Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ با پگاه اØÙ…دی - پویا عزیزیP- Ahmadi
چه خوب که دیگر زنانه نیست ...!!!
Ø¯Ø±Ú¯ÙØª Ùˆ شنودی کوتاه با
پگاه اØÙ…دی

پویا عزیزی
Û±- Ù…ÛŒ خواهم Ø¨ØØ« را نه از خود شعر بل Ú©Ù‡ از موقعیت ها شروع کنم . Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ به هر ØØ§Ù„ Ø·ÛŒ دوره های مختل٠اجتماعی Ùˆ به طبع تاثیر آن ها بر Ù…ØÛŒØ· روشنÙکری Ùˆ هم چنین برخورد جوامع با ایده های جدید ÙلسÙÛŒ Ùˆ هنری ØŒ تاثیراتی هم بر ادبیات آن جوامع وارد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ شعر به عنوان تاثیر پذیر ترین شان در راس این پدیده است . شما این تاثیرات را در دوره های مختل٠کار شاعری تان چگونه دیده Ùˆ تجربه کرده اید ØŸ این برخوردها Ùˆ تاثیرها تا Ú†Ù‡ ØØ¯ بر آثار شما اعمال اثر کرده است ØŸ
این موقعیت هایی Ú©Ù‡ از آن ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کنید Ùˆ این تاثیرات ٠به زعم ٠من ØŒ مخربّی Ú©Ù‡ مبانی ٠نظری ٠نو یا به قول شما ایده های جدید Ù ÙلسÙÛŒ بر بکارت ٠شعر٠امروز وارد کرده Ùˆ آن را از آن ØØ§Ù„ت الهامی – رها ØŒ به یک چیز ٠مکانیزه ÛŒ Ú©Ø§Ø±Ø¨ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ مونتاژی ØŒ تکنیکال ) در معنی ٠منÙÛŒ اش ) تبدیل کرده است ØŒ دیگر نه دغدغه ÛŒ ٠من است Ùˆ نه دغدغه ÛŒ شعر ٠من.
مثل همین عبارت " Ù…ØÛŒØ· ٠روشنÙکری" Ú©Ù‡ شما به کار برده اید Ùˆ ماهیتا مرا بیشتربه یاد پنجشنبه بازار Ù…ÛŒ اندازد. پیش ترها ØŒ اینجا Ùˆ آنجا ØŒ خیلی به این مسائل پرداخته شده است هم از جانب من Ùˆ هم دیگران Ùˆ هرچقدر Ú©Ù‡ بیشتربه این Ø¨ØØ« ها پرداخته ایم ØŒ گمان Ù…ÛŒ کنم به همان نسبت از شعر ٠ناب ØŒ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم. چون آن آزادی Ùˆ رهایشی را Ú©Ù‡ درسرایش ٠طبیعی هست ØŒ مقیّد کرده ایم . آزادی ØŒ وقتی آغاز Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درک کنید شمای نوعی ØŒ Ùکر کننده نیستید.همین Ú©Ù‡ تماشاگر Ù Ùکرکننده شوید ØŒ Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ØªØ±ÛŒ از آگاهی ÙØ¹Ù‘ال Ù…ÛŒ شود. بعد متوجه Ù…ÛŒ شوید Ú©Ù‡ در ورای Ùکر، گستره ÛŒ عظیمی از شعور وجود دارد Ú©Ù‡ Ùکر Ùقط بخش Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ از آن است.متوجه Ù…ÛŒ شوید Ú©Ù‡ تمامی چیزهای واقعا مهم ØŒ واقعا مهم نیستند .مهم ØŒ Ùقط در ذهن Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯. در یک Ù„ØØ¸Ù‡ Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ درست مثل شعر. بعد ØŒ هر Ø´Ú©Ù„ ٠ثانوی ای Ú©Ù‡ به آن بدهید ØŒ دیگر ØÙ‚یقی نیست ØŒ باکره نیست. ایده ØŒ یعنی مرگ شعر! شعر یعنی خواب ØŒ وقتی بیدارش Ù…ÛŒ کنید دیگر شعر نیست . وقتی ØÙ…اقتش را از دست Ù…ÛŒ دهد Ùˆ باشعور Ù…ÛŒ شود ØŒ خیلی دردناک است . مولانای مثنوی ØŒ شاعر نیست ØŒ مولانای غزلیات ٠شمس ØŒ شاعر است ! ØØ§Ùظی Ú©Ù‡ پای علوم بلاغی ØŒ تمثیل ØŒ کنایات Ùˆ تزئین را به شعر باز Ù…ÛŒ کند به اعتقاد من شاعر نیست ØŒ ØØ§Ùظ Ù " Ø®Ùمار ٠صد شبه دارم شرابخانه کجاست" یا " ندای عشق ٠تو دیشب در اندرون دادند / ÙØ¶Ø§ÛŒ سینه ÛŒ ØØ§Ùظ ØŒ هنوز پر ز صداست " این ØØ§Ùظ ! شاعر است ! اکتساب ØŒ کار شعر را خراب Ù…ÛŒ کند . جبر٠شعر Ú©Ù‡ به قول شیخ اØÙ…د غزّالی ØŒ هیچ کسب را در آن راه نیست ØŒ شاعر را در بی راهی راه Ù…ÛŒ بَرَد ÙˆÙŽ این همان کوری نسبت به متن است . Ù…ÛŒ بینید Ùقط اسم ها عوض شده است Ùˆ تعاری٠، آبشخور ٠مشترک هزارساله ای دارند . هجویری Ù…ÛŒ گوید : " ... غیبت از خود ØØ¶ÙˆØ± به ØÙ‚ آمد Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± به ØÙ‚ غیبت از خود ØŒ چنانکه هرکه از خود غایب به ØÙ‚ ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ هرکه به ØÙ‚ ØØ§Ø¶Ø± از خود غایب . " Ø®ÙØ¨ این همان صناعت ورزی ست . عنصر تکرار دارد Ùˆ تولید ابهام Ù…ÛŒ کند . بازی ٠با کلمات است . در غالب ٠متون Ù Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ ٠گذشته ÛŒ ما این ها دیده Ù…ÛŒ شود . بعد همین ها در شعر رویایی ØŒ الهی ØŒ بهرام اردبیلی ØŒ Ùیروز ناجی Ùˆ ... بازتولید Ù…ÛŒ شود ØŒ در عین ØØ§Ù„ Ù…ÛŒ کوشد تا با شعر ٠غرب هم بیامیزد Ùˆ چیزی تولید Ù…ÛŒ شود به اسم شعر ØØ¬Ù… . اما پرویز اسلامپور، Ù…ÛŒ رهد ÙˆÙŽ پرویز اسلامپور، شاعراست . رویایی ØŒ شاعر- صانع است . سازنده ÛŒ متÙکر٠شعر است . غرض از این ØØ±Ù ها این است Ú©Ù‡ بدانیم این تاثیرات همیشه وجود داشته است . اما شعر ناب ØŒ خودش را با تمام ٠وجود ØŒ به درون شما پرتاب Ù…ÛŒ کند . اصلا در تخم ٠چشم آدم ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود ØŒ ØØªÛŒ در Ø´Ú©Ù„ صوری ٠نثر .براهنی ٠نویسنده ØŒ در "آزاده خانم " شاعر است . وقتی Ù…ÛŒ گوید " ... از شانه هایت در باد پرتقال ها Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ . Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† همیشه خواب است. کشتی من از لب هایت در زیرزمین ٠جهان ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ رود ... Ú©Ù…Ú© Ú©Ù† پسرم را پیدا کنم. در وجودم Ú¯Ù… شده ØŒ نه در جنگ. قبرستانی را Ú©Ù‡ منم بکن پسرم را پیدا Ú©Ù†. موهایت را به اندازه ÛŒ پسرم کوتاه Ú©Ù†. مرا پیدا Ú©Ù†. من ٠پسرم را پیدا Ú©Ù†... پسرم درونم خوابیده. بیرونش بیار ) . "آزاده خانم – ص Û±Û·Û°-(۱۷۱این ØŒ شعراست.
شاملو، Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ٠معاصر ٠ماست ØŒ خیلی جاها Ú©Ù‡ ستیهندگی ٠زبانی اش را رها Ù…ÛŒ کند ØŒ ناب ترین ÙØ±Ø§Ø²Ù‡Ø§ÛŒ شعری را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . اما یک جاهایی زورچپانی ٠واژه ها به شعر Ùˆ Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ø§Øª ٠مربوط به اقتضائات ٠زمانی ØŒ در شعر٠شاملو واقعا بد است.
" خداوندان شما به سی زی٠بی دادگر خواهند بخشید / من پرومته ÛŒ Ù†Ø§Ù…ÙØ±Ø§Ø¯Ù… " ÙˆÙŽ سطرهایی از این دست ØŒ واقعا بد است. هم به خاطر ٠خودآگاهی اش بد است هم به خاطر ساختگی بودنش بد است Ùˆ هم به خاطر وابستگی اش به یک دانستگی Ú©Ù‡ از جوهر ٠شعر نیست. از جوهر اطلاع رسانی Ùˆ گزارش دهی ست. اما " انسان Ú©Ù‡ کهنه رند خدائیست" از جوهر ٠شعر است. ÙØ±ÙˆØº ØŒ واقعا داشت به ناب ترین الهامات شاعرانه Ù…ÛŒ رسید. به یک ÙØ¶Ø§ÛŒ عجیب Ùˆ غریب آخرالزمانی ØŒ پیشگویانه ØŒ بکر . این در شعر ٠سهراب هم به شدت وجود داشت. Ø§ØªÙØ§Ù‚ا در آن دسته از شعرهای سهراب Ú©Ù‡ کمتر شنیده ایم. در نامه ها Ùˆ نثرهایش ØŒ خیلی بیشتر. به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ ØŒ شعر، یک تربیت نشدگی Ù…ÛŒ خواهد. وقتی از تمام ٠تجربه هایش اشباع شد. از تمام ٠لاسیدن هایش با ذهن Ùˆ زبان ØŒ رها شد آنوقت اگر بتواند به اندیشه ÛŒ خودش پایان دهد Ùˆ ÙˆÙÙ„ بشود زیر Ù Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ØŒ شاهکار خودش را خلق خواهد کرد. Ùˆ اما درباره ÛŒ شعرهای خودم واقعا ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم سکوت کنم. ØØ³ Ù…ÛŒ کنم یک چیزهایی تازه دارد در من Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ نمی دانم شعراست یا نه ØŸ
راستش خیلی هم برایم مهم نیست. Ùقط Ù…ÛŒ دانم به هیچ قیمتی نباید زور بزنم .
_ خانم اØÙ…دی عزیز ! شما از شعرسرایش طبیعی ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنید Ùˆ از شعر ناب به معنای ØØªÙ…ÛŒ ٠خودش اما شما هم از دید روشنÙکرانه وآسیب شناسانه ٠این قضیه به آن نگاه Ù…ÛŒ کنید، از دیدگاهی اکتساب مند . واکتساب همان علمی گری ست Ú©Ù‡ شما در گویه های تان به آن دست Ù…ÛŒ یازید Ùˆ در پس پشت گویه، پشتوانه اش کرده اید ØŒ البته خود من هم یا شما در این مثال ها Ú©Ù‡ آورده اید ØªØ§ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ مواÙقم Ùˆ از هیچ دید خاصی نمی خواهم وارد شوم ØŒ بل Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهم عدم قطعیت این Ø¨ØØ« را پیش بکشم . برای من هنوز این ها Ú©Ù…ÛŒ جای Ø¨ØØ« دارند _ شعر یعنی خواب ØŒ وقتی بیدارش Ù…ÛŒ کنید دیگر شعر نیست_ چرا؟ مگر آدمی وقتی خواب است دچار تÙکر نیست . قوای تÙکرش ÙØ¹Ø§Ù„ نیست Ùˆ مگر این گونه نیست Ú©Ù‡ وقتی بیدار Ù…ÛŒ شود به یاد دارد آن Ú†Ù‡ را در خواب دیده Ùˆ ØØªØ§ آن Ú†Ù‡ در خواب Ù…ÛŒ بیند همه بر اساس تÙکرات ÙØ¹Ø§Ù„ اوست Ùˆ ØØªØ§ در Ø§ØªÙØ§Ù‚ات در خواب Ùکر انسان دارای قدرت تصمیم گیری است ØŸ یک آزاد بلامانع نیست . واصولن پیرو این جمله ÛŒ ٠شما Ú©Ù‡ _آزادی ØŒ وقتی آغاز Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درک کنید شمای نوعی ØŒ Ùکر کننده نیستید.همین Ú©Ù‡ تماشاگر Ù Ùکرکننده شوید ØŒ Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ØªØ±ÛŒ از آگاهی ÙØ¹Ù‘ال Ù…ÛŒ شود _ اگر باشیم ØŒ Ú©Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ دقت کنیم Ù…ÛŒ بینیم همان آزادی چگونه شناخته Ù…ÛŒ شود ØŸ مگر نه با همان تÙکر است Ú©Ù‡ قابل شناسایی ست؟
ببینید من اصولا با این نوع پرسش Ùˆ پاسخ ها مشکل دارم چون هرچقدر Ú©Ù‡ بخواهید قابل ادامه دادن است . این Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ ست Ú©Ù‡ من قصد مجاب کردن هیچ پرس شگری را ندارم . من ØµØ±ÙØ§ نظرتجربی خودم را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کنم . اصلا نمی خواهم وارد این Ø¨ØØ« شوم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¶Ø§ به Ú†Ù‡ اعتبار شما اکتساب را معادل علمی گری Ù…ÛŒ دانید یا مواردی نظیر این .
درمورد خواب ØŒ Ø§ØªÙØ§Ù‚ا به نکته ÛŒ خوبی اشاره کردید . در خواب اصلا تÙکر ٠آگاهانه ای صورت نمی گیرد . خواب ØŒ بستر Ù ÙØ¹Ø§Ù„یت ٠ناخودآگاه است . در خواب ØŒ شما نمی اندیشید . ناخودآگاه ٠شما در بستری ناشناخته ØŒ ÙØ¹Ù‘ال Ù…ÛŒ شود . رویا ØŒ اقلیمی یکسره ناشناخته است . این با اندیشیدن ٠آگاهانه Ùˆ قصد کردن ٠اندیشه خیلی ØªÙØ§ÙˆØª دارد . تماشای Ùکر یعنی سرسپردن به همان اقلیم ناشناخته. نوعی شهود شاید . به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ همان ØØ§Ù„ت الهامی ست .
آن آزادی ای Ú©Ù‡ اشاره کرده اید هم با تÙکر شناخته نمی شود بلکه ادراک Ù…ÛŒ شود ØŒ ØØ³ Ù…ÛŒ شود . ( تا از این Ø·ÙˆÙØ§Ù† ٠بیداری Ùˆ هوش / وارهیدی این ضمیر چشم Ùˆ گوش ) .
همان اندرون مگس را تماشا کردن به قول ریتسوس .
این شهود ØŒ ØØªÛŒ آن دانستگی Ùˆ تÙکری را هم Ú©Ù‡ مورد نظر شما ست ØŒ خود به خود جاری Ù…ÛŒ کند . اما از یک مجرای ناخودآگاه .
Û²- من معتقدم Ú©Ù‡ کار گروهی از شاعران Ùˆ نویسنده گان Ú©Ù‡ در گیر این بدعت ها Ùˆ نو آوری های تازه شده اند جدا از مولÙÙ‡ های جمعی Ú©Ù‡ در کار همه است در خیلی زمینه ها شبیه به هم است Ùˆ ØØªØ§ گاه گاه مرتب همدیگر را تکرار کرده اند. هر چند Ú©Ù‡ این تاثیر پذیری های از هم شان در کار گروهی اجتناب ناپذیر بوده است . نظر شما را در این باره Ù…ÛŒ خواهم Ùˆ این Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان این را تاثیر پذیری Ù…ØÛŒØ·ÛŒ نامید ØŸ از دید آسیب شناسی به این موضوع نگاه کنید .
وجود تشابه ها Ùˆ تواردهای شعری آن هم در مقطعی از زمان Ú©Ù‡ یک Ø¯ÙØ¹Ù‡ جریانی نوظهور در ØÛŒØ·Ù‡ ÛŒ مضمون ØŒ زبان ØŒ ساختار Ùˆ ÙØ±Ù… Ù Ù†ÙˆØ´ØªØ§Ø±Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ ØŒ چیز عجیبی نیست . این مسئله در آغاز دهه ÛŒ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯ .
همه هیجان زده بودند Ùˆ یک سری خلاقیت های Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ شگردهای جدیدی داشت در شعر بوجود Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ طبیعتن برای همه ÛŒ شاعران Ú©Ù… Ùˆ بیش ØŒ جذاب بود . این شعرهای جدید از طریق جلسه های شعرخوانی ØŒ نشریه های ادبی ØŒ ØµÙØØ§Øª ادبی روزنامه ها Ú©Ù‡ سابق بر این خیلی ÙØ¹Ø§Ù„ بودند ØŒ به نوعی با هم وارد Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ Ù…ÛŒ شدند ØŒ امکانات جدید Ùˆ ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ ذهنی ٠جدیدی را در هم Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ طبیعتا از هم متاثر Ù…ÛŒ شدند. خیلی جاها ØŒ شعرها با هم به نوعی مشابهت Ùˆ هم ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ù…ÛŒ رسیدند. البته به تدریج ØŒ خطوط ممیزه ØŒ پررنگ تر شد Ùˆ بعد دست Ú©Ù… چند اثر انگشت ٠مشخص در شعر این نسل قابل شناسایی شد. اما Ù…ÛŒ دانید من وقتی Ú©Ù‡ نشستم Ùˆ با دقت شعر این پنجاه سال ٠اخیر را مرور کردم چقدر سطرهای مشابه ØŒ شگردهای مشابه ØŒ زبان های مشابه دیدم. شاید روزی Ùیش های مربوط به این قضیه را کتاب کنم تا ببینیم Ú©Ù‡ خیلی هم Ø§ØªÙØ§Ù‚ مهمی Ù†ÛŒÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. یک سیبی ست Ú©Ù‡ همین طور قل Ù…ÛŒ خورَد Ùˆ هربار روی یک سرش Ù…ÛŒ ایستد Ùˆ بعد ØŒ دوباره قل Ù…ÛŒ خورَد ÙˆÙŽ آن قدر قشنگ گول مان Ù…ÛŒ زند Ú©Ù‡ Ù‡Ø±Ø¯ÙØ¹Ù‡ Ùکر Ù…ÛŒ کنیم هنوز یک Ø·Ø±ÙØ´ هست Ú©Ù‡ کامل ندیده ایم. در واقع ØŒ ما نه چیزی را به دست آورده ایم نه چیزی را از دست داده ایم .
_ خوب باز هم Ùکر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ این مساله ای طبیعی ست Ú©Ù‡ مادر طول عمر Ú©Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ از شعر تازه مان (۸۰سال ) داریم طبیعتن تجربه های خیلی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª هم نمی توانسته ایم Ú©Ù‡ داشته باشیم Ùˆ همه وهمه نه از جایگاهی تازه بل از دیدی تازه در آمده ایم . Ùˆ این اجتناب ناپذیر بوده است .
Û³- شعرایران بعد از دهه ÛŒ شصت وارد مرØÙ„Ù‡ ÛŒ جدیدی شد Ú©Ù‡ Ø·ÛŒ آن بسیاری از مولÙÙ‡ های جدید جایگزین مولÙÙ‡ های سنگیده ÛŒ قدیمی شد Ùˆ ژانر جدیدی از ادبیات را پدید آورد.این پیدایش تغییر ماهیت ژانر باید از طریق برخورد Ùˆ یا تاثیر گذاری ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ های جدیدی باشد Ú©Ù‡ در مقابل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ های قدیم تر صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ یا شاید هردو با هم آمیخته اند Ùˆ ثمره اش تغییر بیان ها بوده است. پیدایش Ù„ØÙ† های تازه وارد به شعر Ùˆ در اصل گرایش به ØªÙØ§ÙˆØª در اکثر کارهای Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ بینیم . این پدیده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª را چگونه تعری٠و سنخ شناسی Ù…ÛŒ کنید .
هیچ چیز ØŒ سنگ شده نیست . ما مرتب داریم از گذشته ØŒ ØØ§Ù„ Ùˆ آینده تغذیه Ù…ÛŒ کنیم . آیا Ù…ÛŒ شود به شعر Ù " کانکریت " ٠طاهره ÛŒ ØµÙØ§Ø±Ø²Ø§Ø¯Ù‡ " در کتاب " طنین در دلتا " با آن آوانگاردیسم Ù Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÛŒ اش Ú¯ÙØª سنگ شده ØŸ Ø®ÙØ¨ این مربوط به دهه ÛŒ پنجاه بوده است . یا Ù…ÛŒ شود به شعرهای ریاضی Ù " منشی زاده " Ú¯ÙØª سنگ شده ØŸ هوشنگ ایرانی آیا آنقدر Ùهمیده شده است Ú©Ù‡ سنگ شده باشد ØŸ چیزی به اسم زبان Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ بازار ØŒ زبان Ù Ù„Ùمپنی ØŒ زبان Ù Ú¯ÙØªØ§Ø± ØŒ زبان ٠ترانه ØŒ به طور جدی اولین بار در شعر شاملو Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ است ØŒ نمونه های آن هم به ÙˆÙور موجود است . هنوز خیلی از کارهای اØÙ…درضا اØÙ…دی در " Ø·Ø±Ø " یا " روزنامه ÛŒ شیشه ای " مرا متعجب Ù…ÛŒ کند .
اما شعر اساسا یکجا بند نمی شود. یک جا Ú©Ù‡ بمانَد ØŒ Ù…ÛŒ خشکد . پس چاره ای جز راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† Ùˆ تغییر ندارد .
طبیعی ست Ú©Ù‡ دگرگونی های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – اجتماعی موثرند.این بدیهی ست . اما ،مسئله بر سر این است Ú©Ù‡ شعر ØŒ مدام دنبال ٠آن چیزی است Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ نشده . چیز Ù Ú¯ÙØªÙ‡ شده Ú©Ù‡
دیگر به درد نمی خورَد . خب Ú¯ÙØªÙ‡ شده دیگر ! نه ÙØ®Ø±ÛŒ دارد نه وجدی نه ØØ§Ù„ÛŒ ! شاعر، معمولا جاه طلب است ! یعنی یک جاه طلبی ٠معصومانه ای دارد Ú©Ù‡ انگار دلش Ù…ÛŒ خواهد در شعرش شق القمر کند Ùˆ همه را به یک جای جدیدی ببرد Ùˆ آنجا را به آن ها نشان بدهد . بعد بگوید ببینید! این" آن جای دیگر Ù" من است Ú©Ù‡ هیچ کس قبلا شما را به این جا نبرده. این جاه طلبی به اعتقاد من خیلی وقت ها آن باکرگی را از شعر Ù…ÛŒ گیرد. این سعی درایجاد ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تغییر به هر قیمتی ØŒ گاهی پدر ٠شعر را درمی آورد. ÙˆÙŽ اگر قصد کرده هم صورت بگیرد Ú©Ù‡ دیگر باید ÙØ§ØªØÙ‡ ÛŒ شعر را خواند. این همان بلایی ست Ú©Ù‡ در کتاب " کادÙنس" بر سر من آمد .
منظور من از سنگیده ØŒ سنگ شده نیست بلکه آزموده است یا همان وزن شده Ú©Ù‡ Ùکر میکنم این اختلال برداشت Ú©Ù…ÛŒ Ø¨ØØ« را Ù…Ù†ØØ±Ù کرده است Ùˆ اما با این بخش دوم ØµØØ¨Øª هاتان تا ØØ¯ÙˆØ¯ میانه ای مواÙقم .
دوست عزیز ØŒ شما وقتی به Ø±Ø§ØØªÛŒ Ù…ÛŒ توانید بگویید آزموده یا وزن شده چرا از واژه ÛŒ نامانوس سنگیده Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنید . من Ù…ØØ¶ Ø§ØØªÛŒØ§Ø· به دهخدا هم مراجعه کردم ولی به چنین واژه ای برنخوردم . به Ù‡Ø±ØØ§Ù„ ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ اش این بود Ú©Ù‡ با واژه ÛŒ " سنگ ٠یَده " آشنا شدم Ú©Ù‡ در بدن ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª تولید Ù…ÛŒ شود .
( اشک را موی کشان تا سر مژگان آورد / کار سنگ ٠یده از ناله ی نی می آید ) – صائب
منظور من از سنگیده (سنجیده) است Ú©Ù‡ Ùکر Ù…ÛŒ کنم . در آغاز باید همان سنگیده بوده باشد Ú©Ù‡ بعد به سنجیده تبدیل شده ØŒ باری اگر چنین هم نباشد باز برای خودش جایگاهی دارد Ùˆ به نظر من Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از آن ØØªØ§ نیاز به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دهخدا هم ندارد . بگذریم!
Û´- از آن جا Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ خواهم به شدت Ùˆ دقت به این گونه تاثیرات Ùˆ ماهیت این ژانرها بپردازم Ùˆ ØØªØ§ باهم ازدر آسیب شناسی وارد این Ø¨ØØ« شویم. کارکرد اجتماعی این نوع Ù…ØªÙØ§ÙˆØª را چگونه Ù…ÛŒ بینید . آیا گرایش به این ØªÙØ§ÙˆØª در جامعه هم دیده Ù…ÛŒ شود یا نه ØŸ
من واقعا دیگر، ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ در چیزی نمی بینم. همه چیز شبیه هم شده است. اصلن ÙØ±Ù… زندگی های ما هم کمابیش شبیه هم است. همه توی یک گودال ریخته ایم Ùˆ اندیشیدن به ØªÙØ§ÙˆØª های ÙØ±Ø¯ÛŒ در شرایط Ù Ùلاکت بار این تنگنای اجتماعی- ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ٠مشترک ØŒ خیلی ساده انگارانه است. راستش را بخواهید مدتی ست Ú©Ù‡ خود ٠شعر Ùˆ ضرورت ٠شعرهم در چنین شرایطی برایم خیلی مضØÚ© به نظر Ù…ÛŒ رسد . ÙˆÙŽ اما درمورد جامعه ØŒ تا جایی Ú©Ù‡ من با آن سرو کار دارم ØŒ خیلی درگیرتر از این ØØ±Ù هاست. به کارکرد ٠اجتماعی Ù " مترو" Ùˆ " Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ Ù ØÙ‚وق ٠تقاعد" اگر بپردازد ØŒ خیلی هنر کرده است. سعی کردم Ù…ØØªØ±Ù…انه ترین مسائل را عنوان کنم البته !
Ûµ- نقش ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ قدرت ها Ùˆ برخوردهای شان با این نوع جدید را چگونه تجربه کردید . هرچند Ú©Ù‡ این روزها اکثر دوستان مول٠و شاعر از رو به رشد بودن سانسورها Ù…ÛŒ گویند .آیا سانسورها هم بر این نوع تاثیر گذار بوده اند . یعنی بازتاب شان را در روند رشد این نوع Ù…ÛŒ خواهم بدانم. شما به بهبود شرایط امید دارید ØŸ
امید داشتن ØŒ همواره کمترین کاری است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم انجام بدهیم. بله طبیعتا امیدوارم شرایط بهتری ایجاد شود. امیدوارم مجبور نباشم پیشاپیش به انگیزه ÛŒ مجوز Ú¯Ø±ÙØªÙ† ٠اثرم ØŒ خودم ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³Ù… Ùˆ باورهایم را سانسور کنم .این سانسور درونی به مراتب بدتر است . امیدوارم همه بتوانیم با امنیت ٠خاطر، قلم بزنیم .
Û¶- البته به شعر شما از دیدگاه خود شما هم Ù…ÛŒ پردازیم. ازشما تا به ØØ§Ù„ کتاب های روی سل پایانی ØŒ کادنس Ùˆ کتابی هم به ترجمه از سیلویا پلات اگر اشتباه نکنم منتشر شده ( آنهایی Ú©Ù‡ من دیده ام ) Ùˆ هم چنین ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی را هم از طریق اینترنت ای بوک کرده اید. ØªÙØ§ÙˆØª ها Ùˆ تاثیراتشان را از دهان خود شما Ù…ÛŒ خواهیم بشنویم. بازتاب ها چگونه بود ØŸ
Ø®ÙØ¨ این کتاب ها چاپ شده Ùˆ مثل هر کتاب دیگری ØŒ در هر مقطعی از زمان ØŒ بازتاب های Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ داشته است. با یک مشت نقد Ùˆ نظر ٠مثبت Ùˆ منÙÛŒ ØŒ مکتوب Ùˆ غیر مکتوب. چاپ شده Ùˆ چاپ نشده. راستش واقعا برایم مهم نیست. تعداد زیادی از این نقدها را Ú¯Ù… کرده ام. تعدادی از آن ها در کاغذهای روزنامه ها Ùˆ مجلات ØŒ زرد شده است Ùˆ تا دست بزنی ØŒ پوک Ù…ÛŒ شود ÙˆÙŽ Ù…ÛŒ ریزد. تعدادی از مثبت ترین آن ها را دوستان ٠سابق بر این ØŒ بنا به Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ø§ØªÛŒ خواهش کردند به چاپ سپرده نشود. گاهی هم به جای نقد ØŒ نامه های مهرآمیز! به دستم Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ باز جای شکرش باقی ست !
در Ú©Ù„ ØŒ نقد خیلی پویا Ùˆ سالمی داریم !!! از این Ú©Ù‡ بگذریم ØŒ در " ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی " من به Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª های تازه Ùˆ بالغ تری رسیدم نه لزوما از شعر ØŒ بلکه از همه چیز. یک زمانی در زندگی Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ دیگر آن نوع سانتی مانتالیزم ØŒ آن نوع رÙمانتیسیزم ٠دخترانه ای Ú©Ù‡ مثلا در " روی سÙÙ„ ٠پایانی " بود ØŒ دیگر واقعا جواب نمی دهد. یعنی اصلا با زندگی امروز من دیگر جور نیست . اصلا دیگر دغدغه ÛŒ من نمی تواند باشد. Ú©Ù… Ú©Ù… شما متوجه Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ با یک تاریخ ØŒ با یک زیربنای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ گردن Ú©Ù„ÙØª ØŒ طر٠هستی . همه ÛŒ بارش را روی دوش ات ØØ³ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ. دختر، مادر، خواهر، صیغه ØŒ نشمه Ùˆ زنش هستی. من در دوره ای Ú©Ù‡ " ØªØØ´ÛŒÙ‡ " را Ù…ÛŒ سرودم ØŒ به شدت با این متون درگیر بودم. تا Ù…ÛŒ توانستم Ù…ÛŒ خواندم Ùˆ Ù…ÛŒ بلعیدم. این ها بعد تبدیل شد به کتاب " این روزهایم گلوست" Ùˆ واقعا ØØ³ Ù…ÛŒ کردم Ú©Ù‡ این تاریخ ٠نرینه ÛŒ قلدر دارد گلویم را ÙØ´Ø§Ø± Ù…ÛŒ دهد. داشتم Ø®ÙÙ‡ Ù…ÛŒ شدم. انگار اصلا هوا نبود. خب ØŒ این ها در شعر آدم ØŒ خون ٠خودش را به جا Ù…ÛŒ گذارد " لاله زار" ØŒ " از بازار ٠بین Ø§Ù„ØØ±Ù…ین " ØŒ " شمس العماره" Ùˆ ... با آن ÙØ¶Ø§ÛŒ اسطوره ای ØŒ با همه ÛŒ بی رØÙ…ÛŒ ٠قهوه خانه ای Ùˆ زورخانه ای اش ØŒ ریخت توی شعر من. من به این شعرهای بعد از" ØªØØ´ÛŒÙ‡" البته اعتقاد ٠بیشتری دارم چون یک جوری از یک ÙØ¶Ø§ÛŒ ذهنی Ù Ùیلتر شده Ùˆ آرام تری Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ دیگر نمی خواهد اطلاعاتش را شتابزده به شعر ØŒ ØÙ‚نه کند .
"ØªØØ´ÛŒÙ‡" گمان Ù…ÛŒ کنم به نوعی درگیر ٠همان مشکلات شعر ٠شاملوست. شعرهای اخیرترم را خیلی دوست دارم مثل " بیات ØªÙØ±Ú©" Ú©Ù‡ اخیرا در سایت " قابیل" چاپ شد .
Û·- در باره ØªØØ´ÛŒÙ‡ بر دیوار خانگی به شخصه معتقدم Ú©Ù‡ ضمن ØÚ©Ø§ÛŒØª تاریخی خودخواسته Ùˆ روایت چند خطی Ùˆ ØØªØ§ صداهای مختلÙÛŒ Ú©Ù‡ از پرسوناژ ها ساطع Ù…ÛŒ شود Ùˆ کار را به پیش Ù…ÛŒ برد ØŒ دیگر از ان شور Ùˆ هیجان پگاه اØÙ…دی به خصوص در روی سل پایانی Ùˆ ØØªØ§ کادنس Ú©Ù… تر خبر Ùˆ اثری Ù…ÛŒ بینیم Ùˆ بیش تر چهره ÛŒ غیر اکتیو Ùˆ شاید ØØªØ§ تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ Ù…Ù†ÙØ¹Ù„انه ای است . از این Ø¨ØØ« Ù…ÛŒ خواهم یک تعمیم Ú©Ù„ÛŒ بدهم Ùˆ آن به گمانم Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ ادبیات Ùˆ خیلی به خصوص تر شعر در بین زنانی ست Ú©Ù‡ مدتی Ùˆ در دوره ای متوالی خوب کار کرده اند . مثلا " پس از مجموعه ÛŒ (برای ادامه ÛŒ این ماجرای پلیسی...) در کار رزا جمالی هم این را ØØ³ کرده ام در همان یکی دوکار تازه ای Ú©Ù‡ بعد از آن مجموعه ارائه داده Ùˆ من دیگر از او کاری ندیده ام. در کار گراناز موسوی ØŒ آذر کیانی ØŒ ری را عباسی ØŒ نازنین نظام شهیدی ØŒ رویا ØªÙØªÛŒ ÙˆØØªØ§ چند Ù†ÙØ± دیگر Ù…ÛŒ شود روی این دست گذاشت . البته اگر Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ را نه کناره گیری بل Ú©Ù‡ از دست Ø±ÙØªÙ† شور Ùˆ هیجان گذشته در شعر بدانیم. این مثلا " در شعر مرد ها هم Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ اما در Ø³Ø·Ø Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø± کمتری، مثلا " Ùقط گریبان گیر مهرداد ÙÙ„Ø§Ø Ùˆ شاید کنار نشستن چند Ù†ÙØ± دیگر Ù…ÛŒ شود. اما مثلا " در خواجات ØŒ شمس آقاجانی Ùˆ بقیه هنوز ادامه پیدا Ù…ÛŒ کند . البته بیش تر Ù…ÛŒ خواهم دلیل شما را برای ریشه یابی این عوامل بدانم .
در مورد " ØªØØ´ÛŒÙ‡ " ØŒ ØªÙˆØ¶ÛŒØØ§Øª لازم را در پاسخ قبلی دادم . در مورد بقیه هم Ú†Ù‡ خوب Ù…ÛŒ شد مرا از اظهار نظر معا٠می کردید . Ùکر Ù…ÛŒ کنم اجازه بدهیم هرکس کار خودش را بکند Ùˆ آرزو کنیم همه خوب کار کنند. اظهار نظر ما درباره ÛŒ شعر هم ( اعم از خوب Ùˆ بد ) جز این Ú©Ù‡ طبق معمول ØŒ ØØ±Ù Ùˆ ØØ¯ÛŒØ« تویش دربیاید ØŒ دردی از شعر دوا نمی کند .
خوب ! نه ! بازهم شما از کانال های Ø§Ù†ØØ±Ø§ÙÛŒ ٠مخصوص تان برای در Ø±ÙØªÙ† از پاسخ ها Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنید Ùˆ من هرچه ترÙند Ùˆ چانه Ù…ÛŒ زنم باز هم انگار ØØ±Ù شنیدن از زبان شما کار خیلی سختی است . نمی خواهیم درباره ÛŒ کسی ØØ±Ù بزنیم . من اگر نام Ù…ÛŒ برم به خاطر ضرورت القاء مطلب است شما Ù…ÛŒ توانید به این موضوع Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ بدون بردن نام نگاه کنید Ùˆ به قول خودتان جوری Ú©Ù‡ تویش ØØ±Ù Ùˆ ØØ¯ÛŒØ« Ú©Ù… ترباشد .
به قول یکی از شعرها " ÙØ±Ø¯Ø§ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم " !
بله ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ همیشه وقتی ست Ú©Ù‡ باید ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯.
Û¸- من دربیش تر شعرهای شما با شخصیتی روبه رو Ù…ÛŒ شوم Ú©Ù‡ از هر زاویه ای با نوعی از مولÙÙ‡ ها ÛŒ تراژیک ØŒ اسطوره ای ØŒ اسطوره شکنانه ØŒ هنجار شکنانه ØŒ ØØ³ÛŒ Ùˆ عاطÙÛŒ Ùˆ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ کاملا" مدرن برخورد Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ جالب است برای من Ùˆ در کمتر شاعری من تمام این مولÙÙ‡ را باهم توانسته ام جمع ببینم. تازه همراه با یک شخصیت پیش بینی نشده ØŒ Ùˆ آن هم ذهنیتی Ú©Ù‡ چندان هم زنانه نیست اما خاص است. شما Ù…ØÛŒØ· ØŒ ارتباطات ØŒ Ùˆ عوامل ذاتی Ùˆ اکتسابی را در این میانه تا Ú†Ù‡ اندازه موثر Ù…ÛŒ دانید Ùˆ اصلن با این چیز ها مواÙقید .
Ú†Ù‡ خوب Ú©Ù‡ دیگر چندان زنانه نیست! زمان ØŒ پوست آدم را Ú©Ù„ÙØª Ù…ÛŒ کند. Ù…ØÛŒØ· ØŒ بی Ø´Ú© مهم است . عوامل ذاتی Ùˆ اکتسابی هم همین طور. مثلا به یک خنگی Ù‡ÙÛŒ بدهید بخواند ØŒ Ú†Ù‡ پس خواهد داد ØŸ بنده هم اگر در Ù…ØÛŒØ· ٠تربیتی ٠دیگری رشد کرده بودم ØŒ شاید ØØ§Ù„ا Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ ای در کار نبود.
شعر تازه از پگاه اØÙ…دی
ÙØ§Ù„Ø´
گيتارباس هاي جمهوري مي زنند
Ø§ÙØ±Ú¯ هاي رولَند هم مي زنند
تو هم بزن !
ال . جي ،
سوني ،
جي . وي . سي
مي زنند ...
صدا كه كيÙÙ… را مي زند
هوا كه مي قاپد
گلو كه مي پيچد
به آن عمارت ٠چند اشكوبه كه سر Ù " صÙÙŠ علي شاه " است
هوا كه ارزان است
صدا كه ÙØ§Ù„ اش را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام
بزن ØŒ تو هم Ù…ØÙƒÙ… بزن !
صدا گلويم را مي اندازد توي گلوي جي . وي . سي ، بپر !
اÙÙ„ . جي ØŒ بپر!
از پيراهن هاي ارتشي بپّر!
ازتوپخانه بپر
وَ از بهارستان بپر !
وَ از تمام ٠چاقوها كه توي كي٠٠من اند ...
از آن عمارت ٠چند اشكوبه كه سر٠" صÙÙŠ عليشاه " است
اما بزن !
صداي مان دارد Ú¯ÙÙ… مي شود ØŒ بزن !
ÙˆÙŽ دامني كه Ù‡ÙÙŠ از دوچرخه مي Ø§ÙØªØ§Ø¯ .
هوا كجاي زمين ايستاد ؟
كه تا مديترانه خوابيديم
تا ØÙˆØ¶ ٠خيس خوابيديم
تا جي . وي . سي ØŒ Ùيليپس ØŒ خوابيديم
گيتارباس هاي جمهوري زدند
آوازهامان را
كه كركري مي خواند
ماه ØŒ زير Ù Ù¾ÙÙ„ ٠هوايي
راه
آن سر ٠ديوار
يك ، دو ، سه ، بپر !
كه من كمي به جاي قيچي ، قمه
قهرمان بازي دربياورم
وَ عكسم را
Ù¾ÙØ´Øª Ù Ù„ØØ§Ù ٠خودم بچسبانم .
گيتارهاي باس هاي جمهوري مي زنند
Ø§ÙØ±Ú¯ هاي رولَند هم مي زنند
ال .جي
سوني
هوا كه مي قاپد
صدا كه كيÙÙ… را مي زند
بزن !
تا جمهوري بزن !
تا كاÙÙ‡ نادري بزن !
بزن ! تا بهارستان !
تا ناامني ٠بيابان ، آسمان
ÙˆÙŽ دامني كه Ù‡ÙÙŠ از دوچرخه مي Ø§ÙØªØ§Ø¯ .
شهرام عدیلی پور نوشت