نقدی بر جستارهايي در نظريه و نقد ادبي جديد :..... نصرت الله مسعودي-----

پرتو Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÙŠ Ø¨Ø± چاه ويل
نقد ادبي و دموكراسي
( جستارهايي در نظريه و نقد ادبي جديد)
نويسنده: ØØ³ÙŠÙ† پاينده
پرتو Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÙŠ Ø¨Ø± چاه ويل
نقد ادبي و دموكراسي
( جستارهايي در نظريه و نقد ادبي جديد)
نويسنده: ØØ³ÙŠÙ† پاينده
انتشارات Ù†ÙŠÙ„ÙˆÙØ±- چاپ اول پاييز 85
شمارگان 2200 نسخه
كتاب نقد ادبي Ùˆ دموكراسي، يك عنوان ÙØ±Ø¹ÙŠ Ù‡Ù… دارد:( جستارهايي در نظريه Ùˆ نقد ادبي جديد)اين كتاب 228 ØµÙØÙ‡ اي بجز مقدمه شامل چهارده مقاله است. مقالات ØØ§Ù„تي اپيزوديك دارند يعني در ØÙŠÙ† استقلال به سبب پيوندي كه از نظر ماهوي آنها را به هم مرتبط مي سازد همچون نوراÙكن هايي عمل مي كنند كه در يك پرتو Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÙŠ Ù‡Ù…Ú¯Ù† قصد دارند Ø³Ø§ØØª موضوع را هر Ú†Ù‡ بيشتر Ùˆ دقيق تر روشن سازند. شايد بتوان از ÙØÙˆØ§ÙŠ كليه ÙŠ مقالات كتاب، اصلي ترين تم كتاب را چنين بيان كرد كه: نقد ادبي Ùˆ رشد آن بدون ساز Ùˆ كار دموكراتيك در هيچ جامعه اي ممكن نيست.
ØØ³ÙŠÙ† پاينده در مقدمه ÙŠ كتاب٠خودكه ØÙƒØ§ÙŠØª از دل مشغولي هاي اجتماعي Ùˆ بالطبع انساني اش دارد، با گزارشي از انتشاركتاب ونشريات مرتبط با نقد Ùˆ نظريه هاي ادبي در كشورهاي غربي اين كاستي را در ايران بيشتر نشان مي دهد. او در همين زمينه مي نويسد: « به استناد نمايه ÙŠ نشريات ادبي غربي، مي توان مدعي شد كه در اين كشورها هر سال صدها عنوان كتاب Ùˆ مقاله در زمينه ÙŠ نقد ادبي منتشر مي شود.» Ùˆ در مقايسه با اين موقعيت ايده آل براي اينكه دست خالي ما را در معرض ديد بگذارد، اضاÙÙ‡ مي كند :« متقابلاً ØØªÙŠ Ø§Ø¬Ù…Ø§Ù„ÙŠ ترين بررسي درباره ÙŠ وضعيت نقد ادبي در كشور ما ØÙƒØ§ÙŠØª از آن دارد كه اين ØÙˆØ²Ù‡ از مطالعات ادبي هنوز در زمره ÙŠ عقب Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترين Ùˆ كم منبع ترين بخش هاي رشته ÙŠ ادبيات است.» او با ادراكي تØÙ„يلي Ùˆ با صبغه اي ساده Ùˆ صميمي مي نويسد:« علت بنيادي نضج Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ† نقد ادبي در كشور ما، Ùقدان ذهنيت دموكراتيك است.» عمده ترين عامل عدم ايجاد ذهنيت دموكراتيك نبود تساهل در Ø³Ø§ØØª عمومي اجتماع است . بدون تساهل Ùˆ تعامل ØŒ بويژه در كنش Ùˆ واكنش٠ØÙƒÙˆÙ…ت گران Ùˆ وديگر اقشاراجتماع هرگز مناسباتي دموكراتيك متØÙ‚Ù‚ نخواهد شد. خلاقيت اساساً متكي به پس زمينه آزادي است Ùˆ اگر دستاوردهاي هنري يك ملت از چنين معنايي منتج نشده باشد، اصالت آنها شبهه آميز است. طبيعتاً در چنين شرايطي بسياري عطاي اثر ونقد آن را به لقاي شرايط ناسالمي مي بخشند كه جبراً اصالت را هم از اثر وهم از نقد آزادانه ÙŠ آن دور كرده است. ØØªÙ…اً داستان چگونگي شكل گيري ÙØ±Ù…اليست هاي روسي يادتان مانده كه بعد از با برپايي ØÙƒÙˆÙ…ت توتاليتر مثلاً كارگري،چگونه بنيانگذاران اين ژانرادبي با ارعاب وتهديد هاي مختل٠به عذاب اليم دچار شدند!!... اگر Ú†Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ تساهل Ùˆ مباني آن در جوامع مختل٠بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است اما به گمان من در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما توصيه ÙŠ دقيق اين معنا كه« منگر Ú†Ù‡ كسي مي گويد بنگركه Ú†Ù‡ مي گويد.» گزاره ÙŠ نابي است كه عناصر كارامدي در بطن خود دارد، اما تنها كساني مي توانند در عمل اين توصيه را بكار ببندند كه با اجتناب از من Ù…ØÙˆØ±ÙŠØŒ گوشي هم براي شنيدن داشته باشند Ùˆ در برخورد با آنچه شنيده Ùˆ دانسته هاي خود بصورتي معقول Ùˆ منطقي دست به قياس Ùˆ انتخاب بزنند. پاينده به گواه تمام مقالاتش واق٠است كه پديده هاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠØŒ اجتماعي، اقتصادي Ùˆ سياسي اگر Ú†Ù‡ با وزن هايي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª اما تنها در كنشي متقابل وسالم مي توانند روندي رو به اعتلاء Ùˆ كارسازداشته باشند. Ùˆ با چنين ادراكي است كه اودر مقدمه ÙŠ كتاب مي نويسد:« پرداختن به نقد ادبي، ممكن نمي شود مگر آن كه نخست به ضرورت نقد ( به Ù…Ùهوم عام كلمه) پي ببريم Ùˆ جايگاه آن را در زندگي شخصي Ùˆ روابط ميان ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø§ ساير Ø¢ØØ§Ø¯ جامعه تشخيص دهيم.» Ùˆ نهايتاً در سطرهاي پاياني مقدمه ÙŠ كتاب خود مي نويسد:« ] اين كتاب [ با هد٠دامن زدن به تكثر آرا Ùˆ نيز به منظور تاكيد بر شالوده ÙŠ دموكراتيك اين ØÙˆØ²Ù‡ از علوم انساني منتشر مي شود .» Ùˆ اما در باره ÙŠ مقالات كتاب. چون بررسي كليه ÙŠ مقالات ÙØ±ØµØªÙŠ Ø¨Ø³ÙŠØ§Ø± بيشتر از امكان Ùˆ اقتضاي بخشي از يك ØµÙØÙ‡ ÙŠ ادبي روزنامه را طلب مي كند، من تلاشم را معطو٠آن خواهم كرد به بخشي از مقالات كتاب بپردازم.
يك :مقاله ÙŠ « بررسي يك آگهي تلويزيوني از منظر مطالعات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠÂ» در اين مقاله دكتر پاينده از منظري بين رشته اي Ùˆ با درايتي خاص در يك رمزگشايي روش مند Ùˆ هوشيارانه نشان مي دهد ØŒ در دنيايي كه طبق پيش بيني ماكس وبر روزي علم Ùˆ عقل به Ù‚ÙØ³ آهنين انسان تبديل مي شوند امتزاج تجارت وجهان٠مجاز در پي سود ØŒ Ú†Ù‡ ناروا از آنتنهاي قدرت ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ± مي شوند بي آنكه داعيه داران سعادت آدمي ØØªÙŠ Ù„Ø¨ÙŠ به دعوي بگشايند!
پاينده در پرتو Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÙŠ Ù‡Ø§ÙŠ خود بر عمق اين چاه هاي ويل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ù†Ø´Ø§Ù† مي دهد كه چگونه با تلقين Ùˆ تزريق هاي روانگردان، سود باوران، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سازي مي كنند،به شكلي كه بيننده ØŒ اين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ كاذب را Ø¬â€Ø²Ø¡ طبيعت خود به ØØ³Ø§Ø¨ مي آورد. Ù…ØØ¶ روشن شدن مطلب مثالي مي آورم: دو هزار Ùˆ پانصد Ùˆ اندي سال به ما تلقين Ùˆ تزريق ÙØ±Ù…وده بودند كه پادشاهان از Ùًره ايزدي برخوردارند Ùˆ در اين به بازي Ú¯Ø±ÙØªÙ† ها ÙŠ شعبده بازانه آنقدر به اشكال مختل٠اين معنا تكرار شده بود كه بي هيچ شك Ùˆ شبهه اي آن را قانوني طبيعي مي پنداشتيم. پاينده دراين مقاله ÙŠ ناروايي اين باورها را به دقت رمزگشايي مي كند...دو: در مقاله ÙŠ « نقد ادبي Ùˆ دموكراسي »كه عنوان كتاب نيز Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از آن است، نويسنده به ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± نظرگاههايي مي پردازد كه گمان مي كنند كاركرد نقد ادبي Ù…Ù†ØØµØ±Ø§Ù‹ بايد به كنكاش در عناصر صوري اثر Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شود. گرايشي از اين دست با هر نيتي كه شكل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد، قصدي ندارد جز تعطيلي عواط٠و شعور خالقان آثار ادبي Ùˆ هنري در واكنش نسبت به پديده هاي اجتماعي وسياسي . چنين Ú¯ÙØªÙ…ان ياس آميزي به Ø§ØØªÙ…ال زياد دستاورد آناني است كه گويا خلاء زيست اند. Ùˆ زيستي اين گونه بي ØØ§Ù„ Ùˆ هوا، آنان را چنان از رنج Ùˆ شادي آدمي دور كرده است كه خوش خوشان، به زيست در خلاء خويش مشغول اند Ùˆ نه مرگ پرنده دلتنگ شان مي كند Ùˆ نه شعله ÙŠ سوختن آدمي. اينان مدام در سوپر انتزاعي خود ساخته آن سان درگيرساخت وساز خويش اند كه نه با صبرا Ùˆ شتيلا كار دارند نه با سرمايه هاي بر باد Ø±ÙØªÙ‡ كشورهاي پيراموني كه مدام قدرتمندان دنيا اين روزها با قداره هاي نوين براي شان خط ونشان مي كشند. Ùˆ البته تا اين Ú¯ÙØªÙ‡ ها به زور ترÙندهاي تبليغاتي وبازي هاي زباني به سمت سوء تعبير رانده نشده اند بايد عرض كنم كه راقم اين سطور، صورت Ùˆ معنا را پديده هايي غير قابل انÙكاك مي داند، ØØ§Ù„ Ú†Ù‡ مول٠را مرده بينگارند Ùˆ متن را به Ù†ÙØ¹ مطلق خواننده مصادره كنند Ùˆ يا مثل زيگموند ÙØ±ÙˆÙŠØ¯ بگردند تا در لابلاي آثار داستايوسكي پي به متراژ ميزهاي قمار اين نويسنده ببرند Ùˆ يا چون ليوتار بگويند Ú¯ÙØªÙ…ان بازي زباني علمي با Ú¯ÙØªÙ…ان بازي زباني روايت تا دلتان بخواهد Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. به خاطر Ø§ØØªØ±Ø§Ù… به تكثر انديشه بايد براي ديدگاه اين خلاء زيستان هم Ø§ØØªØ±Ø§Ù… قابل بود. واما تنها خواهش اينكه اينان نوع نگرش خود را به عنوان يك ÙØ±Ø§ روايت Ùˆ تنها روايت ممكن تلقي Ù†ÙØ±Ù…ايند كه عمده ترين مشكل ليوتار هنگام ÙØ±Ø§Ø± از ÙØ±Ø§ روايت Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† در دام ÙÙØ±Ø§ روايتي خود ساخته بود.
سه :« تباين Ùˆ تنش در ساختار شعر نشاني» از ديگر مقالات كتاب دكتر پاينده است. اين شعر قشنگ سهراب سپهري را بسياري از منتقدين مورد Ø¨ØØ« وبررسي قرار داده اند. از جمله دكتر رضا براهني Ùˆ دكتر سيروس شميسا. هر دوي اين بزرگواران با ارجاعات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ØŒ به ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± اين شعر مي پردازند كه پاينده هم در كتاب خود مختصراً به آنها اشاراتي دارد. اما نويسنده كتاب « نقد ادبي Ùˆ دموكراسي» سعي مي كند از نظر گاهي ÙØ±Ù…اليستي دنبال تبيين شعر « نشاني» برود Ùˆ با مولÙÙ‡ هاي زيبا شناختي اين سبك گره از زل٠هنري شعر باز كند. ناگزيرم قبل از هر توضيØÙŠ Ø´Ø¹Ø± « نشاني» را در اينجا بياورم:
« خانه ÙŠ دوست كجاست؟» / در Ùلق بود كه پرسيد سوار./ آشمان مكثي كرد./ رهگذر شاخه ÙŠ نوري كه بر لب داشت به تاريكي شن ها بخشيد/ Ùˆ به انگشت نشان داد سپيداري Ùˆ Ú¯ÙØª: « نرسيده به درخت،/ كوچه باغي است كه از خواب خدا سبز تر است/ Ùˆ در آن عشق به اندازه ÙŠ پرهاي صداقت آبي است./ مي روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد،/ پس به سمت Ú¯Ù„ تنهايي مي پيچي،/ دو قدم مانده به Ú¯Ù„ØŒ/ پاي Ùواره جاويد اساطير زمين مي ماني/ Ùˆ ترا ترسي Ø´ÙØ§Ù ÙØ±Ø§ مي گرد./ در صميميت سيال ÙØ¶Ø§ØŒ خش خشي مي شنوي:/ كودكي مي بيني/ Ø±ÙØªÙ‡ از كاج بلندي بالا، جوجه بر دارد از لانه ÙŠ نور/ Ùˆ از او مي پرسي/ خانه دوست كجاست.»
دكتر پاينده در رمز گشايي اين شعر مي نويسد: « ]....[ تنشي كه اشاره شده در همه ÙŠ اجزاء اين شعر بازتاب ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. سطر اول Ùˆ آخر شعر Ùˆ Ù†ØÙˆÙ‡ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ÙŠ شاعر از علائم سجاوندي، زمينه ÙŠ مناسبي براي Ø¨ØØ« بيشتر در خصوص اين تنش ÙØ±Ø§Ù‡Ù… مي كند. سطر اول شعر با جمله اي آغاز مي شود ( « خانه دوست كجاست؟») كه عيناً در سطر آخر شعر تكرار شده است با اين ØªÙØ§ÙˆØª كوچك اما دلالت دار Ùˆ مهم كه در سطر آخرْ اين جمله نه با علامت سوال بلكه با يك نقطه تمام مي شود. ( « خانه دوست كجاست.»)« علامت سوال نشانه ÙŠ ابهام Ùˆ نا دانستگي است Ùˆ نقطه نشانه ÙŠ پايان جمله اي خبري. پس مي توان Ú¯ÙØª آنچه در ابتداي شعر در پرده ابهام است، در پايان شعر از ابهام در مي آيد.» عجيب است كه دكتر پاينده به صر٠عدم علامت سوال، بدون Ù„ØØ§Ø¸ كردن شكل Ù†ØÙˆÙŠ Ø¬Ù…Ù„Ø§Øª Ùˆ معنايي كه از آنها منتج مي شود، سطر آخر را يك جمله خبري تلقي مي كند Ùˆ تصور مي نمايد با اين پايانبندي ابهام شعر Ù…Ø±ØªÙØ¹ مي شود. شايد اشاره به اين مساله كه به كارگيري علائم سجاوندي در كارهاي سپهري زياد هم دقيق نيست بتواند بخشي از Ø¨ØØ« را روشن كند. مثلاً سپهري در شعر صداي پاي آب در پايان اين جمله خبري، « خواب مي دانم ريواس كجا مي رويد،» مي بايست نقطه مي گذاشت اما مي بينم ويرگول گذاشته است Ùˆ يا در بعضي از سطرهاي خطابي،از علامت خطاب ( !) Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كرده ودر بعضي ها نه. مثلاً در شعر « نيايش» از Ø¯ÙØªØ±Â« شرق اندوه »كه ما به خطاب هاي مكرري مواجه ايم بصورت دقيق از علامت خطاب « ! » خبري نيست.مثلاً در سطرهاي پاياني شعر«هلا». ويا در پايان بندي شعر « اي شور، اي قديم»از مجموعه ي«ما هيچ،ما نگاه» در چهار سطر آخرمي بايست دوبار علامت خطاب را بكار مي Ú¯Ø±ÙØª ولي Ùقط يك بار اين عمل را انجام داده است. اگر خوب دقت كنيد اسم شعر هم چون خطابي است به علامت خطاب نياز دارد،كه سپهري ازآن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نكرده است.وديگر آنكه با جمله ÙŠ آخر،كه جمله اي سوالي است،از منظري ÙلسÙÙŠ تازه سوال ابدي-ازلي انسان كه هميشه معلوماتش نسبت به مجهولات بمثابه ÙŠ ارزني است ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در مقابل يك توپ Ùوتبال، شروع مي شود. ونه تنها ابهام Ø´Ø¹Ø±Ù…Ø±ØªÙØ¹ نمي گردد بلكه بصورتي راز آميز باقي مي ماند.انگار سپهري ØØ§Ùظ وار مي گويد: كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست /آنقدر هست كه بانگ جرسي مي آيد.
سوالات بي پاسخ آدمي كه سويه اي ابدي دارند شروع مي شود:كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست/آنقدرهست كه بانگ جرسي مي آيد».
چهار :از ديگر مقالات خواندني كتاب دكتر پاينده، مقاله ي« شيوه هاي جديد نقد ادبي: مطالعات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠÂ» است .در اين مقاله پاينده به معرÙÙŠ Ùˆ ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø±ÙˆØ´ شناسي خاص Ùˆ نوآورانه كريستو ÙØ±Ù„Ø´ chritopher lasch مي پردازد Ùˆ مي نويسد لش با عدول از روش توصيÙÙŠ رويدادهاي تاريخي، براي ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ùˆ تبيين آنها جهت Ùهم شرايط ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø§Ø² رمان هاي نويسندگاني چون جوز٠هلر Ùˆ نيز Ùيلمهاي هنرمنداني چون وودي آلن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مي كند. پاينده بر جسب آنچه در اين مقاله مي آورد بر اين گمان است كه در كتاب ÙƒØ±ÙŠØ³ØªÙˆÙØ±:« تاريخ بر اساس داستان برآمده از تخيل تبيين شده است» Ùˆ بر ØØ³Ø¨ ادراك خويش در تاييد روش شناختي خاص كتاب كه به نوعي با نقدي متØÙˆÙ„ در زمينه نقد ادبي مرتبط است، چنين ØÙƒÙ…ÙŠ صادر مي كند:« اگر بخواهيم Ø±ÙˆØ ØØ§ÙƒÙ… بر نقد ادبي جديد را با يك مشخصه ÙˆØ§ØØ¯ Ùˆ ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ± مشخص كنيم، آن گاه بايد بگوييم كاري كه ÙƒØ±ÙŠØ³ØªÙˆÙØ±Ù„Ø´ به منظوري غير از نقد متون ادبي در كتاب خود كرده (يعني ناديده انگاشتن مرزهاي معهود بين ØÙˆØ²Ù‡ هاي مختل٠علوم انساني)ØŒ دقيقاً همان وظيÙÙ‡ اي است كه منتقد ادبي زمانه ÙŠ ما، البته نه براي تبيين تاريخ بلكه به منظور كاوش در معناي متون ادبي (نقد ادبي) براي خود قائل است.» شايد از جهاتي اين نظر لش با نظر انگلس آنجا كه مي گويد من مسائل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي Ùˆ اقتصادي را از رمان هاي انوره بالزاك بسيار بيشتر از كتاب هاي علمي آموخته ام(نقل به معني) شباهت زيادي دارد.. Ùˆ اين بدان جهت است كه آثار مبضوط رسمي به علت نظارت زورمداران بر آنها بسيار كمتر از رمان هاي ناوابسته قابل اعتمادند. Ùˆ بهمين سبب است كه اين قول همه گير شده است كه ØØ§ÙƒÙ…ان (به قدرت رسيدگان تازه) تاريخ را دوباره مي نويسند.»و اما يقيناً هيچ تازه به قدرت رسيده اي نمي تواند برادران كارامازو٠و يا شازده Ø§Ø¬ØªØØ§Ø¨ Ùˆ يا كلاه كلمنتيس Ùˆ يا جاي خالي سلوچ را دوباره بنويسد. در بخشي از اين مقاله سعي شده مقايسه اي به عمل آيد بين عناصر داستانك (short short story) Ùˆ برخي اگهي هاي روايي تلويزيوني، اين مقايسه از ديدي بين رشته اي مورد تØÙ„يل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ÙØ±Ø§ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª هاي آن بسيار تامل برانگيز اند.. در خصوص كميت واژگان، يكي از عناصر شناخت اين ژانر:« داستانك» تعداد كلمات است. در ØµÙØÙ‡126 كتاب نقد ادبي Ùˆ دموكراسي از قول هيوهلمن hugh helman Ùˆ ويليام هارمن آمده است: « داستانك، داستاني بسيار كوتاه كه بين پانصد الي دو هزار كلمه دارد.» پاينده براي نگاهي دقيق تر به اينگونه تعري٠ها Ùˆ باز تعريÙÙŠ واقعي تر، داستانك٠« ØµÙØÙ‡ ØÙˆØ§Ø¯Ø« »علي قانع را كه در مجموع شامل 145 واژه است مورد بررسي Ùˆ تØÙ„يل قرار مي Ø¯Ù‡Ø¯ØªØ§Ú¯ÙØªÙ‡ باشد دگرگوني هاي بي وقÙÙ‡ مارا براي تعري٠دوباره ÙŠ پديده هاي دگرگون شونده، مدام در ØØ§Ù„ت تعليق Ù†Ú¯Ù‡ مي دارند .پنج: Ùˆ امادرپايان اين نوشته اشاره اي خواهم داشت به مقاله ÙŠ « درباره ÙŠ چشم انداز جهاني شدن ادبيات معاصر ايران» . پاينده در اين باب كه چرا ادبيات كشور ما نمي تواند صبغه اي جهاني پيدا كند چنين مي نويسد: « همين بس كه آثار اكثر شاعران Ùˆ يا داستان نويسان Ùˆ نمايشنامه نويسان معاصر كشور ما هنوز از راه ترجمه آن چنان كه بايد به جهانيان معرÙÙŠ نگرديده است ص103 ØŒ Ùˆ يا « امروزه ترجمه رمان هاي خارجي در كشور ما رونق به مراتب بيشتري دارد تا نگارش رمان به قلم داستان نويسان ايراني.»
Ùˆ يا « مجموعه داستان هاي نويسندگان ايراني مبين اين ØÙ‚يقت است كه ØØªÙŠ Ø¯Ø± داخل كشور نيز ذائقه عمومي چندان با توليدات ادبي امروز سازگار نيست Ùˆ ÙŠØ§ÙØªÙ† مخاطبان جهاني براي اين توليدات پيمودن راهي طولاني را مي طلبد.» پاينده نهايتاً عناصر آسيب شناسانه ÙŠ خود را دراين خصوص به سه مساله كلي Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ مي كند: يك: «پديد نيامدن سبك هاي ادبي از دل ضرورت هاي اجتماعي Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠÂ» دو: « Ùقدان Ú¯ÙØª Ùˆ گوي انتقادي با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â». سه : « Ùقدان جريان جدي نقد ادبي». به گمان من سه مساله ÙŠ مذكور اصلاً قابل تÙكيك Ùˆ مرزبندي به صورتي كه پاينده آنها را مقوله بندي مي كند نيستند. ما مدام به علت شرايط تاريخي، دچار گسست ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ ايم Ùˆ شايد بتوان تمام اين مقولات را زاييده ي« استبداد شرقي» دانست. بن مايه استبداد شرقي همواره معادله ا ÙŠ بوده است با منا سبات «شبان – رمگي». در وضعيتي اين گونه، طبيعي است موجوداتي كه گله ها بي انساني تلقي مي شوند نه با شبان مي توانند Ú¯ÙØª Ùˆ گويي داشته باشند Ùˆ نه به تبع لال گرديدنشان مي توانند جرياني در نقد پديد بياورند. نقادي در ÙØ¶Ø§ÙŠÙŠ Ù…ÙŠ تواند Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø¨ÙŠÙØªØ¯ كه طرÙين Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ هيچكدام با پيش ÙØ±Ø¶ ØÙ‚انيت Ùˆ كبير بودن خويش ØÙƒÙ… به ناØÙ‚ بودن Ùˆ صغارت ديگري نداده باشند. صغير وكبير بودن همواره مشكل لاينØÙ„ هستي نامتوازن سياسي، اجتماعي، اقتصادي Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ù…Ø§ بوده است كه نقد ادبي هم در گوشه اي از اين مجموعه ÙŠ كلان جا مي گيرد.Ùˆ مثلاً وجه كمرنگي از اين نگاه صغارت باور را ØØªÙŠ Ø¯Ø± كتاب « نقد ادبي Ùˆ دموكراسي» به اين شكل ظاهراً Ù†Ø§Ù…ØØ³ÙˆØ³ ديده مي بينيم: « در سالهاي اخير بسياري از داستان نويسان جديد ما Ø´ÙŠÙØªÚ¯ÙŠ ØÙŠØ±Øª آوري به داستان نويسي به سبك پسامدرن از خود نشان داده اند ]...[ تجربه خواندن اين متون نشان مي دهد كه آگاهي منتقدان Ùˆ داستان نويسان ما از اين سبك Ùˆ نگارش آن تا Ú†Ù‡ ØØ¯ نازل Ùˆ سطØÙŠ Ùˆ ØØªÙŠ Ù†Ø§Ø¯Ø±Ø³Øª Ùˆ مبتني بر Ù…ÙØ±ÙˆØ¶Ø§Øª مغلوط است.» ص 108. اولاً به استناد آنچه تئوريسين هاي پسامدرن در اين زمينه نوشته اند هنوز اجماعي بر مولÙÙ‡ هاي اين مقوله وجود ندارد كما اينكه نظريات دو نظريه پرداز بزرگ اين Ù…Ø¨ØØ« يعني ايهاب ØØ³Ù† Ihab hassan با چارلز جنكز در برخي جاها بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª مي نمايد براي Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª اين ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ مي توانيد به كتاب « صورتبندي مدرنيته Ùˆ پست مدرنيته» از ØØ³ÙŠÙ† علي نوذري ( انتشارات نقش جهان) مراجعه ÙØ±Ù…اييد. البته در بخش سوم كتاب « از مدرنيسم تا پست مدرنيسم» لارنس كهون ترجمه عبدالكريم رشيديان (انتشارات ني) نيز عرض بنده ملموس تر مي شود. ايكاش دكتر پاينده كه بيشتر مقالاتش را بسيار با وسواسي علمي قلمي كرده است در اينجا نيز از برچسب هاي « سطØÙŠÂ»ØŒ « نازل»، نادرست Ùˆ « Ù…ÙØ±ÙˆØ¶Ø§Øª مغلوط» اجتناب مي كرد Ùˆ با مصداق هاي هم در نقد وهم در داستان هاي مورد نظر، به روشي منطقي متوسل مي گرديد تا از كلي گوئيهاي ناسودمند پرهيز مي شد. بهر شكل زØÙ…ات دكتر پاينده در اكثرمقالات ماجور است Ùˆ من با آوردن بخشي از پاراگرا٠ص 232 كتاب كه پاينده بصورتي صائب مشكلات تدريس نقد ادبي را بيان مي كند به اين نوشته پايان مي دهم اما خاطره ÙŠ زيبايي هاي كتاب « نقد ادبي Ùˆ دموكراسي» با من خواهد ماند:« نقد ادبي را نمي توان به سهولت تدريس كرد زيرا ] اكثر[ مخاطبان ما هنوز به آن درجه از خودآگاهي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ سياسي نرسيده اند كه دموكراسي را به عنصري ساختاري در تÙكر خود بدل كنند. انديشه استبداد طلب تكثر نظريه هاي نقد ادبي را بر نمي تابد.»
نصرت الله مسعودي
مجید اصلانی نوشت