لیلا Øکمت نیا "خاطرات منجمد "
در Ú©ÙØ´ هایم Øس بیایان شدن موج Ù…ÛŒ زند - بزنم
شعر !
--
لهجه ام از زبان تو مي زند بيرون: دوستت دارم !
این زبان، اگر هزار دلم نکند می بینمت ليلا!
.......
تا Øالا کسی مثل من دیده ای؟
خشک نمی شود Ú©Ùنم در اولین دیدار ...دل كه گورستان مرده هاست
مادرم تنها معماری که تا ثریا دوست دارد كج نباشم
(شمع نشوم هم می سوزد پروانه ام - ببین! )
نبض از ثانیه بالا می زند
می ریزم به اشکي که تو را بالا نمی آورد
کانال به کانال رنگ عوض می شود-- نگاه كن !
چشم Ù…ÛŒ بندم از پنجره اي Ú©Ù‡ همیشه سر بالا دلم را گرÙت
از این آسمان که می آیی ماهی هر شب به آب می زند ... باران
از این کشتی می دوم به سمت ناخدائي که ایمان دارد
این آسمان تا گردنم هم اگر پایین بیاید ... بعید است Ú©Ù‡ به صر٠ارتÙاع برسم
خزر ØرÙÛŒ ندارد اگر چشم هایم را همین جا بتکانم ....تو خضر باش !
عکس تصویر هر روزه ام ...خوبم
از خاطرات منجمدی که تو را کم دارد
می زنم به آتش که گلستان نمی شود ــ بهتر!
دور سرم بگرد شيراز! من سعدی نیستم !
Øتي عصر سه شنبه اي كه لیلایی ام بود.
دوباره قصه را از سر Ù…ÛŒ گیرم تا به پای این چوب زدن ها ــ ÙÙ„Ú© دوباره برقص!
گندم آرد نمی کند از وقتی موهای مادرم سÙید Ù…ÛŒ شود
این ساز کوک نشده کلاهم را قاضی می گیرم ... باد نمی آید هنوز
اين Øر٠ها روي دلم سنگيني مي كند
کارد تا Øنجره راهی ندارد - صدقه قربانی هایت را ببر جای دیگر!
خط بکش Ú©Ù‡ بدانم چند بار دلم گرÙت ------------/////////////////______""""""
خط دستهایم با تو جور نيست ...هرگز !
بغض در گلویم گره -- گره کور می زند به چشمت
ما روی معدن Ù†Ùت خوابیده ايم - پلک نزن!
سیاه تر از این به عزا بنشین !
من از عقربه زخم می خورم یا با ساز تو ناکوک می رقصم ؟
این مرداب قبل از مرگ ٠آب مرا ببلعد چه ؟
لهجه ام از زبان تو مي زند بيرون: دوستت دارم !
این زبان، اگر هزار دلم نکند می بینمت ليلا!
کویر نقش زمین ترم که هنوز خاکی باشم
وگر نه تا زدن به دریا Ú©ÙØ´ÛŒ نيست
سق٠آسمان سوراخ نشده ...كودك قانا مرد به وقت 20:30
لب را Ù…ÛŒ دوزم از سطری Ú©Ù‡ نمی خواهد تو را بÙهمد
همیشه چیزی جز این ریتم مرا پخش می کند در کوچه .
در گرگ و میش هوا می شود به دروغ تو ، توبه کرد ...
(قبل از اینکه پدرم دست به کش٠بزند ! ...شاید )
اگر با من بیایی Øتما تیر باران خواهد شد
آهو به مرگ خودش هم رضایت ندهد ، ضامن ندارم
منÙجر Ù…ÛŒ شود لابه لای سطری Ú©Ù‡ نخواستی
باید بگویم :
این کوچه عبوری است که زندگی ام را زیر می گیرد .
دنیا اشغال است
دست بردار نيستم دوباره مي گيرم به سمتی که باید مرا ببرد.
لیلا Øکمت نیا - Ùروردین 87
nosratolah masoudi نوشت