Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª جهانی شعر ÙˆØØ´Øª ----عزیز کلهر
مقدمه

اينك سايه جنگها برسردنيا كوتاه نيست، درچهارگوشه جهان پيامدهاي منÙورتنازع برپاست، جنگ Ùقروايدزوبيماريهاي مهلك رواني، اعتياد، وقوع ØÙˆØ§Ø¯Ø« عذاب گونه، آماربي خانمانها، ÙØØ´Ø§ وكودكان كارگر، زنان بي سرپرست، جرم وجنايت، خود كشي واØÙŠØ§ÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ وديگرگونه اي ازنژاد پرستي، اشغال گري ÙˆØ§Ù†ØØ±Ø§Ùات اخلاقي، بشريت را رو به پرتگاه هدايت نموده است.
ØÙ‚يقت اين است انسان برسرشاخه اي نشسته است وشاخه زيرپاي خود را دارد بي هيچ تاملي مي برد.
اينجاست كه ÙˆØØ´Øª آخرين Ø§ØØ³Ø§Ø³ انسان به هستي براندازشده ايي است كه انتظارش را مي كشد.
عصیانگری چون من که ریشه در گستره ی
موهوم ÙˆØØ´Øª دارد
و بر مدار مورب و مسموم ویا مهیج مرگ می چرخد
جز سایه گزینی در ØÙˆØ§Ù„ÛŒ گورها Ùˆ پوست اندازی در دامنه ÛŒ بدخیم درد ها ورنج ها
عایدی ندارد
من Ú©Ù‡ ØÙ„ول کرده ام در میان هر ان Ú†Ù‡ جهنم Ùˆ تیره روزیست
ÙØ±Ù…ان مرگ خود را بار ها از دهانه ÛŒ دوزخی هزار دره Ùˆ گرداب شنیده ام
اما تن در عذاب مذاب گریه هایی سپرده ام
که شبانه نیم رخ تکیده ام را جز به خون سرخی نمی بخشد
این جاست Ú©Ù‡ Ø¢ واره Ú¯ÛŒ Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ در پس این همه سرابهای متعÙÙ† بارها تجربه کرده ام
و خطوط نا خوانایی ازسر نوشت را ناخوداگاه از متن پیچیده ی آینده ربوده ام
Ùˆ هولناکترین Ù„ØØ¸Ø§Øª ان را دیوانه وار در برزخ بی پناهی Ùˆ پوسیدگی سروده ام
اینک هر نیمه شب در میعادگاه مردگان زمین زوزه های ÙˆØØ´Øª بر انگیز
مرا کسانی درک می کنند که تنها مزد انها ماندگاری در این مرداب خود ساخته است
اینک برهنه از میل به زندگی و دلخور از جامی که در ازل روز
بی اختیار در گلوگاهم ریخته اند تن به تهوع کلماتی می دهم
Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ ÛŒ هر انسانی را به بیراهه Ù…ÛŒ کشاند Ùˆ در تنازع برای بقا
هر بار به جبر Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± چنگال تیز کرده ÛŒ خود را
به لاشه ی ملتهب و زونا زده ی زمین می کشم واز ان نیرو که از بالا بند بندم را باز می کند
و از ان سمت که چون گردبادی مجموعه ی استخوانی پوسیده ام
را در گوری به اندازه ی دنیا می چر خاند می خواهم
ÙØ±ØµØªÛŒ Ú©Ù‡ به دقت صدای اونگ شومی Ú©Ù‡ ثانیه ها را به جلو جریان Ù…ÛŒ دهد
خاموش شودتا زمین در زاویه ای به اندازه ی چشم های مترسکی چوبین در مزرعه ای سوخته
Ùقط Ùˆ Ùقط یک بار ØÙ‚یقت را ببیند Ùˆ دیگر نچرخد
Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª جهانی شعر ÙˆØØ´Øª منتشر شد
روزهاي سختي برزمين گذشته است، روزهايي تاريك، تاريخ جهان همواره پرازصداهاي دلخراشي ازجنگها، خونريزي وكشتار، برادركشي ونسل براندازيهاست.
انسان به مثابه چرخي بوده كه بي آنكه بخواهد باراين همه وقايع را ازبدو Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ تاكنون كشانيده است وصداي شكستن خود را بين اين همه تنازع بارها شنيده است.
ازهمان روزنخست برادركشي چاشني تاريخ شد وجنگهاي ÙØ²ÙˆÙ† خواهانه خرابه هاي بسياربرجا گذاشت.
جاه طلبي انسان ÙˆØØ³ سيري ناپذيري وي دست مايه كثي٠كشتارشد تا غضب وتجاوز، تعدي وهتاكي ازنرون Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا چنگيز، ازآتيلا تا هيتلر، بسترقصه هاي تاريخ شدند.
انسان سرگرم خونخواره Ú¯ÙŠ شد، سرگرم هم نوع كشي وتاريخ را با خون وتباهي نوشت، ويرانه ها را ويرانتروآباديها را ويران وسياست شهرهاي سوخته را به اجراء گذاشت وبردگي را گسترش بخشيد وبسترمناسب تعالي براي رشد عقلايي انسان را به جهنم مبدل ساخت وجهل را دانش ÙØ²ÙˆÙ† طلبي معرÙÙŠ كرد.
چوب وسنگ وماه را پرستيد، ØØ±Ù…تي كه براي گاوقائل شد براي انسان هم نوع خود منتÙÙŠ دانست وانسان را زيرپاي گاوسربريد.
جهالت همچنان سير سنتي خود را طي كرد وبرمدارناداني آنقدركشت كه بوي تعÙÙ† تاريخ بلند شد. گروهي سيرتØÙˆÙ„ات تاريخ را جبري مي دانستند وگناه اعمال ننگين انسان را درمسيرتاريخ به گردن يك نوع جبرÙلسÙÙŠ مي انداختند.
گروهي ديگرارادي تعبيرمي نمودند واØÙƒØ§Ù… صادرمي كردند.
اين دوگروه اومانيسم را درØÙˆØ²Ù‡ ارادي وجبري با پادرمياني تاريخ به يك سمت مي كشاندند. آن هم تبرئه كوركه قانون بقاي كشتاررا تثبيت مي كرد واين نيرنگ جهل ÙلسÙÙŠ ست.
اينان هرگزتصميم خود را درمورد انسان ÙˆØØ§Ù„ات رواني با منشاء پوچي وديد هيچ گرايانه ÙŠ انسان به نقطه پاياني يعني Ùنا عملي نكرده بودند وبررسي اين نوع پيامدهاي شوم وتاريك را هرگزبه ØÙˆØ²Ù‡ نقد روانشناختانه نكشانيده بود ÙˆØ§Ú¯Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ايي نيزبه اين مقوله ناخنكي زده اند Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ گرايي دراين موضوع Ù…ØØ±Ø²Ø§Ø³Øª.
پرمسلم است كه Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ ØªØ§Ø±ÙŠÙƒ انسان Ø§Ø²Ø¹ØµØ±Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ تا چالش برانگيزنده دوران پرستش پوچي وبت يابي، بردگي وبرده داري ومريد ومراد گرايي را، عامل ظهورپيغمبران شد.
اديان الهي با رسولاني متنوع نيزدرزندگي بشرپديد آمدند، بشرايمان آورد واخلاق ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ù„Ù‡ÙŠØŒ مذهبي را چراغ راه تاريكي دانست وآنها را تكريم نمود.
مدتي نگذشت، ØØ³ غريزي گرايش به لذتهاي ممنوع، چنگالهاي تيزانسان را دوباره ÙØ§Ø´ نمود يا عصيان كرد يا دربرابراديان ديگرايستاد ويا خواست تا سيرصعودي خود را بازهم با ص٠آرايي دين بار ازنوع اعتقادي وايدئولوژيكي تكميل سازد.
ازاين رو به جاي نقد عالمانه ÙŠ هم نوع كشي ويا غيره نيزه ها را تيزكردند، شمشيرها را بيرون كشيدند وبازهم تراژدي كشت وكشتاربه راه Ø§ÙØªØ§Ø¯.
جنگهاي كوچك، نزاع هاي Ù…ØÙ„ÙŠ درابعاد قصبه ويا روستايي، تصÙيه ØØ³Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠØŒÙ‚Ø¨ÙŠÙ„Ù‡ اي به تنازع هاي ايدئولوژيكي مبدل شد وجنگهاي امپراطوري صليبي به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯.
واين بارÙلسÙÙŠ تر، دهشت ناكتر، مرگ هم را Ù…Ø¨Ø§Ø Ù…ÙŠ دانستند وكلمه Ø°Ø¨Ø Ø¨Ù‡ سادگي صادر مي شد. سايه ÙŠ ÙˆØØ´Øª وهراسناكي جهان را هد٠قرارداد ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ ØªØ§Ø±ÙŠÙƒ متن مقدس اديان را نشانه Ø±ÙØªÙ†Ø¯ تا اينكه انسان پوتوليزم را مانع رشد وتعالي خود دانست وكسانيكه درچنبره چكيده هاي پوتوليسمي مي چرخيدند را واپسگرا ومرتجع معرÙÙŠ نمودند.
ÙلاسÙÙ‡ مدرنيته آمدند وجا پاي پيامبران نهادند وهريك با ارائه Ùˆ Ø§ÙØ±ÛŒØ¯Ù† مكتب ها وايسم هاي مختل٠صادره ازآبشخورهاي غربي وشرقي، Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ Ù†ØÙ„Ù‡ هاي روشنÙكري را برعهده Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ وپايگاه هاي اجتماعي وسياسي خاصي را بنا نهادند.
رنسانس Ø¯Ø±ØØ§Ù„ وقوع بود كه Ø¨Ø´Ø±Ø§Ø²Ù„ØØ§Ø¸ علمي سيرتاريخي كندگرا را كنارزد وسرسام آور به سرعت به توليد، كش٠واختراع وابداعات ØØ§Ø¦Ø²Ø§Ù‡Ù…يتي دست ÙŠØ§ÙØª.
كم كم مرزبندي هاي تكنولوژيك وژئوپلتيكي به قدرت رسيدند.
انسان كنارگذاشته درميان دود وآهن با طرØÙŠ Ù†ÙˆØ³ØªØ§Ù„ÙˆÚ˜ÙŠÙƒ متولد شد، اعتقادات مذهبي رنگ باخته با اثربخشي زندگي مدرن دركنارمكاتب ايسمي بارديگرعقده هاي تاريخي كوروبه خواب Ø±ÙØªÙ‡ ÙŠ سردمداران سياسي جهان را بدجوري جنباند . ايسم ها كه تعدادشان ازاديان الهي ÙØ±Ø§ØªØ±Ø±Ùته بود بارديگربه علت تناقض هاي ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† واشكال Ù…ØªÙØ§ÙˆØª درتعري٠وتوجيه انسان ÙˆØØ³ برتري جويانه اي كه تئوريس هاي خرده پا ازآنها كرده بودند به جان هم Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ وبه توليد وتكثيرسلاØÙ‡Ø§ÙŠ ÙƒØ´ØªØ§Ø±Ø¬Ù…Ø¹ÙŠ انسان روي آورد.
ØÙ…له هاي اقتصادي ويرانگر، شورش هاي سياسي ØŒ اجتماعي - جنگ هاي الكترونيكي نبردهاي سهمگين سرد جهالت عالمانه ÙŠ انسان را برملا كرد.
ميليونها انسان بي گناه مابين جنگهاي جهاني اول ودوم وخرده جنگها وتسويه ØØ³Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÙŠ Ù†Ú˜Ø§Ø¯ÙŠØŒ ايسمي زيرباران بمب هاي خوشه ايي، اتمي وشيميايي خاكسترشدند.
اينك سايه جنگها برسردنيا كوتاه نيست، درچهارگوشه جهان پيامدهاي منÙورتنازع برپاست، جنگ Ùقروايدزوبيماريهاي مهلك رواني، اعتياد، وقوع ØÙˆØ§Ø¯Ø« عذاب گونه، آماربي خانمانها، ÙØØ´Ø§ وكودكان كارگر، زنان بي سرپرست، جرم وجنايت، خود كشي واØÙŠØ§ÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ وديگرگونه اي ازنژاد پرستي، اشغال گري ÙˆØ§Ù†ØØ±Ø§Ùات اخلاقي، بشريت را رو به پرتگاه هدايت نموده است.
ØÙ‚يقت اين است انسان برسرشاخه اي نشسته است وشاخه زيرپاي خود را دارد بي هيچ تاملي مي برد.
اينجاست كه ÙˆØØ´Øª آخرين Ø§ØØ³Ø§Ø³ انسان به هستي براندازشده ايي است كه انتظارش را مي كشد.
اينجاست كه انسان ÙˆØ§ØØ³Ø§Ø³ آن به آينده تاريكتراز شبي ست كه ماه پشت ابرمانده است اما نشانه هاي آخرالزماني يكي پس ازديگري Ø¯Ø±ØØ§Ù„ وقوع است .
خروج سÙیاني ودجال، آتشي كه ازانتهاي عدن بلند مي شود وجهاني را به ØµØØ§Ø±ÙŠ Ø§ÙˆØ±Ø´Ù„ÙŠÙ… ... مي كشاند، زلزله ها ÙŠ زياد درزمين، سيل وزنا با Ù…ØØ§Ø±Ù…ØŒ سختي معاش، امراض لاعلاج درزمين، Ø¸Ù‡ÙˆØ±Ø¢ÙØ§Øª هاي اخلاقي، Ùقر، ÙØ³Ø§Ø¯ØŒ تبعيض مسيري را ترسيم نموده ازجهنمي خود ساخته كه گريزازهواي خاكستري آن مستلزم پانهادن روي تمامي جنازه هاي تاريخ است.
دراين يخبندان ÙˆØ¢Ø´ÙØªÚ¯ÙŠØŒ گيج روي وكج مداريها مكاتب هنري وژانرها عميق ترين تاثيرات را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ اند. ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصرپرده ازپنهان ترين لايه هاي نامتعار٠از تصوير ØØ³ ÙˆÙهم گرايي ها برمي دارد Ùˆ به توصي٠وتÙهيم هرمنوتيك Ø¯Ø±Ù…ØØªÙˆØ§ واوضاع موجود را بدون كم وكاست درÙيلترهاي بينشي خود عبورداده اند وبا ابزارهاي هنري ومكتبي كه دراختياردارند به تشزيع وكالبد شكاÙÙŠ موضوعات مي پردازند. ريختن اين پرسه كه ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ±Ø±Ùتارتاريك انسان درادوار مختل٠تاريخ دارد ونيل آن به سمت هيچگرايي وپوچ پنداري است جز ازعهده اشكال متعار٠اين مكاتب Ùوق برمي آيد ديگرراه چاره ايي متصورنيستم.
ازاين Ù„ØØ§Ø¸ است كه با خلق ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصرمي خواهم پرده ازپنهان ترين لايه هاي نامتعار٠ازتصويربردارم ÙˆÙهم گرايي درØÙˆØ²Ù‡ نقد هرمنوتيك را يه اوج برسانم واز Ù„ØØ§Ø¸ ساختارصوري شعر، كه دغدغه امروزين شعراي معاصراست ÙˆØØ´Øª را طوري ترسيم كنيم كه Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ازتاريخ زندگي انسان را نقشي ديگرگونه بزند با اين پاراگرا٠كوتاه:
بيانيه ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصررا برطبق اين ÙØ§ÙƒØªÙˆØ±Ù‡Ø§ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ سازم
ادامه دارد......

اينك سايه جنگها برسردنيا كوتاه نيست، درچهارگوشه جهان پيامدهاي منÙورتنازع برپاست، جنگ Ùقروايدزوبيماريهاي مهلك رواني، اعتياد، وقوع ØÙˆØ§Ø¯Ø« عذاب گونه، آماربي خانمانها، ÙØØ´Ø§ وكودكان كارگر، زنان بي سرپرست، جرم وجنايت، خود كشي واØÙŠØ§ÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ وديگرگونه اي ازنژاد پرستي، اشغال گري ÙˆØ§Ù†ØØ±Ø§Ùات اخلاقي، بشريت را رو به پرتگاه هدايت نموده است.
ØÙ‚يقت اين است انسان برسرشاخه اي نشسته است وشاخه زيرپاي خود را دارد بي هيچ تاملي مي برد.
اينجاست كه ÙˆØØ´Øª آخرين Ø§ØØ³Ø§Ø³ انسان به هستي براندازشده ايي است كه انتظارش را مي كشد.
عصیانگری چون من که ریشه در گستره ی
موهوم ÙˆØØ´Øª دارد
و بر مدار مورب و مسموم ویا مهیج مرگ می چرخد
جز سایه گزینی در ØÙˆØ§Ù„ÛŒ گورها Ùˆ پوست اندازی در دامنه ÛŒ بدخیم درد ها ورنج ها
عایدی ندارد
من Ú©Ù‡ ØÙ„ول کرده ام در میان هر ان Ú†Ù‡ جهنم Ùˆ تیره روزیست
ÙØ±Ù…ان مرگ خود را بار ها از دهانه ÛŒ دوزخی هزار دره Ùˆ گرداب شنیده ام
اما تن در عذاب مذاب گریه هایی سپرده ام
که شبانه نیم رخ تکیده ام را جز به خون سرخی نمی بخشد
این جاست Ú©Ù‡ Ø¢ واره Ú¯ÛŒ Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ در پس این همه سرابهای متعÙÙ† بارها تجربه کرده ام
و خطوط نا خوانایی ازسر نوشت را ناخوداگاه از متن پیچیده ی آینده ربوده ام
Ùˆ هولناکترین Ù„ØØ¸Ø§Øª ان را دیوانه وار در برزخ بی پناهی Ùˆ پوسیدگی سروده ام
اینک هر نیمه شب در میعادگاه مردگان زمین زوزه های ÙˆØØ´Øª بر انگیز
مرا کسانی درک می کنند که تنها مزد انها ماندگاری در این مرداب خود ساخته است
اینک برهنه از میل به زندگی و دلخور از جامی که در ازل روز
بی اختیار در گلوگاهم ریخته اند تن به تهوع کلماتی می دهم
Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ ÛŒ هر انسانی را به بیراهه Ù…ÛŒ کشاند Ùˆ در تنازع برای بقا
هر بار به جبر Ùˆ ÙØ´Ø§Ø± چنگال تیز کرده ÛŒ خود را
به لاشه ی ملتهب و زونا زده ی زمین می کشم واز ان نیرو که از بالا بند بندم را باز می کند
و از ان سمت که چون گردبادی مجموعه ی استخوانی پوسیده ام
را در گوری به اندازه ی دنیا می چر خاند می خواهم
ÙØ±ØµØªÛŒ Ú©Ù‡ به دقت صدای اونگ شومی Ú©Ù‡ ثانیه ها را به جلو جریان Ù…ÛŒ دهد
خاموش شودتا زمین در زاویه ای به اندازه ی چشم های مترسکی چوبین در مزرعه ای سوخته
Ùقط Ùˆ Ùقط یک بار ØÙ‚یقت را ببیند Ùˆ دیگر نچرخد
Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³Øª جهانی شعر ÙˆØØ´Øª منتشر شد
روزهاي سختي برزمين گذشته است، روزهايي تاريك، تاريخ جهان همواره پرازصداهاي دلخراشي ازجنگها، خونريزي وكشتار، برادركشي ونسل براندازيهاست.
انسان به مثابه چرخي بوده كه بي آنكه بخواهد باراين همه وقايع را ازبدو Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ تاكنون كشانيده است وصداي شكستن خود را بين اين همه تنازع بارها شنيده است.
ازهمان روزنخست برادركشي چاشني تاريخ شد وجنگهاي ÙØ²ÙˆÙ† خواهانه خرابه هاي بسياربرجا گذاشت.
جاه طلبي انسان ÙˆØØ³ سيري ناپذيري وي دست مايه كثي٠كشتارشد تا غضب وتجاوز، تعدي وهتاكي ازنرون Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا چنگيز، ازآتيلا تا هيتلر، بسترقصه هاي تاريخ شدند.
انسان سرگرم خونخواره Ú¯ÙŠ شد، سرگرم هم نوع كشي وتاريخ را با خون وتباهي نوشت، ويرانه ها را ويرانتروآباديها را ويران وسياست شهرهاي سوخته را به اجراء گذاشت وبردگي را گسترش بخشيد وبسترمناسب تعالي براي رشد عقلايي انسان را به جهنم مبدل ساخت وجهل را دانش ÙØ²ÙˆÙ† طلبي معرÙÙŠ كرد.
چوب وسنگ وماه را پرستيد، ØØ±Ù…تي كه براي گاوقائل شد براي انسان هم نوع خود منتÙÙŠ دانست وانسان را زيرپاي گاوسربريد.
جهالت همچنان سير سنتي خود را طي كرد وبرمدارناداني آنقدركشت كه بوي تعÙÙ† تاريخ بلند شد. گروهي سيرتØÙˆÙ„ات تاريخ را جبري مي دانستند وگناه اعمال ننگين انسان را درمسيرتاريخ به گردن يك نوع جبرÙلسÙÙŠ مي انداختند.
گروهي ديگرارادي تعبيرمي نمودند واØÙƒØ§Ù… صادرمي كردند.
اين دوگروه اومانيسم را درØÙˆØ²Ù‡ ارادي وجبري با پادرمياني تاريخ به يك سمت مي كشاندند. آن هم تبرئه كوركه قانون بقاي كشتاررا تثبيت مي كرد واين نيرنگ جهل ÙلسÙÙŠ ست.
اينان هرگزتصميم خود را درمورد انسان ÙˆØØ§Ù„ات رواني با منشاء پوچي وديد هيچ گرايانه ÙŠ انسان به نقطه پاياني يعني Ùنا عملي نكرده بودند وبررسي اين نوع پيامدهاي شوم وتاريك را هرگزبه ØÙˆØ²Ù‡ نقد روانشناختانه نكشانيده بود ÙˆØ§Ú¯Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ايي نيزبه اين مقوله ناخنكي زده اند Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ گرايي دراين موضوع Ù…ØØ±Ø²Ø§Ø³Øª.
پرمسلم است كه Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ ØªØ§Ø±ÙŠÙƒ انسان Ø§Ø²Ø¹ØµØ±Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ تا چالش برانگيزنده دوران پرستش پوچي وبت يابي، بردگي وبرده داري ومريد ومراد گرايي را، عامل ظهورپيغمبران شد.
اديان الهي با رسولاني متنوع نيزدرزندگي بشرپديد آمدند، بشرايمان آورد واخلاق ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ú¯Ø±Ø§ÙŠÙŠ Ø§Ù„Ù‡ÙŠØŒ مذهبي را چراغ راه تاريكي دانست وآنها را تكريم نمود.
مدتي نگذشت، ØØ³ غريزي گرايش به لذتهاي ممنوع، چنگالهاي تيزانسان را دوباره ÙØ§Ø´ نمود يا عصيان كرد يا دربرابراديان ديگرايستاد ويا خواست تا سيرصعودي خود را بازهم با ص٠آرايي دين بار ازنوع اعتقادي وايدئولوژيكي تكميل سازد.
ازاين رو به جاي نقد عالمانه ÙŠ هم نوع كشي ويا غيره نيزه ها را تيزكردند، شمشيرها را بيرون كشيدند وبازهم تراژدي كشت وكشتاربه راه Ø§ÙØªØ§Ø¯.
جنگهاي كوچك، نزاع هاي Ù…ØÙ„ÙŠ درابعاد قصبه ويا روستايي، تصÙيه ØØ³Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÙŠ Ù‚ÙˆÙ…ÙŠØŒÙ‚Ø¨ÙŠÙ„Ù‡ اي به تنازع هاي ايدئولوژيكي مبدل شد وجنگهاي امپراطوري صليبي به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯.
واين بارÙلسÙÙŠ تر، دهشت ناكتر، مرگ هم را Ù…Ø¨Ø§Ø Ù…ÙŠ دانستند وكلمه Ø°Ø¨Ø Ø¨Ù‡ سادگي صادر مي شد. سايه ÙŠ ÙˆØØ´Øª وهراسناكي جهان را هد٠قرارداد ÙˆØ±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ ØªØ§Ø±ÙŠÙƒ متن مقدس اديان را نشانه Ø±ÙØªÙ†Ø¯ تا اينكه انسان پوتوليزم را مانع رشد وتعالي خود دانست وكسانيكه درچنبره چكيده هاي پوتوليسمي مي چرخيدند را واپسگرا ومرتجع معرÙÙŠ نمودند.
ÙلاسÙÙ‡ مدرنيته آمدند وجا پاي پيامبران نهادند وهريك با ارائه Ùˆ Ø§ÙØ±ÛŒØ¯Ù† مكتب ها وايسم هاي مختل٠صادره ازآبشخورهاي غربي وشرقي، Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ Ù†ØÙ„Ù‡ هاي روشنÙكري را برعهده Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ وپايگاه هاي اجتماعي وسياسي خاصي را بنا نهادند.
رنسانس Ø¯Ø±ØØ§Ù„ وقوع بود كه Ø¨Ø´Ø±Ø§Ø²Ù„ØØ§Ø¸ علمي سيرتاريخي كندگرا را كنارزد وسرسام آور به سرعت به توليد، كش٠واختراع وابداعات ØØ§Ø¦Ø²Ø§Ù‡Ù…يتي دست ÙŠØ§ÙØª.
كم كم مرزبندي هاي تكنولوژيك وژئوپلتيكي به قدرت رسيدند.
انسان كنارگذاشته درميان دود وآهن با طرØÙŠ Ù†ÙˆØ³ØªØ§Ù„ÙˆÚ˜ÙŠÙƒ متولد شد، اعتقادات مذهبي رنگ باخته با اثربخشي زندگي مدرن دركنارمكاتب ايسمي بارديگرعقده هاي تاريخي كوروبه خواب Ø±ÙØªÙ‡ ÙŠ سردمداران سياسي جهان را بدجوري جنباند . ايسم ها كه تعدادشان ازاديان الهي ÙØ±Ø§ØªØ±Ø±Ùته بود بارديگربه علت تناقض هاي ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† واشكال Ù…ØªÙØ§ÙˆØª درتعري٠وتوجيه انسان ÙˆØØ³ برتري جويانه اي كه تئوريس هاي خرده پا ازآنها كرده بودند به جان هم Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ وبه توليد وتكثيرسلاØÙ‡Ø§ÙŠ ÙƒØ´ØªØ§Ø±Ø¬Ù…Ø¹ÙŠ انسان روي آورد.
ØÙ…له هاي اقتصادي ويرانگر، شورش هاي سياسي ØŒ اجتماعي - جنگ هاي الكترونيكي نبردهاي سهمگين سرد جهالت عالمانه ÙŠ انسان را برملا كرد.
ميليونها انسان بي گناه مابين جنگهاي جهاني اول ودوم وخرده جنگها وتسويه ØØ³Ø§Ø¨Ù‡Ø§ÙŠ Ù†Ú˜Ø§Ø¯ÙŠØŒ ايسمي زيرباران بمب هاي خوشه ايي، اتمي وشيميايي خاكسترشدند.
اينك سايه جنگها برسردنيا كوتاه نيست، درچهارگوشه جهان پيامدهاي منÙورتنازع برپاست، جنگ Ùقروايدزوبيماريهاي مهلك رواني، اعتياد، وقوع ØÙˆØ§Ø¯Ø« عذاب گونه، آماربي خانمانها، ÙØØ´Ø§ وكودكان كارگر، زنان بي سرپرست، جرم وجنايت، خود كشي واØÙŠØ§ÙŠ Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±Ù‡ وديگرگونه اي ازنژاد پرستي، اشغال گري ÙˆØ§Ù†ØØ±Ø§Ùات اخلاقي، بشريت را رو به پرتگاه هدايت نموده است.
ØÙ‚يقت اين است انسان برسرشاخه اي نشسته است وشاخه زيرپاي خود را دارد بي هيچ تاملي مي برد.
اينجاست كه ÙˆØØ´Øª آخرين Ø§ØØ³Ø§Ø³ انسان به هستي براندازشده ايي است كه انتظارش را مي كشد.
اينجاست كه انسان ÙˆØ§ØØ³Ø§Ø³ آن به آينده تاريكتراز شبي ست كه ماه پشت ابرمانده است اما نشانه هاي آخرالزماني يكي پس ازديگري Ø¯Ø±ØØ§Ù„ وقوع است .
خروج سÙیاني ودجال، آتشي كه ازانتهاي عدن بلند مي شود وجهاني را به ØµØØ§Ø±ÙŠ Ø§ÙˆØ±Ø´Ù„ÙŠÙ… ... مي كشاند، زلزله ها ÙŠ زياد درزمين، سيل وزنا با Ù…ØØ§Ø±Ù…ØŒ سختي معاش، امراض لاعلاج درزمين، Ø¸Ù‡ÙˆØ±Ø¢ÙØ§Øª هاي اخلاقي، Ùقر، ÙØ³Ø§Ø¯ØŒ تبعيض مسيري را ترسيم نموده ازجهنمي خود ساخته كه گريزازهواي خاكستري آن مستلزم پانهادن روي تمامي جنازه هاي تاريخ است.
دراين يخبندان ÙˆØ¢Ø´ÙØªÚ¯ÙŠØŒ گيج روي وكج مداريها مكاتب هنري وژانرها عميق ترين تاثيرات را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ اند. ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصرپرده ازپنهان ترين لايه هاي نامتعار٠از تصوير ØØ³ ÙˆÙهم گرايي ها برمي دارد Ùˆ به توصي٠وتÙهيم هرمنوتيك Ø¯Ø±Ù…ØØªÙˆØ§ واوضاع موجود را بدون كم وكاست درÙيلترهاي بينشي خود عبورداده اند وبا ابزارهاي هنري ومكتبي كه دراختياردارند به تشزيع وكالبد شكاÙÙŠ موضوعات مي پردازند. ريختن اين پرسه كه ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ±Ø±Ùتارتاريك انسان درادوار مختل٠تاريخ دارد ونيل آن به سمت هيچگرايي وپوچ پنداري است جز ازعهده اشكال متعار٠اين مكاتب Ùوق برمي آيد ديگرراه چاره ايي متصورنيستم.
ازاين Ù„ØØ§Ø¸ است كه با خلق ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصرمي خواهم پرده ازپنهان ترين لايه هاي نامتعار٠ازتصويربردارم ÙˆÙهم گرايي درØÙˆØ²Ù‡ نقد هرمنوتيك را يه اوج برسانم واز Ù„ØØ§Ø¸ ساختارصوري شعر، كه دغدغه امروزين شعراي معاصراست ÙˆØØ´Øª را طوري ترسيم كنيم كه Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ازتاريخ زندگي انسان را نقشي ديگرگونه بزند با اين پاراگرا٠كوتاه:
بيانيه ژانر ÙˆØØ´Øª درشعرمعاصررا برطبق اين ÙØ§ÙƒØªÙˆØ±Ù‡Ø§ Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ سازم
ادامه دارد......
رضا مرادی نوشت