شکوه شیرانی
گیسوانم را به صربی می بخشم

که صورتم را
به یک یک ستونها می کوبد
رنگین کمان تمدن
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم
گریه نمی کنم
با دستهای ظری٠و سپید
شیشه های همه اردوگاه ها را
خواهم شکست !
کهکشان سپید
بر آسمان تیره اردوگاه
پراکنده در ÙØ¶Ø§
صدای ضجه زنان
و خاطرات دریده شده از درد
خراش برخواهند داشت
لبهایم گونه هایم سر انگشتانم
در زیر باران شیشه ای
ستاره داوود
پناهم بده
داغ صلیب شکسته خورده بر بازوانم....
ستاره داوود
مرا ÙØ±Ø§ بگیر
در بر بگیر
تسخیر کن!
بر اورشلیم موسی
سنگ میبارد
سنگ
سنگ سار
اجساد باد کرده در اردوگاه
و اجساد دریده شده زنان
از درد!....
ستاره زرد یهود را
به قلبم منگنه می کنند
Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ زنم! ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمیزنم! گریه نمی کنم
آرام ! Ù…ØØ²ÙˆÙ†!
در کوره های داغ آدم سوزی می لغزم
با چشمان Ù†Ø§ÙØ°
بر سنگهای داغ اورشلیم
پسر صهیونی ست زیبا
بازوان مرا خواهد Ø´Ú©Ø§ÙØª
و دیگر روز...
در اتوبوس کودکان یهودی من
مردی Ù…Ù†ÙØ¬Ø± خواهد شد
پرنده سپید کوچک
ستاره داوود
گیسوانم را به صربی می بخشم
که صورتم را
به یک یک ستونها می کوبد
به درها شیشه ها...
و یک یک دیوارها
و میله های داغ کرده در کوره ها
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم ! گریه نمی کنم!....
من زنم!...
با رنگها و اشیا تزئینی عطر آگین
زیباتر جلوه خواهم کرد برای تو
و تمامی مردانی که هجوم می آورند
بر قلب کوچکم...
ستاره داوود
پناهم بده
داغ صلیب شکسته خورده بر بازوانم !....
در اردوگاه اردوگاه
سلولی تنگ Ùˆ کثیÙ
با گرگهای درنده
و بوی تهوع آور مشروب لبهایشان
و کرمها...
که در زخم های عقیم من می لولند
خیره خون آلود
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم!...
گریه نمی کنم!...
گواهی بر تمامی رنج ها و نامردی ها
گواهی
گواهی بر یک میلیون معشوقه
یک میلیون مرده
معشوقکان من
خواهرانم
کودکانم
گواهی بر اجساد برادرانم!....
لباس سرخی برای کمونیست
لباس سپیدی برای دموکراسی
لباس سبزی برای اسلام
لباسهای رنگارنگی خواهم پوشید
من زنم!...
رنگین کمان تمدن
بر پیکر Ù†ØØ³ Ùˆ موهوم زمین
و پاس خواهم داشت
پرنده سپید کوچک ایمان
ستاره داوود
صلیب مسیØ
Ùˆ کودکان بی پناه Ùلسطین را...
من وام دار سکوت هزار ساله ام از درد
و پاس خواهم داشت
یک یک کودکانم را
در جای جای زمین.
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمیزنم!
گریه نمی کنم!....
شکوه شیرانی

که صورتم را
به یک یک ستونها می کوبد
رنگین کمان تمدن
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم
گریه نمی کنم
با دستهای ظری٠و سپید
شیشه های همه اردوگاه ها را
خواهم شکست !
کهکشان سپید
بر آسمان تیره اردوگاه
پراکنده در ÙØ¶Ø§
صدای ضجه زنان
و خاطرات دریده شده از درد
خراش برخواهند داشت
لبهایم گونه هایم سر انگشتانم
در زیر باران شیشه ای
ستاره داوود
پناهم بده
داغ صلیب شکسته خورده بر بازوانم....
ستاره داوود
مرا ÙØ±Ø§ بگیر
در بر بگیر
تسخیر کن!
بر اورشلیم موسی
سنگ میبارد
سنگ
سنگ سار
اجساد باد کرده در اردوگاه
و اجساد دریده شده زنان
از درد!....
ستاره زرد یهود را
به قلبم منگنه می کنند
Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ زنم! ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمیزنم! گریه نمی کنم
آرام ! Ù…ØØ²ÙˆÙ†!
در کوره های داغ آدم سوزی می لغزم
با چشمان Ù†Ø§ÙØ°
بر سنگهای داغ اورشلیم
پسر صهیونی ست زیبا
بازوان مرا خواهد Ø´Ú©Ø§ÙØª
و دیگر روز...
در اتوبوس کودکان یهودی من
مردی Ù…Ù†ÙØ¬Ø± خواهد شد
پرنده سپید کوچک
ستاره داوود
گیسوانم را به صربی می بخشم
که صورتم را
به یک یک ستونها می کوبد
به درها شیشه ها...
و یک یک دیوارها
و میله های داغ کرده در کوره ها
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم ! گریه نمی کنم!....
من زنم!...
با رنگها و اشیا تزئینی عطر آگین
زیباتر جلوه خواهم کرد برای تو
و تمامی مردانی که هجوم می آورند
بر قلب کوچکم...
ستاره داوود
پناهم بده
داغ صلیب شکسته خورده بر بازوانم !....
در اردوگاه اردوگاه
سلولی تنگ Ùˆ کثیÙ
با گرگهای درنده
و بوی تهوع آور مشروب لبهایشان
و کرمها...
که در زخم های عقیم من می لولند
خیره خون آلود
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمی زنم!...
گریه نمی کنم!...
گواهی بر تمامی رنج ها و نامردی ها
گواهی
گواهی بر یک میلیون معشوقه
یک میلیون مرده
معشوقکان من
خواهرانم
کودکانم
گواهی بر اجساد برادرانم!....
لباس سرخی برای کمونیست
لباس سپیدی برای دموکراسی
لباس سبزی برای اسلام
لباسهای رنگارنگی خواهم پوشید
من زنم!...
رنگین کمان تمدن
بر پیکر Ù†ØØ³ Ùˆ موهوم زمین
و پاس خواهم داشت
پرنده سپید کوچک ایمان
ستاره داوود
صلیب مسیØ
Ùˆ کودکان بی پناه Ùلسطین را...
من وام دار سکوت هزار ساله ام از درد
و پاس خواهم داشت
یک یک کودکانم را
در جای جای زمین.
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ نمیزنم!
گریه نمی کنم!....
شکوه شیرانی
عطیه شیرانی نوشت