میثم ریاØÛŒ " ----

هنگام٠شاعر - هنگام٠جامعه "
نگاهی به مجموعه ÛŒ « این روزهایم گلوست » Ùˆ چند شعر دیگر از پگاه اØÙ…دی
« از بایزیدی بیرون آمدم چون مار از پوست ØŒ پس Ù†Ú¯Ù‡ کردم عاشق Ùˆ معشوق Ùˆ عشق یکی دیدم Ú©Ù‡ در عالم توØÛŒØ¯ یکی توان بود . » تذکره٠الاولیاء
ماهیت شعر ØŒ ماهیتی سیال است Ùˆ این سیالیت نشأت از سیالیت٠ناخودآگاه شاعر Ù…ÛŒ گیرد Ø› ناخودآگاهی آگاه(1) با آگاهی های درونی Ùˆ بیرونی . برای عینیت بخشیدن به این سیالیت ØŒ ناخودآگاه٠درون شاعر باید عین بیرون آن باشد Ùˆ ØØªØ§ بیرونی تر از بیرون Ùˆ درونی تر از درون .
همواره در سیر موازی تاریخ تنها کلام بلند انسان ØŒ کلام آمیخته با Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª درونی Ùˆ پیرامونی او بوده است . بارزترین نمونه ÛŒ آن را نیز به اجماع دیگران Ùˆ دیگران تَر Ù…ÛŒ توان همان " شعر " نامید . کلامی بلند با چشمانی Ù…Ø±ØªÙØ¹ Ùˆ روØÛŒ وسیع.
مکتب های ادبی را اگر از اَزلیت تا به اکنون کلاسیسم تا پست مدرنیسم در نظر داشته باشیم همواره ÙØ§Ú©ØªÙˆØ±Ù‡Ø§ÛŒ تشکیل دهنده ÛŒ این مکتب های ادبی عناصری Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ØªØØª تاثیر Ùˆ ØÙ…ایت٠نیاز های انسان Ùˆ پیرامون او بوده است . به عبارتی دیگر ÙØ§Ú©ØªÙˆØ±Ù‡Ø§ÛŒÛŒ ØªØØª ضمانت٠خصایص انسانی . در همین راستا با تکیه بر خیال گاه انسانیت٠انسان به انسانیت طبیعت Ùˆ شاید بالعکس موجب Ù…ÛŒ گردد تا بشر Ùˆ غیر او با هم آمیختگی این پیوند بتوانند مسالمتی هستی بخش داشته باشند . دانستگی٠این دانش یعنی آمیختگی با طبیعت توسط انسان موجب٠کلامی Ùوق طبیعی برای او Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ØØ§ØµÙ„ آن را شاعر Ù…ÛŒ تواند شعر بنامد Ùˆ مخاطب او نیز بسته به سلیقه های خود شعر . پس شعر مجموع٠انسان Ùˆ جهان پیرامون اوست Ø› کلامی جهان شمول ØŒ بیانگر٠مختصات٠جهان بینی٠ریزبینانه ÛŒ شاعر .
با Ú¯ÙØªÙ‡ های Ùوق خواستم مقدمه ای در نگاه به نگاه شعر٠" این روزهایم گلوست " Ùˆ تعداد دیگری از شعر های پراکنده ÛŒ " پگاه اØÙ…دی " داشته باشم Ú©Ù‡ Ù†Ú¯Ø§Ù‡Ù Ø®Ø§ØµÙ ØØ§Ú©Ù… به جامعه نگاه٠خاص٠مخاطبان را به نگاه٠صدا های خاص Ù…ÛŒ طلبد .
چشم انداز پنج شعر این مجموعه Ú©Ù‡ قسمت اَعظم آن را شعر بلند " ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی " تشکیل Ù…ÛŒ دهد Ùˆ همچنین چند اثر مورد Ø¨ØØ« چهره ÛŒ شاعری را Ù…ÛŒ نمایاند Ú©Ù‡ آشنا با ساخت های ÙØ±Ù…الیستی زبان Ùˆ Ø¯Ø±ÙˆÙ†ÛŒØ§ØªÙ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ کلام Ù…ÛŒ باشد . " زبان" به عنوان عنصری مهم Ùˆ یکدست در شعر ها با ایجاد ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ ÙØ±Ø§Ø°Ù‡Ù†ÛŒ Ùˆ Ø±Ù‡ÛŒØ§ÙØªÛŒ نو از نابسامان های اجتماعی به باروری٠متن Ú©Ù…Ú© شایانی کرده است Ú©Ù‡ همراه با گشایش ابعاد٠دیگر٠ذهن ملموس با ØÙˆØ²Ù‡ های مورد نظر در ژانر خاص شاعر بوده است . نمونه های بارز آن را Ù…ÛŒ توان در شعرها جستجو نمود :
* چیزی را پنهان نکرده ام
صورتم ØŒ میز گرد ÙØ®ÙˆØ´Ø¨Ø®ØªÛŒ ست ( از شعر بشقاب ها )
* بادی شهید ، نامه های مرا می بَرَد
تمام کسره های تو قبل از غروب Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ ( این روزهایم گلوست - ص 29 )
* وَ گلویم را باید در این النگوی بلند بندازم ... ( این روزهایم گلوست - ص 31 )
* یکی میان ماهوت من است
Ú©Ù‡ از رطوبت به گریه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ ( این روزهایم گلوست - ص 52 )
* نشسته ام ماه ، روی دستم نماز می خواند
نشسته ام وَ توی دستم ماه
ماه
شکل٠آی با کلاه ( از شعر Ø¨ÛŒØ§ØªÙ ØªÙØ±Ú© )
* پاهایت را در آسمان Ù Ù¾ÙØ´ØªÙ سر ٠من دراز Ú©Ù† ! ( از شعر جیک جیک )
با گذری بر آثار شاهد هستیم Ú©Ù‡ " پگاه اØÙ…دی " از زبان شعر در جهت بیان Ù…Ùهوم خاص خود به خوبی بهره Ù…ÛŒ گیرد . در آغاز شعر " جیک جیک " شاعر برای کودک نشان دادن خود کودکانه به کلمات Ù…ÛŒ نگرد Ùˆ در یک بازی هنرمندانه با " Ø¢ÙØªØ§Ø¨ " ØŒ " تاب " Ùˆ " قاب " ضمن درونی کردن آنها در متن ØŒ مخاطب را نیز در این بازی کودکانه ÛŒ بزرگ شرکت داده است :
* سرهامان را تا روی سینه بغل می کنیم
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ از روی تاب Ù…ÛŒ اÙÙØªØ¯
تاب را تا روی سینه بغل می کنیم
از توی قاب Ù…ÛŒ اÙÙØªØ¯
من هیچ وقت
این همه کودک نبوده ام ! ( از شعر جیک جیک )
شعر ها جهانی را بر Ù…ÛŒ تابد Ú©Ù‡ با ظرÙیت های بالای روایی ارائه Ù…ÛŒ گردد Ø› روایتی با اÙÙØª Ùˆ خیز های بالا Ùˆ ÙÙØ±Ù… خاص خویش Ú©Ù‡ خاص بودن خود را ساختمند Ùˆ هم نشین با هویت شاعر در بسامد های مختل٠واژگانی بیان Ù…ÛŒ نماید. در واقع خوانش خاص هستی ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ù…Ùمیز را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ با گسترش Ù…ØÛŒØ· Ùˆ Ú©ÛŒÙیت اندیشه ØŒ توانایی Ú¯Ø³Ø³ØªÙ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª ها Ùˆ قیود را شاهد Ù…ÛŒ باشیم . البته روایت در شعر ها زیر پوستی ست Ùˆ این درون نگری تقریبا در اکثر آثار داخل Ùˆ خارج از مجموعه ÛŒ " این روزهایم گلوست " دیده Ù…ÛŒ شود .
* زانو هایم را در ماه٠کامل بغل می کنم
همه چیز از ØØ§Ù„ا نزدیک است
وَ " شمس و طغری " هم ،
زیرا من از کناره ی سینی ها می ریزم اگر دروغ بگویم
زیرا من
مثلث اَم را در خون ، پرت کرده ام
دریا از ایوانم تا زیتون می آید
زیرا ØØ§Ù„ا ØŒ همه چیز از ØØ§Ù„ا نزدیک است
وَ من
که تمام ٠سلسله ام تاریک شد ،
تاریخ ام ! ( از شعر یا Ù…ÙØ¬ÛŒØ¨ )
و یا :
* نشسته ام ماه ، روی دستم نماز می خواند
Ù¾ÙØ´Øª
سیل سلیطه می ریزد
کاشی
صدا
و دَر که مسجد را
با چادر های پاره Ù¾ÙØ´Øª هوا Ù…ÛŒ بَرَد ( از شعر Ø¨ÛŒØ§ØªÙ ØªÙØ±Ú© )
بند Ùوق Ú©Ù‡ در ابتدای٠شعر Ø¨ÙŽÛŒØ§ØªÙ ØªÙØ±Ú© آمده نمونه ای موÙÙ‚ از یک روایت زیر پوستی با تکیه بر عقاید مذهبی ØŒ اعتقادی Ùˆ اجتماعی شاعر است . در نگاهی Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ بنا به جزئیات ذهنی ÙØ¯Ø±ÛŒØ§Ùتی با توجه به شروع بند [ نشسته ام ماه ØŒ روی دستم نماز Ù…ÛŒ خواند ] Ùˆ [Ùˆ دَر Ú©Ù‡ مسجد را... ] در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ شاعر در مسجد ØŒ یا مکانی Ú©Ù‡ او را مسجد ÙØ±Ø¶ Ù…ÛŒ دارد Ùˆ یا مکانی Ú©Ù‡ از آن نقطه شاعر نگاه عمیقی به جامعه دارد Ùˆ آگاه به Ø§ØªÙØ§Ù‚ات Ù…ÛŒ باشد نشسته است . [ Ù¾ÙØ´Øª / سیل سلیطه Ù…ÛŒ ریزد ] این مکان تنها جای اَمن در ØØ¶ÙˆØ± سیل سلیطه ای ست Ú©Ù‡ در جهان بیرون به عنوان یک نیروی Ù…ÙØ®Ø±Ø¨ ØØ§Ú©Ù… است . تأویل سطرها گویای این گمان است Ú©Ù‡ شاعر به Ø§ØØªØ±Ø§Ù… در مقابل خداوند خود نشسته است Ùˆ در Ø¹Ø±ÙØ§Ù† او بر این نماز ØŒ ماه نماز Ù…ÛŒ گذارد . [ کاشی / صدا ... ] شاعر بی اعتنا به مادیات ØŒ صداهای دنیا Ùˆ سیل پیرامونش Ú©Ù‡ به نوعی Ù…ÛŒ تواند جریانات اجتماعی جامعه اش باشد گوش به صدایی Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از " در " ( واسطه ÛŒ میان زمین Ùˆ ماوراء ) برخاسته است . " در" ÛŒ Ú©Ù‡ مسجد را با چادر های پاره پشت هوا Ù…ÛŒ برد . اما چرا ØŸ برای پاسخ به این سوال باید به ترکیب چادر های پاره گردیم :
و دَر که مسجد را
با چادر های پاره Ù¾ÙØ´Øª هوا Ù…ÛŒ بَرَد
اگر ما "چادر" را به عنوان عاملی برای Ù…ØØ§Ùظت از باورهای اعتقادی خود بدانیم Ù…ÛŒ توانیم به نتیجه ÛŒ مد نظر برسیم . در واقع " چادر های پاره " اَمنیت٠زیر پا گذاشته شده ÛŒ شاعر Ùˆ ØÙرمت٠از یاد Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ مسجد Ù…ÛŒ تواند باشد . بنابراین به استناد دلایل ذکر گشته " در " مسجد را Ùˆ شاعر را در مکانی Ù¾ÙØ´ØªÙ هوا ( ماوراء ) دور از چشم سیل٠سلیطه Ù…ÛŒ بَرَد . Ø³ÙØ±ÛŒ به جهت عدم لیاقت Ùˆ درک٠دنیا .
جهانبینی٠شعر های " پگاه اØÙ…دی " با مولÙÙ‡ ها ØŒ پوشش ها Ùˆ بایستگی زبان خود موقعیت عصر ØØ§Ú©Ù… را به چالش Ù…ÛŒ کشد . Ù…Ùهوم از Ù¾ÛŒ متنی دینامیک با ØØ³ آمیزی ها ØŒ زایش های Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ چندگانگی ØŒ خود را بیرون Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در ذهن بنیان Ù…ÛŒ نهد :
* هوا
هوا که هر شب ، بیشتر گم می شود
صدا
صدا Ú©Ù‡ لای در های Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ گیرد
Ùˆ شب Ú©Ù‡ هرگز مرا به ØØ§Ù„ دیوار ÙØ±Ùˆ به رو نگذاشت !
هوا
هوای پشت٠اذان
هوای بلند شده از Ù¾ÙØ´ØªÙ خاک٠چادر ها
دست های Ù†ÙŽØ´ÙØ³ØªÙ‡ ام را Ø¨ÙØ±Ø¯
به این صدا Ú©Ù‡ از بس به مهربانی ٠در ها ÙØ´Ø§Ø± داد
زیر ٠پنجره Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ایم ! ( از شعر بیات ترک )
* جهان همین یک تیغه است
Ú©Ù‡ لابه لای Ø³ÙØ±ÙÙ‡ تکمیل اش Ù…ÛŒ کنم ( این روزهایم گلوست - ص 46 )
* جهان همین آبی ست
Ú©Ù‡ Ù¾ÙØ´ØªÙ پای هوا ریختم ! ( این روزهایم گلوست - ص 47 )
اگر ریزبینانه تر بنگریم مثلا در نمونه ÛŒ آخر مخاطب با منظر های Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ از قبیل جهانی به کوچکی٠خاص٠آبی Ú©Ù‡ پشت٠پای هوا ریخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ یا آبی به گستره Ùˆ بزرگی جهان روبه روست . همچنین مخاطب سَردرگÙÙ… است Ú©Ù‡ با این تشبیه٠شاعر آیا با یک جهان به پاکی Ùˆ زلالیت٠آب سر Ùˆ کار دارد یا چیز دیگری ØŸ البته با کنکاش بیشتری Ú©Ù‡ صورت Ù…ÛŒ پذیرد باید به دنبال " هوایی" Ú©Ù‡ شاعر جهان را چون آبی پشت٠پای او ریخته است Ùˆ بنا به ارجاعات بیرونی٠این عمل آرزومند٠برگشتن آن هست هم گشت .
شاعر با باور کردن Ùˆ بارور کردن پتانسیل های خود در سال های اخیر دست به تجربه های نوتر Ùˆ غیر قابل انکارتری زده است Ú©Ù‡ این پروسه ÛŒ تکمیلی استقلال شاعر را از دیگر ØÙˆØ²Ù‡ های ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ Ù…ÙØ¯Ø¹ÛŒ بر Ù…ÛŒ تابد ... شعر او ØŒ Ø§ØØªÙ…ال Ø§ØªÙØ§Ù‚ات گوناگونی است Ùˆ یادآوری Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ چندگانگی کلام در این متون عمیق بودن شاعر را ابراز Ù…ÛŒ دارد .
* پس ما زن های همسایه ،
با سینی هامان بر ایوان وَ سینه هامان لای کبوتران ،
به هم نگاه نکردیم
زیرا من بلند گریه می کردم
وَ چانه ام از سنگ و٠باد ، پر شده بود
زیرا من
باید همیشه چیزی برای رطوبت پیدا کنم
زیرا من
از کناره ی سینی ها می ریزم اگر دروغ بگویم
من – Ø³ÙØ±Ù‘٠المستتر – با زن های همسایه Ú¯ÙØªÙ‡ ام
یکی از ما هزار تن ، زیباتر است
یکی از ما ،
ÙØ§ØØ´ ترین دروغ٠درختان ٠سردسیر ØŒ در برج٠ابتر است ( از شعر یا Ù…ÙØ¬ÛŒØ¨ )
" ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی " نمونه ÛŒ بلندی از نظر٠نگاه عمیق به تاریخ است Ú©Ù‡ شاعر با درک عواط٠و آمال Ù…ØÛŒØ·ÛŒÙ اجتماع خویش ارائه کرده است . در این اثر شاعر با واکنش هایی ØµØ±ÛŒØ Ù†Ø³Ø¨Øª به ادراکات بیرونی به تقابل برخاسته Ùˆ در تØÙˆÙ„ات مداوم با اتکا به ارزش های خودگونه به بیان واقعیات Ù…ÛŒ پردازد . " ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی " ØØ§ØµÙ„ تاملات ØŒ تأثرات Ùˆ آموزه های ذهنی ست Ú©Ù‡ شاعر خلاقانه ØŒ Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ زیباشناسانه Ùˆ مبتنی بر عناصر زبانی Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ سروده است .
* من خاطره ی لال این زبان هستم
دکمه های نظامی این جنگ را که می بستم
روز جهانی کودک پیر شد ! (این روزهایم گلوست - ص 9 )
* رگ های Ù†ÙØª در ØØ§Ù„ Ø±ÙØª Ùˆ برگشتند
ÙˆÙŽ ما به ÙØªÙˆØ§ÛŒ شیخ ØŒ همیشه دیر به ÙØ±Ø¯Ø§ Ù…ÛŒ رسیم
وگرنه یک رج از همین تاریخ را کسی به گردنم آویخت
که خواب دیده بودم در بهشت عروسم کرد
که بهلول در قرائت اول به مرگ مغزی من خواهد رسید
Ú©Ù‡ معصوم جÙلجتا ØŒ
به Ø§ØØªØ±Ø§Ù… من امشب عمیق Ù…ÛŒ خوابد ... بخواب ! (این روزهایم گلوست - ص 15 )
* یکی چرک مرا در بیاورد تا جمهوری شوم
و با خون خصوصی ام در دریاچه ی اوین بریزد
با پستان در استقلال پیر Ø¨ÛŒÙØªØ¯
با آزادی٠دراز
تا شوهرم به دیوار روبه رو بخورد (این روزهایم گلوست - ص 21 )
- مواردی از این گونه را Ù…ÛŒ توان در آثار دیگر مجموعه نیز ÛŒØ§ÙØª :
* به جای من Ù†ÙØ³ بکش طاها
Ú©ÙØ´Ù… را بگیر از این ها
دستم را بده ÙØ±Ø§Ø± کنم (این روزهایم گلوست - ص 36 )
* چگونه این خیابان
که می گذرد از مراسم اعدام
به زندگی Ø§ØØªØ±Ø§Ù… بگذارد ØŸ (این روزهایم گلوست - ص 37 )
شعر های " پگاه اØÙ…دی " همانگونه Ú©Ù‡ پیش از این بیان شد معمولا رویکردی روایی – تصویری دارد Ùˆ بدین گونه با کمپوزیسیونی مطلوب توانسته است ضمن معطو٠ساختن نگاه مخاطب به خود ظرÙیت های ویژه اش را نمایان سازد . در واقع مکانیسم مدرن شعر ها ÙØ§Ø±Øº از بازی های زبانی Ùˆ نماد سازی های بهم ریخته است . در آثار بیشتر شاهد ÙˆØØ¯Øª زبان Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ هستیم تا غیر آن .
* شهر ، زیر زمین زنی ست
که پشت بام ، زیر٠او زاییده
اسمش را به گریه در آورد و٠ندید
یک امشب ØŒ مثل تمشک بنشینم به سرنوشت٠این همه خون ÙˆÙ
خطر نگاه کنیم !
یک امشب ، تمام زیر زمین را
بیرون بیاوریم و٠بنویسیم
پاشویه بکن
این خون نمی دانم تا کجای خرابه ی طاها
با من کنار می آید ؟ (این روزهایم گلوست - ص 38 )
و یا :
* در صوت Ùˆ Ù„ØÙ† ØŒ پرنده های باغ ØŒ Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ù…ÛŒ شوند ! (این روزهایم گلوست - ص 8 )
از نظری بند Ùوق را Ù…ÛŒ توان تابلوی٠اندیشه ای برای نام مجموعه ÛŒ " این روزهایم گلوست " دانست . در واقع ما از " زبانÙ" مناسب شعر Ù…ÛŒ توانیم به این " Ù…ØØªÙˆØ§ " برسیم Ú©Ù‡ شاعر خود را پرنده ای میان پرندگان جامعه اش Ù…ÛŒ داند Ùˆ بیان Ù…ÛŒ دارد چون پرنده ای باید در " صوت Ùˆ Ù„ØÙ† " ØŒ " Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ " بود . یعنی از این نگاه باید روز Ùˆ روزگاری " گلو" داشت Ùˆ Ø¨ÙØºØ¶ خود را در Ø´ÙØ§Ùیت٠شعر ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ کشید !
- شاعر در آثار خارج از مجموعه نیز همچنان از این ظرÙیت های Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ برخوردار است :
* زیرا من اگر نگویم Ù…ÛŒ ترکم مثل النگوهای تنگ ØŒ بریده Ù…ÛŒ شوم از ØÙ„Ù‚
زیرا من باید کنار چاقو ها برنج بکارم ( از شعر یا مجیب )
زیرا من اگر نگویم Ù…ÛŒ ترکم مثل النگوهای تنگ ( Ú¯ÙØ³Ø³Øª شاعر در اثر ÙØ´Ø§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ درونی )
زیرا من اگر نگویم بریده Ù…ÛŒ شوم از ØÙ„Ù‚ ( خاموشی Ùˆ نیستی )
Ù…ÛŒ گویم زیرا من باید کنار چاقوها برنج بکارم ( آزاد اندیشی ØŒ ØµÙ„Ø Ø¯ÙˆØ³ØªÛŒ Ùˆ میل به Ø±Ø´Ø¯Ù Ù…Ø¹Ø±ÙØª )
ØØ¶ÙˆØ± " زن " Ùˆ رویکرد عاطÙÛŒ – اجتماعی به این مسئله از عوامل Ùˆ مشخصه هایی ست Ú©Ù‡ ذهن هر مخاطب خاص را در شعر های پگاه اØÙ…دی درگیر Ù…ÛŒ سازد . مواردی از این مناسبات Ú©Ù‡ اکثراً به Ø´Ú©Ù„ÛŒ موÙÙ‚ بوده است :
* و من زنم !
ظنین به سرگذشت خودم
ایران ٠دلگیری کنار بقعه ی شاه عبدالعظیم ! (این روزهایم گلوست - ص 11 )
* پاشویه بود و دق !
ØØ§Ùظ بود Ùˆ لواط
شب بود و چکمه های نظامی
وَ زن که مسئله ای نیست
شبیه لکه ی جوهر ، دیوانه شد
Ùˆ مادرم Ú©Ù‡ نصÙ٠قانون است
پیش از رسیدنم به سر در٠ارگ کریم خان
در شب نشست
و مثل منور ، یک چاله توی ابر انداخت
ما گریه های بدی کرده ایم
در بشقاب٠بهشت
هر شب با Ù„Ú©Ù‡ های نان٠تازه ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رویم ! (این روزهایم گلوست - ص 12 )
* دستی Ú©Ù‡ در اطراÙمان متولد کرده اند خواب Ù…ÛŒ رود
نسلی که سیب به سرعت از او گذشت
تا زن را که خاک بکری داشت
از آب های پر از خاویار بگیرد و قانع کند که تخم ها به تعادل
رسیده اند ! (این روزهایم گلوست - ص 10 )
* موهای شهروندی زن را جارو می زنم
Ú©Ù‡ مثل هلوی نصÙÙ‡ در شب ریخت (این روزهایم گلوست - ص 14 )
* ØÙˆØ§Ù„ÛŒ شمشاد های باغ Ùیض خاطره ای نیست
ÙØ±Ø´ÛŒ بر ایوان خانگی Ú©Ù‡ غلط پهن شد
خون Ùˆ جنون زن را روی انار ریخت Ùˆ تاریخ ØÙˆØ¶ خانه به
آخر رسید
و خون ... و خون ... و خون سهراب و رودابه در رستم
همیشه یک Ù†ÙØ±Ù†Ø¯ (این روزهایم گلوست - ص 15 )
البته باید اشاره داشت در موارد اندکی سطرهایی غیر ضروری و سطرهایی که نگاه اصولی تری می توانست به آنها صورت پذیرد نیز دیده می شود که دقت و ممارست بیشتر را می طلبد :
* تنهایی ام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ و٠غم کرده ام
و آسمان تا پوک
روی دست های چروکم Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است (این روزهایم گلوست - ص 17 )
ÙØ§Ø±Øº از Ù…Ùهوم سطر ØŒ " آسمان تا پوک " از Ù„ØØ§Ø¸ آوا Ùˆ ساختار تا ØØ¯ÙˆØ¯ بسیار زیادی نوعی ناهمگونی را به همراه دارد Ú©Ù‡ سطر های بعدی را نیز ØªØØª تاثیر قرار Ù…ÛŒ دهد .
با توجه به پاره های شعری ارائه گشته جدا از تصاویر موÙÙ‚ آثار ØŒ از جمله مشخصه های مهم در شعر های " پگاه اØÙ…دی " را Ù…ÛŒ توان طرز بیان مطلوب Ùˆ زبان مناسب آن دانست . به Ú¯ÙØªÙ‡ ÛŒ الیوت " زبان شعر باید زبان عصر باشد تا موسیقی دوران خود را بروز دهد " Ùˆ ما به خوبی Ù…ÛŒ توانیم نمونه ای موÙÙ‚ از این زبان را در شعر های " پگاه اØÙ…دی " شاهد باشیم زیرا او شاعری ست Ú©Ù‡ به موازات عصر خویش در یک هارمونی خاص ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کند Ùˆ به مصداق ارجاعات متعدد اجتماعی – تاریخی در کار های ÙˆÛŒ Ù…ÛŒ توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª هنگام٠شاعر چیزی نیست به جز هنگام٠جامعه .
* چقدر ساکتی مادر !
یکی " بهشت زهرا" ی مرا کتک بزند ( این روزهایم گلوست - ص 39 )
1) هستی٠ناآرام ( Ø¨ØØ«ÛŒ کوتاه پیرامون واگذاری٠نگاه ØŒ ناخودآگاه٠آگاه ØŒ صدای٠دوم ) – سایت والس Ùˆ صØÙ†Ù‡ ها - میثم ریاØÛŒ
nadiya نوشت