده است. بر «ØÙ‚يقت» نيز Ú©Ù‡ موضوع Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¢Ú¯Ø§Ù‡ÙŠ بشري است داغ مرگ زده شده است . زيرا اين آگاهي اساساً آگاهي موجودي متناهي است . اين وضع، اين آگاهي را آگاهي متناهي Ùˆ زودگذري مي کند. بنابراين انديشه ÙŠ «ØÙ‚ايق جاودان» از نظر هايدگر ØŒ تقريباً نوعي ترکيب امور متناقض( hybris) است، نوعي ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØª هاي انساني است Ú©Ù‡ پديده ÙŠ اصلي Ùˆ اولي، يعني مرگ را ÙØ±Ø§Ù…وش مي کند. Ú©Ù„ تØÙ„يل وجود هيچ هد٠ديگري ندارد جز اين Ú©Ù‡ اين روند را وارونه کند يعني دوباره مرگ را از «نهان گاه» بيرون آورد Ùˆ آن را در معرض تماشا بگذارد.
نمي توان اين موضوع را انکار کرد Ú©Ù‡ [در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر] صداي واقعي دين را مي شنويم. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ú©ÙŠ يرکه گور Ù…Ùهوم اضطراب در مرکز پديدارشناسي او قرار مي گيرد Ùˆ اضطراب اساساً اضطراب درباره ÙŠ متناهي Ùˆ موقتي Ùˆ ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù† انسان است. اما در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تا آنجا Ú©Ù‡ شيوه ÙŠ او در Ø·Ø±Ø Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡ کاملاً از طريق بررسي هاي خداشناسانه متعين مي شود، مسئله عمق بيشتري پيدا مي کند. اما هايدگر راه ØÙ„ خداشناسانه ÙŠ مسئله را رد مي کند. او اجازه نمي دهد Ú©Ù‡ اضطراب به عنوان وضع اساسي ذهن نوع بشر، از طريق متاÙيزيک کلامي يا از طريق بشارت رستگاري در آخرت Ú©Ù‡ دين هاي آسماني وعده مي دهند از ميان برود.
اما اين گرايش ديني در مورد مرگ Ú©Ù‡ Ú©Ù„ زندگي را به اضطراب ÙØ±Ùˆ مي کاهد Ùˆ آن را در «دغدغة خاطر» مستØÙŠÙ„ مي کند نه يگانه راه ØÙ„ است نه واقعاً راه ØÙ„ ÙلسÙÙŠ است». 29
کاسيرر معتقد بود Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تسليم شدن به وضع موجود را توصيه مي کند. اما او نيروي مخرب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر را دست Ú©Ù… Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ بيماري Ú©Ù‡ اضطراب Ùˆ مرگ را کانون خود قرار مي دهد پي آمدهاي مرگباري نيز خواهد داشت. پيترگي در کتاب خود به نام : ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دوره ÙŠ Ùˆ ايمار مي نويسد : «در ميان اين پيامبران ØŒ شايد هايدگر نامتØÙ…Ù„ ترين کانديد براي تأثيرگذاري بود. اما تأثير او بسيار زياد بود بسيار زيادتر از سمينار ÙلسÙÙŠ اش در دانشگاه ماربورگ ØŒ بسيار زيادتر از آنچه ممکن است در پرتو کتاب بيش از ØØ¯ نامÙهومش: هستي Ùˆ زمان ØŒ منتشر شده در سال Û±Û¹Û²Û·ØŒ به نظر رسد، بسيار زيادتر از آنچه خود هايدگر، در انزواي ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ وارش Ùˆ تØÙ‚ير آشکارش نسبت به ديگر ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ØŒ آرزويش را داشت. اما هم چنان Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از Ùهيم ترين منتقدانش پل هوهنرÙلد Paul Huhnerfeld Ú¯ÙØªÙ‡ است :
«اين کتابها Ú©Ù‡ معنايشان، هنگامي Ú©Ù‡ منتشر شدند، به دشواري قابل Ùهم بود، بليعده مي شدند، Ùˆ تعداد سربازان جوان آلماني Ú©Ù‡ در جنگ جهاني دوم، جايي در روسيه يا در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ‚ا جان مي سپردند در ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ کوله پشتي هايشان پر از کتابهاي هولدرلين Ùˆ هايدگر بود، شمارش ناپذير بود. Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª کليدي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اموري دور از دسترس نبودند.
بسياري از منتقدان Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ واژه هايي مانند «اضطراب» ØŒ « دغدغه ÙŠ خاطر» ØŒ «نيستي» ØŒ «وجود» ØŒ «تصميم» Ùˆ شايد از همة آنها مهمتر «مرگ» Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ شاعران Ùˆ نمايش نامه نويسان اکسپرسيونيست آنها را کاملاً براي کساني آشنا شناخته بودند Ú©Ù‡ ØØªÙŠ ÙŠÚ© سطر از آثار Ú©ÙŠ يرکه گور را نخوانده بودند. آنچه هايدگر انجام داد اين بود Ú©Ù‡ به اين امور غيرعقلاني Ùˆ مرگ Ú©Ù‡ بر زندگي بسياري از آلماني ها، در آن ايام سخت، چيره بود، جديت ÙلسÙÙŠ ببخشد Ùˆ برايشان Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÙŠ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ±ÙŠ Ø¨Ø¯Ø³Øª آورد ».30
مي توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ عصاره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر همين شعار ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª هاي اسپانيايي است: «مرگ بر عقل، زنده باد مرگ» .
تا اینجا نظریات مختل٠را درباره سرشت ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نیز پایگاه اجتماعیش بیان کرده ایم . در آغاز Ú¯ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ اومانیست های Ù…ØØ§Ùظه کار Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ صنعتی شدن ØŒ علم، خردگرایی، دموکراسی Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهای روشنگری نامیده Ù…ÛŒ شوند تهدیدی جدی برای بقای تمدن Ùˆ ادامه ÛŒ ØÛŒØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه پیش – صنعتی تصویری خیال انگیز Ùˆ غیرواقعی ارایه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سر Ù…ÛŒ بردند، روابط اجتماعی ساده Ùˆ مستقیم بود، طبیعت پاس داشته Ù…ÛŒ شد Ùˆ مانند اینها. اما در زیر خواهیم دید Ú©Ù‡ مارکسیست های رادیکال نیز با اومانیست های Ù…ØØ§Ùظه کار هم آوازند. هورکهایمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : دیالکتیک روشنگری مدعی اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قیاسی علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بیان Ù…ÛŒ کند! ØØ³ مشترک، «ارتجاعی» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزیتیویستی است. به نظر این دو رومانتیک آلمانی، روشنگری چیزی جز اردوگاه کار نیست!
یدالله موقن: ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟What Is Fascism? by Yadollah Moughen
تا اينجا نظريات مختل٠را دربارة سرشت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نيز پايگاه اجتماعيش بيان کرده ايم . در آغاز Ú¯ÙØªÙŠÙ… Ú©Ù‡ اومانيست هاي Ù…ØØ§Ùظه کار مي گويند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم، خردگرايي، دموکراسي Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهاي روشنگري ناميده مي شوند تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ ØÙŠØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه پيش – صنعتي تصويري خيال انگيز Ùˆ غيرواقعي ارايه مي دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با يکديگر به سر مي بردند، روابط اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد Ùˆ مانند اينها. اما در زير خواهيم ديد Ú©Ù‡ مارکسيست هاي راديکال نيز با اومانيست هاي Ù…ØØ§Ùظه کار هم عقيده اند. هورکهايمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : ديالکتيک روشنگري مدعي اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قياسي علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بيان مي کند! ØØ³ مشترک، «ارتجاعي» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزيتيويستي. به نظر اين دو رومانتيک آلماني، روشنگري چيزي جز اردوگاه کار نيست!
روشنگري، توتاليتاريستي است بدان ØØ¯ Ú©Ù‡ هيچ سيستمي تاکنون نبوده است . تا آنجا Ú©Ù‡ به شيء شدگي ارتباط مي يابد ØŒ مسئول رياضيات است. «آن شيوه اي Ú©Ù‡ گاليله طبيعت را به صورت٠شکل هاي هندسي Ùˆ رقم Ùˆ عدد درآورد، موجب شد Ú©Ù‡ انديشه خود را به Ø´Ú©Ù„ [...] ÙŠÚ© ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ اتوماتيک، شيء کند»؛ يعني انديشه به صورت اعداد Ùˆ ØØ±ÙˆÙ Ùˆ اشکال هندسي در آيد . «صنعت، Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ها را به صورت شيء در مي آورد» . علم به وجود خويش آگاهي ندارد ØŒ ØµØ±ÙØ§Ù‹ ابزار است .« اما روشنگري ÙلسÙÙ‡ اي است Ú©Ù‡ ØÙ‚يقت را با سيستم علمي ÙŠÚ©ÙŠ مي داند» اين دو عار٠آلماني – يهودي به پيروي از لوکاچ معتقدند Ú©Ù‡ «علم، نهاد٠جهان بورژوايي است » Ú©Ù‡ بايد بر اÙکنده شود. اما کمونيستي به نام گوران تربورن در مقاله ÙŠ خود به نام : «مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت» درباره ÙŠ کتاب ديالکتيک روشنگري چنين اظهار نظر مي کند :
هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي پرسند «چرا به جاي اين Ú©Ù‡ به شرايط واقعاً انساني وارد شويم ØŒ بشريت به ورطه ÙŠ نوع جديدي از بربريت سقوط کرد ØŸ [يعني به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم]» .تربورن مي Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ¯ Ú©Ù‡ پاسخ کارل پوپر به همين پرسش در کتاب جامعه ÙŠ باز Ùˆ دشمنان آن، اين است:
مارکسيسم، تاريخ گرايي و اتوپياپرستي را به جاي «مهندسي گام به گام اجتماعي ارايه داد و همين ها موجب ظهور توتاليتاريسم شدند». و هايک در کتاب خود به نام راه بردگي، سوسياليسم و اقتصاد برنامه ريزي شده و دخالت دولت در امور اقتصادي را بر کرسي اتهام مي نشاند.
اما پاسخ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به پرسش Ùوق کاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با پاسخ پوپروهايک Ùˆ ماينکه Ùˆ هانا آرنت است . از نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… خود تباهي٠روشنگري ليبرال است! ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùقط به اين معنا ØÙ‚يقت٠ليبراليسم نيست Ú©Ù‡ نابرابري هاي واقعي Ùˆ سرکوب شده Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در مبادله ÙŠ ظاهراً آزاد در بازار سرمايه داري را بر ملا مي کند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ ØÙ‚يقت٠کل هد٠روشنگري٠بورژوا از بيکن به بعد را نشان مي دهد Ú©Ù‡ مي خواهد بشر را از زنجيرهاي Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª برهاند. [ يعني جنبش ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي کوشيد بشر را از قيد Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª رهايي بخشد! ] هد٠اصلي ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو بازار اقتصادآزاد Ùˆ مناسبات توليد سرمايه داري نيست بلکه علوم طبيعي Ùˆ همتاي تجربي اش در شناخت شناسي است!
در کتاب ديالکتيک روشنگري کل٠معناي٠علم Ùˆ منطق مورد ترديد قرار مي گيرند ! [....] تبيين هاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نهايتاً نمونه اي از ناتواني Ùˆ Ùقر تئوريک مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت است.
موضوع کتاب ديالکتيک روشنگري خود تباهي خرد بورژوايي است. اما نظريه ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو خود نمونه اي از خود – تباهي راديکاليسم روشنÙکرانه است. دقيقاً همين راديکاليسم Ù…Ø¤Ù„ÙØ§Ù† کتاب در مورد رد جامعه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بورژوايي است Ú©Ù‡ جنگ Ø§ÙØ²Ø§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ù†Ø¸Ø±ÙŠÙ‡ ÙŠ سوسياليستي (علم) را از دست آنان بيرون مي آورد Ùˆ آنها را وادار مي سازد Ú©Ù‡ به مقطع نويسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ا نگارشي (يا نظري) عقب نشيني کنند.
بدين ترتيب ÙØ±Ùˆ کاستن علم به ÙلسÙÙ‡ در نظريه ÙŠ مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت، Ú©Ù‡ کتاب ديالکتيک روشنگري نمونه ÙŠ آن است، خصلت Ù…Ø¶Ø§Ø¹Ù Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù† (mystification) آن را برملا مي کند.
Ù…ØÚ©ÙˆÙ…يت مستقيم منطق علوم به عنوان مسئول ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… سبب مي شود Ú©Ù‡ مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت نتواند نظريه اي ارايه دهد Ú©Ù‡ ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بر اثر به هم پيوستن چندين عامل بداند Ùˆ با اتکاي به چنين نظريه اي بتوان با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به طور موثرتر نبرد کرد. عقب نشيني از Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… علمي مارکسيستي به انتقاد ÙلسÙÙŠ (ايد ئولوژيک ) از جامعه ÙŠ سرمايه داري، مي کوشد تا Ùقدان نظريه اي دربارة جامعة سرمايه داري در مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت را پرده پوشي کند»۲۱ البته مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… هم چون ديگر موضوع ها انديشه اي تازه Ùˆ اصيل ندارد ØŒ بلکه Ùقط ØØ±Ùهاي ششمين کنگره ÙŠ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست را در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تکرار مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مرØÙ„Ø© اجتناب ناپذير Ùˆ نهايي سرمايه داري است».
کتابي Ú©Ù‡ مظهر ناتواني مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در ارايه ÙŠ نظريه اي درباره ÙŠ جامعه ÙŠ مدرن، يا به قول مارکسيست ها ØŒ جامعه ÙŠ سرمايه داري است Ùˆ نمونه ÙŠ بارز Ùقر تئوريک در مورد دولت Ùˆ به خصوص ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم در ميان مارکسيست ها از جمله اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت است در ميان بعضي از متÙÙ„Ø³ÙØ§Ù† ايراني ÙŠÚ© شاهکار ÙلسÙÙŠ شناخته شده است ! هورکهايمر Ùˆ آدورنو با برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان روشنگري Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ ميان خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري Ùˆ ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ بدين معني Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تØÙ‚Ù‚ کامل خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري است ØŒ ميان Ø´Ú©Ù„ استنتاجي علم Ùˆ خشونت به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده در رژيم نازي ØŒ ميان روشنگري Ùˆ توتاليتاريسم Ùˆ برپايي اردوگاه هاي کار اجباري نشان مي دهند Ú©Ù‡ نه درک درستي از عليت علمي دارند نه درک درستي از روشنگري Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù….
ورشکستگي مارکسيسم در Ùهم جهان مدرن Ùˆ تبيين جنبش هاي پاپيوليستي قرن بيستم را مي توان از همين کتاب ديالکتيک روشنگري Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª. ايتاليا هيچ گاه پرچم دار ايده آلهاي روشنگري نشد (ايتاليا مهد رنسانس بود نه گهواره روشنگري) Ùˆ آلمان پرچم دار جنگ با روشنگري بود، يعني آلمان سرزمين رومانتيک ها بود Ùˆ رومانتيک ها (Ú©Ù‡ شلينگ ØŒ Ù‡Ú¯Ù„ ØŒ مارکس،لوکاچ، هايدگر، هورکهايمر ØŒ آدرونو، مارکوزه، Ùˆ ديگر اعضاي آن مکتب در ميان آنان هستند) دشمنان سوگند خورده ÙŠ ايده آلهاي روشنگري بودندو هستند.
در واقع هورکهايمر Ùˆ آدورنو نه Ùقط قصد نبرد با ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ندارند بلکه مانند ديگر مارکسيست ها در جنگ با روشنگري به ياري نازيها Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ø´ØªØ§ÙØªÙ‡ اند . ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيستها) يا به ديگر سخن Ø¬Ù†Ø§Ø Ú†Ù¾ رومانتيسيسم به ياري Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª رومانتيسيسم يا ارتجاع راست (ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ Ùˆ نازي ها ) برخاسته است.
اگر کتاب ديالکتيک روشنگري در ميان روشنÙکران ايراني آوازه اي نداشت Ùˆ بعضي از نويسندگان ايراني اتهاماتي را Ú©Ù‡ اين دو ايد ئولوگ مارکسيست بر علم Ùˆ عقل Ùˆ روشنگري وارد کرده اند طوطي وار تکرار نمي کردند در اينجا به بررسي Ùˆ نقد آن نمي پرداختيم.مثلا در ÙŠÚ©ÙŠ از مجله هاي وزين مي خوانيم: « کتاب ساده دل ولتر به کوره ÙŠ آدم سوزي آشويتس انجاميد، وکتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو به کوره ÛŒ آدم سوزي داخائو»! هر خواننده اي Ú©Ù‡ از عليّت علمي اندک درکي داشته باشد از برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان کتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو Ùˆ کتاب ساده دل ولتر با کوره هاي آدم سوزي نازي ها ØÙŠØ±Øª مي کند Ùˆ از خود مي پرسد آيا رهبران نازي پيروان متعصب ولتر Ùˆ هولباخ ولومتري Ùˆ ديدرو بود ند؟ مگر هيتلر Ùˆ ديگر رهبران نازي ØŒ به پيروي از رومانتيک ها ØŒ ليبراليسم Ùˆ دموکراسي را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مکانيکي انگليسي ها Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ù‡Ø§ نمي دانستند؟ مگر نازي ها با ليبراليسم Ùˆ دموکراسي به منزله ÙŠ مظاهر «غربزدگي » نبرد نمي کردند؟ مگر به هنگام اشغال پاريس ØŒ نازيها مجسمة ولتر را پايين نکشيدند؟ آيا ايده آل روشنگري بازگشت به وضع قبايل ابتدايي Ùˆ Ù…ØÙˆ ÙØ±Ø¯ در جمع بود؟ مگر مبدأ ØØ±Ú©Øª جنبش روشنگري مداراي ديني Ùˆ تØÙ…Ù„ عقايد مخال٠نبود؟
مگر نقطة اتکاي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، سوژه [ذهن Ùˆ عقل ÙØ±Ø¯] نيست؟ مگر جهان Ùˆ جامعه از ديدگاه Ùˆ به اتکاي خرد همين سوژه ØŒ همين ÙØ±Ø¯ÙŠ Ú©Ù‡ از عقل برخوردار است ساخته Ùˆ پرداخته نمي شود؟ مگر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري به اين سوژه ØŒ به اين ÙØ±Ø¯ بخرد نمي گويد Ú©Ù‡ تو آزادي همه چيز را مورد پرسش قرار دهي Ùˆ هيچ عقيدة تعبدي را نپذيري Ùˆ همه ÙŠ مراجع را مردود بداني؟ مگر در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ نخستين بار بر پاي خود نمي ايستد؟ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل ÙØ±Ø¯ يا به قول روشنÙکران به ظاهر تجددخواه ولي باطناً تاريک انديش ما ØŒ عقل جزيي را به جاي عقل کلي مي نشاند. Ùˆ علم يا باز به قول روشنÙکران مذکور علم جزيي نگر را به جاي ØÚ©Ù…ت قديم مي گذارد. جهان مدرن ما را همين عقل جزيي نيوتن ها، گاليله ها ØŒ دکارت ها Ùˆ اينشتاين ها Ø´Ú©Ù„ داده است ØŒ Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ به وضع کيهان در ميلياردها سال پيش پي برده است Ùˆ نيز وضع آن را در ميلياردها سال آينده پيش بيني مي کند. همين عقل جزيي Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ مسئله اي به نام Ùواصل مکاني را از ميان برده است.
همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمي را Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ آنها را مطالعه کرده است . همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ در زمينه ÙŠ پزشکي ØŒ بيوشيمي ØŒ بيوÙيزيک به دستاوردهاي Ù…ØÙŠØ±Ø§Ù„عقولي نايل شده است .روشنÙکران ما پيش از آن Ú©Ù‡ چنين سخنان بي مايه اي بگويند بهتر است کمي بينديشند Ùˆ چشم هاي خود را باز کنند تا پي ببرند در Ú†Ù‡ جهاني به سر مي برند، جهاني Ú©Ù‡ ديگر Ù„ÙØ§Ø¸ÙŠ Ùˆ رجز خواني خريداري ندارد Ùˆ علم بر آن ØÚ©ÙˆÙ…ت مي کند. هر ملتي Ú©Ù‡ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… مجهز باشد مي تواند در تنازع بقاي ØØ§Ú©Ù… بر جهان جان به در برد Ùˆ الا از ميان خواهد Ø±ÙØª. هورکهايمر Ùˆ آدونو مي گويند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ به علم ارج مي نهاد پس علم مورد Ø§ØØªØ±Ø§Ù… ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها بايد ذاتاً چيز بدي باشد. اگر ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ظاهراً به علم ارج مي نهند از سر ناچاري است؛ زيرا بقاي هر گروهي منوط به اين است Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اندازه به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ تکنولوژي مجهز شده Ùˆ از اين ØÙŠØ« تا Ú†Ù‡ ميزان بر رقباي خود پيشي Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . هورکهايمر Ùˆ آدونو درست به خصلت علم پي نبرده اند. علم با نظام ارزشي ارتباط پيدا نمي کند. علوم طبيعي مستقل از ارزش داوريها هستند. در اينجا نيز هورکهايمر Ùˆ آدورنو ميان پديدة ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ علم رابطه ÙŠ علّي٠علمي برقرار نمي کنند. نه مارکس درک درستي از عليت علمي داشت نه پيروان او درک درستي از آن دارند.. رابطه ÙŠ علّي Ú©Ù‡ مارکس ميان پديدارهاي اجتماعي برقرار مي کند از نوع رابطه ÙŠ علّي جادويي- اسطوره اي است.
ماترياليسم مارکس نيز از نوع جادويي- اسطوره اي است. براي درک ساختار انديشه ÙŠ مارکس Ùˆ پيروانش بايد آثار لوسين لوي – برول در مورد ساختار ذهن انسان ابتدايي يا Ù…Ø¨ØØ« عليت را در جلد دوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک ارنست کاسيرر با عنوان : انديشه ÙŠ اسطوره اي را بخوانيم تا دريابيم چرا مارکس Ùˆ پيروانش ميان پديدارهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي Ú©Ù‡ هيچ گونه ارتباط علّي علمي ندارند رابطه ÙŠ علّي قايل مي شوند.
مثلاً مارکس ميان مالکيت وسايل توليد Ùˆ آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي رابطه ÙŠ علّي برقرار مي کند Ùˆ معتقد است با دولتي شدن مالکيت وسايل توليد ØŒ آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي به طور Ú©ÙŠÙÙŠ گسترش مي يابند.
با تجربه ÙŠ سوسياليسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين بطلان چنين رابطه ÙŠ علّي معلوم شد. زيرا در آن کشورها گرچه مالکيت خصوصي بر وسايل توليد وجود نداشت، اما برخلا٠تصور مارکس، اثري از آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي نيز موجود نبود . براي درک آنچه هورکهايمر Ùˆ آدرونو بر ضد علم Ùˆ خرد Ùˆ روشنگري مي گويند بايد آثار رومانتيک هاي علم ستيز Ùˆ خرد ستيز اروپايي Ùˆ از جمله آثار Ù‡Ú¯Ù„ را مطالعه کنيم. هورکهايمر Ùˆ آدورنو معتقدند Ú©Ù‡ خرد، نوع بورژوايي Ùˆ نوع پرولتاريايي دارد ØŒ علم اصلاً ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ خرد عليل بورژوايي است Ú©Ù‡ بايد براÙکنده شود. مقصر اصلي گاليله است.
در ØÙ‚يقت هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي خواهند کاري را انجام دهند Ú©Ù‡ کليسا از انجامش عاجز شد ØŒ يعني Ù…ØÚ©ÙˆÙ…يت گاليله Ùˆ علم را! Ùˆ نيز شناختن علم به نام پديده اي اهريمني Ú©Ù‡ ايدئولوگهاي بورژوا يعني کساني چون گاليله آن را ساخته اند!
بندتو کروچه در بررسي انتقاد برگسون از علم مي نويسد:
«همه اين انتقادهايي Ú©Ù‡ به سوي علم هد٠گيري شده اند براي کساني Ú©Ù‡ قبلاً انتقادهاي ياکوبي ØŒ شلينگ ØŒ Ù†ÙˆÙØ§Ù„يس Ùˆ ديگر رومانتيک ها Ùˆ به ويژه انتقادهاي Ùوق العاده اي را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعي (يعني Ùهم تجربي Ùˆ Ùهم رياضي [Ùˆ به قول هورکهايمر وآدورنو عقل ابزاري] مي کند خوانده باشند ،تازگي ندارد. انتقادهاي Ù‡Ú¯Ù„ سراسر کتاب هاي او را ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند از کتاب پديدارشناسي Ø±ÙˆØ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا علم منطق او. Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ اين انتقادها را با مثالهايي Ú©Ù‡ زده است Ùˆ شرØÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ú©Ù‡ بر عبارات کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت نگاشته تقويت کرده است»۲۲.
[از اين رو انتقادهاي برگسون تکرار همان ØØ±Ù هاي رومانتيک ها است.]
کساني Ú©Ù‡ مي پندارند انتقاد لوکاچ، اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت ØŒ هايدگر Ùˆ پست مدرنيست ها از علم Ùˆ عقل چيزي تازه Ùˆ Ùوق العاده در بر دارد خوب است نوشته ÙŠ ويلهلم ديلتاي Ùيلسو٠بزرگ آلماني (۱۹۱۱–۱۸۳۳) را ØªØØª عنوان: سرگذشت Ù‡Ú¯Ù„ جوان بخوانند Ùˆ از انتقادات کوبنده ÙŠ او از علم ستيزي Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ادعاهاي نظام ديالکتيکي او آگاه شوند. ديلتاي مي نويسد:
Â«ØØªÙŠ Ø´Ú©Ù„ خود – Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ بسته ÙŠ نظام مطلق Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ مي خواهد Ú©Ù„ جهان را درک کند با انديشه ÛŒ تکامل تدريجي Ú©Ù‡ در زمان صورت مي گيرد در تناقض آشکار است Ùˆ نيز با واقعياتي Ú©Ù‡ بر آنها متکي است ناسازگار. چگونه مي توان در ميان سيستم هاي متعدد از جهان Ú©Ù‡ برپايه ÙŠ نظريه هاي متعدد تØÙˆÙ„ Ùˆ تکامل Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ نيز آينده ÙŠ بي کراني Ú©Ù‡ در زهدان جهان پنهان است Ùˆ مدام ساختارهايي تازه را به نمايش مي گذارد ادعاهاي Ù‡Ú¯Ù„ را باور کرد.
اگر Ø±ÙˆØ Ø¨Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بر زمين به شناخت مطلق دست يابد بايد مجدداً مرکز کاينات شود ØŒ Ùˆ در ØÙ‚يقت تمامي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ از اين ديدگاه ساخته شده است ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ تØÙˆÙ„ Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± زمين نيز بايد اصولاً در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مطلق کش٠شود Ùˆ به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… خويش برسد در اين مورد نيز تمامي تاريخ جهان Ùˆ تاريخ ÙلسÙÙ‡ [ در نظام Ù‡Ú¯Ù„] از همين ديدگاه ساخته شده است. انديشه ÙŠ تØÙˆÙ„ اØÙ…قانه بودن ادعاهاي نظام هاي متاÙيزيکي را Ú©Ù‡ مي خواهند براي معماهاي جهان راه ØÙ„ قطعي ارايه دهند برملا مي کند. [ ...] از اين رو [Ù‡Ú¯Ù„ ناگزير بود به] علوم اثباتي – تجربي اعلان جنگ دهد. در همة نوشته هاي Ù‡Ú¯Ù„ نبردي نوميدانه بر ضد علوم طبيعي ØŒ علوم انساني Ùˆ تاريخ به چشم مي خورد».Û²Û³
ديلتاي معتقد است Ú©Ù‡ اصل تکامل Ú©Ù‡ در قرن نوزدهم کش٠شد نه Ùقط از آن Ù‡Ú¯Ù„ نيست بلکه ناقض ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„ است. نظام مند کردن نهايي طبيعت Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ Ø´Ú©Ù„ پيش – ÙØ±Ø¶ هاي قياس منطقي Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ انجام داده است ديگر متعلق به جهان مدرن ما نيست. عصر چنين ÙلسÙÙ‡ هاي انگارشي به سر آمده است.
زيرا اکنون «واقعيت» را با ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ها Ùˆ امور واقع تجربي Ú©Ù‡ علوم اثباتي به دست آورده اند مي سنجند نه با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… مابعد الطبيعي؛ Ùˆ در ØÙ‚يقت مارکسيسم نيز کوشش عبث Ùˆ نوميدانه ÙŠ هگليانيسم در قلمرو اقتصاد Ùˆ سياست است. اما از اينها گذشته، هم هگليانيسم مرده است Ùˆ هم مارکسيسم! اما گويي Ú©Ù‡ خبر مرگ مارکسيسم هنوز به گوش روشنÙکران ايراني نرسيده است Ùˆ اگر هم رسيده باشد آن را باور نکرده اند! وقتي تنه ÙŠ مارکسيسم مرده باشد، به طريق اولي ØŒ نظريه هاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت Ú©Ù‡ شاخه Ùˆ برگ آن تنه اند نيز ÙØ±Ùˆ ريخته اند ! برخلا٠نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ تØÙ‚Ù‚ ايده آلهاي روشنگري نبود، بلکه پي آمد هگليانيسم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ به طور عام تر ثمره ÙŠ رومانتيسيسم بود.
لسک Ú©ÙˆÙ„Ø§Ú©ÙˆÙØ³Ú©ÙŠ Ø¯Ø± جلد سوم کتاب خود به نام: جريان هاي اصلي مارکسيسم : ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÙŠ ØŒØ¯Ø±Ø¨Ø§Ø±Ù‡ ÙŠ ديالکتيک روشنگري مي نويسد :
«به طور کلي Ù…Ùهوم آنان [يعني هورکهايمر Ùˆ آدورنو] از «روشنگري» Ù…Ùهومي خيالي ØŒ غيرتاريخي Ùˆ نامتجانس است Ùˆ مرکب از هرآن چيزي است Ú©Ù‡ آنها دوست نمي داشته اند مانند:
پوزيتيويسم، منطق، علوم قياسي Ùˆ علوم تجربي ØŒ سرمايه داري ØŒ قدرت٠پول، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù توده اي ØŒ ليبراليسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…. انتقاد آنان از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ به غير از چند نکته ÙŠ مهم Ú©Ù‡ اکنون همه کس آنها را مي داند مثل زيان بخش بودن تجارتي کردن هنر ØŒ اشباع شده از نوستالژي (ØØ³Ø±Øª) براي روزهايي است Ú©Ù‡ Ù…ØØ¸ÙˆØ¸ شدن از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مختص نخبگان بود. کتاب ديالکتيک روشنگري با روØÙŠÙ‡ اي ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ توده ها را تØÙ‚ير مي کند به «عصر انسان ميان مايه» ØÙ…له مي برد. جامعه ÙŠ توده اي شده از جهات مختل٠مورد ØÙ…له قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ ØØªÙŠ Ø¯Ø± قرن گذشته کساني زيادي از جمله : توکويل ØŒ رنان، بورکهارت Ùˆ نيچه از آن انتقاد کرده بودند. ولي آنچه در ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ جامعه ÙŠ توده اي، جديد است اين است Ú©Ù‡ اين ØÙ…له با ØÙ…له ÙŠ به پوزيتيويسم Ùˆ علم ترکيب شده است ØŒ Ùˆ به پيروي از مارکس آنان نيز ريشه ÙŠ شّر را در تقسيم کار، «شيء شدگي» (reification) Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش مبادله مي دانند. اما آن دو از مارکس بسيار ÙØ±Ø§ØªØ± مي روند Ùˆ گناه نخستين روشنگري را در اين مي دانند Ú©Ù‡ بشر را از طبيعت جد اکرده است Ùˆ طبيعت را به منزله ÙŠ شيء براي بهره کشي در نظر مي گيرد Ùˆ بر اثر آن انسان نيز به صورت نظم طبيعي درآمده است Ùˆ مانند طبيعت از او بهره کشي مي شود. اين ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ØŒ انعکاس ايد ئولوژيک خود را در علم مي يابد Ú©Ù‡ به Ú©ÙŠÙيات علاقه Ùˆ توجهي ندارد بلکه Ùقط آن چيزي نظرش را جلب مي کند Ú©Ù‡ بتواند به Ø´Ú©Ù„ مقادير کمّي درآيد Ùˆ در خدمت مقاصد تکنولوژيکي قرار گيرد. هم چنان Ú©Ù‡ مي توان ديد ØÙ…له ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو اساساً منطبق با سنت رومانتيک است. اما Ù…ÙˆÙ„ÙØ§Ù† کتاب ديالکتيک روشنگري هيچ راه ÙØ±Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø² اين وضع Ù…Ù†ØØ· ارايه نمي دهند Ùˆ نمي گويند چگونه مي توان دوباره با طبيعت دوست شد يا چگونه از شّر ارزش مبادله خلاص گشت Ùˆ چگونه بي پول Ùˆ بي ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب در جهان مدرن زندگي کرد! تنها درماني Ú©Ù‡ آنها پيشنهاد مي کنند استدلال تئوريک است! Ùˆ ما مي توانيم انتظار داشته باشيم Ú©Ù‡ در چشم آنان امتياز اصلي استدلال تئوريک اين باشد Ú©Ù‡ از سلطه جويي منطق Ùˆ رياضيات رها باشد! (آنها مي گويند [چون منطق با امور کلي Ùˆ عام سر Ùˆ کار دارد] امر Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ را تØÙ‚ير مي کند).Û²Û´
Ú©ÙˆÙ„Ø§Ú©ÙˆÙØ³Ú©ÙŠ Ø¯Ø± اينجا هورکهايمر Ùˆ آدورنو را به ياوه گويي متهم مي کند؛ زيرا اگر منطق به معني سلطه جويي Ùˆ زورگويي باشد Ùˆ مردود شناخته شود پس چگونه خواننده ÙŠ کتاب آن دو مي تواند استدلال تئوريک شان را درک کند؟ اگر او ذهن منطقي Ùˆ استدلالي نداشته باشد چگونه پي به درستي عقايد آنان مي برد؟ هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùˆ مارکوزه مي گويند چرا علم مستقل از ارزش – داوري است؟
آنان در Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ اگر علم چنين نبود با تبليغات سياسي Ùˆ هوچي گري ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø´Øª. اگر علم نسبت به موضوعي Ú©Ù‡ بررسي مي نمايد بي ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ از ارزش – داوري ØØ°Ø± مي کند بدين معني نيست Ú©Ù‡ علم Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± وضع موجود است . اگر پزشکي مرضي را بررسي نمايد Ùˆ درباره اش داوري ارزشي نکند آيا بدين معني است Ú©Ù‡ او نمي خواهد مرض را درمان کند؟
مارکسيست ها سرمايه داري را متهم مي کردند Ú©Ù‡ Ùقر را گسترش مي دهد Ùˆ بدين طريق مانع Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مي شود؛ ولي کتاب ديالکتيک روشنگري مدعي است Ú©Ù‡ سرمايه داري Ø±ÙØ§Ù‡ ايجاد کرده Ùˆ نيازهاي بسياري را برآورده است Ùˆ همين امر مانع Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شده است. در عصر کنوني توده هاي وسيعي از مردم مي توانند از ديدن آثار هنري Ùˆ شنيدن موسيقي Ù…ØØ¸ÙˆØ¸ شوند چيزي Ú©Ù‡ در تاريخ بشر بي سابقه است. ولي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت همه ÙŠ اين دستاوردهاي مثبت را منÙÙŠ نشان مي دهد Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… مي کند.
مارکس Ùˆ انگلس Ùˆ لوکاچ Ùˆ اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت به پيروي از Ù‡Ú¯Ù„ مي گويند Ú©Ù‡ Ùهم [ Ú©Ù‡ اين اواخر آن را خرد ابزاري ناميده اند] ØŒ علم را بنا مي نهدو پاي بند اصل امتناع تناقض است؛ ولي ديالکتيک را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ نظري کش٠کرده است Ùˆ به جمع نقيضين اعتقاد دارد. جمع نقيضين را Ùقط خرد، يا دقيقترخرد٠ديالکتيکي، درک مي کند. اکنون نمونه اي از تراوش هاي اين خرد ديالکتيکي را مطالعه مي کنيم:
مارکس مي خواهد علت بروز Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي را در نظام سرمايه داري Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡Ø¯ ببينيم چگونه:
«اين دو ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ [يعني خريد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ´ Ú©Ù‡ از ديدگاه خرد ديالکتيکي مارکس، تز Ùˆ آنتي تزند] هر ÙŠÚ© ÙØ§Ù‚د استقلال دروني است به اين علت Ú©Ù‡ مکمل ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ ديگرست». [چون تقابل هاي ديالکتيکي، تقابل هاي مجامع اند] پس جدايي يا هجر ميان اين دو عنصر٠مجامع خود را با خشونت به صورت Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي نشان مي دهد».Û²Ûµ
شنيده بوديم Ú©Ù‡ مرغان هوا وماهيان دريا به ØØ§Ù„ زار عاشقان مي گريند، اما نشنيده بوديم Ú©Ù‡ ناله Ùˆ ÙØºØ§Ù†ÙŠ Ú©Ù‡ اين دو دلدادة ديالکتيکي سر مي دهند خود را با خشونت به صورت Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصادي نشان مي دهند Ùˆ موجب ÙØ±Ùˆ ريزي نظام سرمايه داري مي شوند. مارکس غزلسرايي را با اراية نظرية علمي عوضي Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.بيچاره کمونيست ها Ú©Ù‡ انتظار داشته اند طبق اين اباطيل نظام سرمايه داري سقوط کند Ùˆ بر ويرانه هايش نظام سوسياليستي بر پا شود. اين اباطيل ارزاني خرد ديالکتيکي لوکاچ، هورکهايمر، آدورنو Ùˆ ديگر اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت باد.اسطوره هاي مارکسيستي نيروي خود را از دست داده اند Ùˆ به Ùکاهيات تنزل ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند. مارکسيسم از آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي متØÙ‚Ù‚ در جامعه ÙŠ مدرن ØŒ يا به قول مارکسيست ها بورژوايي، انتقاد مي کرد Ùˆ آنها را کاريکاتور آزادي واقعي مي دانست. مارکسيسم وعده ÙŠ ايجاد بهشت بر زمين مي داد Ùˆ مي خواست جامعه ÙŠ بي طبقه Ùˆ بي دولت به وجود آورد. ولي وقتي مارکسيست ها قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ده ها ميليون انسان بي گناه را به قتل رساندند، اردوگاههاي کار اجباري برپا کردند، منتقدان رژيم خود را به عنوان ديوانه راهي تيمارستان ها کردند Ùˆ موجبات عقب Ø§ÙØªØ§Ø¯Ú¯ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ØŒ اجتماعي Ùˆ اقتصادي جوامع زير سلطه ÙŠ خود را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آوردند.
آيا بهتر نيست Ú©Ù‡ به جاي ديالکتيک روشنگري از ديالکتيک مارکسيسم Ùˆ با توجه به جناياتي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مرتکب شده است ØŒ به طور عام تر، از ديالکتيک رومانتيسيسم سخن گوييم؟!
اما ارتباط ميان این دوقلوهاي همسان يعني مارکسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر Ú†Ù‡ منوال بوده است؟ مي دانيم Ú©Ù‡ ژرژسورل هم مارکسيست بود Ùˆ هم ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª. در واقع موسوليني مريد ژرژسورل بود Ùˆ ژرژسورل هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù„Ù†ÙŠÙ† بود Ùˆ هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù…ÙˆØ³ÙˆÙ„ÙŠÙ†ÙŠ. Ùˆ باز مي دانيم Ú©Ù‡ دلاولپه Ùيلسو٠کمونيست ايتاليايي در آغاز پيرو جنتيله ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ايتاليايي بود ØŒ پس مسلم است Ú©Ù‡ بعضي از ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† مارکسيست در عين ØØ§Ù„ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª نيز بوده اند! پيمان عدم تعرض Ú©Ù‡ ميان رژيم هيتلر Ùˆ رژيم استالين بسته شد Ùˆ به پيمان ريبن تروپ – مولوت٠(Û±Û¹Û³Û¹) معرو٠است نيز در خور ذکر است. طبق Ù…ÙØ§Ø¯ اين پيمان شوروي متعهد مي شود Ú©Ù‡ مواد خام در اختيار رژيم نازي قرار دهد تا ماشين آدم کشي آن رژيم از کار باز نايستد Ùˆ بتواند آرزوي ديرينه مارکس Ùˆ پيروانش را تØÙ‚Ù‚ ببخشد؛ يعني طومار دموکراسي Ùˆ ليبراليسم را در اروپا در هم بپيچد. طبق Ù…ÙØ§Ø¯ پيمان مذکور اگر مواد خامي را Ú©Ù‡ رژيم نازي نياز دارد روسيه خود در اختيار نداشته باشد روسيه متعهد مي شود Ú©Ù‡ آنها را از جاهاي ديگر تهيه کند تا ماشين جنگي نازيها سرپا بماند Ùˆ بتواند به ويرانگري Ùˆ جنايات خود ادامه دهد.
طبق Ù…ÙØ§Ø¯ سري اين پيمان رژيم نازي Ùˆ رژيم بلشويک کشورهاي اروپايي را ميان خود تقسيم مي کنند.
ÙØ±Ø§Ù†ØªØ³ نويمان Ú©Ù‡ از اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت بود در کتاب خود به نام : بهيموت (ساختار Ùˆ عمل کرد ناسيونال سوسياليسم) مي نويسد:
«ايد ئولوژي جديد ناسيونال سوسياليست به روشني ØªØØ±ÙŠÙ ايد ئولوژي مارکسيستي به منظور به دام انداختن طبقه ÙŠ کارگر مارکسيست است.
[ ....] مثلاً سرمقاله ÙŠ ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورتر تسايتونگ (ÙŠÚ©ÙŠ از مجلات نازيها) زير عنوان : «جهاني Ú©Ù‡ غرق مي شود» در واقع نقدي مارکسيستي از بريتانياي کبير است.
گرچه در اين مقاله آمده است Ú©Ù‡ در آلمان نيز اشخاص ثروتمند وجود دارند، اما Ú¯ÙØªÙ‡ مي شود Ú©Ù‡ آنها برخلا٠انگلستان Ú©Ù‡ «سرزمين بورژوازي رو به زوال جهاني است» «نقشي در کارها ندارند» . «نظام اجتماعي بورژوايي براي نابودکردن ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„يسم اساسي بود» . Ùˆ بدين سان داراي نقش تاريخي بزرگي بود ØŒ اما اکنون ديگر اين نقش را از دست داده است . «در دنياي کنوني ... بيش از ÙŠÚ© قرن است Ú©Ù‡ غرشي عظيم طنين اÙÚ©Ù† است ØŒ غرشي Ú©Ù‡ هر زمان رساتر مي شود Ùˆ هر قدر اشخاص گوش هاي خود را Ù…ØÚ©Ù… تر مي بندند، بلندتر Ùˆ تهديدآميزتر مي شود، اين همان غرش توده ها است».
[ ...] اين مقاله بر طبق سنت مارکس، انگلس Ùˆ لنين نوشته شده است ØŒ Ùˆ با نقد معرو٠نظام اجتماعي Ùˆ سياسي بريتانيا ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯Â». نويمان سپس به سخنراني ÙŠÚ©ÙŠ از نازي ها به نام دکتر ديتريش، رئيس مطبوعات رايش، اشاره مي کند Ú©Ù‡ او در آن ØŒ نظريه ÙŠ ارزش کار را از ديدگاه مارکس ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠ دهد. نويمان سپس مي Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ¯ : «اين Ú¯ÙØªÙ‡ØŒ Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ هاي مشابهي Ú©Ù‡ Ø¢Ù„ÙØ±Ø¯ روزنبرگ در گشايش موسسه ÙŠ ØØ²Ø¨ÙŠ Ù¾Ú˜ÙˆÙ‡Ø´ هاي يهودي ايراد کرده است ØŒ پژواکي است از نظريه ÙŠ مارکسيستي خصلت کالا پرستانه ÙŠ جامعة بورژوايي، اما در ØÙ‚يقت نه تØÙ„يلي مارکسيستي Ú©Ù‡ شبه مارکسيستي است. [ ...]
نمونه هاي زير ممکن است براي روشن شدن مسئله کاÙÙŠ باشند [ ...]

بدين سان ÙØ±Ù…ول بندي جديد [= نازيسم] با پذيرش سمبل هاي مارکسيستي همراه است. مانند پرچم سرخ (گر Ú†Ù‡ به صليب شکسته زينت ÙŠØ§ÙØªÙ‡) ØŒ تبديل روز اول ماه مه مارکسيستي به جشن ملي Ùˆ پذيرش بسياري از سرودهاي پرولتاريايي، البته با مضامين جديد.»۲۶
نويمان در ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û²ÛµÛ¶ کتاب ياد شده مي گويد Ú©Ù‡ گروهي از کمونيست ها (بلشويک هاي ملي) جذب پيراهن قهوه اي ها Ùˆ پيراهن سياهان شدند.
مي بينيم Ú©Ù‡ مارکسيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… دو روي ÙŠÚ© سکه يا دوقلوهاي همسان اند. با در Ù†Ø¸Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† ÙØ¶Ø§ÙŠ Ø§Ø±ØªØ¬Ø§Ø¹ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلمان دهه هاي بيست Ùˆ سي اين قرن Ú©Ù‡ مرتجعان Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) Ùˆ مرتجعان راست (از جمله شپنگلر Ùˆ هايدگر) به وجود آورده بودند در مي يابيم Ú©Ù‡ ارنست کاسيرر براي نوشتن کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري Ú†Ù‡ تهوري از خود نشان داده Ùˆ تا Ú†Ù‡ اندازه در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آلمان آن زمان Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت مي کرده است.
کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري در سال Û±Û¹Û³Û² انتشار ÙŠØ§ÙØª يعني در آستانه ÙŠ پيروزي نازيسم. هنگامي Ú©Ù‡ Ù¾ÙŠØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± مول٠را بر کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري مي خوانيم اين Ù…ØÙŠØ· خصمانه را تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ ØØ³ مي کنيم. کاسيرر مي نويسد : «مي بايد دوره اي [ = عصر روشنگري] را به يادآورد Ú©Ù‡ استقلال خرد را کش٠کرد Ùˆ با شور Ùˆ شوق از آن Ø¯ÙØ§Ø¹ نمود Ùˆ استقلال خرد را در همه ÙŠ قلمروهاي امور عقلي اعلام کرد Ùˆ به طور استوار برقرار ساخت [ ...]
شعار «براي دانستن شهامت داشته باش» که کانت آن را شعار روشنگري مي ناميد ، درباره ي رابطه ي تاريخي خود ما با آن دوره نيز صدق مي کند [ ...]
آن قرني Ú©Ù‡ براي خرد Ùˆ علم به عنوان عالي ترين قواي شناخت انساني، ØØ±Ù…ت قايل بود نمي تواند Ùˆ نمي بايد ØØªÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ ما به دست ÙØ±Ø§Ù…وشي سپرده شود. ما بايد شيوه اي بيابيم Ú©Ù‡ نه تنها آن عصر را در Ø´Ú©Ù„ ويژه اش ببينيم بلکه بايد دوباره آن نيروهاي اصيلي را آزاد کنيم Ú©Ù‡ آن عصر را Ø´Ú©Ù„ بخشيدند Ùˆ به پيش راندند»۲۷
تاکنون به ØªÙØµÙŠÙ„ درباره ÙŠ نظريه هايي Ú©Ù‡ درباره ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ارايه شده Ùˆ نيز هم صدايي Ùˆ هم دستي ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) با ارتجاع راست (= ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها) سخن Ú¯ÙØªÙ‡ ايم، اکنون جا داردکه به طور اجمالي به معرÙÙŠ ÙÙ„Ø³ÙØ© ÙيلسوÙÙŠ بپردازيم Ú©Ù‡ به قول کاسيرر از جمله ÙلسÙÙ‡ هايي است Ú©Ù‡ «همه ÙŠ اميد خود را در داشتن سهمي ÙØ¹Ø§Ù„ براي ساختن Ùˆ بازسازي ØÙŠØ§Øª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ انساني از دست داده است». چنين ÙلسÙÙ‡ اي آرمان هاي اساسي تئوريک Ùˆ اخلاقي را انکار مي کند. بنابراين مي تواند آلت دست رهبران سياسي شود» (اسطوره ÙŠ دولت، ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·). ÙلسÙÙ‡ ÙŠ جديد آلماني آن نيروهايي را متزلزل Ùˆ تضعي٠کرد Ú©Ù‡ مي توانستند در برابر اسطوره هاي سياسي جديد ايستادگي کنند (اسطوره ÙŠ دولت ØŒ ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·)
در ØÙ‚يقت ØŒÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک ارنست کاسيرر پاسخي به ÙÙ„Ø³ÙØ© ØÙŠØ§Øª است . ÙلسÙÙ‡ ÙŠ کاسيرر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ امر غيرعقلاني يعني ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª يا اگزيستانسياليسم قرار دارد. ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠ سنت دکارت است Ú©Ù‡ مي کوشد در جهان Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز (نه در تصاوير شاعرانه Ùˆ عبارات ابهام آميز) ØØ±Ú©Øª کند. اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª بيشتر با تصاوير شاعرانه ØŒ عبارات مبهم Ú©Ù‡ هيچکس معناي آنها را به تمامي در نمي يابد Ùˆ در جهان ايماها Ùˆ اشاره ها به سر مي برد Ùˆ مي خواهد با امر بي واسطه يا با هستي [ØŸ!] تماس ØØ§ØµÙ„ کند . نيچه، Ú©ÙŠ يرکه گور Ùˆ ماکس شلر Ùˆ هايدگر از جمله نمايندگان ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª هستند. خستگي ذهني بعضي از متÙÙ„Ø³ÙØ§Ù† با Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… عقلاني، ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª را Ú©Ù‡ بيشتر زباني شعر گونه دارد برايشان جذاب ساخته است. به نظر کاسيرر هستي يا در قلمرو زبان Ø´Ú©Ù„ مي گيرد يا در قلمرو اسطوره Ùˆ دين Ùˆ هنر يا در قلمرو علم. هستي يي Ú©Ù‡ خارج از اين قلمروها وجود داشته باشد Ùˆ بتوان با آن تماس ØØ§ØµÙ„ کرد پندار Ù…ØØ¶ است. بنابراين به نظر کاسيرر اگر بخواهيم Ø´Ú©Ù„ گيري هستي را در زبان بشناسيم بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ زبان بخوانيم Ùˆ در واقع جلد ÙŠÚ©Ù… کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک به همين موضوع اختصاص دارد. اگر علاقمند به شناخت Ø´Ú©Ù„ گيري هستي در اسطوره ودين هستيم بايد به پژوهش در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ اسطوره Ùˆ دين بپردازيم Ú©Ù‡ موضوع جلد دوم کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک است.
Ùˆ اگر بخواهيم بدانيم Ú©Ù‡ علم چگونه هستي را مي شناسد بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ علم بخوانيم Ú©Ù‡ موضوع جلد سوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک است. هستي، ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است ØŒ اين Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ هستي را به سخن وا مي دارد. بنابراين ايرادهاي Ú©ÙŠ يرکه گور ØŒ شلر Ùˆ هايدگر به ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠ پايه اند. کاسيرر قصد داشته است Ú©Ù‡ موضوع جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù…هاي سمبليک را به بررسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ØÙŠØ§Øª يا اگزيستانسياليسم Ú©Ù‡ به نظر او جديدترين Ø´Ú©Ù„ متاÙيزيک است اختصاص دهد ولي ظاهراً موضوع را دنبال نکرده است. کاسيرر شناسان در ميان دست نوشته هاي او Ú©Ù‡ در دانشگاه ييل امريکا نگاهداري مي شوند به يادداشت هايي دست ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ مربوط به اين جلد چهارم مي شوند. بخشي از اين يادداشت ها دنباله ÙŠ جلد سوم اند Ú©Ù‡ به علت قطور شدن بيش از ØØ¯ جلد سوم کاسيرر از چاپ آنها در جلد سوم صرÙنظر کرده است ولي بقيه آنها مختص جلد چهارم اند. در اين يادداشت ها،که درسال 1995 متن آلماني آنها Ùˆ درسال 1996 ترجمة انگليسي شان انتشار ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند28ØŒ کاسيرر درباره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر سخن Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ ايرادهاي اساسي به آن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. کاسيرر در بخشي از جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ÙØ±Ù… هاي سمبليک : متاÙيزيک ÙØ±Ù…هاي سمبليک ØªØØª عنوان «روØÂ» Ùˆ «زندگي» مي نويسد:
«براي هايدگر Ú©Ù‡ نه از زيست شناسي بلکه از طريق ÙلسÙÙ‡ ÙŠ دين [وارد Ø¨ØØ« هستي] شده است، مسئله ÙŠ «زندگي» Ùˆ «روØÂ» (geist) طور ديگري Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ شود. مبناي نظر او درباره ÙŠ «وجود» (existence) Ùˆ «زماني بودن» (temporality) - برخلا٠برگسون Ú©Ù‡ نظرش از طريق تأمل در پديدارهاي طبيعي ØÙŠØ§ØªØŒ يعني پديدارهاي طبيعي٠«پا به عرصة وجود گذاشتن» Ùˆ سپس «از ميان Ø±ÙØªÙ†Â» Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است - «زماني بودن» در Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» است Ú©Ù‡ اين Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» به معناي ديني درک مي شود؛ زيرا Â«Ù„ØØ¸Ù‡ ÙŠ کنوني» از طريق «دغدغة خاطر» (Sorge آلماني، Care انگليسي) Ùˆ از طريق پديده ÙŠ ديني٠مرگ Ùˆ «اضطراب » (angst ) Ø´Ú©Ù„ مي گيرد (رجوع کنيد به آثار Ú©ÙŠ يرکه گور)
هايدگر نمي کوشد Ú©Ù‡ قلمرو Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ از «طبيعت» به دست آورد يعني آنتولوژي (هستي شناسي) وجود را از هستي «اشياء» يا از هستي٠واقعيت، به دست آورد. برعکس، اومعتقد است Ú©Ù‡ Ú©Ù„ جهان اشياء ØŒ Ú©Ù„ جهان واقعيت، پديداري ثانوي Ùˆ ÙØ±Ø¹ÙŠ Ø§Ø³Øª. ريشه ÙŠ «ايده آليسم» هايدگر همين جاست. «جهان، نه چيزي ØØ§Ø¶Ø± در دست است نه چيزي آماده ÙŠ دست ÙŠØ§ÙØªÙ† ØŒ بلکه جهان خود را در زمان، زماني مي کند. جهان، با «خارج از خودش» Ú©Ù‡ ناشي از خود بي خود شدن است، آنجا «هست».
اگر دازين (Dasein) [= هستي در آنجا] نباشد، جهاني نيز «آنجا» نيست. [کاسيرر در پي نويس مي گويد که اين موضوع سخت مورد ترديد است] . [...]
در اينجا اساساً راه من Ùˆ هايدگر از ÙŠÚ© ديگر جدا مي شوند. زيرا به نظر من امر آنتولوژيک نمي تواند از امر آنتيک (ontic)ØŒ Ùˆ امر Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ نمي تواند از امر «کلي» بدان شيوه اي جدا باشد Ú©Ù‡ هايدگر مي کوشد آنها را از ÙŠÚ© ديگر جدا کند، بلکه اين دو همبستة هم اند.
ما امر کلي را به منزله ÙŠ «آنها» ÙŠ صر٠نمي شناسيم بلکه آن را به مثابه ÙŠ Â«Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عيني» مي دانيم. اما از نظر هايدگر انديشه به چنين عينيتي دسترسي ندارد. بنابراين ØØªÙŠ Ù„ÙˆÚ¯ÙˆØ³LogosØŒ زبان ØŒ اکنون ØµØ±ÙØ§Ù‹ پديده اي اجتماعي مي شود Ú©Ù‡ در اين مقام، مانند نظر برگسون در مورد زبان، هيچ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¹Ù‚Ù„Ø§Ù†ÙŠ ندارد. Ú¯ÙØªØ§Ø± استدلالي Discoure به منزله ÙŠ «نوموس» nomos به مثابه ÙŠ در بردارنده ÙŠ خرد ØŒ درک نمي شود بلکه ØµØ±ÙØ§Ù‹ «سخن Ú¯ÙØªÙ†Â» درباره ÙŠ امور عادي يا «سخن Ú¯ÙØªÙ† درباره ÙŠ امور پيش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡Â» شناخته مي شود. در اينجا تسليم شدن به جهان «امر کلي» دوباره به منزله ÙŠ نگريستن به دور از وجود خويشتن شناخته مي گردد يا نوعي «هبوط از بهشت» دانسته مي شود. در اينجا اساساً جايي است Ú©Ù‡ ما از او جدا مي شويم. زيرا از نظر ما Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ نه با ساختار امور روزمره به پايان مي رسد نه در اين ساختار تباه مي شود. امر «غيرشخصي» ØµØ±ÙØ§Ù‹ در Ø´Ú©Ù„ اجتماعي بي رنگ Ùˆ بي رمق امور روزمره ÙŠ «آنها» خلاصه نمي شود بلکه معناي ÙØ±Ø§Ø´Ø®ØµÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ø¯.اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر به اين معناي ÙØ±Ø§Ø´Ø®ØµÙŠ Ø¯Ø³ØªØ±Ø³ÙŠ ندارد.
مسلماً ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر معنايي براي ØÙŠØ§Øª تاريخي قايل است. اما از نظر اين ÙلسÙÙ‡ همه ÙŠ Ùهم تاريخي ØµØ±ÙØ§Ù‹ تکرار سرنوشت٠هستي هاي [= دازين] شخصي، يا سرنوشت هاي شخصي اند.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اين جنبه از تاريخ را عميق Ùˆ بسيار خوب درک کرده است [ ...] اراده ÙŠ آزاد شده Ú©Ù‡ به سوي خود باز مي گردد به تکرار امکان ارايه شده ÙŠ وجود مبدل مي شود. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر جنبه اي از تاريخي بودن٠[ وجود] historicality به طور عميق Ùˆ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø´Ù†Ø§Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شود. اما در اين ÙلسÙÙ‡ هميشه با درک Ø¯ÙŠÙ†ÙŠÙ ÙØ±Ø¯ گرايانه از تاريخ روبرو مي شويم . از نظر هايدگر تاريخ به منزله ÙŠ تاريخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ تاريخ معنا، Ùˆ تاريخ به منزله ÙŠ زندگي روØÙ عيني وجود ندارد . به نظر او تاريخ از اين طريق تجلي پيدا نمي کند [ ...] هايدگر در قلمرو زندگي ØØ±Ú©Øª مي کند Ùˆ در اين قلمرو به وجود شخصي مي رسد Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از آن ØŒ براي هدÙÙŠ ديني سود مي جويد؛ اما از سوي ديگر او در همين قلمروي وجود٠شخصي متوق٠مي شود Ùˆ Ù…ØØµÙˆØ± مي گردد. دين او توان Ùˆ عمق خود را از گرايش ÙØ±Ø¯ گرايانه اي به دست مي آورد Ú©Ù‡ از آثار لوتر Ùˆ Ú©ÙŠ يرکه گور Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ ما به رغم هر چيز ديگري، به معناي ايده آليستي Ùˆ کلي تري از دين Ùˆ به معناي ايده آليستي از تاريخ اعتقاد داريم . در چنين معنايي، آزادي Ùˆ رهايي از اضطراب را مي جوييم Ú©Ù‡ از «وضع اساسي ذهن» موجود متناهي ناشي مي شود. اما اين اضطراب Ùقط بر آغاز دلالت مي کند نه بر پايان، نه بر ÙØ´Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø¬ØªÙ†Ø§Ø¨ ناپذير بر وجود متناهي ما [ ...] ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ سرانجام ØŒ تاريخ را به اين معنا مي شناسد : کليت سرنوشت هاي ديني – ÙØ±Ø¯ÙŠ Ú©Ù‡ هر ÙŠÚ© از آن ها، خود به خود، به طور غيرعقلاني هبوط کرده Ùˆ خود به خود، پراکنده شده اند .
ايده ÙŠ انسانيت( humanitas) را هايدگر به عنوان «مÙهوم» صر٠مردود مي داند . [ ...] Ú©Ù„ Ø¨ØØ« هايدگر بر مسئله ÙŠ مرگ متمرکز است. تØÙ„يل وجود نقطه ÙŠ اتکاي خود را در مسئله ÙŠ مرگ مي يابد، زيرا مسئله ÙŠ مرگ در معنا Ùˆ ذات وجود بشر قرار دارد، اين وجود پاياني دارد، انسان ها مي ميرند.
مردن سرنوشت عارضي بشر نيست بلکه بايد آن را از طريق سرشت اساسي وجود بشر درک کرد. بشر [ به جريان زمان] پرتاب شده است. [ ...] سخن اصلي هايدگر همين است. زيرا براي وجودي Ú©Ù‡ در زمان است Ùˆ در زمان نيز ناپديد مي شود ØÙ‚ايق سرمدي نمي توانند وجود داشته باشند.
بر هر چيز انساني Ùˆ هر چيزي Ú©Ù‡ بشر بدان مي پردازد داغ مرگ زده شده است. بر «ØÙ‚يقت» نيز Ú©Ù‡ موضوع Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¢Ú¯Ø§Ù‡ÙŠ بشري است داغ مرگ زده شده است . زيرا اين آگاهي اساساً آگاهي موجودي متناهي است . اين وضع، اين آگاهي را آگاهي متناهي Ùˆ زودگذري مي کند. بنابراين انديشه ÙŠ «ØÙ‚ايق جاودان» از نظر هايدگر ØŒ تقريباً نوعي ترکيب امور متناقض( hybris) است، نوعي ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØª هاي انساني است Ú©Ù‡ پديده ÙŠ اصلي Ùˆ اولي، يعني مرگ را ÙØ±Ø§Ù…وش مي کند. Ú©Ù„ تØÙ„يل وجود هيچ هد٠ديگري ندارد جز اين Ú©Ù‡ اين روند را وارونه کند يعني دوباره مرگ را از «نهان گاه» بيرون آورد Ùˆ آن را در معرض تماشا بگذارد.
نمي توان اين موضوع را انکار کرد Ú©Ù‡ [در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر] صداي واقعي دين را مي شنويم. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ú©ÙŠ يرکه گور Ù…Ùهوم اضطراب در مرکز پديدارشناسي او قرار مي گيرد Ùˆ اضطراب اساساً اضطراب درباره ÙŠ متناهي Ùˆ موقتي Ùˆ ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù† انسان است. اما در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تا آنجا Ú©Ù‡ شيوه ÙŠ او در Ø·Ø±Ø Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡ کاملاً از طريق بررسي هاي خداشناسانه متعين مي شود، مسئله عمق بيشتري پيدا مي کند. اما هايدگر راه ØÙ„ خداشناسانه ÙŠ مسئله را رد مي کند. او اجازه نمي دهد Ú©Ù‡ اضطراب به عنوان وضع اساسي ذهن نوع بشر، از طريق متاÙيزيک کلامي يا از طريق بشارت رستگاري در آخرت Ú©Ù‡ دين هاي آسماني وعده مي دهند از ميان برود.
اما اين گرايش ديني در مورد مرگ Ú©Ù‡ Ú©Ù„ زندگي را به اضطراب ÙØ±Ùˆ مي کاهد Ùˆ آن را در «دغدغة خاطر» مستØÙŠÙ„ مي کند نه يگانه راه ØÙ„ است نه واقعاً راه ØÙ„ ÙلسÙÙŠ است». 29
کاسيرر معتقد بود Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تسليم شدن به وضع موجود را توصيه مي کند. اما او نيروي مخرب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر را دست Ú©Ù… Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ بيماري Ú©Ù‡ اضطراب Ùˆ مرگ را کانون خود قرار مي دهد پي آمدهاي مرگباري نيز خواهد داشت. پيترگي در کتاب خود به نام : ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دوره ÙŠ Ùˆ ايمار مي نويسد : «در ميان اين پيامبران ØŒ شايد هايدگر نامتØÙ…Ù„ ترين کانديد براي تأثيرگذاري بود. اما تأثير او بسيار زياد بود بسيار زيادتر از سمينار ÙلسÙÙŠ اش در دانشگاه ماربورگ ØŒ بسيار زيادتر از آنچه ممکن است در پرتو کتاب بيش از ØØ¯ نامÙهومش: هستي Ùˆ زمان ØŒ منتشر شده در سال Û±Û¹Û²Û·ØŒ به نظر رسد، بسيار زيادتر از آنچه خود هايدگر، در انزواي ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÙ‡ وارش Ùˆ تØÙ‚ير آشکارش نسبت به ديگر ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† ØŒ آرزويش را داشت. اما هم چنان Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از Ùهيم ترين منتقدانش پل هوهنرÙلد Paul Huhnerfeld Ú¯ÙØªÙ‡ است :
«اين کتابها Ú©Ù‡ معنايشان، هنگامي Ú©Ù‡ منتشر شدند، به دشواري قابل Ùهم بود، بليعده مي شدند، Ùˆ تعداد سربازان جوان آلماني Ú©Ù‡ در جنگ جهاني دوم، جايي در روسيه يا در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ‚ا جان مي سپردند در ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ کوله پشتي هايشان پر از کتابهاي هولدرلين Ùˆ هايدگر بود، شمارش ناپذير بود. Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª کليدي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اموري دور از دسترس نبودند.
بسياري از منتقدان Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ واژه هايي مانند «اضطراب» ØŒ « دغدغه ÙŠ خاطر» ØŒ «نيستي» ØŒ «وجود» ØŒ «تصميم» Ùˆ شايد از همة آنها مهمتر «مرگ» Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ شاعران Ùˆ نمايش نامه نويسان اکسپرسيونيست آنها را کاملاً براي کساني آشنا شناخته بودند Ú©Ù‡ ØØªÙŠ ÙŠÚ© سطر از آثار Ú©ÙŠ يرکه گور را نخوانده بودند. آنچه هايدگر انجام داد اين بود Ú©Ù‡ به اين امور غيرعقلاني Ùˆ مرگ Ú©Ù‡ بر زندگي بسياري از آلماني ها، در آن ايام سخت، چيره بود، جديت ÙلسÙÙŠ ببخشد Ùˆ برايشان Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÙŠ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ±ÙŠ Ø¨Ø¯Ø³Øª آورد ».30
مي توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ عصاره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر همين شعار ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª هاي اسپانيايي است: «مرگ بر عقل، زنده باد مرگ» .