مظاهر شهامت- نقد کتاب علامت بوسه می باردM- Shahamat
کنجی لب برای علامت بوسه

Ø¯ÙØªØ±Ø´Ø¹Ø± علامت بوسه Ù…ÛŒ بارد با 38 شعر Ùˆ در 98 ØµÙØÙ‡ منتشر شده است . قبل از هر سخنی ØŒ آنچه از خواندن اشعار این Ø¯ÙØªØ± ØŒ برای من ØŒ نسبت به هر امکان یا امکانات دیگر اشعار ØŒ برجسته Ù…ÛŒ شود ØŒ قابلیت مشهود آنها برای تاویل های آسان است ØŒ Ú©Ù‡ من از آن با عنوان قابلیت ترجمه پذیری یاد Ù…ÛŒ کنم . این سخن ØŒ هرگز نباید به معنی سادگی جهان شعرها تلقی شود . چرا Ú©Ù‡ خواهیم ÛŒØ§ÙØª Ùˆ دید Ú©Ù‡ هر کدام از آنها به ØØ¯ چشمگیر ØŒ مشØÙˆÙ† از پیچیدگی داشته های شعری Ùˆ نیز سویه هایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نشاند یا نشان Ù…ÛŒ دهد ØŒ است . بلکه آنچه Ú©Ù‡ با عنوان ترجمه پذیری آسان آنها یاد کردم ØŒ در واقع قابلیتی مغتنم در آنها است Ú©Ù‡ به واسطه ØØ¶ÙˆØ± نوعی ساختمندی خاص ØŒ ØØ§ØµÙ„ شده است . اگر از قابلیت مغتنم ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کنم Ùˆ بر Ù…Ùهوم اشاعه شونده کلمه مغتنم ØŒ تاکید Ù…ÛŒ کنم ØŒ Ø§ØØªÙ…الا به منظور پاسداشت پاسخی به یک ضرورت هم بوده است . اما کدام ضرورت Ùˆ چرا پاسداشت یک پاسخ :
در تØÙ„یل شعر بعد از دهه شصت تاکید Ù…ÙØ±Ø· شده به نشاندار شدن آن به جهان ÙØ±Ø¯ÛŒØª . بدون اینکه دقیقا روشن شود آیا منظور ÙØ±Ø¯ÛŒØª شاعر است یا ÙØ±Ø¯ÛŒØª شعر . اما آنچه از مجموع تØÙ„یل ها Ùˆ نیز با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† شباهت های کلان اشعار منتشر شده ØŒ به نظر Ù…ÛŒ رسد ØŒ بیشتر منظور جهان ÙØ±Ø¯ÛŒØª شاعران بوده Ùˆ Ù…ÛŒ باشد . هر چند اگر ÙØ±Ø¯ÛŒØª شعر هم بود در آنچه Ù…ÛŒ خواهیم به Ø¨ØØ« بگذاریم ØŒ چندان ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کرد .
Ù…ÛŒ گویند Ùˆ قبول Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ شعر این دوره ØŒ به هزار Ùˆ یک دلیل میهنی Ùˆ جهانی ØŒ متØÙˆÙ„ شده ØŒ با گذشتن از زبان Ùˆ اندیشه آرمانگرایانه Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ گرایی Ùˆ Ú©Ù„ نگری ØŒ به نظاره Ùˆ نمایش جزئیات Ùˆ نشانگر ساختن جهانی برخاسته Ú©Ù‡ با Ù†ÙÛŒ هر گونه قضاوت ØÙ‚یقت خواهانه ØŒ جهان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ خاص هر شاعر Ùˆ گاه Ùˆ در صورت ایده آل ØŒ جهان هر شعر است .
لیکن چنین تØÙ„یلی ØŒ وقتی به بازبینی Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡ نتایج بنشیند ØŒ دچار Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ùˆ یاس خواهد شد . یا لااقل آنها را در ØØ¯ ایده آل مطلوب نخواهد دید . چرا Ú©Ù‡ قسمت اعظمی از آنها از ترجمه شدن در جهان خوانش ØŒ به شدت سرباز Ù…ÛŒ زنند . چرا ØŸ
دلایل مختل٠و متعددی می تواند عمل کرده باشند :
1- شعر ØŒ با تاثیر پذیری از پیچیدگی واقعیات امروز Ùˆ پیچیدگی مضاع٠آن در هنگام Ùˆ بعد هنگام ورود به اذهان ( Ú©Ù‡ خاصیتا ØØ§ØµÙ„ یا انعکاس آن ØŒ نتیجه تبدیلات Ùˆ تØÙˆÙ„ات بسیار خواهد بود ) ØŒ دگرگون شده Ùˆ Ú©ÛŒÙیت جدیدی را دارا Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ برخلا٠گذشته ØŒ به سادگی قابل ترجمه نیست Ùˆ باید Ùˆ این بار ØØªÙ…ا ØŒ با نگاه Ùˆ درک ماهرانه تر Ùˆ متخصصانه ØŒ بازخوانی Ùˆ بازگشایی شود .
چنین تØÙ„یلی اگر Ú†Ù‡ در نگاه اول ØŒ متیقن Ùˆ مستØÚ©Ù… ØŒ به نظر Ù…ÛŒ رسد ØŒ اما با Ú©Ù…ÛŒ دقت ØŒ سست Ùˆ قابل تردید است . چرا Ú©Ù‡ اگر شعر ØŒ ØªØØª تاثیر دلایل زیاد موجود در تاریخ Ùˆ Ù…ØÛŒØ· خود دگرگون شده ØŒ بی Ø´Ú© همان دلایل بر مخاطبان آن هم ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ناظر بوده است Ùˆ ØÚ©Ù…ا باعث دگرگونی اذهان Ùˆ نیز Ú©ÛŒÙیت Ùˆ قدرت هوشمندی آنها نیز شده است . به عبارت دیگر ØŒ نمی توان باور کرد ÙØ¶Ø§ÛŒ ØØ§Ú©Ù… ØŒ Ùقط به قسمتی از یک مجموعه ØØ§Ø¯Ø« شده باشد . بنابر این طرد هوشمندی Ùˆ توانمندی مخاطبان از Ù…ØÛŒØ· شعر امروز به بهانه ارزشگذاری بیشتر شعر ØŒ نه تنها Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ است غیر منطقی ØŒ تواما تضعی٠خود شعر هم هست . چون امکان ارتباط شعر Ùˆ مخاطب با هم ØŒ یعنی کامل تر شدن شعر است Ùˆ در غیر این صورت ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª از نقصی دارد Ú©Ù‡ شعر ØŒ پیدا Ùˆ پنهان ØØ§Ù…Ù„ آن بوده است .
شواهد نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ بر خلا٠خیلی از ادعاها ØŒ مخاطب امروز شعر ØŒ اگر Ú†Ù‡ نه در Ø·ÛŒÙÛŒ وسیع ØŒ Ú©Ù‡ در ØØ¯ÙˆØ¯ مورد قبول ØŒ دارای آن ØØ¯ هوشمندی Ùˆ درک ضروری است Ú©Ù‡ بتواند Ùˆ Ù…ÛŒ تواند آن قسمت از ماهیت شعر را Ú©Ù‡ قابل درک Ùˆ شناخت در زمان ØØ§Ù„ است ØŒ بشناسد . لیکن اگر چنین اعتراÙÛŒ مشمول خیلی از شعرها نمی شود ØŒ Ø§ØØªÙ…الا دلیلی دارد Ú©Ù‡ ربطی به بی گناهی مخاطب ندارد .
2- نشر Ùˆ توزیع Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ØØµÙˆÙ„ات شعری به وسیله مکانیسم های موجود یا انجام نمی شود یا ناقص است Ùˆ یا رهبری آن با گزینش ها Ùˆ ØØ°Ù ها عمل Ù…ÛŒ کند .
درست است . Ùˆ این بلیه بر تمامی Ù…ØØµÙˆÙ„ات هنری Ùˆ نظری ØØ§Ú©Ù… است Ùˆ نمی توان قبول کرد مثلا باعث مشکل Ùˆ بازدارندگی شعر Ù…ÛŒ شود ولی بانی توسعه مثلا سینما . از این هم بگذریم ØŒ ØµØØ¨Øª بر سر مخاطبان عام نیست بلکه در مورد آن دسته از مخاطبان است Ú©Ù‡ برای ÛŒØ§ÙØªÙ† شعر ØŒ هر Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ùˆ خبر مربوط به آن را پیگیری Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کند از آن لوازم Ùˆ وسایل ارتباطی Ú©Ù‡ وسعت عمل زیاد آن ØŒ چندان اعجازی دارد Ú©Ù‡ ابزار قدیمی ØŒ به مراتب از آن بی بهره است . به سخن دیگر ØŒ در چنین ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ هر اثر ØŒ بالاخره به دست آن مخاطبی Ú©Ù‡ برمی گزیند ØŒ Ù…ÛŒ رسد Ùˆ واکنش یا سکوت بایسته او را انعکاس Ù…ÛŒ دهد .
3- با وجودی Ú©Ù‡ نشانه تØÙˆÙ„ شعر امروز را بروز ÙØ±Ø¯ÛŒØª Ùˆ تشخص آن Ù…ÛŒ دانیم Ùˆ این الزاما این Ù…Ùهوم را به ذهن متبادر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ به خاطر ØªÙØ§ÙˆØª جهان شخصیت Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ اشعار Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ را شاهد خواهیم بود ØŒ عملا با انبوهی از اشعار مشابه یا شدیدا مشابه Ùˆ گاه شدیدا کلیشه ایی روبرو هستیم . خواننده شعر در این ØÛŒÙ† Ùˆ با خواندن تعدادی از آن به ترجمه های بسنده Ù…ÛŒ رسد . بقیه همسان ØŒ طبعا از ترجمه خواهد گریخت . یعنی عملا از ØÙˆØ²Ù‡ توجه او بیرون خواهد ماند.
Ù…ÛŒ تواند دلیل یا دلایل دیگری برای اثبات امر واقع ØŒ ØØ¶ÙˆØ± پیدا کرده ØŒ به طور کامل یا قسمتی از بار آن را به دوش بکشد . برشمردن همه آنها از ØÙˆØµÙ„Ù‡ این مقال خارج است . آخرین دلیلی Ú©Ù‡ مدنظر من است ØŒ جستجوی امکانات تاویل در شعر امروز است . به باور من ØŒ قسمت اعظمی از شعر امروز ØŒ ÙØ§Ù‚د آن عناصر Ùˆ نشانه هایی است Ú©Ù‡ باعث Ù…ÛŒ شود ÙÛŒ Ù†ÙØ³Ù‡ ردپاهایی تلقی گردد تا رهنمون خوانش Ùˆ پس از خوانش شعر برای خواننده شود . قرار است ما وارد اتاقی بشویم . اما اگر در Ùˆ پنجره آن مسدود بوده یا به هر ØØ§Ù„ از Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از آنها منع شده باشیم Ùˆ هیچ ورودگاه دیگری نداشته باشیم ØŒ Ú†Ù‡ باید کرد ØŸ از قبل هم ÙØ±Ù…ان برده ایم ØÙ‚ ایجاد هیچگونه شکاÙÛŒ در دیوارش را هم نداریم . در این صورت تنها کاری Ú©Ù‡ مخاطب انجام Ù…ÛŒ دهد این است Ú©Ù‡ خیلی ساده آن اتاق را ÙØ±Ø§Ù…وش کرده Ùˆ از خیرش Ù…ÛŒ گذرد . یعنی بروز ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ .
برای بسیاری از اشعار امروز چنین Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ . چون در آنها ØŒ شاعر همه آن ردهایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانستند به عنوان عناصر موجود در خاطره مخاطب ØŒ باعث برقراری ارتباط شوند را از میان برداشته است . در این صورت Ù…ÛŒ توان باور کرد شاعران آن ØŒ اصولا Ùˆ از اول از انتخاب مخاطب دوری کرده اند یا از او تصوری Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ ÙØ±Ø§Ø±ÛŒ داشته اند . معلوم است Ú©Ù‡ آنچه باقی خواهد ماند تلی از متونی خواهد بود Ú©Ù‡ نمی توانند عنوان شعر را برخود نصیب کنند . دست آویختن به این اعتقاد Ú©Ù‡ Ø§ØØªÙ…الا آنها در زمان آینده ØŒ قابل درک Ùˆ شناخت خواهند بود ØŒ همان دست آویختن است Ùˆ ماندن Ùˆ بس. چون تجربه نشان داده آثاری Ú©Ù‡ چنین ØµÙØªÛŒ را داشته اند ØŒ هرگز در زمان ØØ§Ù„ خود بیگانه نبوده اند . بلکه سیر تابش خود را اگر Ú†Ù‡ بتدریج Ùˆ نامشهود ØŒ درست از زمان تکوین خود ØŒ آغاز کرده Ùˆ ادامه داده اند . آنچه در آینده ØØ°Ù شده است ØŒ دقیقا آن اطلاعاتی بوده Ú©Ù‡ نشانگر بازتابش اثر در گذشته است . گیریم Ú©Ù‡ آن بازتابش در Ø·ÛŒÙÛŒ وسیع نبوده Ùˆ قرار هم نبوده چنین بوده باشد . چون قرار مخاطب Ùˆ اثر خاص ØŒ بر کمیت استوار نبوده است .
اما شعرهای Ø¯ÙØªØ± « علامت بوسه Ù…ÛŒ بارد » باور دارد باید در ØÙˆØ²Ù‡ امکانات Ùˆ اختیارات خود عمل کند . Ù…ÛŒ خواهد مخاطب برگزیده اش بتواند با نشانه های موجود آن را ترجمه کند Ùˆ به این وسیله ارتباط مطلوب ماندگار باشد :
شعر شاهنامه آخرش بی پول Ùˆ بی نقطه ØŒ سراسر از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø²ÛŒ های زبانی سود جسته ØŒ از به تاخیر انداختن معنا ØŒ الکن کردن واژه Ùˆ جملات ØŒ شکستن آشکار Ù†ØÙˆ ØŒ تخلیه کردن کلمات از جایگاه خود در متن Ùˆ ... اما با این همه شعر Ùˆ اشعار دیگری Ú©Ù‡ اینگونه پیکری را ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند ØŒ آنقدر آشنا هستند ØŒ Ù…ÛŒ توانند التذاذ کاÙÛŒ را باعث شوند . چرا Ú©Ù‡ در میان این همه آشنازدایی ØŒ عناصر قدیمی Ùˆ آشنا ØŒ هنوز بیرق داران دورنما بوده اند : اسطوره ØŒ Ù„ØÙ† تغزلی ØŒ ØØ±Ú©Øª ماشین ها ØŒ جنگ Ùˆ ØµÙ„Ø Ùˆ.. Ùˆ تبادلی Ú©Ù‡ هر کدام با خود Ùˆ باهم ایجاد کرده اند .
یا دقت کنیم به شعر « از درد Ú©Ù‡ بوسه Ù…ÛŒ زنم گریه Ù…ÛŒ بارم » Ú©Ù‡ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ به جا از کلمات Ùˆ ترکیباتی مانند یخچال های دایم دنا Ùˆ سردخانه های سیب Ùˆ یار Ùˆ گرمای پای زن Ùˆ لب هایت Ú†Ù‡ گوارا وقت بوسه بر قنداق تÙÙ†Ú¯ Ùˆ درد کمر Ùˆ سیاتیک Ùˆ تاک ØŒ تاک Ùˆ ... چگونه به ÙØ¶Ø§Ø³Ø§Ø²ÛŒ زیبا Ùˆ در دسترس انجامیده Ùˆ ساختاری را ØÙظ کرده Ú©Ù‡ در درون شعر Ùˆ با مقایسه دو زمان گذشته Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ ØªÙ†Ø§ÙØ±ÛŒ Ú©Ù‡ داشته اند ØŒ میل به از هم پاشاندن آن داشته است . به یاد هم داشته باشیم زیبایی جمله « آتش اژدهاست به دور تگرگ » را در میان زبان در Ú©Ù„ Ù…ØØ§ÙˆØ±Ù‡ ایی ØŒ بی هیچ ایجاد پارادوکس در Ù„ØÙ† .
اگر مثلا شعر « نص٠النهار من بودی » عالمانه ØØ±Ù Ù…ÛŒ زند :
مخاطب برگزیده شاعر قرار است در سکوتی Ù…ØØ¶ ØŒ شنونده صر٠باشد ØŒ تا شاعر او Ùˆ خود را در موقعیتی قرار داده باشد بتواند عامل آگاه وضعیت Ùˆ تعیین کننده شناخت باقی بماند . شناخت او با ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ùˆ توصیÙÛŒ Ú©Ù‡ ارائه Ù…ÛŒ کند Ùˆ ØØ°Ù اویی Ú©Ù‡ با او ØØ±Ù Ù…ÛŒ زند از توان مشارکت ØŒ منجر به ایجاد سطوری Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ توان نمایش تلالوء شعری را از دست Ù…ÛŒ دهند Ùˆ آن Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ دهنده مکالمه Ùˆ سرخوشانگیی منجر به اندوه دیرپا خاص پویا عزیزی را :
...
به Ù…ØØ¶ ببینم ات هم نمی شناسم ات ØØ§Ù„ا
جمله ای ست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¶ آخری ست Ù…ØØ¶ رضای بغض
به قصد کشت که شعر می شویم و می بینیم
- قبلا کجا دیده ام این همه چشم های رنگی را ؟
می بینیم :
این ØØ±Ù ها آنقدر طول کشیده اند
که اجازه نمی دهند به عرض هم برسیم
...
و ناشیانه:
ÙØ±Ø¶ ها را مقایسه Ù…ÛŒ کند ØŒ ØØ´Ø±Ø§ØªÛŒ همراه اوست Ú©Ù‡ ول ام Ú©Ù† را نمی Ùهمند ØŒ ØØ´Ø±Ø§ØªÛŒ Ú©Ù‡ ØØ´Ø± هستند Ùˆ از در بشر گاهی ( وام داری بی اشاره از بشر Ùˆ شر بعضی از شاعران Ú©Ù‡ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از مشابهت صوتی یا ØØ±ÙÛŒ ساده شان از کلمات همسایه نما، به ØØ¯ کاÙÛŒ نخ نما شده ) ØŒ Ùˆ ..
و به تجریدی می رسد که در زبان انتخابی اش لو می رود و سبک می شود:
اول اینکه دست ام می رسد به ناخودآگاه خودم روزی هم
دوم دست تو را می گیرم و می برم ات بیرون از این گسل ها من
تا مثلا به ستاره ها برسیم برسیم
...
Ùˆ خود از این راه به اعتراÙÛŒ زبان Ù…ÛŒ گشاید Ú©Ù‡ نتیجه گیری کودکانه ایی دارد :
می بینیم : نشناخته ایم هم را
و گاه اجازه نداریم به هم
به ØØ±Ù های هم البته Ù…ÛŒ رسیم :
می گوییم : من
گیریم Ú©Ù‡ از قرینه Ù„ÙØ¸ÛŒ متمایل به قرینه معنوی هم Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ خوبی کرده است . ( راقم در اینجا با Ù…Ø¹Ø±ÙØª به ØªÙØ§ÙˆØª دو قرینه ØŒ از شگرد شاعر Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرده Ùˆ آن را در Ù…Ø¹Ø±ÙØª تØÙ„یلی توجه کرده ØŒ نه در دانش صر٠و Ù†ØÙˆ آکادمیک ) . گاه اجازه نداریم به هم برسیم / به ØØ±Ù های هم البته Ù…ÛŒ رسیم . ÙØ¹Ù„ا تعطیل هم Ù…ÛŒ کنیم شگرد تØÙ„یلی شاعر را در تکنیک جالب Ùˆ پر پیشنهادی ØŒ در بازی با Ø§ÙØ¹Ø§Ù„ را. ( بازی نه ØŒ بلکه در تاخیری طبیعی Ø§ÙØ¹Ø§Ù„ ØŒ برای ایجاد Ø´Ú© Ùˆ تردید در زمان مسجل شده ÙØ¹Ù„ ) . Ú©Ù‡ توجهی است خارج از Ø±ÙØªØ§Ø± صر٠در زبان . بلکه رویکردی برای بیان پنهان ناشی از موقعیت در جهان سومی بودن ایرانی با همه ممنوعات ایدئولوژیک Ùˆ اجتماعی Ùˆ به ناچار، Ú©Ù‡ برای نگارش ایجاب های ÙØ¹Ø§Ù„یتی مصر است .
در عوض سرخوشانگی شعر « بیماری مسری » هم هست Ú©Ù‡ هر ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای را تهی Ù…ÛŒ کند ØŒ نه به زبان طنز ØŒ Ú©Ù‡ با تهی کردن درد از اندام ثابت Ùˆ صلب Ù†ØÙˆ بیان ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡:
خانه ای ست کنار هر شتری می خوابد
و در را نمی شکند جز یک بار
....
Ø§ØªÙØ§Ù‚ شعر، از به هم زدن معنای یک ضرب المثل یا دخالت کردن در معنای آن ØŒ آغاز Ù…ÛŒ شود . اگر در معنای اصلی ØŒ ناچاری یا انتظارداشت یک Ø§ØªÙØ§Ù‚ قدیمی Ùˆ مشابه را داشته ایم Ùˆ به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ ØØ±Ú©ØªÛŒ ولو قابل انتظار ØŒ صورت Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª ØŒ در معنای بعد از دخالت ØŒ ØØ°Ù ØØ±Ú©Øª Ùˆ تایید سکونت Ùˆ ثبات ØŒ تدارک دیده Ù…ÛŒ شود ( خوابیدن یا باقی ماندن خانه در کنار شتر ) . لیکن نه برای همیشه ØŒ چنانچه از معنای اول نتیجه شده ØŒ بلکه تا تورم کامل ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ . Ú©Ù‡ عامل آن هر کدام از عناصر شرکت کننده Ù…ÛŒ تواند باشد ØŒ خانه ØŒ شتر ØŒ ساکن Ùˆ ساکنین یا سوار Ùˆ.. . در این میان ØŒ ترکیب ( جز یک بار ) علاوه بر بیان شمارش ØŒ ناگهانی Ùˆ یکبارگی Ùˆ نیز وسعت Ùˆ عمق ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ را هم تداعی خواهد کرد .
در ادامه :
...
مثل سیخ به تن مو Ù…ÛŒ کند ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ کند . کرد .
بدون موسیقی هم
و اینجا بود که دماغی عملی با چسب که از من پرسید :
عمل با شما چند ؟ آقا .
ÙØ±Ù… سنگین Ùˆ خوبی بود
این ÙˆØØ´Øª Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ است Ú©Ù‡ مو بر تن سیخ Ù…ÛŒ کند Ùˆ سیخ به آلت شکنجه ای تبدیل شده ØŒ در تن ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ شود ØŒ ÙØ±Ùˆ شده Ùˆ خواهد شد . لیکن این به ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ùˆ ناله Ú¯ÙØªÙ‡ نشده ØŒ بلکه رقص آرام Ùˆ دهشتناک کلمات ØŒ با ترتیبی شیطانی ØŒ به جای تبدیل آن به جیغی هراس آور ØŒ به غریوی اندیشناک مبدل کرده است .
Ùˆ بالاخره جز در بند آخر Ú©Ù‡ شاعر گویا به زور آن را ادامه داده Ùˆ معمول گویی کرده است ØŒ با تمام زیبایی شایسته این شعر پیش Ù…ÛŒ رود Ùˆ همچنان خصیصه ÙØ¶Ø§Ø³Ø§Ø²ÛŒ زیبای شاعر را هم نمایان Ù…ÛŒ کند .
باز هم اگر شعر « از من مخابره Ù…ÛŒ آیی » در ØµÙØÙ‡ 18 چنان به آسانی خوانده Ù…ÛŒ شود دریابی یک شعر معمولی همگانی خوانده ایی با اندکی زورزنی شاعر برای ارتقائ ناموÙÙ‚ از راه تطویل Ù†ØÙˆ Ø´Ú©Ù„ÛŒ زبان Ùˆ ایجاد درگیری در زمان ØŒ به شعر ØµÙØÙ‡ 20 هم Ù…ÛŒ رسی با عنوان ترکیبی :
« از خیال تا به ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ØØ§Ù„ است »
مصرع آغازین Ùˆ موسیقی ایی Ú©Ù‡ ØØ±Ù « Ù„ » تولید کرده Ùˆ اندیشه ایی عظیم Ú©Ù‡ پشت این سد جا مانده Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ سادگی پر Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ùˆ کاملا شخصی سطور زیر در زیر :
یک بغل آغوش بی پروا هم پیاده شود همین بغل که بهانه بود
پیاده شود برود پی این چارراه
که سبز چشم تو را در عکس خودش قرمز انداخته است
سبزی که به قرمزی برسد عبور را علامت ممنوع می کند .
می کشاندش تا خطر کند
....
Ú¯ÙØªÙ‡ بودم ÙØ±Ø¯ÛŒØª متظاهرانه ØŒ اما غیر قابل ترجمه در شعر امروز ØŒ اساسا Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ است برای گمنامی آن . به معنی دیگر ØŒ تکوین ÙØ±Ø¯ÛŒØª در شعر ØŒ Ù…ÛŒ بایست آن را در منظر Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ شناخت مخاطب قرار داده باشد . اگر نه تبدیل به متنی ناخوانا خواهد شد .
در این شعر اما Ù…ÛŒ توان یک مکالمه پیچیده را در یک زبان ساده Ùˆ با تموج رنگارنگ از صداهای گوناگون را شنید . یعنی معناها Ùˆ تصاویر ØŒ در قاموس ایجاز Ùˆ ایجاد ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡Ø§ÛŒ کوتاه ØŒ با وجود ØÙظ اصالت خود در پنهانی ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ به صداهای آرام ØŒ اما با سیر در سویه های مختل٠، مبدل Ù…ÛŒ شوند .
Ùˆ بالاخره یک پایان بندی زیبا Ùˆ ØØ³Ø±Øª انگیز، بی هیچ دردمندی تظاهرگرایانه :
هیچ هم ØØ§Ù„یش نیست
که ماهم ممکن است پیاده شویم همین بغل
و دوربین چارراه را بغل بزند که بهانه بود
اما درست از سطر آخر همین Ùˆ سطر اول شعر بعد ØŒ اجرایی Ú©Ù‡ بر این شعر ØØ§Ú©Ù… بود ØŒ لو Ù…ÛŒ رود . آن Ú©Ù‡ در اینجا به زیبایی ÙØ±Ùˆ Ùˆ ÙØ±Ø§ نشسته بود در اشعار بعد تا ØµÙØÙ‡ 44 ØŒ Ú©Ù… Ú©Ù… با ستم شاعری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد از یک تکنیک تا ØØ¯ مستعمل Ùˆ کهنه کردن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کند ØŒ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ شده Ùˆ ØÙ„اوت از دست Ù…ÛŒ دهد . شاعر این شعرها Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± اجرایی شده Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± با کلماتی با ردی٠های صوتی مشابه ØŒ Ú©Ù‡ این بار متن را نه او Ú©Ù‡ ایجاب های ابتدایی تکنیکی ØŒ پیش برده است .یعنی ÙØ¯Ø§ شدن شعر در برابر ÙÙ† . هر چند باز هم ØŒ همین اشعار نیز، ارتباط صادقانه اش را با مخاطب برگزیده اش ØÙظ Ù…ÛŒ کند . لیکن این یک تØÙ…Ù„ است از سوی او ØŒ نه همراهی شوقناکش:
در شعر ØµÙØÙ‡ 22 ØŒ شاعر نمی تواند با خود Ùˆ عکس Ùˆ مخاطب ØŒ وارد یک Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒÛŒ شعری شود ØŒ بلکه با مطول گویی درباره یک عکس وبیان اینکه Ø§ØØªÙ…الا Ú†Ù‡ روابط صوری Ù…ÛŒ تواند با آن داشته باشد ØŒ به ÙØ±ÛŒØ¨ مخاطب ادامه Ù…ÛŒ دهد . اگر Ù…ÛŒ توان Ú¯ÙØª یکی از Ù…Ø§ØØµÙ„ خوانش شعر ØŒ ایجاد آزادی به وسیله آن ØŒ در اندرون خواننده است ØŒ تا در ØØ¯ÙˆØ¯ تنگ واقعیت پیرامون خود ØŒ وسعتی را ÛŒØ§ÙØªÙ‡ باشد ØŒ چنین شعری نه آن ØŒ Ú©Ù‡ تنگنایی Ù†ÙØ³ گیر خواهد بود .
یا مثلا اگر در شعر ØµÙØÙ‡ 24 ØŒ شاعر خواسته با ایجاد عینیتی گروتسک ØŒ با طنز ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار ØŒ از Ø§Ø³ØªØØ§Ù„Ù‡ عناصر شرکت کننده در شعر ØŒ نمایشی داده باشد ØŒ بدون در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† عمق چنین دیدگاهی ØŒ از مضامین دم دستی Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرده ØŒ Ú©Ù‡ در خاطره Ùˆ اذهان پیرامون مستعمل شده است .
شعر « تکامل تاریخی تاریخ در یک Ù„ØØ¸Ù‡ از یک پنجره » هم هست . صدای ØØ§Ú©Ù… با وجود بیان کلمات Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« درشت Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار ØŒ به نجوای کسی Ù…ÛŒ ماند از به جا مانده تاریخ دهشت . نه Ú©Ù‡ به مامن گاهی رسیده باشد ØŒ بلکه انسی پذیرا با دهشت را داشته است . اکنون آن هستی تاریخی Ú©Ù‡ پشت او Ùˆ تاریخ را لرزانده ØŒ در او به آرامی رسوب کرده است Ùˆ رسوب Ù…ÛŒ کند ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ وسیع است Ùˆ هویت تاریخی شاعر ØŒ Ú©Ù‡ چندان از تلخ Ùˆ درد تهی شده ØŒ تا بتواند در ÙØ±ØµØª مطول روایت گنجیده باشد .
کسی توی چشم شاعر Ø±ÙØªÙ‡ خط Ú©ÙˆÙÛŒ نوشته روی مردمک اش . تاریخ ØŒ تاریخ سراسر یادآور عظمت ها Ùˆ شکست ها ØŒ نه اینکه یادآوری Ù…ÛŒ شود . بلکه تصویری Ù…ÛŒ شود در تابلویی Ú©Ù‡ زاده تداعی کلمات است ØŒ نه ØØ§ØµÙ„ رسم آنها . همان کلماتی Ú©Ù‡ اعجاز Ø´Ú©Ù„ÛŒ خط Ú©ÙˆÙÛŒ را دارد . همان خطی Ú©Ù‡ ØŒ ØÚ©Ø§Ú©ÛŒ رازآلود دارد در ترتیب ناهمگون اش در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ را برنمی تابد . اینجا ØªÙˆÙØ§Ù†ÛŒ مرموز Ùˆ جادویی Ù…ÛŒ وزد Ú©Ù‡ تکه هایی را از تابلو برکنده ØŒ در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ù…ÛŒ پراکند Ú©Ù‡ در نگاه Ùˆ ØØ³ Ùˆ اندیشه شاعر ØŒ هیچ سکون Ùˆ ثباتی را نشان نمی دهد . « سی-تی-اسکن های تاریخی من نشان Ù…ÛŒ دهد / تقسیم شده ام به تکه های Ú†Ù¾ Ùˆ سلسله های راست » . سخن از یک نمودار نوین Ùˆ ماشینی بی Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ نیشخند بر گذرگاه یک تاریخ Ù…ÛŒ زند . در این گذشته ØŒ Ú©Ù‡ تا به همه اندام اکنون کشیده شده ØŒ منیت عام شده ØŒ جز خطوط بی Ø±ÙˆØ Ø§Ø² نوع Ú†Ù¾ Ùˆ راست ( هر دو ØµÙØª مذموم ) چیز دیگری نیست . Ùˆ همین چیز دیگری نیست ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª تلخ پاشیدگی ÛŒ اگر نه یک هویت مسجل ØŒ لااقل هویتی ایده آل است . شخصیت هایی با هاله ØÙˆØ§Ø¯Ø« Ùˆ آرمان ها ØŒ مانند امیر مسعود ØŒ نادرشاه ØŒ مدرس ØŒ چنگیز Ùˆ ... نیز ØŒ در رسوب خاطراتی Ú©Ù‡ از خود باقی گذاشته اند ØŒ جز همین نتیجه گیری دردناک را تداعی نمی کنند . Ùˆ همین است Ú©Ù‡ شاعر وامی دارد بگوید :
...
Ú©Ù‡ سخت وول Ù…ÛŒ خورد نادرشاه Ø§ÙØ´Ø§Ø± توی ØÙ†Ø¬Ø±Ù‡ ام
...
گاهی شعرهایی هستند عمر کوتاه وبلندشان ØŒ اندازه زمانی است Ú©Ù‡ آن را Ù…ÛŒ خوانیم . نه تو را رها Ù…ÛŒ کنند ØŒ نه به زØÙ…ت Ù…ÛŒ اندازند شناگر عمقی نهان کننده باشی . خیلی ساده ØŒ سرگرمت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ کنجی لب برای تبسم ات بار Ù…ÛŒ آورند تا از پس آن Ú¯ÙØªÙ‡ باشی : « Ú†Ù‡ شیطنت مطبوعی » . شعر « وقتی Ù†Ùوذ نمی کنم ØŒ Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ گویم » از آن دسته شعرهاست . با موضوعی ساده ØŒ بیان وصÙÛŒ ØŒ استعاره های دم دستی به جا ØŒ Ùˆ خیزش های Ø§ÙØ´Ø§Ú¯Ø±Ø§Ù†Ù‡ . لیکن همه اینها را آرامشی لذت انگیز ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ از نهی Ùˆ قبول متشنج ØŒ دور Ù…ÛŒ کند . یعنی درست از قماش همان Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ú©Ù‡ در شعر « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بوق جامعهه هه هه هه » Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ . جایی Ú©Ù‡ منظرگاه های شعر ØŒ روی جلوه های متشنج Ù…ÛŒ نشیند . اما Ù„ØÙ† آن ØŒ آن را تا ØØ¯ÛŒ تعدیل Ù…ÛŒ کند تا به Ø§ØªÙØ§Ù‚ های درون متنی کنترل شده ØŒ تبدیل کند .
Ùˆ بالاخره اینکه اشعار بعدی Ø¯ÙØªØ± هم با Ø§ÙØª وخیزهای مشابه ØŒ گاه تخریب شده Ùˆ گاه درخشان ØŒ پیش Ù…ÛŒ رود . اما همه آنها آن خصیصه های مشهور خود را ØÙظ Ù…ÛŒ کنند ØŒ قابلیت تاویل ØŒ ÙØ¶Ø§Ø³Ø§Ø²ÛŒ گسترنده ØŒ تعدیل Ùˆ تاخیر معناهای عادت شده ØŒ دخالت های به سامان در Ù†ØÙˆ ØŒ Ùˆ بالاخره جلب روایت در شرایط مهیا شده .
Ùˆ Ú¯ÙØªÙ… Ùˆ گذشت Ú©Ù‡ شعرهای عزیزی را چیزی در Ø®ÙØ§ Ùˆ پشت تهدید Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ مثل یک توطئه ØŒ همواره در کمین است Ùˆ آن متابعت از یک اجرای ÙˆØ§ØØ¯ است . در ØØ§Ù„یکه هر یک از شعرهای او ØŒ ماهیتی را داراست Ú©Ù‡ گرایش دارد به اجراهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª . تا ØµÙØª های بارزی را نمایان کرده باشد Ú©Ù‡ در یک اجرای ÙˆØ§ØØ¯ ØŒ کتمان Ù…ÛŒ شوند ØŒ یا به Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒ آیند .
مانند تخریبی Ú©Ù‡ در شعر « سکته ای اتمی کرد من از چشم تو وقتی Ø§ÙØªØ§Ø¯ » صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ماهیت آن تعمیق گرا است . معترض Ùˆ مداخله جو در کار جهان است . در برابر چیدمانی از اشیاء Ùˆ روابط قدعلم Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ جا Ùˆ زمان های بزرگی را در سرنوشت آدمیان اشغال کرده اند Ùˆ .. پس اجرای درخور Ùˆ دیگری را طلب Ù…ÛŒ کرد . ولی در اجرای کنونی ØŒ به هذیانی Ù…ÛŒ ماند Ùˆ یا به بیانی ولنگارانه ایی Ú©Ù‡ ØØªÛŒ نمی تواند ÙØ¯Ø§ÛŒÛŒ « تو»یی هم شده باشد Ú©Ù‡ بیارزد. به عبارت دیگر Ù…ÛŒ توانست نگاهی داشته باشد به اجرای شعر مابعد خود « در نگاه تو ابریشم ام Ùˆ یا از تو برنمی گردم » ØŒ Ú©Ù‡ منطبق با ماهیت آن Ùˆ با متانت مطلوب پیش Ø±ÙØªÙ‡ است .
یا مانند شعر « عروج ØŒ پرنده Ù…ÛŒ خواهد » . نه Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒÛŒ در خوراندیشه شاعری Ú©Ù‡ با اشعار دیگرش شناختیم ØŒ نه زیبایی Ú©Ù‡ ØØ§ØµÙ„ ÙØ±Ù…ÛŒ بدیع بوده باشد ØŒ نه ØØ±Ù…تی به خواننده Ú©Ù‡ از انس خلوتی آرام دهنده ØØ§ØµÙ„ شده باشد ØŒ Ùˆ نه هر چیزی Ú©Ù‡ در نیازمندی به شعر نقطه اتکایی بوده باشد . ØØªÛŒ Ø³ØØ± متÙننانه یک بازی ساده هم در میان نیست . ایضا بخوانید شعر « زنبقی Ú©Ù‡ روی شعر من است » را . Ùˆ مقایسه بکنید با شعر « پیرهنم را بگو » Ú©Ù‡ در عین سادگی ØŒ تÙکربرانگیز است Ùˆ همدلانه . تا به آنقدر، Ú©Ù‡ نتوانی تا آخر بخوانی . Ù…ÛŒ خوانی Ùˆ از اتمام آن ØŒ سکوت مهربانانه ات شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ خیرگی ات به صدایی Ú©Ù‡ هنوز در اطرا٠تو است .
Ùˆ بالخره اینکه ØŒ تلخی این نوشته ( همین نوشته ) را شعری باید بزداید . Ùˆ آن ØŒ شعر « Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Â» است Ú©Ù‡ خوش نشسته در خلوت به چشم نیامدنی ØµÙØÙ‡ 82 :
دسته دسته می روند
شمع ها در دست
با دست های کینه یی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دÙند Ùˆ
هیچ مجالشان نیست
این پروانه ها که رقص آمده اند
از سیاه آسمان تا ØØ±ÛŒØ± آبی زمین
مظاهرشهامت
اردبیل – صندوق پستی 793-56135
تلÙÙ† : 04515511008