سه گانه شكست

شرحي بر شرح تابلو روبرو

داریوش معمار
بررسی شعر شرح تابلو رو برو (سه گانه شکست )
از علیشاه مولوی-چاپ شده در شماره 153 مجله کلک

داریوش معمار





سه گانه اول

شعر

شعر کلامی مخیل است,شعر نتیجه قوه الهام است (سقراط,افلاطون-رساله ایوان,کتاب جمهور)علم (از اقرب الموارد ،ناظم الاطباء )دانش ،فقه،فهم،درك،ادراك،وقوف،يادداشت مولف،دانايي(نصاب الصبيان) چكامه و چامه و سرود و نظم و بيت و سخن موزون و مقفا،اگرچه بعضي قافيه را شرط شعر نمي دانند.(ناظم الاطباء)شعر کلامی موزون و مقفا ست که به معنایی دلالت می کند.(قدامت ابن جعفر-نقد شعر) در عرف علماي عربي سخني كه وزن و قافيه داشته باشد.(اقرب الموارد) صناعتي است كه قادر شوند بدان برايقاع تخيلاتي كه مبادي انفعالات نفساني گردد پس مبادي آن تخيلات باشد( از نفايس الفنون).دسترسی پیدا کردن به احساس ناب,استقلال کامل زبان از معنا به عنوان عامل و ارجاءبیرونی(اساس شاعری-آدگار آلن پو),مضمونی که آفرینش گر صورت خیال است(دیوید دیچز)

اين ادب تر كه مي نداند او / شعر از شعر و خشم را خن
رودكي

از تري شعر بيش هيچ نخيزد چو گرد / تري شعر اميد گوش وفا استوار
خاقاني

دفتر زشعر گفته بشوي و دگر نگوي / الا دعاي دولت سلجوغ شاه را
سعدي

كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد / يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد.
حافظ

گرفتم كه بر شعر واقف نه اي / كه تو مرد يك پيشه و يك فني
انوري


سياست

حكم راندن بر رعيت و اداره كردن امور مملكت،سزا،جزا، تنبيه ،اداره كردن افراد و اصحاب و ياران و نزديكان (اخوان الصفا).سياست اما به معني فريب دادن و حيله كرد و نيرنگ بازي هم در نوشته هاي مختلف آمده است همينطور مصلحت انديشي در جهت تبليغ منشي خاص.


من خضر دانشم تو سكندر سياستي هر چند خضر پيش سكندر نكو تر است
خاقاني

ور زعشق تو بگويم نكته اي از سياست بر سر دارم كنند.
عطار

بر امرو نهي گوهر طبع عزيز تو در آتش سياست صافي عيار باد
مسعود سعد

يكي سوي دستور دولت پناه به چشم سياست نظر كرد شاه
سعدي1


شعر سياسي

اصولاً با توجه به آنچه از تعريف شعر و سياست بر مي آيد و همينطور با توجه به جايگاهي كه از دوره سقراط -كه خود قرباني سياست است -تا افلاطون و ارسطو و متفكرين و نظريه پردازان امروز، ما براي سياست و شعر قائل شده ايم به نظر مي آيد دلايل شكل گرفتن و جدي شدن چنين تركيب سازي هايي-شعر سیاسی- در دوره معاصر محل تامل و انديشه باشد و البته تاحد زیادی کاذب و آمیخته با فریب .

چه شاعران معاصران و چه شاعران دوره هاي پيشين و پسين هميشه در سروده ها و گفته هاي خود در عين بروز دادن حساسيت هاي اجتماعي و سياسي یشان سعي كرده اند تا خود را به نوعي از افتادن در وضعيت چنين گفتني-گفتن براي سياست و غيره- در امان دارند و در واقع شعر و هنر خود را همچنان در مقامي بالا ،موثر و عالي تر از مفاهيمي مانند سياست نگهدارند كه نتيجه آن دست يابي به هنر سيال و هميشه تازه-شعر ناب- در حال تغيير و فارق از حكم و تعيين تكليف اما موثر در هر تكليف و حكمي است .

در شعر فارسي نيز از دوره انقلاب مشروطه به خصوص و با وارد شدن شعر به عرصه هاي عمومي تر و اجتماعي تر موجي از نام گذاري ها مانند شعر متعهد ،شعر اجتماعي،شعر مقاومت،شعر سياسي ، شعر زير زميني، شعر اختناق و غيره شكل گرفت كه با حمايت از جريانات انقلابي و مبارزه با استبداد و بيان احساس هاي ميهن پرستانه سعي كرد صحبت از آزادي ،حقوق زنان ، نكوهش تن دادن به استعمار و استبداد را در شعر معمول كند .اديب الممالك فرهاني،در قصايد ي كه از خود بجا گذاشته ،عارف قزويني در وطنيه هايي كه نوشته و همينطور لاهوتي و ميرزاده عشقي و فرخي يزدي كه هر كدام به نوعي قرباني اين جهت گيري ها و گفتن هاي خود شدند، همه و همه نمونه هايي از شاعران سالهاي پيش از مشروطه تا مشروطه و كمي بعد از آن مي باشند كه چنين نگاهي را در شعر خود دنبال كرده اند . ايشان سعي كردند با توجه به قدمت شعر و تاثير سينه به سينه آن بر مردم هرج و مرج سياسي زمان خود را به تصوير بكشند كه البته اين موضوع احتمالاً در آن دوره تنها راه ارتباط با عموم مردم و رسانه موثر در اين زمينه محسوب مي شد. اما در این راه به خود شعر جریان لذت و زیبائی در آن آسیب های بسیاری وارد شد.2

تاثير چنين نگاهي بر شكل گيري انقلاب نيما در شعر فارسي را هم مي توان به دوشكل در آثار خود او و شاگردانش مورد بررسي قرار داد . اول اينكه انقلابي كه سعي در استفاده ابزاري از شعر در جهت مخالفت يا موافقت با امور سياسي و زياده خواهي هاي مستبدانه حاكمان وقت داشت در شعر نيما با توجه به آگاهي ها و شناختي كه وي از شعر و ادبيات جهان داشت منجر به گسستي همه جانبه از استبداد رايج در كلام فارسي شد در واقع نيما ما را با انقلابي آشنا كرد كه شعر را دوباره از "ابزار بودگي" به سمت "خود بودگي" برد. احتمالاً در همین راستا بتوان گفت که نیما در انقلاب خود به نظرات شاعران فرانسوی بخصوص آلن پو ,بودلر , مالارمه,ورلن و رمبو توجه خاصی دارد. اين موضوع به خوبي در آثار نصرت رحماني ،م.اميد،نادر نادرپور و احمد شاملو و فروغ فرخ زاد وغيره مشخص است . اما شكل دوم اين حركت در شعر شاعراني مانند محمد زهیری, سياوش كسرائي,هوشنگ ابتهاج و محمود کیانوش بروز يافت كه با روي آوردن به توصیف احساسات و عواطف خود و از سویی استفاده از مفاهيم صريح و بي پرده در آثارشان همچنان شعر را به عنوان ابزاري براي پيشبرد اصلاحات اجتماعي سياسي بكار مي بردند. در شعر هاي نيما شعرهای "دیر آمدی ری را" و "قاصد روزان ابري" از نمونه اول و "خانواده سرباز" از نمونه دوم است . نمونه اول بعد ها با تغيير روش و روي آوردن نادر پور به همراه گروهی از شاعران دسته دوم مانند زهری ,ابتهاج,توللی, و بعد تر شاعراني مانند مشيري, به فضايي بسيار رمانتيك . در شعر شاعراني چون فرخزاد ، سپهري ،رويايي، شاهرودي،احمد رضا احمدي ، آتشي،سپانلو، براهني ، باباچاهي و شاعران دهه هفتاد ادامه يافت هر چند دچار تغييرات عمده اي در نگاه به زبان و جايگاه آن در قبال ديگر عناصر شعري شد و نمونه دوم منجر به شكل گرفتن اشعار شاعراني مانند ميرزاده ،سلطانپور،كوش آبادي و گلسرخي شد كه با روي آوردن به زبان صريح و خالي از تصوير و استعاره بيشتر به توضيح و توصيف ساده و همه فهم رويداد ها ي اجتماعي و موضع گيري هاي تيمي و سياسي پرداختند كه تعريف ها و تركيب سازي هايي مانند شعر چريكي ، سياسي،مقاومت،سلاح و غيره نيز كه پيشتر به آن اشاره كردم توسط همين افراد و طرفداران حزبي و گروهيشان شكل قوي تر و همه گير تري گرفت. در اين ميان البته شعر شاعراني چون اسماعيل خوئي و شفيعي كدكني با داشتن جوهره شعري قوي تر نمونه هاي ديگري را خلق كرد كه خود را به دسته اول از شاگردان نيما نزديك مي كرد، شعر "به كجا چنين شتابان" شفيعي كدكني از همين دست است. 3 ناگفته نماند آثار این دو نفر بخصوص کدکنی از نمونه های بارز برای شناسائی تقسیم های فوق است.

با توجه به شرایط خاص و حساسیت های عمومی آن دوره شاعران دسته دوم با تاکید بر تعریف های خود شاعران خالی و عاری از چنین مفاهیمی که محور شعر شان پرداختنی از این دست نباشد را اصولاً شاعر نمی دانستند و همین موضوع گاه شاعران دسته اول را نیز بخصوص آنها که به نوعی در کوران این حوادث بودند تحت تاثیر قرار می داد شعر "ای مرز پر گوهر" فروغ در مجموعه تولدی دیگر که-شعر های این مجموعه- اوج شاعرانگی وی بعد از تحول در نگاه و جهان شاعر محسوب می شود شاید نمونه ای از چنین تحت تاثیر واقع شدنی باشد. نمونه ای که به قول "ماکسیم گورکی" با هدف کمک به انسان برای تقویت ایمان خودش و میل به حقیقت و مبارزه ساخته شده و می خواهد صفات نیک و بد را از هم شناسائی کند.4

البته ريشه این شكل گرفتن و دو دستگي را می توان به نوعی نتيجه نوع تعريف هاي نيما در آن سال ها هم دانست، مثلاً در جايي كه او اشاره مي كند "كسي كه مشكلي در زندگيش ندارد حرفي هم ندارد . كسي كه مشكلي دارد و اين مشكل ،حال خاصي در او به وجود مي آورد مثل اينكه بغض كرده و بغضش مي شكند دروني پر از تجسس هاي گوناگون هم دارد كه مطالب را در زبان او مي گذارد . نظير اين حال در شعر گفتن است ،زيرا شعر از زندگي جدا نيست "و نوع سابقه استفاده ابزاري در سالهاي گذشته ادبيات فارسي چه در مدح و سنا ي پادشاهان و چه در مخالفت با ايشان و همينطور سابقه شعر مشروطه كه شرح آن رفت نيز باعث قوت گرفتن چنين نگاهي مي شود كه منظور از مد نظر داشتن جامعه و مشکلات آن مبدل به ابزار سياست و انقلاب شدن شعر و ناديده گرفتن جوهره رها و فارق شعر آنگونه كه خود نيما در كتاب هسايه ها طي نامه هايي كه به شاعر ان جوان نوشته به آن اشاره كرده است مي باشد. اما همانطور که پیشتر هم اشاره شد وابستگی اندیشگی نیما به نظریه شعر ناب شاعران فرانسوی او ر ا تا حدود زیادی از اینکه با شعر نو سعی در ایجاد فضا برای ساختن های ابزاری از آن دست که گفته شد داشته باشد مبرا می سازد.5

شعر ها سرود هاي ميهني اند،شعارهايي بر ديوار هاي شهر و سنگرهايي كه در فراز و فرود مبارزه اي آكنده از آتش و خون جان را دمي پناه مي دهد . اين نوع نگاه كه در دوره سياهكل از جانب كساني چون کسرائی, م.آزرم،در زهدان نطفه پرور توفان،يا خسرو گلسرخي در بايد كه چون خزر بخروشيم و سعيد سلطانپور ،ميرفطروس ،مرضيه احمدي اسكوئي ، سعيد يوسف و ديگران به صورت بي پرده مطرح شد هر چند بي شك در مسير رشد انقلاب تاثير شنگرفي داشت اما اينكه به اعتلاي شعر فارسي چقدر كمك كرد جاي صحبت فراوان دارد و البته خواننده مي تواند با مطالعه آثار اين شاعران خود در اين مورد به قضاوت بنشيند .6 ناگفته نماند تمام شاعران شعر نو در بهبوهه دهه هاي بيست تا پنجاه و شصت همانطور که پیشتر هم به آن اشاره شد به دلايل خاص اجتماعي به صورت بارز در شعر هايشان فرياد مقاومت و مبارزه را سر داده اند اما آنچه مهم است اين مي باشد كه فرديت و به قول" اكتاويو پاز" در كتاب شاعران خود شعر به مثابه هنري سيال و رها از بار هر تعهد و وابستگي در شعر ايشان در جايگاهي والاتر ايستاده و حركت مي كند .یا بقول "آلن پو" آنچه در شعر ایشان اهمیت دارد خود شعر است. شعري كه در بستر بازي زبان مدام در حال تغيير و نوشدن است و نمي خواهد و نمي تواند منحصر به دغدغه ها و ابزار بيان سياسي در يك مقطع زماني خاص شود و اين همان موردي است كه نيما هم در شرح شكل نمايشي و اندام وارگي شعر هاي خود و نگاهش به هنر طي نوشته هاي خويش به آن پرداخته يا فروغ در گفتگوي معروفش با گرگين آن را عامل اصلي فوران جريان دروني احساس خويش مي داند. و یدالله رویایی در مجموعه گفتگو هایش آن را درون مايه اصلي شعر مي داند .7 حال براي اينكه به تفاوت نگاه اين شاعران بيشتر پي ببريم كافي است كتاب سعيد يوسف با نام "نوعي نقد بر نوعي شعر را" بخوانيم كه طي آن به تشريح شعر چريكي و مقاومت مي پردازد.

حسين رسول زاده از منتقدين موثر و مستعد دهه هفتاد در مقاله اي كه پيرامون ارتباط شعر با شعر و زبان دارد مي گويد: "مناسبت ميان زبان شاعرانه با زبان هر روزه—يا زباني كه بنا به نظر عرف اجتماعي و دغدغه هاي خاص آن در يك مقطع خاص زماني رقم مي خورد - چنين است:"زبان هر روزه اتفاق بيرون را توضيح مى‏دهد، توضيح زبان شاعرانه همان اتفاقِ زبانى‏ست؛ اما اين "اتفاق زبانى" هيچ گاه به منزله جدايى شعر از جهان نيست؛ زيرا شعر همان گاه كه به خود مى‏پردازد از جهان مى‏گويد و آن گاه كه به جهان مى‏پردازد از خود مى‏گويد. شعر ابزار توضيح جهان نيست زيرا مى‏تواند زبان را از ارگانِ توزيع معنا به سازمانِ توليد معنا بدل كند. اين فرآيند، قسمتى از مفهوم خود ارجاعىِ زبان شاعرانه را توضيح مى‏دهد. بدين سان كه زبان شاعرانه به جاى تحويل معناى يكّه و پيش‏ساخته، نيت مؤلف را پشت سر گذارده و خود به توليد معنا مى‏پردازد؛ اما نه معنايى ثابت و خاموش بلكه معناهايى گريزنده و چند ساختى كه از قرائتى تولد مى‏يابند و در قرائتى ديگر فرو مى‏پاشند."8 اين تعريف از شعر شايد يكي مهمترين مولفه هاي مدنظر شاعران يك دهه گذشته را بر ملا كند كه به نوعي سعي كردند خود را به عنوان سويه سوم در شعر نيمايي و سويه اي نزديك تر به نيما مطرح سازند,جریانی که در جهت پیشرفت و رشد نظریه ابتدائی نیما و شعر ناب است. شاعراني كه حركتشان با موج نو و موج ناب همراه گفته ها و آثار شاعراني چون رويايي ، احمد رضا احمدي ، بيژن الهي و هوشنگ چالنگي شكل گرفت و توسط منوچهر آتشي در مطبوعات از آن حمايت شد و سپس با آثار شمس لنگرودي و سيد علي صالحي در دهه شصت پيگيري گرديد و در دهه هفتاد منجر به حركتي فراگير در جهت عبور از جريانات و تعريف هاي غالباً وابسته به ايدئولوژي ها و سياست ها شد. نگاهي كه سعي كرد نوع نام گذاري هاي معطوف به محتوا را از آن دست كه پيشتر به آن اشاره شد متحول كرده و شرايطي را پيش بكشد كه خود شعر و زبان در آن داراي اولويت بوده و شاعر را در قيد و بند هاي اخلاقي خود اسير نسازند.


سه گانه دوم

ادبیات آرماني

اما ادبيات آرماني در تمام دوران ها با توجه به مایه های انسانی که در خود دارد یکی از نگاه هایی بوده که در شعر و آثار همه شاعران و نویسندگان بزرگ دنیا قابل پیگیری است و شاید همین تداوم حضور یکی از دلایل عمده ای باشد که موجب گردیده این آرمانی بودن با سیاسی بودن به عنوان یک فریب و وضعیت و جریانی سرتاسر تلخ در سرنوشت انسان سنتی ومدرن اشتباه گرفته شده و حضورش جابه جا گردد.


سه گانه شکست

اما سه گانه شكست شعري بلند از علي شاه مولوي است . این شعر بنا به دلایلی که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد یکی از نمونه هایی است که ضمن داشتن جنبه های بسیار قوی آرمانی دارای شعر بودگی و توان محض شاعرانه بسیار بالایی است که آن را به صورت خاص قابل بررسی می سازد.

-ابعاد 1305*1284 /جنس بوم-قنداق تفنگ,خون خاک,پرچم,کفن,کرباس ,روغن چراغ و چرک بر آمده از لباس های چروک/موضوع-همایش اروح آزرده ی مردمانی برای رهایی/مدل ها-مرده ی مرد,مرده معشوق,مرده مادر,مرده میهن/نام اثر-هرچه شما دوست دارید/(اسب های نیامده در این تابلو به استبل ها بر نگشته اند ,آنهابه دامنه ها و دشت ها گریخته اند) "شاید وقتی دیگر"/سبک-رئال رمیده به رویاهای ملتی برای رسیدن به روح رساله ی منتسکیو/کیو,کیو بنگ,بنگ/صدای همیشه میدان بزرگ شهر/تذکر-ارواح آمده در این تابلو در دو تابلو ی دیگر با ((فیگور))شکست ظاهر می شوند.نترسید,پدرم می گفت : تا سه نشه بازی نشه/:یعنی که از ((م)) مشروطه تا ((ی))جمهوری,/((می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت توجه,))/ توجه اندوهی که در چهره آنهاست آینه آرزو های شکست خورده است/آنها در تاریک روشن تردید ها به خودشان هم شلیک کردند/آن شب پرندگان ((باغ طوطی))خیلی دیر به لانه هایشان بازگشتند/حالا,راوی در پنجاه و سه سالگی,افسوس خود را در پنجاه و سه آینه می بیند,/بالاتر از رنگین کمانی که پسر عمویش بر اسبی عریان از آن می گذرد,شیهه کشان/زیر این تابلو امضای یک ملت است.9

شاعر از جامعه خود جدا نیست او همچنان که دیگر افراد جامعه آسیب های مختلف را درک می کنند با این آلام و آسیب ها از نزدیک و بی واسطه تر بر خورد می کند. اما سبک دیدن شاعر رئالی رمیده است او جهانی را در جریان حساسیت خود خلق می کند که در آن آرمان ها همچنان انسانی در بستر زبان جای می گیرند ,پرورش می یابند و از شعار ها و هیجان های زودگذر که بودن و تاثیرشان هم زودگذر است جدا می شوند. شاعر ارواح آزرده رفتگان را به رقص بر می انگیزد و رستاخیزی که با زبان ایجاد می کند خود مبدل به مفهوم آزادی می شود. او اگر هم قرار باشد در مورد آزادی بگوید آن را در اثر خویش باز آفرینی می کند او تاریک و روشن تردید ها را در کمان عریان یالهای اسبی که شیهه کشان می گذرد به روشنائی برده و از پرتو این روشنائی خون و خاک و کفن و پرچم را آنطور می بیند که نه در تاریخ که تاریخ را در خود احضار می کنند. اینکه در تابلو اول ما با تصویر ها رو برو نمی شویم بلکه درون و جان تصویر که زبان است در برابر ما قرار می گیرد و این زبان ماهیت آن تحولی را می سازد که آرمان رهایی و آزدی را از کنج و تنگنای یک مفهوم خارج کرده و بدل به یک سیالیت و درکی زیبا از درد ها و رنج ها می کند .در چنین وضعی نقد این روحیه در شعر هم شکل دیگری پیدا می کند شکلی که نه در بیان خالی از احساس و شاعرانگی بلکه روح خود را از جریان مداوم شعر می گیرد . تابلو اول با استفاده از تکنیک روایت جریان روایت را می شکند و این شکست به وسیله غیر تصویری بودن تصاویر اتفاق می افتد شعر به مفاهیم سیاسی و اجتماعی این زمانه اشاره دارد اما ابزار تعریف و رد آن نیست .

از تیغ آفتاب,/با دست و,بادبادک و طفلی بروی بام/میدان و ازدحام/از زنده باد خلق به تندیس انقلاب/

فاتح

اما برای مثال بخش اول از شعر فاتح سیاوش کسرائی که اتفاقاً متشکل از سه بخش می باشد را وقتی می خوانیم کاملاَ متوجه می شویم که تمام تلاش شاعر اینجا ختم کردن همه معانی و ابزار ها به انقلاب خلق و هیجان خلق است او شعر را وسیله ای برای ساختن این تصویر می کند .نگاه او نیز پیگیر آرمانی انسانی است اما از شاعرانگی و تخیلی که این رئال را برماند و ما را به شعر نزدیک کند و نه شعر را به یک مفهوم سیاسی و خلقی گویی تا حدی به دور است.کسرائی از کتاب آوا تا خانگی که اولی در سال1336 و اخری در 1346 به چاپ رسیده طی پنج کتاب تمام تلاشش هرچند در رائه رنج و مشقت مردم است اما هرچه این مفاهیم را موثر تر سعی کرده به کار ببرد به همان نسبت این موثر تر گفتن او را در شعر هایش دچار آسیبی کرده که او را از هیجان و نو آوری نهفته در زبان شعر دورتر کرده است. کبوتران عزیمت و پرستو های کوچ شعر او مفهومی انسانی و آرمانی را در خود دارند اما به دلیل غلبه سیاسی بار شاعرانه ندارند . اما شما می بینید که در تابلو اول از سه گانه شکست همین مفاهیم مطرح می شوند اما توجه شاعر به رماندن آنها از کمند جریان و وابستگی سیاسی شعر وی را نجات داده و تخیل و شاعرانگی را در آن فعال می کند . در این تابلو شاید تنها آسیب در استفاده از اسامی خاصی مانند منتسکیو باشد که سعی شاعر هنگام ساختن فضای اسبی عریان که سوار بر رنگین کمان است سعی می کند تا آن را نیز در شعر تزریق کند .

-ابعاد 1332*1320 /برجسته ترین تصویر این تابلو ,پسری است که پوتین های نظامی پدرش را می پوشد و فرمان سکوت می دهد./سه,سه,سه,سال 32 سکته بیان همه را برید./نور تابید بر این تابلو خاکستری نزدیک به خیانت با کمی خامی و خیال بافی است/رنگ های استفاده شده بین سرد و گرم رفت و آمد می کنند/((قلم مو ))در دست مادر وطن با فریاد های آتش, تکان می خورد در ناله مرغ سحر/(رنگ هاي غالب سرخ و سیاه اند)/زیر این تابلو را ملت ((ملی))امضاء کرده است.

تابلوی دوم از سه گانه همچنان با بهره بردن از تکنیک شکست تصویر در روایت شعر را به پیش می برد . اینجا با اشاره به چند مفهوم قصد دارم جریان جدیدی را در این شعر مطرح کنم که با نوعی رمانتیسم نو و نوستالژی نسبت به تاریخ ها شعر را به شعر ختم می کند. جریان شعر پست مدرن در دنیا با آثار شاعران نسل بیت مانند گینزبرگ که شعر زوزه او به فارسی هم ترجمه شده شناخته می شود . شاعران این نسل همگی از فعالان اجتماعی و سیاسی زمان خود هستند که درصد بالایی از این حساسیت ها در آثارشان مشهود می باشد اما نکته برجسته ای که در آثار ایشان در خصوص ماهیت پیوند مفاهیم اجتماعی در شعر در خور اهمیت است روش ایشان در اجرا و کارکرد این مفاهیم در شعر می باشد. این شاعران در زبان شعر شان سیستم چنین چشم اندازی را مختل می کنند سیستمی که پیوستگیش سعی در تفکیک جذمی مفاهیم و مرتبت کردن آن با جریانی خاص دارد.در شعر شان هر خودی به تنهایی معنایی نمی دهد بلکه تحرک این خود در زبان و خارج شدن آن از سیستم محوریت یک معنا یا یک روش است که خود را می سازد. شاید بهترین اصطلاح ای که می توان در این رابطه بکار برد "ذره پردازی" است ,جزئی نگری و آنقدر جزئی شدن که مفهوم سیاسی و آرمانی تاب تحمل آن را نیاورده و خود را در شعر مستحیل میکند و در خدمت زبان اثر قرار می گیرد این تکنیکی در اجراست که سیاست و حساسیت اجتماعی این شاعران را به خدمت شعر و داستان و رمان این نسل از شاعران در می آورد بدون آنکه نیازی به ساختن و یدک کشیدن تعریف هایی مانند شعر سیاسی ,شعر متعهد و غیره داشته باشد .شعر این شاعران دارای بار عمیق سیاسی و تعهدی دامنه دار نسبت به بخشی از جامعه است اما نوع اجرا و نگاه ایشان به این مفاهیم آنها را در وضعیت شعر ناب قرار می دهد و نه شعر را در وضعیت آنها. یکی از خصوصیات عمده سه گانه شکست همین است اینکه ما با شاعری روبرو هستیم که امکانات اجرائی زبان در شعرش به سمت ریز پردازی و شکستن کلان روایت ها و پرداختن به نوع فریاد هایی می رود که نقش شان بر تابلو خلاء را باز سازی می کند .خلاء ای که سکوت و سکته را باز سازی می کند و نه خشم را و هیاهو را. تابلو دوم با چنین دقتی در سرد و گرم جریان های شعر رفت و آمد می کند و قلم مو در دست ناله های مرغ سحر را در زیر تابلو ملت امضاء می کند. شاید بد نباشد اگر باز هم یک نمونه دیگر از شعر شاعران سیاسی دهه های سی و چهل را برای روشن تر شدن نوع چنین اجرائی مثال بیاورم.

موقع مغتنمی است./گر که امروز نجنبی از جا,/و نیامیزی با مردم خویش,/و برادر ها را راهبر نشوی,/دیگری قلب برادر ها را خواهد برد,/و تو با دشنه دشمن تنها خواهی ماند.

اگر ما به مفهوم تنهایی در این بخش از شعر ((شهر اینک متفکر شده است)) از جعفر کوش آبادی که از دیگر شاعران شناخته شده شعر چریکی و سیاسی است دقت بکنیم و آن را با همین مفهوم در تابلو دوم سه گانه شکست مقایسه کنیم آن وقت به خوبی متوجه می شویم که بیان نگرانی کوش آبادی در این شعر هرچند بسیار صریح است اما در مقایسه با نگرانی پدری که پوتینهایش امروز در پای فرزند است و سکوت ی این فرزند پدر را در کمند آن گرفتار می سازد و تنهایی ناشی از این تحکم از بار شاعرانه بسیار ضعیفی بر خوردار می باشد. کوش آبادی به مفهومی انسانی اشاره دارد اما دغدغه و تلاشی که برای بروزشان بر طبق یک معیار و ضابطه خاص دارد به او اجازه پرداختنی بالا تر این مسئله را نمی دهد تنهایی شعر کوش آبادی در اینجا قربانی عدم درک صحیح او از تعریف سیاست و شعر شده .شعری که ابزار بیان تعهد است از شعر دور شده هرچند آن تعهد را بخوبی بروز داده است. او موقعیت مغتنم شعر را احساس می کند اما آن را فعال نمی کند بلکه شعر را ابزاری می کند برای انتقال مفهوم تعهد و آرمان سیاسی خود. مفهوم تنهایی در شعر کوش آبادی آنقدر کلی است که از خود تهی شده و در نهایت به تنهایی سترگ انسان بیگانه از خود امروز نزدیک نمی شود . این همه کلی شدن از آفت های منوط کردن شعر به تعریف و جایگاه سیاست و از این دست است.

-ابعاد- 1384*1357/ارواح حاضر در تابلو اول و دوم از تابلو سوم اخراج می شوند / معلوم نیست,کی تمام می شوداین,تکرار تبار ,طالبان,طایفه, تفنگ/ ( در این قبیله اینترنتی)/حالا- همه چیز برای اجراء تابلو سوم آماده است./ خردا خسته در تیر ماه تب می کند و تن به تاراج بادها می سپارد/بیچاره وطن در فصل پر میوه تابستان یخچالش بوی دارو می دهد/ حس حضور عزیزی که سال ها چشم انتظار آمدنش باشی/باران بی دلیل تابستانی ناگهان, فضا را رمانتیک می کند نه؟/ تابستان تیر خورده در مرداد می میرد تا در شیون شهریور به خاک سپرده شود در زمینی به وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلو مترمربع./پیشگو ها می گویند من مقصر نیستم.

اما چه کسی مقصر است شاعر به ما نمی خواهد پاسخی بدهد او آن نجات دهنده ای که در شعر هایی که تحت عنوان سیاسی و متعهد شناخته شده اند نیست . تابلو سوم سمفونی بی دلیل فصل هاست مردادی که در شیون شهریور سمفونی رقص برگ ها در باد را اجرا می کند و به موسیقی باران می رسد. شاعر می گوید اینجا فضا دارد رمانتیک می شود و تیر را در شقیقه خود خالی می کند . چه تابستان تیر خورده ای و یخچال چقدر در بوی دارو ها پهناور است و غوطه این ذهن در تابلو سوم طایفه تفنگ را در تبار تاراج به باد می سپارد و این وسعت پهناور سرزمین اوست . آنچه او را چنین می سازد و چنان شعر وی را در تابلو سوم جمع و جور می کند و دغدغه های او را در فضاهای نمایشی تصویری سرشار از بازی رنگ ها و حرکت نقش ها بارور می سازد همین پیامبرانه نبودن جایگاه شاعر و محتوا در شعر اوست. تقسیم بار انتقالی تصاویر با تصاویر به مثابه زبان و موسیقی درونی که همنشینی این زبان در دل خود آن را باز آفرینی می کند.

سه گانه شکست با انتخاب جریانی روایی و تصویری همانطور که قبلاً هم اشاره شد دارای ساختاری است که حرکت خود را از نقض رسانه روایت و تصویر به عنوان محور شعر کسب کرده است. و از سویی با پیگیری نگاهی آرمانی و انسانی تصویری از انسان امروز در براب او قرار داده که همان قدر مبهم و پیچیده است و ساده و روشن که انسان امروز .شعر سه گانه شکست شعری است با مولفه های قوی زندگی شهری و تنش های عاطفی حیات روستایی انسان ایرانی . در این سه تابلو تاریخ مهرورزی , عشق و شکست چنین روحیه ای در بین ایرانیان مبدل به شعری شده که به خاک سپرده می شود تا در وسعت دشتهای اين سرزمین بروید و شیون پرندگان را بر دوش عریان اسب ها به آسمانی رنگین کمان از سکوت برساند .


در انتها!؟

شاید شعر سیاسی زائیده تلقین و فریب سیاست است. یا چقدر چنین احتمالی و جود دارد؟ و اینکه دایره تحول کارکرد سیاست و دغدغه های اجتماعی در شعر معاصر به سمت شاعرانه شدن ما را در برابر گونه ای ناب از شاعرانگی می گذارد که در حال ایجاد پیوندی تنگاتنگ با جامعه خویش می باشد پیوندی که دیگر زمان مصرف و تعریف ند ارد بلکه از دل و درون زبان جریان عواطف این انسان سر در گم و متاثر را به شادی زیستن می رساند . شعر سه گانه شکست هر چند به سبب مواردی مانند جریان تاریخی پاره ای از اسامی و وقایع ممکن است همچنان در جاهایی دچار آسیب باشد اما بی شک نوع جریان آرمانی که در آن وجود دارد به سبب نحوه اجرا و نگاه شاعر یکی از موفق ترین نمونه های شعری می تواند محسوب شود که دغدغه های اجتماعی و سیاسی هم پیوند با زندگی انسان امروز را هم در خود دارد و هم وابسته آن نیست . سه گانه شکست در ادامه شعر نیما و ساختمانی که او از طبیعت و انسان و موسیقی و زبان می خواست بسازد جریانی سیال از تصاویری است که تصویر بودگیشان در شعر رغم می خورد و نمود وانموده خود در شعر هستند. این شعر انسان هراسان از تنهایی خود در عصر مدرن را به مسیر رهایی می رساند که بخش انتهایی شعر خود بهترین معرف جریان آن است.

و اما بعد/می ماند مانده منهایی از 1284-1384 /صد سال در قاب به اراده قلدرها/گاهی خیال هم بستر مناسبی است برای با هم بودن/اندک,اندک ارواح اخراج شده از تابلو سوم باز می گردند.

این فراخوان و این خوانده شدن تاثیر گذار است چون سیال است . در شعر سیالاست و نه در میثاق ها و جریان ها و بار تعهد های سیاسی . آرمانی بودن این شعر به انسان باز می گرد به خود انسان انسانی نوزاد و کودک که هنوز از بطن مادر بیرون نیامده و هنوز متعجب از این همه گسیختگی در سمفونی صدا ها و رنگ ها شناور است . او از قاب رها می شود از ارواح مردگان خود و به شعر باز می گردد به هارمونی موثر لحظه هایی که معمولاً نادیده گرفته می شوند. و اینکه البته تجربه شعر سیاسی و جنگ و سیاهکل بی شک در مسیر شعر نو نیما تا امروز چقدر با دغدغه های خود به ما برای درک این جریان و گذشتن از آن آسیب کمک کرده برای دست یابی به شعر ناب که روح جامعه در آن می تپد و با آن نفس می کشد و از وابسطه نبودن آن آرامش می یابد از رهایی موجود در هنری که جامعه را و انسان را و راهایی و آزادی و جاودانگی را در درون خود دارد.اما همچنان در کنار انسان است همراه انسان و نزدیک او نه در بالا دست.


سه گانه سوم

... 11





منابع و پی نوشت ها:
1-فرهنگ لغت دهخدا, دهخدا , جلد 10 , دانشگاه تهران-فرهنگ لغت معین, دكتر معین , جلد سوم, انتشارات امیر کبیر- فرهنگ نامه ادب فارسی,به سرپرستی حسن انوشه, جلد دوم, سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ,دایره النعارف تشیع, جلد نهم , مدخل شعور ,نشر شهید سعید محبی -جمهور, افلاطون ,کتاب سوم ,انتشارات علمی فرهنگی
2-تاریخ تحلیلی شعر نو,شمس لنگرودی,جلد اول و جلد چهارم. نشر مرکز- این کتاب هرچند مورد نقد های زیادی قرار گرفته اما همچنان یکی از منابع ارزچمند و قابل اطمینان جهت پژوهش و بررسی پیرامون تاریخ شعر نو می باشد. که طبیعتاً جزء منابع اصلی این مقاله هم محسوب می شود.
3-جنبش شعر نوین ایران-صفر فدائی نیا-انتشارات طوس 1357 -آینه ای در باد,جلال سرفراز,کتاب نمونه 1350 – شعر شهادت است ,فرامرز سلیمانی ,نشر موج-محمد یوسف قطبی: تحقیق در تعریف هنر,زوار 1352 . در هر کدام از این کتاب ها به نوعی به تعریف های مرتبط با شعر چریکی و سیاسی و آثار چهره های شاخص این جریان پرداخته شده است.
4-هدف ادبیات,ماکسیم گورکی, ترجمه م.ه شفیعیان ,بابک چاپ سوم 1354
5-نیما ,حرف های همسایه,دنیا 1351,ستاره ای در زمین,نامه های نیما,انتشارات طوس,چاپ سوم, ارزش و احساسات,انتشارات گوتنبرگ,نیما یوشیج 1351 . این سه کتاب می تواند برایندی برای تحقیق پیرامون موضوع مورد نظر در این نوشته باشد. که البته حرف های همسایه و ارزش و احساسات خصوصاً مقاله شاعر جوان از اهمیت بیشتری برخوردر است.
6- مجله گوهران,شماره هفتم و هشتم, مقاله بحثی در باره شعر چریکی,حمید احمدی- این مقاله که در نقد جلد چهارم تاریخ تحلیلی شعر نو و نوع نگاه شمس لنگرودی به این جریان است می تواند برای علاقه مندان در جهت شناخت زوایای دیگر این جریان بسیار موثر و مفید باشد.
7- مسائل شعر – یدالله رویایی, انتشارات مروارید, 1357
8-به سوی خواننده مطلوب مبتلا به بی خوابی مطلوب , زبان در شعر,حسین رسول زاده, نیم نگاه
9- مجله کلک ,شماره 156,شهریور و مهر 1384 ,شعر , شرح تابلو روبرو , علی شاه مولوی
10- از آوا تا هوای آفتاب ,مجموعه شعر های سیاوش کسرائی, ص242,انتشارات نادر
11-به معنای وسیع کلمه ,ادبیات ,یک مبارزه واقعی است. این جمله از براهنی در ابتدای مقاله ادبیات جهان و ومفهوم ازادی از کتاب عقل مذکر به نظر نگارنده می تواند نقطه ای برای فهم درون مایه ادبیات و موقعیت سیاست و ,تعهد اجتماعی و غیره در قبال آن باشد. مبارزه ادبیات برای ادبیات ماندن و هنر ماندن در عین بودن