نوروزبوي بهار
null

چه نوروزانه مي آيد از

جاده خاكي شهر من



باد را شكر

كه بوي گل را از ياد برده بوديم

بهار را شكر

وگرنه نوروز گم شده بود

در لابلاي قرض وترافيك وكرايه

شعر را شكر

كه فاصله را كوتاه مي كند

وكلام را به احساس پيوند مي زند

عشق را شكر

كه خيال نفرت را فراري مي دهد

و صبر را شكر

كه اگر نبود

شعرو بهارو نوروز از اين ديار رخت بربسته بود

خدارا

بهار باشد در انتهاي اين زمستان سرد

بهارا

درنگ كن در هزار توي وهم آلود شهر من

كه هنوز ايمان داريم

به آغاز برگ….


محمد تقي فخرايي