C. Emersonکلادیا امرسون برنده ی پولیتزر در شعر 2006
ترجمه مهناز بدیهیان
برنده ی امسال جایزه ی پولیتزر خانم کلادیا امرسون است که سومین
مجموعه ی شعر او بنام
"زن قبلی" برنده ی جایزه شد.. وی پس از نوزده سال ازدواج از همسر اولش جدا می شودو بامردی که هم اکنون همسر اوست ازدواج میکندد. همسر جدید وی چهار سال قبل از آشنایی باکلادیا زن خود را
در اثر ابتلا به سرطان از دست Ù…ÛŒ دهد. Ùˆ ماجرای اشعار" زن قبلی" درارتباط با همین موضوع است. مورد توجه ترین شعر این مجموعه " آرتی Ùکت" نام دارد Ú©Ù‡ در زیر ترجمه ÛŒ آنرا Ù…ÛŒ خوانید
سه سال در آن خانه زندگی کردی
درست مثل زمانی که او زنده بود.
عکس عروسیتان بالای بخاری.
لباسهای او در کمد آویزان، و موهای
او در شانه گیر کرده.
تو بمن Ú¯Ùتی همه ÛŒ آنها را دور ریختی Ùˆ
خانه را Ùروختی Ùˆ Ùقط کردنبد صلیبی را
که او بگردن می کرد را نگه داشتی.
نام او با خط شکسته پشت طلا ØÚ© شده بود.
و انگشتر تو در همان جعبه، در کنار عکس هایی
Ú©Ù‡ تو تØمل دیدنشان نداشتی . Ùˆ یک تکه دوزی
که آنرا پهن کرده بودی.
ماها پس از آشنایی ما بمن Ú¯Ùتی Ú©Ù‡ کار دستی اوست ØŒ
پس از آنکه ما بارها زیر نازکی و خلوت آن
Ø®Ùته بودیم. با تکه های بهم ریخته اش ØŒ چنانکه گویی
زیر سایه ÛŒ او، با ما Øرکت Ù…ÛŒ کند آن سیاهی ØŒ آن لطاÙت
برنده ی امسال جایزه ی پولیتزر خانم کلادیا امرسون است که سومین
مجموعه ی شعر او بنام
"زن قبلی" برنده ی جایزه شد.. وی پس از نوزده سال ازدواج از همسر اولش جدا می شودو بامردی که هم اکنون همسر اوست ازدواج میکندد. همسر جدید وی چهار سال قبل از آشنایی باکلادیا زن خود را
در اثر ابتلا به سرطان از دست Ù…ÛŒ دهد. Ùˆ ماجرای اشعار" زن قبلی" درارتباط با همین موضوع است. مورد توجه ترین شعر این مجموعه " آرتی Ùکت" نام دارد Ú©Ù‡ در زیر ترجمه ÛŒ آنرا Ù…ÛŒ خوانید
سه سال در آن خانه زندگی کردی
درست مثل زمانی که او زنده بود.
عکس عروسیتان بالای بخاری.
لباسهای او در کمد آویزان، و موهای
او در شانه گیر کرده.
تو بمن Ú¯Ùتی همه ÛŒ آنها را دور ریختی Ùˆ
خانه را Ùروختی Ùˆ Ùقط کردنبد صلیبی را
که او بگردن می کرد را نگه داشتی.
نام او با خط شکسته پشت طلا ØÚ© شده بود.
و انگشتر تو در همان جعبه، در کنار عکس هایی
Ú©Ù‡ تو تØمل دیدنشان نداشتی . Ùˆ یک تکه دوزی
که آنرا پهن کرده بودی.
ماها پس از آشنایی ما بمن Ú¯Ùتی Ú©Ù‡ کار دستی اوست ØŒ
پس از آنکه ما بارها زیر نازکی و خلوت آن
Ø®Ùته بودیم. با تکه های بهم ریخته اش ØŒ چنانکه گویی
زیر سایه ÛŒ او، با ما Øرکت Ù…ÛŒ کند آن سیاهی ØŒ آن لطاÙت