منوچهرجمالی---داستان رستم و سهراب
منوچهرجمالی

داستان رستم و سهراب
استوار بر Ù…Ùهوم Ù« انـدازه » است
Ù…Ùهوم« اندازه» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران،
که به معنای « همآهنگی » است، برضد « قدرت » میباشد
«اندازه» ، معنای « همآهنگی یا هارمونی» دارد
خدای ایران ،« بهمن» ، اصل همآهنگی است، نه خدای٠قدرت
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران،استوار بر ایده « همآهنگی یا اندازه » است
اصل همآهنگی ، استوار بر وجود « کثرت »،
Ùˆ برضد تمرکز Ùˆ Ø§Ù†ØØµØ§Ø± قدرت ØŒ در یک جا ودریک شخص ودریک خدای ÙˆØ§ØØ¯ است
Ù…Ùهوم « کمال» در ادیان ابراهیمی، در تضاد با Ù…Ùهوم « اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست
«کمال» در ادیان ابراهیمی ، بی اندازگی علم وقدرت .. است
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ چیزی کاملست ،که همآهنگست
بهمن که اصل٠اصل انسان و جهانست ،
گوهر اندازه یا همآهنگیست
پیدایش قدرت مطلقه،همیشه متلازم با Ù…Ùهوم خاصی از « کمال » است . تا این Ù…Ùهوم « کمال » در اذهان Ùˆ روانهای ملتی Ø¬Ø§Ù†ÛŒÙØªØ§Ø¯Ù‡ ØŒ Ùˆ ریشه نکرده باشد ØŒ قدرت مطلقه Ùˆ استبداد هم ØŒ به وجود نمیآید . این Ù…Ùهوم « کمال »، پیوند با Ù…Ùهوم « نور» Ùˆ « اصل نیک بودن٠نور Ùˆ بد بودن تاریکی » دارد . اینست Ú©Ù‡ این Ù…Ùهوم « کمال »، با ادیان نوری( خدای خود را، اصل نور میدانند ) ØŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور Ùˆ روشنائی ( روشنÙکری ) میدانند ØŒ ریشه قوی در روانها میدوانند . Ù…Ùهوم « کمال » در ادیان نورÙÛŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور میدانند، Ùˆ مدعیند Ú©Ù‡ « نور Ùقط از نور است » ØŒ با خود ،اندیشه « بی اندازه بودن » را ØŒ مثبت Ùˆ متعالی میسازند . نور، خوبست ØŒ پس هرچه نور، بیشتر باشد ØŒ بهتر است . وقتی نور ØŒ بی نهایت Ùˆ بی اندازه بیشتر است ØŒ بهترین نور است . بدینسان ØŒ « کمال » ØŒ بی اندازه است . علم کامل ØŒ همه دانی Ùˆ همه آگاهی Ùˆ علم جامع Ùˆ مطلق است . خوبی کامل ØŒ خوبی بی اندازه است . همچنین قدرت کامل ØŒ قدرت مطلق Ùˆ بی اندازه است . از این اندیشه است Ú©Ù‡ سراسر داستانهای معجزات در این ادیان سر چشمه میگیرد . اÙلاهی Ú©Ù‡ قدرت مطلق دارد ØŒ هر کاری Ú©Ù‡ انسانها نمیتوانند بکنند ØŒ او میکند . بدینسان ØŒ قدرت بی اندازه Ùˆ مطلق ØŒ بهره از « کمال » دارد، Ùˆ در اذهان Ùˆ روانها ØŒ جزو کمالات ØŒ مثبت Ùˆ متعالی شمرده میشود . با پیوند ÛŒØ§ÙØªÙ† پدیده قدرت، با این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ خواه ناخواه هر قدرتطلبی وقدرتمندی ØŒ بسوی بی اندازه ساختن قدرت خود ØŒ کشیده میشود.« مقدس ساختن کمال قدرت، در خدا» ØŒ Ø±Ø§Ù‡ï€ Ø±Ø§ در سیاست، برای رسیدن به قدرت مطلقه بازمیکند . به همین علت کسانیکه قدرت مطلقه میجویند ØŒ خودرا اینهمانی با این ادیان میدهند . Ùˆ همیشه پیکار با قدرتهای مطلقه Ùˆ استبدادی، همراه با پیکار با ادیان نوری Ùˆ الاهان نوری نیز هست . هر Ú†Ù‡ در تصویر خدا ØŒ مقدس ساخته شد ØŒ در اجتماع با آب تطهیر ØŒ پاک ساخته میشود . اینست Ú©Ù‡ تصویر خدایان یک اجتماع ØŒ برای درک تÙکر سیاسی مردم ØŒ Ùوق العاده اهمیت دارد .ï€
تا تصویر خدا ØŒ در اذهان عوض نشود ØŒ تÙکر سیاسی نیز در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ عوض نمیشود . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از« کمال» ØŒ هر قدرتی Ùˆ هر ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ کمال خود را در « بی اندازه شدن قدرت خود » میداند . باوجود چنین Ù…Ùهومی از« کمال»، تلاش برای مطلق شدن Ùˆ بی اندازه شدن Ùˆ از اندازه گذشتن ØŒ ضرورت ذاتی هر قدرتی میشود . Ùˆ « کمال » ،« تغییر» را به خود نمی پذیرد . چون تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ† کمال ØŒ کاستن Ùˆ ناقص شدن کمالست . اینست Ú©Ù‡ کمال ،میخواهد خود را در اوج Ùˆ قله ای Ú©Ù‡ هست ØŒ همیشه ثابت نگاه دارد . این Ù…Ùهوم از کمال در این ادیان ØŒ علت تغییر نا پذیری Ùˆ سنگشدگی آنها میگردد . این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ برضد نوآوری Ùˆ ابداع است. ثبوت Ùˆ سکون ØŒ ضرورت کمال میگردد . بر این پایه بود Ú©Ù‡ « سکون Ùˆ ثبوت خورشید در نیمروز » ØŒ Ú©Ù‡ نماد « کمال روشنائی » است ØŒ یک Ø´Ú©Ù„ آرمانی « کمال » گردید . درقیامت ØŒ خورشید میان آسمان میایستد . این به معنای کمال روشنیست . همه اعمال در جزئی ترین بخشهایشان، روشن Ùˆ سنجیده میگردند، Ùˆ Ú©ÛŒÙØ± Ùˆ پاداش Ù…ÛŒ بینند . کمال علم ØŒ کمال قدرت میگردد . در الهیات زرتشتی نیز خورشید در آغاز، در میان آسمان ثابت Ùˆ ساکنست . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان، با کمال، آغاز میشود . همچنین آنکه همه قدرتها Ùˆ همه علمها را دارد ØŒ اگر بجوید Ùˆ بپژوهد Ùˆ اگر بیندیشد ØŒ کمال خود را از دست میدهد . این ایده آل « کمال » هست Ú©Ù‡ با خود ØŒ قدرت ÙØ§Ø³Ø¯ØŒ یعنی قدرت مطلق را میآورد . ولی این اوج ÙØ³Ø§Ø¯ قدرت، Ùˆ قدرت ÙØ§Ø³Ø¯ را در خدا ØŒ مقدس میسازند . خدائی Ú©Ù‡ با قدرت، اینهمانی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ کمال خدا ØŒ کمال قدرت او میشود ØŒ در چنین خدائی ØŒ اوج ÙØ³Ø§Ø¯ ØŒ مقدس ساخته میشود . هر چیز ÙØ§Ø³Ø¯ÛŒ را Ú©Ù‡ میخواهند معتبر سازند ØŒ در آغاز به خدا نسبت میدهند . خدا ØŒ سرچشمه مقدس سازی هر معیاری Ùˆ عملی Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ ایست . وقتی خدا ØŒ مقتدر شد ØŒ قدرت بطورکلی ØŒ مقدس ساخته میشود . برای جلوگیری ازمطلق شدن قدرتهای انسانی ØŒ به این Ùکر Ù…ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ گوهر خدا را از گوهر انسان جداسازند . آنچه برای انسان ØŒ ÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ تباهی میآورد ØŒ برای الله Ùˆ یهوه ØŒ خوبست . قدرت مطلق برای انسان ØŒ بداست، ولی برای خدا ØŒ خوبست . این Ùقط بهانه میشود Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مقتدر ØŒ خودرا از ملت جدا سازد، Ùˆ خودش را گوهری متاÙیزیکی Ùˆ الهی گرداند ،و سرچشمه قدرتش را خدا بداند ØŒ تا امکان شستشوی دائمی ÙØ³Ø§Ø¯ قدرتش را داشته باشد . این، به ثنویت ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ملت میکشد . قدرت باید همیشه از ناپاکی Ùˆ تباهی ØŒ شسته شود،از این رونیاز Ø¨Ù‡Â«ØØ§Ú©Ù…یت الهی»دارد .هرکه مقدس شد ØŒ میتواند هرکار زشت Ùˆ تباه Ùˆ ÙØ§Ø³Ø¯ÛŒ بکند ØŒ وآن قداست ØŒ همه این زشتیها Ùˆ تباهیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ را در یک آن پاک میسازد Ùˆ از همه این تباهیها Ùˆ زشتیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ ØŒ « ØÚ©Ù…ت بالغه الهی » میسازد . همه تباهیکاریهائی Ú©Ù‡ اسلام در ورود به ایران کرده است ØŒ همه از کلیه تواریخ زدوده شده اند Ùˆ اسلام ØŒ برغم تباهکاریهاش ØŒ پاک از همه آن تباهکاریها شده است . وجود این Ù…Ùهوم قداست در ذهن تاریخنویس ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ نا آگاهبودانه ØŒ تاریخ اسلام را پاک سازد . کار عقل در این الهیات Ùˆ دراین ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ Ùˆ جعل دلایل، برای پاک ساختن خدای مقتدر Ùˆ « آموزه مقدس » میگردد، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده است . اینها موقعی پاک میشوند Ú©Ù‡ دست از قدرت بکشند ØŒ Ú©Ù‡ نمیکشند Ùˆ نمیخواهند ØŒ از اینرو ØŒ عقل ØŒ برای آنها، آلت پاکسازی قدرتست، Ú©Ù‡ از خلق تباهی باز نمیایستد . اینست Ú©Ù‡ عقل در این آموزه ها، Ùوق العاده Ø±ÙØ´Ø¯ میکند . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از « کمال » در اجتماعات ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…تها ØŒ بطور طبیعی ØŒ بسوی مطلق شدن ØŒ بسوی جهانگیرشدن ØŒ بسوی گسترش Ù†Ùوذ خود ØŒ در همه جا Ùˆ در همه دامنه ها ØŒ کشش ذاتی Ùˆ طبیعی پیدا میکنند . در چنین جامعه هائیست Ú©Ù‡ تنها راه چاره در برابر قدرت ØŒ مشروط ساختن قدرتست . قدرت را باید از بی اندازه شدن ØŒ باز داشت . این بنیاد٠جنبش های مشروطیت است . متناظربا پیکار با تصویر « الاه مقتدر » ØŒ بازداری شاه یا سلطان، از بی اندازه شدن ،آغاز میگردد، Ùˆ با آن ØŒ اندیشه تقسیم قوا میآید تا این قدرتها در برابرهم بایستند Ùˆ ØŒ همدیگر را از مطلقشدن Ùˆ بی اندازه شدن باز دارند .Â«ÙˆØØ¯Øª قدرت » ØŒ همیشه روند ÙØ±ÙˆØ´Ù† سازیست . وقتی همه چیزها از یک اندیشه ØŒ Ùهمیده میشوند Ùˆ تابع یک اندیشه میشوند ØŒ جهان ØŒ روشن است . وقتی همه جهان، تا بع یک اراده هستند ØŒ همه کارها روشن میگردد . اینست Ú©Ù‡1- ÙˆØØ¯Øª( توØÛŒØ¯ ) Ùˆ2- «روشنی» Ùˆ 3-«قدرت» Ùˆ 4-« بی اندازگی= مطلق = بی نهایت » ØŒ چهار پدیده جداناپذیر ازهمند .
برای مشروط ساختن قدرت ØŒ باید آنرا« به اندازه» ساخت . همآهنگی ØŒ موقعیست Ú©Ù‡ قدرتهای متعدد Ùˆ کثیر ØŒ اندازه پیداکنند . اینست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دو معنا دارد 1- همآهنگی Ùˆ 2- طبق سنجه Ùˆ معیاری بودن . چون کمال در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همآهنگی = اندازه بوده است ØŒ مردم میخواستند Ú©Ù‡ همه چیزها با این معیار Ùˆ سنجه که« همآهنگی » است ،بسنجند . چیزی به اندازه است Ú©Ù‡ اندازه ( همآهنگ ) داشته باشد . خوب دیده میشود Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ جدا ناپذیر از ایده « کثرت » است . همآهنگی ØŒ جائی کمال شمرده میشود Ú©Ù‡ کسی نخواهد ØŒ کثرت را از بین ببرد . اینست Ú©Ù‡ درهمآهنگ شدن ØŒ تمرکز قدرت ØŒ از بین میرود . البته در روشنی کامل ØŒ آزادی نیست . کسیکه همه چیزرا میداند ØŒ عالم به همه چیز است ØŒ آزاد نیست .ازاینگذشته Ù…Ø¹Ø±ÙØª کامل ØŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª غیر مشروطست . هر ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ خودرا اینهمانی با آموزه ای میدهد Ú©Ù‡ ادعای ØÙ‚یقت مطلق میکند . استوار بر Ù…Ø¹Ø±ÙØª غیرمشروط میشود، Ùˆ چنین ØÚ©ÙˆÙ…تی را نمیتوان مشروط ساخت . این ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ چنین Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª بیداد است .
برای آنکه ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… ØŒ مشروط بشوند، باید بر« Ù…Ø¹Ø±ÙØª مشروط » استوار باشند . از سوئی ØŒ هرچه بر دانائی Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ از آزادی میکاهد . جائی آزادیست Ú©Ù‡ خدا Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تش ØŒ همه چیزها را نمیدانند . همآهنگ شدن ØŒ نیاز به آموزه ای ندارد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ ØÙ‚یقت است ØŒ بلکه نیاز به جستجو Ùˆ پژوهش با همدیگر در اندیشیدن دارد . اینست Ú©Ù‡ بجای روشنی مطلق ØŒ اندیشه زایش روشنی از تاریکی ٠جستجو Ùˆ دیالوگ ( همپرسی Ùˆ هماندیشی ) مینشیند . تا جامعه ای کمال را ØŒ بی اندازه بودن ،وبی اندازه شدن میداند ØŒ پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ ضروریست . ولی در جامعه ای Ú©Ù‡ « همآهنگی ٠کثرت » ØŒ کمال شمرده میشود ØŒ مشروط بودن ØŒ یک واقعیت٠دوست داشتنی میشود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال را ØŒ همآهنگی کثرت میدانست، Ú©Ù‡ استوار بر« اندازه داشتن همه خوبیها» بود . یک هنری خوبست Ú©Ù‡ به اندازه باشد . بهمن ØŒ اصل همآهنگی اجتماع بود . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم کمال در ادیان ابراهیمی جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشد . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ عقل Ùˆ آگاهبود به نام اصل نور ØŒ کمال شمرده شود . ولی با چیره شدن اندیشه « همآهنگی کثرت به عنوان کمال »، مسئله عوض میشود . پیشنهاد تقسیم قدرتها بوسیله مونتسکیو ØŒ همان ایجاد کثرت قدرتها بود، Ú©Ù‡ مسئله « همآهنگشوی قدرتها » را اصل مطلوب میسازد . ÙˆØØ¯Øª قدرت در یک شخص ØŒ کمال مطلوب نیست . همآهنگشدن قدرتها در اجتماع ØŒ کمال سیاست میشود .ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال را بی اندازه شدن = مطلق شدن = بی کرانه شدن نمیدانست ØŒ بلکه کمال را ØŒ اندازه شدن میدانست . باز داشتن یک قدرت از مطلق شدن ØŒ تا وقتیکه قدرت ØŒ کشش ذاتی به بی نهایت شدن دارد ØŒ ØÙ„ شدنی نیست . این ادیان Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ کشش ذاتی به مطلق شدن قدرت خود دارند . مسئله مشروطیت، موقعی ØÙ„ میشود Ú©Ù‡ در همه اذهان Ùˆ روانها ØŒ کمال ØŒ «همآهنگ شدن» باشد . هنگامی قدرت Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت از بین میرود Ùˆ هیچ کسی بر انسان، ØÚ©ÙˆÙ…ت نمیکند Ú©Ù‡ همه مردمان بخواهند Ùˆ همه مردمان کشش بدان پیدا کنند Ú©Ù‡ خود باهم ØŒ همآهنگ بشوند . اصل همآهنگ شوی ØŒ جانشین اراده ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ میشود Ú©Ù‡ همه را تابع تصمیمات خود میسازد . اینست Ú©Ù‡ باید در آغاز ØŒ با این سراندیشه بزرگ ایران Ú©Ù‡ « اندازه » است ØŒ بیشتر آشنا بشویم ØŒ تا بشود سیاست ( جهان آرائی ) را بر شالوده این اندیشه ØŒ عبارت بندی کرد. ما بدون شناخت معنا Ùˆ Ù…Ùهوم « اندازه » ØŒ نمیتوانیم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را بطور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران را به طور خصوصی ØŒ بÙهمیم ï€
اندیشه های سست Ùˆ نابخردانه درباره---ï€ ---
داستان رستم و سهراب
رستم در بی اندازه شدن در یک آن ، بیمهرو ناجوانمردونابینا میشود
انسان ، هنگامی با مهر و جوانمرد و بینا ست
که وجودش همآهنگست
بینش و مهرو جوانمردی ،
پیآیند همآهنگی ( به اندازه بودن) انسانست
نا آشنا بودن با معنای ژر٠« اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سبب شده است Ú©Ù‡ امروزه ØŒ ژاژخائیهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† در باره داستان « سهراب Ùˆ رستم » میشود . داستان سهراب Ùˆ رستم، در این راستا Ùهمیده میشود Ú©Ù‡ « رستم پیر » ØŒ « سهراب جوان » را میکشد، Ùˆ این داستان گواه بر اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران براین باور بوده است Ú©Ù‡ « پیر Ùˆ کهنه Ùˆ سنّت » ØŒ باید « جوان Ùˆ نو Ùˆ بدعت » را Ø¨Ú©ÙØ´Ø¯ Ùˆ از بین ببرد . همیشه باید پیر Ùˆ کهنه ØŒ برجوان Ùˆ نو ØŒ با خدعه ØŒ چیره گردد .چنین ادعائی Ú©Ù‡ امروزه در اذهان بسیاری از« نو اندیشان کذائی » جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است ØŒ دلیل بیخیری کامل آنها از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùˆ ناتوانی درک Ú©Ù„ این داستان باهم است . در خود شاهنامه نیز، این داستان ØŒ طبق اندیشه رایج در زمان ساسانیها ØŒ روایت Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± شده است . در زمان ساسانیان ØŒ « زمانه » ØŒ خدائی شده بود Ú©Ù‡ بدون خرد ØŒ مهروکین میورزید ØŒ Ùˆ در باره رویدادها Ùˆ سرنوشت مردمان ØŒ تصمیم Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . همه رویدادهای جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ از اصل بیخردی ØŒ سرچشمه Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . در واقع ØŒ انسانها ØŒ در رویدادها Ùˆ اعمال خود ØŒ دیگر منطقی Ùˆ معنائی نمی ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ رویدادهای جهان ØŒ بیرون از دسترس خردو خواست آنها شده بود .مردمان ØŒ دیگر رابطه منطقی Ùˆ بخردانه میان عمل انسان،و پیآیند Ùˆ پاداش اجتماعیش نمی دیدند . به عبارت دیگر ØŒ قدرتمندان دینی Ùˆ سیاسی ØŒ خرد Ùˆ همپرسی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همکاری مردمان را ØŒ از Ø´Ú©Ù„ دادن به امور ØŒ بریده بودند . Ùˆ این ناتوانی مردمان Ùˆ اجتماع، در Ø´Ú©Ù„ دهی به وقایع ØŒ در تصویر « خدای زمان » باز تابیده شده بود . Ù…Ùهوم« ØÚ©Ù…ت Ùˆ Ù…ØµÙ„ØØª » ØŒ Ú©Ù‡ اÙلاه ØŒ با خرد نیکش ØŒ کار بد میکند( میکشد Ùˆ مکر میکند Ùˆ عذاب میدهد Ùˆ گمراه میکمد ... ) Ú©Ù‡ بسود غائی مردمانست ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نمیتوانست راه بیابد ØŒ چون این Ù…Ùهوم، با تصویری Ú©Ù‡ ایرانی از « پیدایش گیتی از گوهر خدا داشت » ØŒ نا سازگار بود .من این موضوع را بطور گسترده در کتاب « شکارچی Ùˆ شکار گریزپایش » سالها پیش بررسی کرده ام . « شاه » نیز تجسم « زمان »، یعنی خدائی بود Ú©Ù‡ روی بیخردی ØŒ سیاست میراند Ùˆ ØÚ©Ù…رانی میکرد .« ÙØ±Ù…ان »، خواست هائی بود Ú©Ù‡ از مغز چنین خدای زمانی برمیخاست ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ این ÙØ±Ù…انها ØŒ دادو Ú†Ù‡ بیداد باشند ØŒ باید اجراء کردکه به Ú©Ù„ÛŒ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ùˆ Ù…Ùهومش از خرد Ùˆ جان بود . شاهان ساسانی ØŒ خود را « زمان » میدانستند . این خدای زمان ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زمان Ùˆ خدای زمان ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ØŒ ÙØ±Ù‚ داشت . اینها به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زرتشت از « شهریور » یعنی « ØÚ©ÙˆÙ…ت برگزیده شده از خرد بهمنی مردمان » ÙØ±Ù‚ داشت . در اوستا شهریور، xshathravairya میباشد Ú©Ù‡ مرکب از دو واژه ï€ xshathra- vairya است . Ùˆ خشتره، به معنای ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… است، Ùˆ وئیزیه به معنای « برای خود برگزیدن + از چیزی خود را متقاعد ساختن » میباشد، Ùˆ از آنجا Ú©Ù‡ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خویشکاری خرد بهمنی ØŒ برگزیدنست ØŒ پس شهریور Ú©Ù‡ آرمان ØÚ©ÙˆÙ…تی مردم ایران Ùˆ همچنین زرتشت است ØŒ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… یا شاه برگزیده شده از خرد مردمان است » . بزرگترین شاه ساسانی Ú©Ù‡ انوشیروان باشد ØŒ خود را در شاهنامه ØŒ « زمان » میداند، Ùˆ داستان زیبا Ùˆ ژرÙÛŒ در شاهنامه هست Ú©Ù‡ رویاروئی این « خدای زمان » در Ø´Ú©Ù„ انو شیروان را ØŒ با « خرد » در Ø´Ú¯Ù„ بزرگمهر، وزیرش نشان میدهد . Ùˆ این داستان ØŒ نشان میدهد ØŒ Ú©Ù‡ چگونه « خردورزی » در ایران در این دوره، پایمال « بی منطقی Ùˆ خودکامگی Ùˆ بیخردی ØÚ©ÙˆÙ…ت » میشود . طبق پیشینه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی خود ØŒ مردمان ØÙ‚ به سرپیچی از این شاهان ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ها داشتند . ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ از خرد ØŒ یا بسخنی دقیق تر ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ در خردهمپرس مردمان، ریشه ندارد ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد است Ùˆ باید ازآن، سر پیچی کرد ودر برابرآن ایستاد . مردمان ایران ØŒ بر همین پایه، از قباد سرکشی میکنند، Ùˆ سپس از ماندن ØÚ©ÙˆÙ…ت در خاندان ساسانی درانتقال شاهی از یزدگرد بزه گر به بهرام گور ØŒ همچنین از خسروپرویز، سرپیچی میکنند . در این رویدادها میتوان بخوبی ØŒ اندیشه های ایرانیان را درباره ØÙ‚ مقاومت Ùˆ سرپیچی از ØÚ©ÙˆÙ…ت ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ در متون پهلوی ØŒ زدوده شده اند . این داستان انوشیروان Ùˆ بزرگمهر ØŒ بهتر Ùˆ بیشتر از هزار ØµÙØÙ‡ تاریخ ØŒ روند سیاست Ùˆ شیوه ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی را در آن روزگار روشن میسازد . این « زمان٠قدرتمند ولی بیخرد » Ú©Ù‡ همیشه خرد را میستاید، Ùˆ به آن معنای واژگونه میدهد ØŒ متناظر با « خرد ناتوان Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… مردمان » است ØŒ Ú©Ù‡ نسبت به زندگی سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ زندگی در گیتی ØŒ لاقید Ùˆ بی اعتناء شده اند . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¢Ù† روزگار ØŒ زندگی ØŒ بی مزه شده است . هر کاری ØŒ « بودنی کار » میشود . انسان ØŒ کاری میکند Ú©Ù‡ پیآیندش ØŒ وارونه اخلاق Ùˆ مردمی وخرد است ØŒ واو خودرا ناتوان از رویداد این کار ها میداند . خرد، هیچ اثری Ùˆ نیروئی نمیتواند در کارها داشته باشد . همین Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ Ùˆ روایت ساسانیش ØŒ جایگزین Ù…Ùهوم اصلی از« زمان » در ایران شده است .ï€ Â« زمان» در اصل، خدای رام بوده است Ú©Ù‡ خدای شناخت Ùˆ موسیقی Ùˆ شعر ورقص است Ú©Ù‡ « ریتم = کوبه » رویه مشترک این سه چهره او هست .« ورد الزروانی» ØŒ Ú¯Ù„ خیری است Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ این خدای رام ست . Ùˆ رام Ùˆ ارتا Ùˆ بهرام ØŒ نخستین پیدایش وهومن هستند، Ú©Ù‡ اصل خردسامانده وخردهمپرس Ùˆ خرد خندان است، Ùˆ با خرد نوآورش ØŒ جهان را جشنگاه میسازد . Ù…Ùهوم اصیل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران از« زمان » ØŒ پیکریابی « خردسامانده Ùˆ جشن ساز » است، Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با این Ù…Ùهوم از « زمان تهی از خردی Ú©Ù‡ مهر Ùˆ کین Ùˆ شادی Ùˆ درد را بدون خرد ØŒ پخش میکند ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . این Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ جانشین اندیشه اصلی در Ùهم داستان گردیده است .
چنینست کردار چرخ بلند بدستی کلاه و بدیگر کمند
چو شادان نشیند کسی با کلاه ززخم کمندش ، رباید زگاه
چرا مهر باید همی بر جهان بباید خرامید با همرهان
اگرهست ازین ، چرخ را آگهی همانا که گشتست مغزش تهی
چنان دان کزین گردش ، آگاه نیست که چون وچرا سوی او راه نیست
البته با پیدایش همین خدای زمان ØŒ Ù…Ùهوم خدائی بوجود میآید Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ چون Ùˆ چرای انسانها کار میکند، Ùˆ خرد آن خدا ØŒ از خرد انسانها بریده است، Ùˆ همگوهر آنها نیست . در ØØ§Ù„یکه میدانیم Ú©Ù‡ بهمن یا هومن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصل کیهان Ùˆ « ØÚ©ÙˆÙ…ت = نگهبانی سامان ملت » شمرده میشود ØŒ اصل خرد خندان Ùˆ شاد Ùˆ بزمساز است . این شیوه ØªÙØ³ÛŒØ± از داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ شیوه ایست Ú©Ù‡ در دوره ساسانی متداول شد ØŒ Ùˆ جایگزین شیوه ØªÙØ³ÛŒØ± دیگری بوده است Ú©Ù‡ از موبدان ØŒ سرکوبی میشده است . داستان اصلی چنین بوده است Ú©Ù‡ رستم ØŒ Ú©Ù‡ جهان پهلوان ایرانست ØŒ میخواهد در یک Ù„ØØ¸Ù‡ از زمان، نیرویش « بی اندازه » گردد ØŒ تا بر سهرابی Ú©Ù‡ او را ØŒ دشمن خود میانگارد ØŒ چیره گردد. در اثر همین آنی Ú©Ù‡ بی اندازه میشود ØŒ هم بینش خود را از دست میدهد، Ùˆ پسرخودش را نمیشناسد، Ùˆ هم مهر خود را از دست میدهد، Ùˆ هم ناجوانمرد میشود . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ انسان در گوهرش ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه ( = اندام ) هست، Ùˆ وقتی در اثر ÙØ²ÙˆÙ†Ø®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ ØŒ خودرا از اندازه ØŒ خارج ساخت ØŒ ÙØ§Ù‚د بینش میگردد ( اسنا خرداو، تاریک میشود ) Ùˆ بی مهر میگردد، Ùˆ در اندیشه ها Ùˆ اعمالش ØŒ مکر Ùˆ خدعه میکند Ùˆ ناجوانمرد میشود . پس بی مهری Ùˆ Ú©Ú˜ اندیشی Ùˆ ØÛŒÙ„Ù‡ بازی Ùˆ مکر Ùˆ ناجوانمردی ØŒ پیآیند مستقیم از دست دادن اندازه یا همآهنگیست . Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ Ùˆ تباهکاریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ اخلاقی ØŒ پیآیند از دست دادن اندازه است . اجتماع را با وعظ Ùˆ پند Ùˆ امر ÙˆØÚ©Ù… Ùˆ نهی Ùˆ Ú©ÛŒÙØ± دادن وتهدید به عذاب کردن ØŒ نمیتوان بهبودی بخشید . بلکه مردمان را باید یاری داد Ú©Ù‡ در درون خود ØŒ همآهنگ یا به اندازه بشوند ØŒ یا «آگاهبود ٠اندازه» پیدا کنند . جامعه ØŒ در همپرسی خردهای مردمان ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه میشود . با تمرکز ÛŒØ§ÙØªÙ† قدرت ÙØ±Ù…ان، در دست یک ØØ§Ú©Ù… ویا ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ همآهنگی اجتماعی به هم میخورد . تا ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ نقش « همآهنگسازی Ùˆ همآهنگشوی اجتماع » را بازی میکند ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت داد است، Ùˆ به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ این ØØ§Ù„ت Ø±ÙØª ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بیداد میگردد . بیخردی در هر انسانی Ùˆ در اجتماع ØŒ نتیجه از دست دادن همآهنگی درونی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ Ùˆ همآهنگی بیرونسوی اجتماعیست، Ú©Ù‡ نیاز به بررسیهای گوناگون دارد .
کسیکه ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ خدعه میکند Ùˆ دروغ میگوید ØŒ یا خدائی Ú©Ù‡ برای غالب شدن Ùˆ قدرت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ مکر میکند ØŒ گوهرش بی اندازگی Ùˆ نا همآهنگیست . وجود یک قدرت یا ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… یا شاه ØŒ در برابر ملت ØŒ بیان ناهمآهنگی در ملت است . کسیکه بی اندازه است ØŒ جوانمردی Ùˆ مهر را نمیشناسد . برغم انباری از معلومات ØŒ بینش ندارد . پر بودن کله از معلومات ØŒ بینش خرد، به Ù…Ùهوم ایرانی نیست . ورستم درست در این « آن » در زندگی ØŒ خودش را Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± بی اندازگی میکند تا بر سهراب چیره گردد . درست این بخش از شاهنامه را Ú©Ù‡ « Ù…ØÙˆØ± اصلی داستان » است ØŒ Ù…ØµØµØØ§Ù† شاهنامه در ایران ØŒ غالبا جزو Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª تهی از معنا ØŒ Ùˆ یا ملØÙ‚ات خالی از خرد ØŒ از شاهنامه ØØ°Ù میکنند . اصل را میاندازند، Ùˆ جعل را نگاه میدارند ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ بنام شاهنامه شناس ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل مارا نابود Ùˆ یا ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ مسخ میکنند ØŒ Ùˆ اینها خود را دوستداران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران هم میدانند ! این داستان Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ از همه نو اندیشان کذائی ( چون در عمرشان یک اندیشه نوهم نیاندیشیده اند ØŒ بلکه مقلد اندیشه های نو ٠باختر هستند ) ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ù†ÙˆÚ©ÙØ´ Ùˆ جوان Ú©ÙØ´ میدانند ØŒ چون رستم ØŒ سهراب جوان را کشته است ØŒ نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ غلط پنداشته میشود ØŒ چون Ù…Ùهوم « اندازه » را Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است ØŒ نمی شناسند ØŒ ورد پای آنرا در این داستان نمی یابند .
داستان اینست که رستم ، پس ازشکست خوردن ار سهراب ، وجوانمردی سهراب در نکشتن او ، نزد خدا میرود ، و میگوید که من در آغاز ، نیروی بی اندازه داشتم ، و این بی اندازگی ، مرا از جنبش باز میداشت ، و درآن زمان از تو خواستم که نیروهای مرا به اندازه بکن . اکنون برای رویا روشدن با این پهلوان گمنام ، نیاز به همان نیروی بی اندازه ، در یک نبرد دارم، و تو خواهش مرا برای چند ساعتی بپذیر ، و این نیروی بی اندازه را در برهه کوتاهی از زمان، به من باز ده .
شنیدم Ú©Ù‡ رستم از آغازکار چنان ÛŒØ§ÙØª نیرو ر پروردگار
که گر سنگ را او بسر برشدی همی هر دوپایش بدو درشدی
ازآن روز ، پیوسته رنجور بود دل او ازآن آرزو دور بود
بنالید بر کردگار جهان بزاری همی آرزو کرد آن
Ú©Ù‡ لختی ز زورش ستاند همی Ø¨Ø±ÙØªÙ† بره بر تواند همی
برآنسان که از پاک یزدان بخواست ز نیروی آن کوه پیکر بکاست
چو باز، آنچنان کار ، پیش آمدش دل از بیم سهراب ریش آمدش
بیزدان بنالید که ای کردگار بدین کار ، این بنده را باش یار
همان زور خواهم که آغاز کار مرا دادی ای پاک پروردگار
بدو باز داد ØŒ آنچنان Ú©Ø´ بخواست Ø¨ÛŒÙØ²ÙˆØ¯ زورتن ØŒ آنکش بکاست
رستم با نبود٠هارمونی Ùˆ اندازه در نیروهایش ØŒ با بی اندازه بودن نیرو، نمیتواند ØØ±Ú©Øª کند . دراثر آنکه نیروی بی اندازه در او هست ØŒ پایش ØØªØ§ در سنگهای سخت ÙØ±Ùˆ میرود، Ùˆ نمیتواند با دوپایش راه برود وبجنبد ØŒ Ùˆ از این رو آرزو میکند Ú©Ù‡ لختی از زورش کاسته شود، تا او به اندازه شود . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام است . Ùˆ بهرام ØŒ خدای پا ØŒ یعنی اصل ØØ±Ú©Øª Ùˆ جنبش Ùˆ پویائی است . از اینرو ØŒ بهرام ØŒ « بابک» نیز خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای خدای پا است ( بابک = پا بغ ) . Ùˆ پا ØŒ معیار اندازه است ØŒ چون در همآهنگی پاها ØŒ راه میتوان Ø±ÙØª . از اینرو بهرام ØŒ هم اصل جنبش Ùˆ هم اصل اندازه Ùˆ هارمونی Ùˆ هم اصل پیمان است. بهرام ØŒ بخشی از بÙÙ† های هرانسانیست . پس داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ یک مسئله انسانی را بطورکلی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ . از همین داستان در واقع میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ انسان ØŒ « آگاهبود اندازه را درخود دارد »، Ùˆ میتواند در آزمایشها ØŒ تشخیص بدهد Ú©Ù‡ خودش بی اندازه شده است . اندازه در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ او پنهانست Ùˆ باید آنرا به آگاهبود خود برساند . در برخورد به گیتی، Ùˆ درک اینکه « بی اندازگی » انسان را از ØØ±Ú©Øª باز میدارد ØŒ اندازه را در خود کش٠میکند . انسان ØŒ بی اندازگی را دوست ندارد ØŒ چون او را ازجنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ باز میدارد . از اینرو میکوشد Ú©Ù‡ به اندازه باشد . انسان ØŒ گوهر اندازگیست ( اصل اصالت انسان Ùˆ ØÙ‚وق بشر) . ار آنجا Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ساختار انسان را همانند ساختار گیتی میدانست ØŒ آنرا همانند ساختار اجتماع نیز میدانست . همآهنگی اخلاط تن ( خون Ùˆ بلغم Ùˆ ØµÙØ±Ø§Ùˆ سودا ) ØŒ یا همآهنگی اندامها ØŒ یا همآهنگی نیروهای ضمیر ØŒ بنیاد درستی تن Ùˆ درستی روان Ùˆ درستی اجتماع بود . به همین علت این همآهنگی اخلاط ،« مزاج »خوانده میشود Ú©Ù‡ درغرب نامیده شده است . در اجتماع نیز باید نیروها، همآهنگ باشند ØŒ نه آنکه درØÚ©ÙˆÙ…ت یا ØØ§Ú©Ù… یا سلطان ØŒ همه قدرتها متمرکزشود .« همآهنگی نیروها » ست Ú©Ù‡ بقا Ùˆ تندرستی اجتماع را میسرمیسازد . در اثر اینکه واژه Ú©Ùنستیتوسیون به ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به «قانون اساسی» و« مشروطیت» برگردانیده شده ØŒ این معنای ژر٠، از بین Ø±ÙØªÙ‡ است .
مسئله بنیادی ØÚ©ÙˆÙ…ت اینست Ú©Ù‡ بجای « تمرکز ÙØ±Ù…ان واراده دریک شخص یا هیئت » ØŒ « همآهنگی ÙØ±Ù…انها Ùˆ خواستهای مردمان Ùˆ گروهها » بنشیند . Ùˆ به عبارت بهتر ØŒ « همآهنگی ملت » ØŒ جانشین « ØÚ©ÙˆÙ…ت » گردد . « اندیشه همآهنگی » ØŒ جای « اندیشه قدرت » بنشیند . ودرست ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به اندیشه همآهنگی ØŒ اصالت میدهد، Ùˆ اندیشه قدرت را بکنار میزند . خود واژه « اندام » Ú©Ù‡ به معنای نظم Ùˆ زیبائست ØŒ در اصل به معنای « همآهنگی بخشهای Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده » هست . چیزی به اندامست ØŒ یعنی منظم است ØŒ Ùˆ منظمست ØŒ چون همآهنگست .این تصویر که« سر» ØŒ سپهبد تن است ØŒ ایده ایست Ú©Ù‡ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ « همآهنگی » در ایران بود .در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هر اندامی وهر بخشی ازتن ØŒ در پیدایش خرد ØŒ انباز بود . سراسر وجود انسان باهم میاندیشید . تمرکز خرد در سر ØŒ برضد اندیشه همآهنگی بود . ما امروزه «اندام» را به معنای بخشی از تن بکار میبریم . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه این Ú©Ù„ وجود انسانست Ú©Ù‡ به اندامست . باوجود این ØŒ اندام، این معنا را میدهد Ú©Ù‡ جزوی از تن ØŒ همآهنگ با Ú©Ù„ تن است .
بنی آدم اعضای ( اندام ) یکدیگرند
Ú©Ù‡ در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ز یک گوهرند ( سعدی )
انسان ØŒ هنگامی « اندام اجتماع » است Ú©Ù‡ همآهنگ با اجتماعست . این به معنای آن نیست Ú©Ù‡ انسان در یک Ú©Ù„ ØŒ ØÙ„ میشود ØŒ بلکه به معنای آنست که، خواست Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ خرد Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù…ان کلی، با شرکت مستقیم او به وجود میآید . این اندیشه همآهنگی اندام ØŒ برضد اندیشه « ØØ§Ú©Ù…یت سر Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ در سرجمعست » . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خرد ØŒ بیان همآهنگی سراسر وجود انسانست ØŒ نه ویژه در سر . سر ØŒ نقش ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ سپهبد تن را بازی نمیکند . تن ØŒ لشگر سر نیست. آسمان ØŒ بر زمین ØÚ©ÙˆÙ…ت نمیکند . آسمان Ùˆ زمین ( سیمرغ Ùˆ آرمیتی ) باهم در انسان، یک ÙˆØØ¯Øª میسازند . بهمن ØŒ میان سیمرغ ( دی = آسمان) Ùˆ آرمیتی( زمین) ØŒ آشتی میدهد، Ùˆ آنها را همآهنگ میسازد ( از این رو سه ماه دی + بهمن + اسÙند ØŒ پیاپی همند ØŒ چون در این سه ماه ØŒ انسان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ) . انسان ØŒ مرکب از چهار نیروی همآهنگ ( نریوسنگ = همبغ = انباز) ØŒ یعنی وجودی هماهنگ Ùˆ به اندازه است . از این رو در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ù…Ùهوم « مرکز Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ÙØ±Ù…اندهی » نبود . این با پدیده نظامی یا ارتشی پیدایش ÛŒØ§ÙØª .
از اینرو بود Ú©Ù‡ این سپهبدان Ùˆ ارتشتاران بودند Ú©Ù‡ نخست به خود، نام شاه Ùˆ خشتره را دادند . در ارتش بود Ú©Ù‡ مرکز تصمیم گیری، Ùˆ سلسله مراتب در اجرای امر بود . ایده « همآهنگی = اندازه » ØŒ پیدایش مرکز قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ ارگان Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ اندیشیدن را ازعمل باز میداشت . این بود Ú©Ù‡ قدرتمندان از همان آغاز برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر خاستند .
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به همین علت خدایان در همآهنگی باهم Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ( نریوسنگ= همبغی ) ونیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ØŒ پخش Ùˆ پراکنده بود . رد پای این همکاری خدایان برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزها، در بندهشن باقیمانده است . به همین علت نیز در گاتا ØŒ اهورامزدا ØŒ همیشه با همکاری Ùˆ هماندیشی ØŒ کار میکند . در بندهشن ØŒ اهورامزدا در همکاری با امشاسپندانش جهان را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این ایده همآهنگی ØŒ مرکزیت قدرت Ùˆ خواست را در یک Ø´ØØµ ØŒ رد میکند . بدینسان ØŒ نه تنها برضد اندیشه٠« واسطه Ùˆ رسول Ùˆ پیامبرو برگزیدگی » است ØŒ بلکه برضد خلیÙÙ‡ Ùˆ امامت Ùˆ ولایت هم هست . چگونه سازمان بندی ارتشی در ایران ØŒ ØØ§Ú©Ù…یت را در ایران غصب کرد ØŒ نیاز به بررسی جداگانه دارد . به همین علت نیز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران ØŒ همیشه یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ضد قدرت Ùˆ طبعا ضد شاهی باقی ماند . اینست Ú©Ù‡ باید این ایده بنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ú©Ù‡ اندازه یا همآهنگی باشد ØŒ خوب شناخت .
رستم Ú©Ù‡ در همه عمرش به اندازه است ØŒ ناگهان در وضعی قرار میگیرد Ú©Ù‡ بی اندازگی را ضرورت «هنگام »میشناسد . در این هنگام Ú©Ù‡ رقیب پر زوری با او روبرو میشود ØŒ راه چاره را در « بی اندازه شدن » Ù…ÛŒ یابد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بی اندازه شدن در هروضعی را ØŒ نامطلوب میداند، ولو برای غلبه Ùˆ قدرت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ضروری باشد . برهم خوردن همآهنگی یا خارج شدن از اندازه، ولو هم « در یک آن » باشد ØŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ آور است . این بی اندازه شدن در یک آن ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ رستم در دشمن ØŒ دوستش را نشناسد . سهراب را هرچند Ø§ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø¨ ÙØ±ÛŒÙته، تا با ایران بجنگد ولی در باطن، دوست رستم است، Ùˆ برای جستجوی رستم آمده است Ú©Ù‡ پدرش هست ØŒ تا مهر خود را به او ابراز دارد . ولی اگر رستم، همان « چشم خورشید گونه بینش » را Ú©Ù‡ در Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود بکار میبرد ØŒ میتوانست، د رزیر پوسته تاریک دشمنی ØŒ دوستی Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ را ببیند . بی اندازگی ØŒ آن چشم را کور کرده بود . چنانچه همین بی اندازگی ØŒ چشم اسÙندیار را در نبرد با رستم کور کرده بود . در اثر بی اندازه شدن ØŒ نیروی بینش خود را از دست میدهد Ùˆ ناجوانمرد میشود Ùˆ ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ مکر میکند Ú©Ù‡ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست . بی اندازه شدن ØŒ ولو در یک آن کوتاه ØŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار است ØŒ Ú†Ù‡ رسد به اینکه در انسانی یا در اجتماعی این همآهنگی Ùˆ اندازه نباشد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران چون همآهنگی ( اندازه ) را بنیاد وجود انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ جهان آرائی میدانست ØŒ آنرا سنجه Ùˆ معیار ( اندازه ) هر کاری میدانست . اینست Ú©Ù‡ اندازه ØŒ هر دو معنارا یکجا باهم دارد . همآهنگی ØŒ همیشه ØŒ سنجه ( اندازه ) هر کاریست . کردار Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه، باید همآهنگ باشد ØŒ تا نیک باشد . یک کردار بخودی خود ØŒ نیک نیست ØŒ بلکه هنگامی نیکست Ú©Ù‡ به هنگام باشد . همآهنگی با شخص Ùˆ جای Ùˆ زمان Ùˆ ... داشته باشد . این همان هسته Ùˆ گوهر گمشده Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته داستان است .«پا» در این داستان ØŒ درست با این دو Ù…Ùهوم « اندازه » کار دارد .ï€ Ù‡Ù… دوپای انسان Ùˆ چهارپای اسب Ùˆ گاو Ùˆ گوسÙند Ùˆ شترو خرگوش ( دام ) نشان همآهنگیست Ùˆ هم پای انسان ØŒ سنجه Ùˆ معیار اندازه گیریست . پا هنوز Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ کردی ØŒ دارای معانی 1- اندازه 2- ØØ±ÛŒÙ در قمار یا دارنده بهره ( یک پا شریک ) Ùˆ 3- برابر Ùˆ4- پایه ودرجه ( پا به پا ) ... را دارد . پا Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به معنای٠قوت Ùˆ طاقت نیز هست . ولی پا Ú©Ù‡ در ایرانی باستان ودرا وستا Ùˆ درکردی« Ù¾ÛŒ » خوانده میشود ØŒ همان واژه « پاده » است Ú©Ù‡ به معنای « چوبدستی Ú©Ù‡ چوپانان در دست میگیرند » میباشد، واین چوبدستی ها از « Ù†ÛŒ » بوده اند . ونی ØŒ اساسا مانند گز ØŒ سنجه اندازه گیری بوده است Ùˆ دربندهشن به این معنا بکاربرده میشود . در اوستا Ùˆ بندهش دیده میشود Ú©Ù‡ « باد » ØŒ پا دارد ØŒ به عبارت دیگر ØŒ باد ØŒ ØØ±Ú©Øª میکند Ùˆ میجنبد، Ùˆ خود واژه « باد » نیز همان « پاد = پاده » بوده است . در واقع آنها باد را با « نوا Ùˆ دم نای » همگوهر میدانسته اند . خواه نا خواه در نوای نای ØŒ ریتم هم هست( گره های Ù†ÛŒ ØŒ نماد ریتمست ) Ùˆ از اینگذشته از نیهای بزرگ ØŒ جام Ùˆ هاون ØŒ یعنی پیمانه میساخته اند . در تخت جمشید، درنقش برجسته ای ØŒ Ú©Ù‡ داریوش نشسته است ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ دریک دستش همین چوبدستی ØŒ یعنی Ù†ÛŒ هست ØŒ Ùˆ در دست دیگرش ØŒ Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ±Ø§Ø³Øª . Ù†ÛŒ ØŒ اینهمانی با رام Ùˆ سیمرغ ( نای به = ارتا ) Ùˆ بهرام داشت Ùˆ Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ² اینهمانی با آناهیت ØŒ خدای رودها Ùˆ آبهای جاری داشت . به عبارت دیگر ØŒ داریوش ØŒ یکدستش را اینهمانی با ارتا Ùˆ رام وبهرام میداد ( Ú©Ù‡ هرسه خدای اندازه اند ) Ùˆ دست دیگرش را اینهمانی با آناهیتا میداد. این تصاویر در آن روزگار، معانی ژر٠برای مردمان داشت . رد پای اینها در واژه « پادشاه » باقیمانده است Ú©Ù‡ دراصل پاته خشه ï€ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است . Ùˆ دراصل این واژه به معنای « زن Ù†ÛŒ نواز » یا « زن Ù†ÛŒ دار » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « نیییدن » یعنی Ù†ÛŒ نواختن، به معنای رهبری کردن Ùˆ سازمان دادن Ùˆ مدیریت است . این« نای به» یا « وای به» است Ú©Ù‡ با کشش نوای Ù†ÛŒ ØŒ همه را همآهنگ میسازد . از این رو به شاهان، این نام را داده اند تا چنین ØÙ‚انیتی پیدا کند . خشه مانند خشتره ØŒ بتدریج معنای ØØ§Ú©Ù… Ùˆ سرور Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ولی دراوستا ØŒ خشتری به معنای زن است . رهبری کردن ØŒ نییدن است . پس شاه ØŒ باید نائی باشد . واساسا شاه Ú©Ù‡ شاخ بوده است به معنای Ù†ÛŒ است . بنا براین Ù†ÛŒ ØŒ تصویریست از سنجه Ùˆ معیار اندازه گیری + Ùˆ کشش بسوی همآهنگی Ùˆ ساماندهی . پس اندازه ØŒ به معنای آن بوده است Ú©Ù‡ سنجه همه کارها ØŒ همآهنگیست . اکنون بررسی کرده میشود Ú©Ù‡ چرا اندازه را اینهانی با پا میدهند . چون اندازه Ú©Ù‡ در ایرانی باستان « هم تاچیه » میباشد ØŒ به معنای « هم+ تاز » است . پسوند « تاچیه » به معنای با هم تاختن Ùˆ با هم دویدن است . اندازه ØŒ به معنای هم آهنگی دویا چند چیز با هم بوده است، تا امکان جنبش Ùˆ پرواز پیدایش یابد .ï€ ï€ Â« اندازه = هم تاجیه = همتازی » سه برآیند گوناگون Ùˆ متمم هم داشته است . ازسوئی به معنای توازن Ùˆ تعادل چیزها Ùˆ نیروها با همدیگر است . طبعا هر تعادلی ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ بخشهای گوناگون، همدیگر را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ مشروط سازند . ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ در جامعه پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یک کونستیتوسیون ( مزاج ØŒ اندام )است . یکی ØŒ ØØ§Ú©Ù… نیست Ùˆ دیگران ØŒ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ ÙØ±Ù…انبر . بلکه همه ØŒ ایجاد ØØ§Ú©Ù…یت میکنند، وهمه با همپرسی خردهایشان ØŒ ÙØ±Ù…انی میدهند Ú©Ù‡ خود میتوانند بکار بندند . ÙØ±Ù…ان را کسی میدهد Ú©Ù‡ امکان اجراء آن را هم دارد ØŒ Ùˆ از اینگذشته در اجراء ÙØ±Ù…ان ØŒ استقلال خود Ùˆ آزادی خودرا Ù…ÛŒ بیند ØŒ چون این خود اوست Ú©Ù‡ در دادن این ÙØ±Ù…ان ØŒ انباز بوده است .
از سوی دیگر ØŒ برآیند دیگر اندازه ØŒ سنجه Ùˆ معیار مقایسه بودن آنست، Ùˆ از سوی دیگر ØŒ این تعادل Ùˆ همآهنگی ØŒ امکان جنبش Ùˆ پویش Ùˆ بالش را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… میآورد . تعادلی نیست Ú©Ù‡ ایجاد سکون Ùˆ انجماد کند ØŒ بلکه تعادلیست پویا Ùˆ پیشرو . Ùˆ این اندیشه ها در تصاویری Ú©Ù‡ بکار میبرده اند ØŒ بخوبی آشکار است : 1- پاهای انسان 2- چهاردست Ùˆ پا 3- گردونه با دواسب یا دو گاو یا گردونه با چهار اسب 3- یوغ شخم بادوگاو.
با ØØ±Ú©Øª دو پا ØŒ Ú©Ù‡ برداشتن گامها با شد Ùˆ شمردن گامها ØŒ مقدار Ùˆ وپهنای زمین را معین میساخته اند . یا از سر انگشت میانین یکدست تا سرانگشتن میانین دست دیگر ØŒ را ÙˆØ§ØØ¯ اندازه میدانستند . یا از سرانگشت تا آرنج را ØŒ یا یک بدست ( وجب ) را معیار اندازه گیری میدانستند . Ùˆ آنرا « اَرَش » میخواندند . همچنین با Ù†ÛŒ Ùˆ گز اندازه Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ اینکه داریوش یک شاخ Ù†ÛŒ در دست دارد ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ شهریاری او « اندازه مند = با هارمونی Ùˆ همآهنگی » است ØŒ برطبق اندازه = برطبق ارتا هست . او ارتا خشتره است . ولی Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ براین، معنای بنیادی اندازه ØŒ جنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ یگانگی بخشهای گوناگون ØŒ بر بنیاد هماندیشی Ùˆ همکاری Ùˆ هم جنبی Ùˆ انبازی است . این واژه « انبازی » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ باراسلامی ندارد . در اسلام ØŒ انبازی ØŒ شریک بودنست . الله در خلق کردن ØŒ در تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ شریک ندارد . شرک ØŒ بزرگترین گناه است . در ØØ§Ù„یکه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همبغی است . همین واژه است Ú©Ù‡ امروزه « انبازی » شده است . جهان Ùˆ اجتماع در همبغی در انبازی ØŒ در همآهنگی نخستین ØŒ در اندازه ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود . بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ اندازه است ØŒ انبازی است . دراجتماع ØŒ یک Ù†ÙØ± با اراده اش ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت ورهبری نمیکند . بلکه این همآهنگی مردمان دراجتماعست Ú©Ù‡ باید تبدیل به خواست یا ÙØ±Ù…ان یا قانون بشود . انبازی = همبغی = اندازه ØŒ سرچشمه ساماندهی اجتماعست . انبازی یا همبغی Ú©Ù‡ همان نریوسنگ Ùˆ بهمن میباشند، به معنای آنست Ú©Ù‡ خدایان ØŒ هماندیشی Ùˆ همکاری میکنند ،و از این همÙکری Ùˆ همکاری Ùˆ همآهنگی یا اندازه ØŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . همآهنگی یا اندازه ØŒ بÙÙ† کیهان Ùˆ انسانست . در این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ خدا ØŒ به معنای یهوه Ùˆ پدر آسمانی Ùˆ الله نیست Ú©Ù‡ جهان وانسان را با «اراده خودش، به تنهائی» از هیچ، خلق کند . الله یا یهوه ØŒ خودشان ØŒ با هیچ چیزی همآهنگ نیستند ØŒ Ùˆ برای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ این پدیده درست ØŒ سرچشمه همه ناهمآهنگیهاست . بغ ØŒ همبغی است . بایستی خوب دراین مسئله دقت کرد تا ØªÙØ§ÙˆØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را از ادیان ابراهیمی Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . «انبازی» Ú©Ù‡ در این ادیان، شرک Ùˆ مطرود است ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ اصل اندازه Ùˆ همآهنگیست، Ú©Ù‡ جهان Ùˆ انسان از آن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ÙØ·Ø±Øª انسانها ØŒ اندازه است . اینست Ú©Ù‡ ضرورت به وجود ØØ¬Ù‘ت الهی نیست . اندازه در بÙÙ† انسانست، Ú©Ù‡ باید گام به گام پیدایش یابد، Ùˆ نیاز به آن نیست Ú©Ù‡ الهی ØŒ امر Ùˆ نهی بکند Ùˆ رسول Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ Ùˆ کتاب بنویسد . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ در اثر « اندازه = همآهنگی » است .
خدایان باهم انبازمیشوند ØŒ یعنی «همبغ» میشوند ØŒ هم اندیش Ùˆ همپرس Ùˆ Ù‡Ù…Ú¯ÙØªØ§Ø± ( هم واژه ) Ùˆ همکار میشوند، Ùˆ این همآهنگی خدایان ØŒ بÙÙ† Ùˆ تخمیست Ú©Ù‡ انسان از آن میروید . همپرسی ( دیالوگ ) در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ جانشین « اراده Ùˆ مشیت Ùˆ امر» در ادیان ابراهیمی میگردد .
الاه سامی ØŒ در اثر قدرت بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ در اثر علم Ùˆ کمال بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ جهان Ùˆ انسان را آنسان Ú©Ù‡ میخواهد Ùˆ اراده میکند ØŒ خلق میکند . بنیاد خلقت ØŒ وجود قدرت بی اندازه Ùˆ علم بی اندازه Ùˆ کمال بی اندازه است، Ú©Ù‡ همه برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست . ایرانی ØŒ خدا را « تخم یا مینو یا هسته » جهان میدانست . از هسته ØŒ هستی میروید . طبعا خدای بی اندازه ØŒ به پیدایش انسانهای بی اندازه کشیده میشد . اگر در بÙÙ† انسان Ú©Ù‡ خداست ØŒ بی اندازگی Ùˆ ناهمآهنگی باشد ØŒ انسانها همه، همیشه ناهمآهنگ خواهند بود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ú©Ù‡ بی اندازگی را ØŒ نا همآهنگی Ùˆ سبب Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ Ùˆ سترونی Ùˆ درهمریختگی میدانست، نمیتوانست به وجود ÙØ®Ø¯Ø§ انتقال بدهد .در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ چون خدایان اندازه اند ØŒ یا بسخنی دیگر چون با یکدیگر همآهنگند ØŒ میتوانند جهان Ùˆ انسان را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ از اصل هارمونی سرچشمه میگیرد ØŒ نه از اصل قدرت . همین اصل، به اجتماع Ùˆ سیاست ( جهان آرائی ) Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت انتقال داده میشود . آنها به هارمونی ØŒ همیه Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ .ï€ ï€ Ø¯Ø±Ø®ÙˆØ¯Ù ÙˆØ§Ú˜Ù‡ « همه »، این برآیند« همآهنگی» هست . « همه »، توده ای از مواد بریده ازهم نیست Ú©Ù‡ روی هم انباشته شده اند . واژه هم = اَمَ ØŒ ویژگی گوهری « وهومن» بود . این ویژگی را موبدان زرتشتی به « نیرومندی » برگردانیدند، Ú©Ù‡ Ùقط بیان یکی از پیآیندهای همآهنگی Ùˆ اندازه است . کسی Ùˆ جامعه ای نیرومند ( اَ Ù…ÙŽ ) است Ú©Ù‡ همآهنگ است ØŒ Ùˆ درآن جامعه، خرد بهمنی ØŒ یا خرد همپرس هست . طبعا این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( هم = اَ Ù…ÙŽ ØŒ در کردی هاو ØŒ هه Ù ) ØŒ با پیشوند واژه ها شدن ØŒ منش خودرا به آنها انتقال میدهد . همدستانی ØŒ همبغی ØŒ همزوری ØŒ هم خوانی ( گردیک Ø³ÙØ±Ù‡ جمع شدن ) Ùˆ اندام ØŒ همه بیان این همآهنگی هستند . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال ØŒ همین همآهنگی = اندازه یک کثرت بود ØŒ نه بی اندازگی قدرت یابی اندازگی خوبی دریک وجود . در تصاویر الاهان ابراهیمی ØŒ توØÛŒØ¯ØŒ بر بدبینی صر٠نسبت به کثرت الاهان وجود دارد . خدایان هرگز نمیتوانند همآهنگ بشوند . کثرت اراده ها ØŒ جنگ Ùˆ ستیز Ùˆ نا آشتی Ùˆ دشمنیست .
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ درست همآهنگی خدایان ØŒ بر خوش بینی نسبت به همگرائی Ùˆ همکاری Ùˆ هماندیشی ÙˆÙ‡Ù…Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ خدایان Ú©Ù‡ بÙÙ† انسانهایند ØŒ قرار دارد . در ادیان ابراهیمی، شریک بودن ØŒ کار بدیست . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به انبازشدن Ùˆ همکارشدن Ùˆ همپرس شدن ØŒ ارج گذاشته میشود . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ùقط اراده تنهاست Ú©Ù‡ قدرت خلق کردن دارد . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همآهنگی خردهاست Ú©Ù‡ توانائی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† دارد . وبرای همآهنگ شدن ØŒ باید Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ کرانه مند Ùˆ مشروط شد .دو وجود بی اندازه ØŒ هر گز نمیتوانند همآهنگ بشوند . به همین علت است Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام ØŒ الاه ØŒ شریک ندارد ØŒ چون یهوه Ùˆ الله ØŒ قادر نیستند Ú©Ù‡ خود را با دیگری ØŒ همآهنگ سازند . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ù…Ùهوم کمال ØŒ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه ØŒ اختلا٠جهت دارد. کمال در این ادیان ØŒ بی نهایت Ùˆ بیکرانه Ùˆ بی اندازه است .
قدرت الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ بی نهایت است . بی کرانه است ØŒ بی ØØ¯ است . پس او نمیتواند با کسی Ùˆ نیروئی ØŒ همآهنگ بشود ØŒ همبغ بشود ØŒ انباز بشود .او شریک ندارد ØŒ چون گوهرش ÙØ§Ù‚د هارمونیست . این Ù…Ùهوم « کمال» ØŒ برضد همآهنگی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همپرسی Ùˆ همکاریست . Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ نمیتواند Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ بشود تا همآهنگ بشود . بجای رابطه « همآهنگی » ØŒ رابطه ØØ§Ú©Ù…یت + تابعیت مینشیند . Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ بر Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ تابع Ùˆ مطیع Ùˆ عبد Ù Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است . کمال بر نقص، ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . الله کامل، بر انسان ناقص ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . ØÚ©ÙˆÙ…ت در اجتماع نیز باید پیکر یابی این کمال باشد، تا بر مردمان ناقص Ùˆ معیوب ØÚ©ÙˆÙ…ت کند . ØÚ©ÙˆÙ…ت باید استوار بر « ØÚ©Ù…ت بالغ Ùˆ دین کامل الله » باشد، تا ØÙ‚ به ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن به انسانهای ناقص را داشته باشد . ولی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت را تراوش همآهنگی نیروها Ùˆ گروهها Ùˆ اقوام Ùˆ طبقات ... Ùˆ انسانها میداند، Ú©Ù‡ هیچیک از آنها ØÙ‚ ØØ§Ú©Ù…یت بر دیگران ندارد .انسان ØŒ ØÙ‚ ندارد بنام ØÙ‚یقت یا خدائی، بر انسان دیگر ØÚ©ÙˆÙ…ت کند . خرد Ùˆ بینش را پیآیند همپرسی همه بخشهای اجتماع میداند . این اجتماع است Ú©Ù‡ در همپرسی خردها ØŒ به خود ÙØ±Ù…ان میدهد . اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بر پایه همآهنگی + همپرسی + هماندیشی Ùˆ همبغی ( نریوسنگ ) بنا شده است ØŒ نه بر پایه تمرکز قدرت در یک خواست . همپرسی ،اولویت بر اراده گرائی دارد . در بÙÙ† انسان ØŒ در طبیعت انسان ØŒ خدایان باهم گردآمده اند Ùˆ همآهنگ شده اند ØŒ Ùˆ 1- جان Ùˆ 2- روان 3- ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± Ùˆ 4- بوی او شده اند . اینها باهم همزور Ú©Ù‡ شدند ØŒ یعنی همآهنگ Ú©Ù‡ شدند ØŒ انسان ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ گوینده Ùˆ سازنده Ùˆ کننده Ùˆ شنونده Ùˆ بیننده .... میشود . همه بخشهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª وجود انسان ØŒ بخشهای خدایان گوناگونند Ú©Ù‡ در انسان باهم همآهنگ شده اند . به همین علت وجود انسان ،« اندام » نامیده میشود .
همان دوپای رستم ØŒ یا دوپای هر انسانی ØŒ یکی، ازآن بهرام Ùˆ یکی، از آن « رام » است . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام در داستانهای پهلوانیست . از این رو نیز مسئله اندازه Ùˆ بی اندازه شدن را با داستان پاهای رستم Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ . نام بهرام ØŒ «پادار» است Ùˆ نام دیگرش ØŒ « پابغ »است Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ « بابک » در آمده است . بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا ØŒ باهم همآهنگند Ùˆ ازاین رو هردو باهم اصل جنبش Ùˆ واصل اندازه اند . این دو ØŒ بÙÙ† هر انسانی هستند Ùˆ بدینسان ØŒ ÙØ·Ø±Øª یا طبیعت انسان رااز همآهنگی بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا میتوان شناخت . در رام یشت میتواند دید Ú©Ù‡ اندروای ØŒ پا دارد . Ùˆ بهرام ØŒ در آغاز تØÙˆÙ„ به باد = اندروای Ù…ÛŒ یابد . بهرام Ùˆ ارتا باهم ( شابابک هم خوانده میشوند = شاه + بابک ) اندازه اند . از اینرو خدایان Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ØŒ خدایان جنبش Ùˆ خدایان اندازه Ùˆ خدایان نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ هستند . اندازه Ú©Ù‡ در ایران باستان « هم تاچیه = هم تازی » نوشته میشود ØŒ به معنای باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن است .چون واژه تاختن در پهلوی از ریشه اوستائی است Ú©Ù‡ به معنی دویدن است . این باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن با پاها ØŒ تصویری بود Ú©Ù‡ سپس به « گردونه با دوچرخ » انتقال داده شد ØŒ Ú©Ù‡ دواسب یا چهاراسب آنرا میکشیدند . یا یوغی Ú©Ù‡ دوگاو آنرا میکشند .
Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان ØŒ گردونه ایست Ú©Ù‡ دو اسب آنرا میکشند . یکی از این اسبها ØŒ سپنتا مینو است Ú©Ù‡ برابر با همان رام یا ارتاست، Ùˆ یکی دیگر انگرامینو است Ú©Ù‡ در اصل ،همان بهرام بوده است .رد پای این اندیشه نیز در اوستا باقی مانده است . تصویر بهرام ØŒ در اذهان ØŒ در تØÙˆÙ„ات بعدی ØŒ دو راستای گوناگون Ù…ÛŒ یابد . از یکسو بهرام ØŒ Ø´Ú©Ù„ خونریزپیدا میکند ØŒ Ú©Ù‡ در نام مرّیخ رد پای این تصویر باقی مانده است . از سوی دیگر ØŒ بهرام همان چهره پیشینش را Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ همه ایرانیان بوده است نگاه میدارد . چنانچه در غزلیات مولوی میتوان بارها رد پای « بهرام عشق » را ÛŒØ§ÙØª . این بود Ú©Ù‡ زرتشت در باره « انگره» ØŒ رویاروی این دوچهرگی تصویر بهرام بوده است، Ùˆ در « انگره » خشم وزدار کامگی میدیده است . ولی مردم ایران ØŒ اینهمانی بهرام را با خشم Ùˆ زدارکامگی Ù†Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ این نقش را به« میتراس» واگذار کردند . موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ میخواستند اهورا مزدا را « تنها Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » سازند ØŒ مجبور بودند Ú©Ù‡ داستان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان Ùˆ انسان را از بهروج الصنم = یا شابابک = یا گلچهره Ùˆ اورنگ یا مهرگیاه ...» ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ سازند ØŒ Ùˆ اندازه Ùˆ همآهنگی خودجوش را، Ú©Ù‡ سراندیشه ای تراویده از این تصویر بود ØŒ به عنوان بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ ØØ°Ù کنند ØŒ تا Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ را بشیوه ای به « ÙØ±Ù…ان یا خواست اهورامزدا » برگردانند . روز سی ام ماه = بهروز یا بهراï

داستان رستم و سهراب
استوار بر Ù…Ùهوم Ù« انـدازه » است
Ù…Ùهوم« اندازه» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران،
که به معنای « همآهنگی » است، برضد « قدرت » میباشد
«اندازه» ، معنای « همآهنگی یا هارمونی» دارد
خدای ایران ،« بهمن» ، اصل همآهنگی است، نه خدای٠قدرت
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران،استوار بر ایده « همآهنگی یا اندازه » است
اصل همآهنگی ، استوار بر وجود « کثرت »،
Ùˆ برضد تمرکز Ùˆ Ø§Ù†ØØµØ§Ø± قدرت ØŒ در یک جا ودریک شخص ودریک خدای ÙˆØ§ØØ¯ است
Ù…Ùهوم « کمال» در ادیان ابراهیمی، در تضاد با Ù…Ùهوم « اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست
«کمال» در ادیان ابراهیمی ، بی اندازگی علم وقدرت .. است
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ چیزی کاملست ،که همآهنگست
بهمن که اصل٠اصل انسان و جهانست ،
گوهر اندازه یا همآهنگیست
پیدایش قدرت مطلقه،همیشه متلازم با Ù…Ùهوم خاصی از « کمال » است . تا این Ù…Ùهوم « کمال » در اذهان Ùˆ روانهای ملتی Ø¬Ø§Ù†ÛŒÙØªØ§Ø¯Ù‡ ØŒ Ùˆ ریشه نکرده باشد ØŒ قدرت مطلقه Ùˆ استبداد هم ØŒ به وجود نمیآید . این Ù…Ùهوم « کمال »، پیوند با Ù…Ùهوم « نور» Ùˆ « اصل نیک بودن٠نور Ùˆ بد بودن تاریکی » دارد . اینست Ú©Ù‡ این Ù…Ùهوم « کمال »، با ادیان نوری( خدای خود را، اصل نور میدانند ) ØŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور Ùˆ روشنائی ( روشنÙکری ) میدانند ØŒ ریشه قوی در روانها میدوانند . Ù…Ùهوم « کمال » در ادیان نورÙÛŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور میدانند، Ùˆ مدعیند Ú©Ù‡ « نور Ùقط از نور است » ØŒ با خود ،اندیشه « بی اندازه بودن » را ØŒ مثبت Ùˆ متعالی میسازند . نور، خوبست ØŒ پس هرچه نور، بیشتر باشد ØŒ بهتر است . وقتی نور ØŒ بی نهایت Ùˆ بی اندازه بیشتر است ØŒ بهترین نور است . بدینسان ØŒ « کمال » ØŒ بی اندازه است . علم کامل ØŒ همه دانی Ùˆ همه آگاهی Ùˆ علم جامع Ùˆ مطلق است . خوبی کامل ØŒ خوبی بی اندازه است . همچنین قدرت کامل ØŒ قدرت مطلق Ùˆ بی اندازه است . از این اندیشه است Ú©Ù‡ سراسر داستانهای معجزات در این ادیان سر چشمه میگیرد . اÙلاهی Ú©Ù‡ قدرت مطلق دارد ØŒ هر کاری Ú©Ù‡ انسانها نمیتوانند بکنند ØŒ او میکند . بدینسان ØŒ قدرت بی اندازه Ùˆ مطلق ØŒ بهره از « کمال » دارد، Ùˆ در اذهان Ùˆ روانها ØŒ جزو کمالات ØŒ مثبت Ùˆ متعالی شمرده میشود . با پیوند ÛŒØ§ÙØªÙ† پدیده قدرت، با این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ خواه ناخواه هر قدرتطلبی وقدرتمندی ØŒ بسوی بی اندازه ساختن قدرت خود ØŒ کشیده میشود.« مقدس ساختن کمال قدرت، در خدا» ØŒ Ø±Ø§Ù‡ï€ Ø±Ø§ در سیاست، برای رسیدن به قدرت مطلقه بازمیکند . به همین علت کسانیکه قدرت مطلقه میجویند ØŒ خودرا اینهمانی با این ادیان میدهند . Ùˆ همیشه پیکار با قدرتهای مطلقه Ùˆ استبدادی، همراه با پیکار با ادیان نوری Ùˆ الاهان نوری نیز هست . هر Ú†Ù‡ در تصویر خدا ØŒ مقدس ساخته شد ØŒ در اجتماع با آب تطهیر ØŒ پاک ساخته میشود . اینست Ú©Ù‡ تصویر خدایان یک اجتماع ØŒ برای درک تÙکر سیاسی مردم ØŒ Ùوق العاده اهمیت دارد .ï€
تا تصویر خدا ØŒ در اذهان عوض نشود ØŒ تÙکر سیاسی نیز در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ عوض نمیشود . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از« کمال» ØŒ هر قدرتی Ùˆ هر ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ کمال خود را در « بی اندازه شدن قدرت خود » میداند . باوجود چنین Ù…Ùهومی از« کمال»، تلاش برای مطلق شدن Ùˆ بی اندازه شدن Ùˆ از اندازه گذشتن ØŒ ضرورت ذاتی هر قدرتی میشود . Ùˆ « کمال » ،« تغییر» را به خود نمی پذیرد . چون تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ† کمال ØŒ کاستن Ùˆ ناقص شدن کمالست . اینست Ú©Ù‡ کمال ،میخواهد خود را در اوج Ùˆ قله ای Ú©Ù‡ هست ØŒ همیشه ثابت نگاه دارد . این Ù…Ùهوم از کمال در این ادیان ØŒ علت تغییر نا پذیری Ùˆ سنگشدگی آنها میگردد . این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ برضد نوآوری Ùˆ ابداع است. ثبوت Ùˆ سکون ØŒ ضرورت کمال میگردد . بر این پایه بود Ú©Ù‡ « سکون Ùˆ ثبوت خورشید در نیمروز » ØŒ Ú©Ù‡ نماد « کمال روشنائی » است ØŒ یک Ø´Ú©Ù„ آرمانی « کمال » گردید . درقیامت ØŒ خورشید میان آسمان میایستد . این به معنای کمال روشنیست . همه اعمال در جزئی ترین بخشهایشان، روشن Ùˆ سنجیده میگردند، Ùˆ Ú©ÛŒÙØ± Ùˆ پاداش Ù…ÛŒ بینند . کمال علم ØŒ کمال قدرت میگردد . در الهیات زرتشتی نیز خورشید در آغاز، در میان آسمان ثابت Ùˆ ساکنست . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان، با کمال، آغاز میشود . همچنین آنکه همه قدرتها Ùˆ همه علمها را دارد ØŒ اگر بجوید Ùˆ بپژوهد Ùˆ اگر بیندیشد ØŒ کمال خود را از دست میدهد . این ایده آل « کمال » هست Ú©Ù‡ با خود ØŒ قدرت ÙØ§Ø³Ø¯ØŒ یعنی قدرت مطلق را میآورد . ولی این اوج ÙØ³Ø§Ø¯ قدرت، Ùˆ قدرت ÙØ§Ø³Ø¯ را در خدا ØŒ مقدس میسازند . خدائی Ú©Ù‡ با قدرت، اینهمانی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ کمال خدا ØŒ کمال قدرت او میشود ØŒ در چنین خدائی ØŒ اوج ÙØ³Ø§Ø¯ ØŒ مقدس ساخته میشود . هر چیز ÙØ§Ø³Ø¯ÛŒ را Ú©Ù‡ میخواهند معتبر سازند ØŒ در آغاز به خدا نسبت میدهند . خدا ØŒ سرچشمه مقدس سازی هر معیاری Ùˆ عملی Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ ایست . وقتی خدا ØŒ مقتدر شد ØŒ قدرت بطورکلی ØŒ مقدس ساخته میشود . برای جلوگیری ازمطلق شدن قدرتهای انسانی ØŒ به این Ùکر Ù…ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ گوهر خدا را از گوهر انسان جداسازند . آنچه برای انسان ØŒ ÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ تباهی میآورد ØŒ برای الله Ùˆ یهوه ØŒ خوبست . قدرت مطلق برای انسان ØŒ بداست، ولی برای خدا ØŒ خوبست . این Ùقط بهانه میشود Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ مقتدر ØŒ خودرا از ملت جدا سازد، Ùˆ خودش را گوهری متاÙیزیکی Ùˆ الهی گرداند ،و سرچشمه قدرتش را خدا بداند ØŒ تا امکان شستشوی دائمی ÙØ³Ø§Ø¯ قدرتش را داشته باشد . این، به ثنویت ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ملت میکشد . قدرت باید همیشه از ناپاکی Ùˆ تباهی ØŒ شسته شود،از این رونیاز Ø¨Ù‡Â«ØØ§Ú©Ù…یت الهی»دارد .هرکه مقدس شد ØŒ میتواند هرکار زشت Ùˆ تباه Ùˆ ÙØ§Ø³Ø¯ÛŒ بکند ØŒ وآن قداست ØŒ همه این زشتیها Ùˆ تباهیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ را در یک آن پاک میسازد Ùˆ از همه این تباهیها Ùˆ زشتیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ ØŒ « ØÚ©Ù…ت بالغه الهی » میسازد . همه تباهیکاریهائی Ú©Ù‡ اسلام در ورود به ایران کرده است ØŒ همه از کلیه تواریخ زدوده شده اند Ùˆ اسلام ØŒ برغم تباهکاریهاش ØŒ پاک از همه آن تباهکاریها شده است . وجود این Ù…Ùهوم قداست در ذهن تاریخنویس ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ نا آگاهبودانه ØŒ تاریخ اسلام را پاک سازد . کار عقل در این الهیات Ùˆ دراین ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ Ùˆ جعل دلایل، برای پاک ساختن خدای مقتدر Ùˆ « آموزه مقدس » میگردد، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده است . اینها موقعی پاک میشوند Ú©Ù‡ دست از قدرت بکشند ØŒ Ú©Ù‡ نمیکشند Ùˆ نمیخواهند ØŒ از اینرو ØŒ عقل ØŒ برای آنها، آلت پاکسازی قدرتست، Ú©Ù‡ از خلق تباهی باز نمیایستد . اینست Ú©Ù‡ عقل در این آموزه ها، Ùوق العاده Ø±ÙØ´Ø¯ میکند . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از « کمال » در اجتماعات ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…تها ØŒ بطور طبیعی ØŒ بسوی مطلق شدن ØŒ بسوی جهانگیرشدن ØŒ بسوی گسترش Ù†Ùوذ خود ØŒ در همه جا Ùˆ در همه دامنه ها ØŒ کشش ذاتی Ùˆ طبیعی پیدا میکنند . در چنین جامعه هائیست Ú©Ù‡ تنها راه چاره در برابر قدرت ØŒ مشروط ساختن قدرتست . قدرت را باید از بی اندازه شدن ØŒ باز داشت . این بنیاد٠جنبش های مشروطیت است . متناظربا پیکار با تصویر « الاه مقتدر » ØŒ بازداری شاه یا سلطان، از بی اندازه شدن ،آغاز میگردد، Ùˆ با آن ØŒ اندیشه تقسیم قوا میآید تا این قدرتها در برابرهم بایستند Ùˆ ØŒ همدیگر را از مطلقشدن Ùˆ بی اندازه شدن باز دارند .Â«ÙˆØØ¯Øª قدرت » ØŒ همیشه روند ÙØ±ÙˆØ´Ù† سازیست . وقتی همه چیزها از یک اندیشه ØŒ Ùهمیده میشوند Ùˆ تابع یک اندیشه میشوند ØŒ جهان ØŒ روشن است . وقتی همه جهان، تا بع یک اراده هستند ØŒ همه کارها روشن میگردد . اینست Ú©Ù‡1- ÙˆØØ¯Øª( توØÛŒØ¯ ) Ùˆ2- «روشنی» Ùˆ 3-«قدرت» Ùˆ 4-« بی اندازگی= مطلق = بی نهایت » ØŒ چهار پدیده جداناپذیر ازهمند .
برای مشروط ساختن قدرت ØŒ باید آنرا« به اندازه» ساخت . همآهنگی ØŒ موقعیست Ú©Ù‡ قدرتهای متعدد Ùˆ کثیر ØŒ اندازه پیداکنند . اینست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دو معنا دارد 1- همآهنگی Ùˆ 2- طبق سنجه Ùˆ معیاری بودن . چون کمال در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همآهنگی = اندازه بوده است ØŒ مردم میخواستند Ú©Ù‡ همه چیزها با این معیار Ùˆ سنجه که« همآهنگی » است ،بسنجند . چیزی به اندازه است Ú©Ù‡ اندازه ( همآهنگ ) داشته باشد . خوب دیده میشود Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ جدا ناپذیر از ایده « کثرت » است . همآهنگی ØŒ جائی کمال شمرده میشود Ú©Ù‡ کسی نخواهد ØŒ کثرت را از بین ببرد . اینست Ú©Ù‡ درهمآهنگ شدن ØŒ تمرکز قدرت ØŒ از بین میرود . البته در روشنی کامل ØŒ آزادی نیست . کسیکه همه چیزرا میداند ØŒ عالم به همه چیز است ØŒ آزاد نیست .ازاینگذشته Ù…Ø¹Ø±ÙØª کامل ØŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª غیر مشروطست . هر ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ خودرا اینهمانی با آموزه ای میدهد Ú©Ù‡ ادعای ØÙ‚یقت مطلق میکند . استوار بر Ù…Ø¹Ø±ÙØª غیرمشروط میشود، Ùˆ چنین ØÚ©ÙˆÙ…تی را نمیتوان مشروط ساخت . این ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ چنین Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª بیداد است .
برای آنکه ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… ØŒ مشروط بشوند، باید بر« Ù…Ø¹Ø±ÙØª مشروط » استوار باشند . از سوئی ØŒ هرچه بر دانائی Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ از آزادی میکاهد . جائی آزادیست Ú©Ù‡ خدا Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تش ØŒ همه چیزها را نمیدانند . همآهنگ شدن ØŒ نیاز به آموزه ای ندارد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ ØÙ‚یقت است ØŒ بلکه نیاز به جستجو Ùˆ پژوهش با همدیگر در اندیشیدن دارد . اینست Ú©Ù‡ بجای روشنی مطلق ØŒ اندیشه زایش روشنی از تاریکی ٠جستجو Ùˆ دیالوگ ( همپرسی Ùˆ هماندیشی ) مینشیند . تا جامعه ای کمال را ØŒ بی اندازه بودن ،وبی اندازه شدن میداند ØŒ پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ ضروریست . ولی در جامعه ای Ú©Ù‡ « همآهنگی ٠کثرت » ØŒ کمال شمرده میشود ØŒ مشروط بودن ØŒ یک واقعیت٠دوست داشتنی میشود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال را ØŒ همآهنگی کثرت میدانست، Ú©Ù‡ استوار بر« اندازه داشتن همه خوبیها» بود . یک هنری خوبست Ú©Ù‡ به اندازه باشد . بهمن ØŒ اصل همآهنگی اجتماع بود . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم کمال در ادیان ابراهیمی جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشد . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ عقل Ùˆ آگاهبود به نام اصل نور ØŒ کمال شمرده شود . ولی با چیره شدن اندیشه « همآهنگی کثرت به عنوان کمال »، مسئله عوض میشود . پیشنهاد تقسیم قدرتها بوسیله مونتسکیو ØŒ همان ایجاد کثرت قدرتها بود، Ú©Ù‡ مسئله « همآهنگشوی قدرتها » را اصل مطلوب میسازد . ÙˆØØ¯Øª قدرت در یک شخص ØŒ کمال مطلوب نیست . همآهنگشدن قدرتها در اجتماع ØŒ کمال سیاست میشود .ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال را بی اندازه شدن = مطلق شدن = بی کرانه شدن نمیدانست ØŒ بلکه کمال را ØŒ اندازه شدن میدانست . باز داشتن یک قدرت از مطلق شدن ØŒ تا وقتیکه قدرت ØŒ کشش ذاتی به بی نهایت شدن دارد ØŒ ØÙ„ شدنی نیست . این ادیان Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ کشش ذاتی به مطلق شدن قدرت خود دارند . مسئله مشروطیت، موقعی ØÙ„ میشود Ú©Ù‡ در همه اذهان Ùˆ روانها ØŒ کمال ØŒ «همآهنگ شدن» باشد . هنگامی قدرت Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت از بین میرود Ùˆ هیچ کسی بر انسان، ØÚ©ÙˆÙ…ت نمیکند Ú©Ù‡ همه مردمان بخواهند Ùˆ همه مردمان کشش بدان پیدا کنند Ú©Ù‡ خود باهم ØŒ همآهنگ بشوند . اصل همآهنگ شوی ØŒ جانشین اراده ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ میشود Ú©Ù‡ همه را تابع تصمیمات خود میسازد . اینست Ú©Ù‡ باید در آغاز ØŒ با این سراندیشه بزرگ ایران Ú©Ù‡ « اندازه » است ØŒ بیشتر آشنا بشویم ØŒ تا بشود سیاست ( جهان آرائی ) را بر شالوده این اندیشه ØŒ عبارت بندی کرد. ما بدون شناخت معنا Ùˆ Ù…Ùهوم « اندازه » ØŒ نمیتوانیم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را بطور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران را به طور خصوصی ØŒ بÙهمیم ï€
اندیشه های سست Ùˆ نابخردانه درباره---ï€ ---
داستان رستم و سهراب
رستم در بی اندازه شدن در یک آن ، بیمهرو ناجوانمردونابینا میشود
انسان ، هنگامی با مهر و جوانمرد و بینا ست
که وجودش همآهنگست
بینش و مهرو جوانمردی ،
پیآیند همآهنگی ( به اندازه بودن) انسانست
نا آشنا بودن با معنای ژر٠« اندازه » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سبب شده است Ú©Ù‡ امروزه ØŒ ژاژخائیهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† در باره داستان « سهراب Ùˆ رستم » میشود . داستان سهراب Ùˆ رستم، در این راستا Ùهمیده میشود Ú©Ù‡ « رستم پیر » ØŒ « سهراب جوان » را میکشد، Ùˆ این داستان گواه بر اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران براین باور بوده است Ú©Ù‡ « پیر Ùˆ کهنه Ùˆ سنّت » ØŒ باید « جوان Ùˆ نو Ùˆ بدعت » را Ø¨Ú©ÙØ´Ø¯ Ùˆ از بین ببرد . همیشه باید پیر Ùˆ کهنه ØŒ برجوان Ùˆ نو ØŒ با خدعه ØŒ چیره گردد .چنین ادعائی Ú©Ù‡ امروزه در اذهان بسیاری از« نو اندیشان کذائی » جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است ØŒ دلیل بیخیری کامل آنها از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùˆ ناتوانی درک Ú©Ù„ این داستان باهم است . در خود شاهنامه نیز، این داستان ØŒ طبق اندیشه رایج در زمان ساسانیها ØŒ روایت Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± شده است . در زمان ساسانیان ØŒ « زمانه » ØŒ خدائی شده بود Ú©Ù‡ بدون خرد ØŒ مهروکین میورزید ØŒ Ùˆ در باره رویدادها Ùˆ سرنوشت مردمان ØŒ تصمیم Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . همه رویدادهای جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ از اصل بیخردی ØŒ سرچشمه Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª . در واقع ØŒ انسانها ØŒ در رویدادها Ùˆ اعمال خود ØŒ دیگر منطقی Ùˆ معنائی نمی ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ رویدادهای جهان ØŒ بیرون از دسترس خردو خواست آنها شده بود .مردمان ØŒ دیگر رابطه منطقی Ùˆ بخردانه میان عمل انسان،و پیآیند Ùˆ پاداش اجتماعیش نمی دیدند . به عبارت دیگر ØŒ قدرتمندان دینی Ùˆ سیاسی ØŒ خرد Ùˆ همپرسی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همکاری مردمان را ØŒ از Ø´Ú©Ù„ دادن به امور ØŒ بریده بودند . Ùˆ این ناتوانی مردمان Ùˆ اجتماع، در Ø´Ú©Ù„ دهی به وقایع ØŒ در تصویر « خدای زمان » باز تابیده شده بود . Ù…Ùهوم« ØÚ©Ù…ت Ùˆ Ù…ØµÙ„ØØª » ØŒ Ú©Ù‡ اÙلاه ØŒ با خرد نیکش ØŒ کار بد میکند( میکشد Ùˆ مکر میکند Ùˆ عذاب میدهد Ùˆ گمراه میکمد ... ) Ú©Ù‡ بسود غائی مردمانست ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نمیتوانست راه بیابد ØŒ چون این Ù…Ùهوم، با تصویری Ú©Ù‡ ایرانی از « پیدایش گیتی از گوهر خدا داشت » ØŒ نا سازگار بود .من این موضوع را بطور گسترده در کتاب « شکارچی Ùˆ شکار گریزپایش » سالها پیش بررسی کرده ام . « شاه » نیز تجسم « زمان »، یعنی خدائی بود Ú©Ù‡ روی بیخردی ØŒ سیاست میراند Ùˆ ØÚ©Ù…رانی میکرد .« ÙØ±Ù…ان »، خواست هائی بود Ú©Ù‡ از مغز چنین خدای زمانی برمیخاست ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ این ÙØ±Ù…انها ØŒ دادو Ú†Ù‡ بیداد باشند ØŒ باید اجراء کردکه به Ú©Ù„ÛŒ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ùˆ Ù…Ùهومش از خرد Ùˆ جان بود . شاهان ساسانی ØŒ خود را « زمان » میدانستند . این خدای زمان ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زمان Ùˆ خدای زمان ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران ØŒ ÙØ±Ù‚ داشت . اینها به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زرتشت از « شهریور » یعنی « ØÚ©ÙˆÙ…ت برگزیده شده از خرد بهمنی مردمان » ÙØ±Ù‚ داشت . در اوستا شهریور، xshathravairya میباشد Ú©Ù‡ مرکب از دو واژه ï€ xshathra- vairya است . Ùˆ خشتره، به معنای ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… است، Ùˆ وئیزیه به معنای « برای خود برگزیدن + از چیزی خود را متقاعد ساختن » میباشد، Ùˆ از آنجا Ú©Ù‡ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خویشکاری خرد بهمنی ØŒ برگزیدنست ØŒ پس شهریور Ú©Ù‡ آرمان ØÚ©ÙˆÙ…تی مردم ایران Ùˆ همچنین زرتشت است ØŒ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… یا شاه برگزیده شده از خرد مردمان است » . بزرگترین شاه ساسانی Ú©Ù‡ انوشیروان باشد ØŒ خود را در شاهنامه ØŒ « زمان » میداند، Ùˆ داستان زیبا Ùˆ ژرÙÛŒ در شاهنامه هست Ú©Ù‡ رویاروئی این « خدای زمان » در Ø´Ú©Ù„ انو شیروان را ØŒ با « خرد » در Ø´Ú¯Ù„ بزرگمهر، وزیرش نشان میدهد . Ùˆ این داستان ØŒ نشان میدهد ØŒ Ú©Ù‡ چگونه « خردورزی » در ایران در این دوره، پایمال « بی منطقی Ùˆ خودکامگی Ùˆ بیخردی ØÚ©ÙˆÙ…ت » میشود . طبق پیشینه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی خود ØŒ مردمان ØÙ‚ به سرپیچی از این شاهان ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ها داشتند . ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ از خرد ØŒ یا بسخنی دقیق تر ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ در خردهمپرس مردمان، ریشه ندارد ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد است Ùˆ باید ازآن، سر پیچی کرد ودر برابرآن ایستاد . مردمان ایران ØŒ بر همین پایه، از قباد سرکشی میکنند، Ùˆ سپس از ماندن ØÚ©ÙˆÙ…ت در خاندان ساسانی درانتقال شاهی از یزدگرد بزه گر به بهرام گور ØŒ همچنین از خسروپرویز، سرپیچی میکنند . در این رویدادها میتوان بخوبی ØŒ اندیشه های ایرانیان را درباره ØÙ‚ مقاومت Ùˆ سرپیچی از ØÚ©ÙˆÙ…ت ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ در متون پهلوی ØŒ زدوده شده اند . این داستان انوشیروان Ùˆ بزرگمهر ØŒ بهتر Ùˆ بیشتر از هزار ØµÙØÙ‡ تاریخ ØŒ روند سیاست Ùˆ شیوه ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی را در آن روزگار روشن میسازد . این « زمان٠قدرتمند ولی بیخرد » Ú©Ù‡ همیشه خرد را میستاید، Ùˆ به آن معنای واژگونه میدهد ØŒ متناظر با « خرد ناتوان Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… مردمان » است ØŒ Ú©Ù‡ نسبت به زندگی سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ زندگی در گیتی ØŒ لاقید Ùˆ بی اعتناء شده اند . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¢Ù† روزگار ØŒ زندگی ØŒ بی مزه شده است . هر کاری ØŒ « بودنی کار » میشود . انسان ØŒ کاری میکند Ú©Ù‡ پیآیندش ØŒ وارونه اخلاق Ùˆ مردمی وخرد است ØŒ واو خودرا ناتوان از رویداد این کار ها میداند . خرد، هیچ اثری Ùˆ نیروئی نمیتواند در کارها داشته باشد . همین Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ Ùˆ روایت ساسانیش ØŒ جایگزین Ù…Ùهوم اصلی از« زمان » در ایران شده است .ï€ Â« زمان» در اصل، خدای رام بوده است Ú©Ù‡ خدای شناخت Ùˆ موسیقی Ùˆ شعر ورقص است Ú©Ù‡ « ریتم = کوبه » رویه مشترک این سه چهره او هست .« ورد الزروانی» ØŒ Ú¯Ù„ خیری است Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ این خدای رام ست . Ùˆ رام Ùˆ ارتا Ùˆ بهرام ØŒ نخستین پیدایش وهومن هستند، Ú©Ù‡ اصل خردسامانده وخردهمپرس Ùˆ خرد خندان است، Ùˆ با خرد نوآورش ØŒ جهان را جشنگاه میسازد . Ù…Ùهوم اصیل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران از« زمان » ØŒ پیکریابی « خردسامانده Ùˆ جشن ساز » است، Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با این Ù…Ùهوم از « زمان تهی از خردی Ú©Ù‡ مهر Ùˆ کین Ùˆ شادی Ùˆ درد را بدون خرد ØŒ پخش میکند ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . این Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ جانشین اندیشه اصلی در Ùهم داستان گردیده است .
چنینست کردار چرخ بلند بدستی کلاه و بدیگر کمند
چو شادان نشیند کسی با کلاه ززخم کمندش ، رباید زگاه
چرا مهر باید همی بر جهان بباید خرامید با همرهان
اگرهست ازین ، چرخ را آگهی همانا که گشتست مغزش تهی
چنان دان کزین گردش ، آگاه نیست که چون وچرا سوی او راه نیست
البته با پیدایش همین خدای زمان ØŒ Ù…Ùهوم خدائی بوجود میآید Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ چون Ùˆ چرای انسانها کار میکند، Ùˆ خرد آن خدا ØŒ از خرد انسانها بریده است، Ùˆ همگوهر آنها نیست . در ØØ§Ù„یکه میدانیم Ú©Ù‡ بهمن یا هومن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصل کیهان Ùˆ « ØÚ©ÙˆÙ…ت = نگهبانی سامان ملت » شمرده میشود ØŒ اصل خرد خندان Ùˆ شاد Ùˆ بزمساز است . این شیوه ØªÙØ³ÛŒØ± از داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ شیوه ایست Ú©Ù‡ در دوره ساسانی متداول شد ØŒ Ùˆ جایگزین شیوه ØªÙØ³ÛŒØ± دیگری بوده است Ú©Ù‡ از موبدان ØŒ سرکوبی میشده است . داستان اصلی چنین بوده است Ú©Ù‡ رستم ØŒ Ú©Ù‡ جهان پهلوان ایرانست ØŒ میخواهد در یک Ù„ØØ¸Ù‡ از زمان، نیرویش « بی اندازه » گردد ØŒ تا بر سهرابی Ú©Ù‡ او را ØŒ دشمن خود میانگارد ØŒ چیره گردد. در اثر همین آنی Ú©Ù‡ بی اندازه میشود ØŒ هم بینش خود را از دست میدهد، Ùˆ پسرخودش را نمیشناسد، Ùˆ هم مهر خود را از دست میدهد، Ùˆ هم ناجوانمرد میشود . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ انسان در گوهرش ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه ( = اندام ) هست، Ùˆ وقتی در اثر ÙØ²ÙˆÙ†Ø®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ ØŒ خودرا از اندازه ØŒ خارج ساخت ØŒ ÙØ§Ù‚د بینش میگردد ( اسنا خرداو، تاریک میشود ) Ùˆ بی مهر میگردد، Ùˆ در اندیشه ها Ùˆ اعمالش ØŒ مکر Ùˆ خدعه میکند Ùˆ ناجوانمرد میشود . پس بی مهری Ùˆ Ú©Ú˜ اندیشی Ùˆ ØÛŒÙ„Ù‡ بازی Ùˆ مکر Ùˆ ناجوانمردی ØŒ پیآیند مستقیم از دست دادن اندازه یا همآهنگیست . Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ Ùˆ تباهکاریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ اخلاقی ØŒ پیآیند از دست دادن اندازه است . اجتماع را با وعظ Ùˆ پند Ùˆ امر ÙˆØÚ©Ù… Ùˆ نهی Ùˆ Ú©ÛŒÙØ± دادن وتهدید به عذاب کردن ØŒ نمیتوان بهبودی بخشید . بلکه مردمان را باید یاری داد Ú©Ù‡ در درون خود ØŒ همآهنگ یا به اندازه بشوند ØŒ یا «آگاهبود ٠اندازه» پیدا کنند . جامعه ØŒ در همپرسی خردهای مردمان ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه میشود . با تمرکز ÛŒØ§ÙØªÙ† قدرت ÙØ±Ù…ان، در دست یک ØØ§Ú©Ù… ویا ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ همآهنگی اجتماعی به هم میخورد . تا ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ نقش « همآهنگسازی Ùˆ همآهنگشوی اجتماع » را بازی میکند ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت داد است، Ùˆ به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ این ØØ§Ù„ت Ø±ÙØª ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت بیداد Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بیداد میگردد . بیخردی در هر انسانی Ùˆ در اجتماع ØŒ نتیجه از دست دادن همآهنگی درونی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ Ùˆ همآهنگی بیرونسوی اجتماعیست، Ú©Ù‡ نیاز به بررسیهای گوناگون دارد .
کسیکه ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ خدعه میکند Ùˆ دروغ میگوید ØŒ یا خدائی Ú©Ù‡ برای غالب شدن Ùˆ قدرت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ مکر میکند ØŒ گوهرش بی اندازگی Ùˆ نا همآهنگیست . وجود یک قدرت یا ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ØØ§Ú©Ù… یا شاه ØŒ در برابر ملت ØŒ بیان ناهمآهنگی در ملت است . کسیکه بی اندازه است ØŒ جوانمردی Ùˆ مهر را نمیشناسد . برغم انباری از معلومات ØŒ بینش ندارد . پر بودن کله از معلومات ØŒ بینش خرد، به Ù…Ùهوم ایرانی نیست . ورستم درست در این « آن » در زندگی ØŒ خودش را Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± بی اندازگی میکند تا بر سهراب چیره گردد . درست این بخش از شاهنامه را Ú©Ù‡ « Ù…ØÙˆØ± اصلی داستان » است ØŒ Ù…ØµØµØØ§Ù† شاهنامه در ایران ØŒ غالبا جزو Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª تهی از معنا ØŒ Ùˆ یا ملØÙ‚ات خالی از خرد ØŒ از شاهنامه ØØ°Ù میکنند . اصل را میاندازند، Ùˆ جعل را نگاه میدارند ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ بنام شاهنامه شناس ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل مارا نابود Ùˆ یا ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ مسخ میکنند ØŒ Ùˆ اینها خود را دوستداران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران هم میدانند ! این داستان Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ از همه نو اندیشان کذائی ( چون در عمرشان یک اندیشه نوهم نیاندیشیده اند ØŒ بلکه مقلد اندیشه های نو ٠باختر هستند ) ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ù†ÙˆÚ©ÙØ´ Ùˆ جوان Ú©ÙØ´ میدانند ØŒ چون رستم ØŒ سهراب جوان را کشته است ØŒ نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ غلط پنداشته میشود ØŒ چون Ù…Ùهوم « اندازه » را Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است ØŒ نمی شناسند ØŒ ورد پای آنرا در این داستان نمی یابند .
داستان اینست که رستم ، پس ازشکست خوردن ار سهراب ، وجوانمردی سهراب در نکشتن او ، نزد خدا میرود ، و میگوید که من در آغاز ، نیروی بی اندازه داشتم ، و این بی اندازگی ، مرا از جنبش باز میداشت ، و درآن زمان از تو خواستم که نیروهای مرا به اندازه بکن . اکنون برای رویا روشدن با این پهلوان گمنام ، نیاز به همان نیروی بی اندازه ، در یک نبرد دارم، و تو خواهش مرا برای چند ساعتی بپذیر ، و این نیروی بی اندازه را در برهه کوتاهی از زمان، به من باز ده .
شنیدم Ú©Ù‡ رستم از آغازکار چنان ÛŒØ§ÙØª نیرو ر پروردگار
که گر سنگ را او بسر برشدی همی هر دوپایش بدو درشدی
ازآن روز ، پیوسته رنجور بود دل او ازآن آرزو دور بود
بنالید بر کردگار جهان بزاری همی آرزو کرد آن
Ú©Ù‡ لختی ز زورش ستاند همی Ø¨Ø±ÙØªÙ† بره بر تواند همی
برآنسان که از پاک یزدان بخواست ز نیروی آن کوه پیکر بکاست
چو باز، آنچنان کار ، پیش آمدش دل از بیم سهراب ریش آمدش
بیزدان بنالید که ای کردگار بدین کار ، این بنده را باش یار
همان زور خواهم که آغاز کار مرا دادی ای پاک پروردگار
بدو باز داد ØŒ آنچنان Ú©Ø´ بخواست Ø¨ÛŒÙØ²ÙˆØ¯ زورتن ØŒ آنکش بکاست
رستم با نبود٠هارمونی Ùˆ اندازه در نیروهایش ØŒ با بی اندازه بودن نیرو، نمیتواند ØØ±Ú©Øª کند . دراثر آنکه نیروی بی اندازه در او هست ØŒ پایش ØØªØ§ در سنگهای سخت ÙØ±Ùˆ میرود، Ùˆ نمیتواند با دوپایش راه برود وبجنبد ØŒ Ùˆ از این رو آرزو میکند Ú©Ù‡ لختی از زورش کاسته شود، تا او به اندازه شود . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام است . Ùˆ بهرام ØŒ خدای پا ØŒ یعنی اصل ØØ±Ú©Øª Ùˆ جنبش Ùˆ پویائی است . از اینرو ØŒ بهرام ØŒ « بابک» نیز خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای خدای پا است ( بابک = پا بغ ) . Ùˆ پا ØŒ معیار اندازه است ØŒ چون در همآهنگی پاها ØŒ راه میتوان Ø±ÙØª . از اینرو بهرام ØŒ هم اصل جنبش Ùˆ هم اصل اندازه Ùˆ هارمونی Ùˆ هم اصل پیمان است. بهرام ØŒ بخشی از بÙÙ† های هرانسانیست . پس داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ یک مسئله انسانی را بطورکلی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ . از همین داستان در واقع میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ انسان ØŒ « آگاهبود اندازه را درخود دارد »، Ùˆ میتواند در آزمایشها ØŒ تشخیص بدهد Ú©Ù‡ خودش بی اندازه شده است . اندازه در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ او پنهانست Ùˆ باید آنرا به آگاهبود خود برساند . در برخورد به گیتی، Ùˆ درک اینکه « بی اندازگی » انسان را از ØØ±Ú©Øª باز میدارد ØŒ اندازه را در خود کش٠میکند . انسان ØŒ بی اندازگی را دوست ندارد ØŒ چون او را ازجنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ باز میدارد . از اینرو میکوشد Ú©Ù‡ به اندازه باشد . انسان ØŒ گوهر اندازگیست ( اصل اصالت انسان Ùˆ ØÙ‚وق بشر) . ار آنجا Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ساختار انسان را همانند ساختار گیتی میدانست ØŒ آنرا همانند ساختار اجتماع نیز میدانست . همآهنگی اخلاط تن ( خون Ùˆ بلغم Ùˆ ØµÙØ±Ø§Ùˆ سودا ) ØŒ یا همآهنگی اندامها ØŒ یا همآهنگی نیروهای ضمیر ØŒ بنیاد درستی تن Ùˆ درستی روان Ùˆ درستی اجتماع بود . به همین علت این همآهنگی اخلاط ،« مزاج »خوانده میشود Ú©Ù‡ درغرب نامیده شده است . در اجتماع نیز باید نیروها، همآهنگ باشند ØŒ نه آنکه درØÚ©ÙˆÙ…ت یا ØØ§Ú©Ù… یا سلطان ØŒ همه قدرتها متمرکزشود .« همآهنگی نیروها » ست Ú©Ù‡ بقا Ùˆ تندرستی اجتماع را میسرمیسازد . در اثر اینکه واژه Ú©Ùنستیتوسیون به ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به «قانون اساسی» و« مشروطیت» برگردانیده شده ØŒ این معنای ژر٠، از بین Ø±ÙØªÙ‡ است .
مسئله بنیادی ØÚ©ÙˆÙ…ت اینست Ú©Ù‡ بجای « تمرکز ÙØ±Ù…ان واراده دریک شخص یا هیئت » ØŒ « همآهنگی ÙØ±Ù…انها Ùˆ خواستهای مردمان Ùˆ گروهها » بنشیند . Ùˆ به عبارت بهتر ØŒ « همآهنگی ملت » ØŒ جانشین « ØÚ©ÙˆÙ…ت » گردد . « اندیشه همآهنگی » ØŒ جای « اندیشه قدرت » بنشیند . ودرست ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به اندیشه همآهنگی ØŒ اصالت میدهد، Ùˆ اندیشه قدرت را بکنار میزند . خود واژه « اندام » Ú©Ù‡ به معنای نظم Ùˆ زیبائست ØŒ در اصل به معنای « همآهنگی بخشهای Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده » هست . چیزی به اندامست ØŒ یعنی منظم است ØŒ Ùˆ منظمست ØŒ چون همآهنگست .این تصویر که« سر» ØŒ سپهبد تن است ØŒ ایده ایست Ú©Ù‡ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ « همآهنگی » در ایران بود .در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هر اندامی وهر بخشی ازتن ØŒ در پیدایش خرد ØŒ انباز بود . سراسر وجود انسان باهم میاندیشید . تمرکز خرد در سر ØŒ برضد اندیشه همآهنگی بود . ما امروزه «اندام» را به معنای بخشی از تن بکار میبریم . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه این Ú©Ù„ وجود انسانست Ú©Ù‡ به اندامست . باوجود این ØŒ اندام، این معنا را میدهد Ú©Ù‡ جزوی از تن ØŒ همآهنگ با Ú©Ù„ تن است .
بنی آدم اعضای ( اندام ) یکدیگرند
Ú©Ù‡ در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ز یک گوهرند ( سعدی )
انسان ØŒ هنگامی « اندام اجتماع » است Ú©Ù‡ همآهنگ با اجتماعست . این به معنای آن نیست Ú©Ù‡ انسان در یک Ú©Ù„ ØŒ ØÙ„ میشود ØŒ بلکه به معنای آنست که، خواست Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ خرد Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù…ان کلی، با شرکت مستقیم او به وجود میآید . این اندیشه همآهنگی اندام ØŒ برضد اندیشه « ØØ§Ú©Ù…یت سر Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ در سرجمعست » . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خرد ØŒ بیان همآهنگی سراسر وجود انسانست ØŒ نه ویژه در سر . سر ØŒ نقش ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ سپهبد تن را بازی نمیکند . تن ØŒ لشگر سر نیست. آسمان ØŒ بر زمین ØÚ©ÙˆÙ…ت نمیکند . آسمان Ùˆ زمین ( سیمرغ Ùˆ آرمیتی ) باهم در انسان، یک ÙˆØØ¯Øª میسازند . بهمن ØŒ میان سیمرغ ( دی = آسمان) Ùˆ آرمیتی( زمین) ØŒ آشتی میدهد، Ùˆ آنها را همآهنگ میسازد ( از این رو سه ماه دی + بهمن + اسÙند ØŒ پیاپی همند ØŒ چون در این سه ماه ØŒ انسان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ) . انسان ØŒ مرکب از چهار نیروی همآهنگ ( نریوسنگ = همبغ = انباز) ØŒ یعنی وجودی هماهنگ Ùˆ به اندازه است . از این رو در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ù…Ùهوم « مرکز Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ÙØ±Ù…اندهی » نبود . این با پدیده نظامی یا ارتشی پیدایش ÛŒØ§ÙØª .
از اینرو بود Ú©Ù‡ این سپهبدان Ùˆ ارتشتاران بودند Ú©Ù‡ نخست به خود، نام شاه Ùˆ خشتره را دادند . در ارتش بود Ú©Ù‡ مرکز تصمیم گیری، Ùˆ سلسله مراتب در اجرای امر بود . ایده « همآهنگی = اندازه » ØŒ پیدایش مرکز قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ ارگان Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ اندیشیدن را ازعمل باز میداشت . این بود Ú©Ù‡ قدرتمندان از همان آغاز برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بر خاستند .
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به همین علت خدایان در همآهنگی باهم Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ( نریوسنگ= همبغی ) ونیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ØŒ پخش Ùˆ پراکنده بود . رد پای این همکاری خدایان برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزها، در بندهشن باقیمانده است . به همین علت نیز در گاتا ØŒ اهورامزدا ØŒ همیشه با همکاری Ùˆ هماندیشی ØŒ کار میکند . در بندهشن ØŒ اهورامزدا در همکاری با امشاسپندانش جهان را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این ایده همآهنگی ØŒ مرکزیت قدرت Ùˆ خواست را در یک Ø´ØØµ ØŒ رد میکند . بدینسان ØŒ نه تنها برضد اندیشه٠« واسطه Ùˆ رسول Ùˆ پیامبرو برگزیدگی » است ØŒ بلکه برضد خلیÙÙ‡ Ùˆ امامت Ùˆ ولایت هم هست . چگونه سازمان بندی ارتشی در ایران ØŒ ØØ§Ú©Ù…یت را در ایران غصب کرد ØŒ نیاز به بررسی جداگانه دارد . به همین علت نیز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران ØŒ همیشه یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ضد قدرت Ùˆ طبعا ضد شاهی باقی ماند . اینست Ú©Ù‡ باید این ایده بنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ú©Ù‡ اندازه یا همآهنگی باشد ØŒ خوب شناخت .
رستم Ú©Ù‡ در همه عمرش به اندازه است ØŒ ناگهان در وضعی قرار میگیرد Ú©Ù‡ بی اندازگی را ضرورت «هنگام »میشناسد . در این هنگام Ú©Ù‡ رقیب پر زوری با او روبرو میشود ØŒ راه چاره را در « بی اندازه شدن » Ù…ÛŒ یابد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بی اندازه شدن در هروضعی را ØŒ نامطلوب میداند، ولو برای غلبه Ùˆ قدرت ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ضروری باشد . برهم خوردن همآهنگی یا خارج شدن از اندازه، ولو هم « در یک آن » باشد ØŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ آور است . این بی اندازه شدن در یک آن ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ رستم در دشمن ØŒ دوستش را نشناسد . سهراب را هرچند Ø§ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø¨ ÙØ±ÛŒÙته، تا با ایران بجنگد ولی در باطن، دوست رستم است، Ùˆ برای جستجوی رستم آمده است Ú©Ù‡ پدرش هست ØŒ تا مهر خود را به او ابراز دارد . ولی اگر رستم، همان « چشم خورشید گونه بینش » را Ú©Ù‡ در Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود بکار میبرد ØŒ میتوانست، د رزیر پوسته تاریک دشمنی ØŒ دوستی Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ را ببیند . بی اندازگی ØŒ آن چشم را کور کرده بود . چنانچه همین بی اندازگی ØŒ چشم اسÙندیار را در نبرد با رستم کور کرده بود . در اثر بی اندازه شدن ØŒ نیروی بینش خود را از دست میدهد Ùˆ ناجوانمرد میشود Ùˆ ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ مکر میکند Ú©Ù‡ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست . بی اندازه شدن ØŒ ولو در یک آن کوتاه ØŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار است ØŒ Ú†Ù‡ رسد به اینکه در انسانی یا در اجتماعی این همآهنگی Ùˆ اندازه نباشد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران چون همآهنگی ( اندازه ) را بنیاد وجود انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ جهان آرائی میدانست ØŒ آنرا سنجه Ùˆ معیار ( اندازه ) هر کاری میدانست . اینست Ú©Ù‡ اندازه ØŒ هر دو معنارا یکجا باهم دارد . همآهنگی ØŒ همیشه ØŒ سنجه ( اندازه ) هر کاریست . کردار Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه، باید همآهنگ باشد ØŒ تا نیک باشد . یک کردار بخودی خود ØŒ نیک نیست ØŒ بلکه هنگامی نیکست Ú©Ù‡ به هنگام باشد . همآهنگی با شخص Ùˆ جای Ùˆ زمان Ùˆ ... داشته باشد . این همان هسته Ùˆ گوهر گمشده Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته داستان است .«پا» در این داستان ØŒ درست با این دو Ù…Ùهوم « اندازه » کار دارد .ï€ Ù‡Ù… دوپای انسان Ùˆ چهارپای اسب Ùˆ گاو Ùˆ گوسÙند Ùˆ شترو خرگوش ( دام ) نشان همآهنگیست Ùˆ هم پای انسان ØŒ سنجه Ùˆ معیار اندازه گیریست . پا هنوز Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ کردی ØŒ دارای معانی 1- اندازه 2- ØØ±ÛŒÙ در قمار یا دارنده بهره ( یک پا شریک ) Ùˆ 3- برابر Ùˆ4- پایه ودرجه ( پا به پا ) ... را دارد . پا Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به معنای٠قوت Ùˆ طاقت نیز هست . ولی پا Ú©Ù‡ در ایرانی باستان ودرا وستا Ùˆ درکردی« Ù¾ÛŒ » خوانده میشود ØŒ همان واژه « پاده » است Ú©Ù‡ به معنای « چوبدستی Ú©Ù‡ چوپانان در دست میگیرند » میباشد، واین چوبدستی ها از « Ù†ÛŒ » بوده اند . ونی ØŒ اساسا مانند گز ØŒ سنجه اندازه گیری بوده است Ùˆ دربندهشن به این معنا بکاربرده میشود . در اوستا Ùˆ بندهش دیده میشود Ú©Ù‡ « باد » ØŒ پا دارد ØŒ به عبارت دیگر ØŒ باد ØŒ ØØ±Ú©Øª میکند Ùˆ میجنبد، Ùˆ خود واژه « باد » نیز همان « پاد = پاده » بوده است . در واقع آنها باد را با « نوا Ùˆ دم نای » همگوهر میدانسته اند . خواه نا خواه در نوای نای ØŒ ریتم هم هست( گره های Ù†ÛŒ ØŒ نماد ریتمست ) Ùˆ از اینگذشته از نیهای بزرگ ØŒ جام Ùˆ هاون ØŒ یعنی پیمانه میساخته اند . در تخت جمشید، درنقش برجسته ای ØŒ Ú©Ù‡ داریوش نشسته است ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ دریک دستش همین چوبدستی ØŒ یعنی Ù†ÛŒ هست ØŒ Ùˆ در دست دیگرش ØŒ Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ±Ø§Ø³Øª . Ù†ÛŒ ØŒ اینهمانی با رام Ùˆ سیمرغ ( نای به = ارتا ) Ùˆ بهرام داشت Ùˆ Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ² اینهمانی با آناهیت ØŒ خدای رودها Ùˆ آبهای جاری داشت . به عبارت دیگر ØŒ داریوش ØŒ یکدستش را اینهمانی با ارتا Ùˆ رام وبهرام میداد ( Ú©Ù‡ هرسه خدای اندازه اند ) Ùˆ دست دیگرش را اینهمانی با آناهیتا میداد. این تصاویر در آن روزگار، معانی ژر٠برای مردمان داشت . رد پای اینها در واژه « پادشاه » باقیمانده است Ú©Ù‡ دراصل پاته خشه ï€ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است . Ùˆ دراصل این واژه به معنای « زن Ù†ÛŒ نواز » یا « زن Ù†ÛŒ دار » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « نیییدن » یعنی Ù†ÛŒ نواختن، به معنای رهبری کردن Ùˆ سازمان دادن Ùˆ مدیریت است . این« نای به» یا « وای به» است Ú©Ù‡ با کشش نوای Ù†ÛŒ ØŒ همه را همآهنگ میسازد . از این رو به شاهان، این نام را داده اند تا چنین ØÙ‚انیتی پیدا کند . خشه مانند خشتره ØŒ بتدریج معنای ØØ§Ú©Ù… Ùˆ سرور Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ولی دراوستا ØŒ خشتری به معنای زن است . رهبری کردن ØŒ نییدن است . پس شاه ØŒ باید نائی باشد . واساسا شاه Ú©Ù‡ شاخ بوده است به معنای Ù†ÛŒ است . بنا براین Ù†ÛŒ ØŒ تصویریست از سنجه Ùˆ معیار اندازه گیری + Ùˆ کشش بسوی همآهنگی Ùˆ ساماندهی . پس اندازه ØŒ به معنای آن بوده است Ú©Ù‡ سنجه همه کارها ØŒ همآهنگیست . اکنون بررسی کرده میشود Ú©Ù‡ چرا اندازه را اینهانی با پا میدهند . چون اندازه Ú©Ù‡ در ایرانی باستان « هم تاچیه » میباشد ØŒ به معنای « هم+ تاز » است . پسوند « تاچیه » به معنای با هم تاختن Ùˆ با هم دویدن است . اندازه ØŒ به معنای هم آهنگی دویا چند چیز با هم بوده است، تا امکان جنبش Ùˆ پرواز پیدایش یابد .ï€ ï€ Â« اندازه = هم تاجیه = همتازی » سه برآیند گوناگون Ùˆ متمم هم داشته است . ازسوئی به معنای توازن Ùˆ تعادل چیزها Ùˆ نیروها با همدیگر است . طبعا هر تعادلی ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ بخشهای گوناگون، همدیگر را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ مشروط سازند . ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ در جامعه پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یک کونستیتوسیون ( مزاج ØŒ اندام )است . یکی ØŒ ØØ§Ú©Ù… نیست Ùˆ دیگران ØŒ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ ÙØ±Ù…انبر . بلکه همه ØŒ ایجاد ØØ§Ú©Ù…یت میکنند، وهمه با همپرسی خردهایشان ØŒ ÙØ±Ù…انی میدهند Ú©Ù‡ خود میتوانند بکار بندند . ÙØ±Ù…ان را کسی میدهد Ú©Ù‡ امکان اجراء آن را هم دارد ØŒ Ùˆ از اینگذشته در اجراء ÙØ±Ù…ان ØŒ استقلال خود Ùˆ آزادی خودرا Ù…ÛŒ بیند ØŒ چون این خود اوست Ú©Ù‡ در دادن این ÙØ±Ù…ان ØŒ انباز بوده است .
از سوی دیگر ØŒ برآیند دیگر اندازه ØŒ سنجه Ùˆ معیار مقایسه بودن آنست، Ùˆ از سوی دیگر ØŒ این تعادل Ùˆ همآهنگی ØŒ امکان جنبش Ùˆ پویش Ùˆ بالش را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… میآورد . تعادلی نیست Ú©Ù‡ ایجاد سکون Ùˆ انجماد کند ØŒ بلکه تعادلیست پویا Ùˆ پیشرو . Ùˆ این اندیشه ها در تصاویری Ú©Ù‡ بکار میبرده اند ØŒ بخوبی آشکار است : 1- پاهای انسان 2- چهاردست Ùˆ پا 3- گردونه با دواسب یا دو گاو یا گردونه با چهار اسب 3- یوغ شخم بادوگاو.
با ØØ±Ú©Øª دو پا ØŒ Ú©Ù‡ برداشتن گامها با شد Ùˆ شمردن گامها ØŒ مقدار Ùˆ وپهنای زمین را معین میساخته اند . یا از سر انگشت میانین یکدست تا سرانگشتن میانین دست دیگر ØŒ را ÙˆØ§ØØ¯ اندازه میدانستند . یا از سرانگشت تا آرنج را ØŒ یا یک بدست ( وجب ) را معیار اندازه گیری میدانستند . Ùˆ آنرا « اَرَش » میخواندند . همچنین با Ù†ÛŒ Ùˆ گز اندازه Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ اینکه داریوش یک شاخ Ù†ÛŒ در دست دارد ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ شهریاری او « اندازه مند = با هارمونی Ùˆ همآهنگی » است ØŒ برطبق اندازه = برطبق ارتا هست . او ارتا خشتره است . ولی Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ براین، معنای بنیادی اندازه ØŒ جنبش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ یگانگی بخشهای گوناگون ØŒ بر بنیاد هماندیشی Ùˆ همکاری Ùˆ هم جنبی Ùˆ انبازی است . این واژه « انبازی » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ باراسلامی ندارد . در اسلام ØŒ انبازی ØŒ شریک بودنست . الله در خلق کردن ØŒ در تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ شریک ندارد . شرک ØŒ بزرگترین گناه است . در ØØ§Ù„یکه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همبغی است . همین واژه است Ú©Ù‡ امروزه « انبازی » شده است . جهان Ùˆ اجتماع در همبغی در انبازی ØŒ در همآهنگی نخستین ØŒ در اندازه ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود . بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ اندازه است ØŒ انبازی است . دراجتماع ØŒ یک Ù†ÙØ± با اراده اش ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت ورهبری نمیکند . بلکه این همآهنگی مردمان دراجتماعست Ú©Ù‡ باید تبدیل به خواست یا ÙØ±Ù…ان یا قانون بشود . انبازی = همبغی = اندازه ØŒ سرچشمه ساماندهی اجتماعست . انبازی یا همبغی Ú©Ù‡ همان نریوسنگ Ùˆ بهمن میباشند، به معنای آنست Ú©Ù‡ خدایان ØŒ هماندیشی Ùˆ همکاری میکنند ،و از این همÙکری Ùˆ همکاری Ùˆ همآهنگی یا اندازه ØŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . همآهنگی یا اندازه ØŒ بÙÙ† کیهان Ùˆ انسانست . در این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ خدا ØŒ به معنای یهوه Ùˆ پدر آسمانی Ùˆ الله نیست Ú©Ù‡ جهان وانسان را با «اراده خودش، به تنهائی» از هیچ، خلق کند . الله یا یهوه ØŒ خودشان ØŒ با هیچ چیزی همآهنگ نیستند ØŒ Ùˆ برای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ این پدیده درست ØŒ سرچشمه همه ناهمآهنگیهاست . بغ ØŒ همبغی است . بایستی خوب دراین مسئله دقت کرد تا ØªÙØ§ÙˆØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را از ادیان ابراهیمی Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . «انبازی» Ú©Ù‡ در این ادیان، شرک Ùˆ مطرود است ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ اصل اندازه Ùˆ همآهنگیست، Ú©Ù‡ جهان Ùˆ انسان از آن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ÙØ·Ø±Øª انسانها ØŒ اندازه است . اینست Ú©Ù‡ ضرورت به وجود ØØ¬Ù‘ت الهی نیست . اندازه در بÙÙ† انسانست، Ú©Ù‡ باید گام به گام پیدایش یابد، Ùˆ نیاز به آن نیست Ú©Ù‡ الهی ØŒ امر Ùˆ نهی بکند Ùˆ رسول Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ Ùˆ کتاب بنویسد . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ در اثر « اندازه = همآهنگی » است .
خدایان باهم انبازمیشوند ØŒ یعنی «همبغ» میشوند ØŒ هم اندیش Ùˆ همپرس Ùˆ Ù‡Ù…Ú¯ÙØªØ§Ø± ( هم واژه ) Ùˆ همکار میشوند، Ùˆ این همآهنگی خدایان ØŒ بÙÙ† Ùˆ تخمیست Ú©Ù‡ انسان از آن میروید . همپرسی ( دیالوگ ) در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ جانشین « اراده Ùˆ مشیت Ùˆ امر» در ادیان ابراهیمی میگردد .
الاه سامی ØŒ در اثر قدرت بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ در اثر علم Ùˆ کمال بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ جهان Ùˆ انسان را آنسان Ú©Ù‡ میخواهد Ùˆ اراده میکند ØŒ خلق میکند . بنیاد خلقت ØŒ وجود قدرت بی اندازه Ùˆ علم بی اندازه Ùˆ کمال بی اندازه است، Ú©Ù‡ همه برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست . ایرانی ØŒ خدا را « تخم یا مینو یا هسته » جهان میدانست . از هسته ØŒ هستی میروید . طبعا خدای بی اندازه ØŒ به پیدایش انسانهای بی اندازه کشیده میشد . اگر در بÙÙ† انسان Ú©Ù‡ خداست ØŒ بی اندازگی Ùˆ ناهمآهنگی باشد ØŒ انسانها همه، همیشه ناهمآهنگ خواهند بود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ú©Ù‡ بی اندازگی را ØŒ نا همآهنگی Ùˆ سبب Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒ Ùˆ سترونی Ùˆ درهمریختگی میدانست، نمیتوانست به وجود ÙØ®Ø¯Ø§ انتقال بدهد .در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ چون خدایان اندازه اند ØŒ یا بسخنی دیگر چون با یکدیگر همآهنگند ØŒ میتوانند جهان Ùˆ انسان را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ از اصل هارمونی سرچشمه میگیرد ØŒ نه از اصل قدرت . همین اصل، به اجتماع Ùˆ سیاست ( جهان آرائی ) Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت انتقال داده میشود . آنها به هارمونی ØŒ همیه Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ .ï€ ï€ Ø¯Ø±Ø®ÙˆØ¯Ù ÙˆØ§Ú˜Ù‡ « همه »، این برآیند« همآهنگی» هست . « همه »، توده ای از مواد بریده ازهم نیست Ú©Ù‡ روی هم انباشته شده اند . واژه هم = اَمَ ØŒ ویژگی گوهری « وهومن» بود . این ویژگی را موبدان زرتشتی به « نیرومندی » برگردانیدند، Ú©Ù‡ Ùقط بیان یکی از پیآیندهای همآهنگی Ùˆ اندازه است . کسی Ùˆ جامعه ای نیرومند ( اَ Ù…ÙŽ ) است Ú©Ù‡ همآهنگ است ØŒ Ùˆ درآن جامعه، خرد بهمنی ØŒ یا خرد همپرس هست . طبعا این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( هم = اَ Ù…ÙŽ ØŒ در کردی هاو ØŒ هه Ù ) ØŒ با پیشوند واژه ها شدن ØŒ منش خودرا به آنها انتقال میدهد . همدستانی ØŒ همبغی ØŒ همزوری ØŒ هم خوانی ( گردیک Ø³ÙØ±Ù‡ جمع شدن ) Ùˆ اندام ØŒ همه بیان این همآهنگی هستند . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کمال ØŒ همین همآهنگی = اندازه یک کثرت بود ØŒ نه بی اندازگی قدرت یابی اندازگی خوبی دریک وجود . در تصاویر الاهان ابراهیمی ØŒ توØÛŒØ¯ØŒ بر بدبینی صر٠نسبت به کثرت الاهان وجود دارد . خدایان هرگز نمیتوانند همآهنگ بشوند . کثرت اراده ها ØŒ جنگ Ùˆ ستیز Ùˆ نا آشتی Ùˆ دشمنیست .
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ درست همآهنگی خدایان ØŒ بر خوش بینی نسبت به همگرائی Ùˆ همکاری Ùˆ هماندیشی ÙˆÙ‡Ù…Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ خدایان Ú©Ù‡ بÙÙ† انسانهایند ØŒ قرار دارد . در ادیان ابراهیمی، شریک بودن ØŒ کار بدیست . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به انبازشدن Ùˆ همکارشدن Ùˆ همپرس شدن ØŒ ارج گذاشته میشود . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ùقط اراده تنهاست Ú©Ù‡ قدرت خلق کردن دارد . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ همآهنگی خردهاست Ú©Ù‡ توانائی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† دارد . وبرای همآهنگ شدن ØŒ باید Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ کرانه مند Ùˆ مشروط شد .دو وجود بی اندازه ØŒ هر گز نمیتوانند همآهنگ بشوند . به همین علت است Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام ØŒ الاه ØŒ شریک ندارد ØŒ چون یهوه Ùˆ الله ØŒ قادر نیستند Ú©Ù‡ خود را با دیگری ØŒ همآهنگ سازند . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ù…Ùهوم کمال ØŒ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه ØŒ اختلا٠جهت دارد. کمال در این ادیان ØŒ بی نهایت Ùˆ بیکرانه Ùˆ بی اندازه است .
قدرت الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ بی نهایت است . بی کرانه است ØŒ بی ØØ¯ است . پس او نمیتواند با کسی Ùˆ نیروئی ØŒ همآهنگ بشود ØŒ همبغ بشود ØŒ انباز بشود .او شریک ندارد ØŒ چون گوهرش ÙØ§Ù‚د هارمونیست . این Ù…Ùهوم « کمال» ØŒ برضد همآهنگی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همپرسی Ùˆ همکاریست . Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ نمیتواند Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ بشود تا همآهنگ بشود . بجای رابطه « همآهنگی » ØŒ رابطه ØØ§Ú©Ù…یت + تابعیت مینشیند . Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ بر Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ØŒ تابع Ùˆ مطیع Ùˆ عبد Ù Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است . کمال بر نقص، ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . الله کامل، بر انسان ناقص ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند . ØÚ©ÙˆÙ…ت در اجتماع نیز باید پیکر یابی این کمال باشد، تا بر مردمان ناقص Ùˆ معیوب ØÚ©ÙˆÙ…ت کند . ØÚ©ÙˆÙ…ت باید استوار بر « ØÚ©Ù…ت بالغ Ùˆ دین کامل الله » باشد، تا ØÙ‚ به ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن به انسانهای ناقص را داشته باشد . ولی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت را تراوش همآهنگی نیروها Ùˆ گروهها Ùˆ اقوام Ùˆ طبقات ... Ùˆ انسانها میداند، Ú©Ù‡ هیچیک از آنها ØÙ‚ ØØ§Ú©Ù…یت بر دیگران ندارد .انسان ØŒ ØÙ‚ ندارد بنام ØÙ‚یقت یا خدائی، بر انسان دیگر ØÚ©ÙˆÙ…ت کند . خرد Ùˆ بینش را پیآیند همپرسی همه بخشهای اجتماع میداند . این اجتماع است Ú©Ù‡ در همپرسی خردها ØŒ به خود ÙØ±Ù…ان میدهد . اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بر پایه همآهنگی + همپرسی + هماندیشی Ùˆ همبغی ( نریوسنگ ) بنا شده است ØŒ نه بر پایه تمرکز قدرت در یک خواست . همپرسی ،اولویت بر اراده گرائی دارد . در بÙÙ† انسان ØŒ در طبیعت انسان ØŒ خدایان باهم گردآمده اند Ùˆ همآهنگ شده اند ØŒ Ùˆ 1- جان Ùˆ 2- روان 3- ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± Ùˆ 4- بوی او شده اند . اینها باهم همزور Ú©Ù‡ شدند ØŒ یعنی همآهنگ Ú©Ù‡ شدند ØŒ انسان ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ گوینده Ùˆ سازنده Ùˆ کننده Ùˆ شنونده Ùˆ بیننده .... میشود . همه بخشهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª وجود انسان ØŒ بخشهای خدایان گوناگونند Ú©Ù‡ در انسان باهم همآهنگ شده اند . به همین علت وجود انسان ،« اندام » نامیده میشود .
همان دوپای رستم ØŒ یا دوپای هر انسانی ØŒ یکی، ازآن بهرام Ùˆ یکی، از آن « رام » است . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام در داستانهای پهلوانیست . از این رو نیز مسئله اندازه Ùˆ بی اندازه شدن را با داستان پاهای رستم Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ . نام بهرام ØŒ «پادار» است Ùˆ نام دیگرش ØŒ « پابغ »است Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ « بابک » در آمده است . بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا ØŒ باهم همآهنگند Ùˆ ازاین رو هردو باهم اصل جنبش Ùˆ واصل اندازه اند . این دو ØŒ بÙÙ† هر انسانی هستند Ùˆ بدینسان ØŒ ÙØ·Ø±Øª یا طبیعت انسان رااز همآهنگی بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا میتوان شناخت . در رام یشت میتواند دید Ú©Ù‡ اندروای ØŒ پا دارد . Ùˆ بهرام ØŒ در آغاز تØÙˆÙ„ به باد = اندروای Ù…ÛŒ یابد . بهرام Ùˆ ارتا باهم ( شابابک هم خوانده میشوند = شاه + بابک ) اندازه اند . از اینرو خدایان Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ØŒ خدایان جنبش Ùˆ خدایان اندازه Ùˆ خدایان نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ هستند . اندازه Ú©Ù‡ در ایران باستان « هم تاچیه = هم تازی » نوشته میشود ØŒ به معنای باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن است .چون واژه تاختن در پهلوی از ریشه اوستائی است Ú©Ù‡ به معنی دویدن است . این باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن با پاها ØŒ تصویری بود Ú©Ù‡ سپس به « گردونه با دوچرخ » انتقال داده شد ØŒ Ú©Ù‡ دواسب یا چهاراسب آنرا میکشیدند . یا یوغی Ú©Ù‡ دوگاو آنرا میکشند .
Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان ØŒ گردونه ایست Ú©Ù‡ دو اسب آنرا میکشند . یکی از این اسبها ØŒ سپنتا مینو است Ú©Ù‡ برابر با همان رام یا ارتاست، Ùˆ یکی دیگر انگرامینو است Ú©Ù‡ در اصل ،همان بهرام بوده است .رد پای این اندیشه نیز در اوستا باقی مانده است . تصویر بهرام ØŒ در اذهان ØŒ در تØÙˆÙ„ات بعدی ØŒ دو راستای گوناگون Ù…ÛŒ یابد . از یکسو بهرام ØŒ Ø´Ú©Ù„ خونریزپیدا میکند ØŒ Ú©Ù‡ در نام مرّیخ رد پای این تصویر باقی مانده است . از سوی دیگر ØŒ بهرام همان چهره پیشینش را Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ همه ایرانیان بوده است نگاه میدارد . چنانچه در غزلیات مولوی میتوان بارها رد پای « بهرام عشق » را ÛŒØ§ÙØª . این بود Ú©Ù‡ زرتشت در باره « انگره» ØŒ رویاروی این دوچهرگی تصویر بهرام بوده است، Ùˆ در « انگره » خشم وزدار کامگی میدیده است . ولی مردم ایران ØŒ اینهمانی بهرام را با خشم Ùˆ زدارکامگی Ù†Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ùˆ این نقش را به« میتراس» واگذار کردند . موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ میخواستند اهورا مزدا را « تنها Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » سازند ØŒ مجبور بودند Ú©Ù‡ داستان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان Ùˆ انسان را از بهروج الصنم = یا شابابک = یا گلچهره Ùˆ اورنگ یا مهرگیاه ...» ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ سازند ØŒ Ùˆ اندازه Ùˆ همآهنگی خودجوش را، Ú©Ù‡ سراندیشه ای تراویده از این تصویر بود ØŒ به عنوان بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ ØØ°Ù کنند ØŒ تا Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ را بشیوه ای به « ÙØ±Ù…ان یا خواست اهورامزدا » برگردانند . روز سی ام ماه = بهروز یا بهراï
Ù…ØÙ…د نوشت
از Ùونت بهتری Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ú©Ù†.