منوچهرجمالی---داستان رستم و سهراب
منوچهرجمالی
داستان رستم و سهراب
استوار بر Ù…Ùهوم Ù« انـدازه » است
Ù…Ùهوم« اندازه» درÙرهنگ ایران،
که به معنای « همآهنگی » است، برضد « قدرت » میباشد
«اندازه» ، معنای « همآهنگی یا هارمونی» دارد
خدای ایران ،« بهمن» ، اصل همآهنگی است، نه خدای٠قدرت
Ùرهنگ ایران،استوار بر ایده « همآهنگی یا اندازه » است
اصل همآهنگی ، استوار بر وجود « کثرت »،
Ùˆ برضد تمرکز Ùˆ انØصار قدرت ØŒ در یک جا ودریک شخص ودریک خدای واØد است
Ù…Ùهوم « کمال» در ادیان ابراهیمی، در تضاد با Ù…Ùهوم « اندازه » در Ùرهنگ ایرانست
«کمال» در ادیان ابراهیمی ، بی اندازگی علم وقدرت .. است
در Ùرهنگ ایران ØŒ چیزی کاملست ،که همآهنگست
بهمن که اصل٠اصل انسان و جهانست ،
گوهر اندازه یا همآهنگیست
پیدایش قدرت مطلقه،همیشه متلازم با Ù…Ùهوم خاصی از « کمال » است . تا این Ù…Ùهوم « کمال » در اذهان Ùˆ روانهای ملتی جانیÙتاده ØŒ Ùˆ ریشه نکرده باشد ØŒ قدرت مطلقه Ùˆ استبداد هم ØŒ به وجود نمیآید . این Ù…Ùهوم « کمال »، پیوند با Ù…Ùهوم « نور» Ùˆ « اصل نیک بودن٠نور Ùˆ بد بودن تاریکی » دارد . اینست Ú©Ù‡ این Ù…Ùهوم « کمال »، با ادیان نوری( خدای خود را، اصل نور میدانند ) ØŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور Ùˆ روشنائی ( روشنÙکری ) میدانند ØŒ ریشه قوی در روانها میدوانند . Ù…Ùهوم « کمال » در ادیان نورÙÛŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور میدانند، Ùˆ مدعیند Ú©Ù‡ « نور Ùقط از نور است » ØŒ با خود ،اندیشه « بی اندازه بودن » را ØŒ مثبت Ùˆ متعالی میسازند . نور، خوبست ØŒ پس هرچه نور، بیشتر باشد ØŒ بهتر است . وقتی نور ØŒ بی نهایت Ùˆ بی اندازه بیشتر است ØŒ بهترین نور است . بدینسان ØŒ « کمال » ØŒ بی اندازه است . علم کامل ØŒ همه دانی Ùˆ همه آگاهی Ùˆ علم جامع Ùˆ مطلق است . خوبی کامل ØŒ خوبی بی اندازه است . همچنین قدرت کامل ØŒ قدرت مطلق Ùˆ بی اندازه است . از این اندیشه است Ú©Ù‡ سراسر داستانهای معجزات در این ادیان سر چشمه میگیرد . اÙلاهی Ú©Ù‡ قدرت مطلق دارد ØŒ هر کاری Ú©Ù‡ انسانها نمیتوانند بکنند ØŒ او میکند . بدینسان ØŒ قدرت بی اندازه Ùˆ مطلق ØŒ بهره از « کمال » دارد، Ùˆ در اذهان Ùˆ روانها ØŒ جزو کمالات ØŒ مثبت Ùˆ متعالی شمرده میشود . با پیوند یاÙتن پدیده قدرت، با این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ خواه ناخواه هر قدرتطلبی وقدرتمندی ØŒ بسوی بی اندازه ساختن قدرت خود ØŒ کشیده میشود.« مقدس ساختن کمال قدرت، در خدا» ØŒ Ø±Ø§Ù‡ï€ Ø±Ø§ در سیاست، برای رسیدن به قدرت مطلقه بازمیکند . به همین علت کسانیکه قدرت مطلقه میجویند ØŒ خودرا اینهمانی با این ادیان میدهند . Ùˆ همیشه پیکار با قدرتهای مطلقه Ùˆ استبدادی، همراه با پیکار با ادیان نوری Ùˆ الاهان نوری نیز هست . هر Ú†Ù‡ در تصویر خدا ØŒ مقدس ساخته شد ØŒ در اجتماع با آب تطهیر ØŒ پاک ساخته میشود . اینست Ú©Ù‡ تصویر خدایان یک اجتماع ØŒ برای درک تÙکر سیاسی مردم ØŒ Ùوق العاده اهمیت دارد .ï€
تا تصویر خدا ØŒ در اذهان عوض نشود ØŒ تÙکر سیاسی نیز در ژرÙایش عوض نمیشود . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از« کمال» ØŒ هر قدرتی Ùˆ هر Øکومتی ØŒ کمال خود را در « بی اندازه شدن قدرت خود » میداند . باوجود چنین Ù…Ùهومی از« کمال»، تلاش برای مطلق شدن Ùˆ بی اندازه شدن Ùˆ از اندازه گذشتن ØŒ ضرورت ذاتی هر قدرتی میشود . Ùˆ « کمال » ،« تغییر» را به خود نمی پذیرد . چون تغییر یاÙتن کمال ØŒ کاستن Ùˆ ناقص شدن کمالست . اینست Ú©Ù‡ کمال ،میخواهد خود را در اوج Ùˆ قله ای Ú©Ù‡ هست ØŒ همیشه ثابت نگاه دارد . این Ù…Ùهوم از کمال در این ادیان ØŒ علت تغییر نا پذیری Ùˆ سنگشدگی آنها میگردد . این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ برضد نوآوری Ùˆ ابداع است. ثبوت Ùˆ سکون ØŒ ضرورت کمال میگردد . بر این پایه بود Ú©Ù‡ « سکون Ùˆ ثبوت خورشید در نیمروز » ØŒ Ú©Ù‡ نماد « کمال روشنائی » است ØŒ یک Ø´Ú©Ù„ آرمانی « کمال » گردید . درقیامت ØŒ خورشید میان آسمان میایستد . این به معنای کمال روشنیست . همه اعمال در جزئی ترین بخشهایشان، روشن Ùˆ سنجیده میگردند، Ùˆ Ú©ÛŒÙر Ùˆ پاداش Ù…ÛŒ بینند . کمال علم ØŒ کمال قدرت میگردد . در الهیات زرتشتی نیز خورشید در آغاز، در میان آسمان ثابت Ùˆ ساکنست . Ø¢Ùرینش جهان، با کمال، آغاز میشود . همچنین آنکه همه قدرتها Ùˆ همه علمها را دارد ØŒ اگر بجوید Ùˆ بپژوهد Ùˆ اگر بیندیشد ØŒ کمال خود را از دست میدهد . این ایده آل « کمال » هست Ú©Ù‡ با خود ØŒ قدرت Ùاسد، یعنی قدرت مطلق را میآورد . ولی این اوج Ùساد قدرت، Ùˆ قدرت Ùاسد را در خدا ØŒ مقدس میسازند . خدائی Ú©Ù‡ با قدرت، اینهمانی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ کمال خدا ØŒ کمال قدرت او میشود ØŒ در چنین خدائی ØŒ اوج Ùساد ØŒ مقدس ساخته میشود . هر چیز Ùاسدی را Ú©Ù‡ میخواهند معتبر سازند ØŒ در آغاز به خدا نسبت میدهند . خدا ØŒ سرچشمه مقدس سازی هر معیاری Ùˆ عملی Ùˆ Ú¯Ùته ایست . وقتی خدا ØŒ مقتدر شد ØŒ قدرت بطورکلی ØŒ مقدس ساخته میشود . برای جلوگیری ازمطلق شدن قدرتهای انسانی ØŒ به این Ùکر میاÙتند Ú©Ù‡ گوهر خدا را از گوهر انسان جداسازند . آنچه برای انسان ØŒ Ùساد Ùˆ تباهی میآورد ØŒ برای الله Ùˆ یهوه ØŒ خوبست . قدرت مطلق برای انسان ØŒ بداست، ولی برای خدا ØŒ خوبست . این Ùقط بهانه میشود Ú©Ù‡ Øکومت Ùˆ مقتدر ØŒ خودرا از ملت جدا سازد، Ùˆ خودش را گوهری متاÙیزیکی Ùˆ الهی گرداند ،و سرچشمه قدرتش را خدا بداند ØŒ تا امکان شستشوی دائمی Ùساد قدرتش را داشته باشد . این، به ثنویت Øکومت Ùˆ ملت میکشد . قدرت باید همیشه از ناپاکی Ùˆ تباهی ØŒ شسته شود،از این رونیاز به«Øاکمیت الهی»دارد .هرکه مقدس شد ØŒ میتواند هرکار زشت Ùˆ تباه Ùˆ Ùاسدی بکند ØŒ وآن قداست ØŒ همه این زشتیها Ùˆ تباهیها Ùˆ Ùسادها را در یک آن پاک میسازد Ùˆ از همه این تباهیها Ùˆ زشتیها Ùˆ Ùسادها ØŒ « Øکمت بالغه الهی » میسازد . همه تباهیکاریهائی Ú©Ù‡ اسلام در ورود به ایران کرده است ØŒ همه از کلیه تواریخ زدوده شده اند Ùˆ اسلام ØŒ برغم تباهکاریهاش ØŒ پاک از همه آن تباهکاریها شده است . وجود این Ù…Ùهوم قداست در ذهن تاریخنویس ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ نا آگاهبودانه ØŒ تاریخ اسلام را پاک سازد . کار عقل در این الهیات Ùˆ دراین ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ سÙسطه Ùˆ جعل دلایل، برای پاک ساختن خدای مقتدر Ùˆ « آموزه مقدس » میگردد، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده است . اینها موقعی پاک میشوند Ú©Ù‡ دست از قدرت بکشند ØŒ Ú©Ù‡ نمیکشند Ùˆ نمیخواهند ØŒ از اینرو ØŒ عقل ØŒ برای آنها، آلت پاکسازی قدرتست، Ú©Ù‡ از خلق تباهی باز نمیایستد . اینست Ú©Ù‡ عقل در این آموزه ها، Ùوق العاده رÙشد میکند . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از « کمال » در اجتماعات ØŒ Øکومتها ØŒ بطور طبیعی ØŒ بسوی مطلق شدن ØŒ بسوی جهانگیرشدن ØŒ بسوی گسترش Ù†Ùوذ خود ØŒ در همه جا Ùˆ در همه دامنه ها ØŒ کشش ذاتی Ùˆ طبیعی پیدا میکنند . در چنین جامعه هائیست Ú©Ù‡ تنها راه چاره در برابر قدرت ØŒ مشروط ساختن قدرتست . قدرت را باید از بی اندازه شدن ØŒ باز داشت . این بنیاد٠جنبش های مشروطیت است . متناظربا پیکار با تصویر « الاه مقتدر » ØŒ بازداری شاه یا سلطان، از بی اندازه شدن ،آغاز میگردد، Ùˆ با آن ØŒ اندیشه تقسیم قوا میآید تا این قدرتها در برابرهم بایستند Ùˆ ØŒ همدیگر را از مطلقشدن Ùˆ بی اندازه شدن باز دارند .«وØدت قدرت » ØŒ همیشه روند Ùروشن سازیست . وقتی همه چیزها از یک اندیشه ØŒ Ùهمیده میشوند Ùˆ تابع یک اندیشه میشوند ØŒ جهان ØŒ روشن است . وقتی همه جهان، تا بع یک اراده هستند ØŒ همه کارها روشن میگردد . اینست Ú©Ù‡1- ÙˆØدت( توØید ) Ùˆ2- «روشنی» Ùˆ 3-«قدرت» Ùˆ 4-« بی اندازگی= مطلق = بی نهایت » ØŒ چهار پدیده جداناپذیر ازهمند .
برای مشروط ساختن قدرت ØŒ باید آنرا« به اندازه» ساخت . همآهنگی ØŒ موقعیست Ú©Ù‡ قدرتهای متعدد Ùˆ کثیر ØŒ اندازه پیداکنند . اینست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « اندازه » در Ùرهنگ ایران ØŒ دو معنا دارد 1- همآهنگی Ùˆ 2- طبق سنجه Ùˆ معیاری بودن . چون کمال در Ùرهنگ ایران ØŒ همآهنگی = اندازه بوده است ØŒ مردم میخواستند Ú©Ù‡ همه چیزها با این معیار Ùˆ سنجه که« همآهنگی » است ،بسنجند . چیزی به اندازه است Ú©Ù‡ اندازه ( همآهنگ ) داشته باشد . خوب دیده میشود Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ جدا ناپذیر از ایده « کثرت » است . همآهنگی ØŒ جائی کمال شمرده میشود Ú©Ù‡ کسی نخواهد ØŒ کثرت را از بین ببرد . اینست Ú©Ù‡ درهمآهنگ شدن ØŒ تمرکز قدرت ØŒ از بین میرود . البته در روشنی کامل ØŒ آزادی نیست . کسیکه همه چیزرا میداند ØŒ عالم به همه چیز است ØŒ آزاد نیست .ازاینگذشته معرÙت کامل ØŒ معرÙت غیر مشروطست . هر Øکومتی Ú©Ù‡ خودرا اینهمانی با آموزه ای میدهد Ú©Ù‡ ادعای Øقیقت مطلق میکند . استوار بر معرÙت غیرمشروط میشود، Ùˆ چنین Øکومتی را نمیتوان مشروط ساخت . این Øکومت Ùˆ چنین معرÙتی ØŒ Øکومت بیداد Ùˆ معرÙت بیداد است .
برای آنکه Øکومت Ùˆ Øاکم ØŒ مشروط بشوند، باید بر« معرÙت مشروط » استوار باشند . از سوئی ØŒ هرچه بر دانائی میاÙزاید ØŒ از آزادی میکاهد . جائی آزادیست Ú©Ù‡ خدا Ùˆ Øکومتش ØŒ همه چیزها را نمیدانند . همآهنگ شدن ØŒ نیاز به آموزه ای ندارد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ Øقیقت است ØŒ بلکه نیاز به جستجو Ùˆ پژوهش با همدیگر در اندیشیدن دارد . اینست Ú©Ù‡ بجای روشنی مطلق ØŒ اندیشه زایش روشنی از تاریکی ٠جستجو Ùˆ دیالوگ ( همپرسی Ùˆ هماندیشی ) مینشیند . تا جامعه ای کمال را ØŒ بی اندازه بودن ،وبی اندازه شدن میداند ØŒ پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ ضروریست . ولی در جامعه ای Ú©Ù‡ « همآهنگی ٠کثرت » ØŒ کمال شمرده میشود ØŒ مشروط بودن ØŒ یک واقعیت٠دوست داشتنی میشود . Ùرهنگ ایران ØŒ کمال را ØŒ همآهنگی کثرت میدانست، Ú©Ù‡ استوار بر« اندازه داشتن همه خوبیها» بود . یک هنری خوبست Ú©Ù‡ به اندازه باشد . بهمن ØŒ اصل همآهنگی اجتماع بود . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم کمال در ادیان ابراهیمی جا اÙتاده باشد . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ÙˆØکومت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ عقل Ùˆ آگاهبود به نام اصل نور ØŒ کمال شمرده شود . ولی با چیره شدن اندیشه « همآهنگی کثرت به عنوان کمال »، مسئله عوض میشود . پیشنهاد تقسیم قدرتها بوسیله مونتسکیو ØŒ همان ایجاد کثرت قدرتها بود، Ú©Ù‡ مسئله « همآهنگشوی قدرتها » را اصل مطلوب میسازد . ÙˆØدت قدرت در یک شخص ØŒ کمال مطلوب نیست . همآهنگشدن قدرتها در اجتماع ØŒ کمال سیاست میشود .Ùرهنگ ایران ØŒ کمال را بی اندازه شدن = مطلق شدن = بی کرانه شدن نمیدانست ØŒ بلکه کمال را ØŒ اندازه شدن میدانست . باز داشتن یک قدرت از مطلق شدن ØŒ تا وقتیکه قدرت ØŒ کشش ذاتی به بی نهایت شدن دارد ØŒ ØÙ„ شدنی نیست . این ادیان Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ کشش ذاتی به مطلق شدن قدرت خود دارند . مسئله مشروطیت، موقعی ØÙ„ میشود Ú©Ù‡ در همه اذهان Ùˆ روانها ØŒ کمال ØŒ «همآهنگ شدن» باشد . هنگامی قدرت Ùˆ Øکومت از بین میرود Ùˆ هیچ کسی بر انسان، Øکومت نمیکند Ú©Ù‡ همه مردمان بخواهند Ùˆ همه مردمان کشش بدان پیدا کنند Ú©Ù‡ خود باهم ØŒ همآهنگ بشوند . اصل همآهنگ شوی ØŒ جانشین اراده واØدی میشود Ú©Ù‡ همه را تابع تصمیمات خود میسازد . اینست Ú©Ù‡ باید در آغاز ØŒ با این سراندیشه بزرگ ایران Ú©Ù‡ « اندازه » است ØŒ بیشتر آشنا بشویم ØŒ تا بشود سیاست ( جهان آرائی ) را بر شالوده این اندیشه ØŒ عبارت بندی کرد. ما بدون شناخت معنا Ùˆ Ù…Ùهوم « اندازه » ØŒ نمیتوانیم Ùرهنگ ایران را بطور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ùˆ Ùرهنگ سیاسی ایران را به طور خصوصی ØŒ بÙهمیم ï€
اندیشه های سست Ùˆ نابخردانه درباره---ï€ ---
داستان رستم و سهراب
رستم در بی اندازه شدن در یک آن ، بیمهرو ناجوانمردونابینا میشود
انسان ، هنگامی با مهر و جوانمرد و بینا ست
که وجودش همآهنگست
بینش و مهرو جوانمردی ،
پیآیند همآهنگی ( به اندازه بودن) انسانست
نا آشنا بودن با معنای ژر٠« اندازه » در Ùرهنگ ایران ØŒ سبب شده است Ú©Ù‡ امروزه ØŒ ژاژخائیهای Ùراوان در باره داستان « سهراب Ùˆ رستم » میشود . داستان سهراب Ùˆ رستم، در این راستا Ùهمیده میشود Ú©Ù‡ « رستم پیر » ØŒ « سهراب جوان » را میکشد، Ùˆ این داستان گواه بر اینست Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران براین باور بوده است Ú©Ù‡ « پیر Ùˆ کهنه Ùˆ سنّت » ØŒ باید « جوان Ùˆ نو Ùˆ بدعت » را بکÙشد Ùˆ از بین ببرد . همیشه باید پیر Ùˆ کهنه ØŒ برجوان Ùˆ نو ØŒ با خدعه ØŒ چیره گردد .چنین ادعائی Ú©Ù‡ امروزه در اذهان بسیاری از« نو اندیشان کذائی » جا اÙتاده است ØŒ دلیل بیخیری کامل آنها از Ùرهنگ ایران ØŒ Ùˆ ناتوانی درک Ú©Ù„ این داستان باهم است . در خود شاهنامه نیز، این داستان ØŒ طبق اندیشه رایج در زمان ساسانیها ØŒ روایت Ùˆ تÙسیر شده است . در زمان ساسانیان ØŒ « زمانه » ØŒ خدائی شده بود Ú©Ù‡ بدون خرد ØŒ مهروکین میورزید ØŒ Ùˆ در باره رویدادها Ùˆ سرنوشت مردمان ØŒ تصمیم میگرÙت . همه رویدادهای جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی Ùردی ØŒ از اصل بیخردی ØŒ سرچشمه میگرÙت . در واقع ØŒ انسانها ØŒ در رویدادها Ùˆ اعمال خود ØŒ دیگر منطقی Ùˆ معنائی نمی یاÙتند ØŒ Ùˆ رویدادهای جهان ØŒ بیرون از دسترس خردو خواست آنها شده بود .مردمان ØŒ دیگر رابطه منطقی Ùˆ بخردانه میان عمل انسان،و پیآیند Ùˆ پاداش اجتماعیش نمی دیدند . به عبارت دیگر ØŒ قدرتمندان دینی Ùˆ سیاسی ØŒ خرد Ùˆ همپرسی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همکاری مردمان را ØŒ از Ø´Ú©Ù„ دادن به امور ØŒ بریده بودند . Ùˆ این ناتوانی مردمان Ùˆ اجتماع، در Ø´Ú©Ù„ دهی به وقایع ØŒ در تصویر « خدای زمان » باز تابیده شده بود . Ù…Ùهوم« Øکمت Ùˆ مصلØت » ØŒ Ú©Ù‡ اÙلاه ØŒ با خرد نیکش ØŒ کار بد میکند( میکشد Ùˆ مکر میکند Ùˆ عذاب میدهد Ùˆ گمراه میکمد ... ) Ú©Ù‡ بسود غائی مردمانست ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ نمیتوانست راه بیابد ØŒ چون این Ù…Ùهوم، با تصویری Ú©Ù‡ ایرانی از « پیدایش گیتی از گوهر خدا داشت » ØŒ نا سازگار بود .من این موضوع را بطور گسترده در کتاب « شکارچی Ùˆ شکار گریزپایش » سالها پیش بررسی کرده ام . « شاه » نیز تجسم « زمان »، یعنی خدائی بود Ú©Ù‡ روی بیخردی ØŒ سیاست میراند Ùˆ Øکمرانی میکرد .« Ùرمان »، خواست هائی بود Ú©Ù‡ از مغز چنین خدای زمانی برمیخاست ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ این Ùرمانها ØŒ دادو Ú†Ù‡ بیداد باشند ØŒ باید اجراء کردکه به Ú©Ù„ÛŒ برضد Ùرهنگ ایران Ùˆ Ù…Ùهومش از خرد Ùˆ جان بود . شاهان ساسانی ØŒ خود را « زمان » میدانستند . این خدای زمان ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زمان Ùˆ خدای زمان ØŒ در Ùرهنگ اصیل ایران ØŒ Ùرق داشت . اینها به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زرتشت از « شهریور » یعنی « Øکومت برگزیده شده از خرد بهمنی مردمان » Ùرق داشت . در اوستا شهریور، xshathravairya میباشد Ú©Ù‡ مرکب از دو واژه ï€ xshathra- vairya است . Ùˆ خشتره، به معنای Øکومت Ùˆ Øاکم است، Ùˆ وئیزیه به معنای « برای خود برگزیدن + از چیزی خود را متقاعد ساختن » میباشد، Ùˆ از آنجا Ú©Ù‡ در Ùرهنگ ایران ØŒ خویشکاری خرد بهمنی ØŒ برگزیدنست ØŒ پس شهریور Ú©Ù‡ آرمان Øکومتی مردم ایران Ùˆ همچنین زرتشت است ØŒ به معنای « Øکومت Ùˆ Øاکم یا شاه برگزیده شده از خرد مردمان است » . بزرگترین شاه ساسانی Ú©Ù‡ انوشیروان باشد ØŒ خود را در شاهنامه ØŒ « زمان » میداند، Ùˆ داستان زیبا Ùˆ ژرÙÛŒ در شاهنامه هست Ú©Ù‡ رویاروئی این « خدای زمان » در Ø´Ú©Ù„ انو شیروان را ØŒ با « خرد » در Ø´Ú¯Ù„ بزرگمهر، وزیرش نشان میدهد . Ùˆ این داستان ØŒ نشان میدهد ØŒ Ú©Ù‡ چگونه « خردورزی » در ایران در این دوره، پایمال « بی منطقی Ùˆ خودکامگی Ùˆ بیخردی Øکومت » میشود . طبق پیشینه Ùرهنگ سیاسی خود ØŒ مردمان ØÙ‚ به سرپیچی از این شاهان ÙˆØکومت ها داشتند . Øکومتی Ú©Ù‡ از خرد ØŒ یا بسخنی دقیق تر Øکومتی Ú©Ù‡ در خردهمپرس مردمان، ریشه ندارد ØŒ Øکومت بیداد است Ùˆ باید ازآن، سر پیچی کرد ودر برابرآن ایستاد . مردمان ایران ØŒ بر همین پایه، از قباد سرکشی میکنند، Ùˆ سپس از ماندن Øکومت در خاندان ساسانی درانتقال شاهی از یزدگرد بزه گر به بهرام گور ØŒ همچنین از خسروپرویز، سرپیچی میکنند . در این رویدادها میتوان بخوبی ØŒ اندیشه های ایرانیان را درباره ØÙ‚ مقاومت Ùˆ سرپیچی از Øکومت یاÙت ØŒ Ú©Ù‡ در متون پهلوی ØŒ زدوده شده اند . این داستان انوشیروان Ùˆ بزرگمهر ØŒ بهتر Ùˆ بیشتر از هزار صÙØÙ‡ تاریخ ØŒ روند سیاست Ùˆ شیوه Øکومت ساسانی را در آن روزگار روشن میسازد . این « زمان٠قدرتمند ولی بیخرد » Ú©Ù‡ همیشه خرد را میستاید، Ùˆ به آن معنای واژگونه میدهد ØŒ متناظر با « خرد ناتوان Ùˆ Ù…Øکوم مردمان » است ØŒ Ú©Ù‡ نسبت به زندگی سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ زندگی در گیتی ØŒ لاقید Ùˆ بی اعتناء شده اند . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¢Ù† روزگار ØŒ زندگی ØŒ بی مزه شده است . هر کاری ØŒ « بودنی کار » میشود . انسان ØŒ کاری میکند Ú©Ù‡ پیآیندش ØŒ وارونه اخلاق Ùˆ مردمی وخرد است ØŒ واو خودرا ناتوان از رویداد این کار ها میداند . خرد، هیچ اثری Ùˆ نیروئی نمیتواند در کارها داشته باشد . همین Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ Ùˆ روایت ساسانیش ØŒ جایگزین Ù…Ùهوم اصلی از« زمان » در ایران شده است .ï€ Â« زمان» در اصل، خدای رام بوده است Ú©Ù‡ خدای شناخت Ùˆ موسیقی Ùˆ شعر ورقص است Ú©Ù‡ « ریتم = کوبه » رویه مشترک این سه چهره او هست .« ورد الزروانی» ØŒ Ú¯Ù„ خیری است Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ این خدای رام ست . Ùˆ رام Ùˆ ارتا Ùˆ بهرام ØŒ نخستین پیدایش وهومن هستند، Ú©Ù‡ اصل خردسامانده وخردهمپرس Ùˆ خرد خندان است، Ùˆ با خرد نوآورش ØŒ جهان را جشنگاه میسازد . Ù…Ùهوم اصیل Ùرهنگ ایران از« زمان » ØŒ پیکریابی « خردسامانده Ùˆ جشن ساز » است، Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با این Ù…Ùهوم از « زمان تهی از خردی Ú©Ù‡ مهر Ùˆ کین Ùˆ شادی Ùˆ درد را بدون خرد ØŒ پخش میکند ØŒ Ùرق دارد . این Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ جانشین اندیشه اصلی در Ùهم داستان گردیده است .
چنینست کردار چرخ بلند بدستی کلاه و بدیگر کمند
چو شادان نشیند کسی با کلاه ززخم کمندش ، رباید زگاه
چرا مهر باید همی بر جهان بباید خرامید با همرهان
اگرهست ازین ، چرخ را آگهی همانا که گشتست مغزش تهی
چنان دان کزین گردش ، آگاه نیست که چون وچرا سوی او راه نیست
البته با پیدایش همین خدای زمان ØŒ Ù…Ùهوم خدائی بوجود میآید Ú©Ù‡ Ùراسوی چون Ùˆ چرای انسانها کار میکند، Ùˆ خرد آن خدا ØŒ از خرد انسانها بریده است، Ùˆ همگوهر آنها نیست . در Øالیکه میدانیم Ú©Ù‡ بهمن یا هومن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصل کیهان Ùˆ « Øکومت = نگهبانی سامان ملت » شمرده میشود ØŒ اصل خرد خندان Ùˆ شاد Ùˆ بزمساز است . این شیوه تÙسیر از داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ شیوه ایست Ú©Ù‡ در دوره ساسانی متداول شد ØŒ Ùˆ جایگزین شیوه تÙسیر دیگری بوده است Ú©Ù‡ از موبدان ØŒ سرکوبی میشده است . داستان اصلی چنین بوده است Ú©Ù‡ رستم ØŒ Ú©Ù‡ جهان پهلوان ایرانست ØŒ میخواهد در یک Ù„Øظه از زمان، نیرویش « بی اندازه » گردد ØŒ تا بر سهرابی Ú©Ù‡ او را ØŒ دشمن خود میانگارد ØŒ چیره گردد. در اثر همین آنی Ú©Ù‡ بی اندازه میشود ØŒ هم بینش خود را از دست میدهد، Ùˆ پسرخودش را نمیشناسد، Ùˆ هم مهر خود را از دست میدهد، Ùˆ هم ناجوانمرد میشود . در Ùرهنگ ایران ØŒ انسان در گوهرش ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه ( = اندام ) هست، Ùˆ وقتی در اثر Ùزونخواهی ØŒ خودرا از اندازه ØŒ خارج ساخت ØŒ Ùاقد بینش میگردد ( اسنا خرداو، تاریک میشود ) Ùˆ بی مهر میگردد، Ùˆ در اندیشه ها Ùˆ اعمالش ØŒ مکر Ùˆ خدعه میکند Ùˆ ناجوانمرد میشود . پس بی مهری Ùˆ Ú©Ú˜ اندیشی Ùˆ Øیله بازی Ùˆ مکر Ùˆ ناجوانمردی ØŒ پیآیند مستقیم از دست دادن اندازه یا همآهنگیست . آشÙتگی Ùˆ تباهکاریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ اخلاقی ØŒ پیآیند از دست دادن اندازه است . اجتماع را با وعظ Ùˆ پند Ùˆ امر ÙˆØÚ©Ù… Ùˆ نهی Ùˆ Ú©ÛŒÙر دادن وتهدید به عذاب کردن ØŒ نمیتوان بهبودی بخشید . بلکه مردمان را باید یاری داد Ú©Ù‡ در درون خود ØŒ همآهنگ یا به اندازه بشوند ØŒ یا «آگاهبود ٠اندازه» پیدا کنند . جامعه ØŒ در همپرسی خردهای مردمان ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه میشود . با تمرکز یاÙتن قدرت Ùرمان، در دست یک Øاکم ویا Øکومت ØŒ همآهنگی اجتماعی به هم میخورد . تا Øکومت ØŒ نقش « همآهنگسازی Ùˆ همآهنگشوی اجتماع » را بازی میکند ØŒ Øکومت داد است، Ùˆ به Ù…Øضی Ú©Ù‡ Ùراسوی این Øالت رÙت ØŒ Øکومت بیداد Ùˆ Øاکم بیداد میگردد . بیخردی در هر انسانی Ùˆ در اجتماع ØŒ نتیجه از دست دادن همآهنگی درونی Ùردی ØŒ Ùˆ همآهنگی بیرونسوی اجتماعیست، Ú©Ù‡ نیاز به بررسیهای گوناگون دارد .
کسیکه Øیله Ùˆ خدعه میکند Ùˆ دروغ میگوید ØŒ یا خدائی Ú©Ù‡ برای غالب شدن Ùˆ قدرت یاÙتن ØŒ Øیله Ùˆ مکر میکند ØŒ گوهرش بی اندازگی Ùˆ نا همآهنگیست . وجود یک قدرت یا Øکومت Ùˆ Øاکم یا شاه ØŒ در برابر ملت ØŒ بیان ناهمآهنگی در ملت است . کسیکه بی اندازه است ØŒ جوانمردی Ùˆ مهر را نمیشناسد . برغم انباری از معلومات ØŒ بینش ندارد . پر بودن کله از معلومات ØŒ بینش خرد، به Ù…Ùهوم ایرانی نیست . ورستم درست در این « آن » در زندگی ØŒ خودش را گرÙتار بی اندازگی میکند تا بر سهراب چیره گردد . درست این بخش از شاهنامه را Ú©Ù‡ « Ù…Øور اصلی داستان » است ØŒ مصصØان شاهنامه در ایران ØŒ غالبا جزو خراÙات تهی از معنا ØŒ Ùˆ یا ملØقات خالی از خرد ØŒ از شاهنامه Øذ٠میکنند . اصل را میاندازند، Ùˆ جعل را نگاه میدارند ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ بنام شاهنامه شناس ØŒ Ùرهنگ اصیل مارا نابود Ùˆ یا تØری٠و مسخ میکنند ØŒ Ùˆ اینها خود را دوستداران Ùرهنگ ایران هم میدانند ! این داستان Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ از همه نو اندیشان کذائی ( چون در عمرشان یک اندیشه نوهم نیاندیشیده اند ØŒ بلکه مقلد اندیشه های نو ٠باختر هستند ) ØŒ Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران را نوکÙØ´ Ùˆ جوان Ú©ÙØ´ میدانند ØŒ چون رستم ØŒ سهراب جوان را کشته است ØŒ نادیده گرÙته میشود Ùˆ غلط پنداشته میشود ØŒ چون Ù…Ùهوم « اندازه » را Ú©Ù‡ بنیاد Ùرهنگ ایران بوده است ØŒ نمی شناسند ØŒ ورد پای آنرا در این داستان نمی یابند .
داستان اینست که رستم ، پس ازشکست خوردن ار سهراب ، وجوانمردی سهراب در نکشتن او ، نزد خدا میرود ، و میگوید که من در آغاز ، نیروی بی اندازه داشتم ، و این بی اندازگی ، مرا از جنبش باز میداشت ، و درآن زمان از تو خواستم که نیروهای مرا به اندازه بکن . اکنون برای رویا روشدن با این پهلوان گمنام ، نیاز به همان نیروی بی اندازه ، در یک نبرد دارم، و تو خواهش مرا برای چند ساعتی بپذیر ، و این نیروی بی اندازه را در برهه کوتاهی از زمان، به من باز ده .
شنیدم Ú©Ù‡ رستم از آغازکار چنان یاÙت نیرو ر پروردگار
که گر سنگ را او بسر برشدی همی هر دوپایش بدو درشدی
ازآن روز ، پیوسته رنجور بود دل او ازآن آرزو دور بود
بنالید بر کردگار جهان بزاری همی آرزو کرد آن
Ú©Ù‡ لختی ز زورش ستاند همی برÙتن بره بر تواند همی
برآنسان که از پاک یزدان بخواست ز نیروی آن کوه پیکر بکاست
چو باز، آنچنان کار ، پیش آمدش دل از بیم سهراب ریش آمدش
بیزدان بنالید که ای کردگار بدین کار ، این بنده را باش یار
همان زور خواهم که آغاز کار مرا دادی ای پاک پروردگار
بدو باز داد ØŒ آنچنان Ú©Ø´ بخواست بیÙزود زورتن ØŒ آنکش بکاست
رستم با نبود٠هارمونی Ùˆ اندازه در نیروهایش ØŒ با بی اندازه بودن نیرو، نمیتواند Øرکت کند . دراثر آنکه نیروی بی اندازه در او هست ØŒ پایش Øتا در سنگهای سخت Ùرو میرود، Ùˆ نمیتواند با دوپایش راه برود وبجنبد ØŒ Ùˆ از این رو آرزو میکند Ú©Ù‡ لختی از زورش کاسته شود، تا او به اندازه شود . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام است . Ùˆ بهرام ØŒ خدای پا ØŒ یعنی اصل Øرکت Ùˆ جنبش Ùˆ پویائی است . از اینرو ØŒ بهرام ØŒ « بابک» نیز خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای خدای پا است ( بابک = پا بغ ) . Ùˆ پا ØŒ معیار اندازه است ØŒ چون در همآهنگی پاها ØŒ راه میتوان رÙت . از اینرو بهرام ØŒ هم اصل جنبش Ùˆ هم اصل اندازه Ùˆ هارمونی Ùˆ هم اصل پیمان است. بهرام ØŒ بخشی از بÙÙ† های هرانسانیست . پس داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ یک مسئله انسانی را بطورکلی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ . از همین داستان در واقع میتوان دریاÙت Ú©Ù‡ انسان ØŒ « آگاهبود اندازه را درخود دارد »، Ùˆ میتواند در آزمایشها ØŒ تشخیص بدهد Ú©Ù‡ خودش بی اندازه شده است . اندازه در ژرÙای او پنهانست Ùˆ باید آنرا به آگاهبود خود برساند . در برخورد به گیتی، Ùˆ درک اینکه « بی اندازگی » انسان را از Øرکت باز میدارد ØŒ اندازه را در خود کش٠میکند . انسان ØŒ بی اندازگی را دوست ندارد ØŒ چون او را ازجنبش Ùˆ Ø¢Ùرینش باز میدارد . از اینرو میکوشد Ú©Ù‡ به اندازه باشد . انسان ØŒ گوهر اندازگیست ( اصل اصالت انسان Ùˆ Øقوق بشر) . ار آنجا Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران ØŒ ساختار انسان را همانند ساختار گیتی میدانست ØŒ آنرا همانند ساختار اجتماع نیز میدانست . همآهنگی اخلاط تن ( خون Ùˆ بلغم Ùˆ صÙراو سودا ) ØŒ یا همآهنگی اندامها ØŒ یا همآهنگی نیروهای ضمیر ØŒ بنیاد درستی تن Ùˆ درستی روان Ùˆ درستی اجتماع بود . به همین علت این همآهنگی اخلاط ،« مزاج »خوانده میشود Ú©Ù‡ درغرب نامیده شده است . در اجتماع نیز باید نیروها، همآهنگ باشند ØŒ نه آنکه درØکومت یا Øاکم یا سلطان ØŒ همه قدرتها متمرکزشود .« همآهنگی نیروها » ست Ú©Ù‡ بقا Ùˆ تندرستی اجتماع را میسرمیسازد . در اثر اینکه واژه Ú©Ùنستیتوسیون به Ùارسی به «قانون اساسی» و« مشروطیت» برگردانیده شده ØŒ این معنای ژر٠، از بین رÙته است .
مسئله بنیادی Øکومت اینست Ú©Ù‡ بجای « تمرکز Ùرمان واراده دریک شخص یا هیئت » ØŒ « همآهنگی Ùرمانها Ùˆ خواستهای مردمان Ùˆ گروهها » بنشیند . Ùˆ به عبارت بهتر ØŒ « همآهنگی ملت » ØŒ جانشین « Øکومت » گردد . « اندیشه همآهنگی » ØŒ جای « اندیشه قدرت » بنشیند . ودرست Ùرهنگ ایران ØŒ به اندیشه همآهنگی ØŒ اصالت میدهد، Ùˆ اندیشه قدرت را بکنار میزند . خود واژه « اندام » Ú©Ù‡ به معنای نظم Ùˆ زیبائست ØŒ در اصل به معنای « همآهنگی بخشهای Ø¢Ùریده شده » هست . چیزی به اندامست ØŒ یعنی منظم است ØŒ Ùˆ منظمست ØŒ چون همآهنگست .این تصویر که« سر» ØŒ سپهبد تن است ØŒ ایده ایست Ú©Ù‡ برضد Ùرهنگ « همآهنگی » در ایران بود .در Ùرهنگ ایران ØŒ هر اندامی وهر بخشی ازتن ØŒ در پیدایش خرد ØŒ انباز بود . سراسر وجود انسان باهم میاندیشید . تمرکز خرد در سر ØŒ برضد اندیشه همآهنگی بود . ما امروزه «اندام» را به معنای بخشی از تن بکار میبریم . درØالیکه این Ú©Ù„ وجود انسانست Ú©Ù‡ به اندامست . باوجود این ØŒ اندام، این معنا را میدهد Ú©Ù‡ جزوی از تن ØŒ همآهنگ با Ú©Ù„ تن است .
بنی آدم اعضای ( اندام ) یکدیگرند
Ú©Ù‡ در Ø¢Ùرینش ز یک گوهرند ( سعدی )
انسان ØŒ هنگامی « اندام اجتماع » است Ú©Ù‡ همآهنگ با اجتماعست . این به معنای آن نیست Ú©Ù‡ انسان در یک Ú©Ù„ ØŒ ØÙ„ میشود ØŒ بلکه به معنای آنست که، خواست Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ خرد Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ Ùرمان کلی، با شرکت مستقیم او به وجود میآید . این اندیشه همآهنگی اندام ØŒ برضد اندیشه « Øاکمیت سر Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ در سرجمعست » . در Ùرهنگ ایران ØŒ خرد ØŒ بیان همآهنگی سراسر وجود انسانست ØŒ نه ویژه در سر . سر ØŒ نقش Øکومت Ùˆ سپهبد تن را بازی نمیکند . تن ØŒ لشگر سر نیست. آسمان ØŒ بر زمین Øکومت نمیکند . آسمان Ùˆ زمین ( سیمرغ Ùˆ آرمیتی ) باهم در انسان، یک ÙˆØدت میسازند . بهمن ØŒ میان سیمرغ ( دی = آسمان) Ùˆ آرمیتی( زمین) ØŒ آشتی میدهد، Ùˆ آنها را همآهنگ میسازد ( از این رو سه ماه دی + بهمن + اسÙند ØŒ پیاپی همند ØŒ چون در این سه ماه ØŒ انسان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ) . انسان ØŒ مرکب از چهار نیروی همآهنگ ( نریوسنگ = همبغ = انباز) ØŒ یعنی وجودی هماهنگ Ùˆ به اندازه است . از این رو در Ùرهنگ ایران ØŒ Ù…Ùهوم « مرکز انØصاری قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ùرماندهی » نبود . این با پدیده نظامی یا ارتشی پیدایش یاÙت .
از اینرو بود Ú©Ù‡ این سپهبدان Ùˆ ارتشتاران بودند Ú©Ù‡ نخست به خود، نام شاه Ùˆ خشتره را دادند . در ارتش بود Ú©Ù‡ مرکز تصمیم گیری، Ùˆ سلسله مراتب در اجرای امر بود . ایده « همآهنگی = اندازه » ØŒ پیدایش مرکز قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ ارگان منØصر به Ùرد اندیشیدن را ازعمل باز میداشت . این بود Ú©Ù‡ قدرتمندان از همان آغاز برضد Ùرهنگ ایران بر خاستند .
در Ùرهنگ ایران ØŒ به همین علت خدایان در همآهنگی باهم میاÙریدند ( نریوسنگ= همبغی ) ونیروی Ø¢Ùرینندگی ØŒ پخش Ùˆ پراکنده بود . رد پای این همکاری خدایان برای Ø¢Ùرینش چیزها، در بندهشن باقیمانده است . به همین علت نیز در گاتا ØŒ اهورامزدا ØŒ همیشه با همکاری Ùˆ هماندیشی ØŒ کار میکند . در بندهشن ØŒ اهورامزدا در همکاری با امشاسپندانش جهان را میآÙریند . این ایده همآهنگی ØŒ مرکزیت قدرت Ùˆ خواست را در یک Ø´Øص ØŒ رد میکند . بدینسان ØŒ نه تنها برضد اندیشه٠« واسطه Ùˆ رسول Ùˆ پیامبرو برگزیدگی » است ØŒ بلکه برضد خلیÙÙ‡ Ùˆ امامت Ùˆ ولایت هم هست . چگونه سازمان بندی ارتشی در ایران ØŒ Øاکمیت را در ایران غصب کرد ØŒ نیاز به بررسی جداگانه دارد . به همین علت نیز Ùرهنگ سیاسی ایران ØŒ همیشه یک Ùرهنگ ضد قدرت Ùˆ طبعا ضد شاهی باقی ماند . اینست Ú©Ù‡ باید این ایده بنیادی Ùرهنگ ایران را Ú©Ù‡ اندازه یا همآهنگی باشد ØŒ خوب شناخت .
رستم Ú©Ù‡ در همه عمرش به اندازه است ØŒ ناگهان در وضعی قرار میگیرد Ú©Ù‡ بی اندازگی را ضرورت «هنگام »میشناسد . در این هنگام Ú©Ù‡ رقیب پر زوری با او روبرو میشود ØŒ راه چاره را در « بی اندازه شدن » Ù…ÛŒ یابد . Ùرهنگ ایران ØŒ بی اندازه شدن در هروضعی را ØŒ نامطلوب میداند، ولو برای غلبه Ùˆ قدرت یاÙتن ØŒ ضروری باشد . برهم خوردن همآهنگی یا خارج شدن از اندازه، ولو هم « در یک آن » باشد ØŒ Ùاجعه آور است . این بی اندازه شدن در یک آن ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ رستم در دشمن ØŒ دوستش را نشناسد . سهراب را هرچند اÙراسیاب ÙریÙته، تا با ایران بجنگد ولی در باطن، دوست رستم است، Ùˆ برای جستجوی رستم آمده است Ú©Ù‡ پدرش هست ØŒ تا مهر خود را به او ابراز دارد . ولی اگر رستم، همان « چشم خورشید گونه بینش » را Ú©Ù‡ در Ù‡Ùتخوان یاÙته بود بکار میبرد ØŒ میتوانست، د رزیر پوسته تاریک دشمنی ØŒ دوستی نهÙته را ببیند . بی اندازگی ØŒ آن چشم را کور کرده بود . چنانچه همین بی اندازگی ØŒ چشم اسÙندیار را در نبرد با رستم کور کرده بود . در اثر بی اندازه شدن ØŒ نیروی بینش خود را از دست میدهد Ùˆ ناجوانمرد میشود Ùˆ Øیله Ùˆ مکر میکند Ú©Ù‡ برضد Ùرهنگ ایرانست . بی اندازه شدن ØŒ ولو در یک آن کوتاه ØŒ Ùاجعه بار است ØŒ Ú†Ù‡ رسد به اینکه در انسانی یا در اجتماعی این همآهنگی Ùˆ اندازه نباشد .
Ùرهنگ ایران چون همآهنگی ( اندازه ) را بنیاد وجود انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ جهان آرائی میدانست ØŒ آنرا سنجه Ùˆ معیار ( اندازه ) هر کاری میدانست . اینست Ú©Ù‡ اندازه ØŒ هر دو معنارا یکجا باهم دارد . همآهنگی ØŒ همیشه ØŒ سنجه ( اندازه ) هر کاریست . کردار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ اندیشه، باید همآهنگ باشد ØŒ تا نیک باشد . یک کردار بخودی خود ØŒ نیک نیست ØŒ بلکه هنگامی نیکست Ú©Ù‡ به هنگام باشد . همآهنگی با شخص Ùˆ جای Ùˆ زمان Ùˆ ... داشته باشد . این همان هسته Ùˆ گوهر گمشده Ùˆ Ùراموش ساخته داستان است .«پا» در این داستان ØŒ درست با این دو Ù…Ùهوم « اندازه » کار دارد .ï€ Ù‡Ù… دوپای انسان Ùˆ چهارپای اسب Ùˆ گاو Ùˆ گوسÙند Ùˆ شترو خرگوش ( دام ) نشان همآهنگیست Ùˆ هم پای انسان ØŒ سنجه Ùˆ معیار اندازه گیریست . پا هنوز درÙارسی Ùˆ کردی ØŒ دارای معانی 1- اندازه 2- Øری٠در قمار یا دارنده بهره ( یک پا شریک ) Ùˆ 3- برابر Ùˆ4- پایه ودرجه ( پا به پا ) ... را دارد . پا درÙارسی به معنای٠قوت Ùˆ طاقت نیز هست . ولی پا Ú©Ù‡ در ایرانی باستان ودرا وستا Ùˆ درکردی« Ù¾ÛŒ » خوانده میشود ØŒ همان واژه « پاده » است Ú©Ù‡ به معنای « چوبدستی Ú©Ù‡ چوپانان در دست میگیرند » میباشد، واین چوبدستی ها از « Ù†ÛŒ » بوده اند . ونی ØŒ اساسا مانند گز ØŒ سنجه اندازه گیری بوده است Ùˆ دربندهشن به این معنا بکاربرده میشود . در اوستا Ùˆ بندهش دیده میشود Ú©Ù‡ « باد » ØŒ پا دارد ØŒ به عبارت دیگر ØŒ باد ØŒ Øرکت میکند Ùˆ میجنبد، Ùˆ خود واژه « باد » نیز همان « پاد = پاده » بوده است . در واقع آنها باد را با « نوا Ùˆ دم نای » همگوهر میدانسته اند . خواه نا خواه در نوای نای ØŒ ریتم هم هست( گره های Ù†ÛŒ ØŒ نماد ریتمست ) Ùˆ از اینگذشته از نیهای بزرگ ØŒ جام Ùˆ هاون ØŒ یعنی پیمانه میساخته اند . در تخت جمشید، درنقش برجسته ای ØŒ Ú©Ù‡ داریوش نشسته است ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ دریک دستش همین چوبدستی ØŒ یعنی Ù†ÛŒ هست ØŒ Ùˆ در دست دیگرش ØŒ نیلوÙراست . Ù†ÛŒ ØŒ اینهمانی با رام Ùˆ سیمرغ ( نای به = ارتا ) Ùˆ بهرام داشت Ùˆ نیلوÙز اینهمانی با آناهیت ØŒ خدای رودها Ùˆ آبهای جاری داشت . به عبارت دیگر ØŒ داریوش ØŒ یکدستش را اینهمانی با ارتا Ùˆ رام وبهرام میداد ( Ú©Ù‡ هرسه خدای اندازه اند ) Ùˆ دست دیگرش را اینهمانی با آناهیتا میداد. این تصاویر در آن روزگار، معانی ژر٠برای مردمان داشت . رد پای اینها در واژه « پادشاه » باقیمانده است Ú©Ù‡ دراصل پاته خشه ï€ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است . Ùˆ دراصل این واژه به معنای « زن Ù†ÛŒ نواز » یا « زن Ù†ÛŒ دار » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « نیییدن » یعنی Ù†ÛŒ نواختن، به معنای رهبری کردن Ùˆ سازمان دادن Ùˆ مدیریت است . این« نای به» یا « وای به» است Ú©Ù‡ با کشش نوای Ù†ÛŒ ØŒ همه را همآهنگ میسازد . از این رو به شاهان، این نام را داده اند تا چنین Øقانیتی پیدا کند . خشه مانند خشتره ØŒ بتدریج معنای Øاکم Ùˆ سرور گرÙته است . ولی دراوستا ØŒ خشتری به معنای زن است . رهبری کردن ØŒ نییدن است . پس شاه ØŒ باید نائی باشد . واساسا شاه Ú©Ù‡ شاخ بوده است به معنای Ù†ÛŒ است . بنا براین Ù†ÛŒ ØŒ تصویریست از سنجه Ùˆ معیار اندازه گیری + Ùˆ کشش بسوی همآهنگی Ùˆ ساماندهی . پس اندازه ØŒ به معنای آن بوده است Ú©Ù‡ سنجه همه کارها ØŒ همآهنگیست . اکنون بررسی کرده میشود Ú©Ù‡ چرا اندازه را اینهانی با پا میدهند . چون اندازه Ú©Ù‡ در ایرانی باستان « هم تاچیه » میباشد ØŒ به معنای « هم+ تاز » است . پسوند « تاچیه » به معنای با هم تاختن Ùˆ با هم دویدن است . اندازه ØŒ به معنای هم آهنگی دویا چند چیز با هم بوده است، تا امکان جنبش Ùˆ پرواز پیدایش یابد .ï€ ï€ Â« اندازه = هم تاجیه = همتازی » سه برآیند گوناگون Ùˆ متمم هم داشته است . ازسوئی به معنای توازن Ùˆ تعادل چیزها Ùˆ نیروها با همدیگر است . طبعا هر تعادلی ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ بخشهای گوناگون، همدیگر را Ù…Øدود Ùˆ مشروط سازند . Øکومتی Ú©Ù‡ در جامعه پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یک کونستیتوسیون ( مزاج ØŒ اندام )است . یکی ØŒ Øاکم نیست Ùˆ دیگران ØŒ Ù…Øکوم Ùˆ Ùرمانبر . بلکه همه ØŒ ایجاد Øاکمیت میکنند، وهمه با همپرسی خردهایشان ØŒ Ùرمانی میدهند Ú©Ù‡ خود میتوانند بکار بندند . Ùرمان را کسی میدهد Ú©Ù‡ امکان اجراء آن را هم دارد ØŒ Ùˆ از اینگذشته در اجراء Ùرمان ØŒ استقلال خود Ùˆ آزادی خودرا Ù…ÛŒ بیند ØŒ چون این خود اوست Ú©Ù‡ در دادن این Ùرمان ØŒ انباز بوده است .
از سوی دیگر ØŒ برآیند دیگر اندازه ØŒ سنجه Ùˆ معیار مقایسه بودن آنست، Ùˆ از سوی دیگر ØŒ این تعادل Ùˆ همآهنگی ØŒ امکان جنبش Ùˆ پویش Ùˆ بالش را Ùراهم میآورد . تعادلی نیست Ú©Ù‡ ایجاد سکون Ùˆ انجماد کند ØŒ بلکه تعادلیست پویا Ùˆ پیشرو . Ùˆ این اندیشه ها در تصاویری Ú©Ù‡ بکار میبرده اند ØŒ بخوبی آشکار است : 1- پاهای انسان 2- چهاردست Ùˆ پا 3- گردونه با دواسب یا دو گاو یا گردونه با چهار اسب 3- یوغ شخم بادوگاو.
با Øرکت دو پا ØŒ Ú©Ù‡ برداشتن گامها با شد Ùˆ شمردن گامها ØŒ مقدار Ùˆ وپهنای زمین را معین میساخته اند . یا از سر انگشت میانین یکدست تا سرانگشتن میانین دست دیگر ØŒ را واØد اندازه میدانستند . یا از سرانگشت تا آرنج را ØŒ یا یک بدست ( وجب ) را معیار اندازه گیری میدانستند . Ùˆ آنرا « اَرَش » میخواندند . همچنین با Ù†ÛŒ Ùˆ گز اندازه میگرÙتند، Ùˆ اینکه داریوش یک شاخ Ù†ÛŒ در دست دارد ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ شهریاری او « اندازه مند = با هارمونی Ùˆ همآهنگی » است ØŒ برطبق اندازه = برطبق ارتا هست . او ارتا خشتره است . ولی اÙزوده براین، معنای بنیادی اندازه ØŒ جنبش Ùˆ Ø¢Ùرینش Ùˆ یگانگی بخشهای گوناگون ØŒ بر بنیاد هماندیشی Ùˆ همکاری Ùˆ هم جنبی Ùˆ انبازی است . این واژه « انبازی » در Ùرهنگ ایران ØŒ باراسلامی ندارد . در اسلام ØŒ انبازی ØŒ شریک بودنست . الله در خلق کردن ØŒ در تصمیم گرÙتن ØŒ شریک ندارد . شرک ØŒ بزرگترین گناه است . در Øالیکه Ø¢Ùرینش درÙرهنگ ایران ØŒ همبغی است . همین واژه است Ú©Ù‡ امروزه « انبازی » شده است . جهان Ùˆ اجتماع در همبغی در انبازی ØŒ در همآهنگی نخستین ØŒ در اندازه ØŒ Ø¢Ùریده میشود . بÙÙ† Ø¢Ùرینندگی جهان Ùˆ انسان ØŒ اندازه است ØŒ انبازی است . دراجتماع ØŒ یک Ù†Ùر با اراده اش ØŒ Øکومت ورهبری نمیکند . بلکه این همآهنگی مردمان دراجتماعست Ú©Ù‡ باید تبدیل به خواست یا Ùرمان یا قانون بشود . انبازی = همبغی = اندازه ØŒ سرچشمه ساماندهی اجتماعست . انبازی یا همبغی Ú©Ù‡ همان نریوسنگ Ùˆ بهمن میباشند، به معنای آنست Ú©Ù‡ خدایان ØŒ هماندیشی Ùˆ همکاری میکنند ،و از این همÙکری Ùˆ همکاری Ùˆ همآهنگی یا اندازه ØŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . همآهنگی یا اندازه ØŒ بÙÙ† کیهان Ùˆ انسانست . در این Ùرهنگ، خدا ØŒ به معنای یهوه Ùˆ پدر آسمانی Ùˆ الله نیست Ú©Ù‡ جهان وانسان را با «اراده خودش، به تنهائی» از هیچ، خلق کند . الله یا یهوه ØŒ خودشان ØŒ با هیچ چیزی همآهنگ نیستند ØŒ Ùˆ برای Ùرهنگ ایران ØŒ این پدیده درست ØŒ سرچشمه همه ناهمآهنگیهاست . بغ ØŒ همبغی است . بایستی خوب دراین مسئله دقت کرد تا تÙاوت Ùرهنگ ایران را از ادیان ابراهیمی دریاÙت . «انبازی» Ú©Ù‡ در این ادیان، شرک Ùˆ مطرود است ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ اصل اندازه Ùˆ همآهنگیست، Ú©Ù‡ جهان Ùˆ انسان از آن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . Ùطرت انسانها ØŒ اندازه است . اینست Ú©Ù‡ ضرورت به وجود Øجّت الهی نیست . اندازه در بÙÙ† انسانست، Ú©Ù‡ باید گام به گام پیدایش یابد، Ùˆ نیاز به آن نیست Ú©Ù‡ الهی ØŒ امر Ùˆ نهی بکند Ùˆ رسول بÙرستد Ùˆ کتاب بنویسد . Ø¢Ùرینش در Ùرهنگ ایران ØŒ در اثر « اندازه = همآهنگی » است .
خدایان باهم انبازمیشوند ØŒ یعنی «همبغ» میشوند ØŒ هم اندیش Ùˆ همپرس Ùˆ همگÙتار ( هم واژه ) Ùˆ همکار میشوند، Ùˆ این همآهنگی خدایان ØŒ بÙÙ† Ùˆ تخمیست Ú©Ù‡ انسان از آن میروید . همپرسی ( دیالوگ ) در Ùرهنگ ایران ØŒ جانشین « اراده Ùˆ مشیت Ùˆ امر» در ادیان ابراهیمی میگردد .
الاه سامی ØŒ در اثر قدرت بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ در اثر علم Ùˆ کمال بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ جهان Ùˆ انسان را آنسان Ú©Ù‡ میخواهد Ùˆ اراده میکند ØŒ خلق میکند . بنیاد خلقت ØŒ وجود قدرت بی اندازه Ùˆ علم بی اندازه Ùˆ کمال بی اندازه است، Ú©Ù‡ همه برضد Ùرهنگ ایرانست . ایرانی ØŒ خدا را « تخم یا مینو یا هسته » جهان میدانست . از هسته ØŒ هستی میروید . طبعا خدای بی اندازه ØŒ به پیدایش انسانهای بی اندازه کشیده میشد . اگر در بÙÙ† انسان Ú©Ù‡ خداست ØŒ بی اندازگی Ùˆ ناهمآهنگی باشد ØŒ انسانها همه، همیشه ناهمآهنگ خواهند بود . Ùرهنگ ایران Ú©Ù‡ بی اندازگی را ØŒ نا همآهنگی Ùˆ سبب آشÙتگی Ùˆ سترونی Ùˆ درهمریختگی میدانست، نمیتوانست به وجود Ùخدا انتقال بدهد .در Ùرهنگ ایران ØŒ چون خدایان اندازه اند ØŒ یا بسخنی دیگر چون با یکدیگر همآهنگند ØŒ میتوانند جهان Ùˆ انسان را بیاÙرینند . Ø¢Ùرینش ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ از اصل هارمونی سرچشمه میگیرد ØŒ نه از اصل قدرت . همین اصل، به اجتماع Ùˆ سیاست ( جهان آرائی ) Ùˆ Øکومت انتقال داده میشود . آنها به هارمونی ØŒ همیه میگÙتند .ï€ ï€ Ø¯Ø±Ø®ÙˆØ¯Ù ÙˆØ§Ú˜Ù‡ « همه »، این برآیند« همآهنگی» هست . « همه »، توده ای از مواد بریده ازهم نیست Ú©Ù‡ روی هم انباشته شده اند . واژه هم = اَمَ ØŒ ویژگی گوهری « وهومن» بود . این ویژگی را موبدان زرتشتی به « نیرومندی » برگردانیدند، Ú©Ù‡ Ùقط بیان یکی از پیآیندهای همآهنگی Ùˆ اندازه است . کسی Ùˆ جامعه ای نیرومند ( اَ Ù…ÙŽ ) است Ú©Ù‡ همآهنگ است ØŒ Ùˆ درآن جامعه، خرد بهمنی ØŒ یا خرد همپرس هست . طبعا این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( هم = اَ Ù…ÙŽ ØŒ در کردی هاو ØŒ هه Ù ) ØŒ با پیشوند واژه ها شدن ØŒ منش خودرا به آنها انتقال میدهد . همدستانی ØŒ همبغی ØŒ همزوری ØŒ هم خوانی ( گردیک سÙره جمع شدن ) Ùˆ اندام ØŒ همه بیان این همآهنگی هستند . در Ùرهنگ ایران ØŒ کمال ØŒ همین همآهنگی = اندازه یک کثرت بود ØŒ نه بی اندازگی قدرت یابی اندازگی خوبی دریک وجود . در تصاویر الاهان ابراهیمی ØŒ توØید، بر بدبینی صر٠نسبت به کثرت الاهان وجود دارد . خدایان هرگز نمیتوانند همآهنگ بشوند . کثرت اراده ها ØŒ جنگ Ùˆ ستیز Ùˆ نا آشتی Ùˆ دشمنیست .
در Ùرهنگ ایران ØŒ درست همآهنگی خدایان ØŒ بر خوش بینی نسبت به همگرائی Ùˆ همکاری Ùˆ هماندیشی وهمگÙتاری خدایان Ú©Ù‡ بÙÙ† انسانهایند ØŒ قرار دارد . در ادیان ابراهیمی، شریک بودن ØŒ کار بدیست . در Ùرهنگ ایران ØŒ به انبازشدن Ùˆ همکارشدن Ùˆ همپرس شدن ØŒ ارج گذاشته میشود . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ùقط اراده تنهاست Ú©Ù‡ قدرت خلق کردن دارد . در Ùرهنگ ایران ØŒ همآهنگی خردهاست Ú©Ù‡ توانائی Ø¢Ùریدن دارد . وبرای همآهنگ شدن ØŒ باید Ù…Øدود Ùˆ کرانه مند Ùˆ مشروط شد .دو وجود بی اندازه ØŒ هر گز نمیتوانند همآهنگ بشوند . به همین علت است Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام ØŒ الاه ØŒ شریک ندارد ØŒ چون یهوه Ùˆ الله ØŒ قادر نیستند Ú©Ù‡ خود را با دیگری ØŒ همآهنگ سازند . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ù…Ùهوم کمال ØŒ با Ùرهنگ ایران ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه ØŒ اختلا٠جهت دارد. کمال در این ادیان ØŒ بی نهایت Ùˆ بیکرانه Ùˆ بی اندازه است .
قدرت الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ بی نهایت است . بی کرانه است ØŒ بی Øد است . پس او نمیتواند با کسی Ùˆ نیروئی ØŒ همآهنگ بشود ØŒ همبغ بشود ØŒ انباز بشود .او شریک ندارد ØŒ چون گوهرش Ùاقد هارمونیست . این Ù…Ùهوم « کمال» ØŒ برضد همآهنگی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همپرسی Ùˆ همکاریست . نامØدود ØŒ نمیتواند Ù…Øدود بشود تا همآهنگ بشود . بجای رابطه « همآهنگی » ØŒ رابطه Øاکمیت + تابعیت مینشیند . نامØدود ØŒ بر Ù…Øدود ØŒ Øکومت میکند . Ù…Øدود ØŒ تابع Ùˆ مطیع Ùˆ عبد ٠نامØدود است . کمال بر نقص، Øکومت میکند . الله کامل، بر انسان ناقص Øکومت میکند . Øکومت در اجتماع نیز باید پیکر یابی این کمال باشد، تا بر مردمان ناقص Ùˆ معیوب Øکومت کند . Øکومت باید استوار بر « Øکمت بالغ Ùˆ دین کامل الله » باشد، تا ØÙ‚ به Øکومت کردن به انسانهای ناقص را داشته باشد . ولی Ùرهنگ ایران ØŒ Øکومت را تراوش همآهنگی نیروها Ùˆ گروهها Ùˆ اقوام Ùˆ طبقات ... Ùˆ انسانها میداند، Ú©Ù‡ هیچیک از آنها ØÙ‚ Øاکمیت بر دیگران ندارد .انسان ØŒ ØÙ‚ ندارد بنام Øقیقت یا خدائی، بر انسان دیگر Øکومت کند . خرد Ùˆ بینش را پیآیند همپرسی همه بخشهای اجتماع میداند . این اجتماع است Ú©Ù‡ در همپرسی خردها ØŒ به خود Ùرمان میدهد . اینست Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران ØŒ بر پایه همآهنگی + همپرسی + هماندیشی Ùˆ همبغی ( نریوسنگ ) بنا شده است ØŒ نه بر پایه تمرکز قدرت در یک خواست . همپرسی ،اولویت بر اراده گرائی دارد . در بÙÙ† انسان ØŒ در طبیعت انسان ØŒ خدایان باهم گردآمده اند Ùˆ همآهنگ شده اند ØŒ Ùˆ 1- جان Ùˆ 2- روان 3- Ùروهر Ùˆ 4- بوی او شده اند . اینها باهم همزور Ú©Ù‡ شدند ØŒ یعنی همآهنگ Ú©Ù‡ شدند ØŒ انسان ØŒ Ø¢Ùریننده Ùˆ گوینده Ùˆ سازنده Ùˆ کننده Ùˆ شنونده Ùˆ بیننده .... میشود . همه بخشهای متÙاوت وجود انسان ØŒ بخشهای خدایان گوناگونند Ú©Ù‡ در انسان باهم همآهنگ شده اند . به همین علت وجود انسان ،« اندام » نامیده میشود .
همان دوپای رستم ØŒ یا دوپای هر انسانی ØŒ یکی، ازآن بهرام Ùˆ یکی، از آن « رام » است . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام در داستانهای پهلوانیست . از این رو نیز مسئله اندازه Ùˆ بی اندازه شدن را با داستان پاهای رستم Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ . نام بهرام ØŒ «پادار» است Ùˆ نام دیگرش ØŒ « پابغ »است Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ « بابک » در آمده است . بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا ØŒ باهم همآهنگند Ùˆ ازاین رو هردو باهم اصل جنبش Ùˆ واصل اندازه اند . این دو ØŒ بÙÙ† هر انسانی هستند Ùˆ بدینسان ØŒ Ùطرت یا طبیعت انسان رااز همآهنگی بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا میتوان شناخت . در رام یشت میتواند دید Ú©Ù‡ اندروای ØŒ پا دارد . Ùˆ بهرام ØŒ در آغاز تØول به باد = اندروای Ù…ÛŒ یابد . بهرام Ùˆ ارتا باهم ( شابابک هم خوانده میشوند = شاه + بابک ) اندازه اند . از اینرو خدایان همآÙرین ØŒ خدایان جنبش Ùˆ خدایان اندازه Ùˆ خدایان نو Ø¢Ùرینی هستند . اندازه Ú©Ù‡ در ایران باستان « هم تاچیه = هم تازی » نوشته میشود ØŒ به معنای باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن است .چون واژه تاختن در پهلوی از ریشه اوستائی است Ú©Ù‡ به معنی دویدن است . این باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن با پاها ØŒ تصویری بود Ú©Ù‡ سپس به « گردونه با دوچرخ » انتقال داده شد ØŒ Ú©Ù‡ دواسب یا چهاراسب آنرا میکشیدند . یا یوغی Ú©Ù‡ دوگاو آنرا میکشند .
Ø¢Ùرینش جهان ØŒ گردونه ایست Ú©Ù‡ دو اسب آنرا میکشند . یکی از این اسبها ØŒ سپنتا مینو است Ú©Ù‡ برابر با همان رام یا ارتاست، Ùˆ یکی دیگر انگرامینو است Ú©Ù‡ در اصل ،همان بهرام بوده است .رد پای این اندیشه نیز در اوستا باقی مانده است . تصویر بهرام ØŒ در اذهان ØŒ در تØولات بعدی ØŒ دو راستای گوناگون Ù…ÛŒ یابد . از یکسو بهرام ØŒ Ø´Ú©Ù„ خونریزپیدا میکند ØŒ Ú©Ù‡ در نام مرّیخ رد پای این تصویر باقی مانده است . از سوی دیگر ØŒ بهرام همان چهره پیشینش را Ú©Ù‡ Ù…Øبوب همه ایرانیان بوده است نگاه میدارد . چنانچه در غزلیات مولوی میتوان بارها رد پای « بهرام عشق » را یاÙت . این بود Ú©Ù‡ زرتشت در باره « انگره» ØŒ رویاروی این دوچهرگی تصویر بهرام بوده است، Ùˆ در « انگره » خشم وزدار کامگی میدیده است . ولی مردم ایران ØŒ اینهمانی بهرام را با خشم Ùˆ زدارکامگی نپذیرÙتند، Ùˆ این نقش را به« میتراس» واگذار کردند . موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ میخواستند اهورا مزدا را « تنها Ø¢Ùریننده » سازند ØŒ مجبور بودند Ú©Ù‡ داستان « Ø¢Ùرینش جهان Ùˆ انسان را از بهروج الصنم = یا شابابک = یا گلچهره Ùˆ اورنگ یا مهرگیاه ...» ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ سازند ØŒ Ùˆ اندازه Ùˆ همآهنگی خودجوش را، Ú©Ù‡ سراندیشه ای تراویده از این تصویر بود ØŒ به عنوان بÙÙ† Ø¢Ùرینش ØŒ Øذ٠کنند ØŒ تا Ø¢Ùرینش را بشیوه ای به « Ùرمان یا خواست اهورامزدا » برگردانند . روز سی ام ماه = بهروز یا بهراï
داستان رستم و سهراب
استوار بر Ù…Ùهوم Ù« انـدازه » است
Ù…Ùهوم« اندازه» درÙرهنگ ایران،
که به معنای « همآهنگی » است، برضد « قدرت » میباشد
«اندازه» ، معنای « همآهنگی یا هارمونی» دارد
خدای ایران ،« بهمن» ، اصل همآهنگی است، نه خدای٠قدرت
Ùرهنگ ایران،استوار بر ایده « همآهنگی یا اندازه » است
اصل همآهنگی ، استوار بر وجود « کثرت »،
Ùˆ برضد تمرکز Ùˆ انØصار قدرت ØŒ در یک جا ودریک شخص ودریک خدای واØد است
Ù…Ùهوم « کمال» در ادیان ابراهیمی، در تضاد با Ù…Ùهوم « اندازه » در Ùرهنگ ایرانست
«کمال» در ادیان ابراهیمی ، بی اندازگی علم وقدرت .. است
در Ùرهنگ ایران ØŒ چیزی کاملست ،که همآهنگست
بهمن که اصل٠اصل انسان و جهانست ،
گوهر اندازه یا همآهنگیست
پیدایش قدرت مطلقه،همیشه متلازم با Ù…Ùهوم خاصی از « کمال » است . تا این Ù…Ùهوم « کمال » در اذهان Ùˆ روانهای ملتی جانیÙتاده ØŒ Ùˆ ریشه نکرده باشد ØŒ قدرت مطلقه Ùˆ استبداد هم ØŒ به وجود نمیآید . این Ù…Ùهوم « کمال »، پیوند با Ù…Ùهوم « نور» Ùˆ « اصل نیک بودن٠نور Ùˆ بد بودن تاریکی » دارد . اینست Ú©Ù‡ این Ù…Ùهوم « کمال »، با ادیان نوری( خدای خود را، اصل نور میدانند ) ØŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور Ùˆ روشنائی ( روشنÙکری ) میدانند ØŒ ریشه قوی در روانها میدوانند . Ù…Ùهوم « کمال » در ادیان نورÙÛŒ Ùˆ ÙلسÙÙ‡ هائی Ú©Ù‡ عقل را اصل نور میدانند، Ùˆ مدعیند Ú©Ù‡ « نور Ùقط از نور است » ØŒ با خود ،اندیشه « بی اندازه بودن » را ØŒ مثبت Ùˆ متعالی میسازند . نور، خوبست ØŒ پس هرچه نور، بیشتر باشد ØŒ بهتر است . وقتی نور ØŒ بی نهایت Ùˆ بی اندازه بیشتر است ØŒ بهترین نور است . بدینسان ØŒ « کمال » ØŒ بی اندازه است . علم کامل ØŒ همه دانی Ùˆ همه آگاهی Ùˆ علم جامع Ùˆ مطلق است . خوبی کامل ØŒ خوبی بی اندازه است . همچنین قدرت کامل ØŒ قدرت مطلق Ùˆ بی اندازه است . از این اندیشه است Ú©Ù‡ سراسر داستانهای معجزات در این ادیان سر چشمه میگیرد . اÙلاهی Ú©Ù‡ قدرت مطلق دارد ØŒ هر کاری Ú©Ù‡ انسانها نمیتوانند بکنند ØŒ او میکند . بدینسان ØŒ قدرت بی اندازه Ùˆ مطلق ØŒ بهره از « کمال » دارد، Ùˆ در اذهان Ùˆ روانها ØŒ جزو کمالات ØŒ مثبت Ùˆ متعالی شمرده میشود . با پیوند یاÙتن پدیده قدرت، با این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ خواه ناخواه هر قدرتطلبی وقدرتمندی ØŒ بسوی بی اندازه ساختن قدرت خود ØŒ کشیده میشود.« مقدس ساختن کمال قدرت، در خدا» ØŒ Ø±Ø§Ù‡ï€ Ø±Ø§ در سیاست، برای رسیدن به قدرت مطلقه بازمیکند . به همین علت کسانیکه قدرت مطلقه میجویند ØŒ خودرا اینهمانی با این ادیان میدهند . Ùˆ همیشه پیکار با قدرتهای مطلقه Ùˆ استبدادی، همراه با پیکار با ادیان نوری Ùˆ الاهان نوری نیز هست . هر Ú†Ù‡ در تصویر خدا ØŒ مقدس ساخته شد ØŒ در اجتماع با آب تطهیر ØŒ پاک ساخته میشود . اینست Ú©Ù‡ تصویر خدایان یک اجتماع ØŒ برای درک تÙکر سیاسی مردم ØŒ Ùوق العاده اهمیت دارد .ï€
تا تصویر خدا ØŒ در اذهان عوض نشود ØŒ تÙکر سیاسی نیز در ژرÙایش عوض نمیشود . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از« کمال» ØŒ هر قدرتی Ùˆ هر Øکومتی ØŒ کمال خود را در « بی اندازه شدن قدرت خود » میداند . باوجود چنین Ù…Ùهومی از« کمال»، تلاش برای مطلق شدن Ùˆ بی اندازه شدن Ùˆ از اندازه گذشتن ØŒ ضرورت ذاتی هر قدرتی میشود . Ùˆ « کمال » ،« تغییر» را به خود نمی پذیرد . چون تغییر یاÙتن کمال ØŒ کاستن Ùˆ ناقص شدن کمالست . اینست Ú©Ù‡ کمال ،میخواهد خود را در اوج Ùˆ قله ای Ú©Ù‡ هست ØŒ همیشه ثابت نگاه دارد . این Ù…Ùهوم از کمال در این ادیان ØŒ علت تغییر نا پذیری Ùˆ سنگشدگی آنها میگردد . این Ù…Ùهوم از کمال ØŒ برضد نوآوری Ùˆ ابداع است. ثبوت Ùˆ سکون ØŒ ضرورت کمال میگردد . بر این پایه بود Ú©Ù‡ « سکون Ùˆ ثبوت خورشید در نیمروز » ØŒ Ú©Ù‡ نماد « کمال روشنائی » است ØŒ یک Ø´Ú©Ù„ آرمانی « کمال » گردید . درقیامت ØŒ خورشید میان آسمان میایستد . این به معنای کمال روشنیست . همه اعمال در جزئی ترین بخشهایشان، روشن Ùˆ سنجیده میگردند، Ùˆ Ú©ÛŒÙر Ùˆ پاداش Ù…ÛŒ بینند . کمال علم ØŒ کمال قدرت میگردد . در الهیات زرتشتی نیز خورشید در آغاز، در میان آسمان ثابت Ùˆ ساکنست . Ø¢Ùرینش جهان، با کمال، آغاز میشود . همچنین آنکه همه قدرتها Ùˆ همه علمها را دارد ØŒ اگر بجوید Ùˆ بپژوهد Ùˆ اگر بیندیشد ØŒ کمال خود را از دست میدهد . این ایده آل « کمال » هست Ú©Ù‡ با خود ØŒ قدرت Ùاسد، یعنی قدرت مطلق را میآورد . ولی این اوج Ùساد قدرت، Ùˆ قدرت Ùاسد را در خدا ØŒ مقدس میسازند . خدائی Ú©Ù‡ با قدرت، اینهمانی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ کمال خدا ØŒ کمال قدرت او میشود ØŒ در چنین خدائی ØŒ اوج Ùساد ØŒ مقدس ساخته میشود . هر چیز Ùاسدی را Ú©Ù‡ میخواهند معتبر سازند ØŒ در آغاز به خدا نسبت میدهند . خدا ØŒ سرچشمه مقدس سازی هر معیاری Ùˆ عملی Ùˆ Ú¯Ùته ایست . وقتی خدا ØŒ مقتدر شد ØŒ قدرت بطورکلی ØŒ مقدس ساخته میشود . برای جلوگیری ازمطلق شدن قدرتهای انسانی ØŒ به این Ùکر میاÙتند Ú©Ù‡ گوهر خدا را از گوهر انسان جداسازند . آنچه برای انسان ØŒ Ùساد Ùˆ تباهی میآورد ØŒ برای الله Ùˆ یهوه ØŒ خوبست . قدرت مطلق برای انسان ØŒ بداست، ولی برای خدا ØŒ خوبست . این Ùقط بهانه میشود Ú©Ù‡ Øکومت Ùˆ مقتدر ØŒ خودرا از ملت جدا سازد، Ùˆ خودش را گوهری متاÙیزیکی Ùˆ الهی گرداند ،و سرچشمه قدرتش را خدا بداند ØŒ تا امکان شستشوی دائمی Ùساد قدرتش را داشته باشد . این، به ثنویت Øکومت Ùˆ ملت میکشد . قدرت باید همیشه از ناپاکی Ùˆ تباهی ØŒ شسته شود،از این رونیاز به«Øاکمیت الهی»دارد .هرکه مقدس شد ØŒ میتواند هرکار زشت Ùˆ تباه Ùˆ Ùاسدی بکند ØŒ وآن قداست ØŒ همه این زشتیها Ùˆ تباهیها Ùˆ Ùسادها را در یک آن پاک میسازد Ùˆ از همه این تباهیها Ùˆ زشتیها Ùˆ Ùسادها ØŒ « Øکمت بالغه الهی » میسازد . همه تباهیکاریهائی Ú©Ù‡ اسلام در ورود به ایران کرده است ØŒ همه از کلیه تواریخ زدوده شده اند Ùˆ اسلام ØŒ برغم تباهکاریهاش ØŒ پاک از همه آن تباهکاریها شده است . وجود این Ù…Ùهوم قداست در ذهن تاریخنویس ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ نا آگاهبودانه ØŒ تاریخ اسلام را پاک سازد . کار عقل در این الهیات Ùˆ دراین ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ سÙسطه Ùˆ جعل دلایل، برای پاک ساختن خدای مقتدر Ùˆ « آموزه مقدس » میگردد، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده است . اینها موقعی پاک میشوند Ú©Ù‡ دست از قدرت بکشند ØŒ Ú©Ù‡ نمیکشند Ùˆ نمیخواهند ØŒ از اینرو ØŒ عقل ØŒ برای آنها، آلت پاکسازی قدرتست، Ú©Ù‡ از خلق تباهی باز نمیایستد . اینست Ú©Ù‡ عقل در این آموزه ها، Ùوق العاده رÙشد میکند . با چیرگی چنین Ù…Ùهومی از « کمال » در اجتماعات ØŒ Øکومتها ØŒ بطور طبیعی ØŒ بسوی مطلق شدن ØŒ بسوی جهانگیرشدن ØŒ بسوی گسترش Ù†Ùوذ خود ØŒ در همه جا Ùˆ در همه دامنه ها ØŒ کشش ذاتی Ùˆ طبیعی پیدا میکنند . در چنین جامعه هائیست Ú©Ù‡ تنها راه چاره در برابر قدرت ØŒ مشروط ساختن قدرتست . قدرت را باید از بی اندازه شدن ØŒ باز داشت . این بنیاد٠جنبش های مشروطیت است . متناظربا پیکار با تصویر « الاه مقتدر » ØŒ بازداری شاه یا سلطان، از بی اندازه شدن ،آغاز میگردد، Ùˆ با آن ØŒ اندیشه تقسیم قوا میآید تا این قدرتها در برابرهم بایستند Ùˆ ØŒ همدیگر را از مطلقشدن Ùˆ بی اندازه شدن باز دارند .«وØدت قدرت » ØŒ همیشه روند Ùروشن سازیست . وقتی همه چیزها از یک اندیشه ØŒ Ùهمیده میشوند Ùˆ تابع یک اندیشه میشوند ØŒ جهان ØŒ روشن است . وقتی همه جهان، تا بع یک اراده هستند ØŒ همه کارها روشن میگردد . اینست Ú©Ù‡1- ÙˆØدت( توØید ) Ùˆ2- «روشنی» Ùˆ 3-«قدرت» Ùˆ 4-« بی اندازگی= مطلق = بی نهایت » ØŒ چهار پدیده جداناپذیر ازهمند .
برای مشروط ساختن قدرت ØŒ باید آنرا« به اندازه» ساخت . همآهنگی ØŒ موقعیست Ú©Ù‡ قدرتهای متعدد Ùˆ کثیر ØŒ اندازه پیداکنند . اینست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « اندازه » در Ùرهنگ ایران ØŒ دو معنا دارد 1- همآهنگی Ùˆ 2- طبق سنجه Ùˆ معیاری بودن . چون کمال در Ùرهنگ ایران ØŒ همآهنگی = اندازه بوده است ØŒ مردم میخواستند Ú©Ù‡ همه چیزها با این معیار Ùˆ سنجه که« همآهنگی » است ،بسنجند . چیزی به اندازه است Ú©Ù‡ اندازه ( همآهنگ ) داشته باشد . خوب دیده میشود Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ جدا ناپذیر از ایده « کثرت » است . همآهنگی ØŒ جائی کمال شمرده میشود Ú©Ù‡ کسی نخواهد ØŒ کثرت را از بین ببرد . اینست Ú©Ù‡ درهمآهنگ شدن ØŒ تمرکز قدرت ØŒ از بین میرود . البته در روشنی کامل ØŒ آزادی نیست . کسیکه همه چیزرا میداند ØŒ عالم به همه چیز است ØŒ آزاد نیست .ازاینگذشته معرÙت کامل ØŒ معرÙت غیر مشروطست . هر Øکومتی Ú©Ù‡ خودرا اینهمانی با آموزه ای میدهد Ú©Ù‡ ادعای Øقیقت مطلق میکند . استوار بر معرÙت غیرمشروط میشود، Ùˆ چنین Øکومتی را نمیتوان مشروط ساخت . این Øکومت Ùˆ چنین معرÙتی ØŒ Øکومت بیداد Ùˆ معرÙت بیداد است .
برای آنکه Øکومت Ùˆ Øاکم ØŒ مشروط بشوند، باید بر« معرÙت مشروط » استوار باشند . از سوئی ØŒ هرچه بر دانائی میاÙزاید ØŒ از آزادی میکاهد . جائی آزادیست Ú©Ù‡ خدا Ùˆ Øکومتش ØŒ همه چیزها را نمیدانند . همآهنگ شدن ØŒ نیاز به آموزه ای ندارد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ Øقیقت است ØŒ بلکه نیاز به جستجو Ùˆ پژوهش با همدیگر در اندیشیدن دارد . اینست Ú©Ù‡ بجای روشنی مطلق ØŒ اندیشه زایش روشنی از تاریکی ٠جستجو Ùˆ دیالوگ ( همپرسی Ùˆ هماندیشی ) مینشیند . تا جامعه ای کمال را ØŒ بی اندازه بودن ،وبی اندازه شدن میداند ØŒ پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ ضروریست . ولی در جامعه ای Ú©Ù‡ « همآهنگی ٠کثرت » ØŒ کمال شمرده میشود ØŒ مشروط بودن ØŒ یک واقعیت٠دوست داشتنی میشود . Ùرهنگ ایران ØŒ کمال را ØŒ همآهنگی کثرت میدانست، Ú©Ù‡ استوار بر« اندازه داشتن همه خوبیها» بود . یک هنری خوبست Ú©Ù‡ به اندازه باشد . بهمن ØŒ اصل همآهنگی اجتماع بود . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم کمال در ادیان ابراهیمی جا اÙتاده باشد . پیکار برای مشروط ساختن قدرت ÙˆØکومت ØŒ جائی ضروریست Ú©Ù‡ عقل Ùˆ آگاهبود به نام اصل نور ØŒ کمال شمرده شود . ولی با چیره شدن اندیشه « همآهنگی کثرت به عنوان کمال »، مسئله عوض میشود . پیشنهاد تقسیم قدرتها بوسیله مونتسکیو ØŒ همان ایجاد کثرت قدرتها بود، Ú©Ù‡ مسئله « همآهنگشوی قدرتها » را اصل مطلوب میسازد . ÙˆØدت قدرت در یک شخص ØŒ کمال مطلوب نیست . همآهنگشدن قدرتها در اجتماع ØŒ کمال سیاست میشود .Ùرهنگ ایران ØŒ کمال را بی اندازه شدن = مطلق شدن = بی کرانه شدن نمیدانست ØŒ بلکه کمال را ØŒ اندازه شدن میدانست . باز داشتن یک قدرت از مطلق شدن ØŒ تا وقتیکه قدرت ØŒ کشش ذاتی به بی نهایت شدن دارد ØŒ ØÙ„ شدنی نیست . این ادیان Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ها ØŒ کشش ذاتی به مطلق شدن قدرت خود دارند . مسئله مشروطیت، موقعی ØÙ„ میشود Ú©Ù‡ در همه اذهان Ùˆ روانها ØŒ کمال ØŒ «همآهنگ شدن» باشد . هنگامی قدرت Ùˆ Øکومت از بین میرود Ùˆ هیچ کسی بر انسان، Øکومت نمیکند Ú©Ù‡ همه مردمان بخواهند Ùˆ همه مردمان کشش بدان پیدا کنند Ú©Ù‡ خود باهم ØŒ همآهنگ بشوند . اصل همآهنگ شوی ØŒ جانشین اراده واØدی میشود Ú©Ù‡ همه را تابع تصمیمات خود میسازد . اینست Ú©Ù‡ باید در آغاز ØŒ با این سراندیشه بزرگ ایران Ú©Ù‡ « اندازه » است ØŒ بیشتر آشنا بشویم ØŒ تا بشود سیاست ( جهان آرائی ) را بر شالوده این اندیشه ØŒ عبارت بندی کرد. ما بدون شناخت معنا Ùˆ Ù…Ùهوم « اندازه » ØŒ نمیتوانیم Ùرهنگ ایران را بطور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ Ùˆ Ùرهنگ سیاسی ایران را به طور خصوصی ØŒ بÙهمیم ï€
اندیشه های سست Ùˆ نابخردانه درباره---ï€ ---
داستان رستم و سهراب
رستم در بی اندازه شدن در یک آن ، بیمهرو ناجوانمردونابینا میشود
انسان ، هنگامی با مهر و جوانمرد و بینا ست
که وجودش همآهنگست
بینش و مهرو جوانمردی ،
پیآیند همآهنگی ( به اندازه بودن) انسانست
نا آشنا بودن با معنای ژر٠« اندازه » در Ùرهنگ ایران ØŒ سبب شده است Ú©Ù‡ امروزه ØŒ ژاژخائیهای Ùراوان در باره داستان « سهراب Ùˆ رستم » میشود . داستان سهراب Ùˆ رستم، در این راستا Ùهمیده میشود Ú©Ù‡ « رستم پیر » ØŒ « سهراب جوان » را میکشد، Ùˆ این داستان گواه بر اینست Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران براین باور بوده است Ú©Ù‡ « پیر Ùˆ کهنه Ùˆ سنّت » ØŒ باید « جوان Ùˆ نو Ùˆ بدعت » را بکÙشد Ùˆ از بین ببرد . همیشه باید پیر Ùˆ کهنه ØŒ برجوان Ùˆ نو ØŒ با خدعه ØŒ چیره گردد .چنین ادعائی Ú©Ù‡ امروزه در اذهان بسیاری از« نو اندیشان کذائی » جا اÙتاده است ØŒ دلیل بیخیری کامل آنها از Ùرهنگ ایران ØŒ Ùˆ ناتوانی درک Ú©Ù„ این داستان باهم است . در خود شاهنامه نیز، این داستان ØŒ طبق اندیشه رایج در زمان ساسانیها ØŒ روایت Ùˆ تÙسیر شده است . در زمان ساسانیان ØŒ « زمانه » ØŒ خدائی شده بود Ú©Ù‡ بدون خرد ØŒ مهروکین میورزید ØŒ Ùˆ در باره رویدادها Ùˆ سرنوشت مردمان ØŒ تصمیم میگرÙت . همه رویدادهای جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی Ùردی ØŒ از اصل بیخردی ØŒ سرچشمه میگرÙت . در واقع ØŒ انسانها ØŒ در رویدادها Ùˆ اعمال خود ØŒ دیگر منطقی Ùˆ معنائی نمی یاÙتند ØŒ Ùˆ رویدادهای جهان ØŒ بیرون از دسترس خردو خواست آنها شده بود .مردمان ØŒ دیگر رابطه منطقی Ùˆ بخردانه میان عمل انسان،و پیآیند Ùˆ پاداش اجتماعیش نمی دیدند . به عبارت دیگر ØŒ قدرتمندان دینی Ùˆ سیاسی ØŒ خرد Ùˆ همپرسی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همکاری مردمان را ØŒ از Ø´Ú©Ù„ دادن به امور ØŒ بریده بودند . Ùˆ این ناتوانی مردمان Ùˆ اجتماع، در Ø´Ú©Ù„ دهی به وقایع ØŒ در تصویر « خدای زمان » باز تابیده شده بود . Ù…Ùهوم« Øکمت Ùˆ مصلØت » ØŒ Ú©Ù‡ اÙلاه ØŒ با خرد نیکش ØŒ کار بد میکند( میکشد Ùˆ مکر میکند Ùˆ عذاب میدهد Ùˆ گمراه میکمد ... ) Ú©Ù‡ بسود غائی مردمانست ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ نمیتوانست راه بیابد ØŒ چون این Ù…Ùهوم، با تصویری Ú©Ù‡ ایرانی از « پیدایش گیتی از گوهر خدا داشت » ØŒ نا سازگار بود .من این موضوع را بطور گسترده در کتاب « شکارچی Ùˆ شکار گریزپایش » سالها پیش بررسی کرده ام . « شاه » نیز تجسم « زمان »، یعنی خدائی بود Ú©Ù‡ روی بیخردی ØŒ سیاست میراند Ùˆ Øکمرانی میکرد .« Ùرمان »، خواست هائی بود Ú©Ù‡ از مغز چنین خدای زمانی برمیخاست ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ این Ùرمانها ØŒ دادو Ú†Ù‡ بیداد باشند ØŒ باید اجراء کردکه به Ú©Ù„ÛŒ برضد Ùرهنگ ایران Ùˆ Ù…Ùهومش از خرد Ùˆ جان بود . شاهان ساسانی ØŒ خود را « زمان » میدانستند . این خدای زمان ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زمان Ùˆ خدای زمان ØŒ در Ùرهنگ اصیل ایران ØŒ Ùرق داشت . اینها به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم زرتشت از « شهریور » یعنی « Øکومت برگزیده شده از خرد بهمنی مردمان » Ùرق داشت . در اوستا شهریور، xshathravairya میباشد Ú©Ù‡ مرکب از دو واژه ï€ xshathra- vairya است . Ùˆ خشتره، به معنای Øکومت Ùˆ Øاکم است، Ùˆ وئیزیه به معنای « برای خود برگزیدن + از چیزی خود را متقاعد ساختن » میباشد، Ùˆ از آنجا Ú©Ù‡ در Ùرهنگ ایران ØŒ خویشکاری خرد بهمنی ØŒ برگزیدنست ØŒ پس شهریور Ú©Ù‡ آرمان Øکومتی مردم ایران Ùˆ همچنین زرتشت است ØŒ به معنای « Øکومت Ùˆ Øاکم یا شاه برگزیده شده از خرد مردمان است » . بزرگترین شاه ساسانی Ú©Ù‡ انوشیروان باشد ØŒ خود را در شاهنامه ØŒ « زمان » میداند، Ùˆ داستان زیبا Ùˆ ژرÙÛŒ در شاهنامه هست Ú©Ù‡ رویاروئی این « خدای زمان » در Ø´Ú©Ù„ انو شیروان را ØŒ با « خرد » در Ø´Ú¯Ù„ بزرگمهر، وزیرش نشان میدهد . Ùˆ این داستان ØŒ نشان میدهد ØŒ Ú©Ù‡ چگونه « خردورزی » در ایران در این دوره، پایمال « بی منطقی Ùˆ خودکامگی Ùˆ بیخردی Øکومت » میشود . طبق پیشینه Ùرهنگ سیاسی خود ØŒ مردمان ØÙ‚ به سرپیچی از این شاهان ÙˆØکومت ها داشتند . Øکومتی Ú©Ù‡ از خرد ØŒ یا بسخنی دقیق تر Øکومتی Ú©Ù‡ در خردهمپرس مردمان، ریشه ندارد ØŒ Øکومت بیداد است Ùˆ باید ازآن، سر پیچی کرد ودر برابرآن ایستاد . مردمان ایران ØŒ بر همین پایه، از قباد سرکشی میکنند، Ùˆ سپس از ماندن Øکومت در خاندان ساسانی درانتقال شاهی از یزدگرد بزه گر به بهرام گور ØŒ همچنین از خسروپرویز، سرپیچی میکنند . در این رویدادها میتوان بخوبی ØŒ اندیشه های ایرانیان را درباره ØÙ‚ مقاومت Ùˆ سرپیچی از Øکومت یاÙت ØŒ Ú©Ù‡ در متون پهلوی ØŒ زدوده شده اند . این داستان انوشیروان Ùˆ بزرگمهر ØŒ بهتر Ùˆ بیشتر از هزار صÙØÙ‡ تاریخ ØŒ روند سیاست Ùˆ شیوه Øکومت ساسانی را در آن روزگار روشن میسازد . این « زمان٠قدرتمند ولی بیخرد » Ú©Ù‡ همیشه خرد را میستاید، Ùˆ به آن معنای واژگونه میدهد ØŒ متناظر با « خرد ناتوان Ùˆ Ù…Øکوم مردمان » است ØŒ Ú©Ù‡ نسبت به زندگی سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ زندگی در گیتی ØŒ لاقید Ùˆ بی اعتناء شده اند . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¢Ù† روزگار ØŒ زندگی ØŒ بی مزه شده است . هر کاری ØŒ « بودنی کار » میشود . انسان ØŒ کاری میکند Ú©Ù‡ پیآیندش ØŒ وارونه اخلاق Ùˆ مردمی وخرد است ØŒ واو خودرا ناتوان از رویداد این کار ها میداند . خرد، هیچ اثری Ùˆ نیروئی نمیتواند در کارها داشته باشد . همین Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ Ùˆ روایت ساسانیش ØŒ جایگزین Ù…Ùهوم اصلی از« زمان » در ایران شده است .ï€ Â« زمان» در اصل، خدای رام بوده است Ú©Ù‡ خدای شناخت Ùˆ موسیقی Ùˆ شعر ورقص است Ú©Ù‡ « ریتم = کوبه » رویه مشترک این سه چهره او هست .« ورد الزروانی» ØŒ Ú¯Ù„ خیری است Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ این خدای رام ست . Ùˆ رام Ùˆ ارتا Ùˆ بهرام ØŒ نخستین پیدایش وهومن هستند، Ú©Ù‡ اصل خردسامانده وخردهمپرس Ùˆ خرد خندان است، Ùˆ با خرد نوآورش ØŒ جهان را جشنگاه میسازد . Ù…Ùهوم اصیل Ùرهنگ ایران از« زمان » ØŒ پیکریابی « خردسامانده Ùˆ جشن ساز » است، Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با این Ù…Ùهوم از « زمان تهی از خردی Ú©Ù‡ مهر Ùˆ کین Ùˆ شادی Ùˆ درد را بدون خرد ØŒ پخش میکند ØŒ Ùرق دارد . این Ù…Ùهوم زمان است Ú©Ù‡ در داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ جانشین اندیشه اصلی در Ùهم داستان گردیده است .
چنینست کردار چرخ بلند بدستی کلاه و بدیگر کمند
چو شادان نشیند کسی با کلاه ززخم کمندش ، رباید زگاه
چرا مهر باید همی بر جهان بباید خرامید با همرهان
اگرهست ازین ، چرخ را آگهی همانا که گشتست مغزش تهی
چنان دان کزین گردش ، آگاه نیست که چون وچرا سوی او راه نیست
البته با پیدایش همین خدای زمان ØŒ Ù…Ùهوم خدائی بوجود میآید Ú©Ù‡ Ùراسوی چون Ùˆ چرای انسانها کار میکند، Ùˆ خرد آن خدا ØŒ از خرد انسانها بریده است، Ùˆ همگوهر آنها نیست . در Øالیکه میدانیم Ú©Ù‡ بهمن یا هومن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصل کیهان Ùˆ « Øکومت = نگهبانی سامان ملت » شمرده میشود ØŒ اصل خرد خندان Ùˆ شاد Ùˆ بزمساز است . این شیوه تÙسیر از داستان سهراب Ùˆ رستم ØŒ شیوه ایست Ú©Ù‡ در دوره ساسانی متداول شد ØŒ Ùˆ جایگزین شیوه تÙسیر دیگری بوده است Ú©Ù‡ از موبدان ØŒ سرکوبی میشده است . داستان اصلی چنین بوده است Ú©Ù‡ رستم ØŒ Ú©Ù‡ جهان پهلوان ایرانست ØŒ میخواهد در یک Ù„Øظه از زمان، نیرویش « بی اندازه » گردد ØŒ تا بر سهرابی Ú©Ù‡ او را ØŒ دشمن خود میانگارد ØŒ چیره گردد. در اثر همین آنی Ú©Ù‡ بی اندازه میشود ØŒ هم بینش خود را از دست میدهد، Ùˆ پسرخودش را نمیشناسد، Ùˆ هم مهر خود را از دست میدهد، Ùˆ هم ناجوانمرد میشود . در Ùرهنگ ایران ØŒ انسان در گوهرش ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه ( = اندام ) هست، Ùˆ وقتی در اثر Ùزونخواهی ØŒ خودرا از اندازه ØŒ خارج ساخت ØŒ Ùاقد بینش میگردد ( اسنا خرداو، تاریک میشود ) Ùˆ بی مهر میگردد، Ùˆ در اندیشه ها Ùˆ اعمالش ØŒ مکر Ùˆ خدعه میکند Ùˆ ناجوانمرد میشود . پس بی مهری Ùˆ Ú©Ú˜ اندیشی Ùˆ Øیله بازی Ùˆ مکر Ùˆ ناجوانمردی ØŒ پیآیند مستقیم از دست دادن اندازه یا همآهنگیست . آشÙتگی Ùˆ تباهکاریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ اخلاقی ØŒ پیآیند از دست دادن اندازه است . اجتماع را با وعظ Ùˆ پند Ùˆ امر ÙˆØÚ©Ù… Ùˆ نهی Ùˆ Ú©ÛŒÙر دادن وتهدید به عذاب کردن ØŒ نمیتوان بهبودی بخشید . بلکه مردمان را باید یاری داد Ú©Ù‡ در درون خود ØŒ همآهنگ یا به اندازه بشوند ØŒ یا «آگاهبود ٠اندازه» پیدا کنند . جامعه ØŒ در همپرسی خردهای مردمان ØŒ همآهنگ Ùˆ به اندازه میشود . با تمرکز یاÙتن قدرت Ùرمان، در دست یک Øاکم ویا Øکومت ØŒ همآهنگی اجتماعی به هم میخورد . تا Øکومت ØŒ نقش « همآهنگسازی Ùˆ همآهنگشوی اجتماع » را بازی میکند ØŒ Øکومت داد است، Ùˆ به Ù…Øضی Ú©Ù‡ Ùراسوی این Øالت رÙت ØŒ Øکومت بیداد Ùˆ Øاکم بیداد میگردد . بیخردی در هر انسانی Ùˆ در اجتماع ØŒ نتیجه از دست دادن همآهنگی درونی Ùردی ØŒ Ùˆ همآهنگی بیرونسوی اجتماعیست، Ú©Ù‡ نیاز به بررسیهای گوناگون دارد .
کسیکه Øیله Ùˆ خدعه میکند Ùˆ دروغ میگوید ØŒ یا خدائی Ú©Ù‡ برای غالب شدن Ùˆ قدرت یاÙتن ØŒ Øیله Ùˆ مکر میکند ØŒ گوهرش بی اندازگی Ùˆ نا همآهنگیست . وجود یک قدرت یا Øکومت Ùˆ Øاکم یا شاه ØŒ در برابر ملت ØŒ بیان ناهمآهنگی در ملت است . کسیکه بی اندازه است ØŒ جوانمردی Ùˆ مهر را نمیشناسد . برغم انباری از معلومات ØŒ بینش ندارد . پر بودن کله از معلومات ØŒ بینش خرد، به Ù…Ùهوم ایرانی نیست . ورستم درست در این « آن » در زندگی ØŒ خودش را گرÙتار بی اندازگی میکند تا بر سهراب چیره گردد . درست این بخش از شاهنامه را Ú©Ù‡ « Ù…Øور اصلی داستان » است ØŒ مصصØان شاهنامه در ایران ØŒ غالبا جزو خراÙات تهی از معنا ØŒ Ùˆ یا ملØقات خالی از خرد ØŒ از شاهنامه Øذ٠میکنند . اصل را میاندازند، Ùˆ جعل را نگاه میدارند ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ بنام شاهنامه شناس ØŒ Ùرهنگ اصیل مارا نابود Ùˆ یا تØری٠و مسخ میکنند ØŒ Ùˆ اینها خود را دوستداران Ùرهنگ ایران هم میدانند ! این داستان Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ از همه نو اندیشان کذائی ( چون در عمرشان یک اندیشه نوهم نیاندیشیده اند ØŒ بلکه مقلد اندیشه های نو ٠باختر هستند ) ØŒ Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران را نوکÙØ´ Ùˆ جوان Ú©ÙØ´ میدانند ØŒ چون رستم ØŒ سهراب جوان را کشته است ØŒ نادیده گرÙته میشود Ùˆ غلط پنداشته میشود ØŒ چون Ù…Ùهوم « اندازه » را Ú©Ù‡ بنیاد Ùرهنگ ایران بوده است ØŒ نمی شناسند ØŒ ورد پای آنرا در این داستان نمی یابند .
داستان اینست که رستم ، پس ازشکست خوردن ار سهراب ، وجوانمردی سهراب در نکشتن او ، نزد خدا میرود ، و میگوید که من در آغاز ، نیروی بی اندازه داشتم ، و این بی اندازگی ، مرا از جنبش باز میداشت ، و درآن زمان از تو خواستم که نیروهای مرا به اندازه بکن . اکنون برای رویا روشدن با این پهلوان گمنام ، نیاز به همان نیروی بی اندازه ، در یک نبرد دارم، و تو خواهش مرا برای چند ساعتی بپذیر ، و این نیروی بی اندازه را در برهه کوتاهی از زمان، به من باز ده .
شنیدم Ú©Ù‡ رستم از آغازکار چنان یاÙت نیرو ر پروردگار
که گر سنگ را او بسر برشدی همی هر دوپایش بدو درشدی
ازآن روز ، پیوسته رنجور بود دل او ازآن آرزو دور بود
بنالید بر کردگار جهان بزاری همی آرزو کرد آن
Ú©Ù‡ لختی ز زورش ستاند همی برÙتن بره بر تواند همی
برآنسان که از پاک یزدان بخواست ز نیروی آن کوه پیکر بکاست
چو باز، آنچنان کار ، پیش آمدش دل از بیم سهراب ریش آمدش
بیزدان بنالید که ای کردگار بدین کار ، این بنده را باش یار
همان زور خواهم که آغاز کار مرا دادی ای پاک پروردگار
بدو باز داد ØŒ آنچنان Ú©Ø´ بخواست بیÙزود زورتن ØŒ آنکش بکاست
رستم با نبود٠هارمونی Ùˆ اندازه در نیروهایش ØŒ با بی اندازه بودن نیرو، نمیتواند Øرکت کند . دراثر آنکه نیروی بی اندازه در او هست ØŒ پایش Øتا در سنگهای سخت Ùرو میرود، Ùˆ نمیتواند با دوپایش راه برود وبجنبد ØŒ Ùˆ از این رو آرزو میکند Ú©Ù‡ لختی از زورش کاسته شود، تا او به اندازه شود . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام است . Ùˆ بهرام ØŒ خدای پا ØŒ یعنی اصل Øرکت Ùˆ جنبش Ùˆ پویائی است . از اینرو ØŒ بهرام ØŒ « بابک» نیز خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای خدای پا است ( بابک = پا بغ ) . Ùˆ پا ØŒ معیار اندازه است ØŒ چون در همآهنگی پاها ØŒ راه میتوان رÙت . از اینرو بهرام ØŒ هم اصل جنبش Ùˆ هم اصل اندازه Ùˆ هارمونی Ùˆ هم اصل پیمان است. بهرام ØŒ بخشی از بÙÙ† های هرانسانیست . پس داستان رستم Ùˆ سهراب ØŒ یک مسئله انسانی را بطورکلی Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ . از همین داستان در واقع میتوان دریاÙت Ú©Ù‡ انسان ØŒ « آگاهبود اندازه را درخود دارد »، Ùˆ میتواند در آزمایشها ØŒ تشخیص بدهد Ú©Ù‡ خودش بی اندازه شده است . اندازه در ژرÙای او پنهانست Ùˆ باید آنرا به آگاهبود خود برساند . در برخورد به گیتی، Ùˆ درک اینکه « بی اندازگی » انسان را از Øرکت باز میدارد ØŒ اندازه را در خود کش٠میکند . انسان ØŒ بی اندازگی را دوست ندارد ØŒ چون او را ازجنبش Ùˆ Ø¢Ùرینش باز میدارد . از اینرو میکوشد Ú©Ù‡ به اندازه باشد . انسان ØŒ گوهر اندازگیست ( اصل اصالت انسان Ùˆ Øقوق بشر) . ار آنجا Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران ØŒ ساختار انسان را همانند ساختار گیتی میدانست ØŒ آنرا همانند ساختار اجتماع نیز میدانست . همآهنگی اخلاط تن ( خون Ùˆ بلغم Ùˆ صÙراو سودا ) ØŒ یا همآهنگی اندامها ØŒ یا همآهنگی نیروهای ضمیر ØŒ بنیاد درستی تن Ùˆ درستی روان Ùˆ درستی اجتماع بود . به همین علت این همآهنگی اخلاط ،« مزاج »خوانده میشود Ú©Ù‡ درغرب نامیده شده است . در اجتماع نیز باید نیروها، همآهنگ باشند ØŒ نه آنکه درØکومت یا Øاکم یا سلطان ØŒ همه قدرتها متمرکزشود .« همآهنگی نیروها » ست Ú©Ù‡ بقا Ùˆ تندرستی اجتماع را میسرمیسازد . در اثر اینکه واژه Ú©Ùنستیتوسیون به Ùارسی به «قانون اساسی» و« مشروطیت» برگردانیده شده ØŒ این معنای ژر٠، از بین رÙته است .
مسئله بنیادی Øکومت اینست Ú©Ù‡ بجای « تمرکز Ùرمان واراده دریک شخص یا هیئت » ØŒ « همآهنگی Ùرمانها Ùˆ خواستهای مردمان Ùˆ گروهها » بنشیند . Ùˆ به عبارت بهتر ØŒ « همآهنگی ملت » ØŒ جانشین « Øکومت » گردد . « اندیشه همآهنگی » ØŒ جای « اندیشه قدرت » بنشیند . ودرست Ùرهنگ ایران ØŒ به اندیشه همآهنگی ØŒ اصالت میدهد، Ùˆ اندیشه قدرت را بکنار میزند . خود واژه « اندام » Ú©Ù‡ به معنای نظم Ùˆ زیبائست ØŒ در اصل به معنای « همآهنگی بخشهای Ø¢Ùریده شده » هست . چیزی به اندامست ØŒ یعنی منظم است ØŒ Ùˆ منظمست ØŒ چون همآهنگست .این تصویر که« سر» ØŒ سپهبد تن است ØŒ ایده ایست Ú©Ù‡ برضد Ùرهنگ « همآهنگی » در ایران بود .در Ùرهنگ ایران ØŒ هر اندامی وهر بخشی ازتن ØŒ در پیدایش خرد ØŒ انباز بود . سراسر وجود انسان باهم میاندیشید . تمرکز خرد در سر ØŒ برضد اندیشه همآهنگی بود . ما امروزه «اندام» را به معنای بخشی از تن بکار میبریم . درØالیکه این Ú©Ù„ وجود انسانست Ú©Ù‡ به اندامست . باوجود این ØŒ اندام، این معنا را میدهد Ú©Ù‡ جزوی از تن ØŒ همآهنگ با Ú©Ù„ تن است .
بنی آدم اعضای ( اندام ) یکدیگرند
Ú©Ù‡ در Ø¢Ùرینش ز یک گوهرند ( سعدی )
انسان ØŒ هنگامی « اندام اجتماع » است Ú©Ù‡ همآهنگ با اجتماعست . این به معنای آن نیست Ú©Ù‡ انسان در یک Ú©Ù„ ØŒ ØÙ„ میشود ØŒ بلکه به معنای آنست که، خواست Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ خرد Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ Ùرمان کلی، با شرکت مستقیم او به وجود میآید . این اندیشه همآهنگی اندام ØŒ برضد اندیشه « Øاکمیت سر Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ در سرجمعست » . در Ùرهنگ ایران ØŒ خرد ØŒ بیان همآهنگی سراسر وجود انسانست ØŒ نه ویژه در سر . سر ØŒ نقش Øکومت Ùˆ سپهبد تن را بازی نمیکند . تن ØŒ لشگر سر نیست. آسمان ØŒ بر زمین Øکومت نمیکند . آسمان Ùˆ زمین ( سیمرغ Ùˆ آرمیتی ) باهم در انسان، یک ÙˆØدت میسازند . بهمن ØŒ میان سیمرغ ( دی = آسمان) Ùˆ آرمیتی( زمین) ØŒ آشتی میدهد، Ùˆ آنها را همآهنگ میسازد ( از این رو سه ماه دی + بهمن + اسÙند ØŒ پیاپی همند ØŒ چون در این سه ماه ØŒ انسان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ) . انسان ØŒ مرکب از چهار نیروی همآهنگ ( نریوسنگ = همبغ = انباز) ØŒ یعنی وجودی هماهنگ Ùˆ به اندازه است . از این رو در Ùرهنگ ایران ØŒ Ù…Ùهوم « مرکز انØصاری قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ اندیشیدن Ùˆ Ùرماندهی » نبود . این با پدیده نظامی یا ارتشی پیدایش یاÙت .
از اینرو بود Ú©Ù‡ این سپهبدان Ùˆ ارتشتاران بودند Ú©Ù‡ نخست به خود، نام شاه Ùˆ خشتره را دادند . در ارتش بود Ú©Ù‡ مرکز تصمیم گیری، Ùˆ سلسله مراتب در اجرای امر بود . ایده « همآهنگی = اندازه » ØŒ پیدایش مرکز قدرت Ùˆ تصمیم گیری Ùˆ ارگان منØصر به Ùرد اندیشیدن را ازعمل باز میداشت . این بود Ú©Ù‡ قدرتمندان از همان آغاز برضد Ùرهنگ ایران بر خاستند .
در Ùرهنگ ایران ØŒ به همین علت خدایان در همآهنگی باهم میاÙریدند ( نریوسنگ= همبغی ) ونیروی Ø¢Ùرینندگی ØŒ پخش Ùˆ پراکنده بود . رد پای این همکاری خدایان برای Ø¢Ùرینش چیزها، در بندهشن باقیمانده است . به همین علت نیز در گاتا ØŒ اهورامزدا ØŒ همیشه با همکاری Ùˆ هماندیشی ØŒ کار میکند . در بندهشن ØŒ اهورامزدا در همکاری با امشاسپندانش جهان را میآÙریند . این ایده همآهنگی ØŒ مرکزیت قدرت Ùˆ خواست را در یک Ø´Øص ØŒ رد میکند . بدینسان ØŒ نه تنها برضد اندیشه٠« واسطه Ùˆ رسول Ùˆ پیامبرو برگزیدگی » است ØŒ بلکه برضد خلیÙÙ‡ Ùˆ امامت Ùˆ ولایت هم هست . چگونه سازمان بندی ارتشی در ایران ØŒ Øاکمیت را در ایران غصب کرد ØŒ نیاز به بررسی جداگانه دارد . به همین علت نیز Ùرهنگ سیاسی ایران ØŒ همیشه یک Ùرهنگ ضد قدرت Ùˆ طبعا ضد شاهی باقی ماند . اینست Ú©Ù‡ باید این ایده بنیادی Ùرهنگ ایران را Ú©Ù‡ اندازه یا همآهنگی باشد ØŒ خوب شناخت .
رستم Ú©Ù‡ در همه عمرش به اندازه است ØŒ ناگهان در وضعی قرار میگیرد Ú©Ù‡ بی اندازگی را ضرورت «هنگام »میشناسد . در این هنگام Ú©Ù‡ رقیب پر زوری با او روبرو میشود ØŒ راه چاره را در « بی اندازه شدن » Ù…ÛŒ یابد . Ùرهنگ ایران ØŒ بی اندازه شدن در هروضعی را ØŒ نامطلوب میداند، ولو برای غلبه Ùˆ قدرت یاÙتن ØŒ ضروری باشد . برهم خوردن همآهنگی یا خارج شدن از اندازه، ولو هم « در یک آن » باشد ØŒ Ùاجعه آور است . این بی اندازه شدن در یک آن ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ رستم در دشمن ØŒ دوستش را نشناسد . سهراب را هرچند اÙراسیاب ÙریÙته، تا با ایران بجنگد ولی در باطن، دوست رستم است، Ùˆ برای جستجوی رستم آمده است Ú©Ù‡ پدرش هست ØŒ تا مهر خود را به او ابراز دارد . ولی اگر رستم، همان « چشم خورشید گونه بینش » را Ú©Ù‡ در Ù‡Ùتخوان یاÙته بود بکار میبرد ØŒ میتوانست، د رزیر پوسته تاریک دشمنی ØŒ دوستی نهÙته را ببیند . بی اندازگی ØŒ آن چشم را کور کرده بود . چنانچه همین بی اندازگی ØŒ چشم اسÙندیار را در نبرد با رستم کور کرده بود . در اثر بی اندازه شدن ØŒ نیروی بینش خود را از دست میدهد Ùˆ ناجوانمرد میشود Ùˆ Øیله Ùˆ مکر میکند Ú©Ù‡ برضد Ùرهنگ ایرانست . بی اندازه شدن ØŒ ولو در یک آن کوتاه ØŒ Ùاجعه بار است ØŒ Ú†Ù‡ رسد به اینکه در انسانی یا در اجتماعی این همآهنگی Ùˆ اندازه نباشد .
Ùرهنگ ایران چون همآهنگی ( اندازه ) را بنیاد وجود انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ جهان آرائی میدانست ØŒ آنرا سنجه Ùˆ معیار ( اندازه ) هر کاری میدانست . اینست Ú©Ù‡ اندازه ØŒ هر دو معنارا یکجا باهم دارد . همآهنگی ØŒ همیشه ØŒ سنجه ( اندازه ) هر کاریست . کردار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ اندیشه، باید همآهنگ باشد ØŒ تا نیک باشد . یک کردار بخودی خود ØŒ نیک نیست ØŒ بلکه هنگامی نیکست Ú©Ù‡ به هنگام باشد . همآهنگی با شخص Ùˆ جای Ùˆ زمان Ùˆ ... داشته باشد . این همان هسته Ùˆ گوهر گمشده Ùˆ Ùراموش ساخته داستان است .«پا» در این داستان ØŒ درست با این دو Ù…Ùهوم « اندازه » کار دارد .ï€ Ù‡Ù… دوپای انسان Ùˆ چهارپای اسب Ùˆ گاو Ùˆ گوسÙند Ùˆ شترو خرگوش ( دام ) نشان همآهنگیست Ùˆ هم پای انسان ØŒ سنجه Ùˆ معیار اندازه گیریست . پا هنوز درÙارسی Ùˆ کردی ØŒ دارای معانی 1- اندازه 2- Øری٠در قمار یا دارنده بهره ( یک پا شریک ) Ùˆ 3- برابر Ùˆ4- پایه ودرجه ( پا به پا ) ... را دارد . پا درÙارسی به معنای٠قوت Ùˆ طاقت نیز هست . ولی پا Ú©Ù‡ در ایرانی باستان ودرا وستا Ùˆ درکردی« Ù¾ÛŒ » خوانده میشود ØŒ همان واژه « پاده » است Ú©Ù‡ به معنای « چوبدستی Ú©Ù‡ چوپانان در دست میگیرند » میباشد، واین چوبدستی ها از « Ù†ÛŒ » بوده اند . ونی ØŒ اساسا مانند گز ØŒ سنجه اندازه گیری بوده است Ùˆ دربندهشن به این معنا بکاربرده میشود . در اوستا Ùˆ بندهش دیده میشود Ú©Ù‡ « باد » ØŒ پا دارد ØŒ به عبارت دیگر ØŒ باد ØŒ Øرکت میکند Ùˆ میجنبد، Ùˆ خود واژه « باد » نیز همان « پاد = پاده » بوده است . در واقع آنها باد را با « نوا Ùˆ دم نای » همگوهر میدانسته اند . خواه نا خواه در نوای نای ØŒ ریتم هم هست( گره های Ù†ÛŒ ØŒ نماد ریتمست ) Ùˆ از اینگذشته از نیهای بزرگ ØŒ جام Ùˆ هاون ØŒ یعنی پیمانه میساخته اند . در تخت جمشید، درنقش برجسته ای ØŒ Ú©Ù‡ داریوش نشسته است ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ دریک دستش همین چوبدستی ØŒ یعنی Ù†ÛŒ هست ØŒ Ùˆ در دست دیگرش ØŒ نیلوÙراست . Ù†ÛŒ ØŒ اینهمانی با رام Ùˆ سیمرغ ( نای به = ارتا ) Ùˆ بهرام داشت Ùˆ نیلوÙز اینهمانی با آناهیت ØŒ خدای رودها Ùˆ آبهای جاری داشت . به عبارت دیگر ØŒ داریوش ØŒ یکدستش را اینهمانی با ارتا Ùˆ رام وبهرام میداد ( Ú©Ù‡ هرسه خدای اندازه اند ) Ùˆ دست دیگرش را اینهمانی با آناهیتا میداد. این تصاویر در آن روزگار، معانی ژر٠برای مردمان داشت . رد پای اینها در واژه « پادشاه » باقیمانده است Ú©Ù‡ دراصل پاته خشه ï€ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ است . Ùˆ دراصل این واژه به معنای « زن Ù†ÛŒ نواز » یا « زن Ù†ÛŒ دار » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « نیییدن » یعنی Ù†ÛŒ نواختن، به معنای رهبری کردن Ùˆ سازمان دادن Ùˆ مدیریت است . این« نای به» یا « وای به» است Ú©Ù‡ با کشش نوای Ù†ÛŒ ØŒ همه را همآهنگ میسازد . از این رو به شاهان، این نام را داده اند تا چنین Øقانیتی پیدا کند . خشه مانند خشتره ØŒ بتدریج معنای Øاکم Ùˆ سرور گرÙته است . ولی دراوستا ØŒ خشتری به معنای زن است . رهبری کردن ØŒ نییدن است . پس شاه ØŒ باید نائی باشد . واساسا شاه Ú©Ù‡ شاخ بوده است به معنای Ù†ÛŒ است . بنا براین Ù†ÛŒ ØŒ تصویریست از سنجه Ùˆ معیار اندازه گیری + Ùˆ کشش بسوی همآهنگی Ùˆ ساماندهی . پس اندازه ØŒ به معنای آن بوده است Ú©Ù‡ سنجه همه کارها ØŒ همآهنگیست . اکنون بررسی کرده میشود Ú©Ù‡ چرا اندازه را اینهانی با پا میدهند . چون اندازه Ú©Ù‡ در ایرانی باستان « هم تاچیه » میباشد ØŒ به معنای « هم+ تاز » است . پسوند « تاچیه » به معنای با هم تاختن Ùˆ با هم دویدن است . اندازه ØŒ به معنای هم آهنگی دویا چند چیز با هم بوده است، تا امکان جنبش Ùˆ پرواز پیدایش یابد .ï€ ï€ Â« اندازه = هم تاجیه = همتازی » سه برآیند گوناگون Ùˆ متمم هم داشته است . ازسوئی به معنای توازن Ùˆ تعادل چیزها Ùˆ نیروها با همدیگر است . طبعا هر تعادلی ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ بخشهای گوناگون، همدیگر را Ù…Øدود Ùˆ مشروط سازند . Øکومتی Ú©Ù‡ در جامعه پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یک کونستیتوسیون ( مزاج ØŒ اندام )است . یکی ØŒ Øاکم نیست Ùˆ دیگران ØŒ Ù…Øکوم Ùˆ Ùرمانبر . بلکه همه ØŒ ایجاد Øاکمیت میکنند، وهمه با همپرسی خردهایشان ØŒ Ùرمانی میدهند Ú©Ù‡ خود میتوانند بکار بندند . Ùرمان را کسی میدهد Ú©Ù‡ امکان اجراء آن را هم دارد ØŒ Ùˆ از اینگذشته در اجراء Ùرمان ØŒ استقلال خود Ùˆ آزادی خودرا Ù…ÛŒ بیند ØŒ چون این خود اوست Ú©Ù‡ در دادن این Ùرمان ØŒ انباز بوده است .
از سوی دیگر ØŒ برآیند دیگر اندازه ØŒ سنجه Ùˆ معیار مقایسه بودن آنست، Ùˆ از سوی دیگر ØŒ این تعادل Ùˆ همآهنگی ØŒ امکان جنبش Ùˆ پویش Ùˆ بالش را Ùراهم میآورد . تعادلی نیست Ú©Ù‡ ایجاد سکون Ùˆ انجماد کند ØŒ بلکه تعادلیست پویا Ùˆ پیشرو . Ùˆ این اندیشه ها در تصاویری Ú©Ù‡ بکار میبرده اند ØŒ بخوبی آشکار است : 1- پاهای انسان 2- چهاردست Ùˆ پا 3- گردونه با دواسب یا دو گاو یا گردونه با چهار اسب 3- یوغ شخم بادوگاو.
با Øرکت دو پا ØŒ Ú©Ù‡ برداشتن گامها با شد Ùˆ شمردن گامها ØŒ مقدار Ùˆ وپهنای زمین را معین میساخته اند . یا از سر انگشت میانین یکدست تا سرانگشتن میانین دست دیگر ØŒ را واØد اندازه میدانستند . یا از سرانگشت تا آرنج را ØŒ یا یک بدست ( وجب ) را معیار اندازه گیری میدانستند . Ùˆ آنرا « اَرَش » میخواندند . همچنین با Ù†ÛŒ Ùˆ گز اندازه میگرÙتند، Ùˆ اینکه داریوش یک شاخ Ù†ÛŒ در دست دارد ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ شهریاری او « اندازه مند = با هارمونی Ùˆ همآهنگی » است ØŒ برطبق اندازه = برطبق ارتا هست . او ارتا خشتره است . ولی اÙزوده براین، معنای بنیادی اندازه ØŒ جنبش Ùˆ Ø¢Ùرینش Ùˆ یگانگی بخشهای گوناگون ØŒ بر بنیاد هماندیشی Ùˆ همکاری Ùˆ هم جنبی Ùˆ انبازی است . این واژه « انبازی » در Ùرهنگ ایران ØŒ باراسلامی ندارد . در اسلام ØŒ انبازی ØŒ شریک بودنست . الله در خلق کردن ØŒ در تصمیم گرÙتن ØŒ شریک ندارد . شرک ØŒ بزرگترین گناه است . در Øالیکه Ø¢Ùرینش درÙرهنگ ایران ØŒ همبغی است . همین واژه است Ú©Ù‡ امروزه « انبازی » شده است . جهان Ùˆ اجتماع در همبغی در انبازی ØŒ در همآهنگی نخستین ØŒ در اندازه ØŒ Ø¢Ùریده میشود . بÙÙ† Ø¢Ùرینندگی جهان Ùˆ انسان ØŒ اندازه است ØŒ انبازی است . دراجتماع ØŒ یک Ù†Ùر با اراده اش ØŒ Øکومت ورهبری نمیکند . بلکه این همآهنگی مردمان دراجتماعست Ú©Ù‡ باید تبدیل به خواست یا Ùرمان یا قانون بشود . انبازی = همبغی = اندازه ØŒ سرچشمه ساماندهی اجتماعست . انبازی یا همبغی Ú©Ù‡ همان نریوسنگ Ùˆ بهمن میباشند، به معنای آنست Ú©Ù‡ خدایان ØŒ هماندیشی Ùˆ همکاری میکنند ،و از این همÙکری Ùˆ همکاری Ùˆ همآهنگی یا اندازه ØŒ جهان Ùˆ انسان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . همآهنگی یا اندازه ØŒ بÙÙ† کیهان Ùˆ انسانست . در این Ùرهنگ، خدا ØŒ به معنای یهوه Ùˆ پدر آسمانی Ùˆ الله نیست Ú©Ù‡ جهان وانسان را با «اراده خودش، به تنهائی» از هیچ، خلق کند . الله یا یهوه ØŒ خودشان ØŒ با هیچ چیزی همآهنگ نیستند ØŒ Ùˆ برای Ùرهنگ ایران ØŒ این پدیده درست ØŒ سرچشمه همه ناهمآهنگیهاست . بغ ØŒ همبغی است . بایستی خوب دراین مسئله دقت کرد تا تÙاوت Ùرهنگ ایران را از ادیان ابراهیمی دریاÙت . «انبازی» Ú©Ù‡ در این ادیان، شرک Ùˆ مطرود است ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ اصل اندازه Ùˆ همآهنگیست، Ú©Ù‡ جهان Ùˆ انسان از آن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . Ùطرت انسانها ØŒ اندازه است . اینست Ú©Ù‡ ضرورت به وجود Øجّت الهی نیست . اندازه در بÙÙ† انسانست، Ú©Ù‡ باید گام به گام پیدایش یابد، Ùˆ نیاز به آن نیست Ú©Ù‡ الهی ØŒ امر Ùˆ نهی بکند Ùˆ رسول بÙرستد Ùˆ کتاب بنویسد . Ø¢Ùرینش در Ùرهنگ ایران ØŒ در اثر « اندازه = همآهنگی » است .
خدایان باهم انبازمیشوند ØŒ یعنی «همبغ» میشوند ØŒ هم اندیش Ùˆ همپرس Ùˆ همگÙتار ( هم واژه ) Ùˆ همکار میشوند، Ùˆ این همآهنگی خدایان ØŒ بÙÙ† Ùˆ تخمیست Ú©Ù‡ انسان از آن میروید . همپرسی ( دیالوگ ) در Ùرهنگ ایران ØŒ جانشین « اراده Ùˆ مشیت Ùˆ امر» در ادیان ابراهیمی میگردد .
الاه سامی ØŒ در اثر قدرت بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ در اثر علم Ùˆ کمال بی اندازه ای Ú©Ù‡ دارد ØŒ جهان Ùˆ انسان را آنسان Ú©Ù‡ میخواهد Ùˆ اراده میکند ØŒ خلق میکند . بنیاد خلقت ØŒ وجود قدرت بی اندازه Ùˆ علم بی اندازه Ùˆ کمال بی اندازه است، Ú©Ù‡ همه برضد Ùرهنگ ایرانست . ایرانی ØŒ خدا را « تخم یا مینو یا هسته » جهان میدانست . از هسته ØŒ هستی میروید . طبعا خدای بی اندازه ØŒ به پیدایش انسانهای بی اندازه کشیده میشد . اگر در بÙÙ† انسان Ú©Ù‡ خداست ØŒ بی اندازگی Ùˆ ناهمآهنگی باشد ØŒ انسانها همه، همیشه ناهمآهنگ خواهند بود . Ùرهنگ ایران Ú©Ù‡ بی اندازگی را ØŒ نا همآهنگی Ùˆ سبب آشÙتگی Ùˆ سترونی Ùˆ درهمریختگی میدانست، نمیتوانست به وجود Ùخدا انتقال بدهد .در Ùرهنگ ایران ØŒ چون خدایان اندازه اند ØŒ یا بسخنی دیگر چون با یکدیگر همآهنگند ØŒ میتوانند جهان Ùˆ انسان را بیاÙرینند . Ø¢Ùرینش ØŒ در Ùرهنگ ایران ØŒ از اصل هارمونی سرچشمه میگیرد ØŒ نه از اصل قدرت . همین اصل، به اجتماع Ùˆ سیاست ( جهان آرائی ) Ùˆ Øکومت انتقال داده میشود . آنها به هارمونی ØŒ همیه میگÙتند .ï€ ï€ Ø¯Ø±Ø®ÙˆØ¯Ù ÙˆØ§Ú˜Ù‡ « همه »، این برآیند« همآهنگی» هست . « همه »، توده ای از مواد بریده ازهم نیست Ú©Ù‡ روی هم انباشته شده اند . واژه هم = اَمَ ØŒ ویژگی گوهری « وهومن» بود . این ویژگی را موبدان زرتشتی به « نیرومندی » برگردانیدند، Ú©Ù‡ Ùقط بیان یکی از پیآیندهای همآهنگی Ùˆ اندازه است . کسی Ùˆ جامعه ای نیرومند ( اَ Ù…ÙŽ ) است Ú©Ù‡ همآهنگ است ØŒ Ùˆ درآن جامعه، خرد بهمنی ØŒ یا خرد همپرس هست . طبعا این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( هم = اَ Ù…ÙŽ ØŒ در کردی هاو ØŒ هه Ù ) ØŒ با پیشوند واژه ها شدن ØŒ منش خودرا به آنها انتقال میدهد . همدستانی ØŒ همبغی ØŒ همزوری ØŒ هم خوانی ( گردیک سÙره جمع شدن ) Ùˆ اندام ØŒ همه بیان این همآهنگی هستند . در Ùرهنگ ایران ØŒ کمال ØŒ همین همآهنگی = اندازه یک کثرت بود ØŒ نه بی اندازگی قدرت یابی اندازگی خوبی دریک وجود . در تصاویر الاهان ابراهیمی ØŒ توØید، بر بدبینی صر٠نسبت به کثرت الاهان وجود دارد . خدایان هرگز نمیتوانند همآهنگ بشوند . کثرت اراده ها ØŒ جنگ Ùˆ ستیز Ùˆ نا آشتی Ùˆ دشمنیست .
در Ùرهنگ ایران ØŒ درست همآهنگی خدایان ØŒ بر خوش بینی نسبت به همگرائی Ùˆ همکاری Ùˆ هماندیشی وهمگÙتاری خدایان Ú©Ù‡ بÙÙ† انسانهایند ØŒ قرار دارد . در ادیان ابراهیمی، شریک بودن ØŒ کار بدیست . در Ùرهنگ ایران ØŒ به انبازشدن Ùˆ همکارشدن Ùˆ همپرس شدن ØŒ ارج گذاشته میشود . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ùقط اراده تنهاست Ú©Ù‡ قدرت خلق کردن دارد . در Ùرهنگ ایران ØŒ همآهنگی خردهاست Ú©Ù‡ توانائی Ø¢Ùریدن دارد . وبرای همآهنگ شدن ØŒ باید Ù…Øدود Ùˆ کرانه مند Ùˆ مشروط شد .دو وجود بی اندازه ØŒ هر گز نمیتوانند همآهنگ بشوند . به همین علت است Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام ØŒ الاه ØŒ شریک ندارد ØŒ چون یهوه Ùˆ الله ØŒ قادر نیستند Ú©Ù‡ خود را با دیگری ØŒ همآهنگ سازند . در ادیان ابراهیمی ØŒ Ù…Ùهوم کمال ØŒ با Ùرهنگ ایران ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه ØŒ اختلا٠جهت دارد. کمال در این ادیان ØŒ بی نهایت Ùˆ بیکرانه Ùˆ بی اندازه است .
قدرت الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ بی نهایت است . بی کرانه است ØŒ بی Øد است . پس او نمیتواند با کسی Ùˆ نیروئی ØŒ همآهنگ بشود ØŒ همبغ بشود ØŒ انباز بشود .او شریک ندارد ØŒ چون گوهرش Ùاقد هارمونیست . این Ù…Ùهوم « کمال» ØŒ برضد همآهنگی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همپرسی Ùˆ همکاریست . نامØدود ØŒ نمیتواند Ù…Øدود بشود تا همآهنگ بشود . بجای رابطه « همآهنگی » ØŒ رابطه Øاکمیت + تابعیت مینشیند . نامØدود ØŒ بر Ù…Øدود ØŒ Øکومت میکند . Ù…Øدود ØŒ تابع Ùˆ مطیع Ùˆ عبد ٠نامØدود است . کمال بر نقص، Øکومت میکند . الله کامل، بر انسان ناقص Øکومت میکند . Øکومت در اجتماع نیز باید پیکر یابی این کمال باشد، تا بر مردمان ناقص Ùˆ معیوب Øکومت کند . Øکومت باید استوار بر « Øکمت بالغ Ùˆ دین کامل الله » باشد، تا ØÙ‚ به Øکومت کردن به انسانهای ناقص را داشته باشد . ولی Ùرهنگ ایران ØŒ Øکومت را تراوش همآهنگی نیروها Ùˆ گروهها Ùˆ اقوام Ùˆ طبقات ... Ùˆ انسانها میداند، Ú©Ù‡ هیچیک از آنها ØÙ‚ Øاکمیت بر دیگران ندارد .انسان ØŒ ØÙ‚ ندارد بنام Øقیقت یا خدائی، بر انسان دیگر Øکومت کند . خرد Ùˆ بینش را پیآیند همپرسی همه بخشهای اجتماع میداند . این اجتماع است Ú©Ù‡ در همپرسی خردها ØŒ به خود Ùرمان میدهد . اینست Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران ØŒ بر پایه همآهنگی + همپرسی + هماندیشی Ùˆ همبغی ( نریوسنگ ) بنا شده است ØŒ نه بر پایه تمرکز قدرت در یک خواست . همپرسی ،اولویت بر اراده گرائی دارد . در بÙÙ† انسان ØŒ در طبیعت انسان ØŒ خدایان باهم گردآمده اند Ùˆ همآهنگ شده اند ØŒ Ùˆ 1- جان Ùˆ 2- روان 3- Ùروهر Ùˆ 4- بوی او شده اند . اینها باهم همزور Ú©Ù‡ شدند ØŒ یعنی همآهنگ Ú©Ù‡ شدند ØŒ انسان ØŒ Ø¢Ùریننده Ùˆ گوینده Ùˆ سازنده Ùˆ کننده Ùˆ شنونده Ùˆ بیننده .... میشود . همه بخشهای متÙاوت وجود انسان ØŒ بخشهای خدایان گوناگونند Ú©Ù‡ در انسان باهم همآهنگ شده اند . به همین علت وجود انسان ،« اندام » نامیده میشود .
همان دوپای رستم ØŒ یا دوپای هر انسانی ØŒ یکی، ازآن بهرام Ùˆ یکی، از آن « رام » است . رستم ØŒ یکی از چهره های بهرام در داستانهای پهلوانیست . از این رو نیز مسئله اندازه Ùˆ بی اندازه شدن را با داستان پاهای رستم Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ . نام بهرام ØŒ «پادار» است Ùˆ نام دیگرش ØŒ « پابغ »است Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ « بابک » در آمده است . بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا ØŒ باهم همآهنگند Ùˆ ازاین رو هردو باهم اصل جنبش Ùˆ واصل اندازه اند . این دو ØŒ بÙÙ† هر انسانی هستند Ùˆ بدینسان ØŒ Ùطرت یا طبیعت انسان رااز همآهنگی بهرام Ùˆ رام یا بهرام Ùˆ ارتا میتوان شناخت . در رام یشت میتواند دید Ú©Ù‡ اندروای ØŒ پا دارد . Ùˆ بهرام ØŒ در آغاز تØول به باد = اندروای Ù…ÛŒ یابد . بهرام Ùˆ ارتا باهم ( شابابک هم خوانده میشوند = شاه + بابک ) اندازه اند . از اینرو خدایان همآÙرین ØŒ خدایان جنبش Ùˆ خدایان اندازه Ùˆ خدایان نو Ø¢Ùرینی هستند . اندازه Ú©Ù‡ در ایران باستان « هم تاچیه = هم تازی » نوشته میشود ØŒ به معنای باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن است .چون واژه تاختن در پهلوی از ریشه اوستائی است Ú©Ù‡ به معنی دویدن است . این باهم دویدن Ùˆ باهم تاختن با پاها ØŒ تصویری بود Ú©Ù‡ سپس به « گردونه با دوچرخ » انتقال داده شد ØŒ Ú©Ù‡ دواسب یا چهاراسب آنرا میکشیدند . یا یوغی Ú©Ù‡ دوگاو آنرا میکشند .
Ø¢Ùرینش جهان ØŒ گردونه ایست Ú©Ù‡ دو اسب آنرا میکشند . یکی از این اسبها ØŒ سپنتا مینو است Ú©Ù‡ برابر با همان رام یا ارتاست، Ùˆ یکی دیگر انگرامینو است Ú©Ù‡ در اصل ،همان بهرام بوده است .رد پای این اندیشه نیز در اوستا باقی مانده است . تصویر بهرام ØŒ در اذهان ØŒ در تØولات بعدی ØŒ دو راستای گوناگون Ù…ÛŒ یابد . از یکسو بهرام ØŒ Ø´Ú©Ù„ خونریزپیدا میکند ØŒ Ú©Ù‡ در نام مرّیخ رد پای این تصویر باقی مانده است . از سوی دیگر ØŒ بهرام همان چهره پیشینش را Ú©Ù‡ Ù…Øبوب همه ایرانیان بوده است نگاه میدارد . چنانچه در غزلیات مولوی میتوان بارها رد پای « بهرام عشق » را یاÙت . این بود Ú©Ù‡ زرتشت در باره « انگره» ØŒ رویاروی این دوچهرگی تصویر بهرام بوده است، Ùˆ در « انگره » خشم وزدار کامگی میدیده است . ولی مردم ایران ØŒ اینهمانی بهرام را با خشم Ùˆ زدارکامگی نپذیرÙتند، Ùˆ این نقش را به« میتراس» واگذار کردند . موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ میخواستند اهورا مزدا را « تنها Ø¢Ùریننده » سازند ØŒ مجبور بودند Ú©Ù‡ داستان « Ø¢Ùرینش جهان Ùˆ انسان را از بهروج الصنم = یا شابابک = یا گلچهره Ùˆ اورنگ یا مهرگیاه ...» ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ سازند ØŒ Ùˆ اندازه Ùˆ همآهنگی خودجوش را، Ú©Ù‡ سراندیشه ای تراویده از این تصویر بود ØŒ به عنوان بÙÙ† Ø¢Ùرینش ØŒ Øذ٠کنند ØŒ تا Ø¢Ùرینش را بشیوه ای به « Ùرمان یا خواست اهورامزدا » برگردانند . روز سی ام ماه = بهروز یا بهراï
Ù…Øمد نوشت
از Ùونت بهتری استÙاده Ú©Ù†.