سهیل پاشازاده-----مرده شور ٠یادگارت
مرده شور ٠یادگارت
که در عکس ٠آن قرار ٠غروب
با عطر ٠نم و ٠دریا و ٠بمب ٠سکوت
Øواسم را Ù…Ùقود Ù…ÛŒ کند
***
یادت است ؟
Ú¯Ùته بودم غروب ٠جمعه ها
بد شگون است
Ùˆ آن عکاس Ù Ù¾Ùیوز
که قلاب ٠نگاهش را
خزیده / خزیده
بر تنت مماس می کرد
***
مرده شور ٠هر چه عکس ٠یادگارت
که رسوب ٠زمان
با نیزه ی خورشید ٠پشت ٠پنجره ی انتظار
و تاولی که پشت ٠قاب ٠بر دیوار
رنگ ترکانده است
لبخند ٠آن قرار ٠غروب را
کج Ùˆ معوج Ùˆ Ùچند پاره Ù…ÛŒ کند