Shahrnosh Parsipor
شهروند - شماره ۱۰۵۴ ۳۱ ژانويه ۲۰۰۶ - سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴ نگاهي به «گربه هاي گچي» / مجموعه داستان، نوشته فرخنده آقايي، تهران، نشر قصه، 1382



شهرنوش پارسي پور


فرخنده آقايي نويسنده شناخته شده اي ست، و كتاب هاي زيادي منتشر كرده است، كه بدبختانه فهرست آنها در اين مجموعه نيامده است. مجموعه حاضر در برگيرنده هفت داستان است كه در ٨٩ صفحه گنجانيده شده اند. سبك كار نويسنده در اين آثار متفاوت است و هركدام
از آنها به موضوعي مي پردازد. داستان نخست، "پرديس"، ماجرايي ست كه احتمالا واقعي بايد باشد. مكان داستان ايتالياست. اطلاع دارم كه نويسنده مدتي را در ايتاليا زندگي مي كرده. در اين داستان ايتاليائي ها وارد ميدان مي شوند. نويسنده در بحث هايي كه با مردم دارد از پرديس يا بهشت صحبت مي كند، يعني همانجا كه جاي مسلمان مومن پس از مرگ است. اما استفاده از واژه پرديس ظاهرا بايد به اين علت باشد كه اين واژه در تمام زبان هاي هند و اروپايي وجود دارد. داستان در برگيرنده برخورد نويسنده با ميكله است كه پيرمرد وارسته اي ست و به نويسنده التفات دارد.
"آناناس" موضوع جالبي دارد. يك زن روسپي را به محفلي برده اند كه با خبرنگاران سوئدي مصاحبه كند. او شرط را بر اين گذاشته كه از او فيلمبرداري نكنند، البته دوربين مخفي كار خودش را مي كند. زن بچه دارد. بچه اش را هم به اين محفل برده است. او زندگي اش را براي خبرنگاران شرح مي دهد. زن از ازدواج نخستش دو بچه دارد و حالا با مردي ازدواج كرده كه عاشق او شده. آرزويش اين است كه آنقدر پولدار شود تا بتواند بچه ها را پانسيون بگذارد. داستان جالبي ست.
"خواب هاي لعنتي" اما مجموعه خواب هاي عجيب و غريبي ست كه جمعيتي پس از تصادف برادر ديده اند. خواب هركدام از آنها به گونه اي ست كه به تصادف برادر ارتباط پيدا مي كند. اين مسئله از نظر بررسي روانشناسي اجتماعي ايران جالب است.
داستان، "بخت، بخت اول" در يك بيمارستان رواني مي گذرد. يكي از بيماران خود را به درخت بسته تا خودكشي كند. دكتر اما او را نجات مي دهد. در عين حال دكتر سعي دارد بيماران را متقاعد كند كه بيمار نيستند و بايد بيمارستان را ترك كنند. ماجرا بيشتر در اطراف زندگي فتانه مي گذرد. او بيمار است، اما از نوع بيماراني كه به سختي مي شود بيماري شان را كشف كرد. خانواده او را رها كرده است. فتانه كوشش غريبي داشته تا همسري بيابد و بارها با سر در منجلاب غلتيده است. داستان خوب پرورانده شده.
"گربه هاي گچي" كه نام خود را به داستان داده ماجراي آموزش رقص گروهي زن و دختر است. آنها از معلمي كه يك متر و نيم قد و هشتاد كيلو وزن دارد رقص مي آموزند. لحن نويسنده در اينجا توأم با طنز است. روشن نيست كه اگر گروهي مي كوشند رقص ياد بگيرند چرا بايد به عنوان "آدم هاي حيوونكي" مورد بررسي قرار بگيرند. البته در خواندن متوجه مي شويم كه اين افراد زندگي دردباري داشته اند. بايد همگي از نوع آن دسته از انسان هاي ايراني باشند كه سالها زير فشار ترسناكي بوده اند. اينك اما مي كوشند برقصند.
"مددكار" زن خوبي ست. او به طور دائم مي كوشد به افرادي كه امكانات ندارند كمك كند. ماجرا در اطراف پسري مي گذرد كه تا حدي عقب مانده به نظر مي رسد. او مادرش را از دست داده است. زن در آخرين لحظات زندگي، از آنجائي كه كسي را نداشته بچه اش را به دوستانش سپرده. اينك پسر نيازمند عمل جراحي ست و پول ندارد. دلش نمي خواهد جواهرات مادرش را كه در حقيقت بدلي هستند بفروشد. مددكار به ياري اش مي شتابد.
"لاك پشت من" حكايت آپارتمان نشيني و كمبود فضاست. زن يك لاك پشت خريده. لاك پشتش را خيلي دوست دارد، اما هيچكس آن را دوست ندارد. از آنجائي كه آپارتمان نشين است لاك پشت را در حمام خانه نگهداري مي كند. لاك پشت كم كم بزرگ مي شود و اسباب دردسر است. زن او را به باغ مدرسه اي مي برد، اما بعد روشن مي شود كه شخصي او را در استخر ميدان فردوسي انداخته است. زن اكنون جوياي لاك پشت خود است كه اثري از آثارش پيدا نيست.
در خواندن داستان هاي فرخنده آقايي متوجه مي شويم كه او به ميدان هاي اجتماعي زندگي توجه ويژه اي دارد. كار او از نوع بررسي روانكاوانه شخصيت نيست. در متن اجتماع كار مي كند. به سطح مسائل مي پردازد و با بررسي سطح در جستجوي پاسخگوئي به مشكلات زندگي ست. عكس هائي كه او از مسائل اجتماعي مي گيرد شفاف و قابل درك هستند. آقائي نثر ساده و قابل دركي دارد. روشن است كه چندان در جستجوي نوآوري در سبك كه اينك در جامعه ادبي ايران به شدت شايع است، نيست. عقيده من اين است كه ادبيات جوان ما به شدت نيازمند اين گونه داستانهاست. ما نياز داريم خودمان را بشناسيم. البته اگر هدايت به كالبد شكافي يك شخصيت مي پردازد (بوف كور)، به طور قطع ميدان هاي گسترده تاريخي و اساطيري را در مد نظر دارد. اما همين هدايت داستان هاي زيادي دارد كه به همين سطح روئين جامعه مي پردازد (مثلا حاج آقا). هرچه ميدان نوشتن اين داستان ها گسترده تر شود كار نويسندگاني كه مي خواهند در ميدان هاي ديگر جهش كنند آسان تر مي شود. ما در آغاز و پيش از هر كاري نيازمند شناخت از خود هستيم. جالب است كه بدانيم يك مددكار چه كار مي كند، و يك زن روسپي چه مسائلي دارد. طراحي اين شخصيت ها كار نويسنده است، كه البته بعد مي توان به ادبيات ناب پرداخت و درهائي به سوي ناشناخته ها گشود.