قونیه را برده است نیشابور
تا گوش بچسباند به ریل
و علامت دهد از روی قاف گم شده در عکس های سیاه و سفید

...

قونیه شمس گریه می کند

اتاق غیاب منست به حلاج
و نیشابور بوی گوگرد است آغشته به پنبه
منفجر می شوم در خراسان
سیاوشم می دود در خیابان
کودکیم در عکس های سیاه و سفید
و قاف گم می شود در ازدحام
قاف می شود شمس / در ازدحام
تا نرسی / برسی
قونیه را برده است نیشابور
تا گوش بچسباند به ریل
و علامت دهد از روی قاف گم شده در عکس های سیاه و سفید
و اعلام کند به آقای سازمان ملل
در ایستگاهی که اتوبوس جهانی بایستد
گاف بزرگی می دهد شاعر
لاجرم دجله سر می رود
از چشمهای شما
و آقای رییس جمهور این تیمور عزیز
در تبریز میدود که مرزهای مثنوی سر نرود از آتش نیشابور
آقای سازمان ملل
کسی که در کوچه های سیاه و سفید این جهان بدود
از جانب چه کسیست
و خاورمیانه چه گوئرنیکای بزرگی دارد
گناه پیکاسو بود که در تهران متولد نشد
یا فرانکو خیلی جهانی بود
که در بین النهرین
تخت جمشید
و در میان مجسمه های بودا
از چاههای نفت بیرون دوید
آقای سازمان ملل
دهکده ما چه مرزهای بلندی دارد
و امتداد خطوط مرزی شما
روی تن شاعران خانه ما می دود
و دجله همان نیل است
در چشمهای ابوالهول
می سی سی پی
در چپق سرخپوستان
آقای سازمان ملل
این نامه را برسانید
به سرخپوستی که آواز غریبانه ای داشت در شمال
و بگویید شبهای قطبی شما ادامه دارد در اتاقهای ما
این نامه را برسانید
به ابوالهول
و نیل بلند شاخ آفریقا
و یا تقدیم کنید به شیهه بلند گوئرنیکا
و مردم خاموش خاورمیانه
" به سگ دو زنان بینوا که یکشبه رفیقان دریوزه وار شده اند " **
و اعلام کنید در بیانیه ای جهانی :
" همه شاعران بی سرزمینند
همه شاعران غمگینند " **

........

پنج شنبه – رشت – خرداد هشتاد و نه

*- فکر میکنم شاید جایی دور از پژمان گلچین شنیده ام
**- قسمتی از یک شعر علی عربی