درباره ما
تماس پیوند ها |
![]() |
|
|
كورسو
سياهئ شب چنان بود كه هيج جا را نمئ ديد. كورمال كورمال راه مئ Ø±ÙØª Ùˆ گاه بئ آنكه بداند روئ Ú†Ù‡ چيزئ پا گذاشته است، آنچنان ليز مئ خورد كه با كله بزمين مئ Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ ناسزایئ نثار تاريكئ Ùˆ شب ظلمانئ مئ كرد Ùˆ بلند مئ
مهناز بدیهیان
ترجمه از مقاله ÛŒ چاپ شده در: https://www.saccharinist.blogspot.com/ ![]() ØŒÙ…Ø¹Ø±ÙˆÙØªØ±ÛŒÙ† نویسنده ÛŒ عرب عصر مدرن Ùˆ برنده ÛŒ جایزه ÛŒ نوبل، دیروز در سن نودوچهارسالگی درگذشت.با آنکه او بعنوان یک صدای میانه رو Ùˆ تØÙ…Ù„ گر مذهب معرو٠بود.اما پس از چاپ رومان بچه های جبلاوی" یا "بچه های Ù…ØÙ„Ù‡ ÛŒ ما" در سال 1959 Ú©Ù‡ بصورت یک سری نوشته در روزنامه الاهرام مصر چاپ
متولد خواهم شد
این اتاق یک ماه است آبستن من است و من ده روز دیگر متولد خواهم شد
داستانک
![]() در ØØ§Ù„تي عميق زندگي مي كنم . چشمانم را كه كه از خيابان بر مي گردانم به ته اتوبوس ØŒ او دارد نگاهم مي كند . انگار او مرا جايي ديده Ùˆ ØØ§Ù„ا دارد به مخش ÙØ´Ø§Ø± مي آورد تا به خاطر بياورد . ميلة بالاي سرش را Ù…ØÙƒÙ… با دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . چقدر صورتش برايم آشناست ! ابروهايش را گره كرده ولي لبخندي هم بر لبانش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است . خال وسط پيشاني اش ... ØØ§Ù„ا Ùهميدم او را توي يكي از خوابهايم ديده ام .
سه داستان از: علی چنگیزی
گربه سیاه: وقتی داشتم از پله های زیر زمین پایین Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ… تا یکی از ترشی سیرهایی را Ú©Ù‡ مامان انداخته بود Ùˆ توی زیر زمین گذاشته بود تا برسد، بردارم دیدمش Ú©Ù‡ با چشم های درخشانش به من خیره شده است. مرا Ú©Ù‡ دید شروع به خرناس کشیدن کرد
سبز Ùیروزه ای
رباب Ù…ØØ¨ مرد گريه نمي کند. گريه نکرد. رؤيا را موميایي کرده نشاند توی Ù‚ÙØ³Ù‡ ÛŒ ÙØ´ÙŠØ´Ù‡ ای Ú©Ù‡ قبل از مرگ رؤيا برای طوطي مرده اش ساخته بود. وقتي طوطي Ù…ÙØ±Ø¯ ØŒ ÙŠÚ© ماه غمباد Ú¯Ø±ÙØª تا Ù‚ÙØ³ آماده شد. روز دوشنبه
از آن دسته آدمها بودم Ú©Ù‡ هرگز تنها نبودم ØŒ ØØªÛŒ در تنهایی.....چگونه تنها باشم وقتی هنوز دم دست ترین کسیرا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسم، نمی شناسم. زندگی
برایم ÙØ±ØµØªÛŒ نگذاشته است Ú©Ù‡ با او خلوت کنم Ùˆ بشناسمش. از اینرو با "خودم" قرار ملاقات گذاشتم.Ù…ÛŒ خواستم "خودم" را ببینم.با Ø§ÙˆØØ±Ù بزنم.به چشمهایش نگاه کنم. دستش را بگیرم.نوازشش کنم. او را بشناسم. "خودم" کسی است Ú©Ù‡ سالها ست با من است Ùˆ او را ندیده ام.او را نمی شناسم. از این قرار ملاقات ذوق زده بودم. از تنهایی خسته شده بودم.وقت آن بود Ú©Ù‡ با کسی Ø·Ø±Ø Ø¯ÙˆØ³ØªÛŒ بریزم. باید کسی باشد Ú©Ù‡ شعرهایم را برایش بخوانم. ![]() دووی آلبالوئی آذر کیانی یک ماشین دووی آلبالوئی Ú©Ù‡ تازه از کارواش بیرون آمده است Ùˆ سمت راست خیابانی را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ آرام آرام Ù…ÛŒ Ø±ÙˆØ¯ØŒØØªÙ…ا دارد Ùکر Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون Ùکر Ù…ÛŒ کند Ùˆ توجهی هم به کسی ندارد، بنابراین توجه کسی را هم به خودش جلب نمی کند. مثل همین دووی آلبالوئی Ú©Ù‡ آرام آرام از خیابان کناره Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ در متن تابستانی ناتمام Ùˆ پائیزی نا آغاز، رو به روی ساختمانی با نمای رومی سÙید دارد توق٠می کند.
ساعت
![]() عزت السادات گوشه گير ــ شيكاگو از شهر ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ها كه آمدم، (چرا ميگويم ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ها؟ آيا معنايش به همان Ú¯Ù†Ú¯ بودن موجوديتش نيست؟) نگاهم Ùقط در جستجوي ساعتهاي ديواري بود. ابتدا تصور كردم كه ساعت ده ØµØ¨Ø Ø§Ø³Øª Ùˆ من با اندكي تاخير سركارم ØØ§Ø¶Ø± شده ام، اما ساعت ديواري، ساعت دو Ùˆ بيست دقيقه بعدازظهر را نشان ميداد. د آوازي عاشقانه نخواهد خواند كه او ناگهان به ياد بياورد كه آن كوچه را زندگي كرده بوده است.
چهار ماهی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ از خانه بیرون Ù†Ø±ÙØªÙ‡ ام. شاید هم دیگر هیچ وقت بیرون نروم. بیرون Ø±ÙØªÙ† ابزار Ùˆ وسیله Ù…ÛŒ خواهد، Ú©Ù‡ اولینش: دل Ùˆ دماغ است، دل خوش است، Ùˆ خب، پای ایستادن، پای
Ø±ÙØªÙ†ØŒ پای گام زدن. ا لبته چهار ماه زمان زیادی نیست. ولی Ùکر اینکه شاید همیشگی باشد.... نمی دانم.
شاهد
![]() مهناز بدیهیان همیشه منتظر بودم کسی مرا به شهادت بگیرد. سالهاست منتظرم...دیده بودم، تمام صØÙ†Ù‡ را دیده بودم ØŒ تمام صØÙ†Ù‡ را ØØ§Ù„ا همین جا با ما Ùˆ برای همیشه تابوت پابلو نرودا مهناز بدیهییان این نوشته از روی یک نوار Ú©Ù‡ توسط کارلوس اورنیز از مراسم عزاداری پابلو نرودا ضبط شده تهیه گردیده. متن را ریکاردو گری بی نوشته است. مراسم عزاداری از خانه ÛŒ شاعر آغاز Ù…ÛŒ شود.جایی Ú©Ù‡ جسدش در ØØ¶ÙˆØ± همسر Ùˆ خواهرانش قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡.مراسم در چندسطر بعدی ترانه جوانبخت ![]() ![]() |
آرشـیـو داستان
mySQL error with query SELECT i.inumber as itemid, i.ititle as title, i.ibody as body, m.mname as author, m.mrealname as authorname, UNIX_TIMESTAMP(i.itime) as timestamp, i.itime, i.imore as more, m.mnumber as authorid, c.cname as category, i.icat as catid, i.iclosed as closed FROM nucleus_item as i, nucleus_member as m, nucleus_category as c WHERE i.iauthor=m.mnumber and i.icat=c.catid and i.iblog=3 and i.inumber<>15 and i.itime<="2025-10-04 15:17:09" and i.idraft=0 ORDER BY i.itime DESC LIMIT -44,200: You have an error in your SQL syntax; check the manual that corresponds to your MySQL server version for the right syntax to use near '-44,200' at line 1
|