لنگستون هیوز- موضوع انگلیسی ب Hughes-Badihian
ترجمه : مهناز بدیهیان 
موضوع انگلیسی ب
شعری از لنگستون هیوز
معلم Ú¯ÙØª:
برو خونه Ùˆ یک ØµÙØÙ‡ ای امشب بنویس .
Ùˆ بگذار آن ØµÙØÙ‡ از درون تو نوشته بشه.---
سپس، آن واقعی خواهد بود
در Ø´Ú¯ÙØªÙ… اگر به آن ساده گیست.
من سیاهپوست بیست و دو ساله ام متولددر "وینستون-سیلم"
در آنجا مدرسه Ø±ÙØªÙ…،بعد در "دورهام" سپس
در این کالج روی تپه بالای هارلم.
من تنها سیاهپوست کلاسم.
چند قدمی از تپه پایین بطر٠هارلم،
از طریق پارک، بعدش رد میشم از "سنت نیکلاس" ،
خیابان Ù‡Ø´ØªÙ…ØŒÙ‡ÙØªÙ…ØŒ بعدش
می رسم به سه راهه، سه راهه ی شاخه ی هارلم ، جایی که من
آسانسور می گیرم به اطاقم، می نشینم و این شعر را می نویسم.
Ø±Ø§ØØª نیست Ùهم اینکه Ú†Ù‡ چیزی برای تو واقعیت دارد
Ùˆ برای من در بیست Ùˆ دو سالگی، اما ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم
من همانی هستم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بینم، Ù…ÛŒ شنوم Ùˆ ØØ³ Ù…ÛŒ کنم، هارلم ØŒ
من تو را می شنوم: تو را می شنوم، خود را
Ù…ÛŒ شنوم،--من Ùˆ تو---تو، من، در این ØµÙØÙ‡ با هم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنیم.
(من نیویورک را هم می شنوم،) من---چه کسی؟
من خوردن را دوست دارم،خوابیدن، نوشیدن، و عاشق بودن.
من کار کردن، خواندن،یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ†
Ùˆ Ùهمیدن زندگی را دوست دارم.
من یک پیپ را برای هدیه ی کریسمس دوست دارم
یا یک ØµÙØÙ‡ از موسیقی، باخ،بوپ، بسی.
Ùکر Ù…ÛŒ کنم سیاه بودن من سبب نشه
که آنچه را نژاد های دیگر دوست دارند،
نپسندم. پس آیا ØµÙØØ§ØªÛŒ Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ نویسم سیاهند؟
خودم بودن، سÙید بودن نیست.
اما من سهمی از تو خواهم بود، آموزگار.
تو سÙیدی----
با این ØØ§Ù„ قسمتی از من، آنچنان Ú©Ù‡ من بخشی از توام.
و آن آمریکاست.
شاید گاه تو نخواهی پاره ای از من باشی.
و نه من همیشه می خواهم پاره ای از تو باشم.
ولی ما هستیم، واقعیت اینست!
آنچنان که من از تو می آموزم ،
ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم تو نیز از من Ù…ÛŒ آموزی---
هرچند تو بزرگتری--- Ùˆ سÙید پوست---
و گاه آزاد تر.
این هم ØµÙØÙ‡ ÛŒ تکلی٠من بود برای درس انگلیسی ب

موضوع انگلیسی ب
شعری از لنگستون هیوز
معلم Ú¯ÙØª:
برو خونه Ùˆ یک ØµÙØÙ‡ ای امشب بنویس .
Ùˆ بگذار آن ØµÙØÙ‡ از درون تو نوشته بشه.---
سپس، آن واقعی خواهد بود
در Ø´Ú¯ÙØªÙ… اگر به آن ساده گیست.
من سیاهپوست بیست و دو ساله ام متولددر "وینستون-سیلم"
در آنجا مدرسه Ø±ÙØªÙ…،بعد در "دورهام" سپس
در این کالج روی تپه بالای هارلم.
من تنها سیاهپوست کلاسم.
چند قدمی از تپه پایین بطر٠هارلم،
از طریق پارک، بعدش رد میشم از "سنت نیکلاس" ،
خیابان Ù‡Ø´ØªÙ…ØŒÙ‡ÙØªÙ…ØŒ بعدش
می رسم به سه راهه، سه راهه ی شاخه ی هارلم ، جایی که من
آسانسور می گیرم به اطاقم، می نشینم و این شعر را می نویسم.
Ø±Ø§ØØª نیست Ùهم اینکه Ú†Ù‡ چیزی برای تو واقعیت دارد
Ùˆ برای من در بیست Ùˆ دو سالگی، اما ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم
من همانی هستم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بینم، Ù…ÛŒ شنوم Ùˆ ØØ³ Ù…ÛŒ کنم، هارلم ØŒ
من تو را می شنوم: تو را می شنوم، خود را
Ù…ÛŒ شنوم،--من Ùˆ تو---تو، من، در این ØµÙØÙ‡ با هم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنیم.
(من نیویورک را هم می شنوم،) من---چه کسی؟
من خوردن را دوست دارم،خوابیدن، نوشیدن، و عاشق بودن.
من کار کردن، خواندن،یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ†
Ùˆ Ùهمیدن زندگی را دوست دارم.
من یک پیپ را برای هدیه ی کریسمس دوست دارم
یا یک ØµÙØÙ‡ از موسیقی، باخ،بوپ، بسی.
Ùکر Ù…ÛŒ کنم سیاه بودن من سبب نشه
که آنچه را نژاد های دیگر دوست دارند،
نپسندم. پس آیا ØµÙØØ§ØªÛŒ Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ نویسم سیاهند؟
خودم بودن، سÙید بودن نیست.
اما من سهمی از تو خواهم بود، آموزگار.
تو سÙیدی----
با این ØØ§Ù„ قسمتی از من، آنچنان Ú©Ù‡ من بخشی از توام.
و آن آمریکاست.
شاید گاه تو نخواهی پاره ای از من باشی.
و نه من همیشه می خواهم پاره ای از تو باشم.
ولی ما هستیم، واقعیت اینست!
آنچنان که من از تو می آموزم ،
ØØ¯Ø³ Ù…ÛŒ زنم تو نیز از من Ù…ÛŒ آموزی---
هرچند تو بزرگتری--- Ùˆ سÙید پوست---
و گاه آزاد تر.
این هم ØµÙØÙ‡ ÛŒ تکلی٠من بود برای درس انگلیسی ب
khanom moshaver نوشت
شعر قشنگی است
ممنون
باز از این توع شعر هم ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ هم انگلیسی را هر دو را بگذارید
ممنون