معناز بدیهیان

مهناز بدیهیان- اهمیت نقد
مرز انتقاد بکجا ختم می شود؟ چه کسانی حق دارند قضاوت کنند و در چه موردی ؟انتقاد کننده باید واجد چه شرایطی باشد ؟
اینها سوالاتی است که ما دوست داریم به آنها جواب داده شود. با آنکه اجازه ی انتقادیکی از المنت های آزادی ست و با آنکه حضور

انتقاد بهتر از نبود آنست، با این همه اگر چهار چوب آن رعایت نشود می تواند اثر منفی داشته باشد. بطور مثال اگر بنده از فلان شاعر انتقاد کنم که تو با این سر کچل و قامت خپله چه در چنته برای گفتن داری !؟ البته که این انتقاد نیست ، بلکه عبور از خط رابطه ی صحیح اجتماعی و انسانی است و یک نظر سابجکتیو، زیرا که ایشان کاری با ژنتیک قیافه ی نا زیبای خود نمی تواند بکند. اما اگر انتقاد من از ایشان این باشد که چرا مطالعه ندارید؟ چرا در نوشته هایتان تفکر و اندیشه نیست؟و چرا در کار ادبی به این دلایل صادق نیستید؟ این انتقاد سازنده است زیرا به بالا بردن کیفیت و صداقت ادبی کمک می کند. حالا اینکه صداقت ادبی چیست ، بحثی ست جداگانه.
آیا هر هنرمند هنرش را زندگی نمی کند؟ آیا این درست است که از کوزه همان برون تراود که در اوست؟ و آیا یک هنرمند ، که به اعتقاد من یک منتقد هم یک هنرمند است، در درجه ی اول نباید یک انسان خوب باشد؟ آیا آثار سالوادر دالی که سالها پس از مرگش هنوز پول ساز است ارزش ندارد، چون وی در زندگی خصوصی اش انسان با پرنسیبی نبوده ؟ آیا ما باید در مورد این هنرمند قضاوت کنیم یا در مورد اثرش؟ با طرح این سولات گاه چنان دچار دوگانگی و سر گیجه می شویم که موضوع هنر فراموشمان می شود.
آنچه مسلم است در جامعه ای که آزادی بیان و اندیشه هست زیبایی و خرد راه خود را می یابد.هیچ حرکتی در جامه ی انسانی بالاتر از آزادی نیست. هنگامیکه ولتر متفکر بزرگ فرانسوی لحظات پایانی عمر خود را می گذراند، کشیش از او خواست که بگوید در مورد اعتقاد خود نسبت به عدم وجود خدا اظهار پشیمانی کند تا وی بتواند برای ولتر دعای آمرزش بخواند ، اما ولتر در پاسخ گفت :" من به آنچه معتقد بودم و به آزادی بیان آن هنوز همچنان معتقدم" و این گفته ی ولتر سبب شد که او را در شهری کوچک و پرت در ابتدا بخاک بسپارند.
آیا قضاوت یک فرد وسیله ای نخواهد بود برای سنجش و ارزیابی تفکرات خود او؟
چندی پیش مقاله ای در یکی از مجلات ادبی آمریکا می خواندم در مورد" شاعر و انتقاد" نوشته ی خانم
Linda Geregson که در این جا خلاصه ای از آن را می خوانید.
خانم Geregson که خود یک شاعر است پس از اینکه در یک سمینار بزرگ ادبی تحت عنوان "شاعر و منتقد" شرکت می کند این مقاله را می نویسد. بنظر وی شاعر و منتقد همچو اخلاق جاری در یک جامه اند و در این جا وی دو سوال را مطرح میکند
1-انتظار ما از شاعر و منتقد چیست؟
2- اصولا چرا ما به انتقاد نیازمندیم؟
خانم Geregson سپس در هشت اشاره به سولات فوق پاسخ می دهد. هرچند خود او می گوید اینها فرضیات من است و ممکن است برای همه قابل قبول نباشد.
1- انتقاد باید از چهار چوب خاصی عبور کند. فقط گفتن اینکه فلان نوشته یا کتاب خوب است یا بد است، کافی نیست. برای گفتن چنین جمله ای باید مطاله داشت. باید آنقدر خوانده باشیم که بتوانیم مقایسه کنیم و از پارامتر های دقیق در مقایسه استفاده کنیم . آنگاه این قضاوت وسیله ای می شود در جهت یک حرکت عاقلانه و موثر برای جامه.
2- انتقاد باید ناشی از یک باور خوب باشد. گاه یک انتقاد غیر منصفانه و ناشی از طینت بد اثر منفی بجای می گذارد. در حالیکه یک انتقاد درست و بجا بهمان اندازه ی تشویق اهمیت دارد و موثر است.
3- انتقاد از یک شعر باید بخوبی همان شعر باشد. منظور در اینجا نوشتن چیزی شبیه شعر نیست. بلکه نویسنده ی انتقاد باید از اندوخته های ذهنی و فکری بالایی برخوردار باشد. نوشتن شعر و انتقاد هردو برخوردار از اهمیت یکسان هستند و هردو باید اصول و غالبی را رعایت کنند.
4- شعر باید موضوعی دست منتقدین بدهد تا در مورد آن بنویسند. شعر نباید مثل یک غذای فوری ، یک لذت آنی بما بدهد. شعر یک بار خواندنی نیست. بلکه شعر باید چنان قوی و قویتر نوشته شود که خواندن بیستمین بار آن همان لذت بار اول را داشته باشد.
5- شاعر باید در مورد مسایل جهان از جمله تاریخ کنجکاو باشد. خواندن آثار معاصر کافی نیست. خواندن شعر هم برای شاعر به تنهایی کافی نیست. وقتی شاعری شعری یا انتقادی می نویسد، باید بتواند ارتباط ایجاد کند آنهم نه رابط با موضوعات عادی. شاعر بی سواد، شاعری که فقط با کلمات بازی میکند و نه تنها تحصیلات ندارد بلکه اندوخته های ذهنی نیز ندارد، نمی تواند اثری حیرت آور به وجود آورد.
6- شاعران باید در مورد جهان کنجکاو باشند، جهان تیوری
7- منتقدین باید در مورد جهان کنجکاو باشند. این شامل منابع رسمی ادبی ست که آنها در موردش می نویسند. صادقانه باید گفت بسیاری از انتقادات قابل خواندن نیستند. همانند هر دیسیپلین ذهنی یا کار ذهنی، تیوری بدون توجه به فرم از بین رفتنی ست.
8- باید صادق باشند و به منابع ذهنی و آموزشی خود احترام بگذارند و صداقت بخرج دهند
-------------------------
شاید ما در ایران چهره های برجسته ی زیادی در کار انتقاد ادبی نداشته باشیم، ولی بدون تردید جامعه ی جوان و پر شور ما با تمرین و سر کردن در جنبه های خوب دیگر فرهنگ هاو با اضافه کردن هر چه بیشتر اندوخته های ذهنیمان ، قدمی بزرگ در راه ادبیات پیشرو برمیداریم
مهناز بدیهیان