حافظ اگر بستن میخانه بود و فرخنده گی از دیدار فرشتگان در کوب ؛ که پیمانه از گل و گلاب آدم می سرشتند. با ما دیگر نه می خانه که حتی خانه ای هم در کار نیست ، و در، با صاحب خانه سالهاست در هم شکسته است.

میان جشن بستن کتاب
شکستن قلم
و شیون مهتاب بود
که آسمان
گم کرده راه چشم صبح

....

درد حافظ اگر بستن میخانه بود و فرخنده گی از دیدار فرشتگان در کوب ؛ که پیمانه از گل و گلاب آدم می سرشتند. با ما دیگر نه می خانه که حتی خانه ای هم در کار نیست ، و در، با صاحب خانه سالهاست در هم شکسته است. و دریچه ای اگر به پایمردی آزاده ای هم مانده بود ؛ آن را نه ملایک که پاسداران از پاشنه در آورده اند. شرر در شادی ، زهر در شورمان انداخته می روند تا فریادمان را خاموش کنند.
تندروار واژه از ابر خاطرم چکید تا مبادا فرشتگان این دیار در نبود آزادی خاک بر سر خاکستر به پبمانه ما کنند.

Ali karimi

.....
تاریخچه


میان توطئه
میان معرکه
میان عربده
میان هتک حرمت انسان
در موسم زایش لعنت بود
که گاه
بیگاه به دار
وسر
وراه
به خاکساری
برد.
آن قوم
که خواستار
عزت و آزادی بود

میان جشن بستن کتاب
شکستن قلم
و شیون مهتاب بود
که آسمان
گم کرده راه چشم صبح
هر شب
هزار ستاره
از غصه بر زمین چکاند