در مغاك مكتب و پلاستيك-----ر. رخشانى
انتشار کتاب شعر:
در مغاك مكتب و پلاستيك
توسط : ر.رخشانی
نشر نارنجستان
بهار 1386 برابر با 2007 ميلادى
لس آنجلس- ÙƒØ§Ù„ÙŠÙØ±Ù†ÙŠØ§
:
« در مغاك مكتب و پلاستيك »
دستانت مي خواهند جيغ بكشند
مجسمه ها هم به صدا در آمده اند
در اين سرا ، راهي دگر نمانده است.
مي چكاني خون سÙيد Ø±ÙˆØ Ø§Øª را،
به درون آينه مي روي
با اين اميد كه شايد
بازتاب جهان را ببيني،
يا كلمات را قبل از Ú¯ÙØªØ§Ø±ØŒ
تصاوير را پيش از نمايش ØŒ ØØ³ كني.
***
روبروي آينه ، صورتك ها
بي اعتنا به گودال هاي كم عمق پر جنازه
سردرگم ، چرخ مي خورند.
ساطورهاي كشتارگاه،
در مه ، تنه ي درخت را مي برند
تا براي مكتب پايه بسازند.
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÙŠ كوچكي ØŒ
بال هاي اش در زنجير،
شلاق مي خورد.
رهبران ،
در راستي ، لنگ مي زنند.
ÙƒÙØ´ هاي Ø¬ÙØª شده در تالار
پشت درهاي بسته ، آه مي كشند.
چاقوهاي چاله ميدان،
Ø®Ùقان را تقديس مي كنند
سكوتي سياه را نذري مي دهند،
طاق كهكشان ، كوتاه تر مي شود.
در اطاق 57 ، ملكه ي وجاهت
بدن برهنه ي مردي را مي بلعد،
سپس ، خشاب تپانچه را مي كشد
تير خلاصي به شقيقه اش مي زند،
تا وجاهت
به زندگي جاودانه اش ادامه دهد.
Ø§Ø±ÙØ¦ÙˆØ³ ØŒ
تنها جسد تجاوز شده ي يوريديس را
از خدايان باز پس مي گيرد.
سايه هاي Ù…ÙØªØ®Ø± ستون هاي باستاني
رژه ي ناهنجاري نظامي را
سان مي بينند،
ونوس، در جستجوي دست بريده اش
يكنواختي كشنده ي سايه ها را مي پذيرد.
اجساد موميايي دربار،
در قماري با باد غرب،
به دنبال آس دل مي گردند
باد غرب ، گرد در چشمان شان مي پاشد،
مي چاپد.
روشنÙكران متعهد ØŒ
در چرتي كنار آتش ،
تظاهر به خواب مي كنند.
كودكان ، تمثال هاي دروغين را ،
در بازي با شادي مي شكنند،
زنهاي خياباني ، شرمسار بي بضاعتي،
به تمثال ها ادرار مي كنند.
شاعران در زير آوار كابوس نقدها،
مدÙون مي شوند.
در تماشاخانهء اجتماع،
آدم هاي بي چاره،
غوطه ور در Ø®Ùقان Ù…ØµØ±ÙØŒ
سرشتي پلاستيكي مي گيرند،
با دوربين هاي پلاستيكي
خاطرات پلاستيكي خود را ضبط مي كنند.
آن سوي٠تر ØŒ در Ùقدان چاره،
سوداگران اغواء و اغما،
با انديشه هاي خشك
قهرماناني دروغين با منشي مكتبي مي تراشند
با موعظه هاشان ،
زنجير باور مي باÙند.
در دنيايي مجازي ،
در جهاني وارونه،
انتخاب ات مشهود است :
" يا پلالالاستيك يا مكتب"
تاريكي ديگر تيره نيست،
با "رنگي" Ø´Ú¯ÙØª انگيز استتار مي شود.
استادان Ùˆ Ù…ØÙ‚قين مجرب دنيا ديده
اين "رنگ" را ØªØØ³ÙŠÙ† مي كنند ØŒ
آنرا مي پسندند
مي پرسند:
"اين رنگ
براي كدام آپارتمان چندين صد متري مان
مناسب تر است؟"
مي گويند:
"اي كاش مي توانستيم
از نيچه و مالرو و راسل بپرسيم
"معماي هويدا" كار ساده اي نبود
اما "معماي رنگ" بسيار مشكل است
بايد دقيق "رنگ" كرد
به دقت Ùني شليك موشكي نظامي
به هواپيماي Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø¨Ø±ÙŠØŒ
شايد دريدا و بودريار
ياري دهند"
***
نور ساÙÙ„ ÙˆÙ‚Ø§ØØª Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·
آينه را هم كور مي كند.
***
بي هيچ دغدغه اي
آينه را نيز ترك مي كني ،
به كوه هاي تخيل پناه مي بري
تا ØØ¬Ù… قلب ات را ÙØ²ÙˆÙ† كني
شايد كه دردت كاهش يابد
شايد كه آرامش دريا را
دريابي.
در
----
Narangestan Publishers
Tel: 310 477 1757
Web: www.narangestan.com

در مغاك مكتب و پلاستيك
توسط : ر.رخشانی
نشر نارنجستان
بهار 1386 برابر با 2007 ميلادى
لس آنجلس- ÙƒØ§Ù„ÙŠÙØ±Ù†ÙŠØ§
:
« در مغاك مكتب و پلاستيك »
دستانت مي خواهند جيغ بكشند
مجسمه ها هم به صدا در آمده اند
در اين سرا ، راهي دگر نمانده است.
مي چكاني خون سÙيد Ø±ÙˆØ Ø§Øª را،
به درون آينه مي روي
با اين اميد كه شايد
بازتاب جهان را ببيني،
يا كلمات را قبل از Ú¯ÙØªØ§Ø±ØŒ
تصاوير را پيش از نمايش ØŒ ØØ³ كني.
***
روبروي آينه ، صورتك ها
بي اعتنا به گودال هاي كم عمق پر جنازه
سردرگم ، چرخ مي خورند.
ساطورهاي كشتارگاه،
در مه ، تنه ي درخت را مي برند
تا براي مكتب پايه بسازند.
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÙŠ كوچكي ØŒ
بال هاي اش در زنجير،
شلاق مي خورد.
رهبران ،
در راستي ، لنگ مي زنند.
ÙƒÙØ´ هاي Ø¬ÙØª شده در تالار
پشت درهاي بسته ، آه مي كشند.
چاقوهاي چاله ميدان،
Ø®Ùقان را تقديس مي كنند
سكوتي سياه را نذري مي دهند،
طاق كهكشان ، كوتاه تر مي شود.
در اطاق 57 ، ملكه ي وجاهت
بدن برهنه ي مردي را مي بلعد،
سپس ، خشاب تپانچه را مي كشد
تير خلاصي به شقيقه اش مي زند،
تا وجاهت
به زندگي جاودانه اش ادامه دهد.
Ø§Ø±ÙØ¦ÙˆØ³ ØŒ
تنها جسد تجاوز شده ي يوريديس را
از خدايان باز پس مي گيرد.
سايه هاي Ù…ÙØªØ®Ø± ستون هاي باستاني
رژه ي ناهنجاري نظامي را
سان مي بينند،
ونوس، در جستجوي دست بريده اش
يكنواختي كشنده ي سايه ها را مي پذيرد.
اجساد موميايي دربار،
در قماري با باد غرب،
به دنبال آس دل مي گردند
باد غرب ، گرد در چشمان شان مي پاشد،
مي چاپد.
روشنÙكران متعهد ØŒ
در چرتي كنار آتش ،
تظاهر به خواب مي كنند.
كودكان ، تمثال هاي دروغين را ،
در بازي با شادي مي شكنند،
زنهاي خياباني ، شرمسار بي بضاعتي،
به تمثال ها ادرار مي كنند.
شاعران در زير آوار كابوس نقدها،
مدÙون مي شوند.
در تماشاخانهء اجتماع،
آدم هاي بي چاره،
غوطه ور در Ø®Ùقان Ù…ØµØ±ÙØŒ
سرشتي پلاستيكي مي گيرند،
با دوربين هاي پلاستيكي
خاطرات پلاستيكي خود را ضبط مي كنند.
آن سوي٠تر ØŒ در Ùقدان چاره،
سوداگران اغواء و اغما،
با انديشه هاي خشك
قهرماناني دروغين با منشي مكتبي مي تراشند
با موعظه هاشان ،
زنجير باور مي باÙند.
در دنيايي مجازي ،
در جهاني وارونه،
انتخاب ات مشهود است :
" يا پلالالاستيك يا مكتب"
تاريكي ديگر تيره نيست،
با "رنگي" Ø´Ú¯ÙØª انگيز استتار مي شود.
استادان Ùˆ Ù…ØÙ‚قين مجرب دنيا ديده
اين "رنگ" را ØªØØ³ÙŠÙ† مي كنند ØŒ
آنرا مي پسندند
مي پرسند:
"اين رنگ
براي كدام آپارتمان چندين صد متري مان
مناسب تر است؟"
مي گويند:
"اي كاش مي توانستيم
از نيچه و مالرو و راسل بپرسيم
"معماي هويدا" كار ساده اي نبود
اما "معماي رنگ" بسيار مشكل است
بايد دقيق "رنگ" كرد
به دقت Ùني شليك موشكي نظامي
به هواپيماي Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø¨Ø±ÙŠØŒ
شايد دريدا و بودريار
ياري دهند"
***
نور ساÙÙ„ ÙˆÙ‚Ø§ØØª Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·
آينه را هم كور مي كند.
***
بي هيچ دغدغه اي
آينه را نيز ترك مي كني ،
به كوه هاي تخيل پناه مي بري
تا ØØ¬Ù… قلب ات را ÙØ²ÙˆÙ† كني
شايد كه دردت كاهش يابد
شايد كه آرامش دريا را
دريابي.
در
----
Narangestan Publishers
Tel: 310 477 1757
Web: www.narangestan.com
علی رضا کرمی نوشت