یدالله موقن ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
What Is Fascism? by Yadollah Moughen
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… در دو کشور پیشر ÙØªÙ‡ ÛŒ اروپایی ظهور کرد Ú©Ù‡ یکی از آنها پرچم دار پروتستانیسم بود Ùˆ دیگری مهد رنسانس. گرچه ورود این دو کشور به جرگه ÛŒ کشورهای Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ صنعتی به کندی صورت Ú¯Ø±ÙØª اما هم آلمان Ùˆ هم ایتالیا سنت های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ درخشانی داشتند Ú©Ù‡ آزادی وجدان Ùˆ عقیده را Ù…ØØªØ±Ù… Ù…ÛŒ شمردند. ولی Ú†Ù‡ چیزی موجب شد Ú©Ù‡ این دو کشور ناگهان به ورطه ÛŒ بربریسم سقوط کنند Ùˆ از تکنولوژی مدرن برای ÙØ§Ø¹Ù…ال خشونت آمیز Ùˆ کنترل اندیشه سود برند؟ آیا این دو ملت دارای معایب باطنی بودند؟ آیا با ظهور ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ نازیسم Ù…Ùهوم ترقی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª مورد تردید قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است؟
آیا در روند لیبرالی شدن آلمان و ایتالیا نقصانی وجود داشت؟
به راستی سرشت واقعی ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ آیا از Ù„ØØ§Ø¸ تجربه ÛŒ سیاسی، ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… اساساً چیز تازه ای است ØŒ یعنی مخلوق قرن بیستم است؟ یا ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ همان استبداد کهن است Ú©Ù‡ تکنولوژی مدرن را برای کسب قدرت Ùˆ ØÙظ آن ماهرانه به کار می¬گیرد؟ مورخان ØŒ جامعه شناسان ØŒ روان شناسان اجتماعی Ùˆ نظریۀ پردازان سیاسی از زمان به قدرت رسیدن موسولینی در سال 1922 این پرسش ها را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند اما هنوز بر سر این موضوع Ú©Ù‡ ماهیت ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست Ùˆ علل ظهور آن در عصر ما چیستند تواÙÙ‚ نظر ØØ§ØµÙ„ نشده است.
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
یدالله موقن ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
What Is Fascism? by Yadollah Moughen
ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در دو کشور پيشر ÙØªÙ‡ ÙŠ اروپايي ظهور کرد Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از آنها پرچم دار پروتستانيسم بود Ùˆ ديگري مهد رنسانس. گرچه ورود اين دو کشور به جرگه ÙŠ کشورهاي Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÙ‡ ÙŠ صنعتي به کندي صورت Ú¯Ø±ÙØª اما هم آلمان Ùˆ هم ايتاليا سنت هاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¯Ø±Ø®Ø´Ø§Ù†ÙŠ داشتند Ú©Ù‡ آزادي وجدان Ùˆ عقيده را Ù…ØØªØ±Ù… مي شمردند. ولي Ú†Ù‡ چيزي موجب شد Ú©Ù‡ اين دو کشور ناگهان به ورطه ÙŠ بربريسم سقوط کنند Ùˆ از تکنولوژي مدرن براي ÙØ§Ø¹Ù…ال خشونت آميز Ùˆ کنترل انديشه سود برند؟ آيا اين دو ملت داراي معايب باطني بودند؟ آيا با ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم Ù…Ùهوم ترقي Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª مورد ترديد قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است؟
آيا در روند ليبرالي شدن آلمان و ايتاليا نقصاني وجود داشت؟
به راستي سرشت واقعي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چيست؟ آيا از Ù„ØØ§Ø¸ تجربه ÙŠ سياسي، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… اساساً چيز تازه اي است ØŒ يعني مخلوق قرن بيستم است؟ يا ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ همان استبداد کهن است Ú©Ù‡ تکنولوژي مدرن را براي کسب قدرت Ùˆ ØÙظ آن ماهرانه به کار مي گيرد؟ مورخان ØŒ جامعه شناسان ØŒ روان شناسان اجتماعي Ùˆ نظرية پردازان سياسي از زمان به قدرت رسيدن موسوليني در سال Û±Û¹Û²Û² اين پرسش ها را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند اما هنوز بر سر اين موضوع Ú©Ù‡ ماهيت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چيست Ùˆ علل ظهور آن در عصر ما چيستند تواÙÙ‚ نظر ØØ§ØµÙ„ نشده است.
مارکسيست ها در پاسخ به اين پرسش ها مي گويند ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نتيجه ÙŠ گريز ناپذير نظام سرمايه داري بود، پاسخ طبقه ÙŠ متوسط Ù…Ù†ØØ· به از دست دادن بازار مستعمرات در خارج Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± پرولتارياي انقلابي در درون بود. شالوده ÙŠ چنين ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø±Ø§ لنين در نوشته هاي خود درباره ÙŠ امپرياليسم ريخته است. مارکسيست هاي سال هاي دهه ÙŠ بيست Ùˆ سي نيز همين نظر را تعميم دادند. خصوصيت بارز اين نظر ساده نگري آن است . اما پيش از آن Ú©Ù‡ به ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯ÙŠØ¯Ú¯Ø§Ù‡ مکتب هاي مارکسيستی درباره ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بپردازيم به طور خلاصه تبيين هاي غير مارکسيستي از پديده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بيان مي کنيم.
خانم هانا آرنت در کتاب مشهور خود: سرچشمه هاي توتاليتاريسم٢ بر ماهيت غيرعقلاني نازيسم تاکيد مي کند Ùˆ آن را ناشي از اين مي داند Ú©Ù‡ «انسان مدرن» در جامعه ÙŠ صنعتي بر سر دو راهي قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. به نظر او تنهايي Ùˆ از خود بيگانگي انسان هايي Ú©Ù‡ هويت طبقاتي Ùˆ رشته هاي پيوند خويشاوندي Ùˆ خانوادگي را از دست داده اند Ùˆ در جستجوي امنيت روØÙŠ Ùˆ رواني هستند موجب مي شود Ú©Ù‡ آنان به آساني طعمه ÙŠ جنبش هاي سياسي Ø§Ù†ØØµØ§Ø±Ø·Ù„بانه شوند.
ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ ماينکه در کتاب خود : ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ اي Ú©Ù‡ بر آلمان ÙØ±ÙˆØ¯ آمد٣ Ú©Ù‡ ØØ§ÙˆÙŠ Ø®Ø§Ø·Ø±Ø§Øª Ùˆ تأملات اوست مي گويد Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… کولکتيويستي٠چپ آلمان [ = ارجØÙŠØª جمع بر ÙØ±Ø¯ ØŒ ارجØÙŠØª مالکيت عمومي بر مالکيت خصوصي] اÙکار عمومي در آلمان را پذيراي ØÚ©ÙˆÙ…تي اقتدار طلب Ùˆ مداخله جو کرده بود Ùˆ هيتلر از ميراثي Ú©Ù‡ نيروهاي Ú†Ù¾ بر جا گذاشته بودند بهره برداري کرد.
گرچه تبليغات ضد ليبرالي Ùˆ ضد پارلمانتاريسم Ùکمونيست ها در تضعي٠نيروهاي عقلاني جامعه ÙŠ آلمان نقش مؤثري داشت اما ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ ماينکه در مقام ÙŠÚ©ÙŠ از برجسته ترين مورخان آلماني بايد بهتر از نگارنده بر اين موضوع واق٠باشد Ú©Ù‡ سرزمين آلمان مهد عقايد Ù…ØØ§Ùظه کارانه Ùˆ ارتجاعي بوده است Ú©Ù‡ تبلور آنها را در رومانتيسيسم مي يابيم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ نازيسم نيز دوقلوهاي همين مادرند.
اما متÙکران Ø§ÙˆÙ…Ø§Ù†ÙŠØ³ØªÙ Ù…ØØ§Ùظه کار معتقدند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم ØŒ خردگرايي Ùˆ دموکراسي تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ ØÙŠØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه ÙŠ پيش – صنعتي تصويري جذاب Ùˆ خيالي ارايه مي د هند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها با ÙŠÚ© ديگر در ارتباط نزديک بودند، مناسبات اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد، رسم Ùˆ سنت بر روابط انساني ØØ§Ú©Ù… بود Ùˆ به شر٠و ØÙŠØ«ÙŠØª انسان ارج نهاده مي شد Ùˆ مسئوليت شناسي Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… متقابل، روابط انسان ها را Ø´Ú©Ù„ مي داد. اما روند صنعتي شدن جوامع موجب ازدياد جمعيت ØŒ هجوم روستاييان به شهرها Ùˆ گسترش بيمارگونه ÙŠ شهرنشيني Ùˆ توده اي شدن نوع بشر شده است.
تکنيک هاي جديدي براي القاي عقيده به توده ها Ùˆ شستشوي مغزي آنان Ùˆ نيز ايجاد Ø®Ùقان اجتماعي ابداع شده اند Ú©Ù‡ اينها نيز به نوبه ÙŠ خود باعث «قيام توده ها»٤ شده اند . اين عوامل موجب شده اند Ú©Ù‡ همه ÙŠ ارزش هاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ú©Ù‡ از رنسانس به بعد تمدن غربي را در جاده ÙŠ ترقي Ùˆ روشنگري نگاه داشته بودند سير قهقرايي بپيمايند Ùˆ بي ارج شوند. بعضي از مارکسيست ها Ùˆ به ويژه اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت (هورکهايمر، آدرونو، مارکوزه) نيز چنين نظري دارند. از نظر آنان ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نشانه ÙŠ پيروزي بربريت جديد شهر آکنده از توده هاي بي ريشه بر ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÚ¯Ø§Ù†ÙŠ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ از آغاز پيدايش تمدن ØÚ©ÙˆÙ…ت مي کرده اند.
بعضي از جامعه شناسان معتقدند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… برخلا٠نظر مارکسيست ها آخرين مرØÙ„Ù‡ ÙŠ ليبراليسم Ùˆ سرمايه داري نيست ØŒ بلکه برعکس، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در کشورهايي امکان ظهور مي يابد Ú©Ù‡ در آن ها انقلاب از بالا صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ روند صنعتي شدن شتاب آلود بوده باشد. بنابر عقيده ÙŠ اين نظريه پردازان ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پاسخ گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار به تهديدي است Ú©Ù‡ بر اثر بازشدن سريع ÙØ¶Ø§ÙŠ Ù†Ø¸Ø§Ù… اجتماعي سنتي متوجه Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ امتيازات سنتي آنان شده است. از اين ديدگاه ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در وهله ÙŠ نخست ØŒ از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي، تجلي راست راديکال Ùˆ بيان جديدي از انديشه Ùˆ عمل سنت پرستان است Ú©Ù‡ هم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب Ùˆ هم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شرق سابقه ÙŠ تاريخي طولاني دارد. بر پايه ÙŠ اين برداشت ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ø´Ú©Ù„ مدرن سياست Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø§Ø³Øª . از جمله کساني Ú©Ù‡ به اين نظريه ÙŠ معتقدند برينگتون مور است . او در اثر خويش به نام : ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري Ùˆ دموکراسي مي نويسد:
«آلمان Ùˆ ژاپن مي خواستند مسئله اي را ØÙ„Ù‘ کنند Ú©Ù‡ ØÙ„Ù‘ ناشدني بود يعني مي خواستند بدون تغيير ساختارهاي اجتماعي دست به نوسازي Ùˆ توسعه بزنند Ùˆ يگانه راه گريز از اين مشکل، نظامي گري بود [ ...] ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بدون دموکراسي، Ùˆ يا به بيان ÙˆØ§Ø¶Ø ØªØ±ØŒ بدون ورود توده ها به صØÙ†Ù‡ ÙŠ تاريخ غيرقابل تصور است .
ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ کوششي در جهت خلقي Ùˆ مردمي کردن ارتجاع Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه کاري بود. ولي البته بر اثر اين جريان ØŒ Ù…ØØ§Ùظه کاري پيوند بنيادي خود را با آزادي از دست داد( ...)
با سلطه ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ù…Ùهوم قانون عيني ناپديد گرديد.
از جمله مهم ترين ويژگي هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… انکار آرمان هاي انسان دوستانه Ùˆ به ويژه انديشه ÙŠ برابري بالقوه ÙŠ همه ÙŠ انسانها بود.
ديدگاه Ùˆ جهان بيني ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نه تنها سلسله مراتب قدرت ØŒ انضباط Ùˆ اطاعت را گريز ناپذير دانست بلکه آن ها را ارزش هاي ذاتي قلمداد کرد. Ù…Ùهوم رومانتيک برادري مرسوم در ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… اين ويژگي ها را جبران نمي کند، زيرا برادري ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø¨Ø±Ø§Ø¯Ø±ÙŠ در تسليم است.
ويژگي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تأکيد بر خشونت است Ú©Ù‡ از ØØ¯Ù‘ شناسايي معقول اهميت خشونت در سياست در مي گذرد Ùˆ به پرستش Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¢Ù† مبدل مي شود. خون Ùˆ مرگ در ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… جذابيتي شهواني (erotic) به دست مي آورند.»٥
از جمله مورخاني Ú©Ù‡ معتقد است ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… واکنش قهرآميز گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنت پرست به ارزش هاي جهان مدرن است ويس است. ويس تصورات Ùˆ آرمان هايي Ú©Ù‡ بر پايه ÙŠ آنها ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها جنبش خود را استوار مي کنند چنين برمي شمارد:
۱ – برداشت هاي ارگانيک از جامعه (يعني همان برداشتي که رومانتيکها از جمله هگل و مارکس داشتند)
Û² – ايده آليسم ÙلسÙÙŠ
Û³ – آرماني کردن ØµÙØ§Øª «مردانه » Ú©Ù‡ معمولاً ØµÙØ§Øª Ùˆ خصايل ÙŠÚ© کشاورز يا ÙŠÚ© روستايي است
Û´ – دشمني با سرمايه داري Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÙ‡
Ûµ – تØÙ‚ير دموکراسي
۶ – برداشت هاي نخبه گرايانه از رهبري سياسي و اجتماعي
۷ – نژادپرستي و معمولاً، اما نه ضرورتاً ، يهود ستيزي
۸ – نظامي گري
۹ – کشورگشايي
بنابر نظر ويس وجه مشترک همه ÙŠ مؤلÙÙ‡ هاي Ùوق خصومت با ارزش ها Ùˆ نهادهاي ليبرالي است . در جنبش هاي کاملاً ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠ مؤلÙÙ‡ هاي Ùوق تبلور پيدا مي کنند. اعضاي اين جنبش ها مي کوشند Ú©Ù‡ پشتيباني توده اي به دست آورند Ùˆ تصميم مي گيرند Ú©Ù‡ براي جلب اين ØÙ…ايت خشونت بي ØØ¯ ÙˆØØµØ±ÙŠ Ø¨Ù‡ کار برند Ùˆ از روش هاي پيچيده ÙŠ شستشوي مغزي Ùˆ کنترل انديشه Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنند. سازمان هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù…Ø¹Ù…ÙˆÙ„Ø§Ù‹ پسوندهايي مانند سوسياليستي ØŒ ملي ØŒ کارگري، پرولتاريايي ØŒ Ùˆ نظير اينها را يدک مي کشند. مثلاً در آلمان ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ØØ²Ø¨ خود را Â«ØØ²Ø¨ ناسيونال سوسياليسم» ناميده بودند Ùˆ در انگلستان Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ گروه هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ú©Ù‡ خصلت بارزشان بيگانه ستيزي است ØŒ سازمان خود را «جبهه ÙŠ ملي»( National Front )مي خوانند.
هنگامي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها بر مسند قدرت تکيه زده اند به نظر مي آيد Ú©Ù‡ از پشتيبانان خود يعني گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي «به طور Ú©ÙŠÙي» Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متمايز شده باشند. اما اين ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمايز Ùقط در مورد به کارگيري وسايل براي نيل به اهدا٠موردنظر است نه در مورد خود اهداÙ. Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي به خشونت بي اندازه اي Ú©Ù‡ براي رسيدن به هد٠هايشان به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مي شود اعتراضي ندارند. زيرا ØŒ از نظر ويس ØŒ آنان Ø§ØØ³Ø§Ø³ مي کنند Ú©Ù‡ از جانب انديشه هاي ليبرالي Ùˆ سوسياليستي ØŒ Ú©Ù‡ معمولاً با صنعتي Ùˆ مدرنيزه شدن هر نظام اجتماعي امکان ظهور پيدا مي کنند، مورد تهديد قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند. اگر ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… ØŒ آن چنان Ú©Ù‡ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ± ويس مدعي است ØŒ ايدئولوژي گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي باشد پس بايد تاريخچه Ùˆ سنتي در پشت سر خود داشته باشد Ùˆ پديده ÙŠ کاملاً نو ظهوري نباشد؟ در واقع ويس بر کتاب خود عنوان سنت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ٦گذاشته است . ويس اين نظر را مردود مي داند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… «قيام خرد ستيزان» بر ضد علم Ùˆ تکنولوژي است. زيرا به عقيده ÙŠ او از ديدگاه Ù…ØØ§Ùظه کاران ØªØØª Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡ ÙŠ ارزش هاي مدرن Ùˆ ليبرالي ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… راه ØÙ„ کاملاً «عقلاني» مشکلات Ùˆ معضلات آنان شناخته مي شود. خلاصه ÙŠ کلام آن Ú©Ù‡ در چارچوب صنعتي شدن، شهرنشيني Ùˆ دموکراتيزه شدن نظام اجتماعي ممکن است Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي سنگر بگيرند Ùˆ روش هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ ÙŠØ¹Ù†ÙŠ خشونت، شستشوي مغزي Ùˆ کنترل انديشه ØŒ ترور Ùˆ ØØªÙŠ Ù‚ØªÙ„ عام را برگزينند به اين اميد Ú©Ù‡ شايد هر آنچه را از شيوه ÙŠ زندگي سنتي ØŒ امتيازات کهن Ùˆ ارزش هاي صنÙÙŠ Ùˆ طبقه اي شان هنوز باقي مانده اند نجات دهند!Ù§
وايس در Ø¨ØØ« خود از پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در آلمان Ùˆ ايتاليا نشان مي دهد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Â«ØªØµØ§ØØ¨ کنندگان واقعي» قدرت نبودند بلکه پيروزي آنان پي آمد ائتلا٠سياسي ميان عناصر مختل٠در Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª سياسي Ùˆ نيز ميان Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª با گروه هايي بود Ú©Ù‡ خود را از پيروزي Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش هاي مدرن، خواه ليبرالي خواه سوسياليستي ØŒ در خطر مي ديدند، يعني صنعتگران خرده پا ØŒ تجار خرده پا Ùˆ زمين داران بزرگ Ùˆ اشراÙ. به نظر ويس ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در جوامعي امکان پيروزي پيدا مي کند Ú©Ù‡ آن ها در مرØÙ„Ù‡ ÙŠ سير از ÙŠÚ© جامعه ÙŠ سنتي به ÙŠÚ© جامعه ÙŠ مدرن باشند. آلمان Ùˆ ايتاليا دقيقاً به اين علت Ú©Ù‡ وارد روند صنعتي Ùˆ ليبرالي شدن قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ در معرض قطبي شدن طبقات واقع شدند Ùˆ همين قطبي شدن بستر رشد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است. وقتي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در آلمان Ùˆ ايتاليا قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ به ØØ§Ù…يان Ù…ØØ§Ùظه کار خود پشت کردند Ùˆ زير همه ÙŠ قولهايي زدند Ú©Ù‡ در مورد Â«Ø±ÙØ§Ù‡ اجتماعي» به توده هاي پشتيبان خود داده بودند. اين وضع را نه Ù…ØØ§Ùظه کاران نخبه پيش بيني مي کردند نه توده هاي گيجي Ú©Ù‡ در انتخابات به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها رأي داده بودند.
هيتلر بيش از ديگران امکانات کنترل نظام اجتماعي را درک کرد، امکاناتي Ú©Ù‡ بر اثر روش هاي مدرن وسايل ارتباط جمعي Ùˆ وسايل نقليه Ùˆ پليس ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آمده اند. ويس معتقد است Ú©Ù‡ آينده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ اگر آينده اي داشته باشد ØŒ در کشورهاي در ØØ§Ù„ توسعه است. کشورهاي در ØØ§Ù„ توسعه براي آن Ú©Ù‡ وارد جهان مدرن شوند بايد صنعتي گردند، Ùˆ با صنعتي شدن آنها، شرايطي به وجود مي آيد Ú©Ù‡ در چارچوب آنها انديشه ها Ùˆ تصورات مدرن Ø´Ú©Ù„ مي گيرند.
اين انديشه ها Ùˆ تصورات نيز به نوبه ÙŠ خود Ùˆ به طور گريزناپذيري گروه ها Ùˆ طبقات سنتي Ùˆ ØµØ§ØØ¨ Ù†Ùوذ را تهديد خواهند کرد Ùˆ موجبات نگراني خاطر آنان را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… خواهند ساخت . از اين رو گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي به Ùکر پياده کردن برنامه ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù…ÙŠ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ تا امتيازاتي را Ú©Ù‡ در نظام کهن داشته اند ØÙظ کنند Ùˆ در عين ØØ§Ù„ از مواهب جديد نيز بهره گيرند. در کشورهاي غير غربي خطر بي واسطه نه توتاليتارسيم Ú†Ù¾ بلکه توتاليتاريسم راست است. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… وقتي در کشوري ظهور مي کند Ú©Ù‡ گروه هاي Ù…ØªÙ†ÙØ° Ù…ØØ§Ùظه کار با گروه هايي Ú©Ù‡ بر اثر صنعتي شدن کشور پا به عرصه ÙŠ وجود گذاشته اند از Ù„ØØ§Ø¸ آرمان ها Ùˆ انديشه ها Ùˆ تصورات Ùˆ سليقه ها برخورد کنند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به رغم راديکال بودنش، جنبش اجتماعي Ù…ØØ§Ùظه کاري است Ú©Ù‡ با انديشه ها Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار ارتباط تنگاتنگ دارد. ارزش ها Ùˆ آمال اين طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار از زمان انقلاب سال Û±Û·Û¸Û¹ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ به اين سو همواره در معرض تهديد بوده اند . اين Ú¯ÙØªÙ‡ ÙŠ مشهور موسوليني Ú©Ù‡ «من ÙŠÚ© انقلابي Ùˆ ÙŠÚ© مرتجع ام» ٨خود شاهدي بر اين مدعاست . ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ Ùˆ نازي ها گروه هاي Ú©ÙˆÚ†Ú© تروريست نبودند، Ùˆ رهبران شان نيز نيهيليست هايي نبودند Ú©Ù‡ خود را وق٠به Ú†Ù†Ú¯ آوردن قدرت کرده باشند، بلکه آنان از نگراني ها Ùˆ هراس هاي Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي بهره مي Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نماينده ÙŠ اميدهاي آنها بودند. انقلابيان٠مرتجع به اين علت توانستند در آلمان Ùˆ ايتاليا قدرت سياسي را به Ú†Ù†Ú¯ آورند چون از سوي طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار قديمي Ùˆ ØµØ§ØØ¨ Ù†Ùوذ مورد ØÙ…ايت مادي Ùˆ معنوي قرار داشتند.
اغلب پژوهشگران بر ØªÙØ§ÙˆØª هاي ايدئولوژيکي Ùˆ سياسي Ù…ØØ§Ùظه کاران قديمي Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه کاران Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ انگشت گذاشته اند.
اما آنان از ديدن اين ØÙ‚يقت غÙلت کرده اند Ú©Ù‡ Ù…ØØ§Ùظه کاران قديمي نيز براي جلوگيري از پيروزي انديشه هاي آزادي خواهانه Ùˆ دموکراتيک از صميم دل با Ù…ØØ§Ùظه کاران Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ همکاري Ùˆ همدلي داشته اند.
به نظر ويس برخلا٠آنچه مارکسيست ها مي گويند ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… Â«Ù†ÙØ³ آخر سرمايه داري Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙŠØ³ØªÂ» بلکه Â«Ù†ÙØ³ آخر گروه هاي Ù…ØªÙ†ÙØ¯ Ù…ØØ§Ùظه کار سنتي است» Ù©ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها بسياري از تصورات Ùˆ انديشه هاي Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي را به ØØ¯ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ بدانها Ø´Ú©Ù„ عاميانه اي دادند. گرچه ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها به اين تصورات پاي بند بودند Ùˆ آنها را رها نمي کردند با اين وص٠آنان در مقام Ù…ØØ§Ùظه کاران «جديد» نمي خواستند ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ تصورات نخبگان٠مرتجع باشند Ùˆ هميشه تأکيد مي کردند Ú©Ù‡ جنبش آنان پويا، بي همتا Ùˆ مدرن است . موسوليني ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را اين طور تعري٠مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… اعتقادي ديني است Ú©Ù‡ در آن انسان خود را در رابطه اي نزديک با اراده ا ÙŠ عيني Ùˆ عالي تر مي بيند. اين ارتباط وجود ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ جزيي او را تعالي مي بخشد ØŒ Ùˆ او را به مقام عضويت در جماعتي رباني ارتقا مي دهد. » Û±Û°
راست راديکال تصورات قديمي را به ØØ¯ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠÙ انقلابي مي رساند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در تقابل با ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ù…Ø§ØªØ±ÙŠØ§Ù„ÙŠØ³ØªÙŠ ليبرال ها ØŒ بر تقدم جمع، قبيله، اجتماع يا ملت (امت ) بر ÙØ±Ø¯ تأکيد مي ورزند. در همين خصوص موسوليني مي نويسد:
«ما آن نوع زندگي را خواستاريم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ از طريق قرباني کردن Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ خصوصي خود Ùˆ از طريق مرگ خويش آن وجود Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠ Ú©Ø§Ù…Ù„ÙŠ را تØÙ‚Ù‚ ببخشد Ú©Ù‡ ارزش او در مقام انسان در آن قرار دارد»۱۱ Ùˆ ÙŠÚ©ÙŠ از شعارهاي مشهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª هاي اسپانيايي نيز اين بود :
«مرگ بر عقل، زنده باد مرگ.»۱۲
همين Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها به قدرت رسيدند به خاطر Ø§Ù†ØØµØ§Ø± طلبي خود نتوانستند Ùˆ در واقع نمي خواستند Ú©Ù‡ Ùقط نمايندگان آن چيزي باشند Ú©Ù‡ آنان خود آن را «ارتجاع کهن» مي ناميدند.
راست انقلابي سرانجام درصدد برآمد Ú©Ù‡ همه ÙŠ گروه هاي رقيب را از ميان ببرد، از آن جمله گروه هايي Ú©Ù‡ در به قدرت رساندنش سهم داشتند. راست انقلابي به طور تناقض آميزي در بازسازي جامعه طبق تصورات خويش بسياري از گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ ارزش هاي سنتي متعلق به آنان را از ميان مي برد يعني دقيقاً همان کاري را مي کند Ú©Ù‡ ليبرال ها مي خواستند انجام دهند ولي از عهده ÙŠ آن برنمي آمدند.
عصاره ÙŠ بينش راست راديکال از سياست Ùˆ جامعه در اين تصور Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ خشونت Ùˆ اعمال زور، نه Ø±ÙØ±Ù… Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§ØØ§Øª سياسي Ùˆ اجتماعي ØŒ ØÙ„اّل نارضايتي سياسي Ùˆ معضلات اجتماعي است.
پس از Ø´Ø±Ø Ù†Ø¸Ø±ÙŠØ§Øª ويس اکنون به ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù†Ø¸Ø±ÙŠØ§Øª مارکسيست ها در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي پردازيم.
طبق برداشت مارکسيستي از دولت Ú©Ù‡ به بينش ابزارگرايانه معرو٠است Ùˆ در بيانيه ÙŠ [ = Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª] کمونيست نيز آمده است: «قوه ÙŠ اجراييه ÙŠ دولت مدرن چيزي جز کميته اي براي اداره ÙŠ امور مشترک Ú©Ù„ بورژوازي نيست » .
براساس همين برداشت Ú©Ù‡ به نظريه ÙŠ عامل (agent theory) نيز شهرت دارد کمينترن ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ØµØ±ÙØ§Ù‹ ابزار ديکتاتوري٠«ارتجاعي ترين ØŒ شوونيستي ترين Ùˆ امپرياليستي ترين عناصر سرمايه ÙŠ مالي» ناميد. همين برداشت ابزارگرايانه از قدرت دولت سبب شده است Ú©Ù‡ در اغلب موارد مارکسيست ها پيشاپيش ميان اقتصاد Ùˆ ØØ§Ú©Ù…يت سياسي رابطه اي مستقيم Ùˆ بي واسطه تصور کنند بدين معني Ú©Ù‡ بپندارند طبقه اي Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ اقتصادي دست بالا را دارد ضرورتاً از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي ØØ§Ú©Ù…يت در Ú†Ù†Ú¯ اوست به همين علت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به طور از پيشي «رژيم سرمايه ÙŠ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠÂ» خوانده مي شد.
الگوي بعضي از مارکسيست ها براي تبيين ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… کتاب هجدهم برومر اثر مارکس است . در کتاب مذکور مارکس مي کوشد پديده ÙŠ بناپارتيسم را ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ØŒ او در اين مورد عقايد کاملاً متناقضي اظهار مي کند، Ùˆ همين تناقض گويي ها سبب شده اند Ú©Ù‡ راه هر گونه تبييني از هر نوع دولتي باز باشد. مثلاً در آنجا مارکس درباره ÙŠ قوه اجراييه [ = دولت] مي گويد:
«با بناپارتيسم ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ø¨Ù‡ کار Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ú©Ù‡ از طريق آن قدرت سياسي به طور ÙØ²Ø§ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ اي از طبقات اجتماعي مستقل تر شد». ولي در واقع، مارکسيسم نه نظريه اي درباره ÙŠ Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصاد سرمايه داري دارد نه نظريه اي درباره ÙŠ دولت.
ØØªÙŠ Ù…Ø§Ø±Ú©Ø³ÙŠØ³Øª – لنينيست دو آتشه اي مانند لويي آلتوسر بدين موضوع اعترا٠مي کند. او در مقاله اي به نام : Â«Ø¨ØØ±Ø§Ù† مارکسيسم» مي نويسد:
«اين موضوع Ú©Ù‡ در آثار خود مارکس Ùˆ به ويژه در کتاب سرمايه ÙˆØØ¯Øª تئوريک وجود دارد ،اکنون برايمان روشن شده است که، وجود چنين ÙˆØØ¯Øª تئوريکي Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اي بيش نيست.
[ ...] بايد کاملاً بي پرده بگويم Ú©Ù‡ هيچ «نظريه ÙŠ مارکسيستي در مورد دولت» وجود ندارد. البته اين سخن بدين معني نيست Ú©Ù‡ مارکس Ùˆ لنين از Ø·Ø±Ø Ø§ÙŠÙ† موضوع Ø·ÙØ±Ù‡ Ø±ÙØªÙ‡ اند، برعکس، اين موضوع Ú©Ù‡ دولت چيست در مرکز تÙکر سياسي آنان قرار داشته است. اما آنچه در آثار مارکسيست هاي کلاسيک در Ù…Ø¨ØØ« Ø´Ú©Ù„ هاي ارتباط ميان دولت از ÙŠÚ© سو Ùˆ مبارزه ÙŠ طبقاتي Ùˆ سلطه ÙŠ طبقاتي از ديگر سو مي يابيم (اشاراتي مشخص است بي آن Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… تØÙ„يل شده باشند)Ùˆ Ùقط تکرار اين هشدار است Ú©Ù‡ از همه ÙŠ برداشت هاي بورژوايي در مورد اين Ú©Ù‡ دولت چيست Ø§ØØªØ±Ø§Ø² کنيم.
يعني Ùقط خط مميزي منÙÙŠ Ùˆ تعريÙÙŠ منÙÙŠ ارايه مي شوند [يعني مي گويند Ú©Ù‡ دولت آن چيزي نيست Ú©Ù‡ نظريه پردازان Ùˆ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† سياسي بورژوا مي گويند اما در اين مورد Ú©Ù‡ دولت چيست مارکسيست هاي کلاسيک چيزي Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ اند]. مارکس Ùˆ لنين مي گويند Ú©Ù‡ «دولتهاي گوناگوني» وجود دارند، اما دولت چگونه ØØ§Ú©Ù…يت طبقاتي را تامين مي کند Ùˆ دستگاه دولت چگونه کار مي کند [= Ùونکسيون] ØŸ نه مارکس اين پرسش ها را تØÙ„يل مي کند نه لنين. به هنگام مطالعه ÙŠ سخنراني لنين ،که در يازدهم ماه ژوئن Û±Û¹Û±Û¹ در دانشگاه سوردل٠Sverdlov ايراد کرده است، رقت Ø§ØØ³Ø§Ø³ به ما دست مي دهد. او تأکيد مي کند Ùˆ بارها اين موضوع را تکرار مي نمايد Ú©Ù‡ پرسش دولت چيست ØŒ پرسش دشوار Ùˆ بسيار پيچيده اي است.
او به کرات مي گويد: دولت، ماشين ويژه اي است Ø› دستگاه خاصي است . او قيد «ويژه » را مرتب به کار مي برد تا به ÙˆØ¶ÙˆØ Ù†Ø´Ø§Ù† دهد Ú©Ù‡ دولت ماشيني مانند ديگر ماشين ها نيست. اما لنين موÙÙ‚ نمي شود Ú©Ù‡ ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ Ú©Ù‡ «ويژه» در اينجا Ú†Ù‡ معنايي دارد (دولت نه «ماشين» است نه «دستگاه»).
وقتي Ú©Ù‡ معادلات Ú©ÙˆÚ†Ú© گرامشي را در «ياداشت هاي زندان» اش مي خوانيم همين رقت Ø§ØØ³Ø§Ø³ به ما دست مي دهد (دولت = روز + هژموني (سروري) ØŒ دولت = ديکتاتوري + هژموني، دولت = قوه ÙŠ قهريه + اجتماع، Ùˆ معادلاتي نظير اينها Ú©Ù‡ در واقع نظريه اي درباره دولت نيستند بلکه سرآغاز پژوهشي در اين مورد هستند . اين معادلات همان قدر از «علم سياست» اقتباس شده اند Ú©Ù‡ از لنين Ø› زيرا در خط سياسي يي هستند Ú©Ù‡ Ù‡Ø¯ÙØ´ به Ú†Ù†Ú¯ آوردن قدرت دولت به وسيله ÙŠ طبقه ÙŠ کارگر است.
Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª متأثر کننده ÙŠ لنين Ùˆ گرامشي از اين امر ناشي مي شوند Ú©Ù‡ آنها مي کوشند از تعري٠منÙÙŠ دولت ÙØ±Ø§ØªØ± روند. اما در اين راه توÙيق نمي يابند».Û±Û³
وقتي مارکسيسم هيچ گونه نظريه اي درباره ÙŠ دولت ØŒ ماهيت آن Ùˆ کارکردش در اختيار نداشته باشد چگونه ميتوان انتظار داشت Ú©Ù‡ دولت هاي استثنايي مانند رژيم هاي هيتلر Ùˆ موسوليني Ùˆ استالين Ùˆ مائو را ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ØŸ
نخستين بيانيه ÙŠ کمينترن به تاريخ Ûµ نوامبر Û±Û¹Û²Û² وضع ايتاليا Ùˆ موضع سرمايه داران آن کشور را نسبت به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چنين توصي٠مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ØŒ بيش از همه ØŒ سلاØÙŠ Ø¯Ø± دست زمين داران بزرگ هستند. بورژوازي صنعتي Ùˆ تجاري با تشويش زياد آزمايش ارتجاع درنده خو را Ú©Ù‡ بلشويسم سياه مي نامند دنبال مي کنند».ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ درØÙ‚يقت، بلشويسم سياه است. چند ماه بعد خانم کلارا زتکين Clara Zetkin خاطر نشان کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ جنبشي تروريستي – ارتجاعي نيست بلکه پايگاه توده اي وسيعي دارد Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي نيز ØÙ…ايت توده ها را بدست آورده Ùˆ در انتخابات پارلماني پيروز شده است. به نظر خانم زتکين «اشتباهات ØØ²Ø¨ کمونيست در اين بينش Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ مي پندارد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùقط جنبشي تروريستي – نظامي است نه جنبشي توده اي با ريشه هاي عميق اجتماعي.
بايد تأکيد کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پيش از آن Ú©Ù‡ از طريق Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ پيروز شود از طريق سياسي Ùˆ ايدئولوژيکي بر جنبش کارگري، پيروزي به دست آورده بود. »۱۴
انگلس ظهور بناپارتيسم را ناشي از تعادل نيروي طبقات متخاصم مي داند Ùˆ کتاب مارکس هجدهم برومر را نيز طبق همين برداشت ØªÙØ³ÙŠØ± مي کند. ولي بعضي از مارکسيست ها مي گويند Ú©Ù‡ نظر مارکس خلا٠نظر انگلس است. در واقع مارکس مي گويد Ú©Ù‡ پرولتاريا در سال Û±Û¸Û´Û¸ در مبارزه ÙŠ با بورژوازي شکست خورده بود Ùˆ بورژوازي Ùˆ ايدئولوگ هايش ØŒ بورژوازي Ùˆ نمايندگانش در پارلمان نسبت به ÙŠÚ© ديگر بيگانه شده بودند Ùˆ به چشم غريبه به هم نگاه مي کردند. در چنين وضعي کودتاي Û±Û¸ÛµÛ± صورت Ú¯Ø±ÙØª. مارکس بنا پارتيسم را چنين توصي٠مي کند:
«چنين شکلي از ØÚ©ÙˆÙ…ت وقتي امکان وجود پيدا مي کند Ú©Ù‡ بورژوازي شکست خورده باشد [از کي؟ معلوم نيست! چون قبلاً مارکس Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ بورژوازي پرولتاريا را شکست داده بود!] اما طبقه ÙŠ کارگر هنوز نيروي ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر ÙŠÚ© ملت را به دست نياورده باشد». مارکس در پايان کتاب هجدهم برومر پيش بيني مي کند Ú©Ù‡ چون بناپارتيسم بر پايه ÙŠ تناقضات دروني قرار دارد چندان پايدار نيست Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به Ùناست. اما برخلا٠پيش بيني مارکس بناپارتيسم مدت بيست سال دوام آورد Ùˆ سرانجام بر اثر شکست ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در جنگ از ميان Ø±ÙØª. چنانچه ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در جنگ پيروز شده بود شايد بناپارتيسم براي مدت زماني طولاني در قدرت مي ماند. شايد برخلا٠تصور مارکس علت دوام Ùˆ بقاي بناپارتيسم دقيقاً همين تناقضات دروني باشد. وقتي نيروي جانشيني نباشد بناپارتيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي توانند دست Ú©Ù… ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ شرايط امنيت را براي طي٠وسيعي از مردم تامين کنند Ùˆ از Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ آنان ØØ±Ø§Ø³Øª نمايند. گرچه آنچه را مردم مي خواهند در اين نوع رژيم ها به دست نمي آورند ولي مردم از اين ÙˆØØ´Øª دارند Ú©Ù‡ چنانچه رژيم از ميان برود وضع از آنچه هست نيز بدتر شود. نکته ÙŠ ديگر اين Ú©Ù‡ مارکس نمي توانست پيش بيني کند Ú©Ù‡ امپراتوري دوم ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ جاي خود را به جمهوري سوم بدهد Ú©Ù‡ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨ Ùˆ ليبرال دموکرات بود، Ùˆ برخلا٠تصور مارکس بورژوازي «نيروي ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر ملت» را از دست نداده بود Ùˆ بناپارتيسم Ø´Ú©Ù„ نهايي Ùˆ از توان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ÙŠ سرمايه داري نبود.
پس از ارايه ÙŠ خطوط کلي ØªÙØ³ÙŠØ± بناپارتيسم به ØªÙØ³ÙŠØ± ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… از ديدگاه Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست باز مي گرديم . ششمين کنگره ÙŠ جهاني Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست دوره بندي خشک Ùˆ انعطا٠ناپذيري از تØÙˆÙ„ سرمايه داري ارايه داد Ú©Ù‡ اساس Ø¨ØØ« هاي بعدي تا سال Û±Û¹Û³Ûµ قرار Ú¯Ø±ÙØª. در اين کنگره ØŒ سوسيال دموکراسي نيز ابزاري در دست سرمايه ÙŠ مالي خوانده شد Ùˆ سوسيال دموکرات ها ØŒ سوسيال ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها لقب Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ سوسيال دموکراسي همتاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… شناخته شد!
اين نظريه نه تنها موجب شد Ú©Ù‡ کمونيست ها با ديگر Ø§ØØ²Ø§Ø¨ ضد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ù…ØªØØ¯ نشوند بلکه برعکس با نازي ها هم دست شدند تا ØÚ©ÙˆÙ…ت سوسيال دموکرات ها به رهبري اتوبراون (Otto Braun) Ùˆ کارل Ø²ÙØ±ÙŠÙ†Ú¯ (Severing)در پروس را در سال Û±Û¹Û³Û± ساقط کنند.
از نمونه هاي اين همکاري Ùˆ هم دستي مي توان از اعتصاب وسايل نقليه در نوامبر سال Û±Û¹Û³Û² در برلين نام برد. مارکس در کتاب هجدهم برومر مي گويد Ú©Ù‡ سازمان لويي بناپارت متشکل از «لومپن پرولتاريا» [ = اراذل Ùˆ اوباش] بود. اين ها Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ هويت طبقاتي خود را از دست داده بودند. بي هويتي Ùˆ نامتجانسي همين عناصر موجب مي شد Ú©Ù‡ قدرت سياسي بتواند به طور خودسرانه عمل کند. بعضي از مارکسيست ها معتقدند (نظريه اي Ú©Ù‡ برينگتون مور در کتاب خود به نام : ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري Ùˆ دموکراسي پروانده است) Ú©Ù‡ در کشورهايي Ú©Ù‡ انقلاب بورژوايي کامل نبوده يا انقلاب از بالا صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ØŒ ساخت ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ کاملاً ÙØ±Ùˆ نپاشيده است بنا بر اين، اينگونه کشورها ØŒ کشوري مي شوند مانند آلمان با ساختاري صنعتي – ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ .
از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي وجه مشترک آلمان Ùˆ ايتاليا اين بود Ú©Ù‡ انقلاب «بورژوايي» در هر دوي آنها ناکامل Ùˆ نابالغ بود. ولي در اين نظريه چند پيش ÙØ±Ø¶ مسلم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده اند Ú©Ù‡ درستي شان به هيچ وجه به اثبات نرسيده است. ÙŠÚ©ÙŠ اين Ú©Ù‡ تصور مي کنند نيروي Ù…ØØ±Ú©Ù‡ ÙŠ تاريخ Ùˆ اجتماع «مبارزه ÙŠ طبقاتي» است . دوم اين Ú©Ù‡ روند عقلاني يا سکولار شدن جامعه را «بورژوايي» شدن آن مي نامند. درØÙ‚يقت براي مارکس Ùˆ پيروانش «بورژوايي » شدن جامعه به معناي اين است Ú©Ù‡ جامعه خصوصيات شيطاني پيدا کرده است! براي مارکسيست ها «بورژوازي» بيشتر مواقع شيطاني Ùˆ اهريمني معني مي دهد! نکتة سوم اين Ú©Ù‡ بعضي از مارکسيست ها ØÚ©ÙˆÙ…ت لويي بناپارت را شبيه به ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها مي دانند؛ Ùˆ در واقع ØŒ هم چنان Ú©Ù‡ پيشتر Ú¯ÙØªÙ‡ شد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را نمونه ÙŠ ديگري از بناپارتيسم معرÙÙŠ مي کنند. ولي در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ «انقلاب بورژوايي» کامل بود، پس نمي توان ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را به ناکامل Ùˆ نابالغ بودن «انقلاب بورژوايي» در آلمان Ùˆ ايتاليا نسبت داد. در کتاب هجدهم برومر، مانند همة آثار مارکس، تناقضات بسياري وجود دارند.
مارکس از ÙŠÚ© سو مي گويد Ú©Ù‡ بورژوازي توان ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن را از دست داده بود Ùˆ به همين علت قدرت را به لويي بناپارت تÙويض کرد تا او نظام بورژوايي را از ورطه ÙŠ سقوط نجات دهد Ùˆ آن را تثبيت کند Ùˆ مدعي است Ú©Ù‡ بناپارتيسم سرمايه داري از Ù†ÙØ³ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. اما از ديگر سو مي گويد Ú©Ù‡ پايگاه اجتماعي Ùˆ طبقاتي لويي بناپارت، «لومپن پرولتاريا» در شهرها Ùˆ کشاورزان مرتجع در روستاها بودند. در اين خصوص مارکس مي نويسد:
«توجه داشته باشيد Ú©Ù‡ سلسله ÙŠ بناپارت نماينده ÙŠ کشاورز انقلابي نيست بلکه نماينده ÙŠ کشاورز Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ خرده مالک است Ú©Ù‡ مي کوشد شرايط وجود اجتماعي خود را تØÚ©ÙŠÙ… بخشد نه کشاورزي Ú©Ù‡ مي خواهد از اين شرايط رهايي يابد Ùˆ به شرايط بهتري دست پيدا کند. بناپارتيسم نماينده ÙŠ توده ÙŠ روستايياني نيست Ú©Ù‡ مي خواهند با شهرنشينان Ù…ØªØØ¯ شوند Ùˆ نظام اجتماعي کهن را براندازند بلکه برعکس، نماينده ÙŠ روستايياني است Ú©Ù‡ نظرشان در چارچوب نظام کهن Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ مانده است Ùˆ مي خواهند Ú©Ù‡ خود Ùˆ قطعه زمين شان را به همان وضع کهن نگاه دارند Ùˆ به همين خاطر چشم اميد به Ø´Ø¨Ø Ø§Ù…Ù¾Ø±Ø§ØªÙˆØ±ÙŠ دوخته اند. بناپارتيسم نماينده ÙŠ ذهن خراÙÙŠ کشاورز است نه ذهن روشن Ùˆ باز او، بناپارتيسم نماينده ÙŠ گذشته اي است Ú©Ù‡ دورانش سپري شده نه دوراني Ú©Ù‡ در پيش رو است».Û±Ûµ
در واقع خود مارکسيسم نيز نوعي بناپارتيسم در قلمرو ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ اقتصاد Ùˆ سياست است. ذهن مارکس نيز مانند ذهن کشاورز خراÙÙ‡ پرست، پر از پيشداوري است، ذهني است ايدئولوژيک زده ،گذشته گرا Ùˆ Ùناتيک. براي اثبات اين نظر مي توان عباراتي مانند عبارات زير را به ÙˆÙور در آثار مارکس پيدا کرد. او در کتاب سرمايه مي نويسد:
«مسيØÙŠØª به منزله ÙŠ دين انسان انتزاعي، Ùˆ به ويژه در Ø´Ú©Ù„ تØÙˆÙ„ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ÙŠ بورژوايي اش يعني پروتستانيسم Ùˆ دائيسم [= خداپرستي عقلاني] مناسب ترين دين [ براي پيدايش Ùˆ رشد نظام سرمايه داري] است».Û±Û¶
تصوري Ú©Ù‡ مارکس از مسيØÙŠØª Ùˆ علت اشاعه ÙŠ آن در رم Ùˆ يونان دارد متأثر از نظر Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ روسو Ùˆ Ùوير باخ است. طبق نظر اينان، در يونان باستان خدا ،خود٠دولت – شهر (polis) بود نه نيرويي ماوراي طبيعي يا موجودي در آسمانها. خدا به Ø´Ú©Ù„ اخلاق٠طبيعي يا «اخلاق٠مرسوم» هنوز در دولت – شهر متجلي بود. براي يونانيان ØŒ خدا تجسم کليت جامعه ÙŠ اخلاقي – سياسي بود . اين جامعه بر پايه ÙŠ پيوندهاي طبيعي٠خوني يا بر پايه ÙŠ نياي مشترک٠طبيعي بنا شده بود. ميان جهان٠زميني Ùˆ جهان٠آسماني شکاÙÙŠ وجود نداشت Ùˆ به همين علت ميان ÙØ±Ø¯ Ùˆ اجتماع، وميان دولت Ùˆ جامعه نيز جدايي نبود. همه ÙŠ امور در انتظامي کامل به هم متصل بودند. خدا، Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ ØÙŠØ§Øª معنوي قوم بود؛ خدا، جوهر Ùˆ علت موجوديت سياسي قوم بود. خدا ØŒ ذات ÙØ±Ø¯ Ùˆ نيز ذات قوم را تشکيل مي داد. اراده ÙŠ ÙØ±Ø¯ Ùˆ اراده ÙŠ اجتماع، بي هيچ ميانجي، در خدا يا در زندگي دولت – شهر بر هم منطبق بودند. با زوال شهر باستاني، پيوند ÙØ±Ø¯ با اجتماع يا با قوم نيز قطع شد.
خدايي Ú©Ù‡ يوناني مي پرستيد Ùˆ تجلي گاهش دولت- شهر بود با از ميان Ø±ÙØªÙ† شهر، ناپديد شد يوناني ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø´Ø¯ جداي از قوم Ùˆ اجتماع Ùˆ مستقل از ØÙŠØ§Øª عمومي.
او اکنون به خدايي نياز داشت Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ø²Ù…Ø§Ù† Ùˆ مکان باشد. خدايي باشد Ú©Ù‡ نيازهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ùˆ را برآورد؛ ÙØ±Ø¯ÙŠØªÙŠ Ú©Ù‡ تازه Ùˆ در پي زوال دولت – شهر Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود. خداي مسيØÙŠØª چنين خدايي بود . علت اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª در يونان Ùˆ رم همين بود. مسيØÙŠØªØŒ خدايي به جهان باستان معرÙÙŠ کرد Ú©Ù‡ خدايي، بي همتا Ùˆ نامتناهي بود Ùˆ قوم برگزيده اي نداشت Ùˆ ميان نژادها ØŒ خانواده ها Ùˆ دولت ها تبعيض قايل نمي شد.
تصديق برابري انسانها Ùˆ جهاني بودن طبيعت بشر (Ú©Ù‡ رواقيون بيان کرده بودند Ùˆ مورد قبول آباء کليسا قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود) بوسيله ÙŠ مسيØÙŠØª اشاعه ÙŠØ§ÙØª. در مسيØÙŠØªØŒ ÙØ±Ø¯ ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ داراي ارزشي بي پايان Ùˆ موضوع Ùˆ هد٠عشق الهي است Ùˆ مقدر است Ú©Ù‡ به منزله Ø±ÙˆØ Ø¯Ø± ارتباط مستقيم با خود خدا به سر برد Ùˆ چون Ø±ÙˆØ Ø®Ø¯Ø§ÙˆÙ†Ø¯ÙŠ در انسان مأوا گزيده است پس مقدر است Ú©Ù‡ انسان از عالي ترين درجه ÙŠ آزادي برخوردار باشد. پيش از زوال دولت – شهر ØŒ يوناني شاد Ùˆ سعادتمند بود، زيرا يونانيان خود را قومي آزاد مي پنداشتند چون ميان زندگي عمومي Ùˆ زندگي خصوصي Ùˆ ميان جهان درون Ùˆ جهان برون، Ùˆ ميان زمين Ùˆ آسمان تنشي وجود نداشت. آگاهي يا وجدان يونانيان Ú©Ù‡ شهرونداني آزاد در جامعه اي آزاد بودند معذب نبود.
در ميان اقوام روي زمين Ùقط يونانيان داراي قوانين Ùˆ رسومي بودند Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÙŠ تک تک آنان Ùˆ نيز Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÙŠ تمامي قوم بود. همه ÙŠ آنان Ùˆ نيز تک تک آنها در شخص خود، آگاهي جمعي يا Ú©Ù„ جامعه را بيان مي کردند. اين همنوايي ÙØ±Ø¯ با اجتماع، اين هماهنگي Ø±ÙˆØ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø§ Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠ Ùقط ÙŠÚ© نقص داشت . اين همنوايي Ùˆ هماهنگي ÙØ±Ø¯ با اجتماع، خود به خودي بود، Ùˆ بي آن Ú©Ù‡ درباره اش انديشيده باشند Ùˆ بي آن Ú©Ù‡ علت وجودي آن را درک کنند از آن بهره مند بودند. اما با پيدايش ÙلسÙÙ‡ Ùˆ انديشه ÙŠ عقلي اين وضع شادمانه به هم خورد Ùˆ اين کامل ترين Ù„ØØ¸Ù‡ – يا بهشت- در تاريخ بشر از ميان Ø±ÙØª. براي رمانتيک ها ( از جمله Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس Ùˆ هايدگر Ùˆ لوکاچ، هورکهايمر Ùˆ آدورنوو مارکوزه) بهشت گمشده همين دولت – شهر باستان است. نهضت هاي کمونيستي Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù†ÙŠØ² جامعه اي Ú©Ù‡ خيال بر پائيش را دارند همين دولت – شهر باستان است. زيرا در آنجا از ÙØ±Ø¯ÙŠØª Ùˆ انديشه ÙŠ عقلي اثري نبود. ÙØ±Ø¯ به طور ارگانيک به بدنه ÙŠ اجتماع متصل بود. اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª Ùقط بر ويرانه هاي دولت – شهر باستان ميسر بود. زيرا مسيØÙŠØª مي آموخت Ú©Ù‡ Ùقط جزيي از وجود انسان به جامعه تعلق دارد. او Ùقط از طريق جسم Ùˆ نيازهاي جسماني اش به جامعه متکي است. اين اصل جديد، منبعي بود Ú©Ù‡ آزادي ÙØ±Ø¯ از آن جريان مي ÙŠØ§ÙØª . طبق نظر مسيØÙŠØªØŒ وجود انسان – برخلا٠وضع او در دولت - شهر – ديگر به شرکت در سياست Ùˆ جنگ وابسته نبود. زيرا Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ديگر کشوري نداشت. مسيØÙŠØª ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ خصوصي را از ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ عمومي متمايز کرد Ùˆ براي ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ شخصي ارج بيشتري قايل شد. مسيØÙŠØªØŒ خدا Ùˆ خانواده Ùˆ ÙØ±Ø¯ انسان را از ميهن برتر شمرد Ùˆ همسايه را بر شهر مقدم دانست.
اما با استقرار مسيØÙŠØª Ùˆ قدرت Ú¯Ø±ÙØªÙ† پاپ ØŒ Ú©Ù… Ú©Ù… کليسا جاي دولت – شهر باستان را Ú¯Ø±ÙØª ØŒ Ùˆ کوشيد ÙØ±Ø¯ مسيØÙŠ Ø±Ø§ در امت مسيØÙŠ Ù…Ø³ØªØÙŠÙ„ کند Ùˆ آگاهي Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ùˆ را از ميان ببرد ØŒ Ùˆ او را منقاد Ùˆ سرسپرده ÙŠ مرجعيت کليسا کند. با سست شدن زنجيرهاي تعبد قرون وسطايي، در دوره ÙŠ رنسانس ÙØ±Ø¯ÙŠØª انسان دو باره Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ Ùˆ Ø´Ú©Ù„ تازه اي به خود Ú¯Ø±ÙØª. روند ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠØ§ÙØª تا قرن هجدهم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ انسان Ùˆ وجدان او به مقام سوژه ارتقا ÙŠØ§ÙØªØ› يعني همان مقامي را به دست آورد Ú©Ù‡ Ùقط خدا در مسيØÙŠØª داشت. اين سوژه برپاي خود ايستاده است Ùˆ قوانين خود را هم به جهان Ùيزيکي تجويز مي کند هم به جهان اخلاقي Ùˆ اجتماعي.
اين روند Ú©Ù‡ در آغاز با اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª آغاز شده Ùˆ با رنسانس، تشديد شده Ùˆ سپس با پروتستانيسم Ùˆ روشنگري شتاب بيشتري Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود براي مارکس روند ناميمونی است. زيرا او نيز مانند ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ (يا کلي تر، رومانتيک ها) خواهان Ù…ØÙˆ ÙØ±Ø¯ در جمع است. از اين Ù„ØØ§Ø¸ مارکس نيز در ص٠مرتجعان Ùˆ تاريک انديشان قرار مي گيرد. اين ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ را ماکس وبر عقلاني شدن جامعه ÙŠ غربي مي نامد Ùˆ کاسيرر نيز اين روند را زماني استقرار ØØ§Ú©Ù…يت خرد در قلمروهاي مختل٠مي خواند Ùˆ زماني آن را سکولار شدن انديشه مي نامد. اما مارکس آن را روند «بورژوايي» [= اهريمني] شدن جامعه مي خواند. به همين دليل مارکس مي توانست مانند موسوليني بگويد: «من ÙŠÚ© انقلابي Ùˆ ÙŠÚ© مرتجع ام»
شايد بعضي از خوانندگان به تصويري Ú©Ù‡ از مارکس در اينجا ارايه شد اعتراض کنند Ùˆ مدعي شوند Ú©Ù‡ او آدمي ترقي خواه بوده است. نگارنده خود معتر٠است Ú©Ù‡ آثار مارکس Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بازاري عجيب Ùˆ غريب است Ùˆ همه نوع کالا در آن پيدا مي شود. چهار تن از پژوهشگران مارکسيست (پيرو آلتوسر) پس از مطالعه ÙŠ کتاب سرمايه، نتيجه را ØªØØª عنوان : کتاب سرمايه ÙŠ مارکس Ùˆ سرمايه داري امروز منتشر کردند. آنها مي نويسند : «مارکس در کتاب سرمايه وضعيت هايي را برپا مي دارد ولي بعداً آنها را واژگون مي کند، نقض مي نمايد Ùˆ عاجز از تبيين آنها است. اغلب ÙŠÚ© قضيه Ùˆ نقيض آن را مي توان به ÙØ§ØµÙ„Ø© چند ØµÙØÙ‡ از يکديگر ÙŠØ§ÙØª. »۱۷
از نظر مارکس Ùˆ انگلس نيروي Ù…ØØ±Ú©Ù‡ ÙŠ تاريخ، مبارزه ÙŠ طبقاتي است. ولي Ù…Ùهوم «طبقه» نيز در آثار مارکس Ùˆ انگلس تعري٠و تØÙ„يل نشده است.
آيا عبارت : «تاريخ همه ÙŠ جوامع تاکنون تاريخ مبارزه ÙŠ طبقاتي بوده است» ÙŠÚ© جمله ÙŠ تØÙ„يلي است Ú©Ù‡ درستي يا نادرستي آن را مي توان مستقل از تجربه معلوم نمود؟ مسلماً اين جمله ا ÙŠ تØÙ„يلي نيست. پس اين عبارت بايد از واقعيات تاريخ جوامع Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده باشد.
کدام واقعيات تاريخي چنين چيزي را نشان مي دهند؟ کدام مورخ برجسته اي به چنين نتيجه اي رسيده است؟ «طبقه» چيست؟
مارکس Ùˆ پيروانش عاجز از ارايه ÙŠ تعريÙÙŠ از اين Ù…Ùهوم بوده اند، پس ببينيم ماکس وبر در اثر عظيم خود به نام : اقتصاد Ùˆ جامعه، در اين مورد Ú†Ù‡ اظهارنظري مي کند. او مي نويسد:
«طبق Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ما ØŒ عاملي Ú©Ù‡ «طبقه» ÙŠ اجتماعي را مي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯ بي هيچ شبهه اي Ù†ÙØ¹ اقتصادي است . در واقع Ùقط آن Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ÙŠØŒ «طبقه» را به وجود مي آورند Ú©Ù‡ وجودشان منوط به وجود بازار اقتصادي باشند.
با اين وص٠مÙهوم Ù†ÙØ¹Ù طبقاتي، ØØªÙŠ Ø¨Ù‡ عنوان ÙŠÚ© Ù…Ùهوم٠تجربي، Ù…Ùهوم ابهام آميزي است. [ ...] پيدايش تشکل جمعي يا ØØªÙŠ Ø¨Ø±ÙˆØ² عمل صر٠اجتماعي، به Ù„ØØ§Ø¸ وضعيت مشترک طبقاتي، به هيچ وجه پديده اي جهان شمول Ùˆ عام نيست [ ...] طبقه ÙŠ اجتماعي ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ ÙŠÚ© گروه اجتماعي را تشکيل نمي دهد Ùˆ اگر طبقه را از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…Ùهومي معادل با «گروه» اجتماعي بدانيم دچار خطا شده ايم».Û±Û¸
هم چنان Ú©Ù‡ ماکس وبر مي گويد Ù…Ùهوم «طبقه» ØŒ ØØªÙŠ Ø§Ø² Ù„ØØ§Ø¸ تجربي، Ù…Ùهوم ابهام آميزي است ØŒ Ùˆ اين Ù…Ùهوم را نمي توان ØØªÙŠ Ù…Ø¹Ø§Ø¯Ù„ Ù…Ùهوم «گروه» دانست. ØØ§Ù„ Ù…Ùهومي Ú©Ù‡ وجود تجربي اش جاي چون Ùˆ چراي بسيار دارد براي مارکسيست ها ØŒ کليد گشايش رازهاي تاريخ Ùˆ ورد جادويي براي بازکردن معماهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بشري مي شود.
پيش از آن Ú©Ù‡ به کتاب نيکوس پولانتزاس به نام : ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ديکتاتوري، اشاره اي بکنيم ذکر اين نکته ضروري است Ú©Ù‡ مارکس نظريات خويش را براساس کتاب Ù‡Ú¯Ù„ به نام: علم منطق، بنا نهاده است.Û±Û¹ منظور مارکس Ùˆ انگلس از مبارزة طبقاتي تقابل تز Ùˆ آنتي تز است. اما آنها اين نکته را در نظر نداشته اند Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ديالکتيکي٠تز Ùˆ آنتي تز به قلمرو متاÙيزيک تعلق دارند Ùˆ نمي توان آنها را از قلمرو متاÙيزيک ،از قلمرو Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ù…ØØ¶ØŒ به قلمرو طبيعت Ùˆ جامعه Ùˆ تاريخ منتقل کرد. اگر Ù‡Ú¯Ù„ به خاطر سرشت متاÙيزيکي Ùˆ کلامي نظام ÙلسÙÙŠ اش دست به چنين کاري زده است (Ú©Ù‡ انتقادهاي شديدي را بر او Ùˆ نظامش وارد کرده است) دليلي ندارد Ú©Ù‡ مارکس Ùˆ انگلس نيز همان خطاي ÙØ§ØØ´ را تکرار کنند. در Ø·Ø±Ø Ø¯ÙŠØ§Ù„Ú©ØªÙŠÚ©ÙŠ مارکس، بورژوازي، تز Ùˆ پرولتاريا، آنتي تز Ùˆ ÙˆØØ¯Øª اين دو ،جامعة سرمايه داري است.
بنابراين در اين طرØÙ "ديالکتيکي" براي طبقة سوم (= خرده بورژوازي) جايي وجود نداشت. از اين رو مارکس قشر بالاي «طبقه ÙŠ خرده بورژوازي» را جذب بورژوازي کرد Ùˆ قشر پاييني آن را به پرولتاريا ملØÙ‚ نمود تا Ø·Ø±Ø Ø¯ÙŠØ§Ù„Ú©ØªÙŠÚ©ÙŠ اش آسيب نبيند. مشکل مارکسيسم براي «تبيين» ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ØØªÙŠ Ø¨Ù†Ø§Ù¾Ø§Ø±ØªÙŠØ³Ù… از اين جا نيز ناشي مي شود. زيرا در جنبش ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ خرده بورژوازي به عنوان ÙŠÚ© «طبقه» ÙŠ مستقل وارد صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي مي شود.
پولانتزاس مي نويسد:
«طي نخستين مرØÙ„Ù‡ ÙŠ ØØ§Ú©Ù…يت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ خرده بورژوازي طبقه ÙŠ ØØ§Ú©Ù…Ù‡ شد Ùˆ کادرهاي سياسي براي اشتغال در رده هاي بالاي دستگاه دولت از همين طبقه برگزيده مي شدند. اين کادرها هنوز هم نمايندة خرده بورژوازي بودند Ùˆ با آن قطع رابطه نکرده بودند.»۲۰
براي مارکسيست ها ظهور خرده بورژوازي در صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي نه تنها امري پيش بيني نشده بلکه ØØªÙŠ Ù…ØØ§Ù„ مي نموده است. پولانتزاس در اين خصوص مي نويسد:
«اين مسئله کاملاً جدي است در واقع ÙŠÚ©ÙŠ از عللي Ú©Ù‡ موجب مي شد کمينترن نتواند پديده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را درک کند اين بود Ú©Ù‡ نمي توانست بپذيرد Ú©Ù‡ خرده بورژوازي مي تواند به عنوان ÙŠÚ© نيروي اجتماعي واقعي عمل کند» . (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ Û²Û´Ûµ)
ولي پولانتزاس نيز در پريشان گويي دست کمي از استاد خود ØŒ مارکس، ندارد. وي از ÙŠÚ© سو سرشت اجتماعي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را خرده بورژوازي به پا خاسته مي داند. مثلاً مي نويسد: «ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت آن متناظر با وضعيت Ø¨ØØ±Ø§Ù† سياسي براي خرده بورژوازي است Ú©Ù‡ در اين Ø¨ØØ±Ø§Ù†ØŒ خرده بورژوازي از طريق Ø§ØØ²Ø§Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª به صورت ÙŠÚ© نيروي اجتماعي واقعي در مي آيد» (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ Û²Û´Û·) ولي از سوي ديگر مي نويسد: «هنگامي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªØŒ هژموني سياسي سرمايه ÙŠ کلان تضمين شد» (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û±Û³Û´)
Ùˆ چند سطربعد دوباره نقيض Ú¯ÙØªÙ‡ ÙŠ اخير را مي خوانيم :
«همه ÙŠ سازمان هايي Ú©Ù‡ Ù…ØªØØ¯ ØØ²Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª بودند منØÙ„ شدند: ØØ²Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª در صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي ØØ§Ú©Ù…يت بلامنازع ÙŠØ§ÙØª » (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û±Û³Û´).
نيکوس پولانتزاس نيز مانند مارکس و ديگر مارکسيستها تناقض گويي را به يک اصل روش شناختي ارتقاء داده است!
وي از ÙŠÚ© سو استقلال نسبي دولت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª از طبقات را اعلام مي کند Ùˆ هم زمان مدعي مي شود Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ قيام خرده بورژوازي Ùˆ ديکتاتوري سرمايه ÙŠ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª ! چگونه ÙŠÚ© رژيم مي تواند بر ÙŠÚ© طبقه ØØ§Ú©Ù…يت مطلق داشته باشد Ùˆ هم زمان عروسک خيمه شب بازي در دست همان طبقه باشد؟
کمينترن تصور مي کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر اثر تناقضات دروني اش ÙØ±Ùˆ مي پاشد يعني همان انتظاري Ú©Ù‡ مارکس در مورد ØÚ©ÙˆÙ…ت لويي بناپارت داشت. کمينترن به ويژه مي پنداشت Ú©Ù‡ بر اثر وخيم شدن وضع اقتصادي خرده بورژوازي در زمان ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ØŒ خرده بورژوازي به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پشت کند Ùˆ موجبات سقوط آن را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد.پولانتزاس در اين مورد مي نويسد:
«به خصوص در ايتاليا خرده بورژوازي ÙŠÚ©ÙŠ از قرباني هاي Ø§ØµÙ„ÙŠÙ Â«Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ÙŠÂ»Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بود. ØªØØª ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… براي خرده بورژوازي ديگر رمقي باقي نمانده بود. با اين وص٠خرده بورژوازي يگانه طبقه اي بود Ú©Ù‡ به طور وسيع Ùˆ توده اي تا پايان از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØÙ…ايت کرد Ùˆ اين کار را به دلايل ايدئولوژيکي انجام داد. اين نکته ميزان اشتباه کمينترن را نشان مي دهد Ú©Ù‡ انتظار داشت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر اثر «تناقضات» دروني اش يا دقيق تر بر اثر زيان هايي Ú©Ù‡ به Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ اقتصادي خرده بورژوازي وارد آورده است اين طبقه از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… روي گردان شود Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… سريعاً سقوط کند» (همان ماخذ ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û²Û´Û¶)
نکته مهم Ùˆ در خور توجه اين است Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت های کمونيستی در اروپاي شرقي Ùˆ شوروي پيشين از درون ÙØ±Ùˆ ريختند Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بيش به طور مسالمت آميز جاي خود را به ØÚ©ÙˆÙ…ت هاي نسبتاً دموکراتيک سپردند. ولي نازيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… از درون ÙØ±Ùˆ نريختند بلکه با اشغال نظامي آلمان Ùˆ ايتاليا توسط متÙقين بساط آنها برچيده شد!
What Is Fascism? by Yadollah Moughen
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… در دو کشور پیشر ÙØªÙ‡ ÛŒ اروپایی ظهور کرد Ú©Ù‡ یکی از آنها پرچم دار پروتستانیسم بود Ùˆ دیگری مهد رنسانس. گرچه ورود این دو کشور به جرگه ÛŒ کشورهای Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ صنعتی به کندی صورت Ú¯Ø±ÙØª اما هم آلمان Ùˆ هم ایتالیا سنت های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ درخشانی داشتند Ú©Ù‡ آزادی وجدان Ùˆ عقیده را Ù…ØØªØ±Ù… Ù…ÛŒ شمردند. ولی Ú†Ù‡ چیزی موجب شد Ú©Ù‡ این دو کشور ناگهان به ورطه ÛŒ بربریسم سقوط کنند Ùˆ از تکنولوژی مدرن برای ÙØ§Ø¹Ù…ال خشونت آمیز Ùˆ کنترل اندیشه سود برند؟ آیا این دو ملت دارای معایب باطنی بودند؟ آیا با ظهور ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ نازیسم Ù…Ùهوم ترقی Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª مورد تردید قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است؟
آیا در روند لیبرالی شدن آلمان و ایتالیا نقصانی وجود داشت؟
به راستی سرشت واقعی ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ آیا از Ù„ØØ§Ø¸ تجربه ÛŒ سیاسی، ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… اساساً چیز تازه ای است ØŒ یعنی مخلوق قرن بیستم است؟ یا ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ همان استبداد کهن است Ú©Ù‡ تکنولوژی مدرن را برای کسب قدرت Ùˆ ØÙظ آن ماهرانه به کار می¬گیرد؟ مورخان ØŒ جامعه شناسان ØŒ روان شناسان اجتماعی Ùˆ نظریۀ پردازان سیاسی از زمان به قدرت رسیدن موسولینی در سال 1922 این پرسش ها را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند اما هنوز بر سر این موضوع Ú©Ù‡ ماهیت ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست Ùˆ علل ظهور آن در عصر ما چیستند تواÙÙ‚ نظر ØØ§ØµÙ„ نشده است.
ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
یدالله موقن ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… چیست؟ 1
What Is Fascism? by Yadollah Moughen
ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در دو کشور پيشر ÙØªÙ‡ ÙŠ اروپايي ظهور کرد Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از آنها پرچم دار پروتستانيسم بود Ùˆ ديگري مهد رنسانس. گرچه ورود اين دو کشور به جرگه ÙŠ کشورهاي Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÙ‡ ÙŠ صنعتي به کندي صورت Ú¯Ø±ÙØª اما هم آلمان Ùˆ هم ايتاليا سنت هاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¯Ø±Ø®Ø´Ø§Ù†ÙŠ داشتند Ú©Ù‡ آزادي وجدان Ùˆ عقيده را Ù…ØØªØ±Ù… مي شمردند. ولي Ú†Ù‡ چيزي موجب شد Ú©Ù‡ اين دو کشور ناگهان به ورطه ÙŠ بربريسم سقوط کنند Ùˆ از تکنولوژي مدرن براي ÙØ§Ø¹Ù…ال خشونت آميز Ùˆ کنترل انديشه سود برند؟ آيا اين دو ملت داراي معايب باطني بودند؟ آيا با ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ نازيسم Ù…Ùهوم ترقي Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª مورد ترديد قرار Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است؟
آيا در روند ليبرالي شدن آلمان و ايتاليا نقصاني وجود داشت؟
به راستي سرشت واقعي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چيست؟ آيا از Ù„ØØ§Ø¸ تجربه ÙŠ سياسي، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… اساساً چيز تازه اي است ØŒ يعني مخلوق قرن بيستم است؟ يا ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ همان استبداد کهن است Ú©Ù‡ تکنولوژي مدرن را براي کسب قدرت Ùˆ ØÙظ آن ماهرانه به کار مي گيرد؟ مورخان ØŒ جامعه شناسان ØŒ روان شناسان اجتماعي Ùˆ نظرية پردازان سياسي از زمان به قدرت رسيدن موسوليني در سال Û±Û¹Û²Û² اين پرسش ها را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند اما هنوز بر سر اين موضوع Ú©Ù‡ ماهيت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چيست Ùˆ علل ظهور آن در عصر ما چيستند تواÙÙ‚ نظر ØØ§ØµÙ„ نشده است.
مارکسيست ها در پاسخ به اين پرسش ها مي گويند ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نتيجه ÙŠ گريز ناپذير نظام سرمايه داري بود، پاسخ طبقه ÙŠ متوسط Ù…Ù†ØØ· به از دست دادن بازار مستعمرات در خارج Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± پرولتارياي انقلابي در درون بود. شالوده ÙŠ چنين ØªÙØ³ÙŠØ±ÙŠ Ø±Ø§ لنين در نوشته هاي خود درباره ÙŠ امپرياليسم ريخته است. مارکسيست هاي سال هاي دهه ÙŠ بيست Ùˆ سي نيز همين نظر را تعميم دادند. خصوصيت بارز اين نظر ساده نگري آن است . اما پيش از آن Ú©Ù‡ به ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯ÙŠØ¯Ú¯Ø§Ù‡ مکتب هاي مارکسيستی درباره ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بپردازيم به طور خلاصه تبيين هاي غير مارکسيستي از پديده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را بيان مي کنيم.
خانم هانا آرنت در کتاب مشهور خود: سرچشمه هاي توتاليتاريسم٢ بر ماهيت غيرعقلاني نازيسم تاکيد مي کند Ùˆ آن را ناشي از اين مي داند Ú©Ù‡ «انسان مدرن» در جامعه ÙŠ صنعتي بر سر دو راهي قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. به نظر او تنهايي Ùˆ از خود بيگانگي انسان هايي Ú©Ù‡ هويت طبقاتي Ùˆ رشته هاي پيوند خويشاوندي Ùˆ خانوادگي را از دست داده اند Ùˆ در جستجوي امنيت روØÙŠ Ùˆ رواني هستند موجب مي شود Ú©Ù‡ آنان به آساني طعمه ÙŠ جنبش هاي سياسي Ø§Ù†ØØµØ§Ø±Ø·Ù„بانه شوند.
ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ ماينکه در کتاب خود : ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ اي Ú©Ù‡ بر آلمان ÙØ±ÙˆØ¯ آمد٣ Ú©Ù‡ ØØ§ÙˆÙŠ Ø®Ø§Ø·Ø±Ø§Øª Ùˆ تأملات اوست مي گويد Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… کولکتيويستي٠چپ آلمان [ = ارجØÙŠØª جمع بر ÙØ±Ø¯ ØŒ ارجØÙŠØª مالکيت عمومي بر مالکيت خصوصي] اÙکار عمومي در آلمان را پذيراي ØÚ©ÙˆÙ…تي اقتدار طلب Ùˆ مداخله جو کرده بود Ùˆ هيتلر از ميراثي Ú©Ù‡ نيروهاي Ú†Ù¾ بر جا گذاشته بودند بهره برداري کرد.
گرچه تبليغات ضد ليبرالي Ùˆ ضد پارلمانتاريسم Ùکمونيست ها در تضعي٠نيروهاي عقلاني جامعه ÙŠ آلمان نقش مؤثري داشت اما ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠØ´ ماينکه در مقام ÙŠÚ©ÙŠ از برجسته ترين مورخان آلماني بايد بهتر از نگارنده بر اين موضوع واق٠باشد Ú©Ù‡ سرزمين آلمان مهد عقايد Ù…ØØ§Ùظه کارانه Ùˆ ارتجاعي بوده است Ú©Ù‡ تبلور آنها را در رومانتيسيسم مي يابيم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ نازيسم نيز دوقلوهاي همين مادرند.
اما متÙکران Ø§ÙˆÙ…Ø§Ù†ÙŠØ³ØªÙ Ù…ØØ§Ùظه کار معتقدند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم ØŒ خردگرايي Ùˆ دموکراسي تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ ØÙŠØ§Øª آن هستند. آنان از جامعه ÙŠ پيش – صنعتي تصويري جذاب Ùˆ خيالي ارايه مي د هند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها با ÙŠÚ© ديگر در ارتباط نزديک بودند، مناسبات اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد، رسم Ùˆ سنت بر روابط انساني ØØ§Ú©Ù… بود Ùˆ به شر٠و ØÙŠØ«ÙŠØª انسان ارج نهاده مي شد Ùˆ مسئوليت شناسي Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… متقابل، روابط انسان ها را Ø´Ú©Ù„ مي داد. اما روند صنعتي شدن جوامع موجب ازدياد جمعيت ØŒ هجوم روستاييان به شهرها Ùˆ گسترش بيمارگونه ÙŠ شهرنشيني Ùˆ توده اي شدن نوع بشر شده است.
تکنيک هاي جديدي براي القاي عقيده به توده ها Ùˆ شستشوي مغزي آنان Ùˆ نيز ايجاد Ø®Ùقان اجتماعي ابداع شده اند Ú©Ù‡ اينها نيز به نوبه ÙŠ خود باعث «قيام توده ها»٤ شده اند . اين عوامل موجب شده اند Ú©Ù‡ همه ÙŠ ارزش هاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ú©Ù‡ از رنسانس به بعد تمدن غربي را در جاده ÙŠ ترقي Ùˆ روشنگري نگاه داشته بودند سير قهقرايي بپيمايند Ùˆ بي ارج شوند. بعضي از مارکسيست ها Ùˆ به ويژه اعضاي مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت (هورکهايمر، آدرونو، مارکوزه) نيز چنين نظري دارند. از نظر آنان ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نشانه ÙŠ پيروزي بربريت جديد شهر آکنده از توده هاي بي ريشه بر ÙØ±Ù‡ÙŠØ®ØªÚ¯Ø§Ù†ÙŠ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ از آغاز پيدايش تمدن ØÚ©ÙˆÙ…ت مي کرده اند.
بعضي از جامعه شناسان معتقدند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… برخلا٠نظر مارکسيست ها آخرين مرØÙ„Ù‡ ÙŠ ليبراليسم Ùˆ سرمايه داري نيست ØŒ بلکه برعکس، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در کشورهايي امکان ظهور مي يابد Ú©Ù‡ در آن ها انقلاب از بالا صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ روند صنعتي شدن شتاب آلود بوده باشد. بنابر عقيده ÙŠ اين نظريه پردازان ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پاسخ گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار به تهديدي است Ú©Ù‡ بر اثر بازشدن سريع ÙØ¶Ø§ÙŠ Ù†Ø¸Ø§Ù… اجتماعي سنتي متوجه Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ امتيازات سنتي آنان شده است. از اين ديدگاه ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در وهله ÙŠ نخست ØŒ از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي، تجلي راست راديکال Ùˆ بيان جديدي از انديشه Ùˆ عمل سنت پرستان است Ú©Ù‡ هم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ غرب Ùˆ هم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شرق سابقه ÙŠ تاريخي طولاني دارد. بر پايه ÙŠ اين برداشت ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ø´Ú©Ù„ مدرن سياست Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø§Ø³Øª . از جمله کساني Ú©Ù‡ به اين نظريه ÙŠ معتقدند برينگتون مور است . او در اثر خويش به نام : ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري Ùˆ دموکراسي مي نويسد:
«آلمان Ùˆ ژاپن مي خواستند مسئله اي را ØÙ„Ù‘ کنند Ú©Ù‡ ØÙ„Ù‘ ناشدني بود يعني مي خواستند بدون تغيير ساختارهاي اجتماعي دست به نوسازي Ùˆ توسعه بزنند Ùˆ يگانه راه گريز از اين مشکل، نظامي گري بود [ ...] ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بدون دموکراسي، Ùˆ يا به بيان ÙˆØ§Ø¶Ø ØªØ±ØŒ بدون ورود توده ها به صØÙ†Ù‡ ÙŠ تاريخ غيرقابل تصور است .
ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ کوششي در جهت خلقي Ùˆ مردمي کردن ارتجاع Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه کاري بود. ولي البته بر اثر اين جريان ØŒ Ù…ØØ§Ùظه کاري پيوند بنيادي خود را با آزادي از دست داد( ...)
با سلطه ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ù…Ùهوم قانون عيني ناپديد گرديد.
از جمله مهم ترين ويژگي هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… انکار آرمان هاي انسان دوستانه Ùˆ به ويژه انديشه ÙŠ برابري بالقوه ÙŠ همه ÙŠ انسانها بود.
ديدگاه Ùˆ جهان بيني ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… نه تنها سلسله مراتب قدرت ØŒ انضباط Ùˆ اطاعت را گريز ناپذير دانست بلکه آن ها را ارزش هاي ذاتي قلمداد کرد. Ù…Ùهوم رومانتيک برادري مرسوم در ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… اين ويژگي ها را جبران نمي کند، زيرا برادري ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ø¨Ø±Ø§Ø¯Ø±ÙŠ در تسليم است.
ويژگي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… تأکيد بر خشونت است Ú©Ù‡ از ØØ¯Ù‘ شناسايي معقول اهميت خشونت در سياست در مي گذرد Ùˆ به پرستش Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¢Ù† مبدل مي شود. خون Ùˆ مرگ در ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… جذابيتي شهواني (erotic) به دست مي آورند.»٥
از جمله مورخاني Ú©Ù‡ معتقد است ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… واکنش قهرآميز گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنت پرست به ارزش هاي جهان مدرن است ويس است. ويس تصورات Ùˆ آرمان هايي Ú©Ù‡ بر پايه ÙŠ آنها ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها جنبش خود را استوار مي کنند چنين برمي شمارد:
۱ – برداشت هاي ارگانيک از جامعه (يعني همان برداشتي که رومانتيکها از جمله هگل و مارکس داشتند)
Û² – ايده آليسم ÙلسÙÙŠ
Û³ – آرماني کردن ØµÙØ§Øª «مردانه » Ú©Ù‡ معمولاً ØµÙØ§Øª Ùˆ خصايل ÙŠÚ© کشاورز يا ÙŠÚ© روستايي است
Û´ – دشمني با سرمايه داري Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªÙ‡
Ûµ – تØÙ‚ير دموکراسي
۶ – برداشت هاي نخبه گرايانه از رهبري سياسي و اجتماعي
۷ – نژادپرستي و معمولاً، اما نه ضرورتاً ، يهود ستيزي
۸ – نظامي گري
۹ – کشورگشايي
بنابر نظر ويس وجه مشترک همه ÙŠ مؤلÙÙ‡ هاي Ùوق خصومت با ارزش ها Ùˆ نهادهاي ليبرالي است . در جنبش هاي کاملاً ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ ØªÙ…Ø§Ù…ÙŠ مؤلÙÙ‡ هاي Ùوق تبلور پيدا مي کنند. اعضاي اين جنبش ها مي کوشند Ú©Ù‡ پشتيباني توده اي به دست آورند Ùˆ تصميم مي گيرند Ú©Ù‡ براي جلب اين ØÙ…ايت خشونت بي ØØ¯ ÙˆØØµØ±ÙŠ Ø¨Ù‡ کار برند Ùˆ از روش هاي پيچيده ÙŠ شستشوي مغزي Ùˆ کنترل انديشه Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنند. سازمان هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù…Ø¹Ù…ÙˆÙ„Ø§Ù‹ پسوندهايي مانند سوسياليستي ØŒ ملي ØŒ کارگري، پرولتاريايي ØŒ Ùˆ نظير اينها را يدک مي کشند. مثلاً در آلمان ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ØØ²Ø¨ خود را Â«ØØ²Ø¨ ناسيونال سوسياليسم» ناميده بودند Ùˆ در انگلستان Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ گروه هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ú©Ù‡ خصلت بارزشان بيگانه ستيزي است ØŒ سازمان خود را «جبهه ÙŠ ملي»( National Front )مي خوانند.
هنگامي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها بر مسند قدرت تکيه زده اند به نظر مي آيد Ú©Ù‡ از پشتيبانان خود يعني گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي «به طور Ú©ÙŠÙي» Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متمايز شده باشند. اما اين ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمايز Ùقط در مورد به کارگيري وسايل براي نيل به اهدا٠موردنظر است نه در مورد خود اهداÙ. Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي به خشونت بي اندازه اي Ú©Ù‡ براي رسيدن به هد٠هايشان به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مي شود اعتراضي ندارند. زيرا ØŒ از نظر ويس ØŒ آنان Ø§ØØ³Ø§Ø³ مي کنند Ú©Ù‡ از جانب انديشه هاي ليبرالي Ùˆ سوسياليستي ØŒ Ú©Ù‡ معمولاً با صنعتي Ùˆ مدرنيزه شدن هر نظام اجتماعي امکان ظهور پيدا مي کنند، مورد تهديد قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند. اگر ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… ØŒ آن چنان Ú©Ù‡ Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ± ويس مدعي است ØŒ ايدئولوژي گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي باشد پس بايد تاريخچه Ùˆ سنتي در پشت سر خود داشته باشد Ùˆ پديده ÙŠ کاملاً نو ظهوري نباشد؟ در واقع ويس بر کتاب خود عنوان سنت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ٦گذاشته است . ويس اين نظر را مردود مي داند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… «قيام خرد ستيزان» بر ضد علم Ùˆ تکنولوژي است. زيرا به عقيده ÙŠ او از ديدگاه Ù…ØØ§Ùظه کاران ØªØØª Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡ ÙŠ ارزش هاي مدرن Ùˆ ليبرالي ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… راه ØÙ„ کاملاً «عقلاني» مشکلات Ùˆ معضلات آنان شناخته مي شود. خلاصه ÙŠ کلام آن Ú©Ù‡ در چارچوب صنعتي شدن، شهرنشيني Ùˆ دموکراتيزه شدن نظام اجتماعي ممکن است Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي سنگر بگيرند Ùˆ روش هاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ ÙŠØ¹Ù†ÙŠ خشونت، شستشوي مغزي Ùˆ کنترل انديشه ØŒ ترور Ùˆ ØØªÙŠ Ù‚ØªÙ„ عام را برگزينند به اين اميد Ú©Ù‡ شايد هر آنچه را از شيوه ÙŠ زندگي سنتي ØŒ امتيازات کهن Ùˆ ارزش هاي صنÙÙŠ Ùˆ طبقه اي شان هنوز باقي مانده اند نجات دهند!Ù§
وايس در Ø¨ØØ« خود از پيروزي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در آلمان Ùˆ ايتاليا نشان مي دهد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Â«ØªØµØ§ØØ¨ کنندگان واقعي» قدرت نبودند بلکه پيروزي آنان پي آمد ائتلا٠سياسي ميان عناصر مختل٠در Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª سياسي Ùˆ نيز ميان Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª با گروه هايي بود Ú©Ù‡ خود را از پيروزي Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش هاي مدرن، خواه ليبرالي خواه سوسياليستي ØŒ در خطر مي ديدند، يعني صنعتگران خرده پا ØŒ تجار خرده پا Ùˆ زمين داران بزرگ Ùˆ اشراÙ. به نظر ويس ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… در جوامعي امکان پيروزي پيدا مي کند Ú©Ù‡ آن ها در مرØÙ„Ù‡ ÙŠ سير از ÙŠÚ© جامعه ÙŠ سنتي به ÙŠÚ© جامعه ÙŠ مدرن باشند. آلمان Ùˆ ايتاليا دقيقاً به اين علت Ú©Ù‡ وارد روند صنعتي Ùˆ ليبرالي شدن قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ در معرض قطبي شدن طبقات واقع شدند Ùˆ همين قطبي شدن بستر رشد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… است. وقتي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در آلمان Ùˆ ايتاليا قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ به ØØ§Ù…يان Ù…ØØ§Ùظه کار خود پشت کردند Ùˆ زير همه ÙŠ قولهايي زدند Ú©Ù‡ در مورد Â«Ø±ÙØ§Ù‡ اجتماعي» به توده هاي پشتيبان خود داده بودند. اين وضع را نه Ù…ØØ§Ùظه کاران نخبه پيش بيني مي کردند نه توده هاي گيجي Ú©Ù‡ در انتخابات به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها رأي داده بودند.
هيتلر بيش از ديگران امکانات کنترل نظام اجتماعي را درک کرد، امکاناتي Ú©Ù‡ بر اثر روش هاي مدرن وسايل ارتباط جمعي Ùˆ وسايل نقليه Ùˆ پليس ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آمده اند. ويس معتقد است Ú©Ù‡ آينده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ اگر آينده اي داشته باشد ØŒ در کشورهاي در ØØ§Ù„ توسعه است. کشورهاي در ØØ§Ù„ توسعه براي آن Ú©Ù‡ وارد جهان مدرن شوند بايد صنعتي گردند، Ùˆ با صنعتي شدن آنها، شرايطي به وجود مي آيد Ú©Ù‡ در چارچوب آنها انديشه ها Ùˆ تصورات مدرن Ø´Ú©Ù„ مي گيرند.
اين انديشه ها Ùˆ تصورات نيز به نوبه ÙŠ خود Ùˆ به طور گريزناپذيري گروه ها Ùˆ طبقات سنتي Ùˆ ØµØ§ØØ¨ Ù†Ùوذ را تهديد خواهند کرد Ùˆ موجبات نگراني خاطر آنان را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… خواهند ساخت . از اين رو گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ سنتي به Ùکر پياده کردن برنامه ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù…ÙŠ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ تا امتيازاتي را Ú©Ù‡ در نظام کهن داشته اند ØÙظ کنند Ùˆ در عين ØØ§Ù„ از مواهب جديد نيز بهره گيرند. در کشورهاي غير غربي خطر بي واسطه نه توتاليتارسيم Ú†Ù¾ بلکه توتاليتاريسم راست است. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… وقتي در کشوري ظهور مي کند Ú©Ù‡ گروه هاي Ù…ØªÙ†ÙØ° Ù…ØØ§Ùظه کار با گروه هايي Ú©Ù‡ بر اثر صنعتي شدن کشور پا به عرصه ÙŠ وجود گذاشته اند از Ù„ØØ§Ø¸ آرمان ها Ùˆ انديشه ها Ùˆ تصورات Ùˆ سليقه ها برخورد کنند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به رغم راديکال بودنش، جنبش اجتماعي Ù…ØØ§Ùظه کاري است Ú©Ù‡ با انديشه ها Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار ارتباط تنگاتنگ دارد. ارزش ها Ùˆ آمال اين طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار از زمان انقلاب سال Û±Û·Û¸Û¹ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ به اين سو همواره در معرض تهديد بوده اند . اين Ú¯ÙØªÙ‡ ÙŠ مشهور موسوليني Ú©Ù‡ «من ÙŠÚ© انقلابي Ùˆ ÙŠÚ© مرتجع ام» ٨خود شاهدي بر اين مدعاست . ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ Ùˆ نازي ها گروه هاي Ú©ÙˆÚ†Ú© تروريست نبودند، Ùˆ رهبران شان نيز نيهيليست هايي نبودند Ú©Ù‡ خود را وق٠به Ú†Ù†Ú¯ آوردن قدرت کرده باشند، بلکه آنان از نگراني ها Ùˆ هراس هاي Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي بهره مي Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نماينده ÙŠ اميدهاي آنها بودند. انقلابيان٠مرتجع به اين علت توانستند در آلمان Ùˆ ايتاليا قدرت سياسي را به Ú†Ù†Ú¯ آورند چون از سوي طبقات Ù…ØØ§Ùظه کار قديمي Ùˆ ØµØ§ØØ¨ Ù†Ùوذ مورد ØÙ…ايت مادي Ùˆ معنوي قرار داشتند.
اغلب پژوهشگران بر ØªÙØ§ÙˆØª هاي ايدئولوژيکي Ùˆ سياسي Ù…ØØ§Ùظه کاران قديمي Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه کاران Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ انگشت گذاشته اند.
اما آنان از ديدن اين ØÙ‚يقت غÙلت کرده اند Ú©Ù‡ Ù…ØØ§Ùظه کاران قديمي نيز براي جلوگيري از پيروزي انديشه هاي آزادي خواهانه Ùˆ دموکراتيک از صميم دل با Ù…ØØ§Ùظه کاران Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ همکاري Ùˆ همدلي داشته اند.
به نظر ويس برخلا٠آنچه مارکسيست ها مي گويند ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ… Â«Ù†ÙØ³ آخر سرمايه داري Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ù†ÙŠØ³ØªÂ» بلکه Â«Ù†ÙØ³ آخر گروه هاي Ù…ØªÙ†ÙØ¯ Ù…ØØ§Ùظه کار سنتي است» Ù©ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها بسياري از تصورات Ùˆ انديشه هاي Ù…ØØ§Ùظه کاران سنتي را به ØØ¯ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ Ø±Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ بدانها Ø´Ú©Ù„ عاميانه اي دادند. گرچه ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها به اين تصورات پاي بند بودند Ùˆ آنها را رها نمي کردند با اين وص٠آنان در مقام Ù…ØØ§Ùظه کاران «جديد» نمي خواستند ØµØ±ÙØ§Ù‹ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ تصورات نخبگان٠مرتجع باشند Ùˆ هميشه تأکيد مي کردند Ú©Ù‡ جنبش آنان پويا، بي همتا Ùˆ مدرن است . موسوليني ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را اين طور تعري٠مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… اعتقادي ديني است Ú©Ù‡ در آن انسان خود را در رابطه اي نزديک با اراده ا ÙŠ عيني Ùˆ عالي تر مي بيند. اين ارتباط وجود ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ جزيي او را تعالي مي بخشد ØŒ Ùˆ او را به مقام عضويت در جماعتي رباني ارتقا مي دهد. » Û±Û°
راست راديکال تصورات قديمي را به ØØ¯ Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠÙ انقلابي مي رساند. ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها در تقابل با ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ù…Ø§ØªØ±ÙŠØ§Ù„ÙŠØ³ØªÙŠ ليبرال ها ØŒ بر تقدم جمع، قبيله، اجتماع يا ملت (امت ) بر ÙØ±Ø¯ تأکيد مي ورزند. در همين خصوص موسوليني مي نويسد:
«ما آن نوع زندگي را خواستاريم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ از طريق قرباني کردن Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ خصوصي خود Ùˆ از طريق مرگ خويش آن وجود Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠ Ú©Ø§Ù…Ù„ÙŠ را تØÙ‚Ù‚ ببخشد Ú©Ù‡ ارزش او در مقام انسان در آن قرار دارد»۱۱ Ùˆ ÙŠÚ©ÙŠ از شعارهاي مشهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª هاي اسپانيايي نيز اين بود :
«مرگ بر عقل، زنده باد مرگ.»۱۲
همين Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها به قدرت رسيدند به خاطر Ø§Ù†ØØµØ§Ø± طلبي خود نتوانستند Ùˆ در واقع نمي خواستند Ú©Ù‡ Ùقط نمايندگان آن چيزي باشند Ú©Ù‡ آنان خود آن را «ارتجاع کهن» مي ناميدند.
راست انقلابي سرانجام درصدد برآمد Ú©Ù‡ همه ÙŠ گروه هاي رقيب را از ميان ببرد، از آن جمله گروه هايي Ú©Ù‡ در به قدرت رساندنش سهم داشتند. راست انقلابي به طور تناقض آميزي در بازسازي جامعه طبق تصورات خويش بسياري از گروه هاي Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ ارزش هاي سنتي متعلق به آنان را از ميان مي برد يعني دقيقاً همان کاري را مي کند Ú©Ù‡ ليبرال ها مي خواستند انجام دهند ولي از عهده ÙŠ آن برنمي آمدند.
عصاره ÙŠ بينش راست راديکال از سياست Ùˆ جامعه در اين تصور Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ خشونت Ùˆ اعمال زور، نه Ø±ÙØ±Ù… Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§ØØ§Øª سياسي Ùˆ اجتماعي ØŒ ØÙ„اّل نارضايتي سياسي Ùˆ معضلات اجتماعي است.
پس از Ø´Ø±Ø Ù†Ø¸Ø±ÙŠØ§Øª ويس اکنون به ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù†Ø¸Ø±ÙŠØ§Øª مارکسيست ها در مورد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي پردازيم.
طبق برداشت مارکسيستي از دولت Ú©Ù‡ به بينش ابزارگرايانه معرو٠است Ùˆ در بيانيه ÙŠ [ = Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª] کمونيست نيز آمده است: «قوه ÙŠ اجراييه ÙŠ دولت مدرن چيزي جز کميته اي براي اداره ÙŠ امور مشترک Ú©Ù„ بورژوازي نيست » .
براساس همين برداشت Ú©Ù‡ به نظريه ÙŠ عامل (agent theory) نيز شهرت دارد کمينترن ØŒ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را ØµØ±ÙØ§Ù‹ ابزار ديکتاتوري٠«ارتجاعي ترين ØŒ شوونيستي ترين Ùˆ امپرياليستي ترين عناصر سرمايه ÙŠ مالي» ناميد. همين برداشت ابزارگرايانه از قدرت دولت سبب شده است Ú©Ù‡ در اغلب موارد مارکسيست ها پيشاپيش ميان اقتصاد Ùˆ ØØ§Ú©Ù…يت سياسي رابطه اي مستقيم Ùˆ بي واسطه تصور کنند بدين معني Ú©Ù‡ بپندارند طبقه اي Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ اقتصادي دست بالا را دارد ضرورتاً از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي ØØ§Ú©Ù…يت در Ú†Ù†Ú¯ اوست به همين علت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… به طور از پيشي «رژيم سرمايه ÙŠ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠÂ» خوانده مي شد.
الگوي بعضي از مارکسيست ها براي تبيين ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… کتاب هجدهم برومر اثر مارکس است . در کتاب مذکور مارکس مي کوشد پديده ÙŠ بناپارتيسم را ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ØŒ او در اين مورد عقايد کاملاً متناقضي اظهار مي کند، Ùˆ همين تناقض گويي ها سبب شده اند Ú©Ù‡ راه هر گونه تبييني از هر نوع دولتي باز باشد. مثلاً در آنجا مارکس درباره ÙŠ قوه اجراييه [ = دولت] مي گويد:
«با بناپارتيسم ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ø¨Ù‡ کار Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ú©Ù‡ از طريق آن قدرت سياسي به طور ÙØ²Ø§ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ اي از طبقات اجتماعي مستقل تر شد». ولي در واقع، مارکسيسم نه نظريه اي درباره ÙŠ Ø¨ØØ±Ø§Ù† اقتصاد سرمايه داري دارد نه نظريه اي درباره ÙŠ دولت.
ØØªÙŠ Ù…Ø§Ø±Ú©Ø³ÙŠØ³Øª – لنينيست دو آتشه اي مانند لويي آلتوسر بدين موضوع اعترا٠مي کند. او در مقاله اي به نام : Â«Ø¨ØØ±Ø§Ù† مارکسيسم» مي نويسد:
«اين موضوع Ú©Ù‡ در آثار خود مارکس Ùˆ به ويژه در کتاب سرمايه ÙˆØØ¯Øª تئوريک وجود دارد ،اکنون برايمان روشن شده است که، وجود چنين ÙˆØØ¯Øª تئوريکي Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اي بيش نيست.
[ ...] بايد کاملاً بي پرده بگويم Ú©Ù‡ هيچ «نظريه ÙŠ مارکسيستي در مورد دولت» وجود ندارد. البته اين سخن بدين معني نيست Ú©Ù‡ مارکس Ùˆ لنين از Ø·Ø±Ø Ø§ÙŠÙ† موضوع Ø·ÙØ±Ù‡ Ø±ÙØªÙ‡ اند، برعکس، اين موضوع Ú©Ù‡ دولت چيست در مرکز تÙکر سياسي آنان قرار داشته است. اما آنچه در آثار مارکسيست هاي کلاسيک در Ù…Ø¨ØØ« Ø´Ú©Ù„ هاي ارتباط ميان دولت از ÙŠÚ© سو Ùˆ مبارزه ÙŠ طبقاتي Ùˆ سلطه ÙŠ طبقاتي از ديگر سو مي يابيم (اشاراتي مشخص است بي آن Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… تØÙ„يل شده باشند)Ùˆ Ùقط تکرار اين هشدار است Ú©Ù‡ از همه ÙŠ برداشت هاي بورژوايي در مورد اين Ú©Ù‡ دولت چيست Ø§ØØªØ±Ø§Ø² کنيم.
يعني Ùقط خط مميزي منÙÙŠ Ùˆ تعريÙÙŠ منÙÙŠ ارايه مي شوند [يعني مي گويند Ú©Ù‡ دولت آن چيزي نيست Ú©Ù‡ نظريه پردازان Ùˆ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† سياسي بورژوا مي گويند اما در اين مورد Ú©Ù‡ دولت چيست مارکسيست هاي کلاسيک چيزي Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ اند]. مارکس Ùˆ لنين مي گويند Ú©Ù‡ «دولتهاي گوناگوني» وجود دارند، اما دولت چگونه ØØ§Ú©Ù…يت طبقاتي را تامين مي کند Ùˆ دستگاه دولت چگونه کار مي کند [= Ùونکسيون] ØŸ نه مارکس اين پرسش ها را تØÙ„يل مي کند نه لنين. به هنگام مطالعه ÙŠ سخنراني لنين ،که در يازدهم ماه ژوئن Û±Û¹Û±Û¹ در دانشگاه سوردل٠Sverdlov ايراد کرده است، رقت Ø§ØØ³Ø§Ø³ به ما دست مي دهد. او تأکيد مي کند Ùˆ بارها اين موضوع را تکرار مي نمايد Ú©Ù‡ پرسش دولت چيست ØŒ پرسش دشوار Ùˆ بسيار پيچيده اي است.
او به کرات مي گويد: دولت، ماشين ويژه اي است Ø› دستگاه خاصي است . او قيد «ويژه » را مرتب به کار مي برد تا به ÙˆØ¶ÙˆØ Ù†Ø´Ø§Ù† دهد Ú©Ù‡ دولت ماشيني مانند ديگر ماشين ها نيست. اما لنين موÙÙ‚ نمي شود Ú©Ù‡ ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ Ú©Ù‡ «ويژه» در اينجا Ú†Ù‡ معنايي دارد (دولت نه «ماشين» است نه «دستگاه»).
وقتي Ú©Ù‡ معادلات Ú©ÙˆÚ†Ú© گرامشي را در «ياداشت هاي زندان» اش مي خوانيم همين رقت Ø§ØØ³Ø§Ø³ به ما دست مي دهد (دولت = روز + هژموني (سروري) ØŒ دولت = ديکتاتوري + هژموني، دولت = قوه ÙŠ قهريه + اجتماع، Ùˆ معادلاتي نظير اينها Ú©Ù‡ در واقع نظريه اي درباره دولت نيستند بلکه سرآغاز پژوهشي در اين مورد هستند . اين معادلات همان قدر از «علم سياست» اقتباس شده اند Ú©Ù‡ از لنين Ø› زيرا در خط سياسي يي هستند Ú©Ù‡ Ù‡Ø¯ÙØ´ به Ú†Ù†Ú¯ آوردن قدرت دولت به وسيله ÙŠ طبقه ÙŠ کارگر است.
Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª متأثر کننده ÙŠ لنين Ùˆ گرامشي از اين امر ناشي مي شوند Ú©Ù‡ آنها مي کوشند از تعري٠منÙÙŠ دولت ÙØ±Ø§ØªØ± روند. اما در اين راه توÙيق نمي يابند».Û±Û³
وقتي مارکسيسم هيچ گونه نظريه اي درباره ÙŠ دولت ØŒ ماهيت آن Ùˆ کارکردش در اختيار نداشته باشد چگونه ميتوان انتظار داشت Ú©Ù‡ دولت هاي استثنايي مانند رژيم هاي هيتلر Ùˆ موسوليني Ùˆ استالين Ùˆ مائو را ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡Ø¯ØŸ
نخستين بيانيه ÙŠ کمينترن به تاريخ Ûµ نوامبر Û±Û¹Û²Û² وضع ايتاليا Ùˆ موضع سرمايه داران آن کشور را نسبت به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… چنين توصي٠مي کند:
Â«ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها ØŒ بيش از همه ØŒ سلاØÙŠ Ø¯Ø± دست زمين داران بزرگ هستند. بورژوازي صنعتي Ùˆ تجاري با تشويش زياد آزمايش ارتجاع درنده خو را Ú©Ù‡ بلشويسم سياه مي نامند دنبال مي کنند».ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ درØÙ‚يقت، بلشويسم سياه است. چند ماه بعد خانم کلارا زتکين Clara Zetkin خاطر نشان کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØµØ±ÙØ§Ù‹ جنبشي تروريستي – ارتجاعي نيست بلکه پايگاه توده اي وسيعي دارد Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي نيز ØÙ…ايت توده ها را بدست آورده Ùˆ در انتخابات پارلماني پيروز شده است. به نظر خانم زتکين «اشتباهات ØØ²Ø¨ کمونيست در اين بينش Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ مي پندارد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùقط جنبشي تروريستي – نظامي است نه جنبشي توده اي با ريشه هاي عميق اجتماعي.
بايد تأکيد کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پيش از آن Ú©Ù‡ از طريق Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ پيروز شود از طريق سياسي Ùˆ ايدئولوژيکي بر جنبش کارگري، پيروزي به دست آورده بود. »۱۴
انگلس ظهور بناپارتيسم را ناشي از تعادل نيروي طبقات متخاصم مي داند Ùˆ کتاب مارکس هجدهم برومر را نيز طبق همين برداشت ØªÙØ³ÙŠØ± مي کند. ولي بعضي از مارکسيست ها مي گويند Ú©Ù‡ نظر مارکس خلا٠نظر انگلس است. در واقع مارکس مي گويد Ú©Ù‡ پرولتاريا در سال Û±Û¸Û´Û¸ در مبارزه ÙŠ با بورژوازي شکست خورده بود Ùˆ بورژوازي Ùˆ ايدئولوگ هايش ØŒ بورژوازي Ùˆ نمايندگانش در پارلمان نسبت به ÙŠÚ© ديگر بيگانه شده بودند Ùˆ به چشم غريبه به هم نگاه مي کردند. در چنين وضعي کودتاي Û±Û¸ÛµÛ± صورت Ú¯Ø±ÙØª. مارکس بنا پارتيسم را چنين توصي٠مي کند:
«چنين شکلي از ØÚ©ÙˆÙ…ت وقتي امکان وجود پيدا مي کند Ú©Ù‡ بورژوازي شکست خورده باشد [از کي؟ معلوم نيست! چون قبلاً مارکس Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ بورژوازي پرولتاريا را شکست داده بود!] اما طبقه ÙŠ کارگر هنوز نيروي ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر ÙŠÚ© ملت را به دست نياورده باشد». مارکس در پايان کتاب هجدهم برومر پيش بيني مي کند Ú©Ù‡ چون بناپارتيسم بر پايه ÙŠ تناقضات دروني قرار دارد چندان پايدار نيست Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به Ùناست. اما برخلا٠پيش بيني مارکس بناپارتيسم مدت بيست سال دوام آورد Ùˆ سرانجام بر اثر شکست ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در جنگ از ميان Ø±ÙØª. چنانچه ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در جنگ پيروز شده بود شايد بناپارتيسم براي مدت زماني طولاني در قدرت مي ماند. شايد برخلا٠تصور مارکس علت دوام Ùˆ بقاي بناپارتيسم دقيقاً همين تناقضات دروني باشد. وقتي نيروي جانشيني نباشد بناپارتيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… مي توانند دست Ú©Ù… ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ شرايط امنيت را براي طي٠وسيعي از مردم تامين کنند Ùˆ از Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ آنان ØØ±Ø§Ø³Øª نمايند. گرچه آنچه را مردم مي خواهند در اين نوع رژيم ها به دست نمي آورند ولي مردم از اين ÙˆØØ´Øª دارند Ú©Ù‡ چنانچه رژيم از ميان برود وضع از آنچه هست نيز بدتر شود. نکته ÙŠ ديگر اين Ú©Ù‡ مارکس نمي توانست پيش بيني کند Ú©Ù‡ امپراتوري دوم ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ جاي خود را به جمهوري سوم بدهد Ú©Ù‡ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨ Ùˆ ليبرال دموکرات بود، Ùˆ برخلا٠تصور مارکس بورژوازي «نيروي ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر ملت» را از دست نداده بود Ùˆ بناپارتيسم Ø´Ú©Ù„ نهايي Ùˆ از توان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ÙŠ سرمايه داري نبود.
پس از ارايه ÙŠ خطوط کلي ØªÙØ³ÙŠØ± بناپارتيسم به ØªÙØ³ÙŠØ± ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… از ديدگاه Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست باز مي گرديم . ششمين کنگره ÙŠ جهاني Ø§ØØ²Ø§Ø¨ کمونيست دوره بندي خشک Ùˆ انعطا٠ناپذيري از تØÙˆÙ„ سرمايه داري ارايه داد Ú©Ù‡ اساس Ø¨ØØ« هاي بعدي تا سال Û±Û¹Û³Ûµ قرار Ú¯Ø±ÙØª. در اين کنگره ØŒ سوسيال دموکراسي نيز ابزاري در دست سرمايه ÙŠ مالي خوانده شد Ùˆ سوسيال دموکرات ها ØŒ سوسيال ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها لقب Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ سوسيال دموکراسي همتاي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… شناخته شد!
اين نظريه نه تنها موجب شد Ú©Ù‡ کمونيست ها با ديگر Ø§ØØ²Ø§Ø¨ ضد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª Ù…ØªØØ¯ نشوند بلکه برعکس با نازي ها هم دست شدند تا ØÚ©ÙˆÙ…ت سوسيال دموکرات ها به رهبري اتوبراون (Otto Braun) Ùˆ کارل Ø²ÙØ±ÙŠÙ†Ú¯ (Severing)در پروس را در سال Û±Û¹Û³Û± ساقط کنند.
از نمونه هاي اين همکاري Ùˆ هم دستي مي توان از اعتصاب وسايل نقليه در نوامبر سال Û±Û¹Û³Û² در برلين نام برد. مارکس در کتاب هجدهم برومر مي گويد Ú©Ù‡ سازمان لويي بناپارت متشکل از «لومپن پرولتاريا» [ = اراذل Ùˆ اوباش] بود. اين ها Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ هويت طبقاتي خود را از دست داده بودند. بي هويتي Ùˆ نامتجانسي همين عناصر موجب مي شد Ú©Ù‡ قدرت سياسي بتواند به طور خودسرانه عمل کند. بعضي از مارکسيست ها معتقدند (نظريه اي Ú©Ù‡ برينگتون مور در کتاب خود به نام : ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري Ùˆ دموکراسي پروانده است) Ú©Ù‡ در کشورهايي Ú©Ù‡ انقلاب بورژوايي کامل نبوده يا انقلاب از بالا صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ØŒ ساخت ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ کاملاً ÙØ±Ùˆ نپاشيده است بنا بر اين، اينگونه کشورها ØŒ کشوري مي شوند مانند آلمان با ساختاري صنعتي – ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ÙŠ .
از Ù„ØØ§Ø¸ سياسي وجه مشترک آلمان Ùˆ ايتاليا اين بود Ú©Ù‡ انقلاب «بورژوايي» در هر دوي آنها ناکامل Ùˆ نابالغ بود. ولي در اين نظريه چند پيش ÙØ±Ø¶ مسلم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده اند Ú©Ù‡ درستي شان به هيچ وجه به اثبات نرسيده است. ÙŠÚ©ÙŠ اين Ú©Ù‡ تصور مي کنند نيروي Ù…ØØ±Ú©Ù‡ ÙŠ تاريخ Ùˆ اجتماع «مبارزه ÙŠ طبقاتي» است . دوم اين Ú©Ù‡ روند عقلاني يا سکولار شدن جامعه را «بورژوايي» شدن آن مي نامند. درØÙ‚يقت براي مارکس Ùˆ پيروانش «بورژوايي » شدن جامعه به معناي اين است Ú©Ù‡ جامعه خصوصيات شيطاني پيدا کرده است! براي مارکسيست ها «بورژوازي» بيشتر مواقع شيطاني Ùˆ اهريمني معني مي دهد! نکتة سوم اين Ú©Ù‡ بعضي از مارکسيست ها ØÚ©ÙˆÙ…ت لويي بناپارت را شبيه به ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ùˆ نازي ها مي دانند؛ Ùˆ در واقع ØŒ هم چنان Ú©Ù‡ پيشتر Ú¯ÙØªÙ‡ شد ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را نمونه ÙŠ ديگري از بناپارتيسم معرÙÙŠ مي کنند. ولي در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ «انقلاب بورژوايي» کامل بود، پس نمي توان ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را به ناکامل Ùˆ نابالغ بودن «انقلاب بورژوايي» در آلمان Ùˆ ايتاليا نسبت داد. در کتاب هجدهم برومر، مانند همة آثار مارکس، تناقضات بسياري وجود دارند.
مارکس از ÙŠÚ© سو مي گويد Ú©Ù‡ بورژوازي توان ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن را از دست داده بود Ùˆ به همين علت قدرت را به لويي بناپارت تÙويض کرد تا او نظام بورژوايي را از ورطه ÙŠ سقوط نجات دهد Ùˆ آن را تثبيت کند Ùˆ مدعي است Ú©Ù‡ بناپارتيسم سرمايه داري از Ù†ÙØ³ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. اما از ديگر سو مي گويد Ú©Ù‡ پايگاه اجتماعي Ùˆ طبقاتي لويي بناپارت، «لومپن پرولتاريا» در شهرها Ùˆ کشاورزان مرتجع در روستاها بودند. در اين خصوص مارکس مي نويسد:
«توجه داشته باشيد Ú©Ù‡ سلسله ÙŠ بناپارت نماينده ÙŠ کشاورز انقلابي نيست بلکه نماينده ÙŠ کشاورز Ù…ØØ§Ùظه کار Ùˆ خرده مالک است Ú©Ù‡ مي کوشد شرايط وجود اجتماعي خود را تØÚ©ÙŠÙ… بخشد نه کشاورزي Ú©Ù‡ مي خواهد از اين شرايط رهايي يابد Ùˆ به شرايط بهتري دست پيدا کند. بناپارتيسم نماينده ÙŠ توده ÙŠ روستايياني نيست Ú©Ù‡ مي خواهند با شهرنشينان Ù…ØªØØ¯ شوند Ùˆ نظام اجتماعي کهن را براندازند بلکه برعکس، نماينده ÙŠ روستايياني است Ú©Ù‡ نظرشان در چارچوب نظام کهن Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ مانده است Ùˆ مي خواهند Ú©Ù‡ خود Ùˆ قطعه زمين شان را به همان وضع کهن نگاه دارند Ùˆ به همين خاطر چشم اميد به Ø´Ø¨Ø Ø§Ù…Ù¾Ø±Ø§ØªÙˆØ±ÙŠ دوخته اند. بناپارتيسم نماينده ÙŠ ذهن خراÙÙŠ کشاورز است نه ذهن روشن Ùˆ باز او، بناپارتيسم نماينده ÙŠ گذشته اي است Ú©Ù‡ دورانش سپري شده نه دوراني Ú©Ù‡ در پيش رو است».Û±Ûµ
در واقع خود مارکسيسم نيز نوعي بناپارتيسم در قلمرو ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ اقتصاد Ùˆ سياست است. ذهن مارکس نيز مانند ذهن کشاورز خراÙÙ‡ پرست، پر از پيشداوري است، ذهني است ايدئولوژيک زده ،گذشته گرا Ùˆ Ùناتيک. براي اثبات اين نظر مي توان عباراتي مانند عبارات زير را به ÙˆÙور در آثار مارکس پيدا کرد. او در کتاب سرمايه مي نويسد:
«مسيØÙŠØª به منزله ÙŠ دين انسان انتزاعي، Ùˆ به ويژه در Ø´Ú©Ù„ تØÙˆÙ„ ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ÙŠ بورژوايي اش يعني پروتستانيسم Ùˆ دائيسم [= خداپرستي عقلاني] مناسب ترين دين [ براي پيدايش Ùˆ رشد نظام سرمايه داري] است».Û±Û¶
تصوري Ú©Ù‡ مارکس از مسيØÙŠØª Ùˆ علت اشاعه ÙŠ آن در رم Ùˆ يونان دارد متأثر از نظر Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ روسو Ùˆ Ùوير باخ است. طبق نظر اينان، در يونان باستان خدا ،خود٠دولت – شهر (polis) بود نه نيرويي ماوراي طبيعي يا موجودي در آسمانها. خدا به Ø´Ú©Ù„ اخلاق٠طبيعي يا «اخلاق٠مرسوم» هنوز در دولت – شهر متجلي بود. براي يونانيان ØŒ خدا تجسم کليت جامعه ÙŠ اخلاقي – سياسي بود . اين جامعه بر پايه ÙŠ پيوندهاي طبيعي٠خوني يا بر پايه ÙŠ نياي مشترک٠طبيعي بنا شده بود. ميان جهان٠زميني Ùˆ جهان٠آسماني شکاÙÙŠ وجود نداشت Ùˆ به همين علت ميان ÙØ±Ø¯ Ùˆ اجتماع، وميان دولت Ùˆ جامعه نيز جدايي نبود. همه ÙŠ امور در انتظامي کامل به هم متصل بودند. خدا، Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ ØÙŠØ§Øª معنوي قوم بود؛ خدا، جوهر Ùˆ علت موجوديت سياسي قوم بود. خدا ØŒ ذات ÙØ±Ø¯ Ùˆ نيز ذات قوم را تشکيل مي داد. اراده ÙŠ ÙØ±Ø¯ Ùˆ اراده ÙŠ اجتماع، بي هيچ ميانجي، در خدا يا در زندگي دولت – شهر بر هم منطبق بودند. با زوال شهر باستاني، پيوند ÙØ±Ø¯ با اجتماع يا با قوم نيز قطع شد.
خدايي Ú©Ù‡ يوناني مي پرستيد Ùˆ تجلي گاهش دولت- شهر بود با از ميان Ø±ÙØªÙ† شهر، ناپديد شد يوناني ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø´Ø¯ جداي از قوم Ùˆ اجتماع Ùˆ مستقل از ØÙŠØ§Øª عمومي.
او اکنون به خدايي نياز داشت Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ø²Ù…Ø§Ù† Ùˆ مکان باشد. خدايي باشد Ú©Ù‡ نيازهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ùˆ را برآورد؛ ÙØ±Ø¯ÙŠØªÙŠ Ú©Ù‡ تازه Ùˆ در پي زوال دولت – شهر Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود. خداي مسيØÙŠØª چنين خدايي بود . علت اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª در يونان Ùˆ رم همين بود. مسيØÙŠØªØŒ خدايي به جهان باستان معرÙÙŠ کرد Ú©Ù‡ خدايي، بي همتا Ùˆ نامتناهي بود Ùˆ قوم برگزيده اي نداشت Ùˆ ميان نژادها ØŒ خانواده ها Ùˆ دولت ها تبعيض قايل نمي شد.
تصديق برابري انسانها Ùˆ جهاني بودن طبيعت بشر (Ú©Ù‡ رواقيون بيان کرده بودند Ùˆ مورد قبول آباء کليسا قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود) بوسيله ÙŠ مسيØÙŠØª اشاعه ÙŠØ§ÙØª. در مسيØÙŠØªØŒ ÙØ±Ø¯ ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ داراي ارزشي بي پايان Ùˆ موضوع Ùˆ هد٠عشق الهي است Ùˆ مقدر است Ú©Ù‡ به منزله Ø±ÙˆØ Ø¯Ø± ارتباط مستقيم با خود خدا به سر برد Ùˆ چون Ø±ÙˆØ Ø®Ø¯Ø§ÙˆÙ†Ø¯ÙŠ در انسان مأوا گزيده است پس مقدر است Ú©Ù‡ انسان از عالي ترين درجه ÙŠ آزادي برخوردار باشد. پيش از زوال دولت – شهر ØŒ يوناني شاد Ùˆ سعادتمند بود، زيرا يونانيان خود را قومي آزاد مي پنداشتند چون ميان زندگي عمومي Ùˆ زندگي خصوصي Ùˆ ميان جهان درون Ùˆ جهان برون، Ùˆ ميان زمين Ùˆ آسمان تنشي وجود نداشت. آگاهي يا وجدان يونانيان Ú©Ù‡ شهرونداني آزاد در جامعه اي آزاد بودند معذب نبود.
در ميان اقوام روي زمين Ùقط يونانيان داراي قوانين Ùˆ رسومي بودند Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÙŠ تک تک آنان Ùˆ نيز Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ ÙŠ تمامي قوم بود. همه ÙŠ آنان Ùˆ نيز تک تک آنها در شخص خود، آگاهي جمعي يا Ú©Ù„ جامعه را بيان مي کردند. اين همنوايي ÙØ±Ø¯ با اجتماع، اين هماهنگي Ø±ÙˆØ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø§ Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠ Ùقط ÙŠÚ© نقص داشت . اين همنوايي Ùˆ هماهنگي ÙØ±Ø¯ با اجتماع، خود به خودي بود، Ùˆ بي آن Ú©Ù‡ درباره اش انديشيده باشند Ùˆ بي آن Ú©Ù‡ علت وجودي آن را درک کنند از آن بهره مند بودند. اما با پيدايش ÙلسÙÙ‡ Ùˆ انديشه ÙŠ عقلي اين وضع شادمانه به هم خورد Ùˆ اين کامل ترين Ù„ØØ¸Ù‡ – يا بهشت- در تاريخ بشر از ميان Ø±ÙØª. براي رمانتيک ها ( از جمله Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس Ùˆ هايدگر Ùˆ لوکاچ، هورکهايمر Ùˆ آدورنوو مارکوزه) بهشت گمشده همين دولت – شهر باستان است. نهضت هاي کمونيستي Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙŠ Ù†ÙŠØ² جامعه اي Ú©Ù‡ خيال بر پائيش را دارند همين دولت – شهر باستان است. زيرا در آنجا از ÙØ±Ø¯ÙŠØª Ùˆ انديشه ÙŠ عقلي اثري نبود. ÙØ±Ø¯ به طور ارگانيک به بدنه ÙŠ اجتماع متصل بود. اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª Ùقط بر ويرانه هاي دولت – شهر باستان ميسر بود. زيرا مسيØÙŠØª مي آموخت Ú©Ù‡ Ùقط جزيي از وجود انسان به جامعه تعلق دارد. او Ùقط از طريق جسم Ùˆ نيازهاي جسماني اش به جامعه متکي است. اين اصل جديد، منبعي بود Ú©Ù‡ آزادي ÙØ±Ø¯ از آن جريان مي ÙŠØ§ÙØª . طبق نظر مسيØÙŠØªØŒ وجود انسان – برخلا٠وضع او در دولت - شهر – ديگر به شرکت در سياست Ùˆ جنگ وابسته نبود. زيرا Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ديگر کشوري نداشت. مسيØÙŠØª ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ خصوصي را از ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ عمومي متمايز کرد Ùˆ براي ÙØ¶Ø§ÙŠÙ„ شخصي ارج بيشتري قايل شد. مسيØÙŠØªØŒ خدا Ùˆ خانواده Ùˆ ÙØ±Ø¯ انسان را از ميهن برتر شمرد Ùˆ همسايه را بر شهر مقدم دانست.
اما با استقرار مسيØÙŠØª Ùˆ قدرت Ú¯Ø±ÙØªÙ† پاپ ØŒ Ú©Ù… Ú©Ù… کليسا جاي دولت – شهر باستان را Ú¯Ø±ÙØª ØŒ Ùˆ کوشيد ÙØ±Ø¯ مسيØÙŠ Ø±Ø§ در امت مسيØÙŠ Ù…Ø³ØªØÙŠÙ„ کند Ùˆ آگاهي Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ùˆ را از ميان ببرد ØŒ Ùˆ او را منقاد Ùˆ سرسپرده ÙŠ مرجعيت کليسا کند. با سست شدن زنجيرهاي تعبد قرون وسطايي، در دوره ÙŠ رنسانس ÙØ±Ø¯ÙŠØª انسان دو باره Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ Ùˆ Ø´Ú©Ù„ تازه اي به خود Ú¯Ø±ÙØª. روند ÙØ±Ø¯Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠØ§ÙØª تا قرن هجدهم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ انسان Ùˆ وجدان او به مقام سوژه ارتقا ÙŠØ§ÙØªØ› يعني همان مقامي را به دست آورد Ú©Ù‡ Ùقط خدا در مسيØÙŠØª داشت. اين سوژه برپاي خود ايستاده است Ùˆ قوانين خود را هم به جهان Ùيزيکي تجويز مي کند هم به جهان اخلاقي Ùˆ اجتماعي.
اين روند Ú©Ù‡ در آغاز با اشاعه ÙŠ مسيØÙŠØª آغاز شده Ùˆ با رنسانس، تشديد شده Ùˆ سپس با پروتستانيسم Ùˆ روشنگري شتاب بيشتري Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود براي مارکس روند ناميمونی است. زيرا او نيز مانند ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ (يا کلي تر، رومانتيک ها) خواهان Ù…ØÙˆ ÙØ±Ø¯ در جمع است. از اين Ù„ØØ§Ø¸ مارکس نيز در ص٠مرتجعان Ùˆ تاريک انديشان قرار مي گيرد. اين ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ø¯ را ماکس وبر عقلاني شدن جامعه ÙŠ غربي مي نامد Ùˆ کاسيرر نيز اين روند را زماني استقرار ØØ§Ú©Ù…يت خرد در قلمروهاي مختل٠مي خواند Ùˆ زماني آن را سکولار شدن انديشه مي نامد. اما مارکس آن را روند «بورژوايي» [= اهريمني] شدن جامعه مي خواند. به همين دليل مارکس مي توانست مانند موسوليني بگويد: «من ÙŠÚ© انقلابي Ùˆ ÙŠÚ© مرتجع ام»
شايد بعضي از خوانندگان به تصويري Ú©Ù‡ از مارکس در اينجا ارايه شد اعتراض کنند Ùˆ مدعي شوند Ú©Ù‡ او آدمي ترقي خواه بوده است. نگارنده خود معتر٠است Ú©Ù‡ آثار مارکس Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بازاري عجيب Ùˆ غريب است Ùˆ همه نوع کالا در آن پيدا مي شود. چهار تن از پژوهشگران مارکسيست (پيرو آلتوسر) پس از مطالعه ÙŠ کتاب سرمايه، نتيجه را ØªØØª عنوان : کتاب سرمايه ÙŠ مارکس Ùˆ سرمايه داري امروز منتشر کردند. آنها مي نويسند : «مارکس در کتاب سرمايه وضعيت هايي را برپا مي دارد ولي بعداً آنها را واژگون مي کند، نقض مي نمايد Ùˆ عاجز از تبيين آنها است. اغلب ÙŠÚ© قضيه Ùˆ نقيض آن را مي توان به ÙØ§ØµÙ„Ø© چند ØµÙØÙ‡ از يکديگر ÙŠØ§ÙØª. »۱۷
از نظر مارکس Ùˆ انگلس نيروي Ù…ØØ±Ú©Ù‡ ÙŠ تاريخ، مبارزه ÙŠ طبقاتي است. ولي Ù…Ùهوم «طبقه» نيز در آثار مارکس Ùˆ انگلس تعري٠و تØÙ„يل نشده است.
آيا عبارت : «تاريخ همه ÙŠ جوامع تاکنون تاريخ مبارزه ÙŠ طبقاتي بوده است» ÙŠÚ© جمله ÙŠ تØÙ„يلي است Ú©Ù‡ درستي يا نادرستي آن را مي توان مستقل از تجربه معلوم نمود؟ مسلماً اين جمله ا ÙŠ تØÙ„يلي نيست. پس اين عبارت بايد از واقعيات تاريخ جوامع Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده باشد.
کدام واقعيات تاريخي چنين چيزي را نشان مي دهند؟ کدام مورخ برجسته اي به چنين نتيجه اي رسيده است؟ «طبقه» چيست؟
مارکس Ùˆ پيروانش عاجز از ارايه ÙŠ تعريÙÙŠ از اين Ù…Ùهوم بوده اند، پس ببينيم ماکس وبر در اثر عظيم خود به نام : اقتصاد Ùˆ جامعه، در اين مورد Ú†Ù‡ اظهارنظري مي کند. او مي نويسد:
«طبق Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ما ØŒ عاملي Ú©Ù‡ «طبقه» ÙŠ اجتماعي را مي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯ بي هيچ شبهه اي Ù†ÙØ¹ اقتصادي است . در واقع Ùقط آن Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ÙŠØŒ «طبقه» را به وجود مي آورند Ú©Ù‡ وجودشان منوط به وجود بازار اقتصادي باشند.
با اين وص٠مÙهوم Ù†ÙØ¹Ù طبقاتي، ØØªÙŠ Ø¨Ù‡ عنوان ÙŠÚ© Ù…Ùهوم٠تجربي، Ù…Ùهوم ابهام آميزي است. [ ...] پيدايش تشکل جمعي يا ØØªÙŠ Ø¨Ø±ÙˆØ² عمل صر٠اجتماعي، به Ù„ØØ§Ø¸ وضعيت مشترک طبقاتي، به هيچ وجه پديده اي جهان شمول Ùˆ عام نيست [ ...] طبقه ÙŠ اجتماعي ØŒ ÙÙŠ Ù†ÙØ³Ù‡ØŒ ÙŠÚ© گروه اجتماعي را تشکيل نمي دهد Ùˆ اگر طبقه را از Ù„ØØ§Ø¸ Ù…Ùهومي معادل با «گروه» اجتماعي بدانيم دچار خطا شده ايم».Û±Û¸
هم چنان Ú©Ù‡ ماکس وبر مي گويد Ù…Ùهوم «طبقه» ØŒ ØØªÙŠ Ø§Ø² Ù„ØØ§Ø¸ تجربي، Ù…Ùهوم ابهام آميزي است ØŒ Ùˆ اين Ù…Ùهوم را نمي توان ØØªÙŠ Ù…Ø¹Ø§Ø¯Ù„ Ù…Ùهوم «گروه» دانست. ØØ§Ù„ Ù…Ùهومي Ú©Ù‡ وجود تجربي اش جاي چون Ùˆ چراي بسيار دارد براي مارکسيست ها ØŒ کليد گشايش رازهاي تاريخ Ùˆ ورد جادويي براي بازکردن معماهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بشري مي شود.
پيش از آن Ú©Ù‡ به کتاب نيکوس پولانتزاس به نام : ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ديکتاتوري، اشاره اي بکنيم ذکر اين نکته ضروري است Ú©Ù‡ مارکس نظريات خويش را براساس کتاب Ù‡Ú¯Ù„ به نام: علم منطق، بنا نهاده است.Û±Û¹ منظور مارکس Ùˆ انگلس از مبارزة طبقاتي تقابل تز Ùˆ آنتي تز است. اما آنها اين نکته را در نظر نداشته اند Ú©Ù‡ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ديالکتيکي٠تز Ùˆ آنتي تز به قلمرو متاÙيزيک تعلق دارند Ùˆ نمي توان آنها را از قلمرو متاÙيزيک ،از قلمرو Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ù…ØØ¶ØŒ به قلمرو طبيعت Ùˆ جامعه Ùˆ تاريخ منتقل کرد. اگر Ù‡Ú¯Ù„ به خاطر سرشت متاÙيزيکي Ùˆ کلامي نظام ÙلسÙÙŠ اش دست به چنين کاري زده است (Ú©Ù‡ انتقادهاي شديدي را بر او Ùˆ نظامش وارد کرده است) دليلي ندارد Ú©Ù‡ مارکس Ùˆ انگلس نيز همان خطاي ÙØ§ØØ´ را تکرار کنند. در Ø·Ø±Ø Ø¯ÙŠØ§Ù„Ú©ØªÙŠÚ©ÙŠ مارکس، بورژوازي، تز Ùˆ پرولتاريا، آنتي تز Ùˆ ÙˆØØ¯Øª اين دو ،جامعة سرمايه داري است.
بنابراين در اين طرØÙ "ديالکتيکي" براي طبقة سوم (= خرده بورژوازي) جايي وجود نداشت. از اين رو مارکس قشر بالاي «طبقه ÙŠ خرده بورژوازي» را جذب بورژوازي کرد Ùˆ قشر پاييني آن را به پرولتاريا ملØÙ‚ نمود تا Ø·Ø±Ø Ø¯ÙŠØ§Ù„Ú©ØªÙŠÚ©ÙŠ اش آسيب نبيند. مشکل مارکسيسم براي «تبيين» ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ØØªÙŠ Ø¨Ù†Ø§Ù¾Ø§Ø±ØªÙŠØ³Ù… از اين جا نيز ناشي مي شود. زيرا در جنبش ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØŒ خرده بورژوازي به عنوان ÙŠÚ© «طبقه» ÙŠ مستقل وارد صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي مي شود.
پولانتزاس مي نويسد:
«طي نخستين مرØÙ„Ù‡ ÙŠ ØØ§Ú©Ù…يت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ خرده بورژوازي طبقه ÙŠ ØØ§Ú©Ù…Ù‡ شد Ùˆ کادرهاي سياسي براي اشتغال در رده هاي بالاي دستگاه دولت از همين طبقه برگزيده مي شدند. اين کادرها هنوز هم نمايندة خرده بورژوازي بودند Ùˆ با آن قطع رابطه نکرده بودند.»۲۰
براي مارکسيست ها ظهور خرده بورژوازي در صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي نه تنها امري پيش بيني نشده بلکه ØØªÙŠ Ù…ØØ§Ù„ مي نموده است. پولانتزاس در اين خصوص مي نويسد:
«اين مسئله کاملاً جدي است در واقع ÙŠÚ©ÙŠ از عللي Ú©Ù‡ موجب مي شد کمينترن نتواند پديده ÙŠ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را درک کند اين بود Ú©Ù‡ نمي توانست بپذيرد Ú©Ù‡ خرده بورژوازي مي تواند به عنوان ÙŠÚ© نيروي اجتماعي واقعي عمل کند» . (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ Û²Û´Ûµ)
ولي پولانتزاس نيز در پريشان گويي دست کمي از استاد خود ØŒ مارکس، ندارد. وي از ÙŠÚ© سو سرشت اجتماعي ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… را خرده بورژوازي به پا خاسته مي داند. مثلاً مي نويسد: «ظهور ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت آن متناظر با وضعيت Ø¨ØØ±Ø§Ù† سياسي براي خرده بورژوازي است Ú©Ù‡ در اين Ø¨ØØ±Ø§Ù†ØŒ خرده بورژوازي از طريق Ø§ØØ²Ø§Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª به صورت ÙŠÚ© نيروي اجتماعي واقعي در مي آيد» (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ Û²Û´Û·) ولي از سوي ديگر مي نويسد: «هنگامي Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… قدرت را به دست Ú¯Ø±ÙØªØŒ هژموني سياسي سرمايه ÙŠ کلان تضمين شد» (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û±Û³Û´)
Ùˆ چند سطربعد دوباره نقيض Ú¯ÙØªÙ‡ ÙŠ اخير را مي خوانيم :
«همه ÙŠ سازمان هايي Ú©Ù‡ Ù…ØªØØ¯ ØØ²Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª بودند منØÙ„ شدند: ØØ²Ø¨ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª در صØÙ†Ù‡ ÙŠ سياسي ØØ§Ú©Ù…يت بلامنازع ÙŠØ§ÙØª » (ماخذ پيشين ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û±Û³Û´).
نيکوس پولانتزاس نيز مانند مارکس و ديگر مارکسيستها تناقض گويي را به يک اصل روش شناختي ارتقاء داده است!
وي از ÙŠÚ© سو استقلال نسبي دولت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª از طبقات را اعلام مي کند Ùˆ هم زمان مدعي مي شود Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù…ØŒ قيام خرده بورژوازي Ùˆ ديکتاتوري سرمايه ÙŠ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÙŠ Ø§Ø³Øª ! چگونه ÙŠÚ© رژيم مي تواند بر ÙŠÚ© طبقه ØØ§Ú©Ù…يت مطلق داشته باشد Ùˆ هم زمان عروسک خيمه شب بازي در دست همان طبقه باشد؟
کمينترن تصور مي کرد Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر اثر تناقضات دروني اش ÙØ±Ùˆ مي پاشد يعني همان انتظاري Ú©Ù‡ مارکس در مورد ØÚ©ÙˆÙ…ت لويي بناپارت داشت. کمينترن به ويژه مي پنداشت Ú©Ù‡ بر اثر وخيم شدن وضع اقتصادي خرده بورژوازي در زمان ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³ØªÙ‡Ø§ØŒ خرده بورژوازي به ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… پشت کند Ùˆ موجبات سقوط آن را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد.پولانتزاس در اين مورد مي نويسد:
«به خصوص در ايتاليا خرده بورژوازي ÙŠÚ©ÙŠ از قرباني هاي Ø§ØµÙ„ÙŠÙ Â«Ø§Ù‚ØªØµØ§Ø¯ÙŠÂ»Ù ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بود. ØªØØª ØÚ©ÙˆÙ…ت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… براي خرده بورژوازي ديگر رمقي باقي نمانده بود. با اين وص٠خرده بورژوازي يگانه طبقه اي بود Ú©Ù‡ به طور وسيع Ùˆ توده اي تا پايان از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… ØÙ…ايت کرد Ùˆ اين کار را به دلايل ايدئولوژيکي انجام داد. اين نکته ميزان اشتباه کمينترن را نشان مي دهد Ú©Ù‡ انتظار داشت ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… بر اثر «تناقضات» دروني اش يا دقيق تر بر اثر زيان هايي Ú©Ù‡ به Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ اقتصادي خرده بورژوازي وارد آورده است اين طبقه از ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… روي گردان شود Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… سريعاً سقوط کند» (همان ماخذ ØµÙØÙ‡ ÙŠ Û²Û´Û¶)
نکته مهم Ùˆ در خور توجه اين است Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت های کمونيستی در اروپاي شرقي Ùˆ شوروي پيشين از درون ÙØ±Ùˆ ريختند Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بيش به طور مسالمت آميز جاي خود را به ØÚ©ÙˆÙ…ت هاي نسبتاً دموکراتيک سپردند. ولي نازيسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Ù… از درون ÙØ±Ùˆ نريختند بلکه با اشغال نظامي آلمان Ùˆ ايتاليا توسط متÙقين بساط آنها برچيده شد!