طراوت نگاهت
خیال سردٍ گریزان را
مئ بهاراند!
بگو
کدام شب بئ تو بودن را
به آفتاب خیزان آغوشت
خواهئ گشود
که بئ تابئ
تندر وار
مئ باراند
این بیدارٍهمیشه در انتظارت را