نصرت اله مسعودي----سهم Ùتوچشم هاي من
و اين زخم
كه از دهان Ùدريده ÙŠ Ùتو باريده بود
Øالا هي برگرده ÙŠ من مي دود
و صداي پاي قطار هايي را در مي آورد
كه ضجه را به آشويتس مي برند.
اين ريل
كلاÙÙ‡ مي شود از صدا
واما باز
روياي نوعروسان دزديده مي شود
ومن ÙƒÙت كَت بسته اي را مي بينم
كه هنوز طنين ÙƒÙÙ„ را
به بازو دارد
اگر چه
دهه ها از روياي هر عروسي دور بوده است.
Ú†Ù‡ بوي سوختني بالا گرÙته
در خط Ùاين جناغ و٠گرماي آن ريل
اما تنها تو بد نام گشته اي آشويتس!
و گرنه
من در Ù„Øظه هايي به سنگيني ٠دمادم
دربارش ٠كوره از آسمان ÙÙ†Ùتي Ùبغداد
سوي دو چشمم را
گم كرده ام
و اين هيچ ٠پر بركت را
تا تازه تر بماند ÙˆÙبدانند
زير باران گريه مي گيرم.
چه بد آوردني است آشويتس!
وگر نه
اين همه ناو Ùاز كوره در رÙته
در كور سوي اين خليج
تو را
در انگشت Ùكوچك Ùخود هم نمي كنند.
وچه بد آورده ايم بد
كنار Ùكلماتي كه اين روز ها
زير پوست تزريق مي شوند.
نصرت اله مسعودي
5/خرداد/ 86
كه از دهان Ùدريده ÙŠ Ùتو باريده بود
Øالا هي برگرده ÙŠ من مي دود
و صداي پاي قطار هايي را در مي آورد
كه ضجه را به آشويتس مي برند.
اين ريل
كلاÙÙ‡ مي شود از صدا
واما باز
روياي نوعروسان دزديده مي شود
ومن ÙƒÙت كَت بسته اي را مي بينم
كه هنوز طنين ÙƒÙÙ„ را
به بازو دارد
اگر چه
دهه ها از روياي هر عروسي دور بوده است.
Ú†Ù‡ بوي سوختني بالا گرÙته
در خط Ùاين جناغ و٠گرماي آن ريل
اما تنها تو بد نام گشته اي آشويتس!
و گرنه
من در Ù„Øظه هايي به سنگيني ٠دمادم
دربارش ٠كوره از آسمان ÙÙ†Ùتي Ùبغداد
سوي دو چشمم را
گم كرده ام
و اين هيچ ٠پر بركت را
تا تازه تر بماند ÙˆÙبدانند
زير باران گريه مي گيرم.
چه بد آوردني است آشويتس!
وگر نه
اين همه ناو Ùاز كوره در رÙته
در كور سوي اين خليج
تو را
در انگشت Ùكوچك Ùخود هم نمي كنند.
وچه بد آورده ايم بد
كنار Ùكلماتي كه اين روز ها
زير پوست تزريق مي شوند.
نصرت اله مسعودي
5/خرداد/ 86
نصرت درويشي نوشت
بوي مرگ
بوي دلارهاي آغشته به خون
‎ ‎به مشام ميرسد
در آشويتس
آنان كه مرگ برايشان‎ ‎
‎ ‎مقدس بود
تا عمق جهنم وجودشان
در خون‎ ‎
‎ ‎در Ù†Ùت
‎ ‎در دلار‎ ‎
‎ ‎Ùرو رÙته بودند
قصابان تازه‎ ‎
‎ ‎با Ø³Ù„Ø§Ø Ù‡Ø§ÙŠØ´Ø§Ù†
خواب كودكان عراقي را مشوش كرده اند
به كجا پناه برم
كه بوي سوختن‎ ‎
روياهاي معصومانه كودكان عراقي‎ ‎
‎ ‎خواب را در چشمم نشكند