( ژاندارک کوچولو)

www.photomosaic.com


ایمان آورده ام به مسیح...

ویرانی دستهای مه آلوده ام را


ببین در باد

و گریز اجزاء صورتم

در وسوسه ء متلاشی شدن

در برخورد با چرخهای اولین قطار

که خاطرات هستیم را از هم درید

چشم های مرا می طلبی؟

از آن تو

خطوط انحنای آنان را دوست نداری؟

برگیر رنگش را عوض کن

و غربت را...

من با حفره های استخوانی

گود رفته در صورت

هنوز مسیح را بر صلیب می نگرم!

گیسوان بلند مرا می طلبی؟

از آن تو

بلند ترین گیس زمین را به تو خواهم بخشید

تا از سقف کوچک اتاقت بیاویزی

با عطرهای نافذ زنانه

من با گیسوان کوتاه سوزنی شکل

هنوز در وسوسه متلاشی شدنم

و افکارم ایستگاه به ایستگاه

منفجر می شود از نو

مرا به صلیب می کشی؟

بکش!؟

ببین چطور پوستم از درون منفجر می شود

و ترک می خورد بر صورت

مرا نمی بخشی!؟

تاج تقدس را بر سرم بفشار

خون از لابه لای گیسوانم جاری خواهد شد

و میخ های فولاد ین در نبضهایم خواهند روئید

چونان طپشی مقدس

به مسیح ایمان آورده ام

مرا ترک می کنی؟...

برای یک یک کودکانت

که در اولین تولد مرده اند

طلب آمرزش خواهم کرد

و برای تمامی زنان شوهردار

میتوانی پاهای ظریف مرا میخکوب کنی

به صلیب

اه می توانی!.

من ایمان آورده ام

به مسیح

و خون قی می کنم

وقتی مرا می بوسی

محکم

و میترکد پوستم

در نوازش داغ انگشتانت

به مسیح ایمان آورده ام .

نمی بینی چطور زانو می زنم

در کلیسا

و بر بی پناهی مریم می گریم

با حفره های استخوانی

گود رفته در صورت

دستهای مه آلود

گره خورده به هم...

ببین چطور تازیانه ها

گوشت سفید مرا از هم می درند

آرام باش آرام باش

لبخند می زنند

زخمها

و خاطراتم با درد

در زیر چرخهای قطار منفجر می شوند

ایستگاه به ایستگاه

لاشه ء نحیفم

کشیده می شود

له می شود

و از نو...

پاک ایستاده ام

شهوت همه ء شیاطین را

به معصومیت هزاران عروسک

به من ببخش !

ترکم نکن ...

هنوز برای تمامی خاندانم دعا نخوانده ام

بلند بلند بلندتر

مرا دوست نداری ؟

ببین چطور شکنجه ات را پذیرایم

بر آغوش کوچکم

و پناهت می دهم با درد!

زخم بر من زدی ؟

به مسیح

ایمان آورده ام

اکنون


....


لباس سپید بلندی به من بپو شان

در باد خشکی

که به صلیب های افراشته خون آلود

می وزد

خواهم رقصید

با درد...

و بعد از مرگ مسیح

باران معجزه آسایی خواهد بارید

و جذام های اندام تو را

خواهد شست

تنها قلبت

همچنان مریض خواهد ماند.