درباره ما
تماس
پیوند ها
نقل مطالب ماه مگ بدون ذکر ماخذ ممنوع است
 

«Prev | 1 | 2 | 3 | ...| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | Next»
خاطراتِ خانه مردگان

يادگاري نويسي‌هاي مهاجرين‏افغاني بر ديوار اردوگاه عسكرآباد ورامين
---

برتولت برشت شاعر ماركيسست و انقلابي در يكي از شعرهايش مي‌گويد: «به ياد آر تاريكي و سرماي سخت را، در اين دره كه آه و فغان و ناله و غوغا است»، منظور برشت از «تاريكي و سرماي سخت» چيست؟

» ادامه مطلب

زيپ
برگردان: ليلا صادقي
جسيون گورلي
جمعه روز خوبي بود. اضافه حقوق غير منتظره، انعام غير منتظره، هيچكدامشان خيلي زياد نبود، ولي همين بودنشان دلخوش كنك بود. تعطيلات آخر هفته پر بود از پول باد آورده براي چيزهاي ناچيز و يك فص خواب درست و حسابي.
الان يك هفته جديد شروع شد و به نظرم مي رسد كه در اين هفته احتمالاً هيچ چيز غير منتظره اي پيش نخواهد آمد. دست كم تغييرات دلپذيري كه كمي غمناك است. بايد حواسم به اتفاقات ناخوشايند غير منتظره باشد.
اما اين ناخوشايندي ها هميشه بفهمي نفهمي اتفاق مي افتند و نمي شود آنها را غير منتظره حساب كرد. آنها برنامه ريزي شده اند. به عنوان مثال، فردا قرار است فراموش كنم كه سطل زباله را دم در ببرم، و گربه اي قرار است كيسه زباله را پاره كند و به درون زباله ها برود. و من قرار است با او درگير بشوم.
null

بر فراز تپه ای بلند و بی علف، تخته سنگ بزرگی زیر سایه ی تنها درخت جوانی آرام گرفته بود. از زمانی که درخت جوانه زده و سر از زیر خاک بیرون آورده بود، این سنگ را دیده بود که بی آنکه گذشت زمان در تغییر شکل اش تاثیری بگذارد همیشه همانی مانده بود که بود. اما درخت هر سال تغییر می کرد و می دید که بالا و بالاتر می رود. پائیز ها برگ هایش می ریخت و بهاران جوانه های سبز و تازه می زد. شاخ و برگ اش رشد می کرد و پرندگان گوناگون به سویش می آمدند و روی شانه هایش می نشستند

» ادامه مطلب

زنی هميشه درگوش من جيغ می کشد
تمام تنم مي لرزد . چشم كه باز ميكنم تاريكي نمناك كلبه مرا به خودم مي آورد.در وديوار هنوز از صداي غرش رعد تكان مي خورد.لعنتي همه اش را از سرم پراند.پتو را كنار ميزنم.نزديك بخاري ميروم.تكه هاي چوب را داخل آتش مي اندازم چادر زن ميان رقص شعله ها تكان مي

» ادامه مطلب


null
سايه ي باريك "زهرا" زير نور ضعيف ميدان دراز و درازتر مي شود. تا وقتي كه آن دو زن قلچماق دست هاي‌ "زهرا" را از پشت به هم قفل كردند. دست هاي "زهرا" چون برگ هاي زرد چنار بي رمق و شكننده بود و تنش گاه سرد مي شد و گاه گرم . .. و وقتي كه كفن سفيد را در دست آن مرد سياهپوش ديد كه آرام آرام به طرفش نزديكتر و نزديكتر مي شود، به آرامي گفت:

ــ‌ بچه هام . . .

» ادامه مطلب

"یکی جهود و مسلمان"

مهمونی شلوغی بود. میزبان که به تازگی خانه بزرگ و مجللی خریده بود، برای اینکه هیچ دوست و آشنا و فامیل و همکار و همسایه ای از این واقعه مهم بی خبر نماند، از همه نوع آدم ریز و درشت و خودی و بیخودی ونخودی دعوت کرده بود.

» ادامه مطلب

به هیچکس نگفتم "
laughingsquid.com

- یه کمی به این پسر نصیحت کن.
-مگه چکارکرده؟
- باید خودت ببینی

» ادامه مطلب

دیگرخیلی دیرشده!
null

باران ریزی می بارید.دریاچتررابالای سرش گرفته بودودرپیاده رو چندمترجلوترازمن آرام قدم برمی داشت که اورادیدم.دلم برایش تنگ شده بود.چندین بار تصمیم گرفته بودم با خانواده ام بروم خانه ی آنها و مجددا" از او خواستگاری کنم ولی مطمئن بودم که جواب رد خواهم شنید و سنگ روی یخ می شوم

» ادامه مطلب

قارچ هاي روي سينه مادر

 by Daphne Odjig

عزت السادات گوشه گير

مادر گفت: روي سينه ام چهار تا قارچ روييده!

» ادامه مطلب

مگس نیمه دانا
null

مهشید امیر شاهی

تقدیم به نیمه روشنفکران

» ادامه مطلب

null

به نام تو
و زعفرون

به اميرعلي گفتم اگر با من و مامانش به خانه ي همكارم بيايد و با بچه شان بازي كند آخر هفته اورا به پارك مي برم . وسوسه شد و قبول كرد

» ادامه مطلب

null

مهناز بدیهیان
Kurt Vonnegut
" کورت وانه گات" نویسنده ی سرشناس آمریکایی در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت. او که یکی از برجسته ترین چهره های ادبیات معاصر آمریکا بود بیشترین شهرتش بخاطر نوشتن رمان "کشتار گاه پنج" است. این کتاب که از تجربه ی مستقیم خود او در جنگ جهانی دوم ار ویرانی شهر "درستون" در آلمان است چهر ه ی جنایت، سنگدلی و خرابی جنگ را نشان می دهد..

» ادامه مطلب

- سیکل -
null


اگرچه پرستوها رفته بودن، اما کوچه هنوز پُر بچه بود و زنایی که دم درا نشسته بودن. ما بچه ها با توپ قلقلی بازی می کردیم. نه، توپ نبود. اما سنگ زیاد بود. با سنگهای قلقلی بازی می کردیم.

» ادامه مطلب

« دقایق ِ درد ناک ِ دیوانگی »
www.tvparty.com

- درست یک ساعت از ظهر گذشته بود ؛ چه فرق می کند، حالا یک کم بیشتر، که ناگهان همه جا سرخ شد !

» ادامه مطلب

مجموعه داستان «آينه‌ي هزار ترك»
نويسنده: عباس موذن
نشر ثالث
دومين مجموعه داستان عباس موذن با عنوان «آينه‌ي هزار تَرَك» در سال 86 توسط نشر ثالث منتشر

» ادامه مطلب

«Prev | 1 | 2 | 3 | ...| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | Next»

آرشـیـو داستان

mySQL error with query SELECT i.inumber as itemid, i.ititle as title, i.ibody as body, m.mname as author, m.mrealname as authorname, UNIX_TIMESTAMP(i.itime) as timestamp, i.itime, i.imore as more, m.mnumber as authorid, c.cname as category, i.icat as catid, i.iclosed as closed FROM nucleus_item as i, nucleus_member as m, nucleus_category as c WHERE i.iauthor=m.mnumber and i.icat=c.catid and i.iblog=3 and i.inumber<>15 and i.itime<="2024-05-16 18:06:06" and i.idraft=0 ORDER BY i.itime DESC LIMIT -44,200: You have an error in your SQL syntax; check the manual that corresponds to your MySQL server version for the right syntax to use near '-44,200' at line 1

درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.

گاندي



Web design by Ali Rezai MD

.