"کمی پشت صحنه ی ادبیات بافیلترقوی"

برج مرا قبت سلام!
موقعیت خودم را اعلام می کنم:
کمی خسته
مقدار متناوبی زخمی شدم
در چند مایلی این جو خطرناک
بدون کلاهخود و زره
توی خاکریزهای کلمه
غلت می زنم

Ùˆ
جواز شاعرانه ام را
محکم به خودم فشار می دهم
جنگ سرد است این جا!
حشره های زیادی درحا ل نیش زدنند....

عا دت کرده بودم
روی موهای مجعد مادرم شعر بنویسم
من فقط از خانه تکانی ذهنم بر می گشتم...

برج مراقبت!
ا طلاعات پرواز اشتباه بود!
جهت فرود خودم را اصلاح می کنم
جعبه ی سیاه هواپیمای من
هیچ وقت پیدا نمی شود!