Ùرامرز سلیمانی
پرسپکتیو ناتمام موزه ی مترو پالیتن
از دÙتر نیویورکی ها
وقتی به شهر ما اومدی
می برمت موزه ی مترو پالیتن / توخیابان پنجم / پشت سنترال پارک
جلوی اون در بزرگ اهنی می شونمت
پای پله های عریض Ùˆ طویل Ùˆ Øجم ساده ÛŒ انتظار
توی باغچه ها و چمن سبز همسایه
بعد کنار شمشادها و ماگنولیا ها و پروانه ها
یه سبد چوبی میزارم رو سرت
لباساتو در می ارم و توش پوشال می ریزم و پر و سرشارت می کنم
Ùˆ توی Ú©Ùشات Ùˆ جورابات هم
چوب توی آستینت می کنم
یه شمشیر چوبی می بندم به کمرت
ازت می خوام پاشی و دستاتو باز کنی طاق باز
"مث شاه توی "شاه مزرعه ی دشت
بعد یه شال گردن سرخ بلند هم می پیچم دور گردنت
تا تو باد Ùˆ بارون سرما نخوری Ùˆ سینه پهلو Ù†Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ گرÙتار نشی
اونوخت می رم دم گیشه
برا Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø³ØªØ§Ù†ÛŒ تو
یه بلیط نصÙÙ‡ قیمت Ù…ÛŒ خرم Ùˆ Ù…ÛŒ برمت تو
برا وردست تار عنکبوت های پاره پوره Ùˆ عقرب های خشکیده Ùˆ ورزاهای پیر اخته Ùˆ شهسوارای زره پوش Ùˆ ملکه های پرزرق Ùˆ برق Ùˆ کاسه چشم های خالی Ùˆ دریده ÛŒ شاها Ùˆ امیرا . کاسه سÙال های شکسته ولب پریده Ùˆ بند زده تندیس های سنگ Ùˆ پشم Ùˆ Ù…Ùرغ Ùˆ قلع Ùˆ پوشال Ùˆ مداد Ùˆ زنگ Ú©Ù‡ تو خالی Ùˆ خشگ Ùˆ مشنگ Ùˆ خشن Ùˆ خونخوارن / Ùˆ تاریخی Ùˆ خیلی واقعی
و دیوارا رو که ورداری از پشتشون
و پایه ها رو که بکشی از زیرشون
Ù…ÛŒ اÙتن Ùˆ Ù…ÛŒ شکنن Ùˆ دود Ùˆ غبار Ù…ÛŒ شن Ù…ÛŒ رن هوا Ùˆ پشیمون Ùˆ پریشون ان
و مردم میان به سر و روشون می شاشن
وتو
مترسک خوشگل من
اون بیرون توی رویاهات هنوز داری کاکاهایی رو تماشا می کنی
که بوی تازه دریا و خلیج دارن
و با تو جیغ می زنن و می خونن و
دنبال یه لقمه نون می گردن کنار خیابون و می خوابن با این و اون